کشف جسد دختر ۱۳ ساله در باغملک خوزستان

صبح امروز در شهرستان باغملک جسد دختر ۱۳ ساله‌ای کشف شد.

به گزارش ایلنا، روز یکشنبه والدین دختر ۱۳ ساله در باغملک خبر مفقود شدن وی را اطلاع‌رسانی کردند که نیروهای امداد و نجات پس از جستجوهای فراوان، موفق به کشف جسد این دختر نوجوان در منطقه کوهستانی باغملک شدند.

جسد این دختر ۱۳ ساله در یکی از دره‌های کوه منگشت منطقه سرقوچ باغملک پیدا شد که مشخص نیست به چه دلیل در این دره سقوط کرده است.

شهرستان باغ‌ملک، یکی از شهرستان‌های استان خوزستان در جنوب غربی ایران است.


منبع: عصرایران

عامل انفجار دیشب زاهدان پیدا شد

مهر نوشت: فرمانده انتظامی زاهدان گفت: عامل انفجار در خیابان امیرالمونین (ع) زاهدان یک شی انفجاری دست ساز بوده است.

سرهنگ علی عارف نژاد در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: عامل انفجار در خیابان امیر المونین (ع) زاهدان یک شی انفجاری دست ساز بوده است.

فرمانده انتظامی شهرستان زاهدان افزود: با توجه به بررسی های اولیه این موضوع به هیچ وجه امنیتی نیست و در حال حاضر وضعیت در حالت عادی قرار دارد.

وی خاطر نشان کرد: اطلاعات تکمیلی پس از تحقیقات پلیس از طریق رسانه ها اطلاع رسانی می شود.


منبع: عصرایران

قطعه قطعه شدن جسد کودک رها شده در بیابان توسط حیوانات ولگرد

بررسی های پلیس نشان می دهد حیوانات ولگرد جسد رها شده کودک ۶ ماهه در بیان های دشتستان را قطعه قطعه کرده اند.

به گزارش میزان، در پی انتشار اخبار و تصویر مربوط به پیدا شدن جسد نوزادی در روستای پهلوان کشی شهرستان تنگستان در فضای مجازی، سرهنگ سهرابی رئیس پلیس شهرستان دشتستان گفت: بلافاصله پس از تماس اهالی محلی با مرکز فوریت های پلیسی۱۱۰ شخص رئیس پلیس آگاهی شهرستان به همراه تیم بررسی صحنه و  تشخیص هویت در محل حضور یافتند.

وی افزود: براساس بررسی های میدانی جسد پیدا شده معلق به نوزاد  ۴ تا ۶ ماهه بوده که اعضای بدنش توسط حیوانات ولگرد قطعه قطعه شده بود.

به گفته سهرابی جسد پس از انجام اقدامات لازم در اختیار پزشکی قانونی شهرستان بوشهر قرار گرفته و تلاش جهت شناسایی والدینش با جدیت ادامه دارد. همچنین پرونده قضایی این موضوع در بخش دلوار تشکیل و تیمی از ماموران پلیس آگاهی مشغول تحقیقات در این باره هستند. 


منبع: عصرایران

فرار هالیوودی عروس ایرانی از سوئد

دختر ایرانی که هنگام خرید دربازارهای پرزرق وبرق شهر استانبول با یک جوان خوش‌پوش و قدبلند ترکیه‌ای آشنا شده وبه او دل بسته بود، نمی‌دانست پس ازازدواج با این مرد شیاد و سفر به سوئد، چه سرنوشت شومی درانتظارش است. دختر نگونبخت مدتی پس ازسفربه اروپا، پی برد همسرش ازتبهکاران حرفه‌ای است. اما به محض اطلاع ازاین راز، توسط شوهرش درخانه‌ای روستایی زندانی شد.

دختر ایرانی که هنگام خرید دربازارهای پرزرق وبرق شهر استانبول با یک جوان خوش‌پوش و قدبلند ترکیه‌ای آشنا شده وبه او دل بسته بود، نمی‌دانست پس ازازدواج با این مرد شیاد و سفر به سوئد، چه سرنوشت شومی درانتظارش است. دختر نگونبخت مدتی پس ازسفربه اروپا، پی برد همسرش ازتبهکاران حرفه‌ای است. اما به محض اطلاع ازاین راز، توسط شوهرش درخانه‌ای روستایی زندانی شد.

به گزارش ایران، «ارغوان» که مدت یک ماه دراسارتگاه زیرزمینی محبوس بود، سرانجام به فکر فرار افتاد و طی چنــــــــد شبانه روز موفق به کندن یک تونل زیرزمینی شد و پس از نجات از راه این تونل باریک به کمک روستاییان خود را به سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوئد رساند و تقاضای کمک کرد. زن ۲۴ ساله که پس ازشرح ماجرای زندگی هولناکش باکمک مسئولان سفارت راهی ایران شده بود به محض ورود راهی دادگاه خانواده شد تا با پاک کردن شناسنامه‌اش از نام مردی که همه رؤیاها و آرزوهایش را به تاراج برده بود، به کابوس دو سال زندگی پر از شکنجه‌اش پایان دهد.

ارغوان با چهره‌ای پژمرده، چشم‌هایی کم فروغ و گودافتاده روی نیمکت راهروی دادگاه نشسته و بی‌آن‌که حواسش باشد، به گوشه‌ای زُل زده بود. انگار نمی‌دانست برای دادخواست «طلاق غیابی» به آنجا آمده است. درست چهار سال پیش بود که با «سینان» جوان اهل ترکیه آشنا شد. جوانی به گفته او قد بلند و خوش تیپ که در بازار معروف «اوت لیت» استانبول پرسه می‌زد. ارغوان و مادرش برای خرید پوشاک به آن بازار رفته بودند و بهانه آشنایی ارغوان با پسر ترک تبارپیداکردن یک مغازه پوشاک برای خرید مناسب بود تا لباس‌ها را برای فروش به تهران ببرند.

در آن چند روز «سینان» با چرب زبانی به مادر و دختر کمک کرد تا اجناس مناسبی پیدا کنند و به همین دلیل ارتباط آنها در سفرهای بعدی هم ادامه پیدا کرد تا آنکه بعد از دو سال ارغوان احساس کرد دلباخته سینان شده است. از نگاه ارغوان او پسری مؤدب و تحصیلکرده بود که می‌توانست خوشبختش کند. همزمان سینان هم به ارغوان علاقه‌مند شده بود و در یکی از سفرها مادر و دختر را به خانه‌اش دعوت کرد و همانجا بود که حرف خواستگاری پیش کشیده شد. با این حال مادر ارغوان با این ازدواج مخالفت کرد و گفت که ترجیح می‌دهد دخترش با یک پسر ایرانی ازدواج کند. اما ارغوان به مادرش اعلام کرد که با سینان قرار گذاشته‌اند بزودی اقامت سوئد بگیرند و در آنجا به زندگی مشترکشان ادامه دهند. نداشتن پدر هم به ارغوان این امکان را می‌داد که خودش تصمیم‌گیری کند و سرانجام درپاسخ به خواستگاری پسر ترکیه‌ای، به او «بله» گفت.

مراسم ازدواج آنها با حضور چند نفر از افراد فامیل ارغوان و جمع کوچکی از بستگان سینان در یک تالار در شهر استانبول برگزار شد. اما از همان روزها اشک ارغوان جاری شد چرا که رسوم و آداب جشن عروسی در ترکیه با فرهنگ ایرانی ارغوان و خانواده‌اش هماهنگی نداشت و همین تفاوت‌های فرهنگی مثل پوشیدن اجباری لباس صورتی به جای لباس سفید عروسی، عوض کردن نام خانوادگی زن به نام خانوادگی شوهر بعد از ازدواج و مسائل دیگر اختلاف‌های زیادی میان عروس و داماد پیش آورد.اما با تمام این شرایط، عروس ایرانی سعی کرد تحمل کند تا پایش به سوئد برسد.سرانجام چندی بعد کارهای سفرغیرقانونی انجام شد و زن و شوهر به سوئد رسیدند. اما همراه شدن مادر سینان مشکل بزرگی برای ارغوان بود که نمی‌توانست با آن کنار بیاید. چرا که مادرشوهرش انتظارات زیادی از او داشت و به اختلاف میان ارغوان و شوهرش دامن می‌زد. چند هفته بعد از زندگی دراردوگاه، دولت سوئد آنها را به روستای دور افتاده‌ای در شمال کشور فرستاد و از همان جا مشکلات ارغوان آغاز شد. آن روزها بود که ارغوان خبردارشد شوهرش نه تنها تحصیلکرده نیست، بلکه دوره تحصیلات ابتدایی را هم به پایان نرسانده است.

از طرف دیگر مبلغ پرداختی ماهیانه دولت سوئد کفاف هزینه‌هایشان را نمی‌داد و همین موضوع سینان را عصبی و پرخاشگر کرده بود. مدتی بعد سینان به فروش مواد مخدر رو آورد وبه همین خاطرازترس دستگیری چند ماه یکبار به خانه می‌آمد. هر بار هم که به خانه می‌رسید با شنیدن اعتراض ارغوان او را زیر مشت و لگد می‌گرفت. در نبود سینان هم مادرشوهرش او را تحت فشار قرار می‌داد که در خانه‌های مردم کار کند. ارغوان هم ناچار بود تحمل کند تا با گذشت زمان بتواند مجوز اقامت سوئد  را بگیرد. در سال دوم زندگی ارغوان در آن روستای دورافتاده شمال سوئد، ارغوان به بیماری تب مالت دچار شد و نتوانست در خانه‌های مردم کار کند. همین موضوع باعث شد تا مادرشوهرش تمام اندوخته و طلاهای او را بدزدد و خرج کند. در یکی از روزهای سرد زمستان بود که درد دندان ارغوان را رنج می‌داد اما نه سینان کنارش بود که کمکش کند و نه مادرشوهرش به او اعتنا می‌کرد برای همین ناچار شد خودش با انبردست دندانش را بکشد. اما این همه ماجرا نبود، بلکه او در سال دوم نه تنها پولی در بساط نداشت بلکه حقوق ناچیزماهیانه دولت سوئد را هم شوهر و مادرشوهرش می‌گرفتند و با او مثل یک کلفت برخورد می‌کردند. سوء تغذیه و بیماری باعث شده بود موهای ارغوان بریزد و روز به روز لاغرتر شود.

برای همین تصمیم گرفت به پلیس نامه‌ای بنویسد تا از شوهر و مادرشوهرش شکایت کند. اما نامه‌اش به دست مادرشوهرافتاد و سینان که حالا خلافکار مشهوری در منطقه شده بود او را در انباری خانه حبس کرد. یک ماه بعد ارغوان از همه توان باقی مانده‌اش استفاده کرد و با حفر زمین، از کلبه روستایی فرار کرد و با کمک همسایگان خود را به پلیس رساند. پلیس هم ضمن تحقیق درباره پرونده، او را به سفارت ایران معرفی کرد و سرانجام به کمک مسئولان سفارت جمهوری اسلامی ایران موفق شد به تهران بازگردد و بعد از دو سال زندگی دراسارت، مادرش را در آغوش بکشد.حالا مدتی از بازگشت ارغوان به ایران گذشته و او بعد ازشروع درمان افسردگی ناشی از زندگی در شرایط سخت درتلاش برای دریافت حکم طلاق است. وقتی ارغوان وارد شعبه ۲۷۳ دادگاه خانواده شد، قاضی «محمدرضا نیک صفت» از او خواست بنشیند.

سپس پرونده دادخواست طلاق او را ورق زد و گفت:«با توجه به مجهول المکان بودن همسرتان، روال قانونی طی شده و شما هم که با نشر آگهی در روزنامه موضوع دادخواست را به شوهرتان یا افراد ذینفع اطلاع داده‌اید…» ارغوان حرف قاضی را قطع کرد و گفت: «بله هیچ اثری از شوهرم در دست نیست. حتی پلیس سوئد هم نتوانسته او را دستگیر کند. فقط مادرش را به ترکیه برگردانده‌اند.» قاضی دوباره گفت: «به هر حال طبق روال قانونی باید کارها پیش برود. حالا فقط باید با معرفی داور نظر او را هم به پرونده اضافه کنید تا در آینده نزدیک رأی طلاق شما صادر شود.»ارغوان توضیحاتی به قاضی داد و پس از ثبت اظهاراتش زیر برگه‌ها را امضا کرد. قبل از اینکه زن جوان اتاق دادگاه را ترک کند، قاضی پرسید: «ناراحت نباشید. ان‌شاءالله همه چیز درست می‌شود. خوشحالم که از چند ماه پیش حالتان خیلی بهتر شده است.»ارغوان هم گفت: «کاش چهار سال پیش به حرف مادرم گوش کرده بودم… به خودم قول داده‌ام از این به بعد من مراقب مادرم باشم، امیدوارم بتوانم اشتباهاتم را جبران کنم و…»

برچسب ها:


منبع: فرادید

نجات زن ماجراجو از دره ارواح

سعی کردم با شنا، خودم را به ساحل برسانم، وقتی به ساحل رسیدم از یک صخره بالا رفتم و از گرداب و آب رودخانه نجات یافتم…

«مریم زنگنه»، تنها نجات یافته از گروه چهار نفره گمشده درگرداب «چال کندی» شهر دزفول جزئیات روزحادثه ولحظه‌های پراضطراب یک شب تنهایی وسرگردانی روی تخته سنگ را تشریح کرد.

خبرنگار ایرنا در اهواز که با این زن جوان گفت‌و‌گو کرده درگزارشی نوشت: «شاید روزی هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که گرداب رودخانه زلال و هیجان انگیز «چال‌کندی» به گردابی دهشتناک تبدیل شود و کسانی را که با شور و شوق و برای فرار از گرما به این منطقه زیبا وخنک پناه برده بودند ببلعد.

محمد- راهنمای تور- که بارها به آنجا سفر کرده بود از یک هفته قبل نوید سفری هیجان‌انگیز و باور نکردنی را در کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی‌اش داده بود و به قول خودش استقبال از این تور آن قدر خوب بود که علاوه بر سفر پنجشنبه، روزجمعه هم تکرار می‌شد اما چه کسی می‌دانست این سفر در همان پنجشنبه سیاه می‌ماند.

در پیام وی آمده بود: «روز پنجشنبه ۲۹ تیر ماه ساعت ۶ صبح مسیری پنج ساعته را برای رسیدن به آب و با عبور از دره ارواح طی خواهیم کرد. جلیقه نجات، تیوپ، لباس اضافه، لباس شنا، کلاه و عینک هم ملزوماتی است که باید گردشگران با خود به همراه داشته باشند و مبلغ این سفر یک روزه برای هر نفر ۱۰۵ هزار تومان است.» و…کول خرسان یا کول خرسون که به دره ارواح نیز معروف است در ۲۵ کیلومتری شمال شهرستان دزفول قرار دارد که در کنار آن منطقه‌ای به نام چال کندی واقع شده است.در تابستان و فصل خرما پزان خوزستان که همه به فکر فرار از گرما هستند این نقطه با داشتن آبی زلال و بسیار سرد مردم خوزستان را از جای جای استان بویژه اهواز به سمت خود می‌کشاند.این بار اما رودخانه و گرداب هیجان انگیز چال کندی دزفول به گرداب مرگ برای برخی گردشگران تبدیل شد و از گروه ۱۹ نفره ۱۳ نفر در همان لحظه اول توسط مردم نجات یافتند، ۲ نفر از گردشگران غرق و چهار نفر هم ناپدید شدند.در بین چهار نفر، یک نفر نجات یافت و از سرنوشت سه نفر دیگر هم هنوز خبری نیست؛ برخی می‌گویند گرداب آنها را به پایین کشیده است و برخی دیگر نیز هنوز امیدوار به بازگشت‌شان هستند.

مریم زنگنه یکی از گردشگران این تور که تاکنون سفرهای زیادی را با این تور تجربه کرده یکی از کسانی است که از این حادثه جان سالم به در برده و یک شب تلخ را به تنهایی تا صبح به امید کمک روی صخره‌ای در این منطقه سپری کرده است.

اوگفت: «همیشه با همین تورگردشگری به گردش می‌رفتیم و تور بسیار خوبی بود و اطمینان کاملی نسبت به این تور گردشگری و حتی لیدر آن داشتیم چرا که او فردی با تجربه و با توانایی بالا بود. ساعت ۶ صبح پنجشنبه به همراه تعداد دیگری از گردشگران که اغلب خواهر و برادر، زن و شوهر یا فامیل بودند به سمت محل مورد نظر حرکت کردیم. راهنما، به ما گفت به مدت پنـج ساعت دره نوردی داریم و فیلم‌هایی از تیوپ سواری روی گرداب‌های چال کندی را هم به ما نشان داد. دره‌ای که ما از آن عبور کردیم نامش دره ارواح بود. این دره دیواره‌هایی بلند، فضایی تاریک و عرضی بسیار کم داشت به طوری که در عرض کم این دره فقط به اندازه یک نفر جا داشت برای همین مجبور بودیم پشت سر هم این مسیر را طی کنیم. هیجان بسیاری برای دیدن دره و رسیدن به رودخانه داشتیم و در مسیر دره نیز پای یکی از دوستان پیچ خورد و با همان پای زخمی بقیه مسیر را به همراه ما ادامه داد. بعد از گذشت هفت ساعت به دره‌ای رسیدیم که انتهای آن رودخانه‌ بود، فضایی بسیار زیبا و مهیج داشت که راهنما، تیوپ‌ها را برای ما باد و سپس از نظر ایمنی آنها را بررسی کرد و پس از آن با یک طناب آنها را به هم متصل کرد تا در رودخانه از هم جدا نشویم. همچنین همه توصیه‌های ایمنی قبل از ورود به رودخانه را به ما ارائه کرد و به ما یاد داد که در گرداب چگونه خود را بالا بکشیم تا در آن فرو نرویم.

پس از این توصیه‌ها به صورت قطاری و پشت سر هم وارد رودخانه خروشان شدیم. هنگام ورود به رودخانه تعداد ما ۱۹ نفر بود؛ وقتی وارد شدیم هیجان بسیار زیادی داشت به نخستین گرداب که رسیدیم راهنما، با صدای بلند ما را راهنمایی می‌کرد تا اتفاقی نیفتد، به شکل یک دایره که از ۱۹ تیوپ تشکیل شده بود در گرداب دور هم می چرخیدیم و سپس از این گرداب براحتی بیرون آمدیم. با چیزهایی که از افرادی که قبلاً به این منطقه آمده بودند و داستان‌هایی که از آنها شنیده بودیم هم دره ارواح و هم گرداب‎های چال کندی برای ما جذابیت بسیاری داشت و برای رسیدن به آن لحظه شماری می‌کردیم. وقتی به گرداب دوم رسیدیم شدت آب زیاد شد و نتوانستیم از آن بیرون بیاییم و کنترل آن را از دست دادیم. برخی در گرداب گیر افتاده بودند و برخی دیگر هنوز به گرداب وارد نشده بودند در این هنگام راهنما، طنابی را که با آن همه تیوپ‌ها به هم متصل بودند پاره کرد.

تقریباً پنج یا شش نفری در گرداب دوم گیر افتاده بودیم که راهنما سعی می کرد ما را از آن بیرون بکشد.اما گرداب هولناک ما را به پایین می‌کشید و تیوپ‌ها بجای نجات افراد، آنان را تا آستانه خفه شدن پیش برد و برای همین راهنما فریاد می‌زد که از تیوپ‌ها خارج شوید و فقط با جلیقه نجات در آب قرار بگیرید. در گرداب دوم از صخره‌های اطراف آن طناب‌هایی آویزان شده بود که گفته می‌شد پیش از این شهرداری منطقه آنها را به آنجا آویزان کرده تا کسانی که به آنجا می‌آیند از طناب‌ها برای کنترل خود در گرداب استفاده کنند. در گرداب مدام دور خود می‌چرخیدیم و سعی داشتیم طناب‌ها را بگیریم و راهنما تمام تلاش خود را می‌کرد تا ما را از آنجا به سمت بالا بکشد و از طناب‌های آنجا آویزان شویم. اما شدت آب زیاد بود و ما را از نظر جسمی خسته کرده بود و نتوانستیم به آن طناب‌ها برسیم. راهنمای تور پس از تلاش‌های بسیار مرا از گرداب بیرون آورد و سپس یکی دیگر از همسفران به نام امیری را از گرداب بیرون کشید. پس از آن تلاش کرد دو نفر دیگر از همسفران به نام‌های پیرمحمدی و غلام‌نژاد را نجات بدهد و نگذارد زیر آب بمانند. من تقریباً پس از اینکه از گرداب بیرون آمدم و چشم باز کردم خودم را وسط رودخانه دیدم.

درحالی که دچار تنگی نفس شده و مدام چشمم به رودخانه بود و دنبال همسفرهایم می‌گشتم. ولی هیچ کدام را نمی‌دیدم. فقط امیری را آخرین بار مشاهده کردم که از گرداب نجات پیدا کرده بود.همان موقع سعی کردم با شنا، خودم را به ساحل برسانم، وقتی به ساحل رسیدم از یک صخره بالا رفتم و از گرداب و آب رودخانه نجات یافتم.اماهنوز هوا تاریک نشده بود و صخره‌ها داغ بودند. سرمای آب بدنم را بی‌حس کرده بود اما کم کم حالم بهتر شد و به نظرم این اتفاق حدود ساعت شش بعد ازظهررخ داد.با این حال صدای خروش رودخانه آن قدر زیاد بود که نمی‌گذاشت صدای اطراف را بشنوم. اما به ناچار فریاد می‌زدم و تقاضای کمک می‌کردم. ساعاتی بعد هوا تاریک شد اما هیچ‌کس صدای من را نشنیده بود.

از همسفرهایم هم هیچ اطلاعی نداشتم و نمی‌دانستم کدام شان ازاین حادثه جان سالم به در برده است. شب بسیار تلخی را پشت سر گذاشتم اما تلاش می‌کردم خوابم نبرد تا بتوانم خودم را نجات بدهم. وقتی هوا روشن شد، حوالی صبح بالگردی را  که برای بررسی منطقه آمده بود مشاهده کردم تمام سعی خود را کردم تا مرا ببیند. بالاخره حوالی ساعت۱۱ صبح پس از تکان دادن دستم مرا دیدند. ابتدا طنابی برای من به پایین فرستادند اما به خاطر وضعیت منطقه طناب به من نرسید. پس از آن نیروهای امدادی به وسیله جت اسکی به محل استقرار من آمدند و نجاتم دادند که تلاش‌های شهرداری، هلال احمر و آتش نشانی درنجاتم قابل قدردانی است چراکه از جان خودشان برای نجاتم مایه گذاشتند.زنگنه گفت: قبلاً درباره این منطقه شنیده بودم اما خانواده‌ام با رفتن من به این منطقه مخالفت کردند. ولی به خاطر هیجانی که داشتم خیلی علاقه‌مند بودم تا از نزدیک به این منطقه بروم.

وی تأکید کرد: هیچ گونه تابلوی خطر یا هشداری در این منطقه گردشگری وجود نداشت و حتی افراد محلی هم در آنجا نبودند.اما هنوز در شوک هستم و در فکر اینکه سه نفر از همسفرانم آیا زنده هستند یا اسیر گرداب شده‌اند.گفتنی است در این حادثه ۲ نفر جان باختند، ۱۴ نفر جان سالم به در بردند و با گذشت سه روز از این حادثه نیروهای امدادی همچنان به دنبال سه فرد مفقود شده هستند و هنوز خبری مبنی بر یافتن آنها به دست نیامده است.

سرنوشت مرموزسه گمشده

رئیس جمعیت هلال احمردزفول نیزدیروزبا تشریح عملیات جست‌و‌جو برای یافتن سه گمشده حادثه گفت:تجسس‌های گسترده برای کشف ردپایی ازسه گردشگرگمشده دررودخانه «دز» تا روزیکشنبه هم بی‌نتیجه ماند.

 عبدالعظیم رضایی اظهارداشت: احتمال می‌دهیم این سه نفر داخل رودخانه دز باشند.عملیات هوایی جست‌و‌جو تا دیروز با استقرار بالگرد شرکت نفت ادامه یافت. ضمن اینکه با وجود تاریکی هوا دو تیم امداد و نجات، به همراه نیروهای مردمی در حال پایش رودخانه در نقاط چال کندی و کول خرسان هستند.وی تصریح کرد: تیم‌های جست‌و‌جو و نجات کوهستان که به منظور رصد منطقه اعزام شده بودند، با وجود پایش تقریباً کامل منطقه، به هیچ سرنخی از سه گردشگر مفقود این حادثه دست نیافتند. رئیس جمعیت هلال احمر دزفول با بیان اینکه تمرکز عملیات جست‌و‌جو بر رودخانه «دز» است، افزود: با تمام این تفاسیر احتمال می‌رود این سه گردشگر داخل رودخانه باشند. روزیکشنیه تیم‌هایی از هلال احمر، شهرداری، آتش‌نشانی دزفول و حتی بسیج وارد عمل شدند اما متأسفانه هیچ سرنخی از مفقودان این حادثه به‌دست نیامد.


منبع: فرادید

له شدن پراید در تصادف با کامیونت (+عکس)

 تصادف شدید کامیونت با پراید در بزرگراه آزادگان منجر به مصدومیت بانوی میانسال شد.

به گزارش سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران، این حادثه ساعت ۱۴:۱۱ امروز دوشنبه در مسیر شمال به جنوب بزرگراه آزادگان، حوالی جاده احمد آباد مستوفی رخ داد و کامیونت در حال حرکت در بزرگراه ناگهان به شدت با قسمت عقب پراید تصادف کرده و متوقف شد.

راننده پراید که یک بانوی میانسال بود دچار مصدومیت شدید شده و در داخل اتاقک متلاشی شده این وسیله نقلیه گرفتار شد.

نیروهای آتش نشانی پس از بریدن قسمتی از بدنه پراید بانوی ۴۵ ساله که از ناحیه سر و پاها دچار مصدومیت شده بود را از داخل اتاقک وسیله نقلیه خارج کرده و او را برای انتقال به مراکز درمانی تحویل کادر پزشکی اورژانس حاضر در محل دادند.


منبع: عصرایران

زن سارق: شوهرم مرا کتک می‌زد و مجبور به سرقت‌ می‌کرد

ظهر روز نهم اسفند ۹۵ زن شصت و چهار ساله‌ای با مراجعه به کلانتری ۱۱۶ مولوی اعلام کرد از وی سرقت شده است.

تسنیم نوشت: وی در اظهاراتش به مأموران گفت: در خیابان پهلوان مشغول رفت‌وآمد بودم که یک پراید درحالیکه راننده مرد و سرنشین زن داشت به من نزدیک شدند و احوالپرسی کردند، راننده پراید گفت تازه از سفر حج آمده، غریبه هستند و قصد دارند که نذر خود را به مسجدی در آن منطقه ببرند، راننده از من خواست تا نذرش (پلاستیک حاوی چادر نماز و سجاده) را به مسجد ببرم،‌ در همین حین آنها گفتند که قصد دارند مقداری طلا بخرند و از من خواستند طلاهایم را به آنها نشان دهم تا با عیار طلا آشنا شوند.

وی ادامه داد: این افراد النگو، دو انگشتر و گردنبند من را گرفته و پس از مشاهده، طلاها را به داخل پلاستیک انداختند، پلاستیک را به من داده و متواری شدند اما دقایقی بعد متوجه شدم پلاستیک حاوی روزنامه باطله و سوراخ بوده است همچنین فهمیدم طلاهایم نیز توسط این افراد دزدیده شده است.

پس از ثبت این شکایت و تشکیل پرونده در شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران، تیمی از مأموران اداره پنجم پلیس آگاهی تهران برای بازداشت متهمان این پرونده دست به کار شده و موفق شدند سه نفر را در رابطه با این سرقتها شناسایی و بازداشت کنند.

یکی از متهمان پرونده که زنی چهل ساله است پیش از ظهر امروز به دادسرای ناحیه ۳۴ تهران منتقل شد و با اعتراف به شرکت در پنج فقره سرقت، در اظهاراتش به علی وسیله‌ایردموسی؛ بازپرس پرونده گفت: شوهرم در کار لوازم خانگی فعالیت داشت اما ورشکست شد، او مرا کتک می‌زد و مجبور به شرکت در سرقتها می‌کرد، شوهرم از این سرقتها سهمی به من نداد و همه اموال سرقتی دست خودش بود، من قصد داشتم از شوهرم جدا شوم اما اکنون برای جدا شدن مصمم شده‌ام.

درحالیکه تاکنون از سارقان حدود ۷۰۰ گرم طلای سرقتی کشف شده است، تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد همچنین بازپرس پرونده از افرادی که به این شیوه مورد سرقت قرار گرفته‌اند خواست برای طرح شکایت به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.


منبع: عصرایران

حمله گرگ به کودک ۳ ساله در کرمانشاه

کودکی ۳ ساله در روستای بشیرآباد از توابع شهرستان سنقر کرمانشاه طعمه گرگ می‌شود.

کودک ۳ ساله پس از حمله شدید گرگ به کما رفت و اکنون چند روزی است که در کما با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند.

به گزارش میزان، کودکی ۳ ساله در روستای بشیرآباد از توابع شهرستان سنقر کرمانشاه طعمه گرگ می‌شود.
 
ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که متین یک پسر بچه روستایی کمی آن طرف‌تر از مکانی که پدر و مادرش در حال برداشت محصول از زمین کشاورزشان بودند، مشغول به بازی با خواهر بزرگترش می‌شود.
 
ناگهان گرگی که پلاک ویژه نیز بر گردن داشته و به گفته اهالی روستا چندی پیش از سوی محیط زیست استان کرمانشاه در حوالی روستا ر‌ها شده است به کودکان حمله ور می‌شود.
 
خواهر بزرگ‌تر متین پا به فرار می‌گذارد و گرگ کودک ۳ ساله را با دندان به مکانی دور می‌برد.
 
زمانی که پدر و مادر کودک با فریاد‌های دخترشان متوجه موضوع می‌شوند جست و جو‌ها را آغاز می‌کنند. اهالی روستا نیز به کمک آن‌ها می‌آیند و چند ساعت بعد، پیکر کودک ۳ ساله را آغشته در خون پیدا می‌کنند.
 
زمان یافتن پیکر پسر بچه، کودک هنوز علائم حیاتی داشته و به سرعت به بیمارستانی در کرمانشاه منتقل می‌شود.

در حال حاضر یک هفته از این حادثه می‌گذرد و متین، پسر بچه ۳ ساله روستایی همچنان در کما است. او از ناحیه شکم، ریه و دهان دچار آسیب شده و اکنون در بخش CCU یکی از بیمارستان‌های کرمانشاه بستری است.
 
مراد، پدر این این کودک ۳ ساله با اشاره به جزئیات این حادثه می‌گوید: در روز حادثه من به همراه همسرم در حال برداشت محصول از زمین کشاورزی بودیم و طبق عادت همیشگی ما، فرزندانم کمی آن طرف‌تر به بازی مشغول بودند.
 
وی می‌افزاید: در حال کار بودیم که با صدای فریاد‌های دخترم متوجه شدیم که برای متین اتفاقی افتاده است. بلافاصله در نقطه‌ای که گرگ به متین حمله کرده بود حاضر شدیم، اما خبری از وی نبود. پس از حدود ۲ ساعت از تجسس در سطح منطقه، پیکر متین را پیدا کردیم که غرق در خون بود.

حمله گرگ به کودک 3 ساله در کرمانشاه 

این کشاورز روستایی با اشاره به رهاسازی تعدادی گرگ در محدوده روستای بشیرآباد می‌گوید: یک هفته قبل از حادثه، محیط زیست کرمانشاه اقدام به ر‌ها سازی تعدادی گرگ با پلاک‌های ویژه در سطح منطقه کرد.
 
وی می‌افزاید: با توجه به پیگیری‌هایی که داشتیم متوجه شدیم که در راستای حفظ نسل یک گونه گرگ، چند قلاده از آن را در اطراف روستای ما ر‌ها کرده اند. این گرگ‌ها پلاک‌های ویژه‌ای داشته و گوشواره‌های خاصی داشتند.
 
پدر این کودک ۳ ساله در رابطه با اقدامات صورت گرفته بعد از این حادثه می‌گوید: شکایتی از محیط زیست کرمانشاه داشتیم که متن آن در اختیار سازمان محیط زیست قرار گرفته است. باید به ما توضیح داده شود که چرا محیط زیست استان گرگ‌ها را در اطراف روستا ر‌ها کرده است.
 
وی در خصوص وضعیت حال حاضر فرزند خود می‌گوید: پسر من از ناحیه شکم، ریه و دهان دچار آسیب دیدگی شدید شده و از روز سه شنبه ۲۷ تیرماه تاکنون در بیمارستان بستری است. وضعیت او کاملا وخیم است و هنوز از کما خارج نشده است.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

پراید سرقتی راز قتل عروس جوان را فاش کرد

تعقیب و گریز ماموران پلیس و سرنشینان یک پراید سرقتی راز قتل نوعروس ۲۴ساله شمالی را پس از دو‌سال فاش کرد. مرد جوان که به اتهام سرقت دستگیر شده بود، در بازجویی‌ها به قتل همسرش اعتراف کرد.

پراید سرقتی راز قتل عروس جوان را فاش کرد

ساعت ۴ صبح دوم تیرماه، مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس در زمان گشتزنی
در خیابان علامه جنوبی به یک خودرو پراید سفیدرنگ با یک سرنشین مشکوک شدند.
در بررسی‌های صورت‌گرفته مشخص شد که پراید دارای سابقه اعلام سرقت از حوزه
کلانتری ۱۱۳ بازار است. 

به گزارش شهروند، تعقیب و گریز ماموران پلیس و سرنشینان یک پراید سرقتی راز قتل نوعروس ۲۴ساله شمالی را پس از دو‌سال فاش کرد. مرد جوان که به اتهام سرقت دستگیر شده بود، در بازجویی‌ها به قتل همسرش اعتراف کرد.

ساعت ۴ صبح دوم تیرماه، مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس در زمان گشتزنی در خیابان علامه جنوبی به یک خودرو پراید سفیدرنگ با یک سرنشین مشکوک شدند. در بررسی‌های صورت‌گرفته مشخص شد که پراید دارای سابقه اعلام سرقت از حوزه کلانتری ۱۱۳ بازار است.

با شناسایی خودرو مسروقه، مأموران کلانتری به راننده پراید دستور ایست دادند اما وی فرار کرد که نهایتا در یک تعقیب و گریز و شلیک چندین تیر از سوی مأموران، راننده پراید مجبور به توقف و توسط مأموران دستگیر شد.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «سرقت خودرو» و به دستور بازپرس شعبه چهاردهم دادسرای ناحیه ۲ تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

متهم که در زمان دستگیری خودش را عبدالله اکبری معرفی کرده بود، در تحقیقات نخست منکر هرگونه اطلاع از مسروقه‌بودن خودرو شد و ادعا کرد که خودرو را از یکی از دوستانش به نام علی دریافت کرده است. با انتقال عبدالله اکبری به پایگاه دوم آگاهی، هویت واقعی او به نام «محسن» ۳۰ساله محرز و با اعترافات وی، همدستش به نام علی ایزدی به اتهام سرقت خودرو، دستگیر و در بازرسی از مخفیگاهش در منطقه سرچشمه مقادیر قابل توجهی اسناد و مدارک شناسایی متعلق به افراد غیرکشف شد.

در تحقیقات نخست، کارآگاهان با بررسی سوابق علی ایزدی اطلاع پیدا کردند که او نیز مانند همدستش سعی در مخفی نگه‌داشتن هویت واقعی خود به نام «رهام» ۳۷ساله را داشته است.
«رهام» که اعتیاد شدیدی به مصرف موادمخدر از نوع شیشه دارد، پیش از احراز هویت واقعی‌اش درخصوص سرقتی‌بودن خودرو مکشوفه مدعی شد که خودرو را از فرد دیگری و در ازای پرداخت روزانه مبلغ ۲۵ الی ۳۰‌هزار تومان اجاره کرد و خودش سرقتی انجام نداده اما پس از شناسایی هویت واقعی و در بررسی سوابقش مشخص شد که او از مجرمان سابقه‌دار در زمینه ارتکاب جرایم مختلف بوده و تاکنون بارها به اتهام ارتکاب جرایم مرتبط با موادمخدر، چک، ضرب و جرح عمدی و تخریب دستگیر و روانه زندان شده است. همچنین در بررسی سوابق، «رهام» در سیستم جامع پلیس مشخص شد که وی از‌ سال ۱۳۹۲ تاکنون تحت تعقیب پلیس آگاهی استان مازندران- شهرستان عباس‌آباد مازندران قرار دارد.

در استعلام به عمل آمده از پلیس آگاهی شهرستان عباس‌آباد اعلام شد که «رهام» به اتهام قتل عمدی همسرش به نام «سمیرا» ۲۴ساله در یکی از روستاهای شهرستان عباس‌آباد، تحت تعقیب آنها قرار داشته است. بنابراین بلافاصله با اعلام خبر دستگیری رهام، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان عباس‌آباد به تهران اعزام شدند. با محتویات پرونده و اعلام نظریه پزشکی قانونی، مقتول به علت اصابت جسم سخت به ناحیه سر و در داخل منزلش به قتل رسیده و متهم نیز به ارتکاب جنایت در زمان مصرف موادمخدر از نوع شیشه اعتراف کرد.

سرهنگ سعدالله گزافی، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت: «با هماهنگی به عمل آمده، تیمی از پلیس آگاهی شهرستان عباس‌آباد با نیابت قضائی به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کردند و متهم با دستور قضائی با قرار بازداشت موقت به اتهام قتل عمد تحویل کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان عباس‌آباد شد.»

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

سایه سنگین یک قتل

این مرد در همه این سال‌ها با هویتی جعلی و مخفیانه در تهران زندگی می‌کرد، اما عذاب وجدان عاقبت او را تسلیم قانون کرد.

 

سایه سنگین یک قتل

مرد قاتل پس از ٣‌سال زندگی مخفیانه، خودش را تسلیم کرد. او در آخرین روزهای‌ سال ٩٣ یکی از دوستانش را در سنندج به ضرب گلوله به قتل رساند. این مرد پس از این حادثه از محل زندگی‌اش متواری شد. او چند ماهی را در قم سپری کرد و سپس برای زندگی جدید به تهران آمد.

این مرد در همه این سال‌ها با هویتی جعلی و مخفیانه در تهران زندگی می‌کرد، اما عذاب وجدان عاقبت او را تسلیم قانون کرد.

به گزارش شهروند، شنبه بعدازظهر مردی ۴٠ساله با مراجعه به کلانتری ١۶٩ مشیریه پرده از یک جنایت قدیمی برداشت. او در اظهاراتش به ماموران گفت که اسفندماه ‌سال  ٩٣ در یکی از روستاهای اطراف سنندج مرتکب جنایت شده و یکی از دوستانش را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. به دنبال اظهارات عجیب  این مرد، پرونده مقدماتی با موضوع قتل تشکیل شد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

متهم در بازجویی‌های کارآگاهان اداره آگاهی مجددا همان اظهارات قبلی‌اش را تکرار کرد. او به ماموران آگاهی گفت: «من چند وقتی بود که با دوستم اختلاف داشتم. تا این‌که روز حادثه دوباره با هم حرفمان شد. من یک لحظه عصبانی شدم و با اسلحه به او شلیک کردم. از آن زمان تاکنون متواری هستم و به‌طور مخفیانه زندگی می‌کنم، اما شرایط روحی و زندگی‌ام هر روز سخت‌تر شد. دیگر تحمل این شرایط برایم غیرممکن شده بود تا این که تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم.»

ماموران به دنبال بررسی اظهارات متهم، از اداره آگاهی سنندج استعلام گرفتند. نتیجه بررسی‌های صورت‌گرفته و اعلام نظر پلیس سنندج، همه اظهارات این مرد را تأیید کرد تا او صبح دیروز برای صدور قرار قانونی به دادسرای ناحیه ٢٧ تهران منتقل شود.

قاتل ۴٠ساله حوالی ظهر یکشنبه به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او در برابر بازپرس مرادی همان اظهارات قبلی‌اش را تکرار و به قتل دوستش با اسلحه کلاشینکف اقرار کرد. این جلسه بازجویی خیلی زود به پایان رسید و بازپرس مرادی پس از پایان اظهارات متهم با توجه به محل وقوع جرم، پرونده را به دادسرای سنندج ارسال کرد تا قاتل ۴٠ساله در زادگاهش محاکمه شود. با وجود این، او قبل از انتقال به اداره آگاهی برای دقایقی پاسخگوی سوالات «شهروند» بود که در ادامه می‌خوانید:   
 

چرا خودت را معرفی کردی؟
دیگر خسته شده بودم. ٣‌سال زندگی مخفیانه غیرقابل تحمل است. اصلا ساده نیست. در همه این مدت از همه‌چیز و همه‌کس واهمه داشتم. حتی از سایه خودم هم می‌ترسیدم. جرأت نداشتم برای چند دقیقه با خیال راحت در خیابان قدم بزنم. زندگی در غربت آن هم با عذاب وجدان کار ساده‌ای نیست. هر شب و هر روز صحنه‌های روز حادثه مثل فیلم از جلوی چشمانم رد می‌شود. با این شرایط هیچ چاره‌ای نداشتم به جز این‌که خودم را تسلیم کنم.

 یعنی از ترس دستگیر شدن، خودت را تسلیم کردی؟
نه، فقط ترس دستگیری نبود. البته فکر می‌کنم اگر هم خودم را معرفی نمی‌کردم، بالاخره یک روزی کارم به این‌جا می‌کشید، اما بیشتر از ترس دستگیری، عذاب وجدان داشتم. قتل جرم خیلی سنگینی است. در همه این مدت هر شب خواب‌های آشفته می‌دیدم. هرچند از ادریس خیلی ناراحت بودم و حتی الان هم دلم با او صاف نشده اما به هرحال من جان یک نفر را گرفتم.

با ادریس دوست بودی؟
آشنایی من و ادریس به سال‌ها قبل بازمی‌گردد. یک روز اتفاقی با هم آشنا شدیم. بعد از مدتی رابطه ما بیشتر شد. کار به‌جایی رسید که من و ادریس دوست صمیمی هم بودیم. با هم خیلی رفیق شدیم. بیشتر وقتمان را با هم بودیم.

پس چرا او را کشتی؟
من یک باغ پدری اطراف سنندج دارم. در این باغ خانه‌ای ساخته بودیم برای تفریح و استراحت. ادریس هم این موضوع را می‌دانست. ادریس کس‌وکاری نداشت و بی‌خانمان بود، به همین دلیل من او را به آن خانه‌باغ فرستادم. چند سالی او در آن‌جا زندگی می‌کرد. از همان موقع با هم اختلاف پیدا کردیم. او در آن خانه‌باغ کارهای ناپسندی انجام می‌داد. من هم مخالف بودم. از طرفی ادریس دوستم بود و دلم برایش می‌سوخت. اختلاف ما هر روز بیشتر می‌شد. هر وقت هم که می‌خواستم با او صحبت کنم، کارمان به دعوا می‌کشید. آن روز هم دوباره بحث‌مان شد. من خیلی عصبی شدم. او به من خیلی ناسزا گفت و فحاشی کرد. دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم.  از کوره در رفتم و با کلاش او را زدم.

 پدرم یک کلاش در آن باغ داشت و من هم با همان اسلحه ادریس را به رگبار بستم. درست یادم نیست اما فکر می‌کنم ۶ یا ٧ گلوله به او خورد.

در این مدت کجا مخفی شدی؟
همان روز از سنندج خارج شدم. چند وقتی در قم بودم، اما نتوانستم کاری پیدا کنم. تصمیم گرفتم به تهران بیایم. کارم جمع‌آوری ضایعات بود. از صبح تا شب کار می‌کردم. شب‌ها هم به گرمخانه‌های شهرداری می‌رفتم. کارگر روزمزد بودم. پول بخور و نمیری درمی‌آوردم، اما نتوانستم یک شب راحت بخوابم. فکر قتل ادریس راحتم نمی‌گذاشت. چندبار تصمیم گرفتم خودکشی کنم، اما جرأت این کار را هم نداشتم تا این‌که درنهایت شنبه تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.

در این مدت خانواده‌ات از حالت باخبر بودند؟
من زن‌ و بچه‌ای ندارم. مجرد هستم. کسی هم سراغی از من نگرفت، اما دیگر تحمل کارگری در شهر غریب را نداشتم. شغل اصلی من نجاری است. در سنندج در یک مغازه نجاری کار می‌کردم. هرچند شرایط آن‌جا هم سخت بود، اما هرچه بود، در شهر خودم زندگی می‌کردم؛ بدون هیچ نگرانی. اما زندگی در تهران من را پیر کرد. از نظر روحی خیلی اذیت شدم. الان می‌فهمم که بهتر بود همان روز اول به جای فرار و خانه به دوش شدن، خودم را به پلیس سنندج معرفی می‌کردم.

می‌دانی جرمی که مرتکب شده‌ای چه مجازاتی دارد؟
 بله، قتل عمد و مجازاتش هم قصاص است. با این‌که از کشتن ادریس ناراحت هستم، اما هر وقت یاد دعوای آن روز می‌افتم، خونم به جوش می‌آید. او حرف‌های خیلی زشتی به من زد. اصلا توقع چنین برخوردی از او نداشتم. به دلیل ناسزا‌هایی که نثارم کرد، او را کشتم.


منبع: فرادید

انفجار در غرب کابل با ۱۲ کشته و ۱۰ زخمی

سخنگوی وزارت کشور افغانستان اعلام کرد،‌ در پی انفجار یک خودروی بمب‌گذاری شده در غرب کابل که صبح امروز (دوشنبه) رخ داد، دست‌کم ۱۲ تن کشته و ۱۰ تن دیگر نیز زخمی شدند؛ احتمال افزایش تلفات وجود دارد.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رویترز، پلیس محل انفجار را که یک عامل انتحاری با خودروی بمب‌گذاری شده ان را انجام داد، محصور کرده است.

محل این انفجار نزدیک منزل محمد محقق، معاون مدیر اجرایی دولت افغانستان و در بخشی از کابل بوده که بسیاری از هزاره‌ای‌های شیعه زندگی می‌کنند. هنوز مشخص نیست که هدف این انفجار انتحاری چه کسی بوده است.

نجیب دانش، سخنگوی موقت وزارت کشور افغانستان اعلام کرد: در جریان این انفجار ۱۲ تن کشته و ۱۰ تن دیگر نیز زخمی شده‌اند.

این انفجار با موج خشونت‌های گسترده در افغانستان مرتبط است که براساس آمارها باعث شده در نیمه نخست سال جاری میلادی ۱۶۶۲ غیرنظامی کشته بر جای گذاشته است و دو هفته پس از آن صورت گرفت که داعش مسئولیت حمله به مسجدی در کابل را که دست‌کم چهار تن در آن کشته شدند، برعهده گرفت.

براساس آمارهای سازمان ملل دست‌کم ۲۰ درصد از تمامی تلفات غیرنظامیان در سال جاری میلادی در افغانستان مربوط به کابل است.

این حملات در افغانستان با اقدامات دولت آمریکا درمورد افغانستان شامل احتمال اعزام نیروهای بیشتر همزمانی داشته است.


منبع: عصرایران

مرگ خانم دوچرخه سوار ایرانی در سانحه رانندگی

قهرمان ارزنده دوچرخه‌سواری کشورمان زینب ساسانیان براثر برخورد خودرو با درخت جان باخت.

به گزارش تسنیم؛ رحیم آقامحمدیان رئیس پلیس راهور استان اردبیل افزود: بامداد امروز در اثر برخورد خودرو با درخت در خیابان دانشگاه اردبیلی متاسفانه یک کشته و چند مصدوم بر جای ماندند که زینب ساسانیان که یکی از ورزشکاران بنام دوچرخه‌سوار کشورمان بود جان خود را از دست داد.

وی بیان کرد: وضعیت حال مصدومان نیز در حال حاضر مشخص نیست و پس از آگاهی از حال آنان و بررسی وضعیت موجود شرایط جسمی مصدومان عواقبا از طریق رسانه‌ها به مردم اطلاع‌رسانی می‌شود.

آقامحمدیان تصریح کرد: بنده به نوبه خود این ضایعه بسیار بزرگ را به مردم کشور، استان اردبیل و به ویژه جامعه ورزشی استان و بازماندگان خانواده وی تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم با رعایت نکات ایمنی شاهد کاهش چنین حوادث تلخ و ناگواری در سطح استان باشیم.


منبع: عصرایران

۵۰ کشته در انفجار در ادلب سوریه

منابع خبری از وقوع انفجار مهیب در پایگاه گروهک هیات تحریر الشام در شهر ادلب واقع در شمال سوریه خبر دادند.

به گزارش فارس به نقل از الجزیره، انفجاری مهیب یکشنبه شب در شهر ادلب واقع در شمال سوریه رخ داد.

شبکه المیادین گزارش داد که یک عامل انتحاری با خودروی بمب گذاری شده محل تجمع هیات تحریرالشام و خودروهای متعلق به آن را در شهر ادلب هدف قرار داد که در این حمله ۵۰ نفر تا به الآن کشته شده‌اند.

دو گروهک نور الدین الزنکی و جبهه فتح الشام (جفش) از مهمترین اعضای ائتلاف «هیئه تحریر الشام» هستند که با اعلام جدایی الزنکی در روز پنجشنبه گذشته، اکنون جفش مهمترین عضو این ائتلاف محسوب می شود.

درگیری بین ائتلاف هیئه تحریر الشام و احرار الشام طی دو روز گذشته تشدید شد و هیئه تحریر الشام با حمله به مواضع احرار الشام که گفته می شود زیر نظر ترکیه است، بر تعدادی از روستاهای ریف غربی و جنوبی ادلب مسلط شد.


منبع: عصرایران

زمین‌لرزه ۵٫۴ ریشتری در سیرچ کرمان/ قطع برق و ارتباطات تلفنی

زمین لرزه ای به بزرگی ۵.۴ ریشتر دقایقی پیش سیرچ (کرمان) را لرزاند.

به گزارش مهر، زمین لرزه ای به بزرگی ۵.۴ ریشتر راس ساعت ۲۲ و دو دقیقه یکشنبه شب سیرچ را تکان داد.

بنا به اعلام موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران این زمین لرزه در عرض جغرافیایی ۳۰.۱۰ درجه و طول جغرافیایی ۵۷.۶۱ دقیقه رخ داد.

عمق این زمین لرزه در ۱۰ کیلومتری از سطح زمین ثبت شده است.

تاکنون گزارشی از خسارات احتمالی این زمین لرزه دریافت نشده است.

قطع برق مناطق زلزله زده/امکان برقراری تماس تلفنی وجود ندارد

معاون اداره کل مدیریت بحران استانداری کرمان از قطع برق مناطق زلزله زده خبر داد و گفت: تاکنون موفق به برقراری تماس تلفنی با اهالی منطقه نشده ایم.

علی حسین زاده مهرابی در خصوص وضعیت منطقه سیرچ بعد از وقوع زمین لرزه ۵.۴ ریشتری اظهار کرد: در حال حاضر هیچ گزارشی از منطقه دریافت نشده است.

وی گفت: برق مناطق زلزله زده بعد از وقوع زمین لرزه قطع شده و تاکنون امکان تماس تلفنی با این منطقه میسر نشده است.

حسین زاده مهرابی با اشاره به اینکه در حال تلاش بر برقراری تماس با مسئولان حاضر در منطقه به منظور آگاهی از شرایط هستیم گفت: شرایط مناطق زلزله زده متعاقبا اعلام می شود.


منبع: عصرایران

تصادف در زنجان ۲ کشته و یک مصدوم برجای گذاشت

رئیس پلیس راه استان زنجان گفت: تصادف در جاده های استان زنجان دو کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت.

سرهنگ علی اصغر شیر محمدی در گفتگو با مهر گفت: شامگاه شنبه ساعت ۲۱ واژگونی خودرو ال ۹۰ در آزاد زنجان به تبریز یک کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت و علت اصلی وقوع این تصادف خستگی و خواب آلودگی و عدم توجه به جلو بوده است. 

وی هنچنین اظهار کرد: برخورد خودرو وانت پیکان و تراکتور در محور خدابنده به همدان شامگاه شنبه ساعت ۲۲ یک دختر بچه را به کام مرگ فرستاد. 

رئیس پلیس راه استان زنجان علت اصلی این تصادف را ۵۰ به ۵۰ عنوان کردو گفت: خودرو وانت پیکان به علت عدم توجه به جلو و تراکتور هم به علت نقص فنی باعث وقوع این تصادف شدند. 

شیر محمدی  به وضعیت تردد در جاده های استان زنجان اشاره کرد و افزود: در حال حاضر حجم  ترافیک در تمام جاده های استان زنجان بالا است و تردد به سختی انجام می گیرد. 

وی اظهار کرد: با توجه به اینکه دو روز تعطیلی در پیش رو داشتیم  تردد در جاده های استان زنجان بالا است و ترافیک در آزاد راهها بسیار حجم بالایی دارد. 

رئیس پلیس راه استان زنجان از مسافران خواست با توجه به شلوغی جاده ها با دقت رانندگی کرده و از سرعت غیر مجاز خودداری کنند و با توجه به اینکه فرداتعطیل است تردد در جاده ها بسیار سنگین می شود، در این میان رانندگان با رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی سفری امن و راحت را برای خود و دیگران رقم بزنند.

شیر محمدی تاکید کرد:  مردم می توانند با ارسال پیامک به سامانه ۱۰۰۰۲۴۱۱۴۱ یا از  طریق تلفن گویای ۱۴۱ از وضعیت تردد در جاده‌ها باخبر شوند.


منبع: عصرایران

مرگ ۲ جوان کرمانی بدلیل مصرف مشروبات الکی مسموم/ اعزام ۶ نفر به بیمارستان

دادستان عمومی و انقلاب کرمان گفت: براثر مصرف مشروبات الکلی ۸ نفر در شهرستان سیرجان دچار مسمومیت شدند که دو نفر از این افراد فوت کردند.

دادخدا سالاری در گفت‌وگو با میزان اظهار کرد: بر اثر مصرف مشروبات الکلی ۸ نفر در شهرستان سیرجان دچار مسمومیت شدند که دو نفر از این افراد (۲۱ و ۳۷ ساله) فوت کردند.

وی افزود: ۶ نفر از مصرف کنندگان  هستند که در بیمارستان‌های کرمان و سیرجان تحت مراقبت قرار گرفته اند.

این مقام قضایی تصریح کرد: طبق تحقیقات پلیس، یک راننده کامیون ۲ گالن ۲۰ لیتری مشروب دست ساز از اصفهان تهیه و به سیرجان منتقل و توزیع کرده که موجب این حادثه شده است.

دادستان کرمان اضافه کرد: در این رابطه پرونده قضایی تشکیل شده و تحقیقات درحال تکمیل است.


منبع: عصرایران

فوت عابر پیاده در برخورد با قطار در کرج

مدیر روابط عمومی سازمان آتش نشانی کرج از مرگ یک مرد ۳۲ ساله در زیر پل راه آهن مهرشهر کرج بر اثر برخورد با قطار خبر داد.

سید جواد موسوی در گفت‌وگو با تسنیم در کرج اظهار داشت:عصر امروز یک مرد ۳۲ ساله در محدوده پل مهرشهر بر اثر برخورد با قطار جان خود را از دست داد.

وی بابیان اینکه هویت این فرد مشخص نیست، افزود: تلاش برای شناسایی هویت این فرد در حال انجام است.

مدیر روابط عمومی سازمان آتش نشانی کرج بیان کرد: بعد از گزارش این حادثه از ۴  ایستگاه عملیاتی ۴ خودرو همراه ۱۴ نفر به محل حادثه اعزام و پس از جابجایی قطار باقیمانده اعضای بدن فرد مذکور را جمع شد.


منبع: عصرایران

فرود اضطراری هواپیمای کاسپین در اصفهان

پرواز تهران به شیراز هواپیمایی کاسپین به دلیل نقص فنی مجبور شد در فرودگاه اصفهان فرود اضطراری کند.

به گزارش ایلنا، پرواز شماره ۰۴۸ هواپیمایی کاسپین که ساعتی پیش تهران را به مقصد شیراز ترک کرده بود در آسمان اصفهان دچار نقص فنی شد.

خلبان پس از اعلام نقص فنی درخواست فرود در فرودگاه بین المللی شهید بهشتی اصفهان را کرد و در ساعت ۲۲:۲۰ این هواپیما به سلامت در اصفهان به زمین نشست.


منبع: عصرایران

قاتل: دو روز در فکر شکار «آتنا» بودم

روز ۲۸ خرداد «آتنا» مانند هر روز از ساعت ۱۰ صبح، کنار وانت پدر ایستاده بود و سعی می‌کرد به او کمک کند. هر کسی که عبورمی کرد با شیرین زبانی به او سلام می‌کرد. رفت و آمدها زیاد بود. اواسط روز بود که از آن سوی کوچه، رنگرز ۴۲ ساله با شیشه ترشی به سمت بساط پدر آتنا آمد.

قاتل:دو روز در فکر شکار «آتنا» بودم

قاتل «آتنا»ی ۷ ساله از دو روز پیش از جنایت هولناک برای شکار دختر کوچولوی پارس آبادی نقشه کشیده بود و به دنبال فرصتی برای به دام انداختن طعمه‌اش بود.
 
به گزارش نامه نیوز ، روز ۲۸ خرداد «آتنا» مانند هر روز از ساعت ۱۰ صبح، کنار وانت پدر ایستاده بود و سعی می‌کرد به او کمک کند. هر کسی که عبورمی کرد با شیرین زبانی به او سلام می‌کرد. رفت و آمدها زیاد بود. اواسط روز بود که از آن سوی کوچه، رنگرز ۴۲ ساله با شیشه ترشی به سمت بساط پدر آتنا آمد.

دخترک از او خوشش نمی‌آمد و اصرار داشت که پدر از او ترشی را نگیرد. اما مرد دستفروش آنقدر سرش شلوغ بود که سرسری و با تشکر و لبخندی سطحی ترشی را گرفت و روی صندلی خودرویش گذاشت. پدر مشغول کار شد اما در آن لحظات نگاه شیطانی رنگرز به دخترش را ندید. ساعتی بعد آتنا راهی خانه شد.

از جلوی مغازه اسباب بازی فروشی گذشت اما هرگز از ورودی کوچک کارگاه رنگرزی نتوانست دورتر شود چون شکارچی شیطان صفت درکمین‌اش بود و او را به قربانگاه کشاند.«اسماعیل»، رنگرز پارس آبادی که پس ازطلاق همسر اول، دوباره ازدواج کرده و سه فرزند داشت، در حالی که از همان ۲۸ خرداد که «آتنا» را در اتاق پشتی کارگاهش به قتل رسانده بود برای پیدا کردن دخترک، دلسوزی می‌کرد.

تا اینکه در پنجمین روز ناپدید شدن «آتنا» به‌عنوان یکی از مظنونان دستگیر شد. اما قاتل حیله گر که بخوبی حساب همه چیز را کرده بود و شک نداشت که ردی از او وجود ندارد چند روزی از موضوع ابراز بی‌اطلاعی کرد. پلیس خانه و کارگاه او را جست‌و‌جو کرده بود و دوربین‌ها نیز ساعت ۱۱ شب خروج او از کارگاه را نشان داده بودند بنابراین مدرکی برای گناهکار بودن او وجود نداشت.

خانواده‌اش در حال تهیه سند برای آزادی‌اش بودند که تلفن خانه اسماعیل به صدا درآمد. رنگرز قاتل آن سوی خط بود. با صدای آرام از همسرش خواست به پارکینگ پشت خانه اجاره‌ای برود و کیسه‌ای که پر از مواد بود را پیش از اینکه پلیس پیدا کند از آنجا بیرون ببرد. زن جوان که از آبروی خود و فرزندانش می‌ترسید،
 
کشف سرنخ‌های جدید درباره قتل «آتنا »
نماینده مردم اردبیل درمجلس شورای اسلامی از کشف سرنخ‌های جدید درباره قتل آتنا اصلانی خبر داد.«صدیف بدری»، درباره آخرین وضعیت جریان قتل آتنا اصلانی که چندی پیش در شهرستان پارس‌آباد استان اردبیل اتفاق افتاد، اظهار داشت: این حادثه باعث تأسف همه ما شد و مجلس شورای اسلامی هم در این موضوع ورود کرده و به صورت جدی پیگیرماجراست.

وی افزود: قوه قضائیه هم بخوبی به این موضوع ورود کرد البته دادستانی و دادگستری استان اردبیل هم به‌صورت جدی و بشدت این موضوع را بررسی می‌کند. ما هم در مجلس پیگیر علل این حادثه هستیم و سرنخ‌های جدیدی در جریان این حادثه به دست آمده است که امیدواریم در نزدیکترین زمان، تمام ابعاد این جنایت تکان دهنده مشخص شده و عامل جنایت به سزای اعمالش برسد.
 
بسرعت به پارکینگ رفت اما به محض ورود، بوی تعفن او را در جا میخکوب کرد. بسرعت برادر شوهرش که تازه یک روز از پدرشدنش گذشته بود را صدا کرد. بعد با هم سراغ بشکه‌ای که اسماعیل گفته بود رفتند. اما با بازشدن در بشکه آبی رنگ، جسد آتنای گمشده را یافتند.

دقایقی بعد برادر بزرگتر اسماعیل با تماس‌شان به آنجا آمد و آنها با اینکه می‌دانستند گناه «اسماعیل» پای همه آنها نوشته می‌شود اما نتوانستند از حق بگذرند و با پلیس تماس گرفتند.با پیدا شدن جسد، خانواده اسماعیل هر کدام به نقطه‌ای نامعلوم نقل مکان کردند و تنها پدر و مادر او و برادر و زن برادر جوانش در خانه پدری ماندند و از ترس مردم و حرف هایشان حتی برای خرید هم از خانه خارج نمی‌شوند.
 
دو روز کمین شیطانی برای شکار «آتنا»
وقتی جسد پیدا شد، دیگر «اسماعیل» رنگرز چاره‌ای جز اعتراف نداشت. او به مأموران گفت: «دو روز بود که در فکر شکار آتنا بودم. وقتی برای آب خوردن آمد او را گرفتم. با یک دست دهانش را گرفته بودم و فشار می‌دادم که صدایش درنیاید.

با دست دیگرم کشان کشان او را به اتاق پشتی کارگاه بردم. آنجا خفه‌اش کردم. می‌دانم کاری که کردم و آتنا را کشتم حکمش فقط اعدام است.»رنگرز قاتل ساعت ۲ نیمه شب روز گمشدن آتنا، در خلوت خیابان به کارگاه بازگشته بود و با قرار دادن پیکر نحیف و بی‌جان دخترک درون یک ساک دستی، جسد را از کارگاه به پارکینگ مخوفش انتقال داده بود.

او برای اینکه بوی تعفن جسد، راز جنایت هولناکش را فاش نکند، ساک را درون کیسه پلاستیکی پر از سرکه کرده و آن را درون یک گونی گذاشته و در بشکه آبی رنگ قرار داد و روی آن را پر از شن کرد. تصاویر دوربین‌های مداربسته نیز ساک کوچک را در دست «اسماعیل» تأیید کردند.

در آن روزها هیچ کس متوجه نشد که «اسماعیل» حتی یک بار هم خودرویش را از پارکینگ خارج نکرد. او بعدها در اعترافاتی دیگر به قتل یک زن جوان وانداختن جسدش به چاهی اطراف پارس آباد اعتراف کرد که هنوز جسد پیدا نشده است.«اسماعیل» که با یک هوس شیطانی، خانواده آتنا وخانواده خودش را نیز سوزاند در حال بازجویی است و حالا نه تنها خانواده قربانی خردسالش و نه فقط مردم پارس آباد که کل ایران در انتظار اجرای حکم اعدام او هستند.
 
اعدام در ملأعام
مردم پارس آباد مثل خانواده آتنا آرام و قرار ندارند. همه می‌خواهند مجازات قاتل را هرچه زودتر ببینند. پدر آتنا اشد مجازات را برای دخترش می‌خواهد و می‌گوید: «می خواهم هر چه سریعتر حکم اجرا شود.» برخی از مردم نیز می‌گویند باید «اسماعیل» رنگرز را در ملأعام اعدام کنند تا عبرت سایرین شود. برخی هم معتقدند با اعدام اسماعیل گرچه داغ آتنا سبک نمی‌شود اما آرامش از دست رفته شهر باز می‌گردد.
 
قاضی طباطبایی، دادستان پارس آباد نیز گفت: « خواهشی که از رئیس کل دادگستری استان اردبیل داشتیم این بود که حکم در ملأعام و در پارس آباد اجرا شود.»به گفته دادستان اردبیل نیز پرونده قتل آتنا اصلانی به‌صورت فوق‌العاده و خارج از نوبت برای رسیدگی و صدور حکم در دست بررسی قرار دارد. ‎


منبع: فرادید

مصدومیت شدید ۲ کارگر ساختمانی/ میله داربست در قفسه سینه یکی از کارگران (+عکس)

دو کارگر بر اثر سقوط از روی داربست در خیابان شیراز جنوبی دچار مصدومیت شدید شدند.

به گزارش ایلنا، صبح امروز  به دنبال تماس با سامانه ۱۱۵ فوریت‌های پزشکی اورژانس تهران ، مبنی بر سقوط ۲ کارگر جوان روی داربست ساختمانی در خیابان شیراز جنوبی ، ۲ اکیپ امدادرسانی از نزدیک ترین پایگاه به محل حادثه اعزام شدند.

یک نفر از این کارگران ایرانی و کارگر دیگر از اتباع خارجی بود و هر دو در حدود ۲۶ سال سن دارند. کارگر ایرانی از نواحی مختلف بدن دچار آسیب شدید شده است.

اما مصدومیت کارگر دیگر جدی‌تر بود به گونه‌ای که میله داربست از پهلوی چپ وارد قفسه سینه شده بود. پس از این حادثه بلافاصله ماموران اورژانس با حفظ علائم حیاتی آنها را بیمارستان امام خمینی (ره) منتقل کردند.


منبع: عصرایران