بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ (۶)

شناسنامه‌ی اثر

  • نام انگلیسی: Piper
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios)
  • کارگردان: آلن باریلارو (Alan Barillaro)
  • سال تولید: ۲۰۱۶ میلادی
  • مدت زمان: ۶ دقیقه
  • ژانر: خانوادگی، ماجرایی
بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ (۶) 

خلاصه داستان

در ساحل یک دریای زیبا و آرام، پرندگان دریایی برای خود زندگی خوب و خوشی
دارند. در این بین، مادرِ یک پرنده کوچک قصد دارد به جوجه‌ی خود نحوۀ یافتن
غذا را یاد دهد. جوجه از رفتار مادر تقلید می‌کند و یافتن غذا را می‌آموزد
اما یک اتفاق اوضاع را برای او به کلی دگرگون می‌سازد…

 
جوایز و افتخارات شاخص

– برنده‌ی جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» (Academy Awards) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال ۲۰۱۷ میلادی

– برنده‌ی «جایزه‌ی آنی» (Annie Award) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال ۲۰۱۷ میلادی

– نامزد کسب «جایزه‌ی اِمپایر» (Empire Awards) در بخش «بهترین فیلم کوتاه» / سال ۲۰۱۷ میلادی

درباره‌ی اثر

انیمیشن
کوتاه «پایپر» (Piper)، اثری است که در سال ۲۰۱۶ میلادی به کارگردانی «آلن
باریلارو» (Alan Barillaro) ساخته شد. دو غول برتر انیمیشن‌سازی دنیا یعنی
«پیکسار» و «دیزنی» در تولید و انتشار این اثر مشارکت داشته‌اند (پیکسار
تولیدکننده‌ی اثر بوده است و دیزنی ناشر آن). پایپر پس از اکران و نمایش
عمومی، به قدری در جلب مخاطب و برانگیختن تحسین منتقدان موفق عمل کرد که
سرانجام نائل به کسب جایزه‌ی اسکار در بخش برترین انیمیشن کوتاه گردید
(هشتاد و نهمین دوره‌ی جشنواره‌ی اسکار، سال ۲۰۱۷).

احتمالاً
متوجه شدید که در پاراگراف بالا از واژه‌ی «اکران» برای انیمیشن پایپر
استفاده کردیم. شاید برای برخی از شما این سؤال پیش آید که مگر انیمیشن‌های
کوتاه هم اکران سینمایی دارند؟ در ادامه، مختصراً به این پرسش، پاسخ
خواهیم داد.

در سالیان دور، معمولاً قبل از
اکران یک فیلم بلند در سینما، یک یا چند انیمیشن کوتاه نیز بر روی پرده‌ی
نقره‌ای به نمایش در می‌آمد. این مسئله رفته رفته به یک سنت ثابت تبدیل شد و
برخی از کمپانی‌های فیلم‌سازیِ مطرح، از جمله کمپانی «دیزنی»، تولید چنین
انیمیشن‌های کوتاهی را با جدیت دنبال نمودند. در آن زمان، دیزنی که یکی از
پیشگامان پخش آثار انیمیشنی در سینما بود، پیش از اکران فیلم‌ها و
انیمیشن‌های بلندِ تولید شده توسط شرکت خود، از انیمیشن‌های کوتاهی بهره
می‌بُرد که در بسیاری از آن‌ها، شخصیت های شاخصی از قبیل «میکی ماوس»،
«دانلد داک»، «گوفی» و «پلوتو» حضور داشتند.

اکران
انیمیشن‌های کوتاه پیش از شروع نمایش آثار اصلی، چند حُسن داشت: ۱)
تماشاگرانی که کمی دیرتر وارد سالن سینما می‌شدند، چیزی از اثر اصلی را از
دست نمی‌دادند؛ ۲) کارگردانان و هنرمندان مستعدی که در زمینه‌ی تولید
انیمیشن‌های کوتاه فعالیت داشتند، مجالی برای نمایشِ سینمایی آثار خود
می‌یافتند؛ ۳) با نمایش انیمیشن‌های کوتاه، تماشاچیان حاضر در سالن، با یک
سِیرِ تدریجی، آماده‌ی تماشای اثر اصلی می‌شدند و در عین حال، با یک بلیط،
چند اثر تماشا ‌می‌کردند؛ ۴) گاه نیز انیمیشن‌های کوتاه، لابِلای پیام‌های
بازرگانی و تبلیغاتیِ ابتدای فیلم پخش می‌شدند که این امر، از سر رفتنِ
حوصله‌ی تماشاچیان جلوگیری می‌کرد.

با گذشت
زمان، سنت حَسنه‌ی نمایش انیمیشن‌های کوتاه پیش از پخش آثار سینمایی کماکان
پابرجاست و امروزه، بسیاری از انیمیشن‌های سینمایی، با مقدمه‌ای از
انیمیشن‌های کوتاه بر روی پرده‌ی سینماها ظاهر می‌شوند. تمام
توضیحات بالا را گفتیم تا به این نکته اشاره کنیم: در زمان اکرانِ
سینماییِ انیمیشن «در جستجوی دوری» (Finding Dory)، انیمیشن کوتاه «پایپر»
به عنوان یک انیمیشن فرعی، پیش از نمایشِ اثر اصلی به نمایش در آمد.
مسئله‌ای که پس از نمایش این دو انیمیشن بسیار جلبِ توجه نمود این بود که
در زمینه‌ی جلبِ رضایتِ تماشاچیان و منتقدان، انیمیشن کوتاه «پایپر» حتی از
انیمیشن اصلی پیشی گرفت.

حال که با چگونگی
اکران پایپر آشنا شدیم، بهتر است سراغِ خودِ اثر برویم. ابتدا از نام این
انیمیشن شروع می‌کنیم. واژه‌ی «پایپر» (Piper) بر گرفته شده از واژه‌ی
«سَندپایپر» (Sandpiper) است. سندپایپر یا «آبچیلَک» نام پرنده‌ای است با
جثه‌ای نسبتاً کوچک، پاهای بلند، و یک منقار تقریباً دراز و باریک.
آبچیلک‌ها، همان طور که از نامشان هم پیداست، معمولاً در کنار مناطق آبی
زندگی ‌کرده و غذای خود را از فرآورده‌های دریایی یا رودخانه‌ای تهیه
می‌کنند. این پرندگان، بر خلاف بسیاری دیگر از هم‌کیشان خود، معمولاً بر
روی زمین آشیانه می‌سازند. جوجه‌های آبچیلک‌ها پوشیده از کُرک‌پَر هستند و
اندکی بعد از خروج از تخم، قادر به فعالیت و جنب و جوش می‌باشند. خُب، حالا
کافیست توصیفات ارائه شده در اینجا را با شخصیت‌ها و فضاسازی‌های انیمیشن
پایپر تطبیق دهید تا متوجهِ دقت حیرت‌انگیز سازندگان به جزییات شوید.

همان‌طور
که اشاره کردیم،‌ توجه به جزییات، بارزترین ویژگی انیمیشن پایپر است. اثر
از لحاظ گرافیکی واقعاً بی‌نظیر است و تماشاچیان را متعجب و انگشت به دهان
می‌گرداند. اگر قصد غافلگیر کردن کسی را دارید، کافیست انیمیشن پایپر را
برای آن شخص پخش کنید و به او نگویید که این اثر یک انیمیشن است؛ قطعاً چند
لحظه‌ای طول می‌کشد تا او متوجه شود با یک فضای کاملاً انیمیشنی روبروست؛
تازه، فهمیدن این نکته، از روی ادا و اطوارهای بامزه‌ و فراواقعیِ شخصیت
اصلی داستان محقق می‌گردد نه از روی کمرنگ شدن جنبه‌های رئال یا واقعی
انیمیشن. به قدری فضاسازی‌ها و شخصیت‌ها ظاهرِ واقعی دارند که چیزی جز
تحسین سازندگان بر زبان جاری نمی‌شود.

اما
باید اذعان کنیم که جنبه‌های گرافیکی تنها بخشی از ماجرا هستند. پایپر
علاوه بر جذابیت‌های بصری،‌ از داستانی زیبا نیز برخوردار است. جوجه
پرنده‌ای که در ابتدایِ مسیرِ پرتلاطمِ زندگی است، در همان عُنفوان حیات،
با چالشی بزرگ مواجه می‌شود: ترس از امواج خروشان دریا. موضوع وقتی بیشتر
حائز اهمیت می‌گردد که بدانیم، تنها راه ارتزاق این پرنده، از طریق بستر
همان دریا میسر می‌شود.

آلن باریلارو که
علاوه بر کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی اثر را عهده‌دار بوده است، با شیبی
ملایم و دلنشین، ابتدا طرح مسئله می‌کند و سپس در پی حل معضل بر می‌آید. او
یگانه راهِ غلبه بر ترس را، مواجهه‌ی مستقیم با عامل ترس معرفی می‌کند. بد
نیست بدانید که حتی از دیدگاه روانشناسی، این راه‌حل در اکثر مواقع
کارگشاست و نتایج حیرت‌انگیز در پی دارد. به عنوان مثال، برخی از
روانشناسان، برای کسی که از عنکبوت به صورت غیرمتعارف می‌ترسد، راهکاری
جالب ارائه ‌می‌دهند. آن‌ها فرد مذکور را به طور تدریجی و کنترل شده، در
تماس مستقیم با یک یا چند عنکبوتِ ‌بی‌آزار قرار می‌دهند تا به مرور زمان،
ترسش از این جانور بریزد؛ این همان راهکاری است که باریلارو برای آبچیلکِ
داستان تجویز کرده است.

در مواجهه‌ی نخست،
آبچیلکِ کوچک از برخورد با یک موجِ خروشان چنان وحشت‌زده می‌شود که تا مدتی
حتی از مشاهده‌ی آب، هراس به دل راه می‌دهد. بعد، بر حسب یک پیشامد، یک
بار دیگر درون موج فرو می‌رود و متوجه می‌شود که به زیرِ آب رفتن، نه تنها
آن قدر ترسناک نیست، بلکه می‌تواند فواید فراوان داشته باشد. این گونه
می‌شود که شخصیت ترسوی داستان، بر وحشت خود غلبه کرده و دست به کاری می‌زند
که حتی پرندگان بزرگتر از انجام آن عاجزند.

دیگر
نکته‌ی دلنشین انیمیشن پایپر، به موسیقی متنِ ملایم اثر باز می‌گردد که
همراه و همگام با داستانِ پیش می‌رود. «آدرین بِلو» (Adrian Belew)،
آهنگساز انیمیشن پایپر، تناسب خوبی بین لحظه‌های داستانی و ضرباهنگ موسیقی
برقرار کرده است. موسیقی به موقع آرام است، به موقع اوج می‌گیرد و به موقع
در مخاطب ایجاد اطمینان می‌کند. همه‌ی این‌ها در شرایطی پیش می‌رود که
آهنگساز اصلاً تلاش ندارد موسیقی را به رخ مخاطب بکشد؛ به عبارت دیگر،
موسیقی کاملاً در خدمت داستان است و نقشی برجسته‌تر از خود انیمیشن ندارد.
جدای از بحثِ موسیقی، از صداگذاری‌های بی‌نظیر انیمیشن پایپر نیز نمی‌توان
به راحتی گذر کرد. جیک‌جیک‌های دوست‌داشتنیِ شخصیت اصلی داستان، آواهای
مربوط به امواج دریا و سایر اصوات محیطی، همگی به نحوی بسیار طبیعی و
باورپذیر انتخاب و اجرا شده‌اند.

و اما کلام
آخر. اگر بخواهیم یک جمع‌بندی کلی پیرامون انیمیشن پایپر داشته باشیم،
می‌توانیم آن را این‌گونه توصیف کنیم: «زیبا،‌ لطیف، باطراوت و دل‌انگیز،
مثل پایپر». اگر هنوز مجال تماشای این انیمیشن را نیافته‌اید، به شما توصیه
می‌کنیم در اسرع وقت، دیدگان خود را به تماشای این اثرِ بی‌بدیل مهمان
کنید. 


منبع: برترینها

«آبی مایل به صورتی»؛ جسورانه‌ای درباره‌ ترنس‌ها

هفته نامه چلچراغ – الهه حاجی زاده، سید مهدی احمدپناه: ترنس سکچوال، ترنس ژندر و دوجنسه، این ها واژگانی هستند که گاه و بی گاه درباره آن ها می شنویم. ولی اگر یکی از آن ها از نزدیکانمان نباشند، احتمالا اطلاعات زیادی درباره ان ها و وضعیت زندگی شان و دغدغه هایی که دارند، نداریم. ساناز بیان در نمایش «آبی مایل به صورتی» به سراغ زندگی این افراد رفته و مخاطب را با واقعیاتی تازه تر از زندگی این افراد آشنا می کند. آن چه می خوانید، چکیده ای است از گفت و گو با عوامل این نمایش که تلاش می کنند مردم با این افراد هم دل تر شوند.

به چه دلیل سراغ موضوعی رفتید که احتمالا برای دریافت مجوز اجرا مشکلاتش بیشتر از سایر موضوعات است؟

ساناز بیان: به طور کلی من خیلی تصمیم نمی گیرم سراغ چه موضوعی بروم. ما متولدین دهه ۶۰ به شدت با مفهوم مرگ به دلیل بمباران های تهران آشنا هستیم. آسمان برای ما مفهوم ناامنی داشت. هر جایی که زخم و ترامایی هست، اصولا توجه من را جلب می کند، به دلیل تجربه های زیستی که داشته ایم و جنگ را حس کردیم، همین طور مدارس و آموزش ها و نگاهی که برای ما ساختند، بسیار تاثیرگذار بود.

هم‌دلی سرخابی 

ساناز بیان

 
فکر می کنید این مسئله، دغدغه جامعه کنونی ماست؟

مسئله جنسیت و هویت جنسی مقوله مهمی به خصوص برای ماست که در جامعه ای به شدت جنسیت زده زندگی می کنیم. در این جامعه باید یک سری نقش های سنتی و کلیشه ای را بپذیریم که اگر مرد هستی، باید آبی باشی و اگر زن هستی، باید صورتی باشی. وقتی زن کاملی هستی، باید صورتی کاملی هم باشی! من با همین چیزها مشکل دارم که رنگ هایی برای جنسیت اطلاق می شود. فکر کنید چه اتفاقی برای کسانی می افتد که وسط این شرایط قرار می گیرند. خیلی وقت ها به نگاه های جنسیت زده توجه نمی کنیم و افراد را براساس آدم بودن قضاوت نمی کنیم و ملاک ما جنسیت می شود. یعنی ملاک و معیار ما بیش از اندازه به جنسیت وابسته می شود.

ما همیشه زن راننده را مسخره می کنیم! در جامعه ای که دانشجویان دختر ما بیشتر هستند، هنوز هم به تمسخر با مضمون خنگ بودن دخترها جوک می سازیم، یا زیردست جراح زن نمی رویم. این یعنی توانایی افراد را هم براساس جنسیت زیر سوال می بریم. جالب این جاست که مردها هم در این بین قربانی می شوند. این که نماد یک مرد واقعی را مردی عضلانی و هیکلی و ثروتمند می دانند و… اصلا چرا از یک مرد باید هیبت های عجیب و غریب تصور کنیم و او را وابسته به این ویژگی ها بدانیم و مردی را که جثه ریزی دارد و کنار پورشه نایستاده، مرد ندانیم! پس نگاه جنسیتی به صورت دوطرفه آسیب رسان است.

 
صحنه های این نمایش تا چه اندازه براساس واقعیت است؟

ساناز بیان: لحظه هایی در نمایش است که براساس واقعیت است. مادر من درگذشته برای مجله زنان گزارش هنری و اجتماعی می نوشت و گزارشی نوشت با عنوان «غریبه های عالم خلقت». به دلیل گفت و گوهای خصوصی که لازم بود برای نگارش این گزارش گرفته شود، جلساتی در خانه ما برگزار می شد و یکی از روزها که جوانی از خانه ما خارج می شد، از خواهرم اجازه گرفت که گربه ما را ناز کند و همان لحظه خواهرم فکر کرد که یک انسان تا چه حد احساس غریبی کرده که به ناز و نوازش یک موجود به طور مطلق مثبت رو آورده.

هم‌دلی سرخابی

مقابل با چنین شخصیتی برای شما چه چالش هایی به همراه داشت؟

عاطفه رضوی: قبول کردن این نقش از جانب من ریسک بود. به این دلیل که کاراکترهایی که روی صحنه قرار بود ببینیم، عادی نبودند و تعداد زیادی هم نیستند. در نتیجه وقتی یک بازیگری کلاه گیس زنانه می گذارد و نقش زن را بازی می کند یا برعکس، جذابیت زیادی دارد. نقشی که من بازی کردم، ظاهرا کم چالش تر از دیگر نقش ها بود، به همین دلیل فکر می کردم ریسک زیادی دارد. هم از نظر بازیگری، هم از نظر ظاهری برای تماشاچی متفاوت به نظر می رسیدم و همین ویژگی برایم جذاب شد.

فکر می کنید مخاطب با چنین شخصیت هایی هم‌دلی دارد؟

حس می کنم تماشاچی وقتی نمایش را می بیند، کمتر می تواند خودش را جای دیگران بگذارد و هم‌ذات‌پنداری کند. حتی اگر با آن کاراکتر همراه شود، در نهایت باز هم نمی تواند واقعا او را بفهمد. اما فکر می کنم شخصیت مادر نقشی است که تماشاگر بهتر می تواند خودش را جای او بگذارد. به این دلیل که بیشتر مادر را به خودش شبیه می داند. به این دلیل که همه ما دچار این نوع قضاوت ها شده ایم، پس می توانیم جای مادر قرار بگیریم. ما بیشتر شبیه مادر هستیم تا شبیه ترنس ها.

شخصیت مادر را نباید خیلی پیچیده می کردم و حس کردم واقعا درونی بود. من وقتی می توانستم مادر را درک کنم که خیلی از درون آن بازی کنم و در اصطلاح در بازیگری خست به خرج دهم. من نقش مادر را هم دوستش دارم و هم هر شب در اجرا به من فشار می آورد. یک مادر روستایی شاید به این دلیل که کمتر خودش را می بیند، فارغ از بحث تحصیلات و سواد و… بچه و وجود بچه بیشتر از خودش برایش مهم می شود، پس نوع برخوردش متفاوت با یک مادر تحصیل کرده یا شهرنشین است.

هم‌دلی سرخابی

مسیر رسیدن به نقش برای چنین شخصیتی برای شما چگونه بود؟

آناهیتا اقبال نژاد: اصولا وقتی در مورد ترنس سکچوآل ها صحبتی می شد و بحثی مطرح می کردند، اسم مریم ملک آرا را به خاطر می آوردم و می دیدم چقدر انسان عجیب و پی گیری بوده، اما خیلی تحقیق ویژه ای نداشتم، تا جایی که بازی در نمایش ساناز بیان پیش آمد. من برای نقش دیگری دعوت شده بودم، در زمان تمرین متوجه شدم قرار است در بخشی از نمایش از گفته های خانم ملک آرا استفاده شود.

این شخصیت همیشه در ذهنم بسیار جالب بودند و به ساناز بیان گفتم قرار است تنها صدای او باشد یا تصویر او را هم استفاده می کنید؟ و گفتم اگر قرار است از او استفاده ای شود، من دوست دارم این نقش را بازی کنم. چند روز بعد ساناز بیان گفت که در مورد پیشنهاد من فکر کرده و می خواهد این نقش را بنویسد و گفتند اگر دوست داری می توانی آن نقش را بازی کنی، و برای من بسیار خوشایند بود و خیلی خوشحال شدم.

در مورد فعالیت های خانم مریم ملک آرا چه تحقیقاتی کردید و او برای ترنس ها چه اقداماتی کرده است؟

آناهیتا اقبال نژاد: او فریدون ملک آرا بود و از زمان شاه گرایش هایی درونش داشت که حس می کرد زن است. خیلی تلاش کرد که به صورت شرعی تغییر جنسیت دهد. او با فرح پهلوی هم گفت و گوهای زیادی داشت و فرح هم قول هایی به او داد، اما فریدون دنبال اجازه شرعی این کار بود. در آن زمان زمزمه های انقلاب و امام خمینی مطرح می شود و او به فرانسه می رود و امام را ملاقات می کند و بعد از این که امام وارد جماران می شوند هم باز به دیدار او می روند، در حالی که هنوز فریدون ملک آرا بود.

امام وقتی حضوری او را می بینند و تحت تاثیر حرف هایش قرار می گیرند، می پذیرند که ترنس ها هم تحت شرایط شرعی تغییر جنسیت دهند، البته منوط به اجازه پزشک بود و به صورت کاملا شرعی اتفاق می افتاد. مریم خاتون ملک آرا مادر ترنس های کشور شدند و آن قدر پی گیر این ماجرا بودند که تقریبا همه در وزارت کشور او را می شناختند. او حتی با پسرعمویش هم ازدواج کرد.

 هم‌دلی سرخابی

فکر می کنید چرا در حالی که مریم خاتون ملک آرا مشکلش حل شده، هم چنان حمایت گر ماند؟

آناهیتا اقبال نژاد: فکر می کنم وقتی که فرد نمایش را می بیند، خودش را جای این آدم ها می گذارد. نمی توان تنها تماشاگر بود. اگر کسی بتواند مشکل خودش را حل کند، بعد می تواند امدادگر دیگران شود. این اتفاق حتی برای ما که این نمایش را اجرا می کنیم، افتاده و دلمان می خواهد برای کسانی که این مشکل را دارند، کاری کنیم. این افراد حتی بعد از رفع مشکل خودشان باید با خانواده، جامعه و… مبارزه کنند و مشکلشان رفع شود. ملک آرا در سال ۹۱ در ۵۱ سالگی فوت کرد، در حالی که ۱۰ سال از تغییر جنسیتش می گذشت و بر اثر یک مشکلی قلبی درگذشت.

پنج شخصیت نمایش که از نظر جنسیتی شرایط متفاوتی دارند و ترنس هستند، نمایان گر واقعیت های این قشرند. چگونه به انتخاب این افراد به عنوان نماینده ای از جامعه دست زدید؟

ساناز بیان: به طور کلی من خیلی سخت حتی در زندگی شخصی، به قطعیت می رسم و برایم دشوار است که با قاطعیت اظهارنظر کنم. اصولا تلاش می کنم زوایای مختلف را ببینم و اگر بخواهم یک شام هم بپزم، به خیلی چیزها فکر می کنم و این روحیه شخصی خودم است. اصولا در حال پیدا کردن جواب برای سوالات ذهنی خودم هستم. در نمایش هایم به دنبال جواب سوالاتم ذهنی خودم هستم. در نمایش هایم به دنبال جواب سوالاتم می گردم و در نهایت هم به یک جواب مشخص نمی رسم. فقط به سوالات بیشتری می رسم. البته در این مسیر آگاهی ایجاد می شود، یعنی این مسیر یافتن پاسخ سوالات می شود نمایش من و با تماشاگرم هم در این راه همراهم.

ما با هم به آگاهی می رسیم. ما با هم با یک ترنس گفت و گو می کنیم و سوالات در پی هم می آیند. این اتصال موضوعات به هم به ما کمک می کند چیزی را که در جامعه اتفاق می افتد، ببینیم و تلاش کردیم آدم های نمایش تصویر کلی از جامعه را شکل دهند. به شدت معتقدند باید تکثر نگاه و صدا وجود داشته باشد و ما این صداها را بشنویم. باید از هر قطعیت بی جایی دوری کنیم. من می خواهم در این نمایش بگویم که ما ممکن است نتوانیم خودمان را جای این آدم ها قرار دهیم، اما می توانیم در کنار هم باشیم و به جای جنگیدن با هم، یکدیگر را همراهی کنیم.

هم‌دلی سرخابی 

شما نقش یک مادر تحصیل کرده را بازی می کردید و این خیلی فرق دارد با مادری که مثلا بدون تحصیلات است و در روستا زندگی می کند. در مورد این که یک مادر تحصیل کرده هم نمی تواند مشکل فرزندش را درک کند، توضیح دهید.

عاطفه رضوی: یک اتفاقاتی در زندگی به این صورت است که ربطی به چیز دیگری ندارد و کاملا شخصی محسوب می شود و مثلا ربطی به تحصیلات فرد و… هم ندارد. هرکدام از ما براساس شخصیت خودمان با مشکلات مواجه می شویم نه لزوما براساس اطلاعاتمان. ما در جامعه به شدت با آدم های تحصیل کرده ای مواجه هستیم که بر سر مسائل زیادی اختلاف و درگیری دارند. مسئله ای که نمایش مدنظر دارد، برای هر پدر و مادری می تواند ایجاد بحران کند. این مشکل شوخی نیست. من اعتقاد دارم پدر و مادری که با این مسئله رو به رو می شوند، واقعا شرایط سختی را می گذرانند. سال های سال فرد بچه ای را بزرگ کرده و تصوری در موردش داشته و حالا باید آن دیدگاه را ندیده بگیرد و یک مجموعه ای از خاطرات را کنار بگذاری و کس دیگری را به جای آن آدم قبلی بپذیری!

این کار اصلا راحت نیست. وقتی که فرد در زمینه هایی اطلاعات بیشتری دارد، سخت تر هم می تواند مسائلش را بپذیرد. ما مثل ترنس ها نیستیم و همیشه هویت مشخصی داشته ایم و می دانستیم یا زن هستیم یا مرد. اما این افراد واقعا شرایط دشواری دارند، هویت جنسی برای آن ها بحران شده است، به خصوص در جامعه ما که جنسیت زده است و برای همه اهمیت دارد. دلیل این که ما این نمایش را فراتر از یک بازیگری و تئاتر صرف تجربه می کنیم، اهمیت همین موضوع است و هدف ما واقعا انجام کاری برای این افراد است. وقتی نمایشنامه را خواندم، در آخر حال خودم هم بود و حس کردن آدم دیگری هستم و برایم عجیب بود که چرا تا به حال این افراد و مشکلشان را از این زاویه ندیده ام؟!

در مورد میزانسن بازیگرها و دیالوگ گویی مستقیم با تماشاگر و طراحی و چیدمان دکور نمایش بگویید. چطور به این شیوه رسیدید؟

ساناز بیان: من چهار سال طول کشید تا این متن را نوشتم. تا یک جایی نمایش را پیش بردم و بازنویسی کردم و مجدد نوشتم و همیشه به شیوه های اجرایی گوناگون فکر می کردم. کم هوش ترین کارگردان روی زمین هم بودم، بعد از چهار سال پر از ایده می شدم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که هر ایده ای که به بازیگران بدهم و… فایده ای ندارد و حس کردم باید چشم در چشم تماشاگر دیالوگ ها گفته شود. تماشاگری که شاید سال ها این افراد را دیده و صدایشان را نشنیده و حالا بازیگر نقش ترنس باید هرچه را می خواهد، فریاد بزند.

تئاتر ما یک تئاتر فرم زده است و هرچه ژانگولر و… بیشتر باشد، همه می گویند به به چه کارگردان خلاقی! من هم این فضاها را خوب می شناسم، اما به شدت اجتناب کردم که به این سمت نروم. تماشاگر نمی دارند همین که بازیگر روی صندلی بی حرکت بنشیند، خودش یک میزانسن  است. سکون شکلی از وضعیت حرکتی در تئاتر است. هر اتفاق نمایشی که رخ داد، مستند بودن را زیر سوال می برد. من می خواستم تماشاگر حس نکند این یک نمایش است و فکر کند آدم های واقعی آمده اندو با او حرف می زنند. می خواستیم به یک رئالیست حقیقی نزدیک شویم. این نمایشنامه، متن مستند نیست، اما حرف آدم ها واقعی است. دوست داشتم تجربه ای را که خودم در مصاحبه با این افراد داشتم، ذره ای به مخاطبان نمایشم منتقل کنم.

هم‌دلی سرخابی 

تا به حال فکر کرده اید اگر خودتان هم در این برزخ قرار داشتید، بین زن بودن و مرد بودن کدام یک را انتخاب می کردید؟

ساناز بیان: تا به حال فکر نکرده ام، اما حالا که فکر می کنم، حس می کنم برایم غیرقابل تصور است. آشنایی من با این افراد مربوط به ۱۶ سال قبل است، اما من فقط می خواهم بگویم با این همه رفت و آمد و آشنایی با این آدم ها فقط به آن ها نزدیک شده ام، اما نمی توانم آن ها را درک کنم و خودشان هم این را قبول دارند و واقعا حتی اگر مثلا یکی از آن ها زن شود، باز هم ما که زن هستیم، زن بودن او را نمی فهمیم. در تمدن های باستانی کسانی را که دوجنسه بودند، به عنوان موجوداتی اسطوره ای و مقدس ستایش می کردند.

فکر می کردند روح قدسی و نوعی کمال در آن ها وجود دارد. در تحقیقاتم به یک سرشماری رسیدم که در دهه ۲۰ در زمان رضاشاه از افراد تراجنسی صورت گرفته بوده است. این مسئله خیلی ریشه دار و باستانی است. در قرون وسطا دیوانگان و افرادی را که معلولیت داشتند، حصر می کردند، یا به نمایش می گذاشتند. ما اصولا از آن چه نمی شناسیم، می ترسیم. تذکر می دهم قیاس تراجنسی و معلولان مع الفارق است برای این که بتوانم نگاه جامعه را بیان کنم. ما برای حس امنیت خودمان هرچه را خارج از دایره ادراکمان باشد، ترسناک می دانیم.

ما به جای این که خودمان را به آگاهی برسانیم، مدام رویش خاک می ریزیم. من وقتی نقد دوستان تراجنسیتی ام در مورد نمایش هایم را می شنوم، حس می کنم این ها انسان های قوی تر به لحاظ عاطفی هستند، چرا که حساس تر، پرتر و عمیق تر هستند. فکر می کنم مثلا یک ترنس می تواند روان شناس عجیب و غریب و بی نظیری شود و ما تا زمانی که به این باور نرسیم، نمی توانیم آن ها را واقعا درک کنیم. ما فقط به دلیل تعریف متفاوت این افراد از جنسیت از آن ها گریزانیم و می ترسیم، اما به هر حال این دنیا و این شهر مال آن ها هم هست.

هم‌دلی سرخابی 

احتمالا بسیاری از مخاطبان تفاوت ترنس سکچوآل، ترنس ژندر و دوجنسه را نمی دانند، می توانید در مورد تفاوت این افراد با یکدیگر توضیح دهید؟

ساناز بیان: دوجنسه ها کسانی هستند که از لحاظ آناتومیک و بیولوژیک بدنشان دچار نوعی ابهام جنسیتی است یا نوعی دوگانگی دارند. این ها به دوگانگی مردانه یا زنانه دچارند. کروموزم ایکس ایکس وای را دارند، یعنی دو کروموزوم زن و یک مرد. ترنس سکچوآل ها و ترنس ژندرها هم وضعیت روحی دارند که به آن اختلال یا ملال گفته می شود، ولی فکر می کنم معادل فارسی خیلی درستی برایش وجود ندارد. آن بخشی از مغز که ویژگی های جنسی فرد را دارد، متفاوت با جنسیت فرد دستور می دهد. یعنی اگر فرد زن است، مغز فرمان می دهد تو مردی و برعکس.

این از کودکی در فرد حس می شود. به کسانی که از کودکی در این وضعیت قرار گرفته اند، ترنس های کلاسیک می گویند، اما یافته های اخیر نشان داده افراد در بزرگ سالی این اتفاق را تجربه می کنند. علت های مختلفی برای این مشکل وجود دارد. مثل بروز ترسی شدید برای مادر در سه ماه اول بارداری، تمارض و اقلیم ها و… این علل مدام در حال بررسی است و دانشمندان نظریه های مختلفی می دهند، اما هرچه هست، تاثیر روی مغز می گذارد و من دیده ام که شکل مغز هم متفاوت است. مسئله این است که روان و بدن در این افراد هم‌خوانی ندارد. می گویند راه حل عمل تغییر جنسیت است.

 
یعنی عمل تنها راه حل ممکن است؟

ساناز بیان: همه راه حل این نیست، داروها و روان درمانی و… هم مطرح است. در جامعه ای که مذهب دارد، باید ببینیم مذهب و شرع چه می گوید. فتوای امام خمینی هم می گوید لازم نیست افراد حتما عمل کنند، اما عمل کردن اشکال شرعی ندارد. گاهی خانواده ها به افراد فشار می آورند که زودتر عمل کنند و… این تصمیم بسیار مهمی است. فرد باید به قطعیت برسد که می خواهد تغییر جنسیت بدهد و روحیه اش باید آماده پذیرش باشد. هیچ روان کاوی در یک جلسه نمی تواند برای فرد تصمیم قطعی بگیرد، اما دیگران می گویند زودتر از بلاتکلیفی خارج شو و یا زن واقعی باش یا مرد! این نگاه بسیار عجیبی است.

افراد گاهی با تشخیص های اشتباه تصمیم می گیرند عمل کنند و شاید مشکل از جای دیگری باشد. عمل کردن دیگر بازگشتی ندارد، پس باید به فرد واقعا فرصت داد. اتفاقی که برای شخصیت امیر می افتد، این است که قبل از عملش به دلیل ازدواجی که کرده، با این که ترنس کاملی بوده، به دلیل آدرس غلطی که خانواده به او داده بودند، در نهایت خودش را می کشد. ما نهایت کاری که برای ترنس ها می کنیم، این است که می گوییم آخی چرا زودتر عمل نمی کنی؟! چرا اصرار داریم افراد را آبی کامل یا صورتی کامل ببینیم؟ شاید اصلا ترنسی نخواهد هیچ وقت عمل کند! باید با افراد کنار بیاییم و آن ها را در قالب مورد نظر خودمان بیاوریم؟! چرا سعی نمی کنیم خودمان را به آن ها نزدیک کنیم و همان طور که هستند، قبولشان کنیم؟!

هم‌دلی سرخابی

نظرتان در مورد اجازه ای که قانون برای عمل کردن به این افراد داده چیست و ارتباطش را با وضعیت فرهنگی و پذیرش جامعه چگونه می بینید؟

ساناز بیان: فکر می کنم قانون بیشتر به بحث عمل تاکید کرده و مثلا در مورد اشتغال این افراد چیزی نگفته است! دو لایحه به مرکز کار و رفاه رفته و قرار بوده به درخواست بهزیستی این لایحه تصویب شود. موضوع لایحه اشتغال، دانشگاه رفتن و تحصیلات این افراد بوده است. دوستی داشتم که ظاهر پسرانه ای داشت، اما درونش احساس دخترانه داشت و برای کلاس تنظیم جمعیت خانواده واقعا نمی دانست باید کجا برود؛ کلاس پسرها یا دخترها؟! در نهایت استاد برای حضورش در کلاس رای گیری کرده بود و… ما و قانون گذارهای ما در مورد این موضوع چیز زیادی نمی دانیم.

قانون کامل و پیش بینی شده ای برای این افراد نداریم و همان چیزی که امام خمینی هم مطرح کرده، تحت عنوان امان نامه است! شما به بار معنایی این کلمه فکر کنید! خیلی از بچه هایی که دچار این اختلال هستند، حتی نمی توانند بیش از دبستان و راهنمایی ادامه دهند. به این دلیل که فشار بسیار زیادی را تحمل می کنند. این افراد حتی بعد از عمل هم بلاتکلیف هستند. تا زمانی که به لحاظ فرهنگی جامعه آماده پذیرش این افراد نباشد، قانون هم نمی تواند برای آن ها کاری کند. باید ظرفیت های فردی، اجتماعی و قانونی را در مورد این موضوع بالا ببریم.

 
فکر می کنید یک اثر هنری چه تاثیری در زندگی این افراد خواهدداشت؟

عاطفه رضوی: گمان می کنم رسالت هنر هم همین است و هنرمند فراتر را می بیند و مقابل دیگران قرار می دهد و می خواهد آینه ای باشد برای دیگران. اگر نمایش این حس را ایجاد کرده، پس باید خوشحال باشیم به هدفمان رسیده ایم. همین که نمایش در افراد این حس را ایجاد کند که من دیگر اجازه ندارم دیگران را به راحتی قضاوت کنم و حق ندارم بعد از این وقتی ترنس ها را دیدم، به دیگری اشاره کنم و بخندم، و می دانم که همه آدم ها یک بار حداقل این کار را کرده اند! بعد از دیدن نمایش ما آدم ها خجالت می کشیم که قبل از این چگونه با ترنس ها و زندگی شان برخورد می کردیم. خیلی خوشحالم که در این نمایش بودم.

دوست دارید تماشاگری که از صندلی بلند می شود، چه چیزی با خودش از این نمایش ببرد؟

ساناز بیان: دوست دارم همراه بهتری شود برای پذیرفتن چیزهایی که آن ها را نمی شناسد. دوست دارم با خودش بگوید من نمی فهمم، ولی دلیل ندارد که چون من نمی فهمم، وجود نداشته باشد و آن را قضاوت کنم. این یعنی ما یاد گرفته ایم زندگی مسالمت آمیز در کنار هم داشته باشیم. یعنی چیزی را که نمی شناسیم مسخره و انکار نکنیم، بلکه گاهی ما هستیم که نمی دانیم و باید خودمان را آگاه کنیم. این رویای واقعی من است و فکر می کنم اگر کمی دقیق شویم، رویای همه ما هم می تواند باشد.


منبع: برترینها

«خوک» مانی حقیقی در جشنواره برلین

علاوه بر «خوک»، ۹ فیلم دیگری که به بخش رقابتی شصت‌وهشتمین جشنواره فیلم برلین اضافه شدند.

فیلم سینمایی «خوک» اثر جدید مانی حقیقی به بخش مسابقه جشنواره فیلم برلین راه یافت.

به گزارش ایسنا، در حالی دست‌اندرکاران جشنواره‌ی فیلم برلین یک ماه به آغاز جشنواره، ۱۰ فیلم دیگر فهرست بخش رقابتی را اعلام کرده‌اند که پیش بینی می‌شود تا ۱۷ بهمن ماه فهرست بخش‌های مختلف جشنواره‌ی برلین کامل شود و فیلم‌های دیگر ایرانی نیز در سایر بخش‌ها انتخاب شوند و امسال سال پررنگی برای سینمای ایران در برلین باشد.

مانی حقیقی در سال ١٣٩۴ نیز با فیلم “اژدها وارد می‌شود!” در بخش مسابقه برلین حضور داشت و در سال ١٣٨۴ با فیلم “کارگران مشغول کارند” و در سال ١٣٩٠ نیز با فیلم “پذیرایی ساده” در این رویداد حاضر بوده است.

علاوه بر «خوک»، ۹ فیلم دیگری که به بخش رقابتی شصت‌وهشتمین جشنواره فیلم برلین اضافه شدند عبارتند از:

«سه روز در کیبرن» به کارگردانی «امیلی آتف» (آلمان، اتریش، فرانسه)

«سیاه ۴۷» به کارگردانی «لانس دالی» (ایرلند، لوکزامبورگ)

«دوشیزه» به کارگردانی «دیوید زلنر» و «ناتان زلنر» (آمریکا)

مستند «الدرادو» به کارگردانی «مارکوس ایمهوف» (سوئیس، آلمان)

«وارثین» به کارگردانی «مارسلو مارتینسی» (پاراگوئه، آلمان، اروگوئه، نروژ، برزیل، فرانسه)

«نیایش» به کارگردانی «سدریک خان» (فرانسه)

«املاک و مستغلات» به کاگردانی «مانس مانسون» (سوئد، بریتانیا)

«مرا لمس نکن» به کارگردانی «آدینا پینتیله» (رومانی، آلمان، چک، بلغارستان، فرانسه)

«ترانزیت» به کارگردانی «کریستین پتزولد» (آلمان، فرانسه)

نمایش‌های ویژه

«شکار هیولا» به کارگردانی «رامان هوئی» (چک، هنگ‌کنک، چین)

مستند «Gurrumul» به کارگردانی «پل ویلیامز» (استرالیا)

مستند «سفر به شهرهای ضدعفونی شده» به کارگردانی «فرناندو سالوناس» (آرژانتین)

پیش از این فیلم‌های «جزیره سگ‌ها» به کارگردانی «وس اندرسون» (فیلم افتتاحیه)، «نگران نباش، پیاده خیلی دور نمی‌شود» به کارگردانی «گاس ون سنت» از آمریکا، «دولاتوف» ساخته «الکسی جرمن» (روسیه، لهستان، صربستان)، «اِوا» به کارگردانی «بنوا ژکو» از فرانسه، «دختر من» به کارگردانی «لارا بیسپوری» (ایتالیا، آلمان، سوئیس)، «چهره» به کارگردانی «مالگوزاتا زوموفسکا» از لهستان، «در راهروها» از «توماس استوبر» و «نام برادر من روبرت است و او یک احمق است» به کارگردانی «فیلیپ گرونینگ» هر دو از کشور میزبان آلمان، به بخش رقابتی شصت‌وهشتمین جشنواره فیلم برلین دعوت شده بودند.

‎نمایش «خوک» در جشنواره برلین، نخستین نمایش فیلم است و پس از آن، تور بین‌المللی این فیلم آغاز خواهد شد.
‎در خلاصه داستان «خوک» آماده است: «حسن خشمگین است. او مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. ستاره‌ی محبوبش صبر ندارد و می‌خواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش دیگر عاشقش نیست. دخترش بزرگ شده و دیگر مستقل است. مادرش پیر شده و کم‌کم حافظه خود را از دست داده. مزاحم جذابی او را هر جا می‌رود تعقیب می‌کند و اصرار دارد حسن او را وارد دنیای سینما کند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن کارگردانان سینمای ایران است، اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده است: آیا او مهمترین فیلمساز این شهر نیست؟ پس چرا قاتل تحویلش نمی‌گیرد؟ هنگامی که نام حسن به عنوان مظنون اصلی پرونده قتل‌ها در شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شود، اوضاع دیگر غیرقابل تحمل می‌شود. حالا حسن ناچار است برای اعاده حیثیتش نقشه‌ی هوشمندانه‌ای بکشد…»

‎حسن معجونی، لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پری ناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش ایفای نقش کرده‌اند و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا نیز در این فیلم حضور دارند.

‎سایرعوامل این فیلم عبارتند از: تهیه کننده، نویسنده و کارگردان: مانی حقیقی، سرمایه گذار : سید محمد امامی ، مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری،طراح لباس: نگار نعمتی،طراح صحنه:امیرحسین قدسی،تدوین: میثم مولایی،طراحی و ترکیب صدا: امیرحسین قاسمی،صدابردار:داریوش صادق پور، طراح چهره پردازی:مهرداد میرکیانی،جلوه های ویژه بصری: وحید قطبی زاده، عکاس: عباس کوثری
‎محصول : شرکت تصویر گستر پاسارگاد

شصت‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین از تاریخ ۱۵ تا ۲۵ فوریه ۲۰۱۸ (۲۶ بهمن تا ۶ اسفند) در آلمان برگزار می‌شود و امسال «تام تیکور» کارگردان آلمانی ریاست هیئت دوران بخش رقابتی برلیناله را بر عهده دارد.


منبع: عصرایران

«جومانجی» صدر گیشه را رها نکرد

«جومانجی: به جنگل خوش آمدید» به عنوان دنباله قسمت اصلی محصول ۱۹۹۵، با توجه به آغاز اکران ۴۰ میلیون دلاری در سینماهای چین، فروش خارجی خود را در این هفته به ۸۱ میلیون دلار رساند تا برای دومین هفته صدرنشین گیشه بین‌الملل باشد.این فیلم که دنباله مستقل فیلم اصلی «جومانجی» با بازی «رابین ویلیامز» است، تاکنون ۳۰۰ میلیون در سینماهای آمریکا و ۳۸۳ میلیون دلار در سینماهای سایر کشورهای جهان فروخته و فروش جهانی نزدیک به ۷۰۰ میلیون دلار را رقم زده است.



«دواین جانسون»، «کوین هارت»، «جک بلک»، «نیک جوناس» و «بابی کاناوله» از جمله بازیگران فیلم هستند که با بودجه‌ای بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار ساخته شده است.«جومانجی: به جنگل خوش‌آمدید» به کارگردانی «جیکئ کاسدان» تاکنون ۱۱۳ میلیون دلار در آسیا، ۵۷ میلیون دلار در آمریکای لاتین و بالغ بر ۱۵۹ میلیون دلار در سینماهای اروپا فروخته است. در میان کشورهای آسیایی چین، فیلیپین و کره‌جنوبی بهترین عملکرد را در فروش این فیلم داشته‌اند و در اروپا نیز بریتانیا با ۴۰ میلیون دلار بهترین بازار خارجی دنبااله فیلم «جومانجی» است و پس از آن فرانسه با ۲۱.۹ میلیون دلار و آلمان به ۱۷.۲ میلیون دلار قرار دارند. این فیلم در سینماهای استرالیا نیز تا به امروز ۲۷.۸ میلیون دلار فروخته است.

اما فیلم «جنگ ستارگان: آخرین جدای» با فروش ۳۰ میلیون دلار این هفته، فروش جهانی خود را به ۱.۲۶۵ میلیارد دلار رساند و با پیشی گرفتن از «دیو و دلبر»، عنوان دهمین فیلم پرفروش تاریخ سینما را به نام خود ثبت کرد.«جنگ ستارگان: آخرین جدای» هشتمین قسمت از مجموعه «جنگ ستارگان» و دومین قسمت از یک سه‌گانه جدید از این مجموعه است که نویسندگی و کارگردانی آن بر عهده «رایان جانسون» است. فروش جهانی مجموعه فیلم‌های «جنگ ستارگان» تا به امروز به رقمی بالغ بر هشت میلیارد دلار رسیده است.انیمیشن «کوکو» محصول پیکسار با فروش ۱۹ میلیون دلاری در گیشه بین‌المللی جمع فروش گیشه بین‌الملل و جهانی خود را به ترتیب به رقمی بالغ بر ۴۲۵ میلیون دلار و ۶۲۱ میلیون دلار ارتقاء داد. چین با فروش ۱۸۳ میلیون دلاری بهترین بازار خارجی انیمیشن «کوکو» بوده است.
منبع: بهارنیوز

معرفی هیأت داوران یازدهمین جشنواره بین‎المللی فیلم‎های ورزشی

هیأت داوران یازدهمین جشنواره بین‎المللی فیلم‎های ورزشی معرفی شدند.

به گزارش عصرایران به نقل از ستاد خبری یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی ایران، سیدمجتبی علوی، دبیر این جشنواره با حکمی هیأت داوران یازدهمین جشنواره بین‎المللی فیلم‎های ورزشی را منصوب کرد.

بخش سینمایی، داستانی کوتاه و نیمه بلند و پویانمایی: علی روئین تن – فیلمنامه‌نویس و کارگردان، محمد خزاعی – تهیه کننده و دبیر اسبق جشنواره فیلم فجر، سعید سهیلی – فیلمنامه‌نویس و کارگردان ، ناصر شفق – تهیه کننده و مدیر ورزشی و مجید رجبی معمار – فعال فرهنگی و مدیرعامل خانه هنرمندان به عنوان هیأت داوران این بخش معرفی شدند.

بخش مستند، برنامه تلویزیونی، تیزر و نماهنگ: محمودرضا رضایی – مستندساز و فیلمساز ورزشی، سیاوش حقیقی – تهیه کننده و دبیر جشنواره فیلم شهر، جواد خیابانی – مفسر فوتبال و کارشناس تلویزیونی، جواد اردکانی – کارگردان و علیرضا قانع اسماعیل پور – تهیه کننده به عنوان هیأت داوران این بخش معرفی شدند.

بخش عکس: علی قلم سیاه، علی سامعی، ابوالفضل امان‌الله، فرشاد عباسی و ژان سلی از فرانسه.

هیأت داوران بخش های مختلف در روزهای اخیر آثار جشنواره را تماشا کرده اند و برگزیدگان این داوران روز پنجشنبه ۲۸ دی ماه در آیین پایانی که در هتل المپیک برگزار می شوند معرفی خواهند شد.

جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران، نماینده انحصاری فدراسیون جهانی فیلم های ورزشی (FICTS) است که به عنوان مرحله مقدماتی جشنواره جهانی فیلم های ورزشی به شمار می آید و وظیفه انتخاب تولیدات و آثار فیلمسازی ورزشی در ایران و کشورهای غرب آسیا و آسیای میانه را برعهده دارد و یکی از مقرهای ۱۶ گانه جهان محسوب می شود.

یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران و چهارمین جشنواره بین المللی عکس ورزشی با همکاری وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و پارالمپیک ، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، وزارت کار و‌ رفاه اجتماعی، سازمان صداوسیما و شبکه ورزش، شهرداری تهران ۲۵ تا ۲۸ دی ماه ۱۳۹۶ در سینما فلسطین تهران برگزار می شود.


منبع: عصرایران

آغاز به کار یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی ایران (+برنامه نمایش آثار)

یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی ایران آغاز به کار کرد.

عصرایران – یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی ایران و چهارمین جشنواره بین المللی عکس ورزشی امروز ۲۵ دی ماه آغاز به کار کرد. همچنین نمایشگاه عکس چهارمین جشنواره عکس ورزشی امروز در سینما فلسطین افتتاح شد.

این نمایشگاه عکس تا انتهای جشنواره در سینما فلسطین میزبان علاقه مندان خواهد بود. ۱۷۸۳ عکس از عکاسان ۴۴ کشور دنیا به دبیرخانه جشنواره رسیده بود.

همچنین نمایش فیلم های بخش مسابقه یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم‎های ورزشی ایران از صبح امروز در سالن های ۲ و ۳ سینما فلسطین آغاز شده است و تا ۲۷ دی از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۲۳ ادامه دارد.

جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران، نماینده انحصاری فدراسیون جهانی فیلم های ورزشی (FICTS) است که به عنوان مرحله مقدماتی جشنواره جهانی فیلم های ورزشی به شمار می آید و وظیفه انتخاب تولیدات و آثار فیلمسازی ورزشی در ایران و کشورهای غرب آسیا و آسیای میانه را برعهده دارد و یکی از مقرهای ۱۶ گانه جهان محسوب می شود.

یازدهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم های ورزشی ایران و چهارمین جشنواره بین المللی عکس ورزشی با همکاری وزارت ورزش و جوانان، کمیته ملی المپیک و پارالمپیک ، وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، وزارت کار و‌ رفاه اجتماعی، سازمان صداوسیما و شبکه ورزش، شهرداری تهران ۲۵ تا ۲۸ دی ماه ۱۳۹۶ به دبیری سید مجتبی علوی در سینما فلسطین تهران برگزار می شود.


منبع: عصرایران

بهنوش طباطبایی؛ کتیِ شر و شور «مسافری از هند»

ماهنامه دیار – مهدی فروتن: از کتی پرشر و شور «مسافری از هند» تا بازیگری که این روزها روی صحنه تئاتر می درخشد، راهی دراز طی شده است؛ مسیری به اندازه ۱۵ سال. بهنوش طباطبایی در تمام این سال ها سرگرم تجربه کردن نقش های متفاوت و گاه متضاد در تلویزیون، سینما و تئاتر بوده است. بازیگری که با تلویزیون معروف و محبوب شد؛ شمایل ستاره شدن را تجربه کرد و با حضور در پرده بزرگ نقره ای دنیاهایی تازه برای خود و مخاطبانش ساخت.

او با تجربه ای غافلگیرکننده پیله خود را شکافت و با نقش کوتاه اما تاثیرگذار لیلا زمردیان در «سیانور» یک ماموریت ناممکن و تاریخی را به سرانجام رساند. طباطبایی که مدتی است دور تلویزیون را خط کشیده، این روزها بیشتر خاک صحنه می خورد و مخاطبانش را شگفت زده می کند. ساعتی میزبان این بازیگر جوان شدیم تا از راه طی شده و مسیر پیش رو برای ما و شما بگوید.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد 

سریال مسافری از هند

اگر اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم و خاطره بازی کنیم. با توجه به پیشنهادی که از شما سراغ داریم، «مسافری از هند» و نقش «کتی» شاید یک استنثا در کارنامه تان باشد. از آن تجربه برای ما بگویید.

سریال سال ۸۲ تولید شد و سومین سریالی بود که از من پخش می شد. هر چند اولین کاری بود که به واسطه آن مردم دیگر من را به عنوان یک بازیگر شناختند و از آن به بعد مسیر حرفه ای من را دنبال کردند. سریال مسافری از هند برای همه بازیگرانش به لحاظ شهرت و ستاره سازی اتفاقی را رقم زد که تا آن زمان در مدیوم تلویزیون بی سابقه بود. قصه جذاب و ترکیب درست بازیگران و اجرای بی نقصشان دلایل موفقیت آن سریال بود و نقش «کتی» یکی از درست ترین نقش های آن سریال از نظر شخصیت پردازی بود؛ به جزییات کاراکتر بسیار توجه شده بود و این، کار من بازیگر کم تجربه را راحت تر می کرد.

پیامد آن نقش چه بود، یعنی پیشنهادهای مختلف از راه رسید؟

پیشنهادهای بسیاری از تلویزیون و تئاتر داشتم. با توجه به استقبال بی نظیری که از سریال مسافری از هند شد اما این سریال فقط می توانست یک اتفاق مهم را برای من در مسیر کاری ام رقم بزند این که ارتباط با مردم برقرار شده بود گام بسیار مهمی است برای شروع کار یک بازیگر. پیشنهادهای تلویزیونی را بیشتر بررسی می کردم تا تئاتر. تئاتر را به دلیل تمرین های طولانی و نیاز به صرف زمان بیشتر نمی پذیرفتم و حاصل این گزینش ها «عشق گمشده» به کارگردانی حسین سهیلی زاده بود.

فیلمنامه براساس رمان «ربه کا» نوشته شده بود که در دو نقش بازی کردم و این همان دلیل اصلی من برای این انتخاب بود. چالش خوبی برای یک بازیگر. از آن نقش هایی که هر بازیگری را وسوسه می کند. این که همزمان در دو نقش که هر دو تقریبا در یک هستند. جوانی مادری در زمان قدیم و جوانی دختری در زمان حال. در این سریال افتخار بازی در کنار استاد جمشید مشایخی را داشتم که برایم کلاس درس بزرگی بود و تجربه همکاری با ایشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. البته که این همکاری در سریال «پیله های پرواز» دوباره تکرار شد و من بسیار حظ بردم از وجود نازنین شان.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد 

سریال مختارنامه

برسیم به مقطعی که شاید آرزوی خیلی از بازیگرهاست؛ کارکردن با داوود میرباقری در سریال مختارنامه.

برای من هم همین طور بسیار مهم است با کارگردان بزرگی مانند آقای میرباقری کارکردن. وقتی از طرف ایشان دعوت به کار شدم مشتاقانه پذیرفتم و کوتاهی و بلندی نقش برایم اهمیتی نداشت. مهم این بود که سهمی داشته باشم در سریال مهمی مثل «مختارنامه».شخصیتی که در سریال مختارنامه بازی کردم «خاشعه» بود خواهرزاده «عایشه» و عروس آل زبیر. نقش نوشته شده در فیلمنامه حدود ۴ یا ۵ سکانس بود اما وقتی پذیرفتم که آن را بازی کنم آقای میرباقری براساس حضور من این نقش را گسترش دادند و لایه هایی از این شخصیت را در قصه عیان کردند که بسیار جذاب بود. بازی در آن سریال و همکاری با داوود میرباقری اتفاق مثبتی در کارنامه کاری من است.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد

سریال گل های گرمسیری

شما با آقای محمدمهدی عسگرپور هم در «گل های گرمسیری» کار کردید.

آن هم از سریال های پرمخاطب بود که در اواخر دوره ای تولید و پخش شد که تلویزیون داشت  آخرین نفس هایش را در ارتباط با مخاطب می کشید و من در زمان فیلمبرداری آن کار با تمام احساسم درگیر نقش بودم. این بار چالش جذاب بازی در نقشی بود که از ۱۸ سالگی تا ۴۵ سالگی زنی را مرور می کردیم تا به واسطه قصه بخشی از تاریخ معاصر ایران را از زمان قبل دفاع مقدس تا سال ۸۰ مرور کنیم.

شرایط کار و تولیدش سخت بود در فصل خرماپزان آبادان، توفان های عجیب، هوای گرم و شرجی در نخلستان. با وجود تمام سختی ها خیلی لذت بردم از همکاری با آقای عسگرپور، آرامش و سعه صدر ایشان شرایط سخت را برای گروه آسان می کرد. تردید ندارم که اگر همان نقش با همان کیفیت اجرا را در مدیوم سینما می دیدیم اتفاق هایی ویژه در مسیر حرفه ای من رخ می داد.

البته در آن مقطع بحث تفکیک بازیگر تلویزیون و بازیگر سینما بسیار جدی مطرح بود.

بله موافقم. یک زمانی این برچسب ها وجود داشت. حتی وقتی که چهره های شناخته شده وارد تئاتر می شدند این مقاومت و دافعه وجود داشت که چرا بازیگرهای تصویر و چهره های معروف تئاتر کار می کنند. انگار مالکیت تئاتر یا سینما به نام یک عده خاص بود. اما الان اوضاع تغییر کرده و دیگر آن دسته بندی ها وجود ندارد. سوپراستارهای سینما سریال بازی می کنند، بازیگرهای تئاتر فیلم سینمایی بازی می کنند، می درخشند و هر بازیگری می تواند فضای مختلف را تجربه و خود را ثابت کند.

این که به عنوان یک بازیگر بتوانی چند ماه مخاطب سریال را با خود همراه کنی قابلیت می خواهد. این که بتوانی در تئاتر و روی صحنه با ابزارهای بازیگری خودت را ثابت کنی یک قابلیت دیگر می خواهد و این که بتوانی با حضور درست در فیلم های سینمایی تماشاگر را به سینما رفتن ترغیب کنی هم قابلیت خودش را می خواهد. چه خوب که بازیگر بتواند همه اینها را کنار هم داشته باشد و در تمام مدیوم ها خود را ثابت کند.

برگردیم به تلویزیون، در مسیر کارهای تلویزیونی شما سریال موفق «چاردیواری» سیروس مقدم و همین طور «در مسیر زاینده رود» حسن فتحی را دارید.

سیروس مقدم از کارگردان های کاربلد در زمینه سریال سازی است. بسیار سلیقه مخاطب را می شناسد و تیم و گروه حرفه ای دارد که کار کردن با آنها لذت بخش  است. به نظر من تلویزیون یک شانس و پدیده ای دارد در زمینه جذب مخاطب که آن داشتن کارگردانی مانند سیروس مقدم است. سریال چاردیواری سریال موفق و  خوبی بود در ژانر «کمدی موقعیت» که بازی در آن فضا در آن دوره برایم جالب بود. همکاری با آقای حسن فتحی هم از آن تجربه های خوب و ارزشمندی است که در عین حال سختی های خودش را هم داشت. چالشی که نقش برایم داشت گویش اصفهانی آن بود. کار فشرده بود چون زمان پخش داشتیم، خیلی فرصت برای تمرین و درآوردن لهجه نبود و باید با تمرکز بسیار زیادی کار می کردیم چون زمان برای جبران اشتباه وجود نداشت.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد 

 سریال میکاییل 

سریال میکاییل را با همان ذهنیت از آقای سیروس مقدم پذیرفتید؟

هم این و البته قلم و فیلمنامه سعید نعمت الله. قبل از آن دیگر تصمیم نداشتم سریال بازی کنم. به دلیل این که روند تلویزیون در ارتباطش با مخاطب را نمی پسندیدم اما کار با سیروس مقدم و همچنین قلم نعمت الله و این که به نظرم آمد این سریال می تواند نفس تازه ای برای جذب مخاطب تلویزیون باشد، پذیرفتم که خدا را شکر همین طور هم شد.

این جا کار شما با تلویزیون تمام می شود و از آن به بعد در تئاتر فعال شدید و کارهای قابل توجهی داشتید؛ کار با کارگردان های به نامی چون جلال تهرانی، محمد رحمانیان، محمد یعقوبی و… از این تغییر روند بگویید.

بله زمانی که کاملا از تلویزیون فاصله گرفتم تمرکزم را روی پیشنهادهای تئاتر گذاشتم و اولین کارم بازی در نمایش «داستان یک پلکان» در دراماتورژی و کارگردانی «رضا گوران» بود که برای همان نمایش نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر آن سال شدم و سال بعد هم با رضا گوران نمایش «ابرهای پشت حنجره» را کار کردم که باز هم برای بار دوم نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر شدم که البته هنوز برایم جای سوال است که چرا جایزه آن سال را به من ندادند و جایزه به یک بازیگر زن خارجی رسید. البته نکته مثبت این بود که همان موقع تکلیفم با خودم و جایزه روشن و دیگر جذابیت دریافت جایزه برایم کمرنگ شد. شاید اتفاق مهم همین بود که انگیزه هایم برای ادامه راه وابسته به تشویق و جایزه نباشد بلکه ذات بازیگری و نفس کار نمایش بیشتر از هر چیزی من را در مسیر رسیدن به بازیگر بهتر شدن هدایت می کند.

از همکاری با جلال تهرانی و دو تئاتر ویژه و خاصی که با او کار کردید بگویید.

بعد از همکاری با محمد یعقوبی پیشنهاد نقش «سیندرلا» از طرف جلال تهرانی را پذیرفتم. سیندرلای جلال تهرانی یک نمایشنامه بسیار عجیب و حیرت انگیز است و ایشان جنسی از بازی و بیان را از من و دیگر بازیگران می خواستند که تا به  آن روز تجربه نکرده بود؛ فضایی کاملا متفاوت و خاص که اتفاق های عجیبی برای من رقم زد. به شناختی از توانایی های خودم در بازیگری رسیدم که تا آن موقع تصورش را هم نمی کردم.

هدایت جلال تهرانی در بازی بازیگران کاملا با فضای عجیب و جسورانه کار مطابقت داشت. برای رسیدن به نوعی از بیان و لحن کلام تمرین های بسیاری با مترونوم داشتیم که بتوانیم ریتم یکدستی را حفظ کنیم و حتی آنقدر به جزییات اهمیت داده می شد که مثلا تمام حروف صدادار را در کلمه ها به یک اندازه معین می کشیدیم و خیلی جزییات دیگر که با تمرکز و تمرین های بسیار زیاد توانستیم به آنها برسیم و خواسته های کارگردان را اجرا کردیم. در آن نمایش بازی در کنار استاد مسلم «گلاب آدینه» بسیار برایم ارزشمند بود.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد 

نمایش سیندرلا 

بعد از نمایش سیندرلا باز با جلال تهرانی همکاری کردید و این بار تک بازیگر نمایش «فصل شکار بادبادک ها» بودید.

رضایتمندی هر دوی ما از تجربه ای که در «سیندرلا» داشتیم باعث همکاری مجددمان در نمایش «فصل شکار بادبادک ها» شد. ان بار من تک بازیگری بودم که در سالن اصلی تئاتر شهر مونولوگی در حدود ۸۰ دقیقه اجرا کردم با همان سبک و سیاق متفاوت و خاصی که از کارهای جلال تهرانی انتظار می رود. نمایشنامه قصه زنی است که خاطراتش را از دوران کودکی و جوانی مرور می کند و حال می رسد به زمانی که روزگارش دیگر به سر آمده و انگار بادبادک ها او را با خود برده اند. مروری به تحولات اجتماعی ایران بود که از زبان من می شنیدیم.

نمایشنامه «فصل شکار بادبادک ها» را همین طور اگر از روی متن بخواهی بخوانی باید با تبحر خاص این کار را بکنی چه برسد که آن را بدون لکنت، اشتباه و تپق ۴۰ شب اجرا کنی. این کار برایم تجربه حیرت انگیزی بود. در این کار من مانند یک هنرجو و شاگرد مکتب خانه تهرانی بودم و از لحظه به لحظه تمرین های خود با جلال تهرانی استفاده کردم تا برسم به آن ساحت که از من توقع داشت. جلال تهرانی به من  آموخت که برایم مانند یک گنج و یک راز بزرگ ارزشمند است و در وجودم از آن مراقبت می کنم. از آن به بعد نگاه من به بازیگری کاملا تغییر کرد.

اینکه بتوانی ۸۰ دقیقه تماشاگر را در سالن بزرگی بدون هیچ کار اضافه ای روی صحنه با خود همراه کنی به طوری که حتی لحظه ای تماشاگر تو را رها نکند. اتفاق بزرگی است. من در آن مونولوگ شاید فقط دو یا سه حرکت دست و بدن داشتم و مونولوگ را بدون لحن های متفاوت و حس های مختلف که اصولا بازیگر برای انتقال حس به مخاطب از آن ها استفاده می کند، اجرا کردم یعنی تقریبا مهم ترین ابزار بازیگری ام را از من گرفته بود و فقط باید از درون خود را پر می کردم؛ حضور و تمرکز که همین شاه کلید من بود برای حضور در آن صحنه بزرگ که بازیگر از نظر تماشاگر مانند یک نقطه است.

اما همان حضور و تمرکز بالا کاری می کرد که انگار من با هر جمله مثل بادکنک باد می کردم و بزرگ و بزرگ و یزرگ تر می شدم. آن قدر که انگار تمام سالن اصلی شهر را حضور بازیگر پر می کرد و این همان راز و گنجی است که از تجربه با جلال تهرانی به دست آوردم. تئاتر فصل شکار بادبادک ها برای من قله ای بود در تئاتر که توانستم فتح کنم. حالا دیگر جلال تهرانی برایم فراتر از یک کارگردان و نمایشنامه نویس مولف است او برایم فراتر از یک معلم است و به تعبیری مسیر را برایم روشن کرد.

 تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد

نمایش ترانه های قدیمی

بعد از آن بیشتر با محمد رحمانیان کار کردید تا آخرین نمایش شما که متنی از بهرام بیضایی بود.

استاد محمد رحمانیان بعد از تماشای «سیندرلا» از من دعوت کردند تا در نمایش «ترانه های قدیمی» بازی کنم، خب من همیشه علاقه داشتم با ایشان همکاری کنم. محمد رحمانیان بی شک یکی از ستون های اصلی تئاتر ایران است و این اتفاق بسیار خوبی برای من بود. بعد از آن همکاری هایمان با نمایش های «سینماهای من» و «آدامس خوانی» ادامه پیدا کرد. در آن نمایش ها رحمانیان برای من نقش هایی را می نوشتند که شاید هر کارگردانی این ریسک را نمی کرد، نقش های متفاوتی که برای خودم هم عجیب و دور بود از هر آنچه تا به آن زمان بازی کرده بودم. اعتماد محمد رحمانیان به من اعتماد به نفسم را در اجرای نقش های متفاوت بالا برده بود.

این اعتماد و همکاری ها ادامه پیدا کرد تا شاه نقشی از بهرام بیضایی را به شما سپرد.

بله. در «آینه های رو به رو» اولین بار بود که رحمانیان از نویسنده دیگری نقشی را به من می سپرد و من بسیار هیجان زده شدم چون بازی در نقش «نزهت حق نظر» در فیلمنامه «آینه های رو به رو» بهرام بیضایی می تواند آرزوی هر بازیگری باشد. این فیلمنامه را استاد بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۹ نوشته است و قرار بود نقش «نزهت» را «سوسن تسلیمی» بازی کند. آن فیلم هیچ وقت ساخته نشد تا این که در قرعه سرنوشت این نقش را من بازی کردم. البته می دانستم که بهرام بیضایی تا چه اندازه روی این فیلمنامه حساس است و دلبستگی خاصی به آن دارد. تا اندازه ای که در ابتدای فیلمنامه چاپ شده حق هرگونه برداشته از آن را منحصر به خود دانسته و این اولین بار بود که ایشان با نوشته نامه ای به محمد رحمانیان، اجازه به روی صحنه بردن «آینه های رو به رو» را دادند.

 تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد

فیلم آینه های رو به رو

همه این حساسیت ها کار من را هم سخت تر می کرد. بازی در نقش «نزهت» را برای خود شانس بسیار بزرگی در مسیر حرفه ای ام می دانم. مرور زندگی زنی از اوج جوانی و سرخوشی تا حضیض ویرانی و نابودی. زندگی پر از فراز و نشیب او و سقوط خودخواسته اش که می تواند نماد سقوط بسیاری از ارزش های فرهنگی و اجتماعی ما باشد. و البته چالش بزرگ برایم همزمانی بازی بود که روی پرده سینما و روی صحنه بزرگ تالار وحدت داشتم و این نبرد را با هدایت کارگردان نابغه ای چون محمد رحمانیان توانستم به خوبی پشت سر بگذارم. هر بار که به آن فکر می کنم ناخودآگاه لبخند رضایت می زنم از این تجربه بی نظیری که خداوند برای من رقم زد.

حالا اگر بخواهیم به کارهای سینمایی شما بپردازیم انتخاب های متفاوتی را می بینیم. مسیر یک دستی را که در تلویزیون و تئاتر طی کردید در سینما نداشتید. چطور این همه تفاوت در انتخاب های سینمایی وجود دارد. برای مثلا چرا فیلم های کلاغ پر و یا پوست موز را بازی کردید؟

بارها گفتم که من بدون هیچ واهمه ای دوست داشتم فیلم های مفرح و صرفا سرگرم کننده بازی کنم. مثالی بزنم برایتان از رابرت دنیرو و مریل استریپ بازیگران بزرگ با داشتن کارنامه های درخشان و همین طور قابلیت های منحصر به فردشان که در فیلم های به اصطلاح «پاپ کورنی» هم بازی کردند و بسیار هم لذت بخش است دیدن بازی های اغراق شده و دوست داشتنی شان در آن فیلم ها. پس انتخاب این دست از فیلم ها می تواند اشتباه نباشد اما خروجی که ما از این فیلم ها داریم بسیار ضعیف است و رضایت بخش نیست و بهتر آن است که فقط در حد یک تجربه بماند و دیگر تکرار نشود.

تجربه بعضی اتفاق ها را دیگر نباید تکرار کرد 

فیلم سیانور

نقطه عطف کارنامه سینمایی شما فیلم «سیانور» است که انتخاب های قبلی را پوشش داد.

مسیر حرکت همیشه از یک نقطه ای است به نقطه دیگر، من خود را از آن دست بازیگرانی می دانم که از نقطه صفر شروع کرد و با آزمون و خطاهایی که داشتم مسیر را برای خود هموار کردم تا بتوانم به نقطه ای ایده آل برسم. این مسیر پیشرفت و کمال است که به انسان در هر بعد از زندگیش انگیزه می دهد و رسالتش در این جهان همین است. در مورد بازی در نقش «لیلا زمردیان» در فیلم «سیانور» باید بگویم که وقتی فیلمنامه را خواندم بسیار هیجان زده شدم.

به خاطر علاقه شخصی که به تاریخ معاصر کشورم دارم به خصوص دهه ۴۰ تا ۵۰ که مهم ترین اتفاق ها و تحولات چه در فرهنگ و هنر این مملکت و چه در سیاست اتفاق افتاد که تا به امروز تاثیراتش را دارد. نقش لیلا همسر مجید شریف واقفی نقش مهم و جذابی در فیلمنامه بود که با تحقیقات میدانی و پژوهش هایی که داشتم و با راهنمایی های بهروز شعیبی توانستم ساختمان شخصیتی برای «لیلا زمردیان» در نظر بگیریم.

آخرین فیلم تان «زیر سقف دودی» ساخته خانم پوران درخشنده است. چطور توانستید از کلیشه های مرسوم نقش زن دوم و یا زن صیغه ای عبور کنید؟

برایم در مرحله اول کار با کارگردان زن دغدغه مندی مثل خانم درخشنده بسیار اهمیت داشت. سینمای ایشان برایم یک حس نوستالژی دارد. از کودکی با فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» با سینمای ایشان همراه هستم. به همین دلیل وقتی پیشنهاد همکاری از طرف ایشان شد با کمال میل پذیرفتم. به دلیل این که در اواسط فیلمبرداری به گروه ملحق شدم زمان کافی برای پرداختن به نقش و دورخوانی و تمرین نداشتم و سعی کردم در مدت زمان کوتاهی خود را به نقش برسانم.

اولین مسئله ای که با خانم درخشنده به توافق رسیدیم همین عبور کردن از کلیشه های مرسوم برای این نقش بود. ایشان فقط عشق مدنظرشان بود که در این کارکتر باید دیده می شد نه جذابیت های ظاهری، رفتاری و گویش و البته فرهاد اصلانی به عنوان پارتنر من بسیار کمک کرد تا بتوانم سریع تر روند رسیدن به نقش تا اجرای آن را سپری کنم. من به دلیل رشته تحصیلم در حال حاضر که روانشناسی است دغدغه روابط صحیح انسانی را دارم و داشتن خانواده و روابط سالم در چارچوب خانواده تنها آمال و آرزوی من است که این مسئله هم بی تاثیر نبود در پذیرفتن فیلم «زیر سقف دودی». امیدوارم با کارها و فیلم هایی که بازی می کنم سهم کوچکی داشته باشم در بهبود وضعیت روابط انسانی، مخصوصا در حوزه خانواده.


منبع: برترینها

پربیننده‌ترین فیلم‌های تمام دوران سینما

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: تماشا کردن فیلم یکی از بهترین و لذت بخش ترین راه ها برای رفع خستگی و آرامش یافتن پس از یک روز یا هفته سخت کاری است. همچنین بسیاری دیدن یک فیلم در خانه یا سالن سینما را بهترین فرصت برای در کنار هم بودن انتخاب می کنند.

از این رو می توان فیلم را بخشی از وجود و زندگی روزمره انسان ها نامید. فیلم ها هم نقش سرگرم کننده دارند و هم چیزهای زیادی را از آن ها یاد خواهیم گرفت. از زمانی که انسان بازی کردن را شروع کرد همواره تماشاگران از دیدن نمایش و بازیگری لذت برده اند. به همین دلیل است که صنعت فیلم سازی در دنیا یک صنعت پیشرو و چند صد میلیارد دلاری است.

روی هم رفته تماشاگران فیلم هایی که پایان خوشی دارند را دوست دارند، فیلم هایی که در نهایت قهرمان داستان بر شخصیت شرور پیروز می شود. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با فیلم هایی که در طول تاریخ بیش از هر فیلم دیگری دیده شده و بیننده داشته اند آشنا می کنیم.

۱۰- هری پاتر و سنگ جادو

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

فیلم «هری پاتر و سنگ جادو» (Harry Potter and the Philosopher’s Stone) در سال ۲۰۰۱ ساخته شد و داستان پسربچه ای را روایت می کرد که برای اولین بار عضو مدرسه جادوگری می شود. او خیلی زود در می یابد که استعداد ویژه و خارق العاده ای در جادوگری دارد و بدین ترتیب به یادگیری بیشتر در این حوزه می پردازد. با ادامه داستان در قسمت های بعدی این فیلم، شخصیت اصلی داستان با نام هری پاتر بیش از پیش با گذشته خود و شیوه دستیابی به قدرت جادوگری آشنا می شود.

این فیلم باعث شد که تماشاگران زیادی دسته دسته به سمت سینماها هجوم ببرند. اگر چه تاکنون قسمت های زیادی از این فیلم ساخته شده و چند سالی است دنباله ای دیگر از آن ساخته نشده اما همچنان به عنوان یکی از پربیننده ترین فیلم های سینمایی تمام دوران شناخته می شود.


۹- پدر خوانده

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

فیلم «پدر خوانده» (The God Father) همواره به عنوان یکی از بهترین و بزرگ ترین فیلم های تمام دوران سینما شناخته می شود. این فیلم یک درام جنایی مافیایی است که به بررسی حاکمیت یک خانواده مافیایی ایتالیایی آمریکایی بر شهرهای آمریکا می پردازد که در ادامه با خشونت ها و خیانت های متعددی همراه می شود. موسسه فیلم سازی ایالات متحده این فیلم را به عنوان دومین فیلم برتر تمام دوران انتخاب کرده است.


۸- تنها در خانه

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

فیلم «تنها در خانه» (Home Alone) یک فیلم کمدی مربوط به دوران کریسمس است که اولین قسمت آن در سال ۱۹۹۰ ساخته شده و داستان یک پسربچه هشت ساله را روایت می کند که ناگهان در هنگام سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس به پاریس در خانه جا می ماند و بدین ترتیب تنها و درمانده باید از خانه خانوادگی اش در مقابل دو دزد شرور که قصد سرقت از خانه را دارند محافظت کند. این فیلم از آن دسته فیلم هایی است که در پایان حس خوبی به تماشاگر منتقل می کند زیرا قهرمان داستان بر شخصیت های شرور پیروز می شود. در پایان داستان، این پسربچه باهوش موفق می شود دزدان را زمینگیر کرده و به زندان بفرستد.


۷- ارباب حلقه ها

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

سه گانه «ارباب حلقه ها» (Lord of the Rings) از آن دسته فیلم های دنباله دار است که توسط پیتر جکسون ساخته شد. داستان این فیلم فانتزی و ماجراجویانه در دنیایی خیالی رخ می دهد که شخصیت های مثبت داستان قصد دارند با بدست آوردن یک حلقه و نابود کردن آن صاحبش که خدای تاریکی است و دنیا را تهدید می کند را از بین ببرند. این فیلم داستانی پیچیده اما مهیج و سرگرم کننده دارد به همین دلیل در طول سال ها یکی از بهترین و پربیننده ترین فرانچایزهای تلویزیونی بود و در گیشه نیز موفقیت قابل توجهی بدست آورد.


۶- ای تی: فرازمینی

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

فیلم «ای تی- فرازمینی» (ET_ Extra Terrestrial) در مورد یک موجودات فضایی و ارتباط آن ها با انسان هاست. این فیلم که در سال ۱۹۸۲ ساخته شد در مورد یک موجود فضایی دوست داشتنی است که در زمین گم می شود. این موجود فضایی توسط پسربچه ای به نام الیوت پیدا شده و این دو خیلی زود با هم دوست می شوند. او این موجود عجیب و غریب را با خود به خانه برده و به خواهر و برادرش نشان داده و تصمیم می گیرند او را قایم کنند. این موجود فضایی ناگهان بیمار شده و دولت پس از اطلاع از ماجرا دست به کار می شود. این فیلم یکی از احساسی ترین فیلم های علمی تخیلی تمام دوران است.


۵- نابودگر ۲: روز داوری

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

فیلم «نابودگر ۲: روز داوری» (Terminator 2: Judgment Day) یکی از پربیننده ترین فیلم های تمام دوران سینما است که شهرت خود را مدیون بازیگر نقش اول خود یعنی آرنولد شوارتزنگر می باشد. شوارتزنگر به خاطر هیکل درشت و مهارتش در اجرای صحنه های اکشن و زد و خورد به بازیگر مورد علاقه طرفداران سینما تبدیل شده و این شهرت به جایی رسید که پس از بازنشستگی از بازیگری به عنوان فرماندار کالیفرنیا انتخاب شد. در این فیلم وی نقش یک روبات به نام تی ۸۰۰ را بازی می کند که برای نجات بشریت باید از یک ناجی انسانی به نام جان کانر مزاقبت کند. وی در این راه باید با ربات دیگری به نام تی ۱۰۰۰ مقابله کند که قصد دارد نسل بشر را از بین برده و ربات ها را سلطان جهان نماید.


۴- شیر شاه

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

شاید بتوانیم بگوییم کمتر کسی پیدا می شود که انیمیشن دوست داشتنی «شیر شاه» (Lion King) را ندیده است. این انیمیشن داستان یک توله شیر به نام سیمبا را روایت می کند که تلاش دارد رهبری قلمرو حیوانات را بعد از این که پدرش ناجوانمردانه و با قساوت تمام توسط عموی حسودش به قتل می رسد بدست آورد. این فیلم درس های زیادی در مورد انسانیت و ارزش های انسانی و ثبات قدم و استقامت در برابر سختی و فاجعه به ما می دهد. این فیلم از آن دسته فیلم هایی است که کودکان از تماشای آن لذت برده و به همین دلیل به یکی از پربیننده ترین فیلم های تمام دوران تبدیل شده است.


۳- جنگ ستارگان اپیزود چهارم- امیدی تازه

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

در فیلم خیره کننده و علمی تخیلی «جنگ ستارگان اپیزود چهارم-امیدی تازه» (Star Wars Episode IV – A new Hope) نیروهای تاریکی به رهبری دارث ویدر موفق می شوند پرنسس لیا را به گروگان گرفته تا دشمنان خود را به زانو درآورده و خود قدرت مطلق کهکشان باشند. در طرف دیگر نیز قهرمانان داستان برای نجات پرنسس لیا و برقرار کردن نظم و عدالت دوباره در کهکشان باید با این نیروی خبیث مقابله کنند.


۲- آواتار

 پرتماشاگرترین فیلم های تمام دوران سینما

یکی دیگر از فیلم های علمی تخیلی مربوط به موجودات فرازمینی رتبه ی دوم پربیننده ترین فیلم های تمام دوران را به خود اختصاص داده است. داستان فیلم «آواتار» (Avatar) در دنیایی فضایی و ناشناخته به نام پاندورا رخ می دهد. ساکنان این دنیا ناوی نام دارند که در ظاهر بسیار بدوی به نظر می رسند اما در واقع عمیقاً پیشرفته و متمدن هستند.

شخصیتی که نیمی انسان و نیمی ناوی است آواتار نامیده می شود. در نهایت بین ناوی ها و آواتارها جنگی در می گیرد که در آن ناوی ها سعی دارند از دنیای خود در برابر تهدید آواتارها محافظت کنند. این فیلم در سال ۲۰۰۹ اکران شده و در روزهای اول اکران جمعیت غیرقابل تصوری برای تماشای آن به سینماها هجوم بردند.


۱-تایتانیک

 پربیننده‌ترین فیلم‌های تمام دوران سینما

فیلم «تایتانیک» (Titanic) را باید پربیننده ترین فیلم تمام دوران نامید. در این فیلم  لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت نقش دو جوان عاشق از دو طبقه اجتماعی متفاوت را بازی می کنند که در یک سفر دریایی عاشق هم می شوند. در واقع فیلم «تایتانیک» یک فیلم عاشقانه است که داستان تلخ آن در کشتی افسانه ای آر ام اس تایتانیک رخ می دهد که در طول اولین سفر خود در برخورد با کوه یخی غرق شده و بسیاری از سرنشینان آن کشته شدند. این فیلم در بخش های متعددی نامزد و برنده جایزه اسکار شده و دومین فیلم پرفروش تمام دوران سینما شناخته می شود.


منبع: برترینها

اعتراض بازیگر «لیسانسه‌ها» به پخش این سریال بعد از حادثه سانچی

امیرحسین رستمی، بازیگر سریال «لیسانسه‌ها» با انتشار پستی نسبت به پخش این سریال طنز در شامگاه غرق شدن کشتی سانچی واکنش نشان داد.

ایران نوشت: پس از وقوع حادثه ناگوار کشتی سانچی و درگذشت تعدادی از دریانوردان ایرانی، تلویزیون به پخش برنامه‌های عادی‌اش ادامه داد و سریال طنز «لیسانسه‌ها» نیز روی آنتن رفت. این اقدام، واکنش امیرحسین رستمی بازیگر این مجموعه را در پی داشت.

اعتراض بازیگر «لیسانسه‌ها» به پخش این سریال بعد از حادثه سانچی


منبع: عصرایران

اعتراض بازیگر «لیسانسه‌ها» به پخش این سریال بعد از حادثه سانچی

امیرحسین رستمی، بازیگر سریال «لیسانسه‌ها» با انتشار پستی نسبت به پخش این سریال طنز در شامگاه غرق شدن کشتی سانچی واکنش نشان داد.

ایران نوشت: پس از وقوع حادثه ناگوار کشتی سانچی و درگذشت تعدادی از دریانوردان ایرانی، تلویزیون به پخش برنامه‌های عادی‌اش ادامه داد و سریال طنز «لیسانسه‌ها» نیز روی آنتن رفت. این اقدام، واکنش امیرحسین رستمی بازیگر این مجموعه را در پی داشت.

اعتراض بازیگر «لیسانسه‌ها» به پخش این سریال بعد از حادثه سانچی


منبع: عصرایران

پنجمین شب جشنواره موسیقی فجر (عکس)

عملکرد چین در موضوع حادثه سانچی ابهامات زیادی دارد/ جای احضار سفیر چین وجود داشت آشنایی با مشهورترین سارقان زن دنیا (+عکس) تصادف عجیب در کالیفرنیا؛ ماشین وارد طبقه دوم یک ساختمان شد (فیلم) کلمبیا پایتخت زمرد جهان (عکس) حمایت منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس از سازندگان داخلی تجهیزات نفتی گزارش وال استریت ژورنال از سکوت رادیویی نفتکش سانچی: اولین حادثه بزرگ پس از برجام کره‌شمالی المپیک را تهدید کرد طلا و ارز به سوی سراشیبی رفت (+جدول) آ.اس: تلاش رونالدو برای ترک رئال مادرید پنج شنبه موعود؛ بازگشت سامورایی به آزادی

رفع فیلتر تلگرام؛ پایان یک پرونده یا آغاز حملات جدید به روحانی؟!  (۱۰۵ نظر)

سانچی غرق شد / تایید فوت همه کارکنان نفتکش  (۵۵ نظر)

همه رستوران های کشور فقط باید یک نوع غذا سرو کنند/ نظام آموزشی ایران به همین مضحکی است!  (۴۹ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۴۹ نظر)

نابغه ۱۰ ساله یا قربانی بازی بزرگترها؟  (۳۵ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

جامعه مدنی، تلگرام را آزاد کرد  (۲۷ نظر)

۱۰ نکته درباره مخالفت وزیر با طرح تربیتی بسیج در مدرسه‌ها  (۲۶ نظر)


منبع: عصرایران

پنجمین شب جشنواره موسیقی فجر (عکس)

عملکرد چین در موضوع حادثه سانچی ابهامات زیادی دارد/ جای احضار سفیر چین وجود داشت آشنایی با مشهورترین سارقان زن دنیا (+عکس) تصادف عجیب در کالیفرنیا؛ ماشین وارد طبقه دوم یک ساختمان شد (فیلم) کلمبیا پایتخت زمرد جهان (عکس) حمایت منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس از سازندگان داخلی تجهیزات نفتی گزارش وال استریت ژورنال از سکوت رادیویی نفتکش سانچی: اولین حادثه بزرگ پس از برجام کره‌شمالی المپیک را تهدید کرد طلا و ارز به سوی سراشیبی رفت (+جدول) آ.اس: تلاش رونالدو برای ترک رئال مادرید پنج شنبه موعود؛ بازگشت سامورایی به آزادی

رفع فیلتر تلگرام؛ پایان یک پرونده یا آغاز حملات جدید به روحانی؟!  (۱۰۵ نظر)

سانچی غرق شد / تایید فوت همه کارکنان نفتکش  (۵۵ نظر)

همه رستوران های کشور فقط باید یک نوع غذا سرو کنند/ نظام آموزشی ایران به همین مضحکی است!  (۴۹ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۴۹ نظر)

نابغه ۱۰ ساله یا قربانی بازی بزرگترها؟  (۳۵ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

جامعه مدنی، تلگرام را آزاد کرد  (۲۷ نظر)

۱۰ نکته درباره مخالفت وزیر با طرح تربیتی بسیج در مدرسه‌ها  (۲۶ نظر)


منبع: عصرایران

بانوان نوازنده را روی سِن راه ندادند!

گروه هنری: این روزها درحالی که مجموعه وزارت ارشاد و شخص وزیر ارشاد با حضور در کنسرت‌های جشنواره موسیقی فجر سعی در حمایت از اجراهای قانونی دارند، همچنان در استان اصفهان با عملکردهای خارج از قانون، اجازه حضور بانوان موزیسین روی سن داده نمی‌شود.
 
به گزارش ایلنا، کنسرت ارکستر ملی اصفهان روزهای ۲۲ و ۲۳ دی با خوانندگی سالار عقیلی درحالی در سالن کوثر این شهر روی صحنه رفت که همچون سالیان گذشته اداره کل فرهنگ و ارشاد این استان از حضور بانوان موزیسین روی سن ممانعت به عمل آورد.

شهروز بلوچستانی (نوازنده فلوت ارکسترملی اصفهان) درباره ممانعت از حضور بانوان اعضای این ارکستر در اجرای روزهای ۲۲ و ۲۳ دی در اصفهان به ایلنا گفت: اجرای اخیر ارکستر ملی اصفهان در سالن کوثر شهر اصفهان با خوانندگی سالار عقیلی برگزار شد که طی آن جمعه ۲۲ دی از ساعت ۱۸:۳۰ و شنبه ۲۳ دی از ساعت ۲۰:۳۰ به اجرا پرداختیم. ارکستر ملی اصفهان از سال ۱۳۸۳- ۸۴ مشغول فعالیت است. در اجراهایی که این ارکستر قرار است روی صحنه ببرد؛ بانوان به عنوان اعضای این ارکستر در تمرینات همواره حضور دارند ولی مشکل اینجاست که اجازه حضور بانوان در اجراها داده نمی‌شود و ارکستر بدون حضور بانوان در اصفهان روی صحنه می‌رود. در واقع سال‌هاست که بانوان موزیسین اصفهانی حق روی استیج رفتن در این استان را ندارند. وی در ادامه افزود: این در حالی است که حدود دو ماه قبل ارکستر ملی اصفهان تقریبا با حضور تمامی اعضایش ازجمله بانوان ارکستر در شیراز به اجرای برنامه پرداخت. این گروه اول بهمن ماه نیز با حضور همین بانوان در شهرکرد روی صحنه خواهد رفت.

این نوازنده موزیسین گفت: در این زمینه بسیار صحبت شده است و همیشه گفته می‌شود که مسئله حضور بانوان روی صحنه در حال بررسی است اما واقعا مشخص نیست این بررسی‌ها چه زمانی به اتمام می‌رسد. در بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی دیگری که در کشورمان انجام می‌شود بانوان و مردان همپای هم فعالیت می‌کنند؛ در موسیقی نیز بانوان جزو جامعه موسیقی هستند که فعالیت می‌کنند ولی نمی‌دانم چرا در این حوزه بانوان در اصفهان نمی‌توانند همپای مردان روی صحنه حضور داشته باشند. اینکه چرا بانوان موزیسین اصفهانی در شهر خودشان نمی‌توانند روی صحنه کنسرت بیایند هیچ توضیح منطقی ندارد.

این عضو ارکستر ملی اصفهان همچنین عنوان کرد: در بین بانوان، نوازندگان چیره‌دستی وجود دارند که تحصیل کرده موسیقی هستند و سالیان سال فعالیت کرده‌اند. این موزیسین‌ها در جلسات تمرینی حضور دارند ولی در نهایت مجوز حضور آنها روی استیج صادر نمی‌شود. وی در ادامه افزود: معمولا اگر خواننده‌ای به ارکستر دعوت شود رپرتوار متناسب با او تعیین می‌شود. مثلا اگر سالار عقیلی یا علیرضا قربانی دعوت شده باشند آثاری که آنها در آلبوم‌های منتشر شده‌شان دارند به عنوان رپرتوار ارکستر نیز تعیین می‌شود. اگر قرار باشد قطعات موسیقی کلاسیک مانند بتهون و باخ و موتسارت و سایر آهنگسازان شناخته شده این عرصه اجرا شود، سازهای ایرانی طبیعتا از ارکستر حذف خواهد شد. بانوان عضو ارکستر در مجموعه گروه کر، ساز فلوت، ساز ویلن و چلو حضور دارند. در زمینه سازهای ایرانی نیز بانوان نوازندگان چیره‌دستی در ارکستر داریم.
منبع: بهارنیوز

بانوان نوازنده را روی سِن راه ندادند!

گروه هنری: این روزها درحالی که مجموعه وزارت ارشاد و شخص وزیر ارشاد با حضور در کنسرت‌های جشنواره موسیقی فجر سعی در حمایت از اجراهای قانونی دارند، همچنان در استان اصفهان با عملکردهای خارج از قانون، اجازه حضور بانوان موزیسین روی سن داده نمی‌شود.
 
به گزارش ایلنا، کنسرت ارکستر ملی اصفهان روزهای ۲۲ و ۲۳ دی با خوانندگی سالار عقیلی درحالی در سالن کوثر این شهر روی صحنه رفت که همچون سالیان گذشته اداره کل فرهنگ و ارشاد این استان از حضور بانوان موزیسین روی سن ممانعت به عمل آورد.

شهروز بلوچستانی (نوازنده فلوت ارکسترملی اصفهان) درباره ممانعت از حضور بانوان اعضای این ارکستر در اجرای روزهای ۲۲ و ۲۳ دی در اصفهان به ایلنا گفت: اجرای اخیر ارکستر ملی اصفهان در سالن کوثر شهر اصفهان با خوانندگی سالار عقیلی برگزار شد که طی آن جمعه ۲۲ دی از ساعت ۱۸:۳۰ و شنبه ۲۳ دی از ساعت ۲۰:۳۰ به اجرا پرداختیم. ارکستر ملی اصفهان از سال ۱۳۸۳- ۸۴ مشغول فعالیت است. در اجراهایی که این ارکستر قرار است روی صحنه ببرد؛ بانوان به عنوان اعضای این ارکستر در تمرینات همواره حضور دارند ولی مشکل اینجاست که اجازه حضور بانوان در اجراها داده نمی‌شود و ارکستر بدون حضور بانوان در اصفهان روی صحنه می‌رود. در واقع سال‌هاست که بانوان موزیسین اصفهانی حق روی استیج رفتن در این استان را ندارند. وی در ادامه افزود: این در حالی است که حدود دو ماه قبل ارکستر ملی اصفهان تقریبا با حضور تمامی اعضایش ازجمله بانوان ارکستر در شیراز به اجرای برنامه پرداخت. این گروه اول بهمن ماه نیز با حضور همین بانوان در شهرکرد روی صحنه خواهد رفت.

این نوازنده موزیسین گفت: در این زمینه بسیار صحبت شده است و همیشه گفته می‌شود که مسئله حضور بانوان روی صحنه در حال بررسی است اما واقعا مشخص نیست این بررسی‌ها چه زمانی به اتمام می‌رسد. در بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی دیگری که در کشورمان انجام می‌شود بانوان و مردان همپای هم فعالیت می‌کنند؛ در موسیقی نیز بانوان جزو جامعه موسیقی هستند که فعالیت می‌کنند ولی نمی‌دانم چرا در این حوزه بانوان در اصفهان نمی‌توانند همپای مردان روی صحنه حضور داشته باشند. اینکه چرا بانوان موزیسین اصفهانی در شهر خودشان نمی‌توانند روی صحنه کنسرت بیایند هیچ توضیح منطقی ندارد.

این عضو ارکستر ملی اصفهان همچنین عنوان کرد: در بین بانوان، نوازندگان چیره‌دستی وجود دارند که تحصیل کرده موسیقی هستند و سالیان سال فعالیت کرده‌اند. این موزیسین‌ها در جلسات تمرینی حضور دارند ولی در نهایت مجوز حضور آنها روی استیج صادر نمی‌شود. وی در ادامه افزود: معمولا اگر خواننده‌ای به ارکستر دعوت شود رپرتوار متناسب با او تعیین می‌شود. مثلا اگر سالار عقیلی یا علیرضا قربانی دعوت شده باشند آثاری که آنها در آلبوم‌های منتشر شده‌شان دارند به عنوان رپرتوار ارکستر نیز تعیین می‌شود. اگر قرار باشد قطعات موسیقی کلاسیک مانند بتهون و باخ و موتسارت و سایر آهنگسازان شناخته شده این عرصه اجرا شود، سازهای ایرانی طبیعتا از ارکستر حذف خواهد شد. بانوان عضو ارکستر در مجموعه گروه کر، ساز فلوت، ساز ویلن و چلو حضور دارند. در زمینه سازهای ایرانی نیز بانوان نوازندگان چیره‌دستی در ارکستر داریم.
منبع: بهارنیوز

نقدی بر نحوه‌‌اطلاع‌رسانی درباره نفتکش

به گزارش ایسنا٬ از نخستین روزی که نفتکش سانچی در آب‌های شرق چین دچار حادثه شد٬ انتقادهایی از فقدان اطلاع‌رسانی به‌موقع رسانه‌های رسمی در این زمینه مطرح شد که بخشی از این انتقادها به عملکرد و پیگیری رسانه‌ها و بخش دیگر به نحوه فعالیت حرفه‌ای روابط عمومی‌ها و مسئولان اطلاع‌رسانی مجموعه‌های مربوط وارد دانسته می‌شود.در این راستا متین کاکویی – دبیر خبر در سرویس اقتصادی خبرگزاری ایسنا – در این‌باره با بیان اینکه «به طور کلی اطلاع‌رسانی در مواقع بحرانی بسیار کم تمرین شده است»، می‌گوید: از صبح فردای روزی که این حادثه رخ داد، همکاران ما در خبرگزاری پیگیر اخبار آن بودند، ولی روابط عمومی شرکت ملی نفتکش هیچ اطلاعاتی در اختیار خبرنگاران نمی‌گذاشت. به نطر می‌رسید که خودشان هم شوکه و به دنبال جمع‌آوری اطلاعات هستند. حدود ۱۷ ساعت پس از حادثه اولین بیانیه شرکت ملی نفتکش و ۲۱ ساعت بعد اطلاعات تکمیلی حادثه منتشر شد. با پیگیری‌ها متوجه شدیم که در شرایطی که تمام رسانه‌های دنیا با جزئیات اعلام کرده بودند این نفتکش متعلق به چه کشوری بوده، روابط عمومی این شرکت به دنبال این بود که آیا نفتکش، ایرانی بودi یا خیر.

«در همان روز نخست از صبح تا بعد از ظهر به دنبال مصاحبه با مدیرعامل شرکت ملی نفتکش بودیم که در نهایت بعد از ظهر، از طریق واسطه‌ای به ما گفتند که به انجام مصاحبه تمایلی ندارند. در این میان واقعا در آن شرایط نقش روابط عمومی را به عنوان مانع احساس کردیم. خیلی از روابط‌عمومی‌ها به‌دلیل اینکه تجربه عملی کافی ندارند، یک سری موانع ذهنی مثل احساسی یا امنیتی جلوه دادن مسائل برای خود می‌سازند که امکان برقراری ارتباط رسانه‌ها را با مسئولان سخت می‌کند.»«در روزهای بعد همکاری بهتر شد؛ البته نه به خاطر تعامل بیشتر با روابط عمومی، بلکه به این خاطر که برای شرکت ملی نفتکش سخنگو تعیین کردند و مدیرانی که به صحبت در این‌باره تمایل داشتند، با خود خبرنگاران ارتباط برقرار کردند و در واقع می‌توان گفت که روابط‌عمومی از چرخه حذف شد.
«روز شنبه (۲۳ دی‌ماه) از ما برای حضور در جلسه‌ای مشورتی در شرکت ملی نفتکش دعوت شد. از آنجایی که خانواده‌های دریانواردان در ساختمان روبه‌رویی شرکت مستقر بودند، به منظور گفت‌وگو با خانواده‌ها به آنجا رفتم که بعد از چند دقیقه، من را از سالن بیرون کردند. وقتی با مدیر روابط عمومی در این باره صحبت کردم که سعی رسانه‌ها کمک کردن است، او هم پاسخ داد که اگر می‌خواهید کار کنید، باید مطابق با سیاست‌های ما پیش بروید. این یعنی کمترین سطح اعتماد میان رسانه و روابط عمومی. به دنبال این ماجرا، باز هم با فشار مشاور مدیر عامل بود که توانستیم به همراه عکاس و فیلمبردار میان خانواده‌ها برویم.»

«خیلی راحت می‌تواستند در همان سالنی که خانواده‌ها حضور داشتند، یک اتاق خبر بحران با حضور خبرنگاران صداوسیما و خبرگزاری‌های مهم تشکیل بدهند تا از همان جا خبرها به‌درستی و سریع اطلاع‌رسانی شود و هم به‌دلیل نزدیکی به شرکت ملی نفتکش، سخنگو می‌توانست هر زمان که لازم است، با حضور در جمع خبرنگاران سخن بگوید.»
از طریق رسانه‌های خارجی در جریان قرار گرفتیم
پونه ترابی، خبرنگار حوزه نفت خبرگزاری ایسنا نیز در این‌باره می‌گوید: زمان وقوع حادثه از طریق رسانه‌های خارجی در جریان ماجرا قرار گرفتیم. پس از پیگیری خبر از شرکت ملی نفتکش، روابط عمومی این مجموعه اعلام کرد که به‌زودی اطلاعیه‌ای در این زمینه صادر می‌کند، اما بر خلاف حساسیت اتفاق، این مجموعه اطلاعیه مربوط را در فاصله زمانی طولانی منتشر کرد. از سمت دیگر نیز وزارت نفت اعلام کرد، هماهنگی در این زمینه با مجموعه شرکت ملی نفتکش ندارند.
خلاء اطلاع‌رسانی درست در مواقع بحران
در همین راستا بیژن نفیسی، روزنامه‌نگار پیشسکوت در گفت‌وگویی با ایسنا درباره عملکرد رسانه‌ها در پوشش اخبار آتش نفتکش سانچی معتقد است که «یکی از مهمترین وظایف رسانه‌ها پوشش رویدادها است؛ بویژه این رویداد مهم بود که از لحاظ ارزش خبری در سطح بالایی قرار داشت. در این مواقع یکی از مهمترین رسالت‌های روابط عمومی‌ها به دست آوردن اطلاعات درست و انتقال آنها به رسانه‌هاست. به این گونه رسانه‌ها نیز می‌توانند با انتشار اطلاعات درست به مردم و بویژه خانواده‌های دریانوردان محبوس شده در نفت‌کش اطلاع‌رسانی درست و به‌موقع‌ای داشته باشند».

«درست است که روابط عمومی‌ها باید شفاف‌تر در انعکاس اخبار این حادثه عمل می‌کردند، اما به هر حال آنها نیز احتمالا دسترسی سختی به اطلاعات درست داشتند. این خود یک مسأله بسیار مهم است که باید برای روزنامه‌نگاری بحران در آینده به آن به صورت جدی پرداخته شود. درست است که ما باید بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر در رسانه‌های داخلی به این رویداد می‌پرداختیم، ولی نمی‌توانیم توقع زیادی داشته باشیم. چراکه بسیاری از رسانه‌های ما به خیلی از اتفاق‌های نزدیکمان هم توجهی نشان نمی‌دهند و درست پوشش نمی‌دهند، چه برسد که به این حادثه که شرایط ویژه‌ای هم داشت.»این روزنامه‌نگار با بیان اینکه «خبر آتش گرفتن نفت‌کش سانچی به شدت برای مردم از ارزش خبری بالایی برخوردار بود»، می‌گوید: با وجود همه این موارد باید در نظر داشته باشیم که این شرایط خاص و ویژه بود. این حادثه در وسط اقیانوس رخ داد و طبیعتا دسترسی به محل رویداد سخت و امکانات ارتباطاتی بسیار محدود بود. از طرفی اطلاع‌رسانی درباره این رویداد نیز تا اندازه‌ای متکی به کشورهایی بود که به نوعی درگیر این حادثه بودند. از همین جهت می‌توان گفت که اطلاع‌رسانی در ابعاد بین‌المللی نیز با نواقصی همراه بود. به شخصه اخبار رسانه‌های خارجی را درباره این حادثه پیگری می‌کردم و شاهد بودم که اخبار متناقض زیادی در این زمینه منتشر می‌شد.»

نفیسی با اشاره به انعکاس اخبار آتش گرفتن نفت‌کش ایرانی در آب‌های چین، یادآور می‌شود که «شاهد بودیم که انتظاری که از رسانه‌های بین‌المللی نیز در پوشش اخبار این حادثه که از هر جهت از اهمیت بالایی در عرصه بین‌الملل برخوردار بود برآورده نشد. در کل می‌توان گفت که پوشش اخبار این حادثه آن طور که باید در رسانه‌های داخلی و خارجی انعکاس نیافت.»در جریان این گزارش خبرنگار ایسنا با برخی دیگر از خبرنگاران حوزه مربوط در رسانه‌های دیگر نیز تماس گرفت که آنها اعلام کردند به‌دلیل روابط کاری خود، حاضر به صحبت در این‌باره نیستند.
 
منبع: بهارنیوز

نقدی بر نحوه‌‌اطلاع‌رسانی درباره نفتکش

به گزارش ایسنا٬ از نخستین روزی که نفتکش سانچی در آب‌های شرق چین دچار حادثه شد٬ انتقادهایی از فقدان اطلاع‌رسانی به‌موقع رسانه‌های رسمی در این زمینه مطرح شد که بخشی از این انتقادها به عملکرد و پیگیری رسانه‌ها و بخش دیگر به نحوه فعالیت حرفه‌ای روابط عمومی‌ها و مسئولان اطلاع‌رسانی مجموعه‌های مربوط وارد دانسته می‌شود.در این راستا متین کاکویی – دبیر خبر در سرویس اقتصادی خبرگزاری ایسنا – در این‌باره با بیان اینکه «به طور کلی اطلاع‌رسانی در مواقع بحرانی بسیار کم تمرین شده است»، می‌گوید: از صبح فردای روزی که این حادثه رخ داد، همکاران ما در خبرگزاری پیگیر اخبار آن بودند، ولی روابط عمومی شرکت ملی نفتکش هیچ اطلاعاتی در اختیار خبرنگاران نمی‌گذاشت. به نطر می‌رسید که خودشان هم شوکه و به دنبال جمع‌آوری اطلاعات هستند. حدود ۱۷ ساعت پس از حادثه اولین بیانیه شرکت ملی نفتکش و ۲۱ ساعت بعد اطلاعات تکمیلی حادثه منتشر شد. با پیگیری‌ها متوجه شدیم که در شرایطی که تمام رسانه‌های دنیا با جزئیات اعلام کرده بودند این نفتکش متعلق به چه کشوری بوده، روابط عمومی این شرکت به دنبال این بود که آیا نفتکش، ایرانی بودi یا خیر.

«در همان روز نخست از صبح تا بعد از ظهر به دنبال مصاحبه با مدیرعامل شرکت ملی نفتکش بودیم که در نهایت بعد از ظهر، از طریق واسطه‌ای به ما گفتند که به انجام مصاحبه تمایلی ندارند. در این میان واقعا در آن شرایط نقش روابط عمومی را به عنوان مانع احساس کردیم. خیلی از روابط‌عمومی‌ها به‌دلیل اینکه تجربه عملی کافی ندارند، یک سری موانع ذهنی مثل احساسی یا امنیتی جلوه دادن مسائل برای خود می‌سازند که امکان برقراری ارتباط رسانه‌ها را با مسئولان سخت می‌کند.»«در روزهای بعد همکاری بهتر شد؛ البته نه به خاطر تعامل بیشتر با روابط عمومی، بلکه به این خاطر که برای شرکت ملی نفتکش سخنگو تعیین کردند و مدیرانی که به صحبت در این‌باره تمایل داشتند، با خود خبرنگاران ارتباط برقرار کردند و در واقع می‌توان گفت که روابط‌عمومی از چرخه حذف شد.
«روز شنبه (۲۳ دی‌ماه) از ما برای حضور در جلسه‌ای مشورتی در شرکت ملی نفتکش دعوت شد. از آنجایی که خانواده‌های دریانواردان در ساختمان روبه‌رویی شرکت مستقر بودند، به منظور گفت‌وگو با خانواده‌ها به آنجا رفتم که بعد از چند دقیقه، من را از سالن بیرون کردند. وقتی با مدیر روابط عمومی در این باره صحبت کردم که سعی رسانه‌ها کمک کردن است، او هم پاسخ داد که اگر می‌خواهید کار کنید، باید مطابق با سیاست‌های ما پیش بروید. این یعنی کمترین سطح اعتماد میان رسانه و روابط عمومی. به دنبال این ماجرا، باز هم با فشار مشاور مدیر عامل بود که توانستیم به همراه عکاس و فیلمبردار میان خانواده‌ها برویم.»

«خیلی راحت می‌تواستند در همان سالنی که خانواده‌ها حضور داشتند، یک اتاق خبر بحران با حضور خبرنگاران صداوسیما و خبرگزاری‌های مهم تشکیل بدهند تا از همان جا خبرها به‌درستی و سریع اطلاع‌رسانی شود و هم به‌دلیل نزدیکی به شرکت ملی نفتکش، سخنگو می‌توانست هر زمان که لازم است، با حضور در جمع خبرنگاران سخن بگوید.»
از طریق رسانه‌های خارجی در جریان قرار گرفتیم
پونه ترابی، خبرنگار حوزه نفت خبرگزاری ایسنا نیز در این‌باره می‌گوید: زمان وقوع حادثه از طریق رسانه‌های خارجی در جریان ماجرا قرار گرفتیم. پس از پیگیری خبر از شرکت ملی نفتکش، روابط عمومی این مجموعه اعلام کرد که به‌زودی اطلاعیه‌ای در این زمینه صادر می‌کند، اما بر خلاف حساسیت اتفاق، این مجموعه اطلاعیه مربوط را در فاصله زمانی طولانی منتشر کرد. از سمت دیگر نیز وزارت نفت اعلام کرد، هماهنگی در این زمینه با مجموعه شرکت ملی نفتکش ندارند.
خلاء اطلاع‌رسانی درست در مواقع بحران
در همین راستا بیژن نفیسی، روزنامه‌نگار پیشسکوت در گفت‌وگویی با ایسنا درباره عملکرد رسانه‌ها در پوشش اخبار آتش نفتکش سانچی معتقد است که «یکی از مهمترین وظایف رسانه‌ها پوشش رویدادها است؛ بویژه این رویداد مهم بود که از لحاظ ارزش خبری در سطح بالایی قرار داشت. در این مواقع یکی از مهمترین رسالت‌های روابط عمومی‌ها به دست آوردن اطلاعات درست و انتقال آنها به رسانه‌هاست. به این گونه رسانه‌ها نیز می‌توانند با انتشار اطلاعات درست به مردم و بویژه خانواده‌های دریانوردان محبوس شده در نفت‌کش اطلاع‌رسانی درست و به‌موقع‌ای داشته باشند».

«درست است که روابط عمومی‌ها باید شفاف‌تر در انعکاس اخبار این حادثه عمل می‌کردند، اما به هر حال آنها نیز احتمالا دسترسی سختی به اطلاعات درست داشتند. این خود یک مسأله بسیار مهم است که باید برای روزنامه‌نگاری بحران در آینده به آن به صورت جدی پرداخته شود. درست است که ما باید بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر در رسانه‌های داخلی به این رویداد می‌پرداختیم، ولی نمی‌توانیم توقع زیادی داشته باشیم. چراکه بسیاری از رسانه‌های ما به خیلی از اتفاق‌های نزدیکمان هم توجهی نشان نمی‌دهند و درست پوشش نمی‌دهند، چه برسد که به این حادثه که شرایط ویژه‌ای هم داشت.»این روزنامه‌نگار با بیان اینکه «خبر آتش گرفتن نفت‌کش سانچی به شدت برای مردم از ارزش خبری بالایی برخوردار بود»، می‌گوید: با وجود همه این موارد باید در نظر داشته باشیم که این شرایط خاص و ویژه بود. این حادثه در وسط اقیانوس رخ داد و طبیعتا دسترسی به محل رویداد سخت و امکانات ارتباطاتی بسیار محدود بود. از طرفی اطلاع‌رسانی درباره این رویداد نیز تا اندازه‌ای متکی به کشورهایی بود که به نوعی درگیر این حادثه بودند. از همین جهت می‌توان گفت که اطلاع‌رسانی در ابعاد بین‌المللی نیز با نواقصی همراه بود. به شخصه اخبار رسانه‌های خارجی را درباره این حادثه پیگری می‌کردم و شاهد بودم که اخبار متناقض زیادی در این زمینه منتشر می‌شد.»

نفیسی با اشاره به انعکاس اخبار آتش گرفتن نفت‌کش ایرانی در آب‌های چین، یادآور می‌شود که «شاهد بودیم که انتظاری که از رسانه‌های بین‌المللی نیز در پوشش اخبار این حادثه که از هر جهت از اهمیت بالایی در عرصه بین‌الملل برخوردار بود برآورده نشد. در کل می‌توان گفت که پوشش اخبار این حادثه آن طور که باید در رسانه‌های داخلی و خارجی انعکاس نیافت.»در جریان این گزارش خبرنگار ایسنا با برخی دیگر از خبرنگاران حوزه مربوط در رسانه‌های دیگر نیز تماس گرفت که آنها اعلام کردند به‌دلیل روابط کاری خود، حاضر به صحبت در این‌باره نیستند.
 
منبع: بهارنیوز

۸۰۰ میلیاردی که به صداوسیما می‌رسد

به گزارش ایسنا، گزارشها حاکی است روابط عمومی دستگاههای مختلف برای فعالیتهای ارتباطی، رسانه‌ای و تبلیغاتی خود قراردادهایی را با بخش‌های مختلف سازمان صداوسیما منعقد می‌کنند تا از طریق برنامه‌هایی که اصطلاحا “مشارکتی” نامیده می‌شود، روی آنتن بروند.اما گزارشها حکایت از آن دارد که نتیجه این اقدامات، بازخورد مثبتی برای دستگاههای اجرایی ندارد و معمولا صداوسیما در برنامه‌هایی بی خاصیت و در ساعتهای کم بیننده برنامه هایی را با کیفیت نازل روی آنتن می‌برد.هرچند طبق مقررات صداوسیما مبالغ چنین برنامه‌هایی باید کلا به حساب سازمان واریز و سپس به تهیه کنندگان برنامه‌ها پرداخت شود، اما گزارشی از صحت اجرای این روند وجود ندارد و احتمال فساد و زدوبند در این زمینه وجود دارد.انتظار می‌رود وزارتخانه ها و سایر دستگاههایی که چنین مبلغ کلانی را خرج صداوسیما کنند گزارشی از عملکرد مالی خود ارائه کنند و صداوسیما نیز در باره این درآمد هنگفت شفاف سازی کند.
منبع: بهارنیوز

۸۰۰ میلیاردی که به صداوسیما می‌رسد

به گزارش ایسنا، گزارشها حاکی است روابط عمومی دستگاههای مختلف برای فعالیتهای ارتباطی، رسانه‌ای و تبلیغاتی خود قراردادهایی را با بخش‌های مختلف سازمان صداوسیما منعقد می‌کنند تا از طریق برنامه‌هایی که اصطلاحا “مشارکتی” نامیده می‌شود، روی آنتن بروند.اما گزارشها حکایت از آن دارد که نتیجه این اقدامات، بازخورد مثبتی برای دستگاههای اجرایی ندارد و معمولا صداوسیما در برنامه‌هایی بی خاصیت و در ساعتهای کم بیننده برنامه هایی را با کیفیت نازل روی آنتن می‌برد.هرچند طبق مقررات صداوسیما مبالغ چنین برنامه‌هایی باید کلا به حساب سازمان واریز و سپس به تهیه کنندگان برنامه‌ها پرداخت شود، اما گزارشی از صحت اجرای این روند وجود ندارد و احتمال فساد و زدوبند در این زمینه وجود دارد.انتظار می‌رود وزارتخانه ها و سایر دستگاههایی که چنین مبلغ کلانی را خرج صداوسیما کنند گزارشی از عملکرد مالی خود ارائه کنند و صداوسیما نیز در باره این درآمد هنگفت شفاف سازی کند.
منبع: بهارنیوز

یک جمعیت ۵۰۰ نفره از ۸۵ میلیون!

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی، با بیان این‌که این جریان به ادبیات محدود نیست و در فیلم و سریال هم شاهد این موضوع هستیم، اظهار کرد:  برخی نویسنده‌های ایرانی که تقریبا کار حرفه‌ای انجام می‌دهند و مشغول چاپ کتاب‌های‌شان هستند، فاقد هر نوع جهان‌بینی و اندیشه‌ای هستند. نویسنده و فیلمساز باید دارای اندیشه و جهان‌بینی باشد. ما از فقدان زیرمتن رنج می‌بریم. نمی‌شود فقط تعدادی شخصیت را  در بستر  یک حادثه عاشقانه و یا حادثه مرگ با یک پایان باز تعریف کنیم و ژست روشنفکرانه بگیریم، جایزه‌ برگزار کنیم و خودمان برای خودمان نقد  بنویسیم، این‌ها علاج واقعیت تلخ ما نیست.
او افزود: ما یک جمعیت ۵۰۰ نفره از ۸۵ میلیون جمعیت ایران هستیم که تعدادی از این ۵۰۰ نفر می‌نویسند، تعدادی برای ۲۰۰ نفری که در سال کتاب چاپ کرده‌اند نقد می‌نویسند، تعدادی هم جایزه برگزار می‌کنند و خودشان برای هم خوشحال هستند. در واقع ادبیات در درون خود گندیده است  و دیگر ادبیاتی وجود ندارد؛ البته استثناهایی هم در این بین وجود دارند، مثلا کتاب «تهرانی‌ها»ی امیرحسین خورشیدفر و یا مجموعه داستان «روی خط چشم» پیمان هوشمندزاده.
نیکنام با بیان این‌که ما باید یک روند  و یا روال  داشته باشیم، گفت: نویسنده‌های ما باید بتوانند به طور منظم کتاب چاپ کنند. مثلا جویس کرول اوتس، نویسنده‌ای که بالای ۷۰ سال سن دارد، سالی یک کتاب می‌نویسد؛ کدام یک از نویسنده‌های جوان ما این‌طور هستند؟ خیلی از نویسنده‌های ما می‌گویند مشکل معیشتی دارند، نویسنده‌هایی هم که این مشکل را ندارند حرفه‌ای کار نمی‌کنند. من با توجه به شناختی که از نویسنده‌ها دارم این حرف را می‌گویم.
این شاعر و منتقد در ادامه بیان کرد: برای نوشتن اصلا تحقیق میدانی نداریم؛ کاری که نویسنده خارجی به راحتی انجام می‌دهد. نویسنده‌های خارجی در هر ژانری که بخواهند بنویسند تحقیق می‌کنند. مثلا اگر در ژانر علمی-تخیلی بخواهند بنویسند سراغ تحقیقاتی درباره فضا و موجودات فضایی می‌روند. نویسنده‌های ما حوصله تحقیق ندارند. ما یک نوع از  ادبیات را چسبیده‌ایم و آن را ول هم نمی‌کنیم؛ آن حوزه محدود به روابط انسانی در زندگی‌ آپارتمانی غالبا هم در تهران است که اکثر شخصیت‌ها دچار شکست در روابط خود می‌شوند و یا می‌میرند، خیلی هم بخواهیم داستان را لایه‌دار کنیم و اسمش را یک پودر و یا افزودنی مجاز بگذاریم، مسائل سیاسی و اجتماعی به روی آن می‌پاشیم در حالی که این تعریف رمان و داستان نیست. اما اصلی‌ترین مشکل ما فقدان دانش و جهان‌بینی است.
او با بیان این‌که نویسنده‌های ما در کتاب‌های‌شان حرفی برای گفتن ندارند، تأکید کرد: نویسنده‌های نسل اول داستان‌نویسی ما مانند صادق هدایت حداقل یکی، دو زبان می‌دانستند، به آن‌ها تسلط داشتند و متون کشورهای دیگر را به زبان اصلی می‌خواندند. اما تعداد نویسنده‌های ما که زبان می‌دانند محدود است. نویسنده‌های نسل قبل ما بر ادبیات کهن ما از قرن چهارم تا زمان مشروطه اشراف داشتند، اما اگر از یک نویسنده ۳۰ ساله بخواهیم که ادبیات قرن هشتم را بخواند این کار را نمی‌کند. نویسنده ما کتاب «فیه ما فیه» مولانا را نخوانده و زبانش ضعیف است. در واقع نویسنده‌ها دانش ضعیفی دارند و دانش روز دنیا را دنبال نمی‌کنند و فاقد جهان‌بینی هستند.
نیکنام  در ادامه افزود: نویسنده و شاعر باید به تعریفی از معادلات جهان دست پیدا کند. نویسنده‌های ما نمی‌دانند چرا داعش ظهور کرد و اصلا به آن فکر نمی‌کنند. چه انتظاری داریم؟ مخاطب را نباید دست کم بگیریم؛ مخاطب باهوش است. مخاطبانی که از آن‌ها می‌نالیم سینما نمی‌روند چرا وقتی یک فیلم خوب ساخته می‌شود برایش صف می‌بندند و فیلم فروش میلیاردی دارد؟ مخاطب می‌تواند کار خوب را تشخیص دهد. چرا کتاب «جزء از کل» سریع فروخته می‌شود و به چاپ‌های متعدد می‌رسد یا هنوز داستایوفسکی مخاطب دارد؛ مخاطب تشخیص می‌دهد کار خوب چیست اما مخاطبان سراغ کتاب ایرانی نمی‌روند. چرا کتاب‌های پرحجمی مانند «اتحادیه ابلهان» و «جزء از کل» فروخته می‌شوند اما مخاطب کتاب‌های نویسنده‌های ایرانی را نمی‌خواند؟
او خاطرنشان کرد: بخشی از بلایی که بر سر ادبیات ما آمده به خاطر تولید انبوه بوده است. زمانی که ناشران  معتبر ما هر کتابی را در ادبیات ایران چاپ ‌ می‌کنند وضعیت همین می‌شود. مثلا بسیاری از مخاطبان به اعتبار یک نشر سراغ کتابی می‌روند اما زمانی که کتاب را می‌خوانند، می‌بینند شبیه متن نوشته‌شده فلان سریال ترکیه‌ای است، بنابراین ترجیح می‌دهند برود «اتحادیه ابلهان» را بخوانند تا حداقل چیزی به دانش‌شان اضافه شود. نویسنده‌های ما از تنبلی رنج می‌برند. مادامی که ما تنبل، متوهم  و در عین محفلی ادبیات را اداره می‌کنیم  تا صد سال آینده هم اوضاع همین است، تیراژ ۵۰۰ تا به ۵۰ می‌رسد و بعد هم تمام می‌شود و کسی کتاب نمی‌نویسد، یا اگر هم می‌نویسد همین‌ چیزهایی است که شاهدش هستیم.
او سپس درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه، اظهار کرد: اگر بخواهیم یک آسیب‌شناسی از این موضوع  داشته باشیم باید به سه موضوع توجه کنیم؛ اول نویسنده‌ها هستند که زحمت نمی‌کشند، کار حرفه‌ای نمی‌کنند و زمان برای نوشتن نمی‌گذارند و خودشان را ملزم به تلاش نمی‌بینند و هیچ تعهد درونی‌ای ندارند. اتفاق بعدی در  ناشران می‌افتد که با تساهل بی‌اندازه، کتاب چاپ می‌کنند و کارشناسی ندارند که آثار سره را از ناسره سوا کند. مسئله سوم مطبوعات هستند؛ ما در مطبوعات منتقد حرفه‌ای باسواد نداریم. دلیل این کار هم این است که مطبوعاتی‌های ما امنیت شغلی ندارند بنابراین انگیزه‌ای برای نقد برای‌شان باقی نمی‌ماند. همچنین در دانشگاه‌های ما نقد ادبی به صورت آکادمیک تدریس نمی‌شود.
این نویسنده با بیان اینکه اگر نقد خوبی نوشته و در رسانه‌ها منتشر شود، حتما  آن نقد دیده می‌شود، اظهار کرد: الان نقدهایی که منتشر می‌شوند بیشتر تعارف تکه پاره کردن هستند. من و شما با هم دوست هستیم و اگر شما کتابی منتشر کنید من نقد دوستانه می‌نویسم و از کار شما تعریف می‌کنم که این موضوع درست نیست، بلکه باید بر اساس اصول کاری این اتفاق بیفتد. زمانی که ما گروه شده‌ایم و  هوای یکدیگر را داریم و سعی می‌کنیم یک فضای حمایتی بسازیم این مصیبت‌ها به وجود می‌آید. مخاطب براساس حمایت ما یکی، دو بار اعتماد می‌کند اما بار سوم می‌گوید حتما این‌ها دوست‌ هستند که یکدیگر را پوشش می‌دهند.
او درباره تأثیر جوایز ادبی نیز بیان کرد: من اگر متولی فرهنگ بودم یک دهه جوایز را ممنوع می‌کردم، زیرا جوایز به قدری حاشیه‌های زننده و زشت دارند که دون شأن برگزارکنندگان، کاندیداهای جایزه و جایزه‌بگیران است. از زمان تعیین داوری تا اعلام برگزیده، حاشیه‌هایی وجود دارد که آدم می‌گوید کاش این جایزه‌ها نبودند. حالا هم که در فضای مجازی هر کسی در صفحه‌ای که دارد  هرچیزی که دلش بخواهد درباره جایزه‌ها می‌نویسد و فضایی را به وجود می‌آورند که اعتبار جایزه و اعتبار هیئت داوران، اعتبار  کتاب و اعتبار شعر و داستان به‌طور کامل از بین می‌رود. همان خرده اعتماد و کورسوی امیدی که وجود دارد تا مخاطب به سمت کتاب ایرانی برود هم  از بین می‌رود به همین دلیل می‌گویم کاش جایزه نباشد.  اگر یک دهه جایزه‌ای نباشد نویسنده‌ها تلاش می‌کنند  و کمی می‌خوانند و مطالعه خود را بالا می‌برند و  یاد می‌گیرند بی‌حاشیه کار کنند. در فضای فرهنگی ما حاشیه‌ها پنج کیلومتر است و متن دو سانتی‌متر.
لادن نیکنام در پایان گفت:‌ زمان قضاوت‌گر  و مشاهده‌گر خیلی خوبی است. نویسنده، شاعر، داستان‌نویس، منتقد و یا حتی مترجم ایرانی اگر حاشیه‌ای نداشته باشد و کار حرفه‌ای انجام دهد مانند همه جای دنیا بخواند و بنویسد و دانش خود را افزایش دهد،  فکر می‌کنم  به برآیند فرهنگی‌ای که دل‌مان می‌خواهد می‌رسیم؛ اما با این  فضاها نه‌تنها به نقاط عطف فرهنگی نمی‌رسیم بلکه یک دوره تاریخ بی‌فرهنگی را برای خود رقم می‌زنیم.
منبع: بهارنیوز

یک جمعیت ۵۰۰ نفره از ۸۵ میلیون!

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی، با بیان این‌که این جریان به ادبیات محدود نیست و در فیلم و سریال هم شاهد این موضوع هستیم، اظهار کرد:  برخی نویسنده‌های ایرانی که تقریبا کار حرفه‌ای انجام می‌دهند و مشغول چاپ کتاب‌های‌شان هستند، فاقد هر نوع جهان‌بینی و اندیشه‌ای هستند. نویسنده و فیلمساز باید دارای اندیشه و جهان‌بینی باشد. ما از فقدان زیرمتن رنج می‌بریم. نمی‌شود فقط تعدادی شخصیت را  در بستر  یک حادثه عاشقانه و یا حادثه مرگ با یک پایان باز تعریف کنیم و ژست روشنفکرانه بگیریم، جایزه‌ برگزار کنیم و خودمان برای خودمان نقد  بنویسیم، این‌ها علاج واقعیت تلخ ما نیست.
او افزود: ما یک جمعیت ۵۰۰ نفره از ۸۵ میلیون جمعیت ایران هستیم که تعدادی از این ۵۰۰ نفر می‌نویسند، تعدادی برای ۲۰۰ نفری که در سال کتاب چاپ کرده‌اند نقد می‌نویسند، تعدادی هم جایزه برگزار می‌کنند و خودشان برای هم خوشحال هستند. در واقع ادبیات در درون خود گندیده است  و دیگر ادبیاتی وجود ندارد؛ البته استثناهایی هم در این بین وجود دارند، مثلا کتاب «تهرانی‌ها»ی امیرحسین خورشیدفر و یا مجموعه داستان «روی خط چشم» پیمان هوشمندزاده.
نیکنام با بیان این‌که ما باید یک روند  و یا روال  داشته باشیم، گفت: نویسنده‌های ما باید بتوانند به طور منظم کتاب چاپ کنند. مثلا جویس کرول اوتس، نویسنده‌ای که بالای ۷۰ سال سن دارد، سالی یک کتاب می‌نویسد؛ کدام یک از نویسنده‌های جوان ما این‌طور هستند؟ خیلی از نویسنده‌های ما می‌گویند مشکل معیشتی دارند، نویسنده‌هایی هم که این مشکل را ندارند حرفه‌ای کار نمی‌کنند. من با توجه به شناختی که از نویسنده‌ها دارم این حرف را می‌گویم.
این شاعر و منتقد در ادامه بیان کرد: برای نوشتن اصلا تحقیق میدانی نداریم؛ کاری که نویسنده خارجی به راحتی انجام می‌دهد. نویسنده‌های خارجی در هر ژانری که بخواهند بنویسند تحقیق می‌کنند. مثلا اگر در ژانر علمی-تخیلی بخواهند بنویسند سراغ تحقیقاتی درباره فضا و موجودات فضایی می‌روند. نویسنده‌های ما حوصله تحقیق ندارند. ما یک نوع از  ادبیات را چسبیده‌ایم و آن را ول هم نمی‌کنیم؛ آن حوزه محدود به روابط انسانی در زندگی‌ آپارتمانی غالبا هم در تهران است که اکثر شخصیت‌ها دچار شکست در روابط خود می‌شوند و یا می‌میرند، خیلی هم بخواهیم داستان را لایه‌دار کنیم و اسمش را یک پودر و یا افزودنی مجاز بگذاریم، مسائل سیاسی و اجتماعی به روی آن می‌پاشیم در حالی که این تعریف رمان و داستان نیست. اما اصلی‌ترین مشکل ما فقدان دانش و جهان‌بینی است.
او با بیان این‌که نویسنده‌های ما در کتاب‌های‌شان حرفی برای گفتن ندارند، تأکید کرد: نویسنده‌های نسل اول داستان‌نویسی ما مانند صادق هدایت حداقل یکی، دو زبان می‌دانستند، به آن‌ها تسلط داشتند و متون کشورهای دیگر را به زبان اصلی می‌خواندند. اما تعداد نویسنده‌های ما که زبان می‌دانند محدود است. نویسنده‌های نسل قبل ما بر ادبیات کهن ما از قرن چهارم تا زمان مشروطه اشراف داشتند، اما اگر از یک نویسنده ۳۰ ساله بخواهیم که ادبیات قرن هشتم را بخواند این کار را نمی‌کند. نویسنده ما کتاب «فیه ما فیه» مولانا را نخوانده و زبانش ضعیف است. در واقع نویسنده‌ها دانش ضعیفی دارند و دانش روز دنیا را دنبال نمی‌کنند و فاقد جهان‌بینی هستند.
نیکنام  در ادامه افزود: نویسنده و شاعر باید به تعریفی از معادلات جهان دست پیدا کند. نویسنده‌های ما نمی‌دانند چرا داعش ظهور کرد و اصلا به آن فکر نمی‌کنند. چه انتظاری داریم؟ مخاطب را نباید دست کم بگیریم؛ مخاطب باهوش است. مخاطبانی که از آن‌ها می‌نالیم سینما نمی‌روند چرا وقتی یک فیلم خوب ساخته می‌شود برایش صف می‌بندند و فیلم فروش میلیاردی دارد؟ مخاطب می‌تواند کار خوب را تشخیص دهد. چرا کتاب «جزء از کل» سریع فروخته می‌شود و به چاپ‌های متعدد می‌رسد یا هنوز داستایوفسکی مخاطب دارد؛ مخاطب تشخیص می‌دهد کار خوب چیست اما مخاطبان سراغ کتاب ایرانی نمی‌روند. چرا کتاب‌های پرحجمی مانند «اتحادیه ابلهان» و «جزء از کل» فروخته می‌شوند اما مخاطب کتاب‌های نویسنده‌های ایرانی را نمی‌خواند؟
او خاطرنشان کرد: بخشی از بلایی که بر سر ادبیات ما آمده به خاطر تولید انبوه بوده است. زمانی که ناشران  معتبر ما هر کتابی را در ادبیات ایران چاپ ‌ می‌کنند وضعیت همین می‌شود. مثلا بسیاری از مخاطبان به اعتبار یک نشر سراغ کتابی می‌روند اما زمانی که کتاب را می‌خوانند، می‌بینند شبیه متن نوشته‌شده فلان سریال ترکیه‌ای است، بنابراین ترجیح می‌دهند برود «اتحادیه ابلهان» را بخوانند تا حداقل چیزی به دانش‌شان اضافه شود. نویسنده‌های ما از تنبلی رنج می‌برند. مادامی که ما تنبل، متوهم  و در عین محفلی ادبیات را اداره می‌کنیم  تا صد سال آینده هم اوضاع همین است، تیراژ ۵۰۰ تا به ۵۰ می‌رسد و بعد هم تمام می‌شود و کسی کتاب نمی‌نویسد، یا اگر هم می‌نویسد همین‌ چیزهایی است که شاهدش هستیم.
او سپس درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه، اظهار کرد: اگر بخواهیم یک آسیب‌شناسی از این موضوع  داشته باشیم باید به سه موضوع توجه کنیم؛ اول نویسنده‌ها هستند که زحمت نمی‌کشند، کار حرفه‌ای نمی‌کنند و زمان برای نوشتن نمی‌گذارند و خودشان را ملزم به تلاش نمی‌بینند و هیچ تعهد درونی‌ای ندارند. اتفاق بعدی در  ناشران می‌افتد که با تساهل بی‌اندازه، کتاب چاپ می‌کنند و کارشناسی ندارند که آثار سره را از ناسره سوا کند. مسئله سوم مطبوعات هستند؛ ما در مطبوعات منتقد حرفه‌ای باسواد نداریم. دلیل این کار هم این است که مطبوعاتی‌های ما امنیت شغلی ندارند بنابراین انگیزه‌ای برای نقد برای‌شان باقی نمی‌ماند. همچنین در دانشگاه‌های ما نقد ادبی به صورت آکادمیک تدریس نمی‌شود.
این نویسنده با بیان اینکه اگر نقد خوبی نوشته و در رسانه‌ها منتشر شود، حتما  آن نقد دیده می‌شود، اظهار کرد: الان نقدهایی که منتشر می‌شوند بیشتر تعارف تکه پاره کردن هستند. من و شما با هم دوست هستیم و اگر شما کتابی منتشر کنید من نقد دوستانه می‌نویسم و از کار شما تعریف می‌کنم که این موضوع درست نیست، بلکه باید بر اساس اصول کاری این اتفاق بیفتد. زمانی که ما گروه شده‌ایم و  هوای یکدیگر را داریم و سعی می‌کنیم یک فضای حمایتی بسازیم این مصیبت‌ها به وجود می‌آید. مخاطب براساس حمایت ما یکی، دو بار اعتماد می‌کند اما بار سوم می‌گوید حتما این‌ها دوست‌ هستند که یکدیگر را پوشش می‌دهند.
او درباره تأثیر جوایز ادبی نیز بیان کرد: من اگر متولی فرهنگ بودم یک دهه جوایز را ممنوع می‌کردم، زیرا جوایز به قدری حاشیه‌های زننده و زشت دارند که دون شأن برگزارکنندگان، کاندیداهای جایزه و جایزه‌بگیران است. از زمان تعیین داوری تا اعلام برگزیده، حاشیه‌هایی وجود دارد که آدم می‌گوید کاش این جایزه‌ها نبودند. حالا هم که در فضای مجازی هر کسی در صفحه‌ای که دارد  هرچیزی که دلش بخواهد درباره جایزه‌ها می‌نویسد و فضایی را به وجود می‌آورند که اعتبار جایزه و اعتبار هیئت داوران، اعتبار  کتاب و اعتبار شعر و داستان به‌طور کامل از بین می‌رود. همان خرده اعتماد و کورسوی امیدی که وجود دارد تا مخاطب به سمت کتاب ایرانی برود هم  از بین می‌رود به همین دلیل می‌گویم کاش جایزه نباشد.  اگر یک دهه جایزه‌ای نباشد نویسنده‌ها تلاش می‌کنند  و کمی می‌خوانند و مطالعه خود را بالا می‌برند و  یاد می‌گیرند بی‌حاشیه کار کنند. در فضای فرهنگی ما حاشیه‌ها پنج کیلومتر است و متن دو سانتی‌متر.
لادن نیکنام در پایان گفت:‌ زمان قضاوت‌گر  و مشاهده‌گر خیلی خوبی است. نویسنده، شاعر، داستان‌نویس، منتقد و یا حتی مترجم ایرانی اگر حاشیه‌ای نداشته باشد و کار حرفه‌ای انجام دهد مانند همه جای دنیا بخواند و بنویسد و دانش خود را افزایش دهد،  فکر می‌کنم  به برآیند فرهنگی‌ای که دل‌مان می‌خواهد می‌رسیم؛ اما با این  فضاها نه‌تنها به نقاط عطف فرهنگی نمی‌رسیم بلکه یک دوره تاریخ بی‌فرهنگی را برای خود رقم می‌زنیم.
منبع: بهارنیوز