میل به دانستگی کم شده است

به گزارش ایلنا، مسعود کیمیایی کارگردان شناخته شده‌ای در سینمای ایران است. گروهی معتقدند کیمیایی یکی از بنیاینگذاران موج نو در سینمای ایران است گرچه خودش خیلی نسبت به این صفت دل خوشی ندارد و از آن استقبال نمی‌کند. با کیمیایی همزمان با  ۷۶ ساله شدنش در مرداد ماه ۹۶  گفتگو کردیم.
                                                       میل به دانستگی کم شده است
شما اصلی‌ترین مشکل جامعه فرهنگی و سینمایی را چه می‌دانید؟
متاسفانه امروز میل به دانستگی و میل به آموختن کم شده است و زمانی که میل به دانستگی وجود نداشته باشد میلی به تعهد وجود ندارد و وقتی میلی به تعهد وجود نداشته باشد میل به اعتراض وجود ندارد. در حالی که انسان و هستی آدم با اعتراض معنا می‌شود. اعتراض همیشه معنای سیاسی ندارد و انسان می‌تواند به خودش نیز معترض باشد.
 دلیل میل نداشتن به اعتراض را در چه می‌دانید؟ 
بررسی این مسئله بسیار پیچیده است. آنچه از مسئله اعتراض مهم‌تر است نبودن میل به دانستگی است. متاسفانه در سال‌های اخیر میل به عام‌سازی گسترش پیدا کرده است و جامعه‌‌گردانان نیز در این میان نقش زیادی دارند. آنچه در این بحث مهم است اقتصاد است و اقتصاد در فرهنگ تاثیر زیادی دارد. گران‌ترین سهم اجتماعی؛ فرهنگ است و آنچه برای ما باقی می‌ماند فرهنگ است. این تاریخ هنر است که درباره عملکرد جریانات مختلف در طول سال‌ها حرف درست را می‌زند.

                                      اقتصاد نقش مهمی در فرهنگ دارد زیرا آداب فرهنگ آداب گرانی است
با این تعریف اگر به فرهنگ کم‌توجهی می‌شود یعنی دلیل اصلی‌اش مشکلات اقتصادی است؟
اقتصاد نقش مهمی دارد. وقتی کسی می‌خواهد کتاب بخواند یا به کنسرت برود مهم‌تر از آنکه به چه اثری علاقه دارد این مسئله مهم است که پول داشته باشد تا آن اثر را تهیه کند. امروز حتی یک دورهمی ساده نیز که درباره مسائل فرهنگی در آن گفت‌وگو شود نیاز به پول دارد و آداب فرهنگ؛ آداب گرانی است. ما هم اکنون در دوره سختی به سر می‌بریم. البته این سختی فقط برای نسل فعلی نیست و من در این شرایط نگران جدی دوستان عزیزم هستم زیرا این هنرمندان پدران سازنده سینما هستند. یک نفر نیست که سوال کند این هنرمندان هزینه‌های زندگی خود را چگونه تامین می‌کنند و زمانی که به وضعیت یک هنرمندی توجه می‌شود، چنان در بوق می‌کنند که آن کمک تبدیل می‌شود به یک شعار انسانی ولی سیاه.
                             انسان یعنی کار و این کار از دست تا فکر تعریف می‌شود
در بیشتر فیلم‌های شما و به خصوص فیلم آخر اقتصاد مورد توجه بوده است اما بیشتر از اقتصاد بحث کار و بیکاری نشان داده شد. بیکاری چقدر در پایین آمدن فرهنگ تاثیر دارد؟
این مسئله در برخی از فیلم‌هایم وجود دارد به خصوص در قاتل اهلی که کاملاً پررنگ است. وقتی کار نباشد انسان وجود ندارد. انسان یعنی کار و این کار از دست تا فکر تعریف می‌شود. کار و کارگری فقط در کارخانه معنا پیدا نمی‌کند. از ۲۰ سال پیش تافلر به عنوان یک اندیشمند حتی کسانی که پشت کامپیو‌تر کار می‌کنند را کارگران جدید معرفی کرد. فقط شیوه عملشان تفاوت دارد ولی آنچه که تغییر نکرده موجودیت کار است امروز فشار بیکاری بیشتر روی کسانی است که در شهرستان‌ها و شهرهای حومه زندگی می‌کنند. وقتی کشاورزی نمی‌تواند به شغل اصلی خودش بپردازد مجبور می‌شود تمام زندگی خود را بفروشد تا پولی جمع کند و به شهر بیاید، یک دستگاه پراید بخرد و در یکی از این شرکت‌های حمل و نقل مسافر مانند اسنپ کار کند و به دنبال آن خانواده خود را نیز به شهرهای بزرگ می‌آورد و از صبح تا شب کار می‌کند تا تنها چیزی که به دست می‌آورد؛ نان باشد و هیچ ارزش اضافه‌ای پیدا نمی‌کند و حتی در تولید نیز سهمی برای او درنظر نگرفته‌اند. تمامی این افراد وقتی جمع می‌شوند تبدیل به حاشیه می‌شوند.اقتصاد صحیح این است که حاشیه‌نشینی را کم کند و تازه این حاشیه‌نشینی اول مشکلات است زیرا فرد حاشیه‌نشین ابتدا یک تکه زمین می‌خواهد تا خانه داشته باشد بعد در کنار خانه برق، تلفن، آب، اتوبوس و امکانات دیگر می‌خواهد وقتی این امکانات که اولین حقوق شهروندی است نباشد، اعتراض از همین جا شروع می‌شود و حاشیه را تبدیل به متن می‌کند و تبدیل به جبهه نارضایتی و حتی ندانستگی می‌کند. یک وابستگی اصولی بین کف پیاده‌رو، بیکاری، کارگر وجود دارد.
                                            کارسازان تبدیل به کارخوران شده‌اند
راه‌حل چیست؟ آیا باید از حضور حاشیه‌ها در متن جلوگیری کرد؟
می‌توان از نشت و نشر حاشیه به متن جلوگیری کرد اما نه به شکل پانسمان بلکه با یک درمان علمی و باید مشکل کار را حل کرد زیرا کار رگ‌های اصلی جامعه را تغذیه می‌کند و داربست هستی‌ساز جامعه است و این مسئله کاملاً روشن است. باید امروز بپرسیم که چه اشکالی به وجود می‌آید که کارسازان تبدیل به کارخوران می‌شوند. مشکلات اقتصادی کاملاً روی میل مخاطبان به فرهنگ نیز تاثیر می‌گذارد.
با این تعریف شما اگر مخاطبان به سمت فیلم‌های کمدی می‌روند درواقع آنها به دنبال فرار از مشکلات هستند؟
فیلم کمدی امروز در جامعه ما بسیار زیاد شده اما در اصل فیلم کمدی اثر ضعیفی نیست. بسیاری از آثار چاپلین باسترکیتون آثار کمدی هستند که در تاریخ سینما ماندگار هستند ولی فیلم‌های کمدی امروز ما با آن‌ها فاصله دارد. به صورت کلی تلاش برای خنداندن یک تلاش تراژیک است و اینکه جامعه ما برای خنداندن تلاش می‌کند یعنی دچار یک تراژدی است و به دنبال آن است که با هر کیفیتی مخاطب را بخنداند اما ساخت فیلم اجتماعی سخت است و حرف اجتماعی زدن نیز سخت‌تر.

                                                          عام‌سازی در فرهنگ زیاد شده است
از گذشته کتاب، فیلم و محصولات فرهنگی به عنوان آثاری که تلاش در آگاهی‌سازی و روشنگری دارند یاد می‌شد اما به نظر می‌رسد در جهان فعلی خود این محصولات تبدیل به آثاری شدند که انگار بلاحت را ترویج می‌کنند. در این میان اقتصاد هم اگر وارد حوزه فرهنگ شده فقط به دنبال آن بوده تا از اعتبار فرهنگ برای دیده شدن بیشتر خودش استفاده کند.
عام‌سازی در فرهنگ زیاد شده و این مسئله بسیار مهم است، این عام‌سازی کاملاً برنامه‌ریزی شده و هدفمند است اگر تصور کنیم که عام‌سازی مانند رودخانه‌ای است که چاله‌های خود را پیدا می‌کند اشتباه است فرار از این عام‌سازی نیاز به بررسی تئوری‌هایی دارد که در درازمدت اجرایی می‌شود.
                                             ابراهیم گلستان برای من جایگاه مهمی دارد
 نقش منتقدان و روزنامه‌نگاران در جلوگیری از عام‌سازی چیست؟
بسیار نقش مهمی دارد. امروز ما در تلویزیون مشاهده می‌کنیم یک فردی یک فیلمی را انکار می‌کند اما همزمان با حرف‌های دیگرش و گفتن عقیده‌اش تایید می‌کند. اینکه بگوییم فیلم خوبی نیست، نویسنده خوبی نیست یا کتاب خوبی نیست و کلاً انکار کردن کار راحتی است و با یک اشاره می‌توان انکار کرد. آنچه که سخت است و نیاز به اثبات دارد، دانستگی است و وقتی اثری را می‌خواهید تایید کنید باید آن را اثبات کنید و این اثبات دانستگی می‌خواهد. مثلاً منتقدی مانند پرویز دوایی با دانستگی به اثری نه می‌گفت و آن را نفی می‌کرد اما بسیاری از کسانی که امروز انکار می‌کنند می‌خواهند از این مسئله برای خود دکان درست کنند. یا آیدین آغداشلو ازجمله انسان‌های دانسته‌ای است که بسیار زیبا با دانستگی سخن می‌گوید. آیدین آغداشلو هرگز مظلوم نبوده است این افراشتگی او را کامل می‌کند. ابراهیم گلستان نیز برای من جایگاه مهمی دارد و خوشحالم که همچنان با ابراهیم گلستان، پرویز دوایی، آیدین آغداشلو زیبایی‌ها ادامه دارد.
 مردم عامی به عنوان مخاطب چقدر در این عام سازی مقصر هستند و آیا نباید خودشان نیز به دنبال مسائل جدی‌تری باشند؟
مردم هیچگاه گناهکار نیستند و لباس گناهکار به تن آن‌ها می‌کنند ولی بدنشان بدن گناهکاری نیست.


منبع: بهارنیوز

مجری محبوب به تلویزیون باز می‌گردد

به نوشته هالیوود ریپورتر، دو سال بعد از به پایان رساندن برنامه «شو دیروقت» شبکه سی بی اس، دیوید لترمن به پرده کوچک بازخواهد گشت. لترمن که قدیمی ترین و کارکشته‌ترین مجری تاریخ تلویزیون دیروقت ایالات متحده است، قرار است مسئولیت هدایت یک تاک شو جدید برای سرویس استریمینگ نت فلیکس را بر عهده بگیرد. این مجموعه شش اپیزودی که هنوز عنوانی برایش انتخاب نشده، از سال ۲۰۱۸ پخش خواهد شد. بر خلاف «شو دیروقت» که زنده بود، تک تک اپیزودهای یک ساعته این مجموعه نت فلیکس از قبل ضبط شده خواهند بود و در آن‌ها لترمن مصاحبه هایی طولانی با یک مهمان انجام خواهد داد. علاوه بر این، در هر اپیزود او خودش به صورت جداگانه به اکتشاف در مفاهیمی خواهد پرداخت و این کار را خارج از استودیو انجام خواهد داد. هنوز لیستی از مهمانان این برنامه منتشر نشده است.


لترمن روز پنج شنبه در بیانیه‌ای گفت: «من بسیار هیجان‌زده و خوش شانس هستم که می توانم روی این پروژه برای نت فلیکس کار کنم. این چیزی است که تا اینجا یاد گرفتم، اگر می خواهید بازنشسته شوید تا وقت بیشتری با خانواده تان بگذرانید، اول با خانواده‌تان چک کنید. ممنون که تماشا می کنید، امن برانید.»

این مجموعه توسط کمپانی رادیکال میدیا و همچنین کمپانی ورلدواید پنتس متعلق به لترمن تهیه می شود.

 

تد ساراندوس رییس ارشد محتوای نت فلیکس در بیانیه ای گفت: «فقط همین که توانستم با دیوید لترمن ملاقات کنم خیلی هیجان انگیز بود؛ حالا تصور کنید که چقدر برایم هیجان‌انگیز است که می توانم اعلام کنم قرار است با هم کار کنیم. دیوید لترمن یکی از نمادهای حقیقی تلویزیون است و بسیار مشتاق هستم او را بیرون ببینم که از پشت میز بلند شده و با افرادی که بیشتری از همه برایش جذاب هستند مصاحبه می‌کند. البته باید ببینیم ریشش را نگه می دارد یا نه.»

 

لترمن طی دورانی که مسئولیت مجری گری برنامه «دیروقت» را در شبکه ان بی سی و برنامه «شو دیروقت»(لیت نایت شو) را در ۳۳ سال بر عهده داشت، بیش از ۶ هزار اپیزود را روی آنتن برد. به عنوان یک نویسنده، تهیه کننده و اجراکننده، او تا به حال ۵۲ بار نامزد دریافت جایزه امی شده و ۱۰ بار هم این جایزه را از آن خود کرده است. او تا به حال دو بار جایزه پی بادی را از آن خود کرده و قرار است در ماه اکتبر جایزه مارک توین را دریافت کند. لترمن تا به حال عملا با تمام کاندیداهای ریاست جمهوری و مسئولان کابینه مصاحبه کرده و روی موضوع هایی از جمله گرسنگی در سطح جهان و تغییرات اقلیمی تمرکز کرده است. (طی مسیر حرفه ای کاری اش، او چند بار با دونالد ترامپ مصاحبه کرده است.)

 

لترمن در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که می خواهد از «شو دیروقت» کناره گیری کند و آخرین اپیزود این برنامه که در سال ۲۰۱۵ روی آنتن رفت، نزدیک به ۱۴ میلیون مخاطب داشت. او در مقاله ای برای هالیوود ریپورتر در ماه دسامبر که در آن با تینا فی مصاحبه کرده بود، نوشته بود: «حس اضطراب می‌کنم. می بینم که از آنجا که دیگر نمایشی ندارم، نمی توانم دست از صحبت کردن بردارم.»

 

با اضافه شدن این مجموعه جدید، حوزه عملیاتی نت فیلکس در این زمینه هم گسترش پیدا می کند و فراتر از تاک شو هفتگی چلسی هندلر می‌رود که در نخستین فصل خود فرمتش را عوض کرد تا به برنامه ای یک ساعته با مصاحبه هایی عمیق تر و سفرهایی به هندوستان، اروپا و جاهای دیگر تبدیل شود.


منبع: بهارنیوز

علی حاتمی؛ مینیاتوریست سینما

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
نزدیک به دو دهه از مرگ علی حاتمی می‌گذرد اما اثرات او در سینما و تلویزیون ما همچنان باقی است. او با نوع دیالوگ‌نویسی قهار و یگانه‌اش، با وقار بی‌اندازه‌اش در هدایت بازیگران آثارش و اهمیتی که به چیدمان و فرهنگ ایرانی می‌بخشید، فرهنگ و آیین مان را در ذهن‌مان دوباره اعتبار بخشید. او هنوز در آثارش، در خاطرات همکارانش و در یادگاری‌های ارزشمندی که در تاریخ سینمای ما به یادگار گذاشته است، زنده و پویا نفس می‌کشد و سایه حضورش بر سینمای ایران پابرجاست.
***
نگاهی به زندگی
علی حاتمی در سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهپور تهران متولد شد. مادر وی خانه‌دار بود و پدرش سمت صفحه‌آرا در یک چاپخانه را داشت و دومین فرزند ذکور خانواده بود. شوق نمایشنامه‌نویسی پای او را به تماشاخانه‌های لاله‌زار باز ‌کرد و در آن جا مسحور بازی هنرمندانه جعفر توکل ‌شد و آرزو می‌کرد روزی برسد که توکل در نمایشی به کارگردانی خود او بازی کند. از همان ایام، حاتمی تصمیم می‌گیرد روی مایه‌هایی از داستان‌های ملی و ایرانی کار کند. موقعی که در کلاس نهم تحصیل می‌کرد برای آموختن اصول اولیه نمایشنامه‌نویسی به هنرستان هنرپیشگی تهران می‌‌رفت؛ پس از آن به هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک رفت. حاتمی نخستین نمایشنامه‌اش را با عنوان دیب (دیو) نوشت و در اردیبهشت ماه ۱۳۴۴ با حضور کودکان در تالار نمایش هنرهای دراماتیک به مدت ۳ شب اجرا کرد. در سال ۱۳۴۵ نمایشنامه مدرنی با عنوان «آدم و حوا» یا «برج زهر مار» را می‌نویسد که تحولی در کار او محسوب می‌شود و همین نمایش موجب آشنایی او با مسئولان تلویزیون می‌گردد که در آن ایام در کار جذب افراد مستعد بودند.
کارنامه پر بار
علی حاتمی در دوران کاری اش ۱۵ فیلم و سریال ساخت و هر کدام در نوع خود اثراتی جدی در این هنر از خود به جای گذاشتند.الهام از داستان‌های کهن: سال ۱۳۴۸ کیمیایی و مهرجویی و تقوایی فیلم‌های «قیصر»، «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» را می‌سازند و حاتمی در تدارک ساختن «حسن‌کچل» است. شاید «حسن‌کچل»، اثری فرهیخته و همسان دیگر آثار سینمای موج نو ایران نباشد اما این اثر مخالف جریان فیلمفارسی‌های زمانه خود ساخته شد  و با وجود لحاظ کردن مولفه‌های جاذبه‌سازی چون استفاده از موسیقی و قصه پرکشش اما در پرداخت و اجرا حرفه‌ای و در مفهوم هم پرمعنا بود. او در همان ابتدای فعالیت با الهام از داستان‌های ایرانی کهن، داستانی باورپذیر و شنیدنی را به تصویر کشید. «حسن کچل» نخستین فیلم ریتمیک، موزیکال ایرانی و برگرفته از داستان‌های کهن ایرانی بود و با استقبال بسیار خوبی از سوی تماشاگران رو به‌رو شد.

قصه‌ای از دل فرهنگ زمانه: دومین فیلم بلند او «طوقی» بود. طوقی نوعی کبوتر است که کبوتربازها علاقه زیادی به آن دارند. حاتمی در این فیلم به یکی از ویژگی‌ها و سرگرمی‌های برخی از مردان آن زمان که گاه از یک سرگرمی فراتر رفته و به نوعی علاقه افراطی بدل می‌شد، می‌پردازد. در این فیلم نیز علاقه به یک طوقی و تلاش برای به دست‌آوردن آن، سرانجام به یک فاجعه بدل می‌شود. شاید فیلم «طوقی» به نوعی از فیلم موفق «قیصر» تاثیر گرفته باشد اما بی‌تردید قصه آن یکی از دغدغه‌های زندگی شهری آن روزها و فرهنگی بود که مردم در آن زیست می‌کردند. داستانی باورپذیر و ملموس برای تماشاگرانش و هنوز هم این فیلم گویای اتمسفر وفضای آن سال هاست. حاتمی راوی همین فرهنگ مردمی است و تا سال‌ها نگاهی به فرهنگ مردم و سنت‌ها داشت.
هماهنگی بین فرم و محتوا: در سال ۱۳۵۶ با پنج سال فاصله، حاتمی فیلم «سوته دلان» را ساخت. بسیاری از منتقدان این فیلم را مهم‌ترین و کامل‌ترین فیلم حاتمی قبل از انقلاب می‌دانند. در این فیلم هماهنگی کاملی بین فرم و محتوا وجود دارد و حاتمی ماجرای فیلم را که قصه عشق یک عقب مانده است، با زبان تصویری تازه‌ای به فیلم بدل کرده است. داستان در فضای تهران جنگ جهانی دوم (۱۳۲۰-۱۳۲۵) و بعد از آن می‌گذرد. توانایی حاتمی در بازسازی فضاهای تهران آن روزگار، بی‌بدیل است. فضای نوستالژیک و تاریخ گرایانه در آثار و روایتش همواره ثابت است.

سریالی ماندگار برای دوران ها: سال ۱۳۵۸ بود که علی حاتمی بعد از مهیا کردن شرایط لازم برای ساخت سریالی تاریخی، «هزاردستان» را ساخت. سریالی که به مانند یک فیلم سینمایی جدی، اثری ماندگار در شکل گیری تیم‌های فیلمسازی و نسل جوان، هدایت بازیگر و تولید سریال در سال‌های بعد از انقلاب داشت. کست و انتخاب بازیگران این سریال، دیالوگ نویسی، اجرای صحنه و بازی‌ها، به حدی پخته و استاندارد بودند که انسجامی بی مانند در این مجموعه فراهم کرده بود و این اثر همچنان یکی از نقاط عطف صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران است و هنوز قابل دیدن، قابل اشاره و قابل ارزش. سینمای مبتنی بر هویت ملی: و اما فیلم «مادر» که یادآور بازی‌های خوب، چهره تهران دهه ۳۰ و ۴۰ و زندگی سنتی ایرانی است و بیش از همه معرف سینمایی است که از علی حاتمی می‌شناسیم. همان سینمای مبتنی بر ارزش‌های ملی و فرهنگ سنتی. او این فیلم را در سال ۱۳۶۸  ساخت. «مادر» ماجرای روزهای پایانی مادری پیر است که در خانه سالمندان به سر می‌برد. او که بعد از سال‌ها تلاش و تحمل مشکلات بسیار و بزرگ کردن فرزندانش، اکنون در آستانه مرگ قرار گرفته از فرزندانش می‌خواهد که او را به خانه قدیمی‌شان ببرند. بیماری مادر و سپس مرگش بعد از کش‌و‌قوس‌هایی آنها را به یکدیگر نزدیک می‌کند. . . این فیلم هم از بازی خوب بازیگران مورد علاقه حاتمی بهره‌مند شد به ویژه اکبر عبدی در نقش پسر عقب مانده مادر بسیار خوب ظاهر شده است. و نقش مادر که توسط رقیه چهره آزاد ایفا شد، یکی از بهترین و ماندگارترین مادرانی که در سینمای ایران به تصویر کشیده شده است.

یادگارهای بازمانده از علی حاتمی
هویت ملی و فرهنگ سنتی: یکی از مهم‌ترین امتیازات سینمای حاتمی، تاکیدی و تعهدی است که در اجرا و بازسازی صحنه‌های کاملا ایرانی و برگرفته از فرهنگ ملی دارد. هر چند این فرهنگ بیشتر به فضای شهری و حتی بیشتر جنوب تهران اشاره دارد، با این حال در دکور و چیدمان، لباس و معرفی فضا، استفاده از لغات و بازی‌ها به زندگی مردم و سنت‌های ایرانی شبیه‌تر هستند. فیلم‌های او مملو از تصاویر و صحنه‌هایی نوستالژیک و خاطره انگیزند و بسان مستندنگاره‌هایی‌اند که تاریخی از یک فرهنگ و سنت را در دل خود دارند. فیلم‌های او خیلی بعد از روزگاری که به آنها می‌پردازد، ساخته شده‌اند اما نمونه‌های تمام عیاری از واقعیت و روایت روزهای رفته‌ای است که بخشی از فرهنگ و تاریخ این مملکت است. هویتی که از شعر و قصه، فضا و اتمسفر زمانه، ضرب المثل و فرهنگ عامه و امثال آن می‌آید و نشانی از گذشته ما است. به همین سبب علی حاتمی را می‌توان یکی از ایرانی‌ترین فیلمسازهایی دانست که تا به حال تاریخ سینمای ما به خود دیده است.

دیالوگ‌های سعدی گونه:  کافی است که پای سریال «هزاردستان» بنشینید یا «سوته دلان» یا «دلشدگان» یا هر یک از فیلم‌های دیگرش تا سخنان نغز و سهل و ممتنعی که از زبان کاراکتر‌ها و شخصیت فیلم هایش در می‌آید، شما را به دنیای شاعرانگی ببرد و از عمق و معنای کلماتی که انتخاب کرده است، متحیر شوید یا لذت ببرید. این زبان بیش از هر چیز، خاص سبک وسیاق هنرمندی چون علی حاتمی است، نه کس دیگر. کسی در تاریخ این سینما نبوده است که به مانند این گونه شاعرانه دیالوگ بنویسد و کاراکترهایش به فراخور زمانه‌ای که در فیلم روایت می‌شود، رفتار کنند و کلمات را اد ا کنند. اولین بار این جمشید مشایخی بود که او را سعدی سینمای ایران خواند، وصفی که گزافه نبود.

شهرک غزالی، میراثی ماندگار: در روزگاری که فضای شهری در حال تغییر و تحول بود و این وضعیت بعد از انقلاب بیش از پیش شده بود، نیاز به مرکزی کنترل شده و متمرکز برای تولید و ساخت فیلم و سریال‌ها حس می‌شد. مرکزی همچون استودیوهای ایتالیایی و هالیوودی که بتوان به راحتی کار کرد، رویای عوامل سینمایی بود که به همت علی حاتمی و پروژه بی نظیرش «هزار دستان» ممکن شد. اقدام و همت او برای احداث و ساخت شهر ک غزالی منجر به بازسازی بخشی از هویت شهری و میراث قدیمی شد، میراثی که اساس ساخت سریال‌ها و مجموعه‌های بسیاری در آینده را فراهم کرد. این شهرک، میراثی است که از علی حاتمی برای ما باز مانده است و سنگ بنای آثار چشمگیر و ارزشمندی شد.


منبع: بهارنیوز

چهره‌های سینمایی در جشن حافظ

گروه عکس: هفدهمین جشن سینمایی – تلویزیونی دنیای تصویر (حافظ) شنبه شب با معرفی برگزیدگان در دو بخش سینمایی و تلویزیونی در تالار وزارت کشور برگزار شد. تصاویری از حضور چهره ها در این جشن را در گزارش زیر مشاهده می کنید.
 

































منبع: بهارنیوز

هفدهمین جشن سینمایی حافظ به روایت تصویر

طیب‌نیا: حتی زمانی که خواب بودم هم به اقتصاد فکر می‌کردم واژگونی کامیون حامل سنگ در تهران (+عکس) کسب رتبه اول رضایت از خدمات پس از فروش مشتریان برای نگین خودرو درخواست عربستان از عراق برای میانجیگری بین ریاض و تهران مشتریان مدیران خودرو، تیگو۷ را تست کردند پیدا شدن ۴ مفقود سیل در کلات دادگاه مدیران کانال‌های تلگرامی غیرعلنی برگزار شد داعش، مسئولیت حملۀ کربلا را پذیرفت وزیر پیشنهادی صنعت: اولویت من تامین مالی بخش تولید است/ باید برای ایجاد تقاضا برنامه‌ریزی کنیم حمایت بانک شهر از توسعه حمل و نقل ریلی در شهر قم

دلبری چشم‌هایش …  (۹۴ نظر)

آقای رئیس جمهور! وزارت صنعت را توجیه کنید؛ کشور آب ندارد  (۴۵ نظر)

ادب از که آموختی؟ از مهرداد میناوند!  (۲۱ نظر)

معاون وزیر آموزش و پرورش اصلاحات: بطحایی انصراف دهد/ دولت ژنرال هایش را به آموزش و پرورش بفرستد  (۱۹ نظر)

آقای معاون! تدبیر کن، تهدید نکن/ ۱۰ نکته تازه درباره ماجرای دو فوتبالیست  (۱۸ نظر)

هنر دوستان روحانی؛ سنگ زدن به قطاری که راه نیفتاده است  (۱۶ نظر)

بدرقه طبیب تورم  (۱۴ نظر)

“MADE IN CHINA ” در کره شمالی!  (۱۴ نظر)


منبع: عصرایران

شادترین ساز ایرانی در مشهد نواخته شد

سرپرست گروه «لیان» پس از اجرا در یک مراسم خیریه در مشهد گفت: خوشحالم که توانستم این ساز را در قلب خراسان روی صحنه ببرم. البته پیش از این در سال ١٣٧٣ در قالب موسیقى دانش آموزى هم در مشهد اجرا داشتم.

به گزارش ایلنا، محسن شریفیان پس از اجرا در مراسم شکوه مهرورزی موسسه خیریه شهید بهشتى در مشهد گفت: نی انبان شادترین ساز ایرانی است که اجرای آن در مراسم مختلف همیشه مورد توجه قرار می گیرد. به نظر من لازمه و مکمل آواهاى غمگین موسیقى شاد است و نمى‌توانیم تنها به یک کدام بپردازیم و خوشحالم که توانستم حال مخاطبانم را خوب کنم.

شریفیان درباره اجرای برنامه با گروه لیان در مشهد نیز گفت: مشهد به هر حال شرایط خاص خودش را دارد و قابل احترام است و اگر شرایطی مهیا شود که در این شهر روی صحنه بروم، قطعا تمام عوایدش را به امور خیریه اختصاص خواهیم داد.

گروه لیان هفته گذشته در تهران روی صحنه رفت و با گلچینی از آثارش به اجرای برنامه‌اش پرشور در سالن میلاد نمایشگاه پرداخت.

این گروه در حال تولید آثار جدید خود برای انتشار است و اجرای محسن شریفیان در مشهد در قالب برنامه خیریه «شکوه مهرورزی» روی صحنه رفت.


منبع: عصرایران

کنایه فریدون آسرایی به جشن حافظ (+عکس)

فریدون آسرایی از برگزارکنندگان جشن حافظ انتقاد کرد.

فریدون آسرایی در این باره نوشت: «سلام امشب دعوت شدم براى جشنواره حافظ که به دو دلیل نتونستم حضور داشته باشم اول که در دعوتنامه قید شده یه سرى چیزا باید رعایت شه و منم چون لباس فاخر و گرون نتونستم بخرم خیلى تاسف خوردم. 

دوم مادرم دیشب به خوابم اومد و گفت پسرم سریال عاشقانه و بقیه سریالها کجا سریال معماى شاه کجا نرو

و به احترام مادرم و بى لباسى از برگزارکنندگان جشنواره حافظ عذرخواهى می‌کنم.»

کنایه فریدون آسرایی به جشن حافظ (+عکس)


منبع: عصرایران

نمایش «انتهای خیابان پاستور» در مشهد، اصفهان، کرمان و بابل

مستند «انتهای خیابان پاستور» در بابل، مشهد، اضفهان و کرمان به نمایش در می آید.

عصرایران – مستند «انتهای خیابان پاستور» به کارگردانی محسن خان‌جهانی و جعفر محمدی امروز یکشنبه ۲۲ مرداد ۹۶ در چهار شهر اصفهان، مشهد، بابل و کرمان به نمایش در می آید.

“انتهای خیابان پاستور” امروز در سینما پارس کرمان ساعت ۲۰، در سینما هویزه مشهد ساعت ۱۷، در سینما سوره اصفهان ساعت ١٧ و در مجتمع هنر و تجربه بابل ساعت  ١٧ به نمایش در می آید.

این مستند که مدتی است اکران آن در گروه سینمایی هنر و تجربه آغاز شده است، نگاهی دارد به پشت صحنه انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ و حاشیه‌های آن و با نامزدهای ریاست جمهوری آن دوره حسن روحانی، علی اکبر ولایتی، محسن رضایی، سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف، محمد غرضی، غلامعلی حداد عادل و محمدرضا عارف همراه می‌شود و سعی در ثبت  تصاویر متفاوتی از آن‌ها دارد.

مراسم آیین دیدار و افتتاحیه نمایش این مستند ۱۷ اردیبهشت ماه در سینما فرهنگ با امضای پوستر فیلم توسط عوامل سازنده و مهمانان برگزار شده بود.

سایر عوامل این مستند عبارتند از تدوین: محسن خان جهانی، عرفان نظیفی، تصویر برداران: اسد آتش‌بیگی، محسن محمدی، محمدرضا مرادی، تهیه‌کننده: جعفر محمدی.

علاقه مندان برای تهیه بلیت می توانند به سایت سینماتیکت و یا گیشه سینما مراجعه کنند.


منبع: عصرایران

رونمایی از برگزیدگان جشن حافظ

به گزارش ایرنا، هفدهمین جشن حافظ شامگاه شنبه ۲۱ مرداد در تالار وزارت کشور با حضور چهره های سرشناس سینما و تلویزیون برگزار شد.در ابتدای مراسم کلیپی تصویری از صحبت های شهید محسن حججی پخش شد که مورد تشویق حاضران در سالن وزارت کشور قرار گرفت و در ادامه پس از قرائت خیر مقدم شیلا خداداد، امید معلم با یادی از علی معلم به معرفی هیات داوران پرداخت.خسرو دهقان، آرش خیروی، جواد طوسی، امیر پوریا، مامی باغبانی، هیوا مسیح، علیرضا مجمع، محمدرضا لطفی، امیررضا نوری پرتو، کسری ولایی، امیرهوشنگ هاشمی، آذر معماریان و امید معلم داوران این دروه از جشن حافط را تشکیل دادند.پس از معرفی هیات داوران، مهران مدیری به عنوان مجری روی صحنه آمد و گفت: خیلی کار سختی است جای علی معلم اجرا کردن و این کار به من واگذار شده است. امشب، شب بسیار پر ستاره ای است بنابراین خواهش می کنم به یاد علی معلم تا آخر برنامه همه بمانند.پس از پخش کلیپی به یاد علی معلم، مدیری از حاضران خواست تا به یاد او یک دقیقه سکوت کنند.
در ادامه و با حضور آذر معماریان همسر علی معلم، تندیس ویژه علی معلم برای نخستین بار به اصغر فرهادی اهدا شد.

معماریان درباره این تندیس گفت: تندیس علی معلم امسال به یک سینماگر اهدا می شود، اما در سال های آینده ممکن است به یک ایرانی که نام ایران را در جهان پرآوازه کرده باشد، تعلق گیرد.ساره بیات به جای اصغر فرهادی که در سالن حضور نداشت، تندیس را دریافت کرد و سپس کلیپی از اصغر فرهادی پخش شد و او ضمن تقدیر از اهدا لوح ابراز امیدواری کرد که این جشن ادامه پیدا کند.در ادامه جواد طوسی برای اهدای جایزه دستاورد نوشتاری روی صحنه آمد و این جایزه را به شهرام جعفری نژاد اهدا کرد.تجلیل از محمدعلی کشاورز از سوی جمشید مشایخی از دیگر برنامه های این جشن بود که کشاورز بعد از دریافت تندیس، گفت: تئاتر مقدمه سینما است و برای اینکه سینمای قدرتمند داشته باشیم، باید تئاترمان قوی باشد.در ادامه امیر پوریا برای اهدای تندیس ویژه هیات داوران روی صحنه آمد و گفت: این جایزه بسیار مهم است، من اینجا هستم که از سوی دیگر داوران جایزه را به کسی اهدا کنیم که سال ها پیش وقتی علی معلم با او مصاحبه کرد از آثار او یاد کرد. او گفت این جایزه از سوی حمید نعمت الله و علیرضا رییسیان اهدا می شود.رییسیان با حضور روی سن گفت: تا شقایق هست زندگی باید کرد، امشب افراد زیادی هستند و یاد علی زنده است.وی افزود: همیشه ستاره ها لطافت آسمان هستند و قرار است امشب به یک ستاره جایزه بدهیم. این جایزه به محمدرضا گلزار برای ایفای نقش در عاشقانه و سلام بمبئی اهدا می شود.

گلزار با تشکر از هیات داوران گفت: جای معلم خالی است، مطمئنم که شما هم با من هم عقیده هستید که نمی شود تصور کرد او حضور ندارد، من این جایزه را بعد از ۱۷ سال به فال نیک می گیرم و از عوامل این دو پروژه و هوادارانم که حامی من بودند، تشکر می کنم.در ادامه جایزه بهترین چهره تلویزیونی به احسان علیخانی به عنوان مجری برنامه ماه عسل اهدا شد. علیخانی پس از کسب جایزه اش گفت: در بین نامزدها دو رفیق خوب به نام رامبد و عادل دارم و نفر سوم هم مهران مدیری است که گویا مهران از من دلخور است چون هرگاه از من دعوت کرد، نتوانستم به برنامه او بروم، صالح علا نیز حکم معلمی برای من دارد.وی افزود: هرکدام از ما تلقی از جسارت و شجاعت داریم، من افراد شجاع را بسیار دوست دارم، چند روزی است عکسی دست به دست می شود که معادله شجاعت را تغییر داده است، خدا باعث و بانی هر جنگی را به زمین گرم بزند، دوست دارم جایزه ام را به خانواده محسن حججی این بچه شیر ایرانی تقدیم کنم.

در ادامه نوبت به اهدای نشان عباس کیارستمی رسید که دومین سال آن است. همایون ارشادی برای اهدای این نشان روی سن آمد و گفت: از خانواده علی معلم که کاری کردند تا این جشن ادامه پیدا کند، تشکر می کنم، مطمئنم حضور معنوی علی معلم و عباس کیارستمی سال ها ادامه خواهد داشت.این جایزه به رضا درمیشیان تعلق گرفت. درمیشیان پس از کسب جایزه اش گفت: من نبود کیارستمی و معلم را باور ندارم و می دانم حتما آنها در اینجا حضور دارند.در ادامه لوریس چکناواریان روی سن آمد تا برنده جایزه بهترین ترانه را اعلام کند. تندیس حافظ بهترین ترانه تیتراژ به سالار عقیلی برای قطعه خون غزل در سریال معمای شاه اهدا شد.
عقیلی پس ار دریافت تندیس، گفت: خوشحالم با وجود مشکلاتی که سال گذشته بود این جشن برگزار شد، بها دادن به هنر این مرز و بوم از وظایف همه ما و دولت است. او همچنین با یادی از زنده یاد افشین یداللهی قطعه ای را زنده اجرا کرد.
اسامی کامل برگزیدگان به شرح زیر است:

*بهترین های تلویزیونی

**بهترین چهره تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
احسان علیخانی (ماه عسل)
مهران مدیری (دورهمی)
**بهترین مجموعه تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
لیسانسه‌ها (به تهیه‌کنند‌گی رضا جودی) برگزیده
**بهترین کارگردانی مجموعه تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
منوچهر هادی (عاشقانه)
**بهترین فیلمنامه مجموعه تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
سروش صحت و ایمان صفایی (لیسانسه‌ها)
**بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
هومن سیدی (عاشقانه)
**بهترین بازیگر مرد کمدی تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
هوتن شکیبا (لیسانسه‌ها)
**بهترین بازیگر زن درام تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
ساره بیات (عاشقانه)
**بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی هفدهمین جشن حافظ
سیما تیرانداز (پادری)

**بهترین های سینمایی
**بهترین فیلم مستند هفدهمین جشن حافظ
دیپلماسی شکست‌ناپذیر آقای نادری (بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم)
**بهترین دستاورد هنری هفدهمین جشن حافظ
عبدالله اسکندری (طراحی چهره‌پردازی سه‌بعدی لانتوری)
**بهترین فیلمبرداری هفدهمین جشن حافظ
هومن بهمنش (اژدها وارد می‌شود)
**بهترین تدوین هفدهمین جشن حافظ
سجاد پهلوان‌زاده (ماجرای نیمروز)
**بهترین موسیقی متن هفدهمین جشن حافظ
کیهان کلهر (لانتوری)
**بهترین فیلمنامه هفدهمین جشن حافظ (دو جایزه)
نرگس آبیار (نفس)
رضا عطاران (دراکولا)
**بهترین بازیگران مرد هفدهمین جشن حافظ (سه جایزه)
شهاب حسینی (فروشنده)
جواد عزتی (ماجرای نیمروز)
نوید محمدزاده (لانتوری)
**بهترین بازیگران زن هفدهمین جشن حافظ (دو جایزه)
الناز شاکردوست (مبارک)
فاطمه معتمدآریا (آباجان)
**بهترین کارگردان هفدهمین جشن حافظ
محمدحسین مهدویان (ماجرای نیمروز)
**بهترین فیلم هفدهمین جشن حافظ
فروشنده (به تهیه کنندگی الکساندر ماله گی و اصغر فرهادی)
**بهترین های بخش ترانه تیتراژ هفدهمین جشن حافظ
سالار عقیلی (سریال معمای شاه/ قطعه «خون غزل»)
به گزارش ایرنا، در این مراسم هنرمندانی چون کیهان کلهر، محمدرضا گلزار، هومن سیدی، میلاد کی مرام، جمشید مشایخی، سعید راد، مهران غفوریان، رضا داوودنژاد، سیروس الوند، داریوش ارجمند، ایرج راد، بیوک میرزایی، مجید قناد، احسان علیخانی، مجید مظفری، منوچهر هادی، عبدالله اسکندری، یکتا ناصر، رضا عطاران، فاطمه معتمدآریا، لوریس چکناواریان، پوران درخشنده، آناهیتا همتی، مجید توکلی، محمد کارت، بهرنگ علوی، مسعود فروتن، قربان محمدپور، نادر فلاح، شیرین بینا، الهام پاوه نژاد، مهناز افشار، امین حیایی، علیرضا قربانی حضور داشتند.


منبع: بهارنیوز

آرنولد در فیلم Terminator 6 بازمی‌گردد

پس از استقبال سرد تماشاچیان از فیلم Terminator Genisys «نابودگر: جنسیس» در سال ۲۰۱۵، سازنده‌ی سری فیلم‌های نابودگر، یعنی جیمز کامرون (James Cameron) برای کمک به این فیلم‌ها آمده است؛ او قرار است تا در ساخت و توسعه‌ی یک سه‌گانه‌ی جدید کمک کند، که به گفته‌ی خودشان، ساختن این سه‌گانه، فرانچایز این سری فیلم‌‌ها را بازآفرینی می‌کند.
 




براساس اطلاعات موجود، فیلم Terminator 6 قرار است تا توسط کارگردان فیلم Deadpool «ددپول»، یعنی تیم میلر (Tim Miller) کارگردانی شود؛ در کنار آن، شوارتزنگر نیز بیان کرده است که علاقه‌مند به بازگشت برای کمک است و قصد دارد تا در کنار جیمز کامرون، این فرانچایز را بازسازی کنند. اکنون بیش از سی سال می‌گذرد که نسخه‌ی اول فیلم Terminator «نابودگر»، در سال ۱۹۸۴ به نمایش گذاشته شد، از آن زمان، این سری فیلم‌ها، پستی و بلندی‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است. خوشبختانه، به‌نظر می‌رسد که همه چیز در شرایط خوب و مساعدی برای ساخت سه‌گانه‌ی جدید نابودگر، درحال پیشروی است؛ و شوارتزنگر نیز قطعا در این مسیر حضور خواهد داشت.

با استناد به وب‌سایت خبری پلی‌لیست (The Playlist)، فیلم‌برداری فیلم Terminator 6 قرار است تا در ماه مارس سال ۲۰۱۸، تحت نظارت جیمز کامرون و تهیه کننده‌ی فیلم Terminator Genisys، یعنی دیوید الیسون (David Ellison)، آغاز شود. شروع تولید سه‌گانه‌ی جدید نابودگر، به کارگردانی میلر، به عنوان یک قرارداد جدید بین استودیو اسکای دنس (Skydance) متعلق به الیسون و شرکت پارامونت پیکچرز (Paramount Pictures) است.در زمان مصاحبه درباره‌ی شروع تولید فیلم Terminator 6، شوارتزنگر بیشتر مایل بود تا برای طرفداران این فرانچایز، یک گزارش وضعیت کامل از روند ساخت این سه‌گانه را ارائه دهد؛ او گفت:

    در ماه مارس سال آینده، قرار است تا فیلم Terminator 6 را فیلم‌برداری کنیم؛ جیمز کامرون و دیوید الیسون نیز در این پروژه وارد شده‌اند.شوارتزنگر هم‌چنین درباره‌ی حضورش در پروژه‌ی ساخت فیلم Triplets «سه‌قلوها» (ادامه‌ی فیلم Twins «دوقلوها» محصول سال ۱۹۸۸، که پس از مدت طولانی ساخته می‌شود) صحبت کرد؛ او هم‌چنین اعلام کرد، که تولید یک پروژه‌ی بی‌نام نیز مربوط به فیلم Conan the Barbarian «کونان بربر»، شروع شده است و او درحال همکاری با آن پروژه نیز هست.

با توجه به این شنیده‌ها، به نظر می‌رسد که شواتزنگر بسیار مشغول پروژه‌های متعدد است. با وجود این‌که انتظار می‌رود تا فیلم‌برداری فیلم Triplets در سال ۲۰۱۷ آغاز شود، فیلم Terminator 6 احتمالا عنوان بزرگ بعدی است، که ستاره‌ی فیلم‌های اکشن دهه‌ی ۱۹۸۰، یعنی آرنولد، توجه خود را بر روی آن متمرکز خواهد کرد. اکنون نیز عمیقا آرزومند بهترین اتفاقات برای شوارتزنگر، کامرون، الیسون، و میلر هستیم تا با جدیت، تولید سه‌گانه‌ی جدید نابودگر را آغاز کنند.


منبع: بهارنیوز

دی‌کاپریو بازیگر نقش داوینچی می‌شود

به گزارش ایسنا، به نقل از ددلاین، دو کمپانی فیلمسازی پارامونت و یونیورسال رقابت شدیدی برای در اختیار گرفتن حق ساخت فیلم «لئوناردو داوینچی» بر اساس رمان نوشته «والتر ایساکسون» دارند که قرار است «لئوناردو دی‌کاپریو» بازی در نقش اصلی آن را بر عهده بگیرد.
 




«والتر ایساکسون» پیش از این نگارش رمان «استیو جابز» را بر عهده داشت که فیلمی به اقتباس از آن به کارگردانی «دنی بویل» و با بازی «مایکل فاسبندر» در نقش مالک فقید کمپانی اپل ساخته شد. دبیر سابق مجله تایم نگارش رمان‌های پرفروشی چون «بنجامین فرانکلین» و «آلبرت اینشتین» را نیز در کارنامه دارد.«ایساکسون» با استفاده از یادداشت‌های «داوینچی» رمان خود را نوشته و در آن تلاش کرد در قالب یک داستان روایتی هنر، علم، کنجکاوی سیری‌ناپذیر و خلاقیت این هنرمند برجسته ایتالیایی را با هم مرتبط کند.

کمپانی «آپیان وی» که متعلق به پارامونت است نیز به عنوان تهیه‌کننده در پروژه اقتباس از این رمان حاضر است.«دی کاپریو»در  سال ۲۰۱۶  برای بازی در فیلم «بازگشته» به کارگردانی «الخاندرو گونزالز ایناریتو» پس از چهار بار نامزد شدن توانست برای اولین بار اسکار بازیگری بگیرد.وی پیش از این برای بازی در فیلم‌های «گرگ وال استریت» (۲۰۱۳)، «الماس خونین» (۲۰۰۶)، «هوانورد» (۲۰۰۴) و «آنچه گیلبرت گریپ را آزار می‌دهد» (۱۹۹۳) تا آستانه کسب اسکار بازیگری پیش رفته بود.


منبع: بهارنیوز

غافلگیری‌ فیلم ترسناک در گیشه امریکا

در حالی‌که در روزهای اخیر، افزایش تنش‌ها میان کره شمالی و امریکا به ناآرام شدن جو سیاسی این دو کشور دامن زده، علاقه‌مندان سینمای وحشت در امریکا با استقبال گسترده از اولین مقدمه «آنابل»، کارشناسان گیشه را شگفت‌زده کرده‌اند. برای فیلمی که با بودجه ۱۵ میلیون دلار تهیه و تولید شده است، این میزان استقبال غیرمنتظره از سوی مخاطبان موفقیتی چشمگیر برای سازندگانش به شمار می‌رود.  
 




همزمان شماری از استودیوهای رقیب، فروش افتتاحیه محصول جدید وارنرها را تا ۴۰ میلیون دلار هم پیش‌بینی کرده‌اند. پیش از این، اغلب کارشناسان گیشه تصورشان بر این بود این محصول بتواند در سه روز نخست افتتاحیه خود به فروشی برابر با ۲۵ میلیون دلار دست پیدا کند.به علاوه، «آنابل: خلقت» (Annabelle: Creation) جدیدترین محصول جهان سینمایی «احضار» (Conjuring) به شمار می‌رود. فروش افتتاحیه فیلم نخست «آنابل» که در سال ۲۰۱۴ و همزمان با فیلم «دختر گمشده» دیوید فینچر روی پرده رفت، به بیش از ۳۷ میلیون دلار رسید و با اختلافی ناچیز (۵ میلیون دلار)، بعد از فیلم فینچر در رتبه دوم جدول پرفروش‌ها قرار گرفت. همچنین، دو فیلم «احضار» و «احضار ۲» به ترتیب، با ۴۱٫۹ میلیون دلار و ۴۰٫۴ میلیون دلار فروش افتتاحیه، در صف موفق‌ترین تولیدات ژانر وحشت در سال‌های اخیر قرار گرفتند.

اولین مقدمه «آنابل» به کارگردانی دیوید اف. سندبرگ و با بازی استفانی سیگمن، تالیتا بیتمن، آنتونی لاپاگلیا و میراندا اوتو مقابل دوربین رفته است. این فیلم ۱۰۹ دقیقه‌ای روایتگر داستان عروسک‌سازی است که خلقتش عده‌ای کودک یتیم را دچار وحشت و هراس می‌کند. واکنش منتقدان هم تا اینجا رضایت‌بخش بوده است. از میان ۶۸ نقد منتشر شده در وبسایت «راتن تومیتوز»، میانگین آرای مثبت به ۶۹ درصد رسیده که می‌تواند کمک موثری در افزایش فروش فیلم تا پایان تعطیلات آخر هفته باشد.در حالی‌که فروش بلیت‌های گیشه آخر هفته این بار در قبضه «آنابل: خلقت» است، فانتزی «برج تاریک» به عنوان صدرنشین گیشه هفته پیش، احتمالا با ۷٫۶ میلیون دلار فروش آخر هفته به رتبه چهارم جدول پرفروش‌ها سقوط خواهد کرد. به این ترتیب، کل فروش داخلی این فیلم بعد از دو هفته اکران در سینماهای امریکای شمالی به ۳۳ میلیون دلار خواهد رسید.

از سوی دیگر، درام جنگی «دانکرک» در رقابتی نزدیک با انیمیشن خانوادگی «عملیات آجیلی ۲» که در بیش از ۴ هزار سالن سینما افتتاح شده، برای کسب جایگاه دوم مبارزه می‌کند. پیش‌بینی می‌شود فروش هر دو فیلم به حدود ۱۰ میلیون دلار برسد. فیلم اول «عملیات آجیلی» در سه روز نخست افتتاحیه بیش از ۱۹ میلیون دلار فروخت و با نزدیک به ۱۳۰ میلیون دلار فروش جهانی به کار خود پایان داد.اگر پیش‌بینی‌ها درست از آب در بیاید، فروش داخلی جدیدترین ساخته کریس نولان نیز بعد از سه هفته اکران باید از مرز ۱۵۰ میلیون دلار عبور کند.


منبع: بهارنیوز

پیروزی لطافت بر خشونت

مرجان یگانه پرست
روزنامه بهار
نمایشگاهی پر از رنگ‌های لطیف، طرح‌هایی از جنس دنیای کودکان و چیدمانی از لباس‌هایی غیرمتعارف و آسیب‌دیده از جنگ اما با چیدمان لطیف زنانه، محتوای نمایشگاه نقاشی «وقتی سپیده زد» بود. نمایشگاهی در رثای آرامش از دست رفته زندگی، کودکان بی‌رویا و زنان و مردانی که دردمند از جنگ و ستیز هستند. نرگس موسوی، خالق این تصاویر و نقاشی‌ها در پس زمینه کارهایش به جنگ و دردی که جامعه آدم‌ها را تحت تاثیر قرار داده است می‌پردازد. نگاه او تلفیقی است از خشونت‌های جنگی در مقابل صلح و لطافتی که آرزوی آن را دارد. او همان طور که در استیتمنت نمایشگاه آورده است، تلاش کرده است تا یاس ناشی از دیدن بی‌رحمی اسلحه و موشک را با تصاویری شاعرانه و صلح آمیز تعدیل کند. لطافتی که با اردوگاه‌های کار اجباری، با مادران فرزند از دست داده، با مخروبه‌های جنگی، استخوان‌های شکسته و دفرمه شده و ماسک‌های حفاظت از کارهای شیمیایی در تضاد هستند. به طور آشکار در سیاهی زمینه این جهان خشونت طلب، روشنایی رنگ‌های صلح آمیز، درخشندگی بیشتری دارند. این هنرمند، در نمایشگاهش که نامش هم پر از امید است، «وقتی سپیده زد»،  امید سپیده زدن روزی بدون خشونت و جنگ را دارد. امیدی که علی‌رغم قتل‌عام‌ها، آتش‌باران‌ها و صدای کر‌کننده شلیک‌ها و انفجارهای قریب‌الوقوع هسته‌ای، این جهان را قابل زیستن می‌کند. . .
***
 آثار شما ضد جنگ هستند و در محتوای آنها می‌توان نشانه‌های ویرانگری جنگ و ناامنی را دید اما نکته جالب آثار شما این است که نگاه تان زنانه، لطیف و با طیفی از رنگ‌ها است.
می خواستم مجموعه‌ای خلق کنم که آنتی جنگ و ضد ستیز باشد. در حقیقت هدفم این بود که با تصاویری که می‌سازم هم خشونت جنگ را نشان دهم و هم پیروزی لطافت و شاعرانگی را منتقل کنم.

 سبک کار شما خیلی شبیه تصویرسازی کتاب کودک و به نرمی دنیای کودکان است. چقدر تلاش داشتید که این سبک در کارتان لحاظ شود؟
سعی نکردم که این نوع نگاه در کارم باشد. واقعیتش این است که من در این رشته تحصیل کردم و از آنجا که کارشناسی ارشد من در زمینه تصویرگری بوده است، در نتیجه ناخودآگاه نگاه و سبک کارم به این سمت و سو رفته است. شاید این نوع نگاه و سبک، شاخصه کارم شده است، نمی‌دانم خوب است یا نه ولی این سبک در کارم است.

 یک ویژگی دیگر آثار شما این است که در پس زمینه کارتان بحرانی خفته است. در ابتدا آثارتان خیلی ظاهر لطیف و انسانی دارند که در تضاد با پس زمینه‌شان هستند. در پس زمینه کارتان بحران و جنگی در جریان است که باید به آن دقت کرد تا آن را دریافت. این تضاد گویای چیست؟
تلاش من این بوده است که پس زمینه اثر خشن و راوی دردهای جامعه جنگ زده باشد. البته بخشی از تصاویری که انتخاب کرده بودم، سانسور کردم چون احساس کردم که خشونت آنها بالاست و تلخی زیادی را منتقل می‌کنند. به‌خصوص عکس‌هایی که از جنگ ایران و عراق باز مانده بود، نتوانستم کار کنم و آنها را کنار گذاشتم. واقعیتش کار روی آنها برایم سخت و دردناک بود. پس زمینه‌ها را با الهام از جنگ‌های مختلف کار کردم. آنها هم تصویرگری هستند اما با کامپیوتر آنها را کار کردم تا کمی خشن و خشک به نظر برسند و در عوض نقاشی‌هایی که روی آنها کار می‌شود، لطیف و پر از رنگ باشد.

 یکسری کانسپت‌هایی در این نمایشگاه کار کرده‌اید که حاوی پیام‌هایی هستند. درباره آنها هم توضیح می‌دهید؟
مایل بودم در کنار مجموعه نقاشی‌ها، سه تا لباس هم طراحی کنم که ادامه رویکرد همان نقاشی‌ها و تعریف همین مجموعه باشد. اولی لباس عروسی است که انگار عروس آسیب خورده از جنگ است و قسمتی از لباس کنده شده و در حقیقت ستون فقرات آن عروس مانده است. یک بال سیاه هم در شانه لباس تعبیه کردم که برای من مفهوم مرگ را دربرداشت ولی ممکن است هر مخاطب و بیننده‌ای برداشت دیگری داشته باشد. لباس دیگری هم طراحی کرده‌ام که ساختارشکنی در آن دیده می‌شود، یک آستین آن خیلی بلند و یکی‌اندازه عادی است اما روی آن تصاویری از انفجار بمب هسته‌ای و جنگ دیده می‌شود.البته تلاشم این بوده که تصاویری که روی لباس می‌آید، شاعرانه و لطیف باشد اما محتوای جنگ را منتقل کند. لباس دیگری هم هست که شاید زنی است که از آن لباس کوچ کرده و رفته است و تعدادی پرنده در قفس تن آن زن به مانند خاطرات او در آنجا جا مانده است، ضمن اینکه یک پوتین سربازی که به نوعی اشاره به کشته شده در جنگ است، هم در کنار لباس دیده می‌شود. مفهومی که این لباس دارد، تلخ است اما سعی من این بوده است که با تور و پرنده، این خشونت و تلخی را تلطیف کنم.

 در خانواده شما هنر و نقاشی ریشه دارد و این موضوع احتمالا در شکل‌گیری نوع نگاه شما بی‌تاثیر نبوده‌ است. به نظرتان چطور می‌توان از هنر برای نمایش آسیب‌های جنگ بهره گرفت؟
نمی‌دانم واقعا توانسته‌ام از هنر برای نمایش آسیب‌ها و ویرانی‌های جنگ کمک بگیرم یا نه؟ ولی تلاش خودم را کرده‌ام. درباره ریشه هنر در خانواده‌ام هم باید بگویم که فضای خانواده ما همیشه هنری بود و اولین استادم مادرم بود. خیلی بچه بودم که مادرم یکسری نقاشی کلاسیک به من نشان داد و از من خواست یکی از آنها را انتخاب کنم. بعد تکنیک کار آنها را به من آموخت و هر چه آموخته‌ام را میراثی از هنر و استادی مادرم می‌دانم. مادر من یک معلم هنرزاده شده و همچنان هم از بیانات و توصیه‌های هنری‌اش استفاده می‌کنیم. پدرم هم همیشه مشوق من بود و نقاشی‌های من را می‌خرید و امیدوارم می‌کرد. والدینم درباره سبک‌های هنری با ما صحبت می‌کردند و در آن فضا رشد کردیم. قالب فضای خانه ما همیشه هنری بوده است.

 واکنش‌های مردمی و استقبال از نمایشگاه را چطور دیدید؟ آیا واکنش‌ها آن طور که انتظار داشتید، بود؟
واکنش‌ها خیلی بیشتر از انتظار من بود و فوق‌العاده محبت‌آمیز بود. واقعا از همه عزیزانی که لطف کردند و به نمایشگاه آمدند و به آثارم توجه نشان دادند، ممنونم.


منبع: بهارنیوز

«خندوانه» باز هم کیهان را عصبانی کرد

 روزنامه کیهان نوشت:

برنامه هفته پیش «خندوانه»، باز هم حاشیه‌ساز شد.

مسابقه دهنده این برنامه، این بار جو زده‌تر از پیش، پا را فراتر گذاشت و به تمسخر و اهانت به یکی از شخصیتهای علمی کشور پرداخت و عجیب اینکه این تمسخر و اهانت از سیمای جمهوری اسلامی به نمایش در‌آمد.

شوخی‌های زننده این مسابقه دهنده و برنامه سخیف تا جایی بود که فیلم این شوخی ها با عنوان «باور کنید این شوخی ها از صدا وسیما پخش شده است» درشبکه مجازی منتشر شد.

متاسفانه هدیه کردن عرصه و آنتن به افراد بدون صلاحیت اخلاقی و حرفه‌ای، کم اطلاع بودن برخی ناظرین سیما نسبت به امور و اخبار سیاسی، وجود برخی مدیران غیر مسلط به هنر و ناآگاه از فضای به اصطلاح هنری، سبب تولید برنامه‌های نامناسبی می‌شود.

پیش‌تر یکی از شرکت‌کنندگان خندوانه هم خانمی بود که در نهایت تعجب مخاطبان، شوخی های زننده‌ای را در سیما ارائه داد و پس از واکنشهای منفی مردم، از روی عصبانیت مردم ایران را بی‌فرهنگ لقب داد.

دادن عرصه عمل به افراد فاقد صلاحیت به شبکه نسیم خلاصه نمی شود. در روزخبرنگار در برنامه «فرمول یک» شبکه اول سیما نیز، یک خبرنگار روزنامه های زنجیره ای به حمایت از یک متهم تحت محاکمه پرداخت و علیه وزیر کار به دلیل ندادن مجوز به تشکلی غیر همسو با مبانی انقلاب تاخت!

حضور خبرنگار روزنامه ای زرد و زنجیره ای در برنامه ای رسمی در شبکه اول سیما گویای نبود دغدغه مندی نسبت به انقلاب، بی سوادی سیاسی و رسانه ای مجری و تهیه کننده برنامه است.

مضحک اینکه این اتفاقات به بهانه چند صدایی رخ می دهد و معلوم نیست چرا یگانه تریبون دیداری و شنیداری نظام جمهوری اسلامی، باید جولانگاه چند صدایی قرار بگیرد و دیگر رسانه های معاند که شعار چند صدایی می دهند اساسا اعتنایی به حضور چند صدا در برنامه های خود ندارند؟!


منبع: عصرایران

موتور سواری فرهاد آئیش و مائده طهماسبی! (فیلم)

دیدنی های امروز نمایش ارزانترین خودروی اتوماتیک کشور در نمایشگاه خودروی مشهد (+عکس) توان ارتش کره شمالی چقدر است؟ افزایش مفقودی‌های سیل کشور به ۶ نفر/ امدادرسانی در خراسان رضوی و گلستان ادامه دارد موتور سواری فرهاد آئیش و مائده طهماسبی! (فیلم) حضور فرمانده کل سپاه در منزل پدری شهید حججی (عکس) با رستوران روباتیک تهران آشنا شوید (فیلم) خصوصیات روانشناسی رنگ چشم‌های مختلف! «خندوانه» باز هم کیهان را عصبانی کرد جزئیات چگونگی وقوع حادثه نشت گاز کلر در دزفول

دلبری چشم‌هایش …  (۹۳ نظر)

چه خوب است که ریاکار نیستید  (۳۳ نظر)

معاون وزیر آموزش و پرورش اصلاحات: بطحایی انصراف دهد/ دولت ژنرال هایش را به آموزش و پرورش بفرستد  (۱۹ نظر)

آقای معاون! تدبیر کن، تهدید نکن/ ۱۰ نکته تازه درباره ماجرای دو فوتبالیست  (۱۸ نظر)

بدرقه طبیب تورم  (۱۴ نظر)

رونق بازار مسکن درگیر اما و اگر/
ده ها هزار واحد خانه خالی، خانه دوم خانواده است  (۸ نظر)

کابینه دوم روحانی: استراتژی نبرد و صلح همزمان  (۷ نظر)

تظاهرات حامیان برتری نژاد سفید در آمریکا (+عکس)  (۶ نظر)


منبع: عصرایران

فیلم و سریال های ایرانی با موضوع «مهاجرت»

– احسان رحیم زاده: این روز ها فیلم سینمایی «کارگر ساده نیازمندیم» اثر منوچهر هادی روی پرده سینماهاست. درامی اجتماعی که به مشکلات طبقه فرودست جامعه در کلان شهر تهران می پردازد و درباره آدم هایی است که از فضای کوچک شهرستان به جامعه ای بزرگ تر کوچ کرده اند و نمی توانند خودشان را با مناسبات مقصد وفق دهند. مهاجرت شهرستانی ها به شهر تهران موضوعی است که در بسیاری از آثار نمایشی سینما و تلویزیون کشورمان دستمایه کار قرار گرفته است. در این گزارش به بهانه اکران «کارگر ساده نیازمندیم» چند فیلم و سریال ایرانی با مضمون مهاجرت به تهران را مرور کرده ایم.

استراحت مطلق

عبدالرضا کاهانی/ ۱۳۹۳

 من تهـرونمو نمی خـوام!

عبدالرضا کاهانی علاقه زیادی دارد به نمایش فضا های پلشت و آدم های بدبخت. او در اولین فیلم شهری اش یعنی «استراحت مطلق» این نکبت و پلشتی را در ابعادی گسترده تر به تصویر می کشد. تهرانی را می بینیم که مجموعه ای از عناصر پلید را در خودش جای داده است. شخصیت ها یا معتاد هستند یا هوس باز. تقریبا هیچ کدامشان شغل درست و حسابی ندارند. آدم پولدار داستان، کاسه توالت می فروشد و دیگری از طریق خرید و فروش گیرنده ماهواره نان درمی آورد. وجه اشتراک مرد ها این است که همگی به سمیرا (شخصیت زن دامغانی با بازی ترانه علیدوستی) نظر سوء دارند. سمیرا برای یافتن شغل به تهران مهاجرت می کند ولی نمی تواند در خانه ای که اجاره کرده ساکن شود و بدین ترتیب طعم آوارگی را می چشد. او در نهایت در شهر تهران تصادف می کند و از دنیا می رود.


دربند

پرویز شهبازی/ ۱۳۹۱

من تهـرونمو نمی خـوام! 

باز هم تهرانی ها مکار و زرنگ هستند و شهرستانی ها مظلوم و ساده لوح. شخصیت شهرستانی جوانی دانشجو است که در رشته پزشکی درس می خواند. نازنین (نازنین بیاتی) پس از قبولی در دانشگاه به دلیل پیدا نکردن خوابگاه، مجبور می شود در خانه ای مجردی زندگی کند. هم خانه او دختری است پُرمکر و منفعت طلب که از نازنین به عنوان یک طعمه استفاده می کند. دختر دانشجو در تهران با پارتی های شبانه و روابط نامتعارف جوانان لمپن مواجه می شود و اعتمادش را به همه چیز و همه کس از دست می دهد. همچون فیلم های قبلی، شخصیت شهرستانی پول و آبرویش را می بازد و به نقطه صفر سقوط می کند. مهاجرت نازنین به کلان شهر تهران، خیلی کوتاه مدت است.


کارگر ساده نیازمندیم

منوچهر هادی/ ۱۳۹۴

من تهـرونمو نمی خـوام!

جوان ساده شهرستانی که «قدم» نام دارد در جست وجوی کار به تهران مهاجرت می کند. قدم در یک رقابت عشقی در مقابل پیرمردی مرفه و مکار به نام «جهان» (با بازی آتیلا پسیانی) قرار می گیرد و در نهایت شکست می خورد. فیلم ساز خشونت و بی رحمی شهر تهران را در قالب این شخصیت به تصویر می کشد. منوچهر هادی در «کارگر ساده نیازمندیم» تهران را برای شهرستانی ها یک شهر بی دروپیکر معرفی می کند؛ کارگر ساده راهی برای مطالبه حقوق ازدست رفته اش پیدا نمی کند. او در تهران غریب است و کسی را به عنوان تکیه گاه نمی یابد.


زرد قناری

رخشان بنی اعتماد/ ۱۳۶۷

من تهـرونمو نمی خـوام! 

الگوی مضمونی فیلم فرقی با بقیه آثار مشابه ندارد. این بار هم فردی شهرستانی از قشر کارگر به تهران می آید و دست ازپادرازتر برمی گردد. نصرا… کفاش جوانی است که به قصد زراعت، قطعه زمینی را می خرد. او متوجه می شود که سرش را کلاه گذاشته اند. برای پیدا کردن کلاهبردار، راهی پایتخت کشور می شود و به اجبار همان جا می ماند. در تهران دوباره فریب می خورد و با هدف مسافرکشی پیکانی را خریداری می کند که قبلاً به دیگران فروخته شده. باجناق نصرا… فردی شیاد است که موفق می شود یک شهرستانی را فریب بدهد. خط کشی بین آدم های خوب و بد تقریبا مشخص است؛ شهرستانی های ساده لوح یک طرف ایستاده اند و تهرانی های فریبکار در طرف دیگر. سکانس خوب فیلم جایی است که مهدی هاشمی (در نقش کارگر شهرستانی) جلوی زمین زراعی می ایستد و ادعای مالکیت می کند و با تمسخر دیگران مواجه می شود.


پایتخت ۱

سیروس مقدم/ ۱۳۹۰

من تهـرونمو نمی خـوام! 

سیروس مقدم در این سریال نگاه منصفانه ای به ماجرای مهاجرت دارد. آدم های شهرستانی مثل سریال های قبلی خنگ و ساده لوح نیستند. آن ها در شهر تهران با مشکلات دست وپنجه نرم می کنند؛ ولی دست آخر کم می آورند و تسلیم می شوند. نقی معمولی (محسن تنابنده) و خانواده اش با آن کامیون معروف قرار است از علی آباد مازندران به تهران کوچ کنند. در این شهر نمی توانند ساکن خانه مورد نظرشان شوند چون صاحبخانه می میرد و وراث حاضر به تحویل خانه نمی شوند. زندگی پشت کامیون تنها گزینه باقی مانده است. سیروس مقدم موضع خودش را از زبان مادر خانواده (هما با بازی ریما رامین فر) بیان می کند: «تهران جای خوبیه؛ ولی نه برای ما که قدرتش رو نداریم» . هما می داند که نمی تواند خودش را با تهران وفق دهد. واقع گرایی قصه یکی از دلایلی بود که موجب شد مردم با سریال ارتباط خوبی برقرار کنند.

آقای هالو

داریوش مهرجویی/ ۱۳۴۹

در
این گزارش به سراغ یک نمونه از فیلم های قبل از انقلاب رفتیم تا ثابت کنیم
الگوی سینمای مهاجرت، تغییری نکرده و همچنان بر همان پاشنه می چرخد. «آقای
هالو» ساخته داریوش مهرجویی با بازی علی نصیریان در سال ۱۳۴۹ ساخته شده.
شخصیت اصلی فیلم برای ازدواج از شهرستان به تهران می آید. در سکانس های
آغازین فیلم می بینیم که چمدان این مسافر ساده لوح را می دزدند و این سکانس
موضع فیلم را درباره شهر تهران توضیح می دهد. تهران شهری است پُر از
خلافکار که در آن باید اموالت را دودستی بچسبی. در بنگاه معاملات املاک سر
آقای هالو را کلاه می گذارند و او در ادامه قصه، عاشق زنی می شود که بعد ها
می فهمیم مشکل اخلاقی دارد. آقای هالو در تهران شکست عشقی می خورد، اموالش
را از دست می دهد و نگران و سرافکنده به زادگاهش برمی گردد.


منبع: برترینها

مصاحبه با توبیاس وولف؛ نویسنده ای که از اوباما مدال گرفت

– مریم زارعی*: توبیاس وولف (۱۹۴۵-آلاباما) را برای خاطرات عجیب و غریب و خواندنی‌اش در دنیا می‌شناسند: «در ارتش فرعون» و «زندگی این پسر» (از روی این کتاب با بازی رابرت دنیرو و لئوناردو دی‌کاپریو که نقش خود وولف را دارد، در سال ۱۹۹۳ فیلم موفقی ساخته شد.)؛ نویسنده‌ای واقعا آمریکایی که در کنار ریموند کارور و ریچارد فورد به‌عنوان «رئالیست‌های کثیف» مشهورند. رئالیسم وولف را در داستان‌های کوتاهش به‌خوبی می‌توان دید و البته در رمان‌های‌ «مدرسه قدیم» و «دزد سربازخانه» که شاهکارهای او به شمار می‌آیند. وولف در سال ۲۰۱۵ از باراک اوباما مدال ملی هنر آمریکا را دریافت کرد.

پست‌مدرنیسم در ادبیات، نخ‌نما ‌شده است 
او پیش‌تر نیز برای داستان‌هایش برنده جوایز معتبری شده بود، از جمله: پن‌فاکنر ۱۹۸۴، وایتینگ ۱۹۸۹، پن‌مالامود ۲۰۰۶ و جایزه داستان ۲۰۰۸. از وولف تاکنون این آثار به فارسی ترجمه شده: چهار اثر در نشر «چشمه» با ترجمه زنده‌یاد منیر شاخساری: «مدرسه قدیم»، «در ارتش فرعون»، «شب موردنظر» و «گداها همیشه با ما هستند»، یک اثر در نشر «ثالث» با ترجمه اسداله امرایی: «انجیل سفید»، و یک اثر کوتاه در نشر «تجربه» با ترجمه ناتالی چوبینه: «شکارچی‌ها در برف». آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی جک لیوینگز خبرنگار پاریس‌ریویو با توبیاس وولف است که در پاییز ۲۰۰۴ انجام شده است.

یک روز کاری شما چگونه است؟

ملال‌آور است البته اگر جای من نباشید. اول به پیاده‌روی یا شنا می‌روم بعد می‌روم سر کار، ناهار می‌خورم بعد باز پیاده‌روی، بعد نوشتن و بعد می‌روم خانه. هرگز به تماشای فیلمی درباره نویسندگان نمی‌روم چون اگر نویسنده واقعا مشغول کار باشد آن فیلم خیلی کسل‌کننده می‌شود. بچه که بودم وقتی عکس‌هایی از همینگوی در حال ماهیگیری و فیتزجرالد در پاریس را می‌دیدم با خودم فکر می‌کردم نویسندگان چه زندگی جالبی دارند. چیزی که نمی‌دانستم این بود که این عکس‌ها مربوط به زمان‌هایی است که آنها مشغول نوشتن نیستند.

هیجان‌آور، یافتن کلمه‌ای است که روزها از دست شما می‌گریخته یا تصمیم به حذف چیزی که هفته‌ها وقت صرف نوشتنش کرده‌اید. هیجان در نوشتن است، خیلی دراماتیک نیست. روش روزانه برای نویسندگان باارزش است و به همین دلیل اگر تبدیل به عادت شود دیگر خواندن زندگینامه آنها لذت‌بخش نیست… نوشتن کار بسیار سختی است و نیازمند شرایطی که آن را کسل‌کننده می‌کند. بیشتر اوقات باید تنها باشی، نشسته و بی‌تحرک باشی، باید به تنهایی خو بگیری و در مورد زمان خودخواه باشی و فقط برای خودت نگه‌اش داری.

هنگام نوشتن چقدر به مخاطبتان فکر می‌کنید؟

نه زیاد، برای رضایت خاطر خودم می‌نویسم البته این به آن معنا نیست که به مخاطب اهمیتی نمی‌دهم، مساله اینجاست که اگر بتوانم خواننده‌ای را باهوش‌تر از خودم تصور کنم آن‌وقت می‌توانم باهوش‌تر از آنچه هستم باشم و اگر بتوانم خواننده‌ای حساس‌تر از خودم را متصور بشوم در آن صورت حساس‌تر از آنچه که هستم می‌شوم، اینها مرزهای من هستند، در این مرزها اگر حس کنم چیزی که نوشته‌ام همان چیزی است که از خواندنش لذت می‌برم آن‌وقت راضی خواهم بود. من نمی‌توانم خودم را با توهم ثانویه مخاطبی شبح‌گونه تحلیل ببرم.

روند نوشتن داستان کوتاه یا رمان و یا خاطرات تا چه اندازه باهم فرق دارند؟ آیا اصلا هیچ تفاوتی می‌کند وقتی شروع به نوشتن می‌کنید؟

نه واقعا در روند نوشتن؛ نکته مهم در مورد نوشتن داستان کوتاه این است که شما می‌دانید پایان نزدیک است. نه به زودی احتمالا اما شما می‌توانید افق را ببینید اما با خود فکر می‌کنید وقتی به آنچه روند دلخواهم بود رسیدم باید به دنبال خلق دنیای دیگری باشم. زیبایی نوشتن در فرمی بلندتر این است که اگرچه شما اغلب نمی‌توانید افق را ببینید و معمولا هم نمی‌بینید اما هر روز به همان دنیای آشنا برمی‌گردید و هربار آن را غنی‌تر و عمیق‌تر می‌کنید. اینجا هم شما همیشه دچار تشویش و نگرانی هستید و با خود می‌گویید سال‌ها هم نمی‌توانم تمامش کنم. در هر صورت من کارم را انجام می‌دهم. من احترام و ارزش زیادی برای افرادی قائلم که مدت زمان ده، پانزده و یا بیست سال را وقف یک کار می‌کنند، به‌خاطر جسارت و بردباری‌ای که به خرج می‌دهند.

آیا با بالارفتن سن دغدغه‌هایتان به عنوان نویسنده تغییر کرده است؟

بله مسلما، اما نمی‌توانم دقیقا بگویم چطور. من عادت ندارم به عقب برگردم و کارهای قدیمی‌ام را دوباره‌خوانی کنم. ترجیح می‌دهم خوانندگانم هم با چنین دیدگاهی جلو بیایند و این الگوها را تشخیص بدهند. اگر بخواهم با صراحت بیشتری صحبت کنم برای نوشتن داستان کوتاه ترجیحم این است که وسواس، وضوح مفرط و شتابزدگی را از بین ببرم. در رمان «مدرسه قدیم» به راوی‌ام صدایی اغلب غیرمستقیم و جذاب داده بودم. شتابزدگی تنها ویژگی عمده کارهایی از این دست نیست. البته هیچ روش مشخصی برای روایت همه داستان‌ها وجود ندارد. یک شیوه خاص برای نوشتن یک داستان مناسب است.

پست‌مدرنیسم در ادبیات، نخ‌نما ‌شده است

با داشتن دو کتاب خاطرات، اگر خوانندگان، داستان شما را هم به‌نوعی اتوبیوگرافی تلقی کنند ناراحت نمی‌شوید؟

من امیدوارم خوانندگان، داستان‌های من را آثاری خلاق در نظر بگیرند و از آنها لذت ببرند. از طرف دیگر کاملا احتمال دارد که کسی راوی کتاب خاطرات من را با راوی داستانی یکی بداند، اگر نقضش اتفاق نیفتاده باشد و منعی هم درکار نباشد وجود ارتباطی نسبتا واضح می‌تواند خواننده را تشویق به خواندن کند. من هم باید با آن کنار بیایم. نویسندگان به عقیده من نسبت به اکثر افراد دیگر آزادی کمتری در انتخاب‌هایشان دارند. ایده‌ها ما را انتخاب می‌کنند، چیزهایی خاص ذهن ما را درگیر می‌کنند و بعد من خودم را درحال نوشتن آنها می‌بینم و بی‌شک تکرارها و تشابهاتی واضح اینجا و آنجا اتفاق می‌افتندکه به تصور مخاطب از فرض‌کردن پایه و اساسی اتوبیوگرافیک برای اثر ممکن است دامن بزند.

خشونت در آثار شما چه جایگاهی دارد؟

من شخصا تجربه خشونت داشته‌ام و با ترس از آن زندگی کرده‌ام و فکر می‌کنم اگر راهی به آثار من پیدا نمی‌کرد جای تعجب داشت. من در دنیایی بزرگ شدم که خشونت در آن امری عادی بود نه خشونت مرگبار، اما کتک‌زدن، آزار و اذیت و تهدیدکردن، مخصوصا در روابط بین پسرها و مردها و اغلب بین مردها و زن‌ها. من چهار سال را در ارتش گذراندم، یکی از همان سربازهایی بودم که به ویتنام فرستاده شده بودند. می‌دانید ارتش اساسا جای مناسبی برای اعمال خشونت است و خشونت در آن رایج است، یکی از این دوتاست در غیراین‌صورت دیگر دلیلی برای وجود آن نبود.

نظرتان در مورد توصیف فاکنر از خشونت در آثارش چیست؟ او خشونت را به ابزاری مثل چکش نجاری تشبیه می‌کند.

توصیفی که فاکنر از نویسنده ارائه می‌دهد همچون نقاشی است که تعداد محدودی رنگ در اختیار دارد و باید از میان آنها انتخاب کند، اینجا ته‌مایه‌ای از خشونت وجود دارد، من می‌خواهم مایه‌ای از طنز هم به آن اضافه کنم. در بهترین رمان او همه اینها بخشی از یک تکه هستند. خشونت در «آبشالوم، آبشالوم» ریشه‌ای‌ترین اتفاقی است که در این رمان می‌افتد که البته با خشونت خودکشی هم به پایان می‌رسد. این داستان نهادهای ایالت‌های جنوبی آمریکاست که فاکنر راجع به آنها می‌نویسد.

این صرفا ابزار یک نویسنده نیست، این عنصری از کل ساختار اجتماعی است که او درباره‌اش می‌نویسد و این همان راهی است که فکر می‌کنم خشونت از آن طریق وارد آثار خود من می‌شود. من تعمدا خشونت را انتخاب نمی‌کنم آنطوری‌که شما مثلا یک پیچ‌گوشتی را از جعبه‌ابزار برمی‌دارید یا قلم‌مویی را در رنگی خاص فرو می‌کنید، نیست. این کاملا بر اساس نیازهای داستان شکل می‌گیرد.

در مورد آن طرز تفکر آمریکایی که معتقد است هنرمندان و نویسندگان برای آفریدن اثری خوب باید رنج و سختی بکشند نظرتان چیست؟

البته قطعا ما اینجا با طرز فکری تجربی مواجه هستیم که به سختی می‌شود آن را آمریکایی دانست. به لحاظ تاریخی هنرمندان افرادی از قشر فقیر بوده‌اند، آنها در حاشیه جامعه‌شان قرار داشتند و مورد ظلم و بی‌رحمی ساختار اجتماعی و سیاسی قرار می‌گرفتند که آنها را آسیب‌دیده و خشمگین می‌کرده است و دیگر فریب تبلیغات رسمی را نمی‌خوردند و طبیعتا به مقابله با سیستم کشانده می‌شدند. اینجا یک نارضایتی و خشم دیرینه بین هنرمندان و نهادها- درواقع همان شرایط موجود- که دشمنان خود می‌دانند، وجود دارد.

در کار آنها موقعیت و جایگاهی صدمه‌دیده احساس می‌شود و گرایش خطرناک به ترحم به حال خود و خودمحوری و البته در نسخه آمریکایی هنرمند یاغی به مراتب خودمحورتر و خودخواه‌تر است. می‌دانید همه رنج‌هایی که من متحمل شده‌ام و تجربه‌های دردناکی که به خاطر من به همسر و فرزندانم تحمیل شده، همه آنها به این دلیل اتفاق افتاده‌اند که من هنرمندی در این آمریکای بی‌فرهنگ هستم.

اگر نویسنده بتواند ترحم به حال خود را پشت سر بگذارد، شما با این ایده موافقید که تجربه‌ای دشوار می‌تواند تا اندازه‌ای به یک داستان یا شعر خوب بینجامد؟

من اخیرا به آن فکر می‌کردم، بله البته در سطح تفکر، چون چنین چیزی آموختنی نیست. تجربه‌های من از من، فردی تا حدی متفاوت می‌سازند و این مساله در نوشتن من که متفاوت و بهتر می‌شود خودش را نشان می‌دهد. من به دنبال خودم هستم. تجربه بعد از زمان مشخصی به این شیوه عمل می‌کند. وقتی جوان بودم نویسندگانی مثل همینگوی، جک لندن، جرج اُرول، نویسندگانی که در جهان فعال و پویا بودند ایده‌آل‌های من محسوب می‌شدند.

همه آن چیزی که من به‌اش فکر می‌کردم این بود که آنها توانستند رمان‌های بزرگی بنویسند چون خودشان را در معرض خطر قرار می‌دادند و به جاهایی سفر می‌کردند که برای هیچ‌کس اهمیتی نداشت. آیا زنده هستند یا مرده؟ این برای من عالی بود، منظورم این است که اشتیاق و جذبه تجربه برای نویسندگان جوان طبیعی است. من اغلب این را می‌دیدم و خودم هم بدون شک داشتمش. تجربه، خوب و دقیق‌دیدن محیط اطرافتان است. این لازمه‌اش آگاه و هوشیاربودن است.

اینکه همیشه در معرض دید هستید برایتان آزاردهنده نیست؟

خوب یا بد این دیگر تبدیل به طبیعت ثانویه شده است. این تفکیک و قضاوت در مورد نویسنده، ریسک کاری اوست، به این معنا که زندگی شما به شیوه‌ای تحلیل و تفسیر می‌شود که عنوان و برچسبی به آن داده شود. من داستانی دارم به نام «گلوله‌ای در مغز» [از کتاب «شب مورد نظر»] درباره یک منتقد کتاب، کسی که سخت کار می‌کند و نوشته‌هایش مملو از کنایه و ارجاع‌های ادبی است. زمانی که شغلش زندگی واقعی‌اش را تهدید می‌کند او این تهدید را همچون کلیشه‌هایی مضحک و مسخره تلقی می‌کند.

اینجا ما با دو خطر مواجه‌ایم، از یک طرف دائما در معرض دید و قضاوت هستیم که ممکن است ما را از زندگی واقعی خسته و دور کند؛ چیزی که ممکن است ما را به خطر دوم برساند، انزوا و دورشدن از جریان سیال زندگی. این عادت گریز از زندگی، چیزی است که نویسندگان باید نسبت به آن آگاه و هوشیار باشند.

پست‌مدرنیسم در ادبیات، نخ‌نما ‌شده است

به نظر شما در مورد داستان کوتاه نوعی رنسانس اتفاق نیفتاده؟ این‌طور به نظر می‌رسید که داستان کوتاه مدت‌ها است که به فراموشی سپرده شده و بعد ناگهان در کار تعدادی نویسنده آمریکایی ظاهر می‌شود.

من از این‌طور حرف‌زدن متنفرم. می‌دانید وقتی اولین‌بار صحبت از رنسانس به میان آمد، به این معنا بود که دوره‌ای تاریک به پایان رسیده. درحالی‌که داستان کوتاه هرگز در موقعیت افول و رکود قرار نداشته، اتفاقی که افتاده این است که بعضی از روزنامه‌نگاران شروع به خواندن دوباره داستان کوتاه کردند و تصور می‌کنند از زمانی که آنها شروع به خواندن این آثار کرده‌اند رنسانسی رخ داده، درحالی‌که داستان کوتاه از زمان ادگار آلن پو یک فرم ادبی قوی در این سرزمین بوده است. کافی است نگاهی به افرادی که همه آن داستان‌های خوب را در طول دهه‌های پنجاه و شصت نوشتند بیندازید، جان چیور، فلانری اوکانر، کاترین آن پورتر، سال بلو، پیتر تیلور و البته فیلیپ راث.

در داستان‌های معاصر گرایشی وجود دارد که شما را نگران یا مشخصا علاقه‌مند کند؟

هیچ نمی‌دانم به کجا می‌روند، جز روایت که داستان را جلو می‌برد. نویسندگانی که هر روز بیشتر احساس می‌کردند عناصر ضروری روایت دست‌و‌پاگیر و ظالمانه است، شروع به ردکردن و به سخره‌گرفتن آنها کردند. پست‌مدرنیسم در ادبیات درواقع قبای نخ‌نما و کهنه‌ای است اما همچون تبی خفیف معمولا برگشت‌پذیر است. ما بدون تردید این را باز هم خواهیم دید و دوباره از آن عبور خواهیم کرد یا نه، من در مورد گذشته می‌توانم حرف بزنم، آینده را کی دیده؟

مطمئنا باعث شگفتی‌ام خواهد شد یا احتمالا ترس و نگرانی‌ام، چون بدون شک من فرزند زمان خودم هستم، اما بگذارید به شما بگویم تنها چیزی که از آن متنفرم، مطلق‌نگری است. من از طرز فکرهای مطلق‌نگر متنفرم، از زیبایی‌شناسی مطلق‌نگر، از مرام و مکتب‌های افراطی متنفرم. آنها خطراتی هستند که جهان را تهدید می‌کنند.

چه ارزش و اهمیتی برای منتقدان قائل هستید؟

آنها می‌توانند در نقد کارهای من یا دیگران دقیق و درست عمل کنند اما مساله اینجاست که من مطمئن نیستم کارشان چندان مفید باشد چون به‌هرحال شما همانی هستید که هستید و به همان شیوه‌ای می‌نویسید که می‌نویسید. اگر آنها شیوه شما را نپسندیدند شما درواقع کار زیادی نمی‌توانید بکنید.

نقدهایی را که به کارهای شما می‌شود می‌خوانید؟

بله اگر نقد مفیدی باشد که نکته‌ای برایم داشته باشد خوشحال می‌شوم آن را بخوانم، اما صادقانه بگویم این اتفاق کم می‌افتد. من بهتر از هرکس دیگری نقاط ضعف کارم را می‌شناسم و می‌دانم کارم کامل نیست یا بهتر بگویم می‌دانم کارهای من برای مردم همه‌چیز نیست و نخواهد بود. من لحن و برداشت خودم را از فرم دارم و یک‌سری اصول خاص دارم که با آن کار می‌کنم و مسلما همه این نوع کارکردن را نمی‌پسندند و اگر هم مشکلی باشد من کار زیادی در مورد آن نمی‌توانم بکنم، اما اگر کسی اشتباهی در کار من پیدا کند مسلما برای من مفید خواهد بود، این اتفاق قبلا هم افتاده است.

در مورد نوشتن چه چیزهایی را می‌توان یاد داد؟

چیزی که من امیدوارم این است که می‌توان به افراد کمک کرد که به خوانندگان و ویراستارهایی خوب تبدیل شوند؛ هم در مورد کارهای خودشان و هم در مورد کارهای دیگران. من نمی‌دانم کسی می‌تواند آنقدر احمق باشد که ادعا کند می‌توان داستان‌نویس‌شدن را به کسی یاد داد. شما می‌توانید به آنها کمک کنید چیزی را که در ذهن دارند درک کنند و خودشان تفاوت بین آنچه در ذهن دارند و آنچه را روی صفحه کاغذ می‌آید قضاوت کنند، چون این همیشه برای ما واضح و آشکار نیست که آیا همه آنها را روی کاغذ پیاده کرده‌ایم یا نه؟

درواقع نویسندگان همیشه در رفت‌وآمد به عقب‌و‌جلو هستند. نویسندگان مسن‌تر همیشه به جوان‌ترها کمک کرده‌اند. تورگنیف به موپاسان، آستین به همینگوی، ازرا پاوند به تقریبا هرکسی. در نسخه دستنویس اولیه «سرزمین هرز» الیوت شما می‌توانید تصحیح‌های پاوند را ببینید. آنها خوب‌اند، واقعا خوب‌اند. او ویراستاری عالی بود. حالا آیا او به الیوت نوشتن را یاد داد؟ نه، اما او به الیوت کمک کرد به توصیه‌هایش توجه کند. چنین کمک‌هایی را من هم امیدوارم انجام دهم و همچنین توصیه به‌صبوری؛ چیزی که از جوان انتظار نمی‌رود.

* مترجم و فیلمنامه‌نویس


منبع: برترینها

برگزیدگان هفدهمین جشن حافظ در غیاب علی معلم معرفی شدند/ شبِ "لانتوری"، "عاشقانه" و "لیسانسه ها"

هفدهمین جشن سینمایی – تلویزیونی دنیای تصویر (حافظ) ساعت ۲۱ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ آغاز شد و با معرفی برگزیدگان در دو بخش سینمایی و تلویزیونی ساعتی پیش (ساعت ۱:۱۵ بامداد) در تالار وزارت کشور به پایان رسید.

به گزارش خبرنگار “عصرایران”، این مراسم با یک ساعت تاخیر و با یادی از شهید محسن حججی و مرحوم علی معلم آغاز شد. نخستین بخش مراسم اجرای زنده موسیقی توسط رضا یزدانی بود و پس از دقایقی امید معلم، فرزند مرحوم علی معلم با بیان نکاتی یاد پدرش را گرامی داشت.

پس از آن مهران مدیری به عنوان مجری مراسم روی سن آمد. این نخستین جشن حافظ پس از درگذشت علی معلم ، تهیه کننده و منتقد سینمای ایران و بنیانگذار جشن حافظ بود.

اما در ادامه به جوایزی (تندیس حافظ) که در این جشن اهدا شد اشاره می شود:

تندیس حافظ ویژه علی معلم: برای اصغر فرهادی

تندیس حافظ یک عمر دستاورد نوشتاری: برای شهرام جعفری نژاد

تندیس حافظ بهترین مستند: برای مستند “دیپلماسی شکست ناپذیرآقای نادری”

تندیس حافظ بهترین فیلمنامه تلویزیونی: سریال “لیسانسه ها” برای سروش صحت و ایمان صفایی

تندیس حافظ ویژه هیأت داوران: برای محمدرضا گلزار به خاطر نقش آفرینی در سریال “عاشقانه” و فیلم سینمایی “سلام بمبئی”

تندیس حافظ بهترین بازیگر زن کمدی: سیما تیرانداز برای سریال “پادری”

تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد کمدی: هوتن شکیبا برای سریال “لیسانسه ها”

تندیس حافظ بهترین بازیگر زن درام تلویزیونی: ساره بیات برای سریال “عاشقانه”

تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی: هومن سیدی برای سریال “عاشقانه”

تندیس حافظ بهترین کارگردان سریال: منوچهر هادی برای سریال “عاشقانه”

تندیس حافظ بهترین مجموعه تلویزیونی: رضا جودی تهیه‌کننده “لیسانسه‌ها”

تندیس حافظ بهترین چهره تلویزیونی: احسان علیخانی مجری برنامه “ماه عسل”

تندیس دوم بهترین چهره تلویزیونی: مهران مدیری مجری برنامه “دورهمی”

نشان ویژه عباس کیارستمی: برای رضا درمیشیان کارگردان فیلم “لانتوری”

تندیس حافظ بهترین موسیقی متن: کیهان کلهر برای فیلم “لانتوری”

تندیس حافظ بهترین تندیس دستاورد هنری: عبدالله اسکندری برای گریم فیلم “لانتوری”

تندیس حافظ بهترین ترانه تیتراژ: سالار عقیلی برای سریال معمای شاه

تندیس حافظ بهترین تدوین فیلم: سجاد پهلوان زاده برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس حافظ بهترین فیلمبرداری: هومن بهمنش برای فیلم “اژدها وارد می‌شود”

تندیس حافظ بهترین فیلمنامه: رضا عطاران برای فیلمنامه “دراکولا”

تندیس دوم بهترین فیلمنامه: نرگس آبیار برای فیلمنامه “نفس”

تندیس حافظ بهترین بازیگر زن فیلم: فاطمه معتمدآریا برای فیلم “آباجان”

تندیس دوم بهترین بازیگر زن فیلم: الناز شاکردوست برای فیلم “مبارک”

تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد فیلم: جواد عزتی برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس دوم بازیگر مرد فیلم: شهاب حسینی برای فیلم “فروشنده”

تندیس سوم بازیگر مرد فیلم: نوید محمدزاده برای فیلم “لانتوری”

تندیس حافظ بهترین کارگردانی فیلم: محمد حسین مهدویان برای فیلم “ماجرای نیمروز”

تندیس حافظ بهترین فیلم: اصغر فرهادی و الکساندر ماله‌گی برای “فروشنده”

بزرگداشت ویژه : تندیس حافظ برای محمدعلی کشاورز

حاشیه ها :

– تاخیر طولانی در آغاز مراسم های این چنینی دیگر تبدیل به عادت و رسم دیرین ایرانی ها شده است.

– یاد مرحوم علی معلم در تک تک لحظات و ثانیه های مراسم زنده بود و تمام کسانی که برای اهدا یا دریافت جایزه روی سن حاضر می شدند یاد آن مرحوم را گرامی داشتند.

– نخستین جایزه ویژه علی معلم به اصغر فرهادی اهدا شد که به دلیل حضور فرهادی در اسپانیا برای ساخت فیلم جدیدش، او با ارسال یک پیام تصویری یاد علی معلم را گرامی داشت. جایزه فرهادی را ساره بیات از دستان آذر معماریان، همسرعلی معلم دریافت کرد.

– احسان علیخانی پس از دریافت جایزه خود به عنوان چهره برگزیده تلویزیونی با یادی از شجاعت شهید محسن حججی جایزه اش را به خانواده آن شهید اهدا کرد.

– جایزه ای که محمدرضا گلزار در جشن حافظ گرفت نخستین جایزه دوران حرفه ای او در بازیگری است.

– محمدعلی کشاورز، پیشکسوت بازیگری کشورمان علی رغم کهولت سن و مشکلات جسمی تا پایان مراسم در سالن وزارت کشور حضور داشت. حضور چهره های مطرحی چون کیهان کلهر که در مراسم های این چنینی حاضر نمی شود تا پایان مراسم نیز از دیگر نکات جالب توجه بود.

– شهرام جعفری نژاد، منتقد سینما و از دوستان نزدیک علی معلم، با بیان خاطراتی همراه با بغض از دوران گذشته با آن مرحوم دقایقی جو تلخی را در سالن ایجاد کرد که پس از آن مهران مدیری از حاضران خواست به خاطر شادی روح علی معلم و اینکه او دوست ندارد ما غمگین باشیم حال و هوای مراسم را عوض کنند.

– بزرگداشت محمدعلی کشاورز با حضور جمشید مشایخی از دیگر بخش های جذاب مراسم جشن هفدهم بود.

– سه خواننده در سبک های مختلف به اجرای زنده پرداختند؛ رضا یزدانی در سبک راک، سالار عقیلی در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی و مهدی جهانی در سبک موسیقی پاپ در این جشن برای حاضران برنامه زنده اجرا کردند.

– از نکات جالب جشن هفدهم، توجه ویژه هیات داوران به دو سریال “لیسانسه ها” از محصولات تلویزیون و سریال “عاشقانه” از محصولات شبکه نمایش خانگی بود.

– آذر معماریان، همسر مرحوم علی معلم نیز مدیریت برگزاری این دوره جشن را برعهده داشت که طراحی و کیفیت بالای برگزاری مراسم (به جز تاخیر ابتدایی) باعث شد تا مهمانان جشن از او نیز تقدیر کنند.

– از میان چهره هایی که برگزیده شدند اصغر فرهادی به دلیل حضور در اسپانیا، شهاب حسینی به دلیل اجرای تئاتر و محمدحسین مهدویان به دلیل آنکه جشن با شب جشن تولد دخترش مصادف شده بود، برای دریافت جوایز خود حضور نداشتند.

– حضور علاقه مندانِ چهره های مطرح سینمایی برای گرفتن عکس یادگاری و سلفی نیز در ابتدای مراسم باعث شلوغی و بی نظمی عجیبی در راهروهای ورودی سالن شده بود.

– مراسم در حالی دقایقی پس از ساعت ۱ بامداد به پایان رسید که هنوز اکثر حاضران در سالن وزارت کشور حضور داشتند و تا آخرین دقایق به تشویق برگزیده ها می پرداختند، هر چند عده ای نیز به دلیل طولانی شدن مراسم و خستگی سالن را ترک کردند. مهران مدیری نیز بارها در طول اجرای مراسم از حاضران خواست تا انتهای جشن در سالن حضور داشته باشند.

– در این مراسم چهره‎‎هایی چون جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، محمدرضا گلزار، رضا عطاران، مهناز افشار، فاطمه معتمدآریا، الناز شاکردوست، احسان علیخانی، امین حیایی، داریوش ارجمند، سالار عقیلی، سعید راد، عبدالله اسکندری، نوید محمدزاده، مهران غفوریان، احمد مهرانفر، بهنوش بختیاری، سروش صحت، ویشکا آسایش، بهروز شعیبی، شهرام شاه حسینی، هنگامه قاضیانی، الهام پاوه نژاد، یوسف تیموری، مهدی کرم پور، مجید قناد، رضا یزدانی، ایرج راد، مریم کاویانی، سیدمحمود رصوی، منوچهر هادی، بهاره کیان افشار، خسرو دهقان، امیر پوریا، یکتا ناصر،  فاطمه گودرزی، ساعد هدایتی، جواد طوسی، دانیال عبادی، محمد معتمدی، جواد عزتی، هادی حجازی فر، همایون ارشادی، رضا داوودنژاد، کوروش تهامی، حسین سلیمانی، بهرام افشاری، مجید مظفری، پوران درخشنده، ملیکا شریفی نیا، سارا رسول زاده، نفیسه روشن، بهرنگ علوی، مجید مشیری، جواد عزتی، مرجانه گلچین و…حضور داشتند.


منبع: عصرایران

پریناز با محدودیت سنى اکران می‌شود

این فیلم شهریور ماه در گروه هنر و تجربه روى پرده می رود.

 


 


 
فاطمه معتمدآریا، حمید فرخ‌نژاد، طناز طباطبایی، مژگان بیات، مائده طهماسبی، شبنم قلی خانی، فرهاد آئیش، مصطفی زمانی، فرخ نعمتی، بابک حبیبی فر، و… بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.«پریناز» با فیلمنامه ای از بابک کایدان داستان زندگی دختر بچه ای را روایت می کند که خانواده خود را از دست داده و قرار است از سوی خانواده مادرش نگهداری شود، اما در خانواده جدید ماجراهایی برای وی رخ می دهد که… .دیگر عوامل اصلی «پریناز» عبارتند از: تدوین: مصطفی خرقه پوش، طراح چهره پردازی: عبدا… اسکندری، طراح صحنه و لباس: رضا حاج درویش، آهنگساز: محمدرضا درویشی، صدابردار و صداگذار: اسحاق خانزادی، مجری طرح و مدیر تولید: محمد نشاط، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: کامبیز دارابی، عکاس: جواد جلالی.


منبع: بهارنیوز

آسیب‌شناسی مطالعات اسلامی در آمریکا

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) حسین نصر، از فلاسفه شهیر معاصر و استاد دانشگاه جورج واشنگتن آمریکاست. وی در گفت‌وگوی خود با اعظم‌پویا،‌ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که آن را به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) قرار داده است، به آسیب‌شناسی مطالعات اسلامی در آمریکا می‌پردازد.

حسین نصر معتقد است که اسلام‌شناسی باید تقویت کند و شرایط کنونی برای طرح شیعه‌شناسی در آمریکا مساعد نیست. وی همچنین از تلاش‌ها برای ایجاد عناد بین شیعه و سنی پرده برداشت که موجب شده شیعه و سنی دو دین جدا محسوب شوند و تمام جوانب تقریبی و نزدیکی بین این دو را نادیده بگیرند. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

پویا: وضعیت شیعه‌شناسی در دانشگاه‌های آمریکا اینجا چطور است؟

نصر: ببینید خود این کلمه مسئله‌ای است، ما سنی‌شناسی نداریم. چیزی که شروع شد با نام اسلام‌شناسی بود، ولی اول که خاورمیانه‌شناسی و مطالعات عرب بود، بعد ما تلاش زیادی کردیم که عنوان از عربیک به اسلامیک تغییر یابد. در حالی که لفظ تمدن و علم عربی از زمان قرون وسطا باقی مانده بود که به معنی زبان بود و نه نژاد. ناسیونالیسم عرب این را به نژاد تبدیل کرده و از آن سوء استفاده کرد و ایرانیان هم کاری نکردند و خیلی جاها فلسفه عربی درس می‌دادند که تنها عربش ابن‌رشد و ابن خلدون و کندی بود و بقیه ایرانی هستند. این مسئله‌ای بود و ما خیلی کوشش کردیم و با افراد در این خصوص صحبت‌هایی داشته و در این زمینه تلاش زیادی داشتیم.

دانشگاه جورج تاون دپارتمان عربی خیلی قوی داشت و دارد و چند استاد فلسطینی هم آنجا بودند که به لحاظ سیاسی در مقابل اسرائیل قرار داشتند و این در دهه ۶۰ مسئله نادر بود. این اساتید علاقه زیادی به فارسی نداشتند و در دانشگاه جورج واشنگتن فارسی تدریس نمی‌شد. یکی از کارهای ناچیزی که بنده انجام دادم این بود که کوشیدم تدریس زبان فارسی در مطالعات خاورمیانه و تدریس فارسی در دانشگاه جورج تاون آغاز شود. این کار به دنبال زبان عربی در دانشگاه جورج واشنگتن بود و حالا هر دو وجود دارد.

من خانم دکتر مستوفی را به این دانشگاه معرفی کردم، استاد پاتریک لود، نیز که الان در جورج واشنگتن قطر است با بنده دوست هستند، ایشان با آنکه استاد فرانسوی هستند، خیلی با اسلام‌شناسی نزدیک است و کتاب راجع به فلسفه و عرفان اسلامی دارند. وقتی خانم مستوفی آمد، چون خانواده مادری‌شان را خوب می‌شناختم، به کمک آقای لود در دانشگاه جورج واشنگتن شروع به تدریس فارسی کردند و حالا علاوه بر این دانشگاه ، در دانشگاه جورج تاون و مریلند هم فارسی تدریس می‌شود.

پویا: در دانشگاه جورج تاون و موسسه الولید یا “فهم اسلام و مسیحیت”، اکثر رویدادها رنگ اهل سنت دارد. خانم دکترمستوفی هم یک بار به آقای براون گفتند که چرا یک شیعه را دعوت نمی‌کنید، چون اینجا به نظر می‌رسد بر اساس تجربه خود من، شیعه و سنی به  معنای عربی و ایرانی هست و مثلا گفته می‌شود، چرا کسی را از ایران دعوت نمی‌کنید؟ برای مثال دانشجویی ژاپنی در مقطع دکترا بود و می‌گفت من می‌خواهم رساله‌ام را در خصوص فیلسوفی ایرانی و شیعی بگیرم اما اینجا گرایش بیشتر عربی است.

نصر: بله، جورج تاون خیلی رنگ عربی دارد و دانشگاه میشیگان و شیکاگو به آن غلظت نیست. جورج تاون به خاطر اینکه دپارتمان عربی را پس از جنگ جهانی دوم به کمک دولت ایجاد کرد، بیشتر به این سمت گرایش دارد. تمام کتاب‌های تدریس عربی را جورج تاون می‌نویسد و این رویکرد در حدود ۵۰ سال است که ادامه دارد.

پویا: اینجا مشکل است که روی فیلسوفان ایرانی کار شود و سخت است که کسی پیدا شود …

نصر: ببینید از قدیم گفتند هر چه پول بدهی، آش می‌خوری. ما در دوران قبل از انقلاب آن طور که باید و شاید، حفظ منافع علمی خودمان را نکردیم. نمی‌گویم هیچ کار نکردیم و بلکه مثلا موسسه مطالعات ایرانی کمبریج را ایجاد کردیم. ولی خیلی جاها قصور شد و چیزی به وجود آمده بود که خیلی عجیب بود، اینکه دانشگاه‌های معتبر آمریکا وظیفه خودشان می‌دانستند که عربی و ترکی داشته باشند، ولی اگر فارسی بود، باید ایرانی‌ها پول می‌دادند، ترک‌ها و مصری‌ها یک شاهی برای تدریس ترکی و عربی در دانشگاه هاروارد پول ندادند و این زبان‌ها تدریس می‌شود، اما امروزه دانشگاه هاروارد یک کرسی فارسی ندارد. کسی را که آورده‌اند معلم بود. اینجا دومین زبان تمدن اسلامی را ندارند و هر وقت هم ما صحبت می‌کردیم، می‌گفتند پول بدهید که ما درست کنیم. پرینستون خوشبختانه کرسی زبان فارسی را دارد، ییل هم ندارد و این قصور سیاست فرهنگی صحیح از سوی ما بود.

قبل از انقلاب من خیلی در این کارها دست داشتم و خیلی هم تقلا می‌کردم برای این کار و جلوی پول یامُفت را گرفته بودم. دانشگاه هاروارد دانشگاه خود من است و سال‌ها آنجا درس خوانده و داده‌ام. وقتی استاد انتخاب می‌کردند در اسلام‌شناسی آنجا، از من خواستند آنجا استاد شوم، اما من خواستم ایران بمانم. اما همین دانشگاه هاروارد وقتی می‌رسید به زبان فارسی احساس می‌شد یک اکراهی وجود دارد و انگاربا یک زبان تبتی مواجه است که ۴ هزار نفر به آن صحبت می‌کنند، در حالی که برای زبان فارسی که در حدود ۸۰۰ سال زبان اول آسیا بوده و الان نیز دومین زبان اسلامی است و تنها ایرانیان، افغانی‌ها و تاجیک‌ها نیستند و دلیلش این است که اینها از عرب‌ها پول زیادی می‌گرفتند و ایران سیاست لازم برای پیشبرد فارسی را نداشت.

استاد معروفی در هاروارد به نام پروفسور لرد، متخصص در حوزه اسطوره‌شناسی غربی بود و خیلی دل‌شان می‌خواست روی اسطوره‌شناسی جهانی مطالعه کنند. همسر دکتر حسین ضیائی  در زمینه اسطوره‌شناسی در دانشگاه هاروارد کار می‌کرد و فهمیده بودند که مادرش زن شاپور عبدالرضا بود و می‌خواستند توسط مادر، طرحی داده بودند که چهار میلیون دلار از ایران بگیرند و روی میتولوژی ایران کار کنند. این رقم آن زمان پول زیادی بود و کرسی‌های دانشگاه با سیصد هزار دلار تا پانصد هزار دلار تشکیل می‌شد. در آن زمان شاه دستور سری داده بود که اگر هر کسی در غرب پولی از ایران برای دانشگاه و امور آموزشی خواست، باید اول من تایید می‌کردم. این خانم پیش من آمد که بنده پیش شاه رفتم و گفتم اصلا به صلاح ما نیست، این دانشگاه من بوده و من آنجا درس داده‌ام و گفتم ما باید اول سعدی و حافظ در آنجا درس بدهیم، بعد فولکلور لرستان. گفتند هر کاری می‌خواهی بکن و من نامه تندی به هاروارد نوشتم که از آن موقع هاروراد با من بد شد. اصلا مهم نیست، من معتقدم مملکت مهم‌تر است و نمی‌توان پول مملکت را بی‌خودی حرام کرد. نوشتم ما با کمال میل ۴ میلیون دلار را به شما می‌دهیم، به شرط آنکه شما یک کرسی زبان و ادبیات فارسی درست کنید. در حالی که هاروارد این همه کرسی عربی و چند کرسی ترکی دارد، کرسی که حافظ و سعدی تدریس کنند، وجود ندارد که قبول نکردند و ما هم ندادیم. مسائل این جوری وجود داشت.

وقتی انقلاب شد در اوائل دولت به این مسائل توجه نداشت، بعد هم که توجه کرد، سیاست صحیحی به کار نبرد. الان علاقه به شیعه در آمریکا زیاد است و کرسی برای حضرت علی درست شده است در Hartford Seminary که به مسیحی‌ها تعلق داشت، اما مرکز خوبی اسلام‌شناسی دارد. علاقه زیادی هست. من الان اصلا به این اعتقادی ندارم که به دنبال کرسی شیعه‌شناسی برویم. ما یک کرسی سنی‌شناسی در آمریکا نداریم. ما باید به دنبال مطالعات اسلامی برویم که بیشتر جنبه ایرانی و شیعی داشته باشد که احیانا کسی خواست غزالی را هم مطالعه کند نگویند که او سنی است و با رفتن به دنبال مطالعات اسلامی چنین کاری ممکن است و دیگر نیازی نیست که ببینیم متفکرانی مانند غزالی،‌ ابن‌سینا و … که ایرانی هستند چه مذهبی دارند. ما نباید کاری کنیم که جنبه محدود پیدا کند، این به نفع شیعه نیست. الان خانم ماریا دکیک که از شاگردان من هستند و از شیعه‌شناسان درجه یک هستند و دو کتاب خوبی درباره شیعه نوشته‌اند و رییس دپارتمان مطالعات اسلامی جورج میسون هستند، اما در داخل آن تشیع را تقویت می‌کند وگر نه نوعی عناد شیعه و سنی برانگیختن، اصلا به نفع ما نیست.

پویا: خصوصا انگار اینجا بیشتر این مسئله شیعه و سنی وجود دارد…

نصر: این به آن خاطر است که خیلی زحمت کشیده‌اند، برای این که این عناد را ایجاد کنند. وقتی دانشجوی هاروارد بودیم کلمه شیعه استفاده می‌شد، اما این چنین جوی وجود نداشت. خرج بسیار زیادی شده است و وهابی‌ها در این کار خیلی سهیم هستند. سیاست غرب الان این شده است که پول وهابی‌ها را می‌گیرند و مدام تبلیغ می‌کنند و دشمنی بین شیعه و سنی را بیشتر می‌کنند. جوی درست کرده‌اند که انگار شیعه و سنی دو دین جدا هستند و تمام جوانب تقریبی و نزدیکی بین این دو را نادیده می‌گیرند. من اولین کتابم را که نوشتم این کتاب را بردند پیش مولانا علی ندوی رهبر سنی‌های آن زمان هند که این کتاب را بخوانیم و یا نه، ایشان بنده را می‌شناختند، کتاب بنده را خواندند و گفتند خواندن این کتاب برای همه مسلمانان هندی واجب است.


منبع: عصرایران