ترامپ یکی دیگر از سنت‌های کاخ سفید را زیرپا گذاشت

دونالد ترامپ در حالی کاخ سفید را برای گذراندن تعطیلات سال نو ترک کرد که همانند سال‌های گذشته آخرین نشست خبری با مطبوعات را برگزار نکرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رویترز، برایان استلتر، از خبرگزاری سی‌ان‌ان در این باره اعلام کرد: به نظر می‌رسد مشاوران و وکلای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا از وی خواسته‌اند که چنین نشستی را برگزار نکند زیرا آنها نسبت به سوال‌هایی درباره تحقیقات روسیه نگران هستند.

همچنین جیم آکوستا، خبرنگار دیگر خبرگزاری سی‌ان‌ان اعلام کرد: هیچ تعجبی وجود ندارد که ترامپ آخرین کنفرانس مطبوعاتی امسال را برگزار نکرد.

استلتر اعلام کرد: در طول هفت ماه گذشته ترامپ دو نوع رویکرد در قبال مطبوعات اتخاذ کرد. برگزاری جلسات کوتاه به گونه‌ای که خبرنگاران تنها فرصت سوال کردن پرسش‌هایی کوتاه را داشتند و همچنین انجام مصاحبه‌هایی با مطبوعات حامی‌اش مانند فاکس نیوز.

همچنین یک نظرسنجی انجام شده توسط مرکز تحقیقات رسانه‌ای نشان می‌دهد که تنها در طول سه ماه گذشته ۹۰ درصد از برنامه‌های پوششی درباره دولت ترامپ منفی بوده است.

در طول ۱۵ سال گذشته ترامپ اولین رئیس‌جمهوری است که نشست مطبوعاتی آخر سال را برگزار نکرد.


منبع: عصرایران

گران شدن قیمت خودروهای میتسوبیشی در ایران

شرکت آرین موتورکه نمایندگی رسمی خودروهای میتسوبیشی ژاپن در ایران، را برعهده دارد از اول دی ماه  قیمت خودروهای خود را تا ۱۸ میلیون تومان افزایش داد.

به گزارش عصر ایران شرکت آرین موتور نماینده رسمی خودروهای میتسوبیشی ژاپن در ایران، قیمت تمامی محصولات خود را با توجه به تغییرات نرخ ارز و تعرفه‌‎های جدید واردات اعلام کرد.

گران شدن قیمت خودروهای میتسوبیشی در ایران توسط نماینده رسمی


منبع: عصرایران

ثبات نسبی بازار ارز و سکه (+جدول)

بازار با ثبات نسبی قیمت همراه شده و قیمت طلا در مقایسه با قیمت آخر هفته روند افزایشی پیدا کرده و قیمت دلار و سکه تمام نیر تغییر محسوسی نداشته است.

به گزارش ایسنا، هر گرم طلای ۱۸ عیار ۱۳۰ هزار و ۶۹ تومان و مثقال طلا ۵۶۳ هزار تومان فروخته می‌شود. همچنین اونس طلا در بازار جهانی ۱۲۷۵ دلار داد و ستد می‌شود.

بازار سکه نیز تغییر محسوسی پیدا نکرده است. سکه تمام طرح جدید یک میلیون و ۳۹۶ هزار تومان، نیم سکه ۶۸۷ هزار تومان و ربع سکه ۴۰۰ هزار تومان عرضه می‌شود.

در بازار ارز دلار همچنان کمتر از ۴۲۰۰ تومان قیمت دارد و در بازار امروز ۴۱۹۲ تومان قیمت دارد. همچنین یورو ۵۰۲۴ تومان، لیر ترکیه ۱۱۲۱ تومان، پوند انگلستان ۵۷۲۱ تومان و یوان چین ۶۵۴ تومان قیمت دارد.

















نوع طلا قیمت
هر گرم طلای ۱۸ عیار ۱۳۰ هزار و ۶۹ تومان
مثقال طلا ۵۶۳ هزار تومان
اونس طلا در بازار جهانی ۱۲۷۵ دلار
نوع سکه  
سکه تمام طرح جدید یک میلیون و ۳۹۶ هزار تومان
نیم سکه ۶۸۷ هزار تومان
ربع سکه ۴۰۰ هزار تومان
سکه گرمی ۲۶۶ هزار تومان
نوع ارز  
دلار آمریکا ۴۱۹۲ تومان
یورو ۵۰۲۴ تومان
پوند انگلستان ۵۷۲۱ تومان
لیر ترکیه ۱۱۲۱ تومان
یوان چین ۶۵۴ تومان
درهم امارات ۱۱۶۴ تومان


منبع: عصرایران

بعد از زلزله، در ستاد مدیریت بحران تهران چه گذشت؟

رییس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران اقدامات انجام شده از سوی شورای هماهنگی مدیریت بحران تهران در زلزله اخیر را تشریح و از این زمین‌لرزه به‌عنوان مانوری برای مردم و مسئولان یاد کرد.

به گزارش ایسنا، احمد صادقی درباره زمین‌لرزه ۵.۲ ریشتری چهارشنبه شب در ملارد تهران گفت: شورای هماهنگی مدیریت بحران تهران از ۱۴ کارگروه با محوریت فعالیت‌های حوزه خدمات اضطراری و مدیریت شهری تشکیل شده و حدود ۸۰ سازمان و نهاد در قالب این ۱۴ کارگروه عضو این شورا هستند و وظایف این ساختارِ پیش بینی شده در واقع ایجاد هماهنگی و توسعه همکاری میان سازمان‌ها و فرماندهی و مدیریت واحد اقدامات در زمان بحران است.

وی گفت: بر همین اساس بلافاصله پس از وقوع زلزله اخیر ملارد، اقدامات لازم اعم از بررسی و ارزیابی حادثه اولیه از مدیران استان البرز، فراخوان روسا و دبیران کارگروه‌ها، ارزیابی حادثه از ستادهای مدیریت بحران مناطق ۲۲ گانه، دریافت اطلاعات از مراکز علمی مربوطه و هماهنگی با صدا و سیما و رسانه‌ها برای آگاه‌سازی و پخش پیام‌های آموزشی انجام شد.

وی با اشاره به اینکه این زلزله به نوعی مانور عمومی برای همگان اعم از مردم و مسوولان سازمان‌ها و نهادهای مسوول بود، گفت: از همین رو باید فرصت پیش آمده را برای ارتقای آمادگی و نیز جدی گرفتن اصول پیشگیری و کاهش ریسک در برابر زلزله غنیمت شمرد و آمادگی در برابر زلزله را دغدغه جدی بدانیم.

وی افزود: ساختمان ستاد مدیریت بحران تجهیزات و امکانات خوبی برای فرماندهی حادثه دارد و براساس استانداردهای جهانی ساخته شده و سرمایه مدیریت بحران پایتخت است، تمامی تصاویر دوربین‌های شهری به این مرکز منتقل می‌شد و آن شب همه مسوولان از جمله رییس مدیریت بحران کشور در این ساختمان حضور یافتند و عملیات به خوبی هدایت شد. همه گزارش‌های اقدامات خود را دور یک میز ارائه دادند و تصمیم‌ها طی فرآیندی جمعی و با در نظر گرفتن تمامی جوانب اتخاذ شد.

صادقی ادامه داد: در همان جلسه اول تصمیمات کلیدی مصوب شد و پرسنل شهرداری، اورژانس، بیمارستان‌ها، هلال احمر، پلیس و غیره به حالت آماده باش کامل درآمدند و حتی مقرر شد امکان اسکان مردم در پارک‌ها و پایگاه‌های مدیریت بحران فراهم شود. در خصوص تامین سریع بنزین جایگاه‌ها اقدام شد و با حضور تیم خبری شبکه پنج و شبکه خبر سیما، رادیو تهران و خبرنگاران مرتب اخبار ستاد مصوبات و توصیه‌ها در قالب گفت‌وگو با مسوولان به صورت زنده پخش و منتشر می‌شد؛ به طوری که اکثر مردم آن شب تا صبح از طریق شبکه خبر و رادیو و رسانه‌ها در جریان اخبار قرار گرفتند و تمرین خوبی برای اطلاع رسانی شد، حجم گزارش‌های مخابره شده و منتشر شده واقعا زیاد و قابل توجه بود و آگاهی عمومی خوبی به مردم منتقل شد که قابل تقدیر و نشانه آمادگی خوبی در این حوزه است.

وی گفت: مشکل ترافیک با توصیه‌هایی که به مردم داده شد و هماهنگی خوب نیروی انتظامی برطرف شد و تانکرهای سوخت‌رسان توانستند بنزین مورد نیاز را سریع به جایگاه‌ها برسانند. تصمیم در مورد تعطیلی روز پنجشنبه و اینکه مردم با حفظ آمادگی و هوشیاری در مکان‌های امن بمانند از مصوبات مهم جلسه نخست ستاد بود که با هماهنگی وزارت کشور و استانداری تهران اتخاذ شد.

صادقی گفت: همچنین هماهنگی‌های خوبی با سپاه، بسیج و قرارگاه ثارالله و نیروی انتظامی برای تامین امنیت و نظم عمومی شهر بعمل آمد؛ نیروهای اورژانس در آمادگی کامل به نیازهای مردم پاسخ دادند و پرسنل شیفت و غیرشیفت آتش نشانی با ارسال پیامک، هدایت‌های لازم را فرا گرفتند و آماده‌باش کامل انجام شد.

رییس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران با بیان اینکه ستادهای مدیریت بحران در همه مناطق ۲۲ گانه تهران و نیز سازمان‌های مسوول فعال شد و تحت هدایت کارگروه‌ها و شورای مدیریت بحران قرارگرفت، افزود: به طوری که مرتب گزارش‌ها مخابره و تصمیمات لازم در لحظه در محل ستاد مدیریت بحران شهر تهران اتخاذ می‌شد، آمادگی ۱۰۰ درصدی نیروها در تمام سازمان‌ها باعث تمرین خوبی شد و نقاط قوت و ضعف شناسایی شد، رییس شورای شهر با حضور در جلسه از نزدیک در جریان فعالیت شورای هماهنگی قرار گرفتند و به طور مستقیم با اعضا صحبت کردند.

وی گفت: شرکت آب و فاضلاب استان تهران نیز به عنوان عضو کلیدی و مسوول کارگروه شریان‌های حیاتی در وضعیت آماده باش کامل قرار گرفت و وضعیت مخازن آب به صورت مستمر پایش و گزارش آن مخابره می‌شد. در کارگروه امداد و نجات به مدیریت جمعیت هلال احمر استان تهران نیز مراحل آماده‌باش و فراخوان نیروها و حضور مدیران ارشد در محل ستاد مدیریت بحران به خوبی انجام و گزارش تیم ارزیاب به ملارد و شهریار به سرعت ارائه شد، تیم‌های امدادی در مناطق شعب استان مستقر شدند و سایر تمهیدات لازم اتخاذ شد.

صادقی افزود: با حضور معاون خدمات شهری شهرداری تهران در نخستین جلسه ستاد، مسائل مرتبط با کارگروه مربوطه مورد بررسی قرار گرفت و ضمن بررسی احتمالات ممکن، هماهنگی‌های لازم در این حوزه بعمل آمد.

به گفته جانشین شهردار تهران در مدیریت بحران تهران از طریق کارگروه سلامت در بلایای طبیعی، تمامی دانشگاه‌های علوم پزشکی و پایگاه‌های اورژانس در استان‌های تهران، البرز، قزوین، قم، مرکزی و گیلان به حال آماده‌باش کامل در آمدند و رییس اورژانس کشور به طور مرتب در جلسات شورای هماهنگی حضور یافت و از طریق گزارش‌های دریافتی، بلافاصله اعضای شورا در جریان اخبار این حوزه قرار می‌گرفتند.

صادقی گفت: این زلزله نشان داد که موضوع مخاطره زمین لرزه و ضرورت آمادگی در این حوزه تا چه حد ضروری است و در عین حال مزایای عمل کردن براساس دانش روز مدیریت بحران را اثبات کرد.


منبع: عصرایران

"لولیتا" ؛ دخترانی که دست و پایشان را می برند و به عنوان برده جنسی فروخته می شوند

مدتی است که در برخی محافل غیررسمی صحبت از خرید و فروش برده‌های جنسی با نام «لولیتا» است. «لولیتا»‌ها دخترانی‌ هستند که پس از ربوده‌شدن توسط افراد ناشناس، قطع عضو و به عنوان برده جنسی فروخته می‌شوند. اما این موضوع تا چه حد صحت دارد؟

به گزارش ایسنا، «لولیتا» در واقع عنوان یک کتاب داستان اثر نویسنده روسی «ولادیمیر ناباکوف» است که مضمون بسیار بحث‌برانگیزی دارد. راوی غیرقابل اعتماد داستان یک استاد ادبیات روان‌پریش به نام «هامبرت هامبرت» است که عشقی بیمارگونه به دختری ۱۲ ساله به نام دلورس هیز ملقب به «لولیتا» دارد و چون پدرخوانده اوست با او وارد رابطه جنسی می‌شود. این کتاب همان ابتدا در پاریس موهن تشخیص داده و فروش آن ممنوع شد. کمی بعد در انگلیس، آرژانتین، نیوزیلند و آفریقای جنوبی نیز اجازه فروش پیدا نکرد و انتقادات زیادی هم از سراسر دنیا به اثر ناباکوف وارد شد.

از زمان انتشار این کتاب به بعد و به‌ویژه در طول سال‌های اخیر به دختران جوانی که از سنین پایین درگیر مسائل جنسی می‌شوند، اصطلاحا «لولیتا» می‌گویند. حالا این اصطلاح در حال گسترده شدن در جهان است اما عمقش دردناک‌تر از آن چیزی است که تا اینجا خواندید. حالا به مرور در جهان، تجارتی سیاه در حال شکل‌گیری است که دختران جوان را با عنوان عروسک و اسباب‌بازی «لولیتا» خرید و فروش می‌کنند. البته دستیابی به اطلاعات کافی در این‌باره کار آسانی نیست زیرا این تجارت در «دارک‌وب» و «دیپ‌وب» انجام می‌شود.

«دارک‌وب» یا وب تاریک به شبکه‌ای گفته می‌شود که در دسترس عموم نیست و بیشتر برای مقاصد غیرقانونی مورد استفاده قرار می‌گیرد. ردیابی فعالیت‌های آن و شناسایی افراد در آن دشوار یا غیرممکن است. در این شبکه اطلاعات جامعی نهفته شده که افراد ناشناس آنها را مدیریت می‌کنند. فروشندگان مواد مخدر، هکرها، تروریست‌ها و افراد سودجو غالبا این افراد را تشکیل می‌دهند. دارک‌وب در واقع بخش کوچکی از وب پنهان است. در این شبکه، تمامی اطلاعات به صورت آنلاین و با پسوردهایی محافظت‌شده وجود دارند. برای دسترسی به اطلاعات آن باید از چندین پِی‌وال‌ گذشت و از نرم‌افزارهای خاصی استفاده کرد.

بنابرین از آنجا که این اطلاعات در بخش وب تاریک نهفته‌اند، نمی‌توان اظهارنظر دقیقی درباره این تجارت سیاه کرد اما اخیرا فیلم‌هایی در یوتیوب منتشر شده‌اند که نشان می‌دهند «لولیتا» دختری است که دست‌هایش از آرنج و پاهایش از زانو توسط فردی ناشناس قطع شده است. از طرفی تمام دندان‌های او کشیده شده و روی لثه، پوششی نرم قرار گرفته تا لولیتا نتواند در برابر صاحبش که او را آزار می‌دهد از خود محافظت کند. همچنین، گفته می‌شود که این عروسک زنده توان صحبت کردن و داد زدن را هم ندارد زیرا به تارهای صوتی او آسیب زده‌اند.

این تنها بخش اول زندگی دردناک دخترانی است که تبدیل به اسباب‌بازی‌ می‌شوند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه با بدن جدید خود ارتباط برقرار و نیازهای خود را مثل غذا خوردن، دستشویی رفتن و … برطرف کنند. آنها باید یاد بگیرند که چیزی جز یک برده جنسی نیستند. در واقع آنها از مسائل بیرونی درک مشخصی دارند اما توانایی واکنش از آنها سلب شده است.

خریداران «لولیتا» که عمدتا افرادی بیمار از نظر جنسی محسوب می‌شوند، پس از سفارش عروسک خود در دارک‌وب می‌توانند آن را به صورت وکیوم‌شده در منزل خود تحویل بگیرند.

گفته می‌شود قیمت پایه لولیتا ۳۰ هزار دلار است و دقیقا هم مشخص نیست این سیستم فروش توسط چه افرادی اداره می‌شود.


منبع: عصرایران

لحظاتی دیدنی از بازی تیم های سالوت و پیکان تهران در لیگ والیبال زنان (فیلم)

ثبات نسبی بازار ارز و سکه (+جدول) آیا سمت “دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و مذاهب” حذف شده است؟ ترامپ یکی دیگر از سنت‌های کاخ سفید را زیرپا گذاشت جزئیات باج گیری ولیعهد سعودی از ثروتمندترین شهروند عرب دنیا بیابان آتاکاما، خشک ترین مکان بروی زمین در شیلی ‏(+عکس) چاقی شکم را با توصیه های تغذیه ای از بین ببرید گران شدن قیمت خودروهای میتسوبیشی در ایران عیادت سخنگوی دولت از نماینده قم (+ عکس) “لولیتا” ؛ دخترانی که دست و پایشان را می برند و به عنوان برده جنسی فروخته می شوند بعد از زلزله، در ستاد مدیریت بحران تهران چه گذشت؟

چرا شب را بیرون از خانه ماندیم و هوای آلوده تنفس کردیم؟/ بی دخالت آمریکا و اسرائیل، می ترسیم و خفه می شویم/ «هوا» و «بنا»، معدل عملکرد ملی یک کشور است  (۳۰ نظر)

زلزله ۵٫۲ ریشتری در تهران/ مردم به خیابان‌ها ریختند (+عکس)/ فوت ۲ خانم بر اثر اضطراب/ تهران، البرز و قم تعطیل شدند  (۲۴ نظر)

سفرهای استانی زلزله/ لطفا دیگر غافلگیر نشویم  (۱۶ نظر)

پول شیرینی برای جعبه مقوایی  (۱۶ نظر)

تجربه ۹ کشور در مبارزه با آلودگی هوا و رفتار با خودروها: از ساخت بزرگراه برای دوچرخه تا حذف کامل خودروهای بنزینی و گازوئیلی  (۱۵ نظر)

یادداشت دکتر میرجلال‌الدین کَزّازی درباره شب یلدا بدون استفاده از حتی یک کلمه غیرفارسی  (۴ نظر)

خروج مردم تهران از منازل پس از زلزله (عکس)  (۳ نظر)

آلمان: مثل عربستان سعودی از نفود ایران در منطقه نگران هستیم/ به همراه آمریکا با نفوذ ایران مقابله می کنیم  (۳ نظر)


منبع: عصرایران

قیصر! کجایی که فرمون رو پخش نکردن؟! (طنز)

دعوت از ناصر ملک‌مطیعی به صداوسیما برای مصاحبه پس از ۴ دهه و در ادامه پخش نشدن این گفت‌وگوها با وجود اعلام قبلی سوژه‌ای به دست طنزنویس روزنامه ایران داده است.

روزنامه ایران در ستون طنز خود نوشت: «خبر آمد که ناصر ملک‌مطیعی قرار است به صداوسیما یا همان رسانه ملی که میلی به سلیقه مردم نشان نمی‌دهد برود. سیزدهم ماه هم نبود که بگوییم دروغ سیزده است.حتی عکس‌های پشت صحنه را در شبکه‌های مجازی منتشر کردند که باورشان کنیم اما برنامه به این صورت آغاز شد: «با عرض سلام. شب بخ…» و به همین صورت هم تمام شد تا قیصر و فرمون و خان‌دایی دوباره با یکدیگر هم‌کلام شوند:

فرمون: قیصر! کجایی که داشتو پخش نکردن؟!

قیصر: فرمون! چرا پخشت نکردن؟! لابد خان‌دایی گفته واسه پهلوون افت داره بره توی برنامه زنده!

خان‌دایی: من چشمام رو گرد کردم قیصر، به من چه؟! ولی پهلوون باس افتاده باشه و اجازه بده برنامه‌های جذاب تیلیویزیون با همون علی اوجی نازنین پر بشن!

فرمون: خلاصه سنگ رو یخ شدیم قیصر!

قیصر: احترامت واجبه خان‌دایی!

خان‌دایی: قفلی نزن روی من قیصر! بمن چه خب؟ من مدیر صداوسیمام؟!

قیصر: پس حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمی‌آد. دیدم فرمون که می‌تونست یه محلی رو جابه‌جا کنه رو حتی پخشم نکردن! فقط باهاش عکس یادگاری گرفتن.

فرمون: تا استودیو هم رفتیم تازه.

ستاد مدیریت بحران: ببخشید وسط بحث خانوادگی مزاحم شدم، خواستم به آقا فرمون بگم که لطفاً جایی رو‌ جا‌به‌جا نکنه، ما جایی برای اسکان کسایی که جابه‌جا شدن نداریم‌ها! مرسی اه!

خان‌دایی: کی اینو راه داده توی گروه خانوادگی؟!

قیصر: این نظام روزگاره! یعنی این روزگاره خان‌دایی، نزنی، می‌زننت. حالا داش فرمون کجاست؟

فرمون: همین جا هستم.

خان دایی: بابا گند نزنید به دیالوگ‌های فیلم دیگه.

فرمون: راست میگی خان‌دایی، به نظرم بیخیال این دعواها، زنگ بزن منصور آب‌منگل بیاد، دیش رو بچرخونه سمت یوتل‌ست!

قیصر: قلیون رو بچاق منم توی راهم فرمون.»


منبع: عصرایران

تلگرام هم به عرصه ارزهای رمزنگاری شده پیوست؟

گزارش‌های منتشر شده حاکی است که پیام‌رسان تلگرام نیز به‌دنبال توسعه پلت‌فرم بلاک چین و عرضه ارز رمزنگاری شده اختصاصی به نام “گرام” است.

به گزارش ایسنا، به نقل از وب سایت international business times، این روزها که بازار ارز مجازی و رمزنگاری شده موسوم به بیت‌کوین بسیار داغ شده است و همه جا خبرهایی از ارزش بالای این ارز و سرمایه‌گذاری‌های متعدد در آن شنیده می‌شود، دولت‌های بسیاری نیز درباره سرمایه‌گذاری در این ارز مجازی که در اصل واقعیت ندارد، به مردم و شهروندان خود اخطار داده‌اند و همواره از ارزش پوچ و حبابی شکل آن سخن گفته‌اند.

حالا گزارش شده است که اپلیکیشن پیام رسان محبوب و پرطرفدار روسی تلگرام نیز می‌خواهد پا در عرصه ارزهای رمزنگاری شده گذاشته و پلت‌فرم‌های شبیه به بیت کوین ماینینگ را به طور اختصاصی برای خود ایجاد کند.

طبق گزارش های برخی وب سایت‌های روسی زبان، تلگرام درصدد ایجاد و راه اندازی پلت‌فرم بلاک چین اختصاصی خود تحت عنوان TON یا Telegram Open Network است و فناوری مورد استفاده در این مورد از بلاک چین استفاده شده در بیت کوین برگرفته شده است البته با این تفاوت که قرار است بهبودهایی برروی آن صورت گیرد.

آنتوان روزنبرگ – یکی از مهندسان پیشین تلگرام – با انتشار ویدیویی در فیس بوک آماری را در این باره اعلام کرده و از تلاش تلگرام برای توسعه و گسترش پلت‌فرم ارزهای رمزنگاری شده اختصاصی تلگرام با استفاده از این پیام‌رسان خبر داده است.

این اقدام تلگرام در حالیست که بسیاری از غول‌های تکنولوژی امکان ارسال و انتقال پول را با استفاده از اپلیکیشن های پیام رسان خود فراهم آورده‌اند. بنابراین اخبار تلگرام نیز تصمیم گرفته است این بار با بهره‌مندی از ارزهای رمزنگاری شده که این روزها ارزش و طرفداران بسیاری پیدا کرده است، امکان نقل و انتقالات پول را برای خود و کاربرانش محیا کن و بدین ترتیب ارز رمزنگاری شده اختصاصی خود را تحت عنوان “گرام” (Gram) نامگذاری کند و پلت‌فرم توسعه یافته امکان استفاده از این ارز را حتی در سایر پیام رسان‌های نیز فراهم کند.

طبق گزارش های بلومبرگ، با توجه به آنکه هم اکنون اپلیکیشن پیام‌رسان تلگرام بالغ بر ۱۸۰ میلیون کاربر در سراسر جهان دارد، همانند سایر ارزهای رمزنگاری شده نیازی ندارد که توجه کاربران جدیدی را به خود جلب کند. بنابراین انتظار می رود که این ارز رمز نگاری شده اختصاصی تلگرام از استقبال بی نظیری از سوی کاربران تلگرامی و سایر پیام رسان ها برخوردار شود.

در اینجا باید متذکر شد که این گزارش‌ها و اخبار هنوز توسط پاول دوروف – موسس و مدیر عامل تلگرام – و همچنین سایر منابع رسمی تایید نشده است و وی در این باره تنها در صفحه توییتر خود اعلام کرده است که کاربران باید از منابع رسمی که توسط وبلاگ رسمی تلگرام منتشر می شود، خبر دریافت کنند و در غیر این صورت اخبار قابل اعتماد نخواهند بود.

البته باید گفت که حباب بیت کوین پس از آنکه هرروز در حال بزرگتر شدن بود، در ۲۴ ساعت گذشته حباب ارزش افزایشی آن ترکید و ارزش آن حدود یک چهارم کاهش یافت و به زیر ۱۳ هزار دلار تنزل کرد.

بیت کوین یک ارز دیجیتالی رمزنگاری شده است که باید توسط سیستم‌های رایانه و با استفاده از الگوریتم های پیشرفته ای استخراج یا ماینینگ شود. در ابتدای ماه جاری میلادی بهای بیت کوین حتی به مرز ۱۹ هزار دلار هم رسید.

البته دولت‌های بسیاری از ارزش غیر واقعی و حبابی شکل ارزهای دیجیتالی رمزنگاری شده سخن می گویند و همواره شهروندان و کاربران خود را از سرمایه گذاری و خرید و فروش به این ارزهای غیر واقعی برحذر می‌کنند.


منبع: عصرایران

خطرات خوابیدن با آرایش

مهم ترین عملکرد پوست در شب، نوسازی خودش است. خوابیدن با ریمل و فونداسیون در شب، جلوی روند نوسازی پوست را می‌گیرد و باعث آسیب به پوست می‌شود. این درست است که هرچه بیشتر با آرایش بخوابید، به مرور زمان به پوستتان آسیب بیشتری وارد می‌شود، اما گهگاه خوابیدن با آرایش نیز، می‌تواند بر چهره‌ی شما اثرات منفی بگذارد.

امروزه مشخص شده که این اشتباه می‌تواند باعث آسیب‌های جدی پوستی شود، حتی اگر گاهی اوقات اتفاق بیفتد.

هرچه بیشتر با آرایش بخوابید، آسیب بیشتری به پوستتان خواهید زد. پوست ما، مانند بقیه‌ی بدن ما به صورت شبانه روزی در حال فعالیت است.

چرا خوابیدن با آرایش مضر است؟

برای همه‌ی ما پیش آمده که یکی دو بار با آرایش بخوابیم. علت این کار چه یک هفته کار طاقت فرسا باشد و چه خوردن نوشیدنی بیش از اندازه، به نظر می‌آید که گهگاه خوابیدن با ریمل یا فونداسیون به شرط آن که مرتبا تکرار نشود، بی ضرر است. درست است؟ نخیر، اشتباه است!

مهم ترین عملکرد پوست در شب، نوسازی خودش است. خوابیدن با ریمل و فونداسیون در شب، جلوی روند نوسازی پوست را می‌گیرد و باعث آسیب به پوست می‌شود. این درست است که هرچه بیشتر با آرایش بخوابید، به مرور زمان به پوستتان آسیب بیشتری وارد می‌شود، اما گهگاه خوابیدن با آرایش نیز، می‌تواند بر چهره‌ی شما اثرات منفی بگذارد.

در مورد آرایش سبک روز چطور؟ آیا محصول به خصوصی وجود دارد که بیشترین تاثیر را روی پوست داشته باشد؟ دکتر گراف در مورد تاثیرات هر محصول آرایشی این چنین توضیح می‌دهد:

فونداسیون

فونداسیون غلیظ است، و معمولا سایر محصولات را در تمام طول روز می‌پوشاند. این ذرات بزرگ و رنگ دانه‌ها در طول روز تجزیه می‌شوند و توسط فرایندهای طبیعی و هم چنین قرار گرفتن در معرض آلاینده‌های زیست محیطی، باکتری‌ها، قارچ‌ها و انگل‌های بیرون، متابولیزه می‌شوند.

محصولات جانبی ناشی از سوخت و ساز بدن و تجزیه‌ی مواد آرایشی، مانع عملکرد میکروسیرکولاسیون، که به نوسازی پوست کمک می‌کند خواهند شد. این موضوع می‌تواند منجر به تجزیه‌ی کلاژن شود، و در نتیجه باعث چین و چروک و بسته شدن منافذ گردد و از طرفی چون باکتری‌ها را در پوست نگه می‌دارد،باعث ایجاد آکنه نیز خواهد شد.

پرایمر

پرایمر، این پتانسیل را دارد که به پوستتان آسیب برساند، اما کاملا به این بستگی دارد که چطور از آن استفاده کنید. دکتر گراف می‌گوید: اگر از پرایمر در تمام طول روز استفاده کنید، بسیار مضر خواهد بود، زیرا تمام آلاینده‌ها هنوز روی پوستتان هستند. اما اگر روی پوست تمیز و برای رطوبت رسانی از پرایمر استفاده کنید، ایرادی ندارد.

رژ لب

دکتر گراف می‌گوید جای تعجب ندارد که خوابیدن با هر نوع رژ لبی، منجر به خشکی و ترک خوردن لب می‌شود. در مورد رژ لب‌هایی که رنگدانه‌های زیادی دارند، قبل از خوابیدن، لب را با یک پاک کننده‌ی بهداشتی، کاملا تمیز کنید. سپس از یک لایه نرم کننده برای مرطوب کردن لبتان بهره ببرید. 

ریمل

اگر شما از آن خانم‌هایی هستید که با ریمل می‌خوابند، پس گوش کنید: ذرات ریمل، فولیکول‌ها را می‌بندند و آنها را روی پوست تحریک می‌کنند. اگر آن‌ها تحریک شوند، این تورم می‌تواند باعث التهاب پلک چشم شود. اگر به اندازه‌ی کافی ترسناک نیست، بدانید که خوابیدن با ریمل می‌تواند باعث نازک شدن و شکنندگی مژه‌هایتان هم بشود!

اینکه فقط بدانیم خوابیدن با آرایش چقدر مضر است، کافی نیست. باید تنبلی را کنار بگذاریم! دکتر گراف پیشنهاد می‌کند: دستمال‌های مرطوب پاک کننده‌ی آرایش را کنار تختتان بگذارید. به این ترتیب، وقتی به رختخواب می‌روید، آنها به شما یاداوری می‌کنند که آرایشتان را پاک کنید. حتی می‌توانید برای این منظور، یادآوری در گوشی همراهتان تنظیم کنید.

بعد از پاک کردن آرایش صورتتان بهتر است از که ماسک صورت برای شادابی پوستتان استفاده کنید .

منبع: سلامت آنلاین


منبع: عصرایران

چاقی شکم را با توصیه های تغذیه ای از بین ببرید

مشکلات ناشی از چاقی شکمی بسیار است. چربی تجمع یافته در ناحیه شکم باعث اختلال در عملکرد کبد و ایجاد اخلال در عملکرد هورمون ها می شود. این امر باعث ایجاد مقاومت به انسولین (آغاز ابتلا به دیابت)، پرفشاری خون، سطح بالای کلسترول تام و افزایش خطر ابتلا به بیماری های قلبی می گردد. همچنین چربی مازاد در ناحیه شکم باعث ابتلا به سرطان سینه در زنان، سرطان روده، سکته و حتی آلزایمر می شود .

الودکتر – مشکلات ناشی از چاقی شکمی بسیار است. چربی تجمع یافته در ناحیه شکم باعث اختلال در عملکرد کبد و ایجاد اخلال در عملکرد هورمون ها می شود.

مشکلات ناشی از چاقی شکمی بسیار است. چربی تجمع یافته در ناحیه شکم باعث اختلال در عملکرد کبد و ایجاد اخلال در عملکرد هورمون ها می شود. این امر باعث ایجاد مقاومت به انسولین (آغاز ابتلا به دیابت)، پرفشاری خون، سطح بالای کلسترول تام و افزایش خطر ابتلا به بیماری های قلبی می گردد. همچنین چربی مازاد در ناحیه شکم باعث ابتلا به سرطان سینه در زنان، سرطان روده، سکته و حتی آلزایمر می شود .

علاوه بر موارد یاد شده دور کمر خارج از حد نرمال با پرفشاری خون، سطح بالای تری گلیسیرید (چربی)، کلسترول خوب پایین و افزایش قند خون ارتباط مستقیم دارد . اما راهی هست که می توان از شر چربی های اضافی ناحیه شکم خلاص شد .

از یک برنامه تغذیه ای متعادل پیروی کنید.
مصرف چربی ها چربی های اشباع، روغن پالم و … را در طی روز محدود کنید . انواع دسرها، فست فودها و غذاهای آماده و فرآوری شده همگی حاوی مقادیر بالایی چربی مضر می باشند که علاوه بر ایجاد چاقی ناحیه شکم برای سلامت قلب نیز مضرند .

برنامه غذایی شما می بایستی سرشار از سبزیجات مختلف و میوه های فصلی و تازه باشد . انواع حبوبات را به رژیم خود اضافه کنید . عدس، لوبیا، نخود و … حاوی آمینواسیدهای ضروری و فیبر می باشند و کالری کمی دارند.

تحرک داشته باشید!
حداقل ۳۰ دقیقه در روز فعالیت داشته باشید. کارهای روزمره و شخصی تان را شخصا انجام دهید . ۵ تا ۱۰ درصد کاهش وزن به کاهش چربی انباشته شده در ناحیه شکم کمک فراوانی می کند .

کاهش وزن فرآیندی تدریجی است، یک شبه رخ نمی دهد!!!
شما در یک شب دچار چندین کیلو اضافه وزن و چربی نشده اید ! پس انتظار نداشته باشید که سریع و بدون صبر و حوصله به وزن ایده آل خود برسید .

برای رسیدن به سلامتی کامل سبک زندگی خود را اصلاح کنید.

سیگار و الکل ممنوع!
بی تحرک و تنبل نباشید.
از غذاهای پرچرب پرهیز کنید .
آرام غذا بخورید.
غذا را به خوبی بجوید


منبع: عصرایران

عیادت سخنگوی دولت از نماینده قم (+ عکس)

محمدباقر نوبخت، از نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی که در بیمارستان بستری است، عیادت کرد.

به گزارش ایلنا، محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت، به همراه چند نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنوری نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی که در بیمارستان بستری است، عیادت کردند.

 عیادت سخنگوی دولت از نماینده قم (+ عکس)

حجت‌الاسلام ذوالنور از هفته گذشته به علت شوک عصبی ناشی از فشار کاری در بیمارستان بقیه‌الله بستری شده است.


منبع: عصرایران

آیا سمت "دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و مذاهب" حذف شده است؟

این اتفاق می تواند یک عقب نشینی بزرگ برای روحانی در حوزه حقوق شهروندی و پاسخ به مطالبات اقوام و اقلیت های مذهبی و دینی باشد.

حسن روحانی از زمان آغاز به کار در دوره جدید ریاست جمهوری در مرداد امسال تاکنون حکم دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و مذاهب را صادر نکرده است.

روحانی در دولت سابق، سمت جدیدی را با عنوان “دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت های مذهبی” ایجاد و علی یونسی را به این سمت منصوب کرد اما در دولت جدید از تمدید حکم یا صدور حکم جدید برای دوره جدید خودداری کرده است.

این اتفاق می تواند یک عقب نشینی بزرگ برای روحانی در حوزه حقوق شهروندی و پاسخ به مطالبات اقوام و اقلیت های مذهبی و دینی تلقی شود.

حضور یونسی دستیار وقت رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت ها در کنیسه یهودیان تهران
عقب نشینی بزرگ دولت روحانی/ حذفب بی سر و صدای سمت

از زمان آغاز به کار دولت جدید نیز علی یونسی در هیچ برنامه رسمی با عنوان دستیار رئیس جمهور شرکت نکرده و هیچ فعالیت رسمی با این عنوان نداشته است و تنها در روز عید آغاز سال نو کلیمی (یهودی) به یهودیان ایران تبریک گفت.

یونسی در دولت سابق به عنوان دستیار رئیس جمهوری در برنامه های مختلف از جمله برنامه های آئیینی اقوام و اقلیت های مذهب و دینی شرکت می کرد و پلی برای انتقال مطالبات و خواسته های نمایندگان اقوام و اقلیت های مذهبی و دینی و شخص اول اجرایی کشور بود.با این حال این سمت از سوی بخش هایی از اصولگرایان به شدت مورد انتقاد بود.
آیا سمت

 این در حالی است که  حسن روحانی رئیس جمهور بارها از مقامات و مسوولان دولتی خواست در زمینه رفع تبعیض میان اقوام و اقلیت ها تلاش کنند.حال از آقای رئیس جمهور باید پرسید که آیا چنین دستیاری در دولت جدید وی وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است ، چرا خبر صدور حکم جدید یا تمدید آن اعلام نشده است و اگر نه، چرا این حلقه ارتباطی بلاواسطه بین اقلیت ها و رئیس جمهور، حذف شده است؟


منبع: عصرایران

مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

رانش زمین پدیده‌ای خطرناک است که مانند زلزله می‌تواند تعداد زیادی را به کام مرگ بکشاند. در طول تاریخ رانش‌های متعددی در کشورهای مختلف جهان اتفاق افتاده‌اند که برخی از آن‌ها به دلیل شدت تلفات در لیست برترین‌ها قرار گرفته‌اند.

حرکت نزولی در رانش زمین ممکن است بسیار کند رخ دهد (تنها چند میلی‌متر در سال) یا با سرعت بسیار اتفاق افتد و تاثیرات جبران‌ناپذیری به جای گذارد. رانش زمین حتی می‌تواند در بستر دریا و زیر آب رخ دهد و امواج جزر و مدی به وجود آورد که باعث تخریب در مناطق ساحلی شود. این رانش‌ها را رانش زمین زیردریایی می‌گویند. رانش زمین ممکن است به علت زلزله، فعالیت آتشفشانی، تغییرات آب‌های زیرزمینی، به هم خوردن یا تغییر شیب زمین رخ دهد.

در ادامه با ۱۰ رانش زمین مرگبار تاریخ آشنا خواهیم شد.ریزش کوه، زمین‌لغزش، رانش زمین یا زمین‌لغزه به حرکت لایه‌های رسوبی غیر متراکم و متراکمی بر روی سطح شیب‌دار که ناپایدار شده‌اند، می‌گویند که ممکن است به دلایل متفاوت مانند زمین‌لرزه یا راه‌سازی به سمت پایین حرکت کرده باشند. عامل حرکت توده‌ی رسوبی، نیروی جاذبه، زلزله، جاده‌سازی، باران یا فشار منفذی سیالات، سبک‌سازی پایین‌دست توده و بسیاری عوامل دیگر است.

۱۰. رانش زمین دیشی، سیچوآن، چین، آگوست ۱۹۳۳ (بیش از ۳۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

در ۵ آگوست سال ۱۹۳۳، زلزله‌ای قدرتمند موجب رانش زمین گسترده در شهر دیشی استان سیچوآن چین شد. این واقعه که با عنوان «رانش زمین دیشی» شناخته می‌شود، جان بیش از ۳۰۰۰ نفر را گرفته و روستاهای بسیار زیادی را نیز با خاک یکسان کرد. شهر کوچک دیشی، بیشترین خسارت را در این حادثه دید، چرا که این شهر در سدی که در پی رانش زمین ایجاد شده بود، فرو رفت.

۹. رانش زمین خیت، تاجیکستان، جولای ۱۹۴۹ (۴۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

قرن‌ها است که مناطق کوهستانی آسیای مرکزی، آبستن بلایای طبیعی زیادی شده که عمدتا نیز در پی زلزله‌های بزرگ بوده است. یکی از این حوادث در جولای سال ۱۹۴۹ به وقوع پیوست که طی آن، زلزله‌ای به بزرگی ۷/۴ ریشتر، موجب ایجاد صدها رانش و ریزش کوه در اطراف تیان شان در مرکز تاجیکستان شد. دو ناحیه‌ی یاسمن و خیت، بیشترین صدمات و آسیب‌ها را در این حادثه دیدند. طی رانش زمین خیت، سنگ‌ها و خاک‌ها با سرعت ۳۰ متر بر ثانیه در حال سقوط از بالای کوه بودند. تقریبا ۴۰۰۰ انسان بی‌گناه جان خود را در این واقعه از دست دادند.

۸. ریزش کوه اوآسکاران، رانراهیرکا، پرو، ژانویه ۱۹۶۲ (۴۵۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

قله‌ی اوآسکاران یکی از کوه‌های معروف کشور پرو است که ارتفاعی در حدود ۶۷۶۸ متر دارد. در ژانویه سال ۱۹۶۲، یخ‌های نوک این قله شروع به آب شدن کردند که موجب سقوط میزان بسیار زیادی خاک و برف به سمت پایین شد. طی این ریزش کوه، ۴۵۰۰ نفر جان باختند. این بهمن متشکل از تکه یخی عظیم به عرض یک کیلومتر و طول ۱۲ متر بود. تکه یخ مذکور با پایین آمدنش، هرچه سنگ و برف بر سر راهش بود را نیز با خود همراه کرده و به قدرتش افزوده شد که در نهایت چندین روستا را در منطقه‌ی رانراهیکا به کلی مدفون کرد.

۷. رانش زمین خوآرز، آنکاش، پرو، دسامبر ۱۹۴۱ (۵۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

در دسامبر سال ۱۹۴۱، ساکنان یکی از شهرهای پرو، یعنی خوآرز واقع در ناحیه‌ی آنکاش، کاملا بی‌خبر از سقوط کوه یخی عظیم بودند که موجب تخریب کامل خانه‌ها و مرگ هزاران نفر از مردمشان شد. کمی پیش از سپیده‌دم ۱۳ دسامبر ۱۹۴۱، رانش زمین موجب جدا شدن تکه یخی بزرگ از کوه و ورود آن به دریاچه‌ی پالکاکوچا شد. این تکه یخ امواجی بزرگ در دریاچه ایجاد کرد که به شکسته شدن سد آن منجر شد. در پی این اتفاق، مقدار زیادی آب به همراه گل و لای و برف با قدرتی باورنکردنی روانه‌ی مناطق اطراف شد. سد دیگری در آن اطراف و در رودخانه‌ی جیرکاکوچا وجود داشت که پس از برخورد با سیل مذکور، آن سد نیز شکسته شده و هر دو با سرعتی بسیار زیاد وارد شهر خوآرز شدند. در این ضایعه‌ی اسفناک، حدودا ۵۰۰۰ نفر جان باختند.

۶. گدازه‌های کوه کیلود ، جاوه شرقی، اندونزی، مه ۱۹۱۹ (بیش از ۵۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

قله‌ی کیلود واقع در جاوه‌ی شرقی اندونزی، یکی از کوه‌های آتشفشانی بدنام تاریخ است که در گذشته با حدودا ۳۰ بار فعالیت آتشفشانی‌اش، موجب مرگ هزاران نفر شده است. یکی از مرگبارترین فوران‌های این کوه در تاریخ ۱۹ مه ۱۹۱۹ به وقوع پیوست که در پی آن، بیش از ۳۸ میلیون متر مکعب آب از دریاچه‌ی واقع در کوهپایه‌ آن به سمت پایین سرازیر شد. این آب حاوی مقادیر زیادی مواد مذاب آتشفشانی خطرناک بود. این گدازه‌ها به سمت پایین روانه شده و هر چه بر سر راهشان بود را به کلی از بین بردند.

۵. گلرود شمال هند، کدارنات، هند، ژوئن ۲۰۱۳ (۵۷۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

یکی از بدترین بلایای طبیعی رخ داده در تاریخ هند، در ژوئن سال ۲۰۱۳ اتفاق افتاد که در پی آن، سیل‌های قدرتمند موجب مرگ ۵۷۰۰ انسان بی‌گناه در ایالت اوتاراکند در حوالی کوه‌های هیمالیا شد. رگبارها و باران‌های موسمی بی‌وقفه دلیل اصلی وقوع این ضایعه‌ی دردناک بودند. با این حال، برخی از دانشمندان، متفکران و طرفداران محیط زیست، نظر دیگری دارند. به گفته‌ی آنان، مداخله‌ بشر در اکوسیستم و زیست‌ بوم نواحی کوه‌های هیمالیا، موجب آسیب‌پذیر شدن این مناطق در مقابل بلایای طبیعی شده است.

در پی افزایش تعداد گردشگران هیمالیا، هتل‌ها و فروشگاه‌های بسیار زیادی در آن منطقه احداث شده‌اند که بدون در نظرگیری قوانین زیست‌محیطی، موجب تخریب اکوسیستم آن شده است. احداث سدهای هیدروالکتریکی متعدد در ایالت اوتاراکند نیز از دیگر عوامل مهم دخیل در برهم‌زنی اکوسیستم منطقه بوده است. در گذشته، باران‌های شدیدی در این ناحیه وجود داشته که موجب ایجاد سیل‌های بزرگ شده است اما هیچ‌یک از آن‌ها با حادثه‌ی سال ۲۰۱۳ هند، قابل مقایسه نیست. گفته می‌شود که در حادثه‌ی مذکور، راه خروجی برای سیل وجود نداشته و تمامی راه‌ها با سنگ و گل و لای بسته شده بودند. به همین دلیل، این سیل‌ها با بقایای سدهای تخریب شده، همراه شده و با قدرتی بالا، تمامی شهرها و روستاهای بر سر راه خود را بلعیدند.

۴. ریزش کوه اوآسکاران، یانگی، پرو، مه ۱۹۷۰ (۲۲۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

در ماه مه سال ۱۹۷۰ میلادی، وقوع یک زلزله موجب چندین بهمن و ریزش کوه بزرگ شد که شهرهای یانگی و رانراهیرکارا را مدفون کرد. تقریبا ۲۲۰۰۰ نفر در این حادثه جان خود را از دست دادند. بهمنی که در این حادثه شکل گرفت، مسافتی به طول ۱۶/۵ کیلومتر را طی کرد. در ریزش کوه مذکور، ۵۰ الی ۱۰۰ میلیون متر مکعب آب، برف و گل و لای وجود داشت که با قدرت بالای خود، شهر یانگی را در نوردیده و ساکنان آن را به کام مرگ کشاند.

۳. حادثه آرمرو، کوه تولیما، کلمبیا، نوامبر ۱۹۸۵ (۲۳۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

آتشفشانی خاموش، یعنی نوادو دل رویز در کوه تولیمای کلمبیا، ناگهان در تاریخ ۱۳ نوامبر ۱۹۸۵ دوباره فعال شده و با قدرت تخریب فراوان، روستاهای اطراف را در بر گرفته و موجب کشته شدن تقریبا ۲۳۰۰۰ نفر شد. مواد مذاب کشنده‌ای که از دهانه‌ی این آتشفشان به بیرون فوران کرد، موجب آب شدن یخ‌های کوهستان و جاری شدن گلرودی عظیم به سمت پایین شد. این گلرود یا سیلاب، متشکل از یخ، برف، آب و سنگلاخ‌های فراوان بود که با سرعتی مرگبار تمامی نواحی مسکونی اطراف را در بر گرفت. پس از مدت کوتاهی مواد مذاب و سیلاب، شهر آرمرو را پوشاند و موجب مرگ بسیاری از مردم آن شد. تلفات این حادثه در شهرهای دیگری مانند چین‌چینا نیز گزارش شد.

۲. حادثه وارگاس، وارگاس، ونزوئلا، دسامبر ۱۹۹۹ (۳۰۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

در زمستان سال ۱۹۹۹، باران‌های بسیار شدید و غیرمعمول در وارگاس ونزوئلا مشاهده شد. این باران‌ها موجب وقوع چندین ریزش کوه بزرگ شد که جان ۳۰,۰۰۰ نفر را گرفت. طبق برآوردهای صورت گرفته، ۱۰ درصد از جمعیت وارگاس در پی این حادثه جان باختند. شهرهای «کارمن ده اوریا» و «سرو گرنید» به طور کامل در زیر گل و لای محو شده و بسیاری از خانه‌ها نیز وارد اقیانوس نزدیک شهر شدند.

۱. سیل های‌یوان، نینگ‌شیا، چین، دسامبر ۱۹۲۰ (بیش از ۱۰۰٫۰۰۰ کشته)

 مرگبارترین رانش های زمین تاریخ (+عکس)

زلزله‌ی ۸/۵ ریشتری های‌یوان، دومین زمین‌لرزه‌ی مرگبار جهان در قرن بیستم بود. این زلزله موجب ایجاد ۶۷۵ ریزش کوه شد که خود خرابی‌های بسیار گسترده‌ای به بار آورد. این حادثه که در ۱۶ دسامبر سال ۱۹۲۰ در ناحیه‌ی روستایی های‌یوان به وقوع پیوست، جان ۱۰۰,۰۰۰ نفر را گرفته و منطقه‌ای به وسعت تقریبا ۲۰,۰۰۰ کیلومتر مربع را تخریب کرد. مناطقی که در پی این ضایعه، متحمل بیشترین خسارات جانی و مالی شدند، های‌یوان که اکنون با عنوان ناحیه‌ی خودمختار نینگ‌شیا شناخته می‌شود و استان‌های همسایه‌ آن یعنی گانسو و شان‌شی بودند. های‌یوان در این حادثه بیش از ۵۰ درصد از جمعیتش را از دست داد. روستای شی‌جی نیز در پی یکی از ریزش های کوه این حادثه، به کلی زیر خاک مدفون شد.

منبع: کجارو


منبع: عصرایران

بیابان آتاکاما، خشک ترین مکان بروی زمین در شیلی ‏(+عکس)

لست سکند – اینطور که به نظر می رسد سال ۲۰۱۷ سال بیابان گردی بوده است چرا که آمار نشان می دهد سفر به بیابان ها ۱۲۵% نسبت به گذشته افزایش داشته است و مقاصدی همانند مراکش ، دبی و پارک ملی درخت جاشوا در کنار صحرایی در شیلی ، بیابان آتاکاما (Atacama Desert ) از محبوب ترین مقاصد بوده اند. با بیابان آتاکاما در آمریکای جنوبی بیشتر آشنا شوید.

بیابان آتاکاما بین سه کشور شیلی ، پرو و بولیوی قرار گرفته است. وسعت این بیابان به اندازه ۲/۳ خاک ایتالیا است. آتاکاما بیشتر پوشیده از شن زار و نمک زار است و از سمت رشته کوههای آند به طرف اقیانوس آرام امتداد دارد. ارتفاعات کوههای آند مانع رسیدن ابرهای باران زا به این منطقه می شوند و مانند دیواری این بیابان را از منطقه بارانی و جنگلی آمازون جدا می کنند. همین موجب شده میانگین بارندگی در برخی از نقاط این بیابان ، بخصوص منطقه آنتوفاگاستا در شیلی ، در طول سال فقط ۳ میلی مترباشد. حتی برخی نقاط سالیان سال بارانی به خود نمی بینند. همین شرایط آب و هوایی موجب شده که بیابان آتاکاما خشک ترین بیابان جهان لقب بگیرد.

برخی از محققان ، بیابان آتاکاما را قدیمی ترین بیابان بروی زمین نیز می دانند چرا که در برخی نقاط آن ، همانند نقاطی از بیابان که امروزه در شیلی واقع شده اند ، این قدمت به ۲۰۰ میلیون سال تخمین زده شده است که می توان آن را با صحرای نامیب آفریقا مقایسه کرد. در حال حاضر صحرای نامیب به طور رسمی بعنوان قدیمی ترین بیابان جهان شناخته شده است. در آتاکاما منطقه‌ای به نام گورستان نهنگ‌ها وجود دارد، که در آن بقایای اسکلت صدها نهنگ انباشته شده است. قدمت برخی از این فسیل‌ها به ۵ میلیون سال پیش بازمی‌گردد. علت مرگ همه این نهنگ‌ها مسمومیت بر اثر خوردن نوعی جلبک دریایی عنوان شده است.

آتاکاما بسیار بایر و خشک است حتی برخی از کوههای بلند اطراف آن که ارتفاعشان به ۶۰۰۰ متر می رسند نیز هیچ برف و یخی در قله شان ندارند حتی بروی بلندترین قله های آن نیز به ندرت می توان برف و یخ دائمی دید.

در منطقه ای که در ۱۰۰ کیلومتری جنوب آنتافاگوستا در شیلی واقع شده است ، جایی که ارتفاع آن به ۳۰۰۰ متر می رسد ، خاک زمین با مریخ مقایسه شده است. حتی به دلیل ظاهر غیرزمینی که این نقطه از بیابان دارد در برخی صحنه های یک سریال تلویزیونی فضایی نیز بعنوان مریخ از آن فیلمبرداری شده است.

آتاکاما به دلیل وجود مواد معدنی غنی در خاکش دارای اهمیت است. اکنون این بیابان دارای یکی از بزرگ‌ترین منابع نیترات سدیم در جهان است که مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. تپه های شنی این بیابان حتی آن را برای مسابقاتی نظیر رالی ایده آل ساخته است. یک مسابقه ماشین سواری با نام عبور از آتاکاما نیز در این منطقه برگزار می شود که یک مسابقه یک هفته ای است که طی آن شرکت کنندگان باید تمام نقاط مختلف این بیابان را طی کنند.

امروزه گردشگران متعددی برای بازدید از این بیابان خشک و مریخی به آتاکاما می روند. آتاکامی یکی از سه مقصد گردشگری محبوب در شیلی است. گردشگرانی که می خواهند به این بیابان سفر کنند شب را در شهری به نام سن پدرو دو آتاکاما اقامت می کنند.


منبع: عصرایران

آذری: بالاخره توپ‌های ما هم گل می‌شود

خبرگزاری میزان: سعید آذری در مورد توقف خانگی تیمش مقابل مشکی‌پوشان، حمایت از امیر قلعه‌نویی، بازگشت قاسم حدادی فر به میادین و حواشی مجمع عمومی فدراسیون فوتبال صحبت‌های زیر را انجام داد:

*چرا ذوب‌آهن نتوانست مشکی‌پوشان را شکست بدهد؟

واقعاً نمی‌دانم چرا توپ‌های ما به گل تبدیل نشد. ما حداقل ۵ موقعیت مسلم گل‌زنی داشتیم، اما در زدن ضربات آخر دقت لازم را نداشتیم.

*خیلی‌ها فکر می‌کردند ذوب‌آهن به راحتی مشکی‌پوشان را شکست دهد.

اتفاقاً خودمان فکر می‌کردیم بازی سختی می‌شود. من از شکل بازی بچه‌ها راضی هستم، اما در زدن ضربات آخر کم‌دقت بودیم. نمی‌دانم چرا این اتفاقات افتاد، اما قطعاً قلعه‌نویی برای حل این مشکل تمهیدات لازم را دارد.

*پس یعنی از کادر فنی تیمتان حمایت می‌کنید؟

بله قلعه‌نویی تیم خوبی درست کرده، بالاخره توپ‌های ما گل می‌شود و شرایط اینطور نمی‌ماند. من نمی‌دانم چرا خیلی‌ها توقع داشتند که ما ۷ گل به مشکی‌پوشان بزنیم در حالی که خودمان می‌دانستیم بازی سختی داریم، خوب هم بازی کردیم، اما در زدن ضربات آخر تمرکز نداشتیم.

*قاسم حدادی‌فر هم بعد از آن مصدومیت سنگین در بازی با مشکی‌پوشان به میدان رفت.

قطعاً مثبت‌ترین نکته بازی روز گذشته بازگشت حدادی‌فر بود. البته خودم کمی نگران بودم، چون حدادی‌فر زودتر از موعد مقرر برگشت، اما نشان داد هنوز هم از خیلی‌ها در فوتبال ایران بهتر است.

*یکی دو روز پیش شایعه شده بود که علی حمام و ربیع عطایا قرار است از ذوب‌آهن جدا شود.

فعلاً که خبر خاصی در این مورد نیست.

*برای ادامه فصل نقل و انتقالات چه برنامه‌ای دارید؟

ما دو بازیکن جذب کردیم و دو بازیکن دیگر در خط هافبک و دفاع چپ می‌خواهیم.

*هوشنگ نصیرزاده اعتقاد داشت قرار نبوده میلاد فخرالدینی به ذوب آهن بیاید و نمی‌داند چطور ذوب‌آهنی شده!
 
اتفاق خاصی نیفتاده و فخرالدینی با هواپیما به اصفهان آمد!

*مجمع فدراسیون هم که کلی حاشیه داشت. نظرتان راجع به این حواشی چیست؟

مشکل خاصی نبود البته من، چون پرواز داشتم از مجمع زود بیرون آمدم و متوجه حواشی نشدم، اما در کل به نظر من مجمع مشکلی نداشت.

*اما الان خیلی‌ها در فضای مجازی به شوخی می‌گویند که ساختمان فدراسیون فوتبال باید به اصفهان برود، چون مدیران اصفهانی فدراسیون فوتبال تعدادشان زیاد است.

*مگر در زمان اصفهانی‌ها تیم ملی بد نتیجه گرفته؟ اتفاقاً در زمان اصفهانی‌ها بوده که تیم ملی راحت به جام جهانی رفته و بهترین فدراسیون آسیا هم شدیم. ۷۰ سال فدراسیون فوتبال در تهران بوده حالا چند سالی در اصفهان هم باشد که مشکلی پیش نمی‌آید. (با خنده)


منبع: برترینها

برای مهدی قائدی؛‌ اتوبوس شب

آی‌ اسپورت: اولین پلان‌ها از پسر کوچک اما شگفت‌انگیز ایرانجوان بوشهر در لباس آبی، دلچسب و درخشان به نظر می‌رسیدند اما انگار مربیان باشگاه متوجه نبودند که با چه بازیکنی قرارداد بسته‌اند. حتی با چشم‌های بسته از روی خط بریل، می‌شد به استعداد خالص پسرک بوشهری پی برد اما استقلال منصوریان از اولین مسابقه لیگ با بحران دست به یقه شد تا قائدی جوان به جای برداشتن قدم‌های آرام و تدریجی در فضای تازه، ناگهان به قلب میدان جنگ فرستاده شود. او تعویض همیشگی علیمنصور در بیست دقیقه‌های پایانی بود. تقریبا هر وقت که به زمین می‌آمد، استقلالی‌ها نیاز مبرمی به گل داشتند و فشار روی شانه‌های نحیف این بازیکن، به مراتب بیشتر از آن بود که قابل هضم باشد. او به تیم منصوریان کمک بزرگی نکرد و ناگهان از تیم شفر کنار گذاشته شد. همه می‌دانستند که مهدی دیر یا زود برمی‌گردد و دوباره پیراهن شماره ۱۶ تیمش را بر تن می‌کند. بیشترین همدردی با این فوتبالیست اما، در شبکه‌های اجتماعی اما از سوی چهره‌هایی صورت می‌گرفت که در یک شب، می‌توانند دوران فوتبال یک بازیکن حرفه‌ای را برای همیشه نابود کنند. یک مشت پلنگ که از قائدی می‌خواستند کوه درد باشد، طاقت بیاورد و مرد باشد.

از همان اولین روز پیوستن به استقلال، مهدی قائدی نام «مجاهد خذیراوی» را بیشتر از هر بازیکن دیگری شنیده است. نامی که یک روز، سکوهای آبی دیوانه‌وار شیفته‌اش بودند اما حالا با تغییر کاربری، تبدیل به «درس عبرت» بازیکنان جوان باشگاه شده است. قائدی هنوز «ماقبل مجاهد» است و حتی نتوانسته اولین گل‌اش را در لباس باشگاه جشن بگیرد اما زودتر از این بازیکن، نامش را به حاشیه و جنجال گره زده است. مهدی را مدام از سرنوشت مجاهد، می‌ترسانند اما چیزی برای ترسیدن وجود ندارد اگر او مغز و قلب‌اش را به تملک مطلق فوتبال دربیاورد. او از استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار است اما بدون سختکوشی، جنگجویی و تمرکز، هیچ الماسی در فوتبال تراشیده نخواهد شد. برای مهدی قائدی، از مجاهد حرف می‌زنند. از پیام صادقیان که یک فصل، فضایی بود، بعد به زمین سقوط کرد و آرام آرام راهی زیرزمین فراموشی شد. از علیرضا نیکبخت واحدی که باید در بهترین باشگاه‌های دنیا فوتبال بازی می‌کرد. که باید یکی از بهترین‌های تاریخ تیم ملی می‌شد اما عاقبت به دلایلی که هیچوقت برای رسانه‌ها و مردم بازگو نشد، برایش دادگاه صحرایی تشکیل دادند تا از لباس تیم ملی محروم‌اش کنند. با ستاره جوان استقلال، به زبان هشدار صحبت می‌کنند اما خود باشگاه تا امروز، چند قدم برای این بازیکن برداشته است؟  وقتی نیمار داسیلوا راهی بارسلونا شد، مربیان باشگاه نگران جثه نحیف و عضلات آسیب‌پذیر این ستاره بودند. خیلی زود، یک برنامه منظم غذایی و ورزشی از راه رسید تا نیمار بعد از یک سال کاملا ناموفق، ۶ کیلو وزن اضافه کند و تبدیل به یکی از بهترین فوتبالیست‌های دنیا شود. در استقلال اما، حواس چه کسی به قائدی هست؟‌ آن‌ها از مهدی مراقبت می‌کنند یا تنها از این بازیکن «انتظار» دارند؟

«نادیده گرفتن» ایده‌آل‌ترین تاکتیک در مواجهه با ویدئوهای اینستاگرامی منتشرشده درباره مهدی قائدی است. چرا که ساختن همه این تصاویر از چت‌های شخصی و گفتگوهای اینستاگرامی، به سادگی با نرم افزار ممکن خواهد شد. حتی به فرض واقعی بودن محتوای منتشره، به زبان آوردن کلمه «رسوایی» برای مهدی  قائدی خنده‌دار به نظر می‌رسد.  البته که ستاره‌ها باید بیشتر از دیگران از حریم خصوصی‌شان مراقبت کنند اما کدام پسر نوجوان است که در صفحات شخصی‌، ادبیات خاص خودش را برای مراوده با دوستانش نداشته باشد؟‌ آن‌هایی که امروز شیفته سرک‌کشیدن در زندگی خصوصی چهره‌های سرشناس نشان می‌دهند، غالبا همان‌هایی هستند که شیوه‌های بالادستی برای شنود یا هویت گشت ارشاد را مردود می‌دانند اما در عمل، تندروتر از همه تندروها ظاهر می‌شوند.

سی سالگی شاید مثل ساعت سه بعد از ظهر، برای هر کاری زود یا دیر باشد اما ۱۸ سالگی برای زندگی، درست مثل ساعت ۹ صبح است. مهدی قائدی زمان  زیادی در اختیار دارد تا روز طولانی زندگی‌اش را بسازد. تا اولین گل‌ها را در لباس استقلال جشن بگیرد و با اثبات دوباره استعداد ناب‌اش، مسافر اروپا شود. خیلی‌ها تصور می‌کنند حواشی اخیر، او را درست شبیه کاراکتر نوجوان فیلم «یکی می‌خواد باهات حرف می‌زنه» در یک سکانس شوکه‌کننده از بین می‌برد اما مهدی قائدی، بیشتر شبیه پسر جنوبی فیلم اتوبوس شب است. که در ۱۶ سالگی پسربچه بود و مرد شد. که دوران کودکی‌اش را با یک سیلی، سپری کرد تا مستقیما به بزرگسالی پرتاب شود.


منبع: برترینها

گفت‌ و گو با محمد رحمانیان به بهانه «ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان»

«من را به عنوان نویسنده یا کارگردان دو فیلم و چند نمایش معرفی کردند. باید توضیح بدهم تمام افرادی که اینجا معرفی می‌شوند، کارهای نکرده‌شان بیشتر از کارهای کرده‌شان است؛ در واقع بیوگرافی واقعی ما آن است. ما بیش از هر چیز متخصص «پروژه‌های ناتمام» هستیم؛ پروژه‌هایی که شروع می‌شوند در خودمان و تمام می‌شوند در خودمان. »

بخشی از صحبت‌های بهرام بیضایی در ده شب‌ شعر گوته که معتقد بود وقتی هنرمند کارش را آغاز می‌کند، مجموعه عواملی رفته رفته نقاب از چهره می‌کشند و بر روند شکل‌گیری کار تاثیر می‌گذارند تا آنجا که کارگردان در نهایت از خودش می‌پرسد: «محصول نهایی چه اندازه به آنچه ابتدا در سر داشتم نزدیک است؟» بیضایی در آن جمع پرشور از «گروه‌های نظارت نامریی» صحبت می‌کند؛ گروه‌هایی که به هیچ‌وجه قابل شناسایی نیستند و دقیقا به همین دلیل از نظارت‌کنندگان رسمی خطرناک‌تر می‌نمایند چون هنرمند نمی‌داند با چه کسی و چه جریانی مواجه است.

گفت‌وگوی پیش رو زمانی منتشر می‌شود که تازه‌ترین نمایش محمد رحمانیان از چند جهت تحت فشار قرار گرفته است. سنگ‌اندازی در مسیر نمایشی که در نهایت قرار است میزبان تعداد محدودی تماشاگر باشد. نمایشی که گرچه واقعیت‌هایش با خاطره تماشاگران آثار یک دهه قبل رحمانیان مانند «مصاحبه»، «پل»، «فنز» و «مانیفست‌چو» منطبق نبود، اما پیش از جلب هر سلیقه‌ای، حق حیات داشته و دارد.

نمایش «ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» در روزهای پایانی اجرا به‌واسطه‌گرای نقاب‌داران درون! به بیرون دچار مشکل شد. رحمانیان در این گفت‌وگو از دلایل پافشاری‌اش بر اجرای موسیقی- نمایش می‌گوید و به جزییاتی از آنچه در اجرا مطرح می‌شد، اشاره می‌کند. به قطعاتی از تاریخ فراموش شده معاصر ما که جاری‌اند و با کوبیدن مهر سکوت ناپدید نمی‌شوند.

 قرار نيست يك جريان خاص براي تئاتر تصميم بگيرد

بعد از ماجراهای پیش آمده برای اجرای نمایش «روز حسین» با محمد رحمانیان متفاوتی مواجهیم. از آن مقطع به بعد است که شکل کارهای شما تغییر می‌کند.

تا حدودی می‌پذیرم ولی از آنجا که کارهای دیگر امکان نمایش نداشته‌اند تا حدی هم می‌توان ایراد گرفت. قرار نبود این موسیقی نمایش‌ها را به صورت گسترده اجرا کنم. قرار ابتدایی ما اجرای ١٠ شب نمایش «ترانه‌های قدیمی» در موسسه اکو بود ولی اقبال عمومی موجب شد کار همان ١٠ شب هم دو اجرایی شود و بعدتر ١١٠ اجرای دیگر از آن در سالن‌های دیگر روی صحنه رفت. موسیقی – نمایش از جمله دلمشغولی‌های قدیمی من بود. اما باید بگویم که ماجرا ارتباط چندانی به «روز حسین» ندارد، چون حواشی «روز حسین» جایی خارج از تئاتر شروع به وجود آمد؛ حواشی‌ای که بعدا برای تعداد دیگری از کارهایم هم اتفاق افتاد. از جمله «هامون بازها» که اعتراض آقای مهرجویی را به دنبال داشت.

البته جنس این حاشیه با اتفاقی که برای «روز حسین» رخ داد متفاوت بود.

بله، در «روز حسین» یک فهرست بلندبالای حذفی به من دادند که واقعا امکان حذف‌شان وجود نداشت. البته این هم روال غیرعادی نبود. داستان‌ها و حاشیه‌ها در بخش چاپ و نشر به وجود آمد چون رییس ممیزی اداره کتاب آن زمان، نسخه‌ای از نمایشنامه را برای روزنامه کیهان و رجانیوز فرستاد و کار از اینجا شروع شد. به واسطه همین مسائل تا سال ٩٢ ممنوع‌الکار شدم که با حضور آقای سیدعباس صالحی در معاونت کتاب وزارت ارشاد مصادف شد. ایشان هم که ظاهرا خودشان روحانی بودند در نخستین مصاحبه تمام اتهام‌های وارده به «روز حسین» و «نشر چشمه» را رد کردند. بنابراین باید بگویم علاقه‌ام به موسیقی- نمایش پیش از همه این اتفاق‌ها شکل گرفت. نمونه‌های فرنگی‌اش را دیده بودم، بعد وقتی نمایشنامه‌های برشت مثل «صعود مقاومت‌پذیر آرتور و اویی» یا «شوایک در جنگ جهانی دوم» را خواندم، متوجه شدم ماجرا برای برشت اهمیت زیادی داشته به حدی که نام آهنگساز را در بروشور کنار نام خودش ‌آورده است. هیچ‌وقت فکر نکردم کار بدی انجام می‌دهم.

اصلا از دوره‌ای به بعد با خودم گفتم دیگر «فنز» نمی‌نویسم که ماجرای آن در انگلستان بگذرد یا خروس نمی‌نویسم که جریانش در افغانستان باشد. فقط داستان‌هایی می‌نویسم که ماجرایش در تهران معاصر می‌گذرد. مهم‌ترین نمونه‌اش «شب سال نو» بود که در ایران دو بار نمایشنامه‌خوانی شد ولی روی صحنه نرفت.

هدف از اجرای این موسیقی- نمایش‌ها و فیلم- تئاترها چیست؟

بعد از بازگشت به ایران دنبال راهی برای اجرای نمایش‌های کوچک‌‌ بودم تا در نهایت به اجرای «صدام» برسم ولی امور طوری پیش رفت که نمایش‌های کوچک از «سینماهای من» گرفته تا «ترانه‌های محلی» اجرا شده‌اند اما نمایشنامه «صدام» همچنان روی دستم مانده است. هر کار دیگری هم انجام بدهم در همین مسیر و برای رسیدن به زبان اجرایی «صدام» است. چند بار شروع کردیم و هر بار به دلایلی از ادامه بازماندیم. البته در بین این اجراها، «آینه‌های روبرو» و «مجلس ضربت زدن» از متن‌های بهرام بیضایی را کار کردم.

اتفاقا همین روند برایم جذابیت دارد ولی جالب‌تر این است که شما پیش از شروع موسیقی- نمایش‌ها طیف مخاطبانی داشتید که امروز عمده انتقادها از سوی آنها مطرح می‌شود. تاکید بر ادامه اجرای موسیقی- نمایش از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

فردریش دورنمات در «غروب روزهای آخر پاییز» به خوبی نشان می‌دهد که رابطه بین هنرمند و مخاطبش بسیار غریب و تعریف نشدنی است. به‌ هر حال زمان می‌گذرد و شرایط تغییر می‌کند. مشخصا از سال‌٨٨ به بعد من دیگر آن آدم سابق نیستم. شاید انقلاب بزرگ‌تری درونم رخ داد و بسیاری از باورهای گذشته‌ام در مورد تئاتر را عوض کرد. حالا بسیاری از چیزهایی که دوست می‌داشتم را دوست ندارم و فکر می‌کنم حتی دیگر «فنز» نمی‌نویسم؛ حتی دلم نمی‌خواهد دوباره اجرایش کنم. نمایشنامه «خروس» یا هر متن دیگری که به خارج از مرزهای ایران ارتباط داشت هم همین طور. فکر کردم در تمام این سال‌ها باید درباره خودمان می‌نوشتم، آن‌هم با نشانی‌های دقیق. منظورم نوشتن راجع‌ به اتفاق‌هایی است که بلدم. این یک تصمیم است و من فعلا گرفتار این تصمیم هستم.

این تصمیم قرار بود چه کارکردی داشته باشد؟

سال‌ها دلم می‌خواست خاطراتم از سینماها را بنویسم، سینماهایی که بخشی از پیکره اجتماع ما را تشکیل می‌دادند و امروز دیگر نابود شده‌اند. این اتفاق با نمایش «سینماهای من» رقم خورد، البته در نمایش «پیکان جوانان» هم اپیزودهایی به سینماهایی مانند Driving cinema ونک اختصاص دارد. در «ترانه‌های قدیمی» سعی کردم راجع‌به سازه‌های تهران بنویسم و عمده اعتراض‌ها آنجا ناظر به ترانه‌های کار بود و متوجه شدم خیلی خوب روی نسل جدید کار شده که تصور می‌کند ترانه چیز بدی است.

یا اتفاق مبتذلی است.

بله یا اتفاق مبتذلی است. درحالی که ترانه اصلا چیز بد یا مبتذلی نیست منتها روی این افراد خوب کار شده که تصور می‌کنند اگر ترانه وارد کار شود لابد با امر بی‌کیفیتی مواجه هستیم.

یا هنرمند کار خودش را نازل می‌کند.

بله، و این در حالی است که کتاب ترانه‌های قدیمی هم منتشر شده و اصلا چیز پیچیده‌ای نیست. در نهایت می‌خواهم بگویم حیات اجتماعی ما در کنار این سازه‌ها و بناهایی مانند سینماها، اما‌مزاده‌ها، میادین و غیره معنا پیدا می‌کند. باید ببینیم نسبت ما با مترویی که از زیر تهران می‌گذرد چیست؛ چیزی که تلاش کردم در «ترانه‌های قدیمی» به آنها بپردازم. بعدا به نتیجه رسیدم سازه‌هایی داشتیم که امروز دیگر نیستند، در نتیجه مجموعه «پیکان جوانان» شکل گرفت. اینجا پیکان جوانان به عنوان نماد یک دوران از دست رفته عمل می‌کند؛ دورانی که تفرجگاه‌هایی مثل Driving سینمای ونک بعد از درایوینگ سینمای تهرانپارس به وجود آمد، یا فانفار که باقیمانده‌اش حتی سال‌های ابتدایی انقلاب هم وجود داشت. همچنین ساختمان تئاترشهر، کافه شهرداری یا رستوران‌هایی مانند چاتانوگا که جداگانه روی آنها کار می‌کنم.

 قرار نيست يك جريان خاص براي تئاتر تصميم بگيرد
قرار است همه اینها چه چیز از گذشته با خود حمل کند؟ می‌پرسم چون علاقه شما به تاریخ بر کسی پوشیده نیست. نوعی نگاه به تاریخ که خودتان را در آن وامدار نگاه بهرام بیضایی می‌دانید. یک نگاه توام با انتقاد یا پرسشگری.

مساله من انتقاد نیست، بلکه بیشتر به بازتعریف‌ها فکر می‌کنم و انتقاد یا هر برداشت دیگر را به مخاطب می‌سپارم. البته جایی مثل نمایش «فنز» داوری می‌کنم که تعصب غلط است و می‌تواند همه‌چیز را نابود کند. هر نوع تعصب و هواداری کورکورانه‌ به طور طبیعی بی‌منطق است و در نهایت آثار مخرب به جا می‌گذارد. از «روز حسین» به بعد من دیگر هیچ داوری نکردم، اصولا معتقدم وقتی داوران وارد کار می‌شوند همچنین بلاهایی سر ما می‌آید.

اگر قرار باشد یک تفکر خاص تعیین کند که نمایشی روی صحنه بیاید که همه ول معطلیم. از آن زمان به بعد دیگر داوری نکردم. در ضمن علایق جدید هم به وجود می‌آید. مثلا من یک سالی است به این فکر می‌کنم که چطور یک نویسنده شناخته شده جهان مسیر پنجاه سال گذشته‌ خودش را تغییر داد. منظورم هارولد پینتر است که با نگارش نمایشنامه «خیانت» همه تجربه‌های قبلی‌اش را رها کرد و اثری سراسر متفاوت با گذشته ‌آفرید. نمایشنامه «خیانت» پینتر برای من نقطه از صفر شروع کردن است. نه اینکه پینتر تجربه‌های گذشته‌اش را دور ریخته باشد اما همه آن تجربه‌ها را جایی پس ذهن دارد و وارد جهان تازه می‌شود. اینها موجب می‌شود من هم به فکر بیفتم که می‌توانم از صفر شروع کنم.

«ترانه‌های قدیمی: پیکان جوانان» قرار است چه چیز را روایت کند؟

پیکان جوانان مستقیما به تاریخ سیاسی بین سال‌های ۵٠ تا ۵٧ اشاره دارد. البته دو اپیزود هم به بعد از ۵٧ می‌پردازد ولی عمده تمرکز به آن سال‌ها بازمی‌گردد. قسمت اول «روس‌ها دارند می‌آیند» علاوه بر اینکه به درایوینگ سینمای ونک و تاثیری که روی فرهنگ پس از خودش گذاشت می‌پردازد، به حضور پیکان جوانان در جامعه شهری ایران و ماجرای ترورهای خیابانی مستشاران امریکایی در دهه ۵٠ را هم مطرح می‌کند. اینجا مقاله محمد قائد درباره ترورهای خیابانی دهه ۵٠ خیلی به من کمک کرد.

اپیزود اول به تلاش ساواک برای بدنام کردن نیروهای چپ در آن سال‌ها که قبل از ماجرای سیاهکل شروع شده بود، اشاره دارد. تمرکز به حدی بود که به چهره‌های مذهبی هم انگ مارکسیست اسلامی می‌چسباند یا ماجرای کارخانه پپسی که به واسطه مدیران بهایی‌اش از ابتدا توسط علما مورد نقد قرار گرفت و اعلام شد در خدمت اسراییل است. آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری بر همین مبنا با صدور فتوا پپسی را حرام اعلام کرد.

مواردی از این دست که در درام‌نویسی ما سابقه چندانی ندارد. گرچه این امر موجب شکایت از گروه شده ولی اگر قرار باشد تفکر انجمن حجتیه تعیین کند چه نمایشی روی صحنه بیاید یا نیاید که همه ول معطلیم. درباره فروخته شدن سینما اسکار در سال ۵۴ به حسینیه شانجانی‌ها صحبت می‌کنیم که همچنان هم به همین منوال است. این واقعیت تاریخی همواره وجود دارد و اگر من ننویسم از صفحه روزگار حذف نمی‌شود ولی کسانی از بیان این حقایق خوش‌شان نمی‌آید. فروریختن سقف فرودگاه مهرآباد در ١۴ آذر ١٣۵٣ از همین نمونه است که بعد به تشکیل نخستین اورژانس در تهران منجر شد. این حادثه برایم اهمیت دارد چون یکی از مهم‌ترین زبان‌شناسان ایران یعنی دکتر جلال توحیدی در آن کشته می‌شود. همچنین اپیزود «یک شب از شب‌های گوته» برگرفته از اتفاق تاریخی در مهر ١٣۵۶ که بعضی معتقدند جرقه‌های ابتدایی انقلاب را می‌توان در آن جست‌وجو کرد.

کدام شب‌ از شب‌ها‌ی شعر؟

شبی که غلامحسین ساعدی درباره هنرمند متعهد و هنرمند غیرمتعهد سخنرانی می‌کند و جوابیه‌ای در پاسخ به اظهارات یک شب قبل بهرام بیضایی می‌خواند. آقای بیضایی در صحبت‌های خود جریان و مساله‌ای را زیر سوال برد، آن‌هم دقیقا در دوره‌ای که فحش دادن به کارگاه نمایش مد بود.

اشاره آقای بیضایی به اینکه افرادی یک حیات هنری را مسدود می‌کنند. رفتاری که به اعتقاد او نه براساس برنامه‌ریزی ساواک یا حاکمیت بلکه توسط افرادی از دل جامعه صورت می‌گرفت ولی کارکرد یکسان داشت. بستن دهان هنرمند.

ماجرا به به‌هم ریختن اجرای نمایش «پژوهشی ژرف و سترگ در سنگواره‌های دوره بیست و پنجم زمین‌شناسی» بازمی‌گشت که عده‌ای با توهین در میانه‌های اجرا موجب شدند آربی آوانسیان در نهایت تصمیم به تعطیلی کار بگیرد. بیضایی معتقد بود ما یک سانسور دولتی داریم و یک عالمه سانسور غیردولتی بین خودمان که از سانسور دولتی خطرناک‌تر است. بیضایی تنها کسی است که در تمام این ١٠ شب برخلاف موج و فضای حاکم در سخنرانی‌ها صحبت کرد و این اظهارات به مذاق عده‌ای خوش نیامد. غیرمستقیم می‌گوید درست نیست که مثلا آربی را وابسته به دربار بدانیم و با همین انگ به او حمله کنیم؛ باید در نظر داشته باشیم آربی خالق یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران یعنی «چشمه» است. حتی به‌خاطر دارم اوایل انقلاب عده‌ای از روی صندلی بلند می‌شدند و نمایش را به‌هم می‌ریختند. چرا؟ اعتراض به اینکه چرا مردم دست می‌زنند!

قبل از همه اینها نیروهای چپ مثلا در اعتراض به آربی چنین کارهایی انجام می‌‌دادند چون آن گروه را وابسته می‌دانستند، در حالی که خود آن افراد در اداره تئاتر کار می‌کردند. اداره تئاتر هم دولتی بود و اگر اینها از رضا قطبی حقوق می‌گرفتند آنها هم از پهلبد حقوق می‌گرفتند.

فکر نمی‌کنید بخشی از اتفاقی که در این سال‌ها برای شما رخ داده از همین بخش ناشی می‌شود؟ یعنی سانسور و توقیفی که از درون خانواده هنر عمل می‌کند.

نه تنها برای من بلکه برای بسیاری از هنرمندان تئاتر همین‌طور بوده است. شخصی که در جریان «روز حسین» با من صحبت می‌کرد، می‌گفت: «من نه شما را می‌شناسم و نه نمایشنامه را خوانده‌ام، بلکه یکی از بین خودتان گزارش داده است. » وقتی پرونده را باز کرد اسامی آشنایی دیدم. شکایت و گزارش اخیر هم غیر از این نیست و کار افرادی در درون خانواده است.

آیا در نهایت به شکل اجرایی قدیم بازخواهید گشت؟

از نظر مضمونی به آن شکل از اجرا باز نمی‌گردم و هرچه بگویم باید به جغرافیای ایران و اکنون ما ارتباط داشته باشد. دیگر برای طرح مساله کشورهای دیگر را پیش نمی‌کشم.

فکر می‌کنید نپرداختن به آنچه در جغرافیای خودمان می‌گذرد در نهایت منجر به نابسامانی‌های اجتماعی، سیاسی شد؟

نه به نظرم دیگر وقت آن رسیده که کلی‌گویی را کنار بگذاریم. آخرین نمایشنامه‌ای که به این سبک و سیاق کار کردم «مانیفست چو» بود. قبل از آن هم «عشقه» را نوشته بودم و به نظرم دیگر کافی است و ما باید روراست‌تر و دقیق‌تر درباره مسائل صحبت کنیم. البته همان زمان هم عده‌ای می‌گفتند مسائل الجزایر و منچستر به ما چه ربطی دارد؟ حالا هم که راجع به حال و هوای خودمان می‌نویسم دوباره می‌گویند چرا؟ بحث بر اولویت‌هاست و هر فردی تشخیص می‌دهد چه زمانی چه مسائلی برایش در اولویت قرار دارد. بعد از سال‌ ٨٨ حس می‌کنم نسبت به مردم شهرم شناخت تازه‌ای پیدا کردم به نظرم نوشتن درباره اتفاق‌هایی مانند «حادثه مدرسه شین‌آباد» اهمیت بیشتری دارد. اپیزود پایانی کار هم به ماجرایی در سال ٨٨ اشاره می‌کند که معتقدم بهانه‌هایی مانند کارخانه پپسی از همین‌جا ناشی می‌شود و به احتمال زیاد این بخش دوستان را آزرده است.

مسائل مالی امروز در تئاتر ما اهمیت زیادی پیدا کرده و عده‌ای انتظار دارند که کارگردان یا کارگردان‌هایی مانند محمد رحمانیان نسبت به این وضعیت سکوت نکنند و اتفاقا در برابرش بایستند.

در برابر چه چیز؟

در برابر این فضای گیشه محور و اینکه همه دنبال تمهیدی برای افزایش گنجایش سالن یا تماشاگر و در نهایت فروش بیشتر هستند.

من آن طرف ماجرا می‌ایستم چون معتقدم هنرمند تئاتر هم مثل هنرمند سینما باید دستمزد خوب دریافت کند. همچنین باید کاری کند که تئاتر به سبد فرهنگی مردم اضافه شود. معتقدم این بهای بلیت ٢۵ و ٣٠ هزار تومان برای یک تئاتر واقعا شرم‌آور است. یک هنرمند واقعی تئاتر چطور می‌تواند کاری را با این مبالغ جمع کند؟ الان همه‌چیز درهم شده و سالن‌ها هیچ هویتی ندارند. زمانی شما می‌دانستید در تالار مولوی نمایش‌های دانشجویی و جسور می‌بینید. زمانی گروه‌ها کمک‌های مادی دولتی دریافت می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند بهای بلیت را کاهش دهند اما الان باید بدون این کمک‌ها کار کنند. بحث من نمایشی مثل «اولیور توییست» نیست چون سازوکار متفاوتی دارد.

بحثم همین نمایش‌هایی است که مثلا در سالن شهرزاد روی صحنه می‌روند و هزینه‌های خودشان را هم تامین نمی‌کنند. تهیه‌کننده‌ای قدم پیش می‌گذارد اما بعد از مدتی می‌بیند هیچ کمکی وجود ندارد و باید هر روز هزینه بپردازد. بالاخره تئاتر باید دست در جیب خودش کند. سوال من از شما این است که یک گروه تئاتری باید چه‌کار کند که دخل و خرجش همخوان باشد؟ صحنه تئاتر نمایش ما هیچ چیز ندارد ولی باید ١٠ میلیون تومان بابت اجاره همین پیکان بپردازیم.

گفتیم بهتر است بخریم، قیمت شد ٢٠٠ میلیون تومان! وقتی شما نوازنده‌ای دارید شرایطش متفاوت است، چون نوازنده جلسه‌ای دستمزد می‌گیرد و شما نمی‌توانید بگویید مثل دیگر عوامل تئاتر بعدا دستمزد بگیر. او برای خود و حرفه‌اش این تشخص را قایل است که هر شب دستمزدش را دریافت کند. شما باید ٢٠ تا ٣٠ درصد به سالن بپردازید و ۵ درصد هم از محل فروش بلیت کم می‌شود. وقتی همه اینها را کنار هم بگذارید خواهید دید از ١٠٠درصد محل فروش تنها ۶۵ درصد نصیب گروه می‌شود و حالا باید باقی هزینه‌ها و دستمزدها را بپردازد. اگر قرار است گروه‌های تئاتری پابرجا بمانند باید بتوانیم حداقل‌ها را برای بازیگر تئاتر تامین کنیم. همان بازیگری که همه می‌دانیم وقتی با یک پروژه سینمایی همکاری کند صد برابر دستمزد دارد.

 قرار نيست يك جريان خاص براي تئاتر تصميم بگيرد
یا برعکس بحث ورود چهره‌های سینما به تئاتر مطرح می‌شود.

این هم خودش یک مساله است که می‌گویند چرا چهره‌ها به تئاتر می‌آیند؟ درحالی که هیچ ایرادی ندارد و تئاتر ملک پدری هیچکس نیست. مردم تصمیم می‌گیرند آن آقا یا خانم بازیگری که در نمایشی روی صحنه رفته خوب کار کرده یا بد. اگر خوب باشد می‌ماند و اگر بد باشد می‌رود. به خاطر دارم این صحبت نخستین بار زمانی مطرح شد که محمدرضا فروتن در نقش رومئو در نمایش دکتر رفیعی روی صحنه رفت.

بازار مخالفت‌ها داغ شد در حالی که علی رفیعی بزرگ شده این تئاتر است و مثل بهرام بیضایی و بسیاری دیگر بر گردن این تئاتر حق دارد. یعنی هنرمندی در این سطح نمی‌تواند از بازیگری که دلش خواست استفاده کند؟ سوال آقای رفیعی این بود که پس چطور است نمایش «شازده احتجاب» با حضور بازیگران جدی تئاتری مثل اکبر زنجانپور، شبنم طلوعی و سهیلا رضوی هم با استقبال مواجه می‌شود؟ چنین دیدگاهی از همان تفکری که درباره‌اش صحبت کردیم ناشی می‌شود. یعنی سانسورهای متفاوت که به سانسورهای رسمی اضافه می‌شوند و راه حیات هنری افراد را سد می‌کنند. این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند فردی را بپذیرند و باور داشته باشند یا نه.

مجموعه این مسائل از دهه ٧٠ تا امروز تا حدی از تشخص تئاتر نکاسته است؟

تئاتر از خودش تشخص می‌گیرد و چیزی از بیرون تزریق نمی‌شود. بالاخره اتفاق مالی باید در زندگی هنرمندان تئاتر هم رخ دهد. تا کی قرار است یک قراردادی به نام قرارداد تیپ را مثل صدقه دور سر هنرمند بچرخاند؟ اگر قرار است تئاتر خصوصی داشته باشیم، همین است. اگر قرار باشد تئاتر خودش هزینه‌هایش را تامین کند الزامات اینچنینی دارد. تا سال‌ها می‌گفتند چرا تئاتر خصوصی نیست؟

با توجه به خروجی‌ای که داشته آیا خواسته نادرستی نبود؟

به هرحال اگر چیزی را می‌پذیریم باید الزاماتش را بپذیریم. اصولا قرار بود به این واسطه تصدی‌گری دولت کاهش یابد، منتها امروز هم تصدی‌گری دولت وجود دارد، هم فشار اقتصادی تئاتر خصوصی. سرمایه‌گذاری که برای کارگردان تصمیم می‌گیرد کدام بازیگر باشد و کدام بازیگر نباشد. این معما حل نمی‌شود مگر ترکیبی از هر دو را در نظر بگیریم. حمایت‌ نهادهای دولتی و سرمایه‌های خصوصی در کنار یکدیگر.


منبع: برترینها

عصار: هرگز از «فرهاد» تقلید نکردم

اکنون که شما خواندنِ این مطلب را آغاز کرده‌اید، مدتی از انتشارِ آلبوم «جز عشق نمی‌خواهم» گذشته است. اثری که خواننده‌اش را به کم‌کاری و سکوت‌های کاری می‌شناسند. خودش می‌گوید که بیست سال از آغاز فعالیت هنریش می‌گذرد اما ۱۰ سال از این مدت را به سکوت گذرانده است.

البته همان ۱۰ سال هم برای ماندگاریش کافی است. آثاری دارد که شنیدنشان تاریخ مصرف ندارد. حتی آثارِ مناسبتی و سفارشی‌اش هم ماندگار شده‌اند. سال گذشته پس از چند سال سکوت کنسرتی برگزار کرد که خیلی زود بلیت‌هایش تمام شد. مردم مشتاقِ شنیدنِ صدایش بودند.

علیرضا عصار خواننده‌ای خاص، ساده و بی‌آلایش است. وقتی روی صحنه می‌خواند، می‌شود باورش کرد. وقتی هم جلویش می‌‌نشینی و پرسش‌هایت را با او در میان می‌گذاری، باز هم باورکردنی است. مولانا را دوست دارد و از طرفداران «فرهاد» است. در بیشتر آثارش تِم‌های اجتماعی قابل درک و دریافت است. هر چه از مولانا خوانده تا زمزمه‌های مردم عادی هم رفته است. در میان آثارش شاید حتی یک ترانه‌ی ساده یافت نشود. شعرهای پُرمغز و اجتماعی انتخاب‌های اول او هستند. به قول خودش؛ هر شعری که به درد هیچ خواننده‌ای نمی‌خورد، برای صدا و فُرم خواندنِ عصار مناسب است.

پای صحبت‌های علیرضا عصار نشستیم تا درباره‌ی آلبوم «جز عشق نمی‌خواهم»، کنسرتش و البته دیدگاه‌هایش صحبت کنیم. در ادامه حاصل ساعتی گفت‌وگو با علیرضا عصار را می‌خوانید:

 عصار: هرگز از
کنسرتی در هفته‌های آینده در پیش دارید و قرار است آثاری جدید را روی صحنه ببرید. درباره‌ی جزئیات کنسرتِ پیش رو برایمان بگویید و این که این کنسرت چه تفاوت‌هایی با کنسرت‌های سال پیش‌تان دارد.

حدود ۵ یا ۶ قطعه از آلبوم جدیدم را در این کنسرت می‌خوانم. از این میان دو قطعه را در کنسرت سال گذشته هم اجرا کرده‌ام؛ یکی «سختی بُت‌ها» و دیگری «جنون».
در کنار این آثار، منتخبی از آثار گذشته‌ام را هم در این کنسرت اجرا می‌کنیم.

ارکستراسیون را چطور انتخاب می‌کنید. میان ارکستر شما و سازبندی‌اش، با دیگر کنسرت‌های موسیقی پاپ تفاوت‌هایی وجود دارد. به وضوح تمایل شما به سمت موسیقی کلاسیک در ترکیب ارکسترتان دیده می‌شود.

بخشی از این ماجرا به سلیقه موسیقی من برمی‌گردد. مُدل خواندنم به گونه‌ای است که می‌طلبد ارکستر بزرگتری صدایم را همراهی کند. خودم موسیقی ارکسترال را بیشتر دوست دارم. حالا ممکن است در آینده با ارکستر کوچکی هم همکاری داشته باشم، اما سعیم براین است که ارکستر را براساسی بچینم که بهترین نتیجه را بگیرم.

سرپرست ارکسترتان در کنسرت دی‌ماه کیست؟

پویا نیکپور. سال گذشته هم ایشان بودند.

انتخاب نوازندگان با آقای نیکپور است یا خودتان این کار را می‌کنید.

پویا دوست قدیمی من است. سال گذشته همکاریمان را شروع کردیم و پیشنهاد همکاری از سمت من بود. جزئیات ارکستر را خودِ آقای نیکپور انجام می‌دهد. من فقط جایگاه نظارتی دارم. اگر مشکلی با بخشی داشته باشم حذفش می‌کنم، هر جا هم لازم باشد نظرم را می‌گویم. اما در کل جزئیات را آقای نیکپور پیگیری می‌کنند.

 آخرین آلبوم‌تان «محتسب» بود که چند سال پیش از سوی حوزه هنری منتشر شد.

بله.

بعد از این آلبوم و در این سال‌ها اثری در بازار موسیقی نداشته‌اید. اکنون می‌خواهید آلبوم «جز عشق نمی‌خواهم»(این آلبوم امروز سه‌شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ منتشر می‌شود) را منتشر کنید. این نشان می‌دهد وقفه‌های زیادی در کار هنری شما وجود داشته است.

وقفه‌های بی‌خودی در کار من بوده است. نخستین کاری که از من منتشر شده، نوروز ۱۳۷۷ بوده است و سه ماه دیگر این زمان به ۲۰ سال می‌رسد. در این ۲۰ سال حدود ۱۰ سالش را کار نکرده‌ام.
الان هم فکر نمی‌کنم هر سال آلبوم منتشر کنم. اما سعی می‌کنم تولیدهایم بیشتر شود. در طول سال سعی می‌کنم چند تک‌قطعه را منتشر کنم.

 عصار: هرگز از
امروز و در موسیقی پاپ شاهدیم که آثار خوانندگان موسیقی پاپ معمولا یا یک بار مصرف‌اند یا این که تاریخ مصرف کوتاهی دارند و ماندگار نیستند. اما شما در کارنامه‌تان آثاری دارید که سال‌هاست در ذهن مردم مانده و همچنان هم طرفدار دارند. از دیدگاه شما علت آن تاریخ مصرف‌های کوتاه و علت این ماندگاری چیست.

اثری که در حوزه موسیقی تولید می‌شود باید هدف و محل مصرف داشته باشد. وقتی که شما محل مصرف برای اثر قائل بشوید، براساس انتخاب این محل مصرف، کیفیت محتوایی اثر هم تغییر می‌کند. مثلا من می‌‌خواهم موسیقی‌ای تولید کنم که محل مصرفش از دید من این است که شما در مهمانی‌ها این اثر را بشنوید و با آن شادی کنید و برقصید. چنین اثری ملزومات تولیدی خودش را می‌طلبد و می‌تواند ماندگار هم نباشد و چند ماه برای مخاطب شنیدنی باشد و بعد آن را کنار بگذارد. البته در چنین کارهایی ممکن است اثر ماندگار هم پیدا شود. در عین حال ممکن است شما محل مصرفی که برای کارتان تعریف می‌کنید خلوت آدم‌ها باشد. این تیپ کارها معمولا ماندگارتر هستند. در چنین حالت‌هایی، کسانی مانند فرهاد مهراد پدیدار می‌شوند که در عین ماندگاری، کمترین تعداد تولید را دارند.

فکر نکنم بیشتر از ۳۰ اثر داشته باشد.

فرهاد قهرمان خواننده‌هایی است که آنها قهرمان مردم هستند. مخاطبانِ صدای فرهاد هرگز از نظر کَمی، به اندازه‌ی مخاطبان خوانندگانِ معروفِ هم‌دوره‌اش نبودند.
فرهاد مدت بسیاری ممنوع‌الکار بود که دلایلش از نظر من غلط بود. وقتی هم مجوز می‌گیرد و می‌خواهد اثری منتشر کند، آلبوم «برف» را ارائه می‌کند و ترجمه اشعار شکسپیر را می‌خواند. با این کارها به قهرمان کسانی تبدیل می‌شود که خودشان مخاطبان میلیونی دارند. بسیاری از خوانندگان زمانی که می‌خواهند ژستِ روشنفکری بگیرند، می‌گویند ما از طرفداران فرهاد هستیم. این درست مانند اتفاقی است که برای احمد شاملو هم رخ داده است. این نوع مقبولیت برای کسانی رخ می‌دهد که خط فکری درستی در حوزه کاری خودشان دارند.
وقتی اثری درست تولید شود؛ نتیجه‌اش می‌شود فرهاد مهراد.

فرهاد قهرمان خواننده‌هایی است که آنها قهرمان مردم هستند. مخاطبانِ صدای فرهاد هرگز از نظر کَمی، به اندازه‌ی مخاطبان خوانندگانِ معروفِ هم‌دوره‌اش نبودند.

همین کنسرت سال گذشته شما، قطعه‌ای داشت که پشت پیانو نشستید و اثری را خواندید. این اثر(سختی بُت‌ها) از نظر فُرم خواندن و چیدمان یک خواننده و یک پیانو به کارهای فرهاد خیلی نزدیک است. فرهاد هم یکی از مهمترین کنسرت‌هایش(کنسرت کُلن) را با همین ترکیبِ آواز و پیانو اجرا کرد.

واقعیت این است که هیچ وقت سعی نکرده‌ام ادای فرهاد را دربیاورم. فرهاد در تمام دوران نوجوانی و جوانی‌ام خواننده مورد علاقه‌ام بود. هنوز هم وقتی می‌خواهم موزیک بشنوم فرهاد می‌شنوم.

در این یک مورد اگر هم سعی کنید ادایش را دربیاورید، ایرادی ندارد.

شاید به دلیل فُرم اجرا در قطعه‌ی «سختی بُت‌ها»؛ یک پیانو و یک خواننده و نوع خوانش شعرش تصور شده که از فرهاد تقلید می‌کنم. که این هم تنها در این یک قطعه بوده است. به هر حال از روز نخست تا این لحظه، فرهاد همیشه خواننده محبوب من است.

در آلبوم «جز عشق نمی‌خواهم»، تمام شعرها را روزبه بمانی سروده است؟

شاعران دیگری هم هستند. سه اثر از شعرهای روزبه است؛ «سختی بُت‌ها»، «فتوای تاک چیست» و «جز عشق نمی‌خواهم». این سه قطعه پیشتر منتشر شده‌اند. سه شعر از افشین مقدم، دو شعر از حافظ ایمانی، یک شعر از سعید امیراصلانی و یک شعر هم از مولانا در آلبوم جدیدم دارم.

استفاده از شعر بزرگان ادبیات ایرانی در موسیقی پاپ کاری است که هر خواننده‌ای به درستی این کار را کرد، توانست شنوندگان و طرفداران بسیاری جذب کند. مولانا و حافظ از شاعرانی هستند که آثارشان را خوانندگان پاپ خوانده‌اند. در این میان اشعار سعدی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.

که البته حیف است. در برنامه‌ام هست که حتما بر روی آثار سعدی کار کنم.

شما برخی از اشعار مولانا را خوانده‌اید و هر اثری هم که از این شاعر بزرگ خوانده‌اید پُرمخاطب شده است. در این حالت مخاطبان عام در عین حالی که موسیقی پاپ می‌شنوند، با بخش‌هایی از ادبیات کُهنِ ایران هم آشنا می‌شوند. در واقع خوانندگان موسیقی پاپ وقتی به شکل درستی از ادبیات کُهن استفاده می‌کنند؛ زمینه‌ی آشنایی مخاطبانِ عام را با شاعران بزرگ ایران فراهم می‌کنند.

از اشعار مولانا آثار زیادی را خوانده‌ام. اصلا نخستین کاری که از من منتشر شد با شعر مولانا بود. همیشه حضرت مولانا را دوست داشتم. بسیاری از قطعه‌هایی که در آلبوم اول و دومم بود را سال‌ها پیش از خواننده شدنم ساخته بودم. آثاری مانند «انسانم آرزوست» که سه سال قبل از خواننده شدنم آن را ساختم و یا اثری مانند «من مست و تو دیوانه»؛ همه‌ی این آثار با سروده‌های مولانا بود.
خوانندگانی که مخاطب دارند، خوب است که مخاطبانشان را به سمت شنیدن آثار ادبیات کلاسیک هدایت می‌کنند. اشعار مولانا خواص موسیقایی بسیاری دارد و به همین دلیل راحت‌تر می‌شود از این سروده‌ها در آثار موسیقی استفاده کرد.

همیشه برای خودم سوال بوده که چرا در این میان شعر سعدی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. خودم در برنامه دارم که از اشعار سعدی بیشتر استفاده کنم.

ممکن است آلبوم بعدی‌تان بر روی اشعار سعدی باشد.

نه به طور دقیق. چرا که برای آلبوم بعدی‌ام ایده‌های دیگری دارم.

دلیل اصلی حضور کم‌رنگ اشعار سعدی در موسیقی پاپ را چه می‌دانید.

واقعا برای این مورد دلیلی پیدا نکردم.

 عصار: هرگز از
در موسیقی ایرانی هم همین است. بهترین فُرم ادبی برای موسیقی ایرانی و ساز و آواز، غزل است. اما در عین حال باز هم سروده‌های سعدی به نسبتِ سروده‌های حافظ کمتر خوانده شده‌اند.

شاید بتوان این مسئله را در موسیقی پاپ اینگونه توجیح کرد که اشعار مولانا و خیام آهنگین‌ترند و به همین دلیل هم بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرند و به همین دلیل اشعار سعدی مغفول مانده است. اما در موسیقی ایرانی چرا؟ در موسیقی ایرانی که میشد به راحتی روی اشعار سعدی کار کرد.
اتفاقا شنیده‌ام که استاد شجریان هم گفته بودند می‌خواهند بر روی اشعار سعدی بیشتر کار کنند. امیدوارم استاد شجریان هم به زودی سلامتش را به دست بیاورد.
الان به طور خاص درباره‌ی سعدی صحبت می‌کنم. سعدی شناخته شده و هم وزن حافظ است، اما در حوزه موسیقی روی اشعارش کمتر کار شده است.

الان به سمت استفاده از اشعار روزبه بمانی آمده‌اید که شاعری معاصر است.

من و روزبه، زبان، سلایق و علایق مشترکِ زیادی داریم. هنوز کارهایی که با روزبه انجام داده‌ام به اندازه کافی نیست چون به سکوت کاری من خورد. قبل از سری آخر سکوتم، آلبوم مشترکی با روزبه داشتم که اشعارش درباره‌ی جنگ بود.

این آلبوم در سال ۱۳۹۰ منتشر شد اما بلافاصله از بازار موسیقی جمعش کردند. نام آلبوم «بازی عوض شده» است که الان به طور رسمی در بازار موسیقی یافت نمی‌شود اما در اینترنت لینک‌های دانلودش هست.

این دوستانی که دم از جنگ می‌زنند / از تیرهای نخورده چرا لنگ می‌زنند
هم سُفره‌های خلوت آن روزها ببین / این روزها چه ساده به هم انگ می‌زنند
هر فصل از وحشت رسوا شدن هنوز / ما را به رنگ جماعتشان رنگ می‌زنند
یوسف به بدنامی خود اعتراف کن / کز هر طرف به پیرهنت چنگ می‌زنند
بازی عوض شده و همان هم قطارها / از داخل قطار به ما سنگ می‌زنند
این شعر یکی از قطعه‌های آلبوم «بازی عوض شده» بود که که خیلی هم دوستش دارم.

بین من و روزبه، زبان مشترکی هست که از خوش اقبالی من این بخش به درد دیگر همکاران روزبه نمی‌خورد و فقط به درد صدای من می‌خورد.
سختی «بُت‌ها» و «فتوای تاک» را هم خیلی دوست دارم.

در عین حال با افشین مقدم سال‌های زیادی است که دوست هستم و با او هم زبان مشترک بسیاری دارم. حافظ ایمانی را هم به تازگی شناخته‌ام که شاعر بسیار درجه یکی است و سعید امیراصلانی که دوست قدیمی من است و در این آلبوم یک قطعه با اثری از او خوانده‌ام که این قطعه را بسیار دوست دارم.

 در همین شعرهایی که از شاعران امروزی انتخاب کرده‌اید، با این که زبان امروزی دارند، باز هم عمق و اندیشه‌ای هست که مخاطب را به تفکر وآمی‌دارد. در این شعرها خبری از سادگی ترانه‌های امروزی نیست. دغدغه‌های اجتماعی در همین اشعاری که از شاعران امروزی انتخاب کرده‌اید بسیار پُررنگ است.

شعرهایی که به درد هیچ خواننده‌ی دیگری نمی‌خورد را من بر می‌دارم و می‌خوانم. دلیلش خوب یا بد بودن من نیست. این شعرها چیزهای مشترک بین من و این شاعران است که باعث می‌شود دور هم جمع شویم و نتیجه‌اش کارهایی باشد که می‌شنوید.

برای آواز خواندن تمرین می‌کنید.

نه.

چرا؟

مدل خواندن من خیلی نیازمند تمرین نیست. تمرین بیشتر شامل حال خوانندگان سنتی و خوانندگانی می‌شود که فیزیک خواندنشان در کار دخیل است. مُدل خواندن من خیلی تمرین نمی‌خواهد.

سیگار کشیدن را ترک کردم. روزی سه پاکت سیگار می‌کشیدم. اکنون شش سال است که سیگار نمی‌کشم.

همین که صدا را سالم نگه دارید، نوعی تمرین برای شماست.

کاری که من کردم این بود که سیگار کشیدن را ترک کردم. روزی سه پاکت سیگار می‌کشیدم. اکنون شش سال است که سیگار نمی‌کشم.
یک‌باره هم ترک کردم. یک سیگار روشن کردم و تا ته کشیدم و خاموشش کردم و گفتم که این آخرین سیگارم بود.

اوضاع موسیقی مذهبی و مناسبی در ایران چندان مناسب نیست. در طول سال آثار بسیاری در این زمینه‌ها تولید می‌شود و زمان مصرفشان گاهی حتی به یک روز هم نمی‌رسد. در این راه هزینه‌های بسیاری صرف می‌شود اما نتیجه درستی گرفته نمی‌شود. همین که اثری را با موضوعی خاص سفارش دهند به فلان خواننده کافی است یا باید مسائل دیگری را هم در نظر گرفت.خودِ شما آثاری با موضوع‌های مذهبی دارید که سال‌های بسیاری از تولیدشان می‌گذرد اما همچنان ماندگار هستند.

ربطی به سفارش ندارد. برخی از آثاری که من با این موضوع‌ها خوانده‌ام سفارش برخی از سازمان‌ها بوده‌اند. مثلا به سفارش سازمان اقامه نماز صداوسیما قطعه‌ای ساختم که بعدها به «عشق الهی» تبدیل شد. مسئله سفارش دهنده نیست؛ مسئله ایدئولوژی حاکم بر اثر است.
در این حوزه آنقدر حرف غیرواقعی زدند و آنقدر کارهایی در این زمینه شد که نباید می‌شد؛ تا در نهایت به اینجا رسیده‌ایم. الان مردم به محض شنیدن آثار مذهبی به جای توجه به اثر به پشت پرده‌ها و حواشی اثر توجه می‌کنند.

این‌ها نظر شخصی من است. پارسال هم روی صحنه حرف‌هایی زدم که بعدها گفتم سیاسی نیست. من شهروند این کشورم و باید حرف بزنم و حق دارم انتقاد کنم. اگر دزدی می‌شود چرا من نباید بگویم. این میکرفون چرا دست من است.
من هم پس از سال‌ها کار به جایی رسیده‌ام که رسالتی برای خودم قائلم.
متاسفانه در این سال‌ها آنقدر دروغ گفته شده و این دروغ‌ها را کسانی گفته‌اند که ادای مذهبی بودن درآورده‌اند.

آلبوم «مولای عشق» را برای امام حسین‌علیه‌سلام خوانده‌ام و این کار را به دلایل شخصی خودم کردم. این کار روی بسیاری از آدم‌هایی که به این مقوله اعتقاد نداشتند، اثر گذاشت. الان اما نمی‌دانم اگر در این زمینه‌ها کاری بکنم، می‌تواند تاثیرگذار باشد یا خیر. این را درباره‌ی خودم می‌گویم و به دیگران کاری ندارم. من در درون دیگران نیستم که ببینم با چه نیتی آثار مذهبی می‌خوانند.

 عصار: هرگز از
اگر بخواهید در روزگار امروز مهمترین معضل اجتماعی ایران را انتخاب کنید و براساس آن قطعه‌ای بسازید؛ آن معضل چیست.

ریا و دروغ. این دو سرچشمه‌ی تمام گرفتاری‌های ایران هستند. من از نسل قبل از شما آمده‌ام. بسیاری از هم‌نسلان من عاشق این مملکت و با استعداد بودند. حاضر بودند جانشان را برای این مملکت فدا کنند. باهوش بودند و شوق داشتند و دانشگاه هم رفته بودند. آنها می‌خواستند برای این مملکت کار کنند. اما بسیاری از آنها در گزینش‌های سیستمی رد شدند و همین مسئله باعثِ تغییر مسیر زندگی‌شان شد. در نهایت هم مجبور به ترک ایران شدند. همان جوانان با استعداد، امروز به جای خدمت به کشور خودشان به کشور دیگری خدمت می‌کنند.

علت اصلی این مسئله هم «گزینش» بود. گزینشی که کار آمد نبود و نیست؛ که اگر کارآمد بود، امروز شاهد این اختلاص‌ها نبودیم.
کسی که از سیستم گزینشی و نظارتی گذر کرده و رئیس بانک ملی شده است، در نهایت ۳ هزار میلیارد تومان از پول مملکت را می‌دزدد و می‌رود. این نشان می‌دهد که سیستم گزینشی و نظارتی ناکارآمد است. سیستمی که رئیس بانک ملی را نمی‌تواند کنترل کند ناکارآمد است. همین سیستمِ نظارتی و گزینشی در عین ناکارآمدی، جامعه را به سمتِ «ریا» می‌برد. ما باید این ضعف‌ها را بپزیریم. باید بپزیریم که در هر جایی آدم‌های خوب و بد هستند.

این درست همان چیزی است که من در یکی از آثارم خوانده‌ام:

باید پذیرفت این حقیقت را / امروز ما فرهنگمان این است
امروز اینچنین رانندگی می‌کنیم، با حیوانات اینگونه رفتار می‌کنیم، رفتارمان با طبیعت این است و …
در نهایت بزرگترین معضل ما در این کشور دروغ و ریا است.

کسی که از سیستم گزینشی و نظارتی گذر کرده و رئیس بانک ملی شده است، در نهایت ۳ هزار میلیارد تومان از پول مملکت را می‌دزدد و می‌رود. این نشان می‌دهد که سیستم گزینشی و نظارتی ناکارآمد است. سیستمی که رئیس بانک ملی را نمی‌تواند کنترل کند ناکارآمد است. همین سیستمِ نظارتی و گزینشی در عین ناکارآمدی، جامعه را به سمتِ «ریا» می‌برد. ما باید این ضعف‌ها را بپزیریم. باید بپزیریم که در هر جایی آدم‌های خوب و بد هستند.

یکی از نخستین فعالیت‌های رسمی شما در عرصه هنر، حضور در سینما و اجرای موسیقی در یک فیلم بود.

«مرد عوضی» ساخته‌ی محمدرضا هنرمند. از طریقی با آقای هنرمند آشنا شدم. ایشان دنبال یک قطعه می‌گشتند. به منزل ما آمد و من هم برایشان قطعه‌ای نواختم و پس از شنیدن، گفت که همین را می‌خواهیم. این قطعه را با بابک امینی(نوازنده گیتار) در سکانسی از فیلم «مرد عوضی» اجرا کردیم.

این حضور در سینما در دیده شدن و مطرح شدنتان چقدر تاثیر داشت.

این فیلم پس از خواننده شدن من اکران شد و در دیده شدنم چندان تاثیر نداشت.

چندی پیش عکسی از شما در کنار مهران مدیری منتشر شد، این عکس گمانه زنی درباره حضور شما در برنامه «دورهمی» را به وجود آورد.

مهران دوست خیلی صمیمی من است. فیلمبرداری «ساعت ۵ عصر» بود و من سرِ لوکیشن این فیلم رفتم.

تلویزیون نمی‌روید؟

خیر.

چرا؟

برخورد تلویزیون با موسیقی را نمی‌پسندم. پخش نکردن تصویر ساز، نوع پرداختن به موسیقی و رعایت نکردن حقوق هنرمندان از موارد آزار دهنده‌ای است که در صداوسیما جریان دارد. اینجا بحثم مالی نیست و منظورم رابطه‌ی صحیح یک نهاد رسمی و یک هنرمند است. حداقل‌ش این است که اگر می‌خواهند اثری از من پخش کنند و رویش تصویری بگذارند، نظرم را بپرسند. من نمی‌توانم به ۸۰ میلیون ایرانی بگویم که این تصاویری که بر روی اثر من بود، با نظر من انتخاب نشده است. حالا هر تصویری باشد.

«عشق الهی» را با موضوع نماز خواندم و بدون اینکه من بدانم تصاویر المپیک رویش گذاشتند؛ اتفاقا این تصاویر خیلی هم خوب بود و به معروف‌تر شدن آن آهنگ کمک کرد. آن زمان علیرضا دبیر قهرمان المپیک شد و جایی که من می‌خوانم «از خویش برستم من بر سجده نشستم من»، همان جا علیرضا روی تشک سجده می‌کند. تمام این تصاویر به خوبی با موسیقی همخوان شده بود.
با این حال این ربطی به حرف من ندارد. اگر قرار است هر اتفاقی، حتی از نوع خوبش، برای اثر من بیافتد، من باید در جریان باشم.

این رابطه‌ای شخصی نیست. این رابطه‌ای میان یک سازمان و من است. سیاست‌گذاری کلان آن سازمان به من ربطی ندارد اما وقتی به موضوع موسیقی می‌رسیم به من مربوط می‌شود.
در طی دوران فعالیتِ هنری‌ام همکاری‌های بسیاری با تلویزیون داشتم. چند کار اولم به سفارش واحد موسیقی صداوسیما ساخته شد. حتی می‌توانم بگویم که معروف شدنم را مدیون تلویزیون هستم.
اما در حال حاضر معتقدم که رابطه میان منِ هنرمند و سازمان صداوسیما رابطه درستی نیست. اگر این مشکلات که به آنها اشاره کردم، حل شود من هم با کمال میل در برنامه‌های تلویزیون شرکت می‌کنم.

الان علیرضا عصار راضی است که آثارش از تلویزیون پخش شود.

من اصلا نمی‌دانم که آثارم هنوز پخش می‌شود یا خیر.

اگر پخش شود راضی هستید.

برخی از آثارم را خودِ تلویزیون تولید کرده است و صاحب اثر خودشان هستند. من می‌گویم وقتی کاری را پخش می‌کنید و شاخه گلی را به عنوان تصویر می‌گذارید، کسی استنباط دیگری از اثر نمی‌کند؛ با این کار مشکلی ندارم. برخی از موزیسین‌ها می‌گویند چرا اثر ما را پخش می‌کنید در حالی که حقوق مالی‌مان را نمی‌دهید.
اما من با پخش کردن اثرم در تلویزیون مشکلی ندارم. می‌دانم که صداوسیما رسانه ملی است و برخی از مردم توان مالیِ خرید اثر یا رفتن به کنسرت را ندارند و از راه تلویزیون، آثار ما را می‌شنوند. خیلی هم  عالی است.
اما حرفم این است که ایدئولوژی حاکم بر اثر را تغییر ندهید. گل بگذارید و پخش کنید. ایراد ندارد. اما وقتی تصویر را بدون هماهنگی من انتخاب می‌کنید، ماجرا چیز دیگری می‌شود.
حداقل محبتی که به ما می‌توانید بکنید این است که ما را در جریان تصاویری که بر روی اثر می‌گذارید، قرار دهید.

درباره‌ی پخش نشدن ساز از تلویزیون چطور؟

این مسئله مشکل اصلی من با سازمان صدا و سیما است.


منبع: برترینها

چگونه قبل از ۳۰ سالگی میلیونر شویم؟

ماهنامه پیشه و تجارت – سید محمد میرزامحمدزاده: گرنت کاردون، کارشناس فروش بین الملل که از سوی روزنامه نیویورک تایمز به عنوان پرفروش ترین ناشر شناخته شده یکی از موفق ترین کارآفرینان دنیا است. شوی رادیویی این فرد ثروتمند با عنوان Cardone Zone یکی از محبوب ترین برنامه های رادیویی است. او تاکنون موسس سه شرکت تحت عناوین کاردون اینترپرایز، هلدینگ املاک کاردون و گروه کاردون بوده است. او دیدگاه های کارشناسانه خود در زمینه فروش و تجارت را به عنوان یک فرد موفق برای ایجاد انگیزه در افراد در پنج جلد کتاب منتشر کرده است. کتاب های او شامل فروش برای نجات، راهنمای نجات از مخمصه، اگر اول نباشی آخر می شوی، قوانین ۱۰X و بفروش یا به حراج برو می شود.

کاردون اخیرا برای سایت شناخته شده کارآفرینی، مطلبی نوشته که در آن ۱۰ راز میلیونرشدن را آموزش می دهد. در ادامه نکات این نویسنده سرمایه دار را می خوانیم. پولدار شدن و میلیونر شدن همیشه یک تابو بوده است. از نظر عمده مردم میلیونرشدن و یک فرد پولدار بودن تا قبل از ۳۰ سالگی بیشتر یک فانتزی است تا یک واقعیت. اما از نظر منطق این موضوع نه تنها فانتزی نیست، بلکه ممکن و قابل دسترس است. من در سن ۲۱ سالگی، از دانشگاه فارغ التحصیل شدم، تقریبا ورشکسته و تا خرخره در قرض؛ اما در سن ۳۰ سالگی به یک میلیونر تبدیل شدم. در سن ۲۱ سالگی فکر نمی کردم که یک روز اینقدر پولدار باشم. نه این که آرزویی در سر نداشته باشم اما همیشه فکر می کردم کاری پیدا کنم که بتوانم خرج زندگی ام را دربیاورم. بعد از آن که وضع زندگی ام بهبود پیدا کرد و یک سرمایه دار شدم، همیشه در ذهنم کارهایی را که در این مدت انجام داده بودم، مرور می کردم و این که چه نکاتی منجر به این موفقیتم شد. حالا می خواهم ۱۰ گام برای تضمین میلیونر شدن تا سن ۳۰ سالگی را با شما به اشتراک بگذارم. شاید به دردتان بخورد.

چگونه قبل از 30 سالگی میلیونر شویم؟

 

۱٫ دنبال پول بروید

در شرایط اقتصادی دنیای امروز شما نمی توانید یک مسیر برای پولدارشدن داشته باشید و چشم به میلیونر شدن بدوزید. دوران تلاش برای یک درآمد و تضمین آن و به رفاه رسیدن به سر رسیده است. دیگر نمی توان در یک اداره ماند و سخت کار کرد و به رفاه رسید. حالا هر فرد باید برای سرمایه دار شدن نقشه راه داشته باشد و براساس برنامه ریزی عمل کند. اولین گام برای میلیونر شدن این است که درآمد خود را افزایش دهید و این افزایش را همیشه در نظر داشته باشید و هر روز با خود تکرار کنید. درآمد من ۹ سال پیش ۳۰۰۰ دلار در ماه بود و حالا به ۲۰ هزار دلار در ماه رسیده است. از همین امروز به دنبال پول بروید. این کار شما را مجبور می کند درآمدهای خود را کنترل کنید و فرصت ها را بیابید. منظور از افزایش درآمد این است که شما در هر روز باید به فکر یک منبع درآمد جدید باشید نه آن که فقط در یک کار فروش تان را بیشتر کنید، بلکه راه های کسب درآمدتان را افزایش دهید.

۲٫ تظاهر نکنید؛ واقعا پولدار شوید

من اولین ماشین یا حتی اولین ساعت لوکسم را تا زمانی که درآمد خوب نداشتم، تهیه نکردم. زمانی این کار را برای خودم کردم که چندین منبع درآمدی مطمئن داشتم. حتی وقتی به یک میلیونر تبدیل شدم، ماشین قدیمی خودم را سوار می شدم. این که شما سعی کنید خود را پولدار نشان دهید، چیزی به شما نمی افزاید، یا حتی این که دیگران فکر کنند شما پولدار هستید. سعی کنید شما را به خاطر چارچوب های کاری تان بشناسند، نه برای زرق و برق هایی که به زندگی تان می افزایید.

۳٫ برای سرمایه گذاری پس انداز کنید، نه برای مواقع  اضطراری

تنها دلیل پس انداز استفاده از آن برای سرمایه است. پول پس اندازتان را در یک حساب امن و غیرقابل دسترس بگذارید. هیچ وقت از این حساب برای کار دیگری استفاده نکنید، حتی برای موارد اورژانسی. این کار شما را وادار می کند که مرحله یک را دنبال کنید. یعنی برای نیازهای اورژانسی و سایر نیازها به دنبال درآمد دیگری باشد، نه آن که به پس اندازتان تکیه کنید. تا امروز من هر سال تقریبا دو بار ورشکسته شده ام. دلیلش این بوده که مازاد پولم را در حسابی گذاشته ام که نتوانم به آن دسترسی داشته باشم. این سرمایه قرار است برای شما درآمد بیافریند نه این که تنها زخمی را درمان کند و از بین برود. به این فکر کنید که اگر این سرمایه در اختیارتان نباشد و برای شما درآمد نیافریند، ممکن است در آینده جدا از دورماندن از آرزوهاتان، چالش های مالی داشته باشید که با درآمد روزمره شما حل نشود. فکر کنید اگر این پول را خرج کنید، پدر نان آور خانه را کشته اید و حالا کسی نیست که تامین تان کند. یا فکر کنید که شما گاوی در خانه دارید که شیر می دهد و هر سال برای شما گوساله ای می زاید، شاید فروشش بتواند سقف بالای سرتان شود، اما قطعا از روز بعد از فروش شما گرسنه خواهیدماند.

۴٫ از وام های بدون کاربرد دوری کنید

برای خودتان یک قانون بگذارید که هیچ قوتی پولی را قرض نگیرید که برای شما سودی ندارد. من برای خرید یک ماشین پول قرض گرفتم و دلیلش این بود که آن ماشین برای من درآمد داشت. بیشتر افراد برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای کوچک شان وام هایی می گیرند که سال ها اقتصاد آنها را به چالش می کشد، خرید ماشین، خرید تلویزیون ال سی دی، یا حتی مسافرت رفتن دلیل خوبی برای گرفتن وام نیست. وام باید سرمایه زایشی شما را افزایش دهد، نه آن که تنها بر بدهی های شما بیافزاید تا به اصطلاح تفریحی به زندگی شما افزوده شود. افراد پولدار فقط در صورتی وام می گیرند که بخواهند آن را سرمایه کنند و منبع درآمدهای شان را افزایش دهند. مردم فقیر وام می گیرند تا چیزهایی بخرند که مردم پولدار را پولدارتر کنند.

چگونه قبل از 30 سالگی میلیونر شویم؟ 

۵٫ با پول همچون یک عاشق حسود برخورد کنید

میلیون ها نفر آرزوی آزادی مالی دارند، اما تنها آنهایی که آن را اولویت خود قرار می دهند، میلیون می شوند. برای آن که پولدارشوید و پولدار بمانید، باید این کار را اولویت خود قرار دهید. پول همچون یک عاشق حسود است. به آن بی توجه شوید، آن هم به شما بی توجه می شود، شاید حتی بدتر از شما؛ شما را ترک می کند و به سراغ کسی می رود که پول اولویتش باشد. پول با کسی می  ماند که پول را دوست دارد و برای نگه داشتنش برنامه می چیند. خود را بی نیاز از درآمد بدانید، پول از شما دوری می کند.

۶٫ پول هیچ وقت نمی خوابد

پول چیزی راجع به ساعت، برنامه ریزی یا تعطیلات نمی داند؛ پس شما هم آنها را فراموش کنید. پول عاشق مردمی است که چارچوب های کاری قوی دارند. وقتی من ۲۶ سالم بود، در فروشگاهی کار می کردم که تا ساعت هفت باز بود، اما همیشه می توانستید تا ساعت ۱۱ شب من را در حال فروش بیشتر از تایم معمول پیدا کنید. هیچ وقت تلاش نکنید که زرنگ ترین یا خوش شانس ترین فرد باشید. تا جایی که می توانید کارکنید تا تضمین دهید که از همه بیشتر کار می کنید. کارکردن بیشتر به شرط داشتن درآمد بیشتر. هیچ وقت در شرایطی نباشید که کار می کنید ولی درآمدی را برای خود متصور نشوید.

۷٫ فقر هیچ معنایی ندارد

زمانی من فقیر بودم و این خیلی حس بدی داشت. همیشه به قدر قناعت پول داشتم و این واقعا برایم دردآور بود. باید همه ایده ها و مسائلی که منجر به فقر شما می شود را حذف کنید. به قول بیل گیتس این که شما فقیر به دنیا بیایید، تقصیر شما نیست اما اگر فقیر از دنیا روید، دیگر کسی جز خودتان مقصر نیست. شما باید واژه فقر را برای خود بی معنا کنید. باید جوری عمل کنید که همیشه درآمد لازم برای نیازها و حتی بیشتر داشته باشید و در کنار آن راهی برای پس انداز و سرمایه گذاری هم باشد.

چگونه قبل از 30 سالگی میلیونر شویم؟ 

۸٫ یک مربی میلیونر پیدا کنید

بیشتر ما در طبقه متوسط یا فقیر جامعه به دنیا می آییم و همیشه خودمان را در محدودیتها و ایده های همان گروه نگه می داریم. من همیشه کارهای میلیونرها را مطالعه می کنم و آن کارها را دوبرابر برای خودم اجرایی می کنم. برای خودتان یک مربی شخصی میلیونر بیابید و همیشه کارهای شان را مطالعه کنید. بیشتر افراد پولدار شدیدا سخاوتمند هستند و دانش و منابع خود را با دیگران به اشتراک می گذارند. ایده ها و افکار یک میلیونر شاید نتواند برای شما کسب و کار شود اما قطعا می تواند شما را در مسیر کسب و کار فعلی تان جلو بیندازد. همیشه ایده های خوب، ذهن را باز می کنند.

۹٫ از پول خود برای برداشتن وزنه های سنگین استفاده کنید

سرمایه گذاری درواقع جام مقدس میلیون شدن است. این جام را باید سربکشید تا کامیاب شوید. این واقعیت را سرلوحه خود کنید که سرمایه شما باید درآمد بیشتری از کار شما بیافریند. اگر شما درآمد مازاد نداشته باشید، نمی توانید سرمایه گذاری کنید. دومین جایی که من کارم را در آن شروع کردم، شرکتی بود که ۵۰ هزار دلار برای سرمایه گذاری از من طلب کرد؛ آن شرکت در ۱۰ سال گذشته هر ماه به من ۵۰ هزار دلار سود می دهد. سومین سرمایه گذاری من در حوزه املاک بود، جایی که من با ۳۵۰ هزار دلار سرمایه آغاز به کار کردم، آن پول تقریبا بخش بزرگی از دارایی های من بود؛ اما همچنان آن سرمایه را امروز دارم و برای من درآمدزایی دارد. سرمایه گذاری تنها دلیل برای انجام دیگر گام های میلیونرشدن است و پول شما باید- باید- کار کند و وزنه های سنگین را برای شما بردارد.

۱۰٫ برای ۱۰ میلیون دلار گام بردارید، نه یک میلیون دلار

تنها اشتباه مالی من در طول عمرم این بود که به اندازه کافی بزرگ فکر نکردم. شما را تشویق می کنم که به بیش از یک میلیون دلار فکر کنید. روی این سیاره خاکی اصلا قحطی پول نیست، تنها تعداد کمی از افراد هستند که به اندازه کافی بزرگ فکر می کنند. آن قدر بزرگ که شاید اگر آن را به دیگران بگویید، فکر کنند شما دچار جنون شده اید. آرزوها باید بزرگ و باورآفرین باشند. باید فرد را نگران کنند. نگران اینکه به آن آرزو دست نیافته است. اگر این طور باشد هر ساعت به دنبال آن می رود و همچون قسطی که باید پرداخت شود برای آن بال بال می زند.

این ۱۰ گام را دنبال کنید، من تضمین می دهم که شما پولدار شوید. سعی کنید از افرادی که می گویند آزادی مالی یک طمع ذاتی است، دوری کنید. از طرح های یک شبه پولدار شدن دوری کنید، چارچوب کاری داشته باشید و هیچ وقت تسلیم نشوید و زمانی که این کار را کردید و میلیونر شدید، برای کمک به دیگران اشتیاق داشته باشید و به همه کمک کنید که به یک میلیونر تبدیل شوند.


منبع: برترینها

سادگی کسب و کار در این پیتزا فروشی!

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: شعبه پیتزافروشی ای به نام «برانکس» در سن دیه گو وجود دارد که کارت اعتباری قبول نمی کند و تحول درب منزل نیز ندارد. خبری از نان سیر یا بال سوخاری نیز نیست. درواقع منوی آنها خیلی ساده است: پیتزا کامل. برش پیتزا و کالزونه. ضمنا فقط یک اندازه پیتزا در آن جا یافت می شود. دیگر ساده تر از این نمی شود! در انتهای منوی پیتزافروشی برانکس نوشته شده است:

«همین و تمام! ما حداکثر تلاشمان را کرده ایم تا همه چیز در اینجا ساده باشد. ساده تر و راحت تر برای شما و برای ما. تمام پیتزاها یک اندازه هستند. ۴۵ سانتی متری هستند و به هشت قسمت تقسیم شده اند. یک پیتزا برای سه تا چهار نفر کافی است. زمانی که می خواهید سفارش خود را ثبت کنید، به نکات زیر توجه داشته باشید:

• فقط پول نقد پذیرفته می شود. کارت خوان نداریم!
• ما روی پیتزاهایمان گوشت مرغ، آناناس، فلفل جالاپنو و بیکن نمی گذاریم.
• آن پنیری که روی پیتزا می بینید، پنیر ریکوتاست، نه پنیر فتا.
• ما سالادهایمان و سس مخصوصشان را به سوپرمارکت سر کوچه سپرده ایم! از آنجا تهیه کنید.
• لطفا تقاضای بال سوخاری نکنید.
• تلفنی سفارش نمی گیریم.»
 

سادگی کسب و کار در این پیتزا فروشی! 

به هوای خوردن پیتزا بیرون رفته بودم که سر از برانکس درآوردم. موقع بازگشت تمام ذهنم درگیر سادگی بی نظیر آنها بود. پیتزافروشی برانکس محصولاتی ساده و خارق العاده ارائه می کند و از این بابت به خود می بالد. همه ما می توانیم درس هایی را از آنها بیاموزیم. همه شنیده ایم که می گویند «کسب و کار خود را ساده نگه دارید»، اما چند نفر از ما واقعا این موضوع را در کسب و کار خود پیاده کرده ایم؟ خیلی ساده ممکن است دچار این تفکر شده باشیم که با پیشرفت کسب و کار باید آن را پیچیده تر نیز بکنیم. اما حقیقت این است که پیچیدگی فقط باعث ایجاد آشفتگی می شود.

به این مثال توجه  کنید: مک دونالد سال ها تلاش کرده است تا منوی خود را با افزودن غذاهایی مثل «مک لابستر» یا «مک اسپاگتی» پر و پیمان تر نشان دهد، اما هیچ کس توقع ندارد که این برند بتواند این غذاها را نیز به اندازه همبرگرهایش مشهور کند و تعجبی نداشت که آنها موفق نشدند. اما اخیرا مک دونالد تصمیم گرفته است که کاری واقعا ساده انجام دهد: تمام روز صبحانه ارائه کند! و حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ میزان فروش آنها از حد تصورشان نیز بالاتر رفت. نیازی نیست که متخصصانی استخدام شوند تا روی یک ایده عجیب، پیچیده و احتمالا ناموفق کار کنند، بلکه ایده ساده ای مطرح و انجام شد و به موفقیت رسید.

چرا ساده گرایی امر مهمی است؟

من به این مشهورم که اغلب سخت ترین راه ممکن را برای انجام دادن کارها انتخاب می کنم. اگر مسئله ای پیش بیاید، من از قبل نقشه و راه حل پیچیده ای برایش دارم! تا این که یک نفر سر برسد و به راه حل ساده تری اشاره کند و با تعجب از من بپرسد که چرا آن کار را انجام ندادم! ساده تر همیشه بهتر است. استراتژی بازاریابی خود را در نظر بگیرید. اگر بخواهید در آن واحد پنج کار انجام دهید، چطور می توانید متوجه شوید که نتایجی که به دست آورده اید، حاصل کدام تاکتیک است؟ و کدام یک شما را از مسیر موفقیت دور می سازد؟

اما اگر در هر بازه زمانی روی یک تغییر متمرکز شوید، می توانید به خوبی آن را بسنجید، ارزیابی کنید و سپس به سراغ تغییر بعدی بروید. ارائه گزینه های بیش از حد به مشتریان باعث کلافه شدن آنها می شود و حتی ممکن است آنها قید خرید از شما را به طور کلی بزنند. این مسئله را «تحلیل فلج کننده» می نامند. فقط کافی است بخواهید چیزی از آمازون بخرید. من می خواستم یک کیف موبایل برای گوشی ام تهیه کنم و به همین خاطر به سراغ آمازون رفتم. در نتیجه جست و جوی من حدود ۱٫۲ میلیون کیف موبایل پیش رویم قرار گرفت. صفحه مرورگر را بستم و به سراغ فروشگاه نزدیک خانه مان رفتم که گزینه های محدودتری داشت.

چه چیزی را می توانید ساده کنید؟

از شما می خواهم که نگاهی به کسب و کار خود بیندازید و از خود بپرسید که چه چیزی بیش از حد و به شکلی غیرضروری پیچیده است. هر بار که می خواهید با این مسائل پیچیده برخورد کنید، چه میزان استرس به خود وارد می کنید؟ فراموش نکنید که همه چیز را از دید مشتری نیز ببینید. شاید مراحل ثبت سفارش بیش از حد طولانی باشد. هیچ دلیلی برای این مسئله وجود ندارد. کوتاه ترش کنید و سوال کمتری از مشتری بپرسید. زمانی که چیزهای بیش از حد پیچیده را شناسایی کردید، روش هایی برای ساده سازی آنها پیشنهاد کنید. شاید کمی سخت باشد، چرا که روش های پیچیده قبلی در ذهنتان خانه کرده اند و ممکن است نتوانید با رویکرد متفاوتی به مسائل نگاه کنید. بنابراین شاید بهتر باشد که از کارمندان، دوستان و همکاران خود نظر بپرسید، سپس بهترین روش را انجام دهید. باید بدانید اگرچه ممکن است ساده سازی مسائل کمی زمان ببرد، اما در طولانی مدت متوجه ارزش این سرمایه گذاری زمانی خواهیدشد.


منبع: برترینها