تئوریسین‌های خودعلامه‌پندار و متوهم!

دکتر علی میرزامحمدی (جامعه شناس)
در دهه ۹۰ شاهد ظهور دسته‌ای از مدعیان اندیشه ورزی با تحلیل هایی فضل‌فروشانه بر اساس توهم توطئه بوده‌ایم. آنها این بار با ملغمه توهم و توهین، با تعرض به نخبه‌های محبوب، آشفته بازار تحلیل‌های بی اساس خود را گرم نگه می‌دارند. در این یادداشت به دلایل اجتماعی رشد این دسته از مدعیان اندیشه ورزی یا تئوریسین‌های خودخوانده خواهیم پرداخت.
 ریشه‌های رشد تئوریسین‌های خودخوانده را باید در انجماد گفتمان‌های فکری مطرح جامعه ایران جستجو کرد که جامعه تشنه اندیشه‌های جدید را به دامن افرادی سوق می‌دهد که با ساختار شکنی و  انتخاب گزینشی برخی دال‌های گفتمان‌های رایج، مفصل بندی التقاطی از آنها ارایه می‌کنند. این گفتمان‌های التقاطی به عنوان بدل و شکل نوین گفتمان‌های موجه به جامعه القا می‌شود. این نوع گفتمان یا آنچه در این نوشتار از آن به شبه اندیشه  نیز یاد می‌کنیم تصویر و تفسیری وا‍ژگونه از مسایل، ریشه ها، اولویت بندی، و راهکارهای مقابله با آنها ارایه می‌دهد. ترویج شبه اندیشه‌ها در سطح جامعه نه تنها کمکی بر حل مسایل نیست بلکه با تحریک عامه به فوران نا بهنگام احساسات و هیجانات زود گذر به مانعی مهم بر عقلانیت و مصلحت اندیشی است.

سخنوران این گفتمان‌های التقاطی و مروجان شبه اندیشه‌ها به جای آنکه تحت مشاوره‌های روانشناختی قرار گیرند در انجماد گفتمان‌های دیگر فرصت پیدا می‌کنند ترکیبی از توهم و تفکر را به نام اندیشه جدید به عامه القا کنند. صد افسوس برخی طیف‌های سیاسی و فرهنگی نیز از آنها به نام تئوریسن حمایت کرده و تریبون در اختیار آنها قرار می‌دهند و به صورتی گسترده، شبه اندیشه‌های آنها را بازنشر می‌کنند. این تئوریسین‌های خود خوانده دارای ویژگی‌های شخصیتی و توانایی‌های فردی ویژه‌ای هستند که به آنها در جذب مخاطب قدرت خاصی می‌بخشد. مهمترین ویژگی تئوریسین‌های خودخوانده دهه ۹۰  را به صورت زیر می‌توان خلاصه نمود:

الف- خود علامه‌پنداری
 تئوریسین‌های خودخوانده این تصور را درباره‌ی خود دارند که دارای دانشی ممتاز و گسترده هستند.آنها سخنان عجیب و جنجالی در حوزه‌های مختلف از جمله سیاست، سینما، اقتصاد، تاریخ و فلسفه مطرح می‌کنند، در حالیکه تخصص آکادمیک و سابقه روشنی در هیچ‌کدام از این زمینه‌ها ندارند! این خودعلامه پنداری موجب شده است آنها در شرایط فرهنگی خاص کشور در سالهای اخیر به وی‍ژه انزواطلبی و سکوت یا مهاجرت برخی نخبه‌های مطرح، جولان دهنده و سخنران محافل در مناسبت‌های دینی و اجتماعی شوند.

ب- توهم افشاگری‌های جهانی
تئوریسین‌های خودخوانده در محافل مختلف سعی در افشاگری‌های جهانی دارند! مثلاً آنها خبر دارند که کشورهای همسایه در حال سرقت ابرهای باران‌زای ما هستند، شلوار «جین» برآمده از مفهوم جن و کفش پاشنه‌بلند نماد سُم جن است، تاسیسات هارپ در حال تولید زمین‌لرزه در کشور است، فوتبال نوعی قمار و تماشای آن معادل تماشای نبرد گلادیاتورها است،پزشکی نوین تقلبی است و کمر به انقراض نسل بشر بسته است و طب سنتی باید جایگزین آن شود..! تئوریسین‌های خودخوانده در کل به همه چیز با دیده شک و تردید می‌نگرند و به زعم خود سعی دارند پشت پرده توطئه هایی را که بیشتر ما از آن غفلت داریم به ما عیان کنند!؟

ج- استدلال ورزی‌های غلط و دور شدن از واقعیتها
 استدلال ورزی یا صغری و کبری کردن‌ها و نتیجه گیری از آنها نیازمند طی مراحل درست است. آگزیوم‌ها باید صحیح باشد تا جریان استدلال ورزی و نتیجه گیری نیز صحیح باشد. در تئوریسین‌های خودخوانده این جریان به صورت ناقص و یا غلط پیگیری می‌شود. این نتیجه گیری‌های غلط، ریشه در اطلاعات غلطی دارد که این افراد از منابعی نامعتبر خوانده یا شنیده‌اند. متاسفانه حتی برخی از این افراد با وجود آشکار شدن نظریه‌ها یا پیش بینی های غلط  با لجبازی با مسائل برخورد می‌کنند و اصرار بر حفظ تصورات اشتباه خود دارند. آنها مطالعه گرانی حرفه‌ای و مشاهده گرانی کنجکاو هستند. آنها ساعت‌ها در کتابها، مجلات ، روزنامه ها، سایت‌ها ، برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌ها و کارتونها وقت صرف می‌کنند. اما این مطالعه‌های گسترده ولی سطحی و این کنجکاوی‌های برآمده از ذهن آشفته در خدمت تصور آنها بر تقویت باورهای غلط است. بر این اساس آنها با وجود این تلاش‌ها و تقلاها به منابع معتبری که باورهای آنها را رد می‌کند اطمینان ندارند. در نتیجه ذهن تئوریسین‌های خودخوانده  روز به روز از واقعیت‌ها دورتر می‌شود.

د- تمایل به احساس کنترل امور
به اعتقاد «کارن داگلاس» روانشناس بریتانیایی یکی از دلایل اعتقاد به تئوری توطئه که می‌تواند نیاز کاذب انسانها را به تئوریسین‌های خودخوانده تبیین کند پایین آمدن شاخص‌های امنیت و افزایش استرس عمومی در جامعه است. این افراد با اطمینان بخشی کاذب می‌توانند عامه را به حل این استرس‌ها با راهکارهایی که خود تجویز می‌کنند امیدوار کنند. خود این افراد در تحلیل‌های خود نگرانی‌های کاذبی مطرح می‌کنند که حس نیاز افراد جامعه را به کنترل این نگرانی‌ها افزون می‌کند. متاسفانه شرایط اقتصادی و سیاسی دهه نود این نگرانی‌ها را در افکار عمومی و نیاز کاذب عامه را به تحلیل‌های تئوریسن‌های خودخوانده افزایش داده است.

ه- اعتبارجویی اجتماعی
تحقیقات نشان داده است افرادی که در جامعه دارای موقعیت اجتماعی خوبی نیستند، بیشتر به تئوری‌های توطئه اعتقاد دارند. تئوریسین‌های خودخوانده معمولا” افرادی هستند که در هیچ یک از رشته‌های علمی نتوانسته اند جایگاه معتبر آکادمیک کسب کنند. آنها برای کسب اعتبار علمی مسیری غلط طی می‌کنند. به این معنا که با سوء استفاده از عطش جامعه به دانستن به زعم خود بر اساس شالوده شکنی مسایلی جدید مطرح می‌کنند. این شیوه طرح بر اساس مهارت خاص آنها در سخنوری و ایده پردازی است که آنها را در مرکز توجه عمومی قرار می‌دهد.  با وجود این آنها هرگز در مراکز معتبر علمی جایگاهی نداشته و فقط در مراکزی که خود ، حامیان یا مروجان آنها برپا داشته اند به عنوان توریسین‌ها حضور می‌یابند.

و- توهین و تخریب نخبه‌ها
 تئوریسین‌های خودخوانده سعی در تخریب منتقدان و مخالفان خود دارند. به ویژه زمانیکه کذب و توخالی بودن شبه نظریه‌های آنها بر همه بر ملا می‌شود برای بقا در مرکز توجه افکار عمومی نه تنها از ارائه‌ی پاسخ درباره‌ی تصوراتشان شانه خالی می‌کنند بلکه به مغلطه رو آورده و به منتقدان و فعالان سیاسی، چهره‌ها و نخبه‌های محبوب هنری، ورزشی، جهانی، اقتصادی، علمی و ادبی و عقاید و سلایق مختلف مردم می تازند و یا آنها را به استهزا می گیرند. به تازگی آنها با ملغمه توهم و توهین، پرده‌های حیا را دریده و ناجوانمردانه اقدام به افترازنی‌های اخلاقی می کنند.

آینده تئوریسن‌های خودخوانده دهه ۹۰ از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران تاثیر می‌گیرد. به این معنا که هرچه شرایط ناامنی و استرس ناشی از این شرایط افزایش یابد افکار عمومی آمادگی بیشتری دارند تا در دام تحلیل‌های ترکیب یافته از توهم، توهین و شبه اندیشه گرفتار شوند. خطر جدی تر زمانی است که تحلیل های آنها سیاستگذاری های حوزه های مختلف کشور را تحت تاثیر قرار دهد. سکوت و انزوای متفکران اصیل، این خطر را با گسترده تر کردن میدان مانور این دسته از مدعیان افزایش خواهد داد.

با اینهمه مباحثه و مناظره مستقیم با این افراد به صلاح نیست، چراکه متفکران اصیل قصد ارایه حقایق علمی را دارند در صورتیکه با تکیه بر نظریه «کارن داگلاس» روانشناس بریتانیایی تئوریسن‌های خودخوانده بسته به نیازهای روانی خود از حس افشاگری، کسب کنترل و چهره‌ی معتبر کاذب خود، حقایق مسلم را انکار خواهند کرد. بر این اساس بهترین شیوه نقد، تحلیل غیرمستقیم شبه نظریه‌ها بدون ذکر نام این افراد است. مخاطب قرار دادن مستقیم آنها با بر آورده کردن نیاز آنها به کسب حیثیت اجتماعی، موجب خواهد شد بر توهمات خود اصرار بیشتری داشته باشند. اما در سطحی کلان، نقش نظام آموزش و پرورش در پرورشی نسلی که با روش تفکر و استدلال منطقی آشنایی بیشتری داشته باشد غیر قابل انکار است. این کار به تمایز بین توهم و واقعیت و علم و شبه علم در نزد افکار عمومی کمک شایانی خواهد نمود.
 
منبع: بهارنیوز