طبیعت پاییزی استان مازندران (عکس)

ایسنا – پاییز فصل «فصل هزار رنگ». فصلی پر از زیبایی با درخشش برگ‌های رنگارنگ در نور آفتاب بلندش. در فصل پاییز از سبزی و طراوت درختان کاسته شده و طبیعت به رنگ‌های زیبا آراسته می‌شود. جنگل‌ها، طبیعت بکر و منظره‌های بی‌نظیر در استان مازندران، با توجه به موقعیت کوهستانی و آب و هوای مطبوع آن دارای جاذبه‌های طبیعی بسیار زیبایی است که نگاه هر بیننده‌ای را محو خود می‌کند.


منبع: عصرایران

احتمال ادامه تعطیلی مدارس تهران در روز دوشنبه

استانداری تهران از احتمال ادامه تعطیلی مدارس تهران در روز دوشنبه خبر داد.

به گزارش مهر، معاون استاندار تهران گفت: در صورتی که اوضاع آلودگی به همین شکل باقی بماند، کمیته اضطرار آلودگی هوای استان تهران مجددا تشکیل جلسه داده و تصمیمات جدی تری اتخاذ می‌کند.


منبع: عصرایران

پست اینستاگرامی مهرداد میناوند برای رامین رضاییان (عکس)

مهرداد میناوند با انتشار عکسی در اینستاگرامش،برای رامین رضاییان که در یک مسابقه باعث شکست خوردن تیمش شده بود نوشت:

دوست خوبم رامین

می دانم لحظات سختی را سپری کردی و هنوز با خودت کنار نیامده ای.اشک هایت روی نیمکت یعنی حسرت از یک لحظه اما شک ندارم اشک و بغض را در جام جهانی و ادامه فصل تبدیل به لحظاتی پرغرور خواهی کرد.

دوست خوبم.می خواهم یک واقعیتی را برایت تعریف کنم.انموقع که تازه به اشتورم گراتس رفته بودم در اولین فصل حضورم و در بازی با اینترمیلان و در ورزشگاه حریف مرتکب اشتباهی شدم. انگار دنیا روی سرم خراب شده بود.حتی رییس باشگاه هم متاسفانه به جای حمایت علیه من مصاحبه کرد اما به جای اینکه تسلیم شوم مصمم شدم نشان دهم مدافع چپ تیم ملی ایران یک خرید خوب برای اشتورم است نه ان چیزی که همه مقابل اینتر دیدند.حالا هم ایمان دارم که نشان خواهی داد کریس رونالدوی ایرانی.نشان می دهی که ستاره پرسپولیس محبوب ترین تیم اسیا و یکی از بهترین های تیم ملی ایران در دو سال اخیر می تواند بهترین خرید اوستنده بلژیک باشد.تردیدم ندارم پسر چرا گه بی تردید امروز یک پاس رو به عقب نمی تواند کارنامه پرافتخار ستاره ای را خراب کند که صدها پاس رو به جلوی استثنایی از او دیده ایم و ان پنالتی چیپ اش را.

محکم باش.اراده کن تاباردیگر ثابت کنی اگر امروز هواداران بلژیکی هشتگ من رامین رضاییان هستم را به راه انداخته اند اینجا ما پرسپولیسی ها این هشتگ را همه جا در تقدیر از هواداران فهیم تیمت تکرار می کنیم
پست اینستاگرامی مهرداد میناوند برای رامین رضاییان (عکس)


منبع: عصرایران

گفتگو با مرد ۳۸ساله‌ای که سرباز نیروی انتظامی را به آتش کشید

روزنامه ایران نوشت: شرور محله کمالشهر کرج که برای فرار از دست مأموران، آنها را با بنزین به آتش کشیده و موجب شهادت سرباز وظیفه کلانتری شده بود، جزئیات روز واقعه را تشریح کرد.

صبح دهم آبان، سه مأمور کلانتری کمالشهر به همراه سرباز وظیفه که با شکایت ساکنان محلی برای دستگیری تبهکار فراری به خانه او مراجعه کرده بودند وقتی متوجه شدند راهی برای ورود ندارند با در دست داشتن حکم قضایی از یک کلیدساز خواستند در را باز کند. اما متهم که حاضر نبود به هیچ طریقی تسلیم شود برای اینکه راه فرارش را باز کند، ظرف بنزین گوشه حیاط را برداشت و آن را بر سر و صورت مأموران و مرد کلیدساز پاشید و با یک کبریت همه را به آتش کشید.

مصدومان پس از این واقعه به بیمارستان انتقال یافته و تحت درمان قرار گرفتند. در این میان سرباز وظیفه «پویا اشکانی» که بشدت مصدوم شده و به بیمارستان انتقال یافته بود پس از تحمل ۴۰ روز رنج سرانجام روی تخت بیمارستان جان باخت و به شهادت رسید.

سرهنگ جواد صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در این‌باره گفت: در این عملیات سه مأمور درجه دار، سرباز اشکانی و کلیدساز آسیب دیدند. اما متهم که قصد داشت از طریق دیوار همسایه فرار کند با تلاش مأموران کلانتری دستگیر شد. شرور تبهکار پس از دستگیری در حالی که مدعی بود مواد مصرف کرده و حالت عادی نداشته است بازداشت شد و پس از تکمیل تحقیقات به زندان انتقال یافت.وی افزود: متهم پیش از این نیز به اتهام روابط نامشروع، درگیری، شرارت، قاچاق موادمخدر و ایجاد مزاحمت دستگیر شده و چندین بار به زندان افتاده بود.

پیکر سرباز شهید «پویا اشکانی» روز شنبه با حضورگسترده مردم و مسئولان از میدان شهدا به سمت مصلای کرج تشییع شد.

گفت‌و‌گو با متهم

چند سال داری؟ ۳۸سال

به چه اتهامی دستگیر شدی؟ نمی‌دونم، فکر می‌کنم به‌خاطر اعتیاد دستگیر شده باشم و…

چرا موقع فرار از دست پلیس بنزین ریختی؟ باور کنید ترسیده بودم و فقط می‌خواستم فرار کنم و راه نجاتی پیدا کنم.

چند سال است درگیر مواد شده‌ای؟ از خیلی وقت پیش. زمان دقیقش را به خاطر ندارم…

سابقه‌داری؟ بله، تاکنون چهار بار دستگیر و زندانی شده‌ام.

ازدواج کرده ای؟ نه، مجرد هستم.

پشیمانی؟ از چی؟

از کشته شدن سرباز وظیفه‌ای که به آتش کشیدی؟ …سکوت متهم.


منبع: عصرایران

متهم در دادگاه: دوستم را من نکشتم؛ فقط بطری دوغی را که او در آن "چیز" ریخته بود عوض کردم

ایران نوشت: شانزدهم شهریور سال گذشته، آتش‌سوزی در کنار سطل زباله‌ای در محله ارامنه بازار به پلیس و آتش‌نشانی گزارش شد.اما پس از اطفای حریق، جسد نیمه سوخته مرد جوانی پیدا شد و بررسی‌ها نشان داد او پیش از آتش‌سوزی هدف چاقو قرارگرفته است.

پس از حضور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی درمحل و تحقیقات مقدماتی مشخص شد قربانی جنایت جوان ۲۵ ساله‌ای به نام «میثم» است که در یکی از کارگاه‌های نزدیک محل حریق، کارگری می‌کرده و کسبه محل نیز بخوبی او را می‌شناختند.

در ادامه تحقیقات، مرد جوانی به نام «بهنام» به اتهام قتل دستگیر شد تا اینکه در جریان بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من با حسن اختلاف داشتم. شب حادثه به مغازه‌اش رفتم و برای شام آنجا بودم. من ۲ دوغ یک نفره از مغازه خریده بودم اما زمانی‌که مشغول خوردن غذا بودیم، متوجه شدم او داخل دوغ‌ من چیزی ریخت. در غفلت او، دوغ‌ها را جابه‌جا کردم و با هم بیرون رفتیم. ساعتی بعد وقتی لباس هایم را عوض کردم متوجه شدم او روی زمین افتاده و نفس نمی‌کشد.

متهم ۲۶ ساله که منکر آتش زدن جسد مقتول بود، ادامه داد: بعد از این اتفاق، جسد حسن را به خرابه‌های کنار مغازه و یک سطل آشغال منتقل کردم و رویش آشغال و ضایعات ریختم اما نمی‌دانم چه کسی جسد را آتش زده است.

پس از این اعتراف، صبح دیروز متهم از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور قاضی غفاری -مستشار-انتقال یافت. در آغاز جلسه اولیای دم خواستار قصاص قاتل شدند و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام قتل گفت: من تحت فشار بازجویی‌های کارآگاهان اداره آگاهی مجبور به اقرار شدم و اتهام‌ام را قبول ندارم. من میثم را نکشتم.پس از پایان اظهارات متهم قضات وارد شور شدند تا بزودی حکم‌شان را صادر کنند.


منبع: عصرایران

تغییراتی که آلودگی هوا در خون ایجاد می‌کند

معاون سازمان انتقال خون هشدار داد: آلودگی هوا سبب افزایش هموگلوبین و افزایش غلظت خون می‌شود و احتمال سکته قلبی و گرفتگی عروق را افزایش می‌دهد.

کریم شمس‌اسنجان در گفت‌وگو با فارس، در ارتباط با تاثیر آلودگی هوا بر روی خون،‌ اظهار داشت: در روزهای آلوده برای اینکه اکسیژن رسانی در بدن دچار اختلال نشود، سطح هموگلوبین خون افزایش می‌یابد.

وی افزود: این اتفاق در واقع وارد شدن بدن به فاز جبرانی بوده تا بتواند اکسیژن بافت‌ها را تامین کند. بنابراین در شهرهای آلوده میزان هموگلوبین افراد بیشتر می‌شود.

معاون سازمان انتقال خون ادامه داد: میزان افزایش هموگلوبین بستگی به میزان آلودگی هوا و وضعیت جسمانی فرد نیز دارد. به طوری که در سالمندان این وضعیت حادتر است.

شمس ادامه داد: افزایش هموگلوبین به میزان متوسط به تنهایی عوارضی ندارد ولی اگر این مسئله خیلی شدید شود غلظت خون و ویسکوزیته خون افزایش می‌یابد.

وی خاطرنشان کرد: با افزایش غلظت و ویسکوزیته خون حرکت خون در عروق به سختی انجام شده بنابراین احتمال گرفتگی عروق و بروز سکته قلبی نیز بیشتر خواهد شد.

معاون سازمان انتقال خون عنوان کرد: در کودکان افزایش سطح هموگلوبین به طور طبیعی بالاتر از سایر افراد است ولی در روزهای آلوده این حالت تشدید پیدا کرده و در واقع اکسیژن رسانی نامناسب در بدن کودک سبب سیانوز می‌شود و کبودی پوست و تنگی نفس را برای کودکان به همراه خواهد داشت.


منبع: عصرایران

ترفندی برای حذف چربی‌ شکمی

مدیر این تحقیقات می‌گوید همراه شدن ورزش با مصرف ویتامین D تاثیر مثبتی بر کاهش چربی‌های شکمی دارد و شرایط بیماران دیابتی را نیز بهبود می‌بخشد.

مطالعات در کره جنوبی نشان داده که انجام ورزش همراه با خوردن مکمل ویتامین D باعث کاهش چربی‌های شکمی و بهتر شدن میزان مقاومت انسولین در بدن می‌شود.

به نقل از natural news، بررسی‌های انجام شده توسط محققان کره‌ای نشان داده است افرادی که همراه با ورزش مکمل ویتامین D مصرف می‌کنند پیشرفت بیشتری در زمینه کاهش میزان قند خون و بهتر شدن میزان مقاومت انسولین دارند.

مدیر این تحقیقات می‌گوید همراه شدن ورزش با مصرف ویتامین D تاثیر مثبتی بر کاهش چربی‌های شکمی دارد و شرایط بیماران دیابتی را نیز بهبود می‌بخشد.

ویتامین D همین باعث می‌شود که جذب کلسیم در بدن تنظیم شود.


منبع: عصرایران

روزنامه اعتماد: سلبریتی ها احساساتی اند و وقتی وارد سیاست می شوند، با شتاب سرد و گرم می شوند!

روزنامه اعتماد در یادداشتی با توجه به رای مردم ونخبگان به روحانی نوشت:نخبگان مطالبه‌ای جدی از دولت روحانی داشتند و دارند. آنها خواستار عقلایی رفتار کردن دولت در هر وضع و حالی هستند.

عقلانی رفتار کردن در هر حوزه‌ای و به خصوص در حوزه سیاست در خلأ شکل نمی‌گیرد. هنگامی شما می‌توانید داعیه عقلایی رفتار کردن داشته باشید که منطق و استدلال پشت تصمیم‌های خود را در فضای تخصصی ابتدا و بعد از آن در سپهر عمومی بیان کنید.

انتقاد و استدلال مخالفان تصمیم‌گیری‌های‌تان را بشنوید. به آنها یا پاسخ دهید و دلایل مخالفان را بی‌اعتبار کنید یا بپذیرید و در تصمیم‌گیری‌ها تاثیرگذاری کنید. در آخر سر هم استدلال‌های نهایی و منطق، پشت تصمیم‌گیری‌ها و به‌خصوص تصمیم‌گیری‌هایی که با زندگی روزمره و امرار معاش مردم ربط مستقیم دارد را از طریق بازوهای اطلاع‌رسانی به سطح عمومی جامعه بیاورید. یعنی مردم بدانند که اگر قرار است تغییری در زندگی‌شان ایجاد شود، این تغییر برای چیست و به کجا می‌انجامد؟

فضایی که از پس اعلام بودجه سال ٩٧ علیه روحانی راه افتاد را از منظری که ذکر شد می‌توان بررسی کرد. این ناامیدی شتابزده از پس یک تصمیم و با توجه به انتظار عقلایی رفتار کردن دولت روحانی را به سه عامل (حداقل) می‌توان ربط داد. دوتا از این عوامل را دولت مستقیما دخل و تصرف دارد و یکی از آنها غیر مستقیم یا حداقل با ساز و کاری انتزاعی‌تر در آن دخیل است.
اول اینکه روحانی انتقادها را می‌شنود. همان‌طور که گفته بود. کسی هم برای انتقاد از او هزینه نمی‌دهد. اما گویی توجهی هم به آنها ندارد. یعنی تیم تصمیم‌گیری خود را بی‌نیاز به تامل در رابطه با انتقاد نخبگان می‌داند.

این وضعیت از هر دو سو برای روحانی ضرر است. یا نخبگان درست می‌گویند و تیم دولت باید در تصمیم‌گیری‌هایش به نظر آنها توجه کند یا اینکه دولت استدلال‌های خود را قوی‌تر می‌داند. در این صورت هم باید این استدلال‌ها را بیان کند که نشان دهد دوران تصمیم‌گیری‌های احساسی و گتره‌ای در بالاترین سطح تصمیم‌گیری یک کشور به سر آمده است.

مورد دیگر در به وجود آمدن چنین وضعیتی انتخاب افرادی در تیم دولت است که از کف مطالبات رای‌دهندگان به روحانی، بسیار دورتر و پرت‌تر هستند. این انتخاب‌ها به یکدلی بین روحانی و رای‌دهندگانش آسیب جدی‌ای وارد کرد و متاسفانه مثل اینکه رییس‌جمهور هم قصد ترمیم آن را ندارد.

اما مورد سوم که به لحاظ عینی دولت در آن تاثیری ندارد (البته بی‌تاثیر هم نیست) جایگزین شدن سلبریتی‌ها به جای نخبگان فکری است. سلبریتی قطعا نه از پیچیدگی‌های سیاست خبر دارد و نه از سازوکارهای اقتصادی. احساسی تصمیم می‌گیرد و معمولا با شتاب بسیاری سرد و گرم می‌شود. متاسفانه دایره مخاطبان این واکنش‌های احساسی امروزه به یمن شبکه‌های اجتماعی بسیار گسترده شده و اگرچه در بعضی مواقع به نفع مصلحت عمومی بوده است اما از تالی‌ فاسدهای عمیق آن نمی‌شود غافل شد.


منبع: عصرایران

بهاره رهنما و همسرش دیشب در یک جشن (عکس)

آیا گروه پژو-سیتروئن اینبار نیز موفق می گردند؟ احتمال ادامه تعطیلی مدارس تهران در روز دوشنبه طبیعت پاییزی استان مازندران (عکس) ترفندی برای حذف چربی‌ شکمی تغییراتی که آلودگی هوا در خون ایجاد می‌کند ۸ دلیل شایع عفونت دستگاه ادراری آیا مصرف موز تلاش برای کاهش وزن را بی اثر می‌کند؟ افشاگری نیویورک تایمز درباره مالکیت محمد بن سلمان بر گران‌ترین قصر فرانسه (+عکس) تصویر جالبی که همسر رضا قوچان نژاد منتشر کرد (عکس) بهاره رهنما و همسرش دیشب در یک جشن (عکس)


منبع: عصرایران

تصویر جالبی که همسر رضا قوچان نژاد منتشر کرد (عکس)

آیا گروه پژو-سیتروئن اینبار نیز موفق می گردند؟ احتمال ادامه تعطیلی مدارس تهران در روز دوشنبه طبیعت پاییزی استان مازندران (عکس) ترفندی برای حذف چربی‌ شکمی تغییراتی که آلودگی هوا در خون ایجاد می‌کند ۸ دلیل شایع عفونت دستگاه ادراری آیا مصرف موز تلاش برای کاهش وزن را بی اثر می‌کند؟ افشاگری نیویورک تایمز درباره مالکیت محمد بن سلمان بر گران‌ترین قصر فرانسه (+عکس) تصویر جالبی که همسر رضا قوچان نژاد منتشر کرد (عکس) بهاره رهنما و همسرش دیشب در یک جشن (عکس)


منبع: عصرایران

مرفاوی: افتخاری گفت بیا ۶۰میلیون بگیر رضایت بده

ایران ورزشی: صمد مرفاوی از بی‌توجهی مدیران باشگاه استقلال به شدت ناراحت است و همچنان به دنبال دریافت دستمزدی است که سال‌ها پیش باید باشگاه استقلال به او می‌پرداخت. مرفاوی از اتفاقاتی در استقلال پرده برمی‌دارد که جای بسی تامل و شگفتی دارد. آنجا که می‌گوید باشگاه پول مهریه بازیکن را جور می‌کند اما پول حق‌الزحمه او و منصور پورحیدری را نمی‌دهد. به راستی باشگاه استقلال چرا چنین رفتاری با افراد خوشنامی همچون مرفاوی و بازمانده‌های پورحیدری دارد؟ آنها برای استقلال زحمت کشیده‌اند یا بازیکنانی که امروز در استقلال بازی می‌کنند و با این نمایش‌های نه چندان امیدوارکننده جام‌های بسیاری را از دست داده‌اند؟

درباره موضوع شکایت شما از استقلال باز هم خبری منتشر شد با این محتوا که ممکن است باشگاه به دلیل شکایتی که طرح کرده‌اید از لیگ قهرمانان آسیا حذف شود. این خبر را تایید می‌کنید.

 اولا که استقلال آنقدر پول دارد که رضایت من را بگیرد و از لیگ قهرمانان آسیا حذف نشود. در ثانی وقتی باشگاه به درخواست‌های مکرر من بی‌توجهی می‌کند دیگر برای من فرقی نمی‌کند که چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. خودشان می‌دانند و این شکایت.

شما به کنفدراسیون فوتبال آسیا در این باره چیزی گفتید؟

 بله، من به کنفدراسیون فوتبال آسیا گفتم که باشگاه استقلال از سال‌ها پیش به من ۱۳۰ میلیون بدهی دارد اما پرداخت نمی‌کند. من به آنها اطلاعاتی دادم و گفتم اقدام کنند.

اما باشگاه استقلال اعلام کرده بدهی ندارد.

 نمی‌دانم چرا این دروغ‌ها گفته می‌شود. باشگاه استقلال به من بدهکار است و با اینکه سال‌ها است این بدهی پرداخت نشده اما حاضر نیستند پولی که ارزشش کم شده را بپردازند.

با افتخاری صحبت نکردید؟

 یک بار ایشان با من تماس گرفت گفت بیا باشگاه، من هم رفتم. در این جلسه ایشان درخواستی مطرح کرد که از نظر من بی‌احترامی بود. آقای افتخاری به من گفت بیا ۶۰ میلیون بگیر و رضایت بده. این پول مالیات کل پولی است که از استقلال طلب دارم. البته پولی که الان دیگر ارزش سال‌ها قبل را ندارد.

نامه‌نگاری هم کردید؟

 ۳ ماه پیش به باشگاه نامه ارسال کردم تا مشکل را حل کنند اما هیچ توجهی نکردند. من هم به کنفدراسیون فوتبال آسیا گفتم تا مردم بفهمند مدیرانی در باشگاه استقلال فعالیت می‌کنند که هیچ ارزش و احترامی برای پیشکسوت‌ها قایل نیستند. مردم باید بدانند چه افرادی در باشگاه استقلال کار می‌کنند.

حاضر به بخشش بخشی از بدهی خود نیستید؟

 مگر بدهی من چه قدر است که ببخشم؟ آقایان وقتی میلیارد میلیارد هزینه تیم می‌کنند بخش اندکی از آن را هم به من بدهند اما متاسفانه در باشگاه استقلال این رفتارها باب شده و هر مدیری می‌آید به پیشکسوت‌ها بی‌محلی می‌کند. این طوری درست نیست.

همسر منصور پورحیدری هم از این مسائل ناراحت بود.

 حق دارد که ناراحت باشد. حق زحمت کشیدن امثال من و منصورخان را که سال‌ها بی‌منت برای باشگاه کار کردیم نمی‌دهند آن وقت می‌روند پول مهریه زن بازیکن را جور می‌کنند. آدم وقتی این چیزها را می‌شنود ناراحت می‌شود.

کدام بازیکن؟

 حالا بماند کدام بازیکن. آخر فقط این موضوع نیست. مسائل دیگر هم هست. فصل پیش بازیکنان ۳ روز اعتصاب کردند باشگاه زود پولشان را داد اما چون امثال ما پیشکسوت‌ها چیزی نمی‌گوییم آنها هم راحت از حق ما می‌گذرند یا می‌خواهند به هر شکلی شده تخفیف بگیرند. شخصیتی مثل پورحیدری مگر کم برای استقلال زحمت کشید؟ ایشان از جیبش هم برای استقلال خرج کرد اما رفتار خوبی با او نشد.

ریشه ناراحتی شما از چیست آقای مرفاوی؟

 من از بی‌عدالتی‌ها به ستوه آمدم. من از بی‌مهری‌ها و بدرفتاری‌ها ناراحتم. باور کنید اگر رفتار خوشی می‌دیدم شاید طور دیگری برخورد می‌کردم اما مدیران استقلال بی‌احترامی می‌کنند و توقع دارند که ما با این رفتارها چیزی نگوییم و ساکت باشیم. شاید شخصیت بعضی‌ها این طوری باشد و با همه بی‌احترامی‌هایی که می‌بینند چیزی نگویند اما من اینطوری نیستم. اجازه نمی‌دهم کسی به من بی احترامی کند. ضمن اینکه باز هم تاکید می‌کنم چیزی فراتر از حقی که دارم نمی‌خواهم. من برای استقلال عرق ریختم و راضی‌ام همان پول زحمت سال‌ها پیش را الان بدهند. این دستمزد حق‌الزحمه من است و از آن نمی‌گذرم.

فکر می‌کنید در نهایت این ماجرا به کجا می‌رسد؟

 من نمی‌دانم. این باشگاه استقلال است که باید تکلیف را روشن کند. من شکایتم را مطرح کردم و کنفدراسیون فوتبال آسیا هم در جریان است. آنها باید هرچه زودتر دستمزد من را بپردازند تا مشکلی برای شان ایجاد نشود. هر اتفاقی بیفتد از دست من دیگر کاری برنمی‌آید. امیدوارم زودتر دست به کار شوند.


منبع: برترینها

درخشان: شاید به استعفا هم فکر کنم

ایران ورزشی: تکرار مکررات نیست آنچه از نفت طلاییه یا همان نفت تهران می‌گوییم. نقل شدت گرفتن مشکلاتی است که برای یک تیم جانکاه شده است و به طور واضح هیچ‌کس مسوولیت آن را برعهده نمی‌گیرد. بازیکنان تیم با وجود بارها اعتراض چاره‌ای جز تن دادن به سرنوشت و بازی کردن برای نفت ندیده‌اند. بدون اینکه هیچ یک از وعده‌های مسوولان باشگاه عملی شده باشد و پولی گرفته باشند. حمید درخشان، سرمربی نفت همه این اتفاقات را به خاطر شهرت‌طلبی مسوولان باشگاه، بی‌توجهی مسوولان فوتبال و کارشکنی‌هایی می‌داند که علیه نفت می‌شود

نقل و انتقالات فرصت مهمی برای شما به حساب می‌آید اما ظاهراً با این وضعیت نمی‌توانید بهره کافی را از آن ببرید.

 خودمان هم نمی‌دانیم چه کار می‌توانیم انجام دهیم. هیچ خبر خوبی نمی‌شنویم و همه چیز خبر از نبودن پول و امکانات می‌دهد.

در این رابطه با آقای جهانیان صحبتی داشتید؟ ایشان چه می‌گویند؟

 کاش حرف درستی بزند که ما هم بدانیم چه می‌گوید.

اگر قرار نیست تیم به آقای جهانیان منتقل شود، بهتر نیست خودش برود و دست مسوولان را برای انتخاب فرد دیگری باز بگذارد؟

 چه بگویم؟ وقتی هم دوست دارید معروف شوید و هم داستان خودتان را دارید و نمی‌خواهید پولی خرج کنید، همین می‌شود دیگر. با این وضعیت نمی‌شود تیمداری کرد. ما واقعاً داریم اذیت می‌شویم. همه رقیبان ما دارند فعالیت می‌کنند، هزینه می‌کنند و بازیکن می‌گیرند و اگر ما نتوانیم امکانات لازم را فراهم کنیم، از رقابت عقب می‌مانیم.

ظاهراً قرار بوده ۸ بازیکن هم در فهرست مازاد نفت باشد.

 ۸ بازیکن که نه اما من ۴، ۵ بازیکن را برای نیم فصل دوم نمی‌خواهم.

به خاطر مسائل فنی است یا موضوعات دیگری هم در این داستان دخیل است؟

 نه هیچ موضوع خاصی نیست و صرفاً دلایلم فنی است. با این حال اگر نتوانیم جایگزین‌های مناسب آنها را جذب کنیم، قطعاً خبری هم از فهرست مازاد نخواهد بود.

اما نفت نیاز به یک احیای اساسی دارد.

 بله، صددرصد ما نیاز به تقویت تیم داریم. دست‌مان واقعاً خالی است. ابتدای فصل که تیم را درست و حسابی نبستیم. ۳ روز آمدیم و نشد در آن ۳ روز بازیکنان مدنظر را جذب کنیم. با این شرایط ما واقعاً نیاز به جذب بازیکن داریم اما با این شرایط که کاری نمی‌توانیم بکنیم.

با این وضعیت واقعاً نمی‌توانستید در لیگ قهرمانان آسیا هم حاضر شوید.

 چه کسی این حرف را زده؟ آیا مسوولان باید به جای ما تشخیص می‌دادند که می‌توانیم در رقابت‌ها حاضر شویم یا نه؟

مگر چنین کاری انجام شده است؟ به هر حال قطعاً نقص مدارکی بوده که شما از آسیا حذف شدید.

 عامل اصلی حذف ما داخلی بود نه کنفدراسیون فوتبال آسیا. همه چیز از داخل بود.

یعنی کسی از داخل درباره شرایط نفت به ای‌اف‌سی گزارشی داده بوده؟

 گزارش فرستادند، مدارک باشگاه را کامل نفرستادند تا ما نقص مدارک داشته باشیم و خلاصه کارشکنی شد.

از طرف مسوولان فدراسیون فوتبال؟

 کارشکنی شد متأسفانه. واقعاً این درست است که حق تعدادی جوان را اینطور پایمال کنند؟ درباره تیم نفت کم لطفی شد.

عده‌ای معتقدند که نفت با پاداش‌هایی که در طول رقابت‌های لیگ قهرمانان می‌گرفت می‌توانست بخشی از مشکلات مالی‌اش را حل کند.

 بله. اصلاً بحث پاداش‌ها هم نیست. باشگاه حتی با مبلغ ورودی این رقابت‌ها هم می‌توانست خیلی از مشکلات خود را حل کند چون در آن صورت مبلغ قابل توجهی به باشگاه تعلق می‌گرفت و می‌توانست کمک خوبی برای ما باشد.

در خبرها آمده بود که بنگر و بیک‌زاده در تمرینات شرکت نکرده‌اند و احتمال جدایی‌شان شدت گرفته. این خبر را تأیید می‌کنید؟

 نه، آنها با هماهنگی من به تمرین نیامدند و بحث جدایی‌شان مطرح نیست.

در حال حاضر نفت جایگاه مناسبی در جدول ندارد و اگر در نقل و انتقالات تقویت نشود حتی شاید کاندیدای سقوط هم باشد.

 بله. هر اتفاقی که فکرش را بکنید می‌تواند درباره نفت بیفتد. البته ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم که بتوانیم این تیم را در لیگ حفظ کنیم اما واقعاً گاهی اوقات کنترل اوضاع از دست من هم خارج می‌شود. فقط امیدواریم خدا کمک‌مان کند.

با شدت گرفتن مشکلات به استعفا هم فکر کرده‌اید؟

 شاید اوضاع طوری پیش برود که یک سرمربی به آنجا هم برسد و به استعفا فکر کند.


منبع: برترینها

حضور سرویسکار محصولات الکترونیکی در محل شما، حتی در تعطیلات

چه راهکاری برای چالش‌های تعمیر تجهیزات الکترونیکی خود دارید؟ مواردی مثل عدم شناخت تعمیرکار مجاز و قابل اعتماد، رفع مشکل در ساعات غیراداری و روز تعطیل، هزینه مناسب، تعمیر مطمئن، حمل و نقل، ایاب و ذهاب و… .

قطعا راهکاری که همه این چالش‌ها را مرتفع کند، خیالتان را آسوده کرده و هزینه‌هایتان را می‌کاهد.

حضور سرویسکار محصولات الکترونیکی در محل شما، حتی در تعطیلات 

تعمیر تجهیزات الکترونیکی، تلویزیون، لپ تاپ، پرینتر و … کاری تخصصی و حساس است و در صورتی که این کار به کارشناس مجرب واگذار نشود می‌تواند هزینه‌های مضاعف هم برای ما به دنبال داشته باشد، علاوه بر آن یافتن کارشناس باتجربه نیز کار آسانی نیست، چرا که با پیشرفت روزافزون تجهیزات الکترونیکی، دامنه تخصص‌های مورد نیاز نیز افزایش یافته است. بدون شک کارشناسی که باید برای تعمیر سرور یا پرینتر وارد عمل شود، اطلاعات بسیار متفاوتی نسبت به کارشناس تعمیر لپ تاپ یا گوشی‌های همراه خواهد داشت.

() یک سامانه آنلاین اعزام تعمیرکار به محل است که با در اختیار داشتن کارشناسان باتجربه در تعمیر تجهیزات الکترونیکی، نیاز شما به یک تعمیرکار متخصص را به آسانی مرتفع می‌سازد.

تصور کنید عصر یک روز کاری به منزل باز می‌گردید و درحالی که قصد تماشای یک برنامه‌ی عصرگاهی برای رفع خستگی را دارید، متوجه می‌شوید که تلویزیون شما از کار افتاده است. به سرعت اتصالات برق را چک می‌کنید؛ اما کار بیشتری از دستتان برنمی‌آید. هیچ مورد اعتماد و مُجازی را هم سراغ ندارید که در آن ساعت به کمک شما بیایید. متاسفانه تلویزیون شما هم جزو محصولاتی نیست که شرکت تولیدکننده آن در ایران خدمات پس از فروش ارائه دهد. چه راهکاری به ذهنتان می‌رسد؟ در واقع باید بدانید که مشکلات دنیای مدرن ما با راه‌حل‌های سنتی اجدادمان حل نمی‌شوند. فارغ از اینکه چه وسیله‌ی الکترونیکی از چه نام تجاری در خانه‌ی شما نیاز به تعمیر دارد (لپ‌تاپ، کامپیوتر، تبلت، پرینتر، ماشین‌های اداری، وسایل صوتی و تصویری و…) می‌توانید از وبسایت آچارباز برای تعمیر آن کمک بگیرید.

داستان به همینجا ختم نمی‌شود. یک تعمیرکار خارج از ساعت اداری پیدا کردید؛ ولی هنوز شک دارید که آیا تماس با مراکز اینچنینی مقرون به صرفه، مطمئن و سریع است یا خیر؟ از تعمیرکارتان انتظار دارید به سرعت به محل شما بیاید، تلویزیون شما را به گونه‌ای تعمیر کند که هفته‌ی آینده به تعمیر مجدد نیاز نداشته باشد و همچنین بیش از مبلغی که باید از شما هزینه دریافت نکند. از زمانی که نقش کامپیوتر‌ها در تجارت باز شد و موج این تغییرات به ایران رسید، این مشکلات تا حدودی مرتفع شدند. به آسانی وارد سایت یا اپلیکیشن آچارباز شده، سرویس مورد نظرتان را درخواست می‌کنید، هزینه‌ها را به صورت شفاف مشاهده می‌کنید و در خارج از ساعت اداری و حتی روزهای تعطیل می‌توانید درخواست اعزام کارشناس به منزلتان را ثبت کنید. به این ترتیب نیازی به جابه‌جایی تجهیزات معیوب به تعمیرگاه نیست و در حضور خودتان با کمترین هزینه و زمان مشکل شما رفع خواهد شد.

اما آچارباز پس از تعمیر دستگاهتان نیز شما را تن‌ها نمی‌گذارد؛ چه دغدغه‌هایی پس از تعمیر یک وسیله‌ی الکترونیکی دارید؟ از کجا معلوم که وسیله‌ای که تعمیر شده است درست پس از رفتن کارشناس از منزل شما مجددا از کار نیفتد؟ وب سایت درخواست تعمیرکار آنلاین آچارباز برای رفع این دغدغه علاوه بر استفاده از کارشناسان دوره دیده و مجرب، تمام سرویس‌های ارائه شده توسط کارشناسانش را گارانتی می‌کند و همچنین هیچ قطعه‌ی تقلبی در سرویس‌ها استفاده نمی‌شود. برای رفع تک تک دغدغه‌های شما برنامه‌ریزی و تلاش شده است.

هرچه زودتر در سامانه اعزام آچارباز عضو شوید و اولین سفارش خود را ثبت کنید، تا برای سفارش‌های بعدی خود تخفیف‌های ویژه و متنوعی را دریافت کنید. برای دریافت سرویسی سریع، مقرون به صرفه، باکیفیت و مطمئن می‌توانید با خیالی آسوده به آچارباز تکیه کنید.


منبع: برترینها

چه می‌شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می‌شود؟

هفته نامه کرگدن – آزاده شمس: به سراغ دو جامعه شناس و یک کارگردان فیلم های اجتماعی رفته و از آن ها خواسته ایم به این پرسش پاسخ دهند: «چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟»

اختلاس زاده بی قاعدگی، نبود نظارت و اداره ملوک الطوایفی سازمان هاست

محمدامین قانعی راد، جامعه شناس: معمولا انسان ها دنبال منافع خودشان هستند، اما جامعه در مسیر انتقال ارزش ها و هنجارها به افراد یاد می دهد به طریقی منافع خودشان را جست و جو کنند که با منافع جامعه سازگار باشد در یک جامعه توانمند، فعالیت های روزمره افراد هم منافع فردی و هم منافع جامعه را تامین می کند؛ بنابراین هرگونه فعالیت فردی، تامین منافع فردی و سود فردی در راستای تامین منافع جمع است و یک جامعه توانمند باید بتواند بین منافع فردی و جمعی سازگاری ایجاد کند؛ اما گاه شرایطی در جامعه حاکم می شود که این سازگاری از بین می رود و اصولا دو دلیل اصلی برای آن وجود دارد: گاه افراد حس می کنند برای منافع جمعی فعالیت می کنند، اما منافع فردی آن ها تامین نمی شود. مثلا معلمی که برای آموزش کودکان گام بر می دارد یا کارمندی که روزانه فعالیت می کند اما می بیند زندگی اش نمی چرخد.

گاهی اوقات این دوگانگی سبب می شود افراد وزن منافع خود را افزایش بدهند. این روند گاه از طریق ایجاد راه های فرعی برای افزایش فعالیت های خود و کسب پول. این روند ممکن است با توجه به شرایط جامعه عادی به نظر بیاید. در جامعه ما شرایط به گونه ای است که گویا این اتفاق افتاده و افراد دنبال راه های فرعی برای افزایش درآمد خود هستند؛ این راه ها عموما غیررسمی و غیرقانونی هستند.

چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟ 

اما وضعیتی هم پیش می آید که دیگر اختلاس آشکار است و فقط راه های فرعی برای افزایش درآمد مطرح نیست، بحث دست اندازی به بیت المال است. افراد به منافع سازمان و نهادی تجاوز کرده و سعی می کنند این منافع را به خود اختصاص دهند. اختلاس معمولا در شرایطی رخ می دهد که نهادهای ذی ربط مثل بانک ها، صندوق ذخیره ارزی یا سازمان های اجرایی از نوعی بی قاعدگی رنج می برند. این معضلی است که اکنون در کشور با آن مواجهیم؛ نظارت کافی بر سازمان ها و ارگان های اجرایی وجود ندارد. همچنین فرایند و روندها در این سازمان ها شفاف نیست.

این سازمان ها براساس نظارت درست و شیوه صحیح مدیریتی اداره نمی شوند، بلکه می توان گفت اداره آن ها ملوک الطوایفی است. هر سازمان استقلال دارد و از آن دفاع می کند و حاضر نیست اطلاعات لازم را به سازمان بالادستی خود ارائه دهد. همچنین افرادی که مدیر یک دستگاه می شوند، به سرعت آن دستگاه را حوزه شخصی خود می دانند و تصور نمی کنند این نهاد، نهادی اجتماعی است و جامعه اداره آن را به صورت موقت به آن ها سپرده و باید در قبال آن پاسخگو باشند.

این عادت سازمانی بدی است که در ایران باب شده؛ احساس تملک به سازمان. این احساس در نبود نظارت می تواند به سرمایه های سازمان هم کشیده شود و از طرفی ندادن اطلاعات به سازمان های بالادستی افراد را به اختلاس وسوسه می کند. در نتیجه می توانیم بگوییم اختلاس بیشتر نشان دهنده وجود سازمان های فاقد نظم سازمانی و شفافیت است که کنترل پذیر نیستند.

اختلاس نتیجه ارجح دانستن نیازهای فردی بر جمعی است

سعید معیدفر، جامعه شناس: ما برای یک جامعه مکانیزم هایی در نظر می گیریم که مجموعه آن ها می تواند منجر به سلامت، نشاط و حیات آن جامعه شود. مهم ترین بخش از نظر جامعه شناسان این است که ما روان افراد را مستقل از جامعه نمی دانیم و معتقدیم شخصیت و روان فرد تحت تاثیر زیست اجتماعی او است یعنی جامعه، عادات، فرهنگ و هنجارها شکل می گیرد. فرد در تعامل با جامعه و گروه های اجتماعی است که تحت تاثیر فرایندهایی قرار دارد که «انسان» را شکل می دهد و در مجموع او را به یک انسان اجتماعی فعال تبدیل می کند.

چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟ 

افراد به  هم ضرر نمی زنند، منافع یکدیگر را در نظر می گیرند. در جامعه ای که عناصر حیات اجتماعی فعال هستند و جامعه سالم است، فرد تابع کنش حیات جمعی و زیست اجتماعی است. همچنان که منافع فرد را در نظر می گیرد، مواظب است این منافع از یک جامعه سالم به دست بیاید. اگر جامعه فعال و سالم نباشد، من در هر مغازه ای می خواهم دزدی کنم و نیازهای خودم را تامین کنم.

جامعه سالم مثل یک خانواده است (البته نه یک خانواده فروپاشیده)؛ ضمن برآورده شدن نیازهای فردی تک تک اعضای خانواده، نیازهای جمعی هم در نظر گرفته می شود. اما به محض این که فرد از خانواده خارج شده و آن پیوندی را که در خانواده وجودداشت، در گروه های بزرگ تر جامعه احساس نکند، ضرورت در نظر گرفتن منافع جمعی برایش از بین می رود. ترافیک در خیابان های ما تنها با حضور پلیس قابل کنترل است، چون  نیازهای جمعی در نظر افراد کم اهمیت است. در نبود پلیس با شاهد هرج و مرج خواهیم بود، هر کس به فکر آن است که خودش زودتر از ترافیک خلاص شود.

این شرایط در حوزه های اقتصادی هم وجود دارد؛ افرادی که در سازمان یا نهادی فعالیت می کنند، وقتی احساس داشتن منابع مشترک با دیگران ندارند و به هیچ صنف، حزب و انجمنی وابسته نیستند، به راحتی می توانند دست به رشوه و اختلاس بزنند. این موضوع علاوه بر از بین بردن نظم، شیوه میانبری است که قانون را هم بر هم می زند. قانونی که در آن مصلحت جمعی لزوما لحاظ نشده است و  ضمانت اجتماعی ندارد.

بسیاری از قانون های ما به همین صورت است و چون این اشتراک را با جامعه ندارد، به راحتی خودش را بر دیگران مقدم می داند و هر چیزی را دور می زند. رشوه، اختلاس و فساد در چنین جامعه ای امری عادی است. به عبارت دیگر، در هر نظام سیاسی توده وار که در آن گروه اجتماعی و حوزه عمومی فعال نیست یا نمی تواند افراد را به هم پیوند بزند و به آن ها احساس حیات اجتماعی بدهد، میزان فساد، اختلاس و رشوه بالاست و آسیب های اجتماعی در این جامعه افزایش می یابد.

بنابراین ما مسئله را در چارچوب شرایط اجتماعی ای در نظر می گیریم که میزان ضرورت های بقای اجتماعی حداقل است و افراد در یک رقابت کشنده بر سر منافع فردی قرار می گیرند. شکل نابهنجار آن را در خیابان ها می بینیم و شکل شیک آن را در اداره ها و سازمان ها. در ظاهر به نظر می رسد  چنین چیزی وجود ندارد، اما در خفا این منافع فردی همچون غده ای سرطانی کار خود را می کنند.

همه می توانیم اختلاس کنیم

عبدالحسین برزیده، کارگردان: من فکر می کنم آدمی که اختلاس می کند، آدمی معمولی است و همه ما می توانیم اختلاس کنیم. آدم های معدود و ویژه ای هستند که اگر فرصتی پیش بیاید، اختلاس نمی کنند.

چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟ 

دو چیز انسان را از اختلاس باز می دارد؛ یکی اعتقاد است و دیگری قانون. اعتقادات شما را به سمت اجرای قانون هدایت می کند. در این میان وسوسه هایی وجود دارد که می تواند هر آدمی را به سمت اختلاس سوق دهد؛ اما قوانین می توانند مانع افرادی شوند که در موقعیت رشوه و اختلاس قرار می گیرند.

من فکر می کنم ما در جامعه خوب تربیت نمی شویم، اما در جامعه ای هم که افراد درست و مسئولیت پذیر تربیت می شوند و خوب و بد به درستی به آنها آموزش داده می شود، در صورت نبود قانون، تخلف رخ می دهد. به همین دلیل است که می گویم قانون می تواند ما را از این وسوسه ها بازدارد، ولی به غیر از بخش معنوی و اعتقادی و تربیتی باید جریانی در جامعه حاکم باشد که از چنین اتفاقاتی ممانعت کند.

در جامعه ما وقتی اختلاس صورت می گیرد، شرایط خاصی متوجه اختلاس کننده نیست و او بعد از این که جرمی مرتکب شد هم مجازات نمی شود. در این شرایط ما به فرد اختلاس کننده نیز ظلم می کنیم، چون خود جامعه شرایط را برای او فراهم کرده است. یعنی حتی اجرای قانون به ضرر کسی است که ممکن است اختلاس کند. در حالی که قانون باید سبب شود هر جا فرد امکان اختلاس دارد، نظارت صورت گیرد تا چنین اتفاقی رخ ندهد و فرد و جامعه از این قبیل اتفاقات مصون شوند.


منبع: برترینها

باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

ماهنامه اندیشه پویا – علیرضا اکبری: باران کوثری برخلاف دیگر بازیگران هم نسلش مثل ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی نتوانست با نخستین نقش آفرینی مهمش – در زیر پوست شهر – نظرها را به خود جلب کند. او در نُه سالگی برای نخستین بار جلوی دوربین رفته بود و تا هنگام بازی در «زیر پوست شهر» یکی، دو بار دیگر هم جلوی دوربین رخشان بنی اعتماد بازی کرده بود اما در «زیر پوست شهر» باران کوثری نقشی مکمل را ایفا می کرد که طبعا زیر سایه درخشش محمدرضا فروتن سوپراستار نوظهور آن روزهای سینمای ایران، شانس چندانی برای دیده شدن نداشت. سال ها باید می گذشت تا باران کوثری در شاه نقش سارا در «خون بازی» حق خودش را از سینمای ایران بگیرد.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

اما باران کوثریِ بازیگر چهره دیگری هم داشت، این چهره انگار داشت در همان سکانس های ملتهب از مستند «روزگار ما» بر ما عیان می شد؛ در همان سکانس هایی که دوربین بی قرار رخشان بنی اعتماد، باران و هم نسلانش را در کمپین انتخاباتی محمد خاتمی در دومین دور نامزدی اش برای ریاست جمهوری دنبال می کرد.

 
چهره دیگر باران کوثری چهره یک فعال سیاسی – اجتماعی است که معتقد است در فضای سیاسی – اجتماعی ایران بر هر هنرمندی واجب است به عنوان شهروند در بزنگاه های سیاسی موضع روشن بگیرد؛ چه موضع نگرفتن در این بزنگاه ها، خود نوعی موضع گیری است. چنین موضع گیری هایی در این سال ها باعث شده باران کوثری حواشی مختلفی را پشت سر بگذارد؛ از ممنوعیت از کار تا درگیر شدن در بحث های سیاسی پردامنه. با این همه سیمای واقعی باران کوثری چیزی نیست جز همین سیمای دووجهی بازیگری که خود را گزیده کار نمی داند و در عین حال توانسته معتبرترین جوایز بازیگری را در سینمای ایران در این دو دهه به دست بیاورد و در ملتهب ترین آثار سینمای سیاسی – اجتماعی این سال ها نقش آفرینی کند.

یکی از این آثار فیلم بحث برانگیز «عصبانی نیستم» است که پس از چند سال ممنوعیت در این روزها بالاخره مجوز اکران گرفت اما مشکلات اکران این فیلم همچنان باقی است. رفع توقیف «عصبانی نیستم» بهانه ای شد تا در گفتگویی که پیش رو دارید کارنامه بازیگری باران کوثری در این دو دهه را با او مرور کنیم.

خانم کوثری! شما متعلق به نسلی از بازیگران سینمای ایران هستید که در اوایل دهه هفتاد قدم به عرصه سینما گذاشت و مهم ترین چهره های این نسل به جز شما، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار جواهریان و پگاه آهنگرانی هستند. اما شما در مقایسه با این چهار نفر تنوع بیشتری را در انتخاب نقش های تان رعایت کرده اید و بیش از این چهار نفر فیلم بازی کرده اید. در حالی که مثلا انتخاب های ترانه علیدوستی نشان می دهد که او می خواهد پرسونای تثبیت شده ای در بازیگری برای خودش بسازد ولی نوع نقش شما در فیلم بعدی تان معمولا قابل پیش بینی نیست. این بالا بودن تعداد و تنوع نقش ها هم ممکن است به حرفه ای گری شما تعبیر شود و هم به گزیده کاری دیگر بازیگران هم نسل تان؛ نظر خودتان چیست؟

– من حتی به معنای عام کلمه بازیگر گزیده کاری نیستم؛ من بازیگر سختگیری نیستم. من می پذیرم در یک فیلم متوسط رو به بالا جذاب بازی کنم به شرط این که آن فیلم با آرمان ها و اصولم منافاتی نداشته باشد. گزیده کاری اگر من بازیگر را تبدیل کند به موجودی محافظه کار که فقط در موقعیت هایی قرار دهد که می دانم در آنها می درخشم، به نظر من گزیده کاری نیست، بلکه خودخواهی است.

من تصمیم می گیرم بخشی از یک فیلم باشم، حتی اگر نقش من در آن فیلم دیده نشود. مهم این است که نقش برایم جذاب باشد و به آن گروه هم اعتقاد داشته باشم. من این توصیف از روند کاری ام را به حساب لطف شما می گذارم و خوشحال می شوم که این قضاوت را در مورد کارم بشنوم چون من در بازیگری به دنبال همین بوده ام که تماشاگر نداند در فیلم بعدی چه جور نقشی را بازی خواهم کردم. من متنفرم از این که تماشاگر بتواند حرکت بعدی من را پیش بینی کند. حتی اگر نقشی تکراری را بازی می کنم، مثلا اگر نقش یک معتاد را برای بار دوم بازی می کنم، دلم می خواهد برای تماشاگر این سوال پیش بیاید که این بار باران می خواهد از کدام جهت به این نقش تکراری حمله کند.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

من اصلا گزیده کار نیستم ولی برای تمام فیلم هایی که بازی کرده ام دلایل موجهی دارم. وقتی می گویم دلیل موجه لزوما منظورم دلیل مالی نیست، یا دلایل شخصی و اعتقادی داشته ام یا به دنبال جریانی بوده ام که توی آن فیلم دنبال می شده. باز هم تاکید می کنم که برای من نفس بازیگری و شکستن شمایل هایی که تا پیش از این در بازیگری از خودم ساخته ام، جذاب است.

ولی در عوض شما در تئاتر خیلی گزیده کار بوده اید، از سال ۱۳۷۲ تا امروز شما در بیش از پنجاه فیلم بازی کرده اید ولی کمتر از ده تئاتر در این مدت در کارنامه دارید، انگار عرصه گزیده کاری برای شما بیشتر تئاتر است تا سینما.

– تنها چیزی که می توانم بگویم این است که در تئاتر من خیلی خوش شانس بوده ام. توی سینما من مجبور بودم مراحلی را پله پله طی کنم برای این که بتوانم هویت مستقل خودم را به عنوان یک بازیگر جدا از خانواده ام ثابت کنم. بعد هم من در اوایل کارم در سینما هیچ وقت این موقعیت را نداشتم که با یک فیلم ناگهان دیده شوم. من چندین فیلم بازی کردم تا به نقش «خون بازی» رسیدم که برای من یک نقطه عطف بود ولی حتی نقشم در «خون بازی» هم تا حدودی زیر سایه مادرم می رفت که البته من خیلی مشکلی با آن ندارم. در سینما مرحله تثبیت برای من خیلی طول کشید ولی در تئاتر این شانس را داشتم که در همان اوایل کارم با امیر رضا کوهستانی کار کنم و در موقعیت خیلی خوبی قرار بگیرم که بتوانم در تئاتر دیده شوم.

قرار گرفتن زیر سایه مادر و خانواده قطعا کار شما را در اثبات بازیگری تان سخت می کرده ولی بزرگ شدن در خانواده ای سینمایی قطعا مزایایی هم داشته است.

– قطعا! اصلا همه اش مزیت بوده است. اصلا بیشتر بازیگرانی که در نسل من شروع به کار بازیگری کردند از خانواده های سینمایی بودند. مهم ترین مزیت زندگی در خانواده ای سینمایی برای من این بوده که اگر مادر من به عنوان یکی از پنج کارگردان مهم سینما نقشی در فیلمش داشته باشد که به سن و جنس بازیگری من بخورد، انتخاب اولش قطعا من هستم چون با من راحت تر کار می کند اما من واقعا در مورد بازیگری نسل خودم مدعی هستم و فکر می کنم نسل من توانسته در بازیگری جریان سازی کند. دلیلش این که ما در سینما هیجان زده نبودیم و نگاه جدی به سینما داشتیم. اگر هیجان جایزه گرفتن بخواهد تبدیل به هدف بازیگر شود، لذت بازیگر از فعل بازیگری کمتر می شود. من نمی گویم جایزه گرفتن یا فکر کردن به جایزه بد است ولی نباید تبدیل به هدف بشود.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

انگیزه شخصی خود شما در آغاز کار چه بود؛ مثلا در پانزده سالگی که در زیر پوست شهر بازی کردید، گرفتن جایزه و تایید دیگران برای تان مهم نبود؟

– قطعا مهم بوده و هنوز هم برایم مهم است. نمی توانم دروغ بگویم. ولی راستش را بگویم هیچ وقت گرفتن جایزه و تایید دیگران در بازیگری برای من هدف نبوده است. من در دوازده سالگی در اولین تئاترم به کارگردانی آزیتا حاجیان بازی کردم که شش ماه برای تمرین آن هر روز به سالن می رفتم یا در پانزده سالگی در «زیر پوست شهر» بازی کردم و سه ماه تمرینات فشرده ای را با گلاب آدینه پشت سر گذاشتم. پس حتی در همان سن هم می دانستم وارد چه عرصه جدی شده ام. شانس من این بود که ورودم به سینما را در محیط های بسیار مناسبی تجربه کردم. چیزی که در بازیگری برای من جذاب است، لذت همین تمرین ها و بعد دیدن نتیجه نهایی است. این لذت منحصر به فرد را در هیچ حرفه دیگری نمی توان تجربه کرد.

در اوایل کارتان گفته بودید دل تان می خواهد در فیلمی از مهرجویی بازی کنید ولی این موقعیت هرگز برای تان پیش نیامد. یکی از ویژگی های نسل شما این بود که زمانی کارش را آغاز کرد که دوره اوج کارگردان هایی مثل کیمیایی و مهرجویی گذشته بود، در حالی که مثلا لیلا حاتمی و هدیه تهرانی از نسل قبلی این شانس را داشتند که کارشان را با فیلم های مهمی از مهرجویی و کیمیایی آغاز کنند. از این بابت متاسف اید؟

– راستش را بخواهید نه! چون من این شانس را داشتم که با بهترین کارگردان های نسل جدید کار کنم. خیلی ها را می توانم نام ببرم مثل رضا درمیشیان، عبدالرضا کاهانی یا دو کارگردانی که امسال با ایشان همکاری کردم، مجید مصطفوی و سهیل بیرقی. من فکر می کنم لذتی که از کار با این کارگردان ها بردم احتمالا شبیه به مان لذتی است که از کار با داریوش مهرجویی نصیب من می شد. البته هستند کارگردان های جوانی که به واسطه پیشرفت تکنولوژی و ساده شدن فیلم سازی با تکنولوژی دیجیتال اسم خودشان را می گذارند کارگردان اما به جز تسلط تکنیکی چیزی در چنته ندارند و مؤلف نیستند و تفکری در فیلم های شان نمی بینیم.

هنوز دوست دارید در فیلمی از مهرجویی بازی کنید؟

– ترجیح می دهم به این سوال پاسخ ندهم.

معمولا در آغاز کار بازیگری همیشه بازیگرانی هستند که برای بازیگر تازه کار، الگو و الهام بخش اند. این بازیگران برای شما چه کسانی بودند؟

– واقعا نمی خواهم تظاهر کنم ولی هیچ وقت دلم نخواسته جای بازیگر دیگری باشم یا شبیه بازیگر دیگری بشوم. از همان اول کارم در پانزده شانزده سالگی می خواستم مسیر منحصر به فردی را طی کنم. اگر چه جنس کار یا نگاه برخی ها به بازیگری برایم هیجان انگیز بود. مثلا گلاب آدینه یا مهدی هاشمی، یا عزت الله انتظامی، یا علی نصریان، دیرتر به بازی فرهاد اصلانی هم علاقه مند شدم.

در سینمای جهان چطور؟

– من هم مثل خیلی های دیگر تحت تاثیر مریل استریپ هستم. بازی و کاراکتر اَنِت بنینگ را خیلی دوست دارم و همچنین بازی کوین اسپیسی را. همیشه فکر کرده ام که «زیبایی آمریکایی» از نظر بازیگری فیلمی بی نقص است. در نسل جوان تر ناتالی پورتمن و جنیفر لارنس را هم خیلی دوست دارم. این جنس بازیگری گرم را و بازیگرانی را که سعی می کنند در هر فیلم تصویر قبلی شان را بشکنند، می پسندم.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«بهترین بابای دنیا» (داریوش فرهنگ – ۱۳۷۰)

زمانی که شما وارد سینما شدید بسیاری از بازیگران و فیلم سازان مهم سینما را از روی معاشرت های خانوادگی می شناختید. در آن سال های آغازین چه چیزهایی در زندگی بازیگران قدیمی تر می دید که دل تان نمی خواست برای تان اتفاق بیفتد؟

– این که درگیر حاشیه های بازیگری نشوم. منظورم البته اصلا فعالیت های سیاسی – اجتماعی بازیگران نیست. اتفاقا در کشوری مثل ایران با اتفاقاتی که می افتد شما به عنوان یک آدم مشهور وظیفه داری که موضع بگیری، چون موضع نگرفتن گاهی در واقع نوعی موضع گرفتن است. من اسم این موضع گیری ها را حواشی بازیگری نمی گذارم. منظورم از حواشی، حواشی مبتذل بازیگری است. این ابتدال مثل قارچ می تواند کنار هر چهره معروفی و به خصوص بازیگرها پیدا شود. منظورم از درگیر شدن در حواشی شرکت کردن در بعضی مراسم یا مهمانی هاست که مثلا برای یک کمپانی برگزار می شود. آدم ها در این جور مراسم درگیر این می شوند که کی چی پوشیده و دغدغه های سخیفی را دنبال می کنند.

می دانم همه جای دنیا این اتفاق می افتد ولی این دلیلی بر حقانیت این اتفاق ها نزد من نیست. من طرف بازیگری هستم مثل مریل استریپ که این همه سال کاندیدای اسکار بوده ولی یک بار لباسش بهترین لباس مراسم اسکار نشده. من طرف بازیگری هستم مثل انت بنینگ که با کت دامن می رود روی رد کارپت اسکار. من ترجیح می دهم آن آدمی باشم که ترجیح می دهد موضع داشتن اش نسبت به این قواعدِ از پیش تعیین شده کمی معلوم باشد و توی ذوق بزند!

اولین تجربه جدی شما در بازیگری، بازی در فیلم «روسری آبی» بود. در مصاحبه ای گفته بودید این فیلم را دوست ندارید چون «هندی است». چرا فکر می کنید «روسری آبی» هندی است. ظاهر فیلم داستان پیرمردی را روایت می کند که به دلیل انحراف از معیارهای صُلب اجتماع توسط عزیزانش طرد می شود و زیر فشار اجتماعی فرجامی تراژیک می یابد. فیلم نگاهی جامعه شناختی به شخصیت رسول رحمانی دارد. چرا فکر می کنید این فیلم به قول خودتان هندی است؟

– [با خنده] واقعا این حرف را زده ام؟ احتمالا این حرف را در میان حرف هایی دیگر گفته ام. ولی راستش را بخواهید بین فیلم های مادرم، «روسری آبی» فیلم محبوب من نیست. شاید «روسری آبی» با معیارهای من زیادی عاشقانه بوده است. من «نرگس» را دیوانه وار دوست داشتم. البته الان که سن ام بالاتر رفته «روسری آبی» را بیشتر از قبل دوست دارم ولی هنوز محبوب ترین فیلم رخشان بنی اعتماد برای من «نرگس» است.

در «روسری آبی» خیلی کم سن و سال بودید که با عزت الله انتظامی هم بازی شدید. آن موقع متوجه بودید که چه بازیگری در مقابل تان است؟

– من موقع بازی در «روسری آبی» نه ساله بودم و خیلی چیزها را می فهمیدم. عزت الله انتظامی برای من یک غول بازیگری بود و می دیدم که چقدر رها از اعتبار و شهرتی که داشت به تمرین تن می داد. فاطمه معتمد آریا هم همین طور بود. من با این که فقط چند سکانس کوتاه بازی داشتم باید مدام می رفتم سر تمرین و آقای انتظامی و مادرم و دیگران آن قدر جدی با من برخورد می کردند که برای خود من هم این کار جدی می شد. مهم ترین چیزی که از آقای انتظامی آموختم این بود که چقدر بازیگری امری جدی است.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«کوچه بی نام» (هاتف علیمردانی – ۱۳۹۳)

از «روسری آبی» تا «خون بازی» روند تمرینات شما چه تغییری پیدا کرد؟

– به نظرم بازیگری امری شخصی نیست. همه اتفاقات در گفتگو و در بحث و بده بستان بین شما با بازیگران دیگر و کارگردان در تمرین ها به دست می آید. در «خونبازی» به دلیل بیشتر شدن تجربه من در بازیگری، مادرم کمتر از تجربیات شخصی و مشترک مان برای هدایت من استفاده می کرد اما در «زیر پوست شهر» مشخصا مرا به خاطرات و تجربیات شخصی و خانوادگی مان ارجاع می داد. مثلا در سکانسی که من و گلاب آدینه در مینی بوس داریم از زندان بر می گردیم، مادرم آمد و در گوشم خاطره ای گفت که مربوط به موقع فیلمبرداری «شهرک فاطمیه» بود و آن خاطره حس صحنه را برایم روشن کرد. من را در موقعیتی قرار می داد که با توجه به تجربیات شخصی ام بتوانم حس صحنه را بگیرم. از این گذشته در یکسری از رفتارهایی که برای شخصیت محبوبه ساختیم، مثل راه رفتن و حرف زدن و … واقعا نمی توانم نقش گلاب آدینه را نادیده بگیرم. منی که آن موقع تجربه کمی داشتم و تکنیک بازیگری را به اندازه امروز نمی شناختم با کمک خانم آدینه توانستم ابعاد جدیدی از توانایی های بازیگری خودم را کشف کنم.

شما معمولا از مدت ها قبل از فیلمبرداری در جریان پروژه های رخشان بنی اعتماد هستید. با توجه به این موضوع نوع هدایت شما توسط رخشان بنی اعتماد چه تفاوتی با هدایت دیگر بازیگران دارد؟

– مادرم کمی بیشتر از دیگران نسبت به من سختگیری دارد اما هر چه بیشتر جلو آمده ایم، بده بستانی که سر صحنه داریم کمتر شده چون بازدهی بحث ها و تمرین های مان در پیش تولید بیشتر شده. دیگر سر صحنه، دیالوگ کمتری بین ما برقرار می شود چون دقیقا می دانیم که هر طرف از طرف مقابل چه می خواهد. موقع فیلمبرداری «خون بازی» در آن صحنه ای که من توی مرداب دارم دنبال هروئین می گردم، مادرم پشت دوربین گریه می کرد و آقای عبدالوهاب من را هدایت می کرد. مادر جلو نمی آمد چون نمی خواست حس مادرانه اش روی بازی من تاثیر بگذارد.

نوع و مدت زمان تمرین در پیش تولید فیلم های رخشان بنی اعتماد معمولا سنگین و زیاد است، این تجربه را با کارگردان های دیگر هم داشته اید؟

– این تجربه با اصغر فرهادی تکرار شد. با رضا درمیشیان تکرار شد. با سهیل بیرقی هم تکرار شد و همین طور با عبدالرضا کاهانی و هاتف علیمردانی. جالب این که تجربه تمرین مستمر با کارگردان های جوان تکرار شد اما بارها پیش آمد که سر صحنه کارگردان های باتجربه تر حداقل تمرین و آماده سازی قبل از اجرا هم رعایت نمی شد که من را شگفت زده می کرد. من در کارم خیلی وابسته به تمرین هستم. فیلمنامه های فیلم های من مثل دفتر مشق است چون خیلی کنار فیلمنامه یادداشت می نویسم ولی وقتی فیلمبرداری شروع می شود می توانم بدون فیلمنامه بروم سر صحنه.

وقتی تمرین و دورخوانی کم باشد یا اساسا وجود نداشته باشد اعتماد به نفسم کمی می شود و تاثیرش روی کارم هم دیده می شود. بیشتر این کارگردان ها از این نداشتن تمرین به عنوان یک امتیاز مثبت کارشان حرف می زدند و می گفتند تمرینی در کار نیست و «می خواهیم برویم و در لحظه قرار بگیریم». حرفی که من اصلا نمی فهمم. مثل این است که یک ورزشکار حرفه ای بدون گرم کردن وارد مسابقه شود.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«زیر پوست شهر» (رخشان بنی اعتماد – ۱۳۷۹)

یکی از تجربیات منحصر به فردی که در «زیر پوست شهر» داشتید هم بازی شدن با محمدرضا فروتن بود که در آن زمان تازه در «مرسدس» و «قرمز» بازی کرده بود و سوپراستاری تمام عیار بود. محمدرضا فروتنی که پشت صحنه «زیر پوست شهر» شناختید چقدر با تصویری که از قبل از او در ذهن داشتید همخوانی داشت؟

– بله. محمدرضا فروتن آن موقع واقعا یک سوپراستار بود و در فیلم دو زن هم بازی کرده بود. من با پدرم سر صحنه «دو زن» زیاد می رفتم. برای همین قبل از این که «زیر پوست شهر» آغاز شود آقای فروتن را پشت صحنه دیده بودم. کمی استرس و هیجان داشتم از این که قرار است در مقابلش بازی کنم ولی این استرس و هیجان، موقع تمرینات طولانی قبل از فیلم، کاملا از بین رفت. از این گذشته هیچ ستاره ای توی خانواده ما آن قدرها ستاره به نظر نمی رسد و برای همین هم من خیلی این هیجان ها را حتی تجربه نکردم. من خیلی به این که کنار او بازی می کردم فخر می فروختم. بعدها ندیدم که بازیگری محبوبیتی را به دست بیاورد که محمدرضا فروتن در آن دوره به دست آورده بود.

یک روز یکی از همکلاسی هایم را که از طرفداران محمدرضا فروتن بود آوردم خانه مان چون می دانستم فروتن آن روز خانه ماست و به این دوستم هم نگفتم که قرار است محمدرضا فروتن را ببیند. شاید باورتان نشود، این دوستم همین که وارد خانه شد و فروتن را دید، درجا توی بغل من غش کرد! اما من موقع کار پشت صحنه «زیر پوست شهر» وجه ستاره وار فروتن را اصلا نمی دیدم چون فروتن خودش را مثل بقیه اعضای گروه سپرده بود به تمرینات و اصلا به واسطه حضور مادرم و گلاب آدینه تمام گروه همین طور یکدست شده بود. هیچ کس نت خارج نمی زد و همه هم کوک بودند.

پس هیچ وقت چنان هیجانی نداشتید؟

– اولین باری که هیجان دیدن یک بازیگر را تجربه کردم وقتی بود که با مادرم در ونیز رفتیم با انت بنینگ چایی بخوریم. از ذوق داشتم غش می کردم ولی این حس را بعدا هرگز تجربه نکردم.

 

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«بغض» (رضا درمیشیان – ۱۳۹۰)

بعد از بازی در «زیر پوست شهر» به فاصله کوتاهی در «رقص در غبار» و «گیلانه» بازی کردید که در آنها هم نقش دختری روستایی یا از طبقات محروم را داشتید. نمی ترسیدید در آغاز کار با این چند انتخاب در این نوع نقش ها کلیشه شوید؟

– آن موقع برای من نفس بازی کردن مهمتر از این بود که نقش هایم شبیه به هم نباشند. می خواستم خودم را به عنوان بازیگر سینما ثابت کنم و فقط برایم مهم بود که فیلمی که در آن نقشی به عهده می گیرم فیلم قابل دفاعی باشد. البته من کمی در به کار بردن کلمه کلیشه خسیس هستم و معتقدم که به سختی می شود گفت فلان نقش کلیشه شده است. من بعد از «خون بازی» در «بغض» هم نقش یک معتاد را بازی کردم ولی معتادی که در «بغض» نقشش را بازی کردم متفاوت بود با معتاد «خون بازی». این که دو نقش در یک طبقه باشند نمی تواند معیاری باشد برای این که این دو نقش شبیه به هم بوده اند.

پس بگذارید بپرسم که بازی شما در «جامه دران» یا «حیران» که حتی ضعیف تر از نمونه های قبلی همین نقش در کارنامه شما مثل بازی در «رقص در غبار» یا «گیلانه» بوده، چه دستاوردی در کارنامه باران کوثری است؟

– من این قضاوت را نمی پذیرم. من بازی در «جامعه دران» را اساسا به خاطر سکانسی پذیرفتم که بچه های گوهر را از او می گیرند. گوهر زنی روستایی است که همه انگیزه اش در زندگی، بچه هایش هستند. کمتر بازیگر باهوشی بازی در این لحظه را صرفا به خاطر این که بازی در نقش های دیگری از این طبقه اجتماعی را تجربه کرده، رد می کند. برای منی که اصلا نمی خواهم در این سینما بازیگر کم کاری باشم و اصلا به کم کاری اعتقادی ندارم مگر چند نقش متفاوت نوشته می شود که بخواهم به راحتی به نقش هایی مثل گوهر در «جامه دران» نه بگویم و منتظر بمانم تا نقش هایی بازی کنم که از زمین تا آسمان با هم متفاوت باشند.

 
این که می گویید نمی خواهم کم کار باشم نگاهی مالی پشتش است یا نگاهی حرفه ای؟

– نه! نگاهم مالی نیست، نگاهم حرفه ای است. من آن قدر برای یک فیلم خوب پول می گیرم که با سالی یک فیلم یا دو سالی یک فیلم اموراتم بگذرد ولی به نظرم این جرزنی است که من سه سال بروم خودم را قایم کنم و همه منتظر دیدنم باشند و بعد بیایم یک نقش بازی کنم و دیده شوم و همه نگاه ها را به سمت خودم برگردانم. الگوی من مریل استریپ است که سالی دوتا فیلم بازی می کند و هنوز می تواند شمای تماشاگر را شگفت زده کند. نمی گویم من مریل استریپ هستم، می گویم الگویم مریل استریپ است. دلم می خواهد در عین پر کاری جنس بازی ام را تر و تازه نگه دارم. مثل نجاری که زیاد میز و صندلی می سازد ولی خوب می سازد.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«عصبانی نیستم» (رضا درمیشیان – ۱۳۹۲)

برگردیم به ادامه مسیر بازیگری شما، بعد از «زیر پوست شهر» مهم ترین تجربه شما بازی در «رقص در غبار» اولین فیلم سینمایی اصغر فرهادی بود. گفتید که روش فرهادی در تمرین به روش مادرتان نزدیک بود.

– بله. روش کار اصغر فرهادی خیلی نزدیک به مادرم بود. به خصوص در نزدیک کردن بازیگر به نقش، روش هایی شبیه به هم به کار می گرفتند. من فقط چند سکانس در فقیلم آقای فرهادی بازی داشتم ولی حدود دو ماه مدام توی دفتر تمرین می کردیم، بعد می رفتیم توی شهر قدم می زدیم، بعد می رفتیم لباس می خریدیم، و دوباره … خیلی برایم جالب بود که باید برای نقش لباس می خریدیم. وقتی شما برای نقش خرید می کنید اصلا از جنبه ای دیگر به آن نگاه می کنید.

فکر می کنید این نوع کارها مثل لباس خریدن برای نقش بیشتر بوی آماتوریسم می دهد یا حرفه ای گر؟ امروز آیا اصغر فرهادی می تواند از بازیگران بین المللی اش بخواهد که مثلا توی خیابان های مادرید با او همراه شوند و لباس های نقش را خودشان بخرند؟

– نشانه نوعی حرفه ای گری بود چون من آن موقع بازیگری حرفه ای نبودم و شاید به همین دلیل آقای فرهادی می خواست من این تجربه ها را داشته باشم. از این گذشته حتی اگر دیگر فرهادی تمرین هایی مثل لباس خریدن را با بازیگر انجام ندهد اما اعتقادش به تمرین زیاد سر جایش است. توی مطبوعات خواندم که ماریون کونیار به خاطر این که نمی توانست در پروسه تمرین طولانی شرکت کند نتوانست در فیلم گذشته بازی کند. شاید امروز اگر فرهادی با من کار کند، با تجربه ای که من در این سال ها کسب کرده ام دیگر من را نفرستد برای خرید لباس ولی بگذارید یک راز را اینجا فاش کنم. تجربه ای که در آن فیلم سر خرید لباس برای نقش ریحانه داشتم آن قدر به من در رسیدن به نقش کمک کرد و آن قدر حال و هوای عجیبی به من داد که هنوز هم که هنوز است، من این کار را برای نقش های دیگرم می کنم. البته با طراح لباس حتما مشورت می کنم ولی در نهایت ماسک آن شخصیت را به چهره ام می زنم و برایش لباس می خرم.

تفاوت های کار فرهادی با رخشان بنی اعتماد چه بود؟ چه چیز منحصر به فردی در اصغر فرهادی دیدید که بعضا در فیلم ساز دیگری ندیدید؟

– جدیت! آن موقع آقای فرهادی فقط یک سریال ساخته بود و نتوانسته بود برای فیلم اولش سرمایه عجیبی حذف کند. من هم به این دلیل بازی در فیلم را پذیرفتم که هم خودم و هم مادرم از طرفداران آن سریال بودیم. مادرم می گفت فرهادی جوان خوش فکری است ولی با این حال کسی به نتیجه کار مطمئن نبود و آقای فرهادی با اعتماد به نفس و جدیتی که من قبلا ندیده بودم انگار یک قدم جلوتر از همه گروه راه می رفت.

 

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«قصه ها» (رخشان بنی اعتماد –  ۱۳۹۰)

فرامرز قریبیان هم بازیگری بود که در «رقص در غبار» بعد از سال ها دوباره بازی در نقش متفاوتی را تجربه می کرد. او از گذشته ای پر شکوه آمده بود و فیلم هایی مثل «گوزن ها» و «خاک» را در کارنامه داشت.

– چیزی که در فرامرز قریبیان می دیدم نوعی پرنسیپ کاری بود که در نسل های بعدی کمیاب است. در نسل ما اگر آدم این جور پرنسیپ ها را رعایت کند متهم می شود به ادا در آوردن.

در نسل خودتان کدام بازیگران را سراغ دارید که این پرنسیپ ها را رعایت می کند؟

– در نگار جواهریان این پرنسیپ ها را دیده ام. فکر می کنم نتیجه کار ترانه علیدوستی نشان می دهد که او هم این پرنسیپ ها را دارد.

کمی بعد از «رقص در غبار» در فیلم «نسل جادویی» از ایرج کریمی بازی کردید. کریمی منتقدی مشهور بود و رو به فیلمسازی آورده بود و قبل تر هم فیلم خوبی مثل «از کنار هم می گذریم» را ساخته بود ولی این فیلم به دلیل فضای فانتزی اش دیده نشد. تجربه همکاری با منتقدی که فیلمساز شده بود و هم بازی شدن با هدیه تهرانی چه تفاوتی با تجربه های قبلی تان داشت؟

– همکاری با هدیه تهرانی خیلی دلپذیر بود. او در این فیلم طراح صحنه و لباس هم بود و دائم پشت صحنه حضور داشت و فضا را برای کار امن می کرد اما ایرج کریمی وجه تئوریکش خیلی بارزتر از وجه عملی اش بود. خیلی چیزها برای ما به عنوان بازیگر مبهم بود، چه در شخصیت پردازی، چه در ایده های فیلمنامه و چه حتی در طراحی لباس، و وقتی در موردشان از ایرج کریمی سوال می کردیم او توضیح تئوریکی می داد و ما قانع می شدیم که این عناصر باید در فیلمنامه به همین شکل باشد، ولی بدون این توضیحات ابهامات سر جای خودش باقی می ماند. نمی دانم این طور سینما که این قدر نیاز به رمزگشایی دارد چقدر مورد علاقه من است.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«خون بازی» (رخشان بنی اعتماد – ۱۳۸۵)

پس چرا بازی در آن را پذیرفتید؟

– خب خیلی فیلم ها در کارنامه من هست که به عنوان تماشاگر ممکن است برایم جذاب نباشد ولی به عنوان بازیگر بازی در آن فیلم برایم جذابیت ها و چالش هایی داشته است که بازی در آن را پذیرفته ام اما ممکن است اگر خودم حق انتخاب داشته باشم آن فیلم را برای سینما رفتن انتخاب نکنم.

می شود چندتا از این فیلم ها را نام ببرید؟

– بله، مثلا «روز سوم».

«توفیق اجباری» چطور؟

– در «توفیق اجباری» کمی در بستن قرارداد عجله کردم چون کار با گروهی که قبلا هم با هم کار کرده بودیم خیلی به من اعتماد به نفس می داد. از طرفی هم همکاری قبلی من با آقای لطیفی نتیجه داده بود. نمی خواهم توجیه کنم. من می دانستم که دارم توی یک فیلم «بفروش» بازی می کنم ولی واقعا قرارهای دیگری هم قبل از فیلمبرداری داشتیم که موقع کار عملی نشد. من عجله کردم و آن موقع به شدت دنبال این بودم که در یک کمدی بازی کنم اما اگر می دانستم چند ماه بعدش «دایره زنگی» به من پیشنهاد می شود در «توفیق اجباری» بازی نمی کردم.

با این که خودتان «روز سوم» را چندان دوست ندارید ولی این فیلم در بین مخاطبان عام بازخورد خوبی داشت و زوج شدن شما با حامد بهداد هم در همین فیلم شکل گرفت که بعدها هم در فیلم های دیگری تا «سدمعبر» تکرار شد.

– حامد از قبل دوست من بود و من پیشنهاد دادم که حامد آن نقش را بازی کند. اول آقای لطیفی حامد را با یک بازیگر تلویزیونی اشتباه گرفته بود و زیر بار نمی رفت ولی بعد که فهمید دارم از کی حرف می زنم پذیرفت. آن موقع حامد در «بوتیک» و «این زن» حرف نمی زند بازی کرده بود. خوشبختانه حامد سریع پذیرفت و با کلی ایده آمد سر صحنه. اصولا من همیشه می گویم که حامد با انگیزه همچنان یکی از بهترین بازیگران سینماست. میزان انرژی و انگیزه ای که حامد با خودش پشت صحنه می آورد و حمایت و دلسوزی اش برای بازیگر مقابلش هم در «روز سوم» و هم در «دندون طلا» و «هفت ماهگی» و «سدمعبر» برای من آموزنده بود. حامد به عنوان شریک در بازی بسیار مهربان است. شاید به خاطر رفاقت مان این حالت را فقط با من داشته است ولی او در همکاری مشترک بسیار دلسوز است. روزهای زیادی بود که او بازی هم نداشت اما پشت صحنه می ماند. حامد یک روز سر بازی در «سدمعبر» آن قدر برای پلان من انرژی گذاشت که دیگر برای پلان خودش انرژی نداشت و مجبور شدیم پلان او را فردایش بگیریم. حامد هم مثل من این شانس را نداشته که یک دفعه با یک نقش گل کند و بدون این که پاس گلی دریافت کند، به مرور خودش را ثابت کرده است.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«توفیق اجباری» (محمد حسین لطیفی – ۱۳۸۶)

گفتید حامد بهدادِ «باانگیزه» هنوز هم یکی از بهترین بازیگران این سینماست. حامد بهداد هم مثل خسرو شکیبایی یک پرسونای بازیگری منحصر به فرد را با آمدنش به سینمای ایران اضافه کرد ولی برخی انتخاب های اخیر او این نگرانی را دامن می زند که او هم مثل خسرو شکیبایی در نهایت به مسیری بیفتد که گذشته قابل دفاعش را زیر سوال ببرد. ظاهرا شما هم این نگرانی را در مورد او دارید.

– من فکر می کنم همه بازیگرهایی که موقعیت ستاره بودن را تجربه می کنند، دچار این بی انگیزگی می شوند. مهم این است که به سلامت از این مرحله بیرون بیایی. حامد با بازی در سدمعبر به سلامت از این بحران می گذرد و حالا سر کار دیگری نمی رود تا دوباره کاری در همان سطح به او پیشنهاد شود. انگیزه ای که من در سدمعبر از حامد دیدم سال ها بود ندیده بودم. حامد بهداد تمام نشده است.

یکی از دلایل بی انگیزگی بازیگران در سینمای ایران این است که بازیگر ایرانی در چشم انداز کاری اش آینده بین المللی روشنی نمی بیند و خود سینما هم فرصت تجربه های متنوع زیادی را به بازیگر نمی دهد. این است که بعد از دو، سه جایزه ممکن است هر بازیگری دلسرد شود. مسیری که منتقدها برای بازیگران در نوشته های شان ترسیم می کنند هم عامل دیگری است در بی انگیزه شدن بازیگرها. انگار منتقدها مسیر کلیشه شدن را به بازیگرها نشان می دهند. با دو جایزه ای که لیلا حاتمی به خاطر بازی در فیلم «من» و حامد بهداد به خاطر بازی در فیلم «سدمعبر» گرفت، من کمی امیدوارم شدم که این عرف ها در نقد سینماییِ ما دارد پوست می اندازد.

بهترین نقدی که بر کار خود خوانده اید کدام بوده؟

– نمی توانم از یک نقد نام ببرم ولی کسانی هستند که نقدهای شان برایم مهم است و لزوما هم طرفدار بازی من نیستند. مثل مهرزاد دانش یا کیوان کثیریان. ولی نقشی که مفیدترین بازخوردها را از آن گرفتم، نقشم در «خون بازی» بود.

سه فراز در کارنامه شما، بازی در این سه فیلم است: «خون بازی»، «اسب حیوان نجیبی است» و «قصه ها». در این سه فیلم باران کوثری شمایل شکنی می کند و چهره هایی جدید از خودش ترسیم می کند. نظرتان در مورد این سه نقش چیست؟

– قبول دارم که در این سه فیلم عملکرد متفاوتی داشته ام و چقدر خوشحالم که از «اسب حیوان نجیبی» است نام بردید چون بازی من در «اسب حیوان نجیبی» است به خاطر حواشی اش دیده نشد. کم پیش می آید که از کار خودم راضی باشم و اصولا سخت گیرترین منتقد خودم، خودم هستم. ولی بازی ام در اسب حیوان نجیبی است یکی از آن بازی هایی است که تا حد زیادی رضایت خودم را جلب می ند. من به این سه فیلم «جامه دران» و «حیران» و «کوچه بی نام» را هم اضافه می کنم. پلان سکانس مشترک من و پیمان معادی در «قصه ها» نتیجه ماه ها تمرین بود. ما آن شب سکانس را چند بار اجرا کردیم و هر بار عینا اجرای مان مثل دفعه قبل بود. من معجزه تمرین و کارگردانی را در آن صحنه دیدم.

 

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«رقص در غبار» (اصغر فرهادی – ۱۳۸۱)

برای نوشتن فیلمنامه «خون بازی»، رخشان بنی اعتماد مستندی از زندگی یک معتاد واقعی ساخته و روزها با او در خانه شان زندگی کرده بود. شما هم این مستند را دیده بودید و در مورد اعتیاد تحقیق کرده بودید ولی جایی گفته اید سعی نکردید هیچ معتاد خاصی را در بازی تان بازسازی کنید، چون به تعداد معتادان حالت های مختلف نشئگی و خماری وجود دارد. این مرز ظریف میان تاثیر گرفتن از واقعیت و ساختن واقعیتی جدید را چطور در بازی تان می سازید؟

– این فرآیند چند مرحله دارد. مرحله اول تحلیل نقش است. در این مرحله به این فکر می کنم که کارگردان برای چه می خواهد این فیلم را بسازد. بعد از مرحله تحلیل که در آن ذهن شما از شخصیت انباشته می شود و شخصیت را می سازید، مرحله فیزیکی شروع می شود. من خیلی از شخصیت ها را از روی راه رفتن شان پیدا می کنم. در «جامه دران» با آن حرکت خاراندن پشت دست شخصیت یا آن حرکتی که موهایم را زیر روسری می کنم، شخصیت را برای خودم ساختم. در مورد سارای «خون بازی» من تحقیقات زیادی کردم. مثلا در مورد این که موقع خماری برای جسم آدم چه اتفاقی می افتد. عوارض خماری چیزهایی است مثل درد، خارش، عطسه، سنگین شدن پلک، فین فین کردن و رفتارهایی از این قبیل. وقتی این رفتارهای ظاهری را پیدا کردم، نشستم با خودم فکر کردم که اگر منِ باران بخواهم این رفتارها را بازی کنم چه شکلی می شود. بعد با توجه به رفتارهای فیزیکی خودم، سعی کردم این حرکات را برای خودم درونی کنم. می خواهم بگویم برای من نقطه سخت و در عین حال نقطه جذاب بازیگری آن جایی است که باید این تحلیل ها را بالفعل کنم؛ یعنی جایی که فیزیک و جسم بازیگر وارد عمل می شود.

در مصاحبه ای گفته بودید از یکی، دو سال قبل از «خون بازی»، بازیگری را جدی گرفتم. در این دو سال چه اتفاقاتی افتاد که بازیگری برای تان جدی شد؟

– دلیلش به طور مشخص بازی در «رقص در غبار» بود که باعث شد بفهمم در کار با کارگردانی به جز مادرم هم می توانم موفق باشم و در ضمن بازی در «خوابگاه دختران» که در گیشه فیلم موفقی از آب در آمد و کمی به من در آغاز راه بازیگری قوت قلب داد، چون در آن فیلم، من نقش اول را بازی می کردم.

بعد از بازی در خون بازی گفته بودید از این به بعد سعی می کنم حرمت نقش «سارا» را نگه دارم. در این سال ها در این مورد موفق بوده اید؟

– اگر این حرف را این طور سفت و سخت زده ام باید اذعان کنم که این حرف نتیجه هیجان زدگی ام در آن برهه و جوّی بوده که بعد از «خون بازی» به وجود آمده بود چون اصلا سینما این شرایط را برای بازیگر فراهم نمی کند که یک نقش را بازی کنی و بعد پای آن نقش بمانی. بالاخره یک جایی گیر می افتی، توی چاله ای که فکرش را هم نمی کردی. یک بازیگر حرفه ای از همه موفقیت ها و جایزه ها و تاییدها باید انرژی بگیردت و این انرژی باید تبدیل به یک بنزینی شود که مسیرش را ادامه دهد. بعد از سارا خیلی نقش ها بوده که بازی کرده ام. در «حیران» و «جامه دران» و «هیچ» و «قصه ها» و «بغض» و «عصبانی نیستم» و «عرق سرد» که به نظرم نقش های قابل دفاعی در فیلم هایی مهم بوده اند.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«خوابگاه دختران» (محمد حسین لطیفی – ۱۳۸۳)

شما در سه فیلم «تقاطع» و «گیلانه» و «خون بازی» با رادان هم بازی بودید اما هرگز مقابل هم بازی نکردید.

– خیلی جالب است! من خودم هم واقعا فکر می کردم چون در سه فیلم با بهرام هم بازی بوده ام، در مقابل هم بازی داشته ایم ولی الان که شما می گویید می بینم درست است. ما هرگز مقابل هم بازی نکرده ایم. بهرام از دوستان قدیمی من است که موفقیت های مدلِ خودش را دارد و اصرار دارد نقش های مختلف بازی کند. در «تقاطع» قرار نبود نقش منفی را او بازی کند بلکه بازیگر مقابلش قرار بود آن نقش را بازی کند ولی بهرام با اصرار آن نقش را گرفت چون می گفت می خواهم یک نقش بدمن را تجربه کنم. بهرام وسوسه بازی کردن نقش های مختلف و متنوع را دارد.

 
بعد از «خون بازی» یکی از مهم ترین تجربه های شما بازی در «هیچ» و «اسب حیوان نجیبی است» به کارگردانی عبدالرضا کاهلی تجربه متفاوتی بود؟

– روش کاهانی هم مبتنی بر تمرین فراوان بود؛ ما دو ماه قبل از فیلمبرداری دورخوانی داشتیم و بخش زیادی از فیلمنامه بر اساس این تمرین ها و بداهه های بازیگران نوشته می شد. موقع فیلمبرداری هم روز به روز چیزهایی در فیلمنامه تغییر می کرد. یعنی سبک کاهانی نسبت به رخشان بنی اعتماد یا فرهادی کمی بداهه و متکی به بازیگری بود. منتها بداهه ها قبل از اجرا روتوش می شد و مقابل دوربین کسی بداهه پردازی نمی کرد. من با تمام علاقه ای که به بازی ام در «اسب حیوان نجیبی است» دارم، از بازی ام در «هیچ» راضی نیستم. بعد از «خون بازی» می خواستم از آن طبقه اجتماعی دور شوم و بازی در «هیچ» را برای همین پذیرفتم که یک شاه نقش دیگر مثل «خون بازی» از آب در بیاید ولی به دلایلی که نمی دانم، این نقش در نیامد.

 
شخصت های فیلم «اسب حیوان نجیبی است» یک عده آدم مشنگ و گیج و گنگ اند که معلوم نیست از کجا افتاده اند وسط داستان این فیلم. این فیلم در سال ۱۳۸۹ درست در اوج وقایع بعد از انتخابات ساخته شده در حالی که جامعه هم در گیجی و سردرگمی به سر می برد. شرایط بیرونی چقدر روی ساخت این فیلم تاثیر گذاشت.

– نمی دانم. این را ترجیح می دهم خود کاهانی توضیح دهد. ولی در مورد خودمان باید بگویم که ما طبیعتا از شرایط بیرون متاثر بودیم. همه بحث های پشت صحنه در نهایت منجر می شد به وقایع سیاسی روز. جالب است! حالا که این سوال را پرسیدید و بر می گردم به عقب نگاه می کنم می بینم این پیشنهاد من بود که نسترن توی این فیلم دختری باشد که همه اش دروغ می گوید. پس انگار شرایط بیرون به شکل ناخودآگاه بر من اثر کرده بود. آن روزها دغدغه دائمی من «دروغ» بود. نسترن دختری بود که با وقاحت توی چشم هر کسی نگاه می کرد و دروغ می گفت و نه تنها طرد نمی شد بلکه همه آدم های دور و بر و حتی تماشاگران هم به عنوان دختری شیرین و بامزه دوستش داشتند. کل آن جمع مشنگی که به آن اشاره کردید، همه دروغگو هستند و هیچ کدام آن تخصصی را که می گویند ندارند.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«اسب حیوان نجیبی است» (عبدالرضا کاهانی – ۱۳۸۹)

ظرفیت بازی طنز در شما با «اسب حیوان نجیبی است» نمایان شد و در تئاتر هم در «خشکسالی و دروغ» توانایی تان در این زمینه را نشان دادید. خودتان به توانایی تان در بازی طنز اشراف داشتید؟

– اشراف و اعتماد به نفس نداشتم ولی خیلی علاقه داشتم نقش طنز بازی کنم. کمی در «توفیق اجباری» این موقعیت برایم فراهم شد و کمی هم در «دایره زنگی» ولی در «اسب حیوان نجیبی است» بهتر این وجه از بازی خودم را شناختم. هنوز هم دوست دارم کمدی بازی کنم ولی یک کمدی خیلی خوب؛ تا آن موقع صبر خواهم کرد.

شما بعد از «خشکسالی و دروغ» با جدیت بیشتری کار در تئاتر را ادامه دادید. مهم ترین کارگردانانی که در تئاتر با آنها کار کردید، امیررضا کوهستانی و محمدرضا راد بوده اند که خیلی با هم متفاوت اند. رضایی راد دستیار بیضایی بوده و علاقه مند به فضاهای کلاسیک در تئاتر و نمایش است و کوهستانی به طور خاص نسبت به بیضایی و آثارش موضع انتقادی دارد.

– بله! واقعا همان طوری است که می گویید. این دو کارگردان خیلی با هم متفاوت اند ولی برای من در مقام بازیگر کار کردن با هر دو لذت بخش بوده است.

 
چه چیزی بازیگری در تئاتر را برای تان جذاب می کند؟

– نظم و دیسیپلینی که در بازیگری تئاتر لازم است برای من جذاب است. حتی در نمایشنامه های امیررضا کوهستانی که به نظر می رسد برای بازیگر چارچوب خاصی تعیین نشده این چارچوب ها جدی است. بازی در درون این خطوط از قبل ترسیم شده، چه در کار با رضایی راد و چه در کار با کوهستانی، برای من جذاب است. کوهستانی کمی بازیگر را آزادتر می گذارد ولی لحن کار را در همان نمایشنامه می سازد و شما به جز درست خواندن نمایشنامه، لازم نیست کار بیشتری روی صحنه انجام دهید. تفاوت دیگر امیررضا کوهستانی این است که او معمولا غلظت حسی بازی شما را به مرور کم و کمتر می کند.

و این برای شما که به بازی های حسی پر رنگ مثل آن نوع بازی در «کوچه بی نام»، علاقه مندید سخت نیست؟

– دقیقا همین طور است ولی این باعث می شود که من مجبور شوم یک بخش وحشی از بازیگر درونم را که مدام می خواهد بیرون بزند کنترل کنم. همین چالش بازی در کارهای کوهستانی را برایم جذاب می کند. در «کوارتت نود دقیقه» نشسته بودیم و مونولوگ می گفتیم، این قدر خودم را کنترل می کردم که وقتی نمایش تمام می شد خیس عرق بر می گشتم پشت صحنه. اما از این تجربه که بگذرم، محمد رضایی راد در زندگی من آدم تعیین کننده ای است. برای من بازیگری به دو دوره تقسیم می شود؛ قبل از آشنایی با رضایی راد و شکل گیری گروه «خانه» و بعد از آشنایی با رضایی راد.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

 «لانتوری» (رضا درمیشیان – ۱۳۹۴)

 
من قبل از بازی در «بر اساس دوشس ملفی» به کارگردانی رضایی راد، گمان می کردم برایم سخت است بازی در آن نقش. آن نقش ژست محور بود و من تجربه بازی در چنین نقشی را نداشتم. تک تک حرکات روی صحنه از قبل تعیین شده بود و نوعی نظم ریاضی وار داشت. هیچ حرکتی را نمی شد با حرکتی دیگر جایگزین کرد. چهار ساعت روی صحنه بودیم و بازی در عین این که کاملا کنترل شده بود در جاهایی خیلی حسی می شد. حفظ این نظم در طول چهار ساعت سنگین بود. من خوشم می آید که وقتی از صحنه بیرون می آیم، مثل یک کارگر خیس عرق باشم و این بازی هم چنین بود.

 
با وجود تردیدهای جدی که در بازی در «بر اساس دوشس ملفی» داشتید، ریسک کردید و حالا از نتیجه کار راضی هستید. جایی هم بوده که این ریسک به شکست منجر شده باشد؟

– بله! به جز فیلم «هیچ» که قبلا از آن نام بردم، در «هفت ماهگی» هم ریسکی کردم که منجر به شکست شد. هر چند که قبلا من تجربه بسیار موفق «کوچه بی نام» را با هاتف علیمردانی داشتم ولی در «هفت ماهگی» اصلا از بازی خودم راضی نیستم.

جایی گفته بودید همیشه می خواسته اید دو نقش اعدامی و معتاد را بازی کنید. به نقش معتاد اشاره کردیم، و این فرصت در «من مادر هستم» نصیب تان شد که نقش یک محکوم به اعدام را هم بازی کنید. دیگر چه نقش هایی هست که دوستشان دارید و هنوز بازی نکرده اید؟

– راستش «من مادر هستم» آن قدر برای من تجربه تلخی شد که اصلا دیگر از این جور خیال بافی ها نمی کنم. در ویراست اول فیلمنامه، آوا اعدام نمی شد. من وقتی فیلمنامه را خواندم به آقای جیرانی گفتم خیلی خوب است که آوا اعدام نمی شود و این به تماشاچی امید می دهد؛ اما من به شرطی نقش را بازی می کنم که او اعدام شود!

این اوج خودخواهی من بود ولی می دانستم که از فریدون جیرانی می توانم چنین خواهشی بکنم چون جیرانی هم از آن کارگردانانی است که وسوسه ایجاد موقعیت های ویژه و متفاوت را برای بازیگر دارد و او هم پذیرفت که او اعدام شود ولی در نهایت ممیزی باعث شد پایان فیلم عوض شود چون گفته بودند شما سیاه نمایی کرده اید؛ حرفی که من هنوز هم معنی اش را نمی فهمم. من تک تک سکانس های آن فیلم، صحنه اعدام را پیش چشمم داشتم و با آن دید هر صحنه را بازی می کردم. آن سه شبی که صحنه اعدام را می گرفتیم آن قدر سرد بود، من آنقدر تحت فشار بودم که مادرم برخلاف همیشه، خودش من را می رساند سر فیلمبرداری.

خیلی به آقای جیرانی گله کردم و گفتم شما سال ها در برنامه هفت به کسانی که اعتبار نداشتند اعتبار دادید و حالا باید آن را خرج می کردید تا این فیلم ممیزی نشود ولی به رغم تلاش آقای جیرانی و تهیه کننده، پایان فیلم عوض شد. حذف آن سکانس آن قدر من را دلسرد و سرخورده کرد و آن قدر در کارنامه کاری من تعیین کننده بود که بعد از آن تصمیم گرفتم دیگر هرگز در مورد نقشم رویاپردازی نکنم. البته وقتی این اواخر نقش یک فوتبالیست را در «عرق سرد» بازی کردم به این فکر افتادم که همیشه دوست داشتم این نقش را بازی کنم.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«هفت ماهگی» (هاتف علیمردانی – ۱۳۹۴)

فکر می کنید تجربه متفاوتی که برای لیلا حاتمی در «من» اتفاق افتاد در «عرق سرد» برای شما تکرار شود؟

– بله. سهیل بیرقی شخصیت های جذابی در فیلمنامه هایش خلق می کند. لیلا حاتمی در «من» توانست از آن قالبی که از آن تایید می گرفت در بیاید و در نقشی کاملا متفاوت و دور از ذهن، باز هم تایید مردم و منتقدان را بگیرد. البته به نظر من همه بازی های آن فیلم درخشان است. فکر می کنم این اتفاق در «عرق سرد» هم برای من و بقیه بازیگران افتاده است.

جایی گفته بودید دلم نمی خواهد در فیلم های خنثی بازی کنم. فکر می کنم منظورتان فیلم هایی است که موضوعات ملتهب اجتماعی ندارند. چهار، پنج فیلمی که در این چند سال بازی کرده اید یعنی «عصبانی نیستم»، «لانتوری»، «کوچه بی نام» و «خانه دختر» احتمالا طبق تعریف خودتان فیلم هایی خنثی نیستند، چون روی مسائل اجتماعی دست گذاشته اند. سوالم این است که اگر بازی در فیلمی مثل «درخت گلابی» مهرجویی یا همین فیلم «پترسون» از جیم جارموش که این اواخر ساخته شد و با تعریف شما احتمالا فیلمی خنثی هستند به شما پیشنهاد شود، نمی پذیرید؟

– منظور من این نیست که هر فیلمی که به موضوعات حساس اجتماعی و سیاسی نپردازد، خنثی است. منظورم از فیلم خنثی فیلمی است که کسالت و پوچ گرایی نسل جوان را به گردن خود این نسل می اندازد. منظورم فیلم هایی است که قلاب شان به هیچ جا نمی گیرد مگر شخصیتی که دارند در مورد آن حرف می زنند. «پترسون» دارد راجع به سردی روابط انسانی حرف می زند. قلابش دارد بالاخره به یک جایی می گیرد. منظورم از فیلم خنثی به طور دقیق فیلم هایی است که وقتی می بینم شان نمی فهمم کارگردان با چه دغدغه ای فیلم را ساخته است و چه مشکلی با کجای این جامعه یا هستی داشته که خواسته با ساخت این فیلم آن را بیان کند. فیلم هایی که دغدغه مند نیستند، از نظر من خنثی هستند.

پس احتمالا بازی در فیلم «شیرین» را صرفا به دلیل نام کیارستمی پذیرفتید؟

– بله. فقط و فقط به خاطر عباس کیارستمی بازی در آن فیلم را پذیرفتم. حتی روزی که رفتم برای فیلمبرداری، کلیت کار را برای من توضیح ندادند و خود آقای کیارستمی هم سر صحنه نبود؛ فقط هدیه تهرانی بود و برای من توضیحاتی داد. بعد هم از من فیلم را گرفتند و تمام شد.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

عباس کیارستمی و باران کوثری

به شما برنخورد که کیارستمی خودش سر صحنه نبود؟

– نه، چون حس می کردم که عباس کیارستمی دارد تجربه ای می کند و خوب است که من در این تجربه به او کمک کنم ولی واقعا آدم های زیادی در این سینما نیستند که حاضر باشم این کار را برای شان بکنم.

یکی از فیلم هایی که به قول خودتان دغدغه مندی که جایزه ای هم برای تان به ارمغان آورد، «کوچه بی نام» بود که در موردش گفته بودید غفلت احساسی نقش تان را دوست داشتید. بازی در این جور نقش هایی که از نظر احساسی این قدر به قول خودتان غلیظ اند، چرا برای تان جذاب اند؟

– دلیل اش این است که بازی در این نقش باعث می شود یک نوع برونریزی احساسی را تجربه کنم که خارج از دنیای بازیگری هرگز شانسش را ندارم. قبول نقش هایی مثل محدثه در «کوچه بی نام» ریسک بزرگی است. یا نباید قبول شان کرد یا اگر قبول کردید باید تا ته خط بروید. این جور نقش ها تعارف بردار نیست. من متنفرم از بازیگرانی که این نقش ها را قبول می کنند و بعد تا ته خط نمی روند و از یک جایی می ترسند جلوتر بروند. اگر بازیگری چنین تردیدی دارد نباید این جور نقش ها را بپذیرد. اگر ما به بازی رئالیستی معتقدیم باید بدانیم که بعضی وقت ها همین غلظت در اجراست که بازی را رئالیستی می کند چون واقعیت آن شخصیت این غلظت احساسی را در خود دارد. البته مهم است که در کنار چه کارگردانی چنین تجربه ای می کنید و خوشبختانه هاتف با وسواس، زیاد و کم لحظه های بازی ام را چک می کرد.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«سدمعبر» (محسن قرایی – ۱۳۹۵)

فکر می کردید بازی تان در «کوچه بی نام» دیده شود، اما در «قصه ها» دیده نشود؟

– بله، چون واقعا داوری جشنواره ها بر آمده از سلیقه داوران است. خانواده ام به من کمک کرده در این مواقع واقع بین باشم. من خیلی به خاطر جایزه هایی که گرفته ام خوشحالم اما به خاطر نگرفتن هیچ جایزه ای به هم نریخته ام. ممکن است غمگین شده باشم اما آشفته نشده ام.

«عصبانی نیستم» هم مثل «کوچه بی نام» از آن دسته تجربیات شماست که موضوعات ملتهب اجتماعی و این بار بیشتر سیاسی را موضوع خود قرار می دهد. در مورد رضا درمیشیان گفته بودید که او و کاهانی را جزو کارگردان های صاحب سبک در میان فیلمسازان جوان می دانید. این صاحب سبک بودن چه نمودی در کار با بازیگر دارد؟

– رضا درمیشیان با آدم مثل نابازیگر برخورد می کند. همیشه به شوخی به او می گویم که تو آدم را تحقیر می کنی. گاهی بعد از یک جلسه دو ساعته او هنوز راجع به نقش حرفی نزده ولی در همان حین حرف زدن، دائم یادداشت بر می دارد. او شما را در موقعیتی قرار می دهد که چیزی را که می خواهد از شما شکار کند. همین یادداشت ها بعدا موقع فیلمبرداری مبنای او برای هدایت بازیگر می شود. من و رضا درمیشیان و نوید محمدزاده روزهای منتهی به فیلمبرداری، دیگر تقریبا با هم زندگی می کنیم و این طور نیست که دو ساعت توی دفتر همدیگر را ببینیم بلکه از صبح با هم هستیم تا شب و در مورد همه چیز فیلم حرف می زنیم و کلی لحظه و نکته پیدا می کنیم.

بعضی ها معتقدند «عصبانی نیستم» عصاره و برگرفته از همان روزهای ملتهبی است که در آن زندگی می کردیم. ما مثل یک کار چریکی فیلمبرداری را انجام می دادیم چون خیلی اصرار داشتیم که فیلم توی آن روزها فیلمبرداری شود نه دیرتر.

شما نقش سارا را در این فیلم بازی می کردید اما نقش ستاره در این فیلم به خود واقعی شما نزدیک تر بود. به نظر شما ستاره شخصیتی منفعل و محافظه کار بود یا شرایط این طور خودش را به او تحمیل می کرد؟

– ستاره بیشتر از این که به من نزدیک باشد به دور و بری های من نزدیک بود اما من خیلی خوب درکش می کردم. نقش سارا متانتی داشت که کمی از من دور بود.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«دایره زنگی» (پریسا بخت آور – ۱۳۸۶)

نقش «بارون» که در فیلم بعدی درمیشیان یعنی «لانتوری» بازی کردید درست نقطه مقابل سارا بود. بارون دختری بی آرمان و در هم شکسته است که دیگر نور زندگی در چشمانش نیست و تنها تکیه گاهش رابطه ای یکطرفه با پاشاست؛ پاشایی که او را وسیله ای می کند برای رسیدن به مریم. بارون شخصیتی است که فقر و فشارهای اجتماعی چنان او را در هم شکسته که نیازهایش چیزی فراتر از نیازهای روزمره برای زنده ماندن نیست. ظاهرا اول قرار بود نقش مریم را به جای مریم پالیزبان، شما بازی کنید.

– نه! من قرار نبود نقش مریم را بازی کنم. این فقط در حد حرف مطرح شده بود. در عمل رضا درمیشیان آن شخصیت را از اول با نام بارون برای من در فیلمنامه نوشت ولی توصیفی که شما از شخصیت ها به دست دادید درست است. برای من بارون درست نسخه معاصر شخصیت آفاق در «نرگس» بود که هیچ نداشت و همان هیچ را هم حاصر بود به خاطر عشق عادل ببازد. نمی خواهم بگویم که من به خوبی فریماه فرجامی از عهده نقش بر آمده ام ولی بارون برای من مدام آفاق را زنده می کرد. درصد زیادی از کار من در این فیلم با گریم و لباس پیش رفت.

نوید محمدزاده از آن دست بازیگرانی است که بازی کردن در مقابل او برای بازیگر مقابل می تواند خطرناک باشد چون در بازی اش یکسری کدها را در رفتار و میمک بروز می دهد که باعث می شود در مقابل هر بازیگری برجسته شود و بازی اش به چشم بیاید. این ممکن است بازیگر مقابل هم به رغم این که جنس بازی دیگری دارد، سعی کند کدهای رفتاری مشابهی از خود بروز دهد که عملا به جای برجسته کردن بازی، به بازی اش لطمه بزند. بده بستان شما با نوید محمدزاده چطور بود؟

– اولین بار من در تئاتر زمستان ۶۴ با نوید هم بازی شدم. رفاقت ما از همان زمان شروع شد، برای همین هم مقابل نوید خیلی راحتم. همان طور که موقع بازی جلوی حامد بهداد یا مثلا سحر دولتشاهی خیلی راحتم چون با همه این آدم ها رفاقت دارم. اگر بازیگری تحت تاثیر بازیگر مقابلش قرار بگیرد، بازیگر کم هوش و کم اعتماد به نفسی است. بزرگ ترین اشتباه در بازی این است که طراحی را که خودتان برای نقش داشته اید، به خاطر بازیگر مقابل تان کنار بگذارید. نوید، بازیگر پر انرژی است و مدام به شما انرژی می دهد و این باعث می شود که اگر شما خودتان باشید اتفاقا بهتر دیده شوید.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

«عرق سرد» (سهیل بیرقی – ۱۳۹۶)

اگر بخواهیم نگاهی کلی به کارنامه شما داشته باشیم و «خون بازی» را کنار بگذاریم فکر می کنید کدام صحنه ها در بازی شما در این دو دهه امضای خاص شما را بر خود دارد؟

– یک صحنه اش قطعا صحنه زایمان در «جامه دران» است. صحنه معرفی من در «اسب حیوان نجیبی است» را هم خیلی دوست دارم و همین طور سکانسی که در «صاحبدلان» جلوی آقای کاسبی بازی می کنم.

در پایان می خواهم بدانم که زندگی باران کوثری خارج از سینما چطور می گذرد. جایی خواندم که گفته بودید داستایفسکی و ماریوبارگاس یوسا نویسندگان محبوب تان هستند. ادبیات چقدر برای تان جدی است؟

– خارج از سینما خیلی کارها می کنم. سفر می روم، آشپزی می کنم، رمان می خوانم. رمان، دایره تجربه آدم را گسترش می دهد و به نظرم فرق بازیگرانی که رمان می خوانند با بازیگرانی که رمان نمی خوانند آشکار است. به جز اینها معاشرت با دوستانم برایم دلپذیر است و چند سالی هست که سعی می کنم بیشتر با خانواده ام وقت بگذرانم در صورتی که وقتی جوان تر بودم این دغدغه را نداشتم.

در مورد فیلم های محبوب تان در یک مصاحبه از «زیبایی آمریکایی» و «نزدیک تر» نام برده بودید. فیلمسازان محبوب تان چه کسانی هستند؟

– به واسطه پدرم که فیلم های وسترن را خیلی دوست دارد، از بچگی فیلم وسترن هم زیاد می دیدم. فیلمسازان محبوبم سام مندز، الکساندر پین، مایک نیکولز، کوروساوا، سام پکین پا و جان فورد هستند.

فیلمسازان ایرانی چطور؟

– کیانوش عیاری، مادرم و خیلی از فیلمسازان جوانی که با آنها کار کردم ولی بهتر است از کسی اسم نبرم.

 باران کوثری: مثل مریل استریپ هستم که اسکار نگرفته

اگر روزی بخواهید بین بازیگر بودن و اکتیویست سیاسی بودن یکی را انتخاب کنید کدام را انتخاب می کنید؟ اصلا استراتژی دارید که به این نقطه نرسید؟

– بستگی به زمان و شرایط دارد. مثلا در سال نود انتخابم بازیگری نبود ولی امروز بازیگری را انتخاب می کنم چون شرایط آن قدرها بحرانی نیست. آن روز نمی توانستم برای حفظ کردن کارم به عقایدم پشت کنم. امروز می توانم با حفظ عقایدم بازی کنم و از این هم بدم می آید که چون به آقای روحانی رأی دادم سکوت کنم و هیچ انتقادی از دولت او نکنم. اصلا من به کسی رأی می دهم که در دولت او بتوانم راحت نقد کنم و مطالباتم را پیگیری کنم. من هم ممکن است به عملکرد دولت در این صد و چند روز نقد جدی داشته باشم اما همچنان معتقدم در آن شرایط و با توجه به بقیه نامزدها رأی به روحانی درست ترین انتخاب بود.

بعضی ها جواب کم کاری های دولت را از من یا بقیه چهره های معروفی که در انتخابات اعلام موضع کردند می خواهند. من هم یک شهروندم و مثل بقیه شهروندان حق دارم اعلام کنم که به چه کسی رأی می دهم و این دلیل نمی شود من پاسخگوی عملکرد دولت باشم اما به هر حال مطمئنم با انتخاب نامزدهای دیگر، شرایط بهتر نمی شد.


منبع: برترینها

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟

هفته نامه چلچراغ: سینمای ژاپن سبقه قابل توجهی در سینمای وحشت دارد. این طور نیست که بشود با قاطعیت تمام بهترین هایش را مشخص کرد. ولی در این لیست پیشنهادی تقریبا برای هر سلیقه ای یک فیلم هست. همان طور که در لیست هم خواهید دید، سینمای ژاپن حتی در سال های اخیر هم فیلم خوب داشته است و هر چند لایو اکشن های مبدل از انیمه به سینما خیلی ناموفق بوده اند، هنوز امید هست که سینمای وحشت ژاپن به حیاتش به قدرت قبل ادامه دهد و سایر سینماهای وحشت شرق دو را متاثر کند و چنین هم به نظر می رسد.

در همین جا در ضمن بگذارید پیشنهاد کنم که به هیچ وجه سراغ فیلم های بازسازی شده آمریکایی از این فیلم ها نروید، چون ناامید خواهیدشد. چون به تصدیق منتقدان، این بازسازی ها دقیقا همان عناصری را از فیلم می گیرند که در مرحله اول آن ها را وحشتناک می کرده است.

۱۰- Kwaidan

کوایدان یک آنتالوژی داستان کوتاه ترسناک است. ساخته ۱۹۶۴ به کارگردانی ماساکی کوبایاشی که چهار داستان را بازگو می کند. تم غالب داستان ها، وحشت ماوراءالطبیعه به خصوص وحشت از اشباح است. به خصوص در دو داستان اول می توانید اولین نمونه های وحشت از زنان سرکش و ارواح زنان انتقام جو را ببینید. در ضمن می توانید ریشه همه آن فیلم هایی را که در آن ها یک سری خانم با موهای آشفته دراز و سیاه به مردم حمله می کنند، ببینید.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 


۹- Noroi

فیلم ساخته ۲۰۰۵ به کارگردانی شوی شیراییشی است. این فیلم یکی از بهترین نمونه های فیلم های مثلا مستند است که نمونه های بسیاری از آن را در سینمای وحشت هالیوودی دیده ایم، مثل بلیرویچ پراجکت. فرق این فیلم با نمونه های ژاپنی اش، نفوذ شدید ایده های لاوکرفتی و به خصوص ایده احضار هیولایی دگرجهانی و عظیم به واسطه پیروان یک کیش شیطانی باستانی است. در ضمن این فیلم برخلاف بلیروپیچ پراجکت ترسناک است و ایده وحشتش را به آسانی منتقل می کند. فقط کافی است کمی دل به دل داستان بدهید و مقهور ظاهر ساده داستان نشوید.

 
یک کارگردان در پی خبر دزدیده شدن و غیب شدن عده ای، به شهری می رود که می گویند مردمش به ترتیبی با این ناپدیدشدن ها در ارتباط هستند. خیلی زود کارگردان متوجه کیشی باستانی می شود که گفته می شود پیروانش با اجرای مراسم قربانی اهریمنی باستانی را زیر یک دریاچه حبس کرده اند. ولی سال ها از آخرین اجرای مراسم قربانی می گذرد و اهریمن در شرف بیدار شدن است.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 


۸- Kairo

در آمریکا این فیلم را به اسم پالس می شناسند و در ۲۰۰۱ ساخته شده. کارگردانش کیوشی کوروساواست و یکی از تکنوفوبیک ترین فیلم های سینمای ژاپن است. قول می دهم وقتی این فیلم را ببینید، برای همیشه نگاهتان به اینترنت فرق خواهدکرد. به شرطی که قسم بخورید بازسازی آمریکایی اش را نبینید. در این فیلم ارواح سعی می کنند از طریق امواج اینترنتی خودشان را به دنیای زنده ها بکشانند. بدون لو دادن داستان از توضیح باقی داستان معذورم!
 

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 


۷- Dark Water

ساخته هیدئو ناکاتا در سال ۲۰۰۲ است و یکی از فیلم های متاخرتر سینمای ماوراءالطبیعه ژاپن است. درواقع اوج این سینما همان سال های دهه ۹۰ است و نمی شود گفت که این فیلم لزوما فیلمی نوآور و خلاق است. ولی این فیلم در استفاده از هیولایش به قدری ماهرانه عمل می کند و به قدری در قرار دادن دوربین در زاویه های وحشت انگیز موفق است که در این لیست پیشنهادی قرار گرفته است. اگر به فیلم های هنری علاقه دارید و به دنبال فیلم های غریب و غیرمعمول کشورهای دیگر می گردید، به هیچ وجه این اثر هنری را از دست ندهید.

 
در این داستان یک زن و کودکش در ساختمانی نیمه متروک ساکن می شوند و خیلی زود متوجه می شوند که در طبقه بالای سرشان اتفاقات وحشت انگیزی رخ داده است. کشف رمز جنایت و صداهایی که از طبقه بالا می آیند، احتمالا می تواند جانشان را نجات دهد… نه؟

 کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟

۶- Marebito

مارییتو ساخته ۲۰۰۴ تاکاشی شیمیزو، احتمالا مهم ترین اقتباس آزاد از آثار اچ پی لاو کرفت، نویسنده سردم دار ادبیات دهشت اگزیستانسیالیستی پساساختارگرایانه (و یک سری کلمات قلمبه سلمبه دیگر) است. لاوکرفت به خصوص امروزه به خاطر نوع وحشتی که موفق به خلقش شده، در مرکز توجه بیشتری است و تعداد آثار هنری، بازی ها و فیلم ها و انیمیشن هایی که به او عرض ادب و اشاره می کنند، دیگر از حد گذشته است. ماربیتو در این میان شاخص است، چون ترکیبی از وحشت جهان تکنولوژی و ایزولاسیون فردی در جامعه سایبرپانک ژاپن و وحشت باستانی فیلیپ  کی دیکی/ لاوکرفتی است.

وحشت رگرسیون و وحشت ناشناخته در این فیلم دست در دست هم هستند. در این فیلم هیچ اثری از هیولا نیست. وعده هیولا همیشه در سکانس بعدی داده می شود. سکانسی که هرگز نمی آید. تعلیقی که هرگز به پایان نمی رسد. مردی که خبرنگار آزاد است، در مترو به مردی در محاصره پلیس بر می خورد که دارد سعی می کند با خودکار چشمانش را دربیاورد. چون دوست ندارد آن چیزی را که دیده، هرگز مجددا ببیند. مرد کنجکاو می شود آن چیز را به چشم خود ببیند. غافل از این که به قول انگلیسی ها کنجکاوی بلای جان گربه است.

 کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟


۵- Hausu

هائوسو یا خانه ساخته ۱۹۷۷ نابوهیکو اوبایاشی است. این فیلم در واقع پارودی یا هجو سینمای وحشت ژاپن است و از قضا خودش هم به شدت ترسناک است، هر چند در عین حال احمقانه و دیوانه وار به نظر برسد و در کل یک سری جوک مسخره هم دارد که برای ما غربی های بربر خیلی بیش از حد ظریف است و ظرفیت درکش را نداریم.

حالا از شوخی های بی مزه فیلم که بگذریم، هر سکانس این فیلم یک حقه تازه برای نمایش دارد و به نظرم اگر به سینمای پارودی علاقه دارید، به هیچ وجه این فیلم را از دست ندهید. یک گروه دختر دبیرستانی به دیدن خاله یکی از دخترها می روند. غافل از این که خاله خیلی وقت است که مرده و هیولایی پوست خاله را پوشیده و قرار است یکی یکی دخترها را بخورد و هی جوان و جوان تر شود.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 

۴- Ugetsu

ساخته ۱۹۵۳ کنجی میزوگوجی گوهر تاج سینمای ژاپن است. این فیلم از نظر بصری به قدری زیباست که باید فارغ از تعلق به سینمای وحشت دیده شود. هر چند با تعاریف سنتی وحشت نیست. ولی حرکت فرشته وار دوربین بر فراز بینندگانی نادیدنی که با مه غلیظ تعلیق همراه می شود و صحنه های هیپنوتیزکننده سرشار از سکوت و موسیقی خام و ناآزموده فیلم، فضای ذهنی و بصری خاصی می سازند که با پایان فیلم از شما جدا نمی شوند.

این همان چیزی است که سینمای وحشت آزمندانه در پی ایجادش است و میزوگوجی به زیبایی تصویرش می کند. اوگتسو به معنی واقعی  کلمه ترکیبی هارمونیک از درونی و بیرونی، ذهنی و عینی و طبیعی و فراطبیعی به دست می دهد. توضیح داستان فیلم کاری عبث است. فیلم را ببینید و به خانواده و دوستان هم پیشنهاد کنید. باشد که رستگار شوید.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 


 
۳- Ringu

حلقه ساخته ۱۹۹۸ هیدئو ناکاتاست و دقیقا مثل فیلم قبلی (درواقع از نظر زمانی بعدی اش) از تم نفرین و مرگ نافرجام پیروی می کند. یک بار دیگر هیولایی ماوراءالطبیعی شروع به کشتن می کند و پروتاگونیست ها سعی می کنند با کشف رمز جنایت، هیولا را متوقف کنند. غافل از این که توقفی در کار نیست.

این فیلم با استفاده از فرمول ساده دخترک عجیب و غریب، فیلمی اضطراب آور به معنی واقعی کلمه ایجاد می کند. در این فیلم هر کسی که یک نوار وی اچ اس عجیب و غریب را ببیند، نفرین می شود و تنها یک هفته وقت دارد که این فیلم را به یک نفر دیگر نشان دهد که نفرین از رویش برداشته شود، وگرنه به طرز وحشتناکی کشته خواهدشد. اضطرار دیگر بیشتر از این؟
 

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 

 

۲- Ju  On

مهمترین ساخته تاکاشی شیمیزو، جوئن یا کینه است. این فیلم تقریبا ۱۰ قسمت دارد و همه قسمت هایش به اندازه اولین فیلم ترسناک هستند و بعضی وقت ها فیلم های بعدی از قبلی ها ترسناک تر هم می شوند. این فیلم ایده بسیار ساده ای دارد. قتلی صورت گرفته که همراه با کینه ای عمیق بوده است. به همین خاطر روح مقتول به هیولایی تبدیل می شود که به هر کسی که سر راهش قرار بگیرد، حمله می کند و نفرینش می کند. این نفرین مثل ویروس پخش می شود و قربانیانش طعمه آن مقتول نخستین می شوند.

هر فیلم جوئن بازی های ژانری و فرمی جذابی دارد که به صورت آنتالوژی در کنار هم قرار می گیرند. این فیلم احتمالا معروف ترین فیلم سینمای وحشت ژاپن است و بازسازی آمریکایی اش توسط خود شیمیزو انجام شده است. تقریبا هیچ کس نیست که آن زنی را که افتان و خیزان به سراغ قربانیانش می رود، در یک فیلم وحشت، ندیده باشد.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 

 

۱- Onibaba

اونی بابا ساخته ۱۹۶۴ کانتو شیندو احتمالا معروف ترین فیلم دهه ۶۰ ژاپن است. اما این که چرا در صدر لیست قرار دارد، به خاطر این است که بگوییم سینمای ژاپن چقدر می تواند در روایت و در نقطه وحشتش عجیب عمل کند. این فیلم هیچ اتفاق ماوراءالطبیعه به معنی واقعی کلمه ندارد. آن چه در نهایت به عنوان نفرین و گذشته ای که همیشه در تعاقب ما به شکارمان است معرفی می شود، می تواند تعبیری ماوراءالطبیعه داشته باشد و می تواند هم تنها تصور ما باشد. سوراخی در زمین که به جهنم باز می شود. زن های تنهایی که در خلنگ زاری مخوف زندگی می کنند.

موسیقی تیزی که تا استخوان آدم را از وحشت سرد می کند و بازی با نور و سایه که شنیدو به مهارتی مثال زدنی در برابر ما می گسترد. این ها در کنار هم قرار می گیرند و شاهکاری بی مانند رقم می زنند. این فیلم تنها به خاطر تعلقش به ژانر وحشت نیست که مهم است. این فیلم را هر علاقه مند به سینمایی باید چند بار ببیند.

کدام فیلم های ترسناک ژاپنی را ببینیم؟ 


منبع: برترینها

طراحی کتابخانه‌ای حیرت‎انگیز در چین

ساختار کروی درخشان و تماما سفید جدیدترین کتابخانه‌ی ساخته شده در تیانجین کشور چین جاذبه بصری فوق‌العاده زیادی دارد و از ماه پیش میلادی که برای نخستین بار گشایش یافت تاکنون، علاقه‌مندان بسیاری را به سمت خود جذب کرده است.

این ساختمان سفید که به سبکی کاملا خلاقانه طراحی و ساخته شده است، ۳۳۷۰۰ متر مربع مساحت دارد و در شهر ساحلی تیانجین در شرق سرزمین اژدهای سرخ واقع شده است.

کتابخانه «بینهای تیانجین» یکی از ۵ جاذبه گردشگری اصلی در مرکز فرهنگی بینهای بشمار می‌رود که جدیدترین مرکز تفریحی این شهر است.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

این کتابخانه ۳۳۷۰۰ متر مربع مساحت دارد.

طراح و معماری این پروژه بزرگ را یک کمپانی هلندی موسوم به MVRDV در همکاری با موسسه طراحی و برنامه‌ریزی خدمات شهری تینجین به انجام رسانده است. از نکات قابل اشاره در رابطه با این طرح، تالارهایی هستند که به شکل چشم طراحی شده‌اند و نماد «اتاق نشیمن شهری جدید» بشمار می‌روند.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

شکل چشم از داخل و بیرون بنا کاملا قابل مشاهده است.

شکل چشم از داخل و بیرون بنا کاملا قابل مشاهده است. همچنین گفتنی است که این دهلیزهای شیشه ای گنجایش ۱۱۰ نفر را به طور همز‌مان در خود دارند.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

تالارهایی که به شکل چشم طراحی شده‌اند، نماد «اتاق نشیمن شهری جدید» هستند.

خطوط منحنی و ادامه‌داری همه فضای اطراف تالار اصلی کتابخانه را پوشش داده‌اند و علاوه بر اینکه کوهی از کتاب بشمار می‌روند، به عنوان راه‌پله و صندلی هم مورداستفاده دارند.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

قفسه های کتاب حکم راه‌پله هم دارند.

مسئولین کتابخانه اعلام داشته‌اند، افراد زیر ۱۴ سال، کسانی که کفش‌پاشنه‌بلند به پا می‌کنند و حوصله کوهنوردی ندارند، نباید به بخش «کوه کتاب» بیایند. هدف از طراحی چنین ساختمانی ترغیب مردم به بازدید از کتابخانه و مطالعه کتاب بوده تا در عین حال قدمی جدید در راستای پروژه‌های فرهنگی نیز در این کشور بشمار بیاید.

گفتنی است که پس از انتشار تصاویر این کتابخانه در شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان زیباترین کتابخانه چین، گردشگران و افراد زیادی برای بازدید آن از نزدیک به شهر ساحلی تیانجین سفر کردند. به طوری که در روزهای آخر هر هفته، صف‌های طولانی برای بازدید از این ساختمان تشکیل می شود.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

زیباترین کتابخانه چین

شاید جالب باشد بدانید از زمان افتتاح تاکنون، روزانه حدود ۱۰ هزار نفر برای دیدن زیباترین کتابخانه چین در پشت درهای آن صف می کشند.

 کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

این بنا یکی از پروژه های معماری MVRDV است.

این نخستین پروژه معماری MVRDV نیست که در فضای مجازی با استقبال گسترده مخاطبان مواجه شده است. از کارهای قبلی این موسسه می توان به Balancing Barn سافولک و مرکز خرید روتردام اشاره کرد که در اینستاگرام جزو دیدنی‌ترین پروژه های ساختمانی بشمار می‌رفتند و مورد توجه کاربران واقع شده بودند.

کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

کتابخانه سفید در مرکز فرهنگی بینهای واقع شده است.

همچنین لازم است در مورد مرکز فرهنگی بینهای بگوییم که حدود ۹۰ هکتار مساحت دارد. این مرکز توسط دولت و به منظور نمایش قدرت فرهنگی منطقه و جذب توریسم شکل گرفته است. فاز نخست این مجموعه در ماه گذشته میلادی به همراه کتابخانه مورد بحث گشایش یافت.

کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

کوه کتاب

۴ ساختمان فرهنگی دیگر این مرکز شامل موزه هنرهای مدرن بینهای، موزه شهر مدرن و ابداعات صنعتی بینهای، مرکز هنرهای اجرایی بینهای و مرکز هنری بینهای است که همگی توسط کمپانی های بزرگ و مشهور همچون برنارد شومی آرشیتکتز، بینگ ثام آرشیتکتز و اچ‌اچ دیزاین انجام پذیرفته‌اند.

این بناها از طریق راهروی شیشه ای که توسط GMP طراحی شده، به یکدیگر راه دارند.

کتابخانه جدید و فوق‌العاده زیبا در چین که به شکل چشم انسان ساخته شده است

روزانه حدود ۱۰ هزار نفر برای دیدن زیباترین کتابخانه چین در پشت درهای آن صف می کشند.

در انتها نیز باید بگوییم که کتابخانه بینهای، واقع در مرکز فرهنگی بینهای تیانجین در کشور چین در روزهای سه شنبه تا یکشنبه از ساعت ۱۰ صبح تا ۹ شب یکسره باز است.


منبع: برترینها

نکات کلیدی در نورپردازی اتاق خواب‎ها!

یک گوشه خلوت شخصی و مکانی برای آرامش و خواب، که هنگام صبح باید آنچنان روشن و نورانی باشد که حس «پاشو را بیفت!» را در فرد برانگیخته و شب هنگام در فضایی خودمانی و رویایی او را به استراحت فرا بخواند.

هدف اصلی در یک اتاق خواب دست یافتن به نور پس زمینه ای لطیف و عاری از درخشش و بدون خیره کردن چشم است. در اتاق هایی که وسعت زیاد آنها امکان به کارگیری لوازم و اثاثیه ی پایه آزاد را فراهم می کند، این نورپردازی عمومی کاربردی،  اغلب به وسیله ی چراغ ها تامین شده و همیشه به وسیله ی نورهای کنار تخت و به طور جداگانه کنترل می شوند. در فضاهای محدود و فضاهای داخلی مدرن، نورپردازی بالاتاب در یک بخش اتاق می تواند راه حل مناسبی باشد که شاید به پدید آمدن حوضچه ای از نور منجر شود.

اگر در اتاق کمد وجود داشته باشد، می توان درها را با نورهای پایین تاب مخفی، دیوارشویی کرد. در پاره ای از موارد می توان با استفاده از نورهای پایین تاب کم درخشش بر سرتختیِ گران قیمتِ اتاق تاکید گذارد و نقطه ی تمرکز پدید آورد. نتیجه ی به کارگیری این تکنیک فوق العاده است، اما فراموش نکنید که برای کنترل نورها کلید جداگانه ای در نظر بگیرید تا بتوانید برای پرهیز از تابش مستقیم، هنگام خواب آنها را خاموش کنید.

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

می توان با الهام از نورپردازی اتاق ها در هتل های پنج ستاره، از نورهای تکمیلی کم ارتفاع مانند منابع کف شوی مخفی در ورودی حمام یا زیر میزِشب استفاده نمود. می توان با استفاده از منابع نور رشته ای در زیر کمد یا خودِ تخت خواب افه ی شناور بودن به وجود آورد. چنین نوری به ویژه به عنوان نور شب از اثرگذاری خاصی برخوردار است.

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

هدف از نورپردازی موردی در اتاق خواب اغلب مطالعه در رختخواب است. اگر منبع چنین نوری چراغ رومیزی یا دیواری باشد، ارتفاع لبه ی پایینی نورگیر چراغ باید در حدود شانه ی انسان باشد تا توده ی مناسبی از نور را بر صفحات کتاب بتاباند.

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

اگر ارتفاع کمتر از این باشد، نور خیلی پایین و یا خیلی بالا خواهد تابید و درخشش لامپ چراغ، چشم شما را خواهد زد. چراغ دیواری دسته گردان نیز از قوانین مشابهی در مکان مناسب نصب تبعیت می کند، اما با این تفاوت که با توجه به قابل تنظیم بودن بر اساس نیازها گزینه ی عملی تری ست.

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

شکل دیگری از منابع نور کنارتختی که به مُد روز نیز بدل شده و به ویژه به علت جلوگیری از شلوغی میز شب به وسیله ی چراغ های رومیزی در فضاهای محدود کاربرد دارد، لوستر است. این منبع از نظر مشخصات مکان نصب از قوانین مشابه نورگیر چراغ های رومیزی، پیروی می کند و اغلب نسبت به چراغ های مطالعه ی معمولی افه ی هیجان انگیز تری می آفریند.

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

شاید کاربردی ترین راه حلی که می تواند به لوستر ها یا چراغ های کنارتختی اضافه شده و مکمل نور آنها باشد، منابع ال.ای.دیِ. دیواریِ منعطف است که صندلی های فرست کلاس در هواپیماهای قدیمی اُلگو و الهام بخش آن است.  

نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!

نکات کلیدی نورپردازی

۱٫ چراغ های موضعی بهترین نور پردازی پس زمینه را برای اتاق فراهم می کند، که بهتر است علاوه بر یک یا دو چراغی که در فضای اتاق موجود است در هر طرف تخت خواب نیز یک چراغ قرار داده شود.

۲٫ جلوی گنجه ها و کمد ها را با منابع پایین تاب کم ولتاژ مخفی روشن کنید. این تکنیک یک منبع نور مفید را به محیط اضافه کرده، و در عین حال بر نور عمومی نیز می افزاید.

۳٫ یک چراغ مطالعه ی کنارتختی نیز می تواند نور کافی برای مطالعه را فراهم کند، اما یک منبع نور فیبراپتیک یا ال.ای.دی. منبع نور متمرکزی را فراهم می آورد؛ یعنی نور لازم برای روشن ساختن صفحات کتاب را به خوبی مهیا می کند.

 نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!
 نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!
 نکات کلیدی برای نورپردازی اتاق خواب ها!


منبع: برترینها

با خوش‌بوترین عطرهای بازار آشنا شوید (۱)

برترین ها: عطر یادآور خاطره‌های بسیاری است. نه تنها موجب خوب بودن حس خود آدم می‌شود، بلکه برای اطرافیان نیز بسیار خوشایند است. عطر برای یادآوری‌های خوب چنان قدرتی دارد که هیچ واژه و کلامی به پای آن نمی‌رسد. بوی توت‌فرنگی تازه، بهار و زندگی را به انسان القا می‌کند و با بوئیدن پرتقال، زیبایی‌های پاییز را مست می‌شوی.

هنر عطرسازی از مصر آغاز شده و در ایران و روم گسترش پیدا کرده است. عطرهای اولیه از تقطیر و صاف کردن‌های مکرر گل‌ها و روغن‌ها تولید شده است و خالق آن یک زن بوده است. بادام و ترنج و گشنیز در کاسه و قیف و دستگاه‌های تقطیر رایحه‌های خوشی بوده‌اند که از چهار هزار سال پیش انسان به نیروی ماروایی آن پی برده است. در این مطلب سریالی عطرهای خوش‌بو را برایتان انتخاب و معرفی کرده ایم.

Amouage Interlude Woman

حجم: ۱۰۰ ML

قیمت: ۷,۴۵۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: زنانه

نوع عطر: Eau De Perfume

بو: گرم و شیرین

فصل: ماه های سرد سال

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

هرج و مرج، اختلال و در هم گسیختگی پیرامون ما را احاطه کرده است .من تفسیر هر آنچه می بینم و هر آنچه را که احساس می کنم درون Amouage Interlude  ریخته ام . اینها جملاتی است از زبان کریستوفر چونگ خالق این عطر. این عطر آمیزه ایست از وحدت و آرامش. در نت اولیه ترکیب رایحه ترنج، زنجبیل، گل همیشه بهار و گریپ فرویت حضوری طولانی و اثر بخش دارند.

بوی تند زنجبیل در کنار لطافت گل و ترنج. جمع متضادها. در نت میانی بوی بخوری خوشبو، رز، شکوفه پرتقال، یاسمن و گردو بهاری دلکش را به تصویر کشیده اند.

بیس نت این محصول بسیار پیچیده تر است. و در نهایت حضور جاودانه چرم، گلسنگ، عسل، چوب صندل و بوی شکوهمند گل رز که بسیار آرام مشام شما را نوازش می دهد.


Classic No 77

حجم: ۱۰۰ Ml

قیمت: ۶,۸۵۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه

نوع عطر: Eau De Toilette

بو: خنک و تند

فصل: ماه های سرد سال

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

عطری شرقی برای مردان با رایحه ترنج، لیمو، سنبل و ریحان، میخک، سیب و دارچین، پایه سدر، نعناع هندی، وانیل و مشک. این عطر که ساخت کشور بحرین می باشد بویی بسیار خاص و البته تند دارد همچنین طبق نظر کاربران بوی این عطر همانند بوگارت سیلور سنت می باشد.

ضمنا ماندگاری و پخش بوی این عطر بسیار عالی است


David Yurman

حجم: ۷۵ Ml

قیمت: ۴,۰۰۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه – زنانه

نوع عطر: Perfume

بو: گرم و تلخ

فصل: ماه های سرد سال

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

دیوید یورمن یک برند لوکس جواهـرات آمریکایی است که به دنیای عطر و ادکلن قدم نهـاده است و البته در هـمان قدم اول بسیار موفق ظاهـر شد و در گام بعد این کار را ارائه داده است که در ایران در هـمان روزهـای ورودش مورد استقبال قرار گرفت محصولی شیک و با تولیدی کلکسیونری و محدود لیمیتد ادیشن و البته با قیمتی بالا ، این عطر بسیار مناسب مجالس شبانه است.


Damask Oud

قیمت: ۶,۰۵۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه

نوع عطر:Eau De Toilette

بو: ملایم و تند

فصل: چهارفصل

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

Damask Oud  از سری لاکچری خانه عطر Hugo Boss در سال ۲۰۱۱ معرفی شد. این کلن رایحه ای مسحور کننده و تند با زبری خاص و ترکیب عود را داراست.

نت هایی از زعفران و چوب گایاک در هماهنگی با بوی عود نسخه ای خاص از مجموعه هوگو باس برای مردانی ثروتمند، خوش تیپ و خاص است. طراحی شیشه بی نظیر و خارق العاده است و کیفیت ساخت شیشه بر ارزش های این کلن افزوده است.


Velvet Amber

قیمت: ۶,۵۰۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه

نوع عطر:Eau De Toilette

بو: ملایم و شیرین

فصل: چهارفصل

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

Velvet Amber از سری لاکچری خانه عطر Hugo Boss در سال ۲۰۱۱ معرفی شد.

این عطر، رایحه ای خیره کننده و مخملی با ماندگاری فوق العاده و پخش بوی بی نظیر حاوی نشانه هایی از ثروت و قدرت برای مردانی است که علاقه مند به اشاعه این خصوصیات اند. ترکیب عنبر و کهربا رایحه ای دل انگیز، مخملین و صاف و کمی شیرین را ساخته و این کلن را در گروه بویایی عطرهای شرقی قرار داده است.


Chanel Coco

حجم: ۱۰۰ Ml

قیمت: ۵,۵۰۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: زنانه

نوع عطر: Eau De Perfume

بو: گرم و تلخ

فصل: ماه های سرد سال

طراح : Jacques Polge

گروه بویایی: رایحه شرقی (آسیایی)

نوع بو : گرم و تلخ

پیشنهاد استفاده: در مهمانیها و مراسم ویژه

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

اولین عطری است که پس از مرگ بانو Chanel به یاد او طراحی شد و در سال ۱۹۸۴ به بازار آمد. طراح آن تلاش کرد تا تصویری از Coco و سبک و سیاق زندگی او و فضای زندگیش در آپارتمانش در خیابان Combon را به دوستدارانش هدیه کند. Coco لقبی که دوستانش نزدیک Chanel به او داده بودند به زمانی برمی گردد که او تصمیم داشت خواننده و هنرپیشه شود، اما به خاطر علاقه زیادش به طراحی مد، آن را رها کرد.


Royal Oud

حجم: ۷۵ Ml

قیمت: ۷,۸۵۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه – زنانه

نوع عطر: Eau De Perfume

بو: ملایم و تلخ

فصل: ماه های سرد سال

رایحه اولیه: لیمو – توت قرمز – ترنج

رایحه میانی: سدر – ریشه گیاهان

رایحه اصلی: عود هندی – چوب صندل سفید – مشک

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

چوب، چرم، سنگ مرمر و طلا عناصر سازنده یک کاخ سلطنتی ایرانی است. از نظر Oliver CREED، ششمین نسل سازنده عطر در فرانسه و طراح این محصول جدید، Royal Oud یک عطر بسیار مجلل مانند درخت آگرا در هند و هر اونس پالادیوم با ارزش و پرهزینه است. این عطر زنانه و مردانه، زندگی با شکوه و جلال در کاخ های سلطنتی ایرانی را هدیه می کند. Royal Oud یک عطر بسیار قدرتمند و مخصوص مردان و زنان مدرن و امروزی است و در سال ۲۰۱۱ طراحی شد.


Silver Mountain

حجم: ۱۲۰ Ml

قیمت: ۷,۲۰۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه

نوع عطر: Eau De Perfume

بو: خنک و شیرین

فصل: چهارفصل

گروه بویایی: رایحه ی مرکباتی

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

یکی از محصولات پرطرفدار و بسیار خارق العاده که رایحه چای سبز در آن به وضوح دیده می شود همچنین پخش بالای این محصول و همچنین ماندگاری استثنائی آن را از دیگر محصولات دارای اصل و نسب دار جدا ساخته است. این محصول شیک و باکلاس در سال ۱۹۹۵ تولید و معرفی شد.


Eau Sauvage

قیمت: ۳,۸۰۰,۰۰۰ ریال  

جنسیت: مردانه

نوع عطر: Perfume

بو: ملایم و تلخ

فصل: ماه های سرد سال

رایحه اولیه: مرکبات

رایحه میانی: چوب های جنگلی

رایحه اصلی: عنبر، خس خس، هائیتی

مناسب برای: مجالس رسمی و خاص

عطر، بوی ناب زندگی – قسمت اول

در سال ۲۰۱۲، Francois Demachy دست به طراحی محصول جدید گروه eau sauvage زد و اینبار با تولید نسخه Parfum  با رایحه سنگین تر و ماندگار تر این تراژدی افسانه ای را زنده نگه داشت. Eau sauvage parfum به مانند نسخه های ادتوالت و اکستریم همانقدر شیک و استثنایی اما با غلظت بیشتر مخصوص مردان شیک پوش و جذاب طراحی شده است. این عطر مرموز و احساس برانگیز نماد قدرت مردانه بشمار می رود.


منبع: برترینها

گوگل پلاتفورم واقعیت افزوده تانگو را کنار گذاشت

گوگل پلاتفورم واقعیت افزوده تانگو را کنار گذاشتپول‌نیوز – گوگل باز هم از بازنشستگی پیش از موعد یکی از خدمات و فناوری های اختصاصی خود خبر داد، امری که نشانگر شکست و عدم موفقیت آن است.
گوگل می گوید توسعه پلاتفورم واقعیت افزوده تانگو را متوقف می کند و از این پس برای توسعه یک محصول مشابه در بازار که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و ARCore نام دارد، تلاش می کند.

تانگو قرار بود طیف گسترده ای از خدمات واقعیت افزوده را برای کاربران گوشی های هوشمند به ارمغان آورد، اما حالا این ایده اولیه را کنار گذاشته است.

بر اساس اعلام گوگل پشتیبانی از تانگو به طور رسمی از اول مارس سال ۲۰۱۸ به اتمام می رسد. گوگل در بیانیه ای که به همین منظور منتشر کرده به طور رسمی از توسعه دهندگان تانگو قدردانی کرده و اظهار امیدواری کرده در آینده قادر به عرضه محصولات مبتنی بر واقعیت افزوده با کیفیت و دسترسی گسترده باشد.


منبع: پول نیوز