بهانه‌های باطل برای هتاکی به هاشمی

فرهاد کیانفریدروزنامه بهارسال ۸۴   فضای دانشگاه به شدت انتخاباتی شده بود. در همان روزها سه دیدگاه در خصوص کاندیداهای ریاست جمهوری بر فضای دانشگاهی کشور حاکم بود. دسته اول اصلاح طلبانی بودند که با صدای بلند از دکتر معین حمایت می‌کردند. گروه دوم بخشی از اصولگرایان و اصلاح‌طلبانی بودند که مرحوم هاشمی رفسنجانی را بهترین گزینه برای جایگاه ریاست جمهوری می‌دانستند. دسته سوم هم که موضع و گرایش‌های سیاسی‌شان مشخص است. اصولگرایانی بودند که از محمود احمدی نژاد حمایت می‌کردند. اما آنچه که شرایط آن دوران را به وضوح در خاطر همه حک کرده است، دیدگاه هایی بود که زمان رای‌گیری دور دوم بر انتخابات حاکم بود. برخی از اصلاح‌طلبان و افرادی که تازه گرایش‌های سیاسی‌شان در حال شکل‌گیری بود و نزدیک به جریان اصلاحات بودند،‌ترجیح می‌دادند به محمود احمدی‌نژاد رأی بدهند و این مسئله را اینگونه توجیه می‌کردند که بین بد و بدتر،‌ترجیح می‌دهند به گزینه بد رای دهند یا‌ترجیح می‌دادند به‌طور کل در دور دوم شرکت نکنند.یادآوری فضای آن دوران به این دلیل بود تا به گونه‌ای، دیدگاه منفی اذهان عمومی نسبت به هاشمی رفسنجانی، اشاره شود. اما این تفکر در میان اصلاح‌طلبان به واسطه عملکرد و موضع‌گیری آیت‌الله، آرام آرام رنگ باخت و در مقابل، در میان افراد و گروه‌های منتقد و مخالف تشدید شد و تا جایی پیشرفت که امروز حتی پس از رحلت وی شاهد آن هستیم. افراد و جریان هایی که حتی کوچکترین سهمی در انقلاب نداشتند، انقلابی شدند و با اسم انقلاب بر سردار سازندگی تاختند و گویی تخریب گسترده وی نه تنها از عقده‌های قدیمی و کهنه که نسبت به او داشتند کم نکرد، بلکه سقفش بالا و بالاتر رفت. به همین دلیل است که این روزها که فقدان آیت‌الله هاشمی کشور و انقلابیون اصیل را در غم بی بدیل (پس از رحلت امام (ره) ) فرو برده است همچنان از گوشه و کنار، صدای تخریب و فحاشی عده‌ای کم مایه به گوش می‌رسد. آنها که بر این باورند هرچه رقیب را نکشد، قوی‌ترش می‌کنند، در تلاش هستند تا اگر رحلت آیت‌الله هاشمی موجب ضعف جریان اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا نمی‌شود، از قدرت گرفتن و انسجام‌شان جلوگیری کنند. به هین دلیل است که حتی از پیکر بی جان رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام هم نگذشتند و با دستاویز قرار دادن انقلاب و حتی دین بر وی می‌تازند. این دقیقا همان مسئله‌ای است که شهید مطهری همیشه نسبت به آن هشدار داده بود. یعنی برای دستیابی به هدف از هر وسیله‌ای استفاده شود. ایشان بر این تاکید داشتند که «برای حق باید از حق استفاده کرد. یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد؛ مثلاً ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی‏دینی است. یعنی به نفع دین دروغ گفتن به نفع دین بی دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی دینی کردن است به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی دینی کردن است. دین اجازه نمی‌دهد ولو به نفع خودش ما بی دینی کنیم. (سیری در سیره نبوی) به زبان ساده‌تر حتی اگر این جماعت برای رسیدن به حق تلاش می‌کنند و قصد دارند افکار عمومی را به سمت روشنایی هدایت کنند باز تهمت و تخریب جایز نیست. علی الخصوص تهمت به فرد مُرده که جای خود دارد. «چراکه غیبت مرده از جهاتى زشت‌تر و ناپسندتر است؛ زیرا زندگان ممکن است روزى غیبت را بشنوند و به دفاع از خود برخیزند، ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نیست، به علاوه؛ شخص غیبت کننده ممکن است افراد زنده را ببیند و از آنها حلالیت بطلبد ولى در مورد مردگان این مطلب هرگز صدق نمی‌کند.» (مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، ج ‏۳، ص ۱۳۳)  ضمن اینکه به وضوح در قرآن درباره تهمت زدن هشدار داده شده و آمده است: تهمت زدن به بى گناه از زشت‌ترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است. آیات قرآن و روایات متعدد اسلامى که درباره این موضوع وارد شده است، نظر اسلام را در این زمینه روشن مىسازد: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا» ؛ «و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بی گناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر دوش گرفته است.» همچنین ابو الدرداء می‌فرماید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، یک وقت در حضور اصحاب فرمودند: «الا اخبرکم بشر الناس، آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می‌کند و هر چه دارد تنها برای خودش می‌خواهد. آن‌هایی که حاضر بودند گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. یک وقت فرمود: آیا می‌خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می‌خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بد زبان، فحاش، تهمت زن و آبروبرند. اینجا دیگر حضرت توقف کردند، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.» حال این سوال مطرح می‌شود که آیا افراد مذکور انقلابی هستند یا متدین؟ واقعیت این است که با توجه به توضیحات فوق و نظرات شهید مطهری و آیت‌الله مکارم شیرازی،  درباره پایبندیاین افراد  به دین شبهاتی وجود دارد. اما با وجود این می‌توان آنها را انقلابی و دلسوز نظام دانست؟ پاسخ این پرسش نیز منفی است. چراکه از نگاه مقام معظم رهبری یکی از شاخصه‌های انقلابی‌گری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن، پایبندی به مبانی و ارزش‌های اساسی اسلام و انقلاب است که در هیچ کجای این ارزش‌ها تخریب و تهمت وجود ندارد. (بیانات رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ۱۴/۳/۹۵) نکته قابل توجه درباره این افراد این است که از منظر امام (ره) هم انقلابی نیستند. چرا که ایشان به وضوح اعلام کرده‌اند که «آداب اسلامی این است که هر کسی موظف بداند خودش را به این‌که حفظ حدود و ثغور را بکند، نه این‌که هرکس هر کاری، هر کمیته‌ای دلش می‌خواهد هر کاری بکند، از او بپرسند چرا، می‌گوید انقلاب است. هر پاسداری هر کاری دلش می‌خواهد بکند از او بپرسند، می‌گوید این انقلاب است. هر جوانی هر کاری می‌خواهد بکند، بگوید انقلاب است، معنایش این است که اصلاً انقلاب آن هم انقلاب اسلامی هرج و مرج است، انقلاب اسلامی حکومت جنگل است. این غلط است باید موازین داشته باشد.  باید موازین داشته باشد نه این‌که هر کسی هر کاری دلش می‌خواهد بکند و هرکس هر طوری عمل بکند و اسمش هم این است که انقلاب است. انقلاب اسلامی معنایش این است که متحول شده است یک مملکت طاغوتی که هرکس می‌خواست ظلم بکند، می‌کرد به اتکال سرنیزه، مبدل شده است به یک مملکت اسلامی که روی موازین اسلامی عمل می‌شود. موازین اسلامی این است که اگر فرض کنید که یک کسی جرمی کرده است، خودش نمی‌تواند برود آن جرم را عوض کند» (صحیفه نور، جلد ۱۰ صفحه ۱۳۷) بنابراین لازم است این افراد به این سوال پاسخ دهند که بر چه مبنا و اساسی از‌ تریبون‌های مختلف صرفا برای دستیابی به اهداف سیاسی خود، دست به تخریب چهره‌ای مانند آیت‌الله هاشمی می‌زنند و افکار جوانانی که بر پای سخنرانی‌های آنان نشسته‌اند یا به گونه‌ای از آن مطلع می‌شوند را به سمتی دیگر منحرف می‌کنند؟ آیا دین جواز آن را داده است یا آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب؟ ! هرچند شاید لازم باشد پیش از این به پرسش مهمتری پاسخ دهند و آن این است که شما کیستید؟ سابقه و عملکرد چند ده یا چندصد نفر از شما بر روی کفه‌ترازو با کارنامه آیت‌الله هاشمی برابری می‌کند؟ واقعیت این است که افراد مذکور صرفا صفر پس از اعشاری هستند که برای دیده شدن تلاش می‌کنند و برای دستیابی به این هدف حاضرند بر مرده و زنده امثال آیت‌الله هاشمی بتازند.


منبع: baharnews.ir