اسیدپاشی به ۱۶ نفر در تهران/ فرد اسیدپاش دستگیر شد

۱۶ نفر در پارکی در جنوب پایتخت قربانی اسیدپاشی شدند.
 
به گزارش عصر ایران به نقل از فارس، صبح امروز راکب یک موتورسیکلت به سمت ۱۶ نفر در پارکی در جنوب تهران اسیدپاشی کرد.
 
در این حادثه چهارده نفر مصدوم شدند و تاول های سطحی در دست و صورت آن ها به وجود آمد.

هنوز انگیزه فرد اسیدپاش مشخص نیست.

مرد ۴۰ ساله اسید پاش دستگیر شد/جراحت سطحی مصدومان

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: مرد ۴۰ ساله مقصر حادثه اسیدپاشی شب گذشته دستگیر شده است.

قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در گفت‌گو با فارس با اعلام این مطلب افزود: شب گذشته میان یک مرد ۴۰ ساله و اعضای یک خانواده در پارک فداییان اسلام درگیری لفظی رخ می‌دهد.

وی افزود: این مرد با مخالفت خانواده حاضر در پارک مواجهه می‌شود و بحث شدیدی میان آنها در میگیرد.

شهریاری گفت: پس از این اتفاق مرد ۴۰ ساله متهم به اسیدپاشی به منزل خود باز می‌گردد و با یک دبه اسید به پارک رفته و فارغ از اینکه چه افرادی در مقابلش هستند شروع به اسیدپاشی می‌کند.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران با اشاره به این مطلب که این فرد در همان محل دستگیر شده و اعتراف کرده است گفت: مصدومان جراحت سطحی برداشته اند و حال عمومی آنها خوب گزارش شده است.

قاضی شهریاری با رد هرگونه ارتباط این حادثه با حوادث روز گذشته تهران گفت: این موضوع یک موضوع کاملا شخصی بوده است.


منبع: عصرایران

مسدود شدن راه آهن تهران -جنوب به علت خارج شدن قطار باری از خط

این قطار حامل بار گندم بود که به علت نامعلوم از ریل خارج شده و تلاش برای بازگشایی مسیر آغاز شده است.

خروج چهار واگن قطار باری از خط در مسیر راه آهن ناحیه زاگرس موجب مسدود شدن راه آهن تهران – جنوب شد.

به گزارش ایرنا در این حادثه که ساعت چهار صبح روز پنجشنبه رخ داد چهار واگن قطار باری حامل گندم از ریل خارج شد.

فرماندار اندیمشک  گفت:این قطار حامل بار گندم بود که به علت نامعلوم از ریل خارج شده و تلاش برای بازگشایی مسیر آغاز شده است.

پیمان جهانگیری گفت:قطار باری مذکور که از اندیمشک به سمت استان لرستان در حرکت بوده در حد فاصل ایستگاه های شهبازان تله زنگ از خط خارج شده است.

وی افزود:علت این حادثه از سوی راه آهن ناحیه زاگرس در دست بررسی است.

این حادثه خسارت جانی در پی نداشت.

اداره کل راه آهن زاگرس در شمال استان خوزستان دارای ۱۲ ایستگاه با حوزه استحفاظی ۲۲۲ کیلومتر نقش مهمی در جابه جایی بار و مسافر درمحور جنوب و راه آهن سراسری ایفا می کند.

راه آهن زاگرس از محورهای پرتردد حمل و نقل ریلی کشور است.


منبع: عصرایران

دختری که پدرش را کشت از قصاص گریخت

دختری که در نوجوانی و با همدستی مادرش، پدر خود را با چاقو به قتل رسانده بود، با حکم قضات شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران، با استناد به ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی واعلام نظریه پزشکی قانونی از قصاص نجات یافت.

ایران نوشت: ۲۸ خرداد سال ۹۰، جسد مردی میانسال که با اصابت ضربه‌های متعدد چاقو به قتل رسیده بود، در یکی از خیابان‌های شرق تهران کشف شد.

یکی از اهالی که شاهد رها کردن جسد توسط یک زن ودختر بود به مأموران گفت: امروز مادر و دختری را که خانه‌شان کمی دورتر از اینجاست، دیدم که جسد را در کوچه انداختند و فرار کردند. من آنها را می‌شناسم. نام آن دختر زهراست و ۱۵ سال دارد.

بدین‌ترتیب مادر و دختر دستگیرشده و در بازجویی‌های ابتدایی به قتل اعتراف کردند. زهرا گفت: مدتی قبل با پسری دوست شده بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم اما پدرم مخالفت کرد، برای همین نقشه قتلش را با مادرم کشیدیم. روز حادثه، مقداری قرص در شربت آلبالویش ریختیم. 

وقتی خورد بیهوش شد. سپس با مادرم به اتاق خوابش رفتیم. من متکا را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد.بعد هم من چاقو را گرفتم و چند ضربه دیگر زدم. وقتی پدرم فوت کرد، جسدش را با مادرم بیرون بردیم و چند کوچه دورتر از خانه رها کردیم.

همسر مقتول نیز اعترافات دخترش را تأیید کرد و بدین‌ترتیب کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه ۱۱۳ وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. سپس مادر و دختر با درخواست اولیای‌دم – دو پسر مقتول – به قصاص محکوم شدند. دیوان عالی کشور نیزحکم همسر مقتول را تأییدکرد اما حکم زهرا را برای بررسی سلامت روانی رد کرد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه دوم دادگاه فرستاده شد. دادگاه بعدی در حالی برگزار شد که پزشکی قانونی اعلام کرده بود: «زهرا در زمان وقوع حادثه، ماهیت قتل را درک نکرده است.»

به این ترتیب دختر ۱۵ ساله با وجود درخواست مجدد قصاص از طرف برادرانش، به حبس محکوم شد. اما این حکم نیز پایانی بر پرونده نبود چرا که دیوان عالی کشور به روند رسیدگی نقص گرفت و پرونده را بار دیگر به دادگاه برگرداند.

در جلسه سوم، دو برادر متهم بار دیگربرای خواهرشان درخواست قصاص کردند. سپس زهرا در جایگاه ایستاد و در حالی که اشک می‌ریخت گفت: «من از کاری که کردم پشیمانم. از قضات می‌خواهم اگر حکم‌شان قصاص است، هر چه زودتر آن را صادر کنند و اگر غیر از این فکر می‌کنند، نگذارند در کانون اصلاح وتربیت بلاتکلیف بمانم. من اگر آزاد شوم مثل بچه‌های دیگر زندگی می‌کنم. هرچند برادرانم مرا نمی‌پذیرند و مجبورم به بهزیستی بروم.»

سرانجام قضات شعبه دوم به ریاست قاضی زالی وبا حضور قاضی ابراهیم اسلامی –مستشار دادگاه – صبح دیروز پس از بررسی پرونده پزشکی زهرا وتعیین رشد کمال عقلی وی، دریافتند که زهرا در زمان وقوع قتل به رشد کامل عقلی نرسیده بود. به همین خاطر دخترک را به پرداخت دیه و سه سال حبس ازجنبه عمومی جرم محکوم کردند.


منبع: عصرایران

حاشیه های دادگاه دیروز قاتل ستایش/ مادر قاتل: اعدامش نکنید

روزنامه اعتماد،حاشیه های دیروز دادگاه قاتل ستایش را منتشر کرده است.

در این گزارش آمده است:

زن و شوهر پشت در چوبی قهوه‌ای رنگ شعبه هفتم دادگاه کیفری یک ایستاده‌اند و منتظرند تا هر چه زودتر جلسه تمام شود و پسرشان در را باز کند و بیرون بیاید. هر از گاهی منشی شعبه یا یکی از ارباب‌رجوع‌ها در را باز می‌کند و مرد تا نیمه خم می‌شود تا چهره پسرش را از لای در ببیند که چگونه روی صندلی فلزی قهوه‌ای رنگ نشسته و بی‌آنکه حرف بزند فقط همه‌چیز را تماشا می‌کند. 

مادر امیر (قاتل ستایش) همان چادر مشکی براقی را پوشیده که یک هفته بعد از حادثه در گفت‌وگوی تصویری‌اش با یکی از خبرگزاری‌ها پوشیده بود. حالا که یک سال و خرده‌ای از حادثه می‌گذرد باز هم همان اشک‌ها و همان حرف‌ها. مادر می‌گوید: « این دستبندهای آهنی که به دست‌هایش بسته‌اند را می‌بینید؟ پلاستیکی‌اش را توی خانه داشت و باهاش دزد و پلیس بازی می‌کرد»

اشک میان چشم‌هایش حلقه می‌زند و نفسش چند ثانیه بیرون نمی‌آید. پدر امیر صورت همسرش را تماشا می‌کند؛ زن چادر مشکی‌اش را روی صورتش می‌کشد و بی‌صدا شانه‌هایش می‌لرزد. میان هق‌هق‌ها چادر مشکی را کنار می‌زند با صدای گرفته ادامه می‌دهد: «فقط اعدامش نکنن، همین» مرد این جمله را که می‌شنود سرش را به دیوار پشت سرش می‌چسباند و به دیوار روبه رو خیره می‌شود. 

کت و شلوار یک دست سورمه‌ای پوشیده. « ١٧ سالش تموم شده رفته تو ١٨ سال. تو کانون اجازه نمی‌دن برم ببینمش و باهاش از نزدیک حرف بزنیم. ما این طرف (دستش را به نشانه دوردست‌ها بالا می‌برد) او، آن طرف» این را می‌گوید و دست به موهای جوگندمی‌اش می‌کشد و به زمین خیره می‌شود. دستش را در هوا تاب می‌دهد و ادامه می‌دهد: « البته! چقدر باهاش حرف بزنم؟ مددکار کانون هر روز داره باهاش حرف می‌زنه… »

میان حرف‌هایش در شعبه هشتم باز می‌شود و اول مامور و بعد امیر بیرون می‌آید. امیر بلوز آبی زندان را همراه با شلوار پارچه‌ای مشکی پوشیده و بی‌آنکه سرش را بالا بیاورد و به کسی نگاه کند جلوی در می‌ایستد تا مامور دستبند را به دست‌هایش ببندد. مادر با حسرت پسرش را تماشا می‌کند و از دور دست‌هایش را به نشانه آغوش برایش باز می‌کند. نگاه‌های سنگین همسرش اجازه بلند گریه کردن را به او نمی‌دهد. 

مامور امیر را با خودش می‌برد و همزمان مادر و پدر ستایش و وکیلش از داخل شعبه بیرون می‌آیند. مادر ستایش نگاه‌های ملتمسانه مادر امیر را با چشم‌های سرد و خالی جواب می‌دهد و با همسرش سراغ وکیل‌شان می‌روند. پدر امیر می‌گوید: «راه‌مان نمی‌دهند؛ هزار بار رفتیم و پرسیده‌ایم چقدر دیه می‌خواهند؟ اما می‌گویند فقط قصاص» وکیل ستایش میان صحبت‌هایش با پدر و مادرمقتول می‌گوید: «فرض را بر این بگیریم که شما رضایت بدهید.» مادر ستایش به وکیل اجازه نمی‌دهد تا جمله‌اش را تمام کند و می‌گوید «فقط قصاص؛ ما رضایت نمی‌دهیم.»

 وکیل ستایش: جلسه برای میزان مهرالمثل بود

عسگر قاسمی‌آقباش، وکیل خانواده ستایش درباره جلسه دادگاهی که دیروز برگزار شد به «اعتماد» گفت: این جلسه دادگاه برای رسیدگی به میزان ارش البکاره و مهرالمثلی است که باید به عنوان خسارت به خانواده ستایش تعلق بگیرد. مبلغی که خانواده قاتل باید برای مهرالمثل پرداخت کنند بر اساس میزان مبلغ مهریه‌ای است که در آن خانواده برای دختران در نظر گرفته می‌شود. مثلا ما می‌پرسیم که دختر عموهای ستایش هنگام ازدواج چقدر مهریه گرفته‌اند و ما بر اساس آن مهرالمثل را مشخص می‌کنیم. در مورد مبلغ ارش‌البکاره هم معمولا به اندازه دیه نفس است اما باز هم در هر پرونده به صورت جداگانه بررسی می‌شود.

قاضی پرونده: محکومیت قطعی شد

قاضی رحمانی که به جلسه دیروز دادگاه رسیدگی کرد به «اعتماد» گفت: بحث‌های حقوقی محکومیت قطعی شده است. اما در این جلسه میزان خسارتی که خانواده قاتل برای آسیب زدن به مقتول که به صورت ارش‌‌البکاره و مهرالمثل است باید پرداخت کنند، مطرح می‌شود.

قرار است میزان مبالغ این خسارت‌ها توسط کارشناس‌ها در ماه‌های آینده مشخص شود. پیش از این متهم در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و به یک‌بار قصاص به جرم قتل، یک‌بار اعدام به جرم تجاوز به عنف و پرداخت دیه به جرم جنایت بر میت محکوم شد. حکم صادره در دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و در انتظار تایید رییس قوه قضاییه بود که اولیای دم دریافت ارش‌البکاره و مهرالمثل را مطرح کردند.


منبع: عصرایران

وقوع زلزله ۴٫۷ ریشتری در حوالی یاسوج

زمین لرزه ۴.۷ ریشتری حوالی یاسوج در استان کهگیلویه وبویر احمد را لرزاند.

به گزارش تسنیم، زلزله‌ای به بزرگی ۴٫۷ ریشتر با مشخصات ذیل مرز استانهای اصفهان و فارس و حوالی یاسوج را لرزاند.

تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: ۱۳۹۶/۰۳/۱۶ ۲۲:۴۲:۲۸

طول جغرافیایی: ۵۱٫۸۴

عرض جغرافیایی: ۳۰٫۸۴

عمق زمین‌لرزه: ۱۰ کیلومتر

نزدیک‌ترین شهرها:

۳۰ کیلومتری یاسوج (کهگیلویه وبویر احمد)

۳۴ کیلومتری کمه (اصفهان)

۳۵ کیلومتری سده (فارس)

نزدیکترین مراکز استان:

۳۰ کیلومتری یاسوج

۱۵۲ کیلومتری شیراز


منبع: عصرایران

نقص فنی علت برخورد ۲ قطار مترو در تهران

رئیس کمیته عمران شورای اسلامی شهر تهران اعلام کرد: علت برخورد ۲ قطار در ایستگاه طرشت مترو، نقص فنی ناشی از سیستم‌های کنترلی بوده است.

اقبال شاکری در گفت‌وگو با تسنیم درباره حادثه برخورد ۲ دستگاه قطار مترو در ایستگاه طرشت اظهار داشت: علت این حادثه نقص فنی ناشی از سیستم‌های کنترلی بوده است.

وی افزود: بارها نوسازی و تجهیزات مترو را مطرح کرده‌ایم. قطارهای مترو قطعاً نیازمند تعمیر و نگهداری و همین‌طور تجهیزات لازم هستند.

شاکری گفت: هنگامی که واگن کم داریم و با حداکثر توان از آنها استفاده می‌کنیم قطعاً قطعات آن نیز فرسوده می‌‌شود.


منبع: عصرایران

مرد معتاد، مادرش را خفه کرد

معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری مردی که پس از مصرف شیشه مادرش را خفه کرده بود، خبر داد.

به گزارش ایسنا، در ساعت ۱۶ روز نهم خرداد ماه امسال مرد میانسالی با حضور در خیابان کمالی از همسایگان و اهالی محله درخواست کمک کرده و عنوان داشت که مادرش دچار ایست قلبی شده و نفس نمی‌کشد، در ادامه با اعلام این خبر به مرکز فوریت های پزشکی ، تیم اورژانس در محل حاضر شده و در بررسی های اولیه اعلام شد که بر روی بدن پیرزن آثار جراحت شناسایی شده است. لذا موضوع به کلانتری ۱۱۲ ابوسعید اعلام و مأموران کلانتری در محل حاضر شدند.

با اعلام خبر فوت مشکوک یک پیرزن ۷۰ ساله به پلیس آگاهی و همچنین قاضی کشیک ویژه قتل دادسرای ناحیه ۲۷ تهران ، تیم بررسی صحنه جنایت اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به‌همراه عوامل تشخیص هویت پلیس و بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران در محل حاضر شدند.

با تأیید وجود آثار جراحت بر روی جسد و احتمال  وقوع جنایت، پرونده مقدماتی با موضوع فوت مشکوک تشکیل شده و با انتقال جسد برای شناسایی علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی، پسر متوفی نیز برای ادامه تحقیقات پلیسی به اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در تحقیقات میدانی از محل سکونت متوفی و پسرش به نام محسن (۴۰ ساله) اطلاع پپدا کردند که از ساعت ۱۴تا۱۵ روز حادثه صدای نزاع و درگیری میان متوفی و پسرش از داخل ساختمان شنیده شده اما ناگهان صدای نزاع و درگیری آنها قطع و نهایتا پس از گذشت چند ساعت از این موضوع، پسر متوفی از ساختمان خارج و از همسایگان درخواست کمک کرده است .

درادامه تحقیقات پلیسی، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که محسن دارای سابقه سوء مصرف موادمخدر بوده و چندین بار به علت مصرف موادمخدر صنعتی در مراکز ترک اعتیاد و همچنین بیمارستان روان پزشکی بستری شده و بارها با همسایگان و مادرش ، درگیری داشته است. همچنین در اظهار نظر اولیه از سوی تیم پزشکی اعلام شد که آثار ناشی از فشار بر روی مجاری تنفسی بر روی جسد متوفی شناسایی شده است.

محسن که پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی منکر هرگونه نزاع و درگیری با مادرش در روز حادثه شده و در اظهارات اولیه مدعی شده بود که در تاریخ نهم خرداد برای خرید از خانه شان خارج و پس از مراجعت به خانه با جسد مادرش در اتاق پذیرایی روبرو شده است، بارها تحت بازجویی قرار گرفته و هربار اظهارات متناقضی را بر زبان می‌آورد.

وجود تناقض در صحبتهای محسن با اظهارات مشترک همسایگان مبنی بر شنیده شدن صدای درگیری میان وی و مادرش ونهایتا اعلام نظریه اولیه پزشکی قانونی مبنی بر شناسایی آثار فشار بر روی مجاری نفسی متوفی، کارآگاهان اداره دهم را بر آن داشت تا همچنان تحقیقات پلیسی از محسن را در دستور کار خود قرار داشته باشند و  سرانجام صبح امروز وی لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش اعتراف کرد.

محسن در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: روز حادثه ناگهان مادرم با من درگیر شد و در حالیکه تازه موادمصرف کرده بودم ، ناگهان عصبانی شده و برای آنکه مادرم را مجبور به سکوت کنم ، گلو و دهانش را گرفتم تا او را ساکت کنم اما ناگهان مادرم بر روی زمین افتاد و هرچه تلاش کردم نتوانستم او را احیاء کنم. سرانجام از خانه بیرون آمده و از مردم درخواست کمک کردم.

بر اساس اعلام مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر شده و متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.


منبع: عصرایران

زن ۳۵ ساله از زیر آوارهای ساختمان گیشا خارج شد/ انتقال مصدوم به بیمارستان

مصدوم حادثه ریزش آوار ساختمان گیشا به بیمارستان منتقل شد.

به گزارش ایرنا، مدیر روابط عمومی مرکز اورژانس تهران گفت: تنها مصدوم حادثه ریزش ساختمان در منطقه گیشا به بیمارستان رسول اکرم (ص) منتقل شد.

حسن عباسی افزود: همزمان با وقوع این حادثه ۲ تیم درمانی اورژانس به محل حادثه اعزام شدند.

وی بیان کرد: با تلاش آتش نشانان یک خانم ۳۵ ساله که از نواحی مختلف اندام ها دچار مصدومیت شده بود از زیر آوار خارج که این مصدوم پس از انجام اقدامات اولیه درمانی به بیمارستان رسول اکرم (ص) منتقل شد.

همچنین سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران از پایان عملیات جستجوی افراد محبوس شده در زیر آوار توسط آتش نشانان خبر داد و گفت: تنها یک خانم ۳۵ ساله توسط آتش نشانان از زیر آوار خارج شد.

سید جلال ملکی گفت: در حال حاضر آتش نشانان در محل حادثه مشغول عملیات ایمن سازی محل هستند و با تلاش آتش نشانان در این حادثه ۲۰ نفر نجات یافتند. 


منبع: عصرایران

آتش‌سوزی در جنگل های زاگرس (عکس)

آتش سوزی های زنجیره ای جنگل های زاگرس در استان ایلام و کهگیلویه و بویراحمد همچنان ادامه دارد.

 امروز بخش هایی از کوهستان زاگرس در شهرستانهای دره شهر و ایوان طعمه حریق شدند. بدلیل خشکی پوشش گیاهی کف جنگل و صعب العبور منطقه، عملیات اطفا حریق بسیار زمان گیر است و با توجه به اینکه این استان فاقد تجهیزات اطفا هوایی است، صرفا از وسایل ابتدایی برای خاموش کردن آتش استفاده می شود.

 این هفتمین بار در سال جدید است که آتش سوزی ها در سطح وسیع در استان ایلام رخ می دهد. آتش سوزی ایوان با تلاش مردم اعم از زن و مرد و با همراهی نیروهای دولتی مهار شد اما منطقه سرخ آباد دره شهر همچنان به امداد نیاز دارد.


منبع: عصرایران

ریزش ساختمان ۴ طبقه در گیشا/ نجات ۲۰ نفر (+عکس)

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران از ریزش یک ساختمان ۴ طبقه قدیمی در گیشا خبر داد.

سیدجلال ملکی در این باره به ایسنا گفت: در ساعت ۹:۴۷ امروز سه شنبه حادثه ریزش ساختمان قدیمی درخیابان ۳۶ گیشا به سامانه ۱۲۵ اطلاع داده شد که در پی آن، ستاد فرماندهی آتش‌نشانان ۳ ایستگاه را به محل حادثه اعزام کرد.

وی با اشاره به حضور عوامل آتش‌نشانی در محل گفت: محل حادثه یک ساختمان ۴ طبقه قدیمی با کاربری اداری بود که در آن آموزشگاه موسیقی، گالری و… قرار داشت.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران افزود: پس از حضور آتش‌نشانان مشاهده شد که در مجاورت این ساختمان و در ضلع شرقی آن قطعه زمینی به مساحت تقریبی ۲۵۰ متر مربع قرار گرفته که در آن گودبرداری انجام شده و ساختمان نیز از همین قسمت دچار ریزش شده است.

ملکی با اشاره به عملیات آتش‌نشانان افزود: هنگام وقوع حادثه حدود ۴۰ نفر در ساختمان وجود داشتند که حدود ۲۰ نفرشان را عوامل آتش‌نشانی خارج کرده و به محل امن انتقال دادند، همچنین ۲۰ نفر باقیمانده نیز از محل ریزش آوار خودشان خارج شده بودند.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران با بیان اینکه گفته می‌شود که یک نفر در زیر آوار است، گفت: در حال حاضر جست‌وجوها برای یافتن این فرد در زیر آوار وجود دارد، اما تاکنون امدادگران به این فرد نرسیده‌اند.

ریزش ساختمان ۴ طبقه در گیشا/ نجات ۲۰ نفر/ هنوز یک نفر زیر آوار است(+عکس)
ریزش ساختمان ۴ طبقه در گیشا/ نجات ۲۰ نفر/ هنوز یک نفر زیر آوار است(+عکس)

ملکی در پاسخ به این سوال که آیا گودبرداری به شکل غیر اصولی انجام شده یا خیر گفت: این موضوع باید بررسی شود اما براساس شواهد موجود اثری از شمع‌بندی در دیواره‌های این ساختمان دیده نمی‌شود.

حسن عباسی، سخنگوی اورژانس تهران نیز دراین‌باره گفت: پس از وقوع این حادثه دو دستگاه آمبولانس به محل اعزام شده و تاکنون زنی ۳۵ ساله از زیر آوار خارج شده است که به بیمارستان منتقل شده است.


منبع: عصرایران

پشت پرده اسیدپاشی به مهندس جوان در عظیمیه کرج

ایران نوشت: نیمه شب ۲۸ دی سال گذشته اسماعیل کیهانی مقدم، مقابل خانه‌اش واقع در عظیمیه کرج، قربانی اسیدپاشی مرد ناشناسی شد و از چند ناحیه صورت، دست و بدن بشدت سوخت.

 در پی این واقعه پلیس در جریان ماجرا قرار گرفت و بررسی‌های فنی انجام شد اما تاکنون پلیس آگاهی به سرنخ قابل توجهی دراین باره دست نیافته و تحقیقات تخصصی ادامه دارد.

شب حادثه چه گذشت؟

 مهندس جوان آن شب تازه از مراسم چهلم پدر همسرش برگشته بود و هنوز از حال و هوای حزن و اندوه مراسم خارج نشده بود که زنگ خانه به صدا درآمد و دلشوره‌ای به دل اسماعیل افتاد. درآن نیمه شب، خانواده کیهانی منتظر هیچ‌کس نبودند. 

با این حال دختر ۱۵ ساله اسماعیل خواست آیفون را جواب بدهد که پدربا نگرانی به دخترش گفت: دیروقت است بگذار خودم جواب می‌دهم.

از پشت آیفون صدای ضعیفی به گوش رسید: «… منزل آقای کیهانی مقدم…؟ آقا اسماعیل یک لحظه بیا پایین، کار کوچکی با شما دارم.»مهندس جوان در جواب گفت: «متأسفانه شما را نمی‌شناسم لطفاً خودتان را معرفی کنید.» شخص ناشناس به آرامی و البته با لحنی محترمانه گفت: «از بستگان دور شما هستم چند لحظه‌ای بیشتر مزاحمتان نمی‌شوم.»

بعد از این مکالمه کوتاه اسماعیل با تعجب به پایین ساختمان رفت. در را به آرامی باز کرد و تنها یک سؤال شنید: آقا اسماعیل؟!

..وهمان موقع مرد ناشناس بلافاصله ظرف اسید را که پشتش پنهان کرده بود به یکباره بیرون آورد و در یک چشم برهم زدن محتویاتش را به صورت اسماعیل پاشید و بلافاصله سوار خودروی نقره ای‌اش شد و فرار کرد.اسماعیل در عین ناباوری در حالی که بشدت می‌سوخت به سمت راهرو خانه رفت و با فریادهای سوختم، سوختم اهالی ساختمان وخانواده‌اش را به پایین خانه کشاند. اما صدای سوختم سوختم‌های او گواهی می‌داد که اسید کارش را کرده… چشم چپ، بخشی از صورت، گردن، دست‌ها و پاهایش با اسید سوخته بود.

این درحالی بود که او و خانواده‌اش بشدت ازاین ماجرای هولناک شوکه بودند.خانواده‌اش بلافاصله او را به بیمارستان رساندند اما پزشکان پس ازبررسی‌ها ومعاینات لازم اعلام کردند بسیاری از قسمت‌های صورت و بدنش دچار آسیب جدی شده‌اند. بعد از آن مأموران پلیس همزمان با بررسی صحنه جرم و شنیدن اظهارات قربانی اسیدپاشی به تحقیق دراین باره پرداختند.

اظهارات شاهد ماجرا

پسر بچه ۱۲ ساله‌ای که یکی از شاهدان اصلی حادثه بود در چند جمله‌ای که به پلیس گفت، سرنخ‌هایی هرچند اندک در اختیار مأموران گذاشت.در ادامه نیزمشخص شد خودروی اسیدپاش ناشناس، یک پژو ۲۰۶ نقره‌ای بوده که خود او از عصر داخل کوچه و در خودرواش نشسته بود و انتظار می‌کشید تا مهندس جوان و خانواده‌اش به خانه بازگردند.

پشت پرده اسیدپاشی مرموز

مهرنوش کیهانی، خواهر قربانی اسیدپاشی نیز به خبرنگار «ایران» گفت: «متأسفانه با گذشت چند ماه ازاین فاجعه هولناک، تاکنون به هیچ نقطه مثبتی در خصوص شناسایی متهم نرسیده‌ایم. حتی اظهارات برادرم و شاهد نوجوان، هم سرنخ مؤثری به پلیس نداده و کارآگاهان در جست و جوی سرنخ تازه‌ای برای دستگیری اسیدپاش فراری هستند.

در حال حاضر کارهای بیمارستانی برادرم را من، مادرم و پدرم پیگیری می‌کنیم و امور مربوط به شکایت را همسر برادرم در اختیار گرفته است.

به هرحال این جنایت به طور قطع داستانی پشت پرده دارد که همچنان پنهان مانده است.»

خواهر مهندس جوان درپایان گفت: «معمولاً بیشتر قربانیان اسیدپاشی به نوعی با مسائل عاطفی یا ناموسی در ارتباط هستند اما باید انتظار کشید و دید که آیا پلیس آگاهی سرنخ جدیدی را در خصوص این حادثه رازآلود پیدا خواهد کرد یا نه؟.با این حال امیدواریم معمای این ماجرا که زندگی برادرم و همگی ما را نابود کرده است هرچه زودتر روشن شود.»


منبع: عصرایران

علت وقوع انفجار بامداد شنبه شیراز هنوز مشخص نیست

با گذشت بیش از ۱۴ ساعت از وقوع انفجاری مهیب در یک فروشگاه در شمال شرقی شیراز هنوز علت اصلی و قطعی انفجار مشخص نشده است.

به گزارش ایسنا، ساعت ۴۵ دقیقه بامداد شنبه ۱۳ خرداد، وقوع انفجاری مهیب در فروشگاهی واقع در طبقه همکف ساختمان فرهاد در بلوار نصر و در نزدیکی شهرک سعدی، خواب را از چشمان شهروندان شیراز ربود.

مدیرعامل آتش‌نشانی شیراز اعلام کرده بود که به فاصله ۳ دقیقه بعد از وقوع این حادثه، اولین اکیپ آتش نشانی در محل حادثه حاضر بوده است.

محمد فرخ‌زاده که خود در اولین ساعت وقوع حادثه در صحنه حضور داشت، به خبرنگاران گفت: آتش‌نشانان براساس پروتکل‌ موجود ابتدا به ایمن‌سازی محیط و تخلیه ساکنان هشت واحد مسکونی فوقانی ساختمانی که فروشگاه یاد شده زیر آن قرار داشت پرداختند.

رئیس مرکز فوریت‌های پزشکی استان فارس نیز با بیان اینکه در دقایق ابتدایی وقوع حادثه، آمبولانس‌ها و امدادگران اورژانس به محل اعزام شده بودند، گفت: در نهایت ۱۰ دستگاه آمبولانس به اتفاق نیروهای امدادی به محل حادثه اعزام شدند.

محمدرضا عالی‌منش در گفت و گو با خبرنگاران تاکید کرد که در این حادثه ۱۷ نفر مصدوم شدید وجود داشت که به بیمارستان‌های شهید فقیهی و چمران اعزام شدند و حدود ۲۱ نفر نیز درمان‌های سرپایی را دریافت کردند.

به گزارش ایسنا، علی‌رغم انتشار اخباری مبنی بر مشخص شدن علت حادثه، تاکنون هیچ خبر رسمی در این مورد منتشر نشده است.

مدیر روابط عمومی آتش‌نشانی شیراز در این خصوص به ایسنا گفت: پس از اطفاء حریق و انجام کار تجسس با استفاده از سگ‌های زنده‌یاب، محل ایمن‌سازی و کار کارشناسی صحنه حادثه آغاز شد.

غلامی گفت: کارشناسان آتش‌نشانی شیراز تمام زوایا و ابعاد حادثه را مورد بررسی قرار داده‌اند اما هنوز نظر رسمی کارشناسان در این خصوص اعلام نشده است.

وی از رسانه‌ها درخواست کرد که انتشار اخبار در این خصوص را تنها از طریق مراجع و مقامات رسمی و دستگاه‌های ذیربط دنبال کنند.

به گزارش ایسنا، دادستان شیراز نیز امروز از اختصاص شعبه‌ای ویژه برای بررسی علت وقوع این حادثه خبر داده است.

علی صالحی با اشاره به مصدومیت ۱۶ نفر در این حادثه و انتقال آنان به بیمارستان، از تداوم بررسی‌ها برای مشخص شدن علت اصلی وقوع حادثه خبر داده است.

گزارش ایسنا حاکی است که خبرگزاری پلیس در خبری محل انفجار را پارکینگ هایپر مارکت اعلام و اضافه کرده است که این حادثه ۱۵ مجروح داشت.

پایگاه خبری پلیس در خبر خود، حال عمومی تمام مصدومان را خوب گزارش کرده است حال آنکه در خبری به نقل از دادستان شیراز، حال ۲ مصدوم وخیم اعلام شده بود.

پلیس در خبر خود با استناد به نظر کارشناسان، علت وقوع حادثه را عدم رعایت اصول ایمنی و وجود مواد اشتعال زا در فروشگاه اعلام کرده است! حال آنکه هنوز آتش‌نشانی شیراز به‌‌عنوان مرجع کارشناسی، موضوع را در دست بررسی می‌داند.


منبع: عصرایران

۴ کشته در تصادف سوناتا و کامیون

رئیس پلیس راه فرماندهی انتظامی استان گیلان گفت: بر اثر برخورد یک دستگاه خودروی سواری سوناتا با یک کامیون در محور سراوان به سنگر ، چهار نفر کشته شدند.

سرهنگ حسین محمدپور روز جمعه در گفت و گو با ایرنا افزود: ساعت دو و نیم بامداد امروز یک دستگاه سواری سوناتا که در محور سراوان به سنگر (شاقاچی) در حال تردد بود، به علت تجاوز به چپ، با یک دستگاه کامیون کمپرسی برخورد کرد.

وی ادامه داد: بر اثر این برخورد راننده خودروی سوناتا که مردی ۳۲ ساله و سرنشینان آن شامل سه زن ۲۵ ، ۳۰ و ۶۲ ساله بوده اند، در دم جانشان را از دست دادند.

سرهنگ محمدپور یادآور شد: عجله و شتاب در رانندگی، باعث بروز تصادف های دلخراش و وارد آمدن خسارت هایی جبران‌ناپذیر می شود حال اینکه با کمی صبر، تحمل و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، می توان از وقوع چنین حوادث دلخراشی جلوگیری کرد.

محور سراوان به سنگر از توابع شهرستان رشت مرکز استان گیلان است.


منبع: عصرایران

صاعقه جان چوپانی را در اسپیران تبریز گرفت

مسئول روابط عمومی اورژانس استان آذربایجان شرقی گفت: ظهر امروز چوپانی در ارتفاعات روستای اسپیران از توابع شهرستان تبریز بر اثر برخورد صاعقه جان خود را ازدست داد.

وحید شادی نیا روز جمعه به خبرنگاران گفت: نیروهای اورژانس با گزارش کاهش هوشیاری فردی در ارتفاعات روستای اسپیران بر بالین بیمار رسیدند اما با پیکر بیهوش فرد۶۰ساله ای مواجه شدند که براثرصاعقه زدگی فوت کرده بود.

وی با اشاره به اینکه هیچ کاری هم برای نجات جان این مرد کارسازنبود، خاطرنشان کرد: قرارگرفتن در ارتفاعات خطر صاعقه زدگی را افزایش می دهد.

ظهر امروز بارش شدید و ناگهانی باران و تگرگ مردم تبریز و تعدادی دیگر از شهرستان های استان آذربایجان شرقی را غافلگیر کرد.


منبع: عصرایران

زلزله ۴٫۴ ریشتری در استان اردبیل

مرکز لرزه نگاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام کرد، زلزله ای صبح امروز (جمعه) به بزرگی ۴٫۴ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) در حوالی پارس آباد استان اردبیل به وقوع پیوست.

به گزارش گروه علمی ایرنا ازموسسه یاد شده، این زمین لرزه ساعت ۱۰:۴۵ صبح امروز در طول جغرافیایی ۴۷٫۵۶ و عرض جغرافیایی:۴۱٫۲۶ و عمق ۱۰ کیلومتری زمین روی داد. 

براساس این گزارش، پارس آباد در استان اردبیل در ۱۸۱ کیلومتری و تازه کند و اصلاندوز (در همین استان) به ترتیب در فاصله ۱۹۱ و ۲۰۲ کیلومتری محل وقوع زلزله نزدیک ترین شهرها به آن واقع شده اند. 


منبع: عصرایران

۳ کشته و ۷ زخمی در تصادف جاده خراسان رضوی

رئیس اداره حوادث و مدیریت بحران دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: تصادف دو خودرو روز جمعه در محور تایباد سه کشته و هفت مجروح بر جای گذاشت.

شهرام طاهر در گفت وگو با ایرنا افزود:‌ود: این حادثه بر اثر تصادف یک دستگاه تویوتا هایس و پژو پارس در ۵۰ کیلومتری شهرستان تایباد و در حوالی سه راهی سنگان به وقوع پیوسته است.

به گفته وی پنح مصدوم این حادثه با دو آمبولانس۱۱۵ به بیمارستان خواف و دو نفر دیگر با خودروهای شخصی به این مرکز درمانی منتقل شدند.


منبع: عصرایران

پایان کابوس ٨ ساله دانشجوی نخبه

علی‌دانشجوی رتبه هشتم کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی است. او در ١۶ سالگی وقتی در مدرسه شبانه‌روزی درس می‌خواند در سلف غذاخوری با یکی از دوستانش درگیر شد و او را با ضربه چاقویی که به پایش زد مصدوم کرد.

علی‌دانشجوی رتبه هشتم کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی است. او در ١۶ سالگی وقتی در مدرسه شبانه‌روزی درس می‌خواند در سلف غذاخوری با یکی از دوستانش درگیر شد و او را با ضربه چاقویی که به پایش زد مصدوم کرد.
 

 پايان كابوس ٨ ساله دانشجوی نخبه

به گزارش اعتماد، مصدوم یک ماه در حالت کما بود و بعد از مدتی با نقص عضو از ناحیه پا به زندگی بازگشت. علی را به کانون اصلاح و تربیت بردند و ٧ تا ٨ ماه آنجا ماند. بعد هم او را به زندان اصلی منتقل کردند.

در دادگاهی که همان زمان تشکیل شد علی محکوم به پرداخت دو دیه کامل و ۴۵‌درصد دیه کامل دیگری شد که آن زمان نزدیک به ١٧٠‌میلیون تومان می‌شد. درنهایت قرار شد ٨-٧ میلیون تومان به صورت قسطی به شاکی پرداخت شود و رضایت دهند.
 
با این قرار علی از زندان آزاد شد، کنکور داد و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول شد. یک ترم به دانشگاه رفت اما دوباره شاکی ادعای دیه بیشتری کرد و حکم جلب علی را گرفت و او را به زندان انداخت.

بعد از مدتی دوباره خانواده‌اش توانستند با مبلغی خانواده شاکی را راضی کنند تا او از زندان آزاد شود. این‌بار علی درسش را تمام کرد و با رتبه یک (شاگرد اولی) از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و همزمان با رتبه ١٠ در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شد.
 
دو ترم به کلاس رفت و دوباره شاکی حکم جلبش را گرفت. این‌بار از طرف حراست دانشگاه او را خواستند و همه دانشجویان در جریان این حادثه قرار گرفتند. از یکسال پیش تمام پرسنل دانشگاه برای آزادی او تلاش‌های بسیاری کردند.

حدود دو هفته قبل دانشجویان و اساتید دانشگاه گروه تلگرامی راه انداختند و درباره وضعیت علی صحبت کردند و از مردم برای تامین دیه او کمک خواستند. خیلی زود این مبلغ جور شد و دیروز ظهر علی در دادگاه کیفری تهران حاضر و بعد از ٨ سال زندگی در تعقیب و گریز آزاد شد.
 
در ادامه گفتگو با او را بخوانید:
 
حالا که دیگر کابوس‌هایت تمام شده و یک زندگی آزاد مقابل رویت قرار گرفته چه احساسی داری؟
انگار که امروز دوباره متولد شده‌ام و زندگی‌ام از نو شروع شده است. روزهایی که در زندان بودم جلوی چشم‌هایم است. آنوقت‌ها می‌خواستم با درس خواندن روحیه خودم را حفظ کنم و ثابت کنم که این اتفاق فقط اشتباه بوده. درس می‌خواندم تا بالاخره یک روزی از شرمندگی پدر و مادرم بیرون بیایم.

حالا امروز جواب همه تلاش‌هایم را گرفته‌ام؛ می‌توانم برای ١٠ یا ٢٠ سال آینده‌ام برنامه‌ریزی کنم. من قبل از این حتی برای یک هفته هم نمی‌توانستم برای خودم برنامه‌ریزی کنم. زندگی من در لحظه می‌گذشت. حتی نمی‌توانستم به این فکر کنم که یک لحظه دیگر در زندگی‌ام چه اتفاقی می‌افتد.
 
شاکی با چه مبلغی رضایت داد؟
ما در جلسه‌ای که روز دوشنبه با حضور اساتید در دانشگاه داشتیم روی مبلغی توافق کردیم که قرار شد رسانه‌ای نشود. ‌
 
جلسه آخر رویارویی شما برای رضایت چگونه گذشت؟
اتفاقی که امروز افتاد از چیزی که حتی فکرش را می‌کردم خیلی بهتر بود. امروز شاکی هم خوشحال بود و رضایت قلبی داشت. من هم از خوشحالی او خوشحال بودم.

می‌خواهم درس بخوانم و ان‌شاءالله سال آینده در رشته علوم سیاسی رتبه یک دکترا را بیاورم. این کار را می‌کنم که افرادی که برای آزادی‌ام کمک کردند، خوشحال شوند.
 
‌از روزهایی که این اتفاق برایت افتاد بگو. آن موقع به چه چیزی فکر می‌کردی؟
وقتی این اتفاق افتاد من ١۶ سال بیشتر نداشتم و چیز زیادی از زندگی نمی‌دانستم. همان روز خیلی به زندگی‌ام فکر کردم.

دلم می‌خواست زمان دکمه برگشت داشت و همه‌چیز به قبل برمی‌گشت و این کار را نمی‌کردم. وقتی همکلاسی‌ام زخمی شد، انگار خواب می‌دیدم. انگار در رویا او را جلوی چشم‌های من از مدرسه با ماشین بیرون بردند.

می‌دانستم قرار است به زندان بروم و زندگی‌ام نابود است اما با خودم گفتم که این آخر خط زندگی من نیست.
 
باید همه تلاشم را کنم تا زندگی‌ام را نجات بدهم. می‌دانستم اگر به زندان بیفتم پدر و مادرم توانایی پرداخت دیه را ندارند وخودم هم که وقتی ندارم تا کار کنم و این پول را جور کنم. باید تمام تلاشم را کنم که دوباره به زندگی برگردم.

فردای روز حادثه تصمیم گرفتم طوری خودم را در جامعه نشان بدهم که افکار عمومی به سویم مثبت شود. مطمئن بودم اگر یک روزی من تلاش کنم و خودم را نشان بدهم جامعه از من حمایت می‌کند که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد و مردم در آخرین لحظاتی که زندگی‌ام در مرز نابودی قرار داشت با گلریزان به کمکم آمدند.
 
روزهای تلخ این هشت سال و ترس همیشگی از دستگیری چطور گذشت؟
سال ٩٠ اوایل ترم دوم دانشگاهم بود که در خوابگاه بودم و از حراست من را خواستند. فهمیدم آمده‌اند تا من را ببرند. تازه اول ترم بود و سخت‌ترین اتفاق ممکن این بود که درس‌ها و زندگی‌ام را رها کنم و دوباره به زندان بروم.

یکی از روزهایی که در زندان بودم دادستان و قضات شهرستان به آنجا آمدند. مسوول زندان من را پیش آنها برد تا صحبت کنیم. وقتی من را دیدند خیلی از این وضعیت ناراحت شدند. به رییس زندان گفتند که چرا اجاره نمی‌دهید علی از زندان بیرون بیاید؟ مسوولان هم جواب دادند که او باید برای آزادی‌اش ۴٠٠ میلیون تومان وثیقه به شاکی‌اش بدهد تا بتواند رها شود.
 
دادستان آنجا تحت تاثیر قرار گرفت. بیشتر به خاطر اینکه در زندان با همه زندانی‌ها، افسرها و همه رابطه خیلی خوبی داشتم و دل‌شان می‌خواست که به من کمک کنند. دادستان گفت که من می‌توانم با یک فیش حقوقی ٣٠ میلیون تومانی چند روز برای تو مرخصی بگیرم.

من هم خیلی زود این فیش را آماده کردم و به زندان دادم و یک راست به دانشگاه رفتم و انتخاب واحدم را انجام دادم. اگر این کار را نمی‌کردم دیگر نمی‌توانستم برای ترم بعد انتخاب واحد کنم و از دانشگاه اخراج می‌شدم. آن هم‌زمانی که هیچ امیدی به آزادی‌ام نداشتم.

هنوز ده روز به اول مهرماه مانده بود که با یکی از پرسنل زندان مشغول درست کردن پرونده زندانی‌ها بودیم که به من گفت: «من قرار است تا آخر هفته به مکه بروم و تو را دعا می‌کنم.»
 
من از حرفش خوشحال شدم اما در دلم گفتم من که پولی برای دادن دیه ندارم و شاکی هم رضایت نمی‌دهد. انگار که معجزه اتفاق بیفتد. روز اول مهر نگهبان زندان آمد و در را باز کرد و گفت: علی تو آزادی.

لحظه اول شوک شده بودم و هزاران فکر به ذهنم هجوم آورد که چه اتفاقی افتاده. آیا کسی حاضر شده این دیه را بدهد؟ آیا خانواده شاکی برای همیشه رضایت داده‌اند… خلاصه در همان یک لحظه به همه‌چیز فکر کردم جز آزادی.

ماجرای آزادی‌ام از این قرار بود که پدرم، برادرم را برای درمان به بیمارستان برده بود و آنجا با چند تا از وکلا آشنا شده بود. از آنجایی که آنها با قانون آشنایی داشتند ‌بندی را پیدا کرده بودند که بر طبق آن من می‌توانستم موقتا آزاد شوم تا دیه‌ام تقسیط شود.
 
پدر و مادرتان خبر آزادی را می‌دانند؟

از آنجایی که بارها خبر آزادی‌ام را به خانواده‌ام می‌دادم و آنها با خوشحالی به تهران می‌آمدند و دوباره همه‌چیز خراب می‌شد دیگر این‌بار به آنها چیزی نگفتم تا همه‌چیز ختم به خیر شود و خودم هم این را باور کنم.

چند ساعت دیگر بهشان زنگ می‌زنم و دعوت‌شان می‌کنم بیایند تهران و حکم آزادی‌ام را نشان‌شان می‌دهم.


منبع: فرادید

مرگ مشکوک زن مبتلا به تب کنگو درکهگیلویه

فرماندار کهگیلویه گفت: مرگ مشکوک زن ۱۹ساله مبتلا به تب کریمه کنگو در بخش چاروسای قلعه رئیسی این شهرستان در جنوب استان کهگیلویه و بویراحمد در حال بررسی است.

علی پوزش روز پنجشنبه در گفت و گو با ایرنا اظهار داشت: مرگ مشکوک این زن جوان مبتلا به تب کریمه کنگو بعد از نتیجه نهایی آزمایش ها اعلام خواهد شد.

وی بیان کرد: نمونه های لازم از این زن مشکوک به تب کریمه کنگو در بیمارستان نمازی شیراز گرفته شده است.

فرماندار کهگیلویه افزود: باید رسانه ها از هر گونه شایعه در این زمینه به طور جدی خودداری کنند.

رئیس شبکه بهداشت و درمان کهگیلویه نیز در این رابطه به خبرنگار ایرنا گفت: پس از اعلام خبر مبتلا شدن زن مشکوک به تب کریمه کنگو این بیمار به وسیله بالگرد به بیمارستان نمازی شیراز منتقل شد.

کورش داوری افزود: این زن ۱۹ ساله قبل از اعزام وضع حمل داشته و با موفقیت در بیمارستان امام خمینی(ره) دهدشت فرزند خود را به دنیا می آورد.

وی اضافه کرد: حال نوزاد این زن ۱۹ ساله خوب اعلام شده و هم اینک در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان نگهداری می شود.

رئیس شبکه بهداشت و درمان کهگیلویه بیان کرد: از این بیمار مشکوک آزمایش هایی گرفته شده و علت مرگ آن به زودی اعلام خواهد شد.


منبع: عصرایران

آتش سوزی در پارک پردیسان

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران از وقوع حریق در پارک پردیسان خبر داد.

سیدجلال ملکی در گفت‌وگو با ایسنا در این باره گفت: در ساعت ۲۳:۱۵ دیشب حادثه حریق در بوستان پردیسان به سامانه ۱۲۵ اطلاع داده شد که بلافاصله دو ایستگاه آتش نشانی به محل حادثه اعزام شدند.

ملکی با بیان اینکه حریق در ضلع جنوب شرقی بزرگراه شیخ فضل الله نوری رخ داده بود گفت: با حضور آتش نشانان در محل مشاهده شد حدود ۴۰۰۰ مترمربع از فضای پارک که عمدتا مملو از بوته خشک بود دچار حریق شده است که بلافاصله با همکاری نیروهای آتش نشانی بوستان پردیسان عملیات اطفا آغاز شده و از گسترش حریق جلوگیری شد.

سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران با بیان اینکه آتش نشانان موفق به مهار و اطفای کامل حریق شدند گفت: این حادثه مورد مسدوم و فوتی نداشت و به درختان بوستان خسارت چندانی وارد نشد.

به گفته ملکی علت این حادثه از سوی کارشناسان در دست بررسی است اما احتمالا شهروندانی که برای تفریح به این منطقه رفته و اقدام به روشن کردن آتش یا رها کردن ته سیگار خود در محل کردند باعث وقوع این حادثه شدند که لازم است از شهروندان بخواهیم که حتما هنگام حضور در پارک‌های جنگلی و بوستان‌ها  در قسمت‌های مخصوصی که برای روشن کردن آتش پیش بینی شده آتش روشن کنند و پس از ترک محل نیز از خاموش شدن آن مطمئن شوند.


منبع: عصرایران

۴۱سال زندان برای جوانی که ۶ زن را آزار داد و طلاهایشان را دزدید/ مجرم در دادگاه:تجاوزنکردم،صیغه کردم

 روزنامه شهروند نوشت: زمستان ‌سال ٩۴ بود که دختر جوانی به اداره پلیس آگاهی تهران رفت و از ماجرای گرفتار شدن در دام فریبکاری یک طلافروش قلابی پرده برداشت.

 دختر جوان ادعا  کرد: «چندی قبل با پسر جوانی که سوار بر خودرو پراید بود آشنا شدم. درحالی‌که امیر خود را طلافروش معرفی کرد به چرب‌زبانی‌هایش اعتماد کردم و طلاهایم را در اختیارش قرار دادم تا آنها را با طلاهای جدید و نو تعویض کند اما امیر پس از گرفتن طلاها ناپدید شد.»

بدین‌ترتیب تیمی از ماموران برای تحقیقات ویژه و دستگیری عامل این سرقت فریبکارانه وارد عمل شدند و در همان پلان نخست تحقیقات، کارآگاهان با پرونده‌های مشابه دیگری روبه‌رو شدند. تیم پلیسی در این شاخه از تجسس‌ها پی بردند ۵ زن دیگر در دام فریبکارانه امیر گرفتار شده‌اند و این درحالی است که ٣ طعمه سارق طلاها تسلیم اقدام سیاه و تجاوز امیر شده‌اند.

با حساس شدن این پرونده، ماموران به کمک ۶ زن جوان موفق شدند تصویر چهره‌نگاری دزد فریبکار را به دست آورند و در گام بعدی کارآگاهان با تصویر چهره‌نگاری شده به سراغ آلبوم مجرمان سابقه‌دار رفتند و خیلی زود امیر ٣٢ ساله از تبهکاران حرفه‌ای شناسایی شد.

همین سرنخ کافی بود تا عملیات ردیابی امیر در دستور کار ماموران قرار گیرد و خیلی زود این تبهکار فریبکار دستگیر شد. امیر پس از دستگیری پیش روی ۶ زن جوان قرار گرفت و  درحالی‌که از سوی آنها شناسایی شد، ادعای بی‌گناهی ‌کرد.

دادگاه مرد فریبکار

صبح دیروز درحالی‌که قرار بود ۶ زن جوان برای تحقیقات نهایی و صدور حکم متهم پرونده در شعبه ٨ دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شوند تنها ٣ طعمه امیر با چهره‌های پریشان و آشفته پای در دادگاه گذاشتند. همه در انتظار حضور متهم در دادگاه بودند و ٣ زن جوان با وجود این‌که مرد فریبکار در بازداشت پلیس است هنوز از دیدن امیر استرس داشتند و بی‌قراری می‌کردند.

جلسه رسیدگی آماده بود و امیر درحالی‌که پابند و دستبند داشت همراه مامور بدرقه وارد شعبه هشتم دادگاه شد و صدای زنجیرهای پابند هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد تا این‌که ٣ زن یکی پس از دیگری به سمت در ورودی دادگاه نگاه کردند و دیدن امیر برای آنها روزهای تلخ و شکست را زنده کرد.

دو زن بی‌قراری می‌کردند و اشک می‌ریختند که ابتدا قاضی دادگاه خواستار آرامش آنها شد و در ادامه زن جوان که تنها طلاهایش به سرقت رفته بود برای بازگو کردن روز دزدی پشت تریبون قرار گرفت.

زن جوان با صدای لرزان گفت: «روز حادثه همراه دخترم در کنار خیابان منتظر تاکسی بودم و می‌خواستم دخترم را به کلاس زبان برسانم که در این لحظه این متهم با پراید سبزرنگی جلوی پایم توقف کرد و چون احتمال می‌دادم مسافرکش است سوار بر خودرویش شدم و ما را به کلاس زبان دخترم رساند.

 وقتی دخترم را به کلاس زبان رساندم، می‌خواستم به خانه بازگردم که امیر پیشنهاد داد خودش مرا تا جلوی در خانه می‌رساند و در میان راه بودیم که ناگهان امیر شروع به لرزیدن کرد و حالش بد شد. ترسیده بودم که امیر از من خواست از سوپرمارکت آب بخرم. به سرعت خودم را به مغازه رساندم و وقتی شیشه آب را خریدم متوجه شدم که کیف پولم در کیف دستی‌ام داخل خودرو است و به سمت خودرو حرکت کردم که دیدم هیچ اثری از پراید سبزرنگ و راننده جوان نیست. داخل کیف دستی‌ام ١٠٠‌هزار تومان پول، ٢ ربع سکه طلا  و یک نیم‌سکه طلا بود که به سرقت رفته بود.»

دومین طعمه امیر دختر جوانی بود که در مسیر مدرسه گرفتار نقشه شوم این تبهکار حرفه‌ای شد.

این دختر به متهم اشاره کرد و گفت: «این مرد همه زندگی و رویاهایم را خراب کرد و شرمنده خانواده‌ام شدم. نخستین‌بار زمانی بود که قصد رفتن به مدرسه شبانه‌روزی بزرگسالان را داشتم که این مرد با پراید سفید جلوی راهم توقف کرد و مرا به  مدرسه رساند و در میان راه شروع به چرب‌زبانی و ادعا کرد که قصد ازدواج دارد و از من خواستگاری کرد. ابتدا به حرف‌هایش بی‌توجه بودم تا این‌که به جلوی مدرسه رسیدیم و امیرگفت که منتظرم می‌ماند تا کلاس‌هایم تمام شود. بعد از کلاس وقتی از مدرسه بیرون آمدم، دیدم امیر منتظرم است و من که خام حرف‌هایش شده بودم سوار بر خودرویش شدم و با هم به سمت خانه‌مان رفتیم. 

در مسیر امیر ادعا کرد که مغازه طلافروشی دارد و برای فردای آن روز قرار ملاقات گذاشتیم. قرار شد آن روز همه طلاهایم را برای امیر بیاورم که آنها را تعویض کند و طلاهای نو در اختیارم قرار دهد که روز قرار با طلاها در محل ملاقات حاضر شدم. امیر که جوان چرب‌زبانی است، ابتدا مرا به امامزاده صالح برد و دست روی قرآن گذاشت و ادعا کرد که نمی‌خواهد مرا فریب دهد و قصدش ازدواج با من است، سپس تصمیم به خرید مانتو برای من گرفت و لحظه‌هایی که به اتاق پرو می‌رفتم از من می‌خواست کیفم را که طلاها داخل آن بود در اختیارش قرار دهم اما با وجود اعتمادی که به او داشتم این خواسته‌اش را قبول نمی‌کردم.»

دختر جوان ادامه داد: «تا نیمه‌های‌شب با هم در خیابان‌ها بودیم که در خیابان خلوتی این جوان مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و سپس جلوی در خانه مرا پیاده کرد و شب شروع به زنگ زدن کرد و گفت که اشتباه کرده است و قرار شد فردا برای تعویض طلاها به سراغم بیاید. روز سوم بود که طلاها را در اختیار امیر قرار دادم که ناگهان امیر حالش بد شد و از من خواست تا برایش از مغازه آبمیوه بخرم که پس از پیاده شدنم او ناپدید شد.»

در ادامه جلسه، طعمه سوم  این مرد که به‌خاطر این پرونده یک شب آرام ندارد و پریشان است به قاضی دادگاه گفت: «با امیر در خیابان آشنا شدم و شماره‌اش را در اختیارم قرار داد و می‌گفت که قصد ازدواج دارد که به او زنگ زدم و متوجه شدم که وی مغازه طلافروشی دارد و با هم قرار ملاقات گذاشتیم.»

این زن با صدایی لرزان و صورتی گریان ادامه داد: «وقتی سر قرار حاضر شدم طلاهای زیادی همراهم بود که پس از لحظاتی امیر در کنار خیابان توقف کرد و به مغازه‌ای رفت و آبمیوه خرید که پس از خوردن آبمیوه دیگر هیچ چیز به یاد ندارم و ساعت ۴ صبح وقتی در خیابان به هوش آمدم متوجه آزار و اذیت و دزدیده شدن طلاهایم شدم.»

سپس امیر پشت تریبون دفاع حاضر شد و تمام اتهاماتش را انکار کرد و گفت: «من سرقت نکردم و هیچ تجاوزی نیز در کار نبوده و تنها با یکی از زنان در امامزاده صالح صیغه محرمیت خواندیم و ادعای این زنان دروغ است.»

در ادامه قاضی دادگاه و دو قاضی مستشار پس از شنیدن اظهارات شاکیان پرونده و متهمان وارد شور شدند و امیر را به ۴١‌سال و ۶ ماه زندان و شلاق محکوم کردند.


منبع: عصرایران