لیلا بوشهری به همراه دخترش (عکس)

رضا ضراب در شهادتش در دادگاه نیویورک از رابطه با احمدی‌نژاد گفت ظریف عازم ایتالیا شد پله‌های دیدنی شاه آراگون (عکس) زنگنه: ایران موافق تمدید ۶ یا ۹ ماهه توافق نفت است مانور زلزله و ایمنی در مدارس بجنورد (عکس) سانحه برای اتوبوس راهیان نور دانش آموزان گچساران/ ۸ دانش آموز مصدوم شدند رفیقان کجایید؛ دقیقاً کجایید لیلا بوشهری به همراه دخترش (عکس) تسهیلات حمایتی ۲۴۶۱ میلیارد ریالی بانک صادرات در استان مرکزی تفریح نفیسه روشن و گربه اش (عکس)


منبع: عصرایران

پله‌های دیدنی شاه آراگون (عکس)

برترین‌ها – پله شاه آراگون یک راه پله سنگی است که در دیواره عموی یک صخره آهکی در شهر بونیفاچو در فرانسه کنده شده است. این پله، نمای صخره را با زاویه تقریبا ۴۵ درجه بریده و از ۱۸۷ پله تشکیل شده است. اگر از سمت دریا به صخره نگاه کنید، شبیه یک خط مورب تیره به نظر می‌رسد و از نزدیک شبیه تونلی است که در دل سنگ کنده شده است.

براساس افسانه ها، این راه پله توسط سربازان شاه آراگون آلفونسوی پنجم، تنها در یک شب در سال ۱۴۲۰ ساخته شده است. در واقعیت، این راه پله به یک چشمه آبگرم طبیعی و یک غار ختم می‌شود که در پایین پله‌ها قرار دارد و تصور می‌شود که توسط راهبان فرانسیسکان مدت‌ها قبل از آن که سربازان آلفونسوی پنجم به بونیفاچو راه یابند ساخته شده است.

برخی افراد می‌گویند چند پله اول در دوران نوسنگی ساخته شده است و از آن زمان دائما تکمیل شده است. امروزه می‌توانید از این پله‌ها استفاده کنید و پایین بروید و در امتداد دریا قدم بزنید یا بالا بیایید و منظره دریا را از بالا تماشا کنید.


منبع: عصرایران

بالاخره هدایتی چه نقشی در پرسپولیس دارد؟

خبرآنلاین: حسین هدایتی و پرسپولیس حکایت عجیبی دارند. از وقتی در دولت پاکدستان این مولتی میلیاردر که از اعضای ستادی یکی از ارگان های نظامی در دهه ۶۰ بوده ، به ورزش نزدیک شد ، تا امروز ، هر بار او هست و نیست. مدام درباره اش حرف هایی زده می شود که هیچ یک موثق نیستند. یک روز می شود عابربانک و عضو هیات مدیره و فردایش می گویند اهلیت ندارد.

یکی هم هیچ وقت صحیح و درست نمی گوید او چه کاره است. دوست و اهل است یا اهلیت ندارد. مدام می گوید کنار پرسپولیس هست و پول می دهد و می خواهد در هیات مدیره باشد اما هر بار بعد مدتی پس زده می شود. از زمانی که سعیدلو یک بار به او جلوی خبرنگاران گفت:شما اگر می خواهی تیمداری کنی به استیل آذین خودت برسی واجبتر است » تا امروز مدام هی او می رود و می آید و مشخص هم نیست چه می کند. سال قبل در دوران طاهری ، در حالی که رسما محمود گودرزی وزیر وقت ورزش گفته بود علاقه ای ندارد این فرد نزدیک پرسپولیس باشد ، خیلی به تیم نزدیک بود. با همه ستاره های تیم عکس می گرفت و طوری برخورد می کرد که انگار همه تیم را خودش دارد می خرد. اوست که پول می دهد. اوست که تیم می چیند. در عمل اما طاهری و دوستان بعد از فصل نقل و انتقالات گفتند هدایتی اصلا نقشی در پرسپولیس نداشته است و فقط ۴ میلیاردی را به عنوان اسپانسر به تیم داده است. اما گفته می شد او به طارمی ، امیری ، بیرانوند ، سید جلال و خیلی های دیگر برای قراردادهای شان پول داده است. مورد طارمی که بعد از محرومیت این بازیکن رسما علنی شد و خبرش پیچید. هدایتی مصاحبه ای تصویری کرده بود و جنجالی بزرگ در این باره به راه انداخت.

او که از زمستان سال قبل و ماجراهای مالی دچار محدودیت های شد و مدتی گفتند نیست و از نظر قضایی نمی تواند باشد! بعد از چند ماه ناپدید بودن ، دوبار برگشت. رابطه اش اما با طاهری تاریک بود و خیلی به پرسپولیس نمی توانست نزدیک شود. بعد از مشکل مربوط به طارمی هم این شکاف بیشتر شد اما شل شدن جای پای طاهری او باز قوت گرفت. با بازیکنان شام خورد. دوباره در اینستاگرامش هی از پرسپولیس نوشت باز بازیکنانی که انگار سوراخ دعا را یاد گرفته بودند در وصفش نوشتند.

آخرین نفری که به دیدنش رفته برانکو بوده و آقای عابربانک گفته خیال تان راحت او پرسپولیسی می ماند. این یعنی باز حتما حاتم طایی قرمزها ولخرجی کرده است. اما به چه عنوانی و چرایش باز معلوم نیست. روزگاری امیر خادم معاون وزیر ورزش در امور پرسپولیس و استقلال می گفت هدایتی سالی ۳ میلیارد خرج پرسپولیس می کند و سی میلیارد از کنارش برای خود تبلیغ دارد ، اما هیچ گاه این حرف هم درست به نقد کشیده نشد تا مشخص شود درست است یا نه .

با این وجود دوباره هدایتی سر راه پرسپولیس سبز شده است. باز خیلی در کنار تیم دیده می شود بی آنکه یکی بگوید آیا او اهلیت پیدا کرده است یا نه؟ متاسفانه سئوال های بی جواب در فوتبال مان کم نیستند. مثلا همین الان کسی نمی داند مدیر و مالک نفت چقدر اهلیت دارد؟

حتی مسئولان قضایی که سال قبل خیلی در لفافه درباره مسائل مالی یک مدیر و سرمایه دار فوتبالی حرف زده بودند ، دیگر نظری قطعی نداده اند آن مدیر آیا پرونده اش بسته شده است؟ مشکلی نداشته؟ داشته یا هر چیز دیگری ! آیا او می تواند کنار فوتبال باشد یا نه؟ البته آنها اسمی از کسی نیاورده بودند و آن مدیر سرمایه دار فوتبالی هم احتمالا مشخص نیست که چه کسی بوده است!


منبع: برترینها

تحلیل جنسیتی کتاب‌های درسی در ایران

مجله مروارید – امیر محمدی بیگی- حمیدرضا املشی
دستجردی: طبق نتایج تحقیقی که در سال ۹۳ و در پنج کتاب درسی هر دوره مقطع
ابتدایی انجام شده، زنان در نقش ها و فعالیت های مربوط به خانه، نقش پررنگی
دارند و عموما خانه دار هستند. آن ها بیشتر وظایف خانه مانند نگهداری از
کودک، پختن غذا، تمیزکاری و… را برعهده دارند. در مقابل وظیفه نان آوری
برعهده مردان است و این وظیفه حق ریاست خانواده را برای آن ها به دنبال می
آورد.

فرزانه
حاج ایل، نجیبه اسدپور و سارا صحرانورد و… که این پژوهش را با روش تحلیل
محتوا انجام داده اند، نتایج تحقیقشان را دو وجه ارائه کرده اند: «نخست
بررسی متون درسی کتاب ها و اینکه در لا‌به‌لای این متون چه می گذرد. در وجه
دوم نیز کتاب ها از زاویه هنری و المان های زیبایی شناختی مورد بررسی قرار
گرفتند. در این بخش تصاویر، آیکون ها و نشانه های کتاب های درسی بررسی و
از آنها رمزگشایی شده. نتایج این بررسی ها وجود کلیشه های جنسیتی و
نابرابری را در متون درسی نشان داد، همچنین کلیشه های جنسیتی در قالب های
هنری نیز در این تحقیق بررسی و معرفی شدند.»

نقش
ها و فعالیت های فردی از دیگر مواردی است که در تحقیق محتوای متون درسی در
این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و نتایج آن حاکی از آن است که نقش ها و
فعالیت های اجتماعی در کتاب های درسی دوره دبستان به تناسب میان مردان و
زنان تقسیم نشده؛ به صورتی که شاهد تنوع فراوان نقش ها و فعالیت ها برای
مردان در «موقعیت های مختلف اجتماعی» هستیم.

 تحلیل جنسیتی کتاب های درسی در ایران (اسلایدشو)

اما
برای زنان همواره نقش های «خانگی و سنتی» تعریف شده است و در مواردی هم که
نقش هایی در بیرون از خانه برای ان ها تعریف شده است، نقش ها «ساده و مکمل
نقش های مردانه» هستند. مثلا در کتاب برای مردان نقش پلیس راهنمایی و برای
زنان نقش همیار پلیس تعریف شده است که نقشی مکمل و حاشیه ای است.

کلیشه
دیگر درجه «خطرپذیری و میزان آزادی» در نقش های اجتماعی است. در کتاب ها
مشاهده می شود که مردان به دنبال نقش های پرخطرتری هستند و انتساب این نقش
ها به زنان نادیده گرفته شده است.

«میزان
قدرت نهفته» در نقش ها و یا به تعبیر دیگر «فرمانبری و آمریت» پایگاه نیز
در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد پیوسته مردان را در کتاب های
درسی در نقش هایی می بینیم که دارای قدرت و آمریت هستند؛ مثل پادشاه،
کدخدا، ریش سفید، خان و… در صورتی که زنان فرمانبردار و فاقد قدرت اند.

 تحلیل جنسیتی کتاب های درسی در ایران

دیگر
نتایج این تحقیق نیز در بخش تحلیل محتوای متون حاکی از آن است که در نقش
ها و فعالیت های مربوط به خانه، زنان نقش پررنگی دارند و عموما خانه دار
هستند. به تبع این مسئولیت، آن ها اکثر وظایف خانه مانند نگهداری از کودک،
پختن غذا، تمیزکاری و… را برعهده دارند. در مقابل وظیفه نان آوری برعهده
مردان است و این وظیفه حق ریاست خانواده را برای آن ها به دنبال می آورد.
چنانچه مرد قرار باشد در داخل خانه کاری را انجام بدهد این کار معمولا یا
معطوف به بیرون از خانه است (مثل خرید کردن) و یا کاری است که نیازمند قدرت
بدنی است.

در
این تحقیق ارزش هایی که برای زن و مرد تعریف شده نیز رمزگشایی شد: «کتاب
های درسی مستقیم و غیرمستقیم ارزش هایی را برای زنان و مردان نمایان کرده
است. از ارزش های مثبتی که برای زنان تعریف شده «اطاعت از دستورات» است و
از ارزش های منفی برای آن ها «اسراف کاری و زیاده خواهی» است.

ارزش
های زنانه بیشتر «معنوی و در هاله ای از قداست»، است؛ در صورتی که ارزش
های مردانه «هم دنیوی و هم معنوی» است. همچنین ارزش های زنان در کتاب های
درسی «محدودکننده و در راستای خدمت به خانواده» هستند. در مقابل مردان
شجاع، زیرک، زحمت کش، دانا، پهلوان و قهرمان اند. صفاتی مثل جوانمردی،
مردانگی و رفاقت ارزش هایی هستند که مردان و دنیای مردانه را تداعی می کنند
و گاهی به اعمال زنانه هم نسبت داده می شوند.»

در
این پژوهش شغل هایی که مردان و زنان به آن ها اشتغال دارند نیز بررسی شده
است: «در کتاب های درسی عموما کارهایی که نیاز به قدرت بدنی بیشتر دارد،
توسط مردان انجام می شود.»

در
مقابل شغل هایی برای زنان تعریف شده است که نیازمند تخصص، مهارت و بازار
خاصی نیستند. مردان علاوه بر نقش های سنتی و عمومی، شغل هایی دارند که
نیازمند تخصص است؛ مثلا زنان اغلب در شغل خیاطی و معلمی نمایش داده می شوند
و این مشاغل شکل اجتماعی شده نقش های سنتی آن ها در درون خانه است.

تحلیل جنسیتی کتاب های درسی در ایران (اسلایدشو) 

همچنین
شغل هایی که برای زنان تعریف شده است، معمولا نیازمند هوش بالا و نبوغ
نیست؛ در مقابل مردان ایفاگر شغل هایی هستند که نبوغ خاصی را می طلبد؛ مثل
فضانورد، دانشمند هسته ای و…. در این پژوهش مشاغل زنان در کتاب های درسی
به صورت جداگانه و طبقه بندی شده ارائه شده است.

اما
بررسی تصاویر و فضاها در کتاب های درسی نیز در این تحقیق نتایج قابل تاملی
ارائه داد: «در سرتاسر متن ها و تصاویر این دوره از کتاب های درسی زنان در
مکان هایی «امن، سرپوشیده و درونی» هستند و چنانچه در فضاهای باز و بیرونی
حضور داشته باشند، به همراه خانواده و یا حداقل فرد همراه دیگری هستند.
زنان در خیابان و سایر مکان های عمومی، یا برای خرید آمده اند یا قصد
رساندن فرزندشان را به مدرسه دارند. آن ها عموما در مکان های پرخطر مثل
دریا، فضا (خارج از جو زمین) و میدان جنگ حضور ندارند.»

بررسی
تصاویر در کتاب های درسی همچنین نشان داد: «در تصاویر، بدن زنان طبیعی
نشان داده نشده است. مثلا حالت نشستن دختران کاملا خشک و رسمی است؛ به طوری
که پاها دیده نمی شود و بخشی از آن سانسور شده است و کاملا با آناتومی
واقعی بدن متفاوت است.»

نتایج
این بخش همچنین حاکی از آن است که به طور کلی دختران در کتاب های درسی در
حالت دویدن کمتر نشان داده شده اند؛ و تنها در مواردی با خلاصه شدن حرکت و
به کمک چند شکل کلی متوجه می شویم که دختران در حال دویدن و یا انجام عملی
پرتحرک اند.

دست ها
عموما در حین انجام کار، از هم بازشدگی زیادی ندارند و عمل خلاصه وار به
شمایلی کلی نشان داده شده است. این گونه موارد بیشتر در تصویرسازی ها دیده
می شود؛ زیرا عکس نمی تواند حرکت یا حالت طبیعی بدن را سانسور کند. مورد
دیگر انفعال زنان در تصاویری است که مردان در آن ها فعالیتی ویژه دارند.

بررسی
های بیشتر تصاویر کتاب ها نشان می دهد در عکس ها زنان به منزله سوژه اصلی
کادر مطرح نیستند؛ حتی اگر به لحاظ محتوای داستان، سوژه یک باشند، در ترکیب
بندی و کادربندی، مردان در اولویت اند و نقاط طلایی کادر در انحصار مردان
است.

مثلا در خانواده
مرد بالاتر و در نقطه طلایی کادر حضور دارد. در خیابان، پارک و فضاهای
عمومی هم مردان در محورها و نقاطی حضور دارند که توجه بیشتری جلب می کنند.

در
تمامی کتاب ها تصویری مشاهده نمی کنیم که چهره دختری در آن همه صفحه را
اشغال کرده باشد و بزرگ نمایی در این سطح وجود ندارد، جز در چند تصویر که
برای اکرام حجاب (چادر) بوده است. اما در موارد مختلف تصاویر پسران برای
تاکید بر شخصیت یا عمل ویژه آنها به اندازه کل صفحه بزرگ شده است. همواره
در تصاویر، زنان در عطف کتاب، نزدیک برش کادر و به صورت نیمه در برش بارها
دیده شده اند.

اما
به طور کلی عکس ها نسبت به تصاویر واقعی ترند و تبعیض کمتری را نشان می
دهند: «در عکس ها رفتارها طبیعی تر هستند (دختران از شادی طبیعی چهره
برخوردارند)، محدودیت در رنگ ها کمتر است، بزرگ نمایی های اغراق آمیز وجود
ندارد، تاکید کمتری بر افراد خاص صورت گرفته و چهره ها ویژگی های فردی خاص
خود را دارند. در نتیجه می بینیم که در شش کتاب علوم ابتدایی، به مدد عکاسی
و ثبت واقعیات تبعیض های تصویری کمتری صورت گرفته است.»

در
این تحقیق به طور جزئی بقیه تصاویر و عکس های کتاب های درسی دوران دبستان
نیز بررسی شده اند و نتایج نشان می دهد ساختارهای نابرابری جنسیتی در کتاب
های درسی به وفور دیده می شوند.


منبع: برترینها

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز ۲۰۱۷

برترین ها: زارا «Zara»یک برند فروشگاه‌های زنجیره‌ای پوشاک و زیورآلات است که کار خود را از شهرهای آرتیزو و گالیسیا در اسپانیا آغاز کرد.

این شرکت در سال ۱۹۷۵ توسط روزالیا مرا گوینتیا و آمانسیو اورتگا تاسیس شده است. زارا گل سر سبد فروشگاه‌های گروه ایندیتکس است، کمپانی ایندیتکس یک مجموعه بزرگ نساجی و طراحی اسپانیایی و بزرگترین گروه مد جهان است که به غیر از زارا، مالک برندهای دیگری نیز مانند ماسیمو دوتی، پول اند بر، اویشو، اوترکه، استرادیواریوس و برشکا می باشد.

از سال ۲۰۰۷ زارا هم برای زنان و هم برای مردان لباس تولید می‌کند که هر کدام از بخش‌های پوشاک زنانه و مردانه این برند تقسیم می‌شوند به پوشاک بالاتنه، پایین تنه، کیف، کلاه و کمر، زیورآلات، کفش، لوازم آرایشی و بهداشتی، لباس شب، لباس خواب، لباس بارداری، پوشاک کودکان و نوزادان و اجناس جانبی مانند دستکش، چتر، کیف پول، عطر و ادکلن و…

در این مطلب جدیدترین کلکسیون پالتوهای زنانه این برند لوکس را برای پاییز و زمستان ۲۰۱۷ برایتان آورده ایم تا در صورت علاقه آنها را از نمایندگی های زارا تهیه کنید.

فهرستی از نمایندگی های برند زارا در تهران:

• تهران بلوار اندرزگو، تقاطع قیطریه، نبش خیابان شریفی منش

• تهران خیابان آفریقا، پلاک ۱۵۰

• تهران خیابان پاسداران، بین بهستان دوم و سوم، پلاک ۳۴۴

• تهران مینی سیتی، بلوار ارتش، خیابان نیروی زمینی، پاساژ الماس، طبقه دوم

 • تهران ونک، برج آفتاب، واحد ۱۹

 • تهران میدان هفت تیر، ضلع شمال شرقی، فروشگاه زنجیره ای یاس، طبقه سوم

• تهران خیابان آفریقا، بالاتر از اسفندیاری، روبروی بلوار صبا

• تهران شهرک غرب، مجتمع تجاری میلاد نور، طبقه همکف ۲، واحد ۲

• تهران شهرک غرب، پاساژ گلستان، طبقه اول، پلاک ۲۲۴

• تهران شهرک اکباتان، مجتمع تجاری مگامال

• تهران میرداماد، روبروی مسجد الغدیر

• تهران بزرگراه اشرفی اصفهانی، مرکز خرید تیراژه، طبقه اول، واحد ۵

• تهران بلوار ستاری، مرکز خرید کوروش،طبقه اول، واحد ۴۱

• تهران خیابان گاندی، روبروی خیابان نهم، پلاک ۵۰

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۵ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۰۴ دلار

 


کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۷ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۸۹ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۹۵ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۹۹ دلار


 

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۵۲ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۷۹ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۴۹ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۶ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۸۳ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۳۴ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۲۲ دلار


 

 کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017

۹۳ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۳۴ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۹ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۹۵ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۰۲ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۵۵ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۰۰ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۶ دلار


 

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۲۹ دلار


 

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۸۴ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۹۲ دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۱۱۹  دلار

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۸۹ دلار


 

کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017 

۸۹ دلار

 کلکسیون پالتوهای زنانه «زارا»، پاییز 2017

۴۹ دلار


منبع: برترینها

نقش هایی که سلامت روانی بازیگران را به خطر انداختند (۲)

این روزها همه جا صحبت از فیلم ترسناک «IT» است که توانسته به فروشی خارق العاده دست یابد و همزمان بیننده را تا مرز دیوانگی بترساند. روی هم رفته فیلم های ژانر وحشت روز به روز ترسناک تر شده و سعی می کنند روش های وحشتناک تری را برای ترساندن بیننده پیدا کنند. اما فیلمی که تنها با یک بار تماشا ما را تا مرز جنون می برد چطور می تواند برای بازیگرانش که مجبور بوده اند بارها و بارها صحنه ای را تکرار کنند قابل تحمل بوده است؟

بدون شک چنین فیلم هایی دستکم تاثیرات کوتاه مدتی را بر جسم و روح بازیگران فیلم وارد خواهد کرد. در قسمت اول این مطلب شما را با تعدادی از این فیلم ها و نقش های آزار دهنده موجود در آن ها آشنا کردیم. در ادامه ی این مطلب قصد داریم تعدادی دیگر از بازیگرانی که بازی در فیلم های ترسناک آن ها را به شکلی منفی تحت تاثیر قرار داد آشنا کنیم. با ما همراه باشید.

۱۰- ویرا فارمیگا در فیلم احضار روح (۲۰۱۳)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]

ویرا فارمیگا قبل از امضای قرارداد بازی در فیلم «احضار روح» (The Conjuring) چیزی از داستان واقعی پشت این فیلم نمی دانست و حضور در این فیلم را فرصتی تکرار نشدنی برای خود قلمداد می کرد. وی گفته که بعد از خواندن بخش هایی از فیلمنامه و صحبت کردن با جیمز وان، کارگردان فیلم، قبل از شروع فیلم برداری، وی لپ تاپش را باز کرده و ناگهان رد ناخن هایی را از بالا تا پایین صفحه نمایش آن دیده است. همین اتفاق به نحوی دیگر تنها یک روز پس از اتمام فیلم برداری فیلم «احضار روح» برای وی در آپارتمانش رخ داد. به گفته ی فارمیگا، صبح روز بعد از اتمام فیلم برداری که وی از خواب بیدار می شود شکل خراش هایی را روی ران خود می بیند. وی گفته که این رد ناخن ها بسیار واقعی بنظر می رسیدند. اگر چه وی سعی کرد این موضوع را نادیده بگیرد اما عنوان کرده که این موضوع تنها یک نمونه از اتفاقات عجیبی بوده که برای عوامل ساخت «احضار روح» اتفاق افتاده است.


۱۱- پاتریک ویلسون در فیلم «احضار روح ۲»

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
وقتی پای ژانر ترسناک مربوط به احضار روح به میان می آید، پاتریک ویلسون جزئی جدایی ناپذیر از آن خواهد بود. در کارنامه ی بازیگری او می توان فیلم های ترسناک زیادی را دید؛ از «حیانت آمیز» (Insidious) گرفته تا «آبنبات سخت» (Hard Candy) و البته فیلم های «احضار روح». به نظر ویلسون، دومین قسمت از فرانچایز «احضار روح» بیش از هر فیلم ترسناک دیگری او را ترسانده است. وی گفته در طول فیلم برداری چنان اتفاقات ترسناکی رخ داده که کشیشی به منظور خواندن دعای سلامتی برای اعضای تیم تولید فراخوانده شد.

وی در این باره می گوید:” یک پرده ی بسیار بزرگ بود که از کف اتاق به سمت سقف رفت و به شدت تکان می خورد در حالی که نه دری باز بود و نه پنکه ای روشن، هیچی نبود. این اتفاق بسیار غیرطبیعی بود زیرا نه چیز دیگری تکان می خورد و نه بادی می وزید. هیچ صدایی شنیده نمی شد اما پرده به شدت تکان می خورد. وی گفته که به شدت انسان شک گرایی است اما از زمان بازی در این فیلم ادعا کرده که فکر می کند خانه اش جن زده شده است و بارها از افراد دیگر شنیده که در خانه ی او صدای خنده ی بچه به گوش می رسد.


۱۲- ورونیکا کارترایت در فیلم «بیگانه» (۱۹۷۹)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
صحنه ی منفجر شدن سینه در فیلم «بیگانه» (Alien) در میان غیرمنتظره ترین و ترسناک ترین صحنه های فیلم های علمی تخیلی طبقه بندی می شود و شاید دلیل این موفقیت این باشد که بازیگران حاضر در این صحنه نیز نمی دانستند که قرار است چه اتفاقی رخ بدهد، به همین دلیل عکس العمل و تعجب آن ها از این صحنه کاملاً واقعی است. ریدلی اسکات در مورد این که چرا تصمیم گرفته این اتفاق رخ دهد گفته است: “قرار بود که عکس العمل ها بسیار ترسناک باشد. اگر بازیگری تنها ادای ترسیدن را دربیاورد، نمی توانید ظاهر ترسناک واقعی یک موجود وحشی را متصور شوید”. بدون شک این حربه ی ریدلی اسکات در واقعی درآمدن این صحنه و عکس العمل بازیگران سهم زیادی داشته است.

ورونیکا کارترایت، از بازیگران فیلم، در این باره گفته است:” ما می دیدیم که چیزی دارد بیرون می آید پس همه ی ما به شدت ترسیده بودیم، همه به جلو خم شدیم تا آن را بررسی کنیم… ناگهان به یکباره بیرون آمد. به شما بگویم که هیچ کدام از ما انتظارش را نداشتیم. بیرون آمد و شروع به چرخیدن در اطراف کرد”. سیگورنی ویور، بازیگر دیگر این فیلم، نیز در این صحنه کاملاً شوکه شده بود. وی در این باره گفته است:” من فقط به جان [هرت] فکر می کردم. حتی به این فکر نمی کردم که داریم فیلم می گیریم”. در این میان کارترایت عکس العمل ترسناک تری نسبت به بقیه داشت و به گفته ی یکی از عوامل ساخت فیلم “وقتی خون به صورت او پاشید، بیهوش شد”.


۱۳- شلی دووال در فیلم «درخشش» (۱۹۸۰)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
استنلی کوبریک در طول ساخت فیلم «درخشش» (The Shining) از روی رمانی به همین نام نوشته ی استفن کینگ، شلی دووال را تا مرز دیوانگی پیش برد. از بدرفتاری هایی که کوبریک با دووال در این فیلم داشت می توان به این موضوع اشاره کرد که وی به دیگر بازیگران گفته بود هر وقت دووال ناراحت یا افسرده است با او همدردی نکرده و سعی نکنند رنج او را تسکین دهند. صحنه ها به صورت کاملاً مرتب از لحاظ زمانی و بر اساس ترتیب زمانی، فیلم برداری شد و می توان فروپاشی روحی که شخصیت دووال در طول داستان نشان می دهد را به خوبی حس کرد، مشکلات روحی که وی در زندگی شخصی اش نیز با آن ها روبرو شد. دووال خود در این باره گفته است:” از ماه می تا اکتبر من همیشه بین بیماری و سالم بودن در نوسان بودم زیرا استرس این نقش بسیار زیاد بود. استنلی چنان مرا تحریک و تهییج می کرد که تا به آن زمان تجربه نکرده بودم.

این سخت ترین نقشی بود که در تمام عمرم بازی کرده بودم”. وی در تمام طول زمان فیلم برداری چنان خسته شده بود که باید مقدار زیادی آب می نوشید تا به خاطر گریه کردن های متوالی در طول فیلم برداری صحنه های ترسناک و اصلی فیلم، بدنش دچار کمبود آب نشود. حتی وی موهایش که به شدت دچار ریزش شده بود را به کارگردان نشان داد. اما همه ی این رنج ها باعث نشد که کوبریک صحنه ی چوب بیسبال را ۱۲۷ بار تکرار نکند و رکورد دار این موضوع در تاریخ سینما شود. بعدها جک نیکلسون در مورد بازی دووال در این فیلم گفت:” سخت ترین کاری که از یک بازیگر دیده بودم زیرا در بیش از ۴۰ درصد فیلم وی در ترس و وحشت مطلق قرار دارد”. اما او روش های کوبریک برای بازی گرفتن از دووال را موفق و مفید دانسته و گفته است که وی دووال را به سمت نقش هل می داده و اگر او جای دووال بود واقعاً نمی دانست چکار کند”.


۱۴- جیمز برولین در فیلم وحشت امیتی ویل (۱۹۷۹)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]

جیمز برولین از همان ابتدا برای بازی در اقتباس سینمایی جی آنسون در رمان «وحشت امیتی ویل» (The Amityville Horror) مردد بود زیرا زمانی که از وی برای بازی در این فیلم دعوت گردید هنوز فیلمنامه آماده نشده بود و رمان مذکور به وی داده شد تا بخواند. برولین از اتفاقاتی که در حین خواندن کتاب برایش رخ داد چنان وحشت کرد که نزدیک بود بازی در این فیلم را نادیده بگیرد. وی در این باره گفته است:” داشتم کتاب را می خواندم و ساعت دو صبح بود. خب من شلوارم را روی در اتاق خوابم آویزان می کنم، در واقع آن را گوشه ی بالای درب اصلی منتهی به اتاق خواب می اندازم. ناگهان شلوارم سر خورد و روی زمین افتاد. چطور کله ام به سقف نخورد، واقعا نمی دانم، زیرا من در یکی از ترسناک ترین قسمت های کتاب بودم. این اتفاق چنان مرا شگفت زده کرد که بعد از مدتی که حالم بهتر شد کلی خندیدم و با خودم گفتم من باید در این فیلم بازی کنم”.


۱۵- رایان رینولدز در فیلم وحشت امیتی ویل (۲۰۰۵)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
جیمز برولین تنها بازیگر نقش اول فیلم «وحشت امیتی ویل» نبود که تاثیرات فراطبیعی این فیلم گریبانگیر او شد. بازسازی این فیلم در سال ۲۰۰۵ نیز شاهد اتفاقات ترسناک و ناخوشایندی بود از جمله این که زمانی که فیلم برداری در روزهای آغازین خود بود جنازه ی یک ماهیگیر در منطقه ی فیلم برداری به ساحل آمد. اما برای رینولدز کابوس بعد از پایان فیلم برداری فیلم آغاز شد زیرا تنها چند روز قبل از آماده سازی تور تبلیغ فیلم، رونالد دفوئه جونیور که داستان فیلم بر اساس جنایت وی ساخته شده بود درگذشت. وی در این باره گفته است:” فکر می کنم که خیلی از افراد برای فروش فیلم هایشان از این کارها انجام می دهند اما اتفاقات عجیبی در این مورد رخ داد. بسیاری از اعضای تیم تولید ساعت ۳:۱۵ از خواب بیدار شدند و هر بار که این مشکلات در خانه پیش می آمد اتفاق مشابهی رخ می داد. به نظرم مربوط به ناخوداگاهمان بود. فیلم نامه را می خوانید و ناگهان ساعت ۳:۱۵ از خواب بیدار می شوید”.

وی در مورد خانه ای که بازیگران در آن سکونت داشتند نیز گفته است:” بیدار می شدید و همه چیز غمناک بود. چیزی در مورد خانه وجود داشت که غم انگیز بود. مسئله به رنگ های اطراف خانه مربوط می شد و همه چیز کمی غیرطبیعی جلوه می کرد”.


۱۶- ساندرا پیبادی در فیلم آخرین خانه سمت چپ (۱۹۷۲)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
ساندرا پیبادی بازیگر فیلم تریلر «آخرین خانه سمت چپ» (The Last House on the Left) ساخته ی وس کراون در سال ۱۹۷۲در داخل و خارج از فضای فیلم بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود و همبازی هایش سعی داشتند با تهدیدهای واقعی او را در درون نقشش فرو ببرند.

مارک شفلر، از بازیگران فیلم در این باره چنین گفته است:” او در صحنه فیلم برداری نبود، او در درجه ای از نگرانی که باید می بود نبود. بنابراین ما این کار را بارها و بارها انجام دادیم. همه دلزده شده بودند. پس من به وس [کراون] گفتم که یک دقیقه مرا با او تنها بگذار. کاری که من با او کردم و شما نمی توانید در فیلم ببینید این بود که او را به لب صخره بردم و او را به انتهای صخره بردم و در حالی که او را گرفته بودم گفتم اگر این سکانس لعنتی را همین الان اجرا نکنی تو را پرت خواهم کرد و وس این صحنه را فیلم برداری کرد و در واقع ما صحنه ی متفاوتی را ضبط کردیم. اما این روش کار کرد زیرا باید بعضی اوقات کسی را خرد کنید”. یکی دیگر از همبازی های او در این فیلم به نام دیوید هس به او گفته بود که برای این که پیبادی عکس العمل واقعی تری داشته باشد او را خواهد کشت.


۱۷-  گریگوری پک در فیلم طالع نحس (۱۹۷۶)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
فیلم ترسناک «طالع نحس» (The Omen) ساخته ریچارد دانر در سال ۱۹۷۶ شاهد اتفاقات ناخوشایندی بود که برای گریگوری پک تبدیل به یک فاجعه شد. پسرش جاناتان پک تنها دو ماه قبل از آغاز فیلم برداری این فیلم حودکشی کرده بود و هواپیمایش نیز مورد اصابت صاعقه قرار گرفت. این اتفاقات ناگوار چنان اعضای تیم تولید را تحت تاثیر قرار داد که تهیه کننده فیلم با فراخواندن یک کشیش سعی کرد اوضاع را آرام کند و گفت:” این کارها کار شیطان است و او نمی خواهد که این فیلم ساخته شود”. اما اتفاقات بعدی باعث شد که افراد زیادی ادعای تهیه کننده فیلم را باور کنند. یکی از اعضای تیم تدارکات که مسئولیت حیوانات را بر عهده داشت روز بعد از فیلم برداری صحنه ی گردش در پارک حیوانات توسط یک ببر مورد حمله قرار گرفت.

یکی از دستیاران تیم جلوه های ویژه در یک تصادف رانندگی در نزدیکی محل فیلم برداری جان خود را از دست داد (سرش از تنش جدا شد). از همه مهم تر این که بسیاری از اعضای تیم تولید قرار بود سوار هواپیما شده و صحنه ای را فیلم برداری کنند اما  با تغییر برنامه تنها تعدادی از افراد دیگر سوار ان هواپیما شده و البته در نتیجه ی سقوط همه ی آن ها کشته شدند.


۱۸- جفری دین مورگان در فیلم تسخیر (۲۰۱۲)

 نقش های ترسناکی که صدمات جسمی و روحی جبران ناپذیری به بازیگران وارد کردند [قسمت دوم]
شاید جفری دین مورگان در سریال زامبی محور آخرالزمانی «مردگان متحرک» نقش یک انسان شرور قاتل را بازی کند اما دستکم در فیلم «تسخیر» (The Possession) شرایط برای وی کاملاً متفاوت بود. مورگان گفته است که او و همبازی هایش چنان از داستان ترسناک فیلم و جعبه ی مرموز آن وحشت زده شده بودند که بسیاری از موارد یادشان می رفت دارند فیلم بازی می کنند. ” ببینید، من آدم شکاکی هستم و دروغ نمی گویم. یعنی اتفاقات عجیبی در سر صحنه فیلم برداری این فیلم رخ داد. بسیاری از لامپ های صحنه منفجر می شدند. همه نوع اتفاقات ترسناکی رخ می داد. بارها می شنیدیم که خیلی ها می گفتند جعبه را مسخره نکنید.”. این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده بود و بدین ترتیب این جعبه ی مرموز در واقعیت نیز وجود داشت.

وی در این باره نیز چنین گفته است:” من نمی خواستم بترسم. اما راستش را بخواهید شاید مرا کمی بیش از حد حیرت زده کرده باشد. یکی می خواست جعبه واقعی را سر صحنه بیاورد. من شدیداً با این ایده مخالفت کردم.اگر بروید و ببینید برای کسانی که با این جعبه روح سرگردان در تماس بوده اند چه اتفاقی رخ داده، حس جالبی نخواهد بود. چرا باید این ریسک را متحمل شد؟”.


منبع: برترینها

«۱۳ دلیل برای این‌که…»؛ حکایت از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

دختری نوجوان و دبیرستانی خودکشی کرده است. در حالی‌ که همه دبیرستان درگیر این اتفاقات هستند، مشخص می‌شود او هفت نوار کاست ضبط کرده که در آن‌ها ۱۳ دلیل خودکشی خود را بیان می‌کند. همین یک خط داستانی و ایده کافی است تا مخاطب را مجذوب این سریال کند.

«۱۳ دلیل برای این‌که…» ویژگی‌های متفاوتی دارد که می‌توان آن را به همین دلیل یکی از پدیده‌های بزرگ سال ۲۰۱۷ دانست؛ سریالی که شبکه «نت‌فلیکس» آن را مانند اغلب سریال‌هایش یک‌جا منتشر کرد و تا همین لحظه با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو بوده است. از یک سو در دنیای واقعی بسیاری از کارشناسان، والدین و معلمان از پخش چنین سریالی برای نوجوانان دبیرستانی ابراز نگرانی کرده‌اند و از سوی دیگر بسیاری از دانش‌آموزان پس از دیدن آن تحت‌تأثیر قرار گرفتند. اما داستان در «۱۳دلیل برای این‌که» فارغ از تأثیراتی که بر بسیاری از مخاطبان خود داشته است، همچنان می‌تواند در قامت جزئی از صنعت سرگرمی بررسی شود. تحلیلی که به‌خوبی نشان می‌دهد می‌توان از زوایای مختلفی در برابر این پدیده قرار گرفت؛ زوایایی که نشان از روبه‌رو بودن با یکی از پدیده‌های سال دارد.

 از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

۱٫ «۱۳ دلیل برای این‌که…» یکی از پدیده‌های دنیای سریال‌های تلویزیونی بود؛ به‌این دلیل که داستان دختری را از زبان خود او بازگو می‌کرد. سریال با روایت هانا بیکر (با بازی کاترین لانگفورد) از زندگی‌اش آغاز می‌شود. از همان ابتدا تماشاگر متوجه می‌شود که قرار است داستان زندگی هانا را که خودکشی کرده است بشنود. اما چرا از زبان او؟ شخص دومی که در این بین در متن ماجرا قرار می‌گیرد کلی جنسن (با بازی دیلان مینت) هم‌کلاسی و همکار هانا است؛ پسری از جنس پسرهای آرام و ساکت دبیرستان که مشخصا تحت‌تأثیر مرگ هانا قرار دارد. اما داستان از همان قسمت اول با تماشاگر به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که باید متوجه ضرورت‌های آن بود. «۱۳ دلیل برای این‌که…» به‌طور مشخص از لحظه‌ای آغاز می‌شود که نوارهای هانا به دست کلی می‌رسد.

قرار است تماشاگر برای فهمیدن دلایل مرگ هانا با کلی همراه شود و این درست‌ترین انتخابی است که سازندگان سریال آن را در اختیار مخاطب گذاشته‌اند. به‌تدریج متوجه می‌شویم هانا در هر طرف کاست‌های خود داستان یکی از دانش‌آموزان دبیرستان را روایت می‌کند و آن‌ها را یکی از دلایل خودکشی خود می‌داند. نوارها دست‌به‌دست بین کسانی که هانا آنان را دلیل خودکشی‌اش دانسته، چرخیده و اکنون به دست کلی رسیده است.

به این ترتیب، ما با پسری روبه‌رو هستیم که او نیز جزئی از داستان است، اما هر چه در زندگی کلی پیش می‌رویم کمتر می‌توانیم باور کنیم او یکی از این دلایل باشد. به هر ترتیب، داستان قرار است راوی دلایل مرگ یک دختر دانش‌آموز باشد. اما این پایان‌دادن به خود به‌تدریج در هانا شکل می‌گیرد و این همان لحظه‌ای است که سریال را به پدیده‌ای بزرگ تبدیل می‌کند.

۲٫ «۱۳ دلیل برای این‌که…» یکی از پدیده‌های دنیای سریال‌های تلویزیونی بود؛ به این دلیل که به شما حق انتخاب می‌داد چگونه مراحل رسیدن یک دختر دانش‌آموز به خودکشی را تماشا کنید. تماشاگر به طرز عجیبی در میانه یک انتخاب قرار می‌گیرد. مانند هانا، کلی، ۱۱ نفر دیگر که دلیل خودکشی معرفی شده‌اند و تمامی دانش‌آموزان دبیرستان و والدین آن‌ها. قرار است شما انتخاب کنید که این سریال را چگونه تماشا می‌کنید. سریال از یک تئوری مشخص سخن می‌گوید؛ تئوری اعجاب‌آوری که همانند خود داستان زمان تماشای آن را هم به عهده مخاطب می‌گذارد. کلی، بر خلاف سایر کسانی که نامشان در نوارها آمده است، واکنش متفاوتی دارد.

او با شنیدن داستان هر نفر (هر طرف یک نوار کاست) که اپیزودهای سریال نیز بر اساس آن طراحی شده است، لحظات زندگی هانا را زندگی می‌کند؛ به مکان‌هایی که او در نوارها آن‌ها را روایت می‌کند سرمی‌زند و در جواب این سوال که چرا این‌قدر کند پیش می‌رود، از ناتوانی‌اش سخن می‌گوید. این دقیقا همان حالتی است که برای تماشاگران اتفاق می‌افتد. سریال کاملا در دسترس مخاطب قرار گرفته است. می‌توان مانند آدم‌هایی که در سریال به آن‌ها ارجاع داده می‌شود، کل اپیزودها را پشت سر هم دید یا این‌که مانند کلی با لحظات زندگی هانا زندگی کرد. آن‌گاه است که عمق خراشی را که داستان به روح وارد می‌کند نمی‌توان به‌سادگی پشت‌سر گذاشت.

 از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

انتخاب درست رنگ‌بندی‌ها و چرخش‌های دوربین در تدوین موازی بین قبل و بعد از مرگ هانا به این رویکرد کمک شایانی می‌کند. در این بین کلی در همان قسمت اول تصادف می‌کند و زخم روی پیشانی او به معیاری برای داستان هانا و داستان کلی تبدیل می‌شود. سُر خوردن در داستان «۱۳ دلیل برای این‌که…»، ساخته‌شده براساس رمانی به همین نام، نوشته جی اشر، این فضا را برای مخاطب به وجود می‌آورد که تجربه‌ای از زندگی به مرگ را تجربه کند؛ تجربه‌ای دردناک که به این زودی‌ها از خاطر نخواهد رفت.

۳٫ «۱۳ دلیل برای این‌که…» یکی از پدیده‌های سریال‌های تلویزیونی بود؛ اما این پدیده با توجه به آن‌چه در کتاب می‌گذرد، مانند اکثر تئوری‌های سال‌های اخیر هالیوود، پایانی درخور نداشت. هرچند مشخص است سریال در نقطه‌ای به پایان رسیده که می‌تواند فصل دومی هم داشته باشد، اما مانند بسیاری از فیلمنامه‌هایی که در سینمای بدنه اتفاق می‌افتد قرار نیست داستان، همچون رمان، با کشف حقیقت از سوی کلی جنسن به پایان برسد.

معمولا در صنعت سرگرمی، با وجود همه سنت‌شکنی‌های شبکه «نت‌فلیکس»، چندان قابل‌قبول نیست که داستان با این درجه از دردناکی (صحنه خودکشی به‌طور کامل و با جزئیات در قسمت آخر سریال نشان داده می‌شود) و هشداری که برای نوجوانان دارد، همین‌گونه پایان یابد.

هرچند کلی می‌خواهد داستان مرگ هانا و مقصران آن را به هر شکلی که شده فریاد بزند، او بر خلاف سایر هم‌کلاسی‌هایش در مقابل دوربین تحقیقات مرگ هانا قرار نمی‌گیرد. جلسه‌ای که وکیل خانواده هانا برپا کرده است و هریک از افراد حاضر در نوارها درباره هانا سخن می‌گویند، نوع واکنش آن‌ها و حرف‌هایی که می‌زنند داستان را تلخ‌تر از گذشته می‌کند و خودکشی یکی دیگر از کسانی که در این ماجرا نقش داشته‌اند بر تلخی سریال می‌افزاید.

اما سریال مجبور است درنهایت عشق تازه‌ای برای کلی به میان آورد و در میان موسیقی و فضای سنتی، کلی را روانه آرمانشهری کند که فضایش روشن‌تر از روزهای پیشین باشد. «۱۳ دلیل برای این‌که…» مانند همه آن‌چه در سینمای بدنه می‌تواند بگذرد، ضمن شکستن بخش مهمی از کلیشه‌هایی که در فیلم‌ها و سریال‌های دبیرستانی از آن سراغ داریم، به پایانی امیدبخش در جامعه فردا بازمی‌گردد. در طول سریال به جای تصویر کردن محیط دبیرستانی شاد و پرزرق‌وبرقی که در این ژانر سراغ داریم، دائما درباره دوران عجیب دبیرستان سخن گفته می‌شود؛ ماجراهایی که در پایان باید به گونه‌ای از آرامش برسد و سریال این کار را انجام می‌دهد.

درنهــایت مــی‌تــوان گفــــت «نت‌فلیکس» با سریال «۱۳دلیل بــرای این‌که…»، مانند همه سریال‌هایی که در سال‌های اخیر روانه بازار صنعت سرگرمی کرده است، پدیده‌ای تازه را مقابل مخاطب قرار می‌دهد؛ مجموعه‌ای از اتفاق‌های تلخ و دنیای خاکستری که می‌تواند نشان تازه‌ای از دوران تازه‌ای باشد که می‌توان در آن حرف‌های تازه زد و دنیای رمان‌های هشداربرانگیز را به‌طور جدی‌تر در قالب سریال‌های تلویزیونی نمایش داد. «۱۳ دلیل برای این‌که…» با ترکیبی از بازی‌های چشم‌نواز و موسیقی فوق‌العاده‌اش یکی از نمونه‌های مهم دنیای سریال‌سازی است و شاید به همین دلیل باشد که می‌توان آن را اتفاقی تازه با بازیگران نوجوان و انبوه اتفاقات هشدار‌دهنده دانست؛ داستانی درباره مرگ، خودکشی و البته زندگی در دنیایی که مرده و زنده آن چندان مشخص نیست.

 از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

گفت‌وگو با برایان یورکی، نویسنده و طراح سریال «۱۳ دلیل برای این‌که…»

بیان بی‌پرده مشکلات وظیفه ماست

شبکه «نت‌فلیکس» این‌بار با سریال درام «۱۳ دلیل برای این‌که…» دوربین‌هایش را رو به دوران نوجوانی و غم‌های دوران بلوغ در قرن ۲۱ چرخانده است.  این درام نوجوانانه از رمان جِی اَشِر با همین نام گرفته شده و داستان هانا بیکر ۱۷ساله را روایت می‌کند که بعد از متحمل شدن بلایای متعدد از جانب همکلاسی‌ها و دوستانش دست به خودکشی می‌زند. بیکر ۱۳ نوار کاست از خود به جای می‌گذارد که در آن نقش کسانی را که او را در تصمیمش مصمم کردند، شرح می‌دهد.

  این درام به وقایعی می‌پردازد که به مرگ هانا منجر می‌شود و به مسائل اجتماعی‌ای که در جهان امروز نمود دارند: مثل آزار و اذیت در مدرسه، تهدید و تجاوز.  یورکی به «هالیوود ریپورتر» گفته است: «ما نگاهی بیرحمانه به مسائل بسیار سختی که نوجوانان با آن دست به گریبان هستند انداخته‌ایم.» ۱۳ کاستی که هانا از خود به جای گذاشته به اضافه نقش‌هایی که دوستانش پیدا می‌کنند، راهگشای داستان زندگی هانا هستند.  در گفت‌وگوی «هالیوود ریپورتر» با یورکی، او درباره مسئله خودکشی نوجوانان، علت مهم بودن این پروژه برای سلنا گومز، خواننده و بازیگر مشهور هالیوودی و پیام اخلاقی‌ای که این کارگردان امیدوار است نوجوانان از سریالش دریابند، صحبت کرده است.

 از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

چطور کتاب را به فیلمنامه‌ای مناسب تلویزیون تبدیل کردید؟

می‌خواستم تا آن‌جا که بشود به کتاب وفادار بمانم، اما می‌دانستم هر اقتباس موفقی بالاخره دست به ابتکاراتی هم می‌زند. ما زمان بیشتری برای داستان عاشقانه کلِی و هانا گذاشتیم. چیزی که مرا بسیار شیفته کتاب می‌کند این است که کلِی داستانگویی نیست که بشود تماما به او اعتماد کرد چرا که جمله آغازین کتاب را این‌گونه می‌نویسد: «من دختری را می‌شناختم به نام هانا.» در انتهای کتاب مخاطب متوجه می‌شود که او در واقع عاشق هانا بود و دلش می‌خواست زندگی‌اش را با او بگذراند. این یک داستان عاشقانه‌ای است که می‌تواند یک فصل تمام را به خود اختصاص دهد. این نخستین نکته قابل توجهی است که فیلمنامه را از کتاب جدا می‌کند. ما وقایع روزهای بعد از مرگ هانا را بسط داده و حال بچه‌هایی را که به این کاست‌ها گوش می‌دادند نشان دادیم که با نقش خود در خودکشی هانا مواجه می‌شدند.

هانا و کلِی شخصیت‌های اصلی هستند، اما شما زمان زیادی صرف معرفی شخصیت‌های مکمل کردید. چقدر روایت داستان زندگی آن‌ها برایتان مهم بود؟

پیامی که جِی در کتابش منعکس می‌کند، این است که اتفاقاتی در زندگی آدم‌ها می‌افتد که ما اصلا از آن‌ها آگاهی نداریم. تیم ما به این نتیجه رسید که این فرصت مناسبی است که در واقعیت این پیام را نشان دهیم و زندگی هر کدام از شخصیت‌ها را روایت کنیم. به نظر می‌رسید تا به حال تعداد کمی دست به چنین کاری زده‌اند. امیدوارم در انتهای فصل مخاطب به شخصیت‌های داستان توجه نشان دهد. هرچند که به نظر می‌رسد بعضی از آن‌ها لاابالی هستند. کاراکترهایی در این سریال هستند که به هیچ عنوان نمی‌توان از آن‌ها دفاع کرد، اما امیدوارم بتوانیم انسان بودن آن‌ها و انسانی بودن شرایط آن‌ها را به مخاطب نشان دهیم.

کیت والش (بازیگر درام تلویزیونی «درمانگاه خصوصی») در این سریال نقش مادری سوگوار را بازی می‌کند. شما به او توضیحات خاصی داده بودید که چطور باید از پس نقشش بربیاید؟

او برایش مهم نبود که زیبا دیده شود یا نه. او با والدینی که فرزندانشان را بر اثر خودکشی از دست داده بودند صحبت کرد. ما، هم قبل و هم بعد از سریال زیاد درباره نقش خانم بیکر صحبت کردیم. این‌که چطور تأثیر این اتفاق را بر زندگی‌اش نشان دهیم و این‌که چطور زندگی‌اش دستخوش تغییر می‌شود. فکر می‌کنم والش برای همیشه تغییر کرده باشد. روح آدم جریحه‌دار می‌شود. در کتاب به والدین هانا فقط اشاره‌ای گذرا می‌شود، اما ما می‌دانستیم اگر قرار باشد اقتباسی از این کتاب صورت بگیرد باید وقایع قبل و بعد از خودکشی هانا را بررسی کنیم و این به این معنی بود که باید شناخت کافی از والدین هانا به دست مخاطب می‌دادیم.

چطور شبکه پخشی مثل «نت‌فلیکس» زمینه را برای طرح مسائلی تلخ مثل خودکشی آماده می‌کند؟

ما جایگاه خاصی در «نت‌فلیکس» داشتیم تا بتوانیم این داستان‌ها را صادقانه بیان کنیم. درام‌هایی که برای جوانان ساخته می‌شود به هر دلیلی از آن بازمانده‌اند. شاید برای این‌که می‌خواستند در شبکه پخش خاصی باشند و کمتر مورد انتقاد قرار بگیرند. ما خود را مرهون برنامه‌هایی مثل «مثلا زندگی من» و سریال «دیوانه‌ها و مخ‌ها» می‌دیدیم که به یک استانداردی برای برخورد صادقانه با کودکان رسیده بودند. ما فکر کردیم باید برخوردی صریح با مسائل و سختی‌هایی داشته باشیم که نوجوانان تجربه می‌کنند. این مسئولیت بر عهده ما بود که از سریال‌هایی که توان بیان این مسائل را داشتند ولی از این وظیفه سر باز زدند، بی‌پرده‌تر مسائل را نشان دهیم. ما باید در مورد این مسائل صادق باشیم و نشان‌شان دهیم.

شما امیدوارید سریال چه گفتمانی را در مورد آزار، تمسخر، افسردگی و دیگر مسائل جدی میان نوجوانان آغاز کند؟

امیدوارم گفت‌وگوهایی میان نوجوانان شکل بگیرد، به‌ویژه میان نوجوانان و والدینشان. اتفاقاتی که در سریال می‌افتد هر روز برای نوجوانان در سراسر دنیا می‌افتد و مطمئنا ایالات متحده مستثنا نیست. کمک خواستن کاری است که برای نوجوانان بسیار سخت است، صحبت کردن درباره احساساتشان و حتی گزارش دادن چیزهایی که بر سرشان آمده هم سخت است. ما امیدواریم مردم به تکاپو بیفتند. رسالت برنامه تلویزیونی خوب باید چنین باشد. اگر مردم می‌توانند درباره اتفاقاتی که بر سر هانا و جسیکا که هر دو مورد آزار قرار گرفتند صحبت کنند و موضوع بحث‌شان اتفاقاتی باشد که بر سر این نوجوانان می‌آید، پس می‌توانند درباره اتفاقاتی که در زندگی خودشان می‌افتد هم صحبت کنند. قبل از هر چیز باید گفت‌وگو شکل بگیرد تا تغییری صورت پذیرد.

قسمت‌هایی در این سریال بود که شبیه به اعلان خدمات عمومی بود. چرا برایتان آن‌قدر مهم بود که چنین پیام‌هایی را در سریال بگنجانید؟

یکی از اپیزودها نامش «فرای دلایل» بود که تعدادی از ما که این سریال را ساختیم- بازیگران در کنار دکترها، حامیان و روان‌شناسانی که ما با آن‌ها مشورت می‌کردیم- به گفت‌وگو نشستیم که چطور این سریال رگه‌هایی از زندگی حقیقی مردم را نشان می‌دهد.

این قسمت درست بعد از اپیزود آخر داستان پخش شد. ما امیدواریم که مخاطبان بعد از دیدن این قسمت اطلاعات دقیقی درباره نحوه درخواست کمک به دست بیاورند تا بتوانند به خودشان یا به کسی که می‌شناسند که درگیر چنین اتفاقاتی است یاری برسانند. سلنا گومز هم در این‌جا نقش پررنگی داشت و این نقطه قوتی برای ما بود چرا که او هم کمی از تجربیات شخصی‌اش گفت. من واقعا به این قسمت افتخار می‌کنم. این بخش تقریبا نیم ساعت طول می‌کشد و حتی اگر مخاطب در شرایط بحرانی نباشد اطلاعات خوبی دستگیرش می‌شود و راه خوبی پیش پای مخاطب می‌گذارد تا جلوی چنین اتفاقاتی گرفته شود.

سلنا گومز چقدر در این سریال درگیر بود؟

من برای شروع ساختن این سریال با سلنا صحبت کردم. ما با هم درباره این‌که چرا می‌خواهیم چیزی بسازیم که توجه نوجوانان را به خود جلب کند و ضرورت ساخت چنین سریالی با هم صحبت کردیم. سلنا بین میلیون‌ها نوجوان محبوب است و به کیفیت زندگی این نوجوانان اهمیت زیادی می‌دهد. برای ما داشتن چنین پشتیبانی در کنارمان دلگرمی خوبی بود، چرا که «۱۳دلیل برای این‌که…» چنان برای سلنا مهم بود که نمی‌توانست به راحتی از کنار چنین مسائل مهم و چالش‌برانگیزی بگذرد.

سلنا سنش بالاتر از آن بود که بتواند در این سریال نقش‌آفرینی کند، ولی باز هم ترجیح داد در پروسه ساخت شرکت کند و این برای ما بسیار لذت‌بخش بود. اگر ما بتوانیم چیزی بامفهوم بسازیم و سلنا با محبوبیتش بتواند توجه مخاطبان را به آن جلب کند، ما شانس آن را خواهیم داشت تا سریال را به دست مخاطبان بیشتری برسانیم. این همیشه انگیزه ما بوده. در قسمت «فرای دلایل» سلنا درباره تجربیات نوجوانی‌اش حرف می‌زند و این‌که چرا ساخت چنین سریالی او را چنان جذب کرده است. سلنا و مادرش درباره روابط‌شان با هم و نوع ارتباط‌شان با هم نیز صحبت می‌کنند.

 از خود رفتگان و د‌ر خود مردگان

صحنه خودکشی هانا به لحاظ بصری خیلی تند بود. چطور توانستید دیگران را متقاعد کنید تا بتوانید صحنه خودکشی را با چنان جزئیاتی نمایش دهید؟

فیلمبرداری این صحنه خیلی دشوار بود حتی متقاعد کردن دیگران برای فیلمبرداری این صحنه با چنان جزئیاتی سخت بود. ما با جزئیات کامل این صحنه را تصویر کردیم. به‌نظر خیلی دم‌دستی می‌آمد که خودکشی هانا را باشکوه و آرام به تصویر بکشیم. کاترین لنگفورد (بازیگر نقش هانا) یکی از زیباترین آدم‌های این کره خاکی است. خیلی راحت می‌شد مرگش را با تکنیک‌های سینمایی زیبا و تراژیک نشان داد. حتی دم‌دستی‌تر از شکوهمند جلوه دادن خودکشی‌اش، می‌شد به راحتی با نشان دادن جرقه‌های شکل‌گیری خودکشی تصویر را آرام سیاه کرد.

ما می‌خواستیم نشان دهیم خودکشی کثیف و زشت است و درد بسیار دارد. هیچ چیز شکوهمند و زیبایی در این‌باره وجود ندارد. چنین تجربه‌ای دردناک است و از آن دردناک‌تر آدم‌هایی است که مجبورند با غم خودکشی یکی از عزیزانشان دست به گریبان شوند. می‌خواستیم این داستان را صادقانه به تصویر بکشیم. در واقع تماشای چنین صحنه‌ای همان‌قدر باید تلخ و سخت باشد که در واقعیت چنین است. اگر از لحاظ بصری دیدن چنین تصویری را آسان می‌کردیم، دیگر چیزی که می‌خواستیم ارائه کنیم ارزش نداشت.

آیا پایان این فصل راه را برای گفتن داستانی فرای فصل اول باز می‌گذارد؟

ما امیدواریم که فرصتی در اختیارمان قرار بگیرد تا بتوانیم این داستان‌ها را بگوییم. خیلی چیزها ناتمام باقی مانده‌اند. همه این کاراکترها هنوز با اندوه از دست دادن و پذیرفتن این واقعه کنار نیامده‌اند. هنوز دادگاه والدین هانا که از مدرسه شکایت کرده‌اند مانده، داستان شکایت والدین از مدارس بیشتر از آن‌که فکرش را بکنید اتفاق می‌افتد.

این‌که چه کسی در تصمیم هانا به خودکشی مقصر است داستان جالبی است. این مسئله هم وجود دارد که متجاوزی در این مدرسه حضور دارد که هنوز شناخته نشده و عدالت در مورد او برقرار نشده است و یکی از قربانیانش که ما از وجودش خبر داریم، هنوز زنده است و با این واقعیت مواجه شده که یکی از نجات‌یافتگان تجربه تجاوز است. این هم یک داستان مهم دیگر برای روایت است. دوست دارم وقت بیشتری برای این کاراکترها بگذارم.

آیا کاراکتر هانا باز هم بخشی از این داستان خواهد بود؟

فکر می‌کنم. خیلی از چیزهایی که الان برشمردم حول داستان هانا می‌چرخد. یکی از عناصر اصلی این سریال تقابل بین گذشته و حال است. داستان هانا هنوز به پایان نرسیده. هانا شخصیت اصلی و محوری هر داستانی است که در فصل آینده خواهد گذشت.


منبع: برترینها

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: در ابتدا بیایید اقتصاد گیگ را به درستی تعریف کنیم. اقتصاد گیگ (Gig Economy) در واقع محیطی است که موقعیت و جایگاه افراد در آن به طور معمول موقتی است و شرکت ها و سازمان ها اغلب قراردادهای کوتاه مدت با فریلنسرها یا همان آزادکاران منعقد می کنند.

به عبارت دیگر، افراد به جای این که به دنبال شغل های تمام وقت و بلند مدت باشند، به دنبال شغل های کوتاه مدت می گردند و با تمام شدن یکی به سراغ بعدی می روند.

داشتن یک شغل و مالکیت یک کسب و کار چه فرقی با هم دارند؟

من اغلب حرف مردم را می شنوم که می گویند: «می خواهم کسب و کار خودم را راه اندازی کنم.» این روزها و با گسترش اقتصاد گیگ این حرف رواج بیشتری میان مردم پیدا کرده است.

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
اگر این جمله را به تازگی می شنوید، باید بدانید که این اقتصاد گیگ با رشد موقعیت های شغلی جانبی گسترش می یابد: شغل هایی مانند کار کردن در شرکت اوبر، نویسندگی و طراحی برای شرکت های مختلف به صورت آزادکار یا تحویل غذا برای رستوران های مختلف. به طور کلی نکته کلیدی اقتصاد گیگ این است که کارگرانش تحت عنوان «کسانی که برای خود کار می کنند و خدماتی را در قالب کار آزاد، قرارداد مستقل و/یا موقت ارائه می کنند» مشغول به کار هستند.

آیا دوست دارید وارد اقتصاد گیگ شوید؟

خیلی از مردم از من می پرسند که آیا اقتصاد گیگ مناسب آنها هست یا خیر. من همیشه با جمله «بستگی دارد» پاسخ می دهم. این موضوع به این بستگی دارد که می خواهید به چه چیزی برسید. اگر می خواهید شغل همیشگی تان را داشته باشید و در کنارش درآمد بیشتری به دست آورید، بله این کار مناسب شماست. اما اگر می خواهید مالک کسب و کار خود باشید، این گزینه را به شما پیشنهاد نمی کنم. واقعیت این است که افراد شاغل در اقتصاد گیگ مالک هیچ کسب و کاری نیستند، بلکه فقط شاغل اند و در بسیاری از شرایط مزایای کمتری نسبت به افرادی دارند که به کار تمام وقت مشغول اند.

بر اساس گزارش اخیر شرکت خدمات مالی آمریکایی «پرودنشال فایننشال»، تنها ۷ درصد از افرادی که فقط و فقط در اقتصاد گیگ مشغول به فعالیت اند، بیمه از کار افتادگی دارند. این رقم برای افرادی که در کنار شغل اصلی شان به فعالیت در اقتصاد گیگ مشغول اند، بیشتر و در حدود ۲۱ درصد است. فقط ۲۰ درصد از افراد صرفا شاغل در اقتصاد گیگ و ۳۷ درصد از افرادی که علاوه بر شغل اصلی شان، در اقتصاد گیگ هم فعالیت دارند، دارای بیمه عمر هستند.

علاوه بر این، درصد کسانی که دارای برنامه بازنشستگی هستند، به ترتیب ۱۶ و ۲۵ درصد است، در حالی که این رقم برای کارگران شاغل در شغل های سنتی ۵۲ درصد است. این را نیز در نظر بگیرید افرادی که صرفا در اقتصاد گیگ فعالیت می کنند، سالانه ۳۶۵۰۰ دلار درآمد داشته اند در حالی که کارگران شاغل در مشاغل تمام وقت ۶۲۷۰۰ دلار درآمد داشته اند. تنها مزیت اقتصاد گیگ این است که کنترل کاملی روی برنامه کاری تان دارید؛ اما از طرفی باید آنقدر کار کنید که فرصتی برای لذت بردن از برنامه انعطاف پذیرتان نخواهید داشت.

 آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
تغییر از کارمندی به خوداشتغالی

بسیاری بر این باورند که راه رسیدن به امنیت مالی و زندگی شاد این است که برای خود کار کنند. من انگیزه آنها را برای پیوستن به اقتصاد گیگ تحسین می کنم زیرا به نظر می رسد که اقتصاد گیگ فرصت خود اشتغالی را برای مردم فراهم کرده است. اما در بیشرت شرایط تغییر زندگی کارمندی به خود اشتغالی در اقتصاد گیگ چیزی به جز رفتن از ربع E به S نیست که هر دو سمت چپ مربع جریان نقدی هستند.

ساده تر بگویم، در ربع S شما کاری را برای خودتان انجام نمی دهید، بلکه زمان و خدمات تان را صرف کمک به شخص دیگری می کنید و کسب و کار او را رونق می دهید. از این بدتر، بر اساس گزارش پرودنشال، ربع S شرایط بسیار ریسکی و خطرناکی برای تان ایجاد می کند. شما از مزایای سنتی که به کارمندان اعطا می شده نیز محرومید و اگر قرار به تعدیل نیرو و هزینه ها باشد، اولین کسانی که از مجموعه حذف می شوند، شما خواهید بود.

کسب و کارهای نوع S (خود اشتغالی) و نوع B (کسب و کارهای بزرگ)

کسب و کارهای نوع S و نوع B نقاط قوت، ضعف، مزایا و معایب خاص خود را دارند. خیلی از کسانی که می خواهند کسب و کار بزرگی برای خود راه اندازی کنند، به یک کسب و کار نوع S (خود اشتغالی) رضایت می دهند و از مسیر رسیدن به نیمه راست مربع نقدینگی جا می مانند. ربع B (کسب و کار بزرگ) و ربع I(سرمایه گذاری) در نیمه راست این مربع قرار دارند که از دسترس افرادی که به خود اشتغالی (کاذب) مشغول اند، دور می ماند.

بسیاری از مردم می خواهند از ربع S به ربع B بروند، اما تعداد کمی از آنها موفق به این کار می شوند، چرا؟ زیرا مهارت های فنی و شخصی لازم برای موفقیت در هر کدام از  از ربع ها متفاوت است. شما باید برای رسیدن به ربع مورد نظرتان، مهارت ها و ذهنیت لازم برای رسیدن به آن را نیز فرا بگیرید.

اگر کسب و کاری از نوع B (کسب و کار بزرگ) دارید، می توانید یک سال به مسافرت بروید و در هنگام بازگشت متوجه شوید که کسب و کارتان در این یک سال بازدهی و سوددهی بسیار خوبی داشته. اگر کسب و کاری از نوع S (خود اشتغالی) داشته باشید و بخواهید به مسافرتی یکساله بروید، دیگر کسب و کاری نخواهید داشت که بخواهید میزان سوددهی اش را بررسی کنید.

 
تفاوت در چیست؟

باز هم می گویم، کسب و کار نوع S (خود اشتغالی) کسب و کار نیست. در واقع داشتن یک شغل است. اما کسب و کار نوع B دارای سیستمی است که می تواند کارمندانی عالی استخدام کند تا به مدیریت سیستم بپردازد. به همین خاطر است که اگر مالک کسب و کار نوع B به مسافرت یکساله برود، باز هم درآمد خیلی زیادی نصیب او خواهد شد.

مالک این نوع کسب و کار برای رسیدن به موفقیت باید: مالکیت و کنترل این سیستم را به عهده بگیرد. توانایی رهبری و مدیریت کارمندانش را داشته باشد. افرادی که به خود اشتغالی مشغول اند، باید هویت و دانسته های شان را به یک سیستم تبدیل کنند تا بتوانند کسب و کاری بزرگ خلق کنند. بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که در اقتصاد گیگ مشغول به کارند، نمی توانند این کار را بکنند. به عنوان مثال، به سختی می توان از راننده اوبر بودن به مالکیت کسب و کاری مشابه اوبر و مدیریت صدها یا هزاران راننده رسید. اوبر برای رسیدن به این سیستم و ساختار کاری میلیاردها دلار خرج کرده است.

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟ 
آیا می توانید همبرگری بهتر از مک دونالد درست کنید؟

زمانی که شخصی از من در مورد شروع کسب و کار سوال می کند، تکنیکی را به کار می برم تا بدانم شخصیت او به خود اشتغالی متمایل است یا مالکیت کسب و کار. معمولا این افراد به من می گویند که ایده ای عالی برای تولید یک محصول یا خدمات دارند. من گوش می دهم. حدود ده دقیقه به آنها فرصت می دهم تا کاملا حرف های شان را بزنند. در این ده دقیقه معمولا چنین جملاتی می شنوم:

«این خیلی بهتر از محصولی است که فلان شرکت تولید می کند.»
«من همه جا را گشته ام و هیچ کس را ندیده ام که چنین ایده ای داشته باشد.»
«من ایده ام را در اختیار شما می گذارم و در ازای آن فقط ۲۵ درصد سود می خواهم.»
«من سال هاست دارم روی این ایده کار می کنم.»

در چنین شرایطی من یک سوال می پرسم: «آیا به شخصه می توانید همبرگر بهتری نسبت به همبرگری که مک دونالد می فروشد، درست کنید؟» تا به حال همه پاسخ مثبت داده اند. همه می توانند همبرگر بهتری درست کنند.
سپس می پرسم: «آیا به شخصه می توانید کسب و کار بهتری نسبت به مک دونالد خلق کنید؟»

همبرگر در تقابل با کسب و کار

برخی از مردم به سرعت متوجه تفاوت میان این دو می شوند. برخی هم منظورم را نمی گیرند. تفاوت این دو موضوع در این است که شخص در سمت راست مربع و در ربع E یا S جریان نقدینگی قرار دارد و روی ایده همبرگر بهتر متمرکز شده یا در سمت راست آن و در ربع B یا او به فکر ساخت سیستم کسب و کار بهتر است.

من سعی ام را می کنم تا به آنها توضیح دهم که کارآفرینان زیادی وجود دارند که می توانند محصولات یا خدمات بهتری ارائه کنند؛ درست همانطور که میلیون ها نفر می توانند همبرگرهای بهتری نسبت به مک دونالد درست کنند اما فقط مک دونالد است که توانسته سیستمی برای خدمت رسانی به میلیون ها نفر خلق کند.

اگر مردم متوجه منظور من بشوند، به آنها پیشنهاد می کنم به مک دونالد بروند، همبرگری بخرند، بنشینند و به سیستمی نگاه کنند که همبرگر را به آنها تحویل می دهد. کامیون های حمل گوشت را ببینند. فرآیند تولید همبرگر، مشتریان در حال خرید، تبلیغات تلویزیونی، آموزش کارمندان، تزئین و دکوراسیون رستوران، دفاتر منطقه ای و سازمانی کلی به نام مک دونالد. اگر آنها بتوانند تصویری کلی از این کسب و کار به دست آورند، شانس این را خواهند داشت که خیلی زود کسب و کاری بزرگ خلق کنند.

شما چطور؟ می خواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟

واقعیت این است که ایده های ناب و عالی بسیار زیادی وجود دارند. افراد زیادی هستند که می توانند محصولات و خدمات خوبی ارائه کنند، اما تعداد کسانی که می توانند سیستم کاری حرفه ای بسازند، خیلی زیاد نیست.

اگر هدف واقعی شما در زندگی این است که مالک کسب و کار خود باشید و به موفقیت برسید، به شما توصیه می کنم از اقتصاد گیگ فاصله بگیرید و روی ساخت کسب و کار خودتان سرمایه گذاری کنید: کسب و کاری که شاید دیگران در آن به فعالیت و کار مشغول شوند. در پایان باز هم از شما می پرسم؛ می خواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟


منبع: برترینها

تاریخچه کوتاه سلبریتی‌ها در ایران (۲)

ماهنامه نزدیک: بیشتر شاعران یا درباری بودند و یا
در جمع های محدودی شعرهای خود را می خواندند. انوری یکی از شاعران درباری
بود. او در بازار دید که کسی شعرهای او را برای مردم می خواند.پرسید:
«این شعرها از کیست؟» گفت: «انوری.» پرسید: «انوری را می شناسی؟» گفت: «من
خودم انوری ام.» انوری گفت: «شعردزد دیده بودیم، اما شاعردزد نه.» این
یعنی شاعرانی کم و بیش بین مردم شناخته شده بودند، اما نه در این حد که کسی
قیافه آنها را بشناسد.

۱۳۷۶: ورزشکاران در تبلیغات: حضور کریم باقری در تبلیغ محصولات بهداشتی ایرانی داروگر (پس از صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه).

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران

خرداد ۱۳۸۱: اولین حضور یک بازیگر در تبلیغات پس از انقلاب اسلامی.
حضور جمشید مشایخی در تبلیغ کولر گازی جنرال. گفته می شود او برای تامین
هزینه عمل جراحی قلب خود دست به این کار زد.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۱۳۸۵: وزارت ارشاد استفاده از چهره ها را در تبلیغات ممنوع کرد.

بهرام رادان: «دی ماه ۸۵ بود… مشاهده کردم چندین نفر در حال کندن تبلیغات
من هستند… من خدمت وزیر آن وقت، محمد حسین صفار هرندی رفتم… گفتند
ممنوعیت وجود دارد.»

تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران 


 

۱۳۸۶: حضور جنجالی حسین رضازاده، وزنه بردار رکورددار جهان در تبلیغ بنگاه املاک رابینسون دوبی. این تبلیغ در شبکه های ماهواره ای (شبکه مهاجر نت‌ورک) پخش و در ایران بسیار جنجالی شد.

روزنامه نگاران رضازاده را به تشویق مردم برای خروج ارز از کشور متهم کردند. همزمان ناصر حجازی هم در تبلیغاتی مشابه حضور یافت. رضازاده: «من در آخرین سال های ورزش حرفه ای به سر می برم. این حق من است که بتوانم برای زندگی آینده ام درآمدزایی کنم.
گفته می شود رضازاده برای این تبلیغ ۲۰۰ میلیون تومان پول گرفت و حجازی ۴۰ میلیون تومان.

تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۱۳۸۶: کتابخوان شدن به خاطر سلبریتی ها: کتاب «سعدی از دست خویشتن فریاد» از عباس کیارستمی (کارگردان ایرانی) منتشر شد. کیارستمی در این کتاب کوچک، شعرهایی از سعدی را به شکل تقطیع شده آورده است.

برخی او را به کتاب‌سازی متهم کردند و برخی او را به خاطر رواج سعدی خوانی در میان جوانان تشویق کردند. این آغاز روندی بود برای نوشتن یا ترجمه کتاب از سوی سلبریتی های سینمایی، تلویزیونی و ورزشی.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران 


 

۱۳۸۸: حمایت زیرزمینی ها از سیاست: ساسان یافته با نام هنری
ساسی مانکن (خواننده رپ) از مهدی کروبی (کاندید رییس جمهوری) حمایت کرد.
این اولین حمایت یک هنرمند غیرمجاز از یک فرد سیاسی بود.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۱۳۹۰: آقای دوربینی: کامران نجف زاده با فردی به نام حسین
نمازی مصاحبه می کند. کسی که در اکثر گزارش های خبری صدا و سیما در بین
مردم حضور دارد. او متخصص دیده شدن در دوربین است و به همین دلیل به آقای
دوربینی مشهور می شود.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

مرداد ۱۳۹۴: لیلا اوتادی، بازیگر سینما، در اینستاگرام از تولید
عطری به نام خود خبر داد. شهریور ۹۶ هم خبر تولید عطری به نام لیلا حاتمی
در فرانسه منتشر شد.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

شهریور ۱۳۹۴: رضا رشیدپور، اولین برنامه گفت‌وگو محور اینترنتی را در
ایران راه انداخت. او پس از موفقیت در برنامه های گفت‌وگومحور با افراد
مشهور در تلویزیون و ایجاد مانع بر سر راه اجرا در صدا و سیما، در کانال
آپارات خود برنامه «دید در شب» را راه انداخت و در آن با سلبریتی ها مصاحبه
کرد.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

مهر ۱۳۹۴: اولین حضور یک زوج در تبلیغات (امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در تبلیغ لباس های ریباک).

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۶ بهمن ۱۳۹۴: اولین حضور یک زوج در کمپین تبلیغاتی (امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در تبلیغ لوازم آشپزخانه آلتون).

تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران 


 

۱۳۹۴: تصویب دستورالعمل استفاده از هنرمندان و ورزشکاران در تبلیغات در کمیته مرکزی سازمان های تبلیغاتی در کمیته مرکزی سازمان های تبلیغاتی کشور. این قانون فقط برای کالاها و خدمات داخلی مجوز صادر کرده است.

 یکی از بندها: «در تبلیغ کالاهای ویژه آقایان فقط از آقایان و در کالاهای ویژه خانم ها فقط از خانم ها استفاده شود.»
 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۱۹ مرداد ۱۳۹۴: شهاب حسینی (به عنوان مدیر فرهنگی شهر فرش) حضور در تبلیغات این برند را رد کرد و گفت: «اعتقادی به استفاده ابزاری از عکس بازیگر به عنوان تبلیغات کالا یا برند خاص نداشتم.»

گفته می شود پیشنهاد تبلیغاتی به او ارزش ۴ میلیارد تومانی داشته است.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


 

۱۳۹۵- ۱۳۹۶: جولان سلبریتی ها: سلبریتی ها همه جا حضور دارند. از
تمام برنامه های تلویزیونی در موضوعات مختلف؛ از سیاست تا ازدواج و اعیاد
مذهبی و ملی گرفته تا روی بیلبوردهای تبلیغاتی برندهای مختلف و شبکه های
اجتماعی و سیاست.

 تاریحچه کوتاه سلبریتی ها در ایران


منبع: برترینها

گفت و گو با «بهناز جعفری» درباره کار و زندگی شخصی‌اش

با عجله از تمرین تئاتر به قرارمان رسید.به کافه ای حوالی خیابان فلسطین که تاکید داشت جای دنجی باشد.نشانی از خستگی در چهره اش نبود و مثل همیشه بی تعارف و پر انرژی نشست و گفت‌وگو با من را توی دفترچه اش خط زد.

 اسمش را بگذارعصیان
دفترچه ای که در آن به وضوح می توان بهناز جعفری را در دهه ۴٠ زندگی اش با آن سرعت و ریتم تند همیشگی دید.اگرچه در تلویزیون و سینما نیز نقش های متفاوتی را ایفا کرده که بخاطرش یک سیمرغ و دیپلم افتخار دارد اما حضورش بر صحنه تئاتر،جایی که بهترین انتخاب هایش را داشته است، هر مخاطب پر و پا قرصی را به کنجکاوی وا می دارد.

 شروع کارتان با سینما بود.

بله، فیلم روسری آبی.

 چطور شد که انتخاب شدید؟

کلاس‌های خانم آدینه بود که خانم بنی‌اعتماد آمدند تا از بازیگران جوان انتخاب کنند. تست و عکس گرفتند و خانم آدینه هم تأیید کردند و رفتم برای ایفای یک نقش کوچک. اما انگار آن سیاست و شم کاری که بتوانم برای خودم برنامه‌ریزی درستی بکنم و هر نقشی را قبول نکنم در من وجود نداشت. بعد از آن «عشق طاهر» بود و «سینما‌سینما» که در آن نقش یک منشی صحنه را داشتم که خیلی فعال بود، اما اصلا دیده نشد.

 انگیزه‌تان از شرکت در این کلاس‌ها چه بود؟

ما هنرستان گرافیک می‌خواندیم و آن زمان مسابقات منطقه‌ای سرود، تئاتر و… برگزار می‌شد و من به همراه چند تا از دوستانم برای این‌که بازیگری‌مان بهتر شود، به کلاس‌های مدرسه هنر و ادبیات کودک و نوجوان رفتیم. کلاس‌های خوب و امنی هم بود که مادر من مشکلی نداشت. هنرجوها همه دختر بودند و اساتید هم خانم‌ها تیموریان، آدینه و سپاه‌منصور. در دوره اتصال به دانشگاه بودیم و باید انتخاب می‌کردیم که می‌خواهیم گرافیک بخوانیم یا نمایش. عده‌ای گرافیک را انتخاب کردند و ما نمایش را ولی آن زمان گرایش بازیگری وجود نداشت. خانم آدینه گفتند ادبیات نمایشی را انتخاب کنید بلکه مجبور شوید زیاد کتاب بخوانید.

 
 الان از انتخاب‌تان راضی هستید؟

بله، یعنی با این دست‌تنهایی و بی‌سیاستی‌های خودم باز راضی هستم. برای این‌که احساس می‌کنم در حرفه ما باید خیلی سیاستمدارانه برخورد کرد. چه در روابط و چه در این‌که بتوانی خودت را محبوب همه نگه‌داری و این سخت است. همچنین باید بسیار صبور بود و خوش‌شانس.

 به شانس اعتقاد دارید؟

من فکر می‌کنم در فضای سینما یک جای خالی و کسری وجود دارد که یک مهره ناخواسته می‌آید در آن‌جا قرار می‌گیرد و یک‌شبه ره صدساله را طی می‌کند. دیگری سلیقه مردم است که می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد و تمام اینها بی‌ربط به شانس نیست و البته برای تمام این افراد که نشان ستاره بودن را حمل می‌کنند، مسئولیت سختی است… بودن و استمرار داشتن. حتی وقتی یک نفر نقشی را بازی می‌کند که مثلا یک معتاد کرکی است، بارها و بارها برای همین نقش انتخاب می‌شود و به او اجازه نمی‌دهند توانایی‌هایش را در نقش‌های متفاوت نشان دهد. بازیگر همیشه انتخاب می‌شود و چندان دخالتی نمی‌تواند در این امر داشته باشد زیرا باید زندگی‌اش هم بگذرد.

 تک‌کاراکتری شدن برای خودتان تا چه اندازه اتفاق افتاده است؟

در سینما اگر بخواهیم بگوییم همیشه نقش‌ها یک مشکلی داشته‌اند (خنده)… یا ایدز داشته یا موادفروش بوده یا…

 این روند از چه فیلمی آغاز شد؟

اگر اشتباه نکنم از فیلم «نگین» اصغر‌ هاشمی که در آن‌جا با خانم گلچهره سجادیه همبازی بودم. اما نقش منفی همیشه برایم چالش‌برانگیزتر بوده و انرژی بیشتری برده. البته منفی چندان واژه درستی نیست که به کار می‌بریم. من همیشه سعی می‌کنم با وجود توضیحات کارگردان، وجوه دیگری از کاراکتر را هم نشان دهم که مثبت است و دلسوزی و همذات‌پنداری مخاطب را برمی‌انگیزد.

 چندبار پای‌تان برای تست دادن به دفاتر سینمایی باز شد؟

در آن دوره ده‌ها بار تست دادم. چه برای کارهایی که مرا معرفی می‌کردند مثل «دندون طلا» و «عشق طاهر» و چه وقت‌هایی که خودم به دفاتر سینمایی می‌رفتم و فرم پر می‌کردم. اما چندان برایم خوشایند نبود و پس از چند کاری که انجام دادم فکر می‌کردم دیگر باید مرا بشناسند و نیازی به پر کردن فرم نیست و به غرورم برمی‌خورد.

 تابه‌حال در تستی رد شده‌اید که دل‌تان بسوزد؟

بارها هم تست دادم و رد شدم و دلم سوخته و بعد نشستم و فیلم را هم با بغض دیدم و گاهی وقت‌ها فکر کردم که من چه چیزی کم داشتم و این را به تقدیر و شانس ربط می‌دهم.

 خاطره‌ای از آن دوران دارید که هرگز فراموشش نکنید و تا امروز هم برای‌تان تاثیرگذار بوده باشد؟

یک‌بار در سریالی بازی می‌کردم که به من یک‌سری برگه باطله دادند تا با آن به‌عنوان منشی بازی کنم که اتفاقی دیدم فرم‌هایی است که آدم‌های مختلف در دفتر سینمایی پر کرده‌اند و گفتم ‌ای داد بیداد، این آدم با چه آرزوها و تصوراتی این فرم را پر کرده و الان زیر دست من است و از چرخه سینما به دور مانده. بعد از آن از این فرم پر کردن‌ها متنفر شدم و همچنین از این‌که کسی من را در خیابان می‌بیند، می‌شناسد اما کارهایم را به یاد نمی‌آورد و از من می‌خواهد بگویم در چه کارهایی بازی کردم. کلا از هر چه که مرا مجبور به تعریف کردن خودم کند بی‌زارم.

 شما برای نقش‌تان در «خانه‌ای روی آب» یک سیمرغ دارید. این را موفقیت نمی‌دانید؟

سالی که سیمرغ گرفتم فیلم‌هایی مثل من «من ترانه پانزده‌سال دارم» بود و کاندیداهای نقش دوم کسانی بودند که فکرش را نمی‌کردم، من بگیرم. الان که از سیمرغ فاصله گرفتم اصلا دوستش ندارم و هیچ تاثیری بر زندگی من نگذاشته است. خصوصا که این روزها می‌بینم به نقش‌ها و بازی‌هایی داده می‌شود که رو و سطح در آنها اهمیت پیدا کرده است. البته من الان هرچه بگویم ممکن است بگویند چون خودش نگرفته اینطور می‌گوید. اما من به‌عنوان معترض اینها را نمی‌گویم. سلیقه من این است. با این روند من هم دیگر به دل خودم نمی‌چسبد وقتی این کلمه را به کار می‌برم که نقش خاص، نقش پیچیده ولی تاثیرگذار، یک سکانس اما بازی کن و زنده‌اش کن. خارج از ایران این اتفاق می‌افتد. جایزه‌ها به چنین نقش‌هایی داده می‌شود.

مثلا همان نقشی که من برایش سیمرغ گرفتم، نقش یک دختر ایدزی بود و بعدا متاسفانه باعث شد که فقط یک برچسب به من بخورد که این همان دختری است که ایدز داشت و برای ترمیم رفته بود. اما آن‌جا ما به ازای آن تقدیرشان را به موقع و خوب دریافت می‌کنند.

بعد از سیمرغ، نه دستمزد من بالاتر رفت نه پیشنهادهای ویژه آنچنانی به من شد. همان‌طور انتخاب‌های کوچک داشتم و پیشنهادات خیلی خاص نقش اول به من داده نشد. انگار توانایی‌ها و بضاعت من در همان حد است. فقط خوشحالم که هنوز می‌گویند بهناز بازیگر با استعدادی است و می‌تواند نقش را در بیاورد. همین برای من قانع‌کننده است تا این‌که بخواهم سیمرغ بگیرم. هیچ‌کس یادش نمی‌ماند چند‌سال پیش چه کسی سیمرغ گرفت. البته اخیرا جوایز، بین‌المللی و شگفت‌انگیزتر شده و کمی جهانی‌تر که می‌شود یادمان می‌ماند که مثلا شهاب حسینی، لیلا حاتمی، آقای ناجی و نوید محمدزاده برگزیده شده‌اند.

 چه شد که به این گروه پیوستید و فکر می‌کردید برای نقشی کوتاه سیمرغ بگیرید؟

یک روز دستیار آقای فرمان‌آرا با من تماس گرفتند و من رفتم دفترشان برای بستن قرارداد و برگه‌ای به من دادند که فقط دیالوگ‌های مژگان در آن بود. یک نقش تک‌سکانسی که حتی نمی‌دانستم باید چه دستمزدی را برایش بگیرم. من هم «بوی کافور، عطر یاس» را دیده بودم و آقای فرمان‌آرا را به‌شدت دوست داشتم. حتی برای آن نقش که ایدز داشت رفته بودم آزمایشگاه و خودم هم آزمایش دادم یا به آدم‌های مختلف می‌گفتم تو اچ‌ای وی مثبت هستی تا ببینم واکنش‌شان چیست.

بعد شنیدم که آقای فرمان‌آرا در پروازی کنار شبنم طلوعی نشسته بودند و سر و زبان او را که دیدند گفتند بد نیست این نقش را شبنم بازی کند. دستیارشان تماس گرفتند و گفتند ما یک جابه‌جایی داریم و شما فلان نقش را به جای مژگان بازی کنید. بسیار متعجب و ناراحت شدم و سریعا رفتم سر لوکیشن که خانه با شکوه آقای کیانیان در آن فیلم بود. میز شام چیده بودند و آقای کیانیان هم بود.

 اسمش را بگذارعصیان

آقای فرمان‌آرا موسیقی بتهوون گذاشته بود. با توپ پر رفتم پیش‌شان و گفتم من باید این نقش را بازی کنم. پول نگاتیو چقدر می‌شود؟ من آن را می‌دهم و شما این سکانس را هم از من بگیرید و هم از بازیگر دیگرتان و بعد مقایسه کنید کدام بهتر است. ایشان خندیدند و خب من هم نمی‌دانستم چقدر وضع مالی‌شان خوب است (خنده). آن روز گذشت و من بالاخره توانستم از طریقی متوجه شوم که آقای عباس گنجوی در عروج‌فیلم کار مونتاژ را انجام می‌دهند. خودم را به آب و آتش زدم که باید بازی کنم. آفیش شدم به بیمارستان تا آن یک سکانس را از من بگیرند.

اما آن لحظه یخ کرده بودم، تمرین کرده بودم اشک بریزم و حتی هنوز هم می‌گویم چرا دستانم را بالا آوردم و صورتم را پنهان کردم. یک برداشت گرفتند و گفتند خوب است و من هم فکر کردم الکی و اصطلاحا پلان ایتالیایی است. از آن روز چند روز یک بار حلیم به‌دست می‌رفتم عروج فیلم و می‌گفتم بگذارید سکانسم را ببینم. من هستم؟ و آنها اطمینان می‌دادند که خودت هستی. تا روز اختتامیه جشنواره در تالار وحدت که بدو بدو رفتم پالتو خریدم و خودم را به آن‌جا رساندم و ردیف‌های جلو نشستم. وقتی جایزه گرفتم از کاندیداهای دیگر خجالت می‌کشیدم و عذرخواهی می‌کردم… اصلا اعتمادبه‌نفس نداشتم (خنده).

 از آن دوران چه چیزهایی به خاطر دارید که فکر می‌کنید کاش امروز هم وجود داشتند؟

ما از آن بچه‌هایی بودیم که شب می‌رفتیم توی صف سینما شهر فرنگ و عصر جدید ثبت نام می‌کردیم و صبح یک نفر می‌رفت آن‌جا و بعد چند نفر اضافه می‌شدند و با باتوم آنها را جا می‌زدند. فیلم «سلام سینما» را با فلاکت و بدبختی دیدیم. خود من چقدر به مادرم دروغ گفتم تا بروم «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» را ببینم (خنده). گالری می‌رفتیم… اما اخیرا رفتم موزه هنرهای معاصر یک گنجینه‌ای را باز کرده بودند و این همه بی‌اهمیتی برای آدم‌های مسئول به شدت دردناک بود.

مثلا جلوی یکی از تابلوها آب از بالا چکه می‌کرد و باید فاصله‌ات را زیاد می‌کردی تا خیس نشوی. الان دیگر باورم نمی‌شود که مثلا کسی «جان شیفته» رومن رولان را خوانده باشد. برای «هملت» قطب‌الدین صادقی که آن زمان در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شد، هر شب یک جوری بلیت گیر می‌آوردم و انتهای سالن می‌ایستادم به تماشا و ١١شب هم تمام می‌شد. مادرم همیشه می‌گفت کلید را بگذار و برو همانجا که بودی… به شدت مخالف بود. گربه‌هایی که در آن سالن پیش از بازسازی‌اش رفت و آمد داشتند، دیگر بخشی از اجراها بودند. سالن‌ها هر کدام سبک خودش را داشت. مثلا یک سالنی برای کارهای دانشجویی بود، کارگاهی برای کارهای تجربی و سالن‌هایی هم برای کارهای حرفه‌ای. اما الان حتی اگر اسما این تفکیک وجود داشته باشد در عمل چندان رعایت نمی‌شود.

 با وجود این میزان از مخالفت، چه شد که خانواده اجازه دادند تئاتر کار کنید؟

پدرم حسابدار بازار بود و انسانی بسیار منعطف و لوتی اما مادرم که در فضای بیمارستان و پرستاری کار می‌کرد و با درد جامعه از نزدیک آشنا بود و به شدت با ورود من به این فضا مشکل داشت. خانم آدینه با او صحبت کردند و توضیح دادند که تئاتر مطربی نیست و بعد هم به تماشای نمایش «سلطان مار» نشست و اینگونه کم‌کم کنار آمد.

 جداشدن پدر از خانواده چه تاثیراتی بر زندگی‌تان داشت؟

از آنجایی که مادرم زن خودساخته‌ای بود و در جامعه واقعا جنگیده و زندگی کرده بود، خیلی روی من تأثیر گذاشت. تا جایی که یادم می‌آید هیچوقت از هیچ یک از اعضای خانواده پول نگرفتم. رشته‌ام گرافیک بود و با طراحی‌های کوچک سعی می‌کردم درآمد داشته باشم و بعد هم که در بازیگری بی‌مهابا کار کردم تا هم خرجم در بیاید هم خودم را تثبیت کنم. جدایی خانواده برای بسیاری از آدم‌ها سازنده بوده تا این‌که بخواهند هر روز شاهد کلنجار رفتن پدر مادر باشند.

الان که بعد از مدت‌ها با خانواده پدرم در رفت و آمد هستم، این حس مثبت را به خودم دارم که هیچوقت ناچار نشدم برای پول گرفتن به پدرم رجوع کنم و به این سوال همیشگی که این پول را برای چه می‌خواهی، پاسخ دهم و از طرفی دل‌نگرانی برای پر کردن حساب خالی همیشه با خودم بود. زندگی کنترل‌شده‌ای داشتم و مادرم به شدت نظارت داشت و فکر می‌کرد باید جور نبود پدر را هم بکشد و حتی وقتی می‌خواستم تئاتر ببینم، مادرم به شدت مخالف بود و تازه کم‌کم داشت می‌فهمید زمانه عوض شده و دید که من در خانه کتاب می‌خوانم و دیالوگ حفظ می‌کنم و از این بابت خوشحال بود.

 اهل کتاب هستید؟

نه متاسفانه… الان حسرت و آرزویم این است که یونیفرم بپوشم و کنار این کتابفروشی‌های قدیمی که مثل کتاب‌فروشی تخت طاووس، کتاب‌های دست دوم می‌فروشند چهارپایه بگذارم در پیاده‌رو کتاب بخوانم و گذر عمر را ببینم. اما آرزو هم خواهد ماند… این یک واقعیت است و نباید از آن طفره رفت. تازه من مثل دوستان دیگرم تن به ازدواج نداده‌ام و زمان بیشتری برای خودم دارم.
  پس منطقی و اهل برنامه‌ریزی هستید…

اتفاقا من آدم عاشق‌پیشه‌ای هستم اما کارم را به هر چیزی ترجیح می‌دهم. اگر کسی که دوستش داشته باشم بتواند با این شرایط کنارم بماند، من استقبال می‌کنم اما معمولا آدم‌ها نتوانسته‌اند با من کنار بیایند. گردن رابطه و هر چیز دیگری که جلوی کارم را بگیرد می‌زنم. آدم‌ها وارد رابطه می‌شوند که معاشرت کنند و انتظاراتی دارند اما من وقتی مثلا بازبینی دارم تا یک هفته نمی‌خواهم هیچ‌کس سمتم بیاید و تلفنم را خاموش می‌کنم. حتی اگر هم‌حرفه خودم هم باشد، چهار برابر سخت‌تر است. حسادت و رقابتی در آن میان است که آزاردهنده می‌شود. هیچوقت نمی‌خواستم همسرم بازیگر باشد. شاید اگر ازدواج می‌کردم با یک اهل ادبیات و کتاب بود…

 با روحیه پرانرژی و تمامیت‌خواهی که دارید، هیچوقت موفق شده‌اید افرادی شبیه به خود پیدا کنید؟

من هیچوقت دنبال آدم‌های شبیه به خودم نگشتم چرا که در رفاقت و تصمیم‌گیری‌های اینچنینی کمی خودخواه هستم که فکر کنم این هم ماحصل همان تنها بودن است. معدود و انگشت‌شمارند آدم‌های پرانرژی و فعال در این مملکت که غبطه و حسادت من را برانگیزانند. اما دیدن یک زن موفق و به‌خصوص بازیگر در خارج از ایران غبطه‌برانگیز و چالش‌برانگیز است که چطور آن‌قدر موفق است. فکر می‌کنم الان در زندگی‌ام به یک بازنگری رسیده‌ام که تعامل و آرامش برایم باارزش‌ترین چیز است.

 اسمش را بگذارعصیان

بی‌پروایی آدم‌ها را دوست دارم اما زمانی که در عین‌حال بتوانند با آرامشی آن را مهار کنند، نه آن‌هایی که از درون هم فتیله‌شان خاموش است و من باید آنها را به فعالیت وادار کنم. آن‌قدر برای هر چیز انرژی گذاشته‌ام که الان خساستم می‌آید این انرژی را برای کسی بگذارم. به‌خصوص در این حرفه دوست ندارم با کسی آن‌قدر صمیمی باشم زیرا از همین رابطه‌ها بسیار صدمه دیدم و ترجیح می‌دهم با آدم‌هایی در حرفه‌های دیگر رفاقت کنم مثلا با دکتر مغز و اعصابم راحت‌ترم تا دوستان بازیگر.

 تمرکز بی‌قیدوشرطتان بر حرفه‌ای که در آن هستید، چقدر شما را به اهدافی که در ابتدای مسیر داشتید نزدیک کرده است؟

راستش من به‌عنوان هدف و منبع درآمد به این حرفه نگاه نکردم و توسط نخستین معلمم خانم آدینه که این مسأله را برای من جدی کردند به این سمت سوق داده شدم و برای من که گرایش‌های دینی و اسلامی پیدا کرده بودم و گرافیک می‌خواندم، تاثیرگذار بود که تکلیفم را روشن کرده و موضعم را کمی تلطیف کنم. دانشگاه دو جا قبول شدم، گرافیک تربیت مدرس و نمایش دانشگاه آزاد که خیلی محتاطانه و بدون این‌که مادرم در جریان باشد ثبت‌نام کردم و اواسط ترم اول بود که فهمید و دنیا را به هم ریخت ولی من ماندم. الان که نگاه می‌کنم به بسیاری از چیزها نرسیدم اما تا حدودی سعی کرده‌ام که قابل قبول باشم. بابت چیزهایی که شخصا و با جان کندن و بدون استفاده از تجربه دیگران به آنها رسیدم، از خودم راضی‌ام.

 منظورتان از گرایش‌های مذهبی چیست و مربوط به چه دوره‌ای می‌شود؟

من یک دوره دو ساله می‌خواستم بروم رشته دیگری را همزمان با گرافیک بخوانم. انواع نمازها را می‌خواندم و روزه می‌گرفتم و جامعه الزهرای قم هم ثبت‌نام کرده بودم و از آن‌جا برای من نوار می‌فرستادند و هر شش ماه یک بار می‌رفتم حضوری امتحان می‌دادم که بیشتر روی قرآن و تربیت اسلامی متمرکز بودند. همچنین دوست داشتم به آدم‌هایی که ناتوانی جسمی دارند خدمت کنم و پرستارشان شوم. البته الان هم هنرمندان به‌گونه‌ای خدمتگزاران مردم هستند.

 با این حال ظاهرتان هم متفاوت با الان بود؟

بله. هم چادر سرم بود، هم مقنعه چانه‌دار. اما همه این دوران را گذرانده‌اند.


منبع: برترینها

۲۰ توصیه طبی در سفر با کودکان

هفته نامه سلامت – دکتر معصومه همت یار*:

۱٫ نکته مهمی که والدین باید به آن توجه کنند این است که نوزادان را به هیچ وجه سفر نبرند، به خصوص نوزادانی که نارس هستند یا در بدو تولد دچار مشکلاتی بوده اند.

۲٫ کودکان کمتر از ۲-۱ سال معمولا علاقه زیادی به تحرک دارند؛ چه در آغوش مادر باشند و چه خودشان چهار دست و پار راه بروند. چنین کودکانی در طول سفر باید روی صندلی بنشینند که موجب بی قراری و بی حوصلگی کودک می شود، پس بهتر است چند اسباب بازی متنوع را در اختیار کودک قرار دهید تا با آنها مشغول شود. اگر هم با ماشین شخصی یا قطار سفر می کنید، بهتر است هر چند ساعت یک بار از ماشین پیاده شوید یا کودک را در راهرو قطار راه ببرید.

 
۳٫ بعد از یک ماهگی کودک، سفر با هواپیما اشکالی ندارد. وقتی کودکی با خود همراه دارید سفرهای شب را انتخاب کنید تا کودک بخوابد. سفرهای بدون توقف هم بهتر هستند.

 20 توصیه طبی در سفر با کودکان
۴٫ هنگام بلند شدن هواپیما از فرودگاه فشار منفی در گوش ایجاد می شود که موجب درد گوش در کودکان می شود. مکیدن پستانک و شیر خوردن در این زمان موجب کاهش درد می شود پس مادران باید به این نکته توجه داشته باشند و حتما هنگام نشستن و بلندشدن هواپیما شیشه شیر به کودک بدهند. در کودکان بزرگ تر هم می توان شکلات و آبنبات را جایگزین کرد.

۵٫  کودکان به هیچ وجه نباید روی صندلی جلوی ماشین بنشینند. صندلی های مخصوص کودک باید در صندلی پشت ماشین قرار داده شود.

۶٫  با توجه به سرد شدن هوا حتما قبل از ورود به شهر یا هر مکان دیگری از شرایط جوی و دمای هوا اطلاع پیدا کنید. داشتن پتوی کافی و لباس گرم برای کودک و مجهز بودن ماشین به سیستم گرمایشی ضروری است.

۷٫  خوراکی و نوشیدنی بهداشتی و بعضی از تنقلات برای سرگرم کردن کودکان را فراموش نکنید.

۸٫  کودکانی که شیر مادر می خورند مشکل زیادی برای تغذیه آنها وجود ندارد و شیر مادر تمیزترین و مطمئن ترین غذا برای کودک است ولی برای کودکان در سنین بالاتر باید غذاهای بهداشتی خانگی همراه داشت. غذاها باید با دقت تهیه شوند. غذاهایی که قدرت فساد بالایی دارند مانند تخم مرغ، سس، گوشت، سوسیس و کالباس و… غذاهای خطرناکی هستند و ممکن است باعث مسمومیت کودک و حتی خانواده شوند. از غذاهای بین راهی استفاده نکنید، مگر اینکه از بهداشت رستوران اطمینان داشته باشید.

۹٫   آب مصرفی حتما باید جوشیده شده یا آب معدنی باشد.

۱۰٫  با کودکانی که بزرگ تر هستند در مورد مکان، اطلاعات تاریخی و… صحبت کنید.

 20 توصیه طبی در سفر با کودکان
۱۱٫ بعضی از داروها را می توان بدون نسخه تهیه کرد. داروهایی مانند استامینوفن، ضدحساسیت، ضدتهوع، پمادهای ضدسوختگی، قرص اسهال و… برای کودک ضرری ندارند و در صورت لزوم می توانید از آنها استفاده کنید.

۱۲٫ کرم های مرطوب کننده و ضدآفتاب را هم فراموش نکنید. طی سفر کودک ساعات بیشتری از روز را در معرض نور آفتاب قرار می گیرد. کرم های ضدآفتاب مخصوص کودک تهیه کنید و برای جلوگیری از آفتاب سوختگی نواحی باز پوست کودک را با کرم بپوشانید.

۱۳٫ دستمال کاغذی، پنبه، ژل ضدعفونی کننده دست، دستمال مرطوب و… همراه داشته باشید.

۱۴٫ کلاه و عینک و کفش راحتی، جوراب نخی و لباس مناسب را برای رفتن به طبیعت فراموش نکنید.

۱۵٫ اگر کودک دچار بیماری مزمن مانند آسم، دیابت و… است حتما قبل از سفر به اندازه کافی دارو با خود حمل کنید. گاهی لازم است به دلیل تغییر ساعات در دو منطقه تغییراتی در دوز و ساعت مصرف داروی انسولین ایجاد شود. در این مورد حتما قبل از سفر با پزشک مشورت کنید. هم چنین اگر کودک مبتلا به آسم دارید و قرار است به منطقه سردی سفر کنید، مراقب باشید تا کودک در هوای سرد تحرک زیادی نداشته باشد زیرا سردی هوا باعث تشدید آسم می شود. نسخه کودک را نیز بهتر است در کیف دستی قرار دهید تا اگر به هر دلیلی دارو نداشتید بتوانید آن را از اولین داروخانه تهیه کنید.

۱۶٫ بعضی از کودکان مبتلا به بیماری قلبی- عروقی، سرطان و… هستند. والدین حتما باید قبل از رفتن به سفر با پزشک کودک مشورت کنند.

 20 توصیه طبی در سفر با کودکان
۱۷٫ کودکان مبتلا به بیماری قلبی- ریوی را حتی الامکان به مناطق کوهستانی نبرید. در ارتفاعات احتمال تشدید این بیماری ها، تنگی نفس و مشکلات دیگر وجود دارد.

۱۸٫ از بردن کودکان به امکان بسیار شلوغ و پرجمعیت خودداری کنید. این اماکن معمولا بهداشتی نیستند و ممکن است کودک به بیماری ویروسی و… مبتلا شود. همچنین احتمال یک لحظه غفلت و گم شدن کودک نیز بیشتر است. اگر مجبور به سفر در چنین مناطقی هستید حتما اسم و شماره تلفن را در یک کاغذ بنویسید و در جیب کودک قرار دهید.

۱۹٫ در صورت اسهال شدن کودک دستپاچه نشوید. بیشتر اسهال ها در اثر خوردن میوه یا سبزی آلوده و… ایجاد می شوند و ظرف مدت کوتاهی از بین می روند. فقط بهتر است در طول این مدت کودک از غذاهایی مانند ماست و کته و… استفاده کند.

۲۰٫ پودرهای او آر اس هم مفید هستند و آب از دست رفته بدن را جبران می کنند. در صورتی که اسهال خونی و بدبو باشد، حتما باید کودک را به مرکز درمانی ارجاع داد. پوشک کودک را به موقع عوض کنید چون احتمال سوختگی ناحیه کشاله ران وجود دارد. حتما پماد سوختگی همراه داشته باشید تا در صورت بروز سوختگی از آن استفاده کنید.

*عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی


منبع: برترینها

مدارس ازگله کرمانشاه بازگشایی شد/ بازگشایی مدارس سرپل ذهاب از شنبه

با استقرار ۶ کانکس آموزشی، مدارس ازگله رسما بازگشایی شد.

به گزارش مهر، با استقرار ۶ کانکس آموزشی، مدارس ازگله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی از امروز رسما بازگشایی شد.

در این خصوص مجید یزدان پناه، مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه نیز اظهار داشت: بر اساس قولی که به وزیر آموزش و پرورش، مبنی بر شروع به کار مدارس آن بخش از روز شنبه مورخ ۱۱ آذرماه جاری داد شد، با همت فرهنگیان و مسئولین آن منطقه مدارس چند روز زودتر بازگشایی و فرآیند مقدس تعلیم و تربیت از سر گرفته شد.

یزدان پناه تاکید کرد: با اراده ای که وجود دارد مدارس شهرستان سرپل ذهاب از روز شنبه مورخ ۱۱ آذرماه بازگشایی و دانش آموزان آن شهرستان هم جریان تعلیم و تربیت را از سر خواهند گرفت.

گفتنی است؛ در بخش ازگله مدارس دچار آسیب دیدگی جدی شده اند و حضور دانش آموزان در داخل کانکس بوده است.


منبع: عصرایران

فعالیت غیرقانونی موسسه قرض الحسنه خاتم‌الانبیاء قائمشهر

بانک مرکزی اعلام کرد موسسه قرض الحسنه خاتم الانبیاء قائمشهر استان مازندران فاقد مجوز برای فعالیت است.

به گزارش مهر، پیرو انتشار اطلاعیه مورخ ۹۶.۹.۵ این بانک در خصوص فاقد مجوز بودن فعالیت موسسه قرض الحسنه خاتم الانبیاء به اطلاع می رساند: منظور از موسسه یاد شده در اطلاعیه بانک مرکزی، «موسسه قرض الحسنه خاتم الانبیاء قائمشهر» است.

این موسسه به صورت غیرمجاز در سطح کشور فعال بوده که به دلیل ارتکاب تخلفات عدیده، موضوع جلوگیری از ادامه فعالیت آن به نیروی انتظامی منعکس و نسبت به طرح شکایت از آن نزد مرجع قضایی، اقدام شده است.

ضمناً خاطرنشان می سازد صندوق های قرض الحسنه صرفاً مجاز به تجهیز و تخصیص منابع به صورت قرض الحسنه بوده و این صندوق ها مجاز به صدور اوراق گواهی سپرده نیستند.


منبع: عصرایران

دلیل اخراج سرمربی تیم فوتبال عربستان مشخص شد

ادگاردو بائوسا در مصاحبه ای به دلیل برکناری‌اش از هدایت تیم ملی فوتبال عربستان اشاره کرد.

به گزارش ایسنا و به نقل از رادیو آند، خوان آنتونیو پیتسی سه‌شنبه به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال عربستان معرفی شد.

او سومین سرمربی عربستان در سال جاری است. این تیم آسیایی که به جام جهانی صعود کرده است پیش از این برت فان مارویک و ادگاردو بائوسا را در نیمکت خود دیده بود.

بائوسا تنها در سه بازی دوستانه هدایت تیم آسیایی را بر عهده داشت و جدایی او از عربستان اتفاقی جنجالی بود.

سرمربی آرژانتینی در مصاحبه با TyC Sports به اخراجش اشاره کرد و گفت: این تصمیم بیش از همه چیز سیاسی بود. تقریبا دو ماه و نیم بود که با تیم کار کردم و سه بازی دوستانه در ۹ روز برای تیم در نظر گرفته بودند. سه دیدار سخت. باید برابر لتونی، پرتغال و بلغارستان بازی می کردیم.

بائوسا درباره فسخ قراردادش اظهار کرد: با پیتسی صحبت نکردم، او دوست من است اما تا زمانی که من فسخ قراردادم را امضاء نکردم او نمی‌تواند با عربستان قرارداد امضاء کند.

سرمربی ۵۹ ساله از فیفا انتقاد کرد و گفت: نمی‌توان در یک زمان با دو سرمربی قرارداد داشت.


منبع: عصرایران

همه چیز درباره قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۱۸

فردا (جمعه) قرعه‌کشی بزرگترین رویداد فوتبالی جهان برگزار می‌شود. برخی از ۳۲ تیم حاضر در این مسابقات، به دنبال بخت و اقبال‌اند و برخی دیگر، بی هیچ هراسی، منتظر شناختن حریفان خود.

به گزارش ایسنا، در نهایت بعد از چندین ماه انتظار، یکم دسامبر ۲۰۱۷ (۱۰ آذر ۱۳۹۵) فرارسید. روزی که قرار است سرنوشت حریفان ایران در جام جهانی روسیه مشخص شود و همه منتظر هستند که ببینند تیم ملی کشورشان در این دوره با چه تیم‌هایی هم‌گروه می‌شود. این بار انتظارات از فوتبال ایران صعود به دور دوم است. اتفاقی که بخش زیادی از آن، در گرو قرار گرفتن در یک گروه معقول است.

مردم فوتبال‌فهم ایران می‌دانند که در صورت قرار گرفتن در گروهی سخت یا به اصطلاح، مرگ که امکان آن وجود دارد، نمی‌توان انتظار زیادی داشت. هم‌گروهی با تیم‌های آلمان، اسپانیا و نیجریه برای ایران یک اتفاق بد محسوب می‌شود و در این‌جا فقط باید انتظار داشت تیم ملی ایران عملکرد آبرومندانه‌ای در روسیه داشته باشد.

از طرفی ممکن است قرعه روی خوش خود را به ایران نشان دهد و تیم ملی ایران در گروهی با تیم‌های روسیه، پرو و پاناما قرار گیرد که اتفاق بزرگی برای فوتبال ایران است و می‌تواند به صعود به دور دوم بسیار امیدوار باشیم. به همین خاطر قرعه‌کشی تاثیر زیادی در صعود و عدم صعود نه تنها تیم ایران، بلکه خیلی از تیم‌های جام جهانی دارد.

 ۳۲ تیم کدام‌ها هستند؟

روسیه به عنوان میزبان پیش از این بدون حضور در بازی‌های انتخابی جام جهانی مجوز حضور در بیست و یکمین دوره جام جهانی را به دست آورد. ۳۲ تیم راه یافته به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل به این شرح است:

آسیا: ایران – کره‌جنوبی – ژاپن – استرالیا – عربستان

آفریقا: نیجریه – مراکش – مصر – تونس – سنگال

آمریکای‌جنوبی: برزیل- آرژانتین – کلمبیا – پرو – اروگوئه

آمریکای شمالی و مرکزی: کاستاریکا – پاناما – مکزیک

اروپا: بلژیک – ایسلند – آلمان – انگلیس – اسپانیا – پرتغال – فرانسه – صربستان – سوئد – کرواسی – سوئیس – روسیه – دانمارک و لهستان

 وئد، ایسلند و دانمارک سه تیم بزرگی که قطعا در قرعه کشی جام جهانی به ایران نخواهند خورد
قرعه کشی چه زمانی است؟

مراسم قرعه کشی جام جهانی ساعت ۱۸ به وقت محلی (۱۸:۳۰ به وقت ایران) آغاز می‌شود و یک ساعت بعد یعنی در سال ۱۹:۳۰ دقیقه به وقت ایران، کنفرانس‌های خبری مربیان که معمولا کوتاه صحبت می‌کنند، آغاز می‌شود و کارلوس کی‌روش یکی از افرادی است که باید در این نشست شرکت کند.

 محل قرعه کشی جام جهانی کجا است؟

قرعه کشی جام جهانی قرار است در مسکو و در کاخ کرملین برگزار شود که ظرفیت ۶۰۰۰ نفر را دارد.

 مجریان برنامه چه کسانی هستند؟

گری لینه‌کر ستاره سابق و خوش اخلاق انگلیسی‌ها که امروزه یکی از مطرح‌ترین کارشناس‌های فوتبال است در کنار ماریا کوماندنایا خبرنگار روسی اجرای مراسم قرعه کشی جام جهانی را بر عهده خواهند داشت.

مهمانان اصلی مراسم قرعه‌کشی جام جهانی چه کسانی هستند؟

لورن بلان کاپیتان پیشین تیم‌ ‌ملی فوتبال فرانسه، گوردون بنکس دروازه‌بان تیم‌ ‌ملی فوتبال انگلیس، کافو مدافع پیشین برزیل، فابیو کاناوارو مدافع پیشین تیم‌ ‌ملی فوتبال ایتالیا، دیگو مارادونا اسطوره تیم‌ ‌ملی فوتبال آرژانتین، دیگو فورلان مهاجم پیشین تیم‌ ‌ملی فوتبال اروگوئه، کارلس پویول مدافع پیشین تیم‌ ‌ملی فوتبال اسپانیا و نیکیتا سیمونیان مهاجم پیشین تیم‌ ‌ملی فوتبال شوروی، مهمانان اصلی قرعه‌کشی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه هستند. در دوره قبل فابیو کاناوارو قرعه ایران را برداشت.

 مراسم از چه شبکه‌هایی پخش می‌شوند؟

بی بی سی در کنار فاکس اسپورت و تله موند اسپانیا حق پخش این مراسم را خریداری کردند. در ایران نیز قرار است در برنامه ۹۰ که به مناسبت قرعه کشی جام جهانی قرار است جمعه بعد از ظهر روی آنتن برود، این مراسم پوشش داده شود.

 فرآیند قرعه کشی به چه صورت است؟

روسیه به عنوان میزبان و یکی از تیم‌های سید نخست، در گروه A قرار گرفته است. ابتدا ۷هفت تیم سید نخست به ترتیب انتخاب می‌شوند و در گروه‌های B تا G قرار می‌گیرند. در ادامه دو قرعه کشی برای بقیه تیم‌ها صورت می‌گیرد. در یک گلدان اسم تیم‌ها قرار گرفته است و در گلدان دیگر نام گروه‌ها. بر این اساس که ابتدا یک تیم از گلدان برداشته می‌شود و در ادامه گروهی که آن تیم قرار است در آن قرار گیرد انتخاب می‌شود.

همچنین غیر از قاره اروپا، بقیه قاره‌ها نمی‌توانند بیش از یک نماینده در هر گروه داشته باشند. اروپا نیز در نهایت دو تیم برای هر گروه خواهد داشت. بر همین اساس تیم ملی ایران با تیم‌های عربستان، استرالیا، کره جنوبی و ژاپن هم‌گروه نخواهد شد. همچنین هفت تیم دیگر سید سه یعنی تیم‌های سوئد، تونس، مصر، سنگال، کاستاریکا، ایسلند و دانمارک تیم‌هایی هستند که با ایران روبه‌رو نخواهند شد. به عبارت دیگر تیم ملی ایران با ۱۱ تیم از ۳۲ تیم جام جهانی روبه‌رو نمی‌شود و از بین ۲۱ تیم باقی مانده حریفان ایران مشخص می‌شوند.

 سیدبندی تیم‌ها چگونه است؟

سیدبندی تیم‌ها براساس رده بندی فیفا بوده است و برای اولین بار است که تنها معیار، رده بندی فیفا است.

سید یک

روسیه (میزبان)، آلمان، برزیل، لهستان، بلژیک، آرژانتین، فرانسه و پرتغال

سید دو

اسپانیا، انگلیس، کلمبیا، سوییس، مکزیک، اروگوئه، کرواسی و پرو

سید سه

ایران، سوئد، تونس، مصر، سنگال، کاستاریکا، ایسلند و دانمارک

سید چهار

استرالیا، ژاپن، نیجریه، مراکش، عربستان، کره جنوبی، پاناما و صربستان


منبع: عصرایران

موفقیت فیلم ایرانی «کوپال» در جشنواره فیلم مکزیک

کوپال بهترین فیلم سینمایی جشنواره‌ی فیکمای مکزیک شد.

به گزارش عصرایران، “فیلم سینمایی کوپال” به نویسندگی و کارگردانی «کاظم ملایی» توانست در بخش بین‌الملل دومین جشنواره‌ی فیکمای مکزیک عنوان بهترین فیلم سینمایی این رویداد را بدست آورد.

جشنواره‌ی de Cine con Medios Alternativos که با عنوان FICMA شناخته می‌شود، امسال برای دومین دوره با تمرکز بر رسانه‌های تکنولوژی‌های جدید در عرصه سینما از تاریخ ۲۲ تا ۲۵ نوامبر در شهر مکزیکوسیتی پایتخت مکزیک برگزار شد و در مراسم اختتامیه‌ی این جشنواره به غیر از فیلم “کوپال” که عنوان بهترین فیلم سینمایی این جشنواره را بدست آورد، فیلمهای “سلفی” به کارگردانی «دیوید لورنز» از آلمان عنوان بهترین فیلم کوتاه داستانی، “آمازونیا سفر در سرزمین های بومی” به کارگردانی «آنا بیجیو» از فرانسه عنوان بهترین فیلم مستند بلند و “Ishinomaki Rock’n Roll City” به کارگردانی «فدریکو آلتا» از آرژانتین عنوان بهترین فیلم مستند کوتاه این جشنواره را بدست آوردند.

موفقیت فیلم ایرانی «کوپال» در جشنواره فیلم مکزیک

کوپال هفته‌ی آینده در بخش چشم انداز سینمای آسیا در دوازدهمین جشنواره‌ی آسیایی جوگجا-نتپک و همچنین در بخش سینمای جهان ششمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم دهلی به نمایش درمی آید.

بعضی از عوامل اصلی فیلم کوپال عبارتند از تهیه کننده و کارگردان: کاظم ملایی / مجری طرح: سیامک کاشف آذر / مشاور هنری و طراح صحنه: محمد اکبری / مدیر فیلمبرداری: مجید گرجیان / طراح چهره ‌پردازی: محمود دهقانی / مدیر تولید: میترا مهتریان / مدیر صدابرداری: حامد صمدزاده / طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان / موسیقی متن: بابک میرزاخانی / تدوین: عماد خدابخش و کاظم ملایی / جلوه‌های تصویری و عنوان بندی: امیر مهران / بازیگران: لوون هفتوان، نازنین فراهانی، پوریا رحیمی سام، شارون و …

دومین دوره جشنواره‌ی فیلم FICMA، ۲۵ نوامبر مصادف با ۴ آذر در مکزیکوسیتی به کار خود پایان داد و برگزیدگان رشته‌های مختلف جوایز خود را دریافت کردند.


منبع: عصرایران

حضور نوازنده مشهور فرانسوی در زاهدان

معاون گردشگری اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سیستان و بلوچستان گفت: فیلیپ باژه نوازنده معروف فرانسوی برای اجرای کنسرت مشترک با گروههای موسیقی این استان به زاهدان سفر کرده است.

مجتبی میرحسینی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا اظهار داشت: این هنرمند فرانسوی از ۶ تا ۱۱آذر همراه دختر خود در زاهدان حضور دارد تا علاوه بر بازدید از جاذبه های دیدنی و گردشگری مرکز سیستان و بلوچستان با گروههای موسیقی این استان کنسرت مشترک برگزار کند.

وی ادامه داد: این نوازنده فرانسوی بعد از پایان یافتن حضورش در زاهدان به همراه گروههای موسیقی سیستان و بلوچستان به تهران سفر می کند و در آنجا نیز به اجرای کنسرت موسیقی مشترک با هنرمندان این استان می پردازد.

معاون گردشگری اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سیستان و بلوچستان گفت: این نوازنده فرانسوی با وجود تبلیعات خلاف واقع سفارت کشورش به این استان سفر کرده است.

میرحسینی اظهار داشت: این هنرمند فرانسوی گفته بعد از بازگشت به کشورش، خود سفیر فرهنگی سیستان و بلوچستان برای جذب گردشگر خواهد شد.

حضور نوازنده مشهور فرانسوی در زاهدان


منبع: عصرایران

آتش سوزی کارخانه صنعتی در چهاردانگه تهران/ خسارت به انبار لوازم خانگی

سخنگوی سازمان آتش نشانی شهرداری تهران از مهار آتش سوزی گسترده در انباری در چاردانگه خبر داد.

جلال ملکی در گفتگو با مهر با اشاره به آتش سوزی در چاردانگه گفت: ساعت ۱۹:۲۹ دقیقه امشب، خبر این آتش سوزی به سامانه ۱۲۵ اعلام شد.

وی گفت: بر اساس اطلاع به این سامانه، آتش سوزی گسترده ای در جاده ساوه نرسیده به چاردانگه به ما گزارش شد که بلافاصله سه ایستگاه آتش نشانی به محل اعزام شدند.

سخنگوی سازمان آتش نشانی ادامه داد: از آن جایی که محل آتش سوزی خارج از حوزه استحفاظی تهران بود، آتش نشانان ما به عنوان نیروی کمکی به محل حادثه رفتند.

ملکی افزود: محل آتش سوزی یکی از سوله های انبار لوازم خانگی بود با وسعت ۸۰۰ متر که دچار آتش سوزی شده بود و آتش کاملا شعله ور بود. شدت حرارت به حدی بود که بخش بسیاری از سقف از بین رفته بود و کار اطفای حریق را با دشواری همراه ساخت.

وی گفت: آتش نشانان تهران دو ضلع را بر عهده گرفتند و با اقدامات به موقع از سرایت آتش به سوله های هم جوار جلوگیری شد.

ملکی در خاتمه گفت: آتش تحت کنترل است، اما خسارت مالی بسیاری داشت. خوشبختانه حادثه فوتی و جراحت نداشت و آتش اکنون کاملا خاموش شده است.


منبع: عصرایران

سقوط منجر به فوت مربی پاراگلایدر

رئیس کلانتری ۱۸۱ عوارضی از سقوط منجر به فوت مربی پاراگلایدر خبر داد.

به گزارش مهر، رییس کلانتری ۱۸۱ عوارضی اظهار داشت: حسب اعلام مرکز فوریت های پلیسی مبنی بر سقوط در سایت پروازی ضلع شمالی بزرگراه خرازی ماموران سریعا در محل حاضر شدند که پس از بررسی مشخص شد مربی ۴۵ ساله پاراگلایدر حین تمرین در ارتفاعات به زمین سقوط کرد و جان باخت.

وی افزود: پس از تماس با بازپرس محترم کشیک دادسرای جنایی پرونده ای در این خصوص تشکیل و تحقیقات مقدماتی در حال انجام می باشد.

پلیس تهران این حادثه غمبار را به ورزشکاران و مربیان این رشته ورزشی و خانواده وی تسلیت عرض می کند.


منبع: عصرایران

اولین طلای وزنه برداری جهان به ویتنام رسید

ایسنا: در دومین روز از مسابقات وزنه برداری قهرمانی جهان ۲۰۱۷ که در آناهیم آمریکا در حال برگزاری است، وزنه برداران دسته ۵۶ کیلوگرم به رقابت پرداختند و اولین مدال طلای مجموع نیز به ویتنام رسید.

در این وزن و در غیاب کشورهای مدعی چین وکره شمالی، کیم تاچ توان از ویتنام  دارنده دو برنز و یک نقره جهان، این بار مدال طلا جهان را به دست آورد.

نکته جالب در این وزن این بود که وزنه بردار  تایلند با هدایت ایوان گارچف بلغاری که قبل از المپیک به عنوان مشاور در ایران فعالیت داشت، مدال نقره دوضرب و برنز مجموع را گرفت.

نتایج دسته ۵۶ کیلوگرم:

۱- کیم تاچ توان از ویتنام با رکورد ۱۲۶ یک ضرب، ۱۵۳ دوضرب و مجموع ۲۷۹ کیلوگرم ( ۳ مدال طلا)

۲-تران توان از ویتنام با رکورد ۱۱۹ یک ضرب، ۱۵۱ دوضرب و مجموع ۲۷۰ کیلوگرم ( ۲ مدال نقره. یکضرب و مجموع و برنز دوضرب)

۳-ویتون مینگمون از تایلند با رکورد ۱۱۵ یک ضرب، ۱۵۲ دوضرب و  مجموع ۲۶۷کیلوگرم ( نقره دوضرب و برنزمجموع)

.

۵- جوزه براچی از اسپانیا با رکورد ۱۱۸ یکضرب، ۱۴۰ دوضرب و مجموع ۲۵۸ کیلوگرم ( برنز یک ضرب)


منبع: برترینها