۴ مولفه موثر در تنظیم بازار
قاعدتا زمانی واژه تنظیم بودن یا نبودن بازار را بهکار میبریم که بدانیم قیمت کالا در کف بازار، یا همان قیمت نهایی که خریدار باید برای خرید محصول مورد نظر بپردازد چقدراست؟ بنابراین تراز یا تعیینکننده تنظیم بودن بازار قیمتی نیست که به صورت دستوری یا ابلاغ برای کالاها تعیین میشود، بلکه قیمت واقعی آن کالا در بازار خواهدبود.
حالسوال اینجاست که مولفههای اصلی استخراج قیمت واقعی کالا چیست که باید بگوییم چهار مولفه واردات، صادرات، تولید و مصرف کالاها مولفههایی هستند که میتوانند خبر از تنظیم بودن یا نبودن بازار بدهند.
این عدد واقعی ممکن است فاصلهای معنادار با قیمتی که برنامهریزان کشور مدنظرشان است، داشته باشد به صورتی که اگر کمتر از قیمت بود به این معنی است که تولیدکننده زیان میکند و باید با صادرات بازار را تنظیم کنیم و در نهایت اگر هم بیشتر بود، نشاندهنده رعایت نشدن حقوق مصرفکنندگان بوده که چاره کار در واردات اقلام مورد نیاز یا استفاده از ذخایر است. از این رو اهمیت تنظیم بودن قیمت واقعی کالا در این معنا عیان است و باید در راستای آن برنامهریزی کنیم.
از سوی دیگر برای تنظیم شدن بازار لازم است چند ارگان یا سازمان بایکدیگر هماهنگی دقیقی داشته باشند که بازار از تنظیم خارج نشود اما میبینیم به دلیل اینکه ارگانها یا سازمانهای تصمیمگیرنده در این زمینه به صورت نامناسبی در بخشهای مختلف پراکنده شدهاند که هیچکدام نمیتوانند در زمان مناسب نسبت به نوسانهای بازار واکنش نشان دهند. پس لازم است کمیته یا نهادی مستقل دارای اختیارات کامل تشکیل شود تا بتوانیم در طول سال شاهد بازاری منظم و تنظیم شده باشیم.
نکته اصلی اینجاست که کمیته مذکور نباید به صورت مقطعی یا فصلی تشکیل و برای بازگرداندن بازار به شرایط ایدهآل دستورالعملهای فصلی یا مقطعی داشته باشد چون همواره میبینیم این دستورالعملها به جای اینکه شرایط را کنترل کنند باعث بروز بحرانهایی کنترلنشده در زمانهای دیگری خواهند شد، تجربهای که تاکنون داشتهایم شاهد مثالی کامل برای این مدعاست.
کارشناس اقتصادی
منبع: الف