پوست چیست و چه عواملی به آن آسیب می زند

پوست مکانیزم پیچیده ای دارد، زیرا از تعداد بیشماری سلول زنده و مرده، رگ، پی، غده های چربی و عرقی تشکیل شده است. سلولهای پوشت همیشه در حال تغییر هستند و زمانی که عمرشان به پایان برسد، یه سطح پوست می ایند و سلولهای تازه دیگری جایگزین آنها می شوند. پوست، خواب و آرام ندارد و کارش شبانه روزیست. اما این عضو پرکار که لحظه ای دست از تلاش نمی کشد بسیار حساس و آسیب پذیر ایت و اگر در شرایط نامناسبی قرار گیرد خیلی زود بیمار و رنجور می شود.
دشمنان پوست: پیری، آلودگی، برنامه نادرست غذایی، کار زیاد و استراحت کم، شب زنده داری و غم و غصه هستند. دوستان پوست : پاکیزگی، غذاهای پرویتامین و پروتئین و آب رسان هستند. پس برای آنکه پوست سالمی داشته باشیم باید همیشه آن را تمیز نگه داریم و به اندازه کافی آب و غذا در اختیارش بگذاریم تا همیشه رطوبتش متعادل بماند.
پوست از نظر ضخامت متفاوت است. در پاره ای نقاط نازکتر و در نتیجه حساستر و در بعضی نقاط دیگر ضخمیتر و مقاومتر است. حساسترین نقاط پوست در اطراف چشمها قرار دارد. در همین جاها، ردپای زمان را به شکل چین و چروک می بینم و به سن و سال دیگران پی می بریم. ضخیمترین قسمتهای پوست هم در پاشنه پاها قرار دارد. همانطور که می بینیم سخت و مقاوم است.
نکته جالبی که باید به آن اشاره کرد، ارتباط مستقیم سر و پوست صورت است. کسانی که موهای ناسالمی دارند و از چربی یا شوره سر رنج می برند، به یقین با مشکلاتی در مورد پوست صورت هم روبه رو هستند. این گروه، اغلب، جوشهایی در پیشانی و روی بینی دارند.
پوست چیست و  چه عواملی به آن آسیب می زند
 
منبع: مه شو

غزل حافظ برای آهنگسازان جذاب است

تاریخِ سراسر افتخار ادبیاتِ فارسی شاعران فراوانی را به خود دیده است؛ ادبیات فارسی منظومه‌ای را می‌مانَد که شاعرانش هر یک به واقع اختران و ستارگانِ پرفروغ و جاودانِ آسمانِ پرنورِ شعر فارسی به حساب می‌آیند. در این آسمان پُرنور اما تعدادی اختر، نسبت به دیگران فروغ بیشتری دارند و در همه روزگاران همواره درخشیده‌اند و درخشان مانده‌اند.از این کواکبِ تابان، یکی فردوسی است که به شاهکارِ شاهنامه‌اش نامی شده و دیگری نظامی است که داستان‌های عاشقانه «خسرو و شیرین» «لیلی و مجنون» و «هفت‌پیکر» همواره بر سر زبان‌ها بوده و آن یکی، مولانای عارف و شوریده‌ است که مثنوی و غزلیاتش جهانی شده و آن دیگری، شیخِ شابِ عاشقِ عارفِ شیرین سخن شیراز است که «قند کلامش» چه در قصاید و غزلیات، چه در «بوستان» و «گلستان» در کامِ هر صاحب‌ذوقی قند مکرر است.ناصر خسرو با آن زبان فخیمش و سنایی که «حدیقه» اش همواره باغِ بی‌خزان است و عطار با آن غزل‌های قلندرانه‌اش و آن «منطق الطیر» تمثیلی‌اش در کنارِ خیام و باباطاهر و خاقانی و انوری و رودکی و فرخی و منوچهری و عنصری و معزی و صائب و مسعود سعد و جمال و کمال اصفهانی و خواجو و جامی، دیگر ستارگان فروزانِ آسمان ادب فارسی‌اند. البته نباید معاصرانی چون بهار و شهریار و سایه و اخوان و نیما و شاملو و قیصر و پروین و فروغ و سهراب را نیز از قلم انداخت.

به هر روی، با هر عینک و دوربین و تلسکوپی که به این آسمانِ پرستاره بنگریم، بسته به میزانِ دیدمان اخترانِ پرنوری را خواهیم دید از شاعران نامدار گرفته تا شاعران کم‌تر مشهور؛ اما یکی از ستارگانِ بزرگ و بسیار درخشانی که حتی با چشم غیر مسلح نیز می‌توان به‌خوبی در آسمانِ شعر فارسی رصدش کرد و دید، بزرگی است به نام «حافظ شیرازی»؛ هم او که لسان‌ الغیبش می‌دانند و خوانند.بیستم مهر ماه، روز حافظ است؛ شاعری که عارف است و عارفی که شاعر است. غزلش را گرچه همگان می‌فهمند و درک می‌کنند، اما در عین حال هر کسی نمی‌تواند ادعا کند که شعرش را به تمامی فهمیده است و اصل منظور خواجه را دریافته.حافظ افزون بر ادبیات، در موسیقی ایرانی نیز حضوری پررنگ دارد. غزل حافظ همواره جزو انتخاب‌های نخستین آهنگسازانی است که می‌خواهند برای ملودی خود شعری از میان آثار قدما برگزینند. برای آوازخوانان نیز حافظ جزو گزینه‌های اصلی است و به همین دلیل است که آوازهای بسیاری با صدای بزرگان موسیقی ایران شنیده‌ایم که شعر آنها، غزلی از حافظ بوده است.

در میان آوازها و تصنیف‌های استادانی چون تاج اصفهانی، غلامحسین بنان، حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، علی رستمیان، شهرام ناظری، حسام‌الدین سراج، ایرج بسطامی، علی اصغر شاهزیدی، مظفر شفیعی، قاسم رفعتی، علی جهاندار و بسیاری دیگر از نامداران آواز ایران آثار درخشان و خاطره‌انگیزی وجود دارد که شعر آن‌ها از حافظ است.آنچه در ادامه می‌آید دیدگاه سه تن از اهالی موسیقی درباره چرایی جذابیت شعر حافظ برای موسیقی و آواز ایرانی است. مظفر شفیعی (خواننده و مدرس آواز)، حسین پرنیا (آهنگساز و نوازنده سنتور) و عبدالجبار کاکایی (شاعر و ترانه‌سرا) از راز جذابیت موسیقایی غزل حافظ گفته‌اند.

** حافظ نمی‌توانسته از علم موسیقی بی‌بهره باشد
عبدالجبار کاکایی، از ترانه‌سرایان موفق هم‌روزگارمان که ترانه‌های او را با صدای خوانندگان مختلفی چون فریدون آسرایی، محمد اصفهانی و سالار عقیلی شنیده‌ایم، معتقد است در عصر حافظ، این حافظ بوده که زبانِ شعر را به تکامل رسانده است.او می‌گوید: حافظ در دوره‌ای ظهور کرد که سبک عراقی به کمال رسیده بود و بعد از خواجوی کرمانی و شاعرانی چون کمال‌الدین اسماعیل که دنباله‌روی سبک عراقی بودند، زبانِ شعر در عصر حافظ با حافظ به تکامل رسید.این ترانه‌سرا کلام خود را درباره غزل حافظ این‌طور پی می‌گیرد: به شعر حافظ هم «قول» اطلاق می‌شود و هم «غزل»؛ به این اعتبار که «قول» را قوالی کنند، بخوانند و با لحن اجرا کنند. یحتمل شعرهای حافظ بارها و بارها با لحن اجرا شده است. خود حافظ نیز ظرافت خاصی در شعر خود دارد که در بلاغت آن را تکرار حروف می‌خوانند. در اغلب بیت‌ها، حافظ اصرار عجیبی در تنظیم هجاهای کوتاه و بلند دارد؛ مانند نحوه جایگیری مصوت بلندِ «آ» در این مصراع: «من که شب‌ها، ره تقوا، زده‌ام با دف و چنگ».شاعر مجموعه «عذاب دوست داشتن» این‌ طور نتیجه می‌گیرد که: پس این آدم نمی‌توانسته از علم موسیقی و خواندن غزلِ با لحن بی‌بهره باشد و طبیعی است که وقتی کسی این حالت را داشته باشد، شعرش نیز مطابق با الحان سروده می‌شود و قابلیت لحن‌پذیری دارد.شعر حافظ نیز از زمره شعرهایی است که این قابلیت لحن‌پذیری را دارد، از این‌رو آهنگسازانِ بسیاری همواره به غزل‌های حافظ توجه داشته‌اند. البته این جدای از جذابیت‌های محتوا، نگاه و مضمون شعر حافظ است.

** خوش‌ترکیبیِ وزن غزل‌های حافظ
عبدالجبار کاکایی با تأکید بر غنای موسیقایی شعر حافظ، گفت: ما بحثی تحت عنوان موسیقی درونی شعر داریم که بخشی از این موسیقیِ درونی، «لفظی» است و بخشی هم «معنوی». برای مثال «مراعات‌النظیر» هم می‌تواند نوعی موسیقی در شعر ایجاد کند، اما این موسیقی دیگر از نوع لفظی نیست، بلکه موسیقی معنوی است و از لحاظ معنایی درک می‌شود. مثلاً آوردن واژه «شب» در برابر واژه «روز»، نوعی ریتم معنوی است که ذهن آن را احساس می‌کند؛ می‌توان کلمه دیگری را در برابر «شب» قرار داد، اما در آن صورت، این ریتمِ معنوی برهم خواهد خورد. به هر ترتیب می‌توان گفت که حافظ هم موسیقی لفظی و هم موسیقی معنوی را در شعر خود به کمال رسانده است و چون حق شعر را از این لحاظ به‌جا آورده، طبیعی است که شعرش نیز به موسیقی نزدیک شده باشد.این شاعر بر نقش خوش‌ترکیب بودن وزن غزل‌های حافظ در جذابیت آن برای اهالی آواز و موسیقی تأکید می‌کند و می‌گوید:‌ این را نیز باید توجه داشت که حافظ از اوزان خوش‌ترکیب استفاده کرده است؛ بر فرض مثال از بحور و زحافات بحر «هزج» (بر اساس رکنِ عروضی «مفاعیلن») زیاد استفاده کرده است؛ بحوری که معمولاً در آواز ایرانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنابراین، این نیز می‌تواند از جمله دلایلی باشد که شعر حافظ در موسیقی ایرانی زیاد مورد استفاده قرار گرفته است.

** حافظ، جمع سعدی و خیام است
کاکایی همچنین معتقد است: ترکیب غم و شادی در فرهنگ محتوایی آثار حافظ به وضوح وجود دارد. ما شاعری مثل سعدی را داریم که عموماً شاعر خوش باشی است : «به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست».
سعدی نگاه خوش‌باشی به جهان دارد. شاعری هم داریم مانند خیّام که بسیار اندوهگین و فلسفی و مأیوس است.حافظ از کسانی است که این دو احساس را با هم جمع کرده است؛ برای همین است که می‌گوید: «با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام». به نظر می‌رسد با روحیه انسان ایرانی، این حال و هوای موجود در شعر حافظ بیشتر نزدیک باشد.این ترانه‌سرا این را نیز درباره حافظ می‌گوید که حافظ انسان را درگیر مباحث کلامی و فلسفی نمی‌کند.کاکایی تصریح دارد: ما نمی‌دانیم حافظ جبری بوده یا قائل به جبر نبوده است و یا اینکه به قضا و قدر و مسئله رؤیت خدا چگونه می‌نگریسته؛ زیرا او هر بار به نوعی اظهار نظر کرده است؛ گویی کلکسیونی از اندیشه‌های مختلف را در شعر خود جمع کرده است، بی‌آنکه بخواهد با مخاطب تضارب اندیشه و یا تعاطی فکر داشته باشد.

** حافظ یک کلکسیونر بسیار ماهر است
شاعر کتاب «دنیای بی‌آواز» می‌گوید: حافظ در مباحث کلامی ورود نکرده و در الهیات آنچه از شعر او استنباط می‌شود، یکی «وحدت وجود» است و دیگری، «عشق»؛ یعنی خداوند و عشق به خداوند؛ دو عنصری که در مقابل آن‌ها انسان مقاومتی ندارد.
البته باید توجه داشت که حافظ مانند مولانا جدل کلامی نمی‌کند تا بخواهد موضوعی را اثبات کند. حافظ مسئله‌ ای را مطرح می‌کند، اما در غزل بعدی رد و انکار آن را می‌گوید. بنابراین، به نظر می‌آید که حافظ یک کلکسیونر بسیار ماهر است که ویترین شعر خود را طوری می‌چیده که مشتری‌هایش زیاد باشند.
تساهل و تسامحی در اندیشه حافظ وجود دارد که سعی می‌کرده با همه ارتباط برقرار کند و شاید به همین دلیل است که «لسان الغیب» و زبانِ حال همه مردم شده است، چون هر کسی در شعر حافظ می‌تواند اندیشه‌ها و عقاید خود را پیدا کند.

** تصویرسازی و تنوع ریتم موجود در غزل‌های حافظ
مظفر شفیعی، از خوانندگان و مدرسان مطرح آواز در روزگار ما است. این خواننده که سابقه فراگیری آواز نزد روانشاد اسماعیل مهرتاش و محمدرضا شجریان را در کارنامه خود دارد، یکی از سه داور برنامه «شب آواز ایرانی» نیز بوده است.مظفر شفیعی نیز معتقد است که حافظ با موسیقی آشنا بوده است. او می‌گوید: در آغاز باید به این توجه داشت که حافظ موسیقی را می‌شناخته است؛ و از این‌رو است که وزن‌های گوناگون و ریتم‌های متفاوتی همراه با مفاهیم مختلف در شعر حافظ وجود دارد. به دلیل همین تنوع وزن و ریتم و مفهوم در غزل‌های حافظ است که آوازخوانان و خوانندگان می‌توانند حتی برای گوشه‌های مختلفِ یک دستگاه یا آواز به راحتی شعر مورد نظر خود و متناسب با آن گوشه را از غزل‌های حافظ بیابند.

این مدرس آواز ایرانی همچنین با اشاره به محتوای عرفانی، نصیحت‌گونه، عاشقانه و اجتماعی شعر حافظ، می‌گوید: برای مثال وقتی خواننده می‌خواهد در دستگاه نوا آواز بخواند، به سراغ شعری عرفانی می‌رود و با مراجعه به دیوان حافظ، در اندک زمانی به‌ آسانی می‌تواند شعر متناسب با این دستگاه را بیابد.
شفیعی دیگر جذابیت‌ شعر حافظ برای آواز ایرانی را قابلیت «تصویرسازی» شعر خواجه شیراز می‌داند. وی اظهار می‌کند: قابلیت تصویرسازی موجود در شعرهای حافظ کمک می‌کند تا آوازخوان به سراغ شعر وی برود. نمونه‌اش اینکه بنده امروز می‌خواهم در جایی آواز بخوانم و همین‌طور در ذهنم یک سه‌گاه کوتاهی با ریتمی زیبا آمد. برای این آواز ناخودآگاه این غزل حافظ به ذهنم آمد: «دردم از یار است و درمان نیز هم». این غزل براساس جایی که قرار است در آنجا بخوانم و نیز در تناسب با دستگاه سه‌گاه بسیار مناسب است و همان‌طور که گفتم، به آسانی نیز به ذهن من رسید.

** همه فهم بودن شعر حافظ، آن را برای آواز جذاب می‌کند
رسایی و بیان زیبای شعر حافظ، دیگر ویژگی غزل‌های حضرت لسان‌ الغیب است که مظفر شفیعی به آن اشاره می‌کند: رسایی و بیان مفاهیم فهم‌شدنی برای همه مردم، از نکته‌های بسیار مهم شعر حافظ است که موجب می‌شود خواننده برای آواز به سراغ شعر او برود. البته معنی شعرهای حافظ گاه بسیار دشوار است اما در قیاس با شعرهای سبک هندی طوری است که هر کس با هر دانش و میزانِ درک، می‌تواند از شعر حافظ برداشت و دریافتی حتی شخصی داشته باشد؛ و این کار را برای آواز راحت می‌کند، به شرط آنکه خواننده، خود، شعر و مفهومِ آن را به خوبی درک کرده باشد و موسیقی کلامی آن را یافته باشد.برای رسیدنِ به این درک، خوانندگان جوان باید مطالعه شعری و ادبی فراوانی داشته باشند. استاد شجریان همیشه می‌گفتند که خواننده طوری باید شعر را درک کرده باشد که گویی خودِ او شعر را سروده است.این مدرس آواز همچنین معتقد است که شیرینیِ بیان حافظ به‌گونه‌ای است که بسیاری از بیت‌هایش را می‌توان به آواز خواند. او همچنین به موسیقی کلام حافظ نیز اشاره می‌کند: موسیقی شعر حافظ آن ‌قدر غنی است که می‌توان شعرش را به زیبایی دکلمه کرد. شورانگیزی و شورآفرینی شعر حافظ و اینکه نخوت و سستی را دور می‌کند هم از دیگر جذابیت‌های شعر او است و همه این‌ها سبب می‌شود که خواننده و موسیقی‌دان ناخودآگاه به سراغ شعر حافظ برود. البته این، بدین معنا نیست که ما از شعرهای دیگر بزرگان ادبیات فارسی غافل شویم. ما باید هم شعر دیگر شاعران ادبیاتِ کُهنمان را بخوانیم و هم شعر شاعران معاصر را.

** اسماعیل مهرتاش و محمدرضا شجریان و حافظ
خواننده آلبوم «راست» با اشاره به جایگاه شعر حافظ در نگاهِ استادانِ خود، یعنی روانشاد استاد اسماعیل مهرتاش و استاد محمدرضا شجریان، گفت: در ردیف شعری استاد مهرتاش، بیشترِ شعرها براساس غزل‌های حافظ و نیز سعدی است؛ و همین گویای توجه ایشان به شعر حافظ است. استاد شجریان نیز توجه بسیاری به شعر حافظ دارد و در عین حال که شعر شاعران گوناگون را اجرا کرده‌اند، اما همیشه به ما می‌گفتند که شعر حافظ یک چیز دیگر است. در کل ایشان به حافظ ارادت فراوانی دارد و بسیاری از شعرهای حافظ را هم به بهترین شکل اجرا کرده است.

** حافظ، جامعه‌شناسی فرازمان است
بسیاری از مردم، آهنگ «گل‌پونه‌ها» را با صدای سوخته روانشاد ایرج بسطامی شنیده‌اند. این تصنیف، یکی از ساخته‌های حسین پرنیا است؛ آهنگسازی که افزون بر ایرج بسطامی، با خوانندگان دیگری همچون علیرضا افتخاری، ایرج بسطامی و رضا رضایی پایور نیز همکاری داشته است.پرنیا بر جنبه اجتماعی و انتقادی شعر حافظ تأکید دارد. او حافظ را شخصیتی کاملاً جامعه‌شناس و نقّاد می‌داند و می‌گوید: در واقع حافظ یک دانایِ فرازمان بوده که توانسته در قالب غزلیات خود جامعه‌اش را به نقد بکشد. این، به حیطه اجتماعی شعر حافظ باز می‌گردد که طبیعی است برای طرح به زبان موسیقی نیز دارای جذابیت است. اما اگر بخواهم از جنبه فرا اجتماعی شعر حافظ سخن بگویم، باید تصریح کنم که کلام عارفان و بزرگانی چون حافظ ذومراتب است و به همین سبب کلام آنان مسائلی را فراتر از جهان ماده در بر ‌می‌گیرد. به همین دلیل است که در هر زمان توانسته‌ایم با شعر حافظ یا بزرگانی مانند حافظ ارتباط برقرار کنیم و به نوعی حرف دل خودمان را در کلام آنان بیابیم. حافظ نیز با تسلطی که به علوم زمان خود و نیز معانی و مفاهیم بلند ادبی داشته، توانسته شعرهایی برجای بگذارد که همه ما خودمان را در آیینه این اشعار ببینیم.

** شعر حافظ تعقلی است، نه تفألی!
آهنگساز آلبوم «پادشاه فصل‌ها» می‌گوید: البته من در ارتباط با شعر حافظ نقدی دارم به کسانی که حافظ را در جامعه من در حد تفأل‌زدن مطرح می‌کنند؛ در حالی که به نظر من شعر حافظ تفألی نیست، بلکه تعقلی است.
حافظ در شعر خود جامعه‌ ای اخلاقی را معرفی می‌کند که فراتر از جامعه مدنی یا دینی است؛ یعنی اینکه مدنیت جامعه در گرو اخلاقی‌ بودنِ آن است. از این‌رو، به نظر من حافظ دریچه‌ای از زندگی و جامعه را به روی ما باز می‌کند که ما همه چیز را باید از این دریچه بنگریم و گویی این جامعه مورد نظر حافظ بسیار هم به واقعیت جامعه انسانی نزدیک است.به نظر من حافظ شاعری است که در عاشقانه‌های خود نیز ابایی نداشته بگوید که آدمی زمینی است، مانند جایی که می‌گوید «دلم رمیده لولی‌وشی است شورانگیز».این آهنگساز در پاسخ به اینکه هنگامی که در مقام آهنگساز به سراغ شعر حافظ می‌رود، بیشتر به جنبه عاشقانه شعر حافظ توجه دارد یا به جنبه اجتماعی یا عارفانه شعر او، می‌گوید: البته من هم به جنبه اجتماعی شعر حافظ توجه دارم و هم به جنبه عاشقانه شعر او و هم به عارفانگیِ غزل‌هایش، اما من همواره حافظ را یک نگاه تیزبین در جامعه و یک نقّاد بسیار بااخلاقِ اجتماعی نگاه می‌کنم و چه در موسیقی آوازی، چه در موسیقی ریتمی و کلامی به شکل تصنیف و ترانه، بیشتر با این دیدگاه به سراغ شعر حافظ می‌روم.پرنیا همچنین با یاد کردن از محمدرضا شجریان و آثار بسیاری که وی با شعر حافظ خوانده است، تصریح می‌کند: یکی از کسانی که در حوزه موسیقی بسیار توانسته حافظ را در جامعه ما پررنگ نماید، استاد شجریان است که با آوازهایی که از شعرهای حافظ خوانده، به خوبی حافظ را در آواز خود معرفی کرده است.


منبع: بهارنیوز

«ایشی‌گورو» به روایت دوستی قدیمی

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: پنج‌شنبه گذشته «کازوئو ایشی‌گورو» عنوان برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۷ را از آن خود کرد. دوست قدیمی او که ویراستار انتشارات «فیبر اند فیبر»‌ است، داستان رشد کردن و مشهور شدن این نویسنده انگلیسی را به زبان خودش روایت می‌کند.دوست قدیمی‌ام که «ایش» صدایش می‌کنم، پشت میز آشپزخانه نشسته و ایمیل‌هایش را چک می‌کند. هنوز دوش نگرفته و موهایش را نشسته. نیم ساعت دیگر، رسانه‌های جهان در راه خانه او در «گلدرز گرین» در شمال لندن هستند. او در حالی که رخدادهای یک روز عجیب و غریب را مرور می‌کند، با سردرگمی می‌پرسد: «آخر چطور همه این‌ها می‌دانند من کجا زندگی می‌کنم؟» همان‌طور که خودش گفته، تا زمانی که «بی‌بی‌سی» خبر را تأیید نکرد، افتخار نوبلیست شدن از سوی سوئدی‌ها را به خود نگرفت.

پنج‌شنبه هفته گذشته «کازوئو ایشی‌گورو» – نویسنده‌ای که من ۴۰ سال است از نزدیک می‌شناسم – برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۷ شد. درست سر ظهر، سخنگوی آکادمی سوئدی در میان آیینه‌های سفید و طلایی‌رنگ، با بیانیه‌ای کوتاه درباره جایزه به جمع رسانه‌های بین‌المللی آمد: «کازوئو ایشی‌گورو… نویسنده انگلیسی که با رمان‌های سرشار از احساسش…» در ادامه این جملات، اشاراتی به «آستین»، «کافکا» و «پروست» شد و بعد هم جنجال‌های همیشگی: چطور؟ چی؟ کی؟ و چرا؟در سال برکسیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا)، چنین نتیجه‌ای که از سوی برنامه «خط مقدم» رادیو ۴ به عنوان «یک پیروزی‌ بزرگ برای نویسندگان انگلیسی» توصیف شد، معنای کنایه‌آمیز خاصی دارد؛ به نوعی یادآور این مطلب است که ادبیات ما دیدگاهی جهانی و بی‌همتا را نمایان می‌کند. علاوه بر این، این موضوع دوست من را در حلقه چهره‌هایی چون «ساموئل بکت»، «دوریس لسینگ»، «ویلیام گلدینگ»، «شیموس هینی»، «وی.اس. نایپل» و «هارولد پینتر» – ابَرچهره‌های شعر و نثر در زبان انگلیسی – قرار می‌دهد.

بعد از خوابیدن هیاهو و جنجال‌ها، به من گفت که اولین واکنشش ناباوری صرف بود؛ «شایعه بود؟ خبر کذب بود؟»
در فضای خصوصی‌اش او این اتفاق را «سوررئال» و کاملا خنده‌دار می‌دید: «آخرین چیزی که انتظار داشتم.»
جدا از اشاره‌های آکادمی نوبل، لذتی خاموش و همیشگی در کنایه‌های کمدی انسانی کارهای «ایشی‌گورو» وجود دارد، تمی که احساسات بی‌نظیر انگلیسی و ژاپنی را بیان می‌کند.جدیدترین نوبلیست انگلیسی، در سال ۱۹۵۴ در ناگازاکی به دنیا آمد. مادرش که هنوز در قید حیات است و عمیقا به این دستاورد پسرش افتخار می‌کند، از انفجار اتمی جان سالم به در برده. پدرش که اقیانوس‌شناس بود، سال ۱۹۵۹ خانواده‌اش را به انگلیس برد و در نزدیکی گیلدفورد سوری اسکان داد. «ایش» همیشه گفته که والدینش ذهنیت مهاجران را نداشتند، چون همیشه فکر می‌کردند به وطن برمی‌گردند. او ۱۵ ساله بود و تنها کودک غیرسفیدپوست مدرسه که بالاخره تصمیم ماندن در انگلیس گرفته شد.

وقتی سال ۱۹۷۹ برای اولین‌بار او را در لابی انتشارات «فیبر اند فیبر» دیدم، ویراستار جوانی بودم و به دنبال استعدادی نو. «ایشی» که تازه دوره نگارش خلاق UEA را (دانشگاه ایست انگلیا) ـ که در آن از «آنجلا کارتر» و «مالکولم بردبری» درس گرفته بود – گذرانده بود، یک گیتار و دستگاه تایپ مارک «اُلیمپیا»یی را در چمدان آبی تمیزش حمل می‌کرد. با شلوار جین کهنه و موهای بلند و شبیه مریدان «باب دیلن»، ترانه می‌سرود و آرزویش بود نوازنده شود. (هنوز هم بیشتر روزها گیتار می‌زند).اما او تا همان زمان هم، روح آماتور سنت ادبی انگلیسی را کسب کرده بود. تا زمانی که به یک ستاره راک تبدیل شد، به داستان‌نویسی ادامه داد و بعد از شروع تحصیل در UEA آن را خاتمه داد. سه داستان کوتاه اخیرش را به من در «فیبر» ارائه کرد.

سال‌هاست برنگشته‌ام به این مسائل نگاه کنم، اما نمی‌توانم غریب بودن مسحورکننده‌شان را فراموش کنم، کیفیت بی‌نظیر نوشته‌های او تا امروز که ترکیبی عجیب از انگلیسی کلاسیک و نثر تهدیدکننده ژاپنی هستند. گرچه تأثیرات غیرقابل اجتنابی از «یان مک‌ایوان» در کارهایش دیده می‌شد، بدون شک کار یک نویسنده جوان با صدایی نو بودند. من سریع او را پذیرفتم و خیلی زود با تحویل گرفتن ۱۰۰ صفحه از اولین رمانش از «دبورا راجرز» مدیر برنامه‌هایش، مشعوف شدم. برای آن کار، ما بدون هیچ تردیدی، سخاوتمندانه ۱۰۰۰ دلار به او پرداخت کردیم.

«رابرات مک‌کرام» و «ایشی‌گورو» – سال ۱۹۹۰ – دفتر انتشارات «فیبر» در لندن
وقتی «منظره رنگ‌پریده تپه‌ها» که داستان متأثرکننده یک خانواده ژاپنی مهاجر به انگلیس بود، در سال ۱۹۸۲ به چاپ رسید و مورد توجه قرار گرفت، منتقدان او را در ژانری که آن زمان ناآشنا بود، گنجاندند: ادبیات داستانی انگلیسی نویسندگان چون «تیموتی مو» که زندگی‌شان شروعی بیگانه و غیرانگلیسی داشت.گیر انداختن «ایش» البته همیشه سخت بود، او نه این بود و نه آن. او به طرز بی‌نقصی متمرکز، مراقب و بانزاکت بود، مردی عمیقا مودب که همیشه با ظرافت‌های هر موقعیتی هماهنگ می‌شد. او هیچ وقت شلوغ‌کاری نمی‌کرد، چه در نوشتن چه در زندگی.در کل موجود نادری به نظر می‌رسید، هنرمندی بدون نَفس، گرچه من می‌دانستم که او از درون به اعتقادات و تفکراتش عمیقا پایبند است. آن‌چه در شخصیت و کارش ثبات دارد، انسانیت، شوخ‌طبعی و بروز طبیعی ارزش‌های متمدنانه است.

شغل روزانه «ایش» در سال‌های اول کارش، فعالیت در مرکز خیریه «سایرنیاس» ناتینگ هیل بود. او در آن‌جا با «لورنا مک‌دوگال» فعال اجتماعی آشنا شد. شاهد ازدواج‌شان در سال ۱۹۸۶ «دس هوگن» نویسنده ایرلندی بود که با شاخه‌ای از شکوفه‌های درخت گیلاسی در راه دفتر ثبت عقد، دسته گلی برای‌شان درست کرد.بسیاری از ارزش‌های «ایش» در آن زمان شکل گرفته بود. او بیش از آن‌چه از من انتظار می‌رفت، با کارگران اجتماعی همذات‌پنداری می‌کرد؛ جزو آدم‌های نسل‌ دهه ۷۰ باقی ماند که ایده‌آل‌گرایی‌شان آن‌ها را ترک نمی‌کرد.
«ایش» با اقلیت‌ها و حاشیه‌نشین‌ها همذات‌پنداری می‌کرد. اما در سال ۱۹۸۳ که به عنوان بهترین رمان‌نویس جوان بریتانیایی از سوی «گرانتا» برگزیده شد، رویکردش روشن‌تر شد. در آن سال جوان‌ترین نویسنده در گروه «مارتین ایمیس»، «جولین بارنز»، «ویلیام بوید» و «یان مک‌ایوان» بود. شهروند انگلیسی نبود، بنابراین تصمیم قطعی گرفت که بشود.

«ایش» در این‌باره گفته است: «نمی‌توانستم خوب ژاپنی حرف بزنم، اما احساس انگلیسی بودن می‌کردم و آینده‌ام بریتانیا بود. این مسأله همچنین مجوز من می‌شد برای ورود به گردونه جوایز ادبی.» او هنوز هم در ژاپن، ژاپنی دیده می‌شود و آن‌ها او را به عنوان یکی از خودشان تجلیل می‌کنند.«هنرمند دنیای شناور» (۱۹۸۶) کتاب بعدی «ایش» که محبوب‌ترین اثر او برای من است، ‌یکی از کارهایی است که شهرت او را تضمین کرد. داستان این کتاب در ژاپنِ پس از جنگ روایت می‌شود و زندگی رنج‌آور نقاشی را توصیف می‌کند که با لکه‌های ننگین پنهانی گذشته‌اش مواجه می‌شود.

این کتاب جایزه «ویتبرد» را برد و «ایش» رسما وارد صحنه شد. یکی از همکاران سابقم در «فیبر» توصیه «ایش» برای باقی ماندن در فضای ادبی لندن را این‌گونه روایت می‌کند: «وقتی با نویسنده‌های دیگر گرد هم جمع می‌شوید، مشکلی ندارد اگر کمی ترس به دل ناشران و مدیران برنامه بیاندازید. هرگز درباره خودِ کتاب صحبت نکن، بلکه همیشه به یک صفحه خاصی اشاره کن، تا متوجه شوند تو آن را خوانده‌ای!»چنین بصیرتی به طور طبیعی در آدم وجود دارد. با این‌که «ایش» به ندرت از کارش عمیق حرف می‌زند، نظریات زیادی درباره فرآیند خلاق دارد. من صدها ساعت در کنارش بوده‌ام و نوشته‌هایش را خوانده‌ام، اما تا جایی که یادم می‌آید هرگز گفت‌وگوی عمیقی درباره این‌که چه در سر دارد، نداشته‌ایم. بله به عنوان یک ترانه‌سرا، او با اول‌شخص روایت می‌کند و بله، بُعد شِبه‌گوتیکی در تخیلات او وجود دارد، اما این تا جایی است که او جلو می‌رود. به نظرم او برای رمز و راز هنرش احترام قائل است. با این وجود، این هرگز او را از تحقیق عمیق درباره سوژه بعدی‌اش بازنمی‌دارد.

وقتی در سال ۱۹۸۷ به من گفت دارد کارهای «پی.جی. وودهاوس» را می‌خواند و به «Right Ho, Jeeves» علاقه نشان می‌داد، فهمیدم خبری هست. دو سال بعد، «بازمانده روز» را عرضه کرد، رمانی درباره یک سرپیشخدمت که بخشی از آن در بریتانیا روایت می‌شود و تنها او می‌توانست آن را به نگارش دربیاورد. این کتابی است که از سوی آکادمی نوبل این‌گونه توصیف شده: «اثری که تم‌های خاطرات، زمان و خودفریبی را به هم تنیده است.»«بازمانده روز» سال ۱۹۸۹ برنده جایزه «بوکر» شد و پس از آن «تسلی‌ناپذیر» (۱۹۹۵) آمد که می‌تواند شاهکار او باشد. «تسلی‌ناپذیر» رمانی مسخ‌کننده درباره دادگاه‌های یک پیانیست کنسرت و تور است که تا حدی از زندگی «ایش» در مدار پیشرفت ادبی الهام گرفته شده است.با این‌که من دیگر ویراستار کارهای او نیستم، همچنان دوست باقی مانده‌ایم. من و «ایش» همیشه با هم ملاقات می‌کنیم، و معمولا برای صرف غذایی چینی، که به سنتی در رابطه طولانی‌مان تبدیل شده است. دوست من بذله‌گو، بامحبت و فهیم است و ذخیره عمیقی از خرد و همذات‌پنداری در دلش دارد. در دنیای آشفته، ناراحت و بی‌ثبات امروز، او صدای میانه‌روی، آداب‌دانی، انسانیت و وقار است. اعضای آکادمی نوبل باید به خودشان افتخار کنند.


منبع: بهارنیوز

فعلا صلاح نمی‌دانند در تلویزیون باشم!

به گزارش ایلنا، رامین پرچمی که این روزها در نمایشی با موضوع دفاع مقدس به نام «غسالخونه» حضور دارد، پیش از این هم در اثر «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» علیرضا نادری با موضوع جنگ تحمیلی روی صحنه رفته بود. او حضور در دو نمایش دفاع مقدسی به صورت متوالی آن هم بعد از مدت‌ها ممنوع‌الکاری، آن را «کاملا اتفاقی» توصیف کرده و گفت: باید بگویم در کل حضورم در این دو نمایش خیلی اتفاقی بود. این دو کار هیچ ربطی هم بهم ندارند و مسائل متفاوتی را مطرح می‌کنند گرچه حتی تسبیحی که در دو نمایش به دست دارم هم یک تسبیح است با این‌وجود شخصیت‌ها شبیه هم نیستند اما برای هر دو تسبیحی لازم بود.پرچمی خاطرنشان کرد: برعکسِ «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد»، متن «غسالخونه» برایم جذابیت بیشتری داشت و کلیت متن هم دل‌نشین‌تر بود. نمی‌گویم کار آقای علیرضا نادری بد است و در حدی نیستم که بخواهم متن ایشان را نقد کنم اما نقش «دوست‌علی» را در غسالخونه خیلی دوست داشتم و با علاقه آن را بازی کردم.

یکی از مسئولان ارشاد به من گفت ما از شما گله داریم که نیامدی برای حل مشکل‌ات!
این بازیگر در پاسخ به این سوال که چطور متوجه شد که ممنوع‌الکار است؟ گفت: هیچ‌وقت هیچ‌کس به من چیزی نگفت! همان اوایل که از زندان بیرون آمدم؛ طبیعی بود که فکر کنم مدتی ممنوع‌الکار خواهم بود. تمام جو موجود و صحبت‌هایی که می‌شد و تجربه و سابقه قبلی همه نشان می‌داد که به این زودی‌ها اجازه کار نخواهم داشت؛ حداقل در تلویزیون. ولی خودم پیگیرش نشدم چون مدتی هم تهران نبودم.پرچمی ادامه داد: حدود سال ۹۳ بود که خیلی اتفاقی آقایی به اسم سعید چاری که می‌خواست یک فیلم سینمایی بسازد سراغم آمد و گویا چند ماه هم دنبال من گشته بود؛ همان شب که قرار بود متن را بخوانم به دلیل مشکلی دیگر که سوءتفاهم بی‌ربطی بود؛ افتادم زندان و هفت ماه آنجا بودم و دوباره این قضیه قطع شد. فردای آن روز که از زندان بیرون آمدم حس کردم خیلی بد شده که قول داده‌ام و ناگهان خبری از من نشده؛ به آقای چاری زنگ زدم عذرخواهی کنم که گفت بیا شهرک دفاع مقدس، هنوز کسی جایگزین تو نشده است. رفتم سکانس‌هایم را بازی کنم اما آن فیلم هیچ وقت ساخته نشد. همان روز یکی از بازیگران کار؛ کسی به اسم امیر زریوند بود؛ به من گفت می‌توانی تئاتر کار کنی؟ آقای چاری گفت من اجازه‌اش را از ارشاد گرفته‌ام و مشکلی برای تئاتر و سینما ندارد. گفت نمایشنامه‌خوانی «هملت با سالاد فصل» را داریم که قبول کردم و آن را در چارسوی تئاتر شهر اجرا کردیم، که اولین کار من بعد از مدت‌ها ممنوع‌الکاری بود.

بازیگر نمایش «غسالخونه» تشریح کرد: همان نمایشنامه‌خوانی باعث شد نمایشنامه‌خوانی دیگری با گروه دیگری به اسم «اسب» کار کنم و بعد نمایشنامه بعدی را خودم کار کردم و بعد کار روی روال افتاد و دیگران متوجه شدند هستم و حضور دارم. یکبار هم خانم لعیا زنگنه با من تماس گرفت و پرسید دوباره در بازیگری هستم یا نه و گفت بیا برویم تلویزیون صحبت کنیم. که رفتیم و صحبت کردیم و فهمیدم هنوز در تلویزیون نمی‌توانم کار کنم. با ارشاد صحبت کردم گفتند در سینما و تئاتر مشکلی ندارم. بعد از آن کارهای دیگر همین‌طور پیش آمد.پرچمی با بیان اینکه «آیا باید پیگیر باشید تا جوابی به شما بدهند که ممنوع‌الکار هستید یا نه» گفت: برای من جالب بود که یکی از مسئولان ارشاد به من گفت ما از شما گله داریم که نیامدی برای حل مشکل‌ات! گفتم مگر کسی به من اعلام کرده بود که ممنوع‌الکاری؟ یا کسی حکمی داده بود و چیزی گفته بود؟ از کجا باید بدانم مشکلم چیست و باید کجا بروم دنبالش؟ گفتند نه؛ شما باید می‌آمدی و تقاضا می‌کردی. گفتم من اصلا با این روال آشنا نیستم ولی از این به بعد چشم! اما راستش هنوز هم که می‌دانم باید پیگیری کنم اما چون خیلی آدم پیگیری نیستم؛ می‌گویم موضوع خودش در روند عادی جلو می‌رود و حل می‌شود. شاید اتفاقا اگر دنبالش باشم سریع‌تر هم اتفاق بیفتد. برای من هم لازم است چون کار دیگری ندارم که انجام دهم.

کسانی هستند که فعلا صلاح نمی‌دانند در تلویزیون حضور داشته باشم
این بازیگر تئاتر و سینما با تاکید بر اینکه «به‌نظر می‌رسد موضوع ممنوع‌الکاری و زمان آن کاملا سلیقه‌ای است» به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت: حدود یک ماه پیش هماهنگ کردند برای برنامه «ادابازی» به خندوانه بروم و حتی هم‌گروهی‌ام هم مشخص و بخشی از کار فیلمبرداری شد. در لحظه آخر که قرار بود کل برنامه ضبط و قرعه‌کشی شود نامه‌ای، تلفنی چیزی شد که این آقا نمی‌تواند کار کند.پرچمی ادامه داد: سوال این بود که برای رسیدن به همان بخش از کار هم قطعا چند مرحله را پشت سر گذاشته بودم و مشکلی نداشتم حالا آن لحظه آخر چه دلیلی وجود داشت که جلوی کارم را گرفت؟ جز سلیقه چیز دیگری نمی‌تواند باشد. چون تهیه‌کننده گفت استعلام‌ها را کرده‌ایم و جواب‌ها را گرفته‌ایم مشکلی نبوده. اما دقیقا لحظه آخر این اتفاق می‌افتد. مشخص است که کسی یا کسانی هستند که فعلا صلاح نمی‌دانند در تلویزیون حضور داشته باشم. نمی‌دانم چرا؟!
او یادآور شد: حتی اگر قرار بود مجازاتی بشوم، اگر اشتباهی کردم ۷-۸ سال به خاطرش ممنوع‌الکار بودم و همه اینها انجام شده. اگر قرار بود بروم خارج از کشور یا هر کار دیگری کنم؛ دیدند عملا این اتفاق نیفتاده و من نمی‌خواهم ایران را ترک کنم. یک بار خیلی اتفاقی به برنامه پخش زنده شبکه دو رفتم و در آن حضور داشتم. مدیر برنامه هم بدون اینکه بداند ممنوع‌التصویرم من را از بین جمعیت صدا کرد و من آنجا دیده شدم. فردایش سایت‌های رجانیوز و مانند آن نوشتند که “آی این آقای فتنه ۸۸ در تلویزیون چه کار می‌کند…..” همین باعث شد مدیر شبکه توبیخ شود.

بازیگر سریال «در پناه تو» در ادامه خاطرنشان کرد: در واقع از اینجا و اینطور متوجه می‌شوید که ممنوع‌الکار شده‌اید. وقتی کسی سراغ شما نمی‌آید؛ یا اگر سراغت می‌آید بعدش می‌رود و خبری نمی‌شود و بعدا می‌فهمی که آن بنده خدا رفته و استعلام کرده؛ اما رویش نشده بگوید چنین اتفاقی افتاده. مدتی هم که کار نکنید دیگران شما را از یاد می‌برند. مورد من که اینطور بود و دیگران دنبال دردسر نبودند که سراغ من بیایند. چه کاری است؛ حتما باید من را می‌خواستند که سراغم بیایند اما مشابه من خیلی‌ها بودند که راحت می‌توانستند بازی کنند و دردسری هم نداشتند. یعنی بخش عمده‌اش به سلیقه کارگردان برمی‌گردد و کسی مثل من که اگر پیگیر بود؛ می‌توانست تا حدی اوضاع را پیش ببرد.

ارشاد گفته این آقا نباید نقش پلیس مثبت را بازی کند!
پرچمی با بیان اینکه «مدتی که بازی نمی‌کردم فعالیت هنری دیگری نداشتم» گفت: جز همان چند نمایشنامه‌خوانی و دو، سه آهنگی که خواندم، یکی از مسائلی که باعث شد خیلی‌ها بفهمند ایرانم و زنده هستم، مصاحبه‌ای بود که مجله تماشاگران با من کرد. نمی‌دانم چطور ناگهان با من مصاحبه کردند که خیلی هم جنجالی از آب درآمد. خیلی از حرف‌ها را زدم که تاکنون نزده بودم؛ بعدش چند مصاحبه جسته گریخته دیگر هم داشتم.او با اشاره به اینکه «همین حضورم در دو نمایش به صورت متوالی باعث شد یک فیلم سینمایی با آقای مسعود تکاور کار کنم» گفت: در این فیلم نقش کوچکی داشتم. این هم البته با خاطره جالبی همراه است؛ آقای تکاور مرا برای نقشی می‌خواست که پلیس مثبتی بود؛ مثل اینکه ارشاد گفته نه این آقا نباید نقش پلیس مثبت را بازی کند! اما چون در کار بودم آقای تکاور لطف کرد و نقش کوتاه دیگری به من داد. که برای من همین که یک کار سینمایی و تصویری بازی کردم؛ خوب بود. کار آقای تکاور اولین کار تصویری‌ام بعد از مدت‌ها بیکاری بود و حالا صحبت‌های دیگری هم شده؛ احمد احمدی قرار است کاری را تهیه کند که گفته حتما در آن هستی و آقایان اسدزاده و تبریزی هم وعده‌هایی داده‌اند.پرچمی تصریح کرد: هیچ وقت فکر نمی‌کردم برگشتن به نقطه صفر اول سخت باشد و اینقدر زمان ببرد. خیلی زودتر از اینها انتظار داشتم وارد کار شوم اما مثل اینکه خیلی پروسه طولانی‌مدتی است. باید صبوری کنم تا به جایی که بیست سال پیش بودم، برسم. اما اشکالی هم ندارد، بالاخره این هم یک تجربه است.


منبع: بهارنیوز

نمایشِ واقعی و واقعیت‌های نمایشی

مانی پارسا- روزنامه بهار
بخش اول
داوران داوری می‌کنند و خود در معرضِ داوری قرار می‌گیرند.اگر این داوران و عقبه‌های احتمالیِ جریانِ داوری را در جایگاهی نمی‌دانیم که شعرِ ما را قضاوت کنند، چرا دفترمان را برای قضاوت‌شدن تقدیم می‌کنیم؟ شاعری که دفترش را برای قضاوت‌شدن می‌فرستد، چه می‌جوید؟ ــ لَختی دیده‌شدن.جز این است؟ اگر برگزیده شد که فبه‌المراد، اگر نشد اعتراضی می‌کند لَختی دیده می‌شود.این خاصیتِ جوایز است در ولایتِ ما.هیچ برناگزیده‌ای نمی‌گوید ماستِ من ترش بود برگزیده نشد.اگر جایزه می‌دهیم و می‌گیریم باید این سازوکار را درک کنیم.بر کسی که برگزیده نمی‌شود نمی‌توان خرده گرفت که چرا اعتراض می‌کنی؟ به‌فرض که اعتراض از سرِ حسادت و بخل باشد؛ این هم جزئی از سازوکارِ جایزه‌ست؛ هرچند، به باورِ من، اعتراض‌ها از سرِ حسادت و بخل هم نیست الزاماً.اعتراض فرصتی‌ است برای حرف‌زدن و خالی‌کردنِ خشمی انباشته از هزار دردِ بی‌درمان؛ نیز پاسخ به اعتراض، و حتی با غلظتِ بیش‌تر.

آن‌چه در پاسخ به معترضان می‌گوییم خود اعتراض است.چرا فکر می‌کنیم فردِ معترض یک‌سره پرت می‌گوید، مغرض است، یا ریگی درشت‌دانه به کفش دارد؟ ریگ البته دارد.همه دارند.اما ریگ، اولاً آن‌قدر که فکر می‌کنیم درشت نیست، و ثانیاً، خودِ شخص که ریگ در کفشِ خودش نمی‌گذارد؛ ریگ‌ها جاری‌ و ساری‌اند و هر آن ممکن است بخزند تو کفش‌ها. در بیابانِ بی‌آب‌وعلفِ روزمره‌اندیشی‌های ما چیزی که فراوان است، ریگ! کی می‌تواند بگوید ریگی به کفش ندارد؟ هیچ تفاوتی میانِ امیال و آمال و نیّاتِ برگزیدگان و هوادارانِ ایشان، و برناگزیدگان و هوادارانِ ایشان نیست.جایزه فرصتی برابر برای دیده‌شدن و حرف‌زدن است.

 بنده مدعیات و آرای برگزیدگان و برناگزیدگان و گزینشگران را درخورِ بحث و ارزیابی می‌دانم، نه داد و گرفتِ جایزه را.جوایزِ ادبی نمایش‌هایی اجتماعی‌اند و هر کس در نمایش نقشِ خویشتنِ خود را بازی می‌کند. سه کاراکترِ اصلیِ این نمایش عبارتند از داورانِ گزینشگر، برگزیدگان، و برناگزیدگان.افراد در جایگاهِ خود مستقر می‌شوند و یکدیگر را به ناز یا سیلی می‌نوازند.آن‌که برای تو جنابِ مستطاب است، برای یکی دیگر مستشارِ مزدبگیرِ مجمعی خیالی‌است و برعکس.کاراکترهای اصلی حتماً آنقدر باهوش‌ تشریف دارند که بدانند هواداران، موافقان و مخالفان نیز نقشِ خود را بازی می‌کنند و سنگِ خود را به سینه می‌زنند. این نمایش در نظرم شباهت می‌برد به نمایشِ میرِ نوروزی.پیام روشن است: اگر میر شدی، هوا برت ندارد.دیری میر نمی‌مانی.پس به آن‌ها که میر نشده‌اند گوش بسپار تا میرانِ شهر نیز گوش‌سپردن بیاموزند.همین یک‌بار را می‌توانی گوش بسپاری و همین یک‌بار را می‌توانند سخن بگویند آن‌ها که چون تو داعیه میری دارند.پنج روزِ بعد، همه بازخواهند گشت به روالِ طبیعیِ زندگی، نمایش تمام، صحنه تمام.حالا برو جان بکّن پیِ یک سطر شعرِ ناب، هرطور که خودت ناب را تعبیر می‌کنی اصلاً.یادمان باشد: بیش از پنج روزی نیست حکمِ میرِ نوروزی.پیمانه شعر و حرفِ ما را زمان می‌پیماید نه جایزه.نمایش را تبدیل نکنیم به قضیه دریفوس.نه موضوع آن‌قدر که فکر می‌کنیم عظیم است، نه ما آن‌قدر که خیالات می‌فرماییم امیل زولا و موریس بارس‌ایم.رستم خیلی وقت است از شاهنامه رفته است! ماها جملگی اداهای رستم‌ایم، اداهای شعریم، اداهای نقدیم، اداهای پهلوانی در میدانِ حکمتیم.ماها به لطفِ «ویکی‌پدیا» باسوادیم قربان! مُشتی مَشتیِ خجسته‌حال و خجسته‌قالیم که با صِرفِ نامزدی در جایزه «مهرگان» هم کِیف‌مان تا ابد کوک می‌شود و چهار خط زندگی‌نامه ادبی‌مان سرجمع می‌شود دو جمله که: در خانواده فلان و بهمان به دنیا آمد و خبرِ نامزدی‌‌اش برای دریافتِ جایزه «مهرگان» نُخُست‌بار در ساعتِ شش و هفده دقیقه و چهل‌وشش ثانیه عصرِ روز دوشنبه بیست‌وسومِ اَمردادِ سالِ یک‌هزار و سیصد و فلانِ خورشیدی از طریقِ دوستانِ هم‌راه و هم‌دلِ سایتِ محترمِ فلان به جهانِ خارج درز کرد!
 در نظرِ من مسئله جایزه خلاصه می‌شود در مباحثی که پیش می‌آورد، هم از حیثِ ادبی، هم از حیثِ اجتماعی.از حیثِ ادبی، چهارچوبِ نظریِ مکتوبات و مدعیاتِ موافقان و مخالفان محلِ تأمل و ارزیابی است و از حیثِ اجتماعی تحرّکی که جایزه در فضای ادبی پدید می‌آورد محلِ تحلیل و تأمل است.تحلیل و تأمل درباره وجهِ اجتماعی کارِ جامعه‌شناسان است که امیدوارم بدان توجه کنند. در این یادداشت می‌کوشم مدعیاتِ نظریِ یکی از مکتوباتِ مربوط به جایزه شعرِ شاملو، بیانیه شماره۲ را ارزیابی کنم.

می‌فرماید: «در هر دوره تاریخی، دگرگونی‌ها و تغییراتِ اجتماعی، تجربه‌ها و شکل‌های زندگی را متحول می‌کند، تحولاتی که ناگزیر بر مختصاتِ تفکر، مناسبات و روابطِ انسانی و زمینه‌های آن تأثیرِ بسزایی دارد».
 ۱٫«نسبتِ دگرگونی‌ها و تغییراتِ اجتماعی» با «تجربه‌ها و شکل‌های زندگی» یک‌سویه نیست.اگر این‌طور فرض کنیم که تغییراتِ اجتماعی، تجربه‌ها و شکل‌های زندگی را یک‌سویه و جبّارانه متحول می‌کنند، خلاقیتِ ادبی را از حیّزِ انتفاع ساقط می‌کنیم.برزگانِ ادب، از حیثِ تأثیرپذیری‌شان مکرّم نمی‌شوند، از حیثِ اثرگذاریشان در تاریخ جایگاهی می‌یابند.اگر بنا باشد جایزه شاملو در زمانه ما به کسی تعلق گیرد که هرچه بیشتر از تغییراتِ اجتماعی متأثر شده است، ازقضا باید به مغلوط‌ترین و بی‌محتواترین اشعار جایزه داد، چون، از دیدِ بنده، زمانه ما یکی از بی‌محتواترین و مغلوط‌ترین دوره‌های تاریخِ ایران است.شاعری که از دگرگونی‌ها و تغییراتِ اجتماعی و زبانی تأثیر می‌پذیرد ارجح است، یا شاعری که بر آن تأثیر می‌نهد؟ از این جمله «جبریّت»ی مراد می‌شود که با هر نظریه‌ای هم‌خوان باشد، با شعر و اندیشه شاملو هم‌خوان نیست.شاملو در دوره خود شاعری آوانگارد بود.اگر نبود که دستِ بالا به سیاقِ نوقدمایی‌ها شعر می‌گفت و با کشیدنِ «سنگِ الفاظ و قوافی» بر دوش تن و روح نمی‌فرسود.
 ۲٫«تأثیرِ بسزایی دارد»؛ کیفیت و کمیتِ این تأثیر چیست؟ اگر نمی‌دانیم یا لازم نمی‌دانیم توضیح دهیم بهتر است اصلاً نگوییم.فرار از توضیح دقیق و اندیشیده موضوع با ذکرِ صفاتی چون «بسزا»، «عجیب»، «فراوان»، «بسیار» و…یکی از بیماری‌های زبانی و فکریِ ما است.

 می‌فرماید: «شعرِ ایران‌زمین، دیرینه‌ترین هنری است که تحولات و تجربه‌های تاریخی در دوره‌های مختلف آن را متأثر از خود کرده و در یکصد سالِ اخیر، همزمان با انقلابِ نیمایی و پس از آن، وضعیت‌ها و تجربه‌هایی متنوع را از سر گذرانده و اکنون هم شاهدِ حضورِ انواعِ گرایش‌ها، تجربه‌های متفاوت و رویکردهای متنوعِ زیباشناسی در آن هستیم». سخن از همان جبریّتی‌ است که پیشتر ذکرِ آن رفت.آیا انقلابِ نیمایی، انقلابی محض در حوزه شعر بود؟ اثرِ تحولات و تغییراتی که موجدِ انقلابِ نیمایی شد، چه و چگونه بود؟ آن اثر را در تغییرِ محتوای شعر دوره مشروطه و پس از آن نیز دیده بودیم؛ در وجودِ نیما آن تحولات چگونه به تغییرِ بنیادینِ شکلِ شعر انجامید؟ آن تغییرِ بنیادین که نیما موجدِ آن بود، بر ذهنیتِ جملگیِ ایرانیان اثر نهاد نه فقط بر ذهنیتِ شاعران.انقلابِ نیما، از حیثِ ماهیت و شکل، شباهت می‌بَرَد به انقلابِ کوپرنیکی، نه فی‌المثل به انقلابِ اکتبر ۱۹۱۷ روسیه.انقلاب‌های علمی و هنری، گویای تغییرِ پارادایم‌‌ِ معرفتیِ رایج‌اند.پارادایمِ جدید، پارادایمِ پیشین را نسخ می‌کند و قواعدی نو پیش می‌نهد.نیما، پارادایم‌ساز و قاعده‌نگارِ روزگارِ نو در سپهرِ فرهنگِ ایران است و نام و فکر و شعرش در تاریخ ماندگار است چون تکین است.اگر نیما به جبرِ زمانه تن داده بود، دستِ بالا تغییرِ محتوا را برمی‌تافت و شعرش چیزی نمی‌بود جز ادامه بی‌گسستِ شعرِ مشروطه، و امروز هم از آن گرایش‌های متنوع که می‌فرمایند خبری نبود. می‌فرماید: «در این میان، جوایزِ ادبی به نسبتِ استقلالِ عمل و برخورداری از سازوکاری شفاف و داشتنِ معیارهای زیباشناسانه، منطبق بر نظریه‌های ادبی، اصولِ حرفه‌ایِ نقد و نگاهِ غیرِ جانبدارانه، یکی از امکان‌هایی است که می‌تواند زمینه شناساییِ آثارِ ممتاز و پویا و معرفیِ آنها را به جامعه فراهم آورد و به ارتقای کیفیتِ آثارِ ادبی کمک کند».
 کیست آنکه مستقل است و الخ؟ مقصود متولیانِ جایزه است، یا داورانِ جایزه؟ آیا مراد این است که نهادِ جایزهی شعرِ شاملو به یکی از نظریه‌های ادبی و زیبایی‌شناسی التزام دارد و فی‌المثل بر اساسِ «نقدِ مارکسیستی» یا «نقدِ فرمالیستی» آثار را داوری می‌کند؟ اگر چنین است باید صراحتاً مطرح شود. شاعری که اثرش به الزاماتِ فرمالیستی یا مارکسیستی ملتزم نیست سبک‌سنگین می‌کند که بفرستد اثرش را یا نه.اگر فرستاد یعنی معیارها را پذیرفته است.

 می‌فرماید: «جایزه شعرِ احمدِ شاملو، امسال برای سومین سالِ متوالی به همتِ مؤسسه «الف».«بامداد» و سرکار خانم آیدا سرکسیسان، با هدفِ ارج نهادن به بیش از نیم‌قرن فعالیتِ خلاقانه فرهنگی و ادبیِ یکی از بزرگترین شاعرانِ معاصر و کمک به رشد و اعتلای شعرِ امروزِ فارسی، برگزار شده است».
دو هدف برای این جایزه در نظر گرفته‌اند: ارج نهادن به احمد شاملو، و کمک به اعتلای شعرِ امروزِ فارسی.بر من روشن نیست که اهدای جایزه به دیگران چگونه می‌تواند ارج نهادنی به شاملو باشد.آیا با جایزه‌دادن به نامِ شاملو او را ارج می‌نهیم؟ آیا اساساً شاملو به ارج نهادنِ ما نیاز دارد؟ صریح عرض می‌کنم: شاملو از این ارج‌گذاری بهره‌ای نمی‌برد؛ آیدای عزیز نیز و مؤسسه «الف».«بامداد» نیز.ارجِ این جایزه اسماً و رسماً می‌رسد به داورانِ گزینشگر، برگزیدگان و برناگزیدگان به شرطِ اعتراض.جایزه صرفاً می‌تواند ادعا کند که می‌کوشد شاعرانِ برگزیده را ارج نهد؛ همین و بس.هدفِ دوم نیز منطقی به نظر نمی‌رسد.جوایز نمی‌توانند الزاماً به اعتلای ادبیات یاری رسانند.جوایز حاشیه‌هایی بر جریان‌های ادبی‌ هستند.نمی‌توانند برای کلیتِ شعر هنجار تعیین فرمایند.آیا بهتر نیست بگوییم جایزه احمد شاملو برای ارج نهادن به شاعرانِ برگزیده داوران راه‌اندازی شده است؟

 شاخص‌ها و معیارها:
 می‌فرماید: «گسترشِ تجربه‌ها، تنوع و تکثرِ نگاه‌ها و عوض شدنِ برخی مصادیقِ زیباشناخت نسبت به گذشته و مواجهه با آثار و گرایش‌هایی که در رابطه با شعر و ادبیات ادعاهایی گوناگون را ابراز می‌دارند، قضاوت و داوری درباره اعتبارِ آرای مختلف را با دشواریِ بسیاری روبه‌رو می‌کند؛ به نظر بهترین شیوه برای درک از مصادیقِ نو و ادعاهای تازه، در موردِ شعر، توجه به نظریه‌های متأخرِ ادبی و همچنین توجه به میزانِ موفقیتِ تجربه‌های نو در پیوند با امورِ زیباشناسانه در زبان است.هیأتِ داوران در بررسی‌های خود، توجه به این مسئله را مدِ نظر قرار دارده است».
 ۱٫دقیقاً کدام‌یک از نظریه‌های ادبی این‌طور برداشت می‌شود که داوران با اتکا به نظریه‌های ادبی دفاترِ شعر را بررسی و قضاوت کرده‌اند.چه‌طور امکان دارد نه با یک نظریه، بل با نظریه‌های ادبی قضاوت کنیم؟ نظریه‌های ادبی کلی واحد نیستند.هر نظریه بر اسلوب و معرفتی مشخص بنیاد دارد.نظریه‌های ادبی گوناگونند و اغلب با یکدیگر معارض‌اند.نمی‌توان هم به نظریه مارکسیستیِ نقد قائل بود، هم به نظریه فرمالیستیِ نقد.یعنی اگر فلان دفتر با اتکا به نقدِ فرمالیستی بیارزد، گزینش می‌شود و اگر دفتری دیگر با اتکا به نقدِ مارکسیستی بیارزد، ایضاً؟ در این صورت هر دفتری می‌ارزد.پس چه معیاری سبب می‌شود دفتری بیارزد و دفتری نیارزد؟
 ۲٫کدام «امور»ِ زیبایی‌شناسی؟ مگر زیبایی‌شناسی وزارت‌خانه است که «امور» داشته باشد؟ زیبایی‌شناسی نیز چونان نظریه‌های ادبی دانشی است متکثر با رویکردهای متفاوت و متعارض. یک زیبایی‌شناسی نداریم؛ زیبایی‌شناسی‌ها داریم.باید روشن شود معیارهای کدام نظریه و فلسفه زیبایی‌شناسی را سنجه گزینش خود قرار داده‌ایم؟
 می‌فرماید: «سازوکارِ جوایزِ ادبی، بی‌نسبت با عنوانِ آن جوایز نیست.جایزه شعرِ احمد شاملو، با نامِ شاعری گره خورده که در حوزه زبان و محتوا پیشنهاداتی نو به شعرِ فارسی ارائه کرده و در عینِ حال شعرِ او علاوه بر نخبگان و روشنفکران، در بینِ طیفِ گسترده‌ای از مردم دهان به دهان می‌چرخد؟ از این رو، هنگامِ داوریِ آثار هم به خلاقیت و پیشنهاداتِ نو توجه شده و هم به امکانِ تکثر و ارتباط‌پذیری بینِ طیف‌های مختلفِ اجتماعی».


منبع: بهارنیوز

درگیری خونین در روستای میثم تمار

مصطفی یوسفی عصر سه شنبه به ایرنا گفت: این درگیری طایفه‌ای بعد از ظهر سه شنبه در روستای خویس (میثم تمار) ؛ از توابع بخش شاوور شوش اتفاق افتاد.وی گفت: در این درگیری مسلحانه یک جوان ۲۷ ساله با برخورد تیر به قفسه سینه اش کشته و سه نفر دیگر زخمی شدند.به گفته وی مجروحان به بیمارستان نظام مافی شوش منتقل شدند.وی اظهار کرد: با دستور قضایی، نیروی انتظامی در محل درگیری حاضر و امنیت برقرار شده است.
یوسفی علت بروز این درگیری‌ طایفه‌ای را اختلافات قبلی ذکر کرد و گفت: دستورات قضایی برای دستگیری قاتل صادر شده است.وی گفت: تا برقراری کامل آرامش نیروی انتظامی در روستا مستقر خواهد بود.بگفته وی قاتل شناسایی شده وتحت تعقیب نیروهای انتظامی قرار گرفته است.شهرستان شوش در ۱۰۰ کیلومتری شمال اهواز واقع شده است و هر از چند گاهی چنین درگیریهایی در این شهرستان به وقوع می پیوندد.


منبع: بهارنیوز

ازدواج روزانه ۲۰ هزار کودک در جهان

به گزارش ایسنا، تعدادی از این کشورها سن قانونی ازدواج برای دختران را بالا برده یا از روش‌های دیگر برای جلوگیری از این امر استفاده می‌کنند اما این موضوع در کشورهای زیادی همچنان چالش برانگیز است.برخی از این ازدواج‌ها به دلیل مغایرت با قانون کشورها به طور رسمی و قانونی ثبت نمی‌شوند. روش اجرای ضعیف قوانین و وجود عرف‌های سنتی خارج از دایره قانون بخشی از دلایل ادامه یافتن ازدواج‌های غیررسمی کودکان است.سنت ازدواج در سن پائین در برخی از فرهنگ‌ها و سنن ریشه دار است و همین امر باعث عدم توفیق دولت‌ها در ریشه‌کن کردن ازدواج زیر سن قانونی شده است.کریستین مک نیل، مسئول سیاست گذاری صندوق نجات کودک می‌گوید: با وجود اینکه قدم اول در راه بر طرف کردن این معضل قرار دادن موانع قانونی است اما خطر ازدواج برای میلیون‌ها کودک دختر در جهان ادامه دارد مگر آنکه با آن برخورد ضربتی کنیم. باید نگرش جوامع را تغییر دهیم تا بتوانیم یکبار برای همیشه این معضل را ریشه کن کنیم.مسئول سیاست گذاری صندوق نجات کودک ادامه تحصیل را بهترین راه برای رشد سالم دختران و بالا رفتن توانایی آنان در تامین معیشت خود می داند.به گزارش یورونیوز، یافته‌های این تحقیق در کنفرانس توقف ازدواج کودکان با شرکت کشورهای آفریقایی در ماه اکتبر امسال به میزبانی سنگال ارائه خواهد شد. رهبران دولت‌های آفریقایی، رهبران مذهبی و افراد پر نفوذ در جامعه، سازمان‌های حقوق کودک و آژانس‌های سازمان ملل متحد برای بر طرف کردن معضل ازدواج کودکان در این کنفرانس شرکت خواهند کرد.


منبع: بهارنیوز

روایت زخم‌هایی که بر جان می‌مانند

به گزارش ایسنا، آخرین آمارهایی که در مورد سوختگی درایران اعلام شده از سوختن سالانه  ۱۸۰ هزار نفر در کشور خبر می‌هند که از این تعداد ۳۰ هزار نفر در بیمارستان‌های سوختگی بستری می‌شوند و ۳۰۰۰ نفر نیز فوت می‌کنند، اما  بخشی از این آمار تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرند. آن طور که دکتر محمدجواد فاطمی – رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته- به ایسنا می‌گوید “همه کسانی که سوخته‌اند باید تحت پوشش بیمه قرار گیرند؛ چه آنهایی که در حادثه‌ای دچار سوختگی شده‌اند و چه کسانی که خودسوزی کرده‌اند یا دیگری آنها را سوزانده است. “او می‌گوید: سوختگی‌های اتفاقی یا مواردی که حین کار اتفاق می‌افتد، تحت پوشش بیمه هستند، اما اگر یک نفر دیگری را بسوزاند یا اگر خودسوزی اتفاق افتد پوشش بیمه‌ای وجود ندارد. اگر فردی، شخص دیگری را آتش بزند، ‌ او مسئول پرداخت هزینه‌های بیمار خواهد بود. در مورد خودسوزی وخودکشی هم گفته می‌شود چون خود فرد اقدام به این کار کرده است، باید هزینه‌ها را خودش بپردازد.

فاطمی اعتقاد دارد بیماران سوختگی چهار نوع معلولیت جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی را تحمل می‌کنند. حتی معلولیت اقتصادی آنها تا جایی پیش می‌رود که گاهی آنها مجبور به گدایی می‌شوند. او می‌گوید: گفته می‌شود بسیاری از گداهایی که در محدوده میدان ونک تهران گدایی می‌کنند، بیماران سوخته بیمارستان مطهری هستند؛ چون به این بیمارستان نزدیک است. حتی در قدیم جنازه بیمار را نگه می‌داشتند تا خانواده پول بیمارستان را بدهد. این بیماران در شهر خود نمی‌توانند عمل‌های جراحی پلاستیک پیچیده و حرفه‌ای داشته باشند. علاوه برآن گدایی در تهران هم درآمد خوبی دارد و کم کم به آن عادت می‌کنند. از طرفی هم بیمار در اینجا شناخته نمی‌شود، اما در شهرهای کوچک خودشان فشار اجتماعی روی آنها زیاد است.

درمان هریک درصد سوختگی، پنج میلیون تومان
وی می‌گوید: بیشتر کسانی که خودسوزی می‌کنند به دلیل ابتلا به مشکلات روانی این نوع خودکشی را انتخاب می‌کنند. در بیشتر موارد نیز بار خودسوزی به خانواده‌ فرد تحمیل می‌شود که هیچ گناهی در این زمینه نداشته‌اند؛ به همین دلیل تمام حوادث خودسوزی، دیگرسوزی و … باید تحت پوشش بیمه باشند. بعضی از بیمارستان‌ها به صورت غیررسمی بیمه را برای بیمارانی که خودسوزی کرده‌اند، قبول می‌کنند؛ هرچند این موضوع در قوانین رسمی نیامده است.رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته می‌گوید: اگر بخواهیم بیمار سوختگی را به صورت درست درمان کنیم و مراقبت‌های مناسب شامل انجام تمام پانسمان‌ها و عمل‌های جراحی را برای او انجام دهیم، درمان هر یک درصد سوختگی، پنج میلیون تومان هزینه می‌برد. معمولا بیماری در بیمارستان سوختگی بستری می‌شود که حداقل ۱۰ درصد سوختگی داشته باشد؛ بنابر این هربیماری که بستری شود حدودا ۵۰ میلیون تومان باید هزینه کند و اگر بیمارستان بیمه او را قبول کند ۱۰ درصد این هزینه را باید بپردازد. به دلیل هزینه‌های بالا، این خدمات تحت پوش بسته‌های خدمتی وزارت بهداشت (طرح تحول نظام سلامت) هنوز قرار نگرفته است.

کارفرمایان تمایلی به استخدام بیماران سوخته ندارند
ماجرای بیماران سوخته بعد از درمان تمام نمی‌شود. گاهی پایان درمان برای آنها شروع مبارزه‌ای دیگر بیرون از بیمارستان است؛ این بار نوبت درگیری با خانواده، جامعه و محل کار است؛ البته اگر محل کاری برای او باقی مانده باشد.فاطمی درباره اتفاقات بعد از درمان بیماران سوخته نیز توضیح می‌دهد و می‌گوید: بیماری که می‌سوزد بعد از مرخص شدن از بیمارستان هم با خانواده، جامعه، محل کار و هم با خودش مشکل دارد. هر کسی که می‌سوزد، ظاهر بدنش صدمه می‌بیند و دچار اختلال می‌شود. بسیاری از مردم با دیدن فردی که سوخته است، تعجب می‌کنند یا ناراحت می‌شوند. همه این موارد باعث می‌شود بیماران تمایلی به کار در محیطی عمومی را نداشته باشند. کارفرمایان هم دوست ندارند آنها را به کار گیرند.وی تاکید می کند: بیمار سوخته فقیر بوده است، اما اتفاقی برای او افتاده که هزینه بسیار بالایی برای او داشته و  به فقرش اضافه می‌کند.   ما بیمارانی داریم که مجبور می‌شوند خانه و زندگی خود را بفروشند تا هزینه درمان خود را بپردازند. در مواردی هزینه بیمارستان به ۳۰۰ میلیون تومان هم رسیده و بیمار شغل خود را هم از دست داده است. همه این موارد باعث می‌شود آنها فقر اقتصادی شدیدی پیدا کنند؛ در نتیجه درمان را ادامه نمی‌دهند.

مرزنشین‌ها بیشتر می‌سوزند
رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته، روایت تازه ای از آمار سوختگی در نقاط مختلف کشور دارد و آمار خودسوزی را سیستان و بلوچستان، ایلام، کرمانشاه، لرستان و خوزستان را نسبت به سایر شهر و استان‌ها بالاتر بیان می‌کند.به گفته فاطمی، یکی از روش‌های خودکشی به خصوص در زنان خودسوزی است. علاوه بر اینکه فرد خودش را با این کار از بین می‌برد، از اطرافیان و اجتماع هم انتقام می‌گیرد. خودسوزی نوعی خودکشی خشن و پرسرو صدا است و درصد سوختگی در این موارد بسیار بالاست؛ چون فرد خودش را با نفت و بنزین آتش می‌زند. آمار مرگ و میر هم در میان کسانی که دست به این کار می‌زنند، بسیار بالاست. کسانی هم که زنده می‌مانند با آسیب و صدمه شدیدی زندگی می‌کنند.

قانونی برای فروش اسید نداریم
فاطمی اسید پاشی را دگرسوزی می‌کند، که آمار این نوع دگرسوزی در ایران اگرچه کم نیست اما نسبت به سایر کشورها نظیر هند، بنگلادش، پاکستان و آسیای جنوب شرقی کمتر است. این درحالیست که در این کشورها به دلیل بالا بودن آمار اسیدپاشی، فروش اسید تحت نظر دولت است.او در این خصوص می‌افزاید: قوانینی در این کشورها تصویب شده است که طبق آن، اگر کسی بدون مجوز اسید بفروشد، قانون برای او حبس و جریمه نقدی مشخص کرده است و نام کسی که اسید می‌خرد، ثبت می‌شود، اما در ایران چنین قانونی وجود ندارد و اسید به آسانی در دسترس همه قرار دارد و به راحتی از باتری‌سازی‌ها و تعمیرگاه‌ها می‌توان آن را تهیه کرد.رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته همچنین اضافه می‌کند: بیشتر موارد اسیدپاشی در ایران به دلیل انتقام به خصوص انتقام‌های عشقی و زناشویی است، اما در هند و پاکستان مسائل مالی و درگیری بر سر زمین و … عامل مهمی در اقدام به اسید پاشی است.

در درمان سوختگی عقب هستیم
فاطمی درباره آمارهای سوختگی و امکانات آن در کشور نیز می‌گوید: ما در ایران تقریبا هشت برابر متوسط جهانی سوختگی داریم. قرار بود تا انتهای سال ۱۳۹۴، ۲۴۰۰ تخت سوختگی داشته باشیم، اما الان حدود ۱۴۰۰ تخت داریم و هنوز استاندارد سال ۹۴ را هم نداریم. قرار بود ۴۵۰ تخت آی سی یو تا انتهای سال ۹۴ داشته باشیم و امروز حدود ۱۵۰ تخت آی سی یو سوختگی داریم. ایجاد بخش و تخت سوختگی هزینه زیادی دارد و به نظر می‌رسد هنوز در اولویت وزارت بهداشت نیست.او ادامه می‌دهد: سوال مهم این است که آیا از همین میزان تخت سوختگی بهره‌برداری مناسب می‌شود؟ در حال حاضر بسیاری از تخت‌های سوختگی موجود، استاندارد نیستند؛ یعنی شرایط لازم برای درمان بیمار سوختگی را ندارند. ما نباید اتاق شش تخته سوختگی داشته باشیم، ولی در همین تهران چنین اتاق‌هایی را داریم. تجهیزات بیمارستان‌های سوختگی کافی نیست و تقریبا تمام بیمارستان‌های سوختگی امکان استفاده از پانسمان‌های جدید را ندارند. این موضوع روی کیفیت درمان بیمار اثر می‌گذارد؛ به دلیل این موارد است که میزان مرگ و میر ما چندین برابر متوسط جهانی است. ما در زمینه درمان سوختگی بسیار عقب هستیم. علاوه بر این، بیمار با عارضه، چسبندگی و زخمی که گوشت اضافه آورده، زنده می‌ماند.

فاطمی به محرومیت درمان سوختگی در مناطق مرزی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: وزارت بهداشت باید به بخش‌های سوختگی نگاه ویژه‌ای داشته باشد؛ به خصوص در نقاط مرزی. شهرهای ایلام و لرستان بیمارستان سوختگی ندارند و بیمار سوخته را به بیمارستان‌های دیگری می‌فرستند. اگر انتقال بیمار به صورت استاندارد صورت گیرد، عوارض زیادی ندارد، اما بیمارستانی که بیمار به آن منتقل می‌شود استانداردهای لازم را ندارد. در نهایت بیماران بدحال به تهران می‌رسند و متاسفانه مرگ‌و میر هم در آنها زیاد است.

کارفرمایان حمایت درمانی را قطع می‌کنند
رئیس انجمن حمایت از بیمارن سوخته در بخش دیگری از گفت‌وگو به سهم ۲۳ درصدی حوادث شغلی در میان موارد سوختگی اشاره می‌کند و می‌گوید: ۷۵ درصد از کسانی که در محل کار خود دچار سوختگی شدند، ابراز می‌کردند با این که آموزش لازم را دیده بودند و وسایل ایمنی هم به آنها داده شده بود، دچار سوختگی شدند. آنها خطا را از خود یا همکاران خود می‌دانستند. این موضوع نشان می‌دهد که ارتقای ایمنی و آموزش در محل کار برای کاهش خطای انسانی، نقش مهمی در این زمینه دارد. اغلب  موارد سوختگی نیز در کارخانه‌هایی اتفاق می‌افتد که یا با مواد مذاب سر و کار دارند یا در اثر آتش سوزی فرد دچار سوختگی می‌شود.او اضافه می‌کند که در بسیاری از موارد فرد کار خود را از دست می‌دهد و کارفرما هم با وجود اینکه موظف به حمایت درمانی است، اما به دلیل هزینه‌های بالای درمان، بعد از مدتی این حمایت را قطع می‌کند.

سهم ۳۰ درصدی کودکان از موارد سوختگی
فاطمی همچنین می‌گوید: کودکان حدود ۳۰ درصد از موارد سوختگی راتشکیل می‌دهند. ۸۰ درصد این موارد هم در خانه اتفاق می‌افتد. کتری، سماور، دیگ زودپز، اجاق گاز و مایعات داغ هم شایع‌ترین علل سوختگی در کودکان است که در بیشتر موارد ناشی از سهل انگاری مراقبان یا والدین است. میزان مرگ و میر در کودکان نیز بالاتر است. او می‌گوید: سوختگی کودکان عوارض بیشتری دارد و مدت طولانی‌تری او را گرفتار می‌کند. به همین دلیل ارتقای فرهنگ پیشگیری از سوختگی در خانواده‌ها بسیار مهم است. پدران و مادران باید یاد بگیرند مراقب باشند که فرزندشان نسوزد. آشپزخانه محل حضور بچه نیست. هنگام استفاده یا حمل مواد غذایی و مایعات داغ باید دقت لازم را داشته باشند. اما متاسفانه هیچ کجا هم در این مورد آموزش داده نمی‌شود.


منبع: بهارنیوز

تحقیق بر روی اثبات اثربخشی روش PRP

دکتر بهزاد قربانی، مدیر مرکز درمان ناباروری ابن‌سینا در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: یکی از پروژه‌های تحقیقاتی در مرکز ابن‌سینا بررسی اثبات اثربخشی PRP در بالابردن قدرت ضریب موفقیت در بیماران است.وی افزود: PRP روشی است که با استفاده از تزریق پلاکت غنی‌شده به بیمار قبل از انتقال جنین (در درمان ناباروری) انجام می‌شود و این ادعا شده که می‌تواند ضریب موفقیت را افزایش دهد که در پژوهش‌ها به دنبال اثبات این مبحث هستیم.قربانی با بیان اینکه پس از اثبات اثربخشی، این روش وارد برنامه‌های درمانی می‌شود، گفت: در سطح شهر تهران این کار را به صورت تجاری انجام می‌دهند و در مراکز خصوصی به صورت روتین در حال انجام است، بدون اینکه اثربخشی آن ثابت شده باشد.مدیر مرکز درمان ناباروری ابن‌سینا یادآور شد: در مرکز ابن‌سینا بدون اخذ هزینه از بیمارانی که رضایت داشته باشند، این کار صرفا پژوهشی، بر روی آن‌ها انجام می‌شود.وی همچنین به تمرکز ویژه مرکز ابن‌سینا به بیماری اندومتریوز اشاره کرد و افزود: بیماری اندومتریوز در خانم‌ها بیماری نادری نیست، اما مردم اطلاعات کافی در خصوص آن ندارند.قربانی تصریح کرد: افراد مبتلا به بیماری اندومتریوز در قسمت رحم، تخمدان، لوله‌های رحمی و گاهی اوقات روده‌ها دچار اختلال می‌شوند و یا در هنگام قاعدگی و نزدیکی احساس درد می‌کنند.
مدیر مرکز درمان ناباروری ابن‌سینای جهاد دانشگاهی با بیان اینکه این مرکز کار پژوهشی و درمانی در این زمینه انجام می‌دهد، گفت: تیم درمانی تحقیقاتی ابن‌سینا روی عوامل به وجود آورنده این بیماری و درمان‌های نوین تحقیق می‌کنند.وی با اشاره به این‌که این بیماری پیچیدگی‌های زیادی دارد، تاکید کرد: برخی از تحقیقات در مرکز ابن‌سینا در حال به نتیجه رسیدن است و مقالات مربوطه نیز امسال به چاپ می‌رسند.


منبع: بهارنیوز

داده‌هایی که اثر انگشت نشان می‌دهد

این روش می تواند به پلیس در شناسایی جنسیت مجرم و کسب اطلاعات درباره غذایی که خورده است و یا هر آنچه به آن دست زده است، کمک کند.کارشناسان می گویند که این فناوری اثر انگشت به طور خاص کاربرد قضایی دارد و احتمالا تا چند ماه دیگر به طور گسترده استفاده می شود.این فناوری محققان دانشگاه ‘شفیلد هالام’ در انگلیس در واقع شکلی از طیف سنجی جرمی (mass spectrometry) است. طیف سنجی جرمی یکی از روش‌های طیف‌سنجی است که شامل جداسازی یون‌های یک یا چند اتمی بر پایهٔ نسبت جرم به بار (m/z) و اندازه‌گیری m/z و فراوانی یون‌ها در فاز گازی است. به عبارت دقیقتر طیف‌سنجی جرمی به بررسی نسبت جرم به بار مولکول ها با استفاده از میدان های الکتریکی و مغناطیسی می‌پردازد.این روش با تبخیر نمونه اثر انگشت و بعد شلیک آن در یک میدان الکتریکی یا مغناطیسی در خلاء عمل می کند.در این شرایط ،ذرات جرم های مختلف به طرز متفاوتی رفتار می کنند که به محققان امکان می دهند مولکول های خاص را در اثر انگشت شناسایی کنند.این روش به محققان اجازه می دهد تا جنسیت، احتمال دست زدن به خون، احتمال مصرف مواد مخدر از جمله کوکائین، THC هروئین یا آمفتامین، اثرات محصولات تمیز کننده یا آرایشی و مصرف خوراکی و نوشیدنی ها را شناسایی کنند.


منبع: بهارنیوز

پاکسازی آب‌های زیرزمینی با میکروب!

دکتر نشاطی در گفت‌وگو با ایسنا، اجرای میدانی پاکسازی و رفع آلودگی‌ آب‌های زیر زمینی در منطقه عسلویه را از جمله پروژه‌های اجرا شده در پردیس انرژی و محیط زیست دانست و افزود: آب‌های زیر زمینی در این منطقه به وسعت ۱۰ هکتار به ترکیبات آروماتیک آلوده بودند که با استفاده از روش تجزیه آلاینده‌ها با میکروب توانستیم آلودگی این آب‌ها را به حداقل ممکن برسانیم و از آب حذف کنیم.وی دستیابی به فناوری مانیتورینگ و پایش آب‌های زیر زمینی را از دستاوردهای دیگر این پروژه نام برد و اظهار کرد: ما با استفاده از این فناوری آمادگی ارائه نقشه آب‌های آلودگی زیر زمینی را برای متقاضیان داریم.نشاطی، عرضه سامانه بیوفیلتر صنعتی را از دیگر دستاوردهای این تحقیق نام برد و یادآور شد: این فیلتر با استفاده از میکروب‌ها فعال می‌شود و در حال حاضر در منطقه عسلویه به بهره‌برداری رسیده است.

پاکسازی خاک با میکروب‌های بومی
رییس پردیس انرژی و محیط زیست پژوهشگاه صنعت نفت ادامه داد: اجرای پروژه میدانی پاکسازی زیستی خاک‌های آلوده به نفت از دیگر پروژه‌های اجرا شده در این پژوهشگاه است که در آن با استفاده از میکروب‌ها، خاک‌های آلوده به مواد نفتی را پاکسازی می‌کنیم، به گونه‌ای که بتوانیم پوشش گیاهی در این مناطق ایجاد کنیم.
به گفته وی با استفاده از این روش ۵ هزار تن خاک آلوده به مواد نفتی در منطقه سیری و ۱۰ هزار تن خاک آلوده در منطقه خانگیران پاکسازی و تبدیل به فضای سبز شدند.نشاطی با تاکید بر اینکه فاز سوم این طرح قرار است در منطقه خراسان اجرایی شود، خاطر نشان کرد: فناوری این طرح مبتنی بر کنسرسیوم‌های میکروب‌های بومی ایران بود که با استفاده از میکروب‌های بومی اقدام به پاکسازی خاک کردیم.

ساخت سنسورهای قابل حمل
وی از طراحی و ساخت سنسورهای پرتابل و سیار خبر داد و یادآور شد: این سنسور برای اندازه‌گیری آلاینده‌های زیست‌محیطی است که وارداتی است و با اجرای پروژه تحقیقاتی در این زمینه موفق به طراحی و ساخت سنسور در این زمینه شدیم.نشاطی با تاکید بر اینکه دستگاه ساخته‌شده تحویل کارفرما شده است، اظهار کرد: این دستگاه پرتابل و سیار است و برای اندازه‌گیری فلزات سنگین و ترکیبات فنول در آب و پساب استفاده می‌شود.
وی اضافه کرد: علاوه بر آن این سنسور برای اندازه‌گیری گازهایی چون منواکسید کربن،‌ متان، سولفید هیدروژن،‌ دی اکسید نیتروژن در گاز و هوا قابل استفاده است.نشاطی، کارفرمای این طرح را شرکت ملی نفت ایران دانست که تاکنون ۲۵ سنسور ساخته‌شده تحویل این شرکت شده است.

سامانه میکرو CHP
رییس پردیس انرژی و محیط زیست پژوهشگاه صنعت نفت، دستیابی به دانش فنی طراحی و توسعه سامانه‌های میکرو CHP را از دیگر تحقیقات در دستور کار این پردیس نام برد و ادامه داد: در این فناوری با اعمال تغییراتی در موتورهای گازسوز خودرو، به صورت دائم کار می‌شود و از آن برای تولید برق و حرارت استفاده می‌شود.وی با بیان اینکه این فناوری در مرحله نهایی قرار دارد و نمونه اولیه آن ساخته شده است، اضافه کرد: این فناوری در نقاط مرزی و سکوهای نفتی که امکان انتقال برق وجود ندارد، قابل استفاده است.نشاطی با بیان اینکه راندمان انرژی در سیستم‌های میکرو CHP می‌تواند تا ۸۰ درصد افزایش یابد، اظهار کرد: میزان مصرف سوخت این سیستم بسیار پایین است و امیدواریم تا پایان سال نمونه دوم این سامانه ارائه شود.


منبع: بهارنیوز

برای معجزه، فقط مسی کافی است

به گزارش ایسنا، لیونل مسی در دیدار برابر اکوادور ستاره آلبی سلسته بود. مسی در این دیدار که آرژانتین توانست با نتیجه سه بر یک به پیروزی برسد هر سه گل تیمش را به ثمر رساند. ستاره تیم ملی فوتبال آرژانتین و بارسلونا در سال ۲۰۱۷ بسیار آماده نشان داده است. او در ۴۹ بازی که با پیراهن بارسلونا و آلبی سلسته به میدان رفته توانسته ۴۹ گل به ثمر برساند و این به خوبی نشان می دهد که او در بهترین دوران خود به سر می برد.
 
آْلبی سلسته چگونه به جام جهانی رسید
برای معجزه، فقط مسی کافی است
وقتی دروازه آرژانتین در ثانیه ۴۰ دیدار مقابل اکوادور باز شد، شاید خیلی ها کار آلبی سلسته را تمام شده دانستند اما معجزه همان نزدیکی ها بود. در چند بازی اخیر آرژانتین، آنقدر این تیم در باز کردن دروازه حریفان دچار مشکل شده بود که پیش از  آغاز بازی مقابل اکوادور، رسانه ها کسب سه امتیاز در کیتو را برای آلبی سلسته به ماموریتی غیرممکن تعبیر می کردند. به ویژه اینکه آخرین پیروزی آرژانتین در خانه حریف به ۱۵ سال قبل برمی گشت و این امیدهای شاگردان خورخه سامپائولی را کمرنگ تر از قبل نشان می داد.
پس وقتی در همان دقایق اول بازی، روماریو ایبارا در میان بهت مدافعان آرژانتین، دروازه سرخیو رومرو را باز کرد، کابوس نرسیدن به جام جهانی برای خیلی از هواداران آلبی سلسته واقعی تر از قبل شد اما برای تیمی که لیونل مسی را در اختیار دارد، تسلیم شدن در دقیقه یک، بی معنی ترین اتفاق است.
فقط چند دقیقه کافی بود تا امید به اردوی آرژانتین برگردد. دقیقه ۱۳ بود که مسی پا به توپ شد، دی ماریا را از سمت چپ راهی محوطه جریمه کرد و خودش را به سرعت به مقابل دروازه رساند. پس پیش از اینکه مدافعان اکوادور متوجه شوند، توپ از بین پاهای بانگرا رد شده بود.
۸ دقیقه بعد، پرده دوم معجزه “لا پولگا” رقم خورد. بین اشتباه مدافع اکوادور تا رسیدن توپ به تور دروازه این تیم، تنها کسری از ثانیه زمان نیاز بود. مسی توپ را دزدید، وارد محوطه جریمه شد و پس از آنکه بانگرا فرصت پیشروی پیدا کند، سقف دروازه اکوادور فرو ریخته بود. ماموریتی که غیرممکن به نظرمی رسید، خیلی زودتر از حد انتظار انجام شده بود اما برای مسی هنوز کار تمام نشده بود.
در حالی که فشار حملات اکوادوری ها در نیمه دوم به اوج رسیده بود، یک لحظه غفلت کافی بود تا مسی معجزه اش را تکمیل کند. این بار هم توپ دزدی از مدافعان، پیشروی زیر فشار سه مدافع و ضربه ای که مسیر منحنی آن هیچ شانسی برای دروازه بان اکوادور به جا نگذاشت. به این ترتیب، “منجی” در لحظه موعود از راه رسید و آرژانتین را نجات داد تا نه فقط آرژانتینی ها، که همه فوتبال دوستان دنیا نفسی به راحتی بکشند؛ چه اینکه تصور جام جهانی بدون او، برای هر هواداری سخت بود.
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 



 


منبع: بهارنیوز

شیلی و آمریکا مسافر روسیه نشدند

به گزارش “ورزش سه”، آمریکا که میهمان ترینیداد و توباگو بود، با نتیجه ۲-۱ شکست خورد و با قرار گرفتن در رتبه پنجم گروه، از دور رقابت ها کنار رفت. وینچستر و جونز در دقایق ۱۷ و ۳۷ برای ترینیداد و توباگو گلزنی کردند و تک گل پولیشیچ در دقیقه ۱۵ نتوانست مانع از شکست آمریکایی ها شود.  پاناما که میزبان کاستاریکا بود، موفق شد با نتیجه ۲-۱ به پیروزی برسد و با قرار گرفتن در رتبه سوم منطقه کونکاکاف، به طور مستقیم به جام جهانی صعود کرد. هندوراس هم موفق شد ۳-۲ مکزیک را از پیش رو بردارد و به عنوان تیم چهارم این منطقه، باید در دیدار پلی آف به مصاف استرالیا برود.
 
شیلی حذف شد، پرو به پلی آف رفت
تیم ملی شیلی با شکست ۳-۰ مقابل برزیل، از رسیدن به رقابت های جام جهانی ۲۰۱۸ باز ماند.
قهرمان دو دوره اخیر رقابت های کوپا آمه ریکا با یک تساوی در دیدار صبح امروز هم می توانست به جام جهانی صعود کند اما در مقابل تیم آماده برزیل حرفی برای گفتن نداشت و در همین مرحله مقدماتی حذف شد.

 پائولینیو در دقیقه ۵۵ و روی اشتباه کلودیو براوو گل اول برزیل را به ثمر رساند و گابریل ژسوس در دقایق ۵۷ و ۹۰+۲ دو بار دیگر دروازه شیلی را باز کرد. به این ترتیب شیلی در رتبه ششم منطقه آمریکای جنوبی قرار گرفت و حتی از رسیدن به پلی آف باز ماند. در دیگر دیدار تعیین کننده منطقه آمریکای جنوبی، پرو میزبان کلمبیا بود که در نهایت دو تیم به تساوی ۱-۱ رسیدند. خامس رودریگس در دقیقه ۵۶ کلمبیا را پیش انداخت اما پائولو گریرو در دقیقه ۷۶ کار را به تساوی کشید. با این تساوی کلمبیا ۲۷ امتیازی شد و به عنوان تیم چهارم گروه، به طور مستقیم به جام جهانی رسید. پرو هم با قرار گرفتن در رتبه پنجم، حریف نیوزلند در دیدار پلی آف شد. اروگوئه هم که کار راحت تری نسبت به سایر مدعیان صعود داشت، موفق شد با درخشش ادینسون کاوانی و لوئیس سوارز، بولیوی را ۴-۲ شکست بدهد و به عنوان تیم دوم منطقه آمریکای جنوبی، راهی جام جهانی شود. 




 


منبع: بهارنیوز

جام جهانی روسیه، رونالدو هم هست!

شاگردان فرناندو سانتوس که برای صعود مستقیم به جام جهانی به کسب پیروزی مقابل رقیب اصلی شان نیاز داشتند، در دیدار دیشب نمایش خوبی ارائه دادند و با کسب سه امتیاز، مسافر روسیه شدند. 
 پرتغالی ها بازی را بهتر آغاز کردند و در دقایق ابتدایی بر توپ و میدان مسلط بودند؛ اما نتوانستند موقعیت خاصی روی دروازه سوئیس ایجاد کنند. در دقیقه ۱۳، سوئیس می توانست روی فرار رودریگز و پاس او برای جمایلی به گل برسد؛ اما این بازیکن نتوانست از این فرصت خوب استفاده کند.
 
 
 برتری پرتغالی ها ادامه داشت؛ اما دفاع فشرده سوئیسی ها اجازه کار به آنها نمی داد. در دقیقه ۳۲ تیم میزبان اولین موقعیت جدی اش را روی دروازه سوئیس ایجاد کرد؛ اما یان سومر با یک واکنش خوب ضربه آندره سیلوا را به بیرون فرستاد. بعد از این موقعیت، پرتغال فشار حملاتش را بیشتر کرد تا اینکه سرانجام در دقیقه ۴۱، این تیم به گل رسید. روی ارسال الیسئو از سمت چپ بود که سومر و ژورو روی دفاع توپ اشتباه کردند و توپ بعد از برخورد به پای مدافع سوئیس وارد دروازه شد. در دقایق پایانی نیمه اول اتفاق خاصی رخ نداد و پرتغال با برتری ۱-۰ به رختکن رفت.
 
 نیمه دوم را دو تیم متعادل آغاز کردند و دقایق ابتدایی بدون اینکه موقعیت خاصی روی دروازه ها ایجاد شود، سپری شد؛ اما در دقیقه ۵۷ بود که پرتغال روی اولین موقعیت جدی اش در نیمه دوم به گل رسید. روی یک حرکت هماهنگ تیمی از بازیکنان پرتغال، توپ با پاس برناردو سیلوا در دهانه دروازه به آندره سیلوا رسید و او هم با یک ضربه ساده، کار را تمام کرد.
 
 
در نهایت تلاش دو تیم برای رسیدن به گل های بعدی در دقایق پایانی ثمری نداشت و پرتغال با نتیجه ۲-۰ به پیروزی رسید و راهی جام جهانی شد.


منبع: بهارنیوز

آشنایی با نوجوانانی که تاریخ‌ساز شدند

به گزارش “ورزش سه”، نمایش بی نظیر نوجوانان ایرانی مقابل آلمان یک پیروزی تاریخی ۴ گله را برای فوتبال ایران به ارمغان آورد و شاگردان چمنیان به لطف دو پیروزی پیاپی به جمع ۱۶ تیم برتر مسابقات صعود کردند. روزی که عباس چمنیان سرمربی تیم نوجوانان ایران نام ۲۱ بازیکن را برای حضور در جام جهانی زیر ۱۷ سال هند اعلام کرد، اسامی دعوت شده به اردوی تیم نوجوانان برای فوتبالدوستان غریبه و نامانوس بود، اما حالا با نمایش هایی که این نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله ارائه می دهند، اسامی آنها نه تنها برای ایرانی ها که برای استعدادیاب های فوتبال جهان نیز آشنا و ملموس شده است.

از جمع ۲۱ بازیکنی که در جمع نوجوانان ایرانی حضور دارند، سایپا که همیشه با پرورش بازیکن در رده پایه به یاد آورده می شود با ۵ بازیکن بیشترین سهم را به خود اختصاص داده؛ فولادخوزستان که در رده های پایه یکی از باشگاه های مطرح به شمار می رود با ۳ بازیکن رتبه بعدی را دارد و تیم های پیکان، صنعت نفت آبادان و استقلال خوزستان هم با ۲ سهمیه نقش مهمی در تشکیل تیم خوب نوجوانان ایران داشته اند.

 حضور ۷ بازیکن که در تیم های خوزستانی حضور دارند، باز هم نشان می دهد که فوتبال جنوب کشور از غنای بسیاری در فوتبال برخوردار است و با سرمایه گذاری مناسب می توان استعدادهای این منطقه را مدیریت کرد و به شکوفایی رساند.  در زیر ۲۱ بازیکن تیم نوجوانان ایران و باشگاهی که در آن توپ می زنند، آمده است:
 
دروازه بان ها:
علی غلام زاده(فولاد خوزستان)، مبین عشایر(ملوان بندرانزلی) و امیر جانی پور(سایپا)
 
مدافعان:
علی ستاوی(فولاد خوزستان)، احمد جلیلی(فولاد خوزستان)، امیر اسماعیل زاده(پیکان)، مجید نصیری(سایپا)، طاها شریعتی(سایپا)، علی داوران (صنعت نفت آبادان)
 
هافبک ها:
امیرحسین حسین زاده(مقاومت تهران)، محمد شریفی (سایپا)، محمد غبیشاوی(صنعت نفت آبادان)، علی کوشکی(سپاهان اصفهان)، وحید نامداری(استقلال خوزستان)، محمد قادری(شهرداری بندرعباس)، سبحان خاقانی(سیاه جامگان مشهد)، امیر خدامرادی(پیکان)
 
مهاجمان:
الهیار صیادمنش(سایپا)، یونس دلفی(استقلال خوزستان)، سعید کریمی(ذوب آهن)، محمد سرداری(استقلال تهران)


منبع: بهارنیوز

فوتبال، جان تماشاگر سوری را گرفت

به گزارش ایسنا و به نقل از روسیا الیوم، تیم ملی فوتبال سوریه در دیدار برگشت انتخابی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه برابر استرالیا به میدان رفت و با نتیجه دو بر یک تن به شکست داد.جدال دو تیم در پایان وقت اصلی با تساوی یک بر یک به پایان رسید تا کار به وقت اضافه کشیده شود. در وقت‌های اضافی استرالیا توسط کیهیل به گل رسید. در حالی که بازی در آستانه به پایان رسیدن بود، عمر السومه توپی را به تیر دروازه زد تا حسرت سوری ها از این حذف شدن چند برابر شود. سمیر کوریه یکی از هواداران تیم ملی فوتبال سوریه آن‌قدر از این شکست برابر استرالیا متاثر شد که دچار سکته مغزی شد و جان خود را از دست داد. سمیر از منطقه حسکه سوریه بود و در داروخانه کار می‌کرد.


منبع: بهارنیوز

فعالیت صندوق تثبیت بازار سرمایه آغاز شد

به گزارش  ایرنا از وزارت امور اقتصادی و دارایی، در چهارمین جلسه هیات امنای صندوق تثبیت بازار سرمایه به ریاست مسعودکرباسیان، وزیر امور اقتصادی و دارایی، چارچوب کلی نحوه استفاده از منابع، آیین نامه‏ ها و بودجه این صندوق، به تصویب رسید و فعالیت های این صندوق کار خود را آغاز کرد.این صندوق که در راستای اجرای ماده ۲۸ قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقای نظام مالی کشور با هدف اطمینان بخشی و ایجاد ثبات در بازار سرمایه، در تیرماه ۱۳۹۶ بنای تاسیس آن گذارده شد تاثیر بسزایی در حمایت از سهامداران و پیشگیری از نوسان های شدید بازار دارد.بر اساس این گزارش، هدف اصلی از راه اندازی این صندوق، اطمینان بخشی برای مقابله با مخاطرات و نوسان‏های قابل توجه در بازار سهام و پوشش ریسک‏های خاص وارده بر بازار به منظور کاهش آسیب سهامداران خرد است.تشکیل این صندوق، به عنوان یکی از زیرساخت‎های بازاری کارآمد و عمیق، سبب افزایش ثبات، افزایش نقدشوندگی و کاهش ریسک بازار سهام کشور می‏ شود.


منبع: بهارنیوز

چگونه گوشی سایلنت خود را پیدا کنیم؟

به گزارش ایسنا، به نقل از وب سایت phonearena، گوگل هوم (Google Home) یکی از محبوب‌ترین و پرطرفدارترین اسپیکرهای گوگل است که این روزها با رقابت با اسپیکرهای اکوی آمازون، قصد دارد با معرفی قابلیت‌ها و امکانات جدید دیگر طرفداران بیشتری را به سمت و سوی خود بکشاند.یکی از این ویژگی‌ها و قابلیت‌های جدید که قرار است به گوگل هوم اضافه شود، دستور صوتی ” گوشی همراه من را پیدا کن ” است که به کاربران اجازه می‌دهد با گفتن این دستور صوتی، گوشی خود را که در خانه گم کرده و فراموش کرده‌اند آن را کجا گذاشته‌اند، بیابند.

گوگل اخیرا این قابلیت جدید را به اسپیکر معروف و محبوب خود اضافه کرده است بنابراین کاربران گوگل هوم قادر خواهند بود این ویژگی جدید را به زودی تست و آزمایش کنند.دستورهای صوتی نظیر ” گوشی من کجاست؟ ” و ” گوشی من را پیدا کن” قادر هستند گوشی کاربران را پیدا کنند. نکته جالب اینجاست که این اسپیکر قادر است حتی صدای گوشی‌های هوشمندی را که در حالت بی صدا (silent) قرار دارند، بالا برده و آن را از حالت بی صدا خارج کند تا با به صدا درآمدن زنگ گوشی، کاربر آن را پیدا کند.


منبع: بهارنیوز

بهبود رشد اقتصادی ایران در سال آینده

به گزارش ایسنا، صندوق بین‌المللی پول در این گزارش پیش‌بینی کرد: رشد تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۱۷ به ۳.۵ درصد می‌رسد که در مقایسه با نرخ رشد ۱۲.۵ درصد در سال ۲۰۱۶ کاهش نشان می‌دهد اما در سال ۲۰۱۸ به ۳.۸ درصد افزایش پیدا می‌کند.طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول، رشد قیمت‌های مصرف‌کننده ایران در سال میلادی جاری به ۱۰.۵ درصد می‌رسد که در مقایسه با نرخ رشد ۹ درصدی در سال ۲۰۱۶ افزایش نشان می‌دهد، با این همه این وام‌دهنده جهانی انتظار دارد نرخ رشد قیمت مصرف‌کننده در سال میلادی آینده به ۱۰.۱ درصد کاهش پیدا کند.همچنین در گزارش صندوق پیش‌بینی شده است تراز حساب جاری ایران در سال میلادی جاری به ۵.۱ درصد و در سال میلادی آینده به ۵.۹ درصد در مقایسه با ۴.۱ درصد در سال ۲۰۱۶ افزایش پیدا کند.صندوق صندوق بین المللی پول پیش‌بینی کرد نرخ بیکاری ایران از ۱۲.۵ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۱۲.۴ درصد در هر دو سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ خواهد رسید.این نهاد در این گزارش پیش بینی کرده است رشد تولید جهان از ۳.۲ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۳.۶ درصد در سال ۲۰۱۷ و ۳.۷ درصد در سال ۲۰۱۸ تسریع می‌شود. همچنین پیش‌بینی کرد نرخ رشد تولید منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا، افغانستان و پاکستان تحت تاثیر کندی رشد اقتصادی ایران پس از رشد پرشتابی که این کشور در سال ۲۰۱۶ تجربه کرد و همچنین کاهش تولید نفت کشورهای صادرکننده منطقه که در پیمان کاهش تولید اوپک شرکت کرده‌اند، به میزان قابل توجهی کند شده و به ۲.۶ درصد در سال ۲۰۱۷ در مقایسه با ۵ درصد در سال ۲۰۱۶ می‌رسد، اما نرخ رشد این منطقه در سال ۲۰۱۸ با تقاضای داخلی قوی‌تر در کشورهای واردکننده نفت و بهبود تولید نفت در کشورهای صادرکننده، به ۳.۵ درصد بهبود پیدا می‌کند.


منبع: بهارنیوز

نوکیا سه گوشی جدید عرضه می‌کند

 

بعضی از شایعات می‌گویند نوکیا ۲ و نوکیا ۹ دو مدلی هستند که احتمالا باید منتظر معرفی‌شان توسط HMD باشیم. از طرفی بحث یک مدل میان‌رده هم مطرح شده که احتمالا تحت عنوان نوکیا ۷ معرفی شود. با معرفی این گوشی میان‌رده مجموعه گوشی‌هایی که این شرکت فنلاندی ارائه می‌کند کامل خواهد شد.با وجود همه اطلاعاتی که عنوان شد، یک گزارش جدید ادعا می‌کند که برای عرضه این گوشی‌ها باید تا سال میلادی آینده صبر کنیم. ظاهرا این اطلاعات از طرف فردی منتشر شده که در فرایند کلی مدیریت چرخه تامین این گوشی‌ها دخیل است و در بخش مربوط به لجستیک نوکیا در شرکت HMD حضور دارد.براساس این اطلاعات مشخص شده که نوکیا ۲، نوکیا ۷ و نوکیا ۹ بخشی از دومین مجموعه گوشی‌های اندرویدی HMD هستند و اوایل سال ۲۰۱۸ معرفی خواهند شد.البته بعضی از منابع خبری دیگر این اطلاعات را زیر سوال برده‌اند. دلیل اصلی زیر سوال بردن این اطلاعات هم به منبع خبر باز می‌گردد. ظاهرا منبع خبر این اطلاعات را در شبکه اجتماعی فیسبوک منتشر کرده و به نظر نمی‌آمده ترسی از افشای هویت خود و شکایات احتمالی داشته باشد. این در حالی است که نشر چنین اطلاعات محرمانه‌ای ممکن است عواقب ناخوشایندی برای کارکنان این شرکت‌ها داشته باشد.احتمالا گزارش‌های جدید به شفافیت بیشتر این موضوع کمک می‌کنند اما تا آن زمان باید در نظر گرفت که احتمالا در ماه‌های آینده یا در اوایل سال ۲۰۱۸ شاهد معرفی سه گوشی اندرویدی جدید از برند محبوب نوکیا خواهیم بود.


منبع: بهارنیوز