مرد شکاک به جرم ۲ قتل قصاص می‌شود

مرد شکاک به جرم ۲ قتل قصاص می‌شود

مردی که در جنایتی خونین همسر برادر و برادرزاده‌اش را کشته و برادرزاده دیگرش را مجروح کرده بود، با درخواست اولیای‌دم به دو بار قصاص محکوم شد و رأی صادره در دیوان‌عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت.

متهم که مرد میان‌سالی است، بعد از دستگیری ادعا کرد، چون به همسر برادرش مظنون بوده، اما برادرش گفته‌های او را قبول نکرده، دست به این کار زده است.

دو سال قبل، زمانی که مأموران کلانتری ۱۵۲ خانی‌آباد از قتل در خانه‌ای دوونیم‌طبقه، حوالی پاسگاه نعمت‌آباد باخبر و در محل حاضر شدند، جسد زنی ۲۹ ساله و دختر چهارساله‌اش را دیدند. آن‌ها همچنین در گوشه دیگر خانه با پیکر مجروح دختر دیگر خانواده به نام نوشین ۱۱ ساله مواجه شدند. لحظاتی بعد بازپرس ویژه قتل تهران با تماس مأموران کلانتری راهی محل شد.

بررسی‌ها و گفته‌های همسایه‌ها حکایت از این داشت که عامل جنایت عموی خانواده است که در اقدامی هولناک، همسر برادر و یکی از دخترانش را به قتل رسانده و دختر دیگر وی را به‌شدت زخمی و راهی بیمارستان کرده است. درحالی‌که تحقیقات در محل ادامه داشت، به تیم جنایی خبر رسید قاتل به صحنه جنایت بازگشته است. به‌این‌ترتیب او دستگیر و به اداره پلیس منتقل شد.

متهم در بازجویی‌ها به جرمش اعتراف کرد و گفت: مدتی است با همسر برادرم اختلاف دارم. من به رفتار‌های او مشکوک بودم و احتمال می‌دادم او با مرد غریبه‌ای ارتباط پنهانی داشته باشد، به همین خاطر نقشه قتل او را طراحی کردم. بامداد روز حادثه با کلید یدکی که از قبل تهیه کرده بودم، به سراغ او در خانه‌اش رفتم.

آن شب برادرم در محل کارش که میدان تره‌بار است خوابیده و همسرش همراه دو دخترش در خانه تنها بود و خانه نیز طوری بود که آن‌ها در طبقه دوم می‌خوابیدند و طبقه اول و نیم‌طبقه بالا نیز خالی از سکنه بودند.

وقتی وارد طبقه دوم خانه شدم، ابتدا ضربه‌ای به دست همسر برادرم زدم و از او خواستم سکوت کند که با دادوفریادش نیوشا از خواب بیدار شد. وقتی چاقو را به بدن زن برادرم زدم به گلوی نیوشا برخورد کرد و او را کشت. در همین لحظه نوشین از خواب بیدار شد و مرا گرفت که برای رهایی چند ضربه به دستش زدم و بعد فرار کردم.

در نهایت متهم به دادگاه کیفری استان تهران معرفی و جلسه محاکمه برگزار شد. در این جلسه اولیای‌دم زن جوان برای متهم درخواست قصاص کردند. در ادامه، نوشین به جایگاه فراخوانده شد و گفت: شب حادثه پدرم در محل کارش بود. نیمه‌شب صدای جیغ مادرم را شنیدم.

چراغ را که روشن کردم، دیدم مرد قدبلندی که کت به تن داشت و کلاه‌گیس به سر گذاشته و صورتش را نیز پوشانده بود، با مادرم درگیر شده و او را کتک می‌زند. به سمتش رفتم. پای آن مرد را که گرفتم، کلاه‌گیس و پارچه از چهره‌اش افتاد. فهمیدم عمویم است.

او ما را با چاقو زد و فرار کرد. بیهوش شدم و وقتی به‌هوش آمدم، مأموران در خانه ما بودند. چندبار تحت عمل جراحی قرار گرفتم و یک ماه در بیمارستان بستری بودم. ۴۰ روز بعد از ماجرا زمانی که مرخص شدم و به خانه پدربزرگم رفتم، آن‌موقع متوجه شدم مادرم و خواهرم کشته شده‌اند.

سه ماه قبل از واقعه، عمویم با زنی به خانه‌مان آمده بود. مادرم که پی به ارتباطشان برد، مانع حضورشان در خانه شد و هر دو را بیرون کرد. عمویم می‌گفت: حالا که آبرویم را می‌بری و ما را بیرون می‌کنی تو را می‌کشم. مادرم تلفنی موضوع را به زن‌عمویم گفت. دیگر از عمویم خبری نبود تا اینکه آن شب آمد و این جنایت را رقم زد. برای عمویم قصاص می‌خواهم.

در ادامه، متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من قتل‌ها را قبول دارم. به رابطه همسر برادرم و مرد غریبه‌ای به نام فرهاد پی برده بودم و او را هر روز نزدیک خانه برادرم می‌دیدم، اما او می‌گفت: فقط یک رفت‌و‌آمد ساده است. بعد از اینکه برادرم خانه‌ا‌ش را عوض کرد، دیگر به من آدرس خانه‌شان را نداد و همین باعث شد که من دیگر نتوانم از رابطه فرهاد و همسرش خبر داشته باشم.

چندوقتی گذشت تا اینکه بالاخره با دنبال‌کردن یکی از کارگران برادرم توانستم آدرس خانه برادرم را گیر بیاورم. هنوز ماجرای رابطه پنهانی را باور نمی‌کردم تا اینکه به همراه یکی از دوستانم به خانه برادرم رفتیم و وقتی مطمئن شدم فرهاد آنجاست، به او گفتم سروته کوچه را می‌بندیم تا ببینیم فرهاد از کدام خانه بیرون می‌آید.

بالاخره متوجه شدیم که فرهاد به خانه برادرم رفته است، اما هرچه به برادرم می‌گفتم او باور نمی‌کرد و فقط می‌خواست من آدرس منزلش را پیدا نکنم. بالاخره نقشه‌ای کشیدم و به برادر دیگرم گفتم به تهران بیاید تا با هم به خانه برادرم برویم و در آنجا توانستم سر صبحی از کلید‌های خانه برادرم دو عدد بسازم.

با همین کلید‌ها گاهی به خانه سر می‌زدم و درحالی‌که برادرم و زنش و فرهاد هر سه نفر روی پشت‌بام بودند، آن‌ها را زیر نظر می‌گرفتم. یک‌بار زن برادرم را با فرهاد در پشت‌بام دیدم. دیگر باید از ماجرا مطمئن می‌شدم. تا اینکه فرهاد را در کنار همسر برادرم دیدم و نقشه قتل را اجرا کردم.

در پایان گفته‌های متهم، قضات وارد شور شدند و متهم را به دوبار قصاص محکوم کردند و رأی صادره در دیوان‌عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت.


منبع: فرادید

نان زیره و سیاه‌دانه؛ طعمی متفاوت و دلپذیر

وب‌سایت غذالند: نان زیره و سیاه‌دانه به دلیل داشتن دو چاشنی مفید زیره و سیاه‌دانه، علاوه‌بر طعم متفاوت، دارای ارزش غذایی و درمانی نیز می‌باشد. زیره و سیاه‌دانه از ادویه‌هایی هستند که در خاورمیانه در انواع غذا‌ها استفاده شده و به شدت نیز طرفدار دارند.

نان زیره و سیاه‌دانه را به راحتی می‌توان آماده کرد و به همراه غذا‌ها یا به تنهایی بعنوان وعده کامل میل کرد. اگر قصد تهیه این نان خوشمزه را دارید به شما پیشنهاد می‌شود که دستور پخت آن را با دقت مطالعه کنید.

مواد لازم:

  • آرد گندم سبوس‌دار: ۱۲۰ گرم
  • سبزی‌های معطر خشک: ۱/۲ قاشق چای‌خوری
  • بیکینگ پودر: ۱/۲ قاشق چای‌خوری
  • روغن آفتابگردان یا هسته انگور: ۲ قاشق غذاخوری
  • ماست ۲.۵ درصد چربی: ۱۰۰ گرم
  • زیره و سیاه‌دانه: ۱ قاشق غذاخوری

نان زیره و سیاه دانه

مراحل پخت:

۱. آرد را با بیکینگ‌پودر و سبزی‌های معطر مخلوط کنید.

۲. سپس روغن آفتابگردان یا هسته انگور و ماست را به آرد اضافه کنید. آن‌ها را با هم هم بزنید تا صاف و یک‌دست شوند.

۳. خمیر را به ۱۵ قسمت مساوی تقسیم کنید. هر قسمت را به صورت نان‌های کوچک ۱۰ سانتی‌متری و مربع شکل باز کنید.

۴. زیره و سیاه‌دانه را روی سطح صافی مانند سینی بریزید و نان‌ها را در داخل آن‌ها غلت دهید. سپس خمیر‌ها را به مدت یک ساعت در یخچال بگذارید.

۵. بعد از گذشت یک ساعت کف سینی را چرب کنید و با دمای ۱۸۰ درجه سانتی‌گراد نان‌ها را درون فر قرار دهید. به مدت ۲۰ دقیقه اجازه دهید تا پخته شوند.

۶. بعد از پخت، نان‌ها را از فر بیرون بیاورید و اجازه دهید تا خنک شوند.

۷. بعد از خنک شدن می‌توانید آن‌ها را سرو کنید.


منبع: برترینها

از ممنوع‌التصویر تا محبوب‌التصویر!

گروه سیاسی: در چند روز اخیر موضوع قتل میترا استاد، همسر محمدعلی نجفی به پر بازدیدترین خبر رسانه‌های داخلی تبدیل شده است.  اعتراف شهردار اسبق تهران که ظاهراً ساعاتی پس از وقوع قتل خود را به پلیس معرفی کرده این پرونده جنایی را از همان ساعات اولیه به موضوعی مورد توجه برای مردم و رسانه‌ها تبدیل کرد. در پی  اعتراف به ارتکاب این جنایت توسط نجفی، حجم عظیمی از خبرها و دیدگاه‌ها و یادداشت‌ها و تحلیل‌ها منتشر شد. از متن این حادثه و پرسش‌ها و ابهامات بی‌شمار پیرامون آن که گذر کنیم یکی از مسائل حاشیه‌ای در این پرونده نوع مواجهه‌ای است که صداوسیما با آن داشت.

 مسئولان صداوسیما به این بهانه که نباید این میدان در اختیار رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی بیفتد این بار بر خلاف همیشه که اهل تفریط در اطلاع‌رسانی بودند، افراط پیش گرفتند و از آن سوی بام افتاده‌اند؛ صداوسیما با گزارش لحظه به لحظه و با جزییات فراوان از حادثه، آن را تبدیل به خبر نخست بخش‌های خبری خود کرد. نمایش صحنۀ گفت و گوی نجفی با رییس آگاهی و نوشیدن چای یا اقدام خبرنگار سیما مقابل دوربین -دردست گرفتن سلاح و شمردن فشنگ‌ها – و موارد دیگر را کمتر دیده بودیم یا شاید هیچ گاه رخ نداده بود.
 از این رفتار غیرمنتظره که عبور کنیم، نوع مواجهه خبرنگار این رسانه رسمی نظام سیاسی با مسئله نیز در نوع خود پرسش‌ها و ابهاماتی فراوان را سبب شده است.
پاسخ صداوسیما به این انتقادات و پرسش‌ها آن است که دیگر رسانه‌ها به سرعت عمل ما در این موضوع حسادت می‌کنند و به همین دلیل این هجمه رسانه‌ای را علیه صداوسیما تدارک دیده‌اند، واقعیت اما این است که مسئله، فراتر از رقابت رسانه‌ای با صداوسیما است و درصد بالایی از استانداردهای رفتار حرفه‌ای در مواجهه اخیر صداوسیما با پرونده محمدعلی نجفی به هیچ عنوان رعایت نشده است و شاید حتی بتوان گفت این نوع پوشش رسانه‌ای صداوسیما به نسبت استانداردهای حاکم بر این رسانه نیز چند قدم عقب‌تر است.
به این موضوع از زاویه‌ای دیگر نیز باید نگریسته شود و آن تبدیل شدن یک چهره ممنوع‌التصویر به محبوب‌التصویر برای تصمیم‌گیران پشت پرده صداوسیما است. اندکی که به عقب‌تر بازگردیم و دوران کوتاه حضور نجفی را در شهرداری تهران به یاد بیاوریم با این نکته مواجه می‌شویم که یکی از مضحک‌ترین الگوهای رفتاری صداوسیما با مسئولان را شاهد بودیم. به شکلی که مطلقاً هیچ نوع خبر و تصویری از نجفیِ شهردار در بخش‌های خبری صداوسیما دیده نمی‌شد اما امروز نجفیِ متهم به قتل به چهره‌ای محبوب برای تیم سیاسی اداره‌کننده صداوسیما تبدیل شده است!
این تغییر رویکرد معنایی جز غلبه نگاه سیاست‌زده و آلوده به رقابت‌های جناحی بر رفتار حرفه‌ای رسانه ندارد. ریشه سلب اعتماد عمومی از صداوسیما و مورد اعتراض قرار گرفتن این رسانه از سوی مردم، نمایندگان مردم در قوای مختلف، جریان‌های مختلف سیاسی و حتی مقامات ارشد نظام را می‌باید در همین غیبت نگاه حرفه‌ای و جایگزین شدن آن با رفتارهای سیاست‌زده حاصل از رقابت‌های بی حاصل سیاسی دانست. موضوعی که آن را در نوع مواجهه صداوسیما با پرونده قتل میترا استاد به روشن‌ترین شکل شاهد بودیم.
منبع: بهارنیوز

رابطه مغز و معده چیست؟

وقتی می گوییم چیزی را از شکمم گفته ام و یا این حرف را از خودم در آوردم، در واقع از زبان استعاره استفاده می کنیم و منظورمان چیز دیگری است.
یک زن و شوهر میکروبیولوژیست به نام های جاستین و اریکا سونبورگ، که دارای مدرک دکتری بوده و در آزمایشگاه سونبورگ دانشگاه استنفورد کار می کنند در تمام طول عمر کاری خود میکروب های رودوی را مورد بررسی قرار داده اند و با کمک یکدیگر کتاب یک روده ی خوب را به رشته تحریر در آورده اند.
این زن و شوهر می گویند که کنترل وزن، کلید داشتن سلامت ذهنی در طولانی مدت است و باعث می شود که به طور کلی احساس سلامتی کنید. در واقع مغز و شکم ما با استفاده از یک شبکه ی وسیع از نورون ها، مواد شیمیایی و هورمون ها به یکدیگر مرتبط شده اند. بنابراین هنگامی که ما وارد دفتر کار شریک و یا رئیس اداره مان می شویم تا به بحث در رابطه با آخرین ارقام فروش و سود و زیان شرکت بپردازیم، با گوش دادن به صحبت های غم انگیز آن ها در رابطه با خرید و فروش، احساس بدی را در شکم و روده ی خود تجربه خواهیم کرد و لذا این شواهد نحوه ی اتصال مغز و روده را در عمل نشان می دهند.
تحقیقاتی که اخیرا در این رابطه انجام شده اند نشان می دهند که محور متصل کننده ی مغز و شکم به دو صورت وارد عمل می شود. در حقیقت باکتری های موجود در روده و شکم ما سیگنال هایی را به مغزمان ارسال می کنند که خلق و خو، نحوه ی برخورد با دیگران و به طور کلی بینش و جهان بینی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.
بنابراین علاوه بر این که این مطالعات می توانند مدرک مستدل و قوی ای دال بر لزوم مصرف غذاهای غنی از پروبیوتیکی مثل ماست، کیمچی و کلم بروکلی باشند، این تحقیقات نشان می دهند که احساسات شکمی ما در حقیقت دقیق تر از آن چیزی هستند که ما ممکن است تصور نماییم. پس بهتر است با مطرح نمودن سوالات زیر به این نکته پی ببرید که چه زمانی می توانید به غرایز و ندای درونتان اعتماد کنید:
آیا واقعا من به عنوان یک انسان به آنچه که شکمم در مورد تصمیماتی که اتخاذ می کنم می گوید توجه می کنم و آنها را جدی می گیرم و یا به سرعت شروع به قضاوت کردن و تصمیم گرفتن می کنم تا احساس استرس و اضطراب موجود در درونم را متوقف نمایم؟
آیا من به سخنان شکمم گوش فرا می دهم، زیرا آن قدر تنبل هستم که نمی خواهم با توجه به حقایق و دلایل منطقی تصمیم بگیرم، و یا واقعا احساس می کنم که آنچه باید تا کنون می دانستم را فهمیده ام و همین ها برای گرفتن یک تصمیم مهم کافی هستند؟
اگر چند دقیقه یک گوشه بنشیم و احساسات موجود در شکم و روده ام را لمس کرده و اجازه دهم تا مغزم با این احساسات کلنجار رفته و با آنها برخورد کند، آیا این قدرت را دارم تا بتوانم احساسات موجود در روده ام را تغییر دهم؟
آیا برای اینکه ببینم راهی که انتخاب کرده ام و هدفی که برای خود تعیین نموده ام درست است یا نه باید بر احساسات موجود در شکمم اعتماد کنم و یا برای اتخاذ تصمیمات لازم در این عرصه باید به حرف ها و صحبت های دیگران اعتماد کنم؟
آیا در مورد عواقب تصمیماتی که خودم به تنهایی اتخاذ می کنم و می دانم اگر انها را با دیگران در میان بگذارم، به چالش کشیده شده و به چیزی بیش از جمله ی به من اعتماد کن نیاز خواهند داشت، به اندازه ی کافی اطلاعات دارم یا خیر؟
آیا اطلاعاتی که برای آزمایش واکنش شکمم، در صدد جمع آوری شان هستم باعث می شوند که این احساسات شکمی ام اندکی آرام تر شوند و یا درست بر عکس این موضوع عمل می کنند، یعنی این اطلاعات، بیشتر باعث افزایش احساس اضطراب و استرس من خواهند شد؟

اختصاصی چیست
منبع: آلامتو

چگونه خوابمان را تنظیم کنیم؟

خواب مهم است، در واقع به بدن برای مقابله با استرس کمک می کند. بدن با ترشح هورمون ملاتونین در جریان خون آماده خواب می شود. در همین حال، در طول روز، نور خورشید مانع از تولید ملاتونین می شود.
سفر به منطقه زمانی دیگر و یا حتی کار کردن در شب به جای روز می تواند باعث اختلال در چرخه خواب طبیعی بدن شما شود. اگر شما هم دچار مشکلاتی در چرخه خواب خود هستید فقط چند مرحله می تواند به طور موثر برای بازگرداندن چرخه خواب به شما کمک کند.
انواع خوراکی ها مانند میوه ها و سبزیجات و همچنین مولتی ویتامین را مصرف کنید. از غذاهای تصفیه شده و مواد غذایی فراوری شده اجتناب کنید. این کار به شما برای حفظ سطح قند خون کمک خواهد کرد که برای جلوگیری از مسائل چرخه خواب بسیار مهم است.
علاوه بر این ، از خوردن حداقل ۱۲ ساعت قبل از اینکه شما قصد دارید از خواب بیدار شوی اجتناب کنید. با این حال، اگر شما می خواهید چیزی قبل از خواب بنوشید، سعی کنید چای های گیاهی مانند بابونه یا دیگر انواع چای ها استفاده کنید.
یوگا تمرین کنید، تنفس شکمی و یا مدیتیشن. یوگا در واقع شامل تمرینات تنفسی و مدیتیشن است. این فعالیت ها به کاهش استرس کمک می کند و در نتیجه آن خوابی آرام خواهید داشت، به علاوه به شما برای به خواب رفتن سریع تر و خواب طولانی تر کمک می کند.
حدود هفت یا هشت ساعت در هر روز بخوابید. این به این معنی است که شما باید از یک یا دو ساعت خواب اضافی در تعطیلات آخر هفته یا ​​در روز استراحت خود جلوگیری کنید. خواب اضافی زمان بیدار شدن را در روز کاری بعدی برای شما سخت تر می کند.
در یک اتاق تاریک بخوابید و یا  اگر برنامه کاری شما را مجبور می کند در طول روز بخوابید از پرده برای تاریک کردن اتاق استفاده کنید، همچنین هنگامی که شما از خواب بیدار می شوید پرده ها را کنار بزنید تا نور آفتاب به اتاق بخورد و یا چراغ اتاق را روش کنید. این کار باعث تنظیم ساعت بیولوژیک بدن می شود.
مکمل های طبیعی مانند Phosphatidylserine بخرید و استفاده کنید ، تا کمکی باشد که ساعت بیولوژیکی بدن را به وسیله کاهش استرس باز گرداند.  علاوه بر این با دکتر خود در مورد دیگر گزینه از قبیل طب سوزنی صحبت کنید. طب سوزنی شامل استفاده از سوزن برای تحریک نقاط فشار مختلف در بدن است.  طب سوزنی در واقع می تواند به ثابت کردن سطح هورمون ملاتونین شبانه و کمک به کاهش اضطراب به منظور بهبود کیفیت خواب شما شود.

اختصاصی خواب چگونه
منبع: آلامتو

سوالات مهم در زندگی و جواب آنها

ask-questions

به گزارش آلامتو به نقل از هافینگتن پست؛ گاهی اوقات سوال‌‌هایی در ذهن افراد شکل میگیرد که پاسخ دادن به آنها در عین مشکل بودن بسیار مهم و ضرروی است ؛ هرچند جواب به این سوال‌ها برای هر شخص می‌تواند متفاوت باشد اما در این مقاله سعی شده است به صورت اجمالی به برخی از این سوالات پاسخ داده شود.

چگونه می توانم امیدوار باشم وقتی که دنیا به نظر نومیدکننده است؟

من گزارش‌هایی از کشتار دسته‌جمعی، تجاوز، فقر و … را در طول دورۀ کار حرفه‌ای خود پوشش داده‌ام، بنابراین مردم تصور می‌کنند که من می‌بایست فردی روان‌پریش و افسرده باشم. اما حتی زمانی که وحشتناک‌ترین داستانها را گزارش می‌دهم، اغلب در نهایت با احساس بهتری نسبت به انسانیت باز می‌گردم. زیرا وقتی که کنار بدترینِ آدمها باشید، معمولا بهترین آدمها را هم پیدا می‌کنید.

یک سفر کاری به کونگو برای پوشش دادن مهلکترین و مرگبارترین حادثۀ بعد از جنگ جهانی دوم را خوب به یاد دارم. با یک فرمانده ارتشی و قربانیان خشونت او مصاحبه کردم و این فرمانده برایم نشان‌دهنده و معیارِ گنجایش انسان برای شرارت و بی‌رحمی بود. با اینحال در همین سفر با یک راهبه لهستانی هم مصاحبه کردم که وقتی تمام امدادگران را خارج کرده بودند، داوطلبانه همانجا مانده بود، گرسنگان را غذا می‌داد و برای متوقف‌کردن جنایات این فرمانده مذاکره می‌کرد.

تاثیر او روی من در حدی بود که من وقتی برگشتم می‌خواستم یک راهبه لهستانی بشوم! این اتفاق بارها و بارها افتاده و خواهد افتاد. وقتی مردم آزمایش می شوند، تعدادی از آنها از خود شجاعت و مقاومت بی‌نظیری نشان می‌دهند. درد از انسانها قهرمان می‌سازد.

نیکولاس کریستوف، نویسنده این سطور، تا بحال دوبار بخاطر گزارش‌های جنجالی خود از نقض حقوق بشر جایزه پولیتزر را دریافت کرده است.

پس دنیا آنقدر که بد به‌نظر میرسد، بد نیست و می‌توان در هر شرایط سختی به زندگی امیدوار بود.

healthy old couple

با افزایش سن چگونه کنار بیایم؟

رو به سن هستم – و وحشت کرده‌ام. کجا می توانم کمی آرامش پیدا کنم؟

با پیرشدن، متوجه می شوید که در حال تبدیل‌شدن به پدر و مادر خود هستید، اما این کمک می‌کند که آنها را بفهمید. شما به مرور زمان فروتن می‌شوید، زیرا می‌بینید که اشتباه‌کردن چقدر ساده است. بعلاوه، فکر می‌کنم که روبرو شدن با فناپذیری نیز به شما جرات بیشتری می‌دهد. من هر دوی والدینم را از دست دادم، و بالاخره در سن ۵۱ سالگی یک ویولون‌سل خریدم، چرا که همیشه می‌خواستم یکی از آنها را بنوازم.

هرچقدر که زودتر شروع به شمارش روزهای باقیماندۀ خود کنید، آنهایی که برایتان مانده را بهتر زندگی می‌کنید. چند سال قبل برای دیدن یک تپۀ مرجانی رفتم و ترس بسیاری برای رهاکردن قایق داشتم – اما با ترسم مقابله کردم و به سمت محل این تپه شنا کردم. منظره مرجانها  آنقدر زیبا بود که می‌توانستم تا ابد آنجا بمانم. آن موقع به خودم گفتم “خودش است. تنها دارایی تو اینجا و اکنون است، و اینجای تو چقدر زیباست. تا جایی که می توانی در لحظه و مکان حالت سرزنده باش.”

ویندی لاستبادر، روانشناس و نویسنده کتابی به نام زندگی بهتر می شود: لذت‌های غیرمنتظره مسن‌تر شدن است.

سعی کنید در خاطرات گذشته گم نشوید و از سختی‌های آینده برای خود کوه نسازید، شاد باشید و از زمان حال بهترین استفاده را ببرید.

اگر بخواهم دعا کنم، اما مطمئن نباشم که آیا کسی گوش می‌دهد یا نه، آنوقت چه؟

حتی آنهایی از ما که باور دارند که قدرتی ماورائی وجود ندارد، در حین استرس شدید به نیروئی بیرونی متوسل می‌شوند. اغلب با “لطفا کمک کن که این هواپیما بنشیند!” شروع می شود، اما وقتی که هواپیما به سلامت نشست، نباید یک میل به تشکر هم وجود داشته باشد؟

من فکر نمی‌کنم که راه اشتباهی برای دعا کردن وجود داشته باشد. شما آنکه هستید را پیش می‌برید و سفرۀ دل خود را باز می ‌کنید: “این جایی است که من هستم، این کسی است که در مورد او فکر می‌کنم، این چیزی است که از بابت آن شکرگذارم”.  زیباترین عبادات معمولا آنهایی هستند که خود‌به‌خود اتفاق می‌افتند. منظور از عبادت بیشتر درگیرشدن با جریان زندگی است تا فرارکردن از آن.

مدارکی مبنی بر اینکه دعاکردن می‌تواند از نظر فیزیکی به ما کمک کند وجود دارد – آرامش، سکوت، تنفس عمیق. اما فکر می‌کنم این واقعیت مهمتر است که قبول‎کردن قدرتی فراتر از شما بگونه‌ای بخصوص وجودتان را می‌گشاید. انسانها موجوداتی ثابت نیستند و مسیر فکرهای شما عمیقا در شکل‌دادن به آدمی که می‌شوید نقش دارند. من باور دارم که عبادت به شما کمک می کند که بهترینِ خودتان شوید.

happy

در کنار هم شاد بودن و حس خوب زندگی

چگونه می توانم آوازه‌ای پایدار از خود بجای بگذارم؟

دو سال پیش وقتی که سرطان پدر من شناسایی شد، من همۀ جزئیات زندگی او را می‌دانستم. او اهل کالیفرنیا و یکی از هفت بچۀ یک خانواده بود. او علاقه شدیدی به سفرِ دریایی داشت. اما اینکه قبل از آمدن من او که بوده برای من غیرقابل‌تصور بود. ناگهان می‌خواستم که در مورد تمام آنچه دیده و انجام داده بود بدانم – نیاز داشتم که بدانم.

بنابراین از او خواستم که داستان‌های زندگی خود را برایم بازگو کند و او گفت که می توانم هرچه خواستم از او بپرسم.

او شورش‌های متعددی را در لس‌آنجلس مشاهده کرده بود، در یک معدن جیوه کار کرده بود، وجدانش باعث مخالفت او با جنگ ویتنام شده بود و پشیمان بود که چرا هیچوقت دانشگاه را تمام نکرده است.

یک روز به من گفت “چرا از من در مورد اولین عشق بزرگم نپرسیدی؟” و ناگهان متوجه شدم که همانقدر که گوش دادن برای من اهمیت داشت، به اشتراک‌گذاشتن این داستانها برای او هم مهم بود. از طریق داستان‌هایش، پدرم تمام خودش را، در عین انسجام و واقعی‌بودن، به من اهدا کرده بود. من او را  به عنوان کسی می شناسم که عشق می‌ورزیده و از دست داده است، از مسیر خارج شده و دوباره به آن بازگشته است. برای من، با وجود بیماریش، هیچوقت تا آن موقع  به آن حد او را سرزنده ندیده بودم.

اَبی رایت، یک ویرایشگر در مجله O است.

شاید توضیح بالا به نظر شما بی‌ربط باشد اما با درک عمیق متن می‌توانید به جواب سوال برسید.

آیا می توانم زمان را آهسته کنم؟

وقتی که جوان هستید، بسیاری کارها را برای اولین بار می‌کنید، و ذهن شما آنها را به عنوان تجاربی بخصوص و بیادماندنی ذخیره می‌کند – بنابراین وقتی به این سالها نگاه می‌کنید، بنظر می رسد که تا ابد ادامه داشته‌اند. وقتی که پیرتر می‌شوید، تجربه‌های جدید کمتری دارید، بنابراین روزهای شما راحتتر و سریعتر می‌گذرند.

برای کش‌دادن زمان، خاطره‌های و ماجراهای جدیدی برای خود به ارمغان آورید – به مکانهایی بروید که تا بحال ندیده‌اید، مسیر جدیدی را برای رفتن به سر کار انتخاب کنید و … شما نمی توانید حرکت زمان-مکان را متوقف کرده یا روی آن تاثیر بگذارید. اما این تجربیات جدید برای شما زندگی را تازه و بیادماندنی می کنند.

کلودیا هاموند، نویسندۀ مجله Time Warped است.

آیا سوالی هست که ذهن شما را درگیر کرده باشد و بخواهید آنرا به اشتراک بگذارید؟

اخبار داغ روز اختصاصی هافینگتن پست چگونه


منبع: آلامتو

مسعود استاد «خواهر میترا استاد» کیست؟

گروه جامعه: روزنامه شهروند نوشت: «در ارتباط با انتصابات شایعه شده بود که شهرداری را این خانم می‌چرخاند و مدیریت می‌کند؛ البته کسانی بودند از دوستان و آشنایان که از رابطه من با آقای دکتر اطلاع داشتند، رزومه‌ای به من می‌دادند تا با آقای دکتر در میان بگذارم. من ١۵-٢٠ رزومه را برای ایشان فرستادم که دو نفر را ایشان تأیید کردند.» این بخشی از اظهارات «میترا استاد» مقتول پرونده پرحاشیه و خبرساز «محمدعلی نجفی» شهردار پیشین تهران است که ادعا می‌کند چند نفر از طریق او به شهرداری تهران راه پیدا کرده‌اند.  اگرچه اطلاعات دقیقی از این افراد در دسترس نیست اما به نظر می‌آید یکی از این افراد «مسعود استاد» برادر میترا باشد که با وجود حضور مداوم در شهرداری و اخبار متفاوتی درباره نقش او در برخی تصمیمات مهم آن دوره، اطلاعات چندانی درباره او وجود ندارد و حتی بسیاری از مدیران آن دوره هیچ‌وقت مسعود استاد را ندیدند؛ هر چند که درباره مسعود و میترا اخبار زیادی شنیده بودند.

در روزهای گذشته اخباری منتشر شده است مبنی بر اینکه نجفی در دوران شهرداری برای مسعود حکم مشاور فرهنگی و امور فوق‌برنامه صادر کرده که هیچ سندی برای اثبات این موضوع وجود ندارد و حتی اعضای شورای شهر تهران هم در گفت‌و‌گو با «شهروند» چنین مسأله‌ای را رد می‌کنند. «محمود میرلوحی» یکی از این اعضاست که می‌گوید در دوران شهرداری هیچ‌گاه میترا و مسعود را از نزدیک ندیده است؛ هر چند که همواره شایعاتی درباره آنها شنیده است. او می‌‌گوید: «تا پیش از استعفا ما اخبار و سندی در این باره نداشتیم اما همواره می‌شنیدیم که این خانم تلاش دارد به آقای نجفی نزدیک شود و شایعاتی در این باره وجود داشت.»

مسعود استاد که در صفحه اینستاگرامش فقط ۷ پست آن هم درباره قتل خواهرش دارد، در آخرین (هفتمین) پست خود از سوی پدر، مادر و فرزند خواهرش خواهان قصاص محمدعلی نجفی شده‌ است.

میرلوحی می‌گوید که هیچ‌گاه حکم مشاوره برای مسعود استاد صادر نشده است: «همان موقع بحث بود که برادر این خانم تلاش می‌کند در کارهای اقتصادی شهرداری نقش بازی کند و بحث پیمانکاری مطرح بود اما من ندیدم هیچ‌وقت حکم برای او صادر شود.» یکی از مدیران فرهنگی شهرداری تهران در دوران نجفی هم به «شهروند» می‌گوید که هیچ‌گاه ندیده حکمی برای مسعود استاد صادر شود یا او به طور رسمی در جلسه‌ای حضور پیدا کند. این مدیر فرهنگی که نخواست نامش منتشر شود، می‌گوید: «خانم استاد معمولاً در شهرداری حضور پیدا و تلاش می‌کرد به نجفی نزدیک شود. برداشت ما این بود که می‌خواهد برای انتخابات شورا در دوره‌های بعد رزومه جمع کند اما کم‌کم حضور بیشتری پیدا کرد و در برخی جلسات همراه آقای نجفی حضور پیدا کرد.»

اشاره او به اولین حضور رسانه‌ای و رسمی میترا استاد کنار محمدعلی نجفی یعنی جلسه اکران فیلم «پوران خانم» است که در این جلسه اثری از شهردار وقت تهران در ردیف اول سالن نیست و او در ردیف‌های وسط و در کنار خانمی ناشناس نشسته است. این مدیر شهرداری در دوران نجفی می‌گوید که «البته یک بار کنار ساختمان شهرداری یکی از همکاران جوانی را به من نشان داد و گفت که این برادر همین خانم استاد است. جوانی ساده بود و برای من عجیب بود که بخواهد تأثیرگذار باشد.» گروهی البته نقش مسعود استاد را فراتر از یک کارمند ساده در شهرداری می‌دانند و معتقدند که او در چنین برنامه‌ای نقش اساسی ایفا کرده و حتی یکی از حاشیه‌سازترین روزهای کاری دوران نجفی را به او نسبت می‌دهند؛ ماجرا به ۱۵ اسفند سال ۹۶ و برگزاری مراسم روز زن در برج میلاد برمی‌گردد که در پی برگزاری این مراسم چند کودک دختر به رقص جمعی پرداخته بودند. این مراسم انتقادهای فراوانی را به همراه داشت و حتی دادستان کل کشور رسماً خواستار «تعقیب قضائی» مسئولان این مراسم شد.

همان موقع مدیران فرهنگی وقت و مسئولان برگزاری مراسم از اتفاقات عجیبی در این مراسم سخن گفتند و مدعی شدند که سین طراحی‌شده برای این برنامه ناگهان و از طرف برخی نزدیکان شهرداری تهران تغییر کرد؛ به طور مثال مانند تمام برنامه عمومی شهرداری قرار بود آخرین بخش برنامه یعنی پس از مراسم سخنرانی شهردار و اهدای جوایز توسط نجفی، اجرای زنده موسیقی پایان‌بخش مراسم باشد که این برنامه‌ریزی با دخالت برخی افراد تغییر کرد و در زمان حضور شهردار چند دختربچه حرکاتی انجام دادند که به رقص تعبیر شد و زمینه فشار را بر شهردار وقت و چند روز بعد هم استعفای او را فراهم کرد. گروهی از مدیران وقت شهرداری اعتقاد دارند که عامل اصلی آن تغییرات مسعود استاد بوده؛ هر چند که هنوز سند دقیقی در این زمینه وجود ندارد.

بررسی‌های «شهروند» نشان می‌دهد که مسعود البته در روزهای پایانی فعالیت نجفی در شهرداری تهران به معاونت حمل‌ونقل و ترافیک شهرداری تهران رفت و حتی مسئول این حوزه حکمی هم برای مسعود استاد صادر کرد که به مدیریت پارکینگ‌های مکانیزه مربوط بود.
معتبرترین سند در این زمینه اما شرایط کنونی مسعود و کمک‌گرفتن از سامانه شفافیت شهرداری تهران است. بر اساس این سامانه و در فهرست کارکنان شهرداری تهران مسعود استاد هم دیده می‌شود: «نام: مسعود، نام خانوادگی: استاد، نام پدر: کاکابرار، محل خدمت: شرکت خدمات اداری شهر، شغل: کارشناس». این تنها اطلاعات دقیقی و رسمی درباره مسعود استاد است و حتی جست‌و‌جوی این نام در اینترنت هم راه به جایی نمی‌برد؛ هر چند که به نظر می‌آید روزهای آینده بیشتر درباره مقتول مهم‌ترین پرونده جنایی این سال‌ها خواهیم شنید و درباره نقش او در شهرداری و همچنین زمینه‌سازی برای آشنایی میترا و نجفی اطلاعات بیشتری منتشر خواهد شد.» 
منبع: بهارنیوز

سپاهان مسئولیت حمله به خودروها را بپذیرد

گروه ورزشی: پذیرش اشتباه اولین قدم برای اصلاح رفتارهایی است که مناسب به نظر نمی رسد. چه در زمینه مسائل فردی و چه در زمینه مسائل ورزشی، اجتماعی، فرهنگی و …
به گزارش “ورزش سه”، رقابت سپاهان و پرسپولیس که هشتم خردادماه سال ۱۳۹۸ در ورزشگاه نقش جهان برگزار شد، یکی از فراموش نشدنی ترین مسابقات دو تیم قدرتمند فوتبال ایران است که تا سال ها در ذهن ها خواهد ماند. این دیدار البته به یک دلیل دیگر هم به یاد آورده خواهد شد و آن تکرار اتفاقات تلخ و زد و خورد میان هواداران دو تیم است که برای چندمین مرتبه تکرار می شود. درگیری  هایی که طبق آمار رسمی اورژانس اصفهان و صحبت های دکتر غفور راستین رئیس مرکز مدیریت و فوریت های پزشکی استان اصفهان با ۱۴۴ مصدوم همراه بوده و علاوه بر این خسارات مالی نیز به همراه داشته است.
نکته جالب توجه و تامل برانگیز اما مصاحبه ها و مواضع عوامل باشگاه سپاهان و مسئولین استان اصفهان پس از اتفاقات دیدار نیمه نهایی جام حذفی است که منطقی به نظر نمی رسد. شب گذشته مسعود تابش مدیرعامل باشگاه سپاهان روی خط برنامه “فوتبال برتر” آمد و به صورت صریح به تکذیب آماری پرداخت که مرکز فوریت های پزشکی  استان اصفهان اعلام کرده. این دقیقا همان موضعی است که از سردار معصوم بیگی فرمانده انتظامی استان اصفهان دیدیم و او هم با قاطعیت اعلام کرد به هیچ عنوان آمارهای ارائه شده در مورد میزان مصدوم‌ها را قبول ندارد. در امتداد این دو واکنش، حمیدرضا دادخواه رئیس هیئت فوتبال استان اصفهان نیز دیدگاهی مشابه دارد و معتقد است آمار مصدومان بیشتر از ۴ الی ۵ نفر نیستند و به ۴ ماشین هم خسارت وارد شده !
 

 
خبرنگاران که درآمدی پایین تر از بسیاری از مشاغل کشور دارند و در واقع اندوخته ای ندارند، برای بازگرداندن این وسیله نقلیه به حالت اول باید حقوق چند ماه خود را صرف کنند.
 
تمام این ها در حالی است که بی شک همانطور که آمارها اعلام کرده اند تعداد مصدومان خیلی بیشتر از تعدادی است که مسئولین اصفهانی به استثنای مرکز فوریت های پزشکی (باصلاحیت‌ترین مرجع برای اظهار نظر در این مورد) آن را تایید می کنند و در مورد تعداد ماشین های خسارت دیده هم علیرغم صحبت های دادخواه رئیس هیئت فوتبال استان اصفهان، خود باشگاه سپاهان و مسئولانش بهتر از هر کسی می دانند فقط تعداد ماشین‌های خبرنگاران که دچار آسیب دیدگی و آتش سوزی شده، بیش از ۴ مورد بوده و با حسابی سرانگشتی می توان به این مهم رسید که قطعا آمار خسارات جانی و مالی بیش از چیزی است که مسئولین اصفهانی در مورد آن حرف می زنند. عدم پذیرش میزان خسارات جانی و مالی وارد شده یک آفت و پیامد دیگر به همراه دارد و آن هم فرار از مسئولیت است. برای پیدا کردن راه حل مناسب هر مشکلی، باید ابتدا وجود آن مسئله یا مشکل پذیرفته شود، اما وقتی سوال پاک می شود، چه امیدی برای پیدا کردن راه حل جهت پیشگیری از وقوع حادثه در آینده باقی می ماند !
 

 
تصاویر ثبت شده توسط یکی از همراهان مهدی زارع عکاس ورزشی که از تهران برای ثبت عکس های بازی به اصفهان رفته بود و روز گذشته بدون ماشین به تهران بازگشت، نشان می دهد یکی از مسئولان ورزشگاه نقش جهان به او که از امنیت وسیله نقلیه اش نگرانی دارد و می خواهد ماشینش را به پارکینگ ببرد، می گوید: « این همه اصرار می کنی که ۲ دقیقه پیاده نروی.» پاسخ عکاس ورزشی که پس از پایان بازی با ماشین سوخته اش مواجه شد، این بود :« اصرار من برای چند دقیقه پیاده روی بیشتر نیست، برای امنیت است.»
 

 
مسعود تابش مدیرعامل باشگاه سپاهان شب گذشته در برنامه فوتبال برتر چند بار اعلام کرد که از کجا معلوم هواداران سپاهان به ماشین ها آسیب زده اند؟ او همچنین اعلام کرد که حتی خودش هم با ماشین شخصی اش به استادیوم نمی رود و معمولا راننده اش او را به نقش جهان می برد و از بقیه هم خواست که همین کار را بکنند؛ اما اینکه چطور یک عکاس یا خبرنگار ورزشی با حقوق کمتر از ۲ میلیون تومان در ماه قادر به استخدام راننده شخصی باشد تا او را به ورزشگاه ها ببرد را باید از مدیرعامل سپاهان پرسید که به جای همکاری با خبرنگاران و عکاسان و فراهم کردن امکانات در یکی از بهترین استادیوم های کشور به ادعای مسئولین باشگاه، دنبال ارائه راه حل های دیگری است.
 

 
مسعود تابش مدیرعامل باشگاه سپاهان در آخرین مصاحبه خود خطاب به خبرنگاران و عکاسان ورزشی اعلام کرده که خودش هم با ماشین به نقش جهان نمی رود و بقیه هم این کار را نکنند !
 
سال ۱۳۸۶ بود که پس از قهرمانی پرسپولیس در ثانیه های پایانی بازی مقابل سپاهان، وسیله‌های نقلیه برخی از خبرنگاران توسط هواداران سپاهان دچار خسارت شد؛ باشگاه سپاهان که در آن مقطع محمدرضا ساکت را به عنوان مدیریت در راس می دید، پس از چند ماه اقدام به جبران خسارات وارد شده کرد.
 
حالا هم در این شرایط که اهالی فوتبال به چرایی اتفاقات رخ داده در نقش جهان می اندیشند، بهتر است مدیران سپاهان و مسئولان استان اصفهان ضمن پذیرش خطاهای خود و قبول مسئولیت، به دنبال راه کارهایی برای جلوگیری از تکرار این حوادث تلخ در آینده باشند، نه اینکه با اظهارنظرهای خود هیزم به آتش هواداران دو تیم بریزند که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری شعله ور شده است.
 


 
منبع: بهارنیوز

یادداشت وکیل محمدعلی نجفی درباره سرنوشت او

گروه سیاسی: نعمت احمدی (وکیل دادگستری و یکی از دو وکیل محمدعلی نجفی) در یادداشتی در روزنامه آرمان، جزئیات حقوقی پرونده قتل میترا استاد، را تجزیه و تحلیل کرده نوشت: اظهار نظر درباره پرونده‌ای که اتهام قتل در آن وجود دارد به این راحتی‌ها نیست. باید در جریان پرونده قرار گرفت و جزئیات زیادی را بررسی کرد تا بتوان نظر داد. برای مثال باید خانه را جست‌وجو کرد و به بررسی پرونده پزشکی آقای محمدعلی نجفی پرداخت که دید آیا او در این مدت در حال مصرف داروی خاصی بوده یا تحت تأثیر درمان قرار داشته یا خیر، زیرا نوع رفتار او عجیب به نظر می‌آمد و به جایی انجامید که او مرتکب قتل شد. باید خون او نیز مورد آزمایش قرار گیرد تا دید آیا ماده خاصی مشاهده می‌شود یا اینکه او در شرایط عادی قرار داشته است.

پس از بررسی این موارد، باید به بررسی صحنه قتل و نحوه وقوع آن پرداخت. باید توجه کنیم اسلحه‌ای که آقای نجفی با آن اقدام به شلیک کرده، اسلحه‌ای نبوده که او بخواهد از مدت‌ها قبل به منظور قتل تهیه کرده باشد، بلکه اسلحه سازمانی او بوده و از ۱۳۶۰ در اختیارش قرار داشته است. این اسلحه در منزل بوده، در حمام نیز شکسته نشده و بگومگویی میان مقتول و ضارب وجود داشته که باید دید چه اتفاقاتی میان آن‌ها افتاده، چه‌ها گفته شده و در نهایت چه چیزی باعث شده که فردی آرام و منطقی آنگونه از کوره در برود و این‌چنین عیان و آشکار دست به قتل همسر بزند؟ اگر آقای نجفی قصد قبلی برای قتل داشت، شیوه‌های زیادی بود که بتواند بدون برجای گذاشتن رد و اثری از خود، خارج از منزل و بدون استفاده از اسلحه میترا استاد را به قتل برساند. اینکه او با اسلحه سازمانی که متعلق به او بوده و در همان بررسی‌های ابتدایی قاتل را مشخص می‌کند، در منزل خود و در آن شرایط کسی را بکشد نشان می‌دهد که قتل آنی و اتفاقی بوده است.

در حقوق به این قتل‌ها، قتل‌های تهدیدی اطلاق می‌شود. برای مثال سارقی که قصد ندارد کسی را بکشد، می‌خواهد کیف یک عابر را بدزدد و تهدید می‌کند که اگر کیف را ندهی تو را خواهم کشت. عابر اقدامی می‌کند که به درگیری ختم و در نهایت در درگیری کشته می‌شود. این قتل‌های آنی و تهدیدی، قتل‌هایی نیستند که با صبر و تصمیم قبلی صورت گرفته باشد. باید کارشناسان اسلحه نظر خود را در این خصوص داشته باشند.
اسلحه‌ای که آقای نجفی از آن استفاده کرد، اسلحه برتا بود و ۱۳ گلوله در خشاب داشت. این اسلحه یکی از قوی‌ترین و کارآمدترین‌ها در بین سلاح‌های سبک است و حتی یک تیر آن برای قتل کافی است. اگر آقای نجفی قصد قتل عمد داشت و شرایط منجر به قتل چنان نبود که فردی مثل او از کوره در برود و چنین حادثه‌ای پیش آید، یک تیر هم کافی بود نه اینکه پنج تیر شلیک شود. کارشناسان باید مسیر تیرها و زمان شلیک تک‌تک تیرها را بررسی کنند که مشخص شدن نتایج آن خیلی از مسائل را روشن خواهد کرد.

اگر ثابت شود این قتل آنی و تهدیدی بوده، میزان و نقش مظنون علیه یعنی مقتول در درگیری باید مشخص شود و دادگاه برسد به اینکه تا چه میزان دخالت او در ایجاد شرایط منجر به قتل اثرگذار بوده است. نجفی که در آموزش و پرورش، تنبیه بدنی را برنتافت چگونه قاتل شد؟ این موضوع باید به طور کامل بررسی گردد. شلیک پنج تیر نشان می‌دهد که نزاع در گرفته است. در پایان شیوه اجرای حکم موضوعیت پیدا می‌کند. برابر با ماده ۳۵۴ اگر اولیای دم چند نفر باشند و یک یا چند نفر از آن‌ها صغیر باشد، ولی صغیر مسئولیت می‌یابد. اگر خواهان قصاص باشند حکم که قطعی شد، باید تفاضل دیه پرداخت و سهم طفل صغیر مشخص شود.
منبع: بهارنیوز