سرماخوردگی یا «اماس»؟
گروه علمی: مریم پیمان در روزنامه شرق نوشت: «آخ!» درد در گلویم میپیچد. هر عطسه یا سرفه با دردی همراه است. عفونت خونی، عفونت ادراری، دردهای گوارشی، دردهای عوارض دارویی و حالا برای بار دوم سرماخوردگی! فهرست «درد»ها بهجای کمترشدن بلندتر میشود و تعداد قرصها بیشتر. بیش از سه ماه درگیری با سیستم ایمنی بدن هرروز شکلی جدید از بیماری را به من نشان داده است؛ شکلهایی دورتر از «اماس» و خارج از محدوده بیماریهای «خاص». برای کسی عادی نیست که خوشحالم و شاد. تعداد قرصهای روزمره بیشتر شدهاند و همزمان برای عفونتهای مختلف و سرماخوردگی دارو تجویز میشود، اما داروهای کمتری برای «اماس». بیماریهای من «معمولی» شدهاند مثل آدم «معمولی» رؤیاهای من؛ با ویژگیهای «روزمره». «سرما خوردهام»! جمله خبری شیرینی که در یک سال گذشته دو دوره بر زبان آوردهام. شوخی نیست؛ «از سرماخوردن خوشحالم». چند سالی بود که داروهایم چنان سیستم ایمنی بدنم را به بازی گرفته بودند که دیگر «معمولی» نبودم؛ «این نشانه خوبی است، «شاید» سلامتی نزدیک شده باشد!» بیماران مبتلا به «اماس» معمولا سرماخوردگی ندارند و در برخورد با آنها میشنوید که یک سال، دو سال یا حتی در تمام عمر سرماخوردگی نداشتهاند. دوست بیماری از طب سنتی کمک گرفت تا سرما بخورد و روش درمان به این شیوه را آغاز کرد. با لبخند در ذهنم تکرار میکنم: «داروهای «اماس» کمتر و بیماریهای «معمولی» بیشتر». داستان، تنها این روی شاد نیست. سرماخوردگی رابطه دیگری هم با «اماس» دارد؛ یکی از تحقیقات نشان داده است که بروز سرماخوردگیهای مکرر سیستم ایمنی را ضعیف میکند و به ساخت و شکلگیری پلاکهای مغزی و نخاعی سرعت میدهد. از خودم میپرسم: «سرماخوردگی به اماس منجر میشود؟» میدانم که «نمیدانیم». داروهای هفتگی «اماس» چندسالی هر نوع سرماخوردگی را از من دور کرده بود. آن روزها خبری از قرصهای موجود در همه خانهها نبود و سبد قرصهای من «خاص» شده بود، اما چندماهی است سبد داروهایم میزبان آنتیبیوتیکها، آنتیهیستامین، ادالت کلد، سیتریزین، پنیسیلین و… شده است. یکی از خبرهای شیرین ١٣٩۵ «معمولی»شدن و سرماخوردن بود و هست. نگاهی به قرصها میاندازم. «بخورم یا نخورم؟ سرماخوردگی یا «اماس» مسئله این است!» تصمیم جدی دو سال اخیر «بیدرد»شدن بوده است و در این مسیر طولانی و سخت، تا امروز به گواه پزشک موفق بودهام؛ تعدادی از قرصهای «اماس» کمتر شده است، زندگی آرامتر و شادتر و سلامتی «به نظر» نزدیکتر! این روزها فرصت انتخاب است؛ «سلامتی یا بیماری؟! کدام را باید انتخاب کرد؟» موسیقی را روشن میکنم، داروهایم را برمیدارم و در کیفم میگذارم؛ باید زودتر خوب شوم، فرصتی برای تعلل نیست. فقط باید زندگی کرد و شاد بود. «باید مراقب خودم باشم». در گوشم میپیچد؛ «ذوقی چنان ندارد بیدوست زندگانی/ دودم به سر برآمد زین آتش نهانی/ ای بر در سرایت غوغای عشقبازان/ همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی/ تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید/ تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی/ شهر آن توست و شاهی، فرمای هرچه خواهی…».
منبع: baharnews.ir