آخرین وضعیت دختر ۲ ساله ای که از پدرش چاقو خورد/ یسنی از مرگ نجات یافت

«یسنی» کودک دو ساله حاجی آبادی که به دست پدرش با ضربه چاقو به شکم در ۲۶ آذرماه آسیب دیده بود، از خطر مرگ نجات یافت.

حسین اسدبیگی، رئیس اورژانس اجتماعی کشور در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه این کودک در حال حاضر در بیمارستان کودکان و اطفال بندرعباس بستری است، گفت: این خانواده یک کودک ۷ ساله دیگر نیز دارند. صبح روز حادثه مادر از منزل خارج می‌شود که این اتفاق رخ می‌دهد. زن عموی کودک و یکی از همسایگان متوجه موضوع شده و برای کمک به یسنی به محل زندگی آنها می‌روند.

وی در ادامه با رد شایعاتی که علت این اقدام پدر را مصرف شیشه عنوان شده بود، اظهار کرد: پدر این کودک مبتلا به بیماری روانی بوده و در نبود مادر از دو کودک عصبانی می شود، به همین دلیل کودک بزرگتر را کتک زده و کودک کوچک تر را با چاقو زخمی می‌کند. مشکل این پدر اعتیاد به شیشه نبوده است و موضوع کباب کردن گوشت این فرزند نیز صحت ندارد.

رئیس اورژانس اجتماعی کشور با بیان اینکه این پدر چاقو را به شکم کودک دو ساله فرو کرده و به روده وی آسیب زده است، تصریح کرد: این کودک ابتدا به بیمارستانی در حاجی آباد توسط اقوام برده شده و سپس از آنجا به بندرعباس منتقل شده است. این پدر در حال حاضر فراری است و اقوام کودک او را به بیمارستان منتقل کرده اند.

وی با اشاره به انجام عمل جراحی بر روی روده این کودک ادامه داد: حال «یسنی» در حال حاضر نسبتا خوب است و از بیمارستان شهید محمدی به بیمارستان اطفال کودکان بندرعباس منتقل شده است. این کودک خوشبختانه زنده می ماند.

اسد بیگی با اشاره به مشکل روانی پدر در ادامه تصریح کرد: این فرد چندین بار در کرمان و بندرعباس بستری شده است. به گفته اطرافیان، این پدر اگر هم مواد مصرف می کرده در حد تریاک بوده و اینکه گفته می‌شود مصرف کننده شیشه بوده، کذب است.

رئیس اورژانس اجتماعی کشور با بیان اینکه دوسال پیش همزمان با وقتی که مادر، همین فرزند را باردار بوده است به دلیل اختلافات خانوادگی و تقاضای جدایی از همسر به بهزیستی مراجعه کرده است، افزود: در آن زمان با وساطت اطرافیان و اقوام و به این دلیل که آنها دختر عمه و پسر دایی بودند، سازش کردند. همکاران بهزیستی می گویند این پدر از همان زمان هم حال و روز خوبی نداشته و آشفته گویی می کرده و مادر نیز تمایلی به ادامه زندگی نداشته است.

وی ادامه تاکید کرد: گاهی زن و شوهری که مشکل حادی دارند یا باید خیلی اصولی درمان شوند و یا درا ین شرایط به زندگیشان ادامه ندهند، اما اطرافیان اصرار کرده‌اند آنها به سر زندگیشان بروند که منجر به اتفاق امروز شده است. در این شرایط متخصصان بهزیستی به دلیل نداشتن مدارک کافی و اختیارات قانونی نمی‌توانند در ادامه زندگی این افراد مداخله‌ای داشته باشند.

اسدبیگی با اشاره به اینکه این پدر هر چند ماه یکبار بستری می شده است توضیح داد: مدتی قبل از حادثه نیز این پدر حال مساعدی نداشته و اطرافیان قرار بوده او را بستری کنند اما تعلل در این کار به فاجعه ختم شده است. بیمار روانی که مرتب بیماری‌اش حاد می شود نباید در مقابل وی تعلل انجام گیرد و باید هرچه سریعتر به او رسیدگی شود.

رئیس اورژانس اجتماعی کشور با اشاره به سرنوشت و آینده این کودک اظهار کرد: تصمیم درباره وضعیت این کودک بعد از درمان بر عهده خانواده او است. مادر این کودک در حال حاضر در منزل اقوام است و احتمالا قصد دارد کودک را نگهداری کند. بعد از اینکه کودک ترخیص شد، اورژانس اجتماعی پیگیری های لازم را انجام خواهد داد. بر اساس دستور قاضی، اگر لازم باشد این کودک به بهزیستی واگذار خواهد شد، اما همانطور که می دانیم بهترین محل برای نگهداری این کودک نزد مادر است.


منبع: عصرایران

اشک‌های سارقان زنجیر به‌ دست

صدوسی‌وهفت تبهکار بودند. ماموران پلیس آگاهی پایتخت در یک شب آنها را دستگیر کردند. جرایمی مثل سرقت، قاچاق، جعل و کلاهبرداری مرتکب شده بودند. در کل٣٠ باند بودند. این متهمان به هزاران جرم ازجمله زورگیری، گوشی‌قاپی، سرقت لوازم داخل خودرو، جعل و کلاهبرداری اعتراف کردند.

 صدوسی‌وهفت تبهکار بودند. ماموران پلیس آگاهی پایتخت در یک شب آنها را دستگیر کردند. جرایمی مثل سرقت، قاچاق، جعل و کلاهبرداری مرتکب شده بودند. در کل٣٠ باند بودند. این متهمان به هزاران جرم ازجمله زورگیری، گوشی‌قاپی، سرقت لوازم داخل خودرو، جعل و کلاهبرداری اعتراف کردند.

اشک‌های سارقان زنجیربه‌دست

در میانشان سه کارمند یک کارخانه که دست به سرقت مسلحانه زده بودند، دو زورگیر مسافرکش‌نما که یکی از طعمه‌های خود را به قتل رسانده بودند و اعضای باند مارمولک که از دیوار خانه‌ها بالا می‌رفتند و فرش نفیس سرقت می‌کردند، دیده می‌شد. متهم دیگری هم بود که مرتب گریه می‌کرد. به اتهام کف‌زنی تحت عنوان مامور پلیس دستگیر شده بود. او مقابل سفارتخانه‌ها و هتل‌ها می‌ایستاد و طعمه‌هایش را از میان اتباع خارجی انتخاب می‌کرد.

۵مرد عمانی، اردنی و عراقی از شاکیان او هستند. این مرد تحت‌ عنوان مامور و با یک بی‌سیم و تجهیزات پلیسی، به سراغ طعمه‌هایش می‌رفت و به بهانه این‌که آنها مشکوک به نیروی داعشی هستند و باید بازرسی شوند، آنها را به محلی خلوت می‌برد. او هنگام بازرسی پول‌هایشان را کف‌زنی می‌کرد. شاکیان هم بعد از رفتن این مرد مامورنما تازه متوجه سرقت می‌شدند.

این مرد که ٨سابقه مامورنمایی دارد، حالا مرتب گریه می‌کند و می‌گوید که نمی‌تواند صحبت کند. دو سارق دیگر هم در میان این تبهکاران بودند که به باند مارمولک شهرت داشتند. به دلیل جثه کوچکی که داشتند، به راحتی می‌توانستند از دیوار خانه مردم بالا بروند. با دست‌هایشان از نمای ساختمان‌ها بالا می‌رفتند.

به هر طبقه‌ای که می‌خواستند دسترسی پیدا می‌کردند و حتی زمانی که صاحبخانه در منزلش حضور داشت، دست به سرقت فرش می‌زدند. فرش‌هایی گران‌قیمت و نفیس؛ آنها هم به خانه‌های تهران دستبرد زده بودند و هم شهرستان. ‏معمولا نیمه‌های شب بین ساعت یک تا ۴ صبح وارد خانه‌ها می‌شدند. بیشتر خانه‌هایی که دستبرد زده‌اند، در اصفهان بود.

فرش‌هایی با قیمت ٢٠ تا ۵٠٠‌میلیون تومان و نقره‌‏جات گران‌قیمت را سرقت می‌کردند و از طریق بالکن متواری می‌شدند. این سرقت‌ها آن‌قدر برایشان درآمد داشت که یکی از آنها توانست یک خودرو بی‌ام‌و ٣٠٠ میلیونی خریداری کند، چراکه می‌گفت از کودکی عاشق بی‌ام‌دبلیو بوده و می‌خواسته به آرزویش برسد،‏ اما درنهایت دستگیر شدند.

یکی دیگر از این سارقان هم جوانی بود که براساس ادعای خودش، حدود ۵‌سال پیش جزو مدال‌آوران مسابقات وزنه‌برداری آسیا بوده است. این فرد با توجه به تخصص در رشته ورزشی خود، با همدستی چند سارق دیگر، دست به سرقت لاستیک خودرو می‌زد. شیوه آنها به این شکل بوده که فرد وزنه‌بردار خودرو را از سطح زمین بلند کرده و همدستانش اقدام به سرقت لاستیک می‌کردند. به گفته این سارق، از یک‌سال پیش به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کرده است و به دلیل تصادف و پلاتینی که در بدنش قرار داده شده است، مجبور شده ورزش را کنار بگذارد.

نمایش سرقت از سوی کارگر اخراجی

درست ٢٠ روز بعد از اخراجش از کارخانه رنگسازی، تصمیم به سرقت مسلحانه گرفت؛ آن هم سرقت مسلحانه نمایشی که بتواند با دو همکار دیگرش پول‌های کارخانه را به جیب بزند. یک اسلحه خریداری کرد و سد راه همکارانش شد. سناریوی دروغین سرقت مسلحانه را اجرا کرد و ٢١‌میلیون تومان پول کارخانه را با خود برد. این سه نفر پول‌ها را با یکدیگر تقسیم کردند، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کردند که دستشان پیش پلیس‌ رو شود. کارگر اخراجی جزییات ماجرای این سرقت مسلحانه را تشریح کرد:

 نخستین‌بار است که دستگیر می‌شوی؟

بار اول است که سرقت می‌کنم. به دلیل بی‌پولی و نداری، به این راه افتادم، وگرنه من اصلا کار خلاف نمی‌کنم. چندین‌سال کار کردم و نان حلال سر سفره زن و بچه‌ام بردم.

 چه شد که تصمیم گرفتی این سرقت را انجام دهی؟

مادرم مریض بود. زندگی خرج داشت. تازه اخراج شده بودم و هیچ پولی نداشتم. برای همین به فکر سرقت افتادم. چاره‌ای نداشتم.

چرا از محل کارت اخراج شدی؟

بی‌دلیل مرا اخراج کردند. گفتند می‌خواهند از کارگران کارخانه کم کنند، من هم جزو اخراجی‌ها بودم. درواقع تعدیل نیرو شدم.

 بعد از اخراج تصمیم به سرقت گرفتی؟

نه، از چند وقت قبلش تصمیم داشتیم. من و راننده و تحصیلدار کارخانه با هم تصمیم به این کار داشتیم. وقتی اخراج شدم، مصمم‌تر از گذشته شدم.

 نقشه سرقت را چطور اجرا کردید؟

بیست روز بود که از کارخانه اخراج شده بودم. یک روز تحصیلدار کارخانه با من تماس گرفت و گفت آماده باش. می‌خواستند همراه راننده پول از بانک به کارخانه ببرند. آنها بعد از گرفتن پول آدرس را به من دادند. زیر یک پل سد راهشان شدم. با اسلحه جلویشان را گرفتم و به‌صورت نمایشی سرقت مسلحانه کردم. پول‌ها را گرفتم و بردم.

 چقدر پول بود؟

بیست‌ویک میلیون.

 بعد از سرقت پول‌ها را چه‌کار کردی؟

به خانه‌ام رفتم. همکارانم هم با چهره‌ای هراسان به کارخانه رفتند و به دروغ گفتند که در راه از آنها سرقت شده و پول‌ها را برده‌اند. بعد هم سر فرصت پول‌ها را بین خودمان تقسیم کردیم. نفری ٧‌میلیون تومان به هر کداممان رسید.

 بعد از چند وقت ماجرا لو رفت؟

سه ماه گذشته بود که یک روز آمدند و دستگیرمان کردند.

 در این مدت همکارانت سر کار می‌رفتند؟

بله، بعد از سرقت برای این‌که همه چیز طبیعی جلوه کند، آنها سر کار می‌رفتند و مثل هر روز کارشان را انجام می‌دادند تا این‌که بعد از سه ماه به آنها مشکوک شدند و ماجرا لو رفت.

 چند‌سال سابقه کار در آن کارخانه داشتی؟

سه سال.

 همدستانت چه؟

آنها هر کدام سابقه‌ زیادی در این کارخانه داشتند. راننده ٢۴‌سال و تحصیلدار هم ١۵‌سال سابقه کار داشتند.

 پیشنهاد سرقت را تو دادی؟

نه، تحصیلدارمان پیشنهاد داد. ما هم قبول کردیم. ما هر کدام برای خودمان مشکلات مالی زیادی داشتیم؛ مثلا راننده شرکت دو مادر دارد، یعنی پدرش دو زن گرفته که هر دو مریض هستند. باید خرج آنها را می‌داد. دخترش هم خواستگار دارد و باید هزینه ازدواج او را هم تأمین می‌کرد. تحصیلدارمان هم همین‌طور. از طرفی کارخانه هم به ما پول خوبی نمی‌داد. راننده چند سالی بود دنبال وام بود، ولی قبول نمی‌کردند. مجبور شدیم این کار را انجام دهیم.

 با پول‌ها چه‌کار کردید؟

هر کدام پول‌ها را خرج بیمار کردیم. هر کدام یک مریض داشتیم و باید هزینه درمان می‌دادیم.

 اسلحه را از کجا آوردی؟

رفته بودم یک شهر تا تلویزیون بخرم. در آن‌جا مردی بود که اسلحه می‌فروخت. من هم چون این نقشه را در ذهن داشتم، اسلحه را خریدم.

قتل برای سرقت

هنوز هم خودشان نمی‌دانند که در آخرین سرقت مرتکب قتل شده‌اند. پسر جوان آخرین طعمه آنها بود. وقتی به‌عنوان مسافر سوار خودرو این سه نفر شد، با یک ضربه چاقو زخمی شد. سارقان از ترسشان او را مقابل یک بیمارستان رها کردند، ولی دیگر فایده‌ای نداشت. آخرین طعمه جان باخته بود و یکی از سارقان هم قاتل شده بود. امیر که چاقو را به سفید ران طعمه‌اش زده است، ماجرای سرقت را چنین تشریح می‌کند:

چند ‌سال داری؟

چهل سال.

 از چند وقت پیش سرقت‌هایتان را آغاز کردید؟

چهار یا پنج ماه پیش بود که با مهران تصمیم به سرقت گرفتیم.

 شگردتان چگونه بود؟

با یک خودرو پراید، افراد را به‌عنوان مسافر سوار می‌کردیم و در راه با تهدید چاقو دست به زورگیری از آنها می‌زدیم.

 خودرو پراید مال  کدامتان بود؟

سرقتی بود.

 خودت سرقت کردی؟

نه، حسام یکی دیگر از همدستانم است. هنوز دستگیر نشده. او این پراید را دزدیده بود.

 با همدستانت کجا آشنا شدی؟

با مهران در زندان آشنا شدم. بعد از آن با هم رفیق شدیم، ولی حسام را نمی‌شناختم. او از آشناهای مهران بود که وقتی تصمیم به سرقت گرفتیم، او را معرفی کرد. گویا سابقه‌دار بود و قبلا هم دست به سرقت زده بود.

 شما هم قبلا سرقت کرده بودید؟

نه، من و مهران اولین‌بارمان بود.

 پس به چه جرمی زندان بودید؟

هر دو به اتهام چک بی‌محل زندانی بودیم. بدهکار شده بودیم و طلبکارها ما را به زندان انداخته بودند.

 چقدر بدهی داشتی؟

دویست‌میلیون تومان.

 چرا آن‌قدر زیاد؟

من طلافروش بودم و وضع مالی خوبی داشتم، اما بعد از چند‌سال کار ورشکسته شدم و بدهی بالا آوردم. چک‌هایم یکی پس از دیگری برگشت خورد و دستگیرم کردند.

 چند وقت زندان بودی؟

١٠‌سال زندانی شدم. چند ماه آخر حبسم، مهران را هم آوردند. با هم آشنا شدیم و بعد از آزادی تصمیم به سرقت گرفتیم.

 به دلیل بی‌پولی؟

نه، خیلی هم بی‌پول نبودیم. خودمان هم نمی‌دانیم چه شد که سرقت کردیم.

 از چند نفر سرقت کردید؟

فکر می‌کنم ۵ نفر بودند.

 یکی از طعمه‌هایتان را با چاقو زده‌اید؟

بله، او یک جوان تقریبا ٢۵ساله بود. در جاده مخصوص کرج او را به مقصد آزادی سوار کردیم. حسام راننده بود. مهران صندلی جلو نشسته بود و من عقب بودم. در راه با چاقو این پسر را تهدید کردیم تا پول‌هایش را به ما بدهد. او هم ترسیده بود. ناگهان ترافیک شد. پسر جوان از جایش بلند شد و می‌خواست فریاد بزند. من هم ترسیدم که لو برویم. برای همین چاقو را به سمتش بردم. می‌خواستم او را بترسانم. اما تکان خورد و ناگهان چاقو به سفید رانش خورد و زخمی شد.

 بعد چه‌کار کردید؟

خیلی ترسیدیم. او را مقابل یک بیمارستان رها کردیم و متواری شدیم.

 زنده بود؟

زمانی که او را رها کردیم هنوز نفس می‌کشید، ولی حدس می‌زنم که جان باخته باشد.

 اگر مرده باشد که اعدام می‌شوی؟

می‌دانم. اشتباه کردم و جای جبران هم نیست.

 این پسر چندمین طعمه‌تان بود؟

آخرین بود. بعد از آن دستگیر شدیم.

 از او سرقت هم کردید؟

نه، وقتی زخمی شد ترسیدیم. رهایش کردیم.

 از هر سرقت چقدر پول گیرتان می‌آمد؟

بین ٢ تا سه‌میلیون تومان.

 متاهلی؟

زمانی که به اتهام چک بلامحل در زندان بودم، همسرم از من جدا شد. یک پسر ١٢ساله هم دارم.


منبع: فرادید

جزییات تازه از پرونده زنی که سر فرزندش را برید

جزئیات تازه ای از پرونده مادر سنگدلی که سر فرزندش را بریده بود، فاش شد.

چندی قبل زن جوانی در فسا سر دختر ۳ ساله اش را برید ، پس از آن با خوردن سم دست به خودکشی زد و برای اینکه اثری از خود و دخترش باقی نماند، خانه را به آتش کشید. با این وجود این مادر قاتل توسط همسایهها از میان شعله آتش نجات پیدا کرد و به بیمارستان منتقل شد؛جنایتی که مهرماه در یکی از محلات شهرستان فسا اتفاق افتاد.

ماموران کلانتری ۱۱ شهرستان فسا از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ از وقوع یک قتل و آتشسوزی مطلع و بلافاصله به محل حادثه اعزام شدند. با حضور ماموران در محل حادثه مشخص شد، دختربچه ای به قتل رسیده است. سر این کودک سهساله به وسیله تیغ بریده شده بود. در ادامه تحقیقات پلیس مشخص شد، مادر این کودک پس از ارتکاب به این جنایت اقدام به خوردن سم کرده و خانه را هم به آتش کشیده است اما با حضور بهموقع همسایهها و تماس با اورژانس و آتشنشانی این مادر از مرگ نجات پیدا میکند.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد، تیم جنایی به سراغ مادر کودک به قتلرسیده میرود. این مادر قاتل در بازجوییهای اولیه به قتل دختر سه ساله‌اش اعتراف کرد. مادر دختربچه به قتل رسیده در اظهاراتی کوتاه به ماموران گفته: «من سر دخترم را بریدم و خانه را آتش زدم

 بعد هم با خوردن سم قصد خودکشی داشتم که همسایهها مانع من شدند.» قاتل انگیزهاش را مشکلات مالی و اختلاف خانوادگی اعلام کرد.وی در بازجویی ها مدعی شد که شوهرش به او نفقه نمی داده به همین دلیل از وضعیت خسته شده و دست به جنایت زده است. 

این مادر در حالی مدعی اختلافات خانوادگی شد که یکی از همسایه ها گفت:آنها ٩ سال است که ازدواج کردهاند، اما با هم اختلاف داشتند. شش سال بچه دار نمیشدند. آنها همین یک بچه را داشتند. در این مدت که همسایه ما بودند، چندباری با هم درگیر شدند. او از شوهرش راضی نبود، دقیق نمیدانم مشکل آنها چه بود، اما چندباری در لابهلای حرفهایش شنیدم که میگفت، وضع مالی خوبی نداریم و همسرم هم تلاشی برای بهبود اوضاع نمیکند،خودش حدود ٣٢ سال داشت و شوهرش ۴ سال از او بزرگتر بود، شاید هم اختلافشان سر موضوع دیگری بود اما به ما چیز دیگری به جز فشار مالی و وضع بد اقتصادی نمیگفت. 

او درباره جزییات روز حادثه هم گفت: من در خانه بودم که بوی دود و آتش بلند شد. همسرم از پشت پنجره بیرون را نگاه کرد و با صدای بلند گفت خانه روبهرویی آتش گرفته. به سرعت از خانه خارج شدیم، همه اهالی محل دور خانه جمع شده بودند. بلافاصله با آتشنشانی تماس گرفتیم.

تعدادی از مردها به داخل خانه رفتند. میدانستیم که او همراه دخترش در آن خانه است. چند دقیقه بعد او را از خانه خارج کردند و با آمبولانس به بیمارستان بردند. وقتی من از سرنوشت دخترش سوال کردم، همسرم به من گفت که او کشته شده است. ابتدا فکر کردم که در آتش سوخته، اما بعد از چند دقیقه وقتی پلیس به آنجا آمد، تازه فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است. باورکردنی نبود، چطور یک مادر میتواند چنین رفتاری با بچهاش داشته باشد. 

با توجه به قتل فجیع این کودک سه ساله در حالی که احتمال میرفت این زن دچار مشکلات روحی و روانی است وی به پزشکی قانونی معرفی شد. به دلیل وضعیت نامناسب این زن امکان مصاحبه پزشکی با وی وجود نداشت اما در معاینات اولیه بر اساس اعلام روانپزشک این زن دچار مشکلات روحی و روانی است. در حالی که تحقیقات در این خصوص ادامه داشت مشخص شد که مدت ها قبل خواهر این زن نیز خودسوزیکرده است. گفتنی است پرونده وی هم اکنون در دست بررسی است.

منبع: خبر جنوب

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

حمله مسلحانه به فرمانده اسبق نیروی انتظامی گچساران/ ضاربان متواری شدند

فرمانده اسبق نیروی انتظامی شهرستان گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد شب گذشته هدف حمله مسلحانه برخی از افراد ناشناس قرار گرفت.

به گزارش ایلنا، سرهنگ “سید قدرت الله بیعت اصل” در منطقه “کوه مره سرخی” استان فارس مورد حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفت و هم اکنون در بیمارستان نمازی شیراز تحت مداوا است.

” سرهنگ سیدقدرت الله بیعت اصل” که هم اکنون فرمانده یگان حفاظت محیط زیست استان فارس است در در خصوص این حمله مسلحانه در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار ایلنا از یاسوج گفت: شب گذشته و در حین ماموریت در منطقه “کوه مره سرخی” از ماشین پیاده شدم و پس از گشت زنی و در حین برگشتن به ماشین هدف گلوله تفنگ ساچمه ای قرار گرفتم.

وی در تشریح این اتفاق ناگوار افزود: افراد مسلح پس از تیراندازی پا به فرار گذاشته و بنده نیز چون از ناحیه پا تیر خورده بودم از تاریکی شب استفاده کرده و با کشیدن بدنم بر روی زمین خود را به ماشین رساندم و راننده نیز من را به بیمارستان منتقل کرد.

فرمانده اسبق نیروی انتظامی گچساران گفت: خوشبختانه ساچمه فقط به پاهایم اثابت کرد و در بیمارستان تعدادی از ساچمه‌ها را از پاهایم درآوردند و هم اکنون نیز در حال مداوا هستم.

بیعت اصل گفت: حالم رو به بهبود است و خوشبختانه خطر رفع شده است.

گفتنی است سرهنگ “سید قدرت الله بیعت اصل” یکی از فرماندهان جسور و شجاعی است که در مدت حضورش در راس نیروی انتظامی گچساران امنیت خوبی در این منطقه حاکم بود.


منبع: عصرایران

اظهارات زنی که به شوهرش خیانت کرد: وقتی با مرد غریبه در خانه قرار داشتم شوهرم ناگهان وارد شد

روزنامه خراسان نوشت: زن ۲۷ ساله که در پی شکایت همسرش و به اتهام داشتن ارتباط نامشروع با مرد بیگانه دستگیر شده است درحالی که بیان می کرد اگر همسرم مرا نبخشد نمی دانم سرنوشتم به کجا خواهد رسید به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت

وی به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: در یک خانواده ۸ نفره به دنیا آمدم. پدرم با آن که بیسواد بود با کارگری زندگی ما را تامین می کرد تا این که ۱۰ سال قبل با مرگ پدرم زندگی مان آشفته شد. مادرم مدتی بعد از ماجرای فوت پدر، به عقد موقت مردی درآمد و زندگی جدید خود را آغاز کرد.

در همین شرایط، دو خواهر دیگرم نیز از همسرانشان طلاق گرفتند و به زندگی مجردی روی آوردند. من هم که تحصیلاتم را در مقطع کاردانی تمام کرده بودم با جوانی که عاشقش شده بودم ازدواج کردم ولی زندگی ما نیز دوامی نداشت چرا که من دوست داشتم آزاد باشم و با هرکس که می خواهم ارتباط برقرار کنم ولی همسرم جوان مغروری بود که حتی در نوع پوشش من دخالت می کرد به همین خاطر از او طلاق گرفتم تا راحت تر زندگی کنم. مدتی بعد به طور اتفاقی در یکی از مراکز خرید با جوانی به درد دل پرداختم که دچار اختلافات خانوادگی باهمسرش شده بود و با قهر همسرش به تنهایی زندگی می کرد.

دقایقی بعد قرار شد وحید مرا به عقد موقت خودش دربیاورد تا به این طریق زهر چشمی از همسرش بگیرد. اما هنوز دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که متوجه شدم باردار هستم دیگر راه بازگشت نداشتم بنابراین از وحید خواستم تا همسرش را طلاق بدهد. او هم با آن که در دو راهی قرار داشت ولی به خاطر فرزندش مجبور به طلاق همسرش شد.

وحید شوهر بسیار مطیعی بود و کاری به رفت و آمدهای من نداشت در همین روزها من با زنانی معاشرت می کردم که یا ارتباط خیابانی با مردان غریبه داشتند یا مدت کوتاهی در عقد موقت بودند. همسرم هیچ گاه به من اعتراض نمی کرد و من از همه امکانات برخوردار بودم با آن که صاحب دو فرزند دیگر نیز شده بودم همچنان به معاشرت با این گونه دوستان ادامه می دادم. تا این که من هم به تقلید از آن ها سعی کردم در ارتباط با مردان غریبه از آن ها اخاذی کنم.

مدتی بعد در یکی از خیابان های مشهد با «نوذر» که جوانی خوش سیما بود آشنا شدم و خودم را زنی مطلقه معرفی کردم. او پیشنهاد کرد که مرا به عقد موقت خودش درآورد اما من با این بهانه که فعلا آمادگی ازدواج ندارم به عناوین مختلف از او پول می گرفتم و برای خودم لباس و ادکلن های گران قیمت می خریدم. این ولخرجی ها آن قدر زیاد بود که همسرم به من مشکوک شد اما به او گفتم این پول ها را مادرم به من می دهد. مدتی بعد از این ماجرا روزی با نوذر در خانه قرار گذاشتم چرا که همسرم قرار بود به شهرستان برود و مطمئن بودم به خانه بازنمی گردد اما ساعتی بعد ناگهان او در اتاق را گشود.


منبع: عصرایران

جزییات تازه از پرونده زنی که سر فرزندش را برید

جزئیات تازه ای از پرونده مادر سنگدلی که سر فرزندش را بریده بود، فاش شد.

«خبرجنوب» نوشت: چندی قبل زن جوانی در فسا سر دختر ۳ ساله اش را برید ، پس از آن با خوردن سم دست به خودکشی زد و برای اینکه اثری از خود و دخترش باقی نماند، خانه را به آتش کشید. با این وجود این مادر قاتل توسط همسایهها از میان شعله آتش نجات پیدا کرد و به بیمارستان منتقل شد؛جنایتی که مهرماه در یکی از محلات شهرستان فسا اتفاق افتاد. ماموران کلانتری ۱۱ شهرستان فسا از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ از وقوع یک قتل و آتشسوزی مطلع و بلافاصله به محل حادثه اعزام شدند. با حضور ماموران در محل حادثه مشخص شد، دختربچه ای به قتل رسیده است. سر این کودک سهساله به وسیله تیغ بریده شده بود. در ادامه تحقیقات پلیس مشخص شد، مادر این کودک پس از ارتکاب به این جنایت اقدام به خوردن سم کرده و خانه را هم به آتش کشیده است اما با حضور بهموقع همسایهها و تماس با اورژانس و آتشنشانی این مادر از مرگ نجات پیدا میکند.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد، تیم جنایی به سراغ مادر کودک به قتلرسیده میرود. این مادر قاتل در بازجوییهای اولیه به قتل دختر سهسالهاش اعتراف کرد. مادر دختربچه به قتل رسیده در اظهاراتی کوتاه به ماموران گفته: «من سر دخترم را بریدم و خانه را آتش زدم. بعد هم با خوردن سم قصد خودکشی داشتم که همسایهها مانع من شدند.» قاتل انگیزهاش را مشکلات مالی و اختلاف خانوادگی اعلام کرد.وی در بازجویی ها مدعی شد که شوهرش به او نفقه نمی داده به همین دلیل از وضعیت خسته شده و دست به جنایت زده است.

این مادر در حالی مدعی اختلافات خانوادگی شد که یکی از همسایه ها گفت:آنها ٩ سال است که ازدواج کردهاند، اما با هم اختلاف داشتند. شش سال بچه دار نمیشدند. آنها همین یک بچه را داشتند. در این مدت که همسایه ما بودند، چندباری با هم درگیر شدند. او از شوهرش راضی نبود، دقیق نمیدانم مشکل آنها چه بود، اما چندباری در لابهلای حرفهایش شنیدم که میگفت، وضع مالی خوبی نداریم و همسرم هم تلاشی برای بهبود اوضاع نمیکند،خودش حدود ٣٢ سال داشت و شوهرش ۴ سال از او بزرگتر بود، شاید هم اختلافشان سر موضوع دیگری بود اما به ما چیز دیگری به جز فشار مالی و وضع بد اقتصادی نمیگفت.

او درباره جزییات روز حادثه هم گفت: من در خانه بودم که بوی دود و آتش بلند شد. همسرم از پشت پنجره بیرون را نگاه کرد و با صدای بلند گفت خانه روبهرویی آتش گرفته. به سرعت از خانه خارج شدیم، همه اهالی محل دور خانه جمع شده بودند. بلافاصله با آتشنشانی تماس گرفتیم. تعدادی از مردها به داخل خانه رفتند. میدانستیم که او همراه دخترش در آن خانه است. چند دقیقه بعد او را از خانه خارج کردند و با آمبولانس به بیمارستان بردند. وقتی من از سرنوشت دخترش سوال کردم، همسرم به من گفت که او کشته شده است. ابتدا فکر کردم که در آتش سوخته، اما بعد از چند دقیقه وقتی پلیس به آنجا آمد، تازه فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است. باورکردنی نبود، چطور یک مادر میتواند چنین رفتاری با بچهاش داشته باشد.

با توجه به قتل فجیع این کودک سه ساله در حالی که احتمال میرفت این زن دچار مشکلات روحی و روانی است وی به پزشکی قانونی معرفی شد. به دلیل وضعیت نامناسب این زن امکان مصاحبه پزشکی با وی وجود نداشت اما در معاینات اولیه بر اساس اعلام روانپزشک این زن دچار مشکلات روحی و روانی است. در حالی که تحقیقات در این خصوص ادامه داشت مشخص شد که مدت ها قبل خواهر این زن نیز خودسوزیکرده است. گفتنی است پرونده وی هم اکنون در دست بررسی است.


منبع: عصرایران

مردی همسرش را جلوی ۲ بچه اش کشت

فردی که اقدام به قتل همسرش کرده بود، پس از رگ‌زنی خود دستگیر شد.

به گزارش ایسنا، ساعاتی پیش ماموران کلانتری ۱۰۳ گاندی از وقوع قتل در یکی از خانه‌های واقع در محدوده خیابان جردن باخبر و در محل حاضر شدند.

پس از حضور ماموران در محل، مشاهده شد که مردی ۳۸ ساله اقدام به خفه کردن همسرش کرده و پس از این کار با چاقو رگ دستش را زده است که ماموران بلافاصله به کمک امدادگران از خونریزی این مرد جلوگیری کردند.

این مرد هدف از به قتل رساندن زن ۳۵ ساله‌اش را، اختلافات خانوادگی اعلام کرد.

با دستور مقام قضایی، جسد این زن که در مقابل دختر ۱۲ ساله و پسر ۳ ساله‌اش به قتل رسیده بود، به پزشکی قانونی منتقل شده و کارآگاهان پلیس آگاهی نیز تحقیقات خود برای کشف ابعاد این حادثه را آغاز کردند.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس تهران، با تایید این خبر اعلام کرد که برای این فرد در کلانتری ۱۰۳ گاندی پرونده‌ای تشکیل شده و جزئیات بیشتر از این حادثه پس از انجام تحقیقات اعلام می‌شود.


منبع: عصرایران

دسیسه شوم عروس برای مادرشوهر

زن جوان که از دخالت‌های مادرشوهرش درزندگی مشترک‌شان به تنگ آمده بود، با تغییر چهره وطراحی نقشه‌ای ماهرانه، مادرشوهرش را نقره داغ کرد. رازاین ماجرای مرموز با گذشت یک سال ازواقعه وبدنبال مشاجره خیابانی عروس و مادر شوهرفاش شد. حدود یک سال قبل رهگذرانی که در حال عبور از خیابانی در شرق پایتخت بودند، زن میانسالی را دیدند که بیهوش روی زمین افتاده بود. آنها بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و «فرنگیس» به بیمارستان انتقال یافت.

 زن جوان که از دخالت‌های مادرشوهرش درزندگی مشترک‌شان به تنگ آمده بود، با تغییر چهره وطراحی نقشه‌ای ماهرانه، مادرشوهرش را نقره داغ کرد. راز این ماجرای مرموز با گذشت یک سال ازواقعه وبدنبال مشاجره خیابانی عروس و مادر شوهرفاش شد. حدود یک سال قبل رهگذرانی که در حال عبور از خیابانی در شرق پایتخت بودند، زن میانسالی را دیدند که بیهوش روی زمین افتاده بود. آنها بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و «فرنگیس» به بیمارستان انتقال یافت.

این زن پس از بهبود مدعی شد که هدف سرقت قرار گرفته و سارق پس از خوراندن آبمیوه مسموم او را بیهوش کرده و نقشه‌اش را عملی کرده است. بدین ترتیب موضوع به پلیس گزارش شد.شاکی به مأموران گفت: «از زمانی که شوهرم فوت کرده هر هفته پنجشنبه‌ها به بهشت زهرا می‌روم. این هفته هم طبق معمول به بهشت زهرا رفته بودم که در راه بازگشت خودروی پژویی که سرنشین آن زن جوانی بود مقابلم نگه داشت.

راننده آرایش غلیظی داشت و موهایش را روی صورتش ریخته و عینک آفتابی بزرگی هم به صورت زده بود. ماسک ضدآلودگی هوا هم روی صورتش داشت. زن جوان به آرامی پرسید کجا می‌روم؟ زمانی که مقصدم را گفتم، مدعی شد بر حسب اتفاق هم مسیر هستیم. بنابراین سوار ماشین زن ناشناس شدم که او در راه به من آبمیوه تعارف کرد.

اما بعد از خوردن آبمیوه دیگر چیزی متوجه نشدم و زمانی که به هوش آمدم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم.»پس ازاین شکایت تحقیقات تخصصی برای شناسایی راننده خودروی پژو آغاز شد. اما هیچ رد و سرنخی از او به‌دست نیامد. تا اینکه شاکی حدود یک سال بعد از این شکایت به پلیس مراجعه و اظهارات جدیدی مطرح کرد. او گفت: « به تازگی فهمیده‌ام زن ناشناسی که مرا بیهوش کرده و وسایلم را به سرقت برده، عروسم است.

او وشوهرش مدت هاست که باهم اختلاف دارند و بیش از یکسال می‌شود که جدا از هم زندگی می‌کنند. دیروز برای انجام کاری از خانه خارج شده بودم که خیلی اتفاقی عروسم را در خیابان دیدم. او با دیدن من، اختلاف‌های قدیم را به میان کشید که دوباره باهم جروبحث‌مان شد. عروسم که خیلی عصبانی شده بود در جریان دعوا به من گفت من مانده‌ام که تو چطور زنده‌ای. هر کسی آن آبمیوه مسموم را می‌خورد تا حالا کفنش هم پوسیده بود، ولی تو زنده ماندی! وقتی زنده دیدمت باورم نمی‌شد که جان سالم به دربرده باشی.»

پس ازاین اظهارات زن جوان دستگیر شد. او در بازجویی مقدماتی منکر ماجرا شد اما سرانجام به جرم خود اعتراف کرد و گفت: «از دخالت‌های مادر شوهرم خسته شده بودم. حرف‌ها و دخالت‌هایش باعث شده بود تا رفتار شوهرم به کلی با من تغییر کند. این ماجرا ادامه داشت تا حدی که مدام باهم دعوایمان می‌شد و درنهایت من خانه را ترک کردم. بیش از یکسال است که از همسرم جدا زندگی می‌کنم.

به خاطراینکه کینه مادرشوهرم را بشدت به دل گرفته بودم برای همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. می‌دانستم او هر هفته به بهشت زهرا می‌رود. برای همین پنجشنبه تغییر چهره دادم و با گذاشتن کلاه گیس و عینک آفتابی و زدن ماسک، به سراغ مادرشوهرم رفتم. صدایم را هم عوض کردم تا او از روی صدایم مرا شناسایی نکند. بعد از آن هم او را سوار ماشینم کرده و به او آبمیوه مسموم دادم. قصدم از سرقت طلاها و پول‌هایش فقط انتقامگیری بود وگرنه من هیچ نیاز مالی ندارم.» بدنبال اظهارات زن جوان او راهی بازداشتگاه شد.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

مردی، همسرش را با فیلم سیاه پای دار برد

زن خیانتکار که پس از نصب دوربین درخانه‌اش به دام افتاده و به اتهام رابطه شیطانی با مرد غریبه دستگیرشده بود، با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به اعدام محکوم شد. رسیدگی به این پرونده از مرداد امسال وبدنبال شکایت مرد جوانی از همسرش کلید خورد.

 زن خیانتکار که پس از نصب دوربین درخانه‌اش به دام افتاده و به اتهام رابطه شیطانی با مرد غریبه دستگیرشده بود، با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به اعدام محکوم شد. رسیدگی به این پرونده از مرداد امسال وبدنبال شکایت مرد جوانی از همسرش کلید خورد.

مردی ، همسرش را با فیلم سیاه پای دار برد 

شاکی پس از حضور در دادگاه کیفری و هنگام تسلیم شکایتش به قضات گفت: چند ماهی بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم. وقتی هم برای کار به مأموریت شهرستان می رفتم اطرافیان درباره همسرم حرف‌های عجیب وغریب می‌زدند که اوایل به آنها اهمـیت نمی‌دادم. تا اینکه آرام آرام شک کردم برای همین دست به کار شدم وبدون اینکه همسرم «کیمیا» متوجه شود داخل خانه دوربین مدار بسته نصب کردم تا حقیقت روشن شود.

پس از روشن کردن دوربین‌ها، روز بعد به بهانه مأموریت ازخانه رفتم. طی چند شبی که در خانه نبودم با تمام وجود و در اوج نگرانی دعا می کردم هیچ اتفاق بدی رخ ندهد و شک من به طور کامل برطرف شود. به همین خاطر وقتی به خانه برگشتم همسرم را به بهانه‌ای به بیرون فرستادم. اما وقتی فیلم دوربین‌ها را بررسی کردم با صحنه‌های باورنکردنی وحضورمردی غریبه درخانه روبه‌روشدم که با دیدن این صحنه‌ها احساس کردم تمام دنیا یک جا برسرم ویران شده است و…

دراوج خشم و ناراحتی وقتی همسرم به خانه بازگشت، فیلم‌ها را نشانش دادم و از او خواستم برای همیشه از زندگی‌ام برود. اما او همه چیز را انکارکرد. به همین خاطر تصمیم به شکایت گرفتم.» پس از این شکایت فیلم‌ها توسط کارشناسان مورد ارزیابی قرار گرفت که صحت‌شان برای قضات مشخص شد. بنابراین زن جوان دستگیر شد و به اتهام زنا در شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر و دو مستشارش- یزدان پناه و خنک دار- پای میز محاکمه ایستاد.

اما او که با مستندات غیر قابل انکار روبه‌رو شده بود و هیچ دفاعی از خود نداشت اتهامش را پذیرفت.» قضات نیز وارد شور شده و پس از بررسی‌های علمی وحقوقی، زن جوان را به اتهام زنا به اعدام محکوم کردند. با توجه به اینکه مرد شیطان صفت متواری است، تلاش برای دستگیری و محاکمه‌اش ادامه دارد.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

کشف‌جسد مرد ۴۰ ساله در کوه‌های گیلانغرب کرمانشاه

معاون اجتماعی فرمانده انتظامی استان کرمانشاه از پیدا شدن جسد مرد ۴۰ ساله در ارتفاعات روستای وارگه از توابع این شهرستان گیلانغرب خبر داد.

به گزارش ایلنا، سرهنگ “محمدرضا آمویی” با اعلام این خبر اظهار داشت: با اعلام مفقود شدن یکی از اهالی روستای روستای “وارگه” در بخش گواور شهرستان گیلانغرب، پس از چند ساعت جستجو توسط خانواده و اهالی، جسد این مرد با حدود ۴۰ سال سن در میان دره‌ای در ارتفاعات مجاور آن روستا، پیدا شد.

وی افزود: جسد این فرد که به همراه گله گوسفندانش در دامنه ارتفاعات مشغول چرای دام بود، ابتدا توسط یکی از همراهان وی پیدا می‌شود و بلافاصله به نیروهای انتظامی محل اطلاع می‌دهند.

معاون اجتماعی فرمانده انتظامی استان‌کرمانشاه افزود: پس از اطلاع نیروهای‌انتظامی و حضور در محل حادثه، آثار صدمه ناشی از حمله حیوانات وحشی بر قسمت‌هایی از بدن جسد متوفی مشاهده شده است.

سرهنگ آمویی اضافه کرد: جسد به منظور بررسی بیشتر علت فوت با احتمال حمله درندگان وحشی یا سقوط اولیه از ارتفاع به پزشکی قانونی منتقل شد.

گیلانغرب با بیش از ۷۲ هزارتن جمعیت در غرب استان کرمانشاه واقع شده است.


منبع: عصرایران

شوهر در دادگاه فیلم خیانت همسرش را رو کرد، او به اعدام محکوم شد

ایران نوشت: زن خیانتکار که پس از نصب دوربین درخانه‌اش به دام افتاده و به اتهام رابطه شیطانی با مرد غریبه دستگیرشده بود، با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به اعدام محکوم شد.

رسیدگی به این پرونده از مرداد امسال وبدنبال شکایت مرد جوانی از همسرش کلید خورد.

شاکی پس ازحضوردردادگاه کیفری وهنگام تسلیم شکایتش به قضات گفت: چند ماهی بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم. وقتی هم برای کار به مأموریت شهرستان می رفتم اطرافیان درباره همسرم حرف‌های عجیب وغریب می‌زدند که اوایل به آنها اهمیت نمی‌دادم. تا اینکه آرام آرام شک کردم برای همین دست به کار شدم وبدون اینکه همسرم «کیمیا» متوجه شود داخل خانه دوربین مدار بسته نصب کردم تا حقیقت روشن شود.
پس ازروشن کردن دوربین‌ها، روزبعد به بهانه مأموریت ازخانه رفتم. طی چند شبی که در خانه نبودم با تمام وجود ودراوج نگرانی دعا می کردم هیچ اتفاق بدی رخ ندهد وشک من به طورکامل برطرف شود.به همین خاطروقتی به خانه برگشتم همسرم را به بهانه‌ای به بیرون فرستادم. اما وقتی فیلم دوربین ها را بررسی کردم با صحنه‌های باورنکردنی وحضورمردی غریبه درخانه روبه‌روشدم که با دیدن این صحنه‌ها احساس کردم تمام دنیا یک جا برسرم ویران شده است و…

دراوج خشم و ناراحتی وقتی همسرم به خانه بازگشت، فیلم‌ها را نشانش دادم و ازاوخواستم برای همیشه از زندگی‌ام برود. اما او همه چیزرا انکارکرد. به همین خاطرتصمیم به شکایت گرفتم.»

پس از این شکایت فیلم‌ها توسط کارشناسان مورد ارزیابی قرار گرفت که صحت‌شان برای قضات مشخص شد. بنابراین زن جوان دستگیر شد و به اتهام زنا در شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر و دو مستشارش- یزدان پناه و خنک دار- پای میز محاکمه ایستاد. اما او که با مستندات غیر قابل انکار روبه‌رو شده بود و هیچ دفاعی از خود نداشت اتهامش را پذیرفت.»

قضات نیز وارد شور شده و پس از بررسی‌های علمی وحقوقی، زن جوان را به اتهام زنا به اعدام محکوم کردند. با توجه به اینکه مرد شیطان صفت متواری است، تلاش برای دستگیری و محاکمه‌اش ادامه دارد.


منبع: عصرایران

کلاهبرداری میلیونی یک زن در فضای مجازی به نام زلزله زدگان

مرد خیر وقتی تصمیم گرفت سرپرستی تعدادی کودک زلزله زده را به عهده بگیرد هرگز تصور نمیکرد در دام زنی کلاهبردار در فضای مجازی گرفتار شود. تحقیقات پلیس برای شناسایی کلاهبردار میلیونی ادامه دارد.

«خبرجنوب» نوشت: چندی پیش مردی با مراجعه به دادسرای شیراز گفت: «پس از وقوع زلزله در کرمانشاه تصمیم گرفتم برای کمک به ساکنان آنجا، سرپرستی تعدادی دختر که خانوادههای خود را در زلزله از دست داده بودند، بهعهده بگیرم و در تامین مخارج زندگی کمکشان کنم.

برای انجام این کار در فضای مجازی آگهی دادم. پس از مدتی زنی از طریق تلگرام با من تماس گرفت و خود را فردی زلزلهزده معرفی کرد. او به بهانههای مختلف از جمله خرید کفش، تهیه بلیت هواپیما برای خروج از کرمانشاه و تامین مایحتاج زندگی و تعمیر خانه مبلغ ۲۰ میلیون و ۳۶۰هزار تومان از من گرفت. پس از مدتی متوجه تناقض در حرفهایش شدم و فهمیدم نهتنها زلزلهزده نیست؛ بلکه ساکن مشهد است و از من کلاهبرداری کرده است.»با ثبت این شکایت، بازپرس پرونده دستور پیگیری و شناسایی متهم را صادر کرد. ماموران پلیس فتا در نخستین گام به بانک مورد نظر در مشهد مراجعه کردند و از طریق شماره حساب، آدرس متهم را به دست آوردند، اما پس از بررسی مشخص شد چنین آدرسی وجود خارجی ندارد. تحقیقات برای دستگیری متهم همچنان در جریان است.


منبع: عصرایران

دختر ۸ساله در دادگاه: مادرم دستم را سوزاند تا از رابطه‌اش با مردان غریبه حرف نزنم

ایران نوشت: زن جوانی که به اتهام رابطه شیطانی با مردان غریبه بازداشت شده است، صبح دیروز درحالی پای میزمحاکمه غیرعلنی ایستاد که دختر هشت ساله‌اش راز روابط شیطانی او را فاش کرد.

دخترک به قضات گفت: «مادرم با تهدید از من می‌خواست درباره چیزهای زشتی که دیده‌ام به پدرم حرفی نزنم. برای همین هم روی دستم داغ گذاشته بود.!

این پرونده از بهمن پارسال و با طرح شکایت مرد جوانی که ادعا داشت همسرش با مردان غریبه رابطه پنهانی دارد در دستور کار دادگاه و پلیس قرار گرفت. از آنجا که متهم در اظهاراتش منکر اتهامش شده بود، قاضی اصغرزاده-رئیس شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران – دستور تحقیقات تخصصی دراین باره را صادر کرد.

سرانجام درجلسه دیروز، دختر ۸ساله متهم که به دادگاه فراخوانده شده بود به قضات گفت: «چند وقتی بود که با رفتن پدرم ازخانه، شاهد حضور مردان غریبه از میوه فروش محله گرفته تا افراد غریبه دیگر بودم. وقتی آنها به خانه می‌آمدند مادرم مرا در اتاق دیگری زندانی می‌کرد. حتی مادرم از ترس اینکه من به پدرم حرفی نزنم دستم را با قاشق داغ کرد و گفت اگرحرفی بزنم مرا می‌کشد.»

پس از اظهارات دخترک، دو مرد دیگر که قبلاً توسط وی شناسایی و دستگیر شده بودند پای میز محاکمه ایستادند که به‌طور غیر علنی محاکمه شدند. پس از پایان جلسه غیرعلنی، قضات وارد شور شدند تا درباره سرنوشت سه متهم تصمیم بگیرند.


منبع: عصرایران

خروج قطار از ریل در مرکز واشنگتن (+عکس)/ ۳ کشته و ۷۰ مجروح

یک قطار در جنوب سیاتل مرکز ایالت واشنگتن در آمریکا امروز دو شنبه از ریل خارج شد که به گفته برخی منابع، این حادثه تلفاتی داشته است.

به گزارش ایرنا، واگن یکی از قطارهای شرکت راه آهن «امترک» از ریل خارج شد و با سقوط از پل به روی یک بزرگراه، روی چند خودرو افتاد.

دفتر کلانتری ناحیه «پیرس» در جنوب سیاتل اعلام کرد که این حادثه تعدادی تلفات و زخمی داشته است اما آمار دقیقی از کشته های احتمالی یا زخمی ها منتشر نشده است.

برخی منابع اعلام کرده اند که ۳ نفر کشته و ۷۰ نفر هم زخمی شده اند.

به گفته شاهدان عینی، مسافران برای خروج از قطار مجبور شدند که پنجره ها را بشکنند زیرا خروجی های اضطراری از کار افتاده بود.

این حادثه در روزی اتفاق افتاد که ‘امترک’ ریلی جدیدی میان دو شهر «تاکوما» و «اولیمپیا» افتتاح کرد. البته هنوز مشخص نیست که این اتفاق به دلیل مشکل در مسیر جدید بوده یا علت دیگری داشته است.

تمام خطوط بزرگراهی که واگن قطار در آن سقوط کرده، بسته شده و از رانندگان خواسته شده است که از ورود به این منطقه پرهیز کنند.


منبع: عصرایران

رفیق کشی به خاطر زیر آب زنی!

نگهبان جوان که تصور می‌کرد همکارش با بدگویی در تلاش برای بیکارکردن اوست، درتصمیمی عجولانه دوستش را کشت و گریخت. اما وقتی برای بررسی ماجرا به محل جنایت بازگشت توسط کارآگاهان جنایی پلیس تهران دستگیر شد.

نگهبان جوان که تصور می‌کرد همکارش با بدگویی در تلاش برای بیکارکردن اوست، درتصمیمی عجولانه دوستش را کشت و گریخت. اما وقتی برای بررسی ماجرا به محل جنایت بازگشت توسط کارآگاهان جنایی پلیس تهران دستگیر شد.

سحرگاه دیروز ساکنان یک مجتمع مسکونی در منطقه کوهک با شنیدن سر و صدای دو نگهبان ساختمان از خواب پریدند. آنها وقتی خود را به طبقه پایین رساندند با پیکر خونین یکی از نگهبانان روبه‌روشدند. بلافاصله نیز موضوع به مأموران کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان و اورژانس اعلام شد. پس از حضور تیم‌های امداد و نجات مشخص شد مرد ۶۰ ساله بر اثر اصابت ضربات متعدد جسم نوک تیز از پا درآمده است.

بنابراین موضوع به بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران اعلام شد که اوبه همراه تیمی از کارآگاهان جنایی راهی محل حادثه شدند.پس از بررسی‌های مقدماتی مشخص شد عامل قتل، یکی دیگر از نگهبان‌های مجتمع است که پس از جنایت متواری شده است. درحالی که تحقیقات تخصصی ادامه داشت، متهم ۲۲ ساله به محل واقعه بازگشت و مأموران که او را شناسایی کرده بودند، بلافاصله دستگیرش کردند.

متهم در تحقیقات مقدماتی به قتل نگهبان اعتراف کرد و گفت: «من و مقتول دو ماه قبل در این مجتمع به‌عنوان نگهبان مشغول کار شدیم. رابطه‌ام با او خوب بود تا اینکه متوجه شدم اوبه تازگی به دیدن مدیر ساختمان رفته و زیرآب مرا زده است. به‌طوری که مدیر ساختمان تصمیم گرفته بود مرا بیرون کند. به همین خاطر از شدت ناراحتی و عصبانیت صبح اول وقت به سراغش رفته و با او درگیر شدم که این اتفاق افتاد. بعد از قتل به کرج رفتم و ساعتی بعد برای اینکه بفهمم چه اتفاقی افتاده به اینجا برگشتم که دستگیر شدم.»

سرهنگ حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: پس از انتقال متهم به اداره آگاهی تحقیقات تخصصی پلیس و بازپرس جنایی ادامه خواهد یافت. ضمن اینکه متهم هم‌اکنون در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار دارد.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

سقوط یک شهروند در چاه فاضلاب

مدیر عامل سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر کرمان از سقوط یک نفر از شهروندان به داخل چاه فاضلاب خبر داد.

«علی عسکری» در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: امروز۲۷ آذر ماه در ساعت ۱۰ و ۴۰ دقیقه از سقوط یک نفر از شهروندان به داخل چاه فاضلاب واقع در شهرک «ن و قلم » مطلع شدیم که بلافاصله دو تیم تخصصی امداد و نجات به همراه دو دستگاه خودرو مجهز به تجهیزات نجات به محل حادثه اعزام شدند.

وی ادامه داد: تیم‌های امداد و نجات سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی سریعاً در محل حادثه حضور پیدا کردند و عملیات امداد و نجات را با توجه به حساسیت و خطر ویژه‌ای که چاه‌های فاضلاب به‌علت داشتن گازهای خطرناک و سمی برای فرد دچار حادثه شده دارد، در دستور کار قرار دادند.

مدیر عامل سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر کرمان یادآور شد: شخص حادثه‌دیده با تلاش پرسنل سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی سریعاً از چاه خارج و توسط عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شد.


منبع: عصرایران

درخواست رضایت برای دومین قتل همسر

مردی که تاکنون دو بار به اتهام قتل همسرانش پای میز محاکمه نشسته، ۱۵ روز برای جلب رضایت خانواده دومین قربانی‌اش مهلت گرفت.

محاکمه مردی به اتهام قتل زن دوم 

مردی که تاکنون دو بار به اتهام قتل همسرانش پای میز محاکمه نشسته، ۱۵ روز برای جلب رضایت خانواده دومین قربانی‌اش مهلت گرفت.

سال ۹۱ مردی در تماس با اورژانس و هلال احمر از سقوط زن ۳۰ ساله‌اش به رودخانه کرج خبر داد. با حضور امدادگران و پلیس در محل و پس از تجسس‌های فراوان، پیکر بی جان قربانی از آب بیرون کشیده شد و با دستور بازپرس کشیک جنایی به پزشکی قانونی انتقال یافت.

کارشناسان پس از بررسی‌های تخصصی با آثار کبودی روی گردن این زن روبه‌روشدند که نشان می‌داد او قبل از غرق شدگی با فشردن گلویش خفه شده است. به این ترتیب «کیومرث»-همسر- به‌عنوان مظنون قتل بازداشت شد. اما او در همه جلسات بازجویی منکراتهامش شد و گفت: آن روز با همسرم به جاده چالوس رفته بودیم. او روزه بود و من رفتم تا کمی تخمه بخرم و برگردم. اما پس از برگشت متوجه شدم ناپدید شده است. بعد از کمی جست و جو چادرش را که روی درخت آویزان بود پیدا کردم. همانجا بود که فهمیدم به داخل رودخانه افتاده است. خواستم کمـــــــــــــکش کنم اما نتوانستم و به هلال احمر زنگ زدم.»

این اظهارات در حالی از سوی متهم پرونده مطرح شد که بررسی سوابقش نشان داد او پیش از این نیز در پرونده مرگ مشکوک همسر سابقش به خاطر خفگی مظنون شناخته شده اما هرگز اتهاماتش اثبات نشده است. بدین‌ترتیب کیفرخواست متهم به اتهام قتل عمد صادر شد.سپس پرونده برای رسیدگی به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی خنک دار- مستشار دادگاه- ارسال شد.

در جلسه صبح دیروز وکیل اولیای دم در ابتدای جلسه اعلام کرد در تلاش برای جلب رضایت اولیای دم و صلح هستند و از قضات دادگاه مهلت خواست. به این ترتیب با حکم قضات فرصت ۱۵روزه‌ای به طرفین داده شد تا بتوانند به توافق برسند. مادر مقتول گفت: تنها به خاطر نوه‌ام شاید دامادم را ببخشم. اوداغ بزرگی بر سینه‌ام گذاشته که هیچ وقت نمی‌توانم آن را از یاد ببرم.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

وسوسه شوم به قیمت نابودی زندگی

راننده کامیونی که در قمار بزرگ زندگی و به امید یک شبه پولدار شدن، محموله بزرگ مواد مخدر را قاچاق کرده بود در حالی پس از دستگیری و صدور حکم حبس ابدش پشت میله‌های زندان افتاده که همسرش نیز خواستار طلاق شده است.

راننده کامیونی که در قمار بزرگ زندگی و به امید یک شبه پولدار شدن، محموله بزرگ مواد مخدر را قاچاق کرده بود در حالی پس از دستگیری و صدور حکم حبس ابدش پشت میله‌های زندان افتاده که همسرش نیز خواستار طلاق شده است.

در یکی از روزهای سرد پاییزی؛ زن جوانی پشت در شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده منتظر بود تا وارد اتاق دادگاه شود. زنی به نام «بیتا» که گرچه فقط ۳۸ سال داشت، اما چهره شکسته و خسته اش، حکایت از رنج‌های فراوان زندگی داشت. او آمده بود تا با دادخواست طلاق برای همیشه از دست همسرش خلاص شود. شوهری که به خاطر قاچاق ۱۸۰ کیلو مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده بود.

اما آنچه بیتا را مصمم به طلاق می‌کرد نه محکومیت ابدی او بلکه سوء‌ظن و رفتارهای عجیب شوهرش بود.وقتی زن وارد دادگاه شد، قاضی «غلامحسین گل آور» از او خواست روی صندلی بنشیند. سپس پرونده‌اش را ورق زد و بعد از چند لحظه گفت:«با داشتن یک فرزند درخواست طلاق کرده اید؟ انگار همسرتان هم موفق به حضور در جلسه رسیدگی نشده‌اند.»

 بیتا در حالی که سعی می‌کرد آرامش خود را حفظ کند بعد از لحظه‌ای سکوت گفت:«آقای قاضی دیگر خسته شده‌ام. ۱۰ سال است که خون به جگر شده‌ام. همسرم معتاد است. اما سعی کردم به خاطر بچه‌ام آبروداری کنم. دو سالی هست که به خاطر قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده. در این مدت ۱۰ نفر طلبکار و مواد فروش به در خانه‌ام آمده‌اند. اما باز هم تحمل کردم. در این دو سال برای شوهرم وکیل گرفتم و هزینه‌های زیادی پرداختم تا ثابت کنم مواد متعلق به خودش نبوده. اما افسوس که مدتی است حرف‌های نامربوط می‌زند و تصور می‌کند در نبودش به او خیانت می‌کنم  ولی این یکی را نمی‌توانم تحمل کنم و ترجیح می‌دهم یکبار و برای همیشه از دست این مرد بی‌خیال و متوهم رها شوم…»

قاضی سری تکان داد و پرسید: «البته اگر زنی واقعاً به سختی افتاده باشد می‌تواند درخواست طلاق کند. اما چطور قبل از ازدواج متوجه نشدید که خواستگارتان معتاد یا خلافکار است؟» زن جواب داد:«راستش خواهر شوهرم با من دوست بود و ما را به هم معرفی کرد. خانواده ما هم هنگام تحقیق چیزی متوجه نشدند. من هم شناخت و اطلاعی از آدم معتاد یا مصرف‌کننده نداشتم تا اینکه دو سال بعد از ازدواج فهمیدم تریاک مصرف می‌کند. وقتی اعتراض کردم گفت که تفریحی می‌کشد.

او راننده کامیون بود و بیشتر بیرون از خانه مصرف می‌کرد. وقتی هم به خانه می‌آمد دائم چرت می‌زد و هر وقت اعتراض می‌کردم دعوا راه می‌انداخت. خانواده‌اش می‌گفتند بچه دار شویم مرد زندگی می‌شود و سرش به سنگ می‌خورد. اما باز هم چیزی عوض نشد. دخترم یک ساله بود که قهر کردم و شرط گذاشتم تا وقتی ترک نکند به خانه‌اش باز نگردم. او هم قول داد مواد را کنار بگذارد، اما افسوس که به قولش عمل نکرد.

دائم تهدید می‌کرد طلاقم می‌دهد و بچه را می‌گیرد. بعد از آن سعی کردم تحمل کنم تا دخترم به سن قانونی برسد. از سه، چهار سال پیش به این طرف هم تریاک را کنار گذاشته و شیشه می‌کشید. می‌گفت ارزانتر است، اما وضع مالی ما روز به روز بدتر می‌شد. تا اینکه از رانندگی کامیون هم اخراجش کردند. ناچار شدم بروم سر کار و خیلی زود حسابدار یک شرکت کوچک شدم. از آن به بعد دائم می‌گفت؛ پول زن، خوردن ندارد.

کار مال مرد است و از این حرف‌ها. اما نه کاری بلد بود و نه تحصیلات و تخصصی داشت. رفته بود دنبال کار قاچاق مواد مخدر. اولش نمی‌دانستم بعد که فهمیدم و التماس کردم دست بردارد گوشش بدهکار نبود. تا اینکه بالاخره دستگیر شد و حکم اعدامش درآمد. خانواده‌اش می‌گفتند تصادف کرده، اما کم کم خبردارشدم چه اتفاقی افتاده. خیلی تلاش کردم تا ثابت کنم مواد مال خودش نبوده و تنها حمل‌کننده آن بوده. هر چه بود حبس ابد خورد و کار من به دادگاه کشید. حالا هم انگار اجازه نداده‌اند از زندان به دادگاه بیاید. می‌خواهم همه چیز را تمام کنم و با دخترم برویم بدون ترس و گرفتاری در یک گوشه‌ای زندگی کنیم.»

قاضی با شنیدن حرف‌های زن از او خواست نظر مشاوران را بگیرد و احکام محکومیت شوهرش را نیز ضمیمه پرونده کند. سپس دستور داد همسر زن هم با ارائه لایحه حرف‌هایش را درباره خواسته بیتا به دادگاه بفرستد.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

قاتل نگهبان ساختمان به محل جرم برگشت

سرپرست کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان از دستگیری فردی که اقدام به قتل نگهبان ساختمانی دراین محدوده کرده بود،خبرداد.

به گزارش ایسنا، سرگرد عبدالمجید حسنوند در این‌باره گفت: در ساعت ۸:۰۶ دیروز به فوریتهای پلیسی ۱۱۰ وقوع یک فقره قتل در شهرک گلستان بلوار کوهک اطلاع داده شد که بلافاصله ماموران کلانتری ۱۴۱ به محل اعزام شدند.

رییس کلانتری شهرک گلستان با اشاره به حضور ماموران در محل افزود: پس از حضور ماموران مشخص شد فردی حدودا ۶۵ ساله بر روی زمین از طرف پهلوی سمت چپ افتاده است و از ناحیه سینه، پهلو و گردن مورد اصابت تعداد زیادی ضربات چاقو قرار گرفته است که باعث خونریزی شدید وی شده است.

حسنوند با بیان اینکه یک اکیپ از عوامل اورژانس تهران در صحنه حاضر شدند و پس از معاینات اولیه فوت مقتول را تایید کردند،گفت: در تحقیقات اولیه مشخص شد این فرد نگهبان ساختمان بوده است.

وی با بیان اینکه تحقیقات مقدماتی در محل شروع شد، گفت: در بازبینی دوربین های موجود در محل فرد ضارب شناسایی و گشت‌زنی ماموران برای شناسایی متهم به قتل آغاز شد.

رییس کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان با بیان اینکه کمتر دو ساعت بعد در حوالی ساعت ۱۰ صبح نفر که چهره‌تش شبیه به تصویر بازبینی دوربین ها بود به محل مراجعه و از شهروندان در خصوص فوت و یا ضعدم فوت مقتول سوال کرد، گفت: سریعا نسبت به دستگیری این فرد اقدام و انتقالش به کلانتری اقدام شد.

حسنوند با اشاره به انجام بررسی های لازم و بازجویی فنی از متهم گفت: سرانجام مشخص شد فرد مورد نظر نیز در آن مجتمع مشغول به کار بوده و مقتول را به قتل رسانده بود. متهم انگیزه‌اش از قتل را اختلافی اعلام کرد که طی روزهای قبل داشتند و در روز حادثه از منزل با انگیزه به قتل رساندن مقتول به محل کارش مراجعه کرده است.

به گفته وی در این خصوص پرونده ای تشکیل و جهت سیر مراحل به اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران بزرگ ارسال شد.


منبع: عصرایران

حمله ۲ زورگیر با تبر به زن جوان در پارکینگ خانه‌اش

دو زورگیر تبر به دست که به زنی جوان در پارکینگ مجتمع مسکونی اش حمله کرده بودند، دستگیر شدند.

حمله 2 زورگیر با تبر به زن جوان در پارکینگ خانه‌اشبه گزارش ایسنا، روز شنبه چهارم آذرماه امسال از طریق مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ وقوع یک فقره زورگیری همراه با ضرب و جرح شدید یک خانم جوان به کلانتری ۱۶۳ ولنجک اعلام شد که با حضور مأموران در محل و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد سرنشینان یک دستگاه خودروی پرشیا تیره رنگ با تهدید سلاح سرد و در حالیکه خانم جوانی را از ناحیه صورت مورد جراحت شدید چاقو قرار داده بودند ، اقدام به زورگیری گوشی تلفن همراه و کیف دستی حاوی پول و مدارک شناسایی وی کرده و به سرعت از محل متواری شده اند.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع زورگیری و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران ، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و مالباخته پس از حضور در پایگاه سوم پلیس آگاهی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: با خودروی پژو ۲۰۶ شخصی وارد پارکینگ شده و قصد رفتن به سمت آسانسور را داشتم که ناگهان دو جوان به سمت من حمله ور شده و با تهدید چاقو و تبر اقدام به سرقت گوشی تلفن همراه و کیف دستی ام کردند. یکی از سارقان نیز بدون هیچ دلیلی و در حالیکه سرقت را انجام داده بودند، چاقویش را به روی صورتم کشید و باعث جراحت شدید صورتم شد که بلافاصله به بیمارستان منتقل شدم.

کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی با مراجعه به محل سرقت و انجام بررسی های میدانی اطلاع پیدا کردند که ساختمان مسکونی مقابل محل سرقت، مجهز به دوربین های مداربسته است، تصاویر بدست آمده از دوربین مشرف به خیابان مورد بررسی قرار گرفت و نهایتا خودروی سواری پژو پرشیا تیره رنگ متعلق به سارقان در مقابل در پارکینگ محل سکونت مالباخته مورد شناسایی قرار گرفت که با شناسایی خودرو، مالک آن به نام بیژن متولد ۱۳۶۸ در شهرستان قزوین شناسایی شد. با شناسایی تصویر بیژن از سوی شاکی پرونده، کارآگاهان با اخذ نیابت قضایی به شهرستان قزوین اعزام و موفق به دستگیری بیژن شدند .

بیژن در همان زمان دستگیری صراحتا به زورگیری از مالباخته اعتراف کرد و ضمن معرفی یکی از دوستانش به نام ناصر به عنوان همدست ، در خصوص زورگیری از مالباخته به کارآگاهان گفت : به همراه ناصر به تهران آمده و در حال چرخیدن در خیابان ها بودیم که ناگهان ناصر با دیدن سرنشین خانم یک ۲۰۶ عنوان کرد که قصد دارد تا به این خانم شماره تلفن بدهد ؛ دنبال این ماشین به راه افتادیم تا نهایتا در یک کوچه ، خودرو ۲۰۶ وارد پارکینگ یک ساختمان مسکونی شد ؛ من ماشین را مقابل ساختمان نگه داشتم و ناصر قبل از بسته شدن در پارکینگ وارد ساختمان شد .

بیژن در ادامه اظهاراتش مدعی شد : پس از ورود ناصر به داخل ساختمان ، ناگهان صدای جیغ یک خانم از داخل پارکینگ بلند شد، به سرعت به داخل پارکینگ رفتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده که ناگهان آن خانم جوان را با صورتی بریده شده مشاهده کردم، ناصر پس از سرقت کیف و گوشی تلفن همراه این خانم از ساختمان خارج شد و من نیز از ترس ، به سرعت از ساختمان خارج شدم بیژن در شرایطی مدعی بیگناهی خود شد که مالباخته در اظهاراتش عنوان کرده بود که دو سارق با تبر و چاقو به او حمله ور شده بودند.

با شناسایی ناصر متولد ۱۳۶۲ به عنوان دیگر متهم پرونده ، او نیز بلافاصله در شهرستان قزوین دستگیر شد . ناصر که از مجرمان سابقه دار است و تاکنون ۱۳ بار به اتهام ارتکاب جرایم مختلف دستگیر و روانه زندان شده ، در شرایطی منکر هرگونه سرقت از شاکی پرونده شد که صراحتا توسط شاکی ، به عنوان فرد ضارب شناسایی شده و همدست او نیز صراحتا به ارتکاب سرقت و ضرب و جرح مالباخته توسط ناصر اعتراف کرد.

براساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه محمد نادربیگی، رئیس پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت: تحقیقات از متهمان برای شناسایی دیگر جرایم ارتکابی آنها در دستور کار قرار گرفته و هر دو متهم با قرار قانونی در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند.

وی از شهروندان و مالباختگانی که توسط سرنشیان یک دستگاه خودرو پرشیای تیره رنگ که با استفاده از تبر و چاقو اقدام به زورگیری و سرقت از آنها کردند دعوت کرد تا برای شناسایی متهمین و پیگیری شکایات خود به نشانی پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان خرمشهر – میدان نیلوفر مراجعه کنند.


منبع: عصرایران