با وزیر پیشنهادی مخالفیم اما…

روزنامه بهار: با نگاهی به اعتراضات به معرفی منصور غلامی به عنوان وزیر پیشنهادی علوم شاهد آن هستیم که انتظار کسر قابل توجهی از جامعه دانشگاهی از دولت اعتدال در این زمینه برآورده نشده و رییس‌جمهور روحانی بر خلاف آن چه تصور می‌شد عمل کرده است. دانشگاهیان این انتظار را داشتند که با توجه به تغییرات رخ داده در مجلس و همینطور افزایش حمایت‌های مردمی از روحانی در انتخابات اخیر شاهد انتخابی از جنس رضا فرجی دانا در وزارت علوم باشیم اما حالا به هر دلیل و فشاری این اتفاق رخ نداده است و باید منتظر ماند و دید که روحانی در جلسه دفاع از وزیر پیشنهادی اش و یا فرصت‌های دیگر چه دلایلی را در توجیه این اقدام بیان خواهد کرد. مخالفت با وزیر پیشنهادی علوم در چند روز اخیر سبب آن شده است که شاهد برخی بی انصافی‌ها نیز باشیم که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، با این توضیح بدیهی که دعوت به رعایت انصاف لزوما به معنای موافقت با وزیری که گزینه هایی بهتر از او در دسترس بوده‌اند نیست.

۱ـ انتشار بخشی تقطیع شده از گفته‌های منصور غلامی در سالگرد ۹دی چند سال پیش در چند روز اخیر که نام او برای وزارت علوم مطرح شده سبب آن شده است که برخی گمان کنند غلامی با نگاه تندروها به وقایع۸۸ همراه است. اما واقعیت چیست؟ هنگامی که به جملات پیش و پس از این بخش تقطیع شده نگاهی می‌اندازیم شاهد آن هستیم که غلامی در برابر افراطیونی که خواهان مجازات سنگین برای محصورین هستند و در تلاش بودند که از او نیز سخنی تایید آمیز برای چنین نگاهی بگیرند پاسخ می‌دهد: «در کشوری که مبنای قضاوت، شرع مقدس بوده و رهبر معظم انقلاب به مسائل احاطه کامل دارند؛ تصمیم‌گیری قطعی در این موضوع باید به مراجع ذیربط قضایی واگذار شده و اظهارنظرهای شخصی بپرهیزیم. هر فردی که خلاف نظر مقام معظم رهبری سخن بگوید وارد فضای فتنه شده است.»همانطور که روشن است پاسخ رییس دانشگاه بوعلی همدان ناظر بر نکته‌ای است که برخی تندروها آن را تبلیغ می‌کنند و آن اعدام افرادی است که در حصر به سر می‌برند و فرصتی لحظه‌ای دفاع از خود را نداشته اند.

۲ـ در میان این اعتراضات به معرفی غلامی برای وزارت علوم فضا به گونه‌ای پیش می‌رود که گویی وزیر پیشنهادی از محمد فرهادی که پس از دوران کوتاه فرجی دانا پا به وزارت علوم گذاشت و با رفتاری انفعالی سبب نارضایتی‌های گسترده‌ای در دانشگاه‌ها شد هم گزینه ضعیف‌تری است و یا حتی برخی بی انصافی را به حدی رسانده‌اند که معتقدند برگزیدن رقیب روحانی در انتخابات نیز نتیجه‌ای جز انتخاب امثال غلامی برای وزارت علوم در پی نداشت. بیان این نوع مطالب که ریشه‌ای در واقعیات ندارد تنها سبب آن خواهد شد که انتقادات واقعی نسبت به این انتخاب نیز مورد توجه قرار نگیرد.
منبع: بهارنیوز

نقش واعظی در معرفی غلامی

سجاد خداکرمی- روزنامه بهار
دو روز از نامه معرفی وزرای علوم و نیرو توسط رئیس‌جمهور به مجلس می‌گذرد و حال منصور غلامی و رضا اردکانیان در رفت و آمدند که هرچه بیشتر رای نمایندگان را برای خود بخرند و افکار عمومی را برای تصدی مسئولیت‌های پیشنهاد شده به خود اقناع کنند. البته این روند معمولی است که وزرای پیشنهادی هر یک از روسای جمهور تلاش‌های اینچنینی کنند اما بر سر این دو وزیر پیشنهادی نکته این است که یکی راهی سخت در پیش دارد و دیگری مسیری آسان پیش روی می‌بیند. دور نیست آن زمان که رئیس‌جمهوری دولت یازدهم، مصرانه و بی پروا‌تر از هر زمان دیگری در کمپین انتخاباتی خود بر اتخاذ رویکردهای اصلاحی، عمل به وعده‌های مغفول مانده و شعارهای تحول خواهانه اصرار و پافشاری داشت اما کابینه که به مجلس معرفی شد، گزینه‌های پیشنهادی با سقف مطالبات مردمی و بدنه حامیان تفاوت محسوس و فاحشی داشت؛ هرچند از آن کابینه دو وزیر جا ماندند و منتقدان آن‌ترکیب کابینه به این دو کرسی چشم داشتند که حال از واکنش‌ها به معرفی اردکانیان و غلامی به نظر می‌رسد یکی انتظارها را برآورده کرده و دیگری دور از انتظار بوده است.

هنگامی که رئیس‌جمهور در آغاز روند معرفی اعضای کابینه دولت دوازدهم به مجلس در آخرین لحظه از معرفی وزیر علوم سرباز زد، برای بسیاری این جای امیدواری باقی بود که در این منصب خاص، قرار نیست گزینه ناهمسو با مطالبات معرفی شود و روحانی می‌خواهد با طمانینه و فراهم‌سازی بستر مناسب، گزینه مطلوب و مورد امعان نظر رای دهندگان خود و اصلاح‌طلبان را برای ساختمان شهرک غرب معرفی کند؛ اما بر خلاف تصور‌ها چنین نشد. در روزهای گذشته و از همان آغاز زمزمه‌های نام غلامی برای تصدی وزارت علوم واکنش‌ها بسیار بود اما نکته قابل توجه در این میان که از زبان برخی نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس همچون محمود صادقی گفته شد این بود که معرفی غلامی حاصل فرایندی بود که در ان رئیس‌جمهور ۱۰نفر را برای این منظور مورد توجه داشته اما در این مسیر نتوانسته آنگونه که باید برای آنها و از سوی تاثیر گذاران بر این انتخاب جلب نظر کند و در نهایت به منصور غلامی رسیده است؛ این البته اتمام ماجرای اعداد نفرات پشت سر گذاشته روحانی برای وزارت خانه مهمی چون علوم نبوده چه اینکه روز گذشته نایب رئیس فراکسیون امید مجلس گفت که «بر اساس شنیده‌ها آقای غلامی گزینه بیستم رئیس‌جمهوری برای تصدی وزارت علوم بود».

این‌ها البته تنها گفته‌های محمد رضا تابش نبود و او با ابراز امیدواری نسبت به کسب رای اعتماد از سوی هر دو وزیر پیشنهادی گفت: وزرای پیشنهادی در دفاع از خود و پاسخ به سئوال نمایندگان مطالبی را ابراز خواهند کرد که در تجمیع نظر نمایندگان مجلس و کسب رای اعتماد تاثیر مستقیم خواهد داشت. وی در حاشیه نشست علنی روز گذشته مجلس شورای اسلامی با حضور در جمع خبرنگاران درباره معرفی وزرای پیشنهادی علوم و نیرو به مجلس اعلام کرد: با توجه به اینکه هر دو وزارتخانه علوم و نیرو راهبردی و مهم بوده، رئیس‌جمهوری با تسلط بر مسائل کلان ملی و منطقه‌ای این دو وزیر پیشنهادی را معرفی کرد و بنابر این امیدواریم هر دو نفر رای بتوانند از مجلس رای اعتماد بگیرند. وی درباره برخی واکنش‌های منفی نسبت به معرفی وزیر پیشنهادی علوم، گفت: مجلس هنوز ارزیابی نکرده، اما بر اساس شنیده‌ها آقای غلامی گزینه بیستم رئیس‌جمهوری برای تصدی وزارت علوم بود اما در هر حال اظهار نظرهای مخالف و موافق طبیعی است. نماینده اصلاح‌طلب مردم اردکان در مجلس همچنین خاطرنشان کرد: منطقا وزرای پیشنهادی در دفاع از خود و پاسخ به سئوال نمایندگان ابراز خواهند کرد که در تجمیع نظر نمایندگان مجلس و کسب رای اعتماد تاثیر مستقیم خواهد داشت. وی ادامه داد: آقای غلامی در دوران ریاست‌جمهوری آقای خاتمی مسئولیت دانشگاه همدان را داشته و در دولت آقای روحانی نیز همین صورت مسئولیت برعهده گرفته است و در هر حال انتظار از وزیر علوم باید متناسب با وضعیت کشور، دولت و دانشگاه‌ها مطرح شود. نایب رئیس فراکسیون امید مجلس همچنین درباره وزیر پیشنهادی نیرو گفت: آقای رضا اردکانیان شخصیتی ملی و بین‌المللی در حوزه آب بوده و نسبت به مسائل کلان و ملی اشراف دارد، همچنین نسبت به کارکردی که در سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی داشته توانسته به عنوان شخصیت ایرانی ممتاز در عرصه بین‌المللی از خود نشان دهد. رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی ادامه داد: آقای اردکانیان فردی مدیر و مدبر، مسلط به زبان انگلیسی و از تحصیلات بسیار بالا برخوردار است، همچنین فردی شایسته و متکی بر مدار علمی است که همانند سایر وزرا معتقد به ملاحظات حاکمیتی کشور است.

چشم‌ها پی برنامه‌های غلامی
این دو وزیر در روزهای آتی با حضور در فراکسیون‌های مختلف مجلس و کمیسیون مربوطه به صورت مبسوط برنامه‌های خود را ارائه خواهند کرد اما وزی پیشنهادی پرحاشیه پیش دستی کرده و پیش از رفتن به مجلس برخی برنامه‌های خود را برشمرده است. برنامه‌های اعلامی از سوی غلامی محورهای قابل توجهی از نگاه تخصصی به دانشگاه را در بر می‌گیرد اما در این بین او کمی هم از فضای پویا فعالیت‌های دانشجویی گفته، برنامه هایی که این روزها چشمان بسیاری دنبال‌کنننده آنها هستند. منصور غلامی روز گذشته درباره برخی از برنامه‌های خود برای تصدی پست وزارت علوم که به پویش‌های مورد نظر خود در ارتباط با فضای فعالیت در دانشگاه‌ها گفت: اولین برنامه من برای دانشگاه‌ها، توسعه فضاهای بانشاط و امید انگیز در مجموعه چهارچوب قوانین و اجرایی کردن قوانینی است که شاید به آنها کمتر توجه شده است. وی همچنین در باره موضع خود نسبت به فعالیت تشکل‌های دانشجوی گفت: در مورد تشکل‌ها و فعالیت دانشجویان در تشکل‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، آیین نامه‌های خوبی وجود دارد اگر این آیین نامه‌ها توسط دانشگاه‌ها خوب اجرا شود و هم دانشجویان خود را با این آیین نامه‌ها تطبیق دهند هیچ مشکلی رخ نمی‌دهد. گزینه پیشنهادی وزارت علوم افزود: اگر مسئولی اصرار به اعمال یک سلیقه کند یا دانشجویان تقاضا داشته باشند که مسئولان خارج این آیین نامه‌ها فعالیت کنند، این اختلاف نظرها خود را به شکلی نشان می‌دهند که محدودیت برای دانشجویان ایجاد شده و یا غیره لذا باید تلاش شود قانونمداری و اخلاق مداری بیش از سایر قسمت‌های جامعه در دانشگاه‌ها رشد کرده و مردم به محیط دانشگاهی با احترام نگاه کنند.

هرچند که این مواضع و برخی دیگر مواضع غلامی در واکنش به انتقادها از وی به نظر در روزهای آینده نیز ادامه خواهد داشت اما برخی هم در میانه این موضوع ایستاده‌اند و معتقدند برخی رفت و آمد‌های انجام شده در فاصله چهار سال موجب شده که حسن روحانی، رئیس‌جمهور با وسواس بیشتری گزینه مورد نظر خود برای وزارت علوم را معرفی کند. موضعی که از این زاویه قابل تامل است که بعد از معرفی جعفر میلی‌منفرد (گزینه‌ای که رای اعتماد نگرفت) ، رضا فرجی دانا (وزیری که استیضاح شد) ، محمود نیلی و فخرالدین احمدی دانش آشتیانی (گزینه‌هایی که باز هم رای اعتماد نگرفتند) و محمد فرهادی نمی‌شد هر فردی را به مجلس معرفی کرد و آن داستان رای اعتماد نگرفتن را تکرار ‌کرد، از همین رو روحانی زمان بیشتری را صرف کرد و در این فاصله نیز با فشارهای بسیاری رو به رو بود و نهایتا به منصور غلامی رسید؛ پیش از او اسامی دیگری شنیده می‌شد. از فرجی دانا و نیلی احمد‌آبادی گرفته تا جواد اطاعت و علی خاکی‌صدیق. تاخیر در معرفی وزیر علوم امیدواری به معرفی یک وزیر زن و فرستادن الهام امین‌زاده به این وزارتخانه را بیشتر کرده بود اما این‌ طور نشد. بررسی فهرست حدودا ٢٠ نفره از اساتید دانشگاه‌ها و وزرای سابق نهایتا به اینجا رسید که منصور غلامی به مجلس معرفی شود. موضوع فشارها البته موضوع چالش بر انگیز و دامنه داری در این مسئله است به گونه‌ای که این مسئله و برخی موارد دیگر که در این ارتباط مطرح می‌شود منتقدان را به صرافت بیشتر می‌اندازد که روحانی از مواضع انتخاباتی‌اش عدول کرده و این موضوع را آغازی بر یک دوران افول عمل به مطالبات و وعده‌ها از سوی رئیس‌جمهور و دولت تدبیر و امید می‌دانند.

نقش واعظی در معرفی غلامی
همه این موارد به یک سو و موضوع کارشکنی‌های رئیس دفتر روحانی بر سر انجام اقدامات اصلاح‌طلبانه و تصدی نیروهای شایسته اصلاح‌طلب در دولت نیز به موضوع غلامی گره خورده است و برخی از اصلاح‌طلبان پس از مطرح شدن نام غلامی برای وزارت علوم این انتخاب رئیس‌جمهور را حاصل اعمال نفوذ محمود واعظی رئیس دفتر رئیس‌جمهور عنوان کردند. البته نمی‌توان موضوع شایعه اختلافات مابین جهانگیری و واعظی در دولت را بی ارتباط با این گفته‌ها دانست. از سوی دیگر نیز اصول‌گرایان که منتظر شکار چنین مواردی هستند هم بر سر این موج سوار شدند و سایت تابناک در مطلبی با این سویه نوشت: «اصلاح‌طلبان بر همین اساس به مخالفت با غلامی پرداختند و در مصاحبه‌های خود عنوان می‌کردند که یک شنبه تنها گزینه وزارت نیرو معرفی خواهد شد. . . برخی تحلیل گران هم این رویکرد اصلاح‌طلبان را بیشتر یک تاکتیک برای کاهش میزان مخالفت‌ها با غلامی برمی شمارند و بر این عقیده هستند که آن‌ها برای جلوگیری از عدم کسب رأی اعتماد از سوی گزینه اصلاح‌طلب پیشنهادی وزارت علوم چنین رویه‌ای را در پیش گرفته‌اند.» ‌اینکه رئیس دفتر روحانی مواضعی در برابر ماضع تحول خواهانه مدیریت اصلاح‌طلب در دولت و مجلس داشته شکی نیست اما موضوع غلامی هرچند محل نزاع برخی اصلاح‌طلبان و بدنه رای روحانی به وی باشد اما در حال حاضر فعلا معرفی اردکانیان بخشی از دلسردی‌ها را پوشش داده است و در ارتباط با غلامی نیز به نظر باید در روزهای آینده منظر موضع گیری‌های او و البته فراکسیونهای مجلس به ویژه فراکسیون امید بمانیم.
منبع: بهارنیوز

بازیگران درخشان تاریخ سینما (۴۰): لورن باکال

برترین ها: لورن باکال (Lauren Bacall) که در اصل بتی جون پرسکی نام داشت، در ۱۶ سپتامبر ۱۹۲۴ در خانواده ای از طبقۀ کارگر در نیویورک به دنیا آمد. پدرش، ویلیام، فردی الکلی بود که در شش سالگی باکال، خانواده را ترک کرد؛ باکال و مادرش بعد ها نام خانوادگیشان را به نام دوشیزگی مادر بزرگش، باکال، تغییر دادند.

وی که از کودکی شیفتۀ تئاتر بود، در دورۀ دبیرستان به عنوان کنترلچی سینما شروع به کار کرد و سپس در برادوی و سالن های خارج از آن به اجرا پرداخت. با این حال، کار او به عنوان مدل و مخصوصاً چاپ تصویر او روی جلد مجلۀ هارپرز بزار در سال ۱۹۴۳ بود که چشم نانسی هاکس، همسر هاوارد هاکس، کارگردان قدرتمند هالیوود، را گرفت.

هاکس با تشویق نانسی از باکال تست گرفت. سپس او را به هالیوود برد، به او یاد داد که با صدای پایین تری صحبت کند و متقاعدش کرد تا نامش را به لورن تغییر دهد تا از بار یهودیت آن کاسته شود. به همین دلیل، باکال هرگز کاملاً با اسمی که دنیا او را با آن می شناختند، راحت نبود.

 بازیگران درخشان تاریخ سینما (40): لورن باکال

وی اولین بار در سال ۱۹۴۴، زمانی که فقط ۱۹ سال داشت، با فیلم “داشتن و نداشتن” در کنار هامفری بوگارت بر پردۀ نقره ای ظاهر شد. باکال در صحنۀ همان فیلم بود که ژست مخصوص خود، “نگاهش” را پرورش داد. عجیب این است که این حرکت در ابتدا فقط ترفندی برای مقابله با استرس بود: باکال مجبور بود قبل از این که دوربین ها به حرکت در آیند، چانه اش را محکم مقابل قفسۀ سینه اش نگه دارد تا از لرزیدن آن جلوگیری کند، این کار باعث می شد در آغاز هر صحنه نگاه او به سمت بالا باشد. این فیلم وی را به عنوان بانوی پیشروی فیلم های نوآر به شهرت رساند. بازی او در “مأمور مخفی” (۱۹۴۵) که از سوی منتقدان ضعیف ارزیابی شده بود، باعث شد کمی به عقب رانده شود، اما موفقیت های بیشتر در راه بود.

باکال و بوگارت، که ۲۵ سال از او بزرگ تر بود، خیلی زود عاشق هم شدند. بوگارت پس از طلاق از همسر خود، در ۲۱ مه ۱۹۴۵ با او ازدواج کرد. آنها ازدواج خوبی داشتند، اگر چه باعث ایجاد وقفه ای در حرفۀ بازیگری باکال شد. وی می گوید: “فکر می کنم خیلی از کارگردان ها مرا فقط همسر بوگی می دانستند. به همین خاطر کار های موفقی نداشتم و البته برای داشتن کار خوب نجنگیدم. بنابراین فکر می کنم آدم وقتی چیزی را به دست می آورد، چیز دیگری را از دست می دهد. این به انتخاب انسان بستگی دارد.”

در طول زندگی مشترک با بوگارت، وی تنها در چند فیلم بازی کرد. این زوج در سه فیلم دیگر هم بازی بودند: “خواب ابدی” (۱۹۴۶)، “گذرگاه تاریک” (۱۹۴۷)، و “کی لارگو” (۱۹۴۸) و صاحب دو فرزند به نام های استیون و لسلی شدند. او در سال ۱۹۵۳، در کمدی “چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد”، در نقش یک نابغۀ جذاب در کنار مریلین مونرو و بتی گریبل خوش درخشید.

در سال ۱۹۵۷، بوگارت از سرطان مری در گذشت. باکال به شدت در هم شکست. بعد از یک نامزدی کوتاه مدت با فرانک سیناترا، به شرق رفت تا به عشق اول خود، تئاتر، بپردازد. او در این باره می گوید: “زمانی که روی صحنه رفتم، بالاخره احساس کردم که به خودم آمدم.” وی در سال های بعد در برادوی در دو کمدی “خداحافظ چارلی” (۱۹۵۹) و “گل کاکتوس” (۱۹۶۵) روی صحنه رفت.

او خیلی زود توجه خود را بر زندگی شخصی اش متمرکز کرد. در سال ۱۹۶۱، دوباره ازدواج کرد، این بار با جیسن روباردز جونیور. آنها به سرعت صاحب فرزندی به نام سم شدند. در این سال ها نیز در فیلم های نسبتاً کمی حضور پیدا کرد. او و روباردز در سال ۱۹۶۹ طلاق گرفتند و کمی بعد از آن، قرار شد در تئاتر موزیکال “تشویق”، بر اساس فیلم “همه چیز دربارۀ ایو” (۱۹۵۰)، در برادوی نقش اول را بازی کند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (40): لورن باکال 

با این که او خواننده نبود، این نقش را پذیرفت و در بهار سال ۱۹۷۰، بازی در نقش شخصیت خیالی مارگو چنیگ، هنرپیشۀ مشهور، را آغاز کرد. کار وی بسیار موفقیت آمیز بود و جایزۀ تونی بهترین بازیگر زن را نصیب او کرد. دومین جایزۀ تونی را در ۱۹۸۱، برای بازی در نقشی نیمه اتوبیوگرافیک در نمایش “زن سال” دریافت کرد؛ وی در همان سال در تریلر “طرفدار” نقش یک ستارۀ برادوی را بازی کرده بود.

در این دوران، باکال زندگی کاملی داشت، از بازیگران قدرتمند در دنیای هالیوود بود و به عنوان بازیگر زن در هر دو حوزۀ سینما و تئاتر از احترام بسیاری برخوردار بود. او در سال ۱۹۷۸، اولین کتاب خاطراتش را با عنوان “به دست خودم” نوشت که برندۀ جایزۀ ملی کتاب شد و بخش دوم آن در سال ۱۹۹۴، با عنوان “اکنون” چاپ شد. در هر دو جلد، به وضوح از بخش های دشوار زندگی او، از جمله اعتیاد هر دو همسر وی به الکل، صحبت شده بود و این در حالی بود که بعضی موضوع های مورد بحث در این کتاب ها، در زمان خود نسبتاً جنجال برانگیز بود.

در همین دوران، باکال برای فیلم “آینه دو چهره دارد” (۱۹۹۶) به کارگردانی باربرا استرایسند، برای اولین بار نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل شد.

باکال در آخرین سال های زندگی خود، در فیلم های کمی بازی کرد. او آشکارا هالیوود مدرن را تحقیر می کرد، با این حال در کنار نیکول کیدمن در دو فیلم “داگویل” (۲۰۰۳) و “تولد” (۲۰۰۴) ظاهر شد. وی در فیلم “همراه” (۲۰۰۷) نیز در کنار وودی هرلسون و کریستین اسکات تامس یک نقش اصلی بر عهده داشت و در سال ۲۰۰۹ یک اسکار افتخاری دریافت کرد. در سال ۲۰۱۴، در مجموعه انیمیشن های “مرد خانواده” در قسمتی با عنوان “مامان کلمه است” صداپیشگی کرد.

باکال که در دهۀ هشتاد زندگی اش همچنان فعال و نسبتاً سالم بود، یکی از آخرین پیوند های باقی مانده با عصر طلایی هالیوود بود و گذشت زمان هرگز نتوانست باعث کندی زبان و هوش سرشار او شود. او با وجود دیدگاه واقع بینانه اش نسبت به زندگی شخصی و شهرت، به این زودی ها فراموش نخواهد شد. به احتمال زیاد در آینده های دور، او را با نقش های مسحور کنندۀ هالیوودی و تئاترهای پرآوازه اش به یاد خواهند آورد.

در ۱۲ اوت ۲۰۱۴، بازماندگان هامفری بوگارت در صفحۀ فیسبوک خود چنین نوشتند: “با اندوه فراوان از بزرگی داغ این فقدان، اما با نهایت شکرگزاری برای زندگی شگفت انگیز لورن باکال، درگذشت او را تأیید می نماییم.” او در زمان مرگ ۸۹ سال داشت.

حقایقی در مورد لورن باکال که شاید ندانید:

۱٫ کسانی که به او نزدیک بودند، او را با نام واقعی اش، “بتی” صدا می کردند.

۲٫ در نوجوانی، زمانی که کار خود را به عنوان مدل از دست داد و مدرسۀ بازیگری را به خاطر بی پولی رها کرد، در تئاتر برادوی به عنوان کنترلچی کار پیدا کرد. جورج جین نیتن، منتقد و روزنامه نگار، در مجلۀ “اسکوایر” او را زیباترین کنترلچی فصل ۱۹۴۲ معرفی کرد.

۳٫ نقشی که هاوارد هاکس در فیلم “داشتن و نداشتن” (۱۹۴۴) به او داد، در واقع بر اساس شخصیت همسرش، نانسی گراس “اسلیم” هاکس، و به نام او نوشته شده بود. باکال در “آماده برای پوشیدن” (۱۹۹۴)، که کمی بعد از مرگ “اسلیم” تولید شد، یک بار دیگر برای ادای احترام به او، نقش شخصیتی به نام اسلیم کرایسلر را ایفا کرد.

۴٫ او و همسر اولش هامفری بوگارت، نوعی اختلال صوتی داشتند که به نام آنها ثبت شده است. “سندرم بوگارت-باکال” نوعی اختلال صوتی مربوط به تنش عضلانی است که در صدا پیشه های حرفه ای (بازیگران، خواننده ها، گوینده های رادیو و تلویزیون و …) که معمولاً با گام خیلی پایین صحبت می کنند، شایع است. این سندرم در زنان شایع تر است تا در مردان و به همین دلیل با عنوان “فشار اجتماعی بر زنان حرفه ای که با مردان در عرصۀ کسب و کار رقابت دارند” از آن انتقاد می شود.

۵٫ با این که در عرصۀ بازیگری در دوران فعالیت خود بسیار مورد احترام بود، تنها یک بار برای جایزۀ اسکار نامزد شد. زمانی که برای فیلم “آینه دو چهره دارد” (۱۹۹۶) نامزد دریافت این جایزه شد، ۷۳ سال داشت.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (40): لورن باکال 

۶٫ در دو فیلم با جان وین همبازی بود: “کوچۀ خونین” (۱۹۵۵) و “تیر انداز” (۱۹۷۶). در زمان فیلم برداری فیلم اول، همسر اول باکال، هامفری بوگارت، در حال مرگ بر اثر سرطان بود. در زمان تولید فیلم دوم، جان وین یکی از ریه هایش را به خاطر سرطان از دست داده بود، همان سرنوشتی که شخصیت او در فیلم دچار آن می شود.

۷٫ زمانی که ۱۷ سال داشت، با گرگوری پک آشنا و با او دوست شد. در آن زمان کنترلچی سینما بود. دوستی آنها تا زمان مرگ پک ادامه داشت.

۸٫ هاوارد هاکس ابتدا او را رد کرد، چون صدای بلند و تو دماغی داشت، اما او دو هفته وقت صرف پرورش صدایش کرد و وقتی بعد از دو هفته به دیدن هاکس رفت، صاحب صدایی خشک و نیرومند شده بود.

۹٫ هاوارد هاکس او را آزاد گذاشت تا از بین کری گرانت و هامفری بوگارت یکی را برای بازی در مقابل خود انتخاب کند. باکال بسیار علاقمند بود با گرانت کار کند، اما هاکس در نهایت بوگارت را انتخاب کرد و به این ترتیب یکی از بزرگ ترین روابط عاشقانۀ هالیوود آغاز شد.

۱۰٫ وی در مراسم تدفین بوگارت، یک سوت در تابوت او قرار داد. این کار به جملۀ مشهوری بر می گشت که در اولین فیلمشان “داشتن و نداشتن” (۱۹۴۴) خطاب به او (بوگارت) گفته بود: “تو که می دونی چطور سوت بزنی، مگه نه؟ فقط کافیه لب ها رو روی هم بگذاری و توی سوت بدمی.”

۱۱٫ هامفری بوگارت بسیار تلاش کرد تا در فیلم “در مکانی پرت” (۱۹۵۰)، باکال در کنار او نقش لورل گری را بازی کند، اما نقش به گلوریا گراهام داده شد.

۱۲٫ تنها شش ماه از تولد دخترش لسلی گذشته بود که بازی در فیلم “چطور می توان با یک میلیونر ازدواج کرد” (۱۹۵۳)، را شروع کرد.

۱۳٫ ابتدا قصد داشت رقصنده شود و به همین دلیل، از کودکی در کلاس های باله آموزش می دید، اما در نوجوانی به سمت بازیگری کشیده شد.

۱۴٫ او که با دیدن بت دیویس در فیلم ها به سینما علاقمند شده بود، در آکادمی هنرهای دراماتیک آمریکا ثبت نام کرد. اما از آنجا که کمک هزینۀ تحصیلی به دختران تعلق نمی گرفت، مجبور شد بعد از یک سال تحصیل را رها

کند و به کار مدلینگ بپردازد و همزمان عصر ها به عنوان کنترلچی سینما کار کند.

۱۵٫ در ۱۰ فوریۀ ۱۹۴۵، از باکال هفت عکس گرفته شد که روی پیانویی نشسته بود که هری ترومن، معاون اول رئیس جمهور آمریکا، مشغول نواختن آن بود. مکان عکس ها باشگاه نشنال پرس در واشینگتن دی. سی. بود و به پیشنهاد مشاور مطبوعاتی او، چارلی انفیلد گرفته شدند. همسر ترومن به قدری از این عکس ها عصبانی شد که به او گفت: “دیگر هرگز در جمع پیانو نزن.”

بازیگران درخشان تاریخ سینما (40): لورن باکال 

نقل قول های شخصی

• فکر نمی کنم که تنها فرزند یک مادر تنها بودن خوب بوده باشد. من همیشه اعتماد به نفس متزلزلی داشته ام. آن زمان ها مسألۀ یهودیت هم بود. من عاشق یهودی بودنم هستم و هیچ مشکلی با آن ندارم. اما آنقدر مردم به من گفته اند که به تو نمی آید یهودی باشی، تقریباً تبدیل به یک جای زخم شده است.

• یادم است که پسر بزرگم، استیو، یک بار به من گفت: “اصلاً یادم نمی آید تو را با یک پیشبند دیده باشم.” و من فکر کردم: “درست است عزیزم، ندیده ای.” این برداشت او از مادر بودن بود.

• من در طول هر دو ازدواجم، شغلم را در جایگاه دوم قرار دادم و کارم لطمه دید. پشیمان نیستم. آدم انتخاب می کند. اگر ازدواج خوبی می خواهید، باید به آن توجه کنید. اگر می خواهید مستقل باشید، به کارتان ادامه دهید. شما نمی توانید همه چیز را با هم داشته باشید.

• امروزه بازیگرانی را در تلویزیون می بینم که فکر نمی کنم در بازیگری حرفی برای گفتن داشته باشند. آنها فقط به ستاره شدن فکر می کنند. من به سختی می توانم آنها را از هم تشخیص دهم. همۀ دختر ها موهایشان را مثل هم درست می کنند و به نظر می آید بیشترشان مبتلا به آنورکسی (بی اشتهایی عصبی) شدید هستند.

• ما در دورۀ میانگی به سر می بریم. امروزه ستاره ها دیگر در قد و قامت بوگی، جیمز کاگنی، اسپنسر تریسی، هنری فوندا و جیمی استوارت نیستند.

• فکر می کنم تمام زندگی انسان در چهره اش نمایان است و آدم باید به آن افتخار کند.

• انسان یاد می گیرد با هر آنچه که باید با آن مقابله کند، چگونه روبرو شود. من کودکی ام را در نیویورک، در مترو و اتوبوس گذرانده ام. می دانید وقتی اهل نیویورک باشی، چه چیزی یاد می گیری؟ این که دنیا پشیزی به شما بدهکار نیست.


منبع: برترینها

داستان زوج دوچرخه‌سواری که از یک «ماهی سیاه کوچولو» شروع شد

روزنامه هفت صبح – هانیه درویش: همه چیز از خواندن کتاب داستان «ماهی سیاه کوچولو» شروع شد. ماهی کوچکی که به عشق دیدن دریا خطر می کند و عازم سفری دور و دراز می شود، با تجربه های متفاوت برای رسیدن به رهایی.

حالا این کتاب معروف صمد بهرنگی که شاید خیلی از بچه های دهه های ۵۰ و ۶۰ با آن رویاپردازی کرده اند، نیروی محرکه آغاز سفرهای حبیب اشتری شده است. او کار، ازدواج و مشکلات اقتصادی را بهانه ای برای نرفتن و ندیدن نمی داند و خوشحال است که همسرش هم با او هم عقیده و هم رکاب شده است.

سفر، رویای کودکی ام بود

حبیب اشتری ۳۷ سال دارد و بر اساس تحصیل در کلاس های آزاد دانشگاه در رشته طراحی دکوراسیون داخلی هم اکنون به همین کار مشغول است و همسرش مینا قربانی دارای دو مدرک دانشگاهی تکنسین اتاق عمل و مهندس کشاورزی است و در حال حاضر پرستار اتاق عمل است. آنها حالا یک سالی می شود مجدد کار و زندگی را رها کرده اند و آمریکای مرکزی را شهر به شهر می گردند و می بینند و زندگی می کنند.

حبیب اشتری در رابطه با نحوه استارت سفرها و این سبک زندگی شان می گوید: «تحت تاثیر کتاب ماهی سیاه کوچولو سفر، رویای تمام کودکی ام شد و دوست داشتم از دنیای محدود تخم مرغی ام پا را فراتر بگذارم و با دنیاهای دیگر آشنا شوم. این سبک زندگی را که در حال حاضر در دنیا مرسوم است، بعد از دوران سربازی انتخاب کردم و بعد از ازدواج هم خوشبختانه با استقبال زیاد مینا، دو نفری ادامه دادیم و این چنین سفرهای مان بیشتر و بیشتر شد.»

 خانه ای به وسعت جهان
دیدن ۳۲ کشور و هزاران شهر و روستا

این زوج سرزنده و شاداب بعد از دیدن کشورهایی در سه قاره نزدیک تر که موجب شد هفت ماه در آسیا، سه ماه در آفریقا و چهار ماه در اروپا زندگی کنند، خواهان سفر و بازدید از شهرها و کشورهای آمریکای مرکزی شدند. به همین دلیل مقدمات سفر را از یک سال پیش شروع کردند اما گرفتن ویزاها شش ماه زمان برد و دوندگی ها برای گرفتن ویزا و فراهم کردن مقدمات سفر، به قدری بود که هر دو در شش ماه آخر شغل شان را هم تعطیل، کردند تا این که ویزاها رسید و سفر به آمریکای جنوب آغاز شد.

آنها هم اکنون با سفری یکساله به آمریکای جنوبی – که پیش بینی می شود حالا حالاها ادامه پیدا کند – ۳۲ کشور و هزاران شهر و روستا را از چهار قاره دیده و ۲۷۰۰۰ کیلومتر رکاب زده اند و این روزها سوار بر قایق، یکی از طولانی ترین قسمت های رود آمازون را که در حدود پنج تا شش هزار کیلومتر است، طی می کنند تا به برزیل برسند.

جاذبه های خارق العاده آمریکای جنوبی

از اتفاقات خاص و مکان های خارق العاده ای که در سفرهای شان به آن برخورده اند، می پرسم و آنها با یادآوری خاطرات سفرهای شان می گویند: «هر کشور و قاره ای دارای فرهنگ و سبک زندگی متفاوتی است که در عین تفاوت، اشتراکات زیادی هم بین مردمش دیده می شود. این تفاوت و شباهت ها برای مان خیلی جالب است اما اتفاقی که در ذهن مان بیش از هر چیزی ثبت و ماندگار می شود، مکان های طبیعی خاص و منحصر به فردی است که اشتیاق مان را به دیدن مکان های جدیدتر و کشف آنها بیشتر می کند.

مثلا در همین آمریکای جنوبی مکان هایی خارق العاده وجود دارد؛ مثل آبشار ایگواسو در مرز بین سه کشور آرژانتین، پاراگوئه و برزیل، عبور دو ماهه مان از مناطق بادخیز پاتاگونیای آرژانتین و شیلی با بادهایی که گاه سرعت شان تا ۱۵۰ کیلومتر در ساعت می رسد و دارای شرایط جغرافیایی منحصر به فردی است، بازدید از یخچال های کالافات در آرژانتین با دیواره ای یخی تا ارتفاع ۷۰ متر، بازدید از قلل بسیار عجیب فیتزروی در کوه های آند، رفتن تا شهر اوشوایا، جنوبی ترین شهر کره زمین، عبور از خشک ترین بیابان کره زمین، صحرای آتاکاما در شیلی ظرف مدت ۲۵ روز، رکابزنی دو ماهه در ارتفاعات حدود ۴۰۰۰ متری کشورهای بولیوی و پرو و رکابزنی تا ارتفاع ۴۴۰۰ متر، عبور از بزرگ ترین نمکزار دنیا به نام اویونی در کشور بولیوی، دیدن ماچوپیچو یکی از عجایب هفتگانه جهان در کشور پرو، جزایر رویایی و باور نکردنی گالاپاگوس در اکوادور، عبور از رشته کوه های آند و همین حالا که در حال گذر از یکی از طولانی ترین قسمت های رود آمازون با قایق هستیم.»

 خانه ای به وسعت جهان
پولدار نیستیم، هدفمندیم

شاید دیدن هر یک از مکان های نام برده آرزوی هر یک از ما باشد اما بیشتر افراد در جستجوی موقعیتی خاص و رسیدن به وضع مالی عالی هستند تا این رویاهای شان را محقق کنند اما این زوج جوان در رابطه با درآمد و هزینه های سفرشان می گویند: «ما تمام کار، زندگی و پس اندازمان برای سفر کردن است. اصلا متمول و پولدار نیستیم و به صورت باور نکردنی اقتصادی سفر می کنیم. وقتی یاد بگیری چه طور سفر کنی، کم هزینه هم می شود این کار را کرد. مثلا ما معمولا در چادرمان می خوابیم و خیلی کم هزینه هتل و اقامت می دهیم.

همین طور کمتر در رستوران ها غذا می خورم و خودمان غذا درست می کنیم اما قطعا به پول نیاز داریم و کلا در زندگی مان هدفمند کار و پس انداز می کنیم. یکی ماشینش را عوض می کند، یکی خانه اش را بزرگتر و ما پول های مان را برای سفر پس انداز می کنیم. خیلی ها به ما می گویند پولدار اما مثل این است که به کسی که ماشین پژو سوار می شود یا آپارتمانش را ۱۰ متر بزرگتر می کند، بگویند پولدار. پس تنها مهم این است که چگونه سفر کردن را یاد بگیرید و قدم اول را بردارید.


منبع: برترینها

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۵۴)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫ ‏در حال حاضر نقش تنباکو دو سیب از توپ چهل تیکه تو فوتبال ایران پررنگتره.

۲٫ کتاب پست های اینستاگرامی ضرغامی هم بعد از کتاب پست های اینستاگرام صابر ابر دراومد. ایشالا همین جمع، رونمایی کتاب پست های صدف طاهریان.

۳٫ ‏من اگه میگ میگ هم بودم ، اون گرگه میرفت دنبال گیاه خواری به شیوه ی صادق هدایت.

۴٫ اینایی که تا یکم پول گیرشون میاد اصن بهش دست نمیزنن تا زیادشه یهو خرجش کنن همونایین که بچگی کل تخمه‌ها رو تو دهنشون جمع میکردن که یهویی بخورنشون.

۵٫ ‏مگه پدر مادرای ما به ما شنا، تیراندازی و سوارکاری یاد دادن که ما به اونا اینستا و تلگرام یاد بدیم؟

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

خوشت میاد یکی اینجوری لیست بزنه؟

۶٫ ‏هوا اینقدر سرد شده که شهرام شبپره هم دیگه شبا نمیپره. سر ظهر که هوا گرم تر میشه میپره.

۷٫ ‏انقدر بازیکنای ایرانی به قلیون علاقه دارن که چند وقت دیگه تمرینات تیما رو تو قهوه‌خونه برگزار میکنن.

۸٫ ‏از مدرسه میومدم میخوابیدم، بیدار میشدم فک میکردم صبح شده و رسم ریاضى رو نکشیدم، کار در کلاس علوم رو ننوشتم و دنیا رو سرم خراب میشد.

۹٫ ‏سیب زمینی اینطوریه که ۴۵ دقیقه رو سرش وامیستی سرخ شه، نمیشه، حالا تو ۲دقیقه سرت بره تو گوشیت در لحظه بو سوختنی میاد.

۱۰٫ ‏جزوه ی یه دختره رو گرفتم کپی کنم از نقاشی های دوران دبستان من تنوع رنگش بیشتر بود.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

‏وقتی دخترا رو راه بدن استادیوم

۱۱٫ ‏من اگه چایی ام میشدم ملت با آب کرفس آرامش میگرفتن.

۱۲٫ ‏یدفعه م ناراحت بودم، مامانم اومد گفت ناراحتى؟ گفتم بله، گفت ناراحت نباش و رفت. کمر مشاوره هاى دنیا جهت رفع افسردگى شکست.

۱۳٫ ‏آرون رمزی گل زد و خدا رفتگان همه رو پیشاپیش بیامرزه.

۱۴٫ ‏دیشب پورشه بابامو ورداشتم رفتم بیرون تصادف کردم.انقد منو زد که از خواب پریدم رفتم سر جام خوابیدم.

۱۵٫ ‏کارت پایان خدمت اینجوریه که تا نداریش حتی مسئول توالت عمومی هم ازت کارت میخواد، وقتی میگیریش کلا انگار چیزی بعنوان خدمت وجود خارجی نداره.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

وقتی تیم حریف میخواد ضربه ایستگاهی بزنه 

۱۶٫ ‏ولی به نظر من آخرش جومونگ و مختار با هم بیعت میکنن و حمله میکنن به صدا و سیما تا اگه خدا بخواد بیخیال این دو نفر بشن.

۱۷٫ ‏من جای مسی بودم رضا پرستش رو استخدام میکردم میگفتم وقتی خانومم میره خرید تو باهاش برو.

۱۸٫ ‏سوار تاکسی شدم راننده از بدبختیاش گفت گفتم حاجی منم مشکلات دارم گفت یکیشو بگو، گفتم عشقم سین می کنه جواب نمیده دستی رو کشید گفت گمشو پایین.

۱۹٫ ‏تو جهنم همه بازیهای فوتبال رو سرهنگ علیفر و جواد خیابانی گزارش میکنن.

۲۰٫ ‏این یارو رضا پرستش میگه دارم میرم مسی رو‌ببینم به خاطر توهین هایی که ایرانیا بهش کردن ازش دلجویی کنم، بابا تو خودت بدترین ‌توهین به مسی هستی.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

بچه ای که توی عکس نمی‌بینید الان ۲۳ سالشه 

۲۱٫ زیر صندلى ماشین(فقط یه صندلى) رو تمییز کردم سه تا فندک یه فلش ممورى یه کارت بانک( که اصلا مال من نبود) یه جعبه دستمال و یه شارژر آیفون پیدا کردم.

۲۲٫ تو دو حالت خوشگلم
۱ وقتی نور خیلی زیاده وچیز خاصی از قیافه ام‌معلوم نیست.
۲وقتی نور خیلی کمه و چیز زیادی از قیافه ام معلوم‌نیست.

۲۳٫ یه جوری همه زندگیمون اینترنتی شده که امروز داشتم آلبوم عکسمون رو‌ ورق میزدم همش استرس داشتم که نکنه از حجمم کم بشه.

۲۴٫ چطوری دلتون میاد میرید کافه اونهمه پول چایی میدید؟ من یه بار چایی گرفتم از دانشگاه ۵۰۰ تومن گرفت ازم، از فرداش با خودم فلاکس میبردم.

۲۵٫ کم کم تعداد دفعاتی که مادرم منو تهدید به حلال نکردن شیرش کرده از تعداد دفعاتی که به من شیر داده بیشتر شده.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

Call of duty , mom version

26. دیشب خواب بودم. بابام بیدارم کرد و یک لیوان آب بهم داد. یک لحظه فکر کردم میخواد قربونیم کنه.

۲۷٫ یه کد تخفیف ۶۰ تومنی خرید اینترنتی لباس داشتم، دقیقا اندازه ۶۰ تومن خرید کردم، فقط ۵ تومن پول پست دادم. بازم فکر می‌کنم کردن تو پاچه‌م.

۲۸٫ دیگه از فردا شب زود می‌خوابم، که صبح سرحال بیدار شم.
[نشدنی‌ها. جلد دوم، صفحه‌ی ۲۶۸]

۲۹٫ بابام میگفت هروقت در مغازه رو باز میکنی یه کاسه آب بریز در مغازه تا روزیت بیشتر شه. یه کاسه آب ریختم کف پاساژ، ۳ نفر رو سرامیک خوردن زمین.

۳۰٫ الان بهترین وقته مسی اون پرونده فرار مالیاتیشو بندازه گردن رضا پرستش بفرسه زندان بجا خودش.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

‏وقتی خرمالو میخوریم 

۳۱٫ داروخانه بهم بجای اسپری آلرژی بینی ، اسپری دهان واسه آسم داده ، اومدم خونه فهمیدم . الان نشستم جلوش دعا میکنم آسم بگیرم این ۴۰ تومن هدر نره.

۳۲٫ “چطوری لاشخور” به اسپانیایی چی میشه؟ این احتمالاً ا‌ولین جمله ی مسی خطاب به رضا پرستش خواهد بود.

۳۳٫ اگه چاق هستین به علوم پزشکی ورود نکنین. تو بیمارستان روپوش که میپوشین شبیه این ابگرمکن نفتی سفیدا میشین.

۳۴٫ میخواستیم شام بخوریم، رفتم بین دخترعموم و شوهرش نشستم که دوتایی تو یه بشقاب غذا نخورن، مجبور شدیم سه تایی تو بشقاب من غذا بخوریم.

۳۵٫ مامانم مسیج زدن گل مامان چیکار میکنه؟ گل مامان چیه لوس بازی، آدم باید تریاک‌ باباش باشه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

‏یعنی الان با کی داره علف میخوره؟ 

۳۶٫ تو زندگی باید مثل خرمالو،خورشت کرفس، بامیه، کله‌پاچه باشی یا عاشقت باشن یا متنفر.نه مثل چایی که همه میگن یکی بریز ببینم چی میشه.

۳۷٫ تجربه ثابت کرده سیب زمینی رو یک نفر سفارش میده اما یک نفر و حومه میخورن.

۳۸٫ ‏پسره تو بیو نوشته قد ۱۹۳ ، رفتم تو پروفایلش نسبت به عکسایی که دیدم فک کنم اونایی که باش عکس گرفتن ۲۶۰ رو دارن حداقل.

۳۹٫ ‏فیلم زندگی شما رو اون دنیا پخش کنن همه فک میکنن نولان کارگردانش بوده برا من مشخصه کار ایرج ملکیه انقد حوصله سر بره.

۴۰٫ یکی از اشناها بچه که بودیم همش میگفت عروس خودمی، امروز دیدمشون بچه دار هم شده بود! همش وعده پوچ میدن به آدم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454) 

وقتی دخترا میگن هرجور راحتی 

۴۱٫ ‏ماهواره از اینجا بلند میکنن میفرستن فضا چِلِک چلک عکس میگیره, عرضه ندارن ۲ تا کاسه بشقاب بسازن بعد از تموم شدن غذا خودشون پاشن برن تو ظرفشوئی.

۴۲٫ هوا جوریه که اگه زن داشتم میگفتم عزیزم بپوش میام دنبالت بریم محضر طلاقت بدم با رفقام برم شمال.

۴۳٫ ‏لطفا برای شکست عشقیای مضحکتون داریوش گوش ندین داریوش رو باید وقتی گوش بدی که زنت ازت طلاق گرفت دخترتم گفت میخوام پیش مادرم بمونم.

۴۴٫ ‏واسه بابام برنامه “دیوار” رو نصب کردم از دیروز هی میاد تو اتاقم وسیله هامو برمیداره میگه: تو اینا رو میخوای؟ امروز داشت از خودم عکس میگرفت.

۴۵٫ ‏‏عموم میخواست خبر مرگ یکیو به فامیلش بده زنگ زد گفت پاشو بیا که فلانی یخورده مریض شده بردیمش سردخونه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (454)

وقتی توی صف بربری به نفر جلوییت گفتی من پشت شمام و اومدی یه گوشه نشستی تا نوبتت برسه.


منبع: برترینها

بوریتوی گوشت و لوبیا

بوریتو یه غذای مکزیکیه که برای تهیه اون، مواد مورد نظر رو در نان تورتیلا می‌پیچن. در اینجا این غذای آسان و خوشمزه رو با ترکیب گوشت و لوبیا آماده می کنیم.

 مواد لازم:

  •     پیاز ۱ عدد
  •     روغن به میزان لازم
  •     گوشت چرخ کرده ۹۰۰ گرم
  •     پودر زیره ۱/۲ قاشق چای خوری
  •     پودر فلفل چیلی ۱/۴ قاشق چای خوری
  •     اورگانو خشک ۱/۴ قاشق چای خوری
  •     نمک ۱/۴ قاشق چای خوری
  •     سس گوجه مکزیکی ۶۰۰ گرم
  •     پوره لوبیا ۸۰۰ گرم
  •     پنیر چدار ۳/۴ پیمانه
  •     نان ترتیلا ۱۲ عدد
  •     گشنیز ۱/۲ پیمانه

 بوریتوی گوشت و لوبیا
آماده کردن مواد برای تهیه بوریتوی گوشت و لوبیا:

۱٫ پیاز رو پوست بگیرید و ریز خرد کنید.

۲٫  طرز تهیه سس گوجه مکزیکی رو در اینجا ببینید.

۳٫ طرز تهیه پوره لوبیا رو در اینجا ببینید.

طرز تهیه:

  ۱٫  از قبل فر رو با حرارت ۸۰ درجه سانتی‌گراد گرم کنید.

  ۲٫  در ماهیتابه بزرگی روی حرارت متوسط، پیاز رو تا نرم بشه، بپزید. گوشت رو اضافه کنید و تا مغزپخت بشه، بپزید. پودر زیره، فلفل چیلی و اورگانو رو به همراه نمک اضافه کنید و مواد رو هم بزنید. دو سوم سس گوجه مکزیکی رو اضافه کنید و بذارید مواد برای ۵ دقیقه قل بزنه. اگه ترکیب خیلی غلیظ شد، کمی آب به اون اضافه کنید.

  ۳٫ در این میان پوره لوبیا رو در قابلمه‌ای روی حرارت متوسط رو به پایین گرم کنید. پنیر رو به اون اضافه کنید و مواد رو هم بزنید تا پنیر آب بشه. قابلمه رو از روی حرارت بردارید.

  ۴ . برای آماده کردن بوریتوها، نان‌ها رو برای ۱ دقیقه در مایکروفر گرم کنید. مقداری از ترکیب پوره لوبیا روی هر نان‌ها بمالید، مقداری از ترکیب گوشت روی اون‌ها بذارید. گوشه‌های نان‌ها رو از ۲ طرف به داخل برگردونید و بعد نان‌ها رو از یک طرف بپیچید. بوریتوهای آماده شده رو در قالب بچینید، روی اون‌ها رو با فویل آلومینیومی بپوشونید و در فر گرم نگه دارید.

  ۵٫  برای سرو یک سوم سس گوجه باقیمانده رو روی بوریتوها بریزید، کمی پنیر چدار روی اون ها پخش کنید و تا پنیر آب بشه در فر بذارید.

  ۶٫  برگ های گشنیز رو روی بوریتوها بریزید و اون‌ها رو فورا سرو کنید.


منبع: برترینها

ضربه ای دیگر بر تابوت تولید ژاپن

اعلام این که دومین خودروساز بزرگ ژاپن، نیسان موتور، در فعالیت‌های مربوط به بازرسی کیفی نامناسب دست داشته است، ضربه سختی به این خودروساز که روزهای سختی را می‌گذارد وارد کرد

پول‌نیوز – اعلام این که دومین خودروساز بزرگ ژاپن، نیسان موتور، در فعالیت‌های مربوط به بازرسی کیفی نامناسب دست داشته است، ضربه سختی به این خودروساز که روزهای سختی را می‌گذارد وارد کرد و همچنین صنعت تولید ژاپن را هم زیر سوال برد.

بازرسی‌هایی که نتوانست استاندارد وزارت حمل‌ونقل را به دست آورد منجر به فراخوانی حدود ۱.۲ میلیون خودرو فروخته شده در ژاپن ظرف ۳ سال گذشته شد. همچنین روز پنج‌شنبه هم اعلام شد که تولید خودروهای این شرکت در داخل کشور ژاپن حداقل به مدت ۲ هفته تعلیق می‌شود.

منابع آگاه و نزدیک به ماجرا می‌گویند که عمق این فعالیت‌های نامناسب در واقع از آن چیزی که در ابتدا گمان می‌شد بسیار بیشتر است.

رسانه عمومی ژاپن، ان‌اچ‌کی، گزارش داد که بازرسی نهایی نامناسب خودروها به روندی ذاتی در این خودروساز تبدیل شده بود و قدمت این روند لااقل ۲۰ سال می‌باشد.

به ویژه بر طبق این گزارش‌ها، نیسان به طور روتین از راهکارها و پروتکل‌های استانداردسازی شده برای بازرسی نهایی استفاده نمی‌کرده است درحالی که طبق الزام وزارت حمل‌ونقل، این کار باید برای تمام خودروهایی که در ژاپن تولید می‌شوند انجام شود.

نیسان به سرعت مدعی شد که این کلاهبرداری ۲۰ ساله هیچ تاثیری بر روی کیفیت محصولات این شرکت ندارد و این شرکت صادرات محصولات خود به بازارهای آن سوی آب‌ها را ادامه خواهد داد.

اما متخصصان اعتقاد دارند فرهنگ ذاتی این چنین میان‌بر زدن‌ها و به کارگیری مدیریت درجه دو در این خودروساز، بعد از سایر کلاهبرداری‌ها شامل دستکاری داده‌های نظارت شده در شرکت فولاد کوبه، نشان از کاهش سریع استانداردهای کاری در صنعت تولیدی ژاپن دارد.

کلاهبرداری‌های اخیر که در ژاپن اتفاق افتاده‌اند شامل این موارد می‌شوند؛ اعلام آزمایش‌های تقلبی اقتصادی بودن مصرف سوخت که به شرکت سوزوکی موتور در سال گذشته آسیب زد و تقریبا اعمال ناشایست مشابهی هم توسط شرکت میتسوبیشی موتور انجام شد و همچنین شکست مفتضحانه و فاجعه‌بار شرکت تاکاتا.

این رویدادها خوشنامی برند «ساخت ژاپن» را که زمانی مورد احترام بود، خدشه‌دار کرد. حالا دیگر متخصصان این موضوع می‌گویند این که ژاپن رهبر و پیشتاز صنعت تولید است، درحال سپرده شدن به گذشته‌ است.


منبع: پول نیوز

صفحه اول روزنامه های امروز (عکس)

قرمز ترین جای ایران کجاست؟ (+عکس) بهزادنبوی: شرمنده می شوم که برخی اصلاح طلبان از روحانی، پست می خواهند/ ۵۰ درصد ثروت کشور در اختیار ۳ یا ۴ نهاد است شلیک شبانه به مغز راننده جوان “گاو ایتالیایی” در گمرک ایران (عکس) هستی مهدوی و مادرش در آغوش یکدیگر (عکس) محسن تنابنده و همسرش (عکس) خانم‌ها هنگام دروغ گفتن بیشتر از چه کلماتی استفاده می‌کنند؟ چرا باید در فصل پاییز پیاده روی کرد؟ کیهان: کارگردان فیلم”خانه دختر” برای رضایت مدیران تلویزیون خود را جور دیگری نشان می دهد وکیل دادگستری: وقتی نزدیکان بابک زنجانی برای پذیرش وکالت او نزد من آمدند گفتندنمی خواهد پولی برگرداند

با کمبود آب، مهاجرت از تهران شروع می شود/ سدسازی را متوقف کنیم/ آمریکا ۳۰ سال است سد نمی سازد / نباید در اصفهان، ذوب آهن ساخته می شد  (۳۰ نظر)

ما و امارات و وزیران زن/ یک راهکار به جای طعنه و مقایسه  (۲۷ نظر)

۹ وزیر زن در کابینه جدید امارات/ ایجاد وزارت هوش مصنوعی  (۲۲ نظر)

کشتی طوفان زده اصول‌گرایان و ناخدایی که نیست  (۲۲ نظر)

روحانی، ترامپ، پوتین / رئیس جمهوری، رئیس‌جمهور یا رئیس  (۱۶ نظر)

لطفا به جیب زائران اربعین رحم کنید! (+عکس)  (۱۴ نظر)

سایپا قیمت خودروهایش را افرایش داد/ از افرایش ۵ میلیونی سراتو تا۷۶۰ هزار تومانی تیبا ۲ (+قیمت های جدید)  (۱۴ نظر)

بوم‌رنگ خشونت در جامعه ایرانی  (۱۴ نظر)


منبع: عصرایران

پلیس فتای اصفهان: نمی توانیم ارتباط خودکشی ۲ دختر با نهنگ آبی را تأیید کنیم

ایران نوشت:در حالی که فرمانده انتظامی استان اصفهان با قطعیت از اقدام به خودکشی دختران اصفهانی تحت تأثیر نهنگ آبی خبر می‌دهد، رئیس پلیس «فتا»ی استان این مسأله را تأیید نمی‌کند.

سرهنگ سید مصطفی مرتضوی در گفت‌و‌گوی اختصاصی با «ایران» اظهارداشت: پرونده اقدام به خودکشی دو دخترنوجوان ابتدا در اختیار پلیس آگاهی استان بود و بعد از آن برای تحقیقات تکمیلی به پلیس فتا ارسال شد. با این حال ما به‌عنوان پلیس فتا نمی‌توانیم تا زمان انجام تحقیقات تکمیلی و تخصصی اظهارنظر دقیقی داشته باشیم و ارتباط این افراد با بازی نهنگ آبی را تأیید کنیم.

وی در ادامه افزود:گویا اعلام شده که دو دختر نوجوان پیش از اقدام به خودکشی پیامی را ضبط کرده‌اند و در آنجا علت خودکشی‌شان را تحت تأثیر بازی نهنگ آبی عنوان کرده‌اند. اما این ظاهر ماجراست و ما به‌عنوان پلیس فتا تا بررسی دقیق و رسیدن به مستندات کافی نمی‌توانیم با قاطعیت اعلام کنیم علت خودکشی این دختران بازی نهنگ آبی بوده است.

از سرهنگ مرتضوی پرسیدیم: «آیا بازی نهنگ آبی در ایران قربانی می‌گیرد و آیا سرورهای این بازی در ایران قابل کنترل نیست؟» که وی جواب داد: به طور قانونی کاربران نمی‌توانند در کشور ما این بازی را انجام دهند اما کاربرانی هستند که با به‌کارگیری «وی پی ان » از طریق راه‌های غیرقانونی به سراغ چنین بازی‌های خشن یا سایت‌های پوچ‌گرا می‌روند. از این‌رو ما باید بررسی دقیق تری از این پرونده داشته باشیم تا بتوانیم با قطعیت علت حادثه را اعلام کنیم.

وی در خصوص زمان لازم برای بررسی ابعاد این پرونده از سوی پلیس فتا گفت: حداقل ۲۴ ساعت زمان نیاز داریم تا علت اقدام به خودکشی ۲ دختر اصفهانی را اعلام کنیم.


منبع: عصرایران

با یاری هم سرپناه این دو یتیم را مرمت کنیم

قرمز ترین جای ایران کجاست؟ (+عکس) بهزادنبوی: شرمنده می شوم که برخی اصلاح طلبان از روحانی، پست می خواهند/ ۵۰ درصد ثروت کشور در اختیار ۳ یا ۴ نهاد است شلیک شبانه به مغز راننده جوان “گاو ایتالیایی” در گمرک ایران (عکس) هستی مهدوی و مادرش در آغوش یکدیگر (عکس) محسن تنابنده و همسرش (عکس) خانم‌ها هنگام دروغ گفتن بیشتر از چه کلماتی استفاده می‌کنند؟ چرا باید در فصل پاییز پیاده روی کرد؟ کیهان: کارگردان فیلم”خانه دختر” برای رضایت مدیران تلویزیون خود را جور دیگری نشان می دهد وکیل دادگستری: وقتی نزدیکان بابک زنجانی برای پذیرش وکالت او نزد من آمدند گفتندنمی خواهد پولی برگرداند

با کمبود آب، مهاجرت از تهران شروع می شود/ سدسازی را متوقف کنیم/ آمریکا ۳۰ سال است سد نمی سازد / نباید در اصفهان، ذوب آهن ساخته می شد  (۳۰ نظر)

ما و امارات و وزیران زن/ یک راهکار به جای طعنه و مقایسه  (۲۷ نظر)

۹ وزیر زن در کابینه جدید امارات/ ایجاد وزارت هوش مصنوعی  (۲۲ نظر)

کشتی طوفان زده اصول‌گرایان و ناخدایی که نیست  (۲۲ نظر)

روحانی، ترامپ، پوتین / رئیس جمهوری، رئیس‌جمهور یا رئیس  (۱۶ نظر)

لطفا به جیب زائران اربعین رحم کنید! (+عکس)  (۱۴ نظر)

سایپا قیمت خودروهایش را افرایش داد/ از افرایش ۵ میلیونی سراتو تا۷۶۰ هزار تومانی تیبا ۲ (+قیمت های جدید)  (۱۴ نظر)

بوم‌رنگ خشونت در جامعه ایرانی  (۱۴ نظر)


منبع: عصرایران

شلیک شبانه به مغز راننده جوان

 کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت در جست و جوی عامل قتل راننده جوان پژو ۲۰۶ هستند که در کنار خیابان دانشگاه واقع درمحله نازی آباد کشته شد.

به گزارش ایران، ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقه شامگاه شنبه ۲۹ مهر جسد مرد جوانی پشت فرمان یک خودرو پژو ۲۰۶ درنازی آباد پیدا شد.
بررسی‌های مقدماتی نشان داد ضارب از سمت شاگرد و با شلیک یک گلوله، سر مرد جوان را هدف گرفته است.

در بازرسی از خودرو، گواهینامه‌ای به نام حامد- ۲۶ ساله -کشف شد که با تطبیق عکس گواهینامه و چهره مقتول، هویت مرد جوان شناسایی شد. بدین ترتیب به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و بررسی‌ها برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت در دستور کار تیم تحقیق قرار گرفت.


منبع: عصرایران

۷ عارضه بیماری کلیه پلی کیستیک

عدم درمان بیماری کلیه پلی‌کیستیک می تواند به رشد کیست ها در بخش های دیگر بدن انسان مانند کبد منجر شود.

بیماری کلیه پلی‌کیستیک  (PKD) اگرچه بیماری چندان شناخته شده ای نیست، اما بسیار جدی و در برخی موقعیت ها حتی می تواند مرگبار باشد. این بیماری شامل رشد کیست های غیر سرطانی درون کلیه می شود که با گذشت زمان، آنها بزرگ شده و به طور قابل توجهی افت عملکرد کلیه را در پی دارند. این کیست ها اگرچه سرطانی نیستند، اما می توانند با مایع پر شده و به اندازه ای رشد کنند که کلیه ها دیگر قادر به ارائه عملکرد مورد انتظار خود نباشند.

7 عارضه بیماری کلیه پلی کیستیک 

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از “اکتیوبیت”، عدم درمان بیماری کلیه پلی‌کیستیک می تواند به رشد کیست ها در بخش های دیگر بدن انسان مانند کبد منجر شود. اما این تنها عارضه جدی این بیماری نیست؛ در حقیقت، عوارض متعدد ناشی از این بیماری می توانند به افت وضعیت سلامت و حتی مرگ بیمار منجر شوند. در ادامه با برخی از عوارض مهم بیماری کلیه پلی‌کیستیک بیشتر آشنا می شویم.

فشار خون بالا

ابتلا به بیماری کلیه پلی‌کیستیک می تواند به صورت مستقیم موجب افزایش فشار خون بیمار شود. فشار خون بالا نیز می تواند به تشدید آسیب کلیوی و همچنین ظهور عوارض جانبی جدی دیگر، از جمله بیماری قلبی و سکته مغزی منجر شود.

در اصل، بیماری کلیه پلی‌کیستیک بیمار را با انواع مختلفی از چالش های سلامت چشمگیر مواجه می سازد. در کنار هم، این چالش ها بهزیستی جسمانی و روانی بیمار را در معرض تهدید قرار می دهند. افرادی که ابتلا به این بیماری در آنها تشخیص داده شده است باید به طور منظم فشار خون خود را زیر نظر داشته باشند.

کاهش عملکرد کلیه

یکی از بارزترین عوارض جانبی بیماری کلیه پلی‌کیستیک کاهش چشمگیر عملکرد کلیه است. اثر این افت عملکرد با توجه به سن بیمار می تواند متغیر باشد.

در صورت بروز نارسایی کلیوی، بیمار تا زمانی که کلیه ای جدید برای پیوند در اختیار وی قرار بگیرد نیازمند انجام دیالیز خواهد بود. این می تواند انتظاری طولانی و استرس‌زا باشد.

اورمی

اورمی (Uremia) زمانی رخ می دهد که میزان سموم در بدن یک فرد به سطوح تهدید کننده جان وی افزایش می یابد. این شرایط به طور معمول در نتیجه آسیب های کلیوی که موجب افت عملکرد آنها می شوند، شکل می گیرد. در اصل، آغاز بیماری کلیه پلی‌کیستیک می تواند به نارسایی کلیوی منجر شود، که بدن را از دفع سمومی که زندگی بیمار را تهدید می کنند، ناتوان می سازد.

اورمی یک نشانه قوی از عملکرد نامناسب کلیه ها و این که ممکن است به زودی ناتوان از کار باشند، محسوب می شود. در صورت از کار افتادن کلیه ها بیمار باید دوره های دیالیز را پشت سر بگذارد تا کلیه ای جدید برای پیوند در اختیار وی قرار بگیرد.

درد شدید

درد شدید، به ویژه در قسمت پایینی پهلوها یا پایین کمر، یکی از شایع‌ترین عوارض جانبی بیماری کلیه پلی‌کیستیک است. افرادی که با دردهای ناشی از عفونت های دستگاه ادراری یا سنگ های کلیه آشنا هستند، نوع این درد را نیز بهتر درک می کنند. در حقیقت، بسیاری از افراد ممکن است بیماری کلیه پلی‌کیستیک را با یکی از این شرایط اشتباه بگیرند.

اگر سابقه ابتلا به بیماری کلیه پلی‌کیستیک در خانواده شما وجود دارد و در قسمت هایی که به آنها اشاره شد با درد شدید مواجه شده اید، مراجعه به پزشک برای بررسی دقیق شرایط اهمیت دارد.

کیست های کبد

بیماری کلیه پلی‌کیستیک شامل رشد کیست های غیر سرطانی حاوی مایع در و اطراف کلیه ها می شود، که افت عملکرد این اندام را به همراه داشته و حتی می تواند به طور کامل آن را از کار بیندازد.

با این وجود، مواجهه بلند مدت با بیماری کلیه پلی‌کیستیک ممکن است به رشد کیست ها در اندام های مهم دیگر به ویژه کبد منجر شود. احتمال شکل گیری این شرایط در بیماران پیر مبتلا به بیماری کلیه پلی‌کیستیک  بیشتر است. در هر صورت، عدم درمان مناسب بیماری کلیه پلی‌کیستیک نه تنها می تواند به نارسایی کلیوی منجر شود، بلکه می تواند شرایطی مشابه را برای کبد رقم بزند.

آنوریسم مغزی

یکی از ترسناک‌ترین عوارض جانبی بیماری کلیه پلی‌کیستیک خطر افزایش یافته آنوریسم مغزی است، که شامل شکل گیری یک برآمدگی بزرگ در یک رگ خونی مغز می شود. پارگی این بخش متورم رگ می تواند به خونریزی شدید در اطراف مغز منجر شود، که می تواند به کما رفتن بیمار یا حتی مرگ را در پی داشته باشد.

مشکلات بارداری

بیماری کلیه پلی‌کیستیک می تواند تهدیدهای سلامت جدی برای بانوان باردار و جنین آنها به همراه داشته باشد. ابتلا به بیماری کلیه پلی‌کیستیک  طی دوران بارداری می تواند به یک بیماری جدی و تهدیدکننده زندگی به نام پره‌اکلامپسی منجر شود. در صورت عدم درمان مناسب و سریع، پره‌اکلامپسی می تواند به مرگ بیمار منجر شود.


منبع: عصرایران

چرا باید در فصل پاییز پیاده روی کرد؟

در فصل پاییز یکی از ورزش‌های مناسب برای افزایش سلامتی و سوزاندن کالری پیاده روی است.

به‌ گزارش ‌ایسنا، پیاده روی در فصل پاییز فوایدی دارد که عبارتند از:

۱. کالری سوزی بیشتر با خنک شدن هوا:

در فصل سرد ورزش هوازی باعث کالری سوزی بیشتر می‌شود. هوای خنک پاییز باعث می‌شود که پیاده روی موثرتر واقع شود. همچنین در این فصل طبیعت زیباتر است و می‌توان بیشتر از پیاده روی در پارک‌ها یا فضاهای سبز لذت برد. تحقیقات مختلف نشان داده است که پیاده روی برای کم کردن چربی‌های بدن از دویدن هم موثرتر است.

۲. کمتر شدن احتمال آسیب‌دیدگی‌:

پیاده روی شدت بسیار بالایی ندارد. در فصل سرما که احتمال آسیب‌دیدگی‌ بیشتر می‌شود می‌توان ورزش‌هایی را انتخاب کرد که زیاد خطر آسیب‌دیدگی‌ ایجاد نمی‌کنند.

۳. بهتر شدن روحیه:

با تغییرات آب و هوایی احتمال دارد که افراد دچار افسردگی فصلی شوند. پیاده روی و فعالیت در فضای باز می‌تواند احتمال افسردگی و ناراحتی‌های عصبی را کاهش دهد.

۴. آسان بودن پیاده روی:

با تغییرات آب و هوایی ممکن است که افراد درصد کمتری برای ورزش کردن یا رفتن به باشگاه داشته باشند. پیاده روی ساده‌ترین و کم هزینه ترین ورزشی است و می‌توان آن را در پارک‌های اطراف محل زندگی به مدت نیم ساعت در طول روز انجام داد.


منبع: عصرایران

کیهان: کارگردان فیلم"خانه دختر" برای رضایت مدیران تلویزیون خود را جور دیگری نشان می دهد

کیهان نوشت: اوج خانواده ستیزی را می‌توان در فیلم «خانه دختر» دید.

نکته قابل تأمل این است که کارگردان این فیلم، یکی از پر کارترین کارگردان‌های تلویزیون در زمینه تولید سریال‌های خانوادگی است. اما این فیلمساز از خودش دو چهره متفاوت نشان داده است. در تلویزیون برای جلب توجه مدیران صداوسیما و چنگ انداختن به بودجه، خود را دلسوز خانواده و پیگیر آسیب‌های خانوادگی نشان می‌دهد و در سینما برای فتح گیشه و جذب مخاطب به هر ترفندی دست می‌زند و در فیلم آخرش به طور مستقیم، نهاد خانواده را هدف گرفته است.

این کارگردان دو چهره در این فیلم که چند سالی از اکران دور نگه داشته شده بود و به لطف سیاست نمایش فیلم‌های مشکل دار در سازمان سینمایی به پرده سینماها نزدیک شده، چهار سوژه ارزشی را هدف تخریب و تخطئه قرار داده است. اول خانواده را محیطی ترسناک و مرکز آزار و اذیت نمایش داده است. دوم، پدر را به عنوان ستون و سرپرست این نهاد مقدس، به عنوان عامل سقوط و نابودی زندگی دختر خود معرفی می‌کند. ازدواج، دیگر محور تخریبی این فیلم است. دختری که قبلا در خانواده و از سوی پدرش آزار دیده بود، برای ازدواج و به خاطر سنت‌ها و باورهایی که حول این مقوله وجود دارد، به اوج بدبختی می‌رسد و راهی جز فرار و مرگ نمی‌یابد. تکمیل‌کننده این پازل، قشر متدین جامعه است که باز هم در این فیلم در قالب هیولاهایی منفور به نمایش در آمده است!


منبع: عصرایران

بهزادنبوی: شرمنده می شوم که برخی اصلاح طلبان از روحانی، پست می خواهند/ ۵۰ درصد ثروت کشور در اختیار ۳ یا ۴ نهاد است

روزنامه آرمان با بهزاد نبوی در باره گروههای سیاسی و فشارها بر دولت روحانی گفت وگو کرده است.

بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:

در سال‌های اخیر ارتباط نیروهای اصلاح‌طلب با اصولگرایان میانه‌رو جایگاه مهمی در استراتژی سیاسی‌شان دارد. تا چه حد این تعامل و حفظ ارتباط را کمک‌کننده می‌دانید؟

اولا باید به یک نکته مهم توجه داشت که همه طیف‌ها و جناح‌های سیاسی که دیدگاه‌هایی مشابه ما ندارند، الزاما نسبت به منافع ملی و مصالح کشور و ملت بی‌توجه نیستند. متاسفانه برخی از طیف‌ها و جناح‌های سیاسی اعم از اصولگرا و یا اصلاح‌طلب، تصور می‌کنند که مخالفان سیاسی آنها نه تنها به چنین مواردی پایبندی ندارند، بلکه واجد تمام رذایل و مفاسدند. مخالفان سیاسی خود را فاسد، دزد، خائن، وابسته به بیگانه و… معرفی می‌کنند و اگر در مراکز قدرت باشند، آنان را با چنین اتهاماتی از صحنه و خصوصا مراکز قدرت خارج می‌کنند. من اصولگرایان معتدل و میانه‌رو و حتی تندروهای آنان را معتقد به منافع ملی و مصالح کشور و ملت می‌دانم؛ گرچه تندروهای این جریان به گفته امام راحل به دلیل سوء ادراک، بعضا به منافع ملی و مصالح کشور و حتی نظام بی‌توجهی می‌کنند.

ثانیا به اعتقاد من اصولگرایان معتدل و میانه‌رو خصوصا پس از حوادث سال ۸۸، صف خود را از تندروها جدا کرده و در دوره آقای روحانی حداقل در زمینه سیاست خارجی و اقتصاد، از دولت حمایت می‌کنند. در زمینه سیاست داخلی هم اشتراکات زیادی با دولت و اصلاح‌طلبان دارند. موضع‌گیری‌های مجلس شورای اسلامی با تعداد قابل توجهی اصولگرای میانه‌رو و معتدل در قبال انتخابات شورا و انتخاب اعضای کمیسیون ماده ۱۰ احزاب و کمیسیون شوراها و هیات نظارت بر مطبوعات موید این اشتراکات است. به‌این ترتیب من امکان تعامل مستمر اصلاح‌طلبان با این طیف را ممکن و مفید می‌دانم.

از سوی اصلاح‌طلبان انتقادات زیادی به دولت جدید روحانی وارد شد. از سویی برخی به فشارهای موجود بر وی اشاره می‌کنند. مگر در دوره اصلاحات با آن تغییرات ملموس چنین فشارهایی وجود نداشت؟

در انتخابات اخیر برخی از نهادها علنا در مقابل آقای روحانی صف‌آرایی کردند و برخی حاشیه‌های ایجاد شده قبل از انتخابات تا دورافتاده‌ترین روستاها به شکل سازمان‌ یافته کشیده شد. به فعالیت‌های اقتصادی دولت و… حمله‌های بسیاری صورت گرفت. حتی در دوره اصلاحات هم این‌گونه اقدامات به ‌این روشنی توسط برخی مراکز قدرت از جناح مخالف حمایت نمی‌شد. شرایط امروز و فشار بر آقای روحانی با فشارها بر رئیس دولت اصلاحات متفاوت است. در آن دوره هر ۹ روز یک بحران برای دولت ساخته می‌شد، اما امروز به نظر می‌رسد برای دولت روحانی هر ۹ ساعت یک بحران ساخته می‌شود.

مشکل جدیدی که در دولت اصلاحات وجود نداشت، این است که در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد ثروت کشور در اختیار ۳ یا ۴ نهاد است. این نهادها نه قابل کنترل و نظارت هستند و نه مالیات می‌دهند. تمام اقتصاد کشور، به نوعی تحت کنترل آنهاست. دیوان محاسبات و مجلس هم حق ندارند از چنین نهادهایی حساب‌کشی کنند.

این در حالی است که دولت بخش کوچکی از ثروت ملی یا تولید ناخالص ملی را در اختیار دارد و از این محل باید حقوق همه کارکنان خود، یارانه مردم و سایر هزینه‌های گوناگونش را تامین کند. تاپیش از امضای برجام فروش نفت محدود و آن هم به چند کشوری که حق نداشتند در قبال نفت به ما پول بدهند بود، و روابط اقتصادی خارجی کشور هم به طور کامل تعطیل بود و امکان هیچ نوع سرمایه‌گذاری خارجی در ایران وجود نداشت، که البته مورد اخیر به دلیل برخی عملکردها حتی بعد از برجام هم تقریبا حل نشده است. به جرات می‌توانم بگویم فشارهای کنونی بر دولت روحانی به مراتب بیش از گرفتاری‌های دولت اصلاحات است. گرچه در دوره اصلاحات، قوه قضائیه، نیروهای مسلح و صدا و سیما همراه و هماهنگ با دولت نبودند، ولی امروز علاوه بر همه ‌اینها بحران اقتصادی موجود نیز بیشترین فشارها را بر دولت وارد می‌کند.

به نظر شما پاسخ به کسانی که برای روی کار آمدن روحانی زحمت کشیده‌اند چه خواهد بود؟

برخی از دوستان مطرح می‌کنند که ما زحمت کشیده‌ایم و پست و مقام به سایرین رسید. من از این برخوردها شرمنده می‌شوم و چنین اظهاراتی را وهن اصلاح‌طلبان می‌دانم. چنین اظهاراتی این تصور را ایجاد می‌کند که اصلاح‌طلبان به هدف گرفتن مزد زحمت کشیده‌اند، حال آنکه مجموعه جریان اصلاحات چون انتخاب آقای روحانی را در جهت منافع ملی و مصالح کشور و ملت می‌دانست، برای انتخابش تلاش کرد، نه به خاطر گرفتن پست و مقام. این قبیل اظهارات در واقع ضایع کردن اجر اصلاح‌طلبان است.


منبع: عصرایران

قرمز ترین جای ایران کجاست؟ (+عکس)

این شاهکار خداوند، جزیره هرمز نام گرفت و به خاطر خاک رنگینش بر سر زبان‌ها افتاد؛ خاکی که می‌شود از آن چشید و از خواص بی پایانش بهره‌مند شد.

باشگاه خبرنگاران-  خدا برای خلق هر گوشه از پهنه بیکران هستی قلم مویش را در رنگی فرو برد و با هنرمندی، نقش و نگاری تماشایی آفرید.

به زمین که رسید، ظرافت و هنرش را چندین برابر کرد و رقص رنگ‌ها را به اوج خود رساند. گوشه‌ای را به رنگ سبز در آورد و چمنزار‌ها و دشت‌ها را در همه جایش گستراند، بر سر راهش طلایی و زرد را به کار گرفت تا کویر را نقاشی کند و دانه دانه‌ی شن‌ها را به رنگی ویژه در آورد سپس استواری و استقامت را چاشنی کارش کرد و کوه‌ها را آفرید و در ادامه در هر سرزمینی شاهکاری حیرت انگیز را به تصویر کشید.

این خالق بی همتا با رسیدن به ایران، هر دیاری را به رنگی در آورد و به کار هنرمندانه اش ادامه داد. جنوب ایران را به گونه‌ای دیگر خلق کرد؛ گویی می‌دانست که این خطه قرار است میزبان مردمانی گرم و صمیمی باشد، پس به هنگام به تصویر کشیدن خورشید، گرمای بیشتری را به آن بخشید و با جاری ساختن آب در پهنه‌ی نیلگون خلیج فارس، همه چیز را تمام کرد سپس بالا و بالاتر رفت و از دور به تماشای شاهکارش نشست؛ هنوز یک چیزی در این میان کم بود. به سرعت دوباره مشغول شد.

نقطه‌ای را در میان آب‌های خلیج فارس در نظر گرفت و از هر رنگی، ذره‌ای به آن بخشید. خاک این منطقه را به رنگ سرخ در آورد و شاهکاری شگفت انگیز خلق نمود؛ جایی که آبی دریا به سرخی خاک می‌پیوندد…

این شاهکار خداوند، جزیره هرمز نام گرفت و به خاطر خاک رنگینش بر سر زبان‌ها افتاد؛ خاکی که می‌شود از آن چشید و از خواص بی پایانش بهره‌مند شد.

امروز این جزیره یکی از دیدنی‌ترین جاذبه‌های ایران است که همچون نگینِ یاقوت بر انگشتری خلیج فارس خودنمایی می‌کند.‌

می‌خواهیم سفری را برایتان رقم بزنیم و زیبایی‌های هرمز را به تصویر بکشیم. برای لحظاتی با ما همراه شوید و به آغوش گرم خطه جنوب کشورمان بیایید.


منبع: عصرایران

گفت و گو با «میشائیل هانکه»، فیلمساز تلخ

هفته نامه صدا – ترجمه ساسان گلفر: مصاحبه زیر نور ملایم آفتاب، ساعتی خوش در جنوب وین، در حیاط خانه ای انجام شد که میشائیل هانکه و همسرش «سوزی» آخر هفته ها را در آن می گذرانند. وینی ها این منطقه فوق العاده زیبا را به خاطر چشم انداز تپه هایش «دنیای گوژپشت» نامیده اند. این تناقض، تصادفی نیست؛ وینی ها معمولا از معانی چندگانه یا معناهایی که می توان معکوس کرد، خوش شان می آید.

آنها عموما به افراد دقیق و موشکاف یا صریح و بی رو دربایستی در زندگی و هنر بدبین هستند و احتمالا به همین علت است که میشائیل هانکه خیلی دیر به قهرمان فرهنگی شهر خود تبدیل شد. فیلم های او به مدت ۲۵ سال در وطنش اغلب مورد تحسین منتقدان (یا مایه بحث و جنجال) بود، اما مخاطب عام کمتر آن را پذیرفت یا در موردش بحث کرد. تصویری که عموم مردم از او به عنوان یک مرد بسیار جدی و «حرفه ای» در ذهن داشتند، کمکی به تغییر این روند نکرد. لازم بود او چندین جایزه بزرگ بگیرد تا در سن ۶۷ سالگی او را یکی از هنرمندان برجسته «خود» بدانند.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

بعد از آن که (در سال ۲۰۰۷) در آمریکا فیلم «بازی های خنده دار» (۱۹۹۷) خود را بازسازی کرده و فیلمی ساختید که «خارجی» ترین فیلم کارنامه شما محسوب می شود، «روبان سفید» (۲۰۰۹) را ساختید که در مقایسه با هر کدام از فیلم های قبلی شما ریشه عمیق تری در فرهنگ و تاریخ خودتان دارد. آیا این تصادفی است؟

– مطلقا تصادف ناب است. هیچ چیز از پیش برنامه ریزی شده ای در این مورد وجود نداشت. اگر بخواهم روراست باشم باید بگویم صحبت کردن در مورد «منطق درونی» اثر خودم کار سختی است. من به ندرت در مورد چنین چیزهایی فکر می کنم. مطمئنا بعد از آن که چیزی ساخته شد، مقوله بندی کردن آن ساده تر است.

مثلا آن به اصطلاح «سه گانه اتریشی» از پیش برنامه ریزی نشده بود که اینطور باشد. فقط بعد از ساختن «ویدئوی بنی» بود که فکر کردم لازم است فیلم سومی هم باشد و همیشه این مسئله که امکان چه نوع تولیدی را دارم، بیشتر برایم مطرح بوده است تا هرگونه مفهوم زیبایی شناختی که بخواهم بر اساسش این فیلم را بعد از آن فیلم بسازم.

بنابراین فیلم «روبان سفید» در واکنش و تقابل نسبت به تجربه کار در ایالات متحده ساخته نشد؟

– تنها تقابل و تضادی که وجود داشت، این بود که من سر صحنه «روبان سفید» خیلی آرامش داشتم! اگر فیلمی به زبان خودتان کار کنید، کنترل اوضاع بسیار ساده تر است. زبان انگلیسی من هم خیلی خوب نیست، چون وسواس کنترل دارم، باید از هر چه در اطرافم در صحنه جریان دارد، آگاه باشم. بنابراین اگرچه «روبان سفید» میان فیلم هایم بسیار پیچیده، پر خرج و وقت گیر بود، کارش از نظر من خیلی ساده و طبیعی بود.

داستان فیلم در سال ۱۹۱۴-۱۹۱۳ در شهر کوچکی در شمال آلمان می گذرد. این لحظه در تاریخ، خیلی اهمیت دارد. از سوی دیگر، مکان بسیار دوری از مراکز تاریخی و حوادث مهم است، چطور به این پیوند زمان و مکان رسیدید؟

– فکر می کنم همیشه رویدادها و تحولات بزرگ تر در جو معنوی و اخلاقی مکان های «کوچک» تمرین می شوند. ایده اصلی من این بود که داستان گروهی از بچه ها را بگویم که از ایده آل هایی که والدین و مربیان آنها با چکش در مغزشان فرو می کنند، مطلق می سازند. آنها وقتی خود را در سمت قاضی برای داوری در مورد کسانی می نشانند که بر اساس موعظه ها زندگی نمی کنند، انسانیت خود را از دست می دهند.

اگر آموزه هایی که در معرض آ« قرار می گیرد، واقعا سختگیرانه باشد، به بستر مناسبی برای انواع تروریزم تبدیل می شوند. اگر یک آرمان را به ایدئولوژی تبدیل کنید، از همه کسانی که با آن مخالفند یا نسبت به آن بی طرف هستند، در ذهن خود دشمن می سازید.

انتخاب این که داستان را در یک شهر کوچک در آلمان پروتستان آستانه جنگ جهانی اول بگویم، کمی به پیشینه شخص من مربوط می شود، اما دلیل اصلی این بود که امکان می داد فیلم به طور ضمنی به مواردی اشاره کند که در سال های بعدی قرن بیستم، یا حتی همین امروز پیش آمد.

جنبه شخصی داستان این است که خود من در کودکی موردی نادر از حضور یک پروتستان در اتریش کاتولیک بودم و سختی هایی که در پروتستانتیزم به عنوان یک پسربچه با آنها مواجه شدم، عجیب بود. اگر مایلید بگویم در پروتستانتیزم بیشتر از کاتولیسیزم که در آن واسطه ای میان خود و خدا دارید، تکبر و خود برتر بینی وجود دارد. کشیش کاتولیک می تواند شما را ببخشد و گناه تان را بشوید، در حالی که در پروتستانتیزم باید مستقیم به خدا پاسخ دهید.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

از نظر تاریخی، نسلی از کودکان که نشان می دهید و نوع «تربیت» آنها باعث می شود به نقش های آینده خود آنها در بزرگسالی یا حتی فرزندان شان فکر کنیم. تصور می کنم به همین دلیل است که صدای راوی یک مرد بسیار پیر است. فاصله بین صدای او و ظاهر شخصیت او در فیلم، یک معلم جوان، گستره وسیعی از تجارب تاریخی را که بین این دو من قرار دارد، فاش می کند.

– سال ۱۹۱۴، سال شکستن فرهنگ به معنای واقعی بود. در آلمان و اتریش اتحاد خدا، امپراتور و پدر و مادر با جنگ جهانی اول از هم پاشید و جنگ جهانی دوم و تحولات پس از جنگ، به دلایل مختلف به این موضوع مربوط بود. در دوران اوج ناسیونال سوسیالیزم (حزب نازی – م.) همین ۸ تا ۱۵ ساله های «روبان سفید» به سنی می رسند که بتوانند مسئولیت ها را بر عهده بگیرند ولی من هم به تاریخ تروریزم چپ فکر می کردم و هم جنبش ارتش سرخ «گودران اتسلین» چهارمین دختر از هفت دختر یک کشیش انجیلی بود و «اولریکه مانهوف» نیز از یک خانواده بسیار مذهبی بود.

هر دوی آنها این سختگیری های اخلاقی را تجربه کرده بودند که برای من خیلی جالب بود. ماینهوف را در اواخر دهه شصت یک خرده می شناختم؛ موقعی بود که او برای بازی در نمایش تلویزیونی Bambule برای Sudwestfunk آلمان آماده می شد و من هم آنجا تدوینگر پخش بودم. به نظر نمی رسید که آدم متعصبی باشد. جذاب، بسیار تحصیلکرده و خیلی خنده رو بود و به آنها گفته بود که اگر دوباره این اتفاق بیفتد، باید با گفتن «این تقصیر سرمایه داری است» دیر کردن شان را توجیه کنند.

آیا همیشه هنگام نوشتن فیلمنامه، ابتدا خیلی چیزها را توضیح می دهید و بعد آنها را حذف می کنید؟

– این مسئله ای است که در مراحل اولی در جریان ساخت و ساز – اتفاق می افتد. این زمانی است که من از خودم تمام این سوالات را می پرسم. وقتی شروع به نوشتن فیلمنامه واقعی می کنم، دیگر داستان تعیین شده است. نوشتن متن اصلی فرآیند لذتبخشی است که ناخودآگاه را نیز شامل می شود اما قبل از آن، باید جزییات اقتصادی و ابزار روایت را بدانم. من فکر نمی کنم که آثار هنری مبتنی بر برنامه زمانی را بتوان به شیوه ای آزادانه ساخت. قطعا می توانید یک رمان یا شعر را بنویسید بدون آن که بدانید شما را به جا می برد.

نویسنده کتاب می تواند به جایی متفاوت از خواننده برود اما بردار زمان که به طور مشخص در هر اثر نمایشی، فیلم یا موسیقی از وجود دارد، شما را ملزم می کند که در ساخت و ساز هنری خود تصوری از بیننده یا شنونده داشته باشید. البته در فیلم این پیام پیش فرض وجود دارد که میزانسن از لحاظ هنری در همان سطحی قرار دارد که نوشتن فیلم هایی که واقعا هیجان زده ام می کنند، چه از لحاظ عاطفی و چ=ه فکری، همیشه با چنین یکپارچگی، یکپارچگی فرم و محتوا ساخته شده اند. شاید حرفم قدیمی و از مد افتاده به نظر برسد، اما من هیچ رویکرد معقولی نمی شناسم که بشود جایگزین آن کرد.

گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ

روبان سفید

از بحث های مربوط به فیلم های شما، خشونت و تصویر آن در رسانه، موضوع اصلی در نظر گرفته می شود اما ممکن است بتوان همه را در قالب اصطلاحی فراگیرتر گنجاند و می توان اسمش را بی عشق بودن گذاشت.

– آیا همه آثار دراماتیک با این مفهوم سر و کله نمی زنند؟ حداقل چخوف که بزرگ ترین نویسنده دراماتیک پس از شکسپیر است؛ او در «دایی واتیا» مبهوت کننده، آن طور تمنای نومیدانه برای عشق را نشان می دهد که عاقبت هم نصیب کسی نمی شود. در زندگی روزمره نیز همین مسئله شایع است، احساس فقدان عشق است که همه را رنجور کرده است.

تا الان جنبه فنی فیلمسازی به عنوان یک مسئله اصلی در مورد آثار شما مطرح بوده است اما به نظر می رسد ظاهر فیلم های شما اخیرا مهم تر شده اند، مثلا در «زمان گرگ» و بعدتر «روبان سفید».

– برای من این مسئله همیشه مهم بوده است، اما هر چه تجربه آدم بیشتر می شود، با دقت بیشتری کار فیلمبرداری را دنبال می کند. برای مثال، من همیشه موقع فیلمبرداری برای نور کم دعوا می کنم! در مورد این فیلم («روبان سفید» که سیاه و سفید است – م.) ما از فیلم رنگی استفاده کردیم، چون اگر قرار باشد با شمع و چراغ نفتی کار کنید، به مواد بسیار حساس به نور نیاز دارید که در فیلم سیاه و سفید موجود نیست.

در مرحله فنی بعد از فیلمبرداری بود که فیلم سیاه و سفید شد. من عوامل تولید فوق العاده ای داشتم؛ کریستوفر کانتر، طراح صحنه که مدتی طولانی با او همکار بوده ام و مو آدل بیکل، طراح لباس، که برای آن او را به کار گرفتم که لباس های فیلم «ملکه مارگو» را کار کرده بود که بهترین لباسی بود که در سینما دیده بودم. او استاد ساختن لباس هایی است که به نظر برسد واقعا مدت ها پوشیده شده اند. فکر نمی کنم لازم باشد کارگردان در تمام این حرفه ها، فیلمبرداری، طراحی صحنه و غیره مهارت داشته باشد اما لازم است بتواند به سرعت تمام جزئیات و ابعاد را درک کند و ببیند آیا چیزی اشتباه است یا نه.

امروزه، کارهای دیجیتال پس از فیلمبرداری این اجازه را می دهد که چیزهایی که از لحاظ فیزیکی امکان پذیر نبوده یا روی صحنه اشتباه شده است را «درست کنید».

– فقط نتیجه و تاثیری که در بیننده دارد، مهم است. اگر در اثر به تماشاگر احترام گذاشته شود، همه نوع مداخله هنری یا فنی، نه فقط مشروع است، بلکه لازم است.

هنوز برای همه فیلم استوری بورد می زنید؟ نمی دانم تصاویر قدرتمندی مثل پرنده مصلوب از اول در فیلمنامه بود یا موقع ساختن فیلم به وجود آمد.

– به طور کلی، بعد از تصمیم گیری در مورد لوکیشن استوری بورد را ترسیم می کنم اما تصاویری مانند آن پرنده همیشه در فیلمنامه آمده است. من به وقایع تصادفی سر صحنه اعتقاد ندارم، مگر در مورد کار بازیگران. هرگز به چیزهای «نمادین» که از سر اتفاق هنگام فیلمبرداری پیش بیاید، اعتماد ندارم. گاهی اوقات چیزی مانند «پیشنهادهای ناگهانی» پیش می آید اما معمولا نمی توانم در آن لحظه خاص قضاوت کنم که در کلیت فیلم چه تاثیری خواهد داشت. من این کار را دو بار در حرفه ام انجام داده ام و هر دو بار هم آخر از فیلم بیرون آورده ام. شاید همان لحظه عالی به نظر برسد اما معمولا از جنبه دیگری اشتباه است. من تقریبا نعل به نعل فیلمنامه را دنبال می کنم.

 گفتگو با میشائیل هانکه، فیلمساز تلخ
در چشم انداز فیلمسازی معاصر، خودتان را به کدام یک از همتایان نزدیک می دانید و آثارشان برای تان با ارزش تر است؟

– باید بگویم کیا رستمی. او بی نظیر است. همانطور که برشت گفته، «سادگی، سخت ترین چیزی است که بتوان به آن دست یافت.» همه آرزو دارند کارهایی انجام دهند که در عین سادگی، با تمامیت و کمال جهان بارور شده باشد. فقط بهترین ها به این هدف می رسند. کیارستمی رسیده است، همین طور (روبر) برسون، اما باید بگویم که خیلی کم پیش می آید فیلم های جدید ببینم. قبلا بیشتر می دیدم اما الان بیشتر از همه فیلم های قدیمی را در خانه تماشا می کنم. احساس غنای بیشتری می کنم وقتی فیلمی از کارل تئودور درایر یا کلاسیک های دیگر را تماشا می کنم.

آنها بیشتر از فیلم های امروز در مورد جهان امروز به من می گویند! ما، البته استثنا هم زیاد است، من فیلم های لارس فون تریه را تماشا می کنم، او خیلی خاص است و احتمالا از لحاظ انجام کار با بازیگران بهترین است. برادران داردن را هم دوست دارم. «رودخانه» تسای مینگ – لیانگ را دوست داشتم اما آن فیلم مال یک دهه پیش بود… به کارهایی که والریا برونی تدسکی کارگردانی می کند، علاقه مندم. او چیزی پیدا کرده است؛ یک فرم اصیل که واقعا مختص اوست.

جمله ای از (بلز) پاسکال خواندم که یکی از استادان و مرشدهای شماست. این جمله ای کتاب «تفکرات» او است: «ما با زندگی که در خودمان و در هستی خود داریم، خشنود نیستیم؛ این اشتیاق را داریم که زندگی تخیلی در ذهن دیگران داشته باشیم و برای این منظور تلاش می کنیم که بدرخشیم.» این من را به یاد جشنواره کن انداخت، جایی که شما پای ثابت آن هستید و نخل طلای آن را هم گرفتید. با آن همه جلال و شکوه و شهرت سینما، به نظر نمی رسد این چیزی باشد که شما برایش ساخته شده اید اما شاید حتی شما اشتیاق به «زندگی تخیلی در ذهن دیگران» را دارید.

– ببینید، آن لحظه، لحظه ای واقعا خوشحال کننده در زندگی من بود. همه ما موجودات اجتماعی هستیم و تلاش می کنیم تا دیگران قدرمان را بدانند. اگر کار شما مرکز وجود شما باشد، عالی است که برای آن شناخته شوید. همه این کارها را برای خودتان انجام نمی دهید، می خواهید ارتباط برقرار کنید. پیش از هر چیز و مهم تر از همه این که می توانید از این کار لذت ببرید، چون دوست دارید این کار را انجام دهید، اما اگر پاسخی نگیرید یا موفقیتی به دست نیاورید، این انرژی در شما عاطل و باطل می ماند.

چیزی که در مورد نخل طلا باعث خوشحالی من می شود، قطعا جلوه و زرق و برقش نیست، بلکه این است که بهترین شکل به رسمیت شناخته شدن در حرفه من است. اثر باید بدرخشد… این چیزی است که اغلب می گویم، اما به عنوان یک فرد، ترجیح می دهم صلح و صفا و آرامش داشته باشم.

کوتاه شده از: فیلم کامنت، نوامبر/دسامبر ۲۰۰۹


منبع: برترینها

رقابت داغ تلویزیون‌های اینترنتی

روزنامه هفت صبح – فرید عطارزاده: بحث ها در شبکه های اجتماعی در مورد تعطیلی سایت «تاینی موویز» همچنان داغ است و خیلی ها دنبال دلیل این ماجرا هستند که چرا از ادامه کار این سایت دانلود فیلم ناگهان جلوگیری شد؟ البته این سایت دانلود از مدت ها قبل فیلتر بود اما با توجه به دارا بودن سامانه اشتراک و واریز پول توسط کاربران، مسلما رهگیری مدیران این سایت کاملا امکان پذیر بود اما دستگیری آنها همزمان شد با افزایش فعالیت ها و تبلیغات تلویزیون های اینترنتی.

همین موضوع گمانه زنی ها را افزایش داد که شاید پای تلویزیون های اینترنتی در میان باشد و آنها برای آن که بتوانند کاربران بیشتری را به سمت خود جلب کنند تصمیم گرفتند این رقیب غیرمجاز خود را به صورت کامل حذف کنند.

چند مورد عجیب

۱٫ این سایت برای اشتراک ماهانه مبلغ ۴ هزار تومان از کاربران خود دریافت می کرد و آنها به حساب مدیران این سایت مبالغ خود را واریز می کردند بنابراین رهگیری مدیران این سایت در چهار، پنج سال گذشته چندان کار سختی به نظر نمی رسد.

رقابت داغ تلویزیون های اینترنتی

۲٫ این سایت بسیاری از فیلم ها را دوبله می کرد. دوبله ها همگی در استودیوهای ایران و با صدای دوبلورهای آشنا صورت می گرفت. شنیده می شود تاینی موویز برای دوبله هر فیلم مبلغی حدود ۵ میلیون تومان به تیم دوبله ها داده و آنها در مدت یک هفته کار را تحویل می دادند.

۳٫ برخی از فیلم هایی که آن سایت دوبله کرده بود تا به حال از شبکه نمایش پخش شده است!

۴٫ در ماه های اخیر سایت ها و اپلیکیشن های مجاز زیادی که همگی متعلق به سازمان ها و شرکت های مختلف هستند عرضه شده و در حال رقابت جدی هستند. بسته شدن آن سایت آیا ارتباطی با رقابتی که در چند ماه گذشته شدید شده، دارد؟

۵٫ ماجرا باز هم جالب تر می شود. همان صداهای آشنا که فیلم های آن سایت را دوبله می کردند حالا مشغول دوبله فیلم های سایت ها و اپلیکیشن های مجاز تازه وارد هستند!

تلویزیون های اینترنتی چیست؟

فعلا شش تلویزیون اینترنتی در کشور راه اندازی شده که می توان گفت دوتا از آنها بیشتر از بقیه فعال هستند. یکی از آنها «لنز» است که به «ایرانسل» تعلق دارد و دیگری «آیو» که برای بانک «پاسارگاد» است. تلویزیون اینترنتی «فام» متعلق به «همراه اول» و تلویزیون اینترنتی «شیما» متعلق به صدا و سیما نیز در حال تست های نهایی هستند.

دو تلویزیون اینترنتی دیگر یعنی «تیوا» و «تی وی نت» در مرحله پیش تولید هستند. سوال اساسی اینجاست تلویزیون اینترنتی با اپلیکیشن ها و سایت هایی مانند «آنتن»، «فیلیمو»، «آپارات» و … چه تفاوتی دارند؟ تلویزیون اینترنتی همان تلویزیون تعاملی یا IPTV است یعنی در آن کارهای بیشتری نسبت به عوض کردن کانال یا کم و زیاد کردن صدا می توانید انجام دهید.

در شکل جهانی و بین المللی مخاطبان تلویزیون از طریق اینترنت به بانک اطلاعاتی شبکه مورد نظر دست می یابند و هر کاربری خود تعیین می کند که چه چیزی را چگونه می خواهد ببیند. همچنین کاربر می تواند زمان پخش یک برنامه را تغییر داده یا برنامه دلخواه خود را رزرو کند و بعد با پیغامی که داده می شود از زمان پخش آن برنامه باخبر شود یا این که کاری کند که برنامه به طور خودکار برای او ذخیره شود … در واقع مهم ترین ویژگی های IPTV تولید محتوای اختصاصی و پخش آن از طریق اینترنت است. مثلا سریال های مشهوری مانند «گیم آو ترونز» و … از همین بستر پخش شده اند.

در ایران IPTV فعلا به دنبال محدودیت ها و مقررات که تولیدات باید منحصرا در دست صدا و سیما باشد، فعالیت های خود را به صورت دیگری ادامه می دهند. مثلا فیلم های خارجی روز را دوبله می کنند، برنامه های صدا و سیما را به صورت زنده پخش می کنند، فیلم های داخلی شبکه های نمایش داخلی را در آرشیو خود می گذارند و … یکی از قوانین مهم این است که این شبکه ها به هیچ عنوان محتوای خود را برای دانلود نمی گذارند و همه چیز باید به صورت آنلاین دیده شود. اینجاست که بحث هزینه تماشای آنلاین فیلم به میان می آید.

در ایران پهنای باند هزینه بالایی دارد و تماشای فیلم به صورت آنلاین هزینه زیادی به کاربران تحمیل می کند. بنابراین شرکت های مختلف به ترفندهای خاصی روی آورده اند تا مخاطبان خود را از دست ندهند. مثلا لنز که متعلق به ایرانسل است، تماشای فیلم های این IPTV از طریق اینترنت ایرانسل را رایگان کرده است یا آیو با شرکت های مختلف اینترنت پر سرعت قرارداد بسته تا تماشای فیلم ها برای کاربران هزینه نداشته باشد و خودشان هزینه پهنای باند را به شرکت ها می پردازند. در نتیجه کاربران فقط باید هزینه اشتراک ماهانه را به این شرکت ها پرداخت کنند.

سایر سایت های پخش فیلم چیست؟

اپلیکیشن ها و سایت هایی مانند «آنتن»، «فیلیمو»، «آپارات» و … نیز این روزها به شهرت فراوانی رسیده اند اما به صورت تخصصی به آنها IPTV گفته نمی شود. این بسترها مانند «آنتن» و «فیلیمو» بیشتر به پخش خاصی از فیلم ها مشغول هستند. آنتن فقط فوتبال پخش می کند و گفته می شود مدیران آن رابطه هایی با برخی مدیران شبکه سه دارند.

افرادی که چنین ادعایی می کنند برای تایید ادعای خود دست روی این نکته می گذارند. شبکه سه دیگر لیگ برتر انگلیس را که پرطرفدارترین لیگ در ایران است پخش نمی کند و در عوض آنتن به پخش آن روی آورده است. بنابراین طرفداران این لیگ مجبور هستند برای تماشای بازی محبوب خود به سایت و اپلیکیشن آنتن روی بیاورند. «فیلیمو» نیز که به سایت آپارات تعلق دارد فقط به دوبله و پخش فیلم های خارجی روی آورده است. سایت آپارات نیز در واقع مجموعه ای برای بارگذاری فیلم ها توسط کاربران است، چیزی شبیه به یوتیوب.

ناظری به نام صدا و سیما

در زمانی که IPTV ها راه اندازی شد، قرار شد وزارت ارتباطات و وزارت ارشاد مسئولیت این کار را مستقیما به عهده بگیرند. بنابراین فیلم ها و مطالب بارگذاری شده در این شبکه ها توسط وزارت ارشاد بازبینی و مورد نظارت قرار می گرفت. صدا و سیما اما به این موضوع اعتراض داشت و با استناد به قانون که مجری انحصاری صوت و تصویر در ایران فقط صدا و سیماست، این مجوز را گرفت که این سازمان نیز روی محتوای این شبکه ها نظارت داشته باشد. یعنی در حال حاضر IPTV ها هم نظارت وزارت ارشاد را اعمال می کنند و هم نظرات صدا و سیما را!

شنیده شده صدا و سیما مبلغی حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیارد تومان از هر IPTV به عنوان وثیقه به ضمانت گرفته تا در صورتی که این شرکت ها به تذکرات صدا و سیما تن ندهند، از آن مبلغ وثیقه کسر شود. همچنین فعلا نیز فشارهای مختلفی از سوی صدا و سیما اعمال می شود. مثلا ممکن است اگر فیلمی ایرانی متعلق به ۱۰ سال پیش نیز ناگهان در این شبکه ها بارگذاری شود، صدا و سیما آنها را به دلیل رعایت نکردن حق کپی رایت جریمه کند.

آیو: کار ما نبود!

همان طور که در ابتدای گزارش گفته شد، در زمان بسته شدن تاینی موویز بسیاری از کاربران انگشت اتهام را به سوی IPTV ها دراز کردند. در این میان «آیو» بیشتر در معرض اتهام قرار گرفت. کاربران چند دلیل عمده داشتند؛ اولا این بسته شدن همزمان شد با تبلیغات گسترده آیو در فضای شهر و دوما یکسان بودن اکثر دوبلورهای این IPTV با دوبلورهای تایتی موویز. در نتیجه در فضای مجازی و خصوصا توئیتر همه کاربران سایت آیو را مقصر می دانستند که احتمالا از مدیران سایت تاینی موویز شکایت کرده تا پخش فیلم ها به انحصار خود در بیاید.

«هفت صبح» پس از پیگیری های فراوان توانست از مسئولان این سایت در مورد این اتفاق بپرسد. «احمدرضا دانش» مدیر روابط عمومی آیو می گوید: «چنین موضوعی را قویا تکذیب می کنیم. ما خودمان از شبکه های اجتماعی متوجه تعطیلی سایت تاینی موویز شدیم. ما هیچ شکایتی از این سایت نکرده ایم.»


منبع: برترینها

تصاویری از آرامش رویایی جزایر فارو

برترین ها: عکاس سفر «مریلین کافکا» به سراسر جهان سفر می‌کند تا از زیبایی‌های جادویی این سیاره عکاسی کند. یکی از آخرین ماجراجویی‌های او ترک خانه اش در گلاسکو و سفر به اسکاتلند برای رفتن به جزایر فارو بود. مجمع الجزایری که بین ایسلند و نروژ واقع شده است. او یک هفته از مناظر کوهستانی سرسبز، ابرهای کم ارتفاع، آب‌های آبی عمیق و روستاهای جالب آن عکاسی کرد.

به نظر می‌رسد تصاویر او از یک رویای دور گرفته شده است. به ویژه رنگ‌های اشباع این اثر را ایجاد می‌کنند و ظاهر آن‌ها شبیه عکس‌های قدیمی است که مدت‌ها پیش گرفته شده اند که انسان را از این دنیای شلوغ و زندگی روزمره دور می‌کنند.

تصاویری از آرامش رویایی جزایر فارو 
 تصاویری از آرامش رویایی جزایر فارو


منبع: برترینها

مرداب هَسل؛ مرداب قرمز در چالوس

ماهنامه همشهری سرزمین من – مهدی عبدی: بارها از پیچ و خم های جاده چالوس عبور کرده اید تا به دریای زیبا و محبوب خزر برسید، اما پیشنهاد ما این است که این بار به قصد دریا، وارد این جاده تماشایی و پیچاپیچ نشوید. چند کیلومتر مانده به انتهای شمالی این جاده، شهر چالوس، در دل جنگل های سرسبز جنوب غربی این شهر می توانید به تماشای یک آبگیر سرخ رنگ بروید. تالاب یا مرداب «هَسل» حدود ۱۰ کیلومتر از جاده چالوس فاصله دارد، ضمن آن که حدود یک ساعت هم پیاده روی در پیش دارید تا به کناره آن برسید.

رنگ آب این آبگیر، ترکیبی از رنگ های سبز و نارنجی و سرخ است که البته رنگ سرخ غلبه دارد و هرچه به مرکز آن نزدیک می شوید، رنگ قرمز متمایزتر می شود. هرچند در ماه های پاییز ترکیب این رگ به د لیل برگ های رنگینی که روی آن می ریزد، بیشتر هم می شود. در موج سفرهای تان، اگر هم قصد دریای شمال دارید، راه تان را کج کنید و پیش یا پس از دریا، سری به سهل بزنید که زیبایی اش از خاطرتان پاک نمی شود و لذت شنا و تفریح تان را دوچندان می کند.

 مرداب هَسل؛ مرداب قرمز در چالوس

دشت یا تالاب

شاید در لحظه اول تشخیص ندهید که این سطح رنگین که ترکیبی از رنگ های سبز، زرد، نارنجی و قرمز دارد، یک تالاب است؛ محدوده ای که از فاصله دور شبیه دشتی پر از گل به چشم می رسد. این جا مرداب یا تالاب هسل است در ۱۰ کیلومتری جاده چالوس و نزدیک مرزن آباد.

نکته؛ قبل تر بخرید

خرید خود را در مرزن آباد، انجام دهید. مخصوصا آب آشامیدنی، چون در طول مسیر پس از مرزن آباد مغازه یا دکانی برای خرید نیست. خروجی جاده چالوس به سمت جاده جنگلی «سینوا» تابلو ندارد، حتما جی پی اس گوشی همراه تان را فعال کنید.

چطور برسیم؛ نگین سرخ بر کمربند سبز

تنها با طی مسیری حدودا چهار کیلومتری، در یکی از فرعی های جاده چالوس به مرداب هسل میر سید.

مرداب هسل در جنوب دو روستای «طلاجو» و «سینوا» در دل منطقه ای جنگلی به نام «مشعل» قرار گرفته. برای رسیدن به آن، وارد جاده چالوس شوید و ۱۰ کیلومتر مانده به شهر چالوس، بعد از پلیس راه، در سمت چپ تان وارد اولین فرعی خاکی شوید که جاده ای جنگلی است که به روستای سینوا می رسد. این مسیر تابلویی ندارد و فقط باید حواس تان به پلیس راه باشد. در این مسیر بعد از عبور از پل رودخانه، یعنی مسافتی حدودا ۳۰۰ متری به یک دوراهی می رسید که برای رسیدن به مرداب باید مسیر سمت راست را انتخاب کنید.

بعد از طی مسافتی کوتاه، به یک منطقه جنگلی به نام «بانی» می رسید. باید خودرو را همین جا پارک کنید و پیاده به سمت مرداب راه بیفتید. مسیر پاکوب منتهی به مرداب مشخص است، اما اگر با راهنمایی همراه نیستید، سوال های تان را از محیط بانان ایستگاه مجیط بانی که در همین محدوده قرار دارد، بپرسید. در این ایستگاه سرویس بهداشتی و آب آشامیدنی هم وجود دارد. بسته به توان گروهی که با آن همراه هستید، تا مرداب بین نیم تا یک ساعت پیاده روی در یک منطقه جنگلی پیش رو دارید.

 مرداب هَسل؛ مرداب قرمز در چالوس

چه می بینیم؛ آب به رنگی دیگر

مرداب یا تالاب هسل، آبگیر نسبتا کوچکی است که به خاطر رنگ آب سطحش و البته جنگلی که آن را احاطه کرده، معروف است.

رنگ تالاب و درختان اطرافش، زیبایی خیره کننده ای فراهم کرده.

مرداب: نام قدیمی مرداب هسل، «کنیچال» است، اما امروزه به نام هسل شناخته می شود. هسل در گویش محلی به معنی آبگیر فصلی است و در گویش «تبری کلارستاقی»- از گویش های محلی مازندرانی- نامی عمومی برای آبگیرهاست. مرداب بیضی شکل است و عمق آب آن در نقاط مختلف متغیر است؛ در نهایت در عمیق ترین مناطق به حدود ۱۵ متر می رسد. آبراه با جویباری به مرداب نمی ریزد. بخشی از آب مرداب از طریق چشمه های کف آن تامین می شود، اما بارانی که از نیمه پاییز تا نیمه بهار در آن می بارد، آب این آبگیر را پر می کند.

دلیل تنوع رنگ سطح مرداب، جلبک ها و گرده درختان اطراف تالاب است که روی سطح آن می ریزد. در حاشیه های مرداب رنگ آب سبزتر است و هرچه به کانون نزدیک تر شوید، رنگ آن نارنجی و در نهایت سرخ می شود. این آبگیر ماهی ندارد، اما زیستگاه دوزیستانی مثل قورباغه، وزغ و لاک پشت است. البته در سال های اخیر به دلایلی مثل جاده ای که در کنار مرداب احداث شده، جانوران آن کمتر شده است. حواس تان باشد که شنا در این آبگیر هم به خاطر نبود ناجی غریق در اطراف و جانوران آبزی در آن کار خطرناکی است.

 مرداب هَسل؛ مرداب قرمز در چالوس

پوشش گیاهی منطقه: مرداب درواقع در دل جنگل مشعل یا به طور دقیق تر جنگل «مشعل موزی» قرار گرفته است. البته این جنگل نام های دیگری مثل جنگل «فین» یا محمدآباد هم دارد. جنگل از جنوب به جنگل های «سوته لار» و منطقه «کردشت»، از شمال به گاوسرای قدیمی مشعل و منطقه مشعل موزی می رسد.

در مسیر پیاده روی به سوی مرداب درختان ممرز، انجیلی، راش، «داغداغان»، آزاد، شمشاد و بعضی درختان میوه جنگلی مانند سیب ترش جنگلی، انگور جنگلی، انجیر، انار و انواعی از گیاهان دارویی مثل بابونه، «فشکی واش»، «زِمِنج» می بینید. اگر قصد شب مانی دارید، می توانید در فاصله مناسبی از مرداب کمپ بزنید. در اطراف مرداب زباله دانی وجود ندارد، هیچ زباله ای رها نکنید و آن ها را به شهر برگردانید.


منبع: برترینها