هر سال روز خبرنگار در محاصره حرف‎های شیک قرار می‎گیریم/ همه‌ی جریان‌ها رسانه‌ی ناکارآمد را بیشتر می‌پسندند

علیرضا بهرامی، روزنامه نگار با اشاره به اینکه عادت کرده ایم هر سال روز خبرنگار در محاصره حرف‌های شیکی قرار بگیریم که در عمل اعتقادی به آن‌ها وجود ندارد، افزود: رسانه‎ی قوی، سوءمدیریت‎ها را هدف می‎گیرد؛ به همین دلیل خیلی‌ها رسانه‌ی ناکارآمد را بیشتر می‌پسندند.

این فعال رسانه‌ای و مدرس روزنامه‌نگاری در گفت و گو با “عصرایران” در پاسخ به این پرسش که خبرنگار مطلوب و رسانه مطلوب، چه ویژگی‌هایی دارند، گفت: این پرسش برخی مباحث فلسفی را به یاد می آورد که آیا اول مرغ بوده است یا تخم مرغ! اینکه آیا خبرنگار مطلوب، رسانه‌ی مطلوب می‌سازد یا برعکس، رسانه‌ی مطلوب خبرنگار مطلوب تربیت می‌کند، شاید هیچ‌وقت قابل تشخیص و اثبات نباشد.

بهرامی با اشاره به اینکه به نظر می رسد در پاسخ به این پرسش باید به ساحت‌های دیگر نظر کرد، افزود: برای مثال در همین حادثه‌ی قتل “بنیتا” لایه‌های فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی به ذهن خطور می‌کند و چنین حادثه‌ای تلنگری است برای اینکه یادمان نرود در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که همه چیزمان به هم می‌آید.

این شاعر و روزنامه نگار با بیان اینکه رسانه‌ها نیز تابعی از شرایط اجتماعی هستند، افزود: کیفیت رسانه‌ی ما درواقع باید متناسب با همان رفتاری باشد که نمایندگان مجلس ما در حاشیه‌ی اخیر نشان دادند و نزدیک به رفتاری که بسیاری از مسئولان ما همواره نشان می‌دهند. پس در ابتدا این پرسش مطرح است که چرا باید فکر کنیم رسانه در جامعه، حتما و کاملا باید تافته‌ی جدابافته‌ای باشد؟!

بهرامی با اشاره به اینکه یک تجربه‌ی جهانی وجود دارد که به ما ثابت می‌کند بدون توجه به یک سری ادعاها و با نگاه واقع‌بینانه و به دور از پیش‌فرض‌های ایده‌آل یا شرایط دون‌پایه، باید به ارتباط رسانه و مسیر توسعه رسانه‌ها توجه کرد، تصریح کرد: طبیعی است در این مسیر رسانه گاهی صعود یا سقوط می کند و هر شخصی به اندازه‌ی سهم خود در این مسیر شریک است و مسئولیت دارد.

رسانه‌ی قوی، سوءمدیریت‌ها و سوء رفتارها را در هر جامعه‌ای هدف می‌گیرد

او با بیان اینکه در حوزه‌ی رسانه در عین حال که در بسیاری از موارد در مسیر پیشرفت هستیم، گفت: در بطن همین پیشرفت یک توافق ضمنی بین برخی جایگاه‌ها و تفکرها وجود دارد که ولو ناآگاهانه، رسانه‌ی با کارآمدی پایین را بیشتر می‌پسندد.

بهرامی تصریح کرد: هر سال در روز خبرنگار هم از طرف همین‌ها در محاصره‌ی حرف‌های شیک قرار می گیریم و گاهی عده‌ای پیام‌های تبریک غلوآمیزی می‌دهند که در طول سال بدترین رفتارها را با اصل رسانه دارند.

این روزنامه‌نگار با اشاره به اینکه رسانه‌ی قوی، سوءمدیریت‌ها و سوء رفتارها را در هر جامعه‌ای هدف می‌گیرد، افزود: در طول سال‌ها سابقه‌ی فعالیت رسانه‌ای مستمر و حرفه‌ای، هنوز  منظور از عبارت کلشه‌ای و همیشه تکرارشونده‌ی «نقد سازنده» را متوجه نشده‌ام، بلکه حتی با کسی هم برخورد نکرده‌ام که پس از آن‌که این عبارت شرطی را در پشت تریبون به کار برد، دو دقیقه بتواند مفهوم و منظور نقد سازنده را دقیق توضیح دهد.

او تصریح کرد: هر چقدر شتاب حرکت ما به سمت توسعه کمتر است، به همان اندازه رسانه‌هایمان کمتر توسعه یافته‌اند و در این مسیر رابطه‌ی بین آزادی بیان و فساد اداری، رابطه‌ی معناداری بوده است؛ در حدی که در کشورهای توسعه یافته، فهمیده‌اند حتی مواردی مانند کاهش هزینه های عمومی مملکت را می‌توانند از طریق رسانه‌هایی که حق افشاگری دارند، محقق کنند.

مسئولان نتوانسته‌اند از طریق رسانه‎ها به افزایش اعتماد عمومی کمک کنند

بهرامی با اشاره به اینکه به همان اندازه که رسانه‌ی قوی کم داریم، به همان اندازه هم اعتماد عمومی مردم کمتر است، افزود: این یک ضعف اساسی است که مسئولان نمی‌توانند با واسطه‌ی رسانه‌ها حسن نیت خود را به مردم نشان دهند و مردم نیز ثابت کرده‌اند به مسئولانی که پاسخگویی ندارند، اعتمادی ندارند.

او در واکنش به این پرسش که چشم‌اندازش از آینده‌ی رسانه‌ها در ایران چگونه است، افزود: نه می‌توان خیلی خوش‌خیال بود و نه ناامید مطلق، اما باید در نظر داشت بارقه‌های امیدی در حال حاضر وجود دارد که باعث می‌شود با خوش‌بینی به آینده‌ی رسانه ها در ایران دل ببندیم.

این فعال رسانه‌ای با اشاره به قدرت روزافزون شبکه‌های اجتماعی در روزگار فعلی، بیان کرد: جریان رسانه‌ای خبرنگار شهروندی که ایجاد شده، رسانه‌های رسمی را از رخوت دورتر می‌کند و در عین حال تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی بر رسانه‌های رسمی جای نگرانی ندارد، چون رسانه‌ی استاندارد محتوا تولید می‌کند و فعالان شبکه‌های اجتماعی آن را بازنشر می‌دهند و در این مسیر رسانه های رسمی می‌توانند شبکه های اجتماعی را بازوی خود قرار دهند.

بهرامی در پایان در پاسخ به این پرسش که در فضای فعلی و شرایط رسانه‌ها چه چیزی بیشتر آزاردهنده است، گفت: شخصا برای خودم خیلی دردناک است که متاسفانه همه‌ی جریان‌های فکری سیاسی و همه‌ی گروه‌های مستقر و غیر مستقر در مناصب رسمی، رسانه‌ی با کارآمدی پایین‌تر را بیشتر می‌پسندند و در همین راستا هم اقدام می‌کنند.


منبع: عصرایران

فقط می‌توانیم درباره خلافکاران سریال بسازیم

داوود هاشمی در گفت‌وگو با ایسنا درباره چند فصلی شدن سریال «پرستاران» اظهار کرد: ما از اول تصمیم نداشتیم که سریال را در چند فصل پخش کنیم. اما به خاطر اینکه پروژه را دیر کلید زده بودیم و با توجه به اصرارهای شبکه و وزارت بهداشت مبنی بر پخش این سریال قبل از عید، در نهایت با شبکه به این نتیجه رسیدیم که ۵۰ درصد کار پیش از عید راهی آنتن شود و ۵۰ درصد باقی بعد از عید پخش شود. بعد از عید هم به ماه رمضان برخوردیم و به دلیل کنداکتور ویژه ماه رمضان، قرار شد صبر کنیم تا بعد از این ماه مبارک، ادامه سریال را پخش کنیم.او ادامه داد: اما به طور کلی معتقدم کارهای نمایشی در حوزه‌های تخصصی امنیتی مثل پلیس، اورژانس و آتش‌نشانی انتهایی ندارد و می‌شود درباره این موضوعات کارهای نمایشی زیادی انجام داد؛ چرا که آنقدر اتفاق در این حوزه‌ها زیاد هست که می‌توان به دفعات درباره آنها کار نمایشی تولید کرد.
تهیه‌کننده سریال «پرستاران» همچنین درباره پیوستن شهرام شاه‌حسینی به این پروژه تلویزیونی و بر عهده گرفتن کارگردانی این مجموعه، گفت: نیت ما از اول این بود که خود آقای افخمی هم بنویسد و هم کارگردانی کند. ما با پنج یا شش قسمت فیلمنامه، کار را شروع کردیم و کمی جلوتر که رفتیم به دلیل شرایط پخش دچار کمبود فیلمنامه شدیم و آقای افخمی واقعاً اذیت شدند. اینکه همزمان هم می‌نوشتند و هم کارگردانی می‌کردند، باعث شد تا واقعاً به خودشان آسیب وارد کنند و تمام گروه هم متوجه این موضوع بودند. در نهایت از او خواهش کردیم که کارگردانی را به فرد دیگری بسپاریم. با چند کارگردان مذاکره کردیم و به نتیجه نرسیدیم. شهرام شاه‌حسینی آن زمان مشغول کار بود، بعد از آنکه کارش به پایان رسید و با توجه به اینکه پیش‌تر هم در سریال «همه چیز آنجاست» با هم همکاری داشتیم، از او دعوت کردیم. او هم قبول کرد. ولی با این وجود، آقای افخمی از صفر تا صد کار با ما بوده و هست.

هاشمی درباره انتقادهایی که مبنی بر سفارشی بودن سریال «پرستاران» مطرح می‌شود، افزود: واقعا اینطور نیست. ما تمام تلاشمان را کردیم تا  مثبت و منفی این صنف را به نمایش درآوریم. حتی با مسؤول صنف پرستاران جلسه‌ای گذاشتیم و مطرح کردیم که از نظر ما پرستار قدیس نیست و ممکن است خطاهایی هم داشته باشد. ما دوست داریم موضوعی را روایت کنیم که باورپذیر باشد، ولی در عین حال هم دوست نداریم سیاه‌نمایی کنیم. به هر حال در همه صنف‌ها آدم‌های خوب و بد وجود دارد. اگر دو خبرنگار رفتار نامناسبی داشتند، نمی‌شود گفت که همه خبرنگاران بدرفتار هستند یا اگر دو تهیه‌کننده فاسد هستند، نمی‌توان گفت که همه تهیه‌کنندگان فاسد هستند.
او افزود: اینکه می‌گویند سریال «پرستاران» سفارشی است، درست نیست. داستان سریال «پرستاران» از این قرار است که ماه رمضان گذشته، وزیر بهداشت (سیدحسن هاشمی) من و آقای افخمی را به افطار دعوت کردند و به ما پیشنهاد داد که یک سریال با موضوع پزشکی طراحی کنیم که از تلویزیون پخش شود. به دنبال این پیشنهاد چند جلسه دیگر با آقای وزیر برگزار کردیم و ایشان هم وقت گذاشتند در این زمینه تحقیقاتی را انجام دادیم.
تهیه‌کننده سریال‌های «پرستاران» و «عملیات ۱۲۵»  ادامه داد: در نهایت پس از بررسی‌هایی که در جلسات مختلف با آقای وزیر بهداشت انجام شد، به یک سیناپس رسیدم که باز همه برای آن سیناپس جلسه‌ای با آقای وزیر برگزار کردیم و باز هم آن را مورد بررسی قرار دادیم و در همان جلسه هم من به همراه آقای افخمی مطرح کردیم که ما سریال نمی‌سازیم که در آن فقط اتفاقات خوب رخ بدهد، بلکه باید ضمن حفظ منزلت پرستاران، مشکلات این حوزه را هم مطرح کنیم و در غیر این صورت همان طور که در کارنامه ما هم نیست، سریال سفارشی نمی‌سازیم.
هاشمی با اشاره به تحقیقیات میدانی در مرحله پیش‌تولید سریال «پرستاران»، گفت: دو یا سه تیم با پرستارانی که بالای ۱۵ سال سابقه دارند، گفت‌وگو کردند و تحقیقات میدانی آغاز شد. این تحقیقات هفته‌ای چند بار به دفتر مرکزی ما یعنی همان جایی که آقای افخمی مستقر بود منتقل می‌شد. ایشان مطالعه می‌کردند و بخش‌هایی از آن مطالب را در سریال مورد استفاده قرار می‌دادند. وقتی تحقیقات کامل شد آقای افخمی شروع کرد به نوشتن فیلمنامه. متن‌های نوشته شده را در اختیار متخصصان این صنف قرار دادیم. چراکه می‌خواستیم نقطه نظرات فنی وزارت بهداشت کاملاً رعایت شود و الان می‌توان گفت که بیش از ۹۵ درصد اصطلاحات تخصصی در فیلمنامه لحاظ شده است. 
او افزود: در مراحل تحقیقات میدانی با خانم پرستاری به نام محبوبه رابطیان آشنا شدیم که به همکاری با پروژه علاقه داشت و دست به قلم هم بودند. از وزارت‌خانه خواستیم که ایشان را به پروژه ما مأمور کنند و اینچنین هم شد. به این ترتیب وقتی آقای افخمی در نگارش فیلمنامه به سکانس‌های تخصصی می‌رسید، این خانم پرستار نکات و اصطلاحات پزشکی را می‌نوشت. در واقع تمام آنچه خود پرستاران گفتند را ما در سریال لحاظ کردیم و به همین خاطر این صنف نمی‌تواند بگوید که برخی بخش‌ها تخصصی نیست یا اشتباه است. البته درباره بخش‌های غیرتخصصی هم گاهی این دوستان نقطه نظراتی داشتند که جلسات متعددی در این باره برگزار کردیم، ولی در نهایت درباره این بخش‌ها نظر آقای افخمی اعمال می‌شد. طبیعتاً اگر استدلال‌های آنها منطق نمایشی نداشت، ما قبول نمی‌کردیم.

تهیه‌کننده سریال «پرستاران» درباره لوکیشن اورژانس این سریال توضیح داد: در ابتدای این پروژه، آقای وزیر به ما گفتند که یک اورژانس در اختیار ما قرار می‌دهند. اما واقعیت این بود که در اورژانس‌هایی که دایر هستند، امکان تصویربرداری وجود ندارد و کار اورژانس هم مختل می‌شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم که یک لوکیشن اورژانس با تمام استانداردهای وزارت بهداشت بسازیم و تقریبا سه ماه برای ساخت آن وقت گذاشتیم. تمام وسایل پزشکی هم که در لوکیش وجود دارد را وزیر بهداشت در اختیار سریال قرار دادند؛ ما از ایشان خواسته بودیم که وسایل استفاده شده اورژانس را در اختیار ما قرار بدهند، اما ایشان قبول نکردند و وسایل نو در اختیار ما قرار دادند و در نهایت با بیش از ۲.۵ میلیارد این اورژانس را تجهیز کردیم. این موضوع در هیچ پروژه‌ دیگری رخ نداده است.
او در پاسخ به این پرسش که چقدر امکان دارد که لوکیشن سریال «پر ستاران» به عنوان یک لوکیشن ماندگار برای سایر مجموعه‌های نمایشی معرفی شود، گفت: بیمارستان «نورافشان» که ما پارکینگ آن را دکور زدیم، برای سازمان هلال احمر است. دکتر ایازی (معاون امور اجتماعی وزیر بهداشت) تمایل دارند که در مذاکره‌ای با رییس سازمان هلال احمر این لوکیشن را نگه دارند تا دیگر فیلمنامه‌های مورد تأیید وزارت بهداشت در آنجا تولید و تصویربرداری شود. این موضوع مطرح شده، ولی هنوز به نتیجه نرسیده است. اگر این اتفاق بیفتد به صنف ما تهیه‌کنندگان، صداوسیما و وزارت بهداشت کمک خواهد شد. البته از سوی دیگر بیمارستان «نورافشان» هم می‌خواهد از این بخش به عنوان بخش بیهوشی استفاده کند.
هاشمی در پایان سخنانش یادآور شد: به طور کلی در مورد صنف‌ها کار نمایشی کردن سخت است. پلیس، قوه قضاییه و هر صنفی توقع دارد آنچه او می‌گوید، نشان داده شود و این کار خیلی سخت است. ما فقط می‌توانیم راجع به قاچاقچی‌ها و خلافکاران حرف بزنیم و سریال بسازیم. ما در این مدت سه بار به خاطر سریال «پنج کیلومتر بهشت»‌ به دادگاه رفتیم. اگر این طور باشد افرادی که در آمریکا فیلم می‌سازند باید همه عمرشان را در زندان به سر ببرند.


منبع: بهارنیوز

نیل گیمن؛ ترس‌، شهرت و روزهای خوب و بد

به گزارش ایسنا، «نیل گیمن» که حالا ۵۶ سال دارد، یادداشتی را درباره از دست دادن حافظه، آن‌چه باعث فروتنی نویسندگان می‌شود و مشهور شدن نوشته است. در ادامه، این یادداشت را که در «گاردین» منتشر شده می‌خوانید:
* از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۸ آن‌قدر مشهور نبودم که یک صندلی آن‌چنانی در رستوران به من اختصاص بدهند، اما اگر نیاز بود با کسی حرف بزنم، برایم تماس می‌گرفتند. حالا آدمی هستم که در خیابان من را می‌شناسند، حس نمی‌کنم آدم مهربان نامرئی هستم که در حال مشاهده زندگی است. بخشی از زندگی بودن، همان است که به عنوان یک نویسنده می‌پسندم.
* هیچ چیز بیشتر از مطالعه فهرست پرفروش‌ترین‌های سال‌های گذشته، به یک نویسنده فروتنی یاد نمی‌دهد. به طور معمول خبر فیلم شدن بعضی از آن‌ها به گوشت می‌خورد. اکثر اوقات متوجه می‌شوی که کتاب‌های پرفروشِ امروز، فراموش‌شده‌های فردا هستند.
* برای تولدم یک لباس کابویی هدیه گرفتم، اما هرگز آن را نپوشیدم. یک بار بچه‌های محله‌مان داشتند کابوی و سرخپوست‌بازی می‌کردند، فکر کردم: بالاخره وقتش شد! دویدم داخل خانه و لباس‌های کابویی‌ام را پوشیدم. اما وقتی من رسیدم، بازی‌شان تمام شده بود و همه رفته بودند. اگر فقط تو باشی، پوشیدن لباس کابویی هیچ معنایی ندارد.
*‌ دلم برای سرعت دسترسی به حافظه‌ام تنگ شده. قبلا اگر دنبال یک کلمه می‌گشتم، نوک زبانم بود اما الان مثل این است که یک پیرمرد آرتروزی متشخص باید بلند شود، چندین و چند پله را به آرامی پایین برود و در کمد پر از گرد و غبارش، دنبال آن بگردد. سرانجام بعد از چهار روز، معمولاً ساعت ۱:۳۰ شب می‌نشینم و می‌گویم: «اوه آره! گرگ و میش. این کلمه‌ای بود که دنبالش می‌گشتم.»
* از وقتی با «لو رید» (خواننده، ‌نوازنده و ترانه‌سرای آمریکایی) شام خوردم، سعی می‌کنم از دیدار با افرادی که چهره‌های مورد علاقه‌ام هستند، دوری کنم. شام عالی بود اما در پایان، «لو رید» دیگر قهرمان من نبود. من قهرمان‌های زیادی ندارم. مسلماً از دیدار با «دیوید لویی» حذر کرده‌ام و وقتی با پسرش «دانکن جونز» دوست شدم، این کار خیلی سخت شد. وقتی سخت‌تر شد که خانه‌ام را به «وودستاک» بردم و او هم در همان محل زندگی می‌کرد. اما عاشق این هستم که «بوییِ» من همان «بوییِ» درون ذهنم است: یک «بوییِ» عجیب، پویا و داستان‌مانند که وقتی ۱۱ ساله بودم قهرمانم شد.
* معتقدم اگر به کارم ادامه دهم، یک روز کار خوبی می‌نویسم. در روزهای خیلی بد، فکر می‌کنم در گذشته باید چیزهای خوبی می‌نوشتم، این یعنی من آن را از دست داده‌ام. اما معمولا تصور می‌کنم توانایی‌اش را ندارم. شکاف بین آن چیزی که در ذهنم می‌سازم و مطلب غم‌انگیز و ناهنجاری که در واقعیت به وجود می‌آید، عمیق و زیاد است و آرزو می‌کنم می‌توانستم آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کنم.

* از این‌که اتفاق بدی برای بچه‌هایم بیافتد، می‌ترسم، می‌ترسم اتفاقات وحشتناکی برای عزیزانم رخ دهد و یک شب ویدیویی از من در یوتیوب باشد که من را با چشمانی غم‌زده و اشک‌هایی که مثل مرواریدهای درشت روی گونه‌ام پایین می‌غلتد، ‌نشان دهد. و من نابینا و تنها در “زیرزمین” رها شده باشم.
* ‌وقتی ۱۳ ساله بودم، معلم انگلیسی‌مان من را کنار کشید و گفت: «سرت به کار خودت باشد. تو زیادی می‌دانی، سوال‌ها را جواب می‌دهی، به آدم منفوری تبدیل می‌شوی، فقط سعی کن همرنگ جماعت باشی.» پنج سال بعدی را به تلاش برای همرنگ شدن با جمع و خوب نبودن در کارهایی که مهارت داشتم، سپری کردم. توصیه وحشتناکی بود. درگیر کمرنگ بودن نباشید. سرتان را بالا بگیرید. شاید به شما شلیک کنند، اما شاید هم نکنند.
*****
«نیل گیمن» داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس سرشناس انگلیسی است. از معروف‌ترین کارهای او می‌توان به رمان‌های «مرد شنی»، «خدایان آمریکایی»، «کورالاین» و «کتاب گورستان» اشاره کرد. جوایز «هیوگو»، «نبیولا»، «برام استوکر» و مدال‌های «نیوبری» و «کارنگی» از جمله افتخارهای این نویسنده آثار علمی – تخیلی و فانتزی هستند.«گیمن» اولین نویسنده‌ای است که موفق به دریافت هر دو جایزه «نیوبری» و مدال «کارنگی» برای یک اثر شده است. او این جایزه‌ها را سال ۲۰۰۸ با رمان «کتاب گورستان» از آن خود کرد. رمان «اقیانوس در انتهای راه» در سال ۲۰۱۳ در جوایز کتاب ملی بریتانیا، عنوان کتاب سال را کسب کرد.
تاکنون بسیاری از کارهای این نویسنده انگلیسی ساکن آمریکا، مورد اقتباس سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است. «غبار ستاره‌ای» فیلمی است که سال ۲۰۰۷ براساس رمانی به همین نام از «گیمن» به روی پرده رفت. «رابرت دنیرو»، «کلر دینز»، و «میشل فیفر» دراین فیلم ایفای نقش کردند. نسخه انیمیشن استاپ ـ موشن «کورالاین» هم در سال ۲۰۰۹ ساخته شد. «ران هوارد» فیلمسار مشهور در سال ۲۰۰۹ نسخه سینمایی «کتاب گورستان» را کارگردانی کرد. شبکه «استارز» هم از سال ۲۰۱۵ اعلام کرده مجموعه‌ای تلویزیونی را براساس رمان «خدایان آمریکایی» گیمن در دست ساخت دارد. «برایان فولر» و «مایکل گرین» کارگردان‌ها و نویسندگان فیلمنامه اقتباسی این کار هستند.


منبع: بهارنیوز

برگزاری جشن نیکوکاری «خانه‌ی خورشید» در تهران

جشن نیکوکاری‌ و بازارچه‌ی خیریه‌ای به نفع خانه‌خورشید برگزار می‌شود. 

به گزارش عصرایران؛ این جشن با هدف افزایش همراهی و مشارکت مدنی جامعه در راستای پیشبرد اهداف مجموعه خانه خورشید بمنظور کاهش آسیب‌های اجتماعی زنان و‌کودکان برگزار می‌شود.

برگزاری جشن نیکوکاری «خانه‌ی خورشید» در اصفهان

در جریان این مراسم که با حضور و همراهی گروهی از هنرمندان برگزار می‌شود، بازارچه‌ غذا و‌نوشیدنی، صنایع دستی، گل‌وگیاه، پوشاک و‌زیورآلات نیز پربا خواهد شد.

جشن نیکوکاری خانه خورشید روزهای پنج‌شنبه و جمعه (۱۹ و ۲۰) مردادماه از ساعت ۱۰ صبح الی ۲۰ در محل؛ خیابان میرداماد، بین مترو و خیابان شمس تبریزی، کنار برج نادر، موسسه‌ فرهنگی علی‌مرادیان، پلاک ۲۱۴ برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

هنرمندان در تشییع پیکر ناصر فرهودی

گروه فرهنگی:مراسم تشییع پیکر ناصر فرهودی، صدابردار صبح امروز (دوشنبه ۱۶ مرداد) با حضور اهالی موسیقی و هنرمندان در تالار وحدت برگزار شد. باربد بیات، هومن نامداری، میلاد عمرانلو، علیرضا کهن‌دیری، حمید متبسم، مسعود جاهد،‌ فرزاد طالبی، بهرام جمالی، مجید انتظامی، علی تفرشی، حسین علیشاپور و یغما گلرویی از جمله افرادی بودند که در مراسم بدرقه ناصر فرهودی حضور داشتند.

 











































منبع: بهارنیوز

کریس پرت و آنا فاریس هم طلاق گرفتند

 کریس پرت و آنا فاریس، یکشنبه ۱۵ مرداد با انتشار بیانیه‌ای خبر جدایی‌شان را رسانه‌ای کردند تا به تازه‌ترین نمونه از ازدواج‌های ناموفق هالیوود تبدیل شوند.
 




در بیانیه‌ آن‌ها آمده است: «ما مدت زمانی طولانی برای برطرف کردن مشکلات تلاش کردیم اما متاسفانه تلاش‌هایمان به نتیجه نرسید. ما برای آرامش پسرمان تا حد امکان مراحل این جدایی را خصوصی نگاه می‌داریم.»
پرت بازیگر سری فیلم‌های «نگهبانان کهکشان» و همسرش فاریس بازیگر سرشناس آثار کمدی، سال ۲۰۰۹ ازدواج کردند. حاصل ازدواج آن‌ها یک پسر ۴ ساله است.از آنجا که فاریس و پرت همواره در شبکه‌های اجتماعی حضوری فعال داشتند، ماجرای جدایی‌شان نیز خیلی زود در توییتر ترند شد.کریس پرت ۳۸ ساله در چند سال اخیر با بازی در فیلم‌هایی چون «دنیای ژوراسیک» و «نگهبانان کهکشان» به سوپراستاری بین‌المللی تبدیل شده است.برد پیت و آنجلینا جولی، بن افلک و جنیفر گارنر، و گوئینت پالتر و کریس مارتین چند نمونه از زوج‌های سرشناسی هستند که در چند سال اخیر کارشان به جدایی کشیده است.


منبع: بهارنیوز

احمدی نژاد نبود و موگرینی سوژه شد! (طنز)

درخواست کودک ۹ ساله برای کار در ناسا (+فیلم) استفاده از ته‌سیگار در آسفالت خیابان واکنش ظریف به سلفی گرفتن نمایندگان با موگرینی ۱۰ نکته درباره اسنپ تکذیب افزایش تعرفه حق التحریر دفاتر اسناد رسمی درباره موشک ضد تانک میلان(+عکس) نعمتی: لیست وزرای پیشنهادی فردا تقدیم مجلس می‌شود آتش‌سوزی در ساختمان وزارت نفت مهار شد علت توقف مترو در ایستگاه گلبرگ آخرین وضعیت وام ازدواج در طرحی ضربتی

نمایندگان و خانم موگرینی؛ سلفی در پارلمان، ریشه در ایران  (۹۷ نظر)

نگاهی متفاوت به ماجرای سلفی در بهارستان / کو بهار و مصدق و مدرس؟  (۳۳ نظر)

یک نماینده مجلس: بعد از گفت‌وگو با موگرینی عکس گرفتیم/ این عکس غیر عادی نبود  (۳۲ نظر)

«نیمار» کی بودی تو پسر!  (۲۶ نظر)

نماینده مجلس درباره موگرینی: شعار دادم مرگ بر آمریکا و درود بر اروپا / موگرینی انگشت شست نشان داد/ یک نماینده به خانم موگرینی گفت امیدواریم شما شعار مرگ بر امریکا بدهید  (۱۹ نظر)

رئیس اتاق بازرگانی بوشهر: ترکیه موفق تر از ایران در صادرات به قطر/
محصولات ترکیه از طریق بوشهر به قطر صادر می شود  (۱۹ نظر)

بهترین نقطه تهران کجاست؟  (۱۳ نظر)

به کابینه روحانی اینگونه نگاه کنید؛ دولت اعتدالی‌ها  (۱۱ نظر)


منبع: عصرایران

Get Out سودآورترین فیلم سال ۲۰۱۷

این فیلم مستقلِ هوشمندانه که سراسر هیجان و تنش است، حسابی مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت و علاوه بر این‌ها، دوباره بحث‌های نژادی و تبعیض‌های حاکم بر جامعه‌ی معاصر آمریکا را به میان کشید. در ضمن «بگریز» پر از آتش‌بازی‌های سیاسی است که آن را به‌مراتب پرجزییات‌تر و فکورانه‌تر از فیلم‌های مشابهش کرده است.
 




در هر صورت این فیلم به پدیده‌ی گیشه‌ی سینماهای آمریکای شمالی بدل شد و با بودجه‌ای چهارونیم میلیون دلاری، به فروش جهانی ۲۵۲ میلیون دست یافت؛ و این‌ها، ارقامی هستند که «بگریز» را به سودآورترین فیلم سال ۲۰۱۷ تا این‌جای کار بدل کرده‌اند. بی‌تردید این موفقیت به‌واسطه‌ی تبلیغات شفاهی منتقدان و تماشاگران میسر شده است. نقدهای مثبت «راتن تومیتوز» امتیاز ۹۹ از ۱۰۰ (البته با محاسبه‌ی میزان مثبت بودن نقدها) را برای فیلم به ارمغان آورده‌اند.البته فیلم پیل تنها اثر مستقل امسال نیست که به یک بلاک‌باستر بدل شده است. فیلم جدید ام. نایت شیامالان با عنوان «شکاف»/ Split که بازگشت تمام‌عیاری را برای او رقم زده است، با فاصله‌ی کمی در رتبه‌ی بعدی قرار دارد. این فیلم با بودجه‌ای نُه میلیون دلاری و هزینه‌های بازاریابی سی میلیونی‌اش، به فروش جهانی ۲۷۷ میلیون رسیده است.


منبع: بهارنیوز

امید جهان:‌ انتشار آثار پدرم کار زشتی بود

به گزارش باشگاه خبرنگاران، محمود جهان خواننده‌ی موسیقی جنوب یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ دار فانی را وداع گفت. متاسفانه درگذشت این هنرمند عرصه موسیقی باز هم با حاشیه‌هایی همراه شد.در روزهای گذشته یکی از سایت‌ها خبری منتشر کرد که براساس آن آلبومی با عنوان «ناخدای بندر» شامل مجموعه‌ای از بهترین آثار «محمود جهان» خواننده و پیشکسوت فقید موسیقی جنوبی ایران، به شکل نسخه دیجیتالی از طریق این سایت منتشر شده است.انتشار این آلبوم آن هم به صورت گلچین در چنین برهه‌ای از زمان، نشانه‌های سواستفاده را دارد. وقتی هنرمندی از دنیا می‌رود متاسفانه کسانی هستند که به هر قیمتی می‌خواهند از نام آن هنرمند سوءاستفاده کنند. گاهی این سواستفاده‌ها به صورت قانونی است و منتشر کنندگان مجوزهای قانونی را دارند که البته از نظر اخلاقی باز هم کاری درست نیست. چرا که بسیاری از این ناشران با مرگ هنرمند، می‌خواهند از احساسات عمومی مردم نیست به هنرمندِ درگذشته سواستفاده کنند و درآمدهای مالی خود را بیشتر کنند.گاهی هم این سواستفاده‌ها نه تنها غیراخلاقی است که غیرقانونی هم هست. یعنی منتشر کنندگان نه تنها از مرگ هنرمند برای انتشار آثارش سواستفاده می‌کنند بلکه مجوز لازم برای انتشار آثار را هم ندارند.

 

انتشار آثار پدرم در این برهه از زمان کار زشتی است / اگر اجازه‌ی قانونی نداشته باشند شکایت می‌کنیم

امید جهان فرزند محمود جهان، درباره انتشار آثار پدرش درست چند روز پس از درگذشت او، می‌گوید: پدرم خیلی مظلوم بود، او زحمات بسیاری برای موسیقی جنوب کشید. اکنون هم که پدرم درگذشته می‌بینم که آثار او را منتشر کرده‌اند. درباره انتشار این آثار نه از من و نه از هیچ کدام از اعضای خانواده ما اجازه‌ی لازم را نگرفته‌اند.

او ادامه داد: منتشر کنندگان «ناخدای بندر» ممکن است اجازه‌ی انتشار آثار را به طور قانونی داشته باشند و حتی ممکن است امضای محمود جهان را هم داشته باشند اما به طور حتم انتشار این آثار آن هم در این زمان، کار زشتی است. اگر می‌خواستند آثار محمود جهان را منتشر کنند، چرا زمانی که پدرم زنده بود این کار را نکردند.

 

امید جهان که خود از خوانندگان مطرح موسیقی پاپ است، می‌گوید:‌ اینها اگر فکر می‌کنند با این کار از نظر مالی نجات پیدا می‌کنند بگذارید این کار را بکنند و نجات یابند. اما کارشان خیلی زشت است. نه اجازه‌ای از ما گرفته‌اند نه صحبتی با ما کرده‌اند. این کار از طرف ما تایید نیست. البته من اصل ماجرا را نمی‌دانم و ممکن است که منتشر کنندگان این آثار نامه‌ای برای این کار داشته باشند اما اگر نداشته باشند من این ماجرا را از طریق معاونت هنری پیگیریِ قانونی می‌کنم.او ادامه داد: مردم جنوب ناراحت می شوند اگر ببینند ما در این برهه از زمان دنبال این مسائل رفته‌ایم اما بعدا حتما پیگیر می‌شویم و این مسئله را پیگیری می‌کنیم.

 

فقط چند قطعه‌ی ۲۰۰ تومنی فروخته‌ایم

این البته یک طرف ماجراست و طرف دیگر ماجرا که سایت منتشر کننده است نظر دیگری دارد. روابط عمومی این سایت می‌گوید: ما اجازه‌ی انتشار آثار محمود جهان را داریم و این اجازه را آقای دهکردی مسئول شرکت «آوای سپهر» به ما داده‌اند.روابط عمومی این سایت همچنین تاکید می‌کند: ما این کار را برای زنده نگه داشتن یاد ایشان(محمود جهان) انجام داده‌ایم وگرنه انتشار این آثار سود مالی چندانی برای ما ندارد. تا همین الان هم فقط چند قطعه‌ی ۲۰۰ تومنی از این اثر را خریده‌اند. متاسفانه در جامعه ما کسی برای آلبوم دیجیتال پولی نمی‌دهد. ما به عنوان کار تبلیغاتی این کار را انجام داده‌ایم.

 

به هر روی انتشار «ناخدای بندر» آن هم چند روز پس از درگشت محمود جهان، موجب رنجشِ خانواده‌ی این هنرمند شده و آنها از این کار به شدت ناراحتند. متاسفانه این نخستین بار نیست که عده‌ای سعی می‌کنند از احساسات مردم پس از درگذشت هنرمند محبوبشان، سواستفاده کنند و تاسف بیشتر زمانی است که می‌دانیم آخرین بار هم نخواهد بود.


منبع: بهارنیوز

حمایت از نشان‌ تجاری، نه کالا

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
توسعه صنایع داخلی، رونق کسب و کار و ارتقای سطح رفاه عمومی را به دنبال دارد و همه این موارد پیشرفت تواما صنعت و اقتصاد و در نتیجه رضایت اجتماعی را به همراه خواهد داشت. صنایع داخلی اما برای توسعه و ارتقای کالاهای خدماتی و تولیدی خود، نیاز به حمایت مردمی و نهادهای مختلف دارند تا سرپا بمانند و چرخ صنعت را رونق بخشند. در این راستا شبکه جدیدی به نام «ایران کالا» در حال افتتاح است که حمایت از صنایع بزرگ و کوچک را در راس برنامه‌های خود قرار داده است. این شبکه که ۶ ماه پیش، پخش آزمایشی خود را در تاریخ ۴ اسفندماه ۱۳۹۵ با مدیریت اردشیرزابلی‌زاده شروع کرده بود، در اواخر مرداد ماه امسال به طور رسمی آغاز به کار خواهد کرد. این شبکه، محلی برای معرفی تولیدکنندگان و ‌ترویج فرهنگ کالای داخلی آنها خواهد بود و این صنایع و خدمات را به مردم پیوند خواهند زد. اردشیر زابلی‌زاده درباره اهداف و خدمات شبکه «ایران کالا» توضیحاتی ارائه کرده است که در ادامه می‌خوانید.
***

 نام شبکه این سؤال را در ذهن ایجاد می‌کند که آیا قرار است این شبکه فقط مختص معرفی کالا باشد یا اهداف و برنامه‌های دیگری هم دنبال می‌کند؟
چند سالی است که رهبری نظام جمهوری اسلامی بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کرده‌اند، مبحثی که  توجه مردم و مسئولین را به خود جلب کرده است. اواخر سال گذشته، ریاست محترم سازمان صدا و سیما به این فکر افتاد تا در زمینه بحث مقاومتی و حمایت از کالاهای ایرانی اقداماتی صورت دهد. توجه به این مسئله و جذب افکار عمومی از طریق رسانه در راس کار قرار گرفت. در نتیجه نظرخواهی‌ها و گفتگو‌ها قرار شد تا شبکه‌ای برای حمایت از نشان‌های تجاری طراحی شود. این شبکه بیشتر درصدد است تا از نشان‌های تجاری حمایت کند و نه کالاها. این نشان ها، همان بنگاه‌های اقتصادی، خدماتی و برندهای معتبر هستند. در مرحله اول برای راه‌اندازی شبکه، اقدام و نام «ایران کالا» هم برای آن انتخاب شد. این نام شاید این شبهه را ایجاد کند که فقط شبکه‌ای برای معرفی کالا یا نشان‌های تولید کالا است اما برنامه‌های دیگری هم مورد نظر این شبکه هست. محصولات مختلف تجاری و فرهنگی مثل کتاب، فیلم و انیمیشن هم می‌توانند در این شبکه مطرح شوند اما به این شرط که تولید داخلی با توجیه اقتصادی باشند. همچنین معرفی بنگاه‌های خدماتی مثل خدمات پزشکی، مهندسی، گردشگری و غیره هم جزو ماموریت شبکه «ایران کالا» هستند. بخشی هم به تبلیغ کالا اختصاص خواهیم داد که اغلب مختص فروشگاه‌های تلویزیونی است اما با ساختار و ژانرهای متفاوت به این بخش خواهیم پرداخت.

 «ایران کالا» اختصاصا معرف کالاهای ایرانی خواهد بود؟ آیا این شبکه در راستای حمایت از تولید ملی راه‌اندازی شده است؟
ما در این شبکه اختصاصا به نشان‌های ایرانی خواهیم پرداخت و با نشان‌ها و برندهای خارجی کاری نداریم. در نظر داریم برنامه‌هایی که در این زمینه ساخته می‌شوند، همه ژانرهای مستند، گزارش، انیمیشن، مسابقه و یا برنامه‌های‌ترکیبی و نمایشی و حتی خبری را دربر بگیرند. قطعا رویکرد همه این برنامه‌ها تبلیغی و در چارچوب اقتصاد مقاومتی است.

در شبکه‌های بین المللی شاهد شبکه‌های فروشگاهی و TV SHOPPING  بوده‌ایم که تنها به معرفی کالاها و برندها می‌پردازند. شبکه هایی که هم برای مردم به جهت معرفی کالاهای مورد نیاز و هم برای بنگاه‌های اقتصادی سودبخش بوده اند. در شرایطی که شبکه‌های مجازی امکان بهتری در اختیار مردم گذاشته اند، چنین شبکه‌ای برای معرفی کالاها با توجه به ریزش مخاطب تلویزیون و در دسترس بودن شبکه‌های اجتماعی چقدر می‌تواند اثرگذار باشد؟
اینکه در مقابل شبکه‌های نوپای اجتماعی، برودکست چه رادیویی و چه تلویزیونی افت کرده است، نیاز به آمار میدانی داریم. من به عنوان کسی که ۳۴ سال مدیر رسانه بوده‌ام و در زمینه ارتباطات سال‌ها تدریس کرده ام، معتقدم که در دنیا رسانه‌های برودکست در مقابل شبکه‌های اجتماعی ضعیف‌تر نخواهند شد. این اتفاق در دنیا هم رخ نداده است ولی اینکه شبکه‌های اجتماعی به عنوان شبکه‌های نوپا از بستر تکنولوژیکی مثل موبایل رشد داشته اند، درست است. در حال حاضر مردم با یک سری تکنولوژی جدید و جذاب مواجه شده‌اند و به همین دلیل مورد توجه آنها قرار گرفته است. رادیو هم به دلیل سهولت در استفاده و دسترس بودنش، مخاطبان خاص خودش را در طی این سال‌ها داشته است. زمانی که تلویزیون وارد عرصه شد، باعث افت در میزان نفوذ رادیو شد اما این رسانه با تغییر در سیستم‌های خود و قابل حمل شدن، دوباره توانست خودش را بالا بکشد و افت جدی نداشته باشد. بی‌تردید تحول رسانه‌ها با این چالش‌ها مواجه هستند. شبکه‌های اجتماعی در زمینه رونق دهی به کسب و کار وارد شده‌اند و موفقیت‌های خوبی هم کسب کرده اند، همچنین از ناحیه مردم هم پذیرفته شده اند. ما از بحث TV SHOPPING‌ها در کنار دیگر ژانرها می‌توانیم استفاده کنیم. اگر بخواهیم در شبکه «ایران کالا» فقط در زمینه TV SHOPPING کار کنیم، برای تماشاگر خسته کننده خواهد شد. مردم می‌توانند نیاز زندگی شان را در TV SHOPPING جستجو کنند و در کنار آن درباره مسائل اقتصادی یا سرمایه گذاری سرمایه‌های شان اطلاعات بگیرند. به طور مثال مردم مایلند به بازار بورس وارد شوند ولی اطلاعات لازم را ندارند. از طرفی اگر این اطلاعات به آنها داده شود، به نفع بازار خواهد بود. در همین مدت کوتاهی که شبکه به صورت آزمایشی فعال بود، بسیاری از مخاطبان از ما درباره هدایت سرمایه هایشان سؤال می‌پرسیدند. این شبکه می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد و از کارشناسان اقتصادی برای کمک به مردم بهره بگیرد.

 شبکه شما از چه تولید کننده هایی حمایت می‌کند؟ آیا این شبکه به همه بنگاه‌های متقاضی بها خواهد داد؟
در شبکه «ایران کالا» این طور نخواهد بود که از هر تولید کننده‌ای به صرف این که ایرانی هستند، حمایت کند. در این شبکه به تولید کننده‌ای بها داده خواهد شد که به استانداردهای بالا و جهانی دست پیدا کرده باشد تا وقتی مردم به این کالاها روی می‌آورند، اعتمادشان به ما خدشه دار نشود. وظیفه ما در وهله اول این است که باور مردم را به کالای ایرانی افزایش بدهیم و دوم این که تولید کننده را مجاب کنیم که نفع آنها برای سود بیشتر، رفتن به سمت استانداردهای جهانی است. این شبکه به ظاهر یک شبکه اقتصادی است، در حالی که در اساس اهداف فرهنگی و اجتماعی را هم دنبال می‌کند و لازم است که باورهای مخاطبان داخلی به کالای ایرانی را تغییر دهیم. اساس این شبکه، رویدادها و اتفاقاتی که در صنایع کوچک و تولید کالاهای ایرانی می‌افتد. بهانه ما در این شبکه، رویدادهای مختلف است اما به آن نشان تجاری که کالا تولید کرده است، می‌پردازیم. به طور مثال وقتی خبری درباره تحول در تولید خرمای کشور مطرح می‌شود، بهانه اعلام خبر آن رویداد است اما در کنار آن به برندهایی که این محصول را عرضه می‌کنند هم مطرح می‌کنیم.

 توجه به نشان‌های تجاری و کالاهای معتبر ایرانی، ارزشمند است اما آیا ممکن است بعد از مدتی بنگاه‌های ایرانی به اتمام برسند و مجبور شوید که خارج از قاعده عمل کنید و به محصولات و نشان‌های خارجی هم بپردازید؟
۸۲ هزار بنگاه تجاری کوچک و بزرگ در ایران داریم که در حال حاضر ۴۰۰۰۰ بنگاه فعال و استاندارد را شناسایی کرده ایم. از این مجموعه، ۲۰۰۰۰ دارای استاندارد فوق العاده هستند، ما در سال ۹۶ خیلی تلاش بکنیم می‌توانیم ۵۰۰۰ مورد را معرفی کنیم. اگر این جریان‌سازی خوب اتفاق بیفتد تا برسیم به بنگاه‌های بعدی، آنها هم خود را بالا خواهند کشید و متحول خواهند شد. ما موظفیم که آنها را به این باور برسانیم که اگر آنها می‌خواهند جایی در میان کالاهای ایرانی معتبر داشته باشید، باید خود را به استانداردهای لازم برسانند. ضمن این که ما هم در شبکه موظفیم برنامه هایی با ساختارهای استاندارد بسازیم و کوتاهی نکنیم.

 چه ساز و کاری برای معرفی کالاهایی که امکان حضور در شبکه «ایران کالا» را پیدا می‌کنند، در نظر دارید؟
در ابتدا باید برنامه‌ها از پرداخت خوبی برخوردار باشند و با روایت، فیلمبرداری جذاب و موارد دیگر اجرایی، معرفی تمام و کمالی از کالاها صورت بگیرد. لازم است از جذابیت‌های تصویری، صدای مطلوب صداپیشه‌ها و همچنین گرافیک قابل توجه بهره بگیریم. همچنین استفاده از ژانرها در اولویت کاری ما است. همه این موارد  از سوی دیگر به بودجه پرداختی بنگاه‌ها هم ارتباط دارد. بسیاری از بنگاه‌های کوچک قادر نیستند که برای معرفی کالای خودشان هزینه بالا در نظر بگیرند، در اینجا شبکه از آنها حمایت می‌کند اما برخی دیگر درآمدهای خوبی دارند و لازم است که خودشان برای معرفی کالاها کمک کنند. تولید و پخش برنامه‌ها برعهده شبکه «ایران کالا» است اما همان طور که می‌دانید در حال حاضر بازرگانی سازمان صدا و سیما، برای حمایت از صنایع و کالاها، پخش برنامه‌ها را با تخفیف در راس کار قرار داده است. ما در این شبکه هم برنامه‌سازی و هم پخش آن را برعهده داریم. امسال شعار حمایت از تولید ملی و اشتغال است، توجه به مقوله اشتغال هم در برنامه کار ما هست. در این زمینه با مجتمع فنی تهران تفاهم نامه‌ای را به امضا رساندیم که مهارت‌های مختلفی را از طریق سایتی آموزش می‌دهند. از طریق شبکه «ایران کالا» و لینک به آن سایت، سعی داریم که آموزش مهارت‌ها را فراهم کنیم. ۷۰ درصد کار آماده شده و امیدواریم که بتوانیم در زمینه ایجاد اشتغال هم فعالیت کنیم. همچنین بنگاه‌های کوچکی در زمینه انیمیشین فعال هستند که کسی آنها را نمی‌شناسد، امیدواریم که بتوانیم برای اشتغال این بنگاه‌ها، با معرفی آنها موثر باشیم.

 بنگاه‌های مختلفی که با شما همکاری می‌کنند، خودشان باید هزینه تولید برنامه‌ها را تامین کنند یا شبکه از آنها حمایت می‌کند؟
برنامه هایی که ما خواهیم ساخت با نگاه تبلیغاتی تولید می‌شوند. صنایع متوسط خودشان می‌توانند فیلم مورد نظرشان را به کمک نیروهای خارج از سازمان بسازند که به نوعی اشتغالزایی هم ایجاد می‌شود. البته ما استانداردهای لازم را به آنها اعلام می‌کنیم و سی بار تیزر و سی بار برنامه هایشان را بدون دریافت هزینه‌ای پخش خواهیم کرد اما برای بنگاه‌های کوچک‌تر برنامه می‌سازیم. با وجود مشکلات بودجه‌ای که سازمان با آن روبه رو است، با این حال قصد داریم که در جهت اقتصاد مقاومتی پیش برویم و از بنگاه‌های اقتصادی حمایت کنیم.

 منفعت مردم در ارتباط با این شبکه و مواجهه با کالاهای مختلف چیست؟
قطعا حمایت از تولید ملی به نفع همه مردم است و در واقع همه کسانی که در بخش تولید کالاهای مختلف فعالند، بخشی از مخاطبان این شبکه و از طرفی مصرف کننده هم هستند. کالاهای استاندارد ایرانی در مقابل برخی از کالاهای خارجی باکیفیت‌ترند و حتی برخی از آنها با نشان کالای خارجی به فروش می‌رسند. سود معرفی این کالاهای باکیفیت به سوی مردم است و جلب اطمینان مردم، در هزینه‌های مصرفی خانواده اثر خواهد گذاشت. وقتی رئیس جمهور بیزینسمن آمریکا می‌گوید که آمریکایی، آمریکایی بخر؛ چرا ما باید از تولیدات داخلی خودمان حمایت نکنیم. از طرفی کارآفرین‌های خلاقی آماده به کار هستند که بودجه لازم برای تولید انبوه محصولات شان را ندارند و با حمایت، کارشان می‌تواند رونق بگیرد. این شبکه ضمن معرفی کالاها به مردم و حمایت از تولید کننده ها، باید باور لازم را در کارآفرین‌ها هم ایجاد کند. به طور نمونه این شبکه با پرداخت به مناطق گردشگری ناشناخته، می‌تواند به این صنعت و معرفی آن کمک کند. بسیاری از مردم به دلیل تلاش رسانه‌های خارجی و تبلیغات به مناطق گردشگری خارجی و داخلی خاصی می‌روند، این در حالی است که کشور ما مملو از زیبایی‌ها و فضاهای گردشگر پذیر است که چرخش این صنعت به نفع همه خواهد بود. این وظیفه شبکه ما است و ما باید به این بخش صنعتی هم کمک کنیم.

 رقابت بین کالاهای ایرانی و خارجی شاید بد هم نباشد. آیا ممکن است برای ایجاد رقابت، کالاهای خارجی را هم تبلیغ کنید؟ از طرفی آیا به جذب مخاطب غیر ایرانی و پخش جهانی هم فکر می‌کنید؟
ما به کالاهای خارجی نمی‌پردازیم اما به موفقیت‌های کسب شده آنها می‌پردازیم. به طور مثال اشاره می‌کنیم که اگر این اتفاقات در این محصولات افتاده است، این کارها را انجام داده اند. این روند می‌تواند فکر و رقابت ایجاد کند. ضمن اینکه در کشور ما تبلیغات کالاهای خارجی در حال انجام هست و اگر قرار است رقابت ایجاد شود، خارج از شبکه‌ها در حال اتفاق افتادن است. ما در «ایران کالا» قصد داریم که سهمی از بازار جهانی را برای تولیدات داخلی فراهم کنیم. در گام اول کالاهای ایرانی را به زبان انگلیسی و عربی معرفی خواهیم کرد. از موقعی که این شبکه تاسیس شده و با اینکه فعالیت‌هایمان هنوز جدی آغاز نشده است، چند کشور عربی با ما وارد مذاکره شده‌اند و این نشان می‌دهد که بازارهای منطقه مشتاق و علاقه‌مند به کالاهای ایرانی هستند. این در حالی است که کالاهای‌ترکی بازار منطقه را در دست گرفته‌اند ولی تولید کننده ما سهمی از این بازار ندارد. به نظر من رسانه به خوبی می‌تواند این شرایط را فراهم کند.

 آیا در کنار این شبکه، فعالان و کارشناسان اقتصادی و متخصص هم همکاری خواهند کرد؟
خیلی از تولیدکننده‌های داخلی این حس را پیدا کرده‌اند که این شبکه، متعلق به آنهاست. آنها به این اطمینان رسیده‌اند که می‌توانند کالاهای شان را از این طریق مطرح کنند و برخی از موسسات هم وارد عمل شده‌اند که چگونه می‌توانند با این شبکه همکاری کنند. هر چند در کنار این موسسات و تولید کننده‌ها نیازمندیم که رسانه‌های مکتوب و غیر‌مکتوب در زمینه کسب و کار یا کمپین‌های حمایت از تولید ملی هم با ما همکاری کنند.


منبع: بهارنیوز

خداحافظی با خاطره‌ساز پنهان ترانه‌ها

به گزارش ایسنا، پیکر ناصر فرهودی – صدابردار پیشکسوت موسیقی و مدیر استودیو پاپ – صبح امروز (دوشنبه، ۱۶ مردادماه) با حضور جمعی از هنرمندان، بستگان و آشنایان او، از تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه شد.در ابتدای مراسم تشییع این صدابردار، بابک صحرایی – ترانه‌سرا – اظهار کرد: نسل من گمان می‌کرد در دوران کهنسالی به داغ بنشیند. ما برای این همه داغ دیدن آماده نیستیم. ما آماده نیستیم که هر روز صبح بیدار شویم و مرگ عزیزی را ببینیم. پیکره سینما و موسیقی ما زخم‌های زیادی برداشته است.
او ادامه داد: ناصر فرهودی توانست در عرصه صدابرداری به ستاره تبدیل شود و نام درخشانی در این عرصه باشد. همه عزیزانی که با او کار کرده‌اند به این موضوع اذعان دارند که حضور او باعث ارتقای سطح موسیقی شد. همه، از همکاری با او لذت می‌بردند.

در ادامه، سیروس الوند – کارگردان سینما – اظهار کرد: من سعادت داشتم در دهه ۵۰، موسیقی برخی آثارم را با همراهی ناصر فرهودی و برخی همکاران او که همه فوت کرده‌اند، ضبط کنم. فرهودی ارادت ویژه‌ای به موسیقی داشت و خلاقانه کار می‌کرد. در آن دوران مثل امروز همه‌چیز کامپیوتری نبود. الان همه‌چیز به شوخی تبدیل شده است.الوند گفت:‌ جای برخی افراد مانند ناصر فرهودی به راحتی پر نمی‌شود. من نمی‌دانم آیا او شاگردانی نیز در عرصه کاری خود تربیت کرده است یا خیر؟

سپس از محمد اصفهانی – خواننده – خواسته شد تا پشت تریبون برود. او نیز با بیان این‌که باورش نمی‌شود ناصر فرهودی درگذشته است، گفت: مانند زندگی‌اش، مرگ او هم با آرامش و سادگی رقم خورد. او نه‌تنها صدابردار، بلکه آدم خوبی بود. به شکلی که بعد از تمام شدن کار، آدم دوست داشت باز هم به او سر بزند. فرهودی به‌گونه‌ای اعتماد آدم‌ها را جلب می‌کرد.این خواننده با اشاره به آثاری که در استودیوی ناصر فرهودی ضبط کرده است، اظهار کرد: من آثار زیادی را با بابک بیات، مجید انتظامی، محمد میرزمانی و بابک زرین در استودیوی او ضبط کردیم. تمام قطعاتی که مردم آن‌ها را شنیده و با آن‌ها خاطره دارند، در استودیو «پاپ» با نظارت و صدابرداری فرهودی ضبط شده است.  
اصفهانی در ادامه گفت: چندی پیش، با ناصر فرهودی صحبت می‌کردم و او نگران یکی از دوستان موزیسین ما بود و به من می‌گفت، او حال روحی مناسبی ندارد به او سر بزن. فرهودی تا این حد به دیگران اهمیت می‌داد. ناصر فرهودی، مانند نامش یار و یاور ما بود و رفتنش برای ما سنگین است.

سخنران بعدی این مراسم، حمیدرضا نوربخش – مدیرعامل خانه موسیقی – بود.نوربخش نیز گفت:‌ این راهی است که دیر یا زود همه می‌رویم، اما خوش به حال کسانی که این راه را خوب طی می‌کنند، مانند ناصر فرهودی که واقعا هنرمند بود. به او هنرمند می‌گویم زیرا به‌جز بخشی از صدابرداری که تکنیک است، او درک و دریافت زیباشناسانه‌ای از موسیقی داشت که این موضوع کاملا شخصی است و افراد کمی از آن برخوردار هستند. از طرفی گمان می‌کنم، این ویژگی قابل انتقال نباشد.مدیرعامل خانه موسیقی همچنین اظهار کرد: خوشحالم که در خانه موسیقی و به همت کانون صدابرداران، قدردانی کوچکی در زمان حیات ناصر فرهودی از او انجام شد. ما باید قدر افراد را زمانی بدانیم که زنده هستند و به آن‌ها بگوییم دوست‌شان داریم.
در بخش بعدی، مانی رهنما – خواننده – گفت: هنگامی که نام ناصر فرهودی به ذهن متبادر می‌شود، اسامی زیادی را به دنبال خود دارد. او با عشق به موسیقی و تخصص‌اش، کاری با اثر می‌کرد که قابل شنیدن می‌شد.او فرهودی را آموزگار عشق نامید و اظهار کرد: فرهودی با توجه به علاقه‌اش، دلسوزانه در کنار ما بود و سوای تخصص‌اش بسیار گوش شنوایی برای درد دل‌های ما داشت و موجز و مختصر نصحیت‌مان می‌کرد.این خواننده گفت: فرهودی استودیو بنا نکرد، بلکه جایی برای عشق بنا کرد. من ۸۰ درصد آثارم را در استودیوی او ضبط کردم و برای ۲۰ درصد باقی‌مانده متأسفم که چرا در کنار فرهودی ضبط نشدند. او میراثی به یادگار گذاشته و به همین علت جاودانه است.

سپس از شهرام ناظری – خواننده موسیقی ایرانی – دعوت شد تا درباره این صدابردار تازه درگذشته سخن بگوید.ناظری نیز اظهار کرد: من هم یکی از علاقه‌مندان و دوستداران او بودم. ۳۰ سال بود که با او کار می‌کردم و بسیاری از آثار من مانند «بشنو از نی»، «مولویه» و «مولیان» با نظارت و حضور او ضبط شد. لازم نیست تکرار کنم که فرهودی مظهری از صفات عالی، اخلاق و ادب بود. او هیچ نقطه منفی‌ای که انسان را مشمئز کند، نداشت.
او با بیان این‌که ما در این سال‌ها روی فرهنگ کار نکرده‌ایم و فرهنگ و هنر برای رسانه‌ها مهم نبوده است، گفت: به همین دلیل، قشری از موضوع فرهنگ عقب مانده است، اما افرادی مانند فرهودی هستند که فرهنگ بالایی دارند.این خواننده آواز ایرانی همچنین افزود: فرهودی اخلاق و صدابرداری فوق‌العاده‌ای داشت، زیرا با عشق و تخصص برخورد می‌کرد، او ادب و شخصیت اعلایی داشت.ناظری با بیان این‌که از خبر درگذشت ناصر فرهودی جا خورده است، گفت:‌ این خبر بسیار ناگواری بود، چند سالی بود که این‌گونه خبری به من داده نشده بود. او نیست و کسانی مانند پسرش (میلاد فرهودی) جانشین او هستند، اما رنگ و بو و نفس او بسیار مهم بود. این افراد، نفس و حضوری دارند که حس خاصی از آن‌ها تراوش می‌شود.او بیان کرد: برخی فکر می‌کنند مرگ مال همسایه است، اما این موضوع به همه ما نزدیک است، مهم این است که از کجا آمده‌ایم، کجا هستیم و به کجا می‌رویم و باید از میزان خشونت و بدجنسی‌ای که در ما تبلور کرده و بیشتر شده است، کم کنیم.
ناظری با بیان این‌که درگذشت ناصر فرهودی خیلی دردناک است، گفت:‌ من خیلی متأثر شده‌ام و از این به بعد، برایم دشوار است که به استودیو «پاپ» بروم یا از آن منطقه رد شوم.این خواننده در پایان، بخشی از اثر معروف «آتش در نیستان» را با آواز خواند.سپس فریدون خشنود – آهنگساز – با بیان این‌که به‌دلیل دوستی و سابقه همکاری با فرهودی، قدرت بیان ندارد، چند خطی دلنوشته را برای این صدابردار که عصر جمعه (۱۳ مردادماه) به علت سکته قلبی درگذشت، خواند و او را «سلطان صدا» دانست.در ادامه، حمیدرضا آداب – صدابردار استودیو پاپ و همکار فرهودی – گفت: رفتن ناصر فرهودی داغ بزرگی به دل همه گذاشت، جامعه موسیقی ایران و صدابرداران همه یتیم شدند. ما واقعا باید از این اتفاق‌ها درس بگیریم. تو را به خدا با هم دوست باشیم، پشت سر یکدیگر حرف نزنیم و دوستی خود را ارزان نفروشیم. 
در بخش بعدی این مراسم، ناصر چاوشی – استودیودار – در سخنانی گفت: من به‌عنوان فردی که بخشی از زندگی‌اش به همکاری و همسایگی با ناصر فرهودی تعلق دارد، او را انسانی نمونه، محترم و برخوردار از کیان و شرف و صداقت می‌دانم. انسان در کنار ناصر فرهودی، رقابت را فراموش می‌کرد. شأنیت او مخاطب را مجبور به رفاقت می‌کرد.وی ادامه داد: فکر نمی‌کنم در حال حاضر صدابرداری با مهارت او داشته باشیم. من رقیب او بودم، اما فرهودی صدابردار و مدیری بود که در روش حرفه‌ای خود، هنرمندان را به سوی کیفیت مرغوب و اخلاق هدایت می‌کرد.او اظهار کرد: امیدوارم ارگان‌های هنری و رسانه‌ها، افرادی مانند فرهودی را قربانی سوپراستارهای یک‌شبه نکنند.
سپس محمد میرزمانی – رئیس هیأت مدیره خانه موسیقی – با بیان خاطره اولین دیدار و همکاری‌اش با فرهودی، اظهار کرد:‌ افرادی مانند ناصر فرهودی و محسن کلهر، نقش زیادی در موسیقی داشتند و مانند دوست، در کنار هنرمندان بودند و صادقانه و عاشقانه از کار آن‌ها گره می‌گشودند.او افزود: شاخصه فرهودی، دور کردن اضطراب و استرس بود. او چنان با آرامش کار می‌کرد که استرس‌ها دور می‌شد.سعید شهروز – خواننده موسیقی پاپ – نیز بیان کرد: خاطره‌های من از زنده‌یاد فرهودی زیاد است. من فرد عجولی هستم، اما زمانی که به استودیوی او وارد می‌شدم، صبر و شکیبایی‌اش باعث می‌شد، کارم را راحت‌تر انجام دهم. من شش یا هفت آلبوم در کنار فرهودی ضبط کردم و از او درس شکیبایی یاد گرفتم.
سپس میلاد کیایی – نوازنده سنتور – در سخنانی کوتاه اظهار کرد: ما برای ناصر فرهودی اشک نمی‌ریزیم، زیرا او در قلب و کنار ماست. آنچه می‌ماند اخلاق و فرهنگ است. روحش شاد.نیما مسیحا – خواننده موسیقی پاپ – نیز گفت: جای ناصر فرهودی پر نخواهد شد. من از خداوند برای او طلب آمرزش می‌کنم و امیدوارم روحش قرین رحمت باشد.پس از سخنان مسیحا، پیکر ناصر فرهودی را به داخل محوطه تالار وحدت و جمع تشییع‌کنندگان آوردند. سعید شهروز نیز دقایقی در وداع با او، آوازی غمگین خواند.

سپس همسر ناصر فرهودی در حالی که اشک می‌ریخت، به حاضران گفت: یکی از بهترین آدم‌های دنیا رفت. من نمی‌دانم چه باید بگویم، اما می‌دانم اگر او بود، از همه ممنون می‌شد. او آدم خیلی خوبی بود و دوست نداشت یک نفر از او برنجد.میلاد فرهودی – فرزند زنده‌یاد فرهودی – نیز از حاضران تشکر کرد و گفت: دوست نداشتم شما را در اینجا ببینم.مجید انتظامی، کامبیز روشن‌روان، باربد بیات، هومن نامداری، میلاد عمرانلو، علیرضا کهن‌دیری، حمید متبسم، مسعود جاهد،‌ فرزاد طالبی، بهرام جمالی، علی تفرشی، حسین علیشاپور و یغما گلرویی از جمله افرادی بودند که در مراسم بدرقه ناصر فرهودی حضور داشتند.در پایان مراسم، پیکر این صدابردار پیشکسوت موسیقی برای خاکسپاری در قطعه هنرمندان به بهشت زهرا (س) تشییع شد.


منبع: بهارنیوز

ویترین خالی میراث جهانی ایران در اینترنت

اطلاعات ناقص همچنان دست به دست می‌شود و از این سایت به سایت منتقل می‌شوند بدون اینکه کسی حتی به فکر تصحیح برخی اشتباهات آنها شود.

چهارسال از زمانی که اولین نامه برای فوریت در ایجاد وبگاه معرفی پایگاه‌های جهانی نوشته شد می‌گذرد اما سازمان میراث فرهنگی هنوز در به‌روزرسانی سایت اداره‌های خود مانده است!

به گزارش مهر، ۳۸ سال از ثبت اولین اثر تاریخی ایران در فهرست میراث یونسکو می‌گذرد اما بسیاری از این آثار که اکنون به پایگاه‌های میراث جهانی تبدیل شده‌اند با وجود ورود تکنولوژی‌های مختلف و دسترسی همگان به اینترنت، هنوز نتوانسته‌اند برای خود یک پایگاه اینترنتی و درگاه داشته باشند تا اگر گردشگران خارجی به دیدن آنها می‌آیند قبل از سفرشان به ایران اطلاعاتی جامع پیرامون آنها به دست آورند.

البته هر از گاهی سایتی اینترنتی ایجاد می‌شود که اطلاعات ناقصی دارد و بیشتر آن‌ها را می‌توان با یک سرچ کوتاه در ویکی پدیا و یا سایت‌های دیگر هم پیدا کرد این اطلاعات ناقص همچنان دست به دست می‌شود و از این سایت به سایت منتقل می‌شوند بدون اینکه کسی حتی به فکر تصحیح برخی اشتباهات آنها شود.

حتی سایت سازمان میراث فرهنگی نیز از وجود اطلاعاتی جامع پیرامون بیست و دو اثر جهانی ایران تهی است. این سازمان بارها پایگاه اینترنتی برای ارائه اطلاعات جامع حوزه گردشگری و میراث فرهنگی را رونمایی کرده است اما هربار یا این سایت‌ها بعد از مدتی فعالیت متوقف مانده‌اند و یا با رفتن مدیران تصمیم مدیران بعدی ایجاد سایت جدیدی بوده و اینها دلایلی است که نشان می دهد متولیان در ایران هنوز برای پایگاه‌های جهانی خود نتوانسته حتی یک سایت طراحی کنند.

فرهاد عزیزی مدیر امور پایگاه‌های میراث جهانی با وجود اینکه خود یکی از این متولیان سامان‌دهی این شرایط است اما ناراضی از این وضع به مهر توضیح می‌دهد: از سال ۹۲ و از زمانی که بنده به این سازمان آمدم نامه‌نگاری‌های متعددی کردم که هنوز این نامه‌ها را در اختیار دارم در مهر ماه همان سال نوشتم که در این حوزه خوب عمل نکرده‌ایم و می بایست درگاه ارتباط با مردم برای پایگاه‌ها ایجاد شود اما هنوز این اقدام مغفول مانده است.

عزیزی می‌گوید: این یکی از اقداماتی بود که من از آن به عنوان اقدام اضطراری در تمام جلسات یاد می‌کردم. تا اینکه در دستور کار قرار گرفت و به واحد آی‌تی سازمان رفت اما در این بخش متوقف ماند. حتی می‌خواستیم که از محل اعتباراتمان این سایت‌ها را راه‌اندازی کنیم و همه پایگاه‌ها دارای یک طراحی یکسان باشند اما اجازه واگذاری کار را به بیرون سازمان ندادند و گفتند که حمایت نمی‌کنند درصورتی که ما هم برای راه اندازی این سایت‌ها به حمایت نیاز داشتیم.

وی ادامه می‌دهد: خروجی این اقدامات شد همان چیزی که در درگاه اصلی سایت سازمان است که به نظر ما اصلا خوب نیست. هرچند دوستان در این مدت زحمت کشیدند اما آن چیزی نیست که مناسب گردشگران و پژوهشگران داخلی و خارجی باشد در این مدت چند سایت هم بالا آمد اما مناسب واستاندارد نبود. با این وجود پاسارگاد و تخت جمشید دارای سایت هستند چون به خودشان این اجازه داده شد که از محل اعتباراتشان اقدام کنند.

از سال ۹۲ تا کنون چهار سال زمان می‌گذرد؛ زمانی که می‌شد برای همه پایگاه‌ها حداقل درگاهی ایجاد کرد که آنها را به زبان انگلیسی به گردشگران معرفی و گردشگران را از نرخ بلیت و روزهای کاری آنها مطلع کند. این اقدام نه برای سازمان میراث فرهنگی هزینه زیادی خواهد داشت و نه زمان زیادی. با همه این اتفاقات و کاستی‌ها اما سازمان میراث فرهنگی در نمایشگاه الکامپ درحالی سایت‌های خود را به معرض نمایش گذاشت و شرکت کرد که هنوز سایت جامع گردشگری که بارها توسط مسئولان مختلف از جمله رئیس سازمان جهانی جهانگردی افتتاح شده بود خالی از اطلاعات است و تنها اقدام اینترنتی این سازمان صدور مجوزهای میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از طریق سامانه های متعدد است. نیم نگاهی به سایت‌های اداره های کل میراث فرهنگی در استان‌ها نیز این خلا را به خوبی به کاربران خود نشان می دهند.


منبع: عصرایران

انتشار آلبوم محمود جهان با اعتراض خانواده‌اش روبه‌رو شد

تسنیم نوشت: تنها چند روز پس از درگذشت محمود جهان، گلچینی از آثارش توسط یک سایت منتشر شد که موجب ناراحتی خانواده این هنرمند شده است.

محمود جهان خواننده‌ جنوبی یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ دار فانی را وداع گفت. متاسفانه درگذشت این هنرمند عرصه موسیقی باز هم با حاشیه‌هایی همراه شد.

در روزهای گذشته یکی از سایت‌ها خبری منتشر کرد که براساس آن آلبومی با عنوان «ناخدای بندر» شامل مجموعه‌ای از بهترین آثار «محمود جهان» خواننده و پیشکسوت فقید موسیقی جنوبی ایران، به شکل نسخه دیجیتالی از طریق این سایت منتشر شده است.

انتشار این آلبوم آن هم به صورت گلچین در چنین برهه‌ای از زمان، نشانه‌های سواستفاده را دارد. وقتی هنرمندی از دنیا می‌رود متاسفانه کسانی هستند که به هر قیمتی می‌خواهند از نام آن هنرمند سوءاستفاده کنند. گاهی این سواستفاده‌ها به صورت قانونی است و منتشر کنندگان مجوزهای قانونی را دارند که البته از نظر اخلاقی باز هم کاری درست نیست. چرا که بسیاری از این ناشران با مرگ هنرمند، می‌خواهند از احساسات عمومی مردم نیست به هنرمندِ درگذشته سواستفاده کنند و درآمدهای مالی خود را بیشتر کنند.

گاهی هم این سواستفاده‌ها نه تنها غیراخلاقی است که غیرقانونی هم هست. یعنی منتشر کنندگان نه تنها از مرگ هنرمند برای انتشار آثارش سواستفاده می‌کنند بلکه مجوز لازم برای انتشار آثار را هم ندارند.

انتشار آثار پدرم در این برهه از زمان کار زشتی است

امید جهان فرزند محمود جهان، درباره انتشار آثار پدرش درست چند روز پس از درگذشت او، می‌گوید: پدرم خیلی مظلوم بود، او زحمات بسیاری برای موسیقی جنوب کشید. اکنون هم که پدرم درگذشته می‌بینم که آثار او را منتشر کرده‌اند. درباره انتشار این آثار نه از من و نه از هیچ کدام از اعضای خانواده ما اجازه‌ی لازم را نگرفته‌اند.

او ادامه داد: منتشر کنندگان «ناخدای بندر» ممکن است اجازه‌ی انتشار آثار را به طور قانونی داشته باشند و حتی ممکن است امضای محمود جهان را هم داشته باشند اما به طور حتم انتشار این آثار آن هم در این زمان، کار زشتی است. اگر می‌خواستند آثار محمود جهان را منتشر کنند، چرا زمانی که پدرم زنده بود این کار را نکردند.

امید جهان که خود از خوانندگان مطرح موسیقی پاپ است، می‌گوید:‌ اینها اگر فکر می‌کنند با این کار از نظر مالی نجات پیدا می‌کنند بگذارید این کار را بکنند و نجات یابند. اما کارشان خیلی زشت است. نه اجازه‌ای از ما گرفته‌اند نه صحبتی با ما کرده‌اند. این کار از طرف ما تایید نیست. البته من اصل ماجرا را نمی‌دانم و ممکن است که منتشر کنندگان این آثار نامه‌ای برای این کار داشته باشند اما اگر نداشته باشند من این ماجرا را از طریق معاونت هنری پیگیریِ قانونی می‌کنم.

او ادامه داد: مردم جنوب ناراحت می شوند اگر ببینند ما در این برهه از زمان دنبال این مسائل رفته‌ایم اما بعدا حتما پیگیر می‌شویم و این مسئله را پیگیری می‌کنیم.

فقط چند قطعه‌ی ۲۰۰ تومنی فروخته‌ایم

این البته یک طرف ماجراست و طرف دیگر ماجرا که سایت منتشر کننده است نظر دیگری دارد. روابط عمومی این سایت می‌گوید: ما اجازه‌ی انتشار آثار محمود جهان را داریم و این اجازه را آقای دهکردی مسئول شرکت «آوای سپهر» به ما داده‌اند.

روابط عمومی این سایت همچنین تاکید می‌کند: ما این کار را برای زنده نگه داشتن یاد ایشان(محمود جهان) انجام داده‌ایم وگرنه انتشار این آثار سود مالی چندانی برای ما ندارد. تا همین الان هم فقط چند قطعه‌ی ۲۰۰ تومنی از این اثر را خریده‌اند. متاسفانه در جامعه ما کسی برای آلبوم دیجیتال پولی نمی‌دهد. ما به عنوان کار تبلیغاتی این کار را انجام داده‌ایم.

به هر روی انتشار «ناخدای بندر» آن هم چند روز پس از درگشت محمود جهان، موجب رنجشِ خانواده‌ی این هنرمند شده و آنها از این کار به شدت ناراحتند. متاسفانه این نخستین بار نیست که عده‌ای سعی می‌کنند از احساسات مردم پس از درگذشت هنرمند محبوبشان، سواستفاده کنند و تاسف بیشتر زمانی است که می‌دانیم آخرین بار هم نخواهد بود.


منبع: عصرایران

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

– ترجمه از آرش واحدی: شاید تمام علاقه‌مندان به سینما بر سر این موضوع توافق نظر دارند که بازیگری چون پل نیومن تکرارنشدنی است. این ستاره چشم آبی برای همیشه در ذهن ما با فیلم‌هایی چون «بوچ کسیدی و ساندنس کید» ماندگار شده است، اما نکته مهم عصر تکنولوژی اینجاست که او در انیمیشن «ماشین‌ها۳» محصول سال ۲۰۱۷ صداپیشگی کرده است. نیومن که در سال ۲۰۰۸ دار فانی را وداع گفت با استفاده از تکنولوژی پیشرفته این روزها بار دیگر با صدایش به شخصیت داک هادسون جان بخشیده است.

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند! 

این مسئله تازه‌ای در سینما محسوب نمی‌‌شود و از سال ۱۹۵۹ توسط بدترین فیلمساز تاریخ سینما یعنی اد وود پایه‌ریزی شده است. پس از آن در طول تاریخ فیلم‌های زیادی دیده‌ایم که میزبان برخی از بازیگران پس از درگذشت آن‌ها بوده‌اند. تجربه‌های موفق در این زمینه بسیار کم است زیرا از سویی این مسئله اتفاقی خاص و نادر است که گاهی مسئولان استودیوها را تا مرز ورشکستگی پیش می‌برد و از سویی زمانی که همه‌چیز برای جان‌بخشیدن به بازیگر درگذشته در فیلمی نیمه‌کاره آماده می‌شود باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که نتیجه کار موفقیت‌آمیز از کار در بیاید.

به همین دلیل فهرست فیلم‌های موفق در این مبحث زیاد طولانی نیست ولی در مطلبی که پیش‌رو دارید با بهترین و عجیب‌‌ترین این بازگشت‌ها آشنا می‌شویم. در کلامی دیگر ما در این فهرست با بازیگرانی مواجه هستیم که به‌صورت حقیقی و به‌معنی دقیق کلمه حتی مرگ نیز نمی‌‌تواند آن‌ها را از پرده عریض سینماها دور کند. زیرا درنهایت سالن‌های سینما خانه اصلی بازیگران به شمار می‌رود و یاد آن‌ها برای همیشه در ذهن و خاطره علاقه‌مندان باقی می‌ماند.

۱ – بروس لی در «بازی مرگ»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: برشی از مقوا

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

سال ۱۹۷۸ فیلم «بازی مرگ» توسط رابرت کلوز اکران شد. این در شرایطی بود که پنج سال از مرگ شوکه‌کننده بروس لی، ستاره فیلم‌های رزمی گذشته بود. کلوز که اصرار داشت این پروژه را به سرانجام برساند با استفاده از بدل و عکس‌هایی که از برداشت‌های اصلی به‌جا مانده بود بسیاری از صحنه‌های حساس اثرش را فیلمبرداری کرد. نکته جالب این‌جاست که کلوز برای ادامه ساخت این پروژه سختی‌های بسیار زیادی را متحمل شد، او تنها ۱۱ دقیقه فیلم از ستاره جوانمرگ شده‌‌اش داشت، حتی برای درآوردن صحنه مبارزه‌ها در ساختمان پنج طبقه سندیکای جنایتکاران بازیگر جایگزینش را مجبور به تحمل جراحی پلاستیک کرد. یکی از صحنه‌های مشهور و بی‌نهایت ناراحت‌کننده فیلم، مربوط می‌شود به نمایی بسته از بروس لی که در آن چهره‌‌اش روی مقوایی برش‌خورده بر صورت بازیگر بدل چسبیده شده است.


۲ – فیلیپ سیمور هافمن در «بازی‌های عطش: مرغ مقلد قسمت دوم»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: مقدار زیادی وودی هارلسون

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند! 
سال ۲۰۱۴ فیلیپ سیمور هافمن، بازیگر برنده جایزه اسکار درگذشت. او که درحال نقش‌آفرینی در سری فیلم‌های «بازی‌های عطش» بود به ناگهان مسئولان کمپانی لایون گیتز را مجبور به نگارش دوباره فیلمنامه کرد. در نسخه‌های جدیدتر نقش وی برای شکل دادن به انقلابی که کتنس اوردین قصد به سرانجام رساندنش را داشت بسیار کم شد. در هر صورت یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم مربوط می‌شد به ملاقات شخصیتی که سیمور هافمن نقش آن را ایفا می‌کرد با ستاره این سری فیلم‌ها یعنب جنیفر لارنس. مشخصا چهره این بازیگر توانا توسط مسئولان جلوه‌های ویژه کامپیوتری از آرشیو آثار برجسته وی قرض گرفته شد ولی نکته قابل‌توجه این‌جاست که وودی هارلسون بازیگری بود که چهره‌‌اش را برای بازگشت هافمن (برای آخرین‌بار) بر پرده‌های سینما در اختیار وی قرار داد.


۳ – روی شیدر در «صلیب آهنی»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: ماسک لاتکس

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

زمانی که روی شیدر ستاره بلاک باستر به‌یادماندنی «آرواره‌ها» به‌شکل شوکه‌کننده‌ای در میانه راه فیلمبرداری تریلر «صلیب آهنی» درگذشت، تهیه‌کنندگان فیلم تصمیم گرفتند برای ادامه دادن فرآیند فیلمبرداری از بدلی که گریم شیدر را با ماسک لاتکس روی چهره داشت استفاده کنند. شیدر برای چند صحنه پس از درگذشت‌‌اش در «صلیب آهنی» حضور داشت و بدلی که ماسک را برچهره داشت موفق شد بار دیگر تا پایان مرحله فیلمبرداری خصوصیات منحصربه‌فرد این بازیگر دوست‌داشتنی را به تصویر بکشد.


۴ – الیور رید در «گلادیاتور»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: بدل و مقدار زیادی سی جی آی

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

زمانی که بازیگر افسانه‌ای انگلیسی در اواسط فیلمبرداری اثر حماسی و بزرگ ریدلی اسکات درگذشت، این فیلمساز بزرگ نیز تمام تمرکز خود برای ادامه ساخت «گلادیاتور» را از دست داده بود. پس از مدتی اسکات تصمیم گرفت از بدل در نماهای باز استفاده کند تا پروسه فیلمبرداری متوقف نشود، کمی بعد ماجرای جلوه‌های ویژه کامپیوتری جدی‌تر شد و مسئولان این امر موفق شدند با استفاده از آرشیو فیلمبرداری شده از الیور رید صحنه‌های باقی‌مانده از وی را فیلمبرداری و تکمیل کنند. نکته جالب این‌جاست که پس از اکران فیلم کمتر کسی متوجه واقعی نبودن حضور الیور رید در اکثر صحنه‌های سی‌جی‌ای شد و این قضیه به اندازه‌ای پیش رفت که این بازیگر کهنه‌کار برای آخرین حضور سینمایی‌‌اش نامزد جایزه نقش مکمل بفتا شد.

الیور رید که نقش مربی برده‌داران و شخصیت محوری فیلم پروکسیمو را ایفا می‌کرد، در‌حقیقت تنها نامزدی جوایز بفتا را زمانی به‌دست آورد که درگذشته بود و نیمی از صحنه‌های حضورش را بدلی که چهره رید توسط تکنیک سی‌جی‌ای روی سرش تصویر شده بود بازی می‌کرد.


۵ – پیتر سلرز در «دنباله پلنگ صورتی»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: آرشیو فیلم‌های قدیمی

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

پیتر سلرز در نقش بازرس جنایی فرانسوی ژاک کلوزو در «دنباله پلنگ صورتی» به دنیای این سری آثار دوست‌داشتنی بازگشت. این ششمین فیلم «پلنگ صورتی» محسوب می‌شد که سلرز در آن حضور پیدا می‌کرد و این حضور تفاوت زیادی با دیگر نقش‌آفرینی‌های وی در قالب کلوزو داشت. پیتر سلرز تقریبا ۱۸ ماه پیش از مرحله فیلمبرداری این اثر دار فانی را وداع گفته بود. تهیه‌کنندگان این اثر در سال ۱۹۸۲ تصمیم گرفتند با استفاده از آرشیوهای دیده نشده زیادی که از فیلم‌های قبلی «پلنگ صورتی» در اختیار داشتند ماجرای پس گرفتن الماس گران قیمتی توسط سربازرس کلوزو را به تصویر بکشند.

نکته جالب این‌جاست که برت کوئک در نقش کاتو، دیوید نیون در نقش سِر چارلز لیتون و هربرت لم در نقش رئیس پلیس چارلز دریفوس تصمیم گرفتند اعتبار و هنر خود را در اختیار فیلمسازی چون بلیک ادواردز قرار داده و در این اثر عجیب ایفای نقش کنند. تمامی افراد دخیل در این پروژه علت همکاری خود را احترام و ادای دینی به هنر بی‌پایان پیتر سلرز عنوان کرده اند. لیندا فریدریک تنها شخصی بود که به‌صورت جدی مخالف چنین استفاده‌ای از تصویر پیتر سلرز بود و به همکاری خود در این سری آثار ادامه نداد. ناگفته نماند دیگر اعضای گروه بازیگری نیز با دریافت مبلغ قابل‌توجهی جذب پروژه شدند.


۶ – پل واکر در «سریع و خشمگین۷»

شیوه زنده‌کردن بازیگر: استفاده از برادرانش به‌عنوان بدل و تکنیک سی‌جی‌آی

چه بازیگرانی پس از مرگ نیز بازیگری را ادامه دادند!

سال ۲۰۱۵ کمپانی یونیورسال نزدیک به ۵۰ میلیون دلار هزینه کرد تا صحنه‌های کلیدی باقی مانده از ستاره سری فیلم‌های «سریع و خشمگین» یعنی پل واکر را به تصویر بکشد. پل واکر که در تصادفی دلخراش در سال ۲۰۱۳ درگذشته بود، یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های تمام دوران این کمپانی را به آن‌ها وارد کرد. شوکی که نزدیک بود به فاجعه‌ای غیرقابل جبران برای آن‌ها مبدل شود. درنهایت مسئولان یونیورسال تصمیم گرفتند با استفاده از ترکیب برادران این بازیگر جوانمرگ شده یعنی کالیب و کودی واکر و تکنیک سی‌جی‌ای اثر خود را به سرانجام برسانند.

به این ترتیب پل واکر پس از مرگ شوکه‌کننده‌‌اش هم در فیلمی حضور پیدا کرد که نزدیک به ۱,۵ میلیارد دلار در سطح جهان فروش داشت. از سویی دیگر کالیب و کودی واکر برای حضور در قسمت‌های بعدی این سری فیلم‌ها با کمپانی یونیورسال وارد مذاکره شدند، آن‌ها علاقه داشتند کاراکتر برایان اوکانر را به‌یاد برادرشان زنده نگاه‌دارند، اتفاقی که رخ نداد و مسئولان امر ترجیح دادند با پایانی متفاوت به عمر این شخصیت روی پرده عریض سالن‌های سینما پایان دهند. موفقیت عظیم قسمت هفتم سری فیلم‌های «سریع و خشمگین» باعث شد پرفروش‌‌ترین اثر پل واکر در کارنامه‌‌اش زمانی رقم بخورد که خودش در یک‌سوم پایانی اثر حضور نداشت.


منبع: برترینها

سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

هفته نامه کرگدن – ساسان گلفر: درباره سریال «مردی در قلعه بلند»؛ سریالی که یک جنبه جذابش درام پردازی پرپیمان و توأم با شخصیت پردازی دقیق در قالب اثری پیچیده و پر از تنش و تعلیق و معماست.

چه می شد اگر تاریخ مسیر دیگری در پیش می گرفت؟ چنین پرسشی احتمالا بارها در ذهن هر انسانی مطرح شده است. اینکه اگر اتفاقی کوچک نمی افتاد، یا سیر رویدادها طور دیگری رقم می خورد، تفاوتی اندک می توانست در زندگی و مرگ چندین نسل و میلیون ها نفر تاثیر بگذارد.

نمونه های این فکر را در بسیاری از آثار فانتزی و علمی- تخیلی سینمای و ادبی می توان سراغ گرفت. البته در این میان از سینمایی ها که شناخته شده ترند، آسان تر می توان مثال آورد؛ از سه گانه «بازگشت به آینده» تا پنجگانه «ترمیناتور» و از «دژا وو»ی جیک جیلنهال و «لبه فردا»ی تام کروز هر کدام به لحنی و شیوه ای مسئله وجود نقاط عطف تاریخی در رخدادهای کوچک و امکان ایجاد تحولی بزرگ با تغییری جزئی را مطرح می کنند. بحثی که در چنین آثاری خود به خود پیش کشیده می شود، بحث جهان های موازی است؛ موضوعی که در فلسفه دنیای جدید می توان در آن را تا افکار گوتفرید لایب نیتس و رساله «مونادولوژی» او دنبال کرد.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

این فیلسوف- ریاضیدان در اوایل قرن هجده میلادی در نظریه «موناد»هایش از این صحبت کرده است که خداوند دنیاهای بی شمار محتملی را بالقوه در نظر آورده و دنیای ما را به عنوان «بهترینِ همه دنیاهای محتمل» محقق کرده است. نظریه لایب نیتس که اکنون سیصد سال از طرح شدنش می گذرد، شاید خیلی در جهان فلسفه طرفدار پیدا نکرد اما دست کم داستان نویسان و فیلمسازان سه قرن بعد را که با نسخه های به روز شده تفکر او آشنا شده بودند، به وجد آورد.

یکی از تازه ترین و تاثیرگذارترین نمونه های بروز این تفکر را در سریال تلویزیونی «مردی در قلعه بلند» می توان دید. کمترین تاثیر این سریال این بود که تبلیغات مربوط به پخش اولین اپیزود فصل اول آن در سال ۲۰۱۵ بسیاری از ساکنان نیویورک را که صلیب شکسته آلمان نازی و آفتاب تابان امپراتوری ژاپن را به جای پرچم معمول امریکا در فضاهای شهری دیدند، وحشت زده کرد.

داستان این سریال که تاکنون دو فصل آن هر کدام در ۱۰ اپیزود (اولین فصل در سال ۲۰۱۵ و دومی در ۲۰۱۶) منتشر شده است، در امریکای سال ۱۹۶۲ میلادی و البته در دنیای می گذرد که جنگ جهانی دوم آن با پیروزی ژاپن و آلمان و فتح قاره امریکا به دست نیروی متحدین پایان یافته است. کرانه غربی امریکا از شمال تا جنوب، جر جمله سن فرانسیسکو و لس آنجلس در دست نیروهای ژاپنی است و نیمه شرقی قاره شامل نیویورک و همچنین واشنگتن که از قرار معلوم با بمب اتمی آلمانی ها منهدم شده، در کنترل نیروهای نازی است.

نازی های اشغالگر البته تنها نیستند و امریکای تحت اشغال حکومت رایش پر است از امریکایی هایی که با جان و دل مطیع فرمان حکومت برلین و هیتلر، پیشوای آلمان هستند؛ پیشوایی که از مقر خود در کوهستان آلپ حکم می راند و به بیماری پارکینسون پیشرفته مبتلاست. در سمت دیگر قاره هم کم نیستند امریکایی هایی که شیفته فرهنگ والای امپراتوری ژاپن هستند و این سروران اشغالگر را برتر از خود می دانند.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

مخالفان اشغال هم البته بیکار ننشسته اند و در هر دو سمت قاره نیروهای مقاومتی وجود دارند که به شیوه های مختلف وارد مبارزه مسلحانه با اشغالگران شده اند و با انفجارها و تیراندازی های روزمره آلمانی ها و ژاپنی ها را به ستوه آورده اند.

میان دو منطقه تحت حاکمیت آلمان و ژاپن نیز نواری از شمال تا جنوب به نام منطقه بی طرف قرار دارد که ماموران مخفی هر سه گروه در آن به فعالیت مشغولند. «جولیانا کرین» دختری است در شهر سن فرانسیسکو مثل همه شهروندان معمولی مطیع قانون ژاپنی ها که در کنار کارهای روزمره اش فنون رمزی را نیز از استادان ژاپنی فرا می گیرد. یک شب او در خیابان گلوله خوردن و قتل خواهرش به دست نیروهای امنیتی ژاپنی موسوم به «کمپیتای» را به چشم می بیند و خواهرش که این اواخر وارد فعالیت های مرموزی شده است، پیش از مرگ حلقه فیلمی را به دست او می دهد.

جولیانا تصمیم می گیرد به جای او برای تحویل دادن فیلم به اشخاصی که نمی شناسد، راهی منطقه بی طرف شود کمپیتای برای پیدا کردن جولیانا، نامزدش فرانک را تحت فشار قرار می دهد و با استناد به سابقه خانوادگی که فرانک سعی در پنهان کردن آن دارد تا به عنوان بازمانده نژاد پست به اردوگاه فرستاده نشود، خواهر و دو خواهرزاده فرانک را گروگان می گیرد.

مرگ کمابیش تصادفی خویشاوندان فرانک در اتاق گاز ژاپنی ها او را مصمم می کند که برای انتقام گرفتن هم که شده به نیروهای مقاومت بپیوندد و با ژاپنی ها بجنگد.

در سوی دیگر قاره، بازرس کارکشته اس اس و نظامی امریکایی سابق به نام فرمانده جان اسمیت، مرد جوانی به نام «جو بلیک» را به عنوان مامور دوجانبه به صفوف نیروهای مقاومت امریکایی ها می فرستد. جو بلیک که فرزند بلندپایه ترین مقام نازی در امریکا و حاصل برنامه پرورش و تربیت فرزندانی از نژاد برتر است، برای به دست آوردن محموله ای گران قیمت به منطقه ای بی طرف می رود.

معلوم می شود محموله گران قیمت مرموزی که همه به دنبالش هستند، همان فیلمی است که جولیانا در دست دارد و درواقع نمایش دهنده تاریخ به آن شکلی است که ما، تماشاگران سریال، در دنیای خود تجربه کرده ایم و دنیایی کاملا متفاوت با واقعیتی که شخصیت های داستان درک کرده اند.

حلقه فیلم های متعددی از این نوع وجود دارند که «دنیایی بهتر» را نشان می دهد؛ دنیایی که جنگ جهانی دوم آن با شکست نژادپرستان نازی و مغلوب شدن توسعه طلبان ژاپنی پایان یافته است. این فیلم ها را شخصیت مرموز و خطرناکی به نام «مردی در قلعه بلند» با کمک همکارانی در نیروهای مقاومت امریکا منتشر می کندو چندین حلقه از این فیلم ها نیز به دست شخص هیتلر افتاده است که مدام در کاخ محل اقامتش آن ها را تماشا می کند.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

شخصیت های متعددی داستان را در دو قاره پیش می برند. جولیانا، جو بلیک و فرانک در شبکه ها پیچیده ای از دوستی و دشمنی و تنفر و همکاری و خیانت فیلم ها را دست به دست می کنند، جان اسمیت برای نجات فرزند عضو شاخه جوانان حزب نازی اش تلاش می کند که اگر همفکران نازی او به نقص مادرزادی اش پی ببرند، باید در برنامه «پاسکازی» سر به نیست شود و تاگومی، وزیر تجارت خردمند و دنیادیده ژاپنی، برای اصلاح امور تلاش می کند و از توانایی های معنوی خود برای رفت و آمد میان دو دنیای موازی بهره می برد.

همزمان توطئه هایی بزرگ نیز در سطوح بالای نازی ها و ژاپنی ها در جریان است؛ از جمله توطئه ترور شاهزاده تاجدار ژاپن، توطئه قتل هیتلر به دست مقامات ارشد نازی، نقشه نازی ها برای بمباران اتمی شهرهای تحت اشغال ژاپن و نقشه ژاپنی ها برای دستیابی به بمب اتم و استفاده از آن علیه آلمانی ها.

مجموعه تلویزیونی «مردی در قلعه بلند» را فرانک اسپوتنیتز با برداشت آزاد از رمانی به همین نام، اثر «فیلیپ کی. دیک» نویسنده مشهور آثار علمی تخیلی پدید آورده است. فیلیپ کیندرد دیک (۱۹۸۲- ۱۹۲۸) درواقع با نگارش و انتشار همین رمان «مرد در قلعه بلند» در سال ۱۹۶۲ به شهرت رسید.

نام آشنایی که در تیتراژ سریال «مردی در قلعه بلند» با عنوان تهیه کننده و مدیر تولید به چشم می خورد، ریدلی اسکات کارگردان فیلم «بلید رانر» و همچنین «بیگانه»، «گلادیاتور»، «تلما و لوییز»، «پرومتئوس» و «مریخی» است که همراه با برادرش تونی اسکات شرکت «اسکات فری پروداکشنز» از شرکت های تهیه کننده این مجموعه تلویزیونی را تاسیس کرده است.

در میان بازیگران فیلم شاید اسم و رسم دارترین، روفوس سِوِل بازیگر انگلیسی «افسانه زورو»، «شهر تاریک» و «هملت» (۱۹۹۶، کنت برانا) باشد که در نقش فرمانده جان اسمیت می درخشد.

یک جنبه جذاب «مردی در قلعه بلند» درام پردازی پرپیمان و توأم با شخصیت پردازی دقیق در قالب اثری پیچیده و پر از تنش و تعلیق و معماست. سریال از این جنبه تا اندازه ای به سریال پرکشش «ارتش سری» شبکه بی بی سی که در سال های دور در تلویزیون ما پخش می شد، شباهت دارد.

اوج و فرود دراماتیک به موقع و حساب شده در هر اپیزود و توزیع سنجیده کشمکش ها در کل فصل کار شاخصی بود که گروه نویسندگان مجموعه شامل فرانک اسپوتنیتز، تامس شناوز، اوان رایت، راب ویلیامز و اریک اولسن و کارگردانان هر ایپزود از جمله دیوید سمل، دنیل پرسیوال و برایان اسپایسر از عهده آن برآمده اند و تماشاگران و منتقدان حرفه ای که به ویژه نمره های خوبی به فصل اول مجموعه داده اند، از قابلیت های دراماتیک این اثر تلویزیونی- ویدئویی پرخرج به خوبی استقبال کرده اند.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

همدل شدن تماشاگر با تک تک شخصیت های مثبت و منفی داستان و همراه با آن ها فرورفتن در شبکه پیچیده ای از روابط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی که این همه اشخاص گوناگون و در ظاهر دور از هم و بی ارتباط را به هم متصل می کند، وجه چشمگیر شخصیت پردازی ماهرانه این مجموعه تلویزیونی است.

«مردی در قلعه بلند» در عین حال از نوستالژی هم غافل نمانده است. ترانه Edelweiss که در تیتراژ ابتدای هر اپیزود به گوش می رسد، بازسازی ترانه ای به همین نام است که راجرز و همرشتاین در سال ۱۹۵۹ برای نمایش موزیکال «آوای موسیقی» نوشتند و در دوبله فارسی نسخه سینمایی «آوای موسیقی» (۱۹۶۵- رابرت وایز، در ایران: «اشک ها و لبخندها») نام «گل یخ» گرفت.

دومینیک لوییس و هنری جکمن سازندگان موسیقی متن مجموعه با انتخاب این ترانه کودکان که اشاره هایی میهن پرستانه نیز در متن آن وجود دارد، به شکل فرامتنی ماجرای اشغال کشور اتریش در ابتدای جنگ جهانی دوم را که در موزیکال «آوای موسیقی» به آن پرداخته شده است، تداعی می کنند.

جنبه فلسفی و متافیزیکی، جذابیت بیشتری به این مجموعه تلویزیونی بخشیده است. نکته ای که نویسندگان داستان به ایده فیلسوفانی از نوع لایب نیتس افزوده اند، ضرورت نوعی شباهت مفهومی و توازی معنایی میان دو جهان موازی است. آنچه واقعا در دنیای ما در سال های دهه شصت میلادی اتفاق افتاده و گاه در سریال نیز به آن اشاره ای شده، در دنیای متفاوت داستان نیز قرینه ای دارد؛ از جمله ترور شاهزاده ژاپنی به سبک و سیاق ترور جان اف. کندی، بحران هسته ای میان آلمان نازی و امپراتوری ژاپن به شکلی مشابه با بحران موشکی کوبا که امریکا و شوروی را در دهه شصت میلادی تا مرز رویارویی هسته ای برد و همچنین اشاره به تحولی اجتماعی در برلین تخیلی ثروتمند و شکوفای آلمان نازی که یادآور روند تغییراتی است که جامعه شناسان اروپا و امریکای دهه شصت میلادی واقعی عنوان انقلاب جنسی به آن داده اند.

یک جنبه جذاب دیگر این مجموعه تلویزیونی اشاره ها و کنایه هایش به شخصیت ها و رویدادهای واقعی و نوعی آشنایی زدایی از افراد و وقایع تاریخی است. در این داستان از جمله هیتلر را می بینیم که سال ها پس از پیروزی، در پنجه بیماری پارکینسون در تاریکی جنون آمیز قلعه ای محکم سرگرم مبارزه با توطئه گران است؛ از گورینگ می شنویم که به اتهام توطئه علیه پیشوا اعدام شده است؛ هایدریش را می بینیم که در چکسلواکی کشته نشده بلکه با همان بی رحمی و جاه طلبی که در اسناد تاریخ جنگ جهانی دوم آمده، مشغول خیانت به پیشواست و همچنین اوا براون همسر هیتلر، گوبلز وزیر تبلیغات و هیملر سالخورده را میبینیم که همچنان در خدمت اهداف آلمان نازی هیتلری هستند.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما
در بخشی از این سریال حتی به پیرمردی به نام مک کارتی بر می خوریم که عموی یکی از شخصیت هاست و قصد لو دادن اعضای مقاومت را دارد. ظاهرا او همان سناتور مک کارتی مشهور و بدنام کمیته فعالیت های ضدامریکایی و مسئول سرکوب دگراندیشان و هنرمندان دهه پنجاه میلادیِ دنیایی است که ما شناخته ایم؛ شخصیتی که حتی در آن دنیای موازی و متفاوت و در بی بهره بودن از قدرت هم سرسختانه به منش ناخوشایند خود چسبیده است! علاوه بر بیست اپیزود ۴۶ تا ۶۰ دقیقه ای دو فصل اول سریال «مردی در قلعه بلند» که اکنون در دسترس است، فصل سومی نیز در راه است. آمازون در ماه های اخیر تیزری از فصل سوم را منتشر کرده و وعده داده است که سریال تا پایان سال ۲۰۱۷ آماده نمایش خواهدشد.

مختصر و مفید درباره سریال «مردی در قلعه بلند»

•    سریال «مردی در قلعه بلند» را استودیوی آمازون با همکاری هدلاین پیکچرز، الکتریک شفرد پروداکشنز، بیگ لایت پروداکشنز و اسکات فری در سال ۲۰۱۵ ساخته است. هر چند در سال ۲۰۱۰ اعلام شده بود این سریال در چهار قسمت و با کارگردانی ریدلی اسکات برای شبکه بی بی سی وان ساخته می شود.

•    فیلمنامه این سریال براساس داستانی به همین نام از فیلیپ. کی دیک نوشته شده است. دیک این رمان را در ژانر تاریخ جایگزین نوشت و توانست در سال ۱۹۶۳ برنده جایزه بهترین داستان از جایزه ادبی هوگو شود. این رمان روایتی خیالی از پیروزی آلمانی ها و ژاپنی ها در جنگ جهانی دوم و تسلطشان بر ایالات متحده امریکاست. فرانک اسپوتنیتز، کارگردان این سریال، در یکی از مصاحبه هایش گفته است مردی در قلعه بلند هیچ ربطی به آلمانی ها ندارد، بلکه درباره تسلط ایده نازیسم بر امریکاست.

•    پایلوت این سریال پانزده ژانویه سال ۲۰۱۵ پخش شد و توانست رکورد بیشترین بیننده را بشکند و بلافاصله آمازون قراردادی برای ساخت ده اپیزود اول آن امضا کرد. فصل دوم این سریال نیز پس از پایان فصل اول و از ۱۶ دسامبر ۲۰۱۶ روی آنتن رفت. در سوم ژانویه ۲۰۱۷ آمازون اعلام کرد قصد دارد فصل سوم این سریال را نیز بسازد.

 سریال «مردی در قلعه بلند»؛ پیچیده و پر از معما

•    سایت اینترنتی روتن تومیتوز که نقدهای سینمایی و تلویزیونی را بررسی می کند به فصل اول این سریال از ۱۰ امتیاز، ۷٫۵۴ داد. این امتیازدهی براساس ۵۸ نقدی بود که روی این سریال نوشته شده بود. در وبسایت متاکریتیک نیز امتیاز فصل اول سریال ۷۷ از صد است. با این حال آمار بینندگان این سریال در فصل دوم کاهش پیدا کرد و امتیازات آن نیز در سایت های اینترنتی مختلف پایین آمد.

•    پس از پخش فصل اول سریال مردی در قلعه بلند، مجله امریکایی رولینگ استون که به سینما، موسیقی، سیاست و موضوعات عامه پسند می پردازد، این سریال را در فهرست چهل سریال برتر علمی- تخیلی تاریخ  قرار داد.

•    مردی در قلعه بلند از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ نامزد دریافت جوایز متعددی بود. این سریال در سال ۲۰۱۶ موفق شد جایزه بهترین فیلمبرداری و تیتراژ اصلی را از مجموع جوایز هنرهای خلاقانه امی به دست آورد. همچنین در سال ۲۰۱۷ چلا هورسدال توانست عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از جایزه امی از آنِ خود کند.

•    یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سازندگان این سریال پیدا کردن محلی وسیع برای فیلمبرداری صحنه های تیراندازی بود. بخش عمده صحنه های مردی در قلعه بلند در واشنگتن و ونکوور گرفته شده است.


منبع: برترینها

کشوری که بوی عطر و پول می‌دهد

به گزارش ایسنا، در جنوب فرانسه، کشوری با حدود دو کیلومتر مربع وسعت قرار دارد که در دامنه کوه ساخته شده و از سه طرف به فرانسه و یک طرف به دریای مدیترانه می‌رسد. این کشور حدود ۳۸هزار نفر جمعیت دارد که زبان رسمی آن‌ها فرانسوی است و در مقایسه با دیگر کشورها، میزبان تعداد زیادی از گردشگران است، یعنی ۷ / ۸ نفر گردشگر به ازای هر فرد ساکن!

پس از اکران فیلم «گریس از موناکو» (با بازی نیکول کیدمن) در افتتاحیه شصت‌وهفتمین دوره جشنواره فیلم کن (سال ۲۰۱۴) تعداد بیشتری از مردم دنیا، با کشور موناکو و زندگی ملکه‌ی آن که بازیگر هالیوود و دارنده جایزه اسکار بود، آشنا شدند. البته خاندان سلطنتی موناکو محتوای فیلم «گریس از موناکو» را تخیلی و نادرست دانستند و نسبت به آن اعتراض کردند.



تصویری از مراسم ازدواج «گریس کلی»



«گریس کلی» در موناکو مشهور و محبوب است و در برخی خیابان‌ها، تصویرهای او همراه خانواده‌ی سلطنتی، روی تابلوهایی نصب شده است. او پس از ازدواج با شاهزاده «رینه» در سال ۱۹۵۶ میلادی، حرفه اصلی‌اش را کنار گذاشت، ضمن آن‌که تا سال‌ها، نمایش دادن فیلم‌های گریس کلی در موناکو ممنوع بود. ملکه موناکو سال ۱۹۸۲ در یک تصادف رانندگی مجروح شد و روز بعد از آن حادثه، در سن ۵۲ سالگی درگذشت.



نمایی از موناکوویل



پایتخت و قدیمی‌ترین منطقه در کشور موناکو، «موناکوویل» است که روی صخره‌ای مرتفع ساخته شده و احتمالا سنگ بنای اولیه آن در دوران امپراطوری روم باستان گذاشته شده است. کاخ پادشاه موناکو نیز روی همین صخره و در میان دیوارهای قلعه‌ای تاریخی با پوشش گیاهی انبوه قرار دارد. از بالای این صخره از طریق آسانسورهای تعبیه‌شده در دل سنگ‌ها یا پیاده‌روهایی باریک، می‌توان پایین آمد و به بندر مونت‌کارلو رسید.



نمایی از بندر مونت‌کارلو



بندرگاه مونت‌کارلو یکی از معروف‌ترین مناطق در موناکو است که در آن کشتی‌های تفریحی، قایق‌های ماهی‌گیری و اتوبوس‌های دریایی رفت‌وآمد دارند. کشتی شاهزاده موناکو نیز معمولا در نزدیکی همین بندر لنگر انداخته است. موناکو بیشتر از دیگر نقاط جهان، میلیونر دارد (۳۰ درصد ساکنان این کشور میلیونر هستند) و بندر مونت‌کارلو برای سفرهای تفریحی و کاری آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.



خانه‌های اعیانی و مجلل موناکو روی شیب کوه ساخته شده‌اند و به همین دلیل، گشت‌وگذار و پیاده‌روی در میان آن‌ها کمی دشوار است. دسترسی بین دو خیابان موازی در منطقه‌ی مونت‌کارلو از طریق ردیفی طولانی از پله‌ها امکان‌پذیر است و در نقاط مشخصی نیز مردم با آسانسور جابه‌جا می‌شوند.



ایمن‌سازی درختان



بیشتر خیابان‌های موناکو تمیز، زیبا و مهندسی‌شده‌اند. از کشوری با درآمدی هنگفت به‌جز این هم نمی‌توان انتظار داشت که تک‌تک درختان در معرض خطر افتادن با میله‌های آهنی ایمن‌سازی شوند، باغچه‌ها با پوست فندوق تزیین شده باشند و هتل‌ها، مراکز خرید و مجتمع‌های بزرگ، بوی عطر بدهند!



نقل شده که در دهه ۸۰ میلادی با هدف حفظ اصالت این کشور، به دستور شاهزاده رینه، ساخت بناهای مرتفع در نزدیکی دریای ممنوع شد. این روزها به‌شکل پراکنده ماشین‌های سنگین در حال کندن و صاف کردن کوه هستند و در مناطق مختلف شهری نیز سروصدای زیادی که عموما به بهینه‌سازی جاده‌ها و مرمت ساختمان‌ها مربوط هستند، شنیده می‌شود.



محل اقامت خاندان پادشاهی موناکو



با وجود آن‌که بیشتر خیابان‌ها و خانه‌های مجلل موناکو دیدنی‌اند، اما از جمله مهم‌ترین مراکز تفریحی و گردشگری آن می‌توان به این موارد اشاره کرد: موزه اقیانوس‌شناسی که روی صخره‌ای ساخته شده و به همین دلیل فقط از یک سمت قابل دسترس است، یک کلیسای جامع متعلق به قرن نوزدهم میلادی، قلعه شاهزاده موناکو که خاندان پادشاهی آن را اداره می‌کنند. گردشگران هنگام دیدن این قلعه قرن دوازدهمی، ابتدا با یک حیاط که با میلیون‌ها سنگ‌ریزه فرش شده، روبه‌رو می‌شوند. میلیونرهایی هم که هتل‌های رویایی موناکو را برای اقامت انتخاب می‌کنند، معمولا به کازینوی معروف این کشور سر می‌زنند. باغ Exotique نیز در شمال غربی موناکو و بر فراز تپه‌ای مرتفع قرار دارد. این باغ هم که مانند دیگر مناطق شهری به‌شکل پلکانی بنا شده و جاده‌ای باریک و مارپیچ بخش‌های مختلف آن را به هم می‌رساند و شامل گیاه‌های گوشتی و کاکتوس‌هایی عجیب و عظیم است. باغ Exotique چشم‌اندازی ویژه به موناکو و دریای مدیترانه دارد و برای عکاسی بسیار محبوب است.



بخشی از باغ Exotique



موناکو یک تیم فوتبال دارد که در لیگ فوتبال فرانسه بازی می‌کند. همچنین مسابقه اتومبیلرانی موناکو (Grand Prix de Monaco) شهرت جهانی دارد؛ این مسابقه یکی از معتبرترین مسابقه‌های اتومبیلرانی فرمول یک در دنیاست که از سال ۱۹۲۹ میلادی در پیست موناکو که شامل مسیری ناهموار، پر پیچ‌وخم و باریک در شهر مونت‌کارلو است، برگزار می‌شود.



نمایی از موناکوویل و قلعه محل اقامت شاهزاده



درباره نام «موناکو» در منابع آمده است که نام آن از قرن ششم پیش از میلاد و از واژه یونانی Monoikos می‌آید که به مفهموم «زندگی در یک سکونتگاه» یا «زندگی دور از سایرین» اشاره می‌کند. براساس یک افسانه قدیمی، هرکول در زمان گذر از منطقه موناکو از خدایان دیگر رو برگرداند و در نتیجه، یک معبد در آنجا به نام معبد Hercules Monoikos ساخته شد. از آنجا که تنها معبد این منطقه، خانه هرکول بود، نام شهر را Monoikos گذاشتند.



مورخان درباره تاریخ اداره این منطقه نیز نوشته‌اند که کنترل موناکو در دست امپراطوری رم بود و پس از آن، خاندان گریمالدی از جمهوری جنوا (امروزه شهری در نزدیکی مرز فرانسه) آن را کنترل کردند. گرچه جمهوری جنوا تا قرن ۱۹ برقرار بود، اما به خانواده گریمالدی اجازه داده شد تا همچنان حاکم موناکو بمانند. همچنین دو کشور فرانسه و اسپانیا به مدت صدها سال اجازه دادند که موناکو به‌صورت مستقل باقی بماند.



فرانسه موناکو را تا زمان انقلاب این کشور، به خاک خود اضافه نکرد؛ اما پس از شکست ناپلئون، کنترل موناکو به‌دست پادشاهی ساردنی افتاد. در قرن نوزدهم میلادی و هنگامی که پادشاهی ساردنی جزو ایتالیا شد، موناکو باز هم تحت نفوذ فرانسه قرار گرفت، اما فرانسه اجازه داد که این کشور مستقل بماند.



موناکو مانند فرانسه، در جریان جنگ جهانی دوم به اشغال نیروهای متفقین درآمد و پیش از این‌که آزاد شود، برای مدت کوتاهی توسط ایتالیا و پس از آن، رایش سوم از آلمان نازی اداره شد. از آن زمان تا کنون موناکو مستقل مانده و قدم‌هایی نیز برای پیوستن به اتحادیه اروپا برداشته است. اکنون این کشور عضو پیمان شینگن است.

دو شهری که در نزدیکی موناکو قرار دارند و گردشگران زیادی به آن‌ها می‌روند، نیس و کن در فرانسه هستند؛ شهر نیس ۳۰ دقیقه و کن یک ساعت با قطار با موناکو فاصله دارند.

شاهده یوسفی – ایسنا









مسیر دسترسی زیرزمینی موناکو





منبع: بهارنیوز

انجمن منتقدان تلویزیون آمریکا برندگانش را شناخت

با معرفی برندگان جوایز انجمن منتقدان تلویزیون بهترین نمایش‌های تلویزیونی آمریکا انتخاب شدند.

سی و سومین انجمن منتقدان تلویزیون (TCA) در مراسمی که شب پیش (به وقت محلی) در لس آنجلس برگزار شد برترین‌های سال تلویزیون آمریکا را انتخاب کردند.

به گزارش مهر به نقل از هالیوود ریپورتر، برنده اصلی این جویز سریال‌ تلویزیونی «داستان ندیمه» بود که در کنار «این ما هستیم» و ««آتلانتا» و دونالد گلاور ستاره‌ اصلی آن، جوایز اصلی را از آن خود کردند.

این سریال که به صورت استریم در شبکه هولو پخش شد با دریافت چهار جایزه پیشتاز برندگان این مراسم شد. این درام که با اقتباس از رمان مشهور مارگارت آتوود ساخته شده دو جایزه مهم جایزه درام و بهترین برنامه سال را دریافت کرد. این سریال امسال برای نخستین بار نامزد دریافت این جوایز بود.

«این ما هستیم» محصول شبکه ان بی سی نیز موفق شد تا جایزه بهترین برنامه جدید را دریافت کند. در همین حال سریال «آتلانتا» محصول شبکه اف ایکس دو جایزه ژانر کمدی و دستاورد ژانر کمدی را برای بازی دونالد گلاور ستاره این سریال برد.

برنده جایزه بهترین بازیگر زن سریال درام کری کون بود که برای بازی در دو نقش متفاوت در سریال «بازماندگان» شبکه اچ بی او و سریال «فارگو» شبکه اف‌ایکس جایزه برد.

کن برنز نیز با دریافت جایزه دستاورد حرفه‌ای مورد قدردانی واقع شد.

امبر داولینگ رییس انجمن منتقدان تلویزیون از این دوره به عنوان فصلی پر از تنوع یادکرد و گفت برنامه‌های متنوعی روی آنتن رفتند که حداقل برای هر سلیقه‌ای چیز کوچکی برای ارایه داشتند.

فهرست برندگان چنین است:

دستاورد فردی در درام: کری کون برای «بازماندگان» و «فارگو» از شبکه اچ‌بی‌او و اف ایکس

دستاورد فردی در کمدی: دونالد گلاور در «آتلانتا» از شبکه اف‌ایکس

دستاورد فوق‌العاده در اخبار و اطلاعات: «او.جی: ساخت آمریکا» از شبکه ESPN

دستاورد فوق‌العاده در برنامه واقع‌گرایانه: «لی رمینی: ساینتولوژی و عواقب آن» A&E

دستاورد فوق‌العاده در برنامه جوانان: «بی‌سخن» از شبکه ای‌بی سی

برنامه جدید فوق العاده: «این ما هستیم» ‌از شبکه ان‌بی سی

دستاورد فوق‌العاده در فیلم، مینی سریال و برنامه‌های ویژه: «دروغ‌های کوچک بزرگ» از شبکه اچ‌بی او

دستاورد فوق‌العاده در درام: «داستان ندیمه» از شبکه هولو

دستاورد فوق‌العاده در کمدی: «آتلانتا» از اف‌ایکس

برنامه سال: «داستان ندیمه» از هولو


منبع: عصرایران

صدور ۶۲ هزار ویزای حج برای ایرانی‌ها

«حمید محمدی» با اشاره به روند عادی صدور ویزای حج برای ایرانی‌ها، گفت: تا کنون نزدیک به ۶۲ هزار ویزا برای زائران ایرانی صادر شده است.

به گزارش ایسنا، رییس سازمان حج و زیارت که روز یکشنبه ۱۵ مردادماه وارد شهر مدینه شد و به جمع زائران ایرانی حاضر در عربستان پیوست، اظهار کرد: تا امروز ۶۲ پرواز به مدینه منوره انجام شده و حدود ۱۶ هزار و ۳۰۰ نفر از زائران و عوامل اجرایی به عربستان منتقل شده‌اند.

وی با بیان این که اعزام به مدینه منوره تا ۳۰ مرداد ادامه دارد، اظهار کرد: از ۱۹ مردادماه پروازهای مدینه بعد به مقصد فرودگاه جده انجام می‌شود و تا سوم شهریورماه تمام زائران به سرزمین وحی مُشرف خواهند شد.

رییس سازمان حج و زیارت درباره روند اعزام زائران از طریق شرکت های هواپیمایی جمهوری اسلامی و سعودی، گفت: از آغاز عملیات اعزام زائران تاکنون بیشتر اعزام‌ها از طریق هواپیمایی ایران‌ایر انجام شده و حدود سه هزار زائر هم توسط هواپیمایی سعودی منتقل شدند.

محمدی با اشاره به تلاش هواپیمایی جمهوری اسلامی برای انتقال زائران، اظهار کرد: امیدواریم شرایط به همین صورت ادامه پیدا کند و درصد بیشتری از زائران توسط هواپیمایی جمهوری اسلامی منتقل شوند.

وی به ارزیابی های انجام شده در زمینه حمل و نقل، تغذیه و بهداشت زائران در سرزمین وحی اشاره کرد و افزود: به طور کلی در این سه حوزه وضعیت خوب است، در حوزه بهداشت هم مشکلی در مورد بیمارستان داشتیم که خوشبختانه امروز این مساله حل و بیمارستان مدینه بازگشایی شد.

به گفته او، شب گذشته (شنبه) نخستین گروه زائران از مدینه منوره به مکه مکرمه مشرف شدند که سیر عزیمت زائران به صورت روزانه ادامه خواهد داشت. در حال حاضر حدود ۵۵۰۰ نفر از زائران ایرانی به مکه مکرمه منتقل شده اند.

رییس سازمان حج و زیارت همچنین درباره حمل و نقل زائران در طول مناسک حج، توضیح داد: در مدینه النبی که هتل های محل اسکان زائران نزدیک به حرم قرار دارد، با مشکلی مواج نیستیم، اما در مکه مکرمه همه کشورها با مساله پراکندگی هتل ها مواجه هستند که این موضوع هم از طریق استفاده از خطوط اتوبوسرانی حل می شود.

محمدی گفت: مکه مکرمه به پنج منطقه برای انجام عملیات حمل و نقل زائران تقسیم و خطوط اتوبوسرانی در کارت زائران درج شده است و امیدواریم هیچ مشکلی در زمینه رفت و آمد زائران نداشته باشیم.


منبع: عصرایران

«جرمی کلارکسون» راهی بیمارستان شد

جرمی کلارکسون که برای گذراندن تعطیلات در اسپانیا به سر می‌برد، به دلیل عفونت دستگاه تنفسی راهی بیمارستان شد. او تصویری از دستش در اینستاگرام منتشر کرده است که دستبند بیمارستان و لوله سرم در آن دیده می‌شود. 

 



 

کلارکسون در حال حاضر مشغول ضبط فصل دوم سریال «تور بزرگ» برای آمازون است. سخنگوی برنامه «تور بزرگ» نیز خبر بیماری کلارکسون را تایید کرد.مجریان «تخت گاز» پس از خروج از بی‌بی‌سی با آمازون برای ساخت برنامه «تور بزرگ» قرارداد بستند.


منبع: بهارنیوز

پیمان قاسم خانی: در منزل خودم کلاس فیلمنامه نویسی با حضور بیضایی برگزار کردم/ اسم مدیری همیشه روی پیشانی من هست

پیمان قاسم‌خانی شب گذشته (۱۴ مردادماه) میهمان چهارمین قسمت از سری جدید برنامه زنده اینترنتی سی‌وپنج بود.

به گزارش ایلنا ،پیمان قاسم‌خانی در پاسخ  به این سوال که  آیا در فضای سیاسی و در جریان اخبار مربوط به تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هست یا خیر ، گفت: «من سیاست را از همیشه دیدگاه فرهنگ نگاه می‌کنم و طبعا طرفدار گروهی هستم که به فرهنگ بهای بیشتری بدهد. واقعیت این است که من بیشتر سیاستگذاری فرهنگی مملکت را دنبال می‌کنم. همیشه اهالی فرهنگ تحت فشارهایی بودند، ما همیشه سانسور شدیم. تصورم این است که ما کمی به فضای بیشتری برای تنفس و اعتماد بیشتر احتیاج داریم.

 وی در پاسخ به این پرسش که سینمای کمدی چقدر نیاز به فضای آزاد دارد، گفت: «سینمای کمدی به اندازه سایر ژانر‌ها نیاز به آزادی دارد، اما ما محدودیت زیادی برای شوخی با اقوام، اصناف و شغل‌های مختلف را هم در کنار سانسورهای رایج و خطوط قرمزی که می‌شناسیم و سعی می‌کنیم به طرف آن‌ها نرویم، داریم. تعمیم یک شخص یا کاراک‌تر در یک فیلم به یک قوم و صنف یکی از مشکلاتی است که ما داریم. ما در همین جامعه زندگی می‌کنیم و خطوط عرفی جامعه را می‌شناسیم، طبیعتا با حفظ اصول و خطوطی که خودمان به خوبی از آن‌ها اطلاع داریم متن‌هایمان را می‌نویسیم.

نویسنده فیلمنامه فیلم ورود آقایان ممنوع در ادامه درباره مسئله‌ای با عنوان کمدی مبتذل گفت: «من اعتقاد دارم که کمدی مبتذل وجود دارد؛ نوعی از کمدی که به هر قیمت می‌خواهد تماشاگر را بخنداند که به نظرم خنده ارزشمندی نیست

وی با اشاره به علاقه اش به بیضایی گفت :«یک دوره ۱۰-۱۲ جلسه‌ای را با بهرام بیضایی در خانه‌ خودمان برگزار کردیم. پیشنهاد برگزاری این دوره با حمید امجد بود. جلسات خوبی بود آقای بیضایی بیشتر از کارگردانی می‌گفت اما من بیشتر دنبال نوشتن بودم. تصاویری که از او دیدم و تسلطش روی ادبیات ایران آدم را شگفت‌زده می‌کرد، اما فکر می‌کنم آن کلاس‌ها قدری برای من زود بود، شاید الان بیشتر به دردم می‌خورد. متاسفم که اینجا نیستند.»

قاسم‌خانی در ادامه درباره شروع بازیگری‌اش داد: «وقتی وارد کار فیلمنامه‌نویسی شدم روی این حرفه خیلی متعصب شدم و همیشه در مقابل پیشنهاد برخی افراد که می‌گفتند بازی کن، می‌گفتم من بازیگر نیستم فیلمنامه‌نویس هستم. آقای داودنژاد بهاره را در فیلم دیگری دیده بود و قرار بود در فیلم عاشقانه بازی کند. ما آن زمان نامزد بودیم. آقای داودنژاد خیلی اصرار کرد که نقش مقابل بهار را خودم بازی کنم اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه پس از حدود دو هفته به من گفت این فیلم یک فیلم بسیار عاشقانه است و هر پسری جایت بازی کند کلی دیالوگ عاشقانه به نامزدت می‌گوید و همین حرفش باعث شد که بازی در فیلم «عاشقانه» را پذیرفتم و با پول آن هم عروسی گرفتیم»

سرپرست نویسندگان مجموعه پاورچین درباره ورودش به تلویزیون و همکاری با مهران مدیری گفت: «همکاری با مهران مدیری با سریال «پاورچین» و از یک تلفن از طرف محسن چگینی و برادران گلیان آغاز شد. آن‌ها درباره ایده مهران برای ساخت یک مجموعه از یک جنسی از کمدی روشنفکرانه گفتند. در ۱۰-۱۲ قسمت اول این مجموعه ماجرای برره در میان نبود. کار خوبی شده بود اما هیچ ماجرایی در جامعه ایجاد نکرد تا اینکه داستان برره به ذهن ما رسید. 

طرح اولیه متعلق به مهران بود اما از آن نتیجه‌ای که مد نظرمان بود، به دست نیامد و طرح نهایی کار مشترکی از من و مهران بود. ساختن فضای ابزورد کار هر کسی نیست، مهران آن فضا را درست می‌کرد و حتی آن را ابزورد‌تر می‌کرد. ما بستر را به مهران مدیری می‌دادیم و او پاس گل را خیلی خوب می‌گرفت، بهترین گل‌ها را می‌زد و نتیجه بسیار خوب از آب در می‌آمد. ما در زمان نوشتن متن‌های پاورچین شب‌ها با مهراب می‌نشستیم و کلمات و اسامی را اختراع می‌کردیم چند روز بعد همه مردم از این کلمات استفاده می‌کردند. مثلا یک چیزهایی در رابطه با زبان برره‌ای نوشته شده بود اما مهران مدیری و جواد رضویان خیلی از حرف‌ها را بداهه می‌زدند و همینطور جلو می‌رفتند.»

او درباره اختلافش با مهران مدیری بیان کرد: «اختلاف من و مهران از آنجایی شروع شد که دیگر حرف مشترک با هم نداشتیم و جنس کارهایی که انجام می‌دادیم نزدیک هم نبود. من دوست داشتم در سینما کار کنم و از سریال خسته شده بودم. مهران دوست داشت من بمانم و خودم هم در یک مقطعی دوست داشتم که برگردم اما بعد‌ها اخلافات و مسائلی پیش امد که ترجیح دادیم دوست بمانیم اما با هم کار نکنیم، اتفاق خاصی هم نیفتاده هنوز هم سلام و علیکمان را داریم و همه چیز خوب و خوش است.»

وی ادامه داد: اسم مهران همیشه روی پیشانی من هست و هر جا می‌روم مجبورم توضیحاتی درباره او بدهم. واقعا برایش آرزوهای خوب می‌کنم و امیدوارم فیلمش خیلی زیاد بفروشد. به هر حال او صاحب سبک است و به گردن کمدی ما حق دارد. مهران مدیری به عنوان کارگردان و بازیگران مجموعه چیزی به کار اضافه می‌کردند که من احساس می‌کردم نتیجه خیلی بهتر شده است.

قاسم‌خانی درباره مصاحبه‌ای که چندی پیش انجام داده و گفته بود شماره مهران مدیری را ندارد، توضیح داد: «واقعا شماره مهران مدیری را ندارم. بی‌تعارف ما دوست صمیمی هم نیستیم و ارتباطی با هم نداریم. منظور و لحن خاصی نداشتم.»

پیمان قاسم‌خانی درباره فیلم «خوب، بد، جلف» و ایده آوردن آدم‌های واقعی در یک داستان تخیلی گفت: «این ایده در ابتدا از سریال «پژمان» شکل گرفت زیرا آن کار هم بر اساس زندگی پژمان جمشیدی گفت. ما سال‌ها با هم دوست بودیم و من اولین بار او را در باشگاه انقلاب دیدم که یک بی.‌ام. و کروکی داشت و من هم به عنوان یک پرسپولیسی از دیدن او بسیار خوشحال شدم. 

من پژمان جمشیدی را از دوران اوجش دیدم تا زمانی که تیمش را عوض کرد و دچار افول شد و به تدریج مردم کمتر و کمتر او را در خیابان می‌شناختند. در تمام این مدت من همراه او بودم و تمام آنچه شما در سریال «پژمان» به صورت کمدی دیدید، ما به صورت جدی دیدیم که بسیار تلخ بود. من هر بار به او می‌گفتم این اتفاق‌ها و خاطراتت را بنویس، ممکن است یک روزی بتوان یک فیلم یا سریال کمدی از آن ساخت.»

او افزود: «پس از اتفاقی که در بانک برای پژمان افتاد و هیچ کس او را نشناخته بود به صورت جدی تصمیم گرفتیم فیلمنامه سریال «پژمان» را بنویسیم. فیلمنامه را به تلویزیون ارائه دادیم مورد قبول واقع شد اما آن‌ها معتقد بودند که شاید پژمان نتواند نقشش را به خوبی ایفا کند اما اعتقاد من بر این بود که جذابیت ماجرا به ایفای نقش توسط خود او است. به اندازه ساخت دو قسمت به ما فرصت دادند که در‌‌ همان دو قسمت پژمان توانایی‌اش را نشان داد و موافقت شد که سریال ساخته شود. کم کم ما همه آدم‌های واقعی را وارد قصه کردیم و در ادامه آن در «خوب، بد، جلف» هم باید این واقع‌نمایی انجام می‌شد.»


منبع: عصرایران