کریم امامی که بود؟

برترین ها: کریم امامی از زمره روزنامه نگاران و روشنفکرانی بود که گوهر پاک داشت و
جوهر دانایی. در جوانی پا به عالم روزنامه نگاری گذاشت و به کیهان پیوست
اما دانایی و کاردانی اش سبب شد انتشاراتی های معتبرتر جذبش کنند. وارد
عالم نشر شد. ترجمه نیز که از روز اول، کارش شده بود، مشغله دائمی اش ماند.
این سه چیز – ترجمه، روزنامه نگاری، نشر – تا پایان زندگی رهایش نکردند.
اینها رها نکردند یا او رها نکرد؟ حاصل عمرش ترجمه چند کتاب بود، و سالها
اداره کردن تحریریه یک انتشاراتی بزرگ؛ فرانکلین، و پایه ریزی یک انتشاراتی
عظیم دیگر؛ سروش، و نوشتن یک فرهنگ فارسی انگلیسی و انبوهی مقاله که اینجا
و آنجا به مناسبت های مختلف به خواست خود یا به درخواست روزنامه نگاران
دیگر می نوشت. مردی فاضل بود که کم ولی پر مغز می نوشت.

کریم امامی

در کلکته
متولد شد (۱۳۰۹) و در شیراز پرورش یافت. “در حقیقت اگر به کسی نگویید خود
من در شهر کلکته به دنیا آمده ام و دو سال اول زندگی خود را در آن دیار
گذرانده ام. البته رسماً متولد شیراز هستم و در شناسنامه خود تا پایان
زندگی زاده شهر سعدی و حافظ خواهم ماند.”

پدرش شیرازی و از
بازرگانان چای بود و به کلکته رفت و آمد داشت. انگلیسی می دانست و نخستین
واژه های انگلیسی را هم او به کریم آموخت. انگیزه های اولیه زبان دانی اش
از همینجا می آمد اگرچه این تلاش بعدهایش بود که او را مورد قبول همه و
مرجع انگلیسی دانان کرد.

از دو سالگی او را به شیراز بردند. تا
پایان دوره متوسطه در شیراز ماند. بعد برای تحصیل دانشگاهی به تهران آمد.
در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران درس خواند و هنوز درسش به
پایان نرسیده بود که به کار ترجمه پرداخت. مترجمی برای خبرنگارانی که آن
سالها به ایران رفت و آمد می کردند. دوره، دوره ملی شدن نفت و هیجانات ملی
بود و خبرنگاران از اقصی نقاط جهان به ایران می آمدند. اما جوش و خروش ها
دیر در نکشید. فروکش کرد. وقتی فروکش کرد خبرنگاران به کشورهای خود
بازگشتند و کریم امامی به شهرش شیراز. “فارغ التحصیل شدن من از دانشگاه
مصادف شد با جریانات ملی شدن صنعت نفت و روی کار آمدن دکتر مصدق و هجوم
خبرنگاران خارجی به ایران.”
   
به شیراز رفت تا شغل پایداری برای
خود دست و پا کند اما تجربه مترجمی که خود نوعی روزنامه نگاری بود تاثیری
بر او گذاشته بود که دیگر نمی توانست خود را از دستش برهاند: “تجربه این
ایام تاثیر پایداری بر زندگی من گذاشت. مرا با دنیای روزنامه نگاری از
نزدیک آشنا ساخت. فرصت رو به رو شدن و صحبت کردن با رجال آن دوران را
یافتم.

دکتر مصدق را چند بار در پشت تریبون مجلس و یکی دو بار در منزلش در
تخت خواب معروف دیدم. یک بار سخنان آیت الله کاشانی را برای یک خبرنگار
آمریکایی به انگلیسی ترجمه کردم. با دکتر بقایی و حسین مکی و مهندس حسیبی و
دکتر فاطمی بارها دور میز مصاحبه نشستم، و من که یک الف جوان بیست و چند
ساله شهرستانی بودم از اینکه چنین فرصتی برایم پیش آمده بود و از عهده
انجام کارهایی که به من محول می شد برمی آمدم احساس غرور می کردم.”

همین
احساس غرور کار دست او داده بود و مجذوب مطبوعاتش کرده بود. هر چند پس از
آن به آمریکا رفت و دو سالی در دانشگاه مینه سوتا درس خواند اما در بازگشت
هم روزنامه نگاری رهایش نکرد. پس از یکی دو تجربه به عالم روزنامه نگاری
بازگشت. تجربه نخست او پس از بازگشت، آموزش زبان انگلیسی در شیراز بود و
تجربه بعدی اش کار با ابراهیم گلستان در گلستان فیلم. ( ۱۳۳۸ ). “در
استودیوی گلستان فیلم کارمند ابراهیم گلستان، و همکار زنده یادان فروغ فرخ
زاد، مهدی اخوان ثالث، فریدون رهنما و چند تنی دیگر از اهل قلم شدم.

کریم امامی 

در
این جمع به آثار با ارزش تر ادبیات جهان زیاد توجه می شد، و در این جو
هنری – ادبی بود که به ترجمه نمایشنامه Look Back in Anger جان آزبرن رغبت
پیدا کردم. ولی وقتی این ترجمه تمام شد دیگر کارمند استودیوی فیلم گلستان
نبودم و به روزنامه کیهان ( فارسی و انگلیسی ) نقل مکان کرده بودم.”

در
روزنامه کیهان، در سرویس خارجه، یا به قول خودش در میز خارجه کار می کرد.
در عین حال در روزنامه کیهان اینترنشنال مقاله می نوشت و خبرنگاری می کرد.
صبح ها در روزنامه فارسی و شبها در روزنامه انگلیسی. در کیهان انگلیسی پاره
ای از اشعار فروغ فرخ زاد و دیگران و نیز پاره ای داستان های کوتاه فارسی
را به انگلیسی ترجمه کرد و زبان دانی اش زبانزد شد.

پس از چند سالی
کار در روزنامه کیهان، انتشارات فرانکلین او را به ترجمه “گتسبی بزرگ”
فراخواند. نجف دریابندری سرویراستار انتشارات فرانکلین که او را از استویوی
گلستان فیلم می شناخت و به کاردانی و زبان دانی اش آگاه بود از او خواست
تا کتاب معروف فیتس جرالد را به فارسی در آورد. رمانی که نامش در زبان
فارسی با نام کریم امامی عجین شده، همواره نام او را تداعی می کند.

دو
سه سالی بعد از ترجمه این رمان، کریم امامی از روزنامه کیهان به انتشارات
فرانکلین نقل مکان کرد. ابتدا ویراستار و سپس سرویراستار آن بود. زمانی که
به فرانکلین پیوست، نجف دریابندری برای گذراندن دوره ای به سوئیس رفته بود.
به او پیشنهاد شد که به ویراستاری در فرانکلین مشغول شود. “

به نظرم
پیشنهاد خوبی آمد. خبرنگاری و نویسندگی برای روزنامه جالب و هیجان انگیز
است ولی تا سن معینی. نوشتن زیر فشار ساعت و دقیقه، برای اینکه مطلب به
روزنامه برسد نوعی انضباط فکری در انسان پدید می آورد که مفید است، ولی سن
که از سی و پنج گذشت، سریع نوشتن دشوار می شود و اگر آدم مواظب نباشد کارش
به یکنواخت نویسی و تکرار کلیشه های ژورنالیستی می کشد. از این رو به خودم
گفتم کار کتاب مرا از فشارهای روز به روز می رهاند و در واقع مرحله منطقی
بعد از کار روزنامه نگاری است.”

چند سالی در فرانکلین ماند تا اساس
آن انتشاراتی بزرگ و پربار به هم ریخت. همایون صنعتی زاده بنیانگذار
فرانکلین از موسسه رفته بود و موسسه ای که به قول کریم امامی به لحاظ مالی
چندان قوت پیدا کرده بود که موسسه اصلی در آمریکا به کمک آن سر پا ایستاده
بود از هم پاشید.

پس از انقلاب، امامی به اتفاق همسرش، گلی امامی،
انتشاراتی یا در واقع کتابفروشی “زمینه” را دایر کرد و در تمام این بیست و
چند سال در کنار کارهای فرهنگی دیگر از جمله نوشتن فرهنگ فارسی – انگلیسی
که هم اکنون از سوی نشر فرهنگ معاصر در دست چاپ است، به کار کتابفروشی
اشتغال داشت و در این میان شاید به اندازه یکی دو سال هم برای “فرهنگ
معاصر” متن فرهنگ های مختلف حییم را ویرایش کرد. فرهنگ فارسی – انگلیسی را
هم به سفارش همین انتشاراتی تهیه کرد.

کار روزنامه نگاری آنطور که
در گفتگو با عبدالحسین آذرنگ ( مجله بخارا ) مطرح کرده خیلی چیزها به او
آموخت. نوشته باید جالب باشد و عنوان و شروع مطلب جذاب باشد و آنقدر
بازنویسی شود که متن دلخواه به دست آید.

کریم امامی

کار در روزنامه کیهان
اینترنشنال نیز در پرورش او بسیار مفید افتاد. در “از پست و بلند ترجمه” می
گوید که “در دهه ۱۳۴۰ که چند سال نویسنده و مترجم روزنامه کیهان انگلیسی
بودم و روزی چند مطلب و هفته ای یکی دو مقاله به زبان انگلیسی می نوشتم،
توانایی نسبتاً خوبی در نگارش انگلیسی پیدا کردم.”

کریم امامی در دو سه رشته استاد و کارشناس بود. روزنامه نگاری، ترجمه و نشر. برخی از آثار ترجمه کریم امامی بدین شرح است:

با خشم به یاد آر، نمایشنامه ای از جان آزبرن، آبان ۱۳۴۲
 
گتسبی بزرگ، رمانی از اسکات فیتس جرالد، تهران، ۱۳۴۴

ایرانیان در میان انگلیسی ها، نوشته دنیس رایت، نشر ۱۳۶۴

کریم امامی پس از انقلاب مجموعه ای از مقالات خود را در کتابی به عنوان “از پست و بلند ترجمه” منتشر کرده است.

کریم
امامی تنها نویسنده ای فرهیخته و دانشور نبود، بلکه از نظر اخلاق و رفتار
نیز انسانی نیک و وارسته شناخته می شد و در زندگی نمونه اخلاص و صداقت بود.
کریم امامی در بامداد روز شنبه ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۸۴ در شهر تهران بر اثر
بیماری سرطان خون که سالها بود از آن رنج می‌برد در ۷۴ سالگی درگذشت.


منبع: برترینها