خواندنی ها با برترین ها (۱۴۴)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با اثری از یک مترجم نابینا در وصف نابینایان، مقدمه ای بر علوم شناختی، رمانی مهیج از ادبیات امریکا و… آشنا شوید.

از چشم نابینایان

  • گروه نویسندگان
  • ترجمه ی اسکندر آبادی
  • نشر ماهی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (144)

از چشم نابینایان کتابی است درباره نابینایی و شامل چهار بخش می‌شود. بخش اول رساله‌ای است از دنی دیدرو فیلسوف نامدار دوران روشنگری، که در آن به شکل ویژه به نابینایی و جوانب مختلف آن پرداخته است. بخش دوم داستان سقوط کوران است نوشته گرت هوفمان، که گوشه‌ای از تاریخ هنر را دستمایه قرار داده و روند شکل‌گیری تابلوی معروفی از پیتر بروگل را با ظرافت بازگو کرده است. سپس داستان سمفونی پاستورال آندره ژید آمده که قصه زندگی دخترکی نابیناست و از مشهورترین آثار این نویسنده فرانسوی به شمار می‌رود. بخش پایانی کتاب نیز مصاحبه‌ای مفصل با اسکندر آبادی، گردآورنده این کتاب، است که خود نابیناست و در این مصاحبه از نابینایی و از تجربیات و زندگی شخصی‌اش می‌گوید.


مقدمه ای فلسفی بر علوم شناختی

  • رم هره
  • ترجمه ی حسین شیخ رضایی و مجید داودی نبی
  • نشرنو
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (144)

این کتاب نخستین متن اساسی در ارائهٔ یک بررسی جامع از علوم شناختی در معنای کامل آن است. رویکرد ویژۀ هره به علوم شناختی، رویکردی ترکیبی است: میان دو قطب اصلی موجود در علوم شناختی، یعنی رویکرد گفتمانی محض از یک سو و رویکرد عصب‌زیست‌شناختی محض از سوی دیگر، رویکردی میانه وجود دارد که در آن سه دستور زبان شخص‌بنیاد، اندامواره‌بنیاد و ملکول‌‌بنیاد با یکدیگر همساز می‌شوند. برای رسیدن به چنین تعادلی، هره در فصول مختلف کتاب نخست می‌کوشد هستی‌شناسی واقع‌گرایانه و قابل‌دفاعی برای روان‌شناسی و علوم شناختی فراهم آورد.

آنگاه از خلال معرفی ابزارهایی مفهومی، مانند مدل، دستور زبان، معنا، جهت‌مندی، هنجارمندی و موضع‌مندی، نوعی مطالعۀ غیرتقلیل‌گرایانه و غیرشیء‌انگارانه از قلمرو انسان و جهان اجتماعی او پیشنهاد می‌کند. دست آخر، نشان می‌دهد که این برنامۀ پیشنهادی چگونه می‌تواند با نمونه‌ها و مسائل انضمامی و ملموس روبه‌رو شود و در کجا از رویکردهای رایج فاصله می‌گیرد.


زنی در کابین ۱۰

  • روث ور
  • ترجمه ی زهرا هدایتی
  • نشر نون
  • چاپ اول:۹۶
خواندنی ها با برترین ها (144) 
در این داستان جذاب و منسجم که یادآور رمان‌های آگاتا کریستی است، لو بلک لاک، خبرنگار نویسنده مجله سفر، ماموریتی کم‌نظیر نصیبش می‌شود: مسافرتی یک‌هفته‌ای با کشتی تفریحی لوکسی که تنها چند کابین دارد. آسمان صاف است، آب آرام و میهمانان خاص و خوش‌پوش کشتی سرمست از آغاز سفرشان با آن کشتی اختصاصی در دریای دل‌انگیز شمال. کابین‌هایش مجلل است و میهمانی‌های شام پر از شر و شور. اما روزهای هفته که می‌گذرد، بادهای سردی عرشه کشتی را شلاق می‌زنند، آسمان خاکستری می‌شود و لو چیزی می‌بیند که آن را فقط می‌توان کابوسی عجیب تلقی کرد… روث ور با تمسک به اتفاقاتی غیرمنتظره، پیچش‌هایی که لرزه بر اندام می‌اندازد و فضایی که از قرار معلوم، به اندازه زیبایی عجیبش، ترسناک هم هست، داستان مهیج دیگری به نام زنی در کابین ۱۰ خلق کرده است، داستانی که وقتی تمام می‌شود، حتی قدرترین خوانندگان را هم تا مدت‌ها بی‌قرار می‌گذارد.


مغزتان را دوباره سیم کشی کنید

  • جان بی. آردن
  • ترجمه ی ابراهیم شایان
  • انتشارات ققنوس
  • چاپ اول:۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (144)

این کتاب راهنما که به قلم دکتر جان آردن، یکی از افراد پیشرو در حوزه درمان مغزی، نوشته شده، از یافته‌های اخیر در حیطه عصب‌شناسی بهره می‌گیرد و به دقت توضیح می‌دهد که چگونه می‌توانید این یافته‌ها را در بخش‌های خاصی از حیات روزانه‌تان به کار بگیرید. شما با خواندن این کتاب پی خواهید برد که: چگونه می‌توانید ارتباطات مغزی‌‌ای پدید آورید که در شما عادات پسندیده پدید آورند و از عادات ناپسند مصون‌تان دارند.

با خواندن این کتاب پی خواهید برد که:

چه تغییرات عمده‌ای در زمینه علم اعصاب رخ داده است.

بخشی از مغزتان به نام آمیگدال می‌تواند بدون هیچ ضرورتی ترس ایجاد کند. چگونه این بخش از مغز را آرام کنید تا بتوانید با جرئت با زندگی روبه‌رو شوید و به آن طراوت بخشید.

چگونه مثبت بمانید و با خوش‌بینی از زندگی‌تان لذت ببرید.

چگونه به بهترین وجه، مهارت‌های حافظه‌ای‌تان را به کار گیرید.

چگونه می‌توانید ارتباطات مغزی‌ای پدید آورید که در شما عادات پسندیده پدید آورند و از عادات ناپسند مصونتان دارند.

چگونه روابط خود را توسعه دهید و آن را سرزنده کنید.


صدای آرچر

  • میا شریدن
  • ترجمه ی منا اختیاری
  • نشر آموت
  • چاپ اول:۹۶

 خواندنی ها با برترین ها (144)

 
رمان «صدای آرچر» داستان زنی‌ست که به کابوس یک شب وحشتناک زنجیر شده و مردی که عشقش کلید آزادی زن است. همچنین داستان مرد بی‌صدایی است که‌ با جراحتی طاقت‌فرسا زندگی می‌کند و زنی که به او کمک می‌کند تا صدایش را بازیابد. این کتاب، داستان رنج، تقدیر، و قدرت دگرگون‌کننده‌ی عشق است.

هنگامی که «بری پریسکات» وارد شهر ساحلی و آرام پیلاین می‌شود، با تمام وجود امیدوار است این شهر همان جایی باشد که بالاخره آرامش ازدست‌رفته‌اش را در آن بیابد. در اولین روز اقامتش با آرچر هیل برخورد می‌کند؛ مرد منزوی و گوشه‌گیری که همچون بری، اسیر عذابی پنهان است. مردی که هیچ‌کس دیگری حاضر به دیدنش نیست.

میا شریدن نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز، یواس‌ای تودی و وال استریت ژورنال است. شور و اشتیاق او درهم‌تنیدن داستان‌های عاشقانه درباره‌ی آدم‌هایی است که مقدر شده باهم باشند. عمده شهرت او به خاطر سری کتاب‌های «نشان عشق» است که شامل عناوینی چون «لیو»، «کیلند»، «یافتن بهشت» و «صدای آرچر» می‌شود.


منبع: برترینها

زنان پیشگام ایرانی (۱)

مجله همشهری دانستنیها: دکتر معظمی در چند سال اخیر تمام وقت روی پروژه ای کار کرده که آینده تکنولوژی های دنیا را تامین خواهدکرد.

ایران، قلب ریز جلبک دنیا

وقتی از خانم دکتر معظمی می پرسیم از این همه سال کار سخت خسته نشده است، دلش نمی خواهد حالا دیگر در خانه بماند و استراحت کند، با ترکیبی از خنده و تلخی می گوید: «من از چهار سالگی به پیش دبستانی رفته ام و در خانه نمانده ام؛ حالا در خانه بمانم که چه بشود؟ پژوهشگران در جهان خانه نشین نیستند.» بنیانگذار پژوهشکده بیوتکنولوژی سازمان پژوهش های علمی و صنعتی ایران، حالا چند سالی است که هیچ سمت اجرایی ای ندارد؛ با این حال او در سال های اخیر، یک پروژه بزرگ را راه اندازی کرده است. از سال ۸۹ تا همین پارسال، دکتر معظمی مشغول کار روی یکی از پروژه های ملی ایران بود، پروژه ای که می تواند آینده کشورمان را در زمینه انرژی های نو متحول کند. پروژه ای که با قدیمی ترین موجود زنده کره زمین سر و کار دارد؛ «ریزجلبک».

زنان پیشگام ایرانی (1) 

ریزجلبک ها، جلبک های ذره بینی کوچکی هستند که بنیان زنجیره غذایی را تشکیل می دهند، ریزجلبک ها در لایه سطحی همه آب ها وجود دارند، ولی نیازمند شرایط خاصی برای رشد و تکثیر هستند. همان طور که از نام این موجودات پیداست، ریزجلبک ها فتوسنتتیک هستند، یعنی نور خورشید را جذب می کنند و با انرژی آن، کربن دی اکسید و آب را ترکیب و قند درست می کنند که ماده ای حاوی انرژی شیمیایی قابل استفاده برای جانداران دیگر است؛ به جذب کربن دی اکسید و تبدیل آن به قند، می گوییم تثبیت کربن دی اکسید. بنابراین در زمینه های لم یزرعی که به درد کشاورزی نمی خورند، مانند بخش عمده ای از جنوب کشور ما، می توان ریزجلبک پرورش داد.

ریزجلبک ها مهم ترین ثبیت کننده های کربن دی اکسید در زمین هستند؛ همه این ها باعث شده اند تا دکتر معظمی و همکارانش با جدیت در زمینه کشت ریزجلبک ها فعالیت کنند. «ایران هشتمین تولیدکننده گازهای گلخانه ای است. ایران قرارداد پاریس را امضا کرده و موظف است که انتشار کربن دی اکسید را کاهش دهد وگرنه باید بابتش مالیات بپردازد. با پرورش ریزجلبک، ایران می تواند رسما ادعا کند که پروتکل کیوتو را اجرایی کرده است و با تغییرات مخرب اقلیمی مقابله می کند.»

منبع بی پایان ریزجلبک

«ناسا» براساس اندازه گیری کلروفیل ریزجلبک ها با استفاده از ماهواره، تراکم ریزجلبک ها را در سطح همه آب های کره زمین مشخص کرده است؛ طبق این  تحقیقات، بالاترین تراکم ریزجلبک را ساحل ایرانی خلیج فارس و دریای عمان دارد. یعنی ایران قلب این فناوری است. بسیاری از کشورهای جهان در مجاورت اقیانوس ها و دریا هستند، ولی این شرایط تنها در بخش کوچکی از کالیفرنیا، بخشی از استرالیا، بخش کوچکی از آفریقای جنوبی و جزایر دریای کاراییب وجود دارند. «به عنوان مثال، ساحل دو اقیانوس اطراف آمریکا، شرایط رشد و تراکم بالای ریزجلبک ها را ندارد ولی در جنوب ایران شرایط آب و هوایی ثابتی وجود دارد و در ۱۸۰۰ کیلومتر از ساحل بوشهر تا چابهار می توان ریزجلبک را کشت و پرورش داد. می دانید با این کار چه فرصتی برای اشتغال ایجاد می شود؟ به ازای هر هکتار کشت، پنج نفر نیرو نیاز است.

در هزار هکتار، پنج هزار نفر از همه شاخه ها- متخصص و کارشناس و افراد بومی- به کار گرفته می شوند. آینده اقتصاد و توسعه فناوری دنیا در دریاست، چون ۷۰ درصد کره زمین آب است. خاک دیگر ظرفیت استفاده بیشتر را ندارد. این فناوری، آینده بسیاری از صنایع و سوخت مایع دنیاست». سال ۸۹ «شورای عالی علوم تحقیقات و فناوری» (عتف)، طرح ملی «تولید فرآورده های ریزجلبک» را تصویب کرد؛ طرحی در سطح ایران که باید به صنعت تبدیل می شد. دکتر معظمی برای به سرانجام رساندن این پروژه از همه سمت ها کناره گیری و به شکل جدی روی این پروژه کار کرد؛

زنان پیشگام ایرانی (1) 

«من از وقتی مرکز پژوهش های بیوتکنولوژی خلیج فارس را در قشم ساختم، شروع به کار روی ریزجلبک ها کرده بودم و مصوبه شورای عالی عتف درواقع در ادامه کارهایی بود که از ۱۵ سال قبل شروع کرده بودم.» در حال حاضر بزرگ ترین و آماده ترین بازار برای سوخت مایعی که از ریز جلبک ها به دست می آید، بازار سوخت هواپیماست. اتحادیه اروپا سال ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) قانونی را اجرایی کرد که تمام هواپیماهایی که روی خاک اروپا پرواز می کنند، به ازای هر تن کربن دی اکسید که رها می کنند باید ۲۰ یورو مالیات بدهند. «الان ایران ایر هم این پول را می پردازد. بازار سالانه این سوخت در اروپا چهار میلیارد یورو است.»

من یک پژوهشگرم

«تا سال ۱۳۹۳ روی بخشی از صنعت تولید ریزجلبک که مربوط به تولید سوخت هواپیما و داروهای جلوگیری کننده از بیماری های دوران کهولت است، کارکردیم. سال ۹۳ سازمان پژوهش های صنعتی، دانش فنی این پروژه را که یک پکیج برای تولید هزار هکتار ریزجلبک است، به یک شرکت خصوصی واگذار کرد. بخش دوم این پروژه، کار روی ریزجلبک هایی است که در حوزه آبزی پروری استفاده می شوند و شورای عالی علوم تحقیقات و فناوری برای سرمایه گذاری اش برنامه ریزی می کنند. تا اردیبهشت ۹۶ من موظف بودم تیم آن شرکت خصوصی را آموزش بدهم و به همین خاطر، مرتب به قشم می رفتم. الان اما روی ادامه پروژه که تولید دارو و واکسن های نوترکیب در ریزجلبک است، کار می کنم. این هم باید یک صنعت بشود.»

دکتر معظمی بیشتر از آن که خودش را یک مدیر بداند، یک پژوهشگر می داند که از پیشرفت پروژه هایش خوشحال است. «پژوهشگر هیچ کجای دنیا نه پول دارد و نه قدرت اجرایی. من هم هیچ سهمی در هیچ کدام از پروژه هایی که انجام دادم، ندارم؛ من تنها این پروژه ها را ثبت کرده ام یا نهایتا در سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی از پروژه دفاع کرده ام. ولی وقتی این پروژه ها موفق می شوند، خوشحال می شوم.» دکتر معظمی سال ۵۸ صلاحیت تاسیس آزمایشگاه تشخیص طبی را دریافت کرد، اما هیچ وقت دنبال این کار نرفت؛ چون او آدم کار روزمره نیست. او نمی تواند پشت میر بنشیند.

«کار اجرایی را هم خیلی دوست ندارم. اگر مقامی هم به عنوان رییس پژوهشکده یا رییس پژوهشگاه گرفتم، برای این بود که برنامه ریزی پژوهشی می کردم. من در کارخانه های داروسازی هم کار کردم. تا وقتی تزم خوانده بشود و اجازه دفاع بگیرم، یک دوره پست دکترای تشخیص سیتولوژی بیماری ها با میکروسکوپ الکترونی را گذراندم. در نتیجه با تجارب کسب شده، به عنوان یک آدم تکنوکرات به ایران برگشتم. یعنی درس می دادم، ولی تئوری را خیلی دوست نداشتم. همان قدر که برای زیست شناسی کنجکاو بودم، کار پژوهشی را دوست داشتم.» دکتر معظمی بعد از بازگشت به ایران، جزء پرسنل دانشگاه علوم پزشکی به ایران جزء پرسنل دانشگاه علوم پزشکی بود و هشت سال هم تدریس کرد، اما پروژه سازمان ملل او را مجبور کرد در سازمان پژوهش ها بماند؛ موضوعی که از آن بسیار خوشحال است.

زنان پیشگام ایرانی (1) 

اعطای جایزه زنان کارآفرین اتحادیه اروپا به پروفسور نسرین معظمی

 

همه افتخارات دکتر معظمی

پروژه مالاریا که به سرانجام رسید، «یونسکو» نسرین معظمی را کاندید دریافتنشان نخل آکادمیک فرانسه- که معتبرترین نشان علمی کشور فرانسه است- کرد. سال ۷۵ که کوفی عنان، رییس وقت سازمان ملل برای اجلاس سران به ایران آمده بود، از این پروژه به عنوان یکی از موفق ترین پروژه های سازمان ملل یاد کرد. به جز این جایزه، دکتر معظمی تا امروز جوایز علمی زیادی را از آن خود کرده است. این پژوهشگر ایرانی نشان پژوهش دولت جمهوری اسلامی ایران در سال ۷۶ دریافت کرد. در کنگره جهانی مدیران باکیفیت که سال ۸۷ برگزار شد، برگزیده شد و جایزه علامه طباطبایی را هم به عنوان پژوهشگر برگزیده دریافت کرده است. دکتر معظمی در حال حاضر عضو برد جهانی علوم یونسکو است.

یک خاطره؛ از نسرین معظمی هم متشکریم!

«سال ۷۱ آقای هاشمی رفسنجانی برای تعطیلات نوروز به قشم آمده بودند. هر جا رفته بودند، مردم تشکر کرده بودند که جاده داریم و برق داریم و از نسرین معظمی هم ممنونیم. همین باعث شد یک دیدار حضوری بین من و آیت الله هاشمی رفسنجانی شکل بگیرد. من را خواستند و من برایشان توضیح دادم که در قشم چه کار کرده ام. بعد گفتم الان آن پایلوتی که ما در آن کار کردیم، می تواند به یک کارخانه تبدیل شود. ایشان گفتند این پروژه را که اولین کارخانه بیوتکنولوژی لیران است، در قشم بسازیم، و ما این جا هدفمان توسعه صنعت است. ایشان دستور دادند گزارشی را در زمینه صنایع بیوتکنولوژی برایشان تهیه کنم. دو ماه در زمینه بیوتکنولوژی دریا کار کردم و یک گزارش به ایشان دادم. ۲۰۰ میلیون تومان برای منطقه آزاد قشم ارسال شد و دستور دادند تا مرکزی را که من طراحی کرده بودم، بسازند.

«مرکز پژوهش های بیوتکنولوژی خلیج فارس» ساخته شد و ۱۲ سال واقعا مثل یک چراغ آن جا درخشید و کنفرانس ها و ورکشاپ های متعدد بین المللی ای در آن برگزار شد. خیلی از بچه های قشمی آن جا تربیت شدند و بیوتکنولوژی دریا را شناختند. من تا سال ۸۶ آن جا بودم. آن موقع من رییس پژوهشگاه فناوری های نوین سازمان پژوهش های صنعتی بودم. آن سال نامه ای از طرف دفتر مقام معظم رهبری به من رسید که را پارک های صنعتی ایران ناموفق بوده اند. من یک گزارش جامع نوشتم. گزارش دادم که پارک های علم و فناوری جهان از سال ۲۰۰۴ (۱۳۸۳) «تخصص» و «های تک» هستند. پارکی که در آن تنها دفتر به شرکت ها بدهند، مال ۴۰ سال پیش است.

ایشان دستور دادند که پارکی براساس آنچه معرفی شده بود و با توجه به این که مرکز پژوهش های بیوتکنولوژی خلیج فارس در قشم است، همان جا ساخته بشود. شش ماه با تهیه برنامه اجرایی و توجیه اقتصادی در جلسات کارشناسی شرکت و از طرح دفاع کردم تا مجوز این پارک صادر شد. دولت هم ۱۹ میلیارد تومان بودجه تخصیص داد تا آن پارک ساخت بشود. الان پارک وجود دارد اما نه با آن برنامه ای که من طراحی کرده بود و می توانست در سطح بین المللی فعال باشد. پارکی است در حد بقیه پارک ها، سال هاست دیگر آن جا نرفته ام. ضمن این که اصولا پارک زمینه کاری من نیست؛ طراحی و برنامه ریزی پژوهشی تخصص من است. من یک پژوهشگرم.»

زنان پیشگام ایرانی (1)

یک اتفاق، هیجان یک حرکت نو

در اواخر دهه ۵۰، رشته ای به نام بیوتکنولوژی در دنیا وجود نداشت؛ بلکه شاخه ای از فناوری بود که داشت در دنیا شکل می گرفت. نسرین معظمی جزء اولین نسل فارغ التحصیلان این رشته بود. «حدود سال ۶۰ بود که بیوتکنولوژی در دنیای مطرح شد. برای همین من در سال ۶۴ اولین کنگره ملی فناوری زیستی را در ایران برگزار کردم تا این رشته را در سطح کشور مطرح کنم.» زمان جنگ بود و رسانه ای نبود که به نسرین معظمی برای معرفی این کنگره کمک کند. خودش بود و ایده هایی که برای این همایش داشت؛ «آن روزها از تلویزیون نمی توانستیم زیاد کمک بگیریم. اما آقای دعایی- سردبیر روزنامه اطلاعات- کار بسیار اساسی ای را عهده دار شدند.

من رفتم پیش ایشان و گفتم می توانم خواهش کنم  دست کم یک صفحه از روزنامه اطلاعات را به این کنگره اختصاص بدهید؟ چون همه دانشگاه ها بسته بودند و برگزاری این کنگره می توانست روحیه بخش باشد. به دستور ایشان روزنامه اطلاعات هر پنج روز کنفرانس را پوشش داد. درواقع این روزنامه نقش ملی معرفی بیوتکنولوژی در آن ابعاد در کل کشور معرفی شد.»

قبل از برگزاری کنگره، خانم دکتر معظمی به ناشرهای بین المللی ای مانند«ان وایلی» و «پنگوئن» نامه نوشت و از آن ها خواست برایش کتاب بفرستند تا بتواند هرچه بیشتر این رشته را معرفی کند. «آن ها ۳۰ جلد کتاب برای من کادو فرستادند که اولین کتاب های بیوتکنولوژی در ایران بود و کسانی که در آن کنگره شرکت کردند، توانستند این کتاب ها را ببینند.»

دکتر معظمی بعد از پایان جنگ، در سال ۷۱ اولین کنگره منطقه ای بیوتکنولوژی را در سازمان پژوهش های صنعتی برگزار کرد؛ کنگره ای که برگزاری آن، مشارکت کل ایران از جمله وزارت علوم، وزارت بهداشت، وزارت نفت، وزارت کشاورزی و وزارت امور خارجه را به همراه داشت؛ «۶۰۰ نفر شرکت کننده داشتیم که ۱۰۰ نفرشان خارجی بودند. آدم های بسیار شاخصی کمیته علمی این کنگره را تشکیل دادند. از ایران پروفسور حسابی و آقای دکتر عبدالله شیبانی و از خارج از ایران هم پروفسور آکرمن- رییس کمیته بین المللی ویروس شناسی و متخصص بیماری های عفونی- پروفسور دیمن از استرالیا، پروفسور ایوا از ژاپن و پروفسور فلیجی- رییس مرکز بین المللی بیوتکنولوژی- اعضای هیئت علمی کنگره بودند. آن همبستگی یک استثنا بود. جنگ تمام شده بود و هیجانی وجود داشت که حرکت نویی صورت بگیرد.»


 

چهار زنی که در عرصه نجوم، پرواز و هوافضا در ایران پیشرو بودند

آسمان جای من است

 زنان پیشگام ایرانی

آلنوش طریان: مادر نجوم ایران

رویای یک کار متفاوت

«آن وقت ها همه می گفتند ریاضیات به چه درد دخترها می خورد؟ من می خواستم ثابت کنم دختر و پسر فرقی ندارند. به پدرم گفتم: پدرجان! من می خواهم کاری بکنم که از عهده هر کسی بر نمی آید» همین نگاه و همین انگیزه، سال ها بعد آلنوش کوچک را به یک فیزیکدان بزرگ تبدیل کرد. «آلنوش طریان»، آبان ماه سال ۱۲۹۹ در تهران به دنیا امد. آلنوش بعد از گذراندن دوران مدرسه، برای تحصیلات دانشگاهی، وارد دانشکده فیزیک دانشگاه تهران شد و لیسانس فیزیکش را در سال ۱۳۲۶ از دانشگاه تهران دریافت کرد

«معلم فیزیک من آن قدر خوب بود که من واقعا مجذوب فیزیک شدم. خانواده ام خیلی علاقه نداشتند که من در علوم تحصیل کنم. اما پدر و مادرم اخلاق خیلی روشنی داشتند و به بچه تحمیل نمی کردند که حتما این را بخوان یا آن را نخوان. خیلی علاقه داشتند که من رشته ادبی بخوانم. من گفتم دلم می خواهد فیزیک بخوانم. گفتند خیلی خب، هرچه دلت می خواهد بخوان. فیزیک خیلی جالب است. کسی که تویش می افتد عاشقش می شود.»

آلنوش بعد از پایان تحصیل، به عنوان کارمند آزمایشگاه فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران استخدام شد و یک سال بعد متصدی عملیات آزمایشگاهی در دانشکده علوم شد. شش سال بعد، به خرج خودش برای ادامه تحصیل در رشته فیزیک اتمسفر به پاریس رفت و سال ۱۳۳۵ مدرک دکترایش را از «دانشگاه سوربن» دریافت کرد. «در دوران تحصیل همیشه نمرات بالایی داشتم. زمانی که لیسانس گرفتم از استادم برای گرفتن بورس کمک خواستم، اما او به دلیل این که من زن بودم با بورس من موافقت نکرد و به من گفت تا الان هم زیادی درس خواندم. پدرم گفت من می توانم هزینه تحصیل تو را در فرانسه تقبل کنم و بورس را برای افرادی بگذارد که واقعا احتیاج دارند.»

زنان پیشگام ایرانی 

آلنوش طریان در آن روزها برای مدت کوتاهی هم با «ایرن کوری»، دختر «ماری کوری» در آزمایشگاه همکاری می کرد. او در همان زمان پیشنهاد تدریس در دانشگاه سوربن را رد کرد، به ایران برگشت و به عنوان دانشیار فیزیک رشته ترمودینامیک در گروه فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران استخدام شد. «من علاقه داشتم به کشورم ایران خدمت کنم وگرنه در همان فرانسه در حالی که هنوز فارغ التحصیل نشده بودم، از من دعوت به کار کردند و در جواب استاد فرانسوی ام که می خواست من را استخدام کند، گفتم که من باید برگردم به کشورم و تنها برای خدمت بهتر به کشورم برای تحصیل به فرانسه آمدم. بعد از برگشتن به ایران، خیلی ها به من می گفتند که حمایت کردی، اما من چون وظیفه خودم می دانستم که برگردم، برگشتم و از برگشتنم به ایران پشیمان نیستم، زیرا توانستم دانشجویان خوبی تحویل جامعه بدهم و این مسئله باعث دلخوشی من است.»

آلنوش طریان بعد از بازگشت به ایران از طرف دانشگاه تهران دعوت به همکاری شد. او روزهای اول، در سمت دانشیار فیزیک، واحد ترمودینامیک را تدریس می کرد، اما بعدها واحد فیزیک ستارگان را تدریس کرد. «پیش از آن که من فیزیک ستارگان را در دانشگاه تدریس کنم این درس وارد دانشگاه های ایران نشده بود و تنها علم نجوم تدریس می شد؛ آن هم نه در رشته فیزیک بلکه ریاضی. زمانی که از من برای تدریس در دانشگاه دعوت کردند، در ابتدا ترمودینامیک تدریس می کردم، اما پس از مدتی قرار شد برای اولین بار در ایران و به صورت مستقل درس فیزیک ستاره ها را برای دانشجویان رشته فیزیک تدریس کنم.»

زنان پیشگام ایرانی 

بعد از آن موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران پایه گذاری شد، آلنوش طریان به آن جا رفت. «وقتی به ایران برگشتم و در دانشگاه مشغول به کار شدم، درخواست کردم که رصدخانه خورشیدی راه اندازی شود تا دانشجویان بتوانند مطالعات و تحقیقات خود را در این رصدخانه انجام دهند. رصدخانه خورشیدی با نظارت من افتتاح شد.» این فیزیکدان ایرانی سال ۱۳۳۸ از طرف دانشگاه تهران برای دریافت بورسیه دولتی آلمان غربی برای مطالعه رصدخانه خورشیدی انتخاب شد. او پنج ماه را در این کشور گذراند و بعد به ایران بازگشت. او آبان سال ۱۳۴۵ به عنوان عضو کمیته ژئوفیزیک دانشگاه تهران انتخاب شد و در همان سال توانست نقش عمده ای را در بنیانگذاری اولین رصدخانه فیزیک خورشیدی در ایران ایفا کند.

او در سال ۱۳۴۸ رسما به ریاست گروه تحقیقات فیزیک خورشیدی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیک خورشیدی فعالیتش را شروع کرد. خانم دکتر طریان که در سال ۱۳۴۳ به مقام استادی در دانشگاه تهران رسیده بود، بعد از ۳۰ سال تدریس، به درخواست خودش بازنشسته شد. دروس «اخترفیزیک ستارگان» با تلاش این زن ایرانی در دانشگاه های ایران پایه گذاری شد و به همین خار به او لقب «بانوی اخترفیزیک» و «مادر ستاره شناسی نوین ایران» را دادند. «من دانشجوها را خیلی دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خیلی دوست داشتند و این مسئله باعث شده بود تا کوچکترین ناراحتی ای در دوران تدریسم احساس نکنم و با دانشجویانم مثل دوست رفتار می کردم و اصلا خودم را نمی گرفتم.

معلم باید مهربان باشد زیرا مهربانی را باید به دانشجوها و دانش آموزان یاد دهد چرا که این جوانان آینده کشور هستند. اگر اساتید بداخلاق باشند، نمی توانند درس اخلاق بدهند.» آلنوش طریان تا پایان عمر ازدواج نکرد و خانه اش در جلفای اصفهان را وقف دانشجویانی که محل اسکان مناسبی ندارند، کرد و خودش در اواخر عمر در آسایشگاه سالمندان زندگی کرد. این فیزیکدان بزرگ، اسفندماه ۱۳۸۹ از دنیا رفت.


انوشه انصاری: اولین زن ایرانی ای که به فضا سفر کرد

پیشگام فضا

زنان پیشگام ایرانی 

«انوشه انصاری» (رییسیان) در ۲۳ شهریور سال ۱۳۸۵ یعنی درست ۱۱ روز بعد از تولد چهل سالگی اش، به عنوان اولین ایرانی، اولین زن گردشگر فضایی و چهارمین نفری که هزینه سفر فضایی خود را پرداخت کرده، به فضا سفر کرد. انوشه انصاری در مشهد به دنیا آمد او که سال ۱۳۶۳ همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده است، مدرک کارشناسی اش را در رشته مهندسی برق و علوم رایانه (EECS) از «دانشگاه جورج میسون» و مدرک کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی برق از «دانشگاه جورج واشنگتن» گرفته است. او بنیانگذار و مدیرعامل شرکت فناوری ارتباط از راه دور (TTI) و مدیر و موسس شرکت Prodea Systems است. انوشه از همان روزهایی که یک دختربچه بود، رویای رفتن به فضا را در سر داشت.

 

او برای رسیدن به رویایی که داشت تلاش کرد و در ۲۳ شهریور ۱۳۸۵ در یکی از پروازهای فضاپیمای سایوز به فضا سفر کرد. فضاپیمای سایوز به همراه انوشه انصاری، فرمانده روسی «میخاییل تیورین» و «مایکل لوپز الگریا» فضانورد ناسا از پایگاه فضایی بایکونور در قزاقستان به فضا پرتاب شد. دو روز بعد از قرار گرفتن در مدار زمین، فضاپیمای سایوز در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) با موفقیت به ایستگاه بین المللی فضایی ملحق شد و اقامت هشت روزه انوشه انصاری در ایستگاه فضایی آغاز شد تا بزرگ ترین رویای زندگی اش تحقق پیدا کند. انوشه در طول این سفر مرتب وبلاگ خود را به روز می کرد و در مورد مناظر و بوی ایستگاه فضایی، پیچیدگی های فعالیت های روزمره مثل خوردن و شست و شو در جاذبه صفر برای بازدیدکنندگان وبلاگش مطلب نوشت؛

نوشته هایی که در آن روزها توجه افراد زیادی را جلب کردند. انوشه انصاری پس از بازگشت از فضا، فوق لیسانس دوم خود را از «دانشگاه سویین بورن» در رشته ستاره شناسی گرفت. او بعد از این سفر فعالیت های خود را در زمینه کارآفرینی و البته در زمینه مورد علاقه اش، فضا ادامه داد و عناوین زیادی کسب کرد. او در سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) از طرف مجله زن شاغل آمریکا به عنوان کارآفرین برتر انتخاب شد، در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) در فهرست تاجران موفق مجله فورچون آمریکا قرار گرفت، در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) اولین جایزه نوآوری سیمونز را دریافت کرد. او در سال ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) دکترای افتخاری علوم را از دانشگاه جورج میسون گرفت و در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۳) هم به پاس خدماتش به جامعه فضایی، جایزه ملی پیشگامان فضای ایالات متحده را دریافت کرد.


عفت تجارت چی: اولین زن خلبان ایرانی

بالا، بالا، بالاتر

اولین زن خلبان ایرانی در سال ۱۲۹۶ خورشیدی به دنیا آمد. عفت تجارت چی که بعد از گرفتن دیپلم در حوزه ای کاملا متفاوت فعالیت می کرد، پنجم مهر ۱۳۱۸ و بعد از تاسیس باشگاه هواپیمایی، برای آموزش خلبانی وارد این باشگاه شد. «سال ۱۳۱۳ بود که از دبیرستان آزرم دیپلم گرفتم و مدتی در بانک ملی و بعد در کتابخانه دانشکده پزشکی به عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول کار شدم، اما از همان کودکی، شوق پرواز آرام و قرارم را گرفته بود و بزرگ ترین آرزویی که در دل داشتم، این بود که روزی خلبان شوم. به خاطر دارم زمانی که محصل دبستان بودم، روزی برای تماشای فیلم به یکی از سینماهای تهران رفتم. در این فیلم خلبان هواپیما هنگام پرواز در دریا سقوط کرد.

 زنان پیشگام ایرانی

سپس عده ای به کمکش شتافتند و با زحمت بسیار او را از درون کابین هواپیما و آب بیرون کشیدند، اما وقتی خلبان کلاه مخصوص خود را از سر برداشت متوجه شدند که او یک زن است. یک زن خلبان!» دیدن این فیلم باعث شد عفت جوان باور کند که او هم می تواند دنبال علاقه اش برود. «به ساختمان باشگاه در خیابان سعدی رفتم اما عضو آن نشدم. وقتی به خانه آمدم و جریان را به پدرم گفتم او با حیرت گفت: چرا برای خلبانی نام نویسی نکردی؟ در جواب گفتم: چون هنوز هیچ زنی داوطلب این کار نشده است. پدرم در پاسخ گفت: چه اشکالی دارد که تو اولین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبت نام کن و من هم پذیرفتم.

فردای همان روز به باشگاه خلبانی رفتم و به عنوان اولین زن داوطلب نام نویسی کردم. در آن زمان ۲۲ یا ۲۳ سال بیشتر نداشتم. وقتی مسئولان باشگاه مرا داوطلب خلبانی دیدند سخت متعجب شدند و تحسینم کردند. جراید وقت هم عمل مرا ستودند و خبر آن را با لحنی غرورآمیز درج کردند. همین موضوع باعث شد خانم ها اینا اوشید، قدسیه فرخزاد، فخرالتاج منفردی، عذرا رحیمی، درخشنده ملکوتی و صفیه پرتوی نیز در باشگاه خلبانی نام نویسی کنند. وقتی به شمار داوطلبان این فن افزوده شد مسئولان باشگاه ما را به فرودگاه «دوشان تپه» دعوت کردند.

در آن جا پس از مراسم پذیرایی به هر یک از ما لباسی دادند که شامل یک کلاه مخصوص، روپوش خلبانی، گوشی تماس با مربی، کمربند پرواز و چتر نجات بود. در ابتدای کار مربی طرز استفاده از این وسایل را به ما آموخت- ناگفته نماند چون این لباس تا آن زمان فقط برای آقایان تهیه می شد، به تن خانم ها بسیار گشاد و بدقواره بود- به هر حال بعد از دو سه جلسه، لباس هایی به اندازه خود دوختیم و پوشیدیم.»
اولین پرواز مستقل خانم تجارت چی در ۲۷ آبان ماه ۱۳۱۹ انجام شد؛ پروازی ک جزییات آن را خوب به خاطر سپرد؛ «علت این که تاریخ نخستین پرواز مستقل خود را به یاد دارم این است که همان روز من بهترین لحظه های زندگی ام را سپری می کردم و پشت دیوان حافظ خود به یادگار نوشتم: «پرشکوه ترین روز برای یک خلبان، روزی است که اولین پرواز آزادش را انجام دهد.»

پدرم مردی روشنفکر بود و در مورد پیشرفت های زندگی من نه تنها کارشکنی و بهانه جویی نمی کرد بلکه راهنمای مورد اعتمادم بود. در عوض مادرم از این که به فراگیری فن خلبانی پرداخته بودم، سخت در وحشت بود. حتی پدرم به من گوشزد کرده بود درباره نخستین روزی که پرواز مستقل دارم، چیزی نگویم. البته در شروع کارم با مشکلاتی نیز رو به رو شدم مثلا بعضی افراد ناشناس به پدرم تلفن می زدند و به دروغ می گفتند هواپیمای دخترت سقوط کرده است. در پاسخ به این محرک ها گاهی عصبانی می شدم و به پدرم می گفتم؛ چرا مرا وادار به این کار کردی و مشوقم شدی تا خلبان شوم، ولی او معتقد بود در ابتدای هر کاری مشکلاتی وجود دارد و باید با صبر و تلاش با آن ها مقابله کرد.» عفت تجارت چی به ادبیات هم علاقه داشت. او در دهه ۳۰ خورشیدی «دیوان برگ های پراکنده» را به چاپ رساند. او ۱۹ فروردین ۱۳۷۸، در سن هشتاد و دو سالگی از دنیا رفت.


شهلا ده بزرگی: اولین خلبان زن بعد از انقلاب اسلامی

شغلی در آسمان

آرزوهای «شهلا ده بزرگی»، از آن دست آرزوهایی بود که شاید برای بسیاری از ما تنها در رویا و خواب صدق پیدا می کند، «داشتن شغلی ماورای دیگران»؛ آن هم در آسمان. خود او می گوید: «آن اندازه عاشق آسمان بودم که برایم فرق نمی کرد، خلبان باشم یا چترباز؛ مهم این بود که در آسمان باشم.» خلبان ده بزرگی در سال ۱۳۳۶ در شیراز متولد شد و از همان ابتدا، عاشق پرواز و آسمان شد. ورود به دانشکده خلبانی، نیازمند هوش، استعداد، سلامت و پشت سرگذاشتن آزمون های دشواری بود که هر کسی نمی توانست پیروز میدانش باشد. با این همه آسمان با ده بزرگی همراه شد. سال سوم دبیرستان رشته علوم تجربی بود که متوجه فراخوان آموزش باشگاه خلبانی شد. رفتن و ثبت نام برای او اصلا به فکرکردن نیازی نداشت.

زنان پیشگام ایرانی 

خیلی زود در جرگه کارآموزان قرار گرفت و برای شروع، یادگیری مدلسازی را آغاز کرد. با پایان این دوره ابتدایی او وارد بخش مباحث تئوری و علمی پرواز شد. از این جا به بعد، آموزش سخت تر و تعداد همراهان او کمتر می شد. «هر چه جلوتر می رفتیم، کار سخت تر می شد، بعضی ها رد می شدند، اما برخی خودشان می رفتند.» پله پله بالا رفتن تا به قله رسیدن، تنها نفس نمی خواهد، عشق هم می خواهد. بالاخره پرواز، رویای کودکی، آرزوی نوجوانی او به واقعیت بدل شد و او اولین پرواز خود را با استاد انجام داد. ده بزرگی در سال ۱۳۵۵ و دو سال قبل از آن که دیپلم دبیرستان را بگیرد، مدرک پرواز «سلو»ی خود را دریافت می کند و یک سال بعد هم موفق به دریافت گواهینامه خلبانی بازرگانی cpl شد و عنوان نخستین زن خلبان پس از انقلاب را به دست آورد.

برای بسیاری باورکردنی نبود که یک زن ایرانی بتواند پرواز کند و این کار شغل حرفه ای او باشد. ده بزرگی پس از پایان آموزش، پذیرفت تا در باشگاه خلبانی بماند و به عنوان مربی پرواز خدمت کند. آموزش پرواز با هواپیماهای بونانزا، سسنا، پایپر، توباگو و تی بی ۲۱ و هواپیماهای دو موتوره شرایک، کماندر، آیلندر و… به دانشجویان خلبانی به او واگذار شد. روند آموزش و تدریس ادامه داشت تا این که جنگ تحمیلی آغاز شد. با شروع جنگ، خلبان ده بزرگی مانند هم پروازان مرد، مامور انجام عملیات در منطقه جنگی شد. شاید امروز هم تعداد زیادی اطلاع نداشته باشند که فرماندهی یکی از جت های جنگی فالکون و وظیفه مقابله با دشمن، در آن روزها با یکی از زنان ایرانی بوده است؛ زنی که بدون ترس و واهمه، برای حفظ خاک وطن می جنگید. «من پا به پای مردان پرواز می کردم و ساعت پرواز جنگی ام با بقیه برابر بود.»

خلبان ده بزرگی پس از جنگ، به کار در سازمان هواپیمای کشوری ادامه داد و مسئولیت پرواز و بازرسی تمامی دستگاه های ناوبری فرودگاه های کل کشور را برعهده گرفت. او که سابقه آموزش خلبانی به دانشجویان در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته انقلاب اسلامی، نیروی دریایی، جهاد سازندگی و شرکت های هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران و خدمات هواپیمایی آسمان و دیگر ارگان های مملکتی را در کارنامه خود دارد، در تیرماه سال ۸۵ به مناسبت هفته زن، به عنوان یکی از زنان برتر ایران مورد تقدیر رییس جمهور وقت قرار گرفت. ورود خلبان ده بزرگی در جرگه خلبانان و مدافعین وطن، سدی بزرگ را برای زنان ایران پس از انقلاب اسلامی شکست.

ادامه دارد…


منبع: برترینها

ایمیل مارکتینگ بر مبنای رفتار مخاطب

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: ایمیل رفتاری یا ارسال ایمیل‌های هدفمند به مخاطبان بر اساس اقدامات و رفتارهای آنان یکی از ارزشمندترین استراتژی‌های ایمیلی است که کسب‌وکارهای ربایشی می‌توانند از آن استفاده کنند. اما چرا تعداد بیشتری از کسب‌وکارها به سراغ این استراتژی نمی‌روند؟

فقدان دانش فنی و چشم‌انداز استراتژیک، ارسال ایمیل‌های رفتاری را به یک وظیفه سخت بدل می‌کند. متاسفانه آموزش کامل و جامعی نیز در زمینه آموزش ارسال ایمیل‌های رفتاری وجود ندارد، ولی ما در این مطلب قصد داریم شما را با موارد پایه‌ای بازاریابی ایمیلی رفتاری آشنا کنیم. بازاریابی ایمیلی رفتاری چیست، چگونه کار می‌کند و چگونه می‌تواند آن را به طرز موثری برای کسب‌وکار خود اجرایی کنید، سوالاتی هستند که در این مطلب به آن‌ها پاسخ خواهیم داد.

 چگونه یک استراتژی بازاریابی ایمیلی برمبنای رفتار مخاطب بنویسیم؟

ایمیل رفتاری: مقدمه

ایمیل رفتاری عبارت است از ارسال اتوماتیک و هدفمند ایمیل‌ها به مخاطبان در دیتابیس بر اساس تعاملات آن‌ها با شرکت شما در کانال‌های مختلف: شبکه‌های اجتماعی، ایمیل، وب‌سایت شما و غیره.
هر تعاملی که کاربر با شرکت شما دارد باید با یک واکنش مورد انتظار و مناسب روبرو شود.

این مورد را مدنظر داشته باشید: در یک کمپین سنتی ایمیلی، بازاریاب یک آفر مانند کتاب الکترونیکی، اینفوگرافیک یا صفحه سفید را توسعه می‌دهد. سپس آن‌ها گرهی از افراد را ایجاد می‌کنند که ممکن است آن آفر ارزشمند را پیدا کنند. درنهایت، بازاریابان به این گروه از افراد ایمیل می‌زنند.

ایمیل رفتاری در گنجاندن یک رویکرد کاربر محور در ارسال ایمیل‌ها خلاصه می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، این اقدمات بازدیدکنندگان سایت شماست که نوع ایمیل‌های دریافتی را مشخص می‌کند و نه تصمیمی که توسط بازاریاب گرفته می‌شود.

چارچوب بازاریابی ایمیلی رفتاری: ۳ مرحله

اکنون‌که دریافتیم ایمیل رفتاری چیست و چرا مهم است، در ادامه سه مرحله چارچوب اجرای بازاریابی ایمیلی رفتاری برای کسب‌وکار ذکر شده است.

۱٫ نحوه تعامل آنلاین افراد با کسب‌وکارتان را رهگیری کنید

پیش از هر چیز باید بدانید که نمی‌توانید ایمیل‌های رفتاری خوبی ارسال کنید، اگر انواع مختلف رفتارهای کاربر را نشناسید. یک بازاریاب مدرن، کانال‌های متعددی برای جذب، برقراری تعامل و تبدیل کردن افراد به مشتری در دست و بال خود دارد که ازجمله آن‌ها می‌توان به وب‌سایت، شبکه‌های اجتماعی و ایمیل اشاره کرد. همچنین می‌توان برخی فعالیت‌های بازاریابی مانند اجرای وبینارها و تحقیقات را نیز در این لیست جای داد.

هر کانال، یک شانس برای گوش دادن به کاربران، یاد گرفتن بیشتر در مورد آن‌ها و آغاز گفتگو بر اساس آن چیزهایی است که شما به دست آورده‌اید. این صحبت‌ها بدین معنی است که شما به یک سیستم برای رهگیری، ذخیره و تجزیه‌وتحلیل کردن اطلاعات در مورد بازدیدکنندگان خود نیاز دارید.

دیتابیس مخاطبانتان مرکز اصلی تمام فعالیت‌های ربایشی شماست. به روش‌های بسیاری، این دیتابیس همانند مغز شما کار می‌کند: به ورودی‌ها گوش دهید، آن‌ها را تفسیر کنید و تصمیم بگیرید که چگونه واکنش نشان دهید. برخی اطلاعات که باید در مورد مخاطبان خود باید به دست آورید عبارت‌اند از:

  • فعالیت در سایت
  • تعامل با ایمیل
  • فعالیت در شبکه‌های اجتماعی
  • پر کردن فرم‌ها
  • اطلاعات نرخ تبدیل

می‌توانید از این اطلاعات برای ارسال ایمیل به افراد بر اساس فعالیت‌هایشان استفاده کنید. برخی سیستم‌ها وجود دارند که این اطلاعات را در اختیار شما قرار می‌دهند و به‌نوعی کار شما را ساده‌تر می‌کنند. ازجمله این سرویس‌ها می‌توان به گوگل آنالیتیکس و سرویس HubSpot اشاره کرد.

 چگونه یک استراتژی بازاریابی ایمیلی برمبنای رفتار مخاطب بنویسیم؟

۲٫ اقدامات مهمی که یک کاربر ممکن است اتخاذ کند را مشخص کنید

ازآنجایی‌که ایمیل‌های رفتاری بر اساس اقدامات خود کاربر ارسال می‌شوند، اثرگذاری آن‌ها بسیار بالاست. درنتیجه، این ایمیل‌ها هرگز یک سورپرایز نیستند. بلکه آن‌ها یک واکنش حساب‌شده به اقداماتی هستند که توسط کاربر انجام گرفته است. این قدرت واقعی ایمیل‌های رفتاری است. این ایمیل‌ها توسط کاربر فعال می‌شوند و نه بازاریاب.

اما تصمیمی که بازاریاب باید بگیرد این است که به کدام یک از اقدامات کاربر واکنش نشان دهد. در زیر سه نکته که بازاریابان در این زمینه باید بدانند ذکر شده است. شما ممکن است بدون اینکه بدانید در حال ارسال ایمیل‌های رفتاری به مخاطبان خود باشید:

پر کردن فرم برای کتاب الکترونیکی یا محتوا: یک ایمیل تایید تراکنش به همراه لینک دانلود محتوا را برای مخاطب بفرستید

مشاهده محتواهای خاص در سایت: محتواهای پیوسته هدفمند ارسال کنید. اگر شخصی صفحه مطالعات موردی شما را می‌بیند، یکی از محبوب‌ترین مطالعات موردی خود را برای او بفرستید.

تعامل/ فقدان تعامل در ایمیل‌ها: برای مخاطب خود یک ایمیل با CTA متفاوت بفرستید یا یک کمپین تعامل مجدد با کاربران را راه‌اندازی کنید

اقدامات دیگری که ممکن است بخواهید در این زمینه انجام دهید عبارتند از: مشاهده صفحه قیمت‌ها، تعامل فعال در شبکه‌های اجتماعی، اشتراک‌گذاری محتوا در وبلاگ یا خواندن یک پست وبلاگی خاص باشد. اینجا دقیقا همان‌جایی است که دیتابیس مخاطبان اهمیت و ارزش خود را نشان می‌دهد. وقتی‌که بدانید سیستم‌تان چه چیزی را رهگیری می‌کند، خلاقیت تنها محدودیت شماست!

۳٫ بر اساس رفتار مخاطب، با او یک گفتگو را آغاز کنید

قدم نهایی آن است که یک ایمیل قانع‌کننده برای مخاطب خود بنویسید و بر اساس رفتار او، گفتگو را آغاز کنید. اما چگونه می‌توانید از ایمیل‌های رفتاری خود نهایت استفاده را ببرید؟ با در نظر داشتن این حقیقت که ایمیل‌های رفتاری در مرکز چرخه بهترین فعالیت‌های ایمیلی قرار دارند. وقتی‌که یک کمپین ایمیل‌های رفتاری را تنظیم می‌کنید، درواقع شما در حال ایجاد یک تجربه شخصی والا هستید.

در مورد پیام‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی ارسال می‌کنید فکر کنید و یا حتی پست‌های وبلاگی که می‌نویسید. آن‌ها برای تمامی خوانندگان یکی هستند. مزیت استفاده از ایمیل این است که این روش به دیتابیس شما وابسته است و این به بدین معنی که ایمیل‌های ارسالی شما می‌توانند چاشنی شخصی‌سازی بالایی داشته باشند.

ایمیل‌ رفتاری با ایجاد یک پاسخ فوری به کاری که کاربر انجام می‌دهد، این مفهوم را به سطح جدیدی ارتقا داده است. با استفاده از عنصر شخصی‌سازی، یک تجربه منحصربه‌فرد را برای هرکسی که به‌صورت آنلاین با شرکت شما تعامل می‌کند، طراحی کنید.


منبع: برترینها

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ

برترین‌ها – ترجمه از الهام مظفری: آلبرت اینشتین تاثیرگذارترین فیزیکدان قرن بیستم یکی از محبوب‌ترین دانشمندان علوم مدرن است. هرچند بسیاری از ما او را با نظریه نسبیت می‌شناسیم، اما در واقع به خاطر این نظریه برنده جایزه نوبل نشد. این تنها یکی از حقایق جالب درباره این دانشمند بزرگ است و در اینجا می‌توانید اطلاعات بیشتری درباره زندگی شخصی و حرفه‌ای یکی از بزرگترین مردان زمین کسب کنید.

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ
۱ – اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ (۲۳ اسفند ۱۲۵۷) در آلمان و در شهر اولم به دنیا آمد و در ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ (۲۸ فروردین ۱۳۳۴) در سن ۷۶ سالگی در پرینستون، نیوجرسی درگذشت.

۲ – شکل سر او هنگام تولد عجیب و پشت سرش بسیار بزرگ بود، اما بعد از چند هفته به تدریج به شکل طبیعی درآمد.

۳ – او در یک خانواده متوسط یهودی به دنیا آمد و یک خواهر به نام مایا داشت که دو سال کوچکتر از اینشتین بود.

۴ – اینشتین نه تنها به نواختن ویولن علاقه داشت بلکه یکی از بزرگترین طرفداران موسیقی کلاسیک بود.

۵ – اینشتین مشکل گفتاری داشت و تا ۴ سالگی نمی‌توانست حرف بزند.

 آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ

۶ – او تحصیلات ابتدایی خود را در مونیخ به پایان رساند.

۷ – اینشتین اولین مقاله علمی خود را در سن ۱۶ سالگی نوشت و موضوع آن «بررسی وضعیت اتر در میدان مغناطیسی» بود.

۸ – در سال ۱۸۹۴، شرکت برق پدرش ورشکست شد و خانواده او مجبور به مهاجرت به میلان ایتالیا شدند. اما اینشتین در مدرسه شبانه روزی مونیخ موند تا تحصیلاتش را تمام کند. وقتی به سن قانونی رسید از رفتن به خدمت اجباری سربازی ناراحت بود و تصمیم گرفت نزد والدینش در میلان برود. او مدرسه را بدون توجه به گواهی پزشک ترک کرد و به ایتالیا رفت.

۹ – اینشتین سپس به مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس در زوریخ پیوست. استعداد استثنایی او در ریاضیات و فیزیک توجه زیادی جلب کرد، اما در سایر موضوعات آزمون ورودی موفق نبود. مسئولین مدرسه تصمیم گرفتند او را قبول کنند تا تحصیلاتش را به پایان برساند؛ بنابراین او به دبیرستان ویژه یوست وسنتلر پیوست و در سن ۱۷ سالگی فارغ التحصیل شد.

۱۰ – اینشتین در ۱۷ سالگی آلمانی بودن خود را انکار کرد تا به خدمت نظامی نرود. در طول تحصیلاتش با یوست وینتلر، به خانواده او بسیار نزدیک و عاشق دخترش ماری شد. همچنین بعد از لغو شهروندی خود در آلمان به مدرسه زوریخ رفت.

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ 

۱۱ – او در زونیخ با تعدادی از وفادارترین دوستانش را آشنا شد. هم چنین با میلوا ماریچ، یک زن صربستانی و شاگرد آینده اش آشنا شد. ماریچ بعد‌ها همسر اینشتین شد، اما به دلیل تفاوت‌های مذهبی، رابطه آن‌ها واقعا مورد قبول خانواده اینشتین نبود.

 
۱۲ – اینشتین و ماریچ دختری به نام لیسرل داشتند. هیچ اطلاعاتی درباره دختر آن‌ها وجود ندارد. برخی می‌گویند بر اثر بیماری مرده و برخی دیگر معتقدند او را به فرزندخواندگی داده اند. لیسرل در سال ۱۹۰۲ به دنیا آمد و در آن زمان هنوز اینشتین و ماریچ ازدواج نکرده بودند.

۱۳ – شرایط مالی اینشتین در سال ۱۹۰۲ وحشتناک بود. او شغل نداشت و شرکت پدرش ورشکسته شده بود. در این زمان بود که تدریس خصوصی به کودکان را آغاز کرد.

۱۴ – در نهایت به توصیه پدر مارسل گروسمن توانست یک شغل دفتری در سوئیس به دست آورد.

۱۵ – پدر اینشتین مدت کوتاهی بعد از آن به دلیل بیماری مرد، اما قبل از مرگ با ازدواج اینشتین و ماریچ موافقت کرد. آن‌ها در سال ۱۹۰۳ ازدواج کردند. سال بعد آن‌ها پسر اولشان هانس آلبرت و در سال ۱۹۱۰ پسر دومشان به نام ادوارد به دنیا آمد.

 آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ
۱۶ – شغل دفتری او در واقع در دفتر ثبت اختراع بود. وظیفه او بررسی ثبت اختراعات برای دستگاه‌های مختلف الکترومغناطیسی بود. او به سرعت بر این کار تسلط یافت و زمان کافی برای فکر کردن درباره همگام سازی الکتریکی-مکانیکی و انتقال سیگنال‌های الکتریکی داشت.

۱۷ – او طی تحصیل در مدرسه پلی تکنیک، تحت تاثیر نظریه‌های الکترومغناطیسی جیمز ماکسول، فیزیکدان اسکاتلندی قرار گرفت.

۱۸ – اینشتین در طول مطالعه آن نظریه‌ها متوجه شد که سرعت نور ثابت است و این حقیقت را ماکسول نمی‌دانست. قانون انیشتین نقض مستقیم قوانین حرکت نیوتن بود. این باعث شد انیشتین قانون نسبیت را ارائه دهد.

۱۹ – سال ۱۹۰۵ را سال معجزه انیشتین می‌دانند. در این سال مقاله دکترای خود را ارائه کرد و چهار مقاله اش در یکی از بهترین ژورنال‌های فیزیک منتشر شد. این چهار مقاله تعادل ماده و انرژی، نسبیت خاص، حرکت براونین و اثر فوتوالکتریک بودند.

۲۰ – مقالات انیشتین بلافاصله دنیای فیزیک را تحریک کرد، اما جامعه فیزیک او را نادیده گرفت تا زمانی که ماکس پلانک، بنیانگذار نظریه کوانتوم، در نهایت کار او را تحسین کرد و آزمایش هایی انجام داد که کارش را تایید می‌کرد. پلانک تاثیرگذارترین فیزیکدان زمان خود بود که واقعا به شهرت انیشتین کمک کرد.

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ

۲۱ – انیشتین در نهایت مدیر موسسه فیزیک کایزر ویلهم شد و از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۳ در آنجا کار کرد.

۲۲ – او بعد از کسب محبوبیت، مجبور بود مدام سفر کند و این باعث مشکلات مالی جدی در خانواده اش شد.

۲۳ – در نهایت انیشتین به این نتیجه رسید که ازدواجش به پایان رسیده و با دخترخاله اش السا وارد رابطه شد و بعد با او ازدواج کرد.

۲۴ – میلوا ماریچ و آلبرت انیشتین در سال ۱۹۱۹ جدا شدند و توافق کردند که اگر انیشتین جایزه نوبل را ببرد، تمام پولش را به ماریچ خواهد داد.

۲۵ – کار روی نظریه نسبیت عام سرانجام در سال ۱۹۱۵ به پایان رسید.

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ 
۲۶ – در سال ۱۹۲۱ انیشتین جایزه نوبل فیزیک را دریافت کرد، اما نه برای تئوری نسبیت عام بلکه برای توضیح فوق العاده اش از اثر فوتوالکتریک.

۲۷ – در نهایت انیشتین در دهه ۱۹۲۰ علم جدید کیهان شناسی را آغاز کرد و پیش بینی کرد که جهان در حال گسترش است و ایستا نیست. این موضوع در نهایت در سال ۱۹۲۹ توسط ستاره شناس مشهور ادوارد هابل تایید شد.

۲۸ – به اختلال تاخیر در حرف زدن در افراد فوق العاده باهوش سندروم انیشتین گفته می‌شود.

۲۹ – شایعاتی وجود دارد که انیشتین در ریاضیات موفق نبوده است. این کاملا اشتباه است. او ذهن درخشانی در ریاضیات داشت و در ۱۵ سالگی به حساب دیفزانسیل و انتگرال مسلط بود.

۳۰ – انیشتین قوانین عجیبی برای همسر اولش ماریچ وضع کرده بود. قوانین شامل این‌ها می‌شدند: «وقتی انیشتین از او می خواست، نباید به حرف زدنش ادامه می‌داد، باید سه وعده غذا در روز برایش درست می‌کرد، نباید انتظار هیچگونه ارتباط فیزیکی از او می‌داشت.»

 آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ

 
۳۱ – انیشتین از پوشیدن جوراب متنفر بود. او حتی در رسمی‌ترین موقعیت‌ها هم بدون جوراب می‌رفت و برهنگی پایش را با بوت‌های بلند جبران می‌کرد.

۳۲ – انیشتین یخچالی را اختراع کرد که با گاز الکل کار می‌کرد. در سال ۱۹۲۶ اختراع او ثبت شد، اما هرگز تولید نشد، چون تکنولوژی‌های جدیدتری به وجود آمدند.

۳۳ – انیشتین عاشق قایقرانی و ویولون بود. او آنقدر عاشق ویولنش بود که نام آن را «لینا» گذاشت.

 
۳۴ – موفقیت انیشتین عمدتا نتیجه آزمایش‌های بصری بود که در ذهنش انجام می‌داد. او به ندرت برای آزمایش نظریه هایش به آزمایشگاه می‌رفت.

۳۵ – پس از مرگ انیشتین، آسیب شناسی که مسئول کالبدشکافی او بود مغزش را دزدید و آن را در شیشه نگه داشت. او مغز را برنگرداند و در نهایت اخراج شد و سپس بعد از ۲۰ سال مغز را پس داد.

۳۶ – چشم‌های انیشتین در یک جعبه امن در نیویورک سیتی نگهداری می‌شوند.

آلبرت اینشتین؛ از تولد تا مرگ 


منبع: برترنها

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۷۷)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫
حالا مثلا فکر کن تو دانمارک بودیم بجای ایران  نه گسلی نه زلزله ای، نه آلودگی نه فقری نه گرونی،نه جرمی،نه اختلاسی ، نه هیچی خب اینم میشد زندگی؟ لوووس نبود؟ اینجا خوبه هیجان داره :))

۲٫
‏‏‏کاش رو این مایع دستشویی های رایحه کاپوچینو بنویسن خوراکی نیست دیگه نمیتونم جلو خودمو بگیرم!

۳٫
‏‏از ایتالیا زنگ زدن گفتن شما امروز پاستا درست کردی؟ گفتم بله، گفت تا حالا ما فسنجون شما روبه لجن کشیدیم؟، گفتم نه، گفت پس دیگه پاستا درست نکن!

۴٫
‏‏‏‏راست میگن سگا زودتر میفهمن. سگ من سر شب سوییچو ورداشت گفت من میرم یه دور میزنم، شاید شب نیام.

۵٫
‏‏بیشترین ترسم از زلزله اینه که آوار بریزه رو سرم ولی گوشیم قفل نباشه و بیفته دست بابام،اونجوری از زیر آوارم سالم دربیام بابام زنده ام نمیذاره!
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

موشهای تهران در حال آماده سازی

۶٫‏
‏‏میگن زیر تهران ۵۰ میلیون موش زنده خوار وجود داره. در واقع زیر تهران موش نیست، روی کشور موش‌ها تهران قرار داره!

۷٫
موش های زنده خوار هر شب تو کانالشون عکس مردم طهران رو با پنیر پیتزا میذارن و زیرش مینویسن : بریم شام ^___^

۸٫
‏ولی شبا قبل خواب یکم مرگ موش به بدنتون بمالید. حادثه خبر نمیکنه!

۹٫
‏به نظرم پسری که شنا بلد نیست خیلی جذابه [غرق میشود]

۱۰٫
‏‏دامادمون موقع زلزله تو دستشویی بوده, میگه وقتی زلزله اومد من فکر کردم زیاد زور زدم سرم داره گیج میره. من هرچی فکر میکنم رو چه حسابی ما خواهرمو دادیم به این نمیفهمم!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 
‏وقتی مغازه دار کاپشن سه سایز ‌بزرگتر بهت انداخته و میگه فیتته حاجی!

۱۱٫
‏‏دقت کردین سوراخ های نمکدون همیشه کیپه، مگر اینکه ناخواسته پاتون بهش بخوره!

۱۲٫ ‏چجوری بعضیا عین جاروبرقی غذا میخورن و چاق نمیشن؟؟ من باید بابت هر لقمه غذا به بدنم جواب پس بدم:(

۱۳٫
‏‏یه سری هم رفتیم پرنده شکار کنیم, کمین کردم و با کلی دقت شلیک کردم, پرندهه داشت میفتاد زمین داد میزد آخه کدوم الاغی کلاغ شکار میکنه؟

۱۴٫
‏‏‏دقت کردین هروقت باباها تو یه بحثی کم میارن سریع تلویزیونو روشن میکنن میزنن اخبار!

۱۵٫
‏‏دیشب خواب دیدم ۷تا خیار لاغر, ۷تا موز چاق رو خوردن, احتمالا قراره برامون مهمون بیاد.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

لرزه نگار دست ساز ۱۰۰ درصد تضمینی ساخت متخصصین وطنی

۱۶٫
‏یکی از این کادریای زمان سربازی‌مو تو خیابون دیدم گفت یادته تبعیدت کردم سراوان؟ گفتم آره، یه کم گذشت گفتم یادته گواهینامه‌ت گم شده بود؟ گفت آره، گفتم من انداختمش تو کاغذ خردکن!

۱۷٫
دیروز از ته کابینتامون یه کیسه آجیل پیدا کردم، یه کرم با واکر اومد بیرون گفت داداش ٣۴ ساله این توییم اجیلو نمیخورین در کیسه رو وا کنین ما بریم!

۱۸٫
هوا که اصلا مثل زمستون نیس، کاش حداقل گوجه سبز بیاد از زندگی لذت ببریم!

۱۹٫
دوستم رفته حمام، سر دوش شل بوده ول شده خورده تو سرش، فکر کرده زلزله شده. همونجوری دویده تا دم در که خانواده با بیل خاموشش کردن :))) خلاصه اینکه جوگیر نباشید.

۲۰٫
همسر کیست؟ همسر کسی است که در همه مشکلات زندگی کنار تو خواهد بود، مشکلاتی که اگر او نبود هرگز پیش نمی‌آمد!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

رفیق بی کلک مادر برا قدیما بود!

۲۱٫
ولی این انصاف نیست که ملاک برگشتن به خونه از نظر مامان و بابامون تو تابستون برحسب ساعت باشه ولی تو زمستون با تاریکی هوا.

۲۲٫
‏‏فکر کنم شاعرا از قصد عاشق میشن و از قصد شکست عشقی میخورن که شعر بنویسن وگرنه شاعر با اون همه شعور اهل خیانت و جدایی نیست!

۲۳٫ مثلث ESD(ابی، سیاوش و داریوش) به مراتب از مثلث BBC و MSN مرگبارتره!

۲۴٫
‏رفیقم یه روز شمال بود زلزله اومد، برگشت تهران زلزله اومد، فردا زلزله تهران رفت شمال، دیشب برگشت تهرون زلزله اومد کاش بره دم دانشگاه بخوابه!

۲۵٫
‏اینا عمدا زلزله میسازن ملت برن بنزین بزنن بعد بگن کمبود بنزین داریم و بکشن رو قیمت (پیاده میشی؟ پول خورد بده)

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

خدایا بسته دیگه خسته شدیم

۲۶٫ ولی اینایی که قلقلکی نیستن خیلی آدمای مزخرفین مثلا با کلی ذوق دستتو دراز کردی داری قلقلکش میدی میبینی عین بز کوهی زل زده تو چشات!

۲۷٫
یه سری بابام سمساری اورده بود آت و آشغالا رو بفروشه ، دیدم دوتایی دارن پچ پچ میکنن و نگاه من میکنن ، بعدا سمساره بم گفت بابات میگه این پسرم رو هم رو جنس ها ببر بنداز به خانواده پولدار!

۲۸٫
باباى من اینطوریه که بهش میگم بنویس: چیپس ماست موسیر اسنیکررز،اومدنى بخر.میگه یادم میمونه بعد که برمیگرده میپرسم خب کو خریدا؟ میگه کوالا خواستى دیگه؟ نبود!

۲۹٫
این دوست دخترا که میان کافه باهات چایی سفارش میدن، اینا زن زندگی هستن ولشون نکنین!

۳۰٫
‏میگه هنگام زلزله از آسانسور استفاده نکنید، داداش این همه پول دادیم خونه با آسانسور گرفتیم . برو بابا جمع کن خودتو هر روز یه قانون هر روز یه داستان، خوبه مدیر ساختمونمون نشدی تو!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

من به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

۳۱٫
‏احساس میکنم مسئولیت سنگینی رو دوشمه میرم حموم حس میکنم هر لحظه ممکنه بشکنه بیفته رو سرم!

۳۲٫
‏‏این همسایه طبقه دوم ما هر وقت زلزله میاد از طبقه دوم میپره پایین، اگه دو سه دفه دیگه زلزله بیاد قطع نخاع میشه به سلامتی!

۳۳٫ ‏تو دستور العمل زلزله فک کنم نوشته سریعا از آپارتمان خارج شوید و با بقیه بچا تو پارک آهنگ دستم تو دست یااااوووره حامد همایون بذارید!

۳۴٫
‏‏‏‏ولی به نظرم کیروش از سایت لرزه نگاری یه پرینت بگیره، بفرسته واسه فدراسیونای پرتغال و اسپانیا. بگه وضع ما تو این یه سال این بود. دیگه هرچقد کرمتونه!

۳۵٫
‏شاید دنیا نم نم داره سرعتش رو کم میکنه که رضا صادقى پیاده شه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

وقتی سرما میخوری…

۳۶٫ قشنگ معلومه زلزله‌ها عصر می‌خوان بیان، تو ترافیک همت می‌مونن!

۳۷٫
زلزله قبلی ساعت ۱۱ بود این دفعه ای ساعت ۱ آلارم موبایلاتون علی الحساب رو ۳ تنظیم کنید!

۳۸٫
‏من خودم دیدم پنج نفر فرار کردن ها اون وقت طبقه سومیه ما برا اینکه کمتر شارژ بده میگه سه نفریم!

۳۹٫
‏با این وضع زلزله های متوالی باید از فردا بعد از اخبار ٢٠:٣٠ تو تلوزیون پخش کنن: همه ی جان و تنم گُسلم، گُسلم، گُسلم، گُسلم !!

۴۰٫
بعد زلزله دو تا موش اومدن بالا یه نگاه کردن یکیشون گفت جیگرتو بخورم، خندیدن رفتن! خیلی دیگه خطرناک شدن اینا…

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 
‏وقتی به یکی بدون توجه به مهارت و تخصصش پست میدن!!

۴۱٫
من یه ماهى دارم این همیشه هشت ثانیه زودتر زلزله رو متوجه میشه ولى چهار ثانیه بعدش یادش میره واسه همین واکنشی نشون نمیده.

۴۲٫
‏زلزله صبحا میخوابه، شبا میاد کارشو میکنه اون وقت ما صبحا بیدار میشیم میریم سرکار تایم کاریه زلزله از ما بهتره!

۴۳٫
‏‏‏معامله ی برد برد یعنی اینکه تهرانو یه سال اجاره بدیم به ژاپنیا که در ازای مقاوم سازی، موشارو مجانی نوش جون کنن!

۴۴٫
‏خداروشکر اونقدر از لحاظ مالی سرشار شدیم که دیگه ۴۵ هزارتومن یارانه توی زندگیمون تاثیر گذار نیست (به تخم مرغ های پشت ویترین زل میزند)

۴۵٫
یه چند روزی هست که بابام مرغمون رو میاره رو تخت من میخوابه منم تو حیاط تو قفس مرغه میخوابم!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (477) 

‏گور بابای رژیم، یه شیشه شیر دیگه بریز بخوریم 🙂


منبع: برترنها

مجید انتظامی؛ هنرمندی که با ملودی، خاطره می‌سازد

مجید انتظامی یکی از آهنگسازان پر‌افتخار ایرانی است. هنرمندی که همه ما خاطرات بسیاری با تم‌ها و ملودی‌های او از موسیقی متن فیلم‌های سینمایی داریم. آهنگساز بی‌بدیلی که- همانطور که در این گفت‌و‌گو به آن اشاره دارد- از کودکی به همراه پدر کنار سن تئاتر می‌نشست و با ادبیات و هنر بزرگ شد ولی به جای ادامه دادن راه پدر به سوی ساز و موسیقی رفت و یکی از نوابغ هنر موسیقی کشور شد.

انتظامی که دانش آموخته کنسرواتوار برلین است، خیلی زود با ارکستر سمفونیک برلین و ارکستر فلارمونیک آلمان همکاری کرد. او پس از بازگشت به ایران در سال ١٣۵٣ با ارکستر سمفونیک ایران همکاری کرد و پس از سال‌ها خود رهبری بسیاری از اجراهای موسیقایی ارکستر را به‌عهده گرفت. سینمای ایران خوش شانس بود که انتظامی پس از مدتی به سینما علاقه نشان داد و موسیقی متن فیلم‌های سینمایی را نوشت و از دهه ۵۰ به این سو برای بیش از ۸۰ اثر سینمایی موسیقی متن نوشت. او که بارها افتخار نامزدی رشته موسیقی در جشنواره را داشت، با دریافت چهار سیمرغ بلورین برنده بیشترین سیمرغ بلورین در سینمای ایران است.

 هرگز زیر نم نم باران آهنگی نواخته ای ؟
خیلی‌ها با موسیقی آثار او چون عقاب‌ها، پلاک، بایسیکل‌ران، دستفروش، دبیرستان، کانی مانگا، زرد قناری، تنهاترین سردار، مردان آنجلس، شیخ بهایی، کلاه پهلوی، آژانس شیشه‌ای، مریم مقدس، من ترانه پانزده سال دارم، از کرخه تا راین، دوئل، روز واقعه و بوی پیراهن یوسف خاطره دارند و بارها نواها و ملودی‌های آن‌ها را زمزمه کرده‌اند. با مجید انتظامی فرصت گفت‌و‌گو درباره کارهایش، هنر موسیقی در سینمای ایران، خاطرات کودکی نوجوانی و جوانی‌اش دست داد. انتظامی یکی از دوست داشتنی‌ترین هنرمندان سینمای ایران است. کسی که تلاش کرده تا با خلاقیت آموخته‌هایش را به صداهای ماندگار و زیبا تبدیل کند.

شما از کودکی به موسیقی علاقه‌مند شدید. پدرتان بازیگر تئاتر و سینمای آن دوران بودند. چرا شما به سمت بازیگری نرفتید؟

پشیمان نیستم؛ چون موسیقی مثل بازیگری نیست. موزیسین باید سالیان دراز درس بخواند تا بتواند نه آهنگساز و نوازنده‌ای چیره دست که تنها و تنها از موسیقی لذت ببرد.

زمان کودکی در تهران که بودید پدرتان شما را برای دیدن کنسرت و اجراهای موسیقی می‌بردند؟

خانه ما آن زمان در دوراهی یوسف‌آباد بود. نخستین باری که در خانه ما حرف از موسیقی زده شد، در حیاط خانه بودم که به پدرم گفتم می‌خواهم ویولن یاد بگیرم، او آن روزها وضع مالی مساعدی نداشت، در اداره تئاتر استخدام شده بود و نمی‌توانست برایم ویولن بخرد. با این حال به من گفت تو تصدیق شش‌ات را بگیر. من هم تو را به جایی می‌برم که همه سازها را دارد. تصدیق ششم را که گرفتم مرا به هنرستان برد و استادان آنجا پیشنهاد دادند که ساز « ابوا» بزنم.

ابوا چگونه‌سازی‌ است؟

ابوا‌ سازی‌ است که ریشه در سنت‌های خودمان دارد. یکجور شبیه ‌ سرنا ؛ هر چند یک دنیا با هم اختلاف دارند اما می‌توان گفت پیشرفته سرنا است. ابوا از حساس‌ترین سازهای ارکستر سمفونیک است. آنقدر حساس و مورد استفاده است که همه سازهای ارکستر را با این ساز کوک می‌کنند. این پیچیدگی و سختی‌اش باعث شده آهنگسازان بزرگ دنیا همیشه بهترین ملودی‌های‌شان را برای این ساز بنویسند .

پدرتان شما را همراه خود سر صحنه تئاتر می‌بردند؟

خیلی! مجبور بودند مرا با خود ببرند چون کسی نبود مرا نگه دارد. یادم هست یک صندلی کوچک گذاشته بودند کنار جایی که بازیگران وارد سن می‌شوند. آنجا می‌نشستم و اجراها را تماشا می‌کردم.

نخستین چیزی که از کارهای پدر در یادتان مانده چیست؟

یادم است در تئاتر سعدی وسط سن جای گودی بود که یک نفر آنجا می‌رفت و ‌ هوای بازیگران را داشت. اگر بازیگران چیزی را فراموش می‌کردند، آن فرد به یادشان می‌انداخت. همیشه مراقب بودم که دیده نشوم و سر و صدا نکنم.

اجراهای‌شان به‌گونه‌ای بود که ضربی‌خوانی باشد ‌ یا موسیقی در آنها به‌کار برده شده ‌ و توجه شما از همان زمان به موسیقی جلب شود؟

بعضی از تئاترهایی که آن مواقع کار می‌کردند موسیقی هم داشت ولی آن زمان خیلی کوچک بودم و جذب آنها نمی‌شدم. بیشتر حواسم به تئاتر بود تا موسیقی.

اجراها و نمایش‌های پدر را دوست داشتید؟

طبیعی است که دوست داشتم. پدرم خیلی گزیده‌پسند بود، کارهایش را انتخاب می‌کرد و هر پیشنهادی را نمی‌پذیرفت. اغلب دیالوگ‌ها را بازنویسی می‌کرد و سناریوهایش بعضی وقت‌ها سناریوی دیگری می‌شد. او بارها با کارگردان حرف می‌زد و دو طرف به نقطه مشترکی می‌رسیدند. آنها چون همه خبره بودند کارهای‌شان همیشه درخشان بود. مردم خوش‌شان می‌آمد و طبیعی بود که من هم دوست داشته باشم.

خانه که می‌آمدید درباره کارهای پدر و دوستانش حرف می‌زدید؟

از کودکی واژه‌هایی که در خانه می‌شنیدم مثل میزانسن، دیالوگ، نورپردازی و… حس و حال بازی بود. با شنیدن این واژه‌ها بزرگ شدم. طبیعی است که بالاخره این واژه‌ها روی آدم اثر بگذارد و او را در آینده به سمت و سوی یک کار هنری بکشد.

و شما هم موسیقی را انتخاب کردید؟

بله! چون خیلی برایم جالب بود که نوازنده‌‌ای مثلا در یک مهمانی دست به ساز می‌برد و همه موقع نواختن سکوت می‌کنند و بعد از اجرای او پی در پی تشویق می‌شد. یا بارها در کنسرت‌ها دیده ‌بودم که هزاران نفر با بهترین لباس‌های‌شان می‌آمدند و در سکوت می‌نشستند و بعد که چراغ‌ها روشن می‌شد، هیجان زده هنرمندان مورد علاقه خود را تشویق می‌کردند. خب! همه اینها رویم اثر مثبت گذاشته بود و باعث شد دنبال موسیقی بروم.

 آن زمان بچه‌های هنرمندان دیگر را که همکاران پدرتان بودند می‌دیدید و با هم مراوده داشتید؟

فقط بچه‌های آقای علی نصیریان را می‌دیدم چون خانه آقای نصیریان در قیطریه روبه‌روی خانه ما بود و با هم رفت‌وآمد خانوادگی داشتیم. با هم در ارتباط و صحبت بودیم و اغلب شب‌ها با هم شام می‌خوردیم.

 آن زمان که وارد هنرستان موسیقی شدید فضای هنرستان چطور بود و خودتان چگونه هنرآموزی بودید؟

بچه خیلی پر شر و شوری بودم و هیچ‌ وقت فکر نمی‌کردم اگر یک ساز به دستم بدهند، ناگهان تبدیل به بچه‌ای محجوب و سر به زیر می‌شوم.

 اولین روز ورودتان به هنرستان یادتان است؟

یادم است در اتاقی از من امتحان هوش و گوش و دیدن و…‌ گرفتند. استادان دست‌ها و لب‌هایم را دیدند و تشخیص دادند برای چه‌ سازی‌ مناسب هستم. آن موقع بود که کم‌کم فهمیدم قرار است چه راهی را درپیش بگیرم. آن زمان هیچ‌ وقت بچه‌ها در راهروها و حیاط هنرستان ول نبودند. از هر اتاقی صدای‌سازی‌ می‌آمد. بچه‌ها بیشتر سرگرم تمرین و کار با ساز بودند و از کوچک‌ترین وقت‌شان برای تمرین و یادگیری استفاده می‌کردند.

از هم‌دوره‌ای‌های آن زمان‌تان خبر دارید؟

بله! برای نمونه آقای ‌رنجبران‌ الان از آهنگسازان برجسته در آمریکا هستندآقای دبیر دانش‌ ساز ترومبون می‌نواخت‌ و دو تا آقای صهبایی داشتیم که یکی ابوا می‌نواخت و درس رهبری ارکستر می‌خواند و یکی هم ترومبون می‌زد و آهنگسازی می‌خواند. الان هر دو از نوازنده‌های ساکن خارج از ایران هستند. بچه‌های هنرستان همه به نوعی بعدها استادان مطرحی شدند. البته در حوزه موسیقی از میان ۱۰۰ تا شاگرد ۱۰ نفر آن را ادامه می‌دهند. متأسفانه باقی هنرآموزان وسط راه رها می‌کنند؛ چون شغل سخت و کم‌درآمدی است اما گروهی که با هم بودیم اغلب به جاهای خوبی رسیدند.

 رفت‌وآمد به هنرستان برای‌تان سخت نبود؟

خانه ما آن زمان نزدیک سینما شهر فرنگ بود و هنرستان موسیقی در خیابان ولیعصر تقاطع خیابان سپه روبه‌روی کاخ مرمر و پایین‌تر از خانه ما بود. بنابراین رفت‌وآمد برایم سخت بود. اداره تئاتر در میدان فردوسی و کمی نزدیک به هنرستان موسیقی بود. صبح‌ها پدرم که به اداره تئاتر می‌رفت، بین راه ما را می‌رساند. رفت و برگشت ظهر دست خودمان بود. معمولا اگر پول داشتم این راه را با اتوبوس می‌رفتم و اگر نداشتم مجبور بودم پیاده بروم و برگردم.

بعد از دیپلم هنرستان وارد ارکستر سمفونیک شدید. آنتوان کاتلوس چگونه استادی بود؟

آنتوان کاتلوس پیرمردی اتریشی و استاد ابوای ما بود. آن موقع این طوری بود که نوازنده‌های خوب را از خارج می‌آوردند که هم به شاگردان درس بدهند و هم در ارکستر سمفونیک ایران کار کنند و درآمد خوبی داشته باشند. کاتلوس از آن دست آدم‌ها بود. پیرمردی مهربان که تمام عمرش را در ایران زحمت کشید. فرد زحمتکش و شریفی بود.غالبا چیزهایی را که ما باید می‌خریدیم و او می‌دانست برای خریدشان پول نداریم برای‌مان تهیه می‌کرد. وقتی درگذشت آلمان بودم. خیلی از درگذشت او ناراحت شدم.

سولفژ را پیش آقای پورتراب و تئوری هارمونی را هم پیش ثمین باغچه‌بان یاد گرفتید. درست است؟

هفته‌ای یک ‌بار پیش آقای پورتراب می‌رفتیم و با ما سلفژ کار می‌کرد. سلفژ یک درس عمومی بود و نزدیک به ۳۰ نفر در کلاس شرکت می‌کردند. هارمونی رشته تخصصی‌تری است و سه یا چهار نفر معمولا در کلاس آن شرکت می‌کردند. هارمونی شروع آهنگسازی است. تا کلاس نهم مثل مدارس بیرون درس‌های دیگر مدارس را یاد می‌گرفتیم؛ بعد از ظهرها واحدهای موسیقی را فرا می‌گرفتیم.

آموخته‌های‌تان در آلمان چقدر به شناخت شما از موسیقی کمک کرد؟

سال اول نمره عالی گرفتم اما کلیه‌ام مشکل پیدا کرد و مجبور شدم به خارج بروم. دکتر گفت باید یک سال تحت نظر بمانی. چون نمی‌توانستم یک سال بیکار بمانم، تصمیم گرفتم امتحان ورودی دانشگاه را بدهم و رشته‌ام را در آنجا تمام کنم. این بود که امتحان دادم و چون در سطح خیلی خوبی بودم، بعد از دو ‌ماه به من ساز دادند و در ارکستر سمفونیک نوازندگی کردم. جوان‌ترین عضو ارکستر بودم و ماهی ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتم. در ایران وقتی دیپلم گرفتم سخت‌ترین قطعات ابوا را به راحتی اجرا می‌کردم.

 هرگز زیر نم نم باران آهنگی نواخته ای ؟
اولین موسیقی تصویری‌تان برای فیلم کوتاه  «زال و سیمرغ» بود. ویژگی کار روی یک متن ایرانی و ملی در آن دوره چه بود؟

ببینید! قبل از آن کار سه، چهار کار دیگر به‌عنوان صدای شاعر برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار کردم. وقتی‌ زال و سیمرغ‌ را به‌عنوان کار به من دادند هیچ تجربه‌ای در موسیقی تصویری نداشتم ولی چون در خانواده‌ای بزرگ شده بودم که همیشه در آن حرف از هنر و تکنیک‌های هنری بود، آن حرف‌ها برایم تداعی شد و به کمکم آمد. این موسیقی را بعدها روی کارتون بچه‌های مدرسه آلپ استفاده کردند و خیلی‌ها آن را از تلویزیون شنیدند. این نخستین موسیقی تصویری‌ام بود. باید متنی را می‌نوشتم که تمی داشت که آن تم رنگ‌های مختلفی باید به‌خود می‌گرفت، زمانی عصبانی بود، گاهی مهربان، گاه خشن، گاه اکشن و… تجربه جالبی بود.متوجه شدم که با یک تم چه بازی‌های جالبی در موسیقی می‌شود انجام داد. بعد از آن کم کم به عرصه تصویر و استفاده از موسیقی در آن علاقه‌مند شدم.

 همین علاقه‌مندی باعث شد نخستین بار برای فیلم «سفر سنگ» موسیقی متن بسازید؟

آن زمان شرایط کشور ناآرام بود و بدون اینکه فیلم را ببینم برای آن موسیقی ساختم؛ یعنی براساس گفته‌های آقای کیمیایی، تکه تکه چیزهایی را ساختم.

اندک اندک داشتید وارد سینما می‌شدید. از نوجوانی علاقه‌ای به سینما داشتید و اصلا به سینما می‌رفتید؟

خیلی! سینما رفتن تنها تفریح ما بود. دوره دانشجویی پول‌های‌مان را جمع می‌کردیم و به سینما می‌رفتیم. بزرگ‌تر که شدیم راحت‌تر و بیشتر به دیدن فیلم می‌رفتیم. جالب است بدانید که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم زمانی خودم در ساخت یک فیلم نقش داشته باشم.با آمدن انقلاب ارکستر سمفونیک تعطیل شد و به سمت ساخت موسیقی فیلم رفتم.

 انگیزه‌ای هم برای این کار داشتید؟

اینطور نبود که برای معروف شدن به این عرصه پا بگذارم. بیشتر برای اینکه درآمدی داشته باشم که بتوانم با آن زندگی کنم جذب سینما شدم؛ چون بسیار آدم وسواسی هستم و هر کاری برایم یک واقعه است. آنقدر حساس هستم که کاری را که انجام می‌دهم، دوست ندارم بعد از پایان آن کسی بگوید فلان جایش کج است! می‌خواستم کاری باشد که لااقل خودم لذت ببرم و از تولید آن خجالت نکشم. برای همین برای بیشتر کارهایی که کردم عقیده همه از جمله نظر پدرم را می‌پرسیدم که مطمئن شوم. به همین‌ خاطر کارهایی را که تولید کردم روی فیلم‌ها خوب می‌نشست و جواب می‌داد.

از بین فیلم‌هایی که آن دوران در سینما دیدید، موسیقی کدام فیلم بیشتر نظرتان را جلب کرده بود؟

فیلمی از بیتل‌ها بود که خیلی برایم جالب بود. فیلم‌های جیمز باند و لورنس عربستان و کلا موسیقی فیلم‌های کلاسیک نظرم را جلب می‌کرد. البته از موسیقی تمام سبک‌های رایج در سینما لذت می‌بردم. این را درنظر داشته باشید که کسی که موسیقی فیلم می‌نویسد باید آگاهی خوبی از تمام موسیقی‌های فیلم در دنیا و همچنین از تمام سبک‌های مختلف در موسیقی داشته باشد وگرنه یک جایی کم می‌آورد.

فضای موسیقی متن فیلم‌های ایرانی چطور بود؟

آن زمان ‌روبیک منصوری‌ برای برخی از فیلم‌های ایرانی موسیقی متن انتخاب می‌کرد و آهنگساز برای صحنه‌هایی از فیلم یکی، دو ترانه می‌ساخت. با آمدن آقایان مرتضی حنانه، واروژان و منفرد‌زاده موسیقی فیلم- به‌نظرم لااقل با کارهایی که این افراد کردند- از حالت ترانه‌خوانی به سمت موسیقی صرف کشیده و جدی‌تر شد. بعد از انقلاب نظر براین قرار گرفت که همه فیلم‌ها باید موسیقی متن داشته باشند. این تصمیم آغازی برای جدی‌تر گرفتن موسیقی فیلم شد.

از کارهای مرتضی حنانه کدام یک را می‌پسندیدید؟

آن موقع در آن سطحی نبودم که بگویم کدام کار ایشان خوب است. الان فیلمی از ایشان به خاطرم نمی‌آید که به آن اشاره کنم به جز‌ هزاردستان‌ و‌ جعفر خان از فرنگ برگشته‌  که در یادم مانده‌اند. ایشان آدم دوست‌داشتنی بود و تنظیم‌های بسیار زیبایی داشت. تنظیم‌های خیلی خوبی حتی از موسیقی‌های محلی و موسیقی افراد دیگر می‌کرد. یکی از این کارها ‌هزاردستان‌ بود که ایشان، در آن موسیقی نی داوود را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که فوق‌العاده درآمد. این افراد چراغی بودند برای آینده موسیقی فیلم و ما از آنها یاد گرفتیم و راه‌شان را ادامه دادیم.

شما را همیشه به‌عنوان هنرمندی پر کار می‌شناسیم. پر کاری و کار پی در پی خسته‌تان نمی‌کند؟

اگر کل کارنامه‌ام را بسنجید، متوجه می‌شوید که خیلی پر کار نبودم اما اگر در یک سال چهار، پنج فیلم کار کردم آن پنج کار را در یک ‌ماه به‌صورت فشرده انجام نمی‌دادم بلکه ساخت موسیقی آنها یک سال طول می‌کشید. شانسم این بود که برخی فیلم‌ها به جشنواره نمی‌رسید و بعد از جشنواره ساخت موسیقی آنها را شروع می‌کردم. این بود که در یک سال پنج کار تولید می‌کردم اما الان کاری نمی‌کنم. بیشتر کار صحنه کرده‌ام.غالب کارهایی که کرده‌ام برای خودم بوده.

برخی معتقدند که موسیقی فیلمی موفق است که در کلیت یک فیلم حل شود و تماشاگر را از فضا و روند داستان فیلم دور نکند. این به‌نظرتان درست است؟

موسیقی فیلم جزئی از یک کل است. اگر قرار باشد موسیقی فیلم ساز خودش را بزند و تماشاچی را از فضای فیلم پرت کند، همان بهتر که یک موسیقی را انتخاب کنند و روی تصویر بگذارند. شاید به فضای فیلم هم بیشتر بخورد. به همین دلیل موسیقی فیلمی، موسیقی فیلم است که در فیلم حل شود.

ملودی چه جنبه‌هایی به جذابیت فیلم می‌دهد؟

ببینید! حل شدن موسیقی در فیلم انواع مختلف دارد. عده‌ای مخالف این هستند که موسیقی ملودی داشته باشد. آنها بر این عقیده‌اند که ملودی امکان دارد حواس تماشاچی را پرت کند. می‌گویند بهتر است موسیقی فیلم به‌صورت رنگ باشد. در این صورت شما نمی‌توانید از آن تم خاصی را بیرون بکشید، مثل رنگ می‌ماند. با این حال برخلاف این نظر خیلی از فیلم‌های بزرگ دنیا مثل لورنس عربستان، روزی روزگاری در آمریکا، دکتر ژیواگو، پدرخوانده و کارهای جان ویلیامز و خیلی دیگر از آثار مطرح جهانی، همه دارای ملودی‌های فوق‌العاده‌ای هستند نه‌تنها هیچ لطمه‌ای به فیلم و جذب تماشاچی نزده بلکه بخش مهمی از اهمیت این آثار به موسیقی‌های‌شان بوده است.

از بین ملودی‌سازان ایرانی کار چه کسانی را می‌پسندید؟

از دوره‌ای که شروع به‌کار فیلم سینمایی کردم چون هنوز کامپیوتر وارد سینما نشده بود، به اجبار کسانی کار می‌کردند که آدم‌های باسوادی بوده و لااقل رشته موسیقی را تمام کرده باشند. زمان افرادی مثل روشن روان، شهبازیان، احمد پژمان و افراد دیگری بودند که موسیقی خوانده بودند. آن زمان امضای آهنگساز مهم شده بود. از بین این آهنگسازان برخی معمولی بودند و البته برخی موفق‌تر از بقیه.

 آنهایی که موفق شدند، چه چیزی باعث موفقیت‌شان شد؟

خب! موزیسین باید کمی اجتماعش را بشناسد. وقتی موسیقی می‌نویسد باید بداند برای چه و چه ‌کسی موسیقی می‌سازد. تصویر و حرکت و از همه مهم‌تر ریتم مونتاژ را بشناسد. چون ریتم موزیک باید با ریتم مونتاژ هماهنگ شود وگرنه نتیجه خوبی به‌دست نمی‌آید.

موسیقی خیلی از فیلم‌های شما جدای از خود فیلم شنیده شده و بارها پخش شده و خیلی‌ها آنها را دوست دارند. این درست است که موسیقی یک فیلم باید جدای از خود فیلم شنیدنی باشد؟

موسیقی بسیاری از فیلم‌ها بعد از فیلم جایگاهی پیدا می‌کند. این روند طبیعی است و در تمام دنیا متداول است. موسیقی فیلم‌های‌ موریکونه‌ مثل ‌روزی روزگاری در آمریکا‌ یا موسیقی فیلم‌های ‌پدرخوانده‌ مگر جدای از فیلم شنیده نمی‌شود؟ خیلی‌ها آنها را می‌شنوند و لذت می‌برند. برخی مخالف این موضوع هستند و می‌گویند نباید اینگونه باشد اما جلوی خیلی از سلیقه‌ها را نمی‌شود گرفت. ما کاری را می‌کنیم که در دنیا پیاده می‌شود. در دنیا، هم فیلم‌هایی پیدا می‌شوند که موسیقی ندارند و هم فیلم‌هایی که موسیقی‌شان شنیده نمی‌شود و بیشتر رنگ است و هم فیلم‌هایی که ملودی‌های بسیار زیبایی دارند. برخلاف اشتباهی که رایج شده هیچ‌یک از این موارد دلیل غلط بودن آن نیست. به‌نظر من همه اینها به نگاه کارگردان بازمی‌گردد. در ایران هم بدون مشورت با کارگردان کار نمی‌کنیم. او باید به ما بگوید چه نوع موسیقی می‌خواهد.

شما سمفونی‌های صلح، ایثار، نانو، مقاومت، این فصل را با من بخوان، خرمشهر و انقلاب را ساختید. چرا خودتان اجراهای این سمفونی‌ها را به‌عهده گرفتید و مهم‌ترین ویژگی یک رهبر ارکستر را چه می‌دانید؟

ببینید! هیچ‌کس به اندازه خودم که این موسیقی‌ها را نمی‌شناخت. تک تک نت‌ها را نوشتم و دانه دانه نت‌ها را می‌دانستم که کجای ارکستر باید استفاده شوند. البته می‌دانم که همه نت‌ها در پارتیتور مشخص است؛ یعنی فرد دیگری هم می‌تواند آنها را کار کند؛ مثل آقای ایرج صهبایی که حماسه خرمشهر را رهبری و بسیار زیبا کار کرد. نهادهایی که این سمفونی‌ها را به من سفارش می‌دادند اصرار داشتند که خودم آنها را کار کنم.

 هرگز زیر نم نم باران آهنگی نواخته ای ؟
من هم خیلی برای این کار راغب بودم؛ به‌خصوص اینکه بعضی از اینها حالت‌هایی داشتند که شاید یک رهبر ارکستر دیگر نمی‌توانست آنها را در بیاورد. مثلا در سمفونی‌ انقلاب‌ ۴۰ نوازنده دف در لابه‌لای جمعیت داشتیم و هماهنگ کردن ریتم درون ارکستر با ریتمی که آنها می‌زدند کار ساده‌ای نبود؛ به‌خصوص اینکه صدا مقداری دیرتر می‌رسد. وقتی اینگونه شود مترونوم کار به هم می‌ریزد. برای همین کسی که می‌خواهد این سمفونی را رهبری کند باید واقعا موسیقی را خوب بشناسد و‌‌ پلی بک‌ و دیرکرد زمان را بداند. در واقع باید به‌گونه‌ای رهبری کند که گروهی که داخل سالن و بیرون سالن هستند با هم هماهنگ شوند. در برخی سمفونی‌ها نوازنده‌های ما در حرکت بودند. در سمفونی« این فصل را با من بخوان » روی صحنه غیراز اینکه فیلم را نشان می‌دادیم، حرکات موزون هم داشتیم، یعنی یک گروه بزرگ روی سن حرکت می‌کرد و رهبر موسیقی باید ریتم موسیقی خود را با ریتم پاها و حرکات آنها یکی می‌کرد. به همین دلیل خودم پذیرفتم و الا اصراری به رهبری نبود.

شما از جمله موزیسین‌های علاقه‌مند به موسیقی بی‌کلام بودید و کارهای اولیه‌تان به‌خصوص در« آرام‌تر از دریا» از این ویژگی برخوردار بود، به جز «تنهاترین سردار» که با صدای محمد اصفهانی اجرا شد. چرا همیشه به‌ویژه در کنسرت‌ها و آلبوم‌های اولیه و میانی‌تان، به سمت موسیقی بی‌کلام گرایش داشتید؟

موسیقی به تنهایی آنقدر قدرت دارد که حس خودش را منتقل کند. به همین‌خاطر غالبا موسیقی بی‌کلام کار کرده‌ام ولی مردم ما موسیقی را با کلام دوست دارند؛ یعنی موسیقی را که اصلا کلام نداشته باشد گوش نمی‌کنند. به همین دلیل در سمفونی‌هایم به‌خصوص در سمفونی « ایثار» و بیشتر از همه در در سمفونی‌ «مقاومت» سعی کردم نقش کلام را بیشتر کنم و همینطور که جلوتر آمدم این مولفه را پر رنگ‌تر کردم.

چرا همیشه موسیقی فیلم‌هایی را که داستان‌های‌شان برای ساخت آهنگ، فراز و فرود و سختی‌های بسیاری دارند، انتخاب کرده‌اید؟

بعید می‌دانم هیچ موزیسینی ادعا کند، همه‌‌ چیز را می‌داند. به‌نظرم هیچ‌ وقت کسی به انتهای موسیقی نمی‌رسد. بنابراین همیشه دوست داشتم کارهای سخت انجام دهم. این را کارنامه هنری‌ام نشان می‌دهد. علاقه نداشتم خیلی به سمت موسیقی فیلم‌های خانوادگی بروم. فیلم‌هایم بیشتر در رابطه با جبهه و همینطور رزمنده‌ها بوده است.همیشه احترام زیادی برای افرادی که جان‌شان را برای سربلندی ایران در دستان‌شان گذاشتند، می‌گذارم. من که در خانه‌ام نشسته‌ام و کاری نمی‌کنم. کار اصلی را آنها کردند و می‌کنند و کار ما در برابر کار آنها قابل مقایسه نیست. ما فقط به نوعی به کارهایی که آنها کرده‌اند می‌بالیم و سعی می‌کنیم حسی از کار آنها را به‌صورت موسیقی القا کنیم.

شما برای فیلم‌های کارگردانانی چون رسول ملاقلی‌پور، ابراهیم حاتمی‌کیا، احمد رضا درویش و دیگران موسیقی جنگی ساختید. ویژگی اصلی و فضای این آهنگ‌ها در چیست؟

فیلم جنگی الزاما اکشن نیست. فیلم‌های آقای رسول ملاقلی‌پور در فضای جنگ می‌گذشت اما مثلا فیلم‌های آقای حاتمی کیا مثل از ‌کرخه تا راین‌، ‌ آژانس شیشه‌ای‌ و ‌بوی پیراهن یوسف‌ بیشتر از جنگ و حواشی جنگ حرف می‌زند. در حقیقت داستان آن فیلم‌ها پیرامون جنگ می‌گذرد یا فیلم‌های آقای درویش پاره‌ای در جنگ و پاره‌ای در شهر می‌گذرد. این کارگردان‌ها خیلی زیبا کار می‌کردند و این زیبایی روی کار من هم تأثیر می‌گذاشت. ببینید! موسیقی این فیلم‌ها را خارج از این فیلم‌ها که در نمی‌آوردم. اول فیلم‌ها را نگاه می‌کردم و تحت ‌تأثیر آنها موسیقی‌شان خلق می‌شد.

در موسیقی‌ «بایسیکل ران» که برای آن سیمرغ گرفتید از ساز طبله و سیتار که از سازهای بومی هند و پاکستان هستند، استفاده کردید. چطور این سازها توانستند بار دراماتیک این فیلم و شخصیت رنج کشیده آن را منتقل کنند؟

از سازهای دیگری هم می‌توانستم استفاده کنم اما موجود نبودند. به همین دلیل براساس جغرافیای فیلم، سیتار را انتخاب کردم که ‌سازی‌ مربوط به فرهنگ هندوستان است و در پاکستان هم استفاده می‌شود. کسی که موسیقی می‌نویسد، فکر جذابیت کار و این را که نواها باید در دل مردم بنشیند، هم می‌کند. آن زمان فکر می‌کردم سیتار و طبله جواب کارم را می‌دهد. جالب است بدانید که آقای عباس مهرپویا سیتار فیلم را نواخت.

چطور آقای مهرپویا را دعوت کردید؟

ایشان را هم خیلی سخت پیدا کردم و هم خیلی سخت برای این کار راضی کردم. وقتی نشستم و آ‌ن را با دهان برای ایشان اجرا کردم همان لحظه با سیتار دقیق اجرا کرد. چند هفته صبح‌های زود به دفتر ایشان در حوالی میدان هفت تیر می‌رفتم و صبحانه را با هم می‌خوردیم و سپس شروع به تمرین می‌کردیم. خانه زیبایی داشت که همه جای آن سبز بود. خیلی فضای زیبایی بود. در خانه ایشان مثل موزه انواع و اقسام سازهای هندی بسیار باارزشی وجود داشت.درهر حال ایشان اندک اندک به موسیقی بایسیکل ران علاقه‌مند شدند و خیلی هم خوب و درخشان آن را اجرا کردند. بایسیکل ران اگر جایزه گرفت، باید آن را متعلق به زنده یاد مهرپویا دانست.

فیلم ‌دوئل‌ از متفاوت‌ترین کارهای شما در زمینه سینمای جنگ است. چرا در بخش‌های پرتنش و پرهیجان دوئل از سینتی سایزر، سازهای مسی، هورن و ترومپت بهره گرفتید و به جای پرداختن به ملودی به سمت فضا دادن به تصویر و به کارگیری نت‌های «دیسونانس» و ضربه‌های تیمپانی و بهره‌برداری از افکت رسیدید‌؟

دوئل از سخت‌ترین کارهایم بود. برای دوئل یک ارکستر کامل سمفونیک را گرد هم آوردم و از کامپیوتر و سینتی سایزر به اضافه سازهای ضربه‌ای جنوب و نی‌انبان و کمانچه بهره گرفتم تا به منطقه جنوب نزدیک شوم. موسیقی فیلم مثل شناسنامه فیلم است و نشانگر نقطه‌ای است که فیلم در آن فیلمبرداری شده و در‌واقع؛ فرهنگ آن سرزمین یا منطقه را روایت می‌کند. نی انبان و کمانچه و نقاره و دُهل و سازهای ضربه‌ای جنوب همگی برای رساندن چنین حسی کارکرد داشتند. چون موسیقی دوئل به‌صورت «ساراند» پخش می‌شد، برای حفظ آن، بیشتر رنگ‌هایی راکه از سینتی سایزر و کامپیوتر گرفته بودم به‌صورت ریتم خاصی در بلندگوهای مختلف پخش کردم. به جز جاهایی که قصه‌ای شروع می‌شود نخواستم خیلی به سمت ملودی بروم. به همین دلیل به‌صورت لحظه‌ای تم می‌آورم اما در مجموع موسیقی، موسیقیِ رنگ است. همانطور که گفتید ارکسترم کامل بود، یعنی صداهای مسی همه طبیعی بودند و از سینتی سایزر استفاده نشده بود. در حقیقت از سینتی سایزر فقط استفاده پد و بعضی افکت‌ها شد تا پخش ساراند حفظ شود.

چرا در موسیقی فیلم‌ از کرخه تا راین، تم آرام و حس سکوت وجود دارد؟

چون خود فیلم هم همینطور است. این نخستین فیلمی بود که فضای آن کمی متعارف‌تر از دیگر فیلم‌های زمان خودش بود. این فیلم خارج از ایران را با فرم بیانی دیگری نشان می‌داد. روی خود من تأثیر زیادی داشت و اتفاقات فیلم برایم تکان‌دهنده بود. آن موقع می‌گفتم خدا کند موسیقی چیزی از تصویر کم نیاورد.

ما صدای سوت از راه دهان را در وسترن‌های اسپاگتی  «موریکونه» به‌خصوص در فیلم «خوب، بد، زشت» شنیده بودیم. چطور شد از سوت در « از کرخه تا راین» استفاده کردید؛ عنصری که به هر حال در زمان خودش در ایران به نوعی نوآوری در موسیقی فیلم به شمار می‌رفت؟

نزدیک‌ترین صدا به انسان یا صدای حنجره است یا سوت که البته در این فیلم سوت را انتخاب کردم. البته نخستین کسی نبودم که از سوت استفاده می‌کردم. قبل از من هم از سوت استفاده شده بود. زمانی که فیلم  از کرخه تا راین‌ ساخته شد آلمانی‌ها یک موسیقی صلح ساخته بودند که آن هم با سوت اجرا شده بود. من هم با استفاده از سوت بیشتر در آن فیلم می‌خواستم فریاد صلح سر بدهم و چون موسیقی فیلم صلح‌طلب است به این سمت رفتم.

چرا در صحنه پایانی همین فیلم که خیلی هم هیجان‌انگیز است، برای شخصیت اصغر از ساز دف استفاده کردید؟

در آن سکانس دفی می‌شنویم که با دستگاه کُند شده و همان دف با ریتم طبیعی اجرا شده است. سه قطعه برای این تصویر داشتیم که کارگردان مایل بود این ریتم روی فیلم قرار بگیرد که به‌نظرم خوب هم جواب داده است.
یکی از آثار احساسی شما بوی‌ پیراهن یوسف‌ است؛ فیلمی که چند سال بعد از «از ‌کرخه تا راین‌» ساخته شد. چگونه شد که در اینجا ناله‌های حنجره، جای سوت را در‌ «ازکرخه تا راین » گرفت؟
می‌شود این طوربه این دو فیلم نگاه کرد:« از کرخه تا راین ١» و« از کرخه تا راین ٢». به‌نظرم فضا، موضوع و درونمایه(شهدا، انتظار و…) در این دو فیلم یکی است اما به هر حال باید تفاوت ایجاد می‌کردم. در «از کرخه تا راین» سعید جانباز برای عمل می‌رود و شهید می‌شود. به همین‌خاطر سوت را برگزیدم که موسیقی صلح در آلمان بود. در فیلم« بوی پیراهن یوسف» گفته می‌شد که یوسف شهید شده. به همین دلیل از ناله استفاده کردم که کم کم از ضعیف به قوی می‌رود. ناله می‌خواست حس بازگشت یوسف را منتقل کند.

یکی دیگر از همکاری‌های شما با آقای حاتمی کیا، فیلم « آژانس شیشه‌ای» است.چرا در این فیلم، زمانی که کاظم به همسرش نامه می‌نویسد، از آواهای کُرال استفاده کردید و چرا درادامه، ارکستر جای خودش را به ویولن‌سل و بعد پیانو می‌دهد؟

برای فاطمه (همسر کاظم) صدای ناله و سُلوی تکِ خانمی را ضبط و به همراه پیانو استفاده کردیم اما این آواها و سپس صدای ویولن سل و پیانو براساس تغییراتی بود که در نماها و تصویر رخ می‌داد. بر همین پایه تغییر و ریتم تصویری موسیقی، فضا را همراهی می‌کند. اگر یادتان باشد هر جا صحبت فاطمه می‌شد، «وُکال» پیانو می‌آمد. در زمان شهادت عباس هم کُرال می‌آمد و با اضافه شدن پیانو و ارکستر زهی، شهادت او را یاد‌آور می‌شدیم.

صحبت از ارکستر زهی شد. چرا فیلمِ « اعتراض» با آواهای مردانه و رویکردی مرثیه‌وار با همراهی ارکستر زهی شروع می‌شود؟

ببینید! اسم آن فیلم «اعتراض» بود. در شروع فیلم صحبت از یک قتل می‌شود. به همین دلیل موسیقی فضای بسیار مرموزی دارد؛ یعنی به‌تدریج اوج می‌گیرد تا اینکه به فضای زندان می‌رسد. در آنجا از نظر من خواننده و ساز‌های کوبه‌ای دف با تیمپانی تلفیق شدند و رنگ کوبه‌ای به‌وجود آمد تا موضوع اعتراض بیان شود. در ادامه اما فیلم رنگ عوض می‌کند و از نظر داستانی به سمت جوا‌ن‌ترها می‌رود و طبیعتا لحن آن به موسیقی پاپ گرایش پیدا می‌کند.

راستی چرا در همین فیلم، یعنی زمان رهایی امیرعلی(جمشید ارجمند) از زندان، ریتم تند می‌شود و«اُستیناتوی» باس و گیتار را می‌شنویم، یا جایی که قاسم با بازی پارسا پیروزفر، پیکر برادرش را که از جنگ بازگشته می‌بیند و حالتی بغض آلود پیدا می‌کند، ویولن و گیتار با او همراهی می‌کنند؟

قاسم پیکر برادرش را تحویل گرفته‌است. این موضوع غم انگیزی است. این صحنه را با تک ساز ویولن انتقال دادم و گیتار را هم به آن اضافه کردم که‌سازی‌ جوانانه است. ببینید! موسیقی، امری سلیقه‌ای است. ممکن است فیلم« اعتراض» را الان به من بدهند و طور دیگری، آن را کار کنم. درهرحال، هر یک از این اجراها در زمان و با ویژگی‌های خودشان اجرا شدند.

در کنار جنس موسیقی فیلم‌هایی که به بعد از جنگ و حواشی آن می‌پردازند، فضایی هم در فیلم‌هایی مانند «عقاب ها»، « پلاک»، « کانی مانگا»، « پوتین» و…. اجرا شد که موسیقی آن‌ مثل خود فیلم جذاب است. فکر می‌کنم بیشتر مدنظرتان ایجاد فضایی حماسی در آن فیلم‌ها بود.درست است؟

خب! فضای فیلم‌های حاشیه جنگ عاطفی‌تر است. درحالی‌که فضای فیلم‌هایی مثل «عقاب‌ها» جنگی‌تر است. اینها از لحاظ ساختمان، سازبندی و هارمونی با هم فرق دارند.

فیلم‌های دینی شما مثل« روزواقعه»، «مریم مقدس »، «مردان آنجلس»، «حجر بن عدی» و« تنهاترین سردار» نشان از آگاهی شما به موسیقی عربی دارد. علت انتخاب ساز عود و قانون و همراهی ارکستر در فاصله‌هایی از فیلم روز واقعه چه بود؟

هدفم استفاده از موسیقی عربی در فیلم روز واقعه نبود. در اصل می‌خواستم حس و فضای عربی را به تماشاچی منتقل کنم و در این کار موفق شدم وگرنه تم عربی نوشتن کاری ندارد. به همین علت هم از سازهایی مثل عود و قانون استفاده کردم که عرب‌ها از آنها زیاد استفاده می‌کنند. «راش»‌های روز واقعه بدون صدا به من داده شد و چون ریتمی نداشتم خیلی سخت بود که بتوانم ریتمی متناسب با ریتم مونتاژ پیدا کنم.

چرا برای ملودی «روزواقعه» از نغمه‌های حجاز ، صبا و بیات بهره گرفتید؟

حجاز مقامی است که در موسیقی عرب ، ترک و ایرانی جزو مقام‌ها و مایه‌ها بوده و اجرا می‌شود. در موسیقی ایران قدیم اختلاف نظری مبنی بر اینکه حجاز در زمره مقام‌های اصلی بوده یا جزو شعباتِ مقام های اصلی، وجود داشته است. اما پس از اینکه صفی الدین ارموی مقام حجاز را در محدوده مقام‌های اصلی موسیقی قرار داد و تثبیت کرد، دیگر موسیقی‌دانان نیز به تبعیت از روش او، این سنت را ادامه دادند.
امروزه حجاز از گوشه‌های مهم مایه «ابوعطا» است که از مشتقات دستگاه شور به‌حساب می‌آید و البته از لحاظ مایه شناسی موسیقی ایران کمی از حجاز موسیقی عرب و ترک متمایز است.

چرا در قطعه عاشورا در فیلم«روز واقعه» از طبل‌ها و سازهای بادی و ارکستر زهی بهره گرفتید؟

عاشورا برایم حماسه است.در سراسر عاشورا قهرمانی می‌بینم. توجه داشته باشید که در قطعه عاشورا و در انتهای فیلم، سُم اسبان، سوزاندن خیمه‌ها، دستان بریده و سرهای روی نیزه را می‌بینیم. خب! همه اینها حماسه است. در این حادثه ۷۲ نفر با آگاهی به‌خاطر ایده و مرام و اعتقادشان مبارزه کردند. بنابراین در این واقعه غم و غصه نمی‌بینیم.به همین‌خاطر با سازهای مسی صدای کرنا را تداعی کردم. کرنا نت خاصی ندارد و چون می‌خواستم در ارکستر سمفونیک از کرنا استفاده کنم مجبور شدم آن صدا را به‌وسیله ساز هورن تداعی کنم؛ چون نت‌هایش دائم عوض می‌شد.همه تلاشم این بود که یک موسیقی حماسه روی تصویر بگذارم.

موسیقی سریال «مریم مقدس» حاکی از نگاه شما به شخصیتی پاک در تاریخ دینی دنیاست. چرا برای ساخت موسیقی مریم مقدس با ارکستر کشور ارمنستان همکاری کردید؟

ببینید! وقتی به کسی تصویری می‌دهند طبیعی است که باید به نوع خاص و متفاوتی به آن تصویر فکر کند.آن زمان که پیشنهاد سریال« مریم مقدس» را به من دادند متوجه شدم این سریال به سازهایی احتیاج دارد که در ایران نیست و اگر می‌خواستیم شبیه‌سازی‌ کنیم دیگر آن اصالتی را که باید داشته باشد از دست می‌داد. به‌خصوص اینکه می‌خواستم موسیقی سریال بیشتر رنگ و بوی مسیحیت داشته باشد. با این وصف، نزدیک‌ترین جا به کشورمان ارمنستان بود که با سختی زیاد توانستم به آنجا بروم و ارکستر مورد نظرم را پیدا کنم و به رهبر ارکستر سمفونیک آنجا پارتیتور را نشان دهم.

از چه سازهایی در آن قطعه استفاده شد؟

دودوک و همینطور کمانکه که یک ساز تک سیمه است و هم‌اکنون در موزه نگهداری می‌شود. آن سازها را از موزه آوردند و نوازنده آن را نواخت. سازهای ضربه‌ای محلیِ سریال هم در ایران رایج نبودند. چون می‌خواستم موسیقی صدایی بدوی داشته باشد تا تماشاچی را به فضای دوران زندگی حضرت مریم نزدیک کند، از آنها استفاده کردم.

به‌طور کلی چگونه تم فیلم‌ها را حس می‌کنید؟

فیلمی را بارها می‌بینم. اینگونه فیلم ملکه ذهنم می‌شود و همینطور روزها و شب‌ها به آن فکر می‌کنم تا اینکه به‌صورت ناگهانی یک روز زمزمه‌ای می‌کنم و بلافاصله آن را می‌نویسم یا همان لحظه آن را روی موبایلم ضبط می‌کنم و کم کم روی آن کار می‌کنم تا اینکه تمی شکل می‌گیرد که البته از خود فیلم بیرون آمده است.

چطور تشخیص می‌دهید که چه سازبندی یا ارکستراسیونی را باید در ملودی یک فیلم لحاظ کرد؟

 خب! اینها اندوخته‌هایی است که آهنگساز در اختیار دارد و درس‌هایی است که خوانده است؛ اینکه اگر تم فیلمی عاطفی است چه سازهایی باید آن را همراهی کنند یا اگر تم اکشن یا ترسناک دارد چه سازهایی با چه هارمونی‌های دیگری.

شما سال‌ها برای بسیاری از دانشجویان و علاقه‌مندان موسیقی تدریس کرده‌اید. به این جوانان معمولا چه توصیه‌هایی می‌کنید؟

البته خیلی وقت است که دیگر تدریس نمی‌کنم اما موسیقی یک کار با دیسیپلین است. مثل سربازخانه است؛ یعنی شوخی بردار نیست. اینطور نیست که وقتی داری درس می‌دهی، شاگرد یا دانشجو با گوشی موبایلش سرگرم باشد یا روزنامه دستش بگیرد. تمام کسانی که در موسیقی موفق هستند وقتی درِ کلاس موسیقی را باز می‌کنند و روی صندلی می‌نشینند، کسانی هستند که صد درصد آنجا هستند.

 هرگز زیر نم نم باران آهنگی نواخته ای ؟
یک خانواده هنری

گویا علاقه و آشنایی‌تان به همسرتان، سرکار خانم آذرنوش صدرسالک هم در کلاس‌های همنوازی رخ داده بود. چطور این آشنایی اتفاق افتاد؟

زمان تدریس در هنرستان موسیقی، هم ابوا درس می‌دادم و هم آنسامبل. آنهایی که می‌خواستند دیپلم‌شان را بگیرند باید نمره کلاس‌های آنسامبل را می‌گرفتند؛ یعنی تمام شاگردهای فارغ التحصیل هنرستان باید سر این کلاس می‌آمدند. ایشان یک خواهر دوقلو داشت که خیلی شبیه بودند و هر دو سر کلاس می‌آمدند. من واقعا خیلی وقت‌ها نمی‌توانستم آنها را از هم تشخیص بدهم. کلاس آنسامبل همانطور که می‌دانید گروهی است، مثلا ۹ نفره، پنج نفره و…. ما هم یک کنسرت ۹ نفره گذاشتیم که همسرم در آن «هارپ» می‌زد. اینگونه بود که کم کم با هم آشنا شدیم و به رفت‌وآمد خانوادگی رسید تا اینکه با هم ازدواج کردیم.

جایگاه ایشان در بین نوازندگان هارپ در ایران در چه سطحی است؟

در ایران افراد محدودی را داریم که هارپ می‌نوازند اما به چیره دستی ایشان نیستند. ایشان ۳۰ سال در ارکستر سمفونیک نوازندگی کرده‌اند و بازنشسته ارکستر سمفونیک تهران هستند. الان هم که به‌صورت خصوصی درس می‌دهند و شاگردان پیشرفته‌ای دارند.عقیده‌ام این است که موزیسین‌ها هیچ‌گاه نمی‌میرند جسم موزیسین و هنرمند می‌رود اما کارش تا ابد ماندگار است. مگر موتسارت یا بتهوون مرده‌اند یا مگر صبا یا حنانه، تجویدی و باغچه بان مرده اند؟! موزیک را نمی‌شود از یاد برد؛ چون هنرمندان به واسطه کارشان ماندگار می‌شوند.

رشته همسر شما الهیات بود. از طرفی شما هم آهنگساز برخی از معروف ترین موسیقی فیلم‌های مذهبی بوده‌اید. برای ساخت آن آهنگ‌ها نظر همسرتان را به‌عنوان کارشناس این رشته می‌پرسیدید؟

هر کاری که کرده‌ام هم برای پدرم، هم برای فرزندانم و هم همسرم اجرا کرده‌ام و نظرهای آنها را پرسیده‌ام موزیکی اگر ساخته‌ام نظر دخترم، پسرم، پدرم و بیشتر همسرم در آن لحاظ شده‌است. به هر حال این نت‌های پراکنده را که نمی‌توان خواند. همسرم همه را منظم می‌کند؛ به‌خصوص آن اوایل که کامپیوتر نبود که بتوان آنها را ثبت کرد. بنابراین همه باید با دست نوشته می‌شدند. همه این کارها حاصل زحمات همسرم بود، یعنی ایشان از درون پارتیتور نت‌های ارکستری را که قرار بود از استودیو بیرون بیایند می‌نوشت تا در مقابل آنها بگذارد. کاربسیار دشواری بود؛ چون خیلی از آنها خوانا نیستند. بسیاری از آنها خط خوردگی دارند. کار بسیار پر زحمتی بود.

زمانی که ایشان نشان درجه یک هنری را برای ۴۰ سال فعالیت دریافت کردند، شما چه حسی داشتید؟

معمولا آدم خوشحال می‌شود. هنرمند به تشویق ملت است که جان می‌گیرد و انگیزه می‌یابد و پیشرفت می‌کند. و گرنه افسرده می‌شود و زود از میان می‌رود. میلیاردها پول جای یک تعریف از هنرمند را نمی‌گیرد.

پدر همسرتان، آقای حسن صدر سالک هم از شاعران معاصر ایران هستند.کدام یک از شعرهای ایشان رادوست دارید؟

همه شعرهای ایشان پر مغز و جذاب است. اتفاقا چند شعر برای خود من سرودند. در آلبوم «روز واقعه» قطعه آوازی هست که ایشان شعرش را برایم سرودند. ایشان شعر بسیار معروفی دارند به نام« آتش دل» که تاج اصفهانی آن را خوانده است. او شاعری بود که موسیقی می‌دانست و دستگاه‌ها را می‌شناخت و می‌توانست به خواننده و آهنگساز کمک زیادی کند.

 
جزو پیشگامان تلفیق شعر و موسیقی بودند درست است؟

بله! چون هم شعر را می‌شناخت و هم موسیقی را.

در‌واقع؛ شما به ایشان نت می‌دادید و ایشان به شما شعر.

 خودم شاهد بودم که برخی از کارهایی را که آقای سالار عقیلی می‌خواند پدر همسرم با ایشان کار می‌کرد و آهنگ‌های قدیمی را به ایشان منتقل می‌کرد. ایشان خیلی به دیگران کمک می‌کرد و بسیار خیرخواه بود.

اجراهای خانم صدرسالک را در گروه کر تلویزیون و تالار رودکی در آرشیودارید؟ پیش آمده به آن خاطرات رجوع کنید یا آنها را ببینید؟

از آن دوران اجرایی نداریم که ببینیم یا گوش کنیم. البته کارهای خودم را مثل موسیقی‌هایی که در آنها هارپ نوشته‌ام، گاه و بیگاه می‌بینم.

نظرتان درباره تصنیف‌هایی که همسرتان از کارهای علیرضا قربانی، علی مینوسپهر و دیگران کارکرده‌اند، چیست. به‌نظرتان چه ویژگی‌هایی دارد؟

خب! کارهای این افراد را عمیق و نقادانه گوش نکرده‌ام که بتوانم از دیدگاه تحلیلی درباره‌شان حرف بزنم.

هم‌اکنون گرایش هارپ در ایران چگونه است؟

الان خیلی گسترده به ساز هارپ توجه و اقبال می‌شود و برخلاف گذشته خیلی از خانم‌ها به نواختن این ساز گرایش دارند.

چه شد که از ساز هارپ که ساز تخصصی همسرتان هم بود در فیلم‌های «دستفروش» و« ناصرالدین شاه آکتور سینمای ایران» استفاده کردید؟

در درجه اول خود این فیلم‌ها می‌طلبیدند، دیگر اینکه تنها کسی بودم که می‌توانستم از این ساز استفاده کنم؛ چون هیچ آهنگسازی نمی‌توانست از هارپ استفاده کند. به این دلیل که یا کسی هارپ نداشت یا به‌خاطر سختی حمل‌ونقل این ساز و یا آسیب احتمالی ناشی از جابه‌جایی آن، استفاده نمی‌کردند. در موسیقی هایم از سازهایی استفاده می‌کردم که در هر موسیقی نبود.

پسرتان سروش عزیز هم رشته موسیقی را ادامه دادند و فکر کنم تا چند وقت پیش هم در حال ادامه تحصیل در اتریش بودند. علت علاقه او به موسیقی چه بود و چرا مثل پدربزرگ‌شان به سمت بازیگری نرفتند؟

پسرم امتحان ورودی صدا و سیما را داد و با رتبه خیلی خوب قبول شد. سر امتحانش نبودم؛ چون نمی‌خواستم بگویند به‌خاطر پدرش پارتی بازی شده است. با این همه نتوانست به صدا و سیما بیاید. یکی، دو سالی سرگردان بود. مجبور شدیم او را به خارج از کشور بفرستیم. در آنجا امتحان داد و قبول شد. خیلی به سختی توانستیم با هزینه بالا در آنجا او را نگه داریم.

چه رشته‌ای می‌خواند؟

همان رشته آهنگسازی ابوا را که خودم خوانده بودم، می‌خواند. برایم ساز می‌زد و اشتباهاتش را می‌گفتم. با اینکه استاد خوبی داشت ولی به‌خود من ایمان بیشتری داشت تا به استادش. حالا درسش تمام‌شده و به ایران برگشته است اما مشکل اینجاست که در ایران کار نیست و نمی‌دانم اینجا می‌خواهد چه کار کند.


منبع: برترینها

گفت‌ و گو با ورزشکاران ارمنی در روزهای کریسمس

این یک حقیقت انکارنشدنی است که آداب و رسوم مذهبی نمی‌تواند متاثر از فرهنگ بومی نباشد. از همین‌رو، آداب و رسوم اعیاد دینی ازجمله جشن‌های‌ سال نو میلادی و میلاد حضرت عیسی مسیح در جوامع و کشورهای مختلف تفاوت‌هایی دارند. در ایران اسلامی هم مسیحیان بسیار زیادی زندگی می‌کنند که‌ سال نو میلادی را به شکل خاص خود جشن می‌گیرند. هرچند اصلی‌ترین تصویر از این اتفاق بزرگ برای مسیحیان در ذهن ایرانی‌ها جشن‌های ‌سال نو در شب‌های برفی کشورهای مختلف است که با آتش‌بازی و مراسم‌های مختلفی همراه است، اما در ایران شرایط به‌گونه‌ای دیگر است. به بهانه کریسمس و نزدیک‌شدن به‌ سال نو میلادی با چند نفر از چهره‌های ورزشی ارامنه گفت‌وگویی انجام داده ایم تا آنها از حال‌وهوای این جشن‌ها و آداب و رسوم خاص در ایران تعریف کنند که جزییات آن را در زیر می‌خوانید:

زیبایی مناطق ارمنی‌نشین ایران بی‌نظیر است

تیموریان: پسرم پای درخت کریسمس ذوق می‌کند

آندرانیک تیموریان نخستین فوتبالیست ارمنی در تاریخ فوتبال ایران است که توانسته بازوبند کاپیتانی تیم‌ملی کشورمان را بر بازو ببندد. او اگرچه در یکی دو‌سال اخیر از سطح اول فوتبال ایران دور شده اما هنوز محبوبیت زیادی بین اهالی فوتبال دارد. تیموریان در سال‌های حضورش در ایران کنار بقیه مسیحی‌ها مراسم ‌سال نو و کریسمس را به جا می‌آورد و به همراه خانواده‌اش این مراسم را به بهترین شکل برگزار می‌کند. آندو درباره فرارسیدن‌ سال نوی مسیحی به می‌گوید:

 گفت‌ و گو با ورزشکاران ارمنی در روزهای کریسمس

«فرارسیدن‌ سال جدید همیشه هیجان‌انگیز و جالب است. من در دوران کودکی هم علاقه زیادی به کریسمس و رسم و رسومات آن داشتم و همیشه به پدر و مادرم برای تزیین درخت کریسمس کمک می‌کردم. هرسال چند ماه قبل از آمدن کریسمس من ذوق‌وشوق زیادی داشتم و دلم می‌خواست زودتر وسایل درخت را آماده کنم. خوشحالم که امسال هم می‌توانم در کنار خانواده‌ام‌ سال جدید را جشن بگیرم و خدا این فرصت را به من داد تا یک‌سال دیگر هم درکنار عزیزانم زندگی کنم.» آندویی که همیشه درگیر بازی‌های باشگاهی و ملی بوده، فرصت زیادی برای سپری‌کردن کریسمس کنار اعضای خانواده نداشته است.

فراغت از بازی‌های باشگاهی باعث شده آندو در دو‌سال گذشته کنار اعضای خانواده‌اش باشد: «از‌ سال گذشته این فرصت بیشتر نصیبم شد تا در روزهای خوب ‌سال نو کنار خانواده‌ام باشم. البته در سال‌هایی که خارج از ایران بازی می‌کردم هم، می‌توانستم در روزهای ابتدایی ‌سال نو استراحت کنم و در کنار خانواده‌ام بمانم اما در ایران گاهی می‌شد به خاطر بازی یا اردو مجبور می‌شدم‌ سال نو را به تنهایی جشن بگیرم. خوشبختانه امسال هم می‌توانم فارغ از فوتبال کنار خانواده‌ام باشم و ‌سال نو را آن‌طور که دوست دارم، جشن بگیرم. خانواده من برای کریسمس و‌ سال نو ارزش زیادی قایل هستند و ما همیشه‌ سال نو را به بهترین شکل جشن می‌گیریم. الان که ذوق پسرم را پای درخت کریسمس می‌بینم،

یاد کودکی خودم می‌افتم که تمام ‌سال را منتظر آمدن ‌سال نو و بابانوئل بودم. البته ما الان هم ‌سال نو را به بهترین شکل ممکن جشن می‌گیریم، چون ارزش زیادی برای رسم و رسومات قایل هستیم.» آندو درباره رسم و رسومات مسیحیان در‌ سال نو می‌گوید: «رسم و رسوم خاصی نداریم اما مهمترین نماد برای ما در آغاز‌ سال نو درخت کاج است که ادامه حیات را برایمان تداعی می‌کند. خانواده‌های مسیحی سعی می‌کنند درخت‌های کاج را به زیبایی تزیین کنند تا برای بچه‌ها هم جذابیت داشته باشد تا آنها هم با فرهنگ و رسومات آشنا شوند. یادم می‌آید وقتی کم‌سن‌و‌سال بودم، دوست داشتم پدر و مادرم زودتر اجازه دهند جعبه‌های پای درخت کریسمس را باز کنیم و هدایا را ببینیم. البته الان دیگر افراد کوچکتر از من هستند که خودم باید به آنها هدیه بدهم. در کل حال‌وهوای ‌سال نو همیشه برای من دوست‌داشتنی است و در هنگام فرارسیدن ‌سال جدید برای همه مردم ایران آرزوی سلامتی می‌کنم و از خدا می‌خواهم خبری از غم و غصه در کشورم نباشد.»

در روزهای کریسمس خیابان‌های تهران هم پر از درخت کاج و وسایل تزیین هستند که این موضوع برای ارامنه هم اتفاق خوبی است. آندو در این‌باره می‌گوید: «ما هرساله برای تزیین درخت کریسمس از ایران خرید می‌کنیم، چون درتهران هم مغازه‌های زیادی هستند که به استقبال کریسمس می‌روند. فکر می‌کنم این روزها چهره مناطق ارامنه‌نشین هم بسیار زیبا می‌شود، چون لوازم کریسمس واقعا جذاب هستند. من حتی کسانی را هم دیده‌ام که اگرچه مثل ما کریسمس را جشن نمی‌گیرند اما درخت کاج را تزیین می‌کنند و از زیبایی آن لذت می‌برند».


می‌خواهم به جای بسکتبال کنار خانواده‌ام باشم

ساهاکیان: شِنورهاوُر نُرداری

اوشین ساهاکیان از قدیمی‌ترین بازیکنان ارامنه بسکتبال ایران است. او در اصفهان متولد شده و در سال‌های اخیر عضو ثابت تیم‌ملی بسکتبال ایران بوده است. ساهاکیان که این روزها به همراه تیم پتروشیمی در مسابقات بسکتبال کشور دیدارهای حساسی را پیش‌رو دارد، از این‌که می‌تواند امسال در روزهای‌ سال نو کنار خانواده‌اش باشد، ابراز خوشحالی می‌کند. اوشین در این‌باره به «شهروند» می‌گوید: «در سال‌های اخیر تعداد زیاد بازی‌های باشگاهی و تیم‌ملی باعث می‌شد من نتوانم در روزهای‌ سال نو کنار خانواده‌ام باشم.

گفت‌ و گو با ورزشکاران ارمنی در روزهای کریسمس 

 این موضوع همیشه برایم ناراحت‌کننده بود، چون دوست داشتم مثل افراد عادی در آغاز ‌سال نو کنار عزیزانم باشم. البته بازی برای تیم‌ملی همیشه برای من باعث افتخار بوده اما خوشبختانه امسال فرصتی پیش آمد که بتوانم کنار خانواده‌ام ‌سال نوی مسیحی را جشن بگیرم.» ساهاکیان ادامه می‌دهد: «به هرحال ورزش قهرمانی همین مسائل را به دنبال دارد. دوست دارم از همین‌جا ‌سال نوی میلادی را به همه ارامنه تبریک بگویم و برای آنها آرزوی سالی خوب و پر از موفقیت دارم. شِنورهاوُر نُرداری که به زبان ارمنی معنای سال نو مبارک می دهد.»

 این روزها اهالی بسکتبال منتظر فرارسیدن انتخابات رئیس فدراسیون هم هستند. ساهاکیان در این‌باره می‌گوید: «بله همه ما منتظریم تا بهترین اتفاق برای بسکتبال ایران رقم بخورد. انتظار داریم شرایط برای بسکتبال طوری فراهم شود که اسپانسرهای خوب دوباره برگردند و برنامه‌ریزی‌های بهتری برای تیم‌ملی صورت گیرد. همزمانی انتخابات با‌ سال نوی میلادی را به فال نیک می‌گیرم و امیدوارم در آستانه عید نوروز بهترین اتفاقات برای این رشته محبوب رخ دهد».


ما هم سبزی‌پلو با ماهی می‌خوریم!‍

حاتم‌زاده: جشن کریسمس دیگر گرمی گذشته را ندارد

هویک حاتم‌زاده یکی از چهره‌های بزرگ و شناخته‌شده تاریخ باشگاه مشهور آرارات است. او سال‌ها به‌عنوان بازیکن در این تیم حضور داشت و با مرور زمان به‌عنوان مدیر یا سرپرست تیم هم در کنار آرارات بوده است. حاتم‌زاده در گفت‌و‌گو با روزنامه شهروند درباره کریسمس و سال نوی میلادی در ایران توضیح می‌دهد: «معمولا رسم این‌ است که در کریسمس و زمان آغاز ‌سال و میلادی همه دور هم جمع می‌شویم. اولین مراسم ما در کلیسا است. تولد حضرت مسیح در کلیسا جمع می‌شویم و بعد شام در خانه هستیم همه دور هم. معمولا به رسم عید نوروز غذای دورهمی ماهی می‌خوریم با سبزی‌پلو و کوکوسبزی. همان‌طور که می‌دانید کریسمس برای ما ۵روز بعد از ژانویه است. روز بعد از کریسمس هم برای ادای احترام همراه اسقف اعظم سر خاک رفتگان می‌رویم. البته دوشنبه آخر ‌سال میلادی هم رسم است که سر خاک رفتگان حاضر می‌شویم». وی درباره جشن ‌سال نوی میلادی هم صحبت‌هایش را این‌گونه ادامه می‌دهد: «ایرانی‌هایی که مسیحی هستند، دو جشن ‌سال نو را تجربه می‌کنند. اولی شروع‌ سال نوی میلادی است و دوم همان ‌سال نوی شمسی و نوروز باستانی ایران عزیزمان. به قول معروف ما از دو جشن استفاده می‌کنیم. برای‌ سال نو قطعا دیده‌اید که در خارج از کشور چه برنامه‌ها و جشن‌هایی دارند.

گفت‌ و گو با ورزشکاران ارمنی در روزهای کریسمس 

مردم دور هم در بسیاری از کشورها جمع می‌شوند و ‌سال جدید را با هم شروع می‌کنند. در ایران اما معمولا اعضای اصلی خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند. دلیلش هم این است رسم نبوده که این‌جا هم‌چنین جشن‌ها و تجمعات بزرگی برگزار شود». حاتم‌زاده با اشاره به این‌که دیگر عید و‌ سال نو برای مسیحی‌ها هم جذابیت و شیرینی گذشته را ندارد، ادامه داد: «نمی‌دانم زندگی‌ها سخت شده است یا ما بزرگ شده‌ایم و دیگر احساسات کودکی را نداریم. اما عید و‌ سال نو دیگر رنگ و بوی گذشته را ندارد و فقط هرخانواده‌ای یک جشنی برای خودش می‌گیرد و عیددیدنی هم داریم. منتهی همان‌طور که اشاره کردم، دیگر گرمی گذشته را ندارد و این خوب نیست. باید شرایط به شکلی پیش برود که آدم‌ها مثل قدیم به هم عشق بورزند و رابطه گرمی داشته باشند».


منبع: برترینها

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

برخی از شهرها در کشورهای مختلف جهان با داشتن جاذبه های گردشگری اختصاصی، مردم را از سراسر جهان به سوی خود جذب می کنند. یکی از جاذبه های توریستی فصلی، جشن کریسمس است که در برخی نقاط جهان بسیار باشکوه تر و زیباتر از دیگر شهرها برگزار می شود.

به طور مثال، نیویورک با تزئینات و چراغانی های زیبا در سطح شهر و گذاشتن یک درخت کریسمس بسیار بزرگ در زمین پاتیناژ، مردم علاقه‌مند را به سوی خود می کشاند. و شهری کوچک در نزدیکی لندن، با بازارچه سنتی و فروش صنایع دستی زیبا سعی در پذیرایی از مسافران دارد.

مرکز شهر والِتا (Valletta) – پایتخت کشور اروپایی مالت

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

شهر والِتا کمتر از ۱۰ هزار نفر سکنه دارد و در تاریخ ۲۸ مارس ۱۵۶۶  توسط ژان پاریسو دلا والت، سرکردهٔ فرقهٔ سنت جان بنا شده است.

در والِتا به خوبی می توانید روح کریسمس را حس کنید. به دلیل وجود آثار باستانی متعدد که از قرن شانزدهم میلادی در این شهر بر جا مانده اند، از سوی یونسکو به عنوان میراث جهانی برگزیده شده است. از این رو با سفر به این منطقه، می توانید علاوه بر لذت بردن از چراغانی های زیبا در سطح شهر از جاذبه های گردشگری متعدد آن نیز بازدید کنید.


نیویورک (New York) – پایتخت جهان

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

نیویورک یکی از قطب‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جهان است و به دلیل اهمیت بالایی که دارد آن را پایتخت جهان نامیده‌اند.

پرجمعیت‌ترین شهر ایالت نیویورک و ایالات متحده آمریکا، یعنی نیویورک سیتی یکی از بهترین مقاصد جهان برای جشن کریسمس بشمار می رود. زمین پاتیناژ مرکز راکفِلِر که حدود ۸۰ سال قدمت دارد، از سال ۱۹۳۱ میلادی تاکنون هرساله با درخت بسیار زیبای همیشه سبز تزئین شده و مردم را گرد خود جمع می کند.


باث (Bath) – شهری در جنوب غربی انگلستان

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

از زمان الیزابتی تا جورجیایی، باث بیشتر مخصوص ثروتمندان بود و به همین علت مجموعه بی نظیری از معماری جورجیایی را در خود جای داده‌است. از این رو نامش در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است. با سفر به باث می توانید از چشمه‌های آب گرم طبیعی آن نیز استفاده کنید.

باث که در حدود ۱۵۰ کیلومتری غرب لندن واقع شده‌است، هر سال بیش از ۱۷۰ دکه چوبی در میدان اصلی شهر برپا می کند. در این دکه ها صنایع دستی هنری بریتانیا به سبک کاملا جورجیایی فروخته می شود و بازدید از آن ها خالی از لطف نیست.


بارسلون (Barcelona) – بزرگ‌ترین کلان‌شهر اروپا

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

بارسلون، پس از مادرید پرجمعیت‌ترین شهر اسپانیا و مهمترین بندر این کشور است و بزرگ‌ترین کلان‌شهر اروپا در کنار دریای مدیترانه بشمار می رود. بارسلون به لحاظ اهمیت در امور مالی، تجارت، رسانه، سرگرمی، هنر، بازرگانی بین‌المللی، آموزش و گردشگری یک شهر جهانی است.

۳ نمایش پادشاهی در خیابان های بارسلونا در زیباترین شکل ممکن باعث جذب گردشگران به این شهر زیبایی اروپایی در روز کریسمس می شوند. آتش بازی و چراغانی های زیبا در سطح شهر بر شکوه بیشتر این جشن افزوده اند.


لاپ‌لَند (Lapland) – فنلاند

 برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید
لاپ‌لَند نواحی شمالی نروژ، سوئد و فنلاند را دربر گرفته و تا شبه‌جزیره کولا در روسیه امتداد می‌یابد. این منطقه به خاطر اقوام شمال اسکاندیناوی که به «لاپ» معروفند و به طور پراکنده برای چند هزار سال در آن ساکن هستند، لاپلند نامیده شده است.

برای اهالی کشور فنلاند، منطقه ای که در مدار قطبی شمال واقع شده و مرز فرهنگی در اروپای شمالی بشمار می رود، یعنی لاپ‌لَند مرکز اصلی جشن کریسمس است. کودکان در این منطقه با کمک ماما نوئل به پخت کوکی های نان زنجبیلی می پردازند و لیست آرزوهای خود را طبق سنت می نویسند.


نورمبرگ (Nuremberg) – آلمان

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

نورمبرگ یکی از شهرهای صنعتی و علمی آلمان است. در  ایالت بایرن واقع شده است. مسلمان های زیادی در این شهر ساکن هستند.

بازار کریسمس نورنبرگ مشهورترین بازار سنتی اروپاست که همه‌ساله از اول دسامبر تا روز کریسمس پذیرای گردشگران داخلی و خارجی است و در آن انواع صنایع دستی سنتی و کالاهای مربوط به تعطیلات فروخته می شود. هیچ تاج گل پلاستیکی ای در این بازار وجود ندارد.


هونولولو (Honolulu) – هاوایی

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

هونولولو، مرکز و بزرگترین بندر ایالت هاوایی در ایالات متحده آمریکا است.

«مله کالیکیماکا» یک رسم سنتی کریسمس در هاوایی است. از آنجا که ایالت الوها از نعمت برف محروم است بیشتر تاکید این جشن روی صلح و سلامتی است.


کبک (Quebec) – کانادا

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

کبک مرکز ایالت کبک کانادا و بزرگ‌ترین شهر شرق کبک و یکی از قدیمی‌ترین شهرهای کانادا است.

کبک قدیمی به یک روستای کریسمسی زیبا همچون داستان های چارلز دیکنز تبدیل می شود.


ریکیاویک (Reykjavik) – بزرگ‌ترین شهر کوچک دنیا

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

ریکیاویک بزرگ‌ترین شهر و پایتخت کشور ایسلند است. مردم محلی به آن بزرگ‌ترین شهر کوچک دنیا لقب داده اند.

کلبه های چوبی کوچک و زیبا در کنار یکدیگر، بازار کریسمس یول تاون در شهر ریکیاویک را تشکیل می دهند که وجهه زیبا و جذابی به شهر می بخشد. از این کلبه ها می توان هدایا، وسایل تزئینی و اسنک های مخصوص شب عید را خریداری کرد.


سن میگل د آلنده (San Miguel de Allende) – مکزیک

برای جشن کریسمس به این شهرها سفر کنید

سن میگل د آلنده که یکی از شهرهای مکزیک است، در کریسمس مملو از رنگ و موسیقی و پایکوبی است و گشت و گزار در خیابان های آن حس شادی بی نظیری را به گردشگران منتقل می کند.


منبع: برترینها

‏فیلم: «جهان شگفت انگیز برف و یخ» در چین‏‏

برترین ها – احسان درخشنده: شهر «هاربین» یکی از شهرهای بزرگ و توریستی کشور چین است. این شهر که در شمال شرقی کشور چین قرار دارد، با بهره‌مندی از جاذبه‌های گردشگری فراوان، سالانه تعداد انبوهی از گردشگران را از سراسر دنیا به سوی خود می‌کشد.

یکی از مشهورترین جاذبه‌های گردشگری این شهر که شهرت بین‌المللی دارد، «جشنواره‌ی زمستانی برف و یخ» است که هر ساله در ماه‌های ژانویه و فوریه برگزار می‌گردد. برای برپایی این جشنواره، هنرمندانی از سراسر دنیا گرد هم می‌آیند و با آفرینش مجسمه‌ها و بناهایی از جنس برف و یخ، حیرت و شگفتی بازدیدکنندگان را بر می‌انگیزانند.

ویدئویی که در این بخش به شما عزیزان ارائه می‌گردد، حاوی جلوه‌‌هایی از آثارِ هنریِ خلق شده در جشنواره‌ی زمستانی هاربین است. امیدواریم از تماشای این تصاویر لذت ببرید.

 در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
‏فیلم: «جهان شگفت انگیز برف و یخ» در چین‏‏ 


منبع: برترینها

چگونه زندگی را ساده بگیریم؟

۴۷ توصیه برای ساده‌‌تر کردن زندگی


 زندگی لذت بخش

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ فکر می‌کنید زندگی سختی دارید، روزگار برایتان ناعادلانه رقم خورده است، و شما فقط می‌خواهید زندگی ساده‌ای داشته باشید، درست مثل وقتی بچه بودید…

ساده زندگی کنید
بزرگ رویاپردازی کنید
قدرشناس باشید
عشق بورزید
همیشه بخندید

این ۴۷ توصیه به شما کمک خواهد کرد زندگی‌تان را دوباره مثل دوران کودکی‌تان ساده کنید:

۱٫ با دیگران حرف بزنید، توقع نداشته باشید بتوانید آنچه در فکر دیگران می‌گذرد را حدس بزنید.

۲٫ با اطرافیانتان دوستانه برخورد کنید. لبخند زدن روزتان را به کلی تغییر خواهد داد.

۳٫ قدر دوستی‌هایتان را بدانید. لازم نیست با همه آدم‌ها دوست باشید.

۴٫ با افراد مثبت نشست و برخاست کنید، کسانیکه می‌توانند سطح انرژی‌تان را بالا ببرند.

۵٫ اگر چیزی هست که از آن مطمئن نیستید، سوال کنید.

۶٫ آنچه قلبتان می‌گوید را دنبال کنید.

۷٫ نقص‌های آدم‌ها و شرایط را بپذیرید.

۸٫ این واقعیت را قبول کنید که خودتان هم کامل نیستید.

۹٫ همیشه نپرسید «چرا؟»، بپرسید، «چرا که نه؟»

۱۰٫ فراموش کنید دیگران درمورد شما چه فکری می‌کنند یا از شما چه می‌خواهند.

۱۱٫ اگر می‌خواهید گریه کنید، گریه کنید. گریه کردن به معنی ضعف شما نیست.

۱۲٫ بالغ و پخته اما درعین‌حال بازیگوش و سرزنده باشید.

۱۳٫ با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند.

۱۴٫ از خودتان توقع نداشته باشید که همه اطرافیانتان را راضی نگه دارید.

۱۵٫ نگذارید آب‌وهوا بر روحیه شما اثر بگذارد. کنترل آب‌وهوا دست شما نیست، اما کنترل خودتان هست.

۱۶٫ وقتی خسته هستید، استراحت کنید. بدون دلیل بی خوابی نکشید.

۱۷٫ برای لذت بردن از آرامش صبحگاهی، صبح‌ها زودتر از خواب بیدار شوید.

۱۸٫ کنترل بدنتان دست خودتان است؛ تا زمانیکه سالم هستید، به قضاوت دیگران درمورد جسمتان اهمیت ندهید.

۱۹٫ سالم غذا بخورید. البته نیازی نیست به کلی دست از خوردن تنقلات و شیرینی‌جات بکشید. خوردن این چیزها به زندگیتان لذت می‌دهد.

۲۰٫ به الکل، موادمخدر و سیگار معتاد نشوید.

۲۱٫ فقط وقتی مشغول خوردن شوید که گرسنه هستید؛ از روی ناراحتی یا بی‌حوصلگی به خوردن روی نیاورید.

۲۲٫ مرتب ورزش کنید.

۲۳٫ به چیزهایی که الان دارید فکر کنید و از آنها احساس رضایت کنید.

۲۴٫ چیزهایی را بخرید که به آن نیاز دارید، نه همه چیزهایی که دوست دارید داشته باشید. خواسته‌های انسان حدومرز ندارد.

۲۵٫ چون کسان دیگر چیزی را دارند شما هم نخواهید که آن را داشته باشید.

۲۶٫ با خودتان صادق باشید و به دیگران دروغ نگویید.

۲۷٫ از گفتن «دوستت دارم» به کسانی که برایتان مهم هستند نترسید.

۲۸٫ اشکالی ندارد اگر گاهی از کوره در بروید. فقط به کسی صدمه نزنید.

۲۹٫ با کسی نجنگید و مشاجره نکنید. منطقی بحث کنید.

۳۰٫ وقتی کار اشتباهی انجام می‌دهید، عذرخواهی کنید.

۳۱٫ به دیگران اجازه خطا کردن بدهید و دیگران را ببخشید.

۳۲٫ به استقبال یاد گرفتن چیزهای جدید بروید.

۳۳٫ خودتان را پنهان نکنید. باید با دنیا آشنا شوید.

۳۴٫ برای یادداشت کردن چیزهای مهم، یک دفترچه یادداشت داشته باشید.

۳۵٫ برای ساده‌تر کردن زندگی روزمره‌تان از تکنولوژی استفاده کنید.

۳۶٫ برای کار کردن یا انجام کارهایی که دوست دارید به خودتان فضا بدهید.

۳۷٫ آشپزی کردن یاد بگیرید تا کمتر بیرون غذا بخورید.

۳۸٫ وقتی خرید می‌کنید، پول نقد بدهید و کمتر از کارت‌های اعتباری استفاده کنید.

۳۹٫ کاری را پیدا کنید که دوست دارید و از انجام آن لذت می‌برید.

۴۰٫ برای خودتان یک هدف تعیین کنید.

۴۱٫ کارهایتان را اولویت‌بندی کنید.

۴۲٫ کاری را انجام دهید که به شما احساس غرور می‌دهد.

۴۳٫ از گذشته‌تان درس عبرت بگیرید. اشتباهات و گناهانتان را فراموش کنید و با زندگی پیش روید.

۴۴٫ بفهمید همین الان چه چیزهایی برایتان مهم‌تر هستند و روی آنها تمرکز کنید.

۴۵٫امید بهترین‌ها را داشته باشید؛ برای بدترین‌ها برنامه‌ریزی کنید.

۴۶٫ به خودتان (و خدا) ایمان داشته باشید.

۴۷٫ اگر از انجام کاری نفرت دارید، از انجام آن دست بکشید. (بله به همین سادگی!)

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : خوشبختی, مردمان, مطالب جالب روز, چگونه


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما


تیک بان
فروشگاه اینترنتی لباس


مینار سفر :آژانس هواپیمایی در کرج

ارسال نظر


منبع: آلامتو

چرا بیضه ها در جنین در داخل شکم باقی نمی مانند و به کیسه بیضه نزول می کنند؟

چرا بیضه ها در جنین در داخل شکم باقی نمی مانند و به کیسه بیضه نزول می کنند؟
بیضه ها دو عضو تخم مرغی شکل به ابعاد تقریبی ۵/۲ × ۴ سانتی متر هستند که در بیرون از بدن در داخل کیسه ای بنام کیسه بیضه قرار دارند. بیضه ها در دوران جنینی تشکیل می شوند. در داخل شکم جنین و در نزدیکی کلیه های او محل تشکیل شدن بیضه ها می باشد و تا ماه آخر حاملگی نیز بیضه های جنین پسر در همین محل باقی می مانند اما در طی ماه آخر حاملگی به سمت پایین حرکت کرده و از داخل شکم به سمت کشاله ران و کیسه بیضه نزول می کنند. همراه پایین آمدن بیضه ها رگهای خونی، اعصاب و لوله های مربوط به بیضه هم پایین می آیند و مانند طنابی به بیضه ها متصل هستند و بیضه ها توسط همین طنابها در داخل کیسه بیضه بصورت معلق قرار می گیرند. گاهی یکی از بیضه ها یا هر دوی آنها موفق به نزول از شکم به کیسه بیضه نمی شوند. این بیضه ها را بنام بیضه های نزول نکرده می گویند. این گونه بیضه ها در خطر بسیار بیشتری برای ابتلاء به سرطان هستند و چنانچه چنین وضعیتی وجود داشته باشد باید به پزشک مراجعه کرد.
اما چرا بیضه ها در همان داخل شکم باقی نمی مانند و حتماً باید خود را به کیسه بیضه برسانند ؟ برای پاسخ به این سوال می بایست ابتدا قدری راجع به عملکرد و وظایف بیضه در مردان بدانیم.
دو وظیفه عمده بعهده بیضه ها گذاشته شده است :

تولید مثل
ایجاد صفات ثانویه جنسی در مردان مثل روئیدن مو در صورت، زیر بغل و ناحیه تناسلی، کلفت شدن صدا و تغییرات دیگر که در مبحث بلوغ مفصلاً راجع به آنها صحبت خواهیم کرد.

نقش بیضه ها در تولید مثل بعلت توانایی بیضه ها در ساخت سلول جنسی مردانه (اسپرم) می باشد. تولید اسپرم در بیضه ها بعد از بلوغ پسران صورت می گیرد و بطور مداوم روزانه میلیونها اسپرم تولید می کنند.
اسپرم یا سلول جنسی مردانه سلولی است بسیار کوچک که فقط با میکروسکوپ قابل مشاهده می باشد. اسپرم به شکل یک بچه قورباغه است که یک سرویک دم دارد. شکل شماره ۲ اسپرم توسط حرکت دادن دم خود قادر به حرکت به طرف جلو می باشد. اما اسپرمها در درون بیضه غیرفعال بوده و قادر به حرکت نیستندو حتماً باید از طریق لوله ها و مجاری خاصی از بیضه خارج شده و به مایع منی برسند تا قدرت حرکت پیدا کنند. برای خروج اسپرم از بیضه ها نیز مسیرهایی بوجود آمده است. این مسیرها متشکل از یک لوله بلند است که از بیضه ها شروع شده و به طرف کیسه های منی ساز می رود. این لوله در قسمت اول خود بصورت پیچ در پیچ و بشکل یک مستطیل کوچک به بالای بیضه چسبیده است که این قسمت اپیدیدیم نام دارد. ادامه اپیدیدیم لوله ای است نسبتاً صاف که بطرف شکم حرکت می کند (به شکل شماره ۱ نگاه کنید) این لوله وازدفران نام دارد که وظیفه اصلی آن انتقال اسپرمها از بیضه به مایع منی است. در مبحث تنظیم خانواده خواهیم دید که چگونه با بستن لوله های وازدفران می توان از باروری یک مرد جلوگیری کرد.
برگردیم به سوالی که در ابتدای این بحث مطرح کردیم که چرا بیضه ها در جنین در داخل شکم باقی نمی مانند و به کیسه بیضه نزول می کنند.
بیضه وقتی قادر است اسپرم بسازد که دمای اطراف آن در حد خاصی باشد این دما باید از درجه حرارت داخلی بدن (۳۷) پایین تر باشد. بنابراین بیضه ها باید در جای خارج از بدن قرار گیرند. به همین جهت در دوران جنینی از داخل شکم به طرف کیسه بیضه ها نزول می کنند تا بعد از بلوغ قادر به اسپرم سازی باشند. بد نیست بدانید کیسه نقش مهمی در جهت حفظ گرمای مناسب برای ساخت اسپرم ایفا می کند.
کیسه بیضه یک کیسه پوستی است که عمل پوشانیدن و محافظت از بیضه ها را بعهده دارد همانطور که قبلا گفتیم بیضه ها توسط طناب بیضه در داخل کیسه بیضه ها بصورت معلق قرار دارند (شکل شماره ۱) معلق بودن بیضه ها در داخل کیسه بیضه باعث می شود بیضه ها در داخل این کیسه براحتی حرکت کنند و همین مسئله بیضه ها را در مقابل ضربات حفظ می کند. پوست کیسه بیضه نازک و قهوه ای رنگ است و موهای ظریف و پراکنده ای بر روی آن وجود دارد و دارای چین و چروک زیادی است.
همانگونه که قبلاً گفته شد بیضه در دمائی پایین تر از دمای داخلی بدن قادر به اسپرم سازی است بنابراین در برابر گرمای زیاد مثل فضای حمام، پوست بیضه بازتر و شل تر شده تا هرچه ممکن است بیضه را از بدن دور کند تا در روند اسپرم سازی خللی بوجود نیاید و برعکس در هوای سرد پوست بیضه جمع شده تا هرچه ممکن است بیضه ها را به بدن نزدیکتر کند تا گرمای لازم برای ساخت اسپرم تأمین گردد. بهرحال شکل ظاهری کیسه بیضه در افراد مختلف و در شرایط مختلف ممکن است متفاوت باشد مثلاً در آب و هوای گرم و در افراد مسن کشیده تر و پهن است ولی در افراد جوان و سالم و آب و هوای سرد کوچکتر و پرچین و چروک است.
بطور طبیعی بیضه چپ و بنابراین نیمه چپ کیسه بیضه مختصری پایین تر از سمت راست است.
منبع: مه شو

عملکرد برخی از اعضا دستگاه تناسلی آقایان

عملکرد برخی از اعضا دستگاه تناسلی آقایان
کیسه های منی ساز
دو عضو کیسه مانند به طول تقریبی ۵ سانتی متر هستند که مایع چسبنده و غلیظی را ترشح می کنند این ترشحات قسمت اعظم مایع منی را تشکیل می دهد. مایع منی در تغذیه و فعال سازی اسپرمها نقش عمده ای را داراست در این کیسه همچنین قسمتی از ترشحات بیضه که توسط لوله وازدفران منتقل شده است و حاوی اسپرمها هستند ذخیره می گردد.
مایع منی مایعی است شیری رنگ و نسبتاً غلیظ که خروج آن نشانه رسیدن به اوج لذت جنسی در مردان می باشد حجم متوسط مایع منی در انسان در هربار انزال (انزال به معنی خروج منی است) تقریباً ۳ میلی لیتر است که از ۲ تا ۶ میلی لیتر متغیر است. (تقریباً به اندازه یک قاشق چایخوری تا یک قاشق مرباخوری). اسپرمها در این مایع وجود دارند. در هر میلی لیتر از مایع منی حدود ۱۰۰ میلیون اسپرم وجود دارد یعنی در هر بار انزال چیزی حدود ۳۰۰ میلیون اسپرم خارج می شود. جالب است بدانید مردی که در هر میلی لیتر مایع منی کمتر از ۲۰ میلیون اسپرم داشته باشد بارور نخواهد بود و بعبارتی عقیم می باشد.
غده پروستات
غده پروستات تقریباً شبیه و به اندازه یک گردوست و زیر گردن مثانه قرار دارد. کار غده پروستات ساختن قسمتی از مایع منی است و تولید موادی را می کند که برای عملکرد و حیات اسپرمها ضروری است. در عده ای از مردان بعد از ۵۰ سالگی غده پروستات تدریجاً رشد کرده و گاهی آنقدر بزرگ می شود که به گردن مثانه فشار آورده و خروج ادرار را با مشکل روبرو می کند که با درمان طبی و جراحی قابل درمان می باشد.
غدد کوپر
غده های کوپر غدد کوچکی هستند که قبل از خروج منی از آلت تناسلی، ترشحات خود را در مجرای آلت وارد کرده و باعث لغزندگی آن می شوند.
آلت تناسلی
آلت تناسلی در انسان دو کار عمده بعهده دارد :

ادرار کردن
انجام عمل جنسی

پوست آلت تناسلی تیره بدون مو، نازک و قابل کشش می باشد (که می تواند اتساع آلت را تسهیل کند) نزدیک به سر آلت و در قسمت گردن آن این پوست بر روی خود تا خورده و حشفه یا پره پوس را بوجود می آورد.و همین قسمت از پوست آلت است که در هنگام ختنه برداشته می شود.
آلت تناسلی از بافت نرم و قابل ارتجاعی ساخته شده است. داخل بافت آلت تناسلی شبیه به یک اسفنج است و مثل یک اسفنج فضاهای تو خالی زیادی در داخل آلت تناسلی وجود دارد و در هنگام تحریک جنسی این فضاها پر از خون شده و مستع می گردند. با پر شدن این فضاها آلت تناسلی هم بزرگتر شده تا به تحریک کامل برسد و در این حالت آلت تناسلی سفت و بزرگ خواهد بود (یا به عبارتی نعوظ رخ داده است). بدنبال تهییج جنسی و رسیدن به اوج لذت جنسی و خروج منی یا به دنبال پایان یافتن تحریک، پرخونی بافتهای اسفنجی داخل آلت تناسلی از بین می رود و آلت تناسلی شکل اولیه خود را بدست می آورد. طول آلت تناسلی در افراد مختلف متفاوت است و بزرگی یا کوچکی آن نقشی در لذت جنسی که زوج خواهند برد ندارد. در مورد تحریکات جنسی و چگونگی آن در فصل بهداشت جنسی به تفصیل صحبت خواهد شد.
منبع: مه شو

طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم

برترین‌ها – ترجمه از الهام مظفری: در این مطلب با طرز تهیه یک غذای کاملا سالم و ساده و خوشمزه با ماهی سالمون آشنا خواهید شد.

طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم

مواد لازم:

  • ۲ پیمانه آب یا آب گوشت
  • نیم کیلوگرم سیب زمینی ریز خرد شده
  • یک عدد گل کلم کوچک
  • یک پیمانه عدس
  • یک عدد پیاز بزرگ
  • ۴ حبه سیر
  • یک قاشق غذاخوری پودر کاری
  • نصف قاشق چایخوری نمک
  • نصف قاشق چایخوری زیره
  • نصف قاشق چایخوری پودر گشنیز
  • یک چهارم قاشق چایخوری فلفل
  • ۷۰۰ گرم فیله ماهی سالمون
  • برگ نعناع تازه برای تزئین

طرز تهیه:

آب، سیب زمینی، گل کلم خرد شده، عدس، پیاز چهار قسمت شده، سیر خرد شده، پودر کاری، نمک، زیره، پودر گشنیز و فلفل را در آرامپز ریخته و هم بزنید، سپس در آرامپز را ببندید و ۵ تا ۶ ساعت روی درجه کم یا ۲ تا ۳ ساعت با درجه زیاد بپزید.

طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم 
طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم 

 
فیله ماهی سالمون را از عرض دو قسمت کنید و روی آن نمک و فلفل سیاه بپاشید. سالمون را روی مخلوط سبزیجات قرار دهید و در آرامپز را ببنید. با درجه زیاد ۲۵ دقیقه بپزید. وقتی آماده شد به چهار قسمت تقسیم کرده و با برگ نعناع تازه تزئین و میل کنید.

طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم
 
طرز تهیه ماهی سالمون با عدس و گل کلم 


منبع: برترینها

طرز تهیه لازانیا گوشت و قارچ

مجله سرآشپز – نگین نورخدایی: لازانیا ممکنه یکم خوردنش برای مهمانی ها سخت باشه ولی به طور کلی غذای شیکی برای مهمان هست.

مواد مورد نیاز

  • لازانیا: ۱ بسته
  • گوشت (چرخ کرده): ۲۰۰ گرم
  • پیاز (نگینی خردشده): ۱ عدد
  • جوز هندی (رنده شده): ۱ عدد
  • قارچ (ورقه شده): ۱۵۰ گرم
  • کنسرو گوجه فرنگی: یک دوم پیمانه
  • کره: ۱۰ گرم
  • آرد گندم: ۵۰ گرم
  • شیر: ۵۰ میلی لیتر
  • قرص عصاره گوشت: ۱ عدد
  • خامه صبحانه: ۱۰۰ گرم
  • پنیر موتزارلا تازه (رنده شده): ۲۰۰ گرم
  • پودر آویشن: یک دوم ق چ
  • جعفری تازه: ۱۰ گرم
  • نمک و فلفل سیاه: به میزان لازم
  • روغن مایع: ۱ عدد
طرز تهیه لازانیا گوشت و قارچ 

روش پخت

۱٫ ورقه های لازانیا را داخل قابلمه ای حاوی آب جوش و مقداری نمک بریزید. پس از ۴ دقیقه (یا تا زمانی که نرم شود) آبکش کنید.

۲٫ دو قاشق سوپخوری روغن درون تابه ای متوسط بریزید و روی حرارت نسبتا زیاد قرار دهید تا داغ شود.

۳٫ بعد پیاز را داخل آن بریزید و تفت دهید تا نرم و شفاف شود.

۴٫ سپس گوشت را به مواد اضافه کنید و تفت دهید. در حین تفت دادن گوشت، نیمی از جوز هندی و قارچ را به مواد اضافه کنید.

۵٫ بعد از ۵ دقیقه گوجه فرنگی را به آن افزوده و بگذارید تا غلیظ شود، بعد نمک و فلفل آن را اندازه کرده و از روی حرارت برداشته و کنار بگذارید.

۶٫ برای تهیه سس سفید؛ کره را داخل تابه ای دیگر بریزید و روی حرارت قرار دهید تا ذوب شود. بعد آرد را داخل آن بریزید و تفت دهید تا بوی خامی آرد گرفته شود. سپس شیر را به تدریج به تابه بیفزایید و مدام هم بزنید تا آرد گلوله نشود. بعد بقیه جوز هندی و عصاره گوشت را به مخلوط آرد بیفزایید و بگذارید تا شیر کمی تبخیر شود و سس یکدستی حاصل شود. سپس تابه را از روی حرارت بردارید و خامه را به آن بیفزایید و هم بزنید. بعد آن را با مقداری نمک و فلفل سیاه مزه دار کنید.

۷٫ ظرف نسوز سرامیکی (ظرف قابل استفاده در فر) را با یک لایه سس سفید بپوشانید.

۸٫ سپس یک ردیف ورقه لازانیا روی آن بچینید. بعد به ترتیب روی آن یک لایه سس سفید و مخلوط گوشت بریزید و روی همه قسمت های لازانیا پخش کنید.

۹٫ سپس روی مخلوط را با پنیر موتزارلا بپوشانید و مجدد یک لایه ورقه لازانیا روی مواد بچینید.

۱۰٫ به همین ترتیب مراحل را ادامه دهید تا مواد تمام شود و روی لایه آخر فقط پنیر موتزارلا و اورگانو (یا پودر آویشن) بریزید.

۱۱٫ روی ظرف را با ورق آلومینیومی بپوشانید و به وسیله چاقو چند سوراخ ایجاد کنید (این کار مانع خشک شدن لازانیا می شود).

۱۲٫ ظرف را در طبقه وسط فرد از قبل با دمای ۱۸۰ درجه سانتی گراد گرم شده، به مدت ۱۵ دقیقه قرار دهید تا پنیر ذوب شود. سپس آن را از فر خارج کنید و همراه با جعفری (خردشده) تزیین و سرو کنید.


منبع: برترینها

در کدام کشورهای اروپایی مردم کمتر کار می‌کنند؟

پول‌نیوز –  بررسی ها نشان می دهد که ساعات بالای کار مردم یک کشور لزوما به افزایش ثروت آن کشور ختم نمی شود و هیچ ارتباطی میان ساعات کار مردم و سرانه تولید ناخالص داخلی یک کشور وجود ندارد.
در کدام کشورهای اروپایی مردم کمتر کار می‌کنند؟
به گزارش اکونومیست، ممکن است آمار بیکاری در ایالات متحده بالا باشد، اما آمریکایی ها در مقایسه با دیگر مردمان کشورهای توسعه یافته همچنان سخت کوش به حساب می آیند.

بر اساس گزارش «سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه» (OECD) مردم ایالات متحده به لحاظ سخت کوشی در میان کشورهای عضو OECD رتبه دوازدهم را دارند.

بررسی ها نشان می دهد هیچ ارتباطی میان ساعات کار مردم و سرانه تولید ناخالص داخلی یک کشور وجود ندارد. پس اگر تا همین دیروز کارمند سخت کوشی به حساب می آمد کمی به خودتان استراحت بدهید و به مسافرت بروید، شبیه مردم این ده کشور اروپایی که سال گذشته کمتر از بقیه دنیا کار کردند.

انگلیس:

در یکسال گذشته میانگین ساعات کار سالانه در انگلیس نسبت به سال پیش از آن حدود ۲۷ ساعت کاهش پیدا کرده و نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد که یکی از دلایل این روند روی آوردن مردم به کارهای نیمه وقت بوده است.

لوکزامبورگ:

این کشور با ۱۶۰۱ ساعت بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی را در دنیا دارد: یعنی نفری ۱۰۶ هزار دلار. و البته لوکزامبورگ به خاطر کار زیاد مردمش در اداره ها به این ثروت دست نیافته است. آنها کم کار می کنند و مشکلی هم پیش نمی آید.

اتریش:

اتریشی ها با وجود ساعات کار پایین توانسته اند خود را تقریبا از بحران یورو کنار بکشند و میزان بیکاری هم در کشورشان بسیار پایین است. در واقع وین میزبان نمایندگانی از دیگر کشورهای قاره سبز است که هدفی جز کشف راز اتریش ندارند.

بلژیک:

اوضاع اقتصاد بلژیکی ها خوب است، آنقدر خوب که ثروتمندترین مرد فرانسه – یعنی برنارد آرنو رئیس خانه مد لویی ویتان – برای گرفتن تابعیت بلژیک اقدام کرده است.

ایرلند:

اقتصاد ایرلند چندسالی است که دچار دردسر شده بوده اما اوضاع رو به بهبود است. فراموش نکنید که ایرلندی ها وقت خالی زیادی دارند و این یعنی راحت تر از مردم باقی کشورها می توانند برای تظاهرات بیرون بریزند.

دانمارک:

دانمارکی ها هم از خیلی از مردم دنیا کمتر کار می کنند، و هم وقتی سر کار می روند زیاد بهشان سخت نمی گذرد. یک روزنامه نگار انگلیسی چندی پیش در کپنهاگ پست نوشت که «باید غذاخوری ها و کافه های ادارات در دانمارک را ببینید. چقدر حق انتخاب دارند! درست گفته اند که خارجی ها در دانمارک آرام و بی خیال می شوند.«

فرانسه:

فرانسه را بهشت تنبل ها می نامند. بر اساس آمار وزارت گردشگری فرانسه اگرچه ، در سالهای اخیر فرانسوی ها حدود ۱۰ درصد کمتر به مسافرت رفتند اما هنوز آمار سفرهای خارجی آنها بالاست.

نروژ:

سرمایه گذاری های بزرگ تازه ای در صنعت نفت این کشور شده و آنها سریع ترین رشد را در اروپا دارند، با وجود آنکه به لحاظ کم کار کردن در رتبه سوم قرار دارند. بر اساس آمار سازمان ملل، نروژی ها سومین کشور شاد دنیا به حساب می آیند. به نظرتان این اتفاقی است؟

آلمان:

شاید موتور اتحادیه اروپا به حساب بیاید اما به نظر می رسد این موتور به سوخت زیادی نیاز ندارد. مردم در این کشور نسبت به باقی جاهای دنیا کمتر کار می کنند و البته اوضاع اقتصادشان خیلی بهتر از اکثر کشورهای دنیاست.

هلند:

سازمان ملل هلند را شادترین کشور دنیا معرفی کرده است، احتمالا داشتن وقت خالی و فراغت از کار باعث شادکامی می شود.


منبع: پول نیوز

اغفال دختردانشجوی ۲۱ ساله در نیمه شب/ با ورود مامور کلانتری به هتل،پسر پا به فرار گذاشت

روزنامه خراسان نوشت:دختر ۲۱ ساله که صدای گریه هایش سکوت کلانتری را شکسته و صورتش غرق اشک بود، از رابطه اش با یک پسر جوان گفت.

او اظهار داشت: در یکی از شهرستان های اطراف مشهد به دنیا آمدم و بعد از گرفتن دیپلم در یکی از دانشگاه های بجنورد قبول شدم اگرچه خانواده ام مخالف تحصیل من در دانشگاه شهری دور بودند اما من اصرار به ادامه تحصیل داشتم و با ثبت نام در دانشگاه مشغول تحصیل شدم. پدرم از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار بود و من در یک خانواده اصیل و سنتی رشد کرده بودم به همین دلیل رفتارهای برخی دوستان و همکلاسی هایم برای ارتباط بی پروا با جنس مخالف و دلباختگی های عاشقانه خیلی برایم عجیب بود.

اگرچه گاهی به دنیای آن ها حسادت می کردم اما خطوط قرمز خانوادگی و مذهبی مرا از این کارها بازمی داشت با این وجود آرام آرام رفتار و گفتار به اصطلاح متمدنانه آن ها بر من نیز تاثیر گذاشت تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی و گروه های دوستانه دانشگاه با فردی آشنا شدم که هیچ ربطی به دانشگاه من نداشت.

نمی دانم چگونه سر از گروه ما درآورده بود چرا که در غرب کشور زندگی می کرد. یک سال از این ارتباط مجازی می گذشت که «فردین» با توسل به حرف های عاشقانه و ترفندهای زیرکانه مرا برای قرار حضوری مجاب کرد.
از این رو تصمیم گرفتیم یکدیگر را در مشهد ملاقات کنیم چرا که این شهر بزرگ پر از هتل و مسافرخانه بود و مورد توجه کسی قرار نمی گرفتیم. اما باز هم به دلیل برخی عقاید مذهبی و اصالت های خانوادگی حاضر نبودم با جوان غریبه ونامحرم در یک اتاق به سر ببرم. به همین دلیل «فردین» دو اتاق مجزا در یکی از هتل های مشهد رزرو کرد تا هرکدام به صورت جداگانه و ناآشنا اتاقی داشته باشیم و بتوانیم به راحتی همدیگر را ملاقات کنیم.

با این کار «فردین»، اعتماد بیشتری به او پیدا کردم و به مشهد آمدم. ساعت حدود ۱۰ شب بود که وارد اتاق ۱۰۲ شدم آن شب با آن که فردین در اتاق ۱۰۳ ساکن بود اما باز هم تا ساعت ۳ بامداد با یکدیگر چت می کردیم و قرار و مدار تفریح روز بعد را می گذاشتیم درحالی که خواب بر چشمانم غلبه کرده بود فردین با ابراز بی حوصلگی از من خواست برای صرف چای به اتاقش بروم و وقتی با مخالفت من روبه رو شد باز هم وعده داد که حریم ها را حفظ می کند من هم با همین وعده ها پا به اتاق او گذاشتم ولی ساعتی بعد در حالی که به دلیل از دست دادن پاکدامنی ام اشک می ریختم ناگهان فردی زنگ اتاق را به صدا درآورد. وقتی در اتاق را گشودم مدیر مسافرخانه را مقابلم دیدم و در این هنگام ناگهان فردین مرا هل داد و پا به فرار گذاشت. این گونه بود که من ماندم و دستبند ماموران! حالا هم از شدت شرمساری جرئت تماس با پدر و مادرم را ندارم .


منبع: عصرایران

پس از مصرف قند فراوان چه کاری انجام دهیم؟

مصرف بیش از اندازه قند می تواند سطوح قند خون انسان را به ناگاه افزایش دهد که پس از مدت کوتاهی نیز کاهش می یابد و این شرایط احساس گرسنگی زودهنگام و هوس هرچه بیشتر برای غذاهای شیرین را موجب می شود.

مقاومت در برابر خوراکی های شیرین برای بسیاری از مردم جهان بسیار دشوار است. این در شرایطی است که مصرف بیش از اندازه قند می تواند سلامت انسان را در معرض خطر قرار دهد.

پس از مصرف قند فراوان چه کاری انجام دهیم؟ 

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “کوکینگ لایت”، اثرات منفی مصرف فراوان خوراکی های شیرین تنها به افزایش کالری های دریافتی و چاقی محدود نمی شود و افرادی که عاشق این نوع خوراکی ها هستند پس از مصرف یک وعده بزرگ محصولات حاوی قند احتمالا با پیامدهایی مانند معده درد، لرز، یا افت ناگهانی انرژی و قند خون آشنا هستند.

هنگامی که به میزان فراوان خوراکی های شیرین مصرف می کنید، بدن قند را به گلوکز تجزیه می کند، که وارد جریان خون می شود. در واکنش به این شرایط، بدن انسولین ترشح می کند تا سطوح قند خون را کاهش داده و به سلول ها امکان استفاده از گلوکز را بدهد. قند مصرف نشده نیز در قالب چربی ذخیره می شود.

مصرف بیش از اندازه قند می تواند سطوح قند خون انسان را به ناگاه افزایش دهد که پس از مدت کوتاهی نیز کاهش می یابد و این شرایط احساس گرسنگی زودهنگام و هوس هرچه بیشتر برای غذاهای شیرین را موجب می شود. از این رو، پایان دادن به این چرخه عامل کلیدی محسوب می شود. اما اگر در مصرف خوراکی های شیرین زیاده روی کرده اید می توانید انجام برخی اقدامات که در ادامه به آنها اشاره می شود را مد نظر قرار دهید.

مقداری پروتئین و فیبر مصرف کنید

با مصرف مقداری پروتئین و فیبر که از سرعت گوارش آهسته برخوردار هستند می توانید به پایدار ساختن قند خون خود کمک کنید. اگر این کار را انجام ندهید، قند خون همان گونه که به سرعت افزایش یافته، به سرعت نیز افت خواهد کرد و با احساس گرسنگی و تمایل به غذا خوردن دوباره مواجه خواهید شد. از جمله بهترین خوراکی های حاوی پروتئین و فیبر می توان به سیب، کره بادام زمینی، تخم مرغ پخته، پسته، حمص و سبزیجات اشاره کرد.

استرس خود را مدیریت کنید

حدود ۸۰ درصد افراد به این نکته اشاره دارند که در زمان مواجهه با استرس هرچه بیشتر شیرینی مصرف می کنند. مطالعه ای که به تازگی توسط دانشگاه کالیفرنیا، انجام شد، نشان داد، واکنش بدن به استرس در زنانی که یک نوشیدنی شیرین مصرف کرده بودند، تشدید شده بود. در نتیجه، هرچه استرس خود را بیشتر مدیریت کنید، تمایل خود به مصرف خوراکی های شیرین را نیز مهار خواهید کرد.

یک وعده غذایی سالم آماده کنید

مصرف شیرینی موجب می شود تا هرچه بیشتر هوس خوردن غذاهایی که معمولا ناسالم هستند به سراغتان بیاید. با آماده کردن یک وعده غذایی سالم می توانید از وسوسه مصرف دوباره خوراکی های شیرین یا ناسالم پیشگیری کنید.

غذاهای پروبیوتیک مصرف کنید

مطالعه ای جدید که توسط دانشگاه ایالتی اورگن انجام شد، نشان داد که باکتری های بد در روده از قند تغذیه می کنند و ممکن است بر عملکرد شناختی شما تاثیرگذار باشند. دفعه بعد که در مصرف شیرینی زیاده روی کردید، مقداری خوراکی هایی مانند کامبوچا، ماست یونانی ساده، یا کلم ترش که حاوی باکتری های خوب هستند را مصرف کنید.


منبع: عصرایران

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری

آزبست به گروهی از مواد معدنی که در بسیاری از مواد ساختمانی و همچنین قطعات خودرو و کشتی ها یافت می شوند، ارجاع می شود. از آنجایی که پیوند آن با سرطان ریه مشخص شده است، آزبست امروزه بسیار کمتر از گذشته مورد استفاده قرار می گیرد.

تنها افراد سیگاری در معرض خطر ابتلا به سرطان ریه قرار ندارند – حدود ۲۰ درصد از تومورهای ریه در افراد غیر سیگاری شکل می گیرند. با این وجود، تفاوت هایی بین این دو گروه وجود دارند.

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “هلث”، افراد مبتلا به سرطان ریه که هرگز سیگار نکشیده اند به طور معمول جوان‌تر از افراد سیگاری (و آنهایی که پیش‌تر سیگاری بوده اند) هستند، که به بیماری مبتلا می شوند. همچنین، احتمال این که زنان غیر سیگاری به سرطان ریه مبتلا شوند بیشتر از مردان است.  

تومورها نیز متمایز هستند و به طور معمول دارای جهش های ژنی متفاوت هستند. حدود نیمی از تومورها در افرادی که هرگز سیگار نکشیده اند دارای جهش هایی هستند که می توانند با داروهای جدیدتر هدف قرار بگیرند. این می تواند چرایی طول عمر بیشتر افراد غیر سیگاری مبتلا به سرطان ریه نسبت به بیماران سیگاری و آنهایی که پیش‌تر سیگاری بوده اند را توضیح دهد.

پژوهشگران همچنان در حال آزمایش عوامل مختلفی هستند که می توانند موجب سرطان ریه در افراد غیر سیگاری شوند. در ادامه با برخی مهم ترین عوامل در این زمینه بیشتر آشنا می شویم.

رادون

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

سازمان حفاظت از محیط زیست آمریکا رادون را به عنوان دلیل اصلی ابتلا به سرطان ریه پس از سیگار کشیدن عنوان کرده است. گاز رادون، یک محصول جانبی تجزیه اورانیم، می تواند در هوای اطراف ما وجود داشته باشد و به طور کلی بی ضرر است. خطر زمانی شکل می گیرد که این گاز رادیواکتیو به دام افتاده و متراکم می شود، همان گونه که در معادن و طبقات پایینی برخی خانه ها رخ می دهد. حتی در این شرایط، بیماری در نتیجه مواجهه بلند مدت شکل می گیرد.

از آنجایی که رادون بی رنگ و بی بو است، تنها روش برای تایید وجود آن انجام آزمایش است. کیت های انجام این آزمایش در دسترس هستند. اگر سطوح رادون بیش از حد بالا باشد، باید اقدامات لازم در راستای کاهش آن صورت بگیرد. در شرایطی که رادون در هر مکانی می تواند وجود داشته باشد، برخی مناطق با سطوح بالاتر آن مواجه هستند.

دود سیگار

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

بین ۱۵ تا ۳۵ درصد موارد ابتلا به سرطان ریه بین افراد غیر سیگاری ممکن است در نتیجه دود سیگار شکل گرفته باشد. دو نوع متفاوت از دود سیگار وجود دارند. دود جریان جانبی که سمی تر است از سیگار روشن منتشر می شود. دود جریان اصلی نیز به دود ناشی از بازدم فرد سیگاری گفته می شود که فرد غیر سیگاری استنشاق می کند.

برخی افراد نسبت به ابتلا به سرطان ریه ناشی از دود سیگار مستعدتر هستند، که از آن جمله می توان به کودکان و افراد فقیر اشاره کرد.

آزبست

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

آزبست به گروهی از مواد معدنی که در بسیاری از مواد ساختمانی و همچنین قطعات خودرو و کشتی ها یافت می شوند، ارجاع می شود. از آنجایی که پیوند آن با سرطان ریه مشخص شده است، آزبست امروزه بسیار کمتر از گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. اگر در صنایع با خطر بالا مانند ساخت و ساز مشغول به کار هستید، به ویژه اگر شغل شما شامل از بین بردن آزبست می شود، در معرض بیشترین خطر برای ابتلا به سرطان ریه قرار دارید.

آلودگی هوا

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

آلودگی ناشی از فعالیت خودروها، نیروگاه ها، اجاق های چوبی، و دیگر منابع تولید کننده ذرات معلق می توانند به سرطان ریه منجر شوند. آلودگی هوا یکی از مشکلات اصلی در بسیاری از مناطق جهان محسوب می شود.

در سال ۲۰۱۳، آژانس بین المللی پژوهش سرطان (IARC) هوای آلوده را به واسطه پیوند با سرطان های ریه و مثانه به عنوان یک عامل سرطانزای بالقوه اعلام کرد.

پرتوافشانی

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

افرادی که در قسمت سینه پرتودرمانی انجام می دهند (به طور معمول برای نوع دیگری از سرطان، مانند سرطان پستان) در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به سرطان ریه قرار دارند، حتی اگر تاکنون سیگار نکشیده باشند.

جهش های ژنتیکی

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

افزون بر تفاوت های ژنتیکی بین تومورهای سرطانی در افراد سیگاری و غیر سیگاری، پژوهشگران متوجه تفاوت های ژنتیکی در خود افراد نیز شده اند. این می تواند ارثی باشد (به همین دلیل است که سرطان ریه گاهی اوقات در خانواده ها شکل می گیرد) یا در طول زندگی فرد کسب شود.

آلودگی هوای داخلی

از دلایل ابتلا به سرطان ریه در افراد غیر سیگاری 

بنابر گزارش سازمان بهداشت جهانی، حدود سه میلیارد نفر در نقاط مختلف جهان از سوخت های فسیلی (چوب و ذغال) برای آشپزی یا گرم کردن خانه استفاده می کنند، یا روی شعله های باز آشپری می کنند. این نوع آشپزی همراه با تهویه ضعیف افزایش سطوح آلودگی هوای داخلی را به همراه دارد، که می تواند به سرطان ریه منجر شود.

زنان و کودکان احتمال بیشتری دارد تحت تاثیر آلودگی هوای داخلی قرار بگیرند، زیرا به طور معمول زمان بیشتری را در خانه سپری می کنند و مسئولیت آشپزی با زنان است. این نوع از آلودگی هوا بیشتر در جوامعی با میزان درآمد پایین شکل می گیرد.


منبع: عصرایران

شنبه آینده؛ نشست سران ۳ قوه

نشست سران سه قوه شنبه هفته آینده به میزبانی مجلس شورای اسلامی برگزار می‌شود.

به گزارش ایسنا، نشست سران سه قوه شنبه هفته آینده(۹ دی ماه) به میزبانی رئیس قوه مقننه در مجلس شورای اسلامی برگزار می شود.

بر اساس این گزارش، نشست گذشته سران قوا (شنبه، ۴ آذرماه) به میزبانی رئیس جمهور در نهاد ریاست جمهوری برگزار شده بود و سران سه قوه طی این جلسه به بیان مباحث مهم ملی و منطقه ای همچون رسیدگی به وضعیت سپرده گذاران مؤسسات مالی و اعتباری و مسائل داخلی و بین المللی پرداخته بودند.


منبع: عصرایران

بهروز نعمتی: خیلی‌ها در حق آیت‌الله «هاشمی» جفا کردند و اکنون پشیمان هستند

یک عضو فراکسیون مستقلین ولایی گفت: خیلی ها در حق آیت‌الله جفا کردند و اکنون پشیمان هستند و البته خیلی ها هم در حق ایشان جفا کردند و اکنون هیچ پشیمانی ندارند.

بهروز نعمتی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار داشت: برخی انسان‌ها بسیار اثرگذارند و آقای هاشمی در شمار این انسان‌ها بود که از ستون‌های اصلی نظام و انقلاب به شمار می رفت و خلاء ایشان پس از رحلتشان به جد در جامعه به ویژه در حوزه های سیاسی مشهود است. آیت‌الله هاشمی عالمی جلیل القدر اثرگذاری بود که توانایی حل بسیاری از مشکلات را داشت. هرچه جلوتر می رویم خلاء حضور نداشتن آیت‌الله هاشمی در جامعه بیشتر بارز می شود.

نماینده مردم تهران در مجلس با اشاره به تاثیرگذاری آیت‌الله هاشمی بین جریان‌های سیاسی مختلف کشور گفت: صلابت، صمیمیت، صبوری و وفاقی که بین جریان‌ها و گروه‌های سیاسی به وجود آورده بود اثربخشی خوبی در جامعه داشت و بعید می دانم که کسی بتواند به این زودی‌ها خلاء ایشان را پر کند. به عنوان مثال ایشان در حل اختلافات مسئولان از همه رده‌های سیاسی توانمند بود. اگر ایشان اکنون حضور داشت شاید مسائل این روزهای قوه قضائیه و مسئله سازی‌های رئیس جمهور سابق به وجود نمی آمد و حضور آیت‌الله برای حل و فصل آنها خیلی کمک حال بود.


منبع: عصرایران