اطلاعاتی در مورد بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی

نکاتی در زمینه‌ بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی چگونه ضربان نامنظم قلب را درمان کنیم بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی چیست

افرادی که دچار بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی می باشند، ضربان نامنظم قلب باعث بروز حمله یا سکته قلبی در فرد می شود. این بیماری دارای علائمی مانند درد قفسه سینه، تنگی نفس، سرگیجه و خستگی است. در این مقاله از دکتر سلام اطلاعاتی در مورد بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی آماده کرده ایم. با ما همراه شوید.

بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی چیست؟

در برخی افراد ضربان قلب نامنظم فیبریلاسیون دهلیزی (AFib)، مشکلی ایجاد نمی‌کند اما در برخی افراد منجر به حمله یا سکته قلبی خواهد شد. علائم فیبریلاسیون دهلیزی شامل سرگیجه، خستگی، ضعف، تنگی نفس و درد قفسه‌ سینه (به خصوص زمانی که فرد بیماری قلبی دارد) می‌باشد. درمان فیبریلاسیون دهلیزی شامل مراقبت های پزشکی و تغییر سبک زندگی می باشد.

نکاتی در زمینه‌ بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی

در صورت ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی باید این موارد را رعایت کنید:

کنترل دیابت و فشار خون

احتمال ابتلا به سکته قلبی در افرادی که دچار بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی هستند، ۵ برابر بیشتر از دیگران است. دیابت و فشار خون بالا نیز این احتمال را افزایش می‌دهد.

خوردن غذاهای کم نمک و کم شکر، کنترل فشار خون و قند خون، خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی را کاهش می‌دهد.

رعایت رژیم غذایی مناسب برای سلامت قلب

برای داشتن رژیم غذایی سالم باید حداقل نیمی از بشقاب غذا شامل سبزیجات مختلف و میوه باشد. چربی‌های سالم مانند امگا ۳ در ماهی سالمون را نیز اضافه کنید. گوشت بدون چربی و حبوبات منابع خوب پروتئین هستند. برای تأمین فیبر مورد نیاز، از غلات به جای کربوهیدرات‌های تصفیه شده استفاده کنید.

کاهش قند تصفیه شده، چربی‌های ترانس و سدیم به کنترل قند خون، کلسترول و فشار خون کمک می‌کند.

ترک کردن سیگار

برای داشتن زندگی سالم‌ تر سیگار را ترک کنید. تحقیقات نشان می‌دهند احتمال ابتلا به بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی و در نهایت سکته قلبی در افراد سیگاری بیش‌تر از سایرین است.

برچسب‌ها، آدامس‌ها و قرص‌های نیکوتینی می‌توانند به ترک کردن سیگار کمک کنند.

مراقب رقیق کننده‌های خون باشید

بعد از تشخیص فیبریلاسیون دهلیزی، دکتر برای کاهش خطر سکته قلبی برای بیمار رقیق کننده‌های خون تجویز می‌کند. این داروهای ضد انعقادی با برخی مواد غذایی، مکمل‌ها یا داروهای دیگر تداخل می‌کنند. با متخصص قلب در مورد غذاهایی که در دوره‌ مصرف دارو باید بخورید و یا پرهیز کنید، مشورت نمایید.

پرهیز از مصرف الکل

مصرف مشروبات الکلی حتی در افرادی که قلب سالمی دارند، مشکلات ریتمی ایجاد می‌کند.

محرک‌هایی مانند دکونژستانت (decongestants) و پسودافدرین (pseudoephedrine) علائم فیبریلاسیون دهلیزی را بدتر خواهند کرد. برچسب روی محصولات را با دقت بخوانید یا از دکتر داروخانه بپرسید.

زیاده روی نکردن در نوشیدن قهوه

در گذشته پزشکان نوشیدن قهوه را برای بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی ممنوع کرده بودند. اما مطالعات اخیر نشان می‌دهد که مصرف کافئین خطرناک نیست. اما مصرف بیش از حد کافئین فشار خون را بالا می‌برد. پس در مورد میزان مصرف چای، قهوه، نوشابه و شکلات آگاه باشید.

نکاتی در زمینه‌ بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی چگونه ضربان نامنظم قلب را درمان کنیم بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی چیست

ورزش

ورزش منظم احتمال ابتلا به انواع بیماری‌های قلبی را کاهش می‌دهد. اما گاهی ورزش سنگین نیز بیماری قلبی فیبریلاسیون دهلیزی را اذیت می‌کند. اگر عادت ندارید با حرکات آهسته شروع کنید. کفش‌هایتان را بپوشید و روزی نیم ساعت راه بروید.

برای فهمیدن این‌که چه نوع ورزشی برای شما بهتر و امن‌تر است، از متخصص قلب کمک بگیرید.

واکسن

خطر ابتلا به سکته قلبی در افرادی که به طور منظم واکسن آنفولانزا و ذات‌الریه می‌زنند کمتر از دیگران می‌باشد. با قلب خود مهربان باشید. قبل از رسیدن فصل سرماخوردگی و آنفولانزا واکسن‌های خود را بزنید.

دور کردن استرس از خود

استرس ضربان قلب را نامنظم می‌کند. برای کنترل استرس و اضطراب ورزش یوگا را امتحان کنید.

نوشیدن الکل خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی را بالا می برد!

تحقیقات اخیر نشان می دهد نوشیدن مقادیری الکل به‌ صورت مداوم در طول روز باعث نامنظم شدن ضربان قلب و در نهایت فیبریلاسیون دهلیزی می‌شود.

نویسنده‌ ارشد این مقاله، آقای دکتر پیتر کیستلر (Dr. Peter Kistler)، در این مورد گفته است:

نتایج این مطالعه قابل‌ توجه هستند. افرادی وجود دارند که در طول روز حداقل یک یا دو لیوان الکل مصرف می‌کنند. ممکن است این افراد متوجه مورد مشکوکی در سلامت خود نشوند اما باید به آن ها یاد آوری کنیم که خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی را در خود افزایش می دهند!

گزارش‌های دیگر نشان می‌دهند مصرف مقدار کمی الکل در طول روز، خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی را خیلی بالا نمی‌برد اما همه‌ این مطالعات تأکید کرده‌اند مصرف الکل را باید به حداقل رساند و یا حتی‌ الامکان متوقف کرد. باید گفت که این عارضه یعنی فیبریلاسیون دهلیزی باعث بروز مشکلاتی برای سلامت قلب و همچنین سکته قلبی می‌شود.

محققین در نهایت به این نتیجه رسیدند که خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی با نوشیدن هر لیوان نوشیدنی الکلی، چیزی بالغ‌ بر ۸ درصد افزایش می‌یابد. این نتایج برای زنان و مردان یکسان و برابر بوده است.

با اینکه این تحقیق هنوز دلیل قطعی برای این سؤال که چرا نوشیدن الکل منجر به فیبریلاسیون دهلیزی می‌شود ارائه نکرده است، اما محققین می‌گویند نوشیدن دائم الکل باعث مردن سلول‌ها شده و این سلول‌ها بافت‌هایی در جداره‌های قلب ایجاد می‌کنند که باعث ضربان قلب نامنظم و لرزان می‌شود. افرادی که به نوشیدن روزانه‌ الکل ادامه می‌دهند در طول زمان متوجه خواهند شد که این ضربان قلب نامنظم کم‌کم مکرر و آزاردهنده خواهد شد.

کیستلر می‌گوید:

این اتفاق نگران‌ کننده است و می‌تواند باعث به وجود آمدن مشکلاتی جدی نظیر نارسایی و سکته‌ قلبی شود. همچنین افرادی که احساس می‌کنند ضربان قلبشان نامنظم شده است باید هرچه سریع‌تر نوشیدن الکل را متوقف کنند.

منبع: اینفوسلامت


منبع: دکتر سلام

اپل عنوان برترین فروشنده پوشیدنی‌های هوشمند را از شیائومی پس گرفت

بررسی های موسسه تحقیقاتی Canalys نشان می دهد که اپل در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۷ عنوان برترین تولیدکننده پوشیدنی های هوشمند را با عرضه ۳٫۹ میلیون واحد ساعت هوشمند به دست آورده است.

اپل عنوان برترین فروشنده پوشیدنی‌های هوشمند را از شیائومی پس گرفتپول‌نیوز – بعد از آنکه شرکت شیائومی برای مدت کوتاهی عنوان برترین تولیدکننده پوشیدنی های هوشمند را از آن خود کرد، اپل توانست مجددا این عنوان را از آن خود کند.
بررسی های موسسه تحقیقاتی Canalys نشان می دهد که اپل در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۷ عنوان برترین تولیدکننده پوشیدنی های هوشمند را با عرضه ۳٫۹ میلیون واحد ساعت هوشمند به دست آورده است.

پس از اپل، شیائومی با عرضه ۳٫۶ میلیون واحد ساعت هوشمند و فیت بیت با عرضه ۳٫۵ میلیون ساعت هوشمند رتبه های دوم وسوم را از آن خود کرده اند. این در شرایطی است که ساعت های اپل گران قیمت تر از رقبا هستند.

به نظر می رسد استفاده اپل از سخت افزارهای جدید در ساعت های تولیدی خود و همین طور به روزرسانی نرم افزارهای ساعت های اپل عامل این تحول و استقبال بیشتر از پوشیدنی های هوشمند آن بوده است.

Canalys در تحلیل خود این تحول را به کیفیت مناسب سری ۳ ساعت های اپل نسبت داده و استقبال از این ساعت را در بازارهای جهانی و به خصوص چین امیدوارکننده توصیف کرده است. تعداد ساعت های سری ۳ عرضه شده اپل در بازارهای جهانی در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۷ حدود ۸۰۰ هزار واحد بوده است و در مقابل سامسونگ توانسته ۵۰۰ هزار ساعت Gear S3 را طی مدتی مشابه به فروش برساند.


منبع: پول نیوز

دو مورد از بزرگترین الماس‌های زرد جهان به فروش گذاشته شد

این جفت سنگ قیمتی که نام آنها «الماس‌های دونرزمارک» است، روی‌هم رفته بیش از ۱۸۵ قیراط وزن دارند و قبلا متعلق به یک نجیب‌زاده فرانسوی بوده‌اند.

دو مورد از بزرگترین الماس‌های زرد جهان به فروش گذاشته شدپول‌نیوز – دو مورد از بزرگترین الماس‌های جهان که تا کنون به فروش گذاشته شده‌اند، روز چهارشنبه در ژنو به مزایده گذاشته می‌شوند.
این جفت سنگ قیمتی که نام آنها «الماس‌های دونرزمارک» است، روی‌هم رفته بیش از ۱۸۵ قیراط وزن دارند و قبلا متعلق به یک نجیب‌زاده فرانسوی بوده‌اند.

این الماس‌ها، بخشی از کلکسیون لاپاویا، است و این کنتس فرانسوی برای داشتن کلکسیون‌های گسترده‌ای از جواهرات نفیس معروف بود.

برت اوکانر از سوته‌بایز می‌گوید: در سال ۱۸۸۲ کنت گویدو ون دونرزمارک این الماس‌های بی‌نظیر را برای عشق زندگی خود، لاپاویا خریداری کرد.

منشا سلطنتی، به علاوه سایز و رنگ بی‌نظیر الماس‌ها باعث شده است تا سوته‌بایز پیش‌بینی کند این الماس‌های بزرگ زرد رنگ، در محدوده ۹ تا ۱۴ میلیون دلار به فروش بروند.

این جواهرات دو مورد از شفاف‌ترین و درخشان‌ترین‌ها در دسته‌بندی خود هستند. الماس بزرگتر ۱۰۲.۵۴ قیراط و الماس کوچکتر ۸۲.۴۷ قیراط وزن دارد.

اوکانر می‌گوید: این الماس‌ها به شدت تاثیرگذار و جذابند و داستان عشقی‌ که به آنها مرتبط است، بی‌نظیر است.

پیش از این اعلام شده بود: این سنگ‌های قیمتی در میان چندین سنگ قیمتی دیگر با منشا تاریخی، روز چهارشنبه در نمایشگاه جواهرات درباری و سنگ‌های قیمتی سوته‌بایز در ژنو، به معرض نمایش و فروش گذاشته می‌شوند.


منبع: پول نیوز

آیا نواب صفوی، حسن صباح زمان بود؟

یک شب مانده به آغاز روزهای سوگواری تاسوعا و عاشورا، پرچم‌های سیاه در مساجد و شهرها و روستاها به اهتزاز درآمده‌اند.

یک شب مانده به آغاز روزهای سوگواری تاسوعا و عاشورا، پرچم‌های سیاه در
مساجد و شهرها و روستاها به اهتزاز درآمده‌اند. از درها و پنجره‌ها
پارچه‌های مشکی آویزان می‌شود و آن خیمه‌ای که در آن عمارت تاریک، میزبان
عزاداری مومنان است، سیاه است.

آیا نواب صفوی، حسن صباح زمان بود؟ 
صدای شیون و زاری ریتمیک به مدت دو روز از صبح زود تا پایان شب ادامه دارد و این مراسم‌ نه تنها در کوچه‌های بازار و میدان‌های بار بلکه در بلوارهای عریض و شیک به سبک آمریکایی تهران نیز به گوش می‌رسد. پسران نوجوان و مردان بالغ بالاپوش‌هایی مشکی‌رنگ می‌پوشند اما سینه و سرشانه‌هایشان لخت است. همه آن‌ها زنجیرهای نازک آهنی در دست دارند و آن را بر روی سر چرخانده و به صورت کاملاً هماهنگ و یکنواخت بر روی شانه‌های خود فرومی‌آورند و دیگر عزاداران با کف دست و یا با مشت‌های گره کرده بر روی بالاتنه‌های برهنه خود می‌کوبند.

بوی عرق و خون کالبدهای تب‌دار، صدای جرنگ جرنگ زنجیرها، صدای کوبیدن پاها، سرودهای شیون‌گون یکصدا، حرکات خلسه‌آور و چشم‌های شفاف و روشن عزاداران آن هم در زیر آفتاب سوزان سرزمین‌های شرقی، اتمسفری مخوف از سال‌های دور و تاریک قرون وسطی را در برابر دیدگان ما می‌آورد. آنچه که این روزها بر مردم خشمگین ایران در سراسر این کشور می‌گذرد، امری است که حتی خونسردترین کارشناسان امور مشرق زمین را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

عزاداران عاشورا در واقع برای شهادت حسین بن علی و برادرش حسن سوگواری می‌کنند. هر دو آن‌ها پسران داماد پیامبر اسلام یعنی پسران علی بودند که خود چهارمین خلیفه بود. در آن زمان اموی‌ها برای رسیدن به خلافت و کنار زدن علی، قیامی در عراق برپا کردند و در سال ۶۸۰ پس از میلاد بود که حسین را برای جنگ به کربلا کشاندند و تجزیه و انشقاق اسلام به شیعه و سنی در واقع از همان زمان شکل گرفت. پیروان ایرانی پیامبر اسلام همان شیعیان معتقد و متعصب هستند و مراسم عاشورا بزرگترین و مهم‌ترین مراسم آن محسوب می‌شود. یک هفته پس از عاشورا نیز بیمارستان‌های تهران مملو از بیمارانی است که در جریان مراسم عزاداری دچار مشکلات روحی و جسمی شده‌اند.

تا چند سال پیش بخش‌هایی از این مراسم به دلیل اعمال نفوذ کشورهای غربی تقریباً از بین رفته بود اما از چندی پیش بار دیگر با شور و حال خاصی اجرا می‌شود. در حال حاضر ایرانیانی که تحت تأثیر امواج دیگر کشورهای خاورمیانه و آسیای مرکزی هستند به شدت در تب و تاب ایده یک رنسانس اسلام‌گرایانه در خاورمیانه بسر می‌برند.

رهبر این به اصطلاح نوزایی مذهبی پیرمرد کوچک اندامی با ریش جو گندمی و عمامه سیاه و عبای پشمی مشکی است، پیرمردی به نام سید ابوالقاسم کاشانی. او درجه افتخاری «آیت‌الله» به معنی «نشانه خدا» را دارد. این روزها بسیاری از ایرانی ها در قهوه‌خانه های تهران این جمله را زمزمه می‌کنند: «آنچه این روزها در ایران می‌گذرد توسط کاشانی تعیین و هدایت می‌شود. اگر کاشانی نخواهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد.»

یکی از نزدیکترین یاران کاشانی یک روحانی و شاعر به نام [شمس] قنات‌آبادی است و البته قنات‌آبادی هم مشاورت دکتر بقایی دبیرکل جبهه ملی و استاد فلسفه دانشگاه تهران را بر عهده دارد و صد البته رهبر اصلی جبهه ملی شخص دکتر محمد مصدق است. اما این نفت است که آتش جهنم سیاسی ایران را شعله‌ورتر می کند و شعله‌های آتش تعصب مذهبی هم با همین نفت زبانه می‌کشد و همین نفت سیاه و کثیف آبادان است که به مرهمی برای آزادی عربی بدل می‌شود.

کاشانی تنها رهبر و پیام‌آور یک نواندیشی اسلامی نیست بلکه یک سیاستمدار نیز هست. در خلال جنگ، با مفتی اعظم اورشلیم کار می‌کرد و با او صمیمیت زیادی داشت و البته با آلمانی‌ها نیز روابطی داشت تا شاید بتواند کشورش را از سلطه بریتانیای کبیر رها سازد. اما انگلیسی‌‌ها فورا کاشانی را بازداشت کرده و او را تا پایان جنگ به عنوان تبعید به فلسطین فرستادند.

در آن زمان مفتی اعظم برلین اخباری را در مورد آلمان مخفیانه برای کاشانی ارسال می‌کرد. کاشانی پس از بازگشت به ایران اقدام به تشکیل یک گروه تندرو به نام «مجاهدین اسلام» کرد اما گروه اصلی حامی کاشانی همان گروه موسوم به «فدائیان اسلام» است. اعضای این گروه به نوعی مایه وحشت ایرانی‌های غرب‌زده به شمار می‌روند.

امروزه هیچ سیاستمدار ایرانی حاضر نیست که سیاستی علیه و یا فقط مستقل از فدائیان اسلام اتخاذ کند. حتی مصدق هم چنین کاری نمی‌کند. به گزارش مطبوعات آمریکایی، فدائیان اسلام تا امروز دو بار به مصدق هشدار جدی داده‌اند. اولین هشدار در ماه می ۱۹۵۱ داده شد. در آن روز مصدق از خانه‌اش به سمت ساختمان پارلمان می‌رفت که ناگهان دو زن به اتومبیل حامل وی حمله بردند. نخست‌وزیر دو مرد نقاب‌زده را دید که تلاش داشتند به زور وارد خودرو شوند اما راننده مصدق پایش را روی پدال گاز فشار داد و آن زنان وحشت‌زده به سویی فرار کردند و آن مردان سیاه‌پوش در اولین فرصت ناپدید شدند.

مصدق با چشمانی اشک‌آلود خطاب به نمایندگان پارلمان گفت که زندگی‌اش در خطر دائمی قرار دارد و گفت که شاه محافظان شخصی خود را به او پیشنهاد می‌دهد. اما «رزم‌آرا هم همواره یک محافظ شخصی با خود داشت ولی کشته شد. من این را برای شاه هم گفتم. من خائن نیستم. من یک سیاست ملی را رهبری می‌کنم که از درون آن تروریست متولد نمی‌شود. اما دوستان با اجازه شما قصد دارم که برای انجام وظایفم به عنوان نخست‌وزیر در ساختمان مجلس زندگی کنم» و سپس در پشت همان تریبون مجلس از حال رفت و بی‌هوش شد و شش نماینده او را از آنجا بلند کردند. دومین هشدار فدائیان به مصدق در فوریه سال جاری بود. در آن زمان نماینده ویژه مصدق برای تاسیسات ایرانی – انگلیسی آبادان هدف گلوله‌های فدائیان اسلام قرار گرفت و از سوی این گروه اعلام شد که این گلوله‌ها می‌تواند شخص مصدق را از پای درآورد.

فدائیان اسلام از سنت‌های یک گروه مخفی بسیار قدیمی ایرانی پیروی می‌کنند، همان گروهی که به حشاشین معروف بودند. این گروه در سال ۱۰۹۰ توسط حسن صباح پایه‌گذاری شد. حسن صباح برای دستیابی به اهداف سیاسی و عقیدتی خود اقدام به تربیت تروریست‌هایی کارآمد و جسور کرد. محل اقامت وی و مقر حشاشین در قلعه‌ای واقع در الموت بود. الموت در شمال قزوین و کوه‌های حاشیه دریای خزر قرار دارد. صباح پس از آن که توسط فرمانداران محلی از مناطق کوهپایه‌ای رانده شد، این محل را برای خود و هوادارانش ساخت.

حسن صباح در دره‌ای محصور یک باغ بهشت ساخت و مردان جوانی «آکنده از اراده و انگیزه» را گردهم آورد و به وسیله تأثیر خلسه‌آور حشیش آنان را به آن باغ بهشت می‌کشاند. این جوانان پس از استعمال حشیش به خلسه فرو رفته و در عالم رؤیا خود را در میان حوریان بهشتی یعنی همان موجوداتی که در رویاهای خود داشتند می‌دیدند. بار دیگر به آن‌ها حشیش داده می‌شد و در همان حال از باغ بیرون برده می‌شدند. پس از بیداری بود که آن جوانان خیال می‌کردند و ایمان می‌آوردند که در بهشت بوده‌اند و این باور فریبکارانه از سوی استادان آن‌ها دامن زده می‌شد. به آن‌ها گفته می‌شد که اگر در راه حسن صباح کشته شوند برای همیشه در باغ بهشت زندگی خواهند کرد.

البته دانش و الطاف حسن صباح نیز مشوق این جوانان بود و از همان لحظه در زمره فدائیان حسن درمی‌آمدند و به آن‌ها لقب «فدائی» داده می‌شد، فدائیانی که حاضر بودند در لباس مبدل سراسر کشور را زیر پا بگذارند تا کسانی را که به باورها و رهبر آن‌ها اعتقاد نداشتند ترور کنند. تنها سلاح آنان یک خنجر بود. فدائیان نه از روی اجبار بلکه با اعتقاد به این که با این کار به بهشت وعده داده شده از سوی حسن صباح وارد می‌شوند اقدام به ترور افراد می‌کردند.

همان‌گونه که وایکینگ‌ها قهرمانان و الگوی سازمان اس‌اس محسوب می‌شدند، امروز پیروان حسن صباح الگوی فدائیان اسلام به شمار می‌آیند. این گروه نماد بیداری دوباره یک اسلام جنگجو و تولد دوباره یک حکومت ناسیونالیستی عربی در خاورمیانه به حساب می‌آیند.

رئیس اجرایی فدائیان اسلام نواب صفوی است. او مؤسس فدائیان اسلام محسوب می‌شود و آن‌گونه که در یک سروده جنگی آمده است «نامش در خیابان‌های تهران مانند رعد و برق می‌پیچد.» نواب تا ۷ سال پیش به عنوان طلبه در مساجد شیعه شهر نجف به تحصیل مشغول بود. تا اینکه روزی چشمش به روزنامه‌ای خورد که مقاله‌ای به قلم روزنامه‌نگار لیبرال و وکیل دادگستری یعنی کسروی در آن چاپ شده بود. کسروی در آن مقاله با موضوع مذهب از آزادی به سبک غربی نوشته بود. نواب با خشم و عجله نزد معلمش رفت و مقاله را بدون نام بردن از نویسنده به او نشان داد و پرسید: «آیا نویسنده این مقاله کافر است؟» و معلم بدون درنگ گفت: «او کافر است.»

نواب در ادامه پرسید: «آیا قتل یک کافر واجب است یا نه؟» و پاسخ شنید: «قرآن کشتن او را مجاز می‌داند.» نواب آن روزنامه را در درز عبای خود پنهان کرد و پای پیاده از نجف به سمت تهران راه افتاد و در کوچه‌های تنگ و تاریک بازار و محله‌های فقیرنشین گروهی از متعصبین مذهبی را به دور خود جمع کرد. این عده اولین گروه از جوانان فدائیان اسلام بودند.

روزی از روزها آن وکیل دعاوی یعنی کسروی برای دفاع از یکی از موکلینش به کاخ دادگستری رفت، غافل از آن که چهار مرد ناشناس تحت رهبری نواب صفوی انتظار او را می‌کشند. آن مردان در سالن دادگاه ماشه‌های سلاح‌های خود را چکاندند و آن مرد حقوقدان را با ۱۴ گلوله از پای درآوردند. آن روحانی معروف یعنی آیت‌الله کاشانی نیز این ترور را تأیید کرد. نواب صفوی یا همان طلبه معروف به اتهام آمریت ترور به دادگاه فراخوانده شد. در روزهای منتهی به قرائت حکم، خیابان‌ها و ورودی‌های اطراف کاخ دادگستری با گل پوشیده شده بود. جمعیت حاضر به هنگام ورود قضات به ساختمان دادگستری فریاد می‌کشیدند: «نواب صفوی و یارانش آزاد باید گردند.»

در جلوی درب سالن دادگاه تعدادی گوسفند دیده می‌شد. همه متهمان بی‌گناه شناخته شده و تبرئه شدند. به هنگام خروج از ساختمان دادگستری آن گوسفندها در مقابل پای آنان قربانی شدند و سپس بر روی دوش جمعیت به محل اقامت کاشانی برده شدند. در آن محل نیز جشن و سروری برپا شد. در مارس ۱۹۵۱ نخست‌وزیر و رئیس سابق ستاد ارتش یعنی ژنرال رزم‌آرا به دست یکی از افراد فدائیان اسلام ترور شد و این بار نیز کاشانی گفت: «من برای قاتل رزم‌آرا دعا می‌کنم.»

در موردی دیگر وزیر دربار شاه مجوز تبعید کاشانی از ایران را گرفت اما قبل از آن که پای آیت‌الله به تبعیدگاهش در لبنان برسد، جناب وزیر در تهران با گلوله فدائیان اسلام کشته شد و دولت بالاجبار حکم تبعید کاشانی را لغو کرد. مدتی پس از آن بود که سیفتون دلمر، روزنامه‌نگار انگلیسی از آیت‌الله تقاضای مصاحبه کرد. کاشانی در آن مصاحبه با حالتی تحقیرآمیز خطاب به آن خبرنگار انگلیسی گفت: «ای انگلیسی‌ها از ایران بیرون بروید و دست از نفت ملت بردارید وگرنه شما را بیرون خواهیم انداخت. این ملت مصمم است که به خیانت‌ها و سلطه انگلیس پایان دهد. این انگلیسی‌ها بودند که دولت‌هایی را انتخاب می‌کردند که منافع آنان را حفظ کنند و از این طریق روس‌ها را نیز به مبارزه و رقابت وامی‌داشتند. انگلیسی‌ها باید بروند و در این مورد هیچ تردیدی وجود ندارد. این ملت با چیزی غیر از این راضی نمی‌شود. تا زمانی که انگلیسی‌ها اینجا بمانند در امورات دولت و منافع ما مداخله خواهند کرد.»

و آیا به آنگلو ایرانی‌ها غرامت داده خواهد شد؟ کاشانی در حالی که سیگارش را بین دندان گرفته می‌گوید: «این مساله روشن خواهد شد که شرکت نفت به چه میزان به طرف ایرانی بدهی دارد و سپس در مورد غرامت تصمیم می‌گیریم.» سیفتون دلمر پس از آن اعتراف کرد که بعد از مصاحبه‌اش با آدولف هیتلر در ۱۸ سال پیش، مصاحبه با کاشانی «صریح‌ترین و در عین حال دشوارترین مصاحبه» بوده است. اما یک روزنامه‌نگار سوئیسی علت نفرت کاشانی از انگلیسی‌ها را در یک جمله کوتاه توضیح می‌دهد: «همه چیز زیر سر انگلیسی‌هاست.»

انگلیسی‌ها ادعا می‌کنند که روح جنگجویانه آن ناسیونالیسم عربی ساخته و پرداخته ماموران شوروی است اما کاشانی در مصاحبه‌ای که در روزنامه ایتالیایی آل‌پوپولو از او به چاپ رسیده صراحتاً از تضاد بی‌قید و شرط اسلام با کمونیسم گفته و بر آن تاکید کرده است. بر این اساس اسلام نیز درست به همان اندازه کلیسای کاتولیک از مارکسیسم – لنینیسم فاصله گرفته و دوری می‌کند. کاشانی این را نیز به خوبی می‌داند که پاپ، کمونیست‌ها را خارج از دین دانسته و آن‌ها را مرتد می‌داند.

کاشانی دو سال پیش به نمایندگی پارلمان انتخاب شد اما تا به امروز در هیچ یک از جلسات پارلمان شرکت نکرده است. طبق قانون نماینده پارلمان نباید بیش از ۷۰ سال سن داشته باشد و البته کاشانی ۶۷ ساله است اما در این نیز تردیدی نیست که سن واقعی او بیش از این است. فدائیان اسلام از راهیابی کاشانی به پارلمان برای آزادی نواب صفوی رئیس اجرایی این گروه از زندان استفاده کردند، امری که مصدق به شدت با آن مخالف است اما دولت تا به امروز موفقیتی در این مورد نداشته است. مصدق می‌داند که آزادی نواب صفوی می‌تواند به معنی کشته شدن دسته‌جمعی وزیران دولت او باشد. این در حالی است که فدائیان روزبه‌روز بیشتر به کاشانی نزدیک شده و حتی او را جانشین و نایب پیامبر می‌دانند. کاشانی نیز چندی پیش گفت: «نه تنها مسلمانان ایران بلکه مسلمانان سراسر جهان تحت رهبری من بوده و اوامر من را اطاعت می‌کنند.»

در ویلای بزرگ کاشانی واقع در کوهپایه‌های البرز که شیک‌ترین منطقه تهران محسوب می‌شود، عکسی رنگی از پاپ بر روی دیوار به چشم می‌خورد. آیت‌الله کاشانی در حالی که سیگار می‌کشد خطاب به «آیلین تراویس» روزنامه‌نگار می‌گوید: «قدرت پاپ دیگر فراتر از این عکس نمی‌رود اما من بسیار قدرتمند هستم.» کاشانی شمار پیروان خود را صدها میلیون نفر می‌داند.

نخستین پرسش تراویس از آیت‌الله این بود: «آیا به قتل به مثابه سلاح سیاسی اعتقاد دارید؟» و پاسخ کاشانی: «به صورت کلی و عمومی خیر. اما اگر کشتن یک فرد نتایجی سودمند داشته باشد بی‌تردید قابل توجیه است.»

و نتایج مثبتی که تا به حال از اقدامات فدائیان اسلام کاشانی حاصل شده به قرار زیر است:

  • قتل احمد کسروی، وکیل دادگستری و روزنامه‌نگار لیبرال در سال ۱۹۴۵حمله ناکام به محمدرضاشاه پهلوی در ۷ مارس ۱۹۵۰
  • ترور ژنرال رزم‌آرا نخست‌وزیر در روز ۷ مارس ۱۹۵۱
  • کوتاه زمانی پس از آن قتل عبدالحسین هژیر وزیر دربار
  • و چند روز پس از آن قتل عبدالحمید زنگنه وزیر فرهنگ به دست فردی به نام نصرالله قمی.

آخرین قربانی فدائیان اسلام دبیر کمیسیون ویژه نفت، دکتر حسین فاطمی بود که توسط شخص مصدق به این مقام منصوب شده است. دکتر فاطمی روز ۱۵ فوریه توسط یک پسر ۱۶ ساله عضو فدائیان اسلام هدف گلوله قرار گرفت. ضارب در حالی که ماشه هفت تیر را می‌کشید فریاد لااله‌الاالله سر داده بود و دکتر فاطمی بر اثر این حمله به شدت مجروح شد. مصدق با شنیدن خبر ترور فاطمی زیر گریه زد و پسرش یعنی دکتر غلامحسین مصدق را که خود یک پزشک است به بالین او فرستاد و دکتر مصدق پسر نیز به عنوان دستیار در طول عمل جراحی شکم دکتر فاطمی حضور داشت. البته در همان حال فدائیان اسلام اعلام کردند: «اگر فاطمی زنده بماند پزشک او را از پای درخواهیم آورد.»

دکتر فاطمی چندی بعد با هواپیمای شرکت هلندی ک.آل.ام به هامبورگ آمد و در بیمارستان الیزابت این شهر بستری شد. فاطمی اطمینان دارد که جراح معالجش یعنی دکتر تسوپفل بر خلاف مصدق در امان بوده و از دسترس فدائیان اسلام دور است اما کاشانی قصد دارد به زودی با دوستان خود در آلمان ملاقات داشته باشد. اکنون فدائیان اسلام باز هم تهدید کرده‌اند که چنانچه دولت ایران رئیس آن‌ها یعنی نواب صفوی را بی‌درنگ از زندان آزاد نکند، امیر علایی وزیر دادگستری دولت مصدق را خواهند کشت.

اما در حال حاضر ایران نخست‌وزیر جدیدی به نام قوام‌السلطنه دارد که پس از کناره‌گیری مصدق روی کار آمده و در اولین اقدام خود برای نیروهای ارتش و پلیس وضعیت فوق‌العاده اعلام کرده است. در حال حاضر تانک‌ها در خیابان‌های تهران رفت‌وآمد دارند و نخست‌وزیر جدید در وهله نخست علیه فدائیان اسلام اقداماتی انجام می‌دهد.

منبع: تاریخ ایرانی

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

همدردی ملکه و نخست وزیر انگلیس با زلزله‌زدگان ایران

در پی وقوع زلزله در غرب ایران، ملکه انگلیس و نخست وزیر این کشور با دولت و ملت ایران ابراز همدردی کردند.

به گزارش ایسنا، صفحه رسمی سفارت انگلیس در ایران در توئیتر پیام همدردی ملکه انگلیس و نخست وزیر این کشور را پس از زلزله مهیب یک‌شنبه شب در مناطق غربی کشورمان منتشر کرد.

در این پیام آمده است: مالکه الیزابت و نخست وزیر انگلیس همدردی خود را با دولت و ملت ایران در پی وقوع زلزله تاسف‌بار روز یک‌شنبه ابراز می‌کنند.

در نتیجه وقوع این زلزله به قدرت ۷٫۳ ریشتر در غرب ایران وعراق بیش از ۵۰۰ تن از هموطنانمان جان خود را از دست دادند و بیش از ۷۰۰۰ نف مجروح شده‌اند.


منبع: عصرایران

نشریه کره شمالی: ترامپ را مجازات می کنیم

یک نشریه ارگانی کره شمالی امروز چهارشنبه گزارش کرد که این کشور صبورانه اقدامات ضد پیونگ یانگ دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا را دنبال می کند و او را مجازات خواهدکرد.

به گزارش ایرنا روزنامه ‘رودونگ سینمون’ ارگان حزب حاکم کار در مطلبی آورده است که ترامپ در سفر ماه جاری میلادی به کره جنوبی در مدت دو روز اقامت از هیچ توهینی به این کشور و کیم جونگ اون رهبر کره شمالی خودداری نکرد.

روزنامه می نویسد که او در جریان سخنرانی ۳۵ دقیقه ای خود در پارلمان کره جنوبی نزدیک به ۲۲ دقیقه را وقت حمله کردن به نظام و رهبر کره شمالی کرد.

رودونگ سینمون تصریح کرده است که اهانت های وی به رهبر کره شمالی و این کشور قابل بخشش نیست و این اقدام ترامپ در واقع اعلام جنگ هسته ای به پیونگ یانگ است.

روزنامه به اظهارات ترامپ در روزهای گذشته اشاره کرده و آورده است که او از زمانی که روی کار آمدن بسیاری از اصول را زیر پا گذاشته و هر چه در توان داشته برای توهین به کره شمالی و فشار علیه این کشور در عرصه اقتصادی و حقوق بشر بکار گرفته است.

کره شمالی تاکید کرده است که این کشور صبورانه تا آخر سیاست ها و راهبردهای خصمانه ترامپ برضد پیونگ یانگ را دنبال می کند و او را به مجازات می رساند.

رسانه های گروهی کره شمالی ضمن انتقاد گسترده از ترامپ سیاست های ضد پیونگ یانگ وی را اعلام جنگ اتمی تلقی کرده و آورده اند که او باید بخاطر اعلام براندازی ونابودی کره شمالی و ظالم خواندن رهبر این کشور به مجازات برسد.


منبع: عصرایران

استانداری کرمانشاه: بخشی از زلزله‌زدگان هنوز در سرما هستند/ وزیر کشور: درحوزه اسکان با مشکلات جدی مواجه هستیم

مشاور عالی استاندار کرمانشاه گفت: باید تا فرداشب هرخانواده مناطق زلزله زده یک چادر دریافت کرده باشد.

به گزارش ایسنا، جعفر همتی در نشست مدیرت بحران که عصر امروز(۲۴ آبان) در سرپل ذهاب برگزار شد، با بیان این‌که تمام استان از زلزله ۷٫۳ ریشتری اخیر ملتهب است، گفت: متاسفانه نه تنها در کرمانشاه بلکه در هیچ شهر کشور آمادگی زلزله نداریم.

ستاد بحران داریم، اما امکانات بحران نداریم

وی افزود: ما ستاد بحران داریم اما وسایل و امکانات مقابله با بحران را نداریم، با شروع زلزله بلافاصله آب و برق مناطق زلزله زده قطع شد.

وی افزود: علی رغم این شرایط اما همه دستگاه ها و نیروها انصافا به سرعت پای کار آمدند.

همتی تصریح کرد: با گذشت سه روز از وقوع زلزله به همت همه دستگاه ها آب نیمی از روستاها و تقریبا برق همه مناطق وصل شده است.

۱۲۰۰۰ تخته “چادر” توزیع شده است

وی افزود: تاکنون بیش از ۱۲ هزار و ۷۰۰ چادر در مناطق زلزله زده توزیع شده است.

همتی تصریح کرد: روز گذشته تعداد معدودی مشکلاتی ایجاد کردند که نیروی انتظامی با قوت در سطح مناطق حاضر شدند.

همتی با تاکید براینکه سپاه و ارتش با جدیت پای کار هستند گفت: همه تلاش می‌کنند، اما هنوز رضایت کامل مردم جلب نشده و مشکلات باقی مانده است.

باید تا فرداشب هرخانواده یک چادر دریافت کند

مشاور عالی استاندار کرمانشاه با بیان اینکه بحث آب و غذا و اسکان در چادر اولویت کار است، گفت: بعد از این مرحله باید به فکر زمستان و وسایل گرمایشی باشیم.

وی با بیان این‌که بخشی از زلزله زدگان هنوز در سرما هستند، تاکید کرد: باید امشب و فرداشب به هر خانوار زلزله زده یک چادر داده شود.

همتی افزود: باید به هر خانواده یک چادر داده شود، چون معلوم نیست پس لرزه‌ها تا کی ادامه دارد.

وزیر کشور: درحوزه اسکان با مشکلات جدی مواجه هستیم

رحمانی فضلی وزیر کشور باحضور در جلسه علنی مجلس گفت: با توجه به سردی هوا ما در درحوزه اسکان با مشکلات جدی مواجه هستیم. مقرر شده است که با اولویت اسکان تصمیم گرفته شود کار انجام شود. مسئولیت اسکان مردم به بنیاد مسکن سپرده شده است. قرارگاه خاتم و کمیته امداد هم اعلام آمادگی کرده اند. بنیان مستضعان گفته است که سیمان را رایگان در اختیار قرار دهد.

ما رقم‌هایی را حتی برای کسانی که مسکنشان خراب شده است و بخواهند خانه‌ای اجاره کنند، در نظر گرفته ایم.

۵۰ هلی کوپتر در منطقه آماده کرده ایم. از نظر بحث مصدومین به وضعیت ثابت رسیده‌ایم. بخشی به تهران، کرج و استان‌های همجوار منتقل شده اند. در بحث خدمات رسانی آنچنان که مورد نیاز مردم بود، در بحث چادر به درستی شاید نتوانسته ایم عمل کنیم، چون درخواست‌ها خیلی زیاد بود.
مردم با توجه به اینکه واقعا آسیب جدی دیده بودند، با متانت برخورد می‌کردند و پیگیر مسائلشان بودند و حتی در برخی مواقع عصبانی بودند که حق داشتند.

از سرپل ذهاب به ازگله، ثلاث و روستا‌های در مسیر کرمانشاه رفتم. ما باید حتما طرح جامعی بر این موارد داشته باشیم. از جمله موارد بحث سازماندهی کار است که باید کشور را بلوک بندی جدید کنیم تا هر کس در موقع حادثه در جای خود قرار بگیرد. در بحث توزیع هم با توجه به میزان درخواست ها، بی نظمی بود و بحث دیگر اطلاع رسانی بود. در فضای مجازی اطلاعاتی پخش شد که اینگونه نبود. از جمله فیلمی که از هجوم افراد برای گرفتن امکانات نشان داده شد که اگر افراد در فضا نباشند این را نمی‌توانند درک کنند.

وزیر کشور در پاسخ به سوالی مبنی بر بی نظمی در امداد رسانی گفت: در ساعت‌های اولیه حجم عظیم مطالبات و نرسیدن امکانات موجب این اتفاق شد، اما وقتی کمک‌ها از تهران ارسال و مسئولیت‌ها مشخص شد ما به نظم منطقی رسیدیم. در مورد روستا‌ها هم که متولی سپاه بوده است یک مقدار طول کشید، البته فرمانده کل سپاه خودشان در منطقه حاضر شدند. ما همان روز امکاناتی که می‌توانست حیاتی باشد را به روستا رساندیم.


منبع: عصرایران

احتمال شیوع بیماری‌ در مناطق زلزله‌زده

معاون سازمان دامپزشکی کشور گفت: احتمال شیوع بیماری‌های دامی قابل انتقال به انسان در مناطق زلزله‌زده وجود دارد.

به گزارش ایسنا، محمدرضا مومنی در بازدید از مناطق زلزله‌زده استان کرمانشاه با بیان اینکه اقدامات اولیه از سوی اداره کل دامپزشکی استان کرمانشاه انجام شده است، از ارسال اقلام مورد نیاز دامپزشکی به مناطق آسیب دیده از زلزله استان کرمانشاه خبر داد.

مومنی افزود: استان های معین همچون کردستان، ایلام، همدان و خوزستان برای ارسال کمک های مورد نیاز اعلام آمادگی کرده اند و حتی استان ایلام اکیپ های خود را به این منطقه اعزام کرده است.

معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان دامپزشکی کشور با بیان اینکه استان‌های معین آمادگی کامل برای کمک دارند، افزود: نیازها و اقلام اولیه مورد نیاز نیز در حال ارسال است. ضمن اینکه در حال پیگیری برای ارسال اقلام موردنیاز پست های دامپزشکی هستیم.

مومنی با اشاره به احتمال شیوع بیماری های دامی قابل انتقال به انسان در این مناطق تصریح کرد: مشکلات با تسهیل بحث دفن بهداشتی لاشه دام ها و ضدعفونی و سم پاشی برطرف خواهد شد.

وی در مورد تلفات احتمالی نیز گفت: فعلا اقدامات درمانی و بهداشتی قرنطینه ای در اولویت است و پس از انجام این اقدامات کار گزارش گیری تلفات و خسارات هم انجام خواهد شد.


منبع: عصرایران

اعلام ترکیب صنعت نفت و پیکان

ترکیب پیکان برای مصاف با صنعت نفت مشخص شد.

نود – ترکیب پیکان برای مصاف با صنعت نفت مشخص شد.

براین اساس پیکان با ترکیب پیام نیازمند، امیرحسین صادقی، حجت حق وردی، مهدی شیری، ابوالفضل رزاقپور، امیرحسین کریمی، صادق بارانی، ابوالفضل ابراهیمی، آرفنگ دافه، فراز امامعلی و امیر روستایی به میدان می رود.

صنعت نفت نیز با ترکیب داوود نوشی صوفیانی، مرتضی اسدی، علی عبدالله‌زاده، مسعود ابراهیم‌زاده، حسین ساکی، زبیر نیک‌نفس، مگنو باتیستا، آگوستو سزار، محمد امین درویشی، میلاد جهانی و لوسیانو پریرا راهی میدان می شود.


منبع: عصرایران

رسول خادم و عنوان‌داران کشتی در حال کمک به زلزله‌زدگان (+عکس)

عنوان‌داران جهان و المپیک کشتی آزاد و فرنگی ایران به همراه رسول خادم رییس فدراسیون کشتی در میان مردم زلزله‌زده مناطق ثلاث باباجانی و ازگله رفتند و به کمک‌رسانی به آن‌ها پرداختند.

به گزارش ایسنا، قاسم رضایی، حسن رحیمی، کمیل قاسمی، حسن یزدانی، سعید عبدولی، مسعود اسماعیل پور، حسین نوری و محمدعلی گرایی صبح امروز (چهارشنبه) به همراه رسول خادم رئیس و حمید بنی تمیم نایب رئیس فدراسیون کشتی برای کمک به زلزله زدگان وارد کرمانشاه شدند.

کشتی گیران که برخی کمک‌های غیر نقدی خود و جمع آوری شده از طرف مردم و جامعه کشتی را به همراه دارند با توقفی کوتاه در شهر کرمانشاه بلافاصله راهی مناطق زلزله زده شدند و از مناطق ثلاث باباجانی و ازگله بازدید و علاوه بر دیدار و ابراز همدردی با هموطنان خود، این کمک ها را به آن ها اهداء کردند.

همچنین قرار است کشتی گیران امروز (چهارشنبه)با حضور در چند منطقه دیگر استان کرمانشاه با مردم زلزله زده دیدار کنند.


منبع: عصرایران

۸۰۰ کیلومتر تنها با یک دقیقه شارژ!

یک شرکت تولیدکننده خودروهای الکتریکی موفق شده یک باتری سه‌بعدی بسازد که طی یک دقیقه شارژ شده و قادر است یک خودرو را برای مسافت ۸۰۰ کیلومتر نیرودهی کند.

به گزارش ایسنا و به نقل از دیلی‌میل، شرکت “فیسکر”(Fisker) مبتکر تولید این باتری منحصر بفرد است و اعلام کرده است که تولید انبوه آن را در سال ۲۰۲۳ آغاز خواهد نمود.

بنابر اعلام مقامات این شرکت، این باتری ظرفیتی ۲٫۵ برابر ظرفیت باتری‌های موجود در بازار داشته و این قابلیت به خاطر ساختار سه‌بعدی منحصر بفردی است که در طراحی آن لحاظ شده است.

باتری‌های معمول موجود در بازار یک ساختار لایه‌ای دارند که سبب می‌شود محدودیت‌هایی در ظرفیت و انرژی باتریها ایجاد شود، اما استفاده از ساختار سه‌بعدی سبب می‌شود که این نقاط ضعف برطرف شود.

“فابیو آلبانو”(Fabio Albano) معاون بخش باتری‌سازی شرکت فیسکر در رابطه با این محصول گفت: تولید این باتری اولین قدم به دنیای جدیدی از مهندسی مواد و الکترونیک است.

وی افزود: ما تمام نقاط ضعف موجود در صنعت تولید باتری‌ را مد نظر قرار دادیم و موفق شدیم محصولی تولید کنیم که بتواند تمام این مشکلات را حل کند.

در تولید این باتری از مواد بازیافتی استفاده شده است و به همین دلیل هزینه تولید آن پایین‌ بوده است.

“هنریک فیسکر”(Henrik Fisker) رییس شرکت خودروسازی فیسکر اعلام کرده است که قصد دارد از این محصول نه تنها برای بهبود خودروهای الکتریکی خود استفاده کند بلکه مترصد آن است که کل بازار خودروهای الکتریکی را تحت تاثیر قرار داده و این فناوری را به آنها نیز انتقال دهد.


منبع: عصرایران

توضیحات جنجالی مهناز افشار درباره پرونده شوهر سرشناس اش

مهناز افشار درباره واردات شیرخشک‌های فاسد از سوی همسرش یاسین رامین که آقازاده دو معاون احمدی‌نژاد (رئیس جمهوری سابق) بود، توضیحاتی را ارائه داد.

ایران نوشت: بالاخره بعد از گذشت بیشتر از یک سال از بازداشت یاسین رامین همسر دوم مهناز افشار این بازیگر در نشست پویش «بدسرپرست تنهاتر است» مجبور شد درباره ارتباط این بازداشت با واردات شیرخشک آلوده سخن گوید.

مهناز افشار گفت: وارد کردن شیر خشک آلوده، جنایتی نیست که بتوان از کنار آن گذشت. من هیچ فراری از موضوعی که درباره همسرم مطرح می‌شود نکرده‌ام، چون این که مطرح می‌کنند شیرخشک فاسد وارد کرده و باعث کشته شدن بچه‌ها شده، جنایتی نیست که بتوان از کنار آن گذشت، همسر من هفت ماه بابت پرونده‌ای که برایش تشکیل شده به زندان رفته و پرونده او هنوز باز است و با این فضاهایی که علیه او درست شده بعید نیست محکوم هم بشود ولی اجازه بدهید محکوم بشود بعد ببینید به چه چیزی محکوم شده.

وی تأکید کرد: من یک مادرم، یک انسانم، و این موضوع که درباره پرونده همسرم مطرح شده برای من قطعاً مهم است چون حتما به این فکر می‌کنم که فرزندم را با چه پولی بزرگ می‌کنم. فرض بگیریم که من استقلال مالی داشته باشم و از درآمد همسرم ارتزاق نکنم، اما به هر حال باید بدانم همسرم چه انسانی است. مطمئن باشید من هم به اندازه شما پیگیر این موضوع هستم چون وقتی در حال انجام یک فعالیت اجتماعی هستم، پیگیری این موضوع هم جزو فعالیت‌های من محسوب می‌شود. مطمئن باشید من در کنار شما و حتی جلوتر از شما نگران و دغدغه‌مند این موضوع خواهم بود.

این بازیگر سینما گفت: من معتقدم سکوت هیچ کمکی به ما نمی‌کند و از تمام افرادی که موضوع شیرخشک‌ها را مطرح کردند ممنونم، چون این موضوع باید مورد رسیدگی قرار بگیرد، اما مساله اینجاست که اگر هم چنین موضوعی صحت داشته باشد، این یک موضوع صرفا شخصی است؟ عده‌ای می‌گویند یاسین رامین سال‌ها پیش شیرخشک فاسد از طریق هلال احمر وارد کرده و باعث مرگ و کور شدن بعضی نوزادها شده، یعنی یاسین از کشور آلمان شیرخشک فاسد خریده، فروخته به هلال احمر و هلال احمر وارد کرده و از وزارت بهداشت مجوز گرفته و از گمرک ترخیص کرده و شرکت‌های پخش کننده آن را پخش کردند و خانواده‌ها خریداری کردند و بچه ها مسموم شدند. اگر این حرف صحت داشته باشد، خیلی‌ها باید جوابگو باشند؛ هلال احمر، وزارت بهداشت، گمرک، دولت، توزیع‌کننده‌ها و … چطور است که مدارک این موضوع در پزشکی قانونی، کلانتری، قوه قضاییه، وزارت بهداشت و بقیه نهادها وجود ندارد و پیگیری نمی‌شود؟ در واقع می‌خواهم بگویم این سوال را نباید از من بپرسید که چنین اتفاقی افتاده یا نیفتاده چون تایید یا تکذیب من وجاهتی ندارد، این سوال را باید از نهادهای مسئول بپرسید و اگر یاسین رامین در جمهوری اسلامی با همه این نهادها تبانی کرده و این جنایت اتفاق افتاده دیگر موضوع اصلاً شخصی نیست و باید در ابعاد ملی به این موضوع رسیدگی شود آن هم بدون سانسور، شفاف و علنی نه در اتاق بسته بدون حضور خبرنگاران.

افشار در پاسخ به اینکه خودش از همسرش درباره صحت یا سقم این موضوع سوال پرسیده یا نه، گفت: سال‌ها پیش این موضوع مطرح شد، دقیقا از زمانی که ما ازدواج کردیم ناگهان مساله نوزادها مهم شد و نمی‌دانم چرا قبل از آن، این شبهه را مطرح نمی‌کردند. به هر حال من همان اوایل از ایشان پرسیده‌ام و برای چیزی که اصلاً وجود خارجی ندارد و تحقیق هم کرده باشی، شنیدن یک کلمه کافی است؛ نه.


منبع: عصرایران

موزه هنرهای ملی ایران تعطیل شد

مدیر موزه هنرهای ملی ایران گفت: موزه هنرهای ملی ایران به دلیل تعمیرات داخلی و نصب ویترین به مدت ۵۰ روز تعطیل است.

منیر دارایی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: تعمیرات موزه هنرهای ملی ایران شامل جوشکاری درب و پنجره، گچ کاری، نصب ویترین و دستگاه های ایمنی، برطرف شدن نم و رطوبت از کف ساختمان و کاشی کاری بدنه بنا عنوان کرد.

وی با اشاره به اینکه در بازدید روز گذشته معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور اعتباری حدود یکصد میلیون تومان برای تعمیرات کاشی کاری بدنه و دیوارهای موزه هنرهای ملی اختصاص یافت، خاطر نشان کرد: تعمیرات داخلی، گچ کاری و نقاشی دیوارهای موزه با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می شود.

مدیر موزه هنرهای ملی ایران با بیان اینکه در سال جاری افزون بر ۲هزار گردشگر داخلی و خارجی از این مکان فرهنگی بازدید کردند اظهار کرد: به علت قرار گرفتن این موزه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمبود اطلاع رسانی هنردوستان کمتری از این موزه دیدن داشتند.

به گفته دارایی تردد علاقه مندان به موزه هیچ مانعی نداشته و روزانه از ساعت ۹ تا ۱۷ میزبان عموم است.

موزه هنرهای ملی به عنوان اولین موزه تخصصی ۲۷۱ شی ارزشمند در رشته های نگارگری، میناتور، زریبافی، گبه و فرش، معرق و منبت، خاتم کاری و کاشی کاری را در خود جای داده است.

بنابراین گزارش موزه هنرهای ملی در تهران میدان بهارستان خیابان کمال الملک ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واقع شده است.


منبع: عصرایران

حاشیه‌های مجلس در روز حضور رحمانی‌فضلی و ظریف (عکس)

نشست علنی مجلس شورای اسلامی صبح امروز چهارشنبه با حضور عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه برگزار شد. یکی از حاشیه های جلسه امروز نطق جهانبخش محبی‌نیا، نماینده شاهین‎شهر و سوال کننده از وزیر خارجه بود که ظریف را در صحن علنی مجلس«صنم گریزپا» توصیف کرد.

او در پاسخ به مطهری که گفت پس شما فقط می‌خواستید وزیر را به مجلس بکشانید، گفت: بله موضوع عشقی است دیگر! حاشیه های جلسه امروز مجلس را در گزارش زیر مشاهده می کنید.


منبع: عصرایران

چرا روحانی از ماشین پیاده نشد؟

«روحانی همان روحانی است که پیش از این بوده، تخریب‌کنندگانش هم همان‌ها هستند که بودند. از قضا برنامه‌ریزان و مشاوران نیز با سابق فرقی نکرده‌اند. اما با این که روحانی در میان حادثه‌دیدگان حاضر می‌شود اما صدای منتقدان و بلکه توهین‌کنندگان بلند است و متاسفانه برنامه‌ریزان سفر رییس‌جمهور هیچ تدبیری برای جلوگیری از این فضاسازی‌ها ندارند، هیچ فکری‌ هم نکرده‌اند.»

روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: «حسن روحانی، رییس‌جمهوری دیروز به مناطق زلزله‌زده رفت و تلاش کرد تا از نزدیک با مردمان مصیبت‌زده‌ای که همه آن چه داشتند را از دست داده‌اند، حرف بزند شاید مرهمی باشد بر آلام‌شان؛ همان کاری که در حادثه تلخ ویرانی ساختمان پلاسکو در تهران یا در حادثه غمبار معدن یورت انجام داد.

او این‌ بار هم به سرعت خود را به محل حادثه ‌رساند تا به مردمی که همین چند ماه پیش با شعف و اشتیاق نامش را در میتینگ‌های انتخاباتی فریاد می‌زدند، بگوید در روزهای رنج و سختی نیز در کنارشان می‌ماند. اما همه‌ چیز همان‌ طور که روحانی می‌خواست یا مردم انتظار داشتند، پیش نرفت. حضور روحانی در مناطق زلزله‌زده اگر چه هدفش تسکین آلام مردم دردمند بود اما نقدهایی نیز به همراه داشت. نقدهایی که می‌گفت چرا رییس‌جمهور از خودرو پیاده نشد یا چرا تنها به اندازه یک سر و گردن از سقف ماشین بیرون آمد.

هر چند که عمده نقادان به واسطه دسترسی به برخی اطلاعات و نهادها باید به خوبی بدانند که چنین مواردی در اختیار تیم حفاظت رییس‌جمهور است و آنها هستند که تشخیص می‌دهند رییس‌جمهور در چه محلی با چه شرایطی می‌تواند حضور یابد. نادیده انگاشتن پروتکل‌های امنیتی آن هم در منطقه‌ای که شاید در چند صدمتری‌اش از پژاک و کومله تا تکفیری‌های باقی‌مانده آماده هر اقدام مخربی هستند تبعاتی دارد که هیچ محافظ و سرتیم حفاظتی حاضر به قبول ریسک آن نیست. آنجا نقطه صفر مرزی است. مرز با تروریست‌هایی که بقایای‌شان هنوز هم اسلحه به دست منتظر عرض‌اندام هستند.

شاید منتقدان همیشگی روحانی که فارغ از عملکرد او منتظر بهانه برای تخریب هستند فراموش کرده باشند یا خود را به فراموشی زده باشند اما اگر از بزرگ‌تر‌های جریان‌شان بپرسند به آنها خواهند گفت روزگاری در همین روستاهای مرزی از غروب تا گرگ و میش کسی جرات تردد بدون پوشش افراد مسلح نداشت. هر کوچه کمین بود و پشت هر تپه مخالفانی مسلح آماده شلیک نشسته بودند. حالا ولی رییس‌جمهور میان کوه‌هایی که روزگاری برای پس گرفتن هر کدامش ده‌ها فرزند این کشور شهید شدند در امنیت کامل سفر می‌کند و آب از آب تکان نمی‌خورد. خوب است مخالفان روحانی یک‌ بار مرور کنند همان نهادی که امنیت می‌سازد وظیفه حفاظت از رییس‌جمهور را هم بر عهده دارد.

اما این همه ماجرا نیست. منصفانه اگر نگاه کنیم می‌شد با لحاظ کردن همین پروتکل‌ها و شرایط سخت منطقه باز هم فضایی فراهم کرد تا رییس‌جمهور و داغ‌دیدگان کنار هم بنشینند و با هم حرف بزنند. اگر روحانی تاب نقد و حتی شنیدن حرف تند دارد – که فریادهای کارگران معدن یورت نشان داد این ظرفیت را دارد – بهتر بود فضایی فراهم می‌شد تا غصه بازماندگان را بی‌واسطه بشنود و پذیرای حرف و سخن و حتی فریاد مردم منطقه باشد و مگر نبود کاری که رییس‌جمهور ممنوع‌التصویر شده در ماجرای زلزله بم انجام داد و روبروی زن و مرد داغدار نشست تا حرف‌شان را بشنود؟

اینجا نقش مشاوران اسم و رسم‌دار رییس‌جمهور است که به چشم می‌آید و این وظیفه آنهاست که مشاوره دهند و بگویند آقای رییس‌جمهور باید با مردم حرف بزنید و حرف‌شان را هم بشنوید. فراهم کردن دیداری چند دقیقه‌ای با بازماندگان در یکی از چادرهای احداث شده به قاعده نباید کاری سخت یا در تضاد با پروتکل‌های امنیتی می‌بود اما همراهان و مشاوران رییس‌جمهور از این پیشنهاد – به هر دلیلی – دریغ کردند.

هر چه هست روحانی همان روحانی است که پیش از این بوده، تخریب‌کنندگانش هم همان‌ها هستند که بودند. از قضا برنامه‌ریزان و مشاوران نیز با سابق فرقی نکرده‌اند. اما با این که روحانی در میان حادثه‌دیدگان حاضر می‌شود اما صدای منتقدان و بلکه توهین‌کنندگان بلند است و متاسفانه برنامه‌ریزان سفر رییس‌جمهور هیچ تدبیری برای جلوگیری از این فضاسازی‌ها ندارند، هیچ فکری‌ هم نکرده‌اند.»


منبع: عصرایران

خورش خلال؛ خوراک اصیل ایرانی

روستای حاصلخیز جابان در نزدیکی دماوند و بر سر جاده فیروزکوه واقع است. این روستا آب گوارا و خاک مستعدی دارد و محصول فراوان. یکی از بهترین انواع سیب های عالم در این روستا به عمل می آید و خواستارانی جهانی دارد. درواقع می توان گفت که سیب جابانی نزد بازرگانان میوه در دنیا نامی شناخته شده است.

پیش از این ها هندوانه آجیلی هم در این روستا کشت می شد. هندوانه آجیلی مزه خوبی ندارد، اما پر از تخم درشت اعلاست، البته گوشت و پوست این هندوانه غذای ماکولی برای دام هاست و گاهی به عنوان کود هم به کار می آید. این تخمه پرمغز خوش خوراک را با گلپر و نمک و یکی، دو افزودنی طبیعی دیگر می آمیختند و بو می دادند و محصولش تخمه بی نظیری می شد که خورندگان فراوان داشت. چند سالی است که تخمه جابانی در بازار به دست نمی آید یا کم به دست می آید.

از تخمه شکستن که بگذریم، آجیل در پذیرایی ایرانی نقشی مهم و بی بدیل دارد. چند رسم و آیین ایرانی بدون خوردن و تعارف کردن آجیل مخصوص آن برپا نمی شود. ایرانیان که بی شک باکیفیت ترین آجیل دنیا را تولید می کنند، در ترکیب انواع این محصول بی نظیر سلیقه ای تمام داشته اند. کافی است به اجزای آجیل شور، آجیل شیرین و آجیل چهارمغز بنگرید تا به ظرافت طبع ایرانیان در خوش خوراکی بیشتر وافق شوید.

خوردن آجیل از گذشته دور بین ایرانیان رایج بوده و در شاهنامه بخش پادشاهی یزدگرد، نامه به طوس اشارتی به آن شده: «… هم از خوردنی ها ز هر گونه ساز/ که ما را بباید به روز دراز// همان ارژن* و پسته و ناردان/ ببارد یکی موبد کاردان». رسم نذر آجیل مشکل گشا و مراسم مربوط به آن، به نظر من، ریشه در آیین های باستانی ایرانی دارد و در ادوار بعد رنگ شیعی به خود گرفته است.

در گذشته ای نه چندان دور، آجیل نقشی جدی در تغذیه مردمان داشت و به عنوان غذای نیمروزی و تنقلات سالم پرفایده خورده می شد. پیرمردها در جوف جیبشان همیشه کشمش و نخودچی داشتند و مشتی از آن ها را بر کف دست نوه هاشان می ریختند و بچه ها هم که ذائقه شان به این نوع تنقلات عادت داشت، آن ها را با ولع تمام می خوردند.

جوز قندی، میوه پرشده با خاک قند و گردوی ساییده، محبوب همه کودکان بود. افسوس که جای این تنقلات مفید و خوشمزه و سالم را خوردنی های صنعتی مضر بدمزه گرفت. آجیل در پختن بسیاری از خوراک های ایرانی نیز به کار می رود. مرصع پلو، شاهکار هنر آشپزی ایرانی در ترکیب الوان گوناگون است و بسی «پُربوی و رنگ و نگار». خورش خلال کرمانشاهی و خورش پسته و خورش فسنجان و آش پسته فقط چندتایی از خوراک های آجیلدار هستند.

از این میان خورش خلال را خورندگان بسیار می پسندند. برای فراهم آوردن خورش خلال، گوشت گوسفند خورشی را با پیاز و زردچوبه در روغن حیوانی تفت دهید، رب بزنید و در آن تکه ای چوب دارچین بیندازید و آب بریزید تا بپزد، خلال بادام زعفران زده خیس کرده را به همراه یکی، دو لیموی عمانی سوراخ کرده به آن اضافه و آتش زیر دیگ را کم کنید و بگذارید جا بیفتد. بعد قطعه ای کره و یک لیوان زرشک پاک  کرده و نیم استکان گلاب هم بر سرش بریزید و نمک و فلفلش را که اندازه کردید، نیم ساعت بعد غذا حاضر است. آن را با کته یا چلویی گرم و نرم بر سر سفره ببرید و با دوست و رفیق و آشنا نوش جان کنید.

حال بنشینید مجموعه «صدای سخن عشق» اثر ماندگار کیخسرو پورناظری و شهرام ناظری را بیابید و بنیوشید، همه قطعات این مجموعه شنیدنی و خاطره انگیزند، به ویژه قطعات «مردان خدا» و «یا رب شو زندهداران» به زبان کردی کرمانشاهی. «از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر/ یادگاری که در این گنبد دوار بماند»

منبع: برترین ها


منبع: عصرایران

حمایت تمام قد اسطوره فرانسوی ها از بنزما

ورزش سه: اریک کانتونا، اسطوره فوتبال فرانسه نیز به جمع کسانی که معتقدند کریم بنزما باید به تیم ملی بازگردد، اضافه شد.

 بنزما نزدیک به دو سال است که به دلیل درگیری در پرونده باج خواهی از متیو والبوئنا به تیم ملی فرانسه دعوت نمی شود. دیدیه دشان حتی با وجود حل شدن مشکل بنزما نیز حاضر نشده او را به تیم ملی برگرداند و ستاره رئال هم اعتقاد دارد که تا وقتی دشان بر راس تیم ملی فرانسه قرار دارد، او شانسی برای حضور در تیم ملی نخواهد داشت.

حمایت تمام قد اسطوره فرانسوی ها از بنزما

اریک کانتونا، ستاره فرانسوی سابق منچستریونایتد در مورد بنزما گفت:« بهترین ها باید در تیم ملی حضور داشته باشند و کریم هم جزو بهترین هاست. معتقدم فرانسه در جام جهانی به بنزما نیاز دارد و من تنها کسی نیستم که چنین عقیده ای دارد.»

لازم به ذکر است که کانتونا نیز در دوران فوتبال خود، قربانی مسائل انضباطی شد و او را از تیم ملی فرانسه اخراج کردند.


منبع: برترینها

نمایش «شوایک سرباز پاک‌دل»؛ شازده کوچولو در میدان نبرد

نمایش شوایک سرباز پاک‌دل که این‌روزها مورد توجه مخاطبان تئاتر قرار گرفته، جدیدترین نمایش حمیدرضا نعیمی است که پیش از این با نمایش‌های سقراط و شرق دور، شرق نزدیک، توانایی‌اش در ارایه آثاری قابل تامل را نشان داده بود. در این نمایش نعیمی با پرداختی کمیک به مسأله جنگ می‌پردازد.

ضدجنگ یا هشداردهنده! 

نمایش شما اقتباسی است از رمانی به همین نام. در روند این اقتباس چقدر به اصل اثر پایبند بودید و چقدر نیازهای دراماتیک یا ایده‌های خودتان شکل تازه‌ای به داستان ‌هاشک داد؟

من احساس کردم بدون این‌که بخواهم اثر‌ هاشک را به زمان امروز بیاورم و در جنگ‌های امروزی نشان بدهم، می‌شود با همان اشاره به جنگ جهانی اول نگاه و نظری که دارم را در دل این داستان جذاب ارایه دهم.

البته این جذابیت به‌نظر من معطوف به شخصیت جذاب آن است. این رمان اثری است که به نظرم بیشتر از آن‌که قصه‌اش جذاب باشد، موقعیت‌های بی‌نظیری دارد که تا پیش از خلق آن در ادبیات داستانی چنین کاراکتری را نداشتیم. شوایک فردی است که خیلی خوب حرف می‌زند و بذله‌گو است. او تاریخ را خوب می‌داند و حافظه خوبی برای گفتن مطالبی دارد که شاید در وهله نخست بی‌ربط به نظر برسند، اما بعد استعاری و با کنایه مطلبی را عنوان می‌کند که به موضوع وجه تازه‌ای می‌دهد.

این کاراکتر بسیار نمایشی است، چون خوشبختانه کنش‌هایش تنها کلامی نیستند و یک‌جور فعال‌بودنش برای نجات از موقعیت‌های سختی که در آن قرار گرفته باعث می‌شود برای صحنه یا فیلم منحصربه‌فرد شود. در رمان، شوایک هدف مشخصی ندارد، او در موقعیتی گرفتار می‌آید و برحسب شانس یا کمک دیگران از مهلکه جان سالم به‌درمی‌ببرد. ما نمی‌دانیم که هدف شوایک به‌عنوان قهرمان چیست؟ شاید اصل و اساسی که ‌هاشک به دنبال آن است این باشد که تعریف قهرمان را در اذهان تغییر دهد. در این اثر ما دیگر همچون قهرمانان دوران ناتورالیسم یا رمانتیسیسم نمی‌بینیم که قهرمان‌ها به واسطه نیازی دراماتیک زندگی‌شان را به خطر بیندازند و در پایان یا موفق شوند یا نه. شوایک آدمی است که به‌راحتی در هر جامعه‌ای یافت می‌شود و در کوچه و بازار می‌توان او را دید.

درواقع رمز موفقیت این شخصیت قابل لمس‌بودنش است. اگر قهرمان را به دلیل انجام کارهای خاص منحصربه‌فرد بدانیم، او سرشار از خطاهایی است که این خطاها گاه این‌قدر معمولی هستند که ممکن است برای ما هم اتفاق بیفتند، اما شوایک تلاش می‌کند از این اتفاقات جان سالم به‌درببرد.

البته تا می‌خواهد نفس راحتی بکشد به مخمصه‌ای دیگر می‌افتد و ما با دیدن او در می‌یابیم چقدر شبیه خود ما است. این مسأله باعث شد من سعی کنم نگاه دیگری داشته باشم و قهرمان من در این اقتباس آزادی که انجام داده‌ام یک هدف داشته باشد؛ او همان آدم شیرین و بامزه‌ای است که گرفتار روزمرگی‌های معمول زندگی است، اما یک هدف دارد: او به شکلی پاک و بی‌آلایش از زمانی که متوجه می‌شود جنگی درحال رخ‌دادن است، فکر می‌کند امپراتور و مقامات کشورش نمی‌فهمند که جنگ چیز بدی است، لذا تنها هدفش این است که نامه‌ای به آنها برساند و در آن بگوید این جنگ اتفاق بسیار بد و خطرناکی است و به نفع مردم اتریش و هیچ‌جای دنیا نیست.

این همان حرکت قهرمانانه این شخصیت است، او مانند «شازده کوچولو» رفتار می‌کند تا جایی که عملش در سهل‌بودن ممتنع می‌نماید. این مهمترین تفاوت کاراکتر من با اثر ‌هاشک است. از سوی دیگر آدم‌های قصه هم اکثرا ناتمام‌اند، اما من می‌خواستم قصه‌ام را تمام کنم. من از صحنه نخست شروع به قصه‌پردازی کرده‌ام و می‌توانم از این‌جا به بعد نمایشنامه من با رمان فاصله می‌گیرد.

اثر شما برای مخاطبانی که امروز با آن روبه‌رو می‌شوند، چه پیامی دارد؟ اصلا بگذارید این‌طور پیش برویم که در شرایط کنونی چرا این نمایش را برای اجرا انتخاب کردید؟

پدیده جنگ تنها به عصر حاضر مربوط نیست، بلکه با نگاهی به اسطوره‌ها نیز درمی‌یابیم طبیعت بشر با جنگ سرشته شده است. بشر خودش آرامشش را به هم می‌زند و بعد در پی آن است تا آنچه از دست داده را به دست بیاورد. این دور باطلی است که مدام درحال تکرار است. تا زمانی که در کنار هم با نواقص بشری زندگی می‌کنیم، هیچ‌گاه جنگ از بین نخواهد رفت، طمع جدی‌ترین نقص بشر است و همواره صلح را تهدید می‌کند.

ضدجنگ یا هشداردهنده! 

جنگ امروز وارد جریان پیچیده‌ای شده که شاید در گذشته این پیچیدگی‌ها را نداشت، گویی دنیای صنعتی امروز باعث شده جنگ نیز همچون کالایی باشد. در این فضا کسانی هستند که آرامش‌شان در صلح نیست و به وجود آوردن جنگ برای کشور خودشان و دیگر ممالک آرامش آنها را به ارمغان می‌آورد. چرا باید کشورها از قاره‌های دیگر با ناوها و ادوات نظامی سنگین به قاره‌ای دیگر بروند و در شمایلی رابین هودگونه غصه کشورهای دیگر را بخورند. فکر می‌کنم همه اینها شعارهایی توخالی و دهن‌پرکنی است که می‌گویند ما برای مبارزه با تروریسم یا ایجاد صلح و آزادی آمده‌ایم. روزگاری در خیابان‌های شهری در آلمان قدم می‌زدم و به ساختمان‌های زیبا و کیفیت مکان‌های شهری آن‌جا فکر می‌کردم، به خودم می‌گفتم این کشور، همان کشوری است که ٧٠‌سال پیش در جنگ جهانی دوم با خاک یکسان شد! چه چیزی باعث شد حالا به این‌جا برسد و با وجود نداشتن ارتش چنان قدرتمند باشد که سرنوشت بسیاری از ممالک را تعیین کند؟

آیا جز این است که آنها با توسعه استعمارگری خودشان که شمایلی قانونی دارد، توانسته‌اند به چنین جایگاهی برسند؟ آنها هر آنچه در جهان هست را می‌خواهند صاحب شوند تا کشور خودشان را آباد کنند، وقتی به آنها نگاه می‌کنیم کمتر گدایی را در خیابان‌هایشان می‌بینیم و به خیابان‌های تهران که نگاه می‌کنیم بیش از هر چیز کودکان خیابانی و گدا می‌بینیم. در چنین مقایسه‌ای باید از خودمان بپرسیم نهادهای مسئول دارند چه کار می‌کنند؟

این کشورها از تجارت جنگ استفاده می‌کنند و متاسفانه ما در منطقه جنگ‌خیز دنیا هستیم. در اطراف ما بیشتر کشورها درگیر جنگ‌اند، بنابراین ما نمی‌توانیم تصور کنیم که در یک آرامش مطلق هستیم، زیرا این ثبات هر لحظه ممکن است ازبین‌برود. در این شرایط هر لحظه ممکن است قدرت‌ها یا کشورهای عربی حرکت احمقانه‌ای انجام دهند، جنگی را ترتیب دهند و فاجعه بزرگی اتفاق بیفتد! من در این شرایط همیشه نگران به‌هم‌خوردن آرامش سرزمینم هستم.

اگر جنگی رخ بدهد و هموطنانم آسیب ببینند، زجر می‌کشم و باید به جبهه بروم و از این سرزمین دفاع کنم و حتی جانم را بدهم. اگر جنگی رخ بدهد میراث فرهنگی سرزمینم و کتابخانه‌هایش مانند سوریه و عراق ازبین‌می‌رود، لذا در برابر چنین خطری در وهله نخست وظیفه خودم می‌بینم که هشدار دهم: «همه باید برای صلح تلاش کنیم». اگر مورد تجاوز قرار بگیریم، باید برای حفظ سرزمینمان بجنگیم اما تا زمانی که در صلح هستیم باید تا آخرین لحظه برای حفظش هر کاری که از دستمان برمی‌آید انجام دهیم و چهره‌ای صلح‌دوست را به دنیا نشان دهیم. لذا حرف این نمایش که همانا هشدار درباره خانه‌مان‌براندازبودن جنگ است، تاریخ مصرف ندارد و هر لحظه همه کشورها را تهدید می‌کند.

اما این هشدار فرمی کمیک دارد و به‌نظر کمدی بودن از هشداردهنده بودنش می‌کاهد!

این نمایش کمدی تراژدی است، اثر‌ هاشک وجه طنزش قوی‌تر است، اما نمایش ما با کمدی آغاز می‌شود و پایانی تراژیک دارد. من در ابتدا لایه‌هایی جذاب و شیرین از زندگی را نشان می‌دهم و بعد با نشان دادن وجه تلخ جنگ نشان می‌دهم چه چیزی باعث می‌شود این لایه‌ها آرام‌آرام رخت بربندد و آدم‌ها از بره‌های سرگردان تبدیل به گرگ‌هایی شوند که برای کشتن یکدیگر لحظه‌شماری می‌کنند. به عبارتی کمدی و شوخی مربوط به دو‌سوم اول نمایش است و به نظرم در فرمی که آن را اجرا کرده‌ام نیاز به کار بیشتر است. همه این شیرینی‌ها وقتی به جنگ می‌رسیم، تمام می‌شود و تنها دو رویه دارد؛ کشتن یا کشته‌شدن!

 ضدجنگ یا هشداردهنده!

ما در این نمایش کاراکتر جالبی مثل کشیش را داریم که به نظر فرمی کاریکاتوری دارد و به هیچ‌وجه شبیه تصورات معمول از یک کشیش یا شخصیت مذهبی نیست…

این کاراکتر فردی است که از اعتقادات مذهبی و پاک مردم سوءاستفاده می‌کند و نمادی از شخصیت‌هایی است که حتی تفسیرهایشان از دین براساس منافع خودشان است. آیا جز این است که صدها ‌سال دین در خدمت قدرت‌ها بوده است؟

وقتی دین به خدمت قدرت درمی‌آید، از آن استفاده سیاسی می‌شود و کشیش شوایک نیز چنین تیپی را ارایه می‌دهد. در این‌جا جنبه‌های معنوی و روحانی دین بازیچه سیاست قرار می‌گیرد و اربابان دینی برای خوش‌آمد صاحبان قدرت مردم را بازی می‌دهند. همان‌طور که می‌دانید جنگ‌های صلیبی با اشتباهات فردی پاپ در آن زمان شکل گرفت. او چند اتفاق را چنان بزرگ کرد که مسیحیان را علیه مسلمانان تحریک کند. در این دوره پاپ دروغ می‌گوید تا مردم را به جنگ علیه مسلمانان دعوت کند. نشان‌دادن چنین وجهی از مذهب می‌تواند هشداری باشد برای جلوگیری از سوءاستفاده افراد سودجو از اعتقادات پاک و فکر می‌کنم در تمام مذاهب همواره احتمال این سوءاستفاده‌ها وجود دارد.


منبع: برترینها

کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟

هفته نامه کرگدن – احسان رضایی: چاپ های مختلفی از دیوان حافظ در بازار کتاب وجود دارد؛ واقعا این همه اختلاف در ثبت و ضبط ابیات از کجا آمده اند و ما باید به کدام تصحیح اعتماد کنیم.

در بازار چاپ های مختلفی از دیوان حافظ وجود دارد که هر کدامشان در تعداد غزل ها و ابیات غزل ها و عبارات هر بیت با هم تفاوت دارند و همیشه این سوال پیش می آید که کدام چاپ را بخریم؟ این سوالی است که قدمت و سابقه ای حسابی دارد. چهار قرن پیش از این همه یک شاهزاده تیموری به نام فریدون میرزا به همین سوال برخورد کرد و وقتی دید همه دیوان های حافظ با هم فرق دارند، دستور داد گروهی جمع بشوند و تمام اشعار و غزل های منسوب به حافظ را یکجا جمع کنند و برایش یک دیوان جامع درست کنند. خب، آن بابا نوه تیمور جهانگشا بود که می توانست چنین خاصه خرجی هایی بکند. تکلیف ما چیست؟ ما چه کار باید بکنیم؟

کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟

پای خواجه در میان است

اولین نکته این است که بدانیم این اختلافات از کجا آمده؟ یک دلیل این وضعیت، خود آقای حافظ عزیز است. دیوان حافظ حدود ۵۰۰  غزل دارد. آن وقت عمر شاعری ایشان چقدر بوده؟ اگر تاریخ وفات خواجه را از تاریخ عزل قدیمی ترین امیری که حفاظ شعری خطاب به ا و دارد (یعنی شعر شکایت از ضبط اسبش به دست ماموران حکومتی، با شروع: «خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا…») کم کنیم؛ می شود ۴۹ سال. آن تعداد غزل برای این تعداد سال خیلی کم است. (برای مقایسه باید بدانیم که سعدی علاوه بر بوستان و گلستان ۷۰۰ غزل دارد و مولانا در کار «مثنوی معنوی» ۲۸۰۰ غزل.) خب حافظ هم که شاعر درجه یکی است. پس منطقی اش این می شود که حافظ به جای سرعت، دقت داشته و روی غزل هایش حسابی کار کرده و حداقل برای هر کدام یک ماه وقت گذاشته.

حافظ چون از همان زمان خودش حسابی طرفدار داشته، نسخه های شعرش از همان زمان خودش در دست هست که در آن ها شکل های متفاوتی از اشعارش پیدا می شود. مثلا در بیاض علاء مرندی که همزان با قوت حافظ نوشته شده، شعر معروف «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی» به شکل برعکسش ضبط شده؟

با مدعی بگویید احوال عشق و مستی
تا بی خبر نمیرد در درد خودپرستی

 کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟

کاتب های باسواد، کاتب های بی سواد

بعد از خود استاد حافظ، می رسیم به کاتب های نسخه های خطی. کسانی که در دنیای قدیم حکم دستگاه فتوکپی را داشتند و به سفارش این و آن، کتاب ها را رونویسی می کردند. بعضی از این کاتب ها، کم سواد یا تندنویس یا بی حوصله بودند یا اصلا در مصرف روغن چراغ صرفه جویی می کردند و نصف شب ها در نور کم می نوشتند و در نتیجه، چیزی را جا می انداختند یا غلط و غلوط می نوشتند و بعدا بقیه هم از روی همان ها نوشته اند و همین شد سند.

یک گروه دیگر از کاتبان نسخه های خطی، برعکس زیادی باسواد بودند و روغن چراغ و باقی سور و ساتشان هم مهیا بوده و به شعر حافظ اضافه و آن را دستکاری هم کرده اند؛ مثلا در غزل معروف «ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم» مصرف «آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار» را تمام نسخه های کهن «ابر خطاشوی» ضبط کرده اند که طبیعی هم هست، باران همه چیز را می شود؛ اما از یک حایی به بعد، در نسخه های خطی این عبارت شده «ابر خطاپوش». معلوم است که این وسط یک کاتب، حرکتی زده است.

کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟

کدام نسخه؟ کدام تصحیح؟

همه این ها دست به دست هم داده تا تعداد بسیار زیادی نسخه خطی از دیوان حافظ داشته باشیم که هرکدام اتلاف هایی با هم دارند. برای حل مشکل و رسیدن به اصل شعرهای حافظ، استادهای فن چند تا راه حل دارند: یکی این که بگردیم یک نسخه قدیمی تر و کم غلط تر پیدا کنیم، آن را بگذاریم جلوی رویمان و با کمک چند تا نسخه کمکی دیگر، گیرهایش را بگیریم. این کار را اول علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی در سال ۱۳۲۰ انجام دادند و ۱۸ نسخه را گذاشتند جلوی رویشان و تصحیح معروفشان را منتشر کردند. تصحیح دکتر ناتل خانلری (با ۱۴ نسخه) و دکتر نیساری (با ۵۱ نسخه) هم از معروف ترین نمونه های این دسته اند.

اما یک گروه دیگر از اساتید هم هستند که می گویند کار ادبی مثل سیاست نیست که بخواهیم رای بگیریم؛ به فرض اگر صد تا نسخه یک عبارت غلط را از روی دست هم نوشته باشند، تکلیف چیست؟ یعنی جز این نسخه ها، باید به ذوق و سلیقه و سواد خودمان هم اتکا کنیم.

از کسانی که ایده تصحیح ذوقی را انجام دادند، مرحوم انجوی شیرازی بود که می گفت حافظ شیرازی بوده و یک شیرازی شعرش را بهتر می فهمد و مثلا در بیت «سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان/ که من این خانه به سودای تو ویران کردم» آن نسخه هایی که نوشته اند «گنج مراد» اشتباه کرده اند، چون هنوز هم در شیراز افسانه ای هست که گنج های خسرو پرویز پس از مرگش مثل اموال قارون در خاک فرورفت و به این راحتی هم نمی شود پیدایشان کرد و مدام زیر زمین در حرکتند، اما ممکن است موقع حرکت گنج از برخورد سکه های طلا به یکدیگر سر و صدایی شنیده شود و این جور قوت ها باید سریع یک میخ بزرگ به محل صدا زد تا گنج را متوقف کند.

برای همین، بعضی از ملت آن قدر به هوس گنج روان به خانه میخ می کوبیدند که خانه خراب می شده و حفاظ با همین تصویر شعر گفته.

هوشنگ ابتهاج، یا سایه شاعر هم در تصحیحش گفته ضمن توجه به نسخه های خطی، باید ضبطی را انتخاب کرد که شاعرانه تر باشد و مثلا مصرف معروف «از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک» را این طور آورده: «از آن گناه که خیری رسد به غیر چه باک» که خیر و غیر با هم جناسی دارند.

کدام چاپ از «حافظ» را بخوانیم؟

پیشنهاد سرآشپز

این جزییات را گفتم تا بدانید که کار انتخاب آن قدرها هم ساده نیست. با این حال پیشنهاد نگارنده، یکی از تصحیح های نیساری، سیاه یا انجوی شیرازی است. دلیلش هم اعتبار آن ها و در عین حال سادگی استفاده از آن هاست که پایین صفحاتشان از علایم عجیب و غریبی که فقط به درد استادها می خورد، خبری نیست.

به جز این ها، یک پیشنهاد ویژه سرآشپز هم داریم، مرحوم سید محمد قدسی، سال ۱۲۷۶ شمسی در بمبئی چاپی از دیوان حافظ به دست داد که ترکیبی از کار علمی نسخه شناسی و ذوق یک شاعر شیرازی بود. از این دیوان هم غافل نشوید. به خصوص که توضیحات خوبی هم در پای صفحاتش دارد که به فهم شعر حافظ کمک می کند.

دیوان حافظ قدسی را یک بار حسین پژمان بختیاری، شاعر معاصر رویش کار کرد و با توضیحات مفید بیشتری منتشر کرد که به تصحیح پژمان معروف است. یک بار هم دکتر ذوالفقاری آن را با حروفچینی جدید و کشف الابیات و به خصوص با جداول ساده و مقایسه ای با چاپ های قزوینی، خانلری، سایه و نیساری در پای هر غزل منتشر کرده است. این یکی را بگیرید که دیگر هرچه خوبان همه دارند است.


منبع: برترینها

هزار چهره‌ی دروغین؛ بزرگترین جاعل تاریخ

این مرد شگفت انگیز خودش را دکتر، مهندس، قاضی و… معرفی کرد

مجله همشهری سرنخ – ندا بهجتیان: «دغل باز بزرگ»؛ این لقبی است که به «فردیناند دمارا» داده شده. به مردی که می شود او را بزرگترین جاعل تاریخ دانست. او هر بار با جعل عنوان، خودش را به عنوان متخصص در یک شغل جا می زد و آنچنان موفق می شد که کسی به او شک نمی کرد. راهب، رییس زندان، مهندس عمران، روانشناس، کارمند بیمارستان، وکیل، مربی کودک، محقق و پژوهشگر سرطان، معلم، جراح و… تنها تعدادی از شغل هایی است که فردیناند دمارا وارد آن ها شد و البته به موفقیت های شگفت انگیزی رسید. او درباره هیچ کدام از این مشاغل اطلاعات علمی نداشت اما توانست کار خود را آن چنان به خوبی انجام دهد که هیچ کس از او شکایتی نداشته باشد.

«احترام» و «شهرت» تنها خواسته های دمارا از این دروغگویی ها بود و پولی که از این مشاغل به دست می آورد برایش هیچ اهمیتی نداشت با این که در بسیاری از مواقع به شدت به مقدار کمی پول محتاج می شد.

در جریان تحقیقات مشخض شد که او او با این که در هیچ زمینه شغلی علم کافی نداشت اما از آی کیو و هوش تصویری بسیار بالایی برخوردار بود به طوری که می توانست در هر سمتی که قرار می گیرد تنها با خواندن و دیدن چند کتاب، به یک کارشناس کامل و متبحر در آن زمینه تبدیل شود.

 هزار چهره‌ی دروغین

او قبل از آن که عنوان جدیدی برای خودش دست و پا کند، از مدت ها قبل درباره نقشی که قرار بود بازی کند فکر و مطالعه می کرد و یک شخص موفق در آن زمینه را به مدت چندین ماه تحت نظر می گرفت تا بتواند به خوبی در نقش او فرو رود. دمارا آن قدر خوب نقش فرد دیگری را اجرا می کرد که هیچ وقت دستش برای مردم عادی رو نشد. مرد هزار چهره ۶۰ سال زندگی کرد و در تمام این سال ها وانمود می کرد که شخص دیگری است. او آن قدر به این کار ادامه داد تا در همه دنیا با نام دغل باز بزرگ به شهرت رسید.

در آگهی فوت، او که در نهم ژوئن ۱۹۸۲ در نیویورک تامیز به چاپ رسید این طور نوشته شده بود: «در طول زندگی، آقای دمارا با عناوینی چون روانپزشک، رییس دانشگاهی کوچک در پنسیلوانیا، وکیل، جانورشناس، محقق، استاد کالجی در ماین، جراح در نیروی دریایی سلطنتی کانادا، رییس زندان تگزاس و معلم در دهکده ای در ماین فعالیت کرده است. او حتی از القاب و اسامی افرادی که هنوز زنده و مشغول به کار بودند نیز سوءاستفاده کرده و با نام آن ها شغل هایی گرفته بود. این کار دمارا را می توان جعل عنوان، دزدی و فریب مردم نامید. دمارا یک شیاد بزرگ با ظاهری آراسه بود که همه مردم را به راحتی می توانست فریب دهد.»

زندگی خانوادگی

فردیناند دمارا در سال ۱۹۲۱ در ماساچوست آمریکا به دنیا آمد. وضعیت خانوادگی آن ها خوب بود و به همین خاطر در یکی از محلات ثروتمندنشین منطقه لورنس زندگی می کردند تا این که پدرش ورشکست شد و مجبور شدند تمامی املاک شان را فروخته و به محله های فقیرنشین نقل مکان کنند.  این وضعیت، ضربه روحی بسیار شدیدی به دمارا وارد کرد، طوری که تصمیم گرفت برای همیشه خانواده خود را رها کرده و آینده ای جدید برای خودش بسازد.

وقتی دمارا ۱۶ سال داشت با خودش فکر کرد که فرصتی که همیشه به دنبال بوده فرارسیده و به همین دلیل از خانه فرار کرد، او در ابتدا به یک صومعه رفت و تصمیم گرفت تا راهب بشود اما مدت کوتاهی پس از آن به ارتش رفت. او در ارتش خود را به نام «آنتونی ایگنولیا» و یک کشیش معرفی کرد، در این زمان از تمام آموخته هایی خود در کلیسا استفاده کرد، او آنچنان سخن می گفت که گویا سال های سال کشیش بوده است.

چند ماه بعد او دسته خود را در ارتش تغییر داده و این بار خود را «رابرت لینتون فرنچ» و یک روانشناس معرفی کرد. رابرت واقعی، روانشناس دانشگاه پنسیلوانیا بود اما از آن جا که بیشتر مردم فقط نامش را شنیده بودند، گفته های دمارا را باور کردند. دانسته های دمارا از روی کتاب هایی که در زمینه روانشناسی خوانده بود نیز یکی از مهم ترین دلایلی بود که هیچ کس به او مشکوک نشود. دمارا در زمانی که به عنوان یک روانشناس فعالیت می کرد با صحبت ها و نصایح خود توانست حال بسیاری از سربازان مبتلا به افسردگی را خوب کند.

 هزار چهره‌ی دروغین

دستگیری دمارا

دمارا در تمام زندگی خود فقط یک بار تحت تعقیب قرار گرفت و توسط اف بی آی دستگیر شد. البته در آن زمان هم حتی هیچ کس از دروغگویی های او مطلع نشد و این دستگیری تنها به خاطر ترک خدمت بود. دمارا به خاطر این جرم، ۱۸ ماه به زندان افتاد.

از شغلی به شغل دیگر

پس از بازگشت از زندان، او دوباره بازی قدیمی خود را ازسر گرفت. این بار به نام «دکتر سیسیل هامان» و با این عنوان که در دانشگاه نورث ایسترن حقوق خوانده است. دمارا این دفعه، وکیل زبردستی شد که دو دادگاه بسیار جنجالی را نیز با موفقیت به پایان برد ولی این شغلی را خیلی زود رها کرد و باز هم به سراغ همان شغل کشیشی رفت و این بار به کلیسای برادران جان رفت. در آن جا او با پزشکی به نام «جوزف کایر» آشنا شد و با نزدیک شدن به او توانست تا حدودی با علم پزشکی نیز آشنا شود، در همین زمان بود که او نقش بعدی خود را انتخاب کرد. دمارا این بار با نقش جدیدی که برگزیده بود، به نیروی دریایی سلطنتی کانادا ملحق شد.

در این زمان، جنگ آمریکا و کره آغاز شده و او به عنوان پزشک جراح به  کشتی اچ ام سی اس کایوگا فرستاده شد، با این که دمارا هیچ تحصیلات دانشگاهی ای در زمینه پزشکی نداشت و تنها چند کتاب در این باره خوانده بود اما توانست ۱۶ جراحی موفق روی چند سرباز و اسیر جنگی داشته باشد.

او تمام جراحی های خود را از روی همین کتاب های جراحی انجام داد و جالب این جاست که این کار را آن قدر ماهرانه انجام می داد که هیچ یک از دستیارانی که با او در اتاق عمل بودند متوجه این موضوع نشدند.

هزار چهره‌ی دروغین 

جراحی ها شامل چندین پیوند عضو، خارج کردن تیر از بدن، بخیه زدن خراش های بسیار عمیق که حتی به اعضای داخلی بدن هم آسیب زده بود و حتی جراحی قفسه سینه می شدند. این جراحی های موفق و پشت سر هم دمارا باعث شد تا او به شهرت زیادی رسیده و نامش در بسیاری از رسانه ها منتشر شود اما شهرتی که در نهایت باعث دردسر برای او شد.

در یکی از همین خبرها مادر دکتر جوزف کایر واقعی، نام پسرش را در کنار عکس دمارا دید و این موضوع را به پسرش اطلاع داد. کایر نیز به همراه تمامی مدارک شناسایی و پزشکی خود به نیروی دریایی مراجعه کرد اما از آن جا که دمارا تا آن زمان کارهای مفید زیادی برای ارتش انجام داده بود و جان افراد زیادی را از مرگ نجات داده بود، آن ها نیازی به دستگیری او ندیند فقط او را از ارتش و حتی خاک کانادا اخراج کردند.

زندگی در امریکا

اما دمارا از کارهای خود پشیمان نشد و تصمیم گرفت دغل بازی و دروغ های خود را ادامه دهد. این احترامی که با اسامی و جایگاه های افراد موفق نصیبش می شد آن قدر برایش شیرین بود که قادر نبود آن را کنار بگذارد حتی با آن که هیچ پولی هم از این طریق به دست نمی آورد.

وقتی که دمارا از ارتش کانادا و حتی این کشور اخراج شد به آمریکا بازگشت و این بار با نام «بنجامین جونز» کار خود را در زندان تگزاس و در سمت ریاست زندان آغاز کرد. دو سال در این شغل مشغول به کار بود تا این که یکی از زندانیان او را از روی عکسی که در مجله لایف دیده بود، شناخت.

هزار چهره‌ی دروغین 

این بار قبل از این که مقامات دولتی مطلع شوند خودش کار را رها کرده و به جزیره پنوبزکات رفت، در این جزیره نیز به عنوان معلم دبیرستان مشغول کار شد تا این که باز هم مردم او را شناسایی کردند، این بار دیگر نتوانست از دست قانون بگریزد و شش ماه به زندان افتاد.

پس از آزادی، دمارا به لس آنجلس رفت و در آن جا توانست بار دیگر به عنوان وکیل کاری برای خود پیدا کند اما سعی می کرد بیشتر از این که در دادگاه ها شرکت کند به مراجعان مشاوره بدهد تا کمتر در معرض دید باشد. زندگی دمارا الهام بخش بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان شد و کتابی از زندگینامه او به نام دغل باز بزرگ به چاپ رسید.

سال های آخر زندگی

دمارا به واسطه شغل هایی که داشت توانسته بود با افراد سرشناس بسیاری دوست شود که یکی از آن ها استیو مک کویین بود، کسی که در نهایت، دمارا تمام داستان و زندگینامه خود را به او داد. فردیناند دمارا در هفتم ژوئن ۱۹۸۲ در سن شصت سالگی بر اثر ایست قلبی و دیابت از دنیا رفت.

طبق نوشته های نیویورک تایمز «با این که به او لقب دغل باز بزرگ داده شده بود و در هیچ کدام از شغل هایی که انتخاب کرده بود دانشی نداشت، اما با تمام وجود، تلاش خود را کرد تا در شغل خود بهترین باشد، دمارا در تمام این مدت به کسی آسیبی نرساند و هیچ کس شکایتی جدی از او نداشت به جز کسانی که به خاط سوءاستفاده از نامشان از او شاکی بودند. دمارا حتی با علمی که از روی کتاب ها به دست آورده بود خواسته بود تا بهترین باشد و شاید این مسئله، به خاطر بهره هوشی بسیار بالایی بود که داشت.»

هزار چهره‌ی دروغین
 

دمارا هشت سال آخر عمر خود را در خانه و در وضعیتی نامناسب گذراند، در حالی که به خاطر شدت گرفتن دیابتش پزشکان مجبور شدند پاهایش را نیز قطع کنند، اما باز هم دوستان زیادی داشت که همیشه به ملاقاتش می رفتند. با این که او یکی از بزرگ ترین کلاهبرداران و دروغگویان دنیا بود اما به غیر از ۱۸ ماهی که به خاطر فرار از خدمت در زندان بود، به جرم کلاهبرداری تنها شش ماه را در حبس گذراند.

زندگی دمارا الهام بخش بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان شد به طوری که حتی در زمان حیاتش اولین کتاب از زندگینامه او به نام دغل باز بزرگ به چاپ رسید و یک سال بعد هم فیلمی با همین نام و با بازی «تونی کورتیس» در نقش دمارا ساخته شد. تا به حال دو کتاب از زندگی فردیناند دمارا نوشته شده است.


منبع: برترنها