سالار عقیلی: افتخار می کنم با «تنها جهان پهلوان دنیا» هموطنم

از کودکی به موسیقی علاقه داشت و همین هم دلیلی شد برای رفتنش به هنرستان موسیقی. آنجا بود که بزرگی دریای موسیقی ایرانی دلش را برد و تصمیم گرفت مسیرش را در این عرصه دنبال کند. خودش می گوید شب و روز نوار استادان موسیقی ایران را گوش می دادم و گاهی درحال رانندگی آنقدر غرق در هنر این بزرگان می شدم که صورتم از اشک خیس می شد . علاوه بر تعلیم در هنرستان موسیقی به سراغ صدیق تعریف رفت تا ردیف های موسیقی دستگاهی ایران را در محضر او فرا گرفت.

استادش جایی گفته بود سالار عقیلی آنچه به لحاظ خدادادی باید، در صدایش داشت و همین عامل هم باعث شد بتواند به چهره ای موفق در موسیقی ایرانی تبدیل شود و عموم با کارهایش ارتباط بگیرند. تا سال ۷۵ و اجرایش در جشنواره فجر شاید کمتر کسی نامش را شنیده بود اما عقیلی که آن روزها جوان بود، توانمندی هایش را در اولین کنسرت نشان داد.

 سالار عقیلی رو در رو با همدلی از اسطوره ای به نام تختی تا همراهی با زلزله زدگان سخن می‌گوید

آشنایی با حریر شریعت زاده هم همان جا اتفاق افتاد. استعداد خواننده تا معرفی شده و البته صدای متفاوتش بانوی موسیقی ایران را متعجب می کند تا بعد از اجرا بنشینند و درباره موسیقی ایرانی گفت و گو کنند. همکاری در اجرای قطعات ماندگار موسیقی ایرانی و انتشار آلبوم مایه ناز که به احتمال در خاطره اغلب مخاطبان موسیقی ثبت شده است، راه جدیدی پیش روی این دو هنرمند قرار داد. از آن روز تا روزگار کنونی همکاری این زوج، به ساخت آثار زیادی منجر شده و اکنون که سالار عقیلی چهل سالگی را هم رد کرده، شاید بشود حضورش در کنار حریر شریعت زاده را در مستمرترین همکاری موسیقایی هرکدامشان دانست.

عقیلی تاکنون حضور در آلبوم های زیادی را به نام خود ثبت کرده، در داخل و خارج از ایران کنسرت های مختلفی را به روی صحنه برده و به عنوان فعال ترین خواننده در ارکستر ملی ایران شناخته شده است. اجرای کنسرت خیریه اش در شیراز در روزهایی که حتی بسیاری از مسئولان هم زلزله را از یاد برده اند، خاطراتش از اجرای قطعه جهان پهلوان با همراهی ارکستر سمفونیک تهران (دوسال قبل)، دریافت جایزه بهترین آلبوم سال ۹۵ (برای آلبوم از تنهایی گریه مکن)به انتخاب مردم و تجلیل از او به عنوان چهره هنری سال از سوی کانون ادبی زمستان بهانه ای شد تا در روزنامه «همدلی» رو در رویش بنشینیم و گفت و گو کنیم. شرح این گفت وگو در ادامه مطلب آمده است:

چرا در این برهه تصمیم به اجرای کنسرت خیریه گرفتید؟

در ابتدا باید بگویم از اجرای این برنامه در میان مردمان مهربان و هنردوست شیراز احساس خوبی دارم. خوشحالم که با همراهی گروهم، شنبه شانزدهم دیماه مجموعه فرهنگی سینمایی هنرشهرِآفتاب در مجتمع بزرگ خلیج فارس شهر شیراز میزبان علاقه مندان به موسیقی بودیم و توانستیم برای مردم هنرپرور شیراز اجرای برنامه کنیم و شاید گام کوچکی برداشته باشیم برای آبادانی مناطق زلزله‌زده غرب کشور. برای این اجرا که از سوی یک بنیاد خیریه برگزاری اش را برنامه ریزی کرده بود و خیرین شیرازی هم در آن حضور داشتند، با من تماس گرفتند و درباره چند و چون کار و نگاهشان به ماجرا توضیح دادند. دیدم کار ارزشمندی است.

خوشبختانه مردم عزیز شیراز که پیش از این هم در اجراهای مختلف میهمان و البته میزبانان ما بودند، استقبال خوبی از این کنسرت داشتند. در این روزها که سرما دارد بیشتر می شود و مردم عزیز کرمانشاه و مناطق زلزله زده آن خطه واقعا روزهای سختی را می گذرانند، از اعماق جان آرزو دارم هُرم نفس های علاقه مندان و فعالان عرصه هنر دل های داغدیده و غمزده را کمی گرم کند. قرار است درآمد این کنسرت خیریه به نفع زلزله زدگان عزیز غرب کشور و برای سامان دادن بخشی از آسیب ها هزینه شود.

مواجهه با خبر وقوع اتفاقاتی همچون زلزله کمی عجیب و متفاوت است. انگار آدم برایش پذیرش این میزان تخریب جانی و مالی خیلی سخت است. شما پس از شنیدن اولین خبر درباره حادثه تلخ کرمانشاه، چه احساسی داشتید؟

شاید اولین حس وقتی خبر رسید زمین کرمانشاه لرزیده و خانه ها را بر سر هموطنانمان ریخته، بهت و حیرت بود. ذهنم ناگهان رفت به چهارده سال قبل و خودم را میان خرابه های بم دیدم. تصویر شاد و زیبایی که از کرمانشاه در ذهنم ثبت شده بود، همان لحظه شد بم و روی سرم فرو ریخت. در مورد این حوادث احتمالا آدم ها اول کمی گیج می شوند. باورش سخت است زلزله آمده و این همه کودک و زن و مرد رفتند زیر آوار! به یاد کارهایی افتادم که قبلا خوانده بودم با این مطلع: یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/ به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد/ دل به امید صدایی که مگر در تو رسد/ ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد.

خیلی طول نکشید که قطعه ای با صدایی شما در رسانه ها پخش شد که به زلزله زدگان و عموم مردم ایران تقدیمش کرده بودید و اتفاقا قطعه ویدیویی اش در شیراز مخاطبان کنسرت شنبه شب پخش شد…

اجرای قطعه در زیر این آوار، با آهنگسازی آقای شایان کریمی و شعر آقای سعید رمضانی حال و هوای عجیبی داشت. در اصطلاح کار دلی بود و از سر احساس دِینی که به وطنمان داشتیم، انجامش دادیم. احساس می کردیم شاید تولید این قطعه، بتواند قدم کوچکی باشد برای عرض تسلیت به بازماندگان این حادثه تلخ و اینکه کمی خودمان را هم آرام کند. نوازندگان گروه راز و نیاز از روی عشق و علاقه قلبی کار را اجرا کردند.

هرچه اصرار کردم دستمزد دوستانم در گروه راز و نیاز را پرداخت کنم قبول نکردند البته سال هاست که با این هنرمندان در گروه همکاری می کنم و در اتفاقات این چنینی همیشه با دل بزرگ و قلب مهربانشان در کنار من و گروه بوده اند. در کنسرت شیراز هم راستش هدفی را دنبال می کردیم. فکر کردیم شاید این قطعه بتواند برای درک حال و هوای شهرهای آسیب دیده و مردم رنجیده اش تاثیرگذاری داشته باشد. واکنش مخاطبان روی همه گروه اثرگذار بود. حاضران در کنسرت واقعا با دل و جانشان خیره به قطعه زیر این آوار شده بودند.

 سالار عقیلی رو در رو با همدلی از اسطوره ای به نام تختی تا همراهی با زلزله زدگان سخن می‌گوید

به نظر شما علت حمایت های عمومی در آغاز ماجرا برای کمک به زلزله زدگان و فروکش کردن موج این یاری ها چند روز بعد را در چه چیزی باید جست و جو کرد؟

قلب مهربان و طبع نازک یکی از مشخصه های ما ایرانی ها است. اغلب در چنین رویدادهای غمباری مردم عزیز ایران بدون هیچ چشم داشتی و از جان با ندای دلشان وارد میدان می شوند و سعی می کنند در آغاز تمام تلاششان را بکنند. شاید گذشت روزها گاهی باعث خوابیدن تب کمک ها شود و فراموش کنیم کارمان هنوز تمام نشده است. زلزله زمین را زیر و رو می کند. ساختن آنچه در چند ثانیه با خاک یکسان شده قطعا در چند روز و ماه ممکن نیست.

و چه کاری باید انجام شود تا بازسازی ها زودتر تمام شود؟

به نظر من اگر وضعیت هموطنان در منطقه را به خودمان یادآوری کنیم، مسیر ساختن ادامه پیدا می کند. وقتی زلزله اتفاق افتاد هوا مثل این روزها سرد نشده بود. در آن روزها چادر و آب معدنی و پتو می توانست مفید باشد که مردم واقعا سنگ تمام گذاشتند. اما هوا سرد شده، باران شروع شده و برف دارد شروع به باریدن می کند. چادرها خیس می شود و زندگی در این صورت غیر ممکن می شود. نباید رها کنیم این کمک ها را. این راه تا ساخته شدن مناطق آسیب دیده ادامه دارد و به نظر می رسد بر فرض حفظ سرعت عمل سه چهار سالی زمان لازم باشد تا کار تمام شود. کاش کرمانشاه برایمان نشود بم؛ شهری که زود فراموشش کردیم.

برسیم به تجلیل از شما در یک کانون ادبی. ایوان شمس در آیین پایان سال خود میزبان اهالی فرهنگ به ویژه شاعران و ترانه سرایان مطرح کشور بود و در آن برنامه تندیس چهره سال ۹۵به شما اهداء شد.
مردم همیشه برای من مهم هستند. افتخار می کنم که در طول سال های فعالیتم از دستان مردم جایزه گرفته ام. آن طور که برگزارکنندگان کانون ادبی زمستان در اهدای این تندیس ارزشمند عنوان کردند کارهایی که طی بیست و دو سال فعالیت هنری مستمر با عشق و مهر مردم انجام داده ام، ملاک و معیار بوده و این نکوداشت به پاس سال های حضورم در عرصه موسیقی انجام شده است. اهمیت تندیس کانون ادبی زمستان برای من دو وجه دارد.

اول اینکه آن را از دستان مردم گرفتم و دوم اینکه خوشحالم کانون زمستان که متشکل از چهره‌های ارزشمند هنر و فرهنگ به ویژه اهالی قلم است، جایزه سال ۹۵ خودش را به من داد. نکته مهمی که لازم است در این فرصت درباره اش توضیح دهم این است که همه جوایز اهداء شده به فعالان عرصه های مختلف تنها متعلق به یک شخص نیست. برای مثال در عرصه موسیقی یک گروه که در آن آهنگساز، ترانه سرا یا شاعر، نوازندگان و خواننده حضور دارند، باید با عشق و جدیت کار کند تا اثری بر دل مردم بنشیند بنابراین به گمان من جوایزی که تا امروز دریافت کرده ام و به همه آن ها به واسطه مردمی بودنش افتخار می کنم، متعلق به همه هنرمندانی است که در کنار من حضور داشته اند. شاید چون در مملکت ما موسیقیمان آواز محور است، خوانندگان بیشتر مورد توجه قرار می گیرند درحالی که هنرمندان مختلف در عرصه های گوناگون همچون آهنگسازی، شعر و نوازندگی همگی شایسته تقدیرند و من به سهم خودم از تلاش و عشقشان برای ساخت آثاری که با حضور آنها تجربه اجرایشان را داشته ام، قدردانی می کنم.

نام زنده یاد افشین یداللهی هم در ایوان شمس آورده شد و شما خاطره روی صحنه گفتید که می تواند برای خوانندگان جالب باشد…

بله. تجربه همکاری با زنده یاد افشین یداللهی برای من واقعا جزء بخش های فراموش نشدنی در طول این سال هاست. یک روز برای سریال سالهای مشروطه در لوکیشن حمام که امیرکبیر آنجا به قتل می رسید در کنار افشین یداللهی و آقای ورزی ایستاده بودیم. آقای ورزی گفت برای این صحنه آوازی لازم است که زدن رگ امیرکبیر را با شنیدنش بشود حس کرد. افشین همانجا کاغذ و قلم را برداشت و نوشت: وقتی وطن به خود خودش تشنه می شود/ عشق است اگر نصیب رگم دشنه می شود/خون مرا بریز به رگ های میهنم/ هرگز به حرمت وطنم دم نمی زنم.

واکنش حاضران در آن برنامه هم جالب بود. آقای دبیری که از ترانه سراهای پیشکسوت ایران است و آثار ماندگاری در زمینه ترانه موسیقی پاپ با قلم ایشان ساخته شده، گلی که از سوی برگزارکنندگان به او اهداء شده وبود، به شما هدیه کرد….

هنرمندان حاضر در مراسم پایان سال ۹۵ کانون زمستان جزء استادان و پیشکسوتان ما محسوب می شوند و لطف و محبتشان برای من واقعا ارزشمند است. این بزرگان در عمل رسم بزرگی و کسوت را به همه ما می آموزند و به گمان من همین رفتار محبت آمیز و مهربانانه می تواند درس هایی باشد برای ما تا به جوان ترها احترام بگذاریم و کمی با هم مهربان تر باشیم. درک و فهم جایگاه استاد مقوله ای مهم در عرصه هنر است. دو شب قبل از برگزاری برنامه کانون زمستان در جشن تولد استاد ایرج« حسین خواجه امیری» حضور داشتم.

همیشه فکر می کردم اگر کسی بتواند تا شصت یا هفتاد سالگی کیفیت صدایش را حفظ کند، باید خوشحال باشد و البته برای رسیدن به این هدف تلاش طاقت فرسایی انجام دهد اما استاد ایرج با اجرای قطعه در آیین تولدشان در وجود من باعث ایجاد حس لذت، رشک و افتخار شدند. استاد ایرج در هشتاد و پنج سالگی چنان آوازی خواندند که شاید جوانان هم نتواند بخوانند. راستش در آن لحظات به جای لذت بردن از هنرنماییشان به طور ناخودآگاه شروع کردم به گوش دادن و درس گرفتن. شیوه ارایه و اجرای تحریرهای استاد با هشتاد و پنج سال سن واقعا قابل تامل بود. قبلا هم گفته ام اما باید تکرار کنم چنین ستاره هایی الگوهای ما هستند و مادر گیتی چنین استادانی را شاید هر سیصدسال یکبار هم نزاید. این بزرگان سرمایه های مملکت ایران هستند. قدرشان را باید بدانیم و از حضورشان تا می توانیم استفاده کنیم. من همیشه شرمنده محبت های اهالی هنر و مردم بوده ام.

تفاوت این جایزه با دیگر جوایزی که دریافت کرده اید، چه بود؟

آنچه برایم عجیب و البته جالب بود برگزاری منظم و یا برنامه ریزی دقیق کانون زمستان در ایوان شمس بود. به هر حال اغلب فعالان عرصه فرهنگی تجربه حضور در محافل مختلف نظیر جشنواره ها و جشن های مختلف را دارند اما من در کانون ادبی زمستان نظمی دیدم که اگر نگویم بی سابقه واقعا کم سابقه بود.

 سالار عقیلی رو در رو با همدلی از اسطوره ای به نام تختی تا همراهی با زلزله زدگان سخن می‌گوید

شما نام آشناترین خواننده مخاطبان ارکستر ملی هستید و زمانی از شما با عنوان خواننده ثابت این ارکستر یاد می شد. به نظر می رسد نگاه شما به همکاری با ارکستر ملی با دیگر اجراها تفاوت داشته باشد. دراین باره برایمان بگویید…

به نظر من ارکستر ملی ایران در عرصه فرهنگی جایگاهی مشابه تیم ملی در رشته های ورزشی را دارد. عنوان ملی ایران در انتهای نام این ارکستر نشان می دهد نگاه مخاطبان و فعالان در عرصه موسیقی به این ارکستر با ارکسترها و گروه های دیگر متفاوت است. از زمان راه اندازی ارکسترملی توسط آقای فخرالدینی تا امروز که آقای شهبازیان چوب رهبری اش را به دست گرفته اند، همکاری مدامی با ارکستر داشته ام و اگر قرار باشد احساس خودم را از تجربه این همکاری ها بگویم، به عنوان کسی که سالها در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت کرده ام، و افتخار می کنم که مخاطبان موسیقی ایرانی از این اجرها راضی بوده اند. در اولین اجرای ارکستر ملی در جشنواره سی و سوم فجر هم به عنوان خواننده حضور دارم و قرار است در سمنان هم با این ارکستر برنامه داشته باشیم.

طبق برنامه ریزی های انجام شده، قرار است در این کنسرت ۱۴قطعه با کلام اجرا شود.«ایران»، «تبریز در مه»، «ایران جوان»، «خوشه چین»، «افسون سخن»، «نغمه نوروزی»، «ساغر»، «شکوه گل»، «از خون جوانان وطن لاله دمیده» و «جام مدهوشی» قطعاتی است که قبلا هم برای مردم اجرا کرده ایم و در کنسرت ۲۱دیماه به روی صحنه می رود. قطعه «گلرخ»،«از تنهایی گریه مکن» و «مرا رها مکن» از آلبوم «از تنهایی گریه مکن» که حاصل همکاری من و آقای ابوالفضل صادقی نژاد است و مردم عزیزمان به عنوان آلبوم سال ۹۵انتخابش کردند، در این اجرا به مخاطبان تقدیم خواهد شد. همسرم حریر شریعت زاده هم در اجرای سومین قطعه این بخش و قطعه «سپید و سیاه» ارکستر ملی را با پیانو همراهی می کند. ارکستر ملی در این اجرا ۴قطعه بی کلام هم اجرا خواهد کرد.

هر سال نیمه های دی با نام جهان پهلوان تختی گره خورده و نامش را می شود از زبان مردم شنید. دو سال قبل قطعه ای با نام جهان پهلوان با صدای شما و با اجرای ارکستر سمفونیک به رهبری بردیا کیارس اجرا شد. از آن کار خاطره ای هم دارید؟

راستش اینکه توانستم قطعه جهان پهلوان تختی را با همراهی ارکستر سفونیک تهران به رهبری آقای بردیا کیارس در سال ۹۴آن هم بعد از چهل و هشت سال از پرکشیدنش در میان اهالی کشتی در ورزشگاه دوازده هزارنفری آزادی اجرا کنم، از افتخارات من است.

آوردن نام جهان پهلوان تختی چه معنایی در ذهن شما تداعی می کند؟

آقاتختی برای آدم های روزگار ما به سمبل مردانگی و درستکاری تبدیل شده است. چه خوب اگر بتوانیم و بخواهیم رسم مهربانی اش را ادامه دهیم. آن طور که در خاطرات جهان پهلوان آمده حریفان خارجی اش که اغلبشان جزو نامداران رشته کشتی محسوب می شوند رفاقت و مهربانی و لبخندهای صادقانه اش را بیش از هرچیزی به یاد دارند؛ انسانی که مثل ما نفس می کشید، غذا می خورد، می خوابید و حتی گاهی گریه می کرد اما یادش مانده بود باید مهربان باشد و افتاده. به نظر من این ها باعث شده امروز که نیم قرن از رفتنش بگذرد هنوز هم یادآوری کارهایش و البته تنهایی که در دل داشت، ما را غمگین کند و البته افتخار کنیم که یگانه جهان پهلوان جهان هموطن ما بوده است.


منبع: برترینها

علی‌اشرف درویشیان، مرگ پس از ممنوعیت

ماهنامه تجربه – مجید حسینی: علی اشرف درویشیان سال ها با بیماری دست و پنجه نرم کرد و سرانجام روز پنجشنبه، چهارم آبان، در ۷۶ سالگی درگذشت.  او اردیبهشت سال ۱۳۸۶ سکته مغزی هولناکی کرد و مدتی را در بیمارستان بستری شد و در نهایت توانست از مرگ حتمی در ۶۶ سالگی نجات پیدا کند ولی در تمام یک دهه ای که پس از آن زندگی کرد نتوانست مانند قبل به فعالیت های روزمره اش برسد و به کارهایی بپردازد که پیش از آن به آنها می پرداخت. گاهی در محافل و مجالس شرکت می کرد و با جسمی خسته سخنرانی نیز می کرد و حتی سعی کرد به فعالیت های نوشتاری خود نیز بپردازد و بین آنها وقفه نیندازد.

یک سال پس از آن سکته مغزی گفته بود «در این مدت بیماری روزی بلند شدم و دیدم حالم خوب است. پشت میزم نشستم و سه روز سه داستان کوتاه نوشتم.» اما واقعیت این است که فعالیت های او با وقفه های زیادی همراه شد و آن درویشیان سابق نشد. درویشیان متولد سال ۱۳۲۰ در کرمانشاه بود. پدرش اوستا سیف الله آهنگر در گاراژ کار می کرد. دکانش را از دستش درآورده بودند و او مجبور شده بود به شغل های مختلفی برای گذران زندگی روزی آورد: شاگرد شوفری، باغبانی، قصابی و بقالی و کارهای دیگر. درویشیان در فقر بزرگ شد و تا پایان عمرش آن صحنه ها از یادش نرفتند و همواره از آنها یاد کرد. سال های ابتدایی زندگی او سرشار از خاطراتی شدند که بعدها از همه آنها در نوشتن استفاده کرد.

در بخشی از زندگی نامه اش که سال ۱۳۸۹ در مجله نافه منتشر شد نوشته بود: «اول باری که در کرمانشاه نوشابه پپسی خریدیم خوب یادم است. نوشابه تازه آمده بود. رفتیم به مادرمان گفتیم، یک چیزی آمده توی شیشه. یک نفر خورد اشکش آمد و چشمش را گرفت و یک آروغ هم زد. مادرمان گفت، ای بدبختی این دیگر چه چیز است؟ قبول کرد برویم بخریم. یک قران و دوقران پول جمع کردیم و رفتیم خریدیم. مادرمان وقتی خورد گفت، این به درد ما نمی خورد. این برای رفع تفریح است. برای سیری نیست. همیشه از همین تعبیر استفاده می کرد و می گفت فلان چیز «برای رفع تفریح» است.»

علی‌اشرف درویشیان، مرگ پس از ممنوعیت 

علی اشرف درویشیان در جوانی

یا جای دیگری از خاطرات همان سال های کودکی صحنه ای را روایت می کند که برای فیلم دیدن کتک خورده است. درویشیان بعدها معلم شد و ۱۵ سالی را هم معلمی کرد. همان سال ها بود ظاهرا که پدرش تصمیم گرفت خانواده هفت نفره اش را به او بسپارد و خودش به شیراز برود. درویشیان گفته بود پدرش حافظ و سعدی را بسیار دوست می داشت. با این حال بعدها برای مدتی قاچاقچی شد و به زندان افتاد و درویشیان بعدها در کتاب هایی مثل «آبشوران» و «سال های ابری» درباره اش نوشت. درباره مادرش زهرا گفته اند کارش قلم زدن سیگار بود و به خاطر همین کار مدام چشم هایش درد می گرفت.

او کاغذ سیگار را با چیزی شبیه قلم لوله می کرد و به سیگار فروشی ها می داد و آنها خودشان در کاغذها توتون می ریختند. درویشیان گفته بود مادرش مدتی گیوه می چید و بعدها خیاطی می کرد. درویشیان ۲۵ سال داشت که از دانشگاه فارغ التحصیل شد و با علاقه ای که به ادبیات داشت ا همان اواسط دهه ۱۳۴۰ وقتش را صرف داستان و ادبیات کرد. شیفتگی اش به داستان و قصه شاید از رابطه گرمش با مادربزرگ ناشی می شد.

گفته بود «در زندگی پای قصه های خیلی از قصه گویان نشسته ام، اما مادربزرگم از همه آن ها بهتر بود و به آنچه می گفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب بیان می کرد. آن ها را با مسائل روز و نکته های مورد علاقه ما می آمیخت، آرام و بی شتاب قصه می گفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی می شود، بنابراین همیشه شب ها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه می گفت.» همین مادربزرگ بود که او را با نام صادق هدایت آشنا کرده بود و از داستان های او برایش تعریف کرده بود. درویشیان نویسنده ای بود که بارها انتشار کتاب ها و داستان هایش ممنوع یا متوقف شدند. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ سه بار دستگیر و ممنوع القلم شد.

اول بار تابستان ۱۳۵۰ در کرمانشاه بود که بعدها خودش گفته بود آن دستگیری به خاطر فعالیت های سیاسی و نوشتن مجموعه داستان «از این ولایت» بوده است. هشت ماه در زندان ماند و آزاد شد. اما دو ماه بعد دوباره در تهران دستگیر شد و این بار به هفت ماه زندان محکوم شد. بار سوم اردیبهشت ۱۳۵۳ بود که دستگیر شد و به یازده سال زندان محکوم شد که با رسیدن انقلاب آزاد شد. در زندان با برخی از نویسندگان آشنا شد که آن آشنایی ها بعدها نیز برقرار ماند. مجموعه «فصل نان» را در زندان نوشت و آن را به همسرش، شهناز دارابیان، داد تا در بیرون  منتشرش کند.

علی‌اشرف درویشیان، مرگ پس از ممنوعیت 

درویشیان خیلی زود شیفته صمد بهرنگی شد و تا پایان عمرش علاقه و ارادتش به آن نویسنده  کودک را کتمان نکرد و همواره ستایشگر نگاه متعهدانه بهرنگی نسبت به اوضاع اجتماعی بود. او و همبندانش در زندان درباره ادبیات کودک و نوجوان و خصوصا نوشته های صمد بهرنگی بحث می کردند. بعدها درباره اینکه چگونه نویسنده شد گفت:

«خودم هم نمی دانم چگونه شروع کردم. آیا شما اولین نفسی را که کشیده اید به یاد دارید؟ می بینید که گفتنش مشکل است؛ اما می توانم بگویم که شروع داستان نویسی برای من ادامه همان علاقه ام به مطالعه بود. آن سال های پرتب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامه ها و مجله ها، آزادی مطبوعات و دموکراسی بی نظیری که در اثر مبارزه مردم به وجود آمده بود در من و همسالان من، تحرک، امید و تکاپوی عجیبی پدید آورده بود. معلم های ادبیات مان موضوع های زنده و پرجذبه ای برای زنگ انشا می دادند و ما با شوق و ذوق هرچه دلمان می خواست می نوشتیم. رقابت در خواندن، رقابت در نوشتن و رقابت در کسب بینش اجتماعی و سیاسی در رشد فکری ما و در نهایت در عشق و علاقه ما به ادبیات موثر بود.»

بعدها به یاد آورد که نخستین داستانش را در زندان نوشته است. «نخستین داستانم را که هیچ وقت منتشر نشد در زندان کرمانشاه نوشتم. سال ۱۳۵۲ اولین مجموعه داستانم را به عنوان آبشوران چاپ کردم.» درویشیان خود بعدها نیز که داستان های کوتاه و بلند متعددی نوشت همان نگاه متعهدانه صمد بهرنگی را در داستان هایش بازتاب داد و در سال های دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ به نویسنده ای پرفروش تبدیل شد. داستان هایی که خودش بارها درباره شان گفته بود از تجربه های زندگی شخصی نشات گرفته اند.

او بارها در مصاحبه های خود از روزهای سیاه و تلخی حرف زده بود که در کودکی و نوجوانی و جوانی تجربه کرده بود و به گفته خودش تنها داستان و ادبیات بود که به کمکش آمد تا بغضی تاریخی و اجتماعی را که در گلو داشت فروبخورد. در همان روزهایی که با سکته مغزی دست و پنجه نرم کرده بود گفته بود «عشق عجیبی به این کشور دارم و همیشه خوشحال می شوم که می شنوم چیزی ساخت ایران است.»


منبع: برترینها

روش های مبارزه با حشراتی که سلامت انسان را به خطر می اندازد

روش های مبارزه با حشراتی که سلامت انسان را به خطر می اندازد
مبارزه با کک :
کک ها هم مانند بعضی از حشرات دیگر که از خون انسان و حیوانات تغذیه می کنند، در انتقال بعضی از بیمرایها نقش موثری دارند. خطرناکترین بیماری که کک را مسؤول انتقال و انتشار آن می دانند طاعون انسانی است. کک ها موجب انتقال تیفوس تک گیر هم هستند و گاهی نقش میزبان واسطه را در انتقال بعضی کرم ها که انگل هستند به عهده دارند و سرانجام کک ها، گاهی به علت گزش و ایجاد جراحات پوستی موجب ناراحتی انسان می شوند.
برای مبارزه با کک در خانه باید حداکثر نظافت را مراعات کرد و اشکافها و ترکهای در و دیوار، فرشها و بطور کلی هر جایی را که برای رشد و نمو نوزاد کک مناسب باشد، تمیز نگه داشت. محلهای آلوده را می توان با حشره کش های مناسب سمپاشی کرد.
و- مبارزه با کنه :
کنه ها می توانند بیماریهای عفونی مختلفی نظیر تب راجعه را به انسان منتقل کنند. بعضی از کنه ها سمی هستند و گزیدن آنها ممکن است باعث فلج دامها گردد، به علاوه کنه ها روی گاوهای شیرده می چسبند و موجب کاهش تولید شیر می شوند. بطور کلی همه حیوانات جز ماهیها در معرض حمله کنه ها هستند.
برای مبارزه با کنه، سمپاشی محل زندگی حیوانات هرچند وقت یک بار لازم است. حمام دادن حیوانات با محلولهای کنه کش، سطح آلودگی را پایین می آورد. کنه کش های متعددی وجود دارند که می توان مورد استفاده قرار داد. نظافت خانه، رعایت اصول بهداشت و نگه داری حیوانات دور از محلهای مسکونی مفید است.
هـ- مبارزه با شپش :
شپش حشره ای خونخوار است. در انسان سه نوع، شپش سر، شپش بدن، شپش عانه (دستگاه تناسلی) دیده می شود. تخم شپش سر لابلای موهای سر و تخم شپش بدن روی درز لباسها گذاشته می شود.اصولاً شپش در افرادی دیده می شود که با عدم تعویض لباس و شست و شو مرتب بدن موجب یکنواخت ماندن حرارت پوست شده، محیط مناسبی برای زندگی شپش بخصوص در فصول سرد با پوشیدن چند لباس روی هم به وجود می آورند.
برای مبارزه با شپش، اولین شرط رعایت بهداشت و نظافت فردی است. در مورد شپش سرنگه داری موهای بلند در شرایطی که امکان استفاده از حمام به طور مرتب وجود ندارد، از عوامل مهم پرورش این حشره است. بنابراین در مورد مبتلایان زن، موهای سر کاملاً کوتاه و در مرود مردان موهای سر و صورت تراشیده شود. در مورد شپش عانه (دستگاه تناسلی) از بین بردن موهای زاید بدن ضروری است. در مورد شپش بدن استحمام مرتب، تعویض و شست و شوی مرتب لباسها، اطو کردن در زهای لباسها و در صورت امکان جوشانیدن البسه آلوده به شپش موجب از بین رفتن این حشره می شود. در صورت استفاده از حشره کش، تماس موها و پوست بدن و لباسهای زیر با سم (حشره کش) در درجه اول اهمیت قرار دارد. سمپاشی محیط زندگی ضرورتی ندارد. یادآوری این نکته ضروری است که بایستی منحصراً از حشره کش های مناسب برای مبارزه با شپش که از طرف مقامات بهداشتی توصیه می شود استفاده کرد.
 
منبع: مه شو

انواع روش های مبارزه با موش

انواع روش های مبارزه با موش
روش مبارزه با جوندگان
جوندگان انواع مختلفی دارند که مهمترین و مضرترین آنها گروه شبیه موش است که انواع مختلف موش ها در این گروه قرار دارند.جوندگان از نظر بهداشت عمومی دارای اهمیت فوق العاده هستند. سه نوع آنها یعنی موش خانگی و دو نوع موش بندری، از بزرگترین بلاهایی هستند که بشر با آنها مواجه است که علاوه بر زیانهای فراوان اقتصادی در انتقال بیماریها به انسان نقش بسیار عمده دارند.
مبارزه با جوندگان از برنامه های اصلی توسعه اقتصاد و پیشرفت بهداشت در کشورهای مختلف به شمار می آید.
روش مبارزه با موش
موشها در انتشار و انتقال بیماریهای طاعون ، تیفوس موشی، زردی (یرقان)، مسمومیت غذایی و نوعی سالک نقش اساسی دارند و نیز از نظر اقتصادی خسارت زیادی را موجب می شوند. تاکنون بیش از ۲۰۰۰ گونه موش شناخته شده است که تعدادی از آنها تمایل ورود به اماکن انسانی را داشته، گروهی دیگر در مزارع و صحراها زندگی می کنند.
چون موشها با هوش بوده، خطر را درک می کنند لازم است مبارزه با آنها با دقت و تکنیک صحیح انجام گیرد. موشها در اثر نبودن غذا و بخصوص آب در مدتی کمتر از یک هفته می میرند، برای این منظور لازم است :

منافذ دیوارها و سوراخ موشها با سیمان و قطعات کوچک فلزی مسدود و اطراف مجاری آب و فاضلاب تمیز گردد.
اطراف محل دخول لوله ها به ساختمان با سیمان محکم شود.
دیواره ها تا ارتفاع یک متری با سیمان پوشیده شده، لبه پایینی درهای چوبی و چهار چوب درها با ورقه های فلزی تا ارتفاع ۳۰ سامتی متری محکم شود.
برای ضد موش سازی بناها باید دیواره خارجی ساختمان به قطر ۱۰ سانتی متر از جنس سیمان بوده، تا عمق ۶۰ سانتی متری زمین ادامه یابد و به اندازه ۴ تا ۳۰ سانتی متر به طرف خارج به طور افقی ادامه داده شود.
از ریخت و پاش مواد غذایی در انبارها و سایر ساختمانهای آلوده به موش جلوگیری و این مواد در ظروف و بشکه های دربسته نگه داری شود.
ظروف آب، دستشویی، وان حمام و غیره بخصوص هنگام شب خالی از آب باشد.
پنجره ها و درها با توری مجهز گردد.
استفاده از تله با تعداد زیاد بخصوص در مواردی که بنا به دلایل احتیاطی نمی توان سم به کار برد، مفید است. تله ها به دو صورت زنده گیر و کشته گیر ساخته می شود.

معمول ترین روش مبارزه با موش ها استفاده از طعمه سموم است که طی آن مواد خوراکی مورد علاقه موشها را به سموم مختلف آغشته می کنند. بهتر است قبلا چند نوع ماده غذایی را در معرض رفت و آمد موشها قرار دادیم تا آن نوع خاص غذا که بیشتر موشها آن را خورده مشخص شود و در مرحله ی بعد آن را به سم آغشته کرده، در دسترس حیوان بگذاریم. برای ساختن طعمه بهتر است در فصول گرم از مواد غذایی مرطوب و در فصول سرد از مواد غذایی خشک استفاده شود. هنگام تهیه طعمه و توزیع و آماده نمودن تله لازم است از دستکش استفاده شود تا علاوه بر رعایت اصول ایمنی، موشها با استشمام بوی دست انسان احساس خطر نکرده، به خوردن طعمه راغب شوند.
با توجه به این نکات از بین بردن موشها برای جلوگیری از انتقال بیماریها و کمک به اقتصاد جامعه لازم و حیاتی است. رعایت اصول بهداشت و کنترل حشرات و حیوانات موذی مسأله ای است که هم مربوط به افراد جامعه و هم مربوط به اجتماع است و بایستی با نهایت دقت نسبت به از بین بردن آنها از طریق فعالیتهای فردی در خانه ها و نیز فعالیتهای دسته جمعی از طریق شهرداریها و ادارات بهداشت اقدام کرد.
منبع: مه شو

ویژگی های نوزاد تازه متولد شده چیست؟

ویژگی های نوزاد تازه متولد شده چیست؟
نوزاد تازه متولد شده شما ممکن است در ابتدا دارای چین و چروک فراوان بوده و کمی لکه لکه به نظر آید. پوست او ممکن است دارای ته رنگ آبی بوده و رنگ پاهایش با بقیه قسمتهای بدن او فرق داشته باشد این موارد فقط مدت کوتاهی باقی خواهند ماند و وقتی اکسیژن از ریه های او به سمت جریان خون انتقال یافتند، پوست به رنگ طبیعی در خواهد آمد شما همچنین ممکن است قسمتهایی از بدن نوزاد را مشاهده نمایید که دارای پوست خشک است .چشم ها می تواند قرمز و کمی متورم به نظر آید. شانه ها، قسمت بالای بازو ها و پاها ممکن است از موهای ریزی پوشیده شده باشند.
افزایش هورمونهای زنانگی که از طریق جفت به نوزاد قبل از تولد وارد می شود باعث می گردد که هم در نوزادان دختر و هم در نوزادان پسر، آلت تناسلی شان بزرگتر شود و پستانهای آنها هم ممکن است کمی متورم شده باشد. حتی گاهی اوقات از این پستانها ممکن است کمی شیر بیرون آید.
نوزادان دختر نیز ممکن است کمی ترشح از مهبل داشته باشند. تمام این مسایل در طی چند هفته برطرف خواهند شد.
گرچه میانگین طبیعی وزن نوزادان در هنگام تولد ۳۴۰۰ گرم می باشد، اما می تواند بین ۲۵۰۰ گرم تا ۴۵۰۰ گرم هم متغیر باشد. وزن نوزاد به عوامل متعددی ارتباط دارد که شامل وزن شما و وزن همسرتان و نیز اضافه وزنی که در هنگام حاملگی داشتید و سلامت کلی شما می باشد.
نوزاد شما احتمال دارد که در هفته اول پس از تولد وزنش کم شود. این امر به این باعث است که تغذیه کودک مدتی زمان می برد تا به حالت طبیعی برسد. همینکه تغذیه نوزاد طبیعی شد، وزن او به مدت دو روز نه کاهش می یابد و نه افزایش، و سپس شروع به افزایش وزن می کند بطوریکه در روز هفتم تا دهم پس از تولد دوباره وزنش به اندازه همان وزن در هنگام تولد خواهد رسید. افزایش وزن کودک یکی از آسانترین راهها برای بررسی رشد او می باشد.
میانگین طول قد نوزادان بین ۴۸ تا ۵۱ سانتیمتر می باشد، اما همانند وزن، این اندازه می تواند از ۴۵ تا ۵۵ سانتیمتر باشد.
نوزاد شما احتمالاً مکرراً دچار سکسکه خواهد شد. این سکسکه به علت این است که ریتم تنفس نوزادان هنوز ناهماهنگ است. این مسئله، مشکلی ایجاد نمی کند و شما نباید از این موضوع نگران باشید.
تمام نوزادان به نور درخشان حساسیت دارند و این امر ممکن است وقتی که چشمشان را باز می کنند باعث عطسه زدن آنها شود. عطسه زدن همچنین باعث پاک شدن راه عبور هوا  در بینی خواهد شد و از وارد شدن گرد و غبار به داخل ریه ها جلوگیری می کند.
منبع: مه شو

با ویژگی های نوزادان بیشتر آشنا شوید

با ویژگی های نوزادان بیشتر آشنا شوید
تمام نوزادان به نور درخشان حساسیت دارند و این امر ممکن است وقتی که چشمشان را باز می کنند باعث عطسه زدن آنها شود. عطسه زدن همچنین باعث پاک شدن راه عبور هوا  در بینی خواهد شد و از وارد شدن گرد و غبار به داخل ریه ها جلوگیری می کند.
بعد از تولد، بند ناف بریده می شود و یک گیره پلاستیگی در فاصیله یک یا دو سانتیمتری انتهای آن قرار داده می شود. بعد از حدود یک هفته این قسمت اضافی هم خودبخود خواهد افتاد. در طی این مدت، اطراف ناف باید تمیز و خشک نگه داشته شود تا از بروز عفونت جلوگیری شود. بعضی مواقع اجازه دهید که به این منطقه هوا بخورد تا رطوبت ایجاد شده توسط پزشک خشک گردد.
در بالای سر نوزادتان، منطقه ای نرم وجود دارد که به فونتانل یا ملاج معروف است. در قسمت جلوی سر یک منطقه بزرگ و در قسمت عقب سر یک منطقه کوچکتر وجود دارد.
این ملاجها به علت عدم جوش خوردن استخوانهای سر ایجاد می شوند و وقتی استخوانهای سر رشدشان کامل شد این استخوانها به یکدیگر متصل شده و یک دیگر منطقه خالی بین آنها وجود نخواهد داشت. این جوش خوردن استخوانها تا دو سالگی طول می کشد.
بعضی نوزادتان با موهای زیادی بر روی سرشان به دنیا می آیند و بعضی هم با موهای خیلی کم متولد می شوند. به هرحال هر مویی که کودک داشته باشد بعد از چند ماه ریخته و جای آنها موهای جدید در خواهند آمد. رنگ موهای جدید ممکن است با موهای اولیه فرق داشته باشد.
اکثر کودکان سفید پوست با چشمان به رنگ آبی متولد می شوند، اما بعد از چند هفته رنگ چشمشان تغییر می کند. نوزادان اگر چه در طی چند هفته اول زیاد گریه می کنند اما هیچگونه اشکی از چشم آنها خارج نخواهد شد. حتی بعضی کودکان ممکن است تا سن شش ماهگی اشک تولید نکنند.
منبع: مه شو

نحوه بلند کردن و بغل کردن نوزاد

نحوه بلند کردن و بغل کردن نوزاد

یک دستتان را ابتدا در زیر سر و گردن نوزاد قرار داده و سپس دست دیگرتان را در زیر کفل و کمر او بگذارید.
کودک خود را به همین صورت بلند نمایید. با چسباندن کودک به خودتان باعث می شوید که او احساس امنیت کند.

نوزادان اغلب از اینکه تمام لباسشان را در بیاوریم ناراحت می شوند و گریه می کنند بنابراین شما لازم نیست که هر روز او را به حمام برده و بشویید شما می توانید قسمت کودک خود را تمیز کنید بدون اینکه تمام لباسهای او را یک دفعه در آورید. ابتدا از صورت شروع کنید و با استفاده از آب جوشیده سرد شده و پنبه، صورت نوزادان را تمیز نمایید. هیچگاه از صابون برای تمیز کردن صورت یا چشم های نوزاد استفاده نکنید. برای تمیز کردن هریک از چشمها از یک پنبه جداگانه استفاده نمایید و از قسمت داخلی چشم شروع کرده و به سمت خارج تمیز کنید. گوشها و بینی نوزاد خودبخود تمیز می شوند بنابراین هیچگاه اقدام به تمیز کردن داخل آنها با پنبه یا هر چیز دیگری نکنید. فقط اگر چیز قابل مشاهده ای مثل موم گوش با ترشح بینی دیدید می توانید آنها را بردارید.
وقتی صورت نوزاد را تمیز کردید، سر کودک را بلند کرده و چین گردن او را تمیز نمایید. بعد به دقت این قسمتها را خشک نمایید. با استفاده از یک پنبه دیگر، لای انگشتان نوزادتان را تمیز و سپس خشک نمایید.
وقتی تمیز کردن قسمت بالایی بدن نوزاد تمام شد، باید قسمت پایین بدن را تمیز نمایید. برای این کار، ابتدا پوشک نوزاد را در آورده و قسمت مقعد و پاهای او را تمیز کنید. شما می توانید از آب گرم هم برای این کار استفاده نمایید. بعد از اینکه این قسمت را خشک نمودید از یک کرم محافظ برای جلوگیری از سوختگی در قسمت پوشک استفاده نمایید.
گاهی اوقات در سر نوزادان پوسته های زرد یا سفید رنگی ایجاد می گردد. با استفاده از روغن زیتون، روغن بچه، یا داروهای مخصوص که روی سر کودک می مالید باعث شوید که این پوسته ها نرم شوند، سپس پوسته های نرم شده را با شانه جدا نمایید. سپس با شامپوی بچه سر کودکتان را شسته و بعد بطور کامل خشک نمایید. این کار را چند بار باید تکرار نمایید تا تمام پوسته ها از بین بروند. این مشکل معمولاً تا سن هشت یا نه ماهگی باقی می ماند.
ناخن نوزادان معمولاً رشد سریعی دارد و اگر کوتاه نشود ممکن است به خود نوزاد، مخصوصاً صورتش آسیب وارد آید. اگر کودکتان نمی گذارد که ناخن هایش را بگیرید، این کار را وقتی که او در خواب است انجام دهید.
منبع: مه شو

چگونه نوزاد را تمیز کنیم؟

 تمیز کردن نوزاد

لباسهای قسمت بالا تنه نوزادان را در آورید. با استفاده از آب جوشیده سرد شده و چند عدد پنبه به آرامی صورت او را بشویید. هیچگاه از صابون برای تمیز کردن صورت و چشمها استفاده نکنید.
با استفاده از یک پنبه خیس، چین گردن را تمیز نمایید. سپس با یک پنبه دیگر اقدام به خشک کردن گردن آن کنید.
گوشها و بینی ، خودشان خودبخود تمیز می شوند هیچگاه داخل آن را تمیز نکنید. فقط اگر ترشحاتی دیده می شود می توانید آنها را بردارید.
پیراهن نوزاد را پوشانده و سپس اقدام به در آوردن پوشک نمایید.
با استفاده از یک پنبه و در صورت امکان با لوسیون مخصوص اقدام به تمیز کردن کودک نمایید.
بعد از تمیز کردن و خشک کردن تمام قسمت ها، با استفاده از کرم محافظ ضد سوختگی از بروز سوختگی در زیر پوشک جلوگیری نمایید.
بعد از تمیز شدن کودک، یک پوشک تمیز به او بپوشانید.
حالا نوزادتان تمیز شده و آماده پوشیدن لباسهایش است.

عوض کردن پوشک کودک
اگر پوشک کودک کثیف شده باشد، معمولا بوی بدی از آن متصاعد می‌شود. برای تعویض پوشک، ابتدا او را روی پارچه‌ای قابل شستشو و یا پد یکبار مصرف قرار دهید.
سپس پوشک او را باز کنید و با پارچه‌ای نرم آغشته به آب او را تمیز کنید. مراقب باشید که در یک جهت (از جلو به عقب) بدن کودک را تمیز کنید.
درغیر این صورت ممکن است مدفوع وارد مجاری ادرار او شده و موجب عفونت ادراری شود.
تعویض مرتب پوشک بچه بسیار مهم است و باید زود به زود انجام شود. در مورد نوزادان دختر نیز مراقب باشید، مدفوع وارد واژن او نشود.
تمیز کردن بینی
همیشه یک شیشه کوچک قطره سالین در خانه داشته باشید و با آن بینی نوزادتان را تمیز کنید.
برای این کار ابتدا کودک را با زاویه ۴۵ درجه بغل کنید و سپس با یک دست‌تان پیشانی او را گرفته و سرش را ثابت نگهدارید.
توجه داشته باشید، هر بار که از قطره استفاده می‌کنید، هرگز کودک را به پشت نخوابانید، زیرا این کار احتمال خفگی را بالا می‌برد.
همانطور که کودک را در بغل گرفته‌اید، چند قطره سالین به درون بینی او بریزید و بگذارید یک یا دو دقیقه بماند تا ترشحات درون بینی نرم شود و سپس با استفاده از پوآر یا ساکشن بینی نوازد (تصویر ۱)، تمام محتویات کثیف را بیرون بکشید.
البته بیش از حد از این ساکشن استفاده نکنید چون به بینی نوزاد صدمه می‌زند و باعث خونریزی می‌شود.
روش استفاده از پوآر بینی به این صورت است که ابتدا پمپ را فشار دهید و سپس با ملایمت نوک قسمت لوله‌ای آن را داخل سوراخ بینی نوزاد قرار داده و به آرامی فشار پمپ را کم کنید.
این کار باعث تخلیه ترشحات بینی می‌شود.
منبع: مه شو

ویژگی و نیازمندی های نوزادان در دو ماهگی

ویژگی و نیازمندی های نوزادان در دو ماهگی
دو ماهگی
نوزاد شما به سرعت رشد می کند و با صداهایی که از خود در می آورد می خواهد با شما صحبت کند، هرچند که شما متوجه نخواهید شد. هر صدای جدیدی که کودک از خودش در می آورد، تجربه جدیدی است که او بدست می آورد و کم کم با ترکیب این صداها شروع به صحبت کردن خواهد نمود.
برای بازی با کودکتان، وقت صرف کنید تا او را بهتر بشناسید
گریه کردن
نوزاد شما در دو ماهگی مدت بیشتری را بیدار می ماند و احتمال دارد که در بعضی از این مواقع بیداری، شروع به گریه کند. البته هم کودکان مثل هم نیستند و کودک شما ممکن است خیلی کم گریه کند اما معمولاً نوزادان روزی ۲ تا ۳ ساعت گریه می کنند و اکثر این گریه ها در عصر و شب اتفاق می افتد. اغلب این گریه ها به علت کولیک ایجاد می شوند.
کولیک نوعی شکم درد است که باعث می گردد کودک از شدت درد جیغ کشیده و پاهایش را صاف نماید.
کولیک معمولاً از سن سه هفتگی آغاز شده و تا سه ماهگی طول می کشد.
کولیک تنها علت گریه نوزادان نمی باشد، بعضی از نوزادان گاهی اوقات بدون هیچ دلیل واضحی گریه می کنند. اگر فکر می کنید گریه کودکتان بی دلیل است، او را تکان دهید، حواسش را با یک اسباب بازی پرت کنید و یا اجازه دهید از پستانتان بمکد. هیچگاه اجازه ندهید که او بیشتر از چند دقیقه گریه نماید. در این سن، گریه کردن تنها راهی است که کودک به شما اعلام می کند که نیاز به کمک دارد.
کنترل حرکات
کودک شما کم کم یاد می گیرد که بر روی حرکاتش کنترل پیدا کند. وقتی نوزادتان را بر روی شکم می خوابانید، او قادر خواهد بود که سرش را بلند کند. اگر در وضعیت نشسته او را نگه دارید، او خواهد توانست که سرش را به مدت یک دقیقه راست نگه دارد.
در دو ماهگی کودک شما قادر خواهد بود که :

لبخند بزند
صداهایی از خود در آورد.
وقتی روی شکم می خوابانیم، سرش را ۴۵ درجه بالا می آورد.
اگر یک جغجغه به دستش بدهید، چند ثانیه نگه می دارد.
دنبال اشیایی که در بالای سرش می بیند می گردد.

آموختن حرکات سر
وقتی کودک را روی شکم می خوابانیم، با کمک دستش، شروع به بلند کردن سرش می کند.
او با فشاری که بر پاهایش وارد می کند، وزنش را روی دستهایش انتقال می دهد
با فشار بر روی دستهایش، سرش را بلند می کند.
منبع: مه شو

ویژگی و نیازمندی های نوزادان در ۳ ماهگی

ویژگی و نیازمندی های نوزادان در ۳ ماهگی
سه ماهگی
کودک شما در این سن شروع به کنترل حرکات سر می کند همچنانکه گردن او قوی تر می گردد قادر خواهد بود که سرش را به اطراف بچرخاند و به چیزهای مختلف نگاه کند.
کودک شروع به شناخت بدن خود می کند و ساعتها سرگرم بازی و حرکت با انگشتانش می شود. او انگشتانش را می تواند باز و بسته نماید و ممکن است حتی برای چند ثانیه بتواند یک اسباب بازی را در دستش نگه دارد. وقتی او را بر زمین می گذاریم، مشاهده خواهید کرد که خیلی دست ها و پاهایش را تکان می دهد.
وقتی کودک بر روی شکم خوابانده می شود، می تواند چند ثانیه سرش را بالا نگه دارد.
اولین لبخندهای کودک، حرکاتی رفلکسی هستند، اما بعد از مدتی او یاد خواهد گرفت. که در پاسخ به لبخند شما، او هم لبخند بزند. در هر بار او حدود ۴ یا ۵ بار لبخند می زند، سپس مدتی حدود نیم دقیقه مکث کرده و دوباره شروع به لبخند زدن می کند.
کودک شما همچنین به صبحتهای توجه می کند. او با حرکات لبها و زبانش و در آوردن صداهای مخصوصی پاسخ شما را خواهد داد. بعلاوه او با حرکت دادن تمام بدنش به شما پاسخ داده و احساساتش را از طریق بروز می دهد. وقتی او عصبانی، ناراحت یا تنها است، با گریه کردن از شما کمک می خواهد.
کودک به موقعیتهایی آشنا که هرروز تکرار می شوند عادت کرده و به آنها واکنش نشان می دهد مثلا وقتی می فهمد که موقع حمام و آب بازی رسیده است خیلی خوشحال می شود. در سه ماهگی کودک شما شبها مدت بیشتری خواهد خوابید و شما احتمالاً خواهید فهمید که او به خواب کمتری در طول روز نیاز دارد. بنابراین با بازی کردن و صحبت کردن با او و ایجاد سروصدا و تحریک او کاری نمایید که در طول روز بیشتر بیدار بماند.
وقتی شما دستهای کودک را در سه ماهگی می کشید، او کنترل بیشتری روی حرکات سر خواهد داشت.
از آنجایی که گردن او قوی تر شده است می تواند بیشتر سرش را نگه دارد.
منبع: مه شو

احتمال لغو توافق هسته‌ای توسط آمریکا اندک است

دو مقام ارشد دولت آمریکا به خبرگزاری رویترز گفتند مشاوران ارشد ترامپ به او توصیه کرده اند که تحریمها علیه ایران را که براساس توافق بین ایران، آمریکا و سایر قدرتهای جهانی برداشته شد دوباره اعمال نکند. این دو مقام افزودند اما ترامپ که پیشتر وعده داده است این توافق هسته ای را لغو خواهد کرد به طور خصوصی بی میلی خود را برای عمل به توصیه مشاورانش ابراز داشته است. کنگره آمریکا رئیس جمهوری این کشور را ملزم کرده است تا در فواصل زمانی مشخصی اعلام کند که آیا ایران به این توافق پایبند بوده است یا خیر و سپس دستوری صادر کند که اجازه می دهد تحریمهای آمریکا علیه ایران همچنان معلق بماند. ضرب الاجل بعدی این الزام روز جمعه است.

مقامات ارشد آمریکایی می گویند ترامپ درصدد خواهد بود که روز پنجشنبه در نشستی با مقامات امنیت ملی آمریکا تصمیم نهایی را در این خصوص اتخاذ کند. یک مقام گفت اگر ترامپ دوباره این تحریمها را در حال تعلیق نگه دارد دولت آمریکا اقدامات جدید و هدفمندی را علیه بخش تجاری و مردم ایران اعمال خواهد کرد. یک مقام سوم هم گفت تعدادی از مقامات آمریکایی انتظار دارند که ترامپ تعلیق تحریمها را تمدید کند اما تاکید کردند که هنوز هیچ تصمیم نهایی اتخاذ نشده است. ترامپ از اینکه دوباره مجبور به تعلیق تحریمها شود ناراحت است و معتقد است که خلفش یعنی رئیس جمهور دموکرات باراک اوباما با موافقت با این توافق که از آن به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام یاد می شود معامله بدی را برای آمریکا رقم زده است.

ایران می گوید برنامه هسته ای اش صرفا اهداف صلح آمیز دارد. تهران گفته است تا زمانی که سایر امضاکنندگان برجام به آن احترام بگذارند به این توافق پایبند خواهد ماند اما اگر واشنگتن از آن خارج شود این توافق را « پاره خواهد کرد.» ترامپ در ماه اکتبر اعلام کرد که تهران به توافق هسته ای پایبند نبوده است و هشدار داد که او احتمالا در نهایت به این توافق پایان خواهد داد. حتی با وجودی که آژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید تهران عملا به این توافق پایبند بوده است ترامپ ایران را متهم می کند که «به روح این توافق پایبند نبوده است.»

– نقض توافق
اولین مقام آمریکایی که در این گزارش از او یاد شد افزود تصمیم برای عدم تعلیق تحریمها باعث خواهد شد که آمریکا در مقام ناقض این توافق ظاهر شود. این مقام گفت: «شما یا تعلیق تحریمها را تائید می کنید یا نه و اگر تعلیق تحریمها را تائید نکنید برجام را نقض کرده اید.» اعضای تندروی کنگره آمریکا در ارتباط با ایران نظیر سناتورهای جمهوریخواه مارک ربیو و تام کاتن اعمال مجدد تحریمها، پایان دادن به توافق هسته ای و اعمال تحریمهای جدید علیه ایران را خواستار شده اند اما دموکراتهای لیبرال کنگره که از برجام حمایت می کنند تصویب قانونی را درخواست کرده اند که کار را برای ترامپ جهت خارج کردن آمریکا از برجام بدون رضایت کنگره دشوارتر می سازد.

ترامپ و مشاوران ارشدش مدتهاست که در تلاش برای تغییر قانون مربوط به تحریمهای آمریکا، در حال مذاکره با اعضای کنگره هستند تا او مجبور نباشد هر ۹۰ روز با ضرب الاجل مربوط به اعلام اینکه آیا ایران به این توافق پایبند بوده است یا خیر روبرو شود. باب کورکر رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا مدتهاست که در حال تلاش برای اصلاح یکی از قوانین آمریکاست تا « نقاط ماشه ای » در آن گنجانده شود بطوری که اگر ایران از این نقاط عبور کرد تحریمهای آمریکا به شکل خودکار علیه ایران دوباره اعمال شود. نقاط ماشه در ارتباط با تقویت بازرسی های هسته ای از ایران، برنامه موشکهای بالستیک این کشور و حذف « بند های غروب » از توافق هسته ای خواهد بود که براساس آنها مهلت پاره ای از محدودیت های مربوط به برنامه هسته ایران در طول زمان منقضی خواهد شد.

کورکر به خبرگزاری رویترز گفت اگر ترامپ به حرف مشاورانش گوش ندهد و آمریکا را از برجام خارج کند دنبال کردن تلاشهای مربوط به نقاط ماشه هیچ فایده ای نخواهد داشت. کورکر اظهار داشت: «اما فکر می کنم بخش اعظم دیدگاه کلی در اطراف ترامپ، تیم او، مقامات ارشد مسئول سیاست خارجی او و اعضای کابینه اش امیدواری به این است که او به تعلیق تحریمها ادامه خواهد داد و تلاش خواهد کرد از آنچه که تیمش هشت یا نه ماه است با ما درباره آن همکاری می کند حمایت نماید.»
منبع: بهارنیوز

درخواست «آزادی فوری» تظاهرکنندگان

به گزارش خبرگزاری‌های غربی، در بیانیه ای که سارا هاکبی سندرز، سخنگوی کاخ سفید روز چهارشنبه در این مورد قرائت کرد، آمده است: «ما در مقابل سرکوب حقوق اساسی شهروندان توسط حکومت دیکتاتوری ایران سکوت نخواهیم کرد و رهبران ایران را مسئول هرگونه نقض [حقوق آنها] می دانیم.»! دولت ایالات متحده در بخش دیگری از این بیانیه همچنین خواستار «آزادی فوری» تظاهرکنندگان ایرانی و زندانیان سیاسی در این کشور شد.





 



بیانیه کاخ سفید درباره معترضان بازداشت شده در ایران در حالی منتشر می شود که محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس شمار کل بازداشت شدگان در جریان اعتراضات اخیر را ۳۷۰۰ نفر اعلام کرده است. مجلس نمایندگان آمریکا روز سه شنبه قطعنامه ای در حمایت از شرکت کنندگان در تجمع های اعتراضی در ایران تصویب کرد. در واکنش به این قطعنامه وزارت خارجه ایران روز چهارشنبه به شدت تصویب آن در مجلس نمایندگان ایالات متحده را محکوم کرد.
منبع: بهارنیوز

سرقت ۴.۵ میلیون یورویی جواهرآلات

در پی حملۀ مسلحانۀ پنج نفر  به یک جواهرفروشی در هتل ریتز پاریس، جواهراتی به ارزش تخمینی ۴.۵ میلیون یورو ربوده شد. این حمله چهارشنبه در ساعت ۱۸ و ۳۰ به وقت محلی در پایتخت فرانسه روی داد. سارقان چهره‌هایشان را پوشانده و دستکش به دست داشتند و علاوه بر تبر مسلح به چاقو نیز بوده‌اند.

آنها با تبر ویترین‌های این جواهرفروشی را شکسته و جواهراتی را که در درون ویترین قرار داشت، ربوده‌اند. 
سه نفر از سارقان در همان محل، توسط نیروهای پلیسی که در حال گشت زنی در منطقه بودند، دستگیر شده‌اند. دو نفر دیگر توانسته‌اند از در عقب جواهرفروشی بگریزند و همچنان فراری هستند. بنا بر اعلام رسانه‌های فرانسه سه فرد دستگیر شده برای پلیس این کشور افرادی شناخته شده محسوب می‌شدند.
تحقیقات دربارۀ این حادثه همچنان ادامه دارد و اقدام به موقع نیروهای پلیس، ستایش ژرار کلمب، وزیر کشور فرانسه را در پی داشته است. این حمله، حاضران در هتل را نیز بسیار وحشتزده کرده بود. آنها در زمان سرقت و سپس عملیات دستگیری یا روی زمین خوابیده و یا به آشپزخانه یا زیر زمین هتل پناه برده بودند. شاهدان می‌گویند در جریان عملیات دستگیری دست‌کم صدای شلیک ۱۰ تیر را شنیده‌اند. اگرچه برخی از مشتریان هتل نیز از زخمی شدن یکی از کارکنان هتل ریتز خبر داده‌اند اما پلیس اعلام کرده که این حادثه هیچ مجروحی بر جای نگذاشته است.
منبع: بهارنیوز

انتظار، «حبیب» را هم دق مرگ کرد

گروه هنری- رسانه‌ها: روزنامه همدلی نوشت: امروز ۲۱ دی ماه است، یک سال و ۷ ماه از مرگ «حبیب» می‌گذرد، «مرد تنهای شب» که ۷ سال قبل از مرگش به ایران بازگشت، غربت امانش را بریده بود، می‌خواست در سرزمینش بخواند، برای دریافت مجوز درخواست داد، موافقت نشد.

 

گفت «۱۰ شب ورزشگاه صد هزار نفری آزادی پر می‌شود، اگر بخوانم» باز هم توجهی نکردند، در اولین و آخرین حضورش در یک مراسم رسمی پشت میکروفون رفت، خسته و ناامید بود اما هنوز ایمانش را در دل داشت، «خوشحالم که برای اولین بار بعد از ۶ سال سکوت می‌توانم صحبت کنم.» سکوتی که ابدی شد و حبیب با آرزوی اجرای کنسرت از دنیا رفت. حتی فرزند یکی از سیاسیون شناخته‌شده که همکاری نزدیکی با حبیب داشت نیز نتوانست اثرگذار باشد و تلاش‌هایش به دریافت مجوز منجر نشد. حالا پس از یک سال و ۷ ماه خبری منتشر می‌شود که هوادارانش را غمگین می‌کند تا خوشحال؛ «موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زنده‌یاد «حبیب محبیان» از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت.» حبیب تنها هنرمندی نبود که آثارش پس از مرگ، مجوز گرفتند. خوانندگان، بازیگران و حتی نویسندگانی بودند که طعم مجوز را در زمان حیات خود نچشیدند؛ سناریویی تکراری که در سال‌های گذشته در قبال هنرمندان زیادی رخ داد و سودای فعالیت مجاز در وطن را برای‌شان در حد یک رویا باقی گذاشت.

 

مرگ فرهاد و انتشار مجموعه آثارش

فرهاد مهراد، به زعم دوستدارانش «فرهادِ بزرگ»، هنرمند گزیده‌کار با صدا و سبکی متفاوت که با خوانش متفاوتش در فیلم «رضا موتوری»، ذائقه‌هایی که به صدای ایرج (حسین خواجه‌امیری) بر روی لب زدن محمدعلی فردین عادت کرده بودند را تغییر داد. او برخلاف بسیاری از هم‌صنفانش در موسیقی ایران در سال‌های پایانی دهه ۵۰ راه غربت را در پیش نگرفت و ترجیح داد در خاکش بماند. اولین خواننده‌ای بود که صدایش یک روز پس از پیروزی انقلاب در قالب قطعه «وحدت» در تلویزیون ملی پخش شد؛ همان قطعه‌ای که محل دعوای خانواده فرهاد با صدا و سیما بود و بارها و بارها از پخش آن جلوگیری می‌کردند. ۱۶ سال در سکوت زیست تا بتواند مجوز آلبوم «خواب در بیداری» را بگیرد. در ۸ سال باقی مانده زندگی خود با موانع زیادی برای دریافت مجوز روبرو شد تا این که بیماری او شدت گرفت و برای درمان به فرانسه سفر کرد. سال ۱۳۸۱ فرهاد مهراد چشم از جهان فرو بست و مجموعه آثارش پس از مرگ، مجوز انتشار گرفتند.

 

حسرت کنسرت بر دل فریدون

فریدون فروغی که نامش همیشه در کنار فرهاد به عنوان صداهای موسیقی اعتراضی قرار می‌گیرد، در زندگی خود نیز سرنوشتی کم و بیش مشابه با خواننده «کودکانه» و «برف» داشت. فروغی که جزو مشهورترین و البته محبوب‌ترین خوانندگان موسیقی ایران در دهه پنجاه محسوب می‌شد مانند فرهاد امیدوار به ادامه فعالیت هنری در سرزمینش بود و به همین خاطر وطن را ترک نکرد. دو سال پس از پیروزی انقلاب ترانه مشهور «یار دبستانی من» ساخته «منصور تهرانی» را برای فیلم «از فریاد تا ترور» اجرا کرد اما به صورت غیر رسمی، دستور به حذف صدای فریدون داده شد. ۱۸ سال انتظار کشید تا رویای برگزاری کنسرت در ایران تحقق پیدا کند؛ فریدون فروغی در جزیره کیش به روی صحنه رفت اما تا روزی که مرگش فرا برسد نه در تهران و نه در هیچ شهر دیگری اجازه اجرا پیدا نکرد. تا اینکه در سال ۱۳۸۰ دنیا را برای همیشه به آدم‌هایش واگذاشت. عجیب آن که در سال ۱۳۹۰ خواننده‌ای به نام «بهرام پاییز» تعدادی از ترانه‌های اجرا شده توسط فریدون فروغی را بازخوانی کرد و مجوز نیز گرفت؛ اتفاقی که هیچ گاه برای خواننده «آدمک» و «زندون دل» در طول دوران حیاتش رخ نداد.

 

فردین ماند و خانه نشین شد

اغراق نیست اگر بگوییم ستاره به معنای واقعی کلمه بود، نام و تصویرش روی سردر سینماها کافی بود تا مردم به سمت گیشه‌ها هجوم ببرند، وقتی زیر چهچه‌های ایرج لب می‌زد و دل می‌برد، برایش صف می‌کشیدند. او هم ماند اما اجازه فعالیت نداشت. در میدان ونک، فرش‌فروشی باز کرد، نمی‌خواست از سینما حرف بزند، داخل مغازه هم نوشته بود که از گذشته نپرسند. «همه مردم هر روز زندگی می‌کنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز می‌میریم تا یک روز زندگی کنیم.» به گفتن این جمله برای اعتراض به ممنوع‌الفعالیت بودنش بسنده کرد، کسی که با موهای سپید هم می‌توانست در سینما یکه‌تازی کند اما نخواستند و نشد. سال ۱۳۷۹ نیز برای همیشه آرام گرفت، البته بدون مجوز!

 

مرثیه ای که ناشنیده ماند

در حوزه ادبیات نیز چهره‌هایی بودند که اجازه فعالیت را در روزهای حیات خویش پیدا نکردند. کورش اسدی اخیرترین آنهاست، در تیر ماه سال ۱۳۹۶ پیش از آن که پنجاه و سومین بهار زندگی خود را جشن بگیرد، مرگ را در آغوش گرفت. «ابرهای گم شده»اش را جزو ۱۰ رمان برتر پس از انقلاب می‌دانند اما ۱۲ سال برای دریافت مجوز تقلا کرد. قاسم جبلی را هم شاید بتوان دلسوخته‌ترین هنرمند این راه دانست که هم در سال‌های پیش از انقلاب و هم پس از آن ممنوع‌الکار بود. او که در سال ۱۳۹۱ درگذشت، قطعه‌ای به نام «مرثیه تختی» یا «جهان پهلوان» داشت که خشم مدیران دوره پهلوی را برانگیخته بود. حدود دو دهه پیش محمد جلیل عندلیبی، آهنگساز و ردیف‌دان شاخص موسیقی ایرانی پس از ملاقاتی که با جبلی داشت، تصمیم به تنظیم مجدد آثار قدیمی او گرفت اما به دلایلی نامعلوم تا پایان عمر این خواننده موفق به دریافت مجوز نشد. حامد هاکان، خواننده جوان‌مرگ موسیقی پاپ نیز داغ ممنوع‌الکاری را بر تن داشت و ۶ سال رفت و آمد تا شاید مانند دوستان دیروزش مجاز شود اما قلبش امان نداد.

 

پیش از این نیز بوده‌اند و بعید است حبیب آخرین‌شان باشد؛ هنرمندانی که با وعده لباس گرم، سرما از پای درشان می‌آورد. به امید دریافت مجوز می‌مانند، به زرق و برق و فعالیت بدون دغدغه آن سوی آب‌ها «نه» می‌گویند و نمی‌روند اما صدای‌شان همراه با جسم‌شان دفن می‌شود، بی آن که مجالی برای آواز بیایند. شاید حبیب در این میان اقبال بلندتری داشته، مانند فریدون فروغی. آنها حداقل جوازی برای آرام گرفتن در خاک وطن‌شان گرفتند، برخلاف فرهاد که در پاریس دفن شد، برخلاف بسیاری دیگر از هنرمندان که تنها مشتی از خاک ایران را همراه با جسم‌شان به خاک سپردند.

 
برخوردهای سلیقه‌ای و فرسایشی مدیران با هنرمندانی که روحیه‌ای حساس‌تر از دیگر اقشار جامعه دارند، نتیجه‌ای جز انزوا و عزلت‌نشینی آنها ندارد؛ هنرمندانی که طرد می‌شوند و به هر سو می‌دوند به در بسته می‌خورند. باید کمی مهربان‌تر بود، با هنرمندانی که هنوز نفس می‌کشند، با چهره‌هایی مانند سعید دبیری، ترانه‌سرای قطعات ماندگاری مثل «زمستون تن عریون باغچه چون بیابون»، با ناصر ملک‌مطیعی، ستاره سال‌های دور سینمای ایران که هست، نرفته و می‌خواهد باشد اما پیرمرد ۸۷ ساله اجازه حضور در تلویزیون را پیدا نمی‌کند، باید کمی مهربان‌تر بود، پیش از آن که بخواهیم زیر تابوت‌شان را بگیریم، مثل حبیب، مثل فریدون فروغی یا حتی مثل خیلی های دیگر که باد فراموشی نامشان را هم با خود برد…
منبع: بهارنیوز

عضو لیست امید خواستار اشد مجازات برای بازداشتی‌‌ها در اعتراضات شد!

گروه سیاسی: سخنگوی هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی با اشاره به وضعیت بازداشتی‌های اعتراضات اخیر گفت: رقم کل بازداشتی‌ها بین ۲۷۰۰ تا ۳۲۰۰ نفر بوده و تقریبا تمامی کسانی که صرفا اعتراضی در مورد مسائل معیشتی و اقتصادی داشتند آزاد شدند، اما عاملین و آمرین اصلی که کمتر از صد نفر بودند، شدیدا مورد برخورد قرار می‌گیرند.


بهروز نعمتی که با لیست امید وارد مجلس شد با اشاره به پیگیری‌های صورت گرفته درباره بازداشتی‌های اعتراضات اخیر و برگزاری جلساتی در این زمینه گفت: بازداشتی ها سه گروه هستند. یک گروه عاملین اصلی و آمرین که طراحی اعتراضات و آتش زدن اماکن عمومی را بر عهده داشتند و اقدام به ساختارشکنی کردند. این افراد کمتر از صد نفر هستند و طبق خواسته مردم، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی باید شدیدا با آنها برخورد شود.

وی افزود: گروه دوم تحت تاثیر قرار گرفتند و از روی غفلت و احساسات در این اعتراضات حضور داشتند که جمعیت آنها هفت هشت برابر نیروهای اولیه است که این افراد ظرف امروز و فردا با وثیقه یا تعهدنامه آزاد می شوند. این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: گروه سوم کسانی هستند که اعتراضاتی در مورد مسائل معیشتی و اقتصادی و موضوعات مختلف داشتند. تعداد اینها هم به اندازه گروه دوم است تقریبا همه این افراد تا دیروز بعد از ظهر آزاد شده و تعیین تکلیف شدند.

سخنگوی هیات رئیسه مجلس با بیان اینکه رقم کل بازداشتی‌ها در اعتراضات اخیر بین ۲۷۰۰ تا ۳۲۰۰ نفر بوده است، اظهار کرد: با توجه به اینکه برخی از آنها در دو ضابط پاسخگو بودند، آمارشان از سوی هر دو نهاد ارائه شده است. نعمتی با اشاره به درخواست سه فراکسیون سیاسی مجلس برای تشکیل کمیته حقیقت یاب جهت بررسی حوادث اخیر گفت: به نظرم اگر این کمیته متشکل از نمایندگان هر سه فراکسیون تشکیل شود، به نفع مجلس و کشور است و اغراض سیاسی هم در آن دخیل نمی شود و گزارش نهایی نیز با تایید سه فراکسیون ارائه خواهد شد.

وی در پایان تصریح کرد: البته برخی فراکسیون ها زحماتی برای پیگیری این موضوعات کشیده اند، اما تشکیل کمیته حقیقت یاب با ترکیب سه فراکسیون مفیدتر است و این موضوع باید بین فراکسیون‌های مجلس تصمیم‌گیری شود.
منبع: بهارنیوز

تفکیک بشود / نشود

محمد توکلی
در سخنان رهبر انقلاب درباره حوادث اخیر دو نکته مهم دیده می‌شود که مطابق معمول در تبلیغات رسمی صداوسیما و رسانه‌های جریان اصولگرا به آن توجهی جدی نشان داده نشده است. ایشان در بخشی از سخنان خود می‌گویند: «با کسانی که هیجانی وارد ماجرا شده‌اند چه دانشجو، چه غیر دانشجو باید صحبت و روشنگری کرد اما کسی که پادوی منافقین است و آدم می‌کشد حسابش جداست» کلیدواژه ورود هیجانی به ماجرا موضوعی است که می‌بایست مورد توجه مقامات قضایی و امنیتی کشور قرار بگیرد.

واقعیت آن است که در وقایع رخ داده در هفته گذشته بیشتر از آنکه شاهد یک اعتراض با برنامه و چارچوب دار باشیم که با مانیفست و اهداف مشخصی به میدان می‌آید نوعی اعتراض کور را شاهد بودیم که اقشار مختلف جامعه با مطالبات گوناگون و گاهی متضاد در آن شرکت داشتند. در چنین اعتراضاتی به طور طبیعی نوجوانان و جوانان به دلیل هیجانی که اقتضای سن و سال آن‌ها است وارد میدان شده و ممکن است با رفتارهایی آشوب طلبانه هم مسیر یک اعتراض مدنی را منحرف کنند و هم به اموال عمومی و یا خصوصی مردم آسیب وارد آورند.

برخی خبرها مبنی بر میانگین سنی کم برخی از بازداشت شده‌های وقایع اخیر نشانگر آن است که کسر قابل توجهی از آنان که حتی به اغتشاش و آشوب (و نه حمله به جان مردم) دست زده‌اند اساسا دارای خط و ربط سیاسی خاصی نبوده و نمی‌توان این فرزندان ایران را با همه اشتباهی که مرتکب شده‌اند هم ردیف کسانی دانست که بنابر نظر برخی مسئولان کشور از طرف بیگانگان ماموریت داشته اند. این انتظار از دستگاه قضایی و نهادهای انتظامی و امنیتی کشور وجود دارد که حالا و پس از این تاکید رهبری مبنی بر تفکیک میان افرادی که بر اساس هیجانات وارد این ماجرا شده‌اند با کسانی که آدم کشته‌اند با سرعت و دقتی بیشتر از گذشته به پرونده‌های بازداشت شدگان این حوادث رسیدگی کرده و خانواده‌های آنانی که گناهی مرتکب نشده‌اند و یا بر اثر هیجانات در این حوادث نقشی داشتند را با آزاد کردن فرزندانشان از نگرانی برهانند… از سوی دیگر با دقت در آنچه روز گذشته از سوی رهبری نظام بیان شد شاهد آن هستیم که میان مطالبات سیاسی و اقتصادی معترضان تفکیکی فرض نشده است و هر دو سوی این مطالبات مورد توجه قرار گرفته است؛ قاعدتا هنگامی که از اعتراض سخن می‌گوییم مقصودمان اعتراض است و نه آشوب و اغتشاش. واقعیت آن است که در اعتراضات هفته گذشته شاهد مطرح شدن دو طیف از مطالبات از سوی گروه هایی از مردم بودیم.

بخش اول مطالبات اقتصادی بود که در شعارهای اقتصادی مردم دیده می‌شد و بخش دوم این مطالبات به موضوعات سیاسی اشاره داشت و انتقادات بخش هایی از جامعه نسبت به ساختار سیاسی کشور، عملکرد صداوسیما، انحصارگرایی بخش هایی از قدرت و. . . را در بر می‌گرفت. این وجه دوم از اعتراضات تا به امروز از سوی تبلیغات رسمی مورد توجه قرار نگرفته بود و تنها شاهد آن بودیم که اعتراضات اقتصادی به دولت «اعتراضاتی به حق» خوانده می‌شد که باید شنیده شود و اعتراضات سیاسی به حاکمیت برابر با آشوب و اغتشاش نامیده شده بود. اکنون و پس از نکات مطرح شده از سوی رهبری این انتظار وجود دارد که‌تریبون دارانی که اعتبار و جایگاه خود را مدیون انتساب به این مقام ارشد نظام هستند و همینطور صداوسیمایی که قرار بر ملی بودن است از تفکیک میان مطالبات بخش‌های مختلف جامعه دست برداشته و خواسته‌ها و اعتراضات موجود در متن جامعه را همان گونه که هست به مخاطبانشان منعکس کنند.
منبع: بهارنیوز

بازیگران درخشان تاریخ سینما (۴۸): چارلی چاپلین

برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی: سِر چارلز اسپنسر چاپلین، زاده ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ و درگذشته به تاریخ ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷، بازیگر کمدی، فیلمساز و آهنگساز انگلیسی بود که در دوران فیلم های صامت به شهرت رسید. چاپلین از طریق شخصیت سینمایی “آواره”اش آوازه جهانی پیدا کرد و تا به امروز یکی از مهمترین چهره های تاریخ صنعت فیلمسازی محسوب می شود. وی از کودکی تا یک سال قبل از مرگش در سال ۱۹۷۷ یعنی حدوداً بیش از ۷۵ سال در این صنعت کار کرد و در طول دوران فعالیت هنری‌اش، سه بار موفق به گرفتن جایزه اسکار شد.

کودکی چاپلین در لندن و در فقر و سخت گذشت. چاپلین خود ادعا می‌کرد که در سال ۱۸۸۹ در محله‌ای در جنوب لندن متولد شده‌است؛ یعنی تنها چهار روز پیش از تولد هیتلر که چاپلین وی را در دیکتاتور بزرگ مورد تمسخر قرار داد. اما سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده که در مورد وی تحقیق کرده‌اند تاکنون به مدرک دقیقی مبنی بر مکان و زمان تولد وی دست نیافته‌اند. خانواده چاپلین بیش از ۴۰ سال پس از مرگ وی نامه‌ای در کشویی قفل‌شده پیدا کردند که در آن اشاره شده ‌بود که چاپلین در کمپ کولی ها در اسمسویک در نزدیکی بیرمنگام متولد شده ‌است.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین

پلیس فدرال آمریکا معتقد بود چارلی چاپلین در واقع یک یهودی روس با نام اصلی اسرائیل تورنشتین بوده‌ است. از سوی دیگر، اسکاتلندیارد با ارائه اطلاعاتی از سوی یک منبع اظهار کرد که ممکن است وی در فرانسه متولد شده ‌باشد. اما اداره اطلاعات بریتانیا هیچ‌گاه نتوانست مدارک تولد مربوط به چنین شخصی را پیدا کند و با وجود تحقیقات وسیع، هیچ نوعی مدارک و شواهدی در جهت اثبات این ادعاها پیدا نکرد. قدیمی‌ترین مدرکی که از وی پیدا شده ‌است، گذرنامه‌ای است که در سال ۱۹۲۰ صادر شده ‌است.

والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه خوان، اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. مشهور است که نام مادر چاپلین هنا است. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمه پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت. بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا می‌شد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب می‌کردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خون‌آلود و اشک‌ریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنج‌ساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.

با بستری‌شدن مادر، چارلی و برادرش رابطه عمیق‌تری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار می‌کردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود درگذشت. سال‌های پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تأثیر زیادی بر فضای فیلم‌های چاپلین در سال‌های بعد گذاشت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه می‌شود به نام «ویلر دریدن» که بعدها این برادر به برادران دیگر در هالیوود و استودیو چاپلین می‌پیوندد. چاپلین درمورد مادرش می‌گفت: «اگر مادرم نبود شک دارم که می‌توانستم در پانتومیم موفقیتی کسب کنم. او یکی از بزرگترین هنرمندان پانتومیم بود که تاکنون دیده‌ام.»

چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به‌همراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا می‌کرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هم‌اتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلم‌سازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلم‌سازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام «ساختن یک زندگی» که فیلمی کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین

چاپلین در این شرکت و با این فیلم به‌سرعت به شهرت رسید. برای آنکه خود را از دیگر بازیگران در سنت فیلمز متمایز سازد، تصمیم گرفت که کاراکتر منحصر بفردی بازی کند و بدین ترتیب بود که «آواره کوچولو» به دنیا آمد و بینندگان برای اولین بار در «مسابقه اتومبیلرانی در ونیز» (۱۹۱۴) با این شخصیت آشنا شدند.

در سال ۱۹۱۴ با شرکت کی استون چاپلین سه فیلم بازی کرد و به موفقیت‌های چشمگیری رسید. فیلم‌های نخست به سبک مک سنت که کارگردان بود، از فضای کمدی جسمی و ژست‌های اغراق‌شده استفاده می‌کرد. کم‌کم چاپلین برای این شرکت فیلم‌سازی کرد و به‌عنوان کارگردان فیلم‌های کوتاه بیش از ۳۴ فیلم ساخت. چاپلین مورد توجه بسیاری از فیلم‌سازان و نویسندگان قرار گرفت. شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبان‌های مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت.

در سال ۱۹۱۵ چاپلین با کمپانی اسانای قرارداد بست و مشغول ساخت فیلم‌های بلندتری شد و قرار شد هفته ای ۱۲۵۰ دلار دستمزد بگیرد. در این دوران و با کمپانی اسانای بود که چاپلین برادرش سیدنی را به عنوان مدیر برنامه هایش استخدام کرد و به شهرت رسید. در سال اول کارش با این کمپانی وی ۱۴ فیلم از جمله فیلم «آواره» (۱۹۱۵) را ساخت. این فیلم که عموماً اولین فیلم کلاسیک چاپلین شناخته می شود، کاراکتر چاپلین را به عنوان یک قهرمان غیرمنتظره که جان دختر کشاورزی را از دار و دسته دزدان نجات می دهد، به خوبی تثبیت می کند.

در ۲۶ سالگی، چاپلین دیگر تبدیل به یک سوپراستار شده بود. در سال ۱۹۱۶ شرکت فیلمسازی موچوال با چاپلین قرارداد بست که سالی ۶۷۰ هزار دلار به او دستمزد می داد و باعث شد که او ثروتمند شود، ولی انگیزه های هنری اش کمرنگ نشد و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که در این نوع، از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلم‌هایی که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. از آن میان می توان به «ساعت یک بامداد» (۱۹۱۶)، «سرسره بازی» (۱۹۱۶)، «خانه به دوش» (۱۹۱۶) و «خیابان آرام» (۱۹۱۷) اشاره نمود.

در پایان این سال‌ها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دوره جدیدی از سینمای خود را با دوستانش آغاز کرد. چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلم‌های پیشین، دوباره ویرایش و تدوین شدند و در سال‌های مختلف موسیقی و تدوین جدید برای آنها صورت گرفت.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین

چاپلین در کارش یک کمالگرای بی رحم بود و عشقش به تجربه کردن اغلب به معنای آن بود که برداشت های بیشماری باید انجام می شد و دوباره سازی کل صحنه در کار او چیز عجیبی نبود و گاهی فیلمش را با یک بازیگر نقش اصلی آغاز می کرد و وقتی در میانه راه می دید که در انتخاب بازیگر اشتباه کرده، بازیگر جدیدی انتخاب کرده و فیلم را از نو می ساخت.

در دهه بیست، حرفه اش بیش از پیش شکوفا شد و در این دهه فیلم های مهمی از جمله «پسربچه» (۱۹۲۱)، «زائر» (۱۹۲۳)، «زن پاریسی» (۱۹۲۳)، «جویندگان طلا» (۱۹۲۵)، «سیرک» (۱۹۲۸) را ساخت که «جویندگان طلا» فیلمی بود که بعدها درباره اش می گفت که دلش می خواهد با آن از او یاد کنند.

در دهه سی وی به ساختن فیلم های جالب و جذاب ادامه داد. در سال ۱۹۳۱ فیلم «روشنایی های شهر» را ساخت که موفقیت چشمگیر تجاری و کیفی از دید منتقدین داشت و آهنگسازی آن را نیز خود چاپلین انجام داده بود. با فیلم «عصر جدید» (۱۹۳۶) که مستندی هجوآمیز درباره زیرساخت های اقتصادی و سیاسی دنیا بود، تحسین بیشتری کسب کرد. البته این فیلم که صامت بود، تا حدودی حاصل تور ۱۸ ماهه دور دنیا بود که چاپلین بین سال های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ داشت و در طی آن شاهد ترس های اقتصادی حاد و افزایش شدید ناسیونالیسم در اروپا و مناطق دیگر بود.

در «دیکتاتور بزرگ» (۱۹۴۰) که مرکزیت داستانش استهزای تند و تیز رژیم های هیتلر و موسولینی بود، چاپلین بلندتر حرف هایش را زد و درباره این فیلم در همان دوران گفته بود: «می خواهم بازگشت مهربانی و شرف را ببینم. من فقط یک انسانم که می خواهد کشورش دمکراسی واقعی را ببیند.»

البته چاپلین برای کل جامعه محبوب نبود. روابط رمانتیک او باعث شده بود که زنان رفتار او را سرزنش کنند و همین موضوع باعث شد که از ورود به ایالات متحده منع شود. وی جدای از حرفه اش، به خاطر زندگی شخصی اش نیز شهرت زیادی یافته بود. روابطش با بازیگرانی که در فیلم هایش بازی می کردند، متعدد بود و بعضی از آنها عاقبت بهتری نسبت به بقیه داشتند. در سال ۱۹۱۸ وی با میلدرد هریس ۱۶ ساله ازدواج کرد و این زندگی مشترک فقط دو سال طول کشید. در سال ۱۹۲۴ وی دوباره با بازیگری ۱۶ ساله به نام لیتا گری که در فیلم «جویندگان طلا» بازی کرده بود، ازدواج کرد. این ازدواج به خاطر بارداری ناخواسته ای بود که در نتیجه باعث شد این دو ازدواج کرده و صاحب دو پسر به نام های چارلز جونیور و سیدنی شوند. این دو در سال ۱۹۲۷ از هم جدا شدند.

در سال ۱۹۳۶ چاپلین دوباره ازدواج کرد و این بار با بازیگری به نام پائولت گدار بود که زندگی مشترک شان تا سال ۱۹۴۲ ادامه یافت و در نهایت منجر به شکایت از سوی بازیگر دیگری به نام جوان بری شد و در تست های انجام شده معلوم شد که شکایت این بازیگر از چاپلین مبنی بر اینکه وی پدر فرزندش است، بی پایه بوده است، با این حال هیئت ژوری دستور داد که نفقه آن بچه را چاپلین بدهد. در سال ۱۹۴۳ وی با دختر ۱۸ ساله ای به نام اونا اونیل، دختر یوجین اونیل (نمایشنامه نویس) ازدواج کرد. کسی انتظارش را نداشت که این ازدواج منجر به خوشبختی این دو شود و آنها صاحب ۸ فرزند در طول مدت زندگی مشترک شان شوند.

با شروع جنگ سرد، چاپلین صدایش را بر روی بی عدالتی هایی که می دید به نام مبارزه با کمونیسم در کشور منتخبش یعنی ایالات متحده صورت می گیرد، پایین نیاورد. وی خیلی زود هدف انتقاد محافظه کاران حزب راست قرار گرفت. نماینده می‌سی‌سی‌پی برای دیپورت کردن او تلاش کرد و در سال ۱۹۵۲ دادستان کل ایالات متحده اعلام کرد که چاپلین که آن زمان برای تعطیلات به بریتانیا رفته بود، دیگر اجازه بازگشت به ایالات متحده را ندارد، مگر آنکه «شایستگی اخلاقی اش» را ثابت کند. چاپلین که از این قضیه خشمگین شده بود، ایالات متحده را وداع گفت و در مزرعه کوچکی در سوئیس ساکن شد.

نزدیک به پایان عمرش، وی برای بار آخر در سال ۱۹۷۲ به ایالات متحده سفر کرد و جایزه اسکار افتخاری به او اهدا شد. این سفر ۵ سال پس از آخرین فیلم چاپلین یعنی «کنتسی از هنگ کنگ» (۱۹۶۷) بود که اولین و تنها فیلم رنگی این فیلمساز بود. علیرغم تیم بازیگران قوی این فیلم که شامل مارلون براندو و سوفیا لورن می شد، در باکس آفیس چندان موفق نبود. در سال ۱۹۷۵ چاپلین از سوی ملکه الیزابت عنوان شوالیه دریافت کرد.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین
در ساعات اولیه صبح ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷، چارلی چاپلین در منزلش در کورسیه-سور-ووه، در سوئیس، از دنیا رفت. همسرش، اونا، و هفت فرزندش در زمان درگذشتش کنار بسترش بودند. جسد چاپلین مدتی پس از تدفینش در کنار دریاچه ژنو در سوئیس، توسط دو نفر دزدیده شد که برای بازگرداندن آن ۴۰۰ هزار دلار طلب کردند، ماجرایی که شاید از فیلم های خود او الهام گرفته شده باشد. دزدان جسد چاپلین دستگیر شدند و ۱۱ هفته بعد جسد چاپلین بازگردانده شد.

حقایقی در مورد چارلی چاپلین که شاید ندانید:

۱٫ مشخصه ظاهری کاراکتر او سبیل هیتلری، کلاه و عصایش بود. حالت های چهره اش به شدت نمایانگر احساساتش بود و اردک وار راه می رفت.

۲٫ می گویند چاپلین باورهای سیاسی لیبرال داشته است.

۳٫ چه داخل فیلم هایش چه خارج از آنها، به زنان بسیار جوانتر از خودش که اغلب معصوم و غصه دار بودند، علاقه داشت.

۴٫ علیرغم آنکه در فیلم هایش می بینیم چشم های تیره دارد، رنگ واقعی چشمان چارلی آبی روشن بود.

۵٫ وی نگاتیو اوریجینال فیلم «مرغ دریایی» (۱۹۳۳) را مقابل چشمان دیگران از بین برد. این فیلم هرگز منتشر نشد، که احتمالاً دلیلش بازی بد ادنا پرویانس، بازیگر نقش اول فیلم بوده است.

۶٫ وی پدربزرگ دولورس چاپلین، کارمن چاپلین، کیرا چاپلین، اونا چاپلین، اورلیا تیه‌ره و جیمز تیه‌ره است.

۷٫ تا مدتها پس از ثروتمند شدنش، در اتاق قدیمی هتلی زندگی می کرد و چک های دستمزدش را ماه ها در صندوقی نگه می داشت.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین

۸٫ معتقد بود که دوران کاری اش با موچوال، خوشایندترین دوران کاری اش بود.

۹٫ مجله امپایر انگلستان در اکتبر ۱۹۹۷ او را در رتبه ۷۹ «صد ستاره سینمایی برتر تمام دوران ها» قرار داد.

۱۰٫ وقتی با میلدرد هریس ۱۷ ساله ازدواج کرد، خود ۲۹ سال داشت. ۳۵ ساله بود که با لیتا گری ۱۶ ساله ازدواج کرد. هنگام ازدواج با پائولت گدار ۲۶ ساله، چارلی ۴۷ ساله بود و در ۵۴ سالگی با اونا اونیل ۱۷ ساله پیوند زناشویی بست.

۱۱٫ میلدرد هریس مادر اولین فرزندش بود که نامش را نورمن اسپنسر گذاشتند و نام مستعار «موش کوچولو» را به این نوزاد پسر داده بودند. هر چند که این بچه با معلولیت های شدید به دنیا آمده بود و فقط سه روز زنده ماند.

۱۲٫ داستانی درباره چاپلین هست که به کرات تعریف شده و می گویند وی در مسابقه شباهت به چارلی چاپلین شرکت کرده و در این مسابقه سوم شده است! در بعضی از ورژن های این داستان، می گویند وی دوم شده است!

۱۳٫  استن لورل، در صحنه فیلم های انگلیسی، بازیگر علی البدل چاپلین بود.

۱۴٫ وقتی استن لورل و چارلی چاپلین به آمریکا نقل مکان کردند، در هتلی ارزان، هم اتاقی بودند. از آنجائیکه در آن هتل، آشپزی ممنوع بوده، چاپلین ویولن می نواخت تا صدای غذا درست کردن لورل را کسی نشنود.

۱۵٫ تیپ “آواره” را با کمک شلوار راسکو “فتی” آربوکل، کفش های فورد استرلینگ، کت کوتاه چارلز ایوری و تکه کاغذی از مک اسوین (که بعدها سبیل آواره شد) خلق کرد. تنها آیتمی که متعلق به خودش بود، عصایش بود.

۱۶٫ عصا و کلاه چاپلین در سال ۱۹۸۷ به قیمت ۱۵۰ هزار دلار فروخته شد.

۱۷٫ در جولای ۱۹۲۵، چارلی چاپلین اولین بازیگری شد که چهره اش روی جلد مجله تایم چاپ شد.

۱۸٫ پس از آنکه جسدش را از دزدان پس گرفتند، آن را در گاوصندوقی که دورش را سیمان کشیده بودند، تدفین کردند.

۱۹٫ چاپلین موزیسین قهاری بود که در سال های آخرش، فیلم هایش را با آهنگ هایی که خودش ساخته بود، دوباره منتشر کرد.

۲۰٫ با آنکه آدولف هیتلر طرفدار پر و پا قرص چاپلین نبود – زیرا به اشتباه به او اطلاع داده بودند که چاپلین یهودی است و در نتیجه هیتلر از او خوشش نمی آمد – ولی به خوبی مطلع بود که آن دوران چقدر چارلی در کل دنیا محبوبیت دارد و به همین دلیل بود که از سبیل چاپلین تقلید کرد و سبیلی شبیه به کاراکتر او گذاشت، و بر این باور بود که با این کار نزد مردم عزیز می شود.

۲۱٫ در کودکی چاپلین به خاطر بیماری جدی، هفته ها در رختخواب بود و شب ها مادرش کنار پنجره می نشست و آنچه بیرون اتفاق می افتاد را برایش بازی می کرد. این دلیل عمده کمدین شدن چارلی بود.

۲۲٫ موسسه فیلم آمریکا رتبه دهم لیست ۵۰ افسانه سینمایی بزرگ دنیا را به او داد.

۲۳٫ در تمام سال های کار و زندگی اش در آمریکا، هرگز شهروند این کشور نشد.

۲۴٫ حدود ۵۰۰ ملودی از جمله «لبخند بزن» و «این ترانه من است» را ساخت.

۲۵٫ عاشق تنیس بود و گلف را بازی ای توصیف می کرد که اصلاً تحملش را نداشت.

۲۶٫ مارلون براندو که در آخرین فیلم چاپلین یعنی «کنتسی از هنگ کنگ» (۱۹۶۷) نقش اصلی فیلم را بازی کرد، همیشه کار چاپلین را بینهایت تحسین می کرد و او را “احتمالاً مستعدترین مردی که سینما تابحال داشته” می نامید. ولی این دو سوپراستار در طول فیلمبرداری اصلاً میانه خوبی نداشتند و براندو در زندگی نامه اش چاپلین را “سادیستیک ترین مردی که تابحال دیده” توصیف کرده بود. چاپلین نیز به نوبه خود گفته بود که کار کردن با براندو “غیرممکن” است.

 
۲۷٫ نمایش فیلم «دیکتاتور بزرگ» (۱۹۴۰) ساخته چاپلین در آلمان ممنوع شده بود.

۲۸٫ به گفته دخترش جرالدین چاپلین، چارلی در سال های آخر عمرش، نگران بود که پس از مرگش کسی از او یادی نکند. همین موضوع باعث شد که اجازه دهد کاراکتر بینظیر آواره در دهه هفتاد برای تبلیغات چند محصول تجاری مورد استفاده قرار گیرد.

۲۹٫ با آنکه نابغه سینما بود، ولی هرگز برای بازیگری جایزه اسکار نگرفت و تنها اسکارش را به عنوان آهنگساز دریافت کرد.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (48): چارلی چاپلین
۳۰٫ تنها کسی بود که هنگام دریافت جایزه اسکار افتخاری اش، در مراسم اسکار ۱۲ دقیقه ایستاده برایش کف زدند. این طولانی ترین مدت تشویق حضار در طول تاریخ جوایز اسکار است.

نقل قول های شخصی:

–     «تنها چیزی که برای ساختن کمدی نیاز دارم، یک پارک، یک افسر پلیس و یک دختر زیباست.»

–    «همان لحظه ای که بلیت می خرید، وارد دنیای دیگری می شوید.»

–    «من همیشه و تا ابد فقط یک چیز می مانم و آن دلقک است. دلقک بودن مرا در سطحی بالاتر از سیاستمداران قرار می دهد.»

–    «غمگین ترین چیزی که می توانم تصورش را بکنم، عادت کردن به تجملات است.»

–    (وقتی به او اطلاع دادند که آدولف هیتلر دو بار نمایش «دیکتاتور بزرگ» (۱۹۴۰) را تماشا کرده) «حاضرم هر چه دارم بدهم و بدانم که نظرش چه بوده است.»

–    تمام فیلم هایم حول این ایده می چرخند که به دردسر بیفتم و شانس آن را پیدا کنم که در تلاش برای دیده شدن به عنوان یک جنتلمن نرمال، بینهایت جدی شوم.»

–    «شکست اهمیتی ندارد. شجاعت می خواهد که خودتان را احمق جلوه دهید.»

–    «کمدی مطالعه ای جدی است، ولی نباید آن را جدی گرفت. شاید این به نظرتان پارادوکس باشد، ولی اینطور نیست. مطالعه جدی می خواهد تا کاراکترها را یاد بگیرید و کار سختی است.»

–    «یکی از چیزهایی که خیلی زود در کار تئاتر یاد گرفتم این بود که مردم رضایت زیادی می گیرند از اینکه ببینند ثروتمندان بدترین چیزها برایشان اتفاق می افتد. دلیلش هم این است که نه دهم جمعیت دنیا را فقرا تشکیل می دهند و آنها از ثروتمند بودن یک دهم دیگر نفرت پنهانی دارند.»

–    «طبیعی بودن، پیش نیاز اصلی کمدی است. کمدی باید واقعی و شبیه به زندگی باشد. من باور اکید به رئالیسم دارم. چیزهای واقعی سریعتر مورد پسند مردم قرار می گیرند. کمدی من همان زندگی واقعی است و کمی اغراق در آن شده است تا چیزهایی که شاید کمی پنهان اند بیرون کشیده شوند.»

–    «تنها دشمن من زمان است.»

–    «معتقدم اگر روزی کار نکرده باشم، شب لیاقت شام را ندارم.»


منبع: برترینها

یک هفته و چند چهره؛ ستایشِ قاتل و نخبه ی فِیک

برترین ها – ایمان عبدلی:

پروفسور سمیعی یا (سیاست زدگی هفته)

گمان اشتباه جامعه ایرانی درباره درمان آیت الله هاشمی شاهرودی توسط پروفسورسمیعی، باعث موضع گیری هایی علیه پروفسور شد.

 سه نکته درباره این ماجرا؛

یکم (حراج یک نخبه)؛ اسم و چهره پروفسور سمیعی در ذهن جامعه ما خیلی قدمت ندارد. او چند سالی است که نامی شده و به افراط در تلویزیون، استادیوم، فلان نشست عمومی و… حضور پیدا کرده. حضور پروفسور سمیعی و حجم صحبت ها و ستایش ها از او در رسانه های رسمی یک ذهنیت و پیش زمینه منفی برای افکار عمومی ساخته است.

به هر حال مطابق آن چه که عرف است چهره‌های علمی طراز اول خیلی رسانه ای نمی شوند، اما پروفسور سمیعی گاها در حد یک سلبریتی ورزشی و هنری خودش را رسانه‌ای کرده. وقتی او اندازه‌ی رسانه ای شدن را رعایت نمی کند، دادگاه افکار عمومی هم او را در حد و اندازه یک سلبریتی مورد داوری قرار می دهد. آن کثرت حضور بی مورد و این همه ستایش های با مناسبت و بی مناسبت نوعی دافعه ایجاد می کند که جامعه از یک چهره‌ی علمی نمی پذیرد. ما احتمالا علم را کمی فروتن مآبانه تر و در پستو تر می پسندیم. سمیعی و رسانه های رسمی از سال ها پیش خودشان به فروپاشی این تصویر دامن زدند.

دوم (سیاست زدگی کینه توزانه)؛ این که پروفسور سمیعی برای شایعه درمان فلان مقام و مسئول دچار دردسر می شود و کار به اطلاعیه می کشد، نشان از این دارد که جامعه دردهای عمیقی دارد. دردهایی که به اعتراضات خیابانی بی ربط نیست. شاید اعتراضات خیابانی دیگر نمودی نداشته باشد، اما این دلیلی بر محو شدن آن در ذهنیت جامعه نیست. به زبان ساده جامعه پس از هر دوره اعتراض و بازیابی آرامش ظاهری، آن چه که نیاز دارد و به آن نرسیده است را درونی می کند، که بعدها به شکل عقده های سرکوب شده، سر باز خواهد زد.

یک هفته و چند چهره؛ ستایشِ قاتل و نخبه ی فِیک 

 نیازها وقتی پاسخ داده نشوند، بعضا به اشتباه می افتند و با هر پاسخ دروغینی در پی ارضا شدن هستند. پس جامعه ای که بهنگام و به اندازه پاسخ مثبتی برای رفع نیازهایش نگیرد، آمادگی افتادن به هر نوع کنش کینه توزانه را دارد. آن عقده ها این گونه از یک پروفسور انتقام می گیرد.

سوم (آبروی پزشکی)؛ روزگاری که شاید هم خیلی دور نیست پزشکی و طبابت آبرویی داشت. خیلی ها آرزو داشتند فرزندانشان را پزشک ببینند. کسی اگر در فامیل و بستگان خانم و آقای دکتری در چنته داشت، به هر بهانه ای افه اش را می آمد. قبل از غلبه مصرف و ایستا شدن شکل زندگی، دنیای پزشکی جور دیگری بود. رفته رفته با گسترش شهر نشینی و سکون انسان شهری نیاز به پزشکی فقط یک امر نجات بخش قلمداد نمی شد.

پزشکی در چرخه و روند سرمایه داری قرار گرفت هر روز بیشتر شبیه کاسبی شد. در این وضعیت در جوامع بیشتر توسعه یافته ابزارهای نظارت قوی تر، احتمال خطا را کاهش داد و در جوامعی با ساختارهای ضعیف نظیر ایران، اشتباهات بیشتر شد. حالا همان ها که پُز فامیل دکترشان را می دادند، هر کدام خاطره ای تلخ از اشتباهات پزشکی دارند. اینجا که پروفسور دچار اشتباهی نشده و اصولا او در خارج از ایران طبابت می کند، اما با همه‌ی این اوصاف او در نهایت در قالب یک پزشک سنجیده می شود، پیشه ای که قداست گذشته را ندارد و ظن معامله گری در مورد آن می رود.


حسین عطایی یا (فریب هفته)

صحبت‌های حسین عطایی، مهمان ده ساله برنامه حالا خورشید، بازتاب زیادی در جامعه داشته است. او در ابتدا به شدت تحسین شد و بعدتر شک و تردیدها به راه افتاد که آیا واقعا با یک نخبه طرفیم؟

به مرور تردید در مورد پیشنهاد تسلا و ولوو و اصلا ادبیات مورد استفاده این کودک که سفارشی و تنظیم شده می آمد، گمان یک فریب رسانه ای را پر رنگ تر کرد! با صحت و سقم ادعاهای نخبه‌ی ده ساله کاری نداریم، آن چه شاید اولویت دارد مساله‌ی رسانه‌هاست.

واقعیت این است که رسانه ها احاطه مان کرده اند؛ روی دیوارهای شهر، شعارها و طرح هایی است که خواست عده ای را تبلیغ می کند. در حاشیه اتوبان ها، بیلبوردها خودنمایی می کنند. تلویزیون دائما با نگاهی ایدئولوژیک مضامین مورد نظر خودش را در ذهن مخاطب فرو می کند. مجازی‌ها ظریف تر و غیرمستقیم تر، آکنده از پیام های تبلیغی هستند که حداقل، امتداد حضور را ما را در آن فضا می خواهند. در چنین فضایی که حتی ایستادن در مترو هم شما را در معرض رسانه ها قرار می دهد (دستگیره های مترو حاوی پیام است)، آگاهی هر چند نسبی به ساختار رسانه‌ها شاید بد نباشد.

هر قالب رسانه ای بنا به امکانات و خواست طراحانش با خودش نیاتی دارد و ذهن مخاطب را دچار می کند. همین برنامه «حالا خورشید» رشید پور که سعی دارد همگام با موج های خبری حرکت کند و انصافا جریان ساز هم شده، وقتی یک مهمان نخبه را دعوت می کند با پیش کشیدن بحث های که از ابهام سرشار است، فضایی را رقم می زند که دقیق نیست.

این که کسی مقابل دوربین، با ادبیاتی ویژه کمپین های تبلیغاتی سیاسیون از لیاقت شهروند ایرانی بگوید و بعد پیشنهاد تسلا را مطرح کند، در واقع بحثی را پیش کشیده که قابل اندازه گیری نیست. مشخص است در چنین شرایطی افراد زیادی از جامعه این امر را مسلم قلمداد می کنند، چون رد گیری و محاسبه ی چنین ادعاهایی برای مخاطب نمی صرفد.

یک هفته و چند چهره؛ ستایشِ قاتل و نخبه ی فِیک 

این ادعاها چون با استفاده از نشانه های تثبیت شده در فرهنگ جامعه (کودک و معصومیت، ذهن نخبه ایرانی! ادبیات پوپولیستی) همراه می شود، ذهن را کاملا مغلوب می کند. این را هم در نظر داشته باشید که مثلا در فضایی مثل فوتبال یک پیشنهاد رسانه ای این چنینی با توجه به عرفی بدن ورزش فوتبال سریعا کشف می شود و ادعا باطل خواهد شد، اما علم امری نیست که مردم عادی بتوانند درباره‌ی آن به کشف برسند. وقار امر علمی، مردم را از عمیق شدن درباره آن پرهیز می دهد.

در هر صورت رسانه آکنده از این فرصت هایی است که می تواند مخاطب را تصرف کند. غلبه‌ی بنگاه های اقتصادی و مساله سودآوری رسانه ها و البته خواست و نیات ایدئولوژیک گردانندگان، آن ها را مملو از این تمهیدات می کند.

این ناشی گری مردم در پذیرش هر خوراک پیشنهادی در صدا و سیما شاید از آن جهت است که هنوز به شکل واقعی گردش آزاد اطلاعات اتفاق نیفتاده. به عبارتی تا زمانی که ویترین رسانه‌های انتخابی مردم کوچک و محدود شده باشد، آن ها دائما کم تجربه خواهند ماند و در هر عرصه ای، فِیک ها می توانند جولان دهند. فرقی نمی کند یک فیلم سینمایی کپی شده ضعیف باشد که خودش را جای شاهکار جا می زند و یا یک جُنگ شبانه ی مغشوش! مواجهه بدون محدودیت با رسانه ها، قدرت تمیز جنس اصل را از تقلبی می دهد، تا شرایطش فراهم نشود، آش همین است و کاسه همین.

پی نوشت: این مطلب به بهانه بدبینی ها نسبت به ادعاهای حسن عطایی نوشته شده و موضعی در رابطه با اصل سوژه ندارد.


امیر حسین یا (قاتل هفته)

قتل فجیع ستایش توسط امیرحسین از همان ابتدای رسانه ای شدن حادثه تا پنجشنبه هفته گذشته که قاتل اعدام شد، بازتاب رسانه ای فراوانی داشت. خبر قتل، تبدیل به مجالی برای جنگ افغانستانی ها و ایرانی‌ها شد. افغانستانی ها به عنوان جامعه ای که بیشترین مهاجرت را به ایران داشته اند و ایرانی‌ها به عنوان میزبانانی که گمان می کنند خیلی از فرصت ها را به خاطر حضور این مهاجران از دست داده اند.

ما سال ها و از دیرباز میزبان اقوام گوناگون بوده ایم و حتی تحت هجوم ها قرارگرفته ایم. روزگاری مغول ها و بعدتر اعراب، هر زمانه با هجومی همراه بوده است و بنا به گزاره ای که خیلی هامان باور کرده ایم، این اقوام و فرهنگ ها را در خودمان حل کرده ایم (تصدیق این گزاره خودش نیاز به مجالی دیگر دارد)، حالا هم با هجومی در قالب دنیای مدرن مواجهیم، پس می توانم مهمانان همسایه را در خودمان حل کنیم، ما درباره‌ی امری مدرن از دست آویزهای تاریخی استفاده کرده ایم.

 این پاراگراف همان چیزی است که تریبون های رسمی از مردم معمولی می خواهند، آیا این خواسته منطقی است؟

بله ما روزگاری دورتر یک وطن مشترک داشته ایم. همین امروز هم زبان هم را می فهمیم، اما این ها دلایل کافی برای جلوگیری از تقابل و جنگ بر سر منفعت مشترک در روزگار فعلی نیست. کما این که با غلبه جهانی شدن از طریق سرمایه داری، هر امری از معنای خودش تهی می شود. پس چیزهایی مثل زبان مشترک هم خیلی راحت در مقابل پدیده جهانی شدن و معنا زُدایی رنگ می بازند.

یک هفته و چند چهره؛ ستایشِ قاتل و نخبه ی فِیک 

با این حساب دنیا، دنیای گذشته نیست و برای آرام کردن این تقابل، نمی شود از واژه هایی مثل فرهنگ مشترک استفاده کنیم شرایط کلا فرق کرده و اصلا فرهنگ هم خیلی نسبی تر و سیال تر شده و ماهیت ژله ای دارد. در ضمن به دلیل تکثیر رسانه ای، از خشونت معنا زدایی شده. همین رسانه هایی که در این نظام سود محور قرار گرفته اند برای کسب منفعت، خشونت را مثل سکس، ابزار سود آوری کرده اند و استعمال امر خشن به مثابه همذات پنداری مخاطب در این همه فیلم و بازی و.. باعث شده خشونت هم معنا زدایی شود.

با این شرایط حتی المان هایی مثل معونیت هم نمی تواند مردم را از تمایلات نژاد پرستانه و فاشیستی دور کند. آن ها گمان می کنند افغانستانی‌ها جایشان را تنگ کرده اند، پس هر چه به ضررشان شود را پس می زنند. ما مهمان نواز ترین مردم دنیا نیستیم و افغانستانی‌ها هم  بی آزار ترین نیستند، چه بسی واقعیت اقوام را باید در حاشیه شهرهایی چون پاکدشت و ورامین و.. نگاه کرد.

گزاره‌های تاریخی به شکلی مستند و پژوهشی می تواند برای دردهای امروزمان چاره باشد، اما وقتی گزاره‌ها را تبدیل به برچسب می کنیم، بدتر گمراهمان می کند.


مهدی طارمی یا (بدرقه هفته)

اولین قابی که مهدی طارمی به یادگار گذاشت و با همان قاب شناختیمش، لحظه ای بود که در دربی با یک نیمه قیچی جسورانه دیرک دروازه استقال را به لرزه در آورد و چند ثانیه بعد با یک ضربه سر توپ را جلو پای محمد نوری انداخت تا پرسپولیس به آن دربی برگردد بله! در پرسپولیس درخشان یک جوان ظهور پیدا کرده بود از جنس نبوغ و عصیان و غافلگیری.

شاید مدل ضعیف شده ای از علی کریمی، خب طارمی در این سه سال همه نوع دلبری و دل شکستن را انجام داد. فوتبال امروز آدم های غیرقابل پیش بینی کم دارد، به خاطر همین هم هست که مسی و رونالدو گل سر سبد می شوند، چون هر لحظه امکان دارد کاری کنند که فکرش را هم نمی کنیم! طارمی البته که در مقام قیاس با آن ها نیست، اما این غیر قابل پیش بینی بودن را تا مدل کت و شلوارش هم امتداد داده! این بار بیشتر شبیه ستاره ای مثل وین رونی سال های قبل.

این مثال ها قرار نیست از طارمی چیزی بسازد که نیست، اما یادآوری این است که ستاره  ها این گونه اند؛ یک دربی را در می آورند و دو سال آقای گل می شوند و البته یکی از ارکان صعود راحت تیم ملی به جام جهانی نیز هم! اما از آن طرف امکان دارد شبانه عکس مشترکشان با رامین و تُرک ها بیرون بیاید و قضایایی که می دانید.

یک هفته و چند چهره؛ ستایشِ قاتل و نخبه ی فِیک 
حوصله تان را سر نمی برم. لانگ شات ماجرا این است که طارمی ۲۶ سال دارد و حق دارد حتی برای پول جمع کردن به یک لیگ عربی برود طارمی نخواسته برود و تا آخر فصل راضی به ماندن بوده، مدیران به قصد درآمد‌زایی او را در میانه فصل هل دادند. او حتی قبل تر هم در ماجرای ریزه اسپور گفته بود که برای پیشرفت به اروپا می رود. به عبارتی در تمامی این نقل  انتقالات او بد عهدی نکرده، حتی محرومیتی هم که از کنار انتقال او برای باشگاه ساخته شده متهمانی دارد که امروز پشت طارمی پنهان شدند.

مطمئن باشید مدیرانی و واسطه هایی از آن پول گمشده به جیب زده اند و اصلا این ستاره‌ی کم حرف بعید است چنان نبوغی منفی داشته باشد. برای هضم نخبه ها باید سطحی از پذیرش را داشته باشیم، وگرنه نه که فوتبال، بلکه تمام عرصه هایمان مملو از آدم های معمولی می شود، حالا وقت بدرقه‌ی شکوهمند یک آقای گل دوست داشتنی است و باقی حرف ها مزخرفات است.


منبع: برترینها

مدهای آرایشی عجیب

امروزه مدهای عجیبی در شبکه های اجتماعی به چشم می خورد که نشان دهنده زیاده روی انسان های امروزی در زیبایی و آرایش است. مدهایی مثل اکستنشن بینی، خط چشم شبرنگ، آرایش گوش و خیلی موارد دیگر که تا با چشم های خودتان نبینید ممکن است باور نکنید. این جا عجیب ترین مدهای امروزی را با هم ببینیم.

خط چشم نئون

این مدهای آرایش عجیب امروزی

خط چشم های براق شبرنگی برای امروزی ها چیز زیاد عجیبی نیست و البته از این مدل آرایش برای خط لب هم استفاده می کنن. لوازم مورد استفاده برای این نوع آرایش همون لوازم آرایشی ساده و معمولیه. تنها با یک خط چشم سفید و سایه روشن میشه این مدل آرایش امروزی رو انجام داد.


 

رژلب آب نبات چوبی

این مدهای آرایش عجیب امروزی

نمی دونم نظر شما چیه اما من خودم هیچوقت دوست ندارم طوری آرایش کنم که توی بچگیام می کردم. اما این مدل آرایشی جدید و امروزی شما رو یاد آرایش دختر کوچولوهایی میندازه که ناشیانه رژلب زدن و خیلی هم خوشحال هستن. ممکنه با دیدن این مدل آرایش یاد بچه هایی بیفتید که دور لب هاشون با آب نبات چوبی رنگ گرفته. من حدس می زنم شاید یکی اشتباها عکسی رو پست کرده و قبل از این که فرصت پاک کردنش رو پیدا کنه دیگران بیش از حد اون رو جدی گرفتن.


 

ریشه موهای اکلیلی

این مدهای آرایش عجیب امروزی

یه راه حل برای کسانی پیدا کردم که ریشه موهاشون درومده اما فرصت رنگ کردن ندارن. کمی اکلیل روی قسمت های رشد کرده مشکل رو حل می کنه. البته این روش برای پوشوندن ایراد موها نیست بلکه امروزه به عنوان مد آرایشی به کار برده می شه که طرفدارای زیادی هم داره.


 

اکستنشن بینی

این مدهای آرایش عجیب امروزی

در رابطه با این مورد که تو پست های قبلی هم آوردم نمی تونم چیزی بگم . گاهی اوقات به عقل آدم ها باید شک کرد. البته ممکنه همه چیز با یه شوخی شروع شده باشه.


 

بافت ابرو

این مدهای آرایش عجیب امروزی

مد بافت ابرو یکی از مدهایی هست که با مهارت های فوتوشاپی شروع شد و تبدیل شد به یه ایده برای مد زیبایی.  آدم های زیادی هم هستن که ابروهای بلندی دارن که بشه اون ها رو ببافی. از فوتوشاپ خیلی کارها برمیاد. اگه به آرایش خیلی علاقه دارید و وقت آزاد هم زیاد دارید یه امتحانی بکنید.


 

آرایش گوش

این مدهای آرایش عجیب امروزی

این مد آرایشی از سال ۲۰۱۴ رایج شده و به نظر میرسه هنوز هم طرفدارای خودش رو داره. اینکه خیلی ها از گوشواره های بزرگ و عجیب و غریب برای زیبایی استفاده می کنن منطقی به نظر میرسه اما به نظر میرسه این کار خیلی ها رو قانع نکرده و با آرایش کردن گوش کمبودی رو که احساس میکردن رو جبران میکنن.


 

کک و مک مصنوعی

این مدهای آرایش عجیب امروزی

در رابطه با این سبک آرایشی بهتره نظر کسانی رو بپرسیم که به طور طبیعی روی پوست صورتشون کک و مک دارن. مطمئنا به کسی پیشنهاد نمیکنن که روی صورتشون کک و مک بکارن. البته باید بگم که نیازی به این کار نیست چون لک با نور آفتاب و استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی هم روی پوست ناخودآگاه ایجاد میشه.


 

مژه های مصنوعی برای پلک پایین

این مدهای آرایش عجیب امروزی

نمیشه انکار کرد که مژه مصنوعی آرایش چشم رو یه جورایی تکمیل میکنه اما بعضی ها رو مژه مصنوعی فقط برای مژه های بالا راضی نمیکنه به خاطر همین جدیدا مد شده برای پلک های پایینی هم از مژه مصنوعی استفاده میکنن.


منبع: برترینها

با تخم شربتی، نان بپزید!

ماهنامه سفره ایرانی – ستایش پاکدل: تخم شربتی دانه های بسیار ریز اما بی نهایت مغذی هستند که شربت آن هم فوق العاده خوشمزه و مفید است. در اینجا طرز تهیه نان تخم شربتی را برایتان آورده ایم.

میزان سرو: ۶ الی ۸ نفر

مواد لازم:

  • آرد: یک کیلوگرم
  • تخم شربتی: ۲۰۰ گرم
  • مغز تخم کدو: ۱۵۰ گرم
  • مغز دانه آفتابگردان: ۱۵۰ گرم
  • نمک: ۲۰ گرم
  • خمیرمایه خشک: ۲۰ گرم
  • آب: ۶۰۰ میلی لیتر

مواد لازم رویه:

  • دانه کنجد: به مقدار لازم
  • مغز تخم کدو: به مقدار لازم
 نان تخم شربتی

طرز تهیه:

۱٫ خمیر مایه را حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه در ۵۰ میلی لیتر آب داغ قرار دهید تا پف کند.

۲٫ آرد را در ظرف مناسبی بریزید. خمیرمایه، نمک و آب باقیمانده را به آرد اضافه و مخلوط کنید. به خوبی خمیر را ورز دهید تا به دست نچسبد.

۳٫ روی خمیر را با پارچه ای نمدار بپوشانید و به مدت یک ساعت در محلی گرم قرار دهید تا ورآید.

۴٫ سپس تخم شربتی، مغز تخم کدو و مغز دانه آفتابگردان را به آن اضافه کرده و به آرامی ورز دهید.

 
۵٫ خمیر را به چهار قسمت کنید هر یک را در قالب نان پوشیده شده با کاغذ روغنی بگذارید و حدود ۲ ساعت در محلی گرم قرار دهید تا دوباره ورآید.

۶٫ روی آنها دانه کنجد و مغز تخم آفتابگردان بپاشید و به مدت ۳۰ الی ۳۵ دقیقه در فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه سانتیگراد (۳۵۰ درجه فارنهایت) قرار دهید تا نان ها بپزند.


منبع: برترینها