طرز تهیه نان قیفی

مجله سرآشپز – بهار اسدی: این نان را میتوانید با مواد دلخواه پر کنید و به عنوان فینگر فود های خوشمزه سرو نمایید.

مواد مورد نیاز

  • آرد (الک شده): حدود ۵ پیمانه
  • مایه خمیر: ۱ ق س
  • شکر: ۱ ق س
  • آب گرم: یک دوم پیمانه
  • تخم مرغ: ۱ عدد
  • شیر گرم: ۱ پیمانه
  • روغن مایع: یک دوم پیمانه + ۱ ق س
  • روغن جامد: ۲ ق س

نان قیفی 

روش پخت

۱٫    پودر مایه خمیر و شکر را داخل آب گرم ریخته و به مدت ۱۰ دقیقه در دمای محیط بگذارید تا پف کند.

۲٫    تخم مرغ، شیر گرم، مایه خمیر (عمل آمده) و مقداری آرد را با هم مخلوط کنید. سپس یک دوم پیمانه روغن مایع و بقیه آرد را به آن اضافه کرده و به وسیله دست مخلوط کنید تا خمیری حاصل شود که حالت چسبندگی داشته باشد.

۳٫    خمیر را به مدت ۱۰ دقیقه ورز دهید. سپس آن را داخل کاسه ای ک از قبل با ۱ قاشق سوپخوری روغن مایع چرب شده، قرار دهید و روی آن را با دستمالی بپوشانید. بعد حدود ۲ ساعت در دمای محیط بگذارید تا حجم آن دو برابر شود.

۴٫    با استفاده از وردنه ای خمیر آماده شده را به قطر ۲ تا۳ میلی متر روی سطح صافی باز کرده و نوارهایی از آن به طول ۳۰ و عرض ۱ تا ۱٫۵ سانتی متر برش بزنید (اگر نوارها را کوتاه تر بگیرید، قیف های کوچک تری خواهیدداشت).

۵٫    دور قیف های فلزی را با مقداری روغن جامد چرب کرده و هر کدام از نوارهای خمیر را دور هر کدام از آن ها بپیچید و انتهای خمیر را با آب به قیف بچسبانید.

۶٫    قیف ها را در سینی چرب شده با روغن جامد چیده و به وسیله قلم مویی مخلوط ۱ عدد زرده تخم مرغ و ۱ قاشق سوپخوری زعفران دم کرده را روی آن ها بمالید و مقداری کنجد و سیاه دانه روی آن ها بپاشید.

۷٫    سینی را در طبقه وسط فر از قبل با دمای ۱۸۰ درجه سانتی گراد گرم شده، حدود ۲۰ دقیقه بپزید. بعد از سرد شدن قیف فلزی را با چرخش از نان جدا کرده و هر کدام را با مواد دلخواه (سالاد الویه، حلوا، پنیر و سبزی و…) پر کنید.


منبع: برترینها

تعلیق پروازهای فرودگاه بغداد به دلیل اعتصاب

تعلیق پروازهای فرودگاه بغداد به دلیل اعتصابپول‌نیوز – رسانه های عراق از تعلیق پروازهای فرودگاه بغداد بدلیل اعتصاب کارکنان بخش برج مراقبت این فرودگاه خبر دادند.
دفتر خبرگزاری ایرنا در بغداد ضمن مخابره این خبر اعلام کرد که مسوولان فرودگاه درحال مذاکره با اعتصاب کنندگان هستند تا کار فرودگاه به حالت عادی بازگردد.


منبع: پول نیوز

احضار رئیس برکنار شده دولت کاتالونیا به دادگاه عالی اسپانیا

دادگاه عالی اسپانیا رئیس برکنار شده دولت کاتالونیا و ۱۳ عضو دیگر دولت مخلوع او را احضار کرده است.

به گزارش ایسنا، این احضاریه‌ها پس از آن صادر می شود که دادستان کل اسپانیا گفت، اعضای دولت کاتالونیا را از جمله به شورش متهم خواهد کرد. اتهام شورش می‌تواند ۳۰ سال زندان داشته باشد.

کارلس پوجدمون، رئیس برکنار شده دولت کاتالونیا که با چند نفر از اعضای دولتش در بلژیک به سر می‌برد، پیشتر گفت که برای پناهندگی به این کشور نرفته است.

او با سازمان دادن یک همه‌پرسی استقلال در اوایل ماه اکتبر در منطقه نیمه خودمختار کاتالونیا باعث بحران سیاسی در اسپانیا شد چون مادرید به شدت با این حرکت مخالف بود و دادگاه قانون اساسی اسپانیا هم آن را غیرقانونی خواند.

دولت مرکزی اسپانیا هم اکنون کنترل مستقیم کاتالونیا را به دست گرفته است.

دادگاه عالی اسپانیا اکنون مقام‌های اخراج شده کاتالونیا که هنوز رسما متهم نشده‌اند را احضار کرده تا روزهای پنجشنبه و جمعه شهادت دهند. در صورت خودداری آنها دادستان می‌تواند دستور دستگیری آنها را بدهد.

پوجدمون پیشتر گفت، اگر محاکمه عادلانه او تضمین شود، به اسپانیا بازخواهد گشت.

بر اساس گزارش بی.بی.سی، چندین نفر از همکاران سابق پوجدمون که در کاتالونیا هستند، تصمیم گرفته‌اند به درخواست دادگاه پاسخ مثبت دهند.

پوجدمون پیشتر در یک کنفرانس خبری گفت که او برای فرار از عدالت به بلژیک سفر نکرده بلکه می‌خواهد بتواند آزادانه سخن بگوید.

همزمان در این روز دادگاه قانون اساسی اسپانیا اعلامیه استقلال روز جمعه پارلمان کاتالونیا را معلق کرد.

پوجدمون همچنین گفت که او نتیجه انتخابات فوری کاتالونیا در روز ۲۱ دسامبر را خواهد پذیرفت. دولت مرکزی اسپانیا پس از تعلیق خودمختاری کاتالونیا زمان این انتخابات را اعلام کرد.

پوجدمون گفت: من خواهان یک تعهد روشن از طرف دولت هستم. آیا دولت نتایجی که به اکثریت جدایی طلبان منجر شود را محترم خواهد شمرد؟


منبع: عصرایران

۸ کشته در حمله نیویورک (+عکس)

پلیس نیویورک اعلام کرد در پی برخورد خودوریی با چندین دوچرخه سوار در جنوب منهتن دست‌کم هشت تن کشته و بیش از ده‌ها نفر زخمی شدند.

پلیس نیویورک اعلام کرد در پی برخورد خودوریی با چندین دوچرخه سوار در جنوب منهتن دست‌کم هشت تن کشته و بیش از ده‌ها نفر زخمی شدند.

به گزارش عصرایران به نقل از یورونیوز، حادثه زمانی اتفاق افتاد که یک خودرو وانت پس از حرکت در جهت مخالف خیابان و برخورد با چندین دوچرخه سوار و عابر پیاده از خودرو پیاده شد و با یک سلاح ساختگی نشان داد که قصد تیر اندازی دارد. این فرد سپس بلافاصله هدف گلوله نیروهای پلیس قرار گرفت و زخمی شد.

راننده این وانت اجاره‌ای هم اکنون در بازداشت پلیس نیویورک قرار دارد.

برخی رسانه های آمریکایی از جمله نیویورک تامیز و تلویزیون محلی نیویورک نیز از کشته شدن هشت نفر و زخمی شدن بیست تن خبر داده اند.

پلیس نیویورک احتمال ترورستی بودن این حمله را منتقی ندانسته و از آغاز تحقیقات در این مورد خبر داده است.

برخی منابع خبری پیشتر اعلام کرده بودند که حادثه در جریان تیراندازی راننده یک وانت در جنوب منهتن پس از وقوع تصادفی رانندگی صورت گرفته است.

بیل دی بلیسیو، شهردار نیویورک دو ساعت پس از وقوع حادثه به همراه فرماندار نیویورک و کمیسر پلیس این شهر در یک کنفرانس خبری شرکت کرده و به تشریح جزئیات این حمله پرداختند.

شهردار نیویورک با اعلام اینکه هشت نفر در جریان این حادثه جان خود را از دست داده اند ماهیت این حمله را تروریستی قلمداد کرد.

وی همچنین ضمن همدردی با خانواده قربانیان از شهروندان نیویورک خواست در شب برگزاری مراسم هالوین بسیار هوشیار و مراقب باشند و هر مورد مشکوکی را فورا به پلیس گزارش کنند.

فرماندار نیویورک نیز با اعلام اینکه این شهر یک نماد بین المللی است تاکید کرد تاکتیک جدید ترورویسم که کاشتن تخم ترور و وحشت در بین مردم است اما ما به هیچ وجه تسلیم این تهدیدهای تروریستی نمی شویم. او تصریح کرد نیروهای امنییتی همه چیز را تحت کنترل خود دارند و دلیلی برای نگرانی و اضطراب بیشتر در حالت کنونی وجود ندارد.

کمیسر پلیس نیویورک نیز در ادامه ضمن شرح دقیق حادثه اعلام کرد ساعت پانزده بعد از ظهر کامیونی به رانندگی یک فرد بیست و نه ساله به ورود به پیست دوچرخه سواری چندین دوچرخه سوار را سرنگون و سپس به یک مینی بوس حامل دانش آموزان مدرسه برخورد می کند.

به گفته کمیسر پلیس نیویورک شش نفر در جا در این حادثه کشته شده و دو نفر نیز پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست دادند. او با اشاره به اینکه عامل این حمله پس از پیاده شدن از خودرو اعلام کرده که قصد انجام حمله ای تروریستی را دارد از افشای هویت فرد دستگیر شده خودداری کرد.

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا نیز با انتشار توییتی از انجام حمله توسط یک فرد بیمار سخن گفته و تاکید کرده است که اوضاع در کنترل نیروهای امنیتی است.


منبع: عصرایران

معرفی مدل مفهومی نیسان در توکیو (+عکس)

علی‌رغم ظاهر دراماتیک، ظاهر imx کمتر از سه سال آینده روی هیچ خودرویی پدیدار نخواهد شد.

مدل imx نیسان در هفته گذشته در نمایشگاه خودرویی توکیو معرفی شد، مدلی از خودروساز ژاپنی که مانند بسیاری از مفهومی‌های دیگر، هرگز وارد خط تولید نخواهد شد.

به گزارش گروه خودروی عصر ایران ، بسیاری از SUVهای کامپکت در نسل‌های بعدی برند نیسان تحت تاثیر این مدل مفهومی قرار خواهند گرفت.

آلفونسو آلبایسا، مدیر طراحی بخش جهانی نیسان در این خصوص گفت: نسخه  مفهومی imx نیسان نقش بزرگ و پررنگی را در تغییر طراحی نسل بعدی نیسان قشقائی ایفا خواهد کرد.

شباهت نسل سوم نیسان قشقائی به کانسپت imx

مقامات نیسان در خصوص اینکه آیا نسل جدید نیسان جوک نیز تحت تاثیر عناصر مدل مفهومی جدیدشان قرار می‌گیرند، تشریح کردند: این مدل مفهومی روی SUV های بزرگتر برندشان تاثیر می‌گذارد.

علی‌رغم ظاهر دراماتیک، آلبایسا ادعا می‌کند، ظاهر imx کمتر از سه سال آینده روی هیچ خودرویی پدیدار نخواهد شد.  این اتفاق همزمان با چرخه زندگی ۶ و ۷ ساله  SUVهای کامپکت نیسان است که تولید آنها از سال ۲۰۱۳ آغاز شده و تا کنون ادامه دارد.

شباهت نسل سوم نیسان قشقائی به کانسپت imx

جزئیات در مورد نسل سوم نیسان قشقائی مشخص نیست اما کار روی این خودروها آغاز شده است. مطمئن هستیم که که این نسل از خودروهای نیسان تا پایان دهه جاری معرفی خواهد شد.  براساس گزارش‌ها نسل بعد از فناوری خودران پروپایلت نیسان بهره می‌برد.

شباهت نسل سوم نیسان قشقائی به کانسپت imx

مدل مفهومی یک کلمه کلیدی در خصوص خودران‌هاست. در این مدل نیز کلماتی مانند خودران، الکتریک و ارتباط در یک طراحی ریتمیک پیچیده شده‌اند. ظاهرا دو مفهوم متناقض دیگر “سکوت” و “حرکت”  نیز در این خودروی نیسان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. چهره خودرو کمی عجیب و غریب است.

نمای جلوی آن کمی پف کرده به نظر می‌رسد و به لطف خطو تیز کاپوت رخ خودرو کشیده نشان می‌دهد.

شباهت نسل سوم نیسان قشقائی به کانسپت imx

در نگاه به عقب خورو شاهد یک سقف شناور مشکی در تضاد با سطوح جانبی سفید درخطوط شانه‌ای، شیب قسمت پشتی و گلگیرها هستیم. این شکل کوپه‌ای، در بخش عقب به سمت بالا حرکت کرده و به خودرو ظاهری مخروطی می‌بخشد.


منبع: عصرایران

حراج بی‌ام‌و استیو جابز/ انتظار قیمت ۱٫۲ میلیارد تومانی برای یک بی‌ام‌و (+عکس)

می توان با پرداخت ۱٫۲ میلیارد تومان صاحب یک بی‌ام‌و  z8 کانورتیبل شد خودرویی که استیو جابز به عنوان موسس و مدیر عامل شرکت اپل از آن استفاده می‌کرد.

به گزارش گروه خودروی عصر ایران به نقل از “سی ان‌بی سی”،  انتظار می رود بی‌ام‌و z8 جابز اینک حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار دلار به فروش برسد.این بی‌ام‌و در ششم دسامبر در نیوریورک سیتی در یک حراجی توسط یک کلکسیونر متخصص به مزایده گذاشته می‌شود.

حراج بی‌ام‌و استیو جابز/ انتظار قیمت 1.2 میلیارد تومانی برای یک بی‌ام‌و z8

جابز که وسواس زیادی در خصوص ساخت محصولات فناورانه و زیبا داشت، بر خلاف انتظار همگان یک کانورتیبل شیک و زیبا را برای خود خریده بود.

مسئولان برگزاری حراج در مورد بی‌ام‌و z8 تشریح کردند که این خودرو را  یکی از جذاب‌ترین خودروهای تولید شده در دهه ۲۰۰۰ می‌دانند که می‌تواند یک مجموعه ساده را به سرعت به مجموعه‌ای بی‌نظیر بدل سازد.

بی ام‌و z8 جابز یک مدل نقره‌ای تیتانیوم با تریم چرمی مشکی در فضای داخلی است. حدود ۱۵ هزار ۲۰۰ مایل حرکت کرده و در سال ۲۰۰۰ با یک دستگاه تلفن موتورولا تحت نام تجاری بی ام‌و ارائه شده که در زمان خود آخرین فناوری روز محسوب می‌شده است.

با این وجود مقامات برگزاری حراج می‌گویند که جابز از تلفن‌های  موتورولا متنفر بوده است.

حراج بی‌ام‌و استیو جابز/ انتظار قیمت 1.2 میلیارد تومانی برای یک بی‌ام‌و z8

شرکت بی‌ام‌و،  z8خود را در دهه ۱۹۹۰ طراحی کرد و در دهه ۲۰۰۰ میلادی آن را ساخت. خودروی نقره‌ای استیو جابز در یک آوریل ۲۰۰۰ ساخته و در ۶ اکتبر همان سال برایش ارسال شد.

البته جابز تنها مالک این خودرو نبوده است. این خودرو بین سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ به افراد دیگری فروخته شد.  اما وجود نام استیو جابز در مالکیت این خودرو قیمت اصلی خودرو را افزایش می‌دهد.

حراج بی‌ام‌و استیو جابز/ انتظار قیمت 1.2 میلیارد تومانی برای یک بی‌ام‌و z8

یک بی‌ام‌و z8 نو و جدید حدودا ۱۲۹ هزاردلار قیمت دارد و وجود نام استیو جابز روی آن قیمت آن را بیش از ۲۰۰ هزار دلار بیشتر کرده است.


منبع: عصرایران

تعطیلی مدارس کرمانشاه در اثر گردو غبار

گردو غبار مدارس اکثر شهرهای کرمانشاه را تعطیل کرد.

به گزارش ایسنا، ستاد مدیریت بحران استان اعلام کرد: به دلیل گرد و غبار مدارس کرمانشاه، اسلام‌آبادغرب، دالاهو، سرپل ذهاب، قصرشیرین، گیلانغرب، روانسر، جوانرود، پاوه و ثلاث باباجانی در کلیه مقاطع در نوبت صبح و دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، امروز(چهارشنبه) تعطیل است.


منبع: عصرایران

مذاکره بیرانوند و تراکتورسازی در مورد مسائل مالی

علیرضا بیرانوند بعد از بازی پرسپولیس برابر سایپا در گفت‌وگو با خبرنگاران تأکید کرد که برای حضور در تراکتورسازی در چند روز آینده تصمیم خواهد گرفت و اینکه باید دوران خدمت سربازی را در این تیم پشت سر بگذارد.

تسنیم – دروازه‌بان تیم فوتبال پرسپولیس برای پشت سر گذاشتن دوران خدمت سربازی‌اش در صدد حضور در تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز است.

علیرضا بیرانوند بعد از بازی پرسپولیس برابر سایپا در گفت‌وگو با خبرنگاران تأکید کرد که برای حضور در تراکتورسازی در چند روز آینده تصمیم خواهد گرفت و اینکه باید دوران خدمت سربازی را در این تیم پشت سر بگذارد.

براساس این گزارش، اگر اتفاق خاصی رخ ندهد بیرانوند برای گذراندن دوران خدمت سربازی راهی تراکتورسازی خواهد شد. قرار است در روزهای آینده دروازه‌بان فعلی پرسپولیس مذاکراتی را با باشگاه تراکتورسازی در خصوص مسائل مالی انجام دهد، موضوعی که برای او حائز اهمیت است.

از طرفی تیم تراکتورسازی نیز نیاز مبرمی به جذب یک دروازه‌بان دارد و به نظر می‌رسد که آنها بتوانند با دروازه‌بان پرسپولیس به توافق برسند.


منبع: عصرایران

چهره متفاوت مهناز افشار در پشت صحنه «شاه‌کش» (عکس)

مهناز افشار عکسی از خود و علیرضا کمالی در پشت صحنه فیلم «شاه‌کش» را در اینستاگرام منتشر کرد و در توضیح آن نوشت: «با اقا علیرضا کمالی سر فیلم «شاه کش»، ما کلی هم با گریم هامون خوشحالیم، دست اقا ایمان امیدواری درد نکنه.»

چهره متفاوت مهناز افشار در پشت صحنه «شاه‌کش» (عکس)


منبع: عصرایران

همسر مقتولی که درخواست دیه دارد/ قاتل،به خاطر ارتباط مقتول با همسرش او را کشت و بلافاصله خودکشی کرد

ایران نوشت: خانواده مرد میانسالی که به دست میهمان ناخوانده‌اش به قتل رسیده بود، با حضور در دادسرای جنایی خواهان دریافت دیه از بیت المال شدند. این درحالی است که عامل جنایت مرموزهم پس از ارتکاب قتل، خود را از طبقه پنجم پایین انداخته و به زندگی‌اش پایان داده بود.

پرونده این ماجرا از شامگاه ۷ شهریور ۹۲ و به‌دنبال تماس مرد میانسالی با مأموران کلانتری ۱۳۵ آزادی در دستورکاررسیدگی قرارگرفت. این مرد که از جنایتش خبرداده بود گفت: لحظاتی قبل یکی از دوستان به نام ایمان را به خاطر مشکلاتی که داشت به قتل رساندم و تصمیم دارم خودم را هم از پشت بام ساختمان ۵ طبقه محل حادثه پایین بیندازم.

سقوط مرگبار

لحظاتی بعد هم تماس قطع شد و مأموران کلانتری بلافاصله خود را به محل حادثه درشهرک بیمه-مجاوراکباتان- رساندند. آنها درخیابان با جسد مرد میانسال روبه‌روشدند. پس از اعلام موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم جنایی، تحقیقات تخصصی دراین باره اعلام شد.

جنایت در طبقه اول

باتوجه به تماس مشکوکی که دقایقی قبل از خودکشی مرد میانسال با کلانتری صورت گرفته بود، مأموران وارد طبقه اول ساختمان شده و با جسد مرد میانسالی در یکی از اتاق‌ها روبه‌رو شدند. بهم ریختگی خانه حکایت از درگیری قربانی با عامل جنایت داشت و گلدانی که چند متر آن طرف‌تر از جسد خونین کشف شد، نشان می‌داد مقتول با اصابت ضربات گلدان ازپا درآمده است.

درادامه مشخص شد ازخانه سرقت نشده است. ضمن اینکه کارآگاهان جنایی دست نوشته‌هایی پیدا کردند که انگیزه جنایت را فاش می‌کرد. ۵ دست نوشته خطاب به دختر، خواهر، همسرقاتل، فرزندان مقتول و مراجع قضایی بود. عامل این جنایت نوشته بود از آنجا که متوجه شدم مقتول به همسرم نظر دارد او را به قتل رسانده و هیچ شخص دیگری هم در این ماجرا نقشی ندارد. من پس از قتل، به زندگی خودم خاتمه می‌دهم.

بررسی دست نوشته‌ها

پس ازبررسی‌های مقدماتی، دستورانتقال اجساد به پزشکی قانونی صادرشد و درعین حال به دستور بازپرس جنایی دستخط‌ها برای بررسی اصالت در اختیار کارشناس‌ها قرار گرفت. چندی بعد هم کارشناس‌های خط تأیید کردند که دست نوشته‌ها متعلق به قاتل است.

از طرف دیگر همسر عامل قتل که تحت بازجویی قرارگرفته بود گفت: همسرم سیامک پس از گرفتن دیپلم به یکی از کشورهای اروپایی رفت و پس از پایان تحصیلاتش به ایران برگشت وطی چند سال سه بار ازدواج کرد. اما هر بار ازدواج‌هایش ناموفق بود تا اینکه باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. مدتی بعد از ازدواج مان، مادر سیامک فوت کرد و ارثیه مادری‌اش -چند ملک وآپارتمان – به او رسید. بعد هم شوهرم به بازسازی و فروش املاک مادرش پرداخت. اما شرکایش سرش کلاه گذاشتند و ما بی‌خانمان ومستأجر شدیم. مدتی بعد هم مجبور شدیم به خانه دخترم برویم.

میهمان ناخوانده

اما دخترم از حضور ما ناراحت بود و در نهایت به خانه خواهرم رفتیم. ولی از شانس بد من، یک سال بعد از رفتن ما به خانه خواهرم بود که آنها به خاطر مأموریت شوهرش، از تهران رفتند. به همین خاطر درمانده بودیم که چکار کنیم و کجا برویم که بر حسب اتفاق سیامک یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام سیروس را در خیابان دید. همان موقع فهمیدیم که همسر سیروس مدتی قبل او را ترک کرده است. به همین خاطر او و پسرش، با هم زندگی می‌کردند. شوهرم نیزهمان موقع از سیروس خواست ما را به‌عنوان میهمان بپذیرد که او هم قبول کرد و ما ۶ ماه در خانه‌اش میهمان بودیم. ولی پسرش وسایراعضای خانواده‌اش بشدت مخالف حضورما بودند. حتی پسرش به حالت قهر خانه را ترک کرد ورفت.

روزهای اول مشکلی نبود ولی بعد از مدتی متوجه شدم سیروس به من نظر دارد. رفتارهایش هم طوری بود که از خانه فراری شده بودم. حتی یک روزسیروس رفتار ناشایستی انجام داد و من به ناچارشب را در شرکتی که کارمی کردم ماندم. همسرم که از نیامدنم نگران شده بود با من تماس گرفت و علت را جویا شد. به دروغ به او گفتم درشرکت کار دارم که به ظاهر مجاب شد. اما ساعتی بعد سیروس با من تماس گرفت و از من خواست که به خانه برگردم. از بخت بدم، سیامک صحبت‌های سیروس با من را شنیده بود. هنوز تماسم قطع نشده بود که همسرم با من تماس گرفت و ماجرا را جویا شد. ابتدا سعی کردم او را آرام کنم اما زمانی که متوجه شدم او از ماجرا با خبر است، حقیقت را گفتم. او هم گفت سیروس را ادب می‌کند و بعد از آن به سراغم می‌آید. بعد هم از من خواست به هیچ عنوان به خانه نیایم. من هم منتظر همسرم بودم تا اینکه متوجه شدم او بعد از قتل دوستش دست به خودکشی زده است.

درخواست دیه

باتوجه به اظهارات زن میانسال، مدارک و دست نوشته‌های موجود در صحنه قتل، تماس عامل جنایت قبل از خودکشی و تحقیقات صورت گرفته، دست داشتن سیامک در جنایت محرز و پرونده بسته شد. اما خانواده سیروس دیروزبا مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران، خواستاردریافت دیه مقتول از صندوق بیت‌المال شدند. بدین ترتیب با دستور بازپرس جنایی، درخواست آنها برای قضات دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع خواهد شد تا آنها در این خصوص تصمیم بگیرند.


منبع: عصرایران

از نشانه‌های هشداردهنده کمبود اکسیژن در خون

عضلات می توانند برای مدت زمان محدودی بدون اکسیژن به سوزاندن سوخت ادامه دهند، اما سطوح اکسیژن پایین اگر حالت مزمن به خود بگیرد موجب ضعف عضلانی می شود. همچنین، مواجهه با تنگی نفس دور از انتظار نیست.

تنفس فعالیتی غیر ارادی است که بدن انسان چه آگاه باشیم و چه نباشیم آن را انجام می دهد. بدن انسان برای بقا به اکسیژن نیاز دارد تا نه تنها روند تنفس را حفظ کند، بلکه گردش اکسیژن از طریق خون که موجب انتقال اکسیژن به تمام اندام های حیاتی، سلول ها و بافت ها در بدن می شود، صورت بگیرد.

از نشانه‌های هشداردهنده کمبود اکسیژن در خون 

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “پاور آو پازیتیوتی”، شرایطی که بدن به میزان کافی اکسیژن در اختیار ندارد به نام هیپوکسمی شناخته می شود. هیپوکسمی می تواند حاد بوده، و به ناگاه در نتیجه وضعیتی اضطراری رخ دهد، یا مزمن باشد که با گذشت زمان به دلیل شرایطی مانند بیماری مزمن انسدادی ریه (COPD) شکل بگیرد. در ادامه با برخی از مهم‌ترین نشانه های کمبود اکسیژن در بدن بیشتر آشنا می شویم.

ضعف یا سرگیجه

یکی از نشانه های شایع سطوح پایین اکسیژن در خون انسان احساس ضعف یا سرگیجه سریع‌تر از شرایط عادی است. برخی افراد زمانی که به ناگاه از جای خود بلند می شوند، سرگیجه یا تاری دید موقت را تجربه می کنند. اما افرادی که به میزان کافی در خون خود اکسیژن ندارند، اغلب هر روز با هر سطح از فعالیت سبک یا سنگین این شرایط را تجربه می کنند.

عضلات می توانند برای مدت زمان محدودی بدون اکسیژن به سوزاندن سوخت ادامه دهند، اما سطوح اکسیژن پایین اگر حالت مزمن به خود بگیرد موجب ضعف عضلانی می شود. همچنین، مواجهه با تنگی نفس دور از انتظار نیست.

از آنجایی که خون اکسیژن را به سراسر بدن انتقال می دهد، احساس ضعف یا سرگیجه سریع یکی از نشانه های عدم حمل اکسیژن کافی به بخش هایی است که به آن نیاز دارند.

خستگی

خستگی مزمن یکی از نشانه های اصلی سطوح پایین اکسیژن در بدن است. خستگی مرتبط با هیپوکسمی حالت مزمن و بی پایان دارد.

بدون تبادل مناسب گازها، بدن نمی تواند اکسیژن مورد نیاز خود را دریافت کند. با گذشت زمان، سطوح پایین اکسیژن خون را تجربه خواهید کرد. زمانی که بدن با سطوح پایین اکسیژن مواجه است، احساس خستگی در شما شکل می گیرد. هنگامی که ریه ها نمی توانند هوا را به درستی فرو برده و به بیرون دهند، خستگی سریع‌تر شکل می گیرد. این در شرایطی است که خواب کافی نیز کمکی به بهبود شرایط نمی کند.

تپش یا ضربان سریع قلب

احساس اضطراب اغلب با ضربان سریع قلب همراه است. این نشان می دهد که قلب به سختی در تلاش است تا اکسیژن را به بخش های نیازمند ارسال کند، زیرا به میزان کافی اکسیژن دریافت نمی کنند. اگر با اضطراب و استرس مواجه نیستید، اما افزایش ضربان قلب خود را تجربه می کنید، این شرایط می تواند نشانه ای از کمبود اکسیژن در خون باشد.

تنگی نفس

کمبود اکسیژن به معنای این است که در تنفس با دشواری مواجه خواهید شد. هنگامی که در تنفس با مشکل مواجه بوده و تشنه دریافت اکسیژن هستید، این می تواند نشانه ای از کمبود اکسیژن در خون باشد. افرادی که با کمبود اکسیژن در خون خود مواجه هستند، تنگی نفس بدون این که در حال انجام فعالیتی سنگین باشند را نیز گزارش می کنند.

سردرد و گیجی

همه ما در طول زندگی خود سردرد را تجربه می کنیم و اعلب آن را نشانه ای نگران کننده از کمبود اکسیژن در خون در نظر نمی گیریم. اما سردرد همراه با گیجی، سرگیجه، و عدم هماهنگی می تواند نشانه ای از کمبود اکسیژن مورد نیاز بدن در خون باشد.

مغز برای ارائه عملکرد درست خود به میزان مشخصی از جریان خون و اکسیژن نیاز دارد و اگر این مکانیزم دچار آسیب شود، مغز تحت تاثیر قرار می گیرد. هنگامی که با کمبود اکسیژن مواجه هستید، تمرکز و هماهنگی بدن دشوار می شود که به سردرد و گیجی منجر می شود.

بدون اکسیژن کافی در ریه ها، اندام ها نمی توانند به درستی عمل کنند. در نتیجه، سموم در جریان خون جمع می شوند و سردردهای عروقی شکل می گیرند.

کمبود اکسیژن در خون می تواند عاملی نگران کننده باشد، زیرا اغلب موجب شکل گیری بیماری ها و ناخوشی های دیگر می شود. با مراجعه به پزشک می توانید بهترین روش درمان را برای این شرایط برنامه ریزی کنید.


منبع: عصرایران

داروهایی که در عراق کمیاب و گران هستند

بر اساس این گزارش با توجه به آلودگی هوای شهر کاظمین و سامرا و بازگشت زائران ایرانی از شهر سامرا به کاظمین تعداد قابل توجهی از بیماران مراجعه کننده به درمانگاه هلال احمر دچار مشکلات ناحیه تنفسی بوده و اغلب مبتلا به سرماخوردگی، سرفه و کوفتگی عضلانی هستند.

بهداشت نیوز- همزمان با آغاز ۱۰ روز ویژه پیاده روی اربعین، داروهای ارسالی از ایران به دست مسئولان درمانگاه ایران در شهر کاظمین رسید و این داروها در میان دو کانکس درمانی موقت که ویژه اربعین راه اندازی شده است و یک درمانگاه شبانه روزی توزیع شد.

با توزیع این داروها از امروز سه شنبه نهم آبان ماه دو کانکس درمانی هلال احمر در خیابان‌های «شارع امام علی(ع)» و «شارع امام زمان (ع)» ارائه خدمات درمانی به تمامی زائران را آغاز می‌کنند.

همچنین درمانگاه ۲۴ ساعته هلال احمر در خیابان باب المراد (شارع باب المراد) واقع در طبقه اول هتل جنت الفردوس نیز که در طول سال ویژه زائران ایرانی فعال است، با آغاز ماه صفر ارائه خدمات به تمام زائران اربعین را آغاز کرده است و با نزدیک شدن به روز اربعین همزمان با افزایش تعداد زائران شهر کاظمین بر تعداد مراجعه کنندگان به این درمانگاه نیز افزوده می‌شود.

بر اساس این گزارش با توجه به آلودگی هوای شهر کاظمین و سامرا و بازگشت زائران ایرانی از شهر سامرا به کاظمین تعداد قابل توجهی از بیماران مراجعه کننده به درمانگاه هلال احمر دچار مشکلات ناحیه تنفسی بوده و اغلب مبتلا به سرماخوردگی، سرفه و کوفتگی عضلانی هستند.

البته تعداد قابل توجهی از زائران نیز علی رغم توصیه‌های اکید مسئولان مرکز پزشکی هلال احمر مبنی بر همراه داشتن دو برابر داروهای تخصصی مورد نیازشان؛ با کمبود داروهای تخصصی مانند اسپری‌های تنفسی، داروهای فشار خون، قند خون، داروهای قلبی و ریوی روبه رو شدند که این داروها جزو داروهای ارسالی از ایران به عتبات نیست و پیدا کردن این داروها در عراق نیز مشکل و بسیار گران است بر همین اساس کادر درمانی هلال احمر به زائران توصیه اکید دارند که داروهای مورد نیاز خود را هنگام پیاده روی اربعین همراه داشته باشند.


منبع: عصرایران

معاون قوه قضائیه : آیت الله آملی لاریجانی در محتوا با نظر شورای نگهبان درباره سپنتا مخالف است

حجت‌الاسلام والمسلمین ‌هادی صادقی معاون قوه قضاییه در باره عضو زرتشتی شورای شهر یزد با روزنامه ایران گفت وگو کرده است.

وی گفته است:

*در مورد اخیر که اختلافی است بین مجلس و شورای نگهبان درباره آقای سپنتا نیکنام، شورای نگهبان بر اساس اصل ۴ قانون اساسی این اختیار را دارد که برداشت خودش را بگوید هم در مسائل قدیم و هم در موارد جدید. یعنی محدودیتی از این بابت ندارد. پس آنهایی که اشکال می‌گیرند که چرا شورای نگهبان این گونه ورود کرده است به موضوع، به نظرم اشتباه می‌کنند. یعنی انتقادی به شورای نگهبان از حیث ورود نیست.

*من بحث شکلی موضوع را می‌گویم که اشکالی نیست اما به لحاظ محتوایی به نظر من می‌شد نظر دیگری بدهند. ممکن است من به عنوان یک شخصی که مسائل دینی را هم اطلاع دارم نظرم خلاف نظر فقهای شورای نگهبان باشد. اگر چه حق ورود داشته‌اند اما به نظرم ، نظر فقهای شورای نگهبان هم خلاف مصلحت بود و نظر درستی نبود. چون ورود یک نفر در جمع زیادتری در شورای شهر یزد، به عنوان «سبیل» نیست که این یک نفر بشود سبیل کفار بر مسلمین. با این حال اگر چه شورای محترم نگهبان حق ورود به این موضوع را داشتند اما ای‌کاش ورود نمی‌کردند.

* راه‌حلش این است که با تک تک فقهای شورای نگهبان صحبت شود و آنها را متقاعد کنند که نظرشان را عوض کنند. این بهترین راه حل است نه اینکه در رسانه‌ها دعوا راه بیندازند. اگر هم نظرشان عوض نشد، ما ملزم به اطاعت هستیم.

*اینکه گفتم گام اول است چون فقها که معصوم نیستند ممکن است در پی بحث‌ها و گفت‌وگو‌ها و رد و بدل شدن استدلال‌ها آنها هم در نظر خود تجدید‌نظر کنند. پس خوب است که فقهای محترم خودشان نظرشان را تغییر دهند. اما اگر این نشد می‌تواند ارجاع شود به مجمع تشخیص مصلحت نظام یا جای دیگر. یعنی امکان بن‌بست نیست.

* آیت‌الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه هم همین نکته‌ها را گفت که در بحث شکلی ورود شورای نگهبان درست است اما در محتوا ایشان هم مخالف هست. ایشان به صراحت گفت که به مصلحت نیست. ایشان گفت که شورای نگهبان می‌توانستند در نگاه فقهی‌شان مصلحت را هم در نظر بگیرند.


منبع: عصرایران

آغاز مراسم تشییع پیکر پدر سردار سلیمانی

مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر پدر سردار حاج قاسم سلیمانی در روستای قنات ملک شهرستان رابر آغاز شد.

به گزارش ایسنا، مراسم تشییع و تدفین پیکر مطهر ابوی سردار حاج قاسم سلیمانی در روستای قنات ملک شهرستان رابر از دقایقی پیش با ورود پیکر حاج حسن سلیمانی به مسجد جامع اهل بیت این روستا آغاز شد.

مراسم مراسم ترحیم ابوی سردار حاج قاسم سلیمانی در ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۱۱ آبان ماه جاری در مسجد جامع این روستا برگزار می شود. هم چنین مراسم ترحیمی نیز در عصر روز جمعه ۱۲ آبان ماه جاری از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ در محل مصلی امام علی (ع) شهر کرمان برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

«کورس سرهنگ زاده» از جوانمرگی «داریوش رفیعی» گفت

هفته نامه صدا – علی نامجو: «روزی قرار بود که پرویز یاحقی دو صفحه برای «موزیکال کمپانی» به مدیریت «عشقی» ضبط کند و یک روی صفحه، چهار مضراب سه گاه داریوش رفیعی باشد که طرفداران زیادی داشت. رفیعی گفته بود که من هم می آیم و ضرب چهار مضراب را اجرا می کنم. آن روز من و بیژن ترقی هم با پرویز یاحقی به منزل رفیعی رفتیم تا به منظور ضبط او را با خود ببریم. ساعت در حدود دو یا سه بعدازظهر بود که به منزل رفیعی رسیدیم. دیدیم هنوز خواب است و سراپای ملحفه ای که روی خود انداخته بود از شدت مگس سیاه شده بود.

آن جوان خوش اندام و آزاده و مردم دوست از زندگی پریشان خود به عذاب آمده بود و به راستی در اواخر زندگی کوتاهش تحمل فرو ریختن شخصیتش را نداشت و مرگ را استقبال می کرد و دیدیم که چنین شد. به هر حال آن روز به استودیوی «موزیکال کمپانی» رفتیم و پرویز چهار مضرابش را اجرا کرد و چقدر هم خوب خواند.»

اینها را اسماعیل نواب صفا – ترانه سرا – به عنوان یک خاطره از «داریوش رفیعی» تعریف کرده است؛ خواننده ای که روزگاری تمام لاله زار جولانگاه او و ماشین قرمز مدل بالایش بود. او که داستان های عاشقانه اش هنوز که هنوز است؛ پر از افسانه و شور به نظر می آید؛ مرگ غم انگیزی داشت و زندگی پر هیاهو و عجیبی، درست یک قرن پیش (۱۳۰۶) در کرمان به دنیا آمد. فرزند «لطفعلی رفیعی» – نماینده مردم بم در مجلس شورای ملی – برخلاف پدر از همان ابتدا زندگی خود را بر اساس هنر برنامه ریزی کرد. ابتدا با «بدیع زاده» آشنا شد و از طریق او به رادیو راه یافت.

 کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت
رفیعی به صدا و شیوه خوانندگی بدیع زاده به خصوص گشاده رویی و مهربانی او علاقه بسیار داشت و بدیع زاده هم به قدری او را دوست داشت که داریوش در واقع جزو افراد خانواده او در آمده بود و اغلب شب ها و روزها در خانه او به سر می برد. او بعدتر با مصطفی گرگین زاده و مجید وفادار آشنا شد که حاصلش «زهره»، «شب انتظار» یا همان «شب به گلستان تنها منتظرت بودم» و همچنین «گلنار» شد.

او به خواندن اشعار محلی رغابت زیادی نشان می داد. صدایش گرفتگی و شور و حال مخصوصی داشت و در آوازهایش تحریرهای کمی شنیده می شود. «داریوش رفیعی» خیلی زود به شهرت رسید؛ اسماعیل نواب صفا در کتاب خاطرات هنری خود با نام «قصه شمع» نوشته است: «پر از شور و شوق جوانی بود. قلبی به روشنی آفتاب داشت. وجودش سرشار از احساس بود. قامتی رسا و متناسب داشت، چهره اش مصداق سبزه کشمیر بود که صدها دل را به زنجیر عشق کشیده بود. با لهجه غلیظ و شیرین کرمانی سخن می گفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت. تازگی به تهران آمده بود و کسی او را نمی شناخت.

سنین عمرش بیش از بیست و یکی دو سال را نشان نمی داد. در حرکاتش تصنع و تکلف دیده نمی شد. در سال های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ خیابان های استانبول و نادری و لاله زار، مجلل ترین و آراسته ترین خیابان های تهران بود؛ آن جوان سبزه روی و پر شور کرمانی، ماشین قرمزرنگی داشت و گاه از ساعت ۱۰ بامداد که گردش یا خرید یا استراحت در خیابان های لاله زار و استانبول و نادری آغاز می شد، با اتومبیل زیبای خود در آن خیابان ها جولان می داد.

کمتر کسی او را می شناخت ولی بعد از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ که بعضی شب ها در رادیو آواز می خواند، مردم به تدریج با نام «داریوش رفیعی» آشنا شدند. پدرش لطفعلی رفیعی در دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از شهر بم به نمایندگی انتخاب شده بود و خانه کوچ به تهران آمده بودند. داریوش که در سال ۱۳۲۹ به وسیله دوست و استادش بدیع زاده به طور مستمر در رادیو ایران برنامه اجرا می کرد، سنی حدود ۲۳ سال داشت، در دبیرستان دارایی درس می خواند ولی از سال هایی که صدای گرم و دلپذیرش او را به شهرت رساند ادامه تحصیل را رها کرد.»

او در اوج شهرت بر اثر تزریق آمپول آلوده به کزاز مبتلا شد، بیژن ترقی درباره آخرین ساعات حیات رفیعی می گوید: «صبح دوم بهمن بود. برف سنگینی می بارید و با اتومبیل خودمان از جاده قدیم شمیران به سوی شهر می آمدیم. به ابتدای کوچه فردوس محل اقامت داریوش رسیدیم. دیدیم او به همراه مادرش و زنی که دوستش داشت، به انتظار رسیدن اتومبیلی در کنار خیابان ایستاده است.

بلافاصله توقف کردیم و از آنها خواستیم سوار شوند تا به شهر برویم. داریوش در حالی که از درد به خود می پیچید در کنار من قرار گرفت و به درخواست آنها به سوی بیمارستان حرکت کردیم. ظاهرا بعد از تجویز آقای دکتر (!) متوجه شده بودند که این درد کزاز است و باید واکسن بزند، پیشنهادی که آقای لاریجانی مدیر داروخانه عدالت داده بود و مورد توجه دکتر قرار نگرفته بود. بدبختانه در این مملکت هنوز هم قانونی برای تعقیب این دکترها و اشتباهاتی که مرتکب می شوند وجود ندارد. به هر صورت کار از کار گذشته بود.

داریوش با همان حال نزار گفت: «بیژن این آخرین باری است که برف و باریدن برف را می بینم. دیگر زندگی من به پایان رسیده.» دلداری دیگر چه فایده داشت. به بیمارستان رسیدیم. فورا تشخیص کزاز دادند. او را در اتاقی بستری کردند که همه پرده هایش سیاه رنگ بود. به علاج پرداختند ولی دیگر سودی نداشت. اتاق بیمارستان، پرده سیاه و به این ترتیب بود که زندگی جوانی در سی و یک سالگی با طرزی عبرت آموز و تاثرانگیز به پایان رسید.»

او را در آرامگاه مرحوم «ظهیرالدوله» به خاک سپردند.

«شب، سکوت، کویر»؛ شاید همین سه کلمه بتواند بهترین تصویر از روز میلاد ستاره ای در آسمان موسیقی ایران را به ما نشان دهد که چونان شهاب سنگی یکباره آسمان شب را روشن کرد؛ اما عمر درازی نداشت و خیلی زود افول کرد. می گویند داریوش رفیعی اسیر مکر و حیله های خوش نقش و نگار پایتخت شد و بهای صداقت کویرگونه اش، سرانجام او را از پای در آورد. از وجود زنان فتنه گر بر سر راهش صحبت ها می کنند و اعتیادی که کم کم چهره، صدا و سر آخر جانش را گرفت.

کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت

از سوی دیگر هستند کسانی که معتقدند داریوش رفیعی به سبک و سیاق صادق هدایت، مرگی خودخواسته را رقم زد. هر چه بود تزریق سرنگی آلوده، بیماری کشنده کزاز را برایش به ارمغان آورد و زندگی برایش به پایان رسید.

تاریخ تکرار نمی شود. ستاره ها و نوابغ دیگر مشابهی نخواهند داشت یا دست کم باید سال ها و شاید قرن ها بگذرد تا پدیده ای ظهور کند که بتواند بر جای بزرگان تکیه بزند اما در مورد داریوش رفیعی این چنین نبود. خیلی زود جوانی که حدود ۱۰ سال با خواننده تصنیف ماندگار «شب به گلستان تنها منتظرت بودم» اختلاف سنی داشت، پای به رادیو گذاشت و جسورانه ادعا کرد می خواهد یاد داریوش رفیعی را زنده کند.

بسیاری حرف او را جدی نگرفتند اما صدای جاودانه داریوش رفیعی در تنی دیگر ظهور کرد. کورس سرهنگ زاده که به واسطه دوستی پدرش با داریوش رفیعی، مهری به صدای او داشت، قطعات مشهوری مانند «به سوی تو» و «گلنار» را با تنظیم هایی جدید اجرا کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. او سال هاست که به دور از هیاهوی بازار موسیقی، در کرج زندگی می کند و تمایل چندانی هم به مصاحبه نشان نمی دهد.

آسان نیست پس سال ها این آوازخوان را که حالا هشتمین دهه زندگی خود را پشت سر گذاشته، به انجام مصاحبه راضی کنیم اما داریوش رفیعی، بهانه ای شد تا کورس سرهنگ زاده برای مان از ستاره سال های دور موسیقی ایران صحبت کند، از خاطراتش با داریوش رفیعی بگوید، نقبی به گذشته بزند و البته در مورد بازخوانی های اخیر توسط خوانندگان جوان نظر بدهد. گفتگوی ما با کورس سرهنگ زاده می تواند تصویری جدید از خواننده ای به ما بدهد که خیلی زود به قله های شهرت و محبوبیت رسید اما دست سرنوشت مهلت چندانی به او نداد.

ورود شما به موسیقی ایران به زعم برخی از اهالی موسیقی همراه با بازخوانی آثاری بوده که قبلا با صدای داریوش رفیعی شنیده شده است.

– بله. من کارم را با بازخوانی آثاری از زنده یاد داریوش رفیعی آغاز کردم.

پس از شما نیز خوانندگان زیادی به سراغ بازخوانی قطعات داریوش رفیعی رفتند.

– در جدیدترین اتفاق شنیده ام که محمد معتمدی هم کارهایی از داریوش رفیعی را بازخوانی کرده است.

علی زند وکیلی هم برخی از این کارها را دوباره خوانده است. کارهای او را هم شنیده اید؟

– بله و به نظر من بد هم نخوانده است. در مجموع زند وکیلی صدای خوبی دارد. جلوی خودم هم خوانده و صدایش را از نزدیک شنیده ام.

در میان خوانندگانی که کارهای شما و داریوش رفیعی را بازخوانی کرده اند، کدام یک بیشتر به دل تان نشسته است؟

– کسانی که کارها را بازخوانی کرده اند، طبیعتا به صدای داریوش رفیعی و من و همچنین ترانه ها علاقه مند بوده اند. این موضوع در مورد خودم هم صادق است. به طور مثال خانمی یک آهنگ خوانده بود که من دوستش داشتم و آن را می خواندم یا خواننده زن دیگری آهنگی با مضمون «حیف حیف که عمرم…» داشت که مورد علاقه من بود. آن زمان خواننده ها کارهای همدیگر را می خواندند ولی اگر بخواهم از خوانندگانی که در مسیر سبک ما قدم بر می داشتند نام ببرم، فقط «بهزاد» را می گویم.

مهدی بهزادپور هم استانی شما هم محسوب می شود. به نظرتان او می توانست بازخوانی های خوبی از کارهای داریوش رفیعی داشته باشد؟

– بله، یک کنسرت هم اخیرا در کرمان برگزار کرده است. او در سبک من می خواند اما گواتر بدخیمی داشت که باعث شد کارش به جراحی بکشد. صدای اول او خیلی قشنگ بود اما الان تحریرها و لرزش های صدای بی دلیلی دارد. جالب است بدانید که چندی پیش قطعه «گلنار» را آقای فضل الله توکل با ارکستر دیگری تنظیم کردند تا من بخوانم اما گفتم کار را به آقای بهزادپور بدهید. در مجموع تاکنون دو، سه کار را به ایشان داده ام تا بخواند.

کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت

در مورد خوانندگان جوان تر که به بازخوانی آثار داریوش رفیعی پرداخته اند چه نظری دارید؟

– محمد معتمدی در حال حاضر اولین صدای آواز ایران است و الان هیچ کسی مثل او نمی تواند بخواند. البته سالار عقیلی هم خیلی خوب می خواند اما معتمدی چیز دیگری است. زند وکیلی هم صدای قشنگ و گرمی دارد. این خواننده ها به خانه ام آمده اند و صدای شان را از نزدیک شنیده ام.

سالار که خانمش هم سیرجانی است و همشهری من محسوب می شود. بارها شده که من یک دفعه شعری را خوانده ام و او با آواز شعر من را جواب داده است. من هم محمد، هم سالار و هم زند وکیلی را دوست دارم. صدای زند وکیلی دلنشین است و «به سوی تو» را هم زیبا خوانده اما فکر می کنم معتمدی الان از همه سرتر باشد. او آهنگی از «ویگن» را در یک فیلم اجرا کرده که به نظرم از خود «ویگن» هم قشنگ تر خوانده است.

«به سوی تو» را می شود فراگیرترین کار داریوش رفیعی دانست که هم توسط شما و هم خوانندگان دیگر بازخوانی شد…

– خوانندگان زیادی از جمله من به بازخوانی این اثر پرداختند. حتی صدای دخترانی را شنیده ام که «به سوی تو» را خوانده اند. این آهنگ از مجید وفادار بود که در زمان خود بسیار مورد اقبال قرار گرفت. چند سال پیش هم این قطعه را روی تیتراژ یک سریال گذاشتند که سبب ساز شهرت دوباره آن شد وگرنه من آهنگ های خیلی بهتری دارم که خواندن شان به مراتب سخت تر است.

به نظرتان چرا «به سوی تو» مورد توجه قرار گرفت؟

– آرانژمان و تنظیمی که توسط مرحوم فریدون ناصری برای ارکستر صورت گرفت، بسیار زیبا بود. فریدون ناصری یکی از بهترین موزیسین های ما بود که همراه با مرتضی حنانه از ایتالیا به ایران آمد. آنها با تنظیم های جدید، موزیک ایرانی را از حالت اونیسون در آوردند. «به سوی تو» هم توسط مرحوم ناصری خیلی زیبا تنظیم شد. ناصری صداهایی را به کار اضافه کرده بود که اصلا در سازهای آن زمان نبود.

مثلا زنگوله آورده بود یا اعضای ارکستر هنگام ضبط کِل می کشیدند. در نهایت ارکستر خیلی زیبا ملودی کار را نواخت و من هم در حد امکان سعی کردم خوب بخوانم. زمانی که پشت میکروفون می خواندم، سی، چهل نفر نشسته بودند و ساز می زدند و من هم زنده می خواندم و کار را ضبط می کردند. فکر می کنم آن زمان خواننده ها طوری که دل شان می خواست، نمی توانستند اجرا کنند. برای این که می ترسیدند یک دفعه یکی از اعضای ارکستر، نتی را خراب کند و بخواهند کار را دوباره ضبط کنند که این اتفاق برای خواننده بسیار سخت بود.

برخی از خوانندگان قدیمی معتقدند ضبط با اجرای زنده لطف بیشتری داشت، همان طور که مطلع هستید، اکنون دیگر آسامبل زنده نداریم. می خواهیم بدانیم که آیا داریوش رفیعی هم در اجرای زنده تبحر داشت؟

– بله. او در اجرای زنده هم بسیار خوب و توانا بود اما الان دیگر کسی را نداریم که بتواند زنده بخواند چون کار خیلی سختی است.

میان خوانندگان مرد آن زمان به غیر از خودتان، چه کس دیگری در اجرای زنده موفق بود؟

– مرتضی حنانه خیلی من را قبول داشت. می گفت «کورس، تمرین نمی خواهد. اگر یک بار هم کار را گوش دهد به راحتی می خواند.» من در آن زمان بیشتر همراه با حبیب الله بدیعی و فرهنگ شریف زنده می خواندم و برنامه اجرا می کردم. حتی در مراسم افتتاحیه تالار رودکی با حبیب الله بدیعی و جهانگیر ملک برنامه اجرا کردیم که اجرای زنده ما از ضبط با ارکستر هم بهتر شد.

شما متولد سال ۱۳۱۶ هستید و زمانی که داریوش رفیعی از دنیا رفت، ۲۱ سال داشتید. هنگامی که خوانندگی را آغاز کردید، داریوش رفیعی از دنیا رفته بود؟

– بله. داریوش با پدرم دوست صمیمی بود و البته باید بگویم که من با رفیعی، نسبت سببی هم داشتم. او به خانه ما رفت و آمد زیادی داشت. پس از جنگ جهانی دوم، پدرم رئیس دارایی کرج شد. من در آن زمان بچه بودم و داریوش زیاد نزد پدرم می آمد. در این رفت و آمدها یک بار داریوش به من گفت «شنیده ام صدای خوبی داری کورس جان، بخوان ببینم.» من هم آوازی خواندم که او گفت «تو باید همین سبک من را بخوانی!» البته صدا خدادادی است و جنس صدا باید خوب باشد، هر چند ما کرمانی ها معمولا جنس صدای مان شبیه هم است.

کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت

بسیاری از اهالی فن در موسیقی اعتقاد دارند صدای خوانندگان خطه کرمان، رنگ دلنشینی دارد. فکر می کنید داریوش رفیعی هم در این دسته قرار می گرفت؟

– کرمانی ها صدای نسبتا گرمی دارند. به طور مثال صدای مرحوم ایرج بسطامی، خیلی گرم و زیبا بود. دو سه خواننده دیگر هم در کرمان بودند که معروف نشدند. من آنها را می شناختم و می دانستم صداهای گرم و خوبی دارند. البته من متعلق به منطقه پاریز کرمان هستم. سیرجان یک قصبه به نام پاریز دارد که مرحوم ابراهیم باستانی پاریزی، تاریخدان و شاعر معروف هم آنجا به دنیا آمد. من و باستانی به قول خودش «همدلی» بودیم.

داریوش رفیعی بلد بود به زبان محلی کرمانی بخواند؟

– بله، او بچه کرمان بود و حتی زمانی که حرف می زد، لهجه کرمانی داشت.

موسیقی و آواز داریوش رفیعی چه مقدار از موسیقی کرمان را در خود داشت؟

– ما موسیقی های اصیلی در کرمان داشته ایم که نیازمند بحث مفصلی است. آواز ما به شکل سینه به سینه، تعزیه خوانی بوده است اما در قرن های بعد فرم تعزیه خوانی توسط خوانندگانی مانند غلامحسین بنان، حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی و … عوض شد. در دوره ما هم ادیب خوانساری کم کم یک سبک تازه آورد.

خوانندگانی که نام بردید از چه در موسیقی وام گرفتند و تعزیه خوانی را تغییر دادند؟

– فکر می کنم این تغییرات، ذاتی بوده است. وقتی خوانندگانی چون بنان و قوامی، نت و ردیف را یاد گرفتند، به فکر نوآوری افتادند. در گذشته های دور خوانندگان ردیف بلد نبودند و تعزیه ای را می خواندند که به شکل سینه به سینه فرا گرفته بودند.

در ردیف هم چنین شرایطی وجود دارد. مثلا در شور «جوادخوانی» داریم…

– بله، چون نام طرف جواد بوده و به نحو خاصی می خوانده، از آن پس این سبک جوادخوانی نام گرفته است. البته باید تاکید کنم که من هیچ گاه از آواز خواندن ردیفی خوشم نمی آمد.

این بی علاقگی به آوازخوانی از کجا سرچشمه می گرفت؟ چون داریوش رفیعی هم به تصنیف خوانی گرایش داشت، شما نیز از آواز فاصله گرفتید؟

– معتقد بودم آواز خواندن یعنی این که کسی بتواند مانند سبک ایرج بخواند و صدا و تحریری مثل او داشته باشد چون به نظرم بسیار زیبا و دلچسب است، یا بتواند مثل استاد بنان بخواند. شاید برایتان جالب باشد که لقب «تحریر مخملی» بنان را من به ایشان دادم. در یکی از سالگردهای رادیو، ژاله کاظمی از من پرسید «نسبت به صدای استاد بنان چه احساسی دارید؟» گفتم «وقتی چشمانم را روی هم می گذارم و صدای استاد بنان را گوش می دهم، زمانی که ایشان تحریر می زنند، فکر می کنم روی مخمل دست می کشم.»

با این وجود آثاری دارد که نشان می دهد آوازخوانی را هم تجربه کرده اید…

– من بیشتر ترانه های ضربی می خواندم. البته کارهایی در زمینه آواز دارم ولی علاقه ام به تصنیف و کارهای ضربی بود.

با توجه به خاطره ای که از کودکی خود و توصیه داریوش رفیعی تعریف کردید، به نظر می رسد در شیوه خوانش به همان سمت و سو حرکت کردید، درست است؟

– می توان گفت همین طور بوده است. ببینید ما پیش از انقلاب، برنامه های محفلی داشتیم. افراد مختلف در خانه های خود میهمانی می دادند و حدود بیست، سی نفر را دعوت می کردند. حضرات، شمعی روشن می کردند و ساز و آوازی هم همراه می شد. می خواهم بگویم محفلی خواندن خیلی تفاوت دارد با این که آدم بخواهد در رادیو یا با ارکستر بخواند. البته محفلی خواندن هم کار هر کسی نبود چون مثل این بود که بخواهند روی سن بخوانند.

محفلی خواندن ها در زمان ما بیشتر با همین حالت های ترانه خوانی و ضرب خوانی بود وگرنه اگر خواننده ای می خواست آواز بخواند، کسی گوش نمی داد. فقط کسانی که به موسیقی ردیفی وارد بودند و می فهمیدند تو به طور مثال در شور می خوانی و بعد به دشتی رفته ای، شنونده کار بودند. یادم هست یک بار وقتی می خواستم بخوانم، یکی، دو خانم گفتند «کورس جان، از آن درازها نخوان!» (خنده) منظورشان از دراز، آواز بود. به هر حال مقدمه ها در آواز، طولانی هستند. بعد باید تحریر بزنی، وارد دستگاه شوی و آواز بخوانی که برای عده زیادی جذابیت ندارد.

کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت

از اساتید آواز در گذشته های دور نقل می کنند که هر ردیف دانی اجازه خواندن تصنیف نداشته است. ظاهرا اساتید می گفته اند که تصنیف را به خواننده های دیگر بدهید و همچنین خوانندگانی مانند داریوش رفیعی را در سطح آواز خواندن موسیقی ایرانی نمی دانسته اند. چنین نقل قولی صحت دارد؟

– من اصلا چنین تفکری را قبول نداشته ام و ندارم. آیا گردن کلفت تر از تاج اصفهانی در آواز داریم؟ یک روز به خانه آقای کسایی رفته بودم که با او بر سر تاج بحثم شد. به کسایی گفتم «پنجاه سال است گوش من به آواز و موسیقی ایرانی عادت کرده است. نمی گویم خودم خواننده و هنرمند هستم اما گوش من به این نوع از موسیقی عادت دارد. در این پنجاه سال تنها خواننده خوبی که اصفهان تحویل مردم داد و مردم او را قبول کردند، آقای افتخاری بود.»

افتخاری به مراتب از تاج زیباتر می خواند. البته اگر از خودش بپرسید، می گوید «من شاگرد تاج بودم» در صورتی که سن او اصلا نمی خورد شاگرد تاج باشد. الان در اصفهان خواننده ای به نام شاه زیدی زندگی می کند که شاگرد تاج بود و آوازش را هم در سبک تاج می خواند. البته به نظر من این سبک خواندن ها را در حال حاضر اصلا نمی پسندند. جوان ها که به کلی به این سبک ها علاقه ای ندارند.

از نظر شما، داریوش رفیعی چگونه خواننده ای بود؟

– داریوش یک خواننده تک تاز بود اما محفلی.

آن روزها در رادیو این گونه نبود که خواننده ها را تقسیم کنند و بگویند داریوش رفیعی صرفا تصنیف خوان است؟

– اصلا این طور نبود. خودم هر گونه دلم می خواست می خواندم. من با فرهنگ شریف در بزم شاعران آواز هم خوانده ام.

یعنی داریوش رفیعی را خواننده درجه یکی می دانستند؟

– بله، چون صدای ویژه ای داشت. ببینید مقوله طرفدار داشتن هم خیلی مهم است. در تهران و شهرستان ها و به طور کلی ایران، این طرفدارها هستند که یک خواننده را بزرگ و معروف می کنند. داریوش رفعی طرفداران زیادی داشت و سبکش هم سبک محفلی بود. شاید آوازخوانی مثل ایرج، بنان یا فاخته نبود اما صدای او شیرینی و جذابیت داشت. وقتی داریوش رفیعی در یک محفل می خواند، دیگران نمی توانستند مثل او بخوانند. صدای او که در می آمد، همه ناخودآگاه می نشستند و گوش می دادند.

خاطره ویژه ای از داریوش رفیعی دارید؟

– زمانی که هفده هجده سال داشت، شعری می خواند با مضمون «باز تابستون اومد و این دل بریون…» که این شعر پس از گذشت نزدیک به هفتاد سال همچنان در ذهن من مانده است. شاید کمتر کسی بداند که داریوش رفیعی ورزشکار و بوکسور هم بود و بعد به رادیو آمد. جالب این که استاد هر دو ما، بدیع زاده بود. بعد هم که متاسفانه داریوش کزاز گرفت و از دنیا رفت.

همان طور که اشاره کردید آغاز کار شما پس از درگذشت داریوش رفیعی بود. هنگامی که قصد داشتید آثار او را بازخوانی کنید، به سراغ مصنفان اثر رفتید؟

– این کارها متعلق به هیچ کس نیست. مجید وفادار، آهنگساز کارها در آن زمان زنده بود و من از او اجازه گرفته بودم آثار را بازخوانی کنم. البته در آن روزها رادیو آهنگ ها را می خرید و پول شعر، ارکستر و خواننده را هم رادیو می داد.

ما هر بار که در رادیو می خواندیم، پس از پایان جلسه می رفتیم دم صندوق و پول مان را می گرفتیم. نمی توانستیم بگوییم یک قطعه برای من است یا دیگری بگوید «تو نباید این کار را بخوانی» البته بعدها قانونی تصویب شد تا خواننده، موزیسین، آهنگساز و شاعر مقداری حق و حقوق داشته باشند ولی وقتی سی سال بگذرد، دیگر هر کسی می تواند یک کار را بخواند.

بازخوانی های بسیاری بوده اند که موفق عمل نکرده اند و حتی خشم دوستداران اثر اول را هم برانگیخته اند. در مورد شما چنین اتفاقی رخ نداد و بازخوانی های تان با استقبال روبرو شد. در مجموع فکر می کنید اجرای شما بهتر بود یا داریوش رفیعی؟

– من دو، سه آهنگ داریوش رفیعی را به شکلی کاملا متفاوت خوانده ام. مثلا یک کار را با ۵، ۶ ساز دیگر خواندم یا در قطعه «گلنار»، من می گویم «گلِ ناز، گلنار» اما داریوش می گفت «گلنار، گلنار» اگر دقت کرده باشید من موسیقی ابتدای اثر را هم تغییر داده ام. باید یادآوری کنم که من و معینی کرمانشاهی خیلی به یکدیگر نزدیک بودیم و در بسیاری از موارد، شعرها را عوض می کردیم. مثلا می گفتیم «اینجا شعرش قشنگ نیست» و در نهایت معینی شعرها را برایم عوض می کرد.

کورس سرهنگ زاده از جوانمرگی داریوش رفیعی گفت

خاطره ای از کارهایی مانند «گلنار» و «به سوی تو» داریوش رفیعی داشتید که میان آثار او، این چند کار را برای بازخوانی انتخاب کردید؟

– نه، فقط آنها را گوش داده بودم. کارهایی که من خواندم تقریبا آهنگ های شاخص او بودند. اتفاقا در برنامه «شما و رادیو» با مرحوم فروزنده ربابی در مورد این موضوع صحبت کردم. به طور کلی فکر می کنم در آن زمان بهترین ها را انتخاب کردم. البته اگر آهنگ های من را با آهنگ های داریوش مقایسه کنید، متوجه می شوید که کمی با هم فرق می کنند.

تفاوت در جزئیات مشهود است اما می خواهیم بدانیم خودتان در دوران جوانی طرفدار داریوش رفیعی بودید؟

– بله، صدای او را خیلی دوست داشتم و زمانی هم که به رادیو رفتم، گفتم «می خواهم داریوش رفیعی را دوباره زنده کنم.» یک روز با سیامک پورزند و عباس پهلوان به رادیو رفتیم. آنها می دانستند که من در محافل خودمانی می خوانم، به همین دلیل گفتند «یک آهنگ بخوان و ضبط کن تا ببینیم صدایت پس از ضبط چگونه است» یک قطعه محلی کرمانی خواندم که در استودیو دو ضبط کردند و آقای معینی هم شنید.

ایشان پشت نوار من نوشت «صدای این جوان هر هفته پخش شود.» آن زمان من جوان ترین خواننده رادیو بودم. من پیش از آن روزنامه نگار بودم اما دیگر روزنامه نگاری کم کم کنار رفت. آنجا اعلام کردم که می خواهم داریوش رفیعی را دوباره زنده کنم و هدفم این است که یادش را زنده نگه دارم.

خیلی از کسانی که با داریوش رفیعی خاطره دارند می گویند او مثل یک شهاب سنگ بود که زود آمد و زود هم تمام شد…

– او خیلی زود از دنیا رفت و هنگام مرگ نزدیک به سی سال داشت. پدرم همیشه تعریف می کرد و می گفت که به داریوش می گفتم «داریوش جان! تو جوان هستی، چرا در این کارها افراط می کنی؟» داریوش هم به دست خود تف می کرد و می گفت «آقای سرهنگ زاده، زندگی عرضش مهم است.» داریوش دو وجب با دستش می گرفت و ادامه می داد: «زندگی عرض دارد، طول زندگی را رها کنید.» این حرفی بود که داریوش بارها به همه زده بود.

در آن دوران محبوبیت زیادی داشت؟

– داریوش هواداران بسیار زیادی داشت. علاوه بر این که از صدای بسیار زیبا و دلنشینی بهره داشت، خوش قیافه هم بود.

در عکس هایی که به جا مانده اند جوانی جذاب با چهره ای شرقی را می بینیم…

– من عکس های خیلی خوبی از او دارم. چندی پیش هم آقایی به نام فرزاد فدوی کتابی در مورد او نوشت که خیلی مفصل است. سن او به سن داریوش نمی خورد اما از عشاق او بود.

اگر نکته ای از داریوش رفیعی باقی مانده به ما بگویید…

– فقط یادم هست که به خانه ما رفت و آمد داشت که آن تصاویر هم به صورت مبهم در ذهنم مانده چون کودک بودم. شاید بد نباشد که بدانید پدر داریوش اولین نماینده مجلس از بم بود. آنها فامیل بزرگ و خوبی بودند که همگی وضع خوبی داشتند.

افسوس که زود رفت، هر چند اگر جوانمرگ هم نمی شد، احتمالا الان زنده نبود…

– بله، شاید حالا هم دیگر زنده نبود. او همیشه می گفت عرض زندگی خوب است. البته خوب هم زندگی کرد. بستگانی که با او دمخور بودند، می گفتند یک بار سر پل تجریش، سوئیچ ماشینش را به کسی داد که دوستش داشت. داریوش رفیعی این گونه بذل و بخشش می کرد.

او لوتی بود یا عاشق پیشه؟

– هم عاشق پیشه و هم دست و دلباز بود. پری غفاری یکی از آخرین عشق های او محسوب می شد اما عمر چندانی نداشت که بخواهد لذت بیشتری از دنیا ببرد.


منبع: برترینها

مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی

هفته نامه چلچراغ – فرنوش ارس خانی: کاراکترهای مرد همیشه در آثار تهمینه میلانی سهم عمده ای در جذابیت های دراماتیک قصه داشته اند. آن ها نقطه مهم و اصلی اوج و شدت یافتن نگاه فمینیستی و اغراق آمیز خانم فیلم ساز هستند. شاید اگر مردهای هیولاصفت در فیلم های او وجود نداشته باشند، دیگر زنان هم در فیلم های او کارکردی نخواهندداشت. آن ها اما برخلاف گذر زمان فیلم سازی تهمینه میلانی، کوچک ترین تغییری نکرده اند و همواره مستبد، سلطه طلب، زورگو و خشن هستند، گویی اصلا در دنیای امروز سیر نمی کنند!

کاریکاتوری از مردان خشن و متعصب

«ملی و راه های نرفته اش» با شعار خشونت علیه زنان در جامعه امروز ساخته شده است. فیلمی که شخصیت مرد در سراسر فیلم به یک هیولا شباهت دارد تا یک انسان! سیامک با بازی میلاد کی مرام، یک جوان متهاجم و عصبی از طبقه متوسط جامعه است که به گفته خودش رفتار خشونت آمیز را از پدرش یاد گرفته است.

نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی

سیامک پس از ازدواج با دختری ساده و مظلوم، عقده های سرکوب شده اش را در خانواده و اجتماعی، با خشونت علیه همسرش برون ریزی می کند. سیامک یک فرد سادومازوخیسم است که به هر طریقی دوست دارد همسرش را آزار دهد. او که در جامعه هیچ موقعیت مناسبی ندارد، تنها زور و توانمندی اش را خرج کتک زدن همسرش می کند.

او مَلی (همسرش) را از همه چیز حتی تماشای تلویزیون و ماهواره، داشتن شبکه اجتماعی و…  محروم می کند. سیامک که شباهت های زیادی با شخصیت پدر فیلم «بچه های طلاق» دارد، از آن دست مردانی است که معتقد است هیچ کاری برای مرد ننگ نیست، اما برای زنان کوچک ترین حرکتی مایه حقارتشان خواهدبود.

رفتارهای نابهنجار و غیرقابل انعطاف سیامک هرچند می تواند نشان گر آن باشد که هنوز هم مردانی از جنس او در جامعه در حال زیست هستند، اما پرداخت بیش از حد اغراق آمیز فیلم ساز به این رفتارها و پیدا نکردن راه کار برای رفتارهای او، شخصیت سیامک را بیشتر به یک کاریکاتو تبدیل کرده است. حتی فیلم از نیمه دوم به بعد تلاش دارد تا هر نوع موقعیتی را هم در خدمت رفتار خشونت آمیز سیامک قرار دهد و جالب این جاست که ملی هم مانند گلادیاتورها در برابر کتک های او مقاومت می کند و روز بعد دوباره با سیامک به شکلی محبت آمیز رفتار می کند!

سیامک بدون هیچ دلیل یک سره همسرش را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و به او ناسزا می گوید. اما آیا در عالم واقع آن هم در جامعه امروز که بی سوادترین آدم ها هم می دانند کتک زدن همسر جرم است، به راحتی مردان می توانند روی همسرشان دست بلند کنند!


متفرعن همچون مردان عهد قاجار

بابک سامان فیلم «یکی از ما دو نفر» با بازی بهرام رادان، یک مرد جوان خوش تیپ، خوش قیافه و فریبنده است که تمایل زیادی به ارتباط و دوستی با خانم ها دارد و از این نظر شباهت های زیادی با کوروش زند فیلم «سوپراستار» دارد. او هم تقریبا یک دون ژوان است.

نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی 

بابک مردی ثروتمند و موفق در حوزه کاری اش است که به د لیل ارتباط زیاد با خانم ها و خیانت نامزدش، تمایلی به ازدواج ندارد. اما در موقعیتی خاص عاشق یک زن جوان که در زندگی اش شکست خورده می شود. یکی از مشکلات این شخصیت هم مانند دیگر فیلم های میلانی، این است که بابک زیاد از حد منفی و متفرعن است.

او علی رغم جایگاه و طبقه ای که دارد، اما همچون مردان عهد قاجار و هخامنشی، زن ها را وسیله ای به عنوان یک کالا و سرگرمی برای خوش گذرانی می داند. او یک مردسالار است که چشم ندارد ببیند یک زن ضعیف نیست و موفق است. اما این تصویر برای مردی که معمولا همکارانش زن هستند و متوجه توانمندی های ان ها شده است، دور از ذهن و غیرمنطقی است!


خیانت در ملا عام

شخصیت احمدِ فیلم «زن زیادی» با بازی امین حیایی که شاید یکی از درخشان ترین بازی های او در کارنامه اش باشد، مردی خائن و دروغ گو و هرزه است که بی محابا در حضور همسرش به او خیانت می کند. او به بهانه این که بیوه یکی از دوستانش را به شمار کشور نزد خانواده اش ببرد، در بین راه به همراه آن زن دستگیر می شود احمد همسرش را که سیما نام دارد، خبر می کند تا از مخمصه نجات دهد.

نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی 

احمد با این که یک فرزند هم دارد، اما با این حال اصلا هیچ نوع احساس مسئولیتی نسبت به فرزند و همسرش ندارد. او آن قدر در برابر غرایز خود ضعف نشان می دهد که هیچ نوع تسلطی بر لاابالی و بی بند و باری هایش نمی تواند داشته باشد. احمد که جز عیاشی، بدزبانی و بی مسئولیت ویژگی مثبتی برای خانواده اش ندارد، برای خیانت آشکارش هیچ خجالتی از همسرش ندارد. احمد هم یکی از مردان منفور سینمای میلانی است که مخاطب را از هر نوع آزاداندیشی نسبت به او سلب کرده است.


ناهنجاری به سبک سوپراستارهای سینما

تهمینه میلانی در فیلم «سوپراستار»، به انگیزه پرداختن به جزییات روابط هنرمندان در پشت صحنه سینما و بی اخلاقی برخی از ستاره های مشهور، سراغ یک سوپراستار مرد رفته و حسابی او را مورد شماتت قرار داده است. شخصیت اصلی مرد این فیلم هم مانند دیگر فیلم های میلانی، فردی سلطه طلب، فاسد و زن ستیز است.

 نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی

کوروش زند با بازی قدرتمندان شهاب حسینی- که برای این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد- یک دون ژوان است که در کنار بازیگری و شهرت قابل توجهش در سینما، مشغول یک زندگی بی بندوبار است و از این سبک زندگی لذت می برد. او به دلیل نداشتن ظرفیت شهرت نه تنها به خودش، بلکه به دیگران هم  آسیب زده است.

کوروش زند یکی از کاراکترهای ناهنجار و بی اخلاق فیلم های میلانی است. او انواع و اقسام بدی ها را دارد. به واسطه موقعیت و چهره جذابش با زن های جوان و مسن دوست می شود، کلک می زند، زنی را از شوهرش می دزدد، اهل قمار، مشروب، شرکت در مهمانی های آن چنانی و.. است. گویی همه فسادهای روی زمین در این شخصیت نهفته شده است!

جالب اینجاست که تهمینه میلانی همان زمان که «سوپراستار» اکران شده بود، در گفت و گویی اعلام کرده بود که اصلا قصدش تخریب چهره بازیگران مرد رد سینما نیست!

«سوپراستار» برخلاف فیلم اخیر تهمینه میلانی، مرد را در پایان فیلم به حال خود رها نکرده و فیلم ساز از یک دختر نوجوان برای دراماتیک کردن قصه فیلم بهره برده تا مرد قصه اش را به واسطه او از منجلاب نجات دهد و به او درس اخلاق دهد. شاید تاکید فیلم ساز روی متحول شدن کوروش زند در پایان فیلم، به دلیل علاقه منید و تعصب او به سینما و سینماگران باشد و نه صرفا مردان جامعه. البته از این موضوع هم نباید گذشت که میلانی در این فیلم برای اولین بار به عنوان یک فیلم ساز ایرانی جسارت به خرج داد که بخشی از زندگی خصوصی سوپراستارهای سینما را به چالش بکشد.


مرموز و بدگمان

شخصیت احمد در فیلم «دوزن» با بازی آتیلا پسیانی، شخصیت بسیار مرموز و بدگمان و بدبین نسبت به همسرش است که در اولین سکانس بازی اش با چهره ای خوب و مهربان ظاهر شد. او که خودش را عشاق و شیفته فرشته (همسرش) می داند، پس از ازدواج با او، چهره ای دیگر و نیمه پنهانی وجودش را به او نشان می دهد. احمد در ادامه با شک و تردیدهای فراوان و بیمارگونه ای که نسبت به همسرش دارد، او را محدودتر و منزجرتر می سازد. او نماینده مردانی از جامعه است که زن را تحت مالکیت و استثمار خود قرار داده و هر نوع رابطه با دیگران و اجازه حضور در موقعیت های اجتماعی را از او سلب می کند.

نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی 

احمد در عین حال که با رفتارهای کنترل کننده خود آزادی را از همسرش سلب می کند، اما با چرب زبانی هایش احساسات فرشته را درگیر زندگی خود می کردند. احمد بیشتر شبیه یک بیمار پارانویید است که به همه چیز حتی دوستان فرشته هم شک دارد. او در اکثر سکانس های فیلم به حضور مردی در میان او و فرشته که از پسران دوران دانشگاه فرشته بود، شک دارد و حتی گاهی نیز احساس می کند که این مرد هر لحظه امکان دارد در یکی از اتاق های خانه شان کمین کرده باشد.


تاثیرات ناشی از خشونت در جامعه پدرسالاری

شخصیت پدر فیلم «بچه های طلاق» با بازی جهانبخش سلطانی، شاید یکی از منفورترین و خشن ترین کاراکترهای سینمای ایران باشد که هم چنان تصویر او در ذهن مخاطب باقی مانده است. «بچه های طلاق» که اولین تجربه کارگردانی میلانی در سینماست، به نوعی آغازگر جریان فمینیستی و نگاه مستبدانه این فیلم ساز نسبت به مردان است. او برای این که مفهوم مردسالاری یا پدرسالاری را در این فیلم با جامعه انطباق دهد.

نگاهی به مردان منفور و هیولاصفت آثار تهمینه میلانی

از خشونت فیزیکی مردان به عنوان تنها ابزار برای رفتار مستبدانه با خانواده خویش استفاده کرده و از این رو زنان را مظلوم و بی گناه جلوه داده است. در این فیلم پدر به جای گفت و گو و ارتباط عاطفی موثر با فرزندش، با بروز خشم خود در قالب خشونت فیزیکی از قبیل تنبیه بدنی، توهین و ناسزا و… استفاده می کند و هیچ نوع ویژگی مثبت و انعطاف پذیری در او دیده نمی شود.

خشونت روانی از سوی پدر آن قدر اغراق آمیز به تصویر کشیده شده که او نسبت به فرزندانش در قالب رفتارهایی همچون سوءظن و بدبینی، تحقیر، حبس کردن و درواقع به شکلی تهدیدآمیز رفتار می کند. اما از این موضوع هم نباید گذشته که «بچه های طلاق» در دوره ای ساخته شد (اواخر دهه ۶۰) که جامعه ایران یکی از حساس ترین دوران مردسالاری را طی می کرد و در بسیاری از خانواده های سنتی و پدرسالار چنین رفتارهایی از سوی پدر خانواده دیده می شد.


منبع: برترینها

علایم و نشانه های شایع بیماری پارکینسون

«نشانه شایع»
بیماران اغلب به هنگام راه رفتن از مرکز نقل خود به طرف جلو خم می شود
سفتی عضلات
سفتی عضلات یعنی خشکی آنها و بنابراین برای حرکت اندام ها نیاز به تلاش بیشتری وجود دارد. که در عین حال اندام ها سنگین و ضعیف نیز شده اند. به هر حال از دست دادن قدرت و توانایی مشخصه بیماری پارکینسون نمی باشد.
کندی حرکت
کندی حرکت به ۳ حالت بروز می نماید: فقدان حرکت غیر ارادی (اختلال حرکتی)، کندی در شروع حرکت و کندی در طول حرکت (برادی کینزی). دست خط بیمار به تدریج ریزتر می شود همچنین در نوشتن نشانه هایی از لرزش مشاهده می شود.
اختلال در حالت بدن
اختلال در حالت بدن، اصطلاحی است که به حالت خمیده گردن و بالاتنه اشاره دارد و در اواخر دوران بیماری بروز می نماید. همچنین نشانگر این است که بازوها به طرفین می چسبند، آرنج ها اندکی خم می شوند؛ پاها نیز در ناحیه باسن و زانوها خمیده می گردند.
نشانه های شایع بیماری پارکینسون
اگر چه نشانه های شایع بیماری پارکینسون در میان بیماران متفاوت، مختلف هستند اما طیفی از ویژگی های مشترک نیز به چشم می خورند.
• دشواری بستن دکمه ها
• ناتوانی از چرخیدن
• ناتوانی از برخاستن از روی صندلی
• صورت بدون احساس
• افتادن مکرر
• خشک شدن پاها
• پوست چرب
• پلک زدن اندک
• کشیدن پاها روی زمین به هنگام راه رفتن
• خوردن کند
• حرکت کند
• صدای آهسته
• عضلات سفت
• لرزش
عدم تعادل
عدم تعادل اغلب با حالت غیر طبیعی بدن همراه است. بیماران اغلب در می یابند که نمی توانند به صورت صحیح راه بروند و به قول معروف سکندری می خورند و در نتیجه به آسانی به زمین می خورند. همچنین به نظر می رسد که از مرکز ثقل بدن خود به طرف جلو خمیده می شوند و بدون این که کاری از دستشان براید قدم زدن آنها به دویدن تبدیل می شود (که پزشکان آن را افزایش غیر ارادی سرعت می نامند. این کلمه مشتق از واژه ای لاتین به معنای عجله است.) اگر اندکی آنها را هل دهند، بدون داشتن کنترل به سمت جلو می دوند و یا به سمت عقب سکندری می خورند.
منبع: مه شو

داروهایی که می توانند باعث بروز بیماری پارکینسون شوند

فهرست زیر دربردارنده داروهای نورولپتیک است که در درمان بیماری های روانی وخیم از قبیل اسکیزوفرنی به کار می روند و آنها را عامل بروز بیماری پارکینسون سمپتوماتیک می دانند.
داروهای نورولپتیک رایج داروهای ضد سایکوتیک
مشابه نورولپتیک داروهای نورولپتیک
تزریقی
کلرپرومازین (لارگاکتیل) بن پریدول (آنکوئیل) فلوپنتیکسول(دپیکسول)
فلوفنازین(مودیتن، موتیوال) دروپریدول (درولپتان) فلوفنازین (مودیکت، مودیتن)
پرومازین (اسپارین) فلوپنتیکسول (دپیکسول، فلوانکسول) فلوسپیریلین(ردپتین)
تری فلوپرازین (استلازین) زوکلوپن تیکسول (کلوپیکسول) هالوپریدول(هالدول)
پروکلرپرازین (استمتیل) هالوپریدول (سرناک، هالدول، دوزیک) پیپوتیازین(پیپورتیل)
تیوریدازین(ملریل) رزرپین (سرپازیل، دکازرپیل)
پریسیازین(نئولاکتیل) تترابنازین(نیتومان)
پرفنازین(فتنازین، تریپتافن) سولپرید(دولماتیل)
پیموزید(اوراپ)
رسپریدون(رسپریدال)
نکات کلیدی
• بایستی بیماری پارکینسون را از انواع مختلف بیماری های دارای نشانه های پارکینسون (پارکینسون نشانه دار) متمایز نمود، چرا که درمان آنها با یکدیگر متفاوت است.
نشانه ها و علائم
همان گونه که قبلا اشاره کردیم، عمده ترین نشانه های جسمانی بیماران مبتلا به پارکینسون، لرزش، سفتی عضلات، اختلال حرکتی، حالت غیر طبیعی بدن و عدم تعادل است.
نشانه های این بیماری چیست؟
بیایید از نزدیک و دقیق تر به این نشانه ها بپردازیم و در عین حال به یاد داشته باشیم که در بیماران متفاوت، درجات مختلفی از این نشانه ها به چشم می خورد.
لرزش
شایع ترین و نخستین نشانه، لرزیدن (لرزش) یکی از دست ها و یا هر دو دست است. این لرزش در حالت سکون دیده می شود و به هنگام فعالیت عضلات کاهش یافته و یا قطع می شود. آهنگ آن نسبتا کند بوده و در حدود ۵ ضربه در ثانیه می باشد و حالتی موزون دارد. همچنین در طول خواب معمولا برطرف می شود.
منبع: مه شو

پارکینسون پس از التهاب مغز و ناشی از سموم

در حال حاضر این نوع بیماری پارکینسون بسیار نادر است. این نوع بیماری پس از التهاب منتشره مغز (آنسفالیت) به وجود آمده بود که خود این التهاب مغز ناشی از شیوع عفونت ویروسی خاصی بود که بین سال های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۶ در سراسر جهان شیوع یافت. نشانه ها و نوع درمان آن نیز، اندکی با علایم و طرز معالجه بیماری پارکینسون ایدیوپاتیک متفاوت است.
پارکینسون ناشی از سموم
این نکته روشن شده است که MPTP (یک ماده شیمیایی و آلوده کننده در داروهای دست ساز که معتادان به هروئین، غیر قانونی آن را عمدتا در کالیفرنیا ساخته و مصرف می کردند) در عرض چند روز یا هفته به بروز بیماری پارکینسون می انجامد. در مواردی که به مرگ منجر شده (همانند آنچه در بیماری پارکینسون دیده می شود) ماده سیاه رنگ مغز به شدت تخریب شده و دوپامین و سایر ناقلین عصبی به میزان زیادی از بین رفته بودند.
علایم این بیماری نیز همانند بیماری پارکینسون با مصرف لوودوپا و جایگزینی دوپامین از دست رفته بهبود می یابد. به هر حال آسیب ناشی از MPTP دایمی است. اکنون محققان مدارک و شواهدی در دست دارند مبنی بر این که برخی سموم به نحوی شبیه آن چه خود به خود در بیماری پارکینسون ایدیوپاتیک رخ می دهد، به مغز آسیب می رسانند-و این یافته ای ارزشمند در جهت تحقیقات بیشتر در مورد توالی اتفاقاتی است که به استحاله سلول های تولید کننده دوپامین می انجامد.
به عنوان نمونه در آزمایش های انجام گرفته بر روی حیوانات مبتلا به پارکینسونی که به طور مصنوعی و با استفاده از MPTP ایجاد شده بود، ثابت گردید که سلول های تولید کننده دوپامین، از لحاظ آنزیم مهمی به نام کمپلکس ۱ که در کنترل اکسیژن سلول نقش ایفا می نماید، با کمبود مواجهند. به رغم افزایش دانش و یافته های ما در مورد ماهیت و عوامل بروز بیماری پارکینسون، به منظور کسب اطلاعات بیشتر و ابداع درمان های بهتر باید تلاش و کارهای عظیم تری صورت گیرد.
انواع دیگر
پارکینسون عموما مشخصه ضربه و جراحت سر نیست و به ندرت آن را نشانه تومور مغزی می دانند. سایر عارضه ها که اختلالات حرکتی همچون سفتی اندام ها مشخصه آنها است می توانند ناشی از سایر انواع استحاله سلولی در مغز باشند. از این بیماری ها می توان فلج پیش رونده سوپرانو کلئار، آتروفی های چند سیستمی و بیماری اجسام لوی را نام برد. کلیه این بیماری ها از جمله عوامل نادر ایجاد بیماری پارکینسون هستند و مستلزم بررسی های تخصصی می باشند؛ آنها تماما به داروهای ضد پارکینسون جواب مثبت نمی دهند.
منبع: مه شو

چگونه دوپامین ایمپالس های (تحریکات) عصبی را منتقل می نماید

هنگامی که تحریکات الکتریکی در حال عبور از آکسون سلول عصبی، به گره سیناپسی می رسند، دوپامین ذخیره شده آزاد می شود. این دوپامین از فاصله و یا سیناپس عبور کرده و به گیرنده های سلول عصبی بعدی می رسد و باعث می شود تا ایمپالس در طول سلول دوم نیز جریان پیدا کند.
افزایش سن و وراثت
اگرچه بیماری پارکینسون به وسیله فرایند افزایش سن که به صورت طبیعی در فرد صورت می گیرد و مغز و سایر اندام ها را تحت تاثیر قرار می دهد، به وجود نمی آید اما با افزایش سن، میزان ابتلا به این بیماری نیز بیشتر می شود. در ۵ تا ۱۰% از بیماران سابقه خانوادگی ابتلا به این بیماری دیده شده است اما مطالعات انجام شده در مورد افراد دو قلو حاکی از این است که عوامل وراثتی نسبتا بی اهمیت هستند. ممکن است بتوان ثابت کرد که خویشاوندان مبتلا به این بیماری، عامل محیطی و ناشناخته مشترکی در بدن خود داشته اند و یا از لحاظ ژنتیکی بدان حساس بوده اند.
نکات کلیدی
• عامل بیماری پارکینسون ناشناخته است.
• تحقیقات نشان داده است که سلول های حاوی رنگ دانه در لایه های عمقی مغز که دوپامین و سایر مواد شیمیایی مهم را تولید می نمایند، استحاله شده و از بین می روند. این اتفاق نیز به نوبه خود بر عملکرد سایر بخش های مغز، نخاع، عصب ها و ماهیچه های دخیل در حرکت تاثیر می گذارد.
• هنگامی که میزان ماده شیمیایی دوپامین کاهش می یابد، میزان ماده شیمیایی استیل کولین در عوض نسبتا رو به افزایش می نهد.
• هدف از درمان های موجود، افزایش دوپامین و کاهش سطح استیل کولین است.
«مطالعات در مورد دو قلوها»
مطالعات انجام شده در مورد افراد دو قلو حاکی از این است که عوامل وراثتی نقش اندکی در بروز بیماری پارکینسون ایفا می نمایند.
منبع: مه شو