۲۰۰ گود ساختمانی خطرناک در تهران وجود دارد

حوادث گودبرداری و آوار یکی از مهم ترین علل مرگ و میر کارگران ساختمانی و همچنین ریزش ساختمان های فرسوده اطراف محل گودبرداری به شمار می آید و علاوه بر آن برای ساکنان خانه هایی که قرار است در نزدیکی محل سکونتشان گودبرداری صورت گیرد نگرانی و دلهره ایجاد می کند.

رئیس نظام مهندسی ساختمان استان تهران از وجود ۲۰۰ گود ساختمانی خطرناک در پایتخت خبر داد و گفت: در ۴ سال گذشته ۳۲ هزار بازدید از گودبرداری ها انجام شده است.

به گزارش خبرگزاری صداو سیما، گرایش ساخت وساز به سمت برج های تجاری، عمق گودبرداری ها را برای احداث طبقات منفی (احداث پارکینگ و زیرزمین) افزایش داده است اما به دلیل رعایت نشدن ضوابط و مقررات ملی، ساختمان در فاصله کوتاهی ریزش می کند.

در دو سال اخیر که شاهد کاهش حوادث ساختمانی هستیم، گودبرداری های غیر اصولی که شرایط پیرامون و خاک را مورد بررسی قرار نداده اند و با حضور مجری ذی صلاح اقدام به گودبرداری نکردند، از سوی سازمان نظام مهندسی متوقف شده است تا اصول ایمنی را رعایت کنند.

شهر تهران هم به خاطر تأمین پارکینگ مورد نیاز و افزایش عمق گودبرداری در سال های گذشته، آمار تلفات مالی و جانی زیادی داشته است.

حوادث گودبرداری و آوار یکی از مهم ترین علل مرگ و میر کارگران ساختمانی و همچنین ریزش ساختمان های فرسوده اطراف محل گودبرداری به شمار می آید و علاوه بر آن برای ساکنان خانه هایی که قرار است در نزدیکی محل سکونتشان گودبرداری صورت گیرد نگرانی و دلهره ایجاد می کند.

آمار خسارت حوادث ساختمانی ناشی از گودبرداری در سال ۹۱ بیش از ۶۰ نفر در شهر تهران بود اما در چند سال اخیر به ۳ تا ۴ نفر رسیده است.

رئیس نظام مهندسی تهران: کاهش چشمگیر تلفات گودبرداری

حسن قربانخانی از ۲۰۰ گود خطرناک در تهران خبر داد و گفت: از سال ۱۳۹۲ تا امروز در تهران ۳۲ هزار بازدید گودبرداری از سوی سازمان نظام مهنددسی ساختمان استان تهران انجام شد که ۲هزار و ۱۰۰ مورد مربوط به سال ۹۶ است.

وی با بیان اینکه ۶۲ درصد کاهش گودبرداری در شهر تهران داشتیم که کمک کرد اتفاقات ناگوار کم شود تصریح کرد: از دیدگاه ما گودی خطرناک است که عمیق و اصول ایمن سازی و تثبیت در آن به خوبی رعایت نشده باشد.

رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران با اشاره به جلسه ای که مسئولان این سازمان با شهرداری و شورای شهر در خصوص ارائه گزارش کامل و مبسوطی از گودهای تهران داشتند، افزود: در این حال ما گزارش فنی هر گودی را که خطرناک باشد به شهرداری می دهیم تا پیگیر آن باشند ولی بقیه پیگیری آن با ما نیست.

مانور های شبانه نظام مهندسی از گودبرداری ها نیز یکی از دلایل اصلی کاهش تلفات است.

حمید رضا خوشدل درباره مانورهای شبانه سازمان نظام مهندسی هم گفت : به دلیل اینکه بسیاری از گودبرداری ها در شب صورت می گیرد ، سازمان نظام مهندسی بازدیدهای شبانه ای دارد که امسال هم ۱۳۸ درصد میزان بازدیدها افزایش داشته و باعث کاهش حوادث ناشی از گودبرداری شده است.

معاون سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران تاکید کرد: تا زمانی که ساختمان ها با حضور عوامل دارای صلاحیت ساخته نشود گودبرداری ها همچنان خطرناک هستند؛ ۴۰ هزار عضو فعال در سازمان نظام مهندسی مشغول ارائه خدمات هستند که در ۲ سال گذشته بیش از ۲ هزار متخلف در حوزه نظام مهندسی به شورای مهندسی معرفی شده است.


منبع: عصرایران

دیدار پرسپولیس – نفت برگزار نمی‌شود

سرخپوشان قرار بود امروز دیداری تدارکاتی برگزار کنند که منتفی شد.

به گزارش ایلنا، پرسپولیس تهران قصد داشت در طول تعطیلات لیگ برتر برای حفظ آمادگی و ماندن بازیکنان در شرایط بازی، پس از تمرین صبح امروز در دیداری تدارکاتی به مصاف نفت تهران برود.

وضعیت نامشخص نفت تهران که با تعطیلی تمرین و درگیری در جریان آن بین دو بازیکن همراه بوده است، در نهایت باعث لغو دیدار تدارکاتی پرسپولیس و این تیم شده است.

در این ارتباط برانکو با تغییر برنامه تمرینی، در نوبت عصر هم برای شاگردانش تمرین در نظر گرفته و هفته آینده سرخپوشان در دیداری تدارکاتی به مصاف پاراگ خواهند رفت.


منبع: عصرایران

افشای اسامی ۲ استقلالی متخلف

نام ۲ بازیکن استقلال که در یکی از اتوبان‌های تهران با سرعت بالا اقدام به رانندگی کردند، فاش شد.

به گزارش ایسنا، میزان نوشت: پس از این که ۲ بازیکن استقلال در اقدامی خطرناک در یکی از اتوبان‌های تهران اقدام به رانندگی با سرعت بالا کردند یک منبع موثق در گفت‌وگو با میزان اظهار داشت: ۲ بازیکن استقلال پس از تمرین امروز (چهارشنبه) به پلیس راهور خواهند رفت تا در خصوص حرکت خطرناکی که انجام دادند توضیحاتی را ارائه کنند.

وی ادامه داد: پس از بررسی دوربین‌های مدار بسته اقدام این دو بازیکن دیده نشد اما باز هم این موضوع را بررسی خواهیم کرد. ضمن اینکه این دو بازیکن داریوش شجاعیان و جابر انصاری نام دارند.

به گزارش میزان، در این کورس یک تویوتا و یک رنو مدال ۲۰۱۷ با هم یک مسابقه وحشتناک را شکل داده بودند.


منبع: عصرایران

موزه لوور به امارات می‌رود

رییس دپارتمان فرهنگ و گردشگری امارات گفت این مکان چیزی بیش از یک موزه است و مرکزی برای صلح، پذیرش، تحمل و آموزش نیز هست.

شعبه موزه معروف لوور فرانسه در کشور امارات و با سرمایه‌گذاری بالغ بر یک میلیارد دلار افتتاح می‌شود.

به گزارش ایسنا به نقل از رویترز، این موزه روز شنبه (۱۱ نوامبر) و با حضور «امانوئل ماکرون» رییس‌جمهور فرانسه به عنوان مهمان ویژه افتتاح خواهد شد و امیدوار است با نمایش صدها اثر هنری و ارزشمند، گردشگرانی از سراسر جهان جذب کند.

موزه لوور ابوظبی که از سه طرف محصور به آب است، میزبان نمایش ۶۰۰ اثر هنری است که ۳۰۰ قطعه از آن از ۱۳ موسسه مهم هنری در فرانسه به امانت گرفته شده و در ۲۳ گالری دائمی این موزه به نمایش گذاشته می‌شود.

«محمد المبروک» رییس دپارتمان فرهنگ و گردشگری امارات گفت این مکان چیزی بیش از یک موزه است و مرکزی برای صلح، پذیرش، تحمل و آموزش نیز هست.

آثاری از «پل گوگن»، «ونسان ونگوگ» و «پابلو پیکاسو» از جمله مهم‌ترین نقاشی‌هایی است که در این موزه در معرض نمایش علاقه‌مندان قرار می‌گیرد و از جمله چیدمان‌های دائمی موزه لوور ابوظبی نیز می‌توان به مجسه‌ای اثر «آگوست رودین»، درختی عظیم از جنس برنز با برگ‌های آینه‌ای اثر «جوزژه پنونه» هنرمند ایتالیایی و سه حکاکی روی سنگ از «جنی هولمز» از امریکا اشاره کرد.

یک مجسمه ابولهول که قدمت آن به قرن ششم قبل از میلاد می‌رسد،‌ ۱۳ قطعه از کتیبه‌ای با سوره “حشر” قرآن کریم و یک مجسمه نیم‌تنه مرمرین از اسکندر مقدونی، نقاشی “تصویری از یک زن ناشناخته” اثر «لئوناردو داوینچی»،‌ نیز آثار بسیار ارزشمند این موزه به شمار می‌روند.

هزینه ووردی این موزه ۱۶.۳۰ دلار است و از پیش ۵ هزار بلیت برای روز افتتاحیه به فروش رفته است.


منبع: عصرایران

دلیل کم‌کاری جرج کلونی

بیش از یک سال است که یکی از شناخته‌شده‌ترین مردان اول هالیوود نقش اول نداشته و حالا در مصاحبه‌ای دلیل این امر را بیان کرده است.

اگر به صفحه آی‌ام‌دی‌بی جرج کلونی نگاه کنید می‌بینید که این بازیگر محبوب برنده جایزه اسکار از فیلم «غول پول» یعنی از ماه می سال گذشته تا به حال نقش اول یک فیلم سینمایی نبوده است.

به گزارش مهر به نقل از ای‌بی‌سی نیوز، در مصاحبه‌ای جدید، این چهره فعال توضیح داده که چرا در این بازه زمانی، مدتی را که روی پرده‌های سینما در نقش اول ظاهر می‌شود محدودتر کرده است.

او گفت: من الان مدت خیلی زیادی است که بازیگری می‌کنم و همان طور که می‌دانید ۵۶ ساله هستم. دیگر آن مردی نیستم که همه چیز را در فیلم به دست می‌آورد. البته نباید هم آن آدمی باشم که همه چیز را در فیلم به دست می‌آورد.

اما چنین چیزی به این معنی نیست که اگر نقش‌هایی واقعا خوب پیش بیایند کلونی آنها را رد خواهد کرد. او همچنین بسیار صادقانه درباره وضعیت مالی فعلی‌اش صحبت کرد.

کلونی در اشاره به فیلم سال ۱۹۸۲ که برای پل نیومن یک جایزه اسکار به ارمغان آورد گفت: اگر کسی با نقشی مثل نقشی که پل نیومن در فیلم «حکم» داشت پیش من بیاید مسلما سریع آن پیشنهاد را قبول خواهم کرد، اما دیگر نقش‌های زیادی مثل آن وجود ندارند. در گذشته بازیگری راه من برای پرداختن پول اجاره خانه بود، اما اخیرا یک کمپانی را به ارزش یک میلیارد دلار فروختم.

وی به کمپانی کاسامیگوس اشاره کرد که آن را با رند گربر تاسیس کرده بود. او این کمپانی را ماه ژوئن گذشته به کمپانی بریتانیایی دیاگئو به ارزش یک میلیارد دلار فروخت.

این بازیگر در جدیدترین پروژه‌اش که رنگ‌وبویی سیاسی هم دارد یعنی «سابربیکان» به جای این که نقش‌آفرینی کند تصمیم گرفت روی صندلی کارگردانی بنشیند. علاوه بر آن، او طی چند سال اخیر در فیلم‌های «هشت یار اوشن» و «آرگو» تهیه‌کننده بود.


منبع: عصرایران

چند توصیه بهداشتی به زائران اربعین

وزارت بهداشت به زائرین اربعین حسینی توصیه کرد که غذا و آب را تنها از موکب‌ها تهیه کرده و از آب بسته‌بندی استفاده کنند.

به گزارش ایسنا، زائران از خوردن ساندویج و یا هر نوع غذایی که در آن سبزی خام بویژه کلم و کاهو به کار رفته باشد، در مدت سفر خودداری کنند، غذا و آب را حتماً از موکب‌ها تهیه کرده و حتما از آب بسته‌بندی استفاده کنند.

همچنین رعایت بهداشت فردی به ویژه شستن دست با آب و صابون به طور مستمرضروری است. باید توجه کرد که مدت زمان مناسب برای شستشوی دست به اندازه ذکر پنج صلوات است.

زائران توجه داشته باشند که هر نوع غذای پخته را به محض تحویل از موکب مورد نظر، به صورت گرم صرف کرده و از نگهداری موادغذایی پخته نزد خود، خودداری کنند.

بنابر گزارش وبدا، زائران به اندازه میل و ظرفیت خود غذا صرف کرده و از پرخوری اجتناب کنند.


منبع: عصرایران

مولوی عبدالحمید: مردم سیستان و بلوچستان حامی فعالیت‌های توسعه‌ای دولت هستند

امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: مردم سیستان و بلوچستان حامی فعالیت های توسعه ای دولت هستند و دولت نیز باید برای توسعه استان تلاش بیشتری داشته باشد.

به گزارش ایسنا- مولوی عبدالحمید اسمائیل زهی در آیین تودیع و معارفه استاندار سیستان و بلوچستان اظهارکرد: دولت تدبیر و امید باید برای موضوع مرزها در سیستان و بلوچستان چاره‌ و تدبیری بیندیشد.

وی اظهار کرد: مرزهای موجود جزو نعمت‌های الهی و استعدادهای استان سیستان‌وبلوچستان به‌شمار می‌روند. ما همواره به وجود این مرزها افتخار می‌کنیم، اما این مرزها باید باز باشند تا مردم استان از طریق آنها به تجارت و کسب‌وکار مشغول بشوند.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه تصریح کرد: باید برای تجارت برخی کالاها در استان سیستان‌ و بلوچستان استثناء قایل شویم و اجازه معامله آنها را بدهیم.

اسماعیل زهی در ادامه به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم اشاره کرد و گفت: مردم سیستان‌وبلوچستان از یک طرف با خشکسالی مواجه هستند و از یک طرف تجارت و کسب و کار هم در استان وجود ندارد.

وی بیان کرد: عملکرد دولت تدبیر و امید در مورد مسئله قومیت‌ها مثبت و قابل قبول بوده است و از دولت بابت امنیت بوجود آمده در کشور و بخصوص استان سیستان و بلوچستان تقدیر و تشکر کرد.

امام جمعه اهل سنت زاهدان همچنین با تقدیر از علی اوسط هاشمی بیان کرد: یکی از ویژگی‌های خوبی که آقای هاشمی در این مدت داشتند، احترام و حرمت گذاشتن به کسانی بود که مردم برای آنان حرمت بسیاری قائل هستند.

وی اظهار کرد: باید اتحاد و انسجامی که امروزه در استان شکل گرفته است، تداوم داشته باشد و از مسئولان می‌خواهیم که به خواسته‌ها و انتظارات مردم توجه کنند و منفعت عمومی مردم را مدّنظر داشته باشند.


منبع: عصرایران

دستور صادره در خصوص سپنتا نیکنام به قوت خود باقی است

روابط عمومی دیوان عدالت اداری اعلام کرد: دستور موقت صادره در خصوص آقای «سپنتا نیکنام» عضو شورای شهر یزد به قوت خود باقی است.

به گزارش خبرگزاری فارس، روابط عمومی دیوان عدالت اداری اعلام کرد: دستور موقت صادره در خصوص عضو شورای شهر یزد به قوت خود باقی است.

متن کامل اطلاعیه دیوان عدالت اداری به قرار زیر است:

با توجه به برخی اخبار در رسانه‌های جمعی، مبنی بر اینکه آقای «سپنتا نیکنام» می‌تواند در جلسات شورای اسلامی شهر یزد حضور پیدا کند و به فعالیت خود ادامه دهد و یا اینکه در این قضیه با قوه قضاییه توافقی صورت گرفته است، به این وسیله اعلام می‌دارد: دستور موقت صادره از شعبه ۴۵ دیوان عدالت اداری به قوت خود باقی است و در این خصوص از ناحیه ریاست محترم قوه قضاییه نیز دستوری صادر و ابلاغ نشده است.


منبع: عصرایران

خانه سوگلی ناصر الدین‌ شاه (+عکس)

انیس‌الدوله همسر سرشناس و با نفوذ ناصرالدین شاه (۱۲۵۸-۱۳۱۴) بود و این خانه، که به نام وی شهرت دارد، گویا پس از ترور ناصرالدین شاه محل زندگی وی در آخرین ماه‌های حیاتش بوده است. انیس‌الدوله محبوب‌ترین و با نفوذترین چهره دربار ناصرالدین شاه بود.

اقتصادآنلاین – خانه انیس‌الدوله عمارتی است که کمتر رهگذری از تاریخچه آن چیزی می‌داند. این عمارت تاریخی با ۱۴۰ سال قدمت، متعلق به فاطمه سلطان خانم انیس‌الدوله، سومین همسر عقدی ناصرالدین شاه قاجار و ملقب به ملکه ایران بوده است.

انیس‌الدوله همسر سرشناس و با نفوذ ناصرالدین شاه (۱۲۵۸-۱۳۱۴) بود و این خانه، که به نام وی شهرت دارد، گویا پس از ترور ناصرالدین شاه محل زندگی وی در آخرین ماه‌های حیاتش بوده است. انیس‌الدوله محبوب‌ترین و با نفوذترین چهره دربار ناصرالدین شاه بود.

مقام او بر سایر همسران شاه برتری داشت و عملا می‌توان او را ملکه سلطنتی ایران دانست که نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی را از او دریافت کرده بود. انیس‌الدوله، با اسم اصلی فاطمه، دختر یتیمی بود که توانست تا مرحله سوگلی بودن اندرونی پرجمعیت شاه قاجار برسد. اقتصادآنلاین این تصاویر را منتشر کرده است.


منبع: عصرایران

پیرترین انسان جهان در ایران است؟ (+عکس)

با همه این تفاسیر امروز تصویری از یک پیرمرد ایرانی منتشر شد که با توجه به اسناد موجود سن وی ۱۳۱ سال است؛ یعنی پیرترین انسان ایران ده سال از پیرترین انسان کره زمین، بزرگتر است. با توجه به این موارد می‌توان گفت که پیرترین انسان کره زمین یک ایرانی است.

گاردین روز گذشته در خبری با عنوان پیرترین انسان جهان، به معرفی مرد شیلیایی پرداخت. این شهروند شیلی که سیلنو ولانوویا نام دارد متولد سال ۱۸۶۹ است و با ۱۲۱ سال به عنوان پیرترین انسان روی کره زمین معرفی شد.

 پیرترین انسان جهان در ایران است؟ (+عکس)

این خبر چند روزی است که در اکثر رسانه‌های دنیا دست به دست می‌شود تا این شهروند شیلی با عنوان پیرترین انسان روی کره زمین شناخته شود.

با همه این تفاسیر امروز تصویری از یک پیرمرد ایرانی منتشر شد که با توجه به اسناد موجود سن وی ۱۳۱ سال است؛ یعنی پیرترین انسان ایران ده سال از پیرترین انسان کره زمین، بزرگتر است. با توجه به این موارد می‌توان گفت که پیرترین انسان کره زمین یک ایرانی است.

 پیرترین انسان جهان در ایران است؟ (+عکس)

محرم اصفی همدان متولد دوم آبان سال ۱۲۶۶ است و در در روستای شاه حیدر خدافرین زندگی می‌کند. گفتنی است؛ این پیرمرد ۱۳۱ ساله در سلامت کامل مشغول به کشاورزی و دامداری است.

منبع: باشگاه خبرنگاران


منبع: عصرایران

«داستان یک روح»، فیلمی شاعرانه، ژرف و شورانگیز

اِم (رونی مارا) در همان شروع، کلماتی را در آغوش سی (کیسی افلک) به زبان می‌رانَد که گویی مسیر حرکت و حتی منزلگاه پایانی فیلم را روشن می‌کند. می‌گوید از زمانِ کودکی عادت داشته هنگام جابه‌جایی و ترک همیشگی خانه‌ها یادداشت‌هایی را در جاهای مختلف، در گوشه‌ها و درزها پنهان کند تا در صورت بازگشت به آن مکان‌ها چیزی از خودش را برایشان به یادگار گذاشته باشد؛ نوشته‌هایی در کاغذهایی به‌دقت تاشده برای یادآوری تمام آن چیزهایی که می‌خواهد از آن خانه(ها) به‌یاد داشته باشد. اما سی با سؤالش همان چرایی ترک آن خانه‌ها  از سوی ‌ام، ما را هدایت می‌کند به ناگزیری این انتخاب‌ها و تلخی به‌جامانده در آنها. در این لحظه، ناگهان صداهای عجیبی از اطراف خانه به گوش می‌رسد.

 «حضور» یک شبح

سی روی جدی و نگاه درهم خود را از طرف‌ ام چرخانده و به سوی بالای قاب می‌کشاند. نوری رقصان در گوشه‌ای از سقف دیده می‌شود که یکسره نگاهمان را به درخشش ستارگانی در آسمانِ شب وصل می‌کند. اتفاق اما اندکی بعد رخ می‌دهد. دوربین به‌آرامی از روی خانه همراه با رد دودی در فضا به‌سوی جاده می‌چرخد: سی در تصادفی در مقابل خانه می‌میرد. ‌ام چهره سی را روی تخت بیمارستان شناسایی کرده و او را زیر ملافه‌ای سفید تنها می‌گذارد. زمان می‌گذرد.

سی در زیر ملافه سفید با دو سوراخ طراحی‌شده در جای چشمانش بیدار شده و با طی‌کردنِ راه‌ها و روزها خودش را به خانه رسانده و در آنجا آمدنِ‌ ام را به انتظار می‌نشیند. درظاهر، حلقه فیلم کامل شده است: «حضور» یک زوج و رابطه‌شان با خانه‌ای که زمان (روزها و روزمرگی‌های درونش را) و تاریخ (گذشته و آینده‌‌اش را) به آغوش می‌کشد تا همراه با موسیقی ِ دنیل هارت روایتگر نگاه‌های خیره یک شبح از گوشه‌وکنارهای خانه و قاب باشد.

اما وضعیت احساسی ‌ام پس از آن اتفاق، زمانی آشکار می‌شود که در میانه انعکاس و رقص نورهای ردشده از پنجره‌ها بر دیوارهای خانه و در مقابل چشمان شبح/سی به خانه بازمی‌گردد. رونی مارا این بازگشت و اندوه خفه‌شده در گلویش را در مات‌زدگی‌های آنی، در پیگیری کارهای روزانه خانه و در خوردن بی‌وقفه کیک شکلاتی بزرگی در نمایی طولانی و بدون قطع بازی می‌کند. انگار می‌خواهد زمان را اسیر رفتارها و درون ناآرامش کند.

اما این دهن‌کجی درونی مارا نسبت به عدم «حضور» سی و البته لوری کارگردان با ریتم کشنده انتخاب‌شده‌اش برای به‌ تصویرکشیدنِ احساساتِ ‌ام در مسیری خلاف فیلم‌های ژانر با محوریت اشباح و ارواح، به بالاآوردنِ همه آن چیزهای پنهان‌شده  از سوی ‌ام می‌انجامد و یادمان نرود که در تمام طول این اتفاق، شبح با چشمان سیاهش در سکوت نظاره‌گر کارهای‌ ام بوده است؛ رفتاری که روزها و شب‌ها را درون خود می‌خواند و نمایشِ انتظاری که با دیدنِ شبحی دیگر در خانه روبه‌رو جلوه‌ای تازه نیز می‌یابد: «انتظار برای کسی که حتی در خاطره‌اش تصویر واضحی از آن ندارد». این را شبح خانه دیگر می‌گوید و به‌نحوی داستان شبح فیلمِ همین دیدن‌ها و به نظاره‌نشستن‌ها است.

تماشای روزمرگی‌های زن که در آینه روزها به فراموشی تلخی‌های گذشته و شروعِ رابطه جدید نیز می‌انجامد؛ رفتاری که شبح، قدرت پذیرش آن را ندارد و اینجاست که قدرت او را در به‌هم‌ریختن نظمِ واقعیت بیرونی و رساندن پیامش از طریق خانه می‌توانیم ببینیم -با پرتاب‌کردن کتاب‌های قفسه و برجسته‌کردن کلمات درون آنها-: ‌ام آماده اسباب‌کشی و ترک خانه می‌شود. نور رقصانْ خودش را بر شکاف لولای درِ اتاق دوباره نمایان می‌کند: ‌ام خاطراتش را در کلماتی یادداشت و در میان شکاف لولا چال کرده و خانه را ترک می‌کند. دوربین در این لحظه آن‌قدر به عقب حرکت می‌کند تا شبح/ سی را با لولای درِ اتاق در یک قاب بنشاند: چراغِ راه فیلم درادامه، خواندن و فهمیدن آن چیزی است که بر کاغذ به‌جامانده در شکاف نقش بسته است.

تا به‌اینجا به نظر می‌رسد لوری با چهارمین فیلمش داستان یک شبح در جهت دیگری نسبت به تجربه‌های گذشته‌اش حرکت می‌کند: با عریان‌کردنِ فیلم از شاخ‌وبرگ‌های اضافی در مسیر داستان‌پردازی رابطه یک زوج در نیمه اول فیلم و میدان‌دادن به ایده‌های ساده در اجرای جلوه‌های ویژه همچون طراحی شکل‌وشمایل شبح که یادآور این اتفاق در سینمای صامت است؛ در کنار انتخاب خانه‌ای تک‌افتاده در حاشیه شهر و البته پرداختِ مینی‌مال فضاهای داخلی آن.

 «حضور» یک شبح

داستان یک شبح گویی تعمقی است بر چرایی شکست‌ها و بی‌سرانجامی‌های آنها بی‌گناه‌اند٢ (٢٠١٣) که چهار سال پیش‌تر و از همین تاروپود ساخته شده بود: یک داستان عاشقانه دیگر که جدایی‌ها تهدیدش می‌کرد. فیلمی که بیشتر از آنکه به بسط جزئیات در روایت بپردازد، درگیر مجموعه‌ای از موقعیت‌های احساسی و نوعی سانتی‌مانتالیزمِ فرمایشی می‌شد که هر از گاه، لابه‌لای بازی‌های بانی و کلایدی کاراکترها، خودش را آشکار می‌کرد و این رویکرد مهندسی‌شده فیلم‌های قبلی همان محدوده هشداری است که خطرش نیمه دوم داستان شبح را نیز تهدید می‌کند: آیا لوری می‌تواند از راهی که برای طی‌کردنِ تغییر شیوه روایتش از زن/شبح/خانه در نیمه اول به شبح/خانه/  و غیاب زن (رسیدن به همان یادداشت) در نیمه دوم طراحی کرده، به سلامت عبور کند؟

درنهایت، ‌ام خانه ارواح را ترک می‌کند و به‌طور کامل از صحنه فیلم محو می‌شود. با رفتنش درِ خانه بسته می‌شود و با این صدا هم‌زمان پرتاب می‌شویم به کلمات جاری در داستان کوتاه «خانه ارواح» نوشته ویرجینیا وولف که جمله‌ای از آن در ابتدای فیلم نیز نقش بسته بود: «هر ساعتی که بیدار می‌شدی، دری بسته می‌شد. دست ‌در‌ دست از اتاقی به اتاق دیگر می‌رفتند، گاهی چیزی را جابه‌جا می‌کردند، گاهی دری را باز می‌کردند تا مطمئن شوند، این زوج اثیری»,٣ اطمینان از چه چیزی؟ از خاطره‌ای که در ذهن‌های هرکدام در آن خانه باقی مانده است؟

‌ام برای گذر از این خاطره‌ها بود که خانه را ترک می‌کرد و سی/شبح برای فهمیدنِ آن خاطره جامانده در دیوار خانه بود که آنجا می‌ماند. شبح تمام حواسش را پس از رفتنِ ‌ام به‌سوی درِ اتاق جمع می‌کند؛ اما هنگامِ رسیدن به یادداشت، ناگهان دری باز می‌شود و خانه از حضور صاحبان جدیدش، زنی با دو بچه پُر می‌شود.

شبح آنها را مانعی برای رسیدن به هدفش می‌داند و لوری از کلیشه‌های ژانر استفاده می‌کند تا خانواده جدید، آنجا را ترک کنند: انداختن قاب عکسی بر روی زمین، به‌هم‌کوبیدن درها و شکستن بشقاب و لیوان‌ها برای ترساندن زن و بچه‌هایش به وسیله  شبح و در ادامه نیز لوری راهی دیگر می‌سازد برای اضافه‌کردن داستان فرعی دیگری و ایجاد لایه‌های به‌ظاهر تازه برای پوشاندن «حضور» شبح با نظریه‌های دینی ویل اولدمن در شلوغی میهمانی برپاشده در خانه: «حضور خدا» و امیدداشتن در لحظه ناامیدی. آیا این همان ترس لوری در ازدست‌دادن مخاطبانش نیست که منجر به پرداخت این خرده‌پیرنگ‌ها می‌شود؟ که مبادا تلاش‌های پیگیرانه‌ و البته عاشقانه شبح در کشف دلنوشته‌های‌ ام برای مخاطبان در طول مسیر کافی نبوده و حتی خسته‌کننده نیز به‌نظر برسد؟

اما اکنون دیوارها پوسیده و خانه به ویرانه‌ای بدل شده است؛ ولی صدای کراندن لولا همچنان به‌گوش می‌رسد. پس از تلاش‌های فراوان، هنگام لمس‌شدنِ کاغذ یادداشت به وسیله دستان شبح ناگهان دهانه بولدوزر همچون اژدهایی خانه را می‌بلعد.

آیا ویرانی خانه همان خاموش‌شدنِ کورسوی آخرین روشنایی باقی‌مانده برای بازگشت ‌ام به خانه است؟ شبح خانه روبه‌رو این را خوب می‌داند و این‌گونه با افتادن ملافه سفید  روی زمین برای همیشه محو می‌شود: «آنها دیگر برنمی‌گردند» این را شبح قبل از فروپاشی می‌گوید. اما لوری از سی/شبح چیز دیگری می‌خواهد: تبدیل خانه از یکی از ضلع‌های مثلث درونی فیلم (زن/مرد/خانه) به ابزاری برای رسیدن به یادداشت و آن کلمات نادیده‌ ‌ام. اما اگر این، مهم‌ترین دستمایه فیلم است، پس چرا شبح هنگام ترک‌ ام، به‌ دنبالِ او خانه را ترک نمی‌کرد؟ مگر فهمیدنِ ‌ام برای لوری مهم‌تر از نقش خانه/زمین در برساختنِ شاکله ارتباط‌های موجود در فیلم نیست؟

 «حضور» یک شبح

اما این دوگانگی‌ها پایان فیلم را چنان در سیطره خود قرار می‌دهند که گویی لوری همه‌چیز را در امتداد و نه در کنار هم می‌خواهد: تاریخ و ترس‌هایش؛ ارتباط و تلخی‌هایش؛ و «حضور» روح و امیدهایش و با این نیرو، سی/شبح، تاریخ را با سرعتْ تمام می‌کند و در آخر، با سقوطی همچون فرشتگانِ ویم وندرس۴ از بالای آسمان‌خراش‌ها به گذشته زمین/خانه بازمی‌گردد. در پی گذشتن سال‌ها، خانه دوباره ساخته می‌شود.

سرانجام با آمدن ‌ام و سی به درون خانه و ورودشان به درون خلوت شبح که گویا سال‌ها در تنهایی به انتظار چنین روزی نشسته، تقارنی با یکی از سکانس‌های آغازین فیلم شکل می‌گیرد. آنجا که در میانه گفت‌وگویشان در تخت صدای بلند آکورد پیانو آنها را از جا کنده و به درون سالن می‌کشاند: تقارنی میانِ ترس از ناشناخته‌ها از سویی و اعتراض برزخ‌گونه یک شبح پس از مرگ از سوی دیگر. اما این تلخی همیشه مانده بر زبانمان آیا کافی نیست برای رهاکردن هر مخاطب درون برزخ بغض‌های فروخفته و البته ناتمامِ جاری در پس از مرگ؟ جواب لوری یک «نه» بزرگ است. بالاخره «گنج از آن اوست»,۵ یادداشت باید خوانده شود تا ناگفته‌‌ای در تصویر باقی نماند. نور رقصان در هوا بار دیگر بر گوشه دیوار پدیدار می‌شود.


منبع: برترینها

امیر جعفری: چرخ سینما باید بچرخد اما نه به هر قیمتی

امیر جعفری مسیر دشواری را در بازیگری طی کرده، مسیری که در نهایت با سخت‌کوشی و صبر منجر به اتفاقات خوبی برایش شد. اینکه بازیگری در ایفای نقش‌های کمدی و جدی به یک میزان موفق باشد، ساده نیست و استقبال مردم از آثارش بر این حرف صحه می‌گذارد.

جعفری چند ماهی فیلم «اکسیدان» را بر پرده سینما داشت که همراه با جواد عزتی بازی درخشانی را ایفا کرد. این روزها او مشغول بازی در تازه‌ترین اثر سینمایی فرزاد موتمن «سراسر شب» است و همچنان سرگرم بازی در سریال شهرزاد که تا مدتی دیگر فصل سوم آن را خواهیم دید.

 چرخ سینما باید بچرخد اما نه به هر قیمتی

بهانه این گفت‌وگو بیشتر صحبت درباره نقش‌آفرینی او در سریال شهرزاد و تجربه‌ای دیگر در کنار حسن فتحی بود، اما به حضورش در تئاتر و چگونگی انتخاب‌های سینمایی‌اش ختم شد.

 فکر می‌کنم حس فتحی ازجمله کارگردان‌هایی است که بیشترین همکاری را با او داشتید، خاطرم هست بعد از بازی در سریال «میوه ممنوعه» و بازی در نقشی که تا پیش از این مخاطب از شما چنین شمایلی را در تصویر سراغ نداشت، سرانجام اتفاقات خوبی برای شما شد و بعد «پستچی سه بار در نمی‌زند»، «کیفر»، « نسخه خطی» و درحال‌حاضر هم «شهرزاد»… که در هر کدام از آنها نقش‌های متفاوتی را تجربه کردید، اینکه هردوی شما خاستگاه مشترک تئاتری دارید باعث می‌شود تعامل بهتری با هم داشته باشید یا اصولا رنگ‌آمیزی نقش‌ها در آثار فتحی به‌گونه‌ای است که نقش‌ها برجسته‌تر می‌شود؟

فکر می‌کنم آقای فتحی هم دوست دارند کارهای متفاوتی انجام بدهند تا اینکه کارهایی را که جواب گرفته ادامه بدهند، مثلا نگاه کنید بین آثار حسن فتحی، کار کمدی «اشک‌ها و لبخندها» هم هست، طبعا اکثر بازیگران هم در کارهایش متفاوت بوده‌اند.

البته این نکته درستی است که معمولا رنگ‌آمیزی نقش‌ها در آثار فتحی متفاوت‌تر است، اما تصور می‌کنم دست‌کم در همین همکاری اخیر سریال «شهرزاد» رسیدن به نقش با خلاقیت‌هایی که از شما سراغ دارم، شخصیت سروان سریال را برجسته‌تر کرده است… .

به‌هرحال شاید همه‌چیز در متن نباشد، اما توضیحات آقای فتحی تو را به سمتی هدایت می‌کند که به‌عنوان بازیگر، شخصیت متفاوتی را به نمایش بگذاری. اگر قرار باشد من نقش همان سروانی را بازی کنم که طبق معمول مثل هر چیزی که تا به امروز دیدم بازی کنم، قطعا تکرار خواهد بود. قبل از رفتن مقابل دوربین در توضیحات متن نکاتی درباره این نقش نوشته شده بود، اینکه سروانی است که گوشش کمی سنگین است و نکات دیگری که کدهایی از این شخصیت می‌داد  یا اساسا شخصیتی است که از بچگی از آدم‌های اعیان‌نشین زخم خورده است و یک‌سری ویژگی‌ها هم به نقش اضافه شد.

 از سمت شما چه چیزهایی به نقش اضافه شد؟

معمولا همیشه سعی می‌کنم به اصطلاح نقش را از فیلتر ذهن خودم رد کنم. مثلا فکر کردم اگر سروان آن دوران بودم و این اتفاقات برای من می‌افتاد چه واکنشی نشان می‌دادم؟ زندگی را در بازی‌کردن خیلی سخت نمی‌گیرم. اما نکته‌ای که در ارتباط با شخصیت من در سریال وجود دارد این است که نقش من در فصل سوم پررنگ‌تر می‌شود و فکر می‌کنم درباره جزئیات نقش بتوان در فصل سوم مفصل‌تر صحبت کرد.
 البته یکی از نکات قابل‌توجه این سریال هم حضور بازیگرانی است که ریشه و سابقه‌ای در تئاتر دارند… .
بله، به نظرم بچه‌هایی که ریشه تئاتری داشتند در حقیقت کارهای متفاوت‌تری انجام می‌دهند، اساسا ذات تئاتر این است که دوست داری نقش‌های متفاوت را تجربه کنی.

 معمولا از دید مخاطب کارهای خودتان را نقد می‌کنید، فکر می‌کنید «شهرزاد» در این دو فصل سریال موفقی بود؟

آن‌قدر درگیر کار بودم که متأسفانه فصل دوم سریال را کامل ندیدم اما از واکنش‌های مردم نسبت به سریال می‌شود حس کرد که «شهرزاد» جزء سریال‌های موفقی است که دیده شد، اما در مقام بازیگر اصولا عادت ندارم از کارهای خودم تعریف کنم.

اما فصل دوم سریال بر خلاف فصل اول واکنش‌های متفاوت‌تری داشت، برخی معتقدند قصه به اندازه فصل اول جذاب نبود. البته گمان می‌کنم شاید به دلیل تجربه‌های ناموفقی که سریال‌های ما در فصل‌‌های متعدد دارد، باید کمی به آنها حق داد که با اوج و فرودهای قصه همراهی نکنند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟

من با شما موافقم، تصور می‌کنم کمی مردم عجولی هستیم و معمولا صبر نمی‌کنیم. قطعا در فصل سوم سریال می‌بینید یک‌سری اتفاقاتی که در فصل دوم رخ داده، حتما هدفی داشته است. بنابراین کمی صبوری برای دیدن چنین سریال‌هایی لازم است. شاید مردم دوست دارند همه‌چیز در اوج تمام شود. در صورتی که در تمام دنیا هم می‌بینیم مثلا سریال «هوم لند» در فصل یک فوق‌العاده است و فصل دوم کمی افت می‌کند و بار دیگر فصل سوم اوج می‌گیرد، یا سریال «٢۴» همین ویژگی را دارد. اما قطعا اگر کمی صبوری به خرج دهیم می‌بینید که در فصل سوم اتفاقات جالب‌تری خواهیم دید.

تابه‌حال تجربه حضور در شبکه نمایش خانگی را نداشته‌اید، فکر می‌کنم با حضور در سریال «شهرزاد» و بازخوردهایی که گرفتید می‌توانید ارزیابی‌ای نسبت به این مدیوم داشته باشید، فکر می‌کنید توانسته جای خودش را میان مخاطبانش باز کند  یا رقیب جدی برای تلویزیون باشد؟

اصولا تلویزیون افت کرده و باید این واقعیت را پذیرفت. متأسفانه شرایط مالی صداوسیما خوب نیست و نمی‌تواند بودجه‌ها را تأمین کند و از بازیگران و کارگردان‌هایی که می‌توانند اثر‌گذاری بهتری داشته باشند استفاده کند. در این شرایط طبعا شبکه نمایش خانگی شرایط دیگری دارد. مردم برایش هزینه می‌کنند و می‌توانند هر زمانی که بخواهند سریال مورد نظرشان را ببینند و از این نظر شرایط بهتری است و حس می‌کنم جای خودش را بین مخاطبانش هم پیدا کرده است.

 
با توجه به مشکلاتی که اشاره کردید ارتباط شما با تلویزیون کم‌رنگ‌تر شده؟

نه اگر کار خوب پیشنهاد شود انجام می‌دهم، کاری که باب میلم باشد، کاری که متوجه شوم دیده می‌شود در بین پیشنهادهایی که داشتم ندیدم. اما قطعا از کار خوب استقبال می‌کنم.

اینکه با تمام مشغله‌های کاری معمولا در سال جایی برای حضور در تئاتر پیدا می‌کنید و برایش وقت می‌گذارید قابل تأمل است. این روزها «کوکوی کبوتران حرم» بار دیگر روی صحنه رفته است و شما این بار به شکل دیگری حضور دارید و تنها صدای شما شنیده می‌شود، شخصیت‌هایی که پیش از این علیرضا نادری آنها را بازی می‌کرد. از حضور در این نمایش و تجربه همکاری با افسانه ماهیان صحبت می‌کنید؟

درباره پرسش اول باید بگویم سعی می‌کنم معمولا سالی سه کار را در تئاتر داشته باشم. اما قطعا تئاتر سختی‌های خودش را دارد مثل الان که من هم‌زمان با بازی در سریال «شهرزاد» و فیلم «سراسر شب» مشغول تمرین تئاتری هستم که ٢٠ آبان اجرایش شروع می‌شود. تئاتر قطعا نیاز به زمان بیشتری دارد و نیاز است که هم به‌لحاظ زمان و هم شرایط مالی تأمین باشی تا برایش زمان کافی بگذاری. اما با توجه به تمام این شرایط سالی یک کار را حتما انجام می‌دهم.

در مورد نمایش «کو‌کوی کبوتران حرم» متأسفانه فرصت نشد اجرای جدید را ببینم، اما اجرای قبلی را دو، سه بار دیدم، چراکه معتقدم کارهای علیرضا نادری دانشگاه است و باید دید و به‌خاطر عرقی که به آقای نادری داشتم، دوستانی که در این نمایش حضور دارند و افسانه ماهیان که از همکاران قدیمی هستیم و تابه‌حال همکاری‌های خوبی با هم داشتیم این کار را پذیرفتم. «کوکوی کبوتران حرم» به نظرم کار فوق‌العاده‌ای است و همه باید این نمایش را ببینند، به معنی واقعی دیدن آثار علیرضا نادری یک آموزشگاه بازیگری و نمایش‌نامه‌نویسی است  یا یک ورک‌شاپ است. از نظر من مهم‌ترین ویژگی آثار او این است که هیچ‌کدامشان تاریخ انقضا ندارند. مثلا نگاه کنید به «پچپچه‌های پشت خط نبرد» که سال‌ها پیش استاد نادری آن را کارگردانی کرد و بعد گروه دیگری آمدند و چندین بار آن را اجرا کردند و همچنان مردم از آن استقبال می‌کنند

به نظر می‌رسد این روزها مردم از تئاتر بیشتر استقبال می‌کنند… .

بله، به نظرم خیلی از تئاتر‌ها مدت‌هاست که از فیلم‌ها بیشتر می‌فروشد، مثل کار آقای رحمانیان که فروش بسیار خوبی داشت و مردم هم از نمایش‌ها استقبال می‌کنند. شاید یکی از دلایش حضور نیروهای جوان و مستعد در تئاتر کشورمان است که ایده‌های خوب و جذاب دارند و مردم هم متوجه شدند لذتی که از تئاتر می‌برند شاید از هیچ چیز دیگری نبرند و حقیقتا لذت تئاتر برای تماشاگر و بازیگر وصف‌نشدنی است.
از تئاتر فاصله بگیریم، کمی به انتخاب‌های سینمایی شما نگاه کنیم، انتخاب‌هایی که تنوع زیادی در آن دیده می‌شود و از گونه‌های مختلف سینمایی است؛ مثل همین تجربه اخیر و حضور در فیلم «سراسر شب» فرزاد موتمن که گویا تجربه متفاوتی برای شماست… .

 چرخ سینما باید بچرخد اما نه به هر قیمتی

بله، انتخاب‌ها متفاوت است. اگر از این انتخاب‌ها صحبت کنم باید بگویم که اساسا اسم کارگردان خیلی برایم وسوسه‌کننده نیست. تجربه این را داشتم که با کارگردان‌های مطرح که اسم هم داشتند کار کردم اما عملا نتیجه آن‌طور که فکر می‌کردم نشد. الان فیلم‌نامه از هر چیز دیگری بیشتر برایم اهمیت دارد. البته گاهی شرایطی هم برای همه ما بازیگران پیش می‌آید  کارهایی انجام می‌دهیم که دوست نداریم یا اینکه در کاری حضور داشتیم که فکر می‌کردیم نتیجه خوبی دارد اما این اتفاق نیفتاده است.

 فکر می‌کنم تا حد زیادی فیلم‌نامه خوب و چینش درست بازیگر در تجربه اخیری که در «اکسیدان» داشتید خودش را نشان داد. بسیاری این فیلم را یکی از بازی‌های خوب شما در سینما توصیف کردند و زوج شما و جواد عزتی را یکی از اتفاقات مثبت فیلم دانستند… .

«اکسیدان» تجربه جذابی بود و جزء کمدی‌هایی است که قابل دفاع است و پایش می‌ایستم. خوشبختانه برخی کارگردان‌ها مثل حامد محمدی ریسک می‌کنند و نتیجه خوبی حاصل می‌شود. اگر کارگردان‌های ما اهل ریسک‌کردن باشند زوج‌های بسیاری می‌توان تشکیل داد. من با سعید آقاخانی هم تجربه همکاری داشتم که زوج بودیم و به اصطلاح جواب داد. اما متأسفانه وقتی کاری می‌گیرد و تجربه‌ای جواب می‌دهد بسیاری دنبال این هستند که آن را تکرار کنند. تابه‌حال فیلم‌نامه‌هایی به من پیشنهاد شده که حال‌وهوای «اکسیدان» را دارند و صرفا به دلیل موفقیت این فیلم بسیاری به دنبال تکرارش هستند. در صورتی که به نظرم این تکرار برای بازیگر جذابیتی ندارد.

بارها درباره موفقیت‌های شما در تئاتر به نسبت سینما صحبت می‌کنند، اینکه چرا بسیاری از نقش‌های سینمایی شما آن‌طور که باید دیده نشد، این موضوع چقدر برای شما مهم است؟

معتقدم جوایز در جشنواره‌ها بیشتر بر اساس سلایق اهدا می‌شود، شاید همان سال‌هایی که در تئاتر جایزه می‌گرفتم اگر داوران افراد دیگری بودند، من آن جایزه‌ها را نمی‌گرفتم. سینما هم به همین شکل است. جایزه قطعا اتفاق شیرینی است، ما هنوز ذات بچگی را داریم و دوست داریم تشویق شویم. چند باری که برای دریافت جایزه در جشنواره کاندیدا شدم می‌دانستم که جایزه نمی‌گیرم قطعا وقتی فضا را می‌سنجی می‌توانی ارزیابی داشته باشی و برای من هم همین‌طور بود. نمی‌گویم آنهایی که جایزه گرفتند به حق یا ناحق بوده، بحث سلیقه است که قطعا سلیقه داوران بازی من نبوده.

اما برخی بازیگران معتقدند که شاید فرصتی که برای دیده‌شدن در نقشی خاص نصیب بازیگر می‌شود، تکرار نشود، این دیده‌نشدن ممکن است کارنامه بازیگر را هم تغییر دهد… .

من بیشتر از اینکه جایزه نگرفتم، نگران این هستم که سنم بالا برود و نقش‌هایی را که می‌توانم بازی کنم، از دست بدهم. واقعا دوست دارم نقش‌هایی را بازی کنم که از تجربه آنها لذت ببرم و طبعا با بالارفتن سن بعضی نقش‌ها را نمی‌توان بازی کرد و حسرت بازی‌نکردن آن نقش‌ها بیشتر اذیتم می‌کند تا جوایزی که می‌توانستم بگیرم و نگرفتم. شاید هم هنوز نوبتم نرسیده مثل علی حاتمی که هیچ‌وقت جایزه‌ای نگرفت، اما علی حاتمی همیشه علی حاتمی ماند.

تابه‌حال حسرت بازی‌نکردن نقشی را داشته‌اید؟

چیز خاصی نبوده که برایم حسرت‌برانگیز باشد. حسرت من بیشتر از این بابت است که چقدر فرصت نقش‌هایی را که می‌توانست نوشته شود و جای نقش‌های تکراری پیشنهاد شود می‌خورم، تا اینکه ‌ای کاش نقش کسی دیگر را بازی می‌کردم.

فکر می‌کنم الان جایی هستم که باید باشم. تلاشم را کردم، اگر جایی که باید باشم هم نیستم، لابد قسمت این بوده. شاید باید در ۵٠ سالگی جایزه بگیرم. الان در سن ۴٣سالگی به این نتیجه رسیدم مهم نیست جایزه بگیرم یا نگیرم. بیشتر سعی می‌کنم از هر پلانی که بازی می‌کنم لذت ببرم. اگر به گذشته و آینده فکر کنم فقط زمان حالم را خراب می‌کنم.

فکر می‌کنم تعداد کارهای کمدی که به شما پیشنهاد می‌شود با کارهای جدی تقریبا برابری می‌کند، علاقه‌مندی خود شما کدام‌یک است یا مردم معمولا از شما چه انتظاری دارند؟

۵٠-۵٠ است. مردم نظرات متفاوتی دارند. برخی می‌گویند چرا کمدی کار می‌کنی؟ چیزی را که در میوه ممنوعه، زیر هشت، کیفر، پستچی سه بار در نمی‌زند، نفوذی و… ساختی؛ خراب می‌کنی و بعضی دیگر کارهای کمدی من را دوست دارند.

به نظرم اگر کمدی‌های خوب ساخته شود اتفاق خوبی است، اما اگر فقط ساخته شود که مردم سینما بروند و پولی جمع شود خوب نیست. من هم دوست دارم چرخ سینما بچرخد، اما نه به هر قیمتی. بعضی وقت‌ها کمدی‌هایی که به من پیشنهاد می‌شود کمدی‌های بدی است و فکر می‌کنم باید ٣٠ سال پیش ساخته می‌شد. الان ذائقه مردم فرق کرده و به فیلم‌های روز دنیا دسترسی دارند و مقایسه می‌کنند. باید از این رقابت عقب نمانیم و سعی کنیم کمدی‌های بسازیم که حال مردم خوب شود. اما در مورد علاقه‌مندی خودم باید بگویم دوست دارم کار کمدی خوب انجام بدهم. چون وقتی می‌بینم حال مردم خوب است، از کارم راضی‌ترم.

بعد از «سراسر شب» مشغول کار دیگری خواهید بود؟

 چرخ سینما باید بچرخد اما نه به هر قیمتی

صحبت‌هایی شده که هنوز قطعی نیست. به‌هرحال سریال «شهرزاد» زمان زیادی از من می‌گیرد و اولویتم سریال «شهرزاد» است.

بهانه صحبت سریال «شهرزاد» است، نکته‌ای در ارتباط با سریال باقی مانده است؟

این گروه چند سالی است که برای مردم کار می‌کنند، به‌هرحال قطعا وظیفه است، نمی‌گویم که مدام تشکر کنید، اما صحبتم این است که زحمات گروه «شهرزاد» را با صبوری نگاه کنید.


منبع: برترینها

بررسی لایحه نظام رسانه‌ای متوقف شد

سید عباس صالحی درباره‌ی طرح برخی انتقادات نسبت به لایحه نظام رسانه‌ای، اظهار کرد: لایحه نظام رسانه‌ای نگاه اصلی‌اش بر این است که اهالی صنف رسانه مسائل خود را متکفل و آنها را حل و فصل کنند. وی درباره اظهارات برخی منتقدان مبنی بر اینکه نگاه لایحه نظام رسانه‌ای دولتی است، گفت: حتما بحث نگاه دولتی یا تغلیظ و تقویت این نگاه مورد نظر دولت نیست و چنانچه که تاکنون در این لایحه رگه‌هایی از بحث دولتی شدن دیده می‌شود حتما در گام‌های بعدی این نگاه تعدیل خواهد شد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطرنشان کرد: با توجه به طرح پیشنهاداتی که از سوی دوستان رسانه‌ای در این زمینه تاکنون بیان شده است، دولت با همین نگاه ادامه بررسی لایحه نظام رسانه‌ای در هیات دولت را متوقف کرده و موضوع را برای پیگیری مجدد به کمیسیون فرهنگی ارجاع داده است. قطعا در این مرحله از پیشنهادات عزیزان اصحاب رسانه‌ای که در فضای رسانه‌ها مطرح می‌شود و همچنین از پیشنهاداتی که به طور مستقل به معاونت مطبوعاتی ارجاع داده می‌شود استقبال خواهیم کرد. مجموعه پیشنهادات و نقدهایی که پس از دریافت این پیشنهادات و برگزاری نشست‌هایی در این زمینه مطرح می‌شود را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

صالحی همچنین درباره عدم حضور برخی رسانه‌ها در نمایشگاه مطبوعات سال ۹۶ با بیان اینکه حدود هزار رسانه در نمایشگاه امسال حضور داشتند، اظهار کرد: تبعا نگاه معاونت مطبوعاتی و مجموعه وزارت ارشاد بر این است که همه رسانه‌ها در ضیافت نمایشگاهی حضور داشته باشند اما هر سال شرایط به گونه‌ای بوده که بخشی از رسانه‌ها در این ضیافت مشارکت نکردند. در این زمینه امیدواریم که در سال‌های بعد شاهد حضور همه رسانه‌ها در نمایشگاه مطبوعات باشیم.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا اختلاف نظر با معاونت مطبوعاتی از دلایل عدم حضور رسانه‌ها در نمایشگاه مطبوعات است، خاطرنشان کرد: برخی از رسانه‌هایی که در نمایشگاه امسال حضور نداشتند دلایل عدم حضور خود را تنها این موضوع اعلام نکردند، بلکه برخی به فلسفه برگزاری نمایشگاه مطبوعات منتقد بودند و اعتقاد داشتند که زمانی نیاز به برگزاری نمایشگاه مطبوعات احساس می‌شد که میان رسانه‌ها و مخاطبان فضای تعاملی وجود نداشت و امروز که این فضا برقرار شده است دیگر نیازی به حضور در نمایشگاه ندارد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان گفت: همچنین برخی دیگر از همین رسانه‌ها هزینه‌های اقتصادی و وجود مشکلاتی در تحریریه خود را از جمله دلایل عدم حضور در نمایشگاه مطبوعات عنوان کردند.
منبع: بهارنیوز

فقر درحاشیه تهران؛ تن فروشی در ۱۰سالگی

گروه جامعه-رسانه ها: گندم‌های طلایی در کنار جاده‌ای فرعی که سطح پر دست انداز آن چیزی میان آسفالت و خاکی است، تکان تکان می‌خورند و بالای آن‌ها ابری تشکیل شده است. همه چیز در آن سوی گندم‌زار کوچک در هاله‌ای از غبار به چشم می‌آید. مردی سوار بر کمباین در میان گندم‌ها حرکت می‌کند و دروی محصول، ابر کوچکی را در نزدیکی شهری با زندگی‌های غبارآلود ایجاد کرده است. کمی جلوتر از آن، جاده به سمت خاکی شدن می‌پیچد و تا جایی پیش می‌رود که تا چشم کار می‌کند، خاک است و خاک و دخمه‌های آجری. 

همین حوالی تهران، چند سال پیش مددکارها در کارگاهی را کوبیدند، مردی از کارگاه چوب‌بری بیرون آمد و گفت هیچ کس اینجا نیست، اما کمی بعد از آن ۴ دختربچه کمتر از ۱۰ سال با گریه و چهر‌ه‌هایی مستأصل به دو فرار کردند، بیرون آمدند و به مددکارها پناه بردند. آن طرف‌تر هم باغی است که پای دنیا دخترکی ۷ ساله را به خاطر تجاوز سرایدار به او به دادگاه باز کرد و پرونده‌اش را به دیوان عالی کشور رساند.

دختری که از ۴ تا ۶ سالگی به طور مستمر در همین باغ، به جسم نحیف و روح لطیفش تعرض می‌شده است. همین حوالی دختری زندگی می‌کند که پدرش افغان و مادر معتادش ایرانی است. ۱۰ ساله است اما شناسنامه ندارد. چند وقت پیش مادر او برای دریافت مواد تلاش می‌کرد تا کودکش را به مردی اجاره دهد، مردی که کارش همین و در محله‌های فقیرنشین معروف است. رویا هم حتی پیش از آنکه به سن بلوغ برسد به همین ترتیب، تجربه تجاوز را از سر می‌گذراند.

اینجــــا، فقر و اوضــــاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونت‌های جنسی و جسمی خاطره‌ای مشترک میان بچه‌هایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضی‌ها نیز یکی از والدین‌شان ایرانی و دیگری افغان است. مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران به تازگی با اعلام نتایج یک پژوهش درباره ۴۰۰ کودک کار گفته است:«ثابت می‌کنیم که به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می‌شود.»

تجاوز میان زباله‌ها
بالاتر از این منطقه، شهرکی از توابع جنوب تهران، در کنار کوره‌های آجرپزی بیغوله‌هایی ساخته شده و چند خانوار آنجا کنار هم زندگی می‌کنند. دختربچه‌های لاغراندام با پیراهن‌هایی بلند در میان خاک‌ها روزگار می‌گذرانند و به صاحب کوره «ارباب» می‌گویند. هوای عصر پاییز در این بیابان سرد است و آتشی روشن کرده‌اند. خاطره، دخترک ۷ ساله آجرهای کوچکی برمی دارد، روی منبع آتش پرت می‌کند تا آن را خاموش کند، با مهارت دست هایش را برای نشان دادن نحوه کارش تکان می‌دهد و می‌گوید:«ما هم آجر می‌زدیم. آجرها را برمی داشتیم اینجوری اینجوری، خانه به خانه کنار هم می‌چیدیم. سخت بود. سنگین بودند.» رکود ساختمانی دامن کودکان کار در کوره‌های آجرپزی را نیز گرفته است و کسب و کار دیگری در این جغرافیای بیابانی رونق گرفته است.

یکی از اعضای جمعیت امام علی می‌گوید:«قبلاً بچه‌ها در کوره‌ها یا واحدهای صنعتی کار می‌کردند، اما مثل تمام بخش‌های اقتصاد، این کار هم به رکود خورد. الان بچه‌ها زباله‌گردی می‌کنند و پول در می‌آورند.» حالا کوره‌ها به گاراژی از ضایعات که حکم پول را برای کودکی بچه‌ها دارد، تبدیل شده‌اند. بچه‌ها زباله‌ها را به کوره‌های متروک می‌آورند، آن‌ها را دپو و تفکیک می‌کنند و به پیمان کارهای بازیافت شهرداری می‌فروشند. الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران چند وقت پیش گفته بود:«سوءاستفاده جنسی بزرگ‌ترین آسیب برای بچه‌های زباله‌گرد است.»

اینجا، یکی از محله‌های حاشیه است که از دردِ فقر، همه نوع آسیبی در آن جریان دارد. هر بار که خبری از قتل، تجاوز، کودک آزاری و… منتشر می‌شود، موجی از درد را همراه خود می‌کشاند، چند وقت بعد فراموش می‌شود تا کار به حادثه بعدی برسد. اما در سکونتگاه‌های فقیرنشین درد روایت هر روزه آن هاست. بچه‌هایی که در میان خانواده‌هایی معتاد، کار می‌کنند و گاه نیز در کودکی بعد از تجربه‌های تجاوز کارشان به اعتیاد جنسی و تن‌فروشی می‌رسد.

کار میان اسید و سوزن صنعتی
رعنا، دختر ۱۹ ساله‌ای است که از نخستین سال‌های نوجوانی خود کار کرده است. نه دستفروشی، نه گل‌فروشی و نه پاک کردن شیشه‌های ماشین‌ها سر چهارراه، او روزهای ۱۱ تا ۱۵ سالگی‌اش را در کارگاه قطعه‌سازی خودرو گذرانده است. حالا سیمای او نه دختر جوان ۱۹ ساله، که زنی استخوان ترکانده با نگاهی رنج دیده است. او در این شهرک زندگی کرده، روستایی که تا چند وقت پیش حاشیه بوده و حالا بدون هیچ زیرساخت و تأسیساتی، به شهر تبدیل شده است. رعنا با حواس‌پرتی از روی زمان و سال‌ها می‌گذرد و کارش را چنین روایت می‌کند:«در یک کارخانه خیلی بزرگ کار می‌کردم. سوله ۷۰۰ متری بود. طاقچه و باکس ماشین می‌زدیم. برای همه جور ماشین‌هایی هم بود، پرشیا، ۲۰۶ و… خیلی سخت بود و خطر داشت. یکبار داشتم طاقچه‌ها را منگنه می‌زدم، دو تا انگشتم سوزن خورد و چسبید به‌هم.

دو ساعت فقط گریه می‌کردم. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. دست یکی از همکارهایمان هم قطع شد. از آنجا بیرونم کردند، پولم را درست ندادند.» او بعد از آن سرِ کاری رفته که اسمش را «آبکاری» می‌گذارد:«این چیزهای فلزی را که از آن لیوان و ظرف آویزان می‌کنند، آبکاری می‌کردیم.

در اسید می‌گذاشتیم که زنگ زدگی‌اش برود. خیلی وقت‌ها اسید می‌پاشید و صورتم را می‌سوزاند. خیلی سخت بود. شب‌ها هم که خانه می‌رفتم، نمی‌توانستم بخوابم.آدم است دیگر، می‌ترسد.» ترس او نه از زندگی فقیرانه در محله موادفروش‌ها، بلکه از پدرش بوده است. پدری معتاد که به دخترهایش دست درازی و تعرض می‌کرد.

تن فروشی در ۱۰ سالگی، برای ۵ هزار تومان
رعنا حالا در خانه علم جمعیت امام علی زندگی می‌کند و کارهای ساختمان را انجام می‌دهد، او می‌گوید:«الان خواهرم مشکلی دارد که نمی‌توانم بگذارم خانه بماند، بزرگ‌ترین خواسته‌ام این است که او را پیش خودم بیاورم.» دو تا از خواهرهایش در بهزیستی زندگی می‌کنند اما خواهر ۱۳ ساله دیگرش را از بهزیستی بیرون کرده‌اند. او ابا دارد از مشکل خواهرش بگوید، اما روایت مددکاران از فاطمه که در۸ سالگی تجربه تجاوز صاحبِ کارگاهی چوب‌بری را از سر گذرانده، روشن است.

مسعود، یکی از مددکاران این خانواده چنین روایت می‌کند:«پدر خانواده حتی قرص تقویتی می‌خورد که شب‌ها به بچه‌هایش تعرض کند. بچه‌ها از او می‌ترسیدند و به آدم‌های دیگر راحت اعتماد کردند. فاطمه در ۸ سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوب بری کشیده می‌شد و آنجا مورد تجاوز قرار می‌گرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. ۱۰ سالش بیشتر نبود اما حتی بلال فروش و کله‌پز محل نیز به او دست درازی کرده بودند و با دریافت‌های ۲ هزار تومانی و ۵ هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.» مسعود درباره وضعیتی که به آن اعتیاد جنسی می‌گویند، ادامه می‌دهد:«کار به جایی رسید که خودش آمد پیش ما و گفت از این وضعیت خسته شدم، از خودم بدم می‌آید.

او را بهزیستی بردیم، اما آنجا هم به خاطر مشکلات روان شناختی زیادی که برایش پیش آمده بود، اذیت می‌کرد و بعد از دو ماه خودشان او را به خانه برگرداندند. یکی از وقت‌هایی که پدرشان می‌خواست بچه‌ها را اذیت کند، دخترها با آجر به سر او زدند. ما با پلیس تماس گرفتیم، گفتند ساعت ۱۲ شب حکم ورود به منزل نداریم و مجبور شدیم با کمپ‌های ترک اعتیاد تماس بگیریم.» بعد از آن، دو ماه طول می‌کشد تا مددکارها بتوانند به کمک وکیل، با جرم پرداخت نکردن نفقه و کودک آزاری که خود پدر به آن اعتراف کرده بود، حدود دو سال مرد معتاد را به زندان بیندازند. مددکار این خانواده می‌گوید: «حالا نیز دوران حبسش تمام و آزاد شده است. اما در این مدت، مادر خانواده هم دیگر از همه چیز عبور کرد و آنقدر وضعیت شان با فقر همراه بود که خانه را به پاتوقی برای کارهای خودش تبدیل کرد.»

چهره فاطمه با وجود قامت کوتاهش، شباهتی به دخترکان نوجوان ندارد، کم حرف است و در نگاهش تشویش زنان رنج کشیده و میانسال می‌گذرد. زندگی در محله ای فقیرنشین، تنها کودکی و نوجوانی را از او دریغ نکرده است؛ درد روایت هر روز بچه‌هایی است که روزها و شب هایشان را با فاصله نیم ساعتی از پایتخت در محله‌های فراموش شده می‌گذرانند و در هیاهوهای رسانه‌ای نیز جایی ندارند. زندگی در اوضاع بد اقتصادی کار را به جایی رسانده است که معضلات اجتماعی به روندعادی زندگی بچه‌ها تبدیل شده است. پسربچه‌ای ۷ ساله می‌گوید:«اینجا پسر بزرگ‌ها با ما کاری می‌کنند که ما همان‌ کارها را با دخترهای کوچک‌تر می‌کنیم.»
منبع: بهارنیوز

روش های موثر برای تقویت حافظه

داشتن حافظه ای قوی که با استفاده از آن بتوانیم هر آن چه خواهان آنیم را به خاطر آوریم، یکی از خواسته های همیشگی تقریباً همه ی ماست. تقریباً همه ی انسان ها در مواقع بسیاری خواستار داشتن حافظه ای قوی تر هستند تا از طریق آن بتوانند چیزهایی را که فراگرفته اند را به خاطر آورند و در انجام فعالیت های خود تواناتر باشند. دانشمندان تحقیقات بسیاری را بر روی حافظه و چگونگی بهبود عملکرد آن انجام داده اند که در این نوشته قصد داریم به برخی از نکات کشف شده در این تحقیقات اشاره داشته باشیم.

چگونه قدرت حافظه را افزایش دهید؟

آدامس بجوید!

در یکی از تحقیقات انجام شده، پژوهشگران متوجه شدند که شرکت کنندگانی که در حین انجام تست حافظه و توجه آدامس می جویدند، در حدود ۲۵ درصد عملکرد بهتری داشته اند. علت چنین تأثیری به درستی مشخص نیست اما دانشمندان فکر می کنند که جویدن آدامس باعث می شود تا فعالیت ناحیه ی هیپوکامپ مغز افزایش پیدا کند. این ناحیه از مغز در ارتباط با حافظه و توجه است و در نتیجه، افزایش فعالیت آن می تواند به بهبود حافظه منجر شود.
تحقیق دیگری که در این زمینه صورت گرفته است نشان می دهد افرادی که به صورت پیوسته برای زمان ۱۵ تا ۲۰ دقیقه آدامس جویدند توانایی بیشتری برای به خاطر آوردن کلمات داشتند. توانایی به خاطر آوردن کلمات در افرادی که در این آزمایش آدامس نمی جویدند در حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد کمتر از افرادی بود که آدامس می جویدند.
یکی دیگر از فرضیه ها در مورد چرایی تأثیر جویدن آدامس بر حافظه مربوط به انگیختگی ناشی از جویدن است. در حقیقت جویدن آدامس باعث تحریک ناحیه ی ذخیره ی خون در مغز شده و فعالیت آن را افزایش می دهد. در نتیجه ی این امر کارایی مغز در آزمون های مربوط به توجه و حافظه بهبود می یابد.

چشم های خود را به راست و چپ حرکت دهید

یکی از تحقیقات صورت گرفته در ارتباط با عملکرد مغز نشان می دهد که افرادی که همه روزه پس از بیدار شدن چشم های خود را برای دست کم ۳۰ ثانیه به سمت راست و چپ حرکت می دهند، به طور متوسط ۱۰ درصد عملکرد بهتری در فراخوانی وظایف خود دارند. این فعالیت، یعنی حرکت دادن چشم ها به سمت راست و چپ علاوه بر این دست کم ۱۵ درصد از حافظه ی کاذب می کاهد.
علت تأثیر حرکت دادن چشم به سمت راست و چپ بر روی حافظه به درستی و دقیقاً مشخص نیست، با این حال پژوهشگران بر این باورند که حرکت افقی چشم ها باعث می شود تا نیمکره های مغز فعال شده و ارتباط بین آن ها بهتر برقرار گردد.
در مورد حرکت چشم ها به عقب و جلو و تأثیر آن بر حافظه نیز تنها می توان گفت که نتیجه ی این کار بر حافظه ناشناخته است اما انجام آن باعث آسیب دیدن فرد نخواهد شد.

چرت بزنید!

محققان در یکی از آزمون های مربوط به عملکرد حافظه متوجه شدند که عملکرد افرادی که پیش از آن آزمون در حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت خوابیده بودند، ۵ برابر بهتر از دیگران بود.
تا کنون مطالعات بسیاری در مورد تأثیر و نقش خواب بر عملکرد مغز و حافظه صورت گرفته است. دانشمندان بر این باورند که بین خواب شبانه با پاکسازی مغز و تثبیت حافظه ارتباط وجود دارد.
علاوه بر این پژوهشگران دریافته اند که این احتمال وجود دارد که خوابیدن پس از فراگیری یک موضوع در به خاطر سپاری آن نقش داشته باشد. در یکی از آزمایش های انجام شده در این ارتباط مشخص شد که موش هایی که پس از فراگیری یک فعالیت خوابیده بودند، نسبت به موش هایی که نخوابیده بودند، در مناطق کلیدی مغز خود دارای رشد سلول های دندریتیک بیشتری بودند. این سلول ها وظیفه ی عرضه ی آنتی ژن و سلول های فرعی در دستگاه ایمنی بدن را بر عهده دارند.


منبع: گویا آی‌تی

نکات طلایی شروع کسب و کار آنلاین

پیشرفت فناوری و قدرت یافتن فضای اینترنت و سایر محیط‌های آنلاین در سال‌های اخیر باعث شده تا زمان و مکان کار کم‌اهمیت‌تر از گذشته شود. اکنون همان‌طور که بسیاری از تبلیغات اینترنتی نشان می‌دهند، می‌توان در خانه نشست و از پشت میز خود، درآمد کسب کرد. البته لزوما این سخن به معنای کار کردن برای دیگران نیست.

گویا آی تی – بلکه شما می‌توانید کسب‌وکار خودتان را راه بیندازید. کسب‌وکار جدید شما می‌تواند با ابزارهای مختلف اینترنتی مانند وب‌سایت، اپلیکیشن‌های موبایل، رسانه‌های اجتماعی و… باشد. تفاوت چندانی بین آنها نیست و اصول کار، تقریبا یکسان است. با این حال، نیاز است که قبل از شروع این کار، ۴ نکته را بدانید.اول و مهم‌تر از همه آنکه، باید نگرش درستی داشته باشید. شروع کردن یک کسب‌وکار آنلاین، مانند شروع یک کسب‌وکار عادی است. کار دشواری است و باید به شدت کار کنید. باید برای به نتیجه رسیدن آن، انرژی بسیاری بگذارید. میزان انرژی و وقتی که برای آن می‌گذارید تعیین می‌کند که چه نتایجی خواهید گرفت.

همان‌طور که در کسب‌وکار و شغل‌های آفلاین باید هر روز و هر هفته زمان بگذارید، اکنون نیز باید همان رفتار را داشته باشید. تنها تفاوت در آن است که اکنون محیط کار شما آنلاین است. به گزارش دنیای اقتصاد، برای شروع کار خود باید ۶ ماه تا یک‌سال آینده خود را تصور کنید. پس از ۶ ماه در چه جایگاه و موقعیتی خواهید بود؟ پس از یک سال چه؟ این چشم‌انداز به خودی خود باعث می‌شود تا حد زیادی به جایگاهی که می‌خواهید برسید؛ ضمن آنکه به شما کمک می‌کند برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کنید.اگر تصور می‌کنید یک‌شبه پولدار می‌شوید، وقت خود را تلف می‌کنید. همچنین اگر تنها به فکر کسب‌وکار اینترنتی هستید تا پول دربیاورید، کسب‌وکار آنلاین گزینه مناسبی برای شما نیست.علاوه‌بر آن، اگر به دنبال آن هستید تا پول آنلاین به دست بیاورید و این کار را بدون یادگیری و درک مهارت‌ها می‌خواهید انجام دهید، باز هم به نتیجه‌ای نخواهید رسید.

نکته دوم آن است که شروع یک کسب‌وکار آنلاین، کار ساده‌ای است. با این حال، نیاز است که برخی از مهارت‌های پایه‌ای وب‌سایت را بیاموزید. زمانی که به وب‌سایت یک کسب‌وکار آنلاین نگاه می‌اندازید، شاید پیچیده به نظر برسد. واقعا شاید پیچیده باشد اما نکته آن است که ایجاد و راه انداختن یک کسب‌وکار آنلاین در وب‌سایت (یا هر ابزار اینترنتی دیگری) یک فرآیند سیستماتیک است و با طی کردن گام‌های لازم می‌توان نتیجه مورد نیاز را به دست آورد. اگر به درستی وب‌سایت و کسب‌وکار آنلاین خود را برنامه‌ریزی کرده و آن را گام به گام پیش ببرید، خواهید توانست از آن درآمد کسب کنید.نکته سومی که باید به آن توجه کنید، آن است که ایجاد یک کسب‌وکار وب‌سایتی، زمان می‌برد. این هدف علاوه‌بر آنکه زمان می‌برد، به کندی هم پیش خواهد رفت. زمانی که کار را شروع می‌کنید، باید قبل از هر چیز بدانید که وارد یک مسابقه نشده‌اید. شما در حقیقت یک سفر را شروع کرده‌اید و خودتان هم بخشی از آن هستید.شاید شما در یک ماراتن استقامت باشید اما بدون شک در یک مسابقه و به‌ویژه مسابقه سرعت، وارد نشده‌اید. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که با یادگیری مهارت‌های مختلف مورد نیاز، تلاش خواهید کرد تا آن را به‌طور کامل آموخته و در اجرایش هم درست و مناسب عمل کنید. کیفیت را نمی‌توانید برای زودتر انجام شدن کارها فدا کنید و در غیر این‌صورت شکست شما حتمی خواهد بود.

آمارها نشان می‌دهند که میانگین زمان مورد نیاز برای آنکه هر کسب‌وکاری به سودآوری برسد، ۲ سال است. با یک کسب‌وکار آنلاین، امکان‌ دارد که پس از یک‌سال و شاید اندکی کمتر به سودآوری و کسب درآمد برسید. اما آنچه قصد دارم بگویم، آن است که نمی‌توان یک‌شبه به هدف رسید و دکمه طلایی برای رسیدن به آخر خط وجود ندارد.بسته به مقدار تلاش و انرژی که صرف کارتان خواهید کرد، نتیجه خواهید گرفت. هر چه بکارید، در آخر درو خواهید کرد. اما تصور نکنید که می‌توانید یک وب‌سایت ساخته و آنگاه منتظر پول بمانید.نکته آخر آن است که باید وب‌سایت (یا ابزار اینترنتی) خودتان را داشته باشید. هر کسب‌وکار آنلاینی نیاز به یک وب‌سایت دارد. مهم است که شیوه کار وب‌سایت را آموخته و آن را به‌طور کامل درک کنید. در این صورت، اگر چیزی به خطا برود، می‌دانید که چه تغییراتی باید انجام دهید، در کجا به دنبال مشکل بگردید و چگونه آن را رفع کنید.

به همین دلیل، اهمیت دارد بیاموزید چگونه یک وب‌سایت ایجاد کنید و از شخص دیگری نخواهید آن را برای شما بسازد. قرار است آن وب‌سایت، کسب‌وکار آنلاین شما باشد؛ نه کسب‌وکار شخص دیگری. تنها راهی که می‌توانید مفاهیم و مهارت‌های لازم برای مدیریت و نظارت بر وب‌سایتتان را کاملا آموخته و درک کنید، آن است که وب‌سایت را خودتان بسازید.متوجه هستم که فکر کردن به ساخت و راه انداختن یک وب‌سایت، کار هراسناک و استرس‌آوری است؛ به‌ویژه اگر تاکنون چنین کاری انجام نداده‌اید.

با این حال، نگران نباشید. این احساس، عادی است و همه ما به آن دچار می‌شویم. قطعا خود من هم زمانی که کسب‌وکار آنلاینم را شروع کردم، با همین احساس درگیر بودم. حتی کسب‌وکارهای آنلاین موفق، زمانی این احساس را تجربه کرده‌اند. پس بر آن غلبه کرده و از آنچه باید انجام دهید، شانه خالی نکنید.اما پیش از آنکه شروع کنید و وب‌سایتی ساخته و کسب‌وکار آنلاین خود را شروع کنید، باید به این بیندیشید که قرار است چه محصول یا خدمتی عرضه کنید. یک گوشه اشباع نشده بازار و یک نیاز ارضانشده در مشتریان پیدا کنید.البته روشن است که گوشه انتخابی شما باید براساس توانمندی‌ها و علایقتان باشد.


منبع: گویا آی‌تی

سرگذشت «ماری کوری»؛ کاشف رادیوم و برنده دو جایزه نوبل

در بـیستم مـاه مـه ۱۹۲۱ زنی ضعیف و باریک اندام که لباسی سیاه بر تن داشت در کاخ سفید، مقر ریاست جـمهوری آمریکا، در برابر دسته‌ای از افراد مشخص و دانشمندان به‌نام که برای ملاقاتش دعوت شده بـودند، ایستاده بود.

رئیس جـمهور آمریکا آن زن سیاه پوش را که شیشهٔ کوچکی از رادیوم را در روبروی خود گرفته بود به حضار آن جلسه معرفی کرده و چنین گفت: «چه سعادتمند و دولتیار بوده‌اید که توانسته‌اید این کشف بزرگ را بخاطر بشریت انجام دهـید. کار شما جاودانی است و خدمتی که تعهد کرده‌اید برای بشریت بسیار سودمند  و مهم است.»

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

آن مقدار نمک درخشنده‌ای که در آن شیشه دیده می‌شد و بر روی هم به قدر یک انگشتانه بیش نبود، حـاصل زحـمات ۵۰۰ تن از افراد کوشا و با تجربه و مجهز به همهٔ وسائل علمی بود که یک سال تمام از ۵۰۰ تن مواد معدنی، با کار کوشش مداوم بدست آورده بودند. اما در اصل این مادهٔ پرارزش و کمیاب را بیست و چـهار سـال قبل، همین زن سیاهپوش موقر، ماری کوری، به دست آورده و بدین معجزه علمی توفیق یافته و راه را برای دگران هموار ساخته بود.

مانیا، دختر لهستانی، که بعدها ماری کوری نامیده شد با شوهرش، بـا وسـایلی بسیار کم و سرمایه‌ای بسیار ناچیز در اطاقکی بسیار پست و واگذاشته، در شهر پاریس موفق به اکتشاف عنصری تازه بنام رادیوم گردید، که بعدها در ردیف مهمترین کشفیات علمی در تاریخ پیشرفت علمی انـسان ثـبت گـردید و نام این زن و شوهر را با جـاودانگی پیـوند داد.

ماری کوری، ۷ نوامبر ۱۸۶۷ در شهر ورشو دیده به جهان گشود. ماری از همان ابتدا به آزمایش‌های علمی بسیار عـلاقه‌مند بـود. او از همان اوایل در لابراتور پسر عمویش به ترکیب کردن مـواد شـیمیائی دلبستگی خاص داشت. محیط تربیت‌اش محیطی بود علمی، بنابرین عشق به دانش‌طلبی در وجودش عجین شده بود.

ماری مادرش را از دسـت داد و در نـتیجه عـلاقهٔ بسیاری نسبت به پدرش پیدا کرد. علاقه‌ای که در حد شیفتگی و فـداکاری بود. پدرش استاد ریاضیات و فیزیک بود. ماری، دختر محبوب و موقری بود که به پدر و پس از آن به کشور زجـر دیـده‌اش -لهـستان- علاقه‌ای بسیار نشان می‌داد. در هفده سالگی اوضاع و احوال زندگی او را بر آن داشـت کـه در یک خانوادهٔ روسی بعنوان پرستار کودکان و معلم سر خانه به کار بپردازد.

در این سن بر اثر تحقیری که از بـیگانگان مـی‌دید آنـچنان حس میهن‌پرستی‌اش، اوج گرفت که بیم جان و اسارت‌اش می‌رفت. مـاری بـرای ایـنکه در این کار توفیقی بدست آورد با دسته‌های مخفی از جوانان لهستان که برای برانداختن روس‌های مـنفور و کـینه‌توز عـهد و پیمان بسته بودند همراه شد و در این عهد و پیمان آنچنان همکاری و شجاعت و جسارتی نشان داد کـه چـند سال بعد ناچار شد لهستان -زادگاهش- را ترک گوید.

به ناچار در سال ۱۸۹۱‌ میلادی ماری، دخـتر ۲۴ سـاله، بـصورت دانشجویی تبعیدی به پاریس وارد شد. در پاریس، در نهایت تنگدستی روزگار می‌گذراند. تنها جایی کـه از عـهدهٔ کرایه‌اش می‌توانست برآید اطاقکی بود انبار مانند، در زیر شیروانی و بسیار محقر و تنها غـذایی کـه مـی‌توانست بخرد غالباً نان خالی و گاه شکلات بود. اما این دختر شجاع اهمیتی به این  زندگی-از جـهت مـادی- نمی‌داد. چنان سرگرم کارهای علمی و تحقیقات علمی بود که به کلی از سیاست روی بـرگرداند و بـه علم شیمی و آزمایش‌های مربوط به آن وقت می‌گذارند.

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

در روزگاری که زنان هیچگونه میدان فعالیتی در مسائل عـلمی نـداشتند و بـرخی از آنان پژوهش‌های علمی را به چیزی نمی‌شمرند، ماری کوری چنان نسبت به دانش عشق می‌ورزید که گویی وجود خود را فراموش کرده و سراپا محو مسائل علمی شده است. این عـلاقه به آن حد رسید که تصمیم کرد کار تحقیق را بعنوان شغل آیندهٔ خود بـرگزیند. در ایـن هنگام مصمم شد که برای ادامهٔ تـحصیلات و تـحقیقات خـود به دانشگاه سوربن وارد شود. گرچه مخارج تـحصیل در دانـشگاه برای وی گران می‌نمود ولی عزم قوی وی را بر آن داشت که از راه کار کردن در آزمایشگاه‌ها و شـستن شیشه‌ها تأمین مخارجش را بنماید.

مـدت سـه سال بی‌وقفه کـار کـرد. تا یک روز جوانی را ملاقات نمود کـه: «قـدی بلند و موهایی بور داشت» این جوان بلند بالا «پیر کوری» نام داشـت. «پیـر کوری» دوران دانشگاه سوربن را طی کرده بـود و به کار تحقیقات الکترونیک سـرگرم شـده بود. برخورد ماری با پیـر کـوری موجب عشقی عمیق شد، عشقی که به مرور زمان دیر پا و ریشه‌دار می‌شد.

پیر نیز دلبـاختهٔ روح سرکش و بلند این دختر چـشم آبـی و شـیفتهٔ روی و موی زیـبایش شـده بود. پیر نتوانست شـیفتگی خـود را نسبت به ماری پنهان دارد. دوران عشق‌ورزی و نامزدی آنان بسیار کوتاه بود، زیرا چندی بعد در جـولای ۱۸۹۵ زنـدگی زناشویی را آغاز نهادند و با یکدیگر ازدواج کـردند. بلافـاصله زنـدگانی عـلمی این زوج دانشمند شروع شـد و هردو به تحقیقات و مطالعات خود ادامه دادند. «پیر کوری» نیز به انجام وظایف خود پرداخـت و بـعنوان استاد فیزیک در مدرسه شهرداری Ecole Muicipale به تدریس مـشغول گـردید.
عنصر ناشناخته

در ایـن هنگام ستارهٔ اقـبال ماری کوری درخشیدن آغاز کرد، و سبب آن حادثه‌ای بود که در آزمایشگاه «پروفسور هانری بکرل» به وقوع پیوست. پروفـسور بـکرل یـک قطعه سنگ معدنی اورانیوم را در تاریکخانهٔ عکاسی بـر روی یـک صـفحهٔ حـساس عـکاسی گـذاشته بود. بعدها متوجه شد که رنگ صفحهٔ عکاسی در همان نقطه‌ای که مجاور سنگ معدن اورانیوم بوده تغییر کرده است.

بکرل در ابتدا، نتوانست علت این موضوع را درک کند. بـرای تکمیل آزمایش، صفحهٔ عکاسی را در مجاورت سایر سنگهایی که محتوی اورانیوم بود قرار داد، تا اثر آنها را بر صفحهٔ حساس عکاسی بسنجد. هر باری که این آزمایش را تکرار می‌کرد و سنگ اورانیوم را بـه تـاریکخانه عکاسی می‌برد، لکه‌ای از آن را بر روی صفحه نقش بسته می‌دید.

در نتیجه دریافت که شدت تأثیر سنگها معدنی اورانیوم بر صفحهٔ عکاسی بستگی زیادی به میزان کمی یا زیادی مقدار اورانیوم در آن سـنگها دارد. هـر چقدر مقدار اورانیوم در سنگ معدنی بیشتر باشد اثرگذاری آن زیادتر خواهد بود.

اما یکی از سنگهای معدنی اورانیوم بنام (پیشبلاد- pichblende) که در حقیقت اکسید اورانیوم است، بـنظر می‌آمد که خیلی قوی‌تر از مقدار اورانیومی که در آن سنگ وجود دارد، تأثیر می‌گذارد.

از این جا به این نکته توجه کرد که: «می‌بایست در این سنگ معدنی خاص ماده‌ای مؤثرتر از اورانـیوم وجود داشته باشد که تا این حد بـر روی صـفحهٔ عکاسی اثر می‌گذارد. اما در مورد ماهیت این ماده، اطلاعی نداشت.

پرفسور بکرل، ماری کوری را در آزمایشگاه تحت نظر گرفته و از کار و فعالیت خاص وی به خوبی تشخیص داده بود که ماری کوری دارای استعدادی فوق العاده در تـجربه و آزمـایش است. بکرل با سابقهٔ ذهنی که داشت، موضوع را برای ماری عنوان کرد و ماری نیز در خصوص آن با شوهرش -پیر- مذاکره نمود. ماری و پیر که دست اندر کار تحقیقات و مطالعات دیگری بـودند بـه محض شـنیدن این جریان دست از کارهای خود کشیدند، تا تحقیقات خود در پی یافتن آن عنصر ناشناخته که در اکسید اورانـیوم (پیشبلاند) یافت می‌شد را شروع کنند.

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

امـا ایـن زوج دانـشمند چون با تنگدستی دست به گریبان بودند، هزینه کافی برای دنبال کردن تحقیقات علمی خود نداشتند. به ـناچار ‌ مـقداری پول برای انجام این منظور قرض کردند و برای بدست آوردن مواد معدنی اکسید اورانیوم نـامه‌ای بـه دولت اطتریش-که مالک معدن پیشبلاند بود-نوشتند و تقاضای مساعدت نمودند. چندی بعد جواب نامه را با هـدیه‌ای که عبارت از یک تن مواد معدنی پرارزش بود به آنها رسید.

آن ایـام روزهایی پر تب و تاب بـود. کـوری‌ها دائما کار می‌کردند. قطعه‌های خاک معدنی را از بامداد تا شامگاه در دیگ‌های مخصوص می‌جوشاندند و سپس مایعی را که از آن به دست می‌آمد با مواد ته‌نشین شده پی در پی تصفیه می‌کردند و مواد زائد و بی‌مصرف آنرا کنار می‌نهادند.

این کـار توان‌فرسا را تا به آن حد ادامه دادند که گازهای مسموم‌کننده متصاعد از دیگ جوشان در زیر سقف پست آن انبار محقر، سلامت آنها را تهدید می‌کرد. اما عشق به کار بـه آنـها مجال توجه به سلامت وجودشان نمی‌داد. ماری خود با ضعف مزاج، خمره‌های بزرگ آب و مایع معدنی را بر می‌داشت و با رنج فراوان آنها را از این سو به آن سو می‌کشاند!
خوشبختی

اغلب اوقات، هـنگامی کـه پیر دربارهٔ برخی آزمایش‌های شیمیایی کار می‌کرد و به ترکیب و تجزیهٔ مواد سرگرم بود، ماری کوری با عجله غذائی ساده فراهم می‌کرد. اما چون مجالی -حتی برای صرف غذا نـداشتند، زن و شوهر در حین انجام آزمایش‌های علمی خود با شتاب غذایی صرف می‌کردند و بی‌درنگ به کار می‌پرداختند.

ماری کوری سال‌ها بعد که از این دوران ملامت‌بار اما توأم با عـشق یـاد مـی‌کند، چنین می‌نویسد:

«چنان من و پیـر سـرگرم کـارهای علمی خود بودیم که گویی خود را فراموش کرده و در رؤیایی بس شیرین بسر می‌بردیم. صادقانه باید اعتراف کنم که در آن اطاقک محقر و فـلاکت‌بـار در حـقیقت خوش‌ترین ایام زندگانی خود را که مقرون به لذت و عـشق تحقیق علمی بود، می‌گذراندیم.»

متأسفانه در همین زمان بود که ماری کوری بر اثر نامساعد بودن محیط کار بـه عفونت ریه بـسیار شدیدی مبتلا شد و ماه‌ها این کسالت دوام یافت تا دیـگر بار ماری سلامت خود را بازیافت و توانست آزمایش‌های علمی خود را از سر گیرد و به تلاش پی‌گیر خود بپردازند.

در این موقع یـعنی سـپتامبر سـال ۱۸۹۷ ماری کوری صاحب دختری زیبا شد. اما هنوز یک هفته از تـولد نـوزادش نگذشته بود که ماری راه آزمایشگاه را در پیش گرفت. پدر پیر که دکتری بازنشسته بود و بر اثر از دست دادن همسرش تـنها زنـدگی می‌کرد به خانهٔ آنها آمد تا در غیاب پدر و مادر از ایرن (Irene) زیبا پرستاری کـند.

در ایـن زمـان مواد معدنی (اکسید اورانیوم) نیز رو به کاهش نهاده و به صد پوند کاهش یافته بـود. یـک سال دیـگر نیز می‌بایست این زوج محقق دانش‌پژوه به کار حماسی خود ادامه دهند. اما مـاری دوبـاره مریض شد. پیر، شوهرش راضی بود که از نیمه راه برگردد و دنبالهٔ تحقیقات توان‌فرسای خـود را رهـا سـازد، اما ماری به هیچ وجه به این کار رضایت نمی‌داد.

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

پس از تقریباً دو سال کار مداوم مـقدار کـمی از نمک‌های بیسموت را توانستند به چنگ آورند که در آن آثار و ظواهر حکایت از وجود عنصر بسیار قـوی و پرقـدرتی می‌کرد که در حدود سیصد برابر مؤثرتر از اورانیوم بود. از این نمک ماری کوری ماده‌ای را استخراج کـرد کـه شباهت زیادی به نیکل داشت. وی آنرا به صورت‌های مختلف مورد آزمایش قـرار داد و سـرانجام در جـولای سال ۱۸۹۸ به کشف یک عنصر ناشناختهٔ دیگری توفیق یافت که اسم آنرا بیاد بود کـشور زادگـاهش لهـستان (Poland) پولونیم (Polonium‌) گذاشت.

باید به ظاهر این کشف ماری و پیر را قانع می‌ساخت، اما چـنین نـبود پیر و ماری کوری به این اکتشاف خرسند نبودند- آن‌ها همچنان آزمایش‌های خود را با مقادیر مختلفی از آن یک تـن مـاده معدنی (پیشبلاند) ادامه دادند و آن‌قدر آنها را در دیگ جوشاندند تا رسوب تبدیل بـه مـادهٔ بسیار کمی شد، به حدی که توانست در لوله‌های آزمـایش جـای بگیرد. این مواد شیمیایی که به این طـریق بـدست آمده بود دارای خصوصیاتی خیلی قو‌یتر و مؤثرتر از پلونیوم بود.

ماری کوری به این مـقدار مـادهٔ ته‌نشین شده‌ای که حاصل دو سـال رنـج و مرارت آزمـایش‌های شـیمیایی بـود و به بهای سلامتش به چنگ آمده بـود بـا دقت می‌نگریست و از آن با دلسوزی و علاقهٔ خاصی مواظبت می‌کرد‌. هر چه این مـواد شـیمیایی کاهش می‌یافت دقت و مواظبت ماری بـه همان نسبت افزایش می‌یافت. هـر قـطره‌ای که از آن مایع از کاغذ صافی می‌گذشت و در لوله آزمایش می‌ریخت و یا هر ذره‌ای از آن که به کاغذ و جدارها چسبیده بود موجب جـلب دقـت بیشترش می‌گردید.

ماری هر قـطره و هـر ذره‌ای را جداگانه مورد آزمـایش قـرار می‌داد. در این باب آنـقدر بـر دقت نظرش افزود که حتی نمی‌خواست یک ذرهٔ ناچیز از آن مادهٔ شیمیایی که حاصل زحـمات بـسیارش بود به هدر رود و از نظر تیزبینش پنـهان بـماند!

ماری و پیـر بـا کـندی پیش می‌رفتند. از قضا شـبی داخل انباری که محل کارشان بود شدند ناگهان: «در گوشه و کنار میز کار ذرات درخشنده و نورانی را دیـدند کـه در لوله‌ها و بطریهای آزمایش همچون ستارگان آسـمانی چـشمک مـی‌زدند!»

ایـن مـواد درخشان، همان عـنصری بـود که آنها پس از زحمت بسیار و رنج جانکاه بدست آورده بودند. شادمانی این زوج دانشمند در آن  شب بی‌اندازه بود.

شیشه‌های محتوی این مواد یکی پس از دیگری تمیز می‌شد و از صافی می‌گذشت و در ظرف دیگر جای می‌گرفت. دقت می‌کردند تا یک ذره غبار بر آن ماده‌ای که حاصل فعل و انفعالات شیمیائی چـند ساله بود فرو ننشیند و آنرا فاسد و کدر نسازد. مواد زائد با دقت هرچه تمام‌تر جدا می‌شد و مادهٔ اصلی برجای می‌ماند.

سرانجام ماری کوری-نخستین بار-به این امر توجه کرد که ذرات نـمک مـتبلوری که از جهت کیفیت به گونه‌ای تازه بود در ته لولهٔ آزمایش وجود دارد. بعد از دقت فراوان عنصر تازه بدست آمد. این عنصر را که ابتدا آنها را دچار تردید در محاسباتشان کرده بود و بـعدها یـقین حاصل شد که همان ماده‌ای است که می‌جسته‌اند، رادیوم نامیده شد. با این وجود کشف این ماده را به همگان اعلام نکردند. مقارن همین اوقـات پیـر کوری به سمت استاد فـیزیک در دانـشگاه سوربن و ماری نیز بعنوان معلم فیزیک در یکی از مدارس دخترانه برگزیده شد. وضع مادی این زوج کم‌کم سر و سامانی یافت. ماری از دختر کوچکش (ایرن) مواظبت می‌کرد و بـه تحقیق و مطالعه دربارهٔ رادیـوم نـیز همچنان سرگرم بود. پنج سال دیگر به کار و تحقیق گذشت.  استخراج رادیم نیز ادامه داشت.

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

ماری در این هنگام به معرفی «رادیو اکتیویته» اقدام کرد. رادیو اکتیویته نامی بـود کـه ماری کوری بر مجموعهٔ اکتشاف خود نهاد و منظورش از این اصطلاح اثرات ناشی از  پلونیوم، اورانیوم،  رادیوم  و عناصر مشابه آنها بود که کلاً تحت این نام درآمدند.

ماری اکتشاف خود را به عنوان پایـان‌نامهٔ درجـهٔ دکتری در علوم معرفی کرد و بحث و تحقیق در آن را بر عهده گرفت. هیئت داوران که بر دفاع از رسالهٔ وی نـظارت می‌کردند به اتفاق آراء قبول کردند که رسالهٔ دکتری ماری کوری پراهـمیت‌ترین و مـمتازترین رسـاله‌ای بوده است که در تاریخ علوم در دانشگاه‌های جهان سابقه داشته.

در این هنگام، به طور رسمی، اخبار مربوط بـه ‌ کـشف رادیوم به همهٔ نقاط مهم جهان رسید. به این شرح که عنصر عجیب و تـازه‌ای کشف شده که نمک‌های آن در تاریکی می‌درخشد و قدرت حرارتی که منتشر می‌سازند معادل است بـا ۵۰۰ هزار برابر حرارتی که زغال سنگ می‌تواند تولید کند.

ماری کوری پس از آن همه رنج فقط یک دهم گرم، رادیوم خالص بدست آورده بود به علاوه این عنصر جدید نیرومندترین زهری بود که تاکنون بشر به کشف آن توفیق یافته بود. ایـن ماده بر پوست بدن زخم‌ها و جراحات بسیار دردناک می‌توانست تولید نماید. پیر نیز بر اثر آزمایش به این خصوصیات پی برده بود. از طرف دیگر قدرت آن به حدی بود که می‌توانست موجودات را عقیم سازد، و سرطان‌های سطحی را معالجه کند و میکروب‌های قوی را بکشد و الماسها را رنگ‌آمیزی نماید.

جهان علم از این کشف عظیم دچار شگفتی شد.

پس از این کشف زوج دانشمند شـهرت جـهانی به دست آوردند. جهانگردان و مشتاقان دانش از همه جهان به منظور دیدن این زن و مرد دانشمند و اطاقک کارشان که در عین حال آزمایشگاه‌شان نیز بود هـجوم آوردنـد تا از خرمن دانش آنان خوشه‌چینی کنند و در بحث و مذاکره و سخنرانی‌های علمی آنان شرکت جویند.

خبرنگاران کنجکاو آنها را تا اطاق کار و حتی محل خواب و استراحتشان دنبال می‌کردند تا به آنجا که ایـن کـنجکاوی بـه مزاحمت رسید. کوری‌ها از این گـستاخی و بـی‌آزرمی شـکایت می‌کردند، اما نمی‌توانستند خود را از چنگ آنان برهانند.

ماری و پیر چـون دانـشمند واقـعی بودند از بسیاری از امتیازاتی که شهرت برایشان به ارمغان آورده بود، چشم پوشیدند و تـنها هـدف‌شان این بود که بجای افتخارات ظاهری و مدال‌های شایستگی و لیاقت، آزمایشگاه‌های مجهزی در اختیار آنها گذاشته شود تا مطالعات خود را تـکمیل نـمایند.

چـند ماه بعد جایزهٔ نوبل به آنها تعلق گرفت. د ارین افـتخار با پروفسور بکرل که نخستین بار آنها را متوجه عنصر جدیدی کرده بود سهیم شدند. ماری و پیر وجهی کـه از بـابت جـایزهٔ نوبل به آنها پرداخت شد، به منظور پرداخت قروضی که در راه انجام آزمـایش‌هـای علمی خود از دوستان گرفته بودند پرداخت کردند.

دشواری بزرگ آنها هنوز جنبهٔ مالی داشت. گرچه مـی‌توانستند از طـریق فـروش و ثبت اکتشاف خود پول کافی بدست آورند و از قبل آن استفاده‌های سرشاری بدست آورنـد امـا به این کار دست نزدند. هر ذره مـتبلور رادیـومی را کـه از مقادیر زیادی مواد معدنی بدست می‌آوردند و محنت و رنج بسیار د ارین راه متحمل می‌شدند بـا نـهایت کرامت و سخاوت، آنچنان که خوی دانشمندان واقعی است، بطور رایگان به بـیمارستان‌ها مـی‌بـخشیدند.

هنوز ایرن -دخترشان- به هفت سالگی نرسیده بود که دختر دیگری بنه ام ایودینس چـشم بـه جهان گشود. قدم این کودک نورسیده با دولت و اقبال قرین بود و محیط زنـدگی مـاری و پیـر سرشار از خوشی و لذت و موفقیت گردیده بود. اما افسوس که دولت مستعجل بود.

 به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماری کوری: چگونه پرستار مستمند کودکان، دو جایزه معتبر نوبل را از آن خود کرد و عنصر رادیوم را کشف کرد؟

در آوریل ۱۹۰۸ پیـر کـوری در حادثه‌ای که در خیابان رخ داد ناگهان جان به جان آفرین تسلیم کرد. این خـبر دردناک ضربه‌ای بس سهمگین بود که بر روح و جسم ماری، همسرش، وارد آمد و او را از پای در آورد. ماری به غـمی جـانکاه کـه اغلب با سکوتی کشنده و حالتی مالیخولیایی توأم بود دچار شد. ابتدا چـنان بـنظر می‌آمد که ماری کوری را کار تحقیق و مطالعات علمی به پایان آمده و تصور نمی‌رفت که دیگر ماری بـتواند دسـت بکار تحقیق بزند و دنبالهٔ کارهای شوهرش را بگیرد. چند هفته‌ای از این ماجرا گـذشت امـا عشق به تحقیقات علمی ماری را دیگر بـار بـه آزمایشگاه کشاند، ولی این بار بیش از پیش ساکت و کـم‌سـخن بود.

تنها کار می‌کرد و افکارش را به تحقیق و تجربه می‌رساند ولی لب به سخن نمی‌گشود. گویی مـی‌خواست بـقیهٔ عمرش را به یادبود جاودانی شـوهر خـود به کارهای عـلمی اخـتصاص دهـد.

دولت فرانسه، که پیش از این هیچگونه کمکی حـاضر نبود به کوری‌ها برساند، از ماری درخواست کرد که کرسی استادی پیر را هـمچنان تـصدی کند، گرچه قبل از وی هیچ زنی نـتوانسته بود ادعای گرفتن کـرسی فـیزیک را در دانشگاه سوربن داشته باشد.

زمـامداران و بـزرگان قوم ابتدا بنای قرولند و گله و شکایت گذاشتند اما در اولین سخنرانی که ماری در دانـشگاه سـوربن ایراد کرد، شخصیت‌های سیاسی و دانشمندان، رئیـس جـمهور فرانسه، پادشاه و مـلکه پرتـقال در جلسه سخنرانی حضور یـافتند و تـجلیل شایسته‌ای از وی به عمل آمد.

هنگامی آن زن کوچک‌اندام سیاهپوش از در کناری وارد سالن سخنرانی شد جمعیت به یک‌باره بـپا خـاستند و موجی از فریاد شادی و شعف که نـاشی از شـوق و احترام جـمعیت بـود بـه پای آن زن دانشمند نثار گردید.

مـاری با حالتی مضطرب و پریشان، دست لاغر و ضعیفش را بعنوان پاسخ دادن به حضار بلند کرد. پس از ادای احترام پشـت تـریبون خطابه قرار گرفت و و با صدایی خـوش‌آهـنگ امـا آهـسته سـخن گفت و آنچنان بـا صـدای آرامش شنوندگان را مسحور و مفتون کلامش ساخت که سکوت مطلق بر همهٔ حضار حکمفرما گردید و کوچکترین صـدایی از آن جـمع بـه گوش نمی‌رسید.

ماری آخرین سخنرانی پیر، شوهرش را دربـارهٔ پلونـیوم و رادیـوم ادامـه داد و دنـبالهٔ تـحقیقات را در آن باره تکمیل کرد. هنگامی سخنرانی‌اش را دربارهٔ رادیوم به پایان برد، فقط چند نفری از مردم دیرباور باقی ماندند که هنوز درباره بزرگی و عظمت شخصیت‌اش دچار تردید بودند.

با وجود همه این موفقیت‌ها، ماری کوری، باز هم دست از تلاش‌های علمی برنداشت. چون عنصر تازه یعنی رادیوم می‌بایست آزاد و خالص و بدون ترکیب با مواد دیگر به دست می‌آمد، یک بار دیـگر مـاری در لابراتوار خود به کارهای علمی خود مشغول شد و همچنان پیوند خود را با این نوع تحقیقات و تجربیات علمی استوار نگه داشت و در نتیجه از قبول هر نوع کار و شغل اجتماعی امتناع ورزید تـا آنـکه در سال ۱۹۱۰ میلادی توانست کار خود را به پایان رساند و تاج افتخار بر سر نهد.

به دست آوردن دانه‌های سفید و درخشان رادیوم، بطور خالص و مجزا از مواد زائد راه وصـول بـه کمال مطلوب را آسان کرد. ایـن امـر خطیر و درخشان بدون کمک پیر -همسرش- به انجام رسید و لیاقت فردی و قدرت علمی‌اش بر همگان آشکار شد. در اینجا بود که دیگر حسودان و بدخواهان دیـر بـاور سکوت اختیار کردند. بـه خاطر انـجام این امر دیگر بار جایزهٔ نوبل به ماری کوری تعلق گرفت.

ماری در تاریخ علم و اکتشاف تنها دانشمندی بود که موفق شده بود دو بار جایزه نوبل را از آن خود کند.

ماری کوری همچنان آرام و بدون ادعا به کار خود ادامه داد. در ابتدا جنگ بین‌المللی اول بود که ماری کوری از لابراتوار اختصاصی خویش بیرون آمد، برای اینکه ۲۵۰ دختر را که ایرن Irene دختر عزیزش نیز جـزو آنـان بود، بـرای کار با رادیولوژی و آشنائی کامل با آن تربیت نماید، زیرا می‌خواست از این رهگذر به بیماران و مجروحان خـدمت کند. علاوه بر این، ماری کوری رانندگی اتومبیل را یاد گرفت و ادوات سنگین و ظـریف طـبی را بـرای مداوای بیماران، شخصا با اتومبیلی که رانندگی آن را بعهده داشت حمل و نقل می‌کرد.

هنگامی که انستیتو رادیـوم ‌ دانـشگاه پاریس تکمیل شد، ماری به عنوان مدیر آن تعیین گردید، اما چندی بعد از این کـار کـناره‌گـیری کرد و در انستیتوی محقری که محل آن اطاقی در کوچهٔ پیر کوری بود بکار مشغول شد و با عـشقی سرشار و نیرویی تازه به استخراج رادیوم سرگرم گردید.

هنگامی که جنگ بین المللی بـه پایان رسید، از آزادی کشور -لهـستان- فـوق‌العاده مسرور و خوشوقت شد. موقعی این خوشحالی به کمال رسید که در سال ۱۹۲۹ میلادی مجدداً به آمریکا دعوت شد تا هدیهٔ رادیومی را برای میهن عزیزش لهستان- که از داشتن آن محروم بود دریافت کـند.

با آنکه پزشکان رفتنش را منع کردند، اما به خاطر میهن و کسب افتخار با خوشحالی زاید الوصفی به آن سرزمین مسافرت نمود.

به راستی روح ماری کوری در برابر دشواری‌ها و مشکلات تسلیم‌ناشدنی بود، آنـی از کـوشش دست نمی‌کشید، چنانکه چهار سال دیگر بی‌وقفه به تحقیق و تجسس ادامه داد.

در چهارم جولای ۱۹۳۴ مادام کوری-پس از یک عمر رنج و مرارت به خاطر بشریت چشم از جهان فرو بست.


منبع: برترینها

آموزش تصویری: تهیه ولووان مرغ و تره فرنگی

برترین‌ها – ترجه از الهام مظفری: ولووان (به فرانسوی: Vol-au-vent) از خمیر هزار لا درست می‌شود. داخل آن خالی بوده و با مواد غذایی پر می‌شود. برای تهیه ولووان مرغ و تره فرنگی، خمیر هزارلا با مرغ و تره فرنگی پر می‌شود. می‌توانید از قارچ و تره فرنگی هم برای پر کردن خمیر استفاده کنید که در آن صورت ولووان قارچ و تره فرنگی می‌شود. یک غذای خوشمزه که حتما باید امتحان کنید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 
مواد لازم برای پر کردن ۴ عدد ولووان:

  • ۱۰ گرم کره
  • ۱۵ گرم پیاز خرد شده
  • ۱۵ گرم تره فرنگی خرد شده
  • ۳۰ گرم مرغ
  • نمک و فلفل سیاه به مقدار کافی
  • یک قاشق چایخوری آرد
  • ۳۰ میلی لیتر شیر

مواد لازم برای دور ولووان:

  • ۲۴۰ گرم خمیر هزارلا
  • یک عدد تخم مرغ

مواد لازم برای تزئین:

شوید و جعفری تازه خرد شده
ولووان مرغ و تره فرنگی 

طرز تهیه:

دمای فر را روی ۱۸۰ درجه سانتیگراد یا ۳۵۰ درجه فارنهایت تنظیم کنید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 

کره را در قابلمه ریخته و حرارت دهید. پیاز خرد شده و تره فرنگی را اضافه کرده و تفت دهید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 
مرغ خرد شده و نمک و فلفل را اضافه کنید. آرد را روی آن پاشیده و تفت دهید.
ولووان مرغ و تره فرنگی 

شیر را اضافه کنید و تا زمانی که سس غلیظ شود بپزید. آن را بچشید و نمک و فلفل را به اندازه دلخواه تنظیم کنید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 

خمیر را با وردنه پهن کنید و با یک قالب ۴ عدد دایره از خمیر‌ جدا کرده و با یک قالب کوچکتر ۴ عدد گل از خمیر ببرید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 

وسط گل‌های کوچکتر را با قالب دایره‌ای ببرید تا شکل حلقه درآید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 

روی خمیرهای دایره ای را تخم مرغی کنید و سپس حلقه‌ها را روی آن‌ها قرار دهید.

ولووان مرغ و تره فرنگی 

به مدت ۱۲ – ۱۳ دقیقه در فر بپزید.

 ولووان مرغ و تره فرنگی
سر خمیرهای پخته شده را با کمک چاقو ببرید و مواد پر کننده را داخل آن‌ها بریزید. به مدت ۳ دقیقه بپزید، سپس با شوید و جعفری خرد شده تزئین کنید.

ولووان مرغ و تره فرنگی

طرز تهیه خمیر هزارلای ساده:

ولووان مرغ و تره فرنگی 

مواد لازم:

  • دو و یک سوم پیمانه یا ۳۵۰ گرم آرد ساده
  • ۱۴ قاشق غذاخوری یا ۲۱۰ گرم کره
  • مقدار کمی نمک
  • ۸ – ۱۰ قاشق غذاخوری آب سرد
  • یک قاشق غذاخوری آبلیمو

ولووان مرغ و تره فرنگی 

طرز تهیه:

۱ – کره را حداقل ۲ ساعت یا ترجیحا یک شب در یخچال قرار دهید.

۲ – در یک ظرف آب و آبلیمو را ترکیب کرده و کنار بگذارید.

۳ – در یک کاسه بزرگ آرد و نمک را ترکیب کنید. دقت کنید که همه مواد باید سرد باشند تا خمیر خوبی به دست آید. حتی می‌توانید کاسه آرد خود را هم در یخچال قرار دهید.

۴ – کره یخ زده را با دنده درشت مستقیما در مخلوط آرد رنده کنید. با یک چاقو کره را در آرد هم بزنید. کره منجمد راز این خمیر است و هرچه سردتر باشد خمیر ترد‌تر می‌شود.

۵ – مایع را اضافه کنید. اگر به همه آن نیاز نبود کمی از آن را نگه دارید. با استفاده از دست خمیر را به آرامی ورز دهید. دقت کنید که به اندازه کافی آب بریزید. آب بیش از حد اجازه نمی‌دهد خمیر پفکی داشته باشید.

۶ – خمیر را به شکل یک توپ درآورید و در یک پلاستیک فریزر قرار داده و سپس به مدت حداقل یک ساعت در یخچال بگذارید. می‌توانید مقداری از خمیری که نیاز دارید را استفاده کنید و باقیمانده آن را تا ۳ روز در یخچال قرار دهید. یا برای دفعه بعد فریز کنید.

نکته یک: اگر می‌خواهید بهترین نتیجه را از خمیرتان بگیرید آن را در فر داغ بپزید.

نکته دو: وقتی خمیر را در فریزر قرار می‌دهید و بعد دوباره استفاده می‌کنید مقداری آب می‌اندازد بنابراین به این عامل هم توجه کنید.


منبع: برترینها

فواید عشق ورزیدن برای سلامتی

فواید عشق ورزیدن برای سلامتی

عشق ورزیدن از فواید زیادی برای سلامتی ما برخوردار است. احساسات عاشقانه از قلب مراقبت میکنند و باعث آرامش افراد می شوند. رابطه جنسی عاشقانه می تواند انواع دردهای جسمی را کاهش دهد. اگر به دنبال مسکن طبیعی برای دردهایتان میگردید عاشق باشید و به محبوبتان عشق بورزید.

همه می دانیم که عشق به انسان ها احساس خوبی می دهد. اما آیا می دانستید پشت این حرف دلایل علمی وجود دارد؟ دلایلی که نشان می دهد عشق با بدن ما چه می کند.

عشق یک مسکن طبیعی است

برای همه ما واضح است که در آغوش گرفتن احساس خوب و آرام بخشی می دهد. تحقیقات اخیر نشان داده اند که هنگام آغوش گرفتن در مغز اکسی توسین آزاد می شود و بدن با دردها مبارزه می کند. حتی نگاه کردن به یک عکس کسی که دوستش دارید آستانه تحمل تان را بالا می برد و درد را کاهش می دهد. ذهن از عکس محبوب به عنوان یک حواس پرتی استفاده می کند و درد را قابل تحمل می کند. همانطور که دانشمندان می گویند روابط جنسی هم در درمان دردها موثر است به خصوص کمر درد، آرتروز و گرفتگی عضلانی.

فواید عشق ورزیدن برای سلامتی

عشق از قلب مراقبت می کند

مطالعات نشان داده اند که ابراز عشق ضربان قلب را به نیم می رساند و این در موقعیت های پر استرس موثر است و خطر ابتلا به مشکلات قلبی را در طولانی مدت کاهش می دهد. به علاوه اکسی توسین که به هورمون عشق معروف است استرس را کم می کند، فشار خون را پایین می آورد، اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد و اعتماد به نفس را بالا می برد.

عشق به بدن کمک می کند با بیماری ها مبارزه کند

حرکات مربوط به عشق و روابط جنسی تولید اندورفین را بالا می برد و در نتیجه سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.

عشق بی خوابی را درمان می کند

هورمون های عشق (اکسی توسین و اندورفین) تولید کورتیزول (هورمون استرس) را مهار می کنند و در نتیجه باعث ایجاد خواب راحت می شوند. پیکربندی هورمونی عشق یکی از بهترین درمان ها برای داشتن یک خواب راحت است.

فواید عشق ورزیدن برای سلامتی

عشق اعتیاد را از بین می برد

مواد مخدر، کوکائین، نیکوتین، الکل خاصیت اعتیادآور دارند چون روی سطح دوپامین بدن تاثیر می گذارند. دوپامین هورمون مسئول احساس لذت و خوشحالی است. احساس عشق هم درست به همین شکل عمل می کند و علاوه بر دوپامین تولید اکسی توسین و تستوسترون را هم افزایش می دهد که بهترین ترکیب برای پیشگیری و مبارزه با اعتیاد را می سازد.

به عبارت دیگر عشق زندگی را پر از لذت و خوشحالی می کند. هنگامی که با اعتیاد مبارزه می کنید احساس عشق به شما کمک می کند با نشانه های اعتیاد مبارزه کنید.

عشق طول عمر را بیشتر می کند

تحقیقات نشان داده اند انسان ها در یک رابطه سالم احساس سلامت بیشتری می کنند و از یک سبک زندگی سالم لذت می برند. ازدواج به انسان ها کمک می کند از بیماری ها جلوگیری کرده و مشکلات جسمی را سریع تر درمان کنند. این ثابت می کند کسانی که عاشق هستند و یک رابطه متعهد دارند طولانی تر زندگی می کنند.

فواید عشق ورزیدن برای سلامتی

عشق یک درمان است

انسان ها به دلایل مختلفی به دنبال درمان می روند. مهم ترین دلیل این است که می خواهند کسی حرف هایشان را بشنود و درکشان کند. به غیر از تمام متخصصین دنیا کسی که می تواند در این راه بیشترین کمک را به شما بکند همسرتان است. حمایت و محبت همسرتان هم از نظر مغزی و هم از نظر جسمی مهم ترین داروی مورد نیاز شما برای درمان افسردگی، ترس, اضطراب و در نهایت مشکلات جسمی است.

عشق و یک رابطه معنادار خودش اتفاق نمی افتد بلکه ما خودمان انتخاب می کنیم که عاشق باشیم و روابطمان را بهتر کنیم، متفاوت رفتار کنیم و در نهایت شاد و سالم باشیم.

حتی قوی ترین احساسات هم بدون ابراز محو می شوند. پس قلبتان را باز کنید و عشقتان را نشان دهید تا بیشترین منفعت را از آن ببرید.

سایت بدونیم


منبع: دکتر سلام

آلزایمر چه تاثیراتی بر مغز می گذارد؟

آلزایمر

بیماری آلزایمر یکی از بیماری های است که باعث به وجود آمدن مشکلاتی در مغز می شود و در آخر منجر به از بین رفتن عملکرد سلول ها می شود که این موضوع هم موجب از دست رفتن قدرت حافظه، کاهش توانایی در فکر کردن و حتی تغییرات شخصی می شود.

پزشکان تخمین می‌زنند که حدود ۵۰ میلیون نفر از مردم جهان در حال حاضر به بیماری آلزایمر مبتلا هستند و با افزایش میانگین سنی در بسیاری از کشورها تعداد مبتلایان به این بیماری بیشتر هم می‌شود.

بیماری آلزایمر به دلیل بروز مشکلاتی در مغز بوجود می‌آید. سلول‌ها عملکرد خود را از دست می‌دهند و در نهایت از بین می‌روند که این روند به از دست رفتن قدرت حافظه، کاهش توانایی در فکر کردن و حتی تغییرات شخصی منجر می‌شود.

همچنین مناطق مهمی از مغز کوچک می‌شوند که این امر کاهش چشمگیر حجم مغز را به دنبال دارد. اما پرسش این است که چه اتفاقی در مغز رخ می‌دهد که زمینه ساز این شرایط می‌شود؟

مسیر اصلی این بیماری مختل کردن ارتباط بین نورون‌هاست؛ نورون‌ها سلول‌های خاصی هستند که سیگنال‌های شیمیایی و الکتریکی بین بخش‌های مغز را پردازش و منتقل می‌کنند. این وضعیت عامل مرگ سلول در مغز است که به اعتقاد متخصصان به دلیل تشکیل دو نوع پروتئین موسوم به آمیلوئید و “تاو” بروز می‌کند.

تعامل دقیق بین این دو پروتئین ناشناخته است اما آمیلوئیدها در خوشه‌های چسبنده به نام پلاک‌های بتاآمیلوئید انباشته می‌شوند در حالیکه پروتئین تاو داخل سلول‌های مرده شکل می‌گیرد.

یکی از مشکلات تشخیص بیماری آلزایمر این است که روش دقیق و قابل اعتمادی برای سنجش و اندازه‌گیری تشکیل این پروتئین در مراحل اولیه بیماری وجود ندارد. در حقیقت به طور قطع نمی‌توان بیماری آلزایمر را تا پس از فوت بیمار و بررسی بافت مغز او تشخیص داد.

همچنین مشکل دیگر این است که پلاک‌های بتا آمیلوئید در مغز بیماران سالم هم وجود دارد. به همین دلیل وجود آمیلوئید و پروتئین تاو نمی‌تواند تنها فاکتورهای بروز این بیماری باشد.

تحقیقات اخیر همچنین نشان می‌دهد التهاب مزمن می‌تواند در بروز آلزایمر نقش داشته باشد. التهاب بخشی از فعالیت سیستم دفاعی بدن علیه بیماری است اما در طولانی مدت می‌تواند آسیب زننده باشد.

بسیاری از بیماران مبتلا به آلزایمر دچار مشکلات قلبی و سیستم گردش خون هم می‌شوند. این مشکلات عروقی می‌توانند منجر به کاهش جریان خون در مغز و همچنین موجب از بین رفتن سد خونی – مغزی شود در حالی که این ساختار برای از بین بردن مواد زائد سمی از مغز ضروری است.

علاوه بر این‌ها اخیرا پزشکان و محققان حوزه مغز و اعصاب بخش‌های عمیق‌تر مغز را به خصوص ارتباطات ظریف بین نورون‌ها موسوم به سیناپس‌ها را مورد بررسی قرار داده‌اند. در این بررسی نوعی فرآیند داخل سلولی تشریح شده که می‌تواند در از بین رفتن این ارتباطات بین نورون‌ها نقش داشته باشد.

به گزارش روزنامه ایندیپندنت، به لطف این مطالعات داروهای جدیدی در حال تولید و مراحل آزمایشی است که تغییرات مغز را در بیماری آلزایمر مورد هدف قرار می‌دهند. به علاوه بسیاری از محققان و پزشکان هم اکنون معتقدند که می‌توان در آینده از روش‌های درمانی شخصی‌تر و ترکیبی برای معالجه بهتر این بیماران بهره جست.

منبع: ایسنا


منبع: دکتر سلام