مشکل دقیقا شمایید
مهدی دادویینژاد
این روزها تصاویر و سخنانی از جانب برخی اصولگرایان دیده و شنیده میشود که هر صاحب اندیشهای را به این وادی میکشاند که فاتحه اصولگرایی اصیل را باید خوانده تلقی کرد، این موضوع از مخابره تصاویر خواننده زیر زمینی در یکی از نشستهای مربوط به اصولگرایی تا نامهای که قالیباف ادعا کرده آن راخطاب به «جوانان انقلابی و دلسوز ایران» به رشته تحریر در آورده قابل مشاهده است.قالیباف که تا دیروز مدعی مرد عمل بود، امروز و برای ماندن و شاید چهارمین حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری میخواهد لباسی نو بر تن کند، لباسی که بر تن او از لحظه دوختنش زار میزند، حالا او میخواهد در قامت تئوریسین و با عبور از اصولگرایی به زعم او معیوب و در یک کلام شکست خورده، جریان نواصولگرایی را راه بیندازد و یحتمل خود را به عنوان چهرهای نو در عین تکراری بودن به رهبری این جریان منصوب کند. او در هر انتخابات ریاست جمهوری با ظاهری متفاوت از پوشش کاپیتان هواپیمایی تا لباس خاکی مشاهده شده و شاید امر بر او مشتبه شده که گفتمانسازی و جریانسازی نیز به راحتی تعویض لباس در عکسهای انتخاباتی است.
آری امروز اصولگرایی با سختیها و بلایایی درونی روبروست که عکس نظر قالیباف بیشتر از اینکه ساختار محور باشد فرد محور است، افرادی دقیقا از جنس جناب قالیباف که بر مدعیات خود پایبند نبوده و هر ان ممکن است بنا بر مقتضیات و مصالح فردی و نه مردمی تغییر موضع بدهند مهمترین مشکل جریان اصولگرایی هستند، کسانی که بدون دانستن الفبای سیاست ورزی و با پیگیری سیاست حذفی به دنبال استمرار خود هستند و خود را شاقول انقلاب و رفتارهای انقلابی میدانند و ایشان و امثال ایشان هر فرد و جریانی که با ایشان دیدگاه مشترک ندارد به زاویه داشتن با انقلاب متهم میکند و منویات خود را در تعاریف تئوریک نیز بروز میدهد. مهمترین مشکل امروز اصولگرایی که مبتنی بر حضور قالیبافها شکل گرفته همین جمود در تفکر و آرای امثال ایشان است که سعی میکنند در تعاریف خود از موضوعاتی مانند انقلاب کسی غیر از خود را راه ندهند و دیگر تعاریف و خوانشها از انقلاب را انحرافی و زاویه دار بدانند، نوع نگاه و برخورد عموما حذفی همیشه در سطح جامعه بازخوردهای منفی در پی دارد و تبلور این بازخوردها در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز مشاهده شد.
شاید امثال قالیباف فکر میکنند مسایلی مانند نولیبرالیسم و نومارکسیسم و انواعی از این دست صرفا و براساس اضافه کردن یک نو به واژه به وجود آمده و عاری از هر نوع فکری برای مهندسی تحول میتوان یک نو هم به اصولگرایی اضافه نمود و نواصولگرایی را پدید آورد، سوالهای مطرح شده حاوی مطلب جدید و تازه و فرضیه جدیدی برای پاسخ به ناکامی در انتخابات نبوده و پیشتر مسببین بلیه وارد آمده بر پیکره اصولگرایی نیز این سوال را مطرح کردند، آری مشکل اصولگرایان امروز افراد هستند، افرادی که از سال ۸۴ به هیچ سازو کار منطقی گردن ننهادند و به تدریج پایههای فکری اصولگرایی را لرزان کرده و اصولگرایان اصیل را با پرتاب مهر و کفش از خود راندند، بیراههای که راه شد و جناب قالیباف نه از ابتدا بلکه در انتهای راه در این مسیر طی طریق کرد، و اگر سیاست ورز عاقلی همچون ناطق بود هیچ گاه خود را به این بیراهه نمیکشاند که لباسش خاکی شود و در انتها معزول از رقابت شود، ان هم از سوی افرادی که از لحاظ جایگاه میان مردم از او در پلهای پایینتر قرار داشتند، حال با چنین سطح تشخیص مسیر در سیاست ورزی میتوان جریانی راه انداخت که از ته چاه سر در نیاورد؟ آیا گفتمانسازی با اجی مجی لاترجی گفتنهای امثال او شدنیست؟
قالیبافی که از جنس جمناییها نبود خود را به بازی آنها وارد کرد و به یک شکست خورده تمام عیار تبدیل شد، حال هم دقیقا با همان گفتمان تغذیه کننده از ظواهر انقلاب به طرح سوالاتی میپردازد تا در رقابتی درون گروهی با پایداریها جریان نواصولگرایی را بر عهده بگیرد.
مهمترین جوابی که به سوالات قالیباف میتوان داد این است که نواصولگرایی باید مبتنی بر رجعتفردی و رفتاری قالیباف از دیدگاههای تندروانه و دلواپسانه به سمت امثال ناطق و لاریجانی باشد تا با تعامل با رقیب و عبور از ضد انقلاب خواندن رقیب و پرهیز از انواع روشهای حذفی و سلبی، زمینه برای رویش مجدد و جلب نظر مردم فراهم کند و با طرز تفکر امروز امثال قالیباف اگر تلاشی هم برای ایجاد نو اصولگرایی انجام شود نه تنها دردی از اصولگرایی درمان نمیکند که زمینه تخریبهای تاریخیتر میشود. مشکلاتی که مبنای فردی و عملکرد فردی دارد با تغییر ساختار حل نمیشود.
منبع: بهارنیوز