سهقطبی احمدینژاد، روحانی، رئیسی
روزنامه بهار
با آغاز ثبت نام نامزدهای انتخاباتی عملا شمارش معکوس برای به صدا درآمدن زنگ رقابتهای دور دوازدهم ریاست جمهوری شروع شده است. بالاخره احمدینژاد نتوانست بر عهد خود پایبند باشد و علی رغم اینکه بهصورت شفاف اعلام کرده بود نه قصد شرکت در انتخابات را دارد و نه از کسی حمایت میکند اما همه دیدیم که ابتدا علنا از بقای معاون سابق خود حمایت کرد و سپس در یک حرکت غافلگیر کننده خودش ثبت نام نمود. اینکه احمدینژاد یا همراه وی علی رغم همه سر و صدا هایی که تا کنون برپا کرده است درنهایت تایید میشود یا خیر این یک بعد قضیه است اما مسئله این است که حضور یا عدم حضور این طیف خبرساز چه تاثیری میتواند بر کش و قوسهای این دوره از رقابتها داشته باشد! با اعلام کاندیداتوری رئیسی، احمدینژاد، بقایی و عدم استقبال اصولگرایان از قالیباف و جلیلی و احتمال حضور کاندیداهای مستقلی چون رضایی تا حدودی آرایش سیاسی کنشگران اصلی حاضر در صحنه انتخابات پیش رو مشخص شده است که میتوان آن را در قالب سه ضلع یک مثلث پیاده کرد؛
* ضلع اول این مثلث اختصاص به شیخ حسن روحانی دارد. شاید به جرات بتوان گفت که شفافترین ضلع این مثلث را حسن روحانی شکل داده است. وی که در حال حاضر رئیس دولت یازدهم است با کارنامهای مثبت و قابل دفاع امید روزهای پرفروغتری را برای مردم ایران در سر میپروراند. روحانی حامیان بی شماری دارد، حامیان وی از اصلاح طلبان گرفته تا اعتدالیون و حتی اصولگرایان معتدل و منتقد سیاستهای همفکران خود در دولتهای نهم و دهم همه و همه عزم خود را جزم کردهاند تا یک بار دیگر حسن روحانی را روانه پاستور کنند.
* ضلع دوم این مثلث اختصاص به سید ابراهیم رئیسی دارد. وی که هم اکنون تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده دارد اگرچه از طرف هم فکران خود در جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) انتخاب و مورد توجه واقع شده است اما وی با یک بیانیه و در یک حرکت غیر منتظره بهنوعی از حضور در قالب جناح متبوع خویش برائت جست! حالا باید دید که این حرکت رئیسی در انکار جناح حامی خویش تنها یک تاکتیک انتخاباتی هست یا واقعا مسئله چیز دیگر است. با این حال رئیسی قطعا مورد حمایت اصولگرایان سنتی قرار میگیرد و در ادامه سخت امیدوار است که بتواند نظر دیگر همفکران خود از جمله گروه پایداری را نیز در این کارزار بسیار مهم جلب نمایند.
* ضلع سوم این مثلث را باید بهنام تیم دولت گذشته ثبت کرد. در روزهای گذشته گزینه هایی چون بقایی، الهام و. . . تمایل خود را برای کاندیداتوری در این رقابتها اعلام کرده اند. آنها در غیاب رئیس خود آرزوهای زیادی در سر داشتند اما ثبت نام احمدینژاد فعلا معادلات پیش فرض را درباره این جریان برهم زده است و حالا باید صبر کرد و منتظر کش و قوسهای وارد بر این طیف خبرساز شد. احمدینژاد و بقایی مورد نظر یاران و هواداران دولت قبل قرار گرفته اند و این گروه در ادامه به جلب حمایت جبهه پایداری و دیگر گروههای اصولگرا و طیفهای مختلف عامه مردم دلخوش کرده است.
البته در اینجا باید این نکته را یادآوری کرد که علاوه بر سه ضلع مذکور احتمال حضور کاندیداهایی که بهصورت مستقل وارد کارزار انتخابات میشوند نیز وجود دارد. مسبوق به سابقه است که در رقابتهای ادوار مختلف ریاست جمهوری معمولا برای حضور آن دسته از کاندیداهایی که به هر دلیل نتوانستهاند یا نخواستهاند مورد حمایت طیف فکری خاصی باشند فضایی بهوجود آمده است تا آنها بهصورت مستقل شانس خود را در این عرصه امتحان کنند. اگرچه در دور گذشته محسن رضایی و سید محمد غرضی بهعنوان نامزدهای مستقل در انتخابات حضور داشتند اما امروز نیز گمانه زنی هایی در محافل سیاسی برای شرکت افراد مختلف از جمله این دو در رقابتهای پیش رو شنیده میشود. با این حال نگارنده اعتقاد دارد علیرغم اینکه رقابت اصلی دور دوازدهم ریاست جمهوری احتمالا بین سه ضلع مثلث روحانی- رئیسی و تیم احمدینژاد شکل میگیرد اما عمده نگاهها از همین حالا بر رقابت دوقطبی روحانی – رئیسی جلب شده است.
شاید تا پیش از این با توجه به عدم حضور احمدینژاد و آرایش رقبای روحانی پیش بینی فضای دو قطبی در این دوره از رقابتها دور از دسترس مینمود ولی امروز با آمدن شخصیتی چون رئیسی با شاخصههای موجود شاید معادلات را تحت تاثیر خود قرار دهد. اگرچه بر روی کاغذ حضور رئیسی بهعنوان یک رقیب جدی کار روحانی را به مراتب سختتر خواهد کرد اما واقعیت آن است که بیش از آنکه وجود یک گزینه قوی در جناح مقابل برای روحانی خطر ایجاد کند عدم وجود رقبای قوی و جدی در جناح مقابل میتواند تهدیدکننده برای وی باشد. ماجرا از این قرار است که روحانی بعد از پیروزی در انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری که از حمایت کامل اصلاح طلبان و هواداران خود برخوردار بود نتوانست آنطور که باید و شاید انتظارات حامیان اصلی خود را خصوصا در حوزه چینش نیروی انسانی برآورده سازد. این مهم علی رغم عملکرد موفق روحانی در حوزههای مختلف باعث دلخوری در بین هواداران روحانی شده بود. تا قبل از کاندیداتوری رئیسی همواره این دغدغه برای روحانی وجود داشت که هواداران و حامیان روحانی به دو دلیل ذیل با آن شدت و حدت سال ۹۲ از وی حمایت نکنند؛
– اول عدم برآورده شدن خواستهها و مطالبات هواداران مخصوصا اصلاح طلبان از طرف دولت.
– و دوم از پیش برنده دانستن روحانی توسط هواداران به خاطر عدم حضور رقبای جدی در صحنه منتج به جدی نگرفتن رقابتها شده بود. امروز شرایط فرق کرده است حضور رئیسی با توجه به شاخصهای موجود به نوعی تکرار رویکرد رقابتهای سال ۷۶ و تقابل سید و شیخ را در نظر افکار عمومی تداعی میکند. اگرچه به زعم رقبای روحانی احتمال تکرار این سناریو برای کاندیدای متبوع خویش متصور است و احتمالا کفهترازو را به نفع وی سنگینتر میکند اما نگاه دیگری نیز وجود دارد و آن تکرار آن سناریو بهصورت معکوس است. ۲۰ سال پیش در رقابتهای انتخاباتی و در رویارویی دوقطبی بین سید و شیخ موجب روی کار آمدن تفکر نوین اصلاح طلبی در کشور شد و امروز اگرچه جای شیخ و سید در دو طرف معادله عوض شده است اما باز به نوعی تقابل دو تفکر و دو برنامه متفاوت بیش از پیش به اذهان عمومی متبادر میشود.
با این حال حضور رئیسی و احمدینژاد بهعنوان دو کاندیدای جدی میتواند زنگ خطری را برای اصلاح طلبان و هواداران روحانی به صدا درآورد تا علی رغم دلنگرانیهای درون خانوادگی عزم خود را جزم کنند و در راستای پیروزی روحانی دوباره ایفای نقش نمایند. پرواضح است که این شرایط باعث مشارکت زیاد مردم درانتخابات خواهد شد و پیش بینی میشود هرچه رقابتهای این دوره به سمت دوقطبی اصولگرا و اصلاح طلب سمت و سو پیدا کند این وضعیت بیش از پیش به نفع روحانی خواهد بود.
اعتقاد بر این است که روحانی میتواند سهم بیشتری در جذب آرای خاموش و خاکستری داشته باشد و این مهم سبب میگردد شرایط را برای روحانی به مراتب بهتر از قبل نماید. اما قطب سوم انتخابات پیش رو در صورت تایید صلاحیت احمدی نژا یا معاون سابق احمدینژاد که سابقه قضایی در کارنامه خود دارد باید برای یکی از آنها یا احتمالا یک نفر دیگر از تیم دولت گذشته تعریف وترسیم کرد. درست است که در شرایط فعلی همه رقیب اصلی روحانی را سید ابراهیم رئیسی میشمارند اما همانطور هم که خود رئیسی هم تشخیص داده است حضور وی در قالب یک جناح سنتی در مقابل روحانی نمیتواند کارساز باشد و نگارنده معتقد است در صورت تایید صلاحیت احمدینژاد یا بقایی یا هر کس دیگری با توجه به حداقل پایگاه اجتماعی هواداران رئیسجمهور سابق آن گزینه نیز میتواند به نوعی نگاهها را به سمت خود جلب نماید. به هر حال نباید از توان احمدینژاد و برنامههای عامه پسندش در جذب آرای اقشار متوسط و پائینتر جامعه غافل شد.
تجربه نشان داده است که احمدینژاد و تیم او به خوبی مهارت دارند که چگونه از قانون تضادها در عالم سیاست استفاده و بهره برداری کنند. در این راستا با توجه به عملکرد ضعیف همین افراد در دولتهای نهم و دهم که منتج به شرایط بد اقتصادی بر کشور شد حالا زمزمه چند برابر کردن یارانهها توسط نامزد این طیف دقیقا استفاده از قانون تضادها را تداعی میکند و شاید این همان چیزی باشد که بتواند در طیفهای مختلفی از جامعه ایجاد انگیزه کند.
با این همه اختلافات درون سازمانی اصولگرایان خصوصا ما بین هواداران احمدینژاد با اصولگرایان سنتی حامی رئیسی این احتمال را تقویت میکند که ما در این دوره از انتخابات علاوه بر رقابت دوقطبی ما بین جریان اصلاح طلبی و اعتدالیون حامی روحانی با جریان اصولگرای حامی رئیسی از طرفی شاهد رقابت درون خانوادگی مابین دو طیف غیر همسو در جریان اصولگرایی نیز باشیم. از شواهد و قرائن چنین بر میآید که این دو طیف در تقابل با هم به حدی مصمم و جدی هستند که شاید اگر بخواهند در این رقابتها خود را پیروز میدان نبینند حاضر هستند عرصه را نه به نفع طیف همفکر خود بلکه به رقیب جدی خود یعنی حسن روحانی واگذار کنند! البته ظاهرا این نوع نگاه بیشتر در میان طیف منتسب به دولت گذشته وجود دارد.
به عبارت دیگر این احتمال برای مجموعه دولت گذشته متصور هست که در یک شرایط خاص وقتی آنها همه چیز را از دست رفته ببینند به خاطر تصفیه حساب درون جناحی با رقیبان همفکر خود هم که شده به حمایت از روحانی برخیزند! واقعیت آن است که اتحاد میان اصولگرایان سنتی مانند جبهه پیروان خط امام و رهبری و اصولگرایانی مانند جبهه پایداری و رهپویان انقلاب اسلامی تنها در روی کاغذ محقق میشود و در عمل این طیف فکری همچنان با این اوصاف حفظ شرایط موجود در اردوگاه اصولگرایان نه تنها اجماع را در بین آنان غیر ممکن خواهد ساخت بلکه این وضعیت باعث تقابل بین دو جبهه جریان منتقد دولت میشود و در نهایت همه چیز را به نفع روحانی تمام خواهد کرد. به دیگر سخن با توجه به شرایط یاد شده امروز توپ در داخل زمین رقبای روحانی قرار دارد تا به نوعی همه آنها برای روحانی بازی کنند. بنابراین علل و عوامل پیروزی روحانی در انتخابات آتی بیش از آنکه حاصل نتیجه بازی خوب تیم همراه دولت باشد نتیجه بازی معکوس تیم منتقد دولت است.
به هر حال حضور رئیسی باعث ایجاد انگیزه در بین هواداران دولت خواهد شد تا اجماع محکمتری پشت سر روحانی قرار گیرد و از طرفی خلاء کاهش انگیزه در بین هواداران دولت از بین میرود و ایضا این احتمالا وجود دارد که رئیسی در صحنه مناظرهها نتواند از پس روحانی بر بیاید. از سویی دیگر وجود تیم احمدینژاد در صحنه رقابتها بیش از آنکه تهدیدی برای روحانی قلمداد شود به ضرر جریان هم فکر خویش تمام خواهد شد چون این مهم وحدت و انسجام تیمی رقبای روحانی را بر هم میزند.
جان کلام آنکه درصورت سه قطبی شدن انتخابات باتوجه به اینکه دوقطب آن در جناح مقابل روحانی قرار دارد خروجی رقابت درون سازمانی این طیف برای روحانی خواهد بود و در صورت رد صلاحیت کاندیدای مجموعه دولت گذشته و دوقطبی شدن انتخابات نیروی کمکی و پیش برندهای برای روحانی شکل خواهد گرفت و آن احساس مسئولیت و انگیزه مضاعف هواداران در حمایت از روحانی است. با این همه و علی رغم اینکه دوره ریاستجمهوری در ایران معمولا هشت ساله بوده است اما آنچه میتوانست برای یک دورهای کردن ریاست جمهوری روحانی تهدید کننده و خطرساز باشد نه وجود رقبای جدی بلکه عدم وجود چنین نامزدی در طرف مقابل بود که در این صورت بی انگیزگی حاکم بر هواداران دولت میتوانست بیش از استراتژی رقبا در ناکام ماندن وی تاثیر گذار باشد. اما عامل تعیین کننده در اینجا به کمیت و کیفیت “اجماع” در بین حامیان روحانی برمی گردد که این میتواند ابتکار عمل را در اختیار آنان قرار دهد.
منبع: بهارنیوز