پدر بیرانوند: محمدرضا پسر من نیست (+سند)

شایعاتی درباره اینکه بنده پسری به اسم محمدرضا دارم، درست نیست و افرادی قصد دارند برای علی‌رضا مشکل به‌وجود بیاورند تا او به جام جهانی نرود.

ایسنا – در روزهای اخیر شایعاتی در خصوص علیرضا بیرانوند، دروازه‌بان ملی‌پوش پرسپولیس و بازی کردن این بازیکن با شناسنامه برادر کوچکترش منتشر شد که خود بیرانوند و وکیلش آن را رد کرده‌اند.

خانه‌ی پدر بیرانوند در پشته جزایری قرار دارد که نزدیک روستای سراب‌یاس خرم‌آباد است و برای صحت و سقم این موضوع به محل زندگی آنان رفتیم.

مرتضی صفربیرانوند به خبرنگار گفت: من سال ۱۳۷۰ ازدواج کردم و یک‌سال بعد، خدا اولین بچه را به ما داد و اسمش را علیرضا گذاشتیم.

وی ادامه داد: دو پسر و چهار دختر دارم که پسر کوچکم ۶ سال سن دارد و درباره اینکه گفته می‌شود، محمدرضا پسر من است، چنین چیزی صحت ندارد و برادرم پسری به اسم محمدرضا دارد که متولد ۷۰ است. شناسنامه من موجود است و هر کسی شک دارد می‌تواند استعلام بگیرد.

صفربیرانوند در پاسخ به پرسش که امکان دارد تصویری از شناسنامه‌ی برادرزاده‌اش نشان دهد؟ گفت: الان برای کار به خارج استان رفته و مدتی است که از وی اطلاعی نداریم اما اگر بخواهید می‌توانم شماره‌ی ملی او را بگویم تا از طریق ثبت احوال مشخصاتش را ببینید.

پدر علی‌رضا صغر سن است!

تاریخ تولد پدر علی‌‌رضا سال ۵۸ بوده که با این شرایط در ۱۲ سالگی ازدواج کرده و سال بعدش صاحب اولین بچه شده که خودش در این باره گفت: سال ۵۱ به دنیا آمده‌ام و آن زمان چون عشایر بوده‌ایم، شناسنامه نگرفته و بعد از انقلاب برای من شناسنامه گرفته‌اند.

پسرم خیلی ساده است

وی تأکید کرد: شایعاتی درباره اینکه بنده پسری به اسم محمدرضا دارم، درست نیست و افرادی قصد دارند برای علی‌رضا مشکل به‌وجود بیاورند تا او به جام جهانی نرود.

او درباره حواشی اخیر بیرانوند گفت: پسرم خیلی ساده است و برخی از این سادگی سوءاستفاده کرده و برای علی‌رضا حاشیه ایجاد می‌کنند.

بعد از صحبت با پدر علی‌رضا با حدود ۱۰ نفر از اهالی پشته جزایری صحبت کردیم که همگی ادعا می‌کردند، مرتضی تنها دو پسر به‌نام علی‌رضا و احمدرضا دارد.

مستندات خانواده صفربیرانوند و صحبت‌های اهالی پشته جزایری را در این خصوص تأیید و یا رد نمی‌کند.


منبع: عصرایران

روش هایی برای تقویت تمرکز

وجود عوامل و فاکتورهای مختلف در محیط پرامون و کار باعث می‌شود تمرکز و توجه به کاری که مشغول انجام آن هستیم سخت شود.

به گزارش ایسنا، داشتن تمرکز به فرد اجازه می‌دهد جهان درونی خود را به گونه‌ای شکل دهد که افکار، انگیزه‌ها و احساسات با اهدافی که در مغز اولویت خواهند داشت،‌ مرتبط باشد.

توانایی به حفظ تمرکز و توجه از سنین پایین شروع می‌شود و به فرد کمک می‌کند در طول زندگی موفق باشد. فاکتورهای متعددی وجود دارند که مهارت‌های فرد در تمرکز کردن را ارتقاء داده یا آن را مختل می‌سازد.

سایت مدیکال نیوز تودی به چند راهکار اشاره کرده که با کمک آن‌ها می‌توان تمرکز را با سرعت بیشتر و موثرتری بهبود داد.

حضور در فضای سبز: بررسی‌ها نشان می‌دهد شرایط و محیط طبیعی همچون قرار گرفتن در فضاهای سبز می‌تواند برای رشد مغز کودکان و تقویت سطح تمرکز و افزایش بازدهی در دانشگاه و محیط کار مفید باشد.

تغییر چیدمان محل کار و زندگی: محیط اطراف می‌تواند نقش حائز اهمیتی در میزان تمرکز داشته باشد. با اعمال تغییراتی روی میز کار فضایی را ایجاد کنید تا برای حفظ تمرکز مناسب باشد.

بهبود سطح کیفیت سلامت: فعالیت جسمی، رژیم غذایی و وزن فاکتورهای هستند که بر عملکرد و سطح تمرکز فرد تاثیر می‌گذارد. به طور مثال، اگر وعده غذایی صبحانه را حذف کنید نمی‌توانید تا هنگام وعده نهار کاری که مشغول به انجام آن هستید به بهترین شکل انجام دهید. توجه به وضعیت سلامت، فعال بودن و مصرف خوراکی‌های تقویت کننده تمرکز از نکات مهم به حساب می‌آیند.


منبع: عصرایران

تنهایی می‌تواند باعث افزایش خلاقیت شود

مطالعه جدیدی نشان داد که تمام انواع انزوای اجتماعی نمی­‌تواند دارای اثرات منفی باشد و غیر اجتماعی بودن می­‌تواند با خلاقیت رابطه مثبتی داشته باشد.

به گزارش ایسنا و به نقل از تک‌تایمز، محققان طی سال­‌ها مطالعه نشان دادند که انزوای اجتماعی یا فقدان ارتباط اجتماعی با همسالان دارای اثرات مخرب بر سلامت روحی و حتی جسمی است. برآورد شد بیش از ۴۲٫۲ درصد افراد بالای ۴۰ سال در آمریکا از تنهایی مزمن رنج می­‌برند که این مسئله به “اپیدمی تنهایی” معروف است.

محققان در یک بررسی با مطالعه انگیزه­‌های فردی ۲۹۵ نفر برای کناره­‌گیری­ اجتماعی پرداختند. همچنین خلاقیت، علائم افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در این افراد مورد بررسی قرار گرفت.

 این مطالعه با تمرکز بر سه نوع انزوای اجتماعی صورت گرفت. نوع اول احساس خجالت است، که در آن انزوای اجتماعی ناشی از احساس ترس است. نوع دوم اجتناب است که علت آن اینست که فرد تعامل اجتماعی را دوست ندارد. نوع سوم غیراجتماعی بودن است که به نوعی انزوای اجتماعی غیرترسناک محسوب می­‌شود. نتایج نشان داد که اگرچه این سه نوع انزوای اجتماعی در برخی موارد همپوشانی نشان می­‌دهند اما نتایج مربوط به سه نوع مختلف آن با هم فرق دارند.

محققان برآورد کردند که افراد خجالتی در واقع از تنهایی خود لذت نمی­‌برند و نمی­‌توانند از زمان خود به طور مفید استفاده کنند. این در حالی است که افراد غیراجتماعی می­‌توانند از تنهایی خود لذت ببرند و از آن به شکلی مفید و خلاقانه بهره بگیرند.

در مقایسه با افراد خجالتی و مردم گریز، افراد غیر اجتماعی زمان بیشتری را به تنهایی می­‌گذرانند اما به طور خاص از ارتباط  با همسالان خود کمتر اجتناب می­‌کنند. بنابراین این افراد به اندازه­‌ای که لازم دارند از روابط اجتماعی بهره برده  و در عین حال از تنهایی خود لذت می­‌برند.

دید کلی درباره افراد منزوی این است که این افراد با تنهایی و پیامدهای منفی آن مواجه هستند. با این­ حال محققان معتقدند که به منظور درک مضرات و مزیت­‌های انزوای اجتماعی در افراد خاص، باید انگیزه­‌های این افراد برای کناره­‌گیری از اجتماع مشخص شود. مطالعات اخیر نشان داد غیر اجتماعی بودن همان نتایج منفی مربوط به خجالتی بودن و انزوا را به همراه ندارد. نتایج تحقیقات جدید نیز موید این مطلب است.

بنا به گفته محققان یافته­‌های جدید غیراجتماعی بودن با خلاقیت رابطه دارد و غیر اجتماعی بودن می­‌تواند شکلی سودمندی از انزوای اجتماعی باشد.

نتایج این تحقیق در مجله Personality and Individual Differences  منتشر شد.


منبع: عصرایران

ابهامات قتل مرد پولدار/ متهمان: کیومرث گفته‌بود مسئله ناموسی است، بعدا فهمیدیم قضیه، طلب‌مالی است

شرق نوشت: چند سال قبل مأموران پلیس در شهر قدس جسد مرد میان‌سالی را پیدا کردند که سر از تنش جدا و ضربات متعددی نیز بر بدنش وارد شده‌ بود.

زمانی که مأموران تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند و هویت جسد مشخص شد، بررسی‌ها درباره اختلافاتی که ممکن بود این مرد با دیگران داشته‌ باشد آغاز شد و پلیس فهمید مقتول به نام فریدون چندی‌قبل با شریک کاری‌اش کیومرث درگیری‌ها و اختلافاتی داشته‌ و آخرین نفری که با فریدون تماس گرفته، کیومرث بوده ‌است. به‌این‌ترتیب مأموران کیومرث را شناسایی و بازداشت کردند. مرد میان‌سال اتهام قتل را قبول نکرد و گفت خبری از سرنوشت دوستش ندارد. اما مدتی بعد وقتی نتوانست به سؤالات مأموران پاسخ دهد و دچار تناقض‌گویی شد، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و فریدون مدتی بود که با هم سر مبلغی پول درگیری داشتیم و قرار بود با همدستی کارگرم به نام رشید و دوستش فرهاد، فریدون را گوشمالی دهیم و پول را بگیریم اما بعد متوجه شدم آنها فریدون را به قتل رسانده‌اند. کیومرث در حالی انگشت اتهام را به سمت رشید و فرهاد گرفت و ادعا می‌کرد آنها مرتکب قتل شده‌اند که دو متهم دیگر فراری بودند. کیومرث در ادامه اعترافاتش گفت: من از آنها خواستم فریدون را گوشمالی دهند و وادارش کنند پول را بدهد اما آنها فریدون را به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده ‌بودند.

پلیس در ادامه تحقیقات خود متوجه شد درگیری فریدون و کیومرث سر مبلغی حدودا ٩۶میلیون‌تومانی بود و بر اساس ادعای کیومرث مقتول زمین و آپارتمان از او خریداری کرده اما همه پول را نپرداخته بود.

دو سال بعد از اعترفات کیومرث کارآگاهان مخفیگاه دو متهم دیگر را شناسایی و آنها را بازداشت کردند. رشید در اعترافاتش به پلیس گفت: من نمی‌دانستم درگیری به‌خاطر پول است و کیومرث که صاحبکارم بود، به من گفته‌ بود درگیری ناموسی است و از من خواست فریدون را گوشمالی دهیم و من هم قبول کردم. قرار شد مبلغی پول به من و دوستم فرهاد بدهد و ما دو نفر با او همکاری کنیم. کیومرث، فریدون را به آشپزخانه صنعتی که داشت کشید و در آنجا من به سرش کوبیدم و بعد کیومرث و فرهاد با طناب او را خفه و سر از تنش جدا کردند؛ بعد هم جسدش را بیرون از آشپزخانه بردند و در آنجا رهایش کردند. البته تا جایی که من اطلاع دارم اسنادی هم که همراه فریدون بود، برداشتند و کیومرث اثر انگشت فریدون را هم روی آنها گذاشت تا اسناد را به نام خودش کند. فرهاد نیز اعترافات مشابهی را مطرح کرد و گفت: من هم فکر می‌کردم مسئله ناموسی است و به‌همین‌دلیل کمک کردم اما زمانی که من سر از تن مقتول جدا کردم، او جان داده‌ بود.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای هر سه متهم به اتهام مشارکت در قتل، این ‌بار پرونده به شعبه دو دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز یکشنبه متهمان پای میز محاکمه رفتند. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد و اولیای ‌دم درخواست قصاص خود را مطرح کردند، کیومرث پای میز محاکمه رفت. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم چون ضارب کس دیگری بود؛ ضمن اینکه من و فریدون سال‌ها بود که با هم دوست بودیم و من هرگز نمی‌خواستم او اذیت شود؛ به‌همین‌دلیل هم حرفی درباره کشتن او نزدم؛ فقط گفتم او را کتک بزنند که پول را بگیرند. فریدون آدم خوبی بود و من با او اختلاف مالی داشتم اما به‌طورکلی آدم خوبی بود. گفته‌های این مرد از سوی دو متهم دیگر تأیید نشد؛ رشید گفت: من ١٧ میلیون تومان از کیومرث طلب داشتم.

او به من گفته‌ بود در صورتی این پول را می‌دهد که برای کشتن فریدون با او همکاری کنم من هم قبول کردم و با کمک رشید، فریدون را به قتل رساندیم. هر سه نفرمان در کتک‌زدن او شریک بودیم. من قبول دارم به سر مقتول ضربه زدم اما آن زمان زنده بود. ضمن اینکه کیومرث به ما گفته بود مسئله ناموسی است. سپس فرهاد در جایگاه حاضر شد؛ او هم اتهام قتل را رد کرد و گفت: من این اتهام را قبول ندارم چون زمانی که طناب را دور گردن مقتول انداختم، او جان داده بود؛ ضمن اینکه وقتی خواستم سرش را از تنش جدا کنم، چاقو کند شد و کیومرث بود که چاقو را تیز کرد و بعد به من داد.

متهم گفت: به من هم گفته شده‌بود مسئله ناموسی است و حالا کیومرث در دادگاه می‌گوید مسئله مالی بوده‌ است و او نگفته که ما مقتول را بکشیم. درحالی‌که خودش در قتل با ما همدست بود و کمک کرد. او دروغ می‌گوید.

با پایان گفته‌های متهمان و وکلای آنها هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.


منبع: عصرایران

بازداشت اعضای خانواده‌ای که دخترشان را طعمه اخاذی از صاحبان ماشین‌های لوکس قرار می‌دادند

شرق نوشت: هفته گذشته حرکات مارپیچ و عجیب یک خودرو هیوندا توجه مأموران گشت پلیس در یکی از اتوبان‌های غرب تهران را به خود جلب کرد، به ‌همین ‌دلیل مأموران آنها را زیر نظر گرفتند و دیدند داخل خودرو به‌جز راننده، دو زن حضور دارند.

یکی از دو زن با راننده درگیر بود و همین موضوع باعث شده بود راننده میان‌سال تعادلش را از دست بدهد و خودرو حرکات عجیبی داشته باشد.

به این ترتیب، مأموران پس از دقایقی دستور ایست دادند و در نهایت پس از چند دقیقه، خودرو هیوندا متوقف شد. پس از آن مرد میان‌سال فورا خود را به مأموران رساند و از آنها کمک خواست.

او در توضیح ماجرا با اشاره به یکی از دو زن، گفت: چند ساعت قبل در شمال شهر این زن جوان را دیدم که کنار خیابان منتظر ماشین ایستاده بود. او را سوار کردم و او خودش را شهلا معرفی کرد و در مسیر متوجه شدم خانه‌اش در غرب تهران است. او را به خانه‌اش رساندم. پس از رسیدن به درِ خانه، او برای قدردانی از اینکه او را رسانده‌ام از من خواست دعوتش را قبول کنم و داخل بروم. هرچه تشکر کردم، فایده نداشت و اصرارهای او باعث شد وارد خانه‌اش شوم؛ اما به‌محض ورود، مرد جوان و زن میان‌سالی از یکی از اتاق‌ها بیرون آمدند، آن‌موقع بود که فهمیدم کاسه‌ای زیر ‌نیم‌کاسه است. در یک لحظه و بدون اینکه بتوانند واکنشی نشان دهند، از آنجا فرار کردم؛ اما زن جوان و زن میان‌سال ‌دنبالم آمده و سوار ماشین شدند. آنها سعی داشتند من را با تهدید و زور به خانه برگردانند که خوشبختانه شما متوجه ما شدید.

با توجه به اظهارات مرد میان‌سال، دو زن بازداشت شدند و پرونده‌ای دراین‌باره در شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد. در بررسی‌ها مشخص شد دو زن، دختر و مادر هستند.

درحالی‌که تحقیقات از سوی بازپرس آرش سیفی ادامه داشت، مرد پورشه‌سواری به دادسرای جنایی تهران رفت و شکایت مشابهی را طرح کرد؛ با این تفاوت که او مدعی بود تصاویر مستهجنی از او تهیه کرده‌اند. مرد جوان در تحقیقات گفت: مدتی قبل سوار پورشه‌ام از خیابان خلوتی عبور می‌کردم که زن جوانی را در کنار خیابان منتظر ماشین دیدم. با توجه به اینکه دیر به دیر ماشین از آنجا عبور می‌کرد، او را سوار کردم و آن زن خودش را شهلا معرفی کرد. او را مقابل خانه‌اش رساندم، ولی شهلا اصرار کرد که به خانه‌اش بروم. من هم به دعوت او، وارد آپارتمانش شدم. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که مرد جوان و زن میان‌سالی از یکی از اتاق‌ها بیرون آمدند. آنها با تهدید دست و پایم را بستند و تصاویری مستهجن از من گرفتند. بعد کارت عابر‌بانکم را گرفتند و دو زن با ٢٠ میلیون تومانی که در حسابم بود، سکه و طلا خریدند. بعد از خرید، من را آزاد و تهدید کردند اگر در‌این‌باره حرفی بزنم، فیلم‌ها را منتشر می‌کنند و آبرویم را خواهند برد.

در ادامه مرد پورشه‌سوار مادر و دختر را شناسایی کرد، آنها نیز در بازجویی‌ها گفتند مرد جوانی که با آنها همکاری می‌کرده تا مردان را گروگان بگیرند و از آنها فیلم تهیه کنند، برادر شهلا است. همچنین دو زن اعتراف کردند انجام این کارها پیشنهاد مادر ۵٠ساله خانواده و پسرش بوده‌ و آنها از پنج راننده خودروی مدل‌بالا به همین شیوه مبالغ زیادی را اخاذی کرده‌اند. درحال‌حاضر تحقیقات برای شناسایی دیگر شکات احتمالی این خانواده سه‌نفره ادامه دارد.


منبع: عصرایران

آشنایی با ۶ ماده معدنی اصلی و منابع آنها

کلسیم احتمالا به واسطه توانایی خود در پیشگیری از پوکی استخوان شهرت دارد، اما این ماده معدنی فوایدی فراتر از تقویت استخوان ها و دندان ها ارائه می کند.

ما اغلب مواد معدنی را به دو دسته مواد معدنی اصلی و مواد معدنی کم نیاز تقسیم می کنیم. شش ماده معدنی اصلی آنهایی هستند که به مقدار زیاد در بدن وجود دارند. هنگامی که موضوع سلامت و عملکرد عادی بدن مطرح می شود، مواد معدنی غذایی به اندازه ویتامین ها مهم هستند. آنها برای فرآیندهای بسیاری در بدن، به ویژه تعادل مایع، حفظ و نگهداری از استخوان ها و دندان ها، انقباض عضلانی، و عملکرد سیستم عصبی ضروری هستند.

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “وری ول”، تا زمانی که یک رژیم غذایی متعادل و سالم را دنبال کنید، در اکثر موارد، دریافت این مواد معدنی به میزان کافی از مواد غذایی مصرفی دشوار نیست. اما اگر درباره کمبودهای احتمالی نگران هستید، بیشتر این مواد معدنی در قالب مکمل ها نیز به فروش می رسند و پس از مشورت با پزشک می توانید از آنها استفاده کنید.

مواد معدنی اصلی شامل کلسیم، کلرید، منیزیم، فسفر، پتاسیم و سدیم می شوند. در ادامه با این مواد معدنی و برخی منابع غذایی خوب برای آنها که می توانید به رژیم غذایی خود اضافه کنید، بیشتر آشنا می شویم.

کلسیم

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

کلسیم احتمالا به واسطه توانایی خود در پیشگیری از پوکی استخوان شهرت دارد، اما این ماده معدنی فوایدی فراتر از تقویت استخوان ها و دندان ها ارائه می کند. بدن برای لخته شدن خون و عملکرد عادی سیستم عصبی و عضلانی به کلسیم نیاز دارد.

کلسیم به میزان فراوان در محصولات لبنی، مانند شیر، پنیر و ماست وجود دارد. اما از دیگر منابع غذایی برای این ماده معدنی می توان به مغزهای خوراکی، سبزیجات سبز برگ و غذاهای غنی شده مانند غلات صبحانه و شیر مغزهای خوراکی، مانند شیر بادام، اشاره کرد. کلسیم یکی از محبوب‌ترین مکمل های غذایی نیز است.

کلرید

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

کلرید ماده معدنی جالب توجه ای است. بدن انسان برای تولید شیره های گوارشی به آن نیاز دارد و در مایع احاطه کننده سلول ها نیز در کنار سدیم قرار دارد. در حقیقت، کلرید به همراه سدیم برای کمک به تعادل مایع بدن شما کار می کند.

کلرید غذایی در نمک خوراکی (کلرید سدیم) و بسیاری از سبزیجات، از جمله کرفس و گوجه فرنگی یافت می شود. به ندرت نیازی به مصرف مکمل کلرید وجود دارد.

منیزیم

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

منیزیم برای عملکردهای بیوشیمیایی که بسیاری از اعمال در بدن انسان، از جمله انقباض های عضلانی و تکانه های عصبی، را کنترل می کنند، ضروری است. همچنین، این ماده معدنی برای کنترل قند خون، تنظیم فشار خون، و حفظ استخوان هایی سالم و قوی نیاز است.

منیزیم در مغزهای خوراکی، دانه های خوراکی، غلات کامل، حبوبات، و سبزیجات سبز برگ تیره یافت می شود. از دیگر منابع غذایی برای این ماده معدنی می توان به ماست، ماهی سالمون، غلات صبحانه غنی شده، موز، و سیب زمینی اشاره کرد. اگر چه مواجهه با کمبود منیزیم نادر است اما مکمل های کلسیم نیز در دسترس هستند که اغلب با کلسیم ترکیب شده اند.

فسفر

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

فسفر برای رشد استخوان و عملکرد عادی غشا سلولی اهمیت دارد. این ماده معدنی به همراه ویتامین های B کمپلکس مواد غذایی مصرفی شما را به انرژی مورد نیاز بدن برای انجام فعالیت های روزانه تبدیل می کند.

فسفر در مواد غذایی سرشار از پروتئین مانند گوشت قرمز، مغزهای خوراکی، دانه های خوراکی و حبوبات یافت می شود. کمبود فسفر نادر است و به طور معمول در زمان سوء تغذیه شدید رخ می دهد. مصرف مکمل فسفر ضروری نیست.

پتاسیم

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

پتاسیم برای عملکرد عادی سیستم عصبی و انقباض عضلانی نیاز است. این ماده معدنی در مایع درون سلول ها وجود دارد، از این رو برای تعادل مایع در سراسر بدن ضروری است. پتاسیم می تواند اثر سدیم بر فشار خون را خنثی کند.

یک رژیم غذایی متعادل و سالم باید تمام نیاز روزانه شما به پتاسیم را تامین کند. از جمله منابع خوب برای این ماده معدنی می توان به میوه ها، سبزیجات، حبوبات، شیر، مغزهای خوراکی و گوشت قرمز اشاره کرد. مکمل های پتاسیم نیز در دسترس هستند، اما بدون مشورت با پزشک آنها را مصرف نکنید.

سدیم

آشنایی با 6 ماده معدنی اصلی و منابع آنها 

سدیم به همراه کلرید در حفظ تعادل مایع بیرون از سلول ها نقش دارد. مصرف سدیم برای تنطیم فشار خون مهم است. کمبود سدیم نادر است و در حقیقت مصرف بیش از اندازه این ماده معدنی مشکلی شایع در جهان محسوب می شود. مصرف بیش از اندازه زیاد سدیم ممکن است افزایش فشار خون در برخی افراد را به همراه داشته باشد.

سدیم به همراه کلرید در نمک خوراکی یافت می شود و به طور طبیعی مقادیر اندک از آن در انواع غذاها وجود دارد. اما بیشتر سدیم دریافتی از مواد غذایی فرآوری شده که حاوی نمک یا مواد نگهدارنده زیاد هستند، سرچشمه می گیرد.


منبع: عصرایران

پرش پلک را چگونه درمان می کنند؟

این تحریک بیش از اندازه نتیجه اش انقباض های غیر ارادی ماهیچه ها است و سبب می شود تا پرش پلک ها رخ دهد. اما به طور دقیق تر، چه چیزی باعث این تحریک بیش از اندازه شده و چطور می توان آن را درمان کرد.

بهداشت نیوز- قطعا برایتان پیش آمده که پلک یکی از چشم هایتان شروع به پرش های ناگهانی کند، پرش هایی که کنترلشان در اختیار شما نیست و گاهی اوقات فوق العاده آزار دهنده هستند و شما را به مرز جنون می رساند.

اما خوشبختانه این پدیده در اکثر مواقع خطرناک نبوده و پرش های اعصاب خردکن را هم که کنار بگذاریم، با درد خاصی همراه نیست. دانی ساه، از دانشگاه نبراسکا می گوید: «اساسا پرش پلک به خاطر تحریک بیش از حد ماهیچه های چشم است.»

این تحریک بیش از اندازه نتیجه اش انقباض های غیر ارادی ماهیچه ها است و سبب می شود تا پرش پلک ها رخ دهد. اما به طور دقیق تر، چه چیزی باعث این تحریک بیش از اندازه شده و چطور می توان آن را درمان کرد.

چه چیزی باعث پرش پلک می شود؟

اسپاسم پلک می تواند بدون هیچ دلیلی که ما از آن سر در می آوریم رخ دهد. از آنجایی که آن ها به ندرت نشانه ای از مشکل جدی هستند، دلیل رخ دادنشان هنوز مشخص نیست. با این حال موضوعات زیر می تواند در بروز آن موثر باشد:

تحریک چشم
کشیدگی عضلات اطراف چشم
خستگی
خواب کم
کار فیزیکی سنگین
عوارض جانبی داروها
استرس
مصرف الکل، تنباکو و کافئین

اگر عارضه در شما شدت بیشتری پیدا کند، موارد زیر می تواند آسیب بیشتری به شما وارد سازد:

التهاب پلک
التهاب ملتحمه
خشک شدن چشم
محرک های محیطی نظیر باد، نور شدید و آلودگی هوا
کار کشیدن از بدن و خستگی
حساسیت به نور
استرس داشتن
مصرف بیش از حد کافئین و الکل و سیگار کشیدن

جالب است بدانید که این اتفاق در زنان بیشتر رخ می دهد و تقریبا ۵۰ هزار آمریکایی در بزرگسالی دچار آن هستند. به مرور زمان نشانه ها شدت بیشتری می گیرد و در صورت عدم رسیدگی ممکن است منجر به تار بینی، اسپاسم دیگر عضلات صورت و حساسیت بالای به نور شود.

چرا باید حتما به پزشک مراجعه کرد؟

به ندرت پیش می آید که پرش پلک تبدیل به یک موقعیت اورژانسی شود. اگرچه اسپاسم مزمن پلک می تواند نشانه ای باشد مبنی بر اختلالات سیستم عصبی یا مغز. در این حالت و اگر نشانه های زیر را دیدید، باید حتما به پزشک مراجعه کنید:

چشم ها قرمز و ملتهب شده و ترشحات غیر معمول از آن دیده می شود.
پلک بالایی افتادگی دارد.
پلک هایتان هر زمان که دچار پرش می شود کاملا بسته می شود.
پرش پلک دیگر اعضای صورتتان را نیز دچار مشکل می کند.

عوارض جانبی پرش پلک

در مواردی بسیار نادر، اسپاسم پلک علامت اختلال جدی در مغز و اعصاب است. اگر موارد بالا را داشته باشید، ممکن است شرایط شما رابطه ای با یکی از بیماری های زیر نیز داشته باشد:

فلج بِل
دیستونی
دیستونی گردنی
ام اس
پارکینسون
سندروم توریت

اکثر اسپاسم های پلک بدون هیچ گونه درمان شناخته شده ای طی چند روز و یا چند هفته از بین می روند. اگر دوره مورد نظر بسیار طولانی شد، می توانید فاکتورهای احتمالی موثر را کاهش دهید. عمده عوامل شناخته شده موثر در این مسئله، استرس، خستگی و مصرف بیش از اندازه کافئین است. بنابراین:

کافئین کمتری بنوشید.
به میزان کافی بخوابید.
با قطره های چشمی سطح چشم خود را همیشه مرطوب نگه دارید.
وقتی اسپاسم آغاز می شود یک کمپرس گرم روی آن قرار دهید.

در شرایط بسیار حاد، معمولا تزریق سم بوتولونیم یا همان بوتاکس تجویز می شود. تا زمانی که تاثیر این سم باقی مانده، اثری از پرش پلک نخواهد بود اما به محض شروع دوباره، باید تزریقی دیگر صورت پذیرد.

اگر موقعیت به قدری آزار دهنده است که زندگی را برای شما دشوار کرده، برخی از مراکز درمانی جراحی های مخصوصی دارند تا عضلات و اعصاب دخیل در این مسئله را کاملا از بین برده و یا حذف کنند.

اگر اسپاسم پلک شما اخیرا بیش از حد عادی شده، حتما زمان وقوع آن و دلایلی که فکر می کنید با آن مرتبط هستند را یادداشت کنید. اگر مصرف کافئین، تنباکو و الکل دارید، میزان آن را ثبت کنید و بنویسید که تا چه حد استرس داشته اید و چقدر توانسته اید در چند روز گذشته بخوابید. همه این ها می تواند عوامل موثری برای پرش پلک به حساب آید.

برای مثال اگر متوجه شدید خواب کم باعث شده تا پرش پلک به سراغ شما آید، از آن شب به بعد سعی کنید نیم ساعت الی یک ساعت زودتر بخوابید. شاید از این طریق فشار کاهش یافته و اسپاسم ها نیز به حداقل برسد.

چشم انداز درمانی

دلایل بسیاری در این مسئله دخیل است. درمان و چشم انداز آن برای هر فردی متفاوت است. پژوهشگران تاکنون ارتباط این پدیده با ژنتیک شخص را به طور دقیق پیدا نکرده اند ولی مشخص است که سابقه فامیلی نقش چندانی ندارد.

پرش های مربوط به استرس، کمبود خواب و دیگر فاکتورهای مرتبط با سبک زندگی افردا می تواند بهترین ارتباط باشد. اگر هر یک از این موضوعات به عنوان عامل اصلی در هر فرد شناسایی شود، بهتر است روی همان فاکتور برای یافتن سلامتی سرمایه گذاری شود.


منبع: عصرایران

کیهان از انحلال انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس خبر داد

کیهان نوشت: رسانه‌ها از برنامه بنیاد روایت فتح برای انحلال انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس خبر دادند.

انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس یکی از قدیمی‌ترین نهادهای فرهنگی است که بسیاری از هنرمندان شاخص سینمای متعهد و ارزشی، فعالیت خود را با این انجمن آغاز کردند. طی یک دهه گذشته نیز گرچه انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در زمینه تولید دچار فراز و نشیب‌هایی شد، اما همچنان اصلی‌ترین مرکز حمایت از سینمای انقلابی بود، چنانچه فیلم‌های سینمایی تولید شده درباره داعش و تکفیری‌ها، ازجمله فیلم‌های «جشن تولد» و «امپراطوری شیطان» توسط این نهاد حمایت و پشتیبانی شدند.

هم از این رو، انحلال یا کوچک سازی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس توسط مدیریت جدید بنیاد روایت فتح، برخلاف نیاز امروز سینمای ایران، یعنی تقویت جایگاه آثاری با مضامین ملی و استراتژیک است. انتظار می‌رفت که با مدیریت جدید بنیاد روایت فتح و شعار این مدیریت مبنی بر هم افزایی نهادهای فرهنگی انقلابی، جایگاه انجمن سینمای دفاع مقدس نیز ارتقا پیدا کند و این نهاد تبدیل به جایی برای گردهمایی دوباره هنرمندان جوان و پیشکسوت عرصه انقلاب و افزایش تولید آثار درخشان در این انجمن باشد.


منبع: عصرایران

روزنامه اطلاعات: طبق آیه قرآن، حتی روز جمعه تعطیل نیست

روزنامه اطلاعات در مقاله ای به قلم اکبر ثبوت به بررسی تعطیلات در کشور پرداخته است.

در این مقاله آمده است:

استاد بزرگوار و دانشمند ذوفنون ابوالحسن شعرایی شخصیتی بود که در اعصار اخیر کسی را به جامعیّت علمی، و تسلّط او بر معقول و منقول و معارف قدیم و جدید نمی‌توان یافت.

بسیاری از چهره‌های ممتاز حوزه و دانشگاه، همچون آیات میرزا هاشم آملی، حسن‌زاده آملی، جوادی آملی، رضی شیرازی، و استادان دکتر عبدالحسین زرّین‌کوب، دکتر محمد خوانساری، دکتر مهدی محقق، دکتر سادات ناصری، دکتر محسن جهانگیری و اکبر داناسرشت در رشته‌های مختلف علمی در محضر او شاگردی کرده‌اند.

درس استاد شعرایی در هیچ یک از روزها و شب‌های سال (منهای عاشورا و ۲۸ صفر رحلت پیامبر صلواه‌الله علیه و آله) تعطیل نمی‌شد و چون به ایشان گفتند: چگونه است که شما حتی در شب و روز بیست و یکم رمضان درس را تعطیل نمی‌کنید؟ پاسخ دادند: مگر جز این است که به روایت معتبر شیخ صدوق، در دو شب بیست و یکم و بیست و سوم رمضان که بیش از تمامی شب‌های سال احتمال می‌رود شب قدر باشند؛ مذاکره علمی از هر عبادت دیگری با فضیلت‌تر است: «من احیی هاتین اللیلتین بمذاکره العلم فهو افضل؟» و مگر جز این است که امیر مؤمنان(ع) حتی در بستر مرگ و تا ساعتی پیش از آن‌که چشم از جهان فرو بندد، با سخنان گهربار خود مشغول تعلیم خلق بود و از جمله ـ به روایت امام سجاد(ع) از امام حسین(ع) ـ خطاب به فرزند خود فرمود: «ایاک و ظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله» (زنهار بر کسی که در برابر تو جز خدا یاوری ندارد ستم نکنی).

یک بار دیگر نیز گفتند: من به عنوان عضو شورای عالی فرهنگ، به شورا پیشنهاد کردم نیمی از تعطیلاتی را که مربوط به مناسبت‌های مذهبی است حذف کنند و به جای آن، در هر یک از روزهایی که مصادف با مناسبت‌های مزبور است (مثلاً روز وفات امام صادق(ع)) یک برنامه دو ساعته برای مؤسسات آموزشی و ادارات و کارخانه‌ها و… اجرا شود که در خلال آن، به سخنرانی یا مقاله‌خوانی و… درباره مناسبت آن روز بپردازند تا عموم مردم شناخت بیشتری از شخصیت‌ها و مناسبت‌های دینی پیدا کنند. استاد می‌گفتند: من این پیشنهاد را به شورای عالی فرهنگ دادم و برخلاف انتظارم خانم فرّخ‌رو پارسا معاون وزیر آموزش و پرورش که بعدها وزیر شد (و پدرش فرّخ دین اهل قم و حوزه دیده و از هواخواهان شیخ فضل‌الله نوری بود) از این پیشنهاد حمایت کرد؛ ولی بعضی دیگر مخالفت کردند و بهانه آوردند که اجرای این پیشنهاد یک طرح عملی و جامع می‌خواهد.

من گفتم: طرحش با من. کسانی هم که با هدف پیشنهاد یعنی تقویت شناخت مردم از شخصیت‌ها و مناسبت‌های دینی مخالف بودند، اینجا و آنجا پشت سر من گفتند: ادامه وضع کنونی (تعطیل و باز هم تعطیل) ضررش کمتر است. استاد می‌گفتند: من همچنان پیگیر این پیشنهاد و طرح مربوط به آن هستم. چون این همه تعطیلات، که هیچ دستور و حتّی اشاره‌ای از پیشوایان دین در مورد آنها نداریم، تنها نتیجه‌اش اتلاف عمر افراد جامعه، از دانش‌آموز و دانشجو و کارگر و کارمند و… است و به بطالت گذراندن وقت و نه تنها توجیه عقلی و شرعی ندارد که بعضاً زمینه سازِ افزایش کارهای خلاف هم هست.

نیز به زبان طنز می‌گفتند: من با تمامی اصحاب مذهب تعطیل شدیداً مخالفم و بارها گفته‌ام که ابوریحان بیرونی، در تمامی سال فقط دو روز تعطیل می‌کرد: نوروز و مهرگان؛ و از متأخّران، حکیم زاهد ملّا محمد کاشی، همه روزه به جز عاشورا برنامه تدریس داشت؛ و من هم در طول سال، بیش از دو روز درس و کار علمی را تعطیل نمی‌کنم. زیرا معتقدم درس گفتن عبادت و ادای امانت است و واجب، و همان طور که روز عید غدیر یا مبعث، نماز و ادای امانت را نباید تعطیل کرد، درس گفتن و درس گرفتن و کارهای غیردرسی را هم اگر به چشم انجام وظیفه الهی و عبادت و خدمت به خلق نگاه کنیم، حکم نماز و ادای امانت را دارد. سپس به من گفتند: پدر شما که آدم بسیار مقدّسی هم هست، چند روز کامل از سال را تعطیل می‌کند؟ پاسخ دادم: گمان نمی‌کنم جز سه روز که دو روزش را شما هم تعطیل می‌کنید ـ به اضافه ۲۱ رمضان ـ تعطیل داشته باشد. گفتند: خوب! آیا این تعطیل نکردن به معنی بی‌حرمتی به مقدّسات است؟ نه! چون او می‌گوید: کاری که من دارم، تلاش برای برآوردن نیازهای مردم و به نیّت امتثال امر الهی در خدمت به خلق است.

در درس تفسیر نیز وقتی به آیه ۶۵ از سوره مبارکه بقره رسیدیم، استاد گفتند: چنانکه در قرآن آمده است، روز شنبه برای یهود روز تعطیل بود و آنان در آن روز مجاز به فعالیت نبودند. ولی چنانکه نیز در قرآن آمده، روز جمعه برای مسلمانان این‌گونه نیست؛ بلکه مسلمانان در این روز، باید پس از ادای فریضه جمعه، به دنبال فعالیت‌های سودمند بروند: فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل‌الله (الجمعه، ۱۰)

و اینک ماییم و تعطیلاتی که هیچ حاصلی جز هدر دادن وقت جامعه ندارد و کاستن از آنها بی‌توجهی به مقدّسات تلقی می‌شود و برای افزودن به آنها، از شئون و جایگاه پیشوایان دین و عنوانِ تعظیم شعائر مایه می‌گذارند.


منبع: عصرایران

طولانی‌ترین تونل نورانی اروپا (عکس)

فارس – مردم در طولانی‌ترین تونل نور اروپا قدم می‌زنند. طول این تونل زیبا ۵۰ متر است که با ۲۸ هزار و ۷۵۰ ستاره نورانی و ۲۵ حلقه که با ۱۱۵۰ تاج گل مزین‌ شده است. این تونل زیبا در شهر «وِوِ وه»(Vevey) در ایالت «وو» در کشور سوئیس واقع شده‌ است.


منبع: عصرایران

گپی با «آندره وایدا»، فیلم ساز بزرگ لهستانی

ماهنامه تجربه – رناتا مور اوسکا، ترجمه سونا بشیری: جهان اروپایی ما پیر می شود اما بیگانگی سالم و جوان زبانمان را می آموزند، عاشق گذشته و فرهنگمان می شوند و به خاطر آن ها کارمان ارزشمند می شود.۱

برای هر کسی که تاریخ سینمای اروپا جذاب است، نام آندره وایدا (Andrzej Wajda) مترادف سرسختی، توانایی و جوابیه ای به رفقای لهستانی اش و باقی اروپایی ها در بحران های تاریخی است.

او در سال ۱۹۹۹ با ساخت فیلم پَن تادئوس (Pan Tadeusz)، که اقتباسی بزرگ از حماسه ای رمانتیک است، عضو شدن لهستان در ناتو و بحث درباره ورودش به اتحادیه اروپا را زیر سوال برد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

با اینکه بیشتر فیلم های قدیمی تر وایدا توسط اقلیت محدودی از مخاطبین و کارگردانان هنری لهستانی و اروپایی مورد تحسین و تمجید قرار می گرفتند این فیلم از لحاظ تجاری به شدت موفق بود؛ البته تنها در بازار داخلی. با شش میلیون بلیتی که در لهستان فروخته شد۲،

رکوردی بی سابقه در تسخیر گیشه سینما توسط تهیه کنندگان داخلی و موردی استثنایی در تاریخ سینمای اواخر قرن بیستم لهستان و اروپا بود.

پن تادئوس مانند فیلم های قبلی وایدا کاری نکرد تا صدای لهستان به گوش جهانیان برسد. با این که سه گانه نوواقع گرایانه (Neo Realist) وایدا شامل فیلم های یک نسل (A Genaration) (1954)، کانال (Canal) (1957) و خاکسترها و الماس ها (Ashes and Diamonds) (1958) منبع الهامی برای کارگردانانی چون اسکورسیزی بود و دیگر فیلم های وایدا چون مرد مرمرین (Man of Marble) (1976) و مرد آهنین (Man of Iron) (1981) بود پن تادئوس به نیازها و مشکلات دیگری پاسخ داد.

فیلم های وایدا همیشه مورد تحسین و تمجید قرار می گرفتند اما این فیلم به مسائل دوران گذار لهستان اشاره داشت و دقیقا جایی شنیده شد که باید: در خانه ها.

در لهستان که برخی منتقدین این فیلم را به دلیل نداشتن شاخص های زیبایی شناختی و نوآوری های مرسوم و هم چنین رسیدن به موفقیت تجاری مورد انتقاد قرار دادند. با این وجود وایدا توانست در تعادل باقی بماند؛ او در دام التهاب تاریک ملی گرایی نیفتاد و توانست تکیه گاهی تاریخی، ادبی و فرهنگی برای رفقای لهستانیش باشد.

عواملی مانند تردیدهای دوران گذار س از کمونیسم، اضطراب های ورود لهستان به اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد و هم چنین پایان یافتن شاخص های قدیمی هویت ملی لهستان (که برای قرن ها ظهور نیروی سرکوب خارجی و فروپاشی فراملیتی را آسان کرده بود)، احساس وابستگی ملی به لهستانی های پساگذار در آستانه قرن ۲۱ را متزلزل کرد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟

مرد مرمرین (Man of Marble) (1976)

وایدا در این فیلم و دیگر کارهایش بدون این که جدایی طلبی ملی باشد تمام تلاشش را می کند تا فضایی را برای مخاطبینش ترسیم کند که بتوان آن را خانه نامید. او در آخرین مراحل تلاشش، بیش از هر زمان دیگری طرفداری پرورش تفکر خاصی چه فردی و چه گروهی شد که معمولا «هویت ملی» نامیده می شود.

در این راستا، او تاکید دارد نوع مثبت «دیگر» سینماهای ملی را به وجود آورد و در آن به جای از بین بردن تفاوت های ملی، آن ها را ترویج داد که خود منبع قدرت خلاقیت مثبت هستند.

او هم چنین به صراحت علیه تولیدات بین المللی و هم زمان علیه سینماهای محبوب جهانی، چه هالیوود و چه هر سینمای دیگری صحبت می کند، چرا که این توانایی را دارد که با زبانی مشترک با مخاطبین ارتباط برقرار کند.

شیفتگی وایدا به بیانیه ریشارد کاپوشینسکی (Ryszard Kapuscinski) روزنامه نگار و جهان گرد مشهور لهستانی که در ابتدای این مقاله آمده، نشان می دهد که او به جوان سازی الگوهای کهن باور دارد.

به عقیده او باید لباسی نو پوشید و زبانی تازه آفرید تا گوش معاصرین بتواند آن را بشنود. او پس از اتمام فیلم انتقام (Revenge) (2002) که اقتباسی از ادبیات کلاسیک لهستان است به سومین نوع فیلمسازی روی آورد: تئاتر تلویزیونی و مدرسه کارگردانی فیلم با همکاری وویچیچ مارچیسکی (Wojciech Marcszewski) در سال ۲۰۰۰ و بین دو فیلم پن تادئوس و انتقام، برنده جایزه اسکار برای فیلم موفقیت زندگی (Life Achivement) شد و در دوره ای محدود اهداف سیاسیش را با سناتور شدن دنبال کرد.

مسیر سینمایی وایدا نمونه ای مهم در توانایی تنظیم فیلم هایش با سلیقه مورد پذیرش و مورد انتظار مخاطبانش است. دشوار است که او را تنها نویسنده فیلم هایش دانست. او در حقیقت قادر است هم زمان به تنظیم و رهبری قوی ترین روندها در یک لحظه بپردازد. او هم چنین مصاحبه شونده ای بلندنظر و پرمحبت است که سعی در تبادل اطلاعات دارد.

بیشتر از یک دهه پیش، کشور لهستان پنجاه سال مشی سوسیالیستیش را پشت سر گذاشت و وارد اصلاحات سیاسی و اقتصادی شد. این امر تار و پود فرهنگی و اجتماعی جامعه لهستانی را دگرگون کرد. این تغییرات برای صنعت فیلم سازی در لهستان چه تبعاتی داشت؟

به نظرم چشمگیرترین تغییر در صنعت فیلم سازی این است که با گذر از اقتصاد کمونیستی و ورود به کاپیتالیسم، منابع تهیه کنندگی نیز تغییر کردند.

بازار کار ما بسیار کوچک است و مانند بسیاری از کشورهای اروپایی فیلم هایی ساخته می شوند که در آنها به زبان مردم همان کشور صحبت می شود. فیلم های ما به زبان ۴۰ میلیون لهستانی داخل کشور و چندین میلیون در خارج از مرزها ساخته می شود.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

مرد آهنین (Man of Iron) (1981)

در اولین سال های پس از ۱۹۸۹ هزینه قسمتی از فیلم ها از بودجه دولتی تامین می شد و بخشی از آن از تلویزیون عمومی. غیر از تعداد محدودی که از این قاعده مستثنی بودند بقیه به این روش ساخته می شدند. مشکلی که اکنون وجود دارد این است که هیچ قانون گذاری رسمی ای در رابطه با منبع سرمایه گذاری روی صنعت فیلم لهستان نشده است.

هیچ قانونی به فیلم سازی اهمیت نمی دهد و هیچ قانونی در تلویزیون نیست که برای فیلم سازی سودآور باشد. این دو منبع هیچ حمایتی از صنعت فیلم سازی نمی کنند و بیشتر به سینمای ملی تمایل دارند.

در اروپا هیچ قانون فیلم سازی تلویزیونی وجود ندارد که به تولید فیلم سازی کمک کند، چرا که بخش خصوصی علاقه ای به حمایت از فیلم لهستانی ندارد. هیچ قانون فیلم سازی ای وجود ندارد، چرا که سرمایه گذاران علاقه ای به سرمایه گذاری روی صنعت فیلم ندارند.

به عنوان مثال دوست ندارند تا درصدی از فروش بلیت را به فیلم سازان بدهند. البته این تنها مشکل ساختار سرمایه گذاری در سینمای لهستان پساسوسیالیست نیست بلکه بیشتر خود مخاطبین هستند که تاثیرگذار هستند.

در اولین سال های پس از گذار فراگیر و عمومی، سینماهای ما فیلم های مفرح آمریکایی را پخش می کردند که قبل از آن موجود نبودند و گاهی به طور تصادفی می شود آنها را دید.

ناگهان پرده های سینما با فیلم های آمریکایی پوشیده شدند. می توان گفت تقریبا ۹۵ درصد آن ها تنها فیلم های آمریکایی پخش می کردند. در نتیجه مخاطبین از فیلم هایی که همیشه می ساختیم رو برگرداندند.

 همچنین مشکلاتی که در فیلم ها به تصویر می کشیدیم براساس واقعیات جامعه کمونیستی بود؛ مانند فیلم های مرد آهنین، لرزه ها (Shivers) (1981) از وویچیچ مارچیسکی، بازجویی (Interrogation) (1981) از ریشارد بوگایسکی (Ryszars ، Bugajski)، زنی تنها (A Woman Alone) (1981) از آگنیِشکا هولاند (Agnieszka  Holland) و ابرمرد (Top Dog) (1978)از فِلیکس فالک (Fliks Falk).

ناگهان این مشکلات از بین رفتند. مخاطبین جوان برای دیدن فیلم های آمریکایی به سینما می آمدند. قبل تر مخاطبین لهستانی برای دیدن فیلم هایی به سینما می آمدند که از مشکلاتی می گفت که برای ما و جامعه مان مهم بود.

با توجه به این نگرانی و این که جامعه به بررسی واقعیت موجود تمایل نشان داد کم کم این همبستگی و اتحاد به وجود آمد. این همبستگی حقوق کارگران را خواستار بود. روشنفکران می توانستند به ما بپیوندند و سینما می توانست نقش مهمی را در این میان بازی کند.

در نهایت این آن چیزی بود که دوست دارم در زمان مرگم مورد تقدیر واقع شود. هرچند آن نوع از فیلم سازی قدیمی لهستانی عملا از بین رفته است.

 چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟

هفته مقدس (Holy Week) (1995)

فیلم هایی با روح سینمای گذشته هم چنان ساخته می شوند. برای مثال من فیلم هفته مقدس (Holy Week) (1995) را کارگردانی کرده ام که براساس رمان حلقه ای با عقاب تاج دار از یرژی آندریوسکی (Jerz Andrzejewski) است.

اما این فیلم از آن دسته فیلم هایی شد که هیچ مخاطبی را به خود جذب نکرد. قبل از آن این نوع فیلم ها سانسور می شدند. کسی نمی توانست چنین فیلم هایی بسازد.

چگونه فیلم سازی هوشمند می تواند پیام های سیاسی را قاچاقی وارد فیلم کند، بدون این که از تیغه سانسور بگذرند و یکی از دلایل موفقیت فیلم باشند، این سانسورهای مرسوم چگونه در لهستان تغییر کرد و به پایان رسید؟

چگونه این سانسورهای سیاسی لغو شد زمانی که مخاطبین بزرگسالان سیاسی سینماها را رها کردند و جایشان خالی ماند. این مخاطبین سیاسی به جلوی تلویزیون هایشان مهاجرت کردند. سینما مخاطبین جوان جدیدی به دست آورد که می خواستند فیلم ها تنها برای آن ها ساخته شود.

اولین موفقیت سینمای لهستان فیلم های سرگرم کننده بود که بسیار نمایشی بودند و به تقلید از فیلم های آمریکایی ساخته می شدند که قهرمان هایشان کپی نوع آمریکاییشان بودند. از تیراندازی ها تمام ترکیب بندی های سینمای محبوب آمریکایی.

این چیزها وارد سینمای لهستان شد. آن ها تنها فیلم های موفق لهستانی آن زمان بودند. بعدتر حتی فیلم های تاریخی که براساس ادبیات لهستانی بود نیز شروع به تقلید از آن فیلم ها کردند.

۷ میلیون نفر به سینماها می آمدند تا فیلم با آتش و شمشیر (With Fire and Sword) (1999) را ببینند. این فیلم براساس رمانی از هنریک سینکیه ویچ (Henryk Sienkiewicz) نوشته شده در سال ۱۸۸۵ ساخته شده است. هیچ کس باور نمی کرد که لهستان بتواند آن تعداد مخاطب سینما داشته باشد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

با آتش و شمشیر (With Fire and Sword) (1999)

در واقعیت چنین مخاطبی وجود ندارد. آن ها رو به روی تلویزیون می نشینند و هر چیزی را که پیدا کنند تماشا می کنند. این مخاطبین از اتاق های تلویزیونشان بیرون آمدند تا چیزی را ببینند که برایشان ساخته شده بود.

بعد از آن، پن تادئوس به موفقیت رسید و توانست ۶ میلیون تماشاگر داشته باشد و بعدتر فیلم انتقام با دو میلیون بیننده (در حالی که فیلم هری پاتر و سنگ فیلسوف (Harry Potter and the Philosopher’s Stone) (2001) 205 میلیون تماشاچی داشت. همه این ها نشان می دهد که مخاطبین، این گونه فیلم ها را از سینمای لهستان انتظار دارند.

آن جا چه اتفاقی افتاد؟ به نظرم مخاطبین بزرگسال لهستانی هم چنان که اتفاقات را دنبال می کردند دچار نوعی اضطراب شدند. «بر سر ما چه آمده است؟» «ما به اتحادیه اروپا می پیوندیم اما قسمتی از آن بودن چگونه خواهدبود؟» «قرار است با چه کسانی در آن همراه باشیم؟».

بی تعارف همه آن چیزهایی را که باید نشان می دادیم به روی پرده بردیم؛ آدام میتسکیه ویچ (Adam Mickiewicz) با نوشتن پن تادئوس، هنریک سینکیه ویچ با فیلم با آتش و شمشیر و الکساندر فرِردو (Aleksander Frerdo) با کار روی فیلم انتقام.

همه این نگرانی ها باعث شد تا لهستانی ها دوباره به جنب و جوش بیفتند. این نوع فیلم ها هم مخاطب خاص خود را پیدا کرد، چرا که مشکلاتی که در این فیلم ها نشان داده می شد با وضعیت سیاسی زمانه خود همخوانی داشت. مشکلاتی که لهستان خود با آن ها درگیر بود.

با تعریف دوباره هویت جمعی لهستانی و به یاد داشتن هدف سینمای پیش از ۱۹۸۹، آیا چیزی که امروزه وجود دارد را می توان سینمای ملی نامید؟

واضح ترین بیان این نوع فیلم سازی برای مثال با فیلم های تاریخی عظیم نشان داده می شود. بعضی از تماشاگران برای دیدن این فیلم ها به سینما می آیند، چون به این گونه نمایش ها در فیلم های آمریکایی عادت کرده اند و شکوه این فیلم ها با فیلم های آمریکایی همخوانی دارد.

تمام تلاش ها برای ساخت فیلم های لهستانی معاصر بیشتر برای پخش در تلویزیون است نه سینما. «اگر از ما می خواهید تا فیلمتان را ببینیم آن را در تلویزیون به نمایش آورید. اگر می خواهید به سینما برویم نمایشی باشکوه نشانمان دهید. همان طور که آمریکایی ها می سازند اما با زمینه های ملی لهستانی».

چیزی که در فیلم سازی لهستانی تازگی داشت این بود که می توانست سرمایه هایی را برای تولیدات بزرگ پیدا کند. هرچند در همان زمان، بودجه دولتی، پول کمی را برای فیلم سازی در نظر گرفته بود. سرانجام بودجه دولتی تنها مراحلی را پوش می داد که پروژه فیلم را بتوان برای نهادهای سرمایه گذاری احتمالی نمایش داد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

 لرزه ها (Shivers) (1981) 

این بودجه تنها برای نوشتن فیلم نامه، نشان دادن بازیگران و معرفی آن ها کافی بود و چیزی فراتر از آن را نمی توانست پوشش دهد. این تمام چیزی بود که بودجه دولتی می توانست تقبل کند. آن پروژه ها باید در جای دیگری به دنبال سرمایه لازم می گشتند. تلویزیون عمومی تنها به ساخته شدن حدود ۵۰ درصد آن فیلم ها کمک می کرد.

و بدتر از آن دو کمیته جداگانه برای تصویب بودجه فیلم دولتی ایجاد شد. اول، کمیسیون بسته (Package Board) که کمیته سینما آن را تنظیم می کرد و دوم تلویزیون. در نهایت نتیجه ای که حاصل می شد با دشواری همراه بود، چرا که تلویزیون تمایلی به ریسک کردن نداشت و با کارگردانان جوان کار نمی کرد.

این کارگردانان جوان که خود در وضعیت سختی بودند با واقعیت جدیدی رو به رو می شدند و مجبور می شدند در آن حل شوند، چون با نویسندگان خوبی همکاری نمی کردند.

در همان دوره، ادبیات لهستانی دچار تغییرات چشمگیری شد. از ادبیاتی اجتماعی- سیاسی که سنتی عظیم در پشت و انگیزه ای قوی در جلو داشت تبدیل به ادبیات روانشناسانه شد. زنان بسیاری در نقش نویسنده ظاهر شدند.

آن ها درباره خودشان می نوشتند. این متریال برای فیلم مناسب نبود. کارگردانان جوان چاره ای نداشتند، آن ها مجبور بودند تا خود را با این نوشته ها وفق دهند و این اتفاق به هیچ وجه تاثیر مثبتی روی سینمای لهستان نداشت.

از یک طرف نمایش های باشکوه داشتیم که مخاطبین بسیاری را جذب می کرد؛ از بزرگسالان تا کودکان و نوجوانان و از طرف دیگر تلاش هایی در جهت خلق سینمای لهستانی صورت می گرفت. در ده سال اول پس از گذار بین ۱۰ تا ۲۰ تا از آن نوع فیلم ها ساخته شد. آن فیلم ها هرچند خوب بودند اما نتوانستند نسلی متحد مانند زمان هم بستگی دهه ۸۰ به وجود آورند.

همان زمان تئاتر تلویزیونی آشکارا فعال بود. تئاتر تلویزیونی چنان که از نامش پیداست روی اقتباس هایی از نمایشنامه های تئاتر تکیه دارد. این سبک در لهستان خود تبدیل به ژانر سوم شد؛ چیزی بین سینما و تئاتر.

کارگردانان جوان تئاتر با این که برای تئاتر آموزش دیده و کار کرده بودند چون می خواستند به سینما نزدیک تر شوند به تئاترهای تلویزیونی روی آوردند.

کار پیدا کردن در تئاتر بسیار سخت است. این راهم باید بگویم که بیشتر این تئاترهای تلویزیونی نمی توانند در قالب فیلم و یا اجراهای غیرتلویزیونی ظاهر شوند. نوشتن تئاتر خوب در واقعیت جدید حتی سخت تر بود چرا که آن سطح از تشابه با زندگی روی صحنه تئاتر قابل اجرا نبود.

تئاترهای تلویزیونی نقش چشم گیری را پس از دوره گذار بازی کردند. این باعث شد بسیاری از کارگردانان جوان تلاش کنند تا واقعیت جدیدمان را در این رسانه نشان دهند. با این حال واقعیت معاصر لهستان در ۱۲ سال گذشته در تئاتر و سینما به مرتبه خیلی ناچیزی رسید.

همان طور که قبلا هم گفتم هیچ نویسنده ای نیست که بتواند واقعیت جدید را با ادبیاتی جدید خلق کند. تعدادی کارگردانان جوان مستعد هستند اما در زمینه ادبیات استعداد ندارند.

 
صادقانه بگویم این واقعیت جدید را به سختی می توان به تصویر کشید. برایمان این گونه است که مردم همبستگی را پذیرفته بودند. ما فکر می کردیم مردم فقط منتظرند تا اتحاد جماهیر شوروی سقوط کند و یا حداقل با عقب نشینیش، مردم در همه زمینه ها پیش قدم شوند؛ در فرهنگ، اقتصاد و سیاست.

فکر می کردیم همه مردم شروع به کار خواهندکرد. شروع خواهند کرد تا منطقی فکر کنند. اما لهستان در مدت کوتاهی به کشوری مانند کشورهای اروپای غربی تبدیل شد. معلوم شد که مشکل چیز دیگری بوده است.

در چهل سال از جمهوری مردم، برخی از بدترین حوادث تاریخی در حافظه مردم ثبت شده است. این بحران های تاریخی شامل ویژگی های اقتصادی قرن های ۱۷ و ۱۸ میلادی و در زمان تجزیه نیز می شود؛

بخشی بزرگی از صنعت لهستانی باید از صنعت نظامی شوروی حمایت و پشتیبانی می کرد. این صنعت به چیزی زائد تبدیل شد و نتوانست به چیز دیگری تبدیل شود. ما این را ندیدیم و نتوانستیم بزرگی این پدیده را اندازه گیری کنیم.

به نظرتان سینمای ملی لهستان چگونه می تواند یا باید باشد؟ شما چه انتظاری از آن دارید تا بتواند نیازهایش را برآورده سازد؟

سینمای ملی اول از همه با زبانش شناخته می شود. این سینما با بازی سخن می گوید که بیشتر مخاطبینش به آن زبان سخن می گویند و متوجهش می شوند. این سینمایی است که مخاطبینی را تعریف می کند که به این زبان حرف می زنند.

چرا باید صنعت سرگرم کننده آمریکایی وجود داشته باشد اما معادل ایتالیایی یا فرانسوی آن وجود نداشته باشد؟ چون زبان انگلیسی زبانی است که تمام دنیا را به سینمای آمریکایی وصل می کند.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

فدریکو فلینی (Federico Fellini)

ما هم در همین دنیا زندگی می کنیم، به جز این که برای ما شرایط وجود سینمای ملی در ساخت فیلم هایی به زبان خودمان است. آیا بازیگران [فدریکو] فلینی (Federico Fellini) به زبان انگلیسی حرف می زدند؟ اگر به این زبان حرف می زدند کل داستان چیز دیگری می شد.

زمانی که فیلمی ساخته می شود، با زبانی ساخته می شود که تنها به کلمات محدود نمی شود بلکه درواقع تعریف و فهم ما از جهان اطرافمان را نشانه گذاری می کند. این شیوه ای است که زبان را می فهمیم.

به همین دلیل سخت است که در تمام اروپا واحدی مشترک پیدا کرد. در شهر بروکسل ده ها مترجم وجود دارد اما به نظرم راحت تر است این طور فکر کنیم که اگر زمانی همه در کافه ای جمع شدیم باید به زبان انگلیسی صحبت کنیم تا اتفاقاتی را که افتاده توضیح دهیم و روز بعد بدانیم که درباره چه چیزی باید فکر کنیم.

زبان همچنین گذشته ما را هم نشانه گذاری می کند. ما می خواهیم بدانیم چه کسی هستیم. برای این که بدانیم چه کسی هستیم باید بدانیم چه کسی بوده ایم. در نتیجه ادبیات گذشته ما را به گذشته وصل نگه می دارد. گذشته جایی است که تجربیاتمان تعریف می شوند و به آن ها ارجاع داده می شویم.

این ها تجربیات دیگر ملت ها نیست. بنابراین سوالی که غالبا پرسیده می شود این است که آیا کسی از بیرون می تواند متوجهش شود؟ برای بیشتر سال های زندگیم می گفتم: «بله، فیلم زیبایی است اما آیا کسی متوجهش خواهدشد؟»

من فیلم هایم را برای کسانی می سازم که متوجهش شوند. اینگمار برگمن (Ingmar Bergman) و فلینی هم برای کسانی فیلم می ساختند که آن ها را متوجه می شدند. البته فیلم های برگمان بیشتر روانشناسانه هستند تا سیاسی، چون مشکلات اجتماعیش آن قدرها مهم نبودند.

وضعیت ما به مراتب سخت تر است. متاسفانه این به علت تاریخ منحصر به فردی است که داریم. سفر تاریخی ما با از دست دادن استقلال، به دست آوردن دوباره اش و وابستگی دوباره رقم خورده است.

این حوادث ما را به گونه ای شکل داده که به راحتی نمی توانیم چیزی را رد کنیم و دوباره از شنبه، شروع تازه ای داشته باشیم، چون ممکن است شنبه کشور آزادی باشیم. چه بخواهیم چه نخواهیم گذشته مان را با خود حمل می کنیم.

ناگهان در روز شنبه چند حزب سیاسی شکل گرفت و دیدگاه های مختلفی را در مورد آینده کشور نشانمان دادند. اما بیشتر از همه منیت شان را به مان نشان دادند. جنبش هم بستگی این منیت را نداشت. حزب چپ از بین نرفت. این ثابت کرد آن ها مدافعین چیزهای قدیمی هستند. آن ها از کارخانه های بزرگ دولتی حمایت می کردند.

از قضا جنبش همبستگی هم از این کارخانه ها حمایت می کرد. هم حزب چپ و هم جنبش همبستگی از کشاورزان بی محصول حمایت می کردند. ناگهان برخوردی ایجاد شد که پیش بینی نکره بودیم. برخوردی که به چپ و راست سیاسی منجر شد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

آیا نتیجه این برخورد سینمای ملی معاصر لهستانی نشد؟

بلی، اما همه تلاش ها در راستای ساخت این گونه فیلم ها بی نتیجه ماند چون مخاطبین برای دیدنشان به سینما نمی آمدند. مردم دوست داشتند چیزهایی را بروی پرده سینما ببیند که در تلویزیون نیم توانستند ببینند. آن قدر در «جمهوری مردم لهستان» سانسور و تهدید وجود داشت که غیرممکن بود بتوان زندگی سیاسی واقعی را نشان داد.

دروغ در روزنامه ها چاپ می شد و در تلویزیون ها پخش می شد. نتیجه تمامی این ها وضعیتی شد که حقیقت را باید به گونه ای در فیلم ها نشان می دادیم. هر اشاره و کنایه ای را مخاطبین رمزگشایی می کردند و این بهانه ای بود تابه سینما بیایند.

وقتی همان مخاطبین می توانستند نمایش را ۷ صبح از تلویزیون تماشا کنند و راجع به آن در روزنامه بخوانند، علاقه شان را به سینما از دست دادند و عجیب تر این که حتی علاقه شان به سیاست را هم از دست دادند.

سیاست تنها در دست اقلیتی از جامعه قرار گرفت و متاسفانه در دست بدترین اقلیت. اقلیت های بهتر به دنبال تجارت و آزادی های اقتصادی جدید رفتند.

این در مقایسه با دوران پیش از سال ۱۹۸۹ برای شکل سینمای لهستان چه معنایی دارد؟

بخش بزرگی از سینمای لهستان در دوره کمونیسم بر این اساس بود که ما بیشتر از هر کشور دیگری در پشت دیوار برلین، آزادی داریم. بنابراین ما به راحتی می توانستیم اتفاقات و خواسته های مردم این طرف دیوار را نشان دهیم.

آن زمان دوره ای از تاریخ بود که جنگ سرد در حال وقوع بود. به همین دلیل جهان علاقه مند بود که بداند چه کسانی در این سرزمین ها ساکن هستند و اگر جنگ شود واقعا چه اتفاقی خواهدافتاد. به این دلیل فیلم های ناآشنا می دیدند، فیلم های ما را، چون می خواستند سمت دیگر دنیا را ببینند.

زمانی که دیوار برلین فروریخت خود به خود ما قسمتی از اروپا شدیم و سینمای لهستان دقیقا مشکلاتی را تجربه می کرد که سینما آلمان، ایتالیا و فرانسه.

در دوره جوانیم فیلم خاکسترها و الماس ها و فیلم کانال در سینماهای آمریکا به روی پرده رفتند. در شهر نیویورک هر کسی می توانست آن را در سینما ببیند. امروزه، تقریبا ناممکن است که فیلم های اروپایی وارد زنجیره سینمای تجاری شوند. ممکن است در دانشگاه های سینمایی نمایش داده شوند.

نمی خواهم ارزش مخاطبین دانشگاه ها را پایین بیاورم. در نهایت این ها کسانی هستند که ذائقه و سلیقه آمریکا را شکل می دهند. بنابراین اتفاق مثبتی است که دانشجوها بتوانند سینما و تئاتر اروپایی را ببیند. هرچند محدودیت در پذیرش فیلم های اروپایی باعث می شود مخاطبینشان را از دست ندهند. بنابراین دیگر لازم نیست این سوال را که همیشه در پس ذهنم داشته ام از خودشان بپرسند: «آیا کسی این فیلم را خواهدفهمید؟»

جوک هایی هست که بهشان می خندیم اما دیگران نخواهند خندید. جوک های انگلیسی هم هستند که ما بهشان نمی خندیم. چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم و چرا سینما به این دنیا تعلق نداشته باشد؟

شما می توانید در جواب به این سوال بگویید فوق العاده بود که سینمای لهستان، دنیا را از اتفاقات این جا باخبر می کرد. این که این جا چه نوع جایی است. بله، فوق العاده بود و ما به چیزی که مدرسه فیلم لهستانی نامیده می شد افتخار می کردیم.

مدرسه لهستانی راه عجیبی را در پیش گرفت که تاثیری سرنوشت ساز روی آزادی سینمای لهستان داشت. به همین دلیل بود که توانستیم فیلم هایی مانند شانس چپکی (Cockeyd Luck) (1960) از آندره مونک (Andrzej Munk)، لرزش ها، بازجویی، مرد مرمرین، مرد آهنین و خیلی فیلم های دیگر را بسازیم.

در هر صورت این اشتیاق ما بود که با بقیه دنیا ارتباط برقرار کنیم. الان بنا به دلایلی این اشتیاق کمتر شده چون دنیا دیگر از ما انتظاری ندارد. ما برای دنیا جالب نیستیم و از ما رو برگردانده است.

پروفسور برژینسکی که به قدرتمندترین بازیگران صحنه سیاسی آمریکا توصیه هایی کرده است و اخیرا با من در ورو کلاو صحبت کرده، می تواند به شما بگوید چگونه اروپا در حال مدیریت روابط خود با لهستان و آمریکا است. هرچند من هم می توانم بگویم که در این جا وابستگی شگفت انگیز جدیدی در حال وقوع است.

این که ما وارد اتحادیه اروپا شده ایم به این معنی نیست که مانند دیگران فیلم می سازیم. شاید به این معنی باشد که ما فیلم هایی می سازیم که هیچ کس دیگری نمی سازد، چون ما به این نوع فیلم ها احتیاج داریم.

عجیب این که فیلم سازی در آلمان هم مانند فیلم سازی در لهستان و روسیه است. این چیزی را عوض نمی کند و موفقیت در فستیوال ها و به دست آوردن جایزه ها باعث موفقیت در گیشه نمی شود.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟
بلندتر از بمب ها(Louder than Bombs) از ژمیزلاو وویچژک(Przemyslaw Wojcieszek)(2001) 

آیا غیر از اقتباس هایی از ادبیات تاریخی، به نظرتان فیلم های دیگری نیز هستند که سینمای ملی لهستان امروز را تعریف کنند؟

بلی، فیلم بلندتر از بمب ها (Louder than Bombs) از ژمیزلاو وویچژک  (Przemyslaw Wojcieszek) (2001). این فیلم را کارگردانی غیرحرفه ای ساخته است. این فیلم را دوست دارم. سینماگری آن را ساخته و کارگردانی کرد. اگر قرار باشد از فیلم های خوب اخیر نام ببرم قطعا این فیلم یکی از آن ها است.

به نظرم فیلم های دیگری هم هستند. اِدی (Edi) از پیوتر شاسکالسکی (Piotr Trzaskalski) (2002) یکی از آن ها است. هر چند به علت قهرمان دوست داشتنی اش با استقبال زیادی رو به رو شد. این نوع انسان روشن فکر حتی اگر از افسانه ها آمده باشد باز هم به ندرت در سینما مخصوصا سینمای لهستان دیده شده است. به همین دلیل این فیلم موفق شد.

دو فیلم دیگری که به تازگی به روی پرده سینما رفته اند و ارزش نام بردن را دارند فیلم چشمانت را ببند (Sqint Your Eyes) از آندره یاکیموسکی (Andrzej Jakimowski) (2003) که بسیار زیبا و اصیل است و دیگری فیلم ورشو (Warsaw) از داریوش گایوسکی (Dariusz Gajewski) (2003) است که با شخصیت های واقعی اش برایم جذاب بود.

اما هم چنان هیچ پیوستگی ای بینشان نمی بینم. آن ها به دنبال این پیوستگی نیستند. آن ها به دنبال چسبی برای به هم پیوستنشان نیستند. فیلم سازان جوان نمی توانند برای فیلم هایشان بجنگند.

با این که می دانند بدون قوانین فیلم سازی نمی توان فیلم ساخت علاقه ای به این قوانین ندارند. آن ها قدیم برای دانستنش بر نمی دارند. به عقیده من این سستی و رخوت در چرخه فیلم سازی پدیده ای است که برای سال ها در سیاست مورد استفاده قرار می گرفت.

پیش از این قدرت سینمای لهستان در اتحاد فیلم سازهایی بود که علاقه مشترک داشتند. شاید این نوع از پیوستگی باز هم به وجود بیاید. من و وُیچِخ مارچِفسکی (Wojciech Marczewski) برای این هدف در مدرسه مان (Master School of Film Directing) خیلی تلاش کردیم، چون فکر می کردیم آدم های بیشتری را می تواند به سمت مباحث اجتماعی سینما سوق دهد.

این تنها سنت سینمایی لهستان است که قدرت دارد. هیچ سنت هنری دیگری از قرن ۱۹ تاکنون وجود نداشته است. درواقع هنرمند با مسئولیت اجتماعیش در حل مشکلات مشارکت می کند. هنرمندان باید کنجکاو اطرافشان باشند و بدانند از لحاظ اجتماعی چه اتفاقاتی در حال وقوع است.

اگر این سنت دوباره برگردد و فیلم سازان جوان متوجه شوند این نه فقط مسئولتشان که موضوع اصلی فیلم نامه ها است، آن وقت سینمای لهستانی دوباره وجه تمایزش را به دست خواهدآورد و همان طور که از الگوی دیگری تقلید نکرد در آینده نیز نخواهدکرد.

چرا دنیای خودمان را نداشته باشیم؟ 

وُیچِخ مارچِفسکی (Wojciech Marczewski)

به نظرم هنوز از اتفاقی که این جا افتاده باخبر نشده ایم. آمریکا از استثمار سینمای اروپا خسته شده است. سینمای آمریکا هر آن چه را که می توانست از سینمای اروپا گرفت. هر چند ما نمی توانیم این فرآیند را به کلی تغییر دهیم تا به ما و سینمای اروپا سود برساند.

آیا در این وضعیت می توانیم سینمای مشترک اروپا داشته باشیم؟ برخی می گویند می توانیم به نظرم تاکنون تلاش هایی در این زمینه شده است؛ ایتالیایی ها به فرانسه رفته اند و با فرانسوی ها به انگلیس، در راهشان توقفی در سوئد داشته اند و در نهایت پودینگ اروپا را ساخته اند که هیچ کس حاضر نیست از آن بخورد.

الان هیچ محدودیتی نیست. این گشودگی باید در سینما نشان داده شود. شاید روزی سینمایی به وجود بیاید که لهستانی ها، ایتالیای ها، فرانسوی ها، آلمانی ها و سوئدی ها همه در کنار هم همزیستی کنند، همان طور که در داخل کشورهایمان زندگی می کنیم.

چه کسی می تواند این گونه برای سینما بنویسد؟ چه کسی می تواند کارگردانی اش کند؟ چه کسی می تواند فیلمی راجع به چنین واقعیت بزرگی و مشکلاتش بسازد؟ نمی دانم. تاحالا چنین فیلمی ندیده ام.

آیا این نیز انگیزه ای برای شما و ویچِخ مارچِفسکی بود تا مدرسه فیلم را راه بیندازید؟

دلایل زیادی برای راه اندازی این مدرسه وجود داشت. یکی از دلایل عدم پیوستگی ای بود که قبل تر راجع به آن صحبت کردیم. گروه کارگردانانی که در این مدرسه شروع به کار کردند با خود گروهی از اپراتورهای دوربین را همراه آوردند.

متعاقبا فیلم نامه نویس ها و بازیگرها وارد مدرسه شدند. بنابراین از همان ابتدا با استخدام ۱۲، ۱۳ نفر، ده ها نفر دیگر نیز با ما وارد همکاری شدند.

دومین دلیل برای راه اندازی این مدرسه این بود که مردم باید فیلم سازی را به صورت عملی یاد می گرفتند؛ در کارگاه های فیلم سازی. کارگردان ها باید سخنرانی های کمتری راجع به کارهایشان می کردند و بیشتر به دانشجویان نشان می دادند که چطور فیلم هایشان را می سازند.

باید راه ها و تجربه های عملی بیشتری در اختیار دانشجوها قرار می گرفت. این که من چطور فیلم هایم را ساخته ام برای فیلم سازهای جوان اهمیتی ندارد. این که من زمانی فیلم خاکسترها و الماس ها را ساخته ام برای دانشجویانم بی اهمیت است.

دلیل سوم انحلال پایگاه های فیلم بود که در گذشته فیلم سازها را دور هم جمع می کرد. با از بین رفتن این پایگاه ها باید فضایی را به وجود می آوردیم که فیلم سازهای جوان بتوانند از تجربه های همکارهای قدیمی ترشان استفاده کنند.

در این میان ایده مدرسه فیلم به ذهنمان آمد که می توانست این همبستگی و پیوستگی را بین فیلم سازها به وجود بیاورد. البته اگر می توانست به راهش ادامه دهد و تجربه های چند نسل از فیلم سازها را در اختیار یکدیگر قرار دهد.

در ماه سپتامبر سال جاری ما با دانشجویانی کار کردیم که حتی تحصیلات تکمیلی نداشتند. شاید بتوانیم پیوستگی ای ایجاد کنیم که تا آینده ادامه داشته باشد. لزومی ندارد همه آن ها فیلم ساز شوند اما باید بدانند سینما چیزی باشکوه و البته همان قدر هم پراهمیت است. با وجود چنین ساختاری آن ها راجع به یکدیگر بیشتر خواهنددانست. من روی افراد جوان بسیار حساب می کنم و این میراثی است که دوست دارم از خودم به جا بگذارم.

پی نوشت ها:

۱٫ انتشارات وال فلاور (Wallflower Press) کتابی درباره آندره وایدا به قلم روزنامه نگارهای بزرگ لهستانی، جان اور (John Orr) و البیتا اوستروسکا (Elzbieta Ostrowska) و با نام سینمای آندره وایدا: هنر کنایه و اعتراض در سال ۲۰۰۳ منتشر کرده است.
۲٫ در مقایسه با ۳٫۵ میلیون بلیتی که برای فیلم تایتانیک در سال ۱۹۹۷ فروخته شد. این فیلم یک سال قبل در لهستان به نمایش درآمده بود.
۳٫ عقاب، نماد لهستان است که در طول تاریخ لهستان در تاجی نشان داده شده است. در دوران کمونیسم، عقاب، بدون تاج به تصویر کشیده می شد. پس از فروپاشی کمونیسم، بازگرداندن تاج به عقاب اهمیت نمادین پیدا کرد و نشان دهنده تداوم تاریخی دولت مستقل لهستان بود.

منبع: www.sensesofcinema.com


منبع: برترینها

دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه‌ای غرق در آرامش رنگ‌ها

: ستون‌های آپارتمان خانواده دو نفره حسن‌دوست بر همدلی و هم‌فکری استوار است. آپارتمان، نوساز و آمیزه‌ای است از رنگ‌های ملایم و چشم‌نواز که در هم‌نشینی با نور خورشید، انرژی ازدست‌رفته در روزمرگی‌های خارج خانه را به اهالی صمیمی آن بازمی‌گرداند. در تور خانه گردی این شماره منزل با ایده‌های این زوج در طراحی و چیدمان آپارتمانشان بیشتر آشنا خواهیم شد.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

تور خانه گردی در یک نگاه

  • تعداد افراد ساکن: ۲ نفر
  • شغل بانوی‌خانه: مدرس دانشگاه/ شغل آقای ‌خانه: کارمند
  • موقعیت: قزوین
  • متراژ آپارتمان: ۱۴۷ متر
  • ملک: شخصی، نوساز، یک سال ساخت
  • تعداد اتاق‌خواب: ۳ عدد
  • تعداد سرویس: ۲ عدد
  • سبک دکوراسیون: مدرن
  • رنگ غالب: صورتی، آبی و استخوانی
  • ویژگی برجسته طراحی: استفاده از رنگ‌های ملایم در کنار وسایلی عاری از تجملات
  • طراح: خانواده حسن‌دوست

نشیمن

بانو مونا سرور و همسرش علی حسن‌دوست برای ساخت و خرید وسایل آپارتمانشان با هم همراه شده و سلیقه مشترکشان را با هزینه‌ای کم همسو ساخته‌اند. مهم‌ترین نکته در طراحی این منزل، سادگی و استفاده از زمینه رنگی صورتی، آبی، استخوانی و دوری از تجملات بوده است.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

در انتخاب مبلمان نشیمن، رنگ‌ها با رعایت تضادی مناسب، کنار هم قرارگرفته‌اند: کاناپه‌ای با رنگ آبی ملایم، میز چوبی تیره، دیوارهایی که با کاغذدیواری استخوانی، لوستر سفید هماهنگ با دکور، پرده‌ای خاکستری و فرشی که ترکیب رنگی‌اش هماهنگ با سایر وسایل است. جالب است بدانید فضای موردعلاقه این زوج، نشیمن و آشپزخانه است.

آشپزخانه به تمیزی برف

آشپزخانه درست در کنار نشیمن قرار دارد. انتخاب رنگ سفید برای کابینت‌ها سادگی تحسین‌برانگیزی به آپارتمان بخشیده است. همان‌طور که قبلا اشاره کردیم دوری از تجملات در همه فضاها به چشم می‌خورد. در آشپزخانه هم تنها به وسایل کاربردی بسنده شده و گلدان سفید، تنها شی تزئینی روی کابینت به حساب می‌آید.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

به‌سادگی یک پذیرایی

از آشپزخانه که بیرون می‌رویم، قدم به سالن پذیرایی آپارتمان می‌گذاریم. برای مبلمان سالن هم به تبعیت از سایر قسمت‌های منزل از رنگ ملایم و چوب تیره استفاده شده است. دیوار کنار میز غذاخوری با همان کاغذدیواری استخوانی هماهنگ با نشیمن، پوشانده شده و چند قاب خالی، زینت‌بخش آن گشته‌اند، اما برای دیوار سالن، کاغذی گلدار انتخاب شده است.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

یکی از ویژگی‌های بارز منزل خانواده حسن‌دوست، نورگیر بودن آپارتمان است که در کنار کف‌پوش و کاغذدیواری‌های روشن، احساس سرزندگی و تازگی را دوچندان می‌کند.

اتاق‌ها

در اتاق‌خواب با رنگ‌بندی متفاوتی مواجه می‌شویم: بنفش که البته در کنار رنگ‌های مبلمان آپارتمان قابل‌پذیرش است. این بار تخت‌خواب و کف‌پوش سفید در کنار دیوارها، پرده تیره‌تر و تراسی که رو به نور باز می‌شود، تضاد فضا را کامل می‌کنند. در اتاق‌خواب هم با همان رویکرد سادگی و دوری از وسایل تزئینی روبه‌رو هستیم.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

دومین اتاق آپارتمان، اتاقی است که با اضافه کردن چند المان سنتی به طراحی متفاوتی رسیده است: گلیم و کوسن‌هایی که نقش آن را تکرار می‌کنند، ظروف سفالین و شاخه‌های گلی که هزاران خاطره را تداعی می‌نمایند و سماور طلایی‌رنگی که نقطه قوت این چیدمان است.

  دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

اتاق دیگر که به‌نوعی به فضای کار و کتابخانه تعلق دارد با دیوارپوش آبی، کمدهای سفید، فرش مدرن و نور کافی‌اش پیرو سبک کلی آپارتمان است.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

سرویس‌های بهداشتی

همان‌طور که از یک خانه نوساز انتظار می‌رود، در طراحی سرویس‌ها از مصالح جدید و به‌روز بازار استفاده ‌شده است. خلوتی و رنگ روشن آن بر پاکیزگی این فضا تأکید بیشتری می‌کند.

  دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

نقش گیاهان

در مورد استفاده از گیاهان، صاحب‌خانه معتقد است تا جایی که سبک ساده منزل تغییر نکند باید از گیاه و گلدان استفاده کرد، اما در مورد استفاده از گلدان‌ها در تراس، دست و دل‌بازتر بوده و می‌گوید در فصل بهار و تابستان، بالکن را مملو از گل و گیاه می‌کنیم.

 دکوراسیون منزل در قزوین؛ خانه ای غرق در آرامش رنگ ها

کلام آخر

انتخاب و خرید وسایل برای منزلی که بیشترین روزهای عمرت را در آن می‌گذرانی، در عمل، سخت و گیج‌کننده است و پیروی از یک سبک و رنگ مشخص بر این گیجی می‌افزاید.
در این راه، بهره بردن از تجربه افرادی که فضای آرامش‌بخش منزلشان را بدون امکانات و شرایط خاص و تنها با تکیه‌بر همدلی و پیدا کردن نقاط مشترکشان خلق می‌کنند، بسیار راهگشا است. در این مورد آقای حسن‌دوست می‌گوید: «سبک منزل کاملا سلیقه‌ای است، اما ما به همه توصیه می‌کنیم که وسایل ساده را انتخاب کنند تا به‌مرورزمان برایشان خسته‌کننده نشود، همان‌طور که ما تمام وسایلمان را پنج سال پیش خریدیم و در طی این سال‌ها برایمان تکراری نشده‌اند».
برای تهیه مجله منزل می توانید به صورت حضوری از کیوسک های روزنامه فروشی سراسر کشور و برای خرید نسخه الکترونیک از وب سایت  اقدام نمائید.

ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:


منبع: برترینها

کابینت ام‎دی‎اف، چرا گزینه اول آشپزخانه‎ام است؟

: باوجود تولید متریال‌های مختلف برای کابینت سازی ولی همچنان ام دی اف محبوبیت خود را در میان مردم از دست نداده است. تنوع بالا در رنگ و طرح، همچنین سازگاری با طبیعت ازجمله علت‌های محبوبیت این عنصر است. شما می‌توانید مناسب با هر سبکی، ام دی اف هماهنگ با آن را انتخاب کنید.

مزایای کابینت ام دی اف

کابینت ام دی اف، چرا گزینه اول آشپزخانه ام است؟

مقاومت بالای این محصول در برابر رطوبت استفاده آن را در فضای آشپزخانه تضمین می‌کند. همچنین نگران استفاده از آن در شرایط آب و هوایی مرطوب نباشد. بخصوص که در حال حاضر ام دی اف های جدید که کاملاً رویه آن پرس است، تولیدشده است که اجازه عبور ذره‌ای رطوبت را به داخل چوب نمی‌دهد. از دیگر مزایای ام دی اف عایق صدا بودن و مقاومت بالا در برابر حرارت است.

طراحی صحیح کابینت

کابینت ام دی اف، چرا گزینه اول آشپزخانه ام است؟

کابینت‌ها از کمد و کشوهایی تشکیل‌شده‌اند که لوازم آشپزخانه را در دل خود جای می‌دهند. شما باید مناسب با میزان لوازمی که در فضای آشپزخانه‌تان نیاز دارید، ابعاد و اندازه کابینت‌ها را سفارش دهید. درصورتی‌که در یک خانواده پرجمعیت زندگی می‌کنید، باید به فکر طراحی و سفارش کابینت‌های جادار باشید. ناگفته نماند منظور از کابینت‌های جادار، کابینت با عمق زیاد نیست! عمق زیاد در کابینت‌ها آشفتگی ایجاد می‌کند و دسترسی شمارا به لوازم انتهایی کابینت مشکل می‌کند.

کابین، کشو یا شلف دیواری، کدام بهتر است؟

کابینت ام دی اف، چرا گزینه اول آشپزخانه ام است؟

در قسمت‌هایی که امکان دارد از کابینت‌های قدی استفاده کنید. همچنین می‌توانید ارتفاع کابینت‌های بالایی را بلندتر در نظر بگیرید. استفاده از کشو به‌جای کابینت طبقه‌ای، در بعضی قسمت‌ها مانند زیر گاز، ایده خلاقانه‌ای است. درصورتی‌که اهل پخت‌وپز روزانه هستید، بهتر است از شلف و طبقاتی که بدون در هستند در فضای آشپزخانه کمتر استفاده کنید. لازم به ذکر است که تمیز کردن چربی از این قسمت‌ها به‌سختی صورت می‌گیرد.

کدام جنس و طرح کابینت ام دی اف را انتخاب کنید؟

کابینت ام دی اف، چرا گزینه اول آشپزخانه ام است؟

در جنس و بافتی که انتخاب می‌کنید، دقت کنید. حتماً از جنس مقاوم در قسمت‌هایی مثل ظرف‌شویی که رطوبت بیشتری دارد، استفاده کنید. تا جایی که امکان دارد از کمترین بافت در سطح رویه کابینت‌ها استفاده کنید. ناهمواری‌ها محل مناسبی برای جمع شدن میکروب هستند. بخصوص جنس سطح رویه کابینت را صاف و صیقلی انتخاب کنید.

کدام انتخاب به‌صرفه است؟

کابینت ام دی اف، چرا گزینه اول آشپزخانه ام است؟

کابینت از بدنه، در و صفحه رویه تشکیل‌شده است. شما برای بدنه کابینت دو انتخاب دارید. یکی استفاده از ورق ام دی اف برای ساخت بدنه و دیگری انتخاب نئوپان با روکش ملامینه است. معمولاً برای بدنه از نئوپان باروکش ملامینه استفاده می‌کنند چون هزینه‌ ام دی اف خیلی بالاتر می‌شود و اصلاً مقرون‌به‌صرفه نیست.


منبع: برترینها

فرودگاه هایی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: فرودگاه های بزرگ جهان امروز دیگر فقط سلول هایی پر از آدم نیستند. این فرودگاه ها جایی برای رقص و آواز به همراه بهترین رستوران ها، کتابخانه ها، کلوب ها و سالن های اسپا هستند.

اگر پرواز شما کنسل شود یا هواپیمای شما تأخیر پیدا کند، این ها فرودگاه هایی هستند که از گیر کردن در آن ها استقبال هم خواهید کرد!

۱٫ فرودگاه مونیخ، آلمان

مونیخ یکی از بهترین ترمینال های VIP جهان را دارد، ولی شما لازم نیست حتماً یک مسافر کلاس درجه یک باشید تا عاشق این فرودگاه شوید. تنوع و گستردگی رستوران ها و کافه های فرودگاه باورنکردنی است. این فرودگاه همچنین برای رویدادهای خاص هم تدارکات ویژه ای می چیند؛ در سال های اخیر، جشن های کریسمس در فرودگاه مونیخ شامل دو میدان یخی و ۴۵۰ درخت واقعی کریسمس بوده است. Surf & Style، بزرگترین فضای موج سواری آبی درون یک فرودگاه، تابستان گذشته افتتاح شد.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۲٫ فرودگاه بین المللی هنگ کنگ

مکان های شگفت انگیز بسیاری برای غذا خوردن در هنگ کنگ وجود دارد، ولی برخی از بهترین رستوران های آن را درست داخل فرودگاه می توان یافت. انواع غذا از هر گوشه از جهان در آنجا وجود دارد. همچنین امکانات فوق العاده ای مثل سینمای آی مکس و اتاق خواب نیز در آنجا یافت می شود. زمان جابجایی در این فرودگاه بسیار کوتاه است، به طوری که فقط ۲۴ دقیقه زمان می برد تا از فرودگاه به مرکز هنگ کنگ برسید.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۳٫ فرودگاه بین المللی دوبی

کافی است وارد فرودگاه دوبی شوید تا آن را با هتلی پنج ستاره اشتباه بگیرید: مسیرهایی از درخت های نخل، دکورهای درخشان نقره و دستگاه های مه ساز برای خنک نگه داشتن مسافران وجود دارد. اگر مسافرت برایتان استرس زا بوده، از باغ Zen Garden فرودگاه دیدن کنید. اصلاً نگران ازدحام جمعیت نباشید. فرودگاه به اندازه کافی بزرگ است، و پایانه سه آن بزرگترین مساحت هر ساختمانی در جهان را دارد. جای تعجب نیست که فرصت های زیادی در آنجا وجود دارد که شاید شما باقیمانده پول سفرتان را همانجا خرج کنید. فرودگاه دوبی تنها فرودگاهی در جهان است که دارای فروشگاه شمش طلا است.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۴٫ فرودگاه فرانکفورت، آلمان

فرودگاه فرانکفورت یکی از شلوغ ترین فرودگاه ها در جهان است که حدود ۶۰ میلیون مسافر در سال در آن رفت و آمد می کنند. قسمت City Mall فرودگاه تمام ملزومات را دارد تا خستگی سفر را از تن شما در بیاورد، از جمله مرکز خشکشویی و سالن زیبایی. همچنین اتاق بازی پر از کنسول های گیمینگ نیز وجود دارد. این فرودگاه تنها فرودگاهی است که تورهای مسافری ارائه می دهد.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۵٫ فرودگاه بین المللی اینچئون، کره جنوبی

انجمن بین المللی فرودگاه ها اخیراً جایزه بهترین فرودگاه جهان را برای دوازدهمین سال پیاپی به اینچئون داده است. چه چیزی آن را تا این حد خاص کرده است؟ برای شروع، این فرودگاه جایی عالی برای یادگیری در مورد کره جنوبی است. پرفورمنس های فرهنگی مداوم و همچنین موزه ای فرهنگی از کره وجود دارد.

چمدان شما کمترین احتمال گم شدن را در فرودگاه اینچئون دارد. نرخ گم شدن چمدان در این فرودگاه ۰٫۰۰۰۱ درصد است، که یعنی احتمال اینکه صاعقه به شما اصابت کند بیشتر است. علاوه بر هفت باغ، دوش های حمام رایگان، دو سینما، یک میدان یخی و یک کازینو نیز در آنجا وجود دارد. اگر توقف بین راهی شما خیلی طولانی باشد، تورهای جابجایی زیادی نیز در فرودگاه ارائه می شود که مسافران را قادر می سازد برخی از محبوب ترین جاذبه های توریستی کره جنوبی را ظرف چند ساعت ببینند.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۶٫ فرودگاه بین المللی پیرسون تورنتو، کانادا

این حقیقت که این شلوغ ترین فرودگاه کانادا است وقتی تعجب برانگیزتر می شود که بدانید وقتی در سال ۱۹۳۸ افتتاح شد، تنها یک باند فرودگاهی داشت و ترمینالی کوچک به شمار می رفت. هنر و غذا زمینه هایی هستند که در این فرودگاه به بهترین شکل نمایان است. کلکسیون هنری دائمی فرودگاه شامل شاهکارهایی نادر از برخی از بهترین هنرمندان کانادایی است، و تعدادی فضاهای نمایشگاهی موقت نیز وجود دارد. رستوران های آن فوق العاده است، که شامل غذاها و خوردنی هایی از تمام نقاط جهان است.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۷٫ فرودگاه بین المللی سن فرانسیسکو، آمریکا

از پرواز با هواپیما ترس دارید؟ این فرودگاه مخصوص شماست. فرودگاه سن فرانسیسکو جوخه نجات مخصوص خود را دارد؛ تیمی از حیوانات آماده که مسافرانی که ترس از پرواز دارند را آرام می کنند. بیشتر این حیوانات، سگ ها هستند. اگر آرامش حیوانات برایتان کافی نیست، اتاق استراحتی برای مسافرانی وجود دارد که به مقداری زمان برای آرامش احتیاج دارند. بخش کودکان نیز بدون شک مورد استقبال مسافران جوانتر قرار خواهد گرفت.

علاوه بر تجهیزات مخصوص برای بالا رفتن، نمایشگاه هایی مناسب کودکان وجود دارد که موزه کودکان اکسپلوراتوریوم سن فرانسیسکو آن ها را ترتیب داده است. موزه هوانوردی در تالار اصلی پایانه بین المللی نیز جذابیت بسیاری دارد، که در آن هواپیماهای کلاسیک از سقف آویزان هستند.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۸٫ فرودگاه چانگی، سنگاپور

فرودگاه چانگی به خاطر تنوع امکانات موجود در آن در این فهرست قرار می گیرد. باغ های خیره کننده آن شامل باغ مخصوص کاکتوس و باغ پروانه ها است، و همچنین استخری روباز و اسپای پدیکور ماهی وجود دارد. کلکسیون هنری فرودگاه راهی عالی برای سپری کردن چند ساعت است. اگر به پروازتان دیر رسیده اید و در ترمینال سه قرار داشته باشید، جایی برای نگرانی وجود ندارد چرا که خیلی راحت می توانید از تونل سرسره ای که طبقات بالا و پایین را به هم متصل می کند به پایین سر بخورید.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۹٫ فرودگاه اسخیپول آمستردام، هلند

دلایل زیادی برای دوست داشتن شلوغ ترین فرودگاه اروپا وجود دارد. مسافرانی که به یادگیری راجع به هلند علاقه داشته باشند عاشق «بلوار هلند» خواهند شد، جایی که می توانند نسخه ای مینیاتوری از موزه ملی آمستردام را ببینند. همچنین موزه علمی Nemo و کتابخانه ای پر از کتاب، آیپد و دیگر دستگاه های لمسی وجود دارد. اگر می خواهید خستگی بعد از پرواز را از تن خود در بیاورید، به XpresSpa که یکی از بزرگترین سالن های اسپا داخل فرودگاه است سر بزنید. درمان های زیادی برای انتخاب شما در آنجا وجود دارد، از جمله ماساژ عمیق بافت های بدن و ماساژ انرژی بخش صورت.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


۱۰٫ فرودگاه زوریخ، سوئیس

حسی واقعاً افسرده در مورد فرودگاه هایی وجود دارد که چندن کیلومتر از نزدیک ترین شهر فاصله دارند. ولی در مورد فرودگاه زوریخ که در فاصله تقریباً ۱۳ کیلومتری از مرکز شهر قرار دارد، این طور نیست. اگر به خاطر توقفی طولانی در آنجا گیر بیفتید، فعالیت های زیادی برای انجام وجود دارد. کارکنان فرودگاه می توانند تورهایی از موزه سوئیس حمل و نقل در شهر لوتسرن ترتیب دهند، و همجنین می توانید اسکیت ها و دوچرخه هایی کرایه کنید تا در پارکی که در اطراف فرودگاه وجود دارد گشت و گذار کنید. به لطف مسیر خاصی که به سمت سکوی بازدید وجود دارد، این تنها فرودگاهی در جهان است که می توانید خلبانان را در کابینشان مشغول کار ببینید.

10 فرودگاهی که توقف بین راه در آن ها بسیار لذتبخش است


منبع: برترینها

مذاکره با قدرت؛ آری یا خیر؟

رضا صادقیان
برخی چهره‌های اصلاح‌طلب در هفته‌های اخیر از لزوم مذاکره و گفتگو با نهادهای قدرت سخن گفته‌اند. آنان بر این عقیده‌اند که در سال‌های اخیر و به خصوص پس از حوادث تلخ به وجود آمده پس از انتخابات۸۸ میان ارکان قدرت و جریان اصلاحات اختلافات و سوءتفاهم‌هایی ایجاد شده است که راه حل و فصل آن جز از طریق گفتگو نخواهد بود. پیشنهاد مشخص مطرح شده از سوی این گروه از اصلاح‌طلبان گفتگوهایی با مراجع تقلید، شورای نگهبان، سپاه و در نهایت مذاکره با رهبری نظام است. برخی بر این باورند که این پیشنهاد که ذیل گفتگوی ملی یا همان برجام داخلی معنا می‌یابد به نوعی مقدمه‌ای برای تحقق آشتی ملی است. از سوی دیگر بخش دیگری از جریان اصلاحات نسبت به این پیشنهاد اما و اگرهایی را مطرح کرده است. به عنوان مثال نسبت به موضوع گفتگوی اصلاح‌طلبان و نهاد نظامی سپاه این پرسش مبنایی مطرح می‌شود که مگر نظامیان بر طبق قانون اجازه حضور در رقابت‌های سیاسی و جناحی را دارند که حالا جریان اصلاحات برای آغاز یک گفتگوی ملی در حوزه سیاسی باید با آنان هم به گفتگو بنشیند؟

از طرف دیگر از آن سوی میدان هم چراغ سبز مشخصی برای این پیشنهاد دیده نمی‌شود. به عنوان نمونه سخنگوی شورای نگهبان در روز گذشته در پاسخ به پرسشی در خصوص پیشنهاد اصلاح‌طلبان برای گفتگو با شورای نگهبان واکنشی منفی نشان داده و تاکید کرده که این شورا محل چانه‌زنی سیاسی نیست. واقعیت آن است که جریان اصلاح‌طلبی با نگاهی به گذشته و وقایعی همچون آنچه در انتخابات۸۸ رخ داد در تلاش است تا با عبور از گذشته و توجه به آینده از گلایه‌های باقی مانده از اتفاقات ماضی عبور کند و با مبنا قرار دادن منافع ملی به فعالیت‌های سیاسی خود بپردازد. اما در نقطه مقابل هستند کسانی که تمایلی به این نگاه به آینده ندارند و می‌خواهند با قرائت‌های یکسویه از وقایع گذشته یک جریان ریشه‌دار در انقلاب را از صحنه سیاسی کشور حذف کنند. نکته جالب توجه در این باره آن است که در چند دوره اخیر انتخابات افرادی که چنین می‌اندیشیدند از سوی مردم طرد شده‌اند اما با در اختیار داشتن برخی مراکز تصمیم‌گیری درصدد آن هستند که فضا را بار دیگر به سمت التهاب بکشانند.

به طور کلی می‌توان پیشنهاد «گفتگوی ملی» را پیشنهادی در راستای منافع ملی کشور ارزیابی کرد. به خصوص در این روزها و با توجه به وضعیت خطیر منطقه و همینطور عرصه بین‌الملل اما این پیشنهاد زمانی در صحنه عمل نمود بیرونی خواهد داشت و می‌توان از آثار ملموس آن سخن گفت که طرف‌های دیگر این میز گفتگو نیز تمایلی به آغاز گفتگو و به سرانجام رسیدن آن داشته باشد. شاید بتوان گفت از همین زاویه برجام داخلی از برجام هسته‌ای سخت‌تر و پیچیده‌تر است زیرا در توافق هسته‌ای ما شاهد آن بودیم که همه طرف‌ها با وجود خصومت‌ها، تنش‌ها و اختلاف‌نظرهایی که با یکدیگر داشتند در لزوم مذاکره و به سرانجام رسیدن آن به خود‌تردیدی راه نمی‌دادند اما در موضوع برجام داخلی شاهد آن هستیم که برخی اصل برگزاری چنین گفتگوهایی را از اساس بلاوجه می‌دانند و گروهی دیگر که سال‌هاست نان خود را در دعوا می‌بینند هم درمسیر تحقق آن سنگ‌اندازی می‌کنند.

کوتاه سخن آنکه با توجه به این توضیحات شاید بتوان راه حل‌وفصل اختلافات و سوءتفاهم‌های پرشمار موجود میان جریان اصلاحات و برخی ارکان قدرت را نزدیک شدن بیش از پیش معتدلین دو جریان عمده سیاسی کشور به یکدیگر و تقویت بیش از پیش جریان میانه‌رو دانست. هر چه قدرت و کارآمدی میانه‌روها بیشتر شود میزان اثرگذاری تندروها در تصمیماتی که سبب شکاف در جامعه و به مخاطره انداختن امنیت ملی می‌شود را کاهش خواهد داد.
 
منبع: بهارنیوز

توافق روسیه با امارات برای اعزام یک فضانورد این کشور به فضا

روسیه با امارات عربی متحده برای آموزش و اعزام یک فضانورد این کشور به فضا به توافق دست یافت.

به گزارش ایرنا، ‘دنیس مانتوروف’ وزیر صنعت و تجارت روسیه در کمیسیون بین دولتی روسیه و امارات متحده عربی گفت: طبق توافقات حاصله بین آژانس فضایی دولتی ‘روس کاسموس’ روسیه و امارات، روسیه اولین فضانورد امارات متحده عربی را برای اعزام به فضا آموزش خواهد داد.

روزنامه ‘کامسامولسکایا پراودا’ چاپ مسکو روز دوشنبه در مطلبی نوشت: این توافق در مسکو به دست آمده و جزییات آن اعلام نشده است.

در همین حال ‘سرگئی چمزوف’ رئیس شرکت دولتی فناوری های پیشرفته روسیه ‘روس تخ’ نیز اعلام داشت که امارات عربی متحده با همکاری روسیه هواپیمای مسافربری برپایه هواپیمای MC-21 روسی طراحی می کند.

روسیه با امارات در عرصه های مختلف از جمله اقتصادی و سرمایه گذاری و گردشگری همکاری می کند.


منبع: عصرایران

شلیک ۱۳خمپاره به محله های مسکونی دمشق

گروه های تروریستی موجود در غوطه شرقی مناطق مسکونی دمشق و حومه آن را با ۱۳ خمپاره هدف قرار دادند.

به گزارش خبرگزاری رسمی سوریه (سانا) ، گروه های مسلح روز دوشنبه با نقض توافق مناطق کاهش تنش، ۱۳ خمپاره به دو منطقه باب مصلی و ضاحیه حرستا در شرق دمشق شلیک کردند.

در این حمله خمپاره ای ۱۱ گلوله خمپاره به منازل مسکونی در منطقه ضاحیه حرستا برخورد کرد که خسارت های مادی بسیاری برجای گذاشت.
دو خمپاره نیز به منطقه باب مصلی برخورد کرد که یکی از آن ها بر گنبد مسجد ‘عبدالله بن رواحه’ فرود آمد و یک خمپاره دیگر به یک ساختمان مسکونی اصابت کرد.

حمله خمپاره ای روز دوشنبه تروریست ها به دمشق پایتخت سوریه تلفات جانی درپی نداشت.

ایران، روسیه و ترکیه، در روز ۱۴ اردیبهشت ۹۶ و در چهارمین دور از مذاکرات حل بحران سوریه در آستانه قزاقستان، توافق ایجاد مناطق امن در سوریه را با هدف کاهش خشونت ها امضا کردند که یکی از این مناطق غوطه شرقی بود.

دمشق در همان روز با امضای توافق نامه ایجاد مناطق کاهش تنش آن را پذیرفت.

برخی از شهرک ها و مناطق غوطه شرقی در استان ریف دمشق محل حضور تروریست های تکفیری است و از آن جا اقدام به شلیک گلوله های خمپاره به مناطق مسکونی شهر دمشق و حومه آن می کنند.


منبع: عصرایران

تشکیل کارگروه ویژه صادرات خودرو در وزارت صنعت، معدن و تجارت

رفع مشکلات عمومی تولید خودرو مورد توجه وزارت صنعت است و از این رو کار گروه هماهنگی اجرایی در ارتقای کیفیت، صادرات و خدمات پس از فروش تشکیل می شود.

به گزارش عصر ایران ،‌ حسن یونس سینکی در بازدید از شرکت ایران خودرو و نشست با مدیران این گروه صنعتی با اشاره به اثرات تشکیل این کارگروه گفت: وزارت صنعت، معدن و تجارت آماده همکاری برای افزایش صادرات صنعت خودرو است و بازارهای صادراتی خودرو سازان از نظر سیاست گذاری های کلان حمایت خواهد شد.

وی افزود:‌ باید با نگاه مشترک و وحدت نظر به مشکلات و مسایل موجود، رفتارها و رویکردهای تخصصی در پیش بگیریم تا نتایج مطلوب تری داشته باشیم.

وی از ورود معاونت اقتصادی وزارت صنعت به مقوله صادرات خبر داد و گفت:‌ در این بخش باید با ارتقای کیفیت، ‌خواسته های بازارهای هدف را تامین کنیم. وزارت صنعت،‌ زمینه توسعه بازارهای صادراتی را فراهم خواهد کرد.

سینکی بر دستیابی به هدف تولید ۳ میلیون دستگاه خودرو و صادرات ۳۰ درصدی آن در سند چشم انداز ۱۴۰۴ تاکید کرد و افزود: خودروسازان باید برنامه ریزی فنی و تخصصی را انجام دهند و وزارتخانه نیز به حل مشکلات عمومی کمک خواهد کرد.

معاون وزیر صنعت،‌ معدن و تجارت نقش خودروسازان در بهبود شاخص های کلان اقتصادی را مهم ارزیابی کرد و گفت:‌ ایران خودرو با گردش بالای مالی نقش بسیار مهمی در مسئولیت های اجتماعی به ویژه اشتغال زایی دارد.

وی تصریح کرد:‌ خودروسازان باید با ایفای نقش حرفه ای و تخصصی از حمایت های دولت در بخش های تعرفه ای بی نیاز شوند و دولت صرفا به عنوان هماهنگ کننده توسعه یافتگی صنعت گران ایفای نقش کند.

سینکی ضمن ابراز رضایت از اقدامات انجام شده در گروه صنعتی ایران خودرو به ویژه در موضوع کیفیت،‌ خدمات پس از فروش و توسعه محصولات جدید، گفت:‌ روند مثبت ایجاده شده باید ادامه داشته باشد تا صنعت خودرو کشور به موفقیت های بیشتری دست یابد.

در این نشست  یکه زارع مدیرعامل گروه صنعتی ایران خودرو گزارشی از فعالیت های این خودروساز در بخش های مختلف توسعه محصول،‌ همکاری های بین المللی،‌ توسعه مالی و اقتصادی،‌کیفیت و خدمات پس از فروش ارایه کرد.

در پایان معاون وزیر صنعت،‌ معدن و تجارت با هیات همراه از خطوط تولید ایران خودرو و مرکز طراحی و توسعه محصولات جدید این خودروساز بازدید به عمل آوردند.


منبع: عصرایران

مدیرعامل سایپا: با ایران خودرو پلت فرم خودرویی مشترک تولید می کنیم

محسن جهرودی در حاشیه نمایشگاه بین المللی خودرو تهران در پاسخ به این سوال که مواردی در خصوص ادغام ایران خودرو و سایپا در رسانه ها مطرح شده است ضمن رد این ادعا، از احتمال تهیه پلت فرم مشترک بین دو شرکت خبر داد.

به گزارش عصر ایران مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا با بیان این مطلب افرود: این تلقی در ادغام شرکت ها با روح تعاریف شرکت ها مغایر است و نمی توان به این گفته ها توجه کرد.

مدیرعامل سایپا: با ایران خودرو پلت فرم خودرویی مشترک تولید می کنیم

جهرودی تصریح کرد: هر شرکت یک ماهیت حقیقی و حقوقی دارد که مختص به خود شرکت و سهامداران آن است ولی قرار بر این است که کارهای مشترک و پلت فرم های مشترک با ایران خودرو داشته باشیم تا بتوانیم هزینه های تولید را کاهش دهیم.


منبع: عصرایران

آخرین فرصت ثبت‌نام در آزمون دکتری سال ۹۷

مشاور عالی سازمان سنجش آخرین فرصت ثبت‌نام در آزمون دکتری سال ۹۷ را اعلام کرد.

حسین توکلی در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم درخصوص آخرین زمان ثبت‌نام در دوره دکتری ۹۷، اظهار کرد: امروز (سه شنبه ۷ آذر) آخرین فرصت ثبت‌نام در آزمون دکتری ۹۷ است و علاقه‌مندان باید تا ساعت ۲۴ امشب برای ثبت‌نام به سایت سازمان سنجش مراجعه کنند.

وی افزود: ثبت‌نام برای آزمون ورودی دوره دکتری سال ۹۷ از روز چهارشنبه اول آذر ۹۶ آغاز شده بود و داوطلبان برای ثبت‌نام باید دفترچه راهنما را که بر روی سایت سازمان سنجش قرار دارد، مطالعه کنند.

مشاور عالی سازمان سنجش گفت: داوطلبان براساس علاقه فقط می‌توانند در یک کدرشته امتحانی ثبت‌نام کنند و در صورت داشتن شرایط نسبت به پرداخت هزینه خرید کارت اعتباری ثبت‌نام به مبلغ ۶۰ هزار تومان به صورت آنلاین از طریق سایت سازمان سنجش اقدام کنند.

توکلی ادامه داد: سطح سوالات امتحانات اختصاصی آزمون دکتری ۹۷ در حد دانش و تجربیات فارغ‌التحصیلان دوره کارشناسی و ارشد در هر رشته مطابق فهرست برنامه‌های مصوب شورای عالی برنامه ریزی است. همچنین دروس تخصصی ضریب ۴، زبان ضریب ۳ و استعداد تحصیلی ضریب یک دارد.

وی در خصوص زمان برگزاری آزمون دکتری سال ۹۷، خاطرنشان کرد: این آزمون در روز جمعه ۴ اسفندماه سال ۹۶ برگزار می‌شود و داوطلبان باید از روز سه شنبه اول اسفند ۹۶ تا روز پنج شنبه سوم اسفند ۹۶ برای دریافت کارت ورود به جلسه امتحان به سایت سازمان سنجش مراجعه کنند.


منبع: عصرایران