شوخی مهران مدیری با تغییر چهره خانم ها برای ورود به ورزشگاه(فیلم)

سخنگوی ناجا مطرح کرد: دستگیری‌های هوشمند در ناآرامی‌های اخیر جشن ایزدی های عراق برای بازسازی معبد ویران شده به دست داعش (فیلم) پدر دانش‌آموز جیرفتی که مورد ضرب و شتم مدیر مدرسه قرار گرفت: گفتند اگر رضایت ندهیم نمی‌گذارند دانیال در جیرفت درس بخواند ممنوعیت آموزش زبان؛ اجحاف به معلمان ریش و سبیل جواب نداد؛ دستگیری ۲ هوادار خانم هنگام ورود به ورزشگاه ثامن مراسم کریسمس مسیحیان ارتدوکس روسیه (عکس) وزارت بهداشت ۲۴ هزار بیمارستان نوساز را واگذار می‌کند/ هزینه ساخت هر تخت بیمارستانی؛۵۰۰ میلیون تومان پزشک کاخ سفید: حال ترامپ خیلی خوب است قیمت رسمی ارز در روز شنبه (+جدول) ابراز پشیمانی کامران تفتی از بازی در فیلم “پایان نامه” (فیلم)

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام  (۳۸ نظر)

ماجرای خروج احتمالی ترامپ از برجام به زبان ساده / ایران چه باید بکند؟  (۳۵ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۲۹ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۹ نظر)

ترامپ از برجام خارج نشد / ترامپ تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کرد / ترامپ: آخرین بار است/ تحریم آمریکا علیه آیت الله آملی لاریجانی، رئیس زندان رجایی شهر و شورای عالی فضای مجازی  (۱۴ نظر)

زنان عربستان به آرزوی خود رسیدند: ورود به استادیوم فوتبال (عکس)  (۱۱ نظر)

سئول از این اتاق، ۲۴ ساعته کره شمالی را رصد می کند (گزارش تصویری)  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

شوخی‌های برنامه طنز "ویدیو چک" با پیوستن مهدى طارمی به الغرافه (فیلم)

سخنگوی ناجا مطرح کرد: دستگیری‌های هوشمند در ناآرامی‌های اخیر جشن ایزدی های عراق برای بازسازی معبد ویران شده به دست داعش (فیلم) پدر دانش‌آموز جیرفتی که مورد ضرب و شتم مدیر مدرسه قرار گرفت: گفتند اگر رضایت ندهیم نمی‌گذارند دانیال در جیرفت درس بخواند ممنوعیت آموزش زبان؛ اجحاف به معلمان ریش و سبیل جواب نداد؛ دستگیری ۲ هوادار خانم هنگام ورود به ورزشگاه ثامن مراسم کریسمس مسیحیان ارتدوکس روسیه (عکس) وزارت بهداشت ۲۴ هزار بیمارستان نوساز را واگذار می‌کند/ هزینه ساخت هر تخت بیمارستانی؛۵۰۰ میلیون تومان پزشک کاخ سفید: حال ترامپ خیلی خوب است قیمت رسمی ارز در روز شنبه (+جدول) ابراز پشیمانی کامران تفتی از بازی در فیلم “پایان نامه” (فیلم)

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام  (۳۸ نظر)

ماجرای خروج احتمالی ترامپ از برجام به زبان ساده / ایران چه باید بکند؟  (۳۵ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۲۹ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۹ نظر)

ترامپ از برجام خارج نشد / ترامپ تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کرد / ترامپ: آخرین بار است/ تحریم آمریکا علیه آیت الله آملی لاریجانی، رئیس زندان رجایی شهر و شورای عالی فضای مجازی  (۱۴ نظر)

زنان عربستان به آرزوی خود رسیدند: ورود به استادیوم فوتبال (عکس)  (۱۱ نظر)

سئول از این اتاق، ۲۴ ساعته کره شمالی را رصد می کند (گزارش تصویری)  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

چرا خانه «نیما یوشیج» مهم است؟ (+عکس)

کامیار عابدی با تاکید بر اهمیت خانه «نیما یوشیج»، خارج شدن خانه پدر شعر نو ایران از ثبت ملی را اسباب شرمساری و سرافکندگی می‌داند.

این پژوهشگر و منتقد ادبی در پی خارج شدن خانه نیما یوشیج از ثبت ملی، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: نیما یوشیج که در سال ۱۲۷۶ (به روایت فرزندش: ۱۲۷۴) در یوشِ نورِ مازندران چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۳۸ در تهران درگذشت، بی‌شک جریان‌سازترین شاعر ایران در عصر تجدد است. او از دوره نوجوانی در تهران زیست. البته در سال‌هایی از دو دهه ۱۳۱۰-۱۳۰۰ همراه همسرش، عالیه جهانگیری، در چند شهر شمال ایران، از آستارا تا بابل، به معلمی مشغول بود. اما گزاف نیست اگر گفته شود که بخش اعظم عمر این شاعر اندیشه‌مند در خانه‌اش در دزاشیبِ تهران گذشت.

– در این خانه بود که جریان اصلی و اساسی شعر نو در ایران در دو دهه ۱۳۳۰-۱۳۲۰ نُضج و هویت یافت.

– در این خانه بود که بسیاری از شاعران جوان مکتب نیمایی (مانند منوچهر شیبانی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، اسماعیل شاهرودی، نصرت رحمانی، سهراب سپهری، امیرهوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، محمد زُهَری، حسن هنرمندی، مفتون امینی و دیگران) به دیدار نیما می‌شتافتند و از هم‌اندیشی با او بهره برمی‌گرفتند.

– این خانه یادگاری است از پُراهمیت‌ترین جریان شعریِ ایران در عصر تجدد. با قاطعیت می‌توان گفت که جریانی با این درجه از اهمیت هیچ‌گاه در این عصر تکرار نشده است.

– بی‌توجهی به این خانه از هنگام درگذشت نیما تا زمان ما در شأن ایران نیست.

– خانه نیما باید به عنوان خانه شاعران ایران تلقی، شناخته و بازسازی شود.

رفتارهای ما ایرانیان، چه ملت چه مسئولان، با نخبگان‌مان همواره اسبابِ مباهات نیست که در مواردی نه چندان اندک اسباب شرمساری و سرافکندگی است. «خارج شدن» خانه نیما از «ثبت ملی» یکی از این مواردِ نه چندان اندک است!


منبع: عصرایران

ابراز پشیمانی کامران تفتی از بازی در فیلم "پایان نامه" (فیلم)

سخنگوی ناجا مطرح کرد: دستگیری‌های هوشمند در ناآرامی‌های اخیر جشن ایزدی های عراق برای بازسازی معبد ویران شده به دست داعش (فیلم) پدر دانش‌آموز جیرفتی که مورد ضرب و شتم مدیر مدرسه قرار گرفت: گفتند اگر رضایت ندهیم نمی‌گذارند دانیال در جیرفت درس بخواند ممنوعیت آموزش زبان؛ اجحاف به معلمان ریش و سبیل جواب نداد؛ دستگیری ۲ هوادار خانم هنگام ورود به ورزشگاه ثامن مراسم کریسمس مسیحیان ارتدوکس روسیه (عکس) وزارت بهداشت ۲۴ هزار بیمارستان نوساز را واگذار می‌کند/ هزینه ساخت هر تخت بیمارستانی؛۵۰۰ میلیون تومان پزشک کاخ سفید: حال ترامپ خیلی خوب است قیمت رسمی ارز در روز شنبه (+جدول) ابراز پشیمانی کامران تفتی از بازی در فیلم “پایان نامه” (فیلم)

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام  (۳۸ نظر)

ماجرای خروج احتمالی ترامپ از برجام به زبان ساده / ایران چه باید بکند؟  (۳۵ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۲۹ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۹ نظر)

ترامپ از برجام خارج نشد / ترامپ تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کرد / ترامپ: آخرین بار است/ تحریم آمریکا علیه آیت الله آملی لاریجانی، رئیس زندان رجایی شهر و شورای عالی فضای مجازی  (۱۴ نظر)

زنان عربستان به آرزوی خود رسیدند: ورود به استادیوم فوتبال (عکس)  (۱۱ نظر)

سئول از این اتاق، ۲۴ ساعته کره شمالی را رصد می کند (گزارش تصویری)  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

تصادف در گردنه پاطاق – کرمانشاه (عکس)

سخنگوی ناجا مطرح کرد: دستگیری‌های هوشمند در ناآرامی‌های اخیر جشن ایزدی های عراق برای بازسازی معبد ویران شده به دست داعش (فیلم) پدر دانش‌آموز جیرفتی که مورد ضرب و شتم مدیر مدرسه قرار گرفت: گفتند اگر رضایت ندهیم نمی‌گذارند دانیال در جیرفت درس بخواند ممنوعیت آموزش زبان؛ اجحاف به معلمان ریش و سبیل جواب نداد؛ دستگیری ۲ هوادار خانم هنگام ورود به ورزشگاه ثامن مراسم کریسمس مسیحیان ارتدوکس روسیه (عکس) وزارت بهداشت ۲۴ هزار بیمارستان نوساز را واگذار می‌کند/ هزینه ساخت هر تخت بیمارستانی؛۵۰۰ میلیون تومان پزشک کاخ سفید: حال ترامپ خیلی خوب است قیمت رسمی ارز در روز شنبه (+جدول) ابراز پشیمانی کامران تفتی از بازی در فیلم “پایان نامه” (فیلم)

از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام  (۳۸ نظر)

ماجرای خروج احتمالی ترامپ از برجام به زبان ساده / ایران چه باید بکند؟  (۳۵ نظر)

آقای روحانی حواست هست؟!  (۲۹ نظر)

درددل سوزناک خانواده‌های دریانوردان نفتکش سانچی: دریانوردان مظلومند، نباید در آتش بسوزند/ این فاجعه خیلی بدتر از پلاسکو است چرا این ها گفته نمی شود؟  (۲۸ نظر)

آرایشت را پاک کن بعد وارد شو/ درمانگاه‌هایی که به زنان مانتویی خدمات ارائه نمی‌دهند  (۱۹ نظر)

ترامپ از برجام خارج نشد / ترامپ تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کرد / ترامپ: آخرین بار است/ تحریم آمریکا علیه آیت الله آملی لاریجانی، رئیس زندان رجایی شهر و شورای عالی فضای مجازی  (۱۴ نظر)

زنان عربستان به آرزوی خود رسیدند: ورود به استادیوم فوتبال (عکس)  (۱۱ نظر)

سئول از این اتاق، ۲۴ ساعته کره شمالی را رصد می کند (گزارش تصویری)  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

شریک جنایتکار ،جسد خانم مهندس را درباغ دفن کرده بود (+عکس)

شراکت دختر و پسر جوان تحصیلکرده سرانجام خوبی نداشت و اختلاف‌های آنها بعد از ۴ سال کار، با قتل دخترجوان پایان یافت.

ایران نوشت: راز این جنایت هنگامی فاش شد که پلیس جنایی مازندران درپی شکایت خانواده دختر ۲۹ ساله‌ای به نام پروانه، برای کشف ماجرا وارد عمل شده بودند.

بنا بر این گزارش، چند روزقبل والدین یک دختر اراکی ساکن ساری، وقتی پس از چند روز تماس با تلفن‌های دخترشان نتوانستند با او ارتباط برقرار کنند با نگرانی و برای پیگیری وضعیت دخترشان راهی ساری شدند.

پدر و مادرخانم مهندس پس ازبه دست آوردن نشانی محل شرکت دخترشان به آنجا رفتند.

مدیر شرکت که پسر جوانی از اهالی ساری بود وقتی در برابر پرسش‌های پدرومادر پروانه قرار گرفت با خونسردی گفت: «او تا یک هفته قبل در شرکت کارمی کرد اما پنجشنبه ۳۰ آذر، ناگهان پیامی تلفنی برایم فرستاد و با اعلام خداحافظی گفت که به اراک بازمی‌گردد.

بازداشت مهندس جوان

با اعلام شکایت والدین دختر ناپدید شده، تیمی از مأموران جنایی پلیس آگاهی مازندران رسیدگی به پرونده را دردستور کار قرار دادند. تا اینکه ماجرای ارتباط دوستانه خانم مهندس و مدیرشرکت فاش شد. بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب ساری نیز دستور بازداشت مدیرعامل شرکت را صادر کرد.

پسر ۲۹ ساله وقتی از سوی کارآگاهان تحت بازجویی قرار گرفت درباره نحوه آشنایی‌اش با پروانه گفت: «هر دونفر ما در رشته رایانه در دانشگاه ساری مشغول به تحصیل بودیم که مدتی پس ازآشنایی ارتباط‌مان بیشتر شد. بعد از پایان درس و دانشگاه تصمیم گرفتیم به اتفاق هم شرکتی تأسیس کرده و در همین ارتباط با هم کار تجاری انجام بدهیم. چهار سال بود که با هم شرکت داشتیم و در این مدت مشکلی به وجود نیامده بود.تا اینکه چند روز قبل او بی‌مقدمه پیامی برایم فرستاد و با خداحافظی از من گفت می‌خواهد به شهر خودش بازگردد و بعد هم برای حساب و کتاب بازخواهد گشت. اما تا به امروز خبری از او نشده است و من نمی‌دانم پروانه کجاست.!»

کارآگاهان با توجه به طرح این ادعا از سوی مرد جوان، تلفن همراه او را مورد بررسی قرار دادند که پیامک مورد ادعای وی در گوشی‌اش دیده شد. اما زمان ارسال پیامک که نیمه شب بود، شک مأموران را برانگیخت.

به همین خاطرتحقیقات و بازجویی تخصصی از تنها مظنون پرونده ادامه یافت تا اینکه سرانجام پسرجوان وقتی تمامی دلایل، مدارک و مستندات پلیس را علیه خود دید لب به اعتراف تلخی گشود و راز هولناکی را فاش کرد.

جدل خونین نیمه شب

مهندس جوان در اعتراف‌هایش گفت: «آخرین روز آذر ۹۶ هنگامی که به همراه شریک تجاری‌ام در دفتر شرکت بودیم بر سر مسائلی با هم دچار اختلاف شدیم. دامنه این اختلاف به جرو بحث‌های طولانی انجامید که سرانجامش داد و فریاد‌های دختر جوان بود. سعی کردم او را ساکت کنم اما هر لحظه صدایش را بالاتر می‌برد و این موضوع باعث شد تا او را تهدید کرده و بترسانم تا ساکت شود. اما بی فایده بود تا دراوج عصبانیت ضربه‌ای به او زدم که بی‌حرکت روی زمین افتاد.

اول فکر کردم شوخی می‌کند و چشم‌هایش را بسته است.اما هر کاری کردم بیدار نشد و نبض‌اش را گرفتم‌‌ متوجه شدم فوت کرده است.

انتقال جسد به باغ

وقتی اطمینان پیدا کردم او مرده ترس به جانم افتاد. برای دقایقی شوک زده و گیج شده بودم ونمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. سرانجام به این فکر افتادم که جسد را سربه نیست کنم. وقتی همه جا خلوت شد او را به داخل خودرو‌ام انتقال دادم. بعد از آن جسد را به باغی در منطقه «سمسکنده» در شرق ساری بردم. آنجا گودالی حفر کرده و جسد را دفن کردم. البته قبل از اینکه تلفن همراهش را معدوم کنم، با آن پیامک خداحافظی برای خودم ارسال کردم.

نبش قبر

پس از این اعتراف‌ها، با دستور بازپرس جنایی، کارآگاهان به همراه تیمی از پزشکی قانونی و آتش‌نشانی ساری خود را به باغ رساندند وبعد از حفر گودال، جسد دختر ناپدید شده را از زیر خاک بیرون کشیدند. سپس به دستور بازپرس ویژه قتل، جسد برای تعیین علت و زمان دقیق جنایت به پزشکی قانونی انتقال یافت. متهم نیز تا انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پلیس جنایی آگاهی مازندران قرار گرفت.
سرهنگ پهلوان -رئیس پلیس آگاهی مازندران- با اعلام این خبر هشدار داد: «خانواده‌ها همواره باید مراقب رفت و آمدها و ارتباطات فرزندانشان با افراد دیگر باشند. در این پرونده می‌بینیم دختر اراکی با اینکه ۴ سال در ساری شرکت تجاری داشته ولی متأسفانه والدینش حتی نشانی او را نمی‌دانستند.

خانواده‌ها تصورشان بر این است که وقتی فرزندشان دانشگاه رفت و درس خواند دیگر می‌تواند مستقل شود و نیازی به ارتباط عاطفی با خانواده ندارد. اما آنها باید بدانند که فرزند تا زمانی که زنده است و سایه پدر و مادر را بالای سردارد، هر قدر هم سن‌اش زیاد شود باز هم همان نقش فرزند را دارد.
اگر در ایجاد شراکت میان این دو مهندس، خانواده‌ها هم ورود کرده و راهنمایشان می‌شدند شاید امروز شاهد بروز چنین اتفاق ناگواری نبودیم.


منبع: عصرایران

مواد غذایی سالم چه ویژگی‌هایی دارند؟

مواد غذایی سالم موادی هستند که حاوی فیبرها ترکیبات آنتی‌اکسیدان، رنگ‌های مفید بوده که در همین راستا همه سبزیجات و میوه‌جات جزو مواد غذایی سالم و مفید برای بدن محسوب می‌شوند.

رئیس انجمن صنایع غذایی ایران ویژگی های مواد غذایی سالم را تشریح کرد.

محمد حسین عزیزی رئیس انجمن صنایع غذایی ایران اظهار کرد: مواد غذایی‌ که از نظر فیزیکی، شیمیایی و میکروبی مشکلی نداشته باشند جزو مواد سالم محسوب می‌شود.

وی بیان کرد: مصرف غذای سالم باعث پیشگیری از بسیاری از بیمارهای غیر واگیر قلبی و عروقی و حتی سرطان می‌شود به همین دلیل تولید غذای سالم یکی از اولویت‌های امروزه در دنیا محسوب می‌شود.

عزیزی عنوان کرد: محصولات غذایی که تولید می‌شود ممکن است دچار آلودگی فلزات سنگین، کودهای شیمیایی و سموم کشاورزی باشند و همین مسئله سلامتی افراد را تهدید می‌کند.

رئیس انجمن صنایع غذایی ایران مطرح کرد: امروزه مواد غذایی که کم چرب، کم نمک و از قند کمی تولید شده باشند جزو محصولات سالم محسوب می‌شوند که در این راستا وزارت بهداشت با اجرای چراغ راهنمای تغذیه باعث کاهش این مواد مضر در محصولات غذایی کارخانه‌ای شده است.

وی ادامه داد: مواد غذایی سالم موادی هستند که حاوی فیبرها ترکیبات آنتی‌اکسیدان، رنگ‌های مفید بوده که در همین راستا همه سبزیجات و میوه‌جات جزو مواد غذایی سالم و مفید برای بدن محسوب می‌شوند.

منبع: باشگاه خبرنگاران


منبع: عصرایران

کدام روغن‌ها برای تقویت مو مفید است؟

یکی از بهترین موارد استفاده از روغن هسته انگور اثربخشی آن در درمان و از بین بردن شوره‌سر است. علاوه بر این، روغن هسته انگور عامل مهم و مفیدی به عنوان عنصر اصلی در ترکیب با سایر مواد طبیعی است که به کمک آن‌ها در خانه ماسک مو تهیه و مصرف می‌کنید. این روغن کمک می‌کند تا سایر مواد مغذی لازم به شکلی بهتر و کامل‌تر جذب مو‌ها شوند.

چرب کردن مو‌ها امری ضروری است و در عین حال انتخاب روغنی مناسب با نوع موهای‌تان هم بسیار مهم است. چرب کردن منظم و مرتب مو‌ها یکی از بهترین عاداتی است که می‌توانید برای زیباتر کردن موهای‌تان از آن بهره ببرید و خود را به آن وفق دهید.

در ادامه با چند روغن طبیعی و مفید آشنا خواهید شد که استفاده از آن‌ها کف‌سر و موهای‌تان را سالم‌تر خواهد کرد.

۱- روغن آرگان: روغن آرگان به‌عنوان روغن معجزه‌گر شناخته می‌شود. استفاده از این روغن به‌طور موثر باعث درمان و ترمیم مو‌های آسیب‌دیده شده و از مو‌ها و پوست کَف‌سر در مواجهه با تشعشعات خورشیدی حفاظت می‌کند. علاوه بر همه این‌ها، روغن آرگان به رشد بیشتر و نرم شدن مو‌ها کمک کرده و از فر شدن آن جلوگیری می‌کند.

۲- روغن نارگیل: به‌طور کلی استفاده از روغن نارگیل برای تقویت و بهبود سلامت مو‌ها و کف‌سر گزینه‌ای عالی است. این روغن با حفظ رطوبت مو‌ها و پوست سر از خشکی مو‌ها و پوسته‌پوسته شدن کف‌سر جلوگیری می‌کند. استفاده از این روغن در سرتاسر جهان رایج و پرطرفدار است.

۳- روغن هسته انگور: یکی از بهترین موارد استفاده از روغن هسته انگور اثربخشی آن در درمان و از بین بردن شوره‌سر است. علاوه بر این، روغن هسته انگور عامل مهم و مفیدی به عنوان عنصر اصلی در ترکیب با سایر مواد طبیعی است که به کمک آن‌ها در خانه ماسک مو تهیه و مصرف می‌کنید. این روغن کمک می‌کند تا سایر مواد مغذی لازم به شکلی بهتر و کامل‌تر جذب مو‌ها شوند.

۴- روغن هسته انار: روغن هسته انار یک تقویت‌کننده عالی برای مو‌های آسیب دیده است. اگر طرفدار مصرف روغن‌های گیاهی هستید احتمالا خودتان هم به خوبی از خواص عالی این روغن برای مو‌ها آگاهی دارید.

۵- روغن درخت چای: روغن درخت چای برای تسکین خارش آزاردهنده کف‌سر گزینه‌ای عالی است. می‌توانید مقداری از این روغن را با شامپوی خود مخلوط کنید و به سرتان بزنید. به محض شستشوی مو‌ها و کف‌سر متوجه تاثیر شگفت‌انگیز آن خواهید شد.

۶- روغن زیتون: روغن زیتون نه‌تن‌ها خوراکی سالمی است بلکه خواص بی‌نظیری برای زیبایی ظاهری شما دارد. این روغن به خوبی پوست کف‌سر شما را تغذیه کرده و به جریان بهتر خون در این ناحیه از سر کمک می‌کند. همین امر عاملی مهم در رشد بیشتر و سریع‌تر مو‌ها محسوب می‌شود.

۷- روغن رزماری: روغن رزماری تقویت‌کننده تار مو‌های نازک، سست و شکننده است. این روغن با تامین ویتامین B، کلسیم و آهن که همگی عوامل ضروری در حفظ سلامت مو‌ها هستند باعث زیبایی بیشتر موهای‌تان خواهد شد.

۸- روغن آووکادو: روغن آووکادو به ترمیم مو‌های آسیب‌دیده کمک می‌کند و از ایجاد موخوره که ناشی از خشکی و شکستگی مو‌ها در قسمت پایینی تار مو‌ها است جلوگیری می‌کند.

۹- روغن بابونه: این روغن خاصیت ضدالتهابی دارد و می‌توانید از آن برای رفع خشکی و خارش سر استفاده کنید. علاوه بر این، روغن بابونه می‌تواند در درمان شوره سر، پسوریازیس (داء‌الصدف) و آماس یا التهاب پوست هم موثر باشد.

۱۰- روغن مریم‌گلی: استفاده از روغن مریم‌گلی می‌تواند به تعادل هورمون‌ها کمک کند و بدین شکل رشد مو‌ها هم افزایش یابد و از ریزش و طاسی زودرس جلوگیری شود. با ماساژ این روغن طبیعی روی کف‌سرتان می‌توانید از ایجاد شوره سر هم جلوگیری کنید.

۱۱- روغن آویشن: روغن آویشن به دلیل ترکیبات خاص خود عطر و بوی تندی دارد. این روغن جریان خون کف‌سر را تنظیم می‌کند و باعث جوان‌سازی پیاز مو و در نهایت رشد بیشتر مو‌ها می‌شود. به غیر از این، روغن آویشن در درمان ریزش مو و شوره سر هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

منبع: سلامتیسم


منبع: عصرایران

تایید ۳ خودکشی در میان بازداشتی‌های اخیر/ علی مطهری: منتظر گزارش مسئولان هستیم

نائب رییس مجلس شورای اسلامی از پیگیری موضوع خودکشی برخی از بازداشت‌شدگان حوادث اخیر خبر داد و گفت: منتظر گزارش مقامات مسئول در این ارتباط هستیم.

ایلنا نوشت: علی مطهری، در رابطه با ناآرامی‌های اخیر و اینکه آیا درخواست دیدار با بازداشت‌شدگان زندان اوین را داشته‌اید، گفت: هنوز در این باره درخواستی نداشتیم؛ ولی از مقامات مسئول درباره خودکشی بعضی بازداشت‌شدگان سوال کردیم و اطلاعاتی را گرفتیم و پیگیر قضیه هستیم.

نایب رییس مجلس شورای اسلامی در رابطه با افرادی که گفته می‌شود خودکشی کرده‎اند نیز تاکید کرد: به ما گفتند یک نفر در تهران و دونفر در شهرستان خودکشی کردند و بنا شد که گزارش دقیقی به ما بدهند که فعلا منتظر آن گزارش هستیم.


منبع: عصرایران

وزیر احمدی‌نژاد: وقتی برکنار شدم ۵۰ سجده شکر بجا آوردم/ با رییس‌جمهور اختلاف جدی داشتیم

برنامه این هفته دستخط با حضور رضا تقی‌پور عضو شورای عالی فضای مجازی و وزیر اسبق ارتباطات و فناوری اطلاعات به روی آنتن رفت.

به گزارش روابط عمومی برنامه دستخط، او در این برنامه ناگفته‎هایی از دوران وزارت خود در دولت محمود احمدی‌نژاد و شیوه‌ای که برای برکناری او بکار گرفته شد را مطرح کرد.

بخشی از این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

چه شد که برکنار شدید؟

حالا در آن صحبت‌های کلی اشاره‌ای شد که ما در دوره دهم در مدیریت فضای مجازی مشکل داشتیم و یکی از بحث‌های جدی بنده هم همین‌ها بود که خیلی‌ها هم توصیه می‌کردند که شما وزیر دولت هستید و علی‌القاعده نباید به این صورت با برخی مباحثی که مطرح می‌شود، مخالفت کنید منتها من احساس می‌کردم وظیفه است و یک رسالت دیگری داریم.

بحث دوم این بود که در سال‌ ۹۰ به بعد و اتفاقی که در بحث ادغام رخ داد، احساسم این بود که جایگاه این وزارت‌خانه در آن جایگاهی که باید قرار گیرد، نیست؛ از این منظر با آقای رئیس‌جمهور اختلاف نظر جدی داشتیم. ایشان بحث داشتند که ما از کار شما راضی هستیم ولی چون می‌خواهیم ادغام کنیم بنابراین باید این اتفاق رخ دهد. عرض من هم این بود که شما می‌دانید با ادغام از نظر تخصصی و هم از نظر منافع کشور مخالف هستم و بنابراین راه و تفکرات ما از هم جداست.

ادغام هم نشد؛ ادغام با وزارت راه شد و دوباره مجلس تصویب کرد و جدا شد.

بله. خوشبختانه مجلس تصمیم درست و مناسبی در آن مقطع گرفت و اگر آن تصمیم اولیه اجرایی می‌شد و تداوم می‌یافت، امروز کشور آسیب‌های زیادی را متحمل می‌شد.

از برکناری‌تان با پیامک مطلع شدید؟

با تلفن بود.

چطور بود؟ از دفتر رئیس‌جمهور یا از جای دیگر بود؟

از دفتر رئیس‌جمهور بود. جلسه شورای عالی فضای مجازی بود، البته تا جایی که به یاد دارم این جلسه خیلی تاثیرگذار نبود، جلسات قبلی بود که خیلی چالشی بود. برخی از دوستان توقع داشتند بعد از آن جلسات این اتفاق بیفتد. یعنی از جلسه بیرون می‌امدیم دوستان می‌گفتند خودتان از این امر (برکناری) استقبال کردید ولی در آن جلسه بحثی مطرح شد و من نظرات خود را بیان کردم. قدری چالش هم بود و تقریباً در همان میدان مقابل ریاست جمهوری منتظر دوستان برای خداحافظی بودیم که تماس گرفتند و برکناری ما را اعلام کردند.

به منزل رفتم بالای ۵۰ سجده شکر همان شب به جا آوردم، از اینکه همیشه دعا می‌کنیم، ورود و خروج ما را در هر کاری “صدق” قرار دهد الحمدالله چنین بود. آن چیزی که احساس می‌کردیم وظیفه ما بود انجام دادیم.

الان از آقای احمدی‌نژاد خبری دارید؟

ارتباطی نداریم. البته آن ارتباط اخلاقی در فوت اخوی ایشان داشتیم و رفتیم و به ایشان تسلیت گفتیم ولی به هر صورت، نه تنها با این اتفاقاتی که الان رخ می‌دهد موافق نیستیم، در موضوع خانه‌نشینی ایشان معمولاً وزرا و دوستان گروه گروه می‌رفتند و با ایشان صحبت‌هایی داشتند. صحبتی که من آن روز با ایشان داشتم این بود که شما با یکسری شعار وارد شدید و احساس ما هم این بود که اینها درست است. شما با شعار شهید رجایی آمدید و ما هم به این ارزش‌ها قائل هستیم و تا زمانی که پای این ارزش‌ها باشید، با شما هستیم.

جملات بعدی من این بود که به هر صورت دارایی معنوی‌مان در سایه انقلابی ماندن و پای حرف ولایت فقیه بودن است. اگر اینگونه است شما به محل خدمت برگردید و ادامه بدهید، ولی بدانید اگر غیر از این باشد ما همراه شما نیستیم. شاید اینها هم موثر بود، اردیبهشت این اتفاق افتاد و ما آذرماه خداحافظی کردیم.

سال ۸۸ مقطع سختی بود که وزیر شدید.

بله.

چطور کنترل می‌کردید؟

همانطور که عرض کردم، این تصمیمات در حوزه وزارت ارتباطات نبود. بیشتر تصمیمات در شورای عالی امنیت ملی گرفته می‌شد و اینکه ارتباطاتی که برای آسایش مردم است، در اختیار اغتشاش و آشوب و فتنه قرار بگیرد، هیچ ایرانی قبول نداشت و برنمی‌تابید.


منبع: عصرایران

سبک متفاوت زنانه در مهمانی‌های رسمی!

فرقی نمی‌کند به یک مهمانی کاملا رسمی مثل عروسی دعوت شده باشید یا یک مهمانی کوچک و ساده، همیشه اولین دغدغه همه ما انتخاب لباس مجلسی درست برای هر مراسم است.

انتخاب بهترین تیپ مجلسی برای هر مراسمی به ویژه مراسم‌های رسمی و بزرگ، قواعد ساده‌ای دارد که اگر رعایت شوند می‌توانند سبک شما را خاص و منحصر به فرد نشان دهند.

ساده و کلاسیک بپوشید اما دیده شوید

پوشیدن یک پیراهن ساده مشکی می‌تواند آسان‌ترین کار ممکن برای رفتن به عروسی باشد، اما این لباس سبک خاص شما را نشان نمی‌دهد. برای انتخاب پیراهن و لباس مجلسی زنانه سراغ مدل‌هایی بروید که طرح‌های خاص داشته باشند، نوعی قرینگی در آن‌ها دیده شود و یا یک عنصر خاص و متفاوت مثل یک طرح یا سنگ‌دوزی خاص را نشان بدهند.

یک مهمانی شبانه، بهترین فرصت برای پوشیدن لباس‌های براق است، پس از نگین‌ها و جزییات درخشان روی پیراهن‌تان نترسید.

پارچه‌های درخشان، پیراهن‌های پشت باز یا مدل‌های خاص یقه می‌توانند سبک متفاوت شما را در یک مهمانی نشان دهند. قد پیراهن مجلسی شما می‌تواند بلند و ماکسی باشد. اما اگر یک لباس کوتاه‌تر می‌خواهید بخش دامن لباس شما باید درست بالای زانو قرار گیرد، پیراهنی که بیش از ۵ سانتی متر بالای زانو باشد، همانطور که مجله Leaf پیشنهاد می‌دهد برای یک مهمانی رسمی مناسب نیست.

شلوار و دامن زنانه را وارد استایل مجلسی کنید

لازم نیست برای مهمانی‌های بزرگ و رسمی مثل مراسم عروسی، همیشه پیراهن یا کت و شلوار مجلسی را انتخاب کنید. ترکیب یک بلوز یا شومیز شیک با شلوار هم می‌تواند برای چنین مراسمی مناسب باشد، تنها نکته، این است که یک ترکیب هماهنگ با سایزهای کاملا درست را انتخاب کنید.

وقتی می‌خواهید انواع بلوز و شومیز مجلسی زنانه را انتخاب کنید، دنبال جزییات خاص باشید. سنگ دوزی، جزییات برجسته روی بلوز یا استفاده از پارچه‌های حریر و لطیف در یک شومیز، آن را برای تیپ مجلسی مناسب می‌کند.

سعی کنید تاپ یا بلوزی را انتخاب کنید که کاملا اندازه شما است، مدل‌های خاص آستین می‌تواند سلیقه شخصی‌تان را به خوبی نشان دهد.

قواعد انتخاب دامن:

قاعده اول: برای انتخاب دامن مجلسی، درست مانند مدل پیراهن رسمی زنانه، یا مدل‌های تا زیر زانو را انتخاب کنید یا سراغ دامنی بروید که تنها کمی بالای زانو قرار بگیرد.

قاعده دوم: یک دامن با فرم راسته انتخاب مناسبی برای ست مجلسی شما است. آن را می‌توانید با یک بلوز کوتاه هماهنگ کنید. مشکی ساده و یا یک رنگ ساده دیگر که با بخش بالاتنه شما هماهنگ است، می‌تواند ترکیب زیبایی را درست کند.

قاعده سوم: اگر لباس شما طرح‌دار و شلوغ است، برای دامن انتخاب‌های ساده‌تری داشته باشید. پارچه‌هایی مانند مخمل می‌توانند یک استایل منحصر به فرد برایتان درست کنند.

قاعده چهارم: اگر یک شومیز ساده را انتخاب کرده‌اید، بهتر است دامن شما، جزییات براق مثل پولک و … یا تکه‌دوزی‌های تور داشته باشد. البته این دامن حالت مجلسی‌تری دارد و شاید برای دختران جوان انتخاب اول نباشد.

قواعد انتخاب شلوار:

برای آنکه ست لباس رسمی خودتان را کامل کنید، می‌توانید شلوار را انتخاب کنید، اما حتما سراغ شلوارهایی بروید که کاملا حالت رسمی و مجلسی داشته باشند. به این ترتیب شلوار جین یا لی و شلوارهای کتان زنانه را از بازی خارج کنید.

شلوارهای پارچه‌ای با فرم آزاد و چین دار، شلوارهای پارچه‌ای راسته یا با فرم نیمه جذب، برای ست کردن با شومیز و یا بلوز رسمی زنانه مناسب هستند.

لازم نیست همیشه انتخابتان را به شلوارهای مشکی محدود کنید، رنگ شلوار می‌تواند متناسب با رنگ زمینه بخش بالاتنه لباس‌های شما باشد و یا کامل کننده آن. استفاده از رنگ‌های بیشتر در استایل مجلسی شما، باعث می‌شود تیپ شما بیشتر به سمت جوانانه بودن گرایش پیدا کند و البته به همان نسبت کمتر رسمی باشد.

جزییات استایل رسمی را در نظر بگیرید

طبق آنچه مجله مد و فشن whowhatwear می‌گوید، جزییات استایل شما درست مانند کلیات آن از اهمیت بالایی برخوردار است.

وقتی نوبت به انتخاب جزییات می‌رسد، لازم است بیشترین دقت را به خرج دهید. اکسسوری‌ها، زیورآلات، کیف و کفش اشتباه، می‌تواند یک ست درست از پیراهن یا بلوز و شلوار مجلسی را خراب کند.

انتخاب کیف: یک کیف مجلسی کوچک بهترین انتخاب برای هر تیپ و استایل رسمی است، پس کیف‌های بزرگ را کنار بگذارید. یک کیف کوچک دستی یا همان کلاچ استایل مجلسی‌تان را کامل می‌کند. می‌توانید یک کیف براق و خاص بردارید و به این ترتیب کاری کنید که کیف شما به یکی از آیتم‌های اصلی تیپ شما بدل شود.

چند قاعده برای یک سبک متفاوت زنانه در مهمانی‌های رسمی!

انتخاب کفش: طبیعی است که برای رفتن به مهمانی به ویژه یک مهمانی رسمی، نباید کفش‌های اسپرت پوشید! اگر قد بلند هستید به جای کفش تخت و عروسکی از کفش‌های پاشنه کوتاه یا پاشنه تخم مرغی استفاده کنید. اگر پیراهن یا دامن شما بلند است یا شلوار پوشیده‌اید، می‌توانید هر قدر که دوست دارید پاشنه بلندتری را بپوشید اما اگر دامن یا پیراهن رسمی شما کوتاه است، سراغ پاشنه خیلی بلند نروید.

انتخاب زیورآت: می‌توانید اکسسوری‌های خاص یا حتی بزرگ و براق استفاده کنید، این بستگی به میزان ساده بودن یا پرزرق و برق بودن بقیه ظاهر شما دارد. اگر لباس‌هایتان به اندازه کافی براق و پرطرح است، اکسسوری‌های کوچک‌تر، انتخاب‌های بهتری هستند.

لازم نیست از هر زیورآلاتی یک نمونه در استایل‌تان باشد، گاهی یک جفت گوشواره خاص می‌تواند تنها زیورآلات به کار رفته در تیپ مجلسی شما باشد. برای آنکه مطمئن باشید در استفاده از زیورآلات زیاده‌روی نکرده‌اید، پیش از آنکه از خانه بیرون بروید، یک اکسسوری را استایل خودتان حذف کنید.

آخرین نکته‌ای که در انتخاب و کامل کردن تیپ مجلسی یا رسمی خود برای رفتن به یک مهمانی مهم باید در نظر داشته باشید، این است که استایلی را انتخاب کنید که در آن احساس راحتی دارید. فراموش نکنید که قرار است حداقل سه یا چهار ساعت را باید با این لباس‌ها سپری کنید. پس چیزی نپوشید که در اواسط مهمانی شما را کلافه می‌کند یا مدام باید مواظب مرتب بودن آن باشید. کفش پاشنه بلند شما باید به گونه‌ای باشد که در آن احساس راحتی کنید، درآوردن کفش‌ها در اواسط مهمانی صحنه چندان جذابی نیست.

از طرف دیگر اگر می‌خواهید در عین شیک و کلاسیک دیده شدن، به روز هم باشید، لازم نیست همه ترندهای سال را به استایل‌تان اضافه کنید.­ تنها در برخی از بخش‌های تیپ خودتان سراغ ترندهای ۲۰۱۸ بروید.


منبع: برترینها

طلاق به دلیل پنهان‌‌ کردن بیماری

این روزها در اغلب جوامع بشری نرخ طلاق افزایش یافته است. هر یک از کارشناسان درباره شدت گرفتن این پدیده دلایل ویژه خود را مطرح می‌کنند. در این میان برخی از زوج‌ها نیز به دلیل بروز بیماری یا برخی مسائل که قبل‌تر در زندگی وجود نداشت، تصمیم به طلاق می‌گیرند. در این شرایط «بر اساس ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی، مرد هر زمان که بخواهد بدون هیچ‌دلیلی می‌تواند همسرش را به شرط پرداخت تمام حق و حقوقش طلاق دهد.

در این راستا یکی از مواردی که مرد به راحتی و بدون هیچ ‌چون و چرایی می‌تواند همسرش را طلاق دهد، ابتلا به برخی بیماری‌ها قبل یا بعد از ازدواج است. این در حالی است که به گفته کارشناسان حقوق قانون درباره حقوق زن‌ها در این‌باره با قدرت عمل نکرده است.

بنابراین طبق اصلاحیه همین قانون زن فقط تحت شرایط ویژه و در صورت اثبات ادعایش می‌تواند دادخواست طلاق دهد. حال با توجه به شیوع برخی بیماری‌های کشنده و خطرناک از جمله ایدز، هپاتیت و… که عموما غیرقابل درمان یا دیردرمان هستند و خطر جانی دارند، اگر مردی مبتلا به این قبیل بیماری‌ها باشد یا در طول زندگی گرفتار چنین بیماری‌هایی شود، قانون تکلیف ویژه را برای زن مشخص نکرده و سکوت اختیار کرده است. به همین دلیل تنها راه نجات زن را در اثبات عسر و حرج می‌داند.»

 طلاق به دلیل پنهان‌‌کردن بیماری

درخواست طلاق‌ از سوی زوج یا زوجه به دلیل کتمان کردن بیماری یا بیماری‌های همسر و بروز آن بعد از ازدواج تا حدی قابل قبول است. از سوی دیگر نمی‌توان فردی را که تمایل به ادامه زندگی با شریک زندگی خود ندارد به ادامه زندگی مجبور کرد.

طلاق هم برای همین مسائل است تا در موقع بحرانی مرد و زن آزادی عمل داشته باشند و بتوانند خود را از مخمصه‌ای که بدون اطلاع گرفتار آن شده‌اند، نجات دهند. این در حالی است که وجود عشق و علاقه به زندگی و همسر جلو بسیاری از این‌گونه تصمیمات را می‌گیرد. برای مثال وقتی یک فرد متمول ورشکست می‌شود بی‌شک زنی که به دلیل وضعیت مالی مناسب همسر او شده دیگر توان تحمل شرایط جدید را ندارد و به دنبال بهانه برای طلاق می‌گردد. باید دانست که این طرز تفکر منفعت‌طلبانه و دیدگاه ابزاری به افراد از لحاظ اخلاقی مناسب نیست. هرچند از لحاظ قانونی ازدواج یک قرار داد محسوب می‌شود و در شرایط ویژه یکی از زوج‌ها می‌تواند آن قرار داد را لغو کند.

وقتی افراد بازیچه بیماری دیگران می‌شوند

چندی قبل در دادگاه یک مرد جوان درخواست طلاق داده و به دنبال انجام کارهای قضائی‌اش بود. او درباره چرایی درخواستش به خبرنگار «آرمان» می‌گوید: قبل از ازدواج، همسرم و خانواده‌اش بیماری صرع او را از بنده پنهان کردند و به این شکل ما ازدواج کردیم. برای مثال روز اولی که حمله صرع به همسرم دست داد، داشتم از ترس سکته می‌کردم. جالب است بدانید که در آن وضعیت مادر همسرم هم کوتاه نمی‌آمد، همچنان به بنده می‌گفت تو حرصش دادی یا چیزی گفتی که دخترم ناراحت شده است.

او ادامه داد: بعد از گذشت مدتی تعداد حمله‌های صرع بیشتر شد تا اینکه یک روز همسرم گفت که از کودکی به بیماری صرع مبتلا بوده است. این مرد جوان تاکید کرد: برای همسرم احترام قائلم، اما از اینکه او و خانواده‌‎اش در این مدت مرا بازی داده و با روح و روانم بازی کرده‌اند، ناراحت هستم. به گفته او بیماری صرع چندان حاد نیست و با مصرف یک قرص در روز می‌توان آن را کنترل کرد، اما این بیماری ارثی است و به فرزندم نیز سرایت می‌کند.

وسواس، منشأ مشکلات یک خانواده

فاطمه به خبرنگار «آرمان» می‌گوید: همسرم بیش از حد در مورد تمیز بودن اشیاء و محیط زندگی حساس است. این حساسیت او باعث شده که به بیماری‌هایی همچون ام اس و آرتروز مبتلا شود. به گفته او همسرم نسبت به اطراف حساس‌ است و روزبه‌روز نیز ناتوان‌تر و ایرادگیرتر می‌شود. دیگر نمی‌توانم این رفتارهایش را تحمل کنم. این زن می‌گوید: دو پسر ۱۵‌ساله و هشت‌ساله دارم با وضعیت پدرشان نمی‌دانم چه تصمیم مناسبی برای ادامه زندگی بگیرم.

برای مثال این شدت وسواس همسرم باعث شده تا در روز چند بار با فرزندانم دعوا کند و از همه چیز ایراد بگیرد. فرزندانم در سنین نوجوانی هستند و این گونه رفتارها در شخصیت آنها تاثیرات سوء دارد. از سوی دیگر اموال و دارایی‌هایش را نزد خانواده‌اش نگهداری می‌کند و نمی‌توان در مخارج خانه و هزینه مدرسه بچه‌ها روی او حساب باز کرد. به گفته فاطمه: این نبود شفافیت در رفتارهای همسرم و خساستش زندگی را برای من و فرزندانم غیرقابل تحمل کرده است.

رعایت بهداشت، متضمن‌ زندگی زناشویی

بر اساس گفته‌های روانشناسان رایحه و موسیقی هیچ‌گاه از ذهن افراد حذف نمی‌شود و فرد هر وقت که اراده کند می‌تواند لحظات و رایحه مورد‌نظر را یادآوری کند. سمیه به کلینیک مشاوره مراجعه کرده و تنها مشکلش را بوی بد دهان و تن همسرش می‌داند و می‌افزاید: هر وقت که این مساله را به او تذکر می‌دهم در خانه جنجال به پا می‌شود و همین مساله زندگی را برایم جهنم کرده است. به گفته او شغل همسرم آزاد است و من هم شرایطش را درک می‌کنم، اما اینکه بعد از کار دوش بگیرد و برای درمان دندان‌هایش به دندانپزشک مراجعه کند، خواسته زیادی نیست. به گفته او به دلیل شغلش دستانش همیشه روغنی و سیاه است، بارها از او خواهش کردم که قبل از مهمانی حمام برود، اما او نه تنها گوش نمی‌دهد، بلکه لج کرده و با سر و وضع آشفته به مهمانی می‌آید.

صداقت، پایه تشکیل زندگی مشترک

یک روانشناس درباره وجود برخی تفاوت‌ها یا بیماری‌‎ها در بروز طلاق به «آرمان» می‌گوید: برخی از زوج‌ها در موقع ازدواج بیماری روحی یا روانی خود را پنهان می‌کنند. برای مثال اگر خانم یا آقا سابقه بیماری روانی داشته باشد به فرد مورد نظر گفته نمی‌شود و بعد از مدتی این مساله در زندگی مشترک نمایان می‌شود و همین مساله نوعی حیله‌گری محسوب می‌شود. در این شرایط از لحاظ قانونی نیز فرد مجاز به طلاق است. امیر هوشنگ مهریار می‌افزاید:‌ در برخی مواقع نیز بعد از ازدواج مسائل غیرقابل پیش‌بینی همچون ناباروری همسر، عدم تمکین همسر از لحاظ جنسی و… روابط را به طلاق می‌کشاند. به گفته او برخی از خطرات روابط را تهدید می‌کنند. به عبارت دیگر برخی از افراد مشکلات جسمی و روانی را در ازدواجشان مخفی می‌کنند.

در حالی که بروز این مشکلات بعد از ازدواج بر روابط زوج‌ها تاثیرگذار است. در این میان باید تاکید کرد که اگر روابط از روی عشق، علاقه و شناخت کافی برقرار شود، طبیعتا این گونه مسائل منجر به طلاق نمی‌شود. این روانشناس تاکید می‌کند: در اغلب روابط به‌دلیل ملاحظات شکل گرفته شاهد درخواست طلاق به دلایل مختلف هستیم. مهریار می‌افزاید: از لحاظ شرعی هم وقتی یکی از زوج‌ها نازا باشد یا از قدرت جنسی مناسب برخوردار نباشد، شرع به دیگری اجازه درخواست طلاق را داده است.

 بنابراین بروز این مسائل در زندگی مشترک طبیعی است. در حالی که می‌توان با استفاده از فناوری‌های جدید در علم پزشکی بسیاری از مشکلات را برطرف کرد. برای مثال وقتی خانمی به دلیل بوی بد همسرش تقاضای طلاق می‌دهد، باید تاکید کرد که او به دنبال بهانه برای طلاق گرفتن است. باید دانست که برخی افراد به دلیل ملاحظات ویژه با فرد ازدواج می‌کنند، اما با گذشت مدتی متوجه می‌شوند که در زندگی به اهداف خود نمی‌رسند و به بهانه‌تراشی می‌پردازند. همچنین مهریار تاکید می‌کند: برخی از افراد حساس هستند و مسائل کوچک را دلایل تصمیم به طلاق خود می‌دانند. در دنیای امروز هرگونه نارسایی و بیماری افراد قابل کنترل و پیشگیری است.

این روانشناس می‌افزاید:‌ وقتی روابط زوج‌ها بر علایق عاطفی عمیق و شناخت کافی استوار باشد، این گونه بهانه‌تراشی‌ها چندان طبیعی نیست. برای مثال در گذشته بسیاری از ازدواج‌ها با تصمیم خانواده انجام می‌شد و در بسیاری از موارد مرد می‌توانست مسائل کوچک را بهانه کرده و زن را طلاق دهد. در واقع برای حفظ حمایت زنان در قوانین تصمیم‌گیری‌های یک طرفه بوده است. در شرع اسلام با تدوین مهریه تلاش شده تا جلو این تصمیمات گرفته شود. مهریار می‌گوید: برای مثال وقتی زن بعد از ازدواج متوجه بیماری صرع یا هر بیماری جسمی یا روحی غیرقابل درمان همسرش شود، نمی‌توان از او توقع داشت که فداکاری کرده و تا آخر عمر با فرد مبتلا به بیماری زندگی کند.

این در حالی است که در برخی مواقع بیماری‌ها با عواقبی همچون از دست دادن شغل، ناتوانی در انجام برخی فعالیت‌ها، بروز اتفاقات ناگوار در زمان بیماری و… همراه است. به عبارت دیگر مسائلی بروز می‌کند که طلاق در آن شرایط مجاز است. به گفته او در جامعه ما بسیاری از خانواده‌ها بیماری روانی پسرشان را پنهان کرده و بر این باور هستند که بیماری فرد با ازدواج درمان می‌شود؛ غافل از اینکه بعد از گذشت مدتی نه تنها بیماری فرد درمان نمی‌شود، بلکه همسر او دیگر توان ادامه زندگی با او را ندارد. در این موارد از بعد قانونی و اخلاقی هیچ ‌دلیلی برای ادامه زندگی وجود ندارد، مگر دلایل ویژه‌ای همچون وجود فرزند و… .


منبع: برترینها

گفت و گو با «مهدی ربیعی»، پلیس محبوب این روزهای لیسانسه‌ها

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: شخصیت ستوان نعیمی این روزها بین مخاطبان سریال «لیسانسه ها» طرفداران زیادی پیدا کرده. مهدی ربیعی، بازیگر این نقش از چگونگی حضور در سریال، مواجهه اش با پلیس و شیوه کارکردن با سروش صحت می گوید.

سریال «لیسانسه ها» علاوه بر شخصیت های اصلی که قصه روی زندگی آنها می گذرد، یک شخصیت فرعی هم دارد که سر بزنگاه پیدایش می شود و چند دیالوگ می گوید و در همان مدت زمان کوتاه همه را می خنداند. ستوان نعیمی، مامور نیروی انتظامی لیسانسه هاست که موقع حرف زدن جوگیر می شود، تغییر صدا می دهد و جمله هایش را بدون فعل ادا می کند و ویژگی های جالبی دارد. این شخصیت فرعی در فصل اول سریال معرفی شد اما در فصل دوم، حضورش پررنگ تر شده و الان بار بخشی از کمدی سریال روی دوش اوست. گفت و گوی ما با مهدی ربیعی، بازیگر نقش ستوان نعیمی را بخوانید.

پلیس نگذاشت اگزجره باشم

سروش صحت معمولا در هر کدام از سریال هایش نقش های فرعی جالب و اثرگذاری خلق می کند که تا مدت ها در ذهن مردم می ماند. در «لیسانسه ها» ستوان نعیمی، جذاب ترین گزینه ای است که به مخاطبانش معرفی کرده. آشنایی شما با پروژه چطور شکل گرفت؟

واقعیت این است که کار من طراحی ساختمان و ویلاهای پیش ساخته است. به خاطر کارم با افغانی های زیادی در ارتباطم. از من خواستند بازیگری برای نقش افغانی بهشان معرفی کنم. بازیگری که الان نقش سرکارگر افغانی ساختمان پدر حبیب را دارد من به آنها معرفی کردم. وقتی می خواست تست بدهد همراهش رفتم. خیلی ضعیف بود. وسط تست گرفتن از او، من یک مرتبه شروع کردم به افغانی آواز خواندم. آقای صحت خوشش آمد ازم پرسید دوست داری بازی کنی؟ گفتم خیلی. راستش در شمعدونی هم قرار بود در دو سکانس نقش یک دکتر را بازی کنم که موفق نشدم.

پس قبلا سابقه بازیگری داشتید؟

اولین بار سال ۶۸ وقتی پنجم دبستان بودم برای بازی در چند سکانس از یک مجموعه که حسین محب اهری در آن حضور داشت انتخاب شدم. از آن به بعد تا ۸۴ فعالیتی نداشتم. بعد سراغ بازیگری و تئاتر کودک رفتم و خیلی جدی در کلاس های سیامک صفری و علی سرابی شرکت کردم. تا حالا چند تئاتر بازی کرده ام که کارهای خوبی هم بوده اند.

پس اول قرار بود نقش افغانی را شما بازی کنید؟

آقای صحت ازم تست گرفت و من را به عنوان سرکارگر افغانی ها انتخاب کرد. بعد گفت من یک نقش پلیس دارم که خیلی روی آن حساسم. یک بار برای دورخوانی نقش پلیس پیش او رفتم. از چند نفر تست گرفت. آخرین لحظه دستیارش پرسید: «از ربیعی تست نمی گیری؟» گفت چرا. بعد از من تست گرفت و از کارم خوشش آمد.

با همین صدا و لحن تست دادید؟

من یک تستی زدم و گفتم مثلا پشت بی سیم جوگیر شده ام و دارم اینطوری حرف می زنم. دیالوگی را به این شکل خواندم و صحت خوشش آمد. قرار بود در فصل اول فقط در چند سکانس حضور داشته باشم اما کم کم سکانس هایم بیشتر شد. وقتی کار پخش شد مردم خیلی خوش شان آمد و استقبال کردند. برای همین هم در فصل دوم کلا نقشم زیادتر شد.

پلیس نگذاشت اگزجره باشم

لحن ستوان نعیمی با شیوه ای که الان در کار می بینیم همان لحنی است که روز اول برای تست به آن رسیدید؟

من روز اول خیلی اتفاقی از این لحن استفاده کردم. اصلا قصدم این نبود که کل سریال اینطوری حرف بزنم ولی آقای صحت خواستند که با همین لحن و حتی یک مقدار اگزجره تر بگویم. البته قرار بود از چیزی که الان می بینید اگزجره تر باشد اما ناظر پلیس که همراه کار بود اجازه نمی داد.

این فکر که فعل ها را حذف کنید و فقط منظور را با چند کلمه برسانید پیشنهاد شما بود یا صحت؟

اینها همگی فکرهای آقای صحت بود که دیالوگ پلیس فعل نداشته باشد و حرفش را سریع برساند.

تیکه کلام «تمام» چطور؟

تمام را واقعا یادم نیست از کجا آمد اما الان اکثر هنرپیشه های کار خودمان هم مدام می گویند تمام.

گفتید قصد داشتید لحن ستوان نعیمی اگزجره تر  از چیزی باشد که الان می بینیم اما پلیس اجازه نداده است. کلا دخالت پلیس به چه صورت است؟ در تمام سکانس هایی که شما حضور دارید ناظر هم هست؟

در تمام سکانس هایی که من در لباس نیروی انتظامی ظاهر می شوم ناظر وجود دارد اما وقتی که با لباس شخصی هستم و مثلا داخل چلوکبابی می روم دیگر ناظر نیست. کلا در سکانس هایی که من به عنوان پلیس حضور دارم، از اول تا آخر ناظر هم هست و دیالوگ ها را چک می کند.

در کل میزان مداخله پلیس در سکانس هایی که شما حضور دارید چقدر است؟ چقدر دیالوگ ها را کم و زیاد می کند یا به لحن صحبت کردن ایراد می گیرد؟

کم و زیاد آنچنانی که نداریم. یک جاهایی ممکن است کلمه هایی را جا به جا کنند اما در فصل اول روی مسئله صدا خیلی مشکل داشتند. ما پنج قسمت اول را با لحنی که الان می بینید ضبط کردیم. بعد از پنج قسمت فشارها زیاد شد و گفتند لحن باید تغییر کند. پنج قسمت بعد را با لحن معمولی گرفتیم اما بالاخره یک شب مانده به پخش اجازه گرفتند تا صدا را تغییر ندهیم. من شب آخر رفتم دفتر و دوباره از اول پنج قسمت دوم را دوبله کردم.

الان بعد از دو فصل، پلیس این شخصیت را پذیرفته؟ یا هنوز هم مشکل دارند؟

مامورهایی که اطراف می بینم همگی خوش شان آمده و راضی اند. به خاطر این که ما در این سریال فقط با پلیس شوخی نکردیم. با تمام اقشار جامعه و شغل های مختلف شوخی کردیم. همه چیز کاملا فانتزی است. این را هم باید بگویم که پلیس با وجود زحمت های زیادی که می کشد کاملا مظلوم واقع شده. این لباس های ضدگلوله ای که می پوشند در گرما و سرما واقعا اذیت می کند. پوتین ها و موتورهای شان درخور شخصیت پلیس ایران نیست. تصورم این است که الان با این سریال مردم توانسته اند با پلیس یک رابطه مهربانانه تری برقرار کنند.

 پلیس نگذاشت اگزجره باشم

الان همه در اداره پلیس شما را به عنوان ستوان نعیمی می شناسند؟

نه خیلی ها فکر می کنند واقعا همکارشان هستم. خود آن ناظری که همراه پروژه بود می گفت تنها دلیلی که باعث شده اجازه پخش بدهند چهره من است چون چهره موجهی دارم و کاملا جدی به نظر می رسم.

پوشیدن لباس و بستن اسلحه و… هم کاملا با نظارت پلیس بود؟

من سه تا لباس داشتم و یک لباس گشت ساعت ۱۰ شب، یک لباس کادر داخل اداره و یکی هم مخصوص زمستان که در حالت های مختلف طبق نظارت ناظر پلیس می پوشیدم. هرکدام از این لباس ها جایگاهی دارد که آنها تشخیص می دهند.

سروش صحت از جمله کارگردان هایی است که حساسیت زیادی روی پلان ها دارد. با حساسیت خیلی زیادی ضبط می کند و از هیچ نکته ای به راحتی نمی گذرد. همکاری با این کارگردان چقدر سخت بود؟

سروش صحت واقعا آدم باسواد و پرانرژی است. کسی بتواند کنار آقای صحت کار کند واقعا شاهکار کرده چون خیلی سختگیر است و وسواس زیادی دارد که ایده خوب دربیاید. خب طبیعی است که یک جاهایی اذیت شدم چون اجازه نمی دهند کی واو کم و زیاد کنی و تا وقتی همه چیز درست نباشد نمی گذارد بروی. اگر پنجاه بار هم تکرار شود باز هم با مهربانی ادامه می دهد.

الان مردم شما را در خیابان می شناسند؟

بله واقعا از ستوان نعیمی خوش شان آمده. من را می بینند می گویند چرا انقدر نقشت کم است. خیلی ها می گویند ما لحظه شماری می کنیم تا نعیمی بیاید.


منبع: برترینها

داستان‌هایی برای تجلیل از انسانیت

مریلین رابینسون که یکی از صد چهره برجسته مجله تایم در سال ۲۰۱۶ بود، در طول حیات حرفه‌ای داستان‌نویسی‌اش از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۷ فقط چهار رمان نوشته است. وقتی در سال ۱۹۸۰ نخستین رمان خود «خانه‌داری»را که برایش جایزه پن‌همینگوی را به همراه داشت، منتشر کرد، در دنیای ادبیات چندان شناخته‌شده نبود. اما سی‌وپنج سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۵، او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکا، مقابل رئیس‌جمهوری آمریکا قرار گرفت، و باراک اوباما با او درباره آثارش گفت‌وگو کرد؛ اتفاقی که برای کمتر نویسنده‌ای در جهان می‌افتد.

اما پیش از این گفت‌و‌گو، رابینسون در سال ۲۰۰۴ با رمان «گیلیاد» که بیست‌وچهار سال بعد از رمان اولش منتشر شد، به دنیای ادبیات داستانی بازگشت؛ کتابی که با آن توانست جایزه پولیتزر و جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا را از آن خود کند. سومین رمان او «خانه» در سال ۲۰۰۸ بیرون آمد و برایش جایزه اورنج، جایزه کتاب لس‌آنجلس‌تایمز و نامزدی نهایی کتاب ملی آمریکا را به ارمغان آورد. چهارمین رمانش هم «لی‌لا» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد که برنده جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا شد.

 داستان‌هایی برای تجليل از انسانيت
رابینسون بانوی مسیحی هفتادوچهارساله‌ای است که اعتقاد دارد جنگ نمی‌تواند چهره نژادپرستانه را کاهش بدهد. کالون [مصلح و متکلم شهیر فرانسوی و بنیانگذار کالونیسم (۱۵۶۴-۱۵۰۹)] تاثیرات شگرفی روی او داشته و او بارها در مقالاتش از وی به‌عنوان شخصیتی انسانگرا نام برده است. رمان‌های او می‌توانند به‌راحتی تجلیل از انسانیت را نشان بدهند، شخصیت‌ها طوری خلق شده‌اند که ماندگار هستند. انتشار چهار رمان مریلین رابینسون به فارسی با ترجمه مرجان محمدی، از سوی نشر «چلچله» و «قطره»، مناسبتی شد برای بازخوانی آثار این نویسنده بزرگ آمریکایی. آنچه می‌خوانید نگاهی است به سه رمان اول مریلین رابینسون: گیلیاد، خانه و خانه‌داری.

۱-گیلیاد؛ داستان پدر و پسر

دنیای مریلین رابینسون سراسر کشف و شهود و بررسی احوال انسان تنهای قرن حاضر است؛ پریشانی و سرگشتگی آدم‌های تنها که بین دو دنیای مادی و معنوی غوطه می‌خورند و گاهی راه به جایی نمی‌برند، برای حفظ خانواده و داشته‌هایشان تا پای جان و شرف مبارزه می‌کنند تا بنیان خانواده را در خانه‌های خود، محله‌ها و زادگاه بومی حفظ کنند.

 داستان‌هایی برای تجليل از انسانيت
رمان «گیلیاد» در دنیایی مردانه، روایت‌گر زندگی کسالت‌بار پیرمردی است که همه عمرش را به وعظ گذرانده و حالا در آستانه مرگ، با بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند و به خاطر اختلاف سنی حدود هفتاد سال با تنها فرزندش که پسربچه‌ای خردسال است، و ترس از قضاوت و درک‌نشدن توسط وی، همه زندگی خود را روی کاغذ می‌آورد تا پسرک به گاه جوانی احوالات و روحیات پدرش را مرور کند.

رمان «گیلیاد» در دنیای مردانه‌اش، در حال کنکاش احوالات انسان است. در پی یافتن آرامشی درونی که نه با وعظ و معنویات ظاهری بلکه با داشتن معصومیتی کودکانه قابل دسترسی است. بیماری، جنگ، غلبه بر نفس و گهگاه تبعیت از جهانی که در حال مادی‌شدن است، به ما یادآوری می‌کند که در این جهان فانی، تنها هیچ است که به کار می‌آید و ما مشغول همه هستیم. فضای کاریزماتیک داستان، دنیایی می‌سازد که گاهی جنبه‌های معنوی، سیاسی و گاهی تاریخی به آن می‌بخشد. شخصیت‌های مرد، اکثرا فرسوده، خسته و درگیر پارادوکس‌های ذهنی و روانی هستند. آنها در برزخی دست‌وپا می‌زنند که روحشان را خسته و مشوش کرده است؛ دنیای میان ماندن و رفتن!

زن‌ها کمرنگ، در حاشیه، اما تاثیرگذارند. از این حیث که نویسنده داستان زنی سالخورده است، برخی تصورات مردانه و کنکاش در دنیای آنها درخور توجه است. رابینسون سعی می‌کند به دور از خلق فضاسازی‌های شاعرانه، فضایی مردانه خلق کند و آن را به خواننده بقبولاند. و البته که گاهی نیز موفق عمل کرده است. رمان «گیلیاد» به جریان سیال ذهن نزدیک می‌شود.

راوی، روزگاری را مرور می‌کند که پدربزرگ واعظ اما مردم‌فریبش، در استحاله‌ای از تقدس‌مآبی افراطی و ریاکارانه، در روزگار سختی و جنگ، همه داشته‌های خانواده را به فقرا می‌بخشد و خانواده خویش را به رنج و سختی می‌اندازد. اعمال او از نظر راوی که در آن زمان دوران طفولیت را می‌گذرانده است، غیرقابل بخشش و مالیخولیایی است. پیرمرد حتی برای اثبات تقدس خویش به جنگ می‌رود و چشمش را از دست می‌دهد. نویسنده در اشاره‌ای زیبا و کنایه‌آمیز، پیرمردی را ترسیم می‌کند که یک چشمش را در جنگ از دست می‌دهد و از آن پس به همه جهان تنها با یک چشم می‌نگرد که نشانه‌ای از افراطی‌گری و تک‌بعدی‌بودن اوست… «گیلیاد» داستان کشمکش تقابل نسل‌هاست؛ اثری که در آن رگه‌های عشق، تاریخ، سیاست، اجتماع و اخلاق به‌خوبی مشهود است.


۲-خانه؛ جایی برای بازگشت

در رمان «خانه»، برعکس رمان «گیلیاد»، قرار است فضای داستان بر محور حضور زن باشد. در «گیلیاد» مردها همه‌چیز را بر عهده دارند، اما واقعیت این است که دنیای کمرنگ و به چشم‌نیامده زن، همه هستی مرد را رنگ‌وبو می‌بخشد. در داستان «خانه»، زن پررنگ‌تر می‌شود. در این اثر نویسنده از منظر دیگری به «گیلیاد» می‌پردازد. همان شخصیت‌ها باز هم تکرار می‌شوند اما قهرمان دختری است اندوهگین و مهربان به نام گلوری.

 داستان‌هایی برای تجليل از انسانيت
وی پس از ناکامی در عشق، از شهری که در آن معلم بوده است به خانه پدری بازمی‌گردد تا بار عاطفی خانه و خانواده را به دوش بکشد. اوست که با حضور به‌ظاهر در حاشیه‌مانده‌اش به همه کارهای خانه و خانواده انسجام می‌دهد. بار تنهای پدر را به دوش می‌کشد و از دردهای جک، برادر نادم و گناهکار خویش می‌کاهد. رمان «خانه» از زبان اول‌شخص و گاهی دانای کل روایت می‌شود؛ روایت کشیشی پیر و در حال احتضار و جک، پسر خانواده در آستانه میانسالی، با کوله‌باری از شرم و خطا و ندانم‌کاری.

در این اثر نیز مانند «گیلیاد»، حس کاریزماتیک داستان حفظ می‌شود. نویسنده گاهی در نظر مخاطب کشیشی جلوه می‌کند که این متن را تنها به عنوان موعظه نگاشته است. سخنان و تجاربی که قرار است در قالب داستان برای مردمی که روی نیمکت کلیسا با دهان باز کشیش را نظاره می‌کنند، خطابه شود.

اما آنچه که از متن کتاب و هدف نوشتار آن دست می‌دهد این است که خانه جایی است که خصوصی‌ترین مسائل افراد، از هر طبقه و باور در آن روی می‌دهد. دریای پرتلاطم خاطرات! دیوارهایش رازهای مگوی فراوانی در خود دارد و حائلی امن است بین دنیای بیرون و درون. خانه بدون حضور زن، امن نیست. مردهای تنها، خسته و منزوی، مردهایی که روی تراس در تنهایی خود با دود سیگار غرق می‌شوند و بوی خوش نان می‌تواند از زندگی لبریزشان کند.

زن در همه‌جای خانه حضور مستقیم دارد. شاید در بحث‌های مردانه سیاسی و ورزشی و اقتصادی خانه‌ها و ملت‌ها به چشم نیاید اما حضور او باعث سکون و آرامش مردانی است که سعادت را پشت در خانه جا گذاشته‌اند و به دنبال مکانی امن هستند. فرشته‌ای که می‌تواند در را باز کند و سعادت را به داخل رهنمون شود. همان موجود به ظاهر ضعیف که چرخ بار عاطفی خانه بدون او نمی‌چرخد.

مریلین رابینسون به ما یادآور می‌شود که: خانه تنها مکانی است که همه یک روز به آن برمی‌گردند. حتا با گذشت نسل‌ها و فاصله بین آنها. جایی برای بازگشتن، مرورکردن خاطرات و در آرامش ُردن و زن تنها کلید عبور از در همه خانه‌های دنیاست.


۳-خانه‌داری؛ روایت اندوه و حسرت

در رمان «خانه‌داری» که اوج هیجانات، احساسات و افکار نویسنده را بروز می‌دهد، داستان، از زبان اول‌شخص روایت می‌شود. روتی، خواهر بزرگ‌تر و نوه خانواده در تقابل بین سه نسل، روایت‌گر تنهایی و حسرت زنان تنهاست. زنانی که بدون مردان روزگار می‌گذرانند. در تنهایی، اندوه و حسرت. زنانی که از پس تنهایی و غریزه مادربودنشان، با نگاه به پنجره‌ها در شب، ارواح سرگردان کودکانی را می‌بینند که از فرط سرما، ترس و گرسنگی، کنار جاده گریه می‌کنند و با این همه مردان غیرمسئول جهان یکی‌یکی گم می‌شوند.

 داستان‌هایی برای تجليل از انسانيت
پدربزرگ که منشأ همه‌ این بدبختی‌ها به نظر می‌آید در سقوط قطار به دریاچه جان خود را از دست می‌دهد، پدر روتی، با زنی گم‌وگور می‌شود، شوهر سیلوی، (خاله روتی و لوسیل) هیچ ردی از خود به جای نمی‌گذارد و در این میان، زنانی می‌مانند که دیگر نه قدرت باروری دارند و نه حسرت، مجالی برای ادامه زندگی در آنها بر جای گذاشته است. در طول داستان به اعدادی اشاره می‌شود که به یکدیگر ربط پیدا می‌کنند. مانند اشاره به عدد پنج! پنج زن از بچه‌ها نگهداری می‌کنند، ترک خانه توسط دخترها، پنج سال بعد از مرگ پدرشان، و مرگ مادربزرگ پنج سال بعد از آمدن دخترها یا اشاره به پنج پرنده دریایی و یا عدد هفت که عددی نمادین و فرازمینی است.

در رمان «خانه‌داری» اشاراتی ظریف و سنجیده درک فضای داستان را برای خواننده ملموس‌تر می‌کند و به وی اجازه می‌دهد تا خود را در نقش شخصیت‌های اصلی داستان تصور کند. تصور فضاهای خالص و ناب و همچنین توصیفات جاندار و پرمایه داستان سطور را همچون دیدن فیلمی خوش‌ساخت و پرمفهوم به مذاق خواننده شیرین می‌کنند. اشارات کنایه‌آمیز و غیرمستقیم نیز از این دست است.

نویسنده رمان، آنجا که قرار است از سستی زندگی و پوچ‌بودن و بی‌ریشگی‌ زیستن، بدون خانواده حرف به میان بیاورد، خانه‌ای را تجسم می‌کند که آب همه‌جای آن را فراگرفته و اسباب و وسایلی که با موج‌های کوتاه و بلند آب واژگون می‌شوند و معلق هستند. آب اتاق مادربزرگ را نیز دربرگرفته است، بیشتر از هر جای دیگر خانه. مادربزرگ، در بروز همه این مشکلات نقش اساسی را بر عهده دارد. او زنی است خشک و خشن که محبت‌کردن و عشق‌ورزیدن را نمی‌داند!

مریلین رابینسون به دور از پزهای سانتی‌مانتالیستی و اداهای شبه‌روشنفکری نخ‌نماشده قرن بیستمی و بیست‌ویکمی مثل راه‌پیداکردن عقاید و تفکرات اگزیستانسیالیستی که بعد از جنگ جهانی دوم در ادبیات رسوخ کرد و ابتدا در ادبیات آلمان و سپس به فرانسه، ایتالیا و سایر نقاط جهان رسید و در محافل ادبی و مطبوعات تأثیر گذاشت‌، به دنیایی متعالی‌تر و معنویتی بکرتر اشاره دارد. وی در رد نگرش اروتیک‌وار به ادبیات داستانی در قرن حاضر، مدعی سفت و سخت نگرش معنوی در جهانی عاری از معنویت و عاطفه است. از نظر او، تنهایی آدم‌ها از جایی شروع می‌شود که «من»، در خود پررنگ می‌شود و «دیگری» از یاد می‌رود.

مریلین رابینسون در طرح این سه رمان متذکر می‌شود، آنها که تنها بر خود تمرکز می‌کنند، عاقبتی تاثربرانگیز خواهند داشت و نسلی که از ایشان باقی می‌ماند، نسلی سردرگم، تنها و غالبا پوچ‌گرا است!


منبع: برترینها

مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

برترین ها – ترجمه از الهام مظفری: کم نیستند زنانی که توانسته اند با ایجاد کسب و کار های موفق و پولساز نام خود را به عنوان یک کارآفرین و بیزنس وومن جهانی مطرح کنند، اما تعداد زنانی که با کسب و کار های زنانه و با تقویت روحیه ای از جنس اقتدار زن و حس مادرانه، به موفقیت رسیده اند، زیاد نیست. ماجرای زندگی زنی که در ادامه خواهید خواند، داستان یکی از ماندگارترین شخصیت های صنعت مد و زیبایی است. زنی که از فقر مطلق و با پشتکار و تلاش شبانه روزی و انتخاب های صحیح از خود زنی خودساخته و موفق ساخت و نام خود را در صنعت زیبایی و بین کارافرینان زن جاودانه کرد.

 «مری کی اش»، موسس شرکت لوازم آرایشی “مری کی” است و یکی از موفق ترین پیشگامان حوزه کسب و کار برای تمامی زنان جهان محسوب می شود. در این بیوگرافی درمورد دوران کودکی، زندگی خانوادگی، دستاوردها و حقایق جالب زندگی او بیشتر خواهید دانست.

«مری کی» زن بازرگان مشهور آمریکایی و بنیانگذار محصولات آرایشی مری کی است. استراتژی کسب و کار او بر اساس فلسفه مسیح بود. او از کارکنان خود خواست که اولویتشان اول خدا، سپس خانواده و در نهایت کارشان باشد. او زنان را تشویق می کرد جنبه های خوب خود را به عنوان مادر و همسر کشف کنند درحالی که همزمان در کارشان موفق شوند. او از هفت سالگی نه تنها مجبور به مراقبت از پدر بیمارش بود، بلکه همه وظایف خانه شامل خرید، پخت و پز و نظافت را انجام می داد. مادرش همیشه با گفتن جمله «تو می توانی، مری کی، تو می توانی» او را تشویق می کرد.

بعدها وقتی ۴۵ ساله شد غیرممکن را ممکن کرد، او پس از اینکه ارتقایش بارها توسط کارکنان مرد رد شد، شرکت خودش را افتتاح کرد. او در سال ۱۹۶۳ با سرمایه ۵۰۰۰ دلار، پنج محصول پایه و نه پرسنل فروش کار خود را آغاز کرد. او در عرض چند ماه به سود دست یافت و هر سال به رشدش ادامه داد و واحدهای تولیدی در ایالات متحده آمریکا، سوئیس و چین باز کرد. وقتی خانم اش در اوایل قرن فوت کرد، شرکت بیش از ۸۰۰۰۰۰ مشاور داشت که محصولاتی به ارزش ۱٫۲ میلیارد دلار در سراسر جهان می فروختند. مجله «Forbes» آن را در لیست ۱۰۰ شرکت برتر آمریکایی قرار داد.او در واقع می خواست فرصت برابری برای زنان در جهانی که تحت سلطه مردان بود فراهم کند.

 مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

اوایل زندگی و دوران کودکی

–    مری در ۱۲ مه ۱۹۱۸ در هات ولز، هریس کانتی در تگزاس با عنوان مری کاتلین واگنر متولد شد. در دو سالگی خانواده اش به هوستون مهاجرت کردند و در آنجا بود که سال های رشدش را سپری کرد.

–    پدرش ادوارد الکساندر واگنر به بیماری سل دچار شد. وقتی مری حدود سه سال داشت او را به یک آسایشگاه بیماران سل فرستادند جایی که چهار سال در آن زندگی کرد. اما علیرغم این درمان در زندگیش ناتوان ماند.

–    مادرش لولا ومبر هستینگز از آن ها مراقبت می کرد. یک پرستار آموزش دیده که بعدا مدیر رستوران شد و از ۵ صبح تا ۹ شب و هفت روز هفته کار می کرد. بااین وجود به عنوان یک کارگر زن هرگز دستمزد کافی به او پرداخت نمی شد.

–    مری کوچکترین فرزند والدینش بود. دو خواهرش به نام های دیلیا کوچ و دیزی واگنر و برادرش سسیل دویت واگنر داشت وقتی پدرشان از آسایشگاه برگشت خانه را ترک کرده بودند. بنابراین مری هفت ساله از او مراقبت می کرد.

–    مری باید خانه داری، و برای خودش و پدرش نظافت، خرید و پخت و پز می کرد  وقتی با مشکلی مواجه می شد با مادرش تماس می گرفت و تلفنی از او راهنمایی می خواست.

–    مادرش در حالی که به او می گفت چه کار کند همیشه می افزود: تو می تونی، مری کی، تو میتونی» این جمله مهم همیشه در طول زندگی همراه او ماند و او بعدها همیشه آن را تکرار کرد تا به کارمندانش انگیزه دهد.

–    مری کی تحصیلاتش را در دبستان Dow آغاز کرد و بعد به دبیرستان ریگان رفت و از آنجا در سال ۱۹۳۴ فارغ التحصیل شد. او دانش آموز خوبی بود و به عنوان سخنران جوایز زیادی کسب کرد. اگرچه او تحصیلات دانشگاهی را خیلی دوست داشت اما می دانست که خانواده اش هرگز از پس آن برنمی آیند.

سخن ماندگار: از نظر آیرودینامیکی، یک زنبورعسل نباید بتواند پرواز کند اما زنبورعسل این را نمی داند و به هرحال پرواز می کند.

ازدواج و اوایل زندگی حرفه ای

–    در سال ۱۹۳۵، مری کی با «جی بن راجر» ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شدند. این ازدواج موفق نبود و راجر پدر مسئولیت پذیری نبود. مری کی برای حمایت از خانواده اش شروع به فروش کتاب های روانشناسی کودکان کرد و خانه به خانه می رفت و کمیسیون فروش کتاب ها را دریافت می کرد.

 مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

–    در سال ۱۹۳۹ بعد از چند بار تغییر شغل، در نهایت به شرکت محصولات خانگی استنلی پیوست. در اینجا او باید محصولات شرکت را در مهمانی هایی که در خانه های خصوصی برگزار می شد نمایش می داد. او یک زن کوچک بود و حمل محصولات خانگی سنگین برایش کار آسانی نبود. بااین حال شانه خالی نمی کرد.

–    وقتی امریکا وارد جنگ جهانی دوم شد، راجر به ارتش پیوست و آن ها را ترک کرد. مری کی اکنون با کار فروش خانواده خود را حمایت می کرد. تا پایان جنگ، او توانست پول کافی برای شرکت در دانشگاه هوستون را پس انداز کند.

–    در سال ۱۹۴۶ درحالیکه مری کی ترم اول بود، راجر به خانه بازگشت و تقاضای طلاق کرد. اگرچه این ازدواج اصلا شاد و موفق نبود اما مری کی احساس افسردگی و حقارت کرد.

–    مری کی با وجود رشد علائم آرتریت روماتوئید غرق کارش بود و جوایز زیادی به دست می آورد. بااین حال وقتی که نوبت به ترفیعش می رسید استنلی نامش را نادیده می گرفت، زیرا او یک زن بود. بنابراین مری ناامید شد و شغلش را در سال ۱۹۵۲ ترک کرد و به دالاس رفت و به «ورد گیفت» پیوست.

–    در اینجا نیز در کارش موفق عمل کرد. او دست تنها یک سال گردش مالی شرکت را ۵۰ درصد افزایش دهد. با گذشت زمان او مدیر آموزش ملی این شرکت شد. اما خیلی زود مجبور شد آن را ترک کند.

–    در سال ۱۹۶۳ وقتی زمان ارتقای بیشتر فرا رسید، مردی که از او آموزش دیده بود به جای او ارتقا یافت و حقوقش دو برابر شد. مری کی با درک اینکه بار دیگر قربانی تبعیض جنسیتی شده است شغلش را ترک کرد و تصمیم گرفت کتابی برای کمک به زنان در کسب و کار بنویسد.

سخن ماندگار:  وانمود کنید که هر کسی که می بینید یک علامت دور گردنش دارد که می گوید: «کاری کن که احساس کنم مهم هستم.» با این روش نه تنها در فروش بلکه در زندگی هم موفق می شوید.

کسب و کار

–    مری کی شروع به کار روی کتاب جدیدش کرد. پشت میز آشپزخانه نشست و ابتدا دو لیست ایجاد کرد؛ یکی شامل چیزهای خوبی می شد که در شرکت هایی که برای آن ها کار کرده بود دیده بود و دیگری شامل ویژگی هایی می شد که باید بهتر می شد.

–    او در حال بررسی این لیست متوجه شد که پایه های یک سرمایه گذاری موفق را برای کارکنان زن با فرصت های برابر برای دستیابی به موفقیت های شخصی و مالی ایجاد کرده است و تصمیم گرفت شرکت خودش را افتتاح کند.

 مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

–    مری کی تنها ۵۰۰۰ دلار پس انداز داشت و می دانست که باید بسیار بااحتیاط کار کند. او با «اوا اسپونمور» تماس گرفت که در یکی از مهمانی های محصولات خانگی استنلی او را ملاقات کرده بود.

–    پدر اوا یک فرمول محصول مراقبت پوستی را توسعه داده بود که دستانش را نرم و بدون چروک نگه داشته بود. مری کی فرمول را از اوا به قیمت ۵۰۰ دلار خرید و بقیه پس اندازش را روی ایجاد یک شرکت فروش مستقیم سرمایه گذاری کرد.

–    در حالی که مری کی به فروش توجه داشت، نامزدش «جورج هالنبک» مراقب جنبه های مالی کسب و کار بود. اما او بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست داد، شرکت ماه بعد راه اندازی شد.

–    مری کی طبق برنامه اش پیش رفت و پسر ۲۰ ساله اش ریچارد را قانع کرد که مسئولیت مالی را به عهده بگیرد. سرانجام در جمعه ۱۳ سپتامبر ۱۹۶۳ شرکت «Beauty By Mary Kay» درهایش را در یک فضای ۴۵ متری در دالاس آغاز کرد. هشت ماه بعد پسرش هم به کسب و کار او پیوست.

–    در ابتدا تنها ۹ فروشنده و ۵ محصول پایه وجود داشت: کرم پاک کننده ۲ دلاری، کرم شب ۴٫۹۵ دلاری، کرم فرشنر ۳٫۵ دلاری، رادیانس روز ۱٫۵ دلاری و ماسک جادویی ۴ دلاری. مثل فروش خانگی استنلی، کارمندان فروش از دوستانشان دعوت می کردند از محصولات زیبایی رایگان استفاده کنند و سپس آن ها را به فروش می رساندند.

–    تفاوت فروش محصولات زیبایی مری کی با دیگران دخالت او در اجرا بود. در شرکت دیگری مثل Avon، زنان که تیم فروش را تشکیل می دادند تقریبا در اجرا حضور نداشتند. اما در اینجا، مری کی نه تنها رئیس شرکت بود

 بلکه در هر حوزه ای فعال بود.

–    مهمتر از همه، او از ویژگی های زنانه استفاده می کرد. او رنگ صورتی را برای محصولاتش انتخاب کرد. مردم او را به عنوان مادر باایمان سه فرزند می دیدند و همزمان کسی که به زنان فقیر و بیچاره کمک می کرد در زندگی پیشرفت کنند.

–    مری کی سیاست حقوق برابر برای کار برابر را دنبال کرد و زنان فروشنده را «مشاور» نامید. هریک از آن ها که مشاوران دیگری استخدام می کرد، کمیسیونی از فروش آن ها هم دریافت ی کرد و یک گام بالاتر می رفت. همه آن ها دختران او بودند و او آن ها را عشق هدایت می کرد.

–    در عرض چند ماه، شرکت به سود دست یافت و تا آخر سال مالی ۱۹۸۰۰۰ دلار محصولات آرایشی فروخت. در سال ۱۹۶۴ مری کی اولین کنوانسیون فروش خود را برگزار کرد و آن را سمینار نامید.

–    این سمینار در یک انبار برگزار شد که با بادکنک تزئین شده بود و بیشتر شبیه جشن بود. در اینجا به دخترانش غذا مرغ و سالادی داد که خودش آماده کرده بود. در نهایت، این تبدیل به یک رویداد سالانه سه روزه شده که شبیه جشن های جوایز آکادمی بود.

–    شرکت در اولین دهه به تجربه رشد دو رقمی خود ادامه داد. در سال ۱۹۶۸ عمومی شد، ابتدا سهامش در بازار و بعد از سال ۱۹۷۶ در بورس اوراق بهادار نیویورک آورده شد.

–    تا سال ۱۹۷۹ گردش مالی شرکت به ۱۰۰ میلیون دلار رسید. در ادامه رشد، در ده سال بعد این مقدار دو برابر شد. در همین حال در سال ۱۹۸۵، وقتی قیمت سهام شکسته شد، مری کی دوباره شرکتش را به قیمت ۴۵۰ میلیون دلار خریداری کرد.

–    مری کی در کنار هدایت شرکت، شروع به نوشتن داستان زندگی خود کرد. داستان موفقیت پویاترین زن بازرگان آمریکا. این کتاب اولین بار در سال ۱۹۸۱ منتشر شد و بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رفت و به چندین زبان ترجمه شد.

–    به غیر از کتاب «مری کی» او سه کتاب دیگر نیز داشت. آن ها «مری کی در مدیریت انسانی» در سال ۱۹۸۴، «مری کی: می توانی به همه چیز برسی» در سال ۱۹۹۵ و «معجزه اتفاق می افتد» در سال ۲۰۰۳٫

–    خانم اش تا سال ۱۹۸۷ رئیس شرکت لوازم آرایشی مری کی بود. پس از آن، او خود را بازنشسته کرد و تا سال ۱۹۹۶ در شرکت فعال ماند تا ینکه دچار سکته مغزی شد. تا آن زمان شرکت آن قدر بزرگ شده بود که نامش در «Forbes 500» آورده شود.
–    
سخن ماندگار: بزرگترین مشکلی که امروزه با آن روبرو هستیم منفی اندیشی است.

 مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

جوایز و دستاوردها

–    مری کی اش جوایز و افتخارات زیادی دریافت کرد. مهم ترین آن ها عبارت بودند از جایزه برجسته ترین شهروند آمریکای هوراسیو آلگر در سال ۱۹۷۸، جایزه رهبری دیل کارنگی در سال ۱۹۷۷، جایزه گلدن پلیت توسط آکادمی دستاوردهای آمریکایی در سال ۱۹۸۰ و ….

–    در سال ۱۹۹۶ او وارد سالن مشاهیر کسب و کار Junior Achievement آمریکا شد.

–    در سال ۱۹۹ از او به عنوان برجسته ترین زن در کسب و کار در قرن بیستم توسط تلویزیون لایف تایم تقدیر شد.

–    در سال ۲۰۰۱ او جایزه «عدل برابر» را از خدمات حقوقی شمال تگزاس دریافت کرد.

زندگی شخصی و میراث

–    مری کی در سال ۱۹۳۵ با جی.بن راجرز، کارمند پمپ بنزین ازدواج کرد که هم چنین با یک گروه محلی موسیقی می نواخت. این ازدواج در سال ۱۹۴۶ به طلاق ختم شد. این زوج سه فرزند داشتند که بعدها به کسب و کار خانوادگی پیوستند.

–    درحالی که پسر کوچکتری ریچارد ریموند راجرز در اوایل کسب و کار به این شرکت پیوست، پسر بزرگش هشت ماه بعد به آن ها پیوست. در سال ۱۹۸۱ دخترش مریلین رید نیز به عنوان یکی از مدیران شرکت به این کسب و کار پیوست.

–    در سال ۱۹۶۳، دو ماه قبل از اینکه لوازم آرایشی مری کی راه اندازی شود، با جورج آرتور هالنبک که شیمیدان بود ازدواج کرد. اما او بر اثر سکته قلبی یک ماه بعد از ازدواجشان جان خود را از دست داد.

–    در سال ۱۹۶۶، او با ملویل جرومه اش یک فروشنده بازنشسته ازدواج کرد. این ازدواج موفق بود و آن ها تا زمان مرگش بر اثر سرطان ریه تا ۷ جولای ۱۹۸۰ با هم زندگی کردند.

–    در ماه فوریه در سال ۱۹۹۶ مری کی سکته کرد که باعث شد خانه نشین شود و نتواند صحبت کند. او پنج سال به همین شکل زندگی کرد تا اینکه در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۱ به علل طبیعی در خانه اش در دالاس درگذشت. او

در گورستان پارک یادبود Sparkman-Hillcrest دفن شد.

–    در سال ۱۹۶۶ او بنیاد خیریه مری کی را تاسیس کرد. با تکیه بر میراث او، این خیریه هم چنان به حمایت از تحقیقات سرطان و کار برای ریشه کن کردن خشونت خانگی ادامه می دهد.

 

ثروت خالص

مری کی اش در زمان مرگش ثروت تخمینی ۹۸ میلیون دلار داشت، یعنی بیش از دو سوم سهام شرکت.

 مری کی اش؛ میلیاردری از جنس زنانگی

مری کی اش، همان کودکی که در فقر مطلق بزرگ شد، هیچ گاه رویاهای خود را فراموش نکرد و تصویری عالی از شخصیت یک زن به نمایش گذاشت. زنی که توانست با اتکا به همین زنانگی خود را در تاریخ جاودانه سازد.

کتاب هایی که مری کی در باب موفقت و کسب و کار نوشته است، میتواند شما را با جنبه های دیگر و کاملتری از شخصیت و نگاه به زندگی این زن موفق آشنا کند. این باور که در دنیای غرب فضای پیشرفت برای انواع مری کی ها فراهم تر از خاورمیانه و کشور عزیز ماست، باوری غلط و انگیزه کش است. هیچگاه خود را دست کم نگیری و رویاهای زنانه خود را فراموش نکنید. تک تک شما می توانید یک مری کی اش باشید!


منبع: برترینها

فیلم: ۲۰ توصیه مهم برای مدیریت زمان

برترین ها – احسان درخشنده: بسیاری از ما از کمبود زمان برای انجام کارهای روزانه می‌نالیم؛ بسیاری از ما کارها و وظایف مُحَولّه را به صورت ناقص و ناتمام انجام می‌دهیم؛ بسیاری از ما با ضرب‌الاَجل‌ها و مهلت‌های مقرر برای اتمام کارها مشکل داریم؛ بسیاری از ما از زمان به نحوِ اَحسَن بهره‌مند نمی‌گردیم؛ اما چاره‌ی کار چیست؟ شک نکنید که «مدیریت زمان»‌ می‌تواند حلّال بسیاری از این مشکلات باشد.

در این بخش، ویدئویی شامل ۲۰ توصیه به شما عزیزان ارائه گشته است که با بهره‌گیری از آن‌ها می‌توانید زمانِ خود را بهتر مدیریت کنید.

امیدواریم ویدئوی زیر بتواند شما را در حل برخی از مشکلات ناشی از کمبودِ زمان یاری دهد. فراموش نکنید که «وقت طلاست».

  در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.  

فیلم: توصیه هایی پیرامون مدیریت زمان 


منبع: برترینها

مدهای دکوراسیونی که در سال ۲۰۱۸ جایی ندارند

تُن های لایت صورتی، کابینت های دو رنگه و لوازم دکوری برنجی همگی قرار است در سال ۲۰۱۸ حرف زیادی در دکوراسیون داشته باشند. اما در برابر اینها برخی مدها نیز هستند که طبیعتا کاهش پیدا می کنند. با استفاده از نظر برخی متخصصان دکوراسیون می خواهیم مواردی که دیگر در سال ۲۰۱۸ جایی در دکوراسیون ندارند را به شما معرفی کنیم.

لامپ های کلاسیک

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند

لامپ های طرح دوران ادیسون طی سال های اخیر یکی از بزرگترین مدهای نور پردازی بود اما طراحان دکوراسیون بر این عقیده هستند که دیگر زمان آن رسیده که استفاده از آنها را کنار بگذاریم. شاید شما هم دوست داشته باشید از وسادل قدیمی که زنگ و بوی کلاسیک را به دکوراسیون خانه منتقل می کنند استفاده کنید اما استفاده از این لامپ ها مخصوصا در فضاهایی مانند کافی شاپ بیش از حد صورت گرفته. دیگر زمانش رسیده که متفاوت شوید.


کانترهای گرانیتی

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند
با اینکه از چنین مواردی در بیشتر آشپزخانه ها استفاده می شود اما برخی شروع به استفاده از جایگزین هایی کم هزینه تر و در عین حال با دوام کرده اند مانند کوارتز. گرانیت بسیار با دوام تر است این را نمی توان انکار کرد اما زیبایی کوارتز را ندارد.


کفِ جنس بامبو

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند
خیلی ساده می گویم کفِ جنس بامبو دیگر تاریخش گذشته. دوام این جنس بسیار پایین است و در صنعت دکوراسیون بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته است. یک دلیل دیگر: زمانی بامبو انتخابی مناسب محیط زیست به حساب می آمد اما گفته می شود نگرانی ها درباره تاثیر منفی آن روی تنوع زیستی و انتشار کربن افزایش یافته.


شلف های باز

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند
شلف های باز در عکس ها عالی هستند اما در زندگی واقعی چنین نیست مخصوصا در آشپزخانه چون ما معمولا آنقدر وسیله داریم که دیگر جای چیدن وسائل تزئینی روی هم نیست.


مخزن های دست ساز

مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند 
به لطف سایت های مختلف ساخت کار دستی خیلی ها با ساخت ابزار دست ساز مشغول تزئین خانه خود هستند. با این حال این رویکرد گاهی دلپذیری خود را از دست می دهد. فرض کنید فضای خانه تان پر شود از کارتن کفش و لوله های دستمال توالت که با آنها این وسائل را ساختید! خانه آن ابهت خودش را از دست می دهد.


رز گلد

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند
بالاخره از رُز گُلد خلاص شدیم. این رنگ نیز چند سالی بسیار مد بود و استفاده بیش از حد از آن باعث شد در سال جدید کنار گذاشته شود وگرنه خوده رنگ ایرادی ندارد. امسال مردم بیشتر به سمت رنگ های مات و میکس متال می روند.


استفاده از چوب های قدیمی

 مدهای دکوراسیونی که در سال 2018 جایی ندارند

گاهی چیزهای خوب نیز کنار گذاشته می شوند. با اینکه احیای چوب های قدیمی و استفاده از آنها در دکوراسیون به نفع محیط زیست است اما کمی بیش از حد از آن استفاده شده. با این حال امیدوار هستیم باز هم از این سبک استفاده شود ولی با خلاقیت بیشتر.


منبع: برترینها

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

اولین قدم برای داشتن یک دکوراسیون زمستانی، استفاده از پارچه‌های نرم و کرکی گرم است. حالا می‌توانید به زمستان خوشامد بگویید.

زمانی که هوای بیرون از منزل، سرد و مرطوب است، دوست دارید با وارد شدن به خانه، گرمای مطلوبی را احساس کنید. برای رسیدن به این شرایط، پیشنهاد می‌کنم در این مطلب با ما همراه باشید. قطعاً پیشنهادهای جالبی را خواهید خواند.

دکوراسیون زمستانی: پتوها را بیرون بیاورید

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

ابتدا به سراغ گنجه رختخواب‌ها بروید و چند پتوی گرم و سبک را بیرون بیاورید. درصورتی‌که پتوی مناسب برای استفاده بر روی کاناپه و مبل راحتی را ندارید، هر چه سریع‌تر یکی تهیه کنید. واقعاً هیچ‌چیز دل‌چسب‌تر از چرت زدن بر روی کاناپه در فصل زمستان، درحالی‌که پتوی گرمی به دورتان حلقه‌زده نیست!

تغییر دکور نشیمن برای زمستان: لباس مناسب برای پنجره‌ها

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

پنجره‌های خود را با پرده‌های ضخیم، در روزهای سرد زمستانی بپوشانید. می‌توانید از یک پردهٔ توری در زیر آن استفاده کنید تا در روزهای آفتابی از نور روز بهره‌مند شوید و هنگام شب پرده‌های ضخیم‌تر را بکشید. این کار سبب می‌شود گرمای داخل منزل، هدر نرود.

کوسن‌های گرم برای دکوراسیون زمستانی

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

بالشت و کوسن‌های کرکی و مخملی، به فضاهای نشیمن و پذیرایی اضافه کنید. همچنین استفاده از کوسن‌های مخملی و یا بافتنی در اتاق‌خواب، می‌تواند خواب راحت و گرمی را برای‌تان رقم بزند.

برای زمستان زمین را فرش کنید

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

کف خانه‌تان را با عایق حرارتی بپوشانید. درصورتی‌که کف‌پوش شما چیزی به‌جز پارکت است، حتماً از موکت یا فرش، برای پوشاندن کف در فصل زمستان کمک بگیرید. نیازی نیست تمام قسمت‌های کف را بپوشانید، با قرار دادن قالیچه در ابعاد کوچک هم می‌توانید، عایق خوبی ایجاد کنید. سعی کنید ابتدا قسمت‌هایی که تردد اعضای خانواده بیشتر است را پوشش دهید.

طبیعت زمستان را به خانه بیاورید

خانه را با اکس سوری‌های طبیعی تزئین کنید. چوب، سنگ، برگ و میوه کاج، ازجمله عناصر طبیعی هستند که ما را برای رسیدن به یک دکور زمستانی زیبا، همراهی می‌کنند. شما می‌توانید شاخه‌های خشک‌شده را به همراه میوه کاج یا بلوط، درون سبد چوبی یا گلدان زیبایی بگذارید و آن را روی میز ناهارخوری‌تان قرار دهید.

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

از ظروف شیشه‌ای کمک بگیرید. ظروفی مانند بطری‌ها یا شیشه‌های خالی‌ترشی، می‌توانند جای مناسبی برای قرار دادن شمع و گیاهان خشک باشند. با روشن کردن شمع حس گرما را وارد خانه‌تان کنید. می‌توانید از شمع‌های ساخته‌شده با گیاهان معطر، استفاده کنید. در هنگام سوختن شمع و گیاه خشک، بوی خوشایندی فضای خانه را پر می‌کند.

در دکور زمستانی نشیمن فضای دنج بسازید

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

یک مکان دنج برای خود طراحی کنید. با استفاده از یکسری لوازمی که دوست دارید، یک فضای صمیمی و خودمانی خلق کنید. با تهیه یک کاناپه کوچک یا صندلی مخصوص، به همراه کوسن‌های گرم و لطیف، یک آباژور با نور ملایم زرد و یک قفسه پر از کتاب، فضای محبوبی را برای سپری کردن شب‌های بلند زمستان، بسازید.

تغییر دکوراسیون نشیمن، رخت زمستون به تن خونت بپوشون!

شومینه، همیشه یک نقطه کانونی باشکوه برای گذراندن اوقاتی خوش در این فصل، بوده است. اگر شومینه ندارید نگران نباشید. تعدادی شمع با ابعاد بزرگ تهیه کنید. آن‌ها را به همراه فانوس‌های زیبا و چند گیاه مناسب این فصل، مانند کاج، در یک فضای مناسب منزلتان قرار دهید. یک تشکچه با ارتفاع ۲۰ سانتیمتر، مناسب با ابعاد فضای موردنظرتان، خریداری کنید؛ همچنین یک ظرف پر از میوه‌های خشک‌شده، می‌تواند فضای شمارا تکمیل کند.

شما میتوانید برای خرید اکسسوری های مورد نیاز از قسمت دسته بندی یا از طریق جستجو کالای موردنظر خود را پیدا کرده و با قیمت مناسب خریداری کنید.


منبع: برترینها

سونامی قلیان بین فوتبالیست ها؛ از بالوتلی تا ناصرخان!

روزنامه آسمان آبی – نوید استادرحیمی: دبلیو دبلیو دبلیو دات گوگل دات کام. قلیان (تایپ کردن در قسمت سرچ). اینتر. قلیان- ویکی پدیا. «قلیان وسیله آبی است برای کشیدن تنباکو که در خاورمیانه، آسیای مرکزی و شمال آفریقا متداول است و توسط هندیان اختراع شد.» (چند سطر پایین تر) «بررسی ۵۴۲ مطالعه علمی در زمینه قلیان نشان می دهد در مقایسه با کشیدن یک سیگار، کشیدن یک قلیان حدود ۱۲ برابر بیشتر دود، پنج برابر بیشتر قیر، دو برابر بیشتر نیکوتین و دو برابر بیشتر مونوکسید کربن و به ازای هر ۴۵ دقیقه تا یک ساعت به اندازه یک بسته دود وارد بدن انسان می کند.»

 حلقه مرگ

چنین وسیله ای در دهه جدید با رشد روزافزون، بین مردم ایران و به خصوص جوان های وطنی رایج شده است و سفره خانه ها بازار سکه ای به هم زده اند و برای گرفتن مجوز این مغازه ها چه پول ها که جا به جا نمی کنند و جه هزینه ها که کم نمی شود. مطمئنا با تعریفی که از قلیان شد باید طیف ورزشکار جامعه از آن مبرا باشد و در نقطه مقابلش قرار بگیرد و به جامعه نشان دهد با پرهیز از این گونه تفریحات ناسالم، می توان با داشتن یک زندگی سالم و همراه با ورزش به چه موفقیت هایی دست پیدا کرد، اما در عین ناباوری شاهد این هستیم که اتفاقا، ورزشکاران و خاصه فوتبالیست ها بیش از پیش آلوده معتاد به این وسیله پرخطر شده اند و در باتلاق آن فرو می روند.

نیازی به کند و کاو زیاد هم نیست. شما اگر کنار واژه قلیان، کلمه فوتبالیست را هم تایپ کنید، با عکس ها و مطالب گوناگونی درباره قلیان کشیدن فوتبالیست ها مواجه می شوید؛ اتفاقی که دیگر هیچ کس نمی تواند مانند گذشته آن را کتمان کند. خداداد عزیزی، ستاره سال های گذشته فوتبال ایران، در این باره می گوید: «۹۸ درصد ما فوتبالیست ها قلیان می کشیم و دو درصد بقیه هم سیگار و پیپ مصرف می کنند!»

احمدزاده و کامیابی نیا، مشتی از خروار

آخرین مسئله ای که نقل محال شده بود و البته بحث درباره درستی یا نادرستی آن وجود دارد، عکسی است که از فرشاد احمدزاده و کامیابی نیا در امارات حین مصرف قلیان در یک سفره خانه عربی. بعد از این که سرخپوشان تهرانی در ابوظبی با نتیجه ۴ بر صفر به الهلال باختند و تا حدزیادی شانس صعود به فینال را از دست دادند، این تصاویر دست به دست شد. خیلی ها آن را فتوشاپ و غیرواقعی دانستند، اما آیا در اصل قضیه تفاوتی ایجاد می کند؟ دو فوتبالیست مورد نظر در آن محل حضور داشتند. البته که نباید این مسئله را تنها از چشم آن بازیکن دید.

 حلقه مرگ
شاید بهتر باشد ریشه یابی را در فرهنگ سازی و همچنین مدیریت باشگاه هایمان جست و جو کنیم؛ جایی که برای بازیکن تعریف نشده بایدها و نبایدهایش چیست، چه ساعتی باید بخوابد و چه زمان هایی تمرین کند، چه وقت هایی در اختیار باشگاه است و چه زمان هایی خیر. تا وقتی مدیران باشگاه های ما سیاست حاشا را در دستور کار خود قرار دهند و بگویند به کسی مربوط نیست، آب از آب تکان نمی خورد… احمدزاده و کامیابی نیا مشتی از خروار هستند که در فوتبال ما وجود دارند.

از صادقیان و مسلمان تا رحمتی و عمران زاده

حدود پنج سال پیش برای نخستین بار این مسئله در فوتبال ما به صورت جدی مطرح شد و مردم با عمق فاجعه رو به رو شدند. تصویری که از محسن مسلمان و پیام صادقیان، دو بازیکن وقت تیم ملی امید، منتشر شد گویای همه چیز بود. در اردوی تیم ملی قلیان سرو می شد. مسئولان فدراسیون، به جای برخورد درست و فرهنگی، به تصمیمات چکشی روی آوردند. فدراسیون فوتبال در برخورد جدی با کسانی که در اردوی تیم ملی فوتبال زیر ۲۲ سال قلیان کشیده بودند، آن ها را از حضور در تیم ملی زیر ۲۲ سال محروم کرد.

کسانی که محروم شدند عبارتند از: دکتر ابارشی، پزشک تیم ملی زیر ۲۲ سال، مهدی خانبان آنالیزور تیم ملی زیر ۲۲ سال و همچنین پیام صادقیان و محسن مسلمان، رسول جوزی، سرپرست تیم ملی زیر ۲۲ سال، هم به دلیل این که مسئولیت کادر تیم را برعهده داشت از سمتش برکنار شد.

محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس، در واکنش به حکم محرومیت پیام صادقیان و محسن مسلمان گفت: «مطرح کردن این مسئله جز ضربه زدن به بازیکنان جوان، نتیجه دیگری ندارد. امسال چند تیم، مثل پرسپولیس، نفت و ذوب آهن، جوان گرایی کرده اند، اما فدراسیون به هر طریق که شده می خواهد این تیم ها را بزند. به نظر من جریانی پشت این مسائل است. من این مسئله را پیگیری می کنم و از افرادی که به این جریان کمک می کنند هم شکایت خواهم کرد. طرح این مسائل در فاصله چند روز مانده به شهرآورد به شدت مشکوک است.»

 حلقه مرگ
بعد از این ماجرا برای دو ستاره پرسپولیس، تصویری هم از مهدی رحمتی و حنیف عمران زاده به همراه قلیان منتشر شد که مشخص شود این مشکل نه تنها مختص جوان ها و پرسپولیس ها نیست که دامنگیر باتجربه ها و استقلالی ها هم هست. دیگر برای همه مشخص شده بود کشیدن قلیان بین فوتبالیست ها امری عادی است و حتی به یک صنعت تبدیل شده است.

تجارت قلیان؛ فرحزاد در قرق فوتبالیست ها

ظاهرا این روزها فوتبالیست ها فقط به مصرف قلیان و دیگر دخانیات اکتفا نمی کنند و از قدیمی و جدیدشان گرفته تا سرخ و آبی شان وارد بیزینس سفره خانه شده اند و در مکان های معروفی چون فرحزاد کسب درآمد می کنند و اتفاقا دخلشان هم بدجور پر و پیمان است و راضی هستند.

نابودشدگان قلیان

فوتبالیست های زیادی در این راه از بین رفته اند. حتی میان قدیمی ها هم کسی مثل  ناصر حجازی که به دلیل سرطان ریه از دنیا رفت، به خاطر مصرف قلیان و سیگار در اردوهای تیم ملی استارت بیماری اش زده شد. جوانان بااستعدادی چون حمید شرفی، مرتضی هاشمی زاده، رضا حقیقی و… تنها تعداد انگشت شماری از بازیکنان کوه استعداد بودند، اما هر یک به نحوی طی این سال ها با مصرف کردن قلیان و موادی از این قبیل فوتبال حرفه ای خود را نابود کردند و خیلی زود محو شدند.

قلیان میان فوتبالیست های اروپایی

البته نباید از ذکر این نکته هم غافل شد که پدیده مصرف قلیان فقط مختص ایران و بازیکنان وطنی نیست و برخی از ستاره های اروپایی نیز دخانیات و قلیان کشیده اند که با برخوردهای قانونی باشگاه، از جمله با جرائم سنگین مالی، حسابی تنبیه شده اند و البته هر یک به نحوی از فوتبال به سرعت کنار رفته یا با مصدومیت های طولانی مواجه شده اند. کسانی چون مروان شاماخ، رحیم استرلینگ، جک ویلشر، دنیل استوریج و ماریو بالوتلی نمونه ای از این بازیکنان هستند.

 حلقه مرگ

تیری آنری، الگوی مناسب برای فوتبالیست ها

حالا کنار قلیان، مصرف ترامادول، شیشه و مواد مخدر دیگر هم حسابی میان فوتبالیست ها باب شده است و قلیان یک خلاف پیش پا افتاده به حساب می آید و بازیکنان بدون هیچ ابایی عکس هایی در صفحات مجازی منتشر می کنند. در این بین نقش باشگاه ها و فدراسیون فوتبال می تواند بسیار تاثیرگذار باشد. آن ها با وضع قوانینی خاص می توانند در رایج شدن این پدیده خلل ایجاد کنند.

کنار همه این ها بازیکنان هم باید بدانند برای پیشرفت حرفه ای و نیز اخلاقی و به خاطر در چشم بودن و دیده شدن باید مراقب خود باشند و خودداری بیشتری داشته باشند. تیری آنری جمله جالبی دارد: «هیچ وقت ساعت ۱۱ شب را ندیده ام و نمی دانم آسمان در این ساعت چه شکلی است.»

فوتبالیست ها و ورزشکاران ما هر وقت توانستند به چنین درکی برسند، می توانند خود را فوتبالیست یا ورزشکار حرفه ای بنامند؛ وگرنه بهتر است دود قلیان هایشان را به صورت حلقه بیرون بدهند؛ حلقه ای به نام حلقه مرگ.


منبع: برترینها

محمدعلی ابطحی: متلک های مردم در خیابان، تمامی ندارد

بیشتر به دنبال پاسخ بودم. می‌خواستم بدانم شخصیتی در کسوت روحانیت که روزگاری در سطوح بالای مدیریت هم دستی داشته، به پرسش‌های صاف و پوست‌کنده چطور پاسخ می‌دهد. چون از پاسخ‌هایش می‌شود فهمید که دست‌کم یک چهره سیاسی چقدر جامعه پیرامونش و مهمتر از همه چقدر خودش را می‌شناسد. برای همین گفت‌وگویی که در ادامه خواهید خواند «سیاسی» به معنای پرسش‌ از اتفاقات روز نیست، هر چند که بی‌ارتباط هم نیست؛ اما واقعیت این است که محدودیت‌های مختلف که می‌دانیم و می‌دانید باعث نشد این گفت‌وگو به این روند و روال شکل بگیرد. این سبک و سیاق گفت‌وگو بیشتر از آن جهت بود که فراتر از پرسش‌های مصرفی برویم.

برای همین هم سید محمدعلی ابطحی را انتخاب کردیم؛ چون اگر از بعضی پرسش‌ها به لطایف‌الحیل عبور کرده و مستقیم پاسخ نگفته، لااقل در مسیر پیچ‌و‌تاب‌های کلامی چندان هم از فحوای پاسخی که در ذهنش بوده دور نشده است. اصلا آقای ابطحی شاید یکی از بهترین گزینه‌ها برای پاسخگویی به سوالات‌مان است؛ چون از نخستین چهره‌های سیاسی در ایران بود که در کسوت روحانیت به فضای مجازی وارد شد، رفتارهایی پیشرو در این حوزه از خود نشان داد و تلاش کرد که دولت را از هیبت ویترین‌دار و قاب‌عکس‌وار خود بیرون بکشد؛ برای همین امید داشتیم که سوالات‌مان را هم به همین شیوه پاسخ بگوید. بخوانید و ببینید چنین اتفاقی افتاده یا نه؛ قضاوت با شما.

سال سخت سکوت 

 خیلی زود لباس روحانیت به تن کردید.

بله؛ خیلی زود بود، حدودا شانزده، هفده سالگی.

 حالا که خیلی از آن سال‌ها گذشته، بیشتر به این لباس عادت کرده‌اید یا هنوز هم دوستش دارید؟

 به ‌هر حال چند دهه گذشته و ممکن است صرفا به آن عادت کرده باشید یا حتی دوستش نداشته باشید. درست است که در یک روند خانوادگی روحانی شدم ولی هیچ‌وقت از روحانی‌بودن پشیمان نیستم. الان افتخار هم می‌کنم که روحانی هستم و این لباس را دوست دارم؛ چون تصورم این است که دین عنصری بسیار گرانقیمت در جامعه ایرانی و جامعه جهانی است. روحانیون هم باید کسانی باشند که بیشتر جامعه را بشناسند و بتوانند با توجه به نیازها و واقعیت‌های جامعه از دین دفاع کنند. من هم تلاشم این است که در حد خودم چنین کاری را انجام بدهم و خوشحالم از این‌که یک آخوند هستم.

 با این حال شده در این سال‌ها با خودتان فکر کنید گاهی حرمت این لباس را نگه نداشته‌اید؟

راستش این یک امر نسبی است و این‌که حرمت این لباس چیست، بحثی طولانی در حوزه‌ها راجع به آن بوده و هست؛ بحثی که از آن با عنوان «ذی‌طلبگی» یاد می‌کنند. نگاهی سنتی و افراطی که از قدیم بوده و الان هم طرفدارانی دارد این است که یک روحانی باید ملاحظات بسیار غریبی داشته باشد؛ تا جایی که حتی اگر به قیمت دور شدن او از جامعه تمام شود.

 مثلا چه ملاحظاتی؟

این‌که حتی در خیابان چیزی نخورد! چون یک عده معتقد هستند حتی بعضی امور حلالی که برای دیگران جایز است،‌ برای روحانیت جایز نیست. مثلا می‌گویند نباید شوخی کند یا ادبیاتش باید ادبیات ویژه‌ای باشد. می‌گویند رفتارهایش در خانواده و جامعه باید ویژه باشد و بسیاری از کارهایی را که در عرف جامعه رایج است، برای روحانیت ناپسند می‌دانند.

 مثلا آن عکس‌هایی را که شما در زمان مسئولیت‌تان در دولت اصلاحات می‌گرفتید، مجاز نمی‌دانستند.

خب من این را قبول نداشتم چون اعتقاد داشتم یک روحانی باید در جامعه باشد و برای بودن در جامعه باید زندگی اجتماعی مشابهی با دیگران را تجربه کرد. حتی به‌ عنوان یک روحانی دولتمرد هم اعتقاد داشتم باید این‌طور باشم. مثل همان عکس‌های غیرفرمالی که برای اولین‌بار از وزرا در دولت می‌گرفتم و در وبلاگم می‌گذاشتم. آن هم زمانی که حتی بعضی از دولتمردان هنوز نمی‌دانستند که موبایل‌های مجهز به دوربین آمده است. چون معتقد بودم جامعه نباید احساس کند وزرا یا دولتمردان را فقط باید در یک قاب سه در چهار رسمی ببیند. فکر می‌کردم جامعه باید حس کند اینها هم انسانند تا نوعی نزدیکی با آنها شکل بگیرد.

 درست است که با لباس روحانیت از عرف متعارف آن روزگار جلوتر رفتید اما کاری هست که حسرتش را داشته باشید و به خاطر لباس روحانیت نتوانسته باشید آن را انجام بدهید؟

ببیند، طبیعتا این لباس یک مرزهایی را مشخص می‌کند. شاید هم لباس روحانیت برای آدم‌هایی مثل من بیشتر میزان شناخته‌شدن در جامعه باشد و خب این نقطه مشترک بعضی چهره‌های سیاسی در ایران هم هست. این نکته را هم من اضافه کنم که با توجه به گذر سی‌و‌چند ساله از انقلاب اسلامی و این‌که ما مدیریت‌های مختلفی را داشتیم، خیلی از شخصیت‌های روحانی قبل از این‌که به‌ عنوان روحانی مطرح باشند، به ‌عنوان یک چهره سیاسی مطرح هستند؛ مثلا فرض کنید در سطح بالا آقای ‌هاشمی‌ رفسنجانی، خیلی جلوتر از این‌که به ‌عنوان یک چهره روحانی شناخته شود، به‌ عنوان یک سیاستمدار از او یاد می‌شود. درواقع در بعضی موارد این محدودیت‌ها مربوط به لباس روحانیت است و در بعضی موارد برمی‌گردد به شهرت فرد در جامعه؛ اما من فکر می‌کنم که همه افراد جامعه من‌جمله من البته یک‌سری آرزوهایی داشتیم که به خاطر محدودیت‌های لباسی، محدودیت‌های سیاسی و محدودیت‌های جایگاهی نتوانسته‌ایم انجام دهیم.

 چه آرزوهایی؟

حالا شما هم چه پیله کرده‌ای به لباس ما (خنده).

 به‌ هر حال سوالاتی است که دوست داشتیم پاسخ آنها را از شما بشنویم؛ مخصوصا که اشاره کردید به شهرت در جامعه. این‌که روحانی باشید زودتر شناخته می‌شوید یا یک چهره سیاسی؟

در آدم‌هایی مثل من خیلی نمی‌شود تمایزی قایل شد؛ اما من همچنان بر این باور هستم که اگر جزوی از بدنه جامعه باشی، می‌توانی با این لباس به سینما و تئاتر بروی یا هر جایی که جامعه آن را مثبت می‌داند.

  خب عملا چنین چیزی که بین روحانیون زیاد دیده نمی‌شود؛ مخصوصا سینما یا تئاتر….

برای همین هم من همه صحبتم این است که این مرزها مصنوعی است و تا جایی که به حیثیت دین و روحانیت آسیب نزند، باید برداشته شود تا مردم حس کنند روحانی یکی از افراد درون جامعه است که هم مباحث جامعه را می‌فهمد، هم درک می‌کند. یکی از اتفاقات بد این است که این فاصله هم در سطح سیاستمداران، هم در سطح روحانیون، باعث می‌شود آنها اولویت‌های جامعه را درک نکنند. وقتی هم این اولویت‌ها را درک نکنند، برنامه‌ریزی‌شان هم غیر قابل عمل خواهد بود.

 مثلا چه اولویت‌هایی؟

فرض کنید گاهی در سخنرانی‌های نمازجمعه مسائلی مطرح می‌شود که اساسا جامعه نمی‌تواند درک کند که اینها چه نوع دل‌نگرانی‌هایی است و چرا باید مراقبتی از آنها بکند.

 با تمام اینها اگر جوانی بیاید از شما بپرسد به حوزه بروم یا نروم، چه جوابی می‌دهید؟ می‌گویید برو یا نرو؟

به نظرم این سوال مهمی است. من معتقدم کسانی که به حوزه می‌روند باید به خاطر علاقه‌مندی به این رشته تحصیلی و برآورد نیاز جامعه بدون هیچ‌گونه چشمداشتی بروند.

 شما هم همین‌طور بودید؟ بدون چشمداشت رفتید؟

دورانی که ما وارد حوزه شدیم دقیقا همین‌طور بود. در دوران قبل از انقلاب فقط علاقه‌مندی‌های شخصی و اعتقاد به تفکر روحانی باعث می‌شد شما به حوزه بروید. درواقع یک نوع معنویتی در رفتن به حوزه وجود داشت؛ اما متاسفانه در سال‌های بعد از انقلاب، حوزه‌ها در بعضی موارد تبدیل به بازار کاریابی و شغل‌یابی شدند؛ یعنی بعضی‌ها الان از همان ابتدا برای این وارد حوزه می‌شوند که جذب سیستم اداری شوند. این نیت و تصمیم تناسبی با روح مستقل حوزه ندارد. برای همین برداشت من این است کسانی که با نگاه شغلی وارد حوزه می‌شوند، روحانیون موفقی نخواهند شد؛ اما به کسانی که برای تحصیل، فهم مسائل فقهی و حل مشکلات دینی جامعه به حوزه می‌روند و به این امور اعتقاد راسخ دارند، اگر دوست داشته باشند، حتما توصیه می‌کنم به حوزه بروند. در عین حال معتقدم که حوزه‌ها باید برخورد مناسبی با کسانی در نظر بگیرند که تناسبی با تفکرات حوزوی ندارند و دنبال شغل‌یابی هستند؛ چون این نوع آدم‌ها به خود حوزه‌ها آسیب‌های جدی می‌زنند.

 آسیب‌هایی که گاهی به بعضی برخوردها هم از سمت جامعه منجر می‌شود. خود شما مهمترین اعتراضی که از دهان مردم کوچه و خیابان نسبت به روحانیت می‌شنوید، چیست؟

ببینید، اعتراض یا تکه انداختن یا حتی توهین سابقه‌ای طولانی در تاریخ دارد؛ یعنی شما از زمان رضاخان تا حالا هم که نگاه کنید، روحانیون همیشه در مظان این مسائل بودند؛ برای همین بخشی از ماجرا این است. بخش دیگر هم مربوط است به این‌که بالاخره روحانیت مدیریت کشور را در دست گرفته است و خب کاستی‌هایی هم در این زمینه وجود دارد. برای همین مردم طبیعتا این کاستی‌ها را از چشم روحانیت می‌بینند. گاهی هم خیلی جدا نمی‌کنند که حالا این فرد روحانی چه کسی هست. مثلا فرض کنید کسی عزیزش را به دکتر می‌برد، دکتر در درمان او سهل‌انگاری می‌کند و خب طرف ممکن است به تمام پزشک‌ها بد و بیراه بگوید؛ این نوع برخوردها، برخوردهایی است که الان بیشتر شده است.

سال سخت سکوت 

 چرا بیشتر شده است؟

چون گاهی کسانی که مدیریتی دارند، مسئولیتی دارند یا نقشی در کاستی‌ها یا در خشونت‌ها و یا حتی محاسنی در مدیریت دولتی دارند، کمتر در دسترس هستند. به همین جهت متاسفانه بسیاری از طلبه‌ها و روحانیونی که در این مدیریت دخالتی نداشتند و در کنار مردم هستند و محافظی ندارند، جور مدیریتی را می‌کشند که مردم نسبت به آن انتقاد دارند؛ اما باید این را هم توجه کرد که گاهی در سطوح عالی مدیرانی که خودشان در عرصه انتخاب مردم قرار داده‌اند، مثلا در ریاست‌جمهوری، مورد اقبال جامعه قرار گرفته‌اند؛ مثلا روحانیونی که رئیس‌جمهوری بودند خیلی بیشتر مورد علاقه مردم و رأی مردم قرار می‌گرفتند چون دیگر این‌جا هم روحانیت بود و هم نوعی سیاستمداری که متناسب با دین جامعه بود. برای همین من معتقدم جامعه در بعضی از موارد در سطوح عالی این تمییزها را بین روحانیتی که مدیریت می‌کند و روحانیونی که در مدیریت نیستند، قایل است. ولی در بسیاری از موارد، طلبه‌ها و روحانیونی که در کار مدیریتی دخالتی ندارند بیشتر در معرض آسیب، اهانت و تکه‌اندازی هستند.

 مشخصا برای خود شما از این نوع تکه‌اندازی‌ها چه چیزی پیش آمده است؟

شاید من خیلی برای این قضاوت کفایت نداشته نباشم؛ چون ممکن است بعضی‌ها نوع نگاه‌شان با من فرق داشته باشد؛ اما قطعا در بسیاری از موارد مثل هر روحانی دیگری مورد تکه‌انداختن قرار گرفته‌ام.

 مثال مشخصی که در ذهن‌تان باشد برای‌مان می‌گویید؟

ببینید، مثلا یک نمونه لطیف آن این بوده که فرض کنید یک دفعه من با لباس داشتم می‌رفتم، آقای جوانی با دوستانش با دخترخانمی از آن طرف می‌آمدند. مرا که دیدند، پسرها با خودشان گفتند: «انکحت و زوجت…» آیا من وکیلم که این خانم را به عقد خودم دربیاورم؟ (خنده) منظورم از این نوع شوخی‌هاست که من در جامعه دیده‌ام یا مثلا در رانندگی، حالا چه خلاف کرده باشم، چه خلاف نکرده باشم، به من غر زده‌اند که شماها همه جا حق ما را می‌خورید و حالا هم در ترافیک می‌خواهید حق‌مان را بخورید؛ از این‌جور چیزها بوده است.

 قبل از این اشاره کردید به درک روحانیت از جامعه؛ بدنه حوزه و طلابی که در حوزه درس می‌خواندند، در آستانه انقلاب می‌دانستند در جامعه چه خبر است؟ چه درکی از انقلاب داشتند؟

در آستانه انقلاب، روحانیت قوی‌ترین قشر فعال بود؛ به‌خصوص با رهبری امام‌خمینی که خودش یک مرجع تقلید بود، طبیعتا روحانیون در همه جا به ‌عنوان مدیران انقلاب شناخته می‌شدند. یعنی مثلا در شهرستان‌ها، مشهد یا کاشمر که یادم هست، وقتی برای تظاهرات می‌رفتیم، با این‌که خیلی هم جوان بودیم، مثلا اگر کسی را می‌خواستند بفرستند روی ماشین که شعار بدهد یا کسی را می‌خواستند که در صف اول راهپیمایی باشد، به یک روحانی می‌گفتند؛ اما قطعا این نبوده که در آن زمان به تفصیل همه روحانیت بداند که حکومت چیست؛ نخیر، این‌طور نبوده. با ابعاد مختلف آن آشنا نبودیم. حتی خیلی از روشنفکرهای ما هم آن زمان خیلی مانیفست مشخصی نداشتند. به تعبیر دیگر می‌توانم بگویم که شاید هیچ‌وقت در تاریخ ایران جز در آستانه انقلاب، تا این حد آشتی بین روحانیت با بدنه جامعه شکل نگرفت؛ مثلا فرض کنید در سال‌های بین ۵٧ تا ۵٨ حتی یک شعر یا داستان نمی‌توانید علیه روحانیت و انقلاب پیدا کنید.

با این‌که جریان‌های روشنفکری در آن زمان اعتراض‌های خودشان را داشتند. خب این دوره خیلی موفقی در ارتباط‌گیری با اعضای جامعه و بدنه جامعه و روشنفکران جامعه با روحانیت بود چون مدیریت انقلاب با روحانیت بود؛ البته بعد فاصله زیادی افتاد و مشکلات زیادی به وجود آمد اما در آستانه انقلاب قطعا روحانیت خیلی فعال بود. این را هم اضافه کنم که وقتی می‌گویم روحانیت یعنی امام‌خمینی و حامیان او. چون نمی‌توانم بگویم امام‌خمینی، حوزه علمیه بود؛ امام‌خمینی استثنا حوزه علمیه بود و این نکته مهم است. مثل شخصیت‌های حامی ایشان که بعدها آمدند؛ آیت‌الله ‌هاشمی، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله ‌هاشمی‌نژاد در مشهد، آقای خزعلی، ربانی شیرازی، آقای بهشتی، مرحوم مطهری. اینها هواداران امام خمینی بودند که من آنها را استثناهای حوزه می‌دانم و یکی از مشکلات بعدی را هم این می‌دانم که آن گروه حوزه در مدیریت انقلاب قدرت گرفتند، نه این استثناهایی که گفتم.

 الان چطور؟ می‌دانند در جامعه چه می‌گذرد؟

الان بین روحانیون سیاستمدار یا روحانیونی که در حوزه‌های سیاسی فعال هستند با بدنه حوزه‌ها کمی تفاوت وجود دارد. جریان‌های سیاسی می‌دانند که در جامعه چه می‌گذرد و ممکن است بعضی از دیدگاه‌هایی را که در جامعه وجود دارد قبول نداشته باشند، نسبت به آنها معترض باشند یا با آنها برخوردهای امنیتی یا تبلیغی می‌کنند. اینها یک مجموعه هستند. مجموعه دیگر کسانی هستند که در حوزه‌‌ها به درس و بحث و مسائل حوزوی مشغول هستند. خب آنها که در این مسأله مشغولند، هم و غم‌شان درس است و خیلی هم از عدم استقلال حوزه راضی نیستند. این موضوع در مراجع تقلید هم وجود دارد. بین مراجع تقلید هم، بعضی‌ها از این وابسته‌شدن شدید حوزه به سیاست و حکومت، دل خوشی ندارند.

بیشتر دوست دارند حوزه مستقل باشد چون دغدغه همیشگی حوزه این بوده که نسبت به حکومت‌ها مستقل بوده است. درواقع اعتقاد دارند حوزه اگر در حکومت حل بشود، امکان تبلیغ دیدگاه‌های خودشان را مثل زمانی که استقلال دارند، پیدا نمی‌کنند. این استقلال را خیلی از طلبه‌ها و مراجع دوست دارند که داشته باشند؛ اما من معتقدم اتفاق بدی که افتاده این است که ادبیات، فهم و حتی نیاز نسل جدید، به‌خصوص بعد از آمدن فضای مجازی خیلی متفاوت شده و خیلی سریع تغییر پیدا کرده است؛ این در ارتباط با روحانیت هم نیست و در رابطه با مدیریت کشور است. این گپ بین نسلی خیلی سریع بوده و منجر به یکی از مشکلاتی شده که می‌بینید معمولا در ادبیات بروز پیدا می‌کند؛ نمی‌توانند حرف‌شان را بزنند و مقبول واقع بیفتد.

این مشکل در دو طرف هم وجود دارد؛ هم روحانیون، هم نسل جدید. حرف‌هایی از هم می‌شنوند که تعجب می‌کنند. چرا؟ به دلیل همین فاصله‌ای که فضای مجازی به وجود آورده، چون درواقع دوران پاسخگویی برای روحانیت و دین را به وجود آورده است؛ مثلا چند‌ سال پیش وقتی یک روحانی وارد یک روستایی می‌شد یا به شهری می‌رفت، می‌توانست مجموعه متدینین آن شهر را به خودش جذب کند. خیلی مورد سوال قرار نمی‌گرفت و پرسش‌های گوناگون مطرح نبود ولی الان با وجود فضای مجازی، فضای پرسشگری بیشتر از قبل شکل گرفته است. فضای پرسشگری هم به فضای پاسخگویی نیاز دارد. برای پاسخگویی نیاز است فهم جامعه را به دست بیاورند و بتوانند متناسب با آن پاسخ بدهند.

 از فضای مجازی گفتید. شما یکی از روحانیون پیشرو در این فضا بودید. این فضا در ایران بی در و پیکر است؟ باید نظارتی روی آن از سمت دولت و نهادهای نظارتی باشد؟

من می‌گویم فضای مجازی را باید فراتر از اینها نگاه کرد. فضای مجازی یک اتفاق است؛ اتفاقی که همه دنیا هم از آن آسیب می‌بینند و هم سود می‌برند اما مهمتر این است که بدانیم کاری نمی‌شود کرد. باید جامعه خودش را با جامعه مجازی تطبیق بدهد.

سال سخت سکوت 

 یعنی چه؟

ببینید، ما مدت‌ها ممکن است مثلا راجع به آمدن یک سیل اظهارنظر کنیم و نگران باشیم. بگوییم که این سیل نباید بیاید چون اگر بیاید خانه‌ها را از بین می‌برد، مسیر جاده‌ها را ممکن است نابود کند و… اما وقتی که سیل آمده و همه کارهایی را که لازم بوده کرده، دیگر فرصت این نیست که بنشینیم و غصه بخوریم چرا این سیل آمده؟! فرصت این است که بر اساس این مسیر سیل، خانه‌های جدیدی بنا کنیم که بتوانیم در این خانه‌ها بر اساس آن سیل، همزیستی داشته باشیم. الان هم فضای مجازی، فضایی نیست که کسی بتواند از آن جلوگیری کند. فضایی است که آمده و همه جامعه بشری را گرفته، ارتباطات را گرفته و در همه چیز تاثیرگذاری دارد. هر کسی هر میزانی هم می‌خواهد این فضا را نقد کند و درباره آن تند بگوید، مشکلی نیست ولی مثل این است که کسی دستش را بگذارد جلوی سیل! من می‌گویم باید فکر کرد که چگونه این فضا را اداره کنیم. الان میزان خبررسانی چگونه است؟

یکی دو دهه قبل در همه کشورها فرض کنید فقط یک تلویزیون رسمی وجود داشت و یک خبرگزاری رسمی. درواقع رسانه، رسانه‌هایی بود که می‌شد آنها را مدیریت کرد. مرزهای زمینی، محل عبور و مرور، منع یا گسترش خبر و فرهنگ و هنر بود. الان تمام مرزهای زمینی جمع شده؛ مرزهای زمینی فقط مرزهای جغرافیایی هستند. به‌خصوص در حوزه فرهنگی سوال زیاد شده، آگاهی و اندیشه زیاد شده، همه صداها بلند شده؛ از صدای داعش گرفته تا صدای رئیس‌جمهوری آمریکا. همه این صداها الان در این فضا به گوش می‌رسد. طبیعتا در چنین فضایی اگر مدیریتی متفاوت با مدیریت‌های قبل و متناسب با فضای مجازی نداشته باشیم خودمان آسیب می‌بینیم؛ اما نمی‌توانیم جلوی این فضا را بگیریم.

 یکی از اعتراض‌ها هم همین است. افکار عمومی این اتفاق را در مورد روحانیت و مدیریت کشور جالب نمی‌داند. این‌که شما، آقای ابطحی یا هر کس دیگر، از فیلترشکن استفاده کنید اما مابقی اجازه استفاده نداشته باشند. حالا کاری نداریم که الان همه استفاده می‌کنند اما قضیه این است که درست نیست یک عده اجازه داشته باشند، یک عده نداشته باشند. یکی از اعتراض‌های جدی که مطرح می‌شود این است؛ فیلترینگ واقعا خیلی‌ها را عاصی کرده است.

خب من که همیشه جزو کسانی بودم که مخالف فیلترینگ بودم ولی وقتی رهبری، رئیس‌جمهوری، قوه قضائیه و تقریبا تمام مدیران مملکت در فضای مجازی هستند، دیگر خیلی جای سوال از من نیست. بعد هم این‌که اصلا فیلتر‌کردن کار اشتباهی است. ببینید، روزی که وزیر ارتباطات سر کار آمد، همان موقع به او هم گفتم. گفتم در همه جای دنیا وی.‌پی.‌ان یک حرمتی دارد. حرمت آن هم این است که مثلا والدین بخواهند کودکان‌شان از آسیب‌های فضای مجازی در امان باشند؛ در این مواقع از وی‌‌.پی.‌‌ان‌ استفاده می‌کنند یا زمانی استفاده می‌شود که فردی می‌خواهد خلافی انجام بدهد و از فیلترشکن و وی.‌پی.‌ان استفاده می‌کند. در حالی ‌که وقتی برای فیس‌بوک، برای توییتر، برای کارهایی که همه انجام می‌دهند و همه در آن هستند، فیلترگذاری انجام می‌شود، اتفاق بدتری که می‌افتد این است که قبح کانال‌هایی که باید فیلتر باشد، ریخته می‌شود؛ یعنی یک جوان پانزده، شانزده ساله به خاطر مواردی که در جامعه قبحی نسبت به آن وجود ندارد، ناچار است از فیلترشکن استفاده کند و این فیلترشکن همیشه روی دستگاهش هست و به کانال‌های دیگر هم که نباید برود می‌رود. خب یعنی ما این اجازه را به او داده‌ایم که از این کانال‌ها استفاده کند، در حالی ‌که این آسیبش در مقایسه با وضعیتی که این کانال‌ها فیلتر نبود، خیلی بیشتر است.

 حالا بین اینها که گفتید کدام یکی را ترجیح می‌دهید؟ منظورم فیس‌بوک، توییتر، تلگرام و اینستاگرام است؛ با کدام راحت‌تر هستید؟

من خب در همه اینها بوده‌ام البته نمی‌شود این را انکار کرد که تسهیل در اطلاع‌رسانی و ارتباطات خیلی مهم است. از زمانی که گوشی‌های هوشمند آمده، تمام زندگی آدم‌ها به داخل این گوشی‌های هوشمند منتقل شده؛ چه زندگی اقتصادی، چه سیاسی، چه فرهنگی، چه هنری؛ مثل تماشای فیلم. همه چیز در این گوشی است. از لحظه‌ای که آدم چشمش را صبح‌ها باز کند، با این فضا سروکار دارد تا شب. ما که عینک داریم، اول از همه دست‌مان را بالای تخت‌مان می‌بریم، عینک‌مان را پیدا کنیم، ببینیم چه خبر است تا موقعی که خواب‌مان ببرد و عینک‌مان را بگذاریم کنار. همه‌اش در فضای مجازی هستیم. این مربوط به ایران هم نیست. مربوط به همه دنیا است. چون همه چیز آنجاست؛ اطلاعات، کتاب، ارتباطات شخصی، غیرشخصی، خانوادگی. همه چیز الان آنجاست. من دوست داشتم در ایران شبکه‌هایی مثل فیس‌بوک و توییتر هم فیلتر نبود تا هرکدام کاربرد خودشان را داشتند؛ مثلا اینستاگرام در ایران چون فیلتر نیست تبدیل به شبکه خبررسانی هم شده درحالی‌که فقط به خاطر عکس نشان دادن ساخته شده، اما خب بالاخره با توجه به اهداف موجود، من هم مثل بقیه بیشتر وقتم را در تلگرام می‌گذرانم؛ بعد از آن هم اینستاگرام.

 الان در اینستاگرام چند تا فالوئر دارید؟

١۵٠‌هزار و چند صد نفر.

 خدایی، از این تعداد چقدر پول داده‌اید که کاربر بخرید؟ (خنده)

از همه این تعداد که گفتم، هیچ‌کدام فالوئرهای فیک نیستند. اصلا من خیلی تعجب کردم وقتی اولین‌بار یک نفر پیشنهاد داد فلان مقدار مبلغ بدهید تا من یک‌میلیون فالوئر برای‌تان بیاورم. آن موقع بود که من تازه فهمیدم بعضی سلبریتی‌ها، برای اینستاگرام‌شان فالوئر می‌خرند و از این کارها می‌کنند. اما من از نفر اولی که مرا فالو کرده تا تازه‌ترین‌شان، همه آنها، تک به تک، افراد نشانه‌دار هستند. البته ممکن است فیک به این معنی باشند که خودشان صفحه‌ای برای خودشان ساخته باشند، اما منظورم این است که کاربرانی‌اند که واقعی هستند و از طرف من خریداری نشده‌اند.

 بخشی از این مخاطب‌ها، طبیعتا خانم‌ها هستند؛ گروهی که حالا آزادانه‌تر نظرات‌شان را در فضای مجازی می‌گویند. راستی، اول بپرسم قبول دارید اصلاح‌طلبان شعارهای فراوانی درباره همین خانم‌ها دادند که به آنها عمل نکردند؟

اولا که خب، من سخنگوی اصلاح‌طلبان نیستم، اما در کل بین اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و حتی افراد عادی جامعه، خیلی‌ها هستند که حرف‌هایی می‌زنند و به آن عمل نمی‌کنند.

 خب، آن شعارها و ژست‌گرفتن‌ها بیشتر متعلق به اصلاح‌طلبان بوده که عمل نکردند.

ببینید، من به‌زعم خودم همیشه درباره این مباحث نوشته‌ام، مثلا درباره ورود زنان به ورزشگاه موافقتم را اعلام کرده‌ام؛ یا در مورد تک‌خوانی زنان در موسیقی. چون معتقدم هنر قبل از مردها، بیشتر می‌تواند در زنان تجلی داشته باشد. به دلیل ظرافتی که در وجودشان است و طبیعتی که برای رشد فرهنگ و هنر در وجودشان است.

 بعضی از نظرات‌تان را خوانده‌ام. شاید به دلیل همین نظرات و عملکرد شماست که بخشی از جناح و تفکر مقابل شما،‌ همیشه شما را به افراط‌‌گرایی متهم کرده‌اند. البته از این طرف هم بعضی اصلاح‌طلبان گروه مقابل را به چنین رویکردی متهم کرده‌اند. اصلا این وسط حق با چه کسی است؟ تا به حال فکر کرده‌اید برای دقایقی هم شده خودتان را جای گروه مقابل بگذارید؟

ببینید، این نکته برای من روشن است که همیشه افراط‌گرایی در گروه مقابل بوده و ما در مقام دفاع بودیم. حتی در طول ٨‌سال ریاست‌جمهوری آقای خاتمی ما برنامه‌ای برای افراط‌گرایی نداشتیم، اما این به معنای آن نیست که از همه کارهایی که آن زمان انجام دادیم، بخواهیم دفاع کنیم. من همیشه اندیشه و نظرم این بوده به جای این‌که گروه‌ها همیشه بخواهند به روکم‌کنی از هم رو بیاورند، اول از خودشان شروع کنند. اگر یک روزی این ظرفیت در جامعه وجود داشته باشد که هر گروهی و هر جناحی و هر فردی خودش را نقد کند و البته همه این کار را بکنند، آن زمان خیلی نتایج خوبی به وجود خواهد آمد. برای همین من بیشتر خودم را یک سیاستمدار واقع‌بین می‌دانم تا افراطی. در اتفاقات مختلف هم همین واقع‌بینی بیشتر معیار نظرات من بوده. برای همین، من خودم را افراط‌کار نمی‌دانم. البته به دلیل ارتباطاتم با حوزه هنر و اینها، یک‌جورهایی همیشه قبل از سیاستمدار بودن، خودم را یکی از اعضای خانواده هنر و فرهنگ می‌دانم. بعدش خودم را سیاسی می‌دانم.

سال سخت سکوت 

 نظرتان درباره حجاب چیست؟ باید آزاد باشد یا اختیاری؟ به شکل قانونی مقصودم نیست. مقصودم این است که آیا زن به‌عنوان یک انسان حق ندارد پوشش خودش را انتخاب کند؟

من فقیه نیستم که نظر فقاهتی در این مورد بدهم اما هیچ دلیلی هم نمی‌‌بینم که نظرم را هم بر دیگران تحمیل کنم. البته یک جای دیگر باید درباره یک مشکلی مفصل بحث کنیم؛ آن هم نگاه‌های تبعیض‌آمیزی است که خود زنان نسبت به خودشان دارند. بخشی از این نگاه‌ها در زنان با رویکرد نگاه دینی است و بخشی دیگر هم زنانی که با رویکرد فمنیستی جلو می‌آیند. در مجموع بعضی زنان خودشان بین خودشان تبعیض‌هایی قایل می‌شوند.

 دوست دارم گریزی بزنم به یک دوره دیگر از زندگی شما. شما اوایل انقلاب در رادیو مسئولیت داشتید. چه حسی داشتید وقتی دو دهه بعد، همان موضع، تریبونی شده بود علیه شما؟

من در دورانی این مسئولیت را داشتم که اوایل انقلاب بود و تضادها به این شکل نبود؛ مثلا یکی از مشکلات ما موسیقی بود. این‌که تکلیفش چه می‌شود، ولی خب طبیعتا از وضع فعلی رادیو و ‌تلویزیون خوشم نمی‌آید و دل خوشی ندارم. در مورد صداوسیما معتقدم که حتی با همین خط قرمزهایی که بی‌دلیل برای خودشان درست کرده‌اند، خیلی می‌توانند صداوسیمای بهتری داشته باشند. چون رسانه‌ها اگر بتوانند حرف‌شان را برسانند، رسانه هستند، والا اگر دیده نشوند، خوانده نشوند و شنیده نشوند که اصلا رسانه نیستند.

 می‌دانید چرا این سوال را پرسیدم. چون در اکثر مصاحبه‌های بعد از ٨٨، از شما می‌پرسند چه چیزی در بازجویی از شما می‌خواستند؟ شما هم در پاسخ غالبا به سکوت می‌گذرانید یا به نحوی از این پرسش عبور می‌کنید. البته من هم نمی‌خواهم به سیاق دیگران این سوال را بپرسم. فقط می‌خواهم بدانم اگر بخواهید این سکوت را در یک مصرع یا بیت به تمثیل بگویید، چه شعری را انتخاب می‌کنید؟

من خیلی شعر حفظ نیستم، اما شاید بتوانم با این مصرع حرفم را بزنم که «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود».

 شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم / ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود… عجب شعر فوق‌‌العاده‌ای انتخاب کردید. بخشی از این سخت‌جانی در زندان گذشت، اما دوست ندارم سوالم سیاسی باشد. یک مقدار کلی‌تر می‌خواهم بدانم. این‌که نخستین فکری که در تنهایی زندان سراغ آدم می‌آید، چیست؟

آدم‌ها فرق می‌کنند. من یک فکری همیشه همراهم بود و آن این‌که دلیلی ندارد ما در زندان جمهوری اسلامی باشیم، چون خودمان از بنیان‌گذاران جمهوری اسلامی هستیم و از علاقه‌مندان آن بودیم و خواهیم بود. ‌ای کاش آن دستگیری‌ها در رقابت‌های سیاسی صورت نمی‌گرفت. البته بعدها کم‌کم سوال و جواب‌ها درباره کل دوران اصلاحات خیلی عمیق‌تر شد و دیگر همه چیز را فراموش کردیم و به پاسخ پرسش و سوال و جواب‌هایی که مربوط به دوران اصلاحات بود، فکر می‌کردیم.

 در کل زندان تجربه‌ای هست که بشود آن را برای هر کسی مفید فایده دانست؟ مقصودم زندانی سیاسی شدن یا غیره نیست. درباره زندانی شدن به معنای محصور بودن به هر دلیلی حرف می‌زنم؛ در یک اتاق، سلول یا حتی در چهارچوب‌های بین چند دیوار؛ از فقدان آزادی حرف می‌زنم.

واقعا حالم بد شد (بغض)… واقعا می‌گویم. درباره این موضوعات که حرف زدید واقعا حالم بد شد.

 چرا؟

اصلا به آن سال‌ها که فکر می‌کنم دچار… ول کنید… مهم این است که گذشت…

 می‌خواهید دیگر درباره این موضوع حرف نزنیم؟

بله؛

 پس بروم سراغ یک بحث دیگر. آقای ابطحی، به نظر شما اکثریت مردم می‌فهمند یا نمی‌فهمند؟ اگر نمی‌فهمند چه چیز را نمی‌فهمند و اگر می‌فهمند چه چیز را می‌فهمند؟

در خیلی از موارد چون قضاوت‌شان براساس واقعیت‌ها نیست، دلایلش را نمی‌دانند. طبیعتا سیاست پشت پرده‌ای دارد و نمی‌شود این پشت پرده را به دلیل همان اهداف سیاستمداران و سیاست‌های جناحی‌شان مطرح کرد.

 اگر مطرح کنند چه اتفاقی می‌افتد؟ مگر چه می‌شود؟

تبدیل به عکس خودش می‌شود. به آن تفکر اول ضربه می‌زند. برای همین معتقدم که قضاوت‌ها، چه علیه افراد، چه له افراد، در بسیاری از موارد هیجانی است. این قضاوت‌های هیجانی خیلی آسیب می‌زند. چه تعریف کردن از افراد باشد، چه نقد کردن. مهمترین نکته این است که اعتماد به سیاستمداران جلب شود و این موضوعی است که در تاریخ ایران خیلی کم‌نظیر است. این کلا تحت‌تأثیر یک اتفاقی است که مورخان ایرانی از آن به‌عنوان دولت‌ستیزی یاد می‌کنند. شما هیچ دورانی را نمی‌توانید پیدا کنید که مردم آن دوران از سیاستمداران‌شان به‌صورت کامل ابراز رضایت کرده باشند. این نکته‌ای است که شاید در تاریخ ایران خیلی پررنگ‌تر باشد؛ چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب. حتی در دوران امیرکبیر و غیره هم همین بوده. البته بعدها در تاریخ راجع به هر دوره‌ای بحث شده اما در عمده موارد نوعی دولت‌ستیزی و حکومت‌ستیزی در بدنه جامعه ایرانی وجود داشته.

 خود شما، قضاوت افکار عمومی برای‌تان مهم است؟

بله؛

 اگر قضاوت مناسبی نسبت به شما نداشته باشند، شما اشتباه می‌کنید یا آنها؟

اول این‌که غصه می‌خورم. بعد از آن هم سعی می‌کنم آن را اصلاح کنم. چون همیشه ابزار ارتباطی داشتم و جزو اولین آدم‌هایی هم بودم که از ابزار ارتباطی جدید استفاده کردم. سعی می‌کنم توضیح بدهم ولی خب همیشه هم مورد قبول واقع نشده.

 آقای ابطحی، تا به حال شده برای تهیه لوازم اولیه زندگی پول نداشته باشید؟ درواقع منظورم این است، شده فقر را به شکل ملموس تجربه کرده باشید؟

ببینید، خب طبعا آدم در طول مسیر زندگی، رشد اقتصادی می‌کند. شرایطی بوده که این‌طور بودم، شرایطی هم بوده که نبودم، ولی معمولا من زندگی خیلی افراط‌کارانه‌ای نداشته‌ام. نه امکانش را داشتم، نه علاقه داشتم و نه چنین وضعیتی به وجود آمد. از این وضع راضی هم هستم.

سال سخت سکوت 

 یکی، دو سوال هنری هم بپرسم و تمام کنم. بهترین فیلم سینمایی ایرانی و خارجی که تا به حال دیده‌اید؟

گفتید فیلم ایرانی، یاد «گل‌های داوودی» افتادم. البته نمی‌خواهم بگویم بهترین فیلم ایرانی بوده که دیده‌ام اما در آن شرایطی که دیدم خیلی در من اثر کرد.

 چرا؟

یک حالت نوستالژیکی برایم دارد.

 بهترین فیلم خارجی چطور؟

در این سال‌ها فیلمی بوده به اسم «تردید».

 با بازی مریل استریپ. در آن‌ سال نامزد اسکار هم بود.

بله؛ کشیشی که در آن حضور داشت و سوالی که در ذهنش به وجود آمده بود. فیلم خوبی بود.

 بهترین تئاتری که تا به حال دیده‌اید؟

تئاتر متفاوتی دیدم که برایم جالب بود. کاری بود که چند نفر زن و شوهر خارجی بودند. اول که می‌بینید فکر می‌کنید یک کارگاه مستند است. اسمش بود «درباره تصویرت از من تجدید نظر کن». البته تئاتر‌هایی که دوست داشتم آن‌قدر زیاد بوده که نمی‌توانم بگویم کدام‌شان بهتر بود ولی الان این در خاطرم مانده.

 به عنوان پرسش‌های پایانی، هر کدام از این کلمه‌ها و اسامی شما را یاد چه می‌اندازد؟ در یک جمله، یک کلمه و در کل کوتاه بگویید.

 وی. اچ. اس؟

فیلم‌های جوانی‌مان را با اینها می‌دیدیم.

 سیدمحمد خاتمی؟

هویتم از اوست.

 عینک؟

دید جدید.

 مرتضوی؟

از شنیدن اسمش سرم درد می‌گیرد.

 سانسور؟

هست دیگر…

 هاشمی‌ رفسنجانی؟

فقط به سیاست فکر می‌کرد.

 ٨٨؟

سال لعنتی.

 موی سفید؟

نشانه پختگی یا پیری.

 کوی دانشگاه؟

١٨ تیر.

 خرداد؟

«دوم»ش را خیلی دوست داشتم.

 ضرغامی؟

آدم محترمی در جناح اصولگرا.

 احمدی‌نژاد؟

اشتباهی در حکومت آمده بود.

 و در پایان اگر بخواهید یک نفر را برای گفت‌و‌گو با سبک و سیاقی که با شما انجام دادیم، توصیه کنید، چه کسی را پیشنهاد می‌دهید؟

آقای نجفی، شهردار.
منبع: برترینها