کسانى که هنگام سخنرانى دیشب روحانى در کنار او بودند (+عکس)

حسن روحانی دقایقی پس از سخنرانی ترامپ به صحبت‎های ضد ایرانی او واکنش نشان داد.

دقایقی پس از سخنرانی ترامپ، حسن روحانی در برابر دوربین‎های صدا و سیما حاضر شد و پاسخ تندی به صحبت های رئیس جمهوری آمریکا داد. تصویر زیر پشت صحنه ای از این سخنرانی است.

پشت‌صحنه سخنرانی ضدآمریکایی روحانی (عکس)


منبع: عصرایران

تیترهای متناقض ۲ روزنامه اصولگرا درباره ترامپ

در حالی که از تهران صدای واحد در مخالفت و محکومیت سخنان پر از اتهام ترامپ شنیده می شود، دو روزنامه منسوب به اصولگرایان تیتری همسو با شبکه های خبری حامی ترامپ انتخاب کردند. پرهیز کیهان و وطن امروز از محکومیت ترامپ از جمله موضوعاتی بود که در فضای مجازی بازتاب گسترده پیدا کرد و اغلب کاربران در توئیتر و اینستاگرام به نقد و اظهار تاسف از ناهمراهی آنها با صدای ایرانی ها پرداختند.

ایران نوشت: برخی از کاربران یادآوری کرده اند:۲ روزنامه مذکور زوج مطبوعاتی شناخته می شوند اما امروز در نگاه به سخنان جنجالی ترامپ تیترهای متناقض انتخاب کرده اند. کیهان مدعی شده که ترامپ برجام را حفظ کرد اما وطن امروز که همیشه همراستا با کیهان حرکت می کرد این بار نوشته است که ترامپ برجام را پاره کرد


منبع: عصرایران

۵ دلیل که چرا هری کین نباید به رئال مادرید برود

متافوتبال: هری کین در تاتنهام به عنوان تنها مهاجم تیمش دوران خوبی را پشت سر می گذارد، اما در صورت نقل مکان او به رئال مادرید چه سرنوشتی در انتظارش است، در این مقاله به پنج دلیل برای نادرستی انتقال کِین به برنابئو می پردازیم.

۵- نگاهی کوتاه به گذشته

اگر بخواهیم واقعیت را بگوییم ستاره های انگلیسی حاضر در اسپانیا؛ هیچ وقت تاثیر واضح و مثبتی بر مسابقات لالیگا نداشته اند؛ در حالی که تعداد انگشت شماری هم مثل استیو مک منمن و گری لینه کر هم بوده اند که توانسته اند به ترتیب در رئال مادرید و بارسلونا موفق باشند.

  از سوی دیگر نام هایی هم بوده اند که با انتخاب رئال مادرید و یا بارسلونا افت کرده و به اعتبارشان ضربه خورد.

یک مثال خوب برای هری کِین می تواند مایکل اوون باشد؛ اوون ستاره لیورپول بود و اما با نقل مکان به رئال مادرید دچار اشتباه بزرگی شد. سلطان بی چون و چرای لیورپول بعد از رفتن به رئال مادرید؛ پای ثابت نیمکت ذخیره ها بود و بعد از آن دیگر نتوانست همان اوونِ سابق باشد.

بازیکن بعدی جاناتان وودگیت است که هنوز مشخص نیست چرا رئال مادرید دست به خرید او زد. البته وودگیت با این انتقال خیلی زود هزینه داد و در اولین دیدارش برای رئال مادرید با دریافت کارت قرمز از زمین اخراج شد! نفر بعدی دیوید بکهام است با این که در رئال مادرید عملکرد بدی نداشت؛ اما هرگز نتوانست همان بکهامِ منچستر یونایتد باشد.
اگر هری کِین تصمیم به ترک تاتنهام بگیرد؛ نشان داده که معنی تاریخ را خوب نمی فهمد!

۴- بی رحمی رئال مادرید و طرفدارانش

رئال مادرید به دلیل تاریخچه گذشته و بزرگانی که در برنابئو حضور داشته اند، به عنوان بزرگ ترین باشگاه تاریخ فوتبال جهان در نظر گرفته می شود و تفاوت بسیار زیادی بین پیراهن باشگاه اسپانیایی و باشگاه فعلی هری کِین وجود دارد.

بازی کردن در رئال مادرید نیاز به آمادگی کامل در هر روز از ۳۶۵ روز سال دارد! مسئولان باشگاه رئال مادرید و طرفداران آن به رفتار تند با بازیکنان ضعیف و حذف بی رحمانه آن ها شهرت دارند.

در این راستا، هری کِین می تواند از داستان گرت بِیل در رئال مادرید درس بگیرد، که باشگاه مادریدی در صورت مشاهده عملکرد نامطلوب حتی از ستاره ها و نام های بزرگ؛ نیز هیچ ملاحظه ای نمی کند.

 هری کِین با وجود یک شروع بد در فصل جاری؛ خودش را پیدا کرده و تدریجا بهتر شد، اما اگر او در رئال مادرید حضور داشت و با همین شرایط روبرو می شد؛ با سرعتی بیشتر از آن که فکر کند دچار افت شده و تنزل می کرد.

گرت بیل نقش بسیار موثری در قهرمانی های اخیر رئال مادرید داشته و در همان اولین فصل حضورش در برنابئو، خیلی زود خود را با شرایط تیم اسپانیایی وقف داد. اما مصدومیت های پی در پی و متعاقبا افت عملکرد ستاره ولزی؛ باعث شد تا هواداران رئال مادرید خیلی زود از او روی برگردانند.

گرت بیل در رئال مادرید با بدبیاری و بدشانسی مواجه شد و حالا به دروازه خروجی برنابئو بسیار نزدیک است. هری کِین هم اگر می خواهد در رئال مادرید بازی کند، باید خودش را برای فشار انتقادات هواداران تیم اسپانیایی آماده کند.

۳- بازیکنان و فرهنگ متفاوت

رئال مادرید پر ستاره ترین باشگاه حال حاضر زمین است. تیم مادریدی برای هر پست بهترین بازیکنان را در اختیار دارد؛ در حالی که ستاره هایی نظیر کریستیانو رونالدو، تونی کروس، لوکا مودریچ و سرخیو راموس در حال حاضر در پست های خود توانایی هاش خود را به رخ همه می کشند و هیچ شکی نیست که بازیکنان نامبرده از بهترین های دنیای فوتبال هستند.

در این شرایط نیازی به گفتن نیست، که در ترکیب تیمی رئال مادرید غرور زیادی به چشم می خورد و هری کین اگر می خواهد در رئال مادرید به موفقیت برسد، باید تحمل هر انتقاد و جمله ای را از سوی بازیکنان دیگر داشته باشد. کین اگر در رئال مادرید هر هفته هم گل بزند، باز هم تمایز زیادی از دیگران نخواهد داشت؛ چون در تیمی بازی می کند که پر از ستاره است و خیلی هایشان از او حرفه ای تر هستند.

هری کین در تاتنهام قطعا بهترین است؛ اما اختلاف زیاد کیفیت باشگاه تاتنهام با رئال مادرید؛ مسلما فشارها را بر کین افزایش خواهد داد.

علاوه بر این مسائل، زندگی در مادرید کاملا با انگلستان متفاوت است و زبان و شرایط فرهنگی این دو منطقه اصلا قابل مقایسه نیست و بازیکنانی که نمی توانند زبان اسپانیایی را روان صحبت کنند، تحت فشار بیشتری قرار می گیرند.

هری کین هیچ تمایلی به یادگیری یک زبان جدید نشان نمی دهد و این موضوع همیشه ارتباط او را با هم تیمی هایش دچار مشکل می کند و اگر امکان ارتباط مناسب با هم تیمی ها در زمین ممکن نباشد؛ این موضوع تاثیر منفی خود را در عملکرد تیمی نشان خواهد داد. زبان فاکتور مهمی برای ارتباط مناسب با سایر بازیکنان است و هری کین باید به این مسئله خوب فکر کند.

۲-  رئال مادرید تنها مقصد مطلوب نیست

ماندن در انگلستان به معنی ماندن در تاتنهام نیست. در بین باشگاه های انگلیسی، تیم های خوبی هری کِین را می خواهند. هیچ شکی نیست که تاتنهام در طول سه فصل اخیر بهترین دوران تاریخش را سپری کرده و در پایان هر سه فصل در بین پنج تیم بالای جدول لیگ برتر قرار داشته است.

اما وقتی تاتنهام را با منچستر سیتی، چلسی و منچستر یونایتد مقایسه می کنیم، نمی توانیم سفیدپوشان را تیم بزرگی بدانیم.

مسلما هری کین با توجه به ویژگی ها و شایستگی های فردی شایسته بالا بردن جام قهرمانی لیگ برتر بوده و اگر او در یکی از سه تیم بالا حضور داشت حتما علاوه بر کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر؛ الان به افتخارات شخصی هم دست پیدا کرده بود.

با توجه به فشار کمتر رقابت در تیم های بالانشین جدول لیگ برتر نسبت به لالیگا، به نظر می رسد تیم های قدرتمند لیگ برتری مقصد بهتری برای هری کِین باشند. از سوی دیگر نقل مکان به باشگاه های بزرگ انگلیسی، خلاء رقابت و تلاش برای آمادگی بیشتر را برای این بازیکن پر می کند.

بنابراین به نظر می رسد انتقال به یک باشگاه بزرگ و نامدار انگلیسی؛ بهترین اقدام برای او باشد.

۱- امپراطوری رونالدو در رئال مادرید

یک جوانه در حال شکوفه زدن همیشه در سایه یک درخت بلند قرار دارد و اگر هری کِین بخواهد هم تیمی کریس رونالدو شود؛ درست مصداق همین مثال است.

همچنان که درخشش و یکه تازی کریس رونالدو در رئال مادرید، برای تیم اسپانیایی ارزش داشته؛ برای هم تیمی های ستاره پرتغالی عامل ناامیدی و ناراحتی بوده، تا جایی که حتی ستارگانی مثل گرت بیل و کریم بنزما همیشه خودشان را زیر سایه عظیم او دیده اند. کریس رونالدو به عنوان مهاجم گوش چپ نسبت به سایر هم پستی های خود در رئال، گل های بسیار بیشتری زده است.

گرت بیل از نظر گلزنی و پاس گل شاید در حد و اندازه های رونالدو عمل کرده باشد؛ اما جلب رضایت ستاره پرتغالی هدفِ هر بازیکن و حتی مربی در برنابئو است.

هری کِین در تاتنهام همیشه به عنوان مهاجم نوک و تک به میدان می رفت؛ در حالی که زیدان در برنابئو از مثلث سه نفره تهاجمی بیل، بنزما و رونالدو استفاده می کند.

تک ستاره بودن هری کِین در تاتنهام دلیل اصلی موفقیت او در گلزنی بوده، اما در رئال مادرید شرایط مسلما برای کِین فرق خواهد کرد. در رئال مادرید بنزما با این که وسط خط حمله و نزدیک به دروازه ایفای نقش می کند؛ کاملا تحت الشعاع و زیر سایه رونالدو قرار دارد و اگر هری کین به رئال مادرید برود، بی شک جای بنزما را خواهد گرفت.

از سوی دیگر در صورت پیوستن کِین به رئال مادرید؛ او باید در هر فصل چهل بار گلزنی کند. در صورتی که آمار گلزنی های هری کین در طول سه فصل گذشته به عنوان تنها مهاجم تاتنهام از عدد سی فراتر نرفته است.

با وجود کریم بنزما و کریس رونالدو در رئال مادرید؛ گلزنی برای هری کین مسلما خیلی سخت تر از تاتنهام خواهد بود و این موضوع بازهم فشارها را در برنابئو بر کین افزایش خواهد داد.


منبع: برترینها

چرا ساقدوش‌ها مثل هم لباس می‌پوشند؟

برترین ها: اگر تاکنون از شما درخواست شده باشد تا در یک عروسی شرکت کنید یا اگر تاکنون در یک عروسی شرکت کرده اید یا یک عروسی را در تلویزیون، در سینما یا عکسی از یک عروسی را دیده باشید احتمالا توجه کرده اید که همه ی ساقدوش ها، لباس های یک شکل پوشیده اند. در حالی که به لحاظ تعریفی، گفته شده است که لباس های ساقدوش ها وحشتناک اند اما همیشه این موضوع صحت ندارد. قرن هاست که ساقدوش ها،  لباس های مشابهی پوشیده اند تا کنار دوست یا عضو خانواده شان، در خاص ترین روز زندگی شان بایستند.

اخیرا انتخاب لباس ساقدوش به سمت مخالفی گرایش پیدا کرده است و عروس ها و ساقدوش ها، رنگ لباسشان را باهم ترکیب و ست می کنند و سبک هایی را انتخاب می کنند تا برای مهمانی عروسی رویایی شان، یک جلوه ی بصری کاملی ایجاد کند. به هر حال این سنت قدیمی از کجا نشات گرفته است؟ و چرا برخی از عروس ها، لباس های مشابهی برای ساقدوش شان در این روز انتخاب می کنند؟ علت این موضوع می تواند به خاطر خرافاتی مانند آزار ارواح شیطانی تا حفاظت از عروس در برابر ربایندگان و به خاطر رسم بوجود آمده از عروسی های سلطنتی تا ایجاد انسجام و یکدستی باشد و دلایل بسیاری برای پوشیدن لباس مشابه توسط همه ی ساقدوش ها چه در گذشته و چه در حال وجود دارد.

 چرا همه ی ساقدوش ها مثل هم لباس می پوشند

به دلیل رسم بوجود آمده از عروسی ها و مراسم خاکسپاری سلطنتی

یکی از دلایلی که ساقدوش ها اغلب لباس های مشابهی می پوشند این است که این رسمی است که از عروسی های سلطنتی انگلیس بوجود آمده است. اما این تنها دلیل برای این موضوع نمی باشد. لو تیلور، استاد رشته ی تاریخچه لباس و نساجی در دانشگاه برایتون در مصاحبه ای با روزنامه آنلاین انگلیسی این‌دیپندنت (معروف به ایندی) گفت که علت اینکه عروس های غربی، اغلب تصمیم می گیرند که ساقدوش هایشان، لباس های یکسان داشته باشند به علت مراسم عروسی ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۴۱ می باشد، زمانی که همه ی حاضرین در این عروسی، لباس هاس سفیدی پوشیدند که شبیه لباس عروس، ملکه ویکتوریا بود.

مراسم عروسی سلطنتی، همانند مراسم تشییع جنازه ی سلطنتی، از اموری است که برگزاری آن، نیاز به دقت و وسواس و حساسیت زیادی دارد و کارهای زیادی باید برای نشان دادن حمایت مردم از خانواده ی سلطنتی صورت گیرد. طبق گزارش روزنامه این‌دیپندنت، لورد چمبرلین گفت آنچه افراد شرکت کننده در مراسم تشییع جنازه ی سلطنتی می پوشند بسیار خاص است و پارچه های خاصی به آن اضافه شده است.

به نظر می رسد که این خاص بودن، به انتخاب پارچه و لباس های خاص، توسط ملکه ویکتوریا ارتباط داشته باشد، که تصمیم گرفت که همه ی شرکت کنندگان در مراسم عروسی اش، لباس سفید زیر شانه ای بپوشند، یعنی لباسی که قسمت روی شانه، پارچه ای به کار نرفته است، و خواست تا گل هایی را به موهایشان و پشت گوش راست شان ببندند. درحال حاضر در آمریکا، معمولا فقط عروس ها لباس سفید می پوشند اما رسم و سنت پوشیدن لباس مشابه توسط ساقدوش ها، که بهترین دوستان عروس هستند، هنوز وجود دارد.

برای دور کردن ارواح خبیث

صبر کنید. آیا واقعا حقیقت دارد؟ ارواح خبیث؟ بله. در یک مصاحبه با مجله “عروس ها”، هن بنگ نویسنده ی کتاب ویرجین، تاریخ ناملموس، گفت که در اصل از ساقدوش ها و حاضرین در مراسم عروسی خواسته می شد تا لباس های مشابه با لباس عروس را بپوشند تا از این طریق از زوج، در برابر ارواح خبیثی که می خواهند به آن ها آسیب برسانند یا به عروس آسیب برسانند حفاظت کنند. ایده این بود که ارواح، دچار سردرگرمی می شوند و نمی توانند مطمئن شوند که چه کسی عروس است و این امر منجر می شود که آن ها عروس را تنها بگذارند و به زوج اجازه ی ازدواج کردن بدهند. مشکل ارواح شیطانی برای بسیاری از زوج ها یک دغدغه ی بزرگ بوده است.

 چرا همه ی ساقدوش ها مثل هم لباس می پوشند

همان طور که وب سایت نات گزارش داد، سنت و رسم حمل عروس در بالای درگاه توسط داماد نیز به دلیل حفاظت از عروس در برابر ارواح خبیثی بود که در زیر درگاه قرار داشتند. و همان طور که مارتا استوآرت ودینگ (از طریق CNN) اشاره کردند، تصور بر این بود که ارواح خبیث نسبت به شادی عروس در بزرگ ترین روز زندگی اش بسیار حسادت می کنند. در نهایت تلاش برای سر در گم کردن ارواح به صورت یک قانون درآمد. همان طور که ماهنامه ریدرز دایجست از طریق MSN گزارش داد در روم باستان، یکسری شرایط قانونی در ارتباط با عروسی وجود داشت به طوری که برای برگزاری هر عروسی، افراد برگزار کننده را مجبور می کرد که ۱۰ شرکت کننده یا شاهد داشته باشند که این افراد رنگ های دقیقا شکل هم را پوشیده باشند.

این قانون اجباری به همین منظور به کار رفت، تا مطمئن سازد که هر فرد تخلف کننده یا ارواح خبیث قادر به مداخله و به هم زدن عروسی نباشد و از این طریق عروس می تواند در امنیت باشد. طبق گزارش خبرنامه‌ی رکد، ساقدوش ها، لباس های مشابه شبیه به عروس را تا حدود سال ۱۸۸۰ می پوشیدند. شما نقش مهم تان را به عنوان ساقدوش نمی دانستید. این طور نیست؟

برای دور نگه داشتن آدم ربایان

طبق گزارش خبرنامه رکد، یکی از قدیمی ترین دلایل برای اینکه ساقدوش ها لباسی همانند لباس عروس می پوشیدند به خاطر دور کردن ربایندگانی بود که می خواستند عروس را از مراسم عروسی اش دور کنند. این ربایندگان می توانستند افراد مختلفی مانند عشق های قبلی، عاشقان فعلی، اعضای خانواده ی ناراضی، دشمنان خانوادگی یا افراد دیگری باشند. به وضوح، مسئله ربایندگی، موضوعی بود که زوج های نامزد کرده دغدغه و نگرانی زیادی در مورد آن داشتند. همان طور که نشریه ریدرز دایجست (از طریق MSN) گزارش داد، عروس در سمت چپ داماد می ایستد به طوری که دستی که داماد می تواند با آن با شمشیر بجنگد آزاد است تا در صورت نیاز بتواند با مهاجمین مبارزه کند، و بهترین مرد، مردی است که در کنار شما حتی به قیمت مبارزه با شمشیر بایستد.

علاوه بر این طبق گزارش ماهنامه ریدرز دایجست (از طریق MSN)، در روم باستان و چین، عروس ها مجبور بودند که مسافت زیادی را به سمت وطن همسر آینده شان مسافرت کنند و اطرافیان شان را ترک کنند و افرادی که قصد ربودن آنها را داشتند در طول مسیر طولانی سفر، در جاده با آن ها روبرو می شدند. ترس از راهزن ها و ربایندگان، یک ترس رایج بود اما اگر همه ی زن ها شکل هم لباس می پوشیدند ربایندگان نمی توانستند تشخیص دهند که عروس واقعی چه کسی است.

 چرا همه ی ساقدوش ها مثل هم لباس می پوشند

آیا خوشحال نیستید که زوج ها دیگر مجبور نیستند نگران این قضیه باشند؟ 

برای نشان دادن قدرت خانواده ی سلطنتی

در یک مصاحبه با خبرنامه این‌دیپندنت، تیلور گفت که یکی از دلایل اصلی که ساقدوش ها لباس مشابهی می پوشند به خاطر عروسی های سلطنتی از زمان ملکه ویکتوریا در سال ۱۸۴۱ بوده است که این رسم را ایجاد کرده است زیرا در طول هر عروسی سلطنتی، معمولا یک مراسم حرکت دسته جمعی در خیابان های شهر (مانند لندن)وجود دارد که به خانواده سلطنتی اجازه می دهد تا ثروت و قدرت شان را به نمایش بگذارند. لباس پوشیدن یکسان باعث می شود که این مراسم دسته جمعی بهتر دیده شود. با اینکه اکثر عروسی های افراد مشهور دیگر، شامل یک مراسم حرکت دسته جمعی بزرگ با حضور همه در خیابان ها نمی باشد اما رسم ست کردن- یا حداقل هماهنگ کردن- ساقدوش ها هنوز باقی مانده است.

برای اینکه مطمئن شوند که حاضرین در عروسی، سعی نمی کنند تا عروس یا داماد را تحت تاثیر قرار دهند

این علت برای همه ی ساقدوش هایی که در قدیم لباس های مشابهی می پوشیده اند یکی از دلایلی بوده که تاکنون به آن اشاره شده است. تیلور در یک مصاحبه با روزنامه این‌دیپندنت گفت که یکی از دلایلی که ملکه ویکتوریا احتمالا خواست تا همه ی ساقدوش هایش لباس های مشابه با هم و یکرنگ را بپوشند و گل های رز مصنوعی را پشت گوش هایشان قرار دهند این بود که دیگر ساقدوش ها راه و حق انتخابی نداشته باشند تا بتوانند عروس یا داماد را تحت تاثیر قرار دهند. پارچه، برش، رنگ، سبک و حتی جواهرات و کفش ها در بعضی موارد کاملا منظم و هماهنگ بود به طوری که عروس مطمئن می شد که در روشن ترین لباس خواهد درخشید.

 

در حالی که رسم پوشیدن لباس های مشابه سفید توسط ساقدوش ها به سال ۲۰۱۷ بر می گردد اما اغلب شما فقط عروس را می بینید که لباس سفید در روز عروسی اش پوشیده است. پس چه زمانی این رسم تغییر کرد؟ چه زمانی عروس ها اجازه ندادند که ساقدوش ها دیگر لباس سفید نپوشند و چرا؟ طبق گفته ی جن دال، نویسنده کتاب “ذخیره زمان:  خجالت زده کردن مهمانان عروسی”، رسم پوشیدن لباس های سفید توسط همه ی حاضرین در عروسی در قرن ۲۰ به پایان رسید. عروسی ها به گونه ای شد که بیشتر روی عروس متمرکز شد در نتیجه عروس می خواست تا لباس زرق و برق داری را انتخاب کند که به او کمک کند تا مطمئن شود که هیچ کس دیگر در عروسی چنین رنگی را نخواهد پوشید.

این کار باعث کاهش حسادت به لباس یکدیگر و حفظ آرامش می شود

اگر همه ی ساقدوش ها همانند هم لباس بپوشند دیگر جای نگرانی برای شما و برای ساقدوش ها در مورد درگیری ها و اختلافات به وجود آمده از روند انتخاب لباس مخصوص به خودتان وجود ندارد. پوشیدن لباس های مشابه توسط ساقدوش ها باعث به حداقل رساندن تصمیمات اضافی برای عروس و همچنین مسئله ای می شود که من حسادت به لباس می نامم، تاشی نیکول سون، برنامه ریز رویدادهای خاص و عروسی این حرف را به من زد.

گزینه ها، نظرات و جزئیات بسیاری وجود دارد که که در صورت انتخاب این گزینه ها توسط ساقدوش ها، می تواند باعث شود تا لباس آن ها کمی جذاب تر به نظر برسد. شلیسه تیسون، برنامه ریز عروسی و مالک موسسه برنامه ریزی عروسی در مریلند به نام “موسسه رویدادهای حساس” گفت که انتخاب ساقدوش ها با لباس های مختلف می تواند باعث ایجاد تنش بین آنها شود زمانی که یک ساقدوش، یقه ی لباسی دارد که ساقدوش دیگر هم آن را می خواهد یا ساقدوش دیگر لباس بلندی دارد که ساقدوش دیگر هم آن لباس را ترجیح می دهد، اختلاف بوجود می آید. نظرات بسیار زیاد می تواند منجر به سردرد زیاد شود در نتیجه پوشیدن لباس های یکدست، باعث حفظ آرامش می شود.

 چرا همه ی ساقدوش ها مثل هم لباس می پوشند

اگر یک ساقدوش بخواهد که لباس زرق و برق دار بپوشد و ساقدوش دیگر بخواهد لباسی بپوشد که اصلا آن را به هر دلیلی دوست ندارد یعنی اگر مجبور باشند لباس های متفاوت بپوشند. این موضوع منجر به کمی تنش و آشفتگی می شود که این موضوعی است که هیچ کسی نمی خواهد در روز عروسی اش داشته باشد. اگر هر زنی در نقش ساقدوش، لباس مشابهی داشته باشد نیازی به نگرانی در مورد این قضیه نمی باشد.

پوشیدن لباس های مشابه توسط ساقدوش ها باعث می شود که عکس ها بهتر به نظر برسد

در حالی که قیافه و ظاهر ساقدوش ها در عکس های عروسی تان ممکن است موضوعی باشد که در ذهن شما اهمیتی نداشته باشد، زمانیکه تصمیم گیری می کنید آنها چه چیزی را در روز عروسی تان بپوشند، اما یکی از دلایلی که برخی از عروس ها، پوشیدن لباس های مشابه را برای ساقدوش ها انتخاب می کنند این است که مطمئن شوند یک زمینه ی نسبتا یک نواختی برای لباس عروسی شان وجود دارد که به بهترین نحو در عکس های آن ها ظاهر خواهد شد.

البته هر چیزی که باعث شود که توجه از عروس در عکس عروسی دور شود ایده ی بدی است. جیمی چان، عکاس عروسی که در یک عکاسی بنام “پیکسلی” در مونترآل کار می کند گفت که «انتخاب یک رنگ مورد علاقه یا چیزی که به بهترین نحو با طرح کلی پذیرایی منطبق شود و ست شود خوب است. با کم کردن تن رنگ ها یا حداقل حفظ رنگ ها در یک محدوده ی یکسان، ما بیشتر می توانیم روی چهره ها و حالات صورت متمرکز شویم. در انتها آیا این موضوع آنقدر اهمیت دارد؟ مردم مهم اند یا لباس هایشان؟»

انتخاب لباس های مشابه برای ساقدوش ها راحت تر است

برنامه ریزی عروسی، کاری استرس آور است و تصمیم گیری برای اینکه ساقدوش ها چه چیزی را بپوشند زمان گیر است و باعث می شود که توجه شما از اینکه چه لباسی را می خواهید بپوشید دور شود. البته در حالی که شما می خواهید که همه ی ساقدوش ها به طور دوست داشتنی لباس بپوشند و به عروسی جلوه خوبی دهند و سعی کنند تا کنار شما ژست های مختلفی برای عکس بگیرند، پس اگر که ظاهر و لباسی که آن ها انتخاب کرده باشند زیبا باشد، زمانی که کنارتان بایستند در این صورت می توانید کارهای بسیار فوق العاده ای انجام دهید. به صراحت می توان گفت که انتخاب لباس مشابه راحت تر است.

لینزی بنت، طراح اصلی فروشگاه لباس آنلاین آزازی گفت، «این یک اقدام متوازن سازی خوبی است که مطمئن شوید همه ی افرادی که به عنوان ساقدوش شرکت کرده اند خوشحال اند در حالی که مطمئن شوید که نتیجه ی آخر با نظری که برای روز بزرگ تان داشتید مطابقت دارد. یکی از دلایل طرفداری برای پوشیدن لباس های یک شکل توسط ساقدوش ها این است که روند برنامه ریزی را ساده می کند. به خصوص اینکه اگر شما می خواهید ساقدوش هایی را از جاهای مختلف بیاورید.

پیش بینی اینکه مهمانی بزرگ عروسی در لباس های مختلف چگونه خواهد شد و دیدن هر شخص با لباس های مختلف در کنار شما، کار را بسیار مشکل می کند. پوشیدن لباس های یک شکل مطمئن می سازد که ظاهر یک نواختی ایجاد خواهد شد و دیگر نیازی به آوردن منطق برای نوع لباس های متفاوت پوشیده شده نمی باشد.

برای انتخاب لباسی که عروس دوست دارد نمی توان به همه ی ساقدوش ها اطمینان کرد. طبق گفته ی جنیفر گای، که برنامه ریز عروسی و مالک موسسه ی  عروسی فلامینگوی آبی است، برخی از عروس ها، سبک یک نواختی را انتخاب می کنند زیرا فکر می کنند که برخی از ساقدوش هایم در واقع سلیقه ی بدی دارند و نمی توانم برای انتخاب لباسی که دوست دارم یا مناسب است به آن ها اعتماد کنم.

شما ممکن است با یکی از این ساقدوش ها، دوست صمیمی باشید و در عین حال، اختلاف سلیقه بسیار زیادی با او داشته باشید. یک لباس انتخاب کنید و همه ی ساقدوش ها را مجبور به پوشیدن این لباس خاص کنید، در این صورت نگران مشکلات بعدی نخواهید شد، در غیر این صورت، اگر انتخاب لباس را به عهده خود ساقدوش ها قرار دهید، شما ممکن است از انتخاب لباس یکی از دوستانتان ناراحت شوید و یا درگیری لفظی با یکی از آن ها پیدا کنید به خاطر لباسی که از انتخاب آن راضی نیستید.

به دلیل اینکه این چیزی است که نامزد عروس، مادر، مادر شوهر آینده می گوید که شما باید انجام دهید.

تغییر این رسم و سنت می تواند دشوار باشد به خصوص اگر که مادر، مادر شوهر، نامزد یا عضوی از خانواده تان کاملا اصرار دارد که ساقدوش ها باید همه همانند هم لباس بپوشند.

گای گفت، «زمانی که من پیشنهاد دادم که اجازه دهیم که ساقدوش ها خودشان به هر صورتی که دوست دارند لباس شان را انتخاب کنند،همسرم به من گفت که خانواده ی او مخالف است. او گفت که انجام این کار، برای دیگران عجیب است.» به جای اینکه شروع به درگیری بر سر مسئله ی کم اهمیت در بزرگ ترین روز زندگی تان یعنی در روز عروسی تان بکنید، برخی از عروس ها با نظر اعضای خانواده یا اعضای خانواده ی آینده شان که می گویند این رسم، چیزی است که آن ها می خواهند، موافقت می کنند.

برخی از عروس ها خودشان نیز حس می کنند که شکستن این سنت و رسم در زمان تصمیم گیری برای اینکه ساقدوش هایشان چه چیزی بپوشند و اصرار برای اینکه همه ی آن ها یکسان لباس بپوشند درست است. «یک مهمانی عروسی کامل با لباس های مشابه، یک رسم عادی است و همه آن را انتظار دارند» این گفته آنه چرچیل است که برنامه ریز عروسی و رویدادها و مالک موسسه ی رویدادهای آنابل و استودیوی برنامه ریزی جوبیلی است. «پس چرا خودتان را به زحمت بیاندازید زمانی که زوج ها صد کار دیگر در لیست شان برای انجام در این روز دارند.» چه اعضای خانواده به اهمیت انجام این رسم و سنت اصرار کنند یا عروس حس کند که باید به میل او رفتار شود اما به هر حال پوشیدن لباس های مشابه توسط ساقدوش ها، هنوز در بسیاری از مراسم های عروسی ایالت متحده، یک رسم و آیین قدیمی است.

 چرا همه ی ساقدوش ها مثل هم لباس می پوشند

مطابقت دادن لباس ساقدوش ها یا عدم مطابقت

دلایلی مانند حفاظت از اعضای خانواده، سردرگم کردن ربایندگان و ارواح خبیث تا جنبه ی زیبایی، رسم و سنت و ساده بودن، و دلایل بسیار دیگری وجود دارد که به بخاطر آنها، عروس ها می خواهند که ساقدوش هایشان لباس های مشابهی بپوشند. در حالی که البته اخیرا، تمایلی به سمت ترکیب کردن لباس ها به مقدار کم وجود داشته است و حتی راه هایی برای کمی تغییر وجود دارد یعنی ساقدوش هایتان می توانند لباس های مشابه اما با کمی تفاوت بپوشند به طوری که دقیقا همانند هم نباشد و البته این احتمال وجود ندارد که رسم پوشیدن لباس های مشابه برای ساقدوش ها به این زودی ها از بین رود.


منبع: برترینها

فیلم «در راه شیری»؛ داستان عشقی که فراموش نخواهد شد

روزنامه آسمان آبی – ویسنا فولادی: فیلمی که سینمادوستان زیادی در انتظار بودند، همان که در آن مونیکا بلوچی با یک مار ساخته شده با جلوه های ویژه مرگ آور در میدان مین، در حالی که در اطرافش گوسفندها منفجر می شوند، کشتی می گیرد. همان نزدیکی کارگردان برنده دو نخل طلا، امیر کاستاریتسا، در نقش یک مرد شیرفروش با پای شکسته به دست بهترین دوستش، یک قوش تیزپر که او را با از حدَقه بیرون آوردن چشم یک کماندوی سرکش نجات می دهد، از مهلکه می گریزد، بالاخره در سینماها اکران شد.

کاستاریتسا که در سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۹۱ به ترتیب برای فیلم های «وقتی بابا رفته بود ماموریت» و «زیرزمین» برنده جایزه نخل طلای کن شد در سال های اخیر صدای حمایت کننده خود ولادیمیر پوتین را به گوش رسانه ها رسانده است و به این دلیل در سال ۲۰۱۵ از نمایش فیلم هایش در اوکراین نیز محروم شد. از او جسته و گریخته به عنوان مظنون همیشگی جشنواره فیلم کن نیز یاد شده است.

کاستاریتسا که در یک خانواده مسلمان بوسنیایی زاده شده، سال گذشته با تکذیب موثق بودن گزارشی که در آن نقل قول شده بود او کن را به دلیل حمایتش از سیاست های روسیه متهم به نپذیرفتن فیلمش کرده است، مدعی شد این اخبار ساختگی بوده و فیلم او تنها به دلیل تحویل دیرموقع موفق به حضور در فستیوال کن نشده است.

 کسی این عشق را به یاد خواهدآورد؟

آخرین ساخته او، «در راه شیری» حول سه مرحله کلیدی زندگی یک مرد می شود: تجربه او در دوران جنگ، رابطه عاشقانه اش با زنی که سعی در نجات او دارد و زندگی خلوت و ساکتی که در نهایت با تارک دنیا شدن در نگاه به گذشته متلاطمش سهم او از دنیا می شود.

گفت و گوی حاضر با کارگردان و بازیگر فیلم «در راه شیری» پرسش و پاسخی با دو سینماگر اروپایی است که آرام آرام از میانسالی می گذرند و جدیدترین تفاسیرشان را از جهان و سینمای کنونی می گویند.

«در راه شیری» پاسخ مثبتی از سوی جشنواره ونیز، لندن، مسکو و لیسبون در کنار جشنواره کاستندورف صربستان دریافت کرد. انتظار خودتان از حضور فیلم در جشنواره ها چه بود؟

تماشاگران جشنواره «بلگراد» که فیلم اولین بار در آن جا به نمایش درآمد همیشه منبای سنجش ارزش واقعی فیلم بودند. این تماشاگران از مدت ها پیش کارهای من را دنبال می کنند. من همیشه سعی کرده ام فیلم هایم را مثل یک تجربه مهیج بسازم. رسانه ها هم توجه زیادی به این داستان افسانه وار معاصر، آن طور که شما صدایش می زنید، نشان دادند.
ایده اصلی این فیلم نهفته در راز عشق، فداکاری و فرم مطلوبی است که از ابتدا در کارهایم آن را می ستودم. یک مرد شیرفروش در می یابد که یک مار از نوشیدن شیر خوشش می آید و زنی هم که عاشق اوست هر کاری می کند تا دلش را به دست بیاورد. درست مثل زندگی واقعی، مرد عاشق زن دیگری می شود.

این چیزی نیست که انتظارش را داشته باشید، اما سرنوشت همین طور عمل می کند. در یک کلام، این فیلم از پیرنگی انگیزه می گیرد که با تصمیم اشتباه زنی که عاشق کاستاست شروع می شود، همان کسی که تصمیم می گیرد میان برادرش و زن دیگر وصلتی صورت گیرد و هم به پایانی تراژیک منجر می شود؛ چرا که برادرش و آن زن ازدواج نمی کنند؛ آن ها در تعقیبی جنایتکارانه که به قصد دنبال کردن زنی که مونیکا بلوچی نقش آن را بازی می کند، کشته می شوند.

کاستا به این تعقیب می پیوندد و یک عشق درک نشدنی بزرگ میان آن دو اتفاق می افتد. در نهایت، همه چیز تداعی کننده ویلیام فاکنر و ایده او در رمان «نخل های وحشی» است، جایی که یک مرد، ناخواسته، مرگ محبوبش را رقم می زند و در لحظات ناامیدی اش قصد گرفتن جانش را دارد، اما از خودش می پرسد: «اگر خودم را بکشم، چه کسی آن زن و عشق ما را به یاد خواهدآورد!»

 کسی این عشق را به یاد خواهدآورد؟

آیا فیلمنامه را طی فیلمبرداری تغییر دادید؟ تا چه حد به برنامه اصلی مقید ماندید؟ چقدر به غریزه خود به عنوان یک پیش نیاز برای ساخت فیلمی در حیطه سینمای مولف تکیه  کردید؟

کاستاریتسا: هیچ فیلمی که بر روح انسان اثر بگذارد و او را به هیجان بیاورد تاکنون تمام و کمال طبق فیلمنامه ساخته نشده است. چنین فیلم هایی وجود دارند، اما تعدادشان بسیار کم است.

فکر می کنید «در راه شیری» با چه طیفی از مخاطبان به طور موفقیت آمیزتری ارتباط برقرار کند؟

کاستاریتسا: فکر می کنم که فیلم گروه مخاطبان وسیع تری را در بر بگیرد، به این دلیل که با موقعیت های برهم زننده و دراماتیک به اندازه موقعیت های خنده داری که در زندگی واقعی به وجود می آیند سر و کار دارد.

[رو به مونیکا بلوچی] چطور شد فیلمبرداری «در راه شیری» چهار سال به طول انجامید؟

بلوچی: دو دلیل داشت؛ از یک طرف ما فقط در تابستان فیلمبرداری کردیم و از طرف دیگر امیر با ملایمت اجازه داد که طی فیلمبرداری در پروژه های دیگری هم حضور داشته باشم. من همیشه فیلم های کاستاریتسا را دوست داشتم. اولین بار با فیلم «عصر کولی ها» او را کشف کردم. وقتی آن فیلم را دیدم با خودم گفتم این بدون شک یک شاهکار است که تا ابد نشان خود را بر تاریخ سینما حک می کند.

زمانی که از من درخواست همکاری کرد حس پروازی به سوی ماه را داشتم. زمانی که فیلمنامه را خواندم فهمیدم نقش یک زن صرب را بازی خواهم کرد. اول کمی از این بابت نگران بودم اما مستقیما به دل آن رفتم و به نظرم ارزشش را داشت.

من همه چیز را در این فیلم متوجه نشدم، اما خب درباره «ماتریکس: بارگذاری مجدد» هم همین نظر را داشتم. احتمالا آدم ابلهی باشم.

بلوچی: نه، این طور فکر نمی کنم. «در راه شیری» فیلم بسیار خاصی است که به جنگ بالکان می پردازد، دوره ای که برای کاستاریتسا بسیار مهم است، اما همچنین سویه بسیار شاعرانه ای در این عشق وجود دارد که این زوج را متحد می کند، به گونه ای که به ندرت بر پرده سینما دیده شده است.

دو کاراکتر ما دیگر آن قدرها جوان نیستند. آن ها هیچ توقعی از زندگی ندارند، اما با وجود این در لحظات جادویی دیدار دوباره با یکدیگر، عشق را از نو پیدا می کنند.

برای ما بسیار سخت است که درباره این جنگ قضاوت کنیم من با افراد زیادی دیدار کردم، کسانی که چیزهای هولناکی را از سر گذراندند، بنابراین با این که داستان فیلم در زمان جنگ بالکان از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ می گذرد، اما لزوما یک فیلم خوب سیاسی نیست.

با این که خشونت در آن وجود دارد، جهان آن با یک داستان عاشقانه، شاعرانه و رویایی باقی می ماند. برای من این فیلم اثبات کننده این بود که عشق و رابطه انرژی حیات است و نه سن و سال. گاهی اوقات زنان ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ ساله ای را می بینم که خارق العاده هستند. بعضی از مردان هم، به یاد دارم زمانی که با هلموت نیوتن، عکاس آلمانی- استرالیایی کار می کردم او ۸۱ سال داشت و ما این تجربه را با یکدیگر سهیم بودیم و فقط می توانم بگویم باورنکردنی بود، او مردی لبریز از انرژی و خارق العاده است.

کسی این عشق را به یاد خواهدآورد؟

کمی درباره سینما صحبت کنیم، فیلمسازی و یادگیری آن تا چه اندازه از زمان کارآموزش شما در مدرسه هنرهای نمایشی در پراگ (FAMU) در دهه ۱۹۷۰ دگرگون شده است؟

سینما به عنوان نهادی آرتیستی، چندپاره شده است. در یک طرف، هالیوود و صنعت سینمایی است که همیشه دست به بالاترین تجربه های فناورانه می زند و آماده سرمایه گذاری های بزرگ به قصد سرگرمی سازی است، نه این که بخواهد شما را به تفکر یا باورمندی برساند. در سوی سینمای مولف است که حالا آن طور که در دهه ۱۹۶۰ یا ۱۹۷۰ از آن سراغ داریم نمی درخشد.

آن زمان معلمانی چون آنتونیونی، فلینی، برگمان، تارکوفسکی را داشتیم که الهام بخش مان بودند و معیارهایی را تعریف کردند که از نظر ما کیفیت های فیلمسازی بودند. در حالی که امروز، این معیار به معنای مواجهه با پروژه به عنوان یک رویداد است، نه چیزی که ریشه در فلسفه داشته باشد. به همین دلیل سینمای هنری، امروزه وجود ندارد. در نتیجه ما میان این دو الگو چپانده شده ایم و سعی داریم میان فلسفه فیلمسازی دهه ۱۹۷۰ و هنر و سرگرمی سازی به نوعی مصالحه دست یابیم.

از آن جایی که شما ورک شاپ هایی را هم برای دانشجویان سینما برگزار می کنید، آیا معتقد هستید بخشی از هنر سینما این بوده که فرد خودش به چیزی که از دوربین فیلمبرداری می خواهد و نحوه ساخت یک تصویر برسد؟

بله، اما نه به این معنا که لازم باشد همه چیز را از چرکنویس شروع کنید. هیچ کس کارش را بدون نمونه یا الگوهای اولیه شروع نمی کند. می دانید همیشه برایم عجیب بوده که پرندگان چطور می توانند لانه شان را بسازند بدون این که پیشاپیش کسی به آن ها راهشان را نشان داده باشد.

به همین طریق، تجربیات و عواطف ما عمیقا به نفس مان متصل هستند، متکی به الگوهایی که به گذشته ای دور، در زمان یونان باستان باز می گردند، پارامترهای نیرومندی که تماشاگران با خود به سالن سینما می برند، مثل پرندگان در حین ساخت لانه. بنابراین این چیزی است که یک کارگردان خوب باید بداند چگونه با آن بازی کند، حتی اگر به معنای زیر سوال بردن این الگوها باشد. چیزی که من در ورک شاپ هایم درس می دهم نیز همین است.

آیا در دنیایی که انتخاب های بسیار زیاد و شاید زیاد از حدی را در مسیرتان قرار می دهد دلتنگ محدودیت ها و قید و بندهای گذشته می شوید؟

کاملا. برای مثال، یکی از دوستانم زمانی که رژیمی سختگیرتر بر کشورش حاکم بود فیلمنامه های خیلی بهتری می نوشت. این خوب است که حالا راه های زیادی برای جلب نظر مردم به یک فیلم وجود دارد- گوشی های هوشمند، هر جور اتصال به اینترنت و از این قبیل- اما همچنین به این معناست که باید بر این حقیقت تمرکز کنیم که مردم نیازمند هدایت شدن از سوی شما هستند، نه فقط تحت تاثیر شما قرار گرفتن و این وظیفه بسیار دشواری است.


منبع: برترینها

گروه «ولشدگان»؛ چیزی بین علیزاده و شهرام شب پره!

این ها ولشدگان موسیقی ایرانی‌اند که دوست نداشتند بروند رپ بخوانند که حرف دلشان را بزنند. از کودکی موسیقی ایرانی کار می‌کردند، اما دوست داشتند مثلا به معشوقه دخالت‌گرشان هم بگویند: «به تو چه؟ آخ به‌تو چه؟ ای صنم؟!»
پس همین کار را کردند.

موسیقی طنز بعد از دوره‌ای کوتاه در دهه‌های آغازین همین سده رو پایان، در موسیقی ایرانی چندان سابقه نداشته. حالا گروه ولشدگان نه طنز و هزالی و شوخی را همراه با کمانچه و تنبک و تار زنده کرده‌اند.

با آن‌ها گفت وگو کرده‌ایم.

مهران فلاحی: تار می‌نوازد و با صدایی ضایع خوانندگی می‌کند.

بهزاد حسن‌زاده: کمانچه می‌نوازد و صدایی بهتر از دایی مهرانش دارد.

محمد نوبهار: که تنبک می‌نوازد و خیلی ملیح اشعار بزرگانی همچون شهرام شب‌پره را دکلمه می‌کند.

طاها افشین: مدیر گروه «ولشدگان» شده است و فعلا مثل روزهای اول آقای ناظم است. بعدا خوب می‌شود

گروه ولشدگان؛ چیزی بین علیزاده و شهرام شب پره!

با اولین کاری شروع کنیم که من از شما دیدم. «هورمون» که برای اجرا لبه اپن آشپزخانه نشسته بودید.

سه تایی با هم: نه آن اولی نبود!

مهران فلاحی: «اسگلا باید برقصن» اولین آهنگ رسمی ما بود.

قبل از ویدیوهای ولشدگان هم با هم کار کرده بودید؟ احساس می‌کنم از دل موسیقی‌های نمایشی درآمده باشید.

مهران: ما هم‌مدرسه‌ای بودیم. اما بعد محمد معماری خواند. من و بهزاد موسیقی خواندیم. تازه من دایی بهزاد هم هستم!
مسئولیت سنگینی است!

مهران: اولین کار رسمی ما در فضای مجازی هم نبود. اولین اجرا همان زمان نوجوانی در مدرسه دخترانه تیزهوشان بود.

چه خوب! من خیلی دوست داشتم در نوجوانی توی مدرسه دخترانه را ببینم و سر دربیاورم که توی مدرسه آن‌ها چه خبر است!

نوبهار: دوران جالبی بود.

متولد چندید؟!

مهران: نوبهار ۶۵، من ۶۶، بهزاد ۶۷.

دهه شصتی رو به پایان! به جز موسیقی کار دیگری هم می‌کنید؟!

نوبهار: من آره. کار اصلی‌ام معماری است. در کنارش از این کارها هم می‌کنم.

بهزاد: ما خیلی دل‌زده کنار هم جمع شدیم. نشستیم دور هم که فقط دور هم باشیم.

من موقعی که کارهایتان را گوش می‌دادم یا توی کنسرت، دو هوایی می‌شدم. از موسیقی لذت می‌بردم و حس عمیقی داشت که ناگهان خواننده شعر را می‌خواند و وسط آن لذت درونی باید می‌ریختم بیرون و می‌خندیدم.

درباره خودتان هم حتی همین بود. مثلا بهزاد وقت کمانچه کشیدن توی حس بود، همان لحظه باید شعر را می‌خواند؛ که شعر بانمکی بود. آن لحظه برای شما بیشتر موسیقی می‌چربد یا ارائه طنزی که هدف ولشدگان است؟! خودتان اهل شوخ‌طبعی هستید اصلا؟ به مهران خیلی نمی‌آید شوخ‌طبع باشد. مثل من جدی است.

مهران: بین ما محمد بیشتر اهل شوخی است. بعد بهزاد و بعد هم من. ولی بیشتر دنبال لذت بردن از موسیقی هستیم. خیلی مرزبندی ندارد. چون موسیقی ایرانی جدیتی که دارد، بیشتر بر تکنیک متمرکز شده و فردیت، انگار مورد توجه نیست. ما از این فضا دل‌زده شده بودیم.

اما موسیقی خود ولشدگان هم موسیقی جدی است. عموما طنز در کلام شما اتفاق می‌افتد. و به‌ندرت در ساختار موسیقی.

مهران: کار ما از بچگی موسیقی ایرانی بوده و موسیقی ما جدی بوده و هست. اما خواستیم حال خودمان را بروز بدهیم. نوعی اجرای انتقادی است. انگار اصلا اشتباه کردیم که موسیقی ایرانی کار کردیم.

نوبهار: بیشتر دنبال لذت بردن بودیم. این‌جور نبود که برویم دست و رویمان را بشوییم و لباس‌های یکدست بپوشیم و موسیقی اجرا کنیم.

ولی در همین حالت هم حتما برنامه‌ریزی بوده که لباس‌هایتان یکدست نباشد و اتفاقا گاهی خیلی هم خز و خیل باشد.

مهران: نه، برنامه‌ریزی خاصی نیست. مثلا سر آهنگ «هورمون» من پیراهن مامانم را پوشیدم. یک پیراهن گل‌گلی هم بود که محمد پوشید.

بالاخره عامدانه این نظم را شکستید، یا نه؟!

شاید غیظی که وجود داشته، باعث شده تصویر ما کمی اگزجره شده باشد. وگرنه نظم خاصی در دستور کار نبود.

طاها افشین: به قول آقای علیزاده در شب اول اجرای تئاتر «شیرهای خان بابا سلطنه» فضای موسیقی ایرانی فضای عبوسی شده و طبیعتا کسی که جوان‌تر است و از نسل جدید است، تمایل دارد این فضا را بشکند. یعنی آدم‌های موسیقی ایران یا جدی و حتی عبوس می‌شوند، مثل قدما، یا این‌که آن چیزی را که دوست دارند، ابراز می‌کنند.

مهران: جد در موسیقی ما چنان زیاد شده که جایی برای هزل باقی نگذاشته. ما زیاد از حد تقدس قائل شدیم برای موسیقی. درحالی‌که موسیقی ما مشکل کم ندارد و حتی به نظر من موسیقی است که عقب مانده. گاهی مثل یک بت می‌پرستیمش.

اما شما هم همان موسیقی را دارید اجرا می‌کنید. فقط درون‌مایه کلامش را تغییر داده‌اید.

نوبهار: همین‌طور است. کار ما کار تازه‌ای نیست و قدما هم اجرا کرده‌اند. بخشی از کاری که ما می‌کنیم، فراموش شده بود و کسانی که موسیقی را دنبال می‌کنند، می‌دانند. شاید کار ما برای نسل جدید نوآوری باشد. اما واقعا کار جدیدی نیست. ما سعی کردیم که آن را زنده کنیم.

بهزاد: گاهی حتی می‌خواستیم گریزی بزنیم به سبک‌های دیگر، مثلا الکترونیک. اما برای خود ما هم این عادت نگار ترک‌شدنی نبود. می‌دیدیم وقتی به کوچه پس‌کوچه‌های این موسیقی آشنایی داریم، چرا باید سراغ موسیقی‌های دیگر برویم؟!

شما که فکر می‌کنید این موسیقی مشکل دارد، و وارد مقوله شوخی با موسیقی شدید، اصلا چرا خود این موسیقی را نشکستید؟ چرا به‌طور ساختاری مثلا خود موسیقی را هم دست نینداختید؟! موسیقی‌تان همان است. فقط درون‌مایه را نمک پاشیدید.

مهران: من خودم موسیقی ایرانی را دوست دارم. اما گاهی انگار با چوب ایستادیم بالای سرش. لذتش را زیر سایه ترس برده.

نوبهار: حالا من یک سوال از تو می‌کنم. چقدر به نظرت بچه‌های نسل جدید موسیقی اصیل ایرانی را می‌شناسند، یا دوست دارند؟

به نظرم خیلی کم شده، اگر نگوییم نابود شده. اتفاق‌های جالبی که بعد از کلیپ‌های ما افتاد، این بود که بخشی از مردم حتی سازهای دست ما را نمی‌شناسند. کامنت گذاشته بودند که این وسطیه سازش چیه؟! کمانچه را نمی‌شناختند.

چنین ارائه شوخ‌طبعانه‌ای از موسیقی شاید جوان‌ها ار به سمتی ببرد. گرایش به موسیقی رپ و هیپ‌هاپ شاید به دلیل این باشد که راحت‌تر حرفشان را می‌زنند. حرف زدن با زبان حافظ و مولوی و سعدی که شاعران بزرگی هستند، شاید ارتباط جوان‌های نسل جدید را سخت‌ کرده. ما خواستیم به سمت یک ارتباط آسان‌تر برویم.

فکر می‌کنم باعث شدیم این دسته از جوان‌ها بیشتر علاقه‌مند بشوند به موسیقی ایرانی.

بعد از انتشار این کلیپ‌ها واکنش‌ها چطور بوده؟!

مهران: ما خیلی فحش خوردیم. حتی تهدید شدیم. ولی ما نمی‌ترسیم و پشیمان هم نشدیم.

این موسیقی شما واقعا موسیقی بی‌سابقه‌ای بوده؟ وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز نمی‌دهد و می‌گوید که موسیقی ایرانی را تمسخر کرده‌اید، یعنی انگار که تا قبل از این چنین چیزی ما نداشته‌ایم و شما بدعت گذاشته‌اید.

مهران: همه‌مان می‌دانیم که این نوع از موسیقی سابقه داشته. اما نمی‌دانیم دقیقا وزارت فرهنگ و ارشاد چه می‌گوید! معلوم نیست مشکل با موسیقی است. با شعر است یا با چی؟!

طاها افشین: در برنامه صبح جمعه با شما هم چنین فضایی تجربه شد. موسیقی بود و شعرهایی که هیچ‌کدام جدی نبود. البته قابل مقایسه با کار ولشدگان نیست. اما جالب است که در خود وزارت ارشاد هستند کسانی که می‌گویند: «باید مثل نقاشی که در کنارش کاریکاتور را داریم، در سینما که ژانر کمدی را داریم، در موسیقی هم باید داشته باشیم و ولشدگان همان است که باید باشد.» اما مشکل این‌جاست که فقط یک نفر نیست که صحبت می‌کند.

مهران: یک سال است که شعرها را داده‌ایم. اما نه جواب منفی می‌دهند نه جواب مثبت.

نوبهار: رسما ول شده‌ایم از بس رفتیم و آمدیم.

بهزاد: ما داریم کار می‌کنیم و طبعا باید تکلیفمان را بدانیم. دنبال آن هستیم که مجوز بدهند و ما آلبوممان را رسمی منتشر کنیم.

بهزاد: می‌دانیم اگر برویم، دیگر حسمان این نیست. زیست مهم است. موسیقی‌ای که از این کافه و خیابان و مردم از ولشدگان می‌شنوید، حتما فرق می‌کند با موسیقی ولشدگان در منهتن.

نوبهار: شعرهای ما نه شامل حرف‌های بد است، نه حرف‌های رکیک، نه توصیفات زشت. صحبت‌های معمولی روزانه است. فقط شعر حافظ و سعدی نیست.

طاها افشین: این طنز فقط در کلام است. در ساز زدن بچه‌ها طنزی نمی‌بینید. آقای علیزاده می‌گفت: یک مضراب این بچه‌ها را گروه‌های جدی ندارند. ما به رسالت موسیقی اصیل وفاداریم.

نوبهار: ما شعاری از اول داشتیم که «ما دل‌شده موسیقی اصیل ایرانی اما دل‌زده از کلام و زبان رایج در آنیم.» و به همین خاطر شدیم «ولشدگان».

مهران: دل‌زده هم که نه! خسته! ما همه در گروه‌های جدی نوازندگی کردیم. اما هیچ‌وقت به آن احساس نزدیکی نکردیم. احساس کردیم آن که باید، نیست.

بهزاد: نقطه‌ای که هستیم، معبرش موسیقی اصیل بوده. طی‌الارض کردیم!

برای موسیقی طنز می‌شود بار را به دوش کلام انداخت، یا این‌که ساختار موسیقی را هم به سمت طنز برد. شما به کدام سمتید؟!

مهران: ما از المان‌هایی در ساز زدن استفاده می‌کنیم که هیجان و فضاسازی دل‌خواه را پیش ببرد، اما طبعا نسبت به فضای موسیقی ایرانی.

نوبهار: مثل استفاده از «بشکن» یا «دست زدن». معمولا نمی‌بینید وسط یک اجرای موسیقی ایرانی «بشکن» بزنند، یا در بین اجرا مدام «تکه‌پرانی‌های کلامی» بشود.

شعر یا کلام آهنگ‌های شما کار خودتان است؟!

بهزاد: کار خودمان است و بعضی‌ از کارها هم الهام گرفته‌شده از آثار دیگران. مثل «هورمون» که برگرفته از آهنگ شهرام شب‌پره است.

بعضی از شعرها از ابوالقاسم حالت یا حتی مولوی. مثلا آهنگ بوقلمون که شعری از مولوی دارد و ما هم کمی دست بردیم و کمی کرم ریختیم.

آهنگ‌ها را چه کسی می‌سازد؟ آخر می‌گویید بداهه می‌نوازید و توی کلیپ‌ها هم می‌بینیم که انگار حال یک دورهمی ناگهانی و دوستانه است.

 گروه ولشدگان؛ چیزی بین علیزاده و شهرام شب پره!

بهزاد: یک ایده که به ذهن می‌رسد…

نوبهار: می‌ریزیم وسط با هم می‌سازیم! Teamwork است.

بهزاد: حتی بعضی از اتفاق‌ها توی ضبط می‌افتد. یک مسیر کارگاهی طی می‌شود.

طاها: من اولین ویدیویی که دیدم، تک‌نوازی تار بود. طنز خاصی نداشت. اما تیتری داشت که برای من جالب بود. تک‌نوازی تار؛ در مایه افشاری، گوشه اتاق! می‌دانید که موسیقی ایرانی از گوشه‌هایی تشکیل شده و ولشدگان یک گوشه برای خودش دست‌وپا کرد؛ «گوشه اتاق». این از یک طنز درونی برمی‌آید.

نوبهار: یک بار گفتیم قطعه‌ای آماده کنیم به نام «تقّه‌نوازی» بهزاد iMac دارد و نمی‌شد برای «تقّه» تشدید گذاشت. توی گوگل سرچ کردیم «تقّه» دیدیم اولین پیشنهادی که گوگل می‌دهد «تقّه زدن گیربکس اتوماتیک» است. دیدیم چیز باحالی است. شد اسم یکی از قطعه‌ها!

طاها: توی همین قطعه وازندگی خیلی جدی است. اما همین عنوان باعث می‌شود که قطعه بشود «ولشدگانی».

ولشدگان همین خواهد ماند؟ یا این‌که در سازبندی و نوازنده‌ها هم تغییر می‌دهید؟

مهران: خودمان هم دوست داریم مثلا گیتاربیس یا سازهای دیگر هم استفاده کنیم. اما هنوز نوازنده‌ای که بتواند با ما همراهی کند، ندیدیم. ما از صدای زیاد خوشمان می‌آید. دوست داریم فرکانس صدای ما چنان محکم به شنونده بخورد که خوب گوش کند.

نوبهار: گاهی نوازنده مهمان هم داشته‌ایم. مثل کنسرتی که خودت هم بودی. سعی کردیم صداهای کوبه‌ای را بیشتر کنیم و صدای الکترونیک که در زیر صدای اصلی بود.

چرا یک خواننده به گروه اضافه نمی‌کنید؟ یک خواننده جدی که شاید به طنز کار هم اضافه کند. یک خواننده جدی که شعرهای غیرجدی می‌خواند.

بهزاد: دوست داریم اضافه شود. اما باید اول کلیت گروه تثبیت شود و شاید در آینده اضافه کنیم.

نوبهار: کسی که از نظر فکری شبیه باشد.

مهران: واقعا خیلی هم لزومی ندارد همیشه که صداها خوشگل باشند. شاید این باعث شود همین موضوع هم مورد توجه قرار بگیرد که همیشه هم نیاز نیست صداهای خوشگل را انتخاب کنیم. شاید برای خواندن یک شعر نیاز باشد صدای خواننده خشن، زمخت یا زشت باشد. همیشه که نباید لوند باشد. این حالت در موسیقی ما کم است. همیشه دنبال خوشگلی است!

بهزاد: در موسیقی راک صدای خواننده برجسته (Bold) نیست. صدایی است که با کلیت کار همراه شده و یک بسته را ارائه می‌کند که تو از کلیت آن لذت می‌بری. گوشت نمی‌رود فقط دنبال یک صدا.

نوبهار: ما ول شدیم توی موسیقی اصیل ایرانی. نه کسی به ما کاری دارد و اهمیت می‌دهد. ما هم به کسی کاری نداریم. جالب است دیگر. حال می‌کنیم با این!

طاها: در ارشاد به حالت نصیحت می‌گفتند: «مشکل ما با مسائل اخلاقی نیست. اولین کسانی که با شما دچار مشکل شوند، اصحاب موسیقی‌اند، به‌خاطر اسمتان. شما اسم یک اثر فاخر را مسخره کرده‌اید.» اما دیدید که آقای علیزاده، آهنگ‌ساز «دلشدگان»، گفت: «من یواشکی ولشدگان را پی‌گیری می‌کنم!» آقای علیزاده هنرمند آوانگاردی است. اشاره‌ای به اسم کردند و گفتند: «این اقتباس شوخ‌طبعانه از دلشدگان است و اشکالی هم ندارد.» یعنی مثل «دشمن فرضی» ما الان با «موانع فرضی» روبه‌رو هستیم که واقعا وجود ندارند، اما تاثیر دارند.

حتی فرض کنیم که کلام در بعضی از کارهای شما هیچ معنا و مفهومی ندارد و فقط بازی کلامی و زبانی می‌کنید. یادم نیست از چه کسی خواندم که «بیهودگی که حالت را خوش کند، بیهودگی نیست!» برداشت خودتان درنهایت از بازخوردها و واکنش‌ها چیست؟ همیشه واکنش منفی نشانه بدی هم نیست. نشان می‌دهد که دارید تاثیر می‌گذارید و خودتان هم می‌فهیمد چرا واکنش‌ها منفی است. عده‌ای به قول خودتان فحش دادند. اما از این طرف حسین علیزاده و از آن طرف هم شهرام شب‌پره تحسین کردند. مجموعه این بازخوردها نتیجه‌اش چیست؟! یعنی این تجربه گرفته؟ باحال است؟!

نوبهار: به نظر من باحاله.

طاها: اگر درباره‌اش حرف می‌زنند، یعنی گرفته.

بهزاد: وقتی این دو از دو سو ولشدگان را پسندیده‌اند، برای خود من واقعا جذاب است.

نوبهار: عموما مورد تحسین قرار گرفت. شاید ۹۰ درصد. ۱۰ درصد هم مخالف کار ما بودند و هستند.

مخالف‌ها چه می‌گویند؟!

مهران: می‌گویند توهین به موسیقی ایرانی کرده‌اید. من و بهزاد تصنیفی از عارف قزوینی را اجرا کردیم که عده‌ای به جد گفتند این از عارف نیست و این مزخرف‌ها را به عارف نسبت ندهید. سند رو کردیم. عکس کتاب نشان دادیم. گفتند قلابی است. نمی‌خواهند بپذیرند که این شوخی‌ها هم هست و عارف هم چنین اثری دارد. تصنیف «پنبه‌ای» عارف قزوینی را که می‌شنوید، لذت می‌برید. این نیست که چون از حافظ نیست و در وصف معشوق نیست، پس موسیقی ایرانی نیست.باید به ادبیات بازتر نگاه کنیم. در ادبیات و موسیقی می‌شود هر جور حرف زد. جزیست‌ها می‌گویند: «ما اصلا نت غلط نداریم. هر جا دستت را گذاشتی، درست است!» با این نگاه موسیقی‌شان را جلو می‌برند. ولی اساتید ما می‌گویند: «ئه! چرا چپت این‌جور اومد پایین. چرا اون‌جوری رفت بالا؟!» این غلط است. با این رفتار ما بروز احساسات فردی یک هنرمند را از بین می‌بریم.

نوبهار: حس مالکیت هم تاثیرگذار است. فکر می‌کنند موسیقی سنتی فقط این است. این برای سنت است. این موسیقی برای همه است. برای یک پیرمرد ۸۰ ساله و یک نوجوان ۱۵ ساله هم هست. در سینما مالکیت ندارد. ولی موسیقی صاحب دارد.

بهزاد: در سینما مالکیتی وجود ندارد و دلیل پیشرفت هم همین است. سینما همه جای دنیا هست.

موسیقی هم همه جای دنیا هست.

بهزاد: نه، موسیقی‌ای که ما داریم، برای خودمان است. موسیقی ایرانی فقط همین‌جاست.

طاها: سوال این‌جاست که مگر می‌شود کمدی را از سینما حذف کرد؟ مگر می‌شود کاریکاتور را از حوزه نقاشی گرفت؟ مگر می‌شود تئاتر طنز و موزیکال نداشت؟ اگر یک بچه هشت ساله به زور پدر و مادرش نباشد و بخواهد به موسیقی ایرانی علاقه‌مند شود، باید برود تک‌نوازی استاد شهنازی را گوش کند؟ تک‌نوازی آقای لطفی و شهناز را گوش کند؟

نوبهار: این روند اشتباهی است که عده‌ای یک جا تصمیم بگیرند که این‌ها باشند، آن‌ها نباشند. این‌ها خوب‌اند، آن‌ها بدند. بگذاریم مردم بشنوند و خودشان انتخاب کنند.

طاها: ما ویدیویی آماده کردیم که به وزارت فرهنگ و ارشاد بدهیم برای گرفتن مجوز صحنه‌ای. بعد که معلوم شد مجوز نمی‌دهند، ما این را در صفحه مجازی‌مان گذاشتیم، این قطعه را با عنوان «وطنم» شما ببینید. باید کامنت‌ها را ببینید. خیلی‌ها گفتند که اصلا چرا رفتید مجوز بگیرید؟ مجوز شما پسند مردم است. خب این‌ها دارند کار می‌کنند. پس باید چه کار کنند؟!

مهران: من همیشه پدر و مادرم کمکم کردند. دمشان گرم. اما همه نمی‌توانند. می‌بیند نمی‌تواند تحمل کند، دیگر می‌رود در آموزشگاه تدریس می‌کند! یعنی برخلاف میلت می‌روی. نداشتم، آمدم تدریس کنم.

کار بعدی‌تان چیست؟ آماده دارید؟!

مهران: کار منتشرنشده زیاد داریم، که دوست هم داریم منتشر کنیم. باید ببینیم بالاخره به آلبوم مجوز می‌دهند یا نه.

بوقلمون، مدرسه و قرمه‌سبزی و چند قطعه جدید را آماده داریم.

بالاخره واکنش‌های منفی کمتر شد یا نه؟!

بله، کمتر شد. وقتی واکنش‌های مثبت را دیدند، منفی‌ها کمی عقب نشستند. بین خود موافقان و مخالفان در صفحه اجتماعی ما بحث در گرفت و خودشان با هم بحث کردند.

نوبهار: یکی کامنت گذاشت که حرف استاد علیزاده درباره ولشدگان تحریف شده! استاد هم گفته: من شما را یواشکی می‌بینم.

معنی یواشکی را نفهمیدند. معنی‌اش این نیست که پنهانی باید دید و مایه سرشکستگی است. یعنی در خلوت خودم بوده و تا حالا درباره‌اش حرف نزده‌ام.

نوبهار: آقای علیزاده در یک جمع خودمانی گفت: «جانی بی‌گود» را خیلی دوست داشتم. تصویرهایی از آقای علیزاده هم در همان آهنگ جانی بی‌گود بود.

بچه‌های کجای شهرین؟!

هر سه با هم: کرج.

بهزاد: من تا ۱۳ سالگی تهران بودم و بعد رفتیم کرج. آن‌جا با بچه‌ها آشنا شدم. مهران هم که دایی‌ام بود.

نوبهار: مهران از ۱۳ سالگی دایی‌اش بود! (خنده جمع) ما هر سه مهرشهر کرجیم.


منبع: برترینها

طنز؛ همه ‌چیز در مورد ترامپ!

شهرام شهید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در نوشت:

 یکی می‌گفت دیگه هیچ راهی برای لاغرشدن نیست که امتحانش نکرده باشم. خدایا بیا و هرکی شکم نداره را بکش که این شکم مابین شکم‌دارانی که زنده مانده‌اند، عادی تلقی شود. حالا حکایت برجام و دونالد ترامپ است. نزدیک یک‌سال است ترامپ صبح از خواب بلند می‌شود و می‌گوید برجام. ظهر موقع ناهار به سرآشپز کاخ سفید می‌گوید؛ یک پیتزا با لغو برجام بیار. شب به ملانیا می‌گوید: شب بخیر لغو برجام من. جوری که ملانیا الان فکر می‌کند لغو برجام اسم مستعار معشوقه ترامپ است و کلی روی لغو برجام حساس شده و به ترامپ گفته؛ تا اطلاع ثانوی از هیچی خارج نمیشی. یکی از مسئولان کاخ سفید از ملانیا پرسیده شما چرا به پرزیدنت گفتین از هیچی خارج نشه؟ ملانیا هم گفته، پرزیدنت شما کور خونده. فکر کرده من نمی‌فهمم اینها همه‌اش مانور است؟ همه‌اش بازی است؟ اول از معاهده پاریس خارج شد. بعد از یونسکو هم خارج شد. بعد گیر داد باید از برجام خارج بشه. حتما بعدش هم می‌خواد از عهده ازدواج من خارج بشه و بره دنبال همون ورپریده اسمش را نبر؟

  می‌گویند روزی ترامپ و امینم- خواننده آمریکایی- با هم صحبت می‌کردند. امینم گفت، فاجعه وقتیه که خواننده متوجه بشه صدایش را از دست داده. ترامپ لبخندی زد و گفت: اتفاقا فاجعه وقتی است که خود خواننده متوجه نشده باشه که صداشو از دست داده. بعد ترامپ کمی از خودش حرف زده و گفته؛ فاجعه وقتیه که یک رئیس‌جمهوری بفهمه هیچ‌کس تو دنیا دوستش نداره. امینم هم فوری برگشته جواب داده: اتفاقا فاجعه اونجاست که خودش نفهمه هیچ‌کس تو دنیا دوستش نداره!

 ترامپ، وزیر خارجه‌اش تیلرسون را به چالش سنجش هوش دعوت کرده. ما در مورد میزان هوش تیلرسون اطلاعات زیادی در دسترس‌مان نیست اما در مورد ترامپ با حقایق و خاطراتی روبه‌رو هستیم که موجب می‌شود لااقل نتیجه تست هوش او را از همین حالا پیش‌بینی کنیم. مثلا یک روز ترامپ از جورج بوش پدر پرسید: بگو ببینم پدرها عاقل‌تر هستند یا پسرها؟ جورج بوش پدر هم کمی مکث کرد و گفت، حالا در خانواده من خیلی این موضوع شفاف و روشن نیست، اما در کل مسلم است که پدرها عاقل‌تر هستند. ترامپ به بوش پدر خیره شد و دوباره پرسید: خب باشه. چه کسی توری نسبیت انیشتین را کشف کرد؟ بوش پدر جواب داد: آلبرت انیشتین. دونالد ترامپ اما نگاه عاقل اندرسفیهی به بوش پدر کرد و گفت: که این‌طور. پس چرا پدر انیشتین تئوری نسبیت را کشف نکرد؟‌ هان؟ این‌طور پرزیدنت مچ‌گیری است!

  مل بروکس یکی از بزرگان سینمای کمدی است. او درجایی به نکته‌ای اشاره کرده و گفته؛ کمدی، جدی است. کاملا جدی. هرگز سعی نکنید خنده‌دار باشید. بازیگران باید جدی باشند. فقط موقعیت باید مسخره باشد. من فکر می‌کنم هیچ‌کس به اندازه دونالد ترامپ به توصیه این کمدین عمل نکرده است. به ترامپ نگاه کنید. یک موجود جدی اما در موقعیت مسخره.


منبع: برترنها

بازیگرانی که می‌خوانند و خواننده هایی که بازی می‌کنند

ماهنامه دیده بان: همه ما خواننده ایم. تعجب نکنید. به جای تعجب کردن یک نگاهی به میهمانی های خانوادگی یا دورهمی های دوستانه بیاندازید که وقتی بزم گرم می شود چطور به نوبت زیر آواز می زنیم به خصوص اگر یک سازی، گیتاری، سه تاری، چیزی هم در میان باشد که بیشتر برای آواز خواندن ترغیب مان کند. حتی آنها که تا به حال در جمع نخوانده اند در تنهایی و خلوت پشت فرمان یا نهایتا موقع حمام کردن بارها مچ خودشان را در حال آواز خواندن گرفته اند.

اساسا میل و وسوسه به آواز خواندن قابل انکار نیست به خصوص اگر ته صدایی هم در کار باشد و مخاطبی که برای شنیدن این ته صدا اعلام آمادگی کرده باشد. خلاصه همه مردم به آواز خواندن علاقه دارند و بازیگرها هم که جدا از مردم نیستند.

پس آنها هم به عنوان بخشی از مردم بدشان نمی آید حنجره خودشان را برای ساز و آواز یک تستی بزنند. در این میان کار بعضی ها می گیرد و خوانندگی هم به هنرهای شان اضافه می شود. برخی دیگر هم مسیر برعکس را طی می کنند و بعد از خوانندگی به عشق بازیگری می رسند. در این مطلب به هر دو دسته ای که ذکرشان رفت پرداخته شده است.

حامد بهداد

حامد بهداد اینجا، حامد بهداد آنجا، حامد بهداد همه جا.بازیگر محبوب جوان ها که با یاغی گری و عصبی بازی دل خیلی ها را به خصوص در اولین سال های بازیگری اش برده بود، دستی هم در خوانندگی دارد. دستی که هر بار از یک آستین بیرون می آید.

 بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند
یک بار تیتراژ پایانی یک سریال تلویزیونی را اجرا می کند و بار دیگر در متن سریال دندون طلا بارها و بارها می زند زیر آواز. یک بار در فیلم «آن شب اتفاق افتاد» نقش خواننده مجالس را بازی می کند و یک بار در فیلم «گربه های ایرانی…» در حین این که برای بهمن قبادی دنبال خواننده های زیرزمینی می گردد، خودش هم بالاخره یک جایی می زند زیر آواز خراسونی!

بهداد در قامت خواننده چند تک آهنگ به شکل انفرادی منتشر کرده و البته در چند کنسرت گروهی هم شرکت داشته است. کنسرت هایی که اغلب آنها در همراهی با گروه «دارکوب» برای بهداد شکل می گیرند. او سابقه همراهی در یکی از آهنگ های رضا یزدانی را هم دارد و خلاصه در اشکال مختلف خوانندگی را تجربه کرده است.

بهداد این روزها مشغول بازی در یک تئاتر است و اگر در این تئاتر هم یکباره تصمیم گرفت زیر آواز بزند اصلا نباید تعجب کرد چون توانایی این کار را دارد. او را در این شب ها در نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی می توان پیدا کرد، نمایشی که در پردیس تازه تاسیس شهرزاد روی صحنه می رود.


رضا یزدانی

پای این خواننده پرطرفدار را اولین بار مسعود کیمیایی به سینما باز کرد. کیمیایی می گوید وقتی اولین بار صدای رضا یزدانی را شنیده احساس کرده این همان صدایی است که می تواند فریاد نسل جوان امروز باشد. پس بسیار مشتاق شده تا این صدا را در فیلم هایش داشته باشد و چه بهتر از این که صدا را به همراه صاحبش وارد فیلم ها کند. بنابراین رضا یزدانی اولین بار در صحنه ای از فیلم «حکم» حاضر می شود و در کافه ای که پاتوق بدمن های کله گنده فیلم است آواز می خواند.

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

او برای تیتراژ پایانی فیلم هم آهنگ معروف لاله زارش را اجرا می کند، البته با ترانه جدیدی که متناسب با فیلم نوشته شده است: «از لاله زار که می گذرم، زخمی تر از ترانه ام/ تشنه محکومیت به حکم عاشقانه ام/ از لاله زار که می گذرم، حسرت گولّه با منه! وقتی که دست تو می خواد، تیر خلاص رو بزنه…» یزدانی بعدها در ۳ فیلم بعدی استاد یعنی «رئیس»، «محاکمه در خیابان» و «متروپل» هم ترانه خواند اما بازیگری برایش از فیلم «طهران، تهران» جدی شد.

بعد از آن در «بوی گندم» هم بازی کرد تا اینکه بالاخره به «تیک آف» رسید و بهترین بازی اش را در این فیلم به نمایش گذاشت. در «تیک آف»، رضا یزدانی روبروی مصطفی زمانی و پگاه آهنگرانی یکی از نقش های اصلی فیلم را به خوبی ایفا کرد و ترانه «تیک آف» را هم با آهنگسازی محسن شریفیان اجرا کرد که یکی از بهترین آثار او تا امروز بوده است. «من برای کسی جز تو، شهرُ زیر و رو نکردم/ به چی باید می رسیدم؟ وقتی آرزو نکردم!»


محمدرضا هدایتی

هدایتی از همه بازیگرهایی که تا الان اسم بردیم خواننده تر است. هدایتی از وقتی با مجموعه «ببخشید شما» همکاری اش را با مهران مدیری آغاز کرد کم کم به عنوان بازیگر طنزهای تلویزیونی به شهرت رسید. اما او قبل تر از اینها در زمینه موسیقی آموزش دیده و منتظر فرصتی بود تا استعدادهایش را در این زمینه بروز بدهد.

 بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند
بعدها این فرصت را پیدا کرد و کم کم در خوانندگی هم آن قدر فعال شد که حالا دیگر شهرتش در این رشته هم دست کمی از بازیگری ندارد. این روزها نام محمدرضا هدایتی را اگر در موتور گوگل جستجو کنید بعد از اولین صفحه که مربوط به ویکی پدیای اوست بلافاصله به لینک هایی برای دانلود آهنگ های جدید او می رسید نه اخبار و عکس هایی در مورد فعالیت های بازیگری اش.

از هدایتی تا امروز دو آلبوم رسمی به نام های «برگ و باد» و «ماه می خنده» به همراه چندین و چند تک آهنگ منتشر شده که با اقبال عمومی و استقبال مخاطبان هم روبرو شده است تا حدی که کنسرت های این هنرمند از جمله کنسرت های شلوغ و پرطرفدار در مارکت موسیقی پاپ محسوب می شوند.

آهنگ های «دلگیرم از تو» و «من با تو آرومم» هدایتی یکی از پرطرفدارترین آهنگ های پاپ سال های اخیر بوده و بارها و بارها در شبکه ها و سایت های مجازی لود شده است. او علاوه بر تمام این فعالیت ها، صداپیشگی عروسک ها را در برنامه «کلاه قرمزی و پسرخاله» هم مثل تمام این سال ها ادامه می دهد. البته اگر این برنامه ساخته شود و در دام کج سلیقگی مسئولان تلویزیون گیر نیفتد.


رضا رویگری

رضا رویگری بازیگر را که همه می شناسند. از بازی در فیلم های سینمایی دهه ۶۰ و ۷۰ گرفته تا کم کاری در سینما و بازی در سریال های تلویزیونی، او را به یکی از سرشناس های این حوزه تبدیل کرده است. به خصوص بازی در سریال های تاریخی طی چند سال اخیر جایگاه خاصی به این بازیگر قدیمی بخشیده است اما رویگری خواننده را شاید مخاطبان هنر کمتر به جا بیاورند. او خواننده سرود معروف «الله الله» بود که در سال های اول انقلاب اجرا شد و یکی از معروف ترین سرودهای انقلابی در تاریخ ایران محسوب می شود.

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

شعر «ایران ایران ایران/ خون و مرگ و عصیان» با صدای او تا سال های سال یکی از آشناترین اشعار برای نسلی خواهد بود که سال های انقلاب را از نزدیک لمس کردند. رویگری سال ۱۳۶۸ در فیلم «دخترم سحر» به کارگردانی مجید قاری زاده علاوه بر بازیگری چند سرود هم اجرا کرد که این یکی از اولین تجربه های خوانندگی در سینمای ایران در سال های بعد از انقلاب بود. از رضا رویگری در جایگاه خواننده تاکنون ۳ آلبوم موسیقی با نام های «از عشق گفتن»، «غوغا» و «کازابلانکا» منتشر شده است.


رسول نجفیان

جوان های امروز شاید کمتر او را به یاد بیاورند چون در سال های اخیر هم از بازیگری فاصله گرفته و هم از خوانندگی اما پیش ترها در هر دو حوزه آنقدر پر کار بود که هر جا نگاه می کردیم او را می دیدیم و البته کارهای دلنشینی هم در هر دو حوزه بازیگری و خوانندگی داشت. حتی بعضی از کارهای او به «کالت» تبدیل شدند، آن قدر که تا مدت ها هر کسی از دار دنیا می رفت مراسم عزاداری او فقط با صدای نجفیان و شعر «عجب رسمیه…» رسمی می شد.

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

نجفیان در بازیگری هم کارهای ماندگار و دلنشینی از خود به جا گذاشت از جمله حضور پررنگش در سریال آپارتمان و البته بازی دلنشینش در نمایش «عشق آباد»، به خصوص در صحنه معروفی که همراه با پرویز پرستویی صحنه تئاتر شهر را مستانه طی می کردند. او دستی هم به ساز دارد و می تواند آوازهای محزونش را با نوای سه تار خود همراهی کند. خوانندگی رسول نجفیان بیشتر شکل و شمایل نوجه خوانی دارد و او با تکیه بر این توانایی اش یک آلبوم عاشورایی هم با اشعاری مذهبی منتشر کرده است. ای کاش او را پرکارتر از اینها ببینیم؛ البته در همان بازیگری و خوانندگی، نه در اجرای برنامه های تلویزیونی که زیاد به سبک کاری او نمی آید.


امیرحسین مدرس

نام مدرس هم از پرونده بازیگر – مجری های مستقیما به پرونده بازیگر – خواننده ها منتقل شده است. اگرچه او نه در خوانندگی آن قدرها پر سروصدا بوده و نه در بازیگری، اما کم سروصدا بودن او به معنای عدم موفقیتش نیست. اساسا مدرس از آن دسته هنرمندانی است که کیفیت را در کارش به کمیت ترجیح داده و در تمام این سال ها بدون تبلیغات زیاد و راه انداختن سروصداهای معمول پیرامون خودش، به کار ادامه داده است.

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

مدرس، کار موسیقی را خیلی جدی آغاز کرده است. او ابتدا ردیف های آواز مقدماتی را گذرانده و سپس دوره تکمیلی و عالی را نزد مرحوم استاد رضوی سروستانی به پایان رسانده است. او تیتراژ سریال های تلویزیونی «خوش نشین ها»، «زن بابا»، «ترانه مادری» و «فرات» را خوانده و اولین آلبومش با نام «ماه نی» هم بازخوانی نوحه های قدیمی و فراموش شده ایرانی بوده است. او در آخرین آلبوم موسیقی اش با نام «خورشید» هم با امین تارخ همکاری کرده است.


بهرام رادان

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

یک آلبوم موسیقی به نام «روی دیگر» منتشر کرد و بعد از آن دیگر از خوانندگی دست برداشت. بهرام رادان اوایل به عنوان یکی از خیل جوان های خوش چهره و چشم رنگی به سینما آمد و در فیلم های بدنه به بازی پرداخت اما به مرور پایش به فیلم های هنری باز شد و نقش های با ارزش تری بازی کرد. بهروز افخمی با فیلم «گاوخونی» اولین کارگردانی بود که پای رادان را به فیلم هایی با عیار بالا باز کرد. شاید رادان توقع داشت در خوانندگی هم مثل بازیگری به مرور اوج بگیرد و جایگاه بهتری پیدا کند. شاید هم صرفا از سر تفنن یک آلبوم منتشر کرده و بعد از آن شخصا علاقه ای به ادامه این مسیر نداشته است. کسی چه می داند!


مهران مدیری

در پرونده بازیگر – خواننده ها نمی توان از کنار نام او عبور کرد. اگر پرونده کارگردان ها را هم باز کنیم باید از او نام ببریم و شاید اگر به سراغ پرونده ثروتمندترین مردان ایران هم برویم باز مهران مدیری یک جایی در آن گوشه ها برای خودش پیدا کند! صدای مهران مدیری اولین بار با آلبوم «از روی سادگی» شنیده شد.

 بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

آلبومی که با سروصدا و تبلیغات زیاد و با قیمتی که در زمان خودش گران تر از سایر آلبوم های موسیقی بود به بازار آمد. همه کسانی که کنجکاو بودند صدای کمدی ساز محبوب شان را برای اولین بار به عنوان خواننده بشنوند، این آلبوم را با قیمت بالایش خریداری کردند و اغلب شان هم پشیمان نشدند.

مدیری خواننده، بعدها چند تیتراژ برای برنامه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی خواند که «شب های برره»، «باغ مظفر»، «قهوه تلخ» و فیلم «هم نقس» مهم ترین آنها بودند. او در همکاری با گروه دارکوب هم چند ترانه را اجرا کرد و البته خواندن در کنسرت هم از تجربه هایی بود که از دستش در نرفت.


فتحعلی اویسی

آن اوایل وقتی در سریال های طنز تلویزیون زیر آواز می زد کسی فکر نمی کرد خوانندگی برایش جدی تر از این حرف ها باشد. همه فکر می کردند فتحعلی اویسی وقتی در نقش پیرمردهای بامزه و بذله گو ظاهر می شود طبعا مثل همه آنها باید دستی هم در آواز خواندن داشته باشد و به همین خاطر است که هر از گاهی صدایش را گرم می کند و زیر آواز می زند اما بعد کم کم کار بالا گرفت و به خواندن تیتراژ پایانی سریال رسید.

 بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

بعد هم که پای انتشار آلبوم وسط آمد و «خونه دل» با صدای فتحعلی اویسی و همراه پسرش علیرضا اویسی منتشر شد. جالب است بدانید اویسی همراه با گروه آژیر در کنسرت زنده هم خوانندگی کرده است. بنابراین برای این که او را در زمره خواننده – بازیگرها قرار بدهیم هیچ کم و کسری خاصی ندارد.


رضا صادقی

با وجود پرطرفدار بودن در سال های اخیر – به خصوص در اولین سال های شهرتش – رضا صادقی خواننده کم حاشیه و کم حرفی است. از خواننده ای تا این حد کم حاشیه که معمولا حتی از مصاحبه با رسانه ها هم فراری است، بعید بود تن به بازیگری در یک فیلم سینمایی بدهد اما او به پیشنهاد احمد امینی پاسخ مثبت داد و در فیلمی که با الهام از زندگی واقعی او ساخته شده بود در نقش خودش بازی کرد.

بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

محمدرضا فروتن، افشین هاشمی، پگاه آهنگرانی، شقایق فراهانی، پیام دهکردی، کوروش تهامی، همایون ارشادی، هومن برق نورد و ترلان پروانه دیگر بازیگران این فیلم سینمایی بودند که از میان آنها پیام دهکردی وظیفه بازیگردانی را هم بر عهده داشت و به رضا صادقی در رعایت اصول بازیگری کمک می کرد. «بی خداحافظی» اولین و آخرین تجربه آقا رضای مشکی پوش در سینما بود و بعد از بازی در این فیلم، بی خداحافظی سینما را ترک کرد.


فرزاد فرزین

خواننده جوان و پرطرفدار و بازیگر سریال «عاشقانه». فرزاد فرزین بازیگری را اولین بار در سال ۱۳۸۵ با فیلم «پسران آجری»  به کارگردانی مجید قاری زاده تجربه کرد. بعد از آن در تله فیلمی به نام «دنیای محبوب» بازی کرد و برای فیلم «سوپراستار» به کارگردانی تهمینه میلانی نیز آهنگ تیتراژ ساخت.

 بازیگرانی که می خوانند و خواننده هایی که بازی می کنند

بعد از یکی دو حضور کم سروصدای دیگر در فیلم ها و تله فیلم ها در نهایت به بازیگران سریال «عاشقانه» پیوست که مخاطبان زیادی داشت و بسیار دیده شد. «عاشقانه» چهارمین تجربه بازیگری فرزین به شمار می رود و البته او تیتراژ ابتدایی این سریال را نیز به همراه ۳ آهنگ دیگر اجرا کرده است.


ستاره های قبل از انقلاب

بازار خواننده – بازیگرها در سینمای قبل از انقلاب خیلی داغ تر از امروز بود. از اولین سال های راه اندازی سینما در ایران تا سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی باعث تغییرات وسیعی در روند فیلمسازی شد، خواننده های زیادی به سمت سینما کشیده شدند و بازیگری را تجربه کردند. به دلیل رونق ساز و آواز در فیلمفارسی های آن دوران، اتفاقا خواننده ها زمینه بهتر و میدان وسیع تری برای فعالیت در فیلم ها داشتند چون در صحنه های زیادی از فیلم می توانستند توانایی خود را در خوانندگی به رخ بکشند و به جذابیت فیلم ها هم اضافه کنند.

به غیر از بانوان خواننده و بازیگر که فعالیت زیادی هم داشتند، از بین آقایان، نعمت الله آغاسی هم در چند فیلم سینمایی در نقش خودش ظاهر شد و همزمان بازیگری و خوانندگی کرد. اکبر گلپایگانی هم در فیلم «مرد حنجره طلایی» به عنوان بازیگر ظاهر شد. گذشته از اینها خوانندگان دیگری هم بودند که دستی هم در بازیگری داشتند و به خصوص در فیلم های «یاران»، «ماهی ها در خاک می میرند»، «بوی گندم» و دیگر فیلم ها از بازی های به یادماندنی آنها و از فیلم های محبوب نسل جوان در آن سال ها بود.


منبع: برترینها

ساختار درمانی با چای سبز

کاتچین موجود در چای سبز فعالیت آنزیم لیپاز پانکراس را مهار می کند. در نتیجه، شکسته شدن چربی و تبدیل آن به اجزای قابل جذب با سرعا بسیار کمی صورت می گیرد با توجه به اینکه افزایش تری گلسیرید خون بعداز مصرف هر وعده غذا، یک ریسک فاکتور در بروز بیماری هایی قلبی است، مصرف یک فنجان چای سبز در بین وعده های غذایی روشی مناسب در کاهش تری گلیسرید خون است.
چای سبز قادر است کبد را سم زدایی کرده و از تجمع چربی در کبد جلوگیری کند و همچنین نقص و کمبود استروژن را در دوران یائسگی جبران کرده و از پوکی استخوان جلوگیری می نماید. با مصرف چای سبز، جذب روده ای گلوکز و چربی، کاهش پیدا کرده و به این وسیله منجر به کاهش وزن در فرد می گردد.
کاهش ابتلاء به بیماری هایی قلبی و کلسترول با مصرف چای سبز
چای سبز از بهترین نوع نوشیدنی ها به حساب می آید، زیرا نوشیدن آن با کاهش ابتلا به بیماری های قلبی رابطه مستقیمی دارد. مطالعات نشان می دهند که چای سبز دارای فلاونوئیدهایی با خاصیت آنتی اکسیدانی است که از مهم ترین آن ها می توان به کاتچین، اپی کاتچین و اپی گالوکاتچین اشاره کرد، که هم کاهنده بسیار خوبی برای کلسترول بد به حساب می آیند و هم از اثرات مخرب آن ها و نهایتاً از بسته شدن عروق جلوگیری می کنند. پس با کمی تغییر در رژیم غذایی روزانه، می توان چربی خون را کنترل نمود.
منبع: مه شو

بیماری های تنفسی و تأثیر نیتریت موجود در سوسیس

نیتریت موجود در سوسیس، احتمال بیماری های تنفسی را بالا می برد محققان دانشگاه کلمبیا می گویند حتی حذف عوامل خطر سازی مانند سیگار و رژیم غذایی ناسالم نیز اثری در این نتیجه گیری ندارد و باز هم می توان نتیجه گرفت: «احتمال ابتلا به بیماری های مزمن انسدادی ریه در افرادی که دست کم ۱۴ بار در ماه از فرآورده های گوشتی مصرف می کنند، تقریباً ۷۸ درصد بیش تر از آن هایی است که این فرآورده های گوشتی را مصرف نمی کنند.»
در بیماری های مزمن انسدادی ریه، عملکرد دستگاه تنفسی بدن آن قدر پایین می آید که بیمار به طور مداوم به سرفه و تنگی نفس دچار می شود. این بیماری که بیش ترشان هم می کشند، لب ها و انگشتان کبودی دارند که بیانگر پایین بودن اشباع اکسیژن خون آن ها به دلیل ناکارآمدی مجاری ریوی شان است.
به گفته این محققان نیترات ها که برای پیشگیری از خراب شدن گوشت و رنگ دار کردن، به فرآورده های گوشتی اضافه می شوند. به بافت ریه آسیب می زنند. گفتنی است که در صنایع غذایی، برای تهیه اغلب غذاهای آماده و کنسروی و برای حفظ طعم و تازگی خوراکی ها از این نوع مواد نگه دارنده استفاده می شود.
درمان بیماری التهاب مفاصل با آلبالو
بیماری مفاصل یک نوع التهاب مفاصل است که ناشی از تراکم اسید بولیک در بدن است. ممکن است که دانه های کوچک اسید بولیک در مفاصل تجمع یابند معمولاً بیش تر در انگشتان و درد شدید همراه با التهاب ایجاد کنند. در واقع، اسیدبولیک از اجتماع موادی که بیورین نام دارند، تهیه می شود. مصرف میوه ها و سبریجات تازه اثر اسیدبولیک را در بدن کم می کند. خوردن آلبالو در این موارد بسیار مفید است، زیرا سرشار از مواد تابودکننده اسید بولیک است و از التهاب مفاصل جلوگیری می کند.
منبع: مه شو

فواید غیر منتظره ی سیر و پیاز

سیر فواید غیرمنتظره دیگری نیز برای سلامتی دارد. به گفته دکتربوردیا، کسانی که سیر می خورند کم تر به درد مفاصل، خارش بدن و آسم دچار می شوند. اینان قدرت، انرژی، تمایل جنسی، و اشتهای بیش تری دارند. جالب تر از همه این که، درد مفاصل با خوردن سیر کاهش می یابد.
در سراسر دنیا، خوردن سیر و ابتلای کم تر به بیماری قلبی باهم مرتبط است. پژوهشی که در سال ۱۹۸۱ در زمینه رژیم غذایی پانزده کشور در دانشگاه لونتایوی غربی انجام شد، معلوم گردید که در ملت هایی که مصرف سیر آن ها بیش تر است بیماری قلبی کم تری وجود دارد.
سیر و پیاز ضد لخته های دیرینه و قدرتمند
دکتر اریک بلاک، رئیس بخش شیمی دانشگاه ایالتی نیویورک در آلبانی یکی از ترکیبات سیر به نام آژوئن را جدا کرد. خاصیت ضد انعقاد این ماده برابر آسپرین یا از آن هم بیش تر است، و یک ماده شناخته شده بازدارنده خون از لخته شدن می باشد. در واقع آسپرین صرفاً با جلوگیری از تولید ترمبوکسین، به عنوان داروی ضد انعقاد خون، یک سویه عمل می کند. آژوئن موجود در سیر همین کار را می کند، و علاوه بر آن از هفت راه، مانع گرد هم آمدن و انبوه شدن پلاکت ها می شود. دکتر ماهندراک جین استاد شیمی و بیوشیمی دانشگاه لاویر می گوید : ساخت و کار سیر منحصر به فرد است.
پژوهشگران پزشکی دانشگاه جرج واشنگتن سه ترکیب دیگر ضد لخته را در سیر و پیاز یافته اند، از جمله یک ترکیب اصلی به نام آدنوزین.
پژوهش آلمانی نشان می دهد که ترکیبات سیر به فعالیت حل لخته قطعاً سرعت می دهند و روانی خون را بهبود می بخشند.
خوردن منظم سیر می تواند از انسداد رک ها جلوگیری کند.
دکتر آرن بوردیا متخصص قلب دانشکده پزشکی تاگور در هند و پژوهشگر پیشگام در زمینه خواص سیر، می گوید: خوردن مداوم سیر، پلاکت های متراکم شده درون رگ ها را می شوید و از صدمات بعدی جلوگیری می کند. سلاح اصلی سیر ضداکسیدان ها می باشد. سیر دارای ۱۵ ضد اکسیدان متفاوت است که می توانند عوامل تخریب کننده رگ ها را بی اثر کنند. سیر بخته نیز به اندازه سیرخام از سکته و مرگ جلوگیری می کنند.
اما چه مقدار سیر ؟
دکتر دیوید روزر انگلیسی یکی از پژوهشگران در شناخت خواص سیر است. وی می گوید: فقط یک یا دو حبه تأثیر قابل توجه و سودمندی بر فعالیت لخته شدن خون می گذارد.
نکته : می توان برای جلوگیری از لخته شدن خون سیر را به صورت خام یا پخته مصرف نمود. اثر ضد انعقاد سیر براثر گرما از بین نمی رود. در واقع با پختن سیر این عوامل موثر آزاد می شوند.
جهت رقیق کردن خون و استفاده بیش تر از قدرت آژوئن، از سیر به اشکال زیر می توانید بهره برداری کنید:
۱- به جای خرد کردن سیرآن را له کنید. له کردن سیرآنزیم ها و آلیسین آن را آزاد می کند که به آژوئن تبدیل می شوند.
۲- سیر را کمی سرخ کنید. پختن سیر آژوئن را آزاد می کند.
۳- سیر را با گوجه فرنگی بپزید یا آن را به غذای اسیدی دیگری اضافه کنید. حتی کمی اسید هم می تواند آژوئن را آزاد کند.
۴- سیر له شده را با روغن زیتون مخلوط کنید. این یک درمان یونانی برای بیماری های قلبی است که آژوئن بسیاری تولید می کند.
منبع: مه شو

پیشگیری از پیری با گوجه فرنگی

یکی از بهترین سبزی هایی که خاصیت به تأخیر انداختن فرآیند پیری را به آن نسبت می دهند، گوجه فرنگی است. این سبزی در هر ۱۰۰ گرم خود دارای ۶۲۰ میکروگرم بتا کاروتن (پیش سازویتامین A) است.
این ویتامین با تقویت سیستم ایمنی و دخالت در رشد و ترمیم بافت ها، موجب حفظ پوست شده و اگر به میزان کافی به بدن نرسد خشکی و زبری پوست و شکنندگی مو و ناخن ها را به همراه دارد. دانشمندان دانشگاه کنتاکی عقیده دارند افرادی که روزانه از گوجه فرنگی بیش تری استفاده می کنند، دیرتر پیر شده و کم تر به سرطان مبتلا می شوند.
آن ها با مطالعه ای که روی ۸۸ زن بالای ۷۵ سال انجام دادند، دریافتند: افرادی که به طور منظم از گوجه فرنگی استفاده کرده اند، میزان قابل ملاحظه ای لیکوپن در خونشان وجود دارد که به دلیل خواص آنتی اکسیدانی این ترکیب، افتادگی پوست و بروز چین و چروک که همگی براثر فعالیت هرچه بیش تر رادیکال های آزاد در بدن ایجاد می شود، ناشی شده است، به علاوه، آن ها می افزایند، یک گوجه فرنگی می تواند ۳۶ درصد از نیاز روزانه افراد را به ویتامین C تأمین کند که این مقدار در گوجه فرنگی پخته بسیار کم تر می شود. وجود این ماده مغذی به همراه بتاکاروتن و لیکوپن، کمپلکس عظیمی از آنتی اکسیدان ها را به همراه دارد که از بروز پیری زودرس جلوگیری می کند. به این منظور توصیه می شود آن را به همراه انواع جوانه ها (به ویژه جوانه گندم) و کلم بروکلی مصرف کرد تا این اثرات چند برابر شود.
مصرف ادویه جات و مبارزه با لخته های خطرناک
برای آن که رگ ها از لخته های خطرناک در امان بمانند ادویه های متد اول را مصرف کنید. دکتر کریشناسریواستاوا از دانشگاه اودنس دانمارک یازده ادویه را مورد آزمایش قرار داد و پی برد که هفت نوع آن از تجمع پلاکت های خون جلوگیری می کنند. از همه تواناتر میخک، زنجبیل، زیره سبز و زرد چوبه بودن. او می گوید : «میخک از این لحاظ حتی از آسپرین نیز قدرتمندتر است»
عامل فعال و اصلی میخک احتمالاً ایوجنول است که حتی پس از آن که پلاکت ها «متراکم» می شوند از ساختار آن ها محافظت می کند. او می گوید که ادویه های یاد شده از طریق سامانه پروستاگلاندین به همان طریقی که آسپرین، سیر و پیاز عمل می کنند تأثیر خود را می گذارند. برای مثال، همه ادویه ها تولید ترومبوکسین را – که محرک تجمع پلاکت ها است- متوقف می کنند. بنابه گفته دکتر سریواستاوا، ترکیبات زنجبیل در جلوگیری از سنتز شدن پروستاگلدندین، قوی تر از دارو ایندومتاسین است که توانایی آن در این زمینه شهرت دارد. عامل موثر این کار جینجرول، یکی از اجزای زنجبیل است که از لحاظ شیمیایی به آسپرین شباهت دارد.
منبع: مه شو

مقابله با حمله قلبی با خوردن صبحانه

مدت هاست که علت بروز حمله قلبی در چند ساعت پس از بیداری در صبح به صورت یک راز مانده است. پژوهشی که دکتر رناتاسیفکووا از دانشگاه هوریال نیوفاندلند در سنت جانز انجام داده است نشان می دهد که، یکی از علت ها این است که مردم صبحانه را حذف می کنند. او پی برد که حذف صبحانه امکان تشکیل لخته را تقریباً سه برابر می کندو فرد را بیش تر در معرض حمله قلبی و سکته قرار می دهد. دکتر سیفکووا چنین توضیح می دهد که پلاکت های خون در طول شب کم ترین چسبندگی را دارند. اما پس از بیداری این چسبندگی به سرعت بالا می رود. اما به دلایل ناشناخته ای، به نظر می رسد که خوردن صبحانه پلاکت ها را «ناچسب» می کند.
او برای نشان دادن گواه، نشانگر فعالیت پلاکت ها را که بتاترومبوگلوبولین بتا-ت.گ نامیده می شود. در خون ۲۹ مرد و زن طبیعی، در روزهایی که صبحانه را حذف کرده بودند، اندازه گیری کرد. او متوجه شد که beta-T.G این افراد در روزهایی که صبحانه را حذف کرده بودند ۵/۲ برابر بالاتر از روزهای دیگر بود. بنابراین، به نظر می رسد یکی از راه هایی که می تواند پلاکت ها را از چسبندگی خطرناک در امان بدارد و انسان را صبح ها در منطقه خطر حمله قلبی قرار ندهد، خوردن صبحانه پس از بیدار شدن است.
آناناس نوازش کننده پوست
آناناس میوه مناطق گرمسیری است که از دیرباز مصارف زیبایی داشته، به طوری که در طب چینی از آن برای درمان افتاب سوختگی استفاده می کرده اند، و در آمریکای جنوبی برای هرچه سریع تر التیام بخشیدن زخم ها آن را به کار می برده اند. محققان عقیده دارند که دریافت روزی ۱۰۰ گرم از این میوه می تواند نیاز روزانه افراد را به ویتامین C به طور کامل تأمین کند.
علاوه بر این ویتامین، در آناناس ترکیبی به نام بروملین وجود دارد که به طور معجزه آسایی موجب تسریع ترمیم زخم و جراحات و حتی کبودی در پوست می شود. دانشمندان معتقدند که این ترکیب خاصیت آنزیمی داشته و موجب افزایش جریان خون در ناحیه مجروح می شود. به علاوه از تجمع خون در یک ناحیه که سیاهی و کبودی را به همراه دارد، جلوگیری می کند. امروزه از قرص های بروملین برای افرادی که سابقه سکته دارند، استفاده می شود تا به میزان ۲۰ درصد احتمال بروز حملات مجدد در آن ها کاهش یابد.
هنگام مصرف این میوه باید توجه داشت که آناناس، اسید بالایی دارد و برای افرادی که زخم معده دارند مناسب نیست. بنابراین، به افرادی، با این سابقه بیماری توصیه می شود که به منظور حفظ سلامت پوست خود از سایر میوه ها و سبزی ها استفاده کنند. در ضمن، همین اسید بالای آناناس موجب تخریب دندان ها می شود و به این دلیل توصیه می شود که بلافاصله بعد از مصرف این میوه مسواک فراموش نشود.
منبع: مه شو

جوانه چشمه انرژی و غذایی برای طول عمر

جوانه ها در هر واحد حاوی مقدار زیادی از مواد غذایی مورد استفاده انسان هستند. جوانه چشمه ای از انرژی برای تغییرات شیمیایی ایجاد می نماید. آنزیم ها تولید می شوند. نشاسته به گلوکز تبدیل می گردد. پروتئین به اسیدهای آمینه تبدیل شده، ارزش ویتامینی آن افزایش می یابد. در حقیقت انفجار جدیدی از نیروی زندگی به وقوع می پیوندد.
طبق گفته بایلی از دانشگاه مینوسوتا آمریکا، ارزش ویتامین C موجود در گندم ۶۰۰ درصد در مراحل اولیه جوانه زدن افزایش می یابد. دکتر ارنست کربس گزارش کرده که ویتامین B در دانه های جوانه زده تا ۱۰۰۰ درصد افزایش می یابد. دکتر س. ر. شاو از مرکز سرطان تگزاس دریافت که اگر باکتری های سالم در جوار مواد سرطان زا و در حضور یک مایع تولید شده از جوانه گندم قرار بگیرند، سرطان تا حدود نود درصد مهار می گردد.
آنزیم که تقریباً تمام واکنش های شیمیایی در بدن را شروع و کنترل می نمایند، در مرحله جوانه زدن بسیار فعال می شوند این آنزیم ها در سیستم گوارش جرقه ای ایجاد نموده و هضم مواد غذایی و ورود آن به داخل را موجب می گردند، و این راز طول عمر است. آنزیم ها در حرارت زیر صفر درجه سلسیوس و سی و دو درجه ی فارنهایت غیرفعال می شوند و در حرارت بالای پنجاه درجه ی سانتی گراد شروع به از بین رفتن می نمایند. به همین دلیل غذای پخته شده از ویژگی حیات بخشی تهی است. جوانه ها بسیار زنده اند. به طوری که وقتی آن ها را می خورید هنوز به رشد خود ادامه می دهند. تمام غذاهای زنده دارای ارتعاشات الکتریکی از انرژی حیاتی هستند.
جوانه ها وقتی تازه باشند خوشمزه تر هستند. برای آن که غذا خوشمزه تر گردد جوانه را با سایر غذاها مخلوط نمایید. جوانه را هرروز باید مورد مصرف قرار داد. با چنین غذای حیات بخشی، تمام سلول های بدن فعال و چابک می شوند. مواد غذایی که در حین رشد جوانه ها ایجاد می شود بسیار با ثباتند. جوانه سیب زمینی و تخم گوجه فرنگی سمی هستند. جوانه یونجه حتی برای بچه ها و پیرها به آسانی قابل هضم و جذی می باشد. جوانه ها حاوی همه ویتامین های شناخته شده و ضروری برای بدن در مقدار لازم و به میزان مناسب هستند.
منبع: مه شو

چاق ها بیش تر افسرده می شوند !

یافته های محققان موسسه ملی بهداشت روان آمریکا حاکی است، برخلاف تصور عمومی افراد چاق افسرده تر از دیگر افراد هستند. این محققان با مطالعه بر روی ۹۱۲۵ شخص بزگسال و بررسی تأثیر چاقی بر شاد بودن اشخاص، دریافتند که شیوع اختلالات روحی و اضطرابی از جمله افسردگی، در افراد چاق مورد مطالعه حدود ۲۵ درصد بیش تر از افرادی بود که وزن عادی داشتند. این در حالی است که تنها ۱۸ درصد از اشخاصی که چاق نبودند به این اختلال مبتلا شدند این دانشمندان اضافه می کنند، از آن جایی که بین بیماری های روانی و چاقی اشخاص ارتباط وجود دارد، پزشکان باید به افسردگی بیماران چاق خود توجه کنند.
روغن ماهی، مانع گرفتگی مجاری تنفسی
نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه بلومنیگتون هند حاکی از ان است که اضافه کردن مکمل های روغن ماهی به رژیم غذایی مانع از گرفتگی مجاری تنفسی هنگام انجام حرکات ورزشی در بیماران مبتلا به آسم می شوند. این دانشمندان با ۳ هفته بررسی تأثیر مصرف روزانه ۲۰ کپسول مکمل روغن ماهی در ۱۶ بیمار مبتلا به آسم و ارزیابی عملکرد ریه آن ها دریافتند، مصرف مکمل های روغن ماهی عملکرد ریه را در حین ورزش بهبود می بخشد. این مکمل ها هم چنین موجب کاهش مصرف داروهای گشاد کننده راه های تنفسی در بیماران می شود. این در حالی است که داشتن رژیم بدون مکمل روغن ماهی سبب بدتر شدن بیماری می شود.
کاهش مصرف چربی، ۱۵ سال عمر قلب را افزایش می دهد
رژیم غذایی کم کالری قلب را ۱۵ سال جوان تر نگه می دارد. براساس نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه واشنگتن، افرادی که از غذاهای با کالری محدود استفاده می کنند دارای قلبی با عملکرد قلب جوانان هستند و قلب آن ها حدود ۱۵ سال جوان تر از خودشان است. مطالعه این دانشمندان نشان داده قلب کسانی که از کالری محدودتری استفاده می کنند نسبت به سن شان خاصیت الاسیتسیته بیش تری داشته و مانند قلب جوانان در بین هر دو ضربان استراحت و آرامش بیش تری دارد، کم تر غذا خوردن منجر به بهبود عملکرد قلب نمی شود، بلکه کسانی قلب جوان تر دارند که از رژیم غذایی مدیترانه ای پیروی کرده و نیز از خوردن غذاهای مصنوعی، نوشیدنی های گازدار، دسرها، نان سفید و مواد دیگری که ارزش غذایی ندارند، خودداری می کنند.
منبع: مه شو

چاقی، عمر مبتلایان به سرطان سینه را کاهش می دهد

نتایج تحقیقات دانشمندان چینی و دانشگاه واندربیلت آمریکا نشان داد چاقی باعث کاهش احتمال زنده ماندن مبتلا به سرطان سینه می شود. این دانشمندان با ۵ سال مطالعه بر روی ۱۴۵۵ بیمار مبتلا به سرطان دریافتند، ۸۰% از بیمارانی که دچار اضافه وزن هستند در ۵ سال پس از تشخیص به حیات خود ادامه می دهند. در حالی که ۵/۸۶ درصد از بیماران لاغر و ۸۴ درصد از کسانی که وزن طبیعی دارند. ۵ سال پس از تشخیص زنده می مانند. نتایج این تحقیق حاکی است، تشخیص سرطان پستان در زنان چاق در مراحل دیرتر صورت می گیرد. علاوه بر این افزایش چربی بدن با بالا بردن میزان ترشح استروژن، تستوسترون و دیگر هورمون ها، سرعت رشد و انتشار تومورهای سینه را افزایش می دهد.
پوست سیب و درمان چروک پوست
پوست سیب برای درمان چین و چروک صورت مفید است و هم چنین باعث می شود پوست طراوت و شادابی خود را از دست ندهد. پروفسور دکتر اوزیراکتای رئیس بیمارستان کودکان استانبول با بیان این که اسیدهای طبیعیف فسفر، ویتامین های A ، B2 ، B1 و C در سیب موجود است، گفت : وجود این مواد در پوست سیب برای شفافیت و طراوت پوست می تواند بسیار مفید واقع شود و خود سیب هم که دارای فسفر و اسیدهای طبیعی است برای بهتر کارکردن مغز، معده و جگر مفید است. دکرت اکتان در ادامه اضافه می کند : اشخاصی که با آب سیب صورت خود را می شویند به پیری و چین و چروک صورت خیلی کم دچار می شوند. هم چنین برای بهبود بیماری های کبد، اگزما، رماتیسم و کندی حرکت خون در رگ ها بسیار خوب است.
خطر چاقی برای مردان
طبق تحقیقات دانشمندان ایتالیایی، کلسترول بالا موجب سرطان پروستات می شود. دانشمندان با ۹ سال تحقیق روی ۳۰۰۰ مرد دریافتند، کلسترول خون مردان مبتلا به سرطان پروستات مخصوصاً افراد مسن، دو برابر مردانی است که کلسترول خون آن ها پایین است. ان ها پی بردند که، سرطان پروستات با چاقی و دیابت رابطه نزدیکی دارد، زیرا این بیماری ها عامل خطرناکی برای افزایش کلسترول هستند. هم چنین دانشمندان برای تعیین رابطه چاقی و دیابت با سرطان پروستات با تحقیق بر روی ۱۳۰۰ مرد زیر ۷۵ سال که مبتلا به سرطان پروستات بودند و مقایسه آن ها با ۱۴۵۱ مردی که سرطان نداشتند، دریافتند، کلسترول خون مردان مبتلا به سرطان پروستات، ۵۰ درصد بیش تر از مردانی است که سرطان ندارند و کلسترول خون مردان بالای ۶۵ سال نسبت به مردان جوان تر ۸۰ درصد بیش تر است. به گفته محققان، مردان مبتلا به سرطان پروستات ۲۶ درصد بیش تر در معرض سنگ کیسه صفرا قرار دارند.
منبع: مه شو

چای سبز جوان کننده مغز

نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه توکیو حاکی است، چای سبز از پیر شدن مغز جلوگیری می کند. این دانشمندان دریافتند، آسیب ادراکی کسانی که روزانه بیش از ۲ فنجان چای سبز می نوشند، نصف کسانی است که هفته ای کم تر از ۳ فنجان چای می نوشند؛ و کسانی که روزانه ۱ فنجان چای می نوشند بین این ۲ گروه قرار دارند. مصرف منظم چای سبز کاهش خطر ابتلا به زوال عقل یا پیری زودرس می شود.
با آب انگور مغز تقویت می شود
براساس نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه، تافتز آمریکا، آب انگور باعث افزایش توانایی های مغز هنگام افزایش سن می شود. دانشمندان فوق با انجام آزمایش هایی دریافتند، آب انگور می تواند مهارت های حرکتی و شناختی را افزایش دهد و بهبود قابل توجهی در حافظه ایجاد کند. این دانشمندان معتقدند، مصرف آنتی اکسیدان هایی که در مواد غذایی طبیعی وجود دارد، بهتر از انواع مصنوعی آن هاست و در این راستا نوشیدن آب انگور به دلیل آنتی اکسیدان هایی که در آن موجود است، از عقب افتادگی ذهنی و مهارت های روانی و جسمی به دنبال افزایش سن جلوگیری می کند.
پیشگیری از آلزایمر با مصرف چای سبز
یک بار نوشیدن چای سبز در هفته به شکل کمرنگ در درمان و پیشگیری از آلزایمر موثر است. در چای سبز، ماده ای به نام «بتاامیلوئید» وجود دارد که عامل تخریب پلاکت های حافظه را کاهش می دهد. مصرف زیاد و با رنگ غلیظ چای سبز موجب بروز سردرد و بیماری های عصبی می شود، چای سبز در کاهش ابتلا به سرطان پستان موثر است و زنانی که حداقل سه فنجان چای سبز در هفته بنوشند، احتمال وقوع سرطان پستان در آن ها به نصف کاهش می یابد. چای سبز مانع از بیماری زردی در بین افراد می شود.
منبع: مه شو

جلوگیری از پوسیدگی دندان با مصرف چای سبز

استرپتوکوک مونانس عامل ایجاد پوسیدگی های دندان است که به کمک مواد غذایی پوسیدگی زا، ایجاد پوسیدگی های دندان می کند. تحقیقات نشان می دهد که ماده ای به نام کاتچین که در چای سبز موجود است، می تواند فعالیت این باکتری را متوقف کرده و از پوسیدگی دندان و همین طور بیماری لثه بکاهد. از این ماده در خمیر دندان های گیاهی ضد باکتری استفاده می کنند که به مبارزه با ویروس ها و باکتری های دهان می پردازد.
با مصرف چای سبز خون را رقیق کنید
چای سبز منجر به رقیق شدن خون شده و از لخته شدن خون جلوگیری می کند. با مصرف گوشت و روغن های غیر اشباع گیاهی مثل روغن ذرت و سویا، ترکیباتی در بدن ایجاد می شود که منجر به ایجاد پلاکت های خونی می گردد. در حالی که با مصرف چای سبز می توان از ایجاد لخته های خونی جلوگیری کرد. معمولاً بعد از حمله قلبی، پروتئین هایی در بدن تولید می شوند که منجر به مرگ سلولی می گردد در حالی که کاتچین موجود در چای سبز فعالیت این پروتئین را بلوکه و متوقف کرده و به این وسیله سکته های مغزی و قلبی را به حداقل رسانده و سرعت بهبود را افزایش می دهد. هم چنین مصرف چای سبز می تواند از بروز بیماری های قلبی و عروقی جلوگیری کند.
انگور روماتیسم را درمان می کند
خاصیت قلیایی بالای انگور و کشمش به حل شدن اسید اوریک کمک کرده و بنابراین برای تورم مفاصل، نقرس و روماتیسم مفید است. دکتر جوسیا به کسانی که تورم مفاصل دارند می گوید: کشمش بجوید و سلامت باشید.
دکتر تهانسا در Viva cicn Anos با جدیت می گوید : مصرف انگور باعث از بین رفتن روماتیسم مزمن، نقرس، بیماری های کبدی، کلیوی و گوارشی می شود. انگور برای دیدن سازنده خوبی است، باعث تحریک جریان خون شده و به سوختن چربی های ذخیره شده کمک می نماید . از کاهش قندخون جلوگیری می نماید. انگور های درشت دانه دار که خشک شده اند به خصوص برای درمان یبوست و تسهیل هضم مناسب می باشند. تمام کشمش ها بایستی شسته شده و سپس یک شب در آب خیس شده خورده و در هنگام صبح با آب ان میل شود.
منبع: مه شو

با قارچ به جنگ سرطان بروید

محققین ژاپنی، در قارچ ماده ای قندی به نام لن تینین (Lentinin) پیدا کرده اند که در رشد زخم های سرطانی خلل ایجاد می کند و حتی آن ها را از بین می برد. دانشمندانی دیگر بر این عقیده اند که لن تینین سلول های ایمنی معینی را تحریک می کنند و از این طریق بدن بهتر می تواند در مقابل اولین سلول های سرطانی و هم چنین در مقابل سرماخوردگی و امراض میکروبی شدید مقاومت کند. البته افراد سرطانی باید بدانند که مرض آن ها تنها به خوردن قارچ التیام پیدا نمی کند.
ادویه کاری و درمان آلزایمر
نوعی ماده شیمیایی موجود در ادویه کاری، به دستگاه ایمنی کمک می کند تا پلاکت های مغزی ناشی از بیماری آلزایمر را بزداید.
نتایج تحقیقات و پژوهش های مختلف نشان می دهد مصرف ادویه کاری خطر ابتلا به آلزایمر را کاهش می دهد. یک ماده شیمیایی در این ادویه می تواند سلول های دستگاه ایمنی را به پاک کردن پلاکت های مغزی در بیماری آلزایمر وادارد. پژوهشگران آمریکایی در بررسی نمونه های خونی بیماران مبتلا بعه آلزایمر نشان دادند که ماده شیمیایی «بیس دمتوکسی کورکومین» سلول های ایمنی به نام ماکروفاژ را تحریک می کند تا بتاآمیلوبید، پروتئینی را که پلاکت های مغزی در بیماری آلزایمر تشکیل می دهند، پاک کنند. این ماده شیمیایی، ماده طبیعی یافت شده در ریشه زرد چوبه است.
پیاز خون را رقیق می کند
دکتر جی. ام. بایلی از مدرسه طب دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا، همراه با همکارانش یک عامل رقیق کننده خون به نام آدنوزین را در سیر و پیاز یافتند که موجب گشاد شدن عروق خونی می گردد. این عامل در سیر و پیاز هنگام پختن تخریب نمی شود درحالی که سایر مواد از بین می روند- همین موضوع موجب گشاد شدن عروق خونی و رقت خون می شوند، اگرچه نوع خام این خاصیت را بیش تر دارد.
شواهد پزشکی ای وجود دارد که سینوس کبد به دنبال مصرف مداوم سه روزه پیاز تازه بهبود یافته است.
منبع: مه شو

درمان فشارخون با رژیم غذایی سالم

بیش از ۲۰ سال تحقیقات دانشمندان نشان می دهد، رژیم غذایی سالم از ابتلا به فشارخون بالا جلوگیری می کند. دانشمندان انجمن قلب آمریکا دریافتند که رژیم غذایی سرشار از میوه و سبزی همراه با افزایش مصرف پتاسیم و کاهش دریافت سدیم روش مطمئنی در کنترل و کاهش فشارخون بالا می باشد.
پروفسور لورنیس اپل از دانشگاه جان هاپکینز بالتیمور و سرپرست گزارش انجمن قلب آمریکا اظهار داشت، پتاسیمی که در موز، هندوانه و سیب زمینی وجود دارد، عنصری شیمیایی و الکترولیتی است که موجب عملکرد طبیعی سیستم قلب و عروق و اعصاب می شود و بهترین روش دریافت آن مصرف روزانه ۸ تا ۱۰ وعده میوه و سبزی است و مصرف کم فرآورده غذایی مصنوعی نیز بهترین راه برای کاهش سدیم است.
ویتامین D در درمان پوکی استخوان موثرتر از کلسیم است
براساس نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه لنداسپیتالی ایسلند، مصرف ویتامین D بیش از کلسیم به سلامت استخوان و از بین بردن بیماری هایی مثل پوکی استخوان کمک می کند.
این دانشمندان دریافتند مصرف کافی ویتامین D حتی زمانی که میزان مصرف کلسیم روزانه کم تر از ۸۰۰ میلی گرم باشد، میزان هورمون پاراتیروئید طبیعی را تأمین می کند در حالی که، مصرف روزانه بیش از ۱۲۰۰ میلی گرم کلسیم با وجود کمبود ویتامین D برای تأمین میزان هورمون پاراتیروئید طبیعی کافی نیست.
تأثیر معجزه آسای ویتامین D
نتایج تحقیقات گسترده دانشمندان نشان دهنده چگونگی مصرف ویتامین D با توجه با تأثیر آن در کاهش ابتلا به بیماری هاست.
این تحقیقات نشان می دهد احتمال ابتلا به سرطان کولون، سینه و تخمدان در بزرگسالانی که روزانه هزار واحد بین المللی ویتامین مصرف می کنند، ۵۰ درصد کاهش می یابد و کودکانی که مادرانشان در دوران بارداری ویتامین D مصرف می کنند. در ۹ سالگی دارای استخوان های درشت تر و قوی تری هستند و این ویتامین D مادری مهم تر از مقدار کل شیری است که در ۹ سال اول مصرف می کنند.
منبع: مه شو