«الهام فرهمند»؛ دیوید بکهام فوتبال زنان ایران

خیلی از زنان و دختران کشور ما هستند که به فوتبال به‌عنوان یکی از علایق ورزشی خود نگاه می‌کنند و حتی برخی از آنها در این زمینه به پیشرفت‌های خوبی هم رسیده‌اند‌ اما وقتی پای صحبت آنها می‌نشینیم از امکانات کم و محدودیت‌های فوتبال بانوان می‌گویند.

«الهام فرهمند» یکی از بازیکنان برجسته تیم ملی فوتبال زنان‌ که در تیم آینده‌سازان میهن نجف‌آباد توپ می‌زند، نمونه‌ای از هزاران استعدادی است که با مشکلات این رشته دست و پنجه نرم می‌کند‌ اما هیچگاه از مسیری که در پیش گرفته دست بر‌نمی‌دارد. فرهمند که لقب دیوید بکام دختران ایران را یدک می‌کشد، با ما از مشکلات و سختی‌های پیش پای خود و هزاران علاقه‌مند فوتبال گفت، اما تأکید کرد که هیچگاه فوتبال را کنار نمی‌گذارد و امیدوار است که بتواند روزی در جام جهانی بازی کند.

 آرزو؛ جام جهانی
    در یکی از برنامه‌های ۹۰، گلی که شما به تیم سیرجان زده بودید، به‌عنوان یکی از برترین گل‌های‌ ماه انتخاب شد. بازتاب این اتفاق چگونه بود؟

برای خودم هم جالب بود. شاید اگر گل‌های استقلال و پرسپولیس در این نظرسنجی نبود، می‌توانست رأی اول را به‌دست آورد. به هر حال، اتفاق خوبی بود. این فیلم را در سیرجان گرفته بودند. بازتاب خوبی داشت. سبب شد که نگاه‌ها به سمت فوتبال زنان بچرخد. با این کار مشخص شد که چه صحنه‌های زیبایی در بازی‌های ما اتفاق می‌افتد که از نظرها پنهان است.

    همه بازی‌ها فیلمبرداری می‌شوند؟

نه! همه بازی‌ها فیلمبرداری نمی‌شوند. امیدوارم که باز هم این اتفاق بیفتد. استقبال مردم هم خیلی خوب بود. فیلم این بازی را به فدراسیون ارسال کرده بودند و فدراسیون هم پس از بررسی فیلم، گل مرا انتخاب کرد. به‌نظرم اگر بازی با دوربین و کیفیت بهتری فیلمبرداری شده ‌بود، حتما بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت.

    در کل استقبال از بازی‌ها چگونه است؟

استقبال خیلی خوبی از بازی‌ها می‌شود؛ مثلا از بازی ذوب‌آهن با تیم ما استقبال بسیار خوبی شد. حدود ۴۰۰ نفر به ورزشگاه آمده بودند. با توجه به اینکه سکو و جایگاه تماشاگر نداریم، تماشاگران ‌ناچارند یا ایستاده بازی را ببینند یا اینکه کنار جدول‌های زمین بنشینند.

    با توجه به اینکه با حجاب بازی می‌کنید، تماشاگر مرد هم دارید؟

نه! مردان اجازه ندارند به دیدن بازی‌های ما بیایند.

    پدرتان هم بازی شما را ندیده است؟

پدرم یکی، دو بار به ورزشگاه آمد و بازی مرا دید. این برای دو، سه سال پیش بود‌ ولی نماینده فدراسیون فوتبال اجازه نمی‌دهد که مردان به ورزشگاه بیایند.

    حضور خانواده‌ها در ورزشگاه تا چه اندازه روی کار شما تأثیرگذار است؟

زمانی که خانواده‌های ما در ورزشگاه باشند، بیشتر انگیزه می‌گیریم و تلاش بیشتری می‌کنیم. دوست دارم پدرم بازی‌های مرا ببیند. بودن خانواده‌ها در ورزشگاه انگیزه فوتبالیست‌های زن را بیشتر می‌کند. این را هم بگویم که اگر مردان وارد تصمیم‌گیری در حوزه فوتبال زنان شوند می‌توانند به این رشته کمک زیادی بکنند؛ چون تجربه و سابقه آنها در این زمینه بیشتر است. اگر مردان فوتبال ما را آنالیز کنند، متوجه می‌شوند که چه اندازه استعدادهای ناب در فوتبال زنان وجود دارد.

    برخورد مردم با شما چگونه است؟

مردم ما را نمی‌شناسند. شاید مسئولان هیأت فوتبال بشناسند! البته از مردم عادی انتظار نداریم که ما را بشناسند. هر چقدر هم بازیکن تیم ملی باشیم و به قهرمانی رسیده‌ باشیم به اندازه فوتبالیست‌های مرد مشهور نیستیم. خیلی از مردم پیگیر اخبار ما نیستند. با اینکه شرایط خیلی بهتر شده اما هنوز برخی‌ها می‌پرسند؛ مگر دخترها هم فوتبال بازی می‌کنند؟!

 آرزو؛ جام جهانی
    آینده فوتبال زنان را چطور می‌بینید؟

اگر همین روال ادامه پیدا کند دوباره از «رنکینگ» فیفا خارج می‌شویم. حتی از زمان مسابقات غرب آسیا که چند سال قبل ‌ ‌ دوم شده بودیم، عقب‌تر هستیم. این شرایط، نابودی فوتبال زنان را به همراه دارد. به چه سمتی قرار است برویم؟ هیچی! الان باید در اوج دوران فوتبالم باشم و برای تیم ملی و تیم باشگاهی‌ام بازی کنم، ولی شرایط فراهم نیست.

    پس از دو سال تیم ملی زنان تشکیل شد و این تیم مجدد به «رنکینگ» فیفا بازگشت. این بازگشت چه حاصلی برای فوتبال زنان تا این لحظه داشته است؟

حدود دو تا دو سال و نیم خبری از تشکیل تیم ملی نبود.بعد از این مدت خانم آزمون سرمربی شدند و واقعا زحمات زیادی برای تیم ملی کشیدند.پس از تشکیل تیم فرصت زیادی برای آماده‌سازی‌ تیم برای جام ملت‌های آسیا نداشتیم. بهمن ‌ماه تمرینات را شروع کردیم و ۱۱ فروردین عازم ویتنام شدیم.

چون این مدت همزمان شده بود با بازی‌های لیگ، مربی تیم نمی‌توانست اردوهای بلندمدت بگذارد و به بچه‌ها فشار بیاورد. مجبور بودند اردوهای کوتاه سه، چهار روزه درنظر بگیرند و دوباره بازیکنان را در اختیار باشگاه‌ها بگذارند.

با همه اینها بچه‌ها در ویتنام به‌نظرم فراتر از حد انتظار ظاهر شدند. با دو‌ ماه تمرین نمایش خوبی ارائه دادیم و جای امیدواری بود. بعد از مسابقات به ما گفتند که از این پس اردوها ادامه پیدا می‌کند و دیگر نمی‌خواهیم تیم بزرگسالان در انزوا باشد، اما از روز ۲۵ فروردین که از ویتنام برگشتیم تا امروز دیگر هیچ خبری از تیم ملی نیست.

    چه‌کسی این حرف را زد؟

مسئولان تیم ملی فوتبال زنان.

    در این دو‌ ماه بازی تدارکاتی هم برگزار کردید؟

بله! دو بازی با تیم اوکراین انجام دادیم، ولی بعدا متوجه شدیم که تیم ملی زیر ۲۰ سال اوکراین بود نه تیم ملی.

    تیم ملی نماینده‌ای ندارد تا با مسئولان فدراسیون فوتبال درباره مشکلات موجود صحبت کند؟

باور کنید دست‌مان به جایی بند نیست. حتی مدتی که اردو بودیم نتوانستیم پول فاکتورهای رفت ‌و آمدمان به تهران را بگیریم. تنها با سرپرست تیم، خانم کاکاوند در تماس بودیم. حتی در مورد لباس‌های‌مان به سرپرست تیم گفتیم که با مسئولان فدراسیون فوتبال صحبت کنند که ایشان هم پیگیر این موضوع بودند؛ چون لباس‌ها در حد و اندازه‌های یک تیم ملی نبود.

 آرزو؛ جام جهانی
    صعود تیم ملی فوتبال مردان و مسابقات لیگ برتر، بر فوتبال زنان سایه انداخت و اجازه نداد که به این بخش توجه شود.

با شما موافقم. چه تیم ملی به جام جهانی صعود می‌کرد و چه نمی‌کرد، فوتبال مردان در اولویت بود. چند وقت پیش در یکی از کانال‌های خبری تلگرام، خواندم که فیفا باشگاه پرسپولیس را مجبور کرده بود که به یک بازیکن خارجی که از این تیم شکایت کرده مبلغی بیش از یک میلیارد تومان غرامت بدهد.

جالب اینجاست که این بازیکن برای این تیم بازی هم نکرده‌ اما باشگاه، خود را مجبور کرده که این مبلغ را پرداخت کند. با این حال، همین باشگاه پرسپولیس حاضر نیست ۳۰۰ میلیون تومان برای تیم فوتبال بانوان هزینه کند. حتی در شهر خودم، اصفهان هم باشگاه‌هایی مثل ذوب‌آهن و سپاهان قراردادهای خوبی با بازیکنان‌شان می‌بندند و حاضرند یک میلیارد و نیم بابت رضایتنامه یک بازیکن بدهند‌ اما حاضر نیستند باشگاهی در بخش فوتبال بانوان داشته باشند.

سپاهان اعلام کرده ‌ می‌خواهد تیم آینده‌سازان را تحت پوشش قرار دهد، ولی همه از این می‌ترسند که سپاهان سال آینده این تیم را نخواهد، مثل همان تیم فوتسال که امسال دیگر آن را نخواست. همه نگران هستند که پوشش دادن تیم‌های زنان بیش از یک فصل نباشد. درست است که تیم بزرگسالان به جام جهانی صعود کرده و باید برای موفقیت آنها هزینه‌های بیشتری شود، ولی چقدر تفاوت؟!

    تفاوت زیادی بین فوتبال زنان و مردان از لحاظ امکانات سخت افزاری و مالی وجود دارد.

کاملا درست می‌گویید. اصلا فوتبال زنان با فوتبال مردان و شرایط آنها قابل مقایسه نیست. یکی از مشکلاتی که ما داریم مساله دستمزدهاست. پولی که در فوتبال به ما می‌دهند حتی با بازیکن مردی که روی نیمکت می‌نشیند یا حتی در لیست ۱۸ نفره هم نیست، قابل قیاس نیست.

با پول‌ بازیکنی که روی سکو می‌نشیند و در لیست مربی‌اش نیست، می‌شود یک تیم فوتبال بانوان را در یک فصل به‌طور کامل حمایت کرد. بنابراین با شرایط ایده‌آل خیلی فاصله داریم. دریافتی پارسال من پنج میلیون تومان بود که این مبلغ را از کل قراردادم گرفتم؛ یعنی حدود ۱۸ درصد.

با این پول نمی‌توانم تغذیه یک ورزشکار حرفه‌ای را داشته باشم، نمی‌توانم مکمل‌های غذایی بخرم، مربی خصوصی بدنسازی بگیرم و… وقتی پول نداریم انگیزه‌ها هم از بین می‌رود. یک بازیکن حرفه‌ای تلاش می‌کند تا به تیم ملی برسد، ولی ما نه تیم ملی داریم و نه باشگاه پول‌مان را می‌دهد.

    بالاترین دستمزد بازیکنان شما چقدر است؟

خیلی از دستمزدها مطلع نیستم، ولی فکر کنم بالاترین میزان دستمزد ۲۵ میلیون تومان است. ببینید! چقدر با فوتبال مردان تفاوت داریم.

    پس به لژیونر شدن هم به سختی می‌شود دست یافت.

هم‌اکنون خودم را آن اندازه آماده نمی‌بینم که بخواهم لژیونر شوم؛ چون فیلم خاصی از مسابقات‌مان نداریم که باشگاه‌های خارجی، آن را ببینند. بنابراین باید با هزینه خودمان برای تست دادن برویم. از طرف دیگر؛ وقتی بازیکنی از نظر بدنی آماده نباشد، هر جا برای تست‌ دادن برود، او را رد می‌کنند.

به همین دلیل فعلا به آماده‌سازی‌ خودم فکر می‌کنم و اگر زمانی چنین شرایطی داشته باشم حتما اقدام می‌کنم.

 آرزو؛ جام جهانی

فکر می‌کنم دستمزد پایین، تنها مشکل فوتبال بانوان نیست. کمبودهای دیگری هم در این زمینه وجود دارد؛ مثلا آیا شما پس از بازی ریکاوری انجام می‌دهید یا از سالن‌های بدنسازی مدرن استفاده می‌کنید؟

سالن بدنسازی یا ریکاوری بعد از مسابقه نداریم. همینطور استخر خصوصی نداریم که بعد از مسابقه، از آن استفاده کنیم. از سالن‌های مدرن بدنسازی هم خبری نیست. بدنسازی ما زیرنظر مربی بدنساز انجام می‌شود. یکی دیگر از مشکلات این است که ورزشگاه ما سکوی تماشاگران ندارد.

    ورزشگاه‌تان مجهز است؟

منظورتان از مجهز چیست؟

    رختکن مناسبی که بتوانید بین دو نیمه استفاده کنید، برای تعویض لباس و…

نه رختکن نداریم.

    پس بین دو نیمه چه کار می‌کنید؟

کنار زمین می‌نشینیم و مربی با ما صحبت می‌کند.

    کجا لباس‌تان را عوض می‌کنید؟

شب قبل از مسابقه خوابگاه هستیم و همان جا لباس‌مان را می‌پوشیم و به ورزشگاه می‌رویم. برای سفرهای شهری هم با هواپیما مسافرت نمی‌رویم؛ با اتوبوس می‌رویم.

    دلیل این همه کمبود چیست؟

واقعیت این است که اسپانسری نداریم که ما را حمایت کند. کمک‌هایی که به باشگاه‌های فوتبال زنان می‌شود خیلی کم است؛ مثلا حدود ۵تا ۱۰میلیون به ما کمک می‌شود که اصلا کافی نیست. اسپانسرهای رسمی که مثل تیم‌های فوتبال مردان ما را حمایت کنند نداریم.

مساله دیگری که باید به آن اهمیت بدهیم، این است که نگاه جنسیتی را برداریم. ما زنان ۵۰درصد جامعه هستیم. بنابراین چرا باید با مردان فرق کنیم؟! چرا هزینه‌ای که برای مردان می‌کنند برای ما نمی‌کنند؟ حتی می‌شود با یک دهم یا یک صدم هزینه‌های فوتبال مردان، برای خانم‌ها تیم‌های خوبی راه انداخت که در لیگ شرکت کنند. رسانه‌ها باید بتوانند به باشگاه‌ها فشار بیاورند تا شرایط ما تغییر کند. هیچ راهی نداریم که مطالبات‌مان را پیگیری کنیم.

 آرزو؛ جام جهانی
    با توجه به مشکلاتی که وجود دارد، چه ارزیابی از لیگ فوتبال زنان دارید؟

کیفیت مسابقات سال به سال بهتر می‌شود. نسبت به چند سال قبل بازی‌ها خیلی جذاب‌تر شده‌اند، اما انگیزه‌ها کمتر شده‌ است. بازیکنان خیلی تلاش می‌کنند تا به چشم بیایند. همه تیم‌ها حرف‌هایی برای گفتن دارند‌ اما حیف که کسی بازی‌های ما را نمی‌بیند.

    با این وصف، همچنان به فوتبال ادامه می‌دهید؟

بله! فوتبال را خیلی دوست دارم. حتی اگر زمانی هم بازی را کنار بگذارم دنبال مربیگری و داوری می‌روم. همین الان هم در مدارس فوتبال کار می‌کنم.

    غیر از فوتبال شغل دیگری هم دارید؟

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تربیت بدنی هستم. چند وقت است که با دوستانم تصمیم گرفتیم که یک «بیزینس» راه بیندازیم، ولی هنوز جدی در مورد آن تصمیم نگرفته‌ایم.

    سقف آرزوهای شما تا کجاست؟

بازی در جام جهانی یکی از آرزوهای ورزشی‌ام است که امیدوارم روزی به آن برسم.


منبع: برترینها

زوج های هالیوودی که در سال ۲۰۱۷ جدا شدند

روزنامه تماشاگران امروز – علی مسعودی نیا: در حالی که هنوز تا پایان سال ۲۰۱۷ میلادی زمان نسبتا زیادی باقی مانده است، این سال دارد از نظر تعداد جدایی زوج های مشهور رکوردشکن می شود. دست کم از ابتدای سال تاکنون ۳۴ جدایی میان ستاره های گزارش شده است که همین امر سال جاری را به سالی عجیب و خاص تبدیل می کند.

بازیگران تلویزیون در این زمینه از سایر حرفه ها پیشی گرفته اند و اهالی سینما و موسیقی را جا گذاشته اند. سایت پیپل نگاهی انداخته به این جدایی ها که گزیده ای از مهم ترین آنها را در ادامه این مطلب خواهید خواند:

هلن هانت و متیو کارناهان

بازیگر مشهور هالیوود و شوهر نویسنده و تهیه کننده اش بعد از ۱۶ سال زندگی مشترک از هم جدا شدند. این در حالی است که این زوج یک دختر ۱۳ ساله به نام مارکنا لی دارند که در سال ۲۰۰۴ به دنیا آمده است.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

یک منبع آگاه به مجله پیپل گفته که این زوج سابق که از سال ۲۰۰۱ زندگی مشترک شان را آغاز کرده بودند، مدت ها بود درگیر رابطه نابسامانی میان خود بودند و چند سالی از شکرآب شدن میانشان می گذشت و حالا تنها به طور رسمی دایی شان را اعلام کرده اند.


کریس پرت و آنا فریس

بعد از هشت سال زندگی زناشویی، پرت و فریس به هواداران خود در شبکه های اجتماعی خبر دادند که در حال جدایی از هم هستند. پرت نوشت: «من و آنا بسیار از این بابت ناراحتیم که باید جدایی قانونی خودمان را به شما اطلاع دهیم.» این زوج نیز یک پسر به نام جک دارند و قرار است مخارج او را با کمک هم بپردازند.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

فریس نیز در فیس بوک خود نوشت: «ما مدت زیادی تلاش کردیم که وضع درست شود اما حالا دیگر واقعا امیدمان را از دست داده ایم. پسر ما پدر و مادری دارد که بسیار دوستش دارند و به خاطر او هم که شده قصد دارند این وضعیت را در آرامش و سکوت و به شکلی خصوصی پیش ببرند.» پرت همچنین مدعی شده: «ما همچنان همدیگر را دوست داریم و همیشه اوقات فراغت مان را با هم می گذرانیم و احترام بسیاری برای یکدیگر قائل هستیم.»


بن استیلر و کریستین تیلور

بعد از قریب به دو دهه زندگی زناشویی با یکدیگر، استیلر و تیلور در ماه مه خبر دادند که قرار است از یکدیگر جدا شوند. این دو بازیگر که با یکدیگر در چندین فیلم نیز همبازی بوده اند صاحب دو فرزند هستند. دختری ۱۵ ساله به نام الا و پسری ۱۱ ساله به نام کویینلین.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

یکی از نزدیکان این خانواده فاش ساخته که به رغم این جدایی، آنها کماکان خانواده ای شاد هستند و جدایی شان بدون جنگ و جدل بوده است و بن و کریستین بسیار به یکدیگر احترام می گذارند و هر کاری از دست شان بربیاید انجام می دهند تا فرزندان شان را خوشحال کنند.


جنت جکسون و وسام المنا

جوان ترین شوهر زندگی خواهر مایکل جکسون، که خود خواننده بسیار موفقی در عرصه موسیقی پاپ به شمار می آید، درست سه ماه بعد از به دنیا آمدن اولین فرزندشان متوجه شد که همسرش قصد جدایی دارد. خبر طلاق آنها در ماه آوریل تایید شد.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

گزارش ها حاکی از آن بود که این جدایی بسیار دوستانه و بدون درگیری بوده است اما یکی از دوستان خانوادگی آنها فاش ساخت که جنت در دوران بارداری خود حس می کرد که المنا به شدت در تلاش است که اختیار و کنترل تمامی امور زندگی او را در دست بگیرد و گویا این امر چندان برایش خوشایند نبود.


بلک چاینا و راب کارداشیان

کار این زوج هم در ماه فوریه تمام شد، البته برای بار دوم آن دو نامزد بودند و در تدارک برگزاری جشن عروسی که ناگهان خبر رسید همه چیز تمام شده است. زیاد هم دوست نداشتند کسی از ماجرای شان سر در بیاورد تا آخرین روز هم ظاهرشان را در شبکه های مجازی حفظ کردند و عکس های یکدیگر را به اشتراک گذاشتند و لایک کردند اما کم کم حال و هوای عکس ها عوض شد و همگان فهمیدند این وسط دعوایی هم هست.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

چاینا حتی به خانواده کارداشیان هشدار داد که مراقب رفتارشان باشند و اسرار خصوصی او را فاش نکنند.


اسکارلت جوهانسون و رومن دوریاک

جوهانسون بود که دادخواست طلاق از همسر فرانسوی خود را پر کرد و تصمیم گرفت به زندگی زناشویی دو ساله شان پایان دهد. وکیل این بازیگر مشهور، جودیت پولر، مراحل طلاق قانونی را به همراه وکیل دوریاک پیش برد. این اتفاق در ماه مارس افتاد.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند

در مدارک ارائه شده به دادگاه، جوهانسون خواستار اخذ حضانت دختر دو ساله شان رز دوروتی دوریاک نیز شده بود.


امبر رز و ول چمرکوفسکی

این زوج هم که خیلی شروع باشکوه و شادمانه ای داشتند در ماه فوریه به زندگی مشترک خود پایان دادند. چند منبع مختلف از این خبر داده اند که این دو ستاره تلویزیونی به رابطه عاشقانه خود پایان داده اند. رابطه ای که تنها پنج ماه دوام داشت. «دلایل شخصی» به عنوان انگیزه این جدایی اعلام شد و البته در عین حال اعلام شد که طرفین هنوز به هم علاقه دارند و برای هم احترام قائل هستند.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

رز زودتر دست به کار شد و خطاب به هواداران نوشت: «لطفا درک کنید که ما نیز انسان هستیم و احساساتی داریم. هیچ کس در این رابطه کنار گذاشته نشد و هیچ اتفاق شرارت باری میان ما نیفتاد.»


کریس اونس و جنی اسلیت

بعد از کمتر از یک سال، اونس و اسلیت، تصمیم گرفتند به رابطه خود پایان دهند. این زوج که در صحنه فیلمبرداری به یکدیگر دلباخته بودند ناگهان به این نتیجه رسیدند که دیگر همدیگر را دوست ندارند.

زوج های هالیوودی که در سال 2017 جدا شدند 

آنها نیز تاکید کرده اند که با هم رابطه خوبی دارند و اصلا تنشی در میان شان نبوده است و جدایی هم برای هر دو طرف سخت بود اما گاهی نمی شود رابطه را نجات داد.


منبع: برترینها

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (۵۲۸)

برترین ها – امیررضا شاهین نیا:
سلامی دوباره خدمت همه شما عزیزان و همراهان مجله اینترنتی برترین ها. مثل
همیشه با گزیده ای از فعالیت چهره ها در شبکه های اجتماعی در روزهای
گذشته
در خدمتتان هستیم. ممنون از اینکه امروز هم همراه ما هستید.

همایون در فوکوس و بهرام در فلو، پس از اجرای کنسرت-نمایش “سی” که به یکی از خاطرات خوب هر که بیننده اش بوده، تبدیل شده است. آواز های بی بدیل همایون شجریان در کنار اعجاز موسیقایی سهراب پورناظری و گروه اش، در فضای با شکوه کاخ سعد آباد، این نمایش را به بهترین شکل ممکن خواستنی کرده است. گوش به زنگ باشید و اگر باز هم تمدید شد، آن را از دست ندهید، حتی اگر صندلی ردیف آخر باشد.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528)

 فرهاد و قباد در حال خندیدن به ریش همه مشتریان و طرفداران سریال شهرزاد، پس از عرضه فصل دوم این سریال.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی کوروش سلیمانی و دختر خوردنی اش مهرآفرین خانم، با حضور افتخاری قوطی سِرِلاک که آثارش در لُپ های مهرآفرین خانم قابل مشاهده است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سوشا مکانی دیده که با قابلیت های فنی و روش های فوتبالی نمیتواند پیشرفت کند و جلوی گل زدن حریف را بگیرد، لذا به روش غیر حرفه ای “ایجاد رعب و وحشت” روی آورده است. اخبار ضد و نقیضی هم از خودکشی “دواین جانسون” پس از این تغییر قیافه توسط سوشا مکانی، شنیده میشود.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

واکنش احسان علیخانی پس از دیدن قیافه جدید سوشا مکانی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

با این سلفی از نازنین بیاتی، پست های قبلی را میشوییم و میرویم سراغ ادامه مطلب.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

عکس یادگاری کیهان ملکی در کنار میرطاهر مظلومی، دو هنرمند خلاق و خوش صدا در پشت صحنه یک نمایش.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی کاملاً عادی خاطره حاتمی و دوستش.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

شما را به آموختن املای جدید فعل “بدرخشی”  از نرگس محمدی، دعوت می کنم. بعید میدانم ادبیات دبیرستان را هم پاس کرده باشد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

عکس یادگاری داریوش خان ارجمند در کنار عوامل نمایش “آیینه های رو به رو”، احسان کرمی، بهنوش طباطبایی و محمد خان رحمانیان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

کلا هر شئ براق و منعکس کننده ای به چشم عزیزان بیاید، بدون گرفتن سلفی مقابل آن، نمیتوانند صحنه را ترک کنند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 با اینکه چرا بعضی ها خیال میکنند ارتباط لایو (زنده) و زل زدنشان به دوربین برای مخاطب ها جذاب است، کاری ندارم، راستش با یکی از کامنت های موجود در عکس هم خیلی کار ندارم. کلاً با هیچ جیزی کار ندارم و حوصله دردسر هم ندارم!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

عادل جان در گودلایف چهره ات اینچنین در هم کشیده و اخموست، خدایی نکرده در بد لایف چگونه خواهد شد؟!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی سپند امیرسلیمانی در کنار نوید عبداللهی و همسرش. نوید پسر بزرگ زنده یاد ناصر عبداللهی است و خوانندگی هم میکند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی لیلا بلوکات در کنار حامد حدادی در حاشیه یک مراسم (قطعا کنسرت نیست) در مشهد مقدس.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

هر شروعی را پایانیست و ما نیز به ته دیگِ آلبوم کودکی های مهدی سلطانی رسیده ایم.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 سلفی هنری بهاره کیان افشار در دامان طبیعت. از کپشن هم اینچنین به نظر میرسد که اخیراً یا ملیکا شریفی نیا مراوده و صمیمیت پیدا کرده است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

نیوشا همواره نگران این است که هواداران چهره وی و جزئیات اجزای صورتش را فراموش کنند، لذا هر چند وقت یک بار یک کلوز آپ تقدیم هواداران میکند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

فقیهه سلطانی به همراه همسرش جلال امیدیان و دختر تپلویش گندم خانم، به همراه پرویز برومند دروازه بان سال های دور تیم ملی و استقلال و همسرش در حاشیه یک مراسم. آقای دوربینی چهره ها هم در عکس حضور دارد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

در روزهای گذشته تولد گوهر خانم خیراندیش، گوهر ارزنده سینمای کشورمان را گذراندیم. تبریک بی پایان به خانم خیراندیش، خانواده هنرمند و همه هواداران اش. این عکس هم مربوط به جشن تولد ایشان در کنار دخترش آزاده است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

وقتی در حین اجرا، عکس های جدید او در تئاتر جدیدش را به خاطر می آوری.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

لیندا کیانی ناراحت است، صرفا به این دلیل ناراحت است که عکاس اینچنین از او خواسته است. احساسات انسانی هم اینستاگرامی شده اند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 


عکس آتلیه ای هدی زین العابدین. معلم فیزیک دبیرستانم دقیقا یک کت مانند همینی که هدی پوشیده است را داشت. البته بدون آن جزئیات قرمز رنگ.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

به به جناب آقای ضرغامی. داش آکل هم پس می‌بینید! شیراز است و شربت آلبالو هم که وفور هست الحمد لله!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 عکس کارت پستالیِ ستاره اسکندری در جنگل های شمال. عکسی که خوراک عکس جلد یک رمان عشقی/جنایی دهه هفتادی است. نوشته ر اعتمادی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 


 خاله نسرین مقانلو  در حال بدرقه پسرش آرین به خارج. خداوند پشت و پناهش باشد.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 عکسی جالب از دوران طفولیت پوریا پورسرخ، وقتی هنوز عضلات پشت بازویش آن طور که باید شکل نگرفته بود.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سهراب پورناظری با این عکسِ نشسته در وسط استادیوم آزادی، یک آرزوی محال کرد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سجاد جان انقدر دوستت را از راه به در نکن و بگذار روی تیم و بازی اش تمرکز کند. یک پله دیگر سقوط کنند، صدر نشین لیگ آزادگان میشوند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

مجید یاسر، جواد رضویان و رضا شفیعی جم در حاشیه فیلمبرداری کار جدیدشان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

نوید محمدزاده و خواهر عزیزش به همراه لیلا بلوکات، پس از تماشای نمایش “پچ پچ های پشت خط نبرد” در پردیس شهرزاد. نمایشی به قلم علیرضا نادریِ خوش قلم که یکی از نمایش های خوب این شب هاست.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

چرا سلفی سیاوش جان؟ کمی میگشتی حمید معصومی نژاد را پیدا میکردی و میتوانست ازت عکس بگیرد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی روزبه نعمت اللهی در جوار مقبره حضرت مولانا در شهر کُنیا (قونیه) واقع در ترکیه.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 کلا چهره های ایرانی متخصص خراب کردن منظره های ناب هستند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

امیر علی دانایی با این عکس زیبا از کودکی های خود در آغوش پدر فقید اش، روز پزشک را به وی تبریک گفت. روحشان شاد و قرین آرامش.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 خودِ علی منصوریان پس از دیدن این پستِ مهدی ماهانی، به وی زنگ زد و گفت “مهدی جونِ داداش بردار پستتو، الآن سوژه میشیم”.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 بهاره افشاری که این روز ها همانند خیلی های دیگر در حال خارجگردی است، این عکس بی توضیح را به اشتراک گذاشت.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 لیلا اوتادی با این سلفی به همراه یک کادربندی هوشمندانه، تولد مادر عزیزش را تبریک گفت. آرزوی سلامتی داریم برای تمامی مادر های نازنین.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی احسان خواجه امیری و مهران مدیری در حاشیه آخرین قسمت از برنامه “دورهمی”. چه ملاحتی از چهره هر دو عزیز میبارد!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 آنا نعمتی و هنگامه حمیدزاده، دو هنرمندی که بدون هم هیچ جا نمیروند، در حاشیه جشنواره فیلم “سلامت”. بستن کامنت ها هم یک پیشگیریِ بدون زحمت برای عزیزان شده است و اینگونه خود را در برابر کامنت های غیر دلخواه احتمالی مصون میکنند. گیرم که کامنت را میبندید، با رویش ناگریزِ دایرکت ها چه میکنید؟!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

حدیث فولادوند در یک قرار کاری و یک نهار دوستانه.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

حمیدرضا پگاه و همسر عزیزش در حال گشت و گذار. از زوج های خوب و دوست داشتنیِ دنیای چهره ها.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

رضا عطاران در حال رسیدگی به تغذیه رفیق خوش قد و قامت اش، در کنار سایر دوستان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

استاد سعید پورصمیمی میهمان ویژه شب گذشته نمایش “آیینه های رو به رو” بود و این نمایش به ایشان تقدیم شد. آرزوی سلامتی داریم برای همه بزرگان و پیشکسوت های عزیز سینما و تئاتر.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 هیهات اگر من به کابین راه نیابم

ای وای اگر عکس مرا لایک ننمایی!

باید که به تصویر کِشم من سفرم را

فوری و یهویی، من و دو کاپیتانی!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 صدور فرهنگ ناب ایرانی به فرانسویان، توسط سفیر فرهنگ ملی، مهراب قاسمخانی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

کشتی جانانه حسن یزدانی در مسابقات جهانی فرانسه و قهرمانیِ وی، موج شادی و غرور ملی را در شبکه های اجتماعی به همراه داشت. تبریک به این قهرمان با غیرت و پرافتخار.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 خاطره بازی خواندنی پوریا شکیبایی، در کنار پدر و پولیور جذاب اش.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

۱۴ شبکه کشوری و ۲۳ شبکه استانی در یک نگاه.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

مجید خراط ها، یکی از بزرگان شو آف در ایران، بر سر مزار آتنا اصلانی که داستان غم انگیزش قلب یک ملت را جریحه دار کرد. امیدواریم روزی برسد که هیچگاه امنیت هیچ آتنایی در خطر نباشد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 جشن تولد دوستانه مهران غفوریان در کنار احمد احمدی، رضا داودنژاد، یوسف تیموری و سایر رفقا. احد احمدی از عکاس های قدیمی و خوب سینماست.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

محمدرضا فروتن چهره محبوب سینمای کشورمان، ستاره سهیلی که در جشنواره فیلم سلامت برای ساعاتی رخ بنمود و حضار را به وجد آورد. 

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

قاب خانوادگی و صمیمی حسین پاکدل در کنار همسرش عاطفه رضوی و دخترش سبا. همیشه در کنار هم شاد باشند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

فقط علی اوجی میتوانست اینچنین کمر کلینت ایستوود را در ۸۸ سالگی بشکند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

 بانو فاطمه گودرزی، یکی از سلاطین هشتگ در دنیای چهره ها، به همراه قند عسلش در استادیوم فوتبال مشهد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

سلفی پیمان معادی در کنار کارگردان نمایش “آیینه های رو به رو” و تمجید از این نمایش. مطلب امروز به پایان رسید، امیدواریم هفته پیش رویتان پر از اتفاقات خوب باشد، تا فردا مراقب خود باشید.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (528) 

مثل همیشه منتظر نکات پیشنهادی و انتقاداتتان هستیم. چه از طریق گذاشتن نظرات زیر همین مطلب چه از طریق ایمیل info@bartarinha.ir. برای ارتباط با نویسنده مطالب هم می‌توانید با حساب کاربری amirrezashahinnia در اینستاگرام ارتباط برقرار کنید.

با سپاس از همراهی تان. 


منبع: برترینها

من غریبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسیار

– ندا آل‌طیب: سال ١٣٠٧ فرزند علی و مریم به دنیا آمد تا شاعر چیره‌دست دیگری به این ملک قدم بگذارد. مهدی اخوان ثالث که‌زاده این زناشویی است، هم در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود و هم در شعر نو تبحری بسیار داشت تا جایی که او را یکی از شاگردان شاخص نیما برشمرده‌اند که البته سبک و سیاق خود را داشت و شعرش با لحن حماسی و خراسانی خود، جایگاهی ویژه در شعر معاصر ما دارد.

به انگیزه بیست و هفتمین سالروز درگذشت او، گزارش مختصر در احوالات شاعری داریم که همه ما او را به «زمستان»ش می‌شناسیم.

نمی‌دانم از عشق به ایران باستان و زرتشت بود یا از سر اتفاق، که آخرین خانه‌اش در خیابان زرتشت بود.

در همین خانه بود که آن باغچه زیبا را ساخت با همراهی همسرش ـ دختر عمویش ـ که هر دو عاشق گل و گیاه و درخت بودند. باغچه بزرگ نبود اما پر‌دار و درخت بود، درخت‌هایی که برگ و بار خود را داشتند.

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

مرد شاعر ساعت‌ها را با این درختان می‌گذراند و اگر این درختان را زبان سخن بود، خدا می‌داند چه خاطره‌های شیرینی داشتند از مهدی اخوان ثالث.

هرچند دلمشغولی او شعر و مسائل اجتماعی بود و دل در گرو حوادث مام میهن داشت اما کشف علاقه او به طبیعت هم، هیچ کار سختی نیست. از سطر‌سطر شعرهایش می‌توان این عشق را دریافت.

ما را به درون این خانه راهی نیست تا باغچه زیبایش را نظاره‌گر باشیم. پس گوش‌مان را می‌سپاریم به سخنان زردشت اخوان‌ثالث که در بیست و هفتمین سالروز کوچ مهدی اخوان ثالث، راوی حکایت‌های اوست و با او سفری داریم به گذشته: «باغچه خانه ما بزرگ نبود اما همان باغچه کوچک پر از درخت و گل و گیاه بود. اگر شما از گوشه این باغچه، عکسی می‌گرفتید، هیچ‌کس متوجه نمی‌شد که باغچه کوچکی است در خانه‌ای کوچک بلکه به‌نظر می‌رسید باغ بزرگی است با درخت‌های بسیار و درهم که پدر آنها را دوست می‌داشت.»

و شاید این هم یکی دیگر از شباهت‌های اخوان است و بهرام بیضایی که اخوان بر بیضایی نیز تاثیرگذار بوده است. بر او که همچون خودش دوستدار فردوسی بود و زبان پارسی.

در این خانه راهرویی بود و اتاقی به‌هم پیوسته که هر روز شاید حدود چهل دقیقه در آن راه می‌رفت و ورزش می‌کرد. چندان راحت نبود که در خیابان‌های شهر راه برود چرا که مردم او را می‌شناختند و به هر روی، شهرت گرفتاری‌های خاص خودش را دارد.

سرخوش که می‌شد، سازش را به دست می‌گرفت همان ساز نفیس که ساخته دست «یحیی» بود ـ هنرمند مشهور ایرانی ارمنی ـ و گاهی هم برای خودش می‌نواخت اما همیشه لحظات خلوت، در زندگی او فراوان بود.

مرد شاعر دوستدار ساز بود. هرچند به سبب مخالفت پدرش، مشق ساز را رها کرده و به جایش بر شعر و شاعری متمرکز شده بود و به گفته پسرش، جایگزین بهتری یافت اما همچنان سازش را داشت و دوستش می‌داشت. تاری که حالا پیش زردشت مانده است: «تار هم می‌زد ولی فقط برای دل خودش. خلوت خودش را داشت و بیشتر در خلوت و حال و هوای خودش بود.

اهل خلوت گزینی بود. البته در برخی از برنامه‌های دوستانه هم شرکت می‌کرد مثل برنامه‌هایی که در خانه زنده‌یاد حمید مصدق برگزار می‌شد یا خانم بهبهانی ولی بیشتر در خودش و کتاب‌هایش غرق می‌شد» و در همین لحظه‌ها بود که شعرهایش به زایش و سرایش درمی‌آمدند.

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

چه لحظه‌هایی که شاعر خراسانی در خانه‌اش تار می‌زد و اگر در و دیوار و آجرهای این خانه را زبان سخن بود، چه بسیار گفتنی‌ها داشتند از آن لحظه‌های شور و سرمستی.

ما را، اما، به این خانه راهی نیست.

دری قهوه‌ای فرفورژه، محکم بسته و هرچه دست‌مان را بر زنگ می‌فشاریم، ما را هیچ پاسخی نیست. چه رسد به سلامی.

در جست‌وجوهای اینترنتی، شماره خانه را ٣٧ اعلام کرده بودند اما نه! خانه شماره ٣٧ هیچ شبیه عکس‌هایی نبود که من دیده بودم. از بخت خوش، پیرمرد همسایه برای دادن نشانی به پیک موتوری، روی پشت بام آمده بود و همو بود که راهنمای ما شد.

ـ «ببخشید حاج آقا! خانه مهدی اخوان‌ثالث کدام است؟»

ـ «این نه، بعدی نه، بعدی است. همان که در قهوه‌ای‌سوخته دارد.» و حالا روبه‌روی خانه او هستیم که شماره ٢٩ را بر خود دارد. خانه‌ای در کوچه خجسته خیابان زرتشت غربی.

در میان فرفوژه‌هایی که به سردر این خانه اضافه شده، بطری آب معدنی هم خودنمایی می‌کند.

و این خانه، آخرین خانه مرد شاعر است. خانه‌ای که چند ماه پیش از انقلاب اسلامی در آن سکنی گزید و تا زمان درگذشتش در همین خانه زیست.

انگار کوهی بود

شاعر خراسانی خلوت‌گزین بود اما تماشای تصویری ـ عکسی ـ از او در کوه برای ما که دوست داریم بیشتر درباره زوایای پنهان‌مانده زندگی او بدانیم، کنجکاوی‌برانگیز است و پسرش زردشت که در این سفر خیالی به گذشته، رهنمای ما است، در تشریح این عکس می‌گوید: «اهل کوهنوردی و این گونه ورزش ها نبود اما روزی برخی از دوستان مانند آقایان نجف دریابندری، محمدرضا شفیعی‌کدکنی و…

به دنبالش می‌آیند و اصرار می‌کنند که آنان را در برنامه کوهنوردی‌شان همراهی کند و سرانجام و به سختی می‌توانند او را راضی به این کار کنند اما ایشان هیچ‌یک از الزامات و وسایل کوهنوردی را نداشت؛ نه لباس مناسب و نه کفش و هریک از دوستان، بخشی از وسایل مورد نیاز را تامین کردند و سرانجام آن کوهنوردی انجام شد.»

و این عکس از آن روز به یادگار ماند برای آیندگان.

زردشت اخوان‌ثالث سال ٧١ یعنی دو سال بعد از درگذشت پدرش انتشاراتی را بنیان نهاد همنام یکی از مشهورترین شعرهای پدرش؛ «زمستان» اما شنیدن انگیزه راه‌اندازی این انتشارات از زبان او جالب است: «درگیر جماعتی ناشران سودجو و فرصت طلب شدیم که فکر می‌کردند از شرایطی که بعد از درگذشت اخوان ایجاد شده، باید استفاده کنند و حالا که صاحب اثر نیست(!)، از هر فرصتی سود ببرند و چون اخوان درگذشته، زمان مناسبی است تا کارهای او را منتشر کنند.»

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

و از کتاب‌هایی می‌گوید که منتشر شده‌اند و از ناشران‌شان با عنوان «ناشران دزد» یاد می‌کند: «جماعتی از همین ناشران بدون هیچ‌گونه مجوزی و رعایت حقوق قانونی صاحب اثر، کتاب‌هایی را منتشر کردند. بارها از این وضعیت شکایت کرده‌ایم ولی به کوتاه زمانی، ناشری دیگر این کار را تکرار می‌کند. کتابچه‌هایی در قطع، نمی‌دانم چه؟، دفترچه‌ای؟ عجیب است که چرا وزارت ارشاد از آنها قرارداد صاحب اثر را نمی‌خواهد؟

درحالی که اینها حتی گاهی زیراکسی و با چاپ بی‌کیفیت از اشعار شاعران است که در تیراژ مثلا ۵٠٠ نسخه‌ای منتشر شده است. مثل کتاب «در کوچه‌باغ شعر نو» و «به کوشش پروانه طاهری» (کدام کوشش؟!). خب من هم می‌توانم چند شعر از هر شاعری را کنار هم بگذارم و اسمش را بگذارم گردآوری شعرهای فلان شاعر.

یا مثلا منتخبی از کتاب باغ بی‌برگی که انتشارات زمستان منتشر کرده متاسفانه از سوی یک ناشر اسم و رسم‌دار منتشر شده است و اسمش را گذاشته‌‌اند «قصه شهر سنگستان» به همراه منتخبی از شعرها و عکس‌های اخوان و «به کوشش شهریار شاهین دژی» (کدام کوشش؟!) جالب است که این آقا یک پاراگراف چند سطری از خودشان اضافه کرده‌اند و این کتاب را منتشر کرده‌اند! به این دوست ناشر محترم گفتم شما با این همه دبدبه و کبکبه دست می‌برید در جیب خانواده اخوان؟!

قاصدک! هان چه خبر آوردی؟

و اما اکنون بیست و هفت سال از سفر مهدی اخوان‌ثالث گذشته است و بعد از این همه سال مرد شاعر همچنان خبرساز است و حتی اخبار تازه‌ای درباره آثارش وجود دارد و انتشارات «زمستان» روزهای پر تب و تابی دارد و خبرهای بسیار.

پسرش از انتشار این آثار می‌گوید و هنوز هستند دست‌نوشته‌هایی از او که بی‌تاب انتشار باشند و کتاب‌هایی که برای چندمین بار بوی چاپخانه را خواهند شنید.

های، فرزندم! بشنو و هشدار

بعد من این سالخورد جاودان مانند

با بر و دوش تو دارد کار

شاعر نومیدی‌ها که طعم تلخ سخت‌ترین وقایع اجتماعی را چشیده بود، بیشتر شعرهایش را منتشر کرد با این حال برای انتشار پاره‌ای دیگر مجالی نیافت و حالا زردشت پسرش، از همین‌ها می‌گوید و از چاپ کتابی خبر می‌دهد که برای نخستین بار از اخوان منتشر می‌شود و به نوعی کامل کننده کتاب دهخدا است: «نام این کتاب ذیلی بر امثال و حکم دهخدا است مثل‌هایی که پدر گردآوری کرده است و جایش در امثال و حکم دهخدا خالی است و شاهد و قصه‌های مثل‌ها».

او از چاپ جلد سوم مقالات اخوان نیز خبر می‌دهد:

«دو جلد مقالات اخوان که پیش‌تر با نام حریم سایه‌های سبز منتشر شده است تجدید چاپ خواهد شد و همراه آنها جلد سوم برای نخستین بار منتشر می‌شود البته عنوان کتاب از این پس مقالات مهدی اخوان‌ثالث خواهد بود. این کتاب‌ها در مراحل دریافت مجوز وزارت ارشاد است و امسال منتشر می‌شوند.»

«و کتاب بهترین امید برگزیده شعرهای اخوان به انتخاب خودش است که از این پس به جای کتاب سرکوه بلند منتشر خواهد شد».

«بهمن سال گذشته همزمان با زادروز شاعر کلیات اخوان با عنوان شعر مهدی اخوان‌ثالث برای اولین بار و بعد از سال‌ها انتظار منتشر شد. آن هم به شکل کامل و سالم و منزه و پاکیزه و به یاری آقای دهباشی سردبیر و مدیر مجله «بخارا» در «شب مهدی اخوان‌ثالث» از این کتاب رونمایی شد. این کتاب متن کامل ١٠ مجموعه شعر اوست، که هشت عنوان در زمان حیات خود شاعر منتشر شده بود: ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این‌اوستا، سه کتاب (در حیاط کوچک پاییز، در زندان و دوزخ، اما سرد و زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست)، تورا ‌ای کهن بوم و بر دوست دارم. . . بعد از درگذشت او بخشی از شعرهایش را که در خوزستان سروده بود با نام منظومه بلند سواحلی و خوزیات منتشر کردیم.

و شعرهای دیگرش که در مجلات و جراید منتشر شده بود اما کتاب نداشت یکی دو سال پیش با نام سال دیگر،‌ای دوست،‌ای همسایه منتشر شد و بالاخره بهمن ماه سال گذشته متن کامل همه این ١٠ کتاب بدون کم و کاست حتی یک واو، در قالب دو جلد با نام شعر مهدی اخوان ثالث منتشر شد اما قیمت کلیات ١۵٠ هزار تومان است که تهیه آن شاید برای دانشجوها و برخی از علاقه‌مندان آسان نباشد. پس همچنان این ١٠ کتاب در مجموعه‌هایی مستقل، در دو قطع رقعی و جیبی، با قیمت پایین‌تر منتشر ‌می‌شوند. از این میان می‌توان به تجدید چاپ زمستان و ارغنون در دو قطع جیبی و رقعی و سه کتاب در قطع جیبی اشاره کرد. مجموعه دیگری هم هست که خودش انتخاب کرده بود با نام عاشقانه‌ها و کبود که آن هم تجدید چاپ خواهد شد ولی به شکلی نفیس‌تر.

انتشارات زمستان کتاب‌های دیگری هم از مهدی اخوان‌ثالث در دست چاپ دارد؛ اخوان دو کتاب معروف دارد درباره نیما یوشیج: بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج و عطا و لقای نیما یوشج با طراحی و لی‌آوت جدید منتشر می‌شود.

کتاب باغ بی‌برگی (یادنامه اخوان‌ثالث) نیز دیگر کتابی است که برای چهارمین بار تجدید چاپ می‌شود.»

من اینجا بس دلم تنگ است

شنیدن شعر با صدای خود شاعر لذتی دو چندان دارد. همان اندازه که دیدن دست‌خط شاعر و واژگانش می‌تواند شیرین باشد. چندسال پیش آلبوم «چاووشی» با صدای اخوان منتشر شد. آلبومی که دربردارنده هشت نه شعر او بود که به صورت پالایش شده و ادیت شده همراه با موسیقی مجید درخشانی منتشر شد.

اما هنوز هستند شعرهای دیگری با صدای شاعر که منتشر نشده‌اند و این هم یکی دیگر از اخبار خوشی است که پسرش می‌دهد: «آلبوم دیگری در راه است و انتشارات زمستان در کنار انتشار کتا‌ب‌ها، آماده‌سازی این آلبوم را هم در دست دارد.»

چندی پیش آلبوم «قصه شهر سنگستان» نیز که بازخوانی و اجرای تئاتری شعر «قصه شهر سنگستان» اخوان در کتاب از این اوستاست، منتشر شد. آلبومی که با نقش‌آفرینی رضا گنجی (راوی)، فاطمه معتمدآریا و رویا تیموریان (کبوترها)، میکاییل شهرستانی (شهزاده) و موسیقی وحید طارمی، آواز عباس حبیبیان، تار: وحید طارمی، دوتار: مرتضی گودرزی، ویلنسل: کریم قربانی و هنرمندان دیگر همراه است. این آلبوم اجرای عینی کلام به کلام شعر «قصه شهر سنگستان» است و تمام تلاش بر این بوده که حتی یک کلمه یا حرف از شعر جا نیفتد.

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

همان‌گونه که زردشت اخوان می‌گوید، این شعر یک نمایش شعری است که به صورت تئاتر رادیویی اجرا شده است. این آلبوم اواخر سال ٩٣ منتشر شد همراه با مقاله‌ای از دکتر بهرام پروین گنابادی که به نوعی این شعر را نقد و بررسی کرده است.

هی فلانی! هیچ می‌دانی که زندان چیست؟

وقتی مردی به زندان بیفتد آن هم به دلایل سیاسی، همه‌چیز زندگی‌اش نابود می‌شود. اما مرد شاعر شغل‌های گوناگون اما مرتبط داشت؛ از دبیری در آموزش و پرورش تا کار در رادیو و تلویزیون و نوشتن در مطبوعات البته با نام‌های مستعار و در آخر و پس از انقلاب اسلامی «دوران بازنشاندگی» هم در ادامه زندگی‌اش بود.

و او که هیچ هم مال‌اندوز نبود. بارها و بارها زندگی‌اش را جمع کرد و به خانه‌های مختلف برد. از مشهد تا تهران و آبادان که گفتند برایش نوعی تبعید بوده و تهران و تهران و تهران…

از مشهد که به تهران آمد، جایی در بازار آهنگرها ساکن شد و بعد در خیابان ری در کوچه دردار که پسرش زردشت آن جا به دنیا آمد. بعد از آن… به آبادان رفتند. یعنی او به آبادان منتقل شد و می‌گفتند نوعی تبعید است با این حال در رادیو و تلویزیون آبادان کار می‌کرد و برای‌شان برنامه‌ می‌ساخت. دوباره به تهران آمدند و در خیابان آمل سکنی گزیدند پایین‌تر از سه راه تخت‌جمشید و سرانجام به خیابان زرتشت رفتند.

پوستینی کهنه دارم من

با زردشت اخوان باز هم می‌رویم به گذشته و گوش‌های مشتاق‌مان را می‌سپاریم به او: «بعد از واگذاری خانه به شهرداری من و مادر وسایل شخصی‌مان را برداشتیم و از خانه بیرون آمدیم و تمام وسایل خانه را گذاشتیم، با این امید و آرزو که خانه اخوان روزی موزه‌ای می‌شود تا اگر کسی به درون این خانه آمد بداند و ببیند او چه زندگی ساده‌ای داشته، بداند فرش زیر پایش چه بوده، میز کارش، کمدش، بارانی‌اش و آن کت… اما چه ساده‌دل بودم من که همه اینها را گذاشتم در آن خانه به امید اینکه روزی می‌شود خانه موزه امید و شهرداری آن را با تمام وسایلش حفظ می‌کند، همه نابود شد و….»

باغ بی برگی روز و شب تنهاست

و حالا چند سالی است که قرار است این خانه موزه شود و ما نیز به امید گرفتن اخباری از چند و چون این اتفاق با کسانی در شهرداری تهران تماس‌هایی گرفتیم که بیشتر آنها به درِ بسته خورد و سرانجام مهرشاد ‌الله‌ویردی معاون اجتماعی شهرداری منطقه شش پاسخگوی ما شد: «مهدی اخوان‌ثالث جزو شاعران افتخارآفرین معاصر است و به همین منظور، تبدیل شدن خانه‌اش در خیابان زرتشت به موزه در دستور کار منطقه شش قرار گرفت. خانه با مساعدت خانواده ایشان خریداری شد تا به موزه تبدیل شود و یکی از جاذبه‌های گردشگری شهر تهران، تا در طول سال به ویژه در ایام نوروز مورد بازدید گردشگران قرار بگیرد.»

به گفته او سال ٩۵ خانه توسط شهرداری منطقه شش تملک شد و انتهای سال به معاونت فرهنگی اجتماعی تهران تحویل داده شد تا نسبت به تجهیز و مرمت آن اقدام کند. الله ویردی از قدیمی بودن خانه هم سخن گفت و اینکه لازم است این بنا مرمت شود: «خانه قدیمی است و نیازمند به رسیدگی که این کار در حال انجام است اما نمی‌توان تاریخ مشخصی را برای راه‌‌اندازی و بهره‌برداری از موزه اعلام کرد.»

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

به گفته او، قرار است در این خانه، کتابخانه و کافه‌کتابی برای مطالعه و بازدید آثار اخوان برای دانشجویان و جوانان راه‌اندازی شود. می‌خواهیم از چگونگی مرمت و تجهیز خانه هم بدانیم و او در پاسخی کوتاه می‌گوید: «ساختمان خیلی قدیمی است و باید معماری قدیمی و زیرساخت‌های آن را رعایت کنیم تا در وهله اول شرایط خوبی ایجاد شود و بعد به تجهیزات برسیم. البته تا اینجای کار در اختیار ما بود و حالا آن را به ستاد گردشگری تحویل داده‌ایم تا شاهد بهره‌برداری یک خانه گردشگری باشیم.»

راه‌اندازی خانه‌ موزه هرچند جزو الزامات است اما همیشه هم کم دردسر نیست. گاه پیش می‌آید که حتی موزه یک هنرمند در زمان حیات او با مشکلات و اختلاف‌نظرهای گوناگون همراه می‌شود که نمونه آن اختلافات و دلگیری‌هایی است که بعد از راه‌اندازی خانه موزه عزت‌الله انتظامی پیش آمد و حالا پرسش ما این است که آیا با خانواده اخوان‌ثالث گفت‌وگو شده تا مشکلات اینچنینی ایجاد نشود و پاسخ معاون اجتماعی شهرداری منطقه شش به این دغدغه چنین است: «فکر نمی‌کنم مشکلی در این زمینه باشد چون اساس ملک به گونه‌ای است که نمی‌توان خیلی در آن دخل و تصرف کرد به نظر من قابلیت تغییرات آنچنانی خاصی در شکل و شمایل و بافت معماری آن نیست و ضمنا خانواده اخوان‌ثالث آن را واگذار کرده‌اند.

خانه‌ات آباد‌ای ویرانی سبز عزیز من!

هرچند قرار است موزه‌ای راه‌اندازی شود اما خانه تنهاست. هیچ کارگر یا نشانی از ساخت و ساز در آن نیست و ما در جست‌وجوی خود باز هم دست یاری به سوی زردشت اخوان دراز می‌کنیم که سال‌هاست پیگیر کارهای پدر اعم از انتشار آثارش یا واگذاری خانه و راه‌اندازی موزه‌اش است.

پسر «م. امید» با اینکه غمگین و خشمگین است از وضعیت خانه اما کورسوی امیدی هم دارد: «امیدوارم شهرداری کمافی‌السابق از پیش خود کاری انجام ندهد و با خانواده مطرح کند چون خانه مهدی اخوان‌ثالث شأنی دارد و حس و حالی و اعتباری که شاید کافه کتاب به این شان خدشه‌ای وارد کند و همخوان با این حس و حال نباشد. امیدوارم اتفاقات گذشته تکرار نشود مثل اینکه در فروفورژه نصب کردند و حوض آب‌نمای سه‌طبقه فواره‌داری به سلیقه نمی‌دانم که، در حیاط خانه گذاشتند چون آن خانه، خانه مردی بود که با این‌گونه ادابازی‌ها فرسنگ‌ها فاصله داشت و سادگی، تمام زندگی‌اش بود.

او با وجود همه دلگیری‌هایش خوشنود است که دست‌کم کتاب‌های پدرش را در خانه رها نکرده است: «خوشبختانه من بیشتر از وسایلش، نگران کتاب‌هایش بودم و کتابخانه‌اش را با خودم آوردم و تمام کتاب‌ها و همه دست‌نوشته‌هایش را دارم. عینک و حتی بخشی از لباس‌هایش را دارم ولی دیگر امکان ندارد آنها را به شهرداری بدهم چون تصور آنها درباره او با تصوری که ما و دوستدارانش از اخوان داریم، متفاوت است.

شهرداری در این آزمون رد شده است، با نمره زیر صفر. آنچه را به رایگان از اخوان داشت، نابود کرد، آن هم با بی‌توجهی و سهل‌انگاری! درِ خانه آهنی، ساده و خیلی زیبا بود که آن را با در قهوه‌ای فرفورژه عوض کردند! با گل‌های طلایی و مسی. آن باغچه زیبا، با انبوه درختان افسوس! همه را نابود کردند، افسوس! درختان میوه را نابود کردند. نمی‌دانم هیچ می‌دانستند چه می‌کنند. اگر تغییراتی در مدیریت شهرداری رخ بدهد، ممکن است و شاید امیدی باشد…»

بیا ره‌توشه ‌برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ره‌توشه‌اش را برداشت یا برنداشت اما هرچه بود، «قدم در راه بی‌بازگشت» گذاشت و در چهارمین روز واپسین ماه تابستان رفت برای همیشه تا «ببیند آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟» و در کنار جدّش، فردوسی، آرام گرفت تا «آخر شاهنامه»اش اینگونه رقم بخورد. نشان آرامگاه او اما سنگ قبری کوچک است، پشت موزه باغ آرامگاه فردوسی، و قرار هم نیست عوض شود. توضیحی که پسرش درباره این موضوع دارد چنین است: «حتی اگر اجازه‌اش را داشته باشیم، دوست نداریم در کنار عظمت فردوسی گنبد و بارگاهی بسازیم چون پدر خودش هرگز چنین چیزی را دوست نداشت.

خیلی دلم می‌خواست نمادی، مثلا از نام او، در قالب ساختاری حجمی در آرامگاهش ساخته شود که از دور دیده شود که اجازه ندادند. الان سردیسی از او گذاشته‌اند که آن هم خوب است. اگر هم خودش بود، گمانم همین را دوست می‌داشت و بیش از این خوش نداشت.»ره توشه‌اش را برداشت و برای ما نیز ره‌توشه‌ای دیگر به یادگار گذاشت؛ ره توشه‌ای که خلوت همه ما را در سال‌های بسیار آهنگین ساخت و حالا در این سرزمینی که سبز است به واسطه حضور شاعران بسیار، مجموعه‌هایی همچون «ارغنون»، « زمستان»، ‌« آخر شاهنامه»، « در حیاط کوچک پاییز، در زندان»، « دوزخ، اما سرد»، « از این اوستا»، «تو را‌ ای کهن بوم و بر دوست دارم»، «زندگی می‌گوید: اما باید زیست… زیست… زیست!»، «عاشقانه و کبود»، «منظومه» و… رنگی دیگر به این باغ زیبای سبز بخشیده‌اند.

دریچه‌‌ای به باغ بسیار درخت

رضا کیانیان

دریچه‌ای به باغ بسیار درخت…. این برنامه‌ای بود که مهدی اخوان ثالث در تلویزیون اجرا می‌کرد. درباره شعر. باغ شعر ایرانى با درختان بسیار… اما من تنها چیزى که از برنامه او به یاد دارم صدا و لحن خاص او بود که به خوبى تقلید می‌کردم!

صدای او، صدای احمد شاملو و صدای فروغ فرخزاد را تقلید می‌کردم.

شعرهای شاملو را بیشتر می‌خواندیم. بعد فروغ و سپس اخوان را.

نه به خاطر ارزش شاعرانه‌شان، بلکه بیشتر به خاطر معترض بودن‌شان!

خب شاملو بیشتر از همه معترض بود و بعد فروغ و کمتر اخوان!

من از برو بچه‌هایى بودم که آن‌روزها هرارزشى را با معیار انقلابى بودن می‌سنجیدم! و به واسطه همان نگاه تنگ و خسیس، جهانى براى من و مثل من ساخته شده بود: بی‌روح و یک سو نگر!

در آن نگاه همه‌چیز از پیش تعیین شده بود و جواب همه‌چیز از پیش داده شده بود! سوالی اگر بود، با خواندن یک جزوه یا پرسیدن از رده بالاتر باید بلافاصله به جواب می‌رسید!

اصلا سوالى نباید پیش می‌آمد. سوال کردن به معنی شک کردن بود! و شک کردن به معنای دور شدن از مواضع انقلابی!

شعرهای اخوان پر از شک و سوال بود! پس مطلوب نبود!

هر چه امروز به سوال و شک کردن ارج گذاشته می‌شود، آن روزها به عکس بود.

من غريبم؛ قصه‌ام چون غصه‌ام بسيار

تمام اندیشه‌هاى جزمى و یک سونگر با سوال و شک مخالفند. با علوم انسانى هم به همین دلیل مخالفند. چون سوال ایجاد می‌کند!

اخوان هم سوال ایجاد می‌کرد!

ما شعر کتیبه را می‌خواندیم و فقط همان قسمت‌ها را که از پاهاى به زنجیر بسته و زخمی می‌گفت و از کوششى که کتیبه را برگردانند و ببینند آن سوى کتیبه چه نوشته است، خوش‌مان مى‌آمد!

< کسى راز مرا داند،

که از این سو به آن سویم بگرداند>

و دوست داشتیم وقتى کتیبه را برمی‌گرداندیم، نوشته باشد: به پا خیزید و ستمگر را نابود کنید!!!!

اما آن سویش باز هم نوشته بود؛

< کسى راز مرا داند،

که از این سو به آن سویم بگرداند>

و این برای آن روزهای ما ناخوشایند نبود!

ما را با سوالى دیرین و اساطیرى رو به‌رو می‌کرد!

ما شیفته جواب بودیم. آن هم جواب‌هایى از سنخ

خودمان. نه سوال‌هایى که کل نگاه و اندیشه‌مان را به چالش بکشد.

آن روزها اخوان در میان جزم اندیشان غریب بود!

و هر چه جزم اندیشى زایل می‌شود ارزش زبان او و اشعار او و مقالات او بیشتر نمایان می‌شود.

هر چه روزگار بر ما بگذرد، اخوان را بیشتر خواهیم فهمید و دوستش خواهیم داشت.

هر چه بیشتر به خودمان و زبان پارسى نزدیک شویم، اخوان را بیشتر دوست خواهیم داشت.

اخوان شیفته اساطیر و حماسه‌هاى ایرانى بود. کشش ویژه‌اش به زبان حماسی و اندیشه فردوسی، زبان او را یگانه می‌سازد. تا آنجا که منتقدین معاصر از شیوه او به عنوان «سبک خراسانی نوین» یاد کرده‌اند.

شعر ما به بازخوانی و بازیابی شعر اخوان ثالث محتاج است

شمس لنگرودی

بخش چشمگیری از شعر کهن ما متکی بر ادبیات است یعنی با ارتقا بخشیدن به کیفیت ترکیب واژگان و موسیقی کلمات است که متن به شعر ارتقا می‌یابد. نمونه عالی آن شاهنامه فردوسی است. بسیاری از ابیات شاهنامه فردوسی خالی از هر گونه عناصر شعری است اما کیفیت ترکیب واژگان و ایجاز و موسیقی درخور در آن به گونه‌‌ای است که خواننده با شعر مواجه می‌شود.

تاثیرگذاری داستان‌های شاهنامه عمدتا به سبب تراژدی‌ها و کیفیت بیان داستانی‌شان است یعنی اگر به نثر هم نوشته شود، کم و بیش همان تاثیر را می‌گیریم اما آن کیفیات برشمرده باعث می‌شوند که ما نه فقط با متن داستانی یا نظم بلکه با شعر مواجه باشیم.

«یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست/ نه افزود بر کوه و از که نکاست/ من آن مرغم و این جهان کوه من/ چو رفتم جهان را چه اندوه من.» در اینگونه شعرها جادوی موسیقی و کیفیت ترکیب واژه‌ها نثر را به شعر تبدیل می‌کند. نمونه دیگر در بعضی از اشعار سعدی است. مثلا بیت «به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/ شمایل تو بدیدم، نه عقل ماند و نه هوشم»… کم و بیش از هر گونه خیالی، خالی است اما موسیقی کلام و کیفیت ترکیب کلمات، آن را به شعر ارتقا داده است. اگر همین بیت به نثر نوشته شود، هیچ چیز شاعرانه‌ای ندارد.

در شعر معاصر دو تن از شاعران بزرگ ما، شاملو و اخوان، این رویه را در پیش گرفتند و گاه از نثر شعر به وجود آوردند. عمده قدرت و اهمیت اخوان ثالث در همین بود. مثلا می‌خوانیم: «بسان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند/ گرفته کوله بار زاد ره بر دوش/ فشرده چوبه دست خیزران در مشت/گهی پرگوی و گه خاموش/ در آن مهگون فضای خلوت افسانگی‌شان راه می‌پویند / ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز…»

اگر این چند مصرع را به نثر بنویسیم، هیچ یک از عناصر شعری در آن نیست اما ما در اینجا با شعر مواجهیم. چرا؟ به دلیل کیفیت ترکیب واژگان و موسیقی درخور محتوا. مهدی اخوان‌ثالث یکی از ستون‌های اصلی شعر نیمایی است که باعث هویت بخشیدن و حرمت بخشیدن به شعر نو فارسی در برابر شعر عظیم هزار ساله پارسی شد. شعر ما به بازخوانی و بازیابی شعر اخوان ثالث محتاج است.


منبع: برترینها

دیوید هیوم، فیلسوفی ضد فلسفه!

برترین ها – محمودرضا حائری: دیوید هیوم، به روایتی بزرگ ترین فیلسوفی که جهان انگلیسی زبان به خود دیده است. برخی چون آیزیا برلین او را مهم ترین فیلسوف تاریخ فلسفه  می دانند که چنان معتقدند که هیچ کس چون عمیق تر از او بر تاریخ فلسفه اثر نگذاشته است. دیوید هیوم در سال ۱۷۱۱ در ادینبورگ پایتخت اسکاتلند زاده شد.

خانواده اش از او انتظار داشتند که قاضی شود. اشتیاق به ادبیات و فلسفه مانع از آن شد که به سمت کار قضایی برود. چندی به تجارت پرداخت اما سوادگر موفقی نشد. به فرانسه مهاجرت کرد تا تمام وقت به فلسفه و ادبیات بپردازد. در فرانسه بود که اثر مشهورش «رساله درباره طبیعت بشر» را نوشت. این اثر مهم تاریخ فلسفه پس از اولین انتشارش چندان مورد استقبال قرار نگرفت. پس از آن هیوم سعی کرد که به سبکی مردم پسندتر بنویسد. حاصل این تصمیم شد: «پروهش درباره فهم انسانی» و «کاوش در مبانی اخلاق». پس از آن هیوم به نوشتن تاریخ بریتانیا پرداخت که تا صد سال پس از انتشارش اثری مرجع در تاریخ بریتانیا باقی ماند.

 دیوید هیوم فیلسوفی ضد فلسفه

هیوم نخستین فیلسوف در تاریخ بشر بود که وقتی به الحاد متهم شد گفت: باید بگویم که کفر خود را می‌پذیرم. او کسی بود که بر کانت تأثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد.

 ویل دورانت روایت می  کند:«در آستانهٔ مرگش، بازول با سماجت پرسید که آیا اکنون به زندگی دیگر اعتقاد دارد؟ هیوم پاسخ داد: اندیشه‌ای نابخردانه‌تر از ابدیت انسان نمی‌شناسم. بازول مداومت کرد و باز پرسید که آیا اعتقاد به زندگی اخروی دلخوش کننده نیست؟ هیوم پاسخ داد: ابداً، بسیار اندوه بار است. این بار زنش نزد او آمد و خواهش کرد به خدا معتقد شود او را به شوخی از سر باز کرد. بارها این کار تکرار شد و هیوم امتناع کرد؛ چند لحظه بعد درگذشت.»

هیوم در زندگی اش به مهربانی شهره بود چنان که خیابان محل زندگی اش را مردم خیابان «دیوید قدیس» می خوانند. فرانسویان نیز او را «دیوید مهربان» می نامیدند. هیوم خودش سلوک اخلاقی اش را چنین روایت کرده است: «من مردی آرام سرشت و خویشتن دار و گشاده بار و معاشرجوی و زنده دل و مهرپذیر ولی گریزان از دشمنی و در همه انفعال های خویش بسیار معتدل هستم یا بهتر بگویم بودم. حتی عشق من به شهرت ادبی، که عشق فرمانروای زندگی من بوده است، با همه ناکامی هایم هرگز خویم را تلخ نکرد. محضر من چه برای جوانان و سبکسران و چه دانش پژوهان و ادبیان نامطبوع نبوده است. و…»

دیوید هیوم همچون بارکلی، لاک، هابز و فرانسیس بیکن رویکردی تجربی به فلسفه داشت چنان که جمع آنها را فیلسوفان تجربه گرا می خوانند.

 دیوید هیوم فیلسوفی ضد فلسفه

از مهم ترین نظریات هیوم رد درک کلی از «من» بشری است. «ما هیچ تاثری از خویشتن نداریم، و لذا هیچ اندیشه ای هم از خویشتن وجود ندارد. من شخصاً هرگاه با صداقت تمام در آنچه خویشتن می نامم داخل می شوم، همیشه به ادراکی جزئی از سردی یا گرمی، روشناسس یا تاریکی، مهر یا کین، رنج یا خوشی، برخود می کنم. هرگز خویشتنم را جدا از یک ادراک نمی یابم و هرگز نمی توانم چیزی جز ادراک مشاهده کنم.»

«هیوم معتقد بود که عقل، ما را صرفاً به تشخیص روابط بین اشیا رهنمون می‌شود، در حالی که امیال‌مان ما را به عمل ترغیب می‌کند. او در جمله‌ای به یاد ماندنی تأکید می‌ورزد که عقل برده‌ی هوس‌ها  است، چرا که نمی‌تواند برای ما اهدافی تعیین کند، [بلکه] تنها کاری که عقل می‌تواند انجام دهد، نشان دادن نحوه‌ی دستیابی ما به اموری است که معمولاً مطلوب ماست. او مفهوم «عقل عملی» را انکار می‌کرد و «عقل» را به معنای خیلی محدودتر و «هوس» را به معنایی وسیع‌تر از حد معمول می‌گرفت. این نظر در مورد کارکرد عقل، تفاوت زیادی با نظر ارسطو ندارد.

هیوم معتقد بود که گزینش‌هایمان ‍ [از قبل] تثبیت شده‌اند و عقل، یا درواقع فشار اجتماعی، نمی‌تواند تغییری در آنها به وجود آورد. این امر بدان معنا است که علم سیاست فقط می‌تواند پاسخی به آن دسته از مشکلات تلقی شود که طبیعت آدمی به وجود می‌آورد. سیاستمداران نمی‌توانند به خلق دنیای جدیدی امیدوار باشند. ما باید به خاطر ناتوانی عقلمان، از غرایز و امیالمان بهره بگیریم. این مستلزم نوعی محافظه کاری است»

 دیوید هیوم فیلسوفی ضد فلسفه

دکتر مردیها هیوم را اساساً  فیلسوفی ضد فلسفه می داند. «هیوم یک فیلسوف ضد فلسفه است؛ یعنی  فلسفه برای او در همان معنای قدیم علم و دانش است، و چون هیچ طریقی جز تجربه را واجد حظی از حقیقت نمی داند، فلسفه به معنای علم کلی و علم عقلی و متافیزیک و استدلالات انتزاعی برای او معنایی ندارد. او تلاش کرد که برای موضوعاتی چون اخلاق و انسان شناسی و سایر موضوعات مشهور به فلسفی، به همان راهی برود که علم و تجربه رفته بودند. به تعبیریی می توان او را نیای فلسفه های اثبات گرا محسوب داشت که دکان فلسفه را از رواج و رونق می اندازند. از این حیث بسیاری از اهل فلسفه آموزه های او را پایان فلسفه می بینند، نمی توانند نگاه مثبتی به او داشته باشند.»

هیوم با ژان ژاک روسو در دوره ای رفاقت داشت. و از دوستان نزدیک آدام اسمیت(پدر علم اقتصاد) بود. او علاوه بر آن که کانت را از خواب جزم اندیشانه بیدار کرد. بر فیلسوفانی همچون آرتور شوپنهاور  تاثیر گذاشت. چندی از مهم ترین آثار او به فارسی ترجمه شده اند از جمله «تاریخ طبیعی دین» به ترجمه ی حمید عنایت،  «کاوش در مبانی اخلاق» به ترجمه مرتضی مردیها، «رساله  درباره طبیعت آدمی» به ترجمه جلال پیکانی.


منبع: برترینها

گزینه‌ی جانشینی ترامپ؛ ضد ایران، نزدیک به اسراییل

: احزاب دموکرات و جمهوریخواه امریکا سعی دارند در میان اعضای خود افرادی را شناسایی کنند که این قابلیت را داشته باشد که به مناصب عالیرتبه کشوری و حتی ریاست‌جمهوری امریکا برسد. به خصوص قابلیت دریافت رای از مردم اصلی‌ترین اولویت‌های آنها محسوب می‌شود. کسی که بتواند در انتخابات فرمانداری و حتی ورود به سنا و مجلس نمایندگان خوب عمل کند و بیشتر دیده شود، از این مسیر هر فردی می‌تواند شانس خود را برای رسیدن به عالی‌ترین رتبه‌های امریکا هموار کند. نیکی هیلی نماینده کنونی امریکا در سازمان ملل نیز از دید جمهوریخواهان یکی از این افراد است.

گزینه جانشینی ترامپ؛ ضد ايران، نزديك به اسراييل

چرا ایران ستیز؟

نیکی هیلی در تاریخ ٢٠ژانویه ١٩٧٢ در بامبرگ کارولینای جنوبی متولد شد. او از جمله اقوام سیک از مهاجران هندویی به شمار می‌آید که به ایالات متحده کوچ کردند. او در مدارس محلی تحصیل کرد و از دانشگاه کلمسون فارغ‌التحصیل شد و توانست در رشته حسابداری مدرک لیسانس را دریافت کند. هیلی سپس وارد تجارت مادر خود یعنی لباس‌های مجلل شد و در نهایت به مادرش کمک کرد که این تجارت را بین‌المللی کند و یک شرکت چند میلیون دلاری را ایجاد کند.

او رفته رفته جایگاه خود را در گروه‌های تجاری تثبیت کرد و در سال ١٩٩٨توانست به ریاست هیات اتاق بازرگانی اورنجبرگ کانتی دست پیدا کند و در سال ٢٠٠٣ نیز رییس اتاق بازرگانی لکسینگتون شد. او در سال ٢٠٠۴ نیز رییس انجمن ملی زنان صاحبان کسب و کار شد و خود را به‌شدت درگیر سازمان‌هایی از جمله بنیاد پزشکی لکسینگتون کرد و همچنین وارد گروهی از زنان جمهوریخواه برای انتخاب اعضا و نامزدهای جمهوریخواه در مناصب سیاسی شد.

هیلی اما برای جلب اعتماد مردمی به مسیحیت گروید و وارد هیات‌مدیره کلیسای متدیست هوریب شد. اما کماکان برای احترام به فرهنگ پدر و مادرش در مراسم سیک‌های هند شرکت می‌کند. نادر انتصار استاد علوم سیاسی دانشگاه آلابامای امریکا در خصوص خانم هیلی می‌گوید: اسم اصلی او نیمراتا راندهوا است که از بچگی پدر و مادرش او را نیکی که معنی آن در زبان آنها «کوچولو» است خطاب می‌کردند.

چون نیکی برای امریکایی‌ها آسان‌تر بود او همان اسم را برای خود استفاده کرد. وی می‌افزاید: گرچه خانم هیلی مانند پدر و مادرش مذهب سیک را دنبال می‌کرد ولی بعد از ازدواج مذهب خودرا به مسیحیت تغییر داد و کم کم به یک مسیحی دست راستی افراطی تبدل شد و از این نظر مورد پشتیبانی گروه‌های مسیحی افراطی که در ایالات کارولینای جنوبی قوی هستند قرار گرفت چون این گروه‌ها طرفدار صهیونیستی مسیحی هستند و از طرفداران دوآتشه اسراییل به شمار می‌روند، خانم هیلی از همان دوران جوانی طرفدار سرسخت اسراییل شد و هنوز همانطور باقی مانده است. همچنین می‌توان گفت، دشمنی کورکورانه خانم هیلی با ایران نیز از همین جا سرچشمه می‌گیرد.

محافظه‌کار و عضو جنبش تی‌پارتی

هیلی برای یک صندلی مجلس نمایندگان در کارولینای جنوبی در سال ٢٠٠۴ نخستین تلاش سیاسی جدی خود را آغاز کرد. او در آن سال توانست یکی از کهنه‌کار‌ترین نمایندگان مجلس نمایندگان کارولینای جنوبی یعنی لری کان را به چالش بکشد. او توانست در انتخابات عمومی بدون هیچ گونه چالش جدی تبدیل به نخستین هندی امریکایی شود که در مجلس نمایندگان کارولینای جنوبی حاضر می‌شود. او در سال ٢٠٠۶ نیز بدون هیچ گونه مخالفتی پیروز شد. او در سال ٢٠٠٨ نیز رقیب دموکرات خود را شکست داد و تا سال ٢٠١١ در مجلس باقی ماند.

او به عنوان یک جمهوریخواه ضد مالیات و بسیار محافظه‌کار شناخته می‌شود. او در خصوص سقط جنین رای به محافظت از جنین داد. هیلی همچنین از قوانین سختگیرانه مهاجرت دفاع می‌کرد. وی همچنین از اعضای جنبش تی‌پارتی محسوب می‌شود که در سال ٢٠٠٩ تا ٢٠١٠ فعالیت می‌کرد. او توانست در انتخابات فرمانداری کارولینای جنوبی حمایت میت رامنی، فرماندار سابق ماساچوست و سارا پالین، فرماندار سابق آلاسکا را دریافت کند تا در انتخابات ورود پیدا کند. او در دوم نوامبر٢٠١٠ پیروز انتخابات شد تا به عنوان نخستین فرماندار زن کارولینای جنوبی انتخاب شود.

 
نکته جالب توجه در خصوص هیلی اینجاست که در هیچ انتخاباتی شکست نخورده و توانسته رای مردم را به سمت خود جلب کند و از حمایت جدی جمهوریخواهان برخوردار باشد. انتصار در این زمینه معتقد است: اگرچه خانم هیلی در خانواده‌ای مهاجر بزرگ شده است، اما سیاست‌های او و برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی او به طور کلی ضد مهاجران است و در خط دست راستی‌های امریکا قرار دارد. وی همچنین در زندگی سیاسی‌اش شخصی بسیار جاه‌طلب است.

متهم به ارتباط‌های نامشروع

قبل از انتخابات فرمانداری، هیلی با یک چالش جدی مواجه شد و متهم شد که با دو مرد مختلف روابط جنسی داشته است. این دو فرد سخنگوی فرماندار و مشاور سیاسی حریف هیلی بودند. هردو برخوردهای جنسی را به چندین سال قبل ربط دادند اما هیلی هرگونه تماس جنسی نامناسب را تکذیب کرد و گفت که همواره به شوهرش مایکل هیلی وفادار بوده. او در مصاحبه با رادیو در چهارم ژوئن ٢٠١٠ مدعی شد که اگر او به عنوان فرماندار انتخاب شود و این ادعا اثبات شود استعفا خواهد داد.

او حتی از نظر مذهبی نیز در انتخابات مورد چالش قرار گرفت و جیک نوتس فرماندار کارولینای جنوبی که از رقیب هیلی در انتخابات حمایت می‌کرد هیلی را به عنوان فردی سرگردان از لحاظ مذهبی می‌دانست. او اعلام کرد که او کماکان به مذهب سیک هندویی به صورت مخفیانه اعتقاد دارد و یک مسیحی متدیست نیست.

گزینه جانشینی ترامپ؛ ضد ايران، نزديك به اسراييل 
اما با این وجود بعدا از این سخن خود عذرخواهی کرد و گفت آن را یک شوخی در نظر بگیرید. هیلی همچنین در مقاله‌ای در ژوئن ٢٠١٠ در مجله نیوزویک نوشت، حقیقت این است که یک زن هندی می‌تواند یک پویایی جدید را به وجود بیاورد. او در مقاله خود در خصوص موانع نژادی و جنسیتی در امریکا سخن گفت و اعلام آمادگی کرد تا آنها را بشکند. وی افزود: اما این موضوع می‌تواند تبدیل به انگیزه برای گفت‌وگو میان قشرهای مختلف مردم شود و ما باید با فلسفه زندگی کنیم.

مدافع همه جز ترامپ

پس از تعیین دونالد ترامپ به عنوان نامزد نهایی حزب بسیاری از هیلی به عنوان شانس جدی معاون اول رییس‌جمهور نام بردند و در داخل تیم ترامپ خیلی‌ها از او یاد کردند اما در نهایت مایک پینس، فرماندار ایندیانا برای این سمت انتخاب شد.

در طول مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ٢٠١۶ نیکی هیلی یکی از طرفداران وفادار به ترامپ نبود، او در ابتدای رقابت‌های ریاست‌جمهوری از مارکو روبیو حمایت کرد و سپس با کناره‌گیری روبیو، پشت سر تد کروز ایستاد و او را تایید کرد. هیلی همچنین در طول رقابت‌های انتخاباتی به‌شدت از سیاست‌ها و صحبت‌های ترامپ در مورد ممنوعیت ورود مسلمانان به امریکا انتقاد کرده بود؛ موضوعی که از طرف دونالد ترامپ نیز بی‌جواب گذاشته نشد و در توییت خود در مارس ٢٠١۶ پاسخ داد: مردم کارولینای جنوبی از وجود نیکی‌هیلی خجالت می‌کشند.

نماینده امریکا در صحنه جهانی

هیلی در پایان رقابت‌های انتخاباتی در نهایت از ترامپ حمایت کرد و به او رای داد و به همراه سایر رای‌دهندگان به او جشن پیروزی گرفت و در جمع رهبران جمهوریخواه گفت: این ایده بسیار خوبی است که می‌توانیم یک حکومت واقعی را شروع کنیم. من می‌توانم به شما بگویم که پنج سال گذشته، حضور در واشنگتن یکی از سخت‌ترین قسمت‌های کاری من بوده است و این یک روز جدید است.

در تاریخ ٢٢ نوامبر٢٠١۶ دونالد ترامپ نیکی هیلی را به عنوان سفیر ایالات متحده در سازمان ملل انتخاب کرد. او نخستین زنی بود که به عنوان بخشی از دولت نوپای ترامپ معرفی شد. ترامپ در بیانیه‌ای عنوان کرد: فرماندار هیلی دارای پیشینه‌ای اثبات شده در خصوص جمع‌آوری افراد بدون توجه به زمینه و وابستگی حزبی در راستای حرکت به سوی سیاست‌های انتقادی و بهبود وضعیت ایالت خود بوده است. او رهبری بزرگی خواهد بود که ما را در صحنه جهانی نمایندگی می‌کند.

هیلی در پذیرش این پیشنهاد گفت: مفتخرم که رییس‌جمهور منتخب از من خواسته تا به تیم خود ملحق کند تا عشق به کشور را ارایه دهد. وی افزود: زمانی که رییس‌جمهور معتقد است که شما برای کمک به رفاه ملت خود در ایجاد موقعیت برای ملت ما در جهان سهیم هستید، این یک ندای بسیار مهم است که باید به آن توجه شود.

در تاریخ ٢۴ ژانویه ٢٠١٧ هیلی به عنوان نماینده ایالات متحده امریکا در سنا با ٩۴ رای موافق تایید شد و او از سمت فرمانداری کارولینای جنوبی برای خدمت در نقش جدید خود استعفا داد.

به جای اسراییل بر ایران تمرکز کنید!

نیکی هیلی را در حمایت از اسراییل می‌توان از تمامی سفرای پیشین امریکا در سازمان ملل سرآمد دانست. پس از تصویب قطعنامه ضد اسراییلی در شورای امنیت در روزهای پایانی دولت باراک اوباما، دونالد ترامپ به اسراییلی‌ها یک وعده داد و آن تغییر شرایط بعد از بیستم ژانویه ٢٠١٧ بود. اما این موضوع را می‌توان در مورد شخص نیکی هیلی بسیار ملموس دانست. به نظر می‌رسد نیکی هیلی قصد دارد خود را به عنوان سفیر ایالات متحده قهرمان حمایت از اسراییل نشان دهد. او در خصوص حمایت اسراییل کاملا هدفمند عمل می‌کند.

او اسراییل را از دستور کار شورای امنیت خارج می‌کند و در عوض می‌گوید این ایران است که اکنون اولویت دارد و چرا باید روی اسراییل تمرکز کنیم. او به‌شدت هماهنگ با دنی دنون، سفیر اسراییل در سازمان ملل است و با بنیامین نتانیاهو نیز روابط بسیار خوبی دارد.

او در مدت حضور خود در سازمان ملل نه‌تنها اجازه هیچگونه بحثی در خصوص اسراییل نداده بلکه فضای هرگونه انتقاد را نیز گرفته است و به‌شدت از آنها پشتیبانی می‌کند. او به صراحت در خصوص حمایت از اسراییل سخن می‌گوید و ملاحظات نمایندگان پیشین امریکا در سازمان ملل را ندارد.

گزینه جانشینی ترامپ؛ ضد ايران، نزديك به اسراييل 

او در ماه مارس در جمع حدود ١٨ هزار نفری لابی اسراییل در امریکا (AIPAC) خطاب به حاضران گفت: دوره جدیدی در روابط ایالات متحده و اسراییل آغاز شده است. در میان ازدحام جمعیت گفت: من کفش‌های پاشنه‌دار می‌پوشم، هرچند که برای سخنرانی مد نیست، اما به خاطر این است که اگر چیزی را اشتباه ببینم در هر لحظه به آن لگد بزنم.

ادعاهای شاخدار برای ضدیت با ایران

نیکی هیلی نگاهی به‌شدت ضد ایرانی دارد و از هر تلاشی برای اجماع جهانی علیه ایران دریغ نمی‌کند. او تاکنون موضوعات مختلفی را علیه ایران مطرح کرده اما نتوانسته نتیجه چندانی به دست آورد، زیرا برجام و قطعنامه ٢٢٣١ عامل جدی هستند تا به او اجازه ندهد آنگونه که می‌خواهد عمل کند. اما او منویات ذهنی خود را به راحتی علیه ایران بروز می‌دهد. هیلی در ماه گذشته میلادی در گزارشی مدعی شد که نگران است ایران سلاح اتمی به دست آورد و آنها را به گروه‌های تروریستی که تحت حمایت ضمنی روس‌ها هستند عرضه کند. سناریویی که شاید تنها از ذهن فردی مانند نیکی هیلی تراوش کند.

دیپلمات ارشد دولت ترامپ در گزارشی به کمیته فرعی مجلس نمایندگان گفت که او معتقد است که توافق هسته‌ای با ایران تحت حکومت اوباما تنها در دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای تاخیر ایجاد کرد. وی مدعی شد که این خطر وجود دارد که ایران بتواند این تکنولوژی را با گروه‌های تروریستی نیز به اشتراک بگذارد. موضوعی که ایران همواره آن را رد کرده است.

نماینده امریکا در سازمان ملل ادامه داد: آنها قصد دارند تا توانایی‌های هسته‌ای خود را ادامه دهند و ما فقط پول زیادی برای انجام این کار به آنها دادیم و نگرانی من این است که همه گروه‌هایی که می‌خواهیم آنها را شکست دهیم آنها باهم مرتبط هستند.

هیلی در ادامه خطاب به قانونگذاران امریکایی مدعی شد: ایران حمایت خود را از یک جفت سازمان تروریستی در مرزهای اسراییل افزایش داده است و این موضوع از طریق حجم پولی که به دنبال کاهش تحریم‌ها در توافق هسته‌ای برای ایران به وجود آمد کمک کرد. اما با این وجود او تصدیق کرد که ایران هیچ نقضی در معاهده هسته‌ای خود مرتکب نشده است. اما او اضافه کرد که ایران در حال توسعه توانمندی موشکی خود و طراحی موشک‌هایی با قابلیت حمل سلاح هسته‌ای است.

هیلی در ادامه تاکید کرد که تلاش‌های او برای تشدید مخالفت‌های بین‌المللی علیه ایران، با مخالفت و جلوگیری روسیه از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل مواجه شده است. او در ادامه گفت: بله، ما عاشق تحریم ایران هستیم و بله ما در مورد آن با صدای بلند صحبت خواهیم کرد و در خصوص آن کار را ادامه می‌دهیم و بله روسیه آن را وتو خواهد کرد.

سودای ریاست‌جمهوری

شاید اندکی زود باشد که بخواهیم در خصوص ریاست‌جمهوری نیکی هیلی در امریکا سخن بگوییم اما روند کاری او نشان می‌دهد که علاقه زیادی برای رسیدن به این سمت دارد و قصد دارد این پازل را یک به یک پر کند. در روزهای اخیر با توجه به بالا گرفتن اختلافات میان تیلرسون، وزیر خارجه امریکا و دونالد ترامپ، این موضوع مطرح شد که سکاندار اصلی سیاست خارجی امریکا هیلی است و بسیاری از او به عنوان جایگزینی برای تیلرسون یاد می‌کنند و حتی اکنون او را وزیر در سایه تیلرسون می‌نامند و این موضوع قطعا مورد حمایت دست راستی‌های امریکا نیز خواهد بود. اما نکته اصلی در این بین اینجاست که نیکی هیلی برنامه بلندمدت‌تری برای خود چیده است.

او اکنون ۴۵ سال دارد و تجربه زیادی در سیاست امریکا کسب کرده که کمتر کسی در امریکا آن را در اختیار دارد. دو دور نمایندگی مجلس، فرمانداری و اکنون نیز نمایندگی امریکا در سازمان ملل؛ هرچند که شاید هیلی برای رفتن به سازمان ملل یک قمار بزرگ را در زندگی کاری خود انجام داد اما به نظر می‌رسد این اقدام او با برنامه‌ریزی بود. هرچند ادامه عملکرد موفق او در فرمانداری کارولینای جنوبی می‌توانست عامل مهمی در ادامه موفقیت سیاسی او شود، اما نمایندگی سازمان ملل نیز تجربه‌ای دیگر را به اندوخته‌های او اضافه کند. از سوی دیگر هیلی از این طریق برای مردم امریکا بیشتر شناخته می‌شود، دوم اینکه تجربه بین‌المللی را کسب می‌کند که تا پیش از این در کارنامه سیاسی خود نداشت.

از طرفی نزدیکی جدی او با اسراییل را نیز می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد چرا که او خوب می‌داند نزدیکی به اسراییل در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا تا چه اندازه برای او تعیین‌کننده است. هیلی تمام مولفه‌های نامزد ریاست‌جمهوری امریکا را دارد که برای رای‌دهندگان جذاب باشد.

نخست اینکه او یک زن است و کماکان طلسم حضور یک زن در کاخ سفید شکسته نشده است. دوم اینکه او اصالتی هندی دارد که این موضوع نیز می‌تواند به مانند سیاهپوست بودن باراک اوباما به او در جلب آرا کمک کند و در آخر اینکه او تمام مدارج سیاسی در امریکا را طی کرده و تمام تفکرات جمهوریخواهان را می‌تواند به نوعی نمایندگی کند و در میان نخبگان حزب نیز فردی متبوع به نظر می‌رسد که می‌تواند شانس خود را برای رسیدن به ریاست‌جمهوری امریکا امتحان کند. اگرچه جمهوریخواهان با کمک دونالد ترامپ توانستند وارد کاخ سفید شوند اما آنها خود می‌دانند که ترامپ شخصیت متبوع آنها نبود و متوجه شدند که تا چه حد از فقر یک گزینه مناسب برای رویارویی با دموکرات‌ها مواجهه هستند. بنابراین نیکی هیلی می‌تواند گزینه نه‌چندان دور جمهوریخواهان برای ریاست‌جمهوری امریکا باشد.


منبع: برترینها

زنانی در کانون قدرت سینما

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر، مرجان فاطمی: یک گزارش درباره زنان صاحب نفوذ حال حاضر سینمای ایران که در میان آنها هم کارگردان دیده می شود، هم بازیگر و هم تدوینگر. این ۲۰ زن چطور به جایگاه فعلی رسیده اند و چرا می گوییم مهم هستند.

ابتدای هفته پاورلیست مردان سینمای ایران را منتشر کردیم. ۳۰ نفری که خواسته یا ناخواسته در جایگاه یایستاده اند که حرف شان در سینما خریدار دارد؛ از سلبریتی تا تهیه کننده، کارگردان و پخش کننده. این بار سراغ زنان منتقد سینما رفته ایم و درباره ۲۰ بانوی قدرتمند حال حاضر نوشته ایم. این لیست شامل بازیگر، کارگردان، تهیه کننده، پخش کننده و تدوینگر می شود. شاید نیاز به توضیح نباشد که کارمان در پرونده قبل راحت تر بود؛ آرایش سینمای ما، به ویژه در ارکان صنفی همچنان مردانه است و تاثیرشان به مراتب بیشتر از زنان. این اما ارزش پاورلیست را زیر سوال نمی برد؛ لیستی که البته با کمی اغماض قابلیت تغییر و تبدیل دارد.

ملاک، تاثیرگذاری فعلی سینماگران است (مستقیم و غیرمستقیم) وگرنه مگر می توان کسانی چون پگاه آهنگرانی، باران کوثری، هانیه توسلی، شبنم مقدمی، ویشکا آسایش و … را نادیده گرفت. می دانیم این دسته از خانم های بازیگر جایگاهی ارزشمند در سینما دارند و گزینه مطلوب غالب کارگردان ها هستند. به هر حال لیست ۲۰ سینماگر قدرتمند پیش روی شما است. کمی به گذشته آنها پرداخته ایم، سیر پیشرفت شان در سینما مرور شده و در آخر چرایی حضورشان در این لیست شرح داده شده است.

۱٫ رخشان بنی اعتماد (کارگردان)

 آغاز قدرتنمایی: نشانه های استعدادش در «خارج از محدوده» و «زرد قناری» دیده شد و اهل فن دانستند رخشان بنی اعتماد برای «ماندن و تاثیر گذاشتن» آمده. او در ابتدای راه پر کار بود و در فاصله ای کوتاه سه فیلم سینمایی ساخت. در عین حال ساخت مستند را هم فراموش نمی کرد.

زنانی در کانون قدرت سینما 

چطور قدرتمند شد: چهار سال پس از کارگردانی اولین فیلمش، پشت دوربین «نرگس» ایستاد؛ سال ۱۳۷۰، فیلم در جشنواره دهم فجر تحسین شد و خانم بنی اعتماد سیمرغ بهترین کارگردانی را دریافت کرد. بعد از این فیلم بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و پیگیران سینما با دقت بیشتر ساخته هایش را دنبال می کردند. حاصل نگاه نافذ بنی اعتماد به جامعه، فیلم هایی شد که هم جذابیت دراماتیک دارند و هم رسالت شان ورای سرگرمی است.

 وضعیت کنونی: بنی اعتماد موفق ترین کارنامه را در میان زنان کارگردان سینما دارد و شیر طلای ونیز برای «قصه ها» شاهدی است بر این مدعا. او چندی پیش در شاخه نویسندگی به آکادمی اسکار دعوت شد که موقعیت رشک برانگیزی است. بنی اعتماد همچنین به عنوان داور بخش افق های هفتاد و چهارمین دوره جشنواره فیلم ونیز انتخاب شد. مستندهای او را فراموش نمی کنیم که در عین تلخی، تاثیرشان برای بهبود کیفیت زندگی برخی سوژه هایش آشکار بوده. در وصف صلابت او همین بس که در مراسم بزرگداشتش اصغر فرهادی و رئیس دولت اصلاحات درباره اش صحبت می کنند.


۲٫ ترانه علیدوستی (بازیگر)

 آغاز قدرتنمایی: از همان ۱۷ سالگی و نقطه ورودش به سینما در نقش ترانه پرنیان فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» قدرتمند ظاهر شد و در همان سن و سال اولین سیمرغش را گرفت. بعد از آن برخلاف تمام دختران جوان آن سال ها وارد هر کاری نشد. بعد از سیمرغ، در دو فیلم «شهر زیبا» و «چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی بازی کرد و در هر دو نقش، نظر داوران جشنواره را جلب کرد.

 چطور قدرتمند شد: ترانه علیدوستی هیچ وقت بیراهه نرفت اما بعد از «درباره الی» تا اوایل دهه ۹۰ که دوباره با «پذیرایی ساده» و «آسمان زرد کم عمق» به چشم آمد و نامزد سیمرغ شد، در فیلم هایی بازی کرد که زیاد دیده نشدند. او در سال ۲۰۱۲ به عنوان داور جشنواره فیلم هانوی ویتنام معرفی شد و سال ۲۰۱۴ یکی از داوران جشنواره فیلم وژول فرانسه شد.

زنانی در کانون قدرت سینما 

 وضعیت کنونی: اوج قدرت علیدوستی از زمان «شهرزاد» اتفاق افتاد. او به عنوان ستاره اصلی سریال حسن فتحی آنقدر به چشم آمد که یک جورهایی اسمش را در صدر فهرست بازیگران زن ایرانی قرار داد. همزمان با این سریال، فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی و حضورش در جشنواره کن، توجه ها را به سمت او خیلی بیشتر کرد. اعتراض صریح علیدوستی به بی احترامی ترامپ نسبت به ایرانیان و عدم حضور در مراسم اسکار باعث شد که در رسانه های جهان هم وجهه مهمی پیدا کند. او مدتی است به یکی از فعال ترین شبکه های اجتماعی تبدیل شده و در هر زمینه ای موضع گیری می کند.


۳٫ منیژه حکمت (تهیه کننده، کارگردان و پخش کننده)

 آغاز قدرتنمایی: منیژه حکمت با طراحی لباس فیلم «گرندسینما» کارش را شروع کرد. فعالیتش را با منشی گری صحنه سه فیلم ادامه داد و بعد از آن در سمت برنامه ریز و دستیار کارگردان فعالیت هایش را پی گرفت. حکمت از جمله کارگردان هایی است که سر حوصله پشت دوربین آمد. سال ۷۹ «زندان زنان» را ساخت که تبدیل به یکی از پر سروصداترین فیلم های ایران شد. پیش از ساخت این فیلم تجربه تهیه کنندگی داشت و بعد از آن فعالیتش را در این زمینه، کارگردانی و نیز پخش ادامه داد.

زنانی در کانون قدرت سینما 

 چطور قدرتمند شد: خانم حکمت علاوه بر کار صنفی به طور جدی وارد عرصه تهیه کنندگی شد که کارنامه موفقی در این زمینه دارد. «ورود آقایان ممنوع»، «صداها»، «پوپک و مش ماشاالله»، «شهر موش ها ۲»، «چیزهایی هست که نمی دانی»، «شکاف» و «خماری» از جمله فیلم هایی است که نام او به عنوان تهیه کننده در تیتراژشان دیده می شود.

وضعیت کنونی: او مدیر موسسه بامداد فیلم است و در زمینه تولید و توزیع فعالیت می کند. منیژه حکمت بعد از چند سال دوری از کارگردانی، این روزها مشغول «جاده قدیم» است که خودش تهیه کرده و بازیگرانی مثل مهتاب کرامتی و آتیلا پسیانی در آن بازی می کنند. خانم حکمت از جمله سینماگرانی است که گرایشات سیاسی اش را علنی می کند و در عین حال ابایی ندارد که تندترین نقدها را علیه دولت بر زبان بیاورد. جمع این مشخصات از او سینماگری جسور و قدرتمند ساخته.


۴٫ فرشته طائرپور (تهیه کننده)

 آغاز قدرتنمایی: کارش را با نویسندگی برای کودکان شروع کرد و اولین فعالیت مهم اش در سینما تهیه کنندگی فیلم «گلنار» است. فرشته طائرپور تا الان ۱۲ فیلم تهیه کرده که غالبا با موضوع کودکان و نوجوان ساخته شده اند. او در کنار تهیه کنندگی، مدیر تولید، مجری طرح و نویسنده برخی آثار سینمایی هم بوده است.

زنانی در کانون قدرت سینما 

 چطور قدرتمند شد: مهم ترین اقدام طائرپور راه اندازی خانه ادبیات و هنر کودکان و نوجوانان است که فیلم های مهمی تولید کرده. او در کنار فعالیت های سینمایی، خیلی زود وارد کار صنفی شد و حتی عنوان نخستین داور زن جشنواره فجر را به نام خود زده. مهم ترین مسئولیت صنفی طائرپور، ریاست هیات مدیره خانه سینما در فاصله سال های ۷۹ تا ۸۱ است.

 وضعیت کنونی: فرشته طائرپور حالا با دو ویژگی شناخته می شود: تهیه کننده و مسئول. او رئیس کانون تهیه کنندگان است که به گفته خودش «با طراحی جدولی جهت محاسبه امتیازات، فرآیند پذیرش تهیه کنندگان متقاضی عضویت را نظام مند ساخته». او مشاور امور مالیاتی خانه سینما هم هست و گذر سینماگران زیاد به این مبحث می افتد. او به مسائل سیاسی هم علاقه دارد و در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فیلم تبلیغاتی اسحاق جهانگیری را تهیه کرد. «خانه قورباغه» به کارگردانی مسعود کرامتی، تازه ترین فیلم سینمایی است که فرشته طائرپور تهیه کرده.


۵٫ لیلا حاتمی (بازیگر)

 آغاز قدرتنمایی: با فیلم «لیلا»ی داریوش مهرجویی در سال ۷۵ به اوج قدرت رسید. او از پانزدهمین جشنواره فجر، برای این فیلم دیپلم افتخار گرفت و یک سال بعد همین موفقیت را در فیلم «شیدا»ی کمال تبریزی تکرار کرد.

چطور قدرتمند شد: حاتمی در مدت ۲۰ سال حضور در سینما، با کارگردان های بزرگی کار کرد و در این مدت، ۲۱ فیلم سینمایی بازی کرد، ۹ بار نامزد دریافت سیمرغ شد و دو سیمرغ گرفت. او بارها به عنوان داور در جشنواره های مختلف جهانی حضور پیدا کرد و سال ۹۱، از سوی وزیر فرهنگ و ارتباطات کشور فرانسه، لقب شوالیه را گرفت و سال ۲۰۱۴ یکی از ۹ داور اصلی جشنواره کن بود.

زنانی در کانون قدرت سینما

 وضعیت کنونی: با این که حاتمی معمولا در تمام فیلم هایش مورد توجه قرار می گیرد اما امسال در فیلم «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت الله یکی از متفاوت ترین نقش هایش را به نمایش گذاشت و به خاطر بازی اش فروش خوبی نصیب فیلم کرد. او امسال به همراه گلشیفته فراهانی، نازنین بنیادی، محمد رسول اف، هایده صفی یاری، بهمن قبادی و … برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شد. روایت است که بالاترین دستمزدها را می گیرد.


۶٫ مریلا زارعی (بازیگر)

 آغاز قدرتنمایی: بازی های مریلا زارعی در تلویزیون به چشم آمد اما «دو زن» نامش را بیش از پیش سر زبان ها انداخت. او خیلی زود توانایی اش را در بازیگری نشان داد و «سربازهای جمعه» شد نقطه عطف کارنامه او.

چطور قدرتمند شد: مریلا زارعی جزو بازیگرانی است که انتخاب های خوبش به مراتب بیشتر است و همین به کارنامه اش وزن داده. در این میان آنچه بر وجاهت او افزوده، همکاری با کارگردان هایی چون مسعود کیمیایی، اصغر فرهادی، ابراهیم حاتمی کیا و حسن فتحی است. زارعی بارها در جشنواره فجر و خانه سینما به خاطر نقش هایش تحسین شده که نمونه اخیر آن سیمرغ «شیار ۱۴۳» و «زیر سقف دودی» است.

زنانی در کانون قدرت سینما 

 وضعیت کنونی: آنچه گفتیم همه دلایل قدرتمند نامیدن مریلا زارعی نیست. بخشی از آن دلایل فرامتنی دارد که باید در روحیه شخصی این بازیگر جستجو کرد. او بدون تعارف نظرش را بیان می کند و برایش فرق ندارد مورد خطاب اصغر فرهادی و کمپینش درباره غزه یا فرج الله سلحشور است. حکم نمی دهیم اما هر بازیگری چنین نفوذی ندارد که در سیمرغ مسلم بازیگری دیگر شریک شود. نمی خواهیم توانایی خانم زارعی در خلق شخصیت یک زن افسرده فیلم «زیر سقف دودی» را نادیده بگیریم ولی جایی که لیلا حاتمی و «رگ خواب» هست در دادن تنها یک سیمرغ دودلی جایز نیست.


۷٫ نیکی کریمی (بازیگر)

آغاز قدرتنمایی: از سال ۶۹ و بازی در فیلم «عروس» یک مرتبه به چشم آمد و نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد. این موفقیت را پشت سر هم برای فیلم های «سارا»، «پری»، «روانی» و «دو زن» هم تکرار کرد.

چطور قدرتمند شد: سال ۸۱، بعد از بازی در حدود ۲۰ فیلم، بالاخره به طور همزمان برای «واکنش پنجم» و «دیوانه ای از قفس پرید» سیمرغ گرفت اما بعد از آن فیلم های چندان قابل قبولی بازی نکرد و یک جورهایی پرونده بازیگری اش دچار رکود شد تا این که نهایتا اوایل دهه هشتاد وارد عرصه کارگردانی شد و چهار فیلم ساخت اما فیلم هایش آنطور که باید مورد توجه داوران و منتقدان قرار نگرفتند. کریمی سال ۱۳۸۶ از داوران بخش فیلم کوتاه جشنواره کن بود.

زنانی در کانون قدرت سینما 

 وضعیت کنونی: او بعد از تجربه کارگردانی، داوری، ترجمه، انتشار کتاب و برگزاری نمایشگاه عکس، امسال به عرصه تهیه کنندگی هم وارد شد. البته پیش از این فیلم «شیفت شب» به کارگردانی خودش را تهیه کرده بود اما تجربه تهیه کنندگی برای اثر دیگری را نداشت. او در «آذر»، اولین تجربه کارگردانی محمد حمزه ای، به عنوان تهیه کننده حضور پیدا کرد و همزمان در آن بازی هم داشت. این فیلم موفقیت خاصی در جشنواره فجر به دست نیاورد و در نامه ای به هیات داوران جشنواره نسبت به این مسئله واکنش نشان داد. اخیرا حضور جنجالی او در یک فیلم تبلیغاتی نشان می دهد که دوران ستارگی او ادامه دارد.


۸٫ هدیه تهرانی (بازیگر)

 آغاز قدرتنمایی: از همان فیلم اولش یعنی «سلطان» مسعود کیمیایی به چشم آمد؛ در سال ۱۳۷۵٫ هدیه تهرانی سه سال بعد به خاطر «قرمز» فریدون جیرانی سیمرغ گرفت.

 چطور قدرتمند شد: هدیه تهرانی در بازیگری به پختگی رسیده بود که با پیشنهاد بهروز افخمی برای ایفای نقش سیما ریاحی در «شوکران» مواجه شد و نقطه عطف کارنامه بازیگری اش رقم خورد. او در ادامه نقش بد کم نداشت اما تا وقتی در سینما بود، ترک تازی می کرد. غالب فیلم هایش گیشه داشت و سخت پسندها بازی اش را تحسین می کردند. خانم سوپراستار کم کم از نفس افتاد و حالا روزگار بازگشت او به مسیر اصلی است.

زنانی در کانون قدرت سینما

 وضعیت کنونی: آنچه باعث شد هدیه تهرانی را در فهرست بانوان متنفذ سینمای ایران قرار دهیم، سه دلیل اصلی دارد؛ یکی کمکی است که همچنان نامش به گیشه می کند و سال پیش بخشی از فروش «آااادت نمی کنیم» به خاطر او بود. دیگری فعالیت های اجتماعی هدیه تهرانی است که چندی پیش درباره اش مفصل نوشتیم. او بی سروصدا مشغول پاسداری از محیط زیست است و خودش برای نجات آن آستین بالا زده مهم ترین دلیل اما منفعل نبودن در پروژه های سینمایی است. هدیه تهرانی به گواه آنها که در سال های اخیر با او همکاری داشته اند، «غالبا» شرط و شروط هایی برای انتخاب پارتنر و عوامل فیلم ها دارد و حین تولید فیلم ها نظراتش خریدار دارد. او همچنان دستمزدهای کلان می گیرد.


۹٫ فاطمه معتمد آریا (بازیگر)

 آغاز قدرتنمایی: اواسط دهه شصت با فیلم «جهیزیه ای برای رباب» خودش را به عنوان بازیگری درجه یک نشان داد. بعد از آن از سال ۶۷ تا ۷۲، چهارده فیلم بازی کرد که برای هفت تای آنها نامزد سیمرغ شد و پشت سر هم چهار سیمرغ از جشنواره فجر گرفت.

 چطور قدرتمند شد: از همان اواخر دهه شصت به عنوان چهره ای قدرتمند در سینما مطرح بود اما از سال ۷۲ تا ۸۲ که با «گیلانه» مجددا به قدرت برسد، آثار چندان شاخصی بازی نکرد و بعد از هم تا سال ۸۹ و بازی در «اینجا بدون من» حضور کمرنگی در سینما داشت، با این حال در جشنواره های مهم دنیا بارها به عنوان داور ظاهر شد و چهره ای بین المللی پیدا کرد. او سال ۲۰۱۴ در فیلم آذربایجانی «نبات» بازی کرد. این فیلم همان سال نامزد اسکار فیلم های خارجی زبان شد.

زنانی در کانون قدرت سینما

وضعیت کنونی: معتمد آریا با فیلم «آباجان» هاتف علیمردانی، امسال مجددا بازی اش، به چشم آمد. او نقش مادر پیر یک اسیر را در خانواده ای بی سر و سامان بازی کرد و به خاطر استفاده از لهجه آذری مورد توجه قرار گرفت. با این حال اما آباجان فروش خوبی نداشت و از سطح یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان بالاتر نرفت. امسال برای معتمد آریا سال ویژه ای بود. او امسال بالاخره بعد از سی و چهار سال توانست به شکل رسمی به عنوان داور در جشنواره بین المللی فیلم فجر حاضر شود؛ اتفاقی که تا پیش از این برایش نیفتاده بود.


۱۰٫ هایده صفی یاری (تدوینگر)

آغاز قدرتنمایی: فعالیت سینمایی را با صداگذاری فیلم «دخترک کنار مرداب» در سال ۱۳۶۸ آغاز کرد. هایده صفی یاری بعد از آن سراغ تدوین رفت. حدود چهار سال در این زمینه کسب تجربه کرده بود که تدوین فیلم «آژانس شیشه ای» به او پیشنهاد شد. اینجا بود که استعداد او به چشم آمد و اولین سیمرغ بلورین را از شانزدهمین جشنواره فیلم فجر به دست آورد. این همکاری برای حاتمی کیا هم دلچسب بود و بار دیگر تدوین فیلمش را به او سپرد. نتیجه «روبان قرمز» هم درخشان بود و جایزه بهترین تدوین جشنواره فجر را از آن خود کرد.

زنانی در کانون قدرت سینما

 چطور قدرتمند شد: درخشش هایده صفی یاری توجه ها را به سمت او جلب کرد و کارگردان های مطرح طالب همکاری با او بودند. حالا در کارنامه اش تدوین فیلم های کارگردان های شاخص کشورمان دیده می شود. اصغر فرهادی (چهارشنبه سوری، درباره الی، جدایی نادر از سیمین، فروشنده)، مانی حقیقی (پذیرایی ساده، اژدها وارد می شود)، داریوش مهرجویی (نارنجی پوش)، عزیزالله حمیدنژاد (اشک سرما) و …

 وضعیت کنونی: هایده صفی یاری همچنان در اوج است و جزو شلوغ ترین سینماگران ماست. او چندی پیش به عنوان یکی از چند سینماگر ایرانی برای عضویت در آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار دعوت شد. در کارنامه او چهار سیمرغ دیده می شد که رکورد تحسین برانگیزی است و نشان از اهمیت کار این تدوینگر دارد.

۱۱٫ مهناز افشار (بازیگر)

آغاز قدرتنمایی: سال ۷۸ به سینما وارد شد، اما تا ۸۲، فیلم شاخصی بازی نکرد تا این که با «سالاد فصل» فریدون جیرانی مورد توجه داوران و منتقدان قرار گرفت و برای اولین بار نامزد سیمرغ شد.

 چطور قدرتمند شد: افشار از سال ۸۹ شکل و شمایل انتخاب هایش را تغییر داد و از اینجا به بعد بود که بازی اش به چشم آمد. او در «سعادت آباد» مازیار میری سیمرغ بلورین گرفت و در «برف روی کاج ها» به کارگردانی پیمان معادی و «پل چوبی» مهدی کرم پور هم مورد توجه قرار گرفت. بعد از ازدواج با یاسین رامین، فعالیت هایش گسترش پیدا کرد و وجهه دیگری از خودش به نمایش گذاشت.

زنانی در کانون قدرت سینما 

وضعیت کنونی: با فیلم «نهنگ عنبر» سامان مقدم به همراه رضا عطاران در نقشی کاملا متفاوت ظاهر شد و حسابی ترکاند. فیلم فروش بسیار زیادی کرد و به فصل دوم رسید. در فصل دوم افشار حضور پررنگ تری داشت و خیلی بیشتر بازی اش به چشم آمد. مهناز افشار بعد از تجربه ناموفق «عشق تعطیل نیست» در شبکه نمایش خانگی، امسال در سریال «عاشقانه» منوچهر عادی برای این شبکه بازی کرد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. این اواخر در فیلم «دارکوب» بهروز شعیبی بازی داشت و حالا هم قرار است در فیلم «لس آنجلس – تهران» تینا پاکروان که از اواخر مرداد کلید می خورد حضور داشته باشد. او امسال به عنوان سفیر نیکوکاری موسسه خیریه گلستان فعالیتش را شروع کرد. به نظر می رسد پرونده مربوط به همسرش به جایگاه او لطمه نزده است. او به تازگی درباره حوادث روز اجتماعی، اظهارنظرهای صریح تری می کند.


۱۲٫ نغمه ثمینی (فیلمنامه نویس)

 آغاز قدرتنمایی: نغمه ثمینمی بیشتر از این که در سینما شناخته شده باشد، چهره مطرح تئاتر است. در واقع مهم ترین فعالیت های کارنامه نویسی ثمینی به نمایش هایش مرتبط می شود. او نمایشنامه های مهم و معتبری نوشته و بخش مهمی از آنها را به صورت کتاب منتشر کرده. ثمینی بارها به خاطر نمایشنامه هایش مورد تقدیر قرار گرفته. او برای سینما چهار فیلمنامه نوشت. «چوپان دروغگو»، «سه زن» و «طعم شیرین خیال». او در پروژه «خون بازی» رخشان بنی اعتماد به همراه سه نویسنده دیگر یعنی خود بنی اعتماد، فرید مصطفوی و محسن عبدالوهاب حضور داشت؛ فیلمنامه ای که نهایتا سیمرغ بهترین فیلمنامه را گرفت.

زنانی در کانون قدرت سینما

 وضعیت کنونی: نغمه ثمینی دو سال قبل سنگ تمام گذاشت و به همراه حسن فتحی، فیلمنامه «شهرزاد» را نوشت. آنطور که خودش در مصاحبه ای گفته، شیوه کارشان به این صورت بوده که حسن فتحی طرح اولیه را مطرح کرده و با هم به خلاصه سکانس ها رسیده اند. بعد فتحی این خلاصه ها را نوشته و از آن به بعد ثمینی نگارش آنها را کامل کرده. از آنجایی که سریال شهرزاد هم در فصل اول و هم در فصل دوم، به شدت مورد توجه قرار گرفت و به لحاظ محتوایی، کمترین گاف را داشت، بعد از حسن فتحی، همه نقش ثمینی را در خلق این اثر پررنگ دانستند. ثمینی کماکان درگیر پروژه شهرزاد است و قرار است. بعد از فصل دوم، شهرزاد ۳ را به همراه فتحی کار کند. روایت است که او برای نگارش فیلمنامه ها، دستمزد بالایی می گیرد.

بازی در زمین مردانه

این هشت زن هم نقشی فعال و تاثیرگذار در سینما دارند

به این هشت نفر باز هم می توان چند نام افزود. مثلا مرضیه برومند که فعلا تمرکزش را بر مسئولیت های اجرایی تئاتر گذاشته. درباره وجاهت او همین قدر کافی است که بدانیم در ماجرای اختلاف خندوانه ای ها بر سر مالکیت جناب خان او حکم بود. پوران درخشنده از بانوان فعال سینمای ما است که علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی هم می کند؛ نمونه تازه اش انیمیشن «آخرین داستان». یک نام دیگر را هم فراموش نکنیم؛ پریسا بخت آور. به رغم این که یک دهه است از کارگردانی فاصله گرفته. همچنان جزو زنان تاثیرگذار است. این تاثیرگذاری به واسطه مدیریت او در موسسه بامداد است که در زمینه آموزش فیلمسازی فعالیت دارد. یکی از مهم ترین اقدامات او برگزاری کارگاه فیلمنامه نویسی با حضور اصغر فرهادی است.

کتایون شهابی (پخش کننده جهانی)

نام کتایون شهابی سال پیش در رسانه های کشورمان زیاد دیده می شد. او داور جشنواره ۲۰۱۶ کن بود و همین باعث شد مورد توجه قرار گیرد. حتی بعد از دو جایزه ای که «فروشنده» از کن گرفت، برخی حضور شهابی در هیات داوران را بی تاثیر ندانستند. او علاوه بر این که تهیه کنندگی می کند، مدیرعامل موسسه رسانه بین المللی شهرزاد است و روز به روز نقشش در پخش فیلم های ایرانی پررنگ تر می شود.

زنانی در کانون قدرت سینما

شهابی در سال ۲۰۱۲ نیز شرکت فرانسوی نوری پیکچرز را در پاریس راه اندازی کرد که فیلم های «قصه ها»، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» و «ناهید» از فیلم های توزیع شده این شرکت هستند. او طی سال های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱ عضو هیات مدیره انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند ایران بوده است و در سال ۱۳۸۹ به عنوان صادر کننده نمونه خدمات فرهنگی و سینمایی که فعالیت های گسترده جهانی در معرفی و توسعه صادرات این بخش انجام داده، انتخاب شدم. شهابی دکترای ادبیات فرانسه دارد و این ویژگی از جمله فاکتورهای قدرت اوست.


تهمینه میلانی (کارگردان)

اولین کارگردانی است که فیلمش (آتش بس ۱) وارد باشگاه میلیاردی شد. این یعنی تهمینه میلانی می تواند فیلمی بسازد که مقبول گیشه باشد. پیش و پس از آن هم فیلم پرفروش داشته و احتمالا «ملی و راه های نرفته اش» که در نوبت اکران است.

زنانی در کانون قدرت سینما 

به فروش قابل توجهی برسد. تهمینه میلانی حتی برای کسانی که سینما را به شکل حرفه ای پیگیری نمی کنند، نامی آشنا است، دلیل اصلی این ماجرا به نظرات تند و تیزش درباره مردان و نوع نگاهی که به آنها در فیلم هایش دارد، باز می گردد. خانم میلانی در سال های اخیر کمی از برندگی کلام پیشین فاصله گرفته و سعی کرده به کار فیلمسازی اش برسد. به ویژه آن که سه سال پیش به خاطر انتشار فیلمنامه «شهرزاد» به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بود و خاطره زندان رفتن در سال ۸۱ به خاطر ساخت «نیمه پنهان» برایش زنده شد. درباره وجاهت میلانی همین بس که بهترین های سینمای ایران در فیلمش بازی می کنند. او با ساخت ۱۴ فیلم سینمایی پرکارترین کارگردان زن سینمای ما است.


نگار اسکندرفر (تهیه کننده و مدیر موسسه کارنامه)

حوزه فعالیت نگار اسکندرفر به سینما محدود نمی شود. او مدیر موسسه کارنامه است که فعالیت های سینمایی یکی از زیرشاخه های آن به حساب می آید. در این موسسه چهره های بنامی مشغول تدریس رشته های مختلف سینما بوده و هستند؛ از جمله اصغر فرهادی، زنده یاد عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، حسن فتحی، مهتاب، نصیرپور، رویا تیموریان، محمد رحمانیان، ابوالحسن تهامی و … اسکندرفر تهیه کننده چند مستند و فیلم «روز مبادا» بوده و به عنوان سرمایه گذار و مجری طرح با اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» همکاری داشته است.

زنانی در کانون قدرت سینما 

همان فیلمی که بانک پاسارگاد به عنوان سرمایه گذار در تولید آن شریک بود و بعد از آن در چند فیلم دیگر هم سرمایه گذاری کرد. نمی توان نقش خانم اسکندرفر را در شکل گیری این اتفاق نادیده گرفت. مجموعه کارنامه با مدیریت او تاکنون استعدادهای فراوانی را کشف و به سینمای ایران معرفی کرده است. در این موسسه بیش از ۶۰۰ فیلم کوتاه داستانی و مستند توسط هنرجویان ساخته شده است.


مستانه مهاجر (تدوینگر و تهیه کننده)

از تدوینگران پر کار سینمای ما است که کارش را از ابتدای دهه ۸۰ شروع کرد. مستانه مهاجر در سال های اخیر در کنار حرفه اصلی، تهیه کنندگی و سرمایه گذاری فیلم ها را هم تجربه کرده. او سرمایه گذار «خنده های آتوسا» (علیرضا فرید)، «هلن» (علی اکبر ثقفی) و «اسرافیل» (آیدا پناهنده) است و تهیه کنندگی فیلم آخر یعنی «اسرافیل» را هم بر عهده داشته.

زنانی در کانون قدرت سینما 

چندی پیش هم پروانه ساخت فیلم سینمایی «زالاوا» به تهیه کنندگی او و کارگردانی ارسلان امیری صادر شد. (امیری فیلمنامه ویلایی ها و اسرافیل را نوشته) خانم مهاجر در فاز تازه حرفه اش بیشتر با کارگردان های تازه نفس همکاری داشته و به نظر می رسد به زودی جزو تهیه کنندگان پرکار شود. نکته جانب دیگر درباره مستانه مهاجر همکاری های مشترک با همسرش، پژمان بازغی است. نمی دانیم از سر تصادف این اتفاق رخ داده یا جزو پیش شرط های یکی از این دو است، به این معنی که غالب فیلم هایی که مهاجر تدوین می کند. پژمان بازغی جزو بازیگران آن است.


مهتاب کرامتی (بازیگر)

بعد از تثبیت در سینما، تلاش کرده در کنار بازیگری وجهه ای دیگر هم از خود به نمایش بگذارد. مهتاب کرامتی سال هاست به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف فعالیت می کند و البته دلبسته این مسئولیت است. خانم کرامتی سال پیش تجربه ای تازه به دست آورد و آن هم تهیه کنندگی مستند «صفر تا سکو» است که اتفاقا در جشنواره مستند تحسین شد.

زنانی در کانون قدرت سینما 

کرامتی امسال فیلم «تیک آف» را روی پرده داشت؛ منتها نه به عنوان بازیگر، بلکه در مقام سرمایه گذار. جمع این تجربیات نشان می دهد کرامتی به جایگاهی رسیده که می تواند نفر اصلی یک پروژه باشد. از آن طرف او در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر، مشاور هنری دبیر (محمد حیدری) بود که نشانه دیگری است از جایگاه ویژه این بازیگر. مهتاب کرامتی «فعلا» در فهرست علاقه مندی هایش بازیگری را در گیشه جستجو نمی کند و فیلم هایی بازی کرده که «خاص» هستند. سال پیش «ماجان» و «مرداد» و این روزها «جاده قدیم» پروژه های این بازیگر هستند.


تینا پاکروان (تهیه کننده، کارگردان و بازیگر)

تینا پاکروان را می شود یکی از زنان همه فن حریف سینمای ایران معرفی کرد. پیش از این که به عنوان بازیگر، نویسنده، کارگردان یا تهیه کننده معروف شود، در سینمای ایران به عنوان چهره پرداز، مدیر تولید، منشی صحنه، مدیر برنامه ریز، مجری طرح و … فعالیت داشت و کنار دست کارگردان های مطرحی مثل بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و … کار را یاد گرفت.

زنانی در کانون قدرت سینما

سال ۹۲ برای اولین بار وارد عرصه نویسندگی و کارگردانی شد و فیلم اپیزودیک «خانوم» را ساخت. بعد از آن در «یحیی سکوت نکرد»، تهیه کنندگی را تجربه کرد و مجددا سال ۹۴ فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» را به تهیه کنندگی خودش کارگردانی کرد. او حالا به عنوان بازیگر، کارگردان و تهیه کننده شناخته می شود و همین پارسال در فیلم «خانه کاغذی» مهدی صباغ زاده به عنوان تهیه کننده ظاهر شد و خودش هم در آن بازی کرد. پاکروان قرار است اواخر مرداد «لس آنجلس – تهران» را با بازی مهناز افشار، گوهر خیراندیش و … به عنوان فیلم سومش کلید بزند.


نرگس آبیار (کارگردان)

فعالیت کارگردانی اش را از سال ۹۱ شروع کرد و در این مدت سه تا فیلم ساخت. «شیار ۱۴۳» به تنهایی کافی بود تا جای پای او در سینمای ایران سفت شود. این فیلم سروصدای عجیبی در سینما به راه انداخت و مورد توجه طیف های مختلف فکری قرار گرفت. این فیلم در جشنواره های مختلف جهانی مثل استرالیا، روسیه، هند، کره جنوبی و … هم برگزیده شد. بعد از شیار، او با «نفس» به میدان آمد؛ فیلمی جذاب و پر از ریزه کاری که به اندازه شیار مخاطبانش را هیجان زده نکرد.

 

 زنانی در کانون قدرت سینما

با این حال در جشنواره های جهانی مورد توجه قرار گرفت. او حالا تصمیم دارد خودش را در تلویزیون هم محک بزند و وارد عرصه سریالسازی شود. آبیار با همکاری سازمان اوج، قرار است سریال «دختر شینا» را بر اساس کتابی با همین نام و درباره زندگی همسر شهید حاج ستار ابراهیمی کارگردانی کند. طبیعتا با ورود به تلویزیون، آبیار کماکان موقعیت اش را به عنوان یک کارگردان زن دفاع مقدس حفظ می کند.


پریناز ایزدیار (بازیگر)

پیشرفتش چشمگیر و قابل تحسین است. پریناز ایزدیار بعد از چند تجربه نه چندان موفق با فیلم «پنج کیلومتر تا بهشت» خودی نشان داد و «زمانه» حسن فتحی در سال ۹۱ شهرتش را افزون کرد. پس از آن در چند نقش کوتاه سینمایی دیده شد تا این که «ابد و یک روز» و «شهرزاد» در سال ۹۴ فرصتی ویژه در اختیار او قرار دادند. پریناز ایزدیار در دو نقش کاملا متفاوت توانایی اش را به رخ کشید و برای فیلم «ابد و یک روز» سیمرغ گرفت.

زنانی در کانون قدرت سینما

نام سمیه هم سر زبان ها افتاد و به شیرین «شهرزاد» گره خورد. ایزدیار بعد از این دو تجربه خاص، مترصد تکرار اتفاق مهم دیگری است که فعلا با سری دوم «شهرزاد» و فیلم هایی که بازی کرده، محقق نشده است. او «یک روز بخصوص» و «ویلایی ها» را امسال روی اکران داشت که گیشه موفقی نداشتند و «تابستان داغ» او در حالی آماده اکران می شود که به فروش بالای آن امیدی نیست. هیچ کدام هم در جشنواره برای این بازیگر رهاوردی نداشتند اما نمی توان جایگاه مهم و آینده امیدوار کننده او را نادیده گرفت.


منبع: برترینها

ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

هفته نامه کرگدن – سیدعلی میرفتاح: نام ایرج میرزا امروز مترادف شوخی های وقیحانه است، عبید زاکانی هم همین گرفتاری را دارد و تصور عمومی از او این است که دائما مشغول شوخی های هجده سال به بالا بوده است.

«مرّوا باللغو مرّوا کراما»/ قرآن مجید

آن ها که ایرج میرزا را از نزدیک می شناختند، همه شان گواهی داده اند که او فوق العاده مبادی آداب بوده و هیچ حرف زشتی از دهانش در نمی آمده. حتی بی ادبی معاشرینش را تاب نمی آورده و سریع عکس العمل نشان می داده. مشهور است یک بار پسرش حرفی خلاف ادب می زند و ایرج در جمع با او برخورد می کند و رعایت ادب را جزو ضروریات آداب معاشرت بر می شمرد. مع ذلک نام او امروز مترادف رکاکت کلام و شوخی های وقیحانه است.

 ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

سلف او مولانا عبید زاکانی هم همین گرفتاری را دارد و تصور عمومی از او این است که دائما مشغول شوخی های هجده سال به بالا بوده است. در فضای اینترنت شعارهایی سست و رکیک و مسخره را به اسم او دست به دست می کنند و به شوخی های بی مایه ای که منتسب به او یا به ایرج است، می خندند. البته وضع عبید تا حدودی بهتر است، زیرا در مکتبخانه های قدیم بعضی از آثار او را درس می دادند و حکما نیز کریمانه در پندها و اشعار او نظر می کردند؛ اما ایرج با نظام آموزشی جدید همزمان شد و جز شعر مادر و علیمردان خانش، به مدرسه ها راه نیافت.

احتمالا اگر ایرج آینده را می دید، در روش و منشش تجدیدنظر می کرد؛ لااقل یکی، دو شعر را از جلوی دست محمدجعفر محجوب بر می داشت. عبید هم عجیب است که متفطن این معنا نبوده که بعضی شعرها و جملات قصار می تواند حجاب فکر و اندیشه شود…

هجو مغناطیس پرقدرتی دارد که شاعران در برابرش مقاومت خود را از دست می دهند. این که در محیطی نسبتا بی خطر شاعر بتواند مخالفینش را به خاک سیاه بنشاند، فرصتی نیست که بشود از دستش داد و قدرش را ندانست. برای همین تقریبا همه شاعران در وادی هجو طبع آزمایی کرده اند و دوست و دشمن خود را، به خصوص دشمن خود را نواخته اند، اما اکثرا آن قدر هوشیار بوده اند که نگذارند به هجو معروف شوند.

خیلی ها از محمدعلی فروغی گله مندند که چرا المضحکات را از کلیات سعدی کنار گذاشته و نمونه ای از شوخی های نسبتا رکیک سعدی را نیاورده؛ اما حقیقت این است که فروغی کار هوشمندانه ای کرده و شأن شاعر را حفظ کرده. چه المضحکات از سعدی باشد و چه نباشد، حذفش آسیبی به بلندآوازه ترین شاعر نمی زند، بلکه حجابی را هم از سر راه شناخت او بر می دارد. فوق فوقش اهل فن می توانند بروند آن چند شعر و چند حکایت نسبتا سست را از جای دیگر پیدا کنند و بخوانند و تحلیل کنند یا لذت ببرند.

هجو منسوب به فردوسی هم، همو که می گویند برای سلطان محمد سروده، می تواند حجابی بر فهم شاهنامه باشد. عموم شاعران البته خوش اقبال تر از ایرجند. آن ها هرکدام شعری دارند، کتابی دارند، آثاری دارند که در عالم نام آورشان کرده.

عنصری هجو کم نگفته، اما کسی او را در بادی امر به هجاگو نمی شناسند. ما اول با مسعود سعد به واسطه حبسیاتش آشنا می شویم، بعد هجاهایش را هم می خوانیم. حتی سیحون و جیحون هم با این که دستی قوی در هجو داشته اند، به قصایدشان شهره اند.

انوری هم همین طور. اما کار ایرج برعکس است. شاید هم محمدجعفر محجوب معامله خوبی با او نکرده که باعث شده کتابخوان های ایرانی ایرج را به نام بی ادبی هایش بشناسند. شاید هم از اقتضائات روزگار ما این بوده که همه ما اول شعرهای بی ادبی ایرج را بخوانیم، بعد اگر دست داد، اشعار دیگرش را از نظر بگذرانیم. یک احتمال دیگر هم هست که اثبات و ابطالش ممکن نیست، اما گفتنش هم ضرر ندارد.

 ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

من معتقدم که آه عارف در عالم موثر افتاد و ایرج زیر پرده ای ضخیم از بی ادبی و رکاکت محجوب ماند. عارف شاعر درجه یکی نبود و شاعران هم روزگارش به دیده تحقیر در تصنیف سازی اش نظر می کردند. به لحاظ سیاسی هم ایده های فوق العاده ای نداشت. با این حال به موسیقی ایرانی و به مشروطه خواهی خدمت هایی کرد که مأجور است. در واقع سزاوار نبود که ایرج با آن هجو بلند کمر او را بشکند و در عالم شعر و شاعر چنین بی آبرویش کند. عارف بدعاقبت شد و تقریبا از هستی ساقط شد.

سال ها بعد به همت اهل موسیقی بود که نام عارف بر سر زبان ها افتاد، ما در زمان حیاتش گرفتار بدفرجامی شد. بخشی از این بدفرجامی به منش و روش او بر می گشت. جنون هنری اش کار دستش می داد و گرفتارش می کرد، اما احتمالا این حجم از افسردگی و نکبت، حاصل شوخی/ جدی نابجای ایرج بود. چو بد کردی مباش ایمن ز آفات که واجب شد طبیعت را مکافات.

بابت آن بدی، ایرج نیز با این همه نبوغ و سلاست و بلاغتش تبدیل شد به نمادی از شوخی های بی مزه جنسی در بین عوام. ایرج شأنش این نبود که دیوانش کنار پیاده رو و به صورت قاچاق خرید و فروش شود، اما از بد حادثه گرفتار نفرین رفقایش- خصوصا- عارف شد و به جای این که شاعری رسمی شمرده شود، در زمره امور یواشکی و قاچاق و زیرزمینی قرار گرفت.

البته ایرج در بین خواص این قدرها هم بدنام نیست که در بین عوام. اهل ذوق و معنی در چند شعر معروف ایرج گیر کرده اند و خود را از او محروم نکرده اند. بلکه در بسیاری موارد او را به دیده تحسین نگریسته اند. با این حال ایرج کماکان مهجور و مظلوم است.

ایرج شعر خوب کم ندارد و در مرثیه سرایی، الحق و الانصاف در دوره معاصر، شاعری به پای او نمی رسد. زهره و منوچهر او نه تنها از نظامی- این سخن پرداز نامی- کم ندارد، بلکه از حیث تصویر و خیال، ناب تر و هنرمندانه تراست. خدایی نکرده شان و منزلت نظامی را پایین نمی آورم، بلکه می خواهم عرض کنم که ایرج زبانی قابل مقایسه با این ستاره نورانی آسمان ادبیات دارد و اسب سرکش خیالش ما را به وادی هایی می برد که کسی آن جاها نرفته؛ اما سوال این جاست که چرا کسی زهره و منوچهر را جدی نرفته و چرا این مثنوی برای خودش جایی پیدا نکرده؟

خدا رحمت کند منوچهر احترامی را. یک بار از او همین سوال را کردم و با ذکر ابیاتی از زهره و منوچهر پرسیدم چرا این شعر این قدر مهجور است؟ احترامی جوابی داد که به نظرم مربوط به راز ماندگاری ادبیات است. گفت نظامی لایه های عمیق تر دارد. نظامی در داستان هایی که تعریف می کند، متوقف نمی ماند. از ظاهر داستان های نظامی می توان به عمق رفت و معانی عرفانی را فهم کرد.

نظامی لیلی و مجنون تعریف می کند، اما ما را راهنمایی می کند به نسبت عاشق و معشوقی بنده با معبود؛ ما را دلالت می کند به باطنی که در اصل، باطن این عالم است: عشق. اما عیب ایرج این است که در همین زهره و منوچهر می ماند و نهایت عمقی که پیدا می کند، منحصر به طعنه های سیاسی است.

با این که ایرج بر ادبیات فارسی و ادبیات عرب مسلط است، با این که از ادیب نیشابوری نکته هایی بس بدیع آموخته، با این که اشعار متقدمین فارسی زبان را به نیکویی خوانده و از حفظ شده، اما خوب یا بد بهره ای از عرفان ندارد، بلکه حوصله عرفان ندارد و اصل و فرع حرفش چیز دیگری است. بخشی از این عرفان گریزی مال روزگار تازه ای است که هوای دیگری در سر مردم افتاده.

در مواجهه با غرب، عموم ملت، اعم از شاه و گدا، خاص و عام، باسواد و بی سواد، سودای غربی شدن به جانشان افتاد و در برابر تمدن غربی اعتماد به نفسشان را از دست دادند. ایرج از عمق جان- احتمالا از باری تعالی- سوال می کند: «میان موسیو و آقا چه فرق است/ که این در ساحل آن در دجله غرق است؟» تصورش این است که موسیوها دارند عشرت می کنند، اما آقاها گرفتار محنت و عسرتند.

 ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

شبیه به همین سوال را چند قرن جلوتر باباطاهر از چرخ گردون می پرسد. یا لااقل منسوب به باباطاهر است که او در چند و چون آفرینش حیران است و نمی فهمد چرا یکی را خداوند صد ناز و نعمت بخشیده و دیگری را نان جو، آلوده در خون داده است. بحث غرب و شرق نیست، بلکه بحث نوع جنس آدمیزاد است.

شبیه به این سوالات را عطار هم می پرسد، اما در دوره جدید تصور عمومی این است که «م» جزو بدبخت بیچاره های عالمیم و اروپاییان گردن فراز جزو خوشبخت های عالم. طبیعی است کسی با این نگاه نمی تواند تعلقات عارفانه داشته باشد و خداوند را در پس اشیاء و امور ببیند. ایرج عارف نیست،

سهل است از عرفان گریزان است و دنبال مفری می گردد تا خود را به ظاهر و باطن غرب بیالاید، بلکه بیاراید. منتهی تعلقات ادبی- اخلاقی او مانع از آن است تا تمام و کمال غربی شود. منحر به ایرج هم نیست. همدوره ای های او نیز گرفتار زنجیرهای ناپیدایی هستند که نمی گذارد از این جا بکنند و به آن جا برسند. وضعیت بلاتکلیفی و بینابینی ایرج و همدوره ای هایش هنوز هم با ما هست. بریدن از سعدی و سنایی و عطار و حافظ و مولانا ساده نیست. همین طور بریدن از تعلقات مذهبی.

تازه وقتی ایرج مرثیه بار سیدالشهدا می سراید، می فهمیم که چقدر وابستگی او به مذهب جدی است. او چند شعر هم در نعت پیامبر (ص) و مدح امیرالمومنین (ع) دارد. اکثر این مدایح مربوط به روزگار جوانی او هستند، اما گواهی می دهند که باورهای مذهبی او جدی و عمیقند.

حتی وقتی به لحاظ نظری و ظاهری دست از این باورها می کشد، باطنا نمی تواند؛ بقیه هم نمی توانند. در دوره قاجار چیزی مثل عذاب وجدان هم به سراغ روشنفکرها می آید. گویی آن ها از قرآن و پیامبر (ص) شرم دارند که بخواهند به امت نصارا تأسی کنند. خیلی ها برای گریز از این عذاب وجدان و دور کردن شرم از خود سعی کرده اند بین مفاهیم غربی و اسلام آشتی برقرار کنند. رساله مجدیه نمونه ای است از این تلاش که بگویند همه این حرف های متمدنانه غربی، اصلش در اسلام هست. این تلاش هنوز هم پی گرفته می شود، هر چند بی حاصل است و به جایی نمی رسد.

ایرج چند جا همین گفتمان را پی می گیرد و اروپایی ها را مسلمان تر از مسلمانان هم روزگارش معرفی می کند؛ اما این حرف پر و پایی ندارد و چیزی از تعارض سنت و مدرنیسم کم نمی کند.

 ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

ایرج بعد از این که حرف های خطرناک و بی مبنا می زند، به توصیه بزرگان خیرخواه مشهد چند مرثیه برای امام حسین (ع) می سراید، بلکه از خود دفع خطر کند. حتی در مذمت شراب قطعه ای می سراید که مورد پسند علما واقع می شود با این که انگیزه این شعرها فرار از خشم عزاداران است، اما انگیخته چنان ارزشمند و عالی و اثرگذار است که نمی شود گفت برای رفع تکلیف و دفع خطر سروده شده.

یکی از مرثیه ها با این مطلع شروع می شود که: «رسم است هر که داغ جوان دید دوستان/ رافت برند حالت آن داغدیده را». این مرثیه چنان دلنشین و غمبار و ادیبانه است که حتی سنگدل ترین شنونده را به گریه وا می دارد.

از صحت و سقم روایتی که می خواهم بکنم، بی خبرم- العهده علی الراوی- اما از مضمون کلام چنین بر می آید که قرین صحت است. یکی از علما تعریف می کند که علامه طباطبایی بیتی از این مرثیه را می خوانده، در حالی که اشک می ریخته، می گفته کاش می شد تمام ثواب المیزان را می دادم و در ازایش ثواب همین یک بیت را می گرفتم.

بیت مورد نظر علامه این بوده است: «بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد/ آتش زدند لانه مرغ پریده را». این بیت، بلکه این مرثیه نمی تواند از عمق جان سروده نشده باشد. آن ها که با شعر سر و کار دارند و تجربه شاعری را از سر گذرانده اند، عرض مرا گواهی می دهند که به صرف جا به جا کردن کلمات و معماری واژه ها نمی شود چنین شعر نابی سرود.

این شعر از آن شعرهایی است که جز به مدد سروش غیبی امکان صدور ندارد. من نمی خواهم به اعتبار یک مرثیه ایرج را تطهیر کنم. ایرج آمیخته ای است از خوبی ها و بدی ها. یک جایی به خاکی رفته و رای هایی سست و بی وجه صادر کرده، یک جاهایی هم حق بر زبانش کلماتی حکیمانه و تاثیرگذار جاری کرده… در مثنوی معروف «انقلاب ادبی» به خوبی می توان درون متلاطم ایرج را دید.

در یک بندی او با خدای خود مجادله می کند و زبان به شکوه باز می کند. شکوه اش از جنس مردی است که دلتنگ است و راه به جایی نبرده و نمی برد: «کاش مرغی شده پر باز کنم/ تا لب بام تو پرواز کنم». حال ایرج در این مثنوی عجیب است. به هر آنچه می خواسته نرسیده، از آنچه بوده نیز جدا افتاده. در این وضعیت رقت بار، خیلی از ماها با او شریکیم. او زبان جمعی ما هم هست. از یک طرف دستمان از دنیا کوتاه است، از طرف دیگر در این وانفسا تنها مانده ایم، به هیچ کجا نرسیده ایم و با هیچ چیز هم آرام نمی شویم.

حتی افیون و الکل هم خاصیتشان را از دست داده اند. ما نه فقط خودمان با خودمان بر سر جنگیم، بلکه عالم همه با ما بر سر جنگ است. یوسفعلی میرشکاک در شرح نسبت خودش با عالم تعبیری داشت که به نظرم وصف حال خیلی ها از جمله ایرج است: «ستیز با خویشتن و جهان». در برابر جهان، ناکام، از خود ناراضی، از عوام گله مند، از سنت رانده شده و… ایرج پدرش را از دست می دهد، خیلی زود پشت و پناهش میرزا نظام گروسی نیز می میرد و تنهایش می گذارد. به اسم، شازده است و لقب پرطنین جلال الممالک را به یدک می کشد، به رسم اما در شش و بش زندگی اش مانده، از عهده هیچ امری بر نمی آید.

 ایرج میرزا مترادف با شوخی های وقیحانه نیست!

حتی از اسب راهوار هم بی نصیب است. اگر می خواهید حال ایرج را دریابید، در مقدمه محجوب نامه ای را بخوانید که شاعر تمنای وام خرید خانه کرده است. شبیه به همین تعبیرات را در انقلاب ادبی هم می گوید. این ابیات را دقت کنید، می بینید وصف حال ما هم هست: «بعد سی سال قلم فرسایی/ نوکری، کیسه بری، ملّایی// باز هم کیسه ام از زر خالی است/ کیسه ام خالی همت عالی است…»

بعد رو به بزرگانی که نیستند و عصرشان سرآمده و دوره شان سپری شده، می گوید: «این بزرگان که طلبکار منند/ طالب طبع گهربار منند// کس نشد کم ز غم آزاده کند/ فکر حال من افتاده کند// در دهی گوشه باغی بدهد/ گوسفندی و الاغی بدهد// نگذارد که من آزرده شوم/ با چنین ذوق دل افسرده شوم…»

ایرج حتی از حیث تاریخی هم در بلاتکلیف ترین وضع ممکن به دنیا آمد. او در عصری زیست که نه سنت قدما پا برجا بود و نه روزگار جدید توانسته بود همه چیز را عوض کند. حقیقتا این همه ذوق و طبع و دانایی می توانست شاعری یگانه- اما مربوط به دوران کهن- بیافریند، ولی جبر روزگار از او چیزی ساخت که خودش هم دوست نداشت… چه بسا چاره ای هم جز هجو و شوخی با این و آن نداشت.

مثلا ملک الشعرا که این همه شعر جدی گفت، چه کرد و کجا را گرفت؟ کجا توانست منشأ اثر شود؟ او هم شاعری در زمانه عسرت بود که در همه مراتب زندگی سرش به سنگ خورد و ناکام ماند.  نابغه ناکام چه کند اگر به دیده طعن و تسخر در عالم ننگرد؟ می دانم این سخن برخورنده است، اما باور کنید ملک هم شوخی هایش به جدی هایش می ارزد. در عصر فروبسته، شاعر چه می تواند بکند جز مزاح با این و آن؟ شاعران در زمانه عسرت راهی ندارند جز حدیث مکرر و ملامت بار نفس درمانده خویش و جز پناه بردن به وادی ناامن هجو و هزل و مطایبه و شوخی.


منبع: برترینها

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

– فرزاد مظفری: جری لوییس یکی از مشهورترین بازیگران کمدی تاریخ سینما شنبه ۲۸ مرداد در ۹۱ سالگی درگذشت. لوییس در اوج فعالیت حرفه‌ای جزو گرانترین و محبوب‌ترین ستاره‌های هالیوود بود که آثارش در ایران با دوبله حمید قنبری طرفداران بسیار داشت. حالا با درگذشت لوییس که از آخرین بازماندگان دوران اسطوره‌های کمدی محسوب می‌شود٬ فرصت آن رسیده که از برخی کمدین‌های سرشناس که همچان در قید حیات هستند یادی شود و همچنین خاطرات خوش شاخص‌ترین چهره‌های مطرح سینمای کمدی مرور شود٬ مروری بر زندگی بزرگانی که در تمامی دوران کاری خود صدای قهقهه را در سالن‌های سینما بلند کردند.

بنابراین با این فرض که پیش و پس از جری لوییس بازیگران بسیاری در عرصه کمدی درخشیده‌اند نگاهی به زندگی برخی از شاخص‌ترین چهره‌های کمدی از سال‌های دور تا امروز صورت می‌گیرد.

باستر کیتون

جوزف فرانک کیتون هنرپیشه سرشناس آمریکایی سال ۱۸۹۵ در کانزاس به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو بازیگر بودند و از این روی کیتون در کودکی وارد عرصه بازیگری شد. «ژنرال»، «استیمبوت بیل جونیور» و «هفت شانس» برخی از فیلم‌های مشهور باستر کیتون است.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

او آخرین فیلمش با عنوان «رویدادی بانمک در مسیر فروم» را در حالی ساخت که مبتلا به سرطان شده بود. کیتون سال ۱۹۶۶ از دنیا رفت.


چارلی چاپلین

با شنیدن کمدی در سینما بی‌شک نخستین نام در ذهن بسیاری چارلی چاپلین کمدین مشهور انگلیسی است. او را در کاراکتر ولگرد با آن کت‌وشلوار مندرس و عصای معروف نمی‌توان نادیده گرفت. او نویسنده، کارگردان، آهنگساز، تهیه‌کننده و بی‌شک نماد سینمای صامت بود.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

چاپلین سال ۱۸۸۹ در لندن به دنیا آمد و سال ۱۹۷۷ در سوییس از دنیا رفت. از مشهورترین فیلم‌های او می‌توان به «عصر جدید»، «جویندگان طلا»، «روشنایی‌های شهر» و «دیکتاتور بزرگ» اشاره کرد.


نورمن ویزدوم

نورمن ویزدوم یکی از کمدین‌های سرشناس انگلیس است که در دهه‌های نخست قرن بیستم توانست صدای خنده را در سالن‌های سینما بلند کند. او فعالیت در سینما را از سال ۱۹۴۸ آغاز کرد و با کلاه پارچه‌ای و کت و شلوار گشاد معروف‌اش در بیش از ۳۰ فیلم به بازی پرداخت. او در سال ۲۰۰۰ برای فعالیتش در زمینه هنر و سرگرمی از دربار سلطنتی بریتانیا لقب شوالیه گرفت.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

ویزدوم در نودمین سالروز تولدش، (۴ فوریه ۲۰۰۵) از فعالیت هنری کناره گرفت و به بیش از نیم قرن حضور در عرصه سینما و تلویزیون پایان داد. او در سال ۲۰۱۰ در حالی که ۹۵ سال سن داشت٬ درگذشت تا خاطره آثار پرتعدادش را برای دوستدارانش به یادگار بگذارد.


هارولد لوید

هارولد لوید از محبوب‌ترین و سرشناس‌ترین کمدین‌های دوره سینمای صامت است. او که به عنوان بازیگر آثار کمدی وارد سینما شد٬ در ادامه مسیر بیشتر به سمت تهیه‌کنندگی گرایش پیدا کرد. دوستداران آثار این بازیگر او را با عینک مشهوری که همواره بر چشم داشت و ظاهر و لباس‌های همیشه مرتبش به خاطر می‌آورند٬ البته همواره کمی دست و پا چلفتی ضمیمه رفتار و حرکات این بازیگر در فیلم‌هایش بود.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

 لوید سال ۱۸۹۳ در نبراسکا متولد شد و در حالی که ۷۷ سال سن داشت٬ هشتم مارچ ۱۹۷۱ درگذشت. «ایمنی آخر از همه» و «دانشجوی سال اول» از جمله فیلم‌های مشهور این کمدین است.


استن لورل

سال ۱۸۹۰ در خانواده‌ای تئاتری در انگلستان به دنیا آمد و از ۱۶ سالگی روی صحنه نمایش نقش ایفا کرد. پس از مهاجرت به آمریکا نخستین بار در سال ۱۹۲۱ در فیلم کوتاه «سگ خوش‌شانس» کنار اولیور هاردی بر پرده سینما ظاهر شد تا زوج موفق «لورل و هاردی» را شکل گیرد. زوج هنری آن‌ها سالیان دراز به درخشش ادامه داد و رابطه‌شان به حدی نزدیک بود که استن لورل پس از مرگ اولیور هاردی به شدت دچار افسردگی شد.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

او همواره با آغوش باز پذیرای خبرنگاران و هوادارانش بود و حتی شماره تلفنش در کتابچه عمومی تلفن وجود داشت. پیتر سلرز و جری لویئس از هواداران پر و پا قرص او بودند و در دهه ۶۰ جری لویئس سعی بسیار کرد که او را راضی به ایفای نقش در یکی از پروژه‌هایش کند اما هر بار با مخالفت او روبه‌رو شد. استن لورل سال ۱۹۶۵ در آمریکا چشم از جهان فروبست.


پیتر سلرز

پیتر سلرز دیگر کمدین مشهور انگلیسی و به اعتقاد بسیاری از بزرگترین بازیگران کمدی تاریخ سینما بود. سری فیلم‌های «پلنگ صورتی» از مشهورترین آثار سلرز در کنار فیلم‌هایی چون «دکتر استرنج لاو» و «حضور» است.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

سلرز سال ۱۹۲۵ در خانواده‌ای اهل هنر به دنیا آمد و در جوانی در جنگ جهانی دوم شرکت داشت. او در سال ۱۹۸۰ چشم از جهان فروبست.


لویی دوفونس

در ایران با صدای عزت‌الله مقبلی و بعدها اصغر افضلی و جواد پزشکیان شناخته شده بود. لویی دوفونس فرانسوی در فیلم‌هایی چون «هالو»، «آشپزباشی» و «ژاندارم سنت‌تروپه» نمونه‌های موفقی از نقش‌آفرینی کمدی را به نمایش گذاشته بود.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

دوفونس سال ۱۹۱۵ به دنیا آمد و سال ۱۹۸۳ چشم از جهان فروبست.


وودی آلن

فیلمساز سرشناس آمریکایی نیز از پیشکسوتان عرصه کمدی سینمای آمریکا به شمار می‌رود. او علاوه بر کارگردانی و نویسندگی در بسیاری از آثار خود نقش‌آفرینی کرده است. آلن متولد سال ۱۹۳۵ است و در فیلم‌هایی چون «آنی هال»، «پول را بردار و فرار کن» و «زلیگ‌» نقش آفریده است.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

فیلم‌های آلن پر از ارجاع به چهره‌های سرشناس ادبی و آثار آن‌ها است و در اغلب آثارش می‌توان نشانی از یک شخصیت نویسنده یافت. او سال‌هاست که با عینک و ظاهر معروفش آثار کمدی زیبایی خلق و در برخی از موفق‌ترین‌هاشان بازی کرده است.


رابین ویلیامز

رابین ویلیامز پیش از اینکه گام در راه بازیگری بگذارد مدت کوتاهی در رشته علوم سیاسی تحصیل کرد. او بازیگری را با تحصیل در مدرسه جولیارد آغاز کرد و آنجا بود که جان هاوسمن بازیگر سرشناس انگلیسی به استعداد شگرف او در استندآپ کمدی پی برد. هاوسمن به او گفت به جای تلف کردن وقتش در مدرسه سراغ استندآپ کردن برود.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

ویلیامز در رده‌بندی مجله امپایر از ۱۰۰ بازیگر برتر تاریخ که سال ۱۹۹۷ منتشر شد در جایگاه شصت‌وسوم جای گرفت و همان سال در نظرسنجی اینترتینمنت‌ویکلی عنوان بامزه‌ترین فرد زنده جهان را از آن خود کرد.

بازیگر برنده جایزه اسکار دست به خودکشی زد. پیکر بی‌جان او ۱۱ اوت سال ۲۰۱۴ در خانه‌اش پیدا شد.


جیم کری

جیم کری اوایل دهه ۹۰ با بازی در سریال تلویزیونی «با رنگ زنده» به شهرت رسید و با درخشش در فیلم‌های سینمایی «ایس ونتورا: کاراگاه حیوانات»، «احمق و احمق‌تر» و «ماسک» به یکی از ستاره‌های کمدی هالیوود تبدیل شد.

او در بسیاری از فیلم‌ها نقش مردی با زندگی معمولی را بازی می‌کند که در اثر رویدادی ناگهان زندگانی‌اش زیر و رو می‌شود. در «ماسک» نقابی جادویی پیدا می‌کند که به او قدرتی فرابشری می‌دهد، در «دروغ‌گو دروغ‌گو» وکیلی است که با به حقیقت پیوستن آرزوی پسرش دچار مشکل می‌شود و در «نمایش ترومن» پی می‌برد که تمام زندگیش بخشی از برنامه تلویزیونی است.

اسطوره‌های کمدی تاریخ سینما

کری سال ۱۹۶۲ در کانادا به دنیا آمد و اکنون شهروند آمریکا است.

البته این چند نفر تنها نمونه‌ای از بزرگان کمدی جهان بودند و نام‌های بسیاری چون جان بلوشی، مل بروکس، روان اتکینسون، بیلی کریستال، دنی دویتو و ریک مورانیس هستند که پرداختن به تمام آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد.


منبع: برترینها

۱۸ دانستنی درباره‌ی «تیلور سوییفت»

تیلور سوییفت یکی از سلبریتی‌های آمریکایی است که در کشور ما هم کم و بیش شناخته شده است. اگر از طرفداران او هستید یا به پیگیری اطلاعات مربوط به سلبریتی‌ها علاقه دارید، پیشنهاد می‌کنیم که در ادامه‌ی این پست با ۱۸ دانستنی درباره‌ی تیلور سوییفت با ما همراه باشید.

 ۱۸ دانستنی درباره‌ی تیلور سوییفت
۱. تیلور سوییفت اولین خواننده‌ی سبک Country است که برندهٔ ۷ جایزهٔ گرمی، ۱۶ American Music Awards و ۶ Country Music Association Awards شده است.

۲. تیلور سوییفت اولین خوانندهٔ سبک Country است که برندهٔ MTV Video Music Awards شده است و موزیک ویدیوی You belong with me او در سال ۲۰۰۹ برندهٔ Best Female Video Awards شده است.

۳. تیلور سوییفت در ۱۳ دسامبر سال ۱۹۸۹ در پنسیلوانیا به دنیا آمده است.

۴. اسم کامل او، تیلور آلیسون سوییفت می‌باشد.

۵. عدد مورد علاقهٔ تیلور ۱۳ است.

۶. تیلور سوییفت ۱۷۷ سانتی متر قد و ۵۴ کیلوگرم وزن دارد.

۷. او در سن ۱۸ سالگی با خواندن ترانهٔ Big Deal از LeAnn Rimes برندهٔ یک مسابقهٔ استعدادیابی محلی شد.

۸. او با سرودن شعری به نام Monster in y closet برندهٔ مسابقهٔ شعر ملی شد.

۹. اولین آهنگی که تیلور سوییفت نوشت Lucky you نام دارد.

۱۰. اگر تیلور سوییفت از پسری خوشش بیاید رو در رو به او نمی‌گوید بلکه در مورد او آهنگ می‌نویسد.

۱۱. او فقط نام یک پسر را در آهنگ‌هایی که در مورد پسرهایی که ازشان خوشش آمده نوشته که آن هم Lars بوده است.

۱۲. او در فیلم (۲۰۱۰)Valentine`s day و یک قسمت از(۲۰۰۰) CSI بازی کرده است.

 ۱۸ دانستنی درباره‌ی تیلور سوییفت
۱۳. او به موضوعات تاریخی علاقه دارد و تاریخ آمریکا را از حفظ است.

۱۴. آلبوم Fearless تیلور سوییفت پرجایزه‌ترین آلبوم در سبک کانتری است.

۱۵. ترک Love Story او که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد دومین تک آهنگ پرفروش به سبک کانتری است.

۱۶. تیلور با سلناگومز و اما استون دوست صمیمی است.

۱۷. تیلور از آن دسته خواننده‌هایی است که دوست دارد ترانهٔ کارهایش را خودش بنویسد؛ او تا بحال حدود ۴۰ ترانه نوشته و این عدد هرسال رو به افزایش است.

۱۸. تیلور سوییفت اولین خوانندهٔ زنی است که ۲ بار برندهٔ جایزهٔ بهترین آلبوم سال شده است.


منبع: برترینها

«سوده کمندانی»؛ دختر نقره‌ای جوجیتسوی آسیا

«جوجیتسو» شاید تا مدت‌ها قبل رشته شناخته‌‌شده‌ای در بین اهالی ورزش نبود، اما پس از اینکه ورزشکاران این هنر رزمی و جذاب توانستند سال گذشته و در اولین دوره رقابت‌های آسیایی این رشته مدال‌آوری کنند و عنوان نایب‌قهرمانی را از آن خود کنند، علاقه‌مندان زیادی پیدا کرد. تیم ملی جوجیتسوی ایران، امسال نیز در دومین دوره مسابقات قهرمانی آسیا شرکت کرد و با عملکردی بهتر نسبت به دور نخست این رقابت‌ها مقام نخست آسیا را تصاحب کرد.

 همسرم بهترین مربی و مشوق من بود

 جوجیتسوکاران زن و مرد ایران که در دوره نخست این پیکار آسیایی در مجموع یازده مدال کسب کرده بودند، در این دوره که به میزبانی کشور ویتنام برگزار می‌شد، موفق شدند تعداد مدال‌های خود را افزایش دهند و با بیست مدال روی سکوی نخست قاره کهن بایستند. ۹ مدال طلا، سه مدال نقره و هشت مدال برنز، حاصل تلاش دختران و پسران ایران در مسابقات ویتنام بود؛ مدال‌های درخشان و رنگارنگی که جوجیتسوی ایران را به سکوی نخست مسابقات قهرمانی آسیا رساند. در این بین «سوده کمندانی» ستاره جوجیتسوی بانوان ایران نیز موفق به کسب مدال شد. این ورزشکار ۲۷ ساله کرجی که همسرش (امیرحسین خادمیان) نیز عضو تیم ملی جوجیتسو است، یکی از بیست مدال درخشان مسابقات قهرمانی آسیا در ویتنام را به‌دست آورد تا در این قهرمانی نقش داشته باشد. به همین بهانه گفت‌وگویی با این بانوی موفق رزمی‌کار ترتیب دادیم که ماحصل این گپ‌وگفت را در زیر می‌خوانید:

چرا رشته کمترشناخته شده «جوجیتسو» را به عنوان ورزش حرفه‌ای و قهرمانی خود انتخاب کردید؟

همسر من قهرمان رشته جوجیتسو است و قبل از اینکه با من آشنا شود و ازدواج کنیم نیز در این رشته فعالیت حرفه‌ای داشت. بعد از ازدواج، او مشوق من شد و من به این رشته علاقه‌مند شدم. بدون شک همسرم مشوق اصلی من در این راه بود و کسی بود که باعث شد من در این رشته پیشرفت کنم و به اهدافی که در سر داشتم برسم. وقتی وارد این رشته شدم ، دیدم که می‌توانم موفق شوم و استعداد لازم را در این رشته دارم. همین باعث شد که انتخاب اصلی من جوجیتسو باشد. بانوان ایرانی نشان داده‌اند که پشتکار زیادی دارند و همین پشتکار زیاد با تمام کمبود امکانات موجب می‌شود در راهی که انتخاب می‌کنند موفق باشند. البته من قبل از این هم در رشته جودو، کار کرده بودم.

انگیزه شما از انتخاب رشته جودو چه بود؟

فکر می‌کنم دلیلش این بود که در خانواده من خیلی‌ها رزمی‌کار بودند. برای مثال برادر و دایی من هر دو رزمی‌کار بودند و همین موضوع باعث علاقه‌مندی من به این ورزش‌ها شد. البته فیزیک بدنی و سیستم استخوان‌بندی‌ بدنم نیز در انتخاب رشته جودو موثر بود. وقتی برای اولین بار به یک باشگاه ورزشی رفتم تا ورزش را آغاز کنم، رشته جودو به من پیشنهاد شد و همین آغاز راه من بود.

در رشته جودو نیز مانند جوجیتسو مقام بین‌المللی داشتید؟

خیر، اما اعزام برون‌مرزی در این رشته داشتم. اولین دختر جودوکاری بودم که در رده نوجوانان به مسابقات یمن اعزام شدم. اما در آن مسابقات رباط پایم با پارگی مواجه شد و از جودو دور شدم. زمانی که آسیب‌دیدگی‌ام تمام شد، از رده جوانان خارج شده بودم و نتوانستم به این رشته برگردم. همان وقت با همسرم که جوجیتسوکار بود آشنا شدم و با توصیه‌های او مسیر زندگی‌ ورزشی‌ام تغییر کرد.

همسرم بهترین مربی و مشوق من بود
با توجه به اینکه شما به عنوان یک بانوی مسلمان با پوشش اسلامی در مسابقات برون‌مرزی حاضر شده بودید، نوع برخورد با شما چگونه بود؟

خوشبختانه نوع نگاه به بانوان مسلمان که با پوشش اسلامی در مسابقات حاضر می‌شوند، بسیار محترمانه است. البته در مسابقات امسال به جز ایران کشورهای دیگری نیز بودند که برخی دختران جوجیتسوکارشان با پوشش اسلامی و حجاب در میدان حاضر می‌شدند. برای مثال از تیم‌های امارات و اردن، نفراتی بودند که شرایط یکسانی با ما داشتند. داوران نیز به حجاب ما بسیار احترام می‌گذاشتند و در مصاف بازیکنان مسلمانی که وسط مسابقه حجاب‌شان با مشکل مواجه می‌شد، بازی را نگه می‌داشتند تا بازیکنان بتوانند حجاب‌شان را اصلاح کنند.

همسرتان نیز در مسابقات قهرمانی آسیا موفق به کسب مدال طلا شدند. این چندمین بار بود که خانوادگی مدال گرفتید؟

این دومین بار بود که من به مسابقات جوجیتسو اعزام می‌شدم و هر دو بار، من و همسرم هر دو موفق به کسب مدال شدیم. پارسال نیز موفق شدم مدال نقره مسابقات قهرمانی آسیا را کسب کنم و امسال نیز همین مدال را تکرار کردم.

فارغ از بحث فنی، زندگی یک زن و شوهر ورزشکار که در سطح حرفه‌ای ورزش می‌کنند، چه تفاوت‌هایی با زندگی یک زوج معمولی دارد؟

مهم‌ترین مولفه‌ای که در زندگی ما به واسطه اینکه هر دو ورزشکار هستیم، وجود دارد این است که درک متقابلی نسبت به یکدیگر داریم. این را که باید مدت زیادی از وقت زندگی‌مان را ورزش کنیم و ممکن است کنار هم نباشیم، درک می‌کنیم و این از بروز مشکلات و اختلاف‌نظرها جلوگیری می‌کند.

زمانی که فقط یکی از دو نفر، ورزشکار باشد و زمان زیادی را در اردو و مسابقات سپری کند، بسیار سخت‌تر از همسرانی است که هر دو ورزشکار هستند. از طرفی اینکه هم‌رشته هستیم نیز یک امتیاز مثبت در زندگی ما محسوب می‌شود.

این موضوع که هر دو رزمی‌کار هستید، زندگی مشترک‌تان را چقدر تحت تاثیر قرارداده است؟

بر خلاف تصوری که همه نسبت به رشته‌های رزمی دارند و آن را خشن می‌دانند، باید اذعان کنم که رشته‌های رزمی آرامش و سربه‌زیری را بیش از هر چیز دیگری به ورزشکارانش یادآوری می‌کند. در واقع ادای احترام و حفظ آرامش، دو درس مهمی است که رشته‌های رزمی با خود به همراه دارند. در واقع ورزشکارانی که رزمی‌کار هستند، از باقی مردم افتاده‌ترند و این خصلت رشته‌های رزمی است.

جوجیتسو در حال حاضر انجمن یا فدراسیون دارد؟

خیر، جوجیتسو در حال حاضر زیرمجموعه فدراسیون جودو و کوراش است و به نوعی ما در حال حاضر مهمان فدراسیون جودو هستیم و اعزام‌ها و تمرینات‌مان زیر نظر این فدراسیون است. قرار است به مدت ۶ماه به صورت آزمایشی زیر نظر فدراسیون جودو باشیم و بعد از آن در صورتی که تایید شود، احتمال مستقل شدن این رشته وجود دارد. البته من اطلاعات دقیقی درباره جزییات این موضوع ندارم و تلاشم بیش از هر چیز این است که روی ورزشم تمرکز کنم.

وظیفه من به عنوان یک ورزشکار این است که تنها به موفقیت و پیشرفتم فکر کنم و تا جای ممکن در مسائلی که مربوط به من نیست، دخالت نکنم. این مسائل مدیریتی است و من سعی می‌کنم درباره آن اظهارنظر نکنم.

نوع امکانات و اردوهایی که در اختیار شما قرار می‌گرفت، چطور بود؟

ما تقریبا اردوی متمرکز نداشتیم و هر کس بر اساس برنامه‌ بدنسازی و تمرینی که مربیان به ما می‌دادند، تمرین می‌کرد. تنها پیش از اعزام به مدت ۲۰ روز در اردو بودیم و این تنها اردویی بود که در آن حاضر شدیم.

نداشتن اردوهای متمرکز شرایط را برای‌تان سخت نکرده بود؟

بدون‌شک سخت بود. برای خود من به وی‍ژه خیلی سخت بود زیرا من ساکن کرج هستم و برای حضور در تمرینات که در مجموعه ورزشی انقلاب تهران برگزار می‌شد باید هر روز ساعت پنج صبح از منزل راه می‌افتادم تا ساعت هشت به محل تمرین برسم. از ساعت هشت تا دوازده وزنه می‌زدیم و بعد دو ساعت وقت استراحت داشتیم و تا ساعت چهار عصر که باید سالن را تحویل تیم مردان می‌دادیم. واقعا شرایط سخت بود.

حتی جای مناسب برای خواب در وقت استراحت نداشتیم.

این شرایط در بخش مردان رشته جوجیستو نیز به همین شکل است؟

بل، اگر دختران دو سال است که به مسابقات برون‌مرزی اعزام می‌شوند، مردان از سال ۲۰۱۱ به مسابقات بین‌المللی می‌روند. اما تغییری در امکانات ایجاد نشده است.

کسب عنوان قهرمانی توسط تیم ایران نشان می‌دهد که جایگاه این رشته در آسیا ، جایگاه خوبی است. همین‌طور است؟

بله دقیقا. حریفان آسیایی ما از نام ایران می‌ترسند. دقیقا مثل کره و ژاپن قدرتمند هستیم. در بخش آقایان تیم امارات نیز تیم قدرتمندی است و در بخش بانوان هم به نسبت خوب هستند. در امارات به رشته جوجیتسو بسیار اهمیت می‌دهند و برنامه‌ریزی‌های پایه‌ای در این رشته دارند. در همین مسابقات ویتنام آن‌ها یک هفته زودتر از مسابقات با یک تیم کامل که شامل مربی بدنساز، پزشک فیزیوتراپیست، آشپز و … بود به ویتنام آمده بودند و خود را آماده مسابقات کردند.

همسرم بهترین مربی و مشوق من بود
این رشته چه تفاوت‌هایی با جودو دارد؟

این رشته سبک‌های مختلفی دارد.برای مثال یکی از سبک‌های این رشته ترکیبی از کاراته و جودو است. در مجموع شبیه به جودو است اما تفاوت‌هایی با این رشته دارد.

اگر یک نفر تصمیم بگیرد جوجیتسو را تمام و کمال آموزش ببیند و در سطح قهرمانی به آن بپردازد، از آغاز کارش چقدر زمان می‌برد؟

این بستگی به شرایط بدنی و میزان استعداد هر فرد دارد اما در مجموع فکر می‌کنم زمانی نزدیک به سه تا چهار سال نیاز است که در این رشته به طور کامل مهارت پیدا کنیم.

البته من چون قبل از آن جودو هم کار کرده بودم و مربی خوبی مانند همسرم داشتم، در زمانی نزدیک به ۶ ماه توانستم در این رشته به سطح مورد نیاز برسم.

در کل میزان استقبال از این رشته به ویژه در بین بانوان چقدر است؟

این رشته برای بهتر شناخته شدن و بهتر دیده شدن نیاز به زمان دارد. البته در حال حاضر هم استقبال بد نیست اما می‌تواند خیلی بهتر هم باشد. به ویژه اینکه مقام آوردن در جودو برای بانوان با توجه به سطح بالای حریفان آسیایی، بسیار سخت است اما در جوجیستو می‌توان بهتر مدال گرفت. با این حال برای قهرمان‌پروری و پیشرفت بانوان در این رشته نیاز به زمان و البته معرفی صحیح جوجیستو در بین ورزش‌دوستان است.


منبع: برترینها

یک هفته و چند چهره؛ بخششِ حمید و تئاتر علیمنصور

برترین ها – ایمان عبدلی:

حمید رضا یا (متهم هفته)

اتفاقی که برای رپر معروف افتاده، یک جورایی برای همه ما جذابیت دارد. این که پسری جوان تحت ستم ناپدری باشد و بعد به فکر انتقام بیفتد، درونمایه ازلی و ابدی  جذابی دارد. وقتی هم که  یک شخص مشهور درگیر چنین چیزهایی می شود، جذابیت ماجرا چند برابر می شود. خب ما همه اش فکر می کنیم معروف ها جور دیگری فکر می کنند. جور دیگری می خورند و جور دیگری می پوشند. اصلا نمی توانیم فکر کنیم که معروف ها هم یکی از ماها هستند. حالا که حمید رضا درگیر چنین ماجرایی شده آن ها را نزدیک خودمان می بینیم؛ آن ها هم رنج هایی شبیه ما دارند و حماقت هایی هم!

در این میانه، یکی از همین معروف ها هشتگ گذاشته که فلانی قاتل نیست. یکی دیگر در وصف مظلومیت رپر جوان گفته. خلاصه که جذابیت ژست متفاوت و اخلاق مداری چنان سلبریتی ها را مفتون کرده که انگار آدم فیلم های کیمیایی شده اند و خودشان مجری قانون هستند. این آدم مشهورهایی که چنین حمایت های کوری می کنند، درصدی از فرهنگ شهروندی و قانون مداری را در وجود ندارند.  بدتر آن که در دنیایی که شهرت مشروعیت می آورد، چیزی را ترویج می کنند که اصلا عقلانی نیست. یعنی شما با هر کسی که مشکل داشتی راسا و شخصا اقدام کن و باقی اش را به هشتگ ها و اینستاگرام و توئیتر بسپار. در شرح مظلومیت شما کسانی هستند که صفحات مجازی را لمس می کنند! روزگاری، شاید ۵ دهه پیش خیلی ها نوشتند، از دل فرهنگی که توصیه به خودسری و چاقوکشی می کند و از دل سینمایی که قهرمانش قیصر است، چیز خوبی در نمی آید، آن مردم دیگر به قانون تمکین نمی کنند. آشوب را راه حل هر بحران می دانند

یک هفته و چند چهره؛ بخششِ حمید و تئاتر علیمنصور

حالا اما اوضاع دراماتیک تر هم شده. هر کسی که مشهور است به صرف شهرت می تواند، مانیفست بدهد. بدون هیچ پیش زمینه ای جامعه شناس و تحلیل گر می شوند. قتل و اغتشاش را تایید می کنند .اتفاقی که می افتد اسفناک است؛ بی شمار نوجوان هایی که در حسرت شهرت آن آدم مشهور او را والا و برتر می دانند، هر کپشن آن ها را وحی قلمداد می کنند. آن ها هم که یه پا قصیر هستند و توصیه می کنند که اگر ناپدری تان اذیتتان کرد، اگر مادرتان تحت ستم بود با گلدان کریستال بزنید توی سرش! تا خلاص شوید. مثل قیصر که در حمام تیغ می کشید که برادران آب منگل را نفله کند. قیصر ادعای روشنفکری نداشت. کارگری بود در آبادان و سواد درست و حسابی هم نداشت. این ها اما یک روز از کامو نقل قول می کنند، روز دیگر حمیدرضا را در آغوش می کشند. اشتباه نشود، کسی بدش نمی آید این غائله زودتر بخوابد، اما نه با چنین جوسازی هایی.


علیرضا منصوریان یا (غم انگیز هفته)

روزهایی که منصوریان سرمربی استقلال شد، هواداران این تیم خیلی خوشحال بودند. به هر حال منصوریان دو هفته مانده به پایان لیگ، قهرمانی را از پرسپولیس گرفته بود. در چنین شرایطی انتخاب او حس شیرینی از کری خوانی برای هواداران استقلال همراه داشت. آن زمان با خیلی از استقلالی های دور و نزدیک که صحبت می کردیم و می گفتیم که انتخاب منصوریان یک اشتباه بزرگ است و اصلا مظلومی عملکرد بدی نداشته و تعویضش شرایط تیم را بی ثبات می کند، در گوششان نمی رفت. گمان می کردند، کینه ی آن شکست ر ا داریم و …خب ما چشیده بودیم سال ها ناکامی با پیروانی و استیلی و دیگران را. پرسپولیس بعد از قطبی تا قبل از برانکو جز پیروزی در دربی ها هیچ دستاورد دیگری نداشت (اگر که اصلا پیروزی در دربی دستاورد باشد!). نه جام خاصی گرفت و نه بازی های دلچسبی ارائه می کرد.

 خلاصه که منصوریان حس خوبی داشت و پس از چند بازی تیمش راه افتاد. موج مثبت هواداران استقلال همه را به آینده مربی گری منصوریان امیدوار کرد. برخی از کارشناسان مثل امید روانخواه همان روزها گفتند که استقلال نون ناشناختگی و جوانی اش را می خورد و فاقد قدرت تاکتیکی است و اگر بازیکنانی حمل کننده ای مثل کاوه رضایی از این تیم حذف شود به مشکل بر می خورند.

یک هفته و چند چهره؛ بخششِ حمید و تئاتر علیمنصور 

 گوش ها بدهکار نبود. استقلال هم در آسیا، هم در ایران خوب نتیجه می گرفت و وقتی تیم فوتبالی نتیجه می گیرد دقیق ترین نقدها هم شنیده نمی شود، تا این که تیم علیمنصور رسید به العین. آن شب افتضاح را برخی دوباره به اسم اتفاق توجیه کردند. متعصب تر ها ندیدند که یکی مثل رحمتی ریتم تیم را به هم زده و اصلا دروازه بانی که در چنین سن و سالی چهارگله و شش گله می شود، به چه قیمت سنگر استقلال را رها نمی کند؟ پرسپولیسی ها همه ی این روزگارها را دیده بودند؛ استیلی چگونه مربی شد؟ چند نسل بازیکن بی کیفیت به این تیم آمدند؟ هواداران استقلال اما از پس سال های با ثبات قلعه نویی و مظلومی، درک نمی کردند که جوان های خامی چون منصوریان چه بلایی می تواند سر این تیم بیاورند.

بلا همین است؛ روزگار جوری چرخیده که از پنج بازی فقط چهار امتیاز! که همان را هم شایسته نبودند. مربی ای که نمی داند چرا یکی مثل بیت سعید را می خرد؟ چه اصراری به جپاروف و جباری؟ وقتی فرشید اسماعیلی و امید نورافکن هستند. استقلال پر از این سوالات خرد و کلان شده…

با همه ی این ها کاش منصوریان بماند و استقلال را به اوج برساند. اما آن وقت باید به منطق فوتبال شک کرد. نه منصوریان، نه هیچکدام از مربیان کم سواد فوتبال ایرانی نباید موفق باشند، چون خلاف عدالت است. فوتبال بازی ساده دهه ها پیش نیست.  تبدیل به یک علم و صنعت شده. گل محمدی، منصوریان، پیروانی، مرفاوی، استیلی و حتی دایی موفقیت های مقطعی ناپایدار می آورند. با کی روش و برانکو شاید بشود قله هایی را فتح کرد. آن ها مهندس هستند. این ها در نهایت سرکارگر! کما این که چه پرسپولیس و چه تیم ملی پس از رفتن کی روش و برانکو احتمالا تبدیل به ویرانه خواهند شد.

مدیر عامل چسب هل یا (مضحک هفته)

رفتار مدیر عامل چسب هل سوژه شبکه های مجازی شده. تصاویری که کارمندان این کارخانه را  در صف نماز اجباری نشان می دهد و تولد مدیر این کارخانه و سوژه هایی که به جد و هزل از این سوژه در شبکه های اجتماعی ساخته اند، جالب توجه است. می دانیم که در طول تاریخ خالقان محصولات هنری بارها در قالب های مختلف خواسته اند نشانمان بدهند که منش دیکتاتوری چه بلاهایی سر جمعیت می آورد! با نقاشی های مغشوش یا موسیقی راک و اعتراضی. در داستان های نمادین که یک روستا را نمادی از یک کشور گرفته اند و در فیلم ها…همه در تلاش بودند، زشتی استبداد و خودرایی و توهم را نشان بدهند. جوری که مستقیم نباشد و تاثیر گذار هم بماند، تا از استبداد رای در امان باشیم و مبادا فکر کنیم خیلی کارمان درست است. چسب هل و داستان هایش دقیقا فضای حاضر و آماده ای است که نشان می دهد چگونه اطمینان کاذب از هر کسی می تواند تصویری مضحک بسازد که البته عاقبت هم دستش رو خواهد شد، انگار این ماجرا یک اثر هنری است.

یک هفته و چند چهره؛ بخششِ حمید و تئاتر علیمنصور 

طرف کلی زور گویی کرده و جالب این جاست که حرف حساب را هم نمی پذیرد به مانند تمام آدم های این شکلی همان سلاح همیشگی انکار و کوچه علی چپ را استفاده می کند. آن هاهمه شان شبیه هم هستند در هر سطحی که باشند، همین گونه اند؛ زیادی مطمئن اند و از همین اطمینان می شود سرنخ هایی به دست آورد. اطمینان و انکار و توهم خصیصه های ثابت آن ها است. می خواهد چاوز در ونزوئلا باشد. می خواهد پدر مستبد خانواده چهارنفری آپارتمان روبرویی باشد، می خواهد رئیس جمهوری باشد که وعده ی خوشبختی می دهد و بدبختی می آورد.

مخلص کلام این که بعضی خبرها لطف خداست که بلای خودکامگی را ببینیم. جوری که خیلی بهمان فشار نیاید و حتی از کنار آن بخندیم و لطیفه بسازیم و از طرفی هم  آن بخش «هان دل عبرت بین» وجودمان به کار بیفتد و یادمان نرود که هر کدام از ما اگر خیلی مطمئن شویم چیزی شبیه وجود متوهم مدیرعامل چسب هل خواهیم شد. این نوشته اگر خیلی احساس خاص پنداری کند و این قلم زیادی به خودش مطمئن باشد، بوی تعفش کل این مجموعه را خواهد برداشت. سبک زندگی هامان، نوع موسیقی که گوش می دهیم، شکل تفریح کردنمان و از مدل حرف زدن تا مدل ماشین، همه سلیقه است. هیچکدام وحی منزل نیست. هیچکدام قطعی نیست. قطعی های زندگی هامان که بیشتر شود بیشتر خودکامه، متوهم و انکار کننده خواهیم شد. چنین رفتارهایی به همه ی ما نزدیک است هر چقدر که از حقیقت و عدالت دور شویم به خودکامگی نزدیک تریم.


جهرمی یا (وزیر هفته)

نمی دانم «پل جاسوس ها» را دیده اید یا نه؟ فیلمی که تام هنکس در آن نقش یک نیروی رده بالای امنیتی آمریکایی را بازی می کند. می رود به خاک آلمان شرقی تا وارد یک معامله ی امنیتی با حکومت شوروی شود. با داستان و احوالات دنیای دیوارکشی شده ی آن سال ها کاری نداریم. نکته ویژه ی فیلم، تصویری است که مثل خیلی دیگر از فیلم های هالیوود از یک مامور امنیتی آمریکایی می بینیم. تصویر یک قهرمان زمینی. فیلم با دغدغه های شخصی مامور امنیتی شروع می شود و در سکانس پایانی هم همان مامور امنیتی را در جمع خانواده اش می بینیم. ماموری که دلش برای خانواده اش تنگ می شود، همسر و فرزاندنش را در آغوش می کشد. مرادم از یادآوری «پل جاسوس ها» این است که در هالیوود تکلیف فیلمساز در پرداخت شخصیت های امنیتی مشخص است. آن ها قهرمانند چون منافع آمریکا را تامین می کنند و از آن مهم تر آن ها قهرمانانی زمینی اند، خانواده دارند، دلتنگ می شوند و سرشار از احساسات و عواطف یک انسان عادی هستند و در کنار همه این  دغدغه های جهان شمول، مامور به حفظ امنیت کشورشان هم هستند.

روزهای گذشته که بحث رای اعتماد به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور داغ بود. جوان ترین وزیر پیشنهادی با برچسب امنیتی بودن رانده شد و البته در نهایت رای اعتماد را کسب کرد. اما در هیاهوی داستان های رای اعتماد، تلویزیون های آن ور آبی سوژه ها ساختند! تکلیف آن ها مشخص است، اما خودمان هم سهم هایی در این تقصیر داریم. مقصریم و چیزهایی را در ذهن مردم کاشته ایم که آن ور آبی ها می توانند به نفع خودشان و در مواقع نیاز از آن چیزها برداشت کنند، اصلا همین اندازه که از امنیتی بودن برچسب بسازند، خودش نشان از ضعف محصولات فرهنگی داخلی دارد. ما در تمام این سال ها چند داستان، چند فیلم و سریال داشته ایم که مامورین امنیتی اش، واقعی و ملموس هستند؟

یک هفته و چند چهره؛ بخششِ حمید و تئاتر علیمنصور 

به غیر از چند استثنا نظیر «سیانور» که شعیبی توانست بالاخره این طلسم را بشکند و یک ساواکی را باور پذیرتر نشانمان دهد یا در «به رنگ ارغوان» و کاراکتر حمید فرخ نژاد که حاتمی کیا ما را با یکی از معدود امنیتی های زمینی و در عین حال قهرمان مواجه کرد. حکایت یک نیروی اطلاعاتی که درد می کشید و به ماموریت اش وفاداربود. به عبارتی تصویری چند وجهی و واقعی. این ها از معدود استثناها بوده اند. مساله این جاست که ذهنیت عمومی مان با همان بیشمار تصاویر افراطی سیاه و سفید از اطلاعاتی و ساواکی شکل گرفته.

 شاید باید سال ها داستان ها و فیلم و سریال هایی ساخته شود که صرف امنیتی بودن یک وزیر پیشنهادی را دلیلی بر عدم کفایت آن ندانیم. کراوات یک ساواکی و یا محاسن انبوه یک مامورین امنیتی فعلی تصاویر ساده ای است که مخاطب پیچیده تر دنیای متکثر امروز آن را پس می زند و بدتر این که که درک و دریافت او را از موقعیت یک مامور امنیتی دچار خدشه می کند. قابلیت و ظرفیت رسانه بیشتر از پارچه نوشته های شعاری و یا دیوار نویسی های افراطی است. گاهی با همان مدل هیجان زده مناسب دیوارنویسی ها کاراکترسازی می کنیم و در بزنگاه هایی این چنینی حکایت سرکنگبین صفرا فزود، می شود .


منبع: برترینها

مشهورهای ممنوع‌الکار تلویزیون ایران

– پولاد امین: چند گذشته خبر آمد که فیلمبرداری سریال سوگند به‌عنوان جدیدترین سریال همایون اسعدیان که همین چند وقت پیش فیلم یک روز به‌خصوص را بر پرده سینماها داشت، آغاز شده است. نکته مهم درباره این سریال اما این بود که عنوان شد فاطمه معتمدآریا در آن ایفای نقش خواهد کرد. این درحالی است که طی چند ‌سال اخیر صداوسیما از نشان‌دادن تصاویر فاطمه معتمدآریا خودداری می‌کرد و این بازیگر اجازه بازی در هیچ‌یک از سریال‌های تلویزیونی را پیدا نکرده بود.

جالب این‌که حتی تلویزیون از بازپخش سریال‌هایی که او در آنها بازی کرده بود، نیز، خودداری می‌کرد. حتی زمان اکران فیلم یحیی سکوت نکرد به‌رغم این که عوامل این فیلم به برنامه هفت دعوت شدند، اما در هفت عملا خبری از معتمدآریا نبود و با این که معتمد آریا بازیگر نقش اصلی کار بود، در بخش‌های انتخابی برای نمایش در تلویزیون، خبری از او نبود، اما انگار از آغاز امسال قرار بود اوضاع تغییر کند. وقتی در روزهای آغازین امسال تلویزیون با پخش تبلیغات فیلم آباجان، بعد از ٨‌سال تصاویر معتمدآریا را به روی آنتن فرستاد، می‌شد حدس زد که تغییری در سیاست‌های تلویزیون در مورد این بازیگر رخ داده است.

این موضوع گذشت و اتفاقی رخ نداد؛ تا همین چند وقت اخیر که دیدیم، شبکه‌ آی فیلم سریال آشپزباشی را نمایش داد. این دیگر یک تغییر مشهود بود. گویا بالاخره واقعا ممنوع‌التصویری بازیگر همیشه تحسین‌شده روسری آبی به پایان رسیده بود. همان روزها هم بود که شایع شد قرار است این بازیگر را در یک سریال جدید ببینیم. سریالی که خیلی زود معلوم شد همین سوگند همایون اسعدیان است.

سریالی که خیلی‌ها گمان می‌برند می‌تواند برگ برنده دیگری در کارنامه معتمدآریا باشد که بعد از انتخابات ٨٨ ممنوع‌الکار شده بود. فراموش نکرده‌ایم انتخاب‌های این بازیگر را؛ که همواره نتایجی موفق و محبوب حاصل آورده است. او که از‌ سال ٧٠ و با سریال گل پامچال به مخاطبان تلویزیونی معرفی شد، سریال‌هایی مثل آرایشگاه زیبا، زیر تیغ و آشپزباشی را در کارنامه دارد که همه‌شان جزو آثار موفق تلویزیون محسوب می‌شوند.

ممنوع‌الکاری به‌عنوان امتیاز

معتمدآریا اما تنها کسی نیست که در تلویزیون ممنوع‌الکار شده است. اگر نگاهی به کارنامه بازیگران و مجریان تلویزیون بیندازیم، نکته‌ای که به ذهن می‌رسد، این است که تقریبا تمام کسانی که در این حرفه جایگاهی دارند و به اصطلاح کسی هستند که سرشان به تنشان می‌ارزد، حداقل یک دوره چندماهه ممنوع‌الکاری را در صداوسیما از سر گذرانده‌اند.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

این قضیه را هم در مورد بازیگران و هم در میان مجریان درجه یک تلویزیون به سهولت می‌شود دید و متوجه شد. ناپدیدشدن ناگهانی مجریان موفق برنامه‌های به اصطلاح تاک‌شو در مقاطعی آشکارتر از آن بوده که بشود کتمانش کرد یا در مورد بازیگران داستان‌هایی که برای فاطمه معتمدآریا رخ داده یا ماجراهای ممنوع‌الکاری پریناز ایزدیار بعد از سریال زمانه، داستان سحر قریشی، پگاه آهنگرانی، باران کوثری و… به همین دلیل هم هست که وقوع این اتفاق در کارنامه بازیگران به جای این‌که پوئنی منفی به شمار آید، تبدیل به عاملی برای تفاخر می‌شود و این جز نقض غرض نمی‌تواند باشد.

مجریان

شاید بشود گفت در میدان ممنوع‌الکاری مجریان بیشترین غرامت‌ها را پرداخته‌اند؛ سریع در این زمینه ذهن‌تان به آزاده نامداری و سوییس معطوف نشود، نه. این مجری پیش از این اتفاق نیز ممنوع‌الکار شده بود و آن‌بار البته به بهانه محرومیت به خاطر اختلاط غیرمعمول زن و مرد که در برنامه‌های تحویل ‌سال ٩۴ در کنار احسان علیخانی بود. علیخانی، فرزاد حسنی، رضا رشیدپور، جواد یحیوی، ژیلا صادقی، محمود شهریاری، محمدرضا شهیدی‌فرد و… هر کسی که فکرش را بکنید تاکنون صابون ممنوع‌الکاری به تنشان خورده و البته این میزان برخورد با مجریان دلیل خاص خود را نیز دارد: در صداوسیما که به اشتباه می‌پندارد مجری باید وظیفه الگوبودن را نیز بر دوش بکشد، این مجری‌ها زمانی که روی آنتن صداوسیما به شهرت می‌رسند و به چهره تبدیل می‌شوند، حرکات و رفتارشان خارج از قاب تلویزیون که با الگوبودن آنها تداخل پیدا می‌کند، دردسرآفرین می‌شود.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

درواقع رسانه ملی هر چه تلاش می‌کند تا نیروهای دست‌پرورده خودش را به اوج برساند و آن بالاها جایی نزدیکی‌های قله نگه دارد، نمی‌تواند. نه این‌که مدیران جام جم نخواهند به نیروهای توانای خود در بخش رادیو تلویزیون ببالند و پزشان را به ماهواره‌ها و رسانه‌های خارجی بدهند، نه موضوع چیز دیگری است. ایراد ماجرا به محدودیت‌ها، خط قرمزها، اطلاعات غلط و کلی مسأله پیش پاافتاده دیگر برمی‌گردد که دست به دست هم داده تا این پروسه با سرعت و شدت فراوانی در حال تولید و بازتولید ممنوعیت باشد.

مورد عجیب سحر قریشی

در مورد او گفته شده که این اتفاق با ماجرای زندگی شخصی و جدایی از همسر قبلی‌اش ربط دارد. قریشی که تنها حضور تلویزیونیش به سریال محبوب دلنوازان باز می‌گردد، ظاهرا چند ماه پیش نامش میان بازیگران سریال سیروس مقدم – همان علی‌البدل دیده شد، اما این اتفاق به نتیجه نرسید. مثل بچه‌های نسبتا بد که در آن نیز سیروس مقدم قصد داشت از قریشی دعوت به همکاری کند.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

آن زمان هم اسم این بازیگر در فهرست بازیگران به ثبت رسید؛ ولی چند روز مانده به شروع تصویربرداری، با ممانعت تلویزیون روبه‌رو شد و تصمیم گرفته شد آیدا فقیه‌زاده در این نقش بازی کند. حسین سهیلی‌زاده هم قصد داشت سریال پریا را با بازی قریشی تولید کند اما این همکاری نیز شکل نگرفت تا به‌رغم این‌که تاکنون چیزی اعلام نشده است، بوی ممنوع‌الکاری قریشی به مشام برسد.

مهران مدیری

به این روزهایش نگاه نکنید که تلویزیون را قرق کرده و هر جا که نگاه می‌کنی، او را می‌بینی. این روزها را فراموش کنید که یک شبکه دورهمی دارد، دیگری مرد ‌هزارچهره و دو‌هزار چهره، دیگری پاورچین و نقطه‌چین. اتفاقا مهران مدیری شاید از نخستین کسانی باشد که طعم تلخ ممنوع‌الکاری را چشیده؛ و این واقعیت که این اتفاق در روزهایی رخ داده که او تازه می‌خواست نخستین روزهای موفقیت در جعبه جادو را تجربه کند، بر تلخی آن می‌افزاید.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

او و گروهش تازه با ساعت خوش گل کرده بودند که به جرم محبوبیت و این دلیل بامزه که عکس‌های آنان بین نوجوانان خریدوفروش می‌شد، مهران مدیری و گروهش را ممنوع‌التصویر کردند. بعد البته این چهره سال‌های ‌سال همکاری پرثمری با تلویزیون داشت. اما بعدتر دوباره برای چهار پنج سالی راه مدیری و تلویزیون از هم جدا شد؛ تا زمان در حاشیه که دوباره محبوب‌ها به هم پیوستند و دورهمی فرزند این پیوند میمون است!

باران و پگاه

باران کوثری و پگاه آهنگرانی دو بازیگر جوان ممنوع‌الکار تلویزیون هستند که از میان آنها حداقل باران کوثری بارها اشتیاقش را برای بازی در سریال‌های خوب ابراز کرده؛ اما به جایی نرسیده است. این دو بازیگر به دلیل مسائل سیاسی حساسیت مدیران تلویزیون را همیشه موجب شده‌اند؛ این در حالی است که باران کوثری سابقه بازی در یکی از تحسین‌شده‌ترین سریال‌های دینی یعنی صاحبدلان را در کارنامه دارد و همین دو ‌سال پیش نیز در کلاه‌قرمزی حضور یافته بود؛ اما ‌سال گذشته به دلیل آنچه واقعا معلوم نشد در تیزرهای کوچه بی‌نام و جامه‌دران نام و تصویرش در تلویزیون به نمایش در نیامد که در جامه‌دران پگاه آهنگرانی نیز با او همدرد بود.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

البته تاکنون هیچ‌گاه گفته نشده که آهنگرانی برای حضور در تلویزیون مشکلی دارد ولی قطعا امکان همکاری با این رسانه را هم ندارد. در همین فیلم جامه‌دران، تصویر آهنگرانی در تیزر فیلم هم به نمایش درنیامد و حتی اسمش هم از روی تیزر حذف شد. فقط چند صحنه کوتاه از پشت سر او گرفته شد و تمام. این بازیگر در این چند ‌سال حتی یک بار هم به برنامه هفت دعوت نشده و خلاصه هیچ حضوری در این رسانه ندارد.

نمونه‌ها زیادند

نمونه‌ها زیادند. آن‌چه در این مطلب آمده، فقط مشتی است نمونه از خروار؛ که در یک مرور گذرا به ذهن آمده و قطعا در بررسی و تحقیق کامل‌تر نمونه‌های دیگری را نیز شاهد خواهیم بود. یکی به جرم حضور در ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداهای رسمی ریاست‌جمهوری ممنوع‌الکار می‌شود یکی به دلیل شلوارک پوشیدن در یک کشور خارجی.

عجیب اما واقعی؛ همه ممنوع‌الکار می‌شوند!

جواد یحیوی، مهراب قاسم‌خانی، پیمان قاسمخانی، بهاره رهنما، فرزاد جمشیدی و ده‌ها تن دیگر که حتی برای سازمانی با طول و عرض تلویزیون زیاد است. شگفت این‌که بسیاری از این موارد می‌شد که رخ ندهد؛ اگر تلویزیون و مدیرانش وظایف و مسئولیت‌های اخلاقی را بر دوش برنامه‌سازان و مجریان نمی‌گذاشتند.


منبع: برترینها

در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (۹۷)

برترین ها – نگین فانی نام: اینستاگرام، این روزها تبدیل به دفترچه خاطرات تصویری خیلی ها شده است. بسیاری از چهره های شناخته شده دنیای هنر و ورزش هم، از این طریق با طرفداران خود در دورترین نقاط جهان در ارتباط هستند. از سوی دیگر سعی دارند با این روش هواداران بیشتری نیز برای خود دست و پا کنند که این نیز خود به یک رقابت حیثیتی میان سلبریتی های قرن ۲۱ تبدیل شده است.

حتی گاهی اوقات عکس هایی به اشتراک می گذارند که جنجال بسیاری به راه انداخته و خبرساز می شوند، توجه رسانه ها و مردم به آنها جلب می شود و شهرت بیشتری نیز برای آنها به ارمغان می آورند. در این سری مطالب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم.

«جاستین بیبر»و داداش کوچیکه در حال آبتنی.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 اگر دلتان برای تماشای بازی «جرمی رنر» تنگ شده این روزها او با فیلم «رودخانه ی ویند» روی پرده ی سینما قرار دارد، اما اگر اصرار دارید او را به عنوان جزئی از «انتقام جویان» ببینید باید حداقل تا بهار سال آینده منتظر بمانید.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«هیو جکمن» که فعلا پروژه ای در دست اقدام ندارد همچنان به تفریح و استراحت و سفرهایش ادامه می دهد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«لیدی گاگا» در آستانه ی خورشید گرفتگی با پیغام «لطفا من را هم به سیاره ی خودتان ببرید» روی دست هایش!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«مایلز تلر» بالاخره پس از یک رابطه ی عاشقانه ی طولانی مدت هفته ی گذشته از کلی اسپری تقاضای ازدواج کرد تا سفرشان به آفریقا آغاز دوره ی نامزدیشان باشد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


سلفی «وین دیزل» جهت ابراز عشق و علاقه به هواداران.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«آدام لمبرت» پس از اجرایی برای یادبود «جورج مایکل» در مراسم اینجل اواردز.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«جیمی دورنان» حتی در روش بستن زیپ لباسش هم باید با بقیه فرق داشته باشد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«دمی لواتو» هفته ی گذشته بیست و پنج ساله شد، اما کمی زودتر از آنچه سنش ایجاب می کند سراغ تفریح های مادربزرگی رفته است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«ریس ویترسپون» تولد مادرش را با این عکس به او تبریک گفت؛ ظاهرا ریس این لبخند همیشگی را از مادرش به ارث برده است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«اما استون» در صحنه ای از سریال جدیدش به نام «Maniac» که در حال ساخت برای نتفلیکس است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«ویلو اسمیت» هم مثل بقیه ی اعضای خانواده ی اسمیت عاشق داشتن سبک های منحصر به فرد است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«اورلاندو بلوم» در کنار «فرانسیس مالمن» سرآشپزی که خیلی ها با برنامه ی «Chef’s Table» در نتفلیکس او را می شناسند.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«تام هولاند»

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«آنا کندریک» هم به دار و دسته ی پیژامه پوش ها پیوست!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 عکس های پدر و دختری «کانیه وست» و «نورث» از سوژه های ثابت اینستاگرام «کیم کارداشیان» هستند.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


باز هم «زین مالک» روی جلد یک مجله ی دیگر.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«کریس همزورث» خواسته تولد «تایکا وایتیتی» کارگردان نیوزیلندی فیلم «تور:رانگاروک» را تبریک بگوید که جناب «آنتونی هاپکینز» هم خودش را انداخته وسط!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 «مارک رافلو» در یک تظاهرات خیابانی در نیویورک و مردمی که تظاهرات را فراموش کرده و به فکر گرفتن عکس و فیلم از ایشان هستند.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 یک خبر بد برای آنهایی که «جرد لتو» را در نقش جوکر خیلی پسندیده بودند؛ در فیلم جدید کمپانی برادران وارنر که در مورد این شخصیت کمیک ساخته خواهد شد جرد نقش جوکر را بازی نخواهد کرد!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«دین دیهان» طبق روال هفته ی گذشته همچنان به اشتراک گذاری عکس هایی که مجلات مختلف از او گرفته بودند ادامه داد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«میسی ویلیامز» و نامزدش، برق لب هایشان را با هم ست کرده اند.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«آدام همر» و دوستانش از مجله ی «جی کیو».

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«جولیان هاف» در ادامه ی سفری چند روزه به آلاسکا همراه با دوستان دوره ی دبیرستانش.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


 آیا می دانستید «لوئیس تاملینسون» از نگاه کسی که دچار توهم شده باشد چه شکلی می شود؟

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


 «لوسی هیل» که برای مدتی کم کار شده بود حالا دارد به طور همزمان در یک فیلم سینمایی و سریال بازی می کند که هر دو در سال ۲۰۱۸ پخش خواهند شد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«اما رابرتز» رنگ میلک شیک و لباسش را هم با این ساعت برند «کوچ» خود ست کرده است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«دیانه کروگر» سر صحنه ی فیلم برداری فیلم درام فانتزی جدید «رابرت زمکیس» که هنوز اسمی برای آن تعیین نشده است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 «جسیکا چستین» که قبل از ازدواج هم در هر حرکت اعتراضی و تظاهراتی که شکل می گرفت شرکت می کرد، حالا جناب همسر را نیز با خود همراه کرده است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«انسل الگورت» یا ظاهرا جناب پوکمون در سفر به توکیو.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«نورمن ریداس» در کنار «دیوید شپل» چهره ای شناخته شده برای هواداران استندآپ کمدی.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«فیفتی سنت» و یک عکس دیگر با زیرنویسی از ادعاهای همیشگی اش مبنی بر این که « من خیلی خوب و خفنم».

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«شان مندس» روی جلد مجله ی «جی کیو» ایتالیا.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«ماریا کری» در حال گذراندن یک روز تعطیل در کنار فرزندانش در نیویورک.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«کاترین لنگفورد»، هنرپیشه ی سریال «سیزده دلیل این که …» جلوی دوربین مجله ی فلانت.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


 

کنسرت دو نفره ی «مایلی سایرس» و «الویس پریسلی»؛ آرزو که بر جوانان عیب نیست، البته با توجه به این که دیگر الویسی در کار نیست بیشتر حسرت است تا آرزو!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«آماندا سیفرید» مجهز و آماده برای دیدن خورشید گرفتگی.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«هالی بری» زیر این عکسش گفته بود اگر شبیه به بقیه ی دنیا باشید نخواهید توانست روی دنیا تأثیری بگذارید.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«جرد پادالکی» هم از آنهایی بود که شوق زیادی برای دیدن خورشید گرفتگی داشت، هر چند که در ونکوور خورشید گرفتگی به طور کامل اتفاق نیفتاد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


 

«یه سونگ»، آبنبات چوبی، شلوار خالخالی و دیگر هیچ…

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

 


«کیم سو هیون» به عنوان چهره ی تبلیغاتی کلکسیون پاییز و زمستان برند کره ای SOUP

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«لوهان» لذت این روز زیبای آفتابی را با هواداران خود به اشتراک گذاشته است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«بائه سوزی» با یک کیف فوق العاده زیبای فندی در شهر رم، جلوی دوربین مجله «ال» کره

 

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«جی دراگون» با شلوار جینی که حدود یک متر از قد پاهایش بلندتر است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«جی چانگ ووک» همراه با مادرش.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«کاران جوهر» در «دارما پروداکشنز»، ارث با ارزشی که از پدرش برای او باقی مانده و حالا برای او تبدیل به خانه، عشق و زندگی اش شده است.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«پرینیتی چوپرا» این روزها دارد در یک فیلم اکشن-کمدی به نام «Golmaal Again» در کنار «آجای دوگان» بازی می کند.

در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«کاریسما کاپور» در کنار مادرش، خواهرش «کارینا» و فرزندانش، سمیرا و کیان.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«آکشای کومار» با این عکس از انتشار ویدیوی جدیدش و به واقعیت پیوستن رویاهایش خبر داد.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«انوشکا شرما»، یک روز آفتابی، در کنار فیل ها.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«ایلکر کالِلی» در حالت غش کرده از شدت گرما.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)

«گولبن ارگن» و پسرها در حیاط خانه ی تابستانی شان در حال خوردن همبرگر خانگی.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


فیلم سینمایی جدید «بوغرا گولسوی» و «اوزگه اوزپیرینچ چی» به نام «تلخ، شیرین، ترش» به زودی روی پرده ی سینما خواهد رفت.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«کیوانچ تاتلیتوغ» مدتی طولانی هیچ فعالیتی در اینستاگرامش نداشت و ما هم کلا بیخیالش شده بودیم، اما مثل این که خیلی وقت است دوباره شروع به فعالیت کرده و عکس های زیادی از این آقای خوش تیپ را از دست داده ایم.

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


 از چهره ی بی آرایشی که پشت عینک آفتابی مخفی شده  و لباس های ورزشی که «دمت آکالین» پوشیده می شود فهمید که یا دارد از باشگاه برمی گردد، یا هم دارد به باشگاه می رود!

 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97)


«مروه بول اوئور» و همسرش «مورات دالکیلیچ» هفته ی گذشته اعلام کردند که بالاخره تصمیم به جدایی گرفته اند، اما به ظاهر که خیلی هم خوشحال و سر حال به نظر می رسد. البته شایعاتی مبنی بر خیانت مروه به همسرش وجود داشت که خود مورات آنها را تکذیب کرده است.

در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (97) 


منبع: برترینها

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (۵۲۷)

برترین ها – امیررضا شاهین نیا:
سلامی دوباره خدمت همه شما عزیزان و همراهان مجله اینترنتی برترین ها. مثل
همیشه با گزیده ای از فعالیت چهره ها در شبکه های اجتماعی در روزهای
گذشته
در خدمتتان هستیم. ممنون از اینکه امروز هم همراه ما هستید.

مطلب امروز را با خنده ی لیلا حاتمی شروع میکنیم، با آرزوی لبی خندان برای تک تک شما عزیزان تا انتهای مطلب. عکسی که خبر از حضور لیلا حاتمی در فیلم جدید مانی حقیقی میدهد. اخبار تکمیلی در مورد این فیلم متعاقباً اعلام خواهد شد.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 
 


آن عزیز سپیدموی که در حال ماچیدن الناز شاکردوست است، کسی نیست جز نوه ی استاد جمشید مشایخی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

سعید جان گزینه “هیچکدام” نداری؟! کسی که اصلا بهت فکر نمیکند!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

شبنم قلیخانی و پرستو صالحی در یک کافه سنتی در حال ریختن چای. شبنم جان یک سوال، شما بچه و زندگی نداری هر روز یک سمت تهران پخش هستی؟! پرستو از هفت دولت آزاد است و ایرادی بر او وارد نیست ولی در مورد شما نخیر، بچه به مادر نیاز دارد!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

شهرام قائدی این سلفی را بدون هیچ توضیحی به اشتراک گذاشته است. خوب شد بر و روی خاصی ندارد وگرنه با سلفی های گاه و بی گاه اش اینستاگرام را زخم میکرد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

ایشالا استانبول؟ یا گرجستان؟! البته اگر تایلند تکراری نشده باشد!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

الهام خانم پاوه نژاد یار ثابت مطالب ما در حال بازدید از یک گالری.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

اصغر خان فرهادی فیلم جدید خود را شروع کرده است. فیلمی اسپانیایی با بازی خاویر باردم و پنه لوپپه کروز. بیصبرانه منتظر به ثمر نشیدن کار جدید آقای فرهادی هستیم. اسکار جان آماده باش که اصغر آقا پاشنه را ورکشیده.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

جشن تولد ۳۱ سالگی سیدمحمد موسوی والیبالیست خوب کشورمان در حاشیه اردوی آماده سازی تیم ملی. تبریک به سیدمحمد عزیز.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

عجب عکسی. شبنم مقدمی با این عکس قدیمی حالمان را خوب کرد. مربوط به سال های دهه چهل و پنجاه، از پشت صحنه یک تئاترِ “واقعی”. با حضور استاد محمد علی کشاورز، استاد علی نصیریان، منوچهر فرید بازیگر تحصیلکرده و تاثیرگذار سینما و تئاتر قبل انقلاب، بانو نصرت پرتوی بازیگر و درام نویس نامی کشورمان، زنده یاد جمیله شیخی، زنده یاد مهین شهابی و استاد اسماعیل محرابی. کمر مطلب زیر بار سنگینی عکس خم شده.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 در ابتدا ماهچهره خلیلی قرار بود نقش قباد در سریال شهرزاد را بازی کند که سپس دیدند اشکالات بنیادین در این ایفای نقش وجود دارد که مجبور شدند به جایش شهاب حسینی را بیاورند.

پ.ن: دلستر لیمویی است.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

عکس یادگاری جوانانِ پاپ در کنار استاد آواز، ایرج خواجه امیری. بابک جهانبخش و سیروان خسروی دو خواننده خوب کشورمان در تصویر حضور دارند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

آرام تر السا جان. به خدا عکس است، تمرین پاتیناژ نیست!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 سلفی هاج زنبور عسل که سال هاست بیخیال پیدا کردن مادرش شده و به بیزنس و تئاتر روی آورده است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 مهران غفوریان و هومن سیدی در حال زورآزمایی در حاشیه مراسم جوایز جشن حافظ.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

نمیدانستم که نادر گلچین خواننده قدیمی و صاحب سبک سنتی کشورمان عموی مرجانه گلچین است. عکسی زیبا از این هنرمند ارزشمند در کنار برادر زاده اش. آرزوی سلامتی داریم برای ایشان و سایر بزرگان موسیقی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

سلفی آینه ماشینی نرگس محمدی که این روز ها بسیار خوشحال تر از گذشته به نظر میرسد.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

آزاده زارعی عکسی از خود در کنار پژمان بازغی در پشت صحنه فیلم جدیدشان به اشتراک گذاشته و دیالوگی از فیلم “فارست گامپ” به عنوان کپشن برای آن انتخاب کرده است. مثل این میماند که روی تصاویرِ امید جهان، ساز کیهان کلهر را پخش کنند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

سارا منجزی پور در کنار بهنام بانی، راننده تریلی… ببخشید، خواننده خوب کشورمان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

سلفی های آشفته ی عباس غزالی در کنار برادران و عزیزانش در یک میهمانی خانوادگی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

استاد جمشید مشایخی روز پزشک را به همه پزشکان تبریک گفت و دستشان را بوسید. استاد تا اینجا آمده ای؛ یک معذرت خواهی هم بابت پرونده استاد کیارستمی از پزشکان بکن. بخاطر مرگ ایشان حسابی به زحمت افتادند و مکدر حال هستند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

سلفی زوج دوست داشتنی سینما و تلویزیون، سحر ولدبیگی و نیما فلاح. همیشه خوشبخت و خوشحال باشند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

محسن خان تنابنده عکسی از خود با کت و شلوار داوری کشتی در نمایی از سریال “پایتخت ۵” به اشتراک گذاشت و از روزهای پایانی ضبط این سریال خبر داد. سری پنجم این سریال به احتمال زیاد سری پایانی آن خواهد بود و به همین خاطر عزیزان تلاش دارند خروجی خوبی تحویل مردم دهند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

عکسی دیگر از جشن تولد سیدمحمد موسوی، والیبالیست محبوب کشورمان. 

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

حامد تهرانی بازیگر طنز کشورمان با این سلفی در کنار برانکو ایوانکویچ، از او بابت نتیجه تیم محبوبش در بازی شب گذشته تشکر کرد. برانکو دیشب با دو تعویض طلایی پرسپولیس را به رقابت ها بازگرداند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

به مطلب شأن و وقار میدهیم با این عکس مریلا بانو.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

ذوق زدگی الهام پاوه نژاد از این که ماه تولدش با ماه تولد استاد حسین علیزاده مشترک است. خوب شد که در یک روز نیست، وگرنه نمیشد قضیه را جمع کرد.

تبریک بی پایان به استاد علیزاده عزیز، فخر ساز و موسیقی ایران.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 واقعاً از نظر بازیگران، زاویه پشت فرمان چه جذابیتی برای هوادار میتواند داشته باشد؟!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

امیر عباس گلاب و عقاب دست آموز اش، در به در دنبال سند برای آزاد کردن یکی از رفقا!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 خواهشا یک کارگردان فیلم یا تئاتر به خاطره حاتمی یک رول کوچک بدهد و درگیرش کند. بیکاری دارد روی مغزش تاثیر میگذارد!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

دانیال حکیمی و پسرش آقا دانا در حال گشت و گذار در یکی از کشور های دوست همسایه.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

محسن کیایی، رعنا آزادی ور، پژمان جمشیدی، بهاره کیان افشار و پیام احمدی نیا، بازیگران یک فیلم سینمایی جدید هستند. فیلمی به نام “لونه زنبور” به کارگردانی مصطفی کیایی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

محسن یگانه و نگاهِ شیرین و فرفری اش در حاشیه کنسرت دیشب محسن. خدا حفظش کند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 


 امروز تولد رضا بهبودی بازیگر خوب و توانای تئاتر و سینمای کشورمان هم هست. تبریک به این هنرمند عزیز، امیدواریم در سال جدیدِ عمر خویش، روی اخلاق اش کمی کار کند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

بهنوش بختیاری به همراه پدر و مادر عزیزش در مراسم اکران فیلم “آبنبات چوبی”، ساخته تجاریِ محمدحسین فرح بخش.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

احسان کرمی، مینا ساداتی و صابر ابر، در مراسم اکران خیلی خصوصی فیلم “تابستان داغ”. فیلمی که نامش به حال و هوای این روزهای کشورمان بسیار می آید.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

 کاظم جان در ادبیاتت در مواجهه با گربه ها تجدید نظر کن تا از جانب هانیه توسلی، هدیه تهرانی، کامبیز دیرباز، سیروان خسروی و ده ها هنرمند گربه باز دیگر بلاک نشده ای.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

با این عکس از سحر جعفری جوزانی مطلب امروز را هم به پایان میبریم. با آرزوی آخر هفته ای خوب برای همه شما عزیزان. 

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (527) 

مثل همیشه منتظر نکات پیشنهادی و انتقاداتتان هستیم. چه از طریق گذاشتن نظرات زیر همین مطلب چه از طریق ایمیل info@bartarinha.ir. برای ارتباط با نویسنده مطالب هم می‌توانید با حساب کاربری amirrezashahinnia در اینستاگرام ارتباط برقرار کنید.

با سپاس از همراهی تان.


منبع: برترینها

چند نما از معروف‌ترین پزشک ایران، «ابن‌سینا»

روزی که «ابن‌سینا» از مادری به نام ستاره متولد شد، کسی نمی‌دانست که آوازه‌ی دانش و تبحر او در پزشکی به همه جای دنیا می‌رسد و به ستاره‌ای درخشان برای سرزمینش تبدیل می‌شود؛ چهره‌ی مشهوری که دست‌مایه‌ی خلق آثار هنری متعددی نیز قرار گرفته است.

روزی که «ابن‌سینا» از مادری به نام ستاره متولد شد، کسی نمی‌دانست که آوازه‌ی دانش و تبحر او در پزشکی به همه جای دنیا می‌رسد و به ستاره‌ای درخشان برای سرزمینش تبدیل می‌شود؛ چهره‌ی مشهوری که دست‌مایه‌ی خلق آثار هنری متعددی نیز قرار گرفته است.

اول شهریورماه همزمان با زادروز ابوعلی سینا «روز پزشک» نامگذاری شده است. با گذشت بیش از هزار سال از زمان زندگی ابن‌سینا، او سرشناس‌ترین پزشک ایرانی است. این دانشمند در  سال‌هایی که پزشکان حاذق از درمان بیماری‌های مختلف عاجز بودند، آن‌ها را به بهترین روش درمان می‌کرد و کسانی را که سال‌ها در این زمینه کار کرده و تجربه به‌دست آورده‌ بودند، به حیرت وامی‌داشت.

ابن‌سینا یکی از مشاهیر بزرگ ایران به‌شمار می‌رود. به همین دلیل برخی هنرمندان چهره‌ی او را دست‌مایه‌ی خلق آثار هنری قرار داده‌اند و مجسمه‌های بسیاری از این دانشمند ایرانی توسط هنرمندان ساخته شده است.

مجسمه ابوعلی سینا 

 چند نما از معروف‌ترین پزشک ایران

اگرچه مجسمه‌های متعددی از ابوعلی سینا ساخته شده، اما اثر ارائه‌شده از ابوالحسن صدیقی به‌دلیل کیفیت کار و نصب آن در شهر همدان از بقیه‌ی مجسمه‌ها معروف‌تر است. او مجسمه‌ای تمام‌قد از پزشک مشهور ایرانی را برای یادبود او ساخت که اکنون در مرکز میدانی به نام این دانشمند نصب شده است.

مجسمه ابن‌سینا سه متر و ۱۰ سانتی‌متر ارتفاع دارد و در ساخت آن از سنگ مرمر سفید استفاده شده است. این مجسمه نزدیک به شش دهه است که روی پایه‌ای در میدان بوعلی شهر همدان قرار دارد. در قسمت شمالی پایه‌ی مجسمه، لوحی از سنگ سفید نصب شده که روی آن نام ابوعلی سینا و تاریخ تولد و وفات او به خط نستعلیق حک شده است.

 چهره ابوعلی سینا

چند نما از معروف‌ترین پزشک ایران

انجمن آثار ملی ایران برای داشتن طرحی رسمی از چهره‌ی ابن‌سینا به ابوالحسن صدیقی پیشنهاد کرد که طرحی از این دانشمند را روی کاغذ پیاده کند. همین موضوع باعث شد معروف‌ترین طرحی که از چهره‌ی ابوعلی سینا وجود دارد، متعلق به ابوالحسن صدیقی باشد. او پیش از این‌که به مجسمه‌سازی مشهور تبدیل شود، شاگرد کمال‌الملک بود و نقاشی می‌کرد. طرح صدیقی در بیست‌ویکمین جلسه‌ی هیئت مؤسسان انجمن آثار ملی ایران به ثبت رسید.

صدیقی در این طرح سعی کرده با استفاده از سیاه‌قلم، چهره‌ای ارائه کند که مخاطب با دوره‌ای که ابوعلی‌سینا در آن می‌زیست، ارتباط برقرار کند. به طراحی لباس ابن‌سینا نیز توجه ویژه‌ای شده است. همچنین کتاب معروف ابن‌سینا نیز در این طرح، در دستان این دانشمند دیده می‌شود.

آرامگاه ابوعلی سینا 

چند نما از معروف‌ترین پزشک ایران

بنای یادبودی که به‌عنوان آرامگاه شیخ‌الرییس در همدان ساخته شده، یکی از آثار ملی ثبت‌شده‌ی ایران است. تاریخ ساخت بنای اولیه‌ی این آرامگاه را به زمان قاجار مربوط می‌دانند. انجمن آثار ملی ایران که در دهه‌ی ۳۰ فعالیت گسترده‌ای در زمینه‌ی ساخت و به‌روزرسانی آرامگاه مشاهیر ایرانی داشت، تصمیم گرفت بنای جدیدی برای آرامگاه ابن‌سینا طراحی شود.

بنای جدید که طراحی هوشنگ سیحون است، از معماری برج گنبد قابوس الهام گرفته شده است. بیشتر المان‌های و عناصر آرامگاه جدید ابوعلی سینا متأثر از معماری سنتی است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های معماری این بنا، طراحی ۱۲ ستون برای آرامگاه است که گفته می‌شود نشان‌دهنده‌ی ۱۲ رشته دانشی است که ابن‌سینا بر آن‌ها احاطه داشته است.

آرامگاه دو تالار دارد که از تالار جنوبی به‌عنوان موزه استفاده می‌شود و در آن می‌توان اشیایی باقی‌مانده از صدها سال پیش را دید. تالار شمالی نیز کتابخانه‌ای شامل صدها جلد کتاب نفیس از نویسندگان مختلف است.

چند نما از معروف‌ترین پزشک ایران 


منبع: برترینها

۷ هنرمند ایرانی که پرونده‌ی قضایی دارند

روزنامه هفت صبح: مسائل مالی، قتل، حمل مواد مخدر و… از جمله اتهاماتی بوده که در سال های اخیر بعضی هنرمندان سینما و تلویزیون با  آن درگیر شده اند. حمید ص اولین هنرمندی نیست که به دلیل ارتکاب جرم با برخورد قضایی مواجه شده. قبل از او چهره های دیگری هم از خانواده سینما، تلویزیون و موسیقی بوده اند که درگیر این پرونده ها شدند. از بعضی رفع اتهام شد و بعضی دیگر دوران محکومیت خود را سپری کردند و بعد آزاد شدند. ما ۷ پرونده ای که در سال های اخیر در مورد هنرمندان مطرح شده را مرور فهرست کردیم. این ها البته مواردی هستند که نام متهمین به صورت کامل (و نه به صورت اختصاری) در رسانه ها اعلام شده. ورزشکاران را هم از این فهرست حذف کردیم.

۱٫ فرزان اطهری

فرزان طهری مدل و بازیگر ایرانی- سوئدی است که ۴ سال پیش در دوبی به اتهام حمل کوکایین به حبس ابد محکوم شد. او در دوران بازداشت این اتهام را تکذیب کرد و گفت این یک توطئه است. در سال ۹۲ یک کمپین اینترنتی برای حمایت از او به راه افتاد و چهره هایی مثل سیروان خسروی و بهرام رادان از او حمایت کردند. در دادگاه تجدیدنظر حکم حبس ابد او به ۱۰ سال زندان کاهش پیدا کرد.

7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی 

 
اطهری از داخل زندان یک ترانه به نام «زندگی ام را نجات بده» خطاب حاکم دوبی خواند. موزیک ویدئوی آن را به دست حاکم دوبی رساندند و خلاصه در سال ۲۰۱۵ در روز ملی امارات او پس از دو سال و هفت ماه آزاد شد. فرزان اطهری متولد ۱۳۶۳ است و تا ۴ سالگی در ایران زندگی کرده. حالا هم پس از آزادی به داخل ایران رفت و آمدهایی دارد. او سابقه بازی در فیلم های چهل سالگی به کارگردانی علیرضا رییسیان و شبانه روز به کارگردانی امید بنکدار را هم دارد.


۲٫ فرزاد جمشیدی

«ماه خدا» و «یاد خدا» نام برنامه هایی است که فرزاد جمشیدی با آن ها برای افکار عمومی شناخته شد. ظاهر و نحوه اجرای او شبیه مجری های دهه ۶۰ و ۷۰ بود اما حضور او در ویژه برنامه سحر ماه رمضان باعث مورد توجه قرار گرفتن او شد. او ریاست دفتر هماهنگی و سازماندهی مجریان سیما را برعهده داشت. حتی در سال ۸۶ هم برای مدت کوتاهی مدیر کل روابط عمومی وزارت بازرگانی بود. چند ماه بعد اما دچار دو پرونده قضایی شد.

7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی 

شاکی اول مدعی العموم بود. گفته می شد دادستانی کل کشور به علت شعر طعنه آمیزی که در رادیو درباره قضات خوانده از او شکایت کرده اما درنهایت با اعلام رضایت شاکی مختومه شد. پرونده دومی که پای جمشیدی در آن گیر بود مربوط به یک شاکی خصوصی بود. شاکی پرونده می گفت توسط این مجری تلویزیونی اغفال شده اما چند ماه بعد او هم اعلام رضایت کرد. در نهایت فرزاد جمشیدی با انتشار نامه ای برای همیشه با تلویزیون خداحافظی کرد.


۳٫ جواد گلپایگانی

جواد نظری گلپایگانی را احتمالا متولدین نیمه اول دهه شصت به قبل فقط می شناسند. او با بازی در نقش «آتقی» در سریال آینه عبرت به شهرت رسید. او تهیه کنندگی دو فیلم از محمدرضا اعلام و رضا میرلوحی را هم برعهده داشت. جواد گلپایگانی بعدتر درگیر ماجراهایی شد که او را به کلی از فضای سینما و تلویزیون دور انداخت.

 

 7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی

او ابتدا با یک عابر پیاده تصادف کرد که خانواده متوفی بدون گرفتن دیه رضایت دادند. بار دوم اما یک تصادف دیگر منجر به جرح پیش آمد که این بار گلپایگانی مجبور شد راهی زندان شود. خودش می گوید در دوران زندان چون از اموالش دور بوده بدهی بالا آورده اما به هر حال به دلیل مسائل مالی دوران محکومیت اش را تا سال های بعد طول کشید. تا اینکه در بهمن ۹۳ اعلام شد با کمک ستاد دیه و خیرین، گلپایگانی از زندان آزاد شد. چند سالی دوباره از او خبری نبود تا اینکه در جریان ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ دوباره سر و کله این بازیگر تلویزیونی پیدا شد. او با شعار «ریشه کن کردن مواد مخدر» در انتخابات ثبت نام کرد که طبعا تایید صلاحیت هم نشد. جواد گلپایگانی متولد ۱۳۲۹ است.


۴٫ غزل حشمت

دوشنبه ۲۲ شهریور ساعت چهار صبح، یک ۲۰۶ صندوقدار که با سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت در حرکت بود، با دو کارگر شهرداری که در حاشیه بزرگراه حکیم مشغول عملیات آبیاری بودند، تصادف کرد. هر دو کارگر افغان بودند. اولی فوت کرد و دومی چند روزی در بیمارستان بستری بود. همان زمان سایت انتخاب درباره این ماجرا نوشت: «غزل حشمت در بازداشتگاه به سر می برد. هنرمندان و جمعی از مرد خیر در تلاش هستند با جمع آوری وجه و پرداخته دیه غزل حشمت را از زندان آزاد کنند.»

7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی 

فعالیت های غزل حشمت البته محدود به حضور در ویدئو کلیپ های داخلی اوایل دهه ۸۰ شمسی بود اما بازیگری که در هنگام سانحه همراه او بود اسم و رسم بیشتری داشت. خودرو متعلق به یکی از بازیگران مرد تئاتر و تلویزیون بود که در گزارش ها آمده بود خود او در خودرو حضور داشته.


۵٫ امیر تتلو

امیر تتلو تا الان چند مرتبه بازداشت شده که حداقل دو بار این بازداشت ها بازتاب گسترده ای در فضای مجازی داشته و مقامات عالی نظامی و قضایی درباره آن اظهار نظر کردند. یک مرتبه در آذرماه ۹۲ مسعود زاهدیان رییس پلیس امنیت اخلاقی اعلام کرد این خواننده دستگیر و به قوه قضاییه سپرده شده است. بار دوم هم شهریور ماه سال پیش بود که ۶۲ روز را در زندان گذراند. شهریور ماه سال پیش امیر تتلو پاس از آن که به دادسرا احضار شد، یک فایل صوتی توهین آمیز خطاب به بازپرس دادسرای فرهنگ و رسانه منتشر کرد.

 7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی

همین مسئله وضعیت پرونده او را پیچیده تر کرد. کار تا جایی ادامه پیدا کرد که تتلو ۶۲ روز را در زندان سپری کرد. پس از آن که عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت این خواننده در جلسه محاکمه از اقدامات خود عذرخواهی کرده و شاکی او رضایت داده است، آزاد شد. در ماجرای آزادی او گفته می شد چهره هایی مثل عباس جدیدی هم وساطت کرده اند.


۶٫ امیرمحمد زند

امیرمحمد زند در یک گفت و گوی تصویری گفته که اواخر دهه ۷۰ شمسی وقتی مشغول پسری کردن دوران خدمت سربازی خود در یزد بوده یکی از هم خدمتی هایش با اسلحه او خودکشی می کند و همین مسئله زمینه ساز بازداشت او به عنوان قاتل می شود. در نهایت او بعد از انجام تحقیقات تبرئه می شود و همین ماجرا سوژه یکی از قسمت های سریال «به دنیا بگویید بایستد» می شود.

7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی 

امیرمحمد زند متولد۱۳۵۷ است و در فیلم هایی مثل اتوبوس شب و تقاطع بازی کرده. در تلویزیون هم سریال هایی مثل ماه و پلنگ، فوق سری و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد با بازی او پخش شده.


۷٫ حمید صفت

حمید صفت متولد مرداد ۱۳۷۲ در تهران است. با این حساب او حالا تازه ۲۴ ساله شده و درگیر یک پرونده قتل است. او اعتراف کرده که با ناپدری اش درگیر شده و همین احتمالا باعث مرگ او شده
است. حمید ص در سال های اخیر تک ترانه هایی را به سبک رپ خواند و ویدئو
کلیپ های آن او را به شهرت رساند.

7 هنرمند درگیر پرونده های قضایی 


منبع: برترینها

با شهردارهای زن جهان آشنا شوید

  وقتی از مگان بِری، شهردار نشویل در ایالت تنسی پرسیدم که آیا در‌ سال گذشته تجربه هیچ‌گونه برخورد تبعیض جنسیتی را داشته است یا نه جواب داد: «زمانی که از دفتر کارم بیرون می‌آیم، مردم انتظار ندارند یک زن را ببینند. تعجب را در چشمان‌شان می‌بینید:  اِ!…این زنه، مرد نیست.» اما این موضوع برای من که بیش از ۲۰‌سال از عمرم را در شرکت‌های آمریکایی کار کرده‌ام، مسأله جدیدی نیست.»

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

بِری که حالا ۵۳‌ سال دارد،‌ سال گذشته ۴۷۰۰ شغل به وجود آورده، برنامه حمل‌ونقل شهری ۶ بیلیون دلاری را راه‌اندازی کرده، برای تشویق ساخت مسکن ارزان قیمت‌قانون‌گذاری کرده و از لایحه‌ای برای قانونی کردن به همراه داشتن مقدار کم کانابیس حمایت کرده است. با بودجه‌ای به مبلغ ۲.۱ بیلیون دلار، ۵۰ساختمان اداری و ۱۰هزار کارمند، بِری شغل خود را به مدیرعامل شرکتی بزرگ تشبیه می‌کند و از حالا برای مبارزه انتخاباتی‌اش در‌ سال ۲۰۱۹ روزشماری می‌کند.

«بر روی موبایلم اپلیکیشن روزشمار نصب کرده‌ام. برای ۱۰۰روز اولی که مشغول به کار شدم، از یک  محاسبه می‌کرد، چون همه می‌خواهند بدانند در صد روز نخست خود چه کارهایی انجام داده‌اید. اما حالا شمارش معکوس شروع شده است، هر روز صبح به آن نگاهی می‌کنم: چند روز باقی مانده تا دوباره برنده انتخابات شوم؟ روزهای زیادی باقی نمانده و نمی‌خواهم یک روز آن را تلف کنم. از امروز، ۱۰۵۱روز باقی مانده است.»

۱۹درصد شهردارهای شهرهای بزرگ آمریکا زن هستند، پس بِری نمونه نسبتا نادری از شهردارهای زن است. اما در دنیا، تعداد شهردارهای زن رو به افزایش است و بِری، در میان نخستین سیاستمداران زنی است که شهرشان را اداره می‌کنند. پاریس، بارسلون، مونته‌ویدئو، پراگ، کلن، ورشو، بخارست، رم و بغداد در میان کلان‌شهرهایی هستند که اخیرا مدیران زن انتخاب کرده‌اند (یا در مورد بغداد، انتصاب شده‌اند.)

آماری از سهم زنان شهردار در عرصه بین‌المللی وجود ندارد و «شهردار» می‌تواند معناهای مختلفی داشته باشد: بعضی مستقیما با میزان آرا و محبوبیت بالا در انتخابات برنده می‌شوند؛ بعضی توسط اعضای شورا انتخاب می‌شوند؛ بعضی توسط ایالت‌ها منصوب می‌شوند. نخستین جلسه دیدار پارلمان جهانی شهردارها ماه پیش در لاهه با حضور ۹ شهردار زن از ۵۷شهر قابل توجه انجام شد.  

این ماه، بسیاری از آن شهردارها از دور دنیا در نشست جهانی سازمان ملل برای توسعه شهری پایدار به نام‌ هابیتات ۳ گردهم می‌آیند که هر ۲۰‌سال یک‌بار اتفاق می‌افتد. دستور جلسه شهری جدید حاصله از این نشست امیدوار است تا دولت‌های محلی و ملی را راهنمایی کند در تمام جهات زندگی شهری پیشرفت کنند؛ شامل «دستیابی به تساوی جنسیتی و قدرت بخشیدن به تمام زنان و دختران، اطمینان‌سازی از فعالیت کامل و بانفوذ زنان و حقوق مساوی در تمام زمینه‌ها و مدیریت در تمام سطوح تصمیم‌گیری.»

آدا کولا که از ژوئن ۲۰۱۵ شهردار بارسلون شده برای سیاست‌های چپی «رادیکالش» خبرساز بوده است. کسی که از گروه مردمی به نام لاپاه به قدرت رسید. این گروه کمپینی است علیه اخراج مستاجران و بازپرداخت وام مسکن در اسپانیا که حاصله از بحران مالی است. آن هیدالگو که نخستین شهردار زن از آوریل ۲۰۱۴ دز پاریس است، گام‌های جسورانه‌ای برای جلوگیری از استفاده خودرو و بهتر کردن کیفیت هوا در پایتخت فرانسه انجام داده است. اخیرا این دو شهردار روی مانیفستی همکاری کرده‌اند که از شهرهای اروپایی برای پذیرش پناهده‌ها درخواست کردند.

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

آدا کولا 

لیبریا، نخستین کشور آفریقایی است که یک زن را به ریاست‌جمهوری انتخاب کرده است. کیوت گیبسون که نخستین شهردار زن پینسویل توسط رئیس‌جمهوری اِلن جانسون سرلیف در ۲۰۱۲ انتخاب شده است، می‌گوید هزینه‌های انتخابات شهرداری سنگین است. گیبسون که ۴۱ساله است، بیشتر ‌سال۲۰۱۴ را در شهری در حاشیه شرقی پایتخت مونرویا به نام پینسویل، به مبارزه با ایبولا گذرانده است. از آن زمان موضوعات قالب شهرداری او زباله، آب و تخلیه فاضلاب به همراه ترک اعتیاد کودکانی که به ارتش فرستاده شدند و پیدا کردن شغل برای آنها بوده است.

او می‌گوید: «انباشت زباله در این شهر به ۷۰‌سال قبل برمی‌گردد. مردم زباله‌هایشان را در حیاط خانه می‌گذاشتند، چال می‌کردند یا می‌سوزاندند و شهر در موقعیت اسفناکی قرار داشت.» بعد از پاک‌سازی، او سیستم‌های جدیدی را به‌عنوان بخشی از پروژه زباله بانک جهانی معرفی کرد و معتقد است سر کار آمدن زنان برای نقش‌های کلیدی در موفقیت او نقش اساسی داشته‌اند.

او می‌گوید: «من همیشه می‌گویم شیوه زنان در سازندگی با مردان متفاوت است. مردان برای امروز می‌سازند، اما زنان برای فردا، چون ما می‌خواهیم مطمئن شویم نوعی امنیت برای فرزندانمان خواهیم داشت. برای همین ما یک زن را به رئیس‌جمهوری انتخاب کرده‌ایم- می‌دانستیم به یک زن احتیاج داریم تا دوباره کشورمان را بسازیم».

ظاهرا، مگان بری از ایالت نشویل یا سیاستمداران زنی که حالا پایتخت‌های اروپایی را اداره می‌کنند ممکن است نقاط مشترک کمی با گیبسون یا با ویرا بابون ۵۱ساله فلسطینی، شهردار بیت‌لحم داشته باشند.

 بابون، پژوهشگر پیشین حوزه ادبیات در دوره شهرداری خود مرزهای شهری را تجدید کرد. با خرابی‌هایی که توسط دیواری که کرانه باختری را از اسراییل جدا می‌کند، دست‌وپنجه نرم می‌کند که به بازار کسب‌وکار بیت‌لحم نیز وارد شده است. تمرکز او در فراهم کردن مکان کافی برای گردشگران و زائران است. اما بابون، یکی از سه زنی است که ۲۰‌درصد سهمیه زنان در شورای شهر را تشکیل می‌دهند، با دیگر زنان شهردار در شهرهای دیگر ارتباط برقرار کرده و می‌گوید: «هر زنی که شهردار می‌شود راهی را می‌رود که هیچ‌کس نرفته است و آن راه را برای زنان دیگر بازمی‌کند.»

او می‌گوید: «زن بودن در شرایطی که برای بار اول سر میز مدیریت بنشینید، اصلا کار آسانی نبود، بعضی از همکاران فکر می‌کردند که آنها باید جای من می‌بودند، بنابراین‌ سال اول بسیار حیاتی بود. استراتژی من این بود که همیشه عمل کنم. از زنان دو برابر مردان انتظار تلاش دارند. اما در عرصه بین‌المللی، زن بودن قطعا مزیت هم داشته است. من در مقامی هستم که به‌عنوان رئیس شهر صحبت می‌کنم و در فلسطین به شخصیت مهمی تبدیل شده‌ام.»

تعداد افرادی که از برابری حقوق زنان حمایت می‌کنند و در ارتقای زنان به شغل‌هایی که قبلا تنها مردان داشته‌اند هیچ نفعی نمی‌بینند، بسیار اندک است. اما افراد زیادی هستند که قبول ندارند یک نفر می‌تواند راه را برای دیگران باز کند یا این‌که انتخاب نخستین شهردار زن یا نخستین رئیس‌جمهوری یا نخست‌وزیر زن برای کشور، تغییرات زیادی ایجاد کند.

اولریک کیجار، استاد علوم سیاسی دانشگاه جنوب دانمارک می‌گوید تاریخ سیاسی اخیر اسکاندیناوی این شک و شبهه‌ها را توجیه می‌کند. با این‌که دانمارک نخستین نخست‌وزیر زن خود را داشته و برابری جنسیت به‌طور گسترده‌ای بیشتر از هر جای دیگر دنیا دیده شده،‌ درصد شهردارهای زن در کشور از ۱۵درصد بیشتر نشده است.

او می‌گوید: «از آن‌جایی که ما چند شهردار زن و یک نخست‌وزیر زن داشته‌ایم، تمایل داریم جنسیت را در لیست تیک بزنیم که یعنی خب، کارمان با این موضوع تمام شد و به نوعی برابری رسیده‌ایم و بر روی اقلیت‌های دیگری که مورد توجه قرار نمی‌گیرند، تمرکز کنیم؛ مهاجران و جوانان و مانند آن… اما در حقیقت به برابری جنسیتی هنوز دست نیافته‌ایم. زنان هنوز به سختی می‌توانند به‌عنوان رهبران سیاسی مورد قبول باشند، مخصوصا در سیاست‌های محلی.»

دبی والش، مدیر مرکز زنان و سیاست آمریکا هم بر این موضع تاکید می‌کند. او می‌گوید کاندیداتوری هیلاری کلینتون برای ریاست‌جمهوری آمریکا این برداشت اشتباه را ایجاد می‌کند که زنان در سیاست حضور پررنگی دارند. اگر او برنده شود بسیار بااهمیت خواهد بود، اما بر روی واقعیت سرپوش می‌گذارد. ما  پیش‌بینی نمی‌کنیم که امسال گام‌های بزرگی برداریم. ممکن است تعداد زنان در مجلس نمایندگان از ۱۹‌درصد به ۲۰‌درصد برسد. تعداد نمایندگان ایالتی خیلی کم است و از ۵۰نفر فرماندار تنها ۶ نفر زن هستند.

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

والش معتقد است زنانی که در آمریکا موقعیت سیاسی دارند بیشتر اعتدالگرا هستند، چون زنان بیشتر از مردان از لحاظ اقتصادی آسیب‌پذیرند و احتمال بیشتری می‌دهند که به کمک‌های مالی ایالتی نیاز داشته باشند. اما او اضافه می‌کند که اخیرا تمایلات حزبی قوی‌تر شده‌اند.

او اشاره می‌کند برای هر کسی که تلاش می‌کند بفهمد زنان قانون‌گذار چه تاثیراتی می‌توانند داشته باشند، تحقیقات کافی در دولت‌های محلی در سطح بین‌المللی انجام نشده است. او همچنین می‌گوید که شغل شهرداری یا فرمانداری چالش‌های ویژه‌ای را دربردارند، چون غالبا سیاستمدار زن خوب یا از گروهی حرفه‌ای یا از اتحادیه‌ها تصور می‌شود، نه یک رئیس کاریزماتیک. دوروتی تورن‌هیل که ۱۴‌سال است شهردار واتفورد در انگلستان و یکی از ۴ شهردار زنی است که مستقیما  انتخاب شده همچنین بر این موضوع تاکید کرده و می‌گوید: «مردم فکر می‌کنند مدیریت با مشخصات مردانه برابری دارد. این طرز تفکر هنوز وجود دارد.» به‌عنوان شهردار او با این شیوه تفکر مبارزه و مشتاقانه تعریف می‌کند که چگونه در یک بازدید از مدرسه‌ای، دانش‌آموزی فریاد زده: «تو شهردار نیستی! تو یک مرد چاق کچل پیر که زنجیر دارد، نیستی!»

تورن‌هیل تا حالا دعوت کنفرانس‌های بین‌المللی و گردهمایی‌های شهردارها را رد کرده است (او می‌گوید: «من می‌دانستم که قرار است صفحه نخست روزنامه واترفورد آبزرور با تیتر شهردار بانشاط باشم».) اما با این‌که آدم بدبینی بوده، حالا اعتقاد دارد شهردارانی که مستقیما انتخاب می‌شوند، آینده دولت‌های محلی هستند، نه فقط در انگلستان، یعنی جایی که تعدادی از شهردارهای جدید قدرتمند شهرهای بنادری که‌ سال بعد انتخاب می‌شوند، بلکه در سطح بین‌المللی.

سارا چایلدز، پروفسور سیاست و جنسیت در دانشگاه بریستول می‌گوید: «شما شمایل یک زن را می‌بینید و یک نتیجه فمنیستی از آن می‌گیرید، اما یک زن ممکن است ذهن فمنیستی نداشته باشد». درحالی‌که انتخابات شهردار زن می‌تواند نشانه تمایل به تغییر یا عدم پذیرش وضع کنونی باشد- شهردارهای رم و تورین هر دو عضو جنبش«ضداستقرار پنج ستاره بگ گریلو» بودند، درحالی‌که در بارسلون و مادرید چپ‌ها سرکارند- سخت می‌توان هرگونه نتیجه قطعی درباره معنای آن برای زنان را در طولانی‌مدت اعلام کرد.

اگرچه یکی از جنبه‌های تاثیرگذار این است که این رهبران زن به نسل‌های جوان‌تر دختر نشان می‌دهند چه چیزی امکان‌پذیر است. مگان بری می‌گوید: «مدتی قبل در یک رژه خیابانی شرکت کردم و کسی داد زد «شهردار دارد می‌آید! سه دختر جوان بر روی پله‌ای ایستاده بودند به بالا نگاه کردند و یکی از آنها پرسید: «کدوم یکی از مردهاست؟ » من رفتم کنارش و گفتم «حقیقتش منم» و او جواب داد «یعنی می‌گویید یک دختر می‌تواند شهردار شود؟»

با این‌که تمام شهردارهای زن فمینیست نیستند و همه یک هدف مشخص که بهبود بخشیدن زندگی زنان در شهر خود را ندارند، اما مسأله مهمی که زنان نسبت به همکاران مرد خود به آن می‌پردازند یک‌سری تجربه‌های متفاوتی است که از همه جهات مهم‌اند. چایلدز می‌گوید: «اگر تا به حال سعی نکرده‌اید یک کالسکه را در اتوبوسی قرار دهید، واقعا درک نمی‌کنید که تجربه بسیاری از زنان در حمل‌ونقل عمومی چگونه است.» او اضافه می‌کند که بحث داغ مراقب از کودکان به اندازه زیرساخت مهم است، نه این‌که فقط به جاده‌ها و قطار فکر کنیم.

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

خشونت و آزار جنسی دلایل دیگری هستند که باعث می‌شوند زنان و دختران  شهر را متفاوت از مردان تجربه کنند. یک روز قبل از انتخابات‌ سال گذشته مردی به هنریت رکر، شهردار کلن، حمله کرد و به گردنش چاقو زد. به دنبال حمله‌های جنسی در شب‌سال نو زمانی که حدود ۵۰۰تجاوز گزارش شده بود، انتقادهای تندی از رکر شد به دلیل گفته‌هایش درباره این‌که فاصله خود را با مردهای غریبه به اندازه یک بازو حفظ کنند و به دلیل «سرزنش قربانی». او یکبار گفت که فکر می‌کند گفته هایش بازتاب ناخودآگاهی از تجربه تلخ خودش است. وقتی از او پرسیدم که از اتفاقات ‌سال جدید چه درسی گرفته، او پاسخ داد که حمله‌ها «از ذهنش نمی‌روند.»

آنا اولیورا، تا‌ سال پیش شهردار مونته‌ویدئو، پایتخت اوروگوئه بود. او شهردار دیگری است که توجهش را بر خشونت علیه زنان گذاشت و به قربانیان خشونت جنسی، خدمات روانشناسی ارایه کرد. اما او حقوق زنان را قسمتی از مبارزه بزرگتری که شامل برابری نژادی است، می‌داند: «من منافع زنان را با منافع دیگران معامله نمی‌کنم.»

برخلاف آن، حامیان نمایندگان سیاسی زن معتقدند زنان می‌توانند پایگاهی باشند برای گروه‌های دیگری که مورد توجه قرار نمی‌گیرند، مسن‌ترها، کودکان، اقلیت‌های نژادی و مذهبی- چون با این‌که زنان اقلیت نیستند، آنها احتمالا بیشتر از مردان محرومیت‌های اجتماعی و بی‌قدرتی را تجربه کرده‌اند. اولیویرا در میان دستاوردهایش با افتخار یاد می‌کند که به‌عنوان شهردار مونته‌ویدئو یک پارک اسکیت درست کرده. این پیشنهاد توسط گروهی از اسکیت‌بوردهای نوجوان مطرح شد و از شهرداری تاییدیه و بودجه دریافت کرد.

اگر چند حرف تکراری در گفت‌وگو با زنان شهردار دیده شود، یکی این است که اگر به آنها توهین نشود اغلب دست‌کم گرفته می‌شوند؛ دیگری احساس آنهاست که زنان می‌توانند روش متفاوت و کمتر ستیزه‌جویانه‌ای برای نزدیک شدن به دولت داشته باشند. همچنین، غرورشان است که راه‌های جدیدی پیدا می‌کنند.

از زبان زنان شهردار  

کیوت گیبسون، پینسویل، لیبریا

جمعیت ۳۴۷هزار نفر

مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا ( عکس ها) 

«در بخش‌هایی از آفریقا، همچنان نسبت به زنانی که شغل‌های مدیریتی دارند و تاثیر گذاری آنان تعصب وجود دارد. در لیبریا همتایان مرد فهمیده‌اند که ما نیرویی هستیم که می‌توانند بر روی آن حساب کنند، اما همچنان مشکلاتی بر سر راه ما است. حدود یک‌سال و نیم پیش، وزیری به دفتر کارم آمد، درحالی‌که من در جلسه‌ای بودم که طول کشید و دیر رسیدم. عذرخواهی کردم و او مرا سرزنش کرد که چرا او را منتظر نگه داشته‌ام و گفت که براش یک بطری آب بیاورم. باورم نمی‌شد با من این‌طوری صحبت می‌کند، نزدیک بود روی زمین بیفتم.»


هنریت رکر، کلن، آلمان

جمعیت یک میلیون نفر

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

 
«حتی بعضی از مردها هم گفتند که حالا وقت آن رسیده که کلن یک شهردار زن داشته باشد و رأی‌دهندگان هم موافق بودند. اما مهمترین نکته این است که شما به شخصیت یک کاندیدا رأی می‌دهید. جنسیت من به آن اندازه که شما فکر می‌کنید سبک و سیاق مرا تعیین نمی‌کند، با این‌که بعضی خصوصیات زنانه مشخصی وجود دارد. شما به‌عنوان یک زن یاد می‌گیرید که شنونده خوبی باشید، گرایش‌های افراد را بشناسید و احزاب مختلف را سر یک میز بیاورید بدون این‌که کسی بازنده باشد.


آنا اولیورا، مونته‌ویدئو، اوروگوئه

جمعیت ۱.۳ میلیون

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

«بی‌شک در زمان کمپین خود با تبعیض جنسیتی مواجه می‌شدم. در گروه کانونی که برای انجام تحقیقات کیفی تشکیل دادیم، خیلی‌ها احساس کردند که من نمی‌توانم با اتحادیه‌ها کار کنم. همیشه این مشکل وجود داشت که من اقتدار کافی ندارم. یکبار، خبرنگاری پرسید: «آیا واقعا فکر می‌کنید مونته‌ویدئو برای یک زن شهردار آماده است؟» زمانی که من روی کار آمدم یک گروه حقوق زنان در مونته‌ویدئو به نام کموناموهِر، کلید چوبی به من هدیه دادند. زمانی که دوره‌ام تمام شد، همان کلید را اما این‌دفعه با جنس استیل بهم دادند. حرکت نمادینی بود.»


مگان بری، نشویل، کانتی دیودسون، آمریکا

جمعیت ۱.۹۵‌میلیون نفر

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

«سخت می‌توان فهمید که زن بودن آیا تغییری ایجاد می‌کند یا نه، چون من چیز دیگری جز این نبوده‌ام. با این حال، اغلب زنان دیدگاه متفاوتی دارند، مثال می‌زنم: اخیرا در یک عملیات عمرانی برای چاه فاضلاب، بر روی یکی از تابلوهای اعلانات نوشته بود «مردان مشغول کارند»، از کسانی که اطرافم ایستاده بودند، پرسیدم که آیا اشکالی در این تابلو می‌بینند یا نه، بعضی گفتند که این تابلو قدیمی است و یا لب‌پر شده است، ‌اما هیچ‌کس متوجه نوشته روی آن نمی‌شد. حالا ما استاندارد «کارگران مشغول کارند» را برای تمام تابلوها در نشویل تعریف کرده‌ایم و تابلو «مردان مشغول کارند» را در اتاق دفترم آویزان کرده‌ام».


ورا بابون، بیت‌لحم، فلسطین

جمعیت ۲۷هزار نفر

 مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا

اداره شهرداری به من این فرصت را می‌دهد که چیزی به دست بیاورم و فرصت‌هایی به وجود بیاورم. من از این‌که شاهد تغییر باشم، لذت می‌برم، حتی وقتی که جاده جدیدی را افتتاح می‌کنم از آن لذت می‌برم. در بیت‌لحم شرایط عادی نیست، مردم برای ترک شهر باید اجازه خروج بگیرند، دیواری تا به شمال کشیده شده و همه جا شهرک‌سازی شده است. وقتی که به هدفی دستیابی پیدا می‌کنید که به مردم کمک می‌کند، زندگی را عادی تجربه کنند، این باعث خوشحالی است.


دوردتی تورن‌هیل،‌واتفورد، انگلستان

جمعیت ۹۵‌هزار نفر

مردان برای امروز می سازند، زنان برای فردا 

«مدیریت شهرداری انگشت‌نماست، مانند آن است که در خیابان راه بروید و کسی بگوید «شما این‌جا رو خوب خراب کرده‌اید.» من فکر می‌کنم خیلی خوب است که آنها احساس می‌کنند می‌توانند درباره تصمیمات محلی نظر بدهند. شغل من این است که در همه چیز دخالت کنم و همین کار را می‌کنم. شهردار بودن یعنی چسبی که شهر را بهم می‌چسباند، افراد درست را کنار هم جمع می‌کند، مانند بنگاهی از شرکا، می‌خواستم مردم دوباره به شورا اطمینان کنند. مردم به من گفته بودند که واتفورد شهر افسرده‌ای است و بخشی از کاری که ما انجام می‌دهیم این است که مردم به واتفورد افتخار کنند.»


منبع: برترینها

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (۵۲۶)

برترین ها – امیررضا شاهین نیا:
سلامی دوباره خدمت همه شما عزیزان و همراهان مجله اینترنتی برترین ها. مثل
همیشه با گزیده ای از فعالیت چهره ها در شبکه های اجتماعی در روزهای
گذشته
در خدمتتان هستیم. ممنون از اینکه امروز هم همراه ما هستید.

شروع میکنیم با این خنده نازنین ناخدای سینما، استاد ناصر تقوایی، نازنینِ مرضیه وفامهر و نازنین همه کسانی که او را میشناسند. آرزوی سلامتی داریم برای اساتید بزرگ سینمای کشورمان.
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سلفی یاسمینا باهر و امیر یل ارجمند در جوار برج ایفل، به همراه جمله ای که نود درصد ایرانی ها هنگام مواجهه با برج ایفل به زبان می آورند!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526)

عکس یادگاری امیرعلی حسینی پسر کوچک شهاب خان حسینی در کنار محسن یگانه، پس از تماشای کنسرت وی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سلفی خواهران شاکردوست در کنار نخسه ی میک آپ کرده ی “دون دون” کاراکتر دوست داشتنی دوران کودکی مان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سلفی محسن فروزان دروازه بان جدید تیم پارس جنوبی جم به همراه همسرش که لباس محلی جم در استان بوشهر را به تن کرده است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

پدرام جان البته وقتی تاثیر گذار خواهد شد که هر چند دقیقه به بهانه سلفی حرکت را قطع نکنی. 

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

ممنون از زانیار عزیز که نقش تقویم و روزشمار هفته را در اینستاگرام ایفا میکند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 سوگل خانم خیلی از قافله عقبی. سوژه های جدیدتری آمده، برجام، سلفی، تتلو، … شما هنوز با سوژه های ده سال پیش شوخی سیاسی میکنی؟

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

باز هم این زوج عزیز با کلاه های عجیبشان در حال فرانسه گردی هستند. پیش از این هم در ایتالیا بودند. اگر از این تورهای رایج دور اروپا گرفته باشند، یک سفر هم به اسپانیا خواهند داشت.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

خاطره بازی همایون ارشادی با این عکس قدیمی در کنار عباس کیارستمی و داریوش مهرجویی، در پشت صحنه فیلم ماندگار “درخت گلابی” ساخته استاد مهرجویی. جای برادر نادر قاضی پور در این فیلم واقعا خالی است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 آخرین روز کار مهران احمدی در فیلم سینمایی “هزار پا”، در کنار رضا عطاران، لاله اسکندری، جواد عزتی و سایر همکاران. فیلمی به کاگردانی ابوالحسن داوودی که هنوز در مرحله فیلمبرداری است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سیما خانم تیرانداز با ست یکدست آبی کاربنی در حال بازدید از یک گالری. (وقتی سوژه ای نیست مجبوری به تحلیل رنگ لباس بپردازی)

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

عکس “مثلاً حواسم نیست – افق محور” مهرداد صدیقیان در حال گشت و گذار.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 


سوال روز: حدس بزنید کودکی های کدام بازیگر عزیز است؟

راهنمایی: بازیگر چندان مطرح و خاصی نیست!
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 فاطمه گودرزی هنوز قبول نکرده که پسرش بزرگ شده است و او را همه جا با خود میبرد. البته حرکات و رفتار های پسرش هم در این موضوع بی تاثیر نیست.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

داریوش خان فرهنگ به همراه دو تن از هواداران عزیز، در یک کافه.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 دورهمی عزیزان در یک کافه، به همراه جولان سیگار های روی میز. شهاب حسینی و همسرش، هومن برق نورد و همسرش و همچنین رامین ناصر نصیر و .. نه استثنائاً با هم نسبتی ندارند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سلفی نیما کرمی و خانواده اش در کنار مجسمه پطرس فداکار. راستی یک سوال از کودکی ذهنم را درگیر کرده. در دوران پطرس اینا، سیمان و گل اختراع نشده بود؟ چوب پنبه چطور؟!

قضاوت ها در مورد سطر آخر کپشن نیما را هم به شما مردم عزیز واگذار میکنم.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 امیرحسین فتحی یکی از بازیگران تقریباً اصلی سریال شهرزاد در نمایی از این سریال.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 گلر خوشتیپ تیم ملی، در حال تصفیه ی جسم و روح در دامان طبیعت.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

خاطره بازی آناهیتا نعمتی با عکسی قدیمی در کنار دوستان قدیمی.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

پریناز ایزدیار در مراسم اکران خصوصی “تابستان داغ”، به کارگردانی ابراهیم ایرج زاد، کارگردان جوان و آینده دار سینما که از فیلم های خوب جشنواره فیلم فجر پارسال بود.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سلفی چسبانِ نوید محمدزاده در کنار بهمن خان مفید و یکی از دوستان. آرزوی سلامتی داریم برای پیشکسوت های ارزشمند سینما.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 عاشقانه ی علی سرابی و مارال بنی آدم در ارتفاعات کانادا.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

عکسی دیدنی از نادر سلیمانی در خط مقدم جبهه. نادر جان جسارتاً اینی که ما میبینیم پیراهن نیست، زیرپوش است!

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

مارال فرجاد هم عکسی قدیمی در کنار پدرش به اشتراک گذاشته است.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

دنریس تارگرین و سرسی لنیستر، در حال رفتن به میز مذاکره.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

 آرمین این عکس را در اینستاگرامش گذاشته و پاهای خود را سانسور کرده است تا خدایی نکرده باعث به گناه افتادن جوان های مردم نشود.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

سردرگم و گیجم

 مانند پرستویی

که همزمان

به دو مراسم

دعوت شده باشد…
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

پست حمایتی رستاک حلاج برای حمید صفت.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

حمید گودرزی با این عکس در کنار منوچهر هادی، تولد این کارگردان پر کار را تبریک گفت. حمید بازیگر سریال جدید آقای هادی یعنی “پاهای بیقرار” است. مطلب کم سوژه ی امروز هم به پایان رسید. تا روز بعد، خداوند یار و نگهدارتان.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (526) 

مثل همیشه منتظر نکات پیشنهادی و انتقاداتتان هستیم. چه از طریق گذاشتن نظرات زیر همین مطلب چه از طریق ایمیل info@bartarinha.ir. برای ارتباط با نویسنده مطالب هم می‌توانید با حساب کاربری amirrezashahinnia در اینستاگرام ارتباط برقرار کنید.

با سپاس از همراهی تان.


منبع: برترینها

جنجالی ترین ازدواج های زوج های هالیوودی (۲)

یکی از کارهایی که میان افراد مشهور رواج دارد، امضای قراردادهایی قبل از ازدواج است. افراد ثروتمند معمولا در این توافق نامه (Prenup) ذکر می کنند که بعد از طلاق، اموال هیچ یک از طرفین به دیگری نمی رسد، و یا آن که برای ثروت خود تعیین تکلیف می نمایند.

همه کارشناسان و مردم به این موضوع واقف هستند که هالیوود، قلب تپنده صنعت سینمای جهان است و هیچ نمونه مشابه دیگری در این رابطه وجود ندارد. به همین دلیل، تمام عوامل حرفه ای و دست اندر کاران صنعت فیلم سازی، تلاش می کنند که خود را به سرزمین پر حاشیه آمریکا برسانند. یکی از قشرهایی که برای رسیدن به هالیوود هر کاری می کنند، بدون شک بازیگران هستند.

همواره حواشی زیادی پیرامون هنرپیشه های فعال در این عرصه وجود دارد. دنیای هالیوود به قدری پر زرق و برق هست که بازیگران را نیز درگیر خود می کند و رفتار آن ها را تغییر می دهد. یکی از شایع ترین کار ها و رفتار ها، نامزد کردن و یا جدا شدن چهره های سرشناس سینمای آمریکاست. همه می دانند که آمار طلاق در هالیوود سر به فلک می کشد و بازیگران هر روز با فردی جدید ازدواج نموده و یا نامزد می کنند.

یکی از کارهایی که میان افراد مشهور رواج دارد، امضای قراردادهایی قبل از ازدواج است. افراد ثروتمند معمولا در این توافق نامه (Prenup) ذکر می کنند که بعد از طلاق، اموال هیچ یک از طرفین به دیگری نمی رسد، و یا آن که برای ثروت خود تعیین تکلیف می نمایند. ما در این مقاله قصد داریم ۱۹ نمونه از جنجالی ترین قراردادهای هالیوود را بررسی کنیم. قسمت اول این مقاله دیروز منتشر شده و شما می توانید برای دیدن آن به این لینک مراجعه کنید.

۱۲- کاترین زتا جونز و مایکل داگلاس

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

اگر این زوج از یکدیگر طلاق می گرفتند، خانم بازیگر هالیوود ۲٫۸ میلیون دلار غرامت دریافت می کرد. به علاوه، در صورت خیانت آقای داگلاس، ۵ میلیون دلار دیگر نیز به حساب کاترین زتا جونز ریخته می شد.


۱۳- تایگر وودز و الین نوردگرن

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

ماجرای خیانات تایگر وودز گلف باز مشهور به الین نوردگرن، این زوج را تا طلاق پیش برد. خانم نوردگرن نزدیک بود بتواند غرامت ۱۰۰ میلیون دلاری از این ورزشکار را به دست آورد.


۱۴- نیکول کیدمن و کیث اربن

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

این مسئله هیچگاه تایید نشد، اما به نظر می رسید نیکول کیدمن بازیگر سرشناس هالیوود، با آقای اربن قراردادی را به امضا رسانده که در آن بندی موسوم به آزادی گنجانده شده بود. اگر کیث اربن بار دیگر به سراغ مصرف کوکائین می رفت، حتی ۱ دلار هم از ثروت خانم کیدمن به او نمی رسید.


۱۵- چارلی شین و بروک مولر

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

آن ها توافق نامه ای دیوانه وار به امضا رساندند. بر این اساس، در صورت بیان کردن عبارت «بله» (I Do) (عبارتی که در مراسم عروسی در پاسخ به سوالات کشیش گفته می شود)، ۵۰۰ هزار دلار دریافت می کرد. همچنین وی توانست به ازای هر سال زندگی با آقای شین، ۳۰۰ هزار دلار به دست آورد. به علاوه، خانم مولر بعد از جدایی، به خاطر جا به جایی ۱۰۰ هزار دلار دیگر دریافت نمود و مالکیت ماشین قبلی اش را نیز در اختیار گرفت.


۱۶- الیزابت تیلور و لَری فورتِنسکی

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

اگر آن ها ۵ سال با یکدیگر می ماندند، آخرین همسر خانم تیلور ۱ میلیون دلار دریافت می کرد، و اگر در آن زمان هنوز زن و شوهر بودند، این مبلغ همچنان در اختیار او قرار می گرفت. آن ها بعد از ۵ سال از یکدیگر جدا شدند و لَری توانست مبلغ یاد شده را به دست آورد؛ هرچند که بعد از این ماجرا نیز رابطه دوستانه این زوج حفظ شد و حتی خانم تیلور ۸۰۰ هزار دلار دیگر نیز به خواست خود به آقای فورتنسکی داد.


۱۷- چارلی شین و دنیس ریچاردز

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

آن ها به مدت ۴ سال به یکدیگر زن و شوهر بودند. اگر هر یک از طرفین به دیگری خیانت می کرد، باید مبلغ ۴ میلیون دلار به طرف مقابل پرداخت می نمود.


۱۸- ماریا کری و نیک کانن

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

وجود قرارداد میان آن ها هنوز به اثبات نرسیده و به نظر می رسد این زوج توافق کرده اند که همه چیز محرمانه باشد و به رسانه ها درز نکند. بر این اساس، هیچ یک از آن ها نمی توانند بعد از جدایی، درباره زندگی مشترکشان اطلاعات بدهند. اگر هر یک از طرفین این قانون را نقض کنند، باید جریمه بپردازند. این مبلغ برای کانن ۲۵۰ هزار و برای خانم کری ۵۰۰ هزار دلار ذکر شده است.


۱۹- کریس راک و ملک کامپتون راک

19 مورد از عجیب ترین و جنجالی ترین قرارداد های ازدواجی که میان زوج های هالیوودی نوشته شده است [قسمت دوم-پایانی]

هیچ گونه اطلاعاتی درباره توافق میان این دو نفر وجود ندارد، اما به نظر می رسد سود زیادی عاید خانم کامپتون خواهد شد. این قرارداد تاریخ انقضا داشت و در هجدهمین سالروز ازدواج آن ها به پایان می رسید. آن ها بعد از ۲۰ سال خواهان جدایی از یکدیگر شدند.


منبع: برترینها