درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

هفته نامه همشهری جوان – صوفیا نصرالهی:

گاتهام

•    تعداد فصل ها: چهار فصل
•    تعداد قسمت های هر فصل: ۲۴ قسمت
•    سرپرست نویسندگان: برونو هلر
•    کارگردان ها: دنی کانن، رابی بیلی، پل آ. ادواردز، ناتان امید و…
•    بازیگران: بنجامین مک کنزی، شان پرتوی، دونال لوگ، دیوید مزوز، جادا پینکت اسمیت، مورینا بکرین، رابین لورد تیلور، شان پرتوی، کوری مایکل، کوری مایکل اسمیت
•    محصول: دی سی کامیکس
•    تولید و پخش: شبکه فاکس

خیلی ها معتقدند که بتمن از بزرگ ترین دستاوردهای صنعت سرگرمی در قرن گذشته بوده است. موفقیت نسخه های نمایشی گوناگونی که از روی آن ساخته شده و برخی از آن ها حتی بعد از گذشت چند دهه هنوز طرفدار دارند، نشان از محبوبیت قصه بتمن و دشمنان و دوستان وفادارش دارد.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح
با بتمن «تیم برتون» کاراکتر «رابین» وارد فرهنگ عامه شد. بتمن های «کریستوفر نولان» شخصیت جوکر را رنگ و جلای تازه ای دادند و حالا در سریال تلویزیونی «گاتهام» جغرافیایی که قصه های بتمن در آینده در آن می گذرد، یعنی شهر گاتهام و یکی از مهم ترین دشمنان بتمن، کارآگاه پلیس، «گوردن»، کاراکتر اصلی هستند، البته همه طرفداران کمیک های بتمن طرفدار سریال نیستند اما با وجود این، شبکه فاکس با این سریال توانسته تعداد مخاطبانش را بالا ببرد. آن قدر که بعد از تمام شدن هر فصل، شبکه تصمیم به تمدید سریال می گیرد. فصل سوم این سریال، ماه گذشته به پایان رسید و قرار است فصل چهارم خیلی سریع و ظرف دو ماه آینده روی آنتن تلویزیون برود.

گاتهام یک سریال دارم تلویزیونی است که توسط «برونو هلر» شکل گرفت. هلر، فیلمنامه نویس انگلیسی عاشق نوشتن دارم های شهری و جنایی بود و پیش از «بتمن» سابقه نوشتن برای سریال هایی مثل «متالیست (روانکاو)» را داشت. شبکه فاکس با او قرارداد بست که یک دارم جنایی دیگر بنویسد اما شخصیت هایش اقتباس از یک داستان ابرقهرمانی باشند. طبعا میان همه ابرقهرمان ها، بتمن هم جهان تاریکتری دارد و هم شکل گرفتن اش اصلا به واسطه جرم و جنایت هایی است که در شهر زادگاهش رخ می دهد.

هلر البته در ابتدا شک داشت که سریالی درباره ابرقهرمان ها بنویسد. به وب سایت دیجیتال اسپای گفته بود: «من واقعا نمی دانم چطور درباره آدم هایی با قدرت های ویژه بنویسم.» حتی بعدتر به «اینترتینمنت وکیلی» گفت: «فکر نمی کنم بتمن و قصه هایش در مدیوم تلویزیون جواب بدهند. صادقانه همه آن داستانهای ابرقهرمانی که من تا امروز دیده ام تا جایی برایم جذاب بوده اند که آدم ها در لباس بتمن یا سوپرمن یا اسپایدرمن فرو رفته اند. درست در این زمان که دیگر دست از انسان بودن کشیده اند و تبدیل به ابرقهرمان میشوند، جذابیت شان برایم از دست می رود.»

اما پسر هلر برای نوشتن سریال به دادش می رسد و به پدرش پیشنهاد می دهد که محوریت سریال را روی کاراکتر کمیسر گوردن قرار بدهد. گوردن، کارآگاه پلیسی است که در کمیک های بتمن یکی از دشمنان او به شمار می رود. کسی که باعث می شود گاتهام در ظلم و فساد غرق شود و به خاطر منافع خودش جلوی قدرت های مافیا را که روز به روز قوی تر می شوند، نمی گیرد تا زمانی که شهر در فساد کامل فرو می رود.

فاکس اواخر سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که به سرم معمول سریال ها قرار نیست یک نسخه پایلوت پخش  کند و از سال ۲۰۱۴ فصل اول گاتهام به صورت رسمی پخش خواهدشد.

ارتباط گاتهام با بتمن

فصل اول سریال در دوران کودکی بتمن که آن زمان هنوز ابرقهرمان نیست و پسربچه ای به نام «بروس وین» است، آغازمی شود. جیمز گوردن، افسر پلیس تازه نفس شهر گاتهام است که او را با کارآگاه «هاروی بولاک» کارکشته در یک تیم قرار می دهند تا راز جنایت «توماس» و «مارتا وین» والدین بروس وین (بتمن) را کشف کنند.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

گوردن با بروس نوجوانملاقات می کند که حالا تحت قیومیت سرپیشخدمت خانه شان «آفلرد» قرار دارد. گوردن باتعداد زیادی از کاراکترهای دیگر هم مواجهه دارد که همگی بعدتر در داستان بتمن اهمیت پیدا می کنند. خلاصه این که در نهایت کارآگاه پلیس با خانواده های جنایتکار شهر گاتهام، ارتباطاتی پیدا می کند.

گوردن با «تئو گالاوان» و خواهرش «تابیتا» دست و پنجه نرم می کند که می خواهند کنترل شهر گاتهام را به دست بگیرند. گالاوان که در انتقام گرفتن از خانواده وین مُصر است در مسیر شهردار شدن به قتل می رسد. این جاست که «هوگو استرنج» مرموز وارد کار می شود و گروه دشمنان بتمن شکل می گیرد. آن ها دست به تجربه های عجیب و غریبی در آسایشگاه روانی «آرکهام» می زنند؛ جایی در زیر تاسیسات ساختمانی که متعلق به موسسه بروس وین است. همزمان با این فعالیت های زیرزمینی قدرت گوردن هم افزایش پیدا می کند.

گاتهام کجای جهان است؟

شهر گاتهام یا آنطور که به صورت مخفف گات گفته میشود، یک شهر خیالی است که در کتاب های کمیک آمریکایی که توسط انتشارات «دی. سی» به چاپ رسید در دسامبر سال ۱۹۴۰ یعنی اولین سال جنگ جهانی دوم سر و کله اش در جغرافیای خیال پیدا شد؛ شهری که مشهور شد، چون زادگاه بتمن بود؛ جای یکه بتمن به دنیا آمد، پدر و مادرش را از دست داد، از آن مهاجرت کرد و در نهایت برای اجرای عدالت به آن بازگشت.

گاتهام در همسایگی متروپلیس، یکی دیگر از شهرهای خلق شده در کمیک های دی. سی قرار دارد. ارجاعات زیادی وجود دارد که این شهر در ایالت نیوجرسی واقع شده و شهرهایی مثل نیویورک و شیکاگو رد شکل گیری ظاهر و حغرافیای گاتهام تاثیر زیادی داشته اند.

«بیل فینگر» نویسنده درباره نامگذاری شهر به نان گاتهام و این که چرا زادگاه بتمن را از نیویورک به یک شهر خیالی تغییر دادند، گفته بود: «در حقیقت من می خواستم اسم گاتهام را سیویک سیتی (به معنای شهر مدنی) بگذارم. بعد به شهر ساحلی فکر کردم و شهر کاپیتال (شهر سرمایه داری) را هم امتحان کردم اما هیچ کدام از نظر تلفظی شبیه اسامی ابرقهرمانانه نبود. یک روز دفتر تلفن راهنمای نیویورک را ورق می زدم و همان طور که اسامی را از نظر می گذراندم به جواهری گاتهام رسیدم. خودش بود؛ گاتهام سیتی.

 درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

نمی خواستیم بتمن متولد نیویورک یا هر شهر واقعی دیگری باشد. چون هر آدمی در هر نقطه ای از جهان باید حس می کرد که ممکن است شهر خودش زادگاه بتمن باشد».

«آلن مور» یکی از مشهورترین نویسندگان کمیک های دی. سی برای گاتهام تاریخچه ای در یکی از قصه ها تعریف کرد. به گفته او یک سرباز مزدور نروژی به نام کاپیتان «جان لوگر کوییست» در سال ۱۶۳۵ شهر گاتهام را بنا کرد و مدتی بعد انگلیسی ها کنترل شهر را به دست گرفتند. حال و هوای گاتهام شبیه خیابان های پایین شهر نیویورک آن هم در ساعت ۱۱ شب به بعد در سردترین ساعت های ماه نوامبر است.

امتیازهای  گاتهام

فصل اول: نخستین فصل گاتهام سریال امتیاز ۷۱ از ۱۰۰ را از منتقدان دریافت کرد. گاتهام سریالی بزرگ تر از اتفاقات روزمره است. چالش اش احتمالا این خواهدبود که روی همین مبنایی که شروع کرده، چیز بزرگ تری بسازد یا حداقل ثباتش را حفظ کند. حال و هوا و فیلمنامه توانسته اند محبوبیت و عامه پسندی کمیک ها را با مخاطرات تفکربرانگیز فیلم های نوآر ترکیب کنند و چاشنی ای از یک طنز تلخ و سیاه هم به آن بدهند. این شهر نئونی شسته شده خودش یک کاراکتر است.

فصل دوم: دومین فصل امتیازش کم شد و به ۶۲ از ۱۰۰ رسید. کشتارهای گرافیکی و ضرب و شتم های بی پایان سریال گاتهام باعث می شود احساس اعصاب خردی و خستگی و کسالت به تماشاگر دست بدهد. این جا البته از نظر کارگردانی تمرکز بیشتری روی سریال شده اما در اصل تعادل سریال به هم ریخته و به نظر می رسد قهرمانانش بیشتر از خشونت، نیاز به کمی ابعاد انسانی دارند.

فصل سوم: جمع بندی منتقدان برای فصل سوم سریال هنوز منتشر نشده اما می توانید نظر آن ها را بخوانید: سکانس افتتاحیه فصل سوم سریال گاتهام؛ جهان تاریکی خلق می کند که به سادگی قابل چشم پوشی نیست. یک بروس وین جدید پا به جهان گذاشته. نقطه قوت این فصل در آن است که نسبت به دو فصل قبلی داستان عمیق تر و سیاه تر شده و به جای صحنه های خشن بی مورد به دل کاراکترها نفوذ می کنیم. کاراکتر گوردن تازه  جذابیت پیدا کرده و بقیه کاراکترها هم خیلی خوب پرورش داده شده اند.

جیمز گوردن

«بن مک کنزی» نقش اش را بازی می کند. این کارآگاه پلیس فاسد شخصیت محوری سریال است. او در نسخه های تصویری دیگری که از کمیک های بتمن ساخته شده هم حضور دارد. مک کنزی درباره کاراکترش که نقش اش را باز می کند، ادعای جالبی کرده: «او واقعا یک مرد صادق است. آخرین مرد صادق در شهری که از آدم های خراب و فاسد پر شده. او ضدقهرمان نیست بلکه قهرمان واقعی است. اما مجبور است که تن به مسامحه بدهد.» البته حرفش چندان دور از حقیقت هم نیست. سکانس هایی وجود دارد که گوردن از این که مجبور به همکاری با جنایتکاران است، عذاب می کشد و در نسخه های تصویری دیگر بتمن می بینیم که گاهی وضعیت پیش آمده در گاتهام او را دچار عذاب وجدان می کند.

درباره سریال «گاتهام» شهر اشباح

بروس وین

«دیوید مازوز» بعد از مک کنزی دومین بازیگری بود که برای سریال گاتهام انتخاب شد تا نقش بروس وین را بازی کند؛ پسری که بعدها تبدیل به بتمن می شود. مازوز درباره این که بتمن سریال برایش چه ویژگی دارد، می گوید: «شما هیچ وقت کشف نمی کنید که چه اتفاقی قرار است برای بروس وین بیفتد یا حتی مراحل گذران اندوهش را نمی بینید یا این که چطور خشمی که دارد باعث می شود دست به کارهایی بزند که در نهایت او را تبدیل به بتمن می کند. در این برهه از زندگی اش که در فصل های اول سریال به تصویر کشیده می شود او عصبانی، زخم خورده، ترسیده و تنهاست. دنبال هر معنایی که شده برای مرگ والدینش می گردد.»

سلینا کایل

«کامرن بیکوندوا» نقش «کت وُمن» (زن گربه ای) را بازی می کند که در نوجوانی نامش «سلینا کایل» بوده و همسن و سال بروس وین است. زن گربه ای جزء دشمنان بتمن است اما او بیشتر یک دزد جواهرات است که می خواهد سر بتمن را کلاه بگذارد وگرنه مثل بقیه دشمنانش قصد کشتن و نابودی او را ندارد. به همین دلیل نمی شود گفت که او دقیقا یک ضدقهرمان است یا قهرمان.

بازیگر نقش سلینا کایل درباره کاراکترش گفته: «اصلی ترین کلمه ای که برای توصیف سلینا می توانم به کار ببرم این است که او یک بازمانده و نجات یافته است. شیطان و بدجنس است و گاهی اوقات بازی با او چالش زیادی برای طرف مقابلش ایجاد می کند. برای این که در حقیقت او احساسات زیادی درون خودش دارد اما آن ها را مخفی می کند. من متوجه شدم که او فقط یک دزد خیابانی نیست. درواقع او یک دختر معمولی است.»

آلفرد پنی ورث
«شان پرتوی» نقش سرپیشخدمت وفادار خاندان وین را بازی می کند که در تربیت بروس نقش مهمی دارد. احتمالا بیشتر ما آلفرد را با بازی عالی سر مایکل کین در فیلم های بتمن کریستوفر نولان به یاد می آوریم.


منبع: برترینها

گفت‌ و گو با «تاد هینز»، کارگردان آمریکایی

– امیر گنجوی: تاد هینز که فیلم «شگفت‌زده» را در سینماهای سراسر جهان در حال اکران دارد، در ایران بیشتر با فیلم «من آنجا نیستم» شناخته می‌شود؛ فیلمی که زندگی باب دیلن، ترانه‌سرا و خواننده نام‌آشنای آمریکایی، را به تصویر می‌کشد. هینز فیلم‌ساز مستقل آمریکایی است که دستی هم در فیلم‌نامه‌نویسی و تهیه‌کنندگی دارد. او که اولین فیلم بلندش را در سال ١٩٩١ کارگردانی کرد، تاکنون ١۶ فیلم ساخته است، ولی اولین‌بار با فیلم کوتاه «سوپراستار: داستان کارن کارپنتر» بود که توانست توجه‌ها را به خود جلب و با فیلم «مخملی» توانست سری در میان سرها پیدا کند؛ این فیلم نیز به حال‌وهوای موسیقی راک در دهه ١٩٧٠ و چهره‌هایی چون دیوید بوئی و لو رید می‌پرداخت.

کارگردانی یعنی انکار گذشته
 

فیلم «دور از بهشت» که در سال ٢٠٠٢ نامزد دریافت چهار جایزه اسکار شد، نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. «کارول» نیز در سال ٢٠١۵، جوایز زیادی از جمله جایزه بهترین کارگردانی منتقدان نیویورک را نصیب هینز کرد، اما در میان فیلم‌های او، «شگفت‌زده» به نظر یک اتفاق ویژه است؛ او در این فیلم با فاصله‌گرفتن از دغدغه‌های زنان و دنیای موسیقی، به دنیای کودکان روی آورده است. فیلم در دو زمان مختلف؛ یعنی در سال‌های ١٩٢٧ و ١٩٧٧ می‌گذرد. در سال ١٩٢٧، ما با شخصیتی به نام رُز همراه می‌شویم که در جست‌وجوی الگو و قهرمان زندگی‌اش، از خانه فرار می‌کند و در سال ١٩٧٧، نیز این بن است که زادگاهش را برای یافتن پدر گمشده‌اش ترک می‌کند. به‌عبارت‌دقیق‌تر، او فیلمی درباره کودکان و برای کودکان ساخته است.

هینز هفتم آگوست جایزه افتخاری پلنگ طلایی را از جشنواره لوکارنو دریافت خواهد کرد. در این فستیوال همچنین فیلم «شگفت‌زده» به نمایش درخواهد آمد. او در گفت‌وگو با ما، از نحوه کار روی فیلم‌نامه، مشکلات ساخت فیلم و الهاماتش برای ساخت «شگفت‌زده» و دیگر فیلم‌هایش می‌گوید. ترجمه فارسی این گفت‌وگوی اختصاصی را هادی آذری انجام داده است.

با فیلم‌نامه «شگفت‌زده» شروع کنیم… .

خُب این یک فیلم‌نامه اقتباسی بود از کتابی با همین اسم از براین سلزنیک. درواقع، این اولین فیلم‌نامه اقتباسی از یکی از رمان‌های او محسوب می‌شود.

این برای شما که معمولا فیلم‌نامه‌هایتان را خودتان می‌نویسید، اندکی غیرمعمول است و گمان می‌کنم شما روی فیلم‌نامه کار کرده باشید؟

بله، کار کردم.

ولی اشاره‌ای به آن نشده است؟

خب درباره کارول هم همین‌طور بود. کارول هم اقتباسی بود از داستانی نوشته پاتریشیا‌های اسمیت. روی آن فیلم‌نامه هم کار کردم، ولی نخواستم اسمی از من آورده شود.

پس با کارکردن با یک نویسنده دیگر مشکلی ندارید؟

این دوره و مرحله جدیدی در کار من است که پذیرای پروژه‌هایی باشم که نوشته خودم نیستند یا کاملا قوام نیافته‌اند و استنباط شخصی من این است که حتی در فیلم‌نامه‌هایی که خود آدم نوشته است، به محض اینکه شروع به ساختن آن می‌کنید، دیگر باید این واقعیت را فراموش کنید که این فیلم‌نامه شماست. درواقع، کارگردانی به‌نوعی انکار مدام وابستگی شما به مرحله قبلی کارتان است، زیرا شما باید خود را به آنچه در آن لحظه روبه‌روی شما قرار دارد، متعهد و سعی کنید بهترین نتیجه ممکن را به دست آورید. بعضی مواقع ممکن است حتی نسبت به متن خودم در مقایسه با متن دیگران وسواس بیشتری به خرج دهم.

آیا در زمینه ساخت فیلم‌های صامت تخصص داشتید یا اینکه مجبور می‌شدید بارهاوبارها روی آن کار کنید و وقت بگذارید؟

 من خودم را هیچ‌وقت یک متخصص نمی‌دانم، ولی این کار باعث شد تا دوباره بروم و کل فیلم‌های صامت دهه ٢٠ میلادی را ببینم و این یک فرایند خارق‌العاده بود، چون با فیلم‌هایی برخورد کردم که قبلا ندیده بودمشان؛ فیلم‌هایی مثل «جمعیت» ساخته کینگ ویدور؛ فیلمی که پیداکردنش این روزها کار بسیار سختی است. این فیلم یک شاهکار است. فیلم «باد» خیلی روی من تأثیر گذاشت و دیالوگ‌هایی از آن را در سکانس‌های جولیان در فیلم «دختر طوفان» آوردم. درواقع فکر می‌کنم به‌جای اینکه نگاه آکادمیکی به زبان فیلم صامت داشته باشم، به‌نوعی کل فیلم را یک فیلم صامت می‌دیدم، چون بخش زیادی از فیلم بدون دیالوگ اتفاق می‌افتد، زیرا ما با داستان بچه‌ای مواجهیم که به‌تازگی کر شده است.

کارگردانی یعنی انکار گذشته 

آیا می‌توان این فیلم را یک‌جور ادای دین به خود سینما دانست؟

درست است و این موضوع در کار خود برایان سلزنیک هم دیده می‌شود. او دیوانه سینماست و این را می‌شود در اقتباس او برای فیلم‌نامه دید؛ منظورم نحوه ارجاع او به سینمای دهه ٧٠ میلادی است. حتی آن موسیقی جز خاص فیلم‌های دهه ٧٠ را هم استفاده کردیم. البته برای این کار مردد بودیم، ولی وقتی امتحانش کردیم خیلی خوب از کار درآمد. البته نمی‌دانم چقدر تداعی‌کننده حال‌وهوای موسیقی فیلم‌های دهه ٧٠ باشد.

صحنه‌ای که بن وارد نیویورک می‌شود، حتی با اینکه یک صحنه خیابانی واقعی است، ولی خیلی خوب از کار درآمده بود و جزئیات به‌دقت چیده شده بودند. البته فکر می‌کنم در قیاس با فیلم‌های هالیوودی بودجه شما محدود است.

بله، همیشه این‌طور است.

ایده این سکانس چطور به ذهنت خطور کرد؟

البته این یک کار گروهی بود. من ایده را با مارک فرایدبرگ، طراح صحنه در میان گذاشتم و او هر بار سوار ماشینش شد، شروع کرد به گشت‌زدن برای پیداکردن یک لوکیشن مناسب چون مارک شناخت خوبی از نیویورک دارد. پس پیداکردن یک موقعیت مناسب اولین قدم بود ولی درآوردن این سکانس به کلی به طراحی صحنه و گریم نیاز داشت. گروه مارک باید حواسشان به مدل مو، مدل لباس و همه چیز می‌بود. مثلا باید به بازیگرها و هنرورها می‌گفتند نباید زیرپوش تنشان کنند چون در دهه ٧٠ هیچ‌کس لباس زیر تنش نمی‌کرد.

به نظر می‌رسد می‌خواستید کار خیلی واقعی به نظر برسد.

بله، آن سکانس کلی کار بود و البته فیلم‌برداری هنرمندانه اد لاچمن هم خیلی کمک کرد و اینکه ما فیلم‌برداری می‌کردیم و این گرین‌داربودن تصویر، خیلی در ایجاد آن حس‌وحال مؤثر بود.

آیا می‌خواستید روی یک ویژگی خاص تأکید کنید چون فکر می‌کنم تمام جزئیات فیلم ازجمله موسیقی می‌تواند نشانه‌ای از ایده‌آل‌های شما، یا وضعیت اقتصادی یا عقبه اجتماعی شما باشد. کنجکاوم بدانم انتخاب‌های شما برای این صحنه چطور صورت می‌گرفته است؟

از چه لحاظ؟

تصاویر، صداها، ساختمان‌ها؛ همه اینها چیزهای زیادی درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی می‌گویند… .

مسلما. مثل شروع همه فیلم‌هایم، هر چیزی در صحنه دیده می‌شود، معنای خاصی دارد. در این فیلم نیز صحنه‌ای وجود دارد که در آن کتابی را می‌بینیم که این کتاب ارجاعی است به خود فیلم و تمامی حرف‌هایی که می‌خواستم در آن بزنم.

پس شما عامدانه این کار را می‌کنید؟

 بله، این کار به من کمک می‌کند تا وارد زبان تصویری فیلم شوم و این بهترین روش برای انتقال آن چیزی است که در هر قسمت فیلم به دنبال بیان آن هستم. اینها عکس‌های جالبی از سوگیموتو، عکاس ژاپنی است که از موزه تاریخ طبیعی گرفته است و به معنای دقیق کلمه آنها را کپی کردیم. تصاویری از تاریخ شکار که تصاویر «کشتن مرغ مقلد» و «شب شکار» را در خاطر زنده می‌کند.

 
کارگردانی یعنی انکار گذشته 

کی جمع‌آوری این عکس‌ها را شروع کردید چون احساس می‌کنم شاید به ١٠ سال قبل برگردد… .

نه، ولی‌ ای کاش این‌طور بود. من زمان کمی داشتم چون در حال تبلیغ فیلم «کارول» بودم. هیچ‌وقت به اندازه دو فیلم «کارول» و «واندراشتاک» نزدیک به هم فیلم نساخته بودم. پس بعد از پایان اسکار که به معنای پایان کارزار تبلیغاتی کارول بود، دو ماه برای پیش‌تولید فیلم بعدی وقت داشتیم.

دلیل اینکه الان نسبت به قبل بیشتر فیلم می‌سازید، چیست؟

 نمی‌دانم، شاید یک دلیلش این باشد که… .

اینکه دیگر زمان زیادی از عمرتان باقی نمانده است… .

بخشی به خاطر این است که الان روی فیلم‌نامه‌های خودم کار نمی‌کنم چون نوشتن خیلی وقت‌گیر است. «شگفت‌زده» فیلم‌نامه خیلی شسته‌ورفته‌ای داشت که در مراحل پایانی ساخت «کارول» به من پیشنهاد شد. برایان هم منتظر ماند تا من متن را با دقت بخوانم. در ابتدا قصد نداشتم به این زودی‌ها کار ساختن «شگفت‌زده» را شروع کنم ولی در ادامه احساس کردم دوست دارم هرچه‌زودتر این فیلم را بسازم چون دنبال بهانه‌ای می‌گشتم که خیلی درگیر فرایند تبلیغ «کارول» نشوم.

البته من از صحبت‌کردن درباره فیلم و سفرکردن به کشورهایی که فیلم در آنها اکران شده است و گفت‌وگو با روزنامه‌نگاران لذت می‌برم ولی به گمانم فصل جایزه خیلی خسته‌کننده است چون تبدیل به یک مسابقه برای رسیدن به یک مجسمه درخشان می‌شود تا اینکه برای خود فیلم و تشویق مردم برای دیدن فیلم باشد.

آیا جشنواره کن هم همین حس را دارد؟

 نه، کن این‌طور نیست. از نظر من، مسابقه و رقابت بخشی از هر جشنواره سینمایی است ولی در اکران جهانی فیلم، شما حکم کسی را دارید که از همه بیشتر و بهتر فیلم را درک کرده است درحالی‌که شما اصلا هیچ‌چیز درباره فیلم نمی‌دانید چون کمتر پیش می‌آید که مانند یک مخاطب عادی با ذهنی آزاد فیلم را روی پرده ببینید.

دوست دارم درباره چالش‌هایی بدانم که پرداختن به این سرنخ‌های مرموز در فیلم ایجاد می‌کرد؟

بله، چالش از منظر و جایگاه تولید، اطمینان پیداکردن از این بود که با این بودجه اندک و در این زمان محدود، فیلم ساخته شود؛ مخصوصا زمان کارکردن با بچه‌ها. در واقع ما برای کارکردن با هر کدام از آن بچه‌ها، فقط ٩ ساعت وقت داشتیم. یعنی در هر روز از فیلم‌برداری باید هم صحنه‌های سال ١٩٢٧ را می‌گرفتیم و هم صحنه‌های سال ١٩٧٧ را که از لحاظ برنامه‌ریزی تولید، کار چالش‌برانگیزی بود.

منظورم پرداختن به تمام این جزئیات است، تمام اشیا، سرنخ‌ها، نماهای بسته از دست‌ها و قطعات پازل. باید همه اینها را می‌گرفتیم. همان موقع هم می‌دانستم که این موقع تدوین به مشکل برمی‌خورم ولی در قدم اول باید تمام این صحنه‌ها را می‌گرفتیم؛ باید آنها را از پشت لنز دوربین می‌دیدم، کارگردانی می‌کردم و همه‌شان را برای زمان تدوین تلنبار می‌کردم.

به نظر شما بچه‌ها باید با والدینشان این فیلم را ببینند؟ دیدن این داستان چه اهمیتی برای نسل جوان دارد؟

خب، در پاسخ به سؤال اول شما باید بگویم این مسئله به سن بچه بستگی دارد. می‌خواستم یک فیلم خیلی خاص برای مخاطبانی بسازم که تا پیش از این هیچ‌گاه فیلمی برایشان نساخته بودم. فکر می‌کنم روایت معماگونه فیلم، بچه‌ها را جذب کند. به نظر شما فیلمی مثل «آمازون» برای بچه‌هاست؟

نمی‌دانم فیلم‌نامه این فیلم را خوانده‌اید یا نه ولی این فیلمی برای بچه‌هاست. یک معصومیت و روشنایی در آن هست که آن را از هر اثر دیگری متمایز می‌کند و این همان چیزی است که باعث می‌شود دوستش داشته باشم. علاوه بر این، از یک جور پیچیدگی و غنای سبکی برخوردار است و صحنه‌هایی که از این فیلم به بچه‌ها نشان می‌دادیم این مسئله را ثابت می‌کرد. من عادت دارم حین ساخت فیلم، صحنه‌هایی از فیلم را به مخاطبان نشان دهم و بازخوردشان را جویا شوم. همین کار را در این فیلم هم کردیم و بچه‌ها هم نکات خیلی جالبی را به ما گوشزد می‌کردند و خیلی‌وقت‌ها بدون اینکه ما چیزی بپرسیم آنها خودشان به سؤالات ما جواب می‌دادند.

کارگردانی یعنی انکار گذشته

به نظر شما بچه‌ها رویکرد شهودی‌تری نسبت به سینما دارند؟

بله، فکر می‌کنم این‌طور باشد. من خودم هم وقتی به تماشای فیلم‌هایم می‌نشینم، وارد رؤیا می‌شوم و این نظم نمادین ناگهان ناپدید می‌شود. به نظرم بچه‌ها می‌توانند سرنخ‌ها و جزئیات اطلاعات روایی را حتی بعضی‌وقت‌ها بهتر از بزرگ‌تر‌ها کنار هم قرار دهند. زیرا ذهن آنها فاقد پیش‌قضاوت، جانبداری و تعصب است. به‌همین‌خاطر آماده پذیرش تجارب جدیدند.

وقتی بچه بودید، کتاب یا فیلم موردعلاقه‌تان چه بود؟ چیزی که روی شما تأثیر گذاشته باشد؟

وقتی سه‌سالم بود، فیلم «ماری پاپینز» را دیدم و این فیلم تغییر شگرفی در من ایجاد کرد. آن فیلم من را به شکل عجیب و وسواس‌گونه‌ای درگیر خودش کرد.

چه چیز در این فیلم شما را تحت‌تأثیر قرار داد؟

نمی‌توانم روی چیز خاصی انگشت بگذارم؛ فقط می‌دانم که فیلم فوق‌العاده و محشری بود. این فیلم هنوز هم برای بچه‌ها جالب است. به نظرم موضوع مادرانه، حس فانتزی و آن اصالت انگلیسی، در این تأثیرگذاری نقش داشته است. الان بچه‌ها یک فیلم را روی دی‌وی‌دی یا به صورت آنلاین ممکن است‌ هزاران بار ببینند ولی ما آن موقع فقط یک‌ بار فیلم را می‌دیدیم. بااین‌حال، تک‌تک صحنه‌هایش در ذهنمان نقش می‌بست. من صحنه‌هایی از این فیلم را بعدا خودم بازی می‌کردم، حتی مادرم را مجبور می‌کردم که شبیه ماری پاپینز لباس بپوشد. خیلی درگیر این فیلم شده بودم.

به نظر ساخت دنباله آن باید شما را ذوق‌زده کرده باشد؟

بدون شک. فیلم طراحی صحنه فوق‌العاده‌ای داشت. کار راب مارشال فوق‌العاده است. به سؤال قبلی‌تان برگردم. در هر صورت، همه چیز با ماری پاپینز شروع شد و بعد از آن هم فیلم‌هایی مانند «رومئو و ژولیت» و «معجزه‌گر» که داستان هلن کلر بود. به «معجزه‌گر» از این جهت اشاره کردم که این فیلم هم درباره کری، کوری و زبان است.

فکر می‌کنم بچه‌ها علاقه زیادی به معلولیت دارند زیرا آنها هم به نوعی این مسئله را تجربه می‌کنند. آنها زندگی را با آزادی‌ها و توانایی‌های محدود تجربه می‌کنند. به نظرم آنها حس کنجکاوی را با گوشت و خونشان درک می‌کنند.

می‌توانید درباره استفاده از موسیقی در این فیلم اندکی توضیح دهید. چون سوژه‌های شما را نمی‌توانند بشنوند، شما باید از موسیقی‌ای استفاده می‌کردید که آن حس سکوت را ایجاد کنید. می‌خواهم نظر شما را در این رابطه جویا شوم؟

موسیقی بخش عمده‌ای از فیلم را تشکیل می‌دهد هرچند بعد از پایان فیلم‌برداری اضافه می‌شود ولی همچنان بخشی جدایی‌ناپذیر از روند فیلم‌سازی است. حتی در فیلم‌هایی که با مضمون موسیقی ساخته بودم مثلا درباره «باب دیلن»، این‌قدر موسیقی نقش کلیدی نداشت. بدون موسیقی نمی‌شد دو نما را به هم وصل کرد زیرا هیچ چیز دیگری برای پیوندزدن آنها وجود نداشت. فیلم صامت بود و از دیالوگ خبری نبود. بنابراین موسیقی حکم بنیان و شالوده‌ای را پیدا کرد که کل فیلم براساس آن ساخته شد.


منبع: برترینها

۱۰ واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

ماهنامه پیشه و تجارت – سید محمد میرزامحمدزاده: در مسیر کارآفرینی همیشه محدودیت های بسیاری وجود دارد که اگر افراد با آن آشنا شوند، بعید است کسی به سمت آن گام بردارد. اما شناخت محدودیت ها تنها یک گام به سمت کارآفرینی است.

آشنایی و افزایش سطح دانش در مورد کنترل این محدودیت ها می تواند ما را در مقابله و کنترل آن ها قوی تر کند. این محدودیت ها که غالبا به شخصیت افراد منتهی می شود، می تواند با علم و آگاهی کنار گذاشته شود. به طور مثال فردی را در نظر بگیرید که در آغاز راه کارآفرینی است؛ او با حقایق تلخ وجودی خود و دنیای تجارتش آشنا می شود؛ چطور او می تواند با وجود دانستن محدودیت ها موفق شود؟

در همین زمینه یک کارشناس حوزه کارآفرینی پیشنهادهای ارزشمندی به منظور مقابله با محدودیت ها و موفقیت در مسیر کارآفرینی ارائه می کند که در ادامه می خوانیم. کارآفرینان به ندرت فرصت می یابند که در مورد تجاربشان صحبت کنند بدون آنکه کسی در مورد راه کارها و رموز موفقیت شان سوال بپرسد. در طول سالیان، من در مورد رمز و رموز موفقیت این افراد زیاد شنیده ام. کلماتی همچون «اشتیاق»، «پافشاری» و «ابتکار» مصطلح ترین عباراتی بود که برای معرفی کارآفرینان موفق به کار می رفت.

این موضوع حتی در دوره های کارشناسی و MBA برای دانشجویان ارائه می شود که باید ۱۰ بند مهم موفقیت خود را در دوره های کاربینی و کارآفرینی بشمارند و برای همه به یادگار بگذارند. گاهی اوقات اگرچه ارزشمندترین دروس در کتاب ها تدریس می شود، اما آنچه عنوان می شود، الزاما همه علم نیست. درواقع رموزی در هر علمی وجود دارد که شاید در هیچ کتابی نباشد. زمانی که من لیست خودم را با کارآفرینان موفق به اشتراک گذاشتم، همه آن ها بر روی این لیست اجماع کردند و بر همین اساس من این لیست را تا یک لیست پذیرفته شده می شناسم و آن را به شما واگذار می کنم که در مورد کار خود تصمیم بگیرید که آیا این لیست با موقعیت شما مطابق است یا خیر؟

۷ موضوع اول موضوعاتی هستند که من آن ها را مشاهدات می نامم؛ چیزهایی که به طور معمول درست از کار در می آیند. سه موضوع آخر موضوعات پیشنهادی هستند؛ پیشنهادهایی که بر پایه رویکرد مداوم بیشتر کارآفرینان موفق و رهبرانی است که من می شناسم.

۱٫ مردم تنبل هستند.

این موضوع شاید سخت به نظر برسد، اما واقعا ما تنبل هستیم. مردم همیشه به دنبال انجام کار به ساده ترین شکل و بدون هیچ زحمتی هستند. به بهترین اختراعات چند سال اخیر بیاندیشید، یا حتی چند دهه اخیر؛ به نظر شما تا حالا اختراعی بوده که به فکر سختی بیشتر انسان باشد؛ یا اختراعی که زندگی روزانه شما را سخت تر کند و نیاز به تلاش بیشتری برای زندگی ایجاد کرده باشد؟ ماشین ها، کامپیوترها، تلفن های موبایل یا حتی کنترل تلویزیون همه برای تسهیل و تنبل کردن انسان به کار می روند.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

حالا به این موضوع از زاویه ای دیگر نگاه می کنیم؛ موبایل های نسل قبل را به یاد بیاوید؛ به جای داشتن همه دکمه های کیبورد، ۱۲ دکمه داشتند که هر دکمه ۲ تا ۳ حرف را پوشش می داد. با اینکه این ایده کاراتر به نظر می آمد، اما نتوانست رقیب دیرینه خود کیبوردهای QWERTY (تمام کلید) را شکست دهد، چرا؟

چون مردم مجبور بودند یک مهارت خاص را یاد بگیرند. کارآفرینان زمانی که برای تولید یک محصول یا خدمات جدید برنامه ریزی می کنند، باید حواسشان به منحنی یادگیری کاربران باشد. جادویی که دستگاه هایی اپل را دوست داشتنی می کند، نگاه ساده در طراحی شان است. شاید که استفاده آسان تضمین کننده موفقیت نباشد، اما سختی استفاده قطعا نسخه فاجعه آمیزی برای اختراع است.

۲٫ مردم صبور نیستند.

همچنان که ما همه چیز را راحت تر می خواهیم، همان قدر هم دوست داریم سریع اتفاق بیفتد؛ درست همین الان، نه چند روز دیگر. چقدر شما منتظر لودشدن یک صفحه می مانید؟ واکنش شما به پشت خط کسی ماندن چیست؟ برای بیشتر ماها جواب این است: نه خیلی زیاد و نه خیلی خوب.

یکی از معروف ترین تجارب روانشانس، تست مارشمالو در آن واحد، یا انتخاب دوم مارشمالو را پس از ۱۰ دقیقه می دادند؛ همان طور که احتمالا پیش بینی می کنید، عمده بچه ها در آن واحد همان یک مارشمالو را می گرفتند، در حالی که برخی ده دقیقه منتظر می ماندند؛ اما حقیقت تکان دهنده در مورد این تحقیق، این بود که چند سال بعد، آن بچه هایی که قدرت انتظار داشتند، تفاوت فاحشی با دیگران داشتند، آن ها در سن کم توانستند مدرسه را به اتمام برسانند، مدرک دانشگاهی بگیرند و درصد احتمال طلاق، اعتیاد و چاقی در آن ها کمتر بوده و از لحاظ اقتصادی نیز از دیگران بهتر بودند.

شاید درسی که ما از این تست می گیریم، این باشد که انتظار می تواند سود کار ما را افزایش دهد؛ اما به عنوان یک کارآفرین در نظر داشته باشیم که تجارتی که می خواهیم راه بیاندازیم چقدر مشتریان را در انتظار می گذارد، ضمن آنکه مشتریان فکر می کنند ما سخت در تلاش هستیم که کارمان را زودتر به نتیجه برسانیم. موفقیت صنعت فست فود باید به ما درس بدهد که بهره وری آنی چقدر می تواند برای ما سودمند باشد.

۳٫ همه چیز بیشتر از آنچه می اندیشید زمان می برد.

با وجود آنکه مردم بهره وری سریع را ترجیح می دهند، فرایند شروع یک تجارت جدید، کند و زمان بر و بدون پاداش اولیه است. همیشه البته مثال های نقضی هم وجود دارند؛ مانندفیس بوک! هرچه تازگی یک تجارت بیشتر باشد، ترغیب مشتریان به آن نیز سخت تر است.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

در کنار آن، تشکیل هسته فعالیت ها، توسعه تولید و ساختن تیم نیاز به سرمایه دارد و هر روز سرمایه مورد نیاز بیشتر می شود. حتما توجه کرده اید که شما هیچ وقت به فعالیت هایتان زمان نمی دهید؛ همیشه منتظر می مانید تا زمان بگذرد، اما نمی گویید فلان کار باید تا فلان زمان به اتمام برسد. همیشه کارآفرینانی را دیده اید که در فاز استارت آپ همیشه بیدارند و در حال کارکردن هستند.

آن ها هیچ وقت نمی خوابند و همیشه از کم بودن وقت شان می نالند. باب نورس، بنیان گذار و مدیرعامل کمپانی بومبای می گوید: اگر نتوانید تولید درآمد را به گونه ای برسانید که تجارتتان جریان داشته باشد، شما بازنده اید. نیمی از تجارت ها در ۵ سال اول به این درآمد می رسند. اگر زمان کافی به تجارتتان ندهید، درواقع شما بازنده اید.

۴٫ سلسله مراتب در اتفاقات

سرمایه گذاران ترجیح می دهند که یک بار بر روی یک تیم برای ایجاد ایده سرمایه گذاری کنند تا بر روی یک ایده بدون تیم. آن ها می دانند که الگوهای تجاری، فناوری ها و ذائقه مشتریان دائما در حال تغییر است. آن ها به شما می گویند که همیشه مدل های تجاری بعد از ایجاد کار شکل می گیرند. تا شما جزیی از بازار نباشید، ایده و نظر شما برای مشتریان معنایی ندارد. شروع کار و گام به گام پیش بردن آن بسیار ارزشمند است. شاید تا ۱۰ مرحله اول شما برنده نباشید، اما فرایند تلاش و آزمون و خطا راهی است که همه کارآفرینان موفق می پیمایند و قطعا مشتریان نیز به این فرایند ارزش می نهند.

۵٫ هیچ چیز مجانی نیست.

باید بدانید شما فرصت و سرمایه های محدودی دارید؛ هیچ کاری بدون صرف زمان و سرمایه انجام نمی شود. اینجاست که انتخاب برای شما معنا پیدا می کند؛ انتخابی که شاید دل چسب نباشد. اگر شما پولتان را برای خوردن یک نوشیدنی هیجان انگیز در میانه روز خرج کنید، دیگر پولی برای نهار نخواهیدداشت. مایکل پورتر، استاد دانشگاه هاروارد از این داستان به عنوان استراتژی «چه چیزی انجام ندهیم» یاد می کند.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید
مدیرانی که کارهای بسیاری به کارکنان خود ارجاع می دهند بدون نه گفتن به کاری که لازم نیست، همیشه شکست می خورند. هنر «نه» گفتن به مشتریان بسیار مهم است، اما اگر شما برای هر سکه ای که روی زمین می بینید خم شوید، فرصت کافی برای کارهای بزرگ پیدا نمی کنید. انتخاب بین تصمیمات صحیح یا درآمدهای ناچیز دائمی، همیشه جداکننده برندگان از بازندگان است.

۶٫ اتفاقات قابل پیش بینی نیستند.

گاهی اوقات چیزهایی که اتفاق می افتند از دایره اختیارات ما خارج هستند. ما این اتفاقات را قضا و قدر، خواست خدا، بدشانسی یا چیزهای دیگر می نامیم و گاهی خود و دیگران را برای این رویدادها سرزنش می کنیم، اما چیزی که باید مدنظر قرار گیرد این است که ما نمی توانیم برای هر چیزی برنامه ریزی کنیم. علاوه بر این، گاهی چیزهایی که حداقل انتظار رخ دادنشان را داریم، بزرگ ترین مانع ما می شود.

۷٫ همه ما حیوان هستیم.

عصبانی نشوید! منظورم این است که ما بدن بیولوژیک داریم و نگهبانی از آن در موفقیت ما تاثیر دارد. امتحان کنید؛ کل یک روز را روزه بگیرید یا کل شب را بیدار بمانید، آِیا باز هم می توانید تصمیمات مهم بگیرید؟ پس بهتر است کمی از درآمدتان را به رفع نیازها بدن خود اختصاص دهید. امتحان کیند و ببینید با خوردن چه مواد غذایی شما سرحال تر و راحت تر هستید؟ در تصمیم گیری های مهم حتما آن مواد را مدنظر قرار دهید.

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

۸٫ نکات را ارج نهید.

دانستن نکات هر تجارتی مهم است. اگر صرفا در مورد کاری احساس خوبی دارید، دلیل بر موفقیتتان نیست. مثال های فراوانی از تصمیمات شکست خورده، برای موضوعاتی است که رهبران از جزییات آن آگاه نبوده اند. بدبختانه تصمیمات این افراد زندگی بسیاری دیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

۹٫ از همه چیز درس بگیرید.

ما می توانیم از موفقیت و شکست خود درس بگیریم؛ از تجاربمان یا چیزهایی که برای دیگران اتفاق می افتد. من مشتاق به آموختن هستم؛ همه کارآفرینان موفق با این موضوع موافق هستند و این موضوع اتفاقی نیست. اگر ما دست از آموختن برداریم، جهان از ما عبور می کند. فکر کنید در ۲۴ ساعت گذشته یا در هفته گذشته چه آموخته اید. اگر چیزی یاد نگرفته اید، باید به تماشای همایش های TED بپردازید، مجله کارآفرینی بخوانید یا وبلاگ جالبی برای خواندن بیابید. شاید چیزی به شما اضافه نشود اما کسی تاکنون از آموختن زیاد آسیب ندیده است.

۱۰٫ احمق نباشید.

چون این موضوع آخر است، فکر نکنید که اهمیت ندارد. اگر شما می خواهید یک تجارت راه بیاندازید، باید یک تیم تشکیل دهید و از آنجا که عمر ما کوتاه است، کسی دوست ندارد عمرش را کنار یک احق بگذراند. شاید شما فرد فنی، فکور یا فروشنده جهانی باشید اما این به معنای آن نیست که مهربان نباشید. بهترین سازمان ها در جهان معمولا سازمان های مذهبی یا داوطلبانه هستند که مردم با احساس با یکدیگر برخورد می کنند.


منبع: برترینها

مادرانِ کارآفرین

امروزه که کار و فعالیت شکلی نو به خود گرفته است و به سوی خوداشتغالی و خودکارفرمایی پیش می‌رود، کارآفرینی و کارآفرینان می‌توانند نقش کلیدی در توسعه جوامع داشته باشند و در این میان موفقیت زنان کارآفرین در جامعه هم موجب سودهای اقتصادی می‌شود و هم منافع فرهنگی و اجتماعی به دنبال دارد. ۹ درصد مادران وقتی می‌خواهند دوباره به کار باز ‌گردند، اقدام به راه‌اندازی کسب و کار می‌کنند.

اما چرا بیشتر مادران، کارآفرینی را جزو یکی از گزینه‌های خود در نظر می‌گیرند؟

روز مادر که می‌شود بیشتر ما به دوران کودکیمان و زنی که ما را پرورش داده و بزرگ کرده است فکر می‌کنیم. بسیاری از مادران، بخصوص مادران نسل قبل، به خاطر آن که کودک خود را بزرگ کنند به کلی کار خود را کنار می‌گذارند و بسیاری از مادران نسل جدیدتر تا زمانی که کودکانشان کمی بزرگتر شوند، پیگیر هیچ شغل نیستند.

اگر آمارها صحیح باشند، زنان امروزی که جزو نیروی کار هستند و یک مسیر شغلی را دنبال می‌کنند، بعد از آن که مادر شدند از هر سه نفر یک نفر به طور دائم یا موقت شغل خود را ترک می‌کنند.

گرچه ۹۳ درصد از این مادران قصد برگشتن تمام وقت به کارشان را دارند، اما تنها یک نفر از ۴ نفر اقدام به انجام چنین کاری می‌کند، این افراد معمولاً یا به شغل خود باز نمی‌گردند یا این که به سراغ شغل‌های پاره‌وقت می‌روند. تنها ۹ درصد آنان خود اشغالی را انتخاب می‌کنند.

به همین دلیل است که فکر می‌کنیم کارآفرینی باید درصد بالاتری را در میان مادرانی داشته باشد که می‌خواهند به نیروی کار باز ‌گردند. شاید به طنز بتوان گفت که اکثر زنان به دلیل کسب مهارت‌های مادرانه، شایسته دریافت سمت کارآفرینی هستند.

در واقع این جمله حاوی پیام است چرا که اکثر زنان که دوره‌ای به علت پرورش خانواده از شغل خود دور می‌مانند اغلب در مورد ورود مجدد به نیروی کار، احساس کمبود، عدم آمادگی و عدم اطمینان می‌کنند و تعداد بسیار کمی از آنان شرکت راه می‌اندازند و آن را اداره می‌کنند.

اما حقیقت این است که والدین می‌توانند زمینه‌های آموزشی ایده‌آلی را برای بیشتر مهارت‌های نرم که برای اداره یک کسب و کار لازمند، فراهم نمایند.

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند (توضیح خاطره به خانم ریاضی)
مادرها ترس‌های واقعی و غیرواقعی را تجربه می‌کنند

وقتی فرزند شما به موقع به خانه برنمی‌گردد، یا مدت طولانی جواب تلفن یا پیام شما را نمی‌دهد آن موقع است که دیوانه می‌شوید و تمام سناریوهای ترسناکی که ممکن است اتفاق بیافتند، به ذهنتان خطور می‌کنند.

این تجربه اغلب شبیه ترس‌های ساعت ۳ صبح است که گاه و بیگاه به سراغ هر کارآفرینی می‌آید. این که یاد بگیریم تاریکترین ترس‌هایمان را باور نکنیم و ضمن پیش رفتن، شک و تردیدها را از خود دور نماییم، یکی از مهمترین مهارت‌های نرمی است که بنیانگذار یک شرکت باید از آن برخوردار باشد.

درست مانند والدین، گاهی اوقات ترس‌های ما خیالی یا فرضی نیستند بلکه علت آن‌ها بحران‌ها یا اضطرارهای واقعی هستند.

اما واقعیت این است که بدترین بحران‌‌هایی که ممکن است هنگام راه‌اندازی یک شرکت با آن مواجه شوید احتمالاً هرگز به پای ترس‌هایی که مادران هنگام مریضی سخت فرزندانشان تجربه می‌کنند، نمی‌رسد. به عنوان یک مادر و یک کارآفرین، باید بدانیم که چگونه ترس‌هایمان را از خود دور کنیم تا بتوانیم روی کارهایی تمرکز کنیم که اثرات و نتایج منفی کارهای اضطراری را کاهش می‌دهند.

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند (توضیح خاطره به خانم ریاضی)
مادران، کارگزاران تمام و کمال صلح هستند

شاید مادرها فکر کنند که واقعاً شایستگی کارآفرین شدن را ندارند، اما آن دسته ازمهارت‌هایی که می‌توان از مذاکره با کودکان نوپای کاملاً غیرمنطقی و خود محور و به لحاظ احساساتی ناپایدار آموخت، در واقع همان مهارت‌هایی هستند که برای مواجه شدن با افراد مختلف هنگام تاسیس یک شرکت لازمند. وقتی چالش‌ها به رفتارهای غیرمتعارف کودکان اضافه می‌شوند، معمولاً این مادران هستند که می‌توانند با ترفندهای مخصوص خودشان راهکارهایی را برای حل مسئله پیدا کنند.

همین مهارت‌های نرم مادرانه که هنگام مذاکره صلح با کودکان نوپای غیرمنطقی به کار گرفته می‌شوند، می‌توانند در محدود کردن احساسات و خشم در محل کار بسیار مفید باشند.    

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند
مادران، استاد جمع‌آوری سرمایه و سازماندهی هستند

مادری تعریف می‌کرد که بعد از گذشت چند ماه از حضور فرزندش در مدرسه متوجه می‌شود که آن مدرسه هیچ بودجه‌ای برای کارهای فوق‌برنامه مثل اردوهای تفریحی و علمی دانش‌آموزان ندارد. بعد از گذشت چند روز این مادر توانست ضمن تعامل با مادران دیگر انجمنی تشکیل دهد و با کمک و مشورت آنان و یافتن برخی راهکارها، سرمایه لازم برای مدرسه را فراهم کند.

تلاش‌های این زن به عنوان مادر برای کمک به مدرسه فرزندش می‌تواند به همان مهارت‌هایی بیانجامد که برای جمع آوری سرمایه برای راه‌اندازی یک استارتاپ لازمند.
یکی از بهترین هدیه‌های ما به مادران می‌تواند حمایت از آنان باشد تا هر طور که می‌خواهند و برای خود مناسب می‌دانند به نیروی کار بازگردند، به طور حتم آن‌ها بسیار شایسته‌تر از آن هستند که تصور می‌شود.


منبع: برترینها

مریم حیدر زاده: همرنگ جماعت شدن از رسوایی است

روزنامه شهروند: موسیقی پاپ بعد از انقلاب، پس از یک دوره‌ کم‌فروغ، آرام‌آرام در دهه ٧٠ پوست‌اندازی کرد و خواننده‌های موسیقی پاپ اجازه فعالیت پیدا کردند. البته که بسیاری از این خواننده‌ها درصدد خواننده‌های محبوب نسلی بودند که حالا دیگر یا در قید ایران نبودند یا به خارج از کشور رفتند. با این وجود وضع از این هم عجیب‌تر شد. کم‌کم خواننده‌های نسل اول پاپ در میدان تبلیغات و حضور چهره‌های جوان به کناری رفتند و کار را ادامه ندادند. حالا آنها می‌گفتند موسیقی پاپ امروز مصرفی شده است.

مریم حیدرزاده یکی از ترانه‌سراهایی بود که نامش در دهه ٧٠ بر سر زبان‌ها افتاد. ارایه شعرهایی به سبک محاوره‌ای و بکارگیری کلمات ساده و روان ازجمله دلایلی بود که موجب مطرح‌شدن نام این ترانه‌سرا شد. او بعد از سال‌های نسبتا طولانی که در انتظار اخذ مجوز برای فعالیت رسمی در داخل کشور بود توانست «آبرنگ» را روانه بازار موسیقی کند. حیدرزاده زندگی جالبی دارد. در سه‌ونیم‌سالگی بنا بود یک عمل ساده آب‌مروارید را پشت‌سر بگذارد اما عصب چشمانش از بین رفت و برای همیشه نابینا شد. خودش گفته «قبل از جراحی یک جعبه آبرنگ داشتم و همیشه دوست داشتم آن را باز کنم و نقاشی کنم.

 همرنگ جماعت شدن از رسوایی است

مادرم گفت بعد از عمل جراحی‌ات به سراغش بیا اما آن بسته آبرنگ باز نشده ماند». شاید مهمترین دلیلی که او را به حضور در حوزه نقاشی سوق داد همین اتفاق بود. آن بسته آبرنگ کوچک حسرت بزرگی بود که کنار ترانه‌هایش قد کشید. «در سال ٨۴ دیدم که زمان مناسبی برای تبدیل آن حسرت بزرگ به لذت است. از استاد نازنینم آقای قاسمی‌زاده تشکر می‌کنم که رویای همیشگی من را به واقعیت تبدیل کردند و طی چند‌سال توانستم چهار نمایشگاه برگزار کنم. هر تعداد نمایشگاه هم که برگزار کنم اسم همه را «پس از آن همه حسرت» می‌گذارم چون این حسرت خیلی طولانی بود».

آن‌طور که خودش می‌گوید نقاشی باعث شد ترانه‌سرای جوان حال‌وروز خوبی داشته باشد. با او به بهانه انتشار این آلبوم و آغاز دور تازه فعالیت‌هایش در حوزه مجاز گپ و گفت کوتاهی داشتیم که در ادامه مطلب آمده است:

برای آغاز این گفت‌وگو اگر مایل باشید کمی درباره انتشار آلبوم جدیدتان صحبت کنیم. بعد از سال‌های زیادی که در حوزه رسمی موسیقی از شما خبری نبود چطور توانستید مجوز این آلبوم را بگیرید؟

پیش از این کتاب «تو را در حضور همه دوست دارم» ‌سال ٩٣ منتشر شد که با ترانه «آبرنگ» به اتمام رسید. در ادامه مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمک‌های زیادی در این مسیر کردند و حتی اگر محدودیتی هم بود کاملا درباره آن صحبت کرده بودیم. این آلبوم شامل ١۵قطعه جدید است و ترانه‌های اخیرم را دربرمی‌گیرد. مضمون ترانه‌های این مجموعه هم عاشقانه است. این‌بار به‌جای این‌که کارهایم را به آهنگسازان داخلی بدهم تا روی‌شان موسیقی بسازند از آثار آهنگساز شناخته‌شده یونانی «واسیلیس سالیاس» استفاده کردم. حالا که این اثر منتشر شده امیدوارم مردم دوستش داشته باشند.

 شما به‌عنوان یکی از ترانه‌سراهای مطرح موسیقی پاپ درباره ارایه کارهای کاملا تقلیدی خوانندگان از چهره‌های شناخته‌شده نسل قبل چه نظری دارید؟

در مورد موضوع تقلید و کپی‌کردن‌ها باید بگویم که من هم یکی از کسانی بودم که در آلبوم «ساز مخالف» به خوانندگی آقای کبیری درگیر آن شدم. در آن آلبوم که آهنگسازی‌اش را آقای پدرام کشتکار انجام داد، همین جریان تقلید با صدای آقای کبیری اتفاق افتاد. متاسفانه هنوز هم مردم با صداهای مشابهی که اصل‌شان وجود ندارد، ارتباط می‌گیرند و در این مورد خیلی هم نمی‌شود به مردم خرده گرفت. به‌هرحال این چیزی است که وجود دارد.

به‌نظرتان شناخت فنی از فضای موسیقی و به عبارت دیگر تحصیلات آکادمیک موزیسین‌های ما می‌توانست این روند را متوقف کند یا موسیقی پاپ را به مسیری که با وضع امروزش متفاوت است برساند؟

اما در مورد سوال اصلی که شما مطرح کردید، حقیقت است که خیلی از بزرگترین موزیسین‌های دنیا تحصیلات آکادمیک نداشته‌اند و همیشه ذات هنر حاکم است و غلبه دارد بر هر چیزی. صد‌سال دیگر معلوم می‌شود که چه موسیقی‌ای جاودانه می‌ماند. این موسیقی پاپی که الان شنیده می‌شود، غیرممکن است‌ سال بعد هم کسی ذوق کند همین قطعات را بشنود.

انتقادات زیادی به این قطعات وارد است. صدای بعضی از این خوانندگان را اصلا نمی‌شود تحمل کرد و من متعجبم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چطور به بعضی از این ترانه‌ها مجوز می‌دهد. این چند کلامی که در این موسیقی‌ها می‌شنوید، ترانه نیستند، بلکه کارهایی هستند که این دوستان می‌نویسند و دوستان‌مان در وزارت ارشاد هم به آنها مجوز می‌دهند. من همیشه به این موضوع انتقاد کرده‌ام و به احتمال قریب‌به‌یقین این حرف‌ها به ضررم تبدیل می‌شود. من نمی‌دانم آن جمله‌ها را کدام شخص یا گروه و شورایی تایید و پای برگه مجوز آنها را امضا می‌کند. من در آن به ظاهر ترانه‌ها می‌گردم و حتی یک قافیه هم پیدا نمی‌کنم!

 همرنگ جماعت شدن از رسوایی است

شاید این گروه‌های جدیدی که چنین موسیقی‌هایی تولید می‌کنند، نگاه‌شان به مقوله کلام، همان نگاهی است که خوانندگان خارجی دارند، یعنی آنها به جای ترانه، به دنبال لیریک هستند. به‌هرحال بسیاری از فعالان موسیقی پاپ ترانه‌هایی از این جنس می‌خوانند. فکر نمی‌کنید که آنها هم چنین نگاهی دارند و اصولا خودشان به دنبال قافیه و ردیف نمی‌روند؟

شاید این‌طور باشد اما این رویکرد درستی نیست. چه چیزهای دیگری از ایران شبیه به کشورهای غربی است که موسیقی‌مان بخواهد شبیه به آنها باشد؟ چرا هر کاری که دوست داریم انجام بدهیم را می‌گوییم خواسته‌ایم مثل کشورهای غربی باشد؟

ما یا باید همه‌چیزمان مثل آنها باشد یا هیچ چیزی را تقلید نکنیم. اگر استفاده از لیریک یک چیز اپیدمی و جهانشمول است، اشکالی ندارد. اما واقعا این‌طور نیست و خیلی از هنرمندان برجسته موسیقی دنیا توجه ویژه‌ای به شعر دارند. لئونارد کوهن و باب دیلن ازجمله این خوانندگان هستند. ما کشوری هستیم که به لحاظ ادبی تاریخ بسیار غنی‌ای داریم و شعر در فرهنگ ما بسیار تاثیرگذار است، بنابراین همه چیز را نمی‌شود از دنیای غرب تقلید کرد.

به‌نظرتان آیا می‌شود در این شرایط به دنبال کارهای ماندگار بود؟ شاید بهتر باشد این‌طور بپرسم که رمز ماندگاری یک اثر از نظر شما چیست؟

یک ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». یک شاعر با ذوقی که اسمش خاطرم نیست، این ضرب‌المثل را این‌طور تغییر داده: «همرنگ جماعت شدن از رسوایی است». یعنی همیشه باید یک عده باشند که قرص و محکم در موضع خودشان بمانند. بعدا معلوم می‌شود که حق با آنها بوده یا نه. حفظ‌کردن هنر و دچار تردید نشدن باعث جاودانگی چهره‌های ماندگاری چون استاد انوشیروان روحانی و… می‌شود.

خوشبختانه من الان در کنار آشفته بازار موسیقی پاپ این را هم دیده‌ام که یک جرقه‌هایی از بازگشت به موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی تلفیقی دارد زنده می‌شود که اتفاق خوبی است و نشان می‌دهد که همه چیز درنهایت به اصل خود برمی‌گردد. جرقه‌ امیدی که در بازگشت به اصالت‌ها وجود دارد، گرچه بسیار آرام است اما آدم را نسبت به آینده امیدوار می‌کند.


منبع: برترینها

سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

روزنامه هفت صبح – علی رستگار: درباره چهره های ثروتمندی که با عطش شهرت و محبوبیت وارد دنیای فوتبال می شوند اما در نهایت تصویر مغموم و ناراضی از خودشان و هواداران به جای می گذارند.

وقتی حمیدرضا جهانیان روی آنتن برنامه نود دوشنبه شب آمد تقریبا همه مطمئن شدند مدیرعامل جدید نفت تهران هم کاراکتری شبیه اکثر مدیران ثروتمندی دارد که در سال های اخیر وارد فوتبال ایران شدند. افرادی که معلومات فوتبالی قابل قبولی ندارند و تمایل دارند در مسائل فنی تیمشان دخالت کنند. میل عجیبی به دیده شدن در رسانه ها و شناخته شدن در افکار عمومی دارند و البته حرف و حدیث هایی درباره فعالیت های اقتصادی آنان وجود دارد. از این جنس مدیران در فوتبال ایران کم نداشتیم. از بابک زنجانی و محسن پهلوان مقدم گرفته تا حسین هدایتی، حمیدرضا سیاسی و مه آفرید امیرخسروی.

هرچند باشگاه ها با ولخرجی های این افراد برای مدتی دوپینگ می کنند و روزهای خوبی دارند اما ماه عسل آنها به پایان می رسد وقتی پای پرونده مالی و قضایی مدیران پیش می آید خود باشگاه ها هم دچار حاشیه می شوند. نمونه های موفقی هم البته داشتیم مثل زنوزی مدیرعامل باشگاه گسترش فولاد و ماشین سازی که شاید رمز موفقیتش همین اجتناب از «در کانون توجه قرار گرفتن» باشد.

علاوه بر گسترش فولاد و ماشین سازی در حال حاضر چند باشگاه پرطرفدار دیگر هم با مالکیت خصوصی اداره می شوند. حمیدرضا جهانیان در نفت تهران، محمدرضا عباسی در سیاه جامگان مشهد، قاسم حسن زاده در خونه به خونه بابل و فرهاد صنیعی فر در نساجی قائمشهر اگر هوشمندی به خرج ندهند بعید نیست مثل اسلافشان با تجربه ای تلخ از دنیای فوتبال کنار بروند.

۱٫ مرحوم مسعود درویش

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

یکی از پیشگامان باشگاه داری خصوصی در فوتبال سال های بعد از انقلاب ایران، مرحوم مسعود درویش بنیانگذار باشگاه شموشک نوشهر است. او در سال های آغازین دهه ۷۰ شمسی که باشگاهداری بخش خصوصی در فوتبال ایران مُد نبود شموشک را تاسیس کرد. خیلی میانه خوبی با مطبوعاتی ها نداشت و دخالت هایش در مباحث فنی تیم سوژه رسانه ها بود. شایعه ای وجود داشت که او به خاطر علاقه اش به فوتبال به مدت ۱۰۰ سال یک صندلی در ورزشگاه ویمبلی لندن اجاره کرده است.

فارغ از این حاشیه ها او تیمی را ساخت که مقابل تیم های بزرگ شگفتی ساز می شد. شموشک بازیکنانی مثل رحمان احمدی، محسن بنگر، میثم بائو، کیانوش رحمتی، محمدرضا خلعتبری، محسن یوسفی و سهراب انتظاری را به فوتبال ایران معرفی کرد.

درویش در سال ۸۸ درگذشت و با مرگ او فوتبال مازندران یکی از استوانه های خود را از دست داد. بعد از این اتفاق وارثان مسعود درویش علاقه ای به باشگاه داری نشان ندادند و دوران افول شموشک شروع شد تا سال ۹۲ که منحل شد.

۲٫ حمیدرضا سیاسی

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

اردیبهشت سال ۹۳ حمیدرضا سیاسی به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره باشگاه پرسپولیس معرفی شد. شایعه بود که او به خاطر رفاقتش با امیررضا خادم (نماینده تام الاختیار وزیر وقت ورزش در جریان واگذاری استقلال و پرسپولیس) وارد هیات مدیره پرسپولیس شده. سیاسی فرد متمولی بود و به عنوان یک فعال اقتصادی معرفی شد. البته او نقش مهمی در معرفی شرکت بهنام پیشرو کیش به عنوان اسپانسر پرسپولیس داشت.

این شرکت به مدیریت نادر گلرخسار (فرزند تقی گلرخسار فعال اقتصادی معروف) در همان اردیبهشت ۹۳ که سیاسی به پرسپولیس آمد تاسیس شد. در آگهی روزنامه رسمی بهنام پیشرو طیف گسترده ای از فعالیت های اقتصادی برای آن تعریف شده و این شرکت در دی ماه ۹۴ در یک آگهی جداگانه در روزنامه رسمی ورود مکمل های رژیمی، دارو و لوازم آرایشی بهداشتی را هم به فعالیت های خود اضافه کرده است. به هرحال بهنام پیشرو کیش و حمیدرضا سیاسی عاقبت خوشی در پرسپولیس نداشتند.

از سیاسی در کسوت مدیرعامل پرسپولیس اقدامات عجیب و غریبی سر زد. از برکناری ناگهانی علی دایی و جایگزین کردن حمید درخشان تا هماهنگی با باشگاه رئال مادرید برای برگزاری دیدار دوستانه با پرسپولیس با وساطت یک فعال ضدانقلاب. پای حمیدرضا سیاسی در نهایت به زندان هم باز شد. در مورد زندان رفتن او ابهامات زیادی وجود داشت. عده ای می گفتند علت این ماجرا دیدار با مدیران رئال مادرید با همکاری یک فعال سیاسی ضدانقلاب بوده و خودش می گفت به علت شکایت طلبکاران پرسپولیس و یکی از اسپانسرها بوده.

در نهایت او بعد از ۵ ماه با قرار وثیقه ۱۷ میلیاردی از زندان آزاد شد و دیگر در فوتبال ایران نامی از او برده نشد. شرکت بهنام پیشرو کیش هم این اواخر برای خرید باشگاه نفت تهران وارد عمل شده بود و بعد معامله سرنگرفت و باشگاه به نفت طلاییه فروخته شد.

۳٫ برادران شفیع زاده

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

وقتی برادران شفیع زاده در آبادان کارخانه نان فانتزی و دام و طیور داشتند کمتر کسی در سطح کشور آن ها را می شناخت. ورود به فوتبال اما زمینه ساز شهرت آنها شد. شفیع زاده ها می خواستند الگوی آبراموویچ روسی مالک باشگاه چلسی را در ایران پیاده کنند و رسانه ها مقایسه هایی از این جنس بین آبی پوشان اهوازی با آبی پوشان غرب لندن انجام می دادند. بعضی دیگر هم علی شفیع زاده را پدر املاک ایرانی ها در دوبی معرفی می کردند که از آن سوی خلیج فارس برای برادرش پول می فرستد.

نقطه اوج باشگاه استقلال اهواز در لیگ سال ۱۳۸۵ بود که با فیروز کریمی به نایب قهرمان لیگ برتر هم رسیدند. بعدتر اما داستان بدهی ها شروع شد و این تیم ریشه دار تا لیگ دو سقط. کرد. از سوی مسئولان دولتی قول هایی برای کمک مالی به استقلال اهواز داده شد اما نتیجه بخش نبود و برادران شفیع زاده هم از سطح اول فوتبال ایران دور شدند. علی شفیع زاده در این سال های اخیر برای کمک مالی و خریدن سهم استقلال تهران هم ابراز تمایل کرده بود.

۴٫ حسین هدایتی

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

حسنی هدایتی دولابی از اواخر دهه ۸۰ با کمک های مالی بی سابقه اش به باشگاه پرسپولیس شناخته شد. او که می گفت به خاطر عشق دوران کودکی اش به پرسپولیس، بی هیچ چشمداشتی به این تیم کمک می کند بعدها یکی از مدعیان اصلی خرید این باشگاه شد. افسانه های زیادی از سرمایه های فوق العاده او نقل محافل است. از مالکیت صنایع استیل و فولاد گرفته تا برج سازی در دوبی و مالکیت شرکت پرورش میگوی ایران.

سرمایه گذاری های او به حوزه صنایع فلزی و فوتبال محدود نمی شود؛ هدایتی با سرمایه گذاری در هتل سیروس و کیش وارد حوزه گردشگری شد؛ با بانک تات به بخش بانکداری ورود پیدا کرد و از سهامداران بازار مبل ایران هم محسوب می شود.

هدایتی در فوتبال ایران در تیم هایش فقط هزینه کرد. به جز پرسپولیس باشگاه های استیل آذین، گهر درود و ملوان بندر انزلی هم با نام او گره خورده است. بعضی می گویند سودای شهرت دارد و یک لحظه هم از فکر پرسپولیس بیرون نمی آید. او متولد سال ۱۳۴۲ است و در میانسالی به یکی از مشهورترین ثروتمندان ایران تبدیل شد. هدایتی در دی ماه سال پیش به علت مسائل مالی بازداشت شد و یک ماه پیش اعلام کردند که با قرار وثیقه آزاد شده است.

۵٫ بابک زنجانی

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

بابک زنجانی جنجالی ترین چهره این فهرست است. او چند سالی است به عنوان متهم ردیف اول پرونده موسوم به فساد نفتی بازداشت شده و هنوز بدهی کلان خود را به دولت پرداخت نکرده است. بابک زنجانی متولد ۱۳۴۹ است و تا قبل از بازداشت یکی از چهره های مشهور ایران بود. خودش می گفت ۶۰ شرکت دارد از جمله هلدینگ سورینت قشم که بعدها با خرید باشگاه راه آهن نام این شرکت را به نام این تیم اضافه کرد.

هواپیمایی قشم ایر و بانک های تاجیکستان مالزی و ایرلاین اوبر ترکیه از مشهورترین دارایی های او بود. خودش در یک گفت و گو با یکی از نشریات گفته بود ۲۵ هزار میلیارد تومان سرمایه دارد اما حالا از پس پرداخت بدهی ۸ هزار میلیارد تومانی اش بر نمی آید.

باشگاه راه آهن در سال ۹۱ به مالکیت بابک زنجانی درآمد و در میانه های جدول لیگ برتر جای گرفت. با بازداشت بابک زنجانی باشگاه راه آهن تهران هم به عنوان بخشی از اموال او مصادره شد. این باشگاه در لیگ ۹۴ به دسته پایین تر سقوط کرد.

۶٫ محسن پهلوان مقدم

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

نام محسن پهلوان مقدم با پروژه پدیده شاندیز گره خورده است. محسن پهلوان مقدم به عنوان مالک این شرکت از همان ابتدا تمایل زیادی به دنیای فوتبال نشان می داد. یک بار هم برای خرید باشگاه راه آهن دورخیز کرد اما به نتیجه نرسید. در نهایت او در سال ۱۳۹۲ با خرید امتیاز باشگاه فوتبال مس سرچشمه باشگاه پدیده مشهد را تاسیس کرد. این تیم از لیگ آزادگان شروع کرد و خیلی زود به لیگ برتر هم راه پیدا کرد.

پدیده خیلی زود با یک چالش جدی مواجه شد. در دی ماه ۹۳ دفاتر پلمب شد و در مرداد ماه سال بعد محسن پهلوان مقدم بازداشت شد. در این مقطع بدهی های باشگاه آنقدر زیاد شد که تا آستانه تعطیلی پیش رفت. کمی بعد اما با حل مشکلات پدیده این تیم احیا شد و در حال حاضر یکی از بالانشینان لیگ برتر است.

مشهد یک سرمایه گذار عجیب دیگر هم به خود دیده. حسین قاسمی همان شخصی است که در سال ۸۸ مالکیت باشگاه را برعهده گرفت و گفت ژان تیگانا را سرمربی ابومسلم می کنم ولی بعد علی حنطه سرمربی تیم شد. او مدت کوتاهی بعد با کلی حاشیه از ابومسلم کنار رفت. در حال حاضر هم مالک باشگاه سیاه جامگان فرد ثروتمندی به نام محمدرضا عباسی است.

۷٫ مه آفرید امیرخسروی

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی
تا الان تلخ ترین سرنوشت را در بین ثروتمندانی که وارد دنیای فوتبال شدند مه آفرید امیرخسروی داشته. او اهل رودبار گیلان بود و شاید همین انگیزه ای شد تا مالکیت باشگاه داماش گیلان را در دست بگیرد. مه آفرید امیرخسروی با هلدینگ اقتصادی امیرمنصور آریا یکی از متمول ترین چهره های ایران بود و باشگاه داماش هم مشکل مالی نداشت. مدتی بعد اما مه آفرید امیرخسروی در جریان پرونده اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی بازداشت شد و فعالیت باشگاه داماش هم در دست انداز افتاد. مه آفرید در سال ۹۳ اعدام شد و باشگاه داماش هم به دسته پایین تر سقوط کرد.

چند مدیر متمول دیگر در فوتبال ایران

محمدرضا زنوزی مطلق

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

موفق ترین تجربه مالکیت بخش خصوصی در فوتبال ایران متعلق به محمدرضا زنوزی مطلق است. او به عنوان یکی از ۱۰ سرمایه دار برتر ایران شناخته می شود و شرکت هایی مثل هواپیمایی آتا، مجتمع فولاد زنوز، کارخانجات یاقوت صنعت تبریز، مجتمع آهن و فولاد سبلان، کارخانه بنیان دیزل و… را در تملک خود دارد… او علاوه بر باشگاه گسترش فولاد تبریز چندی پیش باشگاه ماشین سازی تبریز را هم خریده است. در این سال ها در مورد بازداشت زنوزی هم اخبار پراکنده ای منتشر شده اما هیچ وقت به طور رسمی تایید نشده و او به فعالیت های اقتصادی خود ادامه می دهد. نکته جالب در مورد زنوزی این است که کی روش سرمربی تیم ملی رابطه خوبی با او دارد و هر از گاهی به دیدن او می رود.

مهدی پرهام و قاسم حسن زاده

 سلسله بی پایان آبراموویچ های وطنی

وقتی امیر مهریزی و حسین هدایتی مدیران باشگاه استیل آذین در سال ۸۶ از مهدی پرهام دعوت کردند مالک باشگاه نساجی قائمشهر شود او فقط ۳۳ سال داشت. پرهام تاجر بازار آهن بود و این باشگاه را با رقمی حدود ۸۰۰ میلیون تومان با بدهی هایش خریداری کرد.

پرهام برای اولین بار روی دوش هواداران پرشمار قائمشهری وارد شهرشان شد که او را به چشم یک منجی می دیدند. این جوان ثروتمند قمی از همان جا به سلطان پرهام ملقب شد.

مهدی پرهام کارخانه های متعددی در قائمشهر تاسیس کرد. دوستی نزدیک او با امیر قلعه نویی و امیدوار رضایی پرهام را به استقلال تهران هم نزدیک کرد. پرهام در آبان ماه ۹۵ اعلام کرد که دیگر علاقه ای به تیمداری ندارد و امتیاز باشگاه را به یک فعال اقتصادی دیگر به نام فرهاد صنیعی فر واگذار کرد. او هم رنگ پیراهن تیم را به آبی تغییر داد و کادر فنی را به مهدی پاشازاده و فرزاد مجیدی سپرد.

دیگر باشگاه مازندرانی که یک مالک متمول را در راس خود می بیند خونه به خونه بابل است. سرمایه گذار این باشگاه قاسم حسن زاده نام دارد و برادرش جواد حسن زاده به عنوان مدیرعامل تیم مشغول فعالیت است. آن ها از افرادی مثل جواد نکونام و مهدی هاشمی نسب در کادر فنی خود بهره می برند.

چهره های دیگر

در طول این سال ها خیلی فعالان اقتصادی دیگر هم وارد فوتبال ایران شدند که حضورشان چندان دوام نداشت. یک نمونه اش اکبر غمخوار که در عرصه گردشگری اسم و رسمی داشت و در نیمه های دهه ۸۰ شمسی مدیرعامل پرسپولیس شد. با قراردادهای نجومی بگووی را سرمربی تیم کرد و بازیکنان شاخصی جذب کرد اما نتیجه فنی قابل توجهی نگرفت.

بعضی فعالان اقتصادی هم هستند که در کنار تیم های بزرگ حضور دارند و در مواقع لزوم از آن ها حمایت مالی می کنند. مثل پندار توفیقی که در صنعت نفت و گاز فعال است و در سال های اخیر به عنوان معاونت ورزشی باشگاه استقلال تهران در کنار باشگاه حضور دارد. سیروس محجوب از سال ۹۲ تا ۹۴ سهام باشگاه ملوان بندر انزلی را در اختیار داشت و او هم با حاشیه های زیاد و یک تجربه ناموفق از باشگاه کنار رفت.


منبع: برترینها

برندسازی در اینستاگرام چگونه است؟

راه‌هایی برای برندسازی در اینستاگرام و افزایش میزان فالور


برندسازی در اینستاگرامbranding on Instagram

قبلاً در خصوص راههای افزایش فالوور در اینستاگرام صحبت کرده بودیم اما آیا فقط با افزایش فالوور میتواند برندسازی کرد و تنها موردی که باید به آن توجه کنید تعداد فاوورهاست؟

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ امروزه شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام با بیش از ۶۰۰ میلیون کاربر در ماه، به یکی از محبوب‌ترین و قدرتمندترین شبکه‌های اجتماعی موجود تبدیل شده است. زیرا با توجه به گرایش مردم به رسانه‌های تصویر محور، برندسازی در اینستاگرام به یکی از موثرترین راه‌های جذب مشتری تبدیل شده است. اما ممکن است برای شما نیز این سوال به وجود آید که برندسازی در اینستاگرام چگونه انجام می‌گیرد؟ و برای موفقیت در این رسانه‌ی اجتماعی چگونه باید عمل کرد. در ادامه به بررسی عوامل موثر در موفقیت برندسازی در اینستاگرام می‌پردازیم.

۷ راهکار برای موفقیت برندسازی در اینستاگرام و افزایش فالور

۱. ایجاد یک پروفایل با مشخصات کامل و شفاف

مشخصات وارد شده در پروفایل هر برند مهمترین دارایی آن محسوب می‌شود. در حقیقت می‌توان گفت عکس پروفایل، توضیحات موجود در بیو پیج و لینک‌های موجود در قسمت بیو مهمترین عامل در جلب اعتماد مشتری است. بنابراین برای برندسازی در اینستاگرام سعی کنید تصویر لوگوی برند خود را به عنوان عکس پروفایل پیج خود قرار دهید. در ضمن بهتر است این لوگو با لوگوی موجود در سایت رسمی برند شما یکسان باشد. زیرا این لوگو کلیدی برای جلب اعتماد و جذب مشتری بیشتر است. توضیحات موجود در بیو پیج در یک نگاه اطلاعات جامعی را در مورد برند و پیج شما در اختیار مشتریان قرار می‌دهد. بنابراین سعی کنید جملات کوتاه و جذابی را برای بیو پیج خود انتخاب کنید. این جملات باید هدف کلی برند شما را برای مشتری آشکار کند.

مقاله مرتبط: روانشناسی عکس پروفایل

۲. استفاده از عکس‌های مرتبط و منسجم

در هر زمینه‌ای فعالیت می‌کنید برای جلب اعتماد مشتری بهتر است تصاویر منسجم و یک دستی را برای پیج خود تهیه کنید. به منظور یک دست بودن پیجتان می‌توانید قالب، تمپلیت و یا تمی را مطابق با رنگ سازمانی برند خودتان تهیه کنید. بنابراین هر تصویری که قرار است داخل پیج قرار گیرد را به کمک این قالب به تصویری مرتبط با پیجتان تبدیل کنید. در صورتی که عکاسی محصولاتتان را خودتان انجام می‌دهید بهتر است زمینه‌ی یکسانی را برای این محصولات در نظر بگیرید. این کار سبب می‌شود که مشتریان شما راحت‌تر به شما اعتماد کنند.

۳. استفاده از هشتگ‌های مناسب

استفاده از هشتگ‌های مناسب در کپشن اینستاگرام یکی از عوامل موثر در پروموت کردن پست‌های اینستاگرامی است. البته نکته‌ی مهمی که در ارتباط با انتخاب هشتگ مناسب وجود دارد انتخاب و استفاده از تعداد محدودی هشتگ مرتبط و تخصصی است. اهمیت هشتگ از آنجا ناشی می‌شود که معمولا مشتریان حرفه‌ای با جستجوی هشتگ‌های تخصصی به پست‌های شما خواهند رسید. بنابراین قبل از انتخاب هشتگ‌های مناسب بهتر است با بررسی پیج‌های رقبا هشتگ‌های پرطرفدار را انتخاب کنید.

۴. استفاده از محتوای ویدئویی

محتوای ویدئویی سبب افزایش تعامل برند شما با مشتریانتان خواهد شد. به اشتراک‌گذاری ویدئوهای آموزش استفاده از محصول و مراحل تهیه‌ی آن باعث می‌شود که نام برند شما به عنوان یک برند معتبر در ذهن مشتری ماندگار شود. بنابراین سعی کنید گاهی ویدئوهایی از همکاران و کارمندان خود نیز تهیه کرده و در پیج اینستاگرام خود منتشر کنید. استوری اینستاگرام نیز یکی دیگر از عوامل مهمی است که می‌تواند سبب افزایش تعامل با مشتریان شما شود.

مقاله مرتبط: اصول برندسازی در شبکه های اجتماعی

۵. انتشار پست در بازه‌های زمانی مشخص

انتشار پست در بازه‌های زمانی مشخص به نوعی احترام به مخاطب تلقی می‌شود. بسته به نوع فعالیت‌های برند خود می‌توانید بازه‌های زمانی روزانه و هفتگی مشخصی را طبق تقویم محتوایی مشخص برای برند خود در نظر بگیرید. داشتن تقویم محتوایی سبب انسجام فعالیت‌های برند شما شده و به دسته‌بندی ذهن مخاطبان شما کمک خواهد کرد.

۶. تولید محتوای خلاق

تولید محتوای خلاق یک مزیت رقابتی در عصر دیجیتال است. با توجه به عکس محور بودن اینستاگرام احتمالا تولید محتوای خلاق برای آن دشوار خواهد بود. بنابراین بهتر است با استخدام نیروی گرافیک خلاق پست‌های خلاقانه بیشتری را تهیه کنید و از طریق این پست‌ها مخاطبان خود را به چالش بکشید.

۷. تبادل با سایر پیج‌ها و تاثیرگذاران

تبادل با تاثیرگذاران و سایر پیج‌های مرتبط سبب جذب مخاطبان جدید خواهد شد. زیرا افراد بیشتری با برند شما مواجه می‌شوند. همین مواجه شدن افراد جدید و به اشتراک‌گذاری تجربه‌ی مشتریان می‌تواند وجهه مثبتی به برند شما ببخشد. بنابراین تبادل با پیج‌های پرطرفدار مرتبط با محصولات برندتان را به عنوان گامی موثر برای برندسازی در اینستاگرام فراموش نکنید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : آی بازاریابی, برندسازی


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو

کشته‌های لاس‌وگاس به ۵۸ رسید

اسکای نیوز گزارش داد؛  پلیس اواخر یکشنبه شب به وقت محلی لاس وگاس برای مقابله با یک حادثه تیراندازی در نزدیکی هتل “مندلی بی” به این منطقه اعزام شد. بر اساس گزارش‌ شاهدان، مرد مسلح از طبقات بالای هتل به سوی جمعیتی که پایین بودند، شلیک می‌کرد. در هنگام تیراندازی یک فستیوال موزیک در آن منطقه در حال برگزاری بود. در این تیر اندازی بر اساس تازه‌ترین گزارش‌ها دستکم ۵۰ تن کشته و نزدیک به ۲۰۰ تن دیگر زخمی شده‌اند. کلیپ‌های ویدیویی از محل حادثه نیز نشان می‌دادند که صدها نفر در حال فرار از محل هستند. بر اساس آخرین گزارش‌ها مهاجم از پای درآمده و پلیس اعلام کرده به دنبال یک زن آسیایی تبار است که با این مرد ۶۴ ساله ساکن نوادا زندگی می‌کرده یا همراه وی بوده است.

تکمیلی: طبق آخرین آمار پلیس لاس وگاس، آمار کشته ها به ۵۸ نفر و مجروحان ۵۰۰ نفر می‌باشد.
 


منبع: بهارنیوز

دست تلویزیون در محرم امسال خالی بود

جبار آذین در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به وظایف سازمان صداوسیما در قبال جامعه و وضعیت حال حاضر این رسانه، بیان کرد: سازمان صداوسیما به عنوان رسانه ملی وظایف بزرگی پیش‌رو دارد. این سازمان زمانی قرار بود که دانشگاه جامعه باشد. به دلایل متفاوتی مانند تغییرات مکرر مدیریتی، تحولات و تبدیل‌های درون سازمانی و بهره‌گیری از گروه‌های خاصی از هنرمندان که عمدتا جزو هنرمندان متوسط عرصه هنر محسوب می‌شوند و همچنین دور شدن هنرمندان حرفه‌ای از تلویزیون و برنامه و مجموعه‌سازی سبب شد که حتی اوضاع نابه‌سامانی در داخل و نمای بیرونی رسانه ملی دیده شود. او درباره‌ی مشکلات مالی تلویزیون در ساخت مجموعه‌های تلویزیونی اظهار کرد: زمانی بود که هنرمندان حرفه‌ای در همین رسانه ملی آثاری را در قالب فیلم و سریال می‌ساختند که نه تنها در تمامی طول سال قابل نمایش بود بلکه هماهنگی و هم‌سویی مناسبی با مناسبت‌های ملی و مذهبی کشور داشت. اما از زمانی که تلویزیون به دلیل مشکلات مالی فریاد می‌زند که ما نمی‌توانیم آثار درجه یک و شاخص تولید کنیم، اوضاع تلویزیون روز به روز بدتر شده است.

این منتقد سینما افزود: هنوز برخی برنامه‌سازان و مدیران تلویزیون به مجموعه‌سازان بدهی دارند و بسیاری از آن‌ها هنوز قسط‌های دوم و سوم خود را بعد از چند سال از تلویزیون نگرفته‌اند. همچنین به علت گروه‌ پروری و استفاده مکرر از هنرمندان به خصوص در تلویزیون، سطح تولید آثار تلویزیونی از متوسط و زیر متوسط فراتر نخواهد رفت. بازدهی و خروجی چنین مشکلاتی در تلویزیون که از نداشتن برنامه اصولی و هدفمند مدیران و نبود هنرمندان کار بلد نشأت می‌گیرد، در برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیون نمایانگر می‌شود.

آذین با انتقاد از وضعیت کنونی صداوسیما در ساخت سریال و برنامه‌های تلویزیونی بیان کرد: در حال حاضر صداوسیما دچار نوعی هلاکت فرهنگی و هنری شده است، به دلیل اینکه گروهی از هنرمندان از تلویزیون رانده شده‌اند. این هنرمندان مانند داوود میرباقری که بهترین‌های مذهبی تلویزیون را در قالب سریال ارائه می‌کردند، در مقطعی به ناچار برای امرار معاش به شبکه خانگی روی آوردند. این هنرمندان تلاش می‌کنند تا سریال درجه یک و استاندارد بلند بسازند اما این حرف آن‌ها در گوش مسوولان تلویزیون فرو نمی‌رود انگار که مسوولان سیما هیچ علاقه‌ای به تغییر و تحول مضمونی و محتوایی سازمان و برنامه‌های تولیدی خود ندارند.

او اضافه کرد: مشخص است که یک سازمان قوی، قدرتمند و هدفمند صداوسیمایی باید در ایام خاص و مناسبت‌ها برنامه‌های مشخص و خوب اجتماعی داشته باشد اما در طول سال از چنین برنامه‌هایی در تلویزیون خبری نیست. همچنین ما در مناسبت‌هایی مانند نوروز، محرم و هفته دفاع مقدس نه تنها برنامه جدیدی نمی‌بینیم بلکه شاهد برنامه‌های تکراری و پخش شده و نخ‌نما از صفحه تلویزیون هستیم که به جای جذب مخاطب باعث دفع آن می‌شوند.این مدرس سینما با طرح این پرسش که آیا تلویزیون با این برنامه‌های خود به جنگ ماهواره‌ها و به سمت جذب مخاطب رفته است؟ گفت: بهترین تولیدات فعلی تلویزیون هم توانایی رقابت با بدترین برنامه‌های ترکیه‌ای و آمریکایی ماهواره را نخواهند داشت؛ بنابراین تلویزیون نه تنها نمی‌تواند مخاطب جدید جذب کند بلکه باعث ریزش مخاطبان فعلی خود هم می‌شود.

او تصریح کرد: ادعای تلویزیون مبنی بر مشکل مادی که مانع تولید آثار خوب است، کاملا غلط است. زیرا تلویزیون میلیاردها تومان از آگهی‌های بازرگانی درآمد دارد و  همچنین اسپانسرهایی به شکل‌های مختلف به سازمان صداوسیما کمک میلیاردی می‌کنند و بودجه دولتی هم افزایش یافته است.او با اشاره به وضعیت سریال‌ها و فیلم‌هایی که در حال تولید هستند، بیان کرد: اغلب این فیلم‌ها و سریال‌ها از استاندارد و محتوای مناسب برخوردار نیستند و زاویه هنری شایسته در تلویزیون را ندارند. آیا تلویزیون نمی‌تواند به جای هزینه کردن و دور ریختن پول بیت‌المال برای ساخت اینگونه سریال‌های سبک و سطحی بودجه‌ای را در اختیار یک گروه حرفه‌ای قرار دهد تا یک کار درجه یک بسازند؟ البته منظور این نیست که سریالی ۱۰۰ قسمتی ساخته شود که به دلیل طولانی شدن قسمت‌ها، به آن آب ببندد، به شکلی که شایسته ارائه در تلویزیون و مورد توجه مردم نباشند.

این مدرس فیلمنامه‌نویسی درباره‌ی عملکرد تلویزیون در ایام محرم اظهار کرد: تلویزیون در ماه محرم امسال هم با دست‌های خالی میزبان مردم شد و سریال و برنامه‌های تکراری و کلیشه‌ای را به نمایش درآورد به همین دلیل به جای اینکه مخاطب جذب کند باعث دلزدگی، دلخوری و دوری مخاطبان از رسانه ملی شد. تلویزیون به جای اینکه در این ایام با مردم همراهی و همسویی داشته باشد و یک سریال درست و حسابی بسازد، هر چه سریال کلیشه‌ای و تکراری وجود داشت، نمایش داد.جبار آذین در پایان با بیان اینکه تلویزیون در برنامه‌ها و سریال‌های مذهبی دچار تکرار شده است، گفت: بررسی آثار نمایشی، تصویری و حتی گزارشی از رخداد عظیم عاشورا و محرم جایگاه شایسته‌ای در فرهنگ و ادبیات ایرانی و اسلامی ما دارد اما رسانه ملی در این زمینه هم کم کار است و آنچه درباره این موضوع به صورت فیلم و سریال‌ شاهد هستیم، تکراری است. در فیلم‌ها و سریال‌های مذهبی و مناسبتی مسائلی را می‌بینیم که بارها به تصویر کشیده شده است اما حرف‌های جدیدی در سریال‌ها مطرح نمی‌شود و به محرم و عاشورا از زاویه جدیدی نگاه نمی‌کنند. بنابراین تلویزیون از این زاویه هم دچار تکرار، کلیشه، ضعف و ناتوانی است.


منبع: بهارنیوز

سینماها با ۴ فیلم جدید جان می‌گیرند

به گزارش ایسنا، پرویز شهبازی، حسین قناعت، کاوه صباغ‌زاده و مصطفی تقی‌زاده فیلمسازانی هستند که جدیدترین آثار سینمایی‌شان از چهارشنبه ۱۲ مهرماه بر پرده سینماها نمایش داده می‌شود.
 
«مالاریا»


 

 

فیلم سینمایی «مالاریا» به کارگردانی و نویسندگی پرویز شهبازی و تهیه‌کنندگی مسعود ردایی محصول سال ۱۳۹۴ است و تاکنون توانسته در جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی متعددی شرکت و جوایزی را دریافت کند.آخرین ساخته شهبازی در دهمین دوره فستیوال فیلم‌های ایرانی سانفرانسیسکو سه جایزه اصلی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم‌نامه را دریافت کرد.در خلاصه داستان این فیلم سینمایی ۱۰۰ دقیقه‌ای که در ژانر اجتماعی ساخته شده و شرکت فیلمیمران پخش کننده آن است، آمده: «دختر و پسری در تهرانگردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد و آن‌ها سعی می‌کنند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.»

ساعد سهیلی، ساغر قناعت، آزاده نامداری و آذرخش فراهانی در این فیلم از جمله بازیگران این فیلم هستند و از دیگر عوامل این فیلم سینمایی هم می‌توان به هومن بهمنش (مدیر فیلمبرداری)، کیوان مقدم (طراح صحنه و لباس)، منصور شهبازی (صدابردار)، محمدرضا قومی (طراح چهره پردازی)، مجید گودرزی (مدیر تولید)، مجید لعل (مدیر تدارکات)، نوید میهن دوست (برنامه ریز)، حسین خضوعی (دستیار اول کارگردان)، غزل رشیدی (منشی صحنه)، امید صالحی (عکاس)، سهیل موفق (مستندساز پشت صحنه) ، محمدرضا دلنوازی (جانشین تولید)، افشین آقایی (دستیار دوم کارگردان)، حسین شهبازی و پریسا قهرمانی (گروه کارگردانی)، همایون قربانی (دستیار اول فیلمبردار) و مرتضی نجفی (نورپرداز) اشاره کرد.
 
«قهرمانان کوچک»

 


 

فیلم دیگری که اکرانش از چهارشنبه آغاز می‌شود، اثری از سینمای کودک و نوجوان است که در جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان امسال مورد استقبال قرار گرفت.«قهرمانان کوچک» به نویسندگی و کارگردانی حسین قناعت و تهیه کنندگی بیتا منصوری در سال ۱۳۹۵ ساخته شده است و با مخاطب قرار دادن خانواده‌های ایرانی به خصوص دانش‌آموزان و نوجوانان تلاش دارد تا فرهنگ حمایت از کالای ایرانی را به آنان آموزش دهد.

در این فیلم بازیگرانی چون برزو ارجمند، بیژن بنفشه‌خواه، بهنوش بختیاری، آناهیتا همتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، شهرام قائدی، عباس محبوب، یوسف کرمی (قهرمان المپیک در نقش خودش)، افشین سنگ چاپ، ابراهیم شفیعی، فرهاد بشارتی، مینا سلیمانی، مرتضی رستمی، فرزاد حاتمیان و همچنین بازیگران خردسال یاس نوروزی، پارسیا شکوری‌فر، عرفان برزین، کامیار محمدی، امیرکیان عبدی و ایمان امیری ایفای نقش کرده‌اند.

از دیگر عوامل این فیلم سینمایی که حوزه هنری پخش آن را بر عهده دارد می‌توان به بهروز بادروج (مدیر فیلمبرداری)، احمد صالحی (مدیر صدابرداری) ، بابک شعاعی (طراح گریم)، احمد صالحی (مدیر صدابرداری)، محیا آقاحسینی (طراح صحنه و لباس)، روح الله مهاجری (مدیر تولید)، آرش حسن‌پور (دستیار اول و برنامه‌ریزی) و مونا احدی (منشی صحنه) اشاره کرد.
 
«زرد»


 

دیگر فیلم تازه سینماها «زرد» ساخته مصطفی تقی‌زاده و با تهیه‌کنندگی کامران مجیدی است  و بهرام رادان هم که اخیرا در پروژه کنسرت نمایش «سی» حضور داشت، در این فیلم بازی کرده است.«زرد» که تولید سال ۹۵ است، موضوعی اجتماعی دارد و در فضایی شهری روایتی از داستان زندگی چند جوان را روایت می‌کند. در خلاصه داستان این اثر آمده است: آدم‌های عجیبی هستیم… امروزمون با فردا خیلی فرق می‌کنه.پخش این فیلم برعهده شرکت پخش فیلمیران است. همچنین این فیلم توانسته با حضور در جشنواره بین المللی فیلم هنر روسیه دو جایزه اصلی جشنواره در بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.

بهرام رادان، ساره بیات، شهرام حقیقت‌دوست، بهاره کیان‌افشار، مهرداد صدیقیان. امیرعلی نبویان، آناهیتا درگاهی، علیرضا استادی، متین ستوده، مرتضی تقی‌زاده، علی صالحی، شهروز دل‌افکار، رومینا رفیعا، رضا شمس‌الدین، فرهاد مهدوی، حسین نائینی و حسین مهری از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.از دیگر عوامل این فیلم سینمایی می‌توان به حسین فرضی‌زاد (مجری طرح)، مسعود سلامی (مدیر فیلمبرداری)، سودابه خسروی (طراح گریم)، مهدی ابراهیم‌زاده و حمید محمودی (صدابرداران)، محمدرضا میرزامحمدی (طراح صحنه و لباس)، احسان وحید (مدیر تولید)، سعید نقدزاده (مدیر برنامه‌ریزی)، سیاوش رمضانلو (دستیار اول کارگردان)، فائزه گرکانی (منشی صحنه)، نادر اژدری (مدیر تدارکات)، احسان جابری (عکاس)، مانی مجیدی (عکاس پشت صحنه) اشاره کرد.
«ایتالیا ایتالیا»

 


 

چهارمین فیلم جدید سینماها در این هفته «ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی و نویسندگی کاوه صباغ‌زاده و تهیه‌کنندگی مهدی صباغ‌زاده است که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته حضور داشت.در خلاصه داستان این فیلم سینمایی ۱۰۰ دقیقه‌ای که در ژانر کمدی موزیکال ساخته شده و نیمروز فیلم شرکت پخش کننده آن است، آمده:« من دوستت دارم و این به تو هیچ ربطی نداره.»حامد کمیلی، سارا بهرامی، فرید سجادی حسینی، رضا سخایی، همایون ارشادی، جهانگیر میرشکاری، ناصر سجادی حسینی، دانش اقباشاوی، فائزه علوی، آنامهر اخلاقی، آرش مرشد و (با حضور) علی ملاقلی‌پور، حسن زاهدی، علی جناب، درنا مدنی، پریناز کنگاوزی، آیدا اورنگ، ناصر مقدس، مهدی فهیمی و سپیده راستی فر از بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

دیگر عوامل فیلم سینمایی “ایتالیا ایتالیا” به شرح زیر است: کاوه صباغ زاده (نویسنده) ، معین رضا مطلبی (مدیر فیلمبرداری) ، جهانگیر میرشکاری (صدابردار) ، علی علویان (صداگذاری) ، علی بهرامی فر (طراح گریم) ، ناصر مقدس (مدیر تولید) ، مهدی معزی (مجری طرح) ، زیبا موسوی (طراح صحنه و لباس) ، مهدی صباغ زاده (مشاور کارگردان) ، رضا سخایی (برنامه ریز و دستیار اول کارگردان) ، مهدی فهیمی (دستیار دوم کارگردان) ، مژگان تمجیدی (منشی صحنه) ، کاوه صباغ زاده (انتخاب موسیقی) ، سعید کشی پور (نورپرداز) ، نادر محمدی (مدیر تدارکات) ، حلیمه قشقایی و کامیار عاشورنیا (مجریان گریم) ، ناصر سجادی حسینی (عکاس) .


منبع: بهارنیوز

جدیدترین آمار «بازماندگی از تحصیل»

به گزارش ایسنا، یکی از بزرگترین دستاوردهای دنیای امروز امکان تحصیل برای تمام آحاد جامعه است. نظام آموزشی مدرن افراد را به کسب علم، شناسایی و شکوفایی استعدادها، عدم تبعیض(اعم از جنسی، قومی و نژادی) تشویق می‌کند. این امر علاوه بر آموزش دانش مقدماتی مانند خواندن و نوشتن، ریاضیات و علوم مقدماتی دریچه بزرگی را بر دنیای دانش باز می‌کند. به گونه‌ای که هر فرد می‌تواند متناسب با علایق و استعدادهای خود در آن به کندوکاو پرداخته و ضمن یاد گیری بر آن بیافزاید.از سوی دیگر این دانش امکان اندیشیدن در فرد را نهادینه ساخته و روشنگری، ارتقای فردی و اجتماعی و در نهایت مدنیت بیشتری را برای جامعه به ارمغان می‌آورد. از این رو، عدم تحصیل آسیب‌های اجتماعی جبران ناپذیری مانند تنزل اخلاقیات در جامعه، گسترش پدیده کار کودکان، کودکان خیابانی، ازدواج اجباری کودکان و … را در پی خواهد داشت که این آسیب‌ها به خودی خود آسیب‌های دیگری مانند افزایش جرم، جذب افراد بویژه کودکان به گروه های خلاف و گسترش اعتیاد را در جامعه به وجود می‌آورند.

عمدتا گروه‌هایی در معرض بازماندگی از تحصیل هستند که بطور مثال به دلیل کم توانی(معلولیت) یا دوری محل زندگی کودک فاقد دسترسی موثر به مدرسه یا معلم بوده، درآمد خانوار کفاف معیشت آنها را نداده و یا خانواده‌های بد سرپرست، امکان ثبت نام و شرکت در مدرسه را ندارند. از علل عدم تحصیل می‌توان به عدم آگاهی از اهمیت آن، فقر، عدم وجود امکانات لازم مانند مدرسه، آموزگار و… برای تمام اقشار جامعه را نام برد. مثلا خانواده‌ها به دلیل فقر، نبود امکانات آموزشی مناسب یا عدم وجود زیر ساخت‌های دستیابی به امکانات مذکور، کودکان خود را از تحصیل منع می‌کنند تا از رهگذر آن امکان معاش خانواده فراهم شود، اما عدم تحصیل این کودکان و ورود آنها پیش از سن مجاز به بازار کار ضمن تاثیرات مخرب بر آنان، آنها را در معرض آسیب‌های اجتماعی و سوء استفاده‌های مختلف قرار می‌دهند که پیامد آن نابود شدن آینده این کودکان و آسیب‌های بیشتر اجتماعی است.

اگرچه نرخ بازماندگی از تحصیل (نرخ سواد) در هر جامعه‌ای اهمیت بسزایی دارند ولی محاسبه این نرخ برای گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله از ضرورت بیشتری برخوردار است زیرا با توجه به تغییرات فرهنگی در جامعه امروز، انتظار می‌رود این نرخ برای گروه سنی مذکور مقدار ناچیزی را به خود اختصاص دهد. براساس آنچه بیان شد، هدف از این گزارش محاسبه نرخ بازماندگی از تحصیل در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله (لازم‌التعلیم) و بررسی آن بر حسب جنس و استان است. بدین منظور با استفاده از نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال  ۹۵ مرکز آمار ایران این شاخص برای تفکیک‌های یاد شده بدست می‌آید.
 
جمعیت مردان بیسواد ۶تا ۱۴ ساله بیشتر از زنان
به گزارش ایسنا، با توجه به نتایج بدست آمده از سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ (کودکان لازم‌التعلیم در گروه سنی ۶ تا۱۴ ساله ۱۰ میلیون و ۷۷۲ هزار و ۷۸۷  نفر است که از این تعداد، پنج میلیون و ۵۱۶ هزار و ۶۳۷  نفر مرد و پنج میلیون و ۲۵۶ هزار و ۱۵۰نفر زن بوده‌اند. همچنین از تعداد مذکور ۳۱۵ هزار و ۴۱۲ نفر بیسواد (۱۵۹ هزار و ۶۳۰  نفر مرد بیسواد و ۱۵۵ هزار و ۷۸۲ نفر زن بیسواد) در کل کشور وجود دارند. که با توجه به اطلاعات حاصل، جمعیت مردان بیسواد نسبت به بیسوادان زن گروه ۶ تا ۱۴ ساله بیشتر است؛ البته جمعیت باسوادان مرد نسبت به زنان باسواد در همین گروه بیشتر است.

جمعیت زنان بیسواد ۱۰ تا ۱۴ ساله بیشتر از مردان
لازم به ذکر است؛ این امر در خصوص نسبت مردان و زنان گروه سنی ۶ تا ۹ ساله نیز صادق است. اما در گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ ساله (با جمعیت کل پنج میلیون و ۶۸۸ هزار و ۳۸۴ نفر)،  ۷۴ هزار و ۳۹۸ نفر بیسواد هستند که  از این تعداد ۳۶ هزار و ۴۸۳ نفر مرد و ۳۷ هزار و ۹۱۵نفر زن هستند. بر خلاف گروه سنی ۶ تا ۹ ساله، زنان بیسواد گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ ساله نسبت به بیسوادان مرد همان گروه سنی جمعیت بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. این کاهش نسبت طی ۵ سال اخیر، می‌تواند به دلیل تغییر فرهنگی، اجرای سیاست‌های آموزشی همگانی و بهبود امکانات آموزشی یا زیر ساخت‌های آن باشد.

نرخ بازماندگی کل کشور برای ۶ تا ۱۴ ساله‌ها ۲.۶۱ درصد است
زنجان دارای کمترین و سیستان و بلوچستان دارای بیشترین نرخ بازماندگی از تحصیل ۶ تا ۱۴ ساله‌ها
نرخ بازماندگی کل کشور برای گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله ۲.۶۱ درصد است که بسیار قابل تامل است. شایان ذکر است که با توجه به بالا بودن این نرخ، انتظار می‌رود مشکلات ذکر شده که در مقدمه به آن اشاره شده است، را پدید آورد. طبق جداول ۳ و ۵،  در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله، استان زنجان (۱.۴۲ درصد) کمترین نرخ بازماندگی از تحصیل در مردان و زنان داراست و به ترتیب استانهای گیلان (۱.۴۶ درصد) و اردبیل (۱.۹۵ درصد) در جایگاه دوم و سوم قرار دارند.از سوی دیگر بیشترین مقدار این نرخ را استان سیستان و بلوچستان (۷.۶۱درصد) به خود اختصاص داده است و پس از آن استانهای کرمان (۴.۵۲ درصد) و یزد (۳.۵۲ درصد) قرار دارند. با توجه به آن که نرخ بازماندگی از تحصیل استان‌های مذکور از متوسط کشور (۲.۶۱ درصد) بسیار بیشتر است، به نظر می‌رسد در حالت بحرانی به سر می‌برند.
بررسی نرخ مذکور گروه‌های سنی ۶ تا ۹ ساله در استان‌های مختلف نشان دهنده نتایج حاصل برای گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله است. همچنین همان طور که انتظار می‌رود استان سیستان و بلوچستان در گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ ساله نیز ( ” اعم از  مرد و زن) بیشترین مقدار نرخ بازماندگی از تحصیل را به خود اختصاص داده است.





قم در صدر شاخص شکاف جنسیتی سواد
سیستان و بلوچستان دارای کمترین میزان این شکاف
پس از بررسی نرخ بازماندگی از تحصیل، به ارزیابی وضعیت شکاف جنسیتی سواد پرداخته می‌شود. بدین منظور جمعیت مردان بیسواد در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله نسبت به زنان بیسواد در همان گروه سنی برای هر استان محاسبه شد. نتایج حاصل نشان می‌دهد که استان قم ( ۱۱۶.۹۸ درصد) بیشترین مقدار شکاف جنسیتی سواد را داراست که به این مفهوم اشاره می‌کند، مردان بیسواد در مقایسه با بیسوادان زن استان مذکور در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله، بیشتر هستند. از سوی دیگر استان سیستان و بلوچستان (۹۵.۸۷ درصد) کمترین مقدار شکاف جنسیتی سواد را به خود اختصاص داده است که نشان می‌دهد مردان بیسواد نسبت به بیسوادان زن در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله، از تعداد کمتری برخوردار هستند.
بر اساس اطلاعات مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت رفاه؛ از سوی دیگر، با مقایسه دو جدول ۵ و ۶ نتایج قابل ملاحظه‌ای حاصل می‌شود. استان اردبیل با نرخ بازماندگی از تحصیل ۵۹.۱ درصد، دارای شکاف جنسیتی ۵۷.۱۱۵ درصدی است. یعنی این استان، علاوه بر کم بودن تعداد بیسوادان  مرد و زن در گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله، مقایسه جنسیتی بیسوادان استان نام برده نشان از وضع سواد بهتر زنان آن دارد. از طرف دیگر، برعکس استان اردبیل، استان سیستان و بلوچستان (۷.۶۱ درصد) با توجه به بالا بودن نرخ بازماندگی از تحصیل گروه سنی ۶ تا ۱۴ ساله، شکاف جنسیتی استان نام برده (۹۵.۸۷ درصد) زنان بیسواد بر بیسوادان مرد همان گروه نیز بیشتر است.



منبع: بهارنیوز

خطر، بیخ گوش جوانان ایرانی

به گزارش ایسنا،  نگرانی از افزایش مشکلات شنوایی در سراسر جهان افزایش یافته و سازمان بهداشت جهانی با ارایه آمار و ارقام مبتلایان و افرادی که در معرض خطر ابتلا به آن قرار دارند، تاکید کرده که زمان آغاز برنامه‌های سلامت شنوایی فرا رسیده است. ایران نیز  مشمول این نگرانی‌هاست، اما به دلیل اجرا و ادغام برنامه‌های سلامت شنوایی در نظام سلامت، خود به عنوان عضو همکار سازمان بهداشت جهانی انتخاب شده است. مسئولان و نهادهای فعال در این زمینه نیز تلاش می‌کنند علاوه بر سیاستگزاران، توجه مردم را به سلامت شنوایی خود که به عنوان دومین بیماری ناتوان کننده شناخته می‌شود، جلب کنند.   دکتر سعید محمودیان- رئیس اداره سلامت شنوایی و گوش وزارت بهداشت- در گفت‌وگو با ایسنا نسبت به خطر افزایش روند پیرگوشی در میان جوانان و نوجوانان هشدار داد و گفت: جوانان و نوجوانان به طرز نگران کننده‌ای بدون توجه به حد صوتی مجاز، از وسایل صوتی استفاده می‌کنند. این موضوع خطر بروز کم شنوایی و پیرگوشی زودهنگام را افزایش می‌دهد؛ به همین دلیل باید مداخله‌های آموزشی لازم انجام شود.وی درباره آمار نوزدان متولد شده با مشکلات شنوایی در کشور، گفت: میزان شیوع کم شنوایی در کشور ۳.۷ مورد در هر هزار تولد زنده مشخص شده، اما این رقم در استان‌های مختلف، متفاوت است. در بعضی استان‌ها مانند چهارمحال و بختیاری این رقم تا دوبرابر نیز اعلام شده است. این استان‌ها از نظر ژنتیکی، ازدواج فامیلی، بهداشت و سلامت شنوایی دچار مشکل هستند.

غربالگری شنوایی موالید کشور
وی ادامه داد: یکی از این برنامه‌های ما افزایش پوشش غربالگری موالید کشور بوده است. به دنبال اجرای این هدف و طبق آماری که در سال ۹۵ گرفته شده، تعداد نوزادانی که با همکاری سازمان بهزیستی غربالگری شدند حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار نوزاد، معادل ۷۶ درصد موالید کشور بود. هدف ما این است که تا سال ۹۶ این رقم به ۷۶ درصد و تا سال آینده به بالای ۹۰ درصد برسد.

شش ماهگی سرنوشت‌ساز
رئیس اداره سلامت گوش و شنوایی وزارت بهداشت، آمار تشخیص قطعی کم شنوایی در نوزادان را در  سال گذشته ۳۴۰۰ مورد اعلام کرد و افزود: از این تعداد ۳۰۶۰ نوزاد وارد مراحل درمانی شدند و خانواده تعدادی از آنها نیز پیگیر درمان نبوده‌اند؛ به همین دلیل  با الکترونیکی کردن این موضوع سعی می‌کنیم که روند درمان مشکلات شنوایی در نوزادان را رصد کنیم. طبق برنامه‌های وزارت بهداشت، غربالگری نوزادان باید تا قبل از یک ماهگی، تشخیص قطعی تا قبل از سه ماهگی و آغاز درمان تا قبل از شش ماهگی انجام شود. کودکانی که مشکلی نداشته باشند از سن سه تا پنج سالگی نیز دوباره در برنامه‌های غربالگری ارزیابی می‌شوند. از  سن پنج  تا ۱۸ سال نیز دوباره این برنامه‌های غربالگری ادامه دارد.

اپیدمی خاموش در راه است
رئیس اداره سلامت گوش و شنوایی وزارت بهداشت با اشاره به نگرانی سازمان بهداشت جهانی از آمار بالای مبتلایان به مشکلات شنوایی در سطح جهان، تصریح کرد: آمارهایی از سطح جهان جمع شده است که نشان می‌دهد حدود یک میلیارد نفر در سراسر جهان با درجات مختلفی از کم شنوایی روبرو هستند یا به دلیل بیماری، شرایط کاری و زندگی در معرض ابتلا به آن قرار دارند؛ به همین دلیل از این مشکل به عنوان”اپیدمی خاموش” نام برده می‌شود.وی افزود: حدود ۳۶۰ میلیون نفر از این رقم دارای کم شنوایی شدید و عمیق تا سطح ناتوانی هستند. ۳۲۸ میلیون نفر از این تعداد را بزرگسال و ۳۲ میلیون نفر را کودکان کمتر از ۱۵ سال تشکیل داده‌اند. در میان جمعیت بزرگسالان نیز ۱۸۳ میلیون نفر مرد و ۱۴۵ میلیون نفر زن هستند.

به گفته رئیس اداره سلامت شنوایی و گوش وزارت بهداشت، در میان این ۳۶۰ میلیون نفر، پنج میلیون نفردچار کم شنوایی عمیق و سخت شنوا هستند. در حال حاضر کم شنوایی از نظر بار بیماری‌ که به دولت و مردم وارد می‌شود در جایگاه پانزدهم و از نظر ایجاد معلولیت در جایگاه دوم در میان سایر بیماری‌ها قرار دارد؛ این یعنی کم شنوایی از بیماری‌هایی مانند آلزایمر، دیابت و مشکلات تنفسی، معلولیت بیشتری ایجاد می‌کند.
محمودیان همچنین بیان کرد: سازمان بهداشت جهانی طبق این آمار دغدغه خود را به جهان اعلام کرده و از دولت‌ها خواسته است که حتما برنامه‌های شناسایی، تشخیص و درمان کم شنوایی را در نظام سلامت خود ادغام کنند. وزارت بهداشت نیز که در حال حاضر به عنوان یکی از هفت کشور همکار در زمینه برنامه‌های سلامت شنوایی با سازمان بهداشت جهانی همکاری می‌کند، به همراه سازمان بهزیستی از سال ۸۵ برنامه‌هایی را در زمینه غربالگری مشکلات شنوایی آغاز کرده و علاوه بر آن از دوسال پیش توجه خاصی به این حوزه داشته است.
رئیس اداره سلامت شنوایی و گوش وزارت بهداشت با اشاره به تحقیقی که در زمینه بررسی سواد سلامت و آگاهی از سلامت شنوایی در استان‌های کشور انجام شد، گفت: این بررسی در حال حاضر انجام شده و در حال طراحی اقدامات مداخله‌ای برای ارتقای سواد سلامت مردم هستیم. در کنار آن برنامه خطرسنجی سلامت شنوایی نیز در حال طراحی است.


منبع: بهارنیوز

مرگبارترین تیراندازی‌های تاریخ آمریکا

به گزارش ایسنا، به نقل از بی.بی.سی، مطلب زیر نگاهی است به ۱۰ مورد از مرگبارترین تیراندازی‌ها در آمریکا.
۱ – فستیوال موسیقی در لاس وگاس (دست کم ۵۸ کشته)
اول اکتبر ۲۰۱۷ – استیون پداک ۶۴ ساله از طبقه سی و دوم هتلی در لاس وگاس جمعیت حاضر در فستیوال را به رگبار بست. در این تیراندازی دست کم ۵۸ نفر کشته و بیش از ۴۰۰ نفر زخمی شدند. پلیس بعد از یورش به اتاق مهاجم در هتل، جنازه او را پیدا کرد.
۲- کلوب شبانه در اورلاندو (۵۰ کشته)
۱۲ ژوئن ۲۰۱۶ – حمله به کلوب شبانه همجنسگرایان در شهر اورلاندوی ایالت فلوریدا در زمانش مرگبارترین تیراندازی در تاریخ معاصر آمریکا بود. در این حمله ۵۰ نفر کشته و ۵۳ نفر زخمی شدند. عمر متین، مهاجم این حمله، بعد از کشتن تعدادی از حاضران در محل، ده‌ها نفر را گروگان گرفت. نیروهای ویژه پلیس برای پایان دادن به گروگانگیری وارد عمل شدند و در نهایت مهاجم را کشتند.
۳ – ویرجینیا-تک (۳۲ کشته)
۱۵ آوریل سال ۲۰۰۷ – سونگ هوی چو، دانشجوی دانشگاه ویرجینیا تک درمحوطه این دانشگاه ۲۷ دانشجو و ۵ نفر از کارکنان دانشگاه را به ضرب گلوله کشت و بعد از آن خودکشی کرد. ۱۷ نفر هم در این تیراندازی مجروح شدند. او در ویدیویی که بعد از مرگش به دست رسانه‌ها رسید از “بچه سوسول‌های” پولدار شکایت کرده بود و گفته بود که مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
۴ – دبستان سندی‌هوک (۲۷ کشته)
۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ – در این روز آدام لانزای ۲۰ ساله با حمله به دبستان سندی‌هوک در نیوتاون در ایالت کنتیکات ۲۶ نفر را کشت. بیست نفر از قربانیان این حمله دانش‌آموزان مدرسه و بقیه از کارکنان آن بودند. علاوه بر آن او مادرش را هم کشت و در نهایت خودکشی کرد. بعد از این حمله اعلام شد که آدام لانزا دچار مشکلات شدید روانی بوده و ذهنش مدام درگیر خشونت بوده است.
۵ – کافه لوبی در تگزاس (۲۳ کشته)
۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ – جورج هنارد ۳۵ ساله در تیراندازی در کافه‌ای در کیلین تگزاس ۲۳ نفر را کشت. او پیش از حمله با خودرویش وارد این کافه شده بود. ۲۷ نفر دیگر هم در این تیراندازی مجروح شدند. این حمله یکی از مرگبارترین تیراندازی‌های آمریکا خارج از فضاهای آموزشی بود.
۶ – مک‌دونالد، کالیفرنیا (۲۱ کشته)
۱۸ ژوئیه ۱۹۸۴ – جیمز هوبرتی ۴۱ ساله ۲۱ نفر از مشتریان و کارکنان رستوران مک‌دونالدی در سن ییسدروی ایالت کالیفرنیا را کشت. او نگهبان سابق این رستوران بود که از کارش اخراج شده بود. یک ساعت بعد از شروع حمله، تک‌تیراندازهای پلیس جیمز هوبرتی را کشتند.
۷ – دانشگاه آستین تگزاس (۱۸ کشته)
اول اوت ۱۹۶۶ – چارلز جوزف ویتمن، تفنگدار سابق آمریکایی بعد از کشتن مادر و همسرش به دانشگاه آستین تگزاس رفت و ۱۶ نفر دیگر را کشت. در این حمله ۳۰ نفر هم زخمی شدند. خود ویتمن به ضرب گلوله یک مأمور پلیس از پا درآمد. کالبدشکافی جسدش نشان داد که تومور مغزی داشته اما معلوم نشد که آیا این بیماری نقشی در انگیزه‌اش برای تیراندازی داشته یا نه.
۸ – ادموندو، اوکلاهما (۱۴ کشته)
۲۰ اوت ۱۹۸۶ – پاتریک هنری شریل پستچی ۱۴ نفر از کارکنان اداره پستی در شهر ادوموندو واقع در ایالت کالیفرنیا را کشت و در نهایت باشلیک گلوله به سرش خودکشی کرد. او پیش از آن از سوی مدیرانش به دلیل عملکردش در کار مواخذه شده بود.
۹ – سن‌برناردینو، کالیفرنیا (۱۴ کشته)
۲ دسامبر ۲۰۱۵ – سید رضوان فاروق و همسرش تشفین مالک با تیراندازی در یک مراسم ۱۴ نفر را در مجتمع بهزیستی سن‌برناردینوی کالیفرنیا کشتند و ۲۲ نفر دیگر را زخمی کردند. هر دو مهاجم به ضرب گلوله پلیس کشته شدند. دولت آمریکا اعلام کرد که این حمله تروریستی بوده است.
۱۰ – دبیرستان کلمباین (۱۳ کشته)
۲۰ آوریل ۱۹۹۹ – اریک هریس ۱۸ ساله و دیلان کلبولد ۱۷ ساله در حمله به دبیرستان کلمباین در شهر لیتلتون ایالت کلورادو ۱۲ دانش آموز و یک معلم را به ضرب گلوله کشتند. بیش از ۲۰ نفر هم در این تیراندازی زخمی شدند. هر دو مهاجم خود را در کتابخانه مدرسه کشتند.


منبع: بهارنیوز

نگاهی به نرخ بیکاری زنان در کشور

به گزارش ایسنا، بالاترین نرخ اشتغال زنان در استان خراسان جنوبی با ۹۱٫۴ درصد به ثبت رسیده این در حالیست که کمترین نرخ آن نیز با ۵۵٫۶ درصد مربوط به کهگیلویه و بویر احمد است.  آمار ارائه شده در این خصوص اما به قدری عجیب است چرا که قبل سال ۱۳۸۵ فرد شاغل به کسی اطلاق می‌شد که حداقل یک روز در هفته مشغول به کار بوده باشد ولی این تعریف در سال ۱۳۸۵ تغییرکرده و به کسی که یک ساعت در هفته مشغول به کار باشد هم اطلاق می‌شود.
کرمانشاه دارای بالاترین رتبه «بیکاری زنان» در کشور
در میان آمارهای ارائه شده، آمارهایی از «مشارکت اقتصادی زنان» به چشم می‌خورد و گرچه نام همان دو استان یعنی خراسان جنوبی و کهگیلویه و بویر احمد در صدر و قعر جدول دیده می‌شود اما درصد مشارکت اقتصادی زنان در این دو استان به ترتیب  ۱۹٫۳ و ۵٫۸ درصد است.بر اساس گزارش‌های مرکز آمار تا پایان سال ۹۴، کرمانشاه با ۶۰٫۲ درصد بالاترین «نرخ بیکاری زنان» در سنین ۱۵ تا ۲۹ را به خود اختصاص داده است و خراسان جنونی با ۲۸٫۶۸ درصد پایین‌ترین رتبه بیکاری زنان در این سنین را دارد.
نرخ بیکاری زنان جوان همواره بالاتر از مردان جوان است
مقایسه روند بیکاری جوانان به تفکیک جنسیت نشان می دهد که نرخ بیکاری زنان جوان همواره بالاتر از مردان جوان بوده است و در سال‌های اخیر این اختلاف بیشتر هم شده است . همچنین نرخ بیکاری مردان از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۸۶ نزدیک به دو برابر شده است. کمترین نرخ بیکاری مردان جوان در سال ۱۳۷۵ با  ۱۳٫۷ درصد و بالاترین نرخ بیکاری آنان در سا ل‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۶ هر یک با ۲۷٫۶ درصد بوده است.همچنین در مورد زنان نیز نرخ بیکاری در بازه زمانی سال ۷۵ تا ۹۰ افزایش یافته است. به این ترتیب کمترین نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۹ ساله در سال ۱۳۷۵ با ۲۰٫۹ درصد و بالاترین نرخ بیکاری آنان به سال ۱۳۹۰ با ۴۰٫۳ درصد تعلق داشته است، این درحالیست که نرخ بیکاری کلیه سنین در سال ۱۳۷۶ برابر ۱۳٫۸ درصد بوده و با کاهش دو درصدی در سال ۹۴ که به ۱۱ درصد رسیده است.
نرخ بیکاری ۲۳ درصدی جوانان در سال ۹۴
براساس آماری که معاونت زنان و امور خانواده رییس جمهوری از وضعیت اقتصادی زنان منتشر کرده، کمترین نرخ بیکاری کلیه سنین به سال ۱۳۹۲ با ۱۰٫۴  درصد اختصاص دارد و نرخ بیکاری جوانان در سال ۱۳۹۴ برابر ۲۳٫۳ درصد بوده است. کمترین نرخ بیکاری جوانان نیز مربوط به سال ۱۳۷۵ با۱۴٫۸ درصد  و پس از آن مربوط به سال ۱۳۹۲  با ۲۱٫۲ درصد بوده است.همچنین نرخ بیکاری کلیه سنین در سال ۱۳۷۶ نیز برابر با  ۱۳٫۸ درصد بوده است که در سال ۹۴ به ۱۱ درصد رسیده است. کمترین نرخ بیکاری برای تمامی سنین نیز مربوط به سال ۱۳۹۲ با ۱۰٫۴ درصد است.
در سال ۱۳۹۳ بالاترین نرخ بیکاری مربوط به استان‌های کرمانشاه، چهارمحال و بختیاری و لرستان به ترتیب با ۱۵٫۷ ، ۱۵ و۱۴٫۹  درصد بوده است.  کمترین نرخ بیکاری هم برای استان‌های کرمان، مرکزی و خراسان جنوبی به ترتیب با ۶٫۹، ۷ و ۷٫۶ درصد بوده است. در این سال نرخ بیکاری کل کشور هم برابر با ۱۰٫۶ درصد بوده است.
استانهای دارای بالاترین نرخ بیکاری
در سال ۱۳۹۴ نیز بالاترین نرخ بیکاری را استانهای کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و چهارمحال و بختیاری به ترتیب با ۱۷٫۷  ،۱۷٫۶ و۱۶٫۴  درصد داشته‌اند و کمترین نرخ بیکاری نیز در استان‌های آذربایجان شرقی، کرمان و مرکزی به ترتیب با ۷٫۳، ۷٫۹  و۷٫۹  درصد بوده؛ در این سال نرخ بیکاری کل کشور  ۱۱ درصد بوده است.


منبع: بهارنیوز

در سه استان ایران برف پاییزی می‌بارد

برف محمد اصغری در گفت و گو با میزان گفت: امروز سه شنبه در ۷ استان‌ گیلان، مازندران، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، گلستان و خراسان شمالی شاهد بارش پراکنده باران و کاهش محسوس دمای هوا خواهیم بود.وی افزود: کاهش دما در این استان‌ها به دلیل ورود جریان‌های شمالی است که از روز‌های گذشته وارد آسمان کشور شده است.کارشناس سازمان هواشناسی با اشاره به پیش بینی بارش برف در ۳ استان کشور خاطرنشان کرد: بر اساس اطلاعات نقشه‌های هواشناسی، پیش بینی می‌شود فردا در ارتفاعات استان‌های مازندران، گیلان و اردبیل شاهد بارش پراکنده برف باشیم.اصغری از مواج بودن خلیج فارس و دریای خزر خبرداد و تصریح کرد: امروز و فردا خلیج فارس و دریای خزر به شدت مواج بوده و افراد باید توصیه‌های ایمنی را مد نظر قرار دهند.وی در خصوص وضعیت هوای شهر تهران اذعان کرد: هوا امروز در استان تهران صاف تا کمی ابری است و در خنک‌ترین حالت، دمای هوا به ۱۵ درجه سانتی گراد می‌رسد.

 


منبع: بهارنیوز

سلفی ۴ جوان پس از قتل دوستشان!

سوم مهر امسال، یکی از چوپان‌های مهاباد با جسدی سوخته کنار جاده روبه‌رو شد و به پلیس خبر داد. با حضور ماموران در محل، جسد به پزشکی قانونی منتقل و شناسایی هویت او آغاز شد. همزمان خانواده‌ای نیز با مراجعه به کلانتری از مفقود شدن پسر ۱۹ ساله‌شان به نام صادق خبر دادند و گفتند: «صادق دیشب همراه چهار نفر از دوستانش سوار خودروی پراید شد و از خانه بیرون رفت. آنها هم دانشگاهی و از دوستان چندین ساله هم هستند.» پس از تشخیص هویت مشخص شد، جسد سوخته متعلق به صادق است.

با کشف این سرنخ، بازداشت متهمان به جریان افتاد و آنها در عرض ۲۴ ساعت از سوی پلیس دستگیر شدند و در بازجویی‌ها به قتل صادق به‌دلیل اختلافات شخصی اعتراف کردند. همزمان با دستگیری متهمان، فیلمی از صحنه قتل پسر جوان به‌دست آمد که در آن متهمان از صحنه قتل و آتش زدن مقتول فیلم گرفته بودند. صادق دانشجوی حسابداری بود و یک خواهر کوچک‌تر از خود دارد. یکی از بستگانش که فیلم لحظه قتل و آتش زدن او را دیده، درباره جزئیات حادثه گفت: «هر چهار پسری که دستگیر شده‌اند بین ۱۸ تا ۲۰ سال دارند و همیشه در دانشگاه و بیرون با صادق بودند. آنها شب حادثه، صادق را به بهانه تفریح سوار پراید کردند و با هم به چند کیلومتری مهاباد رفتند اما در یک لحظه با ساطور و چاقو او را مجروح کردند و صبح روز بعد نیز در حالی‌که هنوز نفس می‌کشید با بنزین آتشش زدند.»

او درباره محتوای فیلمی که متهمان از صحنه قتل و سوزاندن تهیه کرده‌اند نیز گفت: «فیلم حدود ۱۵ دقیقه است و چندبار قطع و وصل می‌شود. اولین ثانیه‌های آن نیز صادق را در حالی‌که سرش زخمی است و به حالت تقریبا بیهوش در صندلی عقب ماشین نشسته و سرش روی بالشتک خودرو افتاده، نشان می‌دهد. متهمان خیلی خونسرد و آرام هستند، صدای ضبط خودرو را بلند کرده‌اند و ماشین هم در حال حرکت است. آنها دستکش سفید دارند و به صورتشان نیز ماسک زده‌اند.»

وی افزود: «فیلم لحظه‌ای قطع می‌شود اما در شروع دوباره می‌بینیم متهمان ماشین را به بیرون از شهر برده‌اند و در حال پیاده شدن از آن هستند. سپس با ساطور و چاقو ضرباتی به صادق می‌زنند. در این لحظه، صدای یکی از متهمان می‌آید که به دیگری می‌گوید برو تو هم بزن… داره بلند می‌شه…»
آشنای صادق، لحظه آتش زدن مقتول را نیز این‌گونه توضیح می‌دهد: «فیلم خیلی فجیع است و نمی‌توان براحتی به آن نگاه کرد. ثانیه‌های آخرش، صادق را در حالی‌که در آتش است، نشان می‌دهد. آنها بنزین ریختند و او را آتش زدند. در بخشی از فیلم دو نفر از متهمان را دیدم که دوربین را بالا می‌آورند و ـ به حالت سلفی ـ ژست می‌گیرند.» به گفته وی، مراسم تشییع صادق روز جمعه در مهاباد برگزار شد و پدر و مادر او نیز با حضور در دادسرا، درخواست قصاص کردند.

رئیس کل دادگستری آذربایجان‌غربی درباره حادثه به میزان گفت: «سوم مهر امسال، جسد سوخته مجهول‌الهویه در جاده‌ای روستایی کشف شد و بلافاصله ماموران و بازپرس شعبه اول دادسرای مهاباد در محل حاضر شدند.» توکل حیدری با بیان این‌که جسد متعلق به صادق، متولد ۷۷ است، افزود: در این زمینه چهار نفر دستگیر شده‌اند که سه نفر از آنها به اتهام مشارکت در قتل عمد با قرار بازداشت موقت و یک نفر دیگر هم به اتهام معاونت در قتل عمد با قرار وثیقه به زندان معرفی شدند.» وی با بیان این‌که تحقیقات تکمیلی درباره انگیزه متهمان ادامه دارد، افزود: «هر سه متهم به قتل، به انجام اعمالی که منجر به قتل شده اعتراف کرده‌اند.»


منبع: بهارنیوز

آن‌ها «ناشهروند» هستند

می‌گل هشترودی- روزنامه بهار

این‌روزهـــا کودکان بی‌شناسنامه، طیف عظیمی از کودکان را شامل می‌شود. کودکان کار، کودکان افغانی، کودکان حاشیه شهرها و حتی کودکانی که حاصل ازدواج دختران در سنین پایین هستند همگی زیر مجموعه یک عنوان قرار می‌گیرند. کودکان بی‌شناسنامه! کودکانی که بهای بی‌هویتیشان را با محرومیت از مدرسه پرداخت می‌کنند. حتی حالا که به قول وزیر آموزش و پرورش سیصد و هفتاد هزار نفر از همین کودکان پا به مدرسه گذاشته‌اند باز هم عنوان بی‌شناسنامه گی بر سر خیلی از همین بچه‌ها آوار است و پر پرواز را از آن‌ها گرفته است. مخصوصا حالا که به گفته معاون وزیر آموزش و پرورش کودکان بدون شناسنامه ایرانی کد انحصاری ندارند.
***
عدم وجود کد انحصاری برای کودکان بی‌شناسنامه
پس از این که معاونت رفاه وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی از ارائه لایحه‌ای برای صدور کارت هویت برای کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان خارجی خبر داد سخنگوی سازمان ثبت‌احوال عنوان کرد که وزارت رفاه به لحاظ قانونی نمی‌تواند به این موضوع ورود کند و وزارت کشور در این زمینه مسئول است و صدور شناسنامه برای افراد بی‌هویت باید از مسیر قانونی و از طریق وزارت کشور طی شود.در همین راستا، علی باقرزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نهضت سوادآموزی با اشاره به چگونگی پوشش تحصیلی کودکان و بازماندگان از تحصیل بدون شناسنامه ایرانی گفته است: متاسفانه کد انحصاری برای این‌ها نداریم؛ در این زمینه نیازمند نظام آماری دقیق هستیم که وزارت کشور مسئول آن است. شاید بتوان به صورت موردی مشکل اسناد هویتی و سوادآموزی این کودکان را حل کرد اما به صورت فراگیر نمی‌توانیم به تنهایی این کار را سامان دهیم. باید یک شناسه و مشخصه انحصاری از این کودکان در سیستم ثبت کنیم، زیرا ما برای هر یک از افرادی که تحت پوشش برنامه‌ها قرار می‌گیرند سالانه یک میلیون تومان هزینه می‌کنیم. هرساله تفاهم‌نامه‌ای با سازمان برنامه و بودجه برای پوشش تعداد مشخصی منعقد و به همان میزان اعتبار دریافت می‌کنیم و به همین دلیل اطلاعات همه این افراد باید در سامانه ثبت شود. وی با اشاره به بازدید از یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان گفت: در این روستا مشکل عدم برخورداری از شناسنامه به صورت فراگیر وجود داشت و خانواده‌های متعددی بدون شناسنامه بودند. باید این مسئله توسط مرجع ملی حقوق کودک و ثبت احوال دنبال و یک تصمیم اساسی اتخاذ شود. لازم است در آنجا استانداری ورود فعال‌تری داشته باشد. باید اطلاعات و مشخصات در اختیار داشته باشیم. این مشخصات در طرح‌های آزمایشی توسط اداره کل اتباع وزارت کشور جمع آوری می‌شود. باید این افراد حداقل یک شناسه منحصر به فرد داشته باشند که بدانیم چه کسانی تا کنون آموزش دریافت کرده‌اند اگر دائما در معرض افراد بدون هویت باشیم نمی‌توانیم با ارزیابی دقیقی اعلام کنیم چه تعداد را پوشش داده ایم. مکرر دیده شده است فردی هم در مدرسه و هم در نهضت سوادآموزی ثبت نام کرده و از انجمن‌ها هم خدمات می‌گیرد. متاسفانه کدانحصاری برای این‌ها نداریم. چندین نهاد دولتی و غیردولتی متولی‌اند اما چون خدماتشان روی یک گروه مشترک متمرکز شده نتیجه‌ای ندارد. نیازمند یک نظام آماری دقیق هستیم که وزارت کشور مسئول آن است.

تحصیل حدود ۱۲ هزار فاقد شناسنامه در مدارس سیستان و بلوچستان
علیرضا نخعی مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید گفته بود: «حدود ۱۲ هزار  نفر فاقد شناسنامه در مدارس این استان مشغول به تحصیل شدند. آمار دانش آموزان فاقد شناسنامه استان امسال نسبت به ۹ هزار نفر سال گذشته رشد قابل توجهی داشته است، پیش بینی می‌شود این آمار تا ۱۵ هزار دانش آموز نیز افزایش یابد.» این تعداد برای کودکان بدون شناسنامه که بی‌هویت محسوب می‌شوند در یک شهر کوچک رقم بسیار زیادی است و این که هیچ کس به این معضل که روز به روز رو به افزایش است و حالا چشمگیر هم شده توجهی ندارد جای تعجب دارد. بعد از این که سالانه افزایش شمار این کودکان را در کوچه و خیابان و پارک در قالب کودکان کار دیدیم و اشتیاقشان را به تحصیل و مدرسه حس کردیم جای بسی تعجب دارد که چگونه مسئولان تا حالا راهی برای آن نیاندیشیده‌اند و حالا از عدم وجود کد انحصاری برای این کودکان سخن می‌گویند.

تعجیلی که هیچ وقت صورت نمی‌گیرد
همین چند وقت پیش بود که رضا شیران عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی بر لزوم تعجیل مجلس و دولت در تعیین‌تکلیف کودکان بی‌شناسنامه تاکید کرد و گفت: ما اگر تنها به دنبال مسکن‌ها باشیم هر دستگاهی خود را متولی می‌داند و مسئولیت‌پذیری هم ندارند، اما اگر قانون تصویب شود برای همه دستگاه‌ها الزام‌آور است. با توجه به شرایط و قوانین حال حاضر اگر قانون اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان خارجی به تصویب برسد، سازمان ثبت‌احوال می‌تواند برای این افراد شناسنامه صادر کند. در حوزه اجرا، نهاد و دستگاهی که باید سند هویتی صادر کند، سازمان ثبت‌احوال بوده، اما قطعاً قانون‌گذاری در این زمینه به عهده سازمان ثبت‌احوال نیست. قانون‌گذاری در مجلس و آیین‌نامه‌ها به عهده هیئت‌وزیران است. البته این درست است که سازمان ثبت‌احوال باید بر اساس قوانین موجود شناسنامه صادر کند، اما در حال حاضر سازمان ثبت‌احوال نمی‌تواند، برای افرادی که به لحاظ هویتی نامعلوم هستند، کاری انجام دهد.

او مسئله کودکان بی‌شناسنامه را خاص کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان افغان ندانست و گفته بود: من با یکی از ایرانیانی که در کانادا زندگی می‌کرد گفت‌وگو می‌کردم و او می‌گفت ما و بسیاری از ایرانی‌های مقیم کانادا نیز با این مشکل روبه‌رو هستیم. زنان ایرانی در کانادا با مردان غیرایرانی ازدواج‌ کرده‌اند و دارای فرزند هستند و علاقه دارند رابطه فرزندشان با سرزمین مادری‌اش برقرار باشد، اما با توجه به قوانین موجود این مسئله امکان‌پذیر نیست. وزارت کشور و سازمان ثبت‌احوال هم باید تابع قانون باشند. مجلس به این آمادگی رسیده که این قانون را تصویب کند و ضرورت حل مسئله کودکان بی‌شناسنامه را درک کرده است. البته برخی دیدگاه‌های بازتر و برخی دیدگاه‌های بسته‌تری به این موضوع دارند، اما درباره این‌که این کودکان باید تعیین تکلیف شوند، همه به قطعیت رسیده‌اند. من با ارائه شناسنامه و تابعیت به این کودکان موافق هستم، هر چند اگر به این کودکان سند هویتی هم داده شود، نمی‌توانند مسئولیت دولتی داشته باشند و به عنوان مثال وزیر شوند؛ اما باز هم قابل‌مقایسه با وضعیت فعلی نیست.

تبعات وجود «ناشهروندان» بی شناسنامه
مرضیه محبی یک فعال حقوق زنان با اشاره به قوانین مدنی ایران که انتقال تابعیت را تنها بر اساس نسب خونی و از طریق پدر امکان پذیر می‌داندمی‌گوید: بر اساس این قانون مادر نقشی در انتقال تابعیت به فرزند ندارد. از سوی دیگر بر اساس همین ماده قانونی محل تولد نیز نمی‌تواند در انتقال تابعیت موثر باشد یعنی فرزندی که در ایران و از مادری ایرانی به دنیا آمده باشد ایرانی محسوب نمی‌شود. قانون مدنی کشور مصوب سال ۱۳۰۷ است و در نتیجه به طور سنتی در کشور اعمال می‌شود. ماده ۹۷۶ قانون مدنی طفل متولد شده از پدر ایرانی را، صرف نظر از این که در کجا به دنیا آمده است ایرانی می‌داند، همچنین در این ماده آمده است فرزندی که از پدر یا مادر غیر ایرانی در ایران متولد شود در صورتی که بعد از رسیدن به سن ۱۸ سال، یک سال در ایران بماند می‌تواند تابعیت ایرانی داشته و دریافت کند. اما این قانون سال‌ها اجرا نمی‌شد تا این که سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی دست به تعیین تکلیف این قانون زد و با افزودن محدودیت‌هایی آن را مورد بازنگری قرار داد. وی با انتقاد از این که کودکی که در ایران، از مادری ایرانی و پدری خارجی متولد می‌شود، هیچ هویتی ندارد و شهروند هیچ کشوری محسوب نمی‌شود تصریح کرد: علاوه بر این بر اساس مقررات لازم است تا طفل متولد شده از مادر ایرانی که بعد از ۱۸ سال زندگی در ایران از پدر رد تابعیت بگیرد. اما این سئوال وجود دارد که این فرد چه طور و با کدام اوراق شناسایی می‌تواند از کشور خارج شود؟

همچنین در صورت خروج از کشور و رفتن به کشور متبوع پدر، چه طور درخواست صدور شناسنامه بدهد و سپس با بازگشت به ایران و گذراندن یک سال دیگر در کشور درخواست تابعیت ایران را داشته باشد؟ به نظر می‌رسد زمان آن است که تمام این قوانین اصلاح شوند. بیشتر افراد فاقد شناسنامه‌ای که از مادران ایرانی متولد شده‌اند در واقع تبعه کشور افغانستان هستند زیرا بیشترین مهاجران از مقصد افغانستان وارد کشورمان شده‌اند. این درحالی است که این کشور سیاستی تحت عنوان قبول ترک تابعیت ندارد و به شدت نسبت به این قضیه مقاومت می‌کند. البته این سیاست هایی است که برای مقابله با دو تابعیتی بودن افراد اتخاذ شده است. بنابراین این عملا ممکن نیست که طفلی که در ایران به دنیا آمده و هیچ اوراق شناسایی ندارد بتواند‌ترک تابعیت از کشور پدری اش بگیرد. در حال حاضر طرحی تحت عنوان اصلاح قوانین تابعیت به مجلس ارائه شده است که در صورت تصویب به زنان ایرانی کمک می‌کند تا برای فرزندانشان شناسنامه بگیرند. قرار بود این طرح در یک کمیسیون مشترک در مجلس بررسی شود که هنوز مورد رسیدگی قرار نگرفته؛ اما در عین حال روند کار متوقف هم نشده است.

وی با اشاره به دو سیاست تابعیت در جهان یعنی انتقال تابعیت بر اساس خون و خاک اظهار کرد: انتقال تابعیت بر اساس تولد در خاک یک کشور سیاستی است که در بیشتر کشورهای مهاجر پذیر دنبال می‌شود. اما در بیشتر کشورهایی که اصالت نژادی برایشان مهم است تابعیت از مادر یا پدر به فرزند منتقل می‌شود. این درحالی است که ایران از معدود کشورهایی است که در آن تابعیت تنها از پدر به فرزندان منتقل می‌شود. امیدواریم که این سیاست سنتی هرچه سریع‌تر اصلاح شود. مساله کودکان بدون تابعیت مساله‌ای است که بیش از آن که مربوط به ایران و قوانین ما باشد یک مساله بشری است، اگرچه براساس دستور مقام معظم رهبری در حال حاضر کودکان افغانستان می‌توانند در مدارس تحصیل کنند اما باید توجه داشته باشید که صرف تحصیل بدون داشتن شناسنامه مشکلی از این کودکان حل نمی‌کند و در نهایت آن‌ها در حاشیه شهرها سرگردان خواهند بود. به همین دلیل باید تلاش کرد تا طرحی که وارد مجلس شده برای پایان دادن به این ستم‌ها هرچی سریع‌تر تصویب شود و این حق را برای زن ایرانی قائل شویم که فرزندش تابعیت ایرانی داشته باشد.



 


منبع: بهارنیوز

پایانه‌ها مسیری راحت برای خرید بلیط اتوبوس ویژه دانشجویان

با تمام شدن فصل تابستان و گذراندن یک دوره تعطیلات طولانی، فصل پاییز از راه رسید و فصل دانشگاه از نو آغاز شد. در این میان دانشجویانی که در شهر های دیگر مشغول به تحصیل می باشند مجبور به سفر های هفتگی هستند.

در بین وسایل حمل و نقل عمومی، اتوبوس به صرفه ترین و مطمئن ترین وسیله نقلیه است و برای دانشجویانی که زیاد سفر میکنند راه مناسبی می باشد. درخواست خرید بلیط اتوبوس در فصل پاییز به اوج خود می رسد، در این میان خرید بلیط به دغدغه ای برای مسافران تبدیل می شود. این نگرانی برای دانشجوها وجود دارد که در صورت پیدا نکردن بلیط ممکن است به کلاس نرسند و یا برای تعطیلات نتوانند به موقع به خانه بر گردند.

سایت پایانه ها برای کاهش نگرانی شما دانشجویان عزیز، روزانه سرویس های بسیاری را از مبداهای مختلف برای مقاصد مختلف راه اندازی کرده است. دانشجویانی که هر هفته به شهر محل سکونتشان سفر دارند می توانند با خرید اینترنتی بلیط اتوبوس از سایت پایانه ها با خیالی آسوده سفر کنند.تنها کافیست با وارد شدن به سایت پایانه ها و انتخاب پایانه مبدا و مقصد مورد نظرتان بلیط اتوبوس خود را خریداری نمایید.

ما در تمام مراحل خرید، از انتخاب مبدا تا پرداخت مبلغ بلیط در کنار شما هستیم و در صورت بروز هر گونه ابهام در خرید، شما را راهنمایی خواهیم کرد. گاها ممکن است سفر شما به دلایلی مانند عدم تشکیل کلاس لغو شود. امکان فوق العاده ی ابطال بلیط و بازگشت پول به حساب شما، بدون مراجعه حضوری به پایانه مسافربری کمک میکند که با اطمینان خاطر بلیط خود را تهیه نمایید و در خصوص ابطال آن نگران نباشید.

لازم است این مژده را به دانشجویان بدهیم که بلیط های موجود در سامانه پایانه ها از تخفیفات ویژه و شناور برخوردار هستند. هم چنین خانواده پایانه ها برای آرامش و راحتی شما دانشجویان عزیز، همزمان با شروع سال تحصیلی جدید، جشنواره پاییزی خود را آغاز کرده است. در این جشنواره، روزانه به ۲۰ نفر از مسافرانی که از پایانه ها خرید میکنند ۲۵ تا ۱۰۰ درصد مبلغ بلیط بازگشت داده می شود. اگر میخواهید از جزئیات جشنواره پایانه ها مطلع شوید کافیست در کانال تلگرام پایانه ها عضو شوید.


 
شما می توانید با عضویت در کانال تلگرام پایانه ها، علاوه بر آگاهی از جشنواره ها و تخفیفات ویژه، کلیه اخبار و اطلاعات دنیای گردشگری و حمل و نقل ایران را نیز دنبال کنید.
 
امید است بتوانیم میزبان سفرهای شما باشیم.

payaneha.com
 
 


منبع: بهارنیوز

نامزدهای نوبل فیزیک ۲۰۱۷

به گزارش ایسنا، در وصیتنامه نوبل از اعطای جوایز به آن دسته از «اکتشافات و اختراعاتی» صحبت به میان آمده که برای نوع بشر در عمل بیشترین فایده را داشته‌اند و جنبه عملی این کارها بیش از جنبه تئوریک آنها مورد نظر بوده‌ است. این جایزه در زمینه‌های ادبیات، فیزیک، شیمی، صلح، اقتصاد، فیزیولوژی و پزشکی اعطا می‌شود.فردا قرار است برنده یا برندگان جایزه نوبل فیزیک ۲۰۱۷ اعلام شود.براساس اعلام پایگاه کلاریویت سه نامزد برای دریافت جایزه نوبل فیزیک ۲۰۱۷ مطرح شده‌اند.۱- رشید سانیائف، محقق و استاد فیزیک دانشگاه صنعتی مسکو و عضو تیم اخترفیزیک مؤسسه ماکس پلانک، به خاطر تلاش وی در ایجاد درک بهتر از جهان هستی، ریشه‌های آن، فرآیند تشکیل کهکشانی، تقسیم دیسک سیاه‌چاله‌ها و سایر پدیده‌های کیهان‌شناسی.۲- “میچل فیگنبام”(Mitchell Feigenbaum)، استاد دانشگاه راکفلر نیویورک که تحقیقاتی در زمینه سیستم‌های غیرخطی و نامنظم داشته و همچنین موفق به کشف یک ثابت فیزیکی به نام خودش شده است.۳- تیمی سه‌نفره متشکل از دو محقق آمریکایی و یک محقق هلندی که در زمینه قطعات الکترونیکی مبتنی بر کربن فعالیت داشته‌اند.محققان این تیم عبارتند از: “فادون آووریس”( Phaedon Avouris) محقق شرکت IBM و سرپرست تحقیقات نانو در مرکز تحقیقاتی توماس واتسون آمریکا.”کورنلیس دکر”( Cornelis Dekker) محقق هلندی دانشگاه دلفت در هلند و مدیر مؤسسه تحقیقات نانو کالوی.
“پائول مک‌اون”( Paul McEuen) استاد دانشگاه جان نیومن آمریکا و عضو دپارتمان فیزیک دانشگاه کورنل آمریکا.
باید منتظر ماند و دید که آیا این پیش‌بینی‌ها فردا به حقیقت خواهد پیوست یا نه.


منبع: بهارنیوز

آغاز اکتشافات در قاره پنهانی زلاندیا

به گزارش  ایرنا از ساینس الرت، اکنون بیش از ۳۰ محقق از ۱۲ کشور جهان با استفاده از تجهیزات پیشرفته در یک دوره زمانی دو ماهه تا عمق ۱۲۱۹ متری این سرزمین را سوراخ کردند و توانستند ۲۴۳۸ متر از لایه‌های رسوبی این قاره را جمع‌آوری کنند. محققان امیدوارند با تجزیه و تحلیل این نمونه ها بتوانند اسرار زیادی را در رابطه با فرآیندهای زمین شناختی که حدود ۷۰ میلیون سال قبل رخ داده است، به دست آورند.در این تحقیقات بیش از ۸۰۰۰ نمونه فسیل کشف شده که فرصت مطالعه صدها گونه مختلف جانوری را برای محققان فراهم کرده است. بر اساس این بررسی‌ها معلوم شد قبل از غرق شدن زلاندیا، جانوران ساکن خشکی در آن رفت و آمد داشته‌اند و این سرزمین مانند پلی بین قاره‌ها عمل می‌کرده است.به اعتقاد برخی از محققان زلاندیا بین ۶۰ تا ۸۵ میلیون سال قبل در جریان شکل‌گیری نیوزیلند و سایر جزایر استرالیا، از این قاره جدا شده است. اما هنوز هم در خصوص این که آیا زلاندیا بخشی از استرالیا و یا یک قاره مستقل بوده‌ است، اختلاف نظر وجود دارد.


منبع: بهارنیوز