سقوط یک کودک از سی و سه پل

مدیر مرکز حوادث و فوریت های پزشکی اصفهان با اشاره به سقوط یک کودک از پل سی و سه پل اصفهان گفت: هیچ موردی از وقوع حادثه مشابه این موضوع در گذشته رخ نداده است.

غفور راستین در گفت و گو با ایسنا، اظهار کرد: این حادثه در حدود ساعت ۲۱ شب گذشته رخ داده است و اورژانس پس از انجام اقدامات اولیه کودک را به بیمارستان الزهرا (س) انتقال داده و کودک تا رسیدن به بیمارستان هوشیار بوده است.

وی با بیان اینکه وقوع حوادث مشابه این موضوع در گذشته اتفاق نیافتاده است، افزود: زمانی که نیروهای امداد اورژانس به محل حادثه رسیدند دختر بچه در آغوش پدرش بود و پدر اعلام کرده که کودک از بالای پل به پایین پرت شده است.


منبع: عصرایران

پسر ۱۹ ساله پس از قتل، پدرش را در کمد دیواری دفن کرد

پسر ۱۹ ساله‌ای که با ضربات چوب و چاقو پدرش را به قتل رسانده بود دستگیر و به این جرم اعتراف کرد.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس آگاهی تهران اعلام کرد: در تاریخ ۱۵ مهرماه امسال پسری با مراجعه به کلانتری به ماموران اعلام کرد که پدرش از روز گذشته برای خرید کله پاچه از خانه خارج شده اما پس از آن دیگر بازگشتی به منزل نداشته است.

به دنبال دریافت این گزارش، رسیدگی به موضوع در دستور کار کارگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت و آنان تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند.

صبح امروز در جریان تحقیقات و در حالیکه کارگاهان به پسر این مرد و اظهارات ضد و نقیض وی مشکوک شده بودند، پسر ۱۹ ساله به قتل پدرش اعتراف کرد.

این فرد در اظهارات خود گفت: روز جمعه پدرم در حال استراحت بود که از ناحیه سر چندین ضربه چوب به او وارد کرده و سپس با وارد کردن چندین ضربه چاقو به گردنش او را به قتل رساندم.

متهم ادامه داد: پس از اطمینان از مرگ پدرم، جسد او را در کف کمددیواری اتاق دفن کرده و رویش را با لایه سیمان پوشاندم.

در حال حاضر مأموران اداره دهم پلیس آگاهی در منزل این مقتول ۶۰ ساله حاضر شده و در حال بررسی و کشف جسد هستند.

تکمیلی

سرهنگ حمید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران اعلام کرد : دقایقی پیش ، جسد مردی ۶۰ ساله که توسط فرزندش به قتل رسیده و جسدش در کف کمد دیواری محل سکونتش واقع در خیابان طوس – بین قصرالدشت و کارون دفن شده ، کشف شد .

با کشف جسد ، موضوع به دادسرای ناحیه ۲۷ تهران اعلام و بازپرس شعبه پنجم این دادسرا نیز در محل جنایت حاضر شد .

متهم در اعترافات اولیه عنوان داشته است که مادرش بواسطه رفتار بد پدرش با وی فوت نموده و او برای انتقام گرفتن از پدرش که او را مقصر اصلی در مرگ مادرش می دانست ، مرتکب چنین جنایتی شده است


منبع: عصرایران

رونمایی از گلکسی Note8 در ایران

شرکت سامسونگ الکترونیکس، طی مراسمی رسمی در پردیس ملت تهران از گلکسی Note8 جدیدترین پرچمدار کهکشان خود در ایران رونمایی کرد.

به گزارش  ایسنا، در مراسمی که مدیران سامسونگ ایران و اهالی رسانه حضور داشتند از گلکسی Note8 برای ورود به بازار ایران رونمایی شد. جدیدترین پرچمدار کهکشان سامسونگ به زودی با عرضه در فروشگاه‌های معتبر سامسونگ در دسترس کاربران ایرانی قرار می‌گیرد.

در ابتدای این مراسم بام سوک هانگ، مدیر سامسونگ الکترونیکس در ایران با معرفی Note8 گفت: امروز همه ما اینجا جمع شده‌ایم تا یکی از منحصربه‌فردترین دستگاه‌های این صنعت را به شما معرفی کنیم، این محصول تنها یک تلفن‌همراه جدید نیست؛ بلکه دستگاهی است تا خلاقیت را در زندگی شما بیشتر کند.

مدیر سامسونگ الکترونیکس در ایران با اشاره به ویژگی‌های منحصربه‌فرد سری نوت گفت: S Penبه عنوان ابزاری شناخته شده که به کمک آن می‌توان تصورات را وارد زندگی واقعی کرد و شما را قادر می‌سازد در هر مکانی حتی کوچک‌ترین ایده‌هایتان را هم ثبت کنید. حمایت گسترده شما در کنار میراث قدرتمند گلکسی امکان معرفی محصول دیگری را فراهم کرد که می‌توان به آن اعتماد کرد و کارهای بزرگتری به کمک آن انجام داد.

پرچمدار جدید سامسونگ با نمایشگر ۶.۳ اینچی سوپر آمولد بدون مرز طراحی شده است. با حذف کلیدهای فیزیکی و حضور نمایشگر بدون مرز، بیش از ۸۳ درصد بدنه به صفحه نمایش اختصاص یافته تا کاربران Note8 برای کارهایی از قبیل یادداشت‌برداری، طراحی و تماشای محتوای ویدیویی بیشترین فضا با کمترین اسکرول را داشته باشند. دوربین دوگانه Note8 برای نخستین بار در دنیای گوشی‌های هوشمند با دو لرزشگیر اپتیکال جداگانه (Dual OIS) برای هر دو لنز واید و تله عرضه شده است.

در Galaxy Note8 هم گوشی و هم S Pen در برابر آب و گردوغبار مقاوم بوده و تاییدیه IP۶۸ دارند. این یعنی در هر زمان و مکانی که ایده یا فکری به ذهن‌تان رسید با خیالی آسوده می‌توانید آن را روی صفحه گوشی Note8 خود یادداشت کنید.

علیرضا توسلی، مدیر ارشد بخش موبایل سامسونگ الکترونیکس در این مراسم با یادآوری سرویس خدمات ویژه گوشی‌های پرچمدار سری اس گفت: برای Note8 نیز این سرویس ویژه برقرار است. همه کسانی که تا پایان آذرماه امسال این پرچمدار سامسونگ را خریداری و سرویس ویژه را فعال کنند در ازای پرداخت مبلغی محدود از پشتیبانی ویژه‌ی صفحه نمایش و سرویس اکسپرس تا پایان تابستان سال ۱۳۹۷ برخوردار می‌شوند. سامانه هوشمند ما دقت و سلامت این خدمات را تضمین می‌کند.

توسلی همچنین در مورد طرح پیش فروش گلکسی Note8 در ایران که از روز ۲۵ شهریور ماه آغاز شده بود، گفت: بالغ بر چند هزار درخواست خرید آنلاین گوشی طی مدت کمتر از یک هفته ثبت شدند. با توجه به رویه‌های زمان‌بر واردات کالا ما به مشتریان خود قول تحویل کالا در هفته سوم مهر را داده بودیم و اکنون برای این بخش وفادار خانواده سامسونگ این مژده را داریم که تحویل سفارشات‌شان از هفته گذشته آغاز شده است.

در ادامه مدیر ارشد بخش موبایل سامسونگ الکترونیکس با اشاره به راه‌اندازی خدمات VoLTE روی گوشی‌های نسل جدید سامسونگ گفت: در این سرویس، مشترک صدای مکالمه مخاطبش را با کیفیتی بسیار بالا موسوم به HD خواهد شنید. کیفیت به حداکثر و قطعی‌ها به حداقل می‌رسد. این مزیت به صدا محدود نیست و شامل اینترنت همراه نیز می‌شود. تا قبل از این در هنگام مکالمه، اینترنت روی گوشی شما به جای نسل چهارم به ۲G و یا ۳G تنزل پیدا می‌کرد. اکنون همچنان روی بستر ۴G باقی خواهید ماند. دانلود هم روی همین زیرساخت نسل چهارم انجام می‌شود یعنی سرعت دریافت را روی موبایل چندین برابر می‌کند.

با وجود بزرگ‌تر شدن اندازه نمایشگر گوشی جدید سامسونگ، طراحی خاص بدنه گوشی باعث شده کاربران به راحتی بتوانند آن را در یک دست گرفته و با آن کار کنند. با توجه به کوچک‌تر شدن انحنای گوشه‌های صفحه نمایش Note8 در مقایسه با گلکسی S8 و S8+، سطح صاف نمایشگر افزایش یافته است. به این ترتیب کاربران سطح بیشتری برای نوشتن یا طراحی با قلم S Pen در اختیار دارند.

رزولوشن Quad HD+ با تراکم پیکسلی ۵۱۲ پیکسل در هر اینچ تضمین‌کننده تجربه‌ بصری عالی در پرچمدار جدید سامسونگ خواهد بود. Note8 می‌تواند تصاویری با کیفیت ۴K را نمایش دهد. به همین دلیل گواهی MOBILE HDR PREMIUM را از مجمع UHD Alliance دریافت کرده است. پشتیبانی از استاندارد HDR۱۰ یکی دیگر از ویژگی‌های نمایشگر Note۸ است.

قابلیت‌های گسترده S Pen در گوشی Note8 توانسته است آن را به گزینه‌ای بسیار مناسب برای طراحی و نقاشی تبدیل کند. در ادامه مراسم رونمایی این گوشی در ایران نیز یکی از کاریکارتوریست‌های برتر ایران درباره همین ویژگی‌ها و کاربردهای منحصربه‌فرد توضیحاتی را ارائه کرد.

S Pen همان چیزی است که سری نوت سامسونگ را از همه گوشی‌های هوشمند متمایز می‌کند. نسخه جدید این قلم با افزوده شدن قابلیت‌ها و توانایی‌های جدید، به گزینه‌ای بسیار کاربردی‌تر برای علاقه‌مندان این سری از گوشی‌های سامسونگ تبدیل شده است.

قابلیت Live Message یکی از تازه‌واردهایی‌ است که برای اولین بار به کمک S Pen به خانواده‌ی گلکسی آمده است. با استفاده از این ویژگی، پیام‌های متنی کاربران به تصاویر جذاب و زیبای انیمیشن با فرمت GIF تبدیل می‌شود. کاربران می‌توانند این فایل‌ها را در هر اپلیکیشن پیام‌رسان برای دوستان خود ارسال کنند.

ظریف‌تر شدن نوک قلم، حساسیت بیشتر در برابر فشار و مقاومت در برابر نفوذ آب و گردوغبار سه موردی هستند که احساس بدست گرفتن یک قلم واقعی را به کاربران گلکسی Note8 منتقل می‌کند.

به کمک قابلیت نمایشگر همیشه روشن (Always On Display) کاربران بدون باز کردن صفحه نمایش قادر به دیدن نوتیفیکیشن‌ها، میزان شارژ دستگاه، تقویم شمسی و… هستند. در کنار این ویژگی کاربردی، جدیدترین پرچمدار سامسونگ به قابلیت «یادداشت در حالت صفحه خاموش» مجهز شده است. بر این اساس کاربران گلکسی Note8 بدون نیاز به روشن کردن صفحه نمایش گوشی می‌توانند تا ۱۰۰ صفحه روی نمایشگر بنویسند و طراحی کنند.

بررسی ویژگی‌های دوربین منحصربه‌فرد گلکسی Note8 بخش دیگری از مراسم بود که با حضور یکی از عکاسان برتر ایران انجام شد.

دوربین اصلی Note8 دارای دوربین دوگانه‌ با سنسور ۱۲ مگاپیکسل است که برای نخستین بار در جهان هر دو لنز واید و تله آن از لرزش‌گیر اپتیکال مجزا بهره می‌برد.

ثبت عکس‌های واضح و شفاف حتی در کم‌ نورترین فضاها با پس زمینه زیبا و دلخواه کاربران از جمله مزایای دوربین بی‌همتای گلکسی Note8 است. با وجود زوم اپتیکال دو برابر و زوم دیجیتال ۱۰ برابری در پرچمدار جدید سامسونگ نتایجی درخشان به هنگام ثبت عکس‌هایی از فواصل بسیار دور خواهید داشت.

قابلیت Live Focus در گلکسی Note8 به کاربر امکان می‌دهد تا قبل و بعد از گرفتن عکس، افکت ‌Broken Window را فعال و میزان محو شدن پس زمینه تصویر را کنترل کند. همچنین با فعال کردن ویژگی Dual Capture در دوربین اصلی، از دو لنز واید و تله دو عکس با عمق تصویر متفاوت بر روی حافظه گوشی ذخیره می‌شود.

سنسور ۸ مگاپیکسلی دوربین سلفی با تجهیز به قابلیت فوکوس خودکار و گشودگی دریچه دیافراگم F۱.۷ سلفی‌های بدون نویز و دقیقی را به یادگار می‌گذارد. سخت‌افزار قدرتمند Note8 متشکل از پردازنده هشت هسته‌ای ۱۰ نانومتری، رم ۶ گیگابایتی و حافظه قابل افزایش تا ۲۵۶ گیگابایت تجربه‌ای سریع و روان را در هر شرایطی ارائه می‌دهد.

سیستم سه‌گانه تائید هویت بیومتریک شامل اسکنر عنبیه چشم، سنسور اثر انگشت و سیستم تشخیص چهره در کنار روش‌های سابق، راهکارهای متنوع و بسیار امنی را پیش‌روی کاربران قرار داده است. تمامی اطلاعات بیومتریک افراد در پلتفرم اختصاصی ناکس (Knox) سامسونگ با بالاترین سطح امنیت به صورت نرم افزاری و سخت‌افزاری، محافظت می‌شود.

گلکسی Note۸ از باتری ۳۳۰۰ میلی‌آمپر بر ساعت با قابلیت شارژ سریع و بی‌سیم بهره می‌برد و به لطف پردازنده بهینه‌سازی شده‌ی ۱۰ نانومتری سطح بالایی از بهره‌وری باتری را در اختیار کاربر قرار می‌دهد. شارژ بی‌سیم Note8 به گونه‌ای طراحی شده تا کاربران در زمان شارژ شدن دستگاه بتوانند با آن کار کنند.

گلکسی Note8 به زودی در سه رنگ مشکی (Midnight Black)، خاکستری (Orchid Grey) و طلایی (Maple Gold) وارد بازار ایران می‌شود.


منبع: عصرایران

گیاهانی سرشار از پروتئین که هر روز باید بخورید

فقط یک فنجان عدس پخته شده حاوی ۱۸ گرم پروتئین و ۱۶ گرم فیبر است. عدس به آرامی هضم می شود و راه خوبی برای احساس سیری طولانی مدت و پیشگیری از پرخوری است. پروتئین و فیبر موجود در عدس به کنترل قند خون، فشار خون و کلسترول نیز کمک می کند. مصرف عدس خود عاملی برای جلوگیری از بیماری های قلبی و سرطان روده بزرگ است.

آوای سلامت- متخصصان تغذیه بر این باورند که رژیم های غذایی بر پایه گیاهان خطر ابتلا به بیماری های قلبی، دیابت، چاقی و سرطان را کاهش می دهند. گیاهان منابع غنی از پروتئین، فیبر و چربی های سالم هستند و میزبانان ویتامین ها، مواد معدنی، آنتی اکسیدان ها و مواد شیمیایی گیاهی نیز محسوب می شوند.

تصویر گیاهانی سرشار از پروتئین که هر روز باید بخورید

البته اگر شما از طرفداران گوشت قرمز هستید، لازم نیست به طور کامل از آن اجتناب کنید، تنها کافیست گیاهانی که سرشار از پروتئین هستند را برای چند روز در هفته به رژیم غذایی تان اضافه کنید تا شاهد تاثیرات شگفت انگیز آنها در بهبود سلامت کلی بدن باشید:

عدس: فقط یک فنجان عدس پخته شده حاوی ۱۸ گرم پروتئین و ۱۶ گرم فیبر است. عدس به آرامی هضم می شود و راه خوبی برای احساس سیری طولانی مدت و پیشگیری از پرخوری است. پروتئین و فیبر موجود در عدس به کنترل قند خون، فشار خون و کلسترول نیز کمک می کند. مصرف عدس خود عاملی برای جلوگیری از بیماری های قلبی و سرطان روده بزرگ است.

لوبیا: یک فنجان لوبیای پخته شده ۱۵ تا ۲۰ گرم پروتئین به بدن شما می رساند. همانند عدس، فیبر و پروتئین موجود در لوبیا به کنترل وزن، کاهش خطر بیماری های مزمن مانند دیابت، بیماری های قلبی عروقی و سرطان کمک می کند. علاوه بر این، لوبیا دارای آمینو اسیدی به نام «لیسین» است که یکی از ۹ پروتئین پایه برای بدن محسوب می شود.

سویا: یکی از کمیاب ترین منابع پروتئین کامل است به این معنی که تمام اسیدهای آمینه ضروری را در خود جای داده است. یک فنجان سویای پخته شده، ۲۹ گرم پروتئین را داراست. توفو، که از نوعی دانه سویا درست می شود، اگرچه میزان کافی پروتئین را دارا نیست اما می تواند ۲۰ گرم از آن را در خود جای دهد. مصرف سویا می تواند به شما کمک کند که میزان گوشت کمتری مصرف کنید.

دانه های کنف: این دانه های کوچک منبع خوبی از پروتئین گیاهی هستند و همچنین سرشار از اسیدهای چرب امگا ۳ و چربی های ضد التهاب محسوب می شوند. سه قاشق غذاخوری از این دانه ها ۱۰ گرم پروتئین به بدن شما می رساند.

دانه های چیا: این دانه ها نیز منابع عالی فیبر و پروتئین هستند. ۲ قاشق غذاخوری از این دانه ها ۶ گرم پروتئین و ۱۲ گرم فیبر به بدن می رساند. دانه های چیا منابع مفید اسیدهای چرب امگا ۳ نیز محسوب یم شوند. این چربی ها به کاهش التهاب در بدن کمک می کنند و عملکرد مغز را افزایش می دهند. ضمنا پایین آورنده کلسترول خون نیز هستند.

دانه های آفتابگردان: دانه های آفتابگردان سرشار از پروتئین هستند. این ماده علاوه بر اینکه پروتئین مورد نیاز بدن را فراهم می کند( یک چهارم پیمانه از آن حدود ۶ گرم پروتئین وارد بدن می کند) سرشار از اسید لینولئیک نیز هست و می تواند به کاهش وزن کمک کند. این ماده منبع غنی از ویتامینEو سلنیوم است و می تواند پوست شادابی برایتان به ارمغان بیاورد.

کلم بروکلی: کلم بروکلی یک سبزی فوق العاده است و نه تنها فیبر و پروتئین خوبی دارد( یک پیمانه از آن ۲ و نیم گرم فیبر و ۲ و نیم گرم پروتئین وارد بدن می کند) بلکه منبع خوبی از مواد مغذی گیاهی و ویتامین سی است و همین امر می تواند به بهبود سیستم ایمنی و مبارزه با بیماری هایی همچون سرطان به شما کمک کند. شما می توانید این کلم را در سوپ ‌های خود پوره کنید یا ان را به صورت خام مصرف نمایید. برای اینکه مواد مغذی آن را حفظ کنید از پختن بیش از حدش خودداری نمایید.


منبع: عصرایران

توصیه‌های طب سنتی به سالمندان

در واقع سالمندی یک بیماری نیست، بلکه یک جریان طبیعی زیستی است، اما شیوع ابتلا به بیماری‌ها در این دوران افزایش می‌یابد. مطالعات نشان می‌دهند سبک زندگی در افزایش طول عمر نقشی به مراتب قوی‌تر از ژن‌ها بازی می‌کند.

بهداشت نیوز- یک متخصص طب سنتی تاکید کرد: اصلاح سبک زندگی در سال‌های پیش از سالمندی می‌تواند زمینه‌ساز دوران سالمندی با کیفیت و با نشاطی باشد.

موضوع سلامت و ارتقاء کیفیت زندگی یکی از اساسی‌ترین نیازها در دوران سالمندی است. در راستای پاسخگویی به این نیاز و به منظور آگاهی بخشی و توسعه‌ سلامت میان سالمندان، با دکتر ارمغان السادات کیهان مهر – متخصص طب سنتی و مدرس انجمن طب سنتی ایران به گفت و گو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

-از دیدگاه طب سنتی، سالمندی و ویژگی‌هایش را چگونه تعریف می‌کنید؟

در طب سنتی ایران دوران زندگی به چهار مرحله‌ رشد، جوانی، میانسالی و سالمندی (شیخوخیت) تقسیم می‌شود که از ۶۰ سالگی به بعد فرد به دوران سالمندی وارد می‌شود. لازم به ذکر است که هرکدام از این چهار مرحله تدابیر حفظ الصحه (بهداشتی)، ویژگی خود را دارد که هر فرد با رعایت این دستورات و تدابیر بهداشتی می‌تواند دوران زندگی خود را به بهترین نحو طی کند.

از ویژگی‌های دوران سالمندی کاهش حرارت غریزی بدن است. هر فرد با سطحی از انرژی حیات متولد می‌شود که این انرژی بطور طبیعی در سال‌های ابتدایی عمر در اوج است و بتدریج کاهش می‌یابد. رعایت تدابیر حفظ الصحه می‌تواند حافظ این حرارت باشد؛ در حالیکه سبک زندگی ناسالم باعث هدر رفتن و کاهش زودتر از موعد این انرژی خواهد بود. در دوران سالمندی مزاج سنی سرد و خشک است که البته در بعضی از افراد به دلایل مشکلات گوارشی و تجمع رطوبت نامناسب در بدن سردی و تری عارض خواهد شد. در هر دو نوع حرارت و انرژی کاهش می‌یابد، اما در بعضی سالمندان در ظاهر لاغری و در بعضی چاقی نمایان خواهد شد که هریک ویژگی‌های متناسب با خود را خواهند داشت.

در واقع سالمندی یک بیماری نیست، بلکه یک جریان طبیعی زیستی است، اما شیوع ابتلا به بیماری‌ها در این دوران افزایش می‌یابد. مطالعات نشان می‌دهند سبک زندگی در افزایش طول عمر نقشی به مراتب قوی‌تر از ژن‌ها بازی می‌کند.

– سبک زندگی سالم در دوران سالمندی از منظر طب سنتی چیست؟

در طب سنتی ایران برای داشتن زندگی سالم در سالیان عمر از جمله سالمندی رعایت تدابیر شش اصل لازم است که عبارتند از:

با توجه به اینکه مزاج سالمندان عموما سرد و خشک است، هوایی مشابه با بهار (گرمی و رطوبت) متناسب این مزاج است. این اصل می‌تواند شامل شهر، خانه و اتاق فرد سالمند باشد. از سوی دیگر چیدمان خانه و وسایل به‌گونه‌ای باشد که جریان هوا به‌ خوبی جریان یابد و سالمندان در انزوا قرار نگیرند.

 تغذیه: غذاهای سریع الهضم و مقوی مناسب برای این گروه هستند که توصیه می‌شود در حجم کم و به دفعات میل شوند. پرهیز حتی الامکان از مصرف سردیجات و توصیه به مصرف گوشت گوسفند و پرندگان، تخم‌مرغ عسلی، آش‌ و سوپ‌های ساده، نخودآب، آبگوشت قابل توصیه است. همچنین مصرف موادی مانند شنبلیله، برگ چغندر، شوید، انگور، مویز، کشمش، انجیر، گردو، گلاب، عرق بیدمشک، بهارنارنج، عسل و انواع مرباها مثل زنجبیل، بالنگ، سیب و شقاقل توصیه می‌شود.

خواب‌ و بیداری: سالمندان معمولا به دلیل بیماری و مشکلات اضطرابی کیفیت خواب مطلوبی ندارند. توصیه می‌شود شام سر شب میل شود و زود بخوابند. نوشیدن شیر گرم می‌تواند به بهبود خواب کمک کند. قابل توجه است که معمولا طول خواب شبانه در سالمندان کاهش می‌یابد که البته این امر با توجه به مزاج افراد متفاوت خواهد بود.

ورزش و ماساژ: ورزش، ماساژ و روغن زدن به بدن با روغن بنفشه و بادام در هنگام صبح در این گروه بسیار مفید است. ورزش سبب افزایش حرارت غریزی می‌شود و با توجه به افت حرارت غریزی در این دوران، ورزش خیلی کمک کننده است. لازم است هر سالمند متناسب با شرایط جسمانی‌خویش ورزش کند که از آن جمله می‌توان به ورزش‌های هوازی از جمله پیاده‌روی اشاره کرد.

استفراغ و احتباس: تعادل بین ورود و خروج مواد در بدن بسیار مهم است. یبوست یکی از مشکلات شایع دوران سالمندی است. تغذیه سالم و فعالیت بدنی منظم می‌تواند در رفع این مشکل موثر باشد. پرهیز از مصرف مواد یبوست‌زا، استفاده از انواع آش‌ و سوپ‌ها و مصرف ملینات (خاکشیر، انجیر، تخم بالنگو، اسفناج و…) می‌تواند به پیشگیری و بهبود یبوست کمک کند.

حالات روحی: سالمندان معمولا به دلیل ازدواج فرزندان، کناره‌گیری از محیط کار، از دست دادن همسر و هم سن وسالان خود، بیماری‌ها، افت توانمندی‌های ذهنی، اجتماعی و اقتصادی به تدریج از اجتماع دور می‌شوند که این موضوعات می‌توانند هریک زمینه‌ای برای ابتلا یا تشدید اختلالات روحی سالمند از جمله افسردگی و اضطراب شود. ارتباط داشتن با اطرافیان بویژه فرزندان، نوه‌ها و دوستان، داشتن تفریح و انجام اعمال ذهنی مانند مطالعه در نشاط سالمندان بسیار موثر است. همچنین مصرف موادی مانند گلاب، بهارنارنج، فالوده سیب، زعفران، بیدمشک، سیب و به می‌تواند به این امر کمک کند.

– آیا استفاده از داروهای گیاهی و اعمالی مانند حجامت و فصد ( نوعی خونگیری) در سالمندان بلامانع است؟

به دلیل ضعف قوای بدنی، کاهش عملکرد ارگان‌ها از جمله کلیه، کبد و دستگاه گوارش همچنین مصرف داروهای مختلف لازم است از مصرف خودسرانه‌ داروهای گیاهی- با این توجیه که داروهای گیاهی بدون خطر و عارضه هستند- پرهیز شود و حتما در این خصوص با پزشک خود مشورت شود. از سویی به جهت کاهش خونسازی موثر در دوران سالمندی اعمالی مانند حجامت و فصد که امروزه باب شده، بعد از ۶۰ سالگی ممنوع است و در صورت نیاز باید با احتیاط و حتما با مشورت پزشک انجام شود، در غیر این صورت می‌تواند سلامت سالمندان را به خطر اندازد. در پایان می‌توان گفت سالمندی می تواند با کیفیت و رضایتمندی بیمه شود اگر از سال‌های جوانی با سبک زندگی سالم در بانک سلامتی خود تامین آتیه کنیم.


منبع: عصرایران

استقبال جهانگیری از نخست وزیر ارمنستان در سعدآباد

 

معاون اول رئیس جمهوری اسلامی ایران و نخست وزیر جمهوری ارمنستان در نشست مطبوعاتی مشترک بر لزوم تقویت مناسبات تجاری و ارتقاء سطح همکاری های اقتصادی دو کشور تأکید کردند.

به گزارش ایسنا، اسحاق جهانگیری در این مصاحبه مطبوعاتی مشترک، با اشاره به اینکه ایران و ارمنستان در یک حوزه تمدنی و فرهنگی قرار دارند گفت: ایران و ارمنستان دو کشور همسایه هستند که مردم دو کشور از روابط دیرینه بر مبنای مشترکات برخوردار هستند و این روابط همواره از ثبات و پایداری برخوردار بوده است.

جزئیات دیدار جهانگیری و نخست وزیر ارمنستان
معاون اول رئیس جمهور اظهار داشت: هموطنان عزیز ارمنی در شهرهای مختلف ایران ارتباط بسیار خوبی با مردم ارمنستان دارند و این پل ارتباطی خوبی برای توسعه روابط دو کشور است.

جهانگیری با تأکید بر اینکه ایران مناسبات خوبی با کشورهای همسایه دارد و اقدامات مهمی در جهت توسعه این مناسبات انجام داده است خاطرنشان کرد: در این میان ارمنستان از جایگاه مهمی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است و تهران هیچ سقف و محدودیتی برای ارتقاء سطح همکاری ها با ایروان در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قائل نیست.

معاون اول رئیس جمهور گفت: سفر نخست وزیر ارمنستان در مقطع فعلی می تواند کمک ویژه ای به توسعه روابط و ارتقاء سطح همکاری های تهران و ایروان داشته باشد.

جهانگیری همچنین با اشاره به ملاقات ها و مذاکرات انجام شده میان دو هیأت ایران و ارمنستان اظهار داشت: در این مذاکرات دو طرف بر لزوم رفع موانع و راهکارهای توسعه روابط گفتگو کردند.

معاون اول رئیس جمهور افزود: با توجه به اینکه ارمنستان عضو اتحادیه اوراسیا است و رابطه خوبی با ا تحادیه اروپا دارد، این موضوع می تواند فرصتی برای گسترش مناسبات فیمابین باشد.

وی با یادآوری اینکه ایران و ارمنستان همکاری های مناسبی را در زمینه های مختلف از جمله انرژی، برق، گاز، کشاورزی، صنایع تبدیلی، حمل و نقل، علمی و فرهنگی پیش بینی کرده اند اظهار امیدواری کرد: دو طرف بتوانند به توافقات خوبی در جهت ارتقاء سطح همکاری ها در زمینه های مختلف برسند.

معاون اول رئیس جمهور خاطرنشان کرد: یکی از محورهایی که می توانیم میان خلیج فارس و دریای سیاه ارتباط برقرار کنیم از طریق ارمنستان است که در این زمینه گفتگو و بررسی شد و مذاکراتی نیز در ارتباط با انتقال خط سوم برق و افزایش صادرات گاز صورت گرفت.

جهانگیری با بیان اینکه منطقه آزاد تجاری ارس در ایران و منطقه آزاد اقتصادی مغری در ارمنستان فرصت خوبی برای تجار و فعالان اقتصادی دو کشور است تا مشارکت جدی تری در سرمایه گذاری و مبادلات تجاری داشته باشند اظهار امیدواری کرد اسناد و یادداشت تفاهم همکاری که امروز میان دو کشور به امضا رسید بتواند به توسعه مناسبات فیمابین کمک کند.

نخست وزیر ارمنستان نیز در این نشست مطبوعاتی مشترک مذاکرات و گفتگوهای انجام شده را سازنده و مثبت ارزیابی کرد و با بیان اینکه در مذاکرات مشترک در خصوص تمام زمینه های همکاری میان دو کشور گفتگو کردیم خاطرنشان کرد: ارمنستان علاقمند است شرکت های ایرانی بیش از پیش در بازار ارمنستان فعالیت داشته باشند و ارمنستان نیز مشوق ها و مزایای مرتبط با فعالان اقتصادی را در اختیار شرکت های ایرانی قرار خواهد داد.

کارن کاراپتیان ضمن اعلام آمادگی ارمنستان برای افزایش حجم مبادلات تجاری با ایران گفت: ارمنستان آمادگی دارد موانع موجود بر سر گسترش مناسبات تجاری میان دو کشور را برطرف سازد.

وی با اشاره به مذاکرات انجام شده از سوی دو کشور خاطرنشان کرد: در این مذاکرات زمینه های همکاری مورد بررسی قرار گرفت و در خصوص نقشه راه توسعه مناسبات بحث و گفتگو شد.


منبع: عصرایران

آیت الله جنتی: ما در دوران شاه در ذلت بودیم و حالا در عزتی بی سابقه قرار داریم

عده‌ای در پی نظام سکولاریستی هستند / جوانان نمی‌دانند اگر کفران نعمت کنند برخورد خدا چگونه است.

رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت: امروز برخی در داخل و عده‌ای در خارج به دنبال این هستند که یک نظام سکولاریستی در ایران برپا کنند و این انقلاب را از درون تهی کنند.

به گزارش عصرایران به نقل از ایسنا، آیت‌الله احمد جنتی در نشست هماهنگی برگزاری مراسم چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی که در محل ساختمان دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، با عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری امام حسین (ع) اظهار کرد: خدا در آیات متعدد قرآن به مردم گوشزد می‌کند که ببینید کجا بودید و و از نعمت پیامبر و اسلام به کجا رسیدید، شما بیچاره و توسری خور و بی‌پناه بودید و خدا به شما پناه داد پس یادتان نرود. ما هم در جایگاهی هستیم که باید به این آیات توجه کنیم که کجا بودیم و الان کجاییم و به کجا می خواهیم برویم.

جنتی: ما در دوران شاه در ذلت بودیم و حالا در عزتی بی سابقه قرار داریم
وی افزود: برخی جوانان متوجه این موضوع نیستند ولی باید بدانند که اگر کفران نعمت کنید خدا چگونه با آنان برخورد می‌کند. اولین نعمتی که خدا به ما داده است امام راحل بود که وقتی صفات مختص مومنین و محسنین را در قرآن می خوانیم می بینیم همه آن صفات به امام راحل هم موصوف است.

رئیس مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه نعمت امام راحل برای ما مثل نعمت پیامبر اسلام برای اصحابش بود، گفت: امام با آن اخلاص، تقوا و یقین که سرلوحه انجام همه کارهایش بود رفتار می کرد ولی امام خمینی رحلت کرد و باید شخصی جایگزین او می شد که نفر بعدی آیت الله خامنه‌ای بود.

جنتی با بیان اینکه شاه سابق در برابر استکبار جهانی و آمریکا در کمال ذلت بود و در مقابل آنان تعظیم می کرد، گفت: ما در آن شرایط بودیم و امروز به کجا رسیده ایم، ما در دوران شاه در ذلت بودیم و حالا در عزتی بی سابقه قرار داریم تا جایی که جاسوس هایی که در سفارت آمریکا کار می کردند را گرفتیم و چشمشان را بستیم و دستگیرشان کردیم، کجا چنین اتفاقی افتاده است؟ آن زمان هم خیلی ها می ترسیدند که آمریکا کشور را بمباران کند اما امام فرمود آنان هیچ غل غلطی نمی تواند بکند.

وی تاکید کرد: تا مردم در صحنه هستند دشمنان هیچ کاری نمی توانند بکنند و انقلاب ما هم صادر شد تا جایی که اسرائیل امروز از جوانان فلسطینی و لبنانی می ترسد و این انقلاب سوریه را آزاد کرد که مورد طمع اسرائیل بود و مصر را آزاد کرد و لیبی را از دست آن دیوانه رها ساخت.

رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با بیان اینکه چهلمین سالگرد باید مراسمی کاملا متفاوت با همه مراسم های پیش از آن داشته باشد، گفت: باید ده ها برابر سایر مراسم ها شکوه و عظمت داشته باشد که بخشی از این مسئولیت که جوانان متوجه شوند انقلاب اسلامی چیست و ما را به کجا رسانده به عهده دستگاه های فرهنگی ما است.

جنتی تاکید کرد: امروز برخی در داخل و عده ای در خارج به دنبال این هستند که یک نظام سکولاریستی در ایران برپا کنند و این انقلاب را از درون تهی کند اما دیدیم که شهدایی مثل حججی با افتخار و سربلندی به دل دشمن می زند و سرش را فدا می کند که دشمن از همین روحیه شهادت طلبی می ترسد.

وی افزود: دشمن از امثال حججی می ترسد که با کارش و با آن تشییع جنازه باشکوهی که برایش انجام شد و قطعاً قبرش فردا مانند امامزاده‌ای محل زیارت خواهد شد می‌ترسد. دشمن از تسلیحات نظامی ما هم می‌ترسد اما نه به اندازه این روحیه شهادت طلبی.

رئیس مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه ما باید به همه مردم و به خصوص به جوانان بفهمانیم که یادشان نرود چه وضعی داشتیم و امروز در کجا قرار گرفته‌ایم، گفت: جوانان ما ذات پاکی دارند اما آگاهی برخی از آنان کم است که عده‌ای از آنان مانند حججی انقلابی هستند و عده‌ای دیگر هم می توانند به این جمع انقلابی بپیوندند اما باید آنان را دریابیم و همه ما این وظیفه را در قبال جوانان به دوش داریم، چرا که دشمن هم در پی این است که این انقلاب را که امروز در آستانه چهل سالگی قرار دارد نابود کند. آنان می‌گویند همین چهل سال برای انقلاب بس است و باید کنار برود.

وی در پایان یادآور شد: مسئله امروز درباره انقلاب مسئله عزت و ذلت است و کاری که ما امروز برای گرامیداشت چهل سالگی انقلاب داریم نیازمند بودجه است و من نگران این بودجه هستم که چگونه باید تامین شود؟  اگر بخواهیم از دولت بگیریم که مرتب می‌گوید ندارم و البته دروغ هم نمی‌گوید چون وضع مالی خوبی ندارد و دستش خالی است اما به هرحال مجلس هم باید در این موضوع کمک کند تا این بودجه تامین شود. این مسئله برگزاری مراسم یک مسئله شرعی و الهی است و خواهشم این است که همه به این مسئله با همین دید نگاه کنند اما با همه بی پولی خدا کمک‌مان می کند و کارها حتی با کمترین پول انجام می‌شود.


منبع: عصرایران

مسابقه خودروهای خورشیدی در استرالیا (عکس)

چگونگی دریافت وام و مجوز خروج از کشور دانشجویان متقاضی سفر اربعین شورای رقابت شکایت از “اسنپ و تپ سی” را رد کرد نوبل اقتصاد به ریچارد تیلر رسید نحوه عملکرد دوربین لباس مأموران پلیس تهران (فیلم) سقوط متهم از طبقه ۴ دادسرای اصفهانی آیت الله جنتی: ما در دوران شاه در ذلت بودیم و حالا در عزتی بی سابقه قرار داریم فراخوان مهمترین رویداد سینمای ایران منتشر شد ممنوع الخروجی ۸ زن ملی پوش بازگشت بشار رسن به تمرینات پرسپولیس پیشنهاد منچسترسیتی برای جذب لیونل مسی


منبع: عصرایران

پوستر نمایش دریبل؛ با هنرنمایی همسر شهاب حسینی! (عکس)

چگونگی دریافت وام و مجوز خروج از کشور دانشجویان متقاضی سفر اربعین شورای رقابت شکایت از “اسنپ و تپ سی” را رد کرد نوبل اقتصاد به ریچارد تیلر رسید نحوه عملکرد دوربین لباس مأموران پلیس تهران (فیلم) سقوط متهم از طبقه ۴ دادسرای اصفهانی آیت الله جنتی: ما در دوران شاه در ذلت بودیم و حالا در عزتی بی سابقه قرار داریم فراخوان مهمترین رویداد سینمای ایران منتشر شد ممنوع الخروجی ۸ زن ملی پوش بازگشت بشار رسن به تمرینات پرسپولیس پیشنهاد منچسترسیتی برای جذب لیونل مسی


منبع: عصرایران

مصدومیت ستاره اسپانیایی بایرن جدی نیست

ورزش سه: تیاگو آلکانتارا پس از بازی اسپانیا و آلبانی دچار مصدومیت شد و به همین دلیل بازی مقابل رژیم اشغالگر قدس را از دست داد.

 تیاگو سال ۲۰۱۳ از بارسا به بایرن پیوست و در این مدت دو بار با مصدومیت های جدی روبرو شده که باعث دوری چند ماهه ی او از بازی ها شده اند.

به همین دلیل هر مصدومیت تیاگو این نگرانی را ایجاد می کند که او بار دیگر دوری طولانی مدتی را تجربه خواهد کرد اما خبر خوب برای بایرنی ها اینکه مصدومیت تازه ی تیاگو جدی نیست و این هافبک اسپانیایی می تواند در دیدار روز شنبه مقابل فرایبورگ به میدان برود.

مصدومیت ستاره اسپانیایی بایرن جدی نیست

آزمایش های دقیق پزشکی نشان داند که تنها مقداری فشار به رباط مچ پای او وارد شده و باشگاه بایرن مونیخ امیدوار است که تیاگو بعد از غیبت در چند جلسه تمرینی، خیلی زود به میادین بازگردد.

در بیانیه باشگاه آمده است:«رباط داخلی مچ پای تیاگو کمی ضرب دیده است، و تنها باید مدت کوتاهی از تمرینات دور باشد و استراحت کند. احتمالا این بازیکن در دیدار خانگی مقابل فرایبورگ به میادین بازخواهد گشت.»


منبع: برترینها

چرا با برانکو تمدید نمی‌کنند؟

ورزش سه: مدیریت، بازیکنان و کادرفنی سه اضلاع موفقیت پرسپولیس در طول فصول بین پانزدهم تا مقطع کنونی محسوب می‌شوند. عواملی که باعث شده تا پرسپولیس و هوادارانش برخلاف سال‌های اخیر روزهای خوبی را پشت سر گذاشته و راضی از نتایج به دنبال موفقیت‌های بزرگتر باشند. اکنون اما کشتی‌ای که علی اکبر طاهری روز گذشته در نشست خود به آن اشاره کرد دچار امواج هولناکی شده که در صورت عدم درایت می‌تواند ناخدا طاهری را به پایان عمر مدیریتی‌اش در پرسپولیس نزدیک کند.

پرسپولیس اکنون مهمترین اصلی که باید در نظر داشته باشد توافق با بازیکنان و کادرفنی‌ای است که طی سه فصل اخیر با اصول خاصی غربال گیری شده‌اند و اکنون آنها را به تیمی کامل در لیگ ایران تبدیل کرده است. پرسپولیس اکنون با محرومیت از دو پنجره نقل و انتقالاتی مواجه شده و اگر در شرایط فعلی هواداران اعتراض و انتقادی نسبت به حکم صادره که با خوش‌بینی مدیران نیز همراه است و عنوان می‌کنند به دنبال شکست آن هستند، ندارند به این دلیل است که با پتانسیل موجود و سیاستی که باشگاه طی فصول اخیر در نقل و انتقالات در نظر گرفته تا حد زیادی امیدوارند به مشکل برنخورند.

پرسپولیس اکنون تیم کاملی در اختیار دارد که هر مهره‌ی آن مورد درخواست دیگر تیم‌ها نیز هستند و با وجود این نفرات که از شرایط سنی مناسبی نیز برخوردار هستند تا نقل و انتقالات زمستانی فصل آینده مشکلی متوجه سرخ‌ها نخواهد بود؛ اما تمام این اتفاقات در شرایطی مایه امیدواری خواهد بود که مسوولان پرسپولیس موفق شوند به توافق لازم و بدون ضرر و زیانی با بازیکنان دست یابند.

در شرایط فعلی اما مهمترین مساله حضور و ادامه همکاری برانکو ایوانکوویچ و تیم موفقش در راس هدایت پرسپولیس است. کارگردان موفقیت‌های فنی پرسپولیس با کسب یک عنوان نائب قهرمانی، یک قهرمانی، قهرمانی سوپرکاپ، صعود به جمع چهار تیم برتر و حضور پرتعداد بازیکنانش در تیم ملی و شانس بالای کسب مجدد قهرمانی در طول سه سال اخیر، بزرگترین کارگردانی را در جمع سرخپوشان داشته و اکنون به ماه‌های پایانی قراردادش نزدیک می‌شود.

اعتماد بالای هواداران پرسپولیس به تصمیمات برانکو و تیم تحت هدایتش که منتهی به موفقیت‌های تاریخی در این باشگاه شده، اکنون بار دیگر انتظار را برای تمدید مجدد قرارداد با این مربی کروات افزایش داده است. برانکو که این روزها با پیشنهادات بزرگی همراه است و چندی پیش در آستانه قبول هدایت تیم ملی کرواسی بعد از نتایج نامطلوب آنها در انتخابی جام جهانی قرار داشت، با رد آن همچنان به تعهد خود به پرسپولیس وفادار ماند تا اکنون بحث اصلی در خصوص شرایط جدید تمدید قرارداد با او باشد.

علی اکبر طاهری در حاشیه نشست روز گذشته خود با اصحاب رسانه ترجیح داد با توجه به شرایط حساس تیم در آستانه جدال با الهلال به طور شفاف در این خصوص صحبت نکند: اینکه او قراردادش را تمدید می‌کند یا نمی‌کند را نمی‌توانم بگویم  اگر یادتان باشد دوفصل قبل ما با برانکو جلسه گذاشتیم و حتی برای بازیکنان هم همین کار را انجام دادیم و قراردادشان را تمدید کردیم. قرارداد برانکو امسال تمام می‌شود و صحبت‌هایی داشته‌ایم و زمینه‌های توافق صورت گرفته و تفاهماتی انجام شده است. اگر یادتان باشد در اردوی عمان با برانکو صحبت کرده بودیم و یک فرایند یکی دو ماهه را در دوره قبلی برای تمدید قرارداد او پشت سر گذاشتیم، حالا هم شرایط اینگونه است و برای تمدید او کمی زمان می‌خواهیم.

اینکه چرا طرفین علیرغم موفقیت‌هایی که در کنار یکدیگر کسب کرده‌اند به نقطه اشتراک نزدیک برای انجام زودتر این پروسه نزدیک نمی‌شوند مسلما مسائل مالی و خواسته‌های دیگر را در پی دارد. برانکو به همراه پرسپولیس به قدرت اول فوتبال ایران حداقل طی سه فصل اخیر تبدیل شده و از محبوبیت بالایی نیز برخوردار شده و در سمت مقابل نیز مدیران پرسپولیس برپایه عملکرد مثبت فنی تیم توانسته اعتماد عمومی و وزارت را به خود جلب کنند.

اما نکته‌ای که در این رابطه نگران‌کننده است مربوط به پیشنهاداتی است که این روزها برانکو در جیب خود دارد؛ سرمربی کروات سرخپوشان حتی در خصوص بازیکنان خود که داعیه جدایی داشتند نیز همواره این ادعا را مطرح می‌کرد که آنها مختار هستند طبق قوانین در ماه‌هایی پایانی قرارداد خود پیشنهادات را بررسی کنند و مشکلی در این رابطه وجود ندارد. مساله‌ای که می‌توان به او نیز تعمیم داد و برانکو اکنون با پیشنهاداتی از آسیا، اروپا و حتی آفریقا مواجه شده است که باعث می‌شود آینده کاری او در راس هدایت پرسپولیس غیرقابل پیش بینی شود.

در روزهایی که شنیده می‌شود حتی برخی بازیکنان تمدید قرارداد خود را به حضور یا جدایی برانکو ایوانکوویچ منوط کرده‌اند، مطمئنا مشخص شدن وضعیت سرمربی فصل آینده می‌تواند شرایط بازیکنان را نیز کاملا شفاف کند. با این حال روزهای شلوغ باشگاه پرسپولیس به واسطه برنامه ریزی برای سفر به عمان و پرونده ریزه اسپور و طارمی باعث شده تا این مساله تنها به جلسات کوتاه اختصاص یابد و مطمئنا نیازمند بررسی و شرایط ویژه‌تری را می‌طلبد و پرسپولیس و مدیرانش نباید بار دیگر با گافی جدید تمام رشته‌های سابق را پنبه کنند.


منبع: برترینها

سینمای کودک، دچار پیری زودرس

چه بسیار جوایز بین‌المللی و چه بسیار اعتبارات جهانی و چه بسیار خاطرات طلایی در حافظه تاریخی – بصری ما که از دوران طلایی سینمای کودک به یادگار داریم. سینمایی که حتی بسیاری از فیلم‌های روشنفکرانه و حتی سیاسی در متن و پس آن به زبان اشارت و کنایه ساخته شده و از حیث هنری، ارزش و اعتبار ماندگار یافته است.

خانه دوست کجاست یک نمونه کافی برای این مدعاست اما سال‌هاست که از بحران مخاطب در سینمای کودک و اصلاً بحران سینمای کودک حرف می‌زنیم. از ضرورت توجه به آن می‌گوییم از حمایت مالی و معنوی، از پرداختن سینماگران بزرگ به این ژانر و از ابزار و لوازم و تمهیدات و سیاست‌هایی که بتواند سینمای کودک را بار دیگر احیا کند، به گیشه‌اش رونق ببخشد و از کلیشه‌ای بودن خارجش کند.

همه از سینمای کودک حرف می‌زنیم. یکی از سینمای برای کودک، دیگری از سینمای درباره کودک و برخی نیز از سینمای کودکانه و عناوین و نام‌های دیگری که گاه به نظر می‌رسد بیش از همه خود کودک را در حصار واژه‌ها محصور و مهجور کرده است.

 سینمایی که دچار پیری زودرس شد
به اعتقاد بسیاری از سینماگران، منتقدین و خود مخاطبان، دهه ۶۰ دوران طلایی سینمای کودک است اما این پرسش کمتر مطرح و پاسخ داده شده که چرا در آن دوران سینمای کودک در اوج بود.

غالباً دلایل درون سینمایی مثل فیلمنامه و کارگردانی یا سطح بازیگری کودک را به‌عنوان مؤلفه‌های مؤثر در موفقیت آن دوران مؤثر می‌دانند اما این فقط یک سر ماجراست و برای فهم بهتر و جامع‌تر آن باید خارج از گود سینما ایستاد و از حیث جامعه شناختی و روانشناسی نیز به این مقوله نگریست. از این حیث دستکم می‌توان ۲ عامل را در برجسته بودن سینمای کودک در آن دوران مؤثر دانست.

یکی شرایط و فضای سیاسی- اجتماعی آن دوران و تجربه دوران تازه‌ای از سینما در بعد از انقلاب که در آن به دلیل عدم پردازش به ژانرهای دیگر دو ژانر دفاع مقدسی و کودک بیش از بقیه مورد توجه قرار می‌گرفت و لذا سینمای کودک از حمایت‌ها و پشتیبانی بیشتری هم برخوردار بود. و مسأله دوم نه مخاطب کودک که تجربه و شکل کودکی در آن دوران بود که نزدیکی و سنخیت بیشتری با تجربه‌های کودکانه فیلمساز داشت لذا بازنمایی آن هم سویه رئالیستی بیشتری داشته و قابلیت همذات پنداری مخاطب کودک با اثر را بیشتر می‌کرد اما امروز نه با مخاطب کودک جدید که اساساً با نوعی کودکی جدید مواجه هستیم که برساخته ساختار و نظام اجتماعی- فرهنگی جامعه مدرن است.

جامعه‌ای رسانه‌ای شده که کودک در آن اولاً تنها با تکنولوژی و ابزاری به نام سینما در ارتباط نیست و رسانه‌های جایگزین و رقیب قدرتمندی مثل رسانه‌های مجازی در اختیار اوست که موجب شده تا سینما تنها گزینه او برای سرگرمی و فراغت نباشد. دوم اینکه از حیث تربیتی و فرهنگی نیز کودکان امروز تجربه متفاوت از نسل پیش را از سر می‌گذرانند که کنش‌مندتر و کنشگرتر از گذشته است.

کودک امروز دیگر مخاطب منفعل نیست بلکه به‌عنوان یک مخاطب کنشگر خود تولید‌کننده پیام و محتوی است و نه صرفاً تماشاگر و مصرف‌کننده آن. نیازها و خواسته‌های کودک امروز به‌واسطه بسط تاریخی مدرنیته دچار دگرگونی و دگردیسی شده و در نهایت نه فقط سینمای ما که جامعه ما با کودک و کودکی جدید مواجه است. بدیهی است تا زمانی که این کودک و کودکی جدید بدرستی شناخته نشود سینمای کودک ما با بحران مواجه خواهد شد. تا زمانی که مخاطب کودک ما دغدغه‌ها و نیازهای خود را بر قاب و پرده سینما نبیند نمی‌توان به آشتی او با سینما امیدوار بود.

 سینمای کودک ما شاید مجهزتر به تکنولوژی‌های سینمایی شده باشد اما هنوز پایش در فهم مخاطب کودک می‌لنگد و اینجا آن گلوگاه اصلی است که باید درباره اش فکر کرد و چاره‌ای اندیشید. بر این مبنا باید گفت که سینمای کودک ما در حال حاضر به پژوهش و تحقیق میان رشته‌ای نیاز دارد تا با همکاری پژوهشگران و سینماگران کودک، زمینه و بستری برای فهم کودک جدید و پیچیدگی‌هایش فراهم شود تا در این خوانش و بازشناسی به بازآفرینی و احیای دوباره سینمای پررونق کودک امیدوار شد. کودکان امروز کودکان پویا و کنشگرند اما سینمای کودک ما در برابر این مخاطب، ایستاست و باید زبان خود را به زبان کودک امروز نزدیک کرده و تطبیق دهد.

بهروز شعیبی کارگردان و بازیگر در این باره می‌گوید: «زمانی که در یک کشور مشکلی پیش می‌آید، یک تیم فلسفه برای بحران دست به کار می‌شوند. در سینما نیز باید اینگونه عمل کنیم، پخش سینمای کودک نیاز به یک فرهنگسازی دارد و باید جا بیندازیم که پدر و مادر یاد بگیرند برای فرزندان خود نیز زمان بگذارند.» به گفته شعیبی«هر فیلمی قرار است از لایه و سطح اولیه عبور کند، نیاز به تحقیق دارد. اگر می‌خواهیم برای آینده کاری خودمان کاری را در نظر بگیریم، باید تبلیغات آن را آغاز کنیم. کار کودک نیاز به هرس‌های بسیار ظریفی دارد، امروز باید به این فکر کنیم که ابتدا احتیاج به وجود می‌آید و پس از آن ما دست به تولید می‌زنیم.»

بهروز مفید از تهیه‌کنندگان سینمای کودک می‌گوید: «معتقدم سینمای کودک ما هنوز خیلی بکر است و خیلی از موضوعات در سینمای کودک است که هنوز به سمتش نرفتیم و اثری درباره آن نساختیم. سینمای کودک ظرفیت خوبی برای پرداخت به موضوعات مختلف دارد و زمینه‌اش هم در سینمای ما وجود دارد که به سمت ساخت آثار مختلف بروند اما به دلیل حمایت نشدن از سوی دولت در زمینه اکران هیچ‌گاه حق مطلب نسبت به سینمای کودک بخوبی ادا نشده است.»

این کارگردان پیشنهاد می‌کند: «مسئولان فرهنگی باید تلاش کنند تا فضایی برای اکران آثار سینمایی کودک و نوجوان فراهم شود و مانند تشکیل گروه هنر و تجربه شاید بهتر باشد فضایی برای اکران فیلم‌های کودک و نوجوان شکل بدهند. یا حداقل زنگ سینما در مدارس شکل جدی به خود گرفته و مانند دوران گذشته با همکاری سازمان سینمایی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت آموزش‌وپرورش زنگ سینما رنگ و بویی دوباره گرفته و سینمای کودک و نوجوان از این دوره‌ گذار عبور کند و بتواند به‌ روزهای طلایی و اوج خود بازگردد.»

ابراهیم فروزش نیز نگاه تحقیرآمیز به آثار سینمای کودک و نوجوان را از آفات این عرصه می‌داند و معتقد است: «تولید آثار سینمایی در حوزه کودک و نوجوان به دلیل بی‌انگیزه بودن سرمایه‌گذار خصوصی که انتظار بازگشت سرمایه خود را دارد، روز به روز تحلیل می‌رود و در مقابل اکران آثار این سینما در تهران و شهرستان‌ها نیز نزول کرده است.»

این کارگردان و فیلمنامه‌نویس تأکید می‌کند که می‌توان مخاطبان کودک و نوجوان را از سن سه سالگی تا شانزده سالگی به بیش از ۶ گروه تقسیم کرد اما برای تولید اثری که با استقبال کودکان و نوجوانان در کنار خانواده‌هایشان روبه رو شود، باید یک تقسیم‌بندی کلی درنظر گرفت. در چنین ساختاری، فیلم باید بتواند کودک را روی صندلی بنشاند و نظر اعضای خانواده را نیز جلب کند و خط کشی‌های مربوط به ساخت آثاری برای کودکان یا درباره کودکان از بین می‌رود.

با ارجاع به سخنان اهالی سینما باید گفت سینمای کودک را می‌توان شاخص سنجش حال و قال سینمای یک کشور دانست که میزان نشاط و پویایی یا کسالت و بدحالی آن را نشان می‌دهد. واقعیت این است که سینمای کودک ما سال‌هاست که آن رونق و رمق گذشته را ندارد. سینمایی که مخاطبان را جلوی در سینماها به صف می‌کرد و جوایز و افتخارات زیادی در جشنواره‌های بین‌المللی برای ما کسب می‌نمود اکنون دیگر نماد و بازنمایی شکوه گذشته نیست. باید بپذیریم که سینمای کودک ما دچار پیری زودرس شده و هنوز قد نکشیده از نفس افتاده است.

 سینمایی که دچار پیری زودرس شد

 کودکان سینمایی کم نداریم اما دریغ از سینمای کودکانه! کودکان ما به جای قصه با غصه دست به گریبانند! و در این میان اوضاع سینمای نوجوان ما فقیرتر است و از فقدان فیلم‌های خوب رنج می‌برد! انگار قصه‌های ما برای کودک و نوجوان این سرزمین ته کشیده و زبان مشترک با بچه‌ها را فراموش کرده‌ایم. اگرچه دراین دگردیسی فرهنگی و اجتماعی با کودکان و کودکی جدید مواجه هستیم اما همه کودکان در همه جا و همه زمان‌ها، مشتاق شنیدن قصه هستند. رمز موفقیت سینمای کودک در دهه ۷۰ قصه‌پردازی و داستان‌های جذاب آن بود چرا که کودک به لحاظ روان‌شناختی بخصوص کودک ایرانی به دلیل سنت‌های فرهنگی به قصه‌گویی و داستان‌پردازی گرایش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او می‌شود، ساختار داستانی اثر و شیوه قصه‌پردازی آن است.

 
بهترین پیام‌ها و آموزه‌های تربیتی هم نمی‌تواند مخاطب کودک را به خود جلب کند، مگر اینکه آن مفاهیم و محتویات در قالب ساختاری داستانی و قصه‌گو ریخته شود و به تصویر درآید. این وجوه قصه‌پردازی در سینمای کودک آنقدر مهم است که برخی وجود راوی و قصه‌گو را به‌عنوان جانشین نمادین مادربزرگ‌ها در سینمای کودک، ضروری می‌دانند به این معنی که کودک باید حس کند که قصه‌ای دارد برای او تعریف می‌شود. به نظر می‌رسد سینمای کودک ما مادربزرگ قصه گوی خود را از دست داده است.

باید زبان قصه و زبان کودک را بار دیگر باز ستانیم و باز بسازیم. در نهایت می‌توان عواملی که سینمای کودک را تهدید می‌کند به ۲ دسته کلی تقسیم کرد.

عوامل درون سینمایی شامل ضعف فیلمنامه، افول قهرمان‌ها و اسطوره‌های کودکانه، عدم قصه‌پردازی و ضعف ساختار داستانی، فقدان کارگردانی کودک و عوامل برون سینمایی شامل شرایط اکران درست، سالن خوب، مدیریت پویا و….. شاید یکی از بهترین راهکارها برای حل این بحران، نظرسنجی و پرس‌وجو از خود کودکان به‌عنوان مخاطبان اصلی این سینما درباره چگونگی و چرایی سینمای کودک باشد.

اگر کارکردهای فرهنگی، تربیتی و اجتماعی سینما را در ارزیابی آن لحاظ کنیم جایگاه و اهمیت سینمای کودک به اندازه جایگاهی است که دوران دبستان و پیش دبستانی در تعلیم و تربیت انسان دارد. امروزه در سیستم‌های پیشرفته آموزشی بهترین استادان و معلمان را برای تعلیم کودکان می‌گمارند، چرا که نیک می‌دانند پایه و اساس و بنیاد تعالی و ترقی انسان در این دوران بنا می‌شود. توجه و التزام نظری و عملی به سینمای کودک هم در رشد سینما تأثیر دارد و هم در رشد کودک. اگر کودک را به مثابه یک مخاطب برای سینما هم در نظر بگیریم، تربیت مخاطب حرفه‌ای از همین دوران کودکی آغاز می‌شود. کودکی که فیلم خوب ببیند یاد می‌گیرد که خوب هم فیلم ببیند و اعتلای سینمای کودک قطعاً به تربیت مخاطب حرفه‌ای در آینده منجر خواهد شد.
دسترسی کودک امروز به سینمای پویا، بانشاط و جذاب تنها تأمین اوقات فراغت و سرگرمی او نیست بلکه تأمین نیازهای انسانی و اعتلای آگاهی او نیز هست.

بدیهی است سینمای کودک ما امروز بیش از گذشته به فیلمنامه غنی و کارگردانی قوی نیازمند است تا کودک امروز که در محاصره انواع و اشکال بازی‌ها و رسانه‌های دیجیتالی قرار گرفته بتواند سینما را انتخاب کرده و پای تماشای فیلم بنشیند. کودک امروز خود محصول یک فرهنگ رسانه‌ای است و نسبت به کودک نسل پیشین، سواد و مهارت رسانه‌ای بیشتری دارد. بالطبع تأمین خواسته‌های مخاطب کودک امروز دشوارتر از کودک دیروز است.

سینمایی که دچار پیری زودرس شد 

اگر کودک دیروز از سینمای کودکانه، نوستالژی به ارث برده، میراث کودک امروز تکنولوژی است.اگرچه تکنولوژی و رسانه‌های نوین، فرصت‌های تازه‌ای برای کسب آگاهی و سرگرمی کودکان امروز فراهم کرده اما آسیب‌ها و تهدیدهای این تجربه دیجیتالی هم کم نیست. قطعاً یکی از غفلت‌های ما در ارتباط با کودک امروز و آسیب‌هایی که از تکنولوژی‌های نوین رسانه‌ای می‌بیند در بی‌توجهی به سینمای کودک و کارکردهای آن است. سینما می‌تواند بسیاری از خلأهای عاطفی، هیجانی، تصویری و حسی کودک را پر کند و ذهن خیالپرداز او در جهت خلاقیت و پرورش خلاقانه هدایت نماید. مشکل اصلی سینمای کودک ما در عدم شناخت دقیق زبان کودک امروز است.

سینمای کودک ما بیش از آنکه دچار بحران کودک باشد دچار بحران فهم کودک و تجربه کودکی است. فهمی که نیازمند تعامل و گفت‌و‌گوی متخصصان و کارشناسان کودک در همه حوزه‌ها و رشته‌هاست تا در یک هم‌افزایی با اهالی سینما بتوانند به درک صحیح زبان کودک امروز رسیده و به بازنمایی آن در سینما بپردازند.

بدیهی است کودکی که خود و نیازهای خود را روی پرده سینما ببیند، قطعاً با آن همذات‌پنداری کرده و مجذوب آن می‌شود. واقعیت این است که کودکان ما با سینما بیگانه نیستند این سینمای ماست که با کودک، بیگانه شده و نمی‌تواند بدرستی آن را روایت کرده و به تصویر بکشد.

سینمای کودک ما نیازمند شناخت درست از سیمای کودک امروز است تا کودک امروز نیز کودک سینمایی را در فیلم‌ها باور کند و خود را در آیینه آن ببیند. سینمای کودک ما در شناخت مخاطب خود دچار بحران است نه در جذب مخاطب خود، در ترسیم سیمای کودک دچار ضعف است نه در ترمیم تماشاگر خود! تا با شناخت دقیق سیمای کودک امروز، سینمای کودک امروز را بازسازی و احیا کنند. سینمایی که تجربه غنی و جذاب «آگاهی و سرگرمی» را برای مخاطب کودک به ارمغان بیاورد.

کودک، خاطره و مخاطره!

گیتی خامنه مجری تلویزیون و برنامه ساز

به کودک که می‌اندیشم، دوران رهایی بی‌قید و شرطی در ذهنم نقش می‌بندد که به مانند بسیاری از ایده آل‌های ذهنی بشر، برای بسیاری از کودکان جهان به هیچ عنوان تعیین و موجودیت نیافته. آنچه در کره خاکی ما جریان و سیلان دارد، گاه با آنچه مسلم‌ترین حق کودک است کوچکترین همسویی ندارد. کودک در عصر ما، برای برخوردار شدن از کوچکترین حق اش، باید سخت بختیار باشد! و یکی از شرایط دستیابی به این شادکامی برخورداری از نعمت وجود اطرافیانی آگاه است که باور داشته باشند پرورش یک انسان خوشبخت در گرو کسب مهارت فرزند پروری است. داشتن بزرگسالانی ماهر و توانمند از نظر من یکی از مسجل‌ترین حقوق کودکان است حتی اگر اعلامیه‌های جهانی با قوت حمایت از حقوق قانونی، از آن به شکل صریح به‌عنوان قانونی لازم الاجرا یاد نکرده باشند!

بها دادن به کسب تخصص در زمانه ما، راز دست یافتن به موفقیت است؛ در دنیایی که داشتن آگاهی در زمینه این همه دانستنی که هر لحظه به روز شدن را می‌طلبد، ساده نیست. شناخت اولویت‌ها و پرداختن به آنها در وهله نخست، کارایی دانسته‌ها و توانمندی ما را به حداکثر ممکن می‌رساند و چه اولویتی مقدم‌تر بر کسب مهارت والدگری در رابطه با انسانی که پدر و مادر تصمیم به آغاز و ادامه حیات او، روی کره خاکی را برای او گرفته‌اند!؟

کودک انسانی است با همه نیازها و تمنیات بشری در قالب فیزیکی کوچک و این تفاوت ظاهری به هیچ عنوان مترادف با کوچک شمردن این نیازهای برحق نیست. اگر با این موجود به تمامه و آنچنان که در خور‌ شأن انسانی اوست برخورد شود، آینده توأم با خوشبختی نوع بشر بواسطه بهره‌گیری درست از توان پروراندن انسان، رقم زده می‌شود و در غیر این صورت همه ما ناخواسته به کاستی‌ها و اعوجاج‌های رو به تزاید حیات دامن زده‌ایم.

درجهان امروز که به دهکده‌ای جهانی بدل شده و کنش‌ها و واکنش‌های ما روی زندگی همنوعانمان در اقصی نقاط دنیا تأثیرات ماندگاری بر جای می‌گذارد، کودکان ما، این آسیب پذیرترین قشر جامعه بیش از هر زمان دیگری در مخاطره هستند تنها راهی که نجات بخش به نظر می‌رسد، پرورش انسان‌های آگاهی است که بداند آینده ازآن اوست و او در قبال این آینده که به او و کودکان او تعلق دارد، مسئول است، در قبال همه کودکانی که امروز روز جهانی آنها است.

سینمایی که سال‌هاست وجود ندارد

محدثه واعظی پور روزنامه‌نگار

رونق گونه‌های متنوع فیلمسازی در ادوار متفاوت معلول عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی است. در ایران، علاوه بر فضای اجتماعی هر دوره، سیاستگذاری‌های کلان فرهنگی، سلیقه مدیران سینمایی و اقبال مردمی در رونق گرفتن یک نوع فیلمسازی مؤثر است. ملودرام‌های سوزناک خانوادگی در دهه ۶۰ و در فقدان عشق زمینی، معنا پیدا می‌کردند.

در نیمه دوم دهه ۷۰ و در دوران اصلاحات بود که فیلمسازی انتقادی اجتماعی رونق گرفت و ملودرام‌های جوان پسند و عاشقانه با استقبال مواجه شد. در بخشی از دهه ۸۰ کمدی‌های سخیف ارزان قیمت، با استقبال مواجه شدند و این روزها، فیلمسازی درباره مسائل اجتماعی دوباره رونق گرفته است. سینمای کودک، به معنای جریانی که علاوه بر تولید فیلم، موضوع اکران و مخاطب در آن جدی باشد سال‌هاست در ایران وجود ندارد؛ اینکه هر سال به بهانه زنده نگه داشتن نام جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان، گردهم جمع شویم و نمایش سینمای کودک را برگزار کنیم، به معنی وجود داشتن این نوع فیلمسازی در شرایط حرفه‌ای، سالم و مطلوب نیست.

در تعریف شرایط سالم و مطلوب هم، باید به این نکته اشاره کرد که فیلمسازی به مناسبت یا به‌ دلیل حضور در یک جشنواره بدون توجه به سلیقه مخاطب یا اقبال عمومی و با هدف رونق دادن به جشنواره‌ای که مدت‌هاست از دوران اوج فاصله گرفته و تأثیری نه در مخاطب و نه در فضای سینمایی دارد، را نمی‌توان رویکردی حرفه‌ای به فرآیند فیلمسازی دانست. بنابراین این چرخه معیوب که راهی به اکران ندارد نمی‌تواند تداوم یافته و به تولد یک جریان منجر شود. در حالی که سینمای کودک به‌ دلیل مخاطبان بالقوه‌ای که دارد می‌تواند رونق نسبی داشته باشد.

آیا می‌توان گفت کودک متولد دهه ۶۰ فیلم دیدن در سینما را دوست داشته و کودک دهه ۹۰ علاقه‌ای به حضور در سینما ندارد؟ این فرضیه زمانی ثابت می‌شود که فیلم کودک ساخته شود و در فضای رقابتی روی پرده برود. خروجی جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان، معمولاً چنین خاصیتی نداشته است. برای رونق گرفتن دوباره سینمای کودک توجه به نکاتی ضروری است. مواردی که نه با دستورالعمل که با تعیین خط مشی‌های مدیریتی دست کم در دوران دوم دولت تدبیر و امید، قابل اجراست.

گام اول ایجاد فضایی است تا فیلمسازانی در این زمینه فعالیت کنند که علاقه‌مند به فیلمسازی برای کودک و نوجوان هستند، نه سینماگرانی که می‌خواهند در این حوزه، سیاه مشق‌هایشان را ثبت کنند. گام بعدی خارج شدن سینمای کودک از محافل، به فضای عمومی و رقابتی است. این نوع فیلمسازی باید در مواجهه با کودکان و نوجوانان قرار بگیرد، محک بخورد و از تندبادهای گیشه عبور کند. حفظ حالت گلخانه‌ای فایده ندارد و به مسیری می‌انجامد که امروز در آن قرار گرفته‌ایم.

سال‌هاست درباره مشکلات سینمای کودک و نوجوان سخن گفته می‌شود، اما از اصلاح در امور خبری نیست، یا دست کم تلاش‌های پراکنده به نتیجه‌ای درخور نمی‌رسد. اختصاص بعضی سالن‌های سینما به مخاطبان کودک یا ترغیب آموزش و پرورش به همکاری برای دیدن فیلم‌ها، می‌تواند بخشی از مشکل جذب مخاطب را حل کند اما در دورانی که سینما و فیلم، تنها تفریح کودکان نیست و تنوع رسانه‌ها قدرت انتخاب این نسل را بالا برده، باید انقلابی بزرگ در فیلمسازی کودک و نوجوان شاهد باشیم.

رویکردی که به دنیای کودک امروز مربوط باشد و نسخه‌هایی را که سینمای کانونی در دهه ۵۰ ارائه می‌داد  تکرار نکند. چشم فیلمسازان امروز نباید به نمونه‌های موفق سینمای کودک در دهه ۶۰ و ۷۰ باشد، آن الگوها برای کودکی که در مواجهه با انواع بازی‌های رایانه‌ای و کارتون‌های خارجی قرار گرفته، جذابیت ندارد. برای احیای سینمای کودک، نیاز به عبور از مسیری دشوار است و تا به این مسیر پا نگذاریم مشکلات حل نمی‌شود.


منبع: برترینها

۲۷ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

از نردیک به ۴ هزار سال پیش از میلاد، انسانها تلاش کرده‌اند که اسب‌ها را اهلی کنند و در این زمینه هم خیلی موفق عمل کرده‌اند. این حیوانات که سمبل نجابت هستند از دیرباز در زمینه‌های گوناگون کمک حال انسانها بوده‌اند.

از نردیک به ۴ هزار سال پیش از میلاد، انسانها تلاش کرده‌اند که اسب‌ها را اهلی کنند و در این زمینه هم خیلی موفق عمل کرده‌اند. این حیوانات که سمبل نجابت هستند از دیرباز در زمینه‌های گوناگون کمک حال انسانها بوده‌اند. در ادامه با ۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها با ما همراه باشید.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۱. بالاترین سرعتی که برای یک اسب مسابقه ثبت شده ۷۰.۷۶ کیلومتر بر ساعت بوده‌است.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۲. کوچک‌ترین اسب جهان ۴۳ سانتی متر قد و ۲۶ کیلوگرم وزن دارد.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۳. اسب‌ها می‌توانند ایستاده بخوابند.

    ۴. Gaius Caligula، امپراطور رومی، اسبش را سناتور کرد.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۵. در انگلستان تمام اسب‌ها، کره اسب‌ها و الاغ‌ها باید پاسپورت داشته باشند.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۶. سگ‌ها ۱۳ نوع گروه خونی، اسب‌ها ۸، گاوها ۹ و انسانها فقط ۴ گروه خونی دارند.

    ۷. در طی جنگ جهانی اول بیش از ۸ میلیون اسب کشته شدند.

    ۸. اسب‌ها نمی‌توانند استفراغ کنند.

    ۹. ارتش مدرن انگلستان اسب‌های بیشتری دارد تا تانک.

    ۱۰. در سال ۱۹۲۳، به یک اسب سوار حمله‌ی قلبی دست داد و فوت کرد؛ اما اسبش مسابقه را تمام کرد و نه تنها اول شد بلکه تنها اسب سواری شد که بعد از مرگش مسابقه را برده بود.

    ۱۱. در اوایل قرن ۲۰، اسب‌ها با مدفوعشان انقدر آلودگی ایجاد کرده بودند که ماشین‌ها را به عنوان جایگزینی سبز می‌دیدند.

    ۱۲. کالیفرنیا در سال ۱۹۹۸، فروش گوشت اسب برای مصارف انسانی را ممنوع کرد.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۱۳. طبق یک مطالعه، می‌توان به اسب‌ها یاد داد که از علائمی استفاده کرده و به انسانها بگویند که چه می‌خواهند.

    ۱۴. در طی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ در استرالیا، اسب‌ها تعداد افراد بیشتری را از تمام حیوانات سمی روی هم به قتل رساندند.

    ۱۵. اسب‌ها هم به احتمال زیاد خواب می‌بینند.

    ۱۶. اسب‌ها روزانه حداقل ۲۶ گالون آب میخورند. درواقع ۵۰٪ از کل وزن اسب‌ها را آب تشکیل می‌دهد.

    ۱۷. دندان‌های اسب همیشه در حال رشد هستند.

    ۱۸. درکل دنیا حدود ۵۸ میلیون اسب وجود دارد.

    ۲۰. نزدیکترین حیوان به اسب گاو یا خوک یا بز نیست، بلکه کرگدن است.

    ۲۱. وزن مغز یک اسب تقریبا نصف وزن مغز یک انسان است.

    ۲۲. پیرترین اسب ثبت شده ۶۲ سال داشته است، اکثر اسب‌ها حدود ۲۵ سال عمر می‌کنند.

    ۲۳. تعداد دندانها اسب نر و ماده با هم تفاوت دارد. اسب‌های نر ۴۴ دندان و اسب‌های ماده بین ۳۶ تا ۴۰ دندان دارند.

    ۲۴. در حالیکه انسانها ۳ ماهیچه در گوششان دارند، اسبها ۱۰ ماهیچه دارند که این به آنها اجازهٔ چرخش ۱۸۰ درجهٔ گوششان را می‌دهد.

    ۲۵. اندازه‌‌ی چشم اسب‌ها ۹ برابر چشم انسان‌هاست. در اصل اسبها از تمام پستاندارن روی خشکی چشم‌های بزرگتری دارند. آنها همچنین تقریبا دیدی ۳۶۰ درجه دارند.

۲۸ دانستنی درباره‌ی اسب‌ها

    ۲۶. قلب اسبها حدودا هم سایز یک توپ بسکتبال است درحالیکه قلب انسانها به اندازهٔ مشت بسته‌شان است.

    ۲۷. اسب‌ها فقط می‌توانند از طریق بینی‌شان تنفس کنند و امکان تنفس از طریق دهان را ندارند.


منبع: برترنها

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

ماهنامه دیده بان – آرش نصیری: فرزاد فرزین یک حرفه ای تمام عیار است. او بیش از ۱۰ سال است که در سطح اول موسیقی پاپ حضور دارد و همواره برای ادامه کارش برنامه داشته و هر بار که شرایط طوری شد که انگار دارد کم کم از سطح اول فاصله می گیرد، فعالیتی کرده که دوباره او را برگردانده به همانجا که بود. این بار آن فعالیت یا به قولی بمب فرزاد، بازی اش در سریال عاشقانه بود. او البته پیش از این و از سال ها قبل در سه فیلم دیگر هم بازی کرده بود اما این بار هم چند پله در بازیگری پرش داشت و هم جسارت به خرج داده و نقشی را بازی کرد که در صورت خطا می توانست تاثیر کاملا برعکسی داشته باشد.

فرزین در این سریال چیزی از بازیگران حرفه ای همبازی اش کم نداشت و اتفاقا در دو نقش هم بازی کرد: هم در نقش تورج چلبیانی و هم در نقش فرزاد فرزین. دو نقشی که هیچ کدام خودش نبودند و حتی در نقش فرزاد فرزین هم باید بازی می کرد تا مردم یک فرزاد فرزین عصا قورت داده جدی را ببینند که با تورج خلافکار شیرین فاصله دارد.

فرزاد فرزین وجه بازیگری اش را در کنسرت هایش هم نشان می دهد و از همان ابتدا پرفورمنس بخش اصلی و مهم کنسرت هایش بود. با سورپرایزهایی که روز به روز جذاب تر شدند تا جایی که در سال ۱۳۹۵ پرتاب شد به سال ۱۴۱۰٫ وقتی در این مورد می پرسیم تعارف نمی کند و می گوید در این مورد رقیبی ندارد که واقعا هم ندارد.

 گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر
با او در همه این موارد حرف زدیم و موارد دیگر از جمله نظرش درباره بازیگر – خواننده ها و خواننده – بازیگرهای دیگر و همچنین ستاره های جدید موسیقی پاپ. با او درباره خانواده و علاقه شدید تین ایجرها به او هم حرف زدیم. خلاصه این که این گفتگو خواندنی از آب در آمده است.

گفتگوی ما درباره خواننده – بازیگرهاست که شما هم یکی از آنها هستی، طوری هم بازیگری برایت جدی است که آدم فکر می کند از اول انگار قرار بود بازیگر شوی. وقتی نوجوان بودی قهرمان زندگی ات چه کسی بود؟ آیا آن موقع بیشتر به بازیگران علاقه داشتی یا خواننده ها؟

– قهرمان که نداشتم اما الگوهایی که داشتم بین شان هم بازیگر بود و هم خواننده.

بیشتر کدام شان بود؟ به نظر می رسد بازیگری برایت همیشه خیلی جدی بود.

– بله. زیاد فیلم نگاه می کردم. بازیگری را خیلی دوست داشتم و آن موقع و در نوجوانی بازیگرانی که فیلم های اکشن بازی می کردند را خیلی دوست داشتم، مثل سیلوستر استالونه و دیگران. بعد از یک مدتی و وقتی سنم کمی بالا رفت، کارهای ال پاچینو را خیلی دوست داشتم و نگاه می کردم و بازی او خیلی مرا تحت تاثیر قرار می داد. موسیقی هم که طبیعتا بود و جالب است که به صورت موازی جفت شان را دوست داشتم.

آیا می شود گفت در آن سال ها که وارد دنیای هنر شده بودی، اگر کار بازیگری به شما پیشنهاد می شد و به صورت جدی وارد دنیای بازیگری می شدی، ممکن بود بازیگر شوی و به سراغ خوانندگی نیایی؟

– نه. من در هر صورت جفت این کارها را انجام می دادم چون همزمان با این که برای جشنواره رشد فیلم ساختم، همان موقع توی خانه آهنگسازی هم می کردم. همیشه جفت شان را دوست داشتم. البته در بخش بازیگری برای من فرصت زیاد پیش نیامد که رشد کنم اما موسیقی به کار و تلاش خودم بستگی داشت و بیشتر پیگیری کردم.

بازیگر مورد علاقه خارجی ات در آن زمان را گفتی، بازیگران ایرانی مورد علاقه ات چه کسانی بودند؟

– خیلی ها بودند و شاید الان یادم نیاید که یکی یکی بگویم. در کار جدی خسرو شکیبایی را خیلی دوست داشتم و بعدا پرویز پرستویی و در بازیگران طنز هم کلا اکیپ مهران مدیری را دوست داشتم.

از خوانندگان و موزیسین ها چه کسانی الگویت بودند؟

– یکسری از خوانندگان قدیم بودند که خیلی نمی شود در موردشان صحبت کرد و از خوانندگان جدید هم خیلی الگوبرداری نمی کردم.

ما مستر پرفورمنس در کنسرت هستیم

اولین کنسرت تهرانت چه سالی بود و سوپرایزش چه بود؟

– قبل از اولین اجرایم در سینمای ایران هم روی صحنه رفته بودم ولی اولین اجرای تکی ام در سال ۱۳۸۸ بود. در آن کنسرت یک میکروفون از بالای استیج می آمد و بعد تور نوریش باز می شد و آرام آرام می آمد پایین و بعد خواننده می آمد میکروفون را می گرفت و با آن بازی می کرد و بعد پرت می کرد چون از بالا هم آمده بود بر می گشت و بعد اجرا شروع می شد. اولین پرفورمنس ما خیلی ساده بود. البته اندینگ هم داشتیم و در اندینگ هم کار هموطن را اجرا کردیم که چند تن از بچه های نوجوان می آمدند و پرچم ایران در دست شان بود و با ما می خواندند.

و بعد مدام سخت ترش کردی. با این وضعیت توقع مخاطبانت بالا نرفت؟

– قطعا کارهایی که سال های بعد کردیم هی بزرگ تر و بزرگ تر شد.

تا جایی که کنسرت ۱۴۱۰ را برگزار کردی، با موهای گریم شده برای آن سال یعنی آینده…

– کنسرت ۱۴۱۰ که ما سال قبل اجرا کردیم قطعا پرفورمنس اش فراتر از کنسرت های ایرانی و در حد کنسرت های بین المللی بود، هم دکورش و هم پرفورمنس اجرایش و هم بازیگرانی که در آن کار می کردند. تیمی که داشتند کار را مدیریت و اجرا می کردند، از کارگردان تا گریمورها و بازیگران و بدلکاران و دکوراتورها و مسئولان لباس و کلا کسانی که پشت صحنه کار می کردند، نشان می دهد که این کنسرت در سطح کشور نبود و شما مطمئن باشید که هیچ ایرانی در خارج از کشور هم چنین کنسرتی برگزار نکرده است. اگر کسی نمونه اش را بیاورد من حرفم را پس می گیرم.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

سفید کردن موها که خیلی جالب بود. بعد از کنسرت مجبور شدی که موها را بزنی یا دوباره با رنگ دیگر رنگش کردی؟

– مسئله اینجا بود که این موها اصلا موی ما نبود. ما برای این کار از یک ماه قبلش تست گریم داشتیم. برای همه ما مو ساخته شد. همه اینها فراگ یا به قولی پوستیش بود و روی سر ما قالب گیری شده بود. برای همه ما قالب سر و صورت را گرفتند و برای ما طراحی شده بود.

المان های یک آرتیست

یکی از کارهایی که انجام دادی و در موفقیت ات هم تاثیرگذار بود این بود که وقتی وارد کار خوانندگی شدی بازیگری را هم به نوعی وارد کارت کردی. جدای از استایلت در خوانندگی و آهنگسازی، یکی از ویژگی های عمده ات پرفورمنس های اجراهایت بود و جزو اولین کسانی بودی که پرفورمنس را هم وارد اجرا کرده بودی. این از علاقه ات به بازیگری نشأت می گرفت یا داشتی برای خودت استایل درست می کردی؟

– من فکر می کنم همه اینها که صحبتش را کردی باید در وجودت باشد و اینها گمان های یک آرتیست است. آرتیست می تواند در جنبه های مختلفی استعداد داشته باشد و این چیزی نیست که برایش برنامه ریزی کرده باشم. از اول و از زمان بچگی ام فکرش را داشتم و طبیعتا الگوهایم هم در کارم تاثیرگذار بودند.

و از اولین کنسرت هایت هم این کار را شروع کردی که یکسری کار ویژه و سورپرایز هم داشته باشی.

– دقیقا از اولین کنسرت جدی ام در تهران با پرفورمنس شروع کردم و بعد، با توجه به تجربه کاری مان و با توجه به این که این کارها را در شرایط سختی انجام دادیم، کم کم بزرگ تر، تکمیل تر و حرفه ای تر شد.

آرتیست باید همه جا بدرخشد

آیا این کارها به خاطر علاقه و عطشی که به بازیگری داری نیست؟

– در بازیگری که دارم کارم را انجام می دهم. گفتم اینها المان های یک آرتیست است. آرتیست با یک خواننده معمولی فرق می کند. آرتیست با یک بازیگر معمولی فرق می کند. آرتیست باید در هر بخشی که توانایی دارد بدرخشد و بتواند استعدادش را نشان بدهد و برای این کار باید تمرین و تفکر داشته باشد، با بقیه متفاوت باشد و برای رسیدن به اینها تلاش و سختی ها را تحمل کند.

کنسرتی که ما می گذاریم، غیر از مسائلی که قبلش اتفاق می افتد و تمرین هایی که داریم برای پرودیوس کردنش از یک ماه قبل زمان می گذاریم و تفکر و هزینه می کنیم. زمان اجرای لایو هم تمام این گروه با استرس صد چندان یک خواننده که همینجوری ساده می رود روی صحنه می ایستد و می خواند، کار می کنند.

لایو هست و هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد و زمان کمی برای آماده سازی اش هست و ممکن است وسط اجرا قصه تغییر کند. اینها یک گروه بزرگ می خواهد و تا زمانی که کسی انجامش ندهد نمی داند قصه چیست. اگر دقت کنید می بینید که چقدر فشار هست روی من و گروهی که با من کار می کنند و طبیعی ۸هم هست که شخصی که لیدر است، غیر از اجرای زنده ای که دارد، فشار مضاعفی روی دوشش احساس می کند.

این کارها که می کنید باعث رقابت ها و حسادت ها نمی شود؟

– کسی نتوانسته با ما رقابت کند. مگر توانسته؟ وارد شدن به این جریان احتیاج به آماده شدن دارد. این کار تجربه تقریبا ۱۰ ساله ما را پشت سرش دارد. ما این کار را در ایران به تنهایی داریم انجام می دهیم و طبیعتا در آن مستر محسوب می شویم و با فاصله نسبت به بقیه هستیم. اگر کسی بخواهد با ما رقابت کند باید مدت ها زمان بگذارد تا به آن تجربه ما برسد و این کار راحتی نیست.

و همین تمرین و تجربه باعث شد که در آن فستیوال در روسیه برنده شوید و آنجا در لوحی که به شما دادند «اجرای تحسین برانگیز به همراه یک لایو پرفورمنس قدرتمند» نوشته شده بود…

– ما اجرای بهترین قطعه فستیوال را بردیم و اجرای تحسین برانگیز و لایو پرفورمنس قدرتمند را به عنوان تعریف و تمجید از ما گفتند. بهترین اجرای گروهی را تیم ایتالیایی برد نه ما. ما بهترین اجرای زنده برای بهترین قطعه فستیوال را بردیم. این یکی از شش جایزه اصلی بود و ما به خاطر این که تجربه مان در فستیوال های بین المللی تقریبا صفر بود نتوانستیم صد خودمان را اجرا کنیم و قطعا ناراضی بودیم از این که نتوانستیم جایزه گروهی را ببریم ولی همین که توانستیم در یک فستیوال بین المللی موسیقی پاپ، یکی از شش جایزه اصلی را ببریم، برای ما حائز اهمیت بود.

هر چند که در داخل کشور به آن بها داده نشد. البته اینجا کلا به موسیقی بها داده نمی شود چه برسد به موسیقی پاپ. ما کاری که می خواستیم را انجام دادیم. من به همراه گروهم. البته گروه موسیقی ما طبیعتا رشد پیدا کرده، سیستم پرفورمنس شان، تفکرات شان، نوازنده های ما همه آرتیست هستند و باید روی استیج کار انجام بدهند و باید اکت داشته باشند. برای هر آهنگ هر سولیستی برنامه ریزی دارد که چه حرکاتی انجام بدهد و ما روی همه اینها تمرین می کنیم. در نتیجه کل گروه ما هستند که با همدیگر رشد می کنند.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

برای پول کار نمی کنم

بازیگردان داری یا همه این کارها را خودت مدیریت می کنی؟

– من و کامران ملک مطیعی که دایرکتور کار است معمولا کارها را خودمان مدیریت می کنیم و البته در برنامه های مختلف تیم های دیگری هم اضافه می شوند. یک وقت هایی هم هست که بخش مهم کار را به تنهایی به دوش می کشم مثل کنسرت ماسک که از یک ماه قبل ساخت قالب صورت من شروع شد چون ما باید یک شخصیت واقعی را روی استیج می آوردیم نه کسی که یک ماسک معمولی دارد.

باید یک گریمور حرفه ای می آوردیم و چیزی را به تصویر می کشیدیم که بیننده متوجه نشود روی صورت یک نفر ماسک هست یا برای کنسرت بدل یک شخص را آوردیم که داشت جای من اجرا می کرد و من خودم از وسط مردم پا شدم و رفتم روی سن. برای این کار هادی اصغری را آوردیم که بازیگردان بود و باید بازیگردانی می کرد. کار لایو است و هر لحظه ممکن بود لو برویم.

این کارها واقعا در داخل کشور منحصر به فرد است و بعضی هایش هم شاید در خارج از کشور انجام نشده. برای همین هم ما خودمان را مستر این کار می دانیم و هستیم. برایش زحمت کشیدیم و بیشتر هم زحمت می کشیم و هر دفعه هم این هزینه و زحمت روی دوش ما هست اما چون دوست داریم فرم خاص خودمان باشیم، با همه سختی ها و هزینه ای که دارد، لذتش را هم می بریم.

این که این همه وقت و هزینه را صرف می کنی و درآمدت پایین می آید ناراحت نمی شوی؟

– ما هنرمندیم و در کارمان بخش مالی در اولویت های بعدی قرار دارد. ما داریم برای مردم کار می کنیم و دوست داریم کاری که دوست داریم و فکر می کنیم درست است را انجام بدهیم تا جلوی آنها سربلند باشیم. پول به هر حال می آید و ما هم در حد بضاعت خودمان و به اندازه نیازمان داریم و وضع مان بد نیست.

در عاشقانه نه فرزاد من بود نه تورج!

شما در اولین فیلمی که بازی کردی، یعنی پسران آجری نقش خواننده را بازی می کردی و در آخرین کار یعنی عاشقانه هم این نقش را داشتی. البته اینجا دو نقش داری که یکی از آنها خود فرزاد فرزین است. آیا همیشه قرار است که نقش خواننده را بازی کنی؟

– نه. اینجوری نیست. من در فیلم سگ های پوشالی نقش خواننده را نداشتم. در ضمن من علاقه ای نداشتم که نقش خواننده یا حتی فرزاد فرزین را بازی کنم اما نقشی که در عاشقانه به من پیشنهاد شد نقش پر کاری بود. یادتان باشد که وقتی شما در یک فیلم در دو نقش بازی می کنید، این کار حتی برای یک بازیگر حرفه ای هم سخت است.

یکی از سخت ترین نقش های عاشقانه را من بازی کردم و باید این تضاد هم در می آمد. بنابراین برای این که دو شخصیتی که من بازی می کردم از هم فاصله بگیرند مجبور شدیم در شخصیت فرزاد فرزین کمی اگزه جره کنیم. برای همین در این سریال شخصیت اصلی فرزاد فرزین را نمی بینیم و یک ذره عصا قورت داده تر و خشک تر شده تا فاصله ای بیفتد بین تورج چلبیانی و فرزاد فرزین.

من خودم در زندگی شخصی اینقدر سختگیر و خشک نیستم اما با نظر کارگردان روی این نقش کار کردیم و به این صورت در آمده که می بینید. همه معتقد بودند که هر خواننده ای نمی تواند این نقش را بازی کند و شاید حتی جرأت نمی کرد که در این قالب قرار بگیرد چون فکر می کرد ممکن است وجهه اش مخدوش شود.

وقتی شما به عنوان یک بازیگر وارد یک مجموعه می شوی باید فقط به بازی و کاراکترت فکر کنی نه به شخصیت و جایگاه یک شغل دیگرت وگرنه نباید بپذیری که بازی کنی. من وقتی این نقش را قبول کردم باید به عنوان یک بازیگر در قالب نقش حضور پیدا می کردم و خدا را شکر که هم مردم خوش شان آمد و هم همکاران خوب من در سینما.

به هر آنچه می بینیم خود فرزاد فرزین نیست. بازخورد این بازی در بین علاقه مندان خیلی پیگیرت چطور بود؟

– به هر حال در نهایت امر این یک سریال داستانی است و آنها هم این را می دانستند و به نظر من بازتاب خیلی خوبی هم برای من داشت.

از همه بیشتر بازیگری کرده ام

آیا این به خاطر بازی ات بوده یا این که این سریال مجموعا خوب دیده شده؟

– اگر من و دیگر بازیگران بازی مان خوب نبود که سریال خوب در نمی آمد. اگر بازی من خوب نبود می گفتند سریال خوب بود اما تو خرابش کردی (خنده). به یاد ندارم که چه قبل از انقلاب و به خصوص بعد از انقلاب خواننده ای نقشی را بازی کند و هجمه زیاد نقد منفی روی او نباشد.

این اولین باری است در تاریخ سینمای بعد از انقلاب (بازی های قبلی من را هم شامل می شود) که یک خواننده یک نقش را بازی می کند و هم مردم خوش شان می آید و هم کسانی که حرفه ای این کار هستند. این برای من بسیار حائز اهمیت است. من خودم از همه خواننده های داخلی بیشتر فیلم بازی کردم و این موضوع که می گویم شامل خود من هم می شود.

چهار فیلم بازی کردی؟

– بله. البته رضا یزدانی هم زیاد بازی کرده و من به جز رضا از همه بیشتر هم بازی کردم. شادمهر دو فیلم بازی کرد. حمید عسگری دوتا فیلم بازی کرد. بنیامین هم یک فیلم زحمت کشیده، مازیار هم بازی کرده و خلاصه این که تک و توک این اتفاق افتاده و مهم این است که به شما جدی نگاه کنند. البته من باید خیلی تشکر کنم از منوچهر هادی که خیلی در این کار تاثیرگذار بود و خیلی با هم صحبت کردیم تا با راهنمایی های ایشان این دو کاراکتر را ساختیم.

دو کاراکتری که هیچ کدام شان من نیستم. جفت شان هم باید اول فرزاد فرزین معرفی می شدند. یعنی باید این تعلیق برای مردم ایجاد می شد و در چند قسمت اول مردم خیلی به من فشار آوردند که آقا این چه نقشی است که بازی کردی و چرا خودت را اینجوری سیاه نشان دادی. به هر حال برای کسانی که به من لطف دارند سخت بود و ما هم دنبال این بودیم و این نشان می داد که این کار روی آنها تاثیر گذاشته است. به نظر من این اتفاق، اتفاق خیلی خوبی بود.

در این سریال موضوع شباهت تورج چلبیانی به شما مطرح بود. آیا به صورت واقعی هم کسی را دیدی که اینقدر بهت شبیه باشد؟

– بله. و یکی،دو نمونه خیلی عجیب هم به من شبیه هستند. عکس هایشان را برای من فرستادند.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر
به زودی کارهای بین المللی

با توجه به کارهایی که انجام دادی و تجربیاتی که به دست آوردی و با توجه به این که انگلیسی هم خواندی و می خوانی، چرا بیشتر برای بین المللی کار کردن و بین المللی شدن انرژی نمی گذاری؟

– هنوز فرصت نکردم که به صورت کامل برای این مسئله برنامه ریزی کنم ولی کارهایی هم کرده ام و همکاری هایی با کمپانی های خارجی داشته ام که به زودی اخبارش به گوش تان خواهد رسید.

در اخبار آمده بود که قرار است در پروژه ای به نام آسمانخراش با آقای چیکو بنت همکاری داشته باشی. آیا این پروژه هنوز فعال است؟

– بله. ضبط ها انجام شده و کمپانی که مسئول انتشار است منتظر شرایط مناسب است که آن را منتشر کند. همچنین باید مجوزهای داخلی هم گرفته شود که به زودی انشاءالله این اتفاق خواهد افتاد.

ورزش را حرفه ای دنبال می کنم

شما همواره استایلت را حفظ کرده ای و همیشه هم ورزشکار بودی. آیا هنوز هم این روش را حفظ کرده ای و به صورت پیوسته ورزش می کنی؟

– الان یکی دو ماه است که درگیرم و نرسیدم ورزش کنم ولی به طور کلی ورزش در برنامه کاری من هست چون به هر حال یک آرتیست باید همواره فرم بدنی اش را حفظ کند. البته همان طوری که گفتم بعضی وقت ها مشغله ها باعث می شود که برنامه ورزشی ما به هم بریزد اما در این ۱۱-۱۰ سال گذشته من شاید کلا شش، هفت ماه غیبت ورزشی داشتم.

آیا ورزش حرفه ای را هم پیگیری می کنی؟

– به جز تایم هایی که مجبور می شوم به خودم استراحت بدهم. من ۱۱ سال است که به صورت حرفه ای ورزش می کنم. ورزش اصلی من فیتنس است و در کنار آن ورزش های دیگری مثل باشینگ را هم انجام می دهم.

دوستان ورزشکار هم داری؟

– در جام جهانی هنرمندان در تیم فوتبالش بازی کردم و بعد مصدوم شدم و کمرم گرفت و دیگر نتوانستم فوتبال بازی کنم. دوستان ورزشکار زیادی هم دارم.

نزدیک ترین دوست ورزشکارتان چه کسی است؟

– اصولا همه دوستان ورزشکارم را دوست دارم. دوستان خوبی در باشگاه پرسپولیس دارم مثل محسن مسلمان و رامین رضاییان و پیشکسوتان بسیار خوبی مثل علی کریمی که همواره به من لطف داشتند. دوستانم زیاد هستند و بخواهم نام ببرم زیاد می شود.

من یک حرفه ای هستم!

آیا قراردادی که با شما بستند فرق می کرد با بازیگران حرفه ای که در آن کار هستند؟

– نمی دانم بقیه چه قراردادی بستند که بخواهم نظر بدهم ولی من هم فرزاد فرزین هستم، آرتیست درجه یک موسیقی، در نتیجه مبلغ قرارداد من هم رقم پایینی نیست.

این مسئله را پیگیری نکردی که ببینی مبلغ قرارداد بقیه چقدر بود؟

– من مبلغ قرارداد خودم را تعیین می کنم و به بقیه کاری ندارم.

می خواستم ببینم مبلغ قرارداد شما به نسبت بقیه بالا بوده یا پایین؟

– طبیعتا می دانی که درآمد موزیسین ها بد نیست یعنی یک موزیسین درجه یک سه شب کنسرت در تهران بگذارد درآمدش شاید به اندازه کل درآمد دوستان باشد برای سریال، در نتیجه طبیعتا دستمزد خواننده ها پایین نخواهد بود.

اما به هر حال شما به صورت دلی در فیلم شرکت می کنی و مثل بازیگران دیگر نیست که کار حرفه ای اصلی تان بازیگری باشد.

– اصلا به این شکل نبود. مگر من بیکار هستم که بخواهم همینجوری در کاری بازی کنم. من حرفه ای هستم و در هر کار حرفه ای که حضور پیدا می کنم کاملا حرفه ای برخورد می کنم.

به هر حال بازیگری هم که خوانندگی می کند ممکن است به آن کار به شکل شغل دوم نگاه کند.

– من این حالت را ندارم. من به عنوان بازیگر در این سریال حضور دارم و اتفاقا قرارداد من بخش دیگری هم دارد که من موسیقی سریال را خواندم. طبیعتا برای هر کدام از اینها جداگانه دستمزد گرفتم و این ها از نظر من فرقی با هم ندارند. این سوالی که داری می کنی از پایه اشتباه است.

من دارم راجع به شغل یا بیزینس اول و اصلی و شغل دوم صحبت می کنم.

– در هر حال راجع به شغل صحبت می کنی و این اول و دوم ندارد.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

درباره بازیگر – خواننده ها

از بین بازیگرانی که خوانندگی می کنند کدام شان خوانندگان خوبی هستند؟

– اگر اسم ببری بهت می گویم.

خیلی ها هستند، مثلا مهران مدیری؟

– بدم نمی آید. صدایش خوب است. خیلی از کارهایش را شنیده ام. من چون آقای مدیری را دوست دارم وقتی آلبوم داد آلبومش را گرفتم گوش کردم و بعد هم پیگیری کردم. البته جدیدی ها را دوست ندارم چون سلیقه من نیست ولی برایش احترام قائل هستم. نمی گویم عالی است اما خوب است.

کامران تفتی؟

– شنیدم موزیک هایش را. کامران از دوستان قدیمی من هم هست اما فرصت نکردم کارش را گوش کنم. باید گوش بدهم بعد نظر بدهم.

بهرام رادان؟

– به نظرم خوب نیست. من دوست ندارم اما نمی توانم برای بقیه نظر قطعی بدهم. امیدوارم موفق باشد.

محمدرضا هدایتی؟

– به نظرم صدایش خیلی قشنگ است.

فکر می کنم از بین همه بازیگرانی که خوانندگی می کنند هدایتی از همه خواننده تر است و همه صدایش را بیشتر دوست دارند.

– صدایش خیلی قشنگ است و چرا کسی که صدایش قشنگ است نخواند؟ حالا بازیگر است، مهندس است، دکتر است، هر چه هست باشد. می خواهد بخواند، به کسی چه مربوط است؟! ایشان در یک بخشی استعداد دارد و دوست دارد این استعداد و توانایی را نشان بدهد و باید هم این کار را بکند. اینکه شما در آنجا این کار را می کنی و نباید اینجا این کار را بکنی را کدام آدم بی عقلی تعیین کرده است؟

هر کس که این را بگوید اصلا فکر نکرده روی آن و گارد الکی دارد. خیلی از مردم راجع به هر چیزی نظر می دهند. الان در فضای مجازی همه کس راجع به همه چیز نظر می دهند ولی وقتی متخصص آن قضیه صحبت بکند قضیه فرق می کند. اگر یک متخصص این حوزه هم در این مورد نظر بدهد معلوم است دارد گارد الکی می گیرد.

شما در هر بخشی که استعداد دارید پیگیری کنید. این استعداد را جدی بگیرید. تعلیم ببینید و بروید در آن بخش موفق شوید. به کسی چه مربوط است که شما چه کارهای دیگری هم انجام می دهید؟ مهم این است که شما هنرمندید و می خواهید این هنرتان را عرضه کنید.

آن آهنگ هیت محمدرضا هدایتی را یادت هست؟

– من با محمدرضا هدایتی دوستم و البته معمولا آهنگ های دیگران را نمی توانم حفظ شوم اما شما یک کلمه اش را بگو من بقیه یادم می آید.. دلگیرم از تو… من دارم می میرم… (ملودی اش را زمزمه می کند.)

امیرحسین مدرس؟

– من برای امیرحسین مدرس کار هم ساخته ام که تیتراژ «ماه هلال» یا «هلال ماه» شد که مال آتش نشانی بود. امیرحسین خواننده خوبی است منتها جنس صدایش را یکی ممکن است دوست داشته باشد و یکی هم دوست نداشته باشد. این دیگر سلیقه است.

تم صدای امیرحسین بیشتر موسیقی اصیل ایرانی است. آیا راحتی که با آن تم کار کنی؟

– اگر راحت نبودم که برایش آهنگ نمی ساختم. (خنده)

محمدرضا گلزار.

– من کنسرت محمدرضا گلزار هم رفتم و یک یدوتا از آهنگ هایش را هم گوش داده ام. امیدوارم در کارش موفق باشد. به هر حال او هم خیلی جدی دارد کار موسیقی اش را دنبال می کند و مخاطب خاص خودش را هم دارد و این که چقدر موفق باشد منوط به پشتکار و جدیتی است که در این زمینه به خرج می دهد. موسیقی مثل سینما نیست و بسیار کار سخت تری است.

در موسیقی فقط خودتی که پرودیوسری اما در سینما شما در کنار یک اکیپ بزرگ قرار می گیری و به تنهایی برای کل آن مجموعه تصمیم گیرنده نیستی. من اگر یک فیلم خوب بازی کنم فقط من نیستم که باعث موفقیت خودم و آن فیلم هستم. وقتی یک فیلم بد هم بازی می کنم فقط من نیستم که باعث خراب شدن بازی و آن فیلم خواهم شد.

یک اکیپ بزرگ دارند کار می کنند و همه شان مقصر یا موفقند ولی موسیقی شمایی که تعیین کننده ای. لیدر شمایی و شمایی که باید تصمیم بگیری چه موسیقی بخوانی و چه شعری را انتخاب بکنی، کی کنسرت بگذاری، چه تبلیغی انجام بدهی، کی چه موسیقی را منتشر کنی و … همه اش شمایی. بنابراین باری که روی دوشت توست اصلا قابل قیاس با یک بازیگر نیست.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

از بازیگر – خواننده های خارجی چطور؟ کدام را دوست داری؟

– آنجا قضیه کاملا فرق می کند و اصلا چنین حرفی مطرح نیست. آنجا اگر استعداد خوبی داشته باشید پرورش پیدا می کنید. نه این که مثلا فرزاد فرزین چون خواننده خوبی است، نه تجربه ای دارد و نه تعلیم دیده بیاید بازی کند. در این صورت خود آن فیلم هم لطمه می بیند. آنها روی آرتیست های شان برنامه ریزی می کنند و آنها را هدر نمی دهند. اول درست و آماده اش می کنند و بعد به مردم عرضه می کنند. مثل جاستین تیمبرلیک یا جنیفر لوپز و خیلی های دیگر.

تورج چلبیانی، طناز خاکستری

در سریال عاشقانه با تعدادی بازیگر درجه یک همبازی هستی، البته فیلم های قبلیث ات هم همین طوری بود اما اینجا خیلی فرق می کند. مثلا پسران آخری تم گیشه ای داشتن و جوان پسند بود و فیلم دیگرت هم کمدی بود اما عاشقانه تم جدی تری دارد و بازیگرانی که در آن هستند هم همین طور مثل هومن سیدی و ساره بیات و محمدرضا گلزار و دیگران. از تجربه بازی با این ستاره ها بگو.

– اولا که حرفت درست است. به هر حال حضور در کاری حرفه ای تر در کار هر بازیگر تاثیرگذار است. هومن سیدی بازیگر خیلی خوب و توانایی است و در این سریال هم این کاراکتر را خوب در آورده و به نظرم موفق ترین کاراکتر این سریال هومن سیدی است. محمدرضا گلزار هم در عاشقانه خیلی خوب کار کرده و سعی کرده صدش را بگذارد و خیلی خوب بود. بقیه بازیگران هم همین طور؛ خانم ساره بیات و خانم بهناز افشار و بقیه دوستان.

من خیلی سکانس مشترکی با بقیه دوستان نداشتم و بیشتر با هومن بازی داشتیم. حضور این بازیگران در این کار طبیعتا برای من هم تاثیرگذار بود ضمن این که من و هومن سیدی خیلی بیشتر، کاراکترمان طوری بود که باید طنازی داشتیم. البته من دارم راجع به شخصیت تورج صحبت می کنم. اولا که برای یک خواننده بازی کردن در یک نقش طنز خیلی راحت نبوده و نداشتیم خواننده ای که طنز بازی کند. بیشتر خواننده ها با این کار گارد دارند و این که خودت را بشکنی و از آن گارد بیرون بیایی خیلی سخت است.

شاید بعضی ها وقتی به عنوان بازیگر وارد کار می شوند هنوز به موقعیت اجتماعی شان فکر می کنند در حالی که وقتی به عنوان یک آرتیست، هنرمند یا بازیگر وارد کار می شوی باید نقشت را درست بازی کنی. برای من هم اولش مقداری سخت بود اما با قبول نقش وارد شخصیت پردازی برای تورج چلبیانی شدیم که شخصیت خاکستری دارد و در موردش صحبت کردیم.

جرمی هم که او دارد خیلی شدید نیست و شخصیت خاکستری دارد و مردم دوستش دارند. در یک سریال ملودرام طبیعتا کار کسانی که نقش نسبتا طنز دارند از بقیه سخت تر است چون باید بار چیزی را به دوش بکشند که جهت گیری سریال به آن سمت نیست. این کمک می کند به فضای سریال که جذاب تر دیده شود.

درباره هوروش بند، بهنام بانی، آرش ای پی و دیگر چهره های جدید

به غیر از کار خودت که طبیعتا این استایل و سبک را بیشتر از بقیه دوست داری که کار می کنی، از موزیسین های دیگر موسیقی پاپ کار چه کسی را بیشتر دوست داری؟

– من ترجیح می دهم راجع به این موضوع نظر ندهم.

موسیقی اصیل ایرانی هم گوش می کنی؟

– تک و توک بعضی از کارهای همایون شجریان را شنیده و خیلی دوست داشتم. چند کار از علیرضا قربانی را هم دوست دارم ولی موسیقی سنتی موسیقی مورد علاقه ام نیست مگر این که کار خیلی فاخر و قشنگ باشد مثل بعضی کارهای همایون شجریان.

از موزیسین های خارجی خواننده مورد علاقه ات کیست؟

– از پاپ ها خیلی ها را دوست دارم مثل سلن دیون یا ماریا کری یا مایکل بولتون و اساسا خیلی هستند و آنقدر خوب زیاد است که نمی شود همه را نام برد.

در خلوت خودت این موسیقی ها را گوش می کنی یا داخلی را هم گوش می کنی؟

– من سعی می کنم هر از چند گاهی همه بروبچه ها را گوش کنم.

برای این که بدانی چه کار کردند و به عنوان رقیب؟

– قطعا. باید ببینم دور و برم چه نوع موزیک هایی ساخته می شود و چه چیزهایی شنیده می شود. حتما رصد می کنم. چرا که نه. بر عکس دوستانی که می گویند من گوش نمی کنم و راست نمی گویند، من می گویم که همه کارهای مهم را گوش می کنم.

الان موسیقی و سلیقه شنیداری مردم تغییر کرده. آیا کارهای موزیسین های جدید را هم گوش می کنی؟ مثلا هوروش بند را گوش می کنی؟

– بله و دارم با آنها کار می کنم. الان دارم با مسعود جهانی و آرش عدل پرور که آرش ای پی هست داریم یک کار مشترک انجام می دهیم.

حامد همایون چطور؟

– حامد همایون را هم گوش کردم. مگر می شود گوش نکرده باشم.

دوست داری؟

– بدم نمی آید. معمولی است.

بهنام بانی؟

– صدای خیلی قشنگی دارد.

سینا شعبانخانی؟

– صدای سینا شعبانخانی هم خیلی قشنگ است.

شهاب مظفری؟

– آهنگ های شهاب مظفری را در اینستاگرام دیدم که لایو می خواند و خوب هم می خواند اما موزیکش را با دقت ننشستم گوش کنم. فکر می کنم خواننده موفقی شود چون استایلش استایل خوبی است.

توجه کردید که اکثر خواننده هایی که الان دارند چهره می شوند صداهای خوبی دارند؟

– این خیلی اتفاق خوبی است.

گفت و گوی صریح با فرزاد فرزین؛ هم خواننده هستم، هم بازیگر

شهاب حسینی و مریلا زارعی

الان در این موقعیت و با توجه به سن و سال و تجربه ای که به دست آوردی، بازیگر مورد علاقه ات کیست؟

– خارجی خیلی تغییر نکرد و البته چند نفر اضافه شدند. از بازیگران داخلی هم همان ها هستند و تعداد دیگری هم اضافه شده که اگر بخواهم مثال بزنم تعداد زیاد می شود. مثلا شهاب حسینی را خیلی دوست دارم.

از خانم های بازیگر چطور؟

– خانم مریلا زارعی خوب بازی می کند و چندین خانم بازیگر خوب دیگر.

درباره عشق و ازدواج و بچه

ببخشید، یک سوال خصوصی تر بپرسم؛ نمی خواهید بچه دار شوید؟

– هنوز زود است. فعلا درگیر کارهای اینترنشنالم هستم. سر یک پروژه سینمایی باید بروم و کمی شلوغ هستم. انشاءالله سر فرصت.

آخرین سوال. آیا به نظرت ازدواج همیشه با عشق باشد یا با عقل هم می تواند باشد؟

– حالا نمی شود که هر دو باشد؟

بله، این هم می شود ولی می خواستم بپرسم به نظرت کدام شان ارجحیت دارد؟

– عشق که نکته خیلی مهمی است، مخصوصا برای یک آرتیست اما در کنار آن باید توأم با عقل هم باشد. خیلی هم نباید همه چیز غیرمنطقی اتفاق بیفتد.


منبع: برترینها

ناگفته‌های «عماد خاتمی» از زندگی شخصی و سیاسی

هفته نامه صدا: آقازاده منتقد، منصف، محافظه‌کار و البته دقیق اگرچه شاید توصیف کاملی از همه ابعاد شخصیت سیدعمادالدین خاتمی نباشد اما دست کم توصیف آن نمایی از شخصیتش هست که در مصاحبه داشت. پسری که بر خلاف رسم مالوف در خانواده روحانیون، حوزه نرفته و معمم نیست؛ کامپیوتر خوانده و دوره‌ای حتی به زندگی در خارج از ایران فکر کرده تا شاید با تجربه یک زندگی غیر سیاسی از زیر سیطره نام پدرش بیرون بیاید اما در نهایت سر از دوره دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران و دفتر سیاسی حزب اتحاد ملت دراورده است و به تازگی حتی معاون سیاسی دبیرکل این حزب شده است.

او نتوانسته از پیشنیه سیاسی و بزرگی نام خانوادگی‌اش جدا شود ولی توانسته بین خود «فرزند سیدمحمد خاتمی» و خود «فعال سیاسی» تفکیک قائل شود. به همین دلیل وقتی از پدرش صحبت می‌شود هم مثل یک پسر مهربان درباره پدرش قضاوت می‌کند و هم در قامت یک فعال سیاسی منتقد، لیست نقدهای خودش به برخی عملکردها و تصمیمات سیدمحمد خاتمی از جمله رای او در دماوند و یا جمله معروفش در دانشگاه تهران «که بعد از ما کسانی خواهند آمد که عمل می‌کنند» را به نقد می‌کشد.

 ناگفته‌های پسر خاتمی از زندگی شخصی و سیاسی
او که به حسن روحانی و دولت دوازدهم برای پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه امیدوار است به تک‌تک سوالات درباره خودش، دیدگاه‌های سیاسی‌اش، اصلاح‌طلبان، دولت و البته پدر و خانواده‌اش، با حوصله و دقت جواب می‌دهد و دست آخر هم با وسواس زیاد و حذف حدود ۲۰۰۰ کلمه از گفت‌وگو راضی به انتشار آن می‌شود.

آقای خاتمی! شما تا قبل از سال‌های ۹۴-۹۳ نه چهره سیاسی محسوب می‌شدید و نه هیچ ظهور و بروزی در فضای رسانه‌ای داشتید. چطور یک‌باره بعد از سال ۹۲ تصمیم گرفتید وارد فضای سیاسی شوید و گام اول را هم از شورای مرکزی حزب اتحاد برداشتید؟ چه فرآیندی شما را به این تصمیم رساند؟

اینطور نبود که من از ابتدا فعال سیاسی نباشم. البته به دلایلی حضور رسانه‌ای نداشتم اما همان ماه‌های اول ورودم به دانشگاه از سال ۸۵ وارد انجمن اسلامی دانشکده علوم دانشگاه تهران شدم و فعالیت دانشجویی داشتم.

آن موقع در دوره لیسانس، علوم کامپیوتر می‌خواندم و همان ترم اول عضو انجمن شدم. اتفاقا دبیر سیاسی در انجمن دانشکده‌ بودم ولی حالا به دلایلی که یک‌سری شخصی بود و یک‌سری ملاحظات بود، وارد شورای مرکزی انجمن دانشگاه تهران نشدم و فعالیت من در سطح دانشکده باقی ماند. می‌خواهم بگویم اینطور نبود که از سیاست دور باشم ولی ترجیحم این بود که حداقل با چراغ خاموش حرکت کنم و خیلی حضور سیاسی نداشته باشم.

حتی قبل از انجمن هم در دوره دانش‌آموزی در انتخابات سال ۸۴ در ستاد نسیم دکتر معین فعال بودم ولی آنجا هم آدم‌های خیلی کمی من را می‌شناختند. سال ۸۴ اولین انتخاباتی بود که خیلی جدی، فعالیت میدانی شروع شده بود.

می‌رفتید و پوستر پخش می‌کردید و …

پوستر پخش می‌کردیم و با مردم صحبت می‌کردیم. من کاملا فعال بودم ولی به بچه‌ها نمی‌گفتیم. فقط مسئولان بخش‌هایی که بودند من را می‌شناختند و رفقایی که داشتم. حتی از بچه‌های مشارکت (چون ستاد نسیم وابسته به مشارکت بود) عملا هیچ کدام من را نمی‌شناختند. این به دلایل امنیتی بود.

یعنی با اسم مستعار در آنجا فعالیت می‌کردید؟

آنجا با همان نام عماد من را می‌شناختند. به هر حال فعالیت سیاسی داشتم ولی همیشه می‌خواستم وقتی وارد فضای سیاسی شوم که خودم هم کسی باشم برای خودم چون همیشه نور شدیدی روی من بوده که اجازه اینکه خودم باشم را از بچگی از من گرفته بود. من ۸ سالم بود که کمپین ۷۶ شروع شد و من از ۸ سالگی تقریبا هیچ‌وقت نتوانستم در اجتماع، شخصیت خودم را داشته باشم. همیشه پسر فلانی بودم. اصلا روحیات من خیلی تحت تاثیر این فضا شکل گرفت. شاید به همین دلیل در اموری به شدت محافظه‌کار هستم چون همیشه باید حواسم می‌بود که قضاوت جامعه چیست و چه می‌شود.

علاوه بر اینها غرور نوجوانی و جوانی هم بود و دوست نداشتم به اسم کسی دیگر شناخته شوم. برای همین سعی کردم که حضور رسانه‌ای نداشته باشم. افرادی بودند که محبت داشتند و درخواست مصاحبه می‌دادند ولی قبول نمی‌کردم چون تنها دلیلی که با من مصاحبه می‌شد پدرم بود اما بعد که جلوتر رفتیم به جایی رسیدم که فهمیدم بالاخره این اسم همیشه روی من هست و راه فراری ندارم. برای همین کم‌کم فعال‌تر شدم. در سال ۹۲ هم کم و بیش فعال بودم. سال ۹۲ تعدادی جوان به شورای مشاوران اضافه شد که من جزو آن جوانان بودم.

به واسطه همان ژن خوب … (خنده)

ژن خوب نبود. به هر حال یک پدری از پسرش خواسته بود در حلقه مشاورانش قرار بگیرد. چیز عجیبی نبود. در آن شورای مشاوران هیچ پولی رد و بدل نمی‌شد، تاثیرگذاری خاصی هم نداشتیم چون ما بعد از انتخابات ۹۲ وارد شورای مشاوران شدیم یعنی در فرایند انتخاب گزینه ریاست‌جمهوری نبودیم.

قبل از انتخابات ۹۲ از شما دعوت نشده بود یا نخواستید بروید؟

نه، دعوت نشدم چون شورای مشاوران خیلی طبیعی شکل گرفت. ابتدا یک جمع ۷ یا ۸ نفره بود و کم‌کم افراد بیشتری به آن اضافه شدند.

چطور وارد حزب اتحاد شدید؟

در جریان تاسیس حزب اتحاد بودم. واقعیتش هم فکر نمی‌کردم که وارد اتحاد شوم اما دکتر شکوری، دکتر خانیکی و آقای مهندس کاشفی با من صحبت کردند و از من دعوت کردند. خیلی سریع پیشنهادشان را پذیرفتم.

در انتخابات شورای مرکزی هم باز همین عزیزان به من پیشنهاد دادند که کاندیدای شورای مرکزی شوم. با خودم حساب کردم که بالاخره این یک موقعیت انتخابی است، نه انتصابی. هر چند می‌دانستم درصد خیلی خیلی زیادی از رای کنگره اول را مدیون فامیلی‌ام هستم، با این همه کاندیدا شدم و رای هم آوردم. وارد شورای مرکزی شدم و بالاخره فعالیتم ادامه پیدا کرد. در کنگره دوم من به شوخی و جدی به همه می‌گفتم این بار هر چه تعداد آرایم نسبت به قبل بیشتر شود، دیگر رای خالص خودم است. بچه‌ها می‌گفتند اگر کمتر شود چطور؟ گفتم آن  هم باز به خاطر خودم خواهد بود اما خدا را شکر چند رتبه رایم بالاتر آمد.

حالا احساس می‌کنید از زیر آن نام درآمده‌اید؟

هیچ وقت نمی‌توانم از زیر آن نام بیرون بیایم ولی فکر می‌کنم شخصیت خودم شکل می‌گیرد هر چند تا آخر عمرم هیچ وقت نسبت فامیلی‌ام کنار نخواهد رفت. من به راه‌های مختلفی فکر کرده بودم؛ اینکه می‌توانم محیط زندگی‌ام را عوض کنم یا در حوزه ای وارد شوم که اصلا ربطی به سیاست نداشته باشد و اصلا هدفم از  اینکه کامپیوتر خواندم این بود که می‌خواستم به فضای دیگری بروم.

یعنی واقعا به همه اینها فکر کرده بودید؟

بله، فکر کرده بودم؛ هرچند هیچ وقت برنامه من نبود و به این سمت نرفتم. کامیپوتر خواندم چون می‌خواستم در زمینه دیگری برای خودم فعالیت کنم ولی واقعا از سال دوم و سوم لیسانسم به این نتیجه رسیدم که این راهی نیست که من دوست دارم. برای همین یکی از نقاط غیرقابل افتخار زندگی من هم دوره تحصیل لیسانس من است چون اصلا دوستش نداشتم. به سختی درسم را تمام کردم و لیسانسم را گرفتم و بعد در دوره ارشد تغییر رشته دادم  و به علوم سیاسی آمدم و حالا هم دانشجوی دکترا هستم.

نظر پدرتان در این انتخاب سیاسی و مثلا ورود شما به حزب اتحاد موثر بود؟ نظر ایشان را پرسیده بودید؟

هیچ وقت از پدرم کسب تکلیف نکردم که من این کار را بکنم یا نکنم. همیشه تا اینجا در زمینه سیاسی، بنایم همین بوده و فکر هم می‌کنم همین بنا را ادامه ‌دهم ولی همیشه برای من مهم بوده که نظرشان در مورد کارهایی که می‌کنم چیست. مهم برای من این بوده که مخالفت جدی با این قضیه نداشته باشند. در مورد ورودم به شورای مرکزی از ایشان پرسیدم که نه تشویقم کردند و نه مخالفتی کردند.

که البته دو پله یکی کردید در دنیای سیاست …

طبیعتا من در دنیای سیاست دو پله یکی کردم و این قابل کتمان نیست. مطمئنا به اعتبار اسم پدرم بود که توانستم این راه را جلو بیایم.

انتخاب شما به عنوان معاون سیاسی دبیرکل حزب آن هم در دومین سال فعالیتتان هم از مصادیق استفاده از همین اعتبار است؟

هم بله و هم نه. یعنی طبیعی است که شخصیت من ترکیب مسائل مختلفی است که بخشی از آن نیز موقعیت و اعتبار خانوادگی من است اما از طرف دیگر شناخت دکتر شکوری‌راد و بسیاری از اعضای شورای مرکزی از من به مدت‌ها قبل و زمان دانشجویی من بازمی‌گردد.

باور دارم که در انتخاب من به عنوان معاون دبیرکل، نام خانوادگی من مهم‌ترین عامل نبوده است. یعنی با توجه به شناختی که اعضا از قبل و همچنین فعالیت اخیرم در حزب از من پیدا کرده بودند، این انتخاب را انجام داده‌اند. بزرگانی در شورای مرکزی حزب اتحاد به من اعتماد کردند که من یقین دارم به کسی به صرف نسبت خانوادگی اعتماد نمی‌کنند. از طرف دیگر اگر فکر می‌کردم که این انتخاب صرفا به دلیل مناسبات خانوادگی من بوده هرگز نمی‌پذیرفتم.

در باقی حوزه ها چقدر از این امکان استفاده کردید؟ مثلا شغل یا تحصیلات.

در کل تاکید دارم که از موقعیتم استفاده ویژه‌ای نکنم. چارچوبی هم برای خودم تعیین کردم. اینکه مطلقا از موقعیتم استفاده مالی مستقیم نکنم؛ کما اینکه تا حالا این کار را نکرده‌ام و بنای من هم این است که نکنم. البته ممکن است اگر برای شغلی اقدام کنم، موقعیت خانوادگی من بدون اینکه من تلاشی کنم، به من کمک کند که نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم. مثال می‌زنم. دو سه ماه پیش دانشگاه علمی کاربردی امتحان تعیین صلاحیت اساتید برگزار کرد.

من بدون اینکه از هیچ راه غیرعادی بروم، در سایت سازمان سنجش ثبت نام کردم، امتحان هم دادم، قبول هم شدم ولی به خاطر نقص پرونده واقعی نتوانستم به مرحله مصاحبه بروم. هرچند من مسیر کاملا قانونی طی کردم ولی ممکن بود اگر به مصاحبه می‌رفتم، اسم پدر من و فامیلی من به من کمک کند. من واقعا نمی‌توانم این را هیچ کاری کنم. چون اصولا دنیا جای نابرابری است و این طبیعی است. البته طبیعی بودنش به معنای درست بودنش نیست. خیلی چیزها در دنیاست که طبیعی است ولی درست نیست. این نابرابری‌ها یکی از غلط‌ترین چیزهایی است که وجود دارد.

برای همین سعی کردم که همیشه در مقابل این نابرابری بایستم چون معتقدم نابرابری‌ها از طریق برخورداران است که باید حل شود وگرنه نابرخورداران، طبیعی است که در مقابل نابرابری بایستند. درستش این است که من به عنوان آدمی که برخوردار بودم، مرد بودم، شیعه بودم، مقیم مرکز بودم، از خانواده مذهبی بودم، وابسته به خانواده حکومتی بودم و تقریبا همه تبعیضات به نفع من بودند، باید جلوی این تبعیض‌ها بایستم و نه کسی دیگر.

الان که بحث «ژن خوب» داغ است و جامعه درباره موقعیت فرزندان مقامات حساس شده‌اند و مرتب از پسر آقای مطهری گرفته تا دیگر چهره‌ها در فضای مجازی گزارش می‌دهند، می‌بینیم که برخی مانند محمدرضا عارف مدافع اظهارات فرزندش درباره ژن خوب است و برخی دیگر  در فضای غیر رسمی می‌گویند فرزندان ما که نمی‌توانند چون فرزند ما هستند با همه موقعیت‌ها خداحافظی کنند. نگاه شما به این موضوع چیست؟ فکر می‌کنید تبعیض منفی علیه فرزندان مقامات تا کجا باید ادامه داشته باشد؟

آدم‌ها باید حواسشان باشد. بیشتر در دنیای سیاست این اتفاق می‌افتد که کلماتی که استفاده می‌کنند، بخشی از جامعه را ناراحت نکند. شما نباید از کلماتی استفاده کنید که بار معنایی منفی نسبت به خانم‌ها به عنوان بخشی از جامعه، نسبت به نژادهای مختلف، نسبت به توانایی‌های مختلف که آدم‌ها دارند، ایجاد کند.

عبارت «ژن خوب» تعبیر خیلی غلط و خیلی بدی بود. از نظر سیاسی حتی اگر آدمی به این اعتقاد داشته باشد (که البته به نظر من غلط است که اعتقاد داشته باشد) نباید این کلمه را بگوید چون این کلمه توهین‌آمیز است و مفهوم بسط داده‌شده آن می‌شود ژن برتر و نژادپرستی. یعنی اصلا نباید این حرف را زد، حرف بدی است به خودی خود.

واقعیت این است که در ایران سیستم شایسته‌پروری نیست. از این آدم‌هایی که تعدادشان خیلی زیاد است، در تلگرام دست به دست می‌شود، پسر فلانی، خواهرزاده فلانی، برادرزاده فلانی در فلان پست قرار گرفته، بدیهی نیست که اینها برای آن جایگاهی که رفتند ناشایست باشند ولی مشخص است دلیل رفتن آنها به احتمال زیاد، موقعیت خانوادگی آنهاست. خودم سعی کردم اگر مثل مثلا کنگره اول حزب اتحاد، موقعیتی بوده که به واسطه موقعیت خانوادگی‌ ام در آن شانسی دارم، حتما با معیارهای خودم هم، خودم را برای آن جایگاه شایسته بدانم.

می‌دانم البته این هم نابرابری است. یعنی ادمی که در موقعیت من نباشد نمی‌تواند اینقدر در برج عاج بنشید و خودش در مورد خودش فکر کند که آیا شایسته فلان جا هست یا نه و خودش تصمیم بگیرد که بله من شایسته هم هستم و به آنجا برود! قبول دارم که همه اینها ناعادلانه و خیلی هم بد است. در حالت ایده‌آل هیچ‌کدام از اینها نباید وجود داشته باشد ولی واقعیت است. پس حداقل کاری که آدمی در موقعیت من باید بکند این است که منصفانه، فکر کند تا چه حد لیاقت آن جایگاه را دارد.

 ناگفته‌های پسر خاتمی از زندگی شخصی و سیاسی

البته در بحث مالی به شدت حساس هستم و اصلا ورود نمی‌کنم. یعنی حتی اگر حس کنم که ممکن است مدیرعامل خوبی برای فلان بخش شستا باشم، مطمئنا هیچ وقت این را قبول نمی‌کنم. به خاطر اینکه این نابرابری خیلی نابرابری بزرگی است و خودش انواع دیگر نابرابری را بازتولید می‌کند. نابرابری فرزند کسی بودن و وابستگی خانوادگی به کسی داشتن، به خودی خود رفته‌رفته در نسل‌های بعدی خفیف خواهد شد.

آن موقعیتی که آقای دکتر مطهری دارد، پسر ایشان ندارد یا نوه ایشان نخواهد داشت ولی بهره‌مندی مالی از این موقعیت باعث می‌شود که این نابرابری بازتولید شود چون ابزار دیگری علاوه بر خانواده به عنوان ابزار مالی به کمک فرد می‌آید که بتواند نابرابری را ادامه دهد. برای همین من در تجربه تقریبا ۳۰ ساله زندگی‌ام، موقعیت‌های اقتصادی زیادی بوده که در مقابل آن قرار گرفتم که حتی خودم را شایسته آن دیدم ولی مقاومت کردم و آن کار را قبول نکردم.

لحن تندی که در جامعه نسبت به آقازاده ها ایجاد شده که توهین و طعنه‌های زیادی هم دارد، اولا کاملا در جامعه نابرابری که تعداد زیادی آدم ناشایست به واسطه مسائل خانوادگی خود توانستند به جایی برسند طبیعی است و ثانیا در بلندمدت عکس‌العمل خوبی است. خیلی خوب است که آقازاده‌ها مرتب توسط جامعه رسانه‌ها و افکار عمومی گزیده شوند. چون خود من، همیشه سعی کردم که به خودم یادآوری کنم که چقدر از موقعیتی که الان دارم به خاطر خانواده من است.

وظیفه خودم می‌دانم که مدام برای خودم تکرار کنم که یک موقع یادم نرود به خاطر شایستگی خودم به اینجا رسیدم؛ سوای اینکه شایسته هستم یا نیستم. یعنی لازم است که بدانم که من این موقعیت را به واسطه موقعیت خانوادگی‌ام به دست می‌آورم هر چند خودم را برای آن شایسته می‌دانم. این گزیدن باعث می‌شود که این حس، زنده نگه داشته شود. این در بلندمدت خیلی اتفاق خوبی است.

این ملاحظه را پدر و مادرتان مثلا در مناسبات خانوادگی، چه با شما چه با اطرافیان در این مدت داشتند و دارند؟ حساسیتی نسبت به پدیده «ژن خوب» داشتند یا بی‌تفاوت بودند؟

نه، بی تفاوت نیستند. واقعا این حساسیت را روی هم رفته دارند. هیچ وقت شاید مستقیم آموزش داده نشدم که اینطور فکر کنم ولی طبیعتا درصد زیادی از این طرز فکر به خاطر تربیتی است که شدم. مادرم مشخصا مدام برای ما تکرار ‌کرده که شما آدم‌های ویژه‌ای نیستید. آدمی که زحمت می‌کشد و تلاش می‌کند، آدم ویژه‌ای می‌شود. مرتب در گوشمان خواندند که یادمان باشد در این مسابقه دو و میدانی که ما به صورت نابرابر، در قسمت جلوتری از دیگران قرار گرفتیم، اگر یک بار هم قهرمان شدیم خیلی کار شاقی نکردیم.

یعنی اینکه مثلا من به نسبت هم‌سن‌های خودم همیشه شغل داشتم، به این دلیل نبوده که من یک آدم فوق‌العاده شایسته بودم که روی زمین نماندم و من را روی هوا زدند. طبیعتا موقعیت خانوادگی من به من کمک کرده و باید این را بدانم. این دانستن، بهتر از ندانستن است.

از مادرتان بیشتر بگویید. به این دلیل که مادرتان زیر نام آقای خاتمی چندان دیده نشده ما چیز زیادی از ایشان نمی‌دانیم یا زهره صادقی خودش چندان تمایلی به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ندارد؟

اینطور نیست که فعالیت نداشته باشند. مادرم در همان مجموعه پاستور دفتر داشتند.

خواست خودشان بود؟

بله. اگر اشتباه نکنم، چون کوچک بودم، حتی سربرگ دفتر همسر رئیس‌جمهور وجود داشت. ایشان حتی دیدارهای بین‌المللی داشتند.

کارشان چه بود؟

کار اصلی او این بود که نامه‌های مردمی که می‌آمد را بررسی و دسته‌بندی و رسیدگی می‌کرد. کارتابلش از نامه‌های مردمی پر بود. حالا یک‌سری درخواست کمک بود، یک‌سری هم بحث‌های اداری و این چیزها بود ولی در ساختمان قرمز مجموعه پاستور یک دفتر داشتند و کاملا فعالیت می‌کردند. حتی همان مقطع به همراه همسران اعضای کابینه یک موسسه خیریه تاسیس کردند؛ موسسه «به‌آفرین فردا» که هنوز هم از آن موقع این موسسه را دارند و فعال است.

کارش هم توانمندسازی دختران بی‌بضاعت از نظر تحصیل است. بچه‌هایی که درس‌شان خوب بود را بورسیه می‌کردند در مدرسه و بعد در دانشگاه. تاسیس آن احتمالا برای سال ۷۸-۷۷ باید باشد. اسمش هم برگرفته از خیابان به‌آفرین بود که ستاد مرکزی سال ۷۶ بود. بنابراین فعالیت اجتماعی دارند. ایشان سفرهای خارجی به تنهایی انجام دادند، به مالزی و چند کشور دیگر رفتند.

از نظر تحصیلات چطور؟

تحصیلات ایشان دیپلم بود. مثل هم‌نسلان خودشان که کمتر تحصیلات دانشگاهی داشتند. البته اینکه از خانواده سنتی بودند، احتمالا موثر بوده در اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشتند چون ایشان بالاخره روحانی‌زاده بودند و هر دو طرفشان همه مرجع و روحانی بودند. مادرم متولد ۲۹ است.

سال ۴۷ در موقعیت دانشگاه‌رفتن بود. درسش هم خوب بوده اما خیلی طبیعی است که یک دختر در آن دوره از خانواده مذهبی، این محیط برایش فراهم نباشد که بتواند تحصیلات دانشگاهی داشته باشد.

اینکه می‌گویید سیاسی نبودند یعنی هنوز هم نگاه سیاسی ندارند؟

منظورم این است که کنشگر سیاسی هیچ‌وقت نبودند وگرنه نگاه سیاسی دارند. اخبار را خیلی جدی دنبال می‌کنند. روزنامه‌ها را خیلی جدی می‌خوانند اما هیچ وقت عضو حزبی نبودند. حتی در ستاد انتخاباتی سال ۷۶ پدرم، خواهر بزرگ من فعال بود ولی مادرم هیچ وقت در ستادها هم حضور نداشت ولی فهم و دید سیاسی دارند.

اما همانطور که گفتم مادرم سیاسی نیست. مهم‌ترین مخالف فعالیت سیاسی من و حتی تغییر رشته من از علوم فنی و ریاضی به سمت علوم انسانی، مادرم بود. می گفت ما یک سیاستمدار در خانواده‌مان داریم برای هفت پشتمان بس است.

قبلا هم گفته بودید که حتی مخالف کاندیواتوری آقای خاتمی هم بودند …

بله، خیلی مخالف بودند. البته آن دو دوره که من خیلی کم‌سن بودم ولی سال ۸۸ که بحث کاندیداتوری دوباره مطرح شدما همه به شدت مخالف بودیم و نزدیک به یک ماهی که کاندیدا بودند یعنی از بهمن که اعلام کاندیداتوری کردند تا اسفند که مهندس موسوی آمد و انصراف دادند، واقعا خیلی روزهای بدی بود.

یعنی از نظر روحی خانواده ما خیلی در فشار بود. واقعا هیچ کدام دوست نداشتیم که این اتفاق بیفتد چون آن هشت سال خیلی تجربه تلخی بود. ممکن است از بیرون خیلی تجربه خوشایندی باشد ولی واقعا تجربه آزاردهنده‌ای بود. فضای عصبی که حاکم می‌شد، تنش‌هایی که وجود داشت، طبیعتا در خانه می‌آمدند.

چرا انقدر هشت سال دوره اصلاحات برایتان تلخ است؟

من پدرم را تقریبا نمی‌دیدم. گاهی می‌شد یک هفته تا جمعه بعد او را نبینم. برای همین در آن مدت، اتفاقا رابطه عاطفی خیلی عمیقی هم نتوانسته بودم با پدرم برقرار کنم، برای اینکه هم را نمی‌دیدیم و ارتباطی نمی‌توانستیم داشته باشیم. من ۹ سالم بود که ریاست جمهوری بابا شروع شد و ۱۷ سالم بود که تمام شد. درست در دوره بلوغ و نوجوانی‌ام بود.

البته بعدش خیلی رابطه ما عمیق شد. در خانه فقط من و مادرم بودیم. علاقه‌مندی‌های سیاسی من هم بود، می‌توانستیم با هم دیالوگ برقرار کنیم. اینها مسائل عاطفی است که از منظر یک فرزند می‌دیدم ولی اعصاب خردی‌ها، کمردردها و خیلی چیزهایی که نمی‌شود گفت از آن ایام روزهای تلخی در ذهن من ساخته.

یادتان هست که سخت‌ترین یا تلخ‌ترین خاطره آن دوره که در خانه شما خیلی ظهور و بروز داشت، چه بود؟

چند موردش خیلی بد بود. یک اتفاق که سیاسی هم نبود ولی واقعا خیلی بد بود، زلزله بم بود. فکر کنم جمعه هم بود، روزی که زلزله بم آمد. صبح خیلی زود، ساعت حدود ۶ صبح، ما با تلفنی که آقای موسوی لاری زده بود و می‌گفت که زلزله آمده از خواب بیدار شدیم. از نظر سیاسی هم، انتخابات مجلس هفتم واقعا دوره سختی بود یعنی یادآوری آن دوره هم برای من تلخ است.

چه بخشی از انتخابات مجلس هفتم برایتان تلخ‌تر است؟

ترجیح می‌دهم خیلی در مورد آن صحبت نکنم در این مقطع به خاطر اینکه حساسیت‌هایی را برخواهد انگیخت. ممکن است الان به عنوان کنشگر سیاسی فکر کنم که سیدمحمد خاتمی در آن لحظه کار درستی نکرده ولی به عنوان پدرم می‌گویم که در آن مقطع خیلی تنها شده بود.

منظورتان فشار سیاسی دو طرف بود؟

بله، واقعا تنها شده بود. هر چند به عنوان یک سیاستمداری که رابطه پدر فرزندی را کنار می‌گذارد، ممکن است که بگویم رییس‌جمهور خیلی بهتر از این می‌توانست عمل کند یا می‌توانست جور دیگر برخورد کند یا اینکه نه ولی می‌خواهم بگویم متعصبانه برخورد نمی‌کنم که بگویم وای چقدر پدرم مظلوم بود و تنها مانده بود. شاید حقش بود به عنوان یک فعال سیاسی. یک فعال سیاسی ممکن است اشتباهاتی کند که منزوی شود ولی به عنوان فرزند که حالت عاطفی داشت واقعا دوره سختی بود.

اتفاق می‌افتاد که منتقد تصمیمات ایشان در مقام رییس‌جمهور باشید؟

چرا، خیلی وقت‌ها می‌شد. این قضیه خاص را واقعا الان یادم نیست ولی موارد بسیار زیادی بوده که اینطور می‌شد. اتفاقا این فضا همیشه در خانه بود. من که خیلی کوچک بودم. در حدی نبودم که بخواهم اظهار نظر کنم در مورد مسائل ولی انتقاد خواهرهایم و مادرم به ایشان وجود داشت.

آقای خاتمی به این انتقادات گوش می‌داد؟

بله. البته لزوما گوش‌دادن به معنای پذیرفتن و انجام‌دادن نبود. به هر حال ایشان مشاوران حرفه‌ای‌تری داشتند که احتمالا حرف آنها را بیشتر می‌پذیرفتند. درستش هم همین است. اما نقدها را می‌شنید. کلا این ویژگی را دارد. اصلا یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایش که شاید ویژگی خاصی هم باشد، مشورت‌پذیری اوست. اتفاقا ممکن است بعضی نقدهایی هم که به او وجود دارد از سر همین مشورت‌پذیری باشد.

یعنی آن چیزی که من قبول ندارم اما خیلی‌ها در نقد سیدمحمدخاتمی می‌گویند که مصمم‌بودن یک رهبر سیاسی را ندارد دقیقا ناشی از همین مشورت‌پذیری است. اصولا آدمی خیلی مصمم است که خیلی مشورت‌پذیر نیست چون گوش می‌کند و برایش مهم است نظرات دیگران چیست. البته من همین الان می‌توانم نقدهایی که به او دارم را لیست کنم. یعنی اینطور نیست که من این آدم را بپرستم و بگویم بی‌نقص است. نه، به نظرم خیلی جاها می‌توانست بهتر عمل کند.

یکی از تصمیمات آقای خاتمی که در زمان خودش خیلی با انتقادات زیادی مواجه شد رای او در انتخابات مجلس نهم و در دماوند بود …

در این مورد هنوز زود است که صحبت کنیم یعنی ملاحظاتی در آن هست که بعدها باید در موردش صحبت شود. جدای از اینکه اصلا وارد این بحث نمی‌شوم که آیا تصمیم درستی گرفت که رای داد یا تصمیم غلطی گرفت، این را می‌توانم بگویم که نحوه انجامش حتما غلط بود.

 ناگفته‌های پسر خاتمی از زندگی شخصی و سیاسی
در این لحظه در شهریور ۹۶ با دانشی که من دارم، با  مطالعاتی که دارم، با کار سیاسی که کردم، می‌گویم که نحوه اجرای تصمیم پدرم برای رای در انتخابات مجلس نهم غلط بود. حتی اگر خود آن عمل رای‌دادن عمل درستی بوده باشد، فرایندی که از سه چهار ماه قبلش شروع شد تا به روز انتخابات رسید، روند غلطی بود. در این مقطع این را مطمئن هستم.

گفتید که لیستی از نقدها به پدرتان دارید. چند مورد را می‌گویید؟

یک مورد همان نحوه رای‌دادن در دماوند بود. سوای اینکه خود رای‌دادن در دماوند درست بود یا نه. نحوه فرایند سه چهار ماهه منجر به آن به نظر من غلط بود. یعنی باید جور دیگری این فرایند طی می‌شد.

اینکه ایشان به دماوند رفت و به تعبیر برخی «یواشکی» رای داد منظور شماست؟

نه. اینکه جای پرتی بود، ممکن است خودش پیام سیاسی داشته باشد و اساسا هم سیدمحمد خاتمی نمی‌تواند کار یواشکی انجام دهد. منظورم فضایی است که در جامعه ایجاد شده بود. البته ایشان هیچ وقت نگفته بود که رای نخواهد داد ولی تصور جامعه این بود که رای نخواهد داد.

در آن مقطع، با این کار اعتماد یک‌سری سلب شد چون تصورشان این نبود. به نظرم اگر بنا بر رای‌دادن بود که حالا کار ندارم که کار درست یا غلطی بوده، لازم بود که اعتماد آدم‌هایی که به او علاقه‌مند هستند را حفظ کند. تاکید می‌کنم هیچ وقت نمی‌توانید پیدا کنید که سیدمحمد خاتمی در فلان جا گفته که من رای نخواهم داد ولی این تصور ایجاد شده بود. اگر می‌خواست رای دهد نباید می‌گذاشت این تصور ایجاد شود.

از تصمیمات و اقدامات ایام ریاست‌جمهوری‌اش چطور؟

در دوره اصلاحات هم به نظرم می‌شد جاهایی به نحو دیگری عمل کرد. باز ممکن است نهایتا تصمیمش را تایید کنم اما فرایند را ممکن است خیلی وقت‌ها نقد داشته باشم. مثلا فرایندی که بر سر طرح لوایح دوقلو طی شد فرایند غلطی بود. یعنی یا محکم باید می‌ایستاد و می‌گفت که استعفا نخواهم داد یا اگر می‌گفت که استعفا می‌دهم، استعفا می‌داد. ببینید، من نمی‌گویم که باید استعفا می‌داد.

می‌گویم نباید می‌گفت که استعفا می‌دهم و بعد استعفا نمی‌داد. مورد دیگر سخنان او در دانشگاه تهران، در سال ۸۳ بود. درست است که کلیت ماجرا یکی از نقاط قابل افتخار دوره اصلاحات می‌تواند باشد که یک‌سری دانشجویی که به جای خاصی هم وصل نیستند، سر رئیس‌جمهور فریاد می‌زنند، توهین می‌کنند و هیچ اتفاقی هم برای آنها نمی‌افتد ولی در آن جلسه، تندی‌هایی کردند که نباید می‌کردند. در آن جلسه جملاتی گفتند که نباید می‌گفتند.

حتی این جمله تاریخی که همه خیلی دوست دارند و به عنوان یک دید و فراست عجیبی از طرف سیدمحمد خاتمی به آن نگاه می‌کنند هم درست نبود. اینکه او در آن سخنرانی گفت که بعد از من کسانی خواهند آمد که طور دیگری عمل خواهند کرد، این جواب قابل قبولی از یک رئیس‌جمهور آن هم بعد از ۸ سال نیست. وقتی شما به رئیس‌جمهوری می‌گویید چرا کار نکردید، او باید دفاع کند که من این کار را کردم یا بگوید چرا نگذاشتند کار کنم یا چرا نخواستند کار کنم یا هر دلیل دیگری.

بالاخره باید از خودش دفاع کند. اینکه چون بعدی‌هایی خواهند بود که بدتر از من هستند، دلیل خوب‌بودن من نیست. مشخصا رئیس جمهور به عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی کشور، باید پاسخگو باشد و جواب اینکه چرا کاری نکردی، این نیست که بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل خواهند کرد و شما نتیجه عملشان را خواهید دید. این جواب درستی نیست از یک رئیس‌جمهور؛ هر چند خیلی جمله نوستالژیکی است و اصلاح‌طلبان ممکن است خیلی دوستش داشته باشند. می‌شود از این دست موارد نمونه‌های دیگری هم عنوان کرد.

بگذارید به نمونه‌های امروزی‌تر برسیم. مثلا عملکرد شورای مشاوران آقای خاتمی که بعد به شکل شورای عالی اصلاح‌طلبان درآمد و نحوه عملکرد و برون‌داد این ساز و کار تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان را بررسی کنیم. نقدهای زیادی به ساختار این شورا، به عملکرد آن و به نتایج تصمیماتی که آنجا گرفته می‌شود وجود دارد. به عنوان کسی که از نزدیک شاهد این فرایندها هستید ارزیابی‌تان از این ساختار چیست؟ شاید انتخابات ۹۲ پیروزمندانه ترین نتیجه این سازو کار تصمیگری بوده باشد …

بعد از آن هم انتخابات مجلس و شوراها پیروزمندانه بود.

موضوع این است که هرچه از ۹۲ فاصله می‌گیریم حواشی ایجادشده که هم پیروزی‌های حاصل از آن (مثلا عملکرد فراکسیون امید) و هم فرایند منجر به آن پیروزی‌ها (مثل بستن لیست شوراها) را با چالش‌هایی مواجه کرده. خیلی‌ها این سوال را دارند که آیا تصمیم ما درست بود؟

بله، این حرف درستی است اما اولا که من عضو شورای عالی نیستم …

بله اما از نزدیک در جریان امور هستید.

من به عنوان عضوی از شورای مرکزی حزب اتحاد و اینکه حزب اتحاد، عضوی از شورای عالی است، طبیعتا مدافع شورای عالی هستم. معتقدم شورای عالی، وجودش بهتر از نبودنش است. برای همین به نظر من نکته خیلی مهم این است که این نهاد باید خیلی صیقل بخورد تا آن چیزی شود که باید باشد و برای همین باید به آن فحش داد، باید به آن حمله کرد. باید نقد منصفانه و حتی غیرمنصفانه داشت چون نقد غیرمنصفانه هم به نظر من در بلندمدت خیلی خوب خواهد بود.

اما وجود شورای عالی، اتفاق خیلی میمون و مثبتی است. ما که امروز کار سیاسی را در این مملکت شروع نکردیم. سال ۹۴ مجلس، اولین لیستی نبود که اصلاح‌طلبان بسته بودند یا سال ۹۶ دومین آن نبود. قبل از آن هم لیست بسته می‌شد. اینکه آدم بداند چه کسی لیست را بسته مهم است. کسی می‌داند لیست شورای شهر سال ۹۲ را چه کسی بسته؟

تا جایی که ما می دانیم شورای مشورتی آقای خاتمی دست اندر کار بود.

نه. لیست را یک نفر بست. فردی که به او از طرف شورای مشورتی مسئولیت داده شده بود. ولی شما نمی‌دانید آن آدم کیست. الان می‌دانید که رئیس شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، دکتر محمدرضا عارف است و می‌دانید باید به چه کسی نقد کنید. می‌دانید هیات رئیسه شورای عالی کیست که نهایتا لیست را نهایی کرده و چه کسانی هستند که به این لیست ۲۱ نفره رای دادند.

البته رای ها و خیلی چیزهای دیگر پنهان است و نقدها هم از همینجاست.

 
درست است اما مثلا قبل از آن در مجلس هشتم. لیست هم خیلی لیست خوبی بود اما چه کسی لیست را بسته بود؟ نمی‌دانیم. به طور کلی می‌دانیم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بسته ولی آن آدم کیست؟ بنابراین شورای عالی الان اتفاق مثبتی است ولی گام بعدی، همین چیزی است که شما می‌گویید. باید همه چیزش شفاف باشد. باید از آدم‌هایی که رزومه دادند به اینجا و درخواست کردند که در لیست باشند، لیستشان معلوم باشد. باید معلوم باشد که آن کمیته‌ای که نمره دادند، چه نمره‌ای داده و نمره تک‌تک این آدم‌ها باید معلوم باشد.

کسی که کار سیاسی می‌کند، باید شفافیت را بپذیرد. آدمی که لیست می‌دهد باید بپذیرد اگر نمره او صفر هم شد باید اعلام شود. باید معلوم شود که این ۵ نفر، این ۱۰ نفر، این ۲۰ خانم و ۲۰ آقا نشستند و براساس این معیارها، این نمره‌ها را دادند و رتبه‌ها از یک تا ۳۰۰، اینها شده. بعد توضیح داده شود که چطور دسته‌بندی شدند، ترکیب ۴۱ نفره چطور از دل این ۱۰۰ نفر درآمده و آن ترکیب ۴۱ نفره چطور به ۲۱ نفر رسیده. حتی به نظر من باید رای آدم‌ها شفاف باشد.

با همه اینها معتقدم شورای عالی، بودنش غنیمت است. من مرزی برای نقد نمی‌گذارم ولی معتقد هستم نقدها نباید به سمتی برود که خود این شورای عالی تخطئه شود. تلاش شورای عالی این بود که مشروعیت جریان اصلاحات از فرد به نهاد برسد که این یک اتفاق دموکراتیک است.

سوال این است که چرا این نهاد نتوانسته مشروعیت لازم را پیدا کند. مشکل از رئیس است؟ یا ترکیب آن یا آدم‌هایی که در این ترکیب وجود دارند؟

هیچ کدام. من فکر می‌کنم مشکل اصلی در عدم شفافیت ساز و کارهای شورای عالی است. مهم‌ترین داشته اصلاح‌طلبان، اعتباری است که دارند و در این سال‌ها جمع کرده‌اند. این اعتبار را نباید با پنهان‌کاری مصلحت‌سنجانه و آقازاده‌گرایی و امثال این بسوزانند. چون اصلاح‌طلبان نه به نهادهای مالی غیر شفاف وابسته هستند، نه به نهادهای امنیتی و نه به نهادهای نظامی وابستگی دارند، نه آن بخش از ساختار غیر دموکراتیک حکومت، اصلاح‌طلبان را می خواهند. اصلاح‌طلبان چیزی جز این اعتبار و آبرو ندارند. اگر این آسیب ببیند که متاسفانه این نگرانی وجود دارد که آسیب ببیند جایی برای جبران نیست.

به نظر می‌رسد این اعتبار مخدوش شده است. از ۹۲ به بعد ما در هر انتخابات بیشتر دیدیم که نخبگان کمتر به «رای بی‌چون و چرا به تمام لیست» پایبند بودند. شاهد مثالش انتخابات شورای شهر ۹۶ بود. اگرچه در حوزه‌های رای‌گیری می‌دیدم که مردم به لیست رای می‌دهند اما در شبکه های اجتماعی نهضت رای به افردی که درست می‌دانیم راه افتاده بود …

الان اعتبار اصلاح‌طلبان هنوز در بین مردم خیلی آسیبی ندیده ولی در بین نخبگان نسبت به آن طرح سوال می‌شود. طبیعتا نخبگان به عنوان گروه‌های مرجع، تاثیرگذار خواهند بود. شورای عالی و مجموعه اصلاح‌طلبان نباید در خواب ۲۱ هیچ و سی هیچ بمانند. اولا که مردم عقد اخوت با ما نبستند که تا ابد همین شکل رای دهند. مردم یک‌سری خواسته و درخواست دارند که باید آنها اجابت شود. اگر اصلاح‌طلبان نتوانند این کار را کنند، خیلی طبیعی است که مردم دیگر دوستشان نداشته باشند.

فکر می‌کنم دو آفت خیلی بزرگ در کمین اصلاح‌طلبان است. یکی ضعف رقیب است. به نظرم ضعف اصولگرایان باعث ضعف اصلاح‌طلبان شده و بیشتر هم خواهد شد چون الان پیروزی بر اصولگراها خیلی راحت شده و اگر مداخله خاصی نکنند، بردنشان خیلی راحت شده و این اتفاق خوبی نیست. رقیب ضعیف، خود آدم را هم ضعیف می‌کند. مساله دوم همین شفافیتی است که به واسطه آن اعتبار می‌آید. به نظر من اگر این لیست شوراها یا مجلس شفاف‌تر می‌شد، خیلی از انتقادها به آن از بین می‌رفت.

با این شفافیت به ویژه الان که در عصر رسانه‌های مجازی هستیم، اگر سال ۱۳۹۸ در انتخابات مجلس، فلان آقایی که سلبریتی فضای مجازی است، پسرعمویش در لیست نرفت، شانتاژش دیگر شنیده نخواهد شد چون همه چیز شفاف است‌ولی اگر همه چیز یواشکی باشد و هیچ کس چیزی نداند سلب اعتماد خواهد شد.

من عضو شورای مرکزی یکی از احزاب جدی اصلاح‌طلب، وقتی کانال آقای مرعشی لیست را گذاشت، برای اولین بار آن را دیدم. من نمی‌دانستم چه کسانی در لیست هستند. ممکن است ضعف من هم باشد و من باید پیگیرتر باشم که زودتر بفهمم ولی این راهش نیست.

آدم‌ها باید خیلی زودتر از اینها بفهمند. من ملاحظات را هم می‌فهمم. ابزارهایی که رقیب برای از میدان به در کردن ما دارد خیلی زیاد است ولی به نظر من باز هم اگر هزینه‌هایی بدهیم، دستاورد ما از شفافیت، به قدری زیاد خواهد بود که همه اینها را حل خواهد کرد چون بالاخره هر چیزی که می‌خواهید به دست بیاورید، بدیهی است که یک‌سری چیزها را از دست می‌دهید.

بنابراین شما مهم‌ترین نقدی که دارید، به خود ساختار شورای عالی نیست، بلکه به فرآیدهای درون آن است.

به نظر من بیماری اصلی شورای عالی، عدم شفافیت آن است. شما هر ساختاری که درست می‌کنید، یک‌سری آدم، ناراضی خواهند بود. من نمی‌گویم این بهترین ساختار است، حتما بهتر از این خواهد شد و باید هم بهترش کرد ولی پادزهر سلب اعتماد، شفافیت است.

خود آقای خاتمی چقدر در این عدم شفافیت دخیل است و چقدر انتقادات به آن را قبول دارد؟

در کار اداری شورای عالی اصلاح‌طلبان، آقای خاتمی مطلقا دخالت ندارد. ممکن است همین هم جای نقد باشد که بگویند همه تو را می‌شناسند و تو باید درستش کنی ولی ایشان به خاطر روحیات دموکراتیکی که دارد، در کار اداری و اجرایی شورای عالی مطلقا دخالت نمی‌کند. ایشان در تاسیسش نقش داشته، در معرفی افراد حقیقی به آن شورا هم نقش داشته و سعی هم کرده تا آنجا که می‌تواند ملاحظات همه آدم‌ها را در معرفی برآورده کند. یعنی افرادی به عنوان اشخاص حقیقی به خصوص در دوره دومش به ترکیب شورای عالی اضافه شدند که آدم‌های وجیه‌المله هستند. فقط در این حد آقای خاتمی دخالت داشته و تا آنجا که من می‌دانم، بیشتر از این دخالتی نداشته است.

در تصمیم‌گیری‌ها یا بستن لیست‌ها چطور؟

در بستن لیست، مطلقا.

چون حداقل می‌شنیدیم که آقای خاتمی برای قرار گرفتن برخی افراد در لیست‌ها تاکید داشتند، مثلا آقای مسجدجامعی و دنیامالی را به طور مشخص من شنیدم …

نه، اتفاقا یکی از پیشنهادهایی که به شورای عالی شده بود و بابا خیلی از آن استقبال هم کرده بود، این بود که از اعضای شورای سابق هیچ‌کس در شورای جدید نباشد. بعد خود من گفتم بابا، مثلا مسجدجامعی در این ترکیب نباشد؟ او هم گفت حالا مسجدجامعی هم نباشد، این همه آدم خوب دیگر هستند.

 ناگفته‌های پسر خاتمی از زندگی شخصی و سیاسی
بنابراین این شنیده‌ها درست نبود. طبیعتا ایشان نظر داشت. مثلا آدم دیگری در لیست نبود و ترجیح می‌داد که در لیست باشد ولی هیچ کسی را مجبور نکرد که او در لیست باشد. اگر هم کسی می‌پرسید می‌گفت نظر من این است که فلانی در لیست باشد. کما اینکه آدمی بود که نظرش بود در لیست باشد و در نهایت در لیست نرفت ولی از لیست هم حمایت کرد.

بحث دیگر، خروجی آن تصمیماتی است که آنجا گرفته شد. به خصوص بعد از عملکرد فراکسیون امید که در مواردی بدنه رای اصلاح‌طلبان را راضی نکرد برای خیلی‌ها این سوال پیش آمد که چقدر ائتلاف با اصولگرایان میانه‌رو درست بود؟ به هر حال لیست امید به عنوان اکثریت وارد مجلس شد ولی فراکسیون امید اکثریت را در مجلس ندارد اما همچنان انتظارات عمومی از آن در حد اکثریت است …

قبول دارم که انتظارات خیلی بالا رفت ولی با یک استدلالی آن ائتلاف شکل گرفت که آن استدلال را من قبول دارم. آن استدلال این بود که مجلسی با تندروی کمتر شکل بگیرد. در این استدلال آدم اصولگرایی مثل آقای لاریجانی که نه هیچ‌وقت ادعای اصلاح‌طلبی می‌کند، نه حتی شاید خوشش بیاید که کسی او را اصلاح‌طلب بداند، به عنوان کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان مطرح شد. من آن استدلال را هنوز استدلال درستی می‌دانم و به نظر من، شورای عالی به آن آرزوی خود رسید.

درست است که من خودم به عنوان یک فعال سیاسی که فعال دانشجویی هم بودم، با آدم‌های سیاسی هم رفت و آمد داشتم از لیست مجلس دهم، از مجموع ۳۰ نفر شاید ۸-۷ نفر را بیشتر نمی‌شناختم اما بعضی از آنها واقعا فراتر از انتظار ظاهر شدند. مثلا آقای صادقی را من به واسطه فرزند ایشان که در انجمن تهران بود می‌شناختم ولی چین انتظاری از ایشان نداشتیم. یعنی بالاخره اگر آن نقدها هست، اینها هم هست ولی قبول دارم انتظار خیلی زیادی شکل گرفت از فراکسیون امید و اینکه شاید می‌شد سفت و سخت‌تر لیست را بست برای اینکه این اتفاق نیفتد. ولی واقعا سال ۹۴ اصلاح‌طلبان فکر نمی‌کردند می‌توانند اکثریت مجلس را به دست بگیرند ولی کم‌کم باورشان شد.

در جریان انتخابات، مجبور هستید که امید دهید به مردم و این کاری است که اصلاح‌طلبان، خوب هم از پس آن برمی‌آیند ولی این نگرانی وجود دارد که یکهو ممکن است امید واهی داده شود. من حقیقتش انتظار خیلی بیشتر از این از لیست امید نداشتم وقتی به مجلس رفت و روی هم رفته به آن ترکیبی که رفت، نمره قبولی می‌دهم اما این را قبول دارم که انتظارهایی که از این ترکیب ایجاد شد در جامعه توسط بدنه اصلاحات، آنقدر بزرگ بود که این مجموعه از پس آن برنیامد.

ولی برای من، با همه نقدهایی که هست، این مهم است که در حین جلسه رای اعتماد وقتی خبر اعتصاب آقای کروبی می‌آید، سه چهار نماینده تذکر می‌دهند. این اتفاق بزرگی است. همانطور که نباید امید واهی داد، اینها را هم نباید نادیده گرفت. ما به همین گام‌های کوچک دلخوش هستیم.

اما یک پای ائتلاف اصلاح‌طلبان، دولت است. یعنی آقای روحانی و همه قول‌هایی که داد، آقای روحانی و همه عملکردش و اینکه به هر حال ما اصلاح‌طلبان به عنوان بزرگ‌ترین حامی ایشان، سهیم هستیم در همه ناکامی‌هایی که ممکن است داشته باشد یا قول‌هایی که به آنها عمل نکند. این رابطه باز در ۹۴ و مجلس تشدید شد با وجود آقای لاریجانی و با وجود روابطی که دولت با اصولگرایان میانه برقرار کرد. تا جایی که خیلی از اصلاح‌طلبان بعد از تشکیل مجلس احساس کردند از دولت رودست خوردند …

حتی در لیست تهران یعنی در لیست مجلس دهم در خیلی از حوزه‌ها لیست اصلاح‌طلبان به خاطر خواهش‌هایی که حزب اعتدال و توسعه داشت، تغییر کرد. مثلا در لیست تهران یکی از خانم‌ها در لیست اصلاح‌طلبان نبود بلکه پیشنهاد دولت بود که به لیست اضافه شود.

یعنی علاوه بر آقایان جلالی و نعمتی افراد دیگری هم با لابی دولتی‌ها وارد شدند؟

بله. مثلا همین خانم جزء ترکیب ۳۵ نفر بود ولی در سی نفر نبود و با پشنهاد دولت اضافه شد. البته اصلاح‌طلبان ناراحت نشدند از اینکه این خانم به لیست اضافه شد چون نگران گردش او در مجلس در رای‌دادن‌ها نبودند. خیلی از نام‌ها را نمی‌شناختیم و نمی‌دانستیم در مجلس چه کار می‌کنند ولی در مورد او می‌دانستیم اگر موقعی رای حیاتی باشد، چطور رای خواهد داد. چون گزینه‌هایی که اعتدال و توسعه پیشنهاد می‌داد، مثل آقای جلالی و آقای نعمتی آدم‌هایی بودند که در لحظه اول می‌دانستیم که در بزنگاه‌ها مثل ما رای نخواهند داد. در بزنگاه‌های کلان، الان با آقای لاریجانی هم موئتلف هستیم.

برای همین برجام رای می‌آورد. ولی در بزنگاهی که فلان آدم اصلاح‌طلب قرار است کاره‌ای شود می‌دانیم که آنها آن طرفی رای می‌دهند. یا دو نفر آقایان رحیمی و حیدری که واقعا آدم‌های شایسته‌ای بودند و بعدا شایستگی خود را نشان دادند، در مذاکرات با اعتدال و توسعه از لیست کنار گذاشته شدند که البته دوباره به لیست بازگشتند.

حرف من سر این ائتلاف است و این نتیجه‌ای که حاصل شد و به تبع آن افرادی مثل عارف می گویند دیگر ائتلاف نخواهیم کرد. اولا اصلاح طلبان قرار است با آقای روحانی چه کنند از این به بعد؟ به هر حال آقای روحانی دیگر به رای اصلاح‌طلبان نیازی ندارد و در عملکردش هم خیلی خودش را ملزم نمی‌داند که آنها را راضی کند. کما اینکه در ایام انتخابات، شعارهایی از ایشان دیدیم که کاملا با عملکرد بعدی ایشان فاصله دارد اما مردم به واسطه اصلاح‌طلبان به او رای دادند و نارضایتی از او پای اصلاح‌طلبان نوشته خواهد شد و دوم اینکه آینده سیاسی آقای روحانی را چطور می‌بینید؟ فکر می‌کنید ایشان بعد از انتخابات به سمت اصولگرایان متمایل شده است؟

آقای روحانی، منتخب اصلاح‌طلبان است. نمی‌گویم تنها کسی که آقای روحانی را رئیس‌جمهور کرد، اصلاح‌طلبان بودند. همانطور که نمی‌گویم تنها کسی که آقای روحانی را رئیس‌جمهور کرد، اهل سنت بود. همانطور که نمی‌گویم تنها کسی که آقای روحانی را رئیس‌جمهور کرد، بخش اصولگرایان میانه مثل آقای لاریجانی بود. هیچ کدام از اینها نمی‌گویم به تنهایی این کار را کردند. هر چند معتقدم که باری که اهل سنت و اصلاح‌طلبان کشیدند بیشتر از باری بود که آقای لاریجانی و اصولگرایان میانه‌رو کشیدند ولی آقای روحانی منتخب اصلاح‌طلبان است. طبیعی است که ما از منتخبمان مطالبه داشته باشیم.

درستش هم همین است، بنا هم همین بود. دو بحث را از هم جدا می‌کنم. یکی منافع جریان اصلاح‌طلبی است به عنوان جریان سیاسی با آدم‌هایی که می‌شناسیم و یکی منافع گفتمان اصلاح‌طلبی است به عنوان چیزی که خیلی فراتر از ۵-۴ آدم است و در تاریخ می‌شود ردش را پیدا کرد.

خیلی‌ها اصلاح‌طلب به معنی که ما می‌شناسیم نیستند ولی در گفتمان اصلاح‌طلبی جا می‌شوند. در عملکرد آقای روحانی هنوز من تهدیدی برای گفتمان اصلاحات نمی‌بینم. آقای روحانی هیچ وقت نگفته اصلاح‌طلب است ولی رابطه خوبی با اصلاح‌طلبان دارد. من واقعا به دولت آقای روحانی امیدوارم.

یعنی با وجود همین چینش کابینه و همه بحث‌هایی که درباره‌اش شد امیدوارید؟

این بخش مدیریتی آن است. به نظرم از نظر تکنوکراتیک می‌تواند دولت موفقی باشد یعنی وزرای غیرسیاسی تکنوکراتش می‌توانند موفق باشند. مثلا آقای ظریف اصلاح‌طلب نیست ولی آدم می‌داند که در کار خودش موفق خواهد بود یا خانم مولاوردی امید سیاسی من را نسبت به این دولت نه به عنوان جریان اصلاحات، به عنوان گفتمان اصلاحات، افزایش می‌دهد. برد اصلاحات این است که دایره شمولش را مدام بزرگ‌تر و بزرگ‌تر کند، ضمن اینکه هویتش را حفظ می‌کند. نه اینکه بیفتد به هر بازی، فقط برای اینکه شمولش را زیاد کند.

اتفاقا درباره ائتلاف دقیقا بحث من سر همین است که بخشی از اصلاح‌طلبان به هر قیمتی به این ائتلاف تن داده‌اند …

من این نگرانی را می‌فهمم. به خاطر اینکه اصلاح‌طلبان، گفتمان خودشان را آنطور که باید بازتولید نکردند. برای اینکه طرح نو و برنامه نویی نیاوردند. یعنی هنوز شعارها برای سال ۷۶ است. همان ۲۰ سال پیشی که با جامعه امروز، خیلی فرق می‌کرده. اصلاح‌طلبان احتیاج به بازتولید ارزش‌هاشان دارند و این مساله است که آنها را نجات می‌دهد.

نگرانی از هویت‌زدایی شدن از جریان اصلاحات نگرانی مثبتی است. برای همین این دو را تفکیک کردم یعنی آن جریان اصلاحات مدام باید هویت خودش را بازتولید کند. ضمن اینکه حواسش به شمول آن گفتمان اصلاحات هم باشد. منظورم از گفتمان اصلاحات، اصلاحات عام است. منظورم آن جامعه مطلوبی است که به تصویر می‌کشند

اینکه فلان آدمی که اصولگرای تندی بوده و کیهان‌نویس بوده، الان، امروز در مورد آزادی‌ها صحبت می‌کند، بدون اینکه ادعایی کند از اینکه اصلاح‌طلب شده، یعنی برد اصلاحات. بعد، واقعیتی که وجود دارد، بحث تسری آن است.

یعنی شما وقتی در یک حوزه، اصلاح‌طلب شوید، ناخودآگاه این به بقیه حوزه‌ها خواهد رسید. نمونه بارزش به نظرم آقای مطهری است. آقای مطهری همیشه آزاده‌ بوده ولی دفاعش از آزادی را از حوزه سیاست شروع کرد. در حالی که در همان مقطع، طرفدار آزادی‌های اجتماعی نبود و ناقد آزادی‌های اجتماعی بود ولی الان می‌بینیم که طرفدار آزادی‌های اجتماعی هم شده. برای ما، باورپذیر نبود که آقای مطهری، از حق حضور زنان در استادیوم دفاع کند ولی این کار را می‌کند و می‌دانیم که آقای مطهری ادا درنمی‌آورد. این همان تسری است که می‌گویم اتفاق می‌افتد.

این مهم است که ما این ارزش‌هامان را آنقدر بازتولید کنیم که آقای روحانی که در دایره بزرگ شمول اصلاح‌طلبی جا می‌شود، خودش را ملزم بداند که ارزش‌های اصلاح‌طلبانه را به دنبالش برود. حقوق شهروندی که حالا شاید عنوان کم‌خطرتری از حقوق بشر است، چیزی است که به نظر می‌رسد واقعا برای آقای روحانی مهم شده است. این اتفاق مثبتی است. به هر حال آدم‌ها تا حدی مهم هستند ولی مهم‌تر عملکرد است.

موضع ما موضع حمایت مطالبه‌گرانه است چون ما هستیم که به آقای روحانی رای دادیم حق مطالبه‌گری ما بیشتر از بقیه است. مهم هم هست که آقای روحانی ما را ناامید نکند. نمی‌گویم آقای روحانی به ما مدیون است ولی ما با هم در یک ائتلاف هستیم که لازم است یکی از اصول ائتلاف که شما هوای هم را داشته باشید، رعایت شود. من ناامید نیستم از دولت آقای روحانی. به نظر من همین ترکیب کابینه، می‌تواند اهداف اصلاح‌طلبانه را دنبال کند به شرطی که آقای روحانی بخواهد. اینکه آقای روحانی غلتیده به سمت اصولگرایان یا نه، من چنین فکری هنوز نمی‌کنم. هر چند نشانه‌هایی از این می‌بینم.

ولی مساله این است که حالا ما باید یک گام به جلوتر برویم. به نظر من تهدید، آقای روحانی نیست، تهدید این است که اصلاح‌طلبان تبدیل شوند به بخشی از بروکراسی دولت و تنها آلترناتیو مدیریتی باشند برای اداره حکومت.

قدرت برای اصلاح‌طلبان به عنوان یک جریان سیاسی، هر چند طبیعتا نگاه به قدرت داشتن، هیچ وقت هدف نبوده است اما الان نگرانی من این است که قدرت برای اصلاح‌طلبان هدف شود. آن وقت برای مردم جامعه، اصلاح‌طلبان، یک‌سری آدم‌ها که حاضر هستند هزینه‌های زیادی هم بدهند برای آرزوهاشان نیستند بلکه بخشی از بروکراسی دولت هستند که فقط آلترناتیو مدیریتی هستند.

یک نگرانی دیگر به نظر من، نگرانی از اتفاقی است که در مورد جوانان ممکن است رخ دهد. جوانان اصلاح‌طلب خیلی هزینه دادند در این سال‌ها و حالا از مرز جوانی عبور می‌کنند. این حس که سرشان بی‌کلاه مانده، ممکن است آنها را وارد یک بازی نگران‌کننده کند که برویم پست بگیریم به هر قیمتی. هنوز این اتفاق نیفتاده ولی این نگرانی وجود دارد که ممکن است مسیر به این سمت برود. بزرگ‌ترهایی که بچه‌ها به خاطر آنها هزینه‌هایی دادند، آنقدری که شایسته است، هوای آنها را ندارند.

فلان فردی که به اصلاح‌طلبی شناخته می‌شود در دانشگاه تدریس می‌کند و بچه‌ها او را می‌شناسند و به او نزدیک هستند. وقتی فردا روزی وزیر می‌شود و به بچه‌ها می‌گوید نزدیک من نیایید، برای من هزینه است. آن بچه‌ها به این فکر می‌افتند که ما باید خودمان گلیممان را از آب بیرون بکشیم و چاره‌ای نداریم جز اینکه سیاسی‌بودن خودمان را کتمان کنیم و کنار بگذاریم و تبدیل به تکنوکرات شویم چون می‌بینیم که جوانان تکنوکرات، بی‌دغدغه در دولت جذب می‌شوند ولی جوانان اصلاح‌طلب در پایین‌تر پست‌ها با بزرگ‌ترین موانع مواجه هستند.

این اصلا خوب نیست که سه تن از معاونان آقای نجفی، اگر اشتباه نکنم، بالای ۶۵ سالشان است. اینکه اصلاح‌طلبان در سال ۱۴۰۸، جوانی ندارند که رئیس جمهور نه، وزیر نه، دست کم معاون وزیر بشود ندارند، این یعنی مرگ طبیعی اصلاح‌طلبی. البته اصلاح‌طلبی به معنای پارلمانتاریستی آن وگرنه اصلاح‌طلبی جامعه‌محور، همیشه هست.

فکر نمی‌کنید آقای روحانی از وعده‌های اولیه خودش در انتخابات فاصله گرفته؟ وزیر زن، جوان‌گرایی و انتصاب اهل سنت در پست‌های مدیریتی …

 ناگفته‌های پسر خاتمی از زندگی شخصی و سیاسی

ما موظف هستیم که مدام به آقای روحانی یادآوری کنیم. هر چند ملاحظات انتخابات را هم می‌فهمیم. ما می‌دانیم که وزیر زن گذاشتن ممکن است خیلی کار سختی باشد. وزیر اهل سنت گذاشتن از آن سخت‌تر. ما می‌دانیم که جوان‌گرایی آسان نیست. البته منظور ما از جوان‌گرایی آقازاده‌گرایی و استخدام جوانان اصولگرا یا جذب جوان غیر سیاسی نیست. منظور ما از جوان‌گرایی، جوانان تشکیلاتی حتی هزینه‌داده اصلاح‌طلب است که حالا به سنی رسیده‌اند که باید کاری کنند.

ما ملاحظات را می‌فهمیم ولی وظیفه ما، مطالبه‌گری است و مدام امیدواریم از این تکرارمان، از جاهایی که آقای روحانی را به صورت شخصی یا عمومی می‌بینیم. این نگرانی بزرگی است. این بازی نباید در ایران جاافتد که آدم‌ها می‌توانند در زمان انتخابات جوری حرف بزنند و در زمان عمل، جور دیگر عمل کنند. مردم ما ثابت کردند که محدودیت‌ها را می‌فهمند.

نیروهای سیاسی، محدودیت‌ها را می‌فهمند. اما قایم شدن پشت محدودیت‌ها هم راه درستی نیست و اصولا آدم‌ها رای می‌دهند که یک‌سری محدودیت‌ها را برطرف کنند وگرنه اگر بنا به حل نشدن محدودیت‌ها باشد که کاندیدا زیاد است.


منبع: برترینها

اتلاف وقت در شبکه های اجتماعی

چگونه از پیله امن شبکه های اجتماعی رها شویم


اعتیاد شبکه های اجتماعیSocial Medias

چرا از تمام لحظات حضورمان در شبکه های اجتماعی لذت میبریم و به سختی میتوانیم فعالیت روزانه خود در شبکه های اجتماعی را محدود کنیم؟

به گزارش آلامتو و به نقل از زومیت؛ بانی فولی وانگ، مدیرعامل گروه سرمایه گذاری Pique Ventures، در وب‌سایت کوئرا به پرسشی پاسخ داده است که شاید در ذهن کمتر فردی شکل گرفته باشد. شبکه‌های اجتماعی که امروزه به بخشی جدانشدنی از زندگی افراد تبدیل شده‌اند، مجهز به فیلترها و الگوریتم‌هایی هستند که تنها آن چیزی را که دوست داریم به ما نشان می‌دهند. سؤال مطرح‌شده این است که آیا این فیلترها ما را از درک نظرات مخالف با خودمان عاجز می‌کنند؟

وانگ در پاسخ خود به این نکته اشاره کرده است که طبیعت انسانی می‌تواند ما را از درک نظرات مخالف و حتی متفاوت عاجز کند. شبکه‌های اجتماعی و الگوریتم‌های آن‌ها نیز می‌توانند چنین خطری داشته باشند. افراد و الگوریتم‌ها می‌توانند رفتار مشابهی داشته باشند.

وقتی شما بخواهید تنها نظراتی که با شما موافق هستند بشنوید، زمانی که نظری مخالف می‌شنوید یکی از رفتارهای زیر را از خود نشان خواهید داد:

  • ناراحت می‌شوید، چرا که یک نفر مخالف شما است. نیازی نیست که آن‌ها به‌صورت مستقیم با شما مخالفت کنند. همین که نظرشان را بگویند و شما با آن مخالف باشید، احساس بدی خواهید داشت.
  • رفتار دیگر این است که به خاطر ناراحتی، سعی می‌کنید در مورد آن موضوع بحث نکنید یا اصلا افراد مخالف را از دایره‌ی اجتماعی خود کنار بگذارید.
  • در حالت دیگر، ناراحتی شما باعث می‌شود که دیگران ارتباطشان را با شما قطع کنید یا دیگر نظراتشان را با شما در میان نگذارند.

الگوریتم‌ها نیز به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که محتوای محبوب شما را بیشتر و آن چیزی را که دوست ندارید، کمتر به نمایش بگذارند. به بیان دیگر، آن‌ها نیز مانند مغز خود ما طراحی شده‌اند. شبکه‌های اجتماعی در این میان گناه بزرگی مرتکب شده‌اند. آن‌ها تنها افرادی که با دایره‌ی دوستان شما دوست هستند، معرفی می‌کنند. تنها محصولاتی را به شما نشان می‌دهند که دوست دارید و در نهایت شما را در دایره‌ای از تأیید و موارد دوست‌داشتنی حبس می‌کنند.

مقاله مرتبط: درمان اعتیاد به شبکه های اجتماعی

برای رهایی از این دایره، می‌توانید با رعایت موارد زیر، خود را برای پذیرفتن نظرات مخالف آماده کنید:

  1. با مخالفت‌ها کنار بیاید. این کار به خودآگاهی، نفس عمیق، تفکر و حتی مدیتیشن نیاز دارد.
  2. انتخاب‌های خود را داشته باشید و از عمل به آنچه الگوریتم‌ها پیشنهاد می‌دهند دوری کنید.
  3. ارتباطات خود را به‌صورت عمدی با افرادی افزایش دهید که از پس‌زمینه‌های جغرافیایی، اعتقادی و عقاید متنوع با شما برخوردار هستند.
  4. ذهن خود را باز نگه دارید؛ اما خطوط قرمز را نیز بشناسید.
  5. دعوت افراد خارج از دایره‌ی اجتماعی خود را قبول کنید.
  6. سعی کنید گوش دادن و فهمیدن را تمرین کنید و عادات آنالیز کردن و قضاوت کردن را از خود دور کنید.
  7. زمان کمتری به شبکه های اجتماعی اختصاص دهید. ارتباطات مستقیم و نزدیک، سالم‌تر از ارتباطات مجازی هستند. وقتی اختلاف نظری وجود داشته باشد، حل کردن آن در ارتباطات رودررو بسیار سالم‌تر از بحث در شبکه‌های اجتماعی است.

کنار آمدن با نظرات مخالف و درک کردن آن‌ها، مانند ماهیچه‌ای است که به ورزش نیاز دارد و مهارتی است که با تمرین به دست می‌آید. این کار ممکن است در ابتدا کمی سخت باشد؛ اما فراموش نکنید که این مشکل، در همه‌ی افراد کم‌وبیش وجود دارد و همه باید برای حل آن تلاش کنند.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : زومیت


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو

جلسه پارلمان عراق با حضور نمایندگان کرد

یک منبع در گفت‌وگو با شبکه خبر سومریه نیوز عراق اظهار داشت، سلیم جبوری، ریاست پارلمان بیست و پنجمین جلسه عادی پارلمان را با حضور اکثر نمایندگان کرد آغاز کرد. نمایندگان وابسته به حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق در این جلسه حضور یافتند اما خبری از نمایندگان حزب وابسته به مسعود بارزانی نبود. این در حالی است که پارلمان عراق در جلسه گذشته حضور نمایندگان کرد که به همه‌پرسی اقلیم کردستان عراق رای آری داده بودند، تعلیق و پرونده آنها را به دادگاه فدرال عراق محول کرد. با این وجود سلیم جبوری از نمایندگان کرد خواست در جلسه پارلمان حضور یابند. وی افزود: رای گیری در مورد پیشنهاد اصلاح قانون شماره ۱۱ مصوب سال ۲۰۰۷ درباره کمیساریای عالی و مستقل انتخابات و نیز بررسی گزارش عملکرد کمیته کارشناسان برای انتخاب اعضای این کمیساریا از برنامه‌های جلسه امروز پارلمان است.

این منبع که نخواست نامش فاش شود، در ادامه گفت: علاوه بر این‌ها در جلسه امروز روند رای گیری در مورد پیش‌نویس قانون اصلاح سوم قانون شماره ۲۱ سال ۲۰۰۸ درباره استان‌های سازمان نیافته در اقلیم تکمیل شده و رای گیری در مورد پیشنهاد اصلاح قانون شماره ۴۵ سال ۲۰۱۳ درباره انتخابات پارلمان و نیز در مورد پیشنهاد اصلاح قانون شماره ۱۸۸ سال ۱۹۵۹ درباره وضعیت شخصی انجام خواهد شد. منبع مذکور ادامه داد: همچنین در جلسه امروز پیش‌نویس قانون تایید توافقنامه تشویق و حمایت متقابل از سرمایه‌گذاری‌ها میان دولت عراق و دولت ایران و نیز اصلاح قانون سندیکای حسابداران و حسابرسان به رای گذشته می‌شوند.


منبع: بهارنیوز

نظافت خانه توسط نظافتچی هوشمند

به گزارش ایسنا و به نقل از گیزمگ، جدیدترین ربات طراحی شده برای کف‌سابی خانه “Everybot RS700” نام دارد که با بهره‌گیری از مجموعه‌ای از حسگرهای هوشمند به دنبال کثیفی حتی در نقاط تاریک و دور از دسترس می‌گردد و آن را تمیز می‌کند.از دیدگاه طراحی، شاید جالب‌ترین چیز در مورد “Everybot RS700” این است که هیچ چرخی ندارد.

زیر این ربات به جای چرخ دو پد تمیزکننده میکروفیبری قرار می‌گیرد که می‌تواند با تغییر نحوه چرخش، سرعت و جهت ربات را تعیین کند.این تمیزکننده‌ها توسط یک منبع آب داخلی به صورت اتوماتیک تغذیه می‌شوند و قابلیت جدا شدن به منظور شستشو دارند.

مجموعه ای از حسگرهای چند جهته، ربات را از برخورد با مبلمان و دیوارها حفظ می‌کند، در حالی که سنسور مخصوص آن وقتی که دستگاه روی لبه یک پله یا در آستانه سقوط قرار دارد، تشخیص می‌دهد.

این ربات به اصطلاح “فناوری خروج از سایه” نیز دارد که ربات را قادر می‌سازد تا نقاط کم‌نور خانه را مانند زیر مبل تشخیص دهد و پس از اتمام تمیزکاری در آنجا نماند و در نقاط روشن‌تر به دنبال کثیفی بگردد.ربات مذکور طیف وسیعی از حالات تمیزکاری را بسته به نیاز افراد پوشش می‌دهد. از جمله اینکه “Everybot RS700” را می‌توان به تمیز کردن امتداد دیوارهای اتاق فرستاد، یا آن را روی نقاط مشخصی از خانه متمرکز کرد.این ربات را می‌توان از طریق کنترل از راه دور نیز به صورت دستی کنترل کرد.این ربات با هر بار شارژ کامل، دو ساعت و نیم تمیزکاری می‌کند.به گفته شرکت سازنده اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود این ربات در ماه دسامبر با قیمت ۲۷۹ دلار در دسترس خواهد بود.


منبع: بهارنیوز

وقتی غیرقانونی‌ها میدان‌دار می‌شوند!

به گزارش ایسنا، امروز سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان به عنوان بازوی اجرایی وزارت صنعت، معدن و تجارت در کنترل بازار کالا و خدمات، در اطلاعیه‌ای رسمی نام هفت شرکتی که به صورت غیرقانونی خودرو پیش‌فروش می‌کنند را اعلام کرد.در بخشی از اطلاعیه این سازمان آمده است:” براساس گزارشات مردمی که به سامانه دریافت و رسیدگی به شکایات این سازمان واصل شده و رصد و پایش بازار، شرکتهای “عظیم خودرو”، “مفتاح رهنورد”، “داتیس خودرو”، “پرشین پارس”، “طاها خودرو”، “شهر خودرو” و ” آداک خودرو” فاقد هرگونه نمایندگی رسمی واردات یا مجوز پیش‌فروش خودرو هستند؛ بنابراین اقدامات این شرکت‌ها خلاف قانون بوده و موجب تضییع حقوق مصرف‌کنندگان خواهد شد.

براین اساس سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان از هموطنان مؤکداً تقاضا کرده که از خرید خودرو در قالب پیش‌فروش از شرکت‌های مذکور و مشابه  خودداری کنند و قبل از خرید یا پیش خرید خودرو یا پرداخت هرگونه وجه یا عقد قرارداد برای خرید خودرو، به مجوزهای قانونی به‌ویژه ثبت نمایندگی رسمی واردات و مجوز پیش‌فروش خودرو توجه کافی داشته باشند”.این سازمان خاطرنشان کرده است:” تبلیغات پیش‌فروش خودرو توسط شرکتهای فاقد مجوز قانونی، مصداق تبلیغات خلاف واقع و اغواکننده بوده و مستند به ماده ۷ قانون حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان که اعلام می‌شود تبلیغات خلاف واقع و ارائه اطلاعات نادرست که موجب فریب یا اشتباه مصرف‌کننده از جمله از طریق وسایل ارتباط جمعی، رسانه‌های گروهی و برگه‌های تبلیغاتی شود، ممنوع است و خلاف قانون تلقی می‌شود”.

نکته جالب توجه و مهم در اطلاعیه سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان این است که برخی از شرکتهایی که اقدام آنها در پیش‌فروش خودرو غیرقانونی عنوان شده در گذشته و حال تبلیغات وسیعی در رسانه‌ها برای پیش‌فروش خودرو و جذب مخاطب داشته و دارند.در این شرایط مشخص نیست تکلیف شهروندانی که تبلیغات گسترده و بعضا اغواگر شرکتهای یاد شده در پیش‌فروش خودرو را دیده و به واسطه همین تبلیغات جذب این شرکتها برای پیش‌خرید خودرو می‌شوند چیست و ضرر و زیان احتمالی این شهروندان را چه نهادی جبران خواهد کرد.


منبع: بهارنیوز

کانال‌های اصلی دلار را چند می‌فروشند؟

به گزارش ایسنا، از حدود یک ماه پیش نرخ دلار با شیبی تندتر رو به افزایش بود و از کانال ۳۷۰۰ عبور کرد تا اینکه روز گذشته (یکشنبه) مرز ۴۰۰۰ تومان را پشت سر گذاشت.در جریان نوسان بازار ارز نرخ‌های متفاوتی را می‌توان در بازار از منابع مختلف دریافت کرد؛ از صرافی بانک‌ها گرفته تا دلالانی که کنار خیابان ارز می‌فرشند. صرافی بانک‌ها به عنوان کانال اصلی بانک مرکزی برای توزیع در بازار ارز بوده و قیمت‌گذاری هر روزه آنها و همچنین میزان عرضه‌ای که انجام می‌دهند خود بر بازار تاثیر ویژه‌ای خواهد داشت.گرچه در روزهای عادی معمولا نرخ ارز در صرافی‌ بانک‌ها از ۱۱:۳۰ تا ۱۲ مشخص شده و متقاضیان می‌توانند ارز مورد نیاز را تهیه کنند، امروز روال به گونه‌ای بود که با وجود این که نرخ تمامی ارزها مشخص شد ولی جای نرخ دلار تا حدود ساعت ۱۴ خالی مانده بود و در نتیجه نامشخص بودن نرخ، از یکی دو ساعت قبل در مقابل صرافی بانک‌ها صف متقاضیان تشکیل شد.

اما در حدود ساعت ۱۴ نرخ اعلامی در بازار در صرافی‌ها برای خرید از متقاضیان ۳۹۹۵ تومان و برای فروش ۴۰۱۰ تومان اعلام شد که نشان دهنده عبور رسمی نرخ دلار در کانال‌های اصلی از ۴۰۰۰ تومان بود.قبل از نرخ گذاری بانک مرکزی برای امروز در صرافی‌ بانک‌ها تقریبا عمده صرافی‌های دیگر نیز که باید بخشی از ارز مورد نیاز خود را از بانک‌ها تامین کنند، نرخی بر روی تابلوها نداشته و با نوسان قیمت مواجه بودند، اما در دست دلالان دلار تا ۴۰۵۰ تومان فروش می‌رفت و حتی جالب اینجا بود که از مردم می‌خواستند که دلار آنها را تا نرخی بیش از ۴۰۳۰ تومان خریداری کنند.از حدود ساعت ۱۴ که قیمت دلار در صرافی بانک‌ها مشخص و حدود ۴۰۱۰ تومان اعلام شد، نرخ در بازار نیز مجدد دچار نوسان شده و حتی به بیش از ۴۰۶۰ تومان افزایش یافت. فعالان بازار عنوان می‌کنند نرخی که به عنوان پایه از سوی صرافی بانک‌ها به فروش می‌رود در هر حال خود موجب تاثیرگذاری در بازار شده و قیمت‌ها را می‌تواند افزایش دهد.


منبع: بهارنیوز