تجلیل انجمن منتقدان از ۴ سینماگر

نشست خبری یازدهمین جشن بزرگ منتقدان و نویسندگان سینمای ایران صبح امروز ۲۱ مردادماه برگزار شد.

به گزارش عصرایران به نقل از مهر،  نشست خبری یازدهمین جشن بزرگ منتقدان و نویسندگان سینمای ایران با حضور جعفر گودرزی، جواد طوسی، علی علایی، علی باقری، سیاوش حقیقی، میثم میرزایی، اسماعیل میهن دوست و کامران ملکی صبح امروز ۲۱ مردادماه در مرکز آفرینش های هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.

در ابتدای این نشست جعفر گودرزی دبیر جشن گفت: امسال سعی کردیم تا این جشن باشکوه تر برگزار شود. یکی از مهمترین ویژگی های این جشن توجه به جلوه های فرهنگی سینما است و این جشن مفتخر است که به این جنبه می پردازد، بنابراین امیدوارم شاهد رای های تمیز و پاک و با ساختار آکادمی باشیم.

وی تاکید کرد: امسال یازدهمین جشن پنجشنبه  ۲۶ مرداد ساعت ۱۹ در مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار می شود. در این جشن ۴ بزرگداشت شامل تجلیل از جمشید هاشم پور، گوهر خیراندیش، جمال امید و فرید مصطفوی برگزار می شود، علاوه برآن نکوداشت زنده یاد علی معلم نیز برگزار می شود.

گودزری با اشاره به اینکه آرای این دوره از جشن بسیار غافلگیر کننده است، گفت: امسال بحث داوری فیلم های کوتاه و مستند از جشن حذف شده است تا مانع طولانی شدن جشن شویم، البته جوایز انتخاب های ما در این بخش ها در جشنواره های «سینماحقیقت» و فیلم های کوتاه تهران اهدا می شود.

امسال بحث داوری فیلم های کوتاه و مستند از جشن حذف شده است تا مانع طولانی شدن جشن شویم
وی در بخش دیگری از صحبت های خود توضیح داد: امسال برخلاف سال های گذشته برای جشن اسپانسر گرفتیم که شامل بانک رفاه است. البته سازمان سینمایی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز در این زمینه ما را همراهی می کند. همچنین شرکت آیو پخش زنده اینترنتی جشن را برعهده دارد.

جواد طوسی ریس شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان گفت: ضرورت مستقل بودن جشن بسیار مهم بود و به همین دلیل دست آقای گودرزی دبیر جشن را در بخش بزرگداشت ها باز گذاشتیم. این جشن می تواند آرای مستقل خود را داشته باشد که تلاش زیادی در این زمینه صورت گرفته است و تفاوت زیادی را در روز جشن خواهید دید. باید بپذیریم جشن در شرایطی برگزار می شود که در یک دوران گذار به سر می بریم.

وی افزود: ما تعامل خوبی با خانه سینما داشتیم و در کنار آن این امید وجود دارد که سازمان سینمایی نیز در زمینه جشن از ما حمایت کند. البته یکی دیگر از مسایل مهم با آبرو برگزار کردن جشن است.

در ادامه علی علایی نیز بیان کرد: این ششمین سال است که جشن به صورت آکادمی برگزار می شود و همه اعضای انجمن در این رای گیری حضور دارند البته به غیر از تعدادی از اعضا که فیلم ها را ندیده اند. امسال رشته های تخصصی مانند صدا حذف شده است و ۱۳ رشته داوری می شود و کار ۳۵۲ هنرمند در این رشته ها ارزیابی شده است.

یه گفته وی، ضریب آرای داوران پیشکسوت با آرای اعضای جدید یکسان نیست.

سپس اسماعیل میهن دوست نیز تاکید کرد: طبق وظایفی که برای بازرس در آیین نامه جشن آمده است ما نیز فعالیت خود را انجام می دهیم.

گودرزی با اعلام اینکه دوشنبه کاندیداهای جشن معرفی می شوند، عنوان کرد: به طور کلی سعی کردیم تا داوری ها در این جشن کاملا تخصصی برگزار شود.

باقری طراح این پوستر گفت: پوستر زدن برای این صنف کار بسیار سختی است و من  سعی کردم برای طراحی پوستر از المان های تکراری استفاده نکنم. امیدوارم بخش پوستر نیز در داوری های این جشن اضافه شود.


منبع: عصرایران

ارتباط جنجالی ریحانا بامیلیاردرسعودی

به گزارش جام جم و به نقل از سان، حسن جمیل اهل عربستان سعودی که وارث شرکت خودروسازی تویوتا است و اکنون از مدیران ارشد آن نیز به شمار می رود با ریحانا خواننده مشهور آمریکایی از مدت ها پیش ارتباطی بسیار جنجالی را آغاز کرده است.  در حالی که این دو مدام زیر ذره بین پاپاراتزی ها قرار دارند اکنون مشخص شده است که جمیل برای ادامه ارتباط جنجالی خود با ریحانا به ازدواج خود پایان داده است، آن هم در حالی که فقط سه ماه از ازدواج می گذشت. همسر جمیل، «لینا» نام داشت و هنرمند سرشناسی در امور نقاشی و هنرهای تجسمی بود.  وارث شرکت خودروسازی تویوتا اندکی پس از ازدواج با «لینا» با ریحانا آشنا می شود و کم کم تصمیم می گیرد به خاطر این خواننده جنجالی آمریکایی به سرعت از همسر خود جدا شود. نکته بسیار جالب این است که ریحانا به جمیل نیز وفا نکرد. در حالی که جمیل برای این خواننده سرسناش آمریکایی از همسر خود گذشت مدتی بعد متوجه شد که ریحانا دیگر علاقه ای به ارتباط با او ندارد. البته این ارتباط هنوز تمام شده نیست.
 

حسن جمیل وارث شرکت تویوتا


 
لینا همسر حسن جمیل


منبع: بهارنیوز

«راشومون» ژاپنی روی صحنه ایرانی

روزنامه اعتماد نوشت: «راشومون» نام بزرگ‌ترین دروازه‌ ژاپن کهن بود که به شهر کیوتو (پایتخت دیرین ژاپن) راه می‌گشود. این کهن‌دروازه به درازای ۳۲ متر و بلندای ٧/٩ متر بود که با سقفی شیب‌دار در سال ٧٨٩ م. ساخته شد. پس از تغییر پایتخت از کیوتو به توکیو این بنا رفته‌رفته به فراموشی سپرده شد و از بین رفت.

ریونوسوکه آکوتاگاوا داستان کوتاهی به همین نام نوشته است که در سال ١٩۵٠ برای یکی از بهترین کارگردانان سینمای جهان دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار گرفت. «راشومون» در ایران با نام آکیرا کوروساوا پیوند خورد و برای علاقه‌مندان هنر به نامی آشنا بدل شد. داستانی عاشقانه و بسیار کوتاه که در قطع جیبی شاید به ١٠ صفحه هم نرسد ولی به گفته رضا کوچک‌زاده که این روزها نمایشی با همین عنوان در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر به صحنه آورده «ایجاز نوشتاری و جهانی که نویسنده خلق می‌کند بسیار جذاب است.»

داستان از قرن ١٣ ژاپن به امروز آمده و موقعیت انسانی را توصیف می‌کند که در هر زمان و مکانی امکان رخ دادن دارد. «این رویداد از لحاظ مضمونی خیلی به اجتماع امروز ما نزدیک است ولی در زمینه فرم تجربه‌ای است که ما علاقه داشتیم انجام بدهیم.» کوچک‌زاده می‌گوید: «چیزی که در صحنه‌های تئاتر ما به چشم می‌خورد طرح مسائل اجتماعی نه به شکل عمیق ولی جاری در جامعه است. ولی من همیشه فکر می‌کنم تئاتر باید کمی متفاوت عمل کند. اگر قرار باشد چیزی که در جامعه می‌بینیم روی صحنه هم ببینیم، جذابیتی ندارد. به همین دلیل تلاش کردیم نسبت نمایشی را در تمرین‌ها به دست بیاوریم و در نهایت به ترکیب متناسبی برسیم که تماشاگر نمایش را با علاقه دنبال کند.»

استفاده از عنوان «راشومون» برای نمایش شاید نخستین گام کارگردان برای ورود به یک چالش بزرگ باشد. چون پیش از هر چیز برای مخاطب یادآور فیلم سینمایی است که سال‌ها محبوب بسیاری از عاشقان سینما بوده است. «بله کوروساوا هم از همین مجموعه داستان برای ساختن فیلمش استفاده کرده است. به لحاظ نشانه‌شناسی نام راشومون در جریان تمرین‌ها برای ما اهمیت پیدا کرد. مفهوم دروازه و تنها راه ورود به یک دژ محکم برای ما بعدا اهمیت پیدا کرد.»

کوچک‌زاده معتقد است «بین نام راشومون و آنچه در جریان اجرا رخ می‌دهد یک داد و ستد تماتیک وجود دارد.» او می‌گوید: «موقعیت انسانی شکل می‌گیرد که هر یک از افراد دخیل در آن موقعیت نگرش‌های متفاوتی دارند و کل ماجرا برای ما که تماشاگر هستیم، قابل داوری نیست.» کارگردان نمایش «راشومون» در فرم اجرای خود ضمن بهره گرفتن از سرچشمه‌های هنر ژاپن به زبان آرکاییک فارسی نیز توجه کرده و در اجرا از شیوه‌های سنتی ژاپن مثل تئاتر نو و بوتو وام گرفته است.

«کار یک عاشقانه است که شاید به دلیل شرایط امروز تئاتر کمی از باقی آثار جدا شود. از طرفی ماجرا دور از مخاطب نیست و در جریان اجرا کمی با فرهنگ ژاپن آشنا می‌شویم. کمی از موسیقی سنتی این کشور را می‌شنویم و تا حدی هم از عناصر صحنه‌ای آن فرهنگ تئاتری وام می‌گیریم.» گروه برای آشنایی با فرهنگ ژاپن امکانات چندانی در دست نداشته است. «ما کتاب زیادی در دست نداشتیم و حتی با سفارت ژاپن هم تماس گرفتیم و متوجه شدیم که ترجمه انگلیسی چندانی وجود ندارد. بنابراین به آثار سینماگرانی مانند کوبایاشی و کوروساوا اعتماد کردم و توانستم با عمیق شدن در آثار آکوتاگاوا بخشی از فرهنگ این کشور را پیدا کنم.» به هر حال فرصت تماشای این نمایش که سعی کرده جنبه‌هایی از فرهنگ و سنت اجرایی ژاپنی را به نمایش بگذارد این روزها فراهم شده و با ایفای نقش نازنین احمدی و امیر محمدی تا ۷ شهریور هر روز ساعت ١٩ روی صحنه است.


منبع: عصرایران

ضربه‌ای مهلک‌ برای نویسندگان

امیرحسین خورشیدفر کپی و توزیع غیرقانونی کتاب‌ به صورت پی‌دی‌اف یا صوتی را ضربه‌ای مهلک به نویسندگان توصیف کرد.

این داستان‌نویس که به تازگی مجموعه داستان «شرطبندی روی اسب مسابقه» را منتشر کرده است در گفت‌وگو با ایسنا، درباره توزیع غیرقانونی کتاب‌های صوتی در سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی گفت: کسانی که کتاب یا نسخه صوتی آن را کپی و آن را به صورت پی‌دی‌اف یا نسخه صوتی در اینترنت توزیع می‌کنند در کنار سانسور و دیگر اهرم‌های تحدید در کار تنگ کردن عرصه برای نویسندگان و روشنفکران هستند. بعد از سانسور و این مسائل، این مهلک‌ترین ضربه را به نویسنده وارد می‌کند.

او افزود: برای من خیلی عجیب است که  در بین دوستان روشنفکرِ نویسنده تا به حال حساسیتی بر روی این موضوع ندیده‌ام. اگر مسئله قدرت خرید کتاب است مطمئن هستم نویسندگان حاضرند از جیب خودشان به کتابخانه عمومی که نهادهای مردم‌نهاد تشکیل بدهند و سانسور در آن‌ها اعمال نشود کتاب خود را هدیه بدهند به شرطی که آن کتاب در تملک یک فرد نباشد و عامه مردم بتوانند از آن بهره ببرند. اما در بیشتر این موارد، داستان سودجویی پنهان یا هولناک‌تر بی‌مسئولیتی و سهل‌انگاری است.

او در ادامه یادآور شد: من نامه‌ای در این زمینه امضا کردم که از آن متاسف و پشیمانم. چون در آن نامه متاسفانه موضوع تکثیر غیرقانونی کتاب، بهانه حمله‌ به چپ‌گرایی قرار گرفته بود. این وارونه کردن مسئله است.

خورشیدفر همچنین درباره مزایا و معایب کتاب‌های صوتی اظهار کرد: کتاب‌های صوتی از حد این‌که منفعت و ضررش کجاست، جدی‌تر شده‌ و ما از قافله عقب هستیم. زمانی که در جهان استقبال زیادی از یک شکل‌های ارائه کتاب می‌شود، درست یا غلط ما نیز باید به سمت تولید کتاب صوتی برویم و ناشران سعی کنند آن را در برنامه‌های خود قرار دهند.

او گفت: تا به حال هیچ پژوهشی در جهان ثابت نکرده است که فراگیری از طریق خواندن، بیشتر از فراگیری از طریق شنیدن است. اما می‌توان بررسی کرد که چه نوع مطالب یا مفاهیمی از طریق شنیدن و چه نوع مطالبی از راه خواندن فراگرفته می‌شوند.

خورشیدفر با بیان این‌که تولید کتاب صوتی یک ضرورت است، خاطرنشان کرد: من موافق تبدیل کتاب‌هایم به کتاب صوتی هستم. البته در نمونه‌هایی که شنیده‌ام  برخی از حساسیت‌هایی که قابل دست‌یابی است، رعایت نشده است، بنابراین دوست دارم این کار با وسواس و دقت انجام شود.

او درباره حساسیت‌هایی که در تولید کتاب‌های صوتی رعایت نمی‌شود گفت: چند نوع تولید کتاب صوتی داریم؛ یکی این‌که کتاب صوتی به اجرای نمایش رادیویی نزدیک است، نوع دیگر اجرای گوینده‌ای که لحنش منعطف است و گاهی، مثلا در ادای دیالوگ‌ها به بازیگری نزدیک می‌شود و نوع سوم آن است که متن درست و دقیق قرائت می‌شود. گاهی هم نویسنده این کار را می‌کند. حالت اول تجاری‌ترین شکل تولید کتاب صوتی است که باید استاندارد اجرا رعایت شود اما اصل مطلب وفاداری به کتاب است. اما در انواع دیگر هم صدای مناسب گوینده و موزیک مناسب از حداقل‌ها هستند. در حقیقت کتاب باید به صورت دقیق اجرا شود و این موضوع که گوینده با متن ارتباط قوی دارد، مشهود باشد.

این داستان‌نویس افزود: برای تولید کتاب صوتی، ما کمی شیفته صداهای دوبلوری و گوینده‌هایی شده‌ایم که صدای بم و مخملی دارند که در واقع در این حالت صدای خوب تزئینی است، زیرا کتاب را خوب و درست نمی‌خوانند. در ضمن من ریشه علاقه افراطی به صدا و لحن پرطمطراق و باشکوه و پرجلال و جبروت را برای تولید کتاب صوتی نمی‌دانم.

او با بیان این‌که کتاب باید ظرفیت صوتی  شدن را داشته باشد، خاطرنشان کرد: داستان خوب و بد داریم. داستان خوب و گیرا، هم نسخه‌ای که عادی خوانده شده باشد لازم دارد و  هم نسخه اجراشده، همان‌طور که در دنیا وجود دارد. اگر داستانی بد باشد، بد است و  با اجرا و خواندن عادی درست نمی‌شود. امیدوارم نشر ما روزی از حالت سنتی و دیمی درآید. در این حالت کتابِ هولناک دیگر چاپ نمی‌شود یا اگر چاپ شود در جایگاهی نخواهد بود که کسی سرمایه دوباره بگذارد تا آن را به کتاب صوتی تبدیل کند.

خورشیدفر یادآور شد:  تولید کتاب صوتی قرار است ارزان و  فوری باشد، ولی به دلیل  این‌که نیروی متخصص و علاقه‌مند به تولید کتاب صوتی تربیت نشده است مشکلاتی پیش می‌آید.

او  درباره این‌که آیا کتاب صوتی می‌تواند جایگزینی برای کتاب کاغذی و یا الکترونیک باشد، گفت: کتاب صوتی نمی‌تواند جایگزین کتاب کاغذی شود. بازار کتاب ما تابعی از بازار کتاب جهانی است البته با یک‌سری اقتضائات بومی. در بازار جهانی، کتاب صوتی جایگزین کتاب کاغذی نشده است بلکه مکمل یکدیگر بوده‌اند. در کتاب صوتی و کاغذی شما امکانات یکسانی ندارید، مثلا ممکن است کتابی را که می‌خوانید به صفحات قبل‌تر بازگردید، آن را مرور کند و یادداشت بردارید، اما در فایل صوتی این امکان‌پذیر نیست و باید نسخه را به صورت  کامل گوش کنید. در عین حال نسخه صوتی امکانات دیگری دارد که در کتاب کاغذی نیست؛ بنابراین تا ابد مکمل  یکدیگر خواهند بود.

این داستان‌نویس خاطرنشان کرد: ما از برکت آموزش و پرورش، جامعه بسیار کم‌خوانی داریم و از بی‌سوادترین جوامع جهان هستیم. در این حالت خیلی خوب است که این نسخه‌های صوتی  به ترتیبی شنیده شوند. البته  فکر نمی‌کنم کتاب صوتی درمان جامعه کتاب‌نخوان ما باشد، هرچند شاید بتواند به آن کمک کند و مسکن باشد.


منبع: عصرایران

جشن تولد مهرانه مهین‌ترابی /تصاویر

به گزارش ایسنا، بیست و پنجمین تولد ماه به مناسبت سالروز تولد مهرانه مهین‌ترابی، بازیگر سینما و تلویزیون، امروز (جمعه ۲۰ مردادماه) با حضور جمعی از هنرمندان در موزه هنرهای دینی برگزار شد.شهرام کرمی، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و مدیر هنرهای نمایشی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران ضمن خوشامدگویی به مهمانان حاضر در این مراسم گفت: در شهرداری تهران برنامه‌های مختلفی برگزار می‌شود، اما برنامه ماه تولد ماه همیشه برای من باعث خوشحالی است، چراکه باعث می‌شود از بزرگان کشور در این برنامه قدردانی کنیم.شهرام کرمی با بیان اینکه “اینجا محفل کوچکی است”، گفت: همیشه سعی کردیم تا یک برنامه غیر رسمی داشته باشیم.وی افزود: همیشه صحبت از این است که همه ایرانیان به مفاخر خود افتخار می‌کنند و خوشحالم که در این روزگار پیشکسوتان و بزرگانی که در فرهنگ و هنر این سرزمین سهم زیادی دارند.

 



 

وی با بیان اینکه “مهرانه مهین‌ترابی یکی از هنرمندان نیک سرزمین ماست”، افزود: مهرانه مهین‌ترابی در عرصه تئاتر به عنوان کسی است که کارهایش همیشه قابل احترام بوده است. اگر از مرحومه یزدانیان به عنوان مادر ایرانی یاد کنیم، بانو مهین‌ترابی نماد واقعی یک زن واقعی است که چهره معصوم و مهربان در تمام صحنه‌ها و فیلم‌ها یادآور یک شخصیت پرمحبت ایرانی است. شخصاً از حضور هنرمندانه این زن باشکوه ایرانی در عرصه هنر تشکر می‌کنم و امیدوارم باز هم شاهد حضور ایشان در همه عرصه‌های هنری باشیم.

 



 

در ادامه، امیر سماواتی – تهیه‌کننده و کارگردان – با تبریک به مناسبت تولد مهرانه مهین‌ترابی، خطاب به او گفت: از شما به خاطر زحماتی که این سال‌ها کشیده‌اید و باعث ارتقای جامعه ما شدید، قدردانی می‌کنم. ان‌شاءالله بتوانیم دوباره شما را در عرصه هنر پیروز و درخشان ببینیم.الهام پاوه‌نژاد – بازیگر تلویزیون – نیز در ادامه این مراسم اظهار کرد: مهرانه مهین‌ترابی حق بزرگی گردن من دارند. امروز جای خیلی‌ها اینجا خالی است. تمام دوستانی که در مجموعه همسران و خانه سبز که با بانو مهین ترابی خاطره ساختند.او در ادامه با تعریف خاطره‌ای از دوران فیلمبرداری یکی از سریال‌ها افزود: مهرانه مهین‌ترابی علاوه بر تمام ویژگی‌های حرفه‌ای که من با ایشان کار کردم یک ویژگی جالب داشتن و آن این بود که راحت می‌خوابیدند. شما حق خواهر بزرگتر گردن من دارید و همیشه در قلب من جای ویژه‌ای دارید.

 



 

اکرم محمدی – بازیگر سینما و تلویزیون – نیز در ادامه این مراسم گفت: واقعاً شایسته است که برای مهرانه واژه بانو را به کار ببرم. مهرانه عزیز را مثل خواهر دوستش دارم. گاهی اوقات آدم‌ها در ارتباطات همدیگر را کم می‌بینند ولی ارتباط به قدری قوی است که من ایشان را مثل روز اول دوستش دارم و امیدوارم همیشه باشد و از کارهایش لذت ببریم.

 



 

همچنین، مرضیه برومند – نویسنده و کارگردان تئاتر – با بیان اینکه “من دوبار با خانم مهین‌ترابی کار کردم”، گفت: تنها کسی که در این جامعه ایران از نظر فیزیک صدا و بازی در سریال همه بچه‌های من مناسب بود ایشان بودند و اگر این فیلم را بازی نمی‌کردند این فیلم به خوبی ساخته نمی‌شد.

 



 

برومند با بیان اینکه “خوشحالم در محفلی هستم که همه درس خوانده هستند”، گفت: متاسفانه الان دو سوم کسانی که مشغول به کار هستند اطلاعاتی ندارند ولی مهرانه کسی است که بسیار با تکنیک و باهوش است و من دوست دارم که مهرانه کار کند. امیدوارم سریال‌های بهتری ساخته شود و قدر این دوستان دانسته شود.

 



 

مرضیه برومند در پایان سخنانش هدیه خود را به مهرانه مهین ترابی تقدیم کرد.

 



 

در ادامه، هوشنگ مرادی کرمانی – قصه‌گو و قصه‌پرداز – با بیان اینکه تولد یک هنرمند زمانی شروع می‌شود که کار هنری‌اش در معرض دید قرار بگیرد، افزود: شما کاریزما دارید و روی پرده می‌درخشید.

 



 

بهروز بقایی – نویسنده، کارگردان و بازیگر تلویزیون – نیز با عرض تبریک با مهین ترابی گفت: فقط می‌گویم خیلی دوستت داریم.او به درخواست مهمانان حاضر، ترانه‌ای خواند.پرستو گلستانی – بازیگر سینما و تلویزیون – نیز اظهار کرد: خوشحالم که در این جمع هستم و تولدت را تبریک می‌گویم.او با اشاره به خاطره‌ای از سال ۱۳۶۸ گفت: در تئاتر بلبل سرگشته نقش ماه‌گل را بازی می‌کردم و مهرانه نقش زن‌بابای من را داشت که مهرانه هر شب در این نمایش من را کتک می‌زد اما در پایان اجرا و پشت صحنه از من عذرخواهی می‌کرد.

 



 

 

این بازیگر در ادامه افزود: ایشانی جزو بازیگرانی هستند که اخلاق بسیار حرفه‌ای و انسانی دارند و همیشه نان بازویشان را می‌خورند.همچنین، افسر اسدی – بازیگر – در ادامه این مراسم گفت: من هیچ وقت سعادت این را نداشتم که با ایشان در یک کار مشارکت کنم. البته خاطرات من از مهرانه کم نیست، برای مهرانه عزیز آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم.

 



 

در ادامه این مراسم، کلیپی از عکس‌های مهرانه مهین‌ترابی پخش شد.در ادامه، محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران گفت: خوشحالم که در ۲۵ تولدماه بالاخره تولد یکی از بانوان ما هم در این برنامه گرفته شد. مهرانه مهین‌ترابی یکی از هنرمندان تراز اول کشور است و نظیر سریال‌های همسران، دیگر در تراز این سریال نداشتیم. هدف ما از این برنامه معرفی هنرمندان عزیز کشور به نسل جوان است.

 



 

شهرداری و سایر شهرها هم باید به تأثیر از شهرداری تهران هر ماه برای هنرمندان شهرشان نیز تولد برگزار کنند. در پایان این مراسم مهرانه مهین‌ترابی شمع کیک تولد خود را فوت کرد و مهمانان هدایای خود را تقدیم او کردند.

 



 

در پایان این مراسم مهرانه مهین‌ترابی ضمن تشکر از مهمانان گفت: من همیشه دوست داشتم تا خیلی بیشتر هوای یکدیگر را داشته باشیم چون همه ما به هم وابسته‌ایم و سرنوشت ما به هم گره خورده است.بهزاد فرهانی، سیامک اطلسی، اکبر عالمی و حسین محجوبی از دیگر مهمانان حاضر در این مراسم بودند.


منبع: بهارنیوز

جامعه بی مطالعه خطرناک‌تر از رسانه زرد

به گزارش  ایرنا، موسسه مطالعاتی اقتصاد و صلح (IEP) که موسسه ای مستقل، غیرحزبی و غیر انتفاعی است و در سیدنی و نیویورک دارای دفتر است، در گزارش سال ۲۰۱۷ خود با عنوان شاخص جهانی صلح، ‌مهربان ترین و خشونت آمیزترین کشورها را معرفی کرده است.نکته قابل توجه در این پژوهش، قرار گرفتن ۳۰ کشور آرام جهان در صدر کشورهای پر مطالعه است، در حالیکه سرانه مطالعه در کشورهایی که به عنوان خشن ترین ها از آنها یاد شده، بسیار پایین است.فارغ از توجه به نام کشورهایی که در صدر و قعر هر دو فهرست قرار گرفته اند، تاثیر مثبت مطالعه و خواندن کتاب در کاهش میزان خشونت در این سرزمین ها نکته ای قابل تامل و توجه است، از این حیث که به باور ما جملات و عباراتی نظیر «هرگز رشد نخواهی کرد، مگر با مطالعه» و «فرزانگی و سعادت در سایه مطالعه روزانه» بیش از پیش اثرگذار است. در ایران کشوری با پیشینه فرهنگی بالا، همواره بر اهمیت کتاب و کتابخوانی تاکید شده است و بزرگان دینی ما همچون حضرت علی (ع) نیز می فرمایند: کسی که با کتاب خواندن آرامش یابد، آسایشش سلب نمی‌شود.

با وجود توصیه های مکرر از این دست، کتاب و کتابخوانی همچنان مورد بی مهری قرار گرفته است و گسترش شبکه های اجتماعی و فضای مجازی هم روز به روز به این کم توجهی دامن می زند.این در حالیست که بر اساس آمارهای اعلام شده، میزان تحصیلات درصد زیادی از مجرمان کشور، زیر دیپلم است و شاید بتوان نتیجه گرفت که بین تحصیلات و بزهکاری رابطه ای مستقیم وجود دارد.چندی پیش نیز «محمدرضا باقرزاده» رئیس سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرد: بر اساس مشاهدات ما از یکی از زندان های کشور، حدود ۷۵ درصد افرادی که دارای حکم اعدام یا قصاص بودند، دارای مدرک تحصیلی پایین تر از پنجم ابتدایی یا بی سواد مطلق بوده اند.ممکن است بتوان از همه این اظهارات و آمارها نتیجه گرفت که با مطالعه و افزایش دانایی و آگاهی ها به تبع آن، نمی توان به راحتی اقدام به هر بزه و جرمی کرد و وارد دنیای جهل و سراسر استرس شد. مطالعه یک کتاب خوب فواید بسیاری دارد که در وصف هر یک می توان دنیایی مطلب و مقاله نوشت.درک بهتر دیگران، شغل و زندگی بهتر، افزایش دایره لغات، جلوگیری از آلزایمر از جمله مزایای مطالعه و خواندن کتاب است.

** با مطالعه، فکر انسان تعالی می یابد
یک نویسنده در این باره به خبرنگار ایرنا می گوید: بدیهی است هر اندازه میزان مطالعه بیشتر باشد، آمار جرم و جنایت پایین می آید، دلیل آن هم استفاده بهینه از اوقات فراغت و پرداختن به موضوع کتاب و کتابخوانی توسط افراد کتابخوان است.«فرحناز علیزاده» با بیان اینکه دوستداران کتاب هیچگاه وقت خود را به بطالت سپری نمی کنند، می افزاید: این افراد از هر فرصتی برای گرفتن «یار مهربان» در دستان خود بهره مند می شوند زیرا باور دارند، خواندن کتاب و یا تماشای یک فیلم که بیشتر آنها اقتباس از یک کتاب است، افق نگاهشان را تغییر می دهد.
وی ادامه می دهد: افراد کتابخوان از زندگی بهتر و با کیفیت برخوردارند به این دلیل که وقتی آگاهی آنها بیشتر باشد، می توانند برای رفع مشکلات، به دنبال راهکارهای بهتر و عملی تری بروند.به گفته نویسنده «سرسبیل هایت را نجو»، کتاب عصاره ای از تجربه ها، تمایل ها و اندیشه افرادی است که عمری را صرف به دست آوردن آن کرده اند.

** کتاب از ما آدم های بهتری می سازد
علیزاده با بیان اینکه مطالعه، امید به تغییر زندگی و غلبه بر محدودیت‌های موجود را برای ایجاد یک جامعه عادلانه‌تر ارتقا می‌بخشد، اضافه می کند: مطالعه از ما آدم‌های بهتری می ‌سازد بنابراین باید به فرزندان آموخت که خواندن، لذتی خارق‌العاده دارد و در عین حال، ابزاری برای بهتر شدن است.این مدرس کارگاه داستان نویسی می گوید: با مطالعه، تجربه های زیادی عاید انسان می شود، بدون اینکه او خود آنها را تجربه کرده باشد، علاوه بر این جهان بینی و نگاه فرد به هستی با خواندن کتاب گسترش و در نتیجه افکار او نیز پرورش می یابد.به گفته علیزاده، خواندن کتاب، انسان را در مواجهه با کژی و نادرستی های جهان مجهز و روح و جسم انسان را تغذیه می کند و در این شرایط ، خشونت خود به خود از بین می رود.

** از فضای مجازی هم بهره بگیریم
علیزاده با اشاره به گستردگی شبکه های مجازی و برخورداری بیشتر مردم از تلفن های هوشمند می گوید: باید از این فرصت بهره کافی را برد و از فایل های رمان و داستان موجود در این فضا استفاده کرد؛ کاری که نیاز به گذاشتن وقت زیاد هم ندارد.به گفته وی، حتما لازم نیست برای خواندن یک کتاب، گوشه ای خلوت نشست و کتاب را در دست گرفت بلکه در هر جا و هر زمان می توان کتاب های مجازی را همراه داشت و از فایل های صوتی آنها هم بهره مند شد.این منتقد ادبی با بیان اینکه شنیدن فایل صوتی به دایره واژگان انسان می افزاید، ادامه می دهد: روزانه بسیاری از مردم را در کوچه و خیابان می بینیم که با استفاده از گوشی (هندزفری)، انواع آهنگ و موسیقی می شنوند در حالیکه می توان فایل صوتی داستان و کتاب را جایگزین آن کرد.وی می گوید: در دنیای مدرن امروز که مجالی برای کتاب دست گرفتن نیست، می توان از فضای مجازی بهره کافی برد بنابراین‌ راه های مطالعه زیاد شده و دیگر نیاز نیست حتما در کتابخانه نشست و مطالعه کرد.به گفته علیزاده، می توان از کتاب های جیبی در قطع کوچک برای مطالعه در اتوبوس و مترو استفاده کرد و از اندک وقتی که در این میان پیدا می شود، نهایت بهره را برد.

** جامعه زرد بی مطالعه از رسانه زرد خطرناک تر است
یک نویسنده دیگر در این باره به خبرنگار فرهنگی ایرنا می گوید: یکی از مهمترین مواردی که باید در گزارش سالانه موسسات بین المللی درباره صلح و خشونت، مورد توجه قرار گیرد، این است که ۳۰ کشور آرام جهان در صدر کشورهای پر مطالعه هستند و بدون استثنا رتبه بندی مطالعه کشورهای خشونت آمیز بسیار پایین است.«شهره ماهی صفت» با بیان اینکه مطالعه استرس را کم و به تمرکز، رسیدن به آرامش و صلح با خود کمک می کند، می افزاید: در جامعه ای که صرفا مطالعه در دوران تحصیل آن هم به طور محدود و مقطعی عادت شود و کتابخوانی و مطالعه شبانه حتی به میزان اندک کمرنگ شود، همه برای مهمترین نیاز که همان آرامش است در جستجوی رفاه خواهند بود.وی یکی از مهمترین ابزارهای رسیدن به آرامش و صلح میان افراد را ترویج و احیای واقعی فرهنگ کتابخوانی دانسته و ادامه می دهد: دولت قطعا برای ترویج کتابخوانی و احیای مطالعه دارای مسئولیت است و می تواند با برنامه ریزی مدون و تشکیل اتاق مشاوران در این مسیر گام بردارد.این کارشناس مسائل اجتماعی با بیان اینکه هر دردی درمانی خاص دارد، اضافه می کند: خشونت یک ضعف بدنی نیست بلکه یک رنج روحی و نقصی رو به افزایش در روابط اجتماعی است بنابراین درمان درد خشونت به عنوان یک معضل روحی، حرکت در مسیر صلح با خود و دیگران است.

** اختصاص زمانی برای راز و نیاز و مطالعه
ماهی صفت با تاکید بر اختصاص زمانی حتی محدود به ارتباط و راز و نیاز با خدا و همچنین مطالعه، این دو را راهکاری قطعی برای کاهش خشونت در جامعه می داند و می گوید: در دنیایی که امواج نور، اینترنت و ماهواره بر روح و آرامش فکری انسان اثری مستقیم دارد، قطعا مطالعه و تمرکز بر کلمات و مفاهیم آن به آرامش روح و جسم کمک می کند بنابراین با مطالعه به افکارمان احترام گذاشته و اجازه می دهیم دور از هیاهوی بیرون، بر خواسته و علایق روحی خود متمرکز شویم.به گفته وی، مطالعه و عادت کودک به آن صرفنظر از هر نوع گرفتاری روزانه، این مهم را به کودک منتقل می کند که تغذیه روح به واسطه مطالعه یک ضرورت برای روزی پرتلاش است.
ماهی صفت می افزاید: مطالعه در هر حوزه ای به ویژه داستان و رمان و دنبال کردن علایق در کتاب به ما این فرصت را می دهد که مهربانتر باشیم و شخصیت های داستانی و تخیلات را قضاوت و تحلیل کنیم، هرچند مطالعه، کارکرد مغز را نیز تقویت می کند، مغز آدمی در کشاکش ابعاد مادی جویانه تحمیلی، به طور قطع به تقویت و استراحت با تمرکز به دور از هیاهوی محیط خارج نیاز دارد.وی با بیان اینکه افسردگی نیز در اثر تداوم مطالعه درمان می شود، ادامه می دهد: مطالعه همچنین دایره کلمات و قدرت بیان ما را تقویت کرده و این اعتماد به نفس در روابط اجتماعی، ما را موفق تر و جذاب تر می کند.

** انسان پس از مطالعه باهوشتر می شود
این فعال اجتماعی با استناد به نتایج تحقیقی که نشان داده انسان پس از مطالعه باهوش تر می شود، اضافه می کند: مغز چند روز پس از پایان مطالعه کتاب تغییرات مثبتی را نشان می دهد و دانشمندان دریافته اند که بهبود در کارکرد مغز به دلیل ارتباطات شدید در مغز و تغییرات عصبی است که در حافظه عضلانی ایجاد می شود بنابراین مطالعه به ما امکان قهرمان سازی، تخیل سازی و خلاقیت می دهد و آموزش و یادگیری، مهارت های جدید را فراهم می کند.وی با بیان اینکه مطالعه به تقویت حافظه کمک می کند، می گوید: وقتی فردی بیشتر بداند، تمایل بیشتری به اجتماعی بودن دارد و از فردگرایی فاصله می گیرد.
این نویسنده معتقد است صلح با خود می تواند به کاهش خشونت در روابط اجتماعی کمک کند و افکاری که در آرامش حتی نسبی قرار می گیرد، بهتر می تواند با برنامه ریزی در درونی سرشار از صلح و آرامش به نتیجه رسد.

** کودکان هر شب حداقل یک داستان بشنوند
ماهی صفت پیشنهاد می کند کودکانی که شاهد خشونت در خانواده هستند هر شب حداقل یک داستان بشنوند یا بخوانند و تاکید می کند: باید در کنار تعالیم دینی و الگوی عبادات الهی در خانه عادت به مطالعه را ترویج دهیم، یاد بدهیم و یاد بگیریم زیرا اگر همواره کار کنیم و به رفاه حداقلی برسیم، تنها راه آرامش در این شرایط مطالعه است.وی می افزاید: با ورود فضای مجازی، مطالعه و با خواندن مطالب کوتاه و تکراری فضا را برای تعقل و تفکر محدود کرده ایم، بنابراین بدیهی ترین شاخص های انسانی و اخلاقی مثل ایثار و کمک به دیگری را از دست داده ایم که ادامه این روند، جامعه را به سمت خشونت سوق می دهد و به تدریج خشونت های بارزتر خودنمایی می کند که در آن فرد از قالب یک انسان عادی به یک مجرم تبدیل می شود.ماهی صفت اظهار می دارد: در شرایطی به سر می بریم که حتی دورهمی های خانوادگی در فضای مجازی بیشتر شده و دیگر جایی برای پیوند و ارتباط افراد به طور فیزیکی وجود ندارد، جشن ها و تبریک ها و تسلیت ها در فضای مجازی انجام می شود بنابراین لازم است از این فضا قدری فاصله بگیریم و به جای ابزار های مجازی، فرهنگ نیل به آرامش درون را تمرین و تقویت کنیم که این جز با مطالعه میسر نخواهد بود.
نویسنده کتاب خبرنگار افق ۱۴۰۴ با بیان اینکه امروزه مطالعه در کمترین زمان محدود به فضای مجازی آنهم پیگیری اخبار است، ادامه می دهد: فضای زردی بر جامعه حاکم شده که تداوم آن انسان ماشینی را به انزوایی باطل می کشاند و موجب افزایش خشونت می شود.


منبع: بهارنیوز

نویسنده‌ای که برای بار دوم «هیوگو» را برد

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: نام «ان.کی. جمیسین» سال گذشته به عنوان اولین سیاهپوستی که جایزه «هیوگو» را دریافت کرده، بر سر زبان‌ها افتاد. این زن نویسنده امسال هم موفقیت خود را تکرار کرد و به پدیده سال‌های اخیر جوایز ادبیات علمی ـ تخیلی «هیوگو» تبدیل شد.سال گذشته او با رمان «فصل پنجم» برگزیده شد و در این دوره کتاب «دروازه ابلیسک» او از سوی مخاطبان برنده شد. مجموعه رمان «جمیسین» که از سوی داوران این جایزه «پیچیده و خارق‌العاده» توصیف شده، درباره موجودات جهش‌یافته‌ای است که می‌توانند محیط زمین را کنترل کنند اما مغلوب انسان‌ها می‌شوند.جایزه بهترین رمان کوتاه این دوره به «هر قلب یک درگاه است» نوشته ««شینان مگوایر» رسید. «اورسولا ورنن» با «دزد گوجه‌فرنگی» جایزه داستان بلند را به خانه برد و در بخش بهترین داستان کوتاه نام «امل المختار» نویسنده «فصول شیشه و آهن» به عنوان برنده جایزه «هیوگو» اعلام شد.
«اوسولا کی. لو گویین» نیز جایزه اثر مرتبط «هیوگو» را با «کلمات مساله من هستند» کسب کرد. این کتاب مجموعه‌ای از نوشته‌های ۱۶ ساله این نویسنده مطرح آمریکایی و برنده جایزه «نبیولا» درباره زندگی و کتاب‌هاست.«لویی مک‌مستر بوجولد» جایزه بهترین مجموعه رمان را از آن خود کرد و جایزه بهترین نویسنده نوقلم نصیب «جان دبلیو. کمبل» نویسنده «آدا پالمر» شد. امسال ۳۳۱۹ نفر برای انتخاب برندگان نهایی جوایز «هیوگو» رای دادند.«هیوگو» از مهم‌ترین جوایز علمی – تخیلی جهان به حساب می‌آید که از سال ۱۹۵۳ به صورت سالانه آثار داستانی و فانتزی را که به زبان انگلیسی به نگارش درآمده‌اند، مورد توجه قرار می‌دهد. این جایزه به نام «هیوگو گونزبک» بنیان‌گذار مجله علمی – ‌تخیلی «داستان‌های شگفت‌انگیز» و ثبت‌کننده‌ ترکیب «علمی – ‌تخیلی» نام‌گذاری شده است.برندگان جوایز «هیوگو» که بیش از ۵۰ سال سابقه دارد، توسط اعضای انجمن علمی – تخیلی جهان انتخاب می‌شوند. «اسحاق عظیم‌اف»، «آن لکی» و «نیل گیمن» از برندگان پیشین این جایزه‌ ادبیات علمی – تخیلی هستند.


منبع: بهارنیوز

شروع یک بازنگری فرهنگی

مرجان یگانه پرست-روزنامه بهار
این روزها اگر به شبکه‌های اجتماعی یا رسانه‌های مختلف سر بزنید با تصویری مواجه می‌شوید از کنسرت – نمایشی که یکی از برترین صداهای ایرانی در آن آوازخوانی می‌کند و آن کسی نیست جز همایون شجریان. به گواه سال اخیر و استقبال جمع کثیری از علاقه مندان موسیقی، یکی از پرطرفدارترین خوانندگان از هر رده سنی بوده است. پروژه «سی» هم که پیش از این جزییات اجرایی آن رسانه‌ای شد و بارها درباره اجرای آن به صورت هنری چند رسانه‌ای اطلاع رسانی شد، موجی ایجاد کرد از تلفیق هنرها؛ هنر نمایش، موسیقی، نور و صدا. پروژه «سی» به لطف طراحی‌ها و اجراها و البته صدا و موسیقی یگانه اش، اتفاقی نو در هنر تلفیقی ایران است. هنری که شور شعر پارسی و تاریخ را با روایتی مدرن و نمایشی در مخاطب علاقه مند زنده می‌کند.

پروژه «سی»: سفر به دنیای شاهنامه
کنسرت نمایش «سی» به داستان هایی از شاهنامه و با خوانندگی همایون شجریان درباره عشق، آزادی و میهن می‌پردازد. اولین اجرای آن به تازگی در ۱۹ مرداد ماه در مجموعه فرهنگی هنری سعدآباد اجرا شد و دیگر اجراهای آن هم تا ۱۰ شهریور فروخته شده است تا اینکه فروش روزهای بعد اعلام شود.کنسرت نمایش «سی» ، متنی دراماتیک و نمایشی دارد و متن آن را نغمه ثمینی نوشته است. به گفته خود ثمینی این پروژه، یک درام موسیقایی است که در آن هنر تئاتر و موسیقی به یکدیگر متصل شده‌اند و این ۲ مدیوم به همراه ویدئو مپینگ تلاش کرده‌اند تا با بهره گیری و اقتباس از شاهنامه فردوسی داستان هایی از عشق و بیداری و آزادی و میهن دوستی را روایت کنند.در این کنسرت نمایش که در فواصل اجرای نمایش ها، قطعاتی آوازی توسط همایون شجریان خوانده و گاهی با تک نوازی پورناظری و گاهی با همراهی گروهی سازها و همچنین آنسامبل شهرزاد برگزار می‌شد مخاطبان می‌توانستند با فضایی تصویری و موسیقایی همراه شوند که تلفیقی از دنیای کلاسیک و معاصر را به همراه داشت. اشعاری که برای این کنسرت نمایش برگزیده شده بود از بزرگان ادبیات ایران چون حکیم فردوسی و مولوی بود و آثار شاعران معاصری چون حسین منزوی و اهورا ایمان نیز آوازخوانی شد.اولین قصه از این درام موسیقایی با داستان عشق زال و رودابه آغاز شد که بازیگرانی چون صابر ابر، بهرام رادان و سحر دولتشاهی در آن به ایفای نقش می‌پرداختند و در ادامه به داستان‌های رستم و اسفندیار و همچنین رستم و سهراب می‌رسید که دیگر بازیگرانش دلنیا آرام، مهدی پاکدل، بانیپال شومون و حسین صوفیان بودند و کارگردانی آنها را علی‌اصغر دشتی بر عهده داشت.

عمده دیالوگ‌ها در نمایش‌ها با لحنی آهنگین بیان می‌شدند که تلاشی بود تا فضای کار را به‌ترکیب درام موسیقایی آن نزدیک‌تر کند و در میان داستان هایی که مثل پرده‌های مختلف یک نمایش اما با اتصال بیشتری روایت می‌شدند همایون شجریان قطعات آوازی خود را می‌خواند. از جمله این قطعات در روایت داستان زال و رودابه می‌توان به «آواز من کجا، باران کجا» ، «خوب شد» و «با من صنما» اشاره کرد که به حالات مختلف زال در رسیدن به محبوب خود رودابه می‌پرداخت.

تلفیق هنرها: موسیقی، نمایش،ویدئو مپینگ
استقبال از این کنسرت – نمایش به گونه‌ای بوده است تا آخرین زمان اعلام شده، بلیت‌های آن فروخته شده است. اجرای این پروژه در فضایی باز انجام می‌شود که در سابقه نمایشی و اجرایی ایران، چندان مرسوم نیست و تجربه اجرای چنین برنامه‌ای برای مخاطب ایرانی و اجراکننده‌ها به یک میزان تجربه آمیز و خاطره انگیز است. ضمن اینکه استفاده از فضاهای ملی و معماری ایرانی در کنار متن و آوای فارسی به انتقال معانی و فهم درون مایه اثر کمک کننده است. در فضای اجرای این کنسرت – نمایش با توجه به مشکل دید و سهولت ارتباط مخاطب تلاش شده است که با تصاویر ویدئو مپ که روی دیواره کاخ می‌افتد، تسلط بیشتری روی داستان برای مخاطب فراهم شود. بیشتر تصاویر ویدئو مپ شامل تصاویر قصه‌ها و شخصیت‌های نمایشی کار است و گاهی هم تصاویر قهوه خانه‌ای از شاهنامه بر آن نقش می‌بندد و مخاطبان کمتر می‌توانند شاهد دیدن همایون شجریان به عنوان خواننده و یا سهراب پورناظری و دیگر نوازندگان باشند.

مروری بر قطعات اثرگذار
در این کنسرت- نمایش همچنین قطعات «رگ خواب» و «ابر می‌بارد» هم گنجانده شده است که از جمله قطعات پرطرفدار در سال اخیر بوده است. قطعاتی که اتفاقا با استقبال تماشاگران و تشویق‌های آنان مواجه هم شد. قطعه «رگ خواب» که برای فیلم اثرگذاری با همین نام به کارگردانی حمید نعمت الله ساخته شده است و به طرز غریبی با این تلخی‌های زندگی و شرایط کاراکتر فیلم مطابقت دارد و دردهای او را به زبان می‌آورد. همایون شجریان و سهراب پورناظری در فیلم «آرایش غلیظ» حمید نعمت الله همکاری داشته‌اند و تجربه کاری آنها بسیار موفقیت آمیز بوده است. در این پروژه هم نعمت الله به عنوان مشاور فعالیت می‌کند و فیلمی مستند از این کنسرت- نمایش می‌سازد.

بها به داشته‌های فرهنگی
پروژه «سی» ، اثر ارزشمندی است و در تجربه‌های موسیقیایی و نمایشی این سال‌ها بی مانند. هر چند هنوز فضای اجرا ضعف‌هایی داشته باشد و جای نشستن همه تماشاگران مناسب نباشد یا هزینه‌های اجرا بالا باشد، البته این حسن مدیریت را می‌توان دید که گروه از ایجاد بازار سیاه و افتادن پروژه  به سطح جلوگیری کردند و این قابل تقدیر است که وارد بازی‌های تجاری و سطحی نشدند. قیمت‌ها با توجه به هزینه‌های بالای اجرای این پروژه منطقی است و در عین حال سعی شده است که قیمت‌گذاری بلیت‌ها به همه تماشاگران از دانشجو و علاقه‌مندان جدی این هنر توجه شود. صرف نظر از تجربه اجرا در فضای باز و احتمال وجود نقطه کور در دید تماشاگران و همچنین احتمال خسته کنندگی دست دست شدن موسیقی به نمایش و از نمایش به موسیقی، با همه این ضعف‌ها این اثر ارزشمند است زیرا تلاشی در مدح و ثنای شعر و غزل ایرانی است، نگاهی دوباره است به اعتبار بلندی چون فردوسی  و شاهنامه اش و البته قابل تقدیر است چون تلاشی مدرن و هماهنگ از هنرها و هنرمندان مختلف ایرانی است.  
در حالی که هنر ایرانی از آواز و شعر گرفته تا ضرباهنگ زورخانه‌ای ملی و موسیقیایی‌اش در معرض بی توجهی و گرایش روزافزون جوانان به سلیقه جهانی و در نتیجه کمرنگ شدن سلیقه فرهنگی و بومی ایرانی است، این کنسرت- نمایش با دور هم آوردن هنرمندانی اصیل در آواز، موسیقی و هنر بازیگری، تلاشی قابل تقدیر و تحسین است. این پروژه ارزشمند است چون به داشته‌های فرهنگی و ملی و بومی ایرانی بها می‌دهد و دوباره ما را با آنچه از آن ماست و در گوشه تاریخ مان خوابیده است، متوجه می‌کند. هنری که هویت ملی مان را گوشزد می‌کند و دل و شور احساس مان را زنده. که دلمان برای فرهنگ و شعر و آوازی که باز فرهنگی مان را می‌سازد، بتپد و این تپیدن خوب است. که شروع یک بازنگری دوباره است. به شدت به این دست بازنگری‌های فرهنگی، بومی و ایرانی نیازمندیم. و چه خوب که برترین‌ها در کنار هم بیایند و این شور را بیافرینند.


منبع: بهارنیوز

سریال پرستاران؛ مواجه با مشکلات پرستاران یا یک سریال خانوادگی؟!

روزنامه هفت صبح – سوسن سیرجانی: سریال «پرستاران» یکی از بحث برانگیزترین سریال های چند وقت اخیر تلویزیون است که به خاطر دور شدن از اهداف اصلی با انتقادهای زیادی رو به رو شده. با امین زندگانی، یکی از بازیگران این سریال گفت و گو کرده ایم.

سریال «پرستاران» در فصل دوم دچار تغییر و تحولات زیادی شد. درواقع سریالی که قرار بود در یک بیمارستان و در جریان فعالیت های حرفه ای چند پرستار پیش برود، ساختاری متفاوتی پیدا کرد و شخصیت های فرعی، کم کم به مهره های اصلی این سریال تبدیل شدند. امین زندگانی با اینکه شخصیتی به نسبت فرعی در سریال «پرستاران» دارد اما این شب ها در سرنوشت سریال، بسیار اثرگذار به نظر می رسد.

وزارت بهداشت، مانع ورود به حرفه پرستاران 
زندگانی چهارسال پیش در سریال «همه چیز آنجاست» نقشی مثبت را به همراه شهرام شاه حسینی تجربه کرد و حالا در پرستاران، مجددا مشغول ایفای نقش در یک نقش مثبت است. با او درباره این سریال و تجربه بازی در نقش های مثبت سریال ها گپ زده ایم.

زمانی که اعلام شد قرار است سریالی تحت عنوان «پرستاران» ساخته شود این طور به نظر می رسید که برداشتی از روی سریال پرستاران خارجی است اما ماحصل کار هیچ ربطی به آن ندارد. ما به جای اینکه شاهد مشکلات و مسائل پرستاران در یک مرکز اورژانس بیمارستان باشیم صرفا با زندگی خانوادگی آنها رو به رو هستیم. وقتی فیلمنامه را به شما دادند این موضوع برای خودتان جای سوال به وجود نیاورد؟

از آنجاییکه نقش من در حاشیه زندگی یکی از آن پرستاران بود، زیاد از بخش های دیگر سریال مطلع نبودم، اما کم و بیش در جریان این بودم که محدودیت هایی در رابطه با بیان برخی مسائل وجود داشته چون می دانم که در داستان اصلی فیلمنامه، موضوعاتی نظیر درگیری پرستاران با بخش پزشکی از قبیل دستمزد، ساعت کار، خطای پزشکی و… وجود داشته اما وزارت بهداشت با اینکه خودش سفارش دهنده این سریال بوده، اجازه ورود به این مسائل را به عوامل سریال نداده. مطمئنا وقتی تصمیم بر این بوده که سریالی در این زمینه ساخته شود نویسنده و تیم سازنده به مسائل تخصصی نگاه کرده اند اما همیشه این محدودیت ها نمی گذارد که وارد همه واقعیت ها شد.

با این حال آن طور که شنیده بودیم، کارشناسان زیادی برای هدایت بازیگران وجود داشته اند و تحقیقات میدانی زیادی انجام شده برای اینکه سریال به طور کامل فضای بیمارستان و روابط میان پرستاران در موقعیت های بحرانی را به تصویر بکشد اما چنین اتفاقی نیفتاده.

نقشی که من بازی کردم زیاد در رابطه با بیمارستان و اتفاقات پزشکی نبد. برای همین هم خیلی در این زمینه آگاهی ندارم. اما تا جایی که می دیدم، مشاوران پرستاری درس ر صحنه حضور داشتند که در زمینه صحبت کردن پرسنل با هم و حتی حرکات پرستاران هم نظر می دادند و به بازیگران کمک می کردند تا بازی شان واقعی تر به نظر بیاید.

در سال های اخیر با سه سریال «خاطرات مرد ناتمام، «همه چیز آنجاست» و «پرستاران» در تلویزیون حضور داشتید. در هر سه آنها نقش پسر خوب و خانواده دوست را داشتید و کاملا مثبت بودید. فکر نمی کنید بیش از اندازه مثبت بازی کردن در تلویزیون کلیشه ای می شود؟

 ببینید اینکه یک بازیگر فقط نقش های مثبت بازی کند به معنای کلیشه شدن نیست. اینکه بتوان یک نقش مثبت را متغیر و باورپذیر بازی کرد مهم است. مثلا در «خاطرات مرد ناتمام» من یک دکتر داروساز در دهه های گذشته ایران بودم و شخصیت و لحنی متفاوت داشتم. در پرستاران یک وکیل هستم و با شرایطی متفاوت.

نکته مهم این است که همه این نقش ها را یکنواخت بازی نکنم که البته این را من نباید بگویم، باید مخاطب نظر بدهد. از طرفی در سینمای ایران ضریب ریسک بیشتر در دست کارگردان و تهیه کننده است و تهیه کننده هم معمولا این ریسک را نمی پذیرد که چهره متفاوتی را برای نقش های روتین و تعریف شده انتخاب کند. تهیه کننده می گردد و چهره و استایلی که می خواهد را برای نقش منفی که نوشته شده پیدا می کند.

وزارت بهداشت، مانع ورود به حرفه پرستاران 
بنابراین کار من زمانی اهمیت پیدا می کند که بتوانم دو نقش مثبت را با در نظر گرفتن خاستگاه و خانواده ای که هر یک از این شخصیت ها در آن بزرگ شده اند متفاوت از هم بازی کنم. به هر حال در مسیر کاری هر بازیگر نقش های متعددی با توجه به سابقه کاری او در آن نوع نقش ها پیشنهاد می شود. من هم مثل همه بازیگران منتظر نقش های چالش برانگیز هستم. اما به هر حال نباید تاثیر فاکتورهایی مثل روابط در انتخاب نقش ها (یا همان مافیا که سعی می کنیم کمتر از این اصطلاح استفاده کنیم) را نادیده گرفت.

شما در مدیوم های دیگر مثل تئاتر، سینما و حتی شبکه نمایش خانگی تجربه نقش های منفی مثل عطاأالله واعظی در «شاهگوش» و شخصیت بدجنسی در فیلم فانتزی «اختاپوس: آهوی پیشونی سفید» را داشته اید. آنقدر در سال های اخیر شخصیت های سریال تلویزیونی شبیه هم شده اند که جای نقش های ویژه به این شکل در تلویزیون به شدت خالی است.

بله و همیشه مشکل اینجاست که پس از نوشتن متن و تصویب آن به ما بازیگرها زنگ می زنند و خیلی دست مان در این مسائل باز نیست. همین الان من نقش متفاوتی در تئاتر «بنگاه تئاترال» هادی مرزبان بازی می کنم که هر کس آن را می بیند باور نمی کند که من هستم و من این نقش کمدی را بازی می کنم. در همه دنیا مدیر برنامه هایی هستند که وظیفه شان انتخاب و برگزیدن نقش ها برای بازیگران است، اما در ایران این مسئله به صورت حرفه ای وجود ندارد و مدیر برنامه ها فقط تلفن جواب می دهند و قرارداد می بندند.

شما چهار سال پیش در سریال «همه چیز آنجاست»، تجربه همکاری با همین تیم سازنده «پرستاران» یعنی داوود هاشمی و شهرام شاه حسینی را داشتید. زمانی که برای نقشی مثبت در پروژه جدید به شما پیشنهاد دادند نمی ترسیدید که نقش ها شبیه به هم شوند؟

زمانی که نقش مسلم بن عقیل در «مختارنامه» و حضرت سلیمان در «ملک سلیمان» را بازی کردم، اطرافیان و دوستانم ابراز نگرانی کردند. معتقد بودند این دو با هم در حال پخش است و ممکن است هر دو نقش، شبیه به هم به نظر برسد و با انتقادهای فراوانی رو به رو شود. اما من در آن شرایط فقط سکوت کردم. این درباره «همه چیز آنجاست» هم صدق می کند. از زمانی که آن را بازی کردم چهار سال گذشته و من دیگر آن آدم چهار سال پیش نیستم. علاوه بر ظاهر، تجارب و نگاهم به زندگی تغییر کرده. از طرفی من به عنوان بازیگر، معیارهایی برای خودم دارم و در صورتی که بتوانم متفاوت تر از قبل باشم کار را قبول می کنم.

شاید بتوان سوال قبلی را این طور توضیح داد که شهرام شاه حسینی از آن دست کارگردان هایی است که هر نوع سریالی می سازد، از «همه چیز آنجاست» گرفته تا «هشت و نیم دقیقه» و حتی «پرستاران». اما شما با کارگردان هایی مثل «سیروس مقدم»، «قاسم جعفری»، «داوود میرباقری» و… کار کرده اید. این تفاوت کار کارگردانی برای تان ایجاد چالش نمی کند؟

موضوعی که درباره گذر زمان گفتم درباره شاه حسینی هم صدق می کند. او در این سال ها سینمایی «خانه دختر» را کارگردانی کرد. یا زمان ساخت «هشت و نیم دقیقه»، تغییر ژانر داده. بنابراین او هم دیگر شبیه چهار سال پیش نیست. اما به هر حال من خودم را می شناسم. در هر نقشی سعی می کنم گریزگاهی برای متفاوت بازی کردن داشته باشم. این تفاوت ممکن است از چشم تیزبین دور نماند اما کسی که معمولی به سریال ها نگاه کند این تفاوت را نمی بیند.


منبع: برترینها

حقایق فصل سوم «سریال فارگو»، از زبان کارگردانش

– ترجمه از آرش واحدی: «واقعیت امری‌ شکننده است» کمی به این جمله دقت کنید! واقعیت قرار است قطعی‌‌ترین چیز در جهان باشد. این سوال یا بهتر بگوییم وضعیتی است که همه ما روزی با آن روبه‌رو می‌شویم؛ منظور زمانی است که شخص با حقیقتی تلخ مواجه شده و دو راه بیشتر ندارد؛ اول این‌که چنین حقیقت تلخی را بدون ذره‌ای مقاومت بپذیرد یا به راه دوم گرایش پیدا کرده و واقعیت را برای خود به گونه‌ای دیگر رقم بزند. زیرا در هر صورتی وقتی واقعیت شکننده باشد، روزی به‌صورت کامل خواهد شکست. با این اوصاف شما با معادله ساده‌ای مواجه نیستید زیرا در هر شرایطی شما مرتکب اعمالی می‌شوید که قابل بازگشت نیست. در حقیقت شخص زمانی قصد دارد تعریف خود از یک اتفاق را ارائه دهد، واقعیت در نظرش متفاوت جلوه می‌کند. او موضوع را متفاوت‌تر از دوستان و آشنایان یا حتی غریبه‌ای که هنگام وقوع اتفاق کنارش ایستاده است می‌بیند.

هر شخصی تعریف خود را واقعیت از دارد!

مطرح کردن تمام این موضوعات ما را به فصل سوم مجموعه تلویزیونی تماشایی «فارگو» می‌رساند. مجموعه‌ای که توسط نوا هاولی خلق شده است و مانند فیلم سینمایی اصلی برادران کوئن هربار به دروغ در آغاز قسمت‌های مختلف خود می‌نویسد که «این یک داستان واقعی است» و هربار از ذهن مخاطبان‌‌اش را به بازی می‌گیرد. فصل قبل با داستانی به پایان رسید که شاهد هجوم بیگانه‌های فضایی به متل ارزان قیمت و دور افتاده‌ای بودیم، همین ختم کلام برای اشخاصی است که از نوشته شدن جمله معروف برگرفته شده از یک ماجرای واقعی لذت نمی‌‌برند.

فصل سوم ماجرایش کمی متفاوت است، هاولی با پیش کشیدن دو شخصیت یعنی گلوریا بورل (با نقش‌آفرینی کری کان) که رئیس پلیس تنزل مقام پیدا کرده‌ای است و شخصیت مرموزی با نام وی‌ام وارگا (با نقش‌آفرینی دیوید تیولز) معنای حقیقت در آمریکای مدرن را نابود کرده است. هاولی در این مورد می‌گوید: در وهله اول من باید خود آگاه باشم که درحال ارائه داستانی با برچسب واقعیت هستم، این در شرایطی است که من قصد دارم داستانی تعریف کنم که حتی به‌عنوان داستانسرایی نیز نمی‌‌توان آن را قبول کرد.

هاولی ادامه می‌دهد: من فکر می‌کردم داستان این فصل نیز مانند فصل اول خودش مسیرش را تا پایان راه پیدا می‌کند، فصل دوم قضیه‌‌اش فرق می‌کرد، داستانی که در حال توصیف آن بودیم بیشتر از زمانی که در اختیار داشتیم وقت می‌خواست و تنها راهکارمان همان ضربه قسمت انتهایی فصل بود که همه‌چیز را جمع می‌کرد، اما فصل سوم باز هم شرایط فصل اول را داشت؛ ما با تراژدی مواجه بودیم که یک پایان خوش کلاسیک داشت، اتفاقی که در فیلم اصلی «فارگو» نیز رخ می‌دهد.

هاولی در مورد چگونه شکل‌گیری فیلمنامه این فصل بیشتر توضیح می‌دهد: دوست ندارم وقتی مخاطبان با فصل‌های مختلف «فارگو» مواجه می‌شوند فکر کنند که همه‌چیز قراردادی است و مثلا در قسمت یکی مانده به آخر باید منتظر پیچش‌های مرسوم سریالی باشند. همیشه سعی کرده‌ام از هیچ الگوی منظمی برای نگارش این سریال استفاده نکنم و خودم را همراه با داستان به‌گونه‌ای پیش ببرم که حتی خودم نیز شگفت‌زده شوم.

هر شخصی تعریف خود را واقعیت از دارد!

هاولی در مورد شباهت‌های مجموعه تلویزیونی «فارگو» و وضعیت فرهنگی آمریکا در این روزها توضیح می‌دهد: متاسفانه در دورانی به‌سر می‌بریم که یک روز فردی در سنا بر علیه رئیس‌جمهور ایالات متحده شهادت می‌دهد و فردای آن روز شاهد انکار تمام اتفاقات ذکر شده در سنا توسط رئیس‌جمهور هستیم. حرف‌های رئیس‌جمهور در نقطه مقابل شهادت شخص فراخوانده شده به سنا قرار دارد و همه ما به‌خوبی می‌دانیم که تنها یکی از این ادعاها می‌تواند واقعیت داشته باشد. چند ساعت پس از توئیت رئیس‌جمهور آمریکا، تمام نشریات و خبرگزاری‌ها و شبکه‌های مجازی جبهه خود را میان این دو ادعا انتخاب می‌کنند و شروع به روکردن مدارکی برای اثبات حقانیت یکی از طرفین هستند.

در چنین شرایطی باید گفت که واقعیت بسیار شکننده است. گاهی مدارکی رو می‌شود که شما را برای کشف حقیقت سردرگم می‌کند. واقعیت در دنیای امروز ما به این حد شکننده است که رئیس‌جمهور نیز باید برای ثابت کردن منظرگاه خود نسبت به یک اتفاق بجنگد. در حقیقت نقطه نظرهای مختلف نسبت به یک اتفاق تعریف قدیمی واقعیت را در این روزها خدشه‌دار کرده است. پس در چنین شرایطی من می‌توانم از تک‌تک مخاطبان سریال بپرسم چه دلیلی دارد که ماجراهای روایت شده در «فارگو» را باور نکنند!؟

هاولی در مورد پیام فصل سوم «فارگو» می‌گوید: این شکننده بودن واقعیت در دنیای امروز تاثیرات منفی خود را نشان می‌دهد. تاثیراتی که وجوهی ترسناک در دنیای واقعی پیدا کرده و من سعی داشتم این تاثیرات را در فصل سوم «فارگو» به معرض نمایش بگذرام. این فصل قصد دارد به مخاطب ثابت کند که واقعیت در این دنیا شکست خورده است، آنچه که شما فکر می‌کنید واقعیت است می‌تواند درست نقطه مقابل واقعیت باشد و برداشت شخصی که کنار شما ایستاده است از همان اتفاق کاملا درست و واقعی باشد.

هاولی برای نمونه پای یکی از سکانس‌های کلیدی فصل سوم «فارگو» را به میان می‌کشد، زمانی که شخصیت فلتز (با نقش‌آفرینی مایکل استولبارگ) به منزل می‌رود و همسرش را در آغوش کشیده و با گریه می‌گوید: این دنیا غلط است، شبیه به دنیایی است که من متصور بودم ولی با این تفاوت که همه‌چیزش متفاوت است.

هاولی در توضیح این دیالوگ می‌گوید: فکر می‌کنم این روزها بسیاری از مردم این حس را دارند، برای مثال شما شبی در آمریکایی عادی به تختخواب می‌روید و فردای آن روز در آمریکایی بیدار می‌شوید که جنگ طلب است! این زمان هاست که شما متوجه می‌‌شوید چیزی در دنیا غلط است.

کاراکتر گلوریا (کری کان) در فصل سوم «فارگو» مظهر قهرمان کلاسیک داستان‌ها و فیلم‌ها محسوب می‌شود، او با ایمان و اعتقاد بالای خود به‌دنبال حقیقت می‌رود و هربار که شکست می‌خورد گرچه افسرده و غمگین می‌شود ولی امید خود برای کشف حقیقت را از دست نمی‌‌دهد. گلوریا ویژگی‌های جذاب زیادی برای مبدل شدن به یک قهرمان را دارد، در حقیقت هاولی قهرمان این وضعیت آشفته را در دل گذشته جست‌وجو می‌کند، شخصی که حتی به دلیل طرز فکر قدیمی شده‌‌اش از جایگاه یک رئیس پلیس به یک پلیس ساده تنزل مقام پیدا می‌کند ولی همچنان بر اصول خود پایبند می‌ماند، او هنوز تکنولوژی را قبول ندارد و کار با کامپیوتر را نمی‌‌پذیرد. گلوریا تنها شخص آگاه و باهوش در دنیای فصل سوم «فارگو» به‌شمار می‌رود که به‌درستی به ارتباط قتل اشخاصی که نام فامیل آن‌ها استاسی است شک کرده و راز نهفته در این قتل‌ها را کشف می‌کند.

هر شخصی تعریف خود را واقعیت از دارد!

هاولی در مورد این کاراکتر می‌گوید: جنگ گلوریا برای به‌دست آوردن معنای اصلی حقیقت است، او می‌خواهد راز چند قتل را کشف کند تا بتواند با خیال راحت بگوید؛ واقعیت این است! این اتفاق به‌شکلی که من می‌گویم رخ داده است! هاولی در مورد ابعاد مختلف واقعیت در دنیای مجازی محور امروز می‌گوید: این‌که مردم نقاط مختلف جهان هر روز با اتفاقاتی مواجه می‌شوند که آن را باور ندارند امری محتمل به نظر می‌رسد، آن‌ها حق دارند در دنیای به شدت مجازی شده امروز به برخی از خبرهایی که در مورد اتفاق‌های روز کشورشان پخش می‌شود، شک کنند. درنهایت آن‌ها با واقعیتی مواجه می‌شوند که به هیچ عنوان آن را قبول ندارند. این وضعیت در آمریکا بسیار نگران‌کننده شده است، ما در این روزها تقریبا هیچ‌یک از اخباری که به‌عنوان واقعیت به ما خورانده می‌شود را باور نداریم.

واقعا چه اشخاصی برنده نزاع میان واقعیت مطلق و واقعیت نسبی هستند!؟ جایگزینی واقعیت‌ها در دنیای مجموعه تلویزیونی «فارگو» مخصوصا در فصل سوم تلفات زیادی به‌جا گذاشت، تلفاتی که ما تا آخرین لحظه قسمت پایانی فصل منتظر اضافه شدن شخصیت‌هایی جدید به فهرست آن‌ها بودیم. دنیای حقیقی نیز از همین روند پیروی می‌کند، ما نمی‌‌توانیم به‌صورت حتمی از رخ دادن اتفاقی مطمئن باشیم، ما در جایگاهی هستیم که باید امیدوار باشیم جزو تلفات این جایگزینی واقعیت‌ها نباشیم. چیزی که شاید ما را بیشتر نگران می‌کند کمبود افرادی چون کاراکتر گلوریا در دنیای واقعی است، دنیایی که امیدواریم نام شخصی چون گلوریا را هیچگاه در فهرست تلفات آن نبینیم.


منبع: برترینها

جدیدترین آمار فروش فیلم‌های روی پرده/ «نهنگ عنبر۲» در آستانه ۲۱ میلیارد شدن

آمار فروش فیلم‌های جدید سینمایی در حالی اعلام شد که «نهنگ عنبر ۲» به فروش بیش از ۲۰ میلیارد تومان دست یافته است.

غلامرضا فرجی – مدیر پخش حوزه هنری – در گفت‌وگو با ایسنا درباره میزان فروش فیلم‌های «فصل نرگس» و «بیست و یک روز بعد» که اکران آن‌ها به تازگی شروع شده است بیان کرد: فیلم سینمایی «فصل نرگس» به کارگردانی نگار آذربایجانی با ۱۵ سالن، در دو روز ۱۸ و ۱۹ مردادماه به فروش ۱۵ میلیون تومان رسید و «بیست و یک روز بعد» هم تاکنون ۱۲۵ میلیون تومان در ۲۰ سالن تهران و ۶۰ میلیون تومان در ۲۴ سالن شهرستان‌ها فروش داشته که در مجموع به رقم ۱۸۵ میلیون تومان می‌رسد.

وی آمار فروش فیلم «زیر سقف دودی» ساخته پوران درخشنده را نیز یک میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان با هفت سالن در تهران و ۸۵۰ میلیون تومان با ۱۳ سالن در شهرستان عنوان کرد که در مجموع این فیلم دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروش داشته‌اند.

حبیب اسماعیلی – مدیر دفتر پخش رسانه فیلمسازان – هم آمار فروش فیلم‌ «اکسیدان» حامد محمدی را هفت میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان با ۱۱۰ سالن اعلام کرد.

به گفته او «گذر موقت» به کارگردانی افشین هاشمی با ۱۸ سالن در تهران تاکنون  ۸۰ میلیون تومان فروش داشته است.

علی سرتیپی – مدیر عامل فیلمیران – با اشاره به اینکه طبق روال رقم فروش فیلم «ساعت ۵ عصر» را شنبه‌ها منتشر می‌کند، میزان فروش فیلم سینمایی «سارا و آیدا» به کارگردانی مازیار میری را ۱۰۲ میلیون تومان با ۱۶ سالن در تهران اعلام کرد.

وی در ادامه گفت: آمار فروش فیلم سینمایی «رگ خواب» در تهران و شهرستان‌ها چهار میلیارد و ۳۰میلیون تومان با ۳۱ سالن و «نهنگ عنبر» ۲۰ میلیارد و ۸۵۰ میلیون تومان با ۲۴ سالن است و اکران آن‌ها همچنان ادامه دارد.

 عبدالله علیخانی – تهیه‌کننده و پخش‌کننده فیلم «پا تو کفش من نکن» – هم فقط آمار شب گذشته این فیلم سینمایی را در اختیار داشت که آن را ۲۵ میلیون تومان با ۲۲ سالن در تهران اعلام کرد.


منبع: عصرایران

کنسرت‎هایی که این هفته برگزار می‎شود/ از کرمان تا لاهیجان (+جدول/ سبک)

در هفته چهارم مردادماه ۱۳۹۶، کنسرت‎های متعددی در سبک‎های مختلف برگزار می‎شود.

عصرایران – کنسرت‎های مختلفی در این هفته (۲۱ تا ۲۷ مرداد ۱۳۹۶) در شهرهای مختلف کشور برگزار می‎شود.

این هفته چند کنسرت در سالن رودکی، سالن میلاد نمایشگاه بین المللی، تالار وحدت و شهرهایی مانند کرمان، چالوس، لاهیجان، زنجان و … روی صحنه می رود. از علی قمصری و سیروان خسروی تا رحیم شهریاری و محسن یگانه این هفته کنسرت های خود را برگزار می کنند.

در ادامه به “مهمترین” کنسرت‎هایی که این هفته برگزار خواهد شد، اشاره می‎شود. در این خبر به کنسرت‎هایی پرداخته می شود که بلیت فروشی آنها آغاز شده یا به اتمام رسیده است و برگزاری آن قطعی به نظر می رسد.

















































نام گروه یا خواننده

زمان

مکان

سبک

فرزاد فرزین

۲۱ مرداد ساعت ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰


برج میلاد – تهران

پاپ

سه‌تار نوازی حمید
متبسم

۲۱ مرداد ساعت ۲۰:۳۰

فرهنگسرای نیاوران –
تهران


کلاسیک ایرانی

بهنام بانی

۲۱ مرداد ساعت ۱۹ و ۲۲


سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران

پاپ

تجربه رنگین کمان در
تاریکی دوره چهارم


۲۱ مرداد ساعت ۲۰

تئاتر مستقل – تهران

راک/ تلفیقی

تجربه اقیانوس یخ‌زده
دوره چهارم

۲۱ مرداد ساعت ۲۲


تئاتر مستقل – تهران

راک/ تلفیقی

همنوایی اشعار زنده یاد
افشین یدالهی در شب ترانه و موسیقی


۲۱ مرداد ساعت ۲۰

پردیس تئاتر شهرزاد -
تهران

نشست هنری ادبی

چند شب کمانچه

۲۱ مرداد ساعت ۲۱


سالن رودکی – تهران

کلاسیک ایرانی

حسین صفامنش (گروه
آرشاویر)


۲۲ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

تالار وحدت – تهران

فولکلور/ کلاسیک ایرانی

بهنام بانی

۲۲ مرداد ساعت ۲۱

فضای باز مجموعه کارمانیا
– کرمان


پاپ

افشین آذری

۲۲ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران


پاپ

چند شب کمانچه (شب دوم)

۲۲ مرداد ساعت ۲۱

سالن رودکی – تهران


کلاسیک ایرانی

محمد علیزاده

۲۳ مرداد ساعت ۱۸:۳۰ و ۲۱:۳۰


سالن تالار البرز – لاهیجان

پاپ

سیروان خسروی

۲۳ مرداد ساعت ۲۱

فضای باز مجموعه کارمانیا
– کرمان


پاپ

ارکستر ملی ایران (فریدون
شهبازیان)

۲۳ و ۲۴ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

تالار وحدت – تهران


کلاسیک

شهره سلطانی (ویژه
بانوان)

۲۲ و ۲۳ مرداد ساعت

فرهنگسرای نیاوران –
تهران


کلاسیک ایرانی

چند شب کمانچه (شب سوم)

۲۳ مرداد ساعت ۲۱

سالن رودکی – تهران


کلاسیک ایرانی

احسان خواجه امیری

۲۳ و ۲۴ مرداد ساعت ۱۸:۳۰ و ۲۲


تالار وزارت کشور -
تهران

پاپ

بابک جهانبخش

۲۳ و ۲۴ مرداد ساعت ۱۸ و ۲۲


سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران

پاپ

محسن یگانه

۲۴ و ۲۵ مرداد ساعت ۱۸ و۲۲

سالن هلال احمر – زنجان


پاپ

گروه تال (فرج علیپور)

۲۵ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

تالار وحدت – تهران


کلاسیک ایرانی

گروه بدرام

۲۵ مرداد ساعت ۲۰:۳۰

سالن برج آزادی – تهران


راک

ارکستر سنتور رویش

۲۵ مرداد ساعت ۲۱

سالن رودکی – تهران


کلاسیک ایرانی

سینا شعبانخانی

۲۵ مرداد ساعت ۲۱

فضای باز مجموعه کارمانیا
– کرمان


پاپ

گروه برزمهر

۲۵ مرداد ساعت ۲۱

فرهنگسرای نیاوران –
تهران


کلاسیک ایرانی

گروه سون

۲۵ مرداد ساعت ۱۸ و ۲۱


سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران

پاپ

بهنام بانی

۲۵ و ۲۶ مرداد ساعت ۱۸ و ۲۲


برج میلاد – تهران

پاپ

رضا صادقی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

مرکز همایش تله کابین –
رامسر


پاپ

علی قمصری (همنوازان
حصار)

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن سهروردی – زنجان


کلاسیک ایرانی

اشوان

۲۶ مرداد ساعت ۱۹ و ۲۲


سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران

پاپ

رضا مهاجر

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن همایش های امام علی
(ع) – تهران


پاپ

گروه کهن ساز

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

فرهنگسرای ارسباران –
تهران


کلاسیک ایرانی

فریدون آسرایی

۲۶ مرداد ساعت ۱۸:۳۰

تالار شهرداری – اسلام
آباد غرب


پاپ

گروه مهربانی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن رودکی – تهران


کلاسیک ایرانی

محمد علیزاده

۲۶ مرداد ساعت ۲۲:۳۰

آمفی تئاتر ماسک سفید –
سرعین


پاپ

سیامک آقایی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن شهید سلمان هراتی –
ساری


کلاسیک ایرانی

سیامک عباسی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

فضای باز مجموعه کارمانیا
– کرمان


پاپ

گروه همنوازان اقبال

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

فرهنگسرای نیاوران –
تهران


کلاسیک ایرانی

زانیار خسروی

۲۶ مرداد ساعت ۱۸ و ۲۱


سینما آزادی – کرمانشاه

پاپ

ناصر وحدتی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن سینما جهان نما – چالوس


فولکلور/کلاسیک ایرانی

سینا شعبانخانی

۲۶ مرداد ساعت ۲۱

سالن ذوب آهن – شاهرود


پاپ

ارکستر سمفونیک تهران (شهرداد
روحانی)

۲۶ و ۲۷ مرداد ساعت ۱۱

تالار وحدت – تهران


کلاسیک

محسن یگانه

۲۷ مرداد ساعت ۱۸ و ۲۲


برج میلاد – تهران

پاپ

گروه مهراوه

۲۷ مرداد ساعت ۲۱

تالار اندیشه حوزه هنری
– تهران


فولکلور/کلاسیک ایرانی

محمد سرمدی

۲۷ مرداد ساعت ۲۱

تالار ایوان شمس –
تهران


پاپ

رحیم شهریاری

۲۷ مرداد ساعت ۱۹ و ۲۱:۳۰


سالن میلاد نمایشگاه بین
المللی – تهران

فولکلور/کلاسیک ایرانی

گروه دنگ شو

۲۷ مرداد ساعت ۲۱:۳۰

سالن زنده یاد نامجو – رشت


پاپ

علی قمصری (همنوازان
حصار)

۲۷ مرداد ساعت ۲۰:۳۰

سالن امیر نظام گروس –
بیجار


کلاسیک ایرانی


منبع: عصرایران

خواننده مشهور به جرم رقص زندانی شد!

عبدالله الشهرانی، خواننده و بازیگری است که دوشنبه گذشته در جشنواره موسیقی طائف این حرکت جنجالی را انجام داد و باعث شد چند ساعتی در بازداشت بماند.
در ویدئویی که از این کنسرت به‌طور گسترده منتشر شد، آقای شهرانی میکروفن خود را زمین می‌گذارد تا حاضران را به تشویق کردن ترغیب کند. سپس بازوی راست خود را روی صورتش قرار می‌دهد و دست دیگر را به طور کشیده در راستای دست راست خود دراز می‌کند. این حرکت باعث تشویق حاضران شد.
این حرکت که داب نام دارد توسط مسئولان مبارزه با مواد مخدر وزارت کشور عربستان ممنوع شده است چراکه مقامات این کشور حرکت داب را به نحوه مصرف مواد مخدر شبیه می‌دانند.
در پی واکنش‌ها به این موضوع، شهرانی روز سه‌شنبه در حساب توییتر خود به خاطر این حرکت عذرخواهی کرد و آن را تصادفی در تناسب با فضای پر انرژی کنسرت دانست.
این حرکت در سال ۲۰۱۴ توسط اسکیپا دا فیلپا رپر آمریکایی برای نخستین بار انجام شد. داب خیلی زود با استقبال روبرو شد و بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران و سیاستمداران آن را در موقعیت‌های مختلف انجام می‌دهند.
 


منبع: بهارنیوز

رایان: حال استاد شجریان خوب است

رایان شجریان در اینستاگرام نوشت: «در چندین روز گذشته بارها و بارها صفحاتی را در اینستاگرام دیده‌ام که خود را به جای من، همایون جان، مادرم و مژگان جا می‌زنند و اخبار دروغ درباره پدر منتشر می‌کنند.دوستان عزیز حال پدر خوب است. خانواده من به آرامش نیازمند است. لذا خواهشمندم از درست کردن این صفحات و انتشار اخبار دروغ خودداری کنید، تمامی اینها جز ناآرام کردن خانواده من چیز دیگری به وجود نمی‌آورد. پدرم در حال استراحت است و حالش خوب است.»


منبع: بهارنیوز

چرا سریال «پنچری» پنچر است؟

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: سریال کمدی شبکه سه در حالی دو هفته دیگر تمام می شود که پس از بیست و شش قسمت نتوانسته موج ایجاد کند و عنوان سریال کمدی موفق را بگیرد. در این گزارش دلایل ناکامی «پنچری» واکاوی شده است.

پیش درآمد

سریال های طنز معمولا با اقبال بیشتری از سوی بیننده مواجه میش وند و نیاز به تشریح چرایی آن نیست منتها یک اصل ثابت شده وجود دارد که مخاطب هر سریالی را نمی پسندد و مثل چند دهه پیش با هر اثری همراه نمی شود. طرح سلیقه ها بالا آمده و کار کمدی سازها سخت تر شده است. یکی از دلایل مهم که جز معدودی، مابقی سریال های طنز در سال های اخیر موج ایجاد نکرده اند را باید در همین نکته جست و جو کرد.

چرا سریال «پنچری» پنچر است؟

برزو نیک نژاد با علم به سخت پسندی مردم سراغ «پنچری» رفته ولی متاسفانه تلاشش بعد از بیست و شش قسمت به بار ننشسته. پخش سریال او روزی از شبکه سه شروع شد که سریال طنز جدیدی روی آنتن نبود و شانس یکه تازی داشت. «پنچری» اما به رغم داشتن مخاطب ثابت، جزو سریال های کمدی موفق دسته بندی نمی شود و به دلایل متعدد نامش سر زبان ها نیفتاده. در این گزارش دلایل ناکامی «پنچری» و به عبارت دیگر ضعف هایی که ناکامی سریال را باعث شده مرور کرده ایم.

کارگردان

برزو نیک نژاد جزو سریال سازهایی است که پیش از کارگردانی تجربه نویسندگی داشته و چند فیلم سینمایی ساخته. پس حالا می توان عیار او را سنجید و خوب یا بد «پنچری» را به پای او گذاشت. نیک نژاد فیلمنامه سریال های «دودکش» و «روزهای بد بدر» را نوشته و فیلم های «ناخواسته» و «زاپاس» را کارگردانی کرده است.

در این میان «دودکش» و «زاپاس» جزو کارهای قابل دفاع او به حساب می ایند. «دردسرهای عظیم ۱ و ۲» و «قرعه» سریال هایی هستند که پیش از «پنچری» در مقام کارگردان ساخته که سری اول «دردسرهای عظیم» چند پله بالاتر از دیگر سریال های او قرار می گیرد.

برزو نیک نژاد در مجموع کارگردان متوسطی است که سعی کرده در خلق موقعیت های کمدی به تعریفی منحصر به فرد برسد اما «همیشه» موفق نبوده. تلاش او در «دردسرهای عظیم ۱» و «زاپاس» جواب داده و در مابقی نه. سری دوم «دردسرهای عظیم» به دلیل تکراری بودن موفقیت فصل قبل را به دست نیاورد. و «قرعه» از ابتدا مورد پسند قاطبه مخاطبان قرار نگرفت.

قصه

نیک نژاد در نگارش فیلمنامه همکاری داشته. پس سهم او از خوب یا بد بودن این سریال محدود به کارگردانی نمی شد. «پنچری» در قسمت های اول بلاتکلیف بود و قصه ای منسجم نداشت. محور داستان بر مقدمات ازدواج کاراکتر یوسف تیموری، سولماز غنی و موانع ازدواج رضا داوودنژاد و زهره فکور صبور می گذشت.

چرا سریال «پنچری» پنچر است؟

کمی بعد پای دیگر شخصیت ها ازجمله شهره سلطانی به داستان باز شد که قصد تعطیلی شرکت پدرش را دارد و حسابدار آن یعنی یوسف تیموری دنبال نقشه برای جلوگیری از این اتفاق است. همچنان داستان موش و گربه وار او ادامه دارد و گره ها باز نمی شود.

چندی پیش تهیه کننده سریال به انتقاد هفت صبح این طور پاسخ داده بود: «اساسا این سریال موقعیت محور است و براساس داستانک ها پیش می رود.» اگر موقعیت ها قدرت ایجاد خنده داشتند می شد برهان مهام را پذیرفت اما داستان بر روایت چند اتفاق بنا نهاده شده و گرفتار دور تسلسل شده و پیش نمی رود و در نتیجه مخاطب با اشتیاق آن را دنبال نمی کند.

شوخی ها

سریال «پنچری» طنز است و طبعا باید برای ایجاد خنده از موقعیت های کمیک و دیالوگ های طنز بهره ببرد. سریال اتفاقا به اندازه کافی از این دو فاکتور برخوردار است اما چه می شود که به کارش نیامده؟ دلیل اصلی بکر نبودن شوخی ها و موقعیت هاست. نویسندگان و کارگردان روی شوخی های کلامی بیش از حد مانور داده اند بدون آنکه دست به خلاقیت بزنند. مثلا کاراکتر مهران غفوریان و اشکان اشتیاق علاقه زیادی به جمله های معروف که نمونه اش را در فضای مجازی و روی کامیون ها می بینیم، دارند.

مدام تکرار می شود این جمله کجا نوشته شده بود؟ بازی با کلمات دیگر ابزار ایجاد شوخی است که بعد از چند قسمت خاصیت خود را از دست داد. موقعیت ها نیز کارکرد قدرتمندی برای خلق لحظات ناب کمدی ندارند؛ چند بار می توان به شرایط قادر که عمو توی ذوق او می زند، خندید؟ تا کجا پرخاشگری و شوخی همزمان مریم سعادت جذابیت دارد؟ موقعیت ها در قسمت های ابتدایی کشش داشتند و امید می رفت تقویت شوند ولی رنگ تکرار گرفت.

کاراکترهای کلیشه ای

این پاراگراف ارتباط تماتیک با پاراگراف قبلی و بعدی دارد. یعنی همان طور که شوخی های کلامی و موقعیت ها تکراری هستند، کاراکترهای «پنچری» هم براساس الگوی آشنا طراحی شده اند. اگر کارگردان استفاده بهینه ای از آنها می کرد حالا به عنوان پاشنه آشیل از آن یاد نمی کردیم. حمید لولایی به عنوان یادآور خشایار «زیر آسمان شهر» است؛ او همان خساست و رفتارهای دوگانه و اغراق شده را دارد. اکت های این چنین رضا داوودنژاد را ابتدا در «پشت کنکوری ها» دیده بودیم.

چرا سریال «پنچری» پنچر است؟ 
رفتارهای غلامرضا نیکخواه ذهن را به سمت سریال های طنز مهران مدیری و نیز «بزنگاه» می برد. مریم سعادت سال هاست نقش زن های قلدر مآب و غرغرو داده می شود حال که استعداد این بازیگر فراتر از چنین کلیشه هایی است. شرط انصاف نیست به بازی متفاوت یوسف تیموری اشاره نکنیم. کاراکتر حمید نشانی از اکت های همیشگی این بازیگر ندارد و همین برگ برنده کارنامه او در سریال «پنچری» شده.

بازیگران کلیشه ای

وقتی برای طراحی کاراکترها خلاقیت وجود نداشته باشد، انتخاب بازیگر هم کار چندان سختی نیست. درحالی که کارگردان می توانست برای شخصیت های آشنا، بازیگرانی گزینش کند که پیش تر تجربه بازی در چنین نقش هایی را نداشته باشند. در سطور بالا به برخی اشاره کردیم و گفتیم کجاها شخصیت های شان را دیده ایم. به این جمع می توان مهران غفوریان را اضافه کرد که کلی فیلم و سریال بازی کرده و در نقش آدم های خالی بند و آسمان جل. او در نقش جمشید «پنچری» الگوهای پیشین را به خدمت گرفته و کاراکتر را بیش از پیش کاریکاتوری کرده.

زهره فکور صبور از سریال «روزگار جوانی» نقش دختری دم بخت را بازی می کند و در «پنچری» هم چشم مان را نبسته ایم تا خوبی سریال را نبینیم اما ایده مرکزی سریال به خاطر دلایلی که ذکرش رفت، مانع از موفقیت آن شده. کارگردان خواسته فضایی فانتزی خلق کند و در دل این اتمسفر هم بخنداند و حرف های مهم بزند. متاسفانه این تلاش ثمر نداده و با سریال ناموفقی رو به رو هستیم.


منبع: برترینها

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله

ماهنامه همشهری ۲۴ – نیما حسنی نسب: نوشتن درباره کارهای سینمایی حمید نعمت الله منتقد پیگیر و علاقه مند به تحلیل حال و روز و شرایط پیچیده و بغرنج سینمای امروز ایران را در وضعیت دشواری قرار می دهد؛ وضعیتی که محصول تناقضی بنیادین و کمی غیرقابل توضیح میان شباهت و اشتراکات تماتیک و اجرایی و از آن سو تفاوت و تمایز ماهوی میان این آثار است. منظورم مشخصا فیلم هایی است که در دو دهه اخیر و پس از مقطع اصلاحات ساخته شد و جریان و مسیر سینمای پس از انقلاب را یک بار دیگر – پس از یک تقسیم غیرقابل چشم پوشی به دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی – تغییر داد.

دورانی که تعبیر مشکوک و نامشخصی به نام «فیلم اجتماعی» چنان محبوب و معتبر و مقبول شد که حتی بی توجه به همه تاریخ سینما و صد سال پیشینه مطالعات سینمایی به آن عنوان موهوم ژانر اجتماعی هم دادند. روزگاری که پسوند اجتماعی قرار بود حتی به ژانرهای مهم و کلیدی تاریخ هم اعتبار و وجاهت بدهد و مثلا فیلمسازان ترجیح می دادند (و می دهند) که از ملودرام اجتماعی و کمدی اجتماعی برای توضیح و توصیف فیلم شان استفاده کنند تا خود این ژانرهای مادر و خودبسنده و جامع.

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله

از این منظر فیلم های حمید نعمت الله اصلی ترین و بهترین نمونه ها برای توضیح (یا شرح توضیح ناپذیری) همان تناقض های اساسی است که ارزیابی فیلم اجتماعی را دچار چالش های جدی می کند. او در هر چهار فیلمش تناقض ظاهری میان داستان گویی و سرگرمی با رئالیسم و واقع نمایی و تلقی اجتماعی از فیلم ها به عیان ترین شکل نمود داد و هیچ وقت خودش را پشت ادعاهای فریبنده، تریبون شدن برای این گروه و آن جناح حرف های خطیر و به ظاهر تند و تیز و شعارهای پرمشتری و خلاصه در یک کلام کسب و کار با این عبارت پنهان نکرد.

فیلم هایش – فارغ از ارزش گذاری کیفی – عیان ترین و واقعی ترین جلوه های تصویر اجتماع شد و شاید اصلا به همین دلیل به آن درجه از اهمیت و اعتباری که شایسته اش بود نرسید؛ در سطح جهانی به اقبال همتایان به اصطلاح «مدرن» تر و زبل تر خود دست پیدا نکرد و در سطح داخلی هم به رغم تعریف و تمجیدهای مختلف هرگز به قله ها نرسید و برند نشد. منتقدان اغلب سر بزنگاه فیلم های او را فراموش کردند و آن چنان که باید به زیر و بم های تلاش او برای ساخت و پرداخت سینمایی مقولات اجتماعی نپرداختند.

تماشاگران عام هم فیلم هایش را اغلب بیشتر از حد تحمل و علاقه شان تلخ و جدی و واقعی یافتند که برای تماشایش سر و دست بشکنند و گیشه های آثارش را رکوردشکن کنند (حتی وقتی سعی کرد کمدی بسازد). با این حال با کسب اجازه از دوستان و همکاران دقیق و نکته سنج (و احیانا جوگیر) خودم همین ابتدا می خواهم بگویم که چند ساخته نعمت الله در این دو دهه از اصیل ترین و پرثمرترین تولیدات سینمایی است که با نام اجتماعی به آن ارج می نهند و جسارتا گمان می کنم در بلندمدت بیش از سایر همکاران و همتایان این روزگارش شاخص و ماندگار خواهد شد.

یکی از ویژگی های مهم و حیاتی فیلم های نعمت الله (با در نظر گرفتن سهم موثر همراه و همکار و رفیق همیشگی اش هادی مقدم دوست) اصلا همین بوده که گاهی چنان آینه وار بازتاب حال و روز واقعی و بی پیرایه و بی بزک و دوزک زندگی و اوضاع بخشی از تماشاگران شده که آنها چندان تمایلی به این همه صراحت و بی تعارفی نداشتند و شاید دوست نداشتند کسی این جور رک و پوست کنده حال و روزشان را ترسیم و تعریف کند یا به نمایش عمومی بگذارد. به نظرم این صراحت و اصالت (گاه آزار دهنده و نامطبوع برای تماشاگر) از اینجا می آید که او بیشتر از سینماگران هم سنش از تجربه زیسته و عمری که گذرانده برای نوشتن و ساختن و خلق شخصیت ها و موقعیت های آثارش استفاده کرد.

ساخته های نعمت الله جوری است که به سادگی می شود سِیر تجربه های یک شهروند معمولی اما خوش قریحه و خوش سلیقه در روزگار معاصر فرض شان کرد که سازنده از تمام یا بخشی از لایه ها و مفاهیم و دلالت های آثارش آگاه است. با این حال خرافه «نیت و خودآگاه سینماگر/ مؤلف» سال هاست که دچار تشکیک اساسی شده و حالا دیگر می شود به راحتی فرض کرد که طیف وسیعی از پیش فرض ها، تنش ها و تضادهای فرهنگی از خلال کدها و قراردادها و الگوهایی که شاید از کنترل فیلمساز بیرون اند عمل می کنند و روی پرده نقش می بندد.

بنابراین جلوه های مختلف واقعیت اجتماعی زیست شهری در فیلم های او هم می توانند بازنمایی و دوباره سازی دقیق واقعیاتی باشند که از سر گذرانده، هم تماما ساخته و پرداخته نگاه و ذهن جستجوگرش به نظر بیایند. بی تردید من اولی را انتخاب می کنم و عمیقا باور دارم که لااقل موقعیت ها و کاراکترهای دو تجربه سینمایی اول و دوم نعمت الله، «بوتیک» و «بی پولی» چیزهای زیادی را وامدار تجربه های شخصی فیلمساز هستند؛ از تصویر آن خانه مجردی شلوغ و بی در و پیکر و جوان های درب و داغان و سرگشته و جورواجور در «بوتیک» تا ترسیم ماهرانه و ظریف جزئیات بحران و نابودی قدم به قدم یک زندگی متوسط الحال به واسطه کمبود و سپس فقدان مقطعی نقدینگی در «بی پولی» و نیز حال و روز دورهمی های ملنگانه و کلبی مسلکی شخصیت های جذاب و به شدت واقعی در آن خانه/دفتر کذایی در «بی پولی» از سوی دیگر، همین ویژگی مسبب اشکالات و ایرادهای اصلی و کلیدی در دو فیلم اول و دوم شده و بخشی از ضعف های این دو فیلم به همین توجه و تمرکز فیلمساز روی واقعیت های از سر گذرانده بر می گردد.

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله

میل به ارائه تصویر دقیق از واقعیت در تقابل و عدم تناسب با تمایل برای قصه گویی منسجم و روایت دراماتیک باعث تشتت و چندلحنی شدن فیلم ها شده است. چیزی که می شود برای توضیح آن از تغییر کاربردی و به دردبخور را بین وود با عنوان «متن ناهمساز» استفاده کرد.

به تعبیر وود، سامان دادن به تجربه و کوشش برای خلق همسازی هدف مهم هنر و سینما بوده و همسازی هم چیزی جز تلاش برای درک و مسلط شدن بر تجربه نیست. به تعبیر وود، «دریافت هنرمند از واقعیت ممکن است چنان باشد که آن را ناهمساز، آشفته، پوچ و بی معنا بیابد؛ شق دیگر این است که هنرمند در حال مبارزه با چیزی باشد که آن را تجربه نادرست می داند و ممکن است تعمدا متن هایی بیافریند که شکسته و پاره – پاره باشند. در این حالت ها، پاره – پارگی و ناهمسازی آگاهانه بدل به یک اصل ساختاربخش می شود.»

او سپس توضیح می دهد که منظورش در این بحث اتفاقا فیلم هایی اند که نمی خواهند ناهمساز باشند یا ناهمساز جلوه کنند، اما چنین اند. آثاری که در آنها میل یا کوشش برای سامان بخشی آشکارا به شکست انجامیده است. این ناهمسازی گرچه از اهمیت و اعتبار و امتیاز چنین فیلم هایی کم می کند، ولی نمی شود کتمان کرد که نکته «جالب و جذاب» این قبیل آثار همین است!

چون به رغم ناهمسازی توانسته اند به سطح معینی از اهمیت و کیفیت و جذابیت برسند، هوشمندی و ذوق مشهودی در آنها قابل رصد کردن است و نشان از کوشش و مشارکت و علاقه مندی بالای سازندگانش دارد.

رابین وود حتی پا را از این هم فراتر می گذارد و تیر خلاص این بحث متناقض را این طور شلیک می کند که «این فیلم ها نه کاملا موفق اند و نه می شود نادیده شان گرفت. طبیعت آنها چنان است که اگر موفق تر از این می بودند (دست کم در تحقق چیزی که هدف آگاهانه آنها برشمرده می شود)، به مقدار معتنابهی از جذابیت آنها کاسته می شد. و سرانجام اینها آثاری هستند که خود نمی دانند چه می خواهند بگویند.» شاید این توصیف و این ذم نزدیک به مدح، به علاقه مندان فیلم هایی مثل «بوتیک» و «بی پولی» بر بخورد و بیش از آنها به فیلمساز، پس لازم است یادآوری کنم این مقدمه برای توصیف «راننده تاکسی» اسکورسیزی نوشته شده است (اومانیسم در نقد فیلم»، ترجمه روبرت صافاریان).

در اغلب اظهارنظرهای رایج در فضای عمومی نقد فیلم مشخصا درباره دو فیلم اول و دوم نعمت الله از واژه های بی انسجام و متشتت و پراکنده و آشفته و چندپاره استفاده می شود، بی آن که برای توضیح و تبیین دلایل آن کوشش کنند. این که تصویر دقیق و کامل و قابل استناد روزگاری که «بوتیک» ساخته شد یا «بی پولی» به نمایش در آمد، چقدر با این فرم نامتناسب و پراکندگی و تشتت همخوانی داشت و اصلا این به هم ریختگی و عدم یکدستی چقدر به کارِ شرح حال آدم های آشفته و به هم ریخته و نامعقول این فیلم ها می آمد. کوششی که البته همیشه جواب نمی دهد و نمی تواند گرهی از مشکلات و خامی های این دو فیلم باز کند، اما اقلا از محدوده گفتن حرف های معمولی درباره فیلم هایی که آشکارا غیرمعمولی اند فراتر می رود و خب نقش و کاربرد نقد و تحلیل فیلم مگر چیزی غیر از این تلاش ها و جستجوهای گاه ناکام است؟

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله
 
همه این تجربه ها و تلاش ها و توفیق و ناکامی ها در مواجهه با دو تجربه اول و دوم فیلمساز وقتی ارزش قیمت پیدا می کند که محصولش را در اثری پیراسته و همساز و متوازن و متناسب چون سریال «وضعیت سفید» می بینیم. جایی که تلفیق واقعیت و تجربه زیسته با درام و قصه گویی به ترکیب موزون و دلچسبی بدل می شود که ناگهان حمید نعمت الله را به خالق یکی از مهم ترین محصولات تصویری دوران ما تبدیل می کند.

«وضعیت سفید» در کنار «دایی جان ناپلئون»، «هزاردستان»، «روزی روزگاری» و «روزگار قریب» مهم ترین سریال تاریخ تلویزیون ایران است و در کمال تعجب و در یک هم نشینی جذاب و قابل تحلیل، این پنج سریال کنار هم تمام چیزی است که از ایرانی بودن و فرهنگ و تاریخ و پیشینه و رفتارشناسی و خلق و خو و خصایص ایرانی در ذهن دارم. چیزی که در کمال تعجب و به رغم بسته بودن فضای ممیزی و الزامات کار تلویزیونی محقق شده و سینمای ایران هیچ وقت (به جز استثنای مهمی چون آثار علی حاتمی) نتوانسته به این کیفیت و دقت و ظرافت در ترسیم و توصیف «طبع و تاریخ ایران و ایرانی» برسد.

در دل تناقضات بنیادین زمانه جدید، «وضعیت سفید» یک جور نوستالژی مطبوع برای روزگاری بود که گرچه شاید سخت تر از این روزگار، ولی دست کم صادقانه تر، کم مسئله تر، خودمانی تر و آرمانی تر بود؛ دورانی که برخورد و مواجهه با مفاهیم مهمی چون خانواده و عشق و اعتقاد هنوز به پیچیدگی و تناقض و بن بست کنونی نریده بود. او به جای فرار از واقعیت تلخ و خاطره نه چندان دلپذیر آن دوران، با حذف یا به حاشیه بردن پس زمینه های اجتماعی – سیاسی دهه ملتهب ۱۳۶۰ موفق می شود جوهره واقعی و فراموش شده خصلت هایی را بازیابی کند که اتفاقا تنها دلیل تاب آوردن و گذار از آن همه دشواری و معضلات بود و «وضعیت سفید» تصویر فشرده و چشمگیر تمام این مفاهیم را در یک قاب آشنای خانوادگی جمع کرد. خانواده ای که دور بودن شان از شهر و اتفاقات و حواشی اش و پناه بردن شان به باغ، هم بهانه ای به شدت واقعی و ملموس دارد (فرار از موشک باران) و هم به آن لوکیشن وجه نمادین جذابی می دهد.

نعمت الله با این تمهید هوشمندانه از آسیب های گریزناپذیری مانند پراکندگی و شلوغی و آشفتگی عبور می کند و به خلق یک کلیت همگون می رسد. ارزش و اهمیت «وضعیت سفید» اصلا در تعادل و توازن ظریف و دقیقی است که در دل آن همه موقعیت و شخصیت متنوع شکل می دهد. انتخاب این فضای غیر شهری و عبور از مشکلات و دردسرهای اجرایی بازنمایی شرایط جغرافیایی آن دوره به او امکان داد دست به تجربه های درجه یک و ماندگاری در فرم و ساختار بصری بزند که تا پیش از این به دلیل توجهش به واقعیت های اجتماعی چرک و نافرم دشوار می نمود.

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله 
نعمت الله در «وضعیت سفید» بیش از هر مرجعی به علی حاتمی نگاه کرد و انتزاع و اصالت کارهای او را برای ترسیم ایرانی ترین موقعیت های نمایشی الگو قرار داد تا از نوستالژی بی ریشه و خام عبور کند و به توصیف و آسیب شناسی خصلت ها و خلق و خویی برسد که همه مان در تمام دوران ها با آن دست به گریبان بوده و هستیم و احتمالا خواهیم بود. شاخصه ای که بهترین آثار علی حاتمی فقید و داریوش مهرجویی از آن جان و جلا می گیرد و هنوز هم انتقادی ترین تصاویر از بحران ایرانی بودن را در آثارشان می شود ردیابی کرد. این نکته از این نظر جالب و قابل تحلیل است که بعضی ها می کوشند نعمت الله را به دلیل همکاری و دستیاری در دو – سه فیلم مسعود کیمیایی به او و آثارش منتسب کنند یا بی جهت دنبال نشانه ها و مؤلفه ها و کدهایی باشند که این فیلم ها را به هم ربط بدهند. (کوششی نافرجام که به ارتباط بی معنی و نامربوط «بوتیک» با آثار خیابانی دهه ۱۳۴۰ می انجامد.)

آموزه های نعمت الله از کیمیایی به نظرم ریشه ای تر و عمیق تر از نشانه های موجود در فیلم هاست و به سازوکار ساخت فیلم و تداوم حرفه ای در این سینمای فاقد نظم و نظام مرتبط است. آداب و قواعد حرفه ای بودن در سینما و کار با بخش خصوصی و سرمایه محدود و رسیدن به ترکیبی مشخص از سرگرمی سازی در کنار بیان و سلیقه شخصی، چیزی که در مقطعی به استفاده، بازنگری و بازتولید شخصی و متفاوت این دو فیلمساز از مایه ها و الگوهای کلاسیک و حتی کلیشه ای سینمای عامه پسند ایران می رسد. (تعمدا از آوردن تعبیر «فیلمفارسی» پرهیز می کنم، چون این تعبیر چنان طنین غلطی پیدا کرده که استفاده از آن می تواند باعث اشتباهات اساسی در تحلیل و تفسیر این سینما شود و ما را دچار همان بلایایی کند که نقد فیلم در نیم قرن اخیر به آن مبتلا بوده و متاسفانه هست.)

تشخیص مایه ها و الگوهای سینمای عامه پسند ایران در «بوتیک» کار چندان دشواری نیست؛ دختر معصوم حاشیه نشین در مناسبات کثیف شهری، بازتولید هوشمندانه بدمن تیپیک آن سینما در قالب کاراکتر درجه یک شاپوری، قرار دادن جوان مردد به جای قهرمان که منجر به خلق دوگانه قابل تفسیر گلزار – فردین شده و در نهایت شباهت میان فرجام و عاقبت هر کدام از کاراکترهای «بوتیک» با الگوهای آشنا و مکرر آن نوع فیلم ها.

نعمت الله باهوش تر از آن است که نداند سینمای کیمیایی قابل تقلید نیست. (برخلاف برادرش که ورسیون های کاریکاتوری و مغلوط و سطحی از حس و حال و لحن و گویش و جنس قهرمان ها و روایت های کیمیایی وار را سریال به سریال تکرار می کند.) در عوض از حضور کنار کیمیایی چیزهای بهتری آموخته؛ مثل رابطه پیچیده بین سرگرمی سازی و بیان شخصی، میان قصه گویی کلاسیک و به کارگیری کلیشه ها با خلق هنری، تلاش برای بقا در جریان اصلی حتی به قیمت کوتاه آمدن و کنار آمدن، دوری از توهم سینمای شخصی و تلقی کهنه و غلط از فیلم هنری، حفظ فردیت و تشخص در تقابل با سینمای مردمی و سرمایه محور و تعامل با تهیه کننده و نظام تولید که آثار برجسته کیمیایی از دل آنها سر بر آورد.

دستیاری در سینمایی نزدیک به تعاریف حرفه ای به نعمت الله آموخت که ایده آلیسم و کوتاه نیامدن همیشه راهکار فیلمسازی نیست. به همین دلیل هم (به جز استثنای «وضعیت سفید» که به دلیل شرایط خاص تولیدش یگانه و بی تکرار به نظر می رسد.) همیشه جایی میان جاه طلبی و بلندپروازی با ملزومات و مقدورات تولید حرفه ای ایستاده است. نمونه مشخص و قابل اشاره این توازن هم ساخت «آرایش غلیظ» است که روی کاغذ پروژه ای بزرگ و دور از تحمل و امکان تولید در فضای بخش خصوصی به نظر می رسید. یک پروداکشن بزرگ در مقیاس سینمای فقیر و حقیر آپارتمانی ما که ساخت و به سرانجام رساندنش با بودجه و امکانات محدود بخش خصوصی فقط از کسی مثل او بر می آمد. ویژگی مهم و امتیاز بزرگی که متاسفانه در آشفته بازار تولید و سرمایه های مشکوک و بی حساب و کتاب سینمای این سال ها کمتر به چشم آمده است.

«آرایش غلیظ» فارغ از جذابیت های روایت و اجرا و کیفیت و لحن منحصر به فردش، از این نظر هم فیلم یکه و بی مانندی است و بعید است بشود مشابهی برایش یافت یا حتی در آینده نزدیک متصور شد. انگار شور و دیوانگی موجود در فیلم و آدم هایش به شکل عجیب و دلچسبی در جریان تولیدش هم جاری شده و باید این جاه طلبی و حسابگری توأمان نعمت الله را در میان انبوه فیلمسازان تنبل یا مفت خور این سال ها ستود.

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله

 

«آرایش غلیظ» تلفیق تجربه های فیلمساز در دو فیلم اول و دوم با سریال «وضعیت سفید» است، همان طور که سریال هم از ترکیب تجربه های دو فیلم قبلی بر آمده بود؛ حاصل همراهی و همگامی میان وضعیت معاصر اجتماعی و روایت فانتزی، تلفیق تلخی واقع گرایانه و شیرینی مشنگانه شخصیت های فیلم به قصد برپا کردن یک سیرک بامزه و تماشایی در روزگاری که در زندگی دور و برمان بیش از هر زمانی اتفاقات سیرک گونه رخ می دهد.

نعمت الله در «آرایش غلیظ» کوشید (و موفق شد) آتش بازی مختصری در سکون و شرایط اجتماعی و سینمایی زمان ساختش برپا کند. اگر آدم های «بوتیک» و «بی پولی» مصداق های دقیق و عینی دوران خودشان بودند، موجودات رنگارنگ «آرایش غلیظ» هم انگ روزگار ساخت و نمایشش خواهند ماند. بعید می دانم سال های سال بعد از این، برای تشریح و توصیف اوضاع و احوال این زمانه – از میان بی شمار فیلم داعیه دار واقع گرایی و تلقی اجتماعی – بشود نمونه و مرجع بصری بهتری از «آرایش غلیظ» پیدا کرد که این شرایط را گواهی دهد؛ کلکسیونی از دوز و کلک و حقه های حقیر بین چندتا خلافکار گنگسترنمای درب و داغان و ابله و حرص بی پایان شان به پول کثیف در کنار بالا زدن دوز تمایلات بیمارگونه از نوع کاراکتر برقی و رواج توهم زاهای جورواجور به امید لحظه ای فرار از این همه پلشتی و حضور در قلعه پرتقالی!

این فیلم به رغم کم و کاستی ها و شتاب زدگی هایش کماکان سند تصویری مهمی است برای دورانی که زیر سوال رفتن اقتدار به شکلی طبیعی و ناگزیر منجر به چون و چرا و تشکیک در تمام ساختارهای اجتماعی شد که به آن اعتبار می داد: نهادهای اجتماعی، کسب و کار و تجارت، خانواده، تصویر نمادین پدر با تبلورهای مختلفش و عشق. روزگاری که ناگهان این امکان پیش آمد که شاید بشود تمام وضعیت های پیشین را بازآفرینی و بازتعریف کرد. حاصل این وضعیت حسی از سرگشتگی و افسردگی بود که فیلم می کوشید از ورای ظاهر شوخ و شنگ و پُزِ فقدان مضمون و محتوا تصویر و ترسیم کند. وضعیت و شرایطی که در ادامه نمی شد راهی جز شکست محتوم رؤیاهای عاشقانه شخصیت زن «رگ خواب» برایش متصور شد. زنی که در توهم همراهی و حمایت و عشق به ویرانی رسید؛ ورسیون دیگری از شخصیت های زن «بوتیک» و «آرایش غلیظ» که این بار تمام فیلم به دلواپسی ها و پرسه هایش اختصاص پیدا کرد.

بررسی بوتیک سینمایی حمید نعمت الله

چهارمین فیلم حمید نعمت الله اگر نه بهترین، ولی پخته ترین و قوام یافته ترین فیلم او در پی سه تجربه ای است که در بیش از یک دهه فیلمسازی به دست آورده است. سنجیدگی و انسجامش بیش از آثار قبلی و فرم و ساختارش سینمایی تر و هنرمندانه تر و تاثیرگذاری اش هم به تبع بیشتر از آنهاست. نقطه اوجی در پرداخت و ترسیم و دقیق و گام به گام و متمرکز یک شخصیت در کارنامه فیلمساز است که پیش از این هم توانایی های پراکنده اش را در خلق کاراکترهای جذاب و انتخاب هوشمندانه بازیگر/ ستاره متناسب با آن نشان داده بود (تبحری که شاید از آموزه های دیگر کمیابی باشد.)

چندتا از بهترین بازی های چند بایگر/ ستاره سال های اخیر و رسیدن به بهترین خروجی ممکن از بازیگر و پرسونای بازیگر را در فیلم های او دیدیم؛ فهرستی شامل رضا گلزار و رضا رویگری در «بوتیک»، همه نقش مکمل های جذاب «بی پولی»، حامد بهداد و اطرافیان عجیبش در «آرایش غلیظ» و سرآمد تمام اینها درخشش چشمگیر لیلا حاتمی در بهترین نقش سینمایی کارنامه اش تا امروز. شخصیتی که هم از دل افسانه و فانتزی و ملودرام آمده و هم معادلش را می توانیم هر روز اطراف مان ببینیم و به جا بیاوریم. بار دیگر نقطه بازگشت نعمت الله به توانایی خاصش در تلفیق واقعیت و درام و ترکیب تجربه زندگی اجتماعی با فیکشن.

داستان و کاراکترهای «رگ خواب» در نگاه اول انگ یک قصه و فیلم بازاری و عامه پسند بی کیفیت به سیاق مرسوم به نظر می رسند، ولی اینجا به کمک کارگردانی متبحرانه به موقعیت خاص و متفاوت رسیده اند؛ وضعیت انسان (و نه الزاما زن) در گیرودار انتخاب میان واقعیت تلخ بیرون و رؤیای مطبوع ذهن، پا در هوا در شرایطی که زیر سقف و در چهاردیواری می شود خیال بافت و عشق ورزید، ولی شهر را طوفان سیاهی دربر گرفته و بین شاعرانگی خیال و زمختی واقعیت جنگ نابرابری در گرفته. از این منظر، «رگ خواب» با تمام ارجاعات پرشمار اجتماعی و رئالیستی اش، جلوه های دلپذیری از منظومه فروغ هم هست. در کوچه ها باد می آمد/ این ابتدای ویرانی ست/ آن روز هم که دست های تو ویران شد/ باد می آمد.


منبع: برترینها

گردش فرهنگی پنجشنبه‎های عصرایران/ از معرفی سه نمایش تا اکران "فصل نرگس" در سینماها

هر پنجشنبه در عصرایران منتخبی از رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. این هفته از تئاتر شروع کردیم و شما را به دیدن فیلم، نمایشگاه و… دعوت کرده ایم.

عصرایران – در این بخش هر پنجشنبه در قالب چند پیشنهاد فرهنگی، مخاطبان گرانقدر عصرایران را در جریان منتخبی از آخرین رویدادهای فرهنگی هنری یک هفته آینده قرار می دهیم.

نامه های عاشقانه از خاورمیانه در تئاتر مستقل

نمایش «نامه های عاشقانه از خاورمیانه» به کارگردانی کیومرث مرادی و با بازی هانا کامکار، آزاده صمدی، پانته آ پناهی ها تا ۵ شهریور ساعت ۲۱ در تئاتر مستقل تهران به نشانی ضلع شرقی چهار راه ولیعصر، خیابان رازی، نبش کوچه زند وکیل پلاک ۵۰ روی صحنه می رود.

پردیس تئاتر میزبان سرزمین یخی نارنیا

نمایش «سرزمین یخی نارنیا» به نویسندگی و کارگردانی غزال حسینی تا ۳۱ مرداد ساعت ۲۰ در پردیس تئاتر تهران به نشانی اتوبان شهید محلاتی شرق، خیابان شهید شاه‌آبادی جنوبی، بعد از میدان مالک اشتر، خیابان بقایی، جنب فرهنگسرای خاوران اجرا می شود.

مهاجران در قیطریه

نمایش «مهاجران» بر اساس متنی از اسلاومیر مروژک و به کارگردانی مهرداد خامنه ای تا ۳۱ مرداد ساعت ۱۹ درخانه موزه استاد عزت الله انتظامی به نشانی خیابان اندرزگو(قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی روی صحنه می رود.

کنسرت سیامک آقایی در ساری

کنسرت «بازعشق» سیامک آقایی در ساری برگزار می شود. این اجرا ۲۶ مرداد ساعت ۲۱ در سالن شهید سلمان هراتی ساری روی صحنه می رود.

کنسرت خواجه امیری ها در تهران

کنسرت احسان خواجه امیری باحضور استاد ایرج خواجه امیری، روزهای ۲۳ و ۲۴ مردادماه ساعت ۱۸:۳۰ و ۲۲:۳۰ در تالار وزارت کشور واقع در میدان فاطمی تهران برگزار می شود.

عکس های عباس مخبر در یک گالری

نمایشگاه عکس‌های عباس مخبر با عنوان «در خاطره‌ی آب: قندیل‌ها» از ۲۰ تا ۳۱ مرداد در گالری «بن» واقع در درکه، خیابان احمدپور، پلاک ۶۰ برپا خواهد بود.

یک نمایشگاه نقاشی در گالری شیرین

نمایشگاه «نقش راوی ۲» عنوان نمایشگاه نقاشی‌های فربد مرشدزاده است که از ۲۰ مردادماه تا ۱ شهریورماه در گالری شیرین یک و دو در خیابان کریم‌ خان، خیابان سنایی، کوچه سیزدهم، پلاک ۵ برقرار است.

آثار نقاشی خط در ارسباران

نمایشگاه نقاشی‌خط موج نو ، نمایشگاه آثار نقاشی خط امیرشجاع شجاعی پور از ۲۰ تا ۳۰ مرداد در گالری هنر فرهنگسرای ارسباران در خیابان شریعتی بالاتر از پل سید خندان خیابان جلفا برگزار می شود.

فصل نرگس در سینماها

فیلم سینمایی «فصل نرگس» به کارگردانی نگار آذربایجانی و با بازی ریما رامین فر، یکتا ناصر، امیر آقایی، پژمان بازغی، شایسته ایرانی، محمدرضا هدایتی، صالح میرزاآقایی، شیرین اسماعیلی و…، با حضور گوهر خیراندیش از روز گذشته در سینماهای کشور اکران عمومی شده است.

نمایش و نقد مستند کیارستمی در خانه هنرمندان

نشست نقدوبررسی فیلم مستند «هفتاد وشش دقیقه و پانزده ثانیه با عباس کیارستمی» ساخته سیف الله صمدیان یکشنبه ۲۲ مرداد در خانه هنرمندان  برگزار می‎شود. این مستند در ساعت ۱۷ در خانه هنرمندان نمایش داده شده و پس از آن با حضور سیف الله صمدیان و شاهین امین منتقد سینما نشست نقد و بررسی آن برگزار می‌شود. مستند «هفتادو شش دقیقه و پانزده ثانیه با عباس کیارستمی» روایت تصویری صمدیان از سی سال دوستی و همکاری با عباس کیارستمی است.


منبع: عصرایران

گوینده خبر رادیو درگذشت

گوینده خبر رادیو درگذشتسیمین صداقت، گوینده پیشکسوت خبر رادیو در سن ۶۶ سالگی در گذشت.

ریحانه مجدالحسینی گوینده خبر در گفت‌وگو با ایسنا، خبر درگذشت سیمین صداقت را تایید و اعلام کرد: پیشکسوت گوینده خبر رادیو به دلیل ابتلا به بیماری سرطان شب گذشته ( چهارشنبه ۱۸ مرداد) در بیمارستان خاتم‌الانبیا درگذشت.

سیمین صداقت بیش از سه دهه در عرصه گویندگی خبر فعالیت داشت و در سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد.


منبع: عصرایران

خاکستر و آتش؛ بررسی قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت»

: این هفته سریال بازی تاج و تخت و شبکه‌ی HBO تنش‌های مهمی را تحمل کرد. چند روز پیش گروهی از هکرها توانستند به آرشیوی از اطلاعات شبکه‌ی HBO دست یابند و در نتیجه قسمت چهارم فصل هفتم این سریال بسیار محبوب، زودتر از موعد مقرر به صورت غیرقانونی در اینترنت انتشار یافت. با این وجود ما تصمیم گرفتیم به سازندگان احترام گذاشته و حالا که نمی‌توانیم از زحمات آن‌ها با پرداخت هزینه‌ی اشتراک این شبکه قدردانی کنیم، لااقل برای تماشای تباهی‌های جنگ تا تاریخ پخش اصلی این قسمت صبر کنیم. این قسمت که نام آن تباهی‌های جنگ بود را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول کاملا معمولی و تا حدی حتی ضعیف و بخش دوم یکی از بهترین‌های سریال تا به اینجا را رقم می‌زند.

قسمت چهارم این فصل برخلاف قسمت‌های قبلی، تمرکزش را بر دو سه خط داستانی قرار داده و خوشبختانه از سرعت گرفتن سرسام‌آور خود کاسته است. حالا کمی فرصت بیشتری داریم تا به شخصیت‌ها نگاهی بیندازیم. شخصیت‌هایی که به قدری سریع در چند قسمت قبلی حرکت کرده‌اند که حسابی ژولیده و دگرگون شده‌اند.

از شمال شروع کنیم. برن در راستای تغییر رفتار قابل درک اما عجیب و نسبتا ناگهانی‌اش همچنان دارد می‌تازد. قابل درک از این جهت که او اکنون به حکمت و بینشی خارق‌العاده دست یافته که باعث شده افق دیدی فراتر از گذشته‌ی خود و اصولا هر انسان دیگری پیدا کند. او حالا گذشته، حال و احتمالا آینده را می‌بینید و همین است که در گفتگو با میرا رید و پیتر بیلیش، برندون استارک بودن خود را انکار می‌کند. در هر دو دیدار به خوبی می‌توان تغییر شخصیت برن را به وضوح مشاهده کرد. یکی از احساسی‌ترین سکانس‌های این فصل، وداع میرا با اوست. وداعی که با برخورد سرد و نابودکننده‌ی برن، به یک تراژدی غم‌انگیز تبدیل می‌شود.

خاکستر و آتش؛ بررسی  قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت» 

این که استارک جوان ما حالا به کلاغ سه چشم تبدیل شده صحیح، اما اینکه توجیه نویسندگان برای این سطح از بی‌تفاوتی نسبت به فردی که همه چیزش را برای او قربانی کرده بود چیست، قابل درک نیست. نکته‌ی عجیبی که در تغییر رفتار برن گفتم، دقیقا به همین ناگهانی بودن آن برمی‌گردد. تا پایان فصل قبل هیچ نشانی از این تغییر رفتار در او سراغ نداریم و حالا با پسری طرفیم که تمام احساساتش به شکل ناگهانی به نیستی تبدیل شده است.

این موضوع را حتا در دیدار برن با بیلیش نیز می‌توان حس کرد. جایی که برن با بازگویی حرف بیلیش، عملا به او می‌فهماند که همه چیز را می‌داند اما در برابر اطلاع حتمی‌اش از مبدا آن خنجر معروف سخنی به میان نمی‌آورد. با این همه نکته مثبت قضیه این است که با وجود روشن‌بینی‌هایی که برندون استارک یا به قولی کلاغ سه چشم دارد، بعید است در نهایت بیلیش بتواند نقشه‌هایش  را به سرانجام برساند. نقشه‌هایی که بیش از یک سال است من را درگیر خودش کرده. در واقع این روباه مکار بیش از حد آرام و بیکار مانده و کارش شده زهرخندهای ترسناک و وهم‌آلود. نیمی از فصل هفتم گذشته و بالاخره وقت آن است که پرده از آشی که انگشت کوچیکه در حال پختنش است برداشته شود.

اما یک اتفاق مهم دیگر نیز در شمال رخ داد و آریا بالاخره پس از مدت‌ها به خانه بازگشت. صحنه‌ای که او سوار بر اسب از فرز تپه به وینترفل نگاه می‌کند، یکی از مورد انتظارترین اتفاقات طرفداران خاندان استارک در این سال‌ها بود که در این قسمت به تحقق پیوست. دیدار آریا با سانسا در سرداب قلعه، به خوبی توانست عمق تغییر شخصیت این دو خواهر را نشان دهد. آریا از یک دختربچه‌ی شوخ و شنگ به یک قاتل مخوف بی‌چهره تبدیل شده و سانسا فرسنگ‌ها از آن دختر لوس و رویاباف گذشته فاصله گرفته است. تغییرات این دو به قدری برای هرکدام باورنکردنی است که وقتی سانسا مهارت خواهر کوچکش را در شمشیربازی می‌بیند، باورش نمی‌شود که آریا به چه موجود غریب و ترسناکی بدل شده است. دختری که حالا لیستی از اهداف برای کشتن دارد!

 خاکستر و آتش؛ بررسی  قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت»

البته از حق نگذریم، تجدید دیدار استارک‌ها تا کنون آن چیزی نبوده که انتظارش را داشتیم. دیدارهایی سرد و بی‌عاطفه که نمی‌توانند به اندازه‌ی کافی احساسات بیننده را قلقلک دهند. البته گرگ‌ها در این مدت به قدری سختی کشیده و تغییر کرده‌اند که شاید برادری خواهری فراموششان شده و عملا به چند غریبه با یکدیگر تبدیل شده اند. آخرین نکته هم رسیدن خنجر والریایی به آریا بود. حالا او هم در جنگ با وایت‌ها به سلاح موثری مجهز شده است. البته در قسمت اول دیدیم که سم تصویر خنجری را در یک کتاب دید که شاید همین خنجر باشد. آیا ممکن است این سلاح والریایی نقش مهمی در ادامه‌ی داستان ایفا کند؟

به دراگون‌استون برویم جایی که جان و دنی هنوز بر سر اینکه شاه شمال در برابر ملکه اژدها زانو بزند یا خیر در کشمکش اند. دنی هنوز همان شخصیت مغرور و کله‌ی پرباد گذشته را دارد و حتی در چنین موقعیت حساسی که جان با نشان دادن نقاشی‌های زیر دراگون‌استون، عملا به او اثبات می‌کند که جنگ واقعی در شمال است، ملکه باز هم شرط خود یعنی سرسپردگی شاه شمال به خود را می‌خواهد. نقاشی‌‌های غار داستانی را بازگو می‌کند که در فصل گذشته سربسته به آن اشاره شد.

خاکستر و آتش؛ بررسی  قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت»

در گذشته‌های دور وقتی که نخستین انسان‌ها به وستروس آمدند، با فرزندان جنگل درگیر شدند و شروع به نابودی آن‌ها و جنگل‌هایشان کردند. فرزندان جنگل نیز برای مقابله با دشمن، آدرها یا همانطور که سریال می‌گوید، وایت‌واکرها را به وجود آوردند اما این موجودات مخوف عملا به دشمن هر دو گروه تبدیل شدند. پس نخستین انسان‌ها و فرزندان جنگل با هم صلح کردند و دوشادوش هم به جنگ با وایت‌ها برخاستند. از این داستان فقط برن استارک باخبر است و حالا جان و بقیه نیز تا حدی به آن پی برده اند.

حوادث در دراگون‌استون اصلا آن چیزی که انتظار داشتیم نبوده است. هر قسمت شاهد چند تکه پرانی بین افراد هستیم و شورای جنگی که در ابتدا تصور می‌کردیم برگ برنده‌ی مادر اژدها باشد، در این چند قسمت به یک شورای مزحک تبدیل شده است که هیچ‌گونه کارایی خاصی ندارد. این قضیه وقتی آزاردهنده می‌شود که آن طرف سرسی انگار دفترچه‌ی چیت کدهای GTA را جلویش گذاشته و بدون مشاوره‌ی خاصی به پیش می‌رود! او حالا به لطف طلاهای های گاردن می‌تواند قرض بانک آهنین براووس را بدهد و از طرفی قرار است گروه مزدوری به نام ارتش طلایی را نیز با کمک بانک آهنین به خدمت بگیرد.

ملکه در گفتگو با نماینده‌ی بانک (مایکرافت خودمان!) سخن از بازپس گیری چیزی که متعلق به او بوده گفت. سرسی دقیقا به چیزی اشاره دارد؟ چه چیزی؟ آیا قلمروهای هفت پادشاهی؟ شمال؟ کسترلی راک؟ این آخری بعید است چون خود دنی هم قصد دارد کرم خاکستری و ارتش آنسالید را به دراگون استون بازگرداند.

خاکستر و آتش؛ بررسی  قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت»

اما از این قسمت‌های نسبتا بی اهمیت و ملال آور که بگذریم، یک ربع پایانی تباهی‌های جنگ شروع می‌شود که پیش‌تر گفتم یکی از بهترین‌های سریال تا به اینجا بوده است. بالاخره آن جنگ بزرگی که همه وعده داده بودند و در تیزرهای این فصل نیز صحنه‌هایی از آن را دیده بودیم، به وقوع پیوست. جیمی و دوستان سرمست از پیروزی سلانه سلانه با کاروانی از آذوغه و تدارکات به سمت کینگز لندینگ در حال حرکت اند که ناگهان توراکی‌ها و یک فروند اژدهای غول‌پیکر و مرگ‌آور به نام دروگون به آن‌ها حمله می‌کنند. لحظه‌‌ی ورود دنی و اژدهایش به صحنه با آهنگ‌سازی بی‌نظیر رامین جوادی، مو به تن‌تان سیخ می‌کند. باز هم سازندگان توانستند سکانس جنگی فراتر از استانداردهای یک سریال تلوزیونی بسازند هرچند به نظر شخص من در برابر نبرد حرامزادگان و هاردهوم در رتبه‌ی پایین‌ترین قرار می‌گیرد اما همچنان یکی از بهترین سکانس‌های جنگ و نبرد در سریال‌های تلویزیونی است. CGIهای بسیار با کیفیت این قسمت به خوبی توانست ابهت و هولناکی یک اژدها در میدان نبرد را به رخ بکشد و فراموش نکنیم که دنی سه تا از این ماشین‌های کشتار جمعی در اختیار دارد!

نگاه‌های ناامید و بهت‌زده‌ی جیمی به اجساد خاکستر شده‌ی افرادش، شخصیت پردازی این کاراکتر را به انحو احسن تکمیل کرد. سازندگلن در این قسمت به خوبی توانستند شرافت و مردانگی او را نشان دهند. جیمی در برابر رندیل تارلی که از اون میخواهد با شلاق افراد را وادار به سریع‌تر حرکت کردن کنند مخالفت می‌کند و می‌گوید آن‌ها خوب جنگیده اند و لایق کمی استراحت هستند. جیمی در سکانس جنگ نیز شرافت و شجاعت خود را نشان می‌دهد و حاضر نمی‌شود فرادش را در میان خون و آتش تنها بگذارد. او همچنین در حالی اقدام به کشتن دنریس می‌گیرد که مطمئن است در صورت موفقیت نیز توسط دروگون خاکستر خواهد شد. جیمی به خوبی دارد راه رستگاری را طی می‌کند و قطعا در ادامه نقش سرنوشت سازی را ایفا خواهد کرد.

خاکستر و آتش؛ بررسی  قسمت چهارم فصل هفتم «بازی تاج و تخت»

از سر بران نیز نمی‌شود گذشت. او که در ظاهر مزدوری است که تنها برای دست مزد کاری انجام می‌دهد، در این قسمت شخصیت واقعی خود را نشان داد. رابطه‌ی دوستی محکمی که بین جیمی و بران وجود دارد در سکانس پایانی این قسمت به زیبایی خود را نشان داد. جایی که سر بران به جیمی می‌گوید فرار کند و جان خود را نجات دهد و در ادامه نیز از خیر طلاهایش می‌گذرد تا با عقرب،‌شاهکاری که کایبورن برای شکار اژدها ساخته، جنگ را به پایان برساند و درنهایت نیز در آخرین لحظه جان جیمی را نجات می‌دهد. این سکانس یک نکته‌ی قابل توجه دیگر نیز داشت و آن شک و تردید تریون در لحظه‌ی تماشای کشته‌ شدن افراد خاندانش بود. تیریون حالا به نظر می‌رسد کمی در راه خود دچار دو دلی شده باشد. اگر جیمی اسیر دنی بشود، آیا همین تردید کوچک باعث خواهد شد تیریون او را فراری دهد؟ هر چه باشد جیمی یک بار این کار را در حق برادر کوچکترش کرده و لنیسترها به پرداخت دین‌هایشان معروف اند.

اولین نبرد واقعی بین دو ملکه به وقوع پیوست و نتیجه‌ی آن نابودی قسمت قابل توجهی از ارتش لنیسترها بود. البته زرنگی آن‌ها در زودتر فرستادن طلاها به پایتخت باعث شد هنوز هم سرسی در این نبرد جلوتر باشد. او حالا حمایت کامل بانک آهنین را نیز دارد و نباید ناوگان گریجوی‌ها را نیز از یاد برد. با این همه این جنگ زهرچشم خوبی بود که دنی از سرسی گرفت. البته مادر اژدها باید نگران عقرب‌های کایبورن باشد. هفته‌ی آینده احمالا جنگ به شما خواهد رفت و باید دید وایت‌ها بالاخره سر و کله‌شان پیدا می‌شود یا خیر. برای رویارویی هاوند، سربریک، تورموند، جان و … با شاه شب و ارتش مردگانش لحظه شماری می‌کنیم.


منبع: برترینها

پرده نقره‌ای رنگ تازه‌ گرفت

به گزارش  ایرنا، از روز چهارشنبه سه فیلم سینمایی «زادبوم»، «سارا و آیدا» و «فصل نرگس» هر سه با موضوعات اجتماعی در سینماها به نمایش درآمدند. به نظر می رسد این سه اثر که همگی مضمونی اجتماعی دارند کمی از ماراتن اکران فیلم های طنز که در ماه‌های اخیر گوی سبقت را از دیگر ژانرها ربوده بود کاسته و به تعادل نزدیک کند.

**زادبوم و حضور دوباره آقای بازیگر در سینما
فیلم سینمایی «زادبوم» که پس از هشت سال از امروز رنگ پرده نقره ای را به خود دید، ساخته ابوالحسن داوودی کارگردان پیشکسوت سینما است.در خلاصه داستان زادبوم آمده است: شکست در انتخابات ریاست جمهوری، سه نسل خانواده ای از هم پاشیده راکه هرکدام در گوشه ای از دنیا روزگار می گذرانند ، دوباره گرد هم می آورد. آنان در می یابند که مشکلات زندگی شان جزبا تکیه بر عشق و خانواده ای که اختلافات را فراموش می کند و دوباره قدرت می گیرد، میسر نیست.در این فیلم عزت‌الله انتظامی، بهرام رادان، رویا تیموریان، مسعود رایگان، پگاه آهنگرانی، مهدی سلوکی، هوشنگ توکلی، احمد کاوری، رضا آحادی، علی مردانه، صدیقه کیانفرد، افشین نخعی، احمد حبیب‌زاده، یعقوب‌ نژاد غفوری، احمد بازماندگان قشمی، سمیه زارعی، محمد رکنی ایفای نقش می کنند.

**مازیار میری با سارا و آیدا آمد
فیلم سینمایی «سارا و آیدا» ساخته مازیار میری که اکران آن از امروز آغاز شده موضوع جذابی را سوژه فیلم قرارداده و به نظر کارشناسان بیش از دیگر آثار اکران شده توان جذب مخاطب را دارد. در خلاصه داستان فیلم آمده است: سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما این ۲ دوست تا کجا پای یکدیگر می‌ایستند؟در این فیلم غزل شاکری، پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی، سعید چنگیزیان، شیرین یزدان بخش، احمد هاشمیان بخش و تینا پاکروان به ایفای نقش می‌پردازند.

**نگاه متفاوت نگار آذربایجانی
فیلم سینمایی «فصل نرگس» سومین و دیگر فیلمی است که از امروز اکران خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرده است.این فیلم به کارگردانی نگار آذربایجانی مانند اولین کار این فیلمساز نگاهی متفاوت به جامعه دارد و توانست نظر کارشناسان را در جشنواره فیلم فجر به خود جلب کند. درخلاصه داستان فیلم آمده است: «فصل نرگس» با نگاهی انسان‌دوستانه، قصه ای امیدبخش را از جنوبی‌ترین نقطه تا شمالی‌ترین منطقه پایتخت به شیوه ای متفاوت به تصویر کشیده است.دراین فیلم ریما رامین فر، یکتا ناصر، امیر آقایی، پژمان بازغی، شایسته ایرانی، محمدرضا هدایتی، صالح میرزاآقایی، شیرین اسماعیلی و…، با حضور گوهر خیراندیش، با معرفی شبنم گودرزی و بازیگران کودک ایلیا نصرالهی و امیر صدرا حقانی به ایفای نقش می‌پردازند.


منبع: بهارنیوز