۱۲ مجروح در تصادف اتوبوس با تریلی (+ عکس)

تصادف اتوبوس با تریلی در بزرگراه فتح منجر به زخمی شدن ۱۲ سرنشین اتوبوس شد.

به گزارش تسنیم؛ ساعت ۲۳:۴۵ شب گذشته حادثه تصادف در بزرگراه فتح به سامانه ۱۲۵ اعلام شد که بلافاصله با هماهنگی ستاد فرماندهی آتش‌نشانی تهران، آتش‌نشانان ایستگاههای ۵۹ و ۴۵ و همچنین دو تیم امدادی نجات هفت و هشت این سازمان به محل حادثه اعزام شدند.

عباس سرافرازی؛ افسر آماده منطقه چهار عملیات آتش‌نشانی درباره جزئیات این حادثه اظهار کرد: در این حادثه یک دستگاه اتوبوس سرویس کارکنان یک شرکت خودروسازی با ۱۲ سرنشین که همگی مرد بودند به شدت با کامیون تریلی ویژه حمل خودرو برخورد کرد که بر اثر این تصادف تمامی ۱۲ سرنشین اتوبوس زخمی شدند.

وی ادامه داد: آتش‌نشانان بلافاصله با رعایت کامل نکات ایمنی و ایمن‌سازی محل و قطع برق اتوبوس، به یاری یکی از مصدومان که در داخل اتوبوس محبوس شده بود، شتافتند.

سرافرازی تصریح کرد: نیروهای عملیات بی‌درنگ با استفاده از تجهیزات نجات این مصدوم را از داخل خودرو اتوبوس نجات داده و وی را به همراه سایر سرنشینان مجروح تحویل عوامل اورژانس دادند.

بنابر اعلام پایگاه خبری ۱۲۵؛ علت بروز این حادثه رانندگی هم‌اکنون از سوی پلیس راهور در دست بررسی است.


منبع: عصرایران

ازدواج مرد قاتل بعد از آزادی با وثیقه

مرد جوانی که در حمایت از برادرش آدم کشت و به دلیل عدم پیگیری اولیای‌ دم با رأی دادگاه آزاد شده و ازدواج کرده‌ بود، به قضات گفت به‌خاطر زندگی جدیدش و فرزندانش به او کمک کنند.

 ازدواج مرد قاتل بعد از آزادی با وثیقه

مرد جوانی که در حمایت از برادرش آدم کشت و به دلیل عدم پیگیری اولیای‌ دم با رأی دادگاه آزاد شده و ازدواج کرده‌ بود، به قضات گفت به‌خاطر زندگی جدیدش و فرزندانش به او کمک کنند.

پاییز سال ٨٩ خبر یک نزاع دسته‌جمعی در پارک جمشیدیه به مأموران داده شد. مأموران پس از حضور در محل متوجه شدند در این درگیری خونین پسر ٢٠ساله‌ای به نام کیانوش زخمی و به بیمارستان منتقل شده است، آنها همچنین متوجه شدند درگیری دسته‌جمعی در یکی از رستوران‌های پارک، بین دو گروه از جوانان رخ داده بود.

تلاش برای پیداکردن ردی از عاملان درگیری آغاز شده بود که از بیمارستان خبر رسید کیانوش به دلیل شدت خون‌ریزی جان خودش را از دست داده است. در ادامه تحقیقات مأموران هشت نفر از شرکت‌‌کنندگان در این درگیری را بازداشت کردند که همگی فرشاد ١٩ساله‌ را به‌عنوان عامل قتل معرفی کردند.

به‌این‌ترتیب با شکایت اولیای‌ دم و تکمیل پرونده، کیفرخواست علیه فرشاد صادر شد و دو پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه ٧۴ وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در این جلسه اولیای‌ دم درخواست قصاص متهم را کردند و در نهایت فرشاد پس از ارائه دفاعیات به قصاص محکوم شد.

دیگر شرکت‌کنندگان در این درگیری نیز به‌خاطر شرکت در نزاع منجر به قتل به زندان محکوم شدند و حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد اما اولیای ‌دم کیانوش پیگیر پرونده نشدند و فرشاد بلاتکلیف در زندان مانده بود تا اینکه با توجه به ماده ۴٢٩ قانون مجازات اسلامی تقاضای تعیین تکلیف را مطرح کرد که با بررسی پرونده قضات او را با قید وثیقه آزاد کردند.

فرشاد که بیرون از زندان به سر می‌برد، توانست با پرداخت دیه رضایت اولیا‌ی ‌دم را جلب کند و به‌این‌ترتیب پرونده بار دیگر برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت. در این جلسه فرشاد که آزاد است، در جایگاه ویژه قرار گرفت و با شرح جزئیات درگیری گفت: همراه برادر بزرگم و چند نفر از دوستان‌مان برای تفریح به پارک جمشیدیه رفته بودیم؛ هنگام برگشتن برای خوردن شام وارد یکی از رستوران‌‌های آنجا شدیم و روی یکی از میز‌‌ها نشستیم که ناگهان کیانوش و دوستانش با شمشیر و چوب به طرف ما حمله کردند؛ نمی‌دانستم آنها به چه علت به ما حمله کردند.

درحالی‌که ترسیده بودم سعی کردم از آنها فاصله بگیرم که دیدم کیانوش با برادرم درگیر شد. برادرم مدتی قبل از آن درگیری قلبش را عمل کرده و مدت کمی بود که از بیمارستان مرخص شده بود. ترسیدم که بلایی سرش بیاید؛ برای نجات برادرم وارد دعوا شدم؛ در همین حین کیانوش به طرف من و برادرم حمله کرد.

برای دفاع از خودم و برادرم چاقو را برداشتم و یک ضربه به کیانوش زدم اما قصد کشتنش را نداشتم. او ادامه داد: آن زمان سن کمی داشتم و بچگی کردم؛ هنگامی که با قید وثیقه از زندان آزاد شدم، سعی کردم رضایت خانواده کیانوش را جلب کنم که در نهایت موفق به این کار شدم.

در این مدت من با دختر موردعلاقه‌ام ازدواج کردم و سروسامان گرفتم، حالا یک فرزند سه‌ساله دارم و تا چند ماه دیگر فرزند دومم متولد می‌شود. به همین خاطر از قضات دادگاه می‌خواهم با توجه به اینکه خانواده مقتول من را بخشیده‌اند، به‌خاطر همسر و فرزندانم در مجازاتم تخفیف قائل شوند. با پایان گفته‌های متهم، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و در نهایت حکم آزادی فرشاد را صادر کردند.

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

آتش‌سوزی بیمارستان در خیابان ۱۵ خرداد تهران

خالدی از آتش‌سوزی در بیمارستانی در خیابان ۱۵ خرداد خبر داد.

مجتبی خالدی (سخنگوی اورژانس کشور) در گفتگو با ایلنا، از آتش‌سوزی بیمارستان خیریه سیدالشهدا در خیابان ۱۵ خرداد؛ رو به رو متروی ۱۵ خرداد؛ خبر داد و گفت: این حادثه در ساعت ۱۲:۴۶ دقیقه امروز رخ داده است.

وی از اعزام ۸ دستگاه آمبولانس و ۲ دستگاه اتوبوس آمبولانس به محل خبر داد و گفت: در حال حاضر امدادگران در حال تخلیه طبقه سوم بیمارستان هستند.


منبع: عصرایران

برای درمان سرطان فرزندم اخاذی کردم

اخاذی و زورگیری برای جبران هزینه‌های درمان سرطان. این ادعای تبهکاری بود که روز گذشته به اتهام چندین فقره اخاذی، زورگیری و سرقت در شعبه یک بازپرسی دادسرای ناحیه ٣۴ تهران تحت ‌بازجویی قرار گرفت.

برای درمان سرطان فرزندم اخاذی کردم

اخاذی و زورگیری برای جبران هزینه‌های درمان سرطان. این ادعای تبهکاری بود که روز گذشته به اتهام چندین فقره اخاذی، زورگیری و سرقت در شعبه یک بازپرسی دادسرای ناحیه ٣۴ تهران تحت ‌بازجویی قرار گرفت.

او همان مجرمی است که دستگیری او و همدستش در خیابان جمهوری به دلیل فرار، گروگانگیری و تیراندازی پلیس سروصدای زیادی به پا کرد. این متهم در نخستین جلسه بازپرسی در برابر قاصی نصرتی قرار گرفت و ضمن اقرار به بیش از ٧٠ فقره زورگیری و اخاذی از معتادان و موادفروشان تحت عنوان پلیس امنیت، جزییاتی از یک‌سال فعالیت مجرمانه خود و همدستش را فاش کرد.

تعقیب و گریز خیابانی برای دستگیری ٢ مامور قلابی

سه‌شنبه ظهر بود که پلیس به دو سرنشین یک پژو۴٠۵ در خیابان جمهوری تهران مشکوک شد. ماموران با دیدن پلاک دستکاری‌شده این خودرو به راننده آن دستور ایست دادند، اما راننده وقتی متوجه فرمان پلیس شد، اقدام به فرار کرد.

عملیات تعقیب و گریز آغاز شد. در شلوغی و ازدحام آن ساعت خیابان جمهوری فرار با خودرو کار آسانی نبود. با استعلام پلیس مشخص شد که این خودرو دارای سابقه سرقت به شیوه زورگیری است. ماموران برای متوقف کردن خودرو و دستگیری دو سرنشین آن مجبور به تیراندازی شدند.

چند تیر هوایی شلیک شد، اما سرنشینان خودرو بی‌توجه به اخطارهای پی ‌درپی و شلیک هوایی همچنان به دنبال راهی برای فرار از دست ماموران بودند. درنهایت چند تیر به خودروی مظنون فراری برخورد کرد و خودروی آنها از حرکت ایستاد، اما دو سرنشین آن به سرعت از خودرو خارج شدند و برای فرار از دست ماموران به میان مردم و رهگذران رفتند. 

ماموران هم به سرعت آنها را دنبال می‌کردند. ناگهان رامین از پیاده‌رو خارج شد و در خیابان جلوی یکی از خودروهای عبوری را گرفت. او با چاقویی که به همراه داشت، سوار یک تاکسی شد و با تهدید او قصد فرار از دست ماموران را داشت، اما پلیس که جان راننده تاکسی را در خطر می‌دید، دوباره به سمت رامین تیراندازی کرد.

چند تیر شلیک شد تا این‌که درنهایت متهم فراری از ناحیه قوزک پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پلیس او را دستگیر کرد. حامد دیگر تبهکار فراری هم در همان خیابان درحالی‌ که سعی داشت با پراید عبوری یکی از شهروندان از محل حادثه فرار کند،

اما راننده پراید با این مرد ۴٠ساله درگیر شد و درنهایت پلیس موفق شد او را هم دستگیر کند. بدین ترتیب رامین برای درمان به بیمارستان منتقل شد و همدستش حامد برای تحقیقات به اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شد.

این عملیات تعقیب‌وگریز به دلیل تیراندازی‌های پلیس و حمل سلاح سرد از سوی یکی از متهمان باعث شد که به سرعت اخباری درخصوص سرقت مسلحانه در فضای مجازی و برخی رسانه‌ها منتشر شود، اما مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ با رد هرگونه سرقت مسلحانه در منطقه خیابان جمهوری و خیابان‌های اطراف علت این حادثه را دستگیری دو زورگیر اعلام کرد.

بیش از ٧٠ زورگیری با لباس مامور امنیت اخلاقی

صبح دیروز حامد به شعبه یکم دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و در برابر بازپرس نصرتی قرار گرفت. او به بیش از ٧٠ مورد سرقت، زورگیری و اخاذی تحت عنوان مامور پلیس امنیت اعتراف کرد و دلیل ارتکاب به این جرایم را تهیه پول برای درمان سرطان اعضای خانواده خود و همدستش عنوان کرد.

در این جلسه بازپرسی راننده تاکسی هم که از سوی یکی از متهمان برای دقایقی به گروگان گرفته شده بود، حاضر شد و ضمن شکایت از متهم در تشریح بخشی از ماجرای تعقیب و گریز و گروگان گرفته‌شدنش از سوی رامین به بازپرس پرونده گفت: «قبل از ظهر سه‌شنبه بود که برای گاززدن به ایستگاه گاز سه آذری رفتم، اما آن‌جا تعطیل بود؛ من هم به سمت میدان بهمن رفتم، بعد از زدن گاز در خیابان بودم که ناگهان مردی برافروخته و نگران را در مقابل خودم دیدم. 

او جلوی خودروام را گرفت و سوار شد. او با خودش چاقوی بزرگی به همراه داشت. او با تهدید چاقو از من خواست به سرعت از آن دور شوم. در همان موقع دیدم که همدستش هم سوار خودروی پرایدی شد و از راننده خواست تا حرکت کند. رامین از من می‌خواست که فرار کنم و ماموران هم پی‌درپی دستور ایست می‌دادند. من هم از ترس جانم حرکت کردم. تیراندازی شروع شد و او از ناحیه پا مجروح شد.» 

با پایان نخستین جلسه بازپرسی تحقیقات به دستور قاضی نصرتی برای شناسایی مالباختگان و سایر جرایم احتمالی دو متهم دستگیرشده از سوی کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت ادامه دارد.

باجگیری از معتادان و افغانی‌های غیرمجاز

سرقت، جعل عنوان و زورگیری اتهاماتی بوده که تاکنون حامد به جرم آنها دوبار به زندان افتاده است. او این‌بار هم بیش از ٧٠ مورد اخاذی و زورگیری با جعل عنوان مامور امنیت اخلاقی در پرونده‌اش دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگو با این متهم سابقه‌دار است:

 چند وقت است که اقدام به زورگیری و سرقت می‌کنی؟

از‌ سال گذشته بود که با رامین آشنا شدم. بعد از آن هم شروع به اخاذی کردیم.

با همدستت کجا آشنا شدی؟

سال گذشته بود که کنار خیابان منتظر خودرو بود. رامین جلوی پایم ترمز کرد و من هم سوار شدم. در مسیر سرصحبت باز شد. من از مشکلات و گرفتاری‌های زندگی‌ام به او گفتم. او هم مثل این‌که دل پری داشت، شروع به درددل کرد. وقتی من به او گفتم که فرزندم به سرطان مبتلا شده، او هم از ابتلای زنش به این بیماری و هزینه‌های کمرشکن آن به من گفت. همان‌جا بود که با هم دوست شدیم. درد مشترک من و رامین، ما را به فکر سرقت و باجگیری از معتادان برد.

چطور این کار را انجام می‌دادی؟

در خیابان‌ها می‌چرخیدیم تا سوژه را پیدا کنیم. افراد معتاد یا خرده‌فروش‌های مواد بهترین کیس‌های ما بودند. به طرف آنها می‌رفتیم و خودمان را ماموران پلیس امنیت معرفی می‌کردیم. به افغانی‌ها هم گیر می‌دادیم و ورود غیرقانونی آنها را بهانه می‌کردیم. 

موادفروش‌ها یا معتادان را می‌گشتیم، اگر جنس داشتند، از آنها پول می‌گرفتیم. آنها برای این‌که دستگیر نشوند، هرکاری می‌کردند، ما هم از آنها پول می‌گرفتیم. برای افغانی‌ها هم از همین شگرد استفاده می‌کردیم.

در این مدت یک‌سال کسی به شما شک نکرد، از آنها اخاذی می‌کردید، کارت یا مدرک شناسایی از شما نمی‌خواستند؟

بیشتر مواقع کار به این‌جا نمی‌رسید. به‌خصوص معتادها یا خرده‌فروش‌های مواد همین که بیسیم ما را می‌دیدند، رنگ صورتشان می‌پرید. به قدری دستپاچه می‌شدند که دیگر از ما کارت شناسایی نمی‌خواستند و البته ما برای خودمان کارت هم درست کرده بودیم.

بیسیم از کجا تهیه کرده بودید؟

بیسیم پلیس نبود. از همین بیسیم‌های برد کوتاه که در مغازه‌ها می‌فروشند. چند تا گاز اشک‌آور خالی هم داشتیم. البته هیچ‌وقت موردی پیش نیامد که از آن استفاده کنیم. البته خالی بود، اگر کار به آن‌جا می‌کشید، دستمان‌رو می‌شد.

چندبار این کار را انجام دادی؟

من و رامین با هم بیش از ٧٠بار در یک‌سال گذشته از معتادان و افغانی‌ها اخاذی کردیم.

خودرویی که با آن دستگیر شدید، سرقتی بود؟

بله چندوقت پیش آن را از سه‌راه آذری دزدیدیم. من همراه رامین به‌عنوان مسافر سوار خودرو شدیم و بعد به او گفتیم که مامور هستیم. کارتمان را به او نشان دادیم. به بهانه بازرسی خودرو کنار خیابان متوقف کردیم.

او از خودرو پیدا شد تا درِ صندوق‌عقب را باز کند و ما هم خودروی او را به سرقت بردیم. البته برای این‌که گیر نکنیم، پلاک آن را عوض کردم. به ‌خاطر همین پلاک دستکاری‌شده هم به ما شک کردند و دستگیر شدیم.

پیش از این سابقه سرقت و دستگیری داری؟

دوبار دستگیر شدم و به زندان افتادم. نخستین‌بار ‌سال ٨٣ بود که به اتهام سرقت بازداشت شدم و به ١۵‌سال حبس محکوم شدم. ۵سالی که از حبسم گذشت، با سند آزاد شدم. یکبار هم‌ سال ٩١ به اتهام اخاذی بازداشت شدم و دوسالی حبس کشیدم و مجددا آزاد شدم.

اما باز هم به سمت سرقت و خلاف رفتی؟

همانطورکه گفتم، من بچه‌ام سرطان دارد. درمان این بیماری هم کلی هزینه دارد. از کجا باید این پول را تهیه کنم. به این انجمن‌های حمایت از بیماران سرطانی هم مراجعه کردم اما فایده‌ای نداشت. رامین هم مشکل من را دارد، همسرش همین مریضی را دارد. درمان این درد پول می‌خواهد.


منبع: فرادید

جزئیات قتل دلخراش اهورای ٢ساله

تحقیقات مأموران از مرد جوانی که متهم است کودکی دوساله را در شهر رشت مورد آزار و اذیت قرار داده و به قتل رسانده ‌است، در حالی ادامه دارد که پزشکی قانونی آثار سوختگی‌های زیادی را روی بدن بچه تشخیص داده‌ است.

جزئیات قتل دلخراش اهورای ٢ساله

تحقیقات مأموران از مرد جوانی که متهم است کودکی دوساله را در شهر رشت مورد آزار و اذیت قرار داده و به قتل رسانده ‌است، در حالی ادامه دارد که پزشکی قانونی آثار سوختگی‌های زیادی را روی بدن بچه تشخیص داده‌ است. 

روز دوشنبه مأموران پلیس با اعلام گزارش پرستاران بیمارستانی در جریان مرگ کودک دوساله‌ای قرار گرفتند که به وسیله ناپدری‌اش به بیمارستان برده شده‌ بود. وقتی مأموران به محل رسیدند، متوجه شدند این کودک دوساله اهورا نام دارد و مردی جوان که مدعی است نامزد مادر اهوراست، پسربچه را به بیمارستان برده ‌است.

او ابتدا مدعی شد که کودک زمین خورده و حالش بد شده‌ است و ادعا کرد موضوع را به همسایه‌ها هم گفته‌ است. گفته‌های این مرد مورد تأیید چند همسایه قرار گرفت و آنها گفتند مرد جوان درحالی‌که فریاد می‌زد و از آنها درخواست کمک می‌کرد، به خیابان آمده و درخواست کرده کسی بچه را به بیمارستان ببرد. 

اما این تنها گفته همسایه‌ها نبود؛ آنها تأیید کردند قبلا هم صدای گریه‌های طولانی‌مدت بچه را شنیده‌اند؛ این در حالی بود که پزشکان نیز اعلام کردند شکستگی‌های روی سر کودک بسیار سنگین و عمیق است؛ ضمن اینکه آثار جراحات دیگر نیز روی بدن این کودک وجود داشت. در نهایت مأموران ناپدری این کودک را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. 

هرچند او در ابتدا سعی داشت مقاومت کند اما زمانی که با شواهد مأموران مواجه شد، اعتراف کرد کودک را مورد ضرب‌وجرح قرار داده و همین امر هم باعث شده جانش را از دست بدهد.  مرگ دلخراش اهورا واکنش‌های زیادی را بین مردم رشت و در فضای مجازی داشت و مردم خواستار اقدام جدی مسئولان برای جلوگیری از آزار کودکان شدند و تشییع پیکر اهورای دوساله و مویه‌های پدر جوانش افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار داد و گزارش‌های رسیده از رشت حاکی از آن است که مردم به دلیل این حادثه به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌اند.

روز گذشته دادستان رشت جزئیات بیشتری را از قتل غم‌انگیز این کودک اعلام کرد و گفت: پزشکی قانونی تجاوز به اهورای دوساله را از سوی ناپدری‌اش تأیید نکرد و علت مرگ را ضربه مغزی اعلام کرد.  دادستان رشت در پاسخ به این سؤال که آیا این کودک مورد آزار و اذیت جنسی هم قرار گرفته‌ است، گفت: پزشکی قانونی آزار اهورای دوساله به وسیله قاتل را تأیید نکرد.  

حجت‌الاسلام علی مصطفوی‌نیا ادامه داد: چند روز پیش گزارشی را دریافت کردیم مبنی بر قتل کودک دوساله در بیمارستان، ماجرا از این قرار بود که ناپدری این کودک سر اهورا را چند بار به دیوار کوبیده و بعد از این کار به داخل کوچه رفته و از مردم کمک خواسته است. بعد از انتقال کودک به وسیله همسایگان به بیمارستان، متأسفانه تلاش پزشکان به سرانجام نرسید و اهورای دوساله فوت کرد.

دادستان رشت ادامه داد: مأموران بعد از بررسی‌ها به ناپدری این کودک مظنون شدند و وی را دستگیر کردند. این مرد جوان که در مقابل شواهد مقاومت می‌کرد، در آخر مدعی شد که شیطان به جلدم آمد و یک لحظه از خود بی‌خود شدم و اصلا من مشکل روحی و روانی ندارم اما نمی‌دانم چرا یک لحظه به ذهنم رسید که باید اهورا را به قتل برسانم.

دادستان رشت افزود: در فضای مجازی خبر‌هایی مبنی بر تجاوز ناپدری منتشر شده است که پزشکی قانونی این را تأیید نمی‌کند و علت اصلی مرگ را خون‌ریزی مغزی اعلام کرده است.  متأسفانه پزشکی قانونی آثار سوختگی تازه روی انگشتان دست و پای این کودک دوساله را گزارش کرده است. متهم تفهیم اتهام شده و حال در بازداشت موقت به‌سر می‌برد. 

در تحقیقات نخست مشخص شده است که قاتل مشکل روحی نداشته و در زمان ارتکاب قتل مواد مخدر مصرف نکرده است.  این در حالی است که کادر پزشکی بیمارستان، بهزیستی شهرستان رشت و پدر اهورا پیش از این تجاوز به این کودک را تأیید کرده بودند. 

متهم روز گذشته به خبرنگار سیمای گیلان گفت: روز حادثه مادر اهورا به خانه آمد و سریع ناهار آماده کرد. از من پرسید به بچه غذا بدهم و بروم یا تو می‌دهی که گفتم می‌دهم و بعد او ناهارش را خورد و سر کار رفت. 

بعد من سراغ بچه رفتم، دیدم در اتاق دراز کشیده به پس سرش زدم. سرش به دیوار برخورد کرد و یک‌بار دیگر به پسِ سرش زدم که دوباره سرش به دیوار برخورد کرد.  متهم درباره اینکه چرا بدن بچه را سوزانده است، گفت: می‌خواستم او را تنبیه کنم و بترسانم.

قصدم آزاردادنش نبود؛ زمانی که دستش را سوزاندم، مادرش هم در خانه بود.  او درباره اینکه چه چیز باعث شد چنین رفتاری با اهورا بکند، گفت: من خودم یک دختر دارم که دو ماه از اهورا بزرگ‌تر است. دخترم را به خانه می‌آوردم و با اهورا بازی می‌کرد. من فقط قصد ترساندن اهورا را داشتم و نمی‌خواستم‌ او را بکشم.  متهم درباره نحوه آشنایی با مادر اهورا گفت: ما در اینستا‌گرام با هم آشنا شدیم و دو ماه قبل هم ازدواج کردیم.


منبع: فرادید

۱۲ مصدوم در سانحه واژگونی وانت در بندرعباس

معاون عملیات اورژانس کشور لز مصدومیت ۱۲ نفر در حادثه واژگونی یک دستگاه وانت خبر داد.

حسن نوری در گفتگو با ایلنا؛ درباره حادثه واژگونی یک دستگاه وانت گفت: یک دستگاه وانت در ساعت ۵:۳۸ دقیقه بامداد در محور میناب بندرعباس روستای چاه اسماعیل واژگون شده است.

او با بیان اینکه ۲ دستگاه آمبولانس به این حادثه اعزام شده‌اند، گفت: در این حادثه ۱۲ نفر مصدوم که ۶ نفر در محل درمان و ۶ مصدوم دیگر به بیمارستان حضرت ابولفضل(ع) میناب منتقل شدند.

۱۲ مصدوم در سانحه واژگونی وانت در بندرعباس


منبع: عصرایران

بخشش قاتل نوزاد ۲ ماهه

ایران نوشت: چندی قبل مسئولان یکی از مراکز درمانی جنوب شهر در تماس با پلیس از مرگ مشکوک نوزادی خبر دادند. با حضور بازپرس کشیک قتل در محل، تحقیقات آغاز شد و با انتقال جسد کودک به پزشکی قانونی، علت مرگ مصرف متادون اعلام شد.

با روشن شدن این نظریه، بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور بازداشت مادر کودک را صادر کرد. از آنجا که این زن محل زندگی‌اش را تغییر داده و هیچ‌کس نشانی از او نداشت، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران وارد عمل شده و پس از تحقیقات تخصصی محل زندگی این زن شناسایی شد و او را دستگیر کردند. 

متهم که معتاد به شیشه بود وقتی در برابر بازپرس جنایی ایستاد، برخلاف آنچه به بیمارستان گفته بود، ادعای جدیدی درباره مرگ فرزندش مطرح کرد و گفت: «مدت‌ها قبل به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شدم. بعد از آن برای تهیه هزینه مواد مخدر و خرج زندگی‌ام در خانه‌ها کار می‌کردم. هر جا می‌رفتم، بچه را هم با خودم می‌بردم و چون نوزاد بود بیشتر مواقع می‌خوابید و من به کارهایم می‌رسیدم. روز حادثه هم چون شیشه کشیده بودم حال خوبی نداشتم و تصمیم گرفتم کمی استراحت کنم. در خواب و بیداری بودم که مهیار، پسر صاحبخانه‌ای که درآنجا کار می‌کردم را دیدم که بالای سرم ایستاده است.او داخل آب قند بچه‌ام، متادون ریخت و با زور به او خوراند. او بچه‌ام را کشت و من که در خماری مواد بودم نتوانستم هیچ حرکتی کنم. حالم که کمی بهتر شد، بچه را به بیمارستان بردم که به من گفتند او مرده است.»

با اظهارات این زن «شیشه»‌ای تحقیقات برای دستگیری «مهیار» بدون هیچ سرنخی آغاز شد. همزمان با آغاز تحقیقات درباره صحت اظهارات مادر این کودک، همسرسابق او به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران رفت و قاتل فرزندش را بخشید. او گفت قاتل فرزندم چه همسرم باشد چه شخص دیگری از قصاص گذشت می‌کنم.»


منبع: عصرایران

زلزله ۴٫۳ ریشتری در آذربایجان شرقی

زلزله ۴.۳ ریشتری حوالی شربیان آذربایجان شرقی را لرزاند.

به گزارش میزان،زلزله ۴.۳ ریشتری حوالی شربیان آذربایجان شرقی را لرزاند.

گزارش مقدماتی زمین‌لرزه به شرح زیر است:

بزرگی: ۴.۳
محل وقوع: استان آذربایجان شرقی – حوالی شربیان
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: ۱۳۹۶/۰۷/۲۶، ۲۱:۰۵:۳۵
طول جغرافیایی: ۴۷.۱
عرض جغرافیایی: ۳۷.۸۸
عمق زمین‌لرزه: ۱۲ کیلومتر

نزدیک‌ترین شهرها:
۰ کیلومتری شربیان (آذربایجان شرقی)
۸ کیلومتری دوزدوزان (آذربایجان شرقی)
۲۲ کیلومتری تیکمه داش (آذربایجان شرقی)

نزدیکترین مراکز استان:
۷۴ کیلومتری تبریز
۱۱۲ کیلومتری اردبیل


منبع: عصرایران

برخورد خودرو با مردم در اوکراین/ ۵ کشته و ۶ زخمی (+عکس)

اقدام یک راننده اوکراینی در شهر خارکف با بی توجهی به چراغ قرمز موجب کشته شده عابران شد که شمار آنان پنج نفر اعلام شده است.

به گزارش ایرنا، خبرگزاری اسپوتنیک شامگاه چهارشنبه نوشت: ورود خودرو بین جمعیت ساعت حدود ۲۱ رخ داد و احتمال می رود شمار کشته شدگان بیش از رقم اعلام شده باشد.

بنا به این گزارش، گفته شده راننده خودرو که یک زن بوده و دستگیر شده است، چراغ قرمز را رد کرده و درون جمعیت رفته است.

اعلام شده که مجازات این جرم ممکن است ۱۰ سال محکومیت به تحمل زندان باشد.

ماموران پلیس خارکف و نیروی تجسس برای بررسی دقیق واقعه و آگاهی از علت این رویداد در محل حاضر شده اند و منطقه را تحت کنترل گرفته اند.

برخورد خودرو با مردم در اوکراین/ 5 کشته و 6 زخمی

برخورد خودرو با مردم در اوکراین/ 5 کشته و 6 زخمی (+عکس)


منبع: عصرایران

زلزله ۵٫۲ ریشتری در استان کرمان

زمین لرزه ای به بزرگی ۵٫۲ درجه در مقیاس امواج درونی زمین(ریشتر) عصر چهارشنبه شهرستان انار در شمال استان کرمان را لرزاند.

به گزارش ایرنا، شبکه لرزه نگاری وابسته به موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران گزارش داد، زمین لرزه شهرستان انار ساعت ۱۸ و هفت دقیقه و ۱۷ ثانیه امروز در عمق ۱۰ کیلومتری زمین به وقوع پیوسته است.

کانون این زلزله در موقعیت ۳۱٫۱۹۲ عرض شمالی و ۵۴٫۹۲۳ طول شرقی ثبت شده است.

هنوز از خسارات احتمالی این زمین لرزه گزارشی مخابره نشده است.


منبع: عصرایران

تیراندازی در مریلند آمریکا/ ۳ کشته و ۲ زخمی

خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد: فردی مسلح روز چهارشنبه در شهر اجوود در ایالت مریلند آمریکا تیراندازی کرد که بر اثر آن سه نفر کشته و دو تن زخمی شدند.

به گزارش ایرنا، فرد مهاجم که ۳۷ سال سن دارد با اسحله کمری شروع به تیراندازی کرد و سپس از صحنه حادثه گریخت. پلیس در جستجوی فرد تیرانداز است و گفته می شود وی، مسلح و خطرناک است. هنوز انگیزه فرد مهاجم از تیراندازی مشخص نشده است.

حال افراد زخمی شده در حادثه تیراندازی امروز (چهارشنبه) وخیم گزارش شده است. پلیس فدرال آمریکا (اف بی آی) به مقام های محلی برای پیدا کردن فرد مهاجم کمک می کند.

ماموران تحقیق و تفحص، در حال حاضر علت تیراندازی را منازعه کاری دانسته و تروریستی بودن آن را تائید نکرده اند. مدارس اطراف محل حادثه، در اقدامی پیشگیرانه تعطیل شده اند.


منبع: عصرایران

با خانواده‌ستایش، ۲روز پیش از اعدام‌قاتل

روایت از خانه‌ای است که هیچ ردی از ستایش در آن نیست؛ نه عکسی، نه ردی از خاطره‌ای، نه چیز دیگری؛ خانه‌ای که بعد از اتفاقی که برای ستایش افتاد، خالی و جابه‌جا شد؛ اما در خیرآباد ماندند.

به گزارش خبرآنلاین، «فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی» حکایت صفیه است؛ حکایت همسرش. حکایت نفیسه، منیراحمد، رحیمه، «ستایش» و الیاس. حکایت فراموشی خانواده‌ای که باز مانده بعد از تمام شدن دخترش؛ ستایش قریشی. اصلا مسئله‌ی بودن یا نبودن قریشی‌ها، گوش دادن به قصه دل است. به قصه دل هیچ‌کدامشان اما کسی گوش نکرده است مگر با قبول فرضیه فردا چو قصه فراموش کردنش.

قصه‌ای که شاید حوالی تابستان ۹۵ فراموش شده است؛ «یک سال و ۶ ماه من پیدا بودم و این در باز بود به امید اینکه یکی بیاد و بگه حالت چطوره؟ ولی آدم‌ها پیدا نبودن.» صفیه، مادر ستایش اما مانده است. مادری که در لحظه‌های آمدن و رفتن ماندگار شده است. انگار چیزی در روز و شب‌هایش پخش شده که نت دارد، موسیقی دارد، در هوا تاب بازی می‌کند، سر می‌خورد و از راه پوست جذب می‌شود. «ستایش رفت و دیگه نیومد؛ غمش موند برای ما ۵ تا و قرص‌هایی که از پس درد ما برنمیان.»

صفیه، نماد قدرت است. آدم رفتن‌ها را نگاه کردن. آدم به خداحافظی‌ها پاسخ گفتن. «تا روز دادگاه فکر می‌کردم ستایش تو دعوا سرش خورده به جایی و مرده؛ واقعیت رو به من نگفته بودن. روز دادگاه همه چی رو فهمیدم. از اون موقع بود که دیگه نتونستم بخوابم؛ یک ساله که سر به بالشت نذاشتم.»

صفیه مثال آه کشیده و بغض نترکیده است؛ جان است جواب تمام درددل‌هایش. «اعدام امیرحسین برای بقیه درس عبرت می‌شه. من باید جوابگوی ملت افغانستان باشم. شاید اگر قاتل ستایش زودتر اعدام می‌شد، آتنا و .. قربانی نمی‌شدن.»

در خانه صفیه اما باز است؛ در هیاهوی بی‌مهری‌ها، فرصت داده به آنها که یک سال است راه خانه‌اش را گم کرده‌اند و سراغی از آنها نگرفته‌اند. فرصت داده تا روایت‌گر قصه‌ای باشد که شاید پایان خوبی داشته باشد.

در خانه ردی از «ستایش» نیست
روایت از خانه‌ای است که هیچ ردی از ستایش در آن نیست؛ نه عکسی، نه ردی از خاطره‌ای، نه چیز دیگری؛ خانه‌ای که بعد از اتفاقی که برای ستایش افتاد، خالی و جابه‌جا شد؛ اما در خیرآباد ماندند. چند کوچه بالاتر از خانه‌ای که محل آن اتفاق بود. انگار که خاکش نمک داشته باشد، راهی برای فرار از آن نداشتند. شاید هم پولی؛ بس که بی‌حمایت بودند. «بچه از بند دل آدم پاره شه می‌دونی یعنی چی؟» هیچ‌کس نمی‌دانست.

«ما قصاص نخواستیم؛ نمی‌تونستیم که بخواهیم. به ما گفتن ۱۰۰ میلیون باید بدین اگر قصاص بخواین. نداشتیم که بدیم. دل دادیم به دولت که حکم رو اجرا کنه. درسته داغ ستایش هیچ‌وقت برای ما کهنه نمی‌شه ولی من حتی یک بارم حرف بدی به خانواده امیرحسین نزدم. ایرانی و افغان نداره، با همه خوبیم. همه خواهر و برادر همدیگه‌ایم.»

حالا روایت خانه جدید، روایت قصه‌ای است که باید بارها خوانده شود؛ که ستایش برای آنها دختری‌ با عکس‌های جامانده در سایت‌ها و روزنامه‌ها نیست. «پارسال پدر همسرم (پدربزرگ ستایش) اومد ایران؛ ولی چون نمی‌دونست ما چندتا بچه داریم درباره ستایش هیچی نگفتیم. مجبور بودیم جلوی اون خوب و خوش باشیم و وقتی می‌خوابید عزاداری کنیم. بردیمش سر خاک ستایش و گفتیم یکی از فامیلامونه؛ فاتحه‌ای براش خوند و رفت.» بعضی چیزها را نمی‌شود کلمه کرد. آن بعضی‌ها را صفیه اشک می‌ریخت.

همه چیزش با من بود
اولین عکسی که از ستایش پخش شده برای سیزده به در چند سال پیش بوده است؛ دست‌هایش را باز کرده و گفته من فرشته‌ام و باید بروم. «و رفت.» اینجا را نفیسه روایت می‌کند؛ دختر بزرگ خانواده قریشی. دختر ۱۷ ساله‌ای که ۴ سال است نامزد کرده. ۹ کلاس درس خوانده و بعد از ماجرای ستایش مدرسه را رها کرده و چسبیده به کارهای خانه.

«ستایش از بچگی با من بزرگ شد. با من می‌خوابید، با من حموم می‌رفت، با من بیرون می‌رفت و … همه چیش با من بود.» نفیسه رقیق شده است؛ در غم. چای دم می‌کند، غذا درست می‌کند، خانه را مرتب می‌کند، به خواهر و برادرش می‌رسد و …

«روز آخر هم خودم درستش کردم و موهاشو بستم. ستایش خیلی منظم و تمیز بود؛ همیشه با مامانم می‌رفت بازار گل‌سر می‌خرید. حالا منم و مامان بابام و خواهر برادرام و غمی که هست؛ جلوی مامانم اما کم نمیارم. الان شرایط جوریه که هر کی گم بشه مامانم سریع زنگ می‌زنه به خانواده‌شون و شروع می‌کنه به درد دل کردن. دیگه حتی خبرها رو هم براش نمی‌خونم.» ستایش برای نفیسه زنده است؛ اما انگار ندیدنش به مثال دختر زبلی است که هر روز سر در خانه می‌نویسد آمدم، نبودید.

رد نبودنش
پشت تمام این روایت‌ها صدای گریه‌های الیاس می‌آید. پسر کوچک خانواده و همبازی ستایش؛ که تمام درگیری ذهن یک کودک ۴ ساله این است که ستایش رفت که بستنی بخرد؛ چرا برنمی‌گردد؟ صفیه تعریف می‌کند که شب‌ها بلند می‌شود و داد می‌زند «ستایش رو می‌خوام. برو بیارش» پسر ۴ ساله‌ای که به جای بازی تا مدت‌ها سرش را به دیوار می‌کوبیده و حالا هر بار که سر خاک ستایش می‌روند، سرش را به سنگ قبر می‌کوبد.

واکنش‌های الیاس، ردی است که نبودن ستایش بر روانش انداخته. گریه‌های طولانی، دویدن‌های بی‌هدف، عصبانی‌شدن، بهانه‌گیری‌ها و … ردی که برای رحیمه دختر ۱۲ ساله خانواده، سکوت است. «با هیچ‌کس حرف نمی‌زنه. نتونست برای ستایش گریه کنه و حالا ساکتِ ساکته.»

صفیه از بچه‌ها که می‌گوید، از درد می‌گوید. از نفیسه که شده مادر دوم خانه، از الیاس که هنوز بهانه ستایش را می‌گیرد، از رحیمه که سکوت کرده و از منیراحمد، پسر ۱۴ ساله‌اش که نیست. «همسرم مغنی‌ست؛ کارش انقدر سخته که تمام مهره‌های کمرش آسیب دیده. منیراحمد وقتی این وضع رو دید درسش رو ول کرد و رفت تهران. اونجا کارگر ساختمونه و بنایی می‌کنه. برامون پول می‌فرسته.» پشت تمام این دردها همچنان صدای گریه‌های الیاس می‌آید و مردهای خانه، منیراحمد و پدر ستایش که تن به حرف زدن نمی‌دهند.

قربانی خاکستری در قصه فراموشی
آدم‌ها به اندازه چیزهایی که از دست می‌دهند برای رسیدن به چیزهای دیگر پیر می‌شوند انگار. امیرحسین هم جدا از این روایت نیست. او هم در ۱۷ سالگی پیر شده است و نفس کشیدنش به معنای زندگی کردن نیست؛ که در ۱۷ سالگی درگیر چیزهایی می‌شود که شاید حتی نتواند کلماتش را به راحتی ادا کند. تجاوز، قتل، اسید و … . پسری که قربانی محیطی می‌شود که از آن برآمد و حالا هنوز به سن قانونی نرسیده باید اعدام شود.

در همین میان عسگر قاسمی وکیل مدافع اولیای دم ستایش قریشی می‌گوید که قاتل ۲۷ مهر اعدام می‌شود و اگر فرضا اولیای دم گذشت کنند و از قصاص بگذرند هم اعدام انجام می‌شود. با این حال مجتبی فرحبخش؛ وکیل مدافع قاتل ستایش قریشی می‌گوید که در صورت رضایت اولیای دم، می‌توان طبق ماده ۹۱ که همان توبه است حکم را به تعویق انداخت.

بی‌شک اشتباه امیرحسین هیچ جبرانی ندارد و دل داغدار خانواده ستایش هم هیچ مرهمی ندارد؛ اما در این ساختار هر دو خانواده قربانی شده‌اند. علاوه بر این نبود هیچ‌گونه حمایتی برای خانواده‌ها و کم‌کاری سازمان‌های دولتی و ان‌جی‌اوها شرایطی را فراهم کرده که بازمانده‌ها مانند همیشه در حاشیه بمانند و فراموش شوند. سازمان‌های دولتی و ان‌جی‌اوهایی که انتخابشان به هر دلیلی حمایت از خانواده ستایش نبود و حکایت همان «فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی» شدند.

بدون مرز در خیرآباد
خیرآباد بیشتر از آن که یک محله باشد، یک بلوار است با کوچه‌های فرعی و باریک و پیچ در پیچ. محله‌ای در حاشیه ورامین که بافت حاشیه‌ای آن چرایی اتفاقاتی نظیر ماجرای ستایش را مشخص می‌کند. یک بافت سنتی با مردمی که بیشتر افغانستانی‌اند تا ایرانی. محله‌ای که آن را شعبه دوم کابل هم می‌خوانند و مرزی بین ایرانی و افغانستانی ندارند. مرزی هم اگر ایجاد می‌شود به دست خیریه‌هایی است که افغان‌ها را تحت پوشش قرار نمی‌دهند؛ اگر نه خیرآباد شاید تنها محله‌ای است که افغان‌ها را از دیگران جدا نمی‌کند.

خیرآباد اما در فقر است؛ فقری که مهاجران افغان به ناچار آنجا را برای زندگی انتخاب کرده‌ و به‌نوعی حاشیه‌نشین شده‌اند. حاشیه‌نشینی جمعیتی که جوان‌ترین‌ها را دارد. ساعت تعطیلی مدارس که می‌شود، خیرآباد غرق در دانش‌آموز می‌شود. انگار که محله در دست کودکان قد و نیم قدی است که به خانه‌هایشان می‌روند. بعضی از بچه‌ها گروهی از مدرسه بیرون می‌آیند و بعضی همراه مادرهایشان. تعدادی هم هستند که تنهایی به خانه می‌روند و امنیت محله را باور کرده‌اند.

«این اتفاق‌ها خیلی داره تو مملکت ما شایع می‌شه؛ اعدام شاید بتونه درس عبرتی بشه. هرچند خیلی‌ها هم اعدام شدن و اتفاقی نیفتاده. از یک طرف به دل مادر ستایش نگاه می‌کنم و از طرف دیگه به پسری که بچه‌س و قراره اعدام بشه. نمی‌دونم باید چیکار کرد.» کنار مدرسه ایستاده و نگاهش از هر دختر لباس فرم پوشیده‌ای می‌گذرد تا دخترش را گم نکند. از ستایش که حرف می‌زند، انگار از تابویی حرف می‌زند که نباید. دائم به دخترش نگاه می‌کند و دنبال هر بهانه‌ای است برای رفتن. می‌رود.

«باید اعدام بشه؛ با کشته‌شدنش مشکل حل می‌شه و دیگه از این اتفاقا اینجا نمیفته. قبل از این اتفاق با این خانواده رفت‌وآمد داشتیم ولی بعد از اون دیگه خبری ازشون ندارم. اگر اتفاق دیگه‌ای نیفته، اعدام قاتل ستایش باعث می‌شه دیگه همچین مسائلی پیش نیاد.»

چند قدم آن طرف‌تر از مدرسه دخترانه، مدرسه پسرانه است و پدری که دنبال پسرش آمده. جمله آخر را که می‌گوید دست پسرش را محکم می‌گیرد و در کوچه‌های باریک خیرآباد کم‌رنگ می‌شود. «ما هم فکر می‌کردیم اعدامش کنن ولی…»


منبع: فرادید

سقوط دختر ۱۳ ساله از ساختمان ۵ طبقه

کارشناس روابط عمومی و مسئول اطلاع‌رسانی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی همدان از سقوط یک دختر ۱۳ ساله از پشت‌بام طبقه پنجم به پشت‌بام طبقه دوم همان ساختمان خبر داد.

اسدالله عقیلی در گفت‌وگو با ایسنا، تصریح کرد: کارکنان آتش‌نشانی انتقال این دختر ۱۳ ساله را در سلامت کامل و بدون هیچ‌گونه شدت در آسیب‌دیدگی به طبقه اول انتقال دادند تا اورژانس به راحتی بتواند وی را به بیمارستان انتقال دهد.

وی با بیان اینکه بی‌احتیاطی دختر علت بروز این حادثه بوده است، افزود: مصدومیت این بیمار جزئی بوده و خوشبختانه به مرگ وی منجر نشده است.

عقیلی ادامه داد: این حادثه روز گذشته در خیابان گلزار اتفاق افتاده بود که مأموران آتش‌نشانی از ایستگاه‌های شماره ۱۲ و ۱۸ در مدت زمان ۵ دقیقه خود را به محل حادثه رساندند.

آتش‌سوزی انبار ضایعات شهرداری همدان

وی در ادامه از آتش‌سوزی انبار ضایعات شهرداری منطقه ۲ همدان خبر داد و گفت: خوشبختانه این حریق که دو روز گذشته رخ داده بود، هیچ‌گونه ضرر مالی و جانی نداشته است.

کارشناس روابط عمومی و مسئول اطلاع‌رسانی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی همدان خاطرنشان کرد: علت بروز این حادثه نیاز به بررسی بیشتر دارد اما احتمالا بی‌احتیاطی منجر به بروز این حادثه شده است.


منبع: عصرایران

اظهارات مردمشهدی که پسر۹ساله اش را از ارتفاع ۳۰متری پل عابر به خیابان پرت کرد

خراسان نوشت:ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه گذشته جلسه رسیدگی به پرونده مردی آغاز شد که پسر ۹ ساله اش را از بلندترین نقطه پل کابلی مشهد به وسط بزرگراه پرت کرده بود.

ابتدا نماینده دادستان به قرائت کیفرخواست صادره، از دادسرای عمومی و انقلاب مشهد پرداخت و ضمن تشریح جنایت هولناک متهم ۳۱ ساله، از رئیس دادگاه خواست تا او را به اشد مجازات قانونی محکوم کند. سپس اولیای دم درحالی که تصویری از کودک بی گناه را در دست داشتند، شکایت خود را مطرح کردند.

در ادامه جلسه «افخم شعرا» (وکیل اولیای دم) به دفاع از «قربانی کوچک» پرداخت و گفت: این جنایت آن قدر بی رحمانه است که در بیان و زبان نمی گنجد با این وجود متهم (پدر مقتول) به قصد آزار و انحراف دستگاه قضایی و روند رسیدگی به پرونده دست به تناقض گویی و داستان‌سرایی زد. بنابراین نه تنها اشد مجازات را برای این متهم از محضر دادگاه خواستارم بلکه تقاضای پرداخت دیه را با درنظر گرفتن ارتکاب جرم قتل عمد در ماه حرام داریم. وکیل «قربانی کوچک طلاق» ادامه داد: متهم به صراحت در مراحل دادسرا و همچنین هنگام بازسازی صحنه قتل، به جرم خود اقرار کرده است. وی اضافه کرد: همان طور که در متن کیفرخواست نیز قرائت شد، متهم مذکور در تاریخ ۹۵٫۶٫۲۹، فرزند خود را از بالای پلی که حدود ۳۰ متر ارتفاع دارد به طرز بی رحمانه ای پایین انداخت و او را به قتل رساند.

پس از اظهارات وکیل مدافع اولیای دم، مرد ۳۱ ساله در جایگاه متهمان ایستاد و با معرفی کامل خود به سوالات قاضی علیزاده پاسخ داد.

آیا اتهام قتل عمدی پسرت (علی) را قبول داری؟ بله! اتهام را قبول دارم! کاری را که انجام داده ام چرا دروغ بگویم! اشتباهی بود که مرتکب شدم!

چرا فرزندت را کشتی؟ از زمانی که داماد این خانواده شدم با همسرم اختلاف داشتم. در واقع ما مدت بسیار کمی را با یکدیگر زندگی کردیم از آن به بعد و در طول حدود هفت سال که از ازدواجمان گذشت، مدام یا حکم جلب مرا می گرفتند یا به خاطر مهریه شکایت می کردند!

حضانت فرزند بعد از طلاق با تو بود؟ بله! وقتی بعد از یک سال از زندان آزاد شدم از طریق دادگاه حضانت فرزندم را گرفتم ولی در هفته دو روز «علی» را به آن ها تحویل می دادم.

چرا او را کشتی؟ وقتی از زندان آمدم معتاد شدم، بیکار هم بودم! از سویی بچه از نظر روحی به هم ریخته بود! حال مناسبی نداشت! همواره بهانه گیری می کرد که چرا از مادرم طلاق گرفتی! می گفت: تو مرا بدبخت کردی! هر غذایی را نمی خورد، همیشه برایش کباب می گرفتم! یعنی چیزی برای او کم نگذاشتم! اما مادرزنم او را کتک می زد! با وجود این اشتباه کردم و از محضر دادگاه تقاضای عفو و بخشش دارم.

قبلا هم قصد کشتن فرزندت را داشتی؟ نه! این ها دروغ می گویند در واقع به دنبال دیه هستند من با پدر و مادرم زندگی می کنم و فرزندم نزد من بود.

یعنی او را به کنار دریا نبردی؟ نه! من خودم به شهرستان رفتم ولی پسرم را نبردم! اما او (مقتول) خیلی لجباز شده بود. از نظر روانی به هم ریخته بود به اندازه ای که دیگر خسته شده بودم. همیشه تکرار می کرد که چرا طلاق گرفتی! البته قبول دارم کاری که من کردم در شأن یک انسان نبود، خودم قبول دارم!

نحوه قتل پسرت «علی» را توضیح بده. آن روز بعدازظهر در خانه بودم ابتدا تصمیم گرفتم پسرم را با موتورسیکلت به سمت هسته مرکزی شهر ببرم اما به طور اتفاقی از بزرگراه صدمتری فجر حرکت کردم.

با قصد قبلی که پسرت را به قتل برسانی او را سوار کردی؟ بله! می خواستم او را سر به نیست کنم! گفتم که از نظر روحی خیلی به هم ریخته بود و من نمی توانستم بهانه گیری هایش را تحمل کنم! وقتی میدان کابلی را دور زدم به سمت خیابان خواجه ربیع و میدان شهدا ایستادم. موتورسیکلت را روی جک گذاشتم و به پسرم گفتم پیاده شو و آن‌طرف نرده های پل، حرکت خودروها را ببین! او هم میله ها را با دست گرفته بود که در یک لحظه از پاهایش گرفتم او را بلند کردم و به وسط بزرگراه انداختم! ولی من پسرم را دوست داشتم در واقع نمی خواستم او را بکشم!

چرا پل بزرگ کابلی را برای این کار انتخاب کردی؟ چون قبلا آن را دیده بودم!

پس نقشه قتل را از قبل طرح کرده بودی؟ بله! از حدود ۲۴ ساعت قبل تصمیم به قتل پسرم گرفتم و راه های متفاوتی برای کشتن او به ذهنم رسید ولی در نهایت او را به میدان کابلی بردم و پایین انداختم!

لباس های بسیار شیک و تمیزی به فرزندت پوشانده بودی؟ چرا؟ نزدیک مهر بود و او باید روز بعد به مدرسه می رفت. خیلی شوق رفتن به کلاس درس را داشت. من هم چیزی از او دریغ نمی کردم لباس های تمیزش را با جوراب سفید به او پوشاندم.

آیا به قصد انتقام از همسرت یا خانواده اش این کار را کردی؟ نه! آن ها خیلی مرا آزار دادند ولی من قصد انتقام‌جویی نداشتم.

بعد از ارتکاب قتل چه کردی؟ وقتی او را پایین انداختم و دیدم حرکت نمی کند سوار موتورسیکلتم شدم و به خانه رفتم. سپس ماجرای گم شدن فرزندم را به پلیس گزارش کردم!

آیا مواد مخدر هم مصرف می کنی؟ بله! من معتاد بودم!

روز حادثه هم مواد مصرف کردی؟ بله! سه یا چهار قرص ترامادول ۲۰۰ خوردم.

زمانی که فرزندت را به قتل رساندی از نظر روحی و روانی سالم بودی؟ بله! کاملا بر اعمال خودم کنترل داشتم.

چرا راه مناسب و درستی را انتخاب نکردی؟ من می‌توانستم او را تحویل بهزیستی بدهم یا فرزندم را به کسی هدیه کنم اما آن زمان به این موارد اصلا فکر نمی‌کردم.

پس از دفاعیات متهم و اقاریر صریح او در جلسه دادگاه وکیل تسخیری وی نیز به دفاع از او پرداخت و گفت: موکل من (متهم) به خاطر حکم جلب های متفاوت و تحمل زندان به خاطر مهریه و همچنین اعتیاد، تعادل روانی نداشت و به طور مسلم این عمل به صورت غیراختیاری رخ داده است و علت تناقض‌گویی های او در مراحل رسیدگی به پرونده نیز ناشی از همین فشارهای روانی است. بنابراین تقاضای تخفیف مجازات را از محضر دادگاه دارم.

متهم که گاهی دستانش را روی صورتش می گرفت و گریه می کرد ،در آخرین دفاع از خود نیز گفت: تقاضای بخشش دارم هیچ حیوانی با فرزندش چنین کاری نمی کند که من کردم! می دانم کار درستی نبود!

با پایان یافتن اظهارات وکلای مدافع، قاضی مجتبی علیزاده رئیس شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، دستور پایان جلسه محاکمه را صادر کرد و گفت: پس از آن که وکلای مدافع، لایحه دفاعیات خود را به دادگاه ارائه دادند در مهلت قانونی، رای دادگاه نیز در این پرونده صادر خواهد شد.

حرفهای مادر علی

زن جوان بعد از آن که به همراه وکیل مدافعش به دفاع از خون کودک بی گناهش پرداخت در تشریح ماجرای تلخ زندگی‌اش گفت: پدرم کارگری زحمت کش بود که با نان حلال فرزندانش را بزرگ کرد و من در یک خانواده اصیل در کنار خواهر و چهار برادر رشد کردم. زندگی شیرین و به دور از دغدغه ما ادامه داشت تا این که مقطع راهنمایی را به پایان رساندم و با شور و شوق خاصی در دبیرستان ثبت نام کردم به تحصیل علاقه داشتم و از درس خواندن لذت می بردم اما هنوز چند ماه از آغاز سال تحصیلی سپری نشده بود که یک روز مادرم کنارم نشست و از زنی سخن گفت که مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود. از تعجب چشمانم گرد شد چرا که من ۱۴ سال بیشتر نداشتم و اصلا از ازدواج و خانه داری چیزی نمی فهمیدم از سوی دیگر هم من «مرتضی» را دوست نداشتم و نمی خواستم با او ازدواج کنم ولی آن زن که دوست یکی از آشنایان مادرم بود با رفت و آمدهای زیاد اصرار به این ازدواج داشت.

هر چه گریه کردم و گفتم قصد ازدواج ندارم فایده ای نداشت چرا که آخرین فرزند خانواده بودم و مادرم فکر می‌کرد آن جوان مرا خوشبخت می کند. مادر داغدار آه سردی کشید و ادامه داد، یک سال قبل از ازدواج من، پدرم به دلیل بیماری ریوی فوت کرد و من برخلاف میل باطنی ام با مرتضی ازدواج کردم ولی هنوز یک هفته بیشتر از زندگی مشترک ما نگذشته بود که اختلافاتمان آغاز شد. او مردی بی مسئولیت بود و مدام با دوستانش به تفریح و گشت و گذار می پرداخت و مرا در خانه تنها می گذاشت گاهی مدت های زیادی از خانه دور می شد و به شهرهای دیگر می رفت. وقتی اعتراض می‌کردم پاسخم این بود که من زود ازدواج کردم هنوز باید خوش می‌گذراندم و …

اختلاف های ما هر روز بیشتر شدت می گرفت چرا که او اخلاق دوگانه ای داشت و به زندگی اش توجهی نمی کرد زمانی که علی (مقتول) را باردار بودم او با دوستانش به شهر دیگری رفت و بعد از تولد فرزندم به منزل بازگشت دیگر چاره ای نداشتم جز آن که برای رهایی از این شرایط به قانون متوسل شوم از آن زمان به بعد در واقع ما با هم زندگی نکردیم او نه حاضر به طلاق بود و نه مخارج زندگی را تامین می کرد. هفت سال در کشاکش دادگاه و پاسگاه گذشت تا این که قانون رای به طلاق غیابی صادر کرد ولی در نهایت او پس از مدت ها فرار در چنگ قانون گرفتار شد و مدتی را در زندان سپری کرد ولی بعد از آزادی از زندان، حضانت فرزندم (علی) را به عهده گرفت. من هم با جوانی شرافتمند ازدواج کردم و تازه طعم خوشبختی را می چشیدم که مرتضی برای انتقام از زندگی آبرومندانه من و در یک عمل شیطانی و بی رحمانه فرزندم را به قتل رساند و مدعی شد که قرص های مخدر استفاده کرده است در حالی که او حتی لب به سیگار هم نمی‌زند.


منبع: عصرایران

واژگونی خودروی دانش آموزان در اردبیل/ مصدومیت ۷ نفر

خودروی حامل دانش آموزان روستایی واژگون و منجر به مصدوم شدن دانش آموزان شد.

به گزارش ایسنا، در حادثه رانندگی عصر امروز حوالی روستای ارباب کندی مشگین شهر سواری آردی از مسیر منحرف و واژگون شد و تمام سرنشینان این حادثه مصدوم شدند.

در این حادثه هفت سرنشین سواری آردی به شدت مجروح شدند که سه نفر از مصدومان حادثه توسط بالگرد فوریت های پزشکی استان اردبیل و چهار نفر دیگر نیز از طریق آمبولانس به مراکز درمانی اردبیل و مشگین شهر اعزام شدند.

این دانش آموزان روستایی هنگام بازگشت از روستای محل تحصیل به روستای محل سکونت خود دچار حادثه شدند.

سرگرد محمد طریقی، فرمانده پلیس راه اردبیل مغان علت این حادثه را تخطی راننده سواری آردی از سرعت مجاز و ناتوانی وی در کنترل وسیله نقلیه اعلام کرد.


منبع: عصرایران

تصادف در جاده استان یزد/ ۹ مصدوم و ۲ فوتی

سخنگوی سازمان اورژانس کشور از مصدومیت ۹ نفر و فوت ۲ نفر در یک سانحه تصادف خبر داد.

محسن ربی‌زاده در گفت‌وگو با ایلنا، درباره جزییات این حادثه گفت: در ساعت ۱۷:۲۱ یک دستگاه پژو ۴۰۵ با یک دستگاه پراید در محور مهریز – مروست (استان یزد) روبروی پمپ بنزین تنگ‌چنار تصادف می‌کنند.

وی با بیان اینکه چهار دستگاه آمبولانس به محل حادثه اعزام شده‌اند، اظهار داشت: در این حادثه ۹ نفر مصدوم شده و دو نفر فوت شدند.


منبع: عصرایران

بخشش ٢ جوان ٢۵ساله از قصاص

دو قاتل با گذشت اولیای‌دم از چوبه دار نجات پیدا کردند. بخشش، فرصت زندگی مجددی برای دو جوان ٢۵ساله فراهم کرد.

 بخشش ٢ جوان ٢٥ساله از قصاص

دعوا، نزاع با چاقو برسر موضوعی پیش‌پاافتاده وجه تشابه این دو حادثه منجر به قتل بود. چشم درچشم، نگاه‌های سنگین، ردوبدل‌شدن چند جمله کوتاه و آغاز درگیری و درنهایت ضربه با چاقو همه آن چیزی بود که باعث شد تا این دو جوان به اتهام قتل محاکمه شوند و تا پای چوبه دار هم بروند، اما این حادثه تلخ با گذشت این دو خانواده از قصاص پایان خوشی داشت.

این دو جوان که در زمان ارتکاب به جنایت ١٩‌سال داشتند، پیش از این در روز اجرای حکمشان با مهلت چند روزه اولیای‌دم مواجه شده بودند. بخشش این دو خانواده با تلاش محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران و واحد صلح و سازش صورت گرفت و درنهایت اولیای‌دم با حضور در اجرای احکام با ارایه رضایتنامه کتبی از قصاص این دو قاتل جوان گذشت کردند.

عامل نزاع خونین بیسیم بخشیده شد
پرویز جوانی ٢۵ساله که چند روزی بیشتر به اجرای حکمش باقی نمانده بود، با گذشت اولیای‌دم از چوبه ‌دار نجات پیدا کرد. او در هنگام ارتکاب به جنایت ١٩‌سال بیشتر نداشت. درگیری خونین او و دوستانش با یک جوان ١٧ساله در محله بیسیم تهران باعث شد تا او به اتهام قتل از سوی پلیس دستگیر و در دادگاه کیفری تهران به قصاص محکوم شود.

این درگیری بر سر موضوع پیش‌پاافتاده‌ای آغاز شد. پرویز همراه با دونفر دیگر از دوستانش به نام‌های حسن و سعید سوار بر موتوری در محله خراسان تهران مشغول خیابان‌گردی بودند. آنها وارد خیابان بیسیم شدند که به علی برخوردند. هیچ آشنایی میان آنها نبود، آنها فقط به خاطر نگاه‌کردن با علی درگیر شدند و درنهایت در این نزاع علی به قتل رسید.

پدر مقتول که از نزدیک شاهد درگیری پسرش با این سه جوان موتورسوار بود، در اظهاراتش به ماموران گفته بود که سه جوان موتورسوار پس از درگیری لفظی با چاقو به سمت پسرم حمله کردند او زدند. یک‌روز پس از این حادثه، هر سه متهم این حادثه از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شدند. در تحقیقات مشخص شد که پرویز عامل این جنایت بوده و او با ضربات چاقو پرویز را از پای درآورده است، اما پرویز در آن زمان ١٩‌سال بیشتر نداشت.

خودش را مقصر این حادثه نمی‌دانست. او در اظهاراتش هرچند ارتکاب به این جنایت را قبول داشت اما مدعی بود که فقط از خودش دفاع کرده است: «من همراه با دونفر از دوستانم با موتور وارد خیابان بیسیم شدیم، برای کاری توقف کرده بودیم که متوجه حضور مقتول شدیم، او با حالت خاصی به ما نگاه می‌کرد، بعد هم شروع به فحاشی کرد که چرا من را نگاه می‌کنید، بعد هم با چاقو به طرف ما حمله کرد، من هم برای دفاع خودم سعی کردم چاقو را بگیرم، اما نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که ناگهان آن پسر با بدن خونین روی زمین افتاد. من که با دیدن این صحنه خیلی ترسیده بودم، با دوستانم از آن‌جا فرار کردیم.»

درنهایت با اقرار متهم به قتل و تکمیل بازجویی اولیه، کیفرخواست با عنوان قتل عمد صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ١١٣ دادگاه کیفری تهران ارسال شد. قضات دادگاه کیفری هم پس از بررسی پرونده و استماع دفاعیات پرویز او را به جرم قتل عمد به قصاص محکوم کردند.

این حکم به تأیید شعبه ٢۴ دیوانعالی رسید و به اجرای احکام فرستاده شد. چندی پیش موعد اجرای حکم فرا رسید و پرویز به پای چوبه دار برده شد، اما خانواده مقتول با درخواست واحد صلح و سازش اجرای احکام موافقت کردند و چند روزی را به او مهلت دادند تا درنهایت این خانواده با حضور اجرای احکام دادسرای جنایی تهران از قصاص قاتل فرزندشان گذشتند.

بخشش قاتل پدر ۴٧ساله
دومین بخشش هم مربوط به یک پرونده نزاع در شهریار بود. در آن حادثه هم جوانی ١٩ساله به علت یک برخورد ساده مرد ۴٧ساله‌ای را با ضربات چاقو به قتل رساند. درگیری خونین او با این مرد و پسرش در یکی از خیابان‌های شهریار آغاز شد و پس از ساعتی در یکی از باغ‌های آن منطقه با درگیری مجدد منجر به قتل پدر میانسال شد.

این جوان در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد. آغاز این نزاع خونین هم موضوع پیش‌پاافتاده بود. ٢۴ اردیبهشت ‌سال ٩٠ بود که شهرام با محمد و پسرش که سوار موتور بودند، درگیر شد. براساس اظهارات قاتل، دسته موتور آنها به پهلوی او برخورد می‌کند و همین موضوع سرآغاز این درگیری خونین می‌شود.

او با پدر و پسر موتورسوار بحث‌شان می‌شود، کار بالا می‌گیرد اما با دخالت شهروندان و رهگذران، دعوا موقتا خاتمه می‌یابد، اما چند ساعت بعد، شهرام که در باغی مشغول مصرف موادمخدر بوده، محمد و پسرش را در برابر خود می‌بیند. مجددا با هم درگیر می‌شوند. درنهایت شهرام با چاقو ضربه‌ای به محمد وارد می‌کند و از محل متواری می‌شود.

با وجود انتقال مصدوم به بیمارستان او به علت شدت جراحات و خونریزی تسلیم مرگ می‌شود. قاتل پس از چند روز از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شد. او درهمان بازجویی‌های اولیه به قتل اعتراف کرد. با اقرار متهم و صدور کیفرخواست با عنوان قتل عمد پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧۴ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.

دادگاه هم درنهایت او را به جرم قتل عمد به قصاص محکوم کرد. این حکم به تأیید دیوانعالی کشور رسید و به اجرای احکام فرستاده شد، اما در این پرونده هم خانواده اولیای‌دم در روز اجرای حکم با دادن مهلت چند روزه به قاتل موافقت کردند. این مهلت چند روز با تلاش سرپرست دادسرای جنایی تهران و قضات اجرای احکام منجر به بخشش و رضایت قطعی خانواده مقتول شد تا این جوان هم از اعدام نجات پیدا کند.


منبع: فرادید

مرگ کودک ۳ ساله بعد از تجاوز ناپدری / بازداشت مادر و ناپدری (+عکس)

همسایگان با پلیس ۱۱۰ تماس گرفته و ماموران با شکستن در وارد خانه شده و کودک غرق در خون به بیمارستان منتقل می‌شود.

روز یکشنبه ۲۳ مهرماه حاضران در شعبه ۱۰۶ جزایی رشت با ارجاع پرونده‌ای تکان‌دهنده روبه‌رو شدند. شرح کوتاه ماجرا این بود:« ناپدری جوان به کودکی ۳ ساله تجاوز کرده است»

به گزارش عصرایران به نقل از گیل نگاه، بعد از انتقال کودک خردسال با خونریزی از ناحیه، دهان، بینی، مقعد و … به یکی از بیمارستان‌های رشت، موضوع به‌عنوان کودک‌آزاری به شعبه ۱۰۶ جزایی رشت ابلاغ می‌شود. کمی بعد خبر می‌رسد که کودک زجردیده توان مقاومت در برابر آسیب‌های جسمی وارده را نداشته و جانش را ازدست‌داده است.

تجاوز ناپدری به پسر 3 ساله در رشت /بازداشت مادر و ناپدری (+عکس)

بعد از احضار مادر کودک به دادگاه او اعلام می‌کند که از همسر دومش که باعث مرگ کودکش شده شکایتی ندارد! اما به دلیل مرگ کودک، قاضی، پدر اهورا و ناپدری‌اش را احضار کرد و سپس برای بررسی‌های بیشتر برای مادر و ناپدری حکم جلب به جرم قتل عمد و زندان صادر کرد.

به دلیل آن‌که موضوع پرونده از کودک‌آزاری به قتل تغییر کرد شعبه ۱۰۶ جزایی رشت ماجرا را به دادسرا ارجاع داد تا این ماجرای غم‌انگیز دریکی از شعبات این دادسرا بررسی و سپس موضوع به دادگاه کیفری استان ارجاع شود.

تجاوز ناپدری به پسر 3 ساله در رشت /بازداشت مادر و ناپدری (+عکس)

تماس گیل نگاه برای کسب اطلاعات بیشتر از جزییات ماجرا از سوی اداره کل بهزیستی گیلان حاکی از عدم اطلاع این ارگان از وقوع چنین فاجعه‌ای در رشت بود؛ که یکی از دلایلش می‌تواند درگذشت اهورا باشد که ماجرا را به دادگاه کشاند.

همچنین تماس گیل نگاه با منابع مطلع در دادگستری هم ضمن تایید کلیات قتل این کودک، تشریح جزئیات ماجرا را به فردا سه‌شنبه ۲۵ مهرماه موکول کردند.

براساس اطلاعات غیر رسمی رسیده به گیل نگاه مادر اهورا سال گذشته از همسرش جدا شد و با مرد دیگری که باعث قتل اهورا شد ازدواج کرد و زندگی آن‌ها زیر یک سقف دریکی از کوچه های خیابان لاکانی رشت آغاز شد. همچنین اخبار تایید نشده از درگیر بودن قاتل اهورا با مواد مخدر حکایت دارد. در روز حادثه که ۲۲ مهرماه اعلام‌شده، کودک با ناپدری در خانه تنها بود که از سوی او مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد.

به گفته همسایگان این خانواده، آن‌ها بعد از شنیدن فریادهای اهورا به در خانه می‌روند و با زدن زنگ درصدد اطلاع از فریادهای دلخراش کودک برمی‌آیند اما پدرخوانده اهورا در را به روی کسی باز نمی کند. کمی بعد آن‌ها با پلیس ۱۱۰ تماس گرفته و ماموران با شکستن در وارد خانه شده و کودک غرق در خون به بیمارستان منتقل می‌شود.

تجاوز ناپدری به پسر 3 ساله در رشت /بازداشت مادر و ناپدری (+عکس)


منبع: عصرایران

جزئیات تیراندازی در خیابان جمهوری تهران/ سارق هدف گلوله قرار گرفت

ماموران پلیس سارق زورگیر خودروی سواری را با شلیک گلوله به پایش در خیابان جمهوری دستگیر کردند.

مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ به ایسنا اعلام کرد: صبح امروز واحد گشت آشکار پلیس آگاهی تهران بزرگ در حین گشت زنی در خیابان جمهوری موفق به شناسایی یک دستگاه خودرو پژو ۴۰۵ دارای سابقه سرقت به شیوه زورگیری با دو سرنشین جوان شد.
در ادامه بلافاصله مأمورین به راننده پژو ۴۰۵ دستور ایست داده اما راننده خودرو مسروقه اقدام به فرار می کند .

در پی این اقدام ماموران با قانون بکارگیری سلاح ، خودرو مسروقه را متوقف و هر دو متهم دستگیر شدند.

در لحظه توقف خودروی مسروقه ، یکی از متهمین قصد داشت تا با متوقف کردن یک دستگاه خودرو عمومی تاکسی اقدام به زورگیری این خودرو و ربایش راننده آن کند که با هوشیاری مأمورین و با رعایت قانون بکارگیری سلاح از ناحیه پا مورد هدف گلوله مأمورین قرار گرفته و دستگیر شد .

بر خلاف برخی از خبرهای نادرست مبنی بر وقوع سرقت مسلحانه در خیابان جمهوری ، هیچگونه سرقت مسلحانه ای در این خیابان رخ نداده است.
انتهای پیام


منبع: عصرایران

سرقت میلیاردها تومان چک‌پول از انبار بانک «س»/ بی‌اطلاعی بانک از مفقود شدن هزاران قطعه چک بانکی

ماموران پلیس پایتخت موفق شدند یک سارق حرفه‌ای که میلیاردها تومان چک بانکی را از انبار یکی از بانک‌های کشور به سرقت برده بود دستگیر کنند و این در حالی است که بانک مذکور اطلاعی از به سرقت رفتن این چک‌ها نداشت.

به گزارش تسنیم، ماموران کلانتری ۱۰۵ سنایی موفق شدند یک سارق حرفه‌ای انواع تجهیزات الکترونیکی و همچنین کارت‌های بانکی و چک‌پول‌های از اعتبار ساقط شده را دستگیر کنند.

براساس این گزارش متهم دستگیر شده که مبادرت به سرقت ده‌ها دستگاه لپ‌تاپ، دوربین‌های مداربسته، تلفن همراه، ضبط و باند و سایر تجهیزات الکترونیکی کرده بود و با شناسایی شرکت‌ها و ادارات در زمان تعطیلی با بازکردن قفل این اماکن تجهیزات آنها را به سرقت می‌برد.

این سارق حرفه‌ای در یکی از سرقت‌های خود به انبا یکی از بانک‌های دولتی دستبرد زده بود و میلیاردها تومان چک‌پول‌های از درجه اعتبار ساقط شده را به همراه صدها قطع کارت بانکی فاقد اعتبار به سرقت برده بود.

جالب اینجاست که بانک مذکور پیش از دستگیری وی از سرقت میلیاردها تومان چک‌پول‌های خود اطلاع نیافته بود و براساس گفته مسئولان پرونده این متهم وی قصد داشته تا با خمیر کردن چک‌پول‌های فاقد اعتبار مبادرت به ساخت کاغذ چک‌پول و اسکناس و جعل چک‌های بانکی کند.

به گزارش تسنیم، متهم دستگیر شده پیش از این نیز دارای سابقه کلاهبرداری و جعل اسناد را داشته است.

دستگیری این متهم در قالب اجرایی شدن مرحله سوم طرح عملیاتی رعد که از شب گذشته در اقصی نقاط پایتخت به اجرا درآمد دستگیر شد.

نکته جالب دیگر اینکه این متهم که تمام سرقت‌های خود را در محدوده خیابان‌های مطهری و سهروردی انجام داده بود، هیچ‌کدام از اموال مسروقه از این انبار را نفروخته و همه را در منزل مادرش مخفی کرده بود.


منبع: عصرایران