موفقیت به سبک «توماس ادیسون» و چند تن دیگر
سپس او تصمیم گرفت چیز کاملا جدیدی بسازد. از همه خنده دارتر این که او هزار بار تلاش کرد و شکست خورد. زمانی که گزارشگری از او پرسید «هزار بار شکست خوردن چه حسی دارد؟» او گفت: «من هزار بار شکست نخوردم، بلکه این اختراع نیازمند فرآیندی هزار مرحله ای بوده است.» توماس ادیسون، به لطف اراده مصممی که داشت، دنیا را به جای روشن تری برای زندگی تبدیل کرد. اگر قرار بود همه اتفاقات خوب در همان یکی دو قدم اول به موفقیت برسند، پس چرا باید این همه در مورد «عدم ناامیدی» و «تلاش روز افزون» صحبت می کردیم؟
در ادامه، داستان های الهام بخشی را تعریف می کنیم که باید در خاطر داشته باشید. آیا تا به حال احساس کرده اید که شما بزرگ ترین مشکلات را دارید و بدبخت ترین آدم دنیا هستید؟ پس این مقاله را بخوانید.
زنی که کتابش ۳۶ بار رد شد!
آیا فکر می کنید وقتی کتاب یک نویسنده به صدر جدول فروش می رسد، دیگر چاپ کردن کتاب های بعدی برایش مانند آب خوردن راحت می شود؟ اشتباه می کنید. حداقل همیشه این طور نیست.

اما امروز هافینگتون پست میلیون ها بازدیدکننده دارد. خانم هافینگتون نویسنده مشهوری شده و بسیار ثروتمند است. مشخص است که «شکست خوردن برای او فقط مانند سنگ ریزه هایی در مسیر موفقیتش بوده است.»
زنی که مناسب تلویزیون نبود
امروزه ارزش کارهای اپرا وینفری بیش از سه میلیارد دلار برآورد می شود؛ اما همیشه این طور نبوده است. زمانی یک تهیه کننده تلویزیونی او را کاملا برای اجرا در رسانه تصویری نامناسب خوانده و اخراجش کرده بود اما با این حال بزرگ ترین منبع موفقیت اپرا، برنامه تلویزیونی بوده که بیش از ۲۰ فصل ادامه پیدا کرده است.

مردی که از شرکتی که خود بنا کرده بود، اخراج شد
همه محصولات شرکت اپل مورد استقبال مشتریان واقع نشدند، یا بهتر بگوییم، همه محصولاتی که در دوره استیو جابز معرفی شدند، به موفقیت نرسیدند.

یکی از محصولات شکست خورده، کامپیوتر لیزا بود. کاربران هدف این کامپیوتر رومیزی، کاربران خانگی یا شرکت های کوچک بودند. این کامپیوتر، که نخستین کامپیوتر رومیزی با پردازنده پنج مگاهرتز و رم یک مگابایتی بود، در آن زمان ۱۰ هزار دلار قیمت داشت. به نظر می رسید که کامپیوتر لیزا ایده خارق العاده ای باشد؛ با این حال، میزان فروش این کامپیوتر گران قیمت بسیار کم بود. در سال ۱۹۸۵ جان اسکالی، مدیرعامل شرکت اپل در آن زمان، استیو جابز را از پروژه مکینتاش کنار گذاشت. خود استیو جابز بود که مدتی قبل اسکالی را استخدام کرده بود.
مردی که می خواست پس از ۳۰ بار شکست، تسلیم شود
زمانی که استفن کینگ می خواست داستان «کری» را بنویسد، مشغول تدریس زبان انگلیسی و نگارش داستان های کوتاه بود. با این حال، با وجود ۲۵۰۰ دلار پیشنهادی که برای داستان بلندش دریافت کرده بود، او بعد از ۳۰ بار شنیدن پاسخ منفی، تصمیم گرفت نگارش این کتاب را متوقف کند.

شکست نباید تعریف کننده هویت شما باشد، بلکه باید آن را شکل دهد
آخرین داستان را می خواهم از کتاب ناپلئون هیل به نام «بیندیشید تا ثروتمند شوید» تعریف کنم. نویسنده در این کتاب با میلیونری به نام «آر. یو. داربی» مصاحبه و داستانی را از قول او نقل می کند.
درسی که می توان از داستان گرفت این است که قبل از متوقف کردن کارتان باز هم تلاش کنید. خودتان هیچ، اما حتی به خاطر دیگران هم که شده این کار را بکنید. اگر توماس ادیسون ناامید می شد و از اختراعش دست می کشید، چه بر سر ما می آمد؟ الکساندر گراهام بل چطور؟ شکست را به عنوان مرحله ای در مسیر موفقیت در نظر بگیرید، زیرا با پذیرش شکست است که می توانید موفقیت های بزرگ را به چشم ببینید.
منبع: برترینها