آشنایی با انواع ایمنی در بدن انسان (+فیلم)

حرکات نمایشی حسنا میرهادی، دختر فوتبالیست ایرانی (فیلم) نقاشی با تخم مرغ (عکس) مراسم بزرگداشت ۹ دی در مصلی تهران (عکس) عرضه کامیون های ولوو با مدل ۹۷ به بازار توسط سایپادیزل سقوط آسانسور ۸ مصدوم برجای گذاشت کلید موفقیت در شراکت تجاری چیست؟ فرماندار دزفول: صدای مهیب انفجار در دزفول مربوط به امحای مهمات بود ضعیف‌ترین و نیرومندترین ارزهای جهان در سال ۲۰۱۷ توصیه های یک سردفتر در خصوص قرارداد پیش فروش ساختمان چه کسانی نباید زنجبیل بخورند؟

جشنواره وب ایران؛ اگر تمایل دارید می توانید به عصر ایران رأی دهید (+لینک)  (۴۳ نظر)

سه نکته درباره تظاهرات اعتراضی روزهای اخیر: صدای مردم را باید شنید  (۳۳ نظر)

چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟  (۲۳ نظر)

دختر اهوازی که با لباس مردانه به ورزشگاه اهواز رفته بود: در استادیوم احساس امنیت کردم و منقلب نشدم/ یک هفته تمرین پسر بودن می‌کردم  (۱۵ نظر)

خودروی برقی منحصربفرد چینی نصف قیمت “تسلا” آمریکایی (+عکس)  (۱۰ نظر)

به شما رای دادیم که …  (۹ نظر)

کنایه تند باهنر به احمدی‌نژاد: او دنبال فتنه است / من اگر جای این آقا بودم با یک صدم این تشر رهبری، آرزو می‌کردم اصلا زنده نباشم  (۸ نظر)

قاتل ستایش:دلم برای باندهای اکو که درخانه دارم تنگ شده/ پسرخوبی بودم،نمی دانم در مشروب چه ریخته بودند  (۷ نظر)


منبع: عصرایران

چه کسانی نباید زنجبیل بخورند؟

برای افرادی که داروی دیابت و فشار خون بالا مصرف می‌کنند استفاده از زنجبیل به شدت منع می‌شود. داروهایی چون “بتابلاکرها”، داروهای ضد انعقاد و انسولین وقتی با زنجبیل ترکیب می‌شوند می‌توانند بسیار خطرناک باشند.

زنجبیل برای بسیاری از مشکلات جسمی از ناراحتی‌های گوارشی گرفته تا سرماخوردگی و سرفه مزمن خاصیت درمانی دارد اما حتی برای مصرف این گیاه پرفایده نیز محدودیت‌هایی وجود دارد.

در این مقاله به نقل از سایت تخصصی «ان‌دی‌تی‌وی» توصیه شده افرادی که شرایط زیر را دارند از مصرف زنجبیل خودداری کنند:

۱ – افرادی که زیر وزن هستند. زنجبیل معمولا به عنوان راه حلی برای کاهش وزن توصیه می‌شود و در کاهش اشتها نقش دارد. بنابراین برای افرادی که زیر وزن طبیعی هستند مصرف آن می‌تواند منجر به کاهش اشتها و متعاقبا ریزش مو و کمبود ویتامین شود.

۲ – افرادی که مبتلا به اختلالات خونی هستند. زنجبیل به بهبود گردش خون در بدن کمک می‌کند و از سوی دیگر بدن افراد مبتلا به نوعی اختلال خونی موسوم به “هموفیلی” با ناتوانی در لخته شدن خون مواجه است.

اگرچه در حالت عادی لخته شدن خون در عروق می‌تواند خطرناک باشد اما در مواردی مانند آسیب‌دیدگی و خونریزی بر اثر جراحت، این فرآیند طبیعی برای بدن ضروری است و بنابراین در مبتلایان به هموفیلی، اختلال در روندِ طبیعیِ لخته شدن خون می‌تواند موجب تشدید خونریزی شود.

بنابراین زنجبیل که در افراد سالم گردش خود را بهبود می‌بخشد در بیماران هموفیلی می‌تواند موجب تشدید خونریزی شود و حتی می‌تواند تاثیر داروهای حیات بخش را در بدن این بیماران خنثی کند.

۳ – زنان باردار نیز باید مراقب باشند. اگرچه مصرف زنجبیل در چند هفته نخست بارداری به بهبود تهوع صبحگاهی و کاهش ضعف در مادر کمک می‌کند اما برای سه ماهه آخر حاملگی به هیچ وجه توصیه نمی‌شود چرا که می‌تواند موجب زایمان زودرس و پیش از موعد شود.

۴ – افرادی که داروهای خاص مصرف می‌کنند. برای افرادی که داروی دیابت و فشار خون بالا مصرف می‌کنند استفاده از زنجبیل به شدت منع می‌شود. داروهایی چون “بتابلاکرها”، داروهای ضد انعقاد و انسولین وقتی با زنجبیل ترکیب می‌شوند می‌توانند بسیار خطرناک باشند.

با این حال متخصصان تغذیه برای افرادی که به طعم زنجبیل در غذاها علاقه دارند ولی به دلایل فوق باید در مصرف آن احتیاط کنند، جایگزین‌های مناسبی نظیر فلفل دلمه‌ای قرمز و فلفل شیرین را توصیه می‌کنند. با این حال به رغم توصیه‌های فوق این اطلاعات جنبه عمومی دارد و بهترین و مطمئن‌ترین راه‌حل، مشاوره با پزشک متخصص و دریافت توصیه‌های متناسب با شرایط هر بیمار است.

منبع: ایسنا


منبع: عصرایران

به شما رای دادیم که …

برخی از اعضای دولت دوازدهم فکر می‌کنند کار برای روحانی تازه شروع شده است و فراموش کرده‌اند روحانی وارد سال پنجم ریاست خود شده است.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- چندی پیش در فضای مجازی کمپینی ایجاد شد به عنوان « پشیمانم» در این کمپین رای دهندگان به رییس جمهور اعلام کردند که از رای دادن به حسن روحانی پشیمان هستند و کاش در انتخابات شرکت نمی‌کردند. در این میان عده‌ای هم گفتند که کاش به رقیب روحانی رای می‌دادیم.

محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت در واکنش به این کمپین گفت «اینهایی که گفتند ما پشیمان هستیم کی رای داده‌اند که حالا پشیمان هستند.»

در مشهد و برخی از شهرهای ایران، عده‌ای از مردم در اعتراض به شرایط اقتصادی کشور و گرانی به خیابان آمدند و اعتراض کردند. اعتراضی که در بخشی از شهرها به حاشیه هم کشیده شد.

اسحاق جهانگیری معاون اول دولت در واکنش به این اعتراض‌ها گفت:« مسائل اقتصادی را بهانه کرده‌اند که به نظر می آید پشت این قضیه مسئله دیگری باشد که حتماً باید شناسایی شود. کسانی که بانی این قضایا در کشور هستند دود آن به چشم خودشان خواهد رفت؛ آنها فکر می‌کنند که با این کار به دولت آسیب می‌زنند.»

به شما رای دادیم که ...

واکنش دو عضو مهم دولت روحانی به اتفاقات اخیر نشان می‌دهد که انگار دولتی‌ها در باد رای ۲۳ میلیونی مردم در اردیبهشت ۹۶ خوابیده‌اند و تصور می‌کنند با این رای چشمگیر دیگر نباید کسی به دولت اعتراض کند.

به نظر می‌رسد دولتمردان فراموش کرده‌اند ما در خرداد۹۲ و اردیبهشت ۹۶ به این دلیل به روحانی رای دادیم که ادبیات حاکم بر ایران را تغییر دهد. ما به روحانی رای دادیم تا دیگر شاهد ادبیات توطئه نباشیم. متاسفانه گویا بازهم دچار این توهم شده‌ایم.

آیا چون به حسن روحانی رای داده‌ایم حق اعتراض نداریم؟ فردی به روحانی رای داده است و حالا پشیمان است و فکر می‌کند رییس جمهور نمی‌تواند به وعده‌های خود عمل کند. آیا باید به او تاخت و گفت تو اصلا کی رای داده‌ای و او را تحقیر کرد؟

مردم به گرانی‌های اخیر اعتراض دارند باید به آنها گفت که مسائل اقتصادی را بهانه کرده‌اند. چرا به جای شنیدن حرف این مردم سریع می‌خواهید بگویید کار رقبای شماست.

ما به روحانی رای دادیم که شاهد این ادبیات نباشیم. اگر این سخنان از زبان شما خارج شود پس چه فرقی میان دولت روحانی و دولت احمدی نژاد وجود دارد.

برخی از اعضای دولت دوازدهم فکر می‌کنند کار برای روحانی تازه شروع شده است و فراموش کرده‌اند روحانی وارد سال پنجم ریاست خود شده است.مردم وقتی اعتراض می‌کنند به یک روند ۴ ساله اعتراض می‌کنند نه ۷، ۸ ماه.

فرض کنیم برخی از این اعتراض‌ها هم کار رقبای دولت است. این نشان می‌دهد که وضعیت اقتصادی کشور مناسب نیست که عده‌ای توانسته‌اند در این فضا موج سواری کنند.

بهتر است برخی از اعضای دولت ادبیات خود را تغییر دهند و فکر نکنند پشت هر اعتراضی دست پنهانی نهفته است.

مردم دوست دارند زندگی آرام و بدون دغدغه‌ای داشته باشند. بهتر است به جای متهم کردن آنها به رای ندادن کاری کنیم راحت زندگی کنند.

مردم در دولت‌‌های نهم و دهم حق اعتراض نداشتند اما الان می‌توانند اعتراض کنند. باید این اتفاق را به فال نیک بگریم و از آن استقبال کنیم نه آنکه به آن بتازیم.

لطفا به این نوع حرف زدن پایان دهید. دود این ادبیات شاید امروز نه ولی قطعا در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به چشم اصلاح طلبان  اعتدال‌گرایان خواهد رفت.


منبع: عصرایران

معاون روحانی: اینکه ایران اولین کشور در خروج مغزها بوده، دروغ محض است/ ۱۲ هزار دانشجو در خارج از کشور داریم

«سورنا ستاری» با ویژگی‌های مختلفی شناخته می‌شود اما یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های او بیان حرف‌های خلاف‌آمد عادت دولتمردان است چه آنجا که گفت «ارزش جوانانی که می‌توانند باعث تحول اقتصادی شوند بیش از آن است که وقت خود را پشت در مدیران برای استخدام دولتی هدر دهند» و چه اینجا که می‌گوید: «رشد تعداد دانشجو در داخل کشور حدود ۲۶ برابر شده است. اما سوال اصلی این است که چرا تاثیری در جی. دی. پی (تولید ناخالص داخلی) نداشته است؟» و در پاسخ این پرسش نیز می‌گوید: تعاریف‌مان از رشد علمی کشور اشتباه است. تعاریف‌مان از رشد صنعت کشور هم اشتباه است.

اعتماد در ادامه نوشت: گفت‌وگو با معاون ۴۵ ساله رییس‌جمهور که از لیسانس تا دکترا در دانشگاه شریف مهندسی مکانیک خوانده حول دو پرسش اساسی پیش‌رفت؛ نخست اینکه آیا سرعت رشد علمی در ایران متوقف شده یا کاهش پیدا کرده است؟ و دیگر اینکه آیا ایران کشوری است که دانشجویانش مهاجرت می‌کنند و در فرارمغزها رتبه‌های اول جدول را دارد؟

سورنا ستاری که بابت طراحی هواپیمای جنگنده آذرخش توانست نشان درجه یک هنر را از رهبرمعظم انقلاب دریافت کند، تاکید می‌کند: باید «شاخص نوآوری جهانی» ملاک ارزیابی رشد علمی کشور قرار گیرد که این کار نیازمند ایجاد اکوسیستم یا زیست‌بوم کسب و کار است. همان چیزی که در آن «دی.‌جی.‌کالا» یا «اسنپ» و «تبسی» شکل گرفته است. شاید در آغاز دهه ۹۰ کمتر کسی به آینده اقتصاد ایران به ویژه نقش‌آفرینی استارت‌آپ‌ها در آن امیدی داشت و عموما استارت‌آپ‌ها را فانتزی برمی‌شمرد ولی اینک معاون علمی و فناوری «حسن روحانی» و رییس بنیاد ملی نخبگان از آن به عنوان بستری برای مهاجرت معکوس نخبگان ایرانی یاد می‌کند که مشروح دلایل او برای این مهم را در ادامه می‌خوانید:

در دولت‌های نهم و دهم آمارهایی مبنی بر رشد علمی کشور اعلام شد. اما در دولت یازدهم نگرانی‌ای مطرح شد که رشد علمی کشور متوقف شده است. شما از ابتدای دولت یازدهم به عنوان معاون علمی و فناوری رییس‌جمهور فعالیت کرده‌اید. آیا واقعا رشد علمی کشور نسبت به دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد کاهش یافته است؟ اساسا رشد علمی را چگونه محاسبه کرده‌اند که اینک آن را با قبل مقایسه می‌کنند؟

ابتدای پیروزی انقلاب ۲۷۰ هزار دانشجو داشتیم که ۱۰۰ هزار نفر آن در خارج از ایران و ۱۷۰‌هزار دانشجو در داخل کشور مشغول تحصیل بودند. در حال حاضر ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو در داخل کشور و ۴۸ هزار دانشجو در خارج از کشور داریم. یعنی رشد تعداد دانشجو در داخل کشور حدود ۲۶ برابر شده است. اما سوال اصلی این است که چرا تاثیری در جی.‌دی.‌پی (تولید ناخالص داخلی) نداشته است؟ هر جای دنیا که بروید اگر تعداد دانشجو۲۰ یا ۳۰ درصد افزایش پیدا کند جی.‌دی.‌پی هم افزایش پیدا می‌کند اما چرا این اتفاق در ایران نیفتاد؟ باید پرسید چرا افزایش تعداد دانشجو در ایران در اقتصاد و زندگی روزمره مردم تاثیری نداشته است؟

در پاسخ این پرسش باید گفت علت آن‌که افزایش تعداد دانشجو در جی.‌دی.‌پی تاثیر نداشته به این معناست که ما مدل‌های اشتباهی را در گسترش آموزش عالی‌‌ پیگیری کردیم. شاید یکی از دلایلش این باشد که از ابتدا کانسپت (مفهوم) دانشگاه یک کانسپت خارجی بود که وارد زندگی مردم شد. فرض کنید که این مدل از فرانسه یا جای دیگر به کشور آمد؛ نه با جامعه تعامل داشت و نه با صنعت. یک سیستمی را با سیلابس‌ها و اساتیدی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند، وارد کشور کردیم. جایگاه دانشگاه را به عنوان یک متغیر که باید جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد، عوض کند و باعث تحولات شود اصلا دیده نشده است .

آنچه گفتید چه ربطی به رتبه علمی ایران قبل از دولت یازدهم و بعد از آن دارد؟

برای اینکه تعاریف‌مان از رشد علمی کشور اشتباه است. تعاریف‌مان از رشد صنعت کشور هم اشتباه است. ما یک سیستم دیگر و یک کشوری با ۵‌هزار سال تاریخ هستیم و باید سیستم دانشگاهی‌مان را خودمان بومی‌سازی می‌کردیم. ما باید اقتصاد بومی و صنعت بومی خودمان را داشته باشیم. نمی‌توان خط تولید را از خارج وارد کشور کنیم و فکر کنیم که این صنعت قرار است با دانشگاه هم کار کند. ما الان دانشجوی دکترا را با پول دولت تربیت می‌کنیم و معنای آن این است که اصلا نه صنعت را می‌بینیم و نه مردم را. سال گذشته ما بیشترین رشد علمی را داشتیم درحالی که تعریف‌مان از رشد علمی نوشتن مقاله است! روزی که من در این جایگاه قرار گرفتم رتبه ما در جی.آی.‌آی. (Global Innovation Index) یا «شاخص نوآوری جهانی» ۱۲۱ بوده که الان شده ۷۵ و امیدواریم در سال ۹۷، چندین رتبه بهبود داشته باشیم. برای چنین شاخصی ما یک اکوسیستم داریم؛ در این اکوسیستم محیط کسب کار، اقتصاد، نظام‌های مختلفی که در اقتصاد داریم هم ارزیابی می‌شود و در کنار آن نیروی انسانی، نیروی انسانی خلاق وضعیت خلاق و سایر موارد لحاظ شده است.

هدف ما در معاونت علمی این نبود که رشد علمی کشور را بالا ببریم بلکه این بود که به یک مدل درستی برسیم. مثلا اینکه چگونه آموزش را می‌توان به اقتصاد تبدیل کرد. حال این شیوه را مقایسه کنید با شیوه ارایه مقالات به عنوان رتبه علمی. ما در زمینه ارایه مقالات در دنیا جزو ۱۵ کشور اول هستیم. در حوزه‌های مهندسی در میان ۱۰ کشور اول هستیم؛ در حوزه علوم انسانی در رتبه ۴۶، در حوزه هنر بالای ۴۰ هستیم و در حوزه‌های پزشکی هم اوضاع‌مان بد نیست و در فنی- مهندسی زیر ۱۰ هستیم. در نانو نیز از نظر تعداد مقالات در رتبه ۴ قرار داریم. با پول دولت می‌توانیم بیش از این کار کنیم؟ ما مقاله می‌نویسیم اما این مقاله‌ها و تحقیقات در کشور هیچ کاربردی ندارد و تنها وقت جوانان را می‌گیریم و بازاری برای آن در داخل نیست.

فکر می‌کنید شیوه‌ای که شما در آن برای تشخیص رتبه علمی به اکوسیستم می‌اندیشید و آن را در نظر می‌گیرید چه مزیت‌هایی دارد که شیوه ارایه مقاله ندارد؟

زمانی که این اکوسیستم شکل می‌گیرد در خودش پول تزریق می‌کند. زمانی که شرکت‌هایی دارید که پایه آن دانش است همین شرکت‌ها در دانشگاه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند.

همین اتفاقی که در حال حاضر در دانشگاه‌های ما می‌افتد. کنار دانشگاه صنعتی شریف چه اکوسیستمی توسط بخش خصوصی اتفاق می‌افتد. شرکت‌هایی اطراف دانشگاه صنعتی شریف شکل گرفتند و قیمت زمین در اطراف این دانشگاه ۳۰‌‌درصد بیشتر از منطقه است. آخرین آماری که ما داریم این است که ۲۵۳ شرکت و ۴ هزار و ۸۰۰ نفر در این اکوسیستم کار می‌کنند. به همین اندازه ساختمان هم در اطراف دانشگاه توسط بخش خصوصی در حال ساخت است و بخش خصوصی است که آمده و روی این دانشجویان سرمایه‌گذاری می‌کند.

پایه بحث استارت‌آپ‌ها همین بحث است که چطور ما می‌توانیم شرکت‌هایی داشته باشیم که استای فیزیکی نداشته باشد بلکه استای دانشی داشته باشد. این موضوع همان اتفاقی است که باید بیفتد و ما به دنبال این هستیم که این اکوسیستم یا زیست‌بوم را در کشور ایجاد کنیم. ما در پژوهش نیازمند زیست‌بوم هستیم و پول نمی‌خواهیم بلکه تنها زیست‌بوم می‌خواهیم و باید بدانیم که پول دولت آن اثر‌بخشی را در پژوهش ندارد. تازمانی‌که ما عادت نکنیم از طریق بخش خصوصی پول پژوهش را به دست آوریم نمی‌توانیم آن اکوسیستم را شکل دهیم.

شما در قامت معاون علمی و فناوری رییس‌جمهور در این مدت چه اقدامی برای تحقق چنین اکوسیستمی کردید؟

در روزهای اول که این مسوولیت را قبول کردم تهیه یک گزارش را به بهترین بچه‌های ایرانی که در «سیلیکون ولی» داریم، سفارش دادم. سوال اصلی این بود که چرا آموزش عالی نتوانست در اقتصاد تاثیر بگذارد؟ چرا دانشگاه‌های ما نتوانستند تحول ایجاد کنند؟ یا چرا «سیلیکون ولی» تنها در کالیفرنیا است و چرا برای مثال در دوبی نیست؟ چگونه نظام آموزشی ما می‌تواند از نظام قالبی و انعطاف‌ناپذیر به نظام پویا و خلاقیت‌پرور تبدیل شود؟ این پرسش‌ها را مطرح کردیم تا این نکته برجسته شود که چگونه نوآوری و حل مساله در مقیاس جهانی آرمان همه جوان‌ها باشد؟ چه زیر‌ساخت‌های اقتصادی، حقوقی و مالی برای ایجاد فضای کسب و کار جهت فعالیت‌های نوآورانه و دانش‌بنیان مورد نیاز است؟ چگونه فضاهایی به عنوان مرکز رشد در نقاط مختلف کشور درست کنیم تا در چنگال دیوان سالاری یا رانت بازی اسیر نباشند؟ تمام این سوال‌ها جوابش یک کلمه بود که در این گزارش آمد؛ «اکوسیستم». ما آن «زیست‌‌بوم» را نداریم.

با آنچه توصیف کردید و گفتید آیا دولت نیز همین فکر شما را دارد؟

خیر؛ در روزهای اول دید دولت و بدنه دانشگاه نسبت به این دیدگاه منفی بود. همه می‌گویند بودجه پژوهشی ما چه شد؟ متاسفانه باید بدانیم ما سازمان‌هایی را ایجاد کرده‌ایم که از دولت حقوق و دستمزد دریافت می‌کنند. در این مقطع اگر بودجه پژوهشی را زیاد کنید به حقوق و دستمزد تبدیل می‌شود. درحال حاضر پژوهشکده‌هایی در سیستم دولتی داریم که می‌گویند ما پولی برای انجام تحقیقات نداریم اما ۲ هزار نفر کارمند و ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر عضو هیات علمی دارند. در تمام این سازمان‌ها از وزارت جهادکشاورزی گرفته تا وزارت نفت و نیرو و همین‌طور سایر وزارتخانه‌ها همه پژوهشکده دارند.

همه حقوق و دستمزد دریافت می‌کنند. این اقدامات کار اشتباهی است که پیش از این انجام داده‌ایم. به همین دلیل است که هیچ خروجی ندارند. پژوهشکده‌هایی که ایجاد شده است بدین منظور بود که مشکل آن سازمان را حل کند نه اینکه «تحقیقات مرز دانشی» انجام دهد. زمانی که دانشگاه‌ها و شرکت‌ها بودند قرار نبود خودشان کار پژوهشی کنند. مدل فکر من در پژوهش ساده است و این پژوهش یا مرز دانش است و تا ۵ یا ۱۰ سال آینده مشتری برای آن پیدا نمی‌شود که هزینه آن را باید دولت پرداخت کند یا مرز دانشی در آن پژوهش وجود ندارد و قرار است که از آن یک موضوع تجاری بیرون بیاید.

در این حالت دولت اصلا نباید دخالت کند و اینجا اکوسیستم است که باید آن را ایجاد کند. این اکوسیستم در کشورهای پیشرفته به قدری توسعه پیدا کرده که در حال حاضر بخش خصوصی در حوزه فضایی و دفاعی هم وارد شده است. بنابراین تا زمانی که ما آن «زیست‌بوم» را درست نکنیم همان‌طور که تاکنون پول پژوهش داده‌ایم تنها شاهد ایجاد ساختمان‌های شیک، برج‌های بزرگ و آزمایشگاه‌هایی که در سال یک بارهم در آن باز نمی‌شود، خواهیم بود.

به نظر می‌رسد هنوز وضع رشته‌های فنی مهندسی و پزشکی بهتر است و به نظر می‌رسد دولت با بحران علوم انسانی مواجه است…

زمانی که زیست‌بوم وجود ندارد همه جای سیستم بدین شکل عمل می‌کند. در پزشکی یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این است که بسیار تحت تاثیر بحث بالینی قرار گرفته و تحقیقات در آن زیاد است و ما در این سال‌ها تلاش کردیم این رفتار تغییر کند. البته این موضوع برمی‌گردد به تغییر بخشی از سیاست‌ها که باید اتفاق بیفتد اما در علوم انسانی به صورت خاص اتفاقا یکی از بهترین بچه‌هایی که ما در بحث استارت‌آپ‌‌ها داریم کسانی هستند که مهندسی خوانده‌اند و برای مثال فوق‌لیسانس‌شان رشته‌های علوم انسانی است و هر دو طرف را خوب می‌شناسند.

علوم انسانی در حال حاضر جایگاه بزرگی در دنیا در بحث استارت‌آپ‌ها دارد. اتفاقا بخشی که پول درمی آورد بخش علوم انسانی است و ببینید که استارت‌آپ‌های محتوایی در ایران به چه شکل کار می‌کنند. ما باید رفتار را هم عوض کنیم؛ در دنیا نابغه‌ها حقوق و اقتصاد می‌خوانند اما در ایران نابغه‌ها برق و کامپیوتر می‌خوانند و این رفتار جهان سومی است. چرا برق شریف بهترین دانشجویان برق دنیا را دارد؟ چون اصلا در دنیا نابغه‌ها برق نمی‌خوانند. ساختار نظام آموزشی ما ایراد دارد. نظام آموزشی اصلاحات زیادی لازم دارد و کار ساده‌ای نیست و البته کار یک نهاد هم نیست.

از روز اول یک دو در دو در نظام اقتصاد کشور جدا کردیم و اسم آن را گذاشتیم دانش‌بنیان! الان بیش از ۳ هزار شرکت دانش بنیان داریم. هدف ما این بود که یک محیط کسب و کار مناسب را به کشور نشان دهیم و هدف‌مان از شرکت‌های دانش‌بنیان این است. ما در شرکت‌های دانش بنیان بیش از ۱۱۰ خدمت ارایه می‌دهیم. یک بخشی از آن معافیت‌های مالیاتی و گمرکی است و یک بخشی هم سربازی و آموزش‌هایی است که ما در قالب این سیستم می‌دهیم. بزرگ‌ترین مشکل ما در حوزه کار آفرینی پول نیست بلکه محیط کسب و کار و اکوسیستم است. برخی سازمان‌های دولتی هزار جور مجوز از این شرکت‌ها می‌خواهند و کرکره این کسب و کارها را با افتخار پایین می‌کشند. گویی این کار به ما قدرت می‌دهد. کارآفرینی در جامعه ما ارزش نیست در حالی که در یک جامعه پیشرفته همه‌چیز در اختیار یک کارآفرین است. ما سعی کردیم این موارد را در اقتصاد دانش بنیان توسعه دهیم. این اقتصاد به ۴۰ هزار میلیارد فروش رسیده است و استارت‌آپ‌های زیادی می‌خواهند به این حوزه و به این اکوسیستم جدید وارد شوند.

به هر حال علوم انسانی پایه بسیار مهمی است و شرکت‌هایی که در حال حاضر و در دنیا پول ساز هستند پایه‌های‌شان علوم انسانی است. یکی از اقداماتی که ما شروع کردیم با دانشگاه الزهرا است و احساس می‌کنم که این دانشگاه می‌تواند در این حوزه‌ها به خوبی جلو برود. چرا که عمدتا یک دانشگاه علوم انسانی است و دخترها در آنجا تحصیل می‌کنند و این موضوع باعث می‌شود ایده‌های جدیدی را به بازار بدهند چون دیدگاه دخترها با پسرها متفاوت است و اگر اینها را با بچه‌های مهندسی در یک شرکت و در کنار هم قرار دهیم گل می‌کنند و نمونه‌های موفق آن را در حال حاضر داریم.

اواخر دولت قبل موضوعی برجسته شد؛ اینکه کار کشور ایران این است که دانشجو تولید کند و به کشورهای دیگر به عنوان مهندس یا کارگر و نظایر آن صادر کند. موضوع صادرکردن هم نبود بلکه به عنوان مهاجرت نخبگان از آن یاد می‌شد. پس از دولت احمدی‌نژاد هم به همان اعداد و ارقام استناد شد و گفتند که از ایران سالی ۱۵۰ هزار دانشجو مهاجرت می‌کنند. حتی وزیر دولت یازدهم نیز به مهاجرت دانشجویان اشاره کرد. آیا واقعا ما دانشجو تربیت می‌کنیم که مهاجرت کنند؟

باید باردیگر بر مفهوم اکوسیستم تاکید کنم. اگر آن اکوسیستم را نداشته باشیم همین‌طور دانشجو تولید می‌کنیم و رشته آن هم مهم نیست. اصلا هیچ نظارتی براین حوزه‌ها وجود ندارد. بازار باید نشان دهد که این رشته‌ها مورد نیاز نیست. اینکه ما با پول دولت رشته‌ها را توسعه دهیم و دکترا بخوانیم کاری درست نمی‌شود.

راجع به آمار و ارقام مهاجرت خیلی خوب است که نسبت به آن حساس باشیم چون پایه اقتصاد دانش‌بنیان آدم است و در اقتصاد جدید همین بچه‌های ما مبنای محاسبه‌اند. عددهایی که گفته شد متاسفانه بدون منبع است. بعضی موارد هم در منابع، دروغ ذکر شد. برای مثال شایعه‌ای که بسیار گفته می‌شود این است که در سال ۲۰۰۹ صندوق بین‌المللی پول اعلام کرده که ایران در بین ۹۲ کشور اولین کشور از نظر خروج مغزها است. این گزارش کذب محض است چون اصلا چنین گزارشی از سوی صندوق بین‌المللی پول تا به ‌حال داده نشده است. تنها یک‌بار آن هم در سال ۱۹۹۹ صندوق بین‌المللی پول چنین گزارشی را داده است که تنها برای محاسبه فرار مغزها بوده است.

حتی پایان‌نامه‌های دکترایی در علوم انسانی دیده‌ام که با این فرض دکترا گرفته است. گزارش‌های مربوط به مهاجرت سالانه توسط سازمان‌های بین‌المللی همچون سازمان‌های وابسته به سازمان ملل منتشر می‌شود. البته صندوق بین‌المللی پول گزارش فرار مغزها منتشر نمی‌کند و در این سال‌ها تنها یک‌بار برای کشورهای اروپای شرقی منتشر کرده است.

عدد فرار مغزها، عددهایی که گفته می‌شود نیست. ابتدای انقلاب با حدود ۵۷ هزار دانشجو در امریکا ما بزرگ‌ترین کلونی دانشجویی دنیا بودیم. در حال حاضر این تعداد به ۱۲ هزار دانشجو رسیده است و رتبه‌های ما نیز از ۱۱ تا ۱۶ تغییر می‌کند و در حال حاضر چین با حدود ۳۳۰ هزار دانشجو اولین کشور است. عربستان ۵ برابر و کره‌ای‌ها ۷ برابر ما دانشجو دارند و این حرف‌های ژورنالیستی که در خصوص مهاجرت ژن‌ها و نظایر آن گفته می‌شود اگر چه وجود دارد و باید حساس باشیم اما باید اعداد صحیحی را عنوان کنیم. اعداد درست هم اعداد دولت نیست بلکه اعداد بین‌المللی است.

شما می‌گویید حساس باشیم، حساس باشیم یعنی چه کاری انجام دهیم؟

فرهنگ عمومی جامعه این است و من به رییس بنیاد‌های استانی گفته‌ام باید یک بانک اطلاعاتی جامع ازنخبگان داشته باشند و این حساسیت را ایجاد کنند که چند درصد بچه‌های نخبه‌شان خارج از استان است.

اخیرا رییس بنیاد استانی ما در همدان مصاحبه‌ای کرده و عنوان کرده که ۸۲ درصد بچه‌های نخبه همدان خارج از این استان هستند و ۶۰ درصد آن در تهران فعال هستند و تعدادی دیگر در استان‌های دیگر؛ حدود ۱۰ درصد هم در خارج از کشور هستند. این خیلی خوب است که یک استاندار همانطور که از کشف یک معدن گچ در استان خوشحال می‌شود و فکر می‌کند که این امر موجب ایجاد شغل در استان می‌شود از بازگشت یک نخبه به استان هم خوشحال شود و زمینه را ایجاد کند که این بچه‌ها به استان برگردند چرا که اقتصاد آینده در معدن شن و سیمان و… نیست. اقتصاد آینده در استارت‌آپ‌هایی که هفته‌ای ۱۰‌درصد رشد می‌کنند، سیرمی‌کند. به زودی این افراد بزرگ‌ترین شرکت‌های کشور را تاسیس می‌کنند. برخی از این شرکت‌ها در حال حاضر ماهی ۳۰ تا ۴۰ درصد رشد می‌کنند و خودشان می‌توانند به عنوان یک منبع سرمایه بر روی سایر استارت‌آپ‌ها سرمایه‌گذاری کنند و آنها را بخرند و آن اکوسیستم را شکل بدهند.

به نظر شما معنای مهاجرت تفاوت پیدا نکرده است؟ شاید نخبه‌ها در خارج کشور هم بتوانند خدمت کنند؟

در بحث خارج از کشور ما برنامه زیادی در بنیاد ملی نخبگان داریم. یکی از بحث‌ها هم چرخش بچه‌ها است که بتوانند راحت رفت و آمد داشته باشند. چون یکی از مشکلات بچه‌های ما این است که دیگر آن ارتباطات را ندارند و بعد از چند سال که خارج از کشور باشند آن ارتباطات از دست می‌رود و در آن طرح بنیاد این ارتباط را برای آنها ایجاد می‌کند.

یا اگر می‌خواهند در ایران شرکتی داشته باشند حتی اگر در خارج از کشور هم باشند می‌توانند شرکت‌شان را راه بیندازند و با توسعه‌ آی.‌تی عدم حضورشان خیلی معنا ندارد و بیشترین پلت‌فرم جذب استارت‌آپ‌ها هستند نه دانشگاه‌ها. جذب در این شرکت‌ها بر پایه مغز است در نتیجه جذب نخبگان در استارت‌آپ‌ها اتفاق می‌افتد.

در بحث دانشجویی هم بدانید که «موبایل استیودنت» ظرف یک دهه گذشته نزدیک ۳ برابر در دنیا توسعه پیدا کرده است و دانشجویان در حال گردش در دانشگاه‌ها هستند اما ما عقب هستیم. اتفاقا بحث ما این است که چرا بچه‌های ما خارج از کشور نمی‌روند.

چینی‌ها خودشان تشویق می‌کنند که دانشجویان‌شان به خارج از کشور بروند…

من با وزیر علوم چین و رییس آکادمی علوم چین صحبت کردم و پرسیدم شما که ۳۳۰ هزار دانشجو در امریکا دارید آنها را بورس می‌کنید؟ گفت بورس در امریکا ممنوع است. وقتی امریکایی‌ها پول اینها را می‌دهند چرا ما پول‌شان را بدهیم؟ ما سیستمی گذاشتیم که به کشور برگردند. ۳۳۰ هزار چینی با پول امریکایی‌ها در امریکا تحصیل می‌کنند و این ایرادی ندارد و باید ساختاری داشته باشیم که از این بچه‌ها استفاده کنیم چه در قالب برگشتن‌شان به کشور و چه در قالب اینکه ورک‌شاپ و کنفرانسی داشته باشند یا شرکت‌های خودشان را در داخل کشور داشته باشند.

این موضوع باعث تحول در اقتصاد می‌شود اینکه کشور و افکار عمومی بر روی خروج نخبگان حساس است موهبت بسیار بزرگی است اما نباید به ناامیدی برسیم. با توجه به آمارهای بین‌المللی، ما نه کشور مهاجر‌پذیری هستیم و نه مهاجر فرست. یعنی نه حاضر هستیم به مهاجر نخبه از سایر کشورها ویزا بدهیم که این موضوع عیب بزرگی است و نه کشور مهاجر‌فرستی هستیم و اعداد ما بالا نیست. در کانادا در سال ۲۰۱۴، حدود ۱۶هزار و ۷۰۰ نفر مهاجر داشتیم که در سال ۲۰۱۵، این عدد حدود ۱۱ هزار نفر شده و در سال ۲۰۱۶، این رقم ۶هزار و ۴۰۰ نفر شده است. یک زمان‌هایی تا ۲۹ هزار نفر به امریکا مهاجر داشتیم البته این رقم در امریکا بالا نیست چون مهاجر‌پذیر هستند و لزوما این افراد حتما نخبه نیستند بلکه خانواده هستند.

اگر چین و عربستان چندین برابر ایران در امریکا دانشجو دارند پس صحبت از مهاجرت نخبگان و دانشجویان بیشتر رنگ و بوی سیاسی‌کاری می‌دهد؟

به نظر می‌رسد از این موضوع مهاجرت گروه‌های سیاسی می‌خواهند استفاده کنند. در بنیاد نخبگان همیشه سعی کردیم که منطقی با موضوع برخورد کنیم. عدد و رقم درست را همیشه منتشر کردیم و در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز قرار دادیم. ما یک بانک اطلاعاتی مفصل از نخبگان داریم چه بچه‌هایی که در کنکور هستند و چه بچه‌هایی که در المپیادهای دانشجویی هستند و حتی آمار رفتن آنها را داریم و خیلی از اینها را خودمان بورس می‌کنیم. اما این آمارها، آمار ما نیست که بگویند خودتان درست می‌کنید بلکه آمارهای بین‌المللی است و سالانه منتشر می‌شود. بنابراین این اشتباه است که بگوییم سال ۲۰۰۹ این آمار از خروج نخبگان از کشور بیرون آمده است.

۴۸ هزار دانشجویی که ما در خارج از ایران داریم را بررسی کنیم خواهیم دید که بزرگ‌ترین کلونی ما در امریکا‌ست که ۱۲ هزار دانشجو در آنجا داریم. ریز به ریز هم آمار وجود دارد که در کدام کشورها دانشجوی ایرانی حضور دارد. بیشترین دانشجو در اروپا مربوط به ایتالیا‌ست. در کانادا حدود ۲هزار و ۳۰۰ دانشجو داریم و این عدد اصلا قابل توجه نیست. سالانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر به کانادا می‌روند. ما در دنیا به بچه‌های علوم پایه و مهندسی معروف هستیم و بچه‌های فوق‌العاده‌ای در این حوزه‌ها داریم و در برخی رشته‌های خاص مهاجران‌مان زیاد است مانند مهندسی برق، مهندسی کامپیوتر و مهندسی مکانیک که با توسعه استارت‌آپ‌ها مهندس کامپیوتر بسیار کم شده چون بچه‌ها شدید در استارت‌آپ‌ها فعالیت می‌کنند.

ما در برخی از رشته‌های دانشگاه‌های خاص مساله داریم اما این عدد، عدد نگران‌کننده‌ای نیست و ما جزو بالاترین ارسال‌کنندگان مهاجر به دنیا نیستیم.

نگرانی دیگری نیز وجود دارد. از روزی که آقای روحانی رییس‌جمهور شدند بحث مهاجرت معکوس مطرح شد. ظاهرا شما هم پیگیری‌های زیادی کردید که بتوانیم با ایرانی‌هایی که از کشور رفته‌اند ارتباط برقرار کنیم، چقدر این موضوع تبلیغاتی و سیاسی است و چقدر واقعی است؟ آیا شما توانسته‌اید زمینه‌ای برای مهاجرت معکوس را ایجاد کنید؟

ما ایده‌های‌مان را از چینی‌ها و امریکایی‌ها گرفته‌ایم. زمانی‌که شما یک فرد را انتخاب می‌کنید، می‌گویید که شما یک سال یا ۶ ماه به اینجا بیا و من هزینه هایت را می‌دهم. اگر اینجا را نپسندیدی تنها وقتت تلف می‌شود و من هم پولم را هدر داده‌ام؛ یک مکانیزم دو سر برد و دو سر باخت است. ما با یک دهم هزینه‌ای که می‌توانیم یک نفر را بورسیه کنیم می‌توانیم یک فرد را به کشور برگردانیم.

بچه‌ای که می‌دانیم در این مدت در خارج از کشور چه کرده است اما یک فردی را که بورسیه می‌کنیم نمی‌دانیم که ۴ سال بعد چه کار می‌کند یا اصلا می‌ماند یا برمی‌گردد اما آن بچه را داریم و با یک دهم این هزینه می‌توانیم آن را برگردانیم. اگر همین الان یک فرد را بخواهیم بورسیه کنیم بین ۷۵۰ میلیون تا ۱ میلیارد تومان خرجش است اما با یک دهم این هزینه می‌توانیم دانشجوی فارغ‌التحصیلی را که در شرکت‌های بزرگ کار کرده و مقالاتش را می‌توانیم مطالعه کنیم ، برگردانیم و این موضوع شاه کلید قضیه مهاجرت معکوس است و زمانی که این بچه‌ها بر می‌گردند به ۶ ماه نرسیده در یک جایی در سیستم جذب شده‌اند یا در دانشگاه یا در استارت‌آپ جذب می‌شوند یا یک شرکت تاسیس می‌کنند.

در این خصوص عددی دارید؟

در یک مقطعی مشکل مالی پیدا کردیم و پروژه را از ۴۰۰ دانشگاه برتر دنیا شروع کردیم. استقبال به حدی بود که رسید به ۲۰۰ دانشگاه و الان به ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا رسیده‌ایم. تعداد دانشجویان ایرانی که در خارج از کشور هستند محدود است اما در حال حاضر روزی سه نفر اپلای می‌کنند که به کشور برگردند و این روزها اتفاقا خیلی سختگیر شده‌ایم که چه کسی را انتخاب کنیم.

مشکلات سیاسی و امنیتی نیز در این خصوص وجود دارد؟

مشکلات سیاسی و امنیتی‌شان را حل می‌کنیم.

می‌توانید حل کنید؟

بله، ما تمام استعلام‌ها را از نهادهای مربوطه می‌گیریم ضمن اینکه قبل از اینکه این فرد به ایران برگردد معلوم است که کجا می‌خواهد برای مدت یک سال کار کند. در این مدت یک سال باید خودش را اصطلاحا جا بیندازد و در این مدت یک سال ما از او حمایت مالی می‌کنیم.

می گویند برخی از این افراد که به کشور بر‌می‌گردند و سرخورده و افسرده می‌شوند…

باز باید به سراغ آن اکوسیستم برویم. ما یک اکوسیستمی را توانسته‌ایم درست کنیم. در استارت‌آپ‌ها کسانی که برگشتند که در خارج از کشور سالانه ۴۰۰ هزار دلار یا حتی ۶۰۰ هزار دلار حقوق می‌گرفتند و در داخل استارت‌آپ زده‌اند و ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر کارمند دارند. ما بازار مناسبی برای استارت‌آپ‌ها خصوصا استارت‌آپ‌های خدماتی هستیم البته در استارت‌آپ‌های تکنولوژی هم بسیار نیازمند این بچه‌ها هستیم اما بازار استارت‌آپ‌های تکنولوژی محدودتر است و رشدشان کم است اما رقیب زیادی ندارند.

۴ سال پیش زمانی که بحث کارآفرینی و شرکت‌های دانش بنیان مطرح شد همه فکر کردند که یک دکان تشریفاتی است اما امروز به عینه قابل رویت است، اما به لحاظ رسانه‌ای قوی نیستید…

بچه‌هایی که اخیرا از چین آمدند «سوجو» را دیدند و باید دید که چطور یک بندر ماهی‌گیری مرکز جذب مغز است. اتفاقی که در چین می‌افتد بی‌نظیر است.

چندی قبل گزارش اوپک راجع به پیش‌بینی قیمت نفت را می‌خواندم. در سال ۲۰۴۰ کل امریکای شمالی و کل اروپا ۲۸ درصد جی.‌دی.‌پی دنیا را دارند. چین و هند اما ۳۹ درصد جی.‌دی.‌پی دنیا را به خود اختصاص می دهند. چرا؟ چون نیروی انسانی اهمیت‌دار می‌شود. مدیرعامل یک شرکت معتبر هندی،اشتباه نکنم اسمش‌علی‌بابا است، در شهری می‌خواست صحبت کند و تمام آن شهر قفل شده بود و میلیونی در چین پای صحبتش می‌نشینند. رتبه سایت علی بابا در الکسا ۱۷۵ است و رتبه دی.‌جی.‌کالا در الکسا ۳۰۰ است اما من نمی‌توانم مثلا دست آقای محمدی مدیرعامل دی.‌جی.‌کالا را بگیرم و بگویم جوان‌ها پای صحبت‌های ایشان بنشینید که «استیو جابزتان» این است! بگویم بنشینید و بشنوید مدیرعامل دی.‌جی.‌کالا چطور از زیرزمین به روزی ۱۲ میلیارد تومان فروش رسید و رتبه جهانی الکسایش ۳۰۰ شد. در جامعه ما کارآفرینی ارزش نیست و رسانه‌های ما برای یک فرد کارآفرین ارزش قائل نیستند. در این شرایط الگوسازی مناسبی نمی‌توان کرد.

ما به کارآفرین یک کینه ناخواسته هم داریم…

بله، اما استارت‌آپ‌ها قیمت‌شان پایین است و دسترسی بالا و اطمینان بالایی ایجاد کرده‌اند. در واقع نسل جدیدی از کارآفرینان در جامعه در حال کار هستند و نسل قدیمی می‌روند. هرکس که قدیمی باشد از بین می‌رود.

به نظر می‌رسد سختی کار بیش از اینکه به شما مربوط باشد به وزارت علوم و دانشگاه‌ها و نهادهای دیگر است…

قضیه همان اکوسیستم است.

یک فعالیت عمده بنیاد نخبگان در داخل کشور است و بچه‌های داخلی را با همین سیکل حمایت می‌کنیم که در دانشگاه هیات علمی شوند و بتوانند استفاده کنند. اما شاید محیط دانشگاه آن اکوسیستم را نداشته باشد و چند دانشگاه هستند که این موضوع را متوجه می‌شوند که بتوانند نخبگان را درک کنند. در وزارتخانه خیلی مساله خاصی نداریم و بحث اصلی ما عمدتا با گروه‌ها و دانشگاه است. ما به یک مدلی رسیدیم که چگونه آموزش می‌تواند به اقتصاد ربط داشته باشد و این موضوع شاه کلید قضیه است و فکر می‌کنم این مدل را خیلی خوب توانسته‌ایم توسعه دهیم به طوری که استارت‌آپ‌ها به سرعت رشد می‌کنند. در این شرایط که خیلی از صنایع ممکن است زیان‌ده باشند این حوزه، حوزه‌ای است که به سرعت رشد می‌کند.

جوان‌ها در حال حاضر شرکت‌های خودشان را می‌زنند و اولین توصیه من به اینها این است که سمت دولت نروند چون این بخشی از پژوهش است که دولت اصلا نباید دخالت کند و در این حوزه تنها باید دولت هرطور که می‌تواند کمک کند تا محیط کسب و کار درست شود و بعد این کسب و کار بزرگ می‌شود. همانطور که آمازون بیشترین سرمایه را در تکنولوژی می‌کند و در حوزه پهپاد هیچ کس به اندازه آمازون سرمایه‌گذاری نمی‌کند. این شرکت‌ها زمانی ‌که بزرگ می‌شوند روی تکنولوژی سرمایه‌گذاری می‌کنند. این مدل جدید کسب و کار بحثش نیروی انسانی است و فرق بین یک بچه خلاق و نوآور با یک بچه‌ای که بچه پولدار بوده در اینجا مشخص می‌شود. در حال حاضر یک فرد ۲۵‌ساله مدیرعامل یک شرکت است و ۴۰ میلیون مشترک دارد و در سیستم کار می‌کند و رشد هفته‌ای ۱۰‌‌درصد را تجربه می‌کند.


منبع: عصرایران

کلید موفقیت در شراکت تجاری چیست؟

زومیت – اغلب استارتاپ‌های امروزی با همکاری میان دو یا چند نفر آغاز می‌شوند. چگونه می‌توان اختلاف در طرز تفکر و چشم‌انداز میان شرکا را کنار گذاشت و به موفقیت رسید؟

تمام استارتاپ‌ها به این صورت آغاز می‌شوند که شخصی ایده‌ی جدید و بزرگی به ذهنش می‌رسد و احساس می‌کند می‌تواند این ایده را تبدیل به فرصتی برای موفقیت کند. از آنجایی که اغلب کارها با کمک یک شریک بهتر پیش می‌روند، این شخص نیز تصمیم می‌گیرد استارتاپ خود را با همکاری فرد دیگری رشد دهد. اما این تصمیم‌گیری نباید عجولانه باشد زیرا تا به حال کسب‌و‌کارها و ایده‌های زیادی وجود داشته‌اند که به دلیل اختلاف شرکا با شکست روبه‌رو شده‌اند.

زمانی که کسب‌وکار جدیدی را با شخص دیگری آغاز می‌کنید، شاید ایده‌ها و اهداف مشترکی داشته باشید اما طرز تفکر و انگیزه‌های متفاوتی نسبت به یکدیگر دارید. البته ناگفته نماند کسب‌وکارهای زیادی نیز وجود دارند که با وجود دو یا چند بنیان‌گذار توانسته‌اند به موفقیت‌های بزرگ دست پیدا کنند. این یک واقعیت است که هیچ دو شخصی طرز تفکر یکسان ندارند اما با این حال با رعایت یکسری نکات می توانند روابط کاری را بهبود دهند.

۱- اخلاق کاری

کارآفرینان افرادی هستند که سخت کار می‌کنند. اما روش کار کردن در هر فردی متفاوت است. زمانی که سرمایه‌ی جدیدی وارد کار می‌شود، شرکا تصمیم می‌گیرند تمام زمان خودشان را به کار اختصاص دهند. اما این موضوع در هر فردی متمایز از فرد دیگر است. برخی افراد از ساعت ۶ صبح تا ۱۰ شب کار می‌کنند درحالی‌که برخی دیگر از ۱۰ صبح تا دو بعدازظهر زمان می‌گذارند. هر شخصی تواناهایی متفاوتی داشته و تعریف متفاوتی از موفقیت دارد. این اختلاف‌ها باید توسط همه پذیرفته شود.

۲- طرز تفکر

طرز تفکر و سابقه‌ی کاری شرکا مهم است. معمولا تقسیم وظایف کاری میان دو نفر به این صورت است که یک شخص قراردادها و پروژه‌های جدید را جذب می‌کند و شخص دیگر با برنامه‌ریزی دقیق کاری می‌کند که پروژه‌ها در موعد مقرر به اتمام برسند. شخصی که پروژه‌ها را جور کرده است وارد جزئیات نمی‌شود و این موضوع را به شخص دیگر می‌سپارد. اگر دو طرف از نقاط ضعف و نقاط قوت یکدیگر با خبر نباشند همکاری سختی پیش رو خواهند داشت. شرکای تجاری باید از توانمندی‌های یکدیگر اطلاع داشته باشند. یک کسب‌و‌کار زمانی به مشکل برمی‌خورد که هر دو نفر دارای طرز تفکر مشابه باشند یعنی به‌عنوان مثال هر دو در مذاکرات عالی عمل کنند یا هر دو برنامه‌ریزی سخت و فشرده‌ای برای انجام امور داشته باشند. گاهی اوقات اختلاف در طرز تفکر و نحوه‌ی عمل آن‌ها است که باعث می‌شود دو شریک تجاری مکمل یکدیگر بوده و کار را پیش ببرند.

۳- پول

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های هر کاری را پول تشکیل می‌دهد. برخی افراد دوست دارند درآمد حاصل از کار را خرج کارهایی بیهوده‌ای مانند خرید میز جدید برای شرکت کنند درحالی‌که شریک تجاری آن‌ها ترجیح می‌دهد این پول به‌عنوان سرمایه جذب شده و کار جدیدی با آن انجام شود. برقراری تعادل میان این دو طرز تفکر دشوار است و تعیین اهداف صحیح مالی برای رشد و بقای کسب‌وکار ضروری است.

۴- دو دوست صمیمی، یک همکاری شکست خورده

گاهی اوقات صمیمیت دو شریک تجاری به ضرر کسب‌و‌کار تمام خواهد شد. کسب‌وکارهای زیادی وجود داشته‌اند که با وجود موفقیت و درآمدهای بسیار نتوانسته‌اند به کار خود ادامه دهند. درحالی‌که همه چیز خوب پیش می‌رفته و هر شخص به وظایف خود رسیدگی می‌کرده است ناگهان سوال‌هایی در مورد هزینه‌های خاص یا اخلاق کاری مطرح می‌شود که همه چیز به هم می‌خورد. نه تنها رابطه‌ی دوستی میان این دو شریک از بین می‌رود بلکه کسب‌وکار نیز برای همیشه تعطیل خواهد شد. شاید هر کدام از این دو شخص با سرمایه‌گذاری روی کار دیگری به موفقیت برسند اما رابطه‌ی دوستی میان آن دو هرگز به حالت قبل بر نخواهد گشت.

دستورالعمل‌هایی برای موفقیت

همان‌طور که پیش‌تر گفتیم کسب‌وکارهای بسیار زیادی هستند که با وجود اختلاف‌های زیاد توانسته‌اند در کار خود به موفقیت برسند. در ادامه به بررسی دستورالعمل‌هایی می‌پردازیم که شانس موفقیت را افزایش خواهند داد.

۱- قبول کنید که راه‌اندازی کسب‌وکار ترسناک است. همکاری تجاری کمک می‌کند که بار ترس میان چند نفر تقسیم شود و هر شخص راحت‌تر به مسئولیت‌های خود رسیدگی کند.

۲- شما و شخصی که قصد دارید با او همکاری کنید باید اهداف و چشم‌اندازهای یکسان و واضح داشته باشید و بدانید که از آینده‌ی کسب‌و‌کار چه انتظاری دارید.

۳- اگر پیش از آغاز همکاری با شخص مورد نظر دوست صمیمی بوده‌اید، بدانید که کسب‌و‌کار می‌تواند به رابطه‌ی دوستی لطمه وارد کند. همچنین در مورد همکاری با اعضای فامیل نیز احتیاط کنید.

۴- از یکدیگر بپرسید چه اهدافی در زندگی دارید. منظور فقط کسب درآمد نیست در مورد اهداف شخصی نیز صحبت کنید.

۵- وظایف و مسئولیت‌های یکدیگر را به طور کامل در قرارداد شرح دهید و امضا کنید. حتما این موضوع را در نظر بگیرید که اگر اوضاع خوب پیش نرفت استراتژی مناسبی برای خروج داشته باشید.

منظور از بررسی کردن این نکات این نیست که با هیچ شخصی وارد شراکت نشوید، منظور این است که هوشمندانه برخورد کنید. از روی احساس تصمیم‌گیری نکرده و کسب‌و‌کار را فدای صمیمیت نکنید. راه‌اندازی یک کسب‌وکار بسیار هیجان‌انگیز است پس با رعایت نکات حرفه‌ای شانس موفقیت خود را افزایش دهید.


منبع: عصرایران

محاسنِ حضور، محاسنِ ورود

آی‌اسپورت: چقدر زیباست حتی اگر باد نتواند گونه‌هایت را ببوسد و مجبور باشد راهش را به سختی از لا‌به‌لای “ریش‌های نفرینی” ساختگی‌ات پیدا کند. حتی اگر هیچ شباهتی به خودِ واقعی‌ات نداشته باشی و توی آیینه، تصویری منزجر کننده از یک مردِ انحصار طلب ببینی، حتی اگر رقص گندم‌زار موهایت زیر آفتاب سرد زمستان، جایش را به پوستیژ مردانه و کلاه لبه‌دار بدهد و مجبور باشی برای رسیدن به سکوهای هواداری فوتبال، هرچه انحنا از پروردگارت هدیه گرفتی بپوشانی و سر به زیر، با اضطرابِ مرگبار از یک مبارزه مدنی، جایی بین هزاران مردِ توی استادیوم برای خودت باز کنی، با آغوش باز بزنی به قلب میدان جنگ، که صرفِ فعل “خواستن” در کلیشه ترین حالتِ خود به همین عبور از گیت‌های بازرسی و کنترل بلیت تعلق دارد.

دنیا جای قشنگ تری بود اگر هرگز درباره “خیر و صلاح” آدم‌ها تصمیم نمی‌گرفتیم. کمر همت نمی‌بستیم که همه مردم را با خودمان به زور ببریم بهشت، اجازه می‌دادیم خودشان انتخاب کنند که شاید بهشتِ همه این دخترکان که تحقیرِ “ریش‌های ساختگی” را به جان خریدند درست وسط هیاهوی یک مسابقه فوتبال و توی یک استادیومِ بزرگِ فوتبال باشد.

واقعا تاریخ درباره ما چه می گوید؟ مردانی که انحصارِ استفاده از زیرساخت‌ها و امکاناتِ شهر در اختیارشان است و دردشان نمی‌گیرد وقتی بانوانِ توی خانه، مجبورند همه ی آمال و آرزوهایشان را از قاب تلویزیون تماشا کنند. اگر یکبار برای همیشه بپذیریم “محاسنِ حضور” بانوان در استادیوم و اماکن ورزشی چقدر در نشاط مردم، رونقِ ورزش و تعالی جامعه تاثیرگذار است آنها را وادار نمی‌کنیم آنارشیست باشند و قوانین ظالمانه و منسوخِ مدنی را زیر پا بگذارند.

 محاسنِ حضور، محاسنِ ورود

عمیق تر که می‌بینیم این محاسنِ تقلبی، چقدر با خودش غم دارد. در شهری که ریا و تزویر تا مغزِ استخوانش نفوذ کرده باید هم ریش گره گشا باشد، باید هم تمام تابلوهای ورود ممنوع برایت تبدیل به خیابان یکطرفه بشود. دنیا اما اینطور باقی نخواهد ماند، دیر نیست روزی که زن و مرد کنارهم، در قالب یک رویداد متمدنانه به تماشای فوتبال بنشینند و انرژی‌شان را نه در بیراهه، که در فضای پاکیزه استادیوم‌ها تخلیه کنند. یقین دارم برای انسان که همیشه به امید زنده بوده این یک رویای بعید نیست.  پایانِ شبِ تیره در راه است، روزنه‌ای شاید.

منبع: برترینها

استقلال دیوار حاشا را شکست

آی اسپورت: بازی‌هایی هستند که حرفی ندارند!‌ بازی‌هایی هم هستند که خیلی حرف دارند! بازی استقلال در اهواز، مثل بازی این تیم برابر نفت آبادان، هر دو ویژگی را داشت! یک بازی که حرف نداشت، از بس که دیدنی و «پر» بود!‌ یک بازی که خیلی حرف داشت آن هم حرف‌های تازه به تازه در فوتبالا ایران و در لیگ برتر!

۱-درباره بازی استقلال در اهواز، هم می‌توان حرف‌ها زد و هم می‌توان این تیم و این فوتبال را بی‌نیاز از هر تعریفی دانست! به مثابه عطری که خود می‌بوید و نیازی به تعریف عطار ندارد! بازی استقلال، این روزها متفاوت است! هم متفاوت و هم غیرمتعارف! استقلال سخت نتیجه‌خواه است و برای کسب نتیجه، از هر کوشش لازمی، فرونمی‌گذارد و کوتاه نمی‌آید! استقلال، برای بردن، ولع دارد و اشتهای سیری‌ناپذیر!

استقلال در راستای نتیجه‌گرایی‌اش، مطلوب‌ترین بازی‌ها را به نمایش می‌گذارد! نتیجه‌گرایی استقلال رفتاری است قابل تقلید و قابل الگوبرداری! آقای شفر، که تیمش را پرفشار و زورگو می‌خواهد، باید حواسش را به خودخواهی‌های گهگاهی هم بدهد! خود را ترجیح دادن!

استقلال راهی را برگزیده است که روشن و بدون «کژ و مژ» می‌نماید! راهی که روز به روز و بازی به بازی، سادگی‌اش به پیچیدگی بیشتر «از نوع تکامل» می‌زند! همه باید ساده و پرکار باشند تا استقلال، بهتر بازی کند!

شفر «شفر» است، زوبل هم زوبل بود

۲- پرسیده‌اند «آوازه‌خوان یا آواز؟» یک جواب این است: هم آوازه‌خوان و هم آواز! جواب دیگری هم می‌توان داد: …خواندن و خوب خواند! استقلال، که فصل اول را بد شروع کرد، این روزها کبکش خروس می‌خواند! ‌خوب هم می‌خواند! استقلال که اول نیم‌فصل اول را با شکست‌های فراوانی پشت‌سر گذارد، این روزها، هر جا می‌رود، می‌برد و هر کار می‌کند، موفق می‌شود! حکایت خاکستر و طلا! مقایسه لازم نیست! قیاس ضرورت ندارد! تیم آقای شفر، با سایر تیم‌ها تفاوتی بارز دارد! تیم آقای شفر، با دوران پیش از شفر هم یکی نیست!

اصلاً بحث شفر و دیگران نیست که «ما» دست‌پخت «زوبل» نامی اهل آلمان را، هم چشیده بودیم و هم شور و هم بی‌نمک بودنش را حس کرده بودیم! «ما» فهمیده‌ایم شفر «شفر» است و زوبل هم «زوبل» بود! ‌هیچ‌کس را در قبر دیگری نمی‌خوابانند! شفر، شفر است! با سلیقه خاصش و با برداشت ویژه‌اش و با جوهر و دانش مربیانه‌اش و با عرضه مربوط به خودش، در تیم‌سازی و در بازیکن‌پروری و با نحوه تمرین دادنش که مربوط به خود اوست! عرضه آقای شفر! واقعیت استقلال، همین است که هست! استعداد استقلال همین است که هست! گفته‌اند آفتاب آمد، دلیل آفتاب! برای دیدن لیاقت‌های استقلال، باید دید! باید چشم‌ها را باز کرد و دیدنی‌ها را دید! بازی استقلال، جای حاشا ندارد!

۳- با یک «شفر» استقلال ساخته می‌شود و استقلال تیم مقبولی می‌شود! با یک برانکو، پرسپولیس ساخته شد و به اوج رسید! و حالا همه شاهدیم که با یک فیروز کریمی، گسترش فولاد، تیم متشخصی شده است! منتظریم تراکتورسازی را هم، تیم «یحیی- مجتبی» بسازند! روزشماری می‌کنیم که امیر در ذوب‌آهن، همان امیر سابق باشد تا «امیر» جدید و خوشفکری را دوباره ببینیم! ولی اما؛ ولی آیا؛ مستی فوتبال ما را، خماری فوتبال ایرانی را، این چند سبو و این چند صراحی جواب می‌دهند؟

کار با یک شفر، کار با یک برانکو، کار با یک فیروز و امیر (سابق) و یحیی و پورموسوی به سامان می‌شود؟ این چند جام کفاف می‌دهند؟ قصد مقایسه نداریم اما ناچاریم از قیاس! نمی‌خواهیم چیزی را با چیز دیگر قیاس کنیم اما ناچاریم از مقایسه! می‌بینیم و به اجبار می‌پرسیم: … این کجا و آن کجا؟ این استقلال با نمونه قبلی‌اش! این گسترش با گسترش پیشین و این پرسپولیس هم!

حداقل به ۱۰ شفر و برانکو نیاز داریم! حداقل محتاج ۵ و ۶ فیروز و امیر و یحیای دیگریم! با یک گل بهار نمی‌شود! هم گل می‌خواهیم فراوان و هم باغبان‌های ماهر و خوشدست! مثل شفر، مثل برانکو و مثل کی‌روش!


منبع: برترینها

خریدهای گول‌زنک؛ ته جیب‌مان را درز بگیریم

پایان هفته! بلای جان جیب و کارت بانکی است برای بعضی‌ها! اصلا اسم آخر هفته که می‌آید، حال بعضی از والدین بد می‌شود! از طرفی هستند آنهایی که خودشان درآمد داشته و به خانواده وابسته نیستند اما بیش از حد لازم برای گردش و تفریح خوب، خرید مناسب برای خود یا منزل، دورهمی دوستانه، خرید هدیه، کفش و لباس و… هزینه می‌کنند. به‌عقیده روانشناسان بخشی از خرید افراطی افراد، به نیاز روانی آنها برای کسب آرامش برمی‌گردد.

درواقع خرید افراطی یکی از نشانه‌های اختلال روانی است‌ اما همیشه هم پای اختلال در بین نیست یا خودمان خرید نمی‌کنیم که جیب‌مان را خالی کنیم! گاهی دیگران اعم از فرزندان، همسر و… برای‌مان خرج می‌تراشند و درنتیجه پایان هفته، بخشی از مبلغی را که حتی نباید خرج کنیم، خرج می‌کنیم. بیایید ببینیم جیب‌مان از کجا درز باز می‌کند تا بتوانیم همیشه و به شکل خاص، پایان هفته این درز را بدوزیم و نگذاریم پول‌مان بی‌جا به هدر برود.

 درز گرفتن جیب

خریدهای گول‌زنک و ضروری را بشناسیم

یکی از مهم‌ترین عوامل برای ذخیره یا هزینه کردن اضافی، خرید پایان هفته است. بنابراین ضروری را از غیرضروری تشخیص دهید.

انجام ندهید

هر مرکز خریدی خوب نیست

گاهی ممکن است برحسب ضرورت از فروشگاه ناآشنایی خرید کنید‌ اما سعی کنید برای خریدهای مختلف، چند مکان ثابت را درنظر بگیرید که به قیمت و کیفیت محصولات آن مطمئن هستید.

تنها خرید نروید

وقتی به تنهایی و متمرکز روی مساله خرید، بیرون می‌روید، معمولا کالاهای بیشتری می‌خرید تا زمانی‌که همراه دوست یا اعضای خانواده خرید می‌روید. درحالت اول، خرید مساله شماست و احیانا چند قلم کالای اضافی هم برمی‌دارید‌ اما در حالت دوم، خرید تفریحی است که با برداشته شدن تمرکز شما از خرید صرف، کمتر خرید خواهید کرد.

یک بار دیگر قدم بزنید

اگر بدون گشت زدن قبلی و سنجش قیمت‌ها، خرید می‌کنید، این بار ابتدا چند فروشگاه را ببینید و قیمت کنید. وقتی مطمئن شدید، خرید کنید. ناگهانی و آنی خرید نکنید.

عضویت را بسنجید

پیش از آنکه جایی عضو شوید، اعم از باشگاه ورزشی، فروشگاه لباس، نوشت‌افزار ‌فروشی، فروشگاه موادغذایی و… شرایط را کاملا بسنجید. گاهی حق عضویت و هزینه‌های جانبی آن بیش از زمانی خواهد شد که بدون عضویت از این مراکز استفاده می‌کنید.

استفاده از موبایل را قانونمند کنید

درحال حاضر اغلب افراد از اینترنت ویژه موبایل استفاده می‌کنند. همین مساله یکی از دلایل افزایش هزینه پرداخت قبض خواهد شد.

هزینه بی‌دلیل و از دست دادن حقوق

انجام دهید

به حراجی‌ها سر بزنید

 اگر قیمت واقعی کالاهای فروشگاه مورد نظر را می‌‌دانید، در زمان اعلام حراجی، درصورتی که نیاز به خرید لباس یا کالای دیگر دارید، حتما از آن فروشگاه خرید کنید.

 درز گرفتن جیب

فهرست بنویسید

 هیچ وقت بدون نوشتن فهرست خریدهای‌تان وارد فروشگاه نشوید. این کار باعث می‌شود هم خریدهای اصلی را فراموش کنید و هم وسایلی بخرید که به آنها نیاز ندارید.

ذخیره داشته باشید

 بعضی‌ها عقیده دارند نباید سرمایه را خواباند! بنابراین حتی از خرید کلی خانه هم سرباز می‌زنند‌ اما این عقیده اشتباه است. بهترین شیوه خرید، خرید نیازمندی‌های خانه بعد از دریافت حقوق، به اندازه حداقل یک‌ ماه است. به این ترتیب خطر مراجعه مکرر به فروشگاه و خرید اضافی، کاهش می‌یابد.

فله‌ای بخرید

بعضی از انواع کالاها را می‌توان به شکل فله‌ای خرید؛ چون از نظر بهداشتی مشکل‌ساز نیستند و خرید فله‌ای آنها ارزان‌تر تمام می‌شود؛ برای مثال گوشت، مرغ، میوه، سبزی و… را می‌توانید به شکل فله‌ای بخرید.

برای یک وعده

 حتی اگر چند روز تعطیل باشید، برای یک وعده از یک روز تعطیل، برنامه رستوران‌گردی یا کافی‌شاپ بگذارید.

 ذخیره پول با هزینه کرد هوشمند

می‌توان با تغییر رژیم غذایی، پولدار شد؟

تفریح آخر هفته شما عمدتا چیست؟ پیاده‌روی؟ شنا؟ رفتن به باشگاه؟ قرار کوهنوردی با دوستان؟ یا دورهمی‌هایی که اصل عمده آنها را خوردن تشکیل می‌دهد؟ شاید عجیب به‌نظر برسد، اما رژیم غذایی و برنامه تفریحی انتخابی‌‌‌تان می‌تواند باعث اتلاف هزینه ‌یا ذخیره پولی‌تان شود. باور نمی‌کنید؟ پس ببینید چطور می‌توان با کنترل خورد و خوراک در هزینه صرفه‌جویی کنید. این را هم یادتان نرود که با کنترل این بریز و بپاش‌ها، وزن‌تان هم کنترل خواهد شد.

۷۲ میلیون نفر

فقط در ایالات متحده آمریکا از اضافه وزن در رنج هستند که این رقم در سطح جهانی بیش از این مقدار است.

آیا کاهش حجم غذای مصرفی باعث صرفه‌جویی در هزینه‌ها می‌شود؟

بله! اگر متوسط قیمت یک عدد همبرگر را ۵ دلار درنظر بگیریم، درصورتی که وضعیت تغذیه‌ای شما به شرایطی برسد که برای وعده شام فقط نیمی از آن را میل کنید، در طول سال رقمی معادل ۹۱۲٫۵ دلار ذخیره خواهید کرد. برای بازگرداندن این رقم به پول خودمان، عدد را به ریال برگردانید! خواهید دید که کاهش مصرف مواد غذایی چقدر می‌تواند برای سلامتی جسم و جیب‌تان مفید باشد.

درمان حتی در صورت بیمه بودن شخص، رقم بسیار سنگینی به هزینه‌های زندگی تحمیل می‌کند
افراد دارای اضافه وزن، بیماران مبتلا به نوعی بیماری جسمی اکتسابی مانند دیابت نوع دوم، افراد مبتلا به بیماری جسمی که اختلالی در عملکرد طبیعی آنها ایجاد می‌شود، تا سه برابر هزینه‌های درمانی را به‌خود تحمیل می‌کنند.

حقوق‌تان را ذخیره کنید

مصرف روزانه یک لیوان نوشیدنی گازدار یا قندی، باعث افزایش وزن سالانه تا ۶و ۸دهم کیلوگرم می‌شود

کمتر بخورید، بیشتر ذخیره کنید

به بیمه‌ پول اضافی ندهید

چاقی و چاقی مفرط، به شکل کاملا پنهانی باعث بلعیدن بخش اعظمی از حقوق افراد می‌شود.

چاقی و چاقی مفرط، باعث افزایش خطر ابتلای فرد به دیابت نوع دوم و مشکلات گوارشی می‌شود. درمان و کنترل این بیماری‌ها قطعا هزینه‌بر است.

گوشه پزشکی

فردی که دچار اضافه وزن است، برای کنترل عوارض آن باید سالانه بیش از دیگران صرف درمان خود کند!

اسب‌تان را  کم هزینه زین کنید

در تعطیلات آخر هفته، نقش خودروی شخصی پررنگ‌تر می‌شود؛ فقط کافی است بخواهید همین داخل شهر گشت بزنید و هوایی تازه کنید. در این شرایط باید وضعیت ماشین‌تان از هر نظر مناسب باشد. شاید به ظاهر نتوان در هزینه بنزین و کلا هزینه‌های مرتبط به ماشین صرفه‌‌جویی کرد‌ اما در باطن! می‌توان با راهکارهایی ساده در هزینه‌های مربوط به‌خودرو صرف‌جویی کرد.

آرام برانید

در مسیرهایی که نیاز به گاز دادن و سرعت گرفتن ماشین نیست، بی‌دلیل گاز ندهید. این کار باعث صرفه‌جویی در مصرف بنزین می‌شود.

از کولر بجا استفاده کنید

اگر با سرعت زیاد در مسیر تقریبا خنک در حال حرکت هستید، بهتر است به جای کولر از هوای بیرون استفاده کنید. بنابراین یا می‌توانید شیشه‌های ماشین را پایین بکشید یا اینکه از هواکش خودرو استفاده کنید.

درز گرفتن جیب 

تایرها را کنترل کنید

 فرسودگی چرخ‌ها، اصطکاک آنها با سطح آسفالت را افزایش می‌دهد. بنابراین مصرف بنزین افزایش پیدا می‌کند.

لاستیک پر باد

پیش از حرکت، باد لاستیک‌ها را کنترل کنید. فرقی نمی‌کند می‌خواهید با خودروی‌تان داخل شهر گشت بزنید یا سفر بروید. کم باد بودن لاستیک هم رانندگی را سخت می‌کند و هم اینکه با افزایش اصطکاک با سطح آسفالت، مصرف بنزین افزایش پیدا می‌کند.

فیلتر را تعویض کنید

حتما ماهی یا دو‌ماه یک‌بار فیلتر هوای ماشین را بررسی کنید. این نکته به‌ویژه اگر در شهرهای آلوده و صنعتی زندگی می‌کنید، بسیار مهم است. هواکشی نامناسب باعث ایجاد اختلال در سوخت ماشین می‌شود. به این ترتیب ۱۰ درصد بنزین بیشتری مصرف خواهد شد.

به اندازه وسایل ببرید

بعضی‌ها برای یک سفر یکی، دو روزه، خانه را بار می‌زنند! قبل از اینکه چمدان‌های سفر را ببندید، به این فکر کنید که علاوه بر وزن چمدان‌ها، وزن افراد داخل ماشین هم باعث سنگینی ماشین، افزایش فشار به موتور و بالا رفتن مصرف بنزین، اصطکاک بیشتر لاستیک‌ها با آسفالت و افزایش میزان مصرف سوخت، سنگین شدن ماشین و کندی حرکت در ماشین و اختلال در هدایت آن و… می‌شود. بنابراین برای سفر، سبک باشید!

فرمان روان

وضعیت فرمان را کنترل کنید. باید کاملا نرم و روان گردش کند.

پیش از حرکت، فهرست را کنترل کنید

 اگر قرار است پایان هفته سفر بروید، حتما فهرستی از موارد کنترل و چک کردن ماشین را آماده کنید. این موارد از کنترل سلامت برف‌ پاک‌کن‌ها و پر بودن باک بنزین تا آماده بودن لاستیک زاپاس را شامل می‌شود.

تنظیم موتور پیش از حرکت

قبل از حرکت به سمت شمال! حتما وضعیت موتور را بررسی و آن را تنظیم کنید. اختلال در عملکرد موتور خودرو می‌تواند مصرف بنزین را از ۴تا ۴۰ درصد افزایش دهد.

شتاب ماشین را بررسی کنید

عوامل متعددی باعث کاهش شتاب خودرو می‌شوند. این اختلال، باعث افزایش مصرف بنزین خواهد شد. بنابراین با مشاهده هرگونه تغییری، وضعیت شتاب را بررسی کنید.

درزهای جیب را بشناسید

اگر قراراست  نگاه کلی به میزان دخل و خرج‌تان داشته باشید و ببینید اصولا جیب شما بیشتر کی و به چه شکلی درز باز کرده و پول‌تان خرج می‌شود، به این موارد دقت کنید. در بررسی‌های انجام شده، بیشتر میزان خرج اضافی مربوط به تعطیلات – اعم از پایان هفته یا تعطیلات موردی- و عمده آن مربوط به خرج تفریح است.

۱:تلویزیون

 هزینه برق مصرفی برای تماشای تلویزیون در روزهای تعطیل، درصورتی که در خانه بمانید، تا دو و نیم برابر روزهای عادی است.

۲:کارت عابر بانک

 بیش از هر زمان دیگری، در تعطیلات از کارت بانکی‌تان استفاده می‌کنید. به این ترتیب مبلغ حساب بانکی‌تان سیر نزولی خواهد داشت! سعی کنید مبلغ کمی پول داخل یک کارت بریزید و کارت اصلی حقوق‌تان را در خانه بگذارید.

 درز گرفتن جیب

۳:خرج‌تراشی‌ها

 سر کمدتان می‌روید و حس می‌کنید لباس مناسب ندارید! به‌نظرتان رومیزی زیادی رنگ و رو رفته است، یا نیاز است سرویس بشقاب جدیدی بخرید! و… معمولا در تعطیلات اگر کار خاصی نداشته باشید، بررسی‌هایی انجام می‌دهید که به خرج اضافه منجر می‌شود!

۴:چراغ‌ها روشن می‌مانند

 از آنجایی که در تعطیلات، اعضای خانواده منزل هستند و از طرفی ممکن است مهمان داشته باشید، بنابراین میزان مصرف برق و انرژی افزایش پیدا می‌کند. در این شرایط باید چراغ‌های اضافی را خاموش کرد و ترجیحا چراغ اتاق‌هایی روشن باشند که افراد در آنها حضور دارند. کنار زدن پنجره‌ها و استفاده بیشتر از روشنایی خورشید، راهکار خوب دیگری برای کاهش مصرف انرژی است.

۵:خرید

 نفس خرید، یعنی هزینه کردن! اما اینکه از این سر دنیا تا آن سر دنیا با خودروی شخصی بروید و برگردید، هزینه‌های شما چند برابر خواهد شد. بهتر است خرید آنلاین را جایگزین کنید.

۶:اتصال به موبایل

تعطیلات است و برنامه خاصی ندارید. حوصله‌تان سر رفته و نمی‌دانید چه کار کنید. هرچقدر هم که اهل کتاب و فیلم و کارهای فرهنگی باشید، در نهایت خسته می‌شوید و دل‌تان تفریح می‌خواهد. بنابراین به موبایل پناه می‌برید. در این شرایط استفاده از اینترنت، افزایش یافته و حجم اینترنت مصرفی بالا می‌رود.

۷:کافه‌گردی

بعضی‌ها عادت به کافه‌گردی دارند. این رفتار، رفتار بدی نیست اما باید هزینه این گردش، متعادل و مناسب با میزان درآمد شما باشد. معمولا افرد کافه‌گرد، در زمان تعطیلات بیشتر این کار را انجام می‌دهند و به این ترتیب هزینه بیشتری به آنها تحمیل خواهد شد.

۸:رستوران‌گردی

 خورد و خوراک پایان هفته، درصورتی که به درستی انتخاب نشوند، هزینه‌بر خواهند بود. پس در انتخاب و خرید دقت کنید.


منبع: برترینها

واقعیات جالب درباره جنگ جهانی دوم

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: جنگ جهانی دوم حدود ۸۰ سال پیش به پایان رسید اما هنوز بحث در مورد این جنگ خانمانسوز داغ است. در طول جنگ جهانی دوم اتفاقات بزرگی رخ داد که بارها و بارها در کتاب ها، برنامه های تلویزیونی، فیلم ها و مستندهای فراوان به آن ها پرداخته شده است.

امروزه هر کسی دستکم تا اندازه ای در مورد اتفاقاتی که در این جنگ بزرگ رخ داده آگاهی دارد. اما اگر چه کلیات این نبرد بر کسی پوشیده نیست با این وجود حقایقی نیز در این مورد گفته نشده یا کم اهمیت جلوه داده شده است. در ادامه این مطلب شما را با حقایقی در مورد جنگ جهانی دوم آشنا خواهیم کرد که بدون شک کمتر کسی از آن ها اطلاع دارد.

۱-فرانسه در سال ۱۹۴۰ تانک ها، تفنگ ها و سربازان بیشتری نسبت به آلمان داشت

همیشه اینگونه فرض می شود که در طول جنک جهانی دوم، پیروزی های سریع اولیه و خیره کننده خود را با بهره بردن از سلاح های مدرن و نیروی هوایی که برتری بزرگی نسبت به نیروهای متفقین داشت بدست آورده و در می ۱۹۴۰ اروپا را درنوردیدند. اما واقعیت کاملاً متفاوت است. در ۱۰ می ۱۹۴۰، وقتی که آلمانی ها به فرانسه حمله کردند تنها ۱۶ گردان از ۱۳۵ گردان آن ها مکانیزه بود؛ یعنی آن گردان هایی که به سیستم موتوری مجهز بودند. باقی نیروها برای حمل و نقل به اسب و ارابه متکی بوده و یا با پای پیاده در حال پیشروی بودند. در آن زمان فرانسه خود ۱۱۷ گردان رزمی داشت.

علاوه بر این تعداد سلاح های فرانسوی ها نیز بسیار بیشتر بود. نیروهای آلمانی ۷٫۳۷۸ قبضه توپخانه در اختیار داشت اما در طرف مقابل تعداد توپخانه های ارتش فرانسه ۱۰٫۷۰۰ قبضه بود. تفاوت به همینجا ختم نمی شود زیرا آلمان ها تنها توانستند ۲٫۴۳۹ دستگاه تانک تجهیز کنند در حالی که فرانسوی ها در آن زمان بیش از ۳٫۲۵۴ دستگاه تانک در اختیار داشتند که اغلب آن ها از تانک های آلمانی بزرگ تر، مجهزتر و دارای تجهیزات دفاعی بهتری بودند.

 10 واقعیت جالب که در مورد جنگ جهانی دوم باید بدانید

۲- برتری نیروی انسانی بریتانیا در حد غیرقابل باوری بود

قبل از آغاز جنگ، بریتانیا تصمیم گرفته بود که قدرت نیروی دریایی و هوایی خود را به شدت افزایش دهد و تنها پس از سقوط فرانسه بود که این کشور متوجه شد نیروی زمینی خود را نیز باید به همان اندازه تقویت کند. با این وجود اگر چه در زمان جنگ بیشترین نیروی انسانی در اختیار نیروی دریایی، هوایی، زمینی و حتی کشتی های تجاری بریتانیا بود اما در این میان بیشترین نیروها در زمینه ساخت هواپیما و در وزارت ساخت هواپیما به کار گرفته شد.

در طول دوران جنگ، این وزارت بیش از ۱۳۲٫۵۰۰ هواپیما ساخت که رقمی غیرقابل باور به نظر می رسد. جالب این که در طول نبرد بریتانیا که نیروی هوایی آلمان و بریتانیا عملاً جنگ را در دست گرفته بودند، تنها ۷۵۰ جنگنده در نیروی هوایی بریتانیا مشغول به فعالیت بودند.

۳- نیروهای متفقین تنها یک درصد از کشتی های تجاری خود را از دست دادند

کشتی های تجاری که نیروهای متفقین در طول جنگ در دریایی آتلانتیک شمالی، شمالگان و آب های خودی از دست دادند تنها ۱٫۴۸ درصد کل ناوگان کشتیرانی این کشورها بود. در کل بیش از ۳۲۳٫۰۹۰ کشتی تجاری متعلق به متفقین در طول جنگ در دریا حضور داشتند که از این تعداد تنها ۴٫۷۸۶ فروند غرق شدند. از این تعداد، ۲٫۵۶۲ کشتی متعلق به بریتانیا بود در حالی که روزانه به طور متوسط ۲٫۰۰۰ کشتی بزرگ و کوچک متعلق به این کشور در سراسر جهان در حال حرکت در دریاها بودند. روی هم رفته محموله های تجاری دریایی بدون مشکل به مقصد می رسیدند هر چند در مواردی معدود تلفات سنگینی نیز به آن ها وارد شد.

۴- بریتانیا کمترین میزان جیره بندی را در اروپا داشت

فرانسه و بریتانیا بدون جیره بندی خاصی جنگ را آغاز کردند و جیره بندی به شیوه ای بسیار محدود در ژانویه ۱۹۴۰ آغاز شد. در آن زمان نیروهای فرانسوی هنوز در حال مقاومت بودند تا این که در نهایت در ژوئن ۱۹۴۰ شکست خورد. در طرف مقابل، آلمان قبل از وقوع جنگ جیره بندی را آغاز کرده بود تا نیروهای نظامی خود را تغذیه کند و این جیره بندی از ابتدا تا انتهای جنگ در بخش های بزرگی از جامعه ادامه داشت.

درخواست غذا از کشورهای اشغال شده باعث شد که مردم بسیاری گرسنگی بکشند به خصوص در مناطق شهری فرانسه که غذا به سختی پیدا می شد. اما مردم بریتانیا گرسنگی نکشیدند و در حالی که برخی از غذاها جیره بندی شده بودند اما اکثر مواد غذایی جزو اقلام جیره بندی شده نبودند. بدین ترتیب در سال ۱۹۴۵ که جنگ به پایان رسید مردم بریتانیا نسبت به دیگر مردمان کشورهای اروپایی سختی کمتری کشیده، گرسنگی کمتری تحمل کرده بودند و در کل در شرایط بهتری قرار داشتند.

۵- ژاپنی ها راکت های کامیکازه داشتند

تنها نیروهای آلمانی نبودند که از نیروی راکتی در جنگ جهانی دوم استفاده کردند. بعد از پیروزی های اولیه، ژاپنی ها تلاش کردند که فاصله خود با تکنولوژی بریتانیا و ایالات متحده کاهش دهند. بدین ترتیب آن ها یک موشک ضد کشتی با هدایت انسانی که با نیروی راکت کار می کرد ساختند که «اوکها» به معنای «شکوفه گیلاس» نام داشت و در روزهای انتهایی جنگ به عنوان یک سلاح کامیکازه یا همان انتحاری مورد استفاده قرار می گرفت. این موشک توسط هواپیمای مادر حمل شده و به محدوده هدف می رسید، سپس رها شده و به سمت هدف که معمولاً یک کشتی بود می رفت و در ادامه خلبان نیز هواپیمای خود را با سرعت به هدف می کوبید. خلبانانی که این موشک را حمل می کردند «جینرای بوتای» نامیده می شدند که به معنای خدایان طوفان است اما با این موشک ها تنها ۳ کشتی جنگی متفقین غرق شد.

 10 واقعیت جالب که در مورد جنگ جهانی دوم باید بدانید

۶- فیلد مارشان الکساندر باتجریه ترین فرمانده میدان نبرد جنگ جهانی دوم بود

فیلد مارشال را در پایان جنگ همه مردم بریتانیا به خوبی می شناختند اما امروزه کمتر کسی او را می شناسد. او بسیار باتجربه بود و در تمامی مراحل و رده ها در طول نبرد نیروهایی را در خط مقدم جبهه رهبری می کرد. وی در طول جنگ جهانی اول، دهه ۱۹۳۰ و سال ۱۹۴۲ رهبری نیروهای بریتانیایی را بر عهده داشت. او رهبری نیروهای خاورمیانه و دو ارتش را بر عهده داشت تا این که در نهایت به فرماندهی عالی نیروهای متفقین در مدیترانه منصوب شد. علاوه بر این وی در سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ رهبری نیروهای آلمانی در لیتوانی بر علیه نیروهای روسی را نیز بر عهده داشت.

۷- بین خلبانان ماهر آلمانی و نیروهای متفقین تفاوت زیادی وجود داشت

نیروی هوایی آلمان موسوم به «لوفت وافه» رویکرد بسیار متفاوتی نسبت به نیروی هوایی متفقین در موضوع خلبانان ماهر خود داشت. خلبانان زبده لوفت وافه مجبور بودند که ساعات بیشتری را به انجام عملیات بدون توقف خود ادامه دهند و در این میان به شدت هر یک سعی در بالا بردن امتیازات خود داشت. در جبهه شرقی آن ها با خلبانان بی تجربه و ضعیف روسی مواجه بودند و بدین ترتیب هر یک از آن ها امتیازات بسیاری را در نبردهای هوایی بدست آورد. در این میان بیبی هارتمن خلبان آلمانی بود که با ۳۵۲ مبارزه موفق که با ساقط کردن هواپیمای دشمن همراه بود خلبان برتر نیروی هوایی آلمان بود. در مقابل بهترین آمار در میان نیروی هوایی بریتانیا متعلق به جیمز جانی جانسون تنها با ۳۸ رویارویی موفق بود.

۸- جنگنده گمشده لوفت وافه

در همان زمانی که شرکت مسرشمیت در حال توسعه جنگنده های بی اف ۱۰۹ بود، کمپانی رقیب او یعنی هنکل نیز یک هواپیمای جنگی تک بال تمام فلزی به نام اچ ای ۱۱۲ را می ساخت. نمونه های اولیه این دو جنگنده از لحاظ سرعت و ارتفاع پرواز کاملاً مشابه بوده و همه آن ها سرعتی بیش از ۳۵۰ مایل در ساعت داشند. هواپیمای اچ ای ۱۱۲ می توانست در ۱۰ دقیقه به ارتفاع ۲۰٫۰۰۰ پایی برسد و ارابه فرود آن نیز چنان محکم بود که خلبانان تازه کار نیز می توانستند به راحتی آن را روی زمین بنشانند.

این هواپیما می توانست مسافتی یالغ بر ۷۱۵ مایل (۱۱۴۴ کیلومتر) را بپیماید که حتی از جنگنده های دو موتوره مسرشمیت ۱۱۰ نیز عملکرد بهتری داشت. با این وجود اگر چه این جنگنده می توانست برتری خوبی در نبردهای هوایی برای لوفت وافه باشد اما به دلیل رابطه خوب گورینگ با ویلی مسرشمیت و ریشه ی یهودی هنکل، در نهایت جنگنده هنگل مورد بی مهری فرمانده نیروی هوایی قرار گرفت.

۹- لباس آمریکایی پارسونز جکت بسیار راحت ساخته شده بود

لباس استانداردی که نیروهای آمریکایی به طور گسترده در میدان نبرد به تن داشتند ام ۴۱ نام داشت که با نام پارسونز جَکت بهتر شناخته می شد. این لباس بعد از آزمایش در گردان پنجم ایالات متحده در میدوِست و آلاسکا در تابستان و پاییز ۱۹۴۰ بالاخره در سال ۱۹۴۱ وارد ارتش این کشور شد و به خاطر ژنرال پارسونز که رهبری این گردن را بر عهده داشت به پارسونز جکت معروف شد. طراحی این لباس با الهام از بادگیرهای غیرنظامی پیش از جنگ صورت گرفته بود.

ارتش ایالات متحده بزودی دریافت که بخش اعظم نیروهای این کشور سرباز اجباری بوده و راحتی، دوام و کاربردی بودن لباس سربازان از حالت و ظاهر نظامی داشتن اهمیت بیشتری دارد. این لباس در قسمت جلو دکمه و زیپ داشته و بسیار ساده، کم وزن و گرم بود که به پارچه و زمان دوخت بسیار کمی نیاز داشت و با مشورت بخش طراحی مجله مد اسکوایر طراحی شده بود.

۱۰- سیستم حمل و نقل موتوری آلمان بسیار ابتدایی بود

تبلیغات آلمان در زمان جنگ مبنی بر این که ارتش رایش سوم مجهزترین و پیشرفته ترین تجهیزات و در کل ارتش را دارد باعث شده که حتی امروزه نیز بسیاری این ادعا را باور داشته باشند اما واقعیت این است که در سال ۱۹۳۹، آلمان یکی از کشورهایی غربی بود که سیستم جول و نقل موتوری در آن بشدت عقب مانده بود، هرچند شرکت مرسدس در زمینه مسابقات اتومبیلرانی همواره پیروز میدان بود. در ابتدای جنگ برای هر ۴۷ فرد آلمانی تنها یک وسیله موتوری در کشور وجود داشت در حالی که این رقم در بریتانیا ۱۴ نفر به ازای هر وسیله موتوری، در فرانسه ۸ و در ایالات متحده ۴ نفر به ازای هر خودرو بود.

این بدین معنا بود که ارتش آلمان برای حمل و نقل و انتقال تجهیزات، مهمات، نیروها و مواد مصرفی خود به شدت به سیستم حمل و نقل ریلی، اسب، ارابه و پاهای سربازان پیاده خود متکی بود. در ابتدای جنگ نیز در ارتش آلمان نیز تنها ۱۶ واحد مکانیزه وجود داشت. از این مهم تر این که این تعداد کم خودرو و تجهیزات موتوری نشان دهنده وجود تعداد کمتری کارخانه، کارگاه، پالایشگاه و تعداد کمتری از افرادی بود که با رانندگی آشنایی داشتند. به عبارت ساده در این زمینه آلمان ضعف محسوسی داشت که در شکست این کشور بدون تاثیر نبود.


منبع: برترینها

عکاسی از جنگ؛ بحران بازنمایی واقعیت

ماهنامه ایران فردا – آرش موسوی: عکاسی واقعیت را در یک لحظه ثبت می کند، از همین رو امروز یکی از مهم ترین شیوه های مستندسازی افراد و وقایع و احساسات است. با نگاهی به تاریخ عکاسی می بینیم که این شیوه بازنمایی در لحظات دشوار باعث تاثرات فراوانی شده است. بحث ها و گفت و گوهای مهمی را سبب شده و توانسته است افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر خود قرار دهد. می توان ادعا کرد که عکاسی مستند جهان را تغییر داده است. راز تاثیرگذاری آن در بیان کردن واقعیت نیست، بلکه در نشان دادن آن است. احساسی که از طریق عکس منتقل می شود بسیار پرقدرت و باطنین است.

عکس لاشخوری که در کمین کودکی در حال مرگ از قحطی، عکس بدن های رو هم انباشته غیرنظامیان  کشته شده در جنگ ویتنام، عکس کودکان برهنه در حال فرار از ذوب شدن در بمب های ناپالم، یا عکسی از مردی ایستاده جلوی چهار تانک در میدان تیان آنمن- همه لحظه هایی هستند که اگر ثبت نمی شدند تو گویی که انگار هیچ گاه اتفاق نیافتاده اند و در مخروبه های تاریخ مدفون می شدند. عکاسی از مهم ترین منابع انتقال تجربه جنگ به حوزه عمومی است. عکاسی جنگ تقریبا قدمتی به اندازه تاریخ عکاسی دارد. گفته می شود اولین بار راجر فنتون در سال ۱۸۵۵ مامور شده بود که درگیری های کریمه را با دوربین های ابتدایی (کند و سنگین) آن زمان ثبت کند. از آن روزگار تا به حال جنگ های زیادی به وقوع پیوسته است.

عکاسی از جنگ؛ بحران بازنمایی واقعیت
 

اما تا امروز تفکر و تکنولوژی هم در جنگ و هم در عکاسی پا به پای هم بسیار دگرگون شده اند. امروزه هم دوربین ها بسیار سبک و سریع شده اند، هم جنگ ها خشن تر و ویران گرتر. به دلیل قدرت عظیم بازنمایی و انتقال احساسات، عکاسی با محدودیت ها و نظارت های مختلف و متعددی از سوی قدرت ها و دولت ها مواجه بوده است. اگر تاریخ عکاسی جنگ را بنویسند بخش عمده آن، کشمکش عکاسان مستقل و دولت ها بوده است. در جنگ جهانی اول دولت آمریکا با نظارت سخت گیرانه ای اجازه انتشار عکس هایی از سربازان کشته شده و یا حتی مجروح شده آمریکایی را نمی داد. دولت مارگارت تاچر هم نظارت سرسختانه ای بر انتشار عکس های درگیری های فاکلند در سال ۱۹۸۲ داشت. دولت جورج بوش پدر هم در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ همین سیاست را دنبال کرد.

اما در این روزها کنترل و نظارت به روش های قبل سخت شده، دولت ها به اشکال دیگری این نظارت ها را اعمال می کنند، سیاست «خبرنگار تحت پوشش» در دولت جورج بوش پسر خبرنگاران را مجبور می کرد با امضای تفاهم نامه ای زیر نظر و کنترل نیروهای نظامی (البته به بهانه امنیت خودشان) درآیند. صدها خبرنگار این جام شوکران را سرکشیدند. دولت آمریکا با سیاست «خبرنگاران تحت پوشش» امیدوار بود، شرایطی به وجود آید که خبرنگاران با برقراری حس همذات پنداری در ارتباط نزدیک با نیروهای نظامی و کسانی که امنیت آن ها را تامین می کنند بتواند روایت جنگ را تحت کنترل خود دربیاورد. و همچنین بتواند از حس به وجود آمده برای نوعی تبلیغات بلندپروازی های نظامی دولت ایالات متحده بهره بگیرد.

این روش بیشتر ایدئولوژیک و مبتنی بر نوعی خودسانسوری از طرف خبرنگاران و عکاسانی بود که حس ملی گرایی و وطن دوستی در آن ها جوشیده است. این نوع از کنترل دولتی به هیچ وجه منفعل نبود بلکه عکاسان و خبرنگاران را بدل به بخشی از ماشین جنگ می کرد. به طوری که به گفته کالین یاکوبسن «عملا هیچ تصویری که طبیعت این درگیری را به سوال و چالش بکشد یا چیزی را افشا کند از این ارتش خبرنگاران منتشر نشد». در این حالت اغلب، بخش هایی از واقعیت بازنمایی می شود و به طور فعال نگاه های آلترناتیو را که از دیدگاه نظامی مورد پسند نیستند، حذف می شوند.

عکاسی از جنگ؛ بحران بازنمایی واقعیت 

«خبرنگاران تحت پوشش» به واسطه همذات پنداری با نیروهای نظامی به تدریج دیدگاه مستقل خود را از دست می دهند و با خودسانسوری، ضعف ها و خشونت ها و خطاها را بازنمایی نمی کنند و تمرکزشان به جنبه های قهرمانانه نیروهای در خطر جلب می شود. به گفته مارتا گلهورن، همسر ارنست همینگوی و روزنامه نگار جنگ، در درگیری های فاکلند، گرانادا، پاناما و خلیج فارس دولت ها مهارت خود را در کنترل و دستکاری مطالب و خبرهای رسانه ها نشان دادند. رسانه ها چیزی را بازنمایی و روایت می کردند که دولت ها می پسندیدند. البته این ها به این معنی نیست که قدرت ها در کنترل بازنمایی عکاسانه کاملا موفق بوده اند، همواره عکاسان مستقل یا حتی آماتور توانسته اند در این روایت سفت و سخت رسمی شکاف هایی ایجاد کنند.

یکی دیگر از چالش های قابل توجه در کنترل های دولتی و نظامی در عکاسی، دراماتیزه کردن جنگ و خشونت بوده است. در بسیاری از روایت های رسمی با دراماتیزه کردن و صیقل دادن نقاط تیز و خشن درگیری ها، از جنگ چیزی خواستنی و جذاب ساخته اند. چیزی که شاید از طرفی تبلیغاتی باشد برای تامین نیروی نظامی ماشین جنگی و از طرف دیگر کم کردن انتقادات به سبب تلفات زیاد جنگی. بدنی ترتیب هم می توان نیروی تازه نفس گرد آورد و هم از داغ دل بازماندگان است. دان مک کالن در عکس معروفی از جنگ ویتنام که در آن سربازی آمریکایی، که کودکی از ویتنام شمالی را از مهلکه جنگ نجات داده و به ویتنام جنوبی برده بازنمایی کرده است. در این عکس مردم با تعجب به سرباز نگاه می کنند.

این عکس نوع دوستی و مهربانی آن سرباز آمریکایی را می نمایاند، اما چیزی که در پشت این عکس حماسی و درام دیده نمی شود سبعیت و خشونتی هست که همین سربازان به کار برده اند و احتمالا پدر و مادر آن کودک را کشته اند. این لبه دیگر تیغ تیز جنگ است. عکاسی و بحران بازنمایی جنگ و خشونت موضوعی هست که در کتاب ها و مقاله ها و یادداشت و مستندهای زیادی به آن ها پرداخته شده ولی همچنان موضوعی مهم باقی مانده است. جنگ هشت ساله ایران و عراق پر از حوادث و اتفاقات بوده است اما متاسفانه کمتر به طور مستقل به آن پرداخته شده و بیشتر پرداخت ها ایدئولوژیک بوده است. این جنگ هشت ساله جنبه های متفاوت و متعددی دارد که شایسته است بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد.


منبع: برترینها

کارتون‌ها و رمان‌های خاطره ساز دوران بچگی

هفته نامه همشهری جوان: دنیای خیال مثل یک حریم خصوصی بی پایان است تا هر جور که دلمان بخواهد شخصیت های رمان ها و داستان ها را در ذهن مان بپرورانیم. همین است که گاهی تماشای فیلم ها یکباره دنیای ساخته و پرداخته ما را به هم می ریزد و می نشینیم به نقد کردن که نه… فلان فیلم اصلا خوب نبود…

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

در اینجا می خواهیم ماجرا را از زاویه ای دیگر ببینیم و از دنیایی حرف بزنیم که عده ای کتابی را خوانده بودند و بر اساس دنیای خیالی خودشان شخصیت ها و مکان هایش را برای ما به تصویر کشیده بودند اما واقعا تمام آن کتاب ها با دنیایی که سازندگان انیمه ها ساخته بودند، همسو بودند؟

اگر آن نویسندگان زنده بودند، با دیدن کارتون های اقتباس شده از آثارشان چه واکنشی نشان می دادند؟ آیا ژول ورن ناراحت می شد از این که شخصیت های رمانش به حیوانات تبدیل شده بودند؟ لذت خواندن کتاب هایی که کارتون های اقتباسی شان را دیده ایم در این است که دوباره به دنیای بی پایان خیالات مان پناه می بریم و هر جور که دل مان بخواهد آدم ها را می سازیم و با آنها می خندیم و حتی گریه می کنیم.

زنان کوچک

  • نویسنده: لوییزا می الکات
  • مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی
  • زمان پخش: ۱۹۸۷
  • محصول کشور: ژاپن
 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان
چهار دختر در تیتراژ برنامه یکی یکی حاضر می شدند و بعد از قدم زدن، در صحنه ای دیگر از سمت راست دنبال یک چیز نامعلوم می دویدند به سمت چپ. مگی، کتی، بتی (یا همان الیزابت مهربان و نوازنده) و سارا اسم این چهار دختر بود که با دامن های بلند پف پفی و یقه های بسته و آستین های بلند کنار مادرشان و البته، هانا خدمتکار چاق و سیاه پوست شان زندگی می کردند.

جنگ یکی از موضوعات فرعی ولی مهم این سریال بود. پدر به جنگ رفته بود و خانواده مدام در انتظار نامه های او و البته حضورش بودند. اینها همگی برگرفته از رمان «زنان کوچک» است که لوییزا می الکات آن را در سال ۱۸۶۸ نوشت. لوییزا هم خودش تجربه جنگ را داشت. او هیچ وقت ازدواج نکرده بود. در سال ۱۸۶۳ در زمان جنگ داخلی آمریکا در یکی از بیمارستان های واشنگتن مشغول کار شد و همان موقع رمانی نوشت. وقتی دید رمانش فروش خوبی دارد، تصمیم گرفت نویسندگی را به عنوان شغل اصلی اش انتخاب کند.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

بعد رمان «زنان کوچک» را در دو جلد نوشت. مشهور است که او شخصیت های رمانش را بر اساس شخصیت خواهرانش نوشته. رمان او با صحنه ای شروع می شود که چهار خواهر دارند فکر می کنند در شب کریسمس یک دلاری های شان را خرج ارتش کنند یا با خریدن چیزهای کوچکی دلخوشی هایی برای خودشان دست و پا کنند. راستی اسم شخصیت های رمان و سریال کمی متفاوت از هم است.

شروع کتاب: جو روی قالی دراز کشید و غرغرکنان گفت: «کریسمس بدون هدیه که فایده ای ندارد.»

شروع کارتون: سارا، کوچک ترین دختر خانواده از معلمش می پرسد که دیگر به کلاس نمی آید؟ و او جواب می دهد که باید به جنگ برود!


دور دنیا در ۸۰ روز

  • نویسنده: ژول ورن
  • مترجم: بیش از ۲۰ ترجمه
  • زمان پخش: ۱۹۸۷
  • محصول کشور: اسپانیا و ژاپن
 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان
با موسیقی تند و ریتمیک در تیتراژ این سریال، آقای فلیپ فاگ با بال و دم، خوشحال و خندان وارد می شود و بعد گربه ریگودان و موش وردستش می آیند و بعد هم خانم گربه هندی با آن حریری که روی سرش است. آقای فاگ طبق خیال پردازی های ژول ورن قرار بود دور دنیا را در ۸۰ روز بگردد، تازه دنیایی که همه اش را هم خود ژول ورن به چشم ندیده بود. هر چند ژول ورن مرد اهل سفر بوده و مثلا در سال ۱۸۷۶ یک کشتی بخار خریده بود و همانجا کار می کرد و مدام از این بندر به آن بندر اروپا می رفت.

کتاب «دور دنیا در ۸۰ روز» در سال ۱۸۷۳ منتشر شد و مهم ترین تفاوتش با کارتونی که ما دیده ایم در این است که در کتاب آدم ها، واقعا آدم هستند و در فیلم هر کدام به یک حیوان تبدیل شده اند. راستی، اسم خدمتکار او در کتاب، ژان پاسپارتو است و در سریال ریگو دان. از طرفی، گرچه فیلیپ فاگ به یک شیر تبدیل شده اما شباهتش به شخصیت رمان به لحاظ نظم و دقت و شق و رق بودنش زیاد است!

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

شروع کتاب: در سال ۱۸۷۳ میلادی مردم چیز زیادی درباره آقای فلیپ فاگ نمی دانستند. فقط می دانستند او آدمی محترم و باوقار است. آقای فاگ در خانه شماره هفت خیابان هشت سویل رُ در لندن زندگی می کرد.

شروع کارتون: آقای فاگ منتظر نشسته و به ساعت ۱۱ نگاه می کند و می داند پیشخدمتی که به موقع نیاید، این کاره نیست. در حالی که ریگو و موشش پشت در با هم چانه می زنند درباره نحوه معرفی ریگو.


سفرهای گالیور

  • نویسنده: جاناتان سویفت
  • مترجم: بیش از ۱۸ ترجمه
  • زمان پخش: ۱۹۶۸
  • محصول کشور: آمریکا
 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان
جاناتان سویفت با نوشتن ماجراهای گالیور یکی از تخیلی ترین قصه های عجیب را برای مخاطبانش در آن سال ها رقم زد؛ سرزمین هایی که آدم هایش بیش از حد کوچک یا بزرگ هستند. انگار نامتناسب بودن با جمع و تفاوت های خاص داشتن با دیگران، با زندگی شخصی جاناتان آمیخته بود. مثلا گرچه او از پدر و مادری انگلیسی به دنیا آمده بود ولی همیشه بچه ها به تمسخر به او می گفتند تو ایرلندی هستی! بدتر این که قبل از رسیدن به یک سالگی، پدرش در بیست و هفت سالگی از دنیا رفته بود و مادرش هم به خاطر تنگدستی او را به عمه اش سپرده بود اما نقطه درخشان زندگی اش این بود که منشی یکی از اشراف انگلستان شد و فرصت استفاده از کتابخانه بزرگش را پیدا کرد.

او در همان مقدمه رمانش تعریف می کند وقتی در سال ۱۷۰۲ ماز لی لی پوت و بلفوسکو به انگلستان برگشته، آن موجودات کوچک خنده دار را به راحتی فروخته و ۶۰ سکه نصیبش شده است. در سال ۱۷۰۶ هم وقتی از بربدینگناک از پیش غول ها برگشته، باز هم همه متعجب شدند؛ مثلا از آن سوزن خیاطی سه متری اما کارتونی که ما دیدیم با چنین قصه ای شروع نمی شود.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

شروع کتاب: خواننده عزیز! اسم من لموئل گالیور است. اکنون که این مطالب را می نویسم، سال ۱۷۲۵ است و من دیگر جوان نیستم. در گذشته یک دکتر کشتی بودم و حالا یک پدربزرگ هستم…

شروع کارتون: گالیور به همراه آدم کوچولوها که روی سگی پشت سر هم نشسته اند، در حال فرار هستند و تا برای استراحت می ایستند، گالیور حبه چشمه ممنوعه ای می رسد که در سال فقط یک بار آب آن بالا می آید و هر کس از آن بنوشد، کوچک می شود و گالیور و سگش هم از آن می خورند و…


بینوایان

  • نویسنده: ویکتور هوگو
  • مترجم: حسینقلی مستعان و …
  • زمان پخش: ۱۹۷۹
  • محصول کشور: ژاپن
 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان
فضای تاریک و سرد، مردی قد بلند با هیکلی درشت، دختری با موهای طلایی و ظلم و ستمی که فارغ از سن و سال می شد آن را درک کرد، فضای کلی سریال «بینوایان» بود. شاید آن روزی که ویکتور هوگو به دنیا آمد و نوزادی مردنی و ناتوان بود، هیچ کس فکرش را نمی کرد که او روزی کتاب های مهمی بنویسد که تا سال ها بعد همچنان خواننده داشته باشد و خیلی ها را درگیر خودش کند.

کارتون «بینوایان» در ذهن خیلی ها نشسته اما حیف است که کتابش را از دست بدهید. هوگو در رمانش به نکاتی تکیه می کند که هیچ وقت در انیمیشنی که قرار است در آن همه چیز در قالب تصویر آن هم متناسب با ذهن کودکان در بیاید، مجالی برای طرح شدن پیدا نمی کند.

ناگفته های زیادی از زندگی کوزت و دردهای پنهانی ژان والژان وجود دارد که اصلا کارتون به آنها اشاره نکرده است. کارتون بینوایان یکباره می رود سراغ اصل ماجرا ولی کتاب مقدمه چینی هایی دارد که در آن شخصیت ها را دقیق تر و بیشتر توضیح می دهد و همین باعث می شود با خواندن احوال شخصیت ها سخت به فکر فرو رفت.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

شروع کتاب: (با جلد فانتین) در سال ۱۸۱۵ میلادی، آقای «شارل میری یل» پیرمرد هفتاد و پنج ساله ای بود که از سال ۱۸۰۶ اسقف دین یل شده بود. با این حال به نظر نمی رسید بیش از ۶۰ سال داشته باشد.

شروع کارتون: راوی در قسمت اول از مردی می گوید که اواسط پاییز به شهر کوچکی در جنوب فرانسه وارد می شود و همان اول برگه زردرنگش که کاغذ بی اعتبار کردن هویت او است، از جیبش می افتد. هیچ کس در شهر به او جایی برای خواب و غذایی برای خوردن نمی دهد تا این که وارد خانه اسقف می شود.


دختری به نام نل

  • نویسنده: چارلز دیکنز
  • مترجم: حمیدرضا آتش بر آب
  • زمان پخش: ۱۹۷۹
  • محصول کشور: ژاپن
خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان 
آقای ترنت، پدربزرگ با آن اندام درشت که حس حامی بودن می دهد، همیشه همراه نوه دخترش است، آن هم در راه های طولانی و زیر نور آفتابی که یا در حال طلوع است یا در حال غروب. نل با لباس صورتی و موهای طلایی و یک پاپیون بزرگ صورتی و خصوصا چشم های مهربان آن قدر جذاب هست که ماجراهای او و پدربزرگش را دنبال کرد.

این انیمیشن بر اساس رمان بلاند «مغازه عتیقه فروشی» ساخته شده و اتفاقا چندان در ایران بازترجمه نشد اما اخیرا حمیدرضا آتش بر آب آن را مجددا ترجمه کرده است. او تصمیم می گیرد اسم رمان را به «دختری به نام نل» تغییر دهد تا با ذهن تمام کسانی که در دهه ۶۰ سریال آن را دیده اند احساس نزدیکی کنند. انتظار نداشته باشید رمان با انیمیشنی که دیده ایم چندان هماهنگ باشد اما بدانید این رمان یکی از عاشقانه ترین آثار چارلز دیکنز است که تمام بار این عاشقانه را نل بر شانه هایش حمل می کند.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

شروع کتاب: من آدم شبگردی هستم. با این که تابستان ها صبح زود از خانه بیرون می روم بیرون و کل روز را توی مزارع و راه ها پرسه می زنم و حتی شاید تا چند روز و چند هفته هم به خانه برنگردم.

شروع کارتون: راوی این طور شروع می کند؛ لندن، انگلستان، ۱۰۰ سال قبل در گوشه ای از شهر مغازه ای قرار دارد که آقای ترنت آن را اداره می کند و یک روز مرد نزول خور مشهوری به آن مغازه می آید و دنبال آقای ترنت می گردد. نل از راه پله ها پایین می آید و خبر می دهد که پدربزرگش نیست.


قصه های دو تام

زندگی روی کَرَجی

ماجرای کتاب هکلبری فین شاید یادآور روزهایی است که مارک تواین در چهارسالگی همراه خانواده اش کنار رودخانه می سی سی پی رفته بود و آرزو داشت ناخدای یکی از کشتی های بخار همین رودخانه باشد و با وجود ناسازگاری های دنیا، سال ها بعد، قایقرانی را یاد گرفت و چهار سال به راهنمایی کشتی ها در رودخانه می سی سی پی پرداخت. «تام سایر» یکی دیگر از رمان های اوست که کارتون شد اما چیزی که بیشتر یادمان مانده «هکلبری فین» است. همان پسری که روی یک کرجی زندگی اش را می گذراند.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان
جالب این که هکلبری فین به نوعی جلد دوم همان تام سایر است. هر چند بعضی ها به بچه های شان اجازه نمی دادند که هاکلبری فین را بخواند، به خاطر گرایش های نژادپرستانه و البته شاید کمی ادبیات بی ادبانه! این کتاب هم بارها ترجمه شده، اما ترجمه نجف دریابندری را نباید از دست داد!


آشناهای قدیمی ترجمه نشده

ما و سباستین

کارتون هایی که اقتباس از کتاب هستند، زیادند ولی الزاما تمام آنها در ایران ترجمه نشده است. اینجا به معرفی بعضی های شان پرداخته ایم.

مهاجران

شیطنت های «لوسمی» و «کیت» را یادتان هست؟ آنها دوتا از شخصیت های اصلی سریال «مهاجران» بودند که بر اساس رمانی با نام «رنگین کمان جنوبی» ساخته شد. نویسنده آن «فیلیس پیدیگتون» بود که در قرن بیستم زندگی می کرد و رمانش را سال ۱۹۸۲ نوشت. جالب این که نویسنده رمان اهل استرالیا بود و رمان و کارتونش هم روایت خانواده ای است که به سرزمین دوری با نام استرالیا مهاجرت می کنند. رسیدن به استرالیا موجب شده بود اعضای خانواده ۹۵ روز در کشتی زندگی کنند. شیطنت در دشت و کنار رودخانه و گذران روزگار با کشاورزی یکی از جذابیت های این سریال بود.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

بل و سباستین

نویسنده «بل و سباستین» سال ۲۰۱۰ از دنیا رفت. «سسیل اوبری» هم بازیگر بود و هم کارگردان. مدتی هم مشغول نوشتن آثار کودکان شد و رمانی هم با نام «بل و سباستین» نوشت که بعد هم به یک کارتون تبدیل شد و شهرت زیادی پیدا کرد. هنوز هم دیدن سباستین با آن سنگ بزرگ و سفیدش با نام بل تماشایی است؛ گرچه این سریال را بعدها کمتر در تلویزیون دیدیم.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان

بچه های کوه آلپ

این سریال بر اساس رمانی با نام «جواهرات برف» نوشته پاتریشیا سنت جان ساخته شده است.

 خاطره بازی با کارتون های دوران بچگی و رمان های معروف شان


منبع: برترینها

چهره هایی که در سال ۲۰۱۷ از دنیا رفتند

سال ۲۰۱۷ نیز سال وداع با شمار زیادی از چهره‌ های مشهور سیاسی و فرهنگی بود. برخی در حالی از دنیا رفتند که از مدت‌ ها پیش با بیماری دست‌ و پنجه نرم می‌ کردند و برخی دیگر نیز با فوت ناگهانی خبرساز شدند.

«هلموت کهل» (آلمان / سیاستمدار)

 چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

هلموت کُهل صدراعظم پیشین آلمان در سن ۸۷ درگذشت. او به خاطر دستاورهایش در راه وحدت دو آلمان، به «صدراعظم وحدت» معروف شد. او در سال‌ های ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۸ در راس دولت این کشور قرار داشت. کهل نه تنها در عرصه سیاسی آلمان که در اروپا نیز نقش فعالی بازی کرد و گام‌ های مهمی در راه اتحاد اروپا برداشت. او معتقد بود: «حرکت به سوی اروپای واحد برای ما آلمانی‌ ها حیاتی بوده و هر چه بر آن تاکید کنیم، کافی نیست.»


 

«اکبر هاشمی رفسنجانی» (ایران / سیاستمدار)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

اکبر هاشمی رفسنجانی، روحانی سیاستمدار ایرانی، در آغاز سال ۲۰۱۷ میلادی درگذشت. او تا قبل از فوتش ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشت. هاشمی رفسنجانی نخستین رئیس مجلس شورای اسلامی و چهارمین رئیس جمهور ایران در دو دوره پیاپی میان سال‌ های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ بود. او یکی از پرنفوذترین شخصیت‌ های سیاسی جمهوری اسلامی به شمار می‌ رفت.


 

«ابراهیم یزدی» (ایران / سیاستمدار)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و وزیر خارجه دولت موقت پس از انقلاب ایران، در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در شهر «ازمیر» ترکیه درگذشت. یزدی یکی از سرشناس‌ ترین چهره‌ های سیاسی ایران محسوب می‌ شد.

ابراهیم یزدی تا پیش از مرگش دبیر کلی نهضت آزادی ایران را بر عهده داشت.


 

«جلال طالبانی» (عراق / سیاستمدار)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

جلال طالبانی، رئیس‌ جمهور پیشین عراق و دبیرکل حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق در سن ۸۴ سالگی از دنیا رفت. او از سال ۲۰۱۲ در پی سکته مغزی در بیمارستانی در آلمان بستری شده و تا زمان مرگش بارها مورد معالجه قرار گرفته بود. طالبانی از آوریل ۲۰۰۵ تا ژوئیه ۲۰۱۴ رئیس‌ جمهور عراق بود.


 

«زبیگنیو برژینسکی» (آمریکا / سیاستمدار)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

زبیگنیو برژینسکی، مشاور «جیمی کارتر» رئیس‌ جمهور پیشین آمریکا در سن ۸۹ سالگی در ایالت «ویرجینیا» از دنیا رفت. او که لهستانی‌ تبار بود، شهرت خود را مدیون تلاش‌ هایش بین سال‌ های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ است که به عنوان مشاور امنیت ملی جیمی کارتر فعالیت می‌ کرد.


 

«لیو شیائوبو» (چین / نویسنده و برنده جایزه نوبل صلح)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

لیو شیائوبو، برنده جایزه نوبل صلح که پس از تحمل رنجی طولانی از بیماری سرطان کبد، در سن ۶۱ سالگی در بیمارستانی در چین درگذشت. او در بیمارستان نیز تحت نظر مقامات امنیتی چین قرار داشت. شیائوبو در سال ۲۰۰۹ به اتهام توطئه برای براندازی رژیم به ۱۱ سال زندان محکوم شده بود. یک سال بعد جایزه نوبل صلح به او تعلق گرفت. به هنگام اعطای این جایزه، صندلی او در «اسلو» خالی بود.


 

«مریم میرزاخانی» (ایران / ریاضی‌دان)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

مریم میرزاخانی، نابغه ایرانی ریاضیات در سن ۴۰ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. او پس از تحصیل در دانشگاه «صنعتی شریف» برای ادامه تحصیلات عالی راهی «هاروارد» شد و پس از آن نیز به عنوان استاد ریاضی در دانشگاه‌ های «پرینستون» و «استنفورد» فعالیت داشت. میرزاخانی اولین ایرانی و نخستین زن دانشمند جهان بود که «مدال فیلدز» بزرگ ترین و معتبرترین جایزه ریاضی دنیا را کسب کرد.


 

«راجر مور» (جیمز باند)(انگلیس/ هنرپیشه)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند۸

راجر مور ستاره مشهور سینما و یکی از ایفاگران نقش جیمز باند، مامور ۰۰۷ در سن ۸۹ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. مور از سال ۱۹۹۱تا پایان عمرش به عنوان نماینده ویژه یونیسف فعالیت کرد. او در فاصله سال‌ های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ به عنوان سومین بازیگر نقش جیمز باند وارد صحنه شد و در شش فیلم از این مجموعه از جمله «مردی با تپانچه طلایی» و«نمایی از یک قتل» نیز نقش‌ آفرینی کرد.


 

«جری لوئیس» (آمریکا / هنرپیشه)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

جری لوئیس مشهور به «سلطان کمدی» در سن ۹۱ سالگی در «لاس‌ وگاس» درگذشت. لوئیس نامی آشنا برای فیلم‌ دوستان، به ویژه طرفداران فیلم‌ های کمدی در سراسر جهان بود. او در طی چندین دهه فعالیت هنری در ده‌ ها اثر سینمایی نقش‌ آفرینی کرد؛ اگر چه هیچگاه طعم جایزه اسکار را نچشید. در سال ۱۹۹۹ جشنواره فیلم نیز شیر افتخاری این فستیوال را به پاس یک عمر تلاش هنری به جری لوئیس داد.


 

«باب گیونز» (آمریکا/ انیمیشن کار)

چهره‌ هایی که در سال 2017 از دنیا رفتند

باب گیونز خالق انیمیشن‌ معروف «باگزبانی» و تصویرگر «تام و جری»، «دافی داک» و «سفید برفی و هفت‌ کوتوله» در ۹۹ سالگی به سبب بیماری ریوی و نارسایی حاد تنفسی درگذشت. باب گیونز از چهره‌ های کلیدی صنعت انیمیشن‌ سازی محسوب می‌ شد که در طول دوران ۶۰ سال فعالیت حرفه‌ ای خود با کمپانی‌ هایی چون والت دیزنی و برادران وارنر همکاری داشت.


منبع: برترینها

خستگی مفرط علامت چیست؟

دیشب را سروقت خوابیده‌اید و پس از ۸ ساعت خواب، صبح خوبی را شروع کرده‌اید اما طولی نمیکشد که دچار خستگی می‌شوید و کل روزتان تحت تاثیر قرار میگیرد.
به گزارش آلامتو و به نقل از بدونیم؛ این روزها خیلی ها با بحران انرژی روبه رو هستند. منظور از انرژی انرژی طبیعت نیست بلکه انرژی درونی خود ما انسان هاست. می خواهم ۵ مسئله مهم و موثر در رکود انرژی و توصیه های اصولی برای حل آن ها را با شما در میان بگذارم.
چرخه خواب شما بهینه سازی نشده است.
اگر چرخه خوابتان را بهینه سازی نکنید حتی با ۷ یا ۸ ساعت خواب لازم در روز هم هنگام بیدار شدن احساس خستگی و خواب آلودگی مفرط خواهید داشت.
هر کدام از چرخه های خواب بین ۷۵ الی ۹۰ دقیقه است. چرخه های رم و غیر رم و تمام مراحل بین آن ها. هر کدام از این مراحل با احیاء و سم زدایی سلول های بدن در ارتباط هستند.
عواملی چون بالا بودن سطح کورتیزول (هورمون استرس) و سطح بی ثبات قند خون می توانند نظم این چرخه های خواب را از بین ببرند. اگر چرخه های خواب شما سالم نباشند مهم نیست که چقدر در رختخواب هستید. به عنوان مثال اختلال در خواب رم به دلیل مشکلات روانشناسی چون زودرنجی و مشکل در تمرکز است.
چگونه این مشکل را درمان کنیم: محققان پیشنهاد کرده اند که اگر زیاد در معرض نور آفتاب قرار بگیرید سطح کورتیزول تا هنگام شب کاهش پیدا می کند. علاوه بر این باید غذاهای سالم و رژیم غذایی متعادلی داشته باشید و از خوردن غذاهای فراوری شده پرهیز کنید. تغذیه خوب و مناسب سطح قند خون را ثابت نگه می دارد. اگر می خواهید خواب راحتی داشته باشید باید یکسری مواد مغذی مثل پتاسیم و ویتامین D مصرف کنید.
به اندازه کافی تحرک ندارید
تمرین متناوب را با یک شیوه زندگی اکتیو و پر جنب و جوش اشتباه نگیرید.
اگر روزی یک ساعت در بیرون از خانه تمرین کنید و باقی روز را در خانه بنشینید فرق زیادی با انسان های کم تحرک نخواهید داشت. این گونه افراد را که می خواهند با روزی یک ساعت ورزش و بی تحرکی در باقی ساعات در زندگی خود تعادل ایجاد کنند را می توان یکجانشینهای فعال نامید. درست است که این کار بهتر از هرگز ورزش نکردن است اما باید برای تقویت سطح انرژی که با این ورزش بدست آورده ایم باقی روز را هم تا حدودی تحرک داشته باشیم.
چگونه این مشکل را حل کنیم: حقیقت این است که ما انسان ها انرژی نمی گیریم بلکه انرژی را خلق می کنیم. با همین حرکت های ساده بافت های سلولی بدن نوعی انرژی ایجاد می کنند که برابر است با جریان متناوبی که هم اکنون سلول ها را پر کرده اند. اگر مدتی طولانی است که روی صندلی نشسته اید برای لحظه ای بلند شوید و چند پرش یا اسکوآت یا حرکت بشین پاشو انجام دهید. این حرکات باعث می شوند که احساس انرژی بیشتری داشته باشید. تقویت هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی نیز بیشتر حس تازگی به شمامی دهد. تلفن همراهتان را روی تایمر قرار دهید تا هر ۹۰ دقیقه ۲ دقیقه تمرین ورزشی انجام دهید. به همین آسانی می توانید تمام روز پ رانرژی باشید.
بدن شما دارای کمبود مواد مغذی حیاتی است.
علت کمبود انرژی در شما می تواند به خاطر کمبود مواد مغذی باشد. منبع اصلی انرژی در بدن ما آدنوزین تری فسفات یا ATP نامیده می شود و در واقع پولی است که در اقتصاد بدن ما جاری است اما بدون بانکدار نمی تواند هیچ کاری انجام دهد و بانکدار نیز همان منیزیم است.
بنابراین ATP منبع اصلی انرژی در بدن است و برای این که به طور بیولوژیکی فعال باشد باید با منیزیم در ارتباط باشد. منیزیم مسئول ۳۰۰ فرآیند آنزیمی است که به بدن کمک می کند پرانرژی و سالم بماند. اگر کمبود منیزیم داشته باشید ۳۰۰ آنزیم در بدن نیز نمی توانند به خوبی کار کنند.
چگونه این مشکل را درمان کنیم: منیزیم خیلی سریع از سیستم بدن محو می شود زیرا مقدار آن در بدن زیاد است. برای این که مطمئن شوید سطح منیزیم بدنتان کافی است هر روز ۴ الی ۵ وعده غذای سرشار از منیزیم بخورید. مثل اسفناج، برگ چغندر، تخمه کدو و بادام. همچنین می توانید قرص و مکمل منیزیم نیز مصرف کنید.
مایعات زیاد نیاز دارید.
کم آبی و دهیدراته شدن سلول های بدن به DNA آسیب می رساند به همین دلیل مغز و سیستم عصبی با مشکل خشکی و کم آبی جدی مواجه می شوند. حتی کمبود یک قطره در بدن باعث ایجاد سردرد می شود و حتی بیشتر از آن باعث ایجاد خستگی و بی حالی می شود.
وقتی یک لیوان آب می نوشید در عرض چند دقیقه به تبدیل به مایع خارج سولی و خون می شود و مایعاتی که در اثر محصولات سوخت و ساز بدن کثیف شده اند را بیرون دفع می کند.اگر آب نخورید این مایعات کثیف در بدن باقی می مانند و ایجاد حس خستگی و فرسودگی می کنند.
چگونه این مشکل را حل کنیم: نوشیدن آب در روز را یک امر واجب و ضروری برای خودتان تعیین کنید. صبح ها که بیدار می شوید حمام درونی بگیرید. پس از بیدار شدن ۲۰ تا ۳۰ اونس آب بنوشید.
استرس یکی از مهمترین دلایل بحران انرژی ذهنی و جسمی است و به روش های مختلفی انرژی را خاموش می کند.با پیشرفت مزمن استرس غدد آدرنال شروع به فعالیت بیشتر می کنند و بنابراین سطح کورتیزول و دیگر هورمون های استرس بالا می رود. افزایش گلوکز منجر به درهم شکستگی می شود و این برای بسیاری از ما هر روز در حال وقوع است.
چگونه این مشکل را حل کنیم: به جای این که برای پرانرژی شدن به سمت شیرینی و کافئین پناه ببرید کمی در پایین آوردن استرس تلاش کنید. تمرین های ساده تنفس سیستم های عصبی را در عرض چند دقیقه آرام می کند. مدیتیشن، یوگا، ماساژ درمانی و حتی مدیتیشن های متحرک مثل تای چی و چی گونگ استرس را پایین و سطح انرژی را بالا می برد.تمرینی که مناسب خودتان است را بیابید و در روز چند دقیقه آن را انجام دهید. ۵ تا ۱۰ دقیقه ورزش در روز استرس را کم می کند و انرژی را بالا می برد.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها
برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

منبع: آلامتو

فیلم‌ها در «رینگ بوکس»

این سخنان بخشی از اظهارات مهدی صباغ زاده، تهیه‌کننده، کارگردان و پخش‌کننده فیلم‌های سینمایی است که در ارزیابی اکران پاییزی در گفت‌وگو با ایسنا مطرح کرده است.
ترافیک اکران فیلم در پاییز
مهدی صباغ زاده درباره شرایط اکران فیلم‌ها در فصل پاییز به ایسنا گفت: ترافیک اکران‌ فیلم در این فصل بسیار زیاد و فشرده بود. دیگر سینماها جایی برای اکران فیلم ندارند و هر کدام چندین فیلم و بیش از ظرفیت سالن‌های خود فیلم اکران می‌کنند، مثلا اکنون در سینمای شهر جهرم که شهری کوچک و کم جمعیت است، چهار فیلم اکران می‌شود.
تهیه کننده فیلم سینمایی «ایتالیا ایتالیا» با اشاره به پرفروش بودن فیلم‌های کمدی، گفت: مردم سلیقه‌هایشان عوض شده و ذائقه‌شان تغییر کرده است و فیلم‌هایی که به سلیقه مردم نزدیک‌تر بودند، اوایل سال اکران شده‌اند و باقی آن‌ها مانده‌اند برای شش ماهه دوم سال. در واقع شرایط اکران‌ فیلم‌ها در سینما بسیار بد و اسفناک است.
فیلم اکران می‌شود اما دیده نمی‌شود
او ادامه داد: به شرایطی رسیده‌ایم که من می‌گویم اصلا چرا باید فیلمی تولید شود. همه می‌گویند فیلمی را باید بسازیم که بفروشد. سینماچی و همه کسانی هم که در این حوزه کار می‌کنند به دنبال سود خود هستند. البته نکته دیگر در فروش فیلم‌ها، ساعت و سانس‌های اکران‌شان در سینماها است که اصلا مناسب نیست و افراد به خاطر سانس‌ها و زمان‌های نامناسب، دیدن فیلم را از دست می‌دهند. در واقع فیلم اکران می‌شود ولی دیده نمی‌شود.
این کارگردان با تاکید بر اینکه اکران‌ها در فشردگی بیش از حد، کمبود سالن و بحث کیفیت فیلم‌ها صورت می‌گیرد، گفت: آموزش و پرورش، شهرداری و تلویزیون نهادهایی هستند که می‌توانند به دیده شدن فیلم کمک کنند. اگر آموزش و پرورش به اکران فیلم کودک کمک نکند، آن فیلم دیده نمی‌شود. متأسفانه تصمیمات در کشورمان سلیقه‌ای است.
او ادامه داد: من خودم به این نتیجه رسیدم که دیگر دنبال فیلمی که متفاوت، خوب و دارای حرف و گفت‌وگو باشد، نروم زیرا که دیگر این فیلم‌ها در سینمای ایران معنایی ندارند و فقط برای این هستند که به جشنواره‌های خارجی بروند و سر و صدایی راه بیاندازند. این در حالی است که مخاطب در سینماهای ما، فقط به سراغ فیلم کمدی می‌روند. مردم اگر زندگی شاد و سرحالی داشته باشند به دیدن فیلم‌هایی می‌روند که جنبه‌های دیگر زندگی را هم به آن‌ها نشان دهد ولی اگر این طور نباشد فقط فیلم کمدی را به عنوان انتخاب‌شان برمی‌گزینند.
کارگردان فیلم «خانه کاغذی» با اشاره به زمان اکران فیلم‌اش گفت: این فیلم شبی اکران شد که زلزله آمد، بعد از آن هم شب یلدا بود و در فصل پاییز هم مدام با آلودگی هوا مواجه بودیم و به همین ترتیب روزهای اکران خود را از دست می‌دهیم. فیلم جدی و خوب، زمان و شرایط خاص خودش را برای اکران می‌طلبد.
صباغ زاده در پایان گفت: اکران کردن فیلم در سینماها مثل قرار گرفتن در رینگ بوکس می‌ماند. باید تمام تلاش خود را بکنیم تا بتوانیم سرگروه بگیریم. یعنی باید هرکس از قدرت و موقعیت‌ات استفاده کند تا بتواند به نتیجه مطلوب برسد. در این مواقع سینماداران هم تعیین کننده هستند. اگر سینمادار ببیند که فیلم فروش خواهد داشت آن را اکران می‌کند در غیر این صورت اکران نخواهد شد.
چرا فقط کمدی می‌فروشد؟/ زنگ خطر است
در ادامه سعید خانی تهیه‌کننده و پخش‌کننده فیلم‌های سینمایی با اشاره به پر فروش بودن فیلمهای کمدی در فصل پاییز بیان کرد: با توجه به اینکه دو فیلم کمدی «آینه بغل» و «خالتور» در آذرماه اکران شدند، ما شاهد پرفروش‌ترین فیلم‌ها بعد از ماه فروردین بودیم. البته این نکته هم باید آسیب‌شناسی شود که چرا فقط فیلم‌های کمدی می‌فروشند؟! این برای ما یک زنگ خطر است. در کل فروش یک ژانر خاص خوب نیست و باید تنوع ژانر داشته باشیم.
او ادامه داد: همه می‌خواهند فیلم‌شان را در شش ماهه اول سال اکران کنند. اینجا نقش وزارت ارشاد پررنگ‌تر می‌شود. در واقع باید برای فیلم‌هایی که می‌خواهند در شش ماهه دوم اکران شوند خدمات و ارزش افزوده‌ای تعلق بگیرد. ما در شش ماه دوم با یک آشفتگی در اکران مواجه هستیم. خود شورای صنفی مصوب می‌کند که در یک ماه، دو فیلم در گروه آزاد اکران شود ولی در ماه آذر شاهد بودیم که چهار فیلم در گروه آزاد اکران شدند.
مدیر پخش «نسیم صبا» درباره اکران فیلم‌های گروه کودک و نوجوان و انیمیشن‌ها در سینما، اظهار کرد: برای فیلم «قهرمان کوچک» استقبال خوبی صورت گرفت ولی برای فیلم «شکلاتی» این اتفاق نیفتاد. به جز فیلم اجتماعی و کمدی مابقی فیلم‌ها باید حساب شده اکران شوند و اکران فیلم کودک مستلزم آن است که در زمان امتحانات دانش‌آموزان و یا شلوغی اکران‌ها نباشد. همچنین اطلاع‌رسانی فیلم کودک نیاز به زمان بیشتری دارد و آموزش و پرورش نیز باید در این زمینه کمک کند.
خانی درباره پخش تیزرهای تلویزیونی و تبلیغات محیطی گفت: تلویزیون گاهی از ما حمایت کرده و گاهی هم نه. به ما می‌گویند در ۲۵ ثانیه باید فیلم‌تان را تبلیغ کنید ولی واقعا در این زمان چه چیزی می‌شود گفت! این در کنار قوانین خاصی هم که برای هر فیلم اتخاذ می‌شود که چه کسی در تبلیغ باشد یا نباشد قرار می‌گیرد. مشکل اینجاست که درک متقابل بین کسانی که می‌توانند به سینما کمک کنند وجود ندارد و ما هم به عنوان یک تهیه‌کننده توان این را نداریم که تبلیغات محیطی برای فیلم داشته باشیم.
او با اشاره به اینکه “کیفیت فیلم‌هایی که در پاییز امسال اکران شدند با فیلم‌های سال قبل تفاوت چندانی نداشتند” بیان کرد: اینجا سوالی ایجاد می‌شود که چرا سال قبل فروش بیشتری داشتیم؟ یک جواب به این سوال می‌تواند این باشد که در سال گذشته برای بعضی فیلمها تبلیغات ماهواره‌ای داشتیم ولی امسال نه. در واقع این مشکل باید به صورت ساختاری حل شود و ما با آسیب‌شناسی دقیق، می‌توانیم ۶۰ میلیون نفر را به پای سینماها بنشانیم. گاهی یک فیلم در شهرستان به نمایش درمی‌آید ولی کسی از اکران آن خبردار نمی‌شود و نمی‌دانند که روی پرده است. ما نه بیلبورد داریم و نه تیزر تبلیغاتی. در اینجا بحث اطلاع‌رسانی در کنار بحث کیفیت فیلم، کیفیت پخش در سینما و شرایط اکران اهمیت پیدا می‌کند.
دسته‌ای از فیلم‌ها اصلا نباید اکران شوند
این تهیه کننده در بین صحبت‌های خود به ترافیک اکران در پاییز اشاره کرد و اظهار داشت: امسال ترافیک اکران داشتیم ولی بحث دیگر آنجاست که یکسری از فیلم‌ها اصلا نباید اکران شوند و باید تلاش شود تعداد فیلم‌هایی که در طول یک سال ساخته می‌شوند کنترل شده باشند. همچنین که وجود ژانرهای گوناگون هم مهم هستند. ما در سال به طور طبیعی می‌توانیم ۶۰ فیلم را اکران کنیم ولی ۱۰۰ فیلم یا بیشتر اکران می‌شوند. در واقع پخش کننده و تهیه‌کننده برای اکران فیلم‌هایشان فشار می‌آورند.
او در پایان با اشاره به جشنواره فجر امسال گفت: امسال ۹۴ فیلم به دبیرخانه ارسال شده است و تعدادی فیلم هم ارائه نشده است، قطعا همه این‌ها می‌خواهند سال آینده فیلم‌شان را در سینماها اکران کنند، این در حالی است که هنوز تعدادی از فیلم‌ها از جشنواره فجر پارسال اکران نشده‌اند. ما اگر سال دیگر هم باز در این زمینه با هم صحبت کنیم مشکلات تکراری است و من باز هم همین‌ها را می‌گویم.
در ادامه ایسنا با انتشار جدولی به بررسی آمار اکران پاییزی می‌پردازد.
سینمای ایران با اکران ۴۱ فیلم سینمایی و فروش بیش از ۳۶ میلیارد تومان گیشه اکران پاییزه‌اش را بست.
نکته قابل توجه این است که از بین بیش از ۴۱ فیلمی که در پاییز امسال اکران شده‌اند، تعدادی در ادامه اکران‌های تابستانه به نمایش درآمدند و تعدادی دیگر نیز از اکران پاییزه همچنان در زمستان به نمایش در سینماهای کشور ادامه خواهند داد.
در این فصل هم به مانند دو فصل گذشته سال و سالیان اخیر استقبال از فیلمهایی با درون مایه طنز و کمدی بیشتر بود به طوری که به گفته یکی از تهیه کنندگان سینمایی با اکران دو فیلم کمدی «آینه بغل» و «خالتور» در آذرماه، شاهد پرفروش‌ترین فیلم‌ها بعد از ماه فروردین بودیم.
در اکران پاییز که همزمان است با بازگشایی مدارس، چند فیلم سینمایی کودک و نوجوان نیز به نمایش در آمد. «قهرمانان کوچک» به کارگردانی حسین قناعت و «شکلاتی» ساخته سهیل موفق دو فیلم به نمایش در آمده در این فصل بودند. در اکران فیلمهای ژانر کودک تبلیغات و حمایت آموزش و پرورش نقش مهمی در دیده شدن و استقبال از این فیلم ها دارند. با این وجود فیلم «قهرمانان کوچک» توانست ۲٬۴۵۷٬۵۲۳٬۰۰۰ تومان فروش داشته باشد.
در میان فیلم‌های اکران شده در این ماه، اکران فیلم سینمایی «خانه دختر» که از فیلمهایی بود که مدتی توقیف بود واجازه اکران پیدا نمی‌کرد دیده می‌شود اما اکران این فیلم، با تمام حواشی که به همراه داشت، فروش قابل توجهی را به خود اختصاص نداد.
در این فصل دو انیمیشن «فهرست مقدس» و «راز سیاوش» و همچنین مستند «صفر تا سکو» در سینماهای سراسر کشور اکران شدند و البته هنوز بر روی پرده سینماها هستند.
 در جدول زیر آمار فروش فیلم‌هایی که در فصل پاییز اکرانشان آغاز شده و همچنین تعدادی از فیلم‌هایی که نمایش آنها از فصل گذشته شروع شده و در پاییز ادامه پیدا کرده، آورده شده است. نکته قابل توجه این است که تعدادی از فیلم‌ها بعد از چند روز اکران، به خاطر فروش پایین  یا علل دیگر از روی پرده سینماها برداشته شده‌اند.
اعداد و عناوین مندرج در این جدول مربوط به اکران فیلم‌ها در کل کشور است و با استناد به آمار سایت سینماتیکت گردآوری و تنظیم شده است؛آماری که  نشان می‌دهد، برخی فیلم‌ها حتی هزینه‌ی تولیدشان را بازنگردانده‌اند و این سوال را  در ذهن مخاطب بوجود می‌آورد که چرا این فیلم‌ها اساسا اکران می‌شوند؟



جدول فروش فیلم‌های اکران شده در پاییز ۱۳۹۶


شماره
نام فیلم
کارگردان
شروع اکران
میزان فروش


۱
خالتور
آرش معیریان
آبان
۵,۹۸۲,۴۴۹,۰۰۰


۲
آینه بغل
منوچهر هادی
آذر
۶,۵۴۹,۸۸۲,۰۰۰


۳
زرد
مصطفی تقی زاده
مهر
۴,۸۲۹,۴۶۱,۰۰۰


۴
خفه گی
فریدون جیرانی
مهر
۳,۹۹۳,۰۴۱,۰۰۰


۵
خانه دختر
شهرام شاه حسینی
مهر
۲,۸۴۹,۹۵۹,۰۰۰


۶
قهرمانان کوچک
حسین قناعت
مهر
۲,۴۵۷,۹۰۱,۰۰۰


۷
ثبت با سند برابر است
بهمن گودرزی
آذر
۲,۵۶۴,۰۲۵,۰۰۰


۸
قاتل اهلی
مسعود کیمیایی
آذر
۱,۹۸۸,۸۴۶,۰۰۰


۹
ایتالیا ایتالیا
کاوه صباغ زاده
مهر
۱,۳۱۲,۷۷۰,۰۰۰


۱۰
آذر
محمد حمزه‌ای
آذر
۶۲۷,۰۶۵,۰۰۰


۱۱
حقه باز دم دراز
علی رضا محمودزاده
مهر
۴۶۵,۱۸۵,۰۰۰


۱۲
صفر تا سکو
سحر مصیبی
آذر
۳۲۸,۸۷۵,۰۰۰


۱۳
شکلاتی
سهیل موفق
آذر
۳۳۴,۵۲۸,۰۰۰


۱۴
غیر مجاز
حسن یکتاپناه
آبان
۲۶۸,۹۴۳,۰۰۰


۱۵
آزاد به قید شرط
حسین شهابی
مهر
۲۶۰,۶۲۳,۰۰۰


۱۶
شنل
حسین کندری
مهر
۲۴۶,۰۶۶,۰۰۰


۱۷
وقتی برگشتم
وحید موسائیان
آذر
۲۰۶,۶۲۸,۰۰۰


۱۸
حریم شخصی
احمد معظمی
آذر
۲۶۹,۲۵۶,۰۰۰


۱۹
مالاریا
پرویز شهبازی
مهر
۱۸۲٬۸۴۲٬۰۰۰


۲۰
اشنوگل
هادی حاجتمند و علی سلیمانی سرندی
آذر
۱۳۸,۵۰۳,۰۰۰


۲۱
انزوا
مرتضی علی عباس میرزایی
آبان
۱۰۵,۴۰۹,۰۰۰


۲۲
خانه کاغذی
مهدی صباغ‌زاده
آذر
۱۵۶,۷۶۱,۰۰۰


۲۳
فهرست مقدس
محمد امین همدانی
آذر
۷۳,۱۰۶,۰۰۰


۲۴
راز سیاوش
محمد ربانی
آذر
۶۵,۹۰۵,۰۰۰


۲۵
آپاندیس
حسین نمازی
آذر
۴۴,۵۰۱,۰۰۰


۲۶
پینوکیو، عاموسردار و رییسعلی
سیدرضا صافی
آذر
۲۲,۷۵۲,۰۰۰


۲۷
رقص پا
مزدک میرعابدینی
آبان
۱۱,۶۵۷,۰۰۰


 
 
 
شروع اکران
 


۲۸
نگار
رامبد جوان
۱۵ شهریور
۲٬۶۳۹٬۴۳۹٬۰۰۰


۲۹
ملی و راههای نرفته اش
تهمینه میلانی
۲۲ شهریور
۱٬۹۸۷٬۳۲۷٬۰۰۰


۳۰
تابستان داغ
ابراهیم ایرج زاد
۸ شهریور
۱٬۲۹۸٬۲۰۸٬۰۰۰


۳۱
من و شارمین
بیژن شیرمرز
۱۵ شهریور
۱٬۲۰۴٬۶۲۵٬۰۰۰


۳۲
ماجان
رحمان سیفی ازاد
۱۵ شهریور
۹۶٬۰۲۳٬۰۰۰


۳۳
دریاچه ماهی
مریم دوستی
۲۲ شهریور
۲۶٬۵۵۹٬۰۰۰


۳۴
ماه در جنگل
سیامک شایقی
۱ شهریور
۶٬۱۷۸٬۰۰۰


۳۵
ساعت ۵ عصر
مهران مدیری
۳۰ تیر
۹٬۱۲۵٬۴۱۲٬۰۰۰


۳۶
سارا و آیدا
مازیار میری
۱۸ مرداد
۲٬۶۳۰٬۴۷۳٬۰۰۰


۳۷
پا تو کفش من نکن
محمد حسین فرحبخش
۴ مرداد
۱٬۲۴۱٬۰۹۵٬۰۰۰


۳۸
۲۱ روز بعد
محمد رضا خردمندان
۱۱ مرداد
۱٬۲۰۴٬۸۶۵٬۰۰۰


۳۹
زادبوم
ابوالحسن داودی
۱۸ مرداد
۵۰۱٬۰۲۷٬۰۰۰


۴۰
فصل نرگس
نگار آذربایجانی
۱۸ مرداد
۲۳۱٬۳۹۰٬۰۰۰


۴۱
گذر موقت
افشین هاشمی
۱۱ مرداد
۱۷۳٬۳۷۳٬۰۰۰


 
 
 
جمع کل
۳۶,۱۵۴,۰۹۷,۰۰
منبع: بهارنیوز

جایزه‌های ادبی از حاشیه‌ها دوری کنند

این داستان‌نویس که در حال حاضر در استرالیا زندگی می‌کند در پی برگزیده شدن در نخستین دوره جایزه «احمد محمود» در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: گرفتن جایزه «احمد محمود» برای من افتخار بزرگی است. جایزه‌ای که نام «احمد محمود» بر روی آن باشد طبیعتا مسئولیت سنگینی برای من دارد و باعث می‌شود انتظار مخاطبان از منِ‌ نویسنده چندبرابر شود، زیرا نوع نگاه به نویسنده و کتابی که برنده این جایزه شده  مقداری متفاوت می‌شود و انتظارت بیشتری از فرد دارند. اعضای هیأت داوران در طی این مدت تلاش‌های زیادی انجام داده‌ و  فشارهای زیادی را که از جهت‌های مختلف بر آن‌ها وارد می‌شد تحمل کرده‌اند. در مواقعی همه فکر می‌کردند این جایزه ممکن است در ابتدای کار مانند جوایز خصوصی دیگر از بین برود؛ اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و جایزه روند خود را طی کرد.
او در ادامه متذکر شد: به‌نظرم جایزه «احمد محمود»  بازگشت بسیار خوبی به جوایز خصوصی بعد از یک مدت طولانی است که ما با جایزه خصوصی، به آن  معنایی که در دوره شکوفایی جایزه‌های خصوصی داشتیم، طرف نبودیم. بسیاری از جوایز خصوصی به دلایل مختلف به محاق رفته بودند. برگزاری جایزه «احمد محمود» به شکل خوب و آبرومند نتیجه تلاش‌های دست‌اندرکاران این جایزه بود. برگزاری این جایزه اتفاق خوبی در حوزه ادبیات ما بود که امیدوارم بتواند ادامه پیدا کند زیرا نوع فعالیت جایزه به گونه‌ای است که باعث اعتبار جایزه و برندگان آن می‌شود. جایزه «احمد محمود» چه از نظر زمانی و چه از نظر اسمی جایزه مهم و ارزشمندی است و خوشحالم که کتاب «همین امشب برمی‌گردیم» از برگزیدگان این جایزه بود.
پیمان اسماعیلی که جایزه‌های ادبی دیگری را هم در کارنامه خود دارد درباره این اتفاق گفت: دلیل این را که کتاب‌های من مورد توجه قرار گرفته‌اند  نمی‌دانم و نمی‌توانم در این مورد نظری بدهم. اما آن‌چه از نظر من مهم‌  است، این است که خودم به عنوان مخاطب نهایت لذت را از خواندن کتابم ببرم. من چیزی را نمی‌نویسم  به صرف این‌که چیزی نوشته باشم؛ هیچ‌گاه‌ این اتفاق نیفتاده است.  قطعا باید به ضرورت و قطعیت آن قصه برسم تا آن را به نگارش دربیاورم؛ در غیر این صورت، این‌ اتفاق نمی‌افتد. این چیزی است که در نوشتن برای من یک اصل است. 
او افزود: وقتی نویسنده‌ای از نوشته خود لذت کافی نمی‌برد مسلما مخاطبان نیز از آن نوشته لذت نخواهند برد. یکی از دلایل استقبال از آثار من می‌تواند این‌ باشد که من به نگاه شخصی در داستان‌هایم اصرار دارم که ممکن است خوشایند مخاطبان و منتقدان باشد. این را به عنوان یک روش در پیش گرفته‌ام که وقتی آن را می‌پذیرند برای من خوشحال‌کننده است.  
نویسنده کتاب «برف و سمفونی ابری» خاطرنشان کرد: با این موضوع که حال ادبیات ما خوب نیست چندان موافق نیستم زیرا ما در چند سال گذشته رمان‌ها و مجموعه داستان‌های درخشانی داشته‌ایم. البته در این چند سال با ریزش مخاطب مواجه بودیم که دلایل بسیار زیادی دارد و بررسی این موضوع به بحث دقیق‌تری نیاز دارد. جوایز ادبی می‌تواند به جذب مخاطب کمک کند البته به شرطی که مخاطب به نتایج جایزه اعتماد کند، که این اعتماد در گذر  زمان اتفاق می‌افتد. من فکر می‌کنم در چند سال گذشته جوایز در جذب مخاطب خیلی موفق نبوده‌اند. نمی‌توانم پیش‌بینی کنم و بگویم جوایز تأثیر ندارند یا تأثیرگذارند، به‌ویژه جایزه «احمد محمود» که باید به آن زمان بیشتری بدهیم. نسبت به آینده این جایزه خوش‌بین هستم و امیدوارم این جایزه مانند جایزه‌هایی که در دهه ۸۰ داشتیم، بتواند به اهمیت و محبوبیت برسد، همچنین در دیده شدن کتاب‌ها نقش موثری داشته باشد.
او درباره جایزه‌های دولتی نیز اظهار کرد: به‌نظرم درست‌تر این است که مانند کشورهای دیگر دولت ایران از جوایز خصوصی حمایت کند تا این جوایز به صورت مستقل جایزه خود را اهدا کنند و پیش بروند. این‌که خود دولت بخواهد به صورت مستقیم متولی یک جایزه باشد، بدون هیچ پیش‌داوری می‌توانیم بگوییم تجربه عمومی کشورهای دیگر نشان می‌دهد که این اتفاق چندان موفق نبوده است. البته طی سال‌های اخیر در جوایز دولتی شاهد تغییرات مثبتی بوده‌ایم و تا جایی که توانایی داشتند سعی کردند انتخاب‌های مستقل‌تری داشته‌ باشند که این موضوع را می‌توان به فال نیک گرفت. 
اسماعیلی افزود: نگاه کلی‌مان را به جایزه دولتی باید مشخص‌ کنیم. نگاه کلی این‌ است که آیا یکی از وظایف دولت این است که متولی برگزاری جایزه باشد یا این‌که بهتر است این وظیفه را به بخش خصوصی واگذار کند. چیزی که در جوایز دولتی و خصوصی مهم است این است که این‌ جایره‌ها درگیر حاشیه‌هایی که در نهایت به ضرر ادبیات است نشوند و به‌گونه‌ای نباشد که این جایزه‌ها در تقابل با یکدیگر قرار بگیرند. طبیعتا جوایز خصوصی در این تقابل آسیب‌پذیرترند زیرا جوایز دولتی یک پشتوانه دولتی، چه از نظر مالی و چه از نظر سیاسی، دارند که باعث می‌شود بدنه قدرتمندی  داشته باشند و کمتر آسیب بینند. من پیشنهاد می‌کنم کسانی که جایزه‌های خصوصی و دولتی را در دست دارند تا جایی که ممکن است از این حاشیه‌ها دوری کنند. هرگونه صحبت کردن درباره ادبیات خوب و مستقل به نفع ادبیات است؛ البته من درباره ادبیات مستقل حرف می‌زنم نه ادبیات سفارشی. اگر جایزه دولتی‌ هم به ادبیات مستقل توجه‌ نشان دهد، طبیعتا عملکرد خوبی خواهد داشت و چیز قابل تخریبی نیست که ما مُهر بر پیشانی آن بچسبانیم. 
منبع: بهارنیوز

کار ما دیپلماسی فرهنگی است

روزنامه بهار: دیپلماسی فرهنگی و ارتقای روابط بین‌المللی میان ایران و دیگر کشورها، یکی از راه‌های ارتباطی موثر در طی سال‌های اخیر بوده است و این فرآیند در زمینه‌های فرهنگی چون دنیای سینما و موسیقی ایرانی به خوبی هموار شده است و زمینه‌های همکاری فرهنگی خوبی در این رشته‌های هنری بین ایران و دیگر کشورها گشوده شده است و این گشایش در زمینه‌های دیگری چون ادبیات ایرانی با فاصله‌ای بیشتر به واسطه فعالیت‌های آژانس‌های ادبی در حال شکل گرفتن است. در این مسیر آژانس ادبی پل به همت مجید جعفری اقدم گام‌های بلندی برداشته است که افق روشنی را هم از نظر جذب دیگر مخاطبان به ادبیات ایران و هم از نظر چرخش مالی پیش روی این شاخه فرهنگی و ارتقای آن گشوده است. این آژانس ادبی بسیاری از آثار ایرانی را به کشورهایی چون فرانسه، چین و ترکیه معرفی کرده و به تازگی نیز فعالیت‌های همکاری خوبی مابین دیگر کشورها رقم زده است.
***
موسسه شما قدم بزرگی برای معرفی و ترانسفر داستان‌های ایرانی به دیگر کشورها برداشته است. لطفا درباره این اقدام بیشتر توضیح بدهید.
موسسه ما تحت عنوان آژانس ادبی و ترجمه «پٌل»، تقریبا از سال ۸۰ فعالیت‌اش را شروع کرده است که در اوایل با عنوان دیگری تحت عنوان آژانس ادبی «میرزا» فعالیتش را شروع کرد و بعد از آن که بنده مجبور شدم وارد کار دولتی و ارشاد بشوم و به عنوان مدیر کل قسمت تحقیقات و توسعه نشر ادبی فعالیت کنم، مجبور شدیم فعالیت آژانس را یک مدتی تعطیل کنیم تا سال ۸۵ که دوباره آن را احیا کردیم و با عنوان آژانس ادبی و ترجمه «پل» کارمان را شروع کردیم. محور فعالیت‌های آژانس ما در ۴ بخش است که عمده کار ما یا به اصطلاح کار محوری و اصلی ما معرفی آثار ایرانی در بازارهای بین‌الملل نشر با هدف کمک به فروش رایت آنها به زبان‌های مختلف و در کشورهای متعدد است.

فرآیند رایزنی و فروش حق رایت داستان‌ها به دیگر کشورها به چه صورت انجام می‌شود؟
 همان طور که می‌دانید هر کتابی که به زبان فارسی در ایران منتشر می‌شود را می‌توان حق رایت آن را به ناشران خارجی واگذار کرد و حق آن را فروخت تا خود ناشران خارجی این کتاب‌ها را به زبان خودشان ترجمه و چاپ کنند و در دایره توزیع خودشان قرار بگیرد. زمانی که بنده در سال‌های گذشته در سازمان فرهنگی ارتباطات مسئول امور ترجمه بودم، آنجا کارهای اشتباهی که ما خودمان هم شریک آن کارهای اشتباه بودیم، صورت می‌گرفت که آن‌ها برای ما تجربه شد. در آن زمان ما کتاب‌هایی را بنا به صلاح دید خودمان انتخاب می‌کردیم و به زبان‌های مختلف ترجمه می‌کردیم و می‌فرستادیم برای رایزنی‌های فرهنگی که آنها به جاهایی ارسال کنند. اغلب این آثار در دایره موسسات دولتی طرف ارتباط رایزنی‌ها به صورت هدیه داده می‌شد و هیچ نفعی در این که هم اقتصاد نشر ما ببرد و هم این که کتاب‌ها دست مخاطبان اصلی بیفتد، صورت نمی گرفت. این تجربه‌ها به ما کمک کرد که متوجه شویم این فرآیند در دنیا این شکلی نیست. در نتیجه از سال ۸۵ این کار را به صورت حرفه‌ای تر شروع کردیم و سعی کردیم قواعدی که رایج و جاری در بازارهای نشر بین‌الملل هست را مراعات کنیم. بنابراین ۲مرحله کار داشت که یکی بحث پرزنت و معرفی آثار مطابق استانداردهای بین‌المللی بود و دیگر بخش حقوقی آنها بود.

نحوه انتخاب آثار و کتاب‌ها برای معرفی به موسسات خارجی و کشور مقصد چگونه است؟
در مطالعاتی که داشتیم، پی بردیم که موضوعاتی مثل ادبیات داستانی و همچنین ادبیات کلاسیک و همچنین ادبیات و تصویرگری حوزه کودک و نوجوان، بیشتر از دیگر موضوعات مخصوص کشور ما است که اتفاقا همین موارد در دنیا هم خواهان دارند یعنی دوست دارند بدانند که در لایه‌های اجتماعی ایران چه اتفاقاتی می‌افتد و این‌ها اگر در غالب داستان و رمان باشد، استقبال بیشتری می‌شود. برای همین انتخاب‌های اولیه ما از ادبیات داستانی بود زیرا در دنیا از نظر موضوعی رمان حرف اول را می‌زند و بیشترین خرید و فروش رایت در زمینه رمان اتفاق می‌افتد و بعد در حوزه کودک و نوجوان. در حوزه کودک و نوجوان چون کتاب‌ها معمولا سری هستند و از طرفی دیگر علاوه بر متن، تصویرگری آن  هم خرید و فروش می‌شود، گردش مالی بیشتر از دغدغه داستانی است و به جهت تعداد عناوین بیشتر رمان و ادبیات داستانی اتفاق می‌افتد. سعی می‌کنیم حداقل در نمایشگاه‌های معروف دنیا شرکت کنیم و آنهایی را هم که شرکت نمی‌کنیم، از آژانس‌های ادبی کشورهای دیگر کمک می‌گیریم. ما تفاهم نامه‌های همکاری آژانسی داریم و آثار منتخب را به آن آژانس‌های ادبی می‌فرستیم و آنها از طرف ما کتاب هایمان را معرفی می‌کنند. در کمیسیونی که آژانس می‌گیرد، معمولا ۲۰درصد  از قرارداد را می‌گیرد و ۱۰درصد از طرف فروشنده و ۱۰درصد از طرف خریدار. به این صورت که ۱۰درصدش را به آنها می‌دهیم و ۱۰درصدش را خودمان برمی داریم. آنها هم آثارشان را می‌فرستند و ما در دنیا کار می‌کنیم. این روند همکاری همواره ادامه داشته است که در دوره‌هایی مثل دوره دولت اصلاحات بیشتر دوست داشتند با ما ارتباط داشته باشند و در دوره‌هایی این ارتباط کمتر بوده است. در زمان اصلاحات در ارتباط ۱۰ تا ناشر، حداقل ۵ یا ۶ مجموعه جواب می‌دادند و آنهایی هم که جواب نمی دادند، عذرخواهی می‌کردند که مثلا ما با این شرایط نمی توانیم با ایران کار بکنیم. در دوره‌های هم مکاتباتی داشتیم که ۵تا هم جواب نمی گرفتیم مثل اینکه آن در قفل شده بود. در دوران جدید فضا بهتر شده اما نه مثل زمان اصلاحات ولی بهتر شده است.

تبادلات حق رایت کتاب ها، روند جدیدی در دنیای نشر محسوب می‌شود. بازگشت مالی قابل توجهی در این فرآیند وجود دارد؟
در دنیا تقریبا همه کشورهایی که دارای نشر معتبر هستند، این کار را می‌کنند یعنی اگر من رایتی را از ترکیه بخرم ترکیه هم در یکی از این مراحل به من کمک می‌کند. در ایران هم مبلغ‌هایی تعیین شده برای کتاب‌های مختلف تعریف کرده‌اند، مثلا برای کتاب کودک و نوجوان ۱۰۰۰دلار و برای کتاب بزرگسالان ۳۰۰۰ دلار و کتاب‌های ویژه ۵۰۰۰دلار به ناشر خارجی پرداخت می‌شود، به شرط اینکه قراردادش را بفرستد. ما یک آژانس ادبی هستیم که از طرف ۱۶ نویسنده و ۳۷ تا ناشر نمایندگی داریم تا کتاب هایشان را در دنیا معرفی کنیم. اگر ناشری پیدا کردیم با این افراد یا موسسات برای واگذاری حق رایت شان قرارداد می‌بندیم. ما در سال ۹۶ بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب توانستیم قرارداد ببندیم که عمدتا در حوزه رمان، کودک و نوجوان و بعضی کتاب‌های غیر داستانی مربوط به ایران مثلا  دکتر پاینده کتابی دارد تحت عنوان داستان کوتاه در ایران که ۳جلدی است. مخاطبان خارجی علاقه دارند ببینند در ایران چه اتفاقی می‌افتد یا مثلا به تاریخ هنر در ایران و موسیقی خاص ایران یا مواردی که مربوط به کشور ما هست، علاقه دارند.

در این فرآیند با چه مشکلات و موانعی روبه رو بوده یا هستید؟
اگر دوستان ما در ارشاد کارها را در گیرو دار بروکراسی اداری نیندازند، بسیاری از مشکلات هموارتر خواهد شد. ما الان ناشری داریم که بیش از ۲ماه با ما قرارداد بسته است و ما آثار آنها را برای گرنت فرستاده‌ایم اما هنوز به ما هیچ جوابی نداده‌اند که آیا تشکیل می‌شود یا نه؟. موسسه ما هم جزو شورا است و مدام تماس می‌گیریم که چه زمانی جلسه تشکیل می‌شود و این بروکراسی اداری باعث می‌شود ناشر خارجی اعتمادش نسبت به ما سلب شود و فکر کند ما تمایلی به همکاری نداریم. اگر این مراحل سرعت بگیرد فکر می‌کنم اتفاقات خوبی صورت بگیرد.

برای انتخاب آثار به چه مواردی توجه می‌کنید؟ آیا آژانس‌های ادبی همکار خارجی سلیقه خاص مخاطبان شان را به شما منتقل می‌کنند تا بر آن اساس آثاری به آنها معرفی کنید؟
اساس رمان‌هایی که انتخاب می‌شوند، دو حالت دارند: یکی اینکه ناشر یا نویسنده به موسسه ما مراجعه می‌کند و می‌گوید که کتاب‌های مرا در بین‌الملل مطرح کنید و حق رایتش را بفروشید. در این صورت ما نسخه‌ای از اثر با برگه ارزیابی کارشناس هایمان که با نگاه به بازار(بازار بین‌الملل) برای فروش حق رایت آن تصمیم و اقداماتی انجام می‌دهیم. در مرحله کارشناسی به این که نویسنده خوب یا بد نوشته است، توجه نمی شود و آنچه مهم است این است که موضوع اثر در بازار بین‌الملل کدام کشورها بیشتر می‌تواند جواب بگیرد. مثلا در ارمنستان در امسال و سال‌های اخیر به موضوع خیانت بیشتر توجه شده است در نتیجه آثاری که با این تم موضوعی هستند، قابلیت عرضه به ناشران آنجا را پیدا می‌کنند. بحث اول ما مخاطب‌شناسی و نیازبندی بازار است.

فعالیت آژانس شما در نمایشگاه‌های بین‌المللی نشر به چه صورت است و رایزنی‌ها چطور دنبال می‌شود؟
در نمایشگاه‌هایی که شرکت می‌کنیم مثلا فرانکفورت یا چین به این توجه می‌کنیم که مثلا از ترکیه کدام ناشران حضور دارند و فعالیت کدام یک از به موضوعات ما می‌خورند. بعد از این بررسی با آنها مکاتبه می‌کنیم و عناوین و خلاصه آثار را برایشان می‌فرستیم و آنها هم برای ما آثارشان را می‌فرستند. بعد اگر توافق اولیه صورت گرفت، قرار ملاقات تنظیم می‌کنیم مثلا در همین نمایشگاه فرانکفورت ما هر نیم ساعت قرار ملاقات داشتیم و تا زمانی که این قرار ملاقات‌ها انجام نگیرد، بحث حالت مجازی دارد و قطعیت ندارد اما زمانی که حضوری صحبت می‌کنیم، معامله قابل لمس تر و قابل باورتر می‌شود. یعنی عمده ارتباطاتی که ما پیدا کردیم، آنهایی بوده که قبلش ما یک پیش زمینه داشته‌ایم و ملاقاتی انجام شده و پیگیری‌های صورت گرفته است. کتاب‌های ناشر خارجی را هم با ترجمه برای ناشر ایرانی می‌فرستیم اگر خواستند برای آنها هم رایزنی کرده باشیم. نکته مهم این است که زمانی می‌توان رایت اثری را فروخت که از ناشران خارجی هم رایت آثارشان خریداری شود، این یعنی احترام.

بحث گرنت آثار ایرانی به دیگر کشورها با چه افق نگاهی صورت گرفت و دنبال شد؟ فعالیت تان در این چند سال را چطور ارزیابی می‌کنید؟
ما سعی کردیم در این سال‌ها یک عده از ناشرهای خوب مان را در این مسیر هدایت کنیم. اتفاق‌های خوبی در حال شکل گرفتن است که اولین فایده آن کمک به اقتصاد نشر. رمان ما وقتی در قالب زبان فارسی است، تنها مخاطب محدود فارسی زبان در ایران یا نهایتا در افغانستان و تاجیکستان را دارد و ایرانی‌های مقیم در خارج از کشور. ولی وقتی آثار ایرانی به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شوند و در کشورهای مختلف در دایره مخاطبان بیشتر می‌شود. دوما از این طریق نویسنده و ادبیات ما به کشورهای دیگر راه پیدا می‌کنند و هم کتاب و هم نویسنده شناخته می‌شود. بنابراین هم اقتصاد نشر ما جلو می‌رود و هم نویسنده ما در دنیا معروف می‌شود. به این طریق ادبیات ما در گستره‌های جغرافیایی مختلف راه پیدا می‌کند.
منبع: بهارنیوز

شعله‌های مرگ، ضجه‌های درد

به گزارش ایرنا، سوختگی یکی از ۱۰ حادثه مرگ آفرین در ایران است که هم جان می گیرد و هم هر سال هزاران نفر را مصدوم و راهی بیمارستان می کند، چه بسیار صورت هایی که بر اثر سوختگی با مایعات آسیب می بییند و هرگز به شکل اول بر نمی گردند، و چه بسیار کارگرانی که به علت سوختگی با برق برای همیشه زمین گیر می شوند، نان آورانی نشسته با درد، سوخته با خشم.بخاری های غیر استاندارد در مدارس و خانه ها، نبود سیستم هشدار دود در منازل و محیط های کاری، نشت گاز، بی مبالاتی در ایمنی مایعات در خانه ها که کودکان را می سوزاند، ته سیگارهای مانده در میان کاغذ و برگ و پارچه یا انفجار ناگهانی خودرویی غیر استاندارد و … هر لحظه در جایی از این سرزمین بزرگ رخ می نماید و زندگی انسانی را دگرگون می کند.آمارها شاید بخشی از واقعیت را گزارش می کنند، «قله کوه یخ»، سازمان پزشکی قانونی می گوید سالانه بیش از ۱۷۰۰ نفر در کشور بر اثر سوختگی جان خود را از دست می دهند. سال ۹۴ حدود ۱۷۲۱ نفر، سال ۹۵حدود ۱۷۳۶ نفر و سال ۹۶ بیشتر، بیش از دو سوم این مردگان سوخته، مردانی هستند که اغلبشان نیروهای کاری بوده اند که از چرخه تولید بیرون می روند.

محمد جواد فاطمی، رئیس مرکز تحقیقات سوختگی وزارت بهداشت می گوید: هر سال ۳۰هزار نفر براثر سوختگی در بیمارستان ها بستری می شوند که حدود ۴۰درصدشان یعنی حدود ۱۲ هزار نفر کودک هستند.به گفته او شعله، شایعترین علت سوختگی در ایران است، ۹ تا ۱۵درصد سوختگی ها نیز از نوع سوختگی الکتریکی است و سوختگی های شیمیایی درصد کمتری هستند.حمید صالحی، متخصص درمان سوختگی و رئیس سابق بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری تهران می گوید: شایعترین علت سوختگی در ایران انفجار گاز و شعله است و در اطفال، مایعات داغ مثل چای داغ یا نوشیدنی های داغ مهمترین عامل سوختگی است.وی می افزاید: در کنار این عوامل، سوختگی های شیمیایی، مثل سوختگی با اسید و قلیا هم هست که حدود ۱۰ درصد موارد سوختگی را شامل می شوند، حدود ۱۰درصد نیز سوختگی های الکتریکی هستند و حدود دو درصد نیز سوختگی تماسی با جسم داغ است.سوختگی در هر رده سنی اتفاق می افتد از یک شیرخوار یا یک فرد بالای ۹۰ سال، در سال های اخیر سوختگی در بزرگسالان و افراد سالمند بیشتر شده که شاید با توجه به افزایش متوسط سن کل جامعه طبیعی باشد.صالحی می گوید: در ایران آمار سوختگی نسبت به کشورهای منطقه به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس، بیشتر است اما از کشورهایی مثل پاکستان، بنگلادش و هندوستان کمتر است.به گفته این استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران؛ سوختگی های با شعله معمولا عمیق تر و در مقایسه با سوختگی با مایع داغ کشنده تر هستند.«مشکل سوختگی های الکتریکی این است که اگر در صحنه باعث مرگ نشوند، در اغلب موارد باعث از کار افتادگی می شوند. سوختگی های الکتریکی بیشتر در بین افراد جوان و مردان اتفاق می افتد و باعث قطع عضو می شود».

صالحی، سوختگی ها به طور کلی به دو دسته سطحی و عمیق تقسیم بندی می کند، می گوید: سوختگی های سطحی معمولا با تشخیص پزشک متخصص و با مراقبت و پانسمان مناسب در کمتر از سه هفته خود به خود درمان می شوند، فقط باید کنترل شود که عفونی نشود. اما سوختگی های عمیق نیازمند بستری هستند و خیلی از آنها نیازمند اقدامات جراحی هستند.به گفته وی، سوء تفاهمی که برای برخی مردم وجود دارد این است که مثلا می گویند چطور می شود یک نفر مثلا با سوختگی ۴۰درصد فوت نکرده ولی یک نفر دیگر با سوختگی مثلا ۳۰ درصد فوت کرده است. باید توجه کرد مرگ بر اثر سوختگی به عوامل متعددی ارتباط دارد. عمق سوختگی یکی از عوامل است. چون هر چه سوختگی عمیق تر باشد، عفونت بیشتر باشد و احتمال مرگ بیشتر.

صالحی می افزاید: سوختگی حتی با درصد کم در افرادی که دیابت دارند، یا افرادی که ضعف سیستم ایمنی بدن دارند یا افرادی که بیماری زمینه ای دارند می تواند بسیار خطرناک باشد، توصیه اکید این است که مردم در مواجهه با سوختگی به هیچ وجه خود درمانی نکنند و حتی به پزشکانی که تجربه آنها در درمان سوختگی کم است توصیه می کنیم، این بیماران را نزد مراکز و افرادی که در زمینه درمان سوختگی تجربه کافی دارند، بفرستند چون درمان های نامناسب می تواند درمان سوختگی را به تاخیر بیندازند یا حتی عفونت ایجاد کند.کمبود تخت های درمان سوختگی نیز یکی از چالش های کشور است، در بسیاری از شهرها، تخت سوختگی به خصوص تخت آی سی یو سوختگی برای افرادی که دچار سوختگی حاد شده اند وجود ندارد و اغلب افرادی که دچار سوختگی شدید هستند باید به کلانشهرها ارجاع شوند.درمان سوختگی بسیار هزینه بر است و پوشش بیمه ها نیز کافی نیست، به خصوص اینکه اغلب افرادی که دچار سوختگی می شوند، فقیر هستند و توان پرداخت هزینه های گزاف درمان را ندارند. به همین علت، بخش خصوصی و بیمارستان های خصوصی تقریبا در خدمات سوختگی تعطیل است و تعداد تخت سوختگی در بیمارستان های خصوصی در حد صفر است.

البته به گفته دکتر صالحی، وزارت بهداشت در سال های اخیر و بعد از طرح تحول سلامت برای افزایش تعداد تخت های آی سی یو سوختگی اقداماتی در بخش دولتی انجام داده است و تعداد این تخت ها در کشور نسبت به چهار سال پیش بیشتر شده است.رئیس سابق بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری می گوید: در اکثر مراکز استان ها حداقل یک مرکز درمان سوختگی وجود دارد، کاری که اخیرا در وزارت بهداشت پیگیری می شود اجرای طرح سطح بندی خدمات سوختگی است زیرا ایجاد مراکز درمان سوختگی هزینه های سنگینی دارد. هزینه های درمان سوختگی بسیار بالاست و سوختگی جزو بیماری هایی است که بالاترین هزینه های درمانی دارد به همین علت نمی شود در هر شهری چنین مراکزی را دایر کرد.

او اضافه می کند: اینکه در تمام مراکز استان ها یک مرکز پیشرفته سطح سه سوختگی ایجاد کنیم مقرون به صرفه نیست، نظام سطح بندی این است که بیمارانی که به خدمات پیشرفته و تخصصی نیاز دارند به مراکز پیشرفته سطح سه که در برخی استان ها وجود دارند، اعزام شوند و بقیه بیماران دچار سوختگی که زیر ۲۰ درصد سوختگی دارند می توانند در مراکز سطح پایین در استان ها و شهرهای مختلف کشور تحت درمان قرار گیرند.
«هیچ جای دنیا مقرون به صرفه نیست که در همه شهرها مراکز پیشرفته و فوق تخصصی درمان سوختگی را دایر کنند، حتی در کشورهای توسعه یافته چنین نیست.»به گفته این پزشک متخصص سوختگی؛ مراکز سطح سه و پیشرفته درمان سوختگی علاوه بر تهران در همه شهرهای بزرگ مثل شیراز، اصفهان، مشهد،تبریز، ارومیه، رشت، اهواز و… وجود دارند و حداقل ۱۰مرکز سطح سه و فوق تخصصی درمان سوختگی در کشور وجود دارد.
اما اشکال اینجاست که همه امکانات درمانی موجود در کشور در حد استاندارد نیست، صالحی می گوید: کمبود تخت سوختگی استاندارد در کشور یک واقعیت است، چون بیماران دچار سوختگی اگر درصد بالایی سوختگی داشته باشند باید در تخت های آی سی یو سوختگی بستری شوند، در سه یا چهار سال اخیر تعداد این تخت ها در کشور افزایش پیدا کرده است به عنوان مثال برنامه وزارت بهداشت این است که تعداد تخت های ویژه مراقبت از سوختگی را در بیمارستان مطهری تهران که الان ۱۲تخت است، حداقل دو برابر کند، در شیراز،اهواز و رشت هم این امکانات در همین حد در حال گسترش است.

*هزینه درمان سوختگی به ازای هر یک درصد، دو میلیون تومان
از دکتر صالحی درباره هزینه های درمان سوختگی و میزان حمایت بیمه ها می پرسم، می گوید: میانگین هزینه درمان سوختگی به ازای هر درصد سوختگی تا دو میلیون تومان هزینه دارد، البته این هزینه فقط مربوط به درمان در فاز حاد بیماری است، هزینه های دیگری مثل درمان در فاز مزمن بیماری که مدت ها به طول می انجامد و هزینه بازتوانی و بهبود بدشکلی های بعد از سوختگی به مراتب بیشتر است و این هزینه دو میلیون تومان به ازای هر درصد سوختگی برای فاز حاد سوختگی مربوط به بیمارستان های دولتی است.او می افزاید: پوشش بیمه ای خدمات درمان سوختگی در کشور کامل نیست، نه فقط در ایران در انگلیس و آمریکا نیز همه خدمات درمان سوختگی به طور کامل پوشش بیمه ای داده نمی شود.«تعدادی از پانسمان هایی که برای درمان سوختگی وجود دارد؛ هزینه های فوق العاده سنگین و وحشتناکی دارند و بعید است که بخش خصوصی و بیمه ها بتوانند زیر بار این هزینه های سنگین بروند. به همین علت درمان سوختگی از جمله درمان های استثنایی است که برای بخش خصوصی به صرفه نیست و تقریبا می توان گفت در درمان سوختگی بخش خصوصی نداریم.»
این پزشک متخصص درمان سوختگی اضافه می کند: بسیاری از افرادی که دچار سوختگی می شوند از نظر سطح اقتصادی بسیار کم توان هستند و نمی توانند هزینه های درمان سوختگی را تحمل کنند و برای بخش خصوصی نیز به صرفه نیست که چنین بیمارانی را پذیرش کند، چون نه بیماری هست که بتواند چنین هزینه هایی را تقبل کند و و نه بیمه ای که حمایت کند، پوشش بیمه ای برای موارد ضروری در بخش دولتی وجود دارد اما اگر بیمار بخواهد از یک پانسمان خاص استفاده کند، پوشش بیمه ای ندارد و باید خودش هزینه های گزاف آن را متقبل شود.

* برنامه ملی پیشگیری از سوختگی نداریم
سوختگی از جمله حوادثی است که قطعا قابل پیشگیری است، سوختگی با سیل و زلزله فرق دارد، حادثه ای است انسان ساز که به علت نبود سیستم هشدار، ضعف آموزش و بی مبالاتی مردم و مسئولان رخ می دهد.
صالحی می گوید: متاسفانه موضوع پیشگیری از سوختگی ها به صورت جامع در کشور مورد توجه قرار نگرفته است، البته به تازگی کارگروه هایی در وزارت بهداشت تشکیل شده و به دنبال این هستند که به موضوع پیشگیری از سوختگی توجه کنند که امیدواریم بتوانند کاری انجام دهند.
به گفته او، مهمترین سوختگی ها، سوختگی های حرارتی است که اغلب به علت بی مبالاتی و غفلت در استفاده از گاز، رخ می دهند، انفجارهای گاز درصد زیادی از سوختگی های شهری را تشکیل می دهد. باید کارهایی انجام شود که به محض اینکه گاز نشت کرد،گاز قطع شود تا از بروز انفجار و سوختگی جلوگیری شود، سیستمی که در کشور ما وجود ندارد.
« نفت، بنزین،گازوئیل کالایی نیست که در منزل نگهداری شود یا از آن برای شست و شوی لباس استفاده شود. اما هر روز در بیمارستان مطهری بیمارانی را داریم که به خاطر شستن لباس با نفت یا بنزین دچار سوختگی می شوند. بیشترین آسیب سوختگی کودکان و خانواده ها، سوختگی با مایعات داغ است، خانواده باید یاد بگیرند که مایعات داغ به هیچوجه در دسترس اطفال نباشد، یا هنگام حمل سینی چای داغ خیلی احتیاط کنند.

* قطع چهار دست و پای کارگران به خاطر تماس با سیم برق
صالحی با اشاره به سوختگی های الکتریکی می گوید: بخش مهمی از سوختگی های الکتریکی سوختگی های هنگام کار است، به عنوان مثال کارگران ساختمانی به راحتی به علت حمل میله گرد و اصابت با خطوط برق دچار سوختگی می شوند. این نشانه رعایت نشدن ایمنی در محیط کاری ساختمانی است.
وی می افزاید: باید مشخص شود که مسئول ایمنی و پیشگیری از این نوع سوختگی ها چه ارگانی است، شهرداری است، شرکت برق است یا پیمانکار.
به گفته صالحی، گاهی به علت بی مبالاتی به راحتی یک کارگر به سوختگی با برق دچار می شود و به راحتی چهاردست و پای او قطع می شود و هزینه بسیار بالایی را برای خودش، خانواده اش و کشور ایجاد می کند.

* ۳۰درصد سوختگی های مردان، در معتادان
به گفته این متخصص سوختگی، بالای ۳۰ درصد سوختگی ها در کشور در افراد معتاد رخ می دهد، حداقل در بین مردان این طور است، مثلا بر روی منقل می افتند، یا می خواهند از کپسول پیک نیک استفاده کنند، چون کاهش ضریب هوشیاری دارند و دقت کافی ندارند البته فقط در کشور ما این طور نیست در کشور کانادا هم بیش از ۳۵ درصد افرادی که دچار سوختگی می شوند، سوء مصرف مواد داشته اند.
«مسئله دیگر این است که اکثر ساختمان ها در ایران سیستم هشدار دود ندارند که اگر باشد، جلوی بسیاری از سوختگی ها گرفته می شود. کشورهای غربی با همین کارهای ساده آمار سوختگی را به شدت کاهش داده اند.»

*پیشگیری از سوختگی،حلقه به جا مانده
صالحی می گوید: پیشگیری یک کار چند سازمانی است، معاونت بهداشتی وزارت بهداشت به تنهایی از پس این کار بر نمی آید، مثلا در مورد سوختگی های الکتریکی وقتی شهرداری جواز ساخت می دهد، تا زمانی که امنیت محیط فراهم نشده است، نباید اجازه دهد کار شروع شود. در خیلی موارد معلوم نیست که متولی شهرداری است، وزارت کار است یا چه ارگانی مسئول تامین امنیت و پیشگیری از سوختگی در مراکز شغلی است.
او اضافه می کند: مسئله دیگر هزینه ای است که اتباع افغانستانی بر اثر سوختگی به بیمارستان ها و سیستم بهداشتی-درمانی کشور تحمیل می کنند، یک کارگر افغانستانی در هنگام کار ساختمانی دچار سوختگی می شود و در بیمارستان بستری می شود، گاهی درمان او چندین ماه در بیمارستان طول می کشد و میلیونها تومان هزینه درمان او می شود. اما کارگر توان پرداخت این هزینه را ندارد، کارفرما و پیمانکار هم زیر بار هزینه نمی روند و چون مشخص نیست، مسئولیت به عهده چه کسی است و اغلب این کارگران بیمه هم نیستند، بار سنگین هزینه درمان آنان به وزارت بهداشت و بیمارستان تحمیل می شود.به خاطر همین مشکلات است که بیمارستان سوختگی در ایران یک بیمارستان ضررده است، به خصوص اینکه۱۰درصد بیماران بیمارستان های سوختگی، افغانستانی هستند.سوختگی هر روز در شهری یا روستایی دور یا نزدیک رخ می دهد، حادثه ای که در یک لحظه کوتاه مسیر زندگی انسانی را تغییر می دهد، دخترکی شاد را برای همیشه افسرده می کند،کارگری فعال را زمین گیر می کند و شادی چهارشنبه سوری را به غم و عزا می نشاند.سوختگی خبر نمی کند، اما می شود با تدبیر و برنامه، جلوی بسیاری از این حوادث را گرفت و شعله های امید را در دل دختران و پسران این سرزمین رنج دیده زنده نگه داشت.
منبع: بهارنیوز

اثرات آتشفشان دماوند بر روی گسل‌ها

دکتر ابراهیم مقیمی، استاد دانشگاه تهران و عضو انجمن مخاطره‌شناسی ایران در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، با اشاره به زلزله‌های ثبت شده در ۲۰ روز گذشته،‌ گفت: یکسری لرزش‌هایی با قدرت کم ۲ تا ۳ ریشتر در گسل‌های شرق تهران مانند گسل دماوند داشتیم و به دنبال آن زمین‌لرزه‌هایی در گسل “اشتهارد” در شرق تهران نیز رخ داده است.
وی با بیان اینکه این لرزش‌های کم در نهایت منتهی به زلزله ۵.۲ ریشتر در روز ۲۹ آذرماه شد، ادامه داد: علی‌رغم اینکه لرزش‌هایی داشتیم، ولی تاکنون رخداد لرزه‌ای بزرگی را مشاهده نکردیم، ضمن آنکه گسل شمال تهران نیز در امتداد سطح گسلی “اشتهارد” و گسل “مشا” است؛ از این رو باید در این زمینه هوشیار باشیم که اگر بخواهد زلزله بزرگ دیگری رخ دهد، “گسل شمال تهران” خواهد بود.
مقیمی اضافه کرد: بر این اساس حرکت گسل شمال تهران در واکنش به لرزش‌های پی در پی کم شدت شرقی مربوط به گسل مشا و پر شدت غربی مربوط به گسل اشتهارد خواهد بود.
استاد دانشگاه تهران، زلزله ۵.۲ ریشتر تهران را یک مانور طبیعی دانست و یادآور شد: باید از این فرصت در این جهت استفاده کنیم که بتوانیم تهران جدیدی را از اکنون تا ابد به لحاظ هوشیاری و آمادگی ایجاد کنیم.
وی با تاکید بر لزوم آمادگی کشور در برابر زلزله، افزود: آمادگی به معنی داشتن چادر، ذخایر و ملزومات نیست. بلکه آمادگی به معنی رعایت نظام مهندسی، توجه به زیر ساخت‌ها، توجه به مکان‌های پایدار برای شهر، تراکم مناسب،‌ توجه به سیستم‌های هشداردهنده سریع و بالاخره واکنش سریع و مقاوم‌سازی سازه‌ها است.
این محقق ارتقای فرهنگ و دانش و وارد شدن به علوم جدید را از دیگر معانی آمادگی در برابر زلزله دانست و گفت: اگر با این دید آمادگی را معنا کنیم، می‌توانیم مخاطرات زلزله را کاهش دهیم.
عضو انجمن مخاطره‌شناسی ایران تاکید کرد: زلزله با انتخاب روش‌های مهندسی جدید، محاسبات جدید و نظارت جدید بر ساخت‌ و سازها، قابل مدیریت و کنترل است.
زندگی گسل‌ها در کنار آتشفشان دماوند
مقیمی با اشاره به اثرات آتشفشان دماوند بر روی گسل‌های اطراف آن، خاطر نشان کرد: آتشفشان دماوند کل گسل‌ها را قطع کرده است و این پدیده جدید و محصول دوران کواترنری زمین است.
وی با بیان اینکه گسل‌ها نسبت به آتشفشان‌ها قدیمی‌تر هستند، گفت: آتشفشان دماوند ارتباط گسلی شرق و غرب البرز را قطع کرده است و زمانی که این گسل‌ها قطع شدند، رفتارهای مستقلی پیدا کردند.
مقیمی با تاکید بر اینکه آتشفشان دماوند در قطع شدن گسل‌ها موثر بوده است، ادامه داد: ولی باید تاکید شود ایجاد گسل‌ها ربطی به پدیده آتشفشان ندارند و همچنان آثار مستقل گسل‌ها حفظ شده است و شرایط استقلالی خود را دارند و آتشفشان ارتباط آنها را با یکدیگر قطع کرده است.
عضو هیات علمی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه آتشفشان دماوند ارتباط گسل‌ها را با یکدیگر قطع کرده است، اضافه کرد: این امر موجب شده سطوح گسلی دفن شوند و در برخی موارد در مطالعات میدانی یکسری میکرو گسل‌هایی در لایه‌های سطحی دماوند مشاهده کردیم که این میکرو گسل‌ها را نمی‌توان در ارتباط با سیستم گسلی بزرگی که آتشفشان قطع کرده است، دانست.
وی با تاکید بر اینکه هنوز رفتارهای گسل‌های قطع شده شناسایی نشده است، گفت: ما اطلاعات لازم را از رفتارهای گسل‌هایی که قطع شده در اختیار نداریم، ولی می‌دانیم این گسل‌ها اتصالات پایه‌ای با یکدیگر ندارند و بخش صفحه‌ای آنها قطع شده است.
مقیمی، قاعده آتشفشان دماوند را ۴۰۰ کیلومتر ذکر کرد و گفت: در ناحیه‌ای که آتشفشان دماوند پیدایش یافته است، ارتباط گسلی را هم می‌توان قطع شده تلقی کرد، مگر در سطوح عمیق زمین.
این محقق دانشگاهی ارتفاع آتشفشان دماوند از سطح دریا را ۵ هزار و ۶۱۹ متر عنوان کرد و یادآور شد: این میزان سطح بیرونی این آتشفشان است و ممکن است ۴ تا ۵ هزار متر هم در درون زمین باشد؛ از این رو از عمق ۱۰ کیلومتری سطح دماوند ظهور پیدا کرده است و اگر زلزله در عمق ۳۰ کیلومتر رخ دهد می‌تواند این کوه را بلرزاند و آتشفشان آن را فعال کند.
فعالیت آتشفشان‌های ایران
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه آتشفشان‌ها معمولا بر روی سطح گسلی ایجاد نمی‌شوند،‌ توضیح داد: الزامی وجود ندارد که توده‌های آذرین به شکل آتشفشان و بر روی گسل‌ها تشکیل شوند.
این محقق با بیان اینکه آتشفشان‌های ایتالیا و ژاپن اغلب بر روی سطوح شکستگی ایجاد شده‌اند، اضافه کرد: در ایران آتشفشان‌های فعال نداریم، ولی این آتشفشان‌ها فعالیت گاز  زایی دارند و آثار و شواهد فعالیت در آنها مشاهده می‌شود، ولی هنوز به مرحله تکامل و بلوغ نرسیده‌اند.
مقیمی با تاکید بر اینکه فعالیت آتشفشان‌ها با زمین‌لرزه ناشی از حرکت گسل‌ها همراه نیست، خاطر نشان کرد: انفجار آتشفشان ممکن است زمین‌لرزه ایجاد کند؛ ولی خود آتشفشان‌ها توان لرزه‌زایی ناشی از ایجاد حرکت در گسل‌ها را ندارند.
به گفته وی، اگر آتشفشان‌ها انفجاری داشته باشند، می‌توانند زمین‌لرزه ایجاد کنند، ولی این زلزله ناشی از گسل خاص نخواهد بود؛ اما می‌تواند زمین‌لرزه ناشی از تجمع ماگما و گازها در درون زمین باشد که همانند دیگ زودپز منفجر می‌شود.
درس‌هایی که زلزله ازگله کرمانشاه به ما گوشزد می‌کند
این محقق با تاکید بر ضرورت توجه به مدل چند مرحله‌ای تغییر رفتار زمین در زلزله “ازگله” به عنوان درس‌آموزی و سر مشق‌گیری از زلزله برای کاهش مخاطرات، گفت: نتایج حاصل از داده‌های محیط و ژئومورفیک سطح زمین ایران بیانگر این است که هیچ منطقه‌ای از ایران مصون از زلزله نیست.
وی با بیان اینکه معنی این جمله این نیست که همه مناطق ایران از نظر زلزله مخاطره‌آمیز است، ادامه داد: معنی و مفهوم این جمله آن است که هوشیار باشیم و با استناد به درس آموزی، چنین محیط‌هایی را شناسایی کنیم تا بتوانیم راهکارهای کاهش مخاطره را در پیش بگیریم.
مقیمی با بیان اینکه ۳ تفکر و مدل “ساختاری”، “رفتاری” و “ترکیبی” را می‌توان اساس بررسی مخاطرات زلزله در ایران تلقی کرد، ادامه داد: ما اخیرا با استناد به شواهد لرزه‌ای چون بزرگی به لحاظ مقیاس، فراوانی و توالی رخداد زلزله‌ها و “رگباری بودن” زلزله‌ها در ازگله و در غرب زاگرس، به این نتیجه دست یافتیم که رفتار زلزله در زاگرس در حال تغییر است، به گونه‌ای که زلزله‌های این منطقه به تدریج در مقیاس بزرگتر و پیچیده‌تر جلوه می‌کنند.

پراکندگی زلزله‌های پهنه زاگرس از بعد از زلزله ازگله کرمانشاه
مقیمی با تاکید بر ضرورت توجه به مقاومت حداکثری ساخت و ساز در پهنه زاگرس، خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه شدت زلزله ازگله استان کرمانشاه ۷.۳ ریشتر گزارش شد و قلمرو ثبت شدت این زلزله و تکانه‌ها، شمال تهران را نیز در برداشته و همچنین کشویی بودن بسیاری از گسل‌ها در زاگرس و چین‌های زاگرس به سمت ایران مرکزی (شرق) چولگی ساختاری دارند، چنین به نظر می‌رسد این زلزله می‌تواند محرک گسل‌های تهران باشد.
به گفته وی، این زلزله امتداد شمال – جنوب لبه غربی زاگرس را به طول بیش از ۱۲۰۰ کیلومتر و امتداد عرضی زاگرس با طول بیش از حدود ۶۰۰ کیلومتر از کانون زلزله را متاثر ساخته است.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با ابراز امیدواری از اینکه کشور هیچ گاه شاهد رخداد زلزله‌های ویرانگر نباشد، خاطر نشان کرد: ولی آنچه مسلم است این است که زلزله خواهد آمد و این وضعیت مرحله دیگری از تغییر رفتارشناسی زلزله و متاثر از تغییرات پهنه زاگرس است.
وی ادامه داد: به این معنی که زلزله بزرگی در غرب زاگرس می‌تواند نقطه آغاز بی‌تعادلی یا ایجاد تعادل جدیدی در شرق این رشته‌کوه عظیم که کیلومترها از آن فاصله دارد، ایجاد کند و این موضوع را با استفاده از مدل تعادل ژئومورفولوژیک مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
عضو انجمن مخاطره شناسی ایران خاطرنشان کرد: ریزش آواری و حجمی مواد سنگی (خود آواری یا آوار برجا)، لغزش بزرگ در “مله کبود” و “قوچ باشی” استان کرمانشاه، تداوم پیوسته حرکات زمین و فروپاشی شبکه‌های آب زیر سطحی و انحراف سیالات در زیر سطح، ماهیت پیچیده‌ای از زلزله بزرگ کرمانشاه را نشان می‌دهد که می‌تواند برای زمین تهران درس‌آموز باشد.
 

پراکندگی گسل‌ها در تهران
وی با تاکید بر ضرورت توجه به رفتارهای شهروندان ایرانی در برخورد با زلزله و مخاطرات آن، گفت: تمام تلاش مردم، دانشمندان، مهندسان، مجریان و مسوولان در ایران معطوف به کاهش آثار سوء ناشی از رخداد زلزله است، ولی تاکنون این امر در کشور رخ نداده است و شواهد موجود نشان می‌دهد در این زمینه تلاش‌ها از ماهیت دیدگاه‌های آکادمیک و تکنولوژیک جدید بهره‌مند نیست و در مسیر ادراک و اقدام نیز قرار ندارد.
مقیمی با بیان اینکه ما همچنان شاهد خانه‌ها و سازه‌های متعدد خشتی، غیرمقاوم، غیر اصولی و ساخته شده در مکان‌های نامناسب هستیم، یادآور شد: باید به دنبال پاسخ سوالاتی چون “ما در حوزه مقابله با زلزله در کدام یک از مراحل قرار داریم؟” و “دیگر ملت‌ها در کدام مرحله قرار دارند؟” باشیم تا بتوانیم با استناد به رخدادهای زلزله ازگله مدل رفتار با زلزله را در کشور انطباق پذیر کنیم. شاید با واکاوی این مدل و با استناد به زلزله ازگله بتوان هم ایران و هم دیگر ملت‌ها را از مخاطرات ناشی از زلزله رهایی داد.
منبع: بهارنیوز

نظر وزیر بهداشت درباره محصولات تراریخته

دکتر سید حسن هاشمی در گفتگو با ایسنا افزود: محصولات تراریخته مضرات و فوایدی دارد و باید مراقب باشیم در جایی که به ذخیره ژنتیکی کشور آسیب می‌زند ورود پیدا نکرده و از آن دوری کنیم و در مواردی که بشر راهی ندارد، از آن استفاده کنیم.وزیر بهداشت یادآور شد: محصولات تراریخته توسط آزمایشگاه‌های وزارت بهداشت و سازمان ملی استاندارد بررسی می‌شود اما اصل محصولات تراریخته چیزی نیست که یک وزیر مانند وزیر جهاد کشاورزی یا بهداشت یا سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در مورد آن اظهار نظر کنند بلکه تراریخته یک بحث علمی است و باید اجازه دهیم این موضوعات در محیط‌های علمی، کارشناسی و تخصصی بررسی شود.
منبع: بهارنیوز

تهرانی‌ها از پایتخت کوچ می‌کنند

گروه جامعه – رسانه‌ها: روزنامه شهروند نوشت: آلودگی هوا، ترافیک و مشکلات مختلف تهران، باعث شده تعدادی از مردم این شهر به دیگر نقاط ایران مهاجرت کنند. از سال ٩٠ تا ٩۵ تعداد ٣۵٠ هزار و ۶٣٢ نفر از تهران به استان های دیگر مهاجرت کرده اند زلزله تهران رفتار مشتریان بازار مسکن را تغییر داده و باعث شده بسیاری از مردم به دنبال خانه های مقاوم باشند.


 

دود و آلودگی هوا، بوق و سر و صدا، شلوغی شهر و خیابان؛ تهرانِ پُرچناری که به تاریخ پیوسته را اگر کنار بگذاریم، همین چند کلمه بسیاری از شهروندان را از وضع این شهر خسته کرده. در هر یک کیلومتر مربع از مساحت تهران، ٩۶٩نفر زندگی می‌کنند؛ یعنی ٢٠ برابر متوسط کشور. کارشناسان می‌گویند، تهران دیگر بیش از این ظرفیت توسعه ندارد. کارشناسان با تکیه بر اطلاعات مرکز آمار، همین جمله را برای مهاجرپذیری این شهر تکرار می‌کنند. تهران به تنهایی ١۴,٧‌درصد از جمعیت شهری کشور را درون خود جای داده است.

 

علاوه بر این، آلودگی هوا هر زمستان و پاییز، بزرگترین درد پایتخت می‌شود. در این شرایط جدا از مردمی که هنوز به‌ هزار دلیل به این شهر شلوغ مهاجرت می‌کنند؛ عده قلیلی به فکر رفتن افتاده‌اند. براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، البرز، گیلان و مازندران به ترتیب در صدر استان‌هایی هستند که از تهران مهاجر می‌پذیرند. آنها که می‌روند قید امکانات «تهران‌نشین بودن» را می‌زنند و در عوض از هوای آلوده این شهر و ازدحام تکراری‌اش می‌گریزند.


فرار از تهران به زبان آمار

دور از تغییرات اقلیمی و خشکسالی که به‌عنوان دو عامل جدید باعث شده مردم از قسمت‌های غربی کشور به تهران مهاجرت کنند؛ اطلاعات مرکز آمار ایران از مهاجرت معکوس در تهران این‌طور نشان می‌دهد: «بنا به اطلاعات سرشماری‌ سال ١٣٩۵ در فاصله زمانی سال‌های ١٣٩٠ تا ١٣٩۵ تعداد ٣۵٠‌هزار و ۶٣٢ نفر از استان تهران به استان‌های دیگر مهاجرت کرده‌اند. استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استان‌های گیلان و مازندران به ترتیب در رتبه‌های دوم و سوم جذب مهاجر از استان تهران قرار دارند. آمار به تفکیک این‌طور توضیح می‌دهد که استان البرز با ۸۹‌هزار و ۱۹۷ نفر بیشترین مهاجر را از استان تهران داشته است. استان‌‌های گیلان، مازندران و خراسان رضوی به ترتیب با ۲۸۵۳۱، ۲۳۶۴۳ و ۲۱۲۴۱ نفر از این نظر در رتبه‌‌های بعدی قرار دارند.»


براساس آمار در سال‌های دهه ٧۵- ۶۵، روند مهاجرپذیری شهر تهران تدریجا متوقف شد و این شهر به نقطه‌ای مهاجرفِرِست تبدیل شد و در نتیجه، رشد جمعیت آن کاهش یافته و سهمش از جمعیت کشور و استان تهران روندی نزولی پیدا کرد‌، اما مهاجرت به این شهر به‌صورت غیر‌مستقیم همچنان ادامه پیدا کرد. اگرچه خالص مهاجرت استان تهران نشان می‌دهد طی فاصله زمانی سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تعداد افرادی که وارد استان تهران شده‌اند بیشتر از افرادی است که از استان تهران خارج شده‌اند، اما آمار می‌گوید که مهاجرت معکوس درحال رخ دادن است؛ هرچند ناچیز. براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن‌ سال ۱۳۹۵، در فاصله زمانی همین پنج سال، ۵١۶‌هزار و ٩٢٢ نفر از استان‌های دیگر وارد استان تهران شده‌اند.

 

نتایج این سرشماری نشان می‌دهد استان البرز با ۵۰۸۸۵ نفر بیشترین مهاجر را در این ۵‌سال به تهران داشته و استان‌های لرستان، همدان و خراسان رضوی هم به ترتیب در رتبه‌های بعدی‌اند. علاوه بر این، از مجموع مهاجران خارج شده از استان‌های کشور (یک‌‌میلیون و ٩٨۵‌هزار و ٩٢٧ نفر)، در طول سال‌های ١٣٨۵ و ١٣٩٠، بیشترین تعداد مربوط به استان‌های تهران ۴٠۴‌هزار و ٨۶٣ نفر (٢٠,۴) درصد، خراسان رضوی ١١۶‌هزار و ١٠١ نفر (۵.٨درصد) و خوزستان با ١١۵‌هزار و ۶٢٢ نفر (۵.٨درصد) و کمترین مربوط به استان کهگیلویه و بویراحمد با ١٧‌هزار و ٣۵١ نفر (٠.٩درصد) بوده است.
منبع: بهارنیوز