وقتی مدیر کل کتاب درسی روایت رسمی ۲۸ مرداد را نمی داند!

مدیر کل کتاب های درسی وزارت آموزش و پرورش در توجیه گزینشی بودن تاریخ معاصر در کتب درسی مثال ۲۸ مرداد را می آورد و مدعی می شود گروهی آن را جنبش مردمی می دانند! در حالی که اگر هم به لحاظ فنی برخی بر کلمه «کودتا» تشکیک کنند و هیچ کس تعبیر «جنبش مردمی » را به کار نمی برد. شاه هم که می گفت قیام ملی با انتصاب بختیار عملا پس گرفت.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- توضیحات یا توجیهات «مدیر کل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری» درباره «گزینشی بودن تاریخ معاصر» در کتاب های درسی عمق فاجعه را درساختار فرسوده آموزش و پرورش نشان می دهد.

در این که کتاب های درسی را گروهی از متخصصین تدوین می کنند و مدام بازنگری می شود تردیدی نیست و اتفاقا انتقاد ها به کتب ریاضی یا علوم نیست که انصافا سال به سال بهتر شده است و انبوه اسامی آغاز کتاب و شناسنامه ها نشان می دهد چه وقت و هزینه فراوانی صرف تهیه و نگارش آنها می شود و بحث بیشتر بر سر کتاب های تاریخ است.

ابهام یا انتقاد اما بر سر این است که چرا با تاریخ معاصر چه در حوزه سیاسی و چه ادبیات و چه عرصه های دیگر گزینشی برخورد می شود؟ چرا بچه ها نباید با نیما و شاملو و اخوان بیشتر آشنا شوند. پاسخ البته روشن است: گرایش ها و موضع گیری های سیاسی و ایدیولوژیک این روشنفکران این امکان را نمی دهد و آن گاه خبرنگار می تواند بپرسد با این منطق «ایرج میرزا» و حتی شاید ملک الشعرای بهار را هم باید حذف کنید.

بحث درباره کتاب های درسی فراوان است. ترجیح محفوظات بر مهارت آموزی و مواردی از این دست هم بارها نقد شده است.

وقتی مدیر کل کتاب درسی روایت رسمی 28 مرداد را نمی داند!

بیشتر انتقادها اما به خاطر کتاب های تاریخ است. این که اصرار داشته باشیم شیخ فضل الله نوریِ مخالف مشروطه و اعدام شده به دست مشروطه خواهان را هم ردیف رهبران مشروطه – طباطبایی و بهبهانی- قرار دهیم یا از یک طرف کودتا علیه دکتر مصدق را محکوم کنیم و بعد حق مطلب را درباره خود مصدق هم ادا نکنیم یا تاریخ ایران و اسلام را به صورت مخلوط ارایه دهیم مواردی از این دست است.

تکلیف کتاب درسی درباره برخی شخصیت ها مانند ابومسلم هم روشن نیست. یک سال خوب است چون در سرنگونی بنی امیه نقش داشته و یک سال بد است به خاطر همین دیدگاهی که آقای علم الهدی مطرح می کند و بر این پایه نام تیم سیاه جامگان ابومسلم خراسان را به «مشکی پوشان» تغییر داده اند. انگار تنها برای هوادار رنگ پیراهن مهم است و انگار لیگ فوتبال جعبه مداد رنگی است و یکی سرخ است و دیگری آبی و زرد و الی آخر و تیم ها هویت تاریخی ندارند.

به هر یک از این موارد می توان جداگانه پرداخت و البته باید مستند و با ارجاعات دقیق باشد.

انگیزه این سطور اما یک جمله تکان دهنده در سخنان ایشان است. البته بهتر بود به عنوان کسی که ده ها مقاله درباره تاریخ معاصر و مشخصا کودتای سیاه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشته و منتشر کرده به جای «تکان دهنده» از لفظ « چندش آور» استفاده می کردم اما ترجیح می دهم احساسات را دخالت ندهم.

عین فرمایش جناب امانی طهرانی «مدیر کل دفتر تألیف کتاب های درسی ابتدایی و متوسطه نظری وزارت آموزش و پرورش» ازاین قراراست:

«در مورد کتاب هایی که بار سیاسی یا بار سلیقه ای خاصی دارد اختلاف نظر وجود دارد و در این زمینه معمولا روایت های رسمی وجود دارد. مثلا گروهی وقایع ۲۸ مرداد را به صورت کودتا می بینند و گروهی دیگر آن را جنبش مردمی می بینند. بایست دید روایت رسمی چیست.»

از مدیری که عنوان سمت او ۱۲ کلمه است می توان پرسید:

در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آیا جناب ایشان هنوز نمی داند روایت رسمی جمهوری اسلامی ایران درباره « کودتا»ی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چیست؟

آیا مقام معظم رهبری و تمام ۷ رییس جمهوری از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی  تعبیر « کودتا» را بارها و بارها به کار نبرده اند؟

اختلاف بر سر این که اشتباه از جانب مصدق بوده یا کاشانی یا به تعبیر رهبری « به خاطر اعتماد به آمریکا» البته وجود دارد اما روایت رسمی جمهوری اسلامی ایران همواره تعبیر «کودتا» بوده است.

هر چند فرزند آیت الله کاشانی یا آقای مجتهد زاده و گاهی هم آقای معتضد به جای « کودتا» از کلمه «واقعه» استفاده می کنند اما اولا اینها روایت رسمی نیست ثانیا هرگز، هرگز واژه « جنبش مردمی» را به کار نمی برند.

بر سر کودتا بودن یا نبودن سخن می گویند اما هرگز ، هرگز از لفظ « جنبش مردمی» استفاده نمی کنند.

فقط شاه و حکومت شاهی بود که تعبیر « قیام ملی» را به کار می بردند و البته مضحکه خاص و عام می شدند چون قهرمانان این قیام ملی «شعبان جعفری» و « ملکه اعتضادی » بودند.

محمد رضا شاه در مرداد ۱۳۵۷ و در آخرین نشست مطبوعاتی با مدیران روزنامه ها و هم زمان با شروع اعتراضات باز تعبیر «قیام ملی» را درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به کار بُرد و نشان داد که پس از مرگ امیر اسدالله علم وزیر دربار و مشاور اصلی نتوانسته جایگزینی برای او بیابد. چون عَلَم هم در خاطرات خود تعبیر «کودتا» را به کار برده است.

خود شاه البته تنها ۶ ماه بعد به تصویر دکتر مصدق چنگ زد و شاپور بختیار را نخست وزیر کرد تا شاید ادعای مصدقی بودن و عکس قاب شده و بزرگ مصدق در پشت سرنخست وزیر، او را نجات دهد و بختیار کوشید این پیام را به مردم منتقل کند که از طریق او می توانند راه دموکراسی را با نیروهای ملی و نه مذهبی دنبال کنند اما دیگر دیر شده بود. با این حال امضای حکم نخست وزیری کسی که تمام هویت خود را از دکتر مصدق می دانست یعنی شاه هم پذیرفته بود که ۲۸ مرداد نه قیام ملی که کودتا بوده است.

به تصاویر راه پیمایی ها در سال ۵۷ نگاه کنید. پس از عکس امام و طالقانی و شریعتی تصویر دکتر مصدق بیشترین فراوانی را دارد.

مگر می شود مردمی که در یک جنبش شرکت کرده اند عکس رهبر سرنگون شده در یک جنبش را در دست گیرند؟!

اولین رییس جمهوری ایران پیشینه عضویت یا همکاری با جبهه ملی را داشت و اصطکاک اصلی او با جناح های دیگر حاکمیت در سخنرانی سالمرگ مصدق در ۱۴ اسفند ۵۹ ایجاد شد.

دومین رییس جمهوری ایران تا سال ۵۸ عضو نهضت آزادی ایران بود که بنیان گذار آن به مصدقی بودن می بالید و با همین اشتهار به اضافه مسلمانی نخست وزیر دولت موقت شد.

 سومین رییس جمهوری آیت الله خامنه ای است که دوست دکتر شریعتی بود. همان شریعتی که مصدق را می ستود و اگرچه ایشان در سالروز ۱۳ آبان و مناسبت های دیگر انتقاد «اعتماد به آمریکا» را به مصدق مطرح می کنند اما هرگز و هرگز تعبیر «جنبش مردمی» را درباره ۲۸ مرداد به کار نبرده اند و به صراحت از واژه کودتا استفاده می کنند.

چهارمین رییس جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که افتخار می کرد که کتاب امیر کبیر او را دکتر مصدق خوانده و پنجمین هم سید محمد خاتمی فرزند آیت الله سید روح الله که از نهضت ملی شدن نفت حمایت می کرد.

ششمین هم محمود احمدی نژاد بود که وزیر خارجه مصدق و سرنگون و اعدام شده پس از کودتا را می ستود و هفتمین هم رییس جمهوری کنونی است که در برنامه ای که در آستانه انتخابات اخیر منتشر کرد به صراحت به این موارد پرداخت.

اگر اینها روایت رسمی نیست روایت رسمی پس چیست؟

آقای مدیر کل! فقط شاه می گفت قیام ملی و همان شاه هم با انتصاب شاپور بختیار این حرف را عملا پس گرفت.

اختلافی اگر هست یا درباره علت اتفاق است یا حداکثر این که کودتا به مفهوم مصطلح سیاسی بود یا نبود یا می شد اتفاق افتد یا نه. این نویسنده البته پیشتر دلایل متعددی آورده تا ثابت کند کودتا بود. اما هیچ کس، هیچ کس تعبیر جنبش مردمی را درباره آن به کار نبرده است.

 مگر این که ایشان بخواهد در کنار ۱۲ کلمه سمت خود این افتخار را هم به نام خود ثبت کند!

 هر چند که همین تعبیر نشان می دهد مشکل از کجا آب می خورد. وقتی مدیر کل کتاب درسی نمی داند ۲۸ مردادکودتا بود یا جنبش مردمی و با وجود اشارات مکرر عالی ترین مقامات از شخص رهبری تا دیگران به کودتا بودن هنوز به دنبال روایت رسمی است همین سر در گمی به نسل های بعدی منتقل هم می شود و آن گاه آن که از این آب گل آلود می گیرد یک تلویزیون سلطنت طلب است که تاریخ ایران را به گونه ای دیگر برای نسل امروز روایت می کند.

 هر چند که همان ها نیز وقتی به دکتر مصدق و ۲۸ مرداد می رسند جانب احتیاط را رعایت می کنند و اگر هم در کودتا بودن یا نبودن به لحاظ فنی شک داشته باشند هرگز و هرگز از تعبیر « جنبش مردمی» استفاده نمی کنند.


منبع: عصرایران

نمایش چتر سفید (عکس)

پرسپولیس با پیراهن شماره ۱۲ در آزادی کمیته انضباطی به هواداران تراکتور هشدار داد رشد ۷۰ درصدی عملکرد بهره برداری آب امور آب و فاضلاب اراک رییس کمیسیون اقتصادی مجلس: بانک مرکزی استقلال در تصمیم گیری ندارد سازمان‌زندان‌ها: به زندانیان دارو نمی‌دهیم چرا تراکتورسازی قید دنیزلی و یانال را زد؟ ونگر: سعی داریم با اوزیل تمدید کنیم ناراحتی نیمار از اعتراض هواداران جانشین فرمانده نیروی انتظامی: رافت پلیس دراغتشاشات عامل جدایی راه مردم از آشوبگران بود/دشمن تلاش داشت تا تهران را ناامن کند آیت‌الله شبیری زنجانی: در ملاقات اول از هاشمی خوشم نیامد/ احمدی‌نژاد خیلی از حد خود خارج می‌شد

نقدی بر بیانیه ۱۷۰ نماینده مجلس درباره پیام رسان ها: از نظر تاریخی در اواخر دوران فیلترینگ قرار داریم  (۷۰ نظر)

جشنواره وب ایران؛ اگر تمایل دارید می توانید به عصر ایران رأی دهید (+لینک)  (۵۷ نظر)

وقتی همه چیز دان می‌شویم  (۳۵ نظر)

چرا از رای به روحانی دفاع می‌کنیم؟  (۲۹ نظر)

فدرالیسم آموزشی را جدی بگیرید/ به ۷ دلیل تعطیلات زمستانی مدارس مفید است  (۲۷ نظر)

حسن غفوری فرد: احمدی نژاد ظرفیت رییس جمهور شدن را نداشت/ تا صبح هم باورم نمی‌شد خاتمی رای آورده است/ استادیوم رفتن زنان لزومی ندارد  (۲۳ نظر)

نمایشگاه خودرو ۲۰۱۸ دیترویت آمریکا/ از نمایش جذاب‌ترین مفهومی‌ها تا معرفی جدیدترین شاسی بلندها (+عکس)  (۱۵ نظر)

وقتی مدیر کل کتاب درسی روایت رسمی ۲۸ مرداد را نمی داند!  (۱۱ نظر)


منبع: عصرایران

حسن‌زاده نامزد نوبل ادبیات کودک

فرهاد حسن‌زاده به عنوان یکی از ۵ نفر برتر جایزه هانس کریستین اندرسن IBBY 2018 -نوبل ادبیات کودک- انتخاب شد. وی با نویسندگانی از کشورهای فرانسه، ژاپن، سوئیس و نیوزیلند رقابت خواهد کرد. نتیجه رقابت در نمایشگاه بولونیا ۲۰۱۸ اعلام خواهد شد. وی از طرف شورای کتاب کودک برای آن‌چه « یک عمر فعالیت موفق در حوزه نویسندگی ادبیات کودکان و نوجوانان » نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۸ شده است.
 
منبع: بهارنیوز

چرا موسیقی مورد علاقه مان را بارها گوش می دهیم و خسته نمی شویم؟

۹۰درصد زمانی که به موسیقی گوش می‌دهیم صرف شنیدنِ آهنگ‌های تکراری می‌شود. روان‌شناسان دریافته‌اند که انسان چیزهایی را ترجیح می‌دهد که قبلاً تجربه کرده است.

ایران نوشت: الیزابت هلموث مارگولیس، سرپرست آزمایشگاه شناخت موسیقی در دانشگاه آرکانزاس و نوازنده پیانو ۷ مارس ۲۰۱۴ یادداشتی را با عنوان «One More Time» در وب‌سایت ایان منتشر کرده است و عرفانه محبی  آن را با عنوان «چرا به موسیقی‌هایی که دوستشان داریم بارها و بارها گوش می‌دهیم؟»  ترجمه و در سایت ترجمان منتشر کرده است. که در ادامه گزیده ای از آن ارائه می شود.

***
موسیقی چیست؟ صف فیلسوفانی که دربارۀ این پرسش اندیشیده‌اند پایانی ندارد، امّا بیشتر ما در پاسخ به این پرسش با اعتمادبه‌نفس می‌گوییم: «وقتی می‌شنوم، می‌فهمم چیه».

دربارۀ موسیقایی بودن، داوری محکمی وجود ندارد و داوری‌ها به انعطاف‌پذیری شهره‌اند. آهنگ‌هایی که در کلوپ‌ها پخش می‌شوند ممکن است اول به‌نظرتان خیلی مزخرف برسند، امّا پس از چند بار گوش دادن از آن‌ها خوشتان می‌آید و با آن‌ها ضرب می‌گیرید.

بی‌تفاوت‌ترین آدم‌ها به موسیقی را به خانه‌ای ببرید که در آن یک نفر در حال تمرین تک‌نوازی موسیقی معاصر است، عاقبت در حالی خانه را ترک می‌کند که یکی از آهنگ‌ها را با سوت می‌زند. تکرارْ عملِ ساده‌ای است که می‌تواند مثل یک عامل جادویی باعث موسیقایی‌شدن بشود. به‌جای طرح پرسش «موسیقی چیست؟» بهتر است بپرسیم: «آنچه به‌عنوان موسیقی می‌شنویم چیست؟» در این حالت نیز بسیاری پاسخ خواهند داد که «وقتی دوباره بشنوم، می‌فهمم چیهّ»

روان‌شناسان دریافته‌اند که انسان چیزهایی را ترجیح می‌دهد که قبلاً تجربه کرده است. از زمانی به این واقعیت پی برده‌ایم که رابرت زایونس در سال ۱۹۶۰ برای نخستین بار «تأثیر نمایش محض» را اثبات کرد. در آزمایش او افراد، پس از دو یا سه بار دیدن یا شنیدن یک چیز –یک مثلث، یک تصویر یا یک آهنگ- بیشتر از آن خوششان آمده بود، حتّی وقتی از مواجۀ قبلی با آن آگاه نبودند. درواقع وقتی افراد چیزی که قبلاً با آن مواجه شده‌اند را -مثلث، تصویر یا آهنگ- راحت‌تر درک می‌کنند، توانایی بهبودیافته‌شان در پردازش آن را به تجربۀ قبلی‌شان نسبت نمی‌دهند، بلکه به‌اشتباه فکر می‌کنند خودِ شیء یا صدا خاصیتی داشته که باعث شده راحت‌تر درکش کنند. به‌جای اینکه فکر کنند «این مثلث را قبلاً دیده‌ام، به‌خاطر همین آن را می‌شناسم»، این‌طور فکر می‌کنند «آره! از این مثلث خوشم می‌آید، باعث می‌شود احساس باهوش بودن بکنم». این تأثیرْ شنیدن موسیقی را نیز در بر می‌گیرد. امّا شواهدی یافت شده که نشان می‌دهند چیزی فراتر از تأثیر نمایش محضْ نقشِ مخصوص تکرار در موسیقی را هدایت می‌کند.
 
برای شروعِ بحث، نمونه‌های بی‌شماری وجود دارند. فرهنگ‌ها در سرتاسر جهان موسیقی‌های تکرارشونده می‌سازند. برونو نتل، قوم‌موسیقی‌شناس در دانشگاه ایلینوی، تکرارشوندگی را یکی از معدود ویژگی‌های جهانی-موسیقایی می‌داند که از مشخصه‌های موسیقی در سرتاسر جهان هستند. محبوب‌ترین آهنگ‌هایی که از رادیوهای آمریکا پخش می‌شود، اغلب دارای یک گروه هم‌سرا هستند که یک ترانه را چندین بار اجرا می‌کنند، و مردم نیز به این ترانه‌های تکرارشده، چندین بار گوش می‌دهند. دیوید هیوران، موسیقی‌شناس در دانشگاه ایالت اوهایو، برآورد کرده است که افراد، در طول بیش از نود درصد از زمانی که به موسیقی گوش می‌دهند، درواقع به قطعه‌هایی گوش می‌دهند که قبلاً هم گوش داده‌اند. شمارندۀ پخش موسیقی در آی‌تونز نشان می‌دهد که هر چندوقت یک‌بار به آهنگ‌های دلخواهمان گوش می‌دهیم. اگر به دفعات کافی به آهنگ‌هایی که از حفظ هستیم گوش نداده باشیم، توی سرمان دوباره و دوباره می‌چرخند. خلاصه اینکه تکرار، چه واقعی و چه ذهنی، یکی از ویژگی‌های بسیار متداول موسیقی است.

درواقع تکرار پیوند بسیار محکمی با موسیقایی‌بودن دارد، به‌ طوری که با به‌کارگیری آن می‌توان موادِ ظاهراً غیرموسیقایی را به آهنگ تبدیل کرد. دیانا دویچ، روان‌شناس در دانشگاه کالیفرنیا سن‌دیگو، برای این ادعا مصداقی قدرتمند کشف کرد: گفتارآوازپنداری، که درواقع یک خطای ادراکی است و این‌گونه رخ می‌دهد که ابتدا یک جمله به‌طور عادی خوانده می‌شود، مثلاً جملۀ «صداها آن‌طور که به گوش شما می‌رسد با صداهایی که واقعاً وجود دارد متفاوت است، و بعضی وقت‌ها آن‌قدر عجیب و غریب‌اند که باورکردنی نیست». سپس یک قسمتِ چند کلمه‌ای از این جمله، چندین بار پشت‌سرهم تکرار می‌شود. در آخر، صدای ضبط‌شدۀ اولیه به‌طور کامل و مانند سخن‌گفتن عادی دوباره پخش می‌شود. وقتی شنونده عبارت تکرارشده را می‌شنود، به‌نظرش گوینده ناگهان می‌زند زیر آواز.

این تغییرِ حالت واقعاً عجیب است. حتماً شما هم تصور می‌کردید گوش‌دادن به کسی که حرف می‌زند با گوش‌دادن به کسی که آواز می‌خواند فرق دارد، و ویژگی‌های محسوسِ صدایی که می‌شنوید این دو حالت را از هم متمایز می‌کند. کاملاً بدیهی است: وقتی کسی حرف می‌زند، من حرف زدن او را می‌شنوم و وقتی آواز می‌خواند، آواز او را. امّا گفتارآوازپنداری نشان می‌دهد که دنبالۀ یکسانی از صداها، هم می‌تواند مثل سخن‌گفتن به‌نظر برسد، هم مثل آهنگ؛ تنها بستگی به این دارد که تکرار شده باشد یا نه. درواقع تکرار می‌تواند در مدار ادراکی شما نوعی تغییر مسیر ایجاد کند که باعث شود بخشی از صدا را به‌صورت موسیقی بشنوید: نه اینکه احساس کنید شبیه موسیقی است، یا به موسیقی اشاره می‌کند، بلکه درحقیقت آن را طوری تجربه کنید که انگار کلمه‌ها به‌شکل آواز خوانده می‌شوند.
 
این خطای ادراکی نشان می‌دهد که موسیقایی شنیدن به چه معناست. «موسیقایی‌شدن» توجه شما را از معنای کلمه‌ها سلب و در عوض به شیوۀ خوانش (الگوهای زیر و بمی صدا) و ضرباهنگ آن‌ها (الگوی طول زمان‌های کوتاه و طولانی) جلب می‌کند، و حتّی شما را دعوت می‌کند که به‌همراه آن زمزمه کنید یا ضرب بگیرید. درواقع بخشی از گوش‌دادن به یک امر موسیقایی به معنای مشارکت‌کردن خلاقانه با آن است.
 
«تکرار» کلید این وجه مشارکتی از موسیقی است. ما در آزمایشگاه مان در دانشگاه آرکانزاس با استفاده از روندوها پژوهش‌هایی انجام دادیم. روندو نوعی قطعه موسیقی تکرارشونده است که در اواخر قرن هجدهم میلادی محبوبیت زیادی داشت. در این پژوهش مشاهده کردیم افرادی که به روندوهای کلاسیک شامل عبارت‌های عیناً تکرارشونده گوش داده بودند، نسبت‌به آن عده که به روندوهایی با ترجیع‌بندهای متنوع‌تر گوش داده بودند، گرایش بیشتری به خواندن یا ضرب‌گرفتن همراه با آن داشتند.
 
آیا بدون تکرار، موسیقی می‌تواند وجود داشته باشد؟

موسیقی یک ابژۀ نهادین و معین نیست و آهنگسازان آزادند هر گرایشی که در موسیقی شکل گرفته باشد را نادیده بگیرند. در طول سدۀ گذشته، تعداد زیادی از آهنگسازان در کارهای خود از تکرار اجتناب کرده‌اند. در پژوهشی که اخیراً در آزمایشگاهِ درک موسیقی انجام دادیم، نمونه‌هایی از این نوع موسیقی با آهنگسازی هنرمندان سرشناس قرن بیستم همچون لوسیانو بِریو و الیوت کارتر را برای شرکت‌کنندگان پخش کردیم. برخی از این نمونه‌ها به‌صورت دیجیتالی تغییر داده شده بودند، امّا شرکت‌کنندگان از این تغییرات اطلاع نداشتند. بخش‌هایی از این قطعه‌های موسیقی، بدون توجه به تأثیر زیبایی‌شناختی آن‌ها انتخاب شدند، بیرون کشیده شدند و دوباره در قطعه‌ها جای گرفتند. این قطعه‌های تغییریافته از این جهت با قطعه‌های اصلی تفاوت داشتند که دارای تکرار بودند.
 
نسخه‌های تغییریافته می‌بایست خیلی ناجور بوده باشند، چون نسخۀ اصلی آن‌ها را تعدادی از برجسته‌ترین آهنگسازان سال‌های اخیر ساخته بودند، و نسخه‌های تغییریافته بدون توجه به تأثیر زیبایی‌شناختیْ سرهم شده بودند. بااین‌حال، در این پژوهش به نظر شنوندگان نسخه‌های تغییریافته لذت‌بخش‌تر و جذاب‌تر بودند. از همه جالب‌تر اینکه شنوندگان احتمال اینکه این نسخه‌ها را یک هنرمند ساخته باشد از اینکه یک کامپیوتر به‌صورت تصادفی آن‌ها را تولید کرده باشد بیشتر دانستند. شنوندگان در این پژوهش دانشجویان دوره کارشناسی بودند که در زمینۀ موسیقی هنری معاصر نه آموزشی دیده بودند و نه تجربه‌ای داشتند.

وقتی یافته‌های این پژوهش را در سال ۲۰۱۱ در نشست سالانۀ جامعۀ تئوری موسیقی و برای مخاطبانی ارائه دادم که دانش بسیار بالایی دربارۀ این رپرتوارها داشتند، برخی از آن‌ها بسیار شگفت‌زده شدند. شگفتی آن‌ها از این بود که دریافتند نسخه‌های تحریف‌شده تا حد زیادی قابل قبول‌اند، حتّی برای آن‌ها که خودشان متخصص بودند و می‌دانستند در حال گوش‌دادن به نسخه‌های تحریف‌شده هستند. مسلّماً افراد موردنظرِ این پژوهشْ کارشناسان هنری با عادت‌های شنیداریِ پرورش‌یافته نیستند، امّا نکته‌ای که آشکار می‌شود این است که شنوندگان موسیقی‌ای که برایشان تازگی دارد را به چه نحو درک می‌کنند. تکرار همچون مُهر تأییدی بر معنادار بودن عمل می‌کند. عبارتی که بار اولی که می‌شنویم به نظرمان بی‌معنی است، وقتی یک بار دیگر به آن گوش می‌دهیم شکلی هدفمند و گویا به خود می‌گیرد.


منبع: عصرایران

گفت و گو با «جک بلک»، مرد اول «جومانجی» جدید

ورسیون تازه «جومانجی» که کارگردانی اش با جیک کاسدان بوده، بیش از آن که ادامه ای و حتی بازسازی فیلم سرگرم کننده و پرفروش سال ۱۹۹۶ با شرکت رابین ویلیامز باشد، یک واریاسون بر روی آن و حتی از آن فیلم هم که فانتزی صرف بود، خیالی تر است. این بار جک بلک است که در نقش اول این ورسیون تازه جومانجی می تازد و در بازی و مسابقه ای شرکت می جوید که ظاهراً یک بازی ویدیویی صرف است اما به واقع سفری به یک جهان مجاور و سرشار از ناشناختگی ها است.

کاراکتر جک بلک در این فیلم در کنار چهار نوجوان به درون یک بازی ویدیویی جومانجایی کشیده می شوند و در پی آن در می یابند که به درون پیکرهایی نامُردنی و زوال ناپذیر منتقل شده اند و نقاط قوت تازه ای یافته اند. با این حال تنها راه فرار آنها از دنیایی که خلاف میل خود مقیم آن شده اند، کامل کردن این بازی و بازگشت به جهان حقیقی است.

جک بلک که برای تهیه این فیلم به هاوایی سفر کرد، در مصاحبه پیش رو درباره ویژگی های متفاوت جومانجی جدید که اخیراً اکران شده و فروش زیادی هم داشته است، سخن می گوید و مدعی است که فقط به سبب فعال بودن کودک درونش توانسته است در فیلمی که در اصل کاری برای رده های سنی نوجوان و جوان است، حضور یابد.

 همسو شدن با آرزوها

همه می گویند استاد در بازیهای ویدیویی هستید. در این باره اطلاعاتی به ما بدهید.

 من از شروع رواج بازیهای ویدیویی با این موج همسو بوده ام اما چطور می توانم درباره بازی جومانجی که خواب و خیال صرف است، حرف بزنم. حتی از دست تصادف اولین فیلم هالیوودی من به نام «Pitfall Harry» در سال ۱۹۸۳ هم براساس یک بازی ویدیویی ساخته شد ولی فرق شرایط فعلی با آن زمان ها این است که به سبب سن بالای من و سنین کم نوجوانان حاضر در فیلم انگار دارم کنار بچه هایم فیلم بازی می کنم. البته درس پدر بودن که در زندگی خصوصی و خانوادگی ام آموخته ام به من یاری لازم را رسانده تا از عهده چنین کارهایی برآیم. در هر حال میل به این بازی و تخصص در آن از وجودم می بارد و برای هر مانوری در این زمینه آماده ام.

عجیب تر از همه این که در این فیلم در قالب یک نوجوان ۱۶ ساله به نام بتانی فرو می روید.

 این نوجوان از پدیده های مدرسه خود است ولی براساس قصه وقتی بازی آواتارگونه ما شروع می شود، وی از این نکته که دائماً تغییر چهره و وضعیت می دهد و گاهی هم به سن حقیقی من در می آید ابراز تعجب می کند. تکیه و تأکید فیلم بر درس های زیادی است که این نوجوانان از مشارکت در این مسابقه می گیرند.

شما که همیشه از کودک درون تان به نیکی یاد کرده و از عملکرد او راضی بوده اید، واقعاً چطور می توانید با این فرآیند در وجودتان کنار بیایید و با آن، یکی و کاملاً هماهنگ شوید؟

 اینها به تدریج بر شما نازل می شود. زمان هایی می توانید این پدیده را به وضوح در وجودتان حس کنید و این همان مواردی است که باید از شرایط موجود بیشترین بهره را برگیرید. در این زمینه باید حتماً حسی قوی داشته باشید و نوعی از بازیگوشی کودکانه در وجودتان باشد.

در قیاس با «جومانجی» اوری ژینال و فیلمی که ۲۱ سال پیش عرضه شد، چه تفاوت هایی را برای فیلم فعلی قائل هستید. آیا این یکی قدری ترسناک تر نیست؟

 شاید باشد اما آنچه من را به سمت این فیلم کشید تفاوت ها و به روزسازی ها در آن نبود بلکه من کلاً از هرگونه ماجراجویی از این دست استقبال می کنم. شما از دنیای حقیقت جدا می شوید و برای ساعاتی با آرزوها همسو می شوید، حتی اگر کاملاً دور از واقعیت باشد. این بخشی از وظیفه و جادوی سینما است.

درباره فیلم اوری ژینال و جومانجی اصلی چه نظری دارید؟

 من تا زمان شروع تهیه این فیلم آن اثر سینمایی را ندیده بودم. پس از خواندن متن سناریوی فیلم جدید احساس کردم دیدن فیلم اول الزامی تر از همیشه شده است و این کار را انجام دادم. رابین ویلیامز در این فیلم محشری به پا می کند و با بهترین نقش های او برابری می کند. فکر می کنم اوج تبلور این هنرمند فقید مربوط به مواردی می شد که او به سبب داستان خیالی فیلم ها قدرت پرواز و سطح مانور بالاتری داشت.

 همسو شدن با آرزوها

من با دیدن نمایش رابین ویلیامز در آن فیلم انگیزه هایی قوی تر برای حضور و درخشش در این ورسیون جدید یافتم.

این فیلم جدید را واقعاً چه می توان نامید؟ جمع بندی مجدد فیلم نخست و یا آوردن دنباله ای بر آن و یا هیچکدام؟ کمتر چیز آن شبیه به فیلم نخست است.

هیچکدام آنها نیست و در عین حال تمامی آنها هست. درست است که ظاهری کاملاً متفاوت دارد اما به نوعی ادامه ای بر آن در بیش از دو دهه بعد است. بازی ویدیویی هم که اتفاقات غریب این فیلم را موجب می شود، به گونه ای بسط دادن ماجراهای فیلم اول است و مثل یک موجود بسط یابنده دائماً بزرگتر می شود.

آیا می توان تصور کرد که حاضران در بازی فیلم نخست به گونه ای وارد بازی ویدیویی فیلم دوم شده اند؟

 این یک تصور اولیه و بدیهی است ولی هر طور به قضیه نگاه کنید دو فیلم با یکدیگر ارتباط صد در صد ندارند و جیک کاسدان در مقام کارگردان هم عزمی در این خصوص نداشت. استفاده از استعاره ها و نشانه های مرتبط با فیلم نخست در دستور کار بود اما چیزی اضافه بر آن خیر. حتی در بروشور معرفی کننده فیلم جدید بیش از هر چیزی روی وجه بازی ویدیویی تأکید شده حال آن که در فیلم اوری ژینال یک شیئی طلسم گونه اتفاقات غریب فیلم و به حرکت در آمدن حیوانات عصر حجر را در کنار انواع حیوانات جدید موجب می شود. آنجا نشانه های کهن بانی اتفاقات است و در فیلم جدید اگر وجه بازی ویدیویی در کار نباشد، اصلاً شاهد اتفاقاتی نخواهیم بود. پوستر فیلم دوم نیز با این جمله همراه است: این یک بازی است، به جنگل خوش آمدید. این خوشامد شامل شما هم می شود، به شرطی که در این سفر غریب با ما همسو شوید.

 همسو شدن با آرزوها

درباره همکاری مجددتان با جیک کاسدان در این فیلم نیز بگویید.

 روش کار کاسدان را بسیار می پسندم. من در فیلم «منطقه اورمج» هم با او همکاری مفیدی داشتم و البته از چند سال قبل از آن روند ارجاع نقش های فانتزی به من شدت گرفته بود. جیک کاسدان هر چند نه به اندازه پدر نامدارترش- لارنس کاسدان- ولی به هر حال یک فیلمساز هوشمند و مجرب است و وقتی اوضاع سخت و بحرانی می شود، به رغم جوانی توصیه های خوبی را ارائه می کند. او همیشه جلوتر از شما حرکت می کند و می توانید به وی و دیدش اعتماد داشته باشید.


منبع: برترینها

شبکه «افق»، عزیزدردانه تلویزیون

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: واکاوی یک اتفاق که بارها رخ داده: دلیل بازپخش و معرفی برنامه های شبکه «افق» و در شبکه های دیگر چیست؟ آیا «افق» به خوبی دیده نمی شود یا رانت آن قوی است؟

 «افق» عزیزدردانه تلویزیون

پیش درآمد

این اولین بار نیست که برنامه یک شبکه توسط شبکه ای دیگر تبلیغ یا بازپخش می شود منتها به یاد نداریم سهم شبکه ها به پای «افق» برسد. اشاره خواهیم کرد که چه برنامه هایی بعد از پخش از «افق» سر از آنتن شبکه ای دیگر در آورده اند اما پیش از آن لازم است به بهانه اصلی گزارش بپردازیم. یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه، «افق» جایگاهی ویژه در شبکه سه داشت. روز گذشته به یک مورد اشاره کردیم و گفتیم در میانه مسابقه تیم های رئال سوسیداد و بارسلونا، زیرنویسی حک شد که به اطلاع بیننده ها می رساند «مردان سایه» هم اکنون در حال پخش از شبکه «افق» است. حالا بماند چیزی نزدی به ۲۰ دقیقه از سریال گذشته بود اما همین مقدار نشان می دهد عزم شبکه های سراسری برای کمک به دیده شدن «افق» جزم است. دوشنبه شب همزمان با پخش سریال پربیننده «لیسانسه ها» و برنامه پرمخاطب «نود» زیرنویسی حک می شد که از بازپخش برنامه شنبه شب «جهان آرا» خبر می داد. این زیرنویس را در شبکه خبر هم شاهد بودیم. دیشب هم طبق قرار «جهان آرا» روی آنتن شبکه سه رفته، ماجرا چیست؟

سابقه

اشاره شد که پخش یک برنامه از شبکه دیگر یا اطلاع رسانی درباره آن با کمک شبکه های دیگر مسبوق به سابقه است و این اتفاق به ویژه در موارد استراتژیک به وفور رخ می دهد. با این حال سهم شبکه «افق» بیش از دیگران است. نمونه اخیرش بازپخش برنامه «جهان آرا» از شبکه سه که شنبه روی آنتن رفت و طبق اعلام شب گذشته در کنداکتور شبکه سه قرار گرفت. پیش تر هم قسمتی از این برنامه در شبکه یک بازپخش شده بود.

«افق» عزیزدردانه تلویزیون

شبکه یک برنامه «عصر» نادر طالب زاده را هم بازپخش کرده است. چند مورد دیگر هم به ذهن داریم از جمله مسابقه «فرمانده» که ابتدا از «افق» پخش شد و بعد از آن روی آنتن شبکه سه و نسیم رفت. مشابه این سرنوشت برای مسابقه «خانه ما» هم تکرار شد. شبکه نسیم مدتی بعد از «افق» آن را روی آنتن برد. شاخص ترین مورد «آسمان من» سریال شبکه «افق» است که نوروز سال ۹۴ پخش شد و مدتی بعد سر از شبکه سه و آی فیلم در آورد. در ادامه خواهیم نوشت که سریال محمدرضا آهنج در «افق» چه سرنوشتی داشت.

 
«افق» دیده نمی شود؟

مسیری که شبکه «افق» در پیش گرفته دو نکته را به ذهن متبادر می کند؛ اول نیمه خالی لیوان را ببینیم؛ شبکه افق دیده نمی شود؟ بیننده های این شبکه پایین است؟ از «فرمانده»، «خانه ما»، «عصر»، «جهان آرا» و نمونه های دیگر نمی توان به پرسش مطرح شده جوابی قانع کننده داد. درباره سرنوشت «آسمان من» اما می توان حکم داد که بیننده های افق چندان بالا نیست. محمدرضا آهنج این سریال را به سفارش سازمان اوج ساخت. شبکه «افق» در دو راهی پخش آن یا واگذاری اش به شبکه دیگر بود و در نهایت تصمیم گرفت سریال را نوروز ۹۴ روی آنتن ببرد.

شبکه «افق» می خواست اینگونه هم قدرتنمایی کند و هم از شبکه های دیگر عقب نماند. ضمن این که سریال «آسمان من» می توانست برای آن کسب مخاطب کند. در نوروز سریال دیده نشد و «افق» لاجرم بعد از نوروز بار دیگر آن را از اول روی آنتن فرستاد. این تمهید هم افاقه نکرد و چندی بعد سریال در کنداکتور شبکه سه قرار گرفت. دیری نپایید که آی فیلم هم آن را بازپخش کرد و سریال به خوبی دیده شد، نتیجه ساده این که افق بیننده ندارد.

«افق» عزیزدردانه تلویزیون

«افق» مهم است؟

اگر ماجرا از از آن سو ببینیم احتمالا می گوییم نه، تعداد بیننده های شبکه افق بالاست ولی آنقدر برنامه هایش شاخص هستند که حیف است فقط از این شبکه پخش شوند. به عبارتی «افق» سرشار از محتواهای غنی است که باید شبکه های دیگر را تامین کند. راستش درباره همه برنامه ها چنین دیدگاهی کارکرد ندارد؛ چه از نظر کیفیت و چه تعداد بیننده های بالا. مثال بارزش «آسمان» است که به رغم کیفیت مطلوب، به خاطر دیده نشدن در افق بلافاصله سر از شبکه های سه و آی فیلم در آورد.

خیلی از برنامه ها هم آنقدر خاص نیستند که شبکه ها در صورت پخش نکردن آنها گرفتار خلأ و نقصان شوند. در این میان «جهان آرا» و سوژه شنبه شب آن یک استثنا است؛ هم مهم است و هم جسورانه، اما این سوال هست که چرا باید از شبکه های دیگر بازپخش شود؟ مثل این است که بگوییم تکرار نود می تواند روی آنتن افق برود. وانگهی، اگر افق بیننده بالایی دارد چرا بازپخش «جهان آرا» به کرات در شبکه سه و خبر زیرنویس می شد؟

چرا بقیه شبکه ها سهم ندارند؟

در ورودی مطالب گفتیم که در بزنگاه های خاص شبکه های مختلف تلویزیون از یکدیگر تغذیه می کنند. این اتفاق به شکل روتین در بخش های مختلف خبری رخ می دهد که یک گزارش از شبکه دیگر هم پخش می شود. درباره برنامه ها و سریال ها اما به ندرت شاهد این اتفاق هستیم. شاید گفته شود شبکه «افق» سراسری نیست و می توان با این توجیه برنامه های آن را روی آنتن شبکه های سراسری فرستاد.

اولا فقط شبکه های سراسری میزبان برنامه های افق نیستند. دوما چرا چنین اتفاقی برای دیگر شبکه های دیجیتال رخ نمی دهد؟ دلیل چیزی جز «دیده شدن» برنامه های شبکه دیجیتال است؟ یا افق رانت قوی تری دارد؟ به دلیل اول بازگردیم و شبکه نسیم را که برنامه های تولیدی دارد مثال بزنیم. «خندوانه» و «دورهمی» از شبکه ای دیگر پخش نمی شوند چرا که نسیم به اندازه کافی بیننده دارد. مورد دوم شبکه سلامت هم به اندازه نسیم بیننده دارد؟ بعید است؛ پس چرا برنامه های تولیدی اش از شبکه ای دیگر بازپخش نمی شود؟ رانت ندارد یا برنامه هایش بی اهمیت است؟ تا جایی که ما رصد می کنیم برنامه های سلامت قابل دفاع اند.

 «افق» عزیزدردانه تلویزیون

مورد ویژه جهان آرا

فراموش نکنیم تعداد بیننده ملاک کافی برای ارزیابی یک برنامه نیست؛ کما این که برنامه «جهان آرا» در روز شنبه یکی از بهترین و جسورترین قسمت هایش را روانه آنتن کرد. این قسمت به مناسبت انتشار قطعه فیلمی از جلسه تاریخی مجلس خبرگان رهبری در چهاردهم خرداد ماه سال ۶۸ یعنی همزمان با رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) برای تعیین رهبری جدید نظام پخش شد. می دانید که این فیلم سروصدای زیادی به پا کرد و موجب ایجاد شائبه هایی شد در حالی که شبکه های آن ور خیلی زود به این مسئله پرداختند، تلویزیون پلنی نداشت تا این که «جهان آرا» آن را سرفصل قسمت شنبه شب کرد. نتیجه هم به گواه غالب رسانه ها مطلوب بود کما این که سایت مشرق نوشته این برنامه سعی کرد از زوایای مختلف به این موضوع نگاه کند. ضمن این که بی طرفی محسوسی در برنامه دیده می شد و بیشتر زمان آن هم به پخش گزارش و فیلم هایی از جلسه معروف خبرگان و گفتگو با برخی اشخاص اختصاص داشت و کمتر به بیان مطالب از سوی مجری یا مهمان پرداخته شد که این مسئله نقش مهمی در باورپذیری بیشتر کار داشت.


منبع: برترینها

حضور مهران مدیری در «هفت» قطعی شد

مدیر شبکه سه سیما حضور مهران مدیری در مقام مجری برنامه سینمایی «هفت» را تایید کرد.

علی اصغر پورمحمدی در گفت‌وگو با ایسنا از برنامه سینمایی «هفت» به عنوان یکی از ویژه برنامه‌های دهه فجر شبکه سه سیما یاد کرد که همانند سال‌های گذشته بر آثار شرکت‌کننده در جشنواره فیلم فجر مروری خواهد داشت.

به گفته مدیر شبکه سه سیما، برنامه سینمایی «هفت» با اجرای مهران مدیری بررسی ۲۲ فیلم سینمایی به همراه آثاری در گونه‌های مستند، فیلم کوتاه و انیمیشن را در دستور کار دارد.

مدیر شبکه سه سیما رایزنی با مجریان دیگر تلویزیون برای اجرای برنامه سینمایی «هفت» را نادرست خواند و اعلام کرد که از همان ابتدا قرار بود اجرای برنامه «هفت» به مهران مدیری سپرده شود که در نهایت پس از جلسه‌ای که عصر امروز برگزار شد، حضور ایشان در این برنامه قطعی شد.

بر اساس این گزارش ایسنا، تاکنون افرادی چون فریدون جیرانی، محمد گبرلو و علیرضا افخمی اجرای برنامه سینمایی «هفت» را عهده‌دار بوده‌اند.

برای اولین بار است که مهران مدیری اجرای برنامه‌ای سینمایی را بر عهده‌ می‌گیرد و در روزهای اخیر مطالبی درباره رقم بالای دستمزد وی برای اجرای هفت عنوان شده است.

این در حالی است که ناصر کریمان، مدیر گروه اجتماعی شبکه سه درباره میزان دستمزد مجری برنامه «هفت» گفته است: هنوز برنامه «هفت» را برآورد نکرده‌ایم و دستمزد مجری مشخص نیست.

او بیشتر مسائل در این خصوص را حاشیه‌ای دانسته و اینگونه عنوان کرده است که «مجموع نظارت مدیریتی در داخل سازمان، بخش خصوصی و حوزه تهیه‌کنندگان سینما، برای سرمایه‌گذاری تصمیم می‌گیرند.»

کریمان گفته است، هر هزینه‌ای که پرداخت می‌شود با مصلحت سازمانی تطبیق خواهد داشت.


منبع: عصرایران

«علم، مردی برای تمام فصول» از رسانه ملی پخش می شود

مصطفی شوقی کارگردان مستند جنجالی «هویدا»، مستندی جدید پیرامون اسدالله علم ساخته است که در ایام دهه فجر از رسانه ملی به نمایش در می آید.

به گزارش روابط عمومی روایت فتح، مستند «علم، مردی برای تمام فصول» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی شوقی، که نگاهی به ریشه های خاندانی، زندگی و کارنامه سیاسی امیر اسدالله علم وزیر قدرتمند و پر نفوذ دربار پهلوی دارد، روزهای پایانی مراحل فنی خود را می گذراند.

این مستند چهار قسمتی که با استفاده از فیلم ها و تصاویر دیده نشده، روایتگر روابط و ساختار داخلی سران رژیم پهلوی است، تلاش کرده به شیوه ای متفاوت و از زوایه نگاهی جدید، مخاطب را با واقعیات رژیم پهلوی آشنا سازد.

«علم، مردی برای تمام فصول» از رسانه ملی پخش می شود

مصطفی شوقی پیش از این مستند جنجالی «هویدا» را ساخته بود که با واکنش ها و اظهار نظر های مختلفی از سوی کارشناسان و مردم روبرو شد.

مستند «علم، مردی برای تمام فصول» به تهیه کنندگی مهدی مطهر و تدوین محمد ثقفی، تازه ترین محصول گروه مستند روایت فتح است و خانه مستند انقلاب اسلامی مجری طرح آن است.

این مستند در ایام دهه فجر از رسانه ملی به نمایش در می آید.


منبع: عصرایران

همراه با شبنم مقدمی درباره فیلم کودکانه «شکلاتی»

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: همراه با شبنم مقدمی درباره فیلم کودکانه «شکلاتی» که روزهای پایانی اکران را سپری می کند. از او درباره مواجهه بازیگران حرفه ای با سینمای کودک، چگونگی دستیابی به دنیای بچه ها، سختی های کار در این ژانر، مشکلاتی که در تولید و اکران این دست فیلم ها وجود دارد و… میپرسیم.

تا اینجای سال سه فیلم از شبنم مقدمی اکران شده با سه دنیای کاملا متفاوت. «آباجان» که به تازگی نسخه خانگی اش هم به بازار آمده، درامی اجتماعی است با داستانی از سال های دهه شصت. چالش مقدمی در این فیلم صحبت با لهجه ترکی و ترسیم شمایلی باورپذیر از یک زن خانه دار، با مختصات بانوان سال های دهه شصت است. از این بازیگر تابستان امسال کمدی «اکسیدان» اکران شد که هم کلی حاشیه داشت و هم به فروش ۱۱ میلیارد تومانی دست یافت.

نقشی که مقدمی در فیلم حامد محمدی بازی می کند، تفاوتی اساسی با نقش های کارنامه اش دارد. او زنی است میانسال و ثروتمند که دلبسته مردی جوان شده. تضاد موقعیت و اغراق های رفتاری و فیزیکی کاراکتر بخشی از کمدی «اکسیدان» را شکل می دهد. خانم مقدمی از یک ماه پیش فیلم کودکانه «شکلاتی» را روی پرده دارد. چالش اساسی او در فیلم سهیل موفق، شکل دادن به نقشی است که اقتدار، مادرانگی، جذابیت و رنگی از کودکی داشته باشد. مقدمی به خوبی از پس ریزه کاری نقش برآمده و البته این تلاش در جشنواره کودک اصفهان به چشم داوران آمد.

چون که با کودک سر و کارم فتاد

 فیلم اکسیدان

او به خاطر «شکلاتی» دیپلم افتخار بهترین بازیگر را به دست آورد. درباره این فیلم با شبنم مقدمی گفت و گو کرده ایم و علاوه بر آن نقبی زده ایم به وضعیت سینمای کودک، چرایی کمرنگ بودن بازیگران چهره در فیلم های کودک و چند نکته دیگر. این را هم اضافه کنیم که شبنم مقدمی «درساژ» و «خجالت نکش» که دو فیلم با دو موضوع کاملا متفاوت هستند را بازی کرده تا روند تنوع کارنامه اش ادامه داشته باشد.

در کارنامه شما فیلم و نقش متنوع، زیاد دیده می شود ولی جای یک فیلم کودک (که تمام و کمال برای این گروه سنی باشد) خالی بود. وقتی سهیل موفق پیشنهاد داد، می خواستید کارنامه تان را تکمیل کنید یا واقعا دلتان با بچه ها بود؟

حتما و صد در صد دلم با بچه ها بود و هست، من برای تکمیل کارنامه و پرونده ام، کاری را که دوست نداشته باشم، انجام نمی دهم. بچه ها را دوست دارم و کارکردن برایشان و کنارشان برایم لذت بخش است. از سویی هم، نیت گروه سازنده این بود که فیلمی بسازد که بچه ها از دیدن آن لذت ببرند و چیزی هم یاد بگیرند، این هدف را دوست دارم، گرچه به رغم همه زحمات، فیلم به موقع و درست دیده نشد.

طبیعتا بازیگر به عنوان یکی از عناصر اصلی و مهم، وقتی جلوی دوربین یک فیلم کودکانه می رود باید به دستور زبانی برسد که ابتدا مورد پسند کودکان باشد. دنیای شخصیت را چطور پیدا کردید؟

راستش این است که دریافتن دنیای درون بچه ها، برایم سخت نیست، کودکانگی هایم را حفظ کرده ام و اجازه ندادم که گذر ایام، و سختی بزرگسالی کودک درونم را بکشد. بنابراین به قول مولانا «چونک با کودک سر و کارم فتاد/ هم زبان کودکی باید گشاد» را بلدم. می توانید از بچه هایی که در «شکلاتی» با من بودند بپرسید. اندازه آنها شدن را بلدم.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 

فیلم شکلاتی

کاراکتری که بازی می کنید ابتدا شخصیتی جدی و مقتدر است که قوانین چارچوب بندی شده اش نسبتی با دنیای سرخوش و رهای کودکان ندارد. آرام آرام اما با بچه ها همراه می شود و گویی یکی از آن ها است. پروسه تغییر تدریجی شخصیت را می شود توی بازی تان دید. برداشت ما درست است که این نوع بازی سهل و ممتنع است؟

نه برداشت تان درست نیست! و سهل و ممتنع در بازیگری وجود ندارد. راجع به بازیگری به معنای حرفه ای و صحیح آن صحبت می کنیم البته. شخصیتی که طراحی کرده بودم، درواقع تلاش می کرد، به نوعی مفاهمه با کودکانی که به هر دلیل با آنها سر و کار داشت برسد. با خواسته هایشان تا جایی که ممکن است همراه باشد و در عین حال جهت مدیریت کردن اوضاع و احوال گاهی ناچار است سخت تر عمل کند. اما اگر دقت کرده باشید، خانم مرمری قصه، کودکی پنهانی در گفتار و رفتارش هست، که سعی در کنترل آن دارد.

پیش از این تجربه همبازی شدن با بچه ها را داشته اید اما دنیای «شکلاتی» متفاوت است. از بده بستان با آن ها می گویید؟ از یک جایی به بعد انگار دوربین را فراموش کرده اید و با هم راحت هستید.

پاسخ این سوال تان در جواب سوال های قبل هست. من خودم را در دنیای بچه ها رها می کنم و با آنها و دنیای شان یکی می شوم، غیر از این باشد، با کودک و برای کودک کار کردن ممکن نیست.

نیاز به یادآوری نیست که حساسیت ها در فیلم های کودکانه دوچندان است. نه تنها موضوع مطرح شده که دیالوگ های به ظاهر ساده، نوع بیان، نوع حرکت و… تاثیری عمیق روی بچه ها دارد. احیانا با این دغدغه مواجه بودید یا خودتان را به کارگردان سپردید؟

همه مواردی که اشاره کردید، چه در زمان دورخوانی های پیش از شروع فیلمبرداری با سهیل موفق و چه پیش از آن در زمان نگارش متن، مورد توجه ویژه قرار داشت. حواس مان جمع بود که جمله ای، رفتاری، یا نکته ای وجود نداشته باشد که کوچکترین تاثیر منفی بر بچه ها و دنیایشان بگذارد. این حساسیت ها در تمام طول فیلمبرداری وجود داشت.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 

«شکلاتی» چند مشخصه دارد. نکته مهم آن، تلاش برای دادن اعتماد به نفس به بچه ها است. از آن سو روی بدبختی ها دست نگذاشته بلکه قهرمان اصلی یک زندگی شیک و لاکچری دارد. این مدل فیلم ها در هالیوود زیاد ساخته می شود. حتما موافقید که بچه های ما به این دست فیلم ها بیش از پیش نیاز دارند، درست است؟

بله با شما موافقم، همان طور که می دانیم امروزه دسترسی به محصولات فرهنگی خارجی، اقسام فیلم و کارتون برای بچه ها، به سادگی ممکن است؛ فیلمی که ما برای کودک تولید می کنیم، درواقع باید آنقدر کیفیت داشته باشد که بتواند آنها را جذب کند، تا کمتر سراغ نمونه های خارجی بروند. رقابتی که خودمان هم می دانیم، ممکن نیست اما می شود تا جایی که در توان مان هست، تلاش کنیم تا چشم و نظر کودکمان را به سمت و سوی آثاری جذب و جلب کنیم که از دل فرهنگ خودمان بیرون آمده.

اتفاق مثبت دیگر اینکه «شکلاتی» از بازیگران حرفه ای مثل شما بهره گرفته. باز هم این مدلی است که آن طرف زیاد کاربرد دارد ولی سینمای کودک ما گویی ابا دارد سراغ بازیگر حرفه ای و مطرح برود. به نظر شما دلیل این نگرش چیست و چه پیامدی دارد؟

من قبول ندارم که سینمای کودک سراغ بازیگر حرفه ای نمی رود، اگر مرور کنیم با هم، حضور حرفه ای ترین ها را شاهد هستیم؛ خانم سوسن تسلیمی، خانم معتمدآریا، آقای کیانیان و خیلی های دیگر… البته، اینکه سینمای کودک، به رغم همه شعارها رونق سال های قبل را ندارد، شاید باعث شده سازندگان کمتر به خود اجازه پیشنهاد دادن به حرفه ای ها را بدهند. سهیل موفق وقتی پیشنهادش را با من مطرح  کرد، با این چشم انداز همراه بود که قرار است با ساخت این فیلم قدم مثبتی برداریم برای بازگشت به دوران طلایی سینمای کودک، زمانی که «گلنار» و «پاتال» و «سفر جادویی» و… برای بچه ها ساخته می شد.

راستش من هم با آرزویش همراه شدم، تا قدمی هم من برداشته باشم. شرایط اکران و پخش و تبلیغات، آنقدر بد بود که همه اندیشه و آرزوها برباد رفت… فیلم با تعداد کمی سینما، در مدت کوتاهی که شامل زمان آلودگی هوای تهران و زلزله کرمانشاه و تهران و… هم می شد، اکران شد و آنقدر که انتظار می رفت دیده نشد. به هر حال فیلمی که در جشنواره کودک، ۹ سانس فوق العاده گرفته بود، باید بیش از این مورد توجه قرار می گرفت. خب، منِ بازیگر، اگر بارِ بعد پیشنهاد فیلم کودک داشته باشم، حتما به این فکر خواهم کرد که زحمتی که می کشم آیا هدر نمی شود؟ حتما می دانید بودجه ای که فیلم های کودک دارند، آنقدری نیست که بازیگر حرفه ای بتواند دستمزد واقعی اش را دریافت کند، بنابراین، کارکردن در فیلم سینمایی برای کودکان، برای بازیگر به قولی نه دنیا دارد و نه آخرت!

چون که با کودک سر و کارم فتاد

راستی چرا تا قبل از «شکلاتی» فیلم کودک بازی نکرده بودید؟ و اگر پیشنهاد باشد اولویت اولتان برای پذیرش هست یا نه؟

پیش از شکلاتی هم فیلم کودک دارم. قصه من و دوچرخه بابام به کارگردانی فیاض موسوی، در همین جشنواره کودک هم بود در چند جشنواره جهانی هم خوش درخشید. من هم جایزه سرو نقره ای بهترین بازیگر تلویزیون را همان سال گرفتم برای همین فیلم. راجع به حضور دوباره در فیلم های سینمای کودک هم راستش، امیدوارم سینمای کودک به گونه ای احیا شود که مثل سال هایی که «مشق شب» و «باشو غریبه کوچک» و «گلنار» و «خانه دوست کجاست» و… تولید می شد، دل همه مان بلرزد برای حضور در این فیلم ها.

اصولا با سهیل موفق برای رسیدن به شرایط مطلوب چالش داشتید؟

اصولا از آن دسته بازیگرانی هستم که تلاش می کنم با کارگردانم به تعامل برسم. سهیل موفق، سینمای کودک را خیلی خوب می شناسند. درواقع فرزند همین سینماست پس کاملا برای بازیگر قابل اعتماد بود. با هم خیلی زود به نقطه مشترک رسیدیم. پیشنهادپذیر است و خوش اخلاق، بنابراین همه چیز خوب پیش رفت.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 

کودکی شبنم مقدمی

دسترسی بچه ها به فیلم و سریال های روز آسان شده و قاعدتا سلیقه شان تغییر کرده و سخت پسند شده اند. در این شرایط به عنوان یک بازیگر صاحب تجربه، سینمای ما برای بچه ها چه کار می تواند بکند؟

به نظرم آن کسی که می تواند فکری راجع به این قضیه کند و راهکاری ارائه دهد، بازیگر نیست! این موضوع بسیار اهمیت دارد و باید گروهی کارشناس زبده روی آن کار کنند، تا همین حال هم دیر کرده ایم! چیزی که مسلم است، اینکه سالی یک بار یک جشنواره ای برگزار شود، اسمش «کودک» باشد، تعدادی فیلم هم که به هزار سختی خود را به آنجا رسانده اند، در چند نوبت محدود اکران شوند و بعد از آن یا نمایش عمومی نگیرند و یا با تعداد محدودی سینما اکران شوند، نمی شود راه مقابله با این همه محصول فرهنگی خارجی که از در و دیوار می ریزند روی سر بچه های ما!

خانم مقدمی، رابطه تان با فیلم های کودک روز دنیا و مشخصا انیمیشن چطور است؟

فیلم ها و کارتون های روز را تا جایی که ممکن باشد می بینم. گفتم که کودکی هایم هنوز زنده اند.

همسفر با بچه ها

ستاره هایی که فیلم کودک بازی کرده اند؛ حضورشان چه تاثیری داشته است؟

فاطمه معتمدآریا

فعالیتش را با کارهای عروسکی شروع کرد و نامش به عنوان یکی از عوامل اصلی، به «مدرسه موش ها» گره خورده. معتمد آریا وقتی هم به عنوان بازیگری مطرح شناخته می شد، چند باری به سینمای کودک گریز زد که حاصلش سه فیمل سینمایی شد: «کلاه قرمزی و پسرخاله، یکی بود یکی نبود و کلاه قرمزی و سروناز» در این سه فیلم هم نقش او پررنگ است و هم با نوع بازی اش بخشی از موفقیت فیلم ها را رقم زده. کیفیت بازی او نیز بالا است و نقش در راستای فهم کودکانه است.

چون که با کودک سر و کارم فتاد


لیلا حاتمی

سال ۸۰ و در حالی که لیلا حاتمی به عنوان چهره های محبوب شناخته می شد، مرضیه محبوب برای فیلم «مربای شیرین» سراغ او رفت. این فیلم براساس داستان هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شد. حاتمی در «مربای شیرین» نقش مادر بچه ای باهوش را بازی می کرد و بازی اش باید هم در تقابل با بچه فیلم و هم برای بچه هایی که مخاطب آن هستند، مطابق با استاندارد باشد. حاتمی توانست تصویری باورپذیر از یک مادر مقتدر و مهربان به نمایش بگذارد.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 


ترانه علیدوستی

تلاش ترانه علیدوستی برای شکل گیری یک اتفاق نتیجه نداد. قرار بود اولین انیمیشن- رئال سینمای ایران فیلم ویژه شود اما نشد. هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی کم تجربه بودند و قصه ای که برای «راز دشت تاران» نوشتند کم ملات. با این حال ترانه علیدوستی برای بازی رد آن وسوسه شد و یکی از نقش ها را پذیرفت. فیلم مورد توجه قرار نگرفت و بازی علیدوستی تبدیل به یکی از بدترین های کارنامه اش شد.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 


کریمی و فرخ نژاد

گذر نیکی کریمی و حمید فرخ نژاد هم به سینمای کودک افتاده است. این دو بازیگر سال ۸۸ در فیلم «همبازی» بازی کردند که غلامرضا رمضانی کارگردانی اش را برعهده داشت. جواد عزتی هم در فیلم بود اما آن زمان هنوز به موقعیت امروز نرسیده بود. با این حال بار کمدی فیلم را بر دوش کشید و عامل جذابیت آن بود. تلاش کریمی و فرخ نژاد در «همبازی» نتیجه داد و آن ها موفق شدند در راستای دغدغه و منظور فیلم بازی کنند؛ در نقش یک زن و شوهر.

چون که با کودک سر و کارم فتاد 


امین حیایی

سید جواد هاشمی سال ۹۰ «آهوی پیشونی سفید» را ساخت و یکی از نقش های اصلی را به امین حیایی سپرد. این فیلم براساس قصه های عامیانه ساخته و حیایی نقش آقا موشه را بازی می کرد. او در جان دادن به نقش موفق عمل کرد و بازی اش در این نقش فانتزی قابل قبول بود. «آهوی پیشونی سفید» از بازیگران مطرح دیگری مثل محمدرضا شریفی نیا، گوهر خیراندیش و امین زندگانی بهره می برد. چندی پیش نیز قسمت دوم آن ساخته شد.

 چون که با کودک سر و کارم فتاد


منبع: برترینها

داستان‌هایی که مردم دنیا عاشقشان هستند

بعضی از کتاب ها آن قدر خوبند که همه مردم دنیا دوست دارند خواندن آن را تجربه کنند. این جاست که باید مترجم ها دست به کار شوند و این کتاب ها را با ترجمه شان در اختیار همزبان هایشان قرار دهند. شاید باورتان نشود که به غیر از کتاب های مقدس و مذهبی، کتاب هایی هم در حوزه ادبیات داستانی وجود دارند که در بیش از ۱۹۶ کشور جهان ترجمه شده اند. وقتی تعداد زبان های ترجمه شده کتاب شازده کوچولو را می بینی،  به این فکر می افتی اصلا زبان دیگری هم وجود دارد که این کتاب به آن ترجمه نشده باشد؟!

ترجمه یک کتاب به زبان‌های مختلف می‌تواند معیار مناسبی برای تعیین میزان محبوبیت آن در میان اعضای جامعه ادبی جهان باشد. سایت «Seven Brands» ، جدولی از تعداد ترجمه‌های هر اثر تهیه کرده و آن را در اختیار علاقه مندان قرار داده است .امروز چند کتاب از این فهرست را با معرفی کوتاهی در اختیار شما قرار می دهیم. خوشبختانه تمام کتاب ها به فارسی هم ترجمه شده و در بازار موجود است و به راحتی می توانید آن ها را تهیه کنید.

شازده کوچولو

آنتوان دوسنت اگزوپری

بیش از ۲۵۰ زبان

 کتاب های رکورددار

کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده ترین» کتاب جهان است که به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم در فرانسه انتخاب شده است. در این داستان  آنتوان دوسنت اگزوپری  به بیان فلسفه خود از دوست داشتن و عشق و هستی می‌پردازد. طی این داستان نویسنده از دیدگاه یک کودک که ازسیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سؤالات بسیاری از آدم‌ها و کارهایشان است. سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد.همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود و اتفاقات قصه را رقم می زنند .


ماجراهای پینوکیو

کارلو کلودی

بیش از ۲۴۰ زبان

 کتاب های رکورددار

حتما شما هم بارها و بارها کارتون پینوکیو را دیده اید و با او و گربه نره و روباه مکار خاطره دارید. اما توضیح مختصری برای کسانی که قصه آن را نمی دانند، بدهیم.داستان درباره پیرمرد نجاری به نام پدر ژپتو است که بچه ندارد و تنها ست. روزی او از یک تکه چوب،  عروسکی چوبی به اسم پینوکیو می‌سازد و با خود خیال می‌بافد که این عروسک چوبی کودکی است که همیشه آرزوی داشتنش را می‌کرده. فرشته‌ای مهربان وقتی متوجه آرزوی قلبی پیرمرد می‌شود، با زنده کردن عروسک، آرزوی پیرمرد را برآورده می‌کند. مدتی می‌گذرد، پدر ژپتو پینوکیو را مثل تمام کودکان به مدرسه می‌فرستد و در این بین گربه نره و روباه مکار هم وارد ماجرا می شوند و  با هم قصه را می سازند.


آلیس در سرزمین عجایب

لوئیس کارول

بیش از ۱۷۰ زبان

 کتاب های رکورددار

لوئیس کارول در سال ۱۸۶۵  کتابی را برای کودکان نوشت که حدود یک و نیم  قرن بی‌وقفه به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شده است. این کتاب نه ‌تنها در عرصه چاپ و نشر کتاب و تصویرگری، بلکه در دیگر عرصه‌های هنر نظیر پویانمایی، فیلم، موسیقی،عکاسی و نقاشی نیز تأثیرگذار و الهام‌بخش بوده‌است.آلیس در یک روز آفتابی که همه چیز خسته کننده و خواب‌آور به نظر می‌رسد، متوجه خرگوش سفیدی می‌شود که دوان دوان مشغول گذشتن از جلوی اوست. خرگوش با نگرانی به خودش می‌گوید که «حتما دیر می‌رسم!» در همین حال دست در جیب جلیقه‌اش می‌کند و ساعتش را بیرون می‌آورد و به آن نگاهی می‌اندازد. آلیس که تا به حال ندیده خرگوشی جلیقه بپوشد و ساعتی به همراه داشته باشد، خرگوش را دنبال می‌کند و …


بیست هزار فرسنگ زیر دریا

ژول ورن

بیش از ۱۴۰ زبان

 کتاب های رکورددار

کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریا، رمانی علمی و تخیلی از نویسنده‌ای معروف است. در داستان می‌خوانیم که ناگهان توجه جهان به اعماق آب‌ها جلب می‌شود. مردم جهان متوجه موجود ناشناسی می‌شوند که در اعماق آب‌ها زندگی می‌کند. عده‌ای گمان می‌کنند او یک کوسه بزرگ است، عده دیگری هستند که معتقدند، او نوعی هیولای دریایی ناشناخته است. اما کمتر کسی می‌تواند تصورش را بکند که آن موجود، وسیله‌ای است ساخته دست بشر. «پروفسور آروناکس» به همراه «ندلند» که صیاد نهنگ است و یک دوست دیگر، با یک کشتی تحقیقاتی به جست وجوی این هیولای زیر آب می‌روند. اما کشتی در اثر برخورد با آن موجود آسیب می‌بیند و «پروفسور آروناکس» و همراهانش، از یک زیردریایی سر درمی‌آورند. چیزی که تاکنون مانندش را ندیده‌اند و حتی تصورش را هم نکرده‌اند.


ماجراهای تن تن

ژرژ رمی

بیش از ۱۱۰ زبان

 کتاب های رکورددار

ماجراهای تن تن یکی از معروف‌ترین داستان‌های مصور است که تاکنون بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته ‌است. اولین نسخه از رشته ماجراهای تن‌تن و میلو در سال ۱۹۲۹ میلادی، توسط ژُرژ رمی در روزنامه‌ای در بروکسل به زبان فرانسوی منتشر شد.ماجراهای تن‌تن و میلو، درباره اتفاقاتی است که برای تن‌تن خبرنگار کاوشگر و ماجراجو و میلو سگ باهوش و وفادار او می‌افتد. در داستانی به نام «پرواز شماره ۷۱۴» ماجراهای تن‌تن و میلو  به نام «تهران» اشاره شده و آن هم جایی است که گفته می‌شود کمک‌خلبان هواپیمای لازلو کاریداس، میلیاردر خسیس داستان، در تهران پایش شکسته و کمک‌خلبان تازه‌ای جانشین او شده است. یک بار دیگر هم در کتاب «گوش شکسته» در یک تکه از روزنامه نامی از خلیج فارس برده شده است.


کیمیاگر

پائولو کوئیلو

۸۰ زبان

کتاب های رکورددار

رمان کیمیاگر از رمان‌های بسیار پرفروش دهه پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار یافته است.
داستان درباره چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را ترک می‌کند و به شمال آفریقا می‌رود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پیدا کند. او در این راه، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می‌داند و یک کیمیاگر آشنا می‌شود و عاشق فاطمه، دختر صحرا می‌شود. همه این افراد، سانتیاگو را در مسیر جست و جویش هدایت می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌داند این گنج چیست و آیا سانتیاگو می‌تواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ اما چیزی که در آغاز، ماجراجویی کودکانه ای به نظر می‌رسید، سرانجام به جست و جوی گنجی مبدل می‌شود که فقط در درون خود انسان  می‌توان آن را یافت.


پی پی جوراب بلند

آسترید لینگرن

۷۰ زبان

 کتاب های رکورددار

پی‌پی جوراب بلند، از سری رمان های سه گانه است  که در یک مجلد منتشر شده‌است. پی‌پی جوراب بلند، دختر بچه‌ای است با موهایی به رنگ هویج که با کفش‌هایی بزرگ‌تر از پاهایش راه می‌رود، شب‌ها در حالی که سرش زیر لحاف و پاهایش روی بالش است می‌خوابد و تا دلتان بخواهد چاخان می‌کند. کتاب اول به ماجرای ورود پی‌پی به کلبه ویله‌کولا و آشنایی و دوستی‌اش با تامی و آنیکا می‌پردازد. در کتاب دوم سر و کله‌ پدر پی‌پی پیدا می‌شود و می‌خواهد که پی‌پی را همراه خود به میان اقیانوس‌ها ببرد. بالاخره در کتاب سوم پی‌پی با کشتی رهسپار دریاهای جنوب می‌شود تا جزیره محل زندگی پدرش را از نزدیک ببیند و مدتی را در آن جا خوش بگذراند.


داستان‌های هری پاتر

جی. کی. رولینگ

بیش از ۶۰ زبان

 کتاب های رکورددار
هَری پاتِر نام مجموعه‌ای از رمان های سبک خیال‌پردازی است که جوآن کتلین رولینگ نوشته است. آوازه‌ این پسرک جادوگر آن قدر در شرق و غرب دنیا پیچیده که سال‌هاست پیر و جوان را در اقصی نقاط جهان تا صبح بیدار نگه داشته و حتی تولید فیلم‌های پرزرق و برق از روی داستان‌های آن هم باعث کم شدن تعداد طرفداران و خوانندگان این کتاب ها  نشده است! این کتاب‌ها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش می‌پردازند. بخش اصلی داستان درباره تلاش هری برای غلبه بر جادوگر سیاه، «لرد ولدمورت» است، که هدفش سرکوب کردن افراد غیرجادوگر (تحت فرمان درآوردن دنیای جادوگران و نابود کردن همه کسانی است که در مقابل او (از جمله هری پاتر)) ایستاده اند.

رتبه های بعدی

به دلیل کمبود فضا برای توضیح درباره کتاب ها، به معرفی آن ها که ممکن است برای شما آشنا باشند، اکتفا می کنیم.  
خاطرات یک دختر جوان (آنه فرانک – ۶۰ زبان)، ۱۹۸۴ (جورج اورول – ۶۰ زبان)، سرگذشت هاکلبری فین (مارک تواین- ۶۰ زبان)، نام من سرخ (اورهان پاموک – ۶۰ زبان)، ماجراهای شرلوک هولمز  (آرتور کانن دویل – ۶۰زبان)، بیگانه (آلبرکامو- ۴۸ زبان)، راز داوینچی (دن براون- ۴۴ زبان)، بادبادک باز (خالد حسینی-۴۲ زبان)، ارباب حلقه ها (تاکین-۴۰ زبان)، عطر (پاتریک زوسکیند-۳۷ زبان)، آن شرلی (لوسی مادمونتگومری-۳۶ زبان) و صد سال تنهایی (مارکز-۳۶ زبان)


منبع: برترینها

حمایت کوثری از اقدام مانی حقیقی

به گزارش سینما سینما، این بازیگر نوشت: «در پی شکایت مانی حقیقی مدیر مسئول نشریه یالثارات به افترا و نشر مطالب غیرواقع ، نشر مطالب خلاف عفت عمومی و ایجاد اختلاف بین اقشار جامعه متهم شد. دم مانی گرم که پیگیر شد و شکایت کرد . شاید بد نیست همه‌مون پیگیر شکایت از این نشریات و صفحه‌ها و اشخاص بشیم تا شاید کمی جلوی ادبیات سخیف و تهمت‌ها و فحاشی‌ها گرفته بشه. این تلاش مذبوحانه‌شون برای تخریب چهره به قول خودشون سلبریتی‌ها جلوی مردم دیگه مضحک شده.کاش بفهمید مردم عقل و درایت دارن ، احتیاجی به تهمت و فحاشی نیست ، شما مودبانه و باصداقت نقدتون و کنید و بذارید مردم قضاوت کنن ، هم درباره ما هم درباره شما. مد شده اصلا ! نه فقط در نشریات و صفحه‌های معلوم حال. شغل عده‌ای شده معروف شدن با کوبیدن سلبریتی‌ها خودش شده یه راه سلبریتی شدند.»
 


 

 
منبع: بهارنیوز

قیمت بلیت‌ سینماهای جشنواره فیلم فجر

قیمت سری یازده‌تایی بلیت فیلم‌ها برای یازده فیلم؛ ۱۳۲ هزار تومان و برای هر فیلم؛ ۱۲ هزار تومان برای سینماهای پردیس آزادی، فرهنگ، پردیس کورش، پردیس مگامال، پردیس چارسو، اریکه ایرانیان، استقلال، جوان، ماندانا تعیین شده است. قیمت خرید بلیت در گیشه برای هر فیلم نیز ۱۵ هزار تومان تومان تعیین شده است.همچنین قیمت بلیت و سری یازده‌تایی فیلم‌ها در زمان پیش‌فروش در سینماهای پردیس راگا، پردیس کیان و پردیس تماشا؛ ۸۸ هزار تومان و برای هر فیلم؛ ۸ هزار تومان تعیین شده است. برای خرید بلیت هر فیلم از گیشه در این سینما‌ها قیمت ۱۰ هزار تومان درنظر گرفته شده است.
 
منبع: بهارنیوز

حمایت طالب‌زاده از شادمهر عقیلی

گروه هنری: محسن افشانی پستی در صفحه ی اینستاگرامش منتشر کرد که در آن به شادمهر عقیلی توهین کرده است، عماد طالب زاده از خوانندگان مشهور این روزهای دنیای موسیقی ایران، به این پست جنجالی محسن افشانی واکنش نشان داد و در اینستاگرامش نوشت: آقای محسن افشانی توو پست آخرشون به شادمهر عقیلی بی احترامی کردن و مجبور شدم این متن رو علیرغم میل باطنیم بنویسم …

دوست عزیز؛ شما مدتیه با “حاشیه سازی” سعی می کنی برای خودت اتفاق بسازی: یه روز با انتشار لباس زیر توو استوری، یه روز با..! عزیزم در مورد یکی صحبت کن که اگه در اندازه ش نیستی، لااقل در محدوده ش باشی! با نهایت احترام، شما خیلی کوچک تر از اونی هستی که به خودت اجازه بدی شادمهر رو مسخره کنی یا حتی باهاش شوخی داشته باشی… برام عجیبه!!! شاید بگی به من مربوط نمی شه ولی می شه! شک نکن! دلیلشم علاقه قلبی من به شادمهره و جایگاهی که ایشون در صنف ما داره… امیدوارم بزرگ بشی؛ هم توو تفکر، هم توو دل! البته مطمئنم که شما همه اینکارارو می کنی تا من و امثال من این واکنش ها رو نشون بدیم… امیدوارم حداقل پارکتونو عوض کنید ?
پ ن : دلیل گذاشتن این پست بزرگی صاحب عکس هست نه کوچیکی رفتار شما که طرف صحبت من هستی…
منبع: بهارنیوز

کهنه‌کاران بازیگری در جشنواره‌ فیلم فجر

به گزارش ایسنا، «امپراطور جهنم» پرویز شیخ‌طادی جدا از حاشیه‌هایی که برای حضورش در جشنواره فجر از سال گذشته تاکنون داشته امسال با حضور یکی از بازیگران قدیمی سینما همراه است.علی نصیریان که تابستان امسال شب‌های زیادی را در سالن اصلی تئاتر شهر با نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی میزبان علاقه‌مندان بود، در جشنواره فجر فیلم «امپراطور جهنم» را دارد.او سه سال قبل فیلم «ایران برگر» مسعود جعفری جوزانی در جشنواره داشت ولی با وجود فیلم‌های متعددی که در طول این سال‌ها بازی کرده تاکنون سیمرغ بلورین بازیگری را از جشنواره فجر نگرفته است.بازیگر فیلم‌های «بوی پیراهن یوسف»، «ناخدا خورشید»، «گاو»، «دیوانه‌ای از قفس پرید»، «پستچی سه بار در نمی‌زند» و.. در همکاری دیگری با شیخ‌طادی در فیلم «امپراطور جهنم» بازی کرده و پیش از این هم در «شکارچی شنبه» این کارگردان که امسال برای کسب دومین سیمرغ بهترین کارگردانی در بخش سودای سیمرغ رقابت می‌کند، حضور داشته است.البته این دو فیلم شباهت‌هایی به لحاظ موضوع با یکدیگر دارند و به وقایع خاورمیانه و اتفاقات تروریستی و داعش اشاره می‌کنند.

دیگر بازیگر کهنه‌کار امسال جشنواره، داریوش ارجمند است که در سال‌های گذشته بیشتر در سریال‌های تلویزیونی بازی کرده است.او امسال با درام عاشقانه «ماهورا» به کارگردانی حمید زرگرنژاد به جشنواره می‌آید و در کنار او بازیگران جوانی همچون ساعد سهیلی، بهاره کیان‌افشار، یوسف مرادیان، میترا حجار، مونا فرجاد و کامران تفتی هم بازی می‌کنند.بازیگر فیلم‌های «ناخدا خورشید»، «سگ کشی»، «آدم برفی»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «کشتی آنجلیکا» و «اعتراض» تاکنون دوباره برنده سیمرغ بلورین جشنواره در نقش اول و مکمل برای فیلم‌های «ناخدا خورشید» و «سگ‌کشی» شده و چند بار دیگر هم کاندیدای دریافت جایزه شده است.
اکبر عبدی هم یکی دیگر از بازیگران قدیمی سینمای ایران است که در دهه گذشته گاهی با سالی بیش از سه فیلم حضور پررنگی در سینما داشته و امسال با فیلم «سوءتفاهم» احمدرضا معتمدی در جشنواره حاضر می‌شود.
وی که این روزها فیلم «عشقولانس» را هم بر پرده سینماها دارد، در جشنواره فیلم فجر دو بار جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای فیلم‌های «مادر» و «خوابم می‌آد» گرفته است.بازیگر فیلم‌های «هنرپیشه»، «اجاره نشین‌ها»، «دزد عروسک‌ها»، «سفر جادویی»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «دلشدگان، «آدم برفی» و «روز فرشته» در فیلم‌های اخیرش خیلی کم فرصت تکرار نقش‌های ماندگاری که پیش از این خلق کرده بود را داشته  و در فیلم جدید معتمدی هم با مریلا زارعی، کامبیز دیربار و پژمان جمشیدی همبازی بوده است.

جمشید هاشم‌پور نیز از جمله بازیگرانی  است که خیلی از علاقه‌مندان به سینما نقش‌های خاطره‌انگیزی را از او به یاد دارند و امسال در دو فیلم «دارکوب» و «هایلایت» بازی او را در جشنواره می‌بینیم.او که سال گذشته فیلم «انزوا» را در جشنواره فیلم فجر داشت و چند ماه قبل هم فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» تهمینه میلانی را روی پرده داشت، در دوره‌های اخیر جشنواره فیلم‌های «من دیه‌گو مارادونا نیستم» و «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» را به نمایش گذاشت.
منبع: بهارنیوز

یک شاعر: شعر ما دیگر مخاطب ندارد

این شاعر پیشکسوت در گفت‌وگو با ایسنا درباره وضعیت مخاطبان شعر، با بیان مطلب بالا گفت: مگر این‌که سبک، نوع و ژانر شعر بی‌سابقه باشد و جنبه خلاقیت داشته باشد، وگرنه شاعر متوسط دیگر موفق نمی‌شود. حتی شاعران خوب هم بعد از مدتی فراموش می‌شوند مگر این‌که خلاقیت داشته باشند و کاری کنند که بی‌سابقه باشد.او با بیان این‌که دیگر شعری در مجلات منتشر نمی‌کند، اظهار کرد: اغلب مجله‌های ادبی که منتشر می‌شوند خراب شده‌اند. مسئولان آن‌ها شعرشناس نیستند و سواد کافی ندارند. در واقع مجلات متصدی شعرشناس ندارند که من دیگر بخواهم شعر در مجله چاپ کنم. زمانی که منوچهر آتشی بر شعرها نظارت می‌کرد خوب بود یا عنایت سمیعی بر شعرها نقد می‌نوشت. الان نه کسی نقد می‌نویسد و نه کسی‌ هست که شعر خوب داشته باشد، البته گاهی کسی مختصر گرد و خاکی به راه می‌اندازد، اما ادامه پیدا نمی‌کند.

مفتون امینی افزود: گاهی کسی کتابی منتشر می‌کند که کتاب سال می‌شود، و مردم منتظرند کسی که آن کتاب را منتشر کرده است کتاب دیگری منتشر کند، اما این اتفاق نمی‌افتد؛ انگار فرد زود خالی می‌شود، مانند تشعشعی هستند و آتش‌بازی می‌کنند و خیلی زود خاموش می‌شوند. شعر ما دیگر مخاطب ندارد. فرد شایسته‌ای نیست که شعرهای خوب را جمع و چاپ کند و مردم هم مجله‌های ادبی را نمی‌خرند که بخوانند. مجله‌هایی که به مجله‌های ادبی معروف هستند شعر خوب چاپ نمی‌کنند و به سراغ شاعران ماندنی در عرصه ادبیات نمی‌روند؛ مثلا سه‌ سال یک بار از احمدرضا احمدی شعر منتشر می‌کنند زیرا با او مخالف‌اند.
این شاعر درباره کارهای جدید خود نیز بیان کرد: گزیده‌ای از شعرهای آذری من با عنوان «آجی چای» (رودخانه تلخ) در حدود ۱۵۰ صفحه و در نشر آواز منتشر شده‌ است. این شعرها قبلا هرکدام در کتاب‌های شعر فارسی من چاپ شده‌اند که آن‌ها را در یک کتاب جمع کرده‌ام. این کتاب بر روی کاغذهای جدیدی است که از چوب نیستند و به اصطلاح می‌گویند برای چاپ این‌ کتاب‌ها درختی قطع نمی‌شود. کتاب «آجی چای» روز ۵ بهمن در تهران رونمایی می‌شود که مکان آن اعلام خواهد شد. زمان رونمایی این کتاب در تبریز هنوز مشخص نیست. همچنین زمانی بین ۱۵ اسفند تا شب عید در باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان) رونمایی می‌شود. البته این قولی است که داده‌اند.
او با بیان این‌که یک کتاب شعر هم آماده چاپ دارد که فعلا نمی‌خواهد برای چاپ آن عجله کند، گفت: یک کتاب تقریبا ۱۰۰ صفحه‌ای آماده دارم که احتمالا اردیبهشت سال ۹۷ آن را به ناشر تحویل بدهم. نام فعلی این کتاب «سینه‌گشایی‌» است؛ رضا براهنی گفته بود شعر امینی حکمت سینه است، زمانی که قرار شد نام انتخاب کنم این حرف یادم آمد و آن را مناسب دیدم.
مفتون امینی در پایان درباره خارج شدن خانه «نیما یوشیج» از ثبت ملی بیان کرد: الان خانه تخریب می‌شود؟ من خانه «نیما یوشیج» رفته‌ام. یک خانه معمولی یک‌طبقه بود که سه اتاق داشت، البته حیاط هم داشت و ویلایی بود مانند خانه اخوان در کوچه خورشید. خانه در محله دزاشیب بود، نزدیک خانه آل احمد. این خانه باید تعمیر شود. فکر می‌کنم باید با مراکز فرهنگی و شورای شهر در این‌باره صحبت کنید زیرا آن‌ها می‌توانند کاری برای این خانه انجام دهند.
منبع: بهارنیوز

جوایز ادبی محفلی شده‌اند

مرجان یگانه پرست-روزنامه بهار

احمد دهقان، نویسنده صاحب‌نام ادبیات داستانی اخیرا بعد از برگزار شدن جشن‌های ادبی مختلف با نگارش یادداشتی ضمن تجلیل از رمان «برج سکوت» نوشته حمیدرضا منایی به‌طور تلویحی از دیده‌نشدن این رمان در جوایز ادبی کشور انتقاد کرد.این نویسنده در یادداشت‌اش ذکر کرده است که در این دوره و زمانه، واقعیت چنان از تخیل پیشی گرفته که کمتر اثری می‌توان یافت که خواننده را شگفت‌زده کند.اما باز هم گاهی از زیر خاکستر ادبیات خاموش و نحیف این زمانه، شعله‌ای دیده می‌شود که آدمی را دلگرم می‌کند.در این گفت‌وگو با او درباره این یادداشت و نگاهش به جشن‌های ادبی صحبت کرده‌ایم.
***
در یادداشت اخیرتان به نادیده گرفتن برخی از آثار قابل توجه ادبی اشاره کردید و از روند جشن‌های ادبی انتقاد داشتید.مایلم بیشتر بدانم که انتقاد شما از چه جهت بود؟
در سال‌های گذشته، رسم بر این بود جشنواره‌ها دو نگاه خوب و موثر داشتند: یک اینکه به سراغ بهترین کتاب‌هایی که در سال‌های گذشته منتشر شده بود، می‌رفتند و آنها را (برترین‌ها را) در اختیار مخاطب می‌گذاشتند.در این مسیر یک کار بسیار خوب دیگری که انجام می‌شد این بود که میان آثار تازه منتشر شده، دنبال کتاب‌های خوب می‌گشتند و پیشنهادهای جدیدی را به ادبیات کشور و مخاطبان معرفی می‌کردند، یعنی آن دسته نویسندگانی که تازه به وادی ادبیات گام می‌گذاشتند را کشف می‌کردند و این مهمترین کاری بود که جشنواره‌های ادبی انجام می‌دادند.خیلی از نویسندگان امروزی حاصل کشف‌های گذشته هستند و مطمئنا اگر گذشتگان آنها را نمی‌دیدند، آنها را به جامعه ادبی و جامعه مخاطب معرفی نمی‌کردند، این نویسنده‌ها معرفی نمی‌شدند و ممکن بود به راه دیگری روند.«برج سکوت» هم می‌توانست و می‌تواند یکی از پیشنهادهای امسال ما به مخاطب باشد.از ابتدای سال تا الان بیش از ده جشنواره برگزار شد و یکی از اعتراضاتی که من داشتم این بود که آثاری مثل «برج سکوت» و امثال آن باید دیده شوند و جشنواره‌ها معرف این آثار باشند.

ویژگی‌های ممتاز «برج سکوت» چیست؟ آیا سبک نگارش متفاوت است یا روایت داستانی آن تازه و قابل توجه است؟
باز اینجا تکرار می‌کنم، طرح نام «برج سکوت» بهانه‌ای بود برای حرف بزرگتری.«برج سکوت» مجموعه‌ای سه جلدی با نگاه کاملا متفاوت و نو بود که به پدیده اعتیاد می‌پردازد ولی پدیده اعتیاد موضوع اصلی آن نبود.در این اثر به حاشیه‌ها پرداخته شده و این حاشیه‌ها به خوبی در معرض دید قرار می‌گیرند.از یک نظر دیگر هم این کتاب مهم بود و آن اینکه در دنیایی که همه نویسندگان جوان ما به داستان‌های آپارتمانی و داستان‌های دم دستی می‌پردازند، این کتاب نشان می‌داد که حاصل یک تحقیق طاقت فرسا است.یعنی تحقیق فراوانی شده تا این اثر نوشته شود.اصولا من از افرادی مثل همینگوی خوشم می‌آید برای اینکه برای پیدا کردن سوژه‌هایشان خودشان را پیدا کنند از آفریقا تا اسپانیا تا میدان رینگ مشت زنی می‌روند.آنچه که در سال‌های کنونی کمتر دیده می‌شود در نتیجه این کتاب سوژه و روند متفاوتی را برای نوشتن اختیار کرده بود.

نقطه نظرات شما در رابطه با اینکه چرا اینطور کتاب‌ها نادیده گرفته می‌شوند، چیست؟
ما بیش از ده جشنواره داشتیم که به دلیل عدم اعتماد به کتاب‌های نو یا عدم توجه به حوزه عقیدتی جشنواره‌ها موجب می‌شود که برخی کتاب‌های اثرگذار و قابل توجه دیده نشوند.تاکید می‌کنم که جشنواره خاصی مدنظرم نیست.به عنوان مثال، یکی از خوشحالی‌های من در جشنواره‌های امسال دیده شدن نویسنده‌ای به نام داریوش احمدی است.نویسنده‌ای که با ادبیات اقلیمی جنوب رشد کرده و در یکی دو تا از جشنواره‌ها دیده شده است.این انتخاب‌ها موجب می‌شود که نویسندگان جوانی که می‌آیند به جامعه ادبی معرفی شوند و این توجه موجب می‌شود که چه نوع داستانی می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد.همانطور که در دنیا نویسنده‌ای مانند کارور در دوره‌ای توانست خیلی زیاد چشم‌ها را به خودش جذب بکند اما بعد از مدتی داستان‌های کهنه بودند که مورد توجه قرار می‌گیرفتند.یا در دوره هایی نویسنده‌های که به فرهنگ ما نزدیک‌تر هستند مثل جومپا لاهیری مورد توجه قرار گرفتند.به نظرم این طور نباید باشد که بازخورد ادبی در کشور ما خیلی دیر اتفاق بیافتد یعنی ما نشخوار کننده ۲۰ یا ۳۰ سال پیش جامعه اروپایی یا آمریکایی باشیم.افرادی مثل داریوش احمدی، داستان کوتاه امروز را می‌توانند مورد توجه قرار دهند و تغییراتی جدید در آن به وجود بیاورند.توجه به اینگونه نویسنده‌ها می‌تواند سرنوشت ادبی ما را هم تغییر دهد.مخاطب ما از اینکه کتاب خوب پیدا نمی‌کند به سمت داستان‌های ترجمه می‌رود.اینگونه ادبیات می‌تواند موجب آشتی دوباره مخاطب ما با داستان ایرانی بشود.

در یک دوره‌ای کتاب‌ها اگر جایزه می‌گرفتند چه جوایز داخلی یا خارجی مورد توجه مخاطب قرار می‌گرفتند اما این روند در حال حاضر خیلی تاثیرگذار نیست.یا جشنواره‌ها دور از نگاه مخاطب عمل می‌کنند یا قاعده بازی و معرفی کتاب و اثرگذاری روی مخاطب تغییر کرده است، این طور نیست؟
حتما قائده‌های بازی تغییر کرده است.نه در دنیا که در کشور ما.وقتی نویسنده‌ای جایزه نوبل را می‌گیرد، کتاب هایش پر فروش می‌شود یا وقتی جایزه‌های بزرگ ادبی را که در دنیا می‌گیرد حتی جایزه ادبی در ژاپن یا در هند، آن آثار مورد توجه قرار می‌گیرند اما این اتفاق در کشور ما چند سالی است که نمی‌افتد.دلایل خاص خودش را دارد اولا که جشنواره‌های ما نتوانسته اند کارکرد خاص خود را داشته باشند.ببینید در سال‌های دور جایزه‌ای مثل گلشیری می‌توانست جریان ساز باشد اما همان جایزه به ضد خودش تبدیل شد و این جایزه که در اوایل توانست مخاطب را جذب بکند پس از چند سال به دلیل انتخاب کتاب‌های خاص از بین رفت.جوایز دیگر ادبی هم این روند را طی کردند و نتوانستند گستره نگاه‌شان را کمی بازتر بکنند تا مخاطب بیشتری را جذب کنند.الان وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که کتاب‌های خوب ما در چند سال گذشته هیچ گاه جایزه نگرفته اند یعنی در آن سالی که باید دیده می‌شدند دیده نشدند و بعدها مخاطب به آن کتاب‌ها رو آوردند.چرا جایزه‌های ما نتوانستند تاثیر گذار باشند؟ چرا نتوانستند رصد بکنند؟ جایزها باید دو نگاه داشته باشند، یک بهترین کتاب‌ها را انتخاب بکنند که اغلب این اتفاق نیفتاده است که دلایل خاص خودش را دارد.دوم اینکه پیشنهاد جدید به ادبیات کشور دهند که این کار را هم نکردند و پیشنهادهای گذشتگان به ادبیات هستند.کسانی که الان دارند جایزه می‌دهند نتوانستند این کارکرد را داشته باشند.جوایز باید بروند به آن سمتی که بتوانند دوباره پیشنهادهای جدید داشته باشند.حرف شما را هم قبول دارم، قائده بازی عوض شده است اما چرا؟ چون جشنواره‌ها بد بازی کرده اند، قائده بازی عوض شده وگرنه در دنیا مخاطب حرفه‌ای هیچگاه از طریق اینستاگرام کتاب خودش را پیدا نمی‌کند، کتاب خود را از محافل حرفه‌ای پیدا می‌کند.البته من معتقدم که کتاب خوب در ایران فقط به صورت زبان معرفی می‌شود یعنی فرد به فرد آن را معرفی می‌کند و کتابی ناگهان پرخواننده می‌شود و هنوز مهمترین روش معرفی کتاب خوب در کشور ما این روش است.

جشنواره‌ها در واقع باید معرف بهترین‌های ادبی سال ما باشند ولی اگر این اتفاق نمی‌افتد می‌توانیم اینطور برداشت کنیم که جشنواره‌ها به خاطر اهدافی که دارند یا به دلیل گرایش به نخبه گرایی، از یک سری از کتاب‌های مهم غافل می‌شوند و از سطح جامعه دور می‌شوند.در نتیجه جامعه آن کتاب را نمی‌پذیرد؟
نه من کاملا مخالفم.جوایزی وجود داشت که در گذشته به سمت نخبه گرایی می‌رفت اما جشنواره‌های کنونی، دیگر آن ویژگی‌ها را ندارند و قصد ندارند کتاب متفاوت را انتخاب کنند.ببینید الان جوایزی که در کشور وجود دارد مثل جایزه ادبی اصفهان یا جایزه ادبی شیراز یا جوایز دیگری که وجود دارند و هیچ کدام از این جشنواره ها، داعیه روشنفکری ندارند.در دنیا این نوع نگاه در برخی جشنواره‌ها وجود دارد یعنی محافل ادبی کوچکی هستند که فرم خاصی را انتخاب می‌کنند و آن را به مخاطب پیشنهاد می‌کنند.اما در کشور ما این گونه نیست معمولا جشنواره‌های ادبی ما می‌خواهند بهترین‌های کشور را معرفی بکنند و معرفی کردن این بهترین ها، فارغ از مسائل ساختاری است.در یک کلام معرفی کتاب خوب ملاک است و کتاب خوب تعاریف مشخصی دارد.اگر بهترین کتاب به مخاطب معرفی می‌شود، مخاطب هم به جشنواره‌ها اعتماد می‌کند و به گزینه‌های انتخابی آنها توجه می‌کند.جشنواره‌ها می‌توانند جریان ساز باشند و موجی از مخاطبان را به سوی کتاب‌های برتر بکشانند اما این کارکرد در سال‌های اخیر از بین رفته است.

 پس اگر جشنواره‌ها نخبه گرا نیستند آیا این نکته که درصدد اجرای اهداف و نگاه جشنواره‌ای خود هستند، باعث می‌شود که از آثار خوب غفلت کنند؟
بله این اتفاق افتاده است و جشنواره‌ها باید از سمت محفل به سمت مردم و مخاطب گرایش پیدا کنند.بعضی از جشنواره‌ها محافل خاص خود را دارند.بدون تعارف باید بگویم بعضی از کتاب‌ها بهترین کتاب نیستند که جایزه می‌گیرند بلکه به دلیل گزینه محفلی بودن، انتخاب می‌شوند.وقتی نویسنده‌ای مثل داریوش احمدی به جامعه ادبی معرفی می‌شود اتفاق خوبی است اما این ضعف را هم باید اعتراف کنیم که بسیاری از جشنواره‌های ادبی ما محفلی عمل می‌کنند.این جشن‌ها می‌توانند گسترش پیدا کنند و نگاه شان هم بازتر باشد و تنها به یک نشر یا یک گروه و طیف خاص توجه نکنند.باید این جشن‌ها از این نوع نگاه و فیلترها گذر کنند و فرصت‌های بهتری را برای جامعه ادبی پیشنهاد بدهند.

آیا جشنواره‌ها می‌توانند روی روند کاری یک نویسنده اثر بگذارند؟
حتما.وقتی یک جشنواره به نویسنده‌ای جایزه می‌دهد باعث جلب نظر مخاطب به خواندن آثار او می‌شود. جوایز جشنواره‌ها به کتاب ها، هم پیشنهادی برای مخاطبان است هم باعث می‌شود نویسنده‌ خود را دست بالا بگیرد و بفهمد که در ادبیات نحیف ما پیش برود.ما نویسندگان تک کتابی کم نداریم که برخی دیده شده اند و برخی دیده نشده اند.به عنوان مثال بهرام صادقی در ادبیات ما جزو نویسندگان تک کتابی است البته او تک کتاب نداشت اما آثارش کم است.اگر او در دوره خودش شناخته می‌شد و دیده می‌شد، ادبیات ما بیش از این می‌توانست از سبک و قلم او استفاده کند.خیلی از نویسندگان بوده اند که در دوره خودشان دیده نشدند و لازم است که این روند دیگر تکرار نشود.نویسندگان وقتی ببینند که در جشنواره‌ها دیده می‌شوند و مخاطبان هم نام آنها را در گوشه ذهن خود نگه می‌دارند، برای آثار بعدی خود و اثرگذاری بر جامعه ادبی تلاش بیشتری می‌کند.تاکید من در آن یادداشت این بود که جشن‌های ادبی کمک کنند، سره از ناسره جدا شود و نویسنده‌ای که باید بماند، پرورش پیدا کند.جشنواره‌ها در کنار ده‌ها اثر دیگری که باید داشته باشند، باید نویسندگان جوان را پر و بال بدهند تا به ادامه مسیر امیدوار شوند.اگر این روند رخ ندهد بعد از چند سال با کمبود نویسنده موثر روبه‌رو می‌شویم.در جامعه ادبی ترکیه، اورهان پاموک به تنهایی رشد نکرد، جامعه ادبی ترکیه اعم از مردم و حکومت او را بزرگ کردند و او را به جهان هم معرفی کردند.جشنواره‌های ما، دولتمردان و همچنین نویسندگان ما باید یاد بگیرند که وقتی قدرت نگارش و استعداد نویسنده‌ای را دیدند، به پر و بال دادن او کمک کنند.اورهان پاموک را یک کشور بزرگ کرد و به خارج از مرزها شناساند، ما هم باید این رویکرد را یاد بگیریم.



 
منبع: بهارنیوز

آلن دلون: همه‌چیز مهیاست،آماده مرگم

آلن دلون، ستاره و یکی از نمادهای سینمای فرانسه که به صراحت لهجه و رک گویی شهره است در گفتگویی ویژه با مجله «پاری مچ» به سوالهای دوست خبرنگارنش، والری تریویلر، شریک سابق زندگی فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری پیشین فرانسه پاسخ داده است. او در این گفتگو با به چالش کشیدن زندگی در عصر حاضر دیدگاه خود را در باره مسائل مختلف ازجمله زندگی، مرگ، عشق و زیبایی بیان کرده است.

آلن دلون در هشتاد و دو سالگی هم بی پروا سخن می گوید. بازیگر نقش «تانکرد» در فیلم «پلنگ» اثر ویسکونتی (کارگردان نامدار ایتالیایی) در این مصاحبه جدا از طرح ناگفته هایی از دوران حرفه ای اش در عالم سینما، به افشای نقاط ضعف و واگویی دردهای خود می پردازد.

دلون که به آراستگی و داشتن چشم‌های جذاب در جهان مشهور بود می گوید از زندگی لذت فراوان برده است. او تصریح کرد همه چیز داشته، همه چیز را شناخته و همه چیز را دیده است. به گفته او بازیگری حرفه ای است که باید به آن اعتقاد و ایمان داشت. او تصریح می کند که چه در سینما و چه در تاتر همواره سعی کرده که به طبیعی ترین شکل ممکن بازی کند: «در واقع من هرگز بازی نکرده ام بلکه (همه لحظه های جلوی دوربین و تماشاگر را) زندگی کرده ام. اینگونه بود که خیلی زود دریافتم که عاشق این حرفه ام.»
کودکی غمبار و تداوم حس تنهایی

بازیگر نفش پرنس آلبرت در فیلم «عشق‌های مشهور» در بخشی دیگر از این گفتگو به دردهای زندگی خود می پردازد و از این میان، با اشاره به دوران ملال آور کودکی و بی‌توجهی پدر و مادر می گوید: «وقتی به خود آمدم، دیدم انگار بچه یتیمی هستم که در دل یک خانواده میزبان زندگی می کنم. هرگز ندیدم که پدر و مادرم با هم باشند. پدر گوشه ای بود و مادر گوشه دیگر. هریک از آنها بر روی رودخانه ای و من میان دو رود بر روی جزیره.» او بدین ترتیب با برجسته کردن این بی توجهی و غم نادیده گرفته شدن در اوج دوران جوانی و تاثیرش در زندگی شخصی می گوید: «خلاء هایی در زندگی هست که هرگز پر نمی شود. حتی زمانی که با زنی می زیستم، وقتی زنی را دوست داشتم بازهم احساس تنهایی می کردم این حس همیشه با من است.» آلن دلون سپس پای صحبت را به کارگردانان، بازیگران، دوستان، زنان و دوران ملال آور کودکی اش می کشد و با ابراز انزجار از آنچه در این دنیا می گذرد از آمادگی کامل خود برای مرگ سخن می گوید. بازیگر مشهور فرانسوی چند ماه پیش هنگام مرگ «میری دارک»، دوست دختر سابقش گفته بود که دیگر بهانه ای برای زنده ماندن ندارد.

او حالا در مصاحبه با «پاری مچ» می گوید خود را برای رفتن آماده کردن است. آلن دلون دیگر تاب ماندن ندارد. دنیای جوانی تمام قلب او را اشغال کرده و دیگر جایی برای عصر سالخوردگی باقی نمانده است. چهره محبوب سینمای جهان احساسش را از عصر حاضر اینگونه بیان می کند: «از این زمانه متنفرم، حالم را به هم می زند. همه چیز تحریف شده و اشتباه است…میدانم بدون هیچ تاسف و افسوسی این دنیا را ترک خواهم کرد. همه چیز آماده است حتی گورم که در معبدی انتظارم را می کشد.» آلن دلون همچنین با طرح باورهای مذهبی خود، اعتقاد ویژه اش به مریم مقدس را مورد اشاره قرار می دهد و می گوید: «مریم عشق من است. با او صحبت می کنم، چیزهایی به او می گویم و چیزهایی از او می خواهم. او به من تسکین و آرامش می دهد. همیشه حضور دارد و در تنهایی ها همراهی ام می کند.»
منبع: بهارنیوز

خواننده اصلی گروه راک درگذشت

به گزارش شبکه تلویزیونی «آر بی ای» ایرلند این خواننده روز دوشنبه «به طور ناگهانی» در لندن جان سپرده است.نماینده دولورش اوریردن در امور تجاری با انتشار بیانیه ای اعلام کرد: «اعضای خانواده او از این خبر یکه خورده اند و درخواست کرده اند که در این دوران دشوار حیطه خصوصی آنها محترم شمرده شود.» گروه «کرنبریز» در دهه ۱۹۹۰ میلادی به شهرت رسید و بیش از ۴۰ میلیون نسخه از ترانه ها و آلبوم های این گروه موسیقی آلترناتیو راک در سراسر جهان به فروش رسیده است. دولورش اوریردن آخرین توئیت خود را ۱۱ روز پیش منتشر کرده بود.
 
منبع: بهارنیوز

شعر ما دیگر مخاطب ندارد

گاهی کسی کتابی منتشر می‌کند که کتاب سال می‌شود، و مردم منتظرند کسی که آن کتاب را منتشر کرده است کتاب دیگری منتشر کند، اما این اتفاق نمی‌افتد.

یدالله مفتون امینی با بیان این‌که شعر ما مخاطب ندارد، می‌گوید: مخاطبان دیگر شعر متوسط و حتی خوب را هم قبول نمی‌کنند؛ زیرا شعر اشباع شده است.

این شاعر پیشکسوت در گفت‌وگو با ایسنا درباره وضعیت مخاطبان شعر، با بیان مطلب بالا گفت: مگر این‌که سبک، نوع و ژانر شعر بی‌سابقه باشد و جنبه خلاقیت داشته باشد، وگرنه شاعر متوسط دیگر موفق نمی‌شود. حتی شاعران خوب هم بعد از مدتی فراموش می‌شوند مگر این‌که خلاقیت داشته باشند و کاری کنند که بی‌سابقه باشد.

او با بیان این‌که دیگر شعری در مجلات منتشر نمی‌کند، اظهار کرد: اغلب مجله‌های ادبی که منتشر می‌شوند خراب شده‌اند. مسئولان آن‌ها شعرشناس نیستند و سواد کافی ندارند. در واقع مجلات متصدی شعرشناس ندارند که من دیگر بخواهم شعر در مجله چاپ کنم. زمانی که منوچهر آتشی بر شعرها نظارت می‌کرد خوب بود یا عنایت سمیعی بر شعرها نقد می‌نوشت. الان نه کسی نقد می‌نویسد و نه کسی‌ هست که شعر خوب داشته باشد، البته گاهی کسی مختصر گرد و خاکی به راه می‌اندازد، اما ادامه پیدا نمی‌کند.

مفتون امینی افزود: گاهی کسی کتابی منتشر می‌کند که کتاب سال می‌شود، و مردم منتظرند کسی که آن کتاب را منتشر کرده است کتاب دیگری منتشر کند، اما این اتفاق نمی‌افتد؛ انگار فرد زود خالی می‌شود، مانند تشعشعی هستند و آتش‌بازی می‌کنند و خیلی زود خاموش می‌شوند. شعر ما دیگر مخاطب ندارد. فرد شایسته‌ای نیست که شعرهای خوب را جمع و چاپ کند و مردم هم مجله‌های ادبی را نمی‌خرند که بخوانند. مجله‌هایی که به مجله‌های ادبی معروف هستند شعر خوب چاپ نمی‌کنند و به سراغ شاعران ماندنی در عرصه ادبیات نمی‌روند؛ مثلا سه‌ سال یک بار از احمدرضا احمدی شعر منتشر می‌کنند زیرا با او مخالف‌اند.

این شاعر درباره کارهای جدید خود نیز بیان کرد: گزیده‌ای از شعرهای آذری من با عنوان «آجی چای» (رودخانه تلخ) در حدود ۱۵۰ صفحه و در نشر آواز منتشر شده‌ است. این شعرها قبلا هرکدام در کتاب‌های شعر فارسی من چاپ شده‌اند که آن‌ها را در یک کتاب جمع کرده‌ام. این کتاب بر روی کاغذهای جدیدی است که از چوب نیستند و به اصطلاح می‌گویند برای چاپ این‌ کتاب‌ها درختی قطع نمی‌شود. کتاب «آجی چای» روز ۵ بهمن در تهران رونمایی می‌شود که مکان آن اعلام خواهد شد. زمان رونمایی این کتاب در تبریز هنوز مشخص نیست. همچنین زمانی بین ۱۵ اسفند تا شب عید در باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان) رونمایی می‌شود. البته این قولی است که داده‌اند.

او با بیان این‌که یک کتاب شعر هم آماده چاپ دارد که فعلا نمی‌خواهد برای چاپ آن عجله کند، گفت: یک کتاب تقریبا ۱۰۰ صفحه‌ای آماده دارم که احتمالا اردیبهشت سال ۹۷ آن را به ناشر تحویل بدهم. نام فعلی این کتاب «سینه‌گشایی‌» است؛ رضا براهنی گفته بود شعر امینی حکمت سینه است، زمانی که قرار شد نام انتخاب کنم این حرف یادم آمد و آن را مناسب دیدم.

مفتون امینی در پایان درباره خارج شدن خانه «نیما یوشیج» از ثبت ملی بیان کرد: الان خانه تخریب می‌شود؟ من خانه «نیما یوشیج» رفته‌ام. یک خانه معمولی یک‌طبقه بود که سه اتاق داشت، البته حیاط هم داشت و ویلایی بود مانند خانه اخوان در کوچه خورشید. خانه در محله دزاشیب بود، نزدیک خانه آل احمد. این خانه باید تعمیر شود. فکر می‌کنم باید با مراکز فرهنگی و شورای شهر در این‌باره صحبت کنید زیرا آن‌ها می‌توانند کاری برای این خانه انجام دهند.


منبع: عصرایران

پاسخ وزیر ارشاد به ممانعت‌کنندگان از حضور بانوان موزیسین روی سن: حضور نوازندگان زن روی صحنه اشکالی ندارد

اجرای صحنه‌ای بانوان برای بانوان‌‌‌ همان مسیری است که در همه استان‌ها باید با یک رویه عمل شود.

سیدعباس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) شب گذشته (دوشنبه ۲۵ دی) برای سومین مرتبه طی روزهای اخیر در جشنواره موسیقی فجر حضور پیدا کرد و این‌بار به تماشای اجرای ارکستر ملی ایران به سرپرستی فریدون شهبازیان و خوانندگی محمد معتمدی نشست و پس از آن در جمع خبرنگاران حاضر شد و به سوالات آنان پاسخ گفت.سیدعباس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) شب گذشته (دوشنبه ۲۵ دی) برای سومین مرتبه طی روزهای اخیر در جشنواره موسیقی فجر حضور پیدا کرد و این‌بار به تماشای اجرای ارکستر ملی ایران به سرپرستی فریدون شهبازیان و خوانندگی محمد معتمدی نشست و پس از آن در جمع خبرنگاران حاضر شد و به سوالات آنان پاسخ گفت.

به گزارش عصرایران، ایلنا نوشت: صالحی در پاسخ به این سوال که «چرا وحدت رویه‌ای در ارشاد استان‌ها وجود ندارد و محدودیت‌های غیرقانونی در برخی استان‌ها برای ممانعت از حضور بانوان موزیسین روی صحنه وجود دارد؟» گفت: تدوین دستورالعملی که طی آن اجراهای موردنظر حوزه موسیقی در شهرهای مختلف کشور از یک قانون تبعیت کنند؛ نیازمند بررسی و اجرایی کردن آن در مرکز است. به هر ترتیب در این نوع موارد حتما باید رویه عمومی به عنوان معیار مورد نظر قرار گیرد و به طور طبیعی اگر اتفاقاتی خارج از این رویه انجام بگیرد نیز نباید بار دیگر اتفاق بیفتد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حالی که خبرنگاران به مسئله ممانعت از اجرای بانوان عضو ارکستر ملی اصفهان طی روزهای ۲۲ و ۲۳ دی ماه جاری اشاره کردند، عنوان کرد: حتما اگر مساله‌ای خلاف دستورالعمل و رویه عمومی باشد؛ مورد نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست و همکاران من در وزارتخانه حتما پیگیر قضیه خواهند بود.

به هر حال اجرای صحنه‌ای بانوان برای بانوان‌‌‌ همان مسیری است که در همه استان‌ها باید با یک رویه عمل شود. قطعا از نظر ما حضور نوازندگان خانم روی صحنه کنسرت‌های ارکسترال اشکالی ندارد و همه جا هم باید با همین رویه نسبت به حضور هنرمندان خانم روی صحنه اقدام کنند.در حوزه تکنوازی هم ما دستورالعمل‌هایی داریم که در همه جای کشور به صورت یکسان وجود دارد.

وی در ادامه افزود: به هر ترتیب من از آقای حسینی به عنوان معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌خواهم دستورالعمل‌های مربوط به اجرای زنده بانوان نوازنده در اجراهای صحنه‌ای شهرستان‌ها به صورت کاملا شفاف تدوین شود.

ضمن اینکه همه مدیران ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها نیز براساس این دستورالعمل کار‌ها را انجام داده و پای این داستان باقی بمانند. به هر حال ما در این حوزه گفتگوهای زیادی نیز انجام داده‌ایم و امیدوارم با جدیت آقای حسینی این دستورالعمل‌ها به صورت واحد در تمامی استان‌ها اجرایی شود.ضمن اینکه همه مدیران ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها نیز براساس این دستورالعمل کار‌ها را انجام داده و پای این داستان باقی بمانند. به هر حال ما در این حوزه گفتگوهای زیادی نیز انجام داده‌ایم و امیدوارم با جدیت آقای حسینی این دستورالعمل‌ها به صورت واحد در تمامی استان‌ها اجرایی شود.

سیدعباس صالحی در پاسخ به این سئوال که «آیا محوریت بودجه جشنواره‌های فجر و تاکید مدیران روی مبحث درآمدزایی توسط گروه‌ها و به تبع آن کاهش کیفیت آثار هنری ادامه پیدا خواهد کرد؟» گفت: ما در بحث اقتصاد فرهنگ و هنر به ماجرای درآمدزایی به عنوان یک موضوع کمک کننده نگاه می‌کنیم. اینکه بتوانیم فضای اقتصاد فرهنگ و هنر را بتوانیم با اقتصاد عجین کنیم در طولانی مدت به نفع فضای فرهنگ و هنر خواهد بود. با این نگاه بودجه جشنواره‌ها به عنوان بودجه پایه محسوب نشده، بلکه به عنوان بودجه مکمل مورد توجه قرار می‌گیرد. طبعا دراین فضا شرایط اقتصادی کشور هم تاثیر خود را دارد اما شما مطمئن باشید تلاش دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر این بوده که بتوانیم این منابع را افزایش دهیم. اما اینکه جشنواره‌ها صرفا بخواهند به بودجه‌های حمایتی و مکمل اتکا داشته باشند، بعد از مدتی به هم می‌ریزند و از درون فرهنگ و هنر را دچار اختلال می‌کنند، بنابراین به نظر می‌آید ما باید ترکیب این دو را در کنار هم ببینیم.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد مسائلی که درباره نحوه ارتباطش با حمیدرضا نوربخش رییس سه دوره قبلی جشنواره موسیقی فجر و نحوه برگزاری و معرفی دبیر دوره بعدی این جشنواره مطرح شده، عنوان کرد: در پاسخ به سوال شما باید بگویم که اتفاقا در این روز‌ها بنده دیدارهایی با آقای نوربخش داشتم و پیرامون مسائل مختلف جشنواره موسیقی فجر باهم به گفتگو نشسته‌ایم. اما درباره نحوه برگزاری دوره بعدی جشنواره موسیقی فجر باید به این نکته اشاره کنم که این ضرورت وجود ندارد که دبیرخانه هر جشنواره بلافاصله بعد از پایان دوره قبلی معرفی شود. اما با توجه به اهمیت موضوع، من با آقای حسینی (معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) طی روزهای گذشته جلساتی را درباره اجرای آیین‌نامه‌ای قابل اتکا در جشنواره موسیقی فجر برای سال‌های متمادی برگزار کردیم. اتفاقا بر این اساس قرار است کمیته مشترکی از استادانی که مجموعه حداکثری از حوزه موسیقی را پوشش می‌دهند آیین‌نامه جشنواره موسیقی را نهایی ‌کنند.

وی در ادامه افزود: طی صحبت‌هایی که با آقای حسینی انجام گرفته به من اطلاع داده شد که کارهای اولیه مربوط به تدوین آیین‌نامه جشنواره موسیقی فجر انجام گرفته و ایشان در این حوزه جلسات مختلفی را با مجموعه‌های مختلف برگزار کردند. به هر حال اینکه ما به سمت نهایی شدن آیین‌نامه جشنواره موسیقی فجر برویم به‌طور حتم متناسب با آیین‌نامه دبیر جشنواره موسیقی فجر نیز تعریف می‌شود تا بتواند نظر حداکثری جامعه موسیقی را پوشش دهد.

سیدعباس صالحی درباره سه دوره گذشته جشنواره موسیقی فجر گفت: هر مجموعه‌ای را با ویژگی‌های ایجابی و بعضا انتقادهایی می‌توان ارزیابی کرد، اما باتوجه به مدت حضورم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه به عنوان معاون فرهنگی و چه در سمت فعلی من شاهد اجرایی شدن چند اتفاق بودم که می‌توان روی آن حساب کرد. به عنوان نمونه ورود «جایزه باربد» در جریان فضای موسیقی توانست فرصتی را برای داوری محصولات سالانه موسیقی به وجود آورد و به اعتقاد من مسیر رو به جلویی است.

طبیعتا در حوزه معیارهای جشنواره‌ای همواره حرف و حدیث‌های همیشگی وجود دارد، اما اینکه در یک فرآیند جشنواره‌ای تمام تولیدات موسیقایی در فرآیندی قابل داوری قرار بگیرد، اتفاق خوبی در جشنواره‌های موسیقی فجر سال‌های اخیر بود که‌‌‌ همانگونه که گفتم تحت عنوان «جایزه باربد» به جامعه موسیقی و مخاطبان معرفی شد. ما در حوزه موسیقی نواحی نیز شاهد اتفاقات خوبی در جشنواره موسیقی فجر بوده‌ایماز سوی دیگر اینکه جشنواره موسیقی فجر در این سال‌ها رفته رفته به جشنواره جشنواره‌های موسیقی تبدیل می‌شود و اینکه بتوانیم معیار پیشروی یک ساله تولید موسیقی در کشور را در معرض داوری قرار دهیم اتفاقات مثبتی است که می‌توانیم درباره این جشنواره به آن‌ها اشاره کنیم.

وی همچنین عنوان کرد: طبیعتا در حوزه معیارهای جشنواره‌ای همواره حرف و حدیث‌های همیشگی وجود دارد، اما اینکه در یک فرآیند جشنواره‌ای تمام تولیدات موسیقایی در فرآیندی قابل داوری قرار بگیرد، اتفاق خوبی در جشنواره‌های موسیقی فجر سال‌های اخیر بود که‌‌‌ همانگونه که گفتم تحت عنوان «جایزه باربد» به جامعه موسیقی و مخاطبان معرفی شد. ما در حوزه موسیقی نواحی نیز شاهد اتفاقات خوبی در جشنواره موسیقی فجر بوده‌ایم.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره در حاشیه قرار گرفتن کنسرت‌های گروه‌های کوچک اما فعال و با کیفیت حوزه موسیقی نواحی و موسیقی اصیل ایرانی در جریان برگزاری جشنواره موسیقی فجر گفت: جشنواره هیچ وقت فرمایشی برگزار نمی‌شود. اتفاقا ما در این مجال باید تمام تلاش خود را انجام دهیم که موسیقی‌های ارزشمندی چون موسیقی نواحی و موسیقی اصیل ایرانی هم تراز با مخاطبان موسیقی پاپ مسیر رو به جلویی داشته باشد. ما باید هم در تولید و هم در شنیده شدن چنین آثار بسیار ارزشمندی کوشش کنیم. ما باید شنیدن موسیقی ایرانی و موسیقی اقوام بیشتر عادت کنیم و بعد از آن برویم و برای این گونه‌های ارزشمند هزینه کنیم، ‌‌‌ همان گونه که برای موسیقی پاپ هزینه‌هایی را در سبد مصرف و ذائقه متقبل می‌شویم. بنده معتقدم با ۱۰ روز اتفاق خاصی نمی‌افتد. ما بر این باوریم باید در طول سال اتفاقات ارزنده شکل بگیرد


منبع: عصرایران