گودبای پارتی پوشک؛ ظهور پارتیهای نمایشی برای کودکان
هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: زرد و قهوه ای دو رنگ اصلی هستند که تم مهمانی را تشکیل می دهند، اما چون برای رساندن منظور کافی نبوده اند، از ایموجی «پی پی» هم استفاده شده و زیر آن نوشته اند «اولین پی پی بدون کمک!» این جا گودبای پارتی پمپرز است، جشنی که به تازگی در میان خانواده های ایرانی رواج یافته. البته نه پای غربی ها در کار است و نه تهاجم فرهنگی صورت گرفته، صرفا بعضی از خانواده ها که احتمالا دغدغه مالی کمتری دارند، به دنبال سرگرمی یا بهانه ای برای جشن گرفتن بوده اند و در اوج خلاقیت به این نتیجه رسیده اند که جشن «اولین پی پی بدون کمک» کودکشان را برگزار کنند.
لوازم جشن هم به غیر از آن ایموجی کذایی و بادکنک های زرد و قهوه ای، کمی پول است که هر چند عموما به سختی به دست می آید، اما می توان به آسانی و با خلاقانه ترین ایده ها آن را به هدر دارد. البته پرسش ها و حرف هایی باقی می ماند که جای تامل دارد. تصور کودکی که خوراک این نمایش پدر و مادرش می شود، در بزرگسالی کمی عجیب و غریب به نظر می رسد. او عکس های این مهمانی را به دوست هایش نشان می دهد و می گوید: «این من هستم در جشن خداحافظی با پوشک که پدر و مادر عزیزم زحمت آن را برایم کشیدند؛ من در تاریخ سوم شهریور ۱۳۹۶ موفق شدم شماره یک را بدون کمک و به صورت کاملا مستقل انجام بدهم!»

البته چنین کودکی احتمالا در بزرگ سالی به غیر از جشن خداحافظی با پوشکش، از جشن های خلاقانه دیگری نیز عکس های یادگاری دارد که می تواند با افتخار برای بقیه تعریف کند. مثلا جشن «پایان شیردهی» که در آن، کودک باید با منبع تغذیه ای که به مادرش متصل بوده خداحافظی کند؛ این جشن هم حسابی طرفدار پیدا کرده و آیکون های خودش را دارد که گاهی به شکل کیک هم طراحی می شود و رو به روی جمع کثیری از مهمانان قرار می گیرد. هر چند این پرسش مطرح میشود که چطور می توان حیا را کنار گذاشت و آقایان و خانم های دوست و آشنا را به چنین جشنی دعوت کرد.
جشن سیسمونی پرنسس با میز آرایش و سایر مخلفات
«به نام خدایی که هستی از او یافتیم؛ سلام؛ مامان بزرگ و بابابزرگم یه عالمه وسایل خوشگل برام خریدن. دوست داشتم همشونو نشونتون بدم و جشن بگیرم. ممنون که اومدین به دیدن اتاق من. منم دو ماه دیگه میام به دنیای بزرگ شما.»
این را از طرف جنینی که هنوز متولد نشده روی کاغذی نوشته اند و به عنوان کارت تشکر نوزاد به مهمان ها می دهند. کاغذهای صورتی رنگی به شکل پای نوزاد روی پله های ورودی خانه چسبانده شده که خبر از جشن سیسمونی می دهد. روی در و دیوار نیز فلش هایی کشیده شده و روی آن نوشته اند: «به طرف جشن سیمسونی پرنسس». البته بعید نیست برای پرنسس های واقعی نیز چنین نمایش هایی به راه بیندازند، اما این پرنسس های ایرانی ظاهرا با پرنسس های واقعی خیلی فرق دارند.

تلاش مذبوحانه خانواده هایی که اغلب در طبقه متوسط قرار دارند، برای «پرنسس» جلوه دادن نوزاد هنوز متولد نشده شان، یادآور جامعه مصرفی است که ژان بودریار از آن سخن می گوید؛ در این جامعه افراد برای نیازشان چیزی را مصرف نمی کنند، بلکه صرفا مصرف می کنند تا تفاوت طبقاتی خودشان را نشان بدهند. پدر و مادری که پمپرز کودک را به شکل کیکی برای نمایش در می آورند، در حقیقت به دنبال متفاوت جلوه دادن طبقه اجتماعی خودشان هستند. البته نمایش سیمسونی نوزاد سال هاست که در میان خانواده های ایرانی رواج یافته، اما حالا به لطف کالاهای رنگارنگی که هر روز روانه بازار لوازم نوزاد می شود، سر و شکل تازه ای به خود گرفته است.
اگر قدیم ها چهار دست لباس و یک کالسکه یا تخت نوزاد کل لوازم نمایشی سیسمونی را تشکیل می داد، حالا همه چیز به ابزار نمایش تبدیل شده است، حتی پمپرزهایی که قرار است مورد استعمال چند ساعته برای نوزاد قرار بگیرد به شکل های مختلف تزیین می شود و در معرض نمایش عمومی قرار می گیرد.
شبه نیازی به نام جشن تعیین جنسیت
پدر و مادر جوانی رو به روی دوربین با هیجان بسیار بالا، چاقویی به دست گرفته اند تا کیک را برش بزنند. بقیه شمارش معکوس را انجام می دهند تا به یک می رسند و کیک برش می خورد؛ خامه داخل کیک آبی است و این یعنی جنین داخل شکم مادر، پسر است. پدر نوزاد که گویی اصلا خبر نداشته، چنان به وجود آمده که مانند کودکان خردسال جیغ می زند، بالا و پایین می پرد و فریاد می زند: «من پسر دارم!»
این ویدیو اخیرا در شبکه های اجتماعی زیاد دست به دست شده است. جشنی که این پدر و مادر گرفته اند، «جشن تعیین جنسیت» است؛ یکی از جشن هایی که اخیرا مد شده و خانواده های بسیاری آن را در کنار جشن بارداری برگزار می کنند. یعنی یک جشن بارداری می گیرند و با کیکی که تصویر سونوگرافی جنین روی آن حک شده، تمامی اقوام و خویشان را از بچه دار شدن خود آگاه می کنند و بعد جشن دیگری می گیرند و در آن جنسیت نوزادشان را به همه اعلام می کنند.

در این بین جشن های دیگری هم برگزار می شود، مثل «جشن ویارونه» که مادر برای اولین بار به خاطر بارداری هوس می کند مثلا ترشی بخورد و مهمان ها هم با انبوهی از خوراکی های تُرش قدم رنجه می کنند و دور هم این هوس مادرانه را جشن می گیرند.
وقتی نخستین دندان، ابزار فخرفروشی و تظاهر می شود
«کودکی دکمه بازگشت ندارد، پس کودکی کودکانمان را به یادماندنی کنیم.» این جمله را بزرگ بالای وب سایت نوشته اند، ولی اینکه از نظر آن ها چطور دوران کودکی به یادماندنی می شود، جالب توجه است. در این وب سایت سفارش انواع و اقسام کیک پذیرفته می شود.
کیک های سه کیلویی کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نیست. یعنی از نظر صاحبان این سایت، اگر فردی بخواهد دورانی به یادماندنی از کودکی فرزندش بسازد، باید برای جشن دندانی او کیکی به شکل دندان سفارش بدهد که کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نیست. البته کیک تنها خرج جشن دندانی نیست. به محض این که سر و کله دندان نوزاد بی گناه پیدا شد، طعمه نمایش جدیدی می شود؛ «جشن دندانی». تم این جشن هم دندان است که یک فقط یکی از نمادهای آن است. صاحبان سرمایه در قالب کسب و کارهای مختلف در مقابل مصرف کنندگان ظاهر می شوند و با ترفندهای مختلف آن ها را وادار به مصرف می کنند. جمله ای که این وب سایت در مورد کودکی نوشته، یکی از ساده ترین روش های تبلیغات اقناعی است که سعی دارد مصرف کننده را برای خرید و مصرف کالای مورد نظر قانع کند.

جامعه ای که مصرفی شده، به راحتی اسیر این فرایندهای اقناعی می شود و خودش را تسلیم صاحبان سرمایه می کند. پدرها و مادرها در این جامعه به قول تورستاین وبلن به دنبال «مصرف تظاهری» هستند. در حقیقت آن ها کیک ۱۰۰ هزار تومانی دو کیلویی را نه برای رفع نیاز، بلکه برای «تظاهر» و «نمایش» خریداری می کنند.
تولد عادت واره ها و آغاز بردگی
تصویر کودکی دو ساله به عنوان عکس پروفایل انتخاب شده، در بیوگرافی آن تاریخ تولید مابین دو آیکون کودکان قرار داده شده؛ متولد اول شهریور ۱۳۹۴ است. زیر آننیز توضیح داده شده که این صفحه را «مامی» یعنی مادر این کودک اداره می کند.
حدود ۱۸ هزار نفر این صفحه اینستاگرامی را دنبال می کنند. حدودا ۷۰۰ عکس از این کودک دو ساله به اشتراک گذاشته شده؛ یعنی مادر به قدری فعال بوده که تقریبا هر روز دست کم یک عکس با یک لباس نو یا یک جشن تازه به اشتراک گذشته و تا جای ممکن عطش سیری ناپذیر مخاطب برای دیدن این تصاویر نمایشی را سیراب کرده است.
برخی از عکس ها، تصویر سه نفره پدر، مادر و فرزند است که هر سه تی شرت و لباس سر هم با یک برند مشخص به تن کرده اند؛ برخی دیگر هم مربوط به سفرهای خارجی آن هاست. واضح است که این صفحه کاملا با هدف نمایش و تظاهر طراحی شده است. کسی که این صفحه را اداره می کند، معتقد است چیزهایی که نمایش می دهد «سلیقه» پدرها و مادرهای امروزی است. اما واقعیت این نیست. او در حقیقت خودش جزو کسانی است که ذائقه پدرها و مادرها را در این زمینه شکل می دهد.
پیر بوردیو با مفهوم «عادت واره ها» دقیقا به همین جریان اشاره می کند. در حالی که خیلی از افراد ادعا می کنند «ذائقه یا سلیقه، دلیل نمی خواهد»، بوردیو معتقد است این طور نیست. از نظر او چیزی که فرد به عنوان انتخاب شخصی خودش تلقی می کند، در حقیقت عادت یا عادت واره ای است که گروهی مشخص برای او دیکته کرده اند. در این مورد خاص، آن گروه مشخص، گروه پدرها و مادرها هستند که این روزها جشن های مختلف را به عنوان قاعده به بقیه اعضای گروه تحمیل می کنند.
آینده مضحک دردناک
می گویند استاندال، نویسنده فرانسوی، در تمام مدت عمر خود از بیماری سیفیلیسی رنج می برد که از یک دختر جوان گرفته بود. او دائما به همه می گفت: «عادلانه تر بود هر کسی صرفا تاوان حماقت های خودش را بپردازد.» این که استاندال در زمینه بیماری خودش چقدر حق داشته، بحثی جداست، اما حرفی که او زده، در جریان پارتی هایی که خانواده ها برای کودکانشان می گیرند، کاملا صدق می کند. دور از ذهن نیست که در آینده نزدیک جوانان زیادی وقتی آلبوم دوران کودکی شان را مرور می کنند، با خودشان بگویند: «عادلانه تر بود هر کسی صرفا به خاطر اعمال خودش مضحکه دیگران شود.»
منبع: برترینها