سه روایت از زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بام

میرزا تقی‌خان فرزند آشپز مخصوص قائم‌مقام فراهانی بود و هیچ نسبتی با این طبقه‌ها نداشت. برای همین هم ناصرالدین‌شاه یگانه خواهر تنی خود را که تنها ١۶‌سال داشت، به عقد امیرکبیر ۶۴ساله درآورد. قصه ازدواج امیرکبیر با عزت‌الدوله ملک‌زاده خانم یک روی خوش دارد و در پسِ خود، ماجرایی غم‌انگیز را نهفته است. امیرکبیر برای این‌که بتواند با خواهر ناصرالدین‌شاه ازدواج کند باید از همسر خود جدا می‌شد؛ جان‌جان خانم دختر شهبازخان، دختر عموی امیرکبیر بود که از او صاحب ٣ فرزند، یک پسر و دو دختر شد.

زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بام
 

مهدی یساولی| حضور زنان در تاریخ‌نگاری ایرانی، در اسناد و مدارک معتبرِ به جای‌مانده از گذشته، پیچیده و تا اندازه‌ای زیاد رازآلوده است. این مسأله از برداشت جامعه ایرانی نسبت به زنان برآمده است. از همین‌رو است که تصویر و شناختی بسیار کمرنگ از زنان در تاریخ نسبت‌ به مردان داریم. عکس‌های تاریخی، دریچه‌ای مناسب به شمار می‌آیند که حضور زنان را در تاریخ ایران بازمی‌تابانند. این بازتابش هستی و حضور زنان در تاریخ ایران، همراه با روایت‌هایی نوشتاری که پاره‌ای تاریخ‌نگاری‌ها و خاطره‌نویسی‌ها برجای گذارده‌اند، واقعیت‌هایی از حضور زنان ایرانی در روزگاران گذشته ارایه می‌کند.

مشهورترین عقدنامه تاریخی ایران؛ اثاثیه صدارت!

اثاثیه صدارت نامی است که تاریخ‌نگاران قاجار بر این شاهزاده پرآوازه گذارده‌اند؛ عزت‌الدوله ملک‌زاده خانم، خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار و همسر میرزا تقی‌خان فراهانی «امیرکبیر»! چرا این لقب بر شاهزاده خانم گذاشته شده است، داستانی دراز دارد که عبدالله مستوفی، کارگزار خوشنام حکومتی در اواخر قاجار در کتاب «شرح زندگانی من» برایمان روایت می‌کند:

«ازدواج دختر شاه با پسر وزیر و خواهر شاه با خود وزیر، در ایران سابقه تاریخی دارد به‌حدی که بِرمان‌های قدیم ایرانی هم رسیده و حکایات فارسی از این داستان‌ها پر است. حاجی میرزا آقاسی، آخوند ایروانی، در سن پیری، عمه شاه را گرفت، عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین‌شاه را دیدیم که جزو اثاثه صدارت شده بود، ابتدا زن امیر نظام [امیرکبیر] و بعد از او زن پسر میرزا آقاخان و بعد از او زن عین‌الملک که اگر عمرش وفا می‌کرد به‌ صدارت هم می‌رسید و بعد از او زن یحیی‌خان معتمدالملک برادر میرزا حسین‌خان مشیرالدوله شد.»

اشاره ظریف مستوفی به ازدواج‌های پیاپی عزت‌الدوله با کسانی است که یا صدراعظم بوده یا به این جایگاه رسیده یا دست‌کم اگر عمرشان وفا می‌کرده است، به این جایگاه رفیع در دربار قاجار می‌رسیده‌اند. مشهورترین ازدواج عزت‌الدوله که به تعبیر عبدالله مستوفی «خواهر پشت و کالبدی و عزیزکرده شاه» بوده، اما نخستینِ آنها است؛ آن‌جا که در نوجوانی به عقد امیرکبیر درمی‌آید. سند این ازدواج عقدنامه‌ای نفیس است که مشهورترین سند ازدواج به جای‌مانده از تاریخ ایران است. این عقدنامه نفیس که نزدیک یک متر ارتفاع دارد، اکنون در کتابخانه و موزه ملی ملک نگهداری می‌شود.

عقدنامه میرزا محمدتقی خان امیرکبیر و عزت‌الدوله، خواهر تنی ناصرالدین شاه قاجار از دو جنبه دارای اهمیت است؛ یکی ویژگی تاریخی و دیگر مضمون‌های هنری به کاررفته در آن. این سند از نوع عقدنامه‌های توماری و در اندازه ۵/١٣١ در ۵/٩٣ سانتی‌متر است. بالا و سمت چپ این عقدنامه مهر ناصرالدین شاه قاجار به چشم می‌خورد که با خطی خوش نوشته شده است «حمدالله ملکه السلطان بن سلطان بن سلطان». این موضوع نشان می‌دهد عقد امیرکبیر و خواهر ناصرالدین‌شاه یک ازدواج معمولی نبوده، بلکه یک فرمان و حکم به شمار می‌آمده است.

اطلاعات تاریخی را زیر و رو می‌کنیم تا قصه این ازدواج را به یاد آوریم. میرزا محمدتقی‌خان امیرکبیر در تأمین هزینه‌های سفر ناصرالدین میرزای ولیعهد از تبریز به تهران و نشستن او بر تخت سلطنت قاجار نقشی مهم داشت. ناصرالدین‌شاه جوان برای قدردانی از زحمات امیر، او را به مقام صدارت عظما برگزید. آن زمان رسم بود که صدراعظم یا سران حکومتی باید با خاندان سلطنتی یا خانواده اشراف نسبتی داشته باشند.

میرزا تقی‌خان فرزند آشپز مخصوص قائم‌مقام فراهانی بود و هیچ نسبتی با این طبقه‌ها نداشت. برای همین هم ناصرالدین‌شاه یگانه خواهر تنی خود را که تنها ١۶‌سال داشت، به عقد امیرکبیر ۶۴ساله درآورد. قصه ازدواج امیرکبیر با عزت‌الدوله ملک‌زاده خانم یک روی خوش دارد و در پسِ خود، ماجرایی غم‌انگیز را نهفته است. امیرکبیر برای این‌که بتواند با خواهر ناصرالدین‌شاه ازدواج کند باید از همسر خود جدا می‌شد؛ جان‌جان خانم دختر شهبازخان، دختر عموی امیرکبیر بود که از او صاحب ٣ فرزند، یک پسر و دو دختر شد.

بنا به گفته دکتر پولاک، پزشک ویژه ناصرالدین‌شاه، امیر در زمان صدارت از این زن جدا شد. عزت‌الدوله در روز جمعه ٢٢ ربیع‌الاول ١٢۶۵ قمری با تشریفاتی جالب و باشکوه با هشت‌هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی ١٨ نخودی و یک جلد کلام‌الله مجید به رسم کابین به ازدواج امیر درآمد.

اکیدا اخطار می‌شود دیپلم قابلگی بگیرید!

سه روایت از زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بامموضوع طب در تاریخ ایران دست‌کم در دوره معاصر با دگرگونی‌هایی بسیار روبه‌رو شده است. آنچه از اسناد و مدارک تاریخی برمی‌آید، گذار از طب سنتی به پزشکی نوین در سده‌های ١٣ و ١۴هجری با کشاکش‌هایی همراه بوده است. حوزه زایمان و قابلگی، گوشه‌ای از گستره طبابت ایران است که از این دگرگونی‌ها برکنار نبوده است.

جعفر شهری در جلد سوم کتاب «طهران قدیم» در بخش زایمان، به گرفتاری‌هایی اشاره می‌کند که کمبود قابله‌ها و ماماها و نبود تشکیلات منظم در این زمینه برای زنان باردار پدید می‌آورده است «… تا آن‌که علایم زایش ظاهر شده دل و کمر زائو به درد آمده… نزدیکی وضع حمل را معین نماید که ماما برایش پیغام فرستاده تا اگر بی‌خبر درد (چارخشت [درد زائیدن])اش رسیده بود به احضارش بشتابند و اِشکال و دردسر وقتی بود که ماما سر زائوی دیگر رفته زائوهای پیش نوبت داشته باشد و فرستادگان معطل و مجبور به صبر زایاندن زائو، یا زائوهایش بشوند که (وامصیبتا) می‌گردید و جمله (خوب بود ترا عقب ماما بفرستند) برایشان صدق کرده، که گاهی بچه آمده زائو کنار نشسته هنوز آنها در آنجایی که بودند التماس به ماما می‌کردند.»

دولت در سال‌های پایانی دوره قاجار کوشید مسائل مربوط به حوزه زایمان و مامایی را به سامان درآورد. آنگونه که اسناد روایت می‌کنند، مدرسه قابلگی در‌ سال ١٢٩٨ خورشیدی بنیان گذارده شد. در سال‌های بعد، دولت با صدور اعلان‌هایی در مطبوعات شرایط ورود به این مدرسه را به آگاهی داوطلبان می‌رساند. به ‌عنوان نمونه در روزنامه اطلاعات به تاریخ ٢٧ شهریور ١٣٠۵ خورشیدی به یک آگهی برمی‌خوریم که رئیس‌کل صحیه شرایط داوطلبان مدرسه قابلگی را اعلام کرده است.

کوشش‌های دولت در زمینه ساماندهی امور قابلگی و مامایی به این‌جا منحصر نشد. نظام‌نامه مدرسه قابلگی در‌ سال ١٣٠٧ به تصویب رسید. همزمان با این اقدامات که برای محدودکردن فعالیت‌های قابله‌های سنتی و تشویق دختران و زنان جوان برای فراگیری علوم مربوط به این حوزه انجام می‌گرفت، دولت همچنین برآن شده بود جلوی مداخله‌های ماماها را در امور تخصصی طب بگیرد. وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه با انتشار اطلاعیه‌ای در روزنامه ایران به تاریخ ٢٧مرداد ١٣٠٣خورشیدی، به قابله‌هایی که از حدود وظایف خود بیرون رفته بودند، اخطار داد «…کسانی که اجازه قابلگی دارند حق دخالت در عملیات جراحی نداشته در مواقع لزوم بایستی به اطبا و جراحان متخصص رجوع نمایند.»

 ولوله ای در اهالی پشت بام

یک تصویر تاریخی گاه می‌تواند دنیایی پیش روی بیننده بگشاید. شبیه همین عکس که گردهمایی زنان یک روستا بر پشت‌بام را در جشن عروسی در گذشته نشان می‌دهد. این عکس ما را به دنیایی می‌برد که در آن زنان در دوره‌هایی از تاریخ ایران، ساکن منطقه پشت‌بام بوده‌اند.

کارلاسرنا، جهانگرد ایتالیایی دوره ناصرالدین‌شاه، در سفرنامه‌اش «مردم و دیدنی‌های ایران» در کنار اشاره به آتش‌بازی به‌ عنوان یکی از تفریحات ایرانیان، از یک پدیده جالب مربوط به دنیای زنان پرده سه روایت از زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بامبرمی‌دارد «شرقی‌ها از هر نوع تفریح چشم‌نواز لذت می‌برند، چنانکه برای ایرانیان هیچ تفریحی لذت‌بخش‌تر از آتش‌بازی نیست و هیچ حادثه‌ای شاد به حساب نمی‌آید مگر آن‌که با آتش‌بازی توأم باشد.

در همه اعیاد و جشن‌ها ازجمله سه جشن بزرگ ملی – نوروز، تولد و یا جلوس شاه بر تخت سلطنت- و همچنین اعیاد مذهبی و جشن‌های خانوادگی، آتش‌بازی تفریحی الزامی است و همه مردم از زن و مرد و توانگر و بینوا و جوان و پیر در این تفریح شرکت می‌کنند. کثیر زنان چادری که در پشت‌بام‌ها برای تماشا گرد آمده‌اند، بیش از پیش منظره این پرده نقاشی شرقی را تکمیل می‌کند.» اشاره به عبارت «ساکنان منطقه پشت‌بام» درواقع توصیف وضعیتی است که زنان در گذشته به‌ویژه دوره قاجار با آن روبه‌رو بوده‌اند.

بسیاری از تفریحات زنان تا اواخر دوره قاجار به اندرونی خانه‌ها و مکان‌هایی مشخص همچون زیارت‌گاه‌ها، بازارها، روضه‌خوانی‌ها، تماشای تعزیه، حضور در طبیعت همزمان با برخی سنت‌های ایرانی همچون نوروز و سیزده‌به‌در محدود می‌شد. جنبش مشروطیت ایران در اواخر دوره قاجار بسیاری از ساختارهای کهن و البته کهنه سیاسی و اجتماعی ایران را بر هم زد. تکان‌های این حرکت بزرگ، دگرگونی‌هایی جدی در باورهای ایرانیان پدید آورد.

زنان ایرانی در زمره کسانی بودند که از این جنبش در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی تأثیر پذیرفتند. مشروطیت و سپس آغاز جریان نوسازی اجتماعی در اواخر قاجار و پهلوی اول، دنیایی تازه را پیش روی زنان پستونشین گذاشت. زنانی که تفریح خود را به حمام‌رفتن و دورهمی‌های خاطره‌انگیز اما ملال‌آور، گشت‌وگذار در بازارها و تماشای شکوه و عظمت! لشکریان و کشوریان از بالای پشت‌بام‌های خانه‌ها منحصر می‌دانستند، با شرایطی تازه روبه‌رو شدند و تغییرات تازه در جهان، ولوله‌هایی در سرشان انداخت.

بنیانگذاری و اداره انجمن‌های سیاسی و اجتماعی و مدرسه‌های نوین؟ آن هم برای زنان و با حضور و مدیریت آنان؟ رفتن به سینما و حضور در کنسرت‌های موسیقی؟ دوچرخه‌سواری؟ رفتن به کافه و رستوران؟ زن ایرانی با باورهای متعلق به سده‌های پیش آیا می‌توانست چنین تغییری را دریابد؟ جامعه زنان هر چند در برابر این دگرگونی‌ها ایستاد اما «چینی نازک تنهایی» او سست‌تر از آن بود که در برابر دگرگونی‌های تازه ترک برندارد. زنان با این دگرگونی‌ها از اندرونی‌ها و پشت‌بام‌ها پایین آمدند و با روی باز به دنیای جدید وارد شدند.


منبع: فرادید

حبس بیش از هزار عروس داعشی در زندان‌های امنیتی (+عکس)

این عروس‌های داعشی در پاسخ به سوال خبرنگاران در باره زمان و دلیل پیوستنشان به داعش اظهارات قابل تاملی داشتند. یکی از آن‌ها که اهل هامبورگ بود گفت: اولین بار چادر و روبند را به طور تفریحی پوشیدم و یک روز با آن به گردش در شهر رفتم. تمام مردم به من احترام گذاشتند و هرگز این پوشش مورد تمسخر کسی قرار نگرفت، اما زمانی که به داعش پیوستم با رفتار متناقض و دقیقا عکس رفتار مردم شهرم مواجه شدم.

مقامات عراقی پس از بیرون راندن نیرو‌های تکفیری از کشورشان، سه هزار زن و کودک جهادی را نگه داشتند. تعداد ۱۷۵۰ تن از این زنان خارجی بوده که دولت‌های اروپایی به دلایل امنیتی از پذیرش آن‌ها معذور هستند. کشور عراق خارجی‌ها را در زندان‌های امنیتی تل کیف در نزدیکی موصل حبس کرد.

 حبس بیش از هزار عروس داعشی در زندان‌های امنیتی (+عکس)

این عروس‌های داعشی در پاسخ به سوال خبرنگاران در باره زمان و دلیل پیوستنشان به داعش اظهارات قابل تاملی داشتند. یکی از آن‌ها که اهل هامبورگ بود گفت: اولین بار چادر و روبند را به طور تفریحی پوشیدم و یک روز با آن به گردش در شهر رفتم. تمام مردم به من احترام گذاشتند و هرگز این پوشش مورد تمسخر کسی قرار نگرفت، اما زمانی که به داعش پیوستم با رفتار متناقض و دقیقا عکس رفتار مردم شهرم مواجه شدم.

یک زن روسی که عضو دیگر‌ی از داعش بود نیز اظهارات مشابهی در این باره داشت؛ او گفت: پوشش سیاه یک زن در کشور من هرگز باعث جلب توجه نمی‌شود و آزادانه می‌توانی به همراه فرزندم به گردش در سطح شهر بپردازی و آن مساله برای هیچ کس عجیب نیست.

آن‌ها در ادامه سوالات خبرنگاران درباره توجیه و توضیح صادقانه پیوستنشان به داعش و ترور مردم بی گناه گفتند که بیشتر عروس‌های داعشی با اجبار و فریب همسرانشان عضو این گروه تروریستی شده‌اند. یکی از عروسان داعشی فرانسوی در این باره افشا کرد که همسرش با وعده مسافرت به ترکیه آن‌ها را به عراق آورد.

 حبس بیش از هزار عروس داعشی در زندان‌های امنیتی (+عکس)

یکی از مقامات ارشد عراقی هشدار داد که آزادی این زنان و به‌ویژه کودکانشان تهدید بزرگی برای جامعه بشریت است. هر کدام از این کودکان پتانسیل یک تروریست حرفه‌ای شدن را دارند. دولت عراق نمی‌تواند چنین ریسک بزرگی را متحمل شود.

منبع:باشگاه خبرنگاران


منبع: عصرایران

فهرست اسامی جانباختگان زلزله استان کرمانشاه

سازمان پزشکی قانونی اسامی ۳۵۳ نفر از جانباختگاه زلزله استان کرمانشاه را اعلام کرد که ۳۱۲ نفر از آنان مربوط به سرپل ذهاب است.

به گزارش سازمان پزشکی قانونی، استان کرمانشاه اسامی ۳۵۳ نفر از ۴۳۲ نفراز جانباختگان زلزله غرب کشور در ثلاث باباجانی، سرپل ذهاب، ازگله، شهر کرمانشاه، اسلام آباد غرب و قصر شیرین را به شرح زیر اعلام کرد:

شهر ثلاث باباجانی

۱. خورشید احمدی فررزند محمود
۲. خاتون فیضی فرزند فرج
۳. مهیار بدری فرزند غریب
۴. پوریا ملکی فرزند بهرام
۵. تارا رضایی فرزند عابد
۶. فلاح میری
۷. خاصیه مرادی فرزندد رحیم
۸. عزیز مریدی فرزند مصطفی
۹. حسن امامی

شهرسرپل ذهاب

۱. زینب فرضی
۲. مانیسا ویسی — فرزند منصور
۳. فریدون سلطانی — فرزند یدالله
۴. ابراهیم رمضانی میراحمدی — فرزند محمد رشید
۵. حدیث کرمی
۶. میثم کرمی
۷. سید توران البتکین — فرزند سید سیفور
۸. پرنیا البتکین — فرزند سیاوش
۹. پیمان شکری —
۱۰. هما رضایی— فرزند رضا
۱۱. اکبر دامن خورشید- فرزند حیدر
۱۲. فریده اسماعیلی- فرزند امان اله
۱۳. اکرم سنجابی — فرزند حسین
۱۴. جبرئیل جامع — فرزند عبداله
۱۵. انور یوسفی — فرزند محمد
۱۶. محمدمتین رحمتی نظرآبادی — فرزند حسین
۱۷. آیلین مرادیان- فرزند مسلم
۱۸. ظفر عطایی- فرزند عبدالله
۱۹. فریده رضایی – فرزند علی حسن
۲۰. محمدرضا اسماعیلی – فرزند پیمان
۲۱. عبدالحسین احسان – فرزند اسداله
۲۲. صمد دارابی – فرزند سیاوش
۲۳. محمد طاها دارابی – فرزند صمد
۲۴. محمد یاسین دارابی – فرزند صمد
۲۵- زهرا رضایی
۲۶- حدیث کرمی
۲۷- روژین کرمی – فرزند یاسین
۲۸- روژان کرمی – فرزند یاسین
۲۹- علی محمدی – فرزند محمود
۳۰- سلیمان کریمی – فرزند یارکرم
۳۱- زینب محمدی – فرزند نادر
۳۲- امیرحسین رضایی – فرزند میثم
۳۳- حوری زاد بالانی جانی – فرزند عبدالعلی خفگی
۳۴- حسین علی خانی- فرزند علی خفگی
۳۵- حسین علی بالانی
۳۶- محمدرضا شمیری – فرزند جهانگرد
۳۷- جلیل فریضه – فرزند عبدالله
۳۸- هستی احمدی- فرزند ابراهیم
۳۹- محیا احمدی – فرزند ابراهیم
۴۰- فهیمه بابایی – فرزند
۴۱- سیف علی
۴۲- لیدا شامهاری – فرزند بهمن
۴۳- محمد یاسین درابی – فرزند صمد
۴۴- محمدرضا اسماعیلی – فرزند پیمان
۴۵- فاطمه محمودی – فرزند عبدالعزیز
۴۶- یداله بساط زاده – فرزند شیرخان
۴۷- مازیار مراد بیگی
۴۸- شیلا مراد بیگی – فرزند مازیار
۴۹- فرحناز مرادی – فرزند محمد
۵۰- مبین یاری – فرزند جهانبخش
۵۱- مبینا یاری – فرزند جهانبخش
۵۲- علی اشرف کرم زاده – فرزند سلیمان
۵۳- علی اکبر پحرک – فرزند مرادخان
۵۴- سلیمان پحرک
۵۵- محمد مصطفایی – فرزند معارف
۵۶- خرامان رستمی – فرزند علی
۵۷- لیلا کمانگیر – فرزند صفیار
۵۸- طوطی الماسی – فرزند گلمراد
۵۹- شهاب محمدی – فرزند سیاوش
۶۰- گلندام محمدی – فرزند حسن
۶۱- آمینه گوهر مهر – فرزند کرم
۶۲- زرین تاج احمدی میرصار – فرزند عبدالعزیز
۶۳- شیرخوار بنیامین صارمی – فرزند مهران
۶۴- فاطمه شریف زاده – فرزند ابراهیم
۶۵- شایان شریف نیا – فرزند احمد
۶۶- پدرام امینی – فرزند اسماعیل
۶۷- جهانبخش کرمی – فرزند رستم
۶۸- کریم آزادی – فرزند فرد
۶۹- عزیرام ویس
۷۰- شیرین کرمی – فرزند رمضان
۷۱- آرمان کرمی – فرزند رحمان
۷۲- کاوه مرادی – فرزند مصطفی
۷۳- آرسام مرادی – فرند کاوه
۷۴- فرحناز عبدلی – فرزند حسین
۷۵- کوروش الماسی – فرزند صوفی
۷۶- آرش الماسی – فرزند کوروش
۷۹- پرستو آزادی – فرزند کریم
۸۰- آران آزادی – فرزند کریم
۸۱- اختر چراغی – فرزند مراد
۸۲- خاور صیدی – فرزند سید احمد
۸۳- حسن مرادی فرند محمد
۸۴- جبار مراد بیگی
۸۵- طوبی منصوری – فرزند شمس اله
۸۶- کیان مرادبیگی – فرزند کامران
۸۷- ریحان صمدی – فرزند احمد
۸۸- ژیلا ناصری نژاد – فرزند انور
۸۹- عبدالحسین احسانی – فرزند اسداله
۹۰- آرمین امین زاده – فرزند مجید
۹۱- احترام رستمی – فرزند علی زمان
۹۲- زینب محمدی – فرزند رضا حسین
۹۳- قباد اکبری – فرزند فرخ
۹۴- قبر فلاح – فرزند اکبر
۹۵- علی محمد رضایی
۹۶- غزاله خدایاری – فرزند بابا
۹۷- نیر الیاس نزول
۹۸- حدیثه الیاس نزول – فرزند
۹۹- جلیل الیاسی – فرزند حسن
۱۰۰- فرهاد الیاسی برزلاق – فرزند علی حسن
۱۰۱- الهام خوش گفتار – فرزند رضا
۱۰۲- لیلا مرادی – فرزند کرم رضا
۱۰۳- ژوان صالحی – فرزند فاضل
۱۰۴- طاوس منصوری – فرزند شیرزاد
۱۰۵- خدیجه سرابی جنابنگی- فرزرند خداداد
۱۰۶- فریده اسماعیلی – فرزند امان
۱۰۷- پرنیا الپکتین
۱۰۸- الهه کهری – فرزند جبار
۱۰۹- جواد مرادبیگی – فرزند – فرزند جهانبخش
۱۱۰- توران الپتکین – فرزند سیفور
۱۱۱- کیومرث بن خشت – فرزند احمد
۱۱۲- افسانه اختر شناس – فرزند
۱۱۳- فرشته عسگری – فرزند خسرو
۱۱۴- امیرعلی رنجبر – فرزند مهدی
۱۱۵- آشام امینی – فرزند معارف
۱۱۶- مهناز طاهری – فرزند
۱۱۷- فاطمه اخگر – فرزند علی اکبر
۱۱۸- مینا پاکرو – فرزند بابا
۱۱۹- مادیار اخگر – فرزند
۱۲۰- حسین اخگر – فرزند بابا مراد
۱۲۱- زرینه الیاسی – فرزند احمد
۱۲۲- ناصر رضایی – فرزند محمود
۱۲۳- پروین عبادی – فرزند احمد
۱۲۴- حوریزاد رستمی – فرزند لطیف
۱۲۵- نزاکت بهرامی – فرزند علی مراد
۱۲۶- پرنیا الپکتین – فرزند سیاوش
۱۲۷- تینا ناصری- فرزند عبداله
۱۲۸- آقا مراد اقدر – فرزند کاکامراد
۱۲۹- فتاحی – فرزند مراد علی
۱۳۰- گل چین مرادی – فرزند بیردار
۱۳۱- برانا ویس فرند علی جان
۱۳۲- سجاد فلاح – فرزند قبره
۱۳۳- مرادیان – فرزند سهراب
۱۳۴- یزدان محمدی تپه کلی – فرزند محمد
۱۳۵- رسول محمدی تپه گلی – فرزند محمد
۱۳۶- شکوفه برامی – فرزند کمال
۱۳۷- عبدالرحیم عزیزی – فرزند علی سجاد
۱۳۸- مهدی رحمتی – فرزند رضوان
۱۳۹- بسطام صحرایی – فرزند عبداله
۱۴۰- نرمین کرمی
۱۴۱- جریان یاری – فرزند محمود
۱۴۲- فریدون سلطانی مرام – فرزند
۱۴۳- پرهام اسفندیاری – فرزند داریوش
۱۴۴- زینب فرخی – فرزند ابونظر
۱۴۵- مانیا ویس – فرزند منصور
۱۴۶- آرزو غلاف – فرزند احمد
۱۴۷- آتنا یادگاری – فرزند ایثار
۱۴۸- امان کشتنمد – فرزند ابوالفضل
۱۴۹- علی احمد باقری – فرزند علی بان
۱۵۰- طوبی ماپیری – فرزند علی
۱۵۱- تیما کرم پور – فرزند وهاب
۱۵۲- علی قاضی پور – فرزند رضا
۱۵۳- میثم کرمی – فرزند علی
۱۵۴- عبدالرضا نظری – فرزند فاتحان
۱۵۵- ظفر عطایی – فرزند عبداله
۱۵۶- آرینا رستمی – فرزند حجت
۱۵۷- تورج نوروزی – فرزند علی داد
۱۵۸- مهین کیوان تبار – فرزند حمید
۱۵۹- زهرا پالانی جافی – فرزند
۱۶۰- صلاح الدین مصطفی – فرزند شهباز
۱۶۱- تربت نظری – فرزند احمد
۱۶۲- کیومرث فریادی – فرزند فرهاد
۱۶۳- مینو مرادی – فرزند شاپور
۱۶۴- اکرم سنجابی – فرزند حسین
۱۶۵- قدرت یزدانی – فرزند قاسم
۱۶۶- اکبر دامن خورشید – فرزند
۱۶۷- ابراهیم محمدیان – فرزند عزیز
۱۶۸- متین رحمتی – فرزند حسین
۱۶۹- ماردین امیری – فرزند تورج
۱۷۰- صدیقه ویس – فرزند احمد
۱۷۱- احمد علی احمدی – فرزند درویشعلی
۱۷۲- مراد حاصل امیری – فرزند سبحانی
۱۷۳- حسن محمد ی فرزد صالح
۱۷۴- شریف کاکایی – فرزند حسین علی
۱۷۵- نرمین کاکایی – فرزند حسین علی
۱۷۶- نسرین کرمی – فرزند شمشا
۱۷۷- انصار قنبری کلاش – فرزند سامان
۱۷۸- لیلی همه ویس – فرزند عبداله
۱۷۹- نیلوفر رحیمی – فرزند نادر
۱۸۰- علی بابا یوری – فرزند علی بگ
۱۸۱- پرویز مریدی – فرزند مجید
۱۸۲- یوسف حیدری – فرزند حسن
۱۸۳- خانم رمضانی – فرزند امین
۱۸۴- الدبنفش شمس – فرزند کلبعلی
۱۸۵- عزیز صفری – فرزند فارض
۱۸۶- مصیب مراد بیگی – فرزند جبار
۱۸۷- نسرین احمدی – فرزند میزرا
۱۸۸- عصرین آسپری – فرزند علی
۱۸۹- روزین اسپری – فرزند علی
۱۹۰- یوسف اسپری – فرزند علی
۱۹۱- نرگس اسپری – فرزند قباد
۱۹۲- نگار اسپری – فرزند قباد
۱۹۳- ایوب اسپری – فرزند حسین
۱۹۴- بتول حسن خانی فرند حسن
۱۹۵- ناهید مرادبیگی – فرزند جهانبخش
۱۹۶- فروزان ملکی – فرزند مکرم بیگ
۱۹۷- فرزانه یادگاری – فرزند احمد
۱۹۸- هاجر رحیمی – فرزند حجت
۱۹۹- عابدین مرادی – فرزند اسفندیار
۲۰۰- دولت امیر – فرزند علی مراد
۲۰۱- محمد سهرابی – فرزند رئوف
۲۰۲- نرگس پالانی – فرزند ولی
۲۰۳- مرضیه حسین – فرزند سید ابراهیم
۲۰۴- آرمیتا حسین – فرزند سید ابراهیم
۲۰۵- شاهین عنیفی – فرزند قسطه
۲۰۶- سهیل حسین – فرزند ابراهیم
۲۰۷- فرشته نظری – فرزند کاکاخاص
۲۰۸- تانیا نظری – فرزند تیمور
۲۰۹- الماس نظری – فرزند مجید
۲۱۰- ابراهیم احمدی – فرزند میرزا مراد
۲۱۱- فهیمه محمودی – فرزند کریم
۲۱۲- راد فریفته – فرزند جلیل
۲۱۳- راحله بخشی – فرزند محمد مراد
۲۱۴- محمد پارسا احمدی – فرزند علی
۲۱۵- اسداله مرادی – فرزند مراد
۲۱۶- النا کرم – فرزند مهدی
۲۱۷- احمد پالانی جاقی – فرزند عبدالکریم
۲۱۸- خسرو قادری – فرزند عبدارحمان
۲۱۹- جوهر برک – فرزند روضان
۲۲۰- مهناز ویس – فرزند شمس اله
۲۲۱- شیما محمد – فرزند شاهپور
۲۲۲- شکر مرادی – فرزند عبداله
۲۲۳- فاطیما رضایی – فرزند میثم
۲۲۴- پگاه رستمی – فرزند کویار
۲۲۵- علی محرابی – فرزند حسن
۲۲۶- سهیلا عباسی – فرزند حبیب
۲۲۷- هستی الیاس – فرزند حاجی مراد
۲۲۸- حسام الیاسی – فرزند حاجی مراد
۲۲۹- حمزه الیاسی- فرزند فاضل
۲۳۰- عماد زارع – فرزند حبیب
۲۳۱- حمیدرضا بی بیانی – فرزند احمد اور
۲۳۲- عبدالرضا نظری – فرزند فاجان
۲۳۳- سعداحمدی – فرزند جواد
۲۳۴- زینب ابراهیم – فرزند احسان
۲۳۵- بدا قادری – فرزند ابراهیم
۲۳۶- قباد محمدعلی – فرزند محمد علی
۲۳۷- شیرزاد ناصری – فرزند شیرخان
۲۳۸- فرشته رسندف – فرزند ایاز
۲۳۹- آراد ناصری – فرزند شهمیرزاد
۲۴۰- یونس شکربیگی – فرزند جهانبخش
۲۴۱- آرتمیس ویس
۲۴۲- عبداله الیاس
۲۴۳- آگار الیاس – فرزند عبداله
۲۴۴- احمد رحمانی
۲۴۵- عصمت سهرابی – فرزند رستم
۲۴۶- باربد دانایی طوس – فرزند مراد
۲۴۷- مینا قهرمانی – فرزند فارس
۲۴۸- مریم حسین قادری – فرزند مائد
۲۴۹- غزاله صمدی – فرزند کاکاعبداله
۲۵۰- شوکت بادپران – فرزند حیدر
۲۵۱- میثم شفیعی – فرزند علیجان
۲۵۲- جلیل قدمی – فرزند کاکامراد
۲۵۳- رضا شهسواری – فرزند همه مراد
۲۵۴- ربابه حیانی – فرزند ایمانی
۲۵۵- مهتاب خدادادی – فرزند علی داد
۲۵۶- عبداله رحیم یاراحمدی – فرزند عبدالقادر
۲۵۷- بگ زاده حیدری – فرزند ملک علی
۲۵۸- سیروس سیری – فرزند علی
۲۵۹- محمد پارسا بسطامی
۲۶۰- محمد طاهابسطامی
۲۶۱- مهسا بسطامی
۲۶۲- محسن نقدی – فرزند حسین
۲۶۳- هزار بابایی – فرزند محمدعلی
۲۶۴- دیا بابایی – فرزند یوش
۲۶۵- فاطمه مومنی – فرزند محسن
۲۶۶- وهاب کرم پور
۲۶۷- فاطمه جاودان
۲۶۸- طوبی باهری
۲۶۹- زیبا جاری – فرزند عبداحمد
۲۷۰- مهیداعزیزی خدایار
۲۷۱- پژمان عزیزی – فرزند بیرام
۲۷۲- دانا حسین قادر – فرزند حبیب الله
۲۷۳- گرمی یالانی – فرزند علی
۲۷۴- شهی زنگنه – فرزند بگ محمد
۲۷۵- داراب دارابی – فرزند جهانبخش
۲۷۶- جبرئیل جامع – فرزند عبداله
۲۷۷- انور جوفی – فرزند
۲۷۸- شیما محمدی – فرزند شاپور
۲۷۹- داریوش راوینی وند – فرزند احمد
۲۸۰- امین راوی
۲۸۱- هاجر آزادی
۲۸۲- بندا مرادی
۲۸۳- اسوه مرادی – فرزند امین
۲۸۴- علی احمدی – فرزند عبداوهاب
۲۸۵- عبدالوهاب – فرزند احمد
۲۸۶- علی احمدی – فرزند اسحاق
۲۸۷- فرشته دانشته – فرزند محی الدین
۲۸۸- کوکب دارابی – فرزند مصطفی
۲۸۹- امیر رستمی – فرزند سلیم
۲۹۰- حسین ایراندوست – فرزند احمد
۲۹۱- احمد ایراندوست – فرزند نادر
۲۹۲- نگار ایراندوست – فرزند حسین
۲۹۳- سمیه ایراندوست – فرزند حسین
۲۹۴- صورت ایراندوست – فرزند
۲۹۵- برزو کرمی – فرزند نادر
۲۹۶- علوه کرمی – فرزند برزو
۲۹۷- فاطمه عزیزی – فرزند ابر
۲۹۸- رئوف محمدی
۳۰۰- ارشیا ویس
۳۰۱- کرم ویس
۳۰۲- لیمو خان لری
۳۰۳- صوریه عزیزی – فرزند محمد
۳۰۴- فریما زارعی – فرزند جمال
۳۰۵- پروانه جوانیری – فرزند خداد
۳۰۶- ریحانه راستی – فرزند خدانظر
۳۰۷- النا زارعی – فرزند ستار
۳۰۸- حسین علی خان – فرزند علی
۳۰۹- یداله زارعی – فرزند کاکاحسن
۳۱۰- جواد نوی نژاد – فرزند محمد
۳۱۱- کوروش زارعی – فرزند یداله
۳۱۲- صورت حیدری – فرزند نورمحمد
ازگله

۱. خداکرم ده بالایی — فرزند محمدباقر
۲. رشید صوفی
۳. مانی صوفی — فرزند رشید
۴. عطیه رسولیان
۵. امیر یوسفی
۶. عبداله محمودی — فرزند فتاح

کرمانشاه

۱. مینا زارع فرزند قدرت اله – شهر کرمانشاه

اسلام آباد غرب

۱- خاور ویسی
۲- سمیرا پورمحمدی — فرزند اسد
۳- سید قاسم ساداتی — فرزند سید صفر
۴- منظر یاری قره بلاغی — فرزند رستم
۵- والیه مرادی — فرزند طاهر
۶- معصومه فتاحی — فرزند خسرو
۷- گلاویژ حسین — قادری فرزند حاتم
۸- بهزاد صادقی ده ابراهیمی — فرزند حبیب
۹- مبینا رضایی — فرزند علی میت
۱۰- ثریا محمدی — فرزند امیر
۱۱- بردیا باقری — فرزند مجتبی
۱۲- انا میرزایی — فرزند داود بخش
۱۳- فاضل غلامی — فرزند محمد
۱۴- سید سپهر حسینی — فرزند سید گودرز
۱۵- سیده کوثر حسینی — فرزند سی گودرز
۱۶- نرگس زارع — فرزند عبداله
۱۷- الهی کرمی
۱۸- صدیقه قنبری

قصر شیرین

۱. شریف نوروزی – فرزند محمدخان
۲. حسن مرادی – فرزند خدامراد
۳. داریوش مرادی وند – فرزند احمد
۴. فاطمه نعیمی جگرلویی – فرزند علیمراد
۵. قمرناز نوروزی- فرزند جاسم
۶. اسداله مرادی – فرزند مراد
۷. فرامرز حبیبی – فرزند ملک


منبع: عصرایران

۶ شرکت رسانه‌ای بزرگ دنیا به پرداخت رشوه به فیفا متهم شدند

بورساکو مدعی شده است که به موجب قراردادهایی جعلی، رشوه‌هایی به فیفا برای خرید حق پخش تورنمنت‌هایی نظیر کوپا آمه‌ریکا پرداخته شده است.

تسنیم – یک مقام آگاه از یک فساد مالی بزرگ در فیفا برای فروش حق پخش تلویزیونی تورنمنت‌های این سازمان به ۶ شرکت رسانه‌های معروف دنیا پرده برداشت.

آلخاندرو بورساکو، یکی از مسئولان بازاریابی ورزشی سابق فیفا، از وجود فساد مالی در این سازمان در سال ۲۰۱۵ پرده برداشت و ادعا کرد که ۶ شرکت رسانه‌‌ای بزرگ دنیا، از جمله شبکه فاکس اسپورت آمریکا، گلوبو اسپورته برزیل، تله‌ویسای مکزیک، مدیاپروی اسپانیا، فول پلی آرژانتین و ترافیک گروپ برزیل، سعی در رشوه دادن به فیفا برای تصاحب حق پخش تورنمنت‌‌های مهم این سازمان داشته‌اند.

دیوان عدالت آمریکا، سال گذشته تحقیقاتی را برای رسیدگی به تخلفات بیش از ۱۲ تن از مقامات رده‌بالای فوتبال و بازرگانان ورزشی آغاز کرد که بورساکو، مدیر سابق گروه رسانه‌‌ای ورزشی تورنئوس و کمپتنسیای آرژانتین هم یکی از آنهاست. بوراسکو در ابتدا به اروپا فرار کرد اما در نهایت خودش را به مراجع قضایی معرفی کرد. او یکی از چند نفری است که اطلاعاتی در خصوص ماجرای فساد مالی در فیفا داشته‌اند و شاهد اقدامات صورت گرفته برای تصاحب حق پخش تورنمنت‌های فیفا بوده است.

طبق گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، بورساکو مدعی شده است که به موجب قراردادهایی جعلی، رشوه‌هایی به فیفا برای خرید حق پخش تورنمنت‌هایی نظیر کوپا آمه‌ریکا پرداخته شده است.


منبع: عصرایران

شرط بنگستون برای پس گرفتن شکایتش از پرسپولیس

با این حال شنیدیم جری از طریق مدیربرنامه های خارجی اش به مدیران باشگاه پیغام داده حاضر به توافق است تا بخشی از مطالباتش را ببخشد و شکایت را پس بگیرد به شرط آن که پول نقد بگیرد.

مهاجم هندوراسی باشگاه پرسپولیس در فصل پانزدهم به تازگی به علت عدم دریافت مطالباتش از باشگاه به کمیته تعیین وضعیت فیفا شکایت کرده است.

این شکایت از سوی جری بنگستون باعث می شود بار دیگر سرخپوشان با دردسرهای بین المللی مواجه شوند آن هم در حالی که پرسپولیسی ها تلاش می کنند با دفاع مناسب در دو پرنده شکایت ریزه اسپور و همچنین شکایت مانوئل ژوزه، باشگاه را از محرومیت های سنگین نجات دهند.

با این حال شنیدیم جری از طریق مدیربرنامه های خارجی اش به مدیران باشگاه پیغام داده حاضر به توافق است تا بخشی از مطالباتش را ببخشد و شکایت را پس بگیرد به شرط آن که پول نقد بگیرد.

منبع: روزنامه خبر ورزشی


منبع: عصرایران

اولین مجوز برای استفاده از قرص های دیجیتالی در آمریکا صادر شد

در اتفاقی بی سابقه و برای اولین بار مقام های پزشکی امریکا مجوز استفاده از قرص های هوشمند را صادر کردند قرص های دیجیتالی که هنگام ورود به معده بیمار اطلاعات لازم را از طریق حسگرها اطلاع می دهند

به گزارش بی بی سی، سازمان غذا و داروی آمریکا برای اولین بار به قرصی مجوز داد که ورود خود را به معده اعلام می‌کند.

این سازمان به یک شرکت داروسازی ژاپنی و یک شرکت فناوری آمریکایی مجوز داده است تا این سیستم را که “سیستم دیجیتال ردیابی خوردن دارو” نام گرفته در آمریکا عرضه کنند.

این سیستم در قرصی بکار گرفته شده که در بیماری‌های روانپزشکی استفاده می‌شود و آری‌‍پی‌پرازول (ابیلیفای) نام دارد. در داخل این قرص یک حسگر/فرستنده قرار دارد که از موادی ساخته شده که در دستگاه گوارش جذب می‌شوند. وقتی این قرص در تماس با ترشحات معده قرار می‌گیرد، حسگر فعال می‌شود و آغاز فرآیند هضم را بعلاوه برخی ویژگی‌های فیزیولوژیک مثل میزان فعالیت دارو ثبت می‌کند.

این اطلاعات به چسبی که بیمار روی پوستش چسبانده و از آنجا را به اپلیکیشنی در موبایل ارسال می‌شود. در صورت موافقت بیمار، این اطلاعات از طرق اینترنت می‌تواند در اختیار مراقبان بیمار، پزشکان و کادر درمانی و مراجع دیگر قرار بگیرد.

سازمان غذا و داروی آمریکا مجوز استفاده از آری‌پی‌پرازول دیجیتال را فقط برای درمان اسکیزوفرنی و حملات مختلط افسرگی-شیدایی در اختلال دوقطبی نوع اول یا درمان کمکی در افسردگی صادر کرده است.

مصرف این قرص دیجیتال در روانپریشی (سایکوز) ناشی از دمانس ممنوع است. همچنین معمول نیست آیا استفاده از آن در کودکان بی‌ضرر است یا نه.

یکی از مشکلات درمان بیماری‌های روانپزشکی، خودداری بیمار از خوردن دارو است، اما تولیدکنندگان این سیستم می‌گویند روشن نیست که آیا این قرص دیجیتال می‌تواند به این کمک کند که بیمار حتما دارویش را مصرف کند.

علاوه بر این تولیدکنندگان این سیستم می‌گویند مطلع شدن از شروع هضم قرص ممکن است بین نیم ساعت تا دو ساعت طول بکشد و گاهی ممکن است سیستم نتواند آن را ردیابی کند بنابراین، از این قرص برای ردیابی “لحظه به لحظه” و اینکه آیا در موارد اورژانس هضم و جذب دارو آغاز شده یا نه نباید استفاده شود.


منبع: عصرایران

زلزله در همسایگان زمین چگونه است؟/ تنها کره‌ای که می‌لرزد ماه است

محققان معتقدند زمین تنها سیاره‌ای نیست که گهگاه می‌لرزد و لرزش‌های شدید و طولانی‌تر در ماه دیده می‌شود.

به گزارش ایسنا و به نقل از آتلانتیک، زلزله یکی از پدیده‌های طبیعی است که صرفا به زمین محدود نمی‌شود و در بسیاری از سیارات و قمرهای آنها در منظومه شمسی رخ می‌دهند.

نکته جالب توجه در رابطه با زلزله‌هایی که در ماه رخ می‌دهند این است که مدت زمان وقوع آنها بسیار بیشتر از زمین است و در حالیکه اکثر زلزله‌های زمین کمتر از یک دقیقه طول می‌کشند، زلزله‌های ماه چند ساعت ادامه دارند!

در دهه ۱۹۷۰ دستگاه‌های زمینی یک زلزله ۵٫۵ درجه‌ای را در ماه ثبت کردند که به مدت ۱۰ دقیقه این قمر را لرزاند و سپس طی چند ساعت از شدت آن کاسته شد تا به پایان رسید.

“کلیو نیل”(Clive Nea) استاد علوم زمین‌شناسی دانشگاه نتردام در مصاحبه‌ای با سازمان فضایی آمریکا(ناسا) به داده‌های لرزه‌نگاری دوران آپولو اشاره کرد و در رابطه با این زلزله عظیم گفت: در جریان این لرزه‌ها ماه مانند یک زنگوله در حال تکان خوردن بوده است. چنین لرزه‌هایی می‌تواند به طور کلی یک پایگاه فضایی در ماه را به طور کامل نابود کرده و فضانوردان مستقر را بکشد.

وی افزود: حتی در ساده‌ترین و کم‌خسارت‌ترین حالت ممکن است اکسیژن پایگاه با مشکل مواجه شود و این به تنهایی می‌تواند کار را تمام کند.

لرزه‌نگارهایی که فضانوردان آپولو در ماه قرار دادند طی پنج سال ارسال داده خود بیش از ۱۲ هزار لرزه را به ثبت رسانده‌اند.

دانشمندان چهار طبقه بندی زلزله در ماه را شناسایی کرده‌اند: لرزه‌های عمیق ، لرزه‌های حرارتی، لرزه‌های شهابی و لرزه‌های سطحی.

لرزه‌های عمیق، معمول‌ترین لرزه‌ها هستند و محققان در طول یک دهه بیش از ۷۰۰۰ مورد از آنها را ثبت کرده‌اند و البته قدرت بالایی نیز ندارند و بین دو تا سه درجه قدرت دارند و محققان دوره‌های وقوع آنها را هر ۲۷ روز یک باز می‌دانند که به دلیل جاذبه اعمال شده از طرف زمین است.

لرزه‌های حرارتی به خاطر اختلاف دمای موجود در روز و شب ایجاد می‌شوند و لرزه‌های شهابی نیز مشخص است که به خاطر برخورد شهاب‌سنگ‌ها با ماه ایجاد می‌شوند.

اما لرزه‌هایی که شدت بسیار بالایی در ماه دارند و مدت زمان زیادی نیز طول می‌کشند، لرزه‌های سطحی هستند.

محققان هنوز نتوانسته‌اند علت این لرزه‌های طولانی را بیابند.

از سال ۱۹۷۷ تا به حال ۲۸ زلزله سطحی بالای پنج درجه در ماه به ثبت رسیده است.

نکته جالب توجه این است که با توجه به اینکه در ماه هیچ اقیانوس سطحی‌ وجود ندارد، این لرزه‌ها تاثیر تخریبی بیشتری دارند.

اوضاع در مریخ اما به گونه‌ای متفاوت است و تاکنون لرزه‌های گسترده در این سیاره مشاهده نشده است و محققان معتقدند هر چند میلیون سال یک زلزله شدید در آن رخ می‌دهد.

ناسا برای شناسایی ساختار داخلی مریخ قصد دارد کاوشگر InSight را به مریخ بفرستد.

براساس اعلام ناسا منطقه‌ای که قرار است این کاوشگر در مریخ روی آن فرود بیاید در محدوده خط استوای این سیاره در نظر گرفته شده است.

این کاوشگر از پنل خورشیدی که به صورت دو باله باز شده در دو طرف آن تعبیه شده استفاده خواهد کرد که مجموع طول آنها بیش از شش متر خواهد بود.

پس از فرود آمدن این کاوشگر با استفاده از بازوهای رباتیک خود، دو ابزار حفاری اصلی خود را در سطح مریخ فرو می‌کند تا عملیات حفاری آغاز شود.

این ابزارها بسیار حساس هستند و این قابلیت را دارند که بتوانند وقوع جنبش در ابعاد نصف قطر اتم هیدروژن را حس کرده و همچنین امواج لرزه‌ای موجود در مریخ و همچنین اثرات ناشی از برخورد شهاب‌سنگ‌ها را ثبت کنند.

برای ثبت میزان گرما و انرژی زیرسطحی مریخ یک حسگر در عمق ۳ متری سطح مریخ قرار داده خواهد شد.

این ماموریت می‌تواند اطلاعات بسیار ارزشمندی در رابطه با ساختار هسته مریخ در اختیار محققان قرار دهد.

با توجه به اینکه سطوح داخلی مریخ در طول سه میلیارد سال گذشته کمتر از زمین تغییر داشته است می‌تواند هدف مناسب‌تری نسبت به زمین برای بررسی روند شکل‌گیری سیارات باشد.

این ماموریت قرار بود در سال ۲۰۱۶ آغاز شود اما به دلیل وجود مشکلاتی در طراحی حسگرهای این کاوشگر که باید بتوانند در شرایط نزدیک به خلاء مریخ کار کنند، به تعویق افتاد.

این فضاپیما که در روز بعد از جشن شکرگزاری سال آینده به مریخ خواهد رسید، اولین کاوشگری خواهد بود که صرفا بر روی اکتشاف زیرسطحی در مریخ و به مطالعه عمق خاک سیاره سرخ خواهد پرداخت.

ناسا امیدوار است که بتواند با توجه به داده‌های این کاوشگر، سرنخ‌های جدیدی از روند شکل‌گیری سیاره‌های سنگی و خاکی در جهان هستی به دست آورد.

ناسا در حال تلاش برای شناخت هرچه بیشتر مریخ است تا بتواند تا سال ۲۰۳۰ اولین ماموریت انسانی به مریخ را ترتیب دهد.


منبع: عصرایران

آتش سوزی در چهارراه استانبول تهران

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران از آتش سوزی در یک باب مغازه واقع در چهارراه استانبول خبرداد.

جلال ملکی در گفت‌‌وگو با فارس،اظهار داشت: در ساعت ۱۰:۵۷ امروز حادثه آتش‌سوزی در مجتمع تجاری واقع در خیابان جمهوری بعد از چهارراه استانبول به سامانه آتش‌نشانی شهر تهران اعلام و مأموران دو ایستگاه به محل حادثه اعزام شدند.

وی افزود: با حضور آتش‌نشانان در محل حادثه مشاهده شد در طبقه منفی یک ساختمان تجاری یک مغازه لباس‌فروشی سیم‌کشی‌های داخل آن دچار حریق شده بود و آتش در حال سرایت به دیگر مغازه‌ها بود.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران افزود: آتش‌نشانان بلافاصله وارد عمل شدند و نسبت به اطفای حریق اقدام کردند و دود حاصل از آتش‌سوزی تخلیه شد.

به گفته ملکی، این حادثه هیچ گونه مصدومیتی نداشت ولی خسارت مالی بر جای گذاشته بود و آتش‌نشانان تا دقایقی دیگر بعد از ایمن‌سازی‌های لازم محل حادثه را ترک خواهند کرد.


منبع: عصرایران

برگ کلم معجزه‌ای دیگر از طبیعت

کمبود ویتامین C باعث بروز بیماری های متفاوت و حتی خطرناکی می شود. کسانی که بیماری اسکوری Scurvy دارند دچار خونریزی لثه می شوند، گوشه لب‌شان پوسته پوسته می شود، لثه ها ظاهری اسفنجی به خود می گیرد، سیستم ایمنی بدن ضعیف می شود و انواع و اقسام بیماری های عفونی، قلبی، پیری زودرس و افسردگی به سراغ‌شان می آید.

نت نوشت – خواص برگ کلم تقریبا خیلی زیاد است. آن قدر زیاد که می‌شود گفت یک سبزی خوراکی همه کاره است. از رفع یبوست و سردرد گرفته تا سلامت پوست و درمان اگزما، از بین برنده زخم های معده، نقرس، زردی، رماتیسم، آرتریت، سلامت روده، چشم و بیماری های قلبی و پیشگیری از آلزایمر. این سبزی بیماری‌های گوناگونی را به راحتی درمان و از بروز آن‌ها جلوگیری می کند.

به همین دلیل امروز تمام خواص این سبزی برگ برگ در هم تنیده را که در تمام دنیا آن را بخوبی می شناسند و از آن به صورت خام و پخته در انواع پیش غذاها و غذاها استفاده می کنند در نت نوشت بررسی می‌کنیم.

ویتامین C

کمبود ویتامین C باعث بروز بیماری های متفاوت و حتی خطرناکی می شود. کسانی که بیماری اسکوری Scurvy دارند دچار خونریزی لثه می شوند، گوشه لب‌شان پوسته پوسته می شود، لثه ها ظاهری اسفنجی به خود می گیرد، سیستم ایمنی بدن ضعیف می شود و انواع و اقسام بیماری های عفونی، قلبی، پیری زودرس و افسردگی به سراغ‌شان می آید.

تنها راه چاره کلم برگ است. چون این سبزی حتی از مرکبات ویتامین C بیشتری دارد و به عنوان یک منبع مهم تغذیه ای این ویتامین معرفی می شود. این ویتامین یکی از منابع قوی آنتی اکسیدانی است که با تقویت سیستم ایمنی بدن تقریبا در برابر هر بیماری مثل سرطان، آلزایمر، زخم معده، سرماخوردگی بدن را واکسینه می کند.

از دیگر فواید مهم کلم برگ بهبود روند درمان در بیماری های مربوط به عملکرد سیستم عصبی و انواع زخم در بدن است.

سبزی همه کاره

خیلی ها متوجه نیستند با نخوردن سبزی یا محدودیت خوردن آن به هر دلیلی چه صدمه ای به بدن‌شان می‌زنند. یبوست، سردردها، سرطان دستگاه گوارش، مشکل هضم مواد غذایی و حتی زخم معده بر اثر نخوردن سبزی به وجود می‌آید. حتی بیماری های پوستی را باید به این دسته از بیماری ها افزود.

به همین دلیل وقتی کلم برگ مصرف می‌شود درست مثل این است که چند نوع سبزی با هم استفاده کرده باشید. تمام بیماری های پوستی، پیری زودرس، اگزما، و حتی قارچ با خوردن کلم برگ سبز از بین می رود.

دلیل آن هم وجود فیبر فراوان در این سبزی است. خوردن فیبر مانع از ماندن بیش از حد غذا در دستگاه گوارش و دفع سریع تر آن می شود. هر چه غذا بیشتر در بدن باقی بماند، فرد دچار مشکل هضم و یبوست می‌شود. یبوست یعنی ماندن سم‌ها و تفاله های مواد غذایی در بدن که بیماری های دیگری را عارض می شود. در واقع با خوردن کلم برگ فقط با رفع یبوست از بسیاری از بیماری های جلوگیری کرده اید.

سولفور

وجود سولفور در بدن لازم است تا عفونت‌ها از بین برود. کمبود سولفور در بدن باعث عفونت های باکتریایی و کند شدن درمان زخم ها می شود. پس اگر سالم هستید به منظور جلوگیری از بروز انواع عفونت ها و اگر بیمار هستید برای تسریع روند خوب شدن کلم برگ سبز بخورید.

این سبزی ارزان و پرخاصیت به به راحتی با بیماری های زیر می‌جنگد.

جلوگیری از سرطان

این آنتی اکسیدان ها هستند که با عامل اصلی سرطان یعنی رادیکال های آزاد می‌جنگند و اجازه رشد به سرطان نمی‌دهند. کلم برگ سبزرنگ یک سبزی پر از آنتی اکسیدان است. این سبزی ترکیباتی مثل لوپئول lupeol، سینگرین Singrin، سولفورافین Sulforaphane دارد که همه ضدسرطان است و از به وجود آمدن تومور و غده های سرطانی جلوگیری می کند. خوردن این سبزی باعث می شود تا مردان به سرطان پروستات مبتلا نشوند.

طی تحقیقاتی در چین مشخص شد زنانی که از کلم برگ سبز استفاده می کنند در مقایسه با زنانی که این سبزی را نمی خورند سرطان سینه کاهش چشمگیری داشته یا امکان بروز نداشته است.

خاصیت ضدالتهابی

ترکیبات کادمیومی موجود در کم برگ سبز که یکی از معروف ترین آن ها گلوتامین Glutamine است دارای خاصیت ضد التهابی است. به همین دلیل مصرف این سبزی اثرات التهاب، خارش، آلرژی، درد مفاصل، تب و ناراحتی های پوستی را از بین می برد.

بهبود بینایی

کم برگ سبز یک منبع عالی برای بتاکاروتن Beta-carotene است که بخصوص در میانسالان باعث بهبود بینایی و جلوگیری از بیماری های چشم می شود.

کاهش وزن

به دلیل فیبر فراوان موجود در کلم برگ سبز رنگ و انواع ویتامین ها و مواد معدنی و کالری کمی که دارد، این سبزی یک غذای جادویی در رژیم های کاهش وزن محسوب می شود. این سبزی را به صورت خام در انواع سالاد و پخته در انواع غذاها می توان بدون نگرانی مصرف کرد.

بهبهود سلامتی مغز

برگ کلم سبز رنگ برای سلامت مغز یک سوپرغذا محسوب می شود. ویتامین K و آنتوکینیز Anthocynins موجود در کلم قدرت تمرکز و عملکردهای مغزی را افزایش می دهد. وجود ویتامین K برای سلامت غلاف میلین Myelin دور سلول های عصبی ضروری است. به همین دلیل است که کلم برگ سبر زنگ از صدمه دیدن سلول های عصبی جلوگیری می کند. حفظ سلول های عصبی مانع از بروز زوال عقل می شود.

سلامت استخوان ها

برگ کلم سبز و همین طور گل کلم از سبزیجاتی هستند که منابع خوبی برای کلسیم، منیزیم و پتاسیم محسوب می شود. مواد معدنی که برای سلامت استخوان ها ضروری است. زنان باید این سبزی را به طور مرتب در برنامه غذایی خود بگذارند تا به پوکی استخوان دچار نشوند. ضمن آن که درد مفاصل با خوردن این سبزی پرخاصیت تا حد زیادی برطرف می‌شود.

تنظیم فشارخون

پتاسیم ماده اصلی تنظیم فشارخون است که کلم یکی از منابع اصلی غذایی آن محسوب می شود. این ماده با کاهش استرس، جلوگیری از سخت شدن جداره رگ ها و شریان ها به بیماران مبتلا به فشارخون کمک می‌کند تا بخوبی بتوانند بیماری شان را کنترل کنند و دچار سکته های قلبی و مغزی نشوند.

زیبایی پوست

سولفور، آنتی اکسیدان ها و ویتامین C موجود در کلم سلامت پوست و شادابی و نشاط آن را به همراه دارد. کلم با از بین بردن رادیکال های آزاد مانع از ایجاد چین و چروک و لکه های پوستی می‌شود. بنابراین اگر می خواهید روند پیری را به تعویق بیندازید حتما کلم میل کنید.

کاهش درد ماهیچه‌ها

یکی از روش های خوب برای تنوع دادن به چاشنی ها ترشی کلم است. ترشی کلم یا کلم شور مثل خیارشور در تسکین درد ماهیچه ها ناشی از کار یا ورزش زیاد تاثیر درمانی خوبی دارد. ترشی کلم و کلم شور یکی از روش های نگهداری بلند مدت این سبزی است تا در هر فصلی از سال به آن دسترسی داشته و به غذای تان تنوع بدهید.

سم زدایی بدن

بحث سم زدایی در طی سال های اخیر به دلیل انواع آلودگی ها در محیط زندگی تک تک ما خیلی مطرح می شود. درون بدن هم نیاز دارد که هر از گاهی شست و شو داده شود و سم هایی که طی چند سال و چند ماه در بدن انباشته شده اند به بیرون دفع شود. تجمع این سم ها از جمله اسیداوریک در بدن باعث بروز بیماری هایی مثل روماتیسم، نقرس، آرتریت، اگزما، بیماری پوستی، کبدی و کلیوی می شود. به همین دلیل هر جا از برنامه غذایی سم زدایی صحبت می شود حتما کلم برگ سبز به دلیل داشتن سولفور و ویتامین C در رژیم غذایی گنجانده می‌شود.

سایر خواص برگ کلم سبزرنگ

ید موجود در برگ کلم باعث عملکرد بهتر مغز و سلول های عصبی و ترشح هورمون غده های درون ریز می شود. ویتامین E موجود در برگ کلم باعث سلامت پوست، مو و چشم ها می شود.

بدون نگرانی می توانید این نوع کلم را در برنامه غذایی تان بگذارید. اگر مشکل معده ندارید آن را خام میل کنید. در غیر این صورت از فواد این سبزی پرخاصیت به صورت پخته در انواع مواد غذایی بهره بگیرید.


منبع: عصرایران

به این دلیل خطرناک چای داغ نخورید

وی شایع ترین سرطان های مردان ایرانی را سرطان معده و سرطان سینه را شایع ترین سرطان در زنان عنوان کرد و گفت:۵۰ درصد سرطان ها قابل درمان هستند، ضمن اینکه ۴۰ درصد سرطان ها نیز قابل پیشگیری هستند.

بهداشت نیوز- دکتر رضا ملک زاده در نشست خبری هفدهمین کنگره گوارش و کبد ایران گفت: بیش از ۵۰ درصد سرطان ها مربوط به دستگاه گوارش است.

وی شایع ترین سرطان های مردان ایرانی را سرطان معده و سرطان سینه را شایع ترین سرطان در زنان عنوان کرد و گفت:۵۰ درصد سرطان ها قابل درمان هستند، ضمن اینکه ۴۰ درصد سرطان ها نیز قابل پیشگیری هستند.

ملک زاده از چاقی و کم تحرکی به عنوان یکی از عوامل بروز سرطان نام برد و گفت: ۷۰ درصد ایرانی ها اضافه وزن داشته و ۲۵ درصد چاق هستند، ضمن اینکه چاقی در خانم ها شایع تر است.وی مصرف زیاد کالری را یکی دیگر از علل بروز سرطان دانست و گفت: سرانه مصرف کالری ایرانی ها در سال ۱۹۷۰ میلادی ۲ هزار کالری بوده که این عدد در سال گذشته به بالای ۳ هزار کالری رسیده است.

رئیس هفدهمین کنگره گوارش و کبد ایران ادامه داد: ۹۰ درصد ایرانی ها تحرک کافی ندارند، در حالی که علت ۳۰ درصد سرطان ها نیز بروز چاقی است.به گفته ملک زاده، سرطان های سینه و رحم در خانم ها و سرطان مری در آقایان و همچنین سرطان روده بزرگ در خانم ها و آقایان به علت چاقی اتفاق می افتد.

وی ضمن تاکید بر پرهیز از مصرف گوشت قرمز سرخ شده و همچنین چای داغ، اظهار داشت: بررسی ها ثابت کرده است که چای داغ سرطانزاست.ملک زاده افزود: مصرف سه فنجان قهوه در روز برای پیشگیری از بروز کبد چرب و بیماری های قلبی و عروقی خیلی مفید است.


منبع: عصرایران

موضوع جلسه شب‌گذشته مقام معظم رهبری با سران قوا چه بود؟

رئیس مجلس شورای اسلامی موضوع جلسه شب گذشته رهبر معظم انقلاب با سران قوا را تشریح کرد.

به گزارش تسنیم، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در سخنان پیش از دستور امروز (چهارشنبه ۲۴ آبان) صحن علنی پارلمانی با اشاره به جلسه غیرعلنی امروز مجلس که پیش از جلسه علنی برگزار شد گفت: در این جلسه گزارشی راجع به مسائل آسیب‌های اجتماعی و تصمیماتی که در کشور گرفته شده و باید پیگیری شود، بحث و تبادل نظر شد.

بیشتر بخوانید: همدردی مسئولان با زلزله‌زدگان در عرصه عمل و کمک با قوت ادامه یابد

وی با اشاره به جلسه شب گذشته سران قوا و جمعی از مسئولان با رهبر معظم انقلاب اسلامی اظهار داشت: در این جلسه پیرامون تصمیماتی که باید درباره آسیب‌های اجتماعی به خصوص با عنایت رهبر معظم انقلاب مورد بررسی قرار گرفت به طوریکه همه بخش‌های حکومت باید درباره آسیب‌های اجتماعی با عنایت ویژه‌ای این موضوع را پیگیر باشند.


منبع: عصرایران

نهاوندیان: تا هفته آینده مشکل تعاونی‌های وحدت، البرز ایرانیان و افضل طوس حل می‌شود

معاون اقتصادی رئیس‌جمهور گفت: تا هفته آینده بیش از ۹۸ درصد مشکل تعاونی‌های وحدت، البرز ایرانیان و افضل طوس حل می شود.

به گزارش ایسنا، محمد نهاوندیان امروز در حاشیه جلسه هیئت دولت با اشاره به اینکه تصمیمات خوبی برای حل مشکل سپرده‌گذاران این سه تعاونی گرفته شده است، اظهار کرد: تاهفته آینده با اقداماتی که انجام می شود بیش از ۹۸ درصد مشکلات این موسسات حل شده و نگرانی سپرده‌گذاران نیز برطرف میشود.

وی با بیان اینکه سران سه قوه کمیته‌ای سه نفره متشکل از اژه‌ای، پزشکیان وبنده تشکیل داده‌اند، افزود: هفته‌ای دو جلسه ما جلسه تشکیل میدهیم تا مشکلات موسسات را پیگیری کنیم. در رابطه با تعاونی فرشتگان سپرده گذاران تا مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان سپرده‌های خود را دریافت می کنند و برای سپرده‌های بیش از ۲۰۰ میلیون تومان نیز در حال تصمیم گیری هستیم.

معاون اقتصادی رئیس‌جمهور تاکید کرد: برخورد جدی با مسببین این شرایط هم در دستور کار است زیرا نباید هیچ کس در اقتصاد ایران به خود جرات دهد با اهمال کاری به سرمایه و اعتماد مردم لطمه بزند.


منبع: عصرایران

طرز تهیه لیمو شکری

طرز تهیه لیمو شکریاگر هنوز برای زمستانتان لیمو شکری درست نکردید تا هنوز لیمو ترش های تازه در بازار تمام نشده دست به کار شوید. چون در زمستون می توانید لیمو شکری ها را با چای میل کنید و از طعم دلچسب آن لذت ببرید.

مواد لازم برای لیمو شکری :



 لیمو ترش تازه ۵۰۰ گرم 
 شکر  ۲۵۰ گرم

طرز تهیه لیمو شکری :

لیموها را شسته و خوب خشک کنید. سپس آنها را به صورت ورقه های نازک برش بدهید، هسته های آن ها را حتما جدا کنید و گرنه تلخ می شود.

داخل یک شیشه تمیز و کاملا خشک، کمی از ورقه های لیمو را قرار داده و روی آن مقداری شکر بریزید و این کار را ادامه بدهید تا شکر و لیموها تمام شوند. (در صورت تمایل می توانید چند شاخه نعنا هم لابه لای لیموها قرار بدهید).

بعد در شیشه را محکم ببندید و در یک محیط خنک قرار بدهید. بعد از حدود یک ماه آماده مصرف هستند.

حتما لیموها زرد باشند، اگر سبز باشند تلخ می شود.

و اینکه چون هیچ آبی به آن اضافه نمی شود و فقط آب لیموها است کپک نمی زند.

و در آخر اینکه می شود به جای شکر از عسل هم استفاده کرد من عسل ریختم.

نکاتی برای تهیه لیمو شکری :

اگر داخل یخچال قرار بدهید شکرها دیرتر آب می شوند پس بهتر است در یک محیط خنک غیر از یخچال قرار بدهید.

جلوی آفتاب هم نباید گذاشت چون ویتامین لیمو از بین می رود.

حتما لیموها زرد باشند، اگر سبز باشند تلخ می شود.

چون هیچ آبی به آن اضافه نمی شود و فقط آبِ لیموهاست کپک نمی زند.

می شود به جای شکر از عسل هم استفاده کرد رنگ لیموها تیره و خوشرنگ می شود و برای درمان سرما خوردگی عالی است.

باید هر چند روز یکبار در شیشه را باز کرد و روی آن شکر یا عسل ریخت اینقدر اینکار را تکرار کنید تا آب کامل روی لیموها را بگیرد.


منبع: عصرایران

تهمینه میلانی: مرد‌سالاری در این زمانه ابهتی ندارد

تهمینه میلانی؛ نویسنده و کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران این روزها با آخرین ساخته خود، ملی و راه‌های نرفته‌اش، در سینماهای ایران میهمان است. مرور آثار میلانی و کارنامه سینما‌یی او در طی سالیان فعالیتش، نشان از آن دارد که توجه همیشگی او به مسائل زنان و خانواده بوده است. مسائلی که اغلب از حیث مشکلات و آسیب‌ها زیر ذره‌بین نگاه میلانی رفته‌اند و نهایت تبدیل به سوژه فیلمسازی این‌چنین شده‌اند. اکران ملی و راه‌های نرفته‌اش و اختصاص موضوع این فیلم به خشونت خانگی، بهانه‌ای شد تا در فضای شلوغِ کاری میلانی، گپ‌و‌گفتی در‌این‌باره داشته باشیم.

به‌خاطر دارم که چند سال پیش، در جریان مصاحبه‌ای در جشنواره‌ای در برلین گفته بودید که فمینیست هستید! فمینیستی که معنای تعادل درون چارچوب آن نهفته و قصد دارد چارچوب‌های مردسالاری را به سوی تعادل و آزادی زنان دگرگون کند. از نظر شما حد و مرز این تعادل و آزادی برگرفته از چیست؟! تهمینه میلانی برای رسیدن به یک الگوی مطلوب و ارائه آن به ‌جای الگوی موجود مردسالار، به کجا می‌نگرد؟

یادم نمی‌آید در برلین چه گفتم؛ اما در مصاحبه‌های متعددی که با رسانه‌های داخلی داشته‌ام همواره عرض کرده‌ام که فمینیسم هم مثل همه ایسم‌ها، بر‌اساس موقعیت مکانی و زمانی تغییر مفهوم می‌دهد، بنابر این اگر ساختن فیلم درباره مسائل زنان کشور، جهت رسیدن به تعادل اجتماعی نامش فمینیسم است، با این تعبیر من و همسرم فمینیست هستیم. تلاش ما این است که به خانواده‌ای دست بیابیم که روابط افراد آن مبتنی بر عشق است. ما نقد جدی به روابط فر‌ادست و فرودست در خانواده داریم و معتقدیم این نگرش، باتوجه به رشد تصاعدی وسایل ارتباط جمعی، به ویرانی نهاد خانواده منجر خواهد شد.

 گپ‌‌و‌گفتی درباره جایگاه مسائل زنان در سینمای ایران  با تهمینه میلانی

جرقه فیلمسازی با محوریت مسائل زنان در وجود تهمینه میلانی از چه زمانی زده شد؟ آیا پرداخت به مسائل زنان در شما مقدم بود یا شکستن ابهت مردسالاری؟!

مرد‌سالاری در این زمانه، ابهتی ندارد که کسی قصد شکستن‌ ‌آن را داشته باشد، تنها ویرانگر است. ما برای رسیدن به حقوق برابر انسانی، در جهت ایجاد تعادل اجتماعی این فیلم‌ها را می‌سازیم. سیاست‌های فرهنگی و قوانین حقوقی کارشناسی نشده‌ و مشاهده مجموعه رفتارهای نامناسب با دخترها و زنان، ما را به ساختن فیلم‌هایی با محوریت زنان می‌کشاند. شاید از آنجایی که به‌طور فردی نمی‌توانستم کاری برای این قبیل زنان و دختران بکنم و از دیدن رنج‌هایشان رنج می‌بردم به این نتیجه رسیدم که باید برای آنها کاری بکنم. تاثیرگذاری در بخشی از جامعه‌ای که در حال تغییر است و کاهش صدمه انتقال جامعه از سنت به مدرنیسم از دغدغه‌های اصلی‌ام بوده ‌است. سعی می‌کنم جامعه را نسبت به این نوع مسائل حساس کنم و صدای کسانی باشم که در کنج خانه‌ها رنج می‌کشند و صدایشان به جایی نمی‌رسد.

و همین آدم‌ها می‌شوند قهرمان فیلم‌های شما؟

نه! حرف‌های آنها را می‌شنوم و با تحقیقات گسترده‌ای که روی آسیب‌های مطرح‌شده انجام می‌دهم قصه‌ها را می‌نویسم و شخصیت‌ها را شکل می‌دهم. در مجموع به این نتیجه رسیده‌ام که ادامه این موقعیت؛ یعنی حال نامساعد بانوان در همه طبقات – که واقعا نگران‌کننده است – پیامد‌های بدی برای کل جامعه خواهد داشت. یکی از این مسائل و مشکلات عمومی که بانوان مطرح می‌کنند، مساله خشونت خانگی پشت دیوارهای بسته خانه است که به چشم نمی‌آید. از جمله نکات تلخی که در تحقیقات خود به آن رسیدم میزان این خشونت است‌. طبق نظر کارشناسان ایرانی حداقل دو‌سوم خانم‌هایی که وارد ارتباط زناشویی می‌شوند مورد خشونت؛ از خشونت کلامی‌ تا فیزیکی قرار می‌گیرند. خب! نمی‌توانم نسبت به این مسائل ‌بی‌تفاوت باشم. باید کاری کرد و در حیطه شغلی ما، باید فیلم بسازیم.

دغدغه فیلمسازی درباره زنان برای شما مشکلات زیادی به همراه داشته است. مشکلاتی که سال‌های سال امتداد یافته، اما انگیزه میلانی را از وی نگرفته است! ماحصل این تلاش ‌۳۰ساله از دیدگاه شما چیست؟

آگاه‌سازی جامعه. آگاهی یک کلید برای رسیدن به تعادل است و من و همسرم در این جهت گام بر‌می‌داریم. مسائل زنان در جامعه ایرانی شقوق مختلفی را شامل می‌شود که می‌توان آنها را به دو دسته کلی مطالبات سلبی و ایجابی تقسیم کرد‌؛ مطالباتی مثل توقیف خشونت‌های اجتماعی علیه زنان به‌عنوان یک خواسته سلبی و از سوی دیگر ایجاد حقوق جدید برای آنان که در بخش مطالبات ایجابی باید به آن اشاره کرد.

مساله ما فقط خشونت اجتماعی نیست. زیر‌ساخت خشونت اجتماعی، خشونت در خانواده است. تربیت پایه و چرخه خشونت را جدی بگیرید. بچه‌های ما شکل خود ما می‌شوند. سیامک در فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» از کودکی کتک خورده و شاهد کتک‌خوردن خواهرها و مادر خود بوده است. خشونت در رفتار او نهادینه است و باید تلاش بسیاری کند و مشاوران کارکشته‌ای را به کار بگیرد تا اطلاعاتی که در کودکی در ذهن او نقش بسته، پاک شود و اطلاعات جدیدی بر پایه یک زندگی توام با عشق و مهر در او شکل بگیرد.

مَلی هم مثل سیامک، قربانی یک سیستم مرد‌سالار خشن است و اتکا به نفس او به دلیل دختر‌بودنش از همان طفولیت آسیب دیده و نوعی ریاکاری که در همه زنان ما به دلیل نبود شرایط دموکراتیک در خانواده شکل می‌گیرد، در او وجود دارد. او همواره برای رسیدن به چیزی که حق خود می‌داند باید پنهانکاری و حتی ریا کند؛ چون چاره‌ای جز این ندارد. ملی خانواده‌ای دارد که به او اجازه رشد اجتماعی و اقتصادی نداده است؛ بنابراین او اتکا به نفس کافی ندارد. این همان پاشنه‌آشیل اوست..

مرور آثار شما اما نشان از آن دارد که همواره دغدغه مطالبات سلبی را داشته‌اید. چرا به بخش ایجابی این حوزه ورود نکرده‌اید؟ در واقع جریان‌سازی یک مطالبه اجتماعی که می‌تواند با تولید و پخش یک فیلم سینما‌یی آغاز شود، هیچ‌گاه در ذهن شما بوده؟

در خانواده‌ای به دنیا آمده‌ام که نسبت به بسیاری از خانواده‌های ایرانی از شرایط مناسب‌تری برخوردار بود. البته منظورم این نیست که پدر و مادرم بر‌اساس تئوری‌های مدرن روانشناسی و نظریات اریک برن، فرزندان خود را بزرگ کرده‌اند، اما شاید بتوان گفت صدمه کمتری نسبت به بسیاری از بانوان هم‌نسل خود دیده‌ام. از سوی دیگر در تشکیل زندگی مشترک هم آزادی انتخاب داشتم و ازدواجم با عشق و علاقه صورت گرفته و با میل و علاقه و همفکری با همسرم تصمیم گرفته‌ایم که فرزند داشته باشیم. با این اوصاف، گرچه رنجی را که زنان فیلم‌هایم می‌کشند تجربه نکرده‌ام، اما با این وجود انسانم و نمی‌توانم چشمم را به روی بسیاری از حقایق جامعه و آسیب‌های اجتماعی ببندم.

 زنان زیادی در جامعه می‌بینم که از مشکلات اقتصادی و فرهنگی رنج می‌برند، خصوصا در ارتباط مستقیم با افرادی که به دفترم مراجعه می‌کنند حقایق بسیاری را در‌می‌یابم. آنها به دلیل فیلم‌هایی که در مورد زنان ساخته‌ام؛ مثل «دوزن»، «واکنش پنجم» و «زن زیادی» به من اعتماد می‌کنند و حقایقی را که شاید برای حفظ آبرو برای کسی بازگو نمی‌کنند با من مطرح می‌کنند. حقایقی که اغلب دردناک و گاه حتی خطر‌ناک است! و گفتن آنها می‌تواند پیامد بسیار بدی برای آنها داشته باشد. در‌واقع وقتی این انسان‌ها با من به درددل می‌نشینند، مسئولیت اجتماعی مرا زیاد می‌کنند. در مجموع آدم سیاست نیستم، هنر‌مندم و کارم نقد و نمایش کاستی‌های جامعه است.  

 گپ‌‌و‌گفتی درباره جایگاه مسائل زنان در سینمای ایران  با تهمینه میلانی

تلویزیون یکی از مهم‌ترین رسانه‌های عمومی است که هنوز در بین اقشار متوسط و ضعیف شهرستان‌ها و روستاها جایگاه قابل‌توجهی دارد. دلیل پرهیز شما از استفاده از این‌ تریبون چیست؟ عدم تمایل شما یا رویگردانی تلویزیون از پرداخت به مسائل و آسیب‌های زنان؟

 تلویزیون ما کاملا سیاسی و تحت کنترل یک جناح خاص است که بدون هیچ شناختی مرتبا آدم‌هایی شبیه مرا قضاوت می‌کنند. می‌بینید که در میان ‌۱۰فیلم اکران شده، تنها تیزر‌های تبلیغاتی فیلم ما را پخش نمی‌کنند! این دوستان از پذیرش ما حتی در یک برنامه ساده سینمایی اکراه دارند، چه رسد که دعوت به ساخت فیلم کنند. ای کاش مسئولان تصمیم‌گیر، فضایی ایجاد کنند تا ‌آدم‌هایی شبیه من که خوشبختانه در جامعه ما کم نیستند، اما دستشان از رسانه‌های جمعی کوتاه است، حرف بزنند.

اگر در سال‌های گذشته این اتفاق می‌افتاد، ما امروز شاهد این همه ناهنجاری و آسیب در سطح جامعه نبودیم‌ اگر همانند‌سازی جای خود را به رسمیت‌شناختن هویت فردی انسان‌ها می‌داد، امروز شاهد رشد جامعه در همه زمینه‌ها بودیم. اگر سیاست جمع‌گریزی وجود نداشت، امروز هر فردی تنها به‌فکر خود نبود و در همه امور، از جمله اداره شهر و کشور مشارکت می‌کرد. این وضعیت ‌آشفته، این تظاهر برای نفع شخصی، حاصل سیاست‌های غلط است که کسی حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد!

هنگامی‌که زنان‌جامعه عنوان می‌کنند به‌دنبال حقوق برابر و یکسان با مردان هستند با زدن انگ‌های سیاسی و اخلاقی به حاشیه رانده می‌شوند. این نوعی نگاه مردسالارانه به مشکلات و مسائل زنان توانمند ایران است‌؛ برخلاف سریال‌های تلویزیون که با نگاهی کاملا سنتی زنان را منفعل و گاه کوته‌فکر و ریاکار نشان می‌دهند. فیلمسازانی شبیه من، در فیلم‌هایمان به زنان کشور به‌عنوان یک انسان توانمند که توانایی‌اش به‌دلیل نگرش غیر‌علمی ‌نادیده گرفته می‌شود، نگاه می‌کنیم. طبیعی است که نگرش سنتی در مقابل دیدگاه ما بایستد، اما ‌آیا حاضر به پذیرش عواقب و آسیب‌های عمل خود هم هست؟ جامعه ما دچار مشکلات فرهنگی بسیاری است. فرهنگی که تبلیغ می‌شود جوابگوی زندگی و روابط مردم نیست. برای همین هم مردم راه خود را می‌روند و رسانه‌های ارتباط جمعی با انکار ایشان، راه خود را‌!

یعنی پیشنهادی از طرف صدا‌و‌سیما به شما نشده است؟!

نه به‌صورت جدی. فیلمنامه‌هایی با محوریت بانوان، به‌ویژه بانوانی که شخصیت‌های پیچیده و بلند‌پرواز دارند، در همان برخورد اول از طرف شورای فیلمنامه سیما رد می‌شوند. گویی اصلا این خانم‌ها در ایران زندگی نمی‌کنند. سریال‌های ما را ببینید؛ اغلب زنانی که رویاهایشان را دنبال می‌کنند، شخصیت‌های منفی و ویرانگر نشان داده می‌شوند. در طول این سال‌ها تنها از دو بار از طرف سیما‌فیلم دعوت به همکاری شد‌ه‌ام که با وجود نگارش فیلمنامه برای ایشان، با تغییر مدیریت ساخت آنها متوقف شده است.

موضوع فیلمنامه‌هایی که نوشتید، چه بود؟!

شش فیلمنامه درباره ایدز برای سیما فیلم نوشتم که کارگردان‌های دیگر بسازند. یکی از آنها که بسیار مورد علاقه‌ام بود را می‌خواستم خودم بسازم که مجوز نگرفت. داستان زوج جوانی که با عشق ازدواج کرده بودند، اما مرد خانواده معتاد‌ و از طریق سرنگ آلوده به بیماری ایدز شده بود‌ و متاسفانه همسر بی‌گناهش را هم ‌آلوده می‌کرد. فکر کنید چه تعداد زن نجات پیدا می‌کرد اگر از طریق این نوع فیلم‌ها پیشگیری را می‌آموخت و مبتلا نمی‌شد.

چون فیلم به ‌آنها نشان می‌داد که حتی اگر شوهر شما مردی خوشگذران نباشد و عاشق شما هم باشد می‌تواند از طریق سرنگ آلوده، ایدز بگیرد و به شما منتقل کند. اما مدیران سیما فیلم گفتند این موضوعات جامعه را می‌ترساند و قبح ماجرا از بین می‌رود. شک ندارم که اگر ۱۵ سال قبل این فیلمنامه‌ها ساخته می‌شد الان میزان ایدز در جامعه ما به‌شدت پایین‌تر بود. اما چه کسی حاضر است مسئولیت فیلم‌های ساخته‌نشده را بپذیرد؟! چه اشکالی داشت که این فیلم‌ها ساخته می‌شد؟ چرا مدام روی این آسیب‌ها سرپوش می‌گذارند؟ یعنی با کتمان کاستی‌ها از میزان آن کاسته می‌شود؟ یا هر روز اوضاع از روز پیش بدتر می‌شود؟

در مصاحبه‌ای گفته بودید که پس از انقلاب بنا بر این شد که الگوسازی همسانی در میان افراد جامعه صورت پذیرد. الگوسازی که تفاوت‌ها را در نظر نمی‌گرفت! امروز که ‌۴۰سال از انقلاب گذشته اما، شاهد رخ‌دادن چنین اتفاقی نیستیم.

با سیاست همسان‌سازی، هویت فردی آدم‌ها مخدوش شده است، حتی اگر این سیاست امروزه منسوخ شده باشد. برای ایجاد تعادل در جامعه در قدم اول، ‌‌‌باید هویت فردی و انسانی زنان ‌به آنها برگردانده شود. هر انسانی باید براساس طبیعت و هویت خود زندگی کند و نباید همه زنان جامعه را به یک چشم دید. در قدم دوم باید در تمامی‌ قوانین حقوقی درباره زنان تجدید‌نظر شود تا حقوق از‌دست‌رفته زنان به آنها بازگردانده شود. تغییر در نگرش تربیت بانوان هم ضروری است. تا دیر نشده باید اتکا به نفس دختران و زنان جامعه را بالا ببریم و در آنها خودباوری را رشد بدهیم.

 گپ‌‌و‌گفتی درباره جایگاه مسائل زنان در سینمای ایران  با تهمینه میلانی

به آنها بباورانیم که می‌توانند هر کاری را درست انجام دهند می‌توانند تا هر مقطعی که می‌خواهند تحصیل کنند، که حق انتخاب همسر خود را دارند. که شیئی نیستند که معامله شوند و باید به‌عنوان یک انسان از حق طبیعی یک انسان برخوردار باشند. اگر معتقدیم که زنان در نقش مادر «قلب» خانواده هستند، باید قلب خانواده سالم باشد تا خانواده سالم بماند.

طبعا هنگامی‌ که حال قلب خانواده خوب نباشد، نمی‌تواند فرزندان صالح  تربیت کند. نمی‌تواند همسر خوبی برای همسرش باشد. پس مرد خانواده هم صدمه می‌بیند و خانواده‌گریز می‌شود. به جای یافتن خوشی در خانه، آن را بیرون از خانواده جست‌وجو می‌کند و باز‌هم آسیب روی آسیب پدیدار می‌شود…

 نسلِ تربیت‌‌شده پس از انقلاب یا والدین‌شان را الگو قرار داده‌اند و یا الگوی مقابل والدین را برای زندگی برگزیده‌اند. گزینشی که در برخی وجوه به افراط‌ها و آسیب‌های جبران‌ناپذیری مثل خیانت و روابط نامشروع در مواردی انجامیده است. نظر شما در این‌باره چیست؟

زندگی دوگانه فرزندان ما در خانه و جامعه در آنها خصو‌صیات‌های پیچیده‌ای به‌وجود ‌آورده است. ‌آموزه‌های خانواده در بیشتر خانه‌ها تفاوت اساسی با خواست و آموزه‌های حکومت داشته است. مثلا داشتن دوست پسر و یا دوست‌دختر در برخی از خانواده‌ها فعل قبیحی به حساب نمی‌آید، اما به‌ویژه در دوره‌ای این روابط به‌شدت کنترل و سانسور می‌شد، برای همین روابطی که قرار بود در حد خوردن یک قهوه در کافی‌شاپ باشد، برای حفط امنیت به خانه‌ها کشیده شد‌ و موجب روابط جنسی زودرس شد و در پیامد آن بسیاری از ارتباطات انسانی که به آهستگی شکل می‌گرفت، تبدیل به روابطی زود‌رس و ‌بی‌سرانجام و آسیب‌زا شد.

شخصیت نیره در فیلم ملی و راه‌های نرفته‌اش، مصداق شخصیتی معارض با الگوی نسل قبل زن ایرانی است‌؛ زنی که خیانت را برگزیده و در این بین نه‌تنها پایه‌های زندگی خودش را خراب کرده بلکه به زندگی زنی دیگر هم لطمه می‌زند. هدف شما از گنجاندن او در این فیلم چیست؟ انتقاد از شرایط تربیتی و رشد خانواده او؟

جامعه امروز ما در زمینه ارتباط انسانی بسیار پیچیده است و مرحله بحرانی و خطرناکی را تجربه می‌کند. یکی از این نوع ارتباطات، داستان نیر است که در فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» به آن اشاره می‌شود. نیر در جامعه امروز ما پدیده‌ای است که اغلب در خانواده‌های طبقه متوسط سنتی دیده می‌شود.

منظورم اقشار صرفا مذهبی نیست؛ بلکه اقشار سنتی است. نیر و نیرها در خانواده خود دایره بسته‌ای از ارتباطات دارند و اگر در زندگی زناشویی خود موفق نباشند، ممکن است در همان حریم بسته ارتباطات خانوادگی، ابتدا به‌دنبال فردی برای رفع نیازهای عاطفی بگردند و در ادامه حتی ممکن است این رابطه به ارتباط پیچیده‌تر هم منتهی بشود. البته همیشه و در هر زمان این نوع ارتباطات ویرانگر در خانواده‌ها به شکل محدود وجود داشته اما در این روزگار و تحت تاثیر بسیاری از عوامل از جمله وسایل ارتباط جمعی ساده و گسترده چون اینترنت و سر‌یال‌‌های به‌ویژه ترک، تبدیل به یک آسیب مهم اجتماعی شده است.

اغلب این زنان شوهردار که وارد ارتباط با مردی متاهل یا مجرد می‌شوند، در زندگی زناشویی خود دچار مشکل هستند، اما به هر دلیلی قادر به ترک خانه و همسر خود نیستند. گاه پیش می‌آید که این زنان از طریق فامیلی و خواستگاری ازدواج می‌کنند، ولی وقتی وارد زندگی زناشویی می‌شوند، همسر آنها مردی نیست که در رویاها و تخیل‌شان تصور می‌کردند. این امر در مورد مردها هم صادق است.

آشنایی و ایجاد علاقه‌مندی میان این زنان و مردان، ابتدا با درد‌دل، شوخی و حرف‌زدن آغاز می‌شود و کم‌کم به علاقه می‌رسد. البته این نوع علاقه‌مندی‌ها گاه صرفا عاطفی و برقراری دیالوگ است؛ یعنی شنیدن کلام خوش از مردی دیگر یا تعریف و تمجید از آشپزی از طرف همان مرد. این تعریف و تمجید چون هیچ‌گاه از جانب شوهر زن مورد‌نظر اتفاق نمی‌افتد، طبعا این زن، به‌سادگی تحت تاثیر مردی که از او تعریف می‌کند قرار می‌گیرد. اغلب این نوع ارتباط از همین رفتار ساده شروع می‌شود و لزوما با قصد و نیت خیانت نیست.

وضعیت این نوع روابط در جامعه چگونه است؟

امروزه موبایل و اینترنت ارتباط بین انسان‌ها را گسترده و بسیار آسان کرده است؛ خصوصا افراد خانواده‌های بسته و سنتی به دلیل محدودیت‌های ارتباطی بیشتر از این امکانات بهره می‌گیرند.

توجه به ارتباط غیرمعمول در این نوع دایره‌های بسته خانوادگی برای اولین بار در فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» مطرح می‌شود. شورای تصویب سناریو اصرار داشتند که ما این موضوع را حذف کنیم تا قبح ماجرا در جامعه نریزد، اما ما با سماجت آن را ساختیم؛ چون فکر کردیم اگر امروز به این مساله توجه کافی نشود و راهکاری برای آن یافته نشود، ممکن است در آینده با مصائب و آسیب‌های بیشتری دست به گریبان شویم. اغلب انسان‌هایی که در این دایره گرفتار می‌شوند تصوری از آینده ندارند و با این منطق که مگر چه اشکالی دارد با یک مرد از آشنایان گپ بزنم و درد‌دل کنم، وارد این بازی خطرناک می‌شوند و در ادامه با این منطق که: حالا چه اشکالی دارد بیشتر با هم حرف بزنیم، چه اشکالی دارد یک قهوه هم با هم بخوریم و همین‌طور چه اشکالی دارد‌های دیگر، یک‌دفعه چشم باز می‌کنند و می‌بینند به هم دل بسته‌اند. نیر هم در فیلم ملی و راه‌های نرفته‌اش دقیقا همین راه را رفته و در نهایت دلبسته مسعود شوهر خواهر همسر خود شده است.

جریان روشنفکری یکی از مهم‌ترین پرچمداران رسیدگی به مسائل زنان در ایران است. ادعایی که ماحصل چندانی در این سال‌ها نداشته است. ماحصلی که حتی در برخی موارد منجر به بروز ‌آسیب‌های بیشتر در میان زنان ایرانی شده است. نظر شما درباره عملکرد روشنفکران و نسبت ‌آنان با مسائل زنان در ایران چیست؟

متاسفانه کنترل بیش از حد برخی نهاد‌ها موجب شده است که جریان مهمی ‌برای احقاق حقوق بانوان از طرف روشنفکران شکل نگیرد. اغلب متفکرین این نوع تفکر، به‌دلیل کنترل و مشکلات امنیتی به خارج از ایران رفته‌اند که در عین پراکندگی، عملکرد بدی ندارند. اما در داخل کشور حرکت جدی که بتوان آن را ارزیابی کرد، وجود ندارد.

به‌نظر شما دغدغه‌های تهمینه میلانی که امروز ملی و راه‌های نرفته‌اش را ساخته، با تهمینه میلانی که روزی دو زن را کارگردانی کرده بود، چه تفاوتی کرده؟ برخی از منتقدین براین باورند که افت سطح دغدغه‌ها در کیفیت آثار شما نمایان است.

دغدغه‌های من فرقی نکرده است، فقط قصه‌ها و کانسپت‌ها متفاوت است. شاید حق با منتقدینی باشد که می‌فرمایید؛ البته برای قضاوت کمی زود است. ما، یعنی من و همسرم فکر می‌کنیم فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما‌ست که ما ساخته‌ایم. نا‌گفته نماند که فضای فرهنگی این روزگار نسبت به زمانی که فیلم دو زن ساخته شد، تنگ‌تر و سانسور بیشتر شده است.

ده‌ها فیلمنامه من که با موضوع زنان نوشته‌ام،  به‌دلیل رد‌شدن از طرف شورا‌‌های متنوع، در انبار خاک می‌خورند. فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» هم ‌بی‌توجه به اصلاحات ارشاد ساخته شد، وگرنه همین فیلمی‌که شما می‌فرمایید به نسبت فیلم «دوزن» افت سطح دغدغه‌ها را دارد، که البته من آن را قبول ندارم، را با فشارهای عصبی و روانی بسیار ساخته‌ام. فراموش نکنید شخصیت «فرشته» در فیلم «دوزن» تفاوت بسیاری با شخصیت «ملی» در فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» دارد. «مَلی» دختر معصومی ‌است با سقف آرزوهای کوتاه که یک عمر حرف نزده و کوپن‌های خشم در او انباشته شده و باید در جایی آنها را خرج کند! و «فرشته» زنی آگاه با رویاهای بزرگ است که قصد تغییر و رشد خانواده خود را دارد.

 او می‌خواهد در تعیین آینده جامعه خود نقش داشته باشد، برای همین قادر است عقایدش را مطرح کند. فرشته فیلم «دو زن» زنی است که قادر است حرف بزند و کینه روی کینه انبار نمی‌کند، بنابر این با تمام فشارهایی که روی او وجود دارد، قادر نیست شوهرش را بکشد. چون کوپن‌های خشم در وجود او جمع نمی‌شود. درحالی که مَلی در فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» به‌دلیل اتکا به نفس صعیف و نداشتن مهارت زندگی، کوپن‌های خشم را روی هم انبار می‌کند تا در لحظه‌ای که جان خود را در خطر می‌بیند تمامی ‌آنها را خرج ‌‌کند و دست به قتل بزند. فرشته زنی آگاه است.

او ناهنجاری رفتاری همسرش را می‌فهمد، گرچه برای خواسته‌هایش می‌جنگد، فریاد می‌زند، اما روی خودش کنترل دارد، حال آنکه مَلی براساس غریزه عمل می‌کند. او مهارت‌های زندگی را یاد نگرفته است و خودش هم به‌دلیل کنترل بیش از حد خانواده تلاش زیادی نکرده است.

زنانی که نمی‌توانند طلاق بگیرند یا اگر طلاق بگیرند جایی برای زندگی بعد از طلاق ندارند، گاه معشوقه‌ می‌گیرند و با کمک او دست به قتل می‌زنند. آنها در خیال خود با این عمل هم از مزاحمت‌های همسر خشونت‌گر خلاص می‌شوند و هم بچه و خانه را در اختیار خواهند گرفت. چون بر طبق قوانین، طلاق مساوی با از‌دست‌رفتن همه‌چیز برای یک زن خانه‌دار یا زنی که در‌آمد کافی ندارد، است. زنانی هم هستند که همانند مَلی تنها از خود دفاع می‌کنند و هیچ قصد قبلی برای کشتن همسرانشان ندارند.

 به نظر شما نقطه اعتدال مراقبت از خانواده کجاست؟

 آگاهی، یک کلید است. شما وقتی بچه بودید ممکن است اتفاقات زیادی برایتان افتاده باشد؛ مثلا ممکن است مورد ظلم واقع شده باشید. اما اگر بعدها در سایه مطالعه و رشد آگاهی، نسبت به اینکه چرا چنین اتفاقاتی افتاده آگاه شوید می‌توانید خشم خود را کنترل کنید و انسان نیکی بشوید و چه‌بسا برای کاستن از این قبیل اتفاقات آسیب‌زا دست به عمل بزنید. اگر زمانی مادرتان کتک می‌خورد، رنج و درد او را حس کنید و معنی اشک او را بفهمید ‌بی‌شک هرگز زنی را مورد خشونت قرار نخواهید داد، اما اگر داده‌های شما این باشد که زن را باید کنترل کرد یا کتک زد تا خانواده دوام بیاورد این چرخه ادامه خواهد داشت. بنابراین تلاش همه ما باید این باشد که درک درستی از ناهنجاری‌های خانوادگی و اجتماعی بیابیم و با آگاهی ‌از آنچه پیرامون ما رخ می‌دهد راهکار بیابیم و یا اگر خود ما در چنین چرخه‌ای گرفتار آمده‌ایم از یک حقوقدان و روانشناس مشاور بهره بگیریم.


منبع: برترینها

«الناز رکابی»؛ قهرمان سنگ نورد ایران و آسیا

در مسیرهای سخت صعود، درس زندگی را مشق کرده است. صخره‌های سخت و بلندی که در دل هر بنی بشری تار ترس می‌تند، در دل او گل اشتیاق می‌کارد و دشواری مسیر، لذت صعود را برایش دوچندان می‌کند. دختری که می‌خواهد به همه نشان دهد، جایگاه زن فراتر از آن چیزی است که برخی تصور می‌کنند؛ همین هم هست که به کنایه‌های اطرافیان ریشخند می‌زند و با عزمی صدچندان به صخره‌ها هجوم می‌برد و بر بلندای آنها می‌ایستد.

در تمام این سال‌ها، دست‌هایش همواره سنگ‌ها ی سخت را به مبارزه طلبیده و چشم‌هایش دمادم مسیرهایی را دنبال کرده است که در انتهای‌شان قهرمانی انتظارش را می‌کشیده… «الناز رکابی» دختر ۲۸ ساله ایرانی امروز بر بام آسیا ایستاده است. سنگنورد قهرمانی که بسیاری از سنگنوردان و کوهنوردان نام آشنا و همچنین مردم را به تحسین واداشته است. با او پس از بازگشت از رقابت‌های قهرمانی کاپ آسیا [در چین] به گفت‌و‌گو نشستیم تا برای ما از زندگی خود و از موانعی که در مسیر زندگی‌اش پشت سر گذاشته است، بگوید.

 لذت فتح بلندترین دیوارها

زندگی از نگاه این دختر پرجربزه ایرانی یعنی «مبارزه با سنگ‌های سخت و دشوار و انتخاب بهترین مسیر برای رسیدن به موفقیت». او با قهرمانی در رشته بولدرینگ (سنگ نوردی بدون طناب) رقابت‌های کاپ آسیا، نام ایران را بر بام آسیا بلندآوازه کرد. او رمز موفقیت‌اش را حمایت خانواده و بی‌توجهی به سنگ‌هایی می‌داند که بر سر راهش قرار می‌گیرند و تلاش می‌کند تا به‌عنوان نخستین بانوی ایرانی برای نخستین بار در رشته سنگنوردی در المپیک ۲۰۲۰ به رقابت بپردازد. این دختر زنجانی سال‌هاست بدون مربی تمرین می‌کند و نقاط ضعف خود را از روی فیلم تمرینات خودش برطرف می‌کند.

صخره‌ای به نام زندگی

از همان کودکی پر شر و شور بود و همیشه تلاش می‌کرد تا انرژی کودکی‌اش را در بازی‌هایی که کمتر دختری سراغ آنها می‌رفت، خالی کند. سال ۶۸ در خانواده‌ای علاقه‌مند به ورزش در زنجان به دنیا آمد؛۴ خواهر و یک برادر. زمانی که برادر بزرگتر وارد رشته سنگنوردی شد، احساس کرد که او هم به این رشته علاقه‌مند است و می‌تواند از صخره‌های سنگی که به نظر ترسناک می‌آیند، بالا برود. الناز از دوران کودکی و آشنایی با صخره‌ها این گونه می‌گوید: از همان کودکی از دیوار راست بالا می‌رفتم.

دختر خیلی پر انرژی‌ای بودم و پدر و مادرم تلاش می‌کردند تا بدون انجام کارهای خطرناک و آسیب دیدن انرژی‌ام را در ورزش تخلیه کنم. پدر هیچ گاه تفاوتی بین دخترها و تنها پسرش قائل نبود و همیشه ما را به ورزش تشویق می‌کرد. برادرم زودتر از من وارد رشته ورزشی سنگنوردی شد و زمانی که تمرینات او را می‌دیدم جذب این رشته شدم. همیشه از اینکه یک انسان با قدرت بدنی خودش و با هوش و ذکاوت از دیواره‌های سخت بالا رفته و فاتحانه آن را تسلیم اراده خویش می‌کند لذت می‌بردم.

وقتی به ۱۲ سالگی رسیدم علاقه‌ام را با خانواده در میان گذاشتم و جالب اینکه پدر و مادرم هیچ گاه مانع من نشدند. هیچ گاه به من نگفتند که این ورزش سختی است که انتخاب کرده‌ای و مناسب تو نیست. آنها با تشویق و دلگرمی حمایت کردند و در  ۱۲ سالگی برای نخستین بار از صخره مصنوعی بالا رفتم. آن روز به سالن سنگنوردی رفتم. نخستین بار بود که زیر دیواره می‌ایستادم و آن را نگاه می‌کردم. بلند بود و شاید در نگاه اول ترس داشت. سعی کردم خونسرد باشم و با توجه به تمریناتی که داشتم طناب را به خودم بستم و از دیواره بالا رفتم. حس خیلی خوبی بود. وقتی به بالای دیواره رسیدم احساس کردم همه دنیا زیر پای من قرار دارد. در طول مسیر ترس من تبدیل به هیجان شده بود و فقط به بالا نگاه می‌کردم تا با تقسیم قدرت بدنی‌ام بتوانم صعود کنم.

 لذت فتح بلندترین دیوارها

دستان پرقدرت و رگ‌هایی که از عضلات بیرون زده است نخستین چیزی است که در وجود این دختر ورزشکار نمود عینی پیدا کرده است؛ قدرت بدنی فوق‌العاده‌ای که تنها با تمرینات سخت و طاقت فرسا به دست آمده است و این نکته را اثبات می‌کند که اراده، توانایی و قدرت ارتباطی با جنسیت ندارد.

الناز با بیان اینکه در بعضی از زمینه‌ها و حتی ورزش، زنان قوی‌تر از مردان هستند می‌گوید: ورزش سنگنوردی نیاز به قدرت بدنی بالا و داشتن ساعد و بازوی قوی دارد و من با تمرینات زیاد این قدرت را به‌دست آورده‌ام. از اینکه برخی به زنان به‌عنوان انسان‌های ضعیف نگاه می‌کنند ناراحت می‌شوم و با اطمینان می‌گویم که توانایی زنان در بسیاری از عرصه‌ها و ورزش کمتر از مردان نیست و حتی گاهی بیشتر است. در ورزش سنگنوردی زنانی از امریکا و اتریش امروز بالاتر از مردان حضور دارند و در مسابقات بسیار سریع‌تر و قوی‌تر مسیر سخت صخره‌ها را طی می‌کنند، البته برای رسیدن به این جایگاه گاهی اوقات با حرف‌ها و طعنه‌های برخی مواجه شدم. کسانی که می‌گفتند، «زن را چه به بالا رفتن از دیواره‌های سنگی و چنگ زدن به صخره‌ها و… زن باید در خانه بنشیند و فقط بچه‌داری کند و… این ورزش‌ها مناسب زن نیست».

شنیدن این حرف‌ها انگیزه مرا چند برابر می‌کرد و تلاش کردم تا به همه نشان بدهم که زنان توانایی زیادی دارند. در همه رقابت‌های بین‌المللی نیز با حجاب حضور داشتم. هنگام صعود از دیواره و بالا رفتن، انرژی زیادی نیاز است و باعث تعرق زیاد می‌شود و سال‌های اولی که در مسابقات برون مرزی شرکت می‌کردم ورزشکاران خارجی با تعجب به من نگاه می‌کردند و می‌پرسیدند چطور با حجاب می‌توانم از دیواره بالا بروم. آن روزها نگاه آنها کمی با تمسخر بود اما رفته رفته پذیرفتند حجاب اعتقاد است و من سال‌هاست با حجاب در مسابقات شرکت می‌کنم و حتی در تمرینات نیز حجاب دارم تا در شرایط مسابقه بتوانم موفق‌تر عمل کنم.

سکوی قهرمانی

ورزش سنگنوردی به من درس زندگی داده است. درس غلبه بر مشکلات؛ هرچند ناممکن باشد. این ورزش اعتماد به نفس مرا بالا برده و آموخته‌ام که در برابر سختی‌ها خونسرد باشم. دختر سنگنورد ایران با بیان اینکه زندگی‌اش در این ورزش خلاصه شده است گفت: سنگنوردی هنری است که با ورزش آمیخته شده است و همه احساسات و عواطف من در این ورزش خلاصه می‌شود. هدف و آرزوی من حضور در رقابت‌های جهانی و المپیک ۲۰۲۰ است. تاکنون در بسیاری از رقابت‌های بین‌المللی و آسیایی شرکت کرده‌ام و کسب مدال طلای ماده بولدرینگ کاپ آسیا برای من شیرین و دلچسب بود.

 لذت فتح بلندترین دیوارها

در ماده بولدرینگ، سنگنوردان بدون طناب و با استفاده از قدرت بدنی و سرعت از دیواره سنگی بالا می‌روند و خوشحالم که بالاتر از سنگنوردان سنگاپور، قزاقستان، چین و کره که در این رشته قوی هستند به مدال طلا برسم، البته در ماده «لید» که با استفاده از طناب است در فینال با ۸ سنگنورد قدرتمند آسیایی رقابت کردم و مدال برنز گرفتم. با توجه به اینکه قدرت بدنی حرف اول را در این رشته می‌زند باید همیشه خودم را آماده نگه دارم و نداشتن حریف تمرینی یکی از مشکلاتی است که با آن مواجه هستم و امکان اینکه در کنار پسرها تمرین کنم تقریباً وجود ندارد.

برای اعزام به خارج از کشور و برپایی اردو نیز به‌دلیل هزینه بالا این امکان نیست و متأسفانه اسپانسر قوی نداریم. در کنار ورزش سعی کردم تحصیلاتم را ادامه بدهم و موفق شدم در مقطع کارشناسی ارشد تربیت بدنی گرایش تغذیه ورزشی فارغ‌التحصیل شوم. من تنها بانوی اعزامی به مسابقات بودم و خوشحالم که با دستی پر بازگشتم تا به همه بانوان ایران نشان دهم که ما زنان هم می‌توانیم در عرصه‌ ورزش‌های سخت موفق باشیم. خوشبختانه سنگنوردی رشته‌ای است که چنانچه آمادگی بدنی حفظ شود، بازنشستگی ندارد و می‌توان تا آنجا که توان‌ داری ادامه‌اش دهی. من تلاش می‌کنم  این ورزش را تا جایی که بتوانم ادامه بدهم و از یاد نبرم که همواره زنان و دختران جوان را هم به ورزش تشویق کنم. من به این حقیقت اعتقاد دارم که ورزش از ارکان اصلی و لازم یک زندگی موفق است.


منبع: برترینها

تغییر شکل هتل ها، از گذشته تا کنون

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: از زمانی که تمدن انسانی به وجود آمده هتل ها هم وجود داشته اند، هر چند اولین هتل ها کمی متفاوت با هتل های امروزی بودند. در دوران اولیه کتب مقدس، مسافران سرگردان اغلب در خانه مردم محلی اقامت می کردند. با اینکه مهمانخانه هایی با چندین اتاق موجود بود (آن طور که در کتب مقدس ذکر شده)، بیشتر آن ها تنها اصطبل های خود را به رهگذران کرایه می دادند. برای میهمانان یک یا دو وعده غذایی نیز فراهم می شد، ولی آن ها معمولاً تنها یک شب می ماندند و صبح روز بعد سفر خود را ادامه می دادند.

بیشتر شکل های اولیه هتل به عنوان محل استراحت مختصری به شمار می رفتند، چرا که اقامت طولانی مدت خارج از شهر محل زندگی افراد بسیار نادر بود و تنها به منظور تجارت انجام می گرفت. در نخستین تمدن های یونانی، بسیاری از دهکده ها امکاناتی مثل حمام آب گرم در اختیار مسافران قرار می دادند تا بتوانند به بدن خود استراحت بدهند.

با اینکه آن ها شب را در چنین مکان هایی سپری نمی کردند، با این حال حمام فرصت استراحت بسیار مناسبی را برای مسافران فراهم می کرد. در روم باستان، مقامات حکومتی و عالی رتبه این مزیت را داشتند که در عمارت هایی مجلل سکونت کنند که علاوه بر حمام، امکانات اقامتی و غذا نیز برایشان فراهم بود. در مسیرهای تجاری اولیه در خاورمیانه، کاروان هایی برپا می شد که محل اقامتی امن در چادرهایی ساده برای مسافران فراهم می کرد.

 تاریخچه هتل

در حدود سال ۱۲۰۰ میلادی، هتل های دائمی بیشتری ساخته شد. اولین نمونه های این هتل ها l’ Auberge Cour Saint Georges در خنت بلژیک و Angel Inn در لینکلن‌شر انگلیس بود. هتل های بیشتری در این زمان پدیدار شد تا امکانات اقامتی مناسب در اختیار مسافران در اروپا و سایر نقاط قرار بگیرد. این هتل ها ساختمان هایی ساده بودند، ولی زمینه را به عنوان مدل هتل به عنوان تجارت فراهم کردند که در قرن های بعدی هم ادامه پیدا کرد.

شروع صنعت هتل که امروزه می شناسیم در واقع در ابتدای قرن پانزدهم شکل گرفت، زمانی که قوانینی در فرانسه تصویب شد که مدیران هتل را مجبور می کرد تا اسامی و اطلاعات میهمانان را ثبت کنند.

انگلیس هم به سرعت قانونی مشابه تصویب کرد، و بیش از ۵۰۰ مهمانخانه در مدت دو قرن ایجاد شد. هتل ها بزرگتر شدند و اغلب دارای حیاط نیز بودند که اتاق خواب ها رو به آن ها قرار می گرفتند، و امکاناتی همچون آشپزخانه و اصطبل در پشت ساختمان برای نگهداری اسب ها نیز داشتند. هتل ها شروع به تبلیغات سرویس های خود کردند، و در قرن شانزدهم، اولین کتابچه های راهنما مخصوص مسافران شروع به معرفی «بهترین ها» در زمینه هتل ها از نظر نظافت و غذا کردند.

 تاریخچه هتل

در هنگام انقلاب صنعتی بود که تغییر و تحول واقعی در صنعت هتلداری شروع شد. با اختراع موتور بخار، مسافرت کردن بسیار راحت تر شد و تمام شهرهای بزرگ (از نیویورک گرفته تا کپنهاگن تا بمبئی تا توکیو) هتل هایی برای میهمانان برپا کردند. برخی از جالب ترین تحولات در قاهره اتفاق افتاد، جایی که حرم سراها تبدیل به هتل برای میهمانان شد. در ونیز نیز کاخ های ویران شده به عنوان اقامتگاه هایی مدرن نوسازی شدند. در همین زمان، هتل ترمونت در بوستون تبدیل به اولین هتلی شد که منوی سفارش غذا و توالت های داخلی ارائه داد، و هالت هاوس در نیویورک سیتی اولین هتلی شد که حمل چمدان را به مسافران ارائه داد. نوآوری های دیگری نیز در این زمان شکل گرفت (حمام های خصوصی، سوئیت های بزرگتر، قفل روی درها) و طراحی هتل ها شکل مدرنی پیدا کرد.

اولین هتل واقعاً مدرن، گرند هتل پاریس (Le Grand Hôtel Paris) بود که در سال ۱۸۶۲ در پاریس افتتاح شد. این هتل ساختمان سنگی یکپارچه باشکوهی بود که طراحی آن نشان دهنده موفقیت، زیبایی، و ابهت امپراتوری دوم فرانسه بود. طاق های بلند نمای بیرونی هتل از خانه اپرایی نزدیک به آن الهام گرفته شده بود و هتل دارای چندین مسیر روشنایی داخلی بود که ۴۰۰۰ جت گاز قدرت آن ها را فراهم می کردند. تا سال ۱۸۹۰، این هتل کاملاً توسط برق روشن شد که پیشرفتی مهم در آن زمان به شمار می رفت.

از سایر هتل های مشهور آن زمان می توان به هتل ساگامور در لیک جرج نیویورک، هتل پالمر هاوس در شیکاگو، هتل لودویگزوبورگ در وین، و هتل ارمیتاژ در مونته کارلو اشاره کرد. در قرن بیستم، شهرهای پایتخت در همه نقاط جهان شروع به تقلید از سبک های باشکوه پاریس، وین، نیویورک و شیکاگو کردند و به زودی، هتل های لاکژری باکلاس در همه جای جهان ایجاد شد.

 تاریخچه هتل

در قرن بیست و یکم، نوآوری در صنعت هتل همچنان ادامه دارد. در سال های اخیر شاهد ساخت هتل های یخی، و گسترش هتل های با کیفیت مقرون به صرفه برای مردم با پیشینه های مختلف اجتماعی و اقتصادی بوده ایم. سهولت رزرو نیز به نوعی به افزایش استفاده از هتل ها کمک کرده، که بخش زیادی از آن مدیون تکنولوژی است. سایت های رزرو آنلاین همه را قادر می سازند که تجربه سفری منحصر به فرد و خاص بر اساس سلیقه، محل و بودجه خود به دست آورند. دسترسی به هتل ها هیچ زمانی آسان تر از حالا نبوده، و گزینه ها در زمینه انتخاب هتل به راستی نامحدود است.


منبع: برترینها

طرز تهیه شامپو لطیف کننده و تقویتی مو

شامپو لطیف کننده
مواد اولیه :
۲ ق. غ. آب پرتقال                 ۲ عدد زرده تخم مرغ
۲ ق. غ. رنده شده صابون گیاهی ۱ ل. آب جوش
طرز تهیه و مصرف :
صابون را در آب جوش حل کرده پس از سرد شدن آب پرتقال و زرده تخم مرغ را بدان اضافه نموده به مدت ۳ دقیقه هم بزنید در ظرفی ریخته در یخچال نگهداری کنید. برای مصرف ابتدا سر را با آب گرم شسته سپس شامپو را به سر بمالید. موها را با آب ولرم بشوئید.
فواید : این شامپو یکی از بهترین شامپوهای گیاهی می تواند باشد. با مصرف این شامپو موهایتان بوی عطر پرتقال گرفته و به نرمی ابریشم می شود.
شامپو تقویتی مو
مواد اولیه :
۳ ق. غ. رنده شده صابون گیاهی            ۲ ل. آب مقطر
۴ ق. غ. برگ مورد
طرز تهیه و مصرف :
برگ مورد را همراه آب مقطر به مدت ۵ دقیقه جوشانیده سپس صاف نموده رنده شده صابون را به آن اضافه نموده بر روی حرارت ملایم قرار دهید، پس از ۵ دقیقه از حرارت بردارید، نیم ساعت صبر کنید و در ظرفی بریزید. برای شستن موها از این شامپو استفاده نمائید.
فواید : وجود مورد در این شامپو موها را محکم و شفاف کرده و پوست سر را نیز ضد عفونی می کند.
طرز تهیه شامپو لطیف کننده و تقویتی مو
منبع: مه شو

گمانه زنی های کودتا در زیمباوه

در پی شنیده شدن صدای تیراندازی شدید و آتش توپخانه در حومه شمالی هراره، پایتخت زیمبابوه، در ساعات نخست صبح چهارشنبه که این گونه تصور می‌شود ارتش دست به تحرک نظامی برای کودتا علیه رابرت موگابه رئیس‌جمهوری این کشور زده باشد، افسران ارتش در بیانیه‌ای که از تلویزیون رسمی قرائت کردند وقوع کودتای نظامی را در پی تسلط بر مقر رادیو و تلویزیون ملی این کشور تکذیب کردند.

ارتش این کشور در بیانیه‌ای اعلام کرد، به دنبال “کودتای نظامی” علیه حکومت رابرت موگابه نیست. ارتش در بیانیه‌ای که از شبکه زی بی سی پخش شد،‌ تاکید کرد، فقط “مجرمان را هدف گرفته است.” پیشتر ایزاک مویو فرستاده زیمبابوه در آفریقای جنوبی صحبت‌ها درباره کودتا را رد کرد و گفت: دولت “صحیح و سالم است.” در بیانیه ارتش آمده است که می‌خواهد با کسانی مقابله کند که “مرتکب جرایمی شده‌اند که باعث رنج اجتماعی و اقتصادی در کشور شده است. به محض دست یافتن به این اهداف، انتظار بازگشت اوضاع به حالت عادی را داریم.” طبق این بیانیه، موگابه که ۹۳ سال دارد و خانواده‌اش در سلامت هستند و امنیت آنها تضمین شده است. معلوم نیست که چه کسی هدایت اقدام نظامی را بر عهده دارد.


در این راستا سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس از شهروندان این دو کشور خواسته‌اند مواظب باشند و در خانه‌های خود بمانند. پیشتر شاهدان عینی به خبرگزاری فرانسه گفته بودند، تیراندازی شدیدی صبح امروز (چهارشنبه) در نزدیکی مقر اقامت رابرت موگابه شنیده‌اند. یک شاهد عینی که در نزدیک مقر اقامت موگابه زندگی می‌کند، گفت: ما صدای ۳۰ تا ۴۰ گلوله را از سمت منزل رئیس‌جمهور طی سه تا چهار دقیقه شنیدیم. اخیرا رقابت میان گریس موگابه، همسر رئیس جمهور و معاون سابق او در جریان بوده است پیشتر حزب حاکم زیمبابوه فرمانده ارتش را به “رفتار خائنانه” متهم کرد که پس از هشدار او در مورد مداخله نظامی بود. بعد از آنکه موگابه معاونش را اخراج کرد ژنرال کنستانتینو چیونگا او را به چالش کشید و گفت ارتش آماده است برای پایان پاکسازی‌ها در داخل حزب زانو پی اف وارد عمل شود. موگابه هفته پیش امرسون منانگاوا، معاون رئیس جمهور را بر سر اختلافی در مورد جانشینی برکنار کرد. منانگاوا قبلا جانشین ریاست جمهوری تلقی می‌شد اما حالا گریس موگابه همسر رئیس جمهور در این موقعیت قرار دارد. رقابت میان خانم موگابه و منانگاوا باعث شکاف در حزب زانو پی اف شده است.
منبع: بهارنیوز

گرسنگی بهای بلندپروازی‌های اتمی

به گزارش خبرگزاری رویترز، اتحادیه اروپا و ژاپن قطعنامه‌ای را به صورت مشترک درباره کره شمالی به کمیته حقوق بشر سازمان ملل ارائه کردند مبنی بر اینکه کره شمالی به مردم کشورش گرسنگی می‌دهد در حالی که به دنبال ساخت موشک و تسلیحات اتمی است. این قطعنامه به اجماع آراء تصویب شده و قرار است به مجمع عمومی سازمان ملل برود.

در این قطعنامه کره شمالی به استفاده مکرر از منابع برای ساخت تسلیحات اتمی و موشک‌های بالستیک متهم شده در حالی که مردم این کشور در گرسنگی و فقر غذایی به سر می‌برند. کارشناسان معتقدند که ۷۰ درصد از مردم کره شمالی غذای کافی برای خوردن ندارند. در این قطعنامه همچنین پیونگ یانگ به خاطر نقض گسترده حقوق بشر شامل شکنجه، اعدام‌های بدون محاکمه و دستگیری‌های مکرر متهم شده است. همچنین در این قطعنامه از کره شمالی خواسته شده تا شهروندان خارجی را که در اسارت این کشور به سر می‌برند، آزاد کرده و اقداماتی را برای دسترسی آنها به خانواده‌هایشان و وسایل ارتباطی فراهم آورد. در همین حال، سفیر کره شمالی در سازمان ملل گفته است که دولت متبوعش این قطعنامه را رد می‌کند. وی ادامه داد: این قطعنامه بخشی از تقابل نظامی و سیاسی توطئه و خیانت آمریکا و سایر نیروهای خصمانه علیه پیونگ‌یانگ است.
منبع: بهارنیوز

جهان عوض شد، من هم عوض شدم

گروه فرهنگ و هنر: صبحِ زود بیدار می‌شود، می‌رود پیاده‌روی و ورزش می‌کند؛ شاعری که رمان نوشته، پژوهش کرده، عاشق موسیقی است، یک ترانه هم خوانده و به سینما و بازیگری رسیده. همه‌ این کارها را پاسخ به خودش می‌داند. به یأس رسیده، سال‌ها شعر ننوشته و با این‌که می‌گوید از بهبود جهان ناامید است اما همچنان به‌دنبال شورِ زندگی است.
بیست‌وششم آبان‌ماه سالگرد تولد ۶۷سالگی شمس لنگرودی است؛ شاعری که می‌گوید جهان عوض شد و او و شعرش هم عوض شدند. حالا براساس آن چیزی که دارد، زندگی می‌کند؛ نه توقع‌ها و آرزوهایش.

شما شاعر و هنرمندی هستید که با زندگی آشتی کردید. چطور به این دیدگاه و جهان‌بینی رسیدید؟
حافظ شعری دارد که می‌گوید: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک. فکر می‌کنم حافظ در جوانی این حرف را زده است؛ چون بعدا می‌گوید: رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اختیار نگشادست. در دوره نوجوانی و جوانی، آن دیدگاه هست. منظورم بدیِ جوانی نیست؛ اتفاقا خوبی جوانی این است که آدم تصور می‌کند قبل از او کسی نبوده که به فکر تصحیح جهان باشد و اوست که آمده و همه چیز را سروسامان خواهد داد. در دوره ما که انقلابی شده بودیم و تفکر ایدئولوژیک داشتیم این را راهگشا می‌دانستیم. نه این‌که الان نیست، ولی می‌خواهم بگویم به این سادگی‌ها نیست.
من سال‌های زیاد تمام تلاش خودم را کردم و تمام گرفتاری‌هایی را که یک آدم معقول و به گمان خودمان در آن روزگار یک آدم مبارز برای زندگی و سروسامان دادن جهان باید بکشد، کشیدم. بعد آدم به جایی دیگر می‌رسد. جز اقلیتی که تا آخر به همان خیال یا باور (واژه‌هایی که باید تعریف‌شان معلوم شود) یا خوش‌گمانی باقی می‌مانند، دو گروه این وسط پیدا می‌شوند که عموما سرخورده می‌شوند. به همین خاطر می‌گویند سیاسیون قدیم تاجران خوبی می‌شوند. خب عده‌ای که نه می‌خواهند سرخورده شوند و نه می‌خواهند تاجران خوبی شوند و نه می‌خواهند بر آن باور باشند، این وسط باید تکلیف‌شان را با هستی روشن کنند. اواخر سال‌های ۶۰ بود که من دچار یک یأس فلسفی شدم و فهمیدم به این سادگی نیست که چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم  گردد. خب خیلی‌های دیگر هم هستند که نمی‌گذارند تو چرخ را بر هم بزنی که بر مراد تو بگردد. آن‌ها، هم اهرم‌های‌شان قوی‌تر است و هم توانایی‌اش را دارند.

یأس و بازبینی باورها
برای همین است که از اواخر سال‌های ۶۰ دچار یک نوع سرخوردگی یا شاید یأس شدم که باعث شد شروع به بازبینی باورهایم کنم؛ بازبینی معنای زندگی‌، این‌که چه می‌خواستم و چه شد. به همین دلیل از سال‌های اوایل دهه ۷۰ تا اواخر دهه ۷۰ تقریبا شعر نگفتم. یعنی من که در تمام سال‌های ۶۰ هر سال یک کتاب شعر چاپ می‌کردم، در این سال‌ها بیشتر در تأملات خودم بودم. البته در گردش جهان هم بودم. مشغول نوشتن «تاریخ تحلیلی شعر نو» هم بودم. اما عمدتا درگیر این بودم که چه می‌خواستم و چه شد. کتاب می‌خواندم. فکر می‌کردم. خب با نظریاتی آشنا شدم. با نیچه و بودیسم آشنا شدم که روی من تأثیر داشت. قبلا انگار این‌ها را در ذهن خودم حرام می‌دانستم. دیدم، نه، این‌ها عاقل بوده‌اند، حرف‌هایی زده‌اند که قابل تأمل است.

دیدم نمی‌شود بر اساس آرزوها زندگی کرد
بعد به این نظر رسیدم که انگار قطعیتی وجود ندارد. بعد به این نتیجه رسیدم که بر اساس آرزوهایم زندگی نکنم و براساس چیزی که در دست دارم زندگی و برنامه‌ریزی کنم. به هر حال نتیجه کلام به حرف سپهری رسیدم: گاه زخمی که به پا داشته‌ام/ زیر و بم‌های زمین را به من آموخته است. فهمیدم: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است / که در افسون گل سرخ شناور باشیم. این مجموعه اتفاقات و مطالعات و شکست‌ها باعث شد به باور دیگری برسم که به قول نیچه یا مغلوب این شکست‌ها بشوم یا به آن‌ها فائق شوم. همان‌که «اَبَرانسان» می‌گفت که «اَبَرمرد» ترجمه می‌کنند؛ یعنی کسی که سعی می‌کند مغلوب نشود. همان حکمت شادمانی که می‌گوید. من تحت تأثیر همین افکار و آرا قرار گرفتم. منتها بیشتر تحت تأثیر شکست‌ها و واقعیت‌های خودم بودم. سعی کردم خودم را از آن تصورات و توهمات و تخیلات به گمان خودم بیرون بکشم که ۱۰ سال طول کشید تا ببینم که «کودکان احساس جای بازی این‌جاست». درک من از زندگی عوض شد و سعی کردم براساس آن چیزی که دارم زندگی کنم؛ نه آن توقعاتی که دارم.

کسانی که لاابالی هستند چطور شعر می‌گویند؟
شما هنرمندی هستید که صبح زود بیدار می‌شوید، می‌روید پیاده‌روی و کلا هنرمند منظمی هستید. ممکن است برخی از هنرمند تصور دیگری داشته باشند. مسئله نظم در زندگی شما به عنوان شاعر چگونه قابل جمع است؟ درباره این سبک زندگی بگویید.
به همسرم گفته‌ام تعجب می‌کنم کسانی که لاابالی هستند چطور شعر می‌گویند؟ واقعا اصلا چطور کار هنری می‌کنند؟ از فاکنر پرسیده بودند هنر چه احتیاج دارد. گفته بود ۹۹ درصد استعداد می‌خواهد، ۹۹ درصد پشتکار می‌خواهد، ۹۹ درصد هم نظم می‌خواهد. واقعا همین است. مطمئنم بسیاری از این شاعران که راه به جایی نبردند، استعدادشان کمتر از شاملو نبود. مطمئنم. نه فقط در شعر، در همه عرصه‌ها. اما پشتکار و نظم شاملو را نداشتند. پشتکار هم بدون نظم ممکن نیست. مگر آدم‌ اسب است که عصاری کند؟ باید آگاهانه و بابرنامه باشد. برنامه لازم است، اگرچه اسیر برنامه شدن لازم نیست.
من تعجب می‌کنم از آن‌ها. برای این شاملو و نیما نمی‌شوند. معروف بود شاملو هر کاری یک انسان زنده می‌خواسته انجام بدهد، انجام داده. هر کاری دلش می‌خواست کرد. اما همه کسانی که به او نزدیک بودند، اشاره می‌کنند که بسیار آدم با پشتکار و پرتلاش و منظمی بوده است. غیر از این نمی‌شود. من این سوال را باید از این افراد بپرسم. من هر روز صبح بیدار می‌شوم و مثل اکثر موجودات زنده حوصله هیچ کاری ندارم. (این باعث خوشحالی کسانی است که صبح بیدار می‌شوند و حال‌شان بد است) من هم هر صبح که بیداری می‌شوم حالم بد است. یا باید به این بی‌حالی ادامه بدهم، که من از بی‌حالی نفرت دارم، یا باید تا هستم زندگی کنم.
برای همین بلند می‌شوم و فکرنکرده بیرون می‌روم. علت این‌که ورزش می‌کنم همین است که فکرنکرده می‌روم بیرون. می‌روم بیرون فکر می‌کنم اصلا امروز ورزش کنم یا نه. می‌گویم حالا که تا این‌جا آمده‌ام. در عمل دیده‌ام وقتی دو سه دور می‌زنم، اصلا صدای طبیعت را می‌شنوم، آب و هوا و آدم‌ها را می‌بینم، فکر می‌کنم آخر ما چه فرقی با بیشتر آدم‌ها داریم؟ انبوهی از مردم قبل از من آمده‌اند و سر کار هم می‌روند. حالا من چون شعر می‌گویم تافته جدابافته‌ام؟

در افسردگی نمی‌توانم شعر بگویم
آن‌ها من را سر ذوق می‌آورند که به عنوان یک موجود زنده زندگی را شروع کنم. من هم مثل بقیه گاهی حوصله ندارم. بی‌دل و دماغم و سعی می‌کنم بر آن فائق شوم و وقتی بر آن‌ فائق می‌شوم می‌توانم شعر بگویم. اتفاقا وقتی خیلی غمگین هستم نمی‌توانم شعر بگویم. وقتی افسرده هستم اصلا نمی‌توانم شعر بگویم. می‌گویم؛ اما بیشتر پرت و پلا می‌شود و به روان‌درمانی احتیاج دارد. جمع‌بندی کنم؛ من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند.

آدم‌های موفق منظم بوده‌اند
به تصور من همه آدم‌های موفق منظم بوده‌اند. همه آدم‌های با استعداد درخشان که منظم نبوده‌اند به جایی راه نبرده‌اند. ظاهر قضیه  را باید ول کرد، که مثلا فراندو پسوا همیشه مست بوده؛ اما حتما همیشه منظم هم بوده است. اگر صادق هدایت این‌جور بوده که می‌شنویم، نمی‌توانست بنیان‌گذار ادبیات نوین ایران باشد که بعد از ۷۰-۸۰ سال همه به جملات او ارجاع بدهند. نمونه دیگر خیام است. می‌گوید: می‌ خور که به زیر گِل بسی‌ خواهی خفت. اگر قرار بود همیشه می بخورد و اگر نظم نداشت که نمی‌توانست اولین تقویم جلالی را درست کند که سازمان ملل هم الان تأییدش می‌کند. حتما نظم داشته و برای این‌که نظم داشته باشد حتما سر پا بوده است. منتها سخت است. بطالت خیلی راحت‌تر است. بله دو سه نفر مثل آرتور رمبو پیدا کرده‌اند. اما اگر آرتور رمبو هم آن مطالعات عظیم و مهم را نداشت، نمی‌توانست در ۱۹ سالگی آن شعر را بگوید. به نظرم دوستان ظاهر زندگی یک عده را می‌بینند. کاه روی آب را می‌بینند و در آن فرومی‌روند. در حالی‌که همه آن‌ها پشتکار و نظم داشته‌اند.

حساسیت و طبیعت مرا به شعر رساند
در دوره‌های مختلف زندگی چه چیزهایی شما را به شعر رسانده است؟ اشاره کردید به سکوت ۱۰ ساله در شعر و بعد بازگشتی داشتید با دست‌ پُر. خودتان که به گذشته فکر می‌کنید بیشتر چه چیزها، مفاهیم و عواملی شما را به شعر نزدیک کرده و به آن رسانده است؟
 پاسخ به این سوال خیلی راحت نیست، برای این‌که عوامل زیادی بوده. یکی حساسیت خود من بود. از بچگی یادم هست هفت – هشت نفر بچه فامیل بودیم. گفتنِ این‌ها الان اشکالی ندارد. هیچ کدام حساسیت من نسبت به اطرافم را نداشتند. حساسیت غریبی که من نسبت به هوا و باد و آسمان داشتم، هیچ کدام نداشتند. اصلا نگاه نمی‌کردند. خیلی از پاییزها که هوا گرفته بود و پرنده‌ها پرواز می‌کردند و سفال‌هایی که برق می‌زدند، هنوز در ذهنم هست. اما میوه‌فروشی‌ها نیستند. بنابراین معلوم است که من به طبیعت خیلی نزدیک بودم. علت‌هایش را می‌دانم ولی گفتنش وقت‌گیر است. به موسیقی خیلی حساس بودم؛ انواع موسیقی‌ها؛ فرقی نمی‌کرد. بعدا در دوره جوانی مخصوصا فقر و اختلاف طبقاتی خیلی من را تحت تأثیر قرار می‌داد. بعد هم سینما. اما مهم‌ترین عامل یکی ویژگی‌های شخصیتی‌ام بود و دیگر هم طبیعت.

اگر بخواهیم از این‌جا پلی به حضور شما در سال‌های اخیر در سینما بزنیم، سینما چه چیزی به شما اضافه کرده است؟ یعنی شمس لنگرودی قبل و بعد از سینما چه تفاوتی دارد؟
من به سینما نرفته‌ام که چیزی به من اضافه شود. اصلا. بارها گفته‌ام هر کاری می‌کنم، برای خودم است.

سینما به زندگی نزدیک‌تر است
منظورم از چیزی اضافه کردن، باز کردن افق‌های جدید است.
متوجه‌ام. آن سوالی که پرسیدید آشتی با زندگی که من اسم آن را شادخویی می‌گذارم، فضای سینما این چشم‌اندازها را برای من بازتر کرد. این چشم‌اندازها در سینما خیلی وسیع‌تر است. چرا این‌گونه است؟ برای این‌که سینما به زندگی نزدیک‌تر است. الان سینما، فوتبال و موسیقی خیلی به زندگی روزمره نزدیکی بیشتری دارند تا تئاتر، نقاشی، شعر و مجسمه‌سازی. مثالی بزنم. این روزها قرار است با همسرم به کنگره جهانی شعر در کره جنوبی بروم. کنگره‌ای است که در آن ده‌ها آدم برجسته در مورد شعر صحبت می‌کنند. من هم مقاله ارائه می‌دهم و قرار است صحبت کنم، اما هیچ‌کدام بازتابی نخواهد داشت؛ مگر در محافل کوچک. این طبیعت شعر در امروز است. اما کافی است فیلمی خوش‌ساخت باشد. می‌شود آن را به همه جشنواره‌ها فرستاد. این طبیعی است و مزیت آن بر دیگری نیست؛ ویژگی آن است. برای این‌که شعر را مردم می‌خواهند چه‌ کار؟ شعر و نقاشی امر بسته‌تری شده است. مثل فرق موسیقی مجلسی و پاپ شده است. موسیقی مجلسی برای مجلس بود، البته الان کمی عوض شده. موسیقی پاپ هم برای مردم است.

دوری از فضای شعر و نزدیک‌تر شدن به سینما
من الان چهار فیلم بازی کرده‌ام. مدتی که دارم بازی می‌کنم، خود آن فضای جدید اولا برایم خیلی جذاب است. بعد هم سعی می‌کنم فیلمنامه‌هایی را قبول کنم که به اندیشه‌ها و خواسته‌های من نزدیک‌تر باشد. وقتی هم یکی دو بار موفق شده‌ام، مثل شعر نیست که در کتاب‌ها هشت بار هم چاپ شود و عده‌ای بخوانند، در این‌جا من با انبوهی از ماجراهای بعدش مواجه می‌شوم، چون به‌روزتر و زنده‌تر است. برای همین برای من انرژیک‌تر و پرجنب و جوش‌تر  و زندگی‌سازتر است. برای همین است که مدتی کلا از فضای شعر – نه  از خود شعر – کناره گرفتم. حالا آن هم دلایلی دارد. به سینما نزدیک‌تر شده‌ام. شعر جزو من است، جزو مستغلات من است. نمی‌توانم شعر نگویم، اما مدتی کتاب شعر چاپ نمی‌کنم. فکر هم نمی‌کنم پنج – شش سال دیگر چاپ کنم. برای این‌که شعر نمی‌گویم که شاعر شوم. فیلم بازی نمی‌کنم که بازیگر شوم. تاریخ تحلیلی ننوشته‌ام که محقق شوم. دیگر تحقیق نمی‌کنم. حوصله ندارم. دیگر علاقه‌ای هم ندارم. همه این‌ کارها هم برای پاسخ به خودم بوده است. الان چیزی که به من پاسخ می‌دهد و شور بیشتری در آن هست، برای من سینماست.

نمی‌گویم کسی در ادبیات مقصر است
به عنوان کسی که سال‌ها عمرش را صرف نوشتن کرده، هرچند این پاسخی به درونیات وجودی خودتان بوده است، اما به هر حال وقتی گردش مالی سینما و ادبیات را با هم مقایسه می‌کنید چه حسی پیدا می‌کنید؟
 (خنده) یکی از آن دلایلی که می‌گویم انرژی‌زا و زندگی‌ساز، همین مسئله است. پولی که شما در عرض ۴۰ سال زندگی در ادبیات به دست آورده‌اید، در عرض چهار ماه در سینما به دست می‌آورید؛ البته نه هر کسی. من نمی‌گویم کسی در ادبیات مقصر است. برای این‌که کتاب را باید بخرند و بخوانند و آن وقت بله من هم مثل نرودا یک ویلای شیشه‌ای داشتم. نرودا وقتی اولین مجموعه شعرش «سرود نومیدی» چاپ شد، یک میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه چاپ شد و کتاب‌های بعد. خب او می‌تواند طوری که دلش می‌خواهد زندگی کند، کار کند و کتاب بنویسد. گفتم شعر و ادبیات در تمام دنیا حوزه‌اش محدود شده است؛ شعر بیشتر. چین یک میلیارد و خرده‌ای جمعیت دارد. در کنگره این کشور شرکت کرده‌ام. در همین کشور تیراژ کتاب ۱۰ هزار نسخه است. رمان باز هم فرق می‌کند. اما در این‌جا رمان هم همین است. اما من نه از کسی گله‌مندم و نه از کاری که کرده‌ام پشیمانم.

از همین تعداد هم که شعر می‌خوانند سپاسگزارم
آدم هر کاری می‌کند تبعاتی دارد و باید آن کار را با تبعاتش بپذیرد. این‌طوری نیست که شعر بگویم و بگویم مردم نمی‌خوانند. خب نگو! تو انتخاب کرده‌ای، به مردم چه کار داری؟ من از همین تعداد هم که  شعر می‌خوانند سپاسگزارم، وگرنه تعدادش کمتر می‌شد، وگرنه همین تعداد شعر هم نمی‌توانستم بگویم. من اصلا حرف این دوستان گله‌مند را قبول ندارم که می‌گویند مردم شعر نمی‌خوانند. خب تو نگو! من هستم که باید راه خودم را انتخاب کنم. اگر فوتبال هم بلد بودم، بازی می‌کردم. منتها به فوتبال علاقه‌ ندارم.

چیزی که مهم است خود زندگی است
چیزی که مهم است خود زندگی است. ما بیشتر این چیزها را از بزرگان خودمان مثل نیما یاد گرفته‌ایم. نیما می‌گوید اصل زندگی است. کس دیگری بگوید شاید قبول نکنم ولی وقتی نیما می‌گوید که من تئوری‌اش را قبول دارم، این هم در تئوری اوست. بله من اخیرا رمان هم نوشته‌ام؛ «آن‌ها که به خانه من آمدند»، کاندیدا هم شده و چند بار چاپ شده، اما در این‌جا بیشتر از این نمی‌خرند. چه کار باید کرد؟ من هم باید فکری به حال خودم بکنم.

کارِ شاعرِ جوان دشوار است
تفاوت جای شاعر در آن دوره‌ای که شما شروع به نوشتن کردید و اولین کتاب‌تان را چاپ کردید با شاعر امروز چیست؟ آیا تصورتان از انسان شاعری که در آن زمان شاید نیما یا شاملو و… بود، با تصوری که امروز در جامعه از شاعر وجود دارد تغییری کرده است؟
 من در شروع شعر برای شاعر جایگاهی متصور بودم که الان می‌بینم درست است. یعنی فکر می‌کردم شاعر در فلان مرتبه است و جامعه با او چنین برخوردی خواهد کرد. الان در حال حاضر می‌فهمم با من همان برخورد می‌شود. اما یک امایی این وسط است. شاعران جوانی که الان کار می‌کنند با روزگاری که من جوان بودم اگر خواسته باشیم تصورات‌شان را نسبت به جایگاه شاعر مقایسه کنیم و ببینیم تصورات‌شان چگونه است، من از هیچ کسی نپرسیده‌ام، اما می‌توانم حدس بزنم چگونه است. می‌دانید چرا؟ برای این‌که نه این‌که شعر گفتن راحت‌تر بود. ما شروع کردیم خیلی‌ها بودند. کار راحت‌تر نبود؛ امکانات مشخص‌تر بود. فضا آرام‌تر بود. صدا به صدا می‌رسید. من می‌دانستم چه می‌خواهم بگویم و قرار است چه بشنوم. الان همه چیز آشفته است، برای همین یک شاعر جوان نمی‌داند از کجا باید شروع کند. کارش دشوار است. مثلا آن زمان چهار مجله درمی‌آمد که تقریبا همه آن‌ها را می‌شناختند و شعر هم چاپ می‌کردند؛ یا شعرت را قبول می‌کردند یا نه. اگر قبول می‌کرد بعد از دو سه شماره شما راه می‌افتادی. الان معلوم نیست مجله کجاست و روزنامه چه خبر است. انبوهی از رسانه‌های مجازی وجود دارد. این کار را دشوار می‌کند. به هیچ وجه حرفم به این معنی نیست که چون دشوار می‌کند، بنابراین نشدنی است یا بهانه‌زاست. منظورم این نیست؛ منظور این است که کار و برنامه‌ریزی دیگری احتیاج دارد.

جوهرِ شعری شاعر را ماندگار می‌کند
می‌گویید فضا آرام‌تر بود. ولی اکثر شاعران مطرح که از آن زمان می‌شناسیم با سیاست و اربابان قدرت دست و پنجه‌ای نرم کرده‌اند. شاید این به شناخته‌تر شدن‌شان کمک کرد و در ادامه به این معنی شد که شاعر کسی است که تعهدی به جامعه دارد و به مفاهیمی مثل عدالت و آزادی. خود شما هم در دوره‌ای در این فضا بوده‌اید. ولی ظاهرا الان این‌گونه نیستید یا در شعر شما به گونه دیگری شده است. بیشتر از انسان فراموش‌شده و گم‌شده می‌گویید. از این مسئله بگویید و این‌که چقدر لازم است شاعر به این سمت حرکت کند و از این تعریف از شاعر و مفاهیم فاصله بگیرد؟
 چند مسئله را با هم مطرح کردید. یکی تغییر شعر من است که خواهم گفت. یکی این‌که آن زمان شاعرانی بیشتر شعرشان جلب نظر می‌کرد که در فضاهای سیاسی شعر می‌گفتند و به مسائل سیاسی توجه می‌کردند. بله، اما گذرا بود؛ یعنی این شاعران هرگز جدی گرفته نمی‌شدند. شاعرانی جدی‌تر گرفته می‌شدند و ماندگارتر بودند، به نظر می‌رسیدند و واقعیت داشتند که جوهر شعری بیشتری داشتند؛ مثل سهراب سپهری که هرگز سیاسی نبود. در زمان خودش هم همین قدر محبوب بود. سیاسی‌ها هم دوستش نداشتند، اما او را می‌شناختند. او معروف بود اما برای عده‌ای محبوب بود و برای عده‌ای نبود. در همان موقع هم شاملو، اخوان، سپهری و فروغ به خاطر سیاسی بودن کارشان مطرح نبودند؛ این به خاطر جوهر کارشان بود. همان زمان عده دیگری در سطوح دیگری مطرح بودند که هنوز هم هستند و اسم نمی‌برم. هی هم زور می‌زدند که مطرح شوند، اسم‌شان مطرح هم می‌شد اما زود فراموش می‌شدند.

جهان عوض شد، من و شعرم هم عوض شدیم
 اما این‌که چطور فضای شعر من عوض شد. برای این‌که اصلا جهان عوض شد و من هم عوض شدم. یا باید شعر را رها کنم، که قرار هم شد رها کنم اما شعر مرا رها نکرد. نمی‌توانستم نسبت به اتفاقات بی‌تفاوت باشم. بارها گفته‌ام هر شعری می‌گویم تکراری از وجود من است که منتشر می‌شود. این‌جوری نیست که تصمیم بگیرم حالا کتابی چاپ کنم. من دو دوره ۱۰ ساله اصلا شعر نگفته‌ام. دو بار ۱۰ سال. اتفاقا در دوره‌ای که تکلیفم با خودم و با روزگار روشن نبود. یکی از سال ۵۳ تا سال ۵۷ و ۵۸ که اصلا شعر نگفتم. برای این‌که جهان‌بینی من عوض شده بود و از یک جهان‌بینی وارد جهان‌بینی دیگری شده بودم ولی زیبایی‌شناسی آن را پیدا نمی کردم. شعر می‌گفتم ولی می‌دیدم به درد نمی‌خورد، کنار می‌گذاشتم. از ۵۳ تا ۵۸ شعر ندارم. بعد زیبایی‌شناسی در سال‌های دهه ۶۰ برایم روشن شد. به شدت مشغول کار شدم، تا این‌که اواخر دهه ۶۰ دیدم همه‌اش باد هوا بود. دوباره شعر نگفتم. دوباره تکلیفم با خودم و جهان روشن نبود. این دفعه ۱۰ سال شعر نگفتم. تا این‌که یواش یواش به چشم‌اندازهایی رسیدم که توضیح دادم. این دیگر با فضای سیاسی قبلی من خیلی فرق داشت. البته هنوز هم سیاسی هست، اما دیگر به یک معنا ادعای دگرگونی جهان در آن نیست، ناشی از ایدئولوژی نیست. این فرق‌ها را دارد، وگرنه اصلا شعر غیرسیاسی کلا کم هست. فرصت نیست وگرنه مولوی هم بازتاب نوعی وضعیت سیاسی است. شعرش سیاسی نیست اما منتج از یک وضعیت سیاسی است. به هر حال جهان عوض شد، من هم عوض شدم، شعرم هم عوض شد.

می‌خواستم درخت‌ها و پرنده‌ها را در شعرم بیاورم
بسامد خصوصیت و مولفه‌های زندگی در شمال در شعر شما زیاد است؛ مثل قایق و موج و مه و… اگر شمس لنگرودی در کویر به دنیا می‌آمد شعرش گونه دیگری می‌شد؟
سوال درستی است. بعضی فکر می‌کنند چون من اهل شمال هستم طبیعت در شعرهایم زیاد است. این‌گونه نیست. طبیعتا چون در شمال به دنیا آمده بودم، خیلی تحت تأثیر طبیعت بودم و در شعر من هم نمودهایی داشت. یک نکته بسیار مهم می‌گویم که از نیما و نرودا و ریلکه یاد گرفتم. از نیما یاد گرفتم و بعد از نرودا و ریکله فهمیدم. یادم است دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی رشت بودم. با مینی‌بوس می‌رفتم رشت و می‌آمدم لنگرود. همه‌اش هم باران بود. خیلی از این فضا خوشم می‌آمد. همه‌اش با خودم می‌گفتم یک روزی من همه این درخت‌ها و برگ‌ها را در شعرم می‌آورم، مزارع را می‌آورم، پرندگان را می‌آورم. تا این‌که یک روز به مطلبی از نیما یوشیج برخوردم. دیدم عجب مطلب مهمی. من که می‌گویم این‌ها را می‌آورم، چگونه می‌آورم؟ من که اسم این‌ پرنده‌ها را بلد نیستم، اسم چهار تا پرنده را بلدم. دیدم نیما می‌گوید اگر قرار است از زبان سنگ حرف بزنی باید به سنگ تبدیل شوی تا بتوانی از زبان سنگ حرف بزنی. دیدم اگر قرار است از جنگل بگویم باید اسم درخت‌ها را بشناسم و برگ‌های‌شان را بشناسم.

دوباره شمال
آمریکا هم خیلی سبز است، اما به قول همسرم نوع سبزی آن با شمال فرق می‌کند. من برای شعر باید بدانم علت آن چیست؛ وگرنه من زیست‌شناس نیستم. این را اول از نیما فهمیدم، بعدها در زندگی‌نامه ریلکه هم دیدم و بعد در زندگی‌نامه نرودا دیدم گفته که تو اگر قرار است از رودخانه سخن بگویی باید کف رودخانه بنشینی و با کف دست، شن رودخانه را لمس کنی و شن را بفهمی. نتیجه این شد که دوباره به شمال رفتم. به حیاط‌مان که پر از درخت است می‌رفتم و شن و چاه را نگاه می‌کردم. این چاه روزی ۱۰ بار رنگ عوض می‌کند. نور آفتاب یا ابر می‌افتد، فرق می‌کند. قبلا فقط می‌گفتم چاه. فقط یک چاه در ذهنم بود. منظورم این است که قبلا یک طرح کلی از طبیعت داشتم. سعی کردم این را به یک شناخت جزء‌نگر تبدیل کنم. بعد از این بود که خوشبختانه با دور سوم شعرسرایی‌ام همزمان شد. الان فهمیدم سه دوره داشته‌ام که دوره سوم از «پنجاه و سه ترانه عاشقانه» شروع شد.
در این دوره دیدم که بله جزءنگرم. یعنی فرق‌ها را می‌شناسم. جالب است به آدم‌ها هم همین‌گونه نگاه می‌کنم. گاهی در خیابان به فردی خیره می‌شوم و بعد با خودم می‌گویم الان با خودش می‌گوید چرا به من این‌گونه نگاه می‌کند؟! دیگر عادت کرده‌ام به همه چیز همین‌گونه نگاه کنم. نتیجه این‌که صرفا اگر جنوبی بودم شعرم جنوبی نمی‌شد. باید می‌رفتم با جزئیات حس می‌کردم و من این کار را می‌کردم.

دیدم نجات‌دهنده عشق است
در شعر شما یک انسان وجود دارد که شما منتظر و دلتنگ او هستید. او اَبَرانسان است؟ عابر پیاده است؟ این آدم چه کسی است؟
 من بعد از شکست‌هایی که صحبتش را کردم، یواش یواش دیدم تنها چیزی که در غیاب ایدئولوژی و آرمان‌ها (آرمان که نمی‌شود گفت چون آرمان‌ همیشه وجود دارد)، در غیاب اهداف بلند می‌تواند منجی و نجات‌دهنده باشد، عشق است. عشق هم که می‌گویم با مهر مادری و نوع‌دوستی متفاوت است. نه، عشق یک فرد به فرد دیگر. من قدیم‌ها فکر می‌کردم عده‌ای از آدم‌ها عاشق‌پیشه هستند و عده دیگری نیستند. برای این‌که سیاسی فکر می‌کردیم. بعدا دیدم این‌گونه نیست. تو می‌توانی خیلی چیزها را در خودت پرورش بدهی و چیزهای دیگری را از بین ببری.

نگاهم به مسائل عاشقانه شد
اصلا این‌گونه نگاه نکرده بودم تا عشق را بشناسم. بعدها تازه رجوع کردم دیدم اصلا عشق چی هست. بعد نگاهم به مسائل عاشقانه شد. نسبت به خیلی چیزها که حرف می‌زنم عاشقانه است. در شعر جهان هم هست. آقای پل الوار شعر معروفی به اسم «آزادی» دارد با این مضمون که نامت را بر کوه و ابر می‌نویسم… بعد آخر می‌گوید «ای آزادی». شعر تا آخر عاشقانه است. اما جالب است که چون آدم‌های صمیمی‌ای هستند می‌گوید اسم شعر آزادی نبود، اول شعر را با اسم زنی تمام کرده بودم، ولی برای این‌که وسعت بیشتری داشته باشد «ای آزادی» گذاشتم. این برای این است که نگاهش به هستی عاشقانه بود. بنابراین در شعر من هم فقط یک انسان نیست. وقتی بالاخره همه چیز از بین رفت آدمی به امید زنده است. حالا آن امید می‌تواند فردا باشد، زندگی باشد یا یک آدم. بنابراین وقتی نگاهم تغییر پیدا کرد، شعرم رایحه عاشقانه پیدا کرد.

جهان در حال فرورفتن در یک منجلاب است
امید دارید؟
شمس لنگرودی: منظورتان این است که جامعه بهبود پیدا کند؟! نه. من قدیم‌ها امیدی داشتم. بعد یاد این شعر افتادم که اول فکر می‌کردم شعر حافظ است ولی بعد متوجه شدم شعر نسیم شمال است: بر جبین این کشتی نور رستگاری نیست. اصلا به نظرم جهان کلا در حال فرورفتن در یک منجلاب است. قبلا در جهان یک کمونیسم و مارکسیسم وجود داشت (کاری به بد یا خوبش ندارم) که سرمایه‌داری از ترس او حواسش بود و ذره‌ای خودش را جمع و جور می‌کرد. قدری به منافع بشری فکر می‌کرد. الان انسان از طریق همین نظام سرمایه‌داری اسیر منافع اقتصادی خودش شده. دست خودشان هم نیست. یعنی خود نظام سرمایه‌داری و شرکت‌ها مهم‌تر از آدم‌ها هستند. آدم‌ها خودکشی می‌کنند برای این‌که ضرر کرده‌اند. وارد این بحث نشویم بهتر است. این‌ها را هم از روی حافظه نمی‌گویم. اقتصاد خوانده‌ام و یک چیزهایی بلدم.

امیدی به بهبود جهان ندارم
طنز شعرتان هم از این‌جا می‌آید؟
 آفرین! طنز از این‌جا می‌آید. نه، امیدی به بهبود جهان ندارم. لغت فردگرایی درست نیست، اما قدری توجه به فرد در هر کسی بیشتر شده است. گفتم ول کن جهان را، کلاه خودت را بچسب. بعضی‌ها فکر می‌کنند این به معنی پشت کردن به سیاست و حقیقت است؛ این‌ها ساده‌نگری است. تو مگر می‌توانی وقتی آب جوش به سرت می‌ریزند ساکت بنشینی؟ معلوم است برمی‌گردی و یک فحش می‌دهی. منظورم این نیست که آدم نسبت به بی‌عدالتی‌هایی که صورت می‌گیرد ساکت بنشیند. اما این‌جوری هم نیست که چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد. به قول شما، برای من بیشتر طنزآمیز شده است.

هرگز مام وطن را نمی‌فهمم
شما در دوره کوتاهی خارج از کشور زندگی کرده‌اید. الان هم در رفت و آمد هستید، اما محل زندگی‌تان را این‌جا انتخاب کرده‌اید. چه چیزهایی شما را در ایران نگه داشت؟
من به خارج که می‌رفتم هرگز قصد ماندن نداشتم. یا همسرم در حال درس خواندن بود یا دخترم، یا برای تدریس گاه‌گاهی خودم می‌رفتم. یعنی طولانی‌ترین دوره‌ای که از ایران رفتم یک سال بود که آن هم به خاطر برگزاری کلاس در آمریکا بود. من هرگز برای اقامت نرفته بودم. اما نکته مهم‌تر این است که من هرگز مام وطن را نمی‌فهمم. میهن‌دوستی را نمی‌فهمم. نه این‌که بد است، نه. اما بعضی‌ها افتخار می‌کنند. بله آدم مبارزه می‌کند. چرا؟ برای این‌که مجبوری از سلسله اعصابت محافظت کنی. چرا؟ برای این‌که هر کس در هر جا که به دنیا می‌آید، سلسله اعصابش به مرور با آن‌جا انطباق پیدا می‌کند. اگر او را به جای دیگری ببرند، مضطرب می‌شود. فقط هم آدم نیست؛ هر موجود زنده‌ای این‌گونه است. شما یک ژاپنی را به افغانستان ببرید، مضطرب می‌شود. یک افغانستانی را هم با این فرهنگ به ژاپن ببرید، مضطرب می‌شود. این ربطی به میهن‌دوستی ندارد. آهو و هر حیوان دیگری را هم ببرید همین‌گونه می‌شود. بنابراین ما وقتی از وطن و میهن دفاع می‌کنیم، مجبوریم. این به معنی این نیست که من انترناسیونالیستم یا دیگری ناسیونالیست است. نه بابا، وضعیت طبیعی زندگی این است و این انطباق باعث راحتی فرد در آن‌جا می‌شود. این راحتی باعث می‌شود سعی کند از آن‌جا دفاع کند. به نظرم همین کافی بود که من هیچ موقع تصمیم به ماندگاری در جایی نگیرم و برگردم به جایی که بوده‌ام.

آرزوهای شمس لنگرودی
در آخر، برای تولد امسال‌تان دو آرزو داشته باشید؛ یکی شخصی – که گفتنی باشد – و یکی هم جمعی.
اساسا آدمیزاد با خودش خلوتی دارد و این طبیعی است. انسان را که خبر دارم، گاو و گوسفند را خبر ندارم. بعضی اسمش را می‌گذارند خودسانسوری. واقعیت این است که شاید هم بخشی خودسانسوری باشد. برای این‌که جزو رازهای آدمی است. هیچ موجود بی‌رازی وجود ندارد و آن‌ رازها به زندگی آدم شخصیت و معنا می‌دهد. در جوامع حالا – چه لغتی به کار ببرم؟ بگویم عقب‌مانده؟‌ عقب نگه داشته‌شده؟ (چون هر لعنتی به کار می‌بریم، به عده‌ای برمی‌خورد) – این رازها و خودسانسوری‌ها بیشتر است. برای همین اگر آرزویی داشته باشم، این فرهنگ اجازه نمی‌دهد واقعیت آن چیزی را که ته ذهن من است بگویم.

من هم برای همین گفتم گفتنی‌اش را بگویید.
 (خنده) واقعا این چیزی که می‌خواهم بگویم خارج از صمیمیت نیست. کار اداری انجام نمی‌دهم. طبیعتا یکی این است که مثل هر آدم سالم و زنده دیگری در کار خودم به آن جایی که می‌خواهم برسم؛ بویژه در کار سینما که الان مورد علاقه من است.

امیدوارم بشود زندگی کرد
یعنی انگیزه و چشم‌انداز دارید؟
 بله. بویژه در سینما خیلی چشم‌اندازها دارم. علاقه‌ای هم ندارم به دنبال کسی یا چیزی و جایی بدوم. در شعر هم همین‌گونه بوده‌ام. زحمت خودم را می‌کشم. در زندگی شخصی‌ام آرزویم این است که به آن جایگاهی که می‌خواهم برسم، چون زندگی معلوم نیست تا کجاست.
در زندگی عمومی واقعا آرزویم این است که کشور ما به یک ثبات و آرامش قابل قبول برسد و این بحران‌های اقتصادی و روانی و این تلاطم‌هایی که سعی در پوشاندش می‌شود از بین برود و سروسامانی پیدا کند. با پاک کردن صورت مسئله هیچ چیز حل نمی‌شود. این‌که بگوییم ببینید در منطقه آرام‌ترین کشور ما هستیم کافی نیست. آرزوی واقعی و دغدغه من مدتی است این است. برای این‌که مدتی امیدوار بودم؛ امیدوار بودم به آینده. اما یواش یواش امیدم را دارم از دست می‌دهم. دیروز به طور اتفاقی به یکی از آقایان برخوردم. گفتم مردم می‌خواهند زندگی کنند و کاری به شما ندارند. یعنی هر کسی می‌خواهد هر کاری بکند، قصدی ندارد، می‌خواهد زندگی کند. نمی‌دانم چقدر حرف من را فهمید. امیدوارم بشود زندگی کرد. آرزویم این است.

نگاهی کوتاه به زندگی و آثار شمس لنگرودی
محمد شمس لنگرودی فرزند آیت‌الله جعفر شمس گیلانی متولد ۲۶ آبان‌ماه سال ۱۳۲۹ در لنگرود، سرودن شعر را از دهه ۱۳۵۰ آغاز کرده و علت علاقه‌مندی‌اش به ادبیات را علاقه پدر شاعرش به شعر می‌داند. شمس ادبیات کهن را هم نزد پدرش آموخته است. او در دوران دبیرستان در رشته ریاضی تحصیل کرد و با شعر نو آشنا شد. همچنین در مدرسه عالی بازرگانی رشت اقتصاد خواند. این شاعر نخستین شعرش را در ۱۶ سالگی سرود و در مجله «امید ایران» منتشر کرد. اولین مجموعه شعر او نیز با عنوان «رفتار تشنگی» در سال ۱۳۵۵ منتشر شد. شمس در همان سال به تهران آمد و شغل‌های گوناگونی را از جمله حسابداری، دبیری، کار در شرکت تبلیغاتی و حتی کارگری تجربه کرد.
مجموعه‌ شعرهای «رفتار تشنگی»، «در مهتابی دنیا»، «خاکستر و بانو»، «جشن ناپیدا»، «قصیده لبخند چاک چاک»، «نت‌هایی برای بلبل چوبی»، «پنجاه و سه ترانه عاشقانه»، «باغبان جهنم»، «ملاح خیابان‌ها»، «لب‌خوانی‌های قزل‌آلای من»، «رسم کردن دست‌های تو»، «می‌میرم به جرم آن‌که هنوز زنده بودم»، «شب، نقاب عمومی است»، «آوازهای فرشته‌ بی‌بال»، «تعادل روز بر انگشتم» و «و عجیب که شمس‌ام می‌خوانند» (۶۳ ترانه عاشقانه) از آثار منتشرشده شمس لنگرودی هستند.
او همچنین رمان‌های «رژه بر خاک پوک» و «آن‌ها که به خانه من آمدند»، کتاب‌های کودک «شبی که مریم گم شد» و «رومی و بومی» و کتاب‌های «تاریخ تحلیلی شعر نو» (در ۴ جلد)، «گردباد شور جنون» (سبک هندی و کلیم کاشانی)، «مکتب بازگشت» (بررسی شعر دوره‌های افشاریه، زندیه، قاجاریه)، «رباعی محبوب من» و «روزی که برف سرخ ببارد» را منتشر کرده است.
شمس لنگرودی در فیلم‌های «فلامینگوی شماره ۱۳»، «احتمال باران اسیدی»، «پنج تا پنج» و «دوباره زندگی» هم بازی کرده است.
منبع: بهارنیوز