«بازی تاج و تخت» رکورد شکست

این در حالی است که انتشار غیر قانونی فیلمنامه و همچنین نسخه کم‌کیفیت این اپیزود از سوی هکرها در روزهای گذشته، موجب هراس و نگرانی سازندگان پربیننده‌ترین سریال تاریخ اچ بی او شده بود.بنابر آمار منتشر شده، جدیدترین قسمت فصل هفتم با پشت سر گذاشتن رکورد اپیزود افتتاحیه (۱۰٫۱ میلیون بیننده)، به لحاظ میزان مخاطب در میان سریال‌های حال حاضر تلویزیون پیشتاز است.
 


 


به گزارش «هالیوود ریپورتر»، آمار اخیر صرفا منحصر به شمار مخاطبانی است که از طریق گیرنده‌های تلویزیون به تماشای اپیزود چهارم نشسته‌اند و آمار کل مخاطبان این قسمت که از طریق دیگر پلت‌فرم‌های پخش از جمله سرویس آنلاین اچ بی او بیننده قسمت جدید بوده‌اند، هنوز اعلام نشده است.  کم‌تر از دو هفته پیش، هکرها با حمله سایبری به شبکه‌های رایانه‌ای اچ بی او مجموعا ۱٫۵ ترابایت اطلاعات شامل اپیزودهای پخش‌نشده تعدادی از سریال‌های این شبکه تلویزیونی و همچنین فیلمنامه قسمت چهارم «بازی تاج و تخت» را به سرقت بردند.رییس و مدیر عامل اچ بی او با ارسال ایمیلی خطاب به کارمندانش، حمله سایبری اخیر را «ویرانگر، اضطراب‌آور و آزاردهنده برای همه ما» توصیف کرد. پیامدهای این نفوذ گسترده همچنان ادامه دارد و ظاهرا هکرها در جدیدترین اقدام علیه این شبکه، انتشار اطلاعات محرمانه‌ای را که از ایمیل‌های مدیران اچ بی او به دست آمده، آغاز کرده‌اند.


منبع: بهارنیوز

«پرستاران»؛ سریالی که بد شروع شد و بد تمام

روزنامه هفت صبح: فصل دوم سریال «پرستاران» دوشنبه شب به پایان رسید. سریالی که در کارنامه شهرام شاه حسینی هیچ نقطه مثبتی محسوب نمی شود. به بهانه پایان این سریال مروری داریم بر تمام نقاط ضعف آن.

بی ارتباط بودن به بیمارستان

سریال «پرستاران» بالاخره تمام شد و آخر سر هم نفهمیدیم چرا باید اسم چنین پروژه ای با این قصه ها و شخصیت ها «پرستاران» باشد. به نظر می رسد داوود هاشمی، تهیه کننده سریال خودش هم روز اولی که وارد کار شده چنین تصوری از سریال نداشته. او گفته برای مجهز کردن لوکیشن اورژانس بیمارستان با تمام استانداردها، سه ماه وقت گذاشته اند و بیشتر از دو میلیارد و نیم برایش خرج کرده اند اما اورژانس بیمارستان با تمام وسایلش، چه اهمیتی در کل سریال داشت؟

«پرستاران»؛ سریالی که بد شروع شد و بد تمام 
آن طور که امین زندگانی در گفت و گویی گفته بود، گویا مقصر اصلی وزارت بهداشت بوده که اجازه نمی داده سریال وارد جزییات اتفاق های داخل بیمارستان شود. احتمالا به خاطر همین هم است سریال از ابتدای فصل دوم تا این حد از بیمارستان فاصله گرفت. این همه خرج و این همه تجهیزات اورژانس، از یک جایی به بعد به حاشیه رفت و قصه بدو این که ربطی به بیمارستان و حرفه پرستاری داشته باشد، با چند داستان کلیشه ای عاشقانه و کلاهبرداری و قتل و… به پایان رسید.

کلیشه ای بودن قصه ها و موقعیت ها

درست است که سریال از یک جایی به بعد از هدف اصلی خودش خارج شد اما اگر در همین مسیر بیراهه درست حرکت می کرد و دست روی قصه های جذاب و درجه یک می گذاشت، تا این حد توی ذوق مخاطبان نمی خورد. ما در این سریال با قصه هایی کاملا کلیشه ای رو به رو بودیم؛ همان قصه هایی که نمونه اش را در «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» زیاد دیده ایم.

پسر جوانی که به خاطر ثروت یک دختر با او ازدواج می کند و تا پای مرگ پدرش پیش می رود اما نهایتا با به میان آمدن پای یک دوربین به صورت کاملا اتفاقی، به سزای اعمالش می رسد. یا مردی که زن و فرزندش را رها می کند و با بدجنسی تمام بر می گردد و به بهانه گفتن واقعیت به بچه، گروکشی می کند و نهایتا به سزای اعمالش می رسد و می میرد.

از همه کلیشه ای تر، قصه دختری که به پسری دل می بندد و متوجه می شود بیمار است. برای ایکه پسر درگیر بیماری او نشود، می گوید به او علاقه ندارد و بقیه این کلیشه را هم که همه خوب می دانیم.

دیالوگ های ابتدایی

غیر از قصه های سریال که به لحاظ ساده انگاری، شباهت زیادی به اپیزودهای «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» داشتند، دیالوگ ها هم مثل همان سریال، ابتدایی و گل درشت بودند. در فصل اول، دیالوگ های پرستاران در مواجهه با بیماران آنقدر اغراق شده بود که صدای همه را درآورد. در فصل دوم انگار تصمیم گرفته بودند یک سری پیام اخلاقی شعاری را بدون این که با فضای سریال ربط داشته باشد به آن تزریق کنند. مثلا همسایه بالایی خانه نامزد سمیه به مادر نامزدش میگفت آنهای یکه بدون داشتن سابقه سیاسی برای ریاست جمهوری ثبت نام می کند نمی دانند چقدر از هزینه و قوت کشور را به باد می دهند.

«پرستاران»؛ سریالی که بد شروع شد و بد تمام

یا مثلا بعد از اینکه مشخص می شود داماد خطاکار خانواده محبوبه، قاتل پدرش بوده، یکی از افرادی که در کارخانه مقام بالایی دارد به او می گوید: «اینجا دیگه آخر خطه صولتی.» آدم دقیقا یاد این شوخی فیلم «خوب، بد، جلف» می افتاد که سر گرد به پژمان و سام می گفت: «کدوم پلیسی رو دیدین که وقتی قاتل رو دستگیر می کنه بگه بازی دیگه تموم شد؟»

عشق های سست

در پرستاران حتی عشق ها هم بیش از اندازه غلو شده به نظر می رسد. آقای وکیل با وجود شغلی که دارد از مادرش می خواهد برایش دختر مناسبی پیدا کند و حاضر می شود با یک دسته گل همراه مادرش راه بیفتد و برود بیمارستان خواستگاری خانم پرستار.

 بعد از آن هم، چنان عاشق او می شود که حاضر است تمام موانع را از سر راه بردارد تا به او برسد. او طرف دیگر کاراکتر دکتر که در بیمارستان جایگاه قابل قبولی دارد، حاضر می شود به خاطر علاقه به خانم پرستار تمام بی توجهی های او را تحمل کند و نهایتا بپذیرد که از تخصص اش دست بکشد و برود در کارخانه و به جای پدرش آنجا را بچرخاند.

کنار همه اینها شخصیت نوری هم آنقدر عاشق سمیرا می شود که با وجود رفتار زشتی که دارد، کنار نمی کشد و حاضر می شود تا آخر عمر پای بیماری او بایستد. در اینجا فقط پسر خانم ساجدی، یکی از پرستارهاست که از دختر مورد علاقه اش خیانت می بیند و پسرعموی سمیرا که ناکام می ماند. اگرنه همه پسرها عاشق پیشه نشان داده می شوند.

پایان بندی سطحی

در آخرین قسمت پرستاران، همه چیز همان طور که باید اتفاق افتاد. همه آدم های خوب رستگار شدند و بدها به سزای اعمال بدشان رسیدند. درواقع سریال به ساده ترین و دم دستی ترین حالت ممکن به پایان رسید. شوهر بدجنس سمیه بعد از دریافت پول گروکشی به قتل رسید و سمیه خیلی راحت از اینکه پسرش هیچ وقت متوجه نمی شود پدری داشته با آقای وکیل ازدواج کرد. محبوبه بعد از زندانی شدن شوهر خواهرش به آقای دکتر جواب مثبت داد و زندگی شیرینی را شروع کرد. سمیرا به نوری جواب مثبت داد و آنها هم قرار شد با هم ازدواج کنند.

«پرستاران»؛ سریالی که بد شروع شد و بد تمام 
خلاصه این وسط هیچ کس بی نصیب نماند. فقط خانم ساجدی که بخش مهمی از سریال را با زندگی خانوادگی اش پر کرده بود از قلم افتاد و هیچ کس نفهمید چه اتفاقی برایش افتاد. از بیمارستان و حرفه پرستاری هم که در پایان بندی خبری نیست. کلا نویسنده و کارگردان یادشان رفت که قصه پرستاران را روایت کرده بودند و در تیتراژ سریال شان، بیمارستان حرف اول را می زند.

کار دست شاه حسینی

شهرام شاه حسینی چهار سال پیش «همه چیز آنجاست» را با فیلمنامه علیرضا افخمی و تهیه کنندگی داوود هاشمی ساخت؛ سریالی که به لحاظ سوژه و ساختار شباهت زیادی به سریال های شبکه ماهواره ای داشت و آن زمان مخاطبان زیادی جلب کرد. همان موقع وقتی که در انتقاد به شعاری و سطحی بودن این سریال با او وارد گفت و گو شدیم توضیح داد که مخاطبان تلویزیون دیالوگ های شعاری را می پسندند و اتفاقا وقتی میزان شعارها بالا می رود بیشتر دوست دارند.

این کارگردان سال گذشته سریال «هشت و نیم دقیقه» را بر همین مبنا ساخت. البته آنجا به خاطر فیلمنامه بابک کایدان، فضا تا حدی متفاوت بود اما نهایتا پایان بندی آن به سطحی ترین شکل ممکن انجام شد. مسئله اصلی اینجاست که شاه حسینی در سینما روی دیگری از خودش  را داده. «خانه دختر» به کارگردانی شاه حسینی که در توقیف است به لحاظ ساختار، هیچ شباهتی با سریال ها ندارد. این کارگردانی اگر بخواهد می تواند اثر قابل قبولی بسازد اما گویا در تلویزیون چنین تلاشی نمی کند.


منبع: برترینها

کار برای الجزیره با آینده‌ای نامعلوم

روزنامه شرق نوشت: روزنامه‌نگاران «الجزیره» در تحریریه‌ها و مأموریت‌ها در سراسر جهان، سعی می‌کنند این نگرانی را از خود دور کنند که هر مطلبی که پوشش می‌دهند، می‌تواند آخرین مطلب‌شان باشد.

عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و بحرین به‌عنوان یکی از شروط اصلی برداشتن تحریم‌هایی که چندی پیش علیه قطر وضع کرده‌اند، از این پادشاهی کوچک و سرشار از گاز طبیعی خواسته‌اند شبکه تلویزیون «الجزیره» را تعطیل کند و این کار، روزنامه‌نگاران این شبکه را به بازیچه یک جنگ تلخ منطقه‌ای تبدیل کرده است.  تنها چند ساعت پیش از اینکه مهلت قطر برای پاسخ‌دادن رسمی به مطالبه متحدان عربستان تمام شود، جمال الشیال، گزارشگر ارشد «الجزیره» انگلیسی، می‌گوید بیشتر روزنامه‌نگاران این شبکه به‌خوبی خود را آماده کرده‌اند تا زیر فشارهای سیاسی سنگین‌تر کار کنند. او گفت: «بدون اینکه بخواهم حرف‌هایم خیلی احساساتی به نظر برسد، باید بگویم این اولین بار نیست که ما تهدید شده‌ایم».

این شبکه مستقر در دوحه، در دو دهه حال‌وهوای رسانه‌ای در خلیج‌فارس را تغییر داده و تقریبا هر قدرتی را در این منطقه‌ که دموکراسی‌های خیلی کمی در آن هستند و سنت رسانه‌های مستقل وجود ندارد، در مواردی عصبانی کرده است.

الشیال می‌گوید: «ما به دلیل خصوصیات منحصربه‌فرد الجزیره که یک سازمان رسانه‌ای مستقل در منطقه‌ای است که از کانال‌های تبلیغاتی سیاسی پر شده، به زیر چماق‌بودن عادت داریم». اما کانال «الجزیره» انگلیسی که او در آن کار می‌کند و جایزه برده و در سطح بین‌المللی شناخته‌شده است، هدف اصلی برای بسته‌شدن نیست. به اعتقاد خیلی‌‌ها، خواهر این کانال، «الجزیره» عربی که به مخاطبان بسیار گسترده‌تری دسترسی دارد و پوشش‌هایش بحث‌برانگیزتر است، نقطه تمرکز اصلی برای تعطیل‌شدن است. 

کانال عربی «الجزیره» با گروهی از کارکنان «بی‌بی‌سی» عربی در سال ١٩٩۶ و بعد از اینکه شرکای سعودی مرتبط با خانواده حاکم با بگومگو درباره محتوا، برای تعطیلی آن کانال فشار آوردند، راه‌اندازی شد.  یان ریچاردسون، آخرین سردبیر بی‌بی‌سی عربی، که گفته بعد از رفتن کارکنان به «الجزیره» با آنها در ارتباط مانده است، می‌گوید: «آنها روح بی‌بی‌سی را با خود به الجزیره بردند». او می‌گوید حدود دوسوم کارکنان بی‌بی‌سی به «الجزیره» پیوستند و مجادله اخیر، به احتمال زیاد خاطرات دردناک آن ناآرامی قبلی را که خبرنگاران تحمل کردند، به یادشان می‌آورد.

ریچاردسون می‌گوید: «من فکر می‌کنم آنها خیلی ناراحت و بسیار بلاتکلیف خواهند بود چون مطمئنم کسانی که در تحریریه‌ها کار می‌کنند، می‌پرسند آیا هزینه‌ این کار را پرداخت خواهند کرد یا نه؛ یعنی آیا شغل‌شان را از دست می‌دهند و آیا شاهد خواهند بود که چیزی که بی‌اندازه به آن افتخار می‌کردند نابود شده است یا نه». در سال‌های اخیر کانال عربی، هم بابت یهودی‌ستیزی و هم به دلیل جدایی‌طلبی افراطی، از جمله پخش یک برنامه درباره قتل‌عام قبیله بشار اسد یعنی علویان سوریه، مورد انتقاد قرار گرفته است.

اما تبدیل‌شدن «الجزیره» به هدف نوک پیکان دولت‌های حاشیه خلیج‌فارس، بابت استانداردهای پخش حرفه‌ای برنامه یا تنش‌های جدایی‌طلبانه نبوده، بلکه به دلیل حمایت قطر از اعتراضات بهارعربی و گروه‌های اسلامی همچون اخوان‌المسلمین بوده است. دیکتاتورهای منطقه‌ای و پادشاهی‌های موروثی به این گروه‌های اسلامی که برای تغییر رژیم فشار می‌آورند، به چشم یک خطر وجودی نگاه می‌کنند.

گایلز ترندل، سردبیر «الجزیره انگلیسی»، می‌گوید: «این کار کشورهای گروه عربستان بیشتر از یک مبارزه تبلیغاتی برای بدنام‌سازی شبکه به نظر می‌رسد. من ریشه آن را در سال ٢٠١١ می‌دانم؛ وقتی که به‌اصطلاح بهارعربی را داشتیم. آن‌موقع، صحبت از دموکراسی و راحت‌شدن از شر همه این ر‍ژیم‌های خودکامه بود. من فکر می‌کنم برخی از این رژیم‌ها خیلی روشن هنوز بر سر کارند یا در شکلی دیگر دوباره پیدایشان شده و نگران این هستند که سازمانی مثل الجزیره هنوز وجود دارد».

تیم داوسون، رئیس اتحادیه ملی روزنامه‌نگاران بریتانیا، می‌گوید این امر، مطالبه برای پایین‌کشیدن کرکره شبکه «الجزیره» را به یک حمله سیاسی به رسانه‌ها تبدیل می‌کند. او می‌گوید: «الجزیره در قالب یک محصول تحریریه‌ای و یک کارفرما، کاری با معنایی بیشتر از انتقاد انجام نمی‌دهد اما این باعث نمی‌شود که خواست تعطیلی این شبکه کوچک جلوه داده شود. همه کسانی که مراقب آزادی بیان و آزادی مطبوعات هستند، باید برای حمایت از آرمان‌های این شبکه با هم متحد شوند».

همچنین با این کار امکان نابودی برخی از روزنامه‌نگاران و خانواده آنها وجود دارد. اگر این روزنامه‌نگاران از کشورهایی باشند که «الجزیره» را مورد انتقاد قرار داده‌اند، ممکن است بدون سرپناه رها شوند.

داوسون می‌افزاید: «اگر قطر از مطالبه وقیحانه عربستان سعودی برای بستن الجزیره تبعیت کند، کارکنان این شبکه خیلی واضح نابود می‌شوند. آنهایی که در بریتانیا هستند کارشان را از دست می‌دهند و بیشتر آنهایی که در قطر هستند هم خانه‌هایشان را از دست خواهند داد». با اینکه شبکه «الجزیره» به وسیله دولت قطر بنا شده و قطر هنوز پول آن را می‌دهد، روزنامه‌نگاران «الجزیره» می‌گویند درباره اینکه مذاکرات چطور پیش خواهد رفت و آیا دولت محکم خواهد ایستاد یا نه، نظر و پیش‌بینی‌ای ندارند.

ترندل می‌گوید: «شاید در آینده ما شاهد باشیم که وزیر خارجه با این درخواست همراه شده است. ما نمی‌دانیم پاسخ قطر چه خواهد بود و نمی‌دانیم واکنش به این پاسخ چه خواهد بود. خیلی سخت است که پیش‌بینی کنیم».

روزنامه‌نگاران این شبکه با حمایت‌های «روحیه‌دهنده و ترغیب‌کننده» از سوی دیگر سازمان‌های رسانه‌ای همچون هفته‌نامه «اکونومیست» یا روزنامه «تایمز» که مطالبه بستن شبکه را تقبیح کرده‌اند، دلگرم شده‌اند. این روزنامه‌نگاران از آنچه الشیال بی‌میلی دولت‌های غربی در حمایت از «الجزیره» توصیف می‌کند، مأیوس‌تر شده‌اند. اما درحال‌حاضر، او بیشتر روی یک نوع ناکامی حرفه‌ای تأکید دارد. مقامات اماراتی و سعودی به درخواست‌های بی‌شمار این شبکه برای روی آنتن‌آمدن و توضیح اینکه چرا می‌خواهند «الجزیره» برود، جواب رد داده‌اند. الشیال برای درخواست مصاحبه به توییت‌کردن متوسل شده است: «برای اینکه ما نشان دهیم چطور بی‌طرفی را رعایت می‌کنیم، مشتاقیم به آنها تریبونی بدهیم تا توضیح دهند چرا از ما نمی‌خواهند وجود داشته باشیم».

منبع: گاردین


منبع: عصرایران

«نامداری» به چه دلیل باید بازداشت شود؟

گروه فرهنگ و هنر: پس از ماجرای انتشار عکس‌های آزاده نامداری در سوییس، حال خبر بازداشت او در فرودگاه امام (ره) در فضای مجازی دست به دست می‌شود.




 

خبر بازداشت آزاده نامداری هنگام ورود به ایران به سرعت در فضای مجازی پخش شده است.  در همین راستا کانال سینما صبح امروز چهارشنبه ۱۸ مرداد اعلام کرد: « یکى از مسئولان فرودگاه امام (ره) این خبر را تائید کرده است.»‌ در ادامه گمانه‌زنی‌ها درباره بازداشت نامداری خبرگزاری مهر با مصطفی محبى مدیر کل زندان های استان تهران در این باره گفت‌وگو کرد. او با اظهار بی‌اطلاعی از بازداشت نامداری گفت: « از دستگیری آزاده نامدارى اطلاع ندارم. من فقط گفتم که وی وارد زندان های تهران نشده است.» به این ترتیب هنوز مشخص نیست که خبر بازداشت نامداری تا چه اندازه معتبر است.

به گزارش بهار، در همین حال بسیاری از کاربران در شبکه‌های اجتماعی این سووال را طرح کرده‌اند که اصولا آزاده نامداری به چه دلیل و با استناد به کدام ماده قانونی باید بازداشت شود؟ جرم او چیست؟ نداشتن حجاب در خارج از ایران؟ دوگانگی شخصیتی؟… درباره هیچکدام این دو موضوع، قانون اجازه بازداشت و پیگرد او را نمی‌دهد لذا در صورت صحت اخبار بازداشت او، اقدامی غیرقانونی صورت گرفته است.


منبع: بهارنیوز

محسن کیایی و پژمان جمشیدی در یک فیلم کمدی

تاکنون بیش از ۲۰ درصد از فیلمبرداری «لونه زنبور» با بازی محسن کیایی، پژمان جمشیدی، بهاره کیان افشار و رعنا آزادی‌ور مقابل دوربین رفته است.

به گزارش ایسنا، فیلم سینمایی با نام موقت «لونه زنبور» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد و تهیه‌کنندگی سعید خانی تاکنون بیش از ٢٠ درصد از مراحل فیلمبرداری خود را پشت سر گذاشته است.

محسن کیایی، پژمان جمشیدی، بهاره کیان افشار و رعنا آزادی‌ور بازیگران اصلی «لونه زنبور» هستند، این فیلم داستانی کمدی دارد و براساس فیلمنامه‌ای از محسن کیایی مقابل دوربین رفته است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: تا حالا از نزدیک دست چپ زن یه پادشاه دیدی؟!

سایر عوامل «لونه زنبور» عبارتند از : مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا، صدا بردار: مهران ملکوتی، مجری طرح: محمدرضا غلامی، مدیر تولید: میثم معراجی، مدیر برنامه ریز: افشین رضایی، طراح صحنه: محسن نصرالهی، طراح چهره پردازی: عظیم فراین، طراح لباس: دلیله صوفیانی، دستیار یک فیلمبردار: آرش رمضانی، دستیار اول کارگردان: نوید صلاحی، منشی صحنه: الهام اخوان، مدیر تدارکات: سجاد نوری، عکاس: میلاد کیایی، مشاور رسانه‌ای: سپیده هاشمی، تبلیغات: گروه هنری دیالوگ.


منبع: عصرایران

پرنسس‌های دیزنی از دل تاریخ برمی‌گردند

به گزارش مهر، به نقل از آسوشیتدپرس، سینما «ال کاپیتان تئاتر» در لس‌آنجلس و شبکه سینماهای «ای‌ام سی» در سراسر آمریکا میزبان شماری از فیلم‌های دیزنی خواهند بود که با تمرکز بر شخصیت‌های پرنسس ساخته شده‌اند.
 



قرار است فیلم‌های «شجاع»، «شاهزاده خانوم و قورباغه» و «بندانگشتی» اکران مجدد داشته باشند.در ضمن «موآنا»، «مولان» و «دیو و دلبر» نیز اکران مجدد خواهند داشت. این ماراتون سینمایی از ۸ سپتامبر ۲۰۱۷ شروع می‌شود و تا اواخر اکتبر به کار خود خاتمه می‌دهد.در مجموع ۳۰۴ سالن سینما میزبان این فیلم‌ها خواهند بود.هر چند دیزنی اعلام نکرده چگونه این فیلم‌ها را انتخاب کرده است اما جالب توجه این است که فیلم‌های کلاسیکی چون «سیندرلا»، «زیبای خفته» و «پری دریایی کوچک» در این فهرست جای ندارند. به نظر می‌رسد در این فهرست بیشتر بر انتخاب شخصیت‌های پرقدرت تمرکز شده که قهرمانان دو انیمیشن «موآنا» و «شجاع» از جمله آنها هستند و داستان فیلم نیز بر روابط رمانتیک متمرکز نیست. در اکسپو D۲۳ که اخیرا برگزار شد شماری از صداپیشگان انیمیشن‌های مشهور دیزنی نیز حضور یافته بودند که ایرنه بدارد صداپیشه شخصیت «پوکانتس» در انیمیشنی به همین نام و جودی بنسون صداپیشه آریل در «پری دریایی کوچک» از جمله آنها بودند.


منبع: بهارنیوز

آزاده نامداری به چه دلیل باید بازداشت شود؟

گروه فرهنگ و هنر: پس از ماجرای انتشار عکس‌های آزاده نامداری در سوییس، حال خبر بازداشت او در فرودگاه امام (ره) در فضای مجازی دست به دست می‌شود.




 

خبر بازداشت آزاده نامداری هنگام ورود به ایران به سرعت در فضای مجازی پخش شده است.  در همین راستا کانال سینما صبح امروز چهارشنبه ۱۸ مرداد اعلام کرد: « یکى از مسئولان فرودگاه امام (ره) این خبر را تائید کرده است.»‌ در ادامه گمانه‌زنی‌ها درباره بازداشت نامداری خبرگزاری مهر با مصطفی محبى مدیر کل زندان های استان تهران در این باره گفت‌وگو کرد. او با اظهار بی‌اطلاعی از بازداشت نامداری گفت: « از دستگیری آزاده نامدارى اطلاع ندارم. من فقط گفتم که وی وارد زندان های تهران نشده است.» به این ترتیب هنوز مشخص نیست که خبر بازداشت نامداری تا چه اندازه معتبر است.

به گزارش بهار، در همین حال بسیاری از کاربران در شبکه‌های اجتماعی این سووال را طرح کرده‌اند که اصولا آزاده نامداری به چه دلیل و با استناد به کدام ماده قانونی باید بازداشت شود؟ جرم او چیست؟ نداشتن حجاب در خارج از ایران؟ دوگانگی شخصیتی؟… درباره هیچکدام این دو موضوع، قانون اجازه بازداشت و پیگرد او را نمی‌دهد لذا در صورت صحت اخبار بازداشت او، اقدامی غیرقانونی صورت گرفته است.


منبع: بهارنیوز

کنسرت ناظری‌ها تمدید شد/ محل اجرا به کاخ نیاوران تغییر یافت

پروژه کنسرت‌های “آواز پارسی” که با آهنگسازی حافظ ناظری و همراهی شهرام ناظری از مدتی پیش آغاز شده، برای اجرا در شهریور تمدید شد.

 گزارش ایلنا، کنسرت “آواز پارسی” حافظ ناظری و شهرام ناظری، که چهار شب در سالن وزارت کشور برگزار شد، برای سومین بار تمدید شد و قرار است ۹  و ۱۰ شهریور در کاخ نیاوران روی صحنه برود.

در پروژه “آواز پارسی” حافظ ناظری و بدون همراهی پدرش در قسمت اول برنامه اجرا خواهد داشت. در قسمت‌های دیگر این کنسرت، داستان “ضحاک” توسط پدر و پسر، با لحنی حماسی به اجرا درمى‌آید.

کنسرت “آواز پارسی” ناظری‌ها، بر اساس آهنگسازی بر روی اشعار شاهنامه، و با هدف حفظ آواز ایرانی به دور از الحان عربى طراحی شده است.

در اجرای “آواز پارسی” در تالار وزارت کشور، با وجود هماهنگی‌های لازم برای مراسم امضا آلبوم “ناگفته” با حضور حافظ ناظری به دلایل نامشخصی کنسل شد.

به همین دلیل ناظری‌ها برای کم شدن اعتراضات، محل برگزاری کنسرت را از سالن وزارت کشور به کاخ نیاوران تغییر دادند و برای اجراهای تمدیدی این کنسرت، برنامه ویژه‌ای برای مراسم امضا و دیدار با مخاطبان بعد از اتمام اجرا در نظر گرفته‌اند.


منبع: عصرایران

گریم متفاوت بهرام رادان (عکس)

بهرام رادان بازیگر نقش «زال» در اینستاکرامش عکسی از گریم متقاوتش منتشر کرد.

او نوشت: دیشب همین موقع زال متولد شد، زال سپیدموی، پرورش یافته سیمرغ، ممنونم از تمام بچه‌ها از سهراب و سحر تا همایون و مهدی و صابر، بانی پال و حسین و دلارام، تمام بچه‌های پشت صحنه و نوازندگان عزیز برای انرژی‌های مثبت و تلاششون برای خلق شکوهمند‌ترین صحنه، سپاسگزارم و بسیار آموختم از اصغر جان دشتی و حمید نعمت الله عزیزم و تشکر فراوان از بیش از چهارهزار نفر تماشاگر همراه شب اول، به امید اجراهای درجه یک شبهای آینده و به امید اجرا در بیستون و تخت جمشید و گوشه گوشه ایران… و هرجا که باید نام ایران و تمدن بزرگ آن را فریاد زد، آمین.

گریم متفاوت بهرام رادان (عکس)


منبع: عصرایران

امیر نادری؛ سینماگر «دونده»

یکتا تاجیک- روزنامه بهار:
سینمای موج نو ایران با ظهور و بروز برخی از چهره‌ها و فعالیت‌های جدی و چشمگیر آنها به سینمای در سطح مانده ما رمقی دوباره بخشید. سینمایی که تحولی بی‌اندازه و شگرف در فرهنگ و هنر این سرزمین آفرید و منجر به بالندگی هنری شد که در جهان امروز، یکی از شاخصه‌های هنر ایرانی به شمار می‌آید. برخی از این چهره‌ها در تحول‌آفرینی و جان بخشیدن به این هنر، بی تکرار هستند و اثری بی‌مانند در تاریخ سینمای ایران از خود به جای گذاشته اند. از مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی و کیمیایی و شیردل و برخی دیگر که بگذریم، یکی از این چهره‌های همیشه اثرگذار حتی به قدر چند فیلم در ابتدای این تحول هنری، امیر نادری است. مردی که بعد از درخشش بی نظیر و بی مانندش به واسطه ساخت فیلم‌هایی متفاوت در روایت و ساختار، از ایران خارج شد و سینمای ما از فعالیت او بی نصیب ماند اما حضورش با وجود فیلمی به ماندگاری فیلم «دونده» در ذهن و خاطره بسیاری از علاقه‌مندان سینما جاودانه شد. و چه بسیار سینماگران و علاقه مندانی که با فیلم‌های کم تعداد او به هنر سینما علاقه‌مند شدند.
***
حضور دوباره یک سینماگر اثرگذار
امیر نادری، چهره‌ای نیست که علاقه‌مندان جدی سینما درباره او نخوانده باشند اما چهره‌ای هم نیست که در طی سال‌های بعد از انقلاب که سینمای ایران به مرز بالندگی و رشد خود رسید، حضور پررنگ داشته باشد و شاید بسیاری از تماشاگران سینما هم باشند که او را نشناسند. اما این هنرمند، یکی از شاخص‌ترین و معدود سینماگران خوش آتیه‌ای بود که بعد از ساخت چند فیلم کوتاه و بلند، در خاطره این سینما ردی عمیق و ماندگار از خود به جا گذاشت. هر چند با مهاجرتش از ایران، سهم اندکی در سینمای ایران داشته است. حال او بعد از سال‌ها دوری از ایران، با ساخت فیلمی آن هم نه در ایران که در کشور ایتالیا دیگر بار در ایران حضور یافته است. فیلم اخیر او با نام «کوه» اخیرا در سینمای «هنر و تجربه» به اکران درآمده است و نام او را بعد از سال‌ها در سینمای ایران بارز کرده است.
براساس گزارش سایت گروه «هنر و تجربه»، فیلم سینمایی «کوه» آخرین ساخته امیر نادری که پیش از این در جشنواره‌های مختلفی از جمله جشنواره ونیز هم حضور داشت، اثری خاص و در ادامه فیلم‌های قدیمی این کارگردان مطرح سینمای ایران است. «کوه» به‌عنوان اولین فیلم ایتالیایی‌زبان نادری، روایت‌گر ماجرای مردی است که با وجود تاریکی که پیرامونش را فراگرفته، تقلا می‌کند که آفتاب را به روستای خود بازگرداند و در این مسیر به جنگ طبیعت می‌رود.

نگاهی به زندگی نادری، هنرمندی تاثیرگذار
امیر نادری؛ زاده ۷ خرداد ۱۳۲۴ خورشیدی در شهر آبادان و کارگردان ایرانی است. او از سال ۱۳۶۹ در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کند. او یکی از کارگردانان تاثیرگذار و مهم سینمای ایران محسوب می‌شود. هنرمندی که از خود اثری جاودانه در سینمای ایران به جا گذاشته است.  از کودکی در سالن سینما و تئا‌تر کار می‌کرده و با دیدن فیلم و نمایش، خواندن نقد فیلم و معاشرت با منتقدان، به طور خودآموخته وارد عالم سینما شده است. سرگذشت این هنرمند به این‌ترتیب بود که پدرش پیش از تولد او فوت می‌کند و مادرش را هم در شش‌سالگی از دست می‌دهد. بعد از از دست دادن والدین، او همراه با برادر بزرگترش تحت سرپرستی خاله‌اش زندگی می‌کند. ارتباط او با سینما از آنجا شروع شد که کارهایی مانند تخمه‌فروشی جلوی در سینما، کنترل‌چی سالن سینما و آپارات‌چی سینما را در آبادان تجربه کرد. این فعالیت‌ها و همچنین تماشای فیلم‌های خارجی در سینمای آبادان که مصادف با ۱۲ سالگی او بود، او را به سینما و نمایش علاقه مند کرد و بعد در تئاتر حافظ آبادان نقش‌هایی کوتاه از بچه‌ها را بازی ‌کرد. بعدها او با برادرش به تهران می‌آید و در چند عکاس‌خانه کار می‌کند. آشنایی‌اش با علی‌رضا زرین‌دست، پای او را به سینما باز کرد. نادری در ابتدا به عنوان عکاس در چند فیلم مهم سینمای ایران کار کرد. فیلم‌هایی چون «قیصر» ، «حسن کچل» و «پنجره» .
شاخص و بی مانند با اولین آثار
نادری تاکنون ۱۹ فیلم در کارنامه خود به ثبت رسانده است و او اولین فیلمش که «خداحافظ رفیق» بود را در سال ۱۳۵۰ ساخت و در ادامه ۳ فیلم اثرگذار «تنگنا» ، «ساز دهنی» و «تنگسیر» را به کارنامه خود اضافه کرد. فیلم‌هایی که در زمانه خود استاندارد، اثرگذار و در عین حال موفق در جذب مخاطب بودند اما بی شک نام امیر نادری برای منتقدین، سینماگران و علاقه مندان سینما، با فیلم «دونده» که ششمین ساخته اوست، پیوند خورده است. نام او با تصاویری از آن فیلم و کودکی که تکه یخی را روی بشکه‌ای از نفت می‌کوبد، به یاد آورده می‌شود. «دونده» یکی از تاثیرگذار‌ترین فیلم‌های ربع قرن اخیر از سوی برخی از منتقدین معرفی شده ‌است و تاثیری که این فیلم بر سینماگران علاقه‌مند، روند سینمای موج نو و تاریخ سینما گذاشته، بی‌تردید و جاودانه است.

تولدی دیگر، بعد از ۳۰ سال
آخرین ساخته امیر نادری با عنوان «کوه» اخیرا با حضور اهالی سینما و جمعی از علاقه‌مندان در موزه سینما برگزار شد و مجتبی میرتهماسب، تهیه کننده این اثر با بیان خاطره‌ای از این کارگردان گفت: «همان سال‌ها که نادری از ایران رفت، او در نامه‌ای به بهمن مقصودلو نوشت من رفتم ولی یک روز برمی‌گردم.» مراسم روز دوشنبه ۱۶ مرداد ۹۶ با حضور چشمگیر علاقه‌مندان به سینمای هنروتجربه و آثار این کارگردان قدیمی برگزار شد و سالن فردوس موزه سینما بعد از نزدیک به ۳۰ سال اثری از نادری را به نمایش گذاشت. روال این آیین دیدار همچون دیگر مراسم‎های هنروتجربه بود اما با یک غافلگیری. در گوشه‌ای از حیاط موزه سینما و کنار پوستر فیلم «کوه» ، یک قالب یخ بزرگ روی یک بشکه نفت قرار گرفته بود، همه آن‌هایی که با فیلم «دونده» امیر نادری خاطره داشتند، با دیدن این صحنه بلافاصله صحنه‌های به یادماندنی این فیلم برایشان تداعی شد. صحبت‌هایی که سینماگران مختلف در این مراسم عنوان کردند، همه نشان از تاثیری داشت که این هنرمند با آثار ماندگارش و حتی با وجود نبودنش در طی این سال‌ها از خود به جا گذاشته است.
یک سینماگر صاحب سبک: شاهین امین که اجرای مراسم را برعهده داشت، در بخشی از سخنانش اشاره کرد: «امیر نادری نمونه یک سینماگر تواناست که بدون داشتن ژن خوب، تنها با تکیه بر سخت‌کوشی و توانایی خود توانست از کف خیابان‌های آبادان تا حد یک سینماگر صاحب سبک و موثر بالا بیاید و خود را به سینما و جهان اثبات کند.»

اثرگذاری روی علاقه مندان سینما:
هوشنگ گلمکانی سومین کسی بود که روی صحنه رفت و درخصوص حضورش در کرمان و اکران این فیلم در سینمای هنروتجربه کرمان صحبت کرد. این منتقد هم‎چنین از مصاحبه‌ای گفت که سال‌ها پیش و پس از ساخته شدن فیلم «دونده» با امیر نادری برای مجله فیلم داشته است: «این نقل قول امیر نادری در آن مصاحبه است، اگر برنده باعث شود ده نفر فیلم‌ساز خوبی شوند من کار خودم را کردم و فکر می‌کنم نادری این تاثیر را در میان علاقه‌مندان به سینما گذاشته باشد. امیر نادری بعد از فیلم «انتظار» به یک تم ثابت در فیلم‌سازی رسید و «کوه» نیز اثری در ادامه همان مسیر است، این فیلم را با همان زاویه نگاه آثار قبلی نادری ببینید.»
وقتی خواستن، توانستن است:  در ادامه این مراسم مجتبی میرتهماسب مستندساز و تهیه‌کننده آثار مستند از امیر نادری گفت و خودش را یکی از کسانی دانست که با تاثیر از سینمای امیر نادری وارد این حرفه شده‌است. میرتهماسب همچنین بیان کرد: «همان سال‌ها که نادری از ایران رفت، او در نامه‌ای به بهمن مقصودلو نوشت من رفتم ولی یک روز برمی‌گردم. امیر نادری در آن نامه آدرس یک درخت در بوشهر را داده و نوشته بود، یک روز برمی‌گردم، زیر آن درخت دراز می‌کشم، پایم را به سینه آن می‌گذارم و می‌گویم ما خواستیم و شد، مرد بعدی کیست؟ و این امیر نادری است.»

نمایش آثار نادری در گروه «هنر و تجربه»
در ادامه مراسم نوبت به چنگیز حسنی پخش‌کننده فیلم «کوه» رسید، او صحبت‌هایش را با یک خبر خوب برای علاقه‎مندان سینمای نادری آغاز و عنوان کرد که بعد از نمایش «کوه» ، بقیه فیلم‌های امیر نادری که در خارج از کشور ساخته‌شده‌اند خریداری و در سینماهای گروه هنروتجربه اکران می‌شوند. آخرین سخنران این مراسم نظام کیایی رییس انجمن صدابرداران بود، خاطره‌ای از ساخت یکی از فیلم‌های نادری و نبوغ او گفت، فیلمی که در زمان جنگ و در خوزستان و زیر بمباران شدید ساخته شده است، کیایی در پایان عنوان کرد: «کوه خود امیر نادری است.» اکران فیلم «کوه» در گروه هنروتجربه رسما آغاز شده و این هنرمند نمونه دوباره در حیات سینمایی ایران، حضوری فعال یافته است. اکران فیلم‌های این هنرمند و ارتباط دوباره با فیلم‌هایی که در دوره‌ای از تاریخ سینما، تاثیری بی‌اندازه داشتند هم برای علاقه مندان سینما و هم مطالعه یک روند، اتفاقی قابل توجه است.


منبع: بهارنیوز

خانه «ابتهاج» در مراحل آخر ثبت ملی

به گزارش ایسنا، ۲۷ خردادماه، با انتشار یک خبر از سوی تعدادی از همشهری‌های «هوشنگ ابتهاج» در رشت، که احتمال تخریب خانه‌ی این غزل‌سرای پیشکسوت را مطرح می‌کردند، زنگ خطر نسبت به ثبت ملی نبودن این بنا فکرها را به این سمت برد که آن می‌تواند در معرض تخریب ناگهانی قرار گیرد.این در حالی است که در آن شرایط میراث فرهنگی استان گیلان معتقد بود نخست باید تعلق این بنا به خانواده ابتهاج تائید شود. حتی شهرداری رشت اعلام کرد، ما زیاد راهکار قانونی قاطعی نداریم، مگر این‌که مراجع میراث فرهنگی اعلام کنند این ملک واجد ارزش‌های تاریخی و فرهنگی است.
اما بالاخره مدیرکل میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان خبر از گذراندن مراحل آخر ثبت خانه‌ی تاریخی «ابتهاج» در بافت تاریخی گیلان خبر داد.
 رضا علیزاده در گفت‌وگو با ایسنا اعلام کرد: پرونده ثبت ملی خانه «ابتهاج» تحویل شورای ثبت سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شده است و کارشناسان در حال فراهم کردن زمینه ثبت ملی این خانه با ارزش هستند.او با بیان این‌که همه‌ی مدارک و مستندات موجود برای بررسی در اختیار شورای ثبت قرار گرفته است، افزود: روز شنبه ۲۰ مرداد، نیز یکی ار کارشناسان معاونت میراث‌فرهنگی سازمان میراث فرهنگی برای بررسی چند مورد بنای ثبتی و خانه‌ی «ابتهاج» به استان گیلان می‌آید.
او درباره‌ی تصمیمی که پیش از این مطرح می‌شد مالک بنا برای خانه‌ی ابتهاج گرفته است، نیز توضیح داد: اداره‌کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان با مالک بنا و شهرداری منطقه صحبت کرده و همه مجموعه نسبت به هر نوع دست‌اندازی و اتفاقی درباره‌ی این بنای تاریخی حساس شده‌اند. در واقع می‌دانند که کوچکترین دست‌اندازی و مداخله به بنای تاریخی «ابتهاج» پیگیری حقوقی می‌شود.


خانه تاریخی ابتهاج در رشت – عکس: کبریا سادات حسین‌زاده
از سوی دیگر پیش از این در ۳۰ خرداد، علیزاده در گفت‌وگو با ایسنا به برگزاری جلسه‌ای در روز ۲۹ خرداد و با حضور جمعی از صاحبنظران و دانشگاهیان و کارشناسان تخصصی درباره خانه تاریخی ابتهاج در رشت برگزار شده، اشاره کرده و توضیح داده بود؛ «در این جلسه نحوه چگونگی ثبت این خانه تا رسیدن به جمع‌بندی، بررسی و تقسیم کار در این زمینه انجام شد. در آن جلسه یک تیم نیز مشخص شد تا کار پیمایشی در منطقه انجام دهد، گفت‌وگو با معتمدان محلی و منطقه‌ای انجام شود تا بتوانیم براساس روایت‌های تاریخی و شفاهی موجود در منطقه آن‌ها را نیز مستندکرده و به اطلاعات پرونده ثبتی خانه ابتهاج اضافه کنیم.
مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان گیلان در آن زمان، درباره‌ی کاربری که می‌توان پس از رسیدن به نتیجه مثبت درباره‌ی این خانه در نظر گرفت، نیز گفت: در جلسه دیروز (۲۹ خرداد) تلاش کردیم ملک را در کمیسیون ماده ۵ به سمت کاربری فرهنگی سوق دهیم تا مصوبه بگیریم و در عین حال بتوانیم یک مجموعه یا موزه‌ای تحت عنوان «استاد ابتهاج» داشته باشیم. این موزه یا مجموعه فرهنگی به جریان‌سازی در حوزه ادبیات در استان گیلان کمک می‌کند، تا فضایی را در این زمینه فراهم کنیم، درواقع قصد داریم موضوعات فرهنگی را با غنای بیشتری از طریق این موقعیت در رشت داشته باشیم.
او اداکه داد: ما به مالک امروز این خانه کاری نداریم، براساس شواهدی که از معتمدان محلی و سازمان ثبت و اسناد که کلیه نقل و انتقالات ملکی در ان‌جا ثبت می‌شود، کارهایمان را انجام می‌دهیم، در عین حال نگاهمان تعاملی است، به همین دلیل قرار است شهرداری منطقه مالک را توجیه کند تا مشکلی پیش نیاید.
به گزارش ایسنا، خانه تاریخی ابتهاج بیش از ۵۰ سال قدمت دارد، اما علاوه بر این‌که این خانه در محله تاریخی استادسرای شهر رشت در نزدیکی خانه گلچین گیلانی  و خانه میرزا کوچک خان قرار دارد، هوشنگ ابتهاج (سایه) نخستین شعرش را آن‌جا سروده است.


منبع: بهارنیوز

کنسرت ناظری‌ها تمدید شد

به گزارش ایلنا، کنسرت “آواز پارسی” حافظ ناظری و شهرام ناظری، که چهار شب در سالن وزارت کشور برگزار شد، برای سومین بار تمدید شد و قرار است ۹  و ۱۰ شهریور در کاخ نیاوران روی صحنه برود.
 




در پروژه “آواز پارسی” حافظ ناظری و بدون همراهی پدرش در قسمت اول برنامه اجرا خواهد داشت. در قسمت‌های دیگر این کنسرت، داستان “ضحاک” توسط پدر و پسر، با لحنی حماسی به اجرا درمى‌آید.کنسرت “آواز پارسی” ناظری‌ها، بر اساس آهنگسازی بر روی اشعار شاهنامه، و با هدف حفظ آواز ایرانی به دور از الحان عربى طراحی شده است.در اجرای “آواز پارسی” در تالار وزارت کشور، با وجود هماهنگی‌های لازم برای مراسم امضا آلبوم “ناگفته” با حضور حافظ ناظری به دلایل نامشخصی کنسل شد.به همین دلیل ناظری‌ها برای کم شدن اعتراضات، محل برگزاری کنسرت را از سالن وزارت کشور به کاخ نیاوران تغییر دادند و برای اجراهای تمدیدی این کنسرت، برنامه ویژه‌ای برای مراسم امضا و دیدار با مخاطبان بعد از اتمام اجرا در نظر گرفته‌اند.


منبع: بهارنیوز

گوشه‌هایی از زندگی یک زن مبارز

به گزارش ایسنا، «دویچه وله» نوشت: «ایزابل آلنده» که نوه‌ عموی «سالوادور آلنده» رئیس‌جمهور سابق شیلی است، تاکنون ۲۳ کتاب به نگارش درآورده است و آثارش حدود ۷۰ میلیون جلد فروش داشته‌اند. رمان‌های این نویسنده شیلیایی تاکنون به ۳۵ زبان دنیا برگردانده شده است. او ۷۰ جایزه از ۱۵ کشور دنیا کسب کرده و دو فیلم بین‌المللی براساس رمان‌هایش به روی پرده رفته است.این‌ها واقعیت‌های عمومی زندگی «آلنده» به عنوان موفق‌ترین نویسنده کشور شیلی هستند، اما همان‌طور که او در وب‌سایتش نوشته، «این همه داستان نیست».
«آلنده» در وب‌سایت خود نوشته است: نوشتن زندگی‌نامه یک فرد خیلی کار عجیبی است، چون فقط فهرستی از تاریخ‌ها، رویدادها و دستاوردها را دربرمی‌گیرد. در واقعیت، مهم‌ترین چیزهای زندگی من در اتاق مخفی قلب من رخ داده‌اند و جایی در یک زندگی‌نامه ندارند.در واقع «آلنده» حتی کتاب‌هایش را بزرگ‌ترین موفقیتش به حساب نمی‌آورد، بلکه عشقی که به خانواده‌اش دارد و فرصت‌هایی که برای کمک به دیگران در اختیارش قرار دارد، از دید او مهم‌ترین توفیقش هستند. یکی از این نمونه‌ها، دادخواهی‌اش برای محکوم‌شدگان سیاسی در دوران حکومت نظامی «پینوشه» در شیلی بود. این زن نویسنده همچنین از طریق بنیاد «ایزابل آلنده» به قدرتمند شدن زن‌ها کمک می‌کند.
«آلنده» ‌که دوم آگوست به سن ۷۵ سالگی پا گذاشته، همچنان در زمینه سیاسی فعال است. او که شهروند آمریکاست و سال‌هاست در کالیفرنیا سکونت دارد، یکی از منتقدان رئیس‌جمهور جدید آمریکا است. درباره «دونالد ترامپ» گفته است: نمی‌دانم آیا نهادهای آمریکایی برای ایستادگی در برابر این گاو وحشی که نمی‌داند چطور دولت را اداره کند، به اندازه کافی قوی هستند یا نه.با این حال، این کتاب‌های «آلنده» هستند که او را در دنیا به شهرت رسانده‌اند. «خانه ارواح» اولین و معروف‌ترین اثر اوست که سال ۱۹۸۲ منتشر شد. این اثر درام و زندگی‌نامه‌ای درباره خانواده‌ای از طبقه متوسط رو به بالا است که تحت سلطه پدری خشن و مردسالار قرار دارد. رمان در فضایی خفقان‌آور و وحشت‌آور روایت می‌شود و این خانواده هم از این جو جدا نیست.
وقتی «ایزابل آلنده» این رمان را نوشت، شیلی را ترک کرده و در ونزوئلا زندگی می‌کرد. پسرعموی پدر او «سالوادور آلنده» رئیس‌جمهور شیلی بود اما حکومت دیکتاتوری نظامی «پینوشه» او را برکنار کرد و باعث شد «آلنده» ‌دست به خودکشی بزند.نویسنده «داستان‌های اوالونا» متولد دوم آگوست ۱۹۴۲ در لیماست. او بزرگ‌ترین دختر دیپلمات شیلیایی بود که بعد از جدا شدن پدر و مادرش، دوران کودکی شیرینش را در کنار پدربزرگش سپری کرد.
او پیش از بازگشت به شیلی، در لبنان و بولیوی زندگی کرد. در همین دوران به روزنامه‌نگاری پرداخت، ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نام‌های «پائولا» و «نیکلاس» شد. دخترش «پائولا» در سن ۲۹ سالگی بر اثر بیماری اختلال متابولیک از دنیا رفت. «آلنده» تجربه تلخ از دست دادن دخترش را در رمانی به نام «پائولا» روایت کرد. او در سال ۱۹۹۶ بنیاد «ایزابل آلنده» ‌را به یاد «پائولا» راه‌اندازی کرد تا به تقویت قدرت در زنان و دختران کمک کند.

«آلنده» ‌سال‌هاست از حقوق زنان دفاع می‌کند؛ او سال ۱۹۶۸ با کمک سردبیرهای دیگر و حمایت «سالوادور آلنده» مجله «پائولا» را در این زمینه راه‌اندازی کرد. همچنین پیش از مهاجرت به ونزوئلا به عنوان مجری تلویزیونی هم شناخته می‌شد.وقتی «ایزابل آلنده»‌ در تبعید اجباری به سر می‌برد، نامه‌های خیالی برای پدر فقیدش می‌نوشت. او بعدها این متن‌ها را در رمان‌ «خانه ارواح» به چاپ رساند. این کتاب در سال ۱۹۹۲ به فیلمی سینمایی تبدیل شد که «مریل استریپ» و «وینونا رایدر» در آن هنرنمایی کردند.
از همان ابتدا شیوه ترکیب واقعیت و داستان، در آثار او خود را نشان داد؛ سبکی که آن را رئالیسم جادویی می‌نامند. او ترس‌های دنیای واقعی را با دنیای خیالیِ مملو از جادو می‌آمیزد و فضایی دائما سرشار از امید می‌آفریند.برخی از منتقدان او را به کپی‌برداری از قلم «گابریل گارسیا مارکز» ـ رمان‌نویس برجسته کلمبیایی و برنده نوبل ادبیات ـ متهم می‌کنند چون در دنیا نام «مارکز» به عنوان بنیان‌گذار سبک رئالیسم جادویی شناخته می‌شود. با این حال قصه‌های حماسی «آلنده» درباره زنان قوی، جایزه ملی ادبیات شیلی را در سال ۲۰۱۰ برایش به ارمغان آورد.
«آلنده» طی دو دهه گذشته در آمریکا زندگی کرد و همان جا برای بار دوم ازدواج کرد. با این وجود، او همچنان شیلی را خانه خود می‌داند: هنوز حس شیلیایی بودن دارم، والدین من اهل شیلی هستند، خانواده‌ام شیلیایی هستند و من اولین سال‌های زندگی‌ام را ـ که دوران مهمی برای شکل‌دادن شخصیت محسوب می‌شود ـ در شیلی گذرانده‌ام.او در وب‌سایت خود نوشته است: وقتی جوان بودم، همیشه احساس ناامیدی می‌کردم. دنیا پر از درد و رنج بود و من کار کمی برای تسکین آن از دستم برمی‌آمد! اما حالا وقتی به عقب برمی‌گردم و زندگی‌ام را می‌بینم، حس رضایت دارم، چون روزهای کمی بوده که حداقل تلاشم را برای ایجاد یک تغییر به کار نگرفته باشم.جدیدترین رمان «ایزابل آلنده» که عنوان «در میانه زمستان» را یدک می‌کشد، ماه اکتبر منتشر می‌شود. این کتاب درباره مهاجری غیرقانونی که از گواتمالا به آمریکا می‌رسد و روزنامه‌نگاری شجاع، مثبت‌اندیش و اهل شیلی که تصویری از خودِ «آلنده» را منعکس می‌کند، نوشته شده است.


منبع: بهارنیوز

خودروی خاص هنرپیشه با روکش طلا

به گزارش دیلی میل، جیمی فاکس هنرپیشه ،کمدین و خواننده و تهیه کننده مشهور آمریکا سال گذشته میلادی یک بوگاتی ویرون یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلاری خریداری کرد. رنگ قبلی این بوگاتی آبی بود اما چند روزی است که اتومبیل این کمدین هالیوودی به رنگ طلایی درآمده است. او با روکشی از طلا اتومبیل گران قیمت خود را لوکس تر هم کرده است. او حداقل ۳۰ هزار دلار برای روکش طلای اتومبیل گران قیمت خود خرج کرده است.
 











 فاکس در کارتون مشهور داستان اسباب بازی یکی از صداپیشه ها بود و در فیلم هایی مثل رابین هود، میلیون ها راه برای مردن در غرب و … نقش آفرینی کرده است.

 


منبع: بهارنیوز

فیلم «حیات» ؛ یک سوءتفاهم سینمایی

– ترجمه از آرش واحدی: فیلم «حیات» جزو آن دسته از آثاری محسوب می‌شود که شما را در موقعیتی عجیب قرار می‌دهد، به این شکل که اکثر مخاطبان جدی‌تر سینما تکلیف خود را با فیلم نمی‌‌دانند. آن‌ها در مرز میان بلندپروازانه یا ساده‌انگارانه مانده‌اند و به‌درستی نمی‌‌توانند حکم نهایی را برای چنین اثری صادر کنند. از این منظر که رویکرد فیلم و فیلمساز دانیل اسپینوزا به‌اندازه‌ای کلیشه‌ای و قابل گمانه‌زنی از کار درآمده است که شما بدون هیچ تردیدی تا انتهای فیلم با خود کلنجار می‌روید که شاید لحظاتی دیگر، اتفاقی متفاوت رخ داده و مسیر اثر را تغییر دهد.

در پایان اثر نیز این تفکر قالب است که نکاتی در زیرلایه روایت اثر وجود داشته که شاید شما متوجه آن نشده‌اید و درنهایت پس از بررسی دوباره کلیت فیلم در ذهن به این نتیجه می‌رسید که احتمالا گروه بازیگری قدرتمندی چون جیک جیلنهال، رایان رینولدز و ربکا فرگوسن پتانسلی در فیلمنامه نگارش شده توسط ژت ریس و پل ورنیک (نگارنده‌های فیلمنامه‌هایی چون «دد پول» و «زامبی آباد») دیده‌اند که حاضر به ایفای نقش در چنین اثری شده‌اند و یحتمل کل جریان با سلیقه شما همخوانی ندارد!

ماجرای سوءتفاهمی سینمایی

اما واقعیت این است که فیلم «حیات» ارتباط مستقیم عجیبی با آثار دیگر خالق‌‌اش دانیل اسپینوزا دارد، وجه مشترکی که جز «پول آسان» در تمام آثار مطرح وی رایج است و آن هم چیزی نیست جز ارائه فیلمی متوسط با حضور ستاره‌های تراز اول سینمای جهان. برای نمونه می‌توان به اثری چون «خانه امن» اشاره کرد، اثری که با فیلمنامه‌ای بسیار ضعیف باعث رویارویی دنزل واشنگتن و رایان رینولدز بود، اثر بعدی اسپینوزا «کودک ۴۴» نام داشت، اقتباسی از رمانی با همین عنوان به قلم تام راب اسمیت که بازیگرانی چون تام هاردی، گری اولدمن، نومی راپاس، وینسنت کسل و جیسون کلارک در آن هنرنمایی می‌کردند.

هر دو نمونه ذکر شده آثاری بسیار متوسط هستند که تنها بهانه‌ای برای ادامه‌دار شدن آثار کارنامه این فیلمساز را در اختیارش قرار داده‌اند؛ این درحالی است که این فیلمساز سوئدی با «پول آسان» به‌خوبی نشان می‌دهد که بدون ستاره بهتر کار می‌کند و توان به هیجان آوردن مخاطبان را در کالبد یک تریلر را دارد. اتفاقی که پس از حرکت وی به‌سوی سینمای هالیوود هرگز تکرار نشده است و در این سال‌ها تنها شاهد بودیم که این فیلمساز درحال تکرار خودش است.

در هر صورت فیلم «حیات» اگر از دیگر آثار یادآوری شده از دانیل اسپینوزا بهتر نباشد، بدتر هم نیست و شاید بتوان آن را به‌عنوان تجربه این فیلمساز در ژانر علمی‌تخیلی پذیرفت. فیلمی که قطعا اگر بدون ستاره‌های خوش‌نام و نشانش با بودجه‌ای به‌مراتب کمتر ساخته می‌شد به مراتب نتیجه‌ای بهتر را برای مخاطبان علاقه‌مند به آثار بی‌مووی به ارمغان می‌آورد.

داستان فیلم با رسیدن گروهی فضانورد به نزدیکی سطح سیاره مریخ آغاز می‌شود، گروهی شش‌‌نفره که اعضای اصلی آن عبارتند از دکتر میرندا نورث (با نقش‌آفرینی ربکا فرگوسن)، دکتر دیوید جوردن (با نقش‌آفرینی جیک جیلنهال) و روی آدامز (با نقش‌آفرینی رایان رینولدز). این گروه که با هدف اکتشاف نادیده‌ها به سفری فضایی دست زده‌اند متوجه می‌شوند اولین جسم زنده موجود روی سیاره مریخ را کشف کرده‌اند؛ اندامگانی مریخی که حیات را خارج از محدوده تفکر انسان به اثبات می‌رساند.

آن‌ها با سرعت این اندامگان را در محفظه‌ای خاص قرار داده و با سرعت تمام تشریفات ایمنی را برای انتقال آن به زمین اجرا می‌کنند. در‌حالی‌که این سفینه فضایی به همراه این اندامگان مریخی (که به افتخار مدرسه‌ای ابتدایی که روی زمین «کالوین» نامیده می‌شود) به‌سوی زمین در حرکت هستند، اعضای این گروه کار تحقیق روی این موجود را آغاز می‌کنند. آزمایش‌های اولیه موفقیت‌آمیز به نظر می‌رسد ولی دیری نمی‌‌گذرد که اتفاقی شوم در آزمایشگاه رخ داده و کالوین پس از شکستن دست یکی از اعضای گروه موفق به خارج شدن از محیط قرنطینه خود می‌شود و شروع به کشتن دیگر اعضای حاضر در سفینه می‌کند. کالوین تقریبا با هر قتل و تغذیه از طعمه‌‌اش بزرگ‌تر و نیرومند‌تر می‌شود و بازماندگان حاضر در سفینه را به این نتیجه می‌رساند که حضور وی روی سیاره زمین بسیار خطرناک است و باید در حرکتی انتحاری خود و کالوین را از جو زمین دور نگاه دارند، مشکل اصلی از جایی آغاز می‌شود که کالوین نیز دارای هوشی بسیار زیاد است و گویی از نیت بازماندگان حاضر در سفینه اطلاع دارد و…

ماجرای سوءتفاهمی سینمایی

فیلم بی‌شک در همان نگاه اول سری فیلم‌های «بیگانه» را در خاطر تداعی می‌کند، موضوعی که تا انتهای فیلم شما باور نمی‌‌کنید و منتظر تغییری در آن هستید. اتفاقی که هرگز رخ نمی‌‌دهد و «حیات» پس از تکیه دادن به «بیگانه‌ها» به آثاری چون «جاذبه» و حتی «میان ستاره‌ای» نیز دست درازی می‌کند. می‌توان فهرستی طولانی از آثاری که فیلم «حیات» به آن‌ها شباهت دارد تهیه کرد، اما نمی‌‌توان از این واقعیت به‌راحتی چشم‌پوشی کرد که این اثر به‌شدت پتانسیل لازم برای مبدل شدن به فیلمی هیجان‌انگیز و قابل تامل را چه درون و چه بیرون از قاب را دارد. عنصرهایی که با ترکیب آن‌ها «حیات» به‌وجود آمده است متاسفانه ناکارآمد هستند و نمی‌‌توانند از توانایی‌های بالقوه خود استفاده کنند. در کلامی دیگر «حیات» اثری است که قدر عناصری که در اختیار دارد را نمی‌‌داند و به اثری در ژانر هیجانی و ترسناک مبدل می‌شود که نه می‌ترساند و نه می‌تواند احدی را هیجان‌زده کند و درنهایت هم حرف تازه‌ای برای گفتن در ژانر علمی‌تخیلی ندارد.

فیلمنامه‌نویس‌های اثر ونیک و ریس از تمام مفهوم‌های آشنا در ژانر علمی‌تخیلی و زیرشاخه سفینه فضایی استفاده کرده‌اند و هیولای نسبتا قابل قبولی را ارائه می‌دهند. کالوین در حقیقت عامل اصلی پیش‌برد داستان محسوب می‌شود که تفاوت‌های شایاتی با دیگر همتایان سینمایی خود نظیر «بیگانه» و «غارتگر» دارد. پردازش شخصیت کالوین را شاید بتوان بهترین بخش عملکرد فیلمنامه‌نویس‌های «حیات» در نظر گرفت؛ کالوین دارای هوش بسیار بالایی است و از سوی دیگر عامل اصلی ادامه‌دار شدن جنایاتش را می‌توان از دو منظر متفاوت پیگیری کرد، در نگاه اول کالوین ترس فراوانی از موجوداتی که او را از مریخ دور کرده‌اند دارد و موضوع را اشتباه گرفته و با کشتن آن‌ها گویی از زندگی خود دفاع می‌کند، در نگاه دوم قضیه کمی متفاوت‌تر است و کالوین برای ادامه حیات مجبور به جان گرفتن از طعمه‌هایش است، او برای ادامه بقای خود موجودات جاندار اطرافش را به قتل می‌رساند. دو مضمونی که بی‌شک مانند دیگر آثار علمی‌تخیلی در این زیرژانر مسئله تروریست را پیش می‌کشد و قابل تعمیم به مسائل سیاسی روز جهان است.

ماجرای سوءتفاهمی سینمایی

از طرفی دیگر شخصیت‌پردازی انسان‌ها در «حیات» بی‌اندازه ضعیف انجام شده است، آن‌ها تنها موجوداتی تک بعدی هستند که باید برای کشته نشدن به دست کالوین تلاش کنند و حتا با زور حضور بازیگران نام‌آشنا و دوست داشتنی نیز نمی‌‌توان با آن‌ها همذات‌پنداری کرد. در حقیقت مخاطب حتی قادر نیست از مرگ یکی از شخصیت‌های درون سفینه ناراحت شود زیرا تا دقایق آخرین اثر اصلا شناختی از آن‌ها ندارد. اسپینوزا و گروه فیلمنامه‌نویسانش حتی نمی‌‌توانند بازیگرانی چون جیلنهال و فرگوسن را به تیپ نزدیک کنند و شما تنها شاهد عبور این بازیگران مانند روح‌هایی سرگردان از جلوی دوربین هستید. مسئله جالب‌تر در مقوله بازیگری این است که ترکیب این بازیگران ستاره مشهور، درست در زمانی جواب نمی‌‌دهد که تمامی این اشخاص در دوران اوج حرفه خود قرار دارند و آثار برجسته‌ای در ژانر‌های مختلف نظیر «تخریب»، «حیوانات شب‌زی»، «ماموریت غیرممکن: ملت یاغی» و «ددپول» تنها نمونه‌هایی از حضور اعضای این گروه در دنیای سینما هستند.

در پایان باید گفت فیلم «حیات» مانند یک سوءتفاهم سینمایی شما را به چالش می‌کشد، اکثر مخاطبان جدی‌تر سینما و منتقدان و کارشناسان سینمایی رابطه خوبی را اثر برقرار نمی‌‌کنند و از سویی دیگر شاهد پس‌زدن فیلم توسط مخاطبان عادی سینما نیز هستیم. این در شرایطی است که «حیات» به‌اندازه‌ای که واکنش منفی دیده است، اثر بدی نیست و تنها به‌علت حضور نام‌های مشهور در پشت و جلوی دوربین است که توقعات بالا می‌رود و همه را دچار سوءتفاهم می‌کند.


منبع: برترینها

سریال «دروغ های کوچک بزرگ»، هیلاری‌ها در برابر ترامپ!

ماهنامه همشهری ۲۴ – آرش خوش خو:

۱٫ «دروغ های کوچک بزرگ» قاطعانه ترین و واضح ترین مانیفست سینمایی در سرسپردگی به دنیای زنان است. درخواستی مشخص برای سپردن امور جهان به «زنان برازنده قربانی». ستایشی مبالغه آمیز است از روح زنانه، چه به عنوان مادر و چه به عنوان مظهر زیبایی. «دروغ های کوچک بزرگ» ادعانامه ای افراطی است علیه خشونت مردانه که در هزاره سوم ابعادی سنگدلانه پیدا کرده است.

سریال «دروغ های کوچک بزرگ»، هیلاری ها در برابر ترامپ! (دیر منتشر نشود - اسلاید شو)

۲٫ آیا این نمایش های زنانه با تم های افراطی فمینیسیت نشانه ای از یک دوران است؟ البته فیلم های فمینیستی همیشه در گوشه و کنار جهان حضور داشته اند. زنان قدرتمند هاکسی در دهه ۴۰ یا جین فانداهای دهه ۷۰ و حتی این آخری یعنی «ارین براکوویچ». اما به نظر می رسد این بار با یک پدیده سینمایی ویژه روبرو هستیم؛ سینما به عنوان بازتاب دهنده گره ها و اضطراب های اجتماعی سینما و تلویزیون آمریکا پیش از این در دهه های ۷۰ و ۸۰ هم واکنش های عمیقی به سرنوشت جامعه آمریکایی نشان داده است: رادیکالیسم دهه ۷۰ و سپس توتالیتاریسم دهه ۸۰ که بلافاصله در فیلم ها و سریال ها منعکس شدند.

این انعکاس الزاما مقوله ای مکانیکی و جزمی نیست. تنها با مجموعه ای از فکت ها و گرایش ها و موتیف ها روبروییم که به تدریج گستره فراگیری شان بیشتر می شوند. همانگونه که در دهه ۸۰، در واکنش به یک آمریکای رها و منفعل که نشانه هایش را در ناکامی آمریکا در جنگ ویتنام و انقلاب های ایران و نیکاراگوئه می دیدیم، دوره ای از سینمای مردانه و خشونت بار پدید آمد بدون کوچک ترین نشانه زنانگی مثبت. دوره آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه و چاک نوریس و استیون سیگال و ژان کلود وندام و حتی بروس ویلیس؛ متناسب با سلطه جمهوری خواهان و تشدید جنگ سرد.

در پایان این دهه نه چندان روشن و آفتابی، ورق بر می گردد. در دنیایی که خطر جنگ سرد به حداقل رسیده و آمریکا اعتماد به نفس خود را بازیافته است، با موجی از فیلم هایی روبرو می شویم که قهرمانان زن سرنوشت ساز را در پیشانی خود دارند. آن انگاره محبوب فمینیست ها، یعنی دوگانه «زنان قدرتمند – قربانی» را در سه فیلم مهم ابتدای دهه ۹۰ به راحتی می توان تشخیص داد: «سکوت بره ها»، «تلما و لوئیز» و حتی «کت وومن» فیلم زیبای «بتمن باز می گردد» (تیم برتون، ۱۹۹۲) طنین مشابهی در بطن خود دارد.

سریال «دروغ های کوچک بزرگ»، هیلاری ها در برابر ترامپ! (دیر منتشر نشود - اسلاید شو)

۳٫ به نظر می رسد در چرخه مشابه با اوایل دهه ۹۰ به سر می بریم. قریب به پانزده سال غوطه خوردن در خشونت های سیاسی و اقتصادی افکار عمومی را آزرده ساخته است. تصویر کودک غرق شده سوری، زنان به اسارت گرفته شده ایزدی، برده های جنسی، بوکوحرام و تصویر مکرر مردان سیاه پوش با چاقوهای سلاخی. این بمباران تصاویر، این زنجیره پایان ناپذیر عملیات تروریستی در اروپا و حس ملموس ناامنی، بازتاب هایش را به شکل دفرمه و هذیان زده بر بخشی از سینما و سریال های تلویزیونی بر جای گذاشته است.

گاه در قالب خشونت حیوانی سریال «بازی تاج و تخت» و گاه در تم های مبالغه آمیز مردستیزی مثل همین سریال «دروغ های کوچک بزرگ». گویی این سریال و همزادهایش، انتقام از دنیایی هستند که بر مبنای آرمان ها و سیاست های مردانه ترسیم شده اند. می توان مشابه های دیگری هم پیدا کرد. فیلم «او» از یل ورهوفمن یا «دختر گمشده»ی دیوید فینچر هم حاوی تم های مردستیزانه غلیظی هستند؛ مردان به عنوان عاملان آشوب، شورش و سیه روزی و در عوض زنان همچون نشانه های انعطاف، تیزهوشی، سرخوشی و زیبایی.

۴٫ سریال بر مبنای اتفاقات و سوءتفاهمات به غایت زنانه آغاز می شود. سوءتفاهم هایی که در یک پیش دبستانی رخ می دهد. خشونت علیه یک دختر کوچک توسط بچه ها. این اتفاق، زنجیره ای از واکنش های زنانه را به دنبال می آورد که با دقت و تیزهوشی به تماشاگر عرضه می شود. آن قدر مؤثر که تماشاگر یادش می رود به این فکر کند که اگر این مدرسه بورژوامآبانه به دوربین های مداربسته مجهز بود، دیگر این سوءتفاهمات رخ نمی دادند!

اما هر چه هست در این کشمکش تمام زنانه، به تدریج ردپای مردان دیده می شود: مردان خشن و ناهنجار (همسر نیکول کیدمن)، مردان سرد و نابالغ (مثل همسر ریس ویترسپون) و مردان بی مسئولیت (پدر بچه شایلین وودلی). مردان هیولاهای بی مسئولیت هستند که با بی توجهی، کم توجهی یا توجه بیش از حد، زندگی خوشِ زنان و کودکان خود را در معرض تهدید قرار می دهند.

مردانی که به دنبال اثبات برتری مخصوص حیوانات نر در زندگی خانوادگی خود هستند و زنان حتی در سخت ترین مناقشات می توانند با هم کنار بیایند و زندگی راحت کودکان شان را تامین کنند. آنها با کمک هم مرد بی مسئولیت را می کشند و به راحتی از مجازات قانونی هم می گریزند. همان طور که در فیلم «او»ی پل ور هوفن هم ایزابل هوپر، مرد را می کشد بدون آن که مجازات شود. او در انتهای فیلم به همراه دوست قدیمی اش راهی تعطیلات هستند. هم مرد مزاحم کشته شده و هم شر همسر بی وفای دوست هوپر از سرشان کم شده و جالب آن که بیوه مرد مقتول مزاحم هم از شرایط جدید زندگی اش بدون سایه یک مرد خرسند است!

سریال «دروغ های کوچک بزرگ»، هیلاری ها در برابر ترامپ! (دیر منتشر نشود - اسلاید شو)

در «دختر گم شده» هم خانم رزاموند پایک با مهارتی مشمئز کننده مرد مهاجم را می کشد و از دام مجازات می گریزد و به سوی همسر سهل انگار خود باز می گردد (می شود به «بازگشت» آلمودوار هم اشاره کرد. در آنجا هم خانم پنه لوپه کروز و مادرشان هر دو همسرهای خود را با توجیهات اخلاقی به قتل رسانده اند و سرخوش و شاد به سمت آینده حرکت می کنند!) در چنین بستری مرد خوب، مردِ مرده است یا مردی که نبینیمش یا مردی که هنوز کودک است، یا مردی که رفتاری غلط انداز دارد (مرد کافه چی).

۵٫ سریال «دروغ های کوچک بزرگ» گویی به شکل مستقیم بر مبنای دیدگاه های حزب دموکرات آمریکا ساخته شده است. با همان رواداری مدل اروپایی در مورد رفتارهای نامتعارف و همدلی نیویورکی با هنر رادیکال (اینجا یک تئاتر که از خطوط قرمز اخلاقی عبور می کند)، با همان نگاه قدیمی هالیوود در نقد اخلاقیات محافظه کارانه شهرهای کوچک اشرافی و با همان نمایش مرد به عنوان بانی اصلی خشونت در برابر زنان و کودکان آسیب پذیر و قربانی.

دوگانه «مرد – زن» در این معرکه گویی به دوگانه دموکرات – جمهوری خواه بدل می شود. رواداری زنانه دموکرات منشانه در برابر خشونت توتالیتریستی مردانه. به شکلی ناخودآگاه این دوگانه نهفته در بطن این سریال، ما را به سمت دوگانه هیلاری کلینتون – ترامپ پیش می برد و در انتها ایدئولوژی نهفته در بطن سریال به شکل زمختی عریان می شود: زنان با کودکان شان در دنیایی آفتابی و فارغ از مزاحمت مردان به زندگی سرخوشانه مشغول اند. سریال به ما می گوید دنیا را به این زنان بسپرید. گویی به تماشاگران آمریکایی می خواهد بگوید این دوره که تمام شد، اما دوره بعد اگر جان به سلامت بردید به سمت دموکرات ها بیایید. می دانم چنین تأویلی شاید برای برخی از تماشاگران این سریال غریب به نظر برسد اما فکر می کنم چه بخواهیم و چه نخواهیم کارکرد این سریال در همین حیطه خواهد بود.

۶٫ «دروغ های کوچک بزرگ» با تمام نقاط مثبت و منفی اش با در نظر گرفتن ظرافت های فیلمنامه، با نمایش ماهرانه نگاه زنانه جا خوش کرده در تار و پود سریال و با احترام به بازی های خیره کننده ریس ویترسپون و نیکول کیدمن، در نهایت در مختصات کشمکش های ایدئولوژیک حاکم بر جامعه آمریکایی می گند. فرمولی که سریال برای دنیای بهتر عرضه می کند برای «ما» گنگ و نابهنجار است؛ به خصوص برای بخش مردانه این «ما».

دروغ های کوچک بزرگ

BIG LITTLE LIES

  •  کارگردان: ژان مارک والی
  •  فیلمنامه نویس و خالق سریال: دیوید ای. کلی (بر اساس رمانی به همین نام نوشته لیان موریارتی)
  •  بازیگران: ریس ویترسپون، نیکول کیدمن، شاپلین وودلی، الکساندر اسکارسگارد، آدام اسکات، لورا درن
  •  محصول: اچ بی اُ. ۲۰۱۷، یک فصل، هفت اپیزود
  •  خلاصه
    داستان: در یک مدرسه ابتدایی در شهر مونته ری ایالت کالیفرنیا قتلی اتفاق
    می افتد و پای پلیس به ماجرا باز می شود. بازجوها در گفتگو با پدر و مادر
    فرزندان و کادر مدرسه سعی می کنند به هویت قاتل پی ببرند اما هر چقدر پیش
    می روند با ابهامات بیشتری مواجه می شوند. 


منبع: برترینها

مهناز افشار در "لس آنجلس – تهران"

مهناز افشار در فیلم سینمایی”لس آنجلس- تهران” به کارگردانی تینا پاکروان به ایفای نقش می‌پردازد.

پیش از این حضور ماهایا پطروسیان در این فیلم سینمایی قطعی شده بود.

این فیلم سینمایی هم اکنون در مرحله پیش تولید است و سایر بازیگران آن طی روزهای آتی معرفی می‌شوند.

فیلمبرداری “لس آنجلس- تهران” طبق برنامهریزی‌ها قرار است اواخر مرداد ماه آغاز شود.

تینا پاکروان تهیه کنندگی این پروژه را با مشارکت دکتر علی حسینی برعهده دارد و نویسندگی آن به صورت مشترک توسط تینا پاکروان و آنالی اکبری انجام شده است.

سایر عوامل “لس آنجلس- تهران” عبارتند از:فرشاد محمدی: فیلمبردار، ایمان امیدواری: گریم، مرجان شیرمحمدی: طراح صحنه و لباس، مدیران تولید: مهدی چراغی و روزبه گیلانی، دستیار اول کارگردان: مجتبی وحیدی، دستیار دوم کارگردان: رضا عزیزی، منشی صحنه: سحر عقیقی، صدابردار: امین میرشکاری، عکاس: احمدرضا شجاعی، مدیر تدارکات: آرش مجتهدزاده، مشاور رسانه ای: آیدا اورنگ و تبلیغات فضای مجازی: آریان امیرخان.


منبع: عصرایران

جشن تولد پیشکسوتان هنرمند مرداد ماه (عکس)

از روباه کوچک بیابانی تا زره پوش شناسایی!(+عکس) ترامپ کره شمالی را به شدت تهدید کرد قالیباف: بدهی‌ شهرداری ۱۵۵۰۰ میلیارد تومان است صالحی: بازرس قابل اعتماد باشد/ او برای مچ گیری نیامده آتش‌سوزی در بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر/ کسی آسیب ندید علی یونسی: بنا ندارم در دولت دوازدهم باشم العبادی به نیروهای ائتلاف: حق انجام عملیات را در عراق بدون اجازه ندارید پناهجویان از آلمان به یونان بازگردانده می شوند اردوغان: طرح تشکیل دولت ترور در سوریه را خنثی کردیم تحویل دومین زیردریایی آلمان به مصر

نمایندگان و خانم موگرینی؛ سلفی در پارلمان، ریشه در ایران  (۹۷ نظر)

رونق اقتصادی و اشتغال آفرینی می خواهید؟ از سر راه مردم کنار بروید!  (۴۷ نظر)

نگاهی متفاوت به ماجرای سلفی در بهارستان / کو بهار و مصدق و مدرس؟  (۳۳ نظر)

یک نماینده مجلس: بعد از گفت‌وگو با موگرینی عکس گرفتیم/ این عکس غیر عادی نبود  (۳۲ نظر)

عکسی که مایه حسرت کاربران ایرانی شد!  (۳۱ نظر)

معرفی وزیران پیشنهادی به مجلس (+لیست وزیران و سوابق)  (۲۶ نظر)

نماینده مجلس درباره موگرینی: شعار دادم مرگ بر آمریکا و درود بر اروپا / موگرینی انگشت شست نشان داد/ یک نماینده به خانم موگرینی گفت امیدواریم شما شعار مرگ بر امریکا بدهید  (۲۰ نظر)

رئیس اتاق بازرگانی بوشهر: ترکیه موفق تر از ایران در صادرات به قطر/
محصولات ترکیه از طریق بوشهر به قطر صادر می شود  (۱۹ نظر)


منبع: عصرایران

ساره بیات سفیر صنایع‌دستی ایران شد

زهرا احمدی‌پور در دیدار با این چهره سینمای ایران گفت: حوزه صنایع‌دستی در سازمان میراث‌فرهنگی به یک حوزه پرکار تبدیل شده که بتواند مناسبت‌های اجتماعی را با خود همراه کند و تبدیل به یک گفتمان شود. وی افزود: صنایع‌دستی تنها مسیری است که می‌تواند بین نسل جوان پیوند برقرار کند و آن‌ها را با هویت تاریخی خود آشنا کند و با حضور شما هنرمندان بخشی از این مسیر طی شده است. احمدی‌پور گفت: حفظ صنایع‌دستی و کمک به این حوزه در حقیقت ادای دینسازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری به تاریخ کشورمان ایران است.

رئیس سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری با اشاره به ضرورت حضور هنرمندان در کنار صنایع‌دستی گفت: حضور هنرمندان و بازیگران در جریان‌های مختلف مؤثر است و حضور شما هنرمندان در رویدادهای مرتبط با صنایع‌دستی این اثرگذاری را مضاعف می‌کند و به گفتمان‌سازی صنایع‌دستی کمک می‌کند. احمدی‌پور یادآور شد: فرهنگ ایران همواره توالی داشته است و هیچ‌گاه منقطع نشده و باید این توالی را حفظ کرد و این فرهنگ را به گفتمان غالب تبدیل کنیم؛ بنابر‌این حضور شما هنرمندان می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد.

انتخاب سفیر با هدف گفتمان‌سازی صنایع‌دستی
بهمن نامور‌ مطلق معاون صنایع‎‌دستی و هنرهای سنتی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری نیز در این نشست گفت: هدف از انتخاب سفیر برای صنایع‌دستی در حقیقت گفتمان‌سازی این هنرصنعت و آشنایی هرچه بیشتر مردم خصوصآ نسل جوان با صنایع‌دستی است. او با بیان این‌که ما در حوزه‌های گوناگون مانند محیط‌زیست یا حوزه‌های اجتماعی سفیر داریم، اضافه کرد: انتخاب سفیر در حوزه صنایع‌دستی با سایر حوزه‌ها متفاوت است؛ چراکه هنرمندان صنایع‌دستی در حقیقت خود سفیر هستند و کسی که به‌عنوان سفیر هنرمندان صنایع‌دستی انتخاب می‌شود، سفیر سفیران است.

نامور‌مطلق ادامه داد: امیدوارم دیگر هنرمندان نیز برای حضور در این حوزه تشویق شوند، چراکه حضور شما هنرمندان در کنار صنایع‌دستی علاوه بر این‌که می‌تواند به آشناسازی هرچه بیشتر مردم با صنایع‌دستی کمک کند، قدم مؤثری در بهبود وضعیت معیشتی هنرمندان مناطق محروم است. معاون صنایع‌دستی هنرهای سنتی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری در ادامه به اجرای طرح پیوند اشاره کرد و خطاب به ساره بیات افزود: شما می‌توانید برای خرید برخی از محصولات صنایع‌دستی از مناطق محروم با این کاروان همراه شوید، ضمن این‌که حضور شما در نمایشگاه‌ها و مناسبت‌های مرتبط با صنایع‌دستی تأثیر‌گذار است.
 
آمده‌ام که به این حوزه کمک کنم
ساره بیات بازیگر سینما و تلویزیون نیز در این نشست با اعلام آمادگی خود برای همکاری در حوزه صنایع‌دستی گفت: آمده‌ام که به این حوزه کمک کنم و در این خصوص آمادگی کامل دارم. او افزود: هر آنچه که از دستم برای ارتقای سطح کمی و کیفی صنایع‌دستی و هنر ایرانی برآید کوتاهی نمی‌کنم و با تمام توان آن را انجام می‌دهم. در پایان این نشست با توجه به نامگذاری امسال از سوی معاونت صنایع‌دستی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری به سال حصیر، هدیه صنایع‌دستی حصیری به این هنرمند از سوی رئیس سازمان میراث‌فرهنگی اهدا شد. ساره بیات همچنین از نمایشگاه تخصصی صنایع‌دستی دریایی و حصیربافی استان بوشهر در محل سازمان میراث‌فرهنگی بازدید کرد.


منبع: بهارنیوز

کالای گرانبهای خبر در دنیای پرخطر

مهدی خلیلی
خطری که خبر می‌شود و خبری که خاطره!
واین حکایت خبرنگاران و روزنامه نگاران و همه اهالی رسانه است که هر روز ده‌ها خبر، نقد، گفتگو، مقاله، یادداشت و … را به مخاطب منتقل می‌کنند.خبرهایی از جنس سیاه و خبرهایی از جنس سفید و خبرهای خاکستری می‌آیند و می‌روند و خبرنگاران باید در اسرع وقت این خبرها را به نمایش بگذارند! گاهی اوقات خبرهایی که از سوی روابط عمومی‌ها می‌آیند و می‌روند و مدیران مسوول و سردبیران برای خوش آیند روابط عمومی‌ها خبرها را تنظیم نموده و خبرنگاران مامور اجرای آن هستند!گاهی اوقات در دنیای خبر، خبری می‌آید که فرمایشی است و نمایشی و مخاطب یا خواننده با رندی آن را درک می‌کند و همین مساله او را از رسانه دور می‌نماید! گاهی اوقات تصورشان این است که رسانه‌ها فقط‌تریبون سیاستمدارانند! خواننده انتظار دارد که رسانه‌ها واسطه مردم و مسوولان باشند. واقعیت این است که روزنامه‌نویسی و روزنامه‌نگاری در ایران همیشه پر مساله و پرمشقت بوده و روزنامه نگار کنجکاو و جستجوگرباید به دنبال مساله و مشقت برود و این اطلاع رسانی به مذاق بعضی‌ها خوش نمی‌آید! تاریخ مطبوعات ما پر از فداشدن روزنامه نگاران و خبرنگارانی است که تنها جرمشان خبر رسانی بود و تحلیل خبر برای مردم جامعه‌ای که می‌بایست بدانند! خبرنگار بر این باور است که دانستن حق مردم جامعه است و خبر نباید مثله شود و یا دچار تیغ سانسور گردد!
این خبر است که جامعه را بیدار می‌کند و مردم را مطالبه‌گر. این خبر است که در سکوت سیاست و سیاست سکوت طنین می‌افکند تا صدایی از جنس بیدارگری، هوشیاری، جستجوگری، دانایی و اصلاح‌طلبی در مردمی که به غفلت خوگرفته‌اند! باشد.  روز خبرنگار فرصتی است تا در دنیای پر خطر و خاطره که خبری می‌آید، به احترام خبر کلاهت را برداری و تعظیمش کنی! کالای نازنین و گرانبهای خبر باید هنرمندانه و عالمانه و برای آگاهی مردم بیان شود تا ماندگار گردد.
 روز خبرنگار فرصتی است تا دریابیم که چرا مردم سرزمین من از خواندن و جستجوگری دور شده‌اند و ما با کشورهای توسعه یافته فاصله وحشتناکی داریم. این فاصله وحشتناک میان ما و کشورهای توسعه‌یافته هم از منظر کمی است و هم از منظر کیفی؛ البته چرایی وچیستی این مساله در حوصله این یادداشت مختصر نمی‌گنجد، اما یکی از مهم‌ترین عوامل آن راویان خبرند که برای ماندگاری خبر کمتر تلاش می‌کنند.
خبر باید دیده شود و شنیده شود و خبر هنرمندانه خلق شود. خبر حتی اگر تلخ‌ترین و سیاه‌ترین خبر باشد، باید با هنرمندی و تخصص تزئین شود. اشکالی ندارد که خبرخوش تیپ و خوش قیافه باشد تا ماندگار شود!
حتی اگر خبری را می‌خواهی بکشی باید آبرومندانه و باشکوه مراسم تشییع و خاکسپاری‌اش را برگزارکنی! هر خبری از حیات تا ممات بایستی به بهترین صورت نمایش داده شود و به اطلاع مردم برسد.
 این حق خبر است و حق خواننده خبر! اگر غیر از این باشد هم خبر مثله می‌شود و هم خواننده خبر از خبر و رسانه دور می‌گردد و در نهایت رسانه و خبرنگار از نقش حرفه‌ای خویش فاصله می‌گیرد.


منبع: بهارنیوز