اظهارات دختر ۱۰ ساله از کشته شدن مادرش به دست پدرش: بابا تلفن را قطع کرد که به کسی خبر ندهیم

 ایران نوشت: دختر ۱۰ ساله که تنها شاهد قتل هولناک مادرش بود، با حضور دردادسرای جنایی تهران به تشریح جزئیات شب جنایت پرداخت.

تحقیقات پلیسی دراین باره از صبح ۲۸ آذر سال گذشته و به دنبال تماس مسئولان بیمارستانی درغرب تهران با مأموران کلانتری ۱۴۲ کن آغازشد.پس ازحضورمأموران دربیمارستان مشخص شد زن جوان با ضربات چاقو به قتل رسیده است.

بنابراین موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد.درجریان تحقیقات بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای ویژه قتل پایتخت وکارآگاهان جنایی، شوهرزن جوان به اتهام قتل بازداشت شد.اوضمن اعتراف گفت: «شب قبل به خاطر مشکلات خانوادگی با همسرم درگیر شدم و در یک لحظه با چاقو او رازدم. وقتی زنم غرق خون روی زمین افتاد تازه متوجه شدم چه اشتباهی کرده‌ام. به‌همین خاطر برای نجات جانش بسرعت او را به بیمارستان رساندم اما بی‌فایده بود و زنم روی تخت بیمارستان جان سپرد.

متهم در ادامه تحقیقات مدعی شد که به دلیل مشکل روحی و روانی، در زمان حادثه قادر به تصمیم‌گیری درست نبوده است.

پس ازاین اظهارات، بازپرس جنایی برای کشف راز حقیقت، دختر ۱۰ ساله این خانواده را که زمان حادثه در خانه حضور داشت به دادسرا احضار کرد.

دخترک دیروز گفت: «شب حادثه از میهمانی آمده بودیم و پدرم مثل همیشه شروع به بهانه‌گیری کرد. دعوای آن شب تا ساعتی ادامه داشت که من ازشدت ناراحتی به اتاقم رفتم. اما ناگهان پدرم وارد اتاقم شد و شروع به گشتن کمدم کرد. از من پرسید وسایل داخل کمد را از کجا آورده ام. از سر و صدای ما، مادرم وارد اتاق شد و سعی کرد او را بیرون ببرد. اما پدرم دست بردار نبود و مادرم که نمی‌توانست آرامش کند ازشدت ناراحتی وعصبانیت خواست با خانواده پدرم و خودش تماس بگیرد و موضوع را بگوید. اما پدرم تلفن‌ها و تلفن همراه‌ها و حتی رایانه را هم جمع کرده بود و مادرم نمی‌توانست به هیچ کسی خبر دهد.

همان موقع پدرم با فریاد گفت می‌خواهد خانه را آتش بزند و شومینه را زیاد کرد. مامانم التماس می‌کرد اما پدرم سیلی محکمی به من و مامانم زد وباسرعت به طرف آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. داشتم وسایلم را جمع می‌کردم که پدرم به سراغم آمد و گفت می‌خواهم چاقو را روی تو تمرین کنم. درحالی که ترسیده بودم، مادرم برای کمک به من جلو آمد که پدرم با چاقو چند ضربه به پاهای مادرم زد.بعد ازآن پدر مرا داخل اتاق انداخت و گفت اگر بیرون بیایی می‌کشمت. 

بعد از آن چیزی ندیدم اما صدای باز شدن در و التماس‌های مادرم را که از همسایه‌ها کمک می‌خواست شنیدم.وناگهان صدایش قطع شد.

با اظهارات تنها شاهد شب جنایت، رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد.


منبع: عصرایران

آتش گرفتن اتوبوس زائران پاکستانی در تربت حیدریه

یک اتوبوس حامل مسافران پاکستانی عصر چهارشنبه در حدفاصل مشهد- گناباد در آتش سوخت اما به مسافران آن آسیبی نرسید.

به گزارش ایرنا، رئیس پلیس راه خراسان رضوی در این خصوص گفت: این حادثه مقارن ساعت ۱۸ امروز در کیلومتر ۳۰ محور تربت حیدریه – گناباد روی داد که در جریان آن اتوبوس ولوو مسافران پاکستانی که از مشهد راهی مرز میرجاوه بود طعمه حریق شد. 

سرهنگ هادی امیدوار افزود: خوشبختانه به دلیل مهارت راننده، حضور و اقدام به موقع پلیس راه و حاشیه ایمن جاده، جان مسافران خارجی این اتوبوس نجات یافت. 

وی گفت: علت بروز این حادثه درگیر شدن ترمز چرخ های عقب خودرو تشخیص داده شده که به آتش گرفتن خودرو منجر شده است اما راننده با مهارت اتوبوس را به خارج از جاده هدایت کرده و بلافاصله به کمک عوامل پلیس راه شادمهر کلیه مسافران اتوبوس در کمال سلامت تخلیه شده اند. 

شهرستان تربت حیدریه در ۱۵۰ کیلومتری مشهد واقع است. 


منبع: عصرایران

سرقت مسلحانه ناکام از بانک در تهران

قابل ذکر است بر اثر تیر اندازی سارقان یکی از کارمندان بانک زخمی شد که به بیمارستان منتقل شده و حال عمومی وی رضایت بخش است.

ساعتی پیش یک سرقت مسلحانه نافرجام از یک بانک در حوالی میدان فتح رخ داد و در پی آن دو زن و مرد دستگیر شدند.

به گزارش ایسنا، مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت، در اطلاعیه‌ای اعلام کرد:حوالی ساعت ۱۳ امروز چهارشنبه دو زن و مرد با همراه داشتن یک قبضه سلاح کمری به بانک ملت واقع در بزرگراه فتح وارد و قصد سرقت از بانک را داشتند.

خوشبختانه با تماس مردمی با پلیس ۱۱۰ بلافاصله عوامل گشت پلیس در محل حاضرو باهمکاری مردم سارقان مسلح را دستگیر کردند.

قابل ذکر است بر اثر تیر اندازی سارقان یکی از کارمندان بانک زخمی شد که به بیمارستان منتقل شده و حال عمومی وی رضایت بخش است.


منبع: عصرایران

سقوط دکل مخابراتی روی کودک ۹ ساله آبادانی

یک دکل مخابراتی براثر وزش باد از جا کنده و بروی کودک ۹ ساله در آبادان سقوط کرد.

به گزارش ایرنا، مسئول اداره آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری اروندکنار گفت:مهار دکل مخابراتی شرکت ایرانسل اصولی و استاندارد نبود که با وزش باد از جا کنده و بر روی یک مجتمع تجاری سقوط کرد.

حسین صادقی خواه اظهار داشت:سقوط دکل مخابراتی علاوه بر خسارت مالی باعث قطع برق بخش زیادی از شهر مرزی اروندکنار و قطع ارتباط تلفنی مشترکیان خطوط ایرانسل شد.

وی افزود: متاسفانه در این حادثه یک پسر بچه ۹ ساله مجروح و به درمانگاه شهر منتقل شد.

صادقی خواه گفت:میزان خسارت وارد شده به متجمع تجاری و تاسیسات برق شهری در حال بررسی است.

شهر مرزی اروندکنار در ۴۵ کیلومتری جنوب آبادان قرار دارد.

گرد و غبار و وزش باد با سرعت ۷۲ کیلومتر بر ساعت شهرستان آبادان را در نوردید و سبب بروز ایجاد گرد و خاک و پاره ای مشکلات برای مردم این شهر شد.

سید احمد موسوی آزاد رئیس اداره حفاظت محیط زیست آبادان نیز به ایرنا گفت:ساعت ۱۳امروز میزان گرد و غبار در این شهرستان به یک هزار و ۳۳۳ میکروگرم بر مترمکعب برابر با هشت برابر استاندارد رسید.


منبع: عصرایران

نجات از قصاص بعد از ١٢ سال

محکوم به قصاص که ١٢ سال پیش در یک درگیری، میانجی را به قتل رسانده بود؛ موفق شد نظر اولیای‌ دم را برای گذشت جلب کند و دیه بپردازد.

محکوم به قصاص که ١٢ سال پیش در یک درگیری، میانجی را به قتل رسانده بود؛ موفق شد نظر اولیای‌ دم را برای گذشت جلب کند و دیه بپردازد.
 

 نجات از قصاص بعد از ١٢ سال

به گزارش شرق، سال ٨۴ بود که به مأموران پلیس خبر دادند بین چند جوان درگیری اتفاق افتاده و یکی از آنها به قتل رسیده ‌است. به محض اینکه مأموران به محل رسیدند، تحقیقات دراین‌باره آغاز شد و آنها عباس، نوجوان ١٧ساله را به‌عنوان متهم اصلی پرونده شناسایی کردند؛ اما عباس اتهام قتل را رد کرد.

او گفت: پس از شرکت در درگیری، مجروح شدم و از هوش رفتم. پس از به‌هوش‌آمدن به بیمارستان رفتم و در مدت درگیری نیز چاقویی در دست نداشتم و نمی‌دانم چه کسی مرتکب این قتل شده ‌است.
 
او گفت: من مقتول را نمی‌شناختم و با او خصومتی هم نداشتم. می‌خواستم به این درگیری پایان دهم که این اتفاق افتاد.  در ادامه تحقیقات، مأموران از خانه عباس بازرسی کردند و آلت قتل که چاقویی دسته‌زرد بود، در خانه متهم کشف شد.

عباس که چاره‌ای جز اعتراف نداشت، گفت: کارد کشف‌شده کاردی است که من با آن مقتول را زدم و تمام جراحاتی که روی بدن من وجود دارد، آثار خودزنی است و کسی من را مجروح نکرده و دروغ گفتم که محسن من را زده است.
 
عباس که در زمان محاکمه حدود ١٨ سال داشت، در جلسه دادگاه قتل را انکار کرد و از نحوه و دلیل قتل اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: اصلا دلیلی برای درگیری با مقتول یا اختلافی با او نداشتم؛ بنابراین با او درگیر نشده‌ام. درگیری من با علی بود؛ اما شاید حواسم نبوده و ضربه‌ای به مقتول زده و او را کشته باشم.  
 
متهم در جلسه دادگاه که در ٢٣ مهر سال ٨۶ برگزار شد، انجام قتل عمد را انکار کرد و گفت ممکن است مرتکب قتل غیرعمد شده باشم؛ چون من با علی درگیر بودم و مقتول را من نزدم.

عباس در تشریح اتفاقاتی که در روز درگیری افتاده بود، گفت: علی به من سیلی زد و من را داخل جوی آب انداخت و به برادرش تلفن زد تا به آنجا بیاید. وقتی برادرش آمد، من یک چاقوی قصابی دسته‌زرد را در جیب شلوارم گذاشته بودم و یک چوب هم دستم گرفته بودم.

علی به من حمله کرد؛ اما مردم میانجی شدند و یکی از آنها چوب را از دستم گرفت. من می‌خواستم با همان چاقوی دسته‌زرد ضربه‌ای به شانه راست علی بزنم که متأسفانه محمد آمد وسط درگیری و دست من را گرفت و چاقو به سینه‌اش اصابت کرد.
 
بعد از آن، از علی به‌عنوان گواه و مطلع تحقیق شد. علی اظهارات عباس را بی‌اساس دانست و گفت: او اصلا نمی‌خواست با من درگیر شود و از دور آمد و گفت می‌خواهد محمد را بزند. ٢٠٠ نفر آنجا بودند و درگیری ما با عباس نیم‌ساعت قبل از درگیری منجر به قتل بود و بعد از آن بود که او به خانه رفت و چاقو آورد و محمد را زد. من دست چپ عباس را گرفتم و محمد یک متر آن‌طرف‌تر بود و دیدم که عباس به او چاقو زد.
 
شاهدان دیگری نیز با رد ادعای عباس، اظهارات مشابهی را مطرح کردند و در نهایت دادگاه با توجه به گواهی شاهدان متعدد، بزه ارتکابی را محرز دانسته و حکم قصاص نفس صادر کرد.

بر اساس حکم ‌صادره، مادر مقتول مکلف شد با توجه به وجود فرزند صغیر مقتول، سهم دیه نوه‌اش را که هنوز به سن قانونی نرسیده ‌بود به صندوق دادگستری واریز و سپس حکم را اجرا کند. عباس به این رأی اعتراض کرد و خواستار بررسی مجدد آن شد.
 
به‌این‌ترتیب پرونده به شعبه ٣٧ دیوان عالی کشور ارجاع داده شد. رأی صادره تأیید و پرونده برای انجام مراحل قانونی به شعبه اجرای احکام دادسرا ارسال شد. 

با گذشت ١٢ سال از حادثه، خانواده اولیای دم در نهایت با توجه به محتویات پرونده و شرایط سنی محکوم و اینکه او با مقتول کدورت و مشکلی نداشته، از قصاص صرف‌نظر و تقاضای دیه را مطرح کردند که پس از رایزنی‌ها و تلاش‌های مستمر مددکار زندان و قاضی اجرای احکام، مبلغ درخواست‌شده از سوی اولیای ‌دم ٢٧٠ میلیون تومان اعلام شد.
 
درحال‌حاضر عباس و خانواده‌اش موفق شده‌اند بخشی از این مبلغ را با فروش دارایی‌هایشان تأمین کنند؛ اما برای تأمین مابقی آن، نیاز به کمک خیران دارند. خیرانی که قصد کمک به این متهم را دارند، مبالغ خود را به شماره کارت ۶٠٣٧٩٩٧٢٧٢٨٨٠٨٧۴ نزد بانک ملی ایران به نام رضاعلی شعبانی‌سرناوه، واریز کنند.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

زن آمریکایی در تله مرگ دو جوان تهرانی

دوپسر جوان که یک زن امریکایی را در جریان سرقت کشته وجسدش را در بیابان‌های اطراف تهران رها کرده بودند صبح دیروز به اتهام مشارکت در قتل عمد وسرقت در شعبه دوم دادگاه کیفری تهران محاکمه شدند.

دو پسر جوان که یک زن امریکایی را در جریان سرقت کشته و جسدش را در بیابان‌های اطراف تهران رها کرده بودند صبح دیروز به اتهام مشارکت در قتل عمد وسرقت در شعبه دوم دادگاه کیفری تهران محاکمه شدند.

محاکمه عاملان قتل زن امریکایی در تهران 

به گزارش ایران، یازدهم بهمن سال ۹۰ با ناپدید شدن یک زن پنجاه ساله امریکایی به نام «تریسا» تیم ویژه‌ای از کارآگاهان جنایی جست‌وجو برای یافتن او را آغاز کردند.

تا اینکه دو پسر جوان بامراجعه به اداره آگاهی اعتراف کردند چند روز پیش هنگام سرقت، این زن را کشته‌اند و جسدش را در بیابان رها کرده‌اند.

در حالی که اعتراف‌های دو پسر جوان به‌نام‌های حامد ۲۵ساله وسعید ۲۳ ساله عجیب به نظر می‌رسید اما با کشف جسد این زن ادعای آنها به حقیقت پیوست و هر دو دستگیر شدند.

دو متهم جوان صبح دیروز از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل شدند و محاکمه آنها با حضور قاضی محسن زالی – رئیس دادگاه- وقاضی ابراهیم اسلامی – مستشار ارشد دادگاه – آغاز شد.

ابتدا، غلامی نماینده دادستان متن کیفرخواست دومتهم را خواند واز قضات دادگاه خواستار اشد مجازات برای آنها شد.سپس وکیل مدافع اولیای دم(سه پسر مقتول که ساکن امریکا هستند) در جایگاه قرار گرفت و برای هر دو متهم تقاضای مجازات کرد. آنگاه همسر تریسا در جایگاه قرار گرفت وگفت: من و همسرم در امریکا باهم آشنا شدیم وزندگی‌مان را شروع کردیم. برای سفر تفریحی تازه به تهران آمده بودیم که این اتفاق برای همسرم افتاد.

سپس به دستور رئیس دادگاه حامد متهم ردیف اول به پاخاست و در شرح ماجرا به دادرسان گفت: «چند وقتی بود که به‌صورت تلفنی با این زن امریکایی در تماس بودیم و مزاحمش می‌شدیم. تا اینکه یک روز او با من قرار گذاشت و من و دوستم که غافلگیر شده بودیم به زیر پل سید‌خندان رفتیم ومنتظرش شدیم.

او هم با یک خودرو پژو آمد و به نظرمان رسید که پولدار است. سوار خودرویش شدیم که بعد از حرکت فکر شوم سرقت به ذهنمان رسید. من که پشت سرش نشسته بودم با دستهایم دهان وگردنش را گرفتم و بعد از مدتی متوجه شدیم که او مرده است ولی ما فقط قصد بیهوش کردنش را داشتیم.

بعد در حالی که ترسیده بودیم جسدش را به نقطه دوری در بیرون شهر بردیم و طلا و پول و خودرو این زن را دزدیدیم که پس از چند روز پشیمان شدیم. من که بشدت عذاب وجدان گرفته بودم با دوستم قرار گذاشتیم خودمان را به پلیس معرفی کنیم.»

پس از اظهارات متهم ردیف اول، سعید – متهم ردیف دوم – پای میز محاکمه ایستاد ودر حالی که اشک می‌ریخت واظهار ندامت وپشیمانی می‌کرد به قضات گفت: «من و دوستم به خاطر یک شوخی ومزاحمت تلفنی گرفتار این ماجرا شدیم. ما هرگز قصد کشتن کسی را نداشتیم. اما به جوانی‌مان رحم کنید، ما اشتباه کرده‌ایم.»

پس از اظهارات دومتهم، قضات وارد شور شدند و بزودی حکمشان را صادر خواهند کرد.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

فرار زن جوان از زندگی جهنمی

دختر دانش‌آموز که به اصرار خانواده، در ۱۷ سالگی و از پشت نیمکت کلاس پای سفره عقد نشانده شده و تن به ازدواج با پسرعمویش داده بود با گذشت پنج سال از عقد زودهنگام، روی نیمکت راهرو دادگاه خانواده نشست تا از زندانی که شوهرش برای او ساخته بود نجات پیدا کند.

دختر دانش‌آموز که به اصرار خانواده، در ۱۷ سالگی و از پشت نیمکت کلاس پای
سفره عقد نشانده شده و تن به ازدواج با پسرعمویش داده بود با گذشت پنج سال
از عقد زودهنگام، روی نیمکت راهرو دادگاه خانواده نشست تا از زندانی که
شوهرش برای او ساخته بود نجات پیدا کند. 

دختری در قفس زندگی 

به گزارش ایران، دختر دانش‌آموز که به اصرار خانواده، در ۱۷ سالگی و از پشت نیمکت کلاس پای سفره عقد نشانده شده و تن به ازدواج با پسرعمویش داده بود با گذشت پنج سال از عقد زودهنگام، روی نیمکت راهرو دادگاه خانواده نشست تا از زندانی که شوهرش برای او ساخته بود نجات پیدا کند.

زن جوان که در راهرو مجتمع قضایی ونک در انتظار ورود به دادگاه خانواده نشسته بود، چهره‌ای شبیه یکی از ستاره‌های سرشناس سینمای ایران داشت. به خاطر همین شباهت بعضی از مراجعان زیر چشمی او را برانداز می‌کردند.

اما «فرشته» بدون توجه به نگاه‌های دیگران، غرق در خاطرات سال‌های تلخ‌اش بود و ماجرای زندگی‌اش همچون فیلم سینمایی در پرده‌های مختلف از خاطرش می‌گذشت.

نخستین پرده از زندگی تلخ فرشته در ۱۴ سالگی‌اش کلید خورد. در آن روزها هنوز از عروسک‌هایش دل نکنده بود که پسر عمویش «داوود» با او گرم گرفت و ذهنش را پر کرد.

دخترک، دانش‌آموز مقطع راهنمایی بود و درک چندانی از عشق، علاقه و ازدواج نداشت.به همین خاطر داوود را به چشم عضوی از خانواده و فامیل می‌دید که در نبود برادر جای خالی‌اش را برایش پر می‌کرد.

داوود خانواده‌اش را درسمنان ترک کرده و برای تحصیل در رشته مورد علاقه دانشگاهی‌اش به تهران آمده بود و با مادربزرگش زندگی می‌کرد. دیدارهای دخترعمو و پسرعمو معمولاً در میهمانی‌ها، تماشای مسابقه فوتبال و زمان امتحانات اتفاق می‌افتاد.

اما کم کم دیدارهایشان به کافی شاپ و سینما و مراکز خرید کشید. در آن ۴ سال داوود که در تهران احساس تنهایی می‌کرد در هر فرصتی با دخترعمویش قرار می‌گذاشت و در این ملاقات‌ها از آرزوهای بزرگش برای او می‌گفت.

در مقابل فرشته می‌گفت مصمم است در رشته مجسمه‌سازی ادامه تحصیل دهد تا یک روز در جهان هنرمند مشهوری شود.

در همان روزها بود که داوود برای فرشته یک قفس و قناری خرید و قول داد بزودی قناری را از تنهایی درآورد.

وقتی رابطه آنها به مکالمه‌های طولانی تلفنی رسید خانواده فرشته با خانواده داوود تماس گرفتند که نگران ضعف تحصیلی دخترشان هستند و ترجیح می‌دهند این رابطه قطع شود، چرا که ماجرای طلاق دخترخاله و پسرخاله فرشته از هم تجربه تلخی برای فامیل به جا گذاشته بود و آنها نمی‌خواستند این تجربه در فامیل پدری هم اتفاق بیفتد. بنابراین همان‌طور هم شد و داوود با توصیه پدرش به خانه عمویش پا نگذاشت.

 اما داوود در پرده دوم داستان فرشته را به قرارهای بیرون از خانه دعوت کرد و دخترجوان هم که به پسرعمویش وابسته شده بود دلش نمی‌خواست او را برنجاند، تا اینکه خانواده‌ها از موضوع با خبر شدند و پدر فرشته دعوای سختی به راه انداخت.

اما داوود دست بردار نبود و مادربزرگ را واسطه کرد تا به خواستگاری برود. در حالی که هیچ‌کدام از خانواده‌های دو طرف راضی به ازدواج آنها نبودند، خانواده داوود به مشکلات ژنتیکی دخترعمو و پسرعمو برای بچه دارشدن اشاره می‌کردند و خانواده فرشته هم ازدواج دخترشان را در مقطع دیپلم به صلاح نمی‌دانستند.

اما اصرار داوود برای ازدواج و قبول کردن هر مهریه پیشنهادی، باعث شد خانواده‌ها تسلیم شوند و به شرط ادامه تحصیل فرشته دختر عمو و پسرعموی جوان با هم عقد کنند. آن روز فرشته فقط ۱۷ سال داشت و داوود ۲۲ ساله بود.

اما پرده جدید زندگی زوج جوان در آغاززندگی مشترک‌شان شکل گرفت. داوود که وارد ترم دوم دانشگاه شده بود، از حمایت خانواده‌اش محروم ماند و ناچار شد ضمن تحصیل کار کند.

او مشکلات مالی را بهانه کرد و اجازه نداد فرشته در کنکور سراسری شرکت کند، فرشته هم تصمیم گرفت به کاری مشغول شود و در عین حال کمک حال همسرش باشد، اما داوود اجازه کار کردن به همسرش نداد و حتی فرشته را از معاشرت با دوستانش منع کرد و اصرار داشت که نباید بدون اجازه شوهر پایش را از خانه بیرون بگذارد.

به ناچار فرشته روزهای تنهایی‌اش را با قناری یادگار دوران مجردی‌اش می‌گذراند. پرنده‌ای که جفتی نداشت و به تنهایی آواز سر می‌داد.

در پرده بعدی از زندگی مشترک زوج جوان، فرشته تصمیم گرفت پنهان از شوهرش در کلاس‌های آرایشگری شرکت کند و به خاطر استعدادش موفق شد شش ماه بعد در آرایشگاهی معروف یک صندلی اجاره کند.

اما به سر سال نرسیده شغل مخفی فرشته لو رفت و داوود در محل کار همسرش جنجال بزرگی راه انداخت. فرشته هم با ناامیدی به خانواده‌اش پناه برد، اما آنها او را به صبوری دعوت کردند و دخترشان را به خانه اجاره ای‌اش برگرداندند.

در سال سوم فرشته توانست با پس‌انداز و فروش طلاهایش یک خودرو شخصی بخرد، اما داوود اجازه رانندگی به او نداد و ماشین آنها ماه‌ها در پارکینگ خاک خورد. آنها گاهی برای هفته‌ها با هم قهر بودند و کاری به هم نداشتند.

اما این وضع برای فرشته قابل قبول نبود و او را از آرزوهایش برای آینده دور می‌کرد بنابراین با هر دو خانواده صحبت کرد تا با هزینه خودش همسرش را نزد مشاور خانواده ببرد.

در پرده بعدی زن و شوهر جوان چند جلسه با مشاور خانواده و چند جلسه با روانشناس گفت‌و‌گو کردند و مشکلاتشان را در میان گذاشتند. همه مشاورها معتقد بودند که آنها در سن مناسبی ازدواج نکرده‌اند و خصوصاً داوود به قدر کافی اعتماد به نفس ندارد و برای از دست دادن همسرش نگران است.

با این حال مرد جوان فقط دو هفته خودش را کنترل کرد و بعد از آن دعوا و اختلافاتشان ادامه یافت. در این مدت فرشته افسرده شده بود و با خانواده‌اش هم رابطه خود را قطع کرده بود.

همه دلخوشی او همان قناری در قفس بود تا اینکه تصمیم گرفت برای کنکور سال آینده آماده شود و همین موضوع رابطه‌اش را برای همیشه با شوهرش قطع کرد و پـرده آخر فرا رسید.

فرشته قبول کرده بود که چاره‌ای جز طلاق ندارد و داوود هم به این نتیجه رسیده بود که با بخشیدن مهریه و نفقه و اجرت‌المثل همسرش دردسری برایش پیش نمی‌آید. روزهای قبل از عید بود که فرشته قناری‌اش را آزاد کرد و به خانه پدرش بازگشت.

 و حالا در یک روز بهاری زن و شوهر جوان با وکلایشان به شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده آمده بودند تا پنهان از دو خانواده دادخواست طلاق توافقی‌شان را امضا کنند.

با اینکه همه مراحل رسیدگی انجام شده بود. قاضی«محمود سعادت» به زن و شوهر جوان توصیه کرد نسبت به هم گذشت داشته باشند و طلاق نگیرند.

اما طرفین پرونده روی جدایی اصرار داشتند. چند دقیقه بعد برگه‌ها را امضا کردند و از دادگاه خارج شدند. در آن لحظات فرشته امیدوار بود بتواند همه چیز را از نو آغاز کند.


منبع: فرادید

۲ کشته در تصادف کامیون با سواری در جاده آباده شیراز

رئیس پلیس راه شمال فارس گفت : تصادف یک دستگاه
کامیون بنز باری با سواری تیگو در کیلومتر ۳۵ محور آباده به شیراز موجب
کشته شدن راننده سواری و یکی از سرنشینان این خودرو شد.

به گزارش
فارس، سرهنگ احمد احمدی اعلام کرد:‌این تصادف امروز رخ داد و مجروحان برای
مداوا به بیمارستان امام خمینی ( ره) آباده انتقال یافتند.

وی ادامه داد:کارشناسان پلیس راه در صنحه حضور یافتند وعلت این حادثه را موکول به تحقیقات بیشتر اعلام کردند.


منبع: عصرایران

حمله مسلحانه در سیستان وبلوچستان/ زخمی شدن ۲ پلیس(+اسامی)

درپی تیراندازی مهاجمان مسلح در سیستان و بلوچستان به سمت گشت انتظامی ۲ سرباز ناجا زخمی شدند.

خبرگزاری صداوسیما، مهاجمان را اشرار مسلح اعلام کرده است. 

این تیراندازی در جاده کمربندی قصرقند استان سیستان و بلوچستان رخ داده است.

اسامی مجروحین:

۱_ استواریکم غریبشائیان

۲_سرباز وظیفه عادلی


منبع: عصرایران

وقوع زلزله ۴٫۱ ریشتری در دریای خزر

زلزله ای عصر امروز -سه شنبه- به بزرگی ۴٫۱ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) در دریای خزر به وقوع پیوست.

به گزارش ایرنا از مرکز لرزه نگاری موسسه ژئوفیزیک، محل وقوع این‌ زلزله دریای خزر و زمان آن ۱۸:۰۳ اعلام شده است.

این واقعه در طول جغرافیایی ۵۱٫۶۳ و عرض جغرافیایی: ۴۱٫۱ و عمق ۱۰ کیلومتری زمین روی داد.

بر اساس این گزارش، نزدیک‌ترین شهرها به محل رویداد زلزله یادشده شهرهای بیله سوار (اردبیل) در ۳۳۷ کیلومتری و تازه کند و جعفر آباد به ترتیب در ۳۴۹ و ۳۵۲ کیلومتری هستند.


منبع: عصرایران

کشته شدن مامور بانک در تمرین تیراندازی

مأمور خودروی حمل پول بانک سپه در جریان تمرین تیراندازی بر اثر اصابت گلوله به پهلویش دچار جراحت شد و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.

به گزارش تسنیم؛ بعد از ظهر روز گذشته یکی از مأموران حمل خودروی پول بانک سپه در جریان تمرین تیراندازی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان سینا منتقل شد اما به دلیل شدت جراحت جان خود را از دست داد.

پس از این حادثه، مأموران کلانتری ۱۰۹ بهارستان برای رسیدگی به ماجرا دست به کار شدند، جسد متوفی برای بررسی بیشتر با دستور بازپرس ویژه قتل پایتخت به پزشکی قانونی منتقل شد و یک متهم در این رابطه بازداشت شد.

متهم این پرونده ظهر امروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در اظهاراتش به بازپرس گفت: من مدرس تیراندازی هستم و بنابر درخواست ارگانهای مختلف، افرادی که نیاز به حمل سلاح دارند را آموزش می‌دهم، روز گذشته نیز مشغول آموزش مأموران حراست (مأموران خودروی حمل پول) بانک سپه بودیم که در جریان آموزش متأسفانه یکی از آنها جان باخت.

این مدرس تیراندازی درباره نحوه اصابت گلوله به متوفی گفت: زمانیکه فرد دوم مشغول تیراندازی بود، اسلحه کلت وی گیر کرد و باعث شد که دستش خونریزی کند سپس از خودرو پیاده شد، در آخر نیز من باید مجدداً تیراندازی می‌کردم به صورتی که افراد در خودرو نشسته بودند و در حالیکه شیشه خودرو پایین بود در موازات راننده از سمت راست با اسلحه کلاشنیکف به سمت سیبل تیراندازی می‌کردم، مشغول تیراندازی بودم که آخرین تیر ناگهان به ستون خودرو اصابت کرد و از شیشه لچکی عقب خودرو خارج شد، حدوداً ۱۰ ثانیه پس از تیراندازی متوجه شدم که متوفی تیر خورده و از پهلویش خون بیرون می‌آید.

وی افزود: زمانیکه بر بالین متوفی رسیدم دیدم پهلوی وی سوارخ شده است و در نگاه اولیه متوجه شدم که جای اصابت تیر متعلق به سلاح کلاشنیکف که فقط من در مجموعه داشتم و تیراندازی می‌کردم، نیست، چون اگر مکان اصابت گلوله مربوط به سلاح من بود باید تیر از آن طرف بدن متوفی خارج می‌شد اما این اتفاق نیفتاد بعد نیز کمتر از دو دقیقه با خودروی آمبولانسی که در محل حضور دارد و متعلق به بانک است،‌ متوفی را به بیمارستان رساندیم اما وی بر اثر جراحت جان باخت این احتمال را می‌دهم که زمانیکه دست متوفی روی اسلحه بود به صورت اتفاقی در یک لحظه شلیک صورت گرفته و منجر به این اتفاق شده باشد حتی اگر گلوله کلاشنیکف به وی می‌خورد باید بر اثر انحراف گلوله تیر به صورت مورب و از بالا به بدن متوفی وارد می‌شد در صورتی که نحوه اصابت تیر فرق داشت.

پس از این اظهارات، محسن مدیرروستا؛ بازپرس امورجنایی تهران، متهم را با سپردن وثیقه آزاد کرد و دستور داد تا کارشناس اسلحه با بررسی مرمی اصابت کرده به بدن متوفی، اعلام کند آیا مرمی متعلق به اسلحه کلاشنیکف یا سلاح خود متوفی بوده است و تحقیقات بیشتر در رابطه با این پرونده ادامه دارد.


منبع: عصرایران

مرگ قصاب بندرعباسی بر اثر تب کریمه کنگو

معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: مرگ قصاب بندرعباسی که با علائمی شبیه تب کریمه کنگو به یکی از بیمارستان های این شهر مراجعه کرده بود، پس از بررسی و آزمایش های صورت گرفته به این بیماری، تائید شد.

معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: مرگ قصاب بندرعباسی که با علائمی شبیه تب کریمه کنگو به یکی از بیمارستان های این شهر مراجعه کرده بود، پس از بررسی و آزمایش های صورت گرفته به این بیماری، تائید شد.

مرگ قصاب بندرعباسی بر اثر تب کریمه کنگو تائید شد 

به گزارش ایرنا بر اساس گزارش روز سه شنبه روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان ، غلامعلی جاودان افزود: در روزهای گذشته فرد قصابی که در کشتارگاه شهرستان بندرعباس مشغول فعالیت بود با علائم حاد بیماری تب کنگو به بیمارستان مراجعه کرد که تلاش های پزشکی برای نجات این فرد بی اثر ماند.
 
وی بیان داشت: تمام مراکز بهداشتی و درمانی و ۱۷ بیمارستان استان هرمزگان آماده مقابله و پذیرش بیماران با علائم مشکوک به بیماری تب کریمه کنگو هستند.
 
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان اظهارکرد: افراد قصاب، چوپان، دامپزشکان، پزشکان و پرستاران بیشترین جامعه در معرض خطر بیماری تب کریمه کنگو هستند.
 
جاودان یادآورشد: بیماری تب کنگو اپیدمی نیست و شهروندان در صورت مشاهده علائم خون ریزی و افسردگی در بیماران بلافاصله به مراکز درمانی مراجعه کنند.
 
وی با بیان اینکه خوردن گوشت هیچ ایرادی ندارد، گفت: گوشت باید از قصابی های مجاز و با تائید دامپزشکی تهیه شود و زنان خانه دار در هنگام دست گرفتن گوشت از دستکش استفاده کنند و برای اطمینان بیشتر قبل از استفاده، گوشت را ۲۴ ساعت در یخچال نگهداری کنند.
 
مدیرکل دامپزشکی هرمزگان هم درباره فوت این قصاب بندرعباسی به دلیل ابتلا به تب کنگو گفت: کشتارگاهی که این فرد قصاب در آن اشتغال داشته متعلق به بخش خصوصی است و از بهترین کشتارگاه‌های استان محسوب می‌شود.
 
محمد جانباز افزود: به دلیل وجود سردخانه و توزیع گوشت پس از ۱۲ ساعت نگهداری در سردخانه، امکانی برای آلودگی آن وجود ندارد و مردم به‌هیچ‌عنوان نگران نباشند.
 
وی اظهارکرد: دام هایی که از پاکستان به‌ صورت قاچاق وارد کشور می‌شوند بیشتر از دام‌های ایران به انواع بیماری ها از جمله بیماری تب کنگو مبتلا هستند، اما بااین ‌حال تب کنگو هم‌اکنون به‌عنوان بیماری بومی دام‌های ما نیز به شمار می‌رود.
 
مدیرکل دامپزشکی هرمزگان افزود: برای جلوگیری از شیوع بیماری تب کریمه کنگو در استان از شهروندان توصیه می شود گوشت های مصرفی خود را از قصابی های مجاز و دارای مجوز دامپزشکی خریداری کنند.
 
جانباز اضافه کرد: همچنین مردم هرمزگان دام های نذری خود را از کشتارگاه های مجاز که مورد نظارت اداره کل دامپزشکی استان است، خریداری کنند و در هنگام ذبح دام از دستکش، ماسک و چکمه استفاده کنند.
 
وی گفت: هیچ خطری سلامت مردم بندرعباس را تهدید نمی‌کند و کسانی که به‌صورت مستقیم با دام نیز سرو کار دارند چنانچه نکات بهداشتی را رعایت کنند، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
 
گفتنی است طبق آمار دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان امسال پنج مورد مشکوک به بیماری تب کریمه کنگو در استان (بندرعباس ۲ مورد، بندرخمیر، میناب و رودان هر کدام یک مورد) مشاهده شده که یک مورد مثبت گزارش شد که به دلیل تاخیر در مراجعه به مرکز درمانی فوت کرده است.
 
بیماری تب کریمه کنگو بیماری کشنده است که از حیوان به انسان سرایت می کند و این بیماری از راه کنه، گوشت های آلوده، خراش روی دست و همچنین از راه تنفس به انسان منتقل می شود. این بیماری در صورت تشخیص به موقع قابل درمان است و داروی آن در کشور وجود دارد.
 
تب شدید، سردرد، خونریزی زیر جلدی و افسردگی از علایم بیماری تب کریمه کنگو است.
 
بیماری در حیوانات اهلی هیچ گونه علائم مشخصی ندارد و خطر انتقال بیماری در انسان در ذبح حیوان آلوده و یا یک دوره کوتاه پس از ذبح حیوان آلوده وجود دارد ( به دنبال تماس با پوست یا لاشه حیوان).

همچنین تماس با خون و بافت بیماران بخصوص در مرحله خونریزی یا انجام هرگونه اعمالی که منجر به تماس انسان با خون، بزاق، ادرار، مدفوع و استفراغ آنها گردد، باعث انتقال بیماری می شود.بیمار در طی مدتی که در بیمارستان بستری است بشدت برای دیگران آلوده کننده است.
 
شروع علائم ناگهانی این بیماری حدود یک تا هفت روز طول می کشد.متوسط سه روز ( بیمار دچار سردرد شدید ، تب، لرز، درد عضلانی ) بخصوص در پشت و پاها(، گیجی، درد و سفتی گردن، درد چشم، ترس از نور )حساسیت به نور می گردد.
 
ممکن است حالت تهوع، استفراغ بدون ارتباط با غذاخوردن و گلودرد در شروع بیماری وجود داشته باشد که گاهی با اسهال و درد شکم و کاهش اشتها همراه می شود.
 
تب به طور معمول بین سه تا۱۶۶ روز طول می کشد و تورم و قرمزی صورت، گردن و قفسه سینه، پرخونی خفیف حلق و ضایعات نقطه ای در کام نرم و سخت شایع هستند.
 
در این بیماری تغییرات قلبی عروقی شامل کاهش ضربان قلب و کاهش فشارخون مشاهده می شود.
 
لازم به یادآوری است این بیماری از سال ۷۸ در ایران شناسایی شد.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

تجاوز به خانم منشی در آپارتمان شمال شهر

مرد جوان که با اغفال منشی مطب یک پزشک، او را با وعده ازدواج به خلوتگاه شیطانی‌اش کشانده و مورد تعرض قرار داده بود، صبح دیروز از زندان به شعبه پنجم دادگاه کیفری منتقل و محاکمه شد.

مرد جوان که با اغفال منشی مطب یک پزشک، او را با وعده ازدواج به خلوتگاه شیطانی‌اش کشانده و مورد تعرض قرار داده بود، صبح دیروز از زندان به شعبه پنجم دادگاه کیفری منتقل و محاکمه شد.

منشی پزشک در دام بیمار 

به گزارش ایران، پنجم شهریور پارسال زن ۲۷ ساله‌ای به‌نام «رویا» به اداره آگاهی تهران رفت و از مردی به‌نام «حمید» – ۳۲ ساله – شکایت کرد.

او گفت: «مرد جوان من را به خلوتگاهش در شمال تهران کشانده و بعد هم نقشه شوم‌اش را اجرا کرد.»

پس از این شکایت، حمید با ردیابی‌های پلیسی در خانه‌اش دستگیر شد و با صدور قرار از طرف بازپرس به زندان افتاد تا اینکه دیروز در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی «بابایی» و با حضور «قاضی تولیت» – مستشار دادگاه – محاکمه شد.

در ابتدای جلسه دادگاه زن جوان در جایگاه ایستاد و در شرح واقعه گفت: «تقریباً سه ماه قبل از این ماجرای تلخ، حمید به عنوان بیمار به مطبی که منشی‌اش بودم مراجعه کرد و پس از چند جلسه دیدار به من اظهار علاقه کرد و خواستار ازدواج با من شد تا اینکه یک روز از من خواست برای آشنایی با خانواده‌اش به دیدن آنها بروم.

اما او به این بهانه مرا به آپارتمانش کشاند و ضمن آزار و اذیت، به من تعرض کرد.»

سپس «حمید» در دفاع از خود گفت: «قبول دارم که در این مدت با رویا دوست بودم و حتی با او رابطه داشتم اما این رابطه به خواسته خودش بوده و ادعای تعرض به او را قبول ندارم.من فریبش نداده‌ام بلکه او با پای خودش به آپارتمانم آمده بود.»

قضات پس از شنیدن اظهارات متهم با توجه به اسناد پزشکی قانونی او را به خاطر رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق و یک سال تبعید به یکی از شهرهای دورافتاده محکوم کردند.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

مرگ یک قهرمان در عمق۶٠ متری

برادر آتش‌نشان شهید گفت‌: تا مشخص‌شدن علت سقوط برادرم پیگیر این پرونده هستم.

برادر آتش‌نشان شهید گفت‌: تا مشخص‌شدن علت سقوط برادرم پیگیر این پرونده هستم.
 

 مرگ یک قهرمان در عمق٦٠ متری

به گزارش شهروند، سقوط برای نجات. یک حادثه تلخ دیگر برای منجیان شهر. یک آتش‌نشان فداکار برای نجات به عمق تاریکی رفت و دیگر برنگشت.

اتفاقی دلخراش برای آتش‌نشان فولاد‌شهر اصفهان. آتش‌نشان فداکاری به عمق تاریکی یک چاه رفت تا شاید بتواند دو مقنی گرفتار را نجات دهد، اما در راه بازگشت همه چیز به هم ریخت.

«محمد بگری» همراه با پیکر یکی از مقنیان به عمق این چاه عمیق سقوط کرد تا این چاه ۶٠‌متری سیری‌ناپذیر یک آتش‌نشان را هم در خود ببلعد. محمد بگری، آتش‌نشان ایستگاه یک فولادشهر همراه با دو برادر مقنی در چاه عمیق کارخانه آسفالت مسکن مهر فولادشهر جان باختند.

علت این حادثه مشخص نیست، اما از اصفهان خبر می‌رسد که مسئول کارخانه آسفالت به دستور بازپرس پرونده بازداشت شده است.  

   
سه سقوط به چاه ۶٠ متری
ساعت ٩ و ۵٢ صبح یکشنبه خبر سقوط در چاه از طریق تماس با سامانه ١٢۵ به آتش‌نشانی فولاد‌شهراعلام شد که به دنبال اعلام این خبر نیروهای آتش‌نشانی ایستگاه شماره یک فولادشهر به محل حادثه اعزام شدند، در این عملیات محمد بگری یکی از نیروهای زبده آتش‌نشانی فولادشهر جان باخت.

سیدمصطفی عمادالسادات، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی فولادشهر درباره جزییات این حادثه گفت:  «یکشنبه صبح در یک کارخانه آسفالت در مسکن مهر فولادشهر دو مقنی در چاهی به عمق ۶٠ متر محبوس شدند که به دنبال این خبر نیروهای عملیاتی آتش‌نشانی فولادشهر به محل حادثه اعزام شدند.

این دو مقنی برادر بودند و براساس اظهارات اولیه شاهدان و گزارشات به دست آمده، ابتدا یکی از برادرها در چاه محبوس شد که برادر دیگر برای نجات او  اقدام کرد اما متاسفانه او نیز دچار حادثه شد و در چاه حبس شد.

به دنبال وقوع این حادثه تعدادی از آتش‌نشانان سازمان آتش‌نشانی فولادشهر راهی شرکت آسفالت شدند و عملیات نجات کارگران که در چاه محبوس شده بودند را آغاز کردند.»

او ادامه داد: «در حین انجام عملیات، به دلیل عمق زیاد چاه و وجود آب در آن «محمد بگری» که برای خارج‌کردن افراد حادثه‌دیده به داخل چاه رفته بود در حین خارج‌کردن یکی از افراد حادثه‌دیده خود نیز دچار حادثه شده و به داخل چاه سقوط می‌کند.»

چاه غیرمجاز و بازداشت مسئول کارخانه آسفالت
مدیرعامل آتش‌نشانی فولاد‌شهر درباره علت این حادثه هم توضیح داد: «علت دقیق این حادثه برای ما هم هنوز مشخص نیست؛ اما در این چاه مقدار زیادی گاز گوگرد وجود داشته است و این را دستگاه‌های گازسنج نیروهای ما تأیید کرده است.

از طرف دیگر محمد بگری یکی از آتش‌نشان‌های دوره‌دیده ما بود. او به طور تخصصی دوره عملیات امداد‌و‌نجات در چاه را دیده بود. با وجود این تا اعلام قطعی پزشکی قانونی نمی‌توان درخصوص علت سقوط محمد بگری اظهارنظر دقیقی کرد.»

به گفته عماد‌السادات با توجه به سنگین‌بودن عملیات و درخواست نیروی کمکی، نیروهای امداد‌رسانی و نیروهای آتش‌نشان از شهرستان نجف‌آباد، سازمان هلال‌احمر لنجان و عوامل انتظامی به محل حادثه اعزام شدند و با تلاش‌های صورت‌گرفته پیکر نیروی آتش‌نشان و دو کارگر از چاه بیرون کشیده شد.

او همچنین از بازداشت مسئول کارخانه آسفالت خبر داد و در این‌باره گفت: «به دستور بازپرس، مسئول شرکت کارخانه آسفالت واقع در مسکن مهر فولادشهر به دلیل رعایت‌نکردن نظامات دولتی و مقررات مربوط به روابط کارگر و کارفرما بازداشت شد و علت این حادثه نیز در حال بررسی است.»

برادران آتش‌نشان
محمد خیلی‌ تر و فرز بود. دیوار راست رو بالا می‌رفت. اصلا باورم نمی‌شود. او هم درشت‌هیکل بود هم چابک و سریع. من داخل هواپیما بودم که خبر مرگ محمد را شنیدم. تا وقتی پیکر او را ندیدم، باورم نشد.

اینها را علی بگری برادر محمد می‌گوید. علی حالا دو روز است که به سوگ برادرش نشسته، اما هنوز هم مرگ محمد را باور ندارد. او خودش هم یک آتش‌نشان است. علی و محمد دوره‌های امدادی زیادی را با هم گذراندند، اما حالا محمد رفت و علی تنها مانده است.

در ادامه گفت‌وگو با او را می‌خوانید: 

 
محمد چند ‌سال داشت؟
او متولد‌ سال ١٣۶١ بود. یعنی ٣۵سال. من از محمد ٢‌سال کوچکترم.

چندوقت بود که در آتش‌نشانی کار می‌کرد؟
محمد بیش از ۵‌سال است که در آتش‌نشانی فولاشهر کار می‌کند.

خودتان هم آتش‌نشان هستید؟
بله من هم چند‌ سال است که در آتش‌نشانی فعالیت می‌کنم. چند سالی درهمین فولاد شهر بودم. بعدهم به کیش رفتم. الان چند ‌سال است که در آتش‌نشانی کیش هستم.

شما اهل فولادشهر هستید؟
اصالتا لر خرم‌آبادیم، اما بیش از ٣٠‌سال است که خانواده ما به فولادشهر آمده و دراین شهر ساکن شدیم.

به غیر از محمد برادر دیگری هم دارید؟
نه من و محمد تنها فرزندان خانواده هستیم. محمد پسر بزرگ بود، من هم برادر کوچکتر.

پس با این حساب پدر و مادرتان برای محمد خیلی بی‌تابی می‌کنند.
بله به‌خصوص مادرم. از وقتی که این حادثه پیش آمده، مادرم یک لحظه آرام نگرفته. حقم دارد، مادر است و محمد هم پسر بزرگ خانواده. تحمل این غم خیلی سخت است.

محمد ازدواج کرده؟
سال ٨۶ بود که محمد ازدواج کرد. دوتا بچه هم دارد. یک پسر ٨ماهه به نام رهام و رضا که ٧‌سال دارد.

چه زمانی  از مرگ محمد مطلع شدید؟
یکشنبه بود. من داخل هواپیما نشستم تا به تهران بیایم. هواپیما هنوز بلند نشده بود، می‌خواستم موبایلم را خاموش کنم که تلفن زنگ خورد.

محمد خاطره‌ای ازعملیات‌هایش برای شما تعریف کرده است؟
خاطره خاصی الان در ذهنم نیست. البته تلفنی خیلی با هم صحبت می‌کردیم، ولی درحال حاضر خاطره جالبی به خاطر ندارم، اما خودم با او خیلی خاطره دارم.

دوره غواصی را پیش خود من فرا گرفت. من و محمد چند‌ سال در فولادشهر کنار هم در آتش‌نشانی بودیم. یکی ازخاطرات خیلی تلخ من در فولادشهر، غرق‌شدن بچه‌ها در کانال آب است.

فولادشهر یک کانال آبی دارد که در فصل‌های گرم سال، ماهی ٢ تا ٣ مورد غرق‌شدگی را دارد. دراین سال‌ها هم که من به کیش رفتم، محمد از پشت تلفن اینها را برای من تعریف می‌کرد.

یعنی محمد دراین ۵‌سال در هیچ عملیاتی آسیب ندید؟
 نه، محمد تیز و فرز بود. هیکل درشت، اندام‌ورزیده، قدبلند و درعین حال سریع و چابک. خیلی هم حواس‌جمع بود، محمد توی تابوت جا نمی‌شد. وقتی تلفنی به من گفتند که او در یک عملیات جان باخته، باورم نمی‌شد. الان هم مرگ او را باور ندارم.

از علت حادثه اطلاع دارید؟
نه من این چند روز درگیر مراسم خاکسپاری هستم. کلی میهمان داریم.

الان برگزاری مراسم آبرومند برای محمد ازهمه چیز واجب‌تر است، اما مطمئن باشید من پیگیر این حادثه هستم.

من مدرک (HSC) دارم و تا علت دقیق این حادثه مشخص نشود، این ماجرا را رها نمی‌کنم. او جوان بود، دوتا بچه صغیر دارد. خون برادر من نباید پایمال شود.


منبع: فرادید

۶ کشته بر اثر توفان در مسکو

دستکم ۶ تن بر اثر وزش توفان و رعد و برق در مسکو و حومه آن جان باختند و ده ها تن دیگر زخمی شدند.

به گزارش ایرنا، یک مقام مسئول گفت: پنج تن بر اثر سقوط درختان و یک نفر دیگر به علت برخورد قطعات کنده شده از یک ایستگاه اتوبوس در پی وزش بادهای شدید، کشته شده اند.

سرگئی سوبیانین شهردار مسکو نیز گفت: بیش از ۴۰ تن بر اثر وزش توفانی که صدها اصله درخت را در پایتخت روسیه شکست، زخمی و مصدوم شده اند. 

رسانه های روسیه همچنین گفتند که ده ها تن نیز در حومه مسکو زخمی شده اند.

وزش باد شدید در خدمات قطارها و پروازهای فرودگاه های مسکو اختلال ایجاد کرد. 

به گفته یک مقام بلندپایه وضعیت اضطراری روسیه، ۶۰ هزار نفر از ساکنان منطقه استاوروپل روسیه به علت تهدید جاری شدن سیل از خانه های خود تخلیه شده اند.


منبع: عصرایران

۱۱ کشته و ۴۰ زخمی در توفان مسکو

توفان شدید از نوع درجه هشداری نارنجی و خطر بالا با بارش سنگین رگبار که مسکو و مناطق اطراف پایتخت را به هم ریخت افزون بر وارد کردن خسارت های سنگین، ۱۱ کشته و ۴۰ مجروح بر جای گذاشت.

به گزارش ایرنا، ناآرامی هوا که از صبح امروز (دوشنبه) پیش بینی و هشدار آن داده شده بود و بعد از ظهر با وزش باد شدید آغاز شد، به هم ریختگی ترافیک شهری، آب گرفتگی، اختلال در رفت و آمد و همچنین سلب امکان تردد رهگذران را در پی داشت.

شدت وزش باد و بارندگی ها به حدی بود که خودروها در برخی مناطق امکان تردد نداشتند و ترافیک های سنگینی در بسیاری از مسیرهای شهری مسکو و اطراف حاکم شد.

همچنین براساس اعلام شبکه دوم تلویزیون دولتی روسیه و خبرگزاری ایتارتاس ماموران دادستانی در حال بررسی موضوع مرگ۱۱ نفر و ۴۰ زخمی در واقعه توفان هستند و دلایل مرتبط با سقوط یا افتادن اجسام را بررسی می کنند. 

توفان همچنین سبب از ریشه در آمدن تعداد زیادی درخت، کنده شدن تابلوها و چراغ های راهنمایی و رانندگی، ایستگاه اتوبوس و همچنین آسیب دیدن شمار زیادی خودرو شد. 

با توجه به گستردگی آسیب ها، گروههای امدادی و ماموران شهرداری در حال پاکسازی خیابان ها و معابر شهری هستند.


منبع: عصرایران

فوت ۴ کارگر در کارخانه خمیر کاغذ مشهد

چهار کارگر کارخانه کمپوست به علت سقوط به دستگاه خمیر کاغذ به شدت مجروح شدند و بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست دادند.

به گزارش میزان، رئیس اداره حوادث و مدیریت بحران دانشگاه علوم پزشکی مشهد افزود: این حادثه حدود ساعات ۱۸:۱۵ امروز دوشنبه در کارخانه کمپوست در نزدیکی مشهد رخ داد که بلافاصله برای امدادرسانی به حادثه دیدگان چهار دستگاه آمبولانس و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس اورژانس ۱۱۵ به محل اعزام شد.

شهرام طاهرزاده گفت: چهار مصدوم حادثه که به شدت مجروح شده بودند به وسیله تکنسین های اورژانس ۱۱۵ تحت احیای مراقبت های قلبی و ریوی قرار گرفته و به بیمارستان امدادی مشهد انتقال یافتند.

هر ۴ نفر توسط اورژانس تحت مراقبت‌های ویژه قلبی ریوی قرار گرفتند و بلافاصله به بیمارستان امدادی مشهد منتقل شدند اما پس از دقایقی بعلت شدت صدمات هر ۴ نفر جان باختند.

کارخانه کمپوست در پنج کیلومتری جنوب مشهد و در جاده قدیم مشهد- نیشابور واقع است. 


منبع: عصرایران

مرگ راننده لودر در معدن سنگ محلات

بنابراین گزارش، جسد متوفی برای سیر مراحل قانونی با هماهنگی مرجع قضایی و پزشکی قانونی به سردخانه انتقال داده شد.

راننده جوان یک دستگاه لودر روز گذشته در حال کار با لودر در یکی از معادن سنگ شهرستان محلات بر اثر سقوط و قرار گرفتن زیر لاستیک وسیله نقلیه جان باخت .

به گزارش پایگاه خبری پلیس، بعداز ظهر روز گذشته گزارشی از فوت فردی در یکی از معادن سنگ شهرستان محلات به مرکز فوریت‌های پلیس اعلام شد و بلافاصله تیمی از ماموران انتظامی برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند.

در تحقیقات اولیه‌ای که از سوی ماموران انتظامی انجام شد، شاهدان اعلام کردند که جوانی ۲۶ ساله در حال کار با یک دستگاه لودر بوده که از روی لودر به پایین پرتاب ‌شده و زیر لاستیک وسیله نقلیه قرار می گیرد که به علت جراحت ناشی از این سانحه جان خود را از دست می دهد.

بنابراین گزارش، جسد متوفی برای سیر مراحل قانونی با هماهنگی مرجع قضایی و پزشکی قانونی به سردخانه انتقال داده شد.


منبع: عصرایران

جنایت، سرانجام نزاع ۶ دایی با ۳ خواهرزاده

معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری جوان ۲۰ ساله که در درگیری با شش‌دایی‌اش اقدام به کشتن یکی از آنان کرده بود، خبر داد.

به گزارش ایسنا، در ساعت ۲۲ روز چهارم خرداد ماه وقوع یک مورد نزاع و درگیری دسته جمعی در منطقه رهبر، پارک ابوذر به کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس اعلام شد که با حضور مأموران و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد که درگیری میان دو گروه از افاغنه صورت گرفته و طی آن فردی به نام حسین . ح ۳۵ ساله از ناحیه چپ قفسه سینه مورد اصابت جسم تیز قرار گرفته است.

در ساعت ۲۳ همان شب از طریق بیمارستان لواسان به کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس اعلام شد که علیرغم اقدامات درمانی ، حسین به علت شدت جراحت وارده فوت کرده است که در همبن راستا پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد تشکیل و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران ، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .

همزمان با انتقال حسین به بیمارستان ، مأموران کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهرانپارس در همان شب درگیری و پیش از اعلام خبر فوت مقتول از سوی بیمارستان ، اقدام به شناسایی افراد حاضر در نزاع و درگیری و دستگیری هشت نفر از جمله پنج برادر مقتول و همچنین سه خواهرزاده وی کردند. 

با ارجاع پرونده به اداره دهم آگاهی، کلیه افراد دستگیر شده نیز به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شده و کارآگاهان این اداره تحقیقات از آنها را آغاز کردند. پنج  برادر مقتول در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که درگیری میان آنها  و سه خواهرزاده‌شان صورت گرفته و طی آن یکی از شش برادر به نام حسین توسط یکی از خواهرزاده های آنها به نام ویس ۲۰ ساله به قتل رسیده است .

ویس که در تحقیقات اولیه منکر هرگونه ارتکاب جنایت و قتل دایی خود شده بود ، صبح امروز و در ادامه تحقیقات پلیسی لب به اعتراف گشود و گفت: برای آنکه مانع از کشته شدن خود توسط دایی حسین شوم ، در یک لحظه توانستم چاقو را از دستش گرفته و ضربه ای را به سمتش پرتاب کنم که چاقو به سینه اش برخورد کرد، بلافاصله پس از آن من به همراه دو برادرم محل را ترک کردیم اما پس از دقایقی توسط مأموران دستگیر شدیم.

متهم در خصوص چگونگی آغاز درگیری نیز به کارآگاهان گفت: به همراه برادرانم در خانه بودیم که دایی حسین با مادرم تماس گرفت و از او خواست تا من به پارک رفته و در خصوص برخی اختلافات که از مدت ها پیش میان ما ایجاد شده بود، صحبت و موضوع را برای همیشه حل و فصل کنیم.  مادرم از من خواست تا به پارک رفته و با برادرش آشتی کنم و من به این نیت به سمت پارک به‌راه افتادم و دو برادرم نیز به دنبال من راه افتادند اما در پارک ناگهان متوجه شدیم که شش دایی‌ام در آنجا هستند و در واقع آنها قصد و نیت دیگری برای کشاندن ما به آنجا داشته اند . به محض مشاهده ما ، آنها شروع به کتک زدن ما کردند و در حالیکه به شدت از آنها کتک می خوردم ، در یک لحظه توانستم چاقو را از دست مقتول خارج کرده و ضربه ای را با آن به سمت وی پرتاب کنم .

بر اساس اعلام مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت : با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت ، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است .


منبع: عصرایران

دختر نوجوان: با کمک مادرم بخاطر پسر همسایه پدرم را کشتیم/ زودتر اعدامم کنید

دختر نوجوان که به همراه مادرش دسیسه قتل پدر خانواده را طراحی و اجرا کرده بود، پس از نقض حکم اعدام در دیوانعالی کشور، صبح دیروز برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد. این درحالی است که مادرش پیش از این به قصاص محکوم شده بود.

ایران نوشت: در جلسه محاکمه، دو برادر جوان این دختر، خواستار قصاص خواهرشان شدند. آنها پیشتر نیز برای مادرشان درخواست قصاص کرده بودند.  رسیدگی به این پرونده هولناک از۲۸ خرداد سال ۹۰ باکشف جسد خونین مرد ۵۰ ساله‌ای به نام «ایرج» در یکی از خیابان‌های محله نظام آباد تهران آغاز شد.پس از حضور مأموران در محل حادثه مشخص شد قربانی ماجرا با اصابت ضربه‌های متعدد چاقو به قتل رسیده است. یکی از اهالی محل که جنازه پتوپیچ را در خیابان دیده و با پلیس تماس گرفته بود به کارآگاهان گفت: «دقایقی قبل مادر و دختری که خانه‌شان کمی دورتر از اینجاست را دیدم که جسد خونین را در کوچه انداختند و فرار کردند.

اعتراف هولناک مادر و دختر

بدین ترتیب کارآگاهان با دستور بازپرس کشیک جنایی حاضر در صحنه قتل، راهی خانه موردنظر شده و زن میانسال و دختر ۱۶ ساله‌اش را دستگیر کردند. آنها نیز در بازجویی‌هایی مقدماتی به قتل اعتراف کردند.

بدین‌ترتیب کیفرخواست هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل صادر و برای رسیدگی در اختیار شعبه ١١٣ وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.

حکم قصاص برای مادر و دختر

متهمان پس از محاکمه و اعتراف صریح به قتل و با توجه به درخواست قصاص اولیای دم (دو پسرجوان و خواهران مقتول) هر دو به قصاص محکوم شدند. سپس پرونده برای تأیید نهایی حکم به دیوانعالی کشور رفت. اما قضات پس ازبررسی‌های لازم حکم قصاص ناهید- همسر ۴۴ ساله مقتول- را تأیید کردند. ولی با توجه به اینکه دخترنوجوان ١۶ ساله بود، حکم قصاص او را نقض کردند. این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز سلامت روانی دختر را تأیید کرد. پس از نقض حکم دختر مقتول، او بار دیگر صبح دیروز از کانون اصلاح وتربیت به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران منتقل و در جلسه‌ای به ریاست قاضی زالی و با حضور قاضی ابراهیم اسلامی –مستشار دادگاه- محاکمه شد.

اگر نمی بخشید زودتر اعدامم کنید

در آغاز جلسه، دادیار غلامی – نماینده دادستان تهران- متن کیفرخواست ندا را خواند و او را به اتهام مشارکت در قتل عمد پدرش مجرم شناخت و خواستار مجازات او براساس قانون مجازات اسلامی شد.

سپس دو برادر از قضات دادگاه خواستار قصاص خواهرشان شدند. آنگاه ندا در جایگاه متهمان ایستاد و در حالی که اشک می‌ریخت، ضمن اظهار ندامت و پشیمانی، درباره قتل گفت: «چند وقت پیش از ماجرای قتل پدرم، با پسری دوست شده بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم. به همین خاطر موضوع را به پدرم گفتم اما او بشدت مخالفت کرد. ضمن اینکه او همیشه من و مادرم را اذیت می‌کرد. برای همین من و مادرم که از رفتارهای پدرم خسته شده بودیم نقشه قتلش را کشیدیم. اول قرص برنج خریدیم و مقداری در غذایش ریختیم. اما وقتی غذا را خورد اتفاقی برایش نیفتاد. دفعه بعد، مرگ موش خریدیم و در کشک بادمجانش ریختیم که آن را نخورد. 

بالاخره مقداری قرص خواب تهیه کردیم و در شربت ریختیم که این بار بیهوش شد. پس از آن همراه مادرم به اتاق خواب رفتیم. من متکایی را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم با چاقو چند ضربه به او زد اما پدرم مقاومت کرد. همان موقع در حالی که بشدت عصبانی بودم چاقو را گرفتم و با آن چندین ضربه به پدرم زدم. وقتی کشته شد، همراه مادرم جسدش را در پتو پیچیده و در تاریکی خیابان رهایش کردیم. ولی باور کنید آن لحظه متوجه کاری که انجام می‌دادم نبودم. حالا هم اتهامم را قبول دارم و می‌دانم اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام و مستحق مرگ هستم. اما با التماس از برادران تقاضای بخشش دارم. ولی اگر قرار است قصاصم کنند، خواهش می‌کنم زودتر اعدامم کنید. چراکه دیگر نمی‌توانم در کانون بمانم! 

در این موقع قاضی زالی از او پرسید: اگر آزاد شوی کجا می‌روی؟ برادرانت که تو را نمی‌پذیرند؟ ندا با تمام بغضی که در گلویش مانده بود گفت: «مطمئنم در این دنیای بزرگ، جایی برای من هم پیدا می‌شود. اگر آزاد شوم می‌خواهم بروم بهزیستی. اگر نشد می‌روم دنبال کار! هرچند با سابقه‌ای که دارم کسی به من کار نمی‌دهد! نمی‌دانم با این وضعیت چه کنم. پس آقای قاضی زودتر اعدامم کنید تا از برزخی که گرفتارش هستم نجات یابم. 

من دیگر کسی را در این دنیا ندارم. من دیگر امیدی به آینده ندارم. مادرم هم پای قصاص است و نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم است. » پس از پایان اظهارات ندا، قضات از برادرانش خواستند در صورت امکان از قصاص خواهرشان بگذرند اما آنها همچنان بر اجرای حکم قصاص تأکید کردند.فاضلی، دادیار کانون اصلاح وتربیت نیز درباره وضعیت روحی ندا  گفت: «دختر جوان در این مدت وضیعت خوبی نداشته و حتی چندین بار اقدام به خودکشی کرده است. از نظر ما او بشدت از جرمی که مرتکب شده متنبه شده و در دادگاه وجدانش، به کیفر سختی مبتلا شده است. امیدواریم اولیای دم در تصمیم‌شان تجدیدنظر کنند و خواهرشان را ببخشند.»

پس از پایان اظهارات متهم، قضات نیز وارد شور شدند تا حکمشان را صادر کنند.


منبع: عصرایران