سلفی خواننده ایرانی با لباس مسی (عکس)

الهلال کری تماشاگران زن پرسپولیسی را به خود گرفت (+عکس) سلفی خواننده ایرانی با لباس مسی (عکس) آغاز انتخاب رشته تکمیل ظرفیت ارشد از امروز مرگ کودک ۴ ساله در تعقیب و گریز پلیس با قاچاقچیان جایزه سانگ‌یانگ به “رامک خودرو” رسید دختری که ایران را قهرمان جهان کرد (عکس) حدادعادل ترامپ رو ادب کرد! (طنز) حمایت پادشاه سعودی از موضع ترامپ علیه برجام و ایران شمقدری: رفع توقیف‌ها شبیه انتحار است/ اخیرا تیزر فیلمی را دیدم که فقط عرق شرم برچهره انسان می‌نشاند شمقدری: رفع توقیف‌ها شبیه انتحار است


منبع: عصرایران

کمالوند: خارجی‌های‌مان بُنجل نیستند

خبرگزاری تسنیم: فراز کمالوند درباره پیروزی یک بر صفر صنعت نفت مقابل نفت طلاییه، اظهار داشت: مقابل نفت طلاییه ما واقعاً مستحق پیروزی بودیم و به بازی هم احاطه داشتیم. نفت طلاییه یک تیم تدافعی بود که البته این نوع بازی این تیم هم طبیعی است. به‌هرحال آنها در خارج از خانه بازی می‌کردند و در زمین خودشان جمع شده بود که امتیاز بگیرند و با حداقل نتیجه به تهران برگردند.

وی افزود: نفت طلاییه یکی از بهترین تیم‌های لیگ برتر است. تیم آنها خیلی باتجربه است و با حساب‌ و کتاب بازی می‌کند، اما مقابل این تیم از فرصت‌های‌مان استفاده کردیم و به پیروزی رسیدیم. به جز گلی که زدیم، فرصت‌های دیگری هم داشتیم. ضمن اینکه یک صحنه در نیمه اول وجود داشت که پنالتی بود، اما داور از آن چشم‌پوشی کرد. به‌هرحال خوشحالیم که سه امتیاز را گرفتیم.

سرمربی تیم صنعت نفت آبادان به تمجید از عملکرد کرار جاسم پرداخت و یادآور شد: کرار در طول مسابقات عالی بود. به‌هرحال شاید یک پنالتی هم در هفته‌های گذشته خراب کرده باشد، اما ایرادی ندارد. مارادونا هم پنالتی خراب می‌کند. در کل از او راضی‌ هستم. کرار یک نقش کلیدی و محوری در صنعت نفت دارد. ما کرار را با حساب و کتاب آوردیم و کاملاً از عملکردش راضی‌ هستیم. کلاً این بازیکنان خارجی در تیم ما تأثیرگذار هستند، چون با حساب کتاب و کتاب به اینجا آمدند.

کمالوند در ادامه گفت‌وگویش با تسنیم، در مورد بازیکنان برزیلی صنعت نفت که در این تیم عملکرد خوبی دارند، گفت: در مورد بازیکنان خارجی ما دو بحث وجود دارد. اول اینکه ما خوب خرید کردیم و دوم اینکه این خریدها خیلی خوب برای‌مان بازی کردند. از بازیکنان خارجی‌ام راضی‌ام، مهم‌تر اینکه خوشحالم؛ خوشحالم در فوتبالی که همیشه بحث جذب بازیکنان بُنجل و بی‌کیفیت خارجی مطرح است، توانستیم بازیکنان خارجی بیاوریم که دوست و دشمن از همه لحاظ از آنها تمجید می‌کنند.

وی با اشاره به دیدار هفته آینده سیاه‌جامگان – صنعت نفت آبادان، خاطرنشان کرد: سیاه‌جامگان در هفته‌های قبل نتایج خوبی نگرفته و این موضوع باعث می‌شود که بازیکنان‌شان انگیزه زیادی داشته باشند. از طرفی دیگر، آقای مرزبان هم جدیداً به‌عنوان سرمربی سیاه‌جامگان انتخاب شده که این هم یکی دیگر از دلایل سخت شدن کار ما در مشهد است، اما همه تلاش‌مان را می‌کنیم که این شهر را با دست پر ترک کنیم.

سرمربی تیم صنعت نفت آبادان، مرزبان را یکی از بادانش‌ترین مربیان ایرانی دانست و تصریح کرد: مرزبان جزو مربیان خوب و بادانش ایران است. او در هر تیمی که بوده، نتایج خوبی کسب کرده؛ چه در پدیده و چه در پیکان نتایج خوبی گرفته است. در سیاه‌جامگان هم تغییر و تحولاتی شکل گرفته و به تیم‌شان شوک وارد شده است. وقتی هم به یک تیم شوک وارد می‌شود، انگیزه‌شان دو برابر می‌شود.

کمالوند در پاسخ به این سوال که «آیا مشکلات اخیرتان در صنعت نفت آبادان حل شده است یا خیر؟»، گفت: من هیچ مشکلی با باشگاه ندارم. گلایه‌های اخیرم در نشست‌های خبری هم از طرف باشگاه نبود. یک تعداد هستند که می‌گویند چرا تیم به بازیکنان خارجی متکی است؟ ما بازیکن گرفتیم که به آن متکی باشیم. مگر بازیکن خارجی گرفتیم که او را روی نیمکت بنشانیم؟! مگر رئال مادرید به رونالدو و بارسلونا به مسی متکی نیست؟ کدام یک از این بازیکنان اسپانیایی هستند؟‌ هر دو بازیکن هم خارجی هستند.


منبع: برترینها

فیلم «پریناز»؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی

روزنامه هفت صبح: «پریناز» بعد از هفت سال توقیف، با اصلاحاتی فراوان، اکران شده و با وجود تمام نقدهایی که به آن وارد است، فیلم پرمعنا و قابل قبولی است. بخشی از ابهامات فیلم به همان سانسورها بر می گردد و برخی دیگر به سلیقه کارگردان و تلاش نویسنده برای نمایش معانی پشت پرده فیلم. درباره تمام این موارد با بابک کایدان، نویسنده فیلمنامه آن گپ زده ایم.

«پریناز» با شرط حذف برخی صحنه ها و دیالوگ ها امکان اکران پیدا کرد، از نظر شما این اصلاحات چقدر به کار لطمه زد؟ اگر در این شرایط و با این حذفیات اکران نمی شد بهتر نبود؟

– بله، واقعیت این است که متاسفانه سانسور به بخشی از کار آسیب زده اما در مجموع جان کلامی که در قصه دنبالش بودیم منتقل شده. یعنی مخاطبی که فیلم را می بیند متوجه می شود داریم راجع به چی حرف می زنیم. سانسور باعث شده که یک مقدار در درک شخصیت ها خلل به وجود بیاید. مثلا خیلی ها متوجه نقش خورشید در فیلم نمی شوند. درست است که این نقش بسیار محدود بود اما نه دیگر تا این حد که ما فقط یک پلان کوچک از او داشته باشیم.

یا درباره نقش زکریا و داود یا خود فرخنده، بخش هایی حذف شده که اگر بود، شاید قصه یک مقدار بیشتر باز می شد. توقیف طولانی مدت ضربه های دیگری هم به کار وارد کرد. مثلا این که ما برای راوی، از یک شگرد جالب استفاده کردیم و راوی را دروغگو در نظر گرفتیم. این شگرد، شش سال پیش کاملا جدید به نظر می رسید اما الان زیاد غافلگیرکننده نیست.

فیلم پریناز؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی

بعدها خودتان در سریال «سقوط یک فرشته» از همین شگرد استفاده کردید، آنجا هم راوی قصه شیطان بود و مخاطب بعدها این مسئله را می فهمید.

– بله. در سقوط یک فرشته هم همین کار را کردیم. نریشن گوی ما شیطان بود و کسی از ابتدا نمی دانست. در این دوتا کار من سعی کردم از نریشن استفاده جالبی داشته باشم. در نسخه اول «پریناز» و قبل از این اصلاحات، کاملا گویا بود که راوی یا همان فرخنده دارد دروغ می گوید اما الان یکسری دیالوگ جدید اضافه کردیم. از خانم معتمد آریا خواستیم بیاید و دوباره دیالوگ هایی به کار اضافه کند که زیاد مورد قبول ما نبود. با این حال از این که فیلم بالاخره اکران شده راضی ام.

یکی از نکات مثبت فیلم این است که سوژه آن در هر دوره ای جالب به نظر می رسد، یعنی گذشت زمان باعث نشده که قصه «پریناز» قدیمی شود و مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند.

– بله. دقیقا خودمان هم داشتیم به این مسئله فکر می کردیم. به هر حال بحث خرافه های دینی از زمان پیدایش بشر و خروج از اولین دین وجود داشته. از این جهت داستان فیلم قدیمی نمی شود.

شما در «پریناز» روی موضوع بسیار حساسی دست گذاشتید، درست است که لقب خرافه های دینی به آن می دهیم اما آنچه اول از همه خودنمایی می کند این است که شما یک شخصیت زن مذهبی با پوشش چادر را در این فیلم به چالش کشیده اید. طبیعتا از همان ابتدا می دانستید فیلم بی دردسر نیست و برای اکران به مشکل بر می خورد. فکر نمی کردید باید یک مقدار با ملاحظه تر پیش بروید؟

– دقیقا همینطور است. همان موقع که می خواستیم پروژه را کلید بزنیم می دانستیم داریم کار حساسی انجام می دهیم. بهرام بهرامیان کلا دنبال کارهای پر دردسر است. سریال اولش «ساعت شنی» در تلویزیون از یکسری خط قرمز عبور کرد و با تیغ سانسور روبرو شد اما نهایتا ماندگار شد. در «سقوط یک فرشته» هم همین طور و با جسارت پیش رفت. جسارت هیچ وقت نمی تواند از سوی یک نویسنده باشد، باید از سوی کارگردان و تهیه کننده باشد. اینجا هم دستمان باز بود. قرار بود حرف جدی و اثرگذار راجع به خرافه بزنیم و مطمئن بودیم که به مذاق خیلی ها خوش نمی آید اما با آگاهی ادامه دادیم.

یعنی حدس می زدید توقیف شود؟

– در این حد نه ولی حدس می زدیم سانسور شود چون تصورمان این بود که داریم یک کار دینی انجام می دهیم. به نظر من یک مومن واقعی نسبت به خرافه واکنش نشان می دهد، چون خرافه های دینی دارد جامعه را نابود می کند. از این جهت فکر می کردیم تشویق هم می شویم ولی متهم شدیم که فیلم ضد مذهب ساختیم. شاید اگر کارگردان دیگری که سیستم بیشتر بهش اعتماد داشت این را می ساخت، مشکلی پیش نمی آمد اما به ما اعتماد نداشتند.

مشکل اصلی این بود که شما برای شخصیت اصلی فیلم دست روی یک خانم موجه و محجبه گذاشتید.

– بله، به ما انگ زدند که شما حجاب را زیر سوال بردید اما سال بعدش در «سقوط یک فرشته» به ما تندیس حجاب دادند. چطور ممکن است تیمی که «پریناز» را ساخته بود و مورد سرزنش واقع شده و انگ زیر سوال بردن حجاب بهشان خورده، الان سریالی کار کند که تندیس حجاب بگیرد؟

فیلم پریناز؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی

شحصیت اصلی فیلم بیشتر از این که به خاطر خرافات با پریناز مشکل داشته باشد، از مشکل دیگری یعنی حسادت آسیب می بیند. فرخنده، از یک خانم مذهبی و خرافی فراتر رفته و شخصیت پیچیدهای دارد. گذشته شخصیت به ما می گوید که مشکل او با پریناز از کجا شروع شده.

– درست است. نمی خواستیم یک تیپ داشته باشیم. برای همین جنبه های مختلف شخصیتی را برای فرخنده در نظر گرفتیم. به هر حال دوتا خواهر بودند، یکی زشت و یکی زیبا. یکی از خواهرها به خاطر این که زشت است و ازدواج نکرده به مذهب پناه می آورد و آن دیگری پر از حواشی می شود. اگر دقت کنید فرخنده بین احساسش نسبت به پریناز و آنچه به آن باور دارد دچار تردید است.

از یک طرف خواهرزاده اش را دوستش دارد و از طرف دیگر باورهای اشتباهش مانع از برقراری ارتباط درست با او می شود. ما این آدم را در جدال بین احساسات، حسادت و اعتقادات گذاشته ایم و در نهایت هم می بینیم که خرافه و حسادت بر احساسات غالب می شود. پریناز را می برد و رها می کند. شخصیت فرخنده تلفیقی از خرافات، باورهای غلط، حسادت ها، قضاوت های زودهنگام، حس خودبرتربینی و … است.

چرا در شخصیت های اصلی مثل فرخنده، داود و خواهر داود تا این حد اغراق می بینیم؟ خیلی ساده تر هم می توانستیم فرخنده با بشناسیم و باورهایش را متوجه شویم، نیازی به این همه اغراق در گریم و رفتار بود؟

– آن جنبه اغراق آمیز شخصیت ها مربوط به کار اجرایی فیلم است تا فیلمنامه. آقای بهرامیان سلایق خاص خودش را دارد. اگر دقت کنید در کارهای دیگرش هم معمولا شخصیت هایی با چهره های عجیب داشته. مثلا در «سقوط یک فرشته» شبنم مقدمی و علی سلیمانی چهره های اگزجره ای داشتند. شاید اگر گریم فاطمه معتمد آریا تا این حد تند نبود، اعتراض های کمتری به کار می شد و تعداد ممیزی ها کمتر بود اما به هر حال من از گریم ها و این فضا راضی ام.

جدای از گریم شخصیت ها، این اغراق در کل ساختار فیلم هم وجود دارد. واکنش همسایه ها به نظر کرده بودن پریناز، رفتار آنها در قبال ماجرای تاب و چرخ و فلک، درخواست شان برای شفا گرفتن از پریناز و … همگی پر از اغراق هستند.

– اینها آگاهانه بود. این که مردم این محله نسبت به یک بچه ای به سرعت چنین واکنشی نشان می دهند و او را نظر کرده یا ماورایی می دانند و با همان سرعت نظرشان را تغییر می دهند، برای مان جالب بود. این حرکات که نشان می دهد مردم آنقدر زود نسبت به یک نفر شور نشان می دهند و آنقدر سریع او را نفی می کنند از رفتار رئالیستی خود مردم گرفته شده. ما می خواستیم همین رفتار غلوآمیز مردم در جامعه را نقد کنیم. برای همین هم می خواستیم در یک اتمسفر خاصی اتفاق بیفتد. الان هم نمی توانیم بگوییم فیلم رئالیستی کامل است.

فیلم پریناز؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی

در صورتی که فیلم در فضایی کاملا فانتزی و حتی در یک ناکجاآباد اتفاق می افتاد می شد به چنین تعبیری رسید. مثلا شاید اگر مثل فیلم «داگویل»، قصه شما در جایی فراتر از زمان و مکان پیش می رفت، دیگر قضاوتی درباره اغراق شده بودن آن صورت نمی گرفت اما حتی ما تصویر برج میلاد را هم در فیلم می بینیم.

– بله، اتفاقا خیلی ها گفته اند چرا تصویر برج میلاد را نشان دادید و اگر نبود قصه خیلی لازمانی و لامکانی می شد. گفتم خودم هم نمی دانم. یادم نمی آید چیزی که الان می گویم در فیلمنامه بود یا نه ولی آن زمان ما یک نگاه داشتیم و می خواستیم بگوییم که خرافه در اوج مدرنیته هم می تواند اتفاق بیفتد. برج میلاد هم آن زمان در ایران سمبل مدرنیته بود. شاید به خاطر همین، از این سمبل استفاده شده.

سانسور به پایان بندی فیلم هم آسیب زده یا چیزی که ما به عنوان پایان می بینیم همانی است که در نسخه ابتدایی بوده؟

– نه، پایان اصلا تغییر نکرده. سانسورها مربوط به بخش های ابتدایی و میانی است. فقط یک مقدار نریشن هایش تغییر کرد اگرنه خود قصه همین بود.

شخصیت داود خیلی ناگهانی به قصه وارد شد و آن طور که باید مخاطبان را قانع نکرد. یعنی گره ماجرای خورشید آن طور که باید باز نشد. این هم به خاطر سانسور است؟

– نقش داود همین قدر بود اما در قصه یک مقدار ما مشخص تر متوجه می شدیم که واقعیت چیست. الان خیلی ها متوجه نشدند که عمه پریناز چرا با یک لباس کناب تاب می آید و آن را برای سفا به تاب نظر کرده می کشد. ما بعدها همان پیراهن بنفش را تن داود می بینیم. یعنی خواهر داود خواسته برای پدر پریناز هم از خود دختر شفا بگیرد.

تازه متوجه می شویم خورشید رابطه نامشروعی نداشته و توسط داود مورد تعرض قرار گرفته. داود پدر بچه است اما به خاطر آبرو آن را کتمان کرده اند تا کسی متوجهش نشود. اصلا تجاوز و عمل شیطانی هم صورت نگرفته و داود هنوز دنبال خورشید است و خودش را پدر پریناز می داند.

در کل فیلم هوا بارانی است و این باران اصلا بند نمی آید. معنای خاصی پشت این باران وجود داشت؟

– بله. قصه این بود که از وقتی بچه پا به این محله می گذاشت باران می آمد و تا زمانی که می رفت باران ادامه داشت. بارانی که برای همه برکت است اما برای اهل این محل بلا می شود. اسم اولیه فیلم «آیه های نیامده» بود. به نظرم اسم خیلی بهتری بود و کاملا معنا را منتقل می کرد. بر اساس آیه شریفه «نفخت فیه من روحی»، با این نگاه پیش رفتیم که وقتی خدا می گوید من در بدن شما روح خودم را می دمم، چطور ممکن است نگاه بدی به بچه حرامزاده داشته باشد؟ این بچه که تقصیری نداشته. می خواستیم بگوییم اتفاقا خدا این بچه را دوست دارد و برای همین هم این بچه با خودش برکت می آورد و تا وقتی در این محله است، باران بند نمی آید.

طرح اصلی فیلم متعلق به بهرامیان بود یا با هم به آن رسیدید؟

– آقای بهرامیان سال ها پیش نوشته ای درباره یک بچه حرامزاده داشت که به مسیر دیگری می رفت اما فیلمنامه ای که الان فیلم بر اساس آن ساخته شده ارتباطی به آن ندارد. با این حال بهرامیان خیلی در نوشتن فیلمنامه کمک کرد. با همراهی یکدیگر آن را نوشتیم و حتی اصرار داشتم اسمش را کنار اسم من بزند اما قبول نکرد. این را هم بگویم که واقعا یکی از وفادارترین کارگردان ها به فیلمنامه است و «پریناز» ۹۶ درصد همان چیزی است که من نوشتم.

بهرام بهرامیان انتقادهایی را که به فضای اغراق شده فیلمش وارد است، نمی پذیرد و معتقد است الگوی او مردم معمولی جامعه هستند.

 فیلم پریناز؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی
«پریناز» واقعی است، بدون اغراق

بهرام بهرامیان از جمله کارگردان هایی است که همواره در هر دوره ای گرفتار حواشی می شود. در واقع خودش دست روی سوژه های حساسی می گذارد و با علم به این که می داند امکان توقیف و سانسور محصولش وجود دارد اما با جسارت تمام سراغ آنها می رود. «پریناز» با وجود حرف هایی که برای گفتن دارد اما با ضعف هایی هم روبروست. مهم ترین ضعف آن به اغراق بیش از اندازه شخصیت ها، گریم ها و روابط میان همسایه ها بر می گردد؛ مواردی که خود بهرامیان آنها را کاملا منطقی می داند. همزمان با اکران «پریناز» پس از نزدیک به هفت سال توقیف در گروه هنر و تجربه، با این کارگردان گپ زدیم.

غلو شده و اگزجره

زمان تماشای فیلم «پریناز» گمان می کنیم با فیلمی در همه ابعاد غلو شده و اگزجره روبرو هستیم. جامعه ای که پریناز به آن وارد می شود، واقعی نیست و به نظر می رسد در نمایش تفریط همسایگان در داستان اغراق شده عمل کرده اند. بهرامیان این مسئله را نمی پذیرد و می گوید: «به کار بردن عبارت «غلو شده» فکر می کنم به میزان شناخت ما از واقعیت جامعه بر می گردد. مانند فردی که مدام با اخبار و فعالیت های عالم پزشکی در ارتباط است و در هر موقعیتی اخبار مربوط به این حوزه را بولد شده و پر رنگ می بیند.

فیلمی مانند «پریناز» روایت جامعه است و غلوی ندارد. همان چیزی که در جامعه در جریان است را نشان می دهد. متاسفانه هنوز هم در برخی نقاط این تفکرات وجود دارد. اتفاقا برخی هم از این دست باورهای مردم عادی سوء استفاده می کنند و باید مراقب این سوء استفاده ها بود. اگر این هشدار را غلو می دانید از نگاه من از واقعیت جامعه دور هستید.»

از او می پرسیم که آیا به نظرش فضای فیلم «پریناز» کاملا رئال است؟ پاسخ می دهد: «شما کافی است یک بار به جمع بیماران خاص مثلا مبتلا به سرطان بروید تا عطش آنها برای معجزه را ببینید. این واقعیت جامعه است و فیلم هم نقدی بر آن ندارد، نقد فیلم بر نگاهی است که به دنبال سوء استفاده از این باورها است.»

گریم های اغراق آمیز

غلو شدگی فیلم «پریناز»، صرفا به نمایش اگزجره رفتار انسان ها و روابط میان همسایه ها محدود نمی شود. حتی در اجرای بصری مانند گریم بازیگران به خصوص فاطمه معتمد آریا، مصطفی زمانی و مژگان بیات هم خودنمایی می کند.

بهرامیان این مسئله را هم قبول ندارد. می گوید: «یک مقدار بیشتر به مردم جامعه به خصوص در محدوده های پایین تر از شوش و شهرستانی ها نگاه کنید متوجه می شوید که مردم واقعی اتفاقا این شکلی هستند. در این مورد هم نه فقط فیلم غلو شده نیست، بلکه کاملا تصویر واقعی از این گروه و طیف اجتماعی ارائه می کند اما باز هم چون شما این شمایل ها را در جامعه ندیده اید احساس می کنید فیلم غلو کرده است.»

زندگی عجیب فرخنده

مسئله دیگر درباره فیلم «پریناز» به شخصیت پردازی کاراکتر فرخنده بر می گردد. شاید اگر فرخنده یک مقدار معمولی تر بود و به لحاظ رفتار و گریم تا این حد عجیب به نظر نمی رسید، بیشتر برای مخاطب قابل درک می شد. بهرامیان می گوید: «ما در فیلم یک کاراکتر بات منش و رفتار خاص داریم. حالا اگر این منش و رفتار برای شما آشنا نیست، می توانید هر صفتی برای آن به کار ببرید اما واقعیت این کاراکتر چیز دیگری است.

ما فردی را در داستان داریم که اتفاقا تنها فردی است که نحوه صحیح اندیشیدن را به ما نشان می دهد، چون شما این سبک زندگی را نمی پسندید به آن می گویید نفرت انگیز. شما این جنس زندگی مومنانه و همراه با تفکر صحیح را نمی پسندید و پس می زنید.»

فیلم پریناز؛ بازی خطرناک با باورهای سنتی

گریم پاشنه آشیل یا نقطه قوت؟

از بهرامیان می پرسیم آیا نمی ترسیده که مخاطبان این گریم ها و چهره های عجیب بازیگران را نپذیرند و با فیلم کنار نیایند؟ می گوید: «مخاطب با شخصیت فیلم مواجه است نه یک بازیگر. مخاطب به نظرم به سینما نمی آید تا یک مانکن و یا بازیگر زیبا را ببیند. مخاطب بازیگری را انتخاب می کند که بتواند یک نقش را به درستی ایفا کند. هر چقدر متن و کارگردانی درست باشد، مخاطب هم بیشتر با آن ارتباط برقرار می کند. این درست است که بخشی از بازیگری زیبایی است اما قرار نیست این زیبایی ما را به گمراهی ببرد. در سینما، محبوب ها موفق هستند نه زیباترها.»

به دنبال سوژه های ممنوع

با نگاهی به کارنامه کارگردانی بهرام بهرامیان متوجه می شویم که این کارگردان با جسارت زیادی سراغ سوژه های خاص و ممنوعه می رود و اصولا ترسی از توقیف و سانسور ندارد. طبیعتا زمانی که روی سوژه ای مثل «پریناز» دست مگذاشته هم می دانسته کار سختی در پیش دارد. از او درباره این جسارت می پرسیم، می گوید: «چون ما چیز مدونی برای تعیین خطوط قرمز در اختیار نداریم، اینجا هم ملاک سلیقه و پسند افراد می شود. شخصا چنین نگاهی به کارنامه خودم ندارم و هر قصه و فیلمی را که می خواهم بسازم، حتما با اجازه نهادهای رسمی و محور سراغ آن می روم.

پس گروهی با مسئولیت مشخص به من اجازه می دهند سراغ این داستان ها بروم. شاید خاص بودن این قصه ها در مرحله فیلمنامه به چشم این گروه نمی آید و بعد که ساخته می شود حساسیت برانگیز می شود. حتی در مسیر تولید هم معمولا کارها با اصلاح و تغییر مواجه می شود. درباره کارهای خودم همیشه این اصلاحات وجود داشته و معمولا کار نهایی متفاوت از متن اولیه می شود. با این حال باز هم بعد از نهایی شدن کار گروهی متفاوت از آنهایی که به تو اجازه ساخت داده اند، فیلم را می بینند و درباره کارهای من معمولا این گروه دوم کار را نپسندیده اند!

وگرنه برخلاف صحبت شما اتفاقا من اصلا آدم جسوری نیستم! بیشتر تمایل دارم مطابق با اندیشه رایج و صلاح در جامعه حرکت کنم. اتفاق خیلی فیلمساز حرف گوش کنی هم هستم. نمونه اش سریال «جاده قدیم» که با سانسورهای عجیب و غریب، مواجه شد اما همه اصلاحات مستدل و منطقی را پذیرفتم و سعی کردم خودم را به آن نگاه درست نزدیک کنم. نکته اینجاست که این سوژه چون با این مسائل مواجه می شود، بقیه ترجیح می دهند سراغش نروند.»


منبع: برترینها

موسیقی در این چهاردیواری‌ها می‌میرد

مجید انتظامی نامش به خاطره‌ها گره خورده، به سوت از کرخه تا راین، به کودکی، به نوجوانی، به حاج‌کاظم، به بچه‌های کوه‌های آلپ و…، نمی‌شود نامش را آورد و یاد انبوه جوایزی که طی سالیان برای آثارش دریافت کرده نیفتاد، یاد هیجان آن زمان‌ها که ذوق تماشای اختتامیه سانسورشده جشنواره فجر از تلویزیون‌های کوچک و بی‌کیفیت هنوز وجود داشت، نمی‌شود نام مجید انتظامی را شنید و از نوازندگی ابوایش یاد نکرد، نمی‌‌شود بدون به‌یادآوردن حجم انبوهی از خاطرات موسیقایی، از ملودی‌هایی که بارها آنها را با سوت نواخته و زیر لب زمزمه کرده‌ گذشت، نمی‌شود تنها روبه‌روی او نشست و درباره حال صحبت کرد، چراکه هوایی که از جانب او به تو می‌وزد، ناخودآگاه خاطره سال‌های دور است. با او برای چندمین‌بار در این سال‌ها به گفت‌وگو نشسته‌ام.

به بهانه بزرگداشتش به سراغش رفتم. فکر می‌کردم آن‌قدرها دیگر حرفی برای گفتن نیست، اما این گفت‌وگویش هم پر بود از حرف‌هایی که تا به حال زده نشده…؛ پر از خاطره‌های تازه.

 موسیقی در این چهاردیواری‌ها می‌میرد

شنیده‌ام مدتی است محکوم شده‌اید به کپی کردن موسیقی آن هم به خاطر موسیقی کارتن بچه‌های کوه‌های آلپ، دوست دارم قبل از هر چیز ماجرای آن را بگویید…

خودم هم شوکه شدم. داستان به این صورت بود که درست در بحبوحه‌‌ زمانی که بی‌کار شده بودم و کاری نداشتم، تازه از آلمان آمده بودم و به‌خاطر درگیری با رهبر ارکستر اخراج شده بودم. آن زمان هم مثل الان همه‌چیز باندی بود. بعد از اخراج از ارکستر، از هنرستان و دانشگاه هم بیرونم کردند. بنابراین یک آدم تحصیل‌کرده بی‌کار شدم. از خانواده‌ام هم بیرون آمده بودم و می‌خواستم ازدواج کنم.

همسرم در همان ارکستر نوازندگی می‌کرد. خلاصه برای امرارمعاش خیلی کارها کردم. در فیلم ابوائیست هم که به‌تازگی براساس زندگی من ساخته شده، توضیح داده‌ام. مسافرکشی می‌کردم. مدتی در ماشینم می‌خوابیدم، چون جایی نداشتم. روی برگشت به خانه را هم نداشتم. کمی همسرم کمک می‌کرد. البته آن زمان هنوز همسرم نبود؛ مثلا دو‌هزار تومان حقوق می‌گرفت و کمی به من پول می‌داد و من از این راه پول درمی‌آوردم. در میدان امام‌حسین از طریق خانم نقاشی که می‌شناختم اتاقی اجاره کرده بودم؛ از همان خانه‌های قمرخانم که دورتادور، اتاق است و یک دستشویی در حیاط دارند. یکی، دو ماه در این خانه زندگی کردم. تصمیم گرفته بودم به آلمان برگردم.

از طرفی با همسرم آشنا و درگیر شده بودم. تصمیم‌های عجیب‌وغریبی گرفتم. زمانی که ماشینم خراب شده بود و بی‌هدف راه می‌رفتم، دیدم جلو کانون پرورش فکری کودکان هستم. رئیس کانون احمدرضا احمدی بود که با پدرم و خودم رفاقت داشت. به دیدن ایشان رفتم. گفت چرا قیافه‌ات این‌طور شده؟ گفتم مشکل دارم و پولی برای زندگی ندارم. روی میزش دو، سه کاست بود.

گفت یکی از اینها را بردار و آهنگ بساز. گفتم من جایی برای خوابیدن ندارم و وسیله‌ای هم برای نواختن ندارم. گفت ساعت چهار دنبالم بیا. قبول کردم. با هم به تخت طاووس آن زمان نرسیده به بزرگراه رفتیم، چنددقیقه در ماشینم منتظرش ماندم و ایشان به آن‌سوی خیابان رفت و بعد از دقایقی برگشت. روبه‌روی پارک ساعی رستورانی بود که ساعت چهار، پنج برای خوردن ناهار رفتیم.

حدود پنج و شش عصر بود که خواست او را به منزلش در قیطریه برسانم. از من درخواست کرد به منزلش بروم. چای درست کرد. کاراکتر خیلی جالبی بود. ادای چند نفر از آدم‌های معروف را درمی‌آورد و برای من خیلی جالب بود. تا اینکه سه‌، چهار نفر پیانویی را به منزلش آوردند. فهمیدم زمانی که منتظرش بودم و به آن‌سوی خیابان رفته بود پیانو یاماها خریده بود. پیانو را در یک اتاق گذاشت و به من گفت برو کار کن. اولین کاری که برداشته بودم روی اشعار فروغ فرخزاد بود. کاری که انجام دادم، مقبول واقع شد و مدام می‌پرسیدند این کار را چه کسی انجام داده. چون کاملا متفاوت از موزیک‌های آن زمان بود. موزیک‌های آن‌موقع همه شاد و ریتمیک بودند و خواننده‌ها می‌خواندند. یکهو یک موسیقی غمگین با نت‌های کشیده و صدای فروغ فرخزاد خیلی اثرگذار شده بود و مسئولان آن زمان که این محل را می‌گرداندند خیلی خوششان آمده بود و خواسته بودند بیشتر کار کنم.

چه سالی بود؟

سال ۵٣. دو کار دیگر «صدای شاعر» یدالله رویایی و نصرت رحمانی را انجام دادم. آن زمان آقای روشن‌روان، شهبازیان و اسماعیل تهرانی با کانون کار می‌کردند. تا اینکه یک روز آقایی که کارگردان مستند انیمیشن «زال و سیمرغ» بود، گفت خیلی مایل هستم که روی این کار موسیقی کار کنید. اولین‌بار یک تصویر به من داد که براساس آن موسیقی بسازم و من این کار را کردم. خیلی هم خوب روی فیلم نشسته بود. داستان در مورد زال و سیمرغ بود که سیمرغ، زال را بزرگ می‌کند و زال برای خودش یلی می‌شود.

کارگردان چه کسی بود؟

علی‌اکبر صادقی، بسیار مرد محترمی بود و واقعا لذت بردم. تمام مدتی که در استودیو بودم، پابه‌پای من در استودیو بود و برایم غذا می‌خرید و از من مواظبت می‌کرد. ما خانوادگی موسیقی ضبط می‌کردیم. آذر و گلنوش و سروش می‌آمدند و همه به استودیو می‌رفتیم تا کارم تمام شود، به‌خصوص زمانی که موشک‌باران بود همه با هم بودیم. مدتی گذشت. گلنوش بچه‌های آلپ را در تلویزیون تماشا می‌کرد و خیلی دوست داشت. من هم با هدفون موسیقی کار می‌کردم و صدای تلویزیون را نمی‌شنیدم. یک‌بار که فیلم شروع شد، برای ریختن چای بلند شدم و موسیقی را شنیدم و تعجب کردم که چطور از تلویزیون پخش می‌شود. حتی کار به جایی رسید که کانون از تلویزیون شکایت کرد.

 موسیقی‌ کدام کارتان بود؟

موسیقی زال و سیمرغ بود. نمی‌دانم چه کسی به آرشیو تلویزیون برده بود. اتفاقا دو قسمت از این موسیقی استفاده شد؛ یک قسمت را که ترومپت‌ها می‌زدند، روی انیمیشن مارکوپولو گذاشته بودند و یک قسمت هم که روی بچه‌های آلپ گذاشته بودند. همه‌جا هم می‌شنیدم که از این موسیقی تعریف می‌شد و نامی از من برده نمی‌شد، من هم نمی‌توانستم بگویم موسیقی متعلق به من است. به هر کسی هم می‌گفتم می‌خندید. این موسیقی در این سریال جا افتاد به نام کارتن بچه‌های آلپ و هنوز کسی آن را به اسم زال و سیمرغ نمی‌شناسد.

انیمیشن زال و سیمرغ با همان موسیقی پخش شد؟

بله. این بخش از موسیقی مربوط به صحنه‌ای بود که زال متولد شد و به خاطر اینکه سفید است، می‌گویند در فلان کوه بگذارید و نشان می‌دهد که اسب‌سوارها تاخت می‌کنند و صدای پای اسب‌هاست و ویلنسل ناله این بچه است که سعی کردم هم ریتم فیلم را حفظ کنم و هم غم را نشان دهم که روی کارتن هم به‌خوبی نشسته بود به‌‌ویژه جایی که بچه‌ها در حال دویدن بودند. چند نسل با این موسیقی بزرگ شدند بدون اینکه بدانند مربوط به چه کسی است.

خیلی‌ها متوجه شدند، اما چرا از موسیقی خود انیمیشن استفاده نشده بود؟

چون خانمی آواز می‌خواند و چنین موسیقی‌ای را پخش نمی‌کردند. اینکه چه کسی و چطور این موسیقی را انتخاب کرد نمی‌دانم.

دوست دارم با شما بیشتر درباره موسیقی فیلم صحبت کنم. درحال‌حاضر در موسیقی فیلم از ملودی استفاده نمی‌شود این به‌دلیل کمبود هزینه‌هایی است که به موسیقی اختصاص داده می‌شود یا نداشتن ذوق و قریحه آهنگ‌سازان کنونی یا به خاطر این است که خیلی از کارگردان‌ها این مدل موسیقی‌ها را می‌خواهند و تأثیر فضایی که آقای فرهادی با فیلم‌هایش به وجود آورده که همه‌چیز مینی‌مال و سکوت باشد و فقط آمبیانس اصوات محیطی باشد کافی است، با چنین نظری در موسیقی فیلم موافق هستید؟

قبل از آقای فرهادی خیلی از فیلم‌های آلمانی یا بلوک شرق اصلا از موسیقی استفاده نمی‌کردند. در ایران هم فیلم «گبه» درباره فرش بود و تا حد زیادی از افکت شانه فرش استفاده شده بود و چند قسمت از موسیقی را آقای علیزاده ساخته بود. ما باید قبول کنیم که این تکنولوژی متعلق به ما نبوده و ما آن دید یک خارجی را که از زمانی که در شکم مادرش است با موسیقی کلاسیک آشنا می‌شود هرگز پیدا نمی‌کنیم. ما مصرف‌کننده تکنولوژی موسیقی فیلم هستیم. در همه زمینه‌های موسیقی و فیلم به‌نوعی ادای آنها را درمی‌آوریم و حالا به جایی رسیده‌ایم که خودمان صاحب سبک شده‌ایم و فیلم‌های موفقی هم داریم و جایزه‌های بین‌المللی دریافت می‌کنیم. درباره این بحث که موسیقی در فیلم نباید شنیده شود: نه فقط موسیقی، بلکه هیچ‌چیز نباید از فیلم بیرون بزند، همیشه بوده است.

و موافقان و مخالفان خودش را داشته است.

بله، اما ازآنجایی‌که ما از روی دست آنها نگاه می‌کنیم، به کسی توهین نمی‌کنم، من به‌عنوان موزیسین خیلی فیلم می‌بینم. «روزی روزگاری» فیلمی است که هزینه زیادی برده و انیو موریکونه آهنگش را ساخته و خوب شنیده می‌شود یا موسیقی «خوب، بد، زشت»، «فهرست شیندلر»، «دکتر ژیواگو» و «جنگ ستارگان» شنیده می‌شود. کسی درباره فیلم دکتر ژیواگو صحبت نمی‌کند، اما موسیقی‌اش همچنان یکه‌تاز است، مثل موسیقی خیلی از فیلم‌های دیگر. این یک حکم نیست که موسیقی نباید در فیلم شنیده شود، بستگی به ساخت فیلم و دید کارگردان دارد. خیلی عوامل باعث می‌شود موسیقی در فیلم شنیده نشود.

و اینکه فقط تیتراژِ بدون موسیقی داشته باشد.

بعضی وقت‌ها با افکت جمع‌و‌جور می‌شود. بالاخره تجربه می‌کنند. چرا الان آهنگ‌سازان حرفه‌ای کنار هستند چون با ارکستر کار می‌کنند و تهیه‌کننده حاضر نیست هزینه یک ارکستر را بپردازد و به قول آقای حاتمی‌کیا می‌گفت یک لشکر پشت مجید انتظامی است. الان دیگر خرج این لشکر خیلی زیاد است.

در واقع به نظر شما شرایط کار در ایران باعث شده موسیقی فیلم کم‌رنگ شود؟ چون خارج از ایران امثال جان ویلیامز همچنان کارشان را انجام می‌دهند.

در اروپا هم فیلم‌هایی هستند که از موسیقی استفاده نمی‌کنند. شاید بیشتر در فیلم‌هایی هستند که در سینماتک‌ها نمایش داده می‌شوند یا با هزینه کم قرار است ساخته شوند؛ اما موسیقی فیلم‌هایی را که به‌صورت استاندارد نمایش داده می‌شوند، آهنگ‌سازان و ارکسترهای بزرگ می‌سازند؛ به ‌جز آن از نوازندگان کشورهای مختلف استفاده می‌کنند. مثلا برای فیلم «گلادیاتور» از ارمنستان نوازنده بالابان می‌برند. یا خیلی سازها که در اروپا نیست، کلی هزینه می‌شود که از مملکتی به مملکت دیگر برده شود یا آهنگ‌ساز به کشوری دیگر می‌رود و مدت‌ها در هتل زندگی می‌کند تا بتواند از یک تکه از موسیقی در فیلمش استفاده کند.

همان‌طور آقای کاپولا از کمانچه آقای کیهان کلهر برای «جوانی بدون جوانی» استفاده کرد.

همه اجزای سینما حرفه‌ای است. استثنا هم هست گاهی برای فیلمی مخارج زیادی صرف نمی‌شود و در دنیا همه‌گیر می‌شود، مثلا برادران کوئن با دوربین کوچک فیلمی را ساخته بودند و آن‌قدر این فیلم خوب شد که سرمایه‌گذاری کردند و در دنیا پخش شد. استاندارد این است که برای موسیقی هزینه هنگفت خرج می‌کنند. یک ارکسترسمفونیک کامل حدود صد نفر، ‌یک گروه کُر می‌آید و با سازهای خاصی که از جاهای دیگر می‌آورند یک فیلم را پوشش می‌دهند. البته بعد از ساخت فیلم و تبدیل به CD و پخش در دنیا درآمدزا خواهد بود، اما در ایران متأسفانه موسیقی واقعا مظلوم‌ترین هنر است و انگار بود و نبودش فرقی ندارد، در‌حالی‌که خیلی اثرگذار است.

الان چرا فیلم‌های ما در همه فستیوال‌ها هست؟ چون یک نفر آستین بالا زد و فیلمش را به فستیوال برد و الان هیچ فستیوالی بدون فیلم‌های ایرانی برگزار نمی‌شود. اما در مورد موسیقی هیچ‌کس این کار را نکرد. موسیقی در یک مملکت در یک چهاردیواری ماند و مرد. بگذریم با همت آهنگ‌ساز گاهی اوقات موسیقی‌ای کاست و استقبال می‌شود. من خیلی از موسیقی‌هایم را مجانی هم می‌خواهم چاپ کنند، می‌گویند به‌صرفه نیست چون همه از اینترنت دانلود می‌کنند و کسی نمی‌خرد.

شما موسیقی منتشرنشده زیاد دارید؟

خیلی. ۵٠ ساعت موسیقی فیلم ضبط‌شده دارم. اگر هر فیلم را ۴۵ دقیقه در نظر بگیریم، صد کار کرده‌ام. به جز سریال‌ها و سمفونی‌هایی که نوشته‌ام. سمفونی‌ها سفارشی است اما آنها که متعلق به من است خیلی زیاد است. موسیقی گرگ‌ها،‌ مردان آنجلس، محاکمه، مریم مقدس و… .

هیچ‌گاه ناشری نخواسته مجموعه آثار شما را به صورت چند مجموعه منتشر کند؟

نیامده‌اند یا اگر آمده‌اند هدف بیشتر کاسبی بوده و می‌خواستند یک لت چاپ کنند و هم کار را مجانی بگیرند و هم شلخته کار کنند که من قبول نکرده‌ام. نشر نی داوود حدود ١٠ کار از من گرفته و با کیفیت خوب ارائه کرده. به تازگی چهار کار از من منتشر شده.

حدود ١٠ سال فعالیتی نداشتند.

موسیقی‌های خاص پخش می‌کنند و توجه کمتری می‌شود. موسیقی بی‌کلام هنوز جایگاهی که باید داشته باشد را پیدا نکرده و مردم عادت کرده‌اند کسی همیشه برایشان بخواند.

در کارهای ضبط‌شده و منتشرنشده، کارهایی هست که مستقل باشد؟

گاهی موسیقی فیلم که کار می‌کردم، اگر وقت می‌شد قطعه کوچکی هم با آن هزینه برای خودم می‌نوشتم و ضبط می‌کردم.

دو آلبوم «آرام‌تر از دریا» و قطعاتی برای پیانو ارکستر منتشر کرده بودید.
پیانو ارکستر موسیقی چند فیلم بود؛ مثلا یکی برای فیلم «دزد و نویسنده» بود که لایت‌موزیک بود یا یکی «ناصرالدین شاه آکتور سینما» بود. اما «آرام‌تر از دریا» یکی، دو قسمت برای فیلم و بقیه مستقل بود.

چرا مشابه آن تجربه‌های موفق را تکرار نکردید؟

وارد موسیقی فیلم شدم و پرکار هم بودم و فرصتی برای کار مستقل نداشتم. الان که می‌خواهم برای خودم مستقل کار کنم، مشکلات زندگی و نگهداری از پدرم باعث می‌شود ذهنم درگیر باشد چون برای این کار باید ذهن آزاد باشد و تمام حالت‌ها روی کاغذ بیاید. وقتی کارگردانی من را عصبانی یا اذیت می‌کرد در کارم اثرگذار بود. چون وقتی زمان کار دلخور باشم، آرامش از من گرفته می‌شود و نمی‌توانم با آرامش کامل کار کنم.

من یک بار روی ایده تصویر موسیقی کار نمی‌کنم. ١۵، ٢٠ بار این کار را انجام می‌دادم. حتی در «بوی پیراهن یوسف» صحنه تونل را یکی، دو هفته بود که کار می‌کردم و ماکتی درست کرده بودم؛ آقای حاتمی‌کیا دیدند و گفتند خیلی عالی است؛ همین را می‌خواهم. گفتم این در استودیو یک دنیا فرق می‌کند؛ چیزهایی اینجا ضبط شده و چیزهایی در ذهنم است که پیاده کنم. گفت چرا بیخودی پولت را خرج می‌کنی؛ همین خوب است. وقتی آن را ضبط کردم و شنید، دیگر سراغ قبلی را نگرفت. در آن تونل می‌خواهم بگویم یوسف زنده‌ است و ملائک او را دربر گرفته‌اند، تعداد یوسف‌ها را زیاد می‌کردم، چند تا شدند، ‌یوسف‌ها بودند.

برای خودم تخیلاتی می‌ساختم. بیشتر اوقات شب‌ها یا صبح‌های خیلی زود کار می‌کردم. مثل همیشه هنوز هم سحرخیز هستم. آن زمان چهار صبح شروع به کار می‌کردم و واقعا گاهی اوقات حس نمی‌کردم روی زمین هستم. من با یوسف پرواز می‌کردم. قضیه آ‌ن‌قدر جدی بود که برایم کار نبود. هشت سال بیمار بودم و داروهایی را که موجود نبود به سختی تهیه می‌کردم. کار تا این حد برایم جدی بود و با کارم زندگی می‌کردم. الان هم همین‌طور است.

 موسیقی در این چهاردیواری‌ها می‌میرد

چهار صبح در حالت خوابیده هدفون می‌گذارم و موسیقی خودم را گوش می‌کنم. شاید بعضی‌ها بگویند من خودخواه هستم اما در شرایط مختلف، موسیقی‌های مختلف گوش می‌کنم. اما زمانی که موسیقی‌های خودم را گوش می‌کنم، گاهی اوقات حس نمی‌کنم در تخت هستم. موسیقی وقتی به ذهن شما می‌آید قالب ندارد. چیزی گسترده و معلق در فضاست و شما با آن پرواز می‌کنید. وقتی مداد به دست می‌گیرید، قالب پیدا می‌کند؛ یعنی تمامش می‌رود و یک ملودی می‌ماند و باید سعی کنید آن فضا را با سازهای دیگر تا حدودی پیاده کنید. نمی‌توانید کاملا پیاده‌اش کنید به همین خاطر می‌گویم پرواز می‌کنم چون هنوز که من آن موسیقی را می‌شنوم، آن را در آن حالت می‌شنوم.

شما همچنان آن کهکشان را می‌بینید.

همان را که بار اول شنیده‌ام و پرواز کرده‌ام، می‌شنوم. بدون قالب است. مثل شناکردن در دریاست. حوض نیست که به انتهایش برسید و دور بزنید. دلم همیشه پر از غصه بوده و به نظرم مردم ایران همه غصه‌دار هستند چون از این موزیک‌ها خیلی استقبال کرده‌اند. به نظرم هم‌دردی‌ و غصه‌هایمان مشترک است.

از جنس غصه‌ها خوششان آمده.

بعضی‌ها خیلی خوششان آمده اما کسی نگفته چقدر مزخرف است و شاید کمتر خوششان آمده باشد. کسی در اینستاگرام برای من نوشته بود من با بوی پیراهن یوسف عاشق شدم، ازدواج کردم، گریه کردم، پرواز کردم، همه را مدیون شما هستم.

واقعا درست گفته.

این نوشته‌ها را که می‌خوانم، گریه‌ام می‌گیرد و همسرم می‌گوید این روزها خیلی حساس شده‌ای. اما از اینکه چنین عکس‌العملی می‌بینم، تعجب می‌کنم که چطور ممکن است یک نفر همان حس من را داشته باشد. یعنی همان چیزی را که من حس کرده‌ام.

من و هم نسلان من خاطراتی فراموش‌نشدنی با موسیقی‌های شما از «آژانس شیشه‌ای» گرفته تا «بوی پیراهن یوسف و «از کرخه تا راین» دارند از راهنمایی به دبیرستان و از دبیرستان تا پیش‌دانشگاهی و دانشگاه. به قول یک نفر که پای یکی از عکس‌های شما کامنت گذاشته بود ما با این موسیقی‌ها عاشق شدیم، غصه خوردیم و واقعا زندگی کردیم چرا الان کمتر آهنگ‌سازی می‌کنید؟

چهار سال است که آهنگی را ننوشته‌ام اما آهنگی بود که از قبل شروع کرده بودم حدود شش، هفت ماه است که تمام شده.

سمفونی است؟

بله. واقعا زیباست. به نام «حماسه اقتدار» که سالار عقیلی و نیما مسیحا خوانده‌اند.

به سفارش کجاست؟

موزه دفاع مقدس. به مرور که تجربه می‌کردم می‌دیدم مردم خیلی دوست دارند موسیقی باکلام بشنوند. در موسیقی فیلم دوست نداشتم از کلام استفاده کنم چون همه این کار را می‌کردند. اما در این کار سمفونی که نوشتم، تم‌ها همه ایرانی بود منتها با سازهای کلاسیک کار می‌شد، مثلا برای صدای تنور می‌نوشتم به آن فضای موسیقی پاپ می‌دادم یا موسیقی را در فضای سنتی می‌نوشتم. فهمیدم که مردم بیشتر استقبال می‌کنند تا فقط موسیقی باشد. گرچه علاقه‌مندان به موسیقی بی‌کلام این روزها خیلی زیاد شده اما هنوز مردم طرفدار شنیدن موسیقی باکلام هستند.

کارهای آزاد هم برای خودتان می‌نویسید؟

١٠، ١۵ سال است تصمیم دارم قطعه‌ای بنویسم که به همراه همسرم بنوازیم.

چرا ساز خودتان و هارپ را به‌عنوان دونوازی استفاده نکردید؟

همسرم هیچ‌وقت هارپ نداشت چون ساز گرانی است. تالار داشت که آن را هم به ما نمی‌دادند. الان چند ماه است که خریده. یکی از هدف‌های من این است یک موسیقی مجلسی کوچک با خانواده‌ام بنویسم به‌خصوص حالا که پسرم اینجاست؛ بنویسم و اجرا کنم. فرمی که من فکر می‌کنم هزینه زیادی نیاز ندارد که تهیه‌کننده نیاز نداشته باشد و خودم می‌توانم انجام دهم. قبلا زندگی‌ها سخت بود، دو فرزند داشتم و مخارج بالا بود و مجبور بودم همیشه دنبال کار باشم و زندگی‌ام را تأمین کنم وگرنه زودتر شروع می‌کردم. البته اگر آن زمان هم می‌نوشتم هارپ نداشتیم که با هم تمرین کنیم. به‌خصوص که اوایل انقلاب موسیقی بلاتکلیف بود و بعد از آن هارپ خراب بود. مشکلات زیادی بود.

برای اینکه حقانیت موسیقی را ثابت کنیم شش صبح در خیابان و استادیوم نواخته‌ایم، کتکمان زده و سازهایمان را پاره‌ کرده‌اند. در تیمارستان هم ساز زدیم. در باغ‌وحش هم قرار بود کنسرت بدهیم که اعتراض کردیم. در سمینارها و نشست‌های مذهبی آرم جمهوری اسلامی نواختیم. خیلی ازخودگذشتگی کردیم.

شش صبح در سرما و تاریکی زمستان ساززدن کار آسانی نیست. باید چه کار می‌کردیم که نکردیم؟ هر کاری که فکرش را بکنید کردیم. نزد آیت‌الله بهشتی رفتیم و مدام دنبال این بودیم بگوییم موسیقی گناهی ندارد. ما از سازها بد استفاده می‌کنیم. ساز که به‌تنهایی صدایش درنمی‌آید. من باید صدایش را دربیاورم. بعضی‌ها سوءاستفاده می‌کنند و صدای مطربی درمی‌آورند شما جلوی آنها را بگیرید چرا جلوی ساز را گرفته‌اید.

الان شرایط خیلی بهتر شده اما موسیقی ما خیلی مظلوم است و در این چهاردیواری‌ها می‌میرد. بعضی از موسیقی‌ها این گنجایش را دارد که بین‌المللی شود. به نظرتان اگر «از کرخه تا راین» فیلمی خارجی بود این موسیقی در دنیا پخش نمی‌شد؟ اگر «روز واقعه» یک فیلم آمریکایی بود و سرمایه‌گذاری می‌شد این موسیقی جهان را تسخیر نمی‌کرد؟ یا «آژانس شیشه‌ای» در دنیا مطرح نمی‌شد اگر فیلمی خارجی بود؟ «دوئل» شنیده نمی‌شد. همه اینها مُردند و شنیده نشدند. همه زحمت‌های یک عمر من تبدیل به هزار سی‌دی شد هزار نفر شنیدند، ‌در تلویزیون ١٠بار پخش کردند ١٠ هزار نفر شنیدند. مثل فیلم‌های بزرگ دنیا دیده و شنیده نشد. چه کسی خارج از این چهاردیواری ما را می‌شناسد؟ مگر چند ایرانی که پیگیری کنند و عاشق موسیقی باشند. موسیقی ما خیلی مظلوم و مهجور واقع شد.

پس به نظرتان موسیقی فیلم در ایران هنری جدی محسوب نمی‌شود؟

الان که بدتر شد. تا زمانی که دولت سوبسید می‌داد و پشت فیلم‌ها ایستاده بود، همه‌چیز جدی‌تر بود. موسیقی‌ها زنده ضبط می‌شد. آدم‌های تحصیل‌کرده کار می‌کردند، کسانی که فارغ‌‌التحصیل موسیقی بودند. کم‌کم که دستگاه‌ها آمد، تکنیسین‌های کامپیوتر وارد گود شدند و چون کامپیوتر را خوب می‌شناختند، با شنیدن چند موسیقی فیلم و آزمون و خطا با پول اندکی توانستند موسیقی بسازند. خب تهیه‌کننده هم معلوم است که سراغ پژمان، علیزاده، انتظامی و آدم‌های جدی نمی‌رود. کامپیوتر بد نیست.

در بعضی فیلم‌ها باید از این وسایل استفاده کرد؛ اما گاهی یک نفر سوار الاغش است و بعد شما صدای مهیب سینتی سایزر را روی آن می‌شنوید، انگار سفینه هوا می‌رود، خب این موسیقی با تصویر همخوانی ندارد. کسی هم که این را تهیه کرده، برایش فرقی نمی‌کند که سفینه می‌رود یا الاغ. بارش آجر است یا بمب اتم. مهم است که فیلم را نمایش دهند و خرجی که می‌کنند، دربیاید.

واحدهایی که بچه‌های سینما در حوزه موسیقی فیلم می‌خوانند، خیلی محدود است. در کل دوره تحصیل یک بار می‌آموزند موسیقی فیلم چیست.

یک ترم من موسیقی فیلم درس می‌دادم. شاگردانم همه کارگردانی خوانده بودند یا سن‌شان زیاد و باتجربه بودند. دیدم اگر بخواهم به اینها نمره بدهم و بگویم فلان کتاب را بخوانید، باید به اینها چیزی یاد دهم تا کسی که فیلم می‌سازد، بداند فیلمش چه سبک موسیقی لازم دارد و چه سازی باید ساز اصلی باشد.

خودش بتواند تشخیص دهد یا نوع تنظیم کارش خلوت باشد یا شلوغ. بیشتر سعی کردم کارم کاربردی باشد. همان‌جا بود که یکی از شاگردان گفت می‌خواهم فیلمی درباره شما بسازم که من بسیار مخالفت کردم. در نهایت با اصرار ایشان قبول کردم. گفتم استشهاد محلی می‌شود؛ چون همه می‌آیند می‌گویند به‌به خیلی فلانی آدم خوبی بود.

البته خوشبختانه حاصل کار اصلا چنین نشده است.

خیلی اذیتش کردم. دو سال تلاش کردم منصرف شود که نشد. بالاخره نتیجه را دیدید. حس می‌کنم آن گروهی که در آن شش ماه با من بودند، چیزهایی از موسیقی فیلم یاد گرفت که بفهمد فیلمش چه سبک موسیقی لازم دارد؛ مثلا یادم می‌آید در «دیوانه‌ای از قفس پرید» با آقای معتمدی صحبت کردیم که هر شخصیت یک ساز داشته باشد. بر‌اساس ‌این تم انتخاب کردم که اوبوا ساز مهجور خوش‌صدای آسمانی را برای پرویز پرستویی گذاشته بودم.

برای پدرم آکاردئون گذاشته بودم. کسی که به هیچ چیز اعتقاد نداشت، جز اینکه جیبش را پر کند. جواب خوبی هم از آن گرفتم. این موسیقی فیلم یکی از موسیقی‌های موفق من بود. آن موسیقی را خیلی دوست داشتم و جدیدا هم منتشر شده.

آیا موسیقی فیلم به اندازه کافی در ایران جدی هست؟

الان فکر نمی‌کنم.

اما در دوره‌ای که شما و هم‌نسلان‌تان بودید، واقعا گوش‌های ما را تربیت کردید و می‌توانیم موسیقی خوب و بد را از هم تشخیص دهیم. گوش‌های ما محصول صدای موسیقی‌های آکوستیکی است که ساخته شما بود و کپی نبود. موسیقی‌های اورجینال که خودش تصویرسازی می‌کرد؛ یعنی با شنیدن موسیقی می‌توانستیم تصویری جدای از تصویری که دیده بودیم، بسازیم. موسیقی‌های فیلمی که الان ساخته می‌شود، خیلی وقت‌ها بابت کپی‌کاری ننگ به بار می‌آورد یا آن‌قدر ترک‌ها کوتاه و بی‌محتوا هستند که نمی‌توان نخ تسبیح را در آنها پیدا کرد. جدای از آن بار معنایی و کانسپت ندارند.

در اصل وظیفه موسیقی این است که جغرافیای فیلم را تعریف کند. وقتی موسیقی یک فیلم را می‌شنوید، باید بدون فیلم بفهمید مربوط به کجاست؛ مثلا بای‌سیکل‌ران این‌گونه بود. انتخاب سازها، نوع تنظیم. من همیشه می‌گفتم موسیقی فیلم شناسنامه و هویت فیلم است و خیلی حساس و مهم است. به‌مرور نسلی که قبلا کار می‌کردند، به خاطر اینکه سعی شد ارزان‌تر کار شود، جمع‌و‌جور شد. با سینتی سایزر و دوساز و الان که فقط شده سینتی سایزر و بعضی‌ها آن‌قدر تکنیک بلد هستند که موسیقی‌های خارجی را چنان کپی می‌کنند که گوش حرفه‌ای هم به‌سختی متوجه می‌شود.

یادم می‌آید یک موسیقی هندی بود که می‌شنیدم، آهنگ‌ساز کاری کرده بود آن‌قدر صدای سیتار کم شده بود که شنیده نمی‌شد و به جایش صدای تار شنیده می‌شد. تعجب کرده بودیم که این موسیقی کجا ضبط شده که به این خوبی است. چرا موسیقی‌های ما این صدا و کیفیت را ندارد. در واقع او صرفا کپی کرده بود. امروزه در ایران کسانی که تکنیسین هستند، موسیقی را دست گرفته‌اند و سطح موسیقی را خیلی پایین آورده‌اند و الان خیلی‌ها موسیقی کار می‌کنند که نت بلد نیستند. دانش موسیقی یک‌شبه به دست نمی‌آید.

خودم را آهنگ‌ساز نمی‌دانم؛ چون یک دریاست. ما یک قطره‌اش را چشیده‌ایم. مگر می‌شود علمی با این وسعت را یاد گرفت. واقعا باید چندین بار زندگی کرد تا بتوان همه سبک‌های موسیقی را بلد شد و مانور داد. بعضی‌ها باهوش‌تر هستند و بیشتر نوازنده‌های ارکستر که شناخت کلی از ارکستر دارند، در این کار بیشتر موفق می‌شوند تا کسانی که این سازها را از کتاب خوانده‌اند. من چون نوازنده بودم، این سازها را تجربه کرده و شنیده‌ام. اینکه کدام سازها با هم صدای خوبی دارند. کدام ساز در چه منطقه‌ای صدای طلایی دارد. سعی کرده‌ام از قسمت‌های طلایی سازها استفاده کنم که صدای خوبی داشته باشد. در اوکراین که می‌خواهید موسیقی ضبط کنید، همه ساز مثل طلا صدا می‌دهد؛ اما در استودیوهای ما فقط قسمت‌‌هایی صدای خوب دارد.

دلیل اصلی‌اش چیست؟

چون آکوستیک استودیو استاندارد نیست. شاید دستگاه‌های مورد استفاده آنها مثل دستگاه ریورت در ایران نباشد. در‌هر‌صورت آن صدا را نمی‌دهد.

پس دلیلش را در ضعف نوازنده نمی‌بینید؟

نوازنده هم در آنجا با ساز یک‌میلیونی به استودیو می‌آید و فرق دارد با کسی که فقط آرشه‌اش صد میلیون است. در اروپا یا کشورهای دیگر کسانی که حرفه‌شان نوازندگی است، بهترین سازهای دنیا با قیمت‌های میلیونی و میلیاردی را دارند. گاهی سازهایی را که در موزه نگهداری می‌شود، به نوازندگان بزرگ می‌دهند که صدایشان از بین نرود. بعد از فوت نوازنده ساز دوباره به موزه می‌رود و به نوازنده بزرگ دیگری داده می‌شود. بچه‌های ما با سازهایی که صدا ندارد،‌ با استعداد و تلاشی که دارند، از این سازها صدایی بیرون می‌کشند که واقعا تحسین‌برانگیز است که با کمترین امکانات چنین کاری می‌کنند.

 حدود ۵٠ سال است در کار موسیقی هستید…

از سن ١٢سالگی.

شما دوره‌های مختلف، ایران و اروپا را دیده‌اید. به نظرتان این مد موسیقی فیلم در ایران عوض می‌شود؟

بوی خوبی نمی‌شنوم. الان ایران آنقدر مشکلات عدیده دارد و سنگ جلوی پایش است که هنوز تکلیف موسیقی روشن نیست. هنوز نمی‌دانیم حلالیم یا حرام چون هنوز می‌توانند کنسرت را لغو کنند. هنوز چیزهای ابتدایی حل نشده. مثلا بدن شما به آب احتیاج دارد، نشان‌دادن ساز هم جزء خواسته‌های ماست. مثل چاقوی جراحی که اگر در دست آدم نااهل باشد باعث قتل می‌شود و در دست یک دکتر جان انسان‌ها را نجات می‌دهد. ساز دست نااهل اگر باشد صدای بدی می‌دهد و اگر دست فرد کاربلد باشد انسان را به ملکوت می‌برد. این موضوع هنوز حل نشده. خیلی زود است که فکر کنیم یک روز موسیقی فیلم‌مان استاندارد می‌شود.

منظورم ملودی‌پرهیزی است که مد شده. اینکه می‌گوییم نمی‌خواهیم موسیقی‌مان تماتیک باشد.

وقتی فیلمی می‌سازید و هرجا می‌روید درباره موسیقی فیلمتان صحبت می‌کنند، حسودی‌تان می‌شود که من صاحب فیلم هستم و هرجا می‌روم در مورد موسیقی‌اش صحبت می‌شود. در نتیجه سعی می‌کنند از افرادی استفاده کنند که موسیقی می‌سازند و فضایشان را پر می‌کنند. حالا بعضی آهنگ‌سازان ذوق ندارند و از روی دست خارجی‌ها کپی می‌کنند. چون ما قانون کپی‌رایت نداریم برایمان مشکلی ایجاد نمی‌شود. باور می‌کنید من فیلمی دیده‌ام که منوی دستگاه رویش بوده؛ هر دستگاه دمو دارد که توانایی ساز را نشان می‌دهد. دموی دستگاه را به‌عنوان موسیقی فیلم فروخته‌اند و کسی متوجه نشده و اعتراض نکرده.

 موسیقی در این چهاردیواری‌ها می‌میرد

نباید توقع داشته باشید به این زودی موسیقی فیلم درست شود؛ مادامی‌که کارگردان‌ اطلاعی از موسیقی ندارد و اسیر آهنگ‌ساز است و هرآنچه آهنگ‌ساز می‌دهد استفاده می‌کند. گاهی تعجب می‌کنم چطور کارگردانی که فیلم خوبی ساخته یک موسیقی بد استفاده کرده چون احساس فیلم را می‌گیرد اما چون شناخت نداشته این کار را کرده. گاهی هم موسیقی‌ها کپی است و کارگردان متوجه نیست. اما وقتی اصل کار را می‌شوند شرمنده نمی‌شود؟ درست است که آهنگ‌ساز باید شرمنده شود اما فیلم کارگردان هم زیر سؤال می‌رود.

که نتوانسته اصل و کپی را تشخیص دهد؟

خیلی‌ها تشخیص نمی‌دهند و بعد از مدتی همه متوجه می‌شوند مثلا دو فیلم را می‌بینند و متوجه می‌شوند.

چند سال داشتید که از آلمان برگشتید؟

٣٢ سال داشتم و الان ٧٠ ساله هستم.

بعد از این همه تجربه و افتخاراتی که در ایران داشتید، اگر می‌دانستید خیلی از موسیقی‌هایتان فقط در ایران یا کشورهای اطراف شنیده می‌شود، باز هم برمی‌گشتید؟

من این خاک را دوست دارم. مردم وطنم را عاشقانه دوست دارم. اتفاقاتی اینجا می‌افتد که در هیچ‌جای دنیا نمی‌افتد. هر کسی عاشق وطنش است و جان‌فشانی می‌کند اما خارج از کشور شما گرسنه باشید کسی به داد شما نمی‌رسد. اینجا کافی است به در خانه همسایه‌تان بروید اگر با هم مشکل داشته باشید هم از شما پذیرایی خواهد کرد.

با وجود خشمی که این روزها در جامعه می‌بینید باز هم همین اعتقاد را دارید؟

ازدیاد جمعیت و ناهنجاری‌ها منجر به فشارهای روحی می‌شود که گاهی از عهده یک عده برنمی‌آید و منجر به ناهنجاری می‌شوند. اما در مجموع مردم ایران مردمی دوست‌داشتنی و باگذشت هستند. در کشورهای دیگر کمتر می‌بینید مردم با هم مهربان باشند و ازخودگذشتگی نشان دهند.

و مهربانی مردم شما را پاگیر کرده…

پسرم ١٠ سال اتریش بود حاضر نشدم حتی یک بار به دیدنش بروم. حتی برای مسافرت حاضر نیستم که من را به‌عنوان یک آدم دستِ دهم نگاه کنند و بگویند اهل کشوری عقب‌افتاده است. این حس من را می‌کشد. الان خیلی‌ها این‌طور هستند.

چند سال در آلمان بودید؟

شش، هفت سال بودم.

حس خوبی نداشتید؟

وضعیتم طوری بود که آنجا زندگی کنم و اگر زندگی کرده بودم در زمینه ابوا و نوازندگی حتما نامی بین‌المللی داشتیم چون در جوانی نوازنده‌ای خبره بودم و کار می‌کردم. منتها چون اجازه کار نداشتم به صورت گذرا در بعضی ارکسترها کار می‌کردم اما بعد از فارغ‌‌التحصیلی می‌توانستم اجازه کار داشته باشم. آنجا خیلی وقت‌ها کنسرت سولو نواختم درحالی‌که خودشان این کار را نمی‌کردند. در ایران خیلی کنسرت داشتم. یادم می‌آید در آلمان تمام راه‌پله‌های سالن کنسرت را شمع گذاشته بودند به یاد دوران باروک. آن زمان خیلی فعال بودم و مثل الان نبودم که خیلی سخت کار می‌کنم و حوصله زیادی ندارم. الان خسته شده‌ام.

الان هم شما همچنان با وسواس کار می‌کنید. به من بگویید اگر باز هم به گذشته برگردید ابوا را انتخاب می‌کنید؟

من ابوا را انتخاب نکردم اصلا نمی‌دانستم چیست. زمانی که ما را امتحان می‌کردند که چه سازی را بنوازیم کسی من را قبول نمی‌کرد. آخری که اتریشی بود گفت دست‌ها و لبش برای ابوا خوب است. همیشه فامیل معتقد بودند من به درد کاری نمی‌خوردم و هیچ‌کاره خواهم شد. آنجا وقتی گفتند به درد ابوا می‌خورم خوشحال شدم و در عالم خودم نبودم. به درد چیزی می‌خوردم. این‌طور ابوا را شناختم. وقتی در ابوا را باز کردم مجید انتظامی را کوچک کرده بودند و در جعبه گذاشته بودند و من دیگر وقتی ساز را به دست گرفتم زمین نگذاشتم. وقت و بی‌وقت زدم. صدایش زیاد بود و برای اینکه همسایه‌ها اذیت نشوند داخل کمد ساز می‌زدم. آن‌قدر این کار را کردم که الان هم در کمد ساز می‌زنم.

هنوز هم می‌نوازید؟

کم.

هیچ‌وقت دلتان خواسته ساز دیگری بنوازید؟

عاشق ویولن بودم. منتها وقتی به هنرستان رفتم برای ویولن دیر بود و فقط می‌توانستم ساز بادی بزنم و بعد عاشق ابوا شدم.

چه شد بچه‌ها ابوا زدند؟

زمانی که ازدواج می‌کردم به همسرم گفتم تو زن دوم منی. من با شغلم و سازم ازدواج کرده‌ام. خوشبختانه چون همسرم هم نوازنده بود متوجه منظور من می‌شد. دو فرزندم ویولن می‌نواختند و به هنرستان نمی‌رفتند. من مسیرهای طولانی در زمستان رفت‌وآمد می‌کردم و به کلاس موسیقی می‌بردمشان اما احساس کردم دل به کار نمی‌دهند. یک روز به آنها گفتم اگر واقعا دوست ندارید سازتان را بگذارید و بروید. هر دو سازشان را گذاشتند و رفتند. من واقعا دلم شکست و خرد شدم. چون آدم دموکراتی هم هستم سازهایشان را جمع کردم و در اتاقی گذاشتم. بعد از مدتی پسرم دیپلم ریاضی گرفت؛ نمی‌دانست چه کار کند.

گفتم اگر می‌خواهی ابوا یادت بدهم. اوایل وقتی برایش ابوا می‌نواختم هوا را نگاه می‌کرد و خیلی تحویل نمی‌گرفت (باخنده) اما به جایی رسید که دید چاره‌ای ندارد و در سنی است که باید حرفه‌ای بلد باشد و خیلی زود در شش، هفت ماه امتحان در ورودی صداوسیما قبول شد.

مگر سازی است که می‌شود در شش، هفت ماه آموخت؟

خیر اما زیاد کار کرد. من هم قطعه‌ای دادم که سخت هم بود. اما با صدای ابوا بزرگ شده بود. اما در امتحان گزینش رد شد. در اتریش امتحان داد و قبول شد. فرقش این بود که این رشته را خودم می‌توانستم یاد بدهم و در اتریش هم که درس می‌خواند من برایش قطعه درست می‌کردم. من با او فارسی صحبت می‌کردم. معلمش هم همشاگردی من از کشور چک بود و همزمان نزد یک پروفسور درس می‌خواندیم و من خیلی پیشرفته‌تر از او بودم. آن زمان که او ساز یاد می‌گرفت من در آلمان کنسرت داشتم. منتها او در آلمان ماند و در ارکستری کار پیدا کرد و برای خودش کشتی خرید. الان پسرم ١٠ سال است که ابوا می‌نوازد، درس موسیقی را تا مدارج عالی طی کرده و عاشق شده.

برای پسرم هم سخت بود چون شاگرد هنرستان نبود. من، ابوا و مادرش کمی سولفژ یادش داده بود. خیلی سخت است با یک زبان خارجی آهنگ‌سازی و رهبری بخوانید و در ابوا فارغ‌التحصیل شوید. اما زحمت کشید.

چند روز از مراسم بزرگداشت شما گذشته است. اکثر هنرمندانی که برایشان بزرگداشت برگزار می‌شود حس خوبی ندارند و باعث می‌شود احساس بازنشستگی کنند. حس شما چیست؟
من که مدت‌هاست کاری ندارم و به بزرگداشتم هم ربطی ندارد.

تصور می‌کنم برای بسیاری از آهنگ‌سازان نسل شما این اتفاق رقم خورده است.

من خیلی بی‌سروصدا هستم و نمی‌خواستم کسی من را بشناسد. همیشه از گوشه و ‌کنارها رد می‌شدم که مطرح نباشم. بعد از مطرح‌شدن هم کسی نبودم که مصاحبه کنم و هرجا من را دعوت کردند به بهانه‌های مختلف فرار کردم. گاهی در مصاحبه‌ها در رودربایستی قرار می‌گیرم و دلم نمی‌خواهد دل کسی را بشکنم. گفتنی زیادی هم ندارم و باید گفته‌های قبلی را تکرار کنم. شاگرد من خواست درباره من فیلمی بسازد و حوزه مخارجش را تأمین کرد و قرار بود رونمایی شود که تصمیم گرفتند بزرگداشتی برپا  شود و این فیلم هم رونمایی شود. باید خیلی تشکر کنم از هنرمندانی مثل خانم گوهر خیراندیش که با پای شکسته تشریف آورده بود. آقای میرکریمی، لوریس چکناواریان، جوزانی، کامکار، کسانی که آمدند و زحمت کشیدند. کسانی که صاحب کار بودند هیچ‌کدام نیامدند نه درویش و نه حاتمی‌کیا چون درباره کارهای آنها بود. با کسی دعوا نکردم و درگیر نشدم و هیچ‌وقت بی‌تربیتی نکردم و موزیک‌هایشان هم ماندگار شده.

پس به‌خاطر این مراسم احساس دلتنگی به شما دست نداد؟

اصلا دوست ندارم این‌طور مطرح شوم. مگر چه کسی هستم که این همه افراد را معطل کنم آن‌هم با این ترافیک.

پس شما احساس بازنشستگی ندارید؟

در موسیقی شما تا زمانی که مغزتان کار می‌کند بازنشسته نمی‌شوید. ممکن است در بورس نباشید و کسی به شما سفارش کار ندهد اما تازه زمان این است که برای خودتان کار کنید. سازهایی که دوست دارم برای ابوا و هارپ قطعه بنویسم. هیچ موزیسینی بازنشسته نمی‌شود. نهایت این است به فلاکت می‌افتید و ترانه می‌سازید. ترانه‌‌هایی که الان خواننده‌ها می‌خوانند را در عرض پنج دقیقه می‌توانم بنویسم. رشته‌ای نیست که شما را بازنشسته کند. من حس بدی از این مراسم نداشتم. به اندازه خودم آن‌قدر کار دارم که از توانش برنمی‌آیم.

به‌جز نوشتن برای ابوا و هارپ چه کاری مایل بودید انجام دهید که فرصت نکرده‌اید؟

دلم می‌خواست دو کار کنم که هنوز نشده و نمی‌توانم اعلام کنم چون آن‌قدر این ایده‌ها بزرگ و ناب هستند که به مجرد اعلام‌شدن لو می‌رود. اگر قسمت باشد انجام خواهم داد. الان می‌خواهم برای هارپ و ابوا قطعه‌ای بنویسم. دو ایده خیلی ناب دارم.

 موسیقی در این چهاردیواری‌ها می‌میرد

برای چاپ آثارتان چه کار کرده‌اید؟

آثاری که نوشته‌ام همه آماده چاپ است. نهادی که سفارش داده باید چاپ کند که نکرده. سی‌دی‌‌اش هم نیست. برای مراسمی چند نسخه چاپ کرده و پخش می‌کنند و رئیس جدید که می‌آید مخالف چاپ است.

به‌همین‌خاطر آیا می‌توانید سمفونی کارون یا عیسی را پیدا ‌کنید؟

درست می‌فرمایید. از اینکه در سال‌های اخیر به عنوان آهنگ‌ساز سمفونی‌های سفارشی شناخته شده‌اید راضی هستید؟

همیشه این‌طور فکر می‌کردم که تاریخ کشورم را به صورت موسیقی بیان می‌کنم. اگر حماسه خرمشهر نوشته‌ام، تاریخ را به صورت موسیقیایی بیان کردم و عکس‌العمل هم خیلی خوب بود و همه استقبال ‌کردند. یا «این فصل را با من بخوان» همه استقبال ‌کردند. به‌تدریج، جناح‌بندی شد و تندرو و میانه‌رو شدند، ما هم این وسط مانده بودیم، مدام چیزی به نام مجید انتظامی می‌بستند که چپی و راستی و میانه‌رو شده. چیزهایی که من اصلا معنی‌‌اش را نمی‌فهمیدم، خب دلگیر می‌شدم.

چندرشته‌شدن جامعه نه فقط عشق مردم را از هم می‌گیرد که من به‌خاطر همین در ایران مانده‌ام، مردم را از هم دور کرده و هنرمندان را کلیشه‌ای کرده و نمی‌توانند آزادانه کار کنند. درصورتی‌که شعار دموکراسی این است که هرکس فکر خودش را داشته باشد و من سنگ توی سر شما نمی‌زنم که فکر من را داشته باشید. من برای فکر شما احترام قائلم، شما هم فکر خودت را سمفونی کن. سمفونی پرهزینه است، اما باور نمی‌کنید این موسیقی‌ها با چه هزینه‌هایی ضبط شده، اصلا به چشم نمی‌آید. ممکن است در زمان کنسرت به خاطر دستمزد نوازنده و اجاره سالن هزینه زیاد باشد، اما ضبط و نوشتنش هزینه زیادی نیاز ندارد. باور کنید پول موسیقی فیلم آقای درویش هم نشد.

بخشی از تاریخ هست که مایل باشید بسازید و نساخته باشید.

دو کار هست که می‌خواهم کار کنم. به‌هرحال من در سرازیری عمر هستم و انرژی زیادی ندارم، اما ما تاریخ حماسی زیادی داریم و افراد بزرگی در کشورمان داشته‌ایم که می‌توانیم درباره آنها کار کنیم؛ سمک عیار و سیاه‌جامگان داشته‌ایم. من عاشق تاریخ هستم. خیلی دلم می‌خواهد درباره ابومسلم خراسانی بنویسم. فکرش را بکنید که یک نفر در قزوین بالای آن کوه بدون موبایل و دستگاه ارتباطی در بغداد آدم می‌کشت، ولی این کار را می‌کردند. ما افرادی مثل امیرکبیر داشتیم و افراد بزرگی که باید درباره آنها فیلم‌ها و آهنگ‌های خوب ساخته شود. درباره تخت جمشید من برداشتی کردم، موسیقی‌ای نوشتم و ضبط کردم که متأسفانه ارائه نشد.

چرا؟

نمی‌دانم.

در کدام ارگان؟

میراث فرهنگی شیراز.

چه دلیلی برای کارنکردن داشتند؟

دلیلی نیاوردند. صلاح نبوده. اولین سمفونی‌ای که من نوشتم حدود ٢۵ سال قبل تخت جمشید است. خودم به‌تنهایی گوش می‌کنم.

الان دنبال کار هستید؟

من نباید پیگیر باشم چون موسیقی مربوط به سفارش‌دهنده است که نمی‌دانم چه کسی بود. نمی‌دانم موسیقی دست چه کسی است، اما اجازه تکثیرش را ندارم.

می‌شود اجرا کرد؟

کسی نخواسته اجرا شود.

شاید در جریان نیستند.

هستند، اما این موسیقی برای استودیو نوشته شده و برای اینکه اجرای زنده داشته باشد باید دوباره نوشته و مواردی کم و زیاد شود.

درحال‌حاضر از زندگیتان راضی هستید؟

همسر خوب و دو فرزند خوب دارم. درمجموع راضی‌ هستم. انسان به سنی که می‌رسد به گذشته نگاه می‌کند که ببیند راهی که آمده درست بوده یا نه. من عاشق موسیقی بودم، خودم خواستم دنبال موسیقی بروم و اصرار به این کار داشتم. عاشق موسیقی بودم و همچنان عاشق هستم. عشق من به موسیقی با هیچ پول و مقامی قابل تعویض نیست. شاید دیگران باید میلیاردها خرج کنند تا لذتی را ببرند که من از گوش‌کردن موسیقی می‌برم. من بدون هیچ پولی این لذت را می‌برم چون واقعا عاشق موسیقی هستم.

پس از اینکه عمرتان را در راه موسیقی صرف کرده‌اید راضی هستید.

بله؛ اینکه کاری کردم که یک عده موافق یا مخالفش هستند، بحث‌های سیاسی است که ربطی به موسیقی و هنر ندارد.

 در گفت‌وگوهایتان می‌گویید من دشمن زیاد دارم، بیشتر آنها در حوزه نگاه جناحی به شماست؟

هنرمندان به‌دلیل حسادت شروع به شایعه‌پراکنی می‌کنند و همه چیز از اینجا شروع می‌شود. یک مارک روی شما می‌زنند که فلانی مربوط به فلان جناح است و آن جناح نمی‌گذارد شما نفس بکشید. درصورتی‌که اصلا این‌طور نیست. هنر این حرف‌ها را ندارد. آن‌قدر هم گسترش دارد که در همه‌جا هست. نمی‌دانم چرا از بعضی از افراد تحصیل‌کرده استفاده نمی‌کنند. کسانی که زحمت کشیده‌اند و در کارشان موفق‌اند، اما بی‌کار هستند و عمرشان در حال تمام‌شدن است. باید از اینها استفاده کرد، نمی‌شود فقط بعد از تمام‌شدن عمرشان برایشان فاتحه بخوانند. از این وضعیت متعجب هستم، اما به‌هر‌حال این وضعیتی است که همه طی کرده‌اند و من هم باید طی کنم.


منبع: برترینها

زن چینی که یک کاخ سرامیکی شخصی برای خود ساخت

برترین ها: «یو ارمی» زن ۸۶ ساله چینی حدود ۹۰۰ هزار دلار و پنج سال از عمرش را صرف ساختن یک کاخ شخصی کرده که کاملا با قطعات سرامیکی تزئین شده است. بیشتر مردم فکر می‌کنند که او دیوانه است که چنین پول و زمانی را روی این پروژه صرف کرده است، اما او می‌گوید زندگیش بدون آن کامل نخواهد بود. شش سال پیش وقتی ایده کاخ سرامیکی به ذهن یو رسید خانواده اش فکر کردند که از اثرات پیری است، اما او سعی کرد توضیح دهد که این رویای زندگیش است.

او در شهری زندگی می‌کند که پایتخت چینی چین است و یو که از ۱۲ سالگی در این شهر زندگی کرده می‌خواهد از شهری که وجودش را شکل داده، چیزی از خودش به یادگار بگذارد. او بیشتر عمر خود را در زمینه سرامیک کار کرده است و درحال حاضر یک کارخانه چینی دارد. یو ارمی علاوه بر فروش چینی در سراسر چین و خارج از کشور ۳۰ سال است که سرامیک جمع می‌کند، اما نمی‌دانست با این کلکسیون بزرگ خود چه کار کند تا اینکه خانه چینی مشهور در تیانجین را دید و تصمیم گرفت با ۶۰ هزار قطعه چینی خود کاخی مشابه آن بسازد.

او قطعه زمینی خرید و شروع به کار روی یک ساختمان دایره‌ای کرد که قرار بود کاملا با قطعات مختلف سرامیک تزئین شود. این کاخ بیش از ۱۲۰۰ متر مربع وسعت دارد و از حدود ۸۰ تن چینی شکسته در آن استفاده شده است. عناصر مختلف فرهنگ چین از اژد‌ها و ققنوس روی کاخ شگفت انگیز او به چشم می‌خورد. چینی تقریبا همه چیز را پوشش می‌دهد. کف‌ها و دیوار‌ها کاملا از قطعات سرامیک ساخته شده اند. حتی پنجره‌ها به شکل گلدان‌های چینی هستند و حتی یک اینچ از فضا را پیدا نمی‌کنید که در آن چینی به کار نرفته باشد. او ادعا می‌کند که برای ساخت این کاخ مبلغ ۸۸۰ هزار دلار صرف کرده در حالی که ارزش واقعی آن ۸. ۵ میلیون دلار است و حتی برای کلکسیون سرامیکش مبلغ ۷. ۳ میلیون دلار به او پیشنهاد شده بوده است که با وجود اصرار خانواده اش آن را نادیده گرفته است.

زن چینی که یک کاخ سرامیکی شخصی برای خود ساخت 
زن چینی که یک کاخ سرامیکی شخصی برای خود ساخت 


منبع: برترنها

ثروتمندترین افراد در طول تاریخ

در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که متفاوت فکر کرده و مسیر موفقیت را خیلی سریع طی کرده اند.

به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ در تاریخ بشریت افرادی ثروتمند بودند و افرادی مشهور و ثروتمند. بشریت، میلیاردرهای زیادی را در سراسر دنیا به خود دیده است، اما افراد مولتی میلیاردر زیادی بوده‌اند که ثروت آن‌ها دنیا را به لرزه در آورده است. شاید به این فکر می‌کنید که اگر ثروتمندان زمان قدیم در حال حاضر زنده بودند، مقدار دارایی آن‌ها چقدر ‌می‌بود. با ما همراه باشید تا ۲۰ فرد ثروتمند تمام تاریخ را بشناسید.

۲۰) فردریش وِیِرهاوزر

ثروت: ۸۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 20

فردریش شش ساله دانش‌آموز مدرسه‌ی لاترن در آلمان بود. وی همچنین پا به پای پدر و مادرش در مزرعه کار می‌کرد، تا اینکه بعد از مرگ پدرش به همراه خانواده‌‌ی خود به آمریکا مهاجرت کرد و در کارخانه‌ی تولید نوشیدنی مشغول به کار شد. بعد از ۲ سال، وی در سال ۱۹۹۰ وارد صنعت ساخت و ساز و چوب شد. فردریش کار خود را با خرید زمین‌های جنگلی با مساحت زیاد، آغاز کرد و کارخانه‌ی الوار ویرهاورز را بنا نهاد. کارخانه‌ای که امروزه بیشترین فروش الوار در آمریکا را دارد.

۱۹) دوک هنری از لنکستر

ثروت: ۸۵/۱ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 19

هنری یک دیپلمات، سرباز و فردی سیاستمدار بود. همچنین او عضو خانواده‌ی سلطنتی و تنها وارث هنری، کُنت لنکستر بوده است. وی با ثروت فراوان خانوادگی که در اختیار داشت، سرمایه گذاری‌های فراوانی در زمان جنگ فرانسه انجام داد و توانست لقب ستوان پادشاه اسکاتلند را نیز کسب کند. او حتی با فرانسوی‌ها برای برقراری آتش‌بس به مذاکره نشست. هنری در سال ۱۳۶۱ میلادی در لستر زمانی ‌که ۵۱ سال داشت، جان سپرد.

۱۸) اِی.تی استوارت

ثروت: ۹۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 18

استوارت کارآفرینی موفق بود. وی با ارث پدری خود تجارت محصولات خشک ( پارچه، لباس و مواد خوراکی) را آغاز نمود و در سال ۱۸۲۳ اولین مغازه‌ی پارچه‌ی خود را در نیویورک افتتاح کرد. وی در ۲۵ اکتبر ۱۸۸۶ میلادی در اثر بیماری ذات‌الریه درگذشت و اموال وی بعد از به خاک‌سپاری او دزدیده شدند. استوارت قبل از مرگش انقلابی در تجارت خرد آمریکا به وجود آورد و توانست با موفقیت‌هایی که بدست آورد، آرزوهای بزرگی که پدر و مادرش برای او داشتند را برآورده کند.

۱۷) استفان جیرارد

ثروت: ۱۰۵ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 17

حتی پس از گذشت سالیان دراز از مرگ او، استفان همچنان جایی در بین ثروتمندترین افراد دنیا دارد. او امپراطوری ثروت خود را بر پایه‌ی تجارت و بانکداری بنا نهاد و با خرید مهم‌ترین بانک آن سال‌های آمریکا، اقتصاد مریض آن را نجات داد. در سال ۱۸۳۱ میلادی، استفان بدلیل جراحاتی که در یک حادثه بر او وارد شده بود جان خود را از دست داد و بیشتر ثروت وی صرف کارهای خیریه شد.

۱۶) جان از گرانت

ثروت: ۱۱۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 16

جان، فرزند پادشاه ادوارد سوم و یک اشراف‌زاده بود. او با دخترعمه‌ی سوم خود به نام بلنچ ازدواج کرد و با مرگ برادرزنش کُنت لنکستر نیز لقب گرفت و نصف لنکستر را به ارث برد. شرایط مساعدی که جان در آن قرار گرفت باعث شد که او دوک لنکستر شود و با اراضی فراوانی که به نام خود داشت قطعا یکی از ثروتمندترین افراد زمان خود بود. او بیش از ۳۰ ملک و زمین در سراسر بریتانیا و فرانسه داشته است.

۱۵) ریچارد فیتزآلن

ثروت: ۱۱۸/۶ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 15

ریچارد اولین پسر ادموند فیتزآلن، هشتمین کنت آروندل بود. با اینکه مسیر زندگی وی با خلع درجه‌ی اشراف‌زادگی او، تغییرات زیادی به خود دید، اما ریچارد توانست جایی در بین ثروتمندترین افراد دنیا داشته باشد. او جنگجویی شجاع بود که فرماندهی ارتشی که برای استقلال اسکاتلند می‌جنگیدند، را بر عهده داشت. در سال ۱۳۳۰ میلادی توانست مقام اشراف‌زادگی خود را باز پس بگیرد و در سال ۱۳۴۷ میلادی کنت سورِی شود. ریچارد ثروت هنگفتی در طول عمر خود بدست آورد و پس از مرگش در کنار قبر همسرش، به خاک سپرده شد.

۱۴) جان ژاکوب اَستور

ثروت: ۱۲۱ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 14

جان تاجر پوست بود. استعداد بالای او در تجارت، توانست لقب اولین مولتی میلیونر آمریکا را برای او به ارمغان آورد. او مشتریانی از سراسر دنیا از جمله چین و کشورهای اروپایی داشت. پس از تجارت موفق پوست، او وارد عرصه‌ی خرید و فروش املاک نیز شد و ثروت فراوانی را برای خود جمع‌آوری کرد.

۱۳) ویلیامز دِوارن

ثروت: ۱۴۷/۱۳ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 13

ویلیامز اولین کنت سوری بود. او علاوه بر این مقام، لقب جنگجوی شجاع را از ویلیام دوم دریافت کرده بود. شجاعت‌های او در جنگ هستینگ باعث شد تا لقب اشراف‌زادگی را نیز بدست آورد. ویلیامز با زمین‌های وسیعی که در اختیار داشت، از بزرگ‌ترین مالکان اراضی در سراسر بریتانیا بود. او اولین صومعه را نیز به همراه همسرش، در انگلیس بنا نهاد. او نیز پس از مرگش در کنار همسرش به خاک سپرده شد.

ثروت: ۱۵۶ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 12

بیل گیتس نامی آشنا برای همه‌ی ما است. با تاسیس شرکت مایکروسافت او نه تنها ثروت فراوانی بدست آورد بلکه توانست جایگاهی در بین ثروتمندان تاریخ نیز کسب کند. او در حال حاضر ثروتمندترین فرد زنده در دنیا است. ( به تازگی این عنوان را از کارلوس اسلیم مکزیکی پس گرفته است.)

۱۱) آلان روفوس

ثروت: ۱۷۸/۵۶ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 11

آلان روفوس، کنت بریتانی، دست راست ویلیام کشورگشا بود. او خصوصیاتی مشابه ویلیامز دِوارن داشت. او نیز اراضی وسیعی را بدست آورده و مالک کمبریج‌شایر بود.

۱۰) کورنلیوس وندربیلت

ثروت: ۱۸۵ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 10

کورنلیوس ثروت خود را مدیون هوش بالای تجارت و صادارت و واردات خود است. اما مهم‌تر از همه، ساخت‌وساز و مالکیت راه‌آهن در نیویورک و منهتن بود که او را ثروتمند کرد. او طی جنگ‌های داخلی در آمریکا، لوازم خوراکی جنگجویان را فراهم می‌کرد.

۹) هنری فورد

ثروت: ۱۹۹ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 9

فورد در میشیگان به دنیا آمد و موسس کارخانه‌ی خودروسازی فورد است. با استفاده از استعداد خود، فورد توانست از راز خودروهای تندرو پرده بردارد و ثروت فراوانی جمع‌آوری کند. او کار خود را به عنوان یک تعمیرکار ساعت آغاز کرد و به عنوان مهندس خودرو به کار خود ادامه داد و در آخر توانست شرکت فورد را تاسیس کند. او از آغازکنندگان و حامیان حمایت از حقوق مشتریان بود.

۸) معمر قذافی

ثروت: ۲۰۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 8

قذافی یک مولتی میلیاردر بود، مردی دیکتاتور که ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد. علی‌رغم ستم‌های فراوانی که او به مردم کرد، سعی می‌کرد برای مردم خود رفاه ایجاد کند و از رهبران جنبش پان‌آفریقا و موسسان مجمع آفریقایی‌ها بود. ژنرال قذافی همچنین عامل یکی از شگفتی‌های دنیاست. عملی شدن پروژه‌ی آبیاری بیابان لیبی که اتمامش ۲۴ سال به طول انجامید، واقعا شبیه یک معجزه بود. با مرگ دیکتاتور بزرگ در سال ۲۰۱۱ مشخص شد که ارزش دارایی‌های او ۲۰۰ میلیارد دلار بوده است.

۷) ویلیام کشورگشا

ثروت: ۲۲۹/۶ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 7

ویلیام فرزند رابرتز، دوک نورماندی بود. با مرگ پدرش در طی سفر، او در ۸ سالگی جای پدر خود را گرفت. موفقیت‌های چشمگیر او در جنگ هستینگ باعث شد که به ویلیام، لقب کشورگشا داده شود. او در سال ۱۰۶۶ پادشاه انگلیس شد و تاثیر مثبتی در ساخت کلیسا در قرون‌وسطی داشت.

۶) میرعثمان علی خان

ثروت: ۲۳۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 6

او به عنوان پادشاهی سخاوتمند که به علم اهمیت زیادی می‌داد، شناخته می‌شد. عثمان از نیروی هوایی انگلیس در جنگ‌ جهانی اول نیز پشتیبانی می‌کرد. او به مانند دیگر افراد این لیست اراضی فراوان نداشت، بلکه معادنی داشت که عثمان را در سال ۱۹۴۰ به ثروتمندترین فرد دنیا تبدیل کردند.

۵) نیکولای الکساندرویچ رومانوف

ثروت: ۳۰۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 5

تسار نیکولایی، آخرین سلسله از فرمانروایان روسیه بودند، که پس از انقلاب بولشویک او و تمام افراد خانواده‌اش کشته شدند. او رهبری مقتدر نبود اما ثروت هنگفتی داشت.

۴) اندرو کارنی

ثروت: ۳۱۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 4

او حاکم صنعت استیل در قرن ۱۹ میلادی بود. اندرو در ۱۳ سالگی شروع به کار کرد و به طور هفتگی ۱.۲ دلار از کارخانه‌ی پارچه دریافت می‌کرد. سپس به عنوان اپراتور تلگراف در یک شرکت راه‌آهن مشغول به کار شد و اولین مدرک خود در کسب‌و‌کار را بدست آورد. بعد از جمع‌آوری بودجه‌ی کافی او ابتدا شرکت پل سازی کیستون و سپس کارخانه‌ی استیل کارنی را تاسیس کرد. اندرو به طور مستمر مبلغی را صرف کارهای خیریه می‌کرد و از حامیان تقسیم عادلانه‌ی ثروت بین مردم بود.

۳) جان راکفِلِر

ثروت: ۳۴۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 3

جان انحصار صنعت نفت آمریکا را در دست داشت. اختراع راه‌آهن سود بزرگی برای او به ارمغان آورد و از وی فردی موفق و البته ثروتمند ساخت که این ثروت منجر به تاسیس«استاندارد اویل» توسط جان شد. تجربه‌ی کتابداری او در سال‌های جوانی، باعث شد که پس از بدست آورن ثروت فراوان، کمک مالی زیادی به ساخت دانشگاه‌های شیکاگو، راکفلر و فیلیپین، کند.

۲) خانواده‌ی روتسچایلد

ثروت: ۳۵۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 2

خانواده‌ی آلمانی روتسچایلد به عنوان یکی از ثروتمندتری خانواده‌ها در قرن ۱۹ میلادی شناخته می‌شوند. مایر روتسچایلد کار بانکداری را در قرن ۱۸ میلادی آغاز کرد و بانکداری به عنوان شغلی خانوادگی در بین روتسچایلدها شناخته شد. او ۵ فزرند خود را به ۵ کشور مهم اقتصادی اروپا فرستاد تا بانکداری خود را در کل اروپا گسترش دهد، این کار مایر باعث افزایش روزافزون ثروت خود و خانواده‌اش شد.

۱) مانسا موسا

ثروت: ۴۰۰ میلیارد دلار

بیست فرد ثروتمند طول تاریخ 1

مانسا موسی، حاکم معادن وانگارا، دهمین امپراطور سلسله‌ی پادشاهی مالی بود. او ثروتمندترین فرد در تاریخ بشریت است. مانسا بر ۴۰۰ شهر مالی و تمام غرب آفریقا در قرن ۱۴ میلادی حکومت می‌کرد و معادن فراوانی که وی مالک آن‌ها بود، ثروتی بی‌نظیر در اختیار او قرار داده بود. مانسا عمارات فراوانی ساخته بود که به لطف معمار ایتالیایی، سرجیو دامیان، امروزه نیز پا بر جا هستند.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

بهترین و سالم ترین رژیم غذایی دنیا

اگر مقالات آلامتو درباره رژیم مدیترانه ای را مطالعه کرده باشید به احتمال زیاد با این رژیم غذایی سالم آشنا هستید رژیمی که شامل خوراکی های سالم و تامین کننده مواد مغذی مورد نیاز بدن است.
به گزارش آلامتو و به نقل از مجله تناسب اندام؛ هر چه پزشکان، بیشتر آن را امتحان می کنند، بیشتر در می یابند که خوردن رژیم غذایی مدیترانه ای، بهترین راه برای کاهش وزن است. این برنامه غذایی که بر اساس سبکهای غذا خوردن و پخت و پز کشورهای ایتالیا، فرانسه، یونان، اسپانیا و سایر کشورهای مدیترانه ای می باشد، شامل مواد غذایی مانند روغن زیتون، میوه ها و سبزیجات، آجیل، حبوبات، ماهی و مرغ، غلات کامل و بله، شراب است.
این رژیم سرشار از چربیهای سالم برای قلب است و برخلاف سایر رژیمهای غذایی، هیچ گروه غذایی را منع نمی کند. دکتر والتر ویلت، متخصص تغذیه هاروارد که کتاب او به نام «بخورید، بنوشید و سالم باشید»، این روش را در ایالات متحده، معرفی کرده، می گوید: ماندن در رژیم های غذایی شدید، دشوار است. این رژیم غذایی، تنوع زیاد و طعم های فوق العاده ای دارد بنابراین مردم، راحت تر به آن پایبند می مانند.
چیزهایی که می توانید بخورید
میوه ها و سبزیجات
هر چقدر که می توانید از مواد غذایی غنی از آنتی اکسیدان که باعث افزایش سلامت قلب می شوند، استفاده کنید. برای شام، یک سالاد سبزیجات برگ دار با مقداری فلفل قرمز، تکه های سینه مرغ و دانه های آفتابگردان درست کنید. یا برای دسر، یک اسموتی میوه یخ زده بخورید (انبه، توت فرنگی یا موزهای یخ زده را با ماست یا شیر کم چرب، مخلوط کنید).
چه مقدار: ۲ فنجان میوه و ۳ فنجان سبزیجات در هر روز
ماهی
برای دریافت پروتئین و اسیدهای چرب امگا۳ که برای سلامت قلب مفیدند، حداقل ۲ وعده گوشت در هفته را با ماهی یا سایر غذاهای دریایی جایگزین کنید. سالم ترین روشهای طبخ: آب پز کردن، کباب کردن، گریل کردن یا سرخ کردن در روغن زیتون یا روغن کانولا. کودکان یا زنان باردار یا شیرده باید مراقب باشند ماهی هایی را مصرف کنند که محتوای جیوه پایینی دارند.
چه مقدار: حداقل ۲ وعده ۸۵ گرمی در هر هفته.
لوبیاها
همه انواع لوبیاها، منابع بسیار خوبی از پروتئین کم چربی، ویتامین ها، مواد معدنی و فیبر هستند. لوبیای قرمز، لوبیای سیاه، باقلا، گاربانزو، لوبیای سفید یا هرنوع دیگری را در سوپها، سالادها، خورش ها، لازانیا یا کاسرول بریزید یا می توانید آن را با گیاهان و ادویه جات له کنید و به شکل دیپ با سبزیجات مصرف نمایید.
چه مقدار: ۱/۲ تا ۲/۳ فنجان لوبیای پخته شده، حداقل ۳ بار در هفته.
گیاهان و ادویه جات
پونه کوهی، رزماری، آویشن، برگ بو، ریحان، رازیانه، سیر و فلفل، نه تنها عطر و طعم مدیترانه ای به غذاهای شما اضافه می کنند بلکه حاوی آنتی اکسیدانهای سالم نیز هستند. دکتر وندی بازیلیان، متخصص تغذیه دارای مدرک RD می گوید: فقط نصف قاشق چایخوری پونه کوهی خشک شده، به اندازه ۳ فنجان اسفناج، آنتی اکسیدان دارد.
چه مقدار:
برای طعم دادن به هر وعده غذایی، هر چقدر که می خواهید، از آن استفاده کنید.
آجیل ها و دانه ها: آنها سرشار از آنتی اکسیدانها و چربیهای سالم تک غیراشباع که یک اثر تثبیت کنندگی روی قند خون دارند و شما را سیر نگه می دارند، هستند. از آنجا که کالری بالایی نیز دارند، آنها را با سایر مواد غذایی ترکیب کنید. بعنوان مثال بادام درختی را با سبزیجات بخارپز شده و گردو را با بلغور جو دوسر سرو نمایید.
چه مقدار: ۳۰ تا ۴۵ گرم در روز
روغن های سالم
چربیهای تک غیر اشباع در زیتون و سایر روغنهای سالم مانند کانولا، کنجد، گردو، بادام زمینی و هسته انگور برای قلب شما مفید هستند. از آنجا که یک قاشق غذاخوری روغن، ۱۲۰ کالری دارد، آن را به مقدار کم روی سالادها، سبزیجات کبابی، ماکارونی یا نان سبوس دار بپاشید.
چه مقدار:۳ تا ۵ قاشق چایخوری در روز.
غلات کامل
آنها حاوی ویتامین ها، مواد معدنی و پروتئین بیشتری نسبت به محصولات آرد سفید هستند و یک اثر تثبیت کننده روی سطوح قند خون دارند. غلات کامل خارجی که بسیار مغذی بوده و طعمی آجیلی دارند را امتحان کنید، مانند جو، گل تاج خروس، کوینولا و فارو. (اما مراقب مصرف تان باشید: یک فنجان غلات معادل دو وعده است) همچنین ۲ برش نان سیاه.
چه مقدار: ۴ وعده نصف فنجان در روز
۶ دلیل برای امتحان رژیم مدیترانه ای
شما فقط وزن کم نمی کنید، رژیم غذایی مدیترانه ای به شما کمک می کند احساس بهتر و زندگی طولانی تری نیز داشته باشید.
۱. کاهش وزن پایدار(بادوام)
چگونه یک رژیم غذایی که شامل آجیل ها، روغنها، ماکارونی و نان است، می تواند به شما کمک کند وزن کم کنید؟ چون باعث می شود احساس سیری کنید و در نتیجه گرسنگی را کنترل می کند پس این رژیم را بهتر است به عنوان یک رژیم لاغری هم در نظر داشته باشید. چربیهای سالم و پروتئین در رژیم مدیترانه ای، سطح گلوکز شما (قند خون) را متعادل نگه می دارند. این بدان معناست که شما در طول روز، کمتر هوس خوردن چیپس، کوکی یا فست فود می کنید.
یک مطالعه اخیر که در مجله پزشکی نیوانگلند منتشر شد، دریافت افرادی که بمدت ۲ سال از یک رژیم غذایی مدیترانه ای پیروی کردند، وزن بیشتری نسبت به افرادی که رژیم کم چربی داشتند، از دست دادند و کاهش وزن ۵ کیلویی شان را حفظ کردند. دکتر مایر استامپفر، یکی از نویسندگان این مطالعه و استاد اپیدمیولوژی و تغذیه در دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه هاروارد در بوستون می گوید: شما احساس گرسنگی نمی کنید.
حرف ما در مورد قدرت سیرکنندگی پروتئین را باور ندارید؟ دکتر استامپفر، این آزمایش کوچک را توصیه می کند: یک صبح برای صبحانه، نان سفید تست شده با مربا بخورید و در روز بعد، برای صبحانه تخم مرغ نیمرو مصرف کنید. او قول می دهد که با وعده تخم مرغ، در ساعت ۱۱ صبح، پرانرژی تر خواهید بود و کمتر احساس گرسنگی می کنید.
۲. یک قلب قوی و سالم
داشتن یک رژیم مدیترانه ای، عملا هر عامل خطر بیماری قلبی را کاهش می دهد فشار خون، کلسترول و سطوح تری گلیسیرید بالا. هنگامیکه ۶۰۵ بیمار که اولین حمله قلبی را تجربه کرده بودند، بمدت ۴ سال از این رژیم پیروی کردند، ریسک حمله قلبی دوم، آنژین صدری یا سکته مغزی یا آمبولی ریوی در آنها، ۵۰ تا ۷۰ درصد کاهش یافت. دکتر استامپفر می گوید: هیچ جنبه واحدی از این رژیم غذایی وجود ندارد که قلب شما را سالم نگه دارد بلکه همکاری تمام عناصر این رژیم غذایی است که باعث این امر می شود.
آنتی اکسیدانهای موجود در میوه ها، سبزیجات و حبوبات به جلوگیری از تصلب شراین که می تواند باعث تجمع پلاک در عروق شود، کمک می کنند. اسیدهای چرب امگا ۳ در ماهی، فشار خون، خطر ابتلا به آریتمی و سطوح تری گلیسیرید را پایین می آورند. روغن زیتون، LDL (کلسترول بد) را کاهش می دهد و شراب و سایر مشروبات الکلی در حد اعتدال ممکن است خطر ابتلا به بیماری قلبی را کاهش دهند.
۳. پیشگیری از دیابت
در یک مطالعه جدید از سالنامه طب داخلی، از ۲۱۵ بیمار دیابتی نوع ۲ خواسته شد از یک رژیم غذایی کم چرب یا یک رژیم غذایی مدیترانه ای پیروی کنند. بعد از ۴ سال فقط ۴۴ درصد از گروه مدیترانه ای به داروی دیابت نیاز داشتند اما این رقم برای گروه کم چرب، ۷۰ درصد بود. گروه مدیترانه ای، وزن بیشتری نیز از دست دادند. تحقیقات دیگر نشان می دهد که این رژیم به افراد مبتلا به پیش دیابت کمک می کند برای جلوگیری از بروز دیابت نوع ۲، قند خون شان را بقدر کافی پایین بیاورند.
۴. بینایی بهتر
این رژیم می تواند به دفع یا جلوگیری از دژنراسیون ماکولا، علت اصلی از دست دادن بینایی پس از ۵۴ سالگی کمک کند. این بیماری که بیش از ۱۰ میلیون آمریکایی را تحت تاثیر قرار می دهد، بخشی از شبکیه چشم را شما که مسئول دید مرکزی و واضحی است که برای خواندن، رانندگی و تشخیص چهره نیاز دارید، از بین می برد. یک مطاله اخیر، خوردن میوه و سبزیجات را با کاهش خطر ابتلای زودرس به آن مرتبط دانست و اسیدهای چرب امگا۳ در ماهی نیز می توانند خطر ابتلا به این بیماری را از همه جهت (بطور کامل) کاهش دهند. بعلاوه دکتر ویلت می گوید لوتئین موجود در سبزیجات برگ دار سبز، احتمال ابتلای شما به آب مروارید را کاهش داده و سلامت شبکیه را افزایش می دهد.
مقاله مرتبط: رژیم غذایی برای سلامت چشم
۵. کاهش خطر ابتلا به آلزایمر
یک مطالعه جدید در مجله انجمن پزشکی آمریکا نشان می دهد که داشتن یک رژیم مدیترانه ای ممکن است به کاهش ۴۰ درصدی احتمال ابتلای شما به بیماری آلزایمر کمک کند. و افرادی که ورزش منظم را به این رژیم اضافه کرده بودند، ۶۰ درصد کمتر احتمال داشت که به آلزایمر مبتلا شوند.
۶. عمر طولانی تر
یک متا آنالیز جدید در مجله پزشکی بریتانیا دریافت که این رژیم، سلامت را بطور قابل توجهی بهبود بخشید و به یک کاهش ۹ درصدی در مرگ ناشی از بیماریهای قلبی، سرطان، پارکینسون و آلزایمر منجر شد. مطالعات دیگر نشان داده اند که چربیهای سالم این رژیم غذایی ممکن است التهاب و درد آرتریت روماتوئید را کاهش داده و خطر ابتلا به اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (بیماری لوگریگ) را تا ۶۰ درصد کاهش دهند.
قوانین رژیم غذایی مدیترانه ای
برای جزئیات بیشتر در مورد نحوه پیروی از رژیم غذایی میدترانه ای، ما به سراغ وندی بازیلیان، متخصص تغذیه و نویسنده The SuperFoods Rx Diet ، که منوهای مغذی برای مراجعینش تهیه می کند، رفتیم.
۱. درصدها را بدانید
رژیم غذایی شما باید شامل حدود ۵۰ درصد کربوهیدرات از سبزیجات، میوه ها، حبوبات و غلات کامل، ۳۵ درصد چربی از چربیهای سالم، آجیل ها، دانه ها و ماهی و ۱۵ درصد پروتئین از حبوبات، ماهی، آجیل ها، لبنیات، مرغ و تخم مرغ باشد.
۲. کالری ها را بشمارید
یک خانم ۶۸ کیلویی برای کاهش وزن باید حدود ۱۴۰۰ کالری در روز مصرف کند. برای حفظ وزن، تعداد کالریها را تا ۱۸۰۰ افزایش دهید.
۳. گوشت قرمز و شیرینی را محدود کنید
حداکثر ۸ درصد از کالری روزانه تان را به شکل چربی اشباع دریافت کنید این به معنای فقط ۸۵ تا ۱۱۰ گرم گوشت گاو یا گوسفند در هفته (۳۵۰ تا حداکثر ۴۵۰ گرم در ماه) است. دسرهای پرچرب را به چند بار در هفته محدود کنید یا میوه های تازه یا یخ زده بخورید.
۴. مرغ، تخم مرغ و ماهی بخورید، اما نه هر روز
یک روز در میان از مرغ، بوقلمون یا تخم مرغ استفاده کنید. حداقل دو بار در هفته، ماهی بخورید.
۵. از لبنیات کم چرب یا بدون چربی استفاده کنید
برای دریافت کلسیم و سایر مواد مغذی، ۲ تا ۳ وعده ۸ اونسی شیر یا ماست در روز مصرف کنید و کره را محدود کنید.
۶. بر کربوهیدراتها و چربیهای سالم، تمرکز کنید
دکتر بازیلیان می گوید «بیشترین سهم چربی باید از چربی طبیعی موجود در مواد غذایی مانند روغن زیتون، آجیل، آووکادو و ماهی تامین شود. رژیم غذایی خود را بر مبنای کربوهیدراتهای کامل و سالم ماکارونی، نان، غلات، نان ذرت و برنج قهوه ای پایه گذاری کنید. از برنج سفید و آرد سفید در مناسبتهای خاص، استفاده کنید.»

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح
۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

منبع: آلامتو

عملیات نظامیان دولت مرکزی عراق باز پس گرفتن کرکوک از کردستان

نخست وزیر عراق دستور داد: نیروهای عراق با همکاری پیشمرگه امنیت کرکوک را برقرار کنند.

عصرایران – نیروهای نظامی دولت مرکزی عراق وارد استان کرکوک شده اند. هدف آنها بازپس گرفتن استان کرکوک از نیروهای نظامی کردستان (پیشمرگه)  است.

*جدیدترین خبرها:

– نخست وزیر عراق دستور داد: نیروهای عراق با همکاری پیشمرگه امنیت کرکوک را برقرار کنند.


منبع: عصرایران

۶ کاری که باید در ده دقیقه اول معرفی کالا یا خدماتتان انجام بدهید

مجله پنجره خلاقیت – غزاله رسول زاده: اگر از قسمت های اول یک سریال تلویزیونی خوشتان نیاید، آیا آن سریال را تا قسمت آخر تماشا می کنید؟! نه، زیرا احتمال اینکه ناگهان به آن علاقه مند شوید بسیار کم است.

برخلاف سریال، شروع بد شما نمی تواند موجب متوقف شدن جلسه شود اما ده دقیقه اول می توانید تعیین کننده شکست یا موفقیت شما در آن جلسه باشد.

با خواندن این مطلب شما متوجه می شوید که در آغاز یک معرفی چه کارهایی ضروری است.

6 کار ضروری که باید در ده دقیقه اول معرفی کالا یا خدماتتان انجام بدهید

۱٫ مخاطبانتان را بشناسید.

در جلسه معرفی حضوری شناختن مخاطبان راحت است زیرا آنها رو به روی شما نشسته اند، اما در تماس تلفنی یا چت شما نمی دانید چه کسانی به شما گوش می دهند، ممکن است فقط مشتری یا مشتری با همراه چند سهامدار حضور داشته باشد.

شناختن مخاطبان بسیار ضروری است زیرا صحبت های شما باید براساس نیازها، خواسته ها و هدف های هر فرد باشد. ممکن است مشتری از قبل به شما اطلاع بدهد که چه کسانی در این جلسه حضور خواهندداشت، اما شما منتظر این کار نباشید و خودتان در ابتدای جلسه این سوال را بپرسید: «آیا امروز فقط من و شما صحبت می کنیم یا افراد دیگری نیز حضور دارند؟»

اگر تعداد افراد بالاتر از حد انتظار شما بود، از همه بخواهید خودشان را معرفی کنند و عنوان شغلی شان را بگویند.

۲٫ صمیمیت ایجاد کنید.

قبل از اینکه وارد بحث های اصلی جلسه شوید، کمی صمیمیت ایجاد کنید. داشتن لحن دوستانه و صمیمی از ابتدای جلسه بسیار مهم است زیرا مشتری به صحبت با شما و مشارکت در جلسه علاقه مند می شود، هم-چنین با ایجاد این فضا مشتری سوال هایش را راحت تر بیان می کند. بنابراین نگرانی ها و مخالفت هایش باعث به نتیجه نرسیدن جلسه نمی شود.

به جای حرف های کلیشه ای مانند صحبت درباره آب و هوا، از وب سایت یا کسب و کارشان تعریف کنید. برای این کار می توانید از جملات زیر استفاده کنید.

–    محصول جدیدتان را دیدم، عالی به نظر می رسد. از چه چیزی برای ساخت آن الهام گرفته اید؟

–    من عاشق خدمات… شما هستم. به نظر می رسد که خیلی از شرکت ها این خدمات را ارائه نمی دهند.

۳٫ یک دستور جلسه تنظیم کنید.

جلسه معرفی بدون داشتن دستور جلسه مانند یک کلاف درهم پیچیده است. زمانی که دستور جلسه داشته باشید، مشتری های شما دقیقا می دانند که از چه حرف می زنید، مبحث بعدی شما چیست و چگونه جلسه را تمام خواهید کر. این موضوع نه تنها باعث درک بیشتر مشتری ها می شود بلکه با این کار آنها حس می کنند، کنترل بیشتری دارند و در نتیجه شروع به صحبت می کنند و شما از نظرات و دیدگاه هایشان باخبر می شوید.

از این روش استفاده کنید: الف) هدف، ب) مزایا، ج) بررسی:

الف) هدف این جلسه را بیان کنید و بگویید درباره چه مسائلی بحث خواهیدکرد.

ب) مزایا و منفعت ها را به مشتری توضیح بدهید و بگویید که این اطلاعات چگونه به آنها کمک خواهدکرد.

ج)آیا به موافقت رسیده اید یا خیر. از آنها بخواهید که نظراتشان را در مورد جلسه بگویند.

این روش به شما کمک می کند که سریع تر به نتیجه دلخواهتان برسید.

6 کار ضروری که باید در ده دقیقه اول معرفی کالا یا خدماتتان انجام بدهید

۴٫ از آنها بخواهید که سوالاتشان را بپرسند.

جلسه معرفی باید دوطرفه باشد، زیرا هیچ چیزی به اندازه صحبت های بی پایان و یک طرف شما موجب خستگی و بی توجهی مشتری ها نمی شود. به جای تنها صحبت کردن برای مدت طولانی، سعی کنید با مشتری ها گفت و گو کنید و مطمئن شوید که آنها می دانند شما از سوال پرسیدنشان استقبال خواهید کرد. بهتر است که آنها را به سوال پرسیدن تشویق کنید زیرا در غیر این صورت احتمال اینکه شما از مخالفت ها و اعتراض هایشان قبل از اینکه دیر شود باخبر شوید، بیشتر می شود.

شما می توانید از جملات زیر استفاده کنید.

–    هر سوالی که به ذهنتان می رسد، بپرسید. من بیشتر از هرکسی به صدایم علاقه دارم اما اگر فقط من حرف بزنم شما خسته خواهید شد.

–    هر زمانی که سوال داشتید بپرسید. من خوشحال می شوم اگر بتوانم اطلاعات بیشتری به شما بدهم یا قسمت ه مبهم را دوباره توضیح دهید.

۵٫ اطلاعاتتان را مرور کنید.

خواسته مشتری و درکی که از موقعیت آنها دارید را در یک تا سه جمله خلاصه کنید. مرور کردن بزرگ ترین مشکلات مشتری ها دو منفعت دارد؛ اول اینکه موجب انسجام در بحث هایتان می شود و دومین منفعت این است که با این کار شما می توانید ویژگی های خاص کالا یا خدماتتان را که مربوط به این مشکلات است توضیح بدهید و آنها را قانع کنید که کالا و خدمات شما برای آنها مفید است. زمانی که مشتری گفته های شما را تایید کرد وارد بحث شوید و بگویید: «بسیار خب، حالا بیایید در مورد اینکه چگونه محصولات (یا خدمات) ما به حل شما مشکل خواهدکرد، صحبت می کنیم.»

۶٫ (اختیاری) قرارداد پیش پرداخت تنظیم کنید.

خیلی از افراد تا پایان جلسه به قدم های بعدی این کار فکر نمی کنند اما بهتر است که شما یک قرداد تنظیم کنید زیرا با این کار مشتری ها از مراحل بعدی باخبر می شوند و علاقه آنها به ادامه کار بیشتر می شود. بعد از پایان جلسه قرارداد را به آنها بدهید و نظرشان را جویا شوید. دو احتمال وجود دارد:

الف) آنها موافقت می کنند و شما به طور کامل از مراحل بعد از پایان جلسه آگاهی دارید.

ب) آنها مخالفت می کنند که در این صورت شما وقت کافی برای بررسی دلیل مخالفت و اعتراض آنها دارید و می توانید آنها را متقاعد کنید.


منبع: برترینها

بهترین مواد غذایی برای سلامت زنان

بهترین خوراکی ها برای زنان که باید بدانیم

خوراکی های سالم اساساً برای همه انسان های مفیدند اما برخی از انها به صورت ویژه برای خانم ها مفیدتر بوده و به هر خانمی پیشنهاد میشود از آنها در رژیم غذایی خود استفاده کند.
به گزارش آلامتو و به نقل از دونفره؛ بدن زنان نیازهای متفاوتی دارد. غذا خوردن سالم برای همه مهم است، اما برخی مواد خاص به ویژه برای مسائلی که زنان رو تحت تاثیر قرار میده مانند پوکی استخوان، حاملگی و سرطان پستان بسیار مفیده. مواد غذایی که در این پست در موردشون توضیح میدم غنی شده با مواد مغذیست که به حفاظت از بدن در سنین مختلف کمک خواهد کرد.
با مصرف دانه های سویا از گرگرفتگی های دوران یائسگی راحت شوید
سویا سرشار از فیبر، چربی های مفید و ترکیبات استروژن مانند بنام “ایزوفلاون” میباشد. ایزوفلاون در دوران یائسگی استروژن به بدن زنان میرسانند و علائم گرگرفتگی این دوران رو خیلی خیلی کم میکند. علاوه بر اون با پوکی استخوان، سرطان سینه و سرطان رحم نیز مقابله میکند.
کلم پیچ و مارچوبه منابع طبیعی تامین ویتامین K
کلم پیچ دارای میزان زیادی ویتامین K میباشد که در کنار کلسیم و ویتامین D به حفظ استخوانهای قوی و سالم کمک میکند. مارچوبه نیز دارای ویتامین K میباشد که در استخوان سازی برای بدن بسیار ضروریست و علاوه بر اون ویتامین K در درمان خونریزی شدید در دوران قاعدگی مفید است.
لوبیا بخورید و قلبی سالم داشته باشید
دارای مقدار زیادی از پروتئین و بدون چربی و سرشار از فیبر است. مصرف این ماده ی مغذی میتواند فشار خون، قند خون و سرعت ضربان قلب را کاهش دهد و از بیماری قلبی در زنان جلوگیری کند.
گریپ فروت، توت ها و گیلاس ها
این میوه ها دارای “فلاونوئیدها” هستن که به کاهش احتمال انواع خاصی از سکته ی مغزی در زنان و بهبود عملکرد قلب کمک میکنند. آنتی اکسیدان این میوه ها سلول های سالم رو از آسیب محافظت میکنه. همچنین ویتامین C موجود در این میوه ها به ساخت کلاژن منجر میشه که سفتی پوست رو در پی داره.
ماست کم چرب
زمانی که شما بیشتر از ۵۰ سال سن دارید بدنتان نیاز به کلسیم بیشتری دارد. برای تامین کلسیم مورد نیاز بدن از ماست کم چرب استفاده کنید که یک سوم از نیاز بدنتون به کلسیم رو تامین میکنه. در مصرف لبنیات دقت کنید و از نوع غنی شده با ویتامین D استفاده کنید.
دانه ی کتان سرشار از فیبر و همچنین لیگنان است. ترکیبات این بذر همانند استروژن عمل میکند و خطر ابتلا به برخی سرطانها از جمله سرطان پستان را کاهش میدهد. استفاده از روغن بذر کتان راهی عالی برای بدست آوردن امگا۳ است.
گردو و آووکادو منبع غنی از چربی های سالم
گردو دارای اسیدهای چرب سالم است و قرار دادن اون در رژیم غذایی روزانه سبب جلوگیری از سرطان شده و مصرف اون به همراه ماست توصیه میشود. مطالعات نشان میدهند رژیم غذایی غنی از آووکادو میتواند به خلاص شدن از شر چربی شکم و محافظت از چشم و پوست بسیار کمک کند. همچنین سطح کلسترول را نیز کاهش میدهد.
اسفناج
فولات دوست سلامتیه شماست و از زوال عقل، بیماری های قلبی و سرطان روده ی بزرگ جلوگیری میکند. منبع گیاهی برای تامین آهن مورد نیاز بدن است.
گوشت قرمز و جگر گاو
جگر گاو منبع بسیار خوبی از فولات و اسید فولیک است و از این نظر رقیبی برای اسفناج و نخود به حساب میاد. گوشت گاو نیز دارای آهنه و بعد از سن ۱۸ سالگی نیاز به آهن در زنان بیشتر از مردان است. همچنین گوشت گاو دارای روی و ویتامین B نیز میباشد. همونطوری که در هر چیزی رعایت تعادل بهتر از زیاده رویه در مصرف گوشت قرمز هم اگر زیاده روی کنید به فیبروئید رحم دچار میشوید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها
برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:
رپورتاژ آگهی ویژه:

تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : دونفره, رژیم غذایی, زنان


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا


مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری


انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو

کاپسایی سین موجود در فلفل چه فوایدی دارد ؟

تحقیقات نشان داده است که اسیدبیرنگ کاپسایی سین به عنوان فعال ترین عنصر موجود در فلفل، سبب کاهش میزان کلسترول خون و کاهش شدت سیگنال درد در بدن می شود.
این ماده هم چنین خاصیت ضد اکسیدی (سلول ها را از آسیب دیدن محافظت می کند) و ضد باکتریایی نیز دارد.
این ماده هم چنین به بسیاری از خواص درمانی فلفل کمک می کند تا سیستم قلبی عروقی را تحریک، سیستم هاضمه را تقویت، در موجود روی پوست یا مفاصل بدن را تسکین بخشیده و برای مثانه به عنوان داروی ضد احتقان و ضدباکتری عمل کند.
با مصرف این ادویه ارزشمند کلسترول خون کاهش می یابد که این امر باعث پایین آمدن فشارخون نیز می شود سردردها و حملات میگرنی را کاهش داده و سطح سوخت و ساز بدن را تا حد قابل قبول بالا می برد.
این گیاه و ادویه شفابخش، از انعقاد خون در رگ های خونی جلوگیری می کند. این خواص فلفل به پیشگیری از بیماری های قلبی نظیر آترواسکلروز (سخت شدن رگ ها) کمک فراوانی می کند. هرچند فلفل سبب سوزش زبان می شودف اما این گیاه واقعاً مسکن قوی است. این گیاه ابتدا سبب تحریک درد می شود، اما سپس، شدت علایم درد را در بدن کاهش می دهد.
این گیاه به عنوان داروی ضد احتقان سبب رقیق و نازک شدن خلط و خارج شدن آن از ریه ها می شود، سطوح آنتی اکسیدان را در مسیرهای تنفسی و ریه ها بالا برده و در برابر آلودگی های هوا محافظت می کند و بافت ریه را تقویت می نماید.
فلفل با تحریک تولید مایعات هاضمه در معده و نابودی و باکتری هایی که می توانند عامل عفونت باشند، قدرت هضم را تولید می کند. هم چنین خاصیت ضد باکتری فلفل از اسهال ناشی از عفونت جلوگیری می کند.
کاپسایی سین موجود در فلفل نه تنها درد آرتروز و آرتریت روماتیسمی را تسکین می دهد بلکه به کاهش میزان ورم ناشی از این حالات وقتی که به عنوان پماد موضعی مورد استفاده قرار بگیرد کمک می کند.
علت این که مردم کشورهای سنگاپور، مالزی و چین بیش تر از مردم کشور هند به زخم معده مبتلا می باشند. این است که هندی ها بیش تر از مردم چین فلفل مصرف می کنند. تحقیقات نشان می دهد که این اثر به دلیل کاپسایی سین موجود در فلفل است. به این ترتیب که موجب افزایش جریان خون در قسمت مخاطی معده شده و سپس موجب تولید موکوس به وسیله دیواره معده می گردد و لذا بافت معده در برابر ترشح معده مصون باقی می ماند. پس می توان نتیجه گرفت که با خوردن ماده مغذی می توان معده سالم تری داشت در حالی که بسیاری از مردم به غلط تصور می کنند که فلفل می تواند ناراحتی های معده را شدت دهد.
منبع: مه شو

فلفل ، داروی پیشگیری و ضد سرطان

اگر تا به حال فکر می کردید که فلفل جز طعم دادن به غذاها به دردی نمی خورد، اشتباه کرده اید، این گیاه تند شاید بتواند جان آدم های زیادی را نجات بدهد. بله! خوردن فلفل تند فقط دهان را نمی سوزاند. بلکه سلول های سرطانی را هم وادار به خودکشی می کند، فلفل می تواند سلول های سرطانی پروستات را به دام انداخته و آن ها را به مسیری هدایت کند. که در نهایت منجر به مرگ برنامه ریزی شده این سلول ها می شود.
اکثر سلول های بدن در نهایت روزی می میرند و جای خود را به سلول های جوان تر می دهند، اما وقتی سرطان به بافتی وارد شد، سلول های این بافت به جای مردن فقط تکثیر می شوند و روز به روز رشد بیش تری می کنند، اما کاپسانی سین یعنی همان ماده ای که سبب طعم تند فلفل می شود، می تواند آنها را به حالت اولیه برگرداند.
از فلفل می توان حتی به منظور پیشگیری از ابتلا به سرطان استفاده نمود. تحقیقات نشان داده است که کاپسانی سین موجود در فلفل به عنوان یک ترکیب ضدسمی عمل کرده و مانع از فعالیت ترکیبات سرطان زا در بدن شده و از تشکیل تومورهای بدخیم در بدن جلوگیری می کند.
دانشمندان معتقدند کاپسانی سین می تواند در آینده در تولید داروهای ضدسرطان پروستات به کار رود اما در کنار آن هشدار می دهند که مصرف بیش از حد فلفل می تواند موجب ابتلا به سرطان معده شود. به مردان مبتلا به سرطان پروستات توصیه می شود که مصرف فلفل خود را ابداً افزایش ندهند و از یک رژیم متعادل برای مصرف فلفل برنامه ریزی نمایند. از مصرف گوشت قرمز و گوشت های فرآورده شده (مانند سوسیس، کالباس، کنسرو و … ) و غذاهای چرب بپرهیزید و میزان مصرف ماهی خود را بیش تر کنند و در کنار همه این ها، روزانه مقدار زیاد و متنوعی سبزیجات و میوه مصرف کنند.
سالانه حدود ۶۸۰ هزار نفر در سراسر جهان به سرطان پروستات مبتلا می شوند که از این تعداد ۲۲۱ هزار نفر آنها یعنی چیزی حدود ۳۱ درصد در اثر این بیماری جان خود را از دست می دهند.
فلفل سرشار از ترکیبات آنتی اکسیدان نظیر ویتامین C و کاروتن ها می باشد به طوری که در ۱۰۰ گرم فلفل خام دلمه ای قرمز و یا سبز و یا فلفل معمولی ۱۴۰، ۱۲۰، ۱۲۰ میلی گرم ویتامین C و ۳۸۴، ۲۶۵ و ۱۷۵ میکروگرم بتاکاروتن وجود دارد.
خوردن یک فلفل دلمه ای متوسط ۱۶۰گرمی، بیش از ۳ برابر نیاز روزانه بزرگسالان را به ویتامین C تأمین می کند.
به خاطر داشته باشید که ویتامین C به حرارت بسیار حساس می باشد لذا ویتامین C در فلفل خام بیش تر وجود دارد نه پخته یا پخارپز شده باشد.
منبع: مه شو

تقش و تأثیر موادغذایی تند در درمان بیماری آسم

توصیه دانشمندان این است که برای تخفیف آسم از مواد غذایی تند استفاده شود. دکتر ایروین زیمنت کارشناس بیماری های ریوی در دانشگاه کالیفرنیا- لوس آنجلس می گوید فلفل قرمز تند، خردل، سیر و پیاز در بیماران آسمی، تنفس را راحت تر می کند زیرا باعث می شوند مجاری هوا باز شوند زیمنت می گوید: این گونه مواد غذایی خلط آور هستند و موجب می شوند اخلاط غلیظ و چسبنده رقیق شده و به راحتی دفع شوند و در صورتی که خارج نشوند مجاری هوا را مسدود کرده و باعث ایجاد اشکال در نفس کشیدن می شوند.
دکتر زیمنت اعتقاد دارد که یکی از عللی که مواد تند در تنفس بیماران آسمی اثر مثبت دارند این است که با تحریک انتهای اعصاب مجاری هاضمه، ترشحات رقیقی در دهان و گلو و ریه ها ایجاد می شود و این ترشحات رقیق مانند آب، اخلاط را شل کرده و مانع چسبندگی آن ها به مجاری هوا شده و با یک سرفه خارج می شوند. به علاوه مواد غذایی تند و تیز دارای یک خاصیت ضدآسمی دیگری نیز هستند. مطالعات نشان داده است که ترکیبات شیمیایی به نام کاپسایی سین، ماده تندی است که در فلفل قرمز وجود دارد و دارای خاصیت ضد التهاب است و وقتی که استنشاق شود در اشخاص که مبتلا به آسم خفیف هستند اثر باز کننده برونش ها را دارد. بدیهی است در صورتی که بیمار حساسیت به خوردن ادویه تند و سیر و پیاز نداشته باشد.
غذاهای تند و ادویه های تند بدون تردید از بهترین خلط آورها محسوب می شوند. دکتر زیمنت می گوید تعجب آور نیست که در روزگاران کهن برای درمان بیماری های ریوی و تنفسی مواد غذایی تند نظیر سیر و خردل و فلفل قرمز تند تجویز می گردند.اگرچه مواد شیمیایی فعال و موثر موجود در مواد غذایی تند با مکانیسم های مختلفی تأثیر می کنند ولی دکتر زیمنت فکر می کند مهم ترین اثر آن ها تحریک ترشح مایعات در مجاری تنفسی است که موجب رقیق شدن اخلاط و تسهیل خروج آن ها از طریق بینی یا سرفه می شود.
همان طور که مواد تند در دهان و گلو و معده تأثیر می گذارد، پس از تماس با گیرنده های اعصاب نیز موجب ارسال پیام به مغز می شود که آن هم به نوبه خود عصب واگوس را که کنترل کننده غدد مولد ترشحات در جدار داخلی مجاری هواست، فعال می نماید. با تحریک این غده بلافاصله مایعاتی ترشح می شود که به صورت اشک چشم و آب بینی خارج می شوند. معمولاً همه اشخاص در موقع کوبیدن فلفل در هاون و یا خوردن غذای تند هندی یا مکزیکی و یا سوشی ژاپنی این آثار و عکس العمل ها را احساس و آزمایش کرده اند. حال تجسم کنید که با خوردن غذایی تند و تیز، نظیر چنین ترشحاتی در داخل شاخه برونش های ریه نیز ایجاد شده و موجب باز کردن گرفتگی های حاصل از کونژسیون و شستن سینوس ها و شل کردن اخلاط غلیظ و نهایتاً خارج کردن آن ها می شود.
دکتر زیمنت تأکید می کند : اشخاصی که از بیماری های برونشیت مزمن و انسداد مجاری ریوی رنج می برند مرتباً و حداقل ۳ بار در هفته از غذاهای تند استفاده نمایند. او در آزمایش هایی مشاهده کرده اشخاصی که معمولاً از غذاهای تند و ادویه های تند استفاده می کنند حتی اگر سیگار می کشند، خیلی کم تر به بیماری برونشیت مزمن و انسداد مجاری و ریوی مبتلا می شوند.
منبع: مه شو

فلفل و افزایش سیستم ایمنی بدن

وجود ویتامین C بالا در فلفل دلمه ای سبب شده است تا برای سرماخوردگی به عنوان یک ماده بسیار مفید و شفابخش مورد استفاده قرار گیرد. به طوری که گنجاندن مرتب این سبزی در رژیم غذایی هم شدت و هم طول دوران علایم سرماخوردگی را در افراد کاهش می دهد. به علاوه این سبزی دارای خواص ضدعفونی کنندگی نیز می باشد. به این ترتیب که کاپسایی سین موجود در فلفل به خصوص در فلفل معمولی ترکیبات شیمیایی دارد که موجب تحریک سیستم ایمنی شده و به آنها در حمله به عوامل عفونی کمک می کند.
به علاوه، این ترکیبات موجب تحریک معده برای ترشح اسید شده و افرادی که در رژیم غذایی شان به طور مرتب از این سبزی استفاده می کنند کم تر به بیماری های عفونی مبتلا می شوند. لذا پیشنهاد می کنم در فصل سرما و در زمان شیوع سرماخوردگی و یا نشان علائم آن در خود این ماده غذایی شفابخش را همراه با سالاد در مورد استفاده قرار دهید.
هرچه فلفل قرمز از نوع تندتر باشد مقدارماده مفید کاپسایی سین در آن بیش تر است.
فلفل داروی روحیه و شادی افزا
عده زیادی از اشخاص فلفل قرمز تند را به سبب تندی که دارد خیلی دوست دارند و با غذا مصرف می کنند، ولی طبق بررسی های دکتر پل روزن استاد روان شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا، ماده شیمیایی تندی زای فلفل قرمز به نام کاپسانی سین علاوه بر خاصیت تندی که به غذا می دهد، خواص دیگری هم دارد، از جمله باعث افزایش ترشح ایندوفرین در مغز می شود که موقتاً انسان را سرحال می آورد. طبق توضیح دکتر روزن به علت نامعلومی هروقت که انسان فلفل قرمز تند می خورد، ماده تندی زای کاپسایی سین باعث ایجاد سوزش در انتهای عصب های زبان و دهان می شود و این ماده موجب می شود که اعصاب زبان و دهان علائم، درد کاذبی به مغز بفرستند و در پاسخ به این علائم مغز برای حفظ و حمایت بدن از آسیب احتمالی، درد کش های طبیعی یا اندرفرین ترشح می کند. که مشابه تزریق مورفین موجب سرحال و فرح زایی می شود.
دکتر روزن اضافه می کند که برخی اشخاص به سبب این خواص فلفل قرمز به خوردن آن علاقه مند شده و نوعی اعتیاد پیدا می کنند و به تدریج هر بار علاقه دارند که از تندی بیش تر استفاده کنند تا احساس لذت کافی داشته باشند.
فلفل مسکن همه فن حریف
به واسطه آن که فلفل برای قلب بسیار مفید و شفابخش می باشد، اضافه کردن مرتب آن به غذا با مصرف کپسول آن می تواند از بیماری قلبی پیشگیری کند. هرچند فلفل یک چاشنی محسوب می شود اما این ماده واقعاً به هضم غذا در بدن کمک می کند و برای اغلب زخم ها تحریک آور نمی باشد.
این ماده حتی در میزان مصرف پایین تأثیرگذار بوده و نیز قوی می باشد. لذا بهتر است که بیش تر از مقداری که با غذا میل می کنید از این ماده استفاده نکنید.
کرم یا پودر فلفل به عنوان نوعی مسکن می تواند در تسکین درد دندان، زونا، آرتریت، پسوریازیس و سایر انواع دردهای مزمن مفید باشد.
هر چند ممکن است مصرف فلفل سبب سوزش یا خارش نسبی شود، اما این عارضه به زودی از بین می رود، چون فلفل ابتدا با تحریک و سپس کاهش شدت سینگال های درد در بدن موثر واقع می شود. بنابراین ممکن است درد کمی شدت پیدا کند، سپس باید ظرف چند روز اول مصرف، این اثر تا حد زیادی از بین برود.
منبع: مه شو

سیر برای همه مفید نیست!

در سال های اخیر سیر به عنوان یک داروی طبیعی معجزه آسا مورد توجه دانشمندان تغذیه قرار گرفته و تنها در دو ماهه گذشته متجاوز از ۱۰۰۰ طرح تحقیقاتی درباره جوانب مختلف درمانی سیر اجرا و نتایج آن منتشر شده است.
در این تحقیقات به طور کلی چهارجنبه عمده دارویی سیر مورد توجه و ارزیابی قرار گرفته است که عبارتند از : آثار ضد میکروبی و آنتی بیوتیک بودن سیر، آثار مفید سیر برای قلب و عروق خونی، خواص ضد اکسید کننده بودن سیر و بالاخره ظرفیت جالب سیر برای پیشگیری از سرطان.
خواص ضد میکربی سیر
در تحقیقاتی که در مورد پیدا کردن راهی برای پیشگیری از بیماری ها به عمل آمده مشاهده شده است که سیر توانایی زیادی برای متوقف کردن رشد میکرب ها شامل : باکتری ها، قارچ ها، ویروس ها از خود نشان داده است. این خاصیت سیر بیش تر و موثرتر از تعدادی از آنتی بیوتیک های قوی می باشد.
سیر برای متوقف کردن رشد قارچ معروف کاندیدا آلبیکانس که یک قارچ مخمر است و در سال های اخیر بین عامل بیماری های قارچی توجه زیادی را به خود معطوف داشته، بسیار موثر بوده است
تحقیقات نشان داده است که ماده منشاء بوی تند سیر، حاوی یک ماده ضد قارچ طبیعی به نام آلیسین است که آنتی بیوتیک قوی محسوب می شود. آزمایشها نشان داده که سیرخام حتی نیرومندتر از پنی سیلین و تتراسایکلین عمل می کند و هم چنین صدها آزمایش نشان داده است که سیر به عنوان آنتی بیوتیک با طیف تأثیر بسیار وسیع بر ضد تعداد زیادی از عوامل بیماری ها از جمله سل، اسهال، اسهال خونی، تیفوئید و بوتولیسم تأثیرگذار می باشد.
سیرخام دارای نیروی ضدمیکروبی و خیلی قوی و وسیع است و در عین حال ضد باکتری، ضد قارچ، ضد انگل و ضد ویروس می باشد. البته توجه شود که خواص ضد میکروبی سیر مدیون وجود ماده آلیسین آن است که در اثر پختن از بین می رود. بنابراین، سیرپخته از نظر ضدمیکروبی ضعیف می شود ولی سایر خواص آن، هم چنان موجود خواهد بود.
منبع: مه شو

کاهش کلسترول و جلوگیری از لخته شدن خون با سیر

بین خواص متعدد سیر که به طرز عجیبی نظر دانشمندان را به خود جلب کرده خاصیت آن روی چربی ها، انعقاد و لخته شدن خون می باشد. بررسی های متعددی نشان می دهد که آب سیر تازه برای کاهش کلسترول و تری گلیسیرید خون مفید است. هم چنین تأثیر این گیاه برای پیشگیری از لخته شدن خون و معمولاً برای جلوگیری از حمله های قلبی و سکته های مغزی، بسیار است. ولی متاسفانه کسی، حتی برای نجات زندگی خود از حوادث احتمالی برای قلب و مغزف آماده خوردن آب تند سیر نمی باشند. غذاهایی که با سیر تهیه می شوند نیز برای کاهش چربی های خون موثر می باشند.
کلسترول، عبارت است از فرآورده های حاصل از متابولیسم (سوخت و ساز) چربی ها
کلسترول در نسوج بدن و لیپو پروتئین های پلاسما به صورت آزاد یا همراه یک اسیدچرب با زنجیر (استرکلستریل) وجود دارد. این ماده در بسیاری از بافت های بدن به ویژه در سلول های مغز و نخاع یافت می شود، بیش ترین ترکیبات شیمیایی کلسترولی در بدن انسان سنگ های صفراوی را به وجود می آورد. کلسترول اولین بار در تجزبه سنگ های صفراوی بدن انسان به دست آمد. کلسترول به آسانی در چربی ها محلول بوده و از دو طریق در بدن تأمین می شود:
الف- توسط مواد غذایی که به نام کلسترول خارجی نامیده می شود.
ب- کلسترول داخلی که به وسیله سلول های بدن انسان ساخته می شود.
سیر ضد اکسیدکننده
هر روز تعداد زیادی از بررسی ها و تحقیقات روی آثار ناخواسته رادیکال های آزاد انگشت می گذارند.
بنابراین تحقیقات، سیر دارای فعالیت مبارزه برای بلع و انهدام رادیکال های آزاد اکسید کننده مخرب می باشند و امکانات وسیعی برای مبارزه با این اکسید کننده های مخرب را در اختیار انسان می گذارد. سیر از طریق خاصیت ضداکسیدکننده ای که دارد ممکن است برای بازسازی حافظه در مورد اشخاصی که به کمی حافظه مبتلا شده اند نیز مفید باشد.
منبع: مه شو

سیر و پیشگیری از سرطان

مطالعات گسترده متعددی نشان داده است که سیر برای متوقف کردن پیشرفت سرطان موثر است. سیر غلظت نیترات ها را که عامل تولید ماده سرطان زای نیتروزامین در عصاره معده هستند کاهش می دهد و از این طریق بدن را از ابتلاء ایجاد و توسعه سرطان معده حفظ می کند. ظاهراً به نظر می رسد که سیر ممکن است از سه طریق در مورد پیشگیری از سرطان موثر باشد.
از طریق اثر مستقیم روی رشد سلول های سرطانی
از طریق افزایش توانایی سلول های دفاعی بدن برای جنگیدن با عوامل سرطان، زیرا ثابت شده است که سیر در افزایش سیستم دفاعی بدن موثر است.
جلوگیری از فعالیت های مخاطره آمیز مواد شیمیایی که منشاء ایجاد سرطان هستند.
از قرن چهارم پیش از میلاد که بقراط مصرف شیر را توصیه کرد، از سیر به عنوان یک داروی گیاهی برای معالجه انواع سرطان استفاده می شود. امروزه نیز پزشکان فوائد سیر را تأیید می کنند. از ترکیبات مختلف سیر (آجون، آلیسین، دی آلیل دی سولفید، دی آلیل سولفید، دی آلیل تری سولفید و سلنیم) برای بالا بردن مقاومت بدن در برابر مواد شیمیایی و تشعشعات اتمی سرطان زا استفاده می شود. به علاوه، مطالعات گسترده اپیدمیولوژیک نشان می دهند که میزان ابتلا به سرطان در افرادی که روزانه مقداری سیر تازه مصرف می کنند به طور چشمگیری کم تر از کسانی است که از این ماده به طور مداوم استفاده نمی کنند.
با مصرف سیر فشارخون را کاهش دهید
سیر به عنوان داروی موثر برای کاهش فشارخون شهرت تاریخی دارد. دولت ژاپن به طور رسمی سیر را به عنوان یک داروی ضد فشارخون می شناسد. مصرف روزانه ۶۰۰ تا ۹۰۰ میلی گرم پودر سیر (حدود یک سوم یک حبه) می تواند فشارخون سیستولیک را ۷/۷ واحد و فشار خون دیاستولیک را ۵ واحد کاهش دهد. باید توجه داشت که فشارخون نرمال کم تر از ۱۴۰ روی ۹۰ و فشارخون جدی بیش از ۱۸۰روی ۹۰می باشد، اما اغلب فشارخون ها متوسط یا ملایم هستند و در حد فاصل این دو رقم قرار می گیرند.
سیر به دلیل داشتن مواد مانند دی اورتیک (مدر)- مانع تجمع املاح سدیم در کلیه که در دستگاه مجاری ادراری موجب دفع سدیم (نمک) از کلیه می شود، از اهمیت بالای غذایی برخوردار است.
سیر، جنگاوری برای مبارزه با دیابت
سیر می تواند قند خون را کاهش دهد. بیماران قندی می توانند از این خاصیت سیر استفاده کنند. هیچ دلیل قاطعی مبنی بر تأثیر سیر بر بهبودی دائمی بیماری دیابت وجود ندارد. با این حالف یکی از روش ها سنتی درمان این بیماری، استفاده از سیر است. مصرف سیر مانع انسداد شرائین می شود. لذا بیماری قند به انسداد شرائین کمک می کند. مصرف سیر خطر ابتلا به بیماری عروق قلبی را که از عوارض دیابت است نیز کاهش می دهد. باید توجه داشت که مصرف سیر برای بیمارانی که قند خونشان در نوسان است و بالا و پایین می رود مناسب نیست.
منبع: مه شو

سیر، سپر سلامتی کبد

سیر، تقویت کننده نظام بدن برای دفع مواد سمی است و مانع از ابتلای سلول ها به سرطان می شود.
سیر کبد را از بیمار شدن مصون نگه می دارد و کبد مواد شیمیایی سمی و سایر مواد را از بدن دور می کند.
سیر نقش موثری روی آنزیم های ضد سم کبد دارد. این آنزیم ها مواد سمی را متلاشی می کنند تا از ناحیه آن ها اقدامی علیه بدن صورت نگیرد.
اجزای سیر مانع تولید کلسترول در کبد می شوند
درمان آکنه با سیر
ترکیبات گوگردی گیاه سیر موجب کاهش خطر بیماری های سرطانی و ناراحتی های قلب و عروق می شود و به از بین بردن میکروب های مقاوم دستگاه مجاری تنفسی کمک می کند در حقیقت ترکیبات گوگردی به عنوان یک آنتی بیوتیک (پادزیست) عمل می کنند. دیگر این گوگرد موجود در سیر دارای خواص ضد قارچی بوده و برای از بین بردن فعالیت قارچ های بیماری زا به کار می رود.
ماده معدنی گوگرد برای شادابی پوست، تشکیل ناخن و موهای سالم لازم است. گوگرد به عنوان ماده معدنی زیبای طبیعت شناخته می شود و بدن انسان نیز نیاز به ساخت کلاژن (پروتئین اصلی پوست) دارد که برای حفاظت و قدرت کشش پوست لازم است. این ماده پوست بدن را با رنگ زیبایی نمایان می سازد که یکی از اجزای کلاژن، گوگرد است.
نحوه تأثیر سیر و میزان مصرف
مصرف خارجی سیر باعث می شود عملکرد قوی ضد باکتریایی سیر، باکتری های مولد جوش پوست را از بین ببرد. این عملکرد سریع سیر، سبوم مازاد را از سطح پوست پاک می کند. با این حال، استعمال مستقیم سیر روی پوست ممکن است حساسیت ایجاد کند. استعمال خارجی سیر از علائم آکنه می کاهد. سیر در افرادی که پوست حساسی دارند خوب عمل می کندف ولی ممکن است باعث سوزش، خارش یا التهاب در آن ناحیه شود. حتی افرادی که پوست حساسی ندارند نیز نباید در استفاده از این ماده زیاده روی کنند.
روزانه حداقل دو بار پماد یا روغن سیر را روی دانه های سرسفید یا جوش های چرکی بمالید. هم چنین می توانید روزانه چهار گرم سیر تازه را به صورت خام میل کنید.
این میزان معادل یک حبه بزرگ سیر است.
گوگرد برای کاهش واکنش اثرات سوء رادیواکتیو ناشی از درمان سرطان موقعی که بیماران تحت اشعه قرار می گیرند یا افرادی که در قسمت پرتودرمانی کار می کنند، بسیار مفید است و از محتوی ترکیبات گوگرد در سیر و پیاز می توان استفاده کرد.
منبع: مه شو

سیر و درمان زخم معده

گیاه سیر همراه با برگ چای سبز برای پیشگیری و درمان زخم معده مفید است، با توجه به این که در سابق تصور می کردند که زخم معده و دوازدهه (اثنی عشر) و التهاب معده (گاستریت) ناشی از کاهش مقاومت مخاط، نسبت به اسید یا براثر افزایش اسید معده باشد، اگر چه اثر این دو عامل امکان پذیر است ولی اکنون ثابت شده که نوعی باکتری (هلیکوپتر) در پیدایش این بیماری سهم به سزایی دارد. اکثر میکروب ها در اسید معده نابود می شوند اما هلیکوپتر در شرایط اسیدی به راحتی زندگی می کند. این باکتری به روش های مختلف مقاومت مخاط را در مقابل برخی اسیدها کاهش می دهد. از جمله آنزیمی می سازد که پوشش مخاط را از بین می برد. این باکتری در معده افراد سالم دیده شده است.
در گذشته درمان زخم معده و دوازده، شامل داروهای ضداسید و نیز داروهای مخاط جداره معده بوده، اما با کشف این باکتری، پادزیست نیز به درمان اضافه شده است. بنابراین گیاه سیر و برگ سبز چای که محتوی آنتی بیوتیک (پادزیست) و آنتی اکسیدان هستند برای از بین بردن باکتری، پیشگیری و درمان زخم معده و حتی جلوگیری از سرطان معده مفید هستند.
روش اول درمان : شربت شیر
طعم سیر به علت بوی خاص آن مطلوب ذائقه هرکسی نیست. شربت علاوه بر این که دارای تمام خواص دارویی گیاه است، مصرف آن را آسان تر می کند. برای تهیه شربت سیر هفت قاشق یا جوشانده سیر را با هفت قاشق عسل بهتر است از عسل آویشن استفاده شود- مخلوط کنید، سپس آن را در دمای پایین، حرارت دهید تا به صورت شربت غلیظی در آید. حداقل ۴ بار در روز و هربار، به میزان ۱ تا ۲ قاشق چای خوری از این شربت را بنوشید.
روش دوم درمان : چای سبز
نوشیدن چای یا دم کرده، یکی از معمول ترین روش های مصرف گیاهان دارویی است. برای تهیه چای سبز یک حبه سیر را در یک فنجان آب جوش بیندازید. پس از پنج دقیقه آن را میل کنید. برای شیرین کردن چای می توانید از عسل بهتر است از عسل آویشن استفاده شود- استفاده کنید: سه بار در روز و هر بار، یک فنجان چای.
منبع: مه شو

سیر و درمان انگل های روده ای

انگل های روده متفاوت هستند و عبارت اند از : کرم آسکاریس، کرم کدو، کرمک و کرم قلاب دار، این انگل ها در بافت های جانوری یا آب آلوده زندگی می کنند و مصرف غذا و آب آلوده موجب وارد شدن انگل ها به بدن انسان می شود. علائم وجود انگل های روده ای در بدن عبارت اند از :
کاهش وزن، خارش مقعد، نفخ با درد شکم، کم خونی، اسهال، گیجی، خستگی، سردرد، تب خفیف، جذب ناقص مواد غذاییف درد عضلانی، حساسیت عضلات، تهوع و استفراغ.
استفاده از سیر برای دفع انگل ها به زمان آشوریان، مصریان، رومیان، یونانیان و سومریان باز می گردد. دانشمندان در مورد نحوه عملکرد سیر در از بین بردن و دفع انگل ها از بدن اطلاع دقیقی ندارند. ولی در مطالعات اخیر این خاصیت سیرکاملاً به اثبات رسیده است.
مصرف سیر براساس طبع و مزاج
نظام چهار مزاجی یونانی ها، عرب ها و ایرانی ها بیماران را به چهار دسته تقسیم می کند :
مزاج بلغمی (سرد و مرطوب) ۲-مزاج دموی(گرم و مرطوب)
مزاج صفراوی، آتشی(گرم و خشک) ۴-مزاج سوداویف مالیخولیائی(سرد و خشک)
مصرف سیر با توجه به مزاج ها باید به شکل زیر مصرف شود :
مزاج آتشی (صفراوی) : افراد با مزاج های صفراوی بهتر است سیر را مصرف نکنند و کسانی که سوداوی مزاج (مالیخولیایی) می باشند باید در مصرف آن احتیاط کنند.
سیر ضد اکسیدکننده
هر روز تعداد زیادی از بررسی ها و تحقیقات روی آثار ناخواسته رادیکال های آزاد انگشت می گذارند.
بنابراین تحقیقات، سیر دارای فعالیت مبارزه برای بلع و انهدام رادیکال های آزاد اکسید کننده مخرب می باشند و امکانات وسیعی برای مبارزه با این اکسید کننده های مخرب را در اختیار انسان می گذارد. سیر از طریق خاصیت ضداکسیدکننده ای که دارد ممکن است برای بازسازی حافظه در مورد اشخاصی که به کمی حافظه مبتلا شده اند نیز مفید باشد.
منبع: مه شو