گفتگو با عکاسی که یک آتش‌نشان فداکار او را از مهلکه پلاسکو نجات داد: کتفم را گرفت و مرا انداخت وسط کوچه

صبح روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ حدود ساعت ۷:۵۹ بود که طبقات هشتم و نهم ساختمان پلاسکو که بیشتر شامل تولیدی‌های لباس بودند، در آتش سوخت. ناگهان آتش از بخش شرقی ساختمان زبانه کشید و دیوار شمالی ساختمان پلاسکو نیز به طور کامل فرو ریخت. این در حالی بود که یک عکاس خبری خانم پیش از ریزش کامل ساختمان برای عکاسی وارد پلاسکو شده بود و تا چند ساعت هیچ‌کس از سرنوشتش خبری نداشت.

مرضیه سلیمانی عکاس خبرگزاری ایرنا که توسط یکی از آتش‌نشانان فداکار در لحظات آخر به بیرون از ساختمان رانده شده بود، حالا دقیقا پس از یک سال از حادثه از آن روز تلخ و از آن مرد آتش‌نشان می‌گوید که هرچه گشت دیگر هیچ‌وقت او را ندید.

مرضیه حالا برای ما از صبح آن روز می‌گوید: «صبح روز پنجشنبه بود. شب قبلش تا دیر وقت برای پوشش جشنواره موسیقی فجر رفته بودم. کنسرت حامد همایون بود؛‌ آن هم در یک فضای خیلی شاد. برای همین اجازه داشتم که صبح پنجشنبه دیرتر سر کار بیایم. در راه بودم و چیزی نمانده بود که به خبرگزاری برسم که شنیدم پلاسکو آتش گرفته است. همکارم خانم موسوی که اتفاقا او هم شب قبل با من در جشنواره فجر بود، صبح زود برای عکاسی راهی پلاسکو شده بود و بقیه همکاران اخبار پلاسکو را از تلویزیون پیگیری می‌کردند. خانم موسوی تماس گرفت و گفت که موضوع خیلی جدی نیست و تا چند دقیقه دیگر به خبرگزاری برمی‌گردد.

به بچه‌ها گفتم حالا که موسوی دارد برمی‌گردد، من به پلاسکو می‌روم و چندتا عکس درست و حسابی می‌گیرم. بچه‌ها هم گفتند: «لازم نیست؛ تو نرو!» من اما زیر بار نرفتم و راه افتادم. ماشین گرفتم و کمی از مسیر را که رفتیم، راننده گفت که خیابان‌ها را بسته‌اند و نهایت تا چهارراه استامبول می‌تواند برود. حول و حوش خیابان فردوسی از ماشین پیاده شدم. ماشین‌ها اجازه تردد نداشتند. موتورسوارها می‌گفتند خیابان‌ها بسته است و نمی‌توانم از این جلوتر بروم. داشتم تلفنی با یکی از دوستانم که در کوچه برلن دفتر بیمه دارد، صحبت می‌کردم تا ببینم از کدام مسیر بروم بهتر است؟ که یک موتورسوار حرف‌های تلفنی‌ام را شنید و گفت: «ما اون طرفا انبار داریم. مسیرا رو بلدم و از کوچه‌های پشتی می‌رسونمت پلاسکو.»

از کوچه‌ پس‌کوچه‌ها و کارگاه‌ها رد شدیم که من یک دفعه از پلاسکو سر درآوردم. من واقعا فکر می‌کردم آتش مهار شده و خطری وجود ندارد. شیشه‌های پلاسکو داشتند یکی‌ یکی خورد می‌شدند و من هم تندتند عکس می‌گرفتم. از راه پله‌های ساختمان سه‌طبقه‌ای که در مجاورت پلاسکو است، بالا رفتم که به پشت بام برسم. می‌خواستم از بام آنجا عکس‌های خوبی از پلاسکو بگیرم اما گفتند که اجازه نداری بروی چون همه شیشه‌ها در حال خرد شدن هستند. نگهبان حاضر نمی‌شد در پشت بام را برایم باز کند اما با اصرار من این کار را کرد تا چند فریم عکس از نمای پلاسکو در حال سوختن بگیرم. کارم که تمام شد، دیدم از راهروی سمت راست چند آتش‌نشان دارند به سمت ساختمان پلاسکو می‌روند. دنبالشان دویدم. آتش‌نشان‌ها جلویم را گرفتند و گفتند: «مسیر ما تاریکه. پر از آبه. اگه بیای می‌خوری زمین و آسیب می‌بینی. ما با چراغای کلاهمون می‌ریم. تو نمی‌تونی با ما بیای.»

گفتم: «من با چراغ‌قوه موبایلم میام». تا طبقه پنجم پلاسکو دنبالشان رفتم. دیدم تعداد زیادی آتش‌نشان در طبقه پنجم نشسته‌اند. شروع کردم از آنها عکس گرفتن که یک‌نفرشان گفت: «از ما عکس نگیر. وقتی این‌طوری نشستیم یه وقت مردم فکر می‌کنن ما بیکاریم. نشستیم چون منتظریم که برامون کپسول بیاد. کپسولامون خالی شده.»

آنجا فقط آتش‌نشان نبود، مغازه‌دارها هم بودند. من دیدم کسانی را که آمده بودند حجم آب را از مغازه‌هایشان خالی کنند تا جنس‌هایشان آسیب نبیند. آنها به ادامه کار در پلاسکو امید داشتند. در این لحظات دست من فقط روی شاتر بود و عکس می‌گرفتم. رفتم به سمت طبقه هفتم ساختمان که یک دفعه صدای انفجار مهیبی شنیدم. یک نفر داد می‌زد: «ساختمونو تخلیه کنید. ساختمون داره می‌ریزه.»

این جمله را که شنیدم، قفل کردم. نمی‌توانستم هیچ حرکتی بکنم. دستم روی شاتر مانده بود و دوربین همین‌طور عکس می‌گرفت. یک نفر داد می‌زد: «خانم! خارج شو. برو بیرون.» من اما شوکه شده بودم. صداها را می‌شنیدم اما نمی‌توانستم واکنش نشان دهم. قدرت حرکت نداشتم. یک نفر داد زد: «یکی این دختره رو ببره پایین.» یک دفعه یک آتش‌نشان بلندقد،‌ کتفم را گرفت و من را کشید.

آن لحظه قدرت تکلم نداشتم. آتش‌نشان پرسید: «کسی می‌دونه اینجایی؟ کسی می‌دونه پلاسکویی؟» همین‌طوری می‌کشید و یک دفعه من را انداخت وسط کوچه: «برو. فقط برو. تا می‌تونی بدو و از اینجا دور شو.»

من هنوز شوکه بودم. دو نفر آقا از کارگاه‌های اطراف آمدند که من را ببرند. گفتم باید عکس بگیرم. آنها گفتند که کارگاه ما به نمای پلاسکو دید دارد. بیا از آنجا عکست را بگیر. رفتم پشت بام کارگاه. داشتم عکس می‌گرفتم که یک دفعه دیدم پلاسکو با آن عظمت ریخت پایین!

دیگر هیچ‌چیزی ندیدم. هرچه بود، خاکستر بود. حالم بد بود. آمدم به همکارانم خبر بدهم که در پلاسکو هستم اما تلفنم خاموش شده بود. جیغ زدم و گریه کردم. رفتم سمت خیابان منوچهری. به زور سوار یک ماشین شدم در حالی که سر تا پایم با خاکستر پوشانده شده بود. وقتی رسیدم، ایرنا همه همکارانم داشتند گریه می‌کردند. از تلویزیون دیده بودند که پلاسکو ریخته و نگرانم شده بودند.

من اما می‌خواستم دوباره برگردم پلاسکو. به دو دلیل. اول اینکه می‌خواستم ببینم که چه اتفاقی افتاده و دوم اینکه می‌خواستم بروم سراغ آدمی که من را نجات داده است. می‌خواستم او را ببینم. در آن روزها که آتش‌نشان‌ها مشغول مهار آتش پلاسکو بودند، من هر روز آنجا می‌رفتم به دنبال آن مرد آتش‌نشان. یک روز یکی از آتش‌نشان‌ها به من گفت: «خانم! چرا هر روز میای اینجا؟ بدبختی ما دیدن داره؟»

ماجرا را برایش تعریف کردم. گفتم دنبال یک نفر می‌گردم. گفت: «تو همون عکاسی که همه راجع بهش حرف می‌زدن؟ تو گیر کرده بودی تو ساختمون؟»
هر روز می‌رفتم دنبال آن آتش‌نشان ولی نبود که نبود. دنبال این بودم که ببینم زنده است یا شهید شده. من عکس‌های زیادی دارم از آدم‌هایی که نیستند ولی عکس‌های این آتش‌نشان‌ها برایم فرق داشت. از خدا می‌خواستم معجزه‌ای که برای من رقم زده برای آن آتش‌نشان هم رقم زده باشد.
می‌دانید؟ آن چیزی که شما در اخبار شنیدید، با آن چیزی که من دیدم خیلی فرق داشت. من فقط در یک طبقه حدود ۶۰ آتش‌نشان دیدم.
هر روز که می‌رفتم پلاسکو و دنبال آن مرد می‌گشتم، با خودم فکر می‌کردم که او وظیفه نداشت من را نجات دهد. او یک کار انسانی کرده بود. اگر او نبود من هم می‌توانستم، نباشم. او مرا از مهلکه بیرون برد و من دیگر هیچ‌وقت نفهمیدم او کجاست.»


منبع: عصرایران

دومین موزه زنده دنیا تعطیل می‌شود!

هنوز دو ماه از ارائه لوح ثبت جهانی کلپورگان به عنوان نخستین روستای آسیا و اقیانوسیه نگذشته است که معاون صنایع دستی سیستان و بلوچستان دستور داده، کارگاه سفالگری و دومین موزه زنده دنیا که در این روستا قرار دارد، تعطیل شود.

به گزارش ایسنا، شهریور ماه امسال، اسم روستای سفالگری کلپورگان به عنوان نخستین روستای آسیا و اقیانوسیه به فهرست شورای جهانی صنایع دستی اضافه شد. روستایی که قدمت سفالگری در آن به هفت هزار سال می‌رسد و زنان آن توانسته‌اند این هنر- سنت قدیمی را تا کنون حفظ کنند.

کارشناسان و ارزیابان شورای جهانی صنایع دستی بعد از بازدید از نخستین کارگاه سفالگری این روستا که قبل از انقلاب ساخته شده است و به واسطه فعالیتی که زنان سفالگر در آن انجام می‌دهند دومین موزه زنده دنیا محسوب می‌شود، اظهار شگفتی کردند.

غدا هیجاوی- رییس منطقه‌ای آسیا و اوقیانوسیه در شورای جهانی- به همراه معاونش احمد الفارسی در جشن جهانی روستای کلپورگان که ۲۱ آذرماه در سراوان برگزار شد، شرکت کردند و لوح ثبت جهانی این روستا را به مسوولان و مردم سیستان و بلوچستان واگذار کرد.

هنوز دوماه از ارائه این لوح نگذشته است که مسوول کارگاه سفالگری و دومین موزه زنده دنیا اظهار می‌کند: معاون صنایع دستی سیستان و بلوچستان گفته است باید کارگاه این روستا تعطیل شود و هنرمندان در خانه‌هایشان فعالیت کنند.

پروانه دهواری با اظهار نگرانی درباره این اتفاق به ایسنا، می‌گوید: قرار بود روز پنجشنبه ۲۸ دی ماه درِ کارگاه را قفل کنند اما من مقاومت کردم و اجازه چنین کاری را ندادم. با پیشکسوتان سفالگری که موی شان را در این کارگاه سپید کرده‌اند به ملاقات مسوول میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سراوان رفتیم تا دلیل این کار را جویا شویم، می‌گویند قرار است کارگاه را تبدیل به موزه کنیم! مگر این کارگاه موزه زنده نیست؟

او ادامه می‌دهد: حدود ۲۵ سفالگر در کارگاه و ۲۵ نفر دیگر در خانه‌هایشان برای من کار می‌کنند. مواد اولیه سفالگری در کارگاه آماده می‌شود و همه سفال‌ها نیز در کوره پخته همین کارگاه می‌شود. اگر قرار باشد کارگاه را تعطیل کنند، پس سفالگران چکار کنند!؟ به جای آنکه بعد از ثبت جهانی به فکر رونق سفالگری این منطقه و وسعت آن باشند، می‌خواهند تنها جایی که به واسطه آن ارزیابان شورای جهانی روستا را ثبت کرده‌اند، تعطیل کنند!؟

مسوول کارگاه سفالگری و دومین موزه زنده دنیا، افزود: با سرپرست میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سیستان و بلوچستان- سید محمدرضا واعظی مقدم- نیز تلفنی صحبت کردم که گفت مشکل‌تان را مکتوب کنید برایم بفرستید. من هم این کار را انجام دادم. همچنین هنرمندان سفالگر کلپورگان نامه‌ای به معاونت صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور- بهمن نامور مطلق- نوشتن بلکه از بسته شدن دومین موزه زنده دنیا جلوگیری شود.

به گزارش ایسنا، روستای کلپورگان که به واسطه هنر سفالگری هفت هزار ساله‌اش عنوان جهانی را کسب کرد، دو کارگاه سفالگری دارد. کارگاه سفالگری قدیمی که قبل از انقلاب ساخته شده است به عنوان دومین موزه زنده دنیا و نخستین موزه زنده ایران شناخته شده است. حدود یک سالی می‌شود که کارگاه کوچکتری با هزینه بهزیستی برای زنان سرپرست خانوار ساخته شده است. برخی دیگر از هنرمندان این روستا در خانه‌هایشان مشغول به کار هستند و سفال‌ها را برای پخت در کوره به کارگاه‌ها می‌برند.

سفال کلپورگان از خاک همان منطقه ساخته می‌شود. پیش از این نایب رئیس انجمن سفال و سرامیک کشور گفته بود جهانی شدن سفال کلپورگان نباید به ساختار یا بدنه سفال این منطقه آسیب وارد کند.


منبع: عصرایران

⁣سرانجام صدای حبیب از صداوسیما پخش شد (فیلم)

کافه آپارتمان ویتنامی‌ ها (عکس) گفتگو با عکاسی که یک آتش‌نشان فداکار او را از مهلکه پلاسکو نجات داد: کتفم را گرفت و مرا انداخت وسط کوچه اردوی جهادی در حاشیه پایتخت (عکس) ⁣سرانجام صدای حبیب از صداوسیما پخش شد (فیلم) رشد حوزه بین الملل بانک رفاه بعد از برجام دادستان تهران: صدور کیفرخواست برای ۵۴ نفر در ناآرامی‌های اخیر/ کمتر از ۲۰ نفر همچنان در بازداشت هستند کامیون های آینده که نه کابین دارد و نه راننده (+عکس) دومین موزه زنده دنیا تعطیل می‌شود! آغاز فروش هیوندا النترای کرمان موتور با قیمت زیر ۱۵۰ میلیون تومان (+جدول و عکس) کدخدایی: بودجه شورای نگهبان از پول توجیبی برخی کمتر است (فیلم)

درخواست عباس عبدی از سردار سلیمانی: یک ساعت صرف دیدار با آن نوجوانی کنید که پرچم ایران را آتش زد  (۲۳ نظر)

چهل سال پیش، چهل سال بعد  (۲۲ نظر)

تا اطلاعات سانچی رمزگشایی نشود هر صحبتی حدس و گمان است  (۱۶ نظر)

وقتی مدیر کل کتاب درسی روایت رسمی ۲۸ مرداد را نمی داند!  (۱۵ نظر)

معصومه ابتکار: وضعیت اشتغال زنان خوب نیست/ در مشارکت سیاسی زنان با معیارهای جهانی فاصله داریم  (۷ نظر)

از حاج محمدحسین امین الضرب تا اینترنت ۵G : ایران را از انقلاب چهارم صنعتی محروم نکنید  (۶ نظر)

گزارش فرستاده مجلس به شانگهای چین را در حادثه سانچی مقصر نمی‌داند  (۴ نظر)

محمد علی ابطحی:جریان اصلاح طلب یک جریان انقلاب‌گر نیست/ معترض و منتقد باید مورد حرمت و نه اهانت قرار گیرد  (۳ نظر)


منبع: عصرایران

تصادف تریلی و پراید۳ کشته و یک زخمی برجای گذاشت (+عکس)

رییس مرکز فوریتهای پزشکی سلماس گفت: شامگاه روز گذشته، تصادف یک دستگاه تریلی با سواری پراید در محور سلماس – خوی ۳ کشته و یک زخمی بر جای گذاشت.

ایسنا نوشت: عمار فریددر رابطه با این تصادف شدید گفت: در ساعت ۱۸:۳۲ شامگاه روز گذشته پیرو اعلام یک مورد تصادف جاده ای تریلی با سواری پراید در ۲۰ کیلومتری محور سلماس – خوی در گردنه قره تپه, نیروهای فوریت های پزشکی و هلال احمر و آتش نشانی سریعا به محل حادثه اعزام شدند .
فرید بیان کرد: این تصادف متاسفانه ۳ فوتی و یک مصدوم داشت که بنا به گفته حاضرین در صحنه همگی اهل روستای قطور شهرستان خوی بودند و با توجه به شدت حادثه و پس از انجام عملیات رهاسازی توسط نیروهای هلال احمر و آتش نشانی، فرد مصدوم توسط اکیپ فوریتهای پزشکی خوی به بیمارستان خوی و افراد فوتی نیز به سلماس اعزام شدند .

تصادف تریلی و پراید3 کشته و یک زخمی برجای گذاشت (عکس)

وی در خصوص دستگاه های امدادی حاضر در صحنه افزود: علاوه بر نیروهای هلال احمر، آتش نشانی و فوریتهای پزشکی سلماس، نیروهای فوریتهای پزشکی خوی، پلیس راه خوی سلماس، نیروی انتظامی، نیروهای راهداری و آمبولانسهای فوت بر شهرداری سلماس نیز در صحنه حضور داشتند و اقدامات لازم را در خصوص کنترل ترافیک، رهاسازی ‌و امدادرسانی حادثه دیدگان را به خوبی انجام دادند.

رییس مرکز فوریتهای پزشکی سلماس خاطرنشان کرد: همچنین تصادف شدیدی نیز توسط سواری پیکان وانت و کامیون باری در همین محدوده از محور سلماس – خوی به وقوع پیوسته بود که متاسفانه دو فوتی در پی داشت.
فرید تصریح کرد: با توجه بارش های جوی اخیر و کوهستانی و خطرناک بودن محورهای مواصلاتی از رانندگان عزیز تقاضا داریم از سفرهای غیرضروری خودداری کرده و در صورت مسافرت حتما قوانین راهنمایی و رانندگی از جمله پرهیز از سرعت و سبقت غیر مجاز و بستن کمربند ایمنی را مورد توجه قرار دهند .


منبع: عصرایران

بر ملا شدن راز قتل یک زن در کرج پس از ۴ سال!

رئیس پلیس آگاهی استان البرز از برملا شدن راز قتل زنی در کرج پس از چهار سال خبر داد.

مهر نوشت: سرهنگ جواد صفایی صبح شنبه در نشست خبری با اصحاب رسانه که در پلیس آگاهی استان برگزار شد، از افشای راز قتل زنی که در سال ۹۲ در شهرستان کرج به قتل رسیده بود خبر داد و اظهار کرد: این زن با هویت معلوم و مشخص در منزل خود به قتل رسید که پرونده وی به دلیل فراری شدن مضنون اصلی که از تبعه افغان بود، ابتر ماند.

رئیس پلیس آگاهی استان البرز در ادامه با بیان اینکه کارآگاهان اداره آگاهی هیچگاه پرونده ای را راکت کنار نمی گذارند، عنوان کرد: طی اقدامات پلیسی انجام شده در هفته گذشته مضنون به محض ورود به کشور در یکی از شهرهای شمالی دستگیر شد.

وی گفت: متهم ابتدا منکر هرگونه ارتکاب به قتلی بود اما پس از مواجهه با دلایل کارآگاهان پلیس آگاهی لب به اعتراف گشود و اقرار کرد: با انگیزه سرقت وارد منزل این زن شده بودم که به دلیل مقاومت وی، او را به قتل رساندم.

رئیس پلیس آگاهی استان البرز در بخش دیگری با اشاره به ابلاغیه های پلیس استان البرز مبنی به مبارزه با مالخران و سارقان در این استان، از انهدام باند چهار نفره سرقت از منازل که از تبعه افغانی بودند خبر داد و تاکید کرد: این باند با رصد شبانه از منازل ویلایی و آپارتمان ها، از خالی بودن این خانه ها اطمینان پیدا می کردند و بعد با زدن زنگ همسایه که از میهمان های این خانه هستیم وارد آپارتمان می شدند و سپس با استفاده از دیلم در اصلی خانه را باز و اقدام به سرقت طلا و جواهر و پول نقد این خانه ها می کردند.
وی با بیان اینکه این سارقان حتی گاوصندوق برخی از این خانه ها را نیز سرقت می کردند، گفت: این گاوصندوق ها را پس از خالی کردن لوازم درونی اش در بیابان های سطح شهر رها می کردند.
سرهنگ صفایی از اعتراف به ۴۵ فقره سرقت از منزل توسط این باند خبر داد و خاطرنشان کرد: طی تحقیقات پلیسی همه مالباختگان نیز مشخص و شناسایی شده اند.


منبع: عصرایران

بارداری در دوران قاعدگی ممکن است؟

آیا در دوران قاعدگی احتمال بارداری وجود دارد؟

اما باید گفت که این امکان وجود دارد که وی در دوران خونریزی نیز باردار گردد. تعدادی دلیل برای این مهم وجود دارد که برجسته ترین آنها عبارت است از:
دلیل تمام خونریزی های مهبلی عادت ماهیانه نمی باشد. مواقعی وجود دارد که زنان خونریزی کمی رو در زمان تخمک گذاری مشاهده مینمایند . این زمان درست زمانی می باشد که فرد برای باردار شدن کاملاٌ آماده بوده و به اصطلاح کشش رحمی وی بالاست.
در زمان تخمک گذاری یک تخم از لوله تخمدان رها شده و بسمت پایین و لوله فالوپ (شیپور رحمی) حرکت میکند. این بسیار طبیعی است که دختری در زمان تخمک گذاری مقداری خون را مشاهده نماید و آن را حمل بر تغییر زمان عادت ماهیانه و یا به اشتباه خود عادت ماهیانه تلقی نماید

بعضی وقتها تخمک گذاری می تواند قبل از اینکه خونریزی پریود در فرد به پایان برسد اتفاق بیافتد و بعضی وقتها نیز میتواند اتفاقش بلافاصله بعد از پایان یافتن عادت ماهیانه نیز می باشد. از طرفی اسپرم نیز می تواند تا ۳ روز بعد از رها شدن تخمک رو باردار نماید .
نکته مهم: رابطه جنسی به صورت دخول در دوره عادت ماهیانه به هیچ وجه توصیه نمی شود این رابطه از نظر شرعی نیز حرام است.
بنابراین داشتن رابطه جنسی در هر دو صورت میتواند بارداری نا خواسته رو بهمراه داشته باشد داشتن رابطه جنسی بدون استفاده از وسایل جلوگیری از حاملگی، در زمان عادت ماهیانه و حتی در زمان خونریزی همچنان دارای ریسک میباشد. خارج از این مسئله ، روابط جنسی در زمانی که فرد دارای شرایطی اینچنین می باشد هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی توصیه نمی گردد. در این شرایط حتی ریسک مبتلا شدن به انواع بیماریهای جنسی از قبیل ایدز و یا زگیلهای واژن و انواع دیگر بیماریها کاملاٌ بالا می باشد تنها راه قابل اطمینان و شایع برای جلوگیری از بارداری نا خواسته و بیماریهای واگیردار، در شرایط فعلی استفاده از کاندوم میباشد.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح
۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

مطالب مشابه:
رپورتاژ آگهی ویژه:

تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : بارداری, دوران قاعدگی, سلامت نیوز


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا نوروز ۹۷


مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری


انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما


تیک بان
فروشگاه اینترنتی لباس


مینار سفر :آژانس هواپیمایی در کرج

ارسال نظر


منبع: آلامتو

برای کاهش استرس چه بخوریم؟

چون استرس زیاد، بر سلامت جسمی  اثر می گذارد.راه های زیادی برای مقابله با آن وجود دارد که یکی از آن ها رعایت رژیم غذایی است.
غذاهای ازبین برنده  استرس چگونه عمل می کنند؟
غذاها به چند روش استرس را از بین می برند. غذاهای آرامش بخش مثل یک کاسه آش جو، سطح سروتونین را در بدن بالا می برد. سروتونین، یک ماده شیمیایی آرامش بخش است. غذاهای دیگر سطوح کورتیزول و آدرنالین را کاهش می دهند که هورمون های استرسی هستند و به مرور زمان به بدن آسیب می رسانند. یک رژیم غذایی سالم ، با تقویت سیستم ایمنی و کاهش فشار خون، اثر استرس را کم می کند. آیا می دانید کدام غذاها کاهنده استرس هستند؟

کربوهیدرات های مرکب
همه کربوهیدرات ها باعث می شوند که مغز سروتونین بیشتری تولید کند. برای تامین دائمی این ماده آرام بخش،   مصرف کربوهیدرات های مرکب بهتر است ؛چون با سرعت کمتری هضم می شوند. این ماده در غذاهایی چون غلات سبوس دار صبحانه، نان، پاستا و جو وجود دارد. کربوهیدرات های مرکب با تثبیت سطح قند خون باعث احساس آرامش شما می شوند.
کربوهیدرات های ساده
متخصصان رژیم غذایی پیشنهاد می کنند کربوهیدرات های ساده مثل قند و نوشابه را مصرف نکنید. اما اگر چاره ای نبود، مصرف کم آن اشکالی ندارد. قندهای ساده به سرعت هضم شده و منجر به افزایش سروتونین می شود. با این حال، این امر مدت زیادی طول نمی کشد و گزینه های سالم تری وجود دارد. پس این کار را به عادتی در کاهش استرس تبدیل نکنید. باید مصرف آن را محدود کنید.
مرکبات
مرکبات منبعی غنی از ویتامین ث هستند. مطالعات نشان می دهد این ویتامین گرچه سیستم ایمنی را تقویت می کند، سطح هورمون های استرس را نیز کاهش می دهد. در مطالعه ای از افراد مبتلا به فشار خون بالا، وقتی افراد قبل از کاری پراسترس، ویتامین سی مصرف می کردند، سطوح فشار خون و کورتیزول که هورمون استرس است، در آنها سریعتر پایین می آمد.
اسفناج
ملوان زبل هیچ وقت نمی گذاشت استرس بر او غلبه کند که شاید به خاطر وجود منیزیم در اسفناج بود. مقدار بسیار کمی منیزیم سردرد و خستگی را رفع می کند که ترکیبی از اثرات استرس هستند. یک کاسه کوچک اسفناج ، منیزیم مورد نیاز بدن را تامین می کند. اسفناج نمی خورید؟ مقداری سویای پخته یا یک فیله ماهی قزل آلا نیز مقدار زیادی منیزیم دارد. سبزیجات با برگ های سبز نیز غنی از منیزیم هستند.
ماهی چرب
برای آن که استرس را در کنترل خود نگه دارید، ماهی چرب زیاد بخورید. اسیدهای چرب امگا ۳ که در ماهی هایی مثل قزل آلا و ماهی تن یافت می شود، مانع حرکت هورمون های استرس،  شده و در برابر بیماری قلبی، اختلالات روحی مثل افسردگی و سندرم پیش از قاعدگی، از بدن محافظت می کند. برای تامین دائمی و خوب امگا ۳، حداقل دوبار در هفته ۸۴ گرم ماهی چرب بخورید.

چای سیاه
نوشیدن چای سیاه به بهبودی سریعتر در برابر استرس کمک می کند. در تحقیقی افرادی که در شش هفته روزانه چهار لیوان چای می نوشیدند را با افرادی مقایسه کرد ند که نوشیدنی دیگری مصرف می کردند. کسانی که چای می نوشیدند احساس آرام تری داشتند و بعد از شرایط پراسترس  نیز ، سطح هورمون کورتیزول در بدن آنها پایین بود. هنگام استرس کافئین قهوه، هورمون های استرس و فشار خون را افزایش می دهد.
پسته و مغزها و دانه های دیگر منابع خوبی از چربی های سالم هستند. خوردن روزانه یک مشت پسته، گردو یا بادام، کلسترول، التهاب شریان های قلب و احتمال ابتلا به دیابت را کاهش داده و از بدن در برابر اثرات استرس محافظت می کند. گرچه مغزها غنی از کالری هستند، در خوردن آن ها زیاده روی نکنید.
یکی از بهترین راه های کاهش فشار خون بالا، دریافت میزان کافی پتاسیم در بدن است و نصف آوکادو بیش از یک موز متوسط پتاسیم دارد. زمانی که استرس شما با مصرف زیاد چربی درمان می شود، گوکامولی که از آوکادو ساخته می شود، جایگزین سالمی خواهد بود. آوکادو غنی از چربی و کالری است اما به اندازه پروتئین آن نیز توجه کنید.
بادام
بادام سرشار از ویتامین های مفید است: ویتامین ای سیستم ایمنی را تقویت می کند و ویتامین ب بهبودپذیری بدن را در زمان حملات استرس مثل افسردگی افزایش می دهد. برای آن که با خوردن بادام ویتامین کافی به بدن برسد، روزانه یک چهارم پیاله، بادام بخورید.
سبزیجات خام
سبزیجات شکننده و خام به روشی کاملا مکانیکی به کاهش استرس کمک می کنند. جویدن کرفس و هویج به شل شدن فک قفل شده کمک می کند و درنتیجه استرس را از بین می برد.
اسنک در زمان خواب
مصرف کربوهیدرات ها در زمان خواب آزادشدن سروتونین مغز را تسریع می کند و باعث می شود بهتر بخوابید. چون وعده های سنگین غذایی باعث سوزش معده می شوند، غذای سبک بخورید مثل نان و مربا.
شیر
ماده دیگری که در زمان خواب باعث کاهش استرس می شود، یک لیوان شیر گرم است. تحقیقات نشان می دهد کلسیم، استرس و نوسانات روحی مربوط به قاعدگی را کاهش می دهد. متخصصان، شیر بدون چربی یا کم چرب را پیشنهاد می دهند.
مکمل های گیاهی
بسیاری از مکمل های گیاهی استرس را از بین می برند. یکی از گیاهانی که بیشتر روی آن مطالعه شده، چای کوهی است که برای افرادی که استرس متوسط و افرادی که استرس زیاد دارند، مفید است. گرچه به تحقیق بیشتری نیاز است، به نظر می رسد گیاهان دارویی علایم استرس و سندرم قاعدگی را کاهش می دهند. سنبل الطیب گیاه دیگری است که گفته می شود اثر آرام بخش دارد. با پزشک خود درمورد هر مکملی که مصرف می کنید،  صحبت کنید تا آن ها واکنش های احتمالی را بررسی کنند.
با ورزش کردن استرس را از خود دور کنید
علاوه بر تغییر در رژیم غذایی، یکی از بهترین راه های کاهش استرس، ورزش کردن است. ورزش ایروبیک گردش اکسیژن را تقویت کرده و بدن را تحریک می کند تا مواد شیمایی آرام بخش موسوم به اندورفین را بسازد. سه تا چهار بار در هفته، هر بار  به مدت سی دقیقه ورزش کنید. اگر اکنون فعال نیستید، به پزشک خود بگویید که می خواهید ورزش کردن را آغاز کنید،او شما را تشویق کرده و توصیه می کند که به راه خود ادامه دهید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها
برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

منبع: آلامتو

رابطه پا با سرما و گرما

رابطه پا با سرما و گرما :
در قدیم کفش سمبل زدن و پا سمبل مردانگی تلقی می شد. اما امروزه پوشیدن کفش یک امر پیش پا افتاده شده است. زیرا انسان امروزی بدون کفش قادر به حرکت نخواهد بود. گذشته از آن، پا یکی از حساس ترین اعضای بدن است و به یک پوشش حمایتی و حفاظتی مداوم احتیاج دارد. پا سرما را زودتر و بیشتر از هر نقطه دیگر بدن احساس می کند و پنجه های پا، به دلیل دورتر بودن از قلب، خون کمتری دریافت می نمایند و در نتیجه زودتر هم یخ می کنند. «عضلات کف پاها و عضلات ساق ها همانند دو قلب کمکی با جمع کردن و فرستادن خون به اندام ها به گردش خون کمک مهمی می کنند و مانع فشار آمدن زیاد به عضله قلب می کردند»
دلایل جدی سرد بودن همیشگی پاها پرداخته‌ که به شرح زیر است:
بیماری رینود: این بیماری به طور معمول موجب می‌شود انگشت‌ها و پاها احساس سردی و بی‌حسی داشته باشند. این وضعیت زمانی رخ می‌دهد که فرد در معرض سرما قرار دارد یا تحت استرس است. این بیماری باعث می‌شود رگ‌های کوچک که خون را به پوست می‌رسانند باریک شده و در نتیجه گردش خون در برخی بخش‌ها محدود شود. بیماری رینود بیشتر در زنان و افراد ساکن در مناطق سرد شایع است.
در این بیماری علاوه بر سرد شدن پاها معمولا پوست تغییر رنگ می‌دهد. بخش‌های آسیب دیده ابتدا سفید رنگ شده، بعد رنگ آبی گرفته و پس از گرم شدن به رنگ قرمز در می‌آیند. همچنین با گرم شدن پوست، فرد احساس درد و سوزش خواهد داشت. در موارد خفیف‌تر بیماری می‌توان با گرم نگه داشتن پاها این عارضه را برطرف کرد. در برخی موارد پزشک داروهایی را تجویز می‌کند تا به گردش خون کمک کند.
کم کاری تیروئید: در این بیماری غده تیروئید میزان کافی هورمون ترشح نمی‌کند و در نتیجه بسیاری از سیستم‌های بدن عملکرد طبیعی خود را از دست می‌دهند. علائم این بیماری خفیف هستند و به آهستگی ظاهر می‌شوند و در نتیجه احتمال دارد با استرس یا فرآیند افزایش سن اشتباه گرفته شود. از جمله علائم کم کاری تیروئید احساس سرما، خستگی، بالا رفتن وزن و مشکلات حافظه است. همچنین فرد در پوست خود احساس سرما، خشکی و حساسیت دارد. پزشکان این بیماری را با انجام تست خون تشخیص می‌دهند و با مصرف روزانه هورمون مصنوعی تیروئید درمان می‌شود.
کم خونی (آنمی): این بیماری زمانی در بدن ظاهر می‌شود که میزان کافی گلبول قرمز سالم در خون برای رساندن اکسیژن به تمام نقاط بدن وجود ندارد. شایع‌ترین نشانه کم خونی احساس خستگی و ضعف در بدن است اما علائم دیگر آن شامل سردی پاها و دست‌ها، احساس گیجی، تنگی نفس، سردرد و رنگ پریدگی پوست هستند.
درمان این بیماری به نوع آن، علت و شدت کم خونی بستگی دارد اما در اغلب موارد می‌توان با تغییر در رژیم غذایی و مصرف مکمل‌هایی همچون آهن، اسیدفولیک، ویتامین C و ویتامین B12 آن را برطرف کرد.
بیماری عروق محیطی: سفت شدن رگ‌ها یا بیماری عروق محیطی زمانی اتفاق می‌افتد که کلسترول، چربی یا مواد دیگر در جداره رگ‌ها انباشته می‌شوند. وجود این پلاک‌ها در جداره رگ‌ها به باریک شدن آن‌ها می‌انجامد. چندین سال طول می‌کشد تا جداره رگ‌ها سفت شوند و بروز علائم آن نیز زمان‌بر است. معمولا اولین علائم آن شامل احساس ناراحتی در پاها، درد و گرفتگی می‌شود. علائم دیگر آن سردی پوست در پاها، درد و قرمز شدن آن‌هاست. درمان این بیماری به میزان پیشرفت بیماری بستگی دارد و می‌تواند تغییر در سبک زندگی و مصرف دارو را شامل شود.
منبع: مه شو

خواص شگفت انگیز و جالب گلابی

خواص شگفت انگیز و جالب گلابی
گلابی :
قند گلابی بهترین قندهاست زیرا به آسانی جذب می شود، گلابی خواص لینت دهنده ای دارد. بیش از ۸۳ درصد گوشت گلابی را آب تشکیل می دهد و دارای املاح معدنی و مخصوصاً منگنز است ۸ درصد آن قند است. اشخاصی که مرض قند دارند می توانند آن را بخورند، دانه های ریز گلابی موجب پاک کردن روده می شود پوست آن از گوشتش غنی تر است.
سمت هایی از درخت گلابی که مورد استفاده غذایی و درمانی قرار می گیرد: ۱- میوه ۲- برگ ۳- پوست درخت آن است. گلابی را می توان بصورت خام یا پخته ( مربا و کمپوت) مصرف کرد.

گلابی میوه ای عالی و گوارا و پرآب است که خاصیت لینت دهندگی دارد. افرادی که یبوست دارند سعی کنند ۱ تا ۲ عدد گلابی در روز بخورند و بلافاصله ۱ لیوان آب ولرم بنوشند که خاصیت ملین آن قوی تر شود.

گلابی میوه ای است که به آسانی هضم و جذب بدن می شود.

گلابی دارای دانه های بسیار ریزی است که خصوصاً نزدیک هسته آن زیاد است. این دانه ها از جنس سلولزاست و در دستگاه گوارش هضم نمی شود. از این رو با عبور از دستگاه گوارش ، معده و روده را پاک می کند و کلیه مواد زائد باقیمانده در شکم را دفع می کند.

پوست گلابی که در معرض نور خورشید قرار دارد ، از نظر ویتامین ها غنی تر است. به علاوه قسمت عمده فیبر گلابی در پوست آن است ، لذا نباید هنگام خوردن ، پوست آن را جدا کنید.

کسانی که مبتلا به فشار خون هستند ، اگر به طور مرتب گلابی بخورند خون آنها تصفیه خواهد شد .

گلابی برای غدد داخلی بدن بسیار مفید است . تانن و پتاسیم آن، اسید اوریک را به هر اندازه که باشد حل می کند. به همین جهت افراد مبتلا به نقرس، آرتروز و رماتیسم می توانند از آن بهره زیادی ببرند.

گلابی برای معالجه امراض سینه یک میوه عالی است و این خاصیت مربوط به تانن آن است و اگر گلابی کمی گس باشد برای سینه بهتر است.

گلابی به علت دارابودن ارسنیک رعشه را درمان می کند.

ماده مهم دیگری که در گلابی موجود است عنصر بور( BORON ) است که با افزایش جذب کلسیم ، از بروز پوکی استخوان به خصوص در زنان یائسه جلوگیری می کند.

موادی که برای استخوان ها مفیدند، برای مغز نیز نافع اند. گلابی هم از این قاعده مستثنی نیست و از میوه هایی است که برای حافظه و تمرکز حواس مفید است.

مواد موجود در گلابی برای تقویت بدن پس از بیماری هایی که نیرو و توان انسان را تحلیل می برد، بسیار مفید است. شاید به همین دلیل است که برای بیماران کمپوت گلابی می بریم. در دوران نقاهت بیماری هایی چون سل، کم خونی و ضعف شدید خوردن مخلوط آب گلابی و به بسیار مفید است.
 

منبع: مه شو

خواص فوق العاده میوه گیلاس

خواص فوق العاده میوه گیلاس
گیلاس :
میوه ای که سموم بدن را از بین می برد ، دستگاه هاضمه را مرتب کرده و اعصاب را تسکین می دهد.
گیلاس‏ ها را بهتر ا‏ست تازه‏ تازه پس از چیدن از درخت تناول کرد. اغلب از گیلاس، مربا و یا ژله درست می‏ کنند زیرا نمی ‏توان آن را به صورت تازه ذخیره و نگه ‏داری کرد، ولی می ‏توان گیلاس ها را فریز کرد؛ البته بهتر است که اول هسته ‏های گیلاس در آورده شود.
فواید گیلاس:
بر طبق آخرین و بهترین اخبار به دست آمده مشخص گردیده که گیلاس‏ ها منبع غنی آنتی ‏اکسیدان‏ ها هستند. گیلاس ‏ها غذای متداولی در عصر حجر بوده‏ اند و باستان‏ شناسان بقایای هسته‏ های گیلاس را در بسیاری از غارها و صخره‏ های مسکونی ما قبل تاریخ یافته ‏‏اند.
یلاس سرشار از ترکیبات آنتی‌اکسیدانی بوده، از این‌رو روند پیری را به تاخیر می‌اندازد.
•کاهش احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی یکی از خواص دارویی گیلاس میباشد.
• فلاوونووئیدهای موجود در گیلاس، ‌از ایجاد هر گونه آسیب‌ توسط رادیکال‌های آزاد پیشگیری می‌کنند.
• درمان مناسبی برای آرتریت، رماتیسم، واریس و دردهای مفصلی است.
• از گیلاس می‌توان به عنوان ماسک زیبایی استفاده کرد و چین و چروک‌های پوست را کاهش داد.
• گیلاس برای کلیه‌ها مفید است و به دفع سموم از بدن کمک می‌کند.
• میوه گیلاس سوخت ساز بدن را افزایش داده و به هضم غذا کمک می‌کند.
• سیستم اعصاب را تسکین داده و با تولید هورمون شادی در بدن، احساس بهتری را در ما ایجاد می‌کند.
• گیلاس دارای چربی کم و فیبر زیاد است و برای تصفیه خون در سیستم گوارشی بسیار مفید است.
• میوه گیلاس برای کارکرد منظم قلب، روده و معده نیز بسیار مفید است.
• از فواید میوه گیلاس میتوان تقویت قوای فکری را نام برد.
• افرادی که زیاد گوشت استفاده می‌کنند و خون آنها اسیدی است می‌توانند از گیلاس استفاده کنند به دلیل اینکه خون را قلیایی می‌کند.
• گیلاس برای کاهش وزن مفید است.
• میوه گیلاس دارای مقدار فراوانی ویتامین ‌C است.
• چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است و کلسترول ندارد.
• گواتر مزمن با خوردن گیلاس تا حد زیادی کنترل می‏ شود.
• گیلاس سنگ‏ های کلیه را از بین می‏ برد و مصرف آن در حد مناسب به مبتلایان به دیابت و ورم مفاصل توصیه می ‏شود زیرا میوه‏ ای است که نشاسته ی کمی دارد و قندش برای افراد دیابتی زیان بار نیست(البته باز هم تاکید می شود که اگر به میزان توصیه شده توسط متخصص تغذیه مصرف شود).
• چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است. کلسترول ندارد (مانند سایر گیاهان)، سدیم ندارد، فیبر خوراکی بالایی دارد، از ویتامین C بالایی برخوردار است.
منبع: مه شو

دولت فدرال آمریکا تعطیل شد

به گزارش ایسنا، نمایندگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نتوانستند به توافقی برسند که باعث تامین بودجه موقت دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا شوند.روند تعطیلی نهادهای فدرال آغاز شده و تنها سازمان‌ها و نهادهای خاصی مانند مراکز تامین امنیت، درمانگاه‌ها و ادارات پست به فعالیت خود ادامه خواهند داد.با توجه به تعطیلی روزهای شنبه و یکشنبه، تعطیلی دولت فدرال از روز دوشنبه احساس خواهد شد که کارمندان نهادهای دولتی باید به سر کار برگردند.باوجود تلاش‎‌ها، طرح بودجه موقت برای ادامه کار دولت تا ۱۶ فوریه نتوانست رای لازم برای تصویب در سنا را به دست بیاورد.آخرین بار دولت آمریکا در سال ۲۰۱۳ در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما به مدت ۱۶ روز تعطیل شد.به رغم تعطیلی دولت فدرال، ارتش، نهادهای امنیتی، ارائه دهندگان خدمات ترافیک هوایی و حمل و نقل عمومی از دیگر نهادهایی هستند که تحت تاثیر تعطیلی سازمان‌های دولتی قرار نمی‌گیرند.

به گزارش بی.بی.سی در آخرین تلاش‌ها برای جلوگیری از تعطیل شدن دولت آمریکا، دونالد ترامپ، رییس جمهوری با رهبر دموکرات‌ها در سنا دیدار کرده بود و جمهوری خواهان در تلاش بودند تا برای تصویب بودجه رای کافی به دست بیاورند.پنجشنبه شب مجلس نمایندگان با ۲۳۰ رای در برابر ۱۹۷ رای به تامین بودجه موقت دولت برای یک ماه دیگر رای داد.رییس جمهوری آمریکا سفر به استراحتگاه تفریحی‌اش در فلوریدا را لغو کرده تا زمانی که کنگره آمریکا بتواند سر بودجه به توافق برسد.ترامپ، سناتور چاک شومر، رهبر اقلیت دموکرات در سنا را برای آخرین گفتگوها به کاخ سفید دعوت کرد.با این حال یک ساعت بعد از این دیدار، سناتور شومر به خبرنگاران گفت، پیشرفت‌هایی صورت گرفته اما اختلاف نظرهای قابل توجهی از جمله درباره اینکه دموکرات‌ها می‌خواهند مذاکرات را برای پنج سال دیگر ادامه بدهند، هنوز برجا مانده است.در مقابل، رییس جمهوری آمریکا از تمدید بودجه موقت چهارهفته‌ای استقبال کرده است اما در حساب توییتری خود نوشته، ملاقات اولیه “عالی” بود و وضع رو به پیشرفت است.با این همه، کمی بعد در توییتی دیگر لحنی بدبینانه‌تر پیش گرفته و گفت: شرایط برای ارتش آمریکا و امنیت مرزهای بسیار خطرناک جنوبی خوب به نظر نمی‌رسد.

بحث بر سر چیست؟
این چهارمین بودجه موقتی است که از آغاز سال مالی جدید برای عبور از اختلاف‌نظرهای حزبی در کنگره و جلوگیری از تعطیلی دولت تصویب شده است.سازمان‌های فدرال از طریق بودجه سالانه مصوب تامین مالی می‌شوند اما در حال حاضر کنگره آمریکا چنان درگیر اختلاف نظر بر سر چگونگی هزینه بودجه است که از تصویب بودجه بلندمدت بازمانده است.بودجه موقت فعلی به ادامه کار دولت تا نیمه فوریه یعنی کمتر از یک ماه دیگر کمک می‌کند. با این همه این بودجه موقت هم در سنا رای کافی را به دست نیاورد.اگر توافقی حاصل نشود، بسیاری از دفاتر و ادارات دولتی تعطیل خواهند شد
منبع: بهارنیوز

دردسر بازداشت زنان جهادگرای فرانسوی

بتازگی نیروهای کرد در مناطق سوریه و عراق شماری از جهادگرایان فرانسوی تبار را دستگیر کردند. این موضوع برای پاریس اکنون به موضوعی بغرنج تبدیل شده است. در آغاز ماه ژانویه، نزدیک به ۴۰ جهادگرای فرانسوی همراه با بیست کودک دستگیر شدند. زنان جهاد گرا نیمی از این افراد را تشکیل می دهند. در این میان امیلی کونیگ، دختری که نقش موثری در جذب زنان برای پیوستن به داعش داشته درخواست بازگشت و محاکمه در فرانسه را کرده است. در همین حال یک زن بیست و دو ساله به همراه کودکان ۱۰ ماهه و دو ساله خود از رییس جمهوری فرانسه درخواست کرده تا با بازگشت آنها به فرانسه و محاکمه  در این کشور رضایت دهد. وی تقاضای خود را از طریق وکیل فرانسویش به الیزه ابلاغ کرده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، پاسخ الیزه به این درخواست منفی بوده است.


رییس دفتر امانوئل ماکرون، رییس جمهوری فرانسه، در پاسخ به وکیل این زن جهادگرا نوشته است: «سیاست دولت فرانسه درباره جهادگرایان فرانسوی و بزرگسال بازداشتی در خاک سوریه روشن است: مقام‌های محلی صلاحیت دادگاهی کردن آنها را دارند. مقام‌های محلی باید درخصوص مسئولیت این افراد در اعمال جنایت در این نواحی تصمیم گیری کنند.» در همین حال، وکلای برخی از جهادگران زن دستگیر شده توسط نیروهای نظامی کرد از دولت فرانسه شکایت کرده‌اند. به گفته وکلای مدافع این افراد، «کردستان سوریه» وجود قانونی نداشته و فاقد نهاد مجریه است. آنها همچنین تاکید کرده‌اند که موکلانشان از هر گونه حق و یا حقوق شهروندی فرانسه بی بهره‌اند.
منبع: بهارنیوز

مخاطب به نویسنده‌ ایرانی مشکوک است

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی اظهار کرد: مقایسه آثار ترجمه با آثار داخلی، مقایسه مشکل‌داری است برای این‌که یک کشور را با یک سیاره مقایسه می‌کنید. در واقع  آثار ادبی ۵۰-۶۰ کشور جهان ترجمه می‌شوند که تنوع زیادی دارند، در حالی‌که ما یک کشور هستیم و وقتی نویسندگان یک کشور با نویسندگان ۵۰ کشور در بازار رقابت می‌کنند،  خود به خود جاذبه آن‌ها بیشتر است چون ماجراها، سبک‌ها و موضوعات مختلف مطرح می‌شود. این مقایسه مانند این است که بگویید نویسندگان کشور ترکیه در برابر نویسندگان کشورهای خارجی چقدر جذابیت دارند.او در ادامه بیان کرد: موضوع دیگر این است که ما در ممیزی تبعیض داریم. اداره کتاب وزارت ارشاد اجازه نمی‌دهد خیلی از کلمات و  موضوعاتی  را که یک نویسنده خارجی به کار می‌برد، نویسندگان ایرانی به کار ببرند. نوع برخورد با نویسندگان ایرانی باعث شده است تا مخاطب ایرانی نسبت به نویسنده‌ ایرانی مشکوک شود و فکر کند کتابی که می‌خواند سانسور شده است و این باعث می‌شود کتاب ایرانی جاذبه‌اش را در نظر مخاطب از دست بدهد. 
قاسم‌زاده خاطرنشان کرد: رفتار اداره کتاب به گونه‌ای است که نویسنده ایرانی را وادار به خودسانسوری می‌کند. نویسنده ایرانی می‌گوید اگر این موضوع را بنویسم ممکن است ارشاد مجوز ندهد، یا این جمله را بنویسم اجازه نمی‌دهند؛ به این صورت نویسنده‌ بومی نسبت به نویسنده خارجی آرام آرام دچار عقب‌نشینی می‌شود. برخی کتاب‌های خارجی را می‌خوانید و واقعا کتاب‌های بی‌ارزشی هستند، مانند «من پیش از تو» و «من پس از تو»  اما در بازار کتاب فروش زیادی دارند. 

او با اشاره به فروش بیشتر کتاب‌های ترجمه گفت: فروش این کتاب‌ها صرفا به خاطر تبلیغاتی است که برای آن‌ها می‌شود. ناشر ایرانی برای کتاب‌های نویسنده غربی که ترجمه می‌شود کاری نمی‌کند زیرا ناشران و مطبوعات غربی برای این کتاب‌ها تبلیغ کرده‌اند. آیا این‌جا می‌شود برای کتاب تبلیغ کرد؟ نه؛ نه ناشر پولش را دارد و نه تلویزیون اجازه تبلیغ می‌دهد. در تلویزیون ایران هر کالایی را می‌توانید تبلیغ کنید الا کتاب، البته کتاب‌های کمک‌درسی را می‌توان تبلیغ کرد. مطبوعات غربی برای کتاب تبلیغ کرده‌اند و پروپاگاندایی را که می‌خواسته‌اند به راه انداخته‌ و نویسنده و کتاب را به شهرت رسانده‌اند، و کتاب با شهرت وارد ایران می‌شود. علت جاذبه آثار ترجمه‌شده این است. این نویسنده با ارائه توضیحاتی درباره کتاب «چیدن باد» خودش که برنده جایزه مهرگان ادب شده است، بیان کرد: تا زمانی که در به روی این پاشنه می‌چرخد و نویسنده ایرانی نمی‌تواند کتابش را تبلیغ کند و ناشر پول ندارد کتاب را تبلیغ کند، وضعیت ما همین است. البته گاهی نهادهایی پیدا می‌شوند و شروع به تبلیغ منفی درباره کتاب‌ها می‌کنند، مثلا کتاب «چیدن باد» من که برندگان جایزه مهرگان شده و به چاپ یازدهم رسیده است، یک خبرگزاری می‌گوید این کتاب به زور به چاپ دوم رسیده است. چاپ اول کتاب من در نشر قطره بوده و چاب دوم آن در نشر روزبهان بوده و همین‌طور ادامه داشته است.  این‌ها می‌خواهند جایزه‌های خصوصی را محو کنند و فقط جایزه «جلال آل احمد» باقی بماند. ما نسبت به کتاب‌های‌مان تبلیغ منفی داریم.
محمد قاسم‌زاده با بیان این‌که کتاب یک کالا است، بیان کرد: کالا باید تبلیغ شود، تا زمانی که به دست مشتری می‌رسد، مشتری آن را بشناسد، همان‌طور که فلان روغن و فلان چیپس تبلیغ می‌شود و بیلبورد می‌زنند که مشتری بداند این کالاها چیست. برای کتاب هم باید این اتفاق بیفتد. در حالی‌که در ایران چنین چیزی درباره کتاب وجود ندارد. 
او با بیان این‌که کتاب‌های ترجمه کتاب‌های گزینش‌شده هستند، گفت: کتاب خارجی تا زمانی که مشهور نشود در ایران ترجمه نمی‌شود، برای همین هم فروش می‌رود. کدام مترجم ایرانی سراغ یک نویسنده یا کتاب گمنام خارجی می‌رود؟ سراغ آن‌ها نمی‌روند، بلکه مترجمان سراغ کتاب‌هایی می‌روند که معروف شده و از فیلترهای مختلفی گذشته باشند. ناشران و مطبوعات خارجی برای این کتاب‌ها تبلیغ کرده‌اند و خواننده و مترجم این کتاب‌ها را می‌شناسند. گاهی از روی کتاب فیلم ساخته شده و مردم فیلم آن را دیده‌اند و کتاب را ترجمه می‌کنند. برای جا انداختن این کتاب‌ها هنری لازم نیست. درباره سینما هم همین‌طور است. فیلمی که می‌خواهد اسکار بگیرد همه مردم آن فیلم را دیده‌اند. حال یک فیلمساز ایرانی اگر بخواهد فیلم بسازد، باید  فیلم‌نامه‌اش مجوز بگیرد، فیلم را هم که ساخت دوباره باید مجوز بگیرد که ممکن است با حذف روبه‌رو شود، سرانجام فیلمی بیرون می‌آید که هیچ جاذبه‌ای ندارد. اگر اصغر فرهادی فیلم «فروشنده» را در ایران می‌ساخت و در ایران اکران می‌کرد آیا از آن استقبال می‌شد؟ خیر. زمانی که خارجی‌ها تبلیغش را کردند و به آن اسکار دادند معروف شد. چرا «درباره الی» این فروش را نداشت؟ مگر سازنده‌اش همان فیلم‌ساز نیست؟
این نویسنده خاطرنشان کرد: بین نویسنده و مخاطب ایرانی فاصله زیادی است. به جای این‌که بین مخاطب و نویسنده چند پل باشد که آن‌ها را به هم برساند، چندین و چند دره کنده‌اند که عبور را غیرممکن کرده است. به همین  دلیل کتاب نویسنده ایرانی مخاطب کمتری پیدا می‌کند. شبکه‌های خارجی زیادی درباره نویسنده‌ها، فیلم‌ها و اقتباس‌ها حرف می‌زنند و کتاب‌ها مشهور می‌شود، اما این‌جا این‌طور نیست.
منبع: بهارنیوز

اتفاقاتی که اعتبار جایزه باربد را به چالش کشید

به گزارش  ایلنا، وقتی ۲۷ آذر ۱۳۹۴ حمیدرضا نوربخش به عنوان مدیر سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر در مراسم اعلام سیاست‌های جدید این جشنواره، از طراحی جایزه‌ای با عنوان «جایزه باربد» سخن گفت؛ بسیاری گمان می‌کردند این جایزه احتمالا در سال‌های آینده شاید بتواند مانند جایزه سیمرغ در جشنواره فیلم فجر به نمادی برای مهمترین رویداد موسیقی در کشورمان تبدیل شود. از صحبت‌های نوربخش که گفته بود «ما باید جایزه را محور جشنواره بدانیم و امیدوارم در سال‌های آینده این جایزه به قدری اعتبار پیدا کند که همه اهالی موسیقی بتوانند به آن افتخار کنند» نیز چنین برمی‌آمد که طراحی جایزه باربد به همین دلیل بوده است.اما وقتی بخش مهمی از جوایز باربد در مراسم اختتامیه همان سال به برخی از اعضای هیات داوران و برخی از دست‌اندرکاران جشنواره و اطرافیانشان تعلق گرفت، بسیاری به روند ایجاد شده اعتراض کردند و مسائل و نکات مختلفی درباره ساز و کار برگزاری چنین بخشی در جشنواره عنوان شد.به هر روی با حجم اطلاعات و مباحثی که در همان دوره اول اضافه شدن جایزه باربد به جشنواره موسیقی فجر مطرح شد؛ به نظر می‌رسید حتما اصلاحات و تغییرات جدی در آن روی خواهد داد تا رفته رفته جایزه باربد در موسیقی ایران همان شانیت سیمرغ بلورین را در سینما پیدا کند.
در نشست خبری سی و دومین جشنواره موسیقی فجر نیز که ۳۰ آذر ۱۳۹۵ برگزار شد؛ نوربخش در مقام مدیر جشنواره گفت: «در آیین‌نامه داوری تجدیدنظر کردیم و به‌طور کلی نقاط ضعف و قوت بررسی شد. همچنین امسال داوران نمی‌توانند اثری از خود را در جایزه شرکت دهند.»

با تغییراتی که مدیر جشنواره آنها را اعلام کرد، پس از مشخص شدن برگزیدگان «جایزه باربد» هرچند حرف و حدیث‌هایی در میان برخی اهالی موسیقی به وجود آمد اما در کل دور دوم جایزه باربد با دردسرهای کمتری نسبت به دور اول برگزار شد.سیزدهم آذر ماه امسال نیز نوربخش در نشست خبری سی و سومین دوره جشنواره موسیقی فجر باز پیرامون جایزه باربد عنوان کرد: «امروز در سینما همه چیز حول محور سیمرغ سینماست. هر کاری در شروع نقطه ضعف‌هایی هم دارد. نگاه‌مان در سال اول این بود که داوری را گسترده کنیم و مدلمان را از مدل‌های مشابه خارجی گرفته بودیم. فکر کردیم که همه فعالان عرصه موسیقی بیایند و نظر بدهند. به همین دلیل تعداد داوران‌مان در سال اول زیاد بود. تبصره‌ای هم داشتیم و گفتیم که رای این داوران برای اثر خودشان اعمال نشود. سال گذشته براساس نقدهایی که شد، تعداد داوران را محدود کردیم. امسال هم حدود ۲۰۰ اثر باید داوری شود. امسال یک جایزه ویژه داریم که ۶۰ سکه است و دیگر جوایز هم در حدود ۱۰ و ۲۰ سکه است.»
باتوجه به اصلاحی که سال قبل در این زمینه صورت گرفته بود، تصور می‌شد در دوره سی و سوم جشنواره موسیقی فجر، بخش «جایزه باربد» کم‌حاشیه‌تر از دو دوره قبلش برگزار شود؛ اما این تصور با اعلام نامزدهای جایزه باربد در روز ۲۷ دی ماه؛ به یکباره تغییر کرد و اهالی موسیقی و رسانه را با تردیدها و سوالات متعددی روبرو کرد.

نامزدی یکی از مسئولان جشنواره در دو بخش «جایزه باربد»
قرار گرفتن نام امیرعباس ستایشگر که از مسئولان برگزاری سی و سومین جشنواره موسیقی فجر است در فهرست نامزدهای دریافت جایزه در دو بخش «موسیقی دستگاهی باکلام» و «بهترین ناشر موسیقی» یکی از نکات چالش‌برانگیز این بخش است که بسیاری را به یاد حاشیه‌های دوره سی و یکم جشنواره در بخش جایزه باربد می‌اندازد.سال ۱۳۹۴ و در دوره سی و یکم جشنواره موسیقی فجر وقتی نام برخی دست‌اندرکاران جشنواره در فهرست برگزیدگان جشنواره قرار گرفت، ستایشگر به شدت نسبت به این اتفاقات واکنش نشان داد و این رفتار‌ها را غیرقابل تحمل خواند؛ حال نام خود او در فهرست نامزدهای نهایی دریافت جایزه باربد قرار گرفته و همین امر تعجب اهالی موسیقی و رسانه را برانگیخته است.

وقتی آلبوم‌های تکنوازی در بخش «آهنگسازی» نامزد دریافت جایزه می‌شوند
از دیگر نکات سوال‌برانگیز فهرست نامزدهای «جایزه باربد»، انتخاب آلبوم‌های تکنوازی و بداهه‌نوازی موسیقی ایرانی در بخش «آهنگسازی موسیقی دستگاهی بی‌کلام» است که با هیچ متر و معیار علمی و هنری در حوزه موسیقی قابل تعریف نیست.در این بخش آلبوم «آواز رود» که مربوط به تکنوازی‌ و بداهه‌نوازی تار قاسم رحیم‌زاده اختصاص دارد، کاندیدای دریافت آهنگسازی شده است. در این آلبوم کامبیز گنجه‌ای به عنوان نوازنده تنبک، تار رحیم زاده را همراهی کرده است.همچنین آلبوم «سروا» که به سنتورنوازی آریا محافظ و تنبک‌نوازی پدرام خاور زمینی اختصاص دارد، به عنوان کاندیدای دریافت جایزه باربد در بخش «آهنگسازی موسیقی دستگاهی بی‌کلام» معرفی شده است.

وقتی آثار شوبرت، راخمانینف و ویوالدی در جمع تولیدات ایرانی داوری می‌شوند
اتفاقات سوال‌برانگیز دیگری نیز در بخش «جایزه باربد» روی داده که در نوع خوب جالب توجه هستند. برای مثال  آلبوم «وکالیز» که به اجرای آثار شوبرت، راخمانینف و ویوالدی آهنگسازان قرون ۱۶، ۱۷ و ۲۰ موسیقی کلاسیک جهان توسط پریسا پیرزاد اختصاص دارد؛ به عنوان یک اثر آهنگسازی شده جدید، نامزد دریافت جایزه باربد در بخش «آهنگسازی موسیقی کلاسیک» شده است.این انتخاب به قدری برای اهالی موسیقی عجیب بود که بلافاصله پس از انتشار فهرست نامزدهای «جایزه باربد» در روز چهارشنبه ۲۷ دی ماه؛ واکنش‌های بسیاری را به دنبال داشت. البته مسئولان سی و سومین جشنواره موسیقی فجر ۴۸ ساعت بعد و به دنبال شدت گرفتن انتقادات به چنین انتخابی؛ متن کوتاهی را با عنوان «پاسخی بر حاشیه» منتشر کردند.

مسئولان جشنواره در این متن آورده‌اند: «نظر به برخی حواشی پیرامون سی و سومین جشنواره موسیقی فجر و رسالت شفاف‌سازی و تنویر افکار عمومی و ضمن احترام به نظرات اهالی شریف موسیقی اعم از منتقدین و موافقین به اطلاع می‌رساند: حمیدرضا نوربخش مدیر جشنواره موسیقی فجر طبق وعده در نشست رسانه‌ای و با حضور اهالی رسانه جزئیات سی و سومین جشنواره موسیقی را بازگو خواهد کرد. همچنین شایان ذکر است کاندیدا شدن سرکار خانم پریسا پیرزاده طبق نظر داوران شایسته تقدیر در بخش نوازندگی آثار کلاسیک می‌باشد که باتوجه به نبود این آیتم در جایزه باربد، در بخش آهنگسازی کلاسیک عنوان شده است.»البته این پاسخ دست‌اندرکاران سی و سومین جشنواره موسیقی فجر به چند دلیل بسیار مشخص چندان قانع‌کننده به نظر نمی‌آید؛ اول اینکه؛ وقتی قرار است آثار آهنگسازی شده آهنگسازان ایرانی مورد بررسی قرار گیرد چگونه یک آلبوم از آثار آهنگسازان غربی تهیه می‌شود تا در هیئت داوران یا هیئت انتخاب، کیفیت نوازندگی نوازنده‌اش مورد بررسی قرار بگیرد و سپس نوازنده‌اش شایسته تقدیر شناخته شود؟

دوم اینکه؛ هر شخصی با کمترین تجربه ممکن در برگزاری جشنواره و داوری می‌داند که چنین تصمیمی قطعا واکنش‌های بسیاری را به دنبال خواهد داشت و اعتبار کل جریان داوری را می‌تواند تحت‌الشعاع قرار دهد لذا چنین تصمیمی که نام یک نوازنده توانمند را (از آلبومی که قاعدتا نمی‌بایست به روی میز داوران راه پیدا کرده باشد) در میان نامزدهای آهنگسازی قرار دهد، را نخواهد گرفت.سوم اینکه؛ از زمانی‌که اسامی نامزدهای جایزه باربد روز چهارشنبه ۲۷ دی ماه اعلام و از طریق رسانه‌ها منتشر شد و  از همان ساعات اولیه واکنش‌های بسیاری نسبت به این موضوع نشان داده شد اما هیچ پاسخی از هیچ منبع مسئولی در این باره ارائه نشد و ۴۸ ساعت طول کشید تا صرفا به همین یک مورد سوال‌برانگیز از میان ایرادات متعدد مطرح شده، پاسخی یک پاراگرفی داده شود؛ در صورتی که همان روز چهارشنبه و پس از شدت گرفتن این بحث‌ها می‌شد همین توضیح را منتشر کرد.
چهارم اینکه؛ همه دست‌اندکاران جشنواره که اتفاقا کم‌تجربه هم نیستند می‌دانند، اگر قرار باشد از هنرمندی با هر عنوانی که خارج از سرفصل‌های مشخص شده بخش داوری جشنواره باشد؛ تقدیر کنند می‌بایست طبق روال همه جشنواره‌ها، در باکس جداگانه‌ای این عنوان و انتخاب صورت بگیرد.پنجم اینکه؛ با منطقی که در متن «پاسخی بر حاشیه» مسئوان جشنواره آمده؛ می‌شود صدابردار و تنظیم کننده و رهبر ارکستر و گروه و هر بخش دیگر موسیقی را که شایسته تقدیر بدانیم در زیر مجموعه همین دو گروه مسابقه «جایزه باربد» یعنی آهنگسازی و خوانندگی بگنجانیم. لذا بعید به نظر می‌رسد مسئولان جشنواره حاضر باشند از چنین منطقی دفاع کنند.

وقتی برخلاف گفته مسئولان جشنواره، بخش نواحی حذف می‌شود
نکته دیگری که در بخش «جایزه باربد» نگاه ها را معطوف به خود کرده حذف بخش نواحی از گردونه جوایز این بخش است. این در حالی است که حمیدرضا نوربخش ۲۴ آبان امسال اعلام کرده بود: در روزهای آتی داوری‌های جایزه باربد از آثاری که پیش‌تر تهیه شده است به صورت باکلام و بی‌کلام در بخش‌های سنتی، کلاسیک، پاپ (تمامی زیر مجموعه‌ها)، نواحی و تلفیقی آغاز خواهد شد.با این تفاسیر اما، تنها بخش موسیقی کشورمان که اتفاقا نیاز به حمایت‌های دولتی و ایجاد انگیزه دارد یعنی بخش موسیقی نواحی، از جوایز و سکه‌های این جشنواره بی‌بهره می‌ماند تا همچون سالیان گذشته صرفا برای پر کردن آمار جشنواره مورد استفاده قرار گرفته باشند. با اینکه همواره بر حمایت جدی از موسیقی تاکید شده اما با نگاهی به قراردادها میزان دستمزدهای این بخش در جشنواره دولتی موسیقی فجر در مقایسه با سایر بخش‌های جشنواره ازجمله پاپ، می‌توان فهمید تا چه حد به این مسئله توجه شده است.

کناره‌گیری برخی نامزدهای دریافت «جایزه باربد»
از دیگر اتفاقاتی که بخش جایزه باربد سی و سومین دوره جشنواره موسیقی فجر را با حاشیه‌هایی همراه کرد؛ کناره‌گیری برخی نامزدهای اعلام شده بود.علی قمصری که نامش در فهرست نامزد‌ها بخش «آهنگسازی موسیقی معاصر بی‌کلام» گنجانده شده بود، با انتشار متنی عدم تمایل خود نسبت به قرار گرفتن در این فهرست را اعلام کرد. علی قمصری در این متن آورده است: «ستاد جشنواره موسیقى فجر هر سال ظاهرا با الهام از جشن سایت موسیقى ما، طبق بررسى کلى آثار سال، جوایزى به هنرمندان مى‌دهد. گویا هیئت داوران جشنواره فجر، در بخش مربوط به آلبوم‌هاى برگزیده سال، نام مرا در بین منتخبین قرار داده‌اند. همین جا عدم تمایلم به هر گونه ارتباطى (حتى همین انتخاب غیابى) با این جشنواره، در نبود اساسنامه را اعلام مى‌کنم. هر جایزه‌اى از این جشنواره تا زمانى که تکلیف آئین‌نامه و جزئیات هزینه‌هاى دو سال قبل منتشر نشود براى من بى‌اعتبار است.»
رابعه زند (آهنگساز، نوازنده قانون، مدرس، سازنده ساز) نیز که نامش در فهرست نامزدهای بخش «آهنگسازی موسیقی معاصر بی‌کلام» از این بخش کناره‌گیری کرد. این موزیسین درباره دلایل کناره‌گیری‌اش از این بخش ضمن انتقاد به روند جشنواره موسیقی فجر و خانه موسیقی گفت: در چنین شرایطی ضرورتی نمی‌بینم که با شرکت در رویدادی مانند جشنواره موسیقی فجر مهر تاییدی بر کارهایی بزنم که نسبت به آن‌ها همواره انتقاد داشته‌ام.

«جایزه باربد» اعتبار جشنواره یا پاشنه آشیل
همانطور که پیش از این طراحان و حامیان «جایزه باربد» عنوان کرده بودند قرار بود این جایزه همانند سیمرغ جشنواره فیلم فجر، اعتباری برای جشنواره موسیقی فجر و همچنین افتخاری برای دریافت‌کنندگانش باشد؛ منتهی آنچه در جریان برگزاری سی و یکمین و همچنین سی و سومین دوره جشنواره موسیقی فجر در بخش «جایزه باربد» روی داد بیش از آنکه به اعتبار جشنواره افزوده باشد به آن لطمه زده است.قطعا ایده «جایزه باربد» این پتانسیل را دارد که نمادی برای اعتبار و افتخار دریافت‌کنندگانش باشد به شرط اینکه ساز و کارهای آن مورد بازنگری جدی قرار گیرد و استانداردهای علمی روشنی برایش تعریف شود.
منبع: بهارنیوز

ابتکار: ضرورت حمایت از موسیقی بانوان

به گزارش ایرنا، معصومه ابتکار گفت: تمام آنچه در توانمان است برای حمایت، تشویق و ترغیب این فعالیتها انجام می دهیم تا واقعا استعدادهایی که در کشور و در میان زنان و بانوان مناطق مختلف کشورمان وجود دارد هرچه بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.وی گفت: توجه به این استعدادها باید به گونه ای باشد که هم به گسترش فرهنگ و هنر بیانجامد و هم زمینه ای برای گسترش نشاط و شادمانی در جامعه و در میان مردم و آشنایی بیشتر با این فرهنگ غنی و تنوع فرهنگی و قومیتی موجود در ایران فراهم کند.ابتکار، تنوع فرهنگی و قومی موجود در ایران را به رنگین کمانی بسیار زیبا تشبیه کرد و گفت: بسیار مهم است که این رنگین کمان را به خوبی بشناسیم و آن را پاس بداریم.وی درباره اهمیت و ضرورت حمایت از بانوان هنرمند گفت: هر کشوری از سرمایه های انسانی که دارد باید حمایت و محافظت کند، یکی از سرمایه های مهمی که ما در ایران داریم زنان هنرمندی هستند که با اتکا به فرهنگ، تمدن و هنر بسیار غنی ایران کارهای بسیار زیبایی را در عرصه های مختلف از جمله موسیقی می آفرینند و طبعا باید از این فعالیت ها حمایت و ترویج و کمک بشود.
 

معاون رئیس جمهوری که همزمان با برگزاری سی وسومین جشنواره موسیقی فجر با خبرنگار ایرنا سخن می گفت، یادآور شد: خصوصا اینکه شاهدیم موسیقی اقوام و نواحی ایران که بسیار متنوع، زیبا و ریشه دار است و واقعا در فرهنگ مردم ایران ریشه دارد و این نوع موسیقی امروز از طرف مردم و به ویژه جوانان مورد استقبال فراوان قرار گرفته است.ابتکار تاکید کرد: موسیقی اقوام، یکی از زمینه هایی است که دولت باید بیشتر به آن کمک کند و مورد حمایت قرار دهد و ان شاالله بتوانیم شاهد رشد موسیقی اقوام و مناطق و نواحی مختلف ایران باشیم و موسیقی مناطق و نواحی در حوزه بانوان ترویج پیدا کند.وی با ابراز رضایت از عملکرد وزارت ارشاد در زمینه حمایت از بانوان هنرمند، بیان داشت: خوشبختانه رویکرد دولت و به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه بسیار قوی است و امیدواریم شاهد بروز استعدادهای این حوزه باشیم.سی وسومین جشنواره موسیقی فجر از ۲۰ دی ماه با اجرای گروه های مختلف موسیقی در تالار وحدت، سالن رودکی، فرهنگسرای نیاوران، سالن ایرانیان، برج آزادی و برج میلاد تهران گشایش یافته و امشب، ۳۰ دی ماه در تالار وحدت به کار خود پایان می دهد.
منبع: بهارنیوز

خاطرات صمدیان با عباس کیارستمی

به گزارش مهر، سیف الله صمدیان درباره کیارستمی و ارتباطی که با او داشت گفت: نبودنش یک حسرت بزرگ است. کارخانه ای در روز صد هزار ملامین تولید می کند، کارخانه دیگری ۱۵۰ مدل ماشین تولید دارد، شاعری در روز دو تا غزل یا سه تا رباعی می گوید، ولی آدم هایی هستند که غیرقابل اندازه گیری هستند؛ در تعداد، اندازه و ابعادشان. وقتی کیارستمی رفت من گفتم: کار بی کار شد. او کارگر بالفطره و ۲۴ ساعته خلقت و طبیعت بود. من در طول این سال ها یک ثانیه او را ندیدم که خیره به جایی بماند که چه باید بکند و افسوس می خورم به حال جوانانی که فقط حسرت موقعیت سینمایی و شهرت جهانی او را دارند!نمی دانم این توانایی پیوسته کار کردن از کجا می آمد. همیشه اضطراب این را داشت که کارهایم عقب است و این اضطراب حتی در آخرین لحظات زندگی هم در چشمانش دیده می شد. همان سه چهار ساعتی که می خوابید باز هم با فکر کردن به کارهای انجام شده آن روز و انجام نشده فردایش بود.

او درباره پرونده پزشکی کیارستمی توضیح داد: آقای قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت درست می گوید. او انسان بسیار شریفی است و امیدوارم شرایطی پیش بیاید که بتواند ریز ماجرا را تعریف کند. او خودش خوب می داند قبل از انتقال به پاریس در ایران چه بلایی سر کیارستمی آمده بود. می‌داند که چرا دو سه روز قبل از سفر کیارستمی به فرانسه، درجه هوشیاری‌اش به سه و نیم رسیده بود و از اتفاقاتی که در ۱۴ فروردین سال گذشته هم  برایش افتاده بود نیز باخبر است با تمام جزییاتش!

این هنرمند افزود: گر چه همه جای دنیا خطای پزشکی هست و جز لاینفک کار پزشکی است اما بی مسئولیتی پزشکی را نمی توان کاری کرد. آنقدر بلاهای متعدد پزشکی سرش آمد که کار به این جا رسید.صمدیان درباره آخرین دیدارش با کیارستمی گفت: شب آخر در بیمارستان آراد، همراه بهمن کیارستمی در اتاقش بودم و آخرین صحبت‌هایش را شنیدم. همان شب من باید خودم را به ارومیه می‌رساندم که در مراسم سالگرد برادرم شرکت کنم.

او در خصوص اولین دیدارش با کارگردان «طعم گیلاس» گفت: فیلم ۲۰ دقیقه ای سوپرهشت «راه دراز رنج تا رستاخیز» را از روزهای اوایل انقلاب ساخته بودم که کانون پرورش فکری کودکان این فیلم را خواسته بود تا به ۱۶ میلی متری تبدیل کند و این کار سال ۵۹ در استودیو فیلمساز انجام شد. نورالدین زرین کلک با من قراردادی به مبلغ ۵۴ هزار تومان بست تا کپی هشت میلیمتری آن را تبدیل به نسخه ۱۶ میلی متری کنیم. وقتی قرار شد که این قرارداد را امضا کنم باید نزد رییس بخش سینمایی کانون در طبقه بالا می رفتم. وارد اتاق که شدم مردی را دیدم که با عینک سیاه پشت میز نشسته بود و این قرارداد به امضا رسید و این نخستین رویارویی من با عباس کیارستمی بود.

صمدیان افزود: بعد از آن در سال ۷۰ با آقای مرتضی ممیز و محمود کلاری، مجله تصویر را با اتحادی سه نفره راه اندازی کردیم تا پلی تصویری بین همه هنرها برقرار کنیم. اعتقاد داشتیم که در ایران هنرمندان ما اکثراً یک بعدی حرکت می کنند، یعنی مثلاً یک فیلمساز  از گرافیک و عکاسی چیزی نمی داند و فیلمش از جذابیت تصویری بی‌بهره می‌شود و بیشتر شبیه به یک کار رادیویی است.

این عکاس گفت: مرتضی ممیز عزیز در زمینه گرافیک و محمود کلاری یار غار من در بخش سینمایی به کمک من آمدند. در دیدارهای دوستانه و خانوادگی ما، آقای کیارستمی هم حضور داشتند. این روابط ادامه یافت تا رسید به دوستی های دونفره و سفرهای دو نفره. مثلاً برای بازدید لوکیشن فیلم «باد ما را خواهد برد» من و عباس آقا به همراه بهمن قبادی به عنوان دستیار به کردستان و سنندج سفر کردیم و از این جاده ها فیلم گرفتیم که از پشت صحنه همه اینها من فیلم دارم.
منبع: بهارنیوز

تحلیل اعتراض‌ها از نگاه یک جامعه‌شناس

گروه جامعه: اعتراض‌ها و تجمعات اخیر موضوعی است که بسیاری از کنشگران و تحلیل‌گران سیاسی هنوز می‌کوشند از آن شناخت دقیق‌تری عرضه کنند. به جز این نگاه که اتفاقات اخیر، توطئه خارجی دشمنان منطقه ای و بین‌المللی بوده است، بسیاری از آن‌ها ریشه تجمعات را مشکلات اقتصادی مردم خوانده‌اند؛ چیزی که این تصور را به وجود می‌آورد که معترضین روزهای گذشته از طبقات فرودست جامعه‌اند. گروهی دیگر در بیان ریشه اعتراضات به مشکلات اقتصادی بسنده نکرده‌اند. به گزارش سایت فرارو، آنها بر این باورند آنچه باعث خشم و ناآرامی شده نه فقر، بلکه فرق است. اما به نظر می‌رسید تحلیل‌های موجود هنوز تصویر کاملی از ناآرامی‌ها به دست نمی‌دهد. در همین رابطه فرارو سراغ مقصود فراستخواه نویسنده کتاب «ما ایرانیان» رفته است. او نیز معتقد است ریشه‌های اعتراضات اخیر را باید فراتر از موضوعاتی دانست که به آنها اشاره شد. این جامعه شناس مطرح ایران، پیش از هرچیز اشکال را حکمرانان می‌داند که به دنبال دیگری ساختن «دیگری» و به بیان ساده خودی و غیرخودی کردن جامعه‌اند. سپس می‌گوید غیرخودی‌هایی که حکومت می‌سازد پس از مدتی با هم ائتلاف می‌کنند و رویدادهایی مشابه اتفاقات اخیر را می‌سازند. فراستخواه در بخشی از سخنانش تاکید می‌کند متاسفانه مسئولان کشور نیز به دنبال انداختن اشکالات به گردن دیگری هستند که او برای آن از عنوان «بازی مسئولیت گم شده» استفاده می‌کند. مشروح این گفت و گو را بخوانید.

عده‌ای برای تجمعات هفته گذشته که به ناآرامی منجر شد، ریشه اقتصادی قائلند. اما آمار و ارقام نشان می‌دهد مشکلات اقتصادی به دیروز و امروز برنمی‌گردد. به همین خاطر بعضی معتقدند به جای آنکه ریشه اعتراضات اخیر را در فقر دید باید آن را در فرق یا تبعیض جست و جو کرد. شما منشا این اعتراضات را در چه می‌دانید؟
به گمان من ریشه‌های این اعتراضات اساسی‌تر از این حرف‌هاست. نظام حکومتی ما یک مشکل اصلی دارد که من از آن در این گفتگو با عنوان «نظام حکومتی ما و دیگری‌هایش» بحث می‌کنم. مشکل در اقسام «دیگری‌هایی» است که ما برای خود درست کرده‌ایم. البته نظام حکومتی هم مثل هرموجودیتی می‌خواهد خودش«Self» را حفظ کند. دموکراتیک‌ترین نظام‌ها هم برای خود یک موجودیت قائلند. اما مشکل ما عدمشناساییِ دیگری‌هاست؛ یعنی «دیگری»‌هایی که برای خود درست می‌کنیم به رسمیت نمی شناسیم و آنها را حذف یا از حقوق‌شان محروم می کنیم.
من «دیگری»های نظام حکومتی‌مان را به چهار دسته تقسیم می‌کنم. اولین دسته «دیگری‌های سیاسی» هستند. از مخالفان کلاسیک داخل یا خارج گرفته تا مخالفان جناحی همه در این دسته قرار می‌گیرند. منظورم از مخالف، مخالف فعال است؛ ممکن است شما با من تنها در ذهن خودتان مخالف باشید اما این نوع مخالفت که اصلا موضوعیت ندارد. اما حتی مخالفان جناحی هم که حاضرند طبق قانون، بدون خشونت و به شیوه مسالمت‌آمیز مخالفت کنند حذف می‌شوند. این مخالفین جناحی ممکن است حتی به دیدگاه رفرمیسم قائل نباشند و بنیادی فکر کنند، اما برای تغییر دست به شیوه‌های مسالمت آمیز می‌زنند. وقتی شما مخالف فعال هستید باید شما را به رسمیت بشناسم و بتوانم اختلافاتم با شما را به صورت رضایت بخش و معقول ودو جانبه حل و فصل کنم؛ مثلا حاضر به گفت‌و‌گو و گردش قانون‌مند قدرت شوم.
دومین دسته، «دیگری‌‌های فکری و فرهنگی» است. این ‌دیگری‌ها طبقات متوسط فرهنگی‌ای هستند که علایق و سبک زندگی خاصی دارند. متفکران، منتقدان و هنرمندان در این دسته می‌گنجند. ممکن است بعضی از این دیگری‌ها چپ، ملی، روشنفکران دینی یا روشنفکران سکولار باشند.
اما دسته سوم؛ ما «دیگری‌ های صنفی و حرفه‌ای» هم درست کرده‌ایم. مثلا روزنامه نگاران جزء این دسته هستند. به این صورت که من به عنوان حکمران، روزنامه نگاری که می‌خواهد به شکل حرفه‌ای کار کند را دیگری می‌دانم و مثلا می‌گویم علیه امنیت فعالیت می‌کند واهانت می‌کند و از این حرف‌ها. کارگران، دانشجویان و معلمان هم در این دسته می‌گنجند.
دسته چهارم «دیگری‌های اجتماعی» (social others) است. به عنوان مثال از آنجایی که ما نگاه تک‌جنسیتی داریم و فرهنگ مردسالارانه مسلط است، زنان دیگری‌هایی می‌شوند که برای آنها حقوق مجزا قائل می‌شویم. می‌گوییم رئیس جمهور باید رجل باشد. دراویش هم یک نمونه از دیگری‌ اجتماعی‌اند. یا مثال دیگر اقوام ایرانی است که با وجود داشتن زبان مادری خاص خود، بخشی از سرزمین ایران هستند و می‌‌خواهند بخشی از رنگین کمان فرهنگ و تمدن ایرانی باشند که واقعا هم هستند.
با این تعریف ماجرایی که اخیرا برای عضو زرتشتی شورای شهر یزد اتفاق افتاد هم در دسته دیگری‌های اجتماعی قرار می‌گیرد؟
دقیقا. این نگون بختی ماست که یک ایرانی را با «غیریت‌سازی» نفی و با حساب مجزا قائل شدن برای او، وی را از حقوق شهروندی و مشارکت اجتماعی محروم می‌کنیم. عجیب است حتی اهل سنت هم در دسته «دیگری‌های اجتماعی» ما قرار می‌گیرند. که داشتن مسجد مختص به آنها یا حضورشان در پست‌های مدیریتی کشور جای سوال است. آقای سپنتا نیکنام را به عنوان زرتشتی که کیش باستانی ماست محرومش کردند حداقل اهل سنت عزیز که مسلمانند.
این «غیریت‌سازی»همچنان هل من مزید می گوید؛ دوزخ وار. مدام به فهرست دیگری های ما افزوده می شود و رنجورترین «دیگری‌های اجتماعی»که سیستم های نابرابر ما بازتولید می کند تهی دستان شهری هستند که کمترین امکانات را دارند. به آنها تصادفا و به گزاف سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیار پایینی رسیده است. ما در کشور ۱۲ میلیون نفر زیر خط فقر داریم. وقتی این را می‌گویم بدنم می لرزد. اما این ۱۲ میلیون نفر با من و شما فرقی ندارند. من و شما به صورت تصادفی از خانه، لباس، زندگی و شغل برخورداریم اما تهی‌دستان شهری این امکانات را ندارند.
دقیقا همان روزی که من صبح در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در همایش انجمن جامعه شناسی درباره عدالت و نابرابری بحث می‌کردم، بعد از ظهرش داستان ‌اعتراض‌ها و تجمعات را شنیدم. من در آن سخنرانی شرح می دادم نابرابری‌ها به شکل تصادفی اتفاق افتاده و طبیعی نیست که ۱۲ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی کنند. این تحکم جامعه است که به آنها می گوید جای شما همان‌جاست که باید باشد. شاخص بیکاری ما دو رقمی است. تا ۴۰ درصد دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها بیکارند. بخشی از آنها دهه هفتادی هستند که احساس می‌کنندجامعه آنها را به رسمیت نمی‌شناسند. آن‌ها به قدیمی‌هایی که انقلاب کردند یا در دهه ۶۰ به دنیا آمده اند می‌گویند «ما می خواهیم جور دیگری نگاه و زندگی کنیم. چرا ما را اسیر تاریخ خود کرده اید؟» صدای آنها نمی شنویم.
تهی دستان شهری مثل پیک‌موتوری‌ها، دستفروشان، بیکاران، فروشندگان دوره‌گرد، مهاجرینی که از روستاها به شهرها آمده و حاشیه‌نشین شده‌اند، گدایان، کارتن خواب‌ها، کودکان کار و همه آنهایی که به آنها بی‌پیشگی تحمیل شده است را باید جدی گرفت. بی‌پیشگی تحمیل شده آن است که کارگاهی در کشور تعطیل می‌شود و کارگران آن بیکار می‌شوند. از سال ۸۵ تا ۹۲ حدود هفت هزار کارگاه در ایران تعطیل شد. افرادی در این کارگاه‌ها، کارهای دستی یا فکری انجام می‌دادند. اینها اکنون چه کنند؟ مشکل ما هم این است که ما نمی‌توانیم مناسبات‌ خود را با این چهار دسته «دیگری» تنظیم کنیم.
این «غیریت‌»یا «دیگری» سازی با چه ساز و کارهایی شکل می‌گیرد؟
امنیتی کردن فضا یکی از ساز و کارهای آن است. اما هژمونی با خودش ضدهژمون به همراه می‌آورد. ضدهژمون هم همان خشونت و اعتراض نامنظم غیرسازنده است ولی متأسفانه راه دیگری باقی نمی‌گذاریم. اینکه انتظارنداریم مخالف فعال داشته باشیم! هم یکی از این ساز و کارهاست. می‌گوییم مخالف باشد اما وقتی مخالف، فعال می‌شود او را «دیگری» می‌کنیم. دوگانه‌هایی مثل «حق و باطل»، «اسلام – کفر» و «ناب و التقاطی»هم یکی از این ساز و کارهاست. مثلا من می‌گویم من حق هستم یا ناب فکر می‌کنم و شما التقاطی یا باطل هستید. یک ساز و کار دیگر، خودشیفتگی مفرط ماست. خودشیفتگی هم غیریت‌سازی می‌کند. یعنی من احساس می کنم همه به حقانیت من قائلند، برای همین وقتی یک نفر مخالف با فکر من صحبت می‌کند من عصبانی‌ می‌شوم. ممکن است من به عنوان یک معلم فکر کنم دانشجو با دیدگاه من نباید مخالفت کند و یا پدری بخواهد فرزندش با او مخالفت نکند این آغاز غیریت سازی است. کمال گرایی و ذات انگاری هم می‌توانند غیریت‌سازی کنند. احساس تولیت به یک دین، سرزمین، فرهنگ، تاریخ و هویت به این معنی که من خودرا متولی یا نگهبان یک هویت یا دین بدانم غیریت‌‌سازاست هم سازوکار دیگری ساختن هستند. انحصارات مالی، رانت‌ها و تمامیت‌خواهی نیز همین نقش را ایفا می‌کند.
از سوی دیگر ریشه این نارضایتی‌ها در واقع دوتایی‌هایی است که ما درست می‌کنیم. یکی از این دوتایی‌ها دوتایی های نسلی است. در جامعه ما اکنون شکاف‌هایی شکل گرفته است. این شکاف‌ها برای ما مشکل‌ساز خواهد شد. تحقیقاتی شخصا دربارۀ تحولات بین نسلی در ایران انجام داده‌ام. جامعه ایران روی این گسل‌های اجتماعی زندگی می‌کند. حدود ۱۰ سال پیش در انجمن جامعه‌شناسی درباره گسل‌های اجتماعی صحبت کرده بودم. همانطور که ما روی گسل های زمین شناختی زندگی قرار داریم، روی گسل های جامعه شناختی هم زندگی می‌کنیم.
ما در اعتراضات اخیر، بسامد و فراوانی سنی متولدین دهه ۷۰ را مشاهده کردیم. یکی از گسل‌های جامعه‌شناختی، گسل‌های نسلی است. وقتی گفت‌و‌گو، همکاری و مشارکت بین نسلی وجود نداشته باشد، گسل به وجود می‌آید. ما یک نسل انقلاب کننده داریم که نسل پرحرارتی است. نسل دهه ۶۰ نسل ولرم، نسل دهه ۷۰ نسل سرد و نسل دهه ۸۰ هم نسل net(شبکه) است. بین این نسل‌ها، گسل‌هایی وجود دارد. ما به دنبال سبکی از زندگی اجتماعی در قامت نسل خودمان هستیم. اما نسل دهه ۷۰ آن گرما و ولرمی نسل‌های قدیمی امثال بنده را ندارد. این نسل یک جور دیگر به دنیا نگاه می‌کند. من به عنوان یک دانشجوی قبل از انقلاب نباید خودم را حاشا کنم. بلکه باید مسئولیت عملکرد خودرا در تاریخ معاصر بپذیرم و با نسل جدید گفت‌و‌گو کنم وقتی درباره من چنین است حساب حکمرانان که نوعا از نسل های قدیمی و بیشتر سنتی هستند روشن است‌. در این گفت وگو هردو نسل می‌توانند همدیگر را نقد کنند. اگر چنین نباشد فاصله نسلی به شکاف نسلی؛ شکاف نسلی به تعارض نسلی می انجامد.
دومین شکاف جامعه‌شناختی، شکاف بین شهرهای پیرامون و مرکز است؛ شکافی که بین شهرهای کوچک و محروم و شهرهای مرکزی کشور وجود دارد. شما در همین اعتراضات می‌توانید تعدد شهرهای کوچک را ببینید. وقتی مردم شهرهای کوچک امکانات خود را با شهرهای بزرگ مقایسه می کنندبه آنها احساس نابرابری دست می‌دهد. نابرابری مشکل است اما حسّ نابرابری مشکل‌تر است.
شکاف سوم، شکاف دو «میم» است یعنی شکاف قشرهای محروم و ممتاز.یا تهی دستان و ثروتمندان. نمی‌توانیم بگوییم که اعتراضات اخیر مساله تهی دستان نبود. درست است که حتی آلودگی هوا یا زلزله ودیگر محدودیت ها و نابسامانی‌ها عصبانیت را بیشتر می‌کند، اما اصل و ریشه های بزرگ‌تر، شکاف های تهی دستان و حس نابرابری‌های اقتصادی است. در ایران یقه سفید‌هایی داریم که به طبقات ممتاز تبدیل شده‌اند. من این یقه سفیدها را هم به سه دسته تقسیم می‌کنم. ‌یقه سفیدهای بروکرات، یقه سفیدهای تکنوکرات و یقه سفیدهای تئوکرات که روحانیون حکومتی و قدرتمند ذیل آخری قرار می‌گیرند.
شکاف چهارم، شکاف رسانه‌های رسمی و غیررسمی است که نباید آن را نادیده گرفت. ما از یک سو رسانه‌هایی رسمی مثل صدا و سیما با سیاست های حکومتی و از سوی دیگر رسانه‌هایی غیررسمی مثل اینترنت همراه داریم. اعتراضات اخیر از طریق رسانه‌های غیررسمی به رسانه رسمی بود؛ رسانه ای که قبلا در آن به معترضین گفتند بزغاله، خس و خاشاک یا فریب خوردگان دشمنان خارجی.
البته آقایان بعضا به خاطر اختلافات جناحی از مشکلات اقتصادی هم سخن می گویند تا دولت را هم مقصر جلوه دهند. روشی که می‌توانیم به آن عنوان بازی «کی بود کی بود من نبودم» بدهیم. این یک نوع فرافکنی و به دیگری‌فکندن است. می بینیم که قوا مشکلات را به گردن همدیگر می‌اندازند. سطوح بالای حکومت مشکل را گردن سطوح پایین می اندازد و برعکس. بخش‌های انتصابی و انتخابی حکومت هم مسئولیت را از خود رفع می‌کنند و به گردن همدیگر می‌اندازند.
مثلا دعوی قوه قضاییه و قوه مجریه بازتابی از اختلافات جناحی آنهاست. من به عنوان یک شهروند از همان زمان به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد منتقد او و نحوه به قدرت رسیدنش بودم. اما انتقاد از او حالا به یک مد تبدیل شده است. او کسی است که با دور و بری‌ها و نحوه مدیریت جهانی اش این سرزمین عزیز را شخم زده و الان منتقد همه می‌شود. در مقابل اکنون حامیان و شرکای قدیمی می‌‌خواهند از او یک «دیگری» بسازند و با قربانی کردن او صورت مسأله را پاک کنند. اما آیا این روش‌ها کارآمد است؟ مسلما خیر. ما در بحث های مان به این نوع رفتار «بازی مسئولیت گم شده» می‌گوییم. در حالی که اجزای نظام حکومتی مسئولیت مشترک دارد. حتی من می خواهم از این هم فراتر بروم و صمیمانه بگویم این مسئولیت مشترک همه ماست. به جای نگاه هابزی که لویاتانی در بالا وجود دارد و همه چیز در دستان اوست، باید فوکویی نگاه کرد و همه صورت های قدرت، مثل قدرت سیاسی، دانش و ثروت را در نظر گرفت. در عین حال هم مساله حکمرانی و مسئولیت سنگین حکمرانی نباید گم شود.
من سینا قنبری معترضی که گفته می شود در زندان خودکشی کرده است را نمی‌شناسم. اما وقتی می بینم یک دیپلمه بیکار به علت افسردگی تحمیل شده از سوی جامعه خودکشی کرده است لرزه بر اندامم می افتد. جامعه برای این دیپلمه بیکار یک حالت روحی ایجاد کرده است. حالا ما از امثال او انتظار داریم بنشیند موقعیت حساس و پرمخاطره کشور در این منطقه و جهان را در نظر بگیرد و به خیابان نیاید و گرنه او را مقصر می دانیم که چرا خلاف مصالح کشور عمل کردی؟ یعنی به افرادی که به صورت تصادفی از نابرابری متضرر شده‌اند اگر نخواهیم بگوییم «خفه شو» می‌گوییم «صبور باش!»
شما به شکاف‌های زیادی پرداختید. اما سوال اینجاست که چه کسانی در اعتراضات غالب بودند؟ گفتید رنجورترین دیگری‌های اجتماعی تهی‌دستان شهری هستند. آیا این دسته را معترض اصلی می‌دانید؟
نه. این یک نوع تقلیل گرایی است. این شکاف ها در حال کمون، به صورت زخم‌های چرکین و دردهای مزمن وجود دارند و در هر موقعیتی به شکلی عفونت سرباز می‌کند. ما در جامعه شناسی برای موقعیت‌های مختلف از اصطلاح تحلیل موقعیتی استفاده می‌کنیم. این دردها در یک موقعیت به شکل خاصی ظاهر می‌شوند و در موقعیت دیگر، شکل‌شان تغییر پیدا می‌کند. این شکل‌های مختلف به هم ارتباط دارند. «دیگری‌سازی‌ها»یی که عرض کردم، باعث می‌شود جامعه به هم بریزد و به هم ریختگی به وجود بیاید.
در این حالت دیگری‌ها با هم ائتلاف می‌کنند. جان فوران در کتاب مقاومت شکننده درباره این ائتلاف ها بحث می‌کند. فوران می‌گوید این ائتلاف‌ها مرتبا در ایران شکل می‌گیرد. این ائتلاف‌ها را دیگری‌هایی شکل می‌دهند که ما آنها را درست کرده‌ایم. اما ائتلاف آنها نیز معمولا ناپایدار است. ائتلاف می‌شکند و دیگری‌ها، دوباره بین خود «غیریت‌سازی» می‌کنند و این منشأ بی ثباتی و ناپایداری سرزمین ما می شود و از توسعه و پیشرفت می‌مانیم. در پاسخ به سوال شما باید بگویم در هر موقعیتی می شود یک گروه های مهمی را شناسایی کرد. به نظر من اعتراضات اخیر نیز ائتلاف شکاف‌های نسلی، طبقاتی، مرکز – پیرامون و سبک زندگی بود. اگر کسی فارغ از حرکت سیاسی بنشیند و به صورت تحلیلی این اعتراض‌ها را تحلیل محتوا کند می بینیند که انواع و اقسام مطالبات و مناقشات وجود دارد. بعضی از شعارها، شکاف‌های نسلی را نشان می‌دهد. بعضی از آنها به سبک زندگی برمی‌گردد. بخشی از آنها در ارتباط با آزادی های مدنی و بخشی دیگر حقوق اجتماعی و رفاهی است.همه اینها را می‌شد به نحوی در شعارها دید. اما من فکر می‌کنم مسائل ایران را نباید به یک موقعیت تقلیل داد. در این موقعیت می‌شود گفت بعضی شکاف ها در مرکز قضیه بودند اما شکاف‌های دیگر هم در موقعیت های مشابه سر باز می‌کنند.
نسل‌های بعد از انقلاب را دسته بندی کردید و عناوین سرد و گرم برای آنها به کار بردید. همچنین الان گفتید شکاف‌ها دیگر در موقعیت های مشابه فعال می‌شوند. ما در گذشته هم شاهد حوادث خیابانی بوده ایم. بین اعتراضات اخیر و آنچه در گذشته رخ داده چه شباهت‌هایی وجود دارد؟
ببینید در سال ۸۸ می‌بینیم که یک نمایندگی سیاسی بالفعل در صحنه هست. گاهی میان دیگری‌های متن جامعه با دیگری‌های سیاسی ارتباط قطع می‌شود و معترض بدون رهبران دست به کار می‌شود. ۸۸ یک موقعیت سیاسی و واقعه خاص بود. عده‌ای تصور می کردند در رای و حق‌شان دست برده شده است. بنابراین چون موقعیت انتخاباتی بود، مشارکت سیاسی بیشتر به شکل سازمان یافته و با نمایندگی های سیاسی شکل گرفت. اما در اتفاقات اخیر، مجموعه‌ای از خشم، احساس نابرابری، دیده نشدن، از دست دادن عزت نفس، احساس بی‌نصیبی از بخت‌های زندگی و ناامیدی نسبت به آینده به صورت اجتماعی و غیرسازمان یافته ظهور پیدا کرد.
من نمی توانم پدیده ها را خطی نگاه کنم و به یک علت فروبکاهم. به نظرم این چند بعدی اتفاقات «multi dimentional» است. بر حسب موقعیت‌ها اشکال مختلفی از اعتراض‌ها خود را نشان می‌دهند. این اعتراض‌ها هم در حال کمون هستند. نباید فکر کنیم تظاهراتی سازمان یافته به راه افتاد. ودیگر تمام شد باید بنشینیم و ریشه ها را بکاویم و به آینده این کشور و حقوق مردمانش حساس باشیم. الان صحبت تمام شدن ماجرا و آزادی بعضی افراد می‌شود. اما باز هم می بینیم که مطالبات و مشکلات باقی مانده است. مشکل اصلی این است که در ایران بر اثر یک مساله زود خون ریخته می شود و افرادی کشته می‌شوند. این نیز مساله را بغرنج می‌کند. این مشکلات وقتی می خواهد در موقعیت دیگری سر باز کند می‌بینیم که دوباره با آن به صورت واکنشی« reactive» برخورد می‌شود. در حالی که حکمرانی وظیفه دارد به صورت فراکنشی« proactive» آینده‌اندیشی کند و به فکر مرهمی برای زخم های اجتماعی و تقلیل مرارت باشد.
همانطور که فرمودید اجتماعات بدون لیدر و سازماندهی صورت گرفت. این را چگونه می شود فهمید که این اعتراضات همگی بدون لیدر و سازماندهی باشد ؟
اینها شورش ها و اعتراضات اجتماعی هستند.
اما چطور فقط در چندین ساعت به شهرهای دیگر منتقل می شود؟
امکانات ارتباطی امروز، اینترنت موبایلی، زمینه های موجود و ارتباطات سیالی که وجود دارد بی‌اثر نبودند. البته ممکن است یک نوع مداخلات خاصی هم صورت گرفته باشد. به هرحال سیاست این گونه مسائل را هم دارد و دور از انتظار نیست که بعضی مخالفان و یا دولت های مخالف ومدعی ما مترصد استفاده از چنین شرایطی باشند. می خواهم بگویم باید واقع بین باشیم. یکی از واقعیت‌ها این است که ما مسئولیت مدیریت کشور را برعهده داریم و مشکلات گردن بیگانگان نیندازیم وقتی ما مشکل داریم طبیعی است که آنها از این استفاده می کنند.ایران کشوری است که در GDP یکی رتبه‌ ۲۷ دنیا را طبق آمار ۲۰۱۷دارد. یعنی یکی از کشورهای ثروتمند جهان به حساب می‌آید. در عین حال در شاخص نیکبختی اجتماعی در رتبه ۱۰۸ و در روند رشد ده سال اخیر در رتبه بدتر از این یعنی ۱۱۲هستیم. پس معلوم است که مدیریت ثروت، تقسیم منابع، برنامه ریزی برای حقوق رفاه اجتماعی و برخورداری شهروندان از بخت های اجتماعی ایراد دارد. بعد ما نارحت هم هستیم چرا عده ای شورش می کنند. البته من به عنوان یک پژوهشگر به این قائل هستم که تهی دستان شهری با این شیوه های اعتراض، بیشترین لطمه را خواهند دید اما راه دیگری برای آنها باقی نگذاشته ایم و نمی توانیم انتظار داشته باشیم که چنین اتفاقاتی نیفتد. به این توجه داشته باشید که امور گاهی دلیل ندارند، اما علت دارند.
از لفظ شورش استفاده کردید. آیا می توانیم بگوییم این اعتراضات سویه های وندالیسم داشتند؟
نمی شود از برچسب وندالیسم استفاده کرد. وندالیسم هم یک مساله اجتماعی است اما این اعتراضات بیش از وندالیسم هستند. وندالیسم در مسائل رفتاری و کج روی‌های اجتماعی ریشه دارد. اما اعتراضات را نمی شود آسیب شناختی وندالیستی کرد.
آنارشیستی چطور؟
آنارشیسم هم نمی توان گفت. چون آنارشیسم یک فلسفه سیاسی رادیکالی است که به معنای دقیق کلمه رهبران قوی و یک نوع قدرت سازمانی بالایی در آن وجود دارد. من فکر می‌کنم اعتراضات اجتماعی و به تعبیر آصف بیات سیاست‌های خیابانی اما با شکل خاصی بودند.
فرمودید ممکن است این زخم ممکن است در جای دیگری سر باز کند … .
بله متأسفانه حسب موقعیت محتملا از دانشگاه‌ها، گروه‌های قومی، کمپین‌های اجتماعی، جنبش‌های اجتماعی، زنان، کارگران و حتی گروه‌های سازمان یافته اجتماعی در داخل یا خارج. مهم مسئولیت مشترک ما برای رفع و رجوی ریشه های نابرابری‌ها و پیشگیری قانونمند و پاسخگویانه است.
 اگر بخواهم از تز دوگانه استبداد هرج و مرج دکتر کاتوزیان وام بگیرم، آیا فکر می‌کنید با ادامه دار شدن این اعتراضات نتیجه نهایتا هرج و مرج یا استبداد است؟ در چند سال گذشته این نظر شنیده می‌شد که جامعه مدنی ایران در حال آموختن این است که چگونه بین این دو حرکت کند. اما در ماجرای اخیر هم نشانه هایی از هرج و مرج دیده می‌شد. ظاهرا اگر اعتراضات ادامه پیدا می‌کرد دیگر راه میانه‌ای وجود نداشت.
به نظر من ایران در یک وضعیت دوراهی بسیار تعیین کننده قرار دارد. این دوراهی برای آینده این سرزمین بسیار سرنوشت ساز است. حتی می توانم بگویم برای موجودیت و تمامیت ارضی این سرزمین. دو مسیر اجتماعی در ایران دارد طی می شود:
مسیر نخست این است که در متن جامعه خوشبختانه یک ظرفیت تجمعی در توسعه ایران به وجود آمده است. البته بدون اینکه یک مدیریت توسعه ای مطلوبی وجود داشته باشد. در متن زیست جهان این جامعه به دلیل توانایی‌ها و ظرفیت ها و پس زمینه‌های تمدنی و فرهنگی ایران، و در سطحجامعه مدنی، فرهنگ و گروه‌های اجتماعی، شهرنشینی و تحصیلات یک ظرفیت تجمعی به وجود آمده است.
تحولات قشربندی اجتماعی صورت گرفته و بنیان های مدنی علمی، مدنی و آموزشی در ایران به یک جِرم بحرانی (critical mass) رسیده است. بخشی از این را می توان در دانشگاه ها دید. درست است که می گوییم ۴۰ درصد این دانشجویان بیکارند و در دانشگاه ها مدرک‌گرایی وجود دارد، اما آن روی سکه این است که آنها دانشجو هستند، بخشی از ایرانند و بخشی از پیشرفت در ایران به حساب می آیند. در ایران حتی اگر یک روزنامه تعطیل می‌شود، روزنامه دیگری می‌روید. اینها یک طبیعت ققنوس واری دارند. انجمن ها و اجتماعات علمی به وجود آمده است. مهمتر از همه سازمان‌های مردم نهادند. مجموعه اینها در حال تکوین هستند و طرح توسعه ایران یک طرح ناتمام است.
مسیر دوم اما متأسفانه انباشت نارضایتی‌هایی است که در جامعه مرتب منعقد می‌شود. احساس نابرابری، سلب حقوق و به رسمیت شناخته نشدن. حتی اگر بفرض امکان مشارکت هم وجود داشته باشد همین که عده‌ای فکر می کنند که امکان مشارکت برای آنها وجود ندارد خطرناک است باید حل وفصل شود.ناراحتی های عصبی اجتماعی را هم نباید دست کم گرفت. عصب اجتماعی ما تنش دارد.
الان ایران به یک فرصت زمانی نیاز دارد که متاسفانه خیلی تنگ است و اگر اکنون مدیریت نکنیم دیگر قابل مدیریت نخواهد بود.اگر حکمرانی خوبی صورت نگیرد و در رفتار حکمرانی تجدید نظر نشود ممکن است به regime change منجر شود که من آن را به ضرر مصالح عمومی کشور می‌دانم.
راهی که من به آن چشم دوخته ام، مسیر اول است و ظرفیت تجمعی توسعه و زیست جهان جامعه است که خودش می تواند این دگردیسی اجتماعی در ایران را انجام دهد. اینجابهترین شانس ایران اینست که حکومت پوست بیندازد، یعنی در رفتار خود در چارچوب‌های حکمرانی تجدید نظر اساسی کند. حکمرانان باید دچار تنش و اضطراب بشوند. حکومتی که فقط پس از اعتراضات دچار تنش می‌شود حکومت ضعیفی است، چه برسد به حکومتی که با این اعتراضات هم دچار تنش نمی‌شود.
در هرصورت تنها راه تجدید نظر اساسی وسیستماتیک در رفتارهای حکمرانی است و باید کاری کند که تهی دستان در درجه اول دیده شوند. اما متاسفانه اکنون سیاست هایی در دولت وجود دارد که نمی گذارد تهی‌دستان دیده شوند. بعضی از این تهی‌دستان در سکونت گاه‌هایی زندگی می‌کنند که اصلا جزو فضاهای رسمی شهری تعریف نمی‌شود و در آمارهای رسمی نیز نیست! این خیلی عجیب است که سیاست های دولت نمی‌خواهد اینها شمرده شوند. باید امکانات سازماندهی درونی و اجتماعی آنها را هم فراهم کرد، یعنی آنها بتوانند خودشان را تکه های عزیزی از جامعه ایران بدانند و مثلا در محله ها، اصناف یا مناطق مختلف شهر سازماندهی پیدا کنند. جامعه باید بیت القصصی داشته باشد که مردم قصه های دل خود را آنجا بگویند.
اما متاسفانه بعضی پیشنهاد می کنند بعضی جاها در شهر ایجاد شود که مردم بتوانند آنجا اعتراض کنند. این ساده کردن قضیه است. این کمترین وکمترین کار است.خیلی بیشتر از این حرفها لازم است. اختصاص دادن جایی برای اعتراض بسیار چیز بسیار کوچکی است. در مقابل باید به «سازمان‌یابی اجتماعی درونزای» تهی دستان در شکل نیرومند، منظم و قانونمند کمک کرد. اگر این گونه نباشد من انتظار ندارم یک فرد بیکار بنشیند رفتار معقول توام با تحلیل از خود نشان دهد. این حرفها هم وهم است و هم نگاه غیراخلاقی، غیرعقلانی و غیرعلمی است که ما انتظار داشته باشیم یک آسیب دیده و رنجور بخواهد مشکلات جهان بشریت یا ایران را حل کند. اگر ما بتوانیم فرصتی برای سازمان‌یابی اجتماعی او فراهم کنیم، مشارکت دادن او در سامان دادن دنیای امروز است. معتقدم این مردم توانایی های بالقوه و ابتکاراتی دارند. همان ابتکاراتی که به شکل خشونت آمیز از آنها ظاهر می شود می تواند به صورت مسالمت آمیز، سازنده و مولد دیده شود. به هرحال اینها بخشی از پتانسیل های اجتماعی اند.
نباید فکر کرد اگر این اتفاقات نیفتد، امثال ترامپ با آن ویژگی های شخصیتی وجناحی اش، دولت اسرائیل با آن عملکرد غاصبانه اش نسبت به ملت فلسطین ، یا عربستان با آن ساختار ارتجاعی نفتی به منافع ما فکر می کنند. این مسئولیت ها با ماست. ما باید پیش نگری و مداخله و درمان کنیم. خطر سوریه ای شدن یا عراقیزه شدن ایران که چیز بعیدی نیست. مردم از تاریخ مشروطه تا به امروز هزینه های زیادی پرداخته اند. من ایران را حیوان آزمایشگاهی نمی بینم که مرتب با آن آزمون و خطاکنیم. حق نداریم، تاریخ و وجدان های بیدار و هر حقیقتی که به آن قائل هستیم ما را نمی بخشد.
بگذارید مثالی بزنم. پلوتارک در کتاب حیات مردان نامی زندگی در فصلی به زندگی کوریولان یا مارسیوس رُم می رسد و آنجا توضیح می دهد فقرا در شهرها شورش کردند. آنها از شورش خود نتیجه نگرفتند. تعدادی باهوش در بین تهی دستان مثل بروتوس و وِلتوس پیدا شد و گفتند بالای تپه مقدس« Scare Mont» برویم و بگوییم این چه شهری است که در آن برای ما حتی محلی برای دفن شدن هم نیست.
این چیزی است که در جامعه ما هم رخ داده و قبرهم کالایی شده است. با طرح این موضوع سنا به هراس افتاد و آگریپا را برای مذاکره به سوی شورشیان فرستاد. خلاصه مذاکره این بود که باید «تریبون مردم»(Tribun de Peuple) درست شود. اسم این تریبون را گذاشتند تریبون مردم. پلوتارک می‌گوید با این تریبون، در شهر آرامش و صلح برقرار شد. اگر شما ریشه پارلمان‌ها را دنبال کنید به یک معنا به تریبون هایی برمی گردد که در آن دوره ها به وجود آمد.
جامعه مدنی تریبونی است برای مردم. NGOها سازمان‌یابی درونی اجتماعی را میسر می‌کند. ما می‌توانیم به جای آنکه ظرفیت های جامعه مدنی را تخریب کنیم یا گروه های اجتماعی را «دیگری» کنیم آنها را جزء سرمایه های زیرساختی و بنیان های اجتماعی بدانیم. ظرفیت های مدنی حوضچه های آرامش هستند. آنجا مطالبات به صورت آرام جمع و تقطیر می شوند. جامعه مدنی موجب تقطیر مطالبات و اعتراضات می شود. حکومت هم موظف می‌شود به این طرح های اجتماعی که از این طریق برای حل مسائل مختلف بیان می شود، اهمیت دهد.
اینگونه تهی دستان دیده می‌‌شوند. زندگی ما به صورت خاصی تنظیم شده است که خود تهی دستان را اصلا نمی بینیم و گاهی فقط روایتی از آنها می بینیم. اما آنچه اهمیت دارد این است که خود آنها دیده شوند وخود آنها سخن بگویند و نمایندگی های فعال و مخالف های فعال و برنامه هایی داشته باشند. ما نباید نخبه‌گرایانه نگاه کنیم و وضعی وجود داشته باشد که نخبگانی این افراد را نمایندگی کنند. بلکه خود تهیدستان باید خودشان را نمایندگی کنند. از این طریق حکومت دوست جامعه مدنی به وجود می‌آید؛ حکومتی که با مردم گفت و گو می‌کند. اکنون دردهای تهی دستان قضایی می‌شود درحالی که مسأله شان اجتماعی است. ما باید به جای آنکه با معترضین در زندان ها ودادگاه ها مفتشانه و قضایی گفتگوکنیم آنها را آزاد کنیم و با آنها در فضای عمومی گفت وگوی اجتماعی بکنیم و برای آنها شفاف و به آنها پاسخگو وگزارش دهنده باشیم.
منبع: بهارنیوز

زمان آغاز ثبت نام کنکور سراسری

به گزارش مهر، حسین توکلی افزود: مهلت ثبت نام برای شرکت در کنکور سراسری سال ۹۷ تمام دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی از جمله رشته های با آزمون دانشگاه آزاد اسلامی تا روز یکشنبه ۸ بهمن ماه ادامه دارد.وی یادآور شد: ثبت نام صرفا از طریق سایت سازمان سنجش و آموزش کشور انجام می گیرد و دفترچه راهنمای ثبت نام حاوی شرایط و ضوابط شرکت در کنکور سراسری ۹۷ فردا یکشنبه اول بهمن همزمان با ثبت نام در آزمون منتشر می شود.مشاور عالی سازمان سنجش یادآور شد: کنکور سراسری سال ۹۷ در روزهای پنجشنبه و جمعه ۷ و ۸ تیرماه ۹۷ برگزار می شود.وی گفت: آزمون سراسری سال ۹۷ به منظور پذیرش دانشجو برای دوره های روزانه نوبت دوم یا شبانه، نیمه حضوری مجازی و پردیس های خودگردان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، دانشگاه پیام نور، موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی و غیر دولتی و همچنین کد رشته های تحصیلی با آزمون دانشگاه آزاد اسلامی برگزار می شود.

توکلی خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه پرداخت هزینه ثبت نام منحصرا اینترنتی انجام می شود لذا داوطلبان لازم است به وسیله کارت های عضو شبکه بانکی شتاب که پرداخت الکترونیکی آن فعال است با مراجعه به سایت سازمان سنجش و پرداخت مبلغ ۲۲۰ هزار ریال به عنوان وجه ثبت نام، برای شرکت در آزمون، نسبت به دریافت اطلاعات کارت اعتباری ثبت نام اقدام کنند.مشاور عالی سازمان سنجش افزود: با توجه به اینکه در مراحل مختلف فرایند این آزمون خدماتی از طریق ارسال پیام کوتاه به داوطلبان ارائه می شود لذا داوطلبانی که تمایل به استفاده از خدمات پیام کوتاه داشته باشند، می توانند با انتخاب گزینه مربوط و پرداخت مبلغ ۵ هزار ریال، به عنوان استفاده از خدمات پیام کوتاه از این خدمات استفاده کنند.

توکلی ادامه داد: در آزمون سراسری سال ۹۷ دارندگان دیپلم نظام قدیم، بدون توجه به نوع دیپلم و دانش آموزان دوره پیش دانشگاهی و یا فارغ التحصیل پیش دانشگاهی بدون توجه به نوع مدرک پیش دانشگاهی با توجه به رشته های تحصیلی مورد علاقه خود که در جداول شماره ۲ تا ۶ دفترچه راهنمای شماره یک درج شده است، می توانند منحصرا متقاضی یکی از گروه های آزمایشی علوم ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی، هنر، و یا زبان های خارجی شوند و در تقاضانامه اینترنتی ثبت نام آن را ثبت کنند.مشاور عالی سازمان سنجش یادآورشد: در آزمون سراسری سال ۹۷، همانند آزمون سراسری سال ۹۶ به هر یک از داوطلبان گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی و زبان های خارجی، اجازه داده شده است تا در صورتی که علاقمند به شرکت در گروه آزمایشی هنر نیز باشند، علاقمندی خود را در تقاضانامه ثبت نام اعلام کنند.

وی افزود: بنابراین چنین داوطلبانی لازم است نسبت به پرداخت مبلغ ۲۲۰ هزار ریال دیگر علاوه بر وجه ثبت نام اولیه با عنوان علاقمندی به شرکت در گروه هنر از طریق سایت سازمان اقدام کنند.مشاور عالی سازمان سنجش خاطرنشان کرد: به همین ترتیب به داوطلبان گروه های آزمایشی، ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی و هنر اجازه داده شده است تا درصورتی که علاقمند به شرکت در گروه زبان های خارجی نیز باشند، علاقمندی خود را در تقاضا نامه ثبت نام اعلام کنند، بنابراین چنین داوطلبانی لازم است نسبت به پرداخت مبلغ ۲۲۰ هزار ریال دیگر علاوه بر وجه ثبت نام اولیه با عنوان علاقمندی به شرکت در گروه زبان های خارجی از طریق سایت سازمان اقدام کنند.توکلی تصریح کرد: چنانچه داوطلبی علاقمند به شرکت در گزینش رشته های تحصیلی دانشگاه پیام نور و موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی و غیر دولتی باشد لازم است ضمن اعلام علاقمندی در تقاضانامه نسبت به پرداخت مبلغ ۱۱۰ هزار ریال دیگر از طریق سایت سازمان اقدام و کارت اعتباری مربوط را دریافت کنند.

مشاور عالی سازمان سنجش افزود: در رابطه با اعلام علاقمندی به رشته های پردیس های دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران، در صورت اعلام رسمی وزارت آموزش و پرورش، برای پذیرش دانشجو در دانشگاه های مذکور مراتب در زمان پرینت کارت شرکت در آزمون و یا زمان انتخاب رشته به اطلاع داوطلبان خواهد رسید.توکلی تاکید کرد: داوطلبان پس از تکمیل تقاضانامه اینترنتی ثبت نام و ارسال عکس و پس از دریافت شماره پرونده و کد پیگیری ثبت نام خود، می توانند در قسمت مشاهده و چاپ اطلاعات ثبت نامی، اطلاعات خود را مشاهده و از آن پرینت تهیه کنند.
منبع: بهارنیوز

سن نوجوانی تا ۲۴سالگی افزایش یافته است

نوجوانی مرحله‌ای میان دوران کودکی و دوران بزرگسالی است که در آن رشد بیولوژیکی و مغزی افراد برای ورود به مرحله بزرگسالی کامل شده و فرد آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیت‌ها و نقش‌های اجتماعی را کسب می‌کند. گرچه در باور عموم و به طور سنتی نوجوانی به سنین بین ۱۰ تا ۱۹ سالگی اطلاق می‌گردد، اما گروهی از پژوهشگران بر این باورند که سن نوجوانی تا پیش از ۲۴ سالگی به اتمام نمی‌رسد.
 

به گزارش یورونیوز، متخصصان بیمارستان سلطنتی کودکان در ملبورن، مقاله‌ای در «ژورنال بهداشت کودکان و نوجوانان لنست» در مورد زمان پایان یافتن دوران نوجوانی و آغاز بزرگسالی منتشر کرده و در مورد دلایل این تغییر زمانی توضیح داده‌اند. در این مقاله آمده است که رشد مغز انسان در سال‌های اول پس از ورود به ۲۰ سالگی نیز ادامه می‌یابد و حتی دندان‌های عقل بسیاری از افراد نیز تا سن ۲۴ سالگی در نمی‌آید. همچنین در طول دوران نوجوانی است که افراد با تکمیل کردن تحصیلات، کارآموزی، فراگرفتن نقش‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی برای حضور در جامعه به عنوان فرد بزرگسال آماده می‌شوند. پژوهشگران همچنین به این مساله اشاره کرده‌اند که سن ازدواج در ۵ دهه گذشته حدود ۸ سال افزایش یافته و به حدود ۳۰ سال برای زنان و به حدود ۳۲ سال برای مردان رسیده است. 

پروفسور سوزان ساویر، محقق دانشگاه ملبورن استرالیا و همکارانش بر این عقیده‌اند که با تغییراتی که در قرن اخیر بر روند زندگی انسان صورت گرفته، دوران رشد اجتماعی و عقلی افراد نیز تغییر یافته و زمان بیشتری سپری می‌شود تا فرد به مرحله‌ای برسد که به عنوان یک بزرگسال بتواند مسئولیت شغلی داشته باشد و تشکیل خانواده بدهد. 
با این حال محققان بر این مساله تاکید می‌کنند که بالاتر رفتن سن نوجوانی مانعی برای انجام کارهای مهم و همچنین مسئولیت‌پذیری افراد نیست. افزایش طول عمر انسان نیز این امکان را فراهم ساخته تا میزان عمر مفید انسان که می‌تواند به فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی اختصاص یابد، بیشتر شود و نتیجتا زمان طولانی‌تری برای طی کردن مراحل رشد اجتماعی و عقلی خود داشته باشد.
منبع: بهارنیوز

شهدایی که شهید محسوب نمی‌شوند!

می‌گل هشترودی-روزنامه بهار
سانچی، پلاسکو، سر پل ذهاب و حتی شمار کشته شدگان به دلیل آلودگی هوا که به گفته مسئولان آمار دقیقی از آن نمی‌توان ارائه داد همگی یک واقعیت را فریاد می‌زنند و آن هم نا کار آمدی نسخه‌های مدیریتی است که طی سال‌های گذشته پیچیده شده است. فرق نمی‌کند مدیران وابسته به کدام جناح سیاسی یا با چه رویکرد اجتماعی پشت میز‌های مدیریت حضور می‌یابند، وقتی خدمت به مردم را با رانت، دروغ و فساد می‌آلایند دستاوردی جز تباهی جوانان و نخبگان کشور نخواهد داشت. حالا بعد از یک سال دوباره به میزبانی پلاسکویی‌ها می‌رویم و پای درد و دل‌های آن‌ها نشینیم و با آن‌ها عکس یادگاری می‌گیریم اما با پایان روز داستان پلاسکو و پلاسکویی‌ها نیز پایان میابد و باز هم مثل یک سال گذشته همه آتش نشانان در آتش سوخته، شهیدانی که شهید محسوب نشدند و کسبه ای که زندگیشان را از دست دادند، مدیریت بحرانی که خودش بحران زده بود و ساختمان‌های نا ایمنی که ممکن است پلاسکویی دیگر را رقم بزنند فراموش می‌کنیم.

۳۰  دی ۹۵؛ تهران چهار راه استانبول
ساعت تقریبا ۸ صبح است که خبرهایی مبنی بر آتش سوزی ساختمان پلاسکو به گوش می‌رسد. پلاسکواولین آسمان خراش و ساختمان مدرن در خاورمیانه بود که قبل از انقلاب ساخته شده و حالا به مرکز تجاری تبدیل شده بود. ابعاد آتش به قدری زیاد بود که خیلی زود بخش عظیمی از ساختمان را در بر گرفت. آتش نشان‌ها و گروه‌های امدادی خیلی زود سر صحنه حادثه حضور پیدا کردند و عملیات امداد و نجات را آغاز کردند اما با وجود تمام تلاش‌ها صورت گرفته ساختمان پلاسکو ۳ ساعت و نیم در آتش سوخت و سرانجام در حالی که خیلی از آتش نشانان و حتی بخشی از کسبه هنوز هم در ساختمان حضور داشتند، این ساختمان پیش چشم همگان فروریخت. همه در بهت و حیرت فرو رفته بودند. عده ای گریه می‌کردند و عده ای حیرت زده از طرفی به طرف دیگر می‌رفتند. طولی نکشید که سر و کله خانواده‌های کسبه پلاسکو و آتش نشانانی که زیر آوار مانده بودند پیدا شد و ازدحام جمعیت بیش‌تر شد. از همان زمان کار آوار برداری آغاز شد و تا ۹ روز بعد ادامه داشت. در طول این زمان خانواده‌های زیادی شب‌های خود را کنار آوارهای پلاسکو به صبح رساندند تا خبری از عزیزانشان به دست بیاورند.

 آن روزها با حواشی بسیاری نیز همراه بود که از جمله آن‌ها می‌توان به شایعه‌هایی از پیامک یکی از آتش نشانان زیر آوار مانده به اعضای خانواده‌اش که حکایت از حضورشان در موتور خانه داشت اشاره کرد. در آن شب‌ها همه مردم ایران هر شب رو به روی ایستگاه‌های آتش نشانی جمع می‌شدند و شمع روشن می‌کردند تا در این غم عظیم با خانواده آتش نشان‌ها همدردی کنند. حتی یکی از دسته‌های عزاداری با پرچم «یاابوالفضل» به سمت چهار راه استانبول روانه شده بود تا هم دلگرمی باشد برای گروه‌های امدادی که در آن شب‌ها به سختی کار می‌کردند و هم همدردی باشد با خانواده‌هایی که جوانشان در آتش بی‌تدبیری مسئولین سوخته و زیر آوار مدفون شده بودند. لطف بی دریغ ملت ایران که مثل همیشه صحنه را خالی نگذاشتند و برای امداد گران و آوار برداران غذای گرم می‌آوردند از خاطرمان پاک نمی‌شود. اما داغ پلاسکو و ۱۶ آتش نشانی که سیمرغ وار عروج کردند فراموش نشدنی است. غمی که هنوز هم با گذشت یک سال بر دل ایرانیان سنگینی می‌کند. در این بین از یاد نمی‌بریم جلسات مدیریت بحرانی که همیشه بحران زده بود و مدیرانی که برای نشان دادن خود صبح به صبح سری به محوطه پلاسکو می‌زدند و بعد از آن هم دیگر کسی آن‌ها را نمی‌دید یا قول‌های اعضای شورای شهر چهارم مبنی بر تشکیل کارگروهی برای بررسی حادثه پلاسکو که در آخر هم هیچ سرانجامی نداشت یا عذر خواهی نکردن شهردار پیشین در برابر همه ی کوتاهی‌ها و کمبود‌ها و بودجه‌هایی که هیچگاه برای سازمان آتش نشانی تخصیص داده نشده بود. حالا با گذشت یک سال از آن روزها پلاسکو هنوز هم ویرانه است و مشخصا تمام وعده وعیده‌هایی که به کسبه پلاسکو داده شد مثل همیشه پوچ و توخالی بوده است.

۳۰ دی ۹۶؛ تهران چهار راه استانبول
اقدامات صورت گرفته طی یک سال گذشته از این حکایت دارد که کمیته ای تحت عنوان پلاسکو برای پیگیری کلیه امور مرتبط و ساخت دوباره آن در بنیاد مستضعفان تشکیل شده است. این کمیته تاکنون ۳۷ جلسه با ۱۵۲ مصوبه برگزار نموده و کار آن تا پایان ساخت ادامه خواهد داشت در طی یکسال گذشته بنیاد مستضعفان همکاری نزدیکی با مراجع ذیربط از جمله هیئت ویژه گزارش ملّی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو و دستگاه قضایی انجام داده است برای استقرار موقت کسبه محترم هزینه اجاره حدود ۶۰۰ واحد در پاساژ نور پیش بینی گردید هر چند که کسبه پلاسکو شب عید سال قبل را با بی رغبتی در پاساژ نور گذراندند و خیلی از آن‌ها حتی مغازه واگذار شده را باز نکردند چون معتقد بودند که سودی در فروش در این پاساژ عاید آن‌ها نخواهد شد اما این طور که گفته می‌شود با توجه به ابعاد ملی حادثه پلاسکو،انتظارات جامعه، حقوق قانونی ذینفعان، فداکاری آتش نشانان و ساخت ساختمانی فاخر به عنوان جایگزین یک ارزش از دست رفته مذاکرات فشرده و زیادی با شهرداری و مسئولان ذیربط برای صدور پروانه ساخت دوباره ساختمان پلاسکوانجام شده است.

در این بین اعتراضات کسبه پلاسکو را نمی‌توان نادیده گرفت. مجتبی درودیان، رئیس اتحادیه پیراهن‌دوزان ایران روز پنج‌شنبه هفته گذشته در نشستی خبری که به مناسبت سالگرد آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو برگزار شد، از عملی نشدن وعده‌های داده شده به کسبه ساختمان پلاسکو انتقاد کرده و گفته است: «پس از یک سال هنوز مشخص نیست چه نهادی مسئول پاسخگویی و رسیدگی به این موضوع است.» او در ادامه تصویری از شرایط امروز کسبه این ساختمان ارائه کرد و تصریح کرد: «هنوز بسیاری از آنها نتوانسته‌اند دوباره روی پای خود بایستند». به گفته وی، بانک رفاه قرار بود به کسبه آسیب‌دیده پلاسکو، وامی به ارزش ۳۰۰ میلیون تومان پرداخت کند اما از ۱۲۰ کسبه آسیب‌دیده پلاسکو که برای وام معرفی شده‌اند، تاکنون فقط یک نفر موفق به دریافت آن شده است.»
وی در ادامه سخنانش از حراج املاک و دارایی‌های برخی از کسبه ساختمان پلاسکو در این مدت خبر داد و گفت: «خیلی از کسبه پلاسکو نتوانسته‌اند از هیچ کدام تسهیلات بانکی برخوردار بشوند و در نتیجه پس از یک سال بیکاری، همه دارایی‌های خود را از دست داده‌اند برای نمونه تولید کننده‌ای را می‌شناسم که به عنوان یک کارآفرین، ۵۰ کارگر داشت، اما هم‌اکنون در اسنپ کار می‌کند. این تولید کننده نه تنها واحد صنفی، مغازه و همه آنچه که در آن داشته در حادثه پلاسکو از دست داده است، بلکه گاو‌‌صندوقش را هم که حاوی همه مدارک و اسناد حقوقی، مالی و بانکی مانند چک، سفته و پول نقد بود، ندارد. او قرار شد ۳۰۰ میلیون تومان وام بگیرد که بتواند زندگی‌اش را با آن بسازد. اگر از آن روز اول این وام را به او می‌دادند نه تنها تولیدی‌اش فعال می‌ماند، بلکه امروز بخشی از آن را جبران کرده بود.» حالا با گذشت یک سال وقتی به سمت چهار راه استانبول میروی جای خالی ساختمان پلاسکو از دور دهن کجی می‌کند. هر چه بیش‌تر نزدیک می‌شوی خرابه‌های پلاسکو بیش‌تر خود نمایی می‌کنند. حالا پلاسکو به خرابه ای تبدیل شده است که با وجود تمام اعتراض‌های کسبه‌های آن در طی این یک سال هیچ مسئولی تلاش چشم گیری برای ساخت دوباره آن انجام نداده است.

پلاسکو‌های دیگری در آینده رقم خواهد خورد
از همان روزهای تخریب ساختمان پلاسکو بود که زمزمه‌های ساختمان‌های نا ایمن پیچید. از همان موقع هم مسئولان مربوطه قول دادند تا فاجعه دیگری رقم نخورده است رسیدگی کنند. حالا با گذشت یک سال از فاجعه پلاسکو با وجود زلزله‌های اخیر هر لحظه امکان رخداد و فاجعه جدیدی وجود دارد و این طور که معلوم است مسئولان نیز جز هشدار کار دیگری از دستشان بر نمی‌آید.
چندی پیش زهرا صدراعظم نوری رئیس کمیسیون محیط‌زیست شورای شهر تهران از شناسایی ۷۳۰۰ ساختمان نا ایمن در شهر تهران خبر داد و گفت: ساختمان‌های ناایمن در هنگام بروز حوادثی مانند زلزله آسیب‌پذیرتر از سایر ابنیه‌ها هستند. بر اساس بررسی‌های انجام شده ٧٣٠٠ ساختمان ناایمن شناسایی شده است، از این تعداد ١١۵٢ ساختمان ناایمن ساختمان‌هایی مثل برخی از بازارهای میوه و تره بار، فروشگاه شهروند، سراهای محله، مجموعه‌های ورزشی، فرهنگسراها و حتی برخی از ایستگاه‌های آتش نشانی و پایگاه‌های مدیریت بحران و… متعلق به شهرداری تهران است. حسن خلیل آبادی دیگرعضو شورای شهر تهران نیز در این رابطه می‌گوید: شهرداری باید ساختمان‌های ناایمن را شناسایی کند تا جان مردم در حادثه‌های مشابه پلاسکو تهدید نشود.
اما ابوالفضل سروش نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی معتقد است: توقف فعالیت ساختمان‌های فرسوده نیازمند حکم قضایی نیست. شهرداری وظیفه مقابله با فعالیت ساختمان‌های ناایمن و برخورد با متخلفان دراین حوزه را برعهده دارد، متصدی امور شهر شهرداری بوده و هیچ دستگاهی دراین خصوص به میزان شهرداری دارای وظیفه نیست؛ آیا می‌توان انتظار داشت قوه‌قضائیه، وزارت راه، وزارت خارجه و مجلس توقف فعالیت ساختمان‌های ناایمن را دنبال کنند. شهرداری باید در این حوزه اقدامات جدی انجام دهد، تصمیم گیری در جهت تعیین تکلیف فعالیت ساختمان‌های فرسوده تهران بر عهده شهرداری است، اینکه شهرداری به وظیفه خود عمل نکرده و یا با طرح مسائلی مانند اینکه به تنهایی توان مقابله با فعالیت ساختمان‌های نا ایمن را ندارد؛ به هیچ عنوان قابل قبول است.

او در رابطه با این که شهردار برای برخورد با ساختمان‌های نا ایمن نیاز به حکم قضایی دارد گفت: چطور شهرداری می‌تواند اگر مغازه و محل کسبی عوارض خود را نپردازد، با هرروشی با ادامه فعالیت آن مغازه مقابله کند، اما نمی‌تواند فعالیت ساختمان‌های ناایمن را تعیین تکلیف کند؛ شهرداری خواهان تعیین تکلیف این ساختمان‌ها نبوده و مسائلی مانند نشد و نمی‌توانیم قابل قبول نیست، جان مردم درشرایط بحرانی ازهمه مسائل مهم‌تر بوده و نمی‌توان با استفاده از مواردی مانند اینکه تعطیلی برخی مراکز مانند ساختمان علاءالدین به بیکاری کارگران بسیاری منجر می‌شود با جان مردم بازی کرد. ازهمان ابتدا باید با فعالیت ساختمان پلاسکو با هرتدبیری مقابله می‌شد، به طورحتم در این شرایط دیگر کارگران بسیاری جان و مال خود را ازدست نداده بودند، قطعا این مسئله بسیارساده قابل حل است؛ اگر هرفردی عوارض سالیانه سکونت خود را پرداخت نکند، شهرداری هزار مشکل برای مالک به‌وجود می‌آورد؛ بنابراین تعیین تکلیف ساختمان‌های فرسوده قابل انجام و پیگیری است، اما اینکه نمی‌شود و نمی‌توانیم تنها بهانه ای از سوی شهرداری است.  شهرداری دررابطه با مسائل و مشکلات شهرداری همه نوع حکمی را دراختیاردارد، تاکنون با چه شکلی با مغازه‌هایی که عوارض خود را پرداخت نکردند برخورد شده است، درهیچکدام ازمسائل حکم قضایی وجود نداشته و کم کاری شهرداری در این‌گونه مشکلات مشخص است؛ قانون به حد کافی وجود دارد و تنها شورای شهرباید شهرداری را ملزم به اجرای قانون کند.

شهیدانی که شهید محسوب نمی‌شوند
سال گذشته وقتی رئیس بنیاد مستضعفین عنوان شهدای آتش‌نشان را «شهید خدمت» نامید و وعده داد که علاوه بر تسهیلاتی که آتش‌نشانی برای این عزیزان در نظر دارد بنیادشهید نیز برایشان برنامه‌ریزی‌هایی می‌کند، خانواده این شهدا دلگرم شدند.حالا بعد از گذشت حدود یک سال از سخنان رئیس بنیاد شهید، محمد علی نجفی، شهردار تهران بار دیگر بحث شهید مطرح شدن یا نشدن آتش نشانان پلاسکو را مطرح کرده و طی نامه‌ای به بنیاد شهید درخواست رسیدگی به این موضوع کرده است.
این بار اما شهیدی محلاتی حرف‌های سال گذشته خود را مبنی بر تسهیلات ویژه برای شهدای آتش نشان پلاسکو علاوه بر تسهیلاتی که شهرداری برای آنان در نظر گرفته را تکرار نکرده است. بلکه در پاسخ به نامه شهردار تهران، معاون حقوقی و امور مجلس بنیاد شهید و امور ایثارگران سخنانی را درباره قضاوت قانونی پیرامون وضعیت این شهدا مطرح کرده است. سعید عندلیبی، معاون حقوقی و امور مجلس بنیاد شهید و امور ایثارگران، در جلسه شورای هماهنگی حقوقی بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به مسائل مطرح شده در خصوص پوشش حمایتی از خانواده آتش نشانان جان باخته در حین خدمت از جمله شهدای خدمت آتش نشان در حادثه پلاسکو گفت: «موضوع احراز شهادت بر اساس قوانین موجود انجام می‌شود و درصورتی‌که این قوانین نیاز به اصلاح و یا ابهام‌زدایی داشته باشند، تغییرات لازم باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد تا بنیاد بتواند آن را اجرا کند. بر اساس این ماده «ایثارگر کسی است که برای استقرار و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران و استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمنان داخلی و خارجی انجام وظیفه کرده و شهید، مفقودالاثر، جانباز، اسیر، آزاده و رزمنده شناخته شود و در موارد بعدی این آئین نامه مصادیق شهید و در حکم شهید احصا شده است.»

بنابراین جان‌باختگان در حوادث گوناگون تنها در صورتی به‌عنوان شهید تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران شناخته می‌شوند که در این چهارچوب قرار بگیرند. خانواده شهدای خدمت بر اساس قانون تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار نمی‌گیرند و تسهیلات، کمک‌ها، حقوق و مزایای در نظر گرفته شده برای این عزیزان از سوی سازمان‌های محل خدمت شهید در اختیار خانواده‌ها قرار می‌گیرد. اگر مجلس شورای اسلامی تعریف قانونی شهید را اصلاح کند و یا تبصره‌ای به ماده قانونی مربوط به مصادیق شهید اضافه کند که بر اساس آن آتش نشانان جان باخته در حین خدمت از جمله شهدای آتش نشان در حادثه پلاسکو را مشمول مصادیق ایثارگر تلقی کند و آن را به تصویب برساند، بنیاد شهید و امور ایثارگران مکلف به اجرای آن و تحت پوشش قرار دادن خانواده این عزیزان است اما در حال حاضر بدون محمل قانونی و مصوبه مجلس شورای اسلامی، بنیاد برای تحت پوشش قرار دادن خانواده این عزیزان اختیار قانونی را ندارد.»

مهم ترین سوالی که در ابتدا مطرح می‌شود علت تناقض سخنان سال گذشته مسئولان بنیاد شهید با سخنان امسال آنان در مورد شهدای آتش نشان پلاسکو است. سال گذشته وقتی رئیس بنیاد عنوان این شهدا را «شهید خدمت» نامید حتی مردم هم از این سخنان استقبال کردند. شهردار قدیم و جدید تهران هم طبق سال‌های گذشته موضوع شهدای آتش نشان را پیگیری کرده و محمد علی نجفی در این زمینه مطالبه کرد اما امسال معاونت حقوقی بنیاد حرف دیگری می‌زند. او قانونا ارائه تسهیلات به خانواده شهدای پلاسکو را بر گردن بنیاد ندانسته و آن را خارج از محدوده قانون می‌داند. بحث قانونی شهید محسوب شدن یا نشدن این شهدا، موضوع جدیدی نیست اما چرا رئیس بنیاد در بازدید از محل حادثه پلاسکو وعده‌ای خارج از عرف قانونی به مردم داده است که باتوجه به محدودیت‌های قانونی نتواند به آن جامه عمل بپوشاند؟ چرا معاونت حقوقی بنیاد تبصره‌های قانونی این موضوع را بعد از گذشت یک سال گوشزد و یادآوری کرده است؟ آیا این مسئله شائبه استفاده تبلیغاتی از التهاب فضای حادثه پلاسکو را در اذهان عمومی ایجاد نمی‌کند؟
منبع: بهارنیوز