وقوع ۲ انفجار در جنوب بغداد

۲ انفجار در جنوب پایتخت عراق یک کشته و ۶ مجروح برجا گذاشت.

به گزارش مهر به نقل از سومریه نیوز، یک منبع در پلیس عراق اعلام کرد که یک بمب در نزدیکی یک ساختمان پزشکان در منطقه الوحده واقع در جنوب بغداد عصر امروز (یکشنبه) منفجر شد که به دنبال آن ۲ نفر مجروح شدند.

وی در ادامه افزود: یک بمب دیگر در نزدیکی یکی از مناطق تجاری در منطقه سید عبدالله واقع در جنوب بغداد منفجر شد که به دنبال آن یک نفر کشته و چهار نفر دیگر مجروح شدند.

بغداد هر از چند گاهی شاهد وقوع چنین انفجارهایی که قربانیانی از میان غیرنظامیان برجا می گذارد، است.


منبع: عصرایران

مشکل فنی در پرواز مشهد – اهواز/ خطری که به خیر گذشت

هواپیمای ام دی ۸۰ هواپیمایی ایرتور که در مسیر مشهد – اهواز با مشکل فنی مواجه شده بود بدون مشکل در اهواز فرود آمد.

مرضیه جعفرزاده مدیر روابط عمومی هواپیمای ایرتور در گفت‌وگو با میزان اظهار داشت: پرواز مشهد – اهواز بدون مشکل از مبدا برخاست، اما پیش از فرود در اهواز با یک مشکل فنی در موتور مواجه شد.

وی گفت:خلبان این هواپیما با انجام دستورالعمل‌های ایمنی توانست بدون کوچکترین مشکلی در اهواز فرود آید و مسافران در سلامت کامل هواپیما را ترک کردند.

جعفرزاده ضمن عذرخواهی بابت مشکل پیش آمده افزود: حفظ ایمنی مسافران در اولویت اول هواپیمایی ایر تور است و در این راستا هواپیمای جایگزین برای انجام سایر پرواز‌های هواپیمایی که دچار مشکل شده بود به اهواز اعزام خواهد شد.


منبع: عصرایران

۴ زن در دام مهندس شیاد!

مردجوان تحصیلکرده که به اتهام رابطه با ۴ زن محاکمه شده بود پس از اثبات ارتباط عاشقانه زنان با او از مجازات اعدام گریخت و به تبعید، شلاق و کار اجباری محکوم شد.

4 زن در دام مهندس شیاد! 

مردجوان تحصیلکرده که به اتهام رابطه با ۴ زن محاکمه شده بود پس از اثبات ارتباط عاشقانه زنان با او از مجازات اعدام گریخت و به تبعید، شلاق و کار اجباری محکوم شد.

به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال ۹۴ و همزمان با شکایت زن جوانی در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران آغاز شد. شاکی به کارآگاهان گفت: «من مهندس و ساکن یکی از شهرهای اطراف تهران هستم. چندی قبل متوجه تغییر رفتار دوستم، «نازنین» شدم. او بشدت افسرده شده بود. وقتی جویای احوالش شدم، ابتدا از بیان واقعیت خودداری کرد اما وقتی با اصرارهایم روبه‌روشد ادعاکرد مردی به نام «مهران» فریبش داده واو را در یک خانه ویلایی حاشیه تهران، مورد آزار و اذیت قرار داده و فیلم سیاه هم گرفته است.

آنقدر ناراحت بودم که تصمیم گرفتم با مرد جوان صحبت کنم و متقاعدش کنم که فیلم را تحویل دهد. سرانجام پس از دو روز سر قرار با مهران رفتم. او ابتدا مظلوم‌نمایی کرد و مدعی شد عاشق نازنین است و تصمیم دارد با او ازدواج کند. با این حرف‌ها فریب خوردم و سوار ماشینش شدم تا مرا به ترمینال برساند اما مهران مرا با تهدید به همان ویلا برد و پس از ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد هم فیلم آزار من، نازنین و زن دیگری را نشانم داد و تهدید کرد اگر شکایت کنم، فیلم را برای خانواده و دوستانم می‌فرستد.»

پس از این شکایت و با دستور قضایی، «نازنین» برای تحقیقات احضار شد.او گفت: یک روز که برای کاری به تهران آمده بودم، مهران سراغم آمد و از من خواست با هم صحبت کنیم. به او اعتماد کردم و سوار خودرواش شدم اما او مرا به خانه‌اش برد و…» این زن سومین قربانی پرونده را یکی از دوستانش به نام «مژگان» معرفی کرد. با احضار این زن او نیز موضوع آزار و اذیت و فیلم شیطانی مرد آزارگر را تأیید کرد و گفت: «آن روز من با نازنین بودم اما وقتی او از هوش رفت، مهران به‌طرف من حمله‌ور شد که در برابرش مقاومت کردم و او هم به سمت نوزادم رفت و او را از پنجره آویزان کرد. می‌دانستم کشتن فرزندم برای او کاری ندارد به همین دلیل برای نجات جان فرزندم به خواسته شیطانی‌اش تن دادم.»

با شکایت این سه زن، شناسایی قربانی چهارم و همچنین ردیابی‌های ویژه پلیسی، متهم پس از یک ماه دستگیر شد. اما در همه جلسات بازجویی اتهام آزار و اذیت را رد کرد و مدعی شد زنان به درخواست خودشان با او همراه شده‌اند.این پرونده پس از تکمیل تحقیقات به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور قاضی حشمت‌الله توکلی -مستشار-ارسال شد. اما مهران در جلسه‌ای که پشت درهای بسته و به صورت غیر علنی برگزار شده بود با تکرار بیگناهی‌اش در موضوع تجاوز به قضات پرونده گفت: «من دانشجوی فوق لیسانس عمران هستم.

ادعای این زنان را قبول ندارم. آنها به خواست خودشان با من رابطه برقرار کردند و قصد انتقامجویی دارند.» پس ازآخرین دفاعیات متهم و با توجه به کشف پیامک‌های عاشقانه رد وبدل شده زنان با متهم، قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران وارد شور شدند و متهم را از اتهام تجاوز تبرئه کرده و او را به خاطر رابطه با این ۴ زن به دو سال تبعید به شهری دور دست و مرزی و همچنین ۱۸۰ ساعت کار اجباری و شلاق محکوم کردند.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

قتل پسر ۲۵ ساله مقابل تالار عروسی / دستگیری قاتلان

 جوانی ۲۳ ساله که همراه سه تن از دوستانش متهم به قتل امید ۲۵ ساله هستند در کمتر از شش ساعت در نیشابور دستگیر شدند.

به گزارش رکنا، شب گذشته اهالی با مشاهده جوانی غرق در خون، سراسیمه با پلیس Police ۱۱۰ نیشابور تماس گرفتند و موضوع را به پلیس اعلام کردند.

سرهنگ حسین بیات مختاری، رئیس پلیس نیشابور در این باره گفت: درپی این گزارش ماموران کلانتری ۱۲ نیشابور بلافاصله به محل مورد نظر که مقابل تالار عروسی واقع در محدوده فیل آباد بود حاضر شدند.

رئیس پلیس نیشابور افزود: امید ۲۵ساله که از ناحیه گردن بر اثر ضربه چاقو مجروح شده بود توسط تیم اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان انتقال یافت اما با وجود تلاش پزشکان او جان خود را از دست داد.
وی خاطرنشان کرد: تحقیقات پلیس حاکی از آن بود که این جوان در درگیری با چند فرد که با خودروی پژو پارس سفید رنگ از محل متواری شده اند مجروح شده است.

بیات مختاری بیان کرد: تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی نیشابور با توجه به سرنخ های موجود در کمتر از شش ساعت به نتیجه رسید و پلیس بامداد امروز یکی از عاملان اصلی این نزاع که پسری ۲۳ساله است را دستگیر کرد. این فرد که راهی جز بیان حقیقت نمی دید اعتراف کرد سه تن دیگر نیز در این درگیری همراه او بوده اند که با ضربه چاقو، امید ۲۵ ساله را در یک درگیری مجروح کردند و پا به فرار گذاشتند.

رئیس پلیس نیشابور گفت: در پی این اعترافات، سه متهم دیگر پرونده نیز دستگیر و تحقیقات کارآگاهان برای رمزگشایی از این جنایت خونین و کشف علت و چرایی وقوع درگیری ادامه دارد.


منبع: عصرایران

قتل «ابوالفضل» با ۵٠ ضربه چاقو

قتل با ضربات متعدد چاقو سرنوشت تلخی که برای ابوالفضل رقم خورد. پسر ١١ساله‌ای که جسد او یک هفته پس از ناپدیدشدن در بیابان‌های جنوب تهران کشف شد. علی متهم ٢٢ساله این پرونده، چهارشنبه شب پس از چند روز بازجویی به این جنایت هولناک اعتراف کرد.
 
پرونده‌ای که هشت روز پیش با اعلام خبر گم‌شدن این پسربچه در شعبه نهم دادسرای جنایی به جریان افتاد و درنهایت با اقرار متهم به قتل این پسر ١١ساله، یک پرونده جنایی هولناک دیگری رقم خورد. بنا بر اعلام پلیس انتظامی احتمال می‌رود قاتل به اختلالات روحی و روانی دچار باشد.

از گم‌شدن ابوالفضل تا پیداشدن جسد او
ماجرا از ناپدیدشدن مشکوک ابوالفضل در محله انبارنفت تهران شروع شد. روز جمعه، هفدهم ماه‌ جاری بود که این پسر ١١ساله از خانه خارج شد و به فضای سبز نزدیک خانه‌اش در خیابان زربافیان رفت تا مثل هر روز چند ساعتی را آن‌جا بازی کند. بر اساس گفته شاهدان و اهالی محل او تا حوالی ساعت ٨ شب با بچه‌های همسن‌وسالش مشغول بازی بوده تا این‌که یکی از اهالی محل او را در راه خانه می‌بیند و به او می‌گوید که دیروقت است و بهتر است هرچه زودتر به خانه برود؛ اما دیگر خبری از ابوالفضل نشد و او ناپدید شد.
 
با ناپدیدشدن این پسربچه پدر و مادربزرگش و اهالی محل برای پیداکردن او همه جا را جست‌وجو می‌کنند. حتی یک کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرام با نام این کودک راه‌اندازی می‌شود تا شاید از این طریق از او ردی پیدا شود. همزمان این پرونده در شعبه نهم دادسرای جنایی به جریان می‌افتد. بازپرس سهرابی دستور پیگیری و بررسی‌های بیشتر در خصوص این پرونده فقدانی را به ماموران اداره یازدهم آگاهی اعلام می‌کند. ماموران در حین تحقیقات به جوان ٢٢ساله‌ای به نام علی مشکوک می‌شوند و او را بازداشت می‌کنند.
 
محل زندگی او در همان نزدیکی محل زندگی و گم‌شدن ابوالفضل بود. درواقع متهم با ابوالفضل بچه‌محل بود؛ اما این متهم در بازجویی‌ها اظهارات ضدونقیضی را مطرح می‌کرد تا این‌که درنهایت چهارشنبه‌ شب به قتل این پسربچه و انتقال جسد او به کمک برادرش به بیابان‌های جنوب تهران اعتراف کرد.

دستگیری متهم و اعتراف به ۵٠ ضربه چاقو
به‌ گفته سرپرست دادسرای امور جنایی تهران این اعترافات طی چند مرحله و با تناقض‌گویی‌های متعددی متهم همراه بود تا درنهایت تیم تحقیقات جنایی موفق به کشف این پرونده جنایی شدند. شهریاری درباره برخی جزییات این پرونده و چگونگی اعترافات متهم گفت: «رسیدگی به این پرونده بلافاصله با اعلام خبر ناپدیدشدن ابوالفضل آغاز شد.
 
چند ساعت پس از اعلام این گزارش و با تحقیقات میدانی به پسر ٢٢ساله‌ای مشکوک شدیم و او بازداشت شد. آثار چاقو روی دست‌های پسر جوان مشهود بود اما متهم مدعی بود که آثار روی دستش به واسطه خردکردن گوشت به وجود آمده است؛ اما ادعای او برای ماموران تیم تحقیق قانع‌کننده نبود و به همین دلیل بازجویی‌ها از متهم ادامه پیدا کرد تا این‌که او چهارشنبه، ٢٢شهریور در اظهاراتی متناقض به قتل این پسر ١١ساله اعتراف کرد اما محل‌های مختلفی را به‌ عنوان محل رهاکردن جسد به تیم تحقیقات معرفی می‌کرد که همه نقاط اعلام‌شده از سوی او پس از بررسی تیم تحقیقات دروغین بود تا این‌که درنهایت محل اصلی رهاکردن جسد که ۵۵کیلومتری جاده تهران به قم بود را به تیم بررسی جنایی نشان داد.
 
اکیپی از کارآگاهان بلافاصله راهی محل شده وجسد ابوالفضل کشف شد.» او با اشاره به بخشی از اعترافات متهم و نتایج بررسی و معاینات اولیه جسد ابوالفضل گفت: «متهم بیش از ۵٠ ضربه چاقو به پسر ١١ساله زده است که فقط ٢۵ضربه آن به سروصورت ازجمله داخل چشم‌های وی بوده است. پزشکی ‌قانونی هم علت فوت را ضربات متعدد چاقو اعلام کرده است.»
 
شهریاری درباره انگیزه احتمالی قاتل هم توضیح داد: «هر چند انگیزه اصلی قاتل هنوز به‌ طور قطعی مشخص نشده است و تحقیقات در این خصوص در حال انجام است. هنوز مشخص نیست که به این پسربچه تعرضی صورت گرفته یا نه، با وجود این بر اساس اعترافات، متهم در کودکی در پارک رازی مورد تعرض قرار گرفته بود و عنوان کرد که یک عقده‌ای در وی ایجاد شده بوده و به همین دلیل این پسر ١١ساله را به بهانه دیدن کبوتر به خانه کشانده است.»

حالا علی متهم ٢٢ساله این پرونده هولناک، به قتل دلخراش ابوالفضل اعتراف کرده است. قتلی که به گفته خودش همان روز جمعه مرتکب آن شده و پس از آن به کمک برادرش جنازه را داخل چمدانی قرار داده و به بیابان‌های اتوبان تهران- قم منتقل کرده است؛ اما انگیزه او از ارتکاب به این جنایت چندان روشن نیست.
 
آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از اعترافات او در جلسه بازجویی پلیس است که در ادامه می‌خوانید:

چرا ابوالفضل را به قتل رساندی؟
قصد من این بود که او مثل من قربانی نقشه شومی نشود!

چه نقشه شومی؟
همسن‌و‌سال ابوالفضل بودم که در پارکی در نزدیکی خانه‌مان، فردی مرا قربانی جنایت سیاهش کرد.

ابوالفضل را از چه زمانی می‌شناختی؟
خانه ابوالفضل چند کوچه آن طرف‌تر بود. درواقع ما بچه‌محل بودیم. من او را همیشه در پارک می‌دیدم. آن روز هم مثل همه ‌روزها ابوالفضل را دیدم و تصمیم گرفتم اتفاق تلخی که برای خودم در کودکی رخ داده برای او رخ ندهد.

ابوالفضل را به چه بهانه‌ای به خانه کشاندی؟
به بهانه دیدن کبوترهایم. بچه‌ها در این سن و ‌سال عاشق کبوتر هستند.

بعد چه اتفاقی افتاد؟
من او را به پشت‌بام بردم اما او متوجه نقشه من شد، شروع به دادوفریاد کرد. من هم برای این‌که همسایه‌ها متوجه نشوند، او را با چاقو زدم.

کسی از طبقات متوجه نشد؟
نه هیچکس در آپارتمان نبود.

با جسد چکار کردی؟
جسد را داخل کیسه پلاستیکی بزرگی قرار دادم و بعد آن را در چمدانی جاسازی کردیم. بعد هم همراه با برادرم آن را به جاده قم بردیم و در آن‌جا رها کردیم.

برادرت در کشتن ابوالفضل نقش داشت؟
نه او تنها در انتقال جسد به من کمک کرد؛ آن هم به‌ خاطر آبروی خانواده. وقتی موضوع را به او گفتم، خیلی ترسیده بود؛ می‌خواست ماجرا لو نرود. او زن و بچه دارد و اهل این کارها نیست.

شغلت چیست؟
من تازه خدمتم تمام شده و بیکار هستم.

روایت اهالی محل از ابوالفضل و مقتول
حالا با گذشت ٢ روز از اعلام خبر قتل ابوالفضل اهالی محله انبارنفت هنوز در شوک هستند. آنها پیش از ظهر جمعه با شرکت در مراسم تشییع جنازه ابوالفضل برای آخرین‌بار با این پسر کوچک و دوست‌داشتنی وداع کردند. پسربچه‌ای که به گفته رضا یکی از کاسب‌های این محل همه او را می‌شناختند: «در کل خیابان زربافیان و تا خیابان انبارنفت کسی نبود که این پسر را نشناسد.
 
بچه سروزبان‌داری بود و در عین‌ حال خیلی مودب و باهوش. به همین دلیل هم همه محل او را می‌شناختند و دوستش داشتند. او هر روز بعد از حوالی ۶ عصر به مغازه من می‌آمد و یک بستی می‌خرید. درواقع مقرری روزانه او بود. وقتی خبر گم‌شدن او را شنیدم، خیلی نگران شدم ولی فکرش را هم نمی‌کردم که او را به قتل رسانده باشند آن هم توسط یکی از ساکنان همین محل.»
 
او درباره خانواده ابوالفضل توضیح می‌دهد: «جواد پدر ابوالفضل یک مغازه کوچک موتورسازی داشت. البته چند وقتی بود که مغازه را پس داده  و بیکار شده بود. جواد همان اوایل به دنیا‌آمدن ابوالفضل از مادرش جدا شد و با مادرش زندگی می‌کرد. درواقع در این خانه ابوالفضل با پدر و مادربزرگش زندگی می‌کرد. من خبر گم‌شدن او را از طریق مادربزرگش متوجه شدم. چهارشنبه شب هم خبر این حادثه را در تلگرام دیدم.»

مسعود پسر ٣١ساله یکی از ساکنان خیابان زربافیان است. او و خانواده‌اش از قدیمی‌های این محل هستند و به همین دلیل هم خانواده سلطانی را می‌شناسد و هم خانواده قاتل را: «هنوز هم باورمان نمی‌شود. علی خیلی آرام و بی‌صدا بود. فقط یک‌بار در یکی از هیأت‌های این محل عصبانی شده بود و برای یک نفر چاقو کشیده بود؛ اما این حادثه همه را شوکه کرد.
 
آنها از قدیمی‌های این محل هستند. یک خانه قدیمی داشتند که چند ‌سال پیش بعد از مرگ پدرشان آن را خراب کردند و از نو ساختند. علی با مادرش در طبقه اول همین ساختمان ساکن است و سایر طبقات هم برای خواهر و برادرهایش دیگرش است. من در سایت‌ها دیده‌ام که اعلام شده او ناراحتی روحی، روانی دارد، اما او تازه از خدمت سربازی برگشته بود. کسی که در این حد بیمار است، چطور از خدمت معاف نشده است.»
 
وقتی صحبت‌های او به این‌جا رسید، سعید یکی دیگر از جوان‌های محل گفت: «به نظر من هم مریض‌احوال بود. چندباری من با او رودررو شدم، رفتارش غیرعادی بود، خدمتش هم نیمه‌کاره ماند و به او کارت قرمز دادند. با این همه او جنایت مرتکب شده، خانواده جواد حق دارد از این حادثه عصبانی باشد. چند تا از اقوام آنها پنجشنبه غروب به خانه علی و مادرش حمله کردند، درِ اصلی را شکستند و شیشه‌های طبقه اول را خرد کردند، به آبگرمکن و تلویزیون هم رحم نکردند، البته با وساطت اهالی محل ماجرا قبل از دخالت پلیس خاتمه پیدا کرد.»


منبع: فرادید

سشوار محل کار آرایشگر بجنوردی را به آتش کشید

مدیرعامل اتش نشانی بجنورد گفت: سشوار روشن، محل کار آرایشگر در این شهر را به آتش کشید که با کمک همسایه ها از گسترش آتش جلوگیری شد.

علی گودرزی شنبه شب در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: این حادثه در پایان وقت اداری امروز، در آرایشگاهی در روبه روی بیمارستان تامین اجتماعی رخ داده است. 

وی افزود: بر اساس گزارش رسیده، آرایشگر پس از قطع شدن برق، بدون اینکه این وسیله را از برق جدا کند، آن را در کشوی میز قرار می دهد.

وی اظهار کرد: آرایشگر پیش از آمدن برق، مغازه ار ترک می کند و درب آرایشگاه را قفل می کند اما با آمدن برق، سشوار روشن می شود و شروع به کار کردن می کند و پس از دقایقی، این وسیله برقی در داخل کشوی میز آتش می گیرد.

به گفته گودرزی، همسایه ها که متوجه آتش سوزی می شوند، شیشه را شکسته و میز را بیرون می کشند و آتش را خاموش می کنند.


منبع: عصرایران

تاب دادن مرگبار پیرمرد در پارک/ دستگیری ۲ جوان

دو جوان که با قصد شوخی پیرمردی را در پارک تاب داده و به زمین پرتاب کرده بودند، با مرگ وی، دستگیر شدند.

به گزارش ایسنا، در ساعت ۵ صبح دیروزاز طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ فوت پیرمردی ۶۹ ساله در بیمارستان به کلانتری ۱۳۳ شهرزیبا اعلام شد که با حضور مأموران در محل، اعضای خانواده متوفی با طرح شکایتی عنوان داشتند که متوفی به علت عوارض ناشی از ضربه و آسیب‌های وارد شده به مهره‌های گردنش فوت کرده است.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فوت مشکوک و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم در تحقیقات از اعضای خانواده متوفی به‌ نام منصور ۶۹ ساله اطلاع پیدا کردند که تا دو ماه پیش، متوفی هر روز صبح در پارک کاجستان واقع در خیابان وفادار جنوبی به ورزش می‌پرداخت و به علت تردد زیاد در داخل این پارک و شوخ طبعی با افراد زیادی رابطه دوستانه داشته است.

بنا براظهارات خانواده متوفی ، وی ۱۵ تیرماه در زمان حضور در پارک با دو تن از جوانان پارک به‌ نام‌های مهیار ۲۴ ساله و امیرمهدی ۲۷ ساله مشغول شوخی بود که این دو جوان اقدام به گرفتن دست و پای متوفی کردند و در ادامه حین تاب دادن او را به زمین انداختند که همین کار آنها باعث آسیب دیدگی شدید متوفی از ناحیه گردن شد و از آن تاریخ تاکنون اقدامات درمانی متعددی روی مهره‌های گردنش صورت گرفت اما سرانجام در ساعت ۵ صبح روز گذشته، پس از انجام عمل جراحی و در بیمارستان فوت کرد.

با طرح شکایت خانواده متوفی از مهیار و امیرمهدی، هر دو نفر آنها در ساعت ۲۱ دیروز در محل سکونتشان در خیابان وفادار جنوبی دستگیر و برای انجام تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند. مهیار و امیرمهدی در اظهارات اولیه منکر هرگونه آسیب رساندن به متوفی شدند اما درادامه با بیان حقیقت عنوان داشتند که در تاریخ ۱۵ تیرماه به قصد شوخی کردن با متوفی، او را تاب دادندو به زمین انداختند.

مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با انتشار این خبر اعلام کرد: جسد متوفی برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و متهمان پرونده نیز با صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده و برای انجام تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرارگرفتند.


منبع: عصرایران

اعتراف مردمشهدی که دختر دیابتی و همسرش را کشت/ آنها را با پتک کشتم تا از رنج زندگی راحت شوند

 مرد ۳۶ ساله ای که در یک جنایت هولناک، همسر و دختر هشت ساله اش را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده بود، هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، راز پنهان این پرونده را فاش کرد و اعترافات قبلی اش درباره چگونگی کشتن همسر و فرزندش را دروغ خواند!

روزنامه خراسان نوشت: این مرد که عباس.ر نام دارد و تاکنون تلاش کرده است با داستان‌سرایی حقیقت تلخ جنایت هولناک خود را پنهان کند، به دستور مقام قضایی به محل ارتکاب قتل هدایت شد تا جزئیات مرگ وحشتناک همسر و دخترش را بازسازی کند.

متهم این پرونده تحت الحفظ کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی وارد منزلی نقلی در منطقه خواجه ربیع شد. جایی که روزهای زیادی را در کنار همسر و فرزندانش سپری کرده بود و امروز تنها مانتوی صورتی رنگ دختر هشت ساله روی پایه فلزی میز تلویزیون، خاطره خداحافظی های او هنگام رفتن به مدرسه را یادآوری می کند.

لحظاتی بعد و به دستور قاضی «کاظم میرزایی» متهم این پرونده جنایی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات جنایت وحشتناک خود را تشریح کند. هنوز در تاریک خانه پرونده موضوعات مبهمی سوسو می زد که برای قاضی ویژه قتل عمد قابل باور نبود. آثار شکستگی عمیق جمجمه مقتولان با اظهارات و اعترافات متهم مطابقت نداشت این درحالی بود که انگیزه ارتکاب جنایت نیز قانع کننده به نظر نمی رسید و از سوی دیگر نیز ماجرای شروع درگیری برای قتل بی رحمانه مادر و دختر در پرده ای از ابهام قرار داشت.

  عباس.ر در حالی که چشم به گل های قالی منزل دوخته بود لب به اعتراف گشود و گفت: در بازجویی های قبلی، درباره آغاز درگیری با همسرم دروغ گفته بودم. اصلا آن شب لیوان شربتی در کار نبود که همسرم از دست دخترم گرفته باشد!! شب دهم تیر در منزل مادرزنم مهمان بودیم. آن شب خیلی به همسرم اصرار کردم که به  همراه نرگس و محمد (دو فرزند متهم) در خانه مادرش بمانند و من صبح روز بعد وقتی از سرکار بازگشتم آن ها را به منزل ببرم ولی همسرم قبول نکرد و من به ناچار آن ها را به خانه خودمان بردم. 

از سوی دیگر دخترم نرگس به بیماری دیابت مبتلا شده بود و باید انسولین تزریق می کرد. اگرچه من سعی می کردم بهترین سرنگ ها را برای تزریق بخرم و به خوراک او نیز دقت می کردم ولی طاقت نمی آوردم که همسرم مدام به دخترم آمپول می زد. گاهی در مهمانی ها به طور پنهانی هنگام بازی با بچه ها، دست نرگس را می گرفت و به او در داخل حمام یا دستشویی، انسولین تزریق می کرد. 

کار به جایی رسیده بود که دخترم هنگام تزریق آمپول فرار می کرد و به من پناه می آورد. از دیدن این صحنه ها ناراحت می شدم و نمی توانستم تحمل کنم به همین خاطر آن شب تصمیم گرفتم همه اعضای خانواده ام را به قتل برسانم چرا که به گفته پزشکان دیگر امیدی به بهبودی نرگس نبود!! و او هر روز بدتر می شد! تصمیم خودم را گرفته بودم اما برای چگونگی کشتن آن ها تردید داشتم.

به همه راه های قتل مانند خفه کردن، با چاقو زدن و … فکر کردم تا این که به طور ناگهانی تصمیم گرفتم آن ها را با پتک آهنین بکشم تا خیلی سریع جان بدهند! قبلا پتک بزرگی را برای شکستن موزائیک ها خریده بودم. وقتی همسر و فرزندانم به خواب رفتند من هم از داخل حیاط پتک را برداشتم و روی سر همسرم ایستادم. 

پتو را از رویش کنار نزدم تا صورتش را نبینم بعد هم پتک را بالا بردم و با دو ضربه محکم او را به قتل رساندم سپس سراغ دخترم رفتم و او را نیز با دو ضربه پتک کشتم اما وقتی به چشمان پسر چهار ساله ام نگاه کردم نتوانستم او را بکشم! در همان حالت پسرم را بغل کردم و به داخل اتاق بردم. او خواب بود و چیزی ندید!

بعد از این جنایت، اجساد همسر و دخترم را داخل کیسه بزرگ زباله گذاشتم و پتویی را دور آن پیچیدم و به حمام منزل بردم.

 صبح روز بعد نیز پسرم را در حالی که هنوز خواب آلود بود به منزل مادرزنم رساندم و به آن ها گفتم همسر و دخترم به مرکز بهداشت رفته اند. وقتی از سرکار بازگشتم خانواده همسرم نگران بودند که از دخترشان خبری نشده است من هم برای آن که موضوع را طبیعی جلوه بدهم به منزل چند تن از بستگانم سر زدم و بعد اجساد را با پراید به سد کارده مشهد بردم.

سپس اجساد را داخل شیار یکی از زمین های کشاورزی انداختم که از قبل دیده بودم. با بیل مقدار کمی خاک ریختم و برای آن که کسی متوجه نشود خیلی زود محل را ترک کردم تا این که توسط کارآگاهان دستگیر شدم!

گزارش خراسان حاکی است: با اعترافات صریح متهم در بازسازی صحنه قتل، زوایای پنهان این پرونده نیز روشن شد و قاضی میرزایی پس از شنیدن اظهارات متهم و ثبت آن ها دستور انتقال وی را به زندان صادر کرد تا این پرونده جنایی هولناک دیگر مراحل قانونی را طی کند.

 یازدهم تیر گذشته مرد ۳۶ ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن همسر ۳۲ ساله و دختر هشت ساله اش خبر داد. در حالی که تحقیقات کارآگاهان با دستور سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)در این باره آغاز شده بود و مرد ۳۶ ساله به نوعی در مظان اتهام قرار داشت، نهم مرداد بقایای اجساد یک زن و دختر در سد کارده مشهد کشف شد. 

در غیاب «قاضی میرزایی» (قاضی ویژه قتل عمد)، قاضی سیدجواد حسینی معاون دادستان و بازپرس ویژه جرایم خاص، دستوراتی را برای پیگیری این ماجرا صادر کرد تا این که مشخص شد استخوان های کشف شده مربوط به همسر و فرزند مرد ۳۶ ساله است بنابراین از وی بازجویی های تخصصی شد و در نهایت به قتل همسر و فرزندش اعتراف کرد اما او سعی داشت با داستان سرایی‌های مختلف حقیقت این جنایت هولناک را پنهان کند ولی هوشیاری مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی که تحقیقات گسترده خود را با سرپرستی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه می دادند، موجب شد تا متهم در تنگناهای بازجویی تخصصی زوایای پنهان پرونده را هنگام بازسازی صحنه قتل افشا کند.  او در حاشیه بازسازی صحنه جنایت پرده از ماجرای ازدواج پنهانی خود نیز برداشت و گفت: قرار بود آرام آرام موضوع را به همسرم بگویم.


منبع: عصرایران

سقوط مرگبار زن ۵۰ ساله از طبقه ۲۵ برجی در شهرک غرب

صبح امروز زنی از طبقه ۲۵ برجی در شهرک غرب تهران به پایین سقوط کرده و جان خود را از دست داد.

مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت به ایسنا اعلام کرد: این حادثه در ساعت ۸:۱۵ صبح امروز به پلیس اطلاع داده شد و در پی آن عوامل کلانتری در محل حاضر شده و بررسی‌های خود را آغاز کردند.

در تحقیقات اولیه ماموران مشخص شد که زنی حدودا ۵۰ ساله از طبقه ۲۵ برج حافظ در خیابان هرمزان به پایین سقوط کرده و جان خود را از دست داده است.

بنابراین گزارش، تحقیقات در این زمینه توسط مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب ادامه دارد.


منبع: عصرایران

درخواست قصاص برای حمیدصفت

در سومین جلسه بازپرسی سکوت اولیای ‌دم ناپدری خواننده رپ شکست.

درخواست قصاص برای حمیدصفت

برای حمید صفت درخواست قصاص شد. این خواسته را برادر ناتنی این خواننده رپ در دادسرای جنایی تهران مطرح کرد. قصاص قاتل جمله‌ای بود که او بارها در حضور بازپرس پرونده آن را تکرار کرد. 

به گزارش شهروند، در مقابل اما حمیدصفت بار دیگر هر گونه اتهام در خصوص قتل ناپدری‌اش را رد کرد. شکایت از مادر حمیدصفت به اتهام مشارکت در ضرب‌و‌جرح منجر به مرگ از دیگر خواسته‌های ولی دم بود. اتهامی که مادر حمید هم آن را قبول نکرد. این همه آن چیزی بود که در سومین جلسه رسیدگی به پرونده حمیدصفت رقم خورد تا این پرونده جنایی جنجالی همچنان خبرساز باشد.

درخواست قصاص حمید از سوی برادر ناتنی

صبح دیروز شعبه سوم دادسرای جنایی رسیدگی به پرونده خواننده رپ را در دستور کار خود داشت. بازپرس منافی آذر برای سومین‌بار پس از حادثه مرگ مشکوک ناپدری خواننده رپ، متهم این پرونده را احضار کرد. در این جلسه همچنین سهیل پسر کوچکتر مقتول و مادر حمیدصفت هم حضور داشتند تا شاید کمی از ابهامات این پرونده جنایی برطرف شود. جلسه بازپرسی با صحبت‌های سیهل آغاز شد. 

او که در جلسه قبلی درخواست درباره سرنوشت این پرونده و برخورد با متهم را به بعد از اعلام نظر قطعی پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ پدرش موکول کرده بود، خطاب به بازپرس منافی‌آذر گفت: «با توجه به نظریه پزشکی قانونی که خونریزی مغزی در اثر برخورد شیء سخت به سر را علت مرگ پدرم اعلام کرده، من تقاضای قصاص دارم. دیگر جای هیچ شکی نیست که حمید مسبب مرگ پدر من بوده است.» 

او در ادامه صحبت‌هایش گفت: «من وقتی خبر نتیجه پزشکی قانونی را شنیدم، خیلی شوکه شدم. پدر من هر چند بیمار بود، اما بدن قوی و ورزیده‌ای داشت؛ با وجود این فکر نمی‌کردیم پدرم به قتل رسیده باشد. ما صبر کردیم تا واقعیت این ماجرا مشخص شود. ما درخواستمان را اعلام نکردیم و منتظر اعلام نظر پزشکی قانونی بودیم تا علت مرگ پدرم مشخص شود. در گزارش پزشکی قانونی به‌صراحت قید شده که برخورد شیء سخت به سرش مرگ او را رقم زده است؛ یعنی در آن درگیری با وسیله‌ای به سر پدرم ضربه وارد شده که باعث شده او خونریزی مغزی کند. همان‌طور که در جلسه قبلی گفتم ما از همسر پدرم هم شکایت داریم، او در مرگ پدرم نقش داشته؛ چون که پدرم من آدم درشت‌اندامی بود و کسی نمی‌توانست به این راحتی با او درگیر بشود. مادر حمید جلوی دست و پای او را گرفته بود تا حمید او را بزند؛ به همین دلیل من از مادر حمید شکایت دارم.»

وقتی صحبت‌های سهیل به این‌جا رسید، مادر حمید خطاب به بازپرس پرونده گفت: «من تنها شاهد درگیری آنها بودم. یک طرف دعوا پسرم بود و طرف دیگر همسرم که هر دو آنها برای من عزیز بودند. من خودم را بین آنها قرار دادم تا به این درگیری خاتمه دهم. من سعی می‌کردم آنها را از هم دور کنم؛ اما من یک زنم کار زیادی از دستم برنمی‌آمد با این حال همه تلاشم را کردم که آنها به هم بی‌احترامی نکنند. من حتی چندبار با صدای بلند سر حمید فریاد کشیدم تا دعوا را تمام کند. همه مدت درگیری من نزدیک آنها بودم، حمید با دست چندبار به صورت هوشنگ ضربه زد اما با وسیله یا شی‌ای به سر او ضربه‌ای نزد. بعد هم من و حمید با هم از خانه خارج شدیم تا این‌که از طریق همسایه‌ها متوجه شدم همسرم چند ساعت پس از آن به بیمارستان منتقل شده است.»

پس از این صحبت‌ها نوبت به حمید صفت رسید تا پاسخگوی سوالات بازپرس پرونده باشد. او درباره نظریه پزشکی و اتهام قتلی که حالا مستند‌تر از قبل متوجه او شده است، گفت: «من با هیچ وسیله‌ای به سر هوشنگ ضربه نزدم. تنها با کف دست یک ضربه به پیشانی و یک ضربه به گونه زدم. به جز این هیچ برخورد دیگری با سر او نداشتم. به همین دلیل اتهام قتل عمد را قبول ندارم. من هیچ قصد و نیتی برای کشتن هوشنگ نداشتم، فقط می‌خواستم از مادرم دفاع کنم. حتی من آغاز‌کننده درگیری نبودم. 

وقتی من و مادرم از خانه خارج شدیم، حال هوشنگ خوب بود. حتی هوشنگ در بیمارستان به ماموران گفته بود که من با دست خالی با او درگیر شدم. نمی‌دانم شاید پس از خارج‌شدن ما از خانه بلایی سرش آمده باشد. یکی از دوستان پدرم چند لحظه بعد از درگیری خودش را به خانه هوشنگ رسانده بود، تا از او مراقبت کند. او حدود دو ساعتی با هوشنگ بود. 

البته وقتی مادرم با او تماس گرفت تا از حال هوشنگ اطلاع پیدا کند، در جواب مادرم گفت که من هنوز به آن‌جا نرفته‌ام. در حالی‌ که بلافاصله از طریق همسایه‌ها متوجه شدیم که او خیلی قبل از تماس مادرم خودش را به هوشنگ رسانده بود. او چرا این دروغ را به ما گفت؛ من اطلاع دارم که بدهکاری نسبتا زیاد به ناپدری من داشت، من نمی‌دانم، احتمال دارد او در این حادثه نقشی داشته باشد؛ اما مطمئنم که من هوشنگ را به قتل نرساندم. هیچ ضربه محکمی هم به سر او نزدم.» 

حمید صفت در ادامه اظهاراتش از علاقه و احترامی که برای هوشنگ قایل بود، گفت، از جشن تولدی که چند روز قبل از حادثه برای او گرفته بود و رابطه صمیمی که با مقتول داشت: «رفتار من با هوشنگ به نحوی بود که دوستانم تصور می‌کردند او پدر واقعی من است. در این چند ‌سال سهیل فقط دوبار به دیدن هوشنگ آمد، در حالی ‌که من خیلی از شب‌ها با او بودم. تفریح و ورزش من با هوشنگ بود. چطور ممکن است من قصد کشتن او را داشته باشم.» 

با پایان اظهارات حمید و در پایان جلسه بازپرس جنایی دستور انتقال حمید را از زندان به اداره آگاهی برای بازسازی صحنه صادر کرد و بررسی‌‏ها درخصوص این پرونده ادامه دارد.


منبع: فرادید

ناگفته‌های پرونده «بنیتا»

دومین جلسه محاکمه متهمان پرونده قتل دلخراش «بنیتا» صبح دیروز در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدی کشکولی و با حضور مستشاران دادگاه – قاضی کیخوا و قاضی عباسی- برگزار شد.

ناگفته‌های پرونده «بنیتا»

دومین جلسه محاکمه متهمان پرونده قتل دلخراش «بنیتا» صبح دیروز در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدی کشکولی و با حضور مستشاران دادگاه – قاضی کیخوا و قاضی عباسی- برگزار شد.

به گزارش «ایران»، در ابتدای دادگاه، قاضی در رابطه با متهم ردیف چهارم- احمد- که به تازگی دستگیر شده است گفت: «این فرد به‌عنوان یکی از افراد حاضر در صحنه سرقت، به اتفاق دو همدستش حضور داشته است. اما به لحاظ اینکه همزمان با این افراد دستگیر نشده بود، تحقیقات از او در دادسرا ادامه دارد. به همین دلیل این فرد هم‌اکنون به‌عنوان مطلع در دادگاه حضور دارد.»

«بنیــتا» از شدت گرمازدگی جان باخت

قاضی شهریاری – نماینده دادستان – ادامه داد: بر اساس گزارش پزشکی قانونی گرما زدگی و عوارض ناشی از آن علت فوت کودک بوده است و عنصر مادی جرم زمانی اتفاق می‌افتد که متهم خودرو را در کنار خیابان رها کرده است.وی در خصوص امضا شدن قرار منع تعقیب توسط اولیای دم گفت: بازپرس قرار منع تعقیب را برای اولیای دم ابلاغ کرده است و آنها آن را امضا کرده‌اند.

قاضی شهریاری در خصوص نحوه دستگیری احمد نیز گفت: حکم دستگیری این فرد از قبل صادر شده بود و حکم دستگیری‌اش مربوط به روز دوشنبه نبوده است. این فرد درحال حاضر به‌عنوان مطلع در دادگاه حاضر شده و پرونده اتهامی‌اش در دادسرا مفتوح است.نماینده دادستان درپایان اشد مجازات را برای متهمین همراه با مجازات تکمیلی درخواست کرد.پس از اظهارات قاضی شهریاری، کوشا -وکیل اولیای دم- در جایگاه قرار گرفت و گفت: متهمین اول و دوم با سرو صدای والدین از حضور کودک در خودرو مطلع شده بودند و حتی پس از سرقت خودرو خود کودک را در ماشین مشاهده می‌کنند. 

متهم وقتی که اقدام به سرقت خودرو می‌کند صاحب خودرو را که برای ممانعت از این کار روی کاپوت قرار گرفته بود در حدود ۵۰ متر روی زمین می‌کشد که در واقع این اقدام وی شروع به قتل بوده است. با توجه به اینکه این کودک مظلوم واقع شده است و ما آمده‌ایم که حق این کودک را بگیریم حتی اگر والدین قرار منع تعقیب را امضا کرده باشند مدعی العموم باید نسبت به وقوع جرم قتل عمد اقدام کند.

صدور حکم؛  بزودی

پس ازپایان جلسه محاکمه، قاضی افتخاری- سرپرست دادگاه‌های کیفری یک استان تهران در پاسخ به سؤال خبرنگار «ایران» اظهار کرد: هفته آینده حکم دادگاه اعلام می‌شود. ضمن اینکه بازجویی نفر چهارم تأثیری در وضعیت پرونده ندارد.

متهم ردیف چهارم به‌عنوان مطلع در جایگاه حضور یافت تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.

ازدواج کرده‌ای؟

خیر. مجردم.

چند کلاس درس خوانده‌ای؟ 

دیپلمه هستم.

قبل از بازداشت به چه شغلی مشغول بوده‌ای؟

راننده بودم.

سابقه کیفری داری؟ 

بله سابقه مواد مخدر دارم. به اتهام نگهداری ۵ گرم شیشه به ۵ سال حبس در زندان محکوم شدم اما به مواد مخدر اعتیاد ندارم.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ 

من با مهدی در زندان بودیم، زودتر از او آزاد شدم، اوهم بعد از من آزاد شد. آن شب که به من زنگ زد در خاوران بودم، ‌با هم در میدان آقا نور ساعت ۵ صبح قرار گذاشتیم. مهدی خواست برای تهیه جنس پیش محمد برویم. در بین راه مهدی بهانه آورد که محمد جوابم را نمی‌دهد. من هیچ احتیاجی به دزدی ندارم. مال سرقتی هم نمی‌خرم، .آن روز ساعت ۹ صبح به آرایشگاهی رفتم. 

هنگامی که از آرایشگاه خواستم خارج شوم مهدی با من تماس گرفت و به دیدنم آمد و از من تقاضای ۳ هزارتومان پول کرد. بعد هم پول را به پیک موتوری داد. چند دقیقه بعد او را به خانه رساندم. در بین راه مهدی با محمد صحبت کرد. از مهدی پرسیدم چه شده است که گفت محمد ماشین روشن را دزدیده است. من بعد از آن اتفاق دیگر او را ندیدم و ۳۸ روز در کمپ بودم.

اما حرف‌های شما با مهدی تناقض دارد.

من مهدی را در قیامدشت پیاده کردم و رفتم.

شما شنیدید که بچه را دزیده است چرا به بچه کمک نکردید.

من ماشین را ندیدم. بچه را هم ندیدم. روحم خبرندارد که این اتفاق افتاده است.

گفتی اعتیاد به مواد مخدر نداری.

آن موقع داشتم اما به‌خاطر قولی که به خانواد‌ه‌ام داده بودم به کمپ رفتم، دیروز به خواهرم زنگ زدم و گفتم که ترک کرده‌ام. خواهرم گفت مأمورها دنبالم هستند.ضمن اینکه روز گذشته خودم را به مأموران معرفی کردم.

در ادامه رسیدگی طالب به‌عنوان مطلع به جایگاه فراخوانده شد وتوضیحاتی ارائه کرد. او گفت: من هیچ نقشی درسرقت ماشین نداشتم. از حضور کودک در ماشین هم بی‌اطلاع بودم. ضمن اینکه نیاز مالی هم به سرقت نداشتم.قاضی کشکولی در ادامه رسیدگی به این پرونده از سرهنگ فلاح یکی ازکارآگاهان پلیس خواست به‌عنوان مطلع در جایگاه حاضر شده و به توضیح درباره نحوه تعقیب متهمین بپردازد.

وی گفت: ۲۹ تیر به محض دریافت اخبار سرقت خودرو به همراه کودک شیرخواره، موضوع در دستور کار قرار گرفت و بلافاصله وارد عمل شدیم. با توجه به اینکه پرونده از حساسیت ویژه‌ای برخوردار بود از تمام امکانات برای شناسایی و دستگیری سارقین استفاده کردیم. 

با توجه به اینکه در مسیر سرقت یک دوربین وجود داشت که البته کیفیت مطلوبی نداشت اما با بررسی فیلم‌ها، هویت سارق را شناسایی کردیم که باعث شد بتوانیم برای دستگیری‌اش اقدام کنیم. پس از اینکه خودروی رها شده درکنار جاده شناسایی شد بلافاصله راهی این محل شدیم که در آنجا خودرو را زیر درختی که کنار یک ساختمان بود مشاهده کردیم. اما متأسفانه درهای ماشین کاملاً بسته و شیشه‌ها هم بالا بود.

قاضی: در گزارش‌ها آمده است که یک مأمورپلیس راهور خودروی سرقتی را در زمان تردد مشاهده کرده است. چرا در این خصوص اقدامی نشده بود؟

بله، بنابر گزارش‌ها یکی ازهمکاران پلیس راهور خودرو را در مسیر مشاهده و موضوع را گزارش کرده بود. البته این ماجرا ۱۰ دقیقه قبل از اعلام سرقت خودرو بوده است.با این حال مأمور راهور که مشکوک شده بود، خودرو را تعقیب کرده و به خاطر اینکه راننده نسبت به تعقیب پلیس حساس نشود با کمی فاصله از آن حرکت کرده است. اما خودرو متهم در دو راهی قیامدشت به سمت تهران باز می‌گردد.

قاضی: باتوجه به اینکه خودرو مدتی طولانی درکنار جاده متوقف بوده است چرا نیروهای گشت برای شناسایی آن اعزام نشدند؟

سرهنگ فلاح: با توجه به حساسیت پرونده ما همه توان و نیروهای خود را برای شناسایی خودرو به کار بسته بودیم اما در خصوص پارک این خودرو درکنار جاده، باید گفت: متأسفانه محل پارک، منطقه پرتردد و شلوغی نیست و اگر خودرویی از آنجا عبور کند همگی سرعت بالایی دارند و احتمال اینکه کسی نسبت به خودرو مشکوک شده یا بتواند کودک را در آن مشاهده کند کم بوده است. حتی اگر فرد پیاده‌ای از کنار خودرو هم عبور می‌کرد با توجه به کثیف بودن خودرو و شیشه‌ها احتمال اینکه کسی نسبت به وجود کودک در خودرو حساس شود، کم است.

سؤالات وکیل مدافع اولیای دم از پلیس

در ادامه رسیدگی، دکتر کوشا وکیل اولیای دم با اجازه ازرئیس محکمه در جایگاه قرار گرفت و گفت: آقای قاضی من نسبت به دو موضوع سؤال دارم. اول اینکه چگونه امکان دارد که روز دوشنبه جلسه اول برگزار شود و روز سه‌شنبه متهم ردیف سوم پرونده شناسایی و دستگیر و امروز هم در دادگاه حاضر شود؟ 

چطور است که تاکنون موفق به دستگیری متهم نشده بودند ولی طی این دو روز این فرد بازداشت شده است؟ این موضوع جای سؤال دارد و باید بررسی شود.ضمن اینکه آقای احمد- د که هم‌اکنون به‌عنوان مطلع در دادگاه حضور دارد بر اساس فیلم‌های دوربین‌ها بعد ازظهر حادثه بر سر صحنه حاضر می‌شود که هدف او از این کاردریافت اخبار بوده که ببیند اوضاع و احوال چگونه است. با توجه به صحبت‌های این فرد می‌توان باورداشت که او درجریان سرقت خودرو بوده است و اگر بموقع این موضوع را گزارش می‌داد می‌شد جان کودک را نجات داد.

وکیل اولیای دم با طرح سؤال دومش گفت: سؤال من از سرهنگ فلاح این است که اقدامات پلیس برای کشف سارق و کودک تا روز سه‌شنبه چه بوده است؟

٢٩ تیرماه خبر گم شدن کودک ۸ ماهه به نام بنیتا و صدای لرزان مادری که از مردم تقاضای کمک می‌کرد در فضای مجازی دست به دست شد. ۶ روز از این ماجرا گذشت و در حالی که تلاش‌های پدر و مادر و اعضای فامیل و پلیس آگاهی بی‌نتیجه مانده بود، خبری تلخ مبنی بر فوت کودک هشت ماهه در رسانه‌ها پیچید.پس از اعلام موضوع به پلیس، مأموران پلیس آگاهی تهران متوجه رد پای دو سارق حرفه‌ای لوازم داخل خودرو شدند.

با شناسایی مخفیگاه یکی از سارقان، او اعتراف کرد که خودرو و بچه در اختیار همدستش است. با دستگیری سارق دوم او در بازجویی‌ها منکر هرگونه سرقت شد تا اینکه پس از روبه‌رو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود.سارق در بازجویی‌ها اعتراف کرد پس از سرقت خودرو از مشیریه به همراه کودک، آن را همان روز به یکی از خیابان‌های پاکدشت برده و پس از بالا کشیدن شیشه‌ها، آن را ر‌ها کرده است.

مأموران بلافاصله به محل ر‌ها کردن خودرو در محله‌ای خلوت رفته و با جسد بنیتای هشت ماهه که به دلیل گرما، تشنگی و گرسنگی دچار جمود نعشی شده بود، روبه‌رو شدند.پس از آن با درخواست دادستان عمومی و انقلاب پاکدشت و موافقت شعبه اول دادگاه تجدید نظر استان تهران که ریاست آن به عهده رئیس کل دادگستری استان تهران است پرونده از دادسرای پاکدشت به دادسرای عمومی و انقلاب تهران احاله شد و دادستان تهران یک هفته بعد از صدور کیفرخواست دائر بر قتل عمد در این پرونده خبر داد.

در ادامه، وکیل متهم ردیف اول ضمن تسلیت به خانواده اولیای دم اظهار کرد: این حادثه احساسات کل جامعه را جریحه‌دار کرده است. جرایم ناشی از مواد مخدر و مواد روانگردان به گونه‌ای است که باید مسئولان وجامعه فکر اساسی برایش نمایند. لایحه دفاعیه را به دادگاه  تقدیم و به طورشفاهی نیز نکاتی را بیان می‌کنم.

وی در خصوص اتهام قتل عمدی موکلش که در کیفرخواست مطرح شده گفت: به استناد بند پ ماده ۲۹۰ قانون آیین دادرسی کیفری در موضوع قتل عمد موکلم فقط قصدش سرقت بوده است.بنا به اظهارات او محل پارک ماشین جای پرترددی بوده و متهم فرض را بر این گذاشته که در آن حوالی خودرو کشف می‌شود و بچه به آغوش خانواده بازمی‌گردد که متأسفانه این قصد منجر به قتل کودک می‌شود.

در ادامه دادگاه، قاضی محمدی کشکولی در خصوص یکی دیگرازمتهمان پرونده به نام احسان بیان کرد: این فرد کسی است که محمد پس از اینکه خودرو را با طفل رها می‌کند او را با پراید سفید رنگ متعلق به پدرش و با کیسه پلاستیک سفید، سوار خودرو کرده و به منزل منتقل می‌کند. پرونده این فرد به اتهام خرید و فروش مواد مخدر، تحصیل مال مسروقه در دادگاه کیفری دو انقلاب در حال رسیدگی است.

در حال حاضرهم این فرد به‌عنوان مطلع در جایگاه حاضر می‌شود. متهم درباره روز حادثه گفت: محمد دوستم است. آن روز تماسی گرفت و گفت بیا دنبالم که من هم به سمت خیابان استخر رفتم و با او تماس گرفتم. هنگامی‌که خیابان را دور زدم از شیشه ماشین به من دست تکان داد. ۱۵ متر جلوترهم توقف کردم. محمد با کیسه سفید رنگی داخل خودرو شد.

قاضی: داخل کیسه سفید چه بود؟

یک کارت هدیه پلمب شده و یک تی‌شرت سفید رنگ داخل کیسه بود. درباره سرقت هم حرفی نزد ودرباره بچه هم چیزی نگفت. من در آگاهی متوجه شدم که بچه داخل خودرو بوده است. ما آن روز باهم به منزلمان رفتیم و من کارت را در مغازه ای به مبلغ ۹۸۸۰۰ تومان خالی کردم و یک گرم شیشه به محمد دادم و با هم مواد مصرف کردیم.

قاضی: محمد شب را در منزل شما بود؟

متهم: خیر تا غروب آنجا بود.

قاضی: چه زمانی متوجه دستگیری محمد شدید؟

متهم: با تماس زن صیغه‌ای‌اش متوجه شدم گرفتارشده است. در این مدت با او تماس نداشتم و از سرقت خودرو و بچه هم بی‌اطلاع بودم.

دفاعیات وکیل مدافع متهم ردیف دوم

در ادامه دادگاه، وکیل متهم ردیف دوم در دفاع از موکل خود گفت: پس از صدور قرار نهایی توسط بازپرس در خصوص اتهام موکل من، قرار منع تعقیب مبنی بر قتل عمد برایش صادر شده است. همچنین در خصوص اتهام معاونت در سرقت برای موکلم باید گفت موکل من در این سرقت به نوعی درمقابل عمل انجام شده قرار گرفته است.ضمن اینکه ارتباط موکل من با متهم ردیف اول فقط به خاطر اعتیاد به مواد مخدر بوده است و اگر چنین موضوعی وجود نداشت اصلاً در اینجا حاضر نمی‌شد. در خصوص خودداری موکلم از کمک نیز باید اعتیاد وی به شیشه و آثار آن را مدنظر داشت و نیز اینکه موکل من از متهم ردیف اول درخواست کرده بود که کودک را به آژانس تحویل دهد.

دفاعیات وکیل مدافع متهم ردیف اول

درادامه رسیدگی به پرونده، وکیل متهم ردیف اول درجایگاه ایستاد و گفت: سابقه سرقت، مصرف مواد مخدر، ترس از دستگیری و… همه عواملی بودند که باعث شد موکل من کودک را به نیروی انتظامی تحول ندهد. البته وی تمام سعی خود را کرده بود که خودرو را در جایی قرار دهد که قابل مشاهده و شناسایی باشد. در این راستا متهم خودرو را در جایی پارک کرده است که محل تردد و رفت و آمد و محل برگزاری پنجشنبه بازار بوده است. محل پارک خودرو بین دو استخر واقع شده و محلی برای فروش لباس و میوه بوده است. بر اساس گزارش‌ها، خودرو زیر سایه بوده و دریچه کولر هم بازبوده است. اینها نشان می‌دهد که وی قصد داشته جان کودک به خطر نیفتد و کوچکترین احتمالی مبنی بر وقوع این حادثه نمی‌داده است.

پس ازدفاع وکیل متهم ردیف اول، ‌قاضی شهریاری نماینده دادستان در دفاع از کیفرخواست صادره گفت: همانگونه که در کیفرخواست آمده است اشد مجازات را برای متهمین درخواست کرده‌ایم.البته در اینجا باید موضوع پیشگیری‌های رشد مواد را در نظر گرفت. چرا که در این خصوص هیچ گونه اطلاع‌رسانی صورت نمی‌گیرد. پس لازم است از این تریبون به خانواده‌ها اعلام کنم که بیش از گذشته نسبت به موارد پیشگیرانه حساس بوده و موضوعات پیشگیرانه را رعایت کنند.

چرا متهم با قرار ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود

قاضی شهریاری در پاسخ به ایراد وارده مبنی بر اینکه چرا متهم ردیف اول با اینکه سابقه سرقت دارد اما درحین وقوع سرقت آزاد بوده است گفت: آخرین سابقه سرقت وی مربوط به سال ۹۵ است که وی به مدت ۱۴ ماه در بازداشت بوده است که بیشتر ازمهلت قانونی بوده است. در نهایت هم با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد می‌شود. بنابر این اگر دراین خصوص اعتراضی هست باید به قانون باشد و نه به مجری قانون. بر اساس قانون هر کس قصد ارتکاب جرم را داشته باشد و شروع به جرم کند باید متناسب با آن مجازات شود. 

متهم در اظهارات خود گفته است که من به قصد سرقت خودرو وارد خودرو شده‌ام اما باید گفت که این متهم فقط یک سرقت ساده را انجام نداده است. بلکه سرقت مقرون به آزار را مرتکب شده است. چون پدر قربانی برای جلوگیری از سرقت، خود را جلوی ماشین انداخته بود. اما متهم با دنده عقب گرفتن و انجام حرکات مارپیچ به وی آسیب رسانده و از محل متواری می‌شود.


منبع: فرادید

مرگ ۲ عراقی در سقوط خودرو به دره در همدان

رئیس مرکز فوریتهای پزشکی شهرستان اسدآباد (همدان) از وقوع دو فقره تصادف در مسیر گردنه این شهرستان طی ٢۴ ساعت گذشته خبر داد.

بسطامی در گفت وگو با ایسنا، با اعلام این خبر اظهار کرد: در این دو تصادف ٣ نفر کشته و ٧ نفر زخمی شده‌اند.

وی با اشاره به وقوع نخستین تصادف در ساعت ٢٢:١۰ شب گذشته به علت سقوط یک دستگاه خودروی لندکروز به علت سرعت بالا و تخطی از سرعت مطمئنه به دره گردنه عنوان کرد: در این حادثه از سه سرنشین این خودرو که همگی تبعه عراقی بودند، ٢ سرنشین فوت و یک سرنشین مصدوم شده است.

بسطامی در ادامه با بیان اینکه دومین تصادف نیز امروز ساعت ٨:٢۰ صبح در انتهای گردنه، ١۵ کیلومتری محور مواصلاتی اسدآباد- همدان به علت برخورد رخ به رخ یک دستگاه ٢٠۶ و یک دستگاه پراید رخ داد، گفت: در این تصادف نیز ۶ نفر مصدوم و یک نفر فوت شدند.


منبع: عصرایران

انفجار در یک مرکز نظامی آمریکا با ۱۵ زخمی

یک انفجار در پایگاه نظامیان آمریکایی در ایالت کارولینای رخ داد.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما انفجار در یک مرکز آموزش نظامی در فورت برگ ایالت کارولینای شمالی آمریکا ۱۵ زخمی بر جای گذاشت.

گفته می شود این انفجار در جریان آموزش رخ داده است


منبع: عصرایران

۶ کشته در تصادف جاده قم ـ اراک (+عکس)

متأسفانه براثر برخورد یک دستگاه سواری با کامیون در محور قم ـ اراک ۶ نفر از هموطنان جان خود را از دست دادند.

به گزارش تسنیم، مهدی فراهانی معاون مرکز فوریت‌های پزشکی استان قم در این زمینه اظهار داشت:  این حادثه دقایقی در محور قم ـ اراک حوالی دو راهی آشتیان رخ داد.

وی افزود: در این حادثه یک دستگاه خودرو سواری با یک دستگاه کامیون برخورد کرد که متأسفانه هر ۶ نفر در دم فوت کردند.

فراهانی ابراز کرد: آمبولانس اورژانس ۱۱۵ قم سریعاً خود را به محل حادثه رساند اما به دلیل شدت ضربه وارده، هر پنج نفر در دم فوت کرده بودند.

6 کشته در تصادف جاده قم ـ اراک (+عکس)


منبع: عصرایران

آدم ربایی منجر به قتل در رباط کریم/ متهم به قتل اعتراف کرد

در اعزام تیم‌های تجسس به محل اعلام شده از سوی متهم سرانجام تیم تجسس جسد پسر یازده ساله را در حالی که پتو پیچ شده بود در ۵۵ کیلومتری جاده قم به تهران پیدا کرد.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از دریافت یک مورد گزارش گم‌شدگی پسربچه یازده ساله در میدان راضی خیابان رباط کریم خبر داد.

به گزارش میزان؛ سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از دریافت یک مورد گزارش گم‌شدگی پسربچه یازده ساله در میدان راضی خیابان رباط کریم خبر داد و گفت به محض دریافت این گزارش تیم‌های تخصصی دادسرای امور جنایی تهران کار خود را شروع کردند و در همان ساعات اولیه به جوانی بیست‌و سه ساله که در رو به روی پارکی که پسر یازده ساله مفقود شده بود مظنون شده و وی را بازداشت کردند.

قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در گفت و گو با خبرنگار حقوقی قضایی میزان از دریافت یک مورد گزارش گم‌شدگی پسربچه یازده ساله در میدان راضی خیابان رباط کریم خبر داد و گفت به محض دریافت این گزارش تیم‌های تخصصی دادسرای امور جنایی تهران کار خود را شروع کردند و در همان ساعات اولیه به جوانی بیست‌و سه ساله که در رو به روی پارکی که پسر یازده ساله مفقود شده بود مظنون شده و وی را بازداشت کردند.

وی در ادامه افزود : دست این فرد در هنگام بازداشت باندپیچی شده بود و وی علت زخمی شدن دستش را خورد کزدن گوشت و مرغ اعلام کرد

قاضی شهریاری با بیان اینکه این فرد را در بازداشت نگه داشتیم و از او تحقیقات را به عمل آوردیم تا اینکه امروز متهم به قتل پسر یازده ساله اعتراف کرد.

متهم بیست و سه ساله در بیان محل اختفای جسد طفره میرفت و هربار یک آدرس را اعلام می‌کرد تااینکه امروز اعتراف کرد جسد را به جاده قم منتقل کرده است.

در اعزام تیم‌های تجسس به محل اعلام شده از سوی متهم سرانجام تیم تجسس جسد پسر یازده ساله را در حالی که پتو پیچ شده بود در ۵۵ کیلومتری جاده قم به تهران پیدا کرد.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در ادامه افزود در همین رابطه یکی از فامیل‌های متهم که در انتقال جسد به جاده قم به وی کمک کرده بود دستگیر و بازداشت شد.

قاضی شهریاری در پایان گفت: جسد به منظور آزمایشات تخصصی به پزشکی قانونی تهران منتقل شده است.


منبع: عصرایران

حمله انتحاری در کابل با ۳ کشته و ۶ زخمی

حمله ای انتحاری در کابل پایتخت افغانستان که در نزدیکی ورزشگاه بازی کریکت این شهر رخ داد باعث کشته شدن حداقل ۳ نفر و زخمی شدن ۶ نفر شد.

به گزارش ایرنا، این انفجار عصر امروز چهارشنبه در محل ایست بازرسی ورودی این ورزشگاه که در نزدیکی جاده میوند در جنوب شرقی کابل قرار داد اتفاق افتاد.

انفجار هنگامی رخ داد که دو تیم محلی در حال بازی بودند و به گفته شاهدان عینی فرد انتحاری قصد ورود به میدان بازی را داشت که پس از شناسایی از سوی نیروهای پلیس هدف قرار گرفت و از پای در آمد .

بر اساس این گزارش در این اقدام تروریستی ۳ نفر کشته شدند که دو تن از آنها پلیس بودند و ۶ نفر از شهروندان نیز زخمی شدند.

در حال حاضر بازی در این ورزشگاه ادامه دارد ولی نیروهای امنیتی و انتظامی پیرامون محل را بسته و امکان دسترسی به داخل محدوده را نمی دهند .

به گفته مسئولان امنیتی وضعیت محل عادی است و بعد از اتمام بازی و پراکنده شدن تماشاگران دسترسی به ورزشگاه به حالت اول باز خواهد گشت.


منبع: عصرایران

۶ کشته در تصادف جاده قم ـ اراک

متأسفانه براثر برخورد یک دستگاه سواری با کامیون در محور قم ـ اراک ۶ نفر از هموطنان جان خود را از دست دادند.

به گزارش تسنیم، مهدی فراهانی معاون مرکز فوریت‌های پزشکی استان قم در این زمینه اظهار داشت:  این حادثه دقایقی در محور قم ـ اراک حوالی دو راهی آشتیان رخ داد.

وی افزود: در این حادثه یک دستگاه خودرو سواری با یک دستگاه کامیون برخورد کرد که متأسفانه هر ۶ نفر در دم فوت کردند.

فراهانی ابراز کرد: آمبولانس اورژانس ۱۱۵ قم سریعاً خود را به محل حادثه رساند اما به دلیل شدت ضربه وارده، هر پنج نفر در دم فوت کرده بودند.


منبع: عصرایران

جزئیاتی از جنایت خانوادگی اخیر در تهرانپارس

«برادران همسرم در زندگی‌ام دخالت کرده‌اند و باعث شده‌اند زنم از خانه برود. آنها ۲۰ میلیون تومان به من خسارت زده‌اند و …» این بخشی از متن دست‌نوشته مرد ۴۸ ساله‌ای است که شامگاه دوشنبه و در جنایتی خونین، دو دختر جوانش را در یکی از محله‌های شرق تهران کشت و بعد هم به زندگی‌ خود پایان داد.

روزنامه «ایران» در ادامه نوشت: راز این جنایت هولناک به دنبال تماس زنی میانسال با پلیس فاش شد. این زن با صدایی هراسان به مأمور پلیس ۱۱۰ گفت: «لحظاتی قبل برادرم با من تماس گرفت و گفت دو دخترش را کشته و خودش هم قرص خورده تا به زندگی‌اش پایان دهد.»

با اعلام این موضوع به کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس، مأموران بلافاصله خود را به خانه شهرام در خیابان ۱۹۸ شرقی تهرانپارس رساندند اما در ورودی آپارتمان مورد نظر بسته بود. به‌ همین دلیل مأموران پس از هماهنگی قضایی وارد خانه و با پیکرهای خونین دو دختر جوان در کف آشپزخانه و با بدن نیمه‌جان مرد میانسال داخل پذیرایی روبه‌رو شدند. همان موقع هماهنگی لازم برای انتقال عامل جنایت به بیمارستان صورت گرفت.

از سوی دیگر با اعلام خبر جنایت به بازپرس ایلخانی و تیم جنایی، آنها نیز راهی خانه مورد نظر شدند. با حضور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران و تیم ویژه بررسی صحنه جرم مشخص شد که دو دختر ۱۹ و ۲۱ ساله با ضربات متعدد قمه خونین که در سمت راست اجساد افتاده بود، از پا درآمده‌اند.

در بازرسی از محل جنایت نیز، دست‌نوشته‌ای که روی تلویزیون چسبانده شده بود توجه تیم جنایی را جلب کرد. در این تکه‌کاغذ که امضای شهرام پایش بود، نوشته شده بود: «برادران همسرم در زندگی‌ام دخالت کرده‌اند و باعث شده‌اند همسرم برود. آنها ۲۰ میلیون تومان به من خسارت زده‌اند.» در حالی که خواهر شهرام دست‌خط برادرش را تأیید کرده بود، با این حال برای اطمینان، دست‌نوشته به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارشناسان پلیس قرار گرفت.

مرگ قاتل

پس از تحقیقات مقدماتی و در حالی که دستور انتقال اجساد به پزشکی قانونی صادر شده بود، تیم جنایی در تماس مسئولان بیمارستان پی بردند که عامل جنایت نیز جان سپرده است. از سوی دیگر مشخص شد که همسر شهرام ۴۰ روز قبل به خاطر اختلاف‌های شدید خانوادگی با شوهرش، خانه را ترک کرده است و حتی در این رابطه پرونده‌ای نیز در کلانتری تشکیل شده بود. دختر بزرگ و مادرش در فروشگاهی کار می‌کردند و دختر کوچک‌تر نیز مشغول تحصیل بوده است.

همسایه عامل جنایت چه گفت؟

محل جنایت، طبقه اول ساختمان قدیمی ۵ طبقه‌ای است که تعداد زیادی از واحدهایش هم خالی است. یکی از همسایه‌ها گفت: «مرد خانواده آدم عصبی و معتادی بود که به خاطر بیکاری، اغلب مواقع در خانه بود. به خاطر اینکه ارتباط خوبی با همسایه‌ها نداشت ما هم سعی می‌کردیم با آنها صحبت و مراوده‌ای نداشته باشیم. اینجا خانه مادریِ قاتل بود. پس از مرگ مادر، خانه به پسرش – عامل جنایت – رسیده بود. در حالی که هزینه‌ای برای خانه و اجاره نمی‌دادند اما مرد جنایتکار به خاطر مشکل اعتیاد و بیکاری، مدام با خانواده‌اش جر و بحث و مجادله داشت. همسرش هم مدتی قبل و به دنبال اختلاف‌های شدید قهر کرده و از خانه رفته بود و تقریبا این مرد با دو دخترش تنها بود. البته یکی از دخترها سر کار می‌رفت چون من چند بار صبح‌ها او را با لباس فرم دیده بودم.»

وی در خصوص شب جنایت هم گفت: «ساعت حدود ۷:۳۰ بود که از سر کار برگشتم و در حال تماشای تلویزیون بودم که ناگهان صدای جیغ و فریاد دخترها را شنیدم و بعد از آن هم یکی از دخترها با صدای بلند گفت بابا … بابا … چیکار می‌کنی و … بعد از مدتی دیگر صدایی نیامد و من فکر کردم که دعوایی بوده و تمام شده است. یکی دو ساعت بعد دیدم ماشین پلیس جلوی در خانه ایستاد. وقتی به پایین ساختمان آمدم دیدم مأموران در حال انتقال اجساد دو دختر جوان هستند.»

بررسی صحنه جنایت هم حکایت از آن داشت که شهرام با ضربات متعدد قمه، دو دختر ۱۹ و ۲۴ ساله‌اش به نام‌های «سوگند» و «سولماز» را از ناحیه گردن و سینه مورد ضرب و جرح قرار داده و هر دو را به قتل رسانده است. همچنین در تحقیقات بیشتر و بررسی‌های پلیسی مشخص شد قاتل پس از جنایت، خود نیز با مصرف قرص اقدام به خودکشی کرده که بلافاصله از طریق اورژانس به بیمارستان منتقل شده بود که ساعتی بعد جان سپرد.


منبع: عصرایران

خودکشی دختر جوان از طبقه ۱۶ یکی از برج‌های آتی‌ساز

دختر جوان که در تصمیمی وحشتناک تصمیم به خودکشی گرفته بود، بامداد امروز از طبقه ۱۶ یکی از برج های آتی ساز خود را به پایین پرتاب کرد.

به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران بزرگ این حادثه ساعت ۶ دقیقه بامداد به وقوع پیوست. به گفته شاهدان عینی ماجرا، دختر جوان در شهرک آتی ساز مقابل هتل آزادی که محل استقرار میهمان های خارجی است در تصمیمی ناگهانی از طبقه ۱۶ خود را به پایین پرتاب کرد و در دم جان سپرد. منزل این دختر در طبقه ششم قرار داشت.

بر اساس این گزارش، عوامل پلیس و اورژانس در محل حادثه حاضر شدند و بعد از تایید مرگ وی، جسد با دستور بازپرس کشیک به پزشکی قانونی منتقل شد.

به دستور بازپرس تحقیقات جنایی در باره علت وقوع این حادثه در دستور کار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.


منبع: عصرایران

خیاط جنایتکار، عاشق خوانندگی بود

خیاط جوان که در رؤیای خوانندگی وشهرت به استودیویی درجنوب تهران رفت و آمد داشت، برای پرداخت بدهی ۵۰میلیون تومانی، با کمک دوستش نقشه سرقت وسایل ضبط صدا را طراحی واجرا کرد.اما درجریان سرقت، صاحب استودیو را با شلیک ۶ گلوله کشت و چند روزبعد هر دو دستگیرشدند.

 خیاط جنایتکار، عاشق خوانندگی بود

خیاط جوان که در رؤیای خوانندگی وشهرت به استودیویی درجنوب تهران رفت و آمد داشت، برای پرداخت بدهی ۵۰میلیون تومانی، با کمک دوستش نقشه سرقت وسایل ضبط صدا را طراحی واجرا کرد. اما درجریان سرقت، صاحب استودیو را با شلیک ۶ گلوله کشت و چند روزبعد هر دو دستگیرشدند.

به گزارش «ایران»، عصر نهم شهریور گزارش قتل پسر ۲۴ ساله‌ای در استودیوی ضبط صدا به بازپرس منافی آذر و تیم تحقیق اعلام شد. بررسی‌های مقدماتی نشان داد مقتول -پوریا- که برای ضبط صدا، محلی را اجاره کرده بود، با شلیک ۶ گلوله از پا درآمده است. همچنین با توجه به سالم بودن در ورودی و سرقت وسایل، فرضیه آشنایی مقتول و سارق قوت گرفت.

به این ترتیب با دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی، دوربین‌های محل واطراف آنجا مورد بازبینی قرار گرفت تا اینکه تصویر دو پسر جوان به نام‌های «رضا» و دوستش به دست آمد. از آنجا که این دو نفر آخرین افرادی بودند که با مقتول تماس داشتند روز دوشنبه هر دو بازداشت شده وپس ازاعتراف به قتل برای ادامه تحقیقات وبازجویی به دادسرای جنایی انتقال یافتند.

خیاطی که عاشق خوانندگی بود
یکی از برادران «رضا» -متهم اصلی پرونده-که در دادسرا حاضربود درحالی که هنوز ارتکاب قتل ازسوی برادر کوچکترش را باور نداشت به خبرنگارما گفت: «رضا، خیاط بود و گاهی هم می‌خواند. هنوز در شوک هستیم. نمی‌دانیم چطور او دست به قتل زده است. باورم نمی‌شود که سه ماه اسلحه در خانه داشتیم.»

چند متر آن طرف‌تر از برادران قاتل، خانواده پوریا روی صندلی نشسته‌اند.آنها دوشنبه شب از دستگیری عامل قتل خبردار شده و به دادسرا آمده بودند. پدر پوریا به خبرنگار جنایی «ایران» گفت: «پسرم گرافیک خوانده بود و با من در تراشکاری کار می‌کرد اما از بچگی علاقه به موسیقی داشت و ۵ سالی بود که به طور رسمی صدابرداری می‌کرد. یکی از کارهایش در مورد آتش‌نشان‌های پلاسکو بود که از تلویزیون هم پخش شد.

گاهی هم خودش می‌خواند. او سه ماه قبل با دو کارآموز در خیابان بهاران دفتری اجاره کرد و قصد داشت لباس فروشی بزند. حتی صبح روز حادثه هم به بازار رفته و جنس خریده بود. قرار بود ناهار به خانه بیاید اما بعد از تماس قاتل به دفتر رفت. ساعت ۴ و نیم دوستش جسد او را داخل استودیو پیدا کرده بود و به ما خبر داد. پسرم بیگناه کشته شد. او برنامه‌های زیادی برای زندگی‌اش داشت و می‌خواهیم قاتلش قصاص شود.»

سرقت به خاطر بدهی ۵۰ میلیونی
«رضا» ۱۸ سال بیشتر ندارد و هنوز از اینکه چگونه دستگیر شده بشدت متعجب است. تا سوم راهنمایی درس خوانده و از دوسال قبل خوانندگی را شروع کرده است. اما هنوز آلبومی بیرون نداده و تنها چند آهنگ خوانده که همه آنها در استودیوی مقتول ضبط شده است.اودرگفت‌و‌گو با خبرنگارما درباره جزئیات جنایت توضیحاتی داد.

چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟قصد کشتن کسی را نداشتم. پول لازم داشتم و با دوستم تصمیم به سرقت گرفتیم. برای این کار تنها کسی که به ذهنمان رسید پوریا بود. البته نقشه سرقت را می‌خواستیم روز قبل- چهارشنبه ۸ شهریور- اجرا کنیم. اما پوریا کار داشت و می‌خواست برود و ما مجبور شدیم که آنجا را بدون اجرای نقشه‌مان ترک کنیم. فردای آن روز حدود ساعت ۲ و نیم به دفتر رفتیم.

من داخل اتاق شدم تا وسایل را سرقت کنم و دوستم در سالن دفتر به بهانه نوشتن قرارداد ایستاد تا پوریا را مشغول کند که ناگهان او متوجه قصد ما شد. قرار بود اگر متوجه شد با تهدید چاقواو را بترسانیم اما آنقدر شوکه شده بودم که ناخودآگاه دست به اسلحه بردم و شلیک کردم. البته به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که پوریا روی زمین بیفتد و اصلاً تصورش را هم نمی‌کردم بتوانم ۶ تیر شلیک کنم. بعد از آن هم میکروفن و کارت عابر بانک‌اش را سرقت کردیم.

اسلحه را از کجا آورده بودی؟سه ماه قبل از یکی از شهرهای مرزی به مبلغ ۱۰ میلیون تومان خریده بودم. من عاشق اسلحه هستم.

خواننده‌ای؟قرار بود خواننده شوم. من خیاطم و از دو سال قبل تصمیم به خوانندگی گرفتم. ۴ آهنگم در استودیو‌های پوریا ضبط شد و قرار بود وقتی به ۱۰ آهنگ رسید آلبوم شود. برای هر آهنگ حدود دو میلیون تومان به پوریا می‌دادم.

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟راستش با خودم گفتم اگر قرار باشد دستگیر شوم همان سه روز اول پس ازقتل است. اما وقتی دیدم که خبری از پلیس نشد با خودم گفتم هرگز دستگیر نمی‌شوم. اما دیروز صبح که برای خرید به سوپرمارکت سر کوچه‌مان رفته بودم اسمم را صدا زدند و گفتند سوار ماشین شو و تازه آن موقع بود که فهمیدم به اتهام قتل بازداشت شده‌ام.
یک خواننده زیرزمینی با نام و فامیل تو هم هست، درسته؟بله، ولی من «رپ» خوان هستم و او «پاپ» می‌خواند. قرار بود وقتی کارم گرفت اسمم را رضا تک رد کنم که متأسفانه نشد.

نمی‌دانستم دوستم مسلح است
متهم دوم پرونده نیز گفت: رضا بچه محلمان بود، او به من گفت که مشکل مالی دارد و پیشنهاد سرقت را داد. روز حادثه نمی‌دانستم که او مسلح است. از روز حادثه یک لحظه آرامش نداشتم و صحنه قتل یک لحظه هم از مقابل چشم هایم دور نمی‌شود. پشیمان هستم و ای کاش آن روز با رضا نرفته بودم.


منبع: فرادید