اپلیکیشن گوگل: انتقال پول با امواج صوتی

گوگل در هند یک اپلیکیشن پرداخت موبایلی تولید کرده است که برای انتقال وجه از تایید فراصوتی استفاده می‌کند.

به گزارش ایسنا و به نقل از تک‌کرانچ، مدتی پس از انتشار شایعاتی در رابطه با این اپلیکیشن، بالاخره گوگل این برنامه کاربردی را با نام Tez در سرویس گوگل پلی در هند منتشر کرد.

این اپلیکیشن یک برنامه رایگان است که به حساب‌های بانکی کاربران متصل شده و امکان خرید حضوری و آنلاین و جابجایی وجوه را به شیوه امن فراهم می‌کند.

نکته جالب توجه در رابطه با این اپلیکیشن استفاده از امواج فراصوت برای تایید انتقال وجه است است که کاربر را از استفاده از فناوری NFC بی‌نیاز می‌کند.

برای انتقال وجه در این روش کافی است گوشی‌های هوشمند دو فردی که قرار است انتقال وجه بین آنها انجام شود در نزدیکی هم بوده و Tez در هر دو گوشی نصب شده باشد تا با انتقال امواج فراصوت این انتقال صورت بگیرد.

این فناوری همانند QR کدهای تصویری عمل می‌کند با این تفاوت که این بار به جای تصویر از پردازش امواج فراصوت استفاده می‌شود و عملا یک QR صوتی این کار را انجام خواهد داد.

گوگل نسخه اندرویدی و iOS این برنامه را که به رابط انتقال وجه بانکی(UPI) متصل شده در اختیار کاربران قرار داده است.

استفاده از این اپلیکیشن رایگان است و گوگل هیچ هزینه‌ای از کاربران برای انجام تراکنش دریافت نمی‌کند.

در حال حاضر محدودیت‌هایی برای تعداد تراکنش‌ها و مبلغ پول به صورت روزانه قرار داده شده است و کاربران در روز می‌توانند ۲۰ تراکنش تا سقف ۱۰۰ هزار روپیه داشته باشند.

گوگل پیش از این از QR  صوتی برای برقراری ارتباط بین وسایل هوشمند استفاده کرده بود اما این اولین بار است که از این فناوری برای انتقال وجه استفاده می‌شود.

نکته قابل توجه دیگر در رابطه با این فناوری استفاده از امواج فراصوت است که نسبت به دیگر فناوری‌های ارتباطی مانند بلوتوث و یا QR تصویری پیچیدگی کمتری داشته و سریع‌تر نیز هست.

این اپلیکیشن در هند راه‌اندازی شده است اما گوگل نام آن را به عنوان یک برند تجاری در فیلیپین و اندونزی نیز ثبت کرده است تا هر چه سریع‌تر استفاده از آن را در دیگر کشورهای آسیایی گسترش دهد.

تخمین زده می‌شود در هند حدود ۳۰۰ میلیون گوشی هوشمند وجود داشته باشد که این کشور تبدیل به یک بازار گسترده برای فناوری‌های موبایلی کرده است.


منبع: عصرایران

موگرینی: برجام کارایی دارد / آژانس ۷ بار بر پایبندی ایران مهر تایید زده است

مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ضمن حمایت مجدد از توافق هسته‌ای با ایران گفت که آژانس بارها پایبندی ایران به تعهداتش را تأیید کرده است.

به گزارش فارس، «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جمع خبرنگاران بار دیگر بر کارایی توافق هسته‌ای با ایران و همچنین پایبندی تهران به این توافق تاکید کرد.

وی افزود: «من بارها گفته‌ام که این توافق کارایی دارد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم  ۷ بار پایبندی ایران به تعهداتش را تائید کرده است.»

موگرینی درباره احتمال خروج آمریکا از این توافق هم تاکید کرد که چنین توافق هایی با یک کشور به دست نیامده‌اند و به جامعه جهانی مربوط می‌شوند.


منبع: عصرایران

تاج: ورزشگاه‌ها مناسب پذیرش بانوان نیست

رییس فدراسیون فوتبال گفت: همان‌طور که قبلا نیز گفته‌ام ساختار ورزشگاه‌های ما مناسب پذیرش بانوان نیست. ضمن اینکه این امر در حال حاضر اولویت بانوان و جامعه هم نیست.

به گزارش ایسنا و به نقل از  روابط عمومی حزب موتلفه اسلامی، مهدی تاج، رییس فدراسیون فوتبال عصر دیروز (دوشنبه) در جلسه کارگروه ورزش حزب موتلفه اسلامی که هر هفته با حضور جمعی از فعالان و صاحب‌نظران ورزش کشور برگزار می‌شود، شرکت کرد.

در ابتدای این نشست محمدرضا یزدانی خرم، رییس کارگروه ورزش حزب موتلفه اسلامی و برخی دیگر از اعضا درباره لزوم جلوگیری از ناهنجاری‌های فرهنگی در ورزشگاه‌ها، حضور بانوان در استادیوم‌ها، ضرورت تدارک تیم ملی برای مسابقات جهانی، بدهی باشگاه‌های فوتبال، موضوع بلیط فروشی و حق پخش تلویزیونی نکات و مواردی را بیان کردند.

رییس فدراسیون فوتبال نیز در رابطه با موارد مطرح شده و دیگر موضوعات حال حاضر فوتبال خاطرنشان کرد: خوشحالیم از این که به تبعیت از جوان‌گرایی و سازندگی دوران آقای یزدانی خرم در والیبال، این امر را در فوتبال پیگیری و به موفقیت دست پیدا کردیم.

او هم‌چنین با اشاره به برخی ناهنجاری‌ها در ورزشگاه‌ها تاکید کرد: معتقدم باید بیش از پیش در این رابطه کار کنیم تا مشکلات ورزشگاه‌ها به حداقل برسد.

تاج در ارتباط با حضور بانوان در استادیوم‌ها، گفت: همانطور که قبلا نیز گفته‌ام ساختار ورزشگاه‌های ما مناسب پذیرش بانوان نیست. ضمن این که این امر در حال حاضر اولویت بانوان و جامعه هم نیست.

رییس فدراسیون فوتبال در رابطه با حق پخش تلویزیونی نیز تاکید کرد: رعایت مواد قانونی مرتبط در قانون برنامه ششم توسعه که مجلس تصویب کرده به نفع همه طرفین است.

وی با اشاره به برخی بی‌مهری‌ها نسبت به فوتبال، اظهار کرد: برخلاف آن چه که وانمود می‌شود نسبت به فوتبال بی‌مهری‌های زیادی می‌کنند.

تاج تصریح کرد: فوتبال ایران با وجود مشکلات و کم و کاستی‌های موجود توانسته جایگاه نخست آسیا را به خود اختصاص دهد و چنان چه حمایت‌های لازم از فدراسیون صورت گیرد ما هم‌چنان در صدر آسیا قرار خواهیم داشت. هرچند کشورهای دیگر همانند چین برنامه‌های بلند مدتی برای رسیدن به جایگاه قهرمانی قاره‌یی و حتی موقعیت در عرصه جهانی طراحی کرده‌اند.


منبع: عصرایران

ساختمانی که از بالا به پایین ساخته شده (+عکس)

ساخت آن توجه زیادی را جلب کرد، زیرا از بالا به پایین ساخته شد. اولین چیزی که بالا رفت دو ستون مرکزی در پایه‌های بتنی بود. سپس بالاترین طبقه ساخته شد و کابل‌های فولادی از آن آویزان شد.

به گزارش برترین ها،  در مادرید یک ساختمان دوقلو وجود دارد که به نام «دو شاخه» گفته می‌شود، زیرا شبیه یک دوشاخه برق غول پیکر است. نام رسمی آن «برج‌های کلمبوس» است. برخی می‌گویند که این زشت‌ترین ساختمان مادرید است. بااین حال از سال ۱۹۷۶ یکی از آیکون‌های خط آسمان مادرید به شمار می‌رود.

ساخت آن توجه زیادی را جلب کرد، زیرا از بالا به پایین ساخته شد. اولین چیزی که بالا رفت دو ستون مرکزی در پایه‌های بتنی بود. سپس بالاترین طبقه ساخته شد و کابل‌های فولادی از آن آویزان شد. سپس بقیه طبقات از بالا به پایین ساخته شدند.

تنها سه طبقه پایین که شامل زیر زمین می‌شد از پایین ساخته شدند. نمای شیشه‌ای آن با قهوه‌ای و سبز پوشانده شد و سپس ساختار شبیه دو شاخه به بالای آن اضافه شد.

گفته می‌شود روش ساخت بالا به پایین باعث صرفه جویی زیادی در هزینه و زمان می‌شود، زیرا اجازه می‌دهد طبقات مانند طبقه همکف ساخته شوند به جای اینکه کارگران و مصالح طبقه به طبقه جابجا شوند. بااین حال این ساختمان تنها ساختمانی نیست که از بالا به پایین ساخته می‌شود.

بانک مرکزی ایرلند در دوبلین و مرکز بانک استاندارد در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی نیز به همین روش ساخته شده اند. حداقل سه ساختمان در لهستان هم از بالا به پایین ساخته شده است. شهر بلغاری صوفیه نیز چنین ساختمانی دارد که در دهه ۱۹۷۰ ساخته شده است.


منبع: عصرایران

تصاویر حیرت‌انگیز از پنجه عنکبوت

فردا نیوز – نگاهی دقیق به پاهای عنکبوت نشان می‌دهند آنها هم مانند گربه‌ها و سگ‌ها پنجه دارند! پنجه ها یکی از هشت بخش پاهای پیچیده عنکبوت ها هستند.
 
آنها از پاهایشان برای شنیدن و بوییدن نیز استفاده می‌کنند. در ادامه تصاویری از پنجه های عنکبوت‌ها را می‌بینید.


منبع: عصرایران

پای صحبت‌های «ابوالحسن داوودی»؛ هر آن چه بر «زادبوم» گذشت

روزنامه آسمان آبی – سجاد صداقت: شاید وقتی در بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۸ فیلم «زادبوم» سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را به دست آورد، کسی فکر نمی کرد اکران این فیلم هشت سال بعد و در تابستان سال ۱۳۹۶ اتفاق بیفتد. طنز ماجرا آن بود که فیلمی که به سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی دست یافت، پس از اتفاقات سال ۸۸ توقیف شد.

گفته می شود «زادبوم» علاوه بر سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از سوی حوزه هنری به عنوان سرمایه گذار اصلی هم توقیف شد. داوودی در گفت و گوی پیش رو به طور کامل آن چه بر فیلم گذشته است بازگو می کند.

«زادبوم» در اکران عمومی موفقیتی به دست نیاورد و تا ۱۳ شهریور، فروش آن در گیشه های الکترونیک ۴۲۲ میلیون تومان اعلام شده است، اما داوودی در این گفت و گو بخش مهمی از انتقادها را نمی پذیرد. او از زاویه دید خویش محتوای فیلم را تحلیل می کند. داوودی به تازگی فیلمبرداری تازه ترین فیلمش یعنی «هزارپا» را به پایان رسانده است؛ فراغت او از کار فرصتی فراهم کرد که پای صحبت هایش بنشینیم.

پای صحبت ابوالحسن داوودی، کارگردان «زادبوم»

فیلم «زادبوم» بعد از هشت سال و نیم اکران شده است. با توجه به این که شما بعد از این فیلم دو اثر دیگر هم ساخته اید، اکران دیرهنگام فیلم را چگونه می بینید؟

«زادبوم» در بدترین شرایط ممکن در حال اکران است. حوزه هنری اثری را که ۱۰ سال پیش در ساخت آن سهم داشت، بعد از اتفاقات سال ۸۸ همسو با سازمان سینمایی دولت وقت توقیف کرد. اکنون هم که ما سهم حوزه هنری را خریده ایم، فیلم را تحریم کرده اند؛ فیلمی که جایزه نگاه ملی را گرفته بود، بدون هیچ توضیحی کنار گذاشتند؛ البته فهرست بلندبالای سانسور هم ارائه داده بودند که من واقعا متوجه نمی شوم مسئولان سینمایی چگونه تحمل می کنند نهادی که فقط تعدادی سینما در اختیار دارد، برای خود قانون وضع کند و این گونه مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان سینمایی را به ریشخند می گیرد.

متاسفانه مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم به جای این که با چنین رفتارهای فراقانونی ای برخورد کنند، محتاطانه عمل می کنند. مسئول سازمان سینمایی به جای دفاع از فیلم و مجوزی که صادر کرده اند، در چنین شرایطی می گویند تحریمی در کار نیست! فیلمی که جایزه نگاه ملی را گرفته است، رسما از سوی حوزه هنری تحریم می شود، معنای این چیست؟ به نظر می رسد مجوزدهنده قانونی برای اکران فیلم حتی نمی تواند از مجوز خود دفاع کند. این مسئله هم آزاردهنده و هم تحقیرآمیز است.

یکی از مسائلی که در فیلم «زادبوم» دیده می شود این است که فضای فیلم قدیمی و تا حدودی از مد افتاده آن است، در حالی که فیلم موضوعی به روز را مطرح می کند؛ مانند شکل ارتباط برقرار کردن ایران و آلمان و مسائلی از این نوع که در ۱۰ سال اخیر تغییر کرده است؛ بر این اساس برای اکران عمومی نگرانی نداشتید؟

ممکن است در این فیلم نشانه هایی وجود داشته باشد که به دورانی خاص مربوط بوده است، اما موضوع اصلی «زادبوم»به هیچ زمان و دوره ای مربوط نیست؛ برای مثال، بحث «مهاجرت مغزها» نه تنها از آن دوره گسترده تر که خیلی حادتر هم شده است؛ مباحثی چون بحران در خانواده و از هم گسیختگی آن ها نسبت به ۱۰ سال قبل که این فیلم را ساختم، نه تنها بیشتر شده است، بلکه شرایط بحرانی تری را طی می کند.

با توجه به این که فیلم ۹ سال قبل تولید شد، مباحثی چون ارتباطات بین ایران و کشورهای دیگر مانند امروز نیست و دراین سال ها حتی ادبیات گفت و گوی مردم و به ویژه جوانان هم تغییر کرده است. به طور مشخص برخی وجوه زبانی فیلم با امروز متفاوت است.

پای صحبت ابوالحسن داوودی، کارگردان «زادبوم»

تجربه فیلمسازی شما و فیلم های متنوعی که در این سال ها ساختید، شما را ترغیب می کند به سبک ها و حوزه های مختلفی سر بزنید. از «سفر عشق» که نخستین فیلم شما و یک ملودرام روشنفکرانه بود تا کمدی های فانتزی سال های بعدی، می توان گفت روند فیلمسازی تان براساس فضایی بوده است که در آن زندگی کرده اید.

شما در دهه ۷۰ فیلمی مانند «مرد بارانی» را با فضایی سیاسی ساختید و بعد از آن به «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» رسیدید که در دوران اصلاحات یکی از فیلم های مهم پرونده کاری تان شد. «زادبوم» در میان این فیلم ها در کجا قرار می گیرد و آن را محصول چه نگاه یا دورانی می دانید؟

«زادبوم» به گونه ای چکیده همه آثار من است. اگر بخواهم برای آثارم مانند یک دفترمشق، سرمشقی مشخص کنم، سرمشق همه فیلم هایی که با مضامین مختلف ساخته ام، «زادبوم» است؛ البته این حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بله ازجهتی اولویت حرف به این معنی نیست که این فیلم بهترین فیلم من است، بلکه از جهتی اولویت حرف این فیلم است. «زادبوم» دکترین فلسفی من است. این دکترین در تصورم درباره مملکت و هم در جریانی وجود دارد که در آن زندگی می کنم؛ از این رو «زادبوم» جایگاه متفاوتی دارد.

شما در این فیلم مشغول روایت چند قصه هستید که همه آن ها با هم ارتباط پیدا می کنند، اما به نظر می رسد ترکیب قصه ها به درستی شکل نگرفته است. از سوی دیگر، هر داستان به دلیل تاثیری که بر کلیت فیلم می گذارد، حالت شعاری به خود می گیرد.

مسائلی که در فیلم مطرح می شود یک واقعیت است و متاسفانه ما از واقعیت ها گریزانیم.

آیا از روایت واقعیت به این شکل و این که در ذهن مخاطب فضایی شعاری به نظر بیاید نترسیدید؟

نه! به این دلیل که اعتقادی به این نوع نقد برخی از منتقدان ندارم. آن ها وقتی درباره کلیشه ها و مضامین شعاری حرف می زنند، آن چنان لحنی پیدا می کنند که گویی درباره یک مسئله مذموم و بد سخن می گویند. شعارها هم ممکن است در برخی جاها کاربرد داشته باشند، حتی در یک فیلم داستانی و سینمایی.

وقتی درباره جایگاه این فیلم می گویم دکترین من است، باید آن را به رساترین شکل ممکن فریاد بزنم. شکل و ساختار این فیلم تفاوت عمده ای با فیلم هایی مانند «رخ دیوانه» و «تقاطع» دارد. آن فیلم ها رویکرد دیگری دارند. مقوله ای که شما نام آن را شعار می گذارید، جزیی از ابزار این نوع قصه پردازی است؛ چون به هر حال فیلم هایی از این نوع که یک موضوع یا مسئله را به شکل آسیب اجتماعی بیان می کنند، گاهی ممکن است بخواند این آسیب را با صدای بلندتر یا رساتر از آن چه در قصه وجود دارد، مطرح کنند.

خیلی راحت و آشکار می گویم این کار را از روی عمد انجام دادم. می خواستم به همه آن هایی که این زمینه را فراهم کردند و هیچ وقت در این چند دهه ترسی از آننداشتند، تلنگر بزنم؛ مثلا در موضوعی مانند فرار مغزها، آن ها با دست خود کشور را از بزرگ ترین ثروت ملی محروم می کنند. بسیاری از آن ها این سرمایه های ملی را با شکل های مختلف محکوم می کنند. بسیاری از آن ها این سرمایه های ملی را با شکل های مختلف محکوم می کنند که اگر این ها تمایلی هم به وطن داشته باشند، هیچ گاه بازنگردند.

وقتی قرار است با این نوع آدم ها صحبت کنید، دیگر نمی توانید حرف خود را با زمزمه بیان کنید. باید لحن شما، لحن مستقیم تر و رساتری باشد. این جزو ابزار فیلم است. این که بخواهیم با انواع مختلف فیلم ها، با یک بیان یا تغییر روشنفکرانه برخورد کنیم، به نظر من، از آن اشتباه های تاریخی است که بسیاری از دوستان منتقد انجام می دهند.

پای صحبت ابوالحسن داوودی، کارگردان «زادبوم»

یکی از انتقادهایی که به فیلم وارد می شود این است که شما در «زادبوم» چنان شیفته مضمون شده اید که فرم را به فراموشی سپرده اید.

این انتقاد واقعیت ندارد. به هر حال، در مجموعه کارهایم نشان داده ام که با فرم های مختلف بیگانه نیستم. هر زمان که خواستم با فرمی کار کنم تا جایی که توانسته ام آن را از آب و گل درآورده ام، اما این فیلم همین فرم را می طلبید. اگر قرار باشد «زادبوم» یک بار دیگه ساخته شود، ممکن است لحن بیانش عوض و ادبیات آن به آن چه امروز در جامعه وجود دارد نزدیک شود، اما مطمئن باشید بخش مهمی از ساختار همان گونه که هست، حفظ خواهدشد.

این ساختاری است که این فیلم و این مفهوم و معانی، آن را می طلبید. اگر آن را به شکل دیگری بیان کنیم، عملا از آن هدف اولیه ساخت این فیلم فاصله گرفته ایم.

این فیلم یکی از آخرین فیلم هایی است که عزت الله انتظامی به عنوان بازیگر در آن حضور داشته است. حضور انتظامی در این فیلم چگونه بود؟

من از زمان نگارش فیلمنامه که با فرید مصطفوی آن را انجام می دادیم، آقای انتظامی را در نظر داشتم. ایشان بهترین کسی بود که می توانست تصور بسیار افراطی درباره همه کسانی را که غالبا از روی اضطرار کشور را ترک کرده و رفته اند و بسیاری از آن ها هم در شرایط نه چندان مطلوب زندگی می کنند، عوض کند. بازیگر ایننقش غیر از شخصیتی که برایش نوشته می شود، باید آنی از خود داشته باشد که روی تماشاگر تاثیر بگذارد. کسی جز شخص انتظامی نمی توانست چنین تاثیری روی تماشاگر بگذارد.

به همین دلیل، من از همان مرحله فیلمنامه درباره ایشان فکر می کردم و زمانی هم که فیلمنامه را ارائه دادم، ایشان نیز با اشتیاق زیادی با فیلم همکاری کردند.

آقای انتظامی در نسخه ای از فیلمنامه که در اختیار داشت یادداشت های زیادی نوشته بود که بسیار بیشتر از متن فیلمنامه بود. این برای خود من بسیار جذاب بود که در آستانه هشتاد و چند سالگی این قدر اشتیاق و علاقه و به نقش خود تعصب دارد. من هم به شخصه این تعصب- به معنای خوب آن- را در فیلم و رابطه ای که تماشاگر با این نقش و خود فیلم برقرار می کند دیدم.

«زادبوم» در میانه دو فیلم «تقاطع» و «رخ دیوانه» ساخته شده است. «تقاطع» در زمانی ساخته شد که روایت غیرخطی در سینمای ایران چندان مرسوم نبود. پس از «زادبوم» اما حدود ۶ سال طول کشید تا فیلم «رخ دیوانه» ساخته شود. دلیل این تاخیر چه بود؟ آیا اکران نشدن «زادبوم» بر فیلم نساختن شما تاثیر گذاشت؟

به هر حال این مسئله بی تاثیر نبود. فیلمی که دو سال برای ساخت آن زمان گذاشته بودم، مورد جافی چندگانه قرار گرفت. نه تنها فیلم از سوی مدیریت وقت سازمان سینمایی توقیف شد، بلکه سازمانی که با اصرار از من به عنوان فیلمساز دعوت کرد، پیشنهاد فیلمسازی داد، بعد از ارائه طرح به شدت از آن استقبال کرد، سرمایه گذاری صد در صد فلم را انجام داد، بعد از ساخت از فیلم بسیار راضی بود و بعد از موفقیت در جشنواره و دریافت جوایز متعدد خوشحال بود، به یکباره با تغییر مدیریت، ۱۸۰ درجه فضای آن عوض شد. اکنون حوزه هنری به مانع بزرگ و اصلی دیده نشدن این فیلم از سوی تماشاگران تبدیل شده است.

در این سال ها، بسیار سعی کردم که مسئله را با تعامل حل کنم، اما حتی زمانی که ما کل سهمی را که حوزه از این فیلم داشت خریدیم، باز هم آن ها در سینماهایی که در اختیار دارند، آن را تحریم کردند. طبعا مجموعه این اتفاقات در این سال ها آثار خسارت باری روی آدمی می گذارد و ارتباط اثر با تماشاگر را از بین می برد. اگر اهل هنر از هر نوع آن یا حتی یک کارگر معمولی تولیدکننده را از رسیدن محصولش به مصرف کننده محروم کنید، بعد از مدتی اشتیاقش به اثر را از دست می دهد. طبعا همین مسئله فشار زیادی روی من داشت، اما در این سال ها تحمل کردم و باز توانستم فیلمی مثل «رخ دیوانه» را بسازم. فکر می کنم خود این اتفاقات انرژی زیادی از من گرفت.

پای صحبت ابوالحسن داوودی، کارگردان «زادبوم»

دلیل توقیف فیلم را هیچ وقت به صورت مستقیم به شما گفتند؟

نه! لطفا شما به عنوان روزنامه نگار از مسئولان محترم بپرسید. بپرسید غیر از سلیقه شخصی و احتمالا مشکلی که ممکن است با من فیلمساز داشته باشند و برخوردهای شخصی، چه دلیلی دارند؟ حداقل توجیه کنند چطور فیلمی را که به عنوان فیلم برگزیده ملی شناخته شده است به راحتی تخطئه می کنند؟

معمولا گفته می شود وقتی فیلمی در کارنامه یک هنرمند توقیف می شود، ساختن فیلم بعدی بسیار مشکل است، اما شما با یک فرم تازه سراغ «رخ دیوانه» رفتید. زمانی که می خواستید «رخ دیوانه» را بسازید با توجه به تغییر اوضاع سیاسی کشور به این فکر نکردید که باز هم فیلمی با رگه های سیاسی بسازید؟

هر دوره ای شرایط و موقعیت خودش را دارد. طبعا نیاز جامعه بسته به زمان های مختلف متفاوت است. به هر حال، من چون رشته غیرسینمایی ام جامعه شناسی است، همیشه از این جانب هم نگاه می کنم که جامعه ما در آن زمان چه نیازی داشته و چه موضوعی ضوررت بیانی بیشتری دارد که با بیان آن بخواهم با جامعه به یک رابطه متقابل وارد شوم.

زمانی که قرار بود «رخ دیوانه» را بسازم، احساس جوانان و شکل برخورد آن ها با وسایل ارتباط اجتماعی موضوع بسیار حاد و مهمی است که باید بسیار ریشه ای با آن برخورد شود. این برخورد باید به شکلی در می آمد که هم برای آنان جذاب باشد و هم بتواند تاثیر مورد نظر فیلم را بگذارد؛ برای مثال، من و فرید مصطفوی در فیلمنامه «تقاطع» بسیار پدرانه خواسته بودیم از دیدگاه خودمان با قضایای جوانان برخورد کنیم و ایده آل خودمان را به عنوان جوان خوب و جوان بد به آنان القا کنیم.

تاثیری که از بازخوردهای آن فیلم گرفتم این بود که اگر در «رخ دیوانه» درباره جوانان حرف می زنم، به هیچ وجه قضاوت خودم را به عنوان یک والد نباید وارد آن کنم. این که من چه تصوری دارم، چندان اهمیتی ندارد. در این جا چیستی واقعیت اهمیت دارد؛ این که خود جوان بتواند خودش را قضاوت کند و فیلم من بتواند به این قضاوت کمک کند. به هر حال، این ضرورتی بود که من احساس کردم در زمان ساخت «رخ دیوانه» بسیار جدی است.

درباره فیلم تاه تان «هزارپا» هم همین مسئله صدق می کند؟

دقیقا! درباره این فیلم هم من احساس کردم که شرایط اقتصادی و اجتماعی توده مردم بسیار به هم ریخته و بحرانی است. چاره ای نداریم اگر می خواهیم حرفی هم بزنیم، باید وجه سرگرمی و مشغول کردن تماشاچی را تا جایی که امکان دارد با سقف سلیقه او لحاظ کنیم. این ضرورت بسیار مهمی است. به همین دلیل بود که من بعد از ۱۸ سال دوباره به ساخت یک فیلم کمدی پرداختم، اما کمدی ای که دیگر به کف سلیقه مردم اکتفا نکند و سعی کند کف سلیقه را مقداری بالاتر ببرد.

نسخه ای از «زادبوم» که اکنون اکران عمومی شده با نسخه ای که در جشنواره فیلم فجر اکران شده است، فرق دارد؟

این نسخه حدود ۱۰ تا ۱۲ دقیقه کوتاه تر شده است؛ البته این کوتاه شدن اصلا به معنای سانسور نبود و خود من برای این که زمان فیلم را برای اکران کوتاه تر و بخش های را که شاید ملال آور باشد از فیلم حذف کنم، با بهرام دهقانی، تدوینگر فیلم، این مقدار را کوتاه کردیم.

پای صحبت ابوالحسن داوودی، کارگردان «زادبوم»

سوال قبلی را به این دلیل مطرح کردم که به سوال مهم تری برسم. احساس نمی کنید ریتم فیلم کند است و این کندی به فیلم ضربه زده است؟

این کندی در ذات ساختار فیلم است. «زادبوم» فیلم تندی نیست. اصلا فیلمی نیست که بخواهید آن را با فیلمی مثل «رخ دیوانه» یا حتی «تقاطع» مقایسه کنید. «زادبوم» فیلمی است که کندی جزو ذات آن بود. برای این که درباره موضوعی صحبت می کند که این مسئله باید آرام آرام شکل بگیرد و کامل شود.

در سکانس بازگشت لاک پشت های پلاک دار به وطن می توان گفت شما تحت تاثیر نظریه «بازگشت به خویشتن» قرار داشته اید؟

به یک معنا بله و به یک معنا نه! تمثیل این لاک پشت ها در فیلم، تمثیل همه توان و بزرگ ترین ثروت ملی ماست که از کشور رفته اند. امید دارم با یک سیاست درست، روزی بخش عمده آن ها که همچنان عرق ملی و تعلق شان را به وطن حفظ کرده اند، امکاناتی برایشان فراهم شود و بتوانند برگردند. متاسفانه در این سال ها ما سیاست مدونی در این زمینه ندیدیم و همواره اتفاقات الکنی افتاده که با جهت گیری ها یا برخوردهای سیاسی در نطفه خفه شده است.


منبع: برترینها

گفت و گوی منتشر نشده با «سیمین بهبهانی»

هفته نامه کرگدن – وحید استرون: گفت و گوی منتشر نشده با زنده یاد سیمین بهبهانی درباره شعر و غزل و ترانه؛ به اضافه مرور خاطراتی از جلال آل احمد و سیمین دانشور و حسین منزوی و یادی از برنامه گل ها.

ممکن است سال ها بعد در کتاب های تاریخی و ادبی جلوی نامش بنویسند: «سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی، شاعر و ادیب متولد ۱۳۰۶ در تهران بود. او در دانشگاه تهران درس خوانده بود و پس از گذشت دهه ها ممارست در زمینه ادبیات و غزل معاصر به جایگاهی رفیع در ادبیات معاصر دست یافت که نام او را ماندگار کرد. سیمین بهبهانی از جمله غزل سرایان نوگرایی بود که ضمن تاثیرپذیری از جریانات شعر معاصر، ادبیات سنتی را الهام بخش ادبیات مدرن می دانست و معتقد بود شعر سنتی درختی کهن است و شعر نو نهالی جوان که از هسته درخت کهن می روید.»

اما برای ما که در این سال ها با شعرهای خانم بهبهانی، زندگی کرده ایم، گریسته ایم، عاشق شده ایم و در لحظاتی تعدادی از ابیات او را زمزمه کرده ایم، او صرفا آن چند سطری نیست که در کتاب های تاریخ ادبیات خواهندنوشت. خانم بهبهانی، چه آن زمان که در میان ما حضور داشت، چه امروز که دستش از دنیا کوتاه است، یکی از معیارهای اصیل شعر خوب به حساب می آمده و می آید.

 گفت و گوی منتشر نشده با «سیمین بهبهانی»

روزی که به منزل سیمین رفتیم، غروبی پاییزی در سال ۸۹ بود. این اولین دیدار ما با بانوی غزل بود. یعنی واقعیت این بود که آن سال بعد از پیگیری های فراوان، خانم بهبهانی تقاضاهای مکرر ما را برای دیداری دوستانه پذیرفت. نه قصد مصاحبه داشتیم و نه گرفتن عکس، تنها برای دیدن ایشان به خیابان زرتشت، رفته بودیم. در خانه که باز شد، او به استقبالمان آمد، به داخل منزل که رفتیم، به غیر از عکس های خودش که نشانی از روزگار جوانی و میانسالی داشت، تنها عکس دو هنرمند را بر دیوار اتاقش دیدیم، یکی اشرف السادات مرتضایی و دیگری مهدی اخوان ثالث.

اشاره ای به عکس زنده یاد اخوان ثالث کردم و او به بیان خاطراتش با او پرداخت. از شعر اخوان گفت که همیشه این شعر را در ذهنش مرور می کرد: «آسمانش را گرفته تنگ در آغوش/ ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش/ باغ بی برگی/ روز و شب تنهاست» و از روزهایی گفت که آخرین بار زنده یاد اخوان را در منزل حمید مصدق دیده است. از روزهای آخر زندگی اش که افسرده و ناخوش احوال بود و روزی که در تشییع پیکر دکتر خانلری (دوست صمیمی زنده یاد اخوان) به دلیل ناخوش احوالی اخوان حضور نداشت.

در آن شب به سیمین گفته بود: «حالا خودت می بینی که من دو روز دیگر می میرم.» با گفتن این صحبت ها اشک در چشم سیمین حلقه زد ولی با خنده معروفش که هنوز صدایش در گوشم زمزمه می کند، از احوال ما پرسید که بحث عوض شود. به هر حال باب صحبت باز شد و از هر دری سخنی به میان آمد. آنچه می خوانید، مختصری از حاصل گپ و گفت آن روز است.

نمی توان در محضر شما نشست و درباره غزل این روزهای ایران سوال نپرسید؛ دیدگاه شما درباره وضعیت این روزهای غزل چیست؟

تا دو یا سه دهه گذشته در باور برخی بزرگان شعر نیمایی و پسانیمایی، غزل محکوم به مرگ بود، اما تصور آنان درست درنیامد. حتی چند نفر از نوسرایان صاحب نام و تثبیت شده غزل های بسیار خوبی آفریدند که نفسی تازه داشت و هواخواهانی یافت. برای نمونه به دکتر اسماعیل خویی اشاره می کنم.

 گفت و گوی منتشر نشده با «سیمین بهبهانی»

از شاعران میانه رو روزگارمان می توانیم از نادر نادرپور، فریدون مشیری، پرویز خانلری و شفیعی کدکنی یادکنیم. در عین حال کسانی که در سنت غزل مقام داشته اند مانند هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمد قهرمان و در مقیاس اندک شمار ولی درخشان، ابوالحسن ورزی و عماد خراسانی، جایگاه ویژه خود را همیشه خواهندداشت.

زبان، قالب و محتوا روی هم رفته شکل شعر را به وجود می آورند. قالب شعر من غزل است، اما شکل آن غزل نیست، زیرا در زبان و محتوا تصرف کرده ام. زبان شعر من زبان امروز و رایج زمان است. البته بیشتر از نوع زبان ادبی و نه محاوره ای. اضافه کنم که گاه زبان محاوره را به کار گرفته ام. محتوای آن نیز اعم از عاشقانه یا اجتماعی و سیاسی در حول و حوش رویدادهای زمانه دور می زند و آن محتوای آشنای معمول که بر عشق و عرفان و تغزل بسنده می کرد، در شعر من به تشریح اوضاغ روزگار یا احوال امروز خود و امثال خودم مخصوص شده است. وزن را تابع نخستین پاره شعرخود کرده ام و رابطه آن را با عروضی سنتی گسسته ام.

این وزن ها با نخستین پاره موضوع متولد می شوند. بنابراین تناسب آن ها با محتوا بیشتر خواهدبود، در ضمن ناآشنایی آن ها با گوش ها آن الفت منظم دیرینه را تداعی نمی کند و آن نظم ضربی قدیم را که با زمان امروز تناسبی ندارد، به کار نمی گیرد. شعرم سرشار از مسائل و مشکلاتی است مربوط به مردم و زمانی که اول روح و قلب خود مرا تحت تاثیر گرفته و بعد به صورت شعر بر کاغذ نشسته است.

آیا جوانان توانسته اند با غزل های نوآیین خود، شما را به آینده این گونه شعر امیدوار کنند؟

روانشاد حسین منزوی از شاخص ترین نمایندگان غزل نو بود. از میان نسل پس از او شاعرانی بودند و هستند که به غزل روی آوردند. چند چهره درخشان دیگر هم هستند که نامشان را فراموش کرده ام. گناه این فراموشی به گردن بینایی غارت شده من است که حافظه ام را ناتوان کرده است. ۱۰ سال است که منتظرم پسرم یا دوستانم برایم چیزی بخوانند. امید است که پوزشم پذیرفته شود، اما همین حالا پسرم کتابی به دستم داد که پیش از این برایم خوانده بود (مشق های بلاتکلیف) و نظرم را در حاشیه شعرها نوشته بود.

بیشتر غزل های امروزی، ساده و بی نقص بودند. سخن از عشق می رفت و تا ویرانی و غارت جنگل ها… و سایه رویدادهای روزگار در آن باز می تابید. نام شاعر عبدالحسین انصاری است. به آینده او امید دارم، به همان مایه که اکنون از سروده های او خرسندم.

گفت و گوی منتشر نشده با «سیمین بهبهانی»

کمی به گذشته بازگردیم. بعضی افراد منکر تاثیر جلال آل احمد بر جریان ادبیات معاصر هستند. از آن جا که شما با جلال و آثارش آشنایی دارید، نظرتان در این باره چیست؟ آیا او توانسته بود روی ادبیات تاثیر مستقیم داشته باشد؟

بله، حتما این گونه است. به شخصه او را دوست داشتم. جلال پیشرو ادبیات در میان جامعه جوان کشور بود و همواره با آثارش جوانان را ترغیب و تشویق می کرد. او سعی داشت با سبک و گیرایی نوشته هایش، جامعه نویسندگان را به سمت جلو هدایت کند؛ اما باید گفت نفی جلال دشمنی با او است. این در حالی است که ضعف وی این بود که در بعضی از چیزها پافشاری می کرد، اما این اخلاق جلال بود که او را در مظان خودخواهی قرار می داد، ولی او قصد خیر داشت و در تمام عمر خود کوشش کرد که در ادبیات جوانان و شعر معاصر پیشرفت ایجاد کند.

با توجه به دوستی شما و سیمین دانشور، نقش او را در زندگی جلال چگونه ارزیابی می کنید؟

من و سیمین دانشور از اول پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان مرگش با هم دوست بودیم. مسبب آشنایی ما شخص اخوان ثالث بود. او بسیار زن مهربانی بود و آثار جاودانه ای مانند سووشون را به یادگار گذاشت. شاید جلال آل احمد زندگی هنری اش را در بیشتر جهات مدیون سیمین دانشور باشد. او نه تنها در زندگی جلال، بلکه در ادبیات ایران بسیار نقش غیرقابل انکاری داشت.

شما در زمینه ترانه سرایی هم فعالیت های بسیاری داشته اید و بسیاری از این ترانه ها را خوانندگان مختلف در برنامه «گل ها» خوانده اند. در جایی خواندم شما هیچ گاه از تصنیف سازی استقبال نکردید، پس چرا در برنامه «گل ها» حضور می یافتید؟

این طور نیست. من در دوازده سالی که با رادیو همکاری کردم (از تابستان ۱۳۴۵ تا تابستان ۱۳۵۷)، شاید نزدیک به سیصد ترانه یا به گفته شما «تصنیف» سروده ام، آثاری که حاصل همکاری ام با موسیقیدانانی مانند مهندس همایون خرم، اکبر تجویدی، مهدی خالدی، جواد و منوچهر لشکری بوده است. بسیاری از آهنگسازان هم روی غزل هایم آهنگ گذاشته اند. برای آوازخوان هایی از شمار گلپایگانی و نوری ترانه نوشته ام که بیشترشان در بازار هست و من گاه، از سر اتفاق، آن ها را مثلا از رادیوی تاکسی می شنوم.

گفت و گوی منتشر نشده با «سیمین بهبهانی»

با توجه به سابقه طولانی همکاری تان با برنامه «گل ها»، در مورد بنیان گذارش، داوود پیرنیا، چه نظری دارید؟

زنده یاد پیرنیا از ادبیات و موسیقی- به یکسان- آگاهی و بهره کامل داشت. می دانست کدام شعر مناسب کدام آهنگ است. حتی گوشه های از یادرفته هر هفت دستگاه را خوب می شناخت. همین آگاهی او- که با ذوق سرشارش درآمیخته بود- برنامه هایش را دل پسند می کرد. هنگام شعرخوانی- که اغلب با صدای خانم روشنک اجرا می شد- کمتر از موسیقی کمک می گرفت و از همین رو به شنونده امکان می داد با توجه به طنین صدای گوینده، تناسب لفظ و معنا را بهتر دریابد. چنین شد که هنرآفرینی های او به جاودانگی پیوسته و اکنون به همیت فرزندانش در آلبوم هایی نفیس ضبط شده و در دسترس قرار گرفته اند.

گذشته از این ها، برای آهنگسازانی مانند حبیب الله بدیعی، مهدی خالدی، اکبر تجویدی، برادران لشکری (جواد و منوچهر) و برخی دیگر ترانه هایی سروده ام که همه باید در آرشیوهای صدا و سیما موجود باشند یا نباید باشند.

شاعران دیگری نیز دست به کار ترانه سرایی زده اند، مانند رهی معیری، معینی کرمانشاهی و شهریار. این افراد تا چه اندازه در کار ترانه سرایی موفق عمل کرده اند؟

بگذارید پرسش شما را با کلامی دیگر پاسخ دهم: معینی کرمانشاهی، در عرصه ترانه سرایان، از بهترین هاست، با این امتیاز که توانسته شیوه های تازه ای در این «گونه» ادبی عرضه کند. تصنیف «طاووس» (گویا سروده دهه سی خورشیدی) گشایش راهی است که ترانه را از محدوده مغازله بیرون می آورد و به مظاهر دیگر زندگی پیوند می دهد.

ترانه های سیاسی یا اجتماعی دوران مشروطیت نیز از همین ماهیت بهره دارند. بله، اشارات معینی به همه جنبه های زندگی و تمرین های شاعری اش او را در ترانه ها اثرگذار کرده است؛ اما من رهی معیری را به سبب زیبایی تصویر و شهریار را به مناسبت گستردگی اندیشه بیشتر از دیگر نمایندگان غزل سنتی می پسندم.


منبع: برترینها

روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام

آیا در کسب و کار خود از بازاریابی در اینستاگرام استفاده می کنید؟ تمایل دارید با روش های خلاقانه و جذاب بازاریابی در اینستاگرام کسب و کارها آشنا شوید؟

در حال حاضر از اینستاگرام به عنوان پرنفوذترین شبکه اجتماعی میان مردم یاد می شود که برندها می توانند با استفاده صحیح از این پلتفرم، جایگاه مردمی خود را ارتقا داده و بعد از افزایش محبوبیت برند خود، درآمد بالایی را برای خود بدست آورند.

در صورت استفاده از اینستاگرام و با توجه به خصوصیت های منحصربفردی که این شبکه اجتماعی در اختیارتان قرار می دهد شما می توانید برند خود را نسبت به دیگر رقبایتان برجسته تر جلوه داده و تاثیر به یاد ماندنی بر روی ذهن هواداران و مشتریان خود بگذارید.

در این مقاله قصد داریم تا شما را با ۴ مدل استفاده شده خلاق و موفق در جهت استفاده از بازاریابی در اینستاگرام در کسب وکار آشنا کنیم.

۱- راه اندازی حراجی با استفاده از کاتالوگ و تصاویر محصولات

دوست دارید کاربران اینستاگرام محصولات شما را مرور کنند و در انتها از شما خرید کنند؟

شرکت IKEA از جمله شرکت هایی است که در اینستاگرام حضور فعالی داشته و توانسته با استفاده از خصوصیت تگ ها بر روی تصاویر، کاتالوگ کاملی از محصولات خود را بر روی اینستاگرام راه اندازی کرده و در دسترس کاربران قرار دهد.

 روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام
در صورتیکه کاتالوگ خدمات و محصولات برند خود را بر روی اینستاگرام منتشر کنید، شما می توانید کاربرانی را که در این شبکه اجتماعی مشغول مرور صفحات هستند به سمت محصولات مورد نظرتان هدایت نموده و آنها را با محصولات و خدمات برند خود آشنا سازید.

با استفاده از این استراتژی بازاریابی در اینستاگرام و همچنین صرف وقت و کمی صبر قادر خواهید بود که بیشترین بهره را در بازاریابی برندتان بدست آورید

در ابتدا، باید برای هر دسته بندی محصولات خود، ایمیل های مجزایی را ایجاد نمایید و از آن به جهت راه اندازی حساب کاربری مجزا برای هر دسته بندی در اینستاگرام استفاده نمایید
سپس مشخصات محصولات طبقه بندی شده خود را به همراه تصاویرشان در صفحه مربوطه در اینستاگرام بارگذاری کنید.
در انتها و در قسمت بیوگرافی حساب کاربریتان، لینک مستقیم مربوط به خرید محصولات را قرار دهید تا کاربر به راحتی وارد صفحه مربوط به آن دسته محصولات مورد نظر خود گردد.

به عنوان مثال اگر شما فروشنده ساعت هستید می توانید برای برندتان ۳ حساب کاربری با عنوان مردانه، زنانه و بچه گانه به همراه نام برند ایجاد نموده و بعد از بارگذاری مشخصات و تصاویر مربوطه، لینک مستقیم مربوط به صفحه هرکدام از دسته بندی ها را در قسمت بیوگرافی قرار دهید.

 روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام


 

۲- ایجاد ارزش برند با استفاده از انتشار پیام ساده

هنگامیکه سخاوت و بخشندگی در کنار یک استراتژی اجتماعی قوی قرار می گیرد، ارزش فوق العاده زیادی را برای برند به همراه خواهد داشت.

زمانیکه شرکت مرسدس بنز با نیت سخاوتمندانه کمپینی با استفاده از هشتگ #MBSecretSanta راه اندازی نمود در انتها این شرکت با ترکیبی از کامنت ها و پیام های دایرکت، هزاران کادو برای دوستان فالوورهای خود ارسال نمود.

روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام 
این حرکت مرسدس بنز باعث شد تا این برند بتواند با مخاطبان زیادی ارتباط برقرار نموده و در نتیجه رابطه خود را با مشتریان موجود تقویت کند و همچنین مشتریان بالقوه را جذب نماید.

لزوماً نیاز نیست که بودجه زیادی در اختیار داشته باشید و برای هزاران نفر هدیه ای ارسال نمایید.

می توانید اقلام کوچکی را انتخاب نموده و با آنها کاربران خود را شگفت زده کنید و خاطرات خوبی را برای آنها بجا بگذارید.

برای این مورد می توان سایت تخفیفان را مثال زد که برای کاربرانی که آدرس ایمیل خود و دسته بندی مورد نظر خود را انتخاب می کنند یک لیوان و ماگ چاپ شده بصورت رایگان برای آنها ارسال می کند

برای این منظور کافیست پستی در اینستاگرام خود منتشر نموده و از کاربران بخواهید که برایتان کامنت گذاشته و با اینکار شانس خود را امتحان کنند. سپس شما می توانید کاربر خوش شانس را انتخاب نموده و یک پیام دایرکت برای او ارسال نمایید و هدیه خود را برایش ارسال کنید.

 روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام
۳- با استفاده از برچسب ها به کاربران اجازه حضور در ماجراها را بدهید

مهمترین هدف ظهور اینستاگرام فراهم سازی محیطی برای کاربران بود تا بتوانند خاطرات تصویری روزمره خود را ثبت کنند و همچنین، بتوانند داستان سرایی قوی داشته باشند.

شرکت Oldspice یکی از شرکت هایی است که در زمینه تولید محصولات بهداشتی در اینستاگرام بسیار فعال بوده و بصورت فراوان از تکنیک داستان سازی تصویری استفاده می کند که تا امروز تاثیر فوق العاده ای از آن دریافت نموده است.

 روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام
برای آنکه شما هم از این مدل موفق در بازاریابی اینترنتی خود استفاده کنید، کافیست که در ابتدا با طرح یک داستان مرتبط و جذاب و اشتراک آن میان کاربرانتان، آنها را به کمپین خود دعوت کنید. می توانید با انتخاب یک تیتر جذاب و بیان ” انتخاب یک ماجراجویی” مخاطبین خود را ترقیب به ادامه مطلب و آشنایی بیشتر با کمپین خود کنید. سپس از آنها بخواهید تا تصاویر خود را که با این موضوع همخوانی دارد همراه با هشتگ مربوطه و معرفی شده میان کاربران خود منتشر نماید.

این فرآیند باعث می شود تا دیگر کاربران بواسطه هشتگ های مندرج شده با تصاویر و فیلم های منتشر شده توسط دیگر کاربران آشنا شوند. این روش عالی ترین موردی است که باعث توسعه برند شما خواهد شد و کاربران شما را نیز درگیر برند شما خواهد کرد.


 

۴- تصاویر بزرگ خود را بصورت خلاقانه منتشر کنید

یکی از روش های زیبایی که می توانید از آن استفاده کنید و نتیجه خوبی هم دریافت کنید انتشار یک تصویر بصورت خلاقانه است. شاید در صفحات زیادی دیده باشید که یک تصویر بزرگ به چند تصویر کوچکتر تقسیم شده و در طی چند پست منتشر شده و فضای جالبی را پدید آورده است.

ممکنه که استفاده از این روش رو در صفحات مربوط به برندهای غذایی به کرات دیده باشید.

به عنوان مثال برند Reynolds در یک بازه زمانی مشخص تصاویر و فایل های ویدیویی از یک میز منحصربفرد را به انتشار گذاشت که شامل ۲۱ پست بود که هر کدام مربوط به یک نوع از غذاهای خود بود که در هر قسمت توضیحات مربوط به آن غذا ارائه شده بود.

 روش‌های خلاق بازاریابی در اینستاگرام
این کمپین جدای از هر چیزی، جذابیت فوق العاده ای برای مخاطبین خواهد داشت که به توسعه برند Reynolds کمک شایانی می کند و ترافیک فوق العاده ای را به سمت وب سایت این برند سرازیر می کند.

به خاطر داشته باشید که برای استفاده از این مدل کمپین در بازاریابی اینترنتی خود، در ابتدا باید محتوای با کیفیتی در رابطه با محصولات برند خود داشته باشید تا آنها را در اختیار کاربران خود قرار دهید.

هنگامیکه می خواهید یک تصویر در مقیاس بزرگ را در صفحه خود منتشر کنید، توجه داشته باشید که باید آنرا با دقت برش دهید و پشت سر هم در صفحه برند خود منتشر کنید تا هنگام انتشار در فضای اصلی مربوط به خود قرار بگیرند.

در انتها، باید توضیحی مناسب برای هر قسمت برش خورده تصویر خود قرار دهید تا مشتری با بررسی آن به سایت شما مراجعه نموده و علاوه بر ایجاد ترافیک مناسب، فروش خود را افزایش دهید.

نتیجه گیری:

از آنجاییکه شبکه اجتماعی اینستاگرام پتانسیل بالایی در نمایش و بهتر دیده شدن کاربران دارد، در حال حاضر برندهای زیادی بازاریابی اینترنتی خود را بر روی بستر این شبکه قرار داده اند و نتایج فوق العاده خوبی هم بدست آورده اند.

اگر میخواهید محصولات خود را در معرض دید افراد زیادی قرار دهید و بازخورد خوبی داشته باشید، پیشنهاد کارشناسان ما به شما استفاده بهینه از اینستاگرام در راستای بازاریابی اینترنتی برندتان می باشد. پس وقت را از دست ندهید و همین امروز شروع به برنامه ریزی و طراحی کمپین برای افزایش فروش برندتان کنید.


منبع: برترینها

طنز؛ رایانه‌ای که «یارانه» می‌داد

آیدین سیارسریع در نوشت:

بیست و هشتم مرداد سال نود و شش را در حالی شروع می‌کنیم که آقای حدادعادل مرد واژه‌های سخت و روزهای دشوار فرموده‌اند که «احمدی‌نژاد رایانه‌ای است که نرم افزارش را نمی‌دانیم». نخستین سؤالی که به ذهن متبادر میشه اینه که اصولاً چرا آدم عاقل باید به رایانه‌ای که نرم افزارش رو نمی‌دونه دست بزنه؟ حالا دست هم زد… دیگه روشنش که نمی‌کنه. حالا روشن هم کرد… دیگه اطلاعات خاص و عکس‌های خانوادگیش رو که باهاش باز نمی‌کنه. حالا عکس هم توش باز کرد… دیگه سیوش که نمی‌کنه. از رایانه تحت سیستم عامل داس انتظار سرفیس پروی ۴ (surface pro) دارید همین میشه دیگه.

می‌زنه همه رایانه‌ها رو ویروسی می‌کنه بعد زل می‌زنه تو دوربین و با خنده می‌گه من اینجا یه نیوفولدر بدون اسم دارم، بگم توش چیه؟ بگم؟ بعضی موقع‌ها هم دلش می‌خواد یازده روز سیستم رو داون کنه، هنگ کنه بشینه تو خونه. از دست هیچکی هم کاری برنمیاد. حتی خود بیل گیتس رو آوردن، رفت تو اتاق چند ساعت مشغول شد، با حال زار اومد بیرون گفت متأسفم. هر چی ازش می‌پرسیدیم مشکلت چیه؟ می‌گفت من از شما می‌پرسم، مشکل شما چیه؟ بعدش هم در راستای مدیریت جهانی گفت: کل مایکروسافت با کارمنداش چند؟ از وسط راه هم که در مورد «فن»هاش دچار اشتباه محاسباتی شد.

فکر می‌کرد اگه کسی بگه بالای چشمت ابروئه «فن»هاش از کیس می‌ریزن بیرون همه بدخواه‌ها رو لای خودشون چرخ می‌کنن ولی اینم نشد. رفت مادر چاوز رو در آغوش گرفت، کاری که اگه رایانه‌های قبلی می‌کردند فریاد وا کارت گرافیکای دوستان بلند می‌شد ولی باز اتفاقی نیفتاد. اصولگراها یه مدت خواستن یه چیزهایی روش نصب کنن ولی دائم ارور می‌داد. اصلاً چیزی روش نصب نمی‌شد، فقط عزل می‌شد. گهگاهی هم دلش می‌خواست یه فایل‌هایی رو به دلخواه دیلیت کنه.

شب می‌خوابیدی صبح بیدار می‌شدی می‌دیدی فایل دکل نیست، فایل خاوری نیست، فایل «آن سبو» شیفت دیلیت شده و آن پیمانه ریخته تو یه درایو دیگه. ولی انصافاً هاردش قوی بود. آخرش معلوم نشد چند ترابایت بود. هاردش نقطه قوتش بود اصلاً. سیستمش جوری بود که خوب دانلود می‌کرد ولی امان از آپلودش. آپلود که می‌کرد یه مجلس رو به هم می‌ریخت. بمیرم براشون، این اصولگراها بندگان خدا هشت سال سعی کردن یه کسپراسکی ای، نود سی و دویی، مک آفی ای چیزی روش نصب کنن ولی نمی‌شد. یادش بخیر… رایانه‌ای بود که آخر سر از کارش درنیاوردیم.


منبع: برترنها

طراحی مدرسه ابتداییِ غیرانتفاعی

طراحی مدرسه دارای اصول اولیه ای است که بهره گیری از خلاقیت در این روند از طراحی می تواند در راستای جهت دهی و رشد همه جانبه دانش آموزان نقش موثری داشته باشد. چرا که عملکرد دانش آموزان متاثر از سلامت روانی، فیزیکی و احساسی است و فضای آموزشی تاثیر به سزایی بر روی تک تک این عوامل خواهد گذاشت. لذا طراحی و دکوراسیون داخلی مدرسه مخصوصا دوره ابتدایی از اهمیت بالایی برخوردار است.

در اینجا نمونه طراحی و دکوراسیون داخلی مدرسه غیرانتفاعی در استانبول را مشاهده می کنیم که بسیار خلاقانه و با انعطاف پذیری بالایی طراحی شده است. مدرسه با مساحت ۱۷۰۰ متر مربع دارای امکانات آموزشی نسبتا کاملی از جمله: کلاس های آموزشی، آزمایشگاه، سالن تحقیقاتی، کتابخانه، فضاهای اداری و … می باشد.

نکته قابل توجه در طراحی استفاده از متریال سازگار با محیط زیست، پانل های آکوستیک چوبی می باشد که ترکیبات آن از پوشال چوبی، سیمان و آب می باشد. جایگزین مناسب این متریال می تواند پانل های استرامیت باشد که در گذشته در وبسایت معماری آرل معرفی کرده بودیم.

پانل های چوبی آکوستیک

طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی

پانل های استرامیت از نظر میزان مقاومت در برابر آتش سوزی، تاثیرات مخرب آب و هوایی، ممانعت از آلودگی های صوتی و سرعت نصب و کاربری در شرایط بسیار مطلوب و برتری نسبت به دیگر سازه های مشابه قرار دارد. لذا امروزه درخواست برای استفاده از این کالا به عنوان وسیله ای ارزان، مطمئن و مقاوم جهت احداث انواع ساختمان ها تحت هر شرایط اقلیمی روز افزون گردیده است.

ازدیگرمزایای پانل های استرامیت قابلیت اجرای هرگونه مصالح تزیینی وساختمانی مثل رنگ آمیزی، نصب کاغذدیواری، کاشی، سرامیک و…. برروی آن و همچنین قابلیت برش درجهات مختلف می باشد. این متریال جایگزین مناسبی برای چوب و جلوگیری از تخریب جنگلها به شمار می رود و قابل ذکر است که شرایط اقلیمی بر سرعت اجرا تاثیری نخواهد داشت و در هر زمان، مکان و فصلی قابل نصب و اجرا است.

پانل های استرامیت

 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی 
 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی 
 طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی
طراحی مدرسه ابتدایی غیرانتفاعی


منبع: برترینها

۱۲ ایده بدون دیوار، برای جدا کردن فضاهای خانه

: آیا برای جداکردن فضاهای خانه حتما به دیوار نیازی هست؟ در اینجا می خواهیم در مورد ساختن حدودی نامحسوس و انعطاف پذیر برای حد فاصل فضاهای نشیمن، ناهار خوری و آشپزخانه با شما صحبت کنیم. ما عاشق این هستیم که با کمی خلاقیت، طرحی ایجاد کنیم که توسط آن حدود بین فضاهای خانه را مشخص کنیم. زمانی که فضای شما محیطی ساده بزرگ برای آشپزی، غذا خوردن، تماشای تلویزیون و تمامی این کارهاست چگونه می خواهید با فضایی که آنقدر وسیله ها کنار هم چیده شده اند که شبیه به یک مغازه بزرگ شده از مهمانان خود استقبال کنید؟

برای جدا کردن بخش های خانه، فضا را نگاه کنید.

قبل از آن که بخواهید در جدا کردن فضای خانه جای وسایل را تغییر دهید، فکر کنید که کدام فضا دقیقا مربوط به نشیمن است. تعیین کنید که کدام بخش مخصوص فرزندانتان و فضای بازی آنها و کدام بخش برای خود شما و تماشای تلویزیون خواهد بود. آیا این حدود مشخص شده برای شما کافی است یا می خواهید کمی آن را وسعت بخشید؟

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار! 
در زمان تصمیم گیری درباره این موضوع رفتار، عادات و شخصیت ها را هم در نظر بگیرید. آیا از آن دسته افرادی هستید که برای استراحت کردن بر روی کاناپه به فضای بیشتری نیاز دارد؟ و یا فقط بر روی یک مبل یا صندلی می نشینید و کتاب می خوانید و یا تلویزیون می بینید؟ آیا فضایی که به تلویزیون اختصاص می دهید نسبت به شومینه اولویت بیشتری دارد؟ بنابراین به همین ترتیب درمورد مقدار فضایی که به هر قسمت اختصاص می دهید به اتفاق نظر برسید.

در جدا کردن فضای خانه کمی مرزها را مشخص کنید.

حالا وقت آن می رسد که هر فضا را به طور کامل تعریف کنید. به گفته ی شرکت مهندسی معماری مارون بهترین کار برای انجام این مرحله استفاده از فرش های مناسب در هر قسمت و یا چراغ دیواری و لوسترهای مختص به آن فضاست.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار! 
لازم نیست که حتما از چراغ های آویخته و لوسترها در بالای میز ناهار خوری استفاده کنید چرا که در کل وجود یک نور معلق بر روی سقف احساس بی نظیری را حتی در نور روز برای مهمانان شما به ارمغان خواهد آورد.

برای جدا کردن بخش های خانه، فضا را دو قسمت کنید.

نشیمن بسیار بزرگ و باز، معمولا احساس خوبی به مهمانان نمی دهد مخصوصا در شرایطی که تمام افراد با فاصله کنار هم قرار گرفته باشند و یا از آن بدتر نیز زمانی است که تمامی مبلمان و صندلی ها دور تا دور اتاق چیده شده باشند که محیط را شبیه به سالن انتظار می کند.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار! 
برای اینکه چنین اتفاقی رخ ندهد می توانید این فضای بزرگ را تبدیل به دو فضای مجزای کوچک تر و صندلی و مبلمان را کمی به یکدیگر نزدیکتر کنید تا گرما و احساس صمیمیت بیشتری را به شما و مهمانانتان القا کند. می توانید برای انجام این کار از روش های معماری گونه استفاده کنید. می توانید برای ایجاد نور بهتر برای این فضاهای مجزا شده از لامپ هایی استاندارد و تایید شده در فضای معماری بهره بگیرید تا تاثیر مناسب و کاربردی خود را برای مجزا و تعیین کردن حدود فضاها بگذارد.

جدا کردن فضای خانه با استفاده از فرش

فضای خیلی وسیع برای نشیمن بسیار خشن و سرد به نظر می رسد.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار! 
در جدا کردن فضای خانه استفاده از یک فرش با ابعاد مناسب می تواند چنین فضایی را گرم و مطلوب کرده و احساس صمیمیت را به شما القاکند. به این ترتیب شما حتی می توانید فضاهای تیز و خشن را نیز لطیف و گرم تر کنید.

در جدا کردن فضای خانه به دنبال مقطعی کوچکتر باشید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

زمانی که می خواهید فضای بزرگ و بدون حدود خود را همانگونه که هست و حتی بدون ایجاد شکستگی و تفاوت حفظ کنید استفاده از مبل تخت خواب شو، یک مبل تکی کشیده و وسایلی از این دست بهترین گزینه به حساب می آید. این وسایل می توانند حدود مناسبی را برای بخش نشیمن با سایر بخش ها مشخص کنند.

برای جدا کردن فضاها در خانه یک گوشه ترتیب دهید.

همچنین شرکت مهندسی معماری مارون می گوید یکی دیگر از کارهایی که می توانید انجام دهید استفاده از یک مبل ال شکل است که برای محدوده نشیمن شما گوشه و مرزی تعیین می کند. فضایی که پشت این مبل قرار می گیرد می تواند آشپزخانه شما را تشکیل دهد و به این ترتیب این گزینه هم می تواند در مجزا کردن نشیمن شما با سایر بخش ها موثر باشد. همچنین می توانید از مبلمانی بخش بخش استفاده کنید که فضای شما را متفاوت تر جلوه دهد.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

لزومی ندارد که حتما مبل ال شکل خود را به شکل دایره ای قرار دهید. شما می توانید از زاویه آن برای بخشیدن زیبایی و جذابیت به محیط خودبهره بگیرید. زمانی که برخی وسایل را به گونه ای متفاوت و برخلاف انتظار چیدمان می کنید قطعا بسیار جذاب و کارآمد خواهد بود.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

فضاهای خانه را به گونه ای شکیل و زیبا مجزا کنید.

شما می توانید برای زیبا و شکیل کردن فضای نشیمن خود مبلمان را به شکلی منحنی و با ظرافت بچینید تا هم چشم نواز باشد و هم محیط را جمع و جور تر و در عین حال خلوت تر کند. علاوه بر این پیشنهاد می کنیم که این مبلمان را پشت به فضای آشپزخانه قرار دهید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

در این عکس می بینید که این مبلمان شکیل و زیبا به گونه ای قرار گرفته اند که فضای مناسب برای رفت و آمد هم فراهم باشد. یکی از بهترین کار هایی که برای گرم تر و زیباتر کردن فضای وسیع نشیمن خود می توانید استفاده کنید استفاده از قفسه و یا یک میز مناسب کنار مبل است. هم چنین با استفاده از لوازم تزئینی، آینه، گیاه و وسایلی از این دست نیز فضا را جذاب تر و دلنشین تر کنید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

نکته : حتما مطمئن شوید که فاصله لبه قفسه و یا طاقچه با مبل مناسب باشد تا در هنگام نشستن سر کسی به آن برخورد نکند.

در جدا کردن فضای خانه یک مکان کوچک در نظر بگیرید.

اگر بین فضای نشیمن و ناهارخوری شما فاصله زیادی وجود دارد شرکت مهندسی معماری مارون پیشنهاد می کند یک فضای کوچک گرم و صمیمی تری را در این میان ایجاد کنید. در این شرایط با قرار دادن یک میز و چند صندلی کوچک می توانید از جمع فاصله گرفته و مکالمه ای کوتاه و خصوصی تر داشته باشید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

نکته: توجه داشته باشید که صندلی ها را در یک گوشه دنجی ترتیب دهید تا برای دعوت افراد برای نشستن و گفتگو کردن جذابیت ایجاد کند.

 
گاهی هم می توانید قسمتی را برای تنهایی های خود انتخاب کنید؛ بنابر این یک گوشه ای را هم می توانید برای خلوت کردن با خودتان ترتیب دهید. برای بهتر و زیبا تر شدن این قسمت پیشنهاد می کنیم یک صندلی تخم مرغی را از دیوار آویزان کنید. ایجاد چنین فضایی در نشیمن می تواند نشان دهنده زیرکی شما در بهره گیری از تک تک قسمت های خانه باشد پس برای زیباتر شدن این قسمت حتما در انتخاب روشنایی و لامپ هم دقت کافی را اعمال کنید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

نکته: در انتخاب فضا برای این قسمت حتما دقیق تر عمل کنید چراکه استفاده از یک صندلی و مبل بزرگی که بخواهید از سقف آویزان شود می تواند برای رفت و آمد افراد مزاحمت ایجاد کند. برای اینکار می توانید صندلی آویخته شده خود را نزدیک یکی دیگر از وسایل خود قرار دهید.

برای مجزا کردن خانه فضای پشت مبل را زیبا تر کنید.

مبلمان برای جداکردن فضاهای خانه بسیار مناسب و کارآمد هستند اما چه کسی دوست دارد که مدام با منظره پشت مبل رو به رو شود؟ داشتن یک قفسه کوچک و یا یک میز کوتاه در پشت مبل می تواند استفاده مفیدی از چنین فضایی به حساب آید. انباشته کردن بعضی وسایل و کتاب ها همراه با زینت و زیبایی می تواند در جذاب تر شدن این برنامه نیز به شما کمک کند.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

در این راستا می توانید یک ایده مدرن دیگری را نیز اعمال کنید که آن هم قرار دادن یک نیمکت کوچک وکوتاه در محل رفت و آمد است. چنین چیزی می تواند بین کناره مبل و نیمکت تعادل برقرار کند.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

نکته: می توانید با قرار دادن یک گلدان زیبا، میز مناسب برای نوشیدن قهوه و مطالعه کتاب و وسایلی تزئینی از این دست در کنار مبل خود منظره ای زیبا ایجاد کنید.

در جدا کردن فضای خانه، فضایی برای کار در نظر داشته باشید.

اگر به دنبال این هستید که فضایی برای مطالعه و کار ترتیب دهید می توانید به راحتی و با قرار دادن یک  میز در پشت مبل خود به این خواسته برسید. با این کار در حین انجام کارتان می توانید در کنار خانواده خود باشید و یا فرزندانتان نیز در طول انجام تکالیفشان شاهد فعالیت ها و آشپزی شما خواهند بود. اما نکته ای که باید در این زمان رعایت کنید انضباط است؛ بنابراین لپ تاب و یا برگه های خود را در زمانی که از آنها استفاده نمی کنید مرتب و تمیز بچینید تا فضا را شلخته و شلوغ جلوه ندهد.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

نکته: سعی کنید به دنبال شکلی باشید که بتوانید از لوازم زیبا هم استفاده کنید. چیزی شبیه به یک چراغ زیبا و نه فقط لوازم مورد نیاز روزمره.

برای مجزا کردن فضای خانه،بین نیمکت ها اتصال برقرار کنید.

برای اینکه احساس راحتی بیشتری داشته باشید می توانید یک نیمکت و یا صندلی مناسب برای صبحانه خوردن خود در مقابل آشپزخانه و یا کابینت ها قرار دهید. چنین چیزی فضایی نسبتا مناسب تر از قرار دادن صندلی ها در یک ردیف ایجاد کرده و میز ناهارخوری را مرتب و تمیز نگه می دارد. همچنین یک راه ارتباطی مناسب بین نشیمن و آشپزخانه نیز به حساب می آید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

این نکته را هم مد نشر خود داشته باشید که استفاده از نیمکتی که پشتی داشته باشد به مراتب راحت تر و دلنشین تر نیز خواهد بود.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

حتی می توانید به گونه ای دیگر نیز عمل کنید: نیمکتی که دیواره ای در پشت خود دارد راه مناسبی برای مجزا کردن فضاها به حساب می آید. با این روش می توانید به هم ریختگی هایی که ممکن است در آشپزخانه وجود داشته باشد را پنهان کرده و مانع دیده شدن آنها از قسمت نشیمن شوید.

برای مجزا کردن فضای خانه از پرده استفاده کنید.

گاهی مواقع یک جدایی کوچک در دیوارها بسیار مناسب خواهد بود. برای مجزا کردن فضاهای خانه از یکدیگر استفاده پرده ای که از سقف تا زمین باشد قطعا بسیار کم هزینه تر از ساختن در و دیوار خواهد بود. پس به دنبال یک پرده با ظاهر و کیفیتی خوب و مناسب باشید.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار!

استفاده از دیواره ای نیمه نیز به همین نسبت کارآمد خواهد بود. شما می توانید از این قسمت برای قرار دادن تلویزیون خود بهره بگیرید. در زمانی که سیم و کابل های تلویزیون و لوازم جانبی آن سرازیر می شوند می توانید با این روش آنها را مهار کرده و مرتب تر کنید. این کار باعث می شود که این ظاهر مرتب و زیبا برای اعضای خانه جذاب تر و آرام تر به نظر برسد.

جدا کردن فضاهای خانه، 12 ایده بدون دیوار! 


منبع: برترینها

علی پهلوان از رازهای ۱۵ ساله‌ی «آریان» می گوید

روزنامه تماشاگران امروز – فاطمه پاقلعه نژاد: علی پهلوان؛ او بی شک بخشی هیجان انگیز از خاطرات عاشقانه بچه های اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ است. او و همه دوستانش در گروه آریان از پیام صالحی که حالا به نظر می رسد دیگر خیلی آن رابطه گرم گذشته را ندارند تا محسن رجب پور و شرکت ترانه شرقی که هنوز هم علی پهلوان نشان می دهد به آنها ارادت دارد، با گل آفتابگردون و باقی کارهایشان حصار موسیقی را شکستند.

از دل این گروه، گلزار به سینمای ایران معرفی شد. سیامک خواهانی تا بازی در فیلم سنتوری پیش رفت و باقی بچه هایشان هم هربار دور هم جمع شدند، خاطراتی شیرین برای هم نسلانشان ساختند.

علی که حالا در استرالیا به رشته تحصیلی اش یعنی مهندسی پروژه مشغول است، سال ها بعد از انحلال آریان، قطعه ای به نام «تنهای تنها» منتشر کرده تا دوباره با صدای خاطره انگیزش، از راه دور هم نامش سر زبان ها بیفتد. به این بهانه با او همکلام شدیم. برایمان از روزهای تلخ و شیرینی گروه آریان گفته. از گروهی که به «گروه سرود» معروف بود و مدام برایش مانع می تراشیدند. از شعری گفته که کار شوهرعمه اش است و به خاطر آن شعر، دوباره با موسیقی آشتی کرده…

علی پهلوان از رازهای 15 ساله «آریان» می گوید

«تنهای تنها» خیلی از کارهای علی پهلوان و آریان دور است، یک فضای بزمی و متفاوت. این آهنگ فضای ذهنی این روزهای خودتان است؟

این آهنگ فضای ذهنی این روزهای من نیست و آن را همان اوایل آریان ساختم. شعرش از داراب پهلوان (شوهر عمه ام) است. قدمی این شعر را به من داده بود و من این آهنگ را رویش ساخته بودم ولی چون خیلی متفاوت از سبک آریان بود هیچ وقت آن را حتی به آریان پیشنهاد هم نکردم. این آهنگ ماند و من همیشه در جمع خودمانی خانواده آن را می خواندم. تا اینکه همین جا در استرالیا، آن را در بین دوستانم با گیتار زدم و خواندم.

پیشنهاد دادند که این آهنگ را همین طوری ساده بیرون بدهم. گفتم خیلی متفاوت است؛ گفتند ایرادی ندارد یک کار متفاوت می کنی دیگر. ضمنا اشتباه هم نکردم، داراب پهلوان شوهرعمه من است ولی چون یک نسبت دور با ما دارد، فامیلی اش مثل فامیلی ما است.

در این سال ها که گروه آریان دیگر فعالیتی نداشت، شما مشغول چه کاری بودید؟ فکر می کنید که نبود این گروه ضربه ای به موسیقی پاپ ایران زد؟ در آن سال ها، ترانه هایی که شما برای بچه های دهه شصت و اواخر دهه پنجاه می خواندید، بخش مهمی از خاطراتشان بود و هنوز هم از آنها استقبال می کنند.

اما منتظر مجوز آلبوم پنجم بودیم که من به استرالیا آمدم و منتظر بودم آلبوم مجوز بگیرد و برای کنسرت های آلبوم پنجم به ایران برگردم. آن آلبوم آن قدر مجوز نگرفت تا من در استرالیا سر کار رفتم. بعد هم دولت عوض شد و دولت جدید آمد و وزیر عوض شد. بالاخره مجوز آلبوم پنجم بعد از دو سال آمد که دیگر عملا تاریخش گذشته بود. مخصوصا این که آن زمان ما اصرار بر موزیک الکترونیک داشتیم و موزیک الکترونیک بعد از دو سال خیلی تاریخ گذشته می شود.

در حقیقت اتفاق بدی برای آریان افتاد. قبل از آن هم آریان خیلی به مشکل خورده بود؛ ما اجازه هیچ کاری نداشتیم. سالی سه شب تهران و بعضی اوقات در جزیره کیش کنسرت داشتیم که کیش را هم بعد از چند وقت از دست دادیم. آهنگ هم که نمی توانستیم بیرون بدهیم، کلا آریان متوقف شده بود و در همین حین، اتفاقات حاشیه ای دیگر هم افتاد که قبلا راجع به آنها صحبت کرده ام و به کل فعالیت آریان متوقف شد.

در این مدت دوستان کار می کردند. پیام زمانی که در گروه آریان هم بود کار می کرد و آلبوم می داد. من در این مدت که ایران نبودم یک تک آهنگ به اسم «خاطره های سوت و کور» منتشر کردم که نینف امیرخاص عزیز برایم تنظیم کرده بود. این آهنگ شهریور سه سال پیش منتشر شد و خیلی هم بی سر و صدا بیرون  آمد. بعد از آن دیگر هیچ کاری نکردم و به دنبال شغل اصلی ام بودم که مهندس کنترل پروژه است. در ایران هم کنترل پروژه و برنامه ریزی انجام می دادم، اینجا هم همان کار را ادامه دادم. درآمدم هم از همین طریق بود تا اینکه این آهنگ را ضبط کردم.

علی پهلوان از رازهای 15 ساله «آریان» می گوید

در یک مصاحبه گفته بودید امکان ندارد اعضای گروه آریان بار دیگر دور هم جمع شوند. شما نزدیک به یک دهه با هم کار کرده اید؛ دلیل این دور هم بودن چه بود. در از هم پاشیدن آن گروه، خودتان چقدر مقصر بودید، چقدر پیام صالحی، چقدر محسن رجب پور و دیگران مقصر بودند و چه شد که فکر کردید دیگر نمی توانید دور هم باشید؟

یکسری عوامل دست به دست هم داد که جمع آریان به هم بخورد. عوامل زیادی بود. بخش بزرگی از آن به خاطر متوقف شدن فعالیت های ما بود. عملا هیچ کاری نمی توانستیم انجام دهیم. فعالیت های محسن رجب پور کاملا متوقف شده بود. از طرف دیگر، پیام برای خودش فعالیت می کرد. این کار نکردن ها باعث شده بود همه دنبال این باشند که دلیلش را پیدا کنند و برای همین هم هر کس یک تئوری می داد. همه مان در این شرایط گیر کرده بودیم و اختلاف نظرها زیاد شده بود.

به مرحله ای رسیدیم که دیگر کار نمی کردیم، اختلاف نظر هم که بود، اتفاقات ناخوشایند دیگری هم پیش آمد، مثل رسانه ای شدن یکسری اختلافات توسط بعضی از دوستان. اینها باعث ناراحتی و دلخوری های شدید شد و تصمیم گرفتیم بیش از این به آریان ضربه نخورد و داستان همین جا متوقف شد.

الان با وجودی که از ایران دور هستید ولی هنوز ارتباط خود با فضای ایران را از طریق توییتر خوب حفظ کرده اید و محبوییت بالایی هم دارید. تصمیم ندارید گاهی بیایید کنسرت بدهید یا مثلا کار جدید مجوزدار داشته باشید؟

همین آهنگ را هم مجوزدار منتشر کردم. اگر تک آهنگ قبلی را هم بدون مجوز بیرون دادم برای این بود که آن زمان اصلا مجوز تک آهنگ نداشتیم. الان که داریم، من هم طبق قانون رفتار کردم و مجوز تک آهنگ گرفتم. من همیشه یکی از مشکلاتم این است که نمی توانم روی صحنه بروم. حتی درباره اش فکر کردم و برایش برنامه ریزی هایی هم کردم اما تا بحث به رفتن روی صحنه می رسد، می گویند حالا نه، مردم شما را فراموش کرده اند و باید بنشینید دوباره آهنگ بدهید و… بحث به این مسائل می رسد و خب تهیه کننده ها و برنامه ریزها هم حق دارند.

از آن طرف برای آنها بحث ضرر و زیان است و می ترسند با این همه اختلاف زمانی که پیش آمده، این کار جواب ندهد.

من هنوز هم یکی از آرزوهایم این است که دوباره روی صحنه بیایم. هر کنسرتی که می روم و حتی فیلم کنسرت هم که می بینم هوایی می شوم و خودم را روی صحنه می بینم. این میلی است که هنوز هست. همیشه به همه می گویم شما آن بالا نیستید که ببینید چقدر خوش می گذرد. می دانم پایین صحنه به خیلی ها خوش می گذرد اما باید بالا بیایند و ببینند که چقدر خوش می گذرد. در کنار تمام استرس ها و مشکلات پشت صحنه و دردسرهایش ولی آن لحظه در کنار مردم بودن یک حال و هوایی دارد.

علی پهلوان از رازهای 15 ساله «آریان» می گوید

بخشی از خاطراتی که در توییتر منتشر می کنید خیلی جذاب است؛ خاطراتی درباره فشارهایی که رویتان بوده. با توجه به اینکه شما در عصری سلبریتی شده بودید که موسیقی را زیاد نمی پذیرفتند و از سوی دیگر نسبت به ستاره ها سختگیری زیادی می شد، باعث نشد برای شما محدودیتی ایجاد کنند از آن جنسی که مهران مدیری چند وقت پیش گفته بود راجع به اینکه به جایی رسیده بود که نان شبش را نداشته؟

درباره این خاطرات من همیشه می گویم اگر بخواهید عمر مفید گروه آریان را از بین آن ۱۵ سال فعالیتش حساب کنید شاید جمعش چهار سال هم نشود. آن قدر که مدام فعالیت گروه آریان به هر  دلیلی متوقف می شد. نه اینکه ممنوع الفعالیت شود، در ایران ما حدود پنج، شش  ماه از سال در زمینه موسیقی تعطیل هستیم. دو ماه محرم و صفر است، یک ماه رمضان است، دو دهه فاطمیه داریم و… این در حالت عادی است که اگر هم کنسرت نمی دهید می توانی بروی آهنگ ضبط کنی و… یک زمان های خاصی هست که در ایران می توانی فعالیت کنی؛ همچنین به جز این داستان اتفاقات دیگری هم می افتاد.

مثلا وقتی آقای احمدی نژاد رییس جمهور شد، حدود یک سال و خرده ای کلا موزیک متوقف شد. می گفتند ما هنوز سیاست هایمان را درباره موسیقی نمی دانیم! بعد از این مدت دوباره موسیقی راه افتاد. باز دوباره بعد از اتفاقات ۸۸، مدت ها هیچ برنامه و کنسرتی نبود و اتفاقات دیگری از این دست.

گروه آریان هم که به خاطر شرایطی که داشت و اولین گروهی که دختر و پسر توامان در کنار هم کار می کردند، هزار و یک دردسر داشت. همه اینها را کنار هم بگذارید، من می گویم عمر مفید آریان در ۱۵ سال شاید چهار یا پنج سال بود. خاطراتی که می نویسم بعضی هایش تلخ است ولی تلخ هایی است که الان دیگر شنیدنش خنده دار است، مثل همان داستانی که می خواستیم از نور لیزری استفاده کنیم و از ما تعهد گرفتند سالن آتش نگیرد. تلخ است دیگر، ولی الان خنده دار است. بعضی اوقات اینها را در توییتر می گذارم و مردم استقبال می کنند، با خودم فکر می کنم ما چه استرسی کشیدیم و اعصابمان خورد شد ولی الان به آن می خندیم.

شما سال های سختی را در موسیقی ایران گذرانده اید که بیشتر برای این بود که جز اولین ها بودید. درباره آن سال ها می گویید؟

مادر این مدتی که در موسیقی ایران کار می کردیم خیلی اذیت شدیم. نه اینکه فکر کنید فقط از سمتی که موسیقی بود. ما از دو طرف ضربه می خوردیم. یک طرف را سعی می کردیم رد کنیم، ولی از سم تدیگر بعد از آلبوم دوم و آهنگ پرواز و… که محبوبیت زیادی پیدا کرد، مورد انتقاد قرار گرفتیم.

از سیستمی که همین الان هم در شبکه های اجتماعی می بینید جوی به وجود می آید که وقتی یک چیز را عام جامعه می پذیرد، یک گروهی می آیند و می گویند این موزیک خوب نیست. ما را مسخره می کردند و می گفتند این موزیک مهدکودکی است، شما گروه سرود هستید، شما خواننده نیستید و… از لحاظ فنی نمی گویم خیلی آریان خیلی قدرتمند بوده ولی فعالیت قابل دفاع زیاد داشته.

آریان کاندیدای جایزه بین المللی موسیقی شده، یکی از اساتید دانشگاه لندن درباره موسیقی در خاورمیانه کتاب نوشته، قسمتی که درباره اش توضیح داده درباره گروه آریان بوده و اینکه چرا آن زمان محبوب شده و جامعه به چه چیزی نیاز داشت که گروه آریان مورد توجه قرار گرفت. اگر قرار بود خیلی بد باشد که استاد دانشگاه لندن نمی آمد درباره اش کتاب بنویسد.

درباره این قضایا ادعایی هم ندارم. من همیشه گفتم  ما هیچ کدام تحصیل کرده موزیک نبودیم، هرچه می زدیم دلی بود اما از بخش زیادی از فعالیت هایمان می توانیم دفاع  کنیم.

 علی پهلوان از رازهای 15 ساله «آریان» می گوید

از دو جناح خیلی اذیت می شدیم. از این طرف به ما فشار می آوردند و از طرف دیگر یک مدتی علیه گروه آریان حرف زدن روشنفکری شده بود و هنوز هم با الفاظ مهدکودک و گروه سرود ما را نقد می کنند. شما فکر کنید از این طرفب اینها درگیر بودیم و از آن طرف هم با کسانی که به خاطر مختلط بودن گروه و نوع موزیک و شکل گروه با آن مشکل داشتند.

گروهی بودیم که هیچ وقت در تلویزیون نشان داده نشد. البته تلویزیون درون مرزی. می دانید که تلویزیون درون مرزی و برون مرزی با هم فرق می کنند. شما هیچ وقت در تلویزیون گروه آریانی ندیدید. موزیک هایش بدون کلام پخش می شد و البته نمی دانم چه شد که اشتباها یکی دو بار آهنگ هایش پخش شد و اسمش را هم اشتباها آرین می نوشتند.

با آن محبوبیتی که از شما در ذهن مردم وجود دارد، فکر می کنید اگر بیایید و دوباره کار جدید ارائه کنید، چقدر می توانید مثل گذشته مورد توجه باشید؟

من هنوز به طور جدی به این قضیه که این سبک را ادامه بدهم و کار کنم، فکر نکرده ام. دوست دارم کار موزیک کنم ولی هنوز خیلی اما و اگر جلوی چشمم هست. این آهنگ «تنهای تنها» را هم واقعا دلی کار کرده ام. کنار کاری که اینجا انجام می دهم از ساعت هایی که بیکار بودم یا از روزهای تعطیلم گذشته ام و این کار را انجام داده ام و جا دارد از کسانی که در این کار کمکم کردند تشکر کنم.

امیر تفرشی عزیز که برای میکس و مستر کمک کرد، زینب بابایی و مهدی کاظمی که کار طراح را انجام دادند، داراب پهلوان که شعر را هدیه کرد و محسن و مهیار رجب پور و خانم مرتضوی هم از جمله کسانی بودند که در شرکت ترانه کمک کردند این کار بیرون بیاید و برایش مجوز گرفتند. این را واقعا دلی انجام دادم و نمی دانستم با این تفاوتی که نسبت به کارهای قبلی دارد چه تاثیری خواهدداشت و چه اتفاقی ممکن است بیفتد. هنوز هم شاید زود باشد بخواهم درباره اش صحبت کنم.


منبع: برترینها

دفاع چین از میانمار در سازمان ملل

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رویترز، این اظهارات از سوی یانگ جیه‌چی، وزیر امور خارجه چین در گفتگو با آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در بحبوحه افزایش و وخامت اوضاع در میانمار ایراد شد.واکنش نظامی دولت میانمار به حملات شبه نظامیان در راخین، واقع در غرب این کشور طی ماه گذشته میلادی باعث شده تا بیش از ۴۱۰ هزار تن از مسلمانان روهینجایی به بنگلادش بگریزند؛ اقدامی که سازمان ملل آن را “پاکسازی قومیتی” نامیده است.دولت میانمار می گوید حدود ۴۰۰ تن در جریان این درگیری‌ها در غرب این کشور کشته شدند.دولت‌های انگلیس، فرانسه و استرالیا روز دوشنبه به آنگ سان سوچی،‌ رهبر دوفاکتوی میانمار تاکید کردند تا اقداماتی را برای توقف و اتمام این خشونت نظامی علیه مسلمانان روهینجایی انجام دهد. مشاور امنیت ملی آنگ سان سوچی گفته است،‌ آنهایی که از کشور گریخته‌اند می‌توانند به میانمار بازگردند اما این روند باید به بحث گذاشته شود.

وزارت امور خارجه چین در بیانیه خود آورده است، وزیر امور خارجه چین به دبیرکل سازمان ملل در نشست روز دوشنبه گفت که پکن اقدامات میانمار را در “دفاع از امنیت” در راخین می‌داند و امیدوار است که آتش جنگ می‌تواند به زودی خاموش شود.وزیر امور خارجه چین ادامه داد، پکن همدردی خود را با آنهای که به بنگلادش گریخته‌اند، ابراز می‌کند و کمک‌های بشردوستانه به بنگلادش ارسال می‌کند. چین به میانمار و بنگلادش در حل مشکل از طریق گفتگو و رایزنی تاکید دارد.وی در ادامه گفت: چین تمایل دارد تا مذاکرات صلح در مسیر خودش پیش برود و امیدوار است که جامعه بین الملل بتواند نقش سازنده‌ای در انجام مذاکراتی خوب و موثر ایفا کند.چین و میانمار شرکای تجاری و اقتصادی خوبی هستند.


منبع: بهارنیوز

چرا کمدی می‌فروشد؟

احمد شکرچی در گفت‌وگویی با ایسنا با اشاره به اینکه “ما به واسطه سابقه تاریخی‌مان برای‌مان طنز یکی از راه‌هایی بوده که  بواسطه‌ی آن حرف‌هایی می‌زدیم که نمی‌توانستیم به صورت مستقیم به زبان بیاوریم” ادامه داد: آدم‌ها به خاطر اینکه نمی‌توانستند حرف‌هایی را در حوزه عمومی، صراحتا و به صورت آشکار بزنند، آن را در لفافه و کنایه می‌گفتند.او ادامه داد: ما مدام در زندگی روزمره خود با کنایه‌های طنزآمیز صحبت می‌کنیم و این اتفاق هم فقط به خاطر استبداد نیست و ممکن است به خاطر نوع و سبک روابط اجتماعی مان هم باشد که این گونه رفتار می‌کنیم و برای اینکه فضا تلخ نشود آن را به شوخی بیان می‌کنیم.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه “کمدی زمینه مساعدی را ایجاد کرده که مخاطبین آن حرف‌هایی را بشنوند که کنایه‌ای به کسی دارد یا به یک موضوعی که آدم‌ها در حالت عادی از آن صحبت نمی‌کنند” ادامه داد: کمدی ابزاری است برای بیان حرف‌هایی که نمی‌توان گفت و یا نسبت دادن به چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم ولی از آن ناراحت هستیم.شکرچی با اشاره به اینکه “یکی از کاربردهای اولیه هر رسانه‌ای سرگرمی است” بیان کرد: آدم‌ها همان قدر که به سرگرمی نیاز دارند به آگاهی، خبر و آموزش هم نیاز دارند. سبک زندگی بر روی تمامی این تفریحات تأثیرگذار است، در این تنوع سبک زندگی آن‌هایی که وقت، هزینه و سابقه متفاوت‌تری داشته باشند ممکن است آخر هفته خود را به دیدن یک نمایش یا فیلم بگذرانند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه “کمدی کارکرد تسکین آلام و دردها را دارد (با یک دید انتقادی) و برای فراموشی و فرار از خستگی و پیچیدگی‌هایی که در روز آدم‌ها با آن مواجه هستند، اتفاق می‌افتد” گفت: این از نگاه مصرف‌کننده است ولی در این مورد باید به نگاه تولیدکننده هم توجه کنیم که می‌گویند ما باید کالایی را عرضه کنیم که مصرف‌کنندگان انبوه، متوجه وضعیت نابه‌سامانی که در آن هستند نباشند و مثل ماشین‌ سرکار بروند و بعد از کار، از فرهنگ استفاده کنند و دوباره از فردا همان چرخه را ادامه دهند. او ادامه داد: در نگاهی کلی می‌توان گفت کسانی رسانه‌ها را در دست دارند که منابع قدرت و ثروت را هم در اختیار دارند و از نظر مکاتب انتقادی، این‌ها تلاش می‌کنند موضوعاتی را مطرح بکنند که اعضای عادی و کسانی که تحت سوءاستفاده از آن‌ها هستند، خیلی به کلیت شرایط ساختاری که در آن هستند فکر نکنند و از وضعیتی که در آن هستند خوشحال باشند و لذت موقت مصنوعی برایشان تولید شود تا فکر کنند که چقدر وضعیت خوب است و این همان آگاهی کاذبی است که «مارکس» می‌گوید. اکنون این وضعیت در کل فرهنگ وجود دارد و این وظیفه روشنفکران جامعه است که مدام این آگاهی و هشدار را بدهند که مبادا مردم به این وضعیتی که در آن هستند باقی بمانند.

این جامعه‌شناس با بیان اینکه “ما همه دوست داریم بعضی وقت‌ها از دیدن فیلمی لذت ببریم” گفت: اگر فیلمی از یک سطح فرهنگی و علمی پایین‌تری برخوردار باشد ولی از دیدن آن لذت ببریم و خوش بگذرد به دیدن آن می‌رویم. ما وقتی رسانه را تماشا می‌کنیم ترجیح می‌دهیم در عین حال به ما خوش هم بگذرد و اگر این گونه نیست پس می‌رویم به انجام کارهای جدی‌ترمان می‌پردازیم. این حس خوش گذشتن در تمام فیلم‌های کمدی وجود دارد چه فیلم گیشه‌ای باشد که به سمت ابتذال رفته باشد، چه فیلمی که می‌خواهد سطح بالایی داشته باشد و علاوه بر خوش گذشتن سعی دارد که ویژگی انتقادی هم داشته باشند.

او افزود: برخی کمدی‌ها گاهی فقط برای اینکه بتوانند مخاطب را بخندانند دچار هزل می‌شوند. این یک آسیب جدی برای فیلم‌های کمدی است و نیازمند هنرمندی توانا است تا بتوانند برخی مرزهای کمدی را رعایت کند.شکرچی با بیان اینکه “فیلم‌های کمدی ما بیشتر طنز گفتاری هستند تا طنز موقعیت” اظهار کرد: ما فیلم‌های کمدی‌مان بیشتر گفتار محور هستند و گویی ما تعدادی جوک را کنار هم چیده‌ایم و با یادآوری همان‌ها، خنده‌مان می‌گیرد. این برای سینما ضعف است و هر چقدر فیلم‌ها به تصویر نزدیک‌تر باشد سینمایی‌تر است تا اینکه مملو از گفتار باشد.

وی در پایان ابراز عقیده کرد: فیلم‌سازان به دلیل اینکه این توانایی را ندارند تا طنز موقعیت ایجاد کنند، سعی می‌کنند گفتارها غلیظ‌تر بکنند و این غلظت در شوخی‌ها فیلم را به سمت هزل می‌برد و آن را از ژانر خانوادگی خارج می‌کنند و در نهایت سطح سلیقه مخاطب را تنزل می‌دهد. وقتی مخاطبان به دیدن این سطح عادت می‌کنند تقاضایشان هم به همین گونه تنظیم می‌شود و برای آثار جدی‌تر و فکر شده‌تر انتظاری ندارند و در نهایت تولیدکنندگان نیز فقط همین تقاضاها را پاسخ می‌دهند.


منبع: بهارنیوز

معضلِ خاص شدن ادبیات در کشور ما

این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، درباره تب نوشتن و نویسنده شدن اظهار کرد: در دوره‌ای قرار داریم که قشر جوان  و تحصیل‌کرده به دنبال ‌راه‌هایی هستند که شناخته شوند. هنر یکی از این راه‌هاست که سهل‌الوصول‌تر است و در ظاهر به زمینه خاصی نیاز ندارد. در بین هنرها نیز  نویسندگی نسبت به سینما و موسیقی در دسترس‌تر است. آن‌ها ظرفیت خاصی دارند و محدودترند. وارد شدن به این رشته‌ها و فراگیری‌شان زمان بیشتری می‌خواهد اما ابزارهای لازم برای نوشتن، دم دستی‌ است و به راحتی می‌توان وارد آن شد.او در ادامه اظهار کرد: فضای مجازی، نوشتن را راحت‌تر کرده است. فرد در خانه، محل کار و یا هر جایی هر نوشته‌ای را می‌تواند علنی و عمومی کند. در گذشته  اگر فرد می‌خواست داستان منتشر کند باید در مجله یا هفته‌نامه چاپش می‌کرد. هرچند الان مجله یا هفته‌نامه خاصی که داستان منتشر کند نداریم.

زمانی افزود: فضای مجازی راه میان‌بری  شده است و فرد فکر می‌کند  اگر مطلب قابل انتشاری دارد حتی می‌تواند دلنوشته منتشر کند. از طرف دیگر، چاپ کتاب  با توجه به تسهیلاتی که چاپ دیجیتال فراهم کرده است، راحت‌تر شده  و خود نویسنده می‌تواند با هزینه مبلغی کتاب چاپ کند. این موضوع باعث شده است افراد به چاپ مطالب خود در قالب  کتاب علاقه‌مند شوند.او همچنین گفت: فقدان نقد نیز باعث شده کارهای خوب در انبوه کارهایی که  چاپ می‌شود دیده نشود. نبود نقد ادبی ضربه‌های زیادی به ادبیات زده است مثلا این‌که فرد فکر کند می‌تواند بنویسد. کم‌اطلاعی در حوزه ادبیات نیز باعث شده قداستی که قلم و نوشتن داشت، کم‌رنگ شود.  هچنین نوعی بی‌تفاوتی در ادبیات ما شکل گرفته است و برای نویسنده اهمیت ندارد که کار او وهن ادبیات است. به قول یکی از دوستان خیلی‌ها با کاری که ارائه می‌دهند بی‌سوادی خود را عمومی می‌کنند.  شاید این موضوع  یکی از ویژگی‌های دوره جدید است که  برای فرد مهم نیست هنرش یک چیز نازل و بازاری باشد و فقط دیده شدن مهم است.

این نویسنده  درباره این‌که چگونه می‌توان کسانی را که در کتاب اول متوقف شده‌اند در  مسیر درست قرار داد،  گفت:  چند سال پیش از یک مسئول فرهنگی شنیدم سه‌، چهارهزار نویسنده داریم که یک کتاب منتشر کرده‌ و دیگر ادامه نداده‌اند. این موضوع دلایل متفاوتی دارد؛ گاهی صنفی است، گاهی به  تیراژ کتاب و نبود بازخورد مناسب  مربوط است. اما این‌که نویسنده بخواهد ادامه دهد به ذات نویسندگی برمی‌گردد. آن‌هایی که انگیزه درونی دارند، ادامه می‌دهند زیرا شرایط بیرونی شرایط مساعدی نیست.او در ادامه خاطرنشان کرد: نویسندگی  مکانیکی نیست و اگر فرد انگیزه نداشته باشد نمی‌تواند ادامه دهد. این مسیر، مسیر پردست‌اندازی است و فرد خیلی زود دلسرد می‌شود. از طرف دیگر سوژه‌یابی کار سختی است و برخی با اندوخته‌ای که دارند یک یا چند کتاب تولید می‌کنند، برخی به تکرار می‌رسند، زیرا  توان این‌ را که موضوع جدیدی را بپرورانند ندارند و برخی این کار را رها می‌کنند.

شهریار زمانی همچنین درباره تأثیر کارگاه‌های نویسندگی  بر افزایش رغبت به نوشتن، گفت:  کارگاه‌ها بر اساس عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد؛ حتما افرادی می‌خواهند نویسنده شوند که این کارگاه‌ها شکل می‌گیرد.  یکی دیگر  از خصلت‌های دوره فعلی  این است که  افراد خیلی راحت  و سریع می‌خواهند بنویسند. در گذشته چنین شتاب و عجله‌ای در کار نبود که  فرد بخواهد خیلی سریع و بدون زحمت  نویسنده شود.او اضافه کرد: در گذشته فرد اگر پنج‌، شش سال  زمان صرف یادگیری آداب نویسندگی می‌کرد، آن را  سرمایه خود در کار می‌دانست، اما اکنون چنین نیست و فرد فکر می‌کند عمر خود را تلف کرده است. کارگاه‌ها زمینه‌ای است که افرادی که دوست دارند نویسنده شوند بروند و فن نویسنده شدن را یاد بگیرند.

این نویسنده متذکر شد: ظاهرا  تبلیغاتی می‌شود که از طریق این کلاس‌ها می‌توان نویسنده شد، این مانند تبلیغاتی است  که می‌گوید می‌توان در ۲۰ جلسه زبان یاد گرفت.او سپس در پاسخ به این‌که چگونه نارضایتی از میزان مطالعه ما و چاپ بی‌رویه کتاب در تناسب قرار می‌گیرند، اظهار کرد:  در هر رشته‌ای یک‌سری افراد هستند که کتاب می‌نویسند و  تعداد محدودی از علاقه‌مندان این  رشته کتاب‌ها را می‌خوانند. تیراژ کتاب نیز  محدود شده است زیرا با عموم مردم سر و کار ندارد. می‌توان گفت کتاب‌ها خاص شده‌اند.  البته در کشورهای دیگر نیز کتاب تخصصی خاص است؛ در این مورد  مشکلی نیست اما این‌که ادبیات (شعر و داستان) در کشور ما خاص شده، معضل است.

زمانی خاطرنشان کرد: درباره این‌که مردم کتاب نمی‌خوانند به طور مفصل بحث شده است. مردم به کتاب ایرانی اعتماد نمی‌کنند، و کتاب‌ها مسائلی را بیان می‌کنند که مسئله مردم نیست و یا زبانی دارند که مردم نمی‌توانند با آن زبان ارتباط برقرار کنند.  این‌که مردم کتاب نمی‌خوانند واقعیتی است، حتی مردم به عنوان سرگرمی نیز به کتاب نگاه نمی‌کنند.  او با بیان این‌که بحث تاریخی نیز می‌تواند در فقدان مطالعه  تأثیر داشته باشد، افزود: رمان و داستان مقوله جدیدی هستند که هنوز برای ایرانیان غریب‌اند. بین عموم  مردم و رمان پیوندی برقرار نشده،  هرچند کتاب‌هایی  هستند  که با تبلیغ خوب، فروش رفته‌اند اما عموما کتاب‌ها مخاطبی ندارند و ظاهرا برای قشر خاصی نوشته می‌شوند.او افزود: در جامعه رایج شده است که مطالعه دردی را دوا نمی‌کند، مردم نیازی به مطالعه ندارند و اگر نیازی داشته باشند از طریق دیگری خارج از کتاب و رمان مانند خواندن  مثلا خواندن متن تلگرامی و یا دیدن یک ویدئو آن را برطرف می‌کنند.


منبع: بهارنیوز

رویای "تکیه شهر" محقق می‌شود؟!

داستان باز هم درباره همان ساختمان کنار تئاتر شهر است که سرگذشت و حاشیه‌های عجیبی دارد. ساختمانی که سال‌ها پارکینگ بود ولی به یکباره تصمیم گرفته شد که در آن مسجد ساخته شود و حالا که ۱۵ سال از کلنگ‌زنی آن گذشته، به نظر می‌رسد مسجدی در کار نیست و فقط یک مجتمع فرهنگی ـ مذهبی علم شده است. مجتمعی که کاربری نامشخص و بلاتکلیفش می‌تواند نگرانی‌هایی را برای محیط فرهنگی و هنری تئاترشهر به وجود آورد. در چند وقت اخیر گفت‌وگوها و گزارش‌های مفصلی درباره بنایی که کنار تئاتر شهر ساخته شده در ایسنا منتشر شده که در آن‌ها علاوه بر یادآوری آنچه در این مکان گذشته، اتفاقات و تصمیمات حاشیه‌داری هم که منجر به ساخت بنایی عجیب در مجاورت یک بنای تاریخی و فرهنگی شده، مطرح شده است.

از آنجا که این ساختمان قرار بود مردادماه امسال بهره‌برداری شود و احتمالا این کار با توجه به تغییرات مدیریتی در شهرداری تهران به تعویق افتاده است، اظهارنظرهایی از سوی برخی اهالی فرهنگ به ویژه تئاتر مطرح شده که دست‌کم این مکان کاربری‌ای متناسب با تئاترشهر و نیز محدوده فرهنگی چهارراه ولیعصر (عج) داشته باشد. در این راستا احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران و نیز وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی اخیرا در مراسم اختتامیه جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی اذعان کرد، به جای ساختمانی که کنار تئاترشهر بنا شده قرار بوده «تکیه شهر» ساخته شود.

براساس آنچه نقل می‌شود، گویا طراحی بنای این تکیه هم توسط میرحسین موسوی انجام شده و حتی نقشه‌های آن الان باید در فرهنگستان هنر موجود باشد. با این حال مسجدجامعی می‌گوید، اگرچه این طرح اجرایی نشد ولی هنوز می‌توان تغییراتی در آن به وجود آورد تا به “تکیه شهر” تبدیل شود.او چند سال قبل در مقاله‌ای که به طور مفصل به قدمت ساخت تکیه در تهران اشاره دارد، درباره این طرح نیز توضیحاتی را ارائه کرده است.

 «ساختن محلی برای اجرای تعزیه و نمایش‌های آیینی و سنتی از نیازهای شهر بزرگ و ماشین زده تهران است که دست کم حدود ۱۵۰ سال پیش بین ۵۰ تا ۷۰ تکیه محلی داشته است و با وجود فراز و فرودهای بسیار مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) به ویژه در ماه محرم در آن پیوسته رو به گسترش بوده است. نخستین بار در سومین شورای شهر تهران این مساله مورد توجه قرار گرفت و پیشنهاد شد که در کنار تئاتر شهر، موزه تعزیه و تکیه شهر ساخته شود. در این موزه اشیایی مانند سیاهه‌ها، پرچم‌ها، علم‌ها، پارچه‌ها، صورتک‌ها، شیرها، کتل‌ها، لباس‌ها، شمشیرها، سپرها، نیزه‌ها، چکمه‌ها، زین‌ها، گاهواره‌ها، نخل‌ها و… گذاشته می‌شد و نمادی از تاریخ تحولات اجتماعی و فرهنگی را به نمایش می‌گذاشت. مجموعه‌ای ارزشمند از این قبیل آثار را مرحوم فیاض معین البکاء در اختیار داشت که زمینه واگذاری آن نیز فراهم شد.

 ساختمان تکیه نیز می‌توانست بر پایه ساختمان تاریخی و ارزشمند تکیه دولت باشد که بنایی فاخر و تاریخی بوده و عکس‌ها و نقشه‌های ساخت‌وساز آن نیز موجود است: هر چند لازم بود با توجه به پیشرفت معماری و نمایش و تئاتر از ظرفیت‌های جدید هنری نیز بهره گیرد و روزآمد شود.

به هر حال با توجه به اقدام غیرکارشناسانه مدیریت شهری در دوره پیش درباره تعیین کاربری دیگری برای آن زمین، انجام این کار عملا امکان پذیر نبود. از این رو سه پیشنهاد دیگر ارائه شد: نخست محل قدیم دانشکده الهیات دانشگاه تهران و مکان سابق حزب جمهوری اسلامی در خیابان امیرکبیر، نزدیک چهارراه سرچشمه که محل شهادت آیت الله بهشتی و یاران ارجمند ایشان در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ بود و در فضای تهران قدیم قرار داشت. دیگری زمینی بود در کنار موسسه فرهنگی- هنری صبا (وابسته به فرهنگستان هنر) واقع در ضلع غربی چهارراه طالقانی، در خیابان شهید برادران مظفرکه قرار بود با همکاری بخش معماری فرهنگستان هنر به ساخت و ساز آن اقدام شود.

و بالاخره مورد دیگری هم وجود داشت که به توافق‌های اجرایی نزدیک شد و موقعیت مکانی آن پیرامون تئاتر شهر و در ضلع جنوب غربی آن است و بر اساس موافقت‌نامه‌ایی که پس از چند دوره مذاکره درکمیسیون فرهنگی شورای شهر و خانه‌تئاتر به نتیجه رسید و با مدیرعامل (وقت) خانه تئاتر ـ آقای ایرج راد ـ و مدیرعامل وقت مترو آقای محسن هاشمی و اینجانب منعقد شد، مقرر گردید تکیه شهر در فضای کارگاه موقت مترو در غرب تئاترشهر در خیابان صبای جنوبی جنب کوچه سرمد ساخته شود: هر چند بعید است تا پایان این دوره مدیریت شهری این کار به سرانجام برسد.»

آنچه مسجدجامعی در این نوشتار به آن اشاره کرده، علاوه بر تشریح طرحی که برای تکیه شهر مدنظر بوده، از این جهت می‌تواند مورد توجه و تاکید اعضای جدید شورای شهر و نیز شهردار تهران قرار گیرد که نبود فضایی برای اجرای نمایش‌های آیینی و تعزیه و نیز نبود مکانی برای نگهداری وسایل و یادگاری‌های به جا مانده از تعزیه‌خوانان بنام کشور از جمله معین‌البکاء فیاض هاشمی همواره مورد انتقاد و اعتراض هنرمندان بوده است.حتی سال گذشته ایسنا در گزارشی به مشخص نبودن وضعیت یادگارهای معین‌البکا پرداخت که در ان اشاره شد، «زمانی که این تعزیه‌خوان درگذشت، قرار بود مجموعه‌ی غنی و گسترده‌ای از وسایل و نسخ تعزیه که توسط وی در خانه‌اش گردآوری شده بود به ثبت و نگهداری برسد و حتی فرهنگستان هنر وعده داد تا با راه‌اندازی موزه‌ی تئاتر، مجموعه‌ وسایل تعزیه‌ی «هاشم فیاض» را خریداری کند، اما بعد از گذشت ۱۲ سال هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و مشخص نیست این مجموعه وسایل و نسخ در کجا نگهداری می‌شوند و آیا اصلا چیزی از آن‌ها باقی مانده است یا خیر. »

اکنون با توجه به فرا رسیدن ماه محرم و تاکید یک عضو شورای شهر باید دید مدیران شهری چه تصمیمی برای ساختمان کنار تئاترشهر می‌گیرند و آیا با توجه به استقبالی که رهگذران چهارراه ولیعصر (عج) همواره در دهه محرم و نیز زمان برپایی جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی از اجرای تعزیه در محوطه تئاترشهر داشته‌اند، سرانجام مکانی برای تعزیه‌ و تعزیه‌خوان‌ها در این مکان برپا می‌شود؟!


منبع: بهارنیوز

اینجا اولین روستای هنری ایران در جهان

به گزارش ایسنا، کلپورگان روستایی در شرق استان سیستان و بلوچستان است و تا مرز پاکستان فاصله زیادی ندارد. نخلستان‌های زیاد و خرمای مرغوبی‌ دارد. تعداد کمی از ریش‌سفیدهای روستا، حصیر می‌بافند و زنان در کنار سوزن‌دوزی، سنت سفالگری هفت‌هزار ساله این منطقه را حفظ کرده‌اند و ادامه می‌دهند. این روستا حالا به‌عنوان نخستین روستا در آسیا و اقیانوسیه، ثبت جهانی شده است.مدرسه روستای کلپورگان بیشتر از کلاس هفتم، جایی برای دخترها ندارد و اگر آن‌ها بخواهند درس‌شان را ادامه دهند، باید تا شهرستان سراوان بروند که خانواده‌ها چنین اجازه‌ای به بیشتر دخترها نمی‌دهند. بعد از دوران کوتاه تحصیل، دخترها استعدادشان را در سوزن‌دوزی و سفالگری شکوفا می‌کنند و بیشتر آن‌ها وقتی به سن ۱۵ سالگی برسند، به خانه شوهر می‌روند.
زهرا و خدیجه تنها فروشگاه سفال کلپورگان را اداره می‌کنند. مغازه‌ای کوچک روه‌بروی موزه زنده سفال که یک در چوبی کوتاه دارد و باید برای آن‌که به آن وارد شوید، سرتان را خم کنید. یک میز کوچک جلوی در گذاشته‌اند. یک چراغ کم‌نور زرد هم تنها روشنایی داخل فروشگاه است و کف آن، با حصیر فرش شده است. در داخل، سفال‌های سرخ روی زمین چیده شده و بالا آمده‌اند.زهرا تازه ازدواج کرده است. خدیجه هم دوران تحصیل در مدرسه روستا را گذرانده است. وقتی از آن‌ها می‌پرسم، پسرها هم سفالگری می‌کنند؟ با هم جواب می‌دهند: نه. بیشتر پسرهای روستا بی‌کار هستند و اکثر آن‌ها سوخت قاچاق می‌کنند.از اوضاع فروش‌شان می‌پرسم؟ خدیجه که خوش‌زبان‌تر است، می‌گوید: برای تعطیلات نوروز ۹۶، فروش خیلی خوبی داشتیم، چون گردشگران زیادی آمده بودند.

فروشگاه روستای کلپورگان
من را به کارگاه سفالگری که به‌عنوان موزه زنده هم مشهور است، می‌برد. بعد از عبور از یک حیاط بزرگ به ساختمانی وارد می‌شویم که دورتادور آن ویترین دارد و برخی سفال‌ها را داخل ویترین‌ها نگهداری می‌کنند. روی دیوارهای موزه، عکس‌ها و نشان ملی‌ مرغوبیت صنایع دستی زنان سفالگر روستا نصب شده‌ است. سپس به اتاق دیگری وارد می‌شویم که دورتادور آن، زنان و بچه‌ها روی فرشی از حصیر نشسته‌اند و سفالگری می‌کنند. یکی از تفاوت‌های سفال کلپورگان با سفال دیگر مناطق، این است که آن‌ها بدون چرخ سفالگری، کار می‌کنند. هر کسی مشغول کاری است؛ یکی با تکه‌چوبی که در دست دارد، گِل را بالا می‌آورد تا ظرفی را که می‌سازد شکل دهد. یکی ظرفش را ساخته و با یک تکه‌سنگ آن را صیقل می‌دهد و دیگری کارش به پایان رسیده و در حال نقش‌زنی با جوهری است که از آب و تیتوک (سنگی که از کوه بیرک در همان نزدیکی به‌دست می‌آید) تهیه می‌شود.در کنار ساختمان موزه، ساختمان دیگری است که دو کوره در آن قرار دارد. مردم محلی می‌گویند کوره‌ها را سالی یک یا دو بار برای پختن سفال با گازوییل و نفت روشن می‌کنند. اطراف کوره پر از سفال‌های آماده‌ی خاکستری‌رنگ است تا بعد از پخت‌ن به رنگ سرخ درآیند.


موزه زنده سفال کلپورگان
پس از آنکه خدیجه همه جای موزه را خوب نشان می‌دهد، از او می‌پرسم قدیمی‌ترین زنی که همچنان سفالگری می‌کند، کیست؟ بدون آن‌که اسمی به زبان بیاورد می‌گوید: می‌خواهی برویم خانه‌اش؟ تا جواب مثبت من را می‌شنود، دستم را می‌گیرد و از موزه بیرون می‌برد.بین راه، پارک تازه‌تاسیس روستا را نشان می‌دهد. پارکی بدون گیاه و سرسبزی، یا حتی نخل! پارک را با چند مجسمه ساخته‌شده به شکل سفال‌های معروف روستا تزیین کرده و چند تاب و سرسره هم داخل پارک گذاشته‌اند. می‌پرسم چرا این پارک هیچ درختی ندارد؟ جواب می‌دهد: تازه ساخته شده و قرار است در آن درخت بکارند. وسایل بازی آن را به‌تازگی نصب کرده‌اند، حالا اگر پسر بچه‌های روستا بگذارند سالم بماند و خرابش نکنند.  


پارک روستا
کمی جلوتر از پارک، به یک در بزرگ آهنی باز می‌رسیم. خدیجه دستم را می‌کشد و می‌گوید: اینجا خانه‌ی «گُل بی‌بی دهواری» است؛ یکی از زنان قدیمی روستا که هم سفالگری می‌کند و هم به جوان‌ترها آموزش می‌دهد. برخی زنان قدیمی روستا که نمی‌توانند تا کارگاه بیایند، سفالگری را در خانه‌ به جوان‌ترها یاد می‌دهند.  زیر یک اتاقک کاهگِلی بزرگ، عروس، دختر، نوه‌ها و شاگردان «گل بی‌بی» روی زمینی که با حصیر فرش شده، نشسته‌اند و مشغول کار هستند. گل بی‌بی هم روی کارهای‌شان نظارت می‌کند.گل بی‌بی نمی‌تواند فارسی صحبت کند و صحبت‌هایش را خدیجه برایم ترجمه می‌کند. اول از همه، دخترش را که ۱۵ سال سن دارد و سفالگری می‌کند، نشان می‌دهد و می‌گوید: شوهرش، زن دیگری گرفته و هزینه بیمه‌ی او را پرداخت نمی‌کند و باید هر سه‌ماه ۲۲۰ هزار تومان به بیمه بدهد، کاش می‌شد کاری کرد که مبلغ کمتری برای این کار بپردازیم.
او ادامه می‌دهد: سال‌هاست که سفالگری می‌کنیم، اما تا کنون ماهانه حقوقی برای آن نگرفته‌ایم. حتی پول سفال‌هایی را هم که درست می‌کنیم، تمام و کمال نمی‌پردازند و فقط نصف آن را به ما می‌دهند. رییس کارگاه‌، نصف پول سفال را می‌گیرد و نصف بقیه را به سفالگران می‌دهد. زندگی ما از طریق فروش سفال می‌گذرد.یکی از عروس‌ها وسط صحبت‌های گل بی‌بی می‌پرد و می‌گوید: سفالی که گل بی‌بی درست می‌کند، با بقیه سفال‌ها فرق می‌کند؛ وزن آن سبک‌تر است و تمیزتر از دیگران سفالگری می‌کند.    
گل بی‌بی خاک را الک می‌کند و بعد با آب مخلوط می‌کند. روزی سه ظرف درست می‌کنند، از هفت صبح تا دو بعدازظهر سفالگری می‌کند و عصرها هم وقتی سفال‌ها کمی خشک‌تر شد، ظریف‌کاری‌های دیگر را انجام می‌دهند. بعد از دو روز، با استفاده از آب و سنگ‌هایی که از کوه‌های اطراف جمع می‌کنند، ظرف‌های ساخته‌شده را صیقل می‌دهند و صاف می‌کنند، بعد روی آن‌ها نقش می‌زنند. باید تعداد سفال‌ها به یک‌هزار عدد برسد تا بتوانند آن‌ها را در تنها کوره‌ی روستا که هر شش‌ماه یک‌بار روشن می‌شود، ببرند.

خانه گل بی‌بی
کوچکترین نوه گل بی‌بی پنج ساله است و تازه شروع به کار کرده و صیقل کردن سفال را انجام می‌دهد. خود گل بی‌بی هم این کار را از مادربزرگ و مادرش یاد گرفته است. او می‌گوید: از من برای شرکت در نمایشگاه‌های زیادی در شهرهای مختلف دعوت کرده‌اند؛ اما پا درد دارم و نمی‌توانم در نمایشگاه‌ها شرکت کنم و همین سفال‌ها را هم به‌زور درست می‌کنم. شش‌ماه کار می‌کنم، اما فقط ۳۰۰ هزار تومان می‌دهند.با این‌که گل بی‌بی ۷۰ سال سن دارد و استادکار نمونه‌ای است، اما هنوز بیمه ندارد و بارها خواسته که مسوولان کاری برای بیمه سفالگران روستا انجام دهند.پیش از خداحافظی، گل بی‌بی یکی از شاگردانش را صدا می‌زند تا با یک سینی خرما و یک لیوان آب که از کوزه‌ای که خودش درست کرده است، می‌ریزد، از مهمان‌ها پذیرایی ‌کند.


کوره سفال


منبع: بهارنیوز

دردسر ارزانیِ تورهای روسیه

این اظهارات، بخشی از گفت‌وگوی هادی معماری، راهنمای گردشگری با ایسنا است. او از هفت سال پیش تا امروز به عنوان راهنمای رسمی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در روسیه مستقر است و گردشگران ایرانی را همراهی می‌کند.او از موج مسافرت ایرانی‌ها که بعد از ترکیه به سمت روسیه جریان پیدا کرد و کیفیت تورهای آن‌ها و همچنین راهنماهایی که با داغ شدن بازار سفر به روسیه، خود را به این کشور رساندند، برای ایسنا تعریف کرد و گفت: قبلا شرایط تورلیدرها در روسیه هم از نظر حقوق و هم از نظر روحی خیلی خوب بود، اما با ارزان شدن تورها و رقابت ناسالم برخی آژانس‌های ایرانی، روز به روز شاهد کاهش کیفیت هستیم.
 
او ادامه داد: شهر سنت‌پترزبورگ و مسکو و کلا تورهای روسیه، فرهنگی و تاریخی هستند و نه تفریحی مثل ترکیه و یا تایلند، ولی متأسفانه بعد از کاهش سفرها به ترکیه و سایر کشورها، آژانس‌ها و تورلیدرهای فعال در آن کشورها، روسیه را هدف قرار دادند و متأسفانه باعث بروز مشکلاتی هم برای مسافر و هم کشور میزبان شدند.
«معماری» برای این‌که نشان دهد تغییرات در مقصد جدید ایرانی‌ها چگونه بوده، به هفت سال پیش برگشت و گفت: در گذشته که حجم تورهای ورودی از ایران به روسیه کمتر بود، کارگزارها از دانشجوها و افراد مقیم برای راهنمایی مسافران استفاده می‌کردند که آشنا به شرایط و قوانین روسیه بودند. وی افزود: بنده سال ۲۰۱۱ میلادی به همراه گروهی برای نخستین‌بار به روسیه وارد شدم و به صورت دستیار، یک ماه همراه گروه‌ها توسط کارگزار که بیش از ۲۰ سال ساکن روسیه بود، آموزش دیدم و سپس شروع به کار کردم. سال اول با این‌که آشنا به موزه هرمیتاژ (دومین موزه بزرگ دنیا بعد از لوور با حدود سه میلیون اثر و اولین موزه از لحاظ تعداد تابلو نقاشی با بیش از ۶۰۰ هزار تابلو) بودم و مسیر را می‌شناختم و راهنمای محلی همراهم بود، جرأت ورود به موزه هرمیتاژ و توضیح آن را به گروه نداشتم و خودِ کارگزار برای ارائه توضیحات همراه گروه وارد مکان‌ها می‌شد.
وی اضافه کرد: حالا هفت سال از آن روزها گذشته و من در این یکی دو سال اخیر به خاطر حجم بالای گردشگری از ایران شاهد هستم افرادی که حتی کوچکترین آگاهی از تاریخ روسیه و قوانین این کشور ندارند، به صورت تورلیدر و راهنما مشغول به کار شده‌اند و هر چیزی را که به ذهن‌شان می‌رسد، به مسافر می‌گویند.
این راهنمای گردشگری بیان کرد: متأسفانه اعزام راهنمای گردشگری از ایران به خارج از کشور تابع قوانین خاصی نیست. در سال‌های اخیر شاهد رشد قارچ‌گونه مؤسسه‌های آموزش تورلیدری و تربیت و آموزش راهنمایان گردشگری توسط افرادی که حتی سواد این رشته را ندارند، هستیم. اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که راهنما واقعا چه کسی است؟ هر کسی که دوره بگذراند و کارت بگیرد، راهنما است؟ بعضی وقت‌ها می‌بینم افرادی که دانشجو هستند یا ساکن روسیه از کسی که در ایران شش ماه دوره گذرانده بهتر توضیح می‌دهند و بهتر تور را به اصطلاح جمع می‌کنند تا کسانی که در ایران به صورت تخصصی وارد این رشته شده‌اند.
او تاکید کرد: آسیبی که یک «راهنما نما» می‌زند، اول به مسافر است، آن هم با دادن اطلاعات غلط. بیشتر راهنما نماها به فکر بیشتر پول درآوردن هستند و متأسفانه با تبلیغ غیرواقعی درباره‌ی تورهای اضافی یا آپشنال، موجب بی‌اعتمادی مسافران در تورهای بعدی می‌شوند.
وی ادامه داد: دومین و شدیدترین ضربه‌ی یک راهنمانما به هویت ایران و ایرانی با انجام کارهایی است که چهره‌ی کشورمان را خراب می‌کند؛ برای مثال داخل کلیساهایی که جامع هستند و مراسم برگزار می‌شود، عکس و فیلمبرداری ممنوع بوده و رعایت سکوت الزامی است ولی من به چشم خود شاهد این موضوع بودم که راهنما نما با گفتن این‌که یواشکی می‌توانید عکس بگیرید باعث بوجود آمدن مشکلاتی برای گروه شده‌اند.این راهنمای گردشگری اظهار کرد: کار اصلی یک راهنما، راهنمایی و گفتن نکات مهم و حل مسائل و مشکلات نابهنگام است، ولی متأسفانه راهنما نماهایی وارد مسیر شده‌اند که به خاطر ندانستن زبان حتی نمی‌توانند کوچکترین مشکل مسافر را که جا گذاشتن وسایل داخل اتوبوس است، حل کنند، چه برسد به این‌که مسافر دچار مشکل سلامتی شود.
او درباره‌ی پیگیری مشکلاتی که در این تورها از سوی راهنما بروز می‌کند، گفت: اولین جایی که معمولا از راهنما شکایت می‌شود ‌آژانس است که مسافر ثبت‌نام کرده و معمولا آژانس‌ها به شکایت رسیدگی و مشکلات را حل می‌کنند. اگر مشکل حاد و بزرگ باشد، از طریق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پیگیری می‌شود که من به شخصه شاهد این پیگیری‌ها نبوده‌ام. این راهنمای گردشگری در عین حال بیان کرد: برخی آژانس‌های گردشگری دنبال درآمد بیشتر هستند تا کیفیت کار. البته هستند آژانس‌های خوشنامی که سال‌هاست مشغول کارند و مسافران خود را حفظ کرده‌اند.
او معتقد است: مهمترین علتی که باعث شده آژانس‌ها و کارگزاران روسیه از نیروی بی‌تجربه و تازه‌کار استفاده کنند، این است که این حجم از نیروی کار و تازه‌کار حاضر است با کمترین حقوقِ دریافتی کار کند و حتی در برخی موارد شاهد این بوده‌ایم که بدون دریافت حقوق و حتی پرداخت وجه به کارگزار یا آژانس مشغول به کار شده‌اند. معماری تاکید کرد: نخستین خلأ نداشتن قانون یا به اجرا درنیامدن نظارت بر کار آژانس‌ها و راهنماهای گردشگری است. خوشبختانه تا حدودی تشکل‌های گردشگری از جمله انجمن‌های صنفی پیگیر رفع این خلأ‌های قانونی هستند، اما لازم است پگیری‌ها و نظارت‌ها جدی‌تر شود.
 


منبع: بهارنیوز

لنج‌داران خوزستانی فلافل می‌فروشند

«مسعود حیاوی» مدیرعامل تعاونی لنج‌داران آبادان که ۱۵۰ شناور را زیر نظر دارد می‌گوید: رفته رفته به دلیل وضعت درآمدی و صنفی بسیاری از لنج‌داران آبادانی؛ دریانوردی و شناورداری را رها می‌کنند و به سیگارفروشی و دکه‌داری می‌پردازند. بسیاری از مشکلات لنج‌داران به دلیل عدم توجه مسئولان به مشکلات صنفی است. حیاوی در مورد لنج‌دارانی که شناورهای خود را از روی ناچاری در آبهای ساحلی رها می‌کنند تا غرق بشوند، بیان می‌کند: در طی سال‌های اخیر دست‌کم ۶۰ تا ۷۰ نفر از لنج داران عضو این تعاونی تصمیم گرفتند به دلیل گرفتاری‌های صنفی و ناتوانایی در پرداخت بدهی‌ها و تامین معاش، لنج‌هایی که کمتر از ۱۵۰ تن گنجایش داشتند را در روخانه‌ها و سواحل اطراف آبادان رها کنند با علم بر اینکه در نتیجه عدم رسیدگی پس از مدتی این لنج‌ها غرق می‌شوند.

 او ادامه می‌دهد: پس از آنکه در سال ۹۲ قیمت گازوییل به یک‌بار افزایش یافت؛ دیگر برای لنج‌داران بهتر بود که لنج‌های خود را رها کنند، شاید بتوان گفت در کل استان خوزستان در این چند سال ۷۰۰ تا ۸۰۰ لنج از در سواحل پهلو گرفتند و دیگر کار نمی‌کنند و صاحبان این لنج‌‌ها به کارهایی مانند فلافل‌فروشی روی آورده‌اند. وی اضافه می‌کند: در این شرایط سهیه‌های سوخت ما بابت هر سفر است که اکنون هر لنج ۴ هزار لیتر بنزین دارد. طبق مقررات باید همه این مقدار را به یکباره تحویل بگیریم در حالی که بیشتر اعضای تعاونی قادر نیستند هزینه نزدیک به هفت میلیون تومانی سهمیه سوخت را تامین و پرداخت کنند، البته این مبلغ بالا و پایین می‌شود زیرا شرکت نفت هر هفته یک قیمت به ما اعلام می‌کند. او در مورد کارگران و ملوانانی که در این شناورها مشغول هستند، ادامه می‌دهد: در هر لنج به صورت میانگین هشت ملوان کار می‌کند. اما این کارگران مانند لنج‌داران وضعیت مناسبی ندارند.نهایت دستمزد یک ملوانی که بیش از نیمی از سال را روی آب است به ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان می‌رسد.

حیاوی با تشریح وضعیت ملوانان بیان می‌کند: اول ماه و هنگامی که ملوانان حقوق‌های خود را دریافت می‌کنند و هزینه‌های بیمه و … را کنار می‌زنند، بیش از ۵۰۰ هزار تومان برایشان باقی نمی‌ماند. حدود ۱۲۰۰ خانوار از راه باربری دریایی امورات خود را می‌گذرانند. این فعال صنفی لنج‌داران در پایان می‌گوید: فضای کار برای حمل و نقل محصولات وارداتی و صادراتی وجود دارد ولی مشکلات مالی و عدم رسیدگی مسئولان به مسائل صنفی لنج‌دارن باعث می‌شود هر سال از تعداد شناورها کاسته شود و این روند پایانی جز تعطیلی تعاونی لنج‌داران ندارد.


منبع: بهارنیوز

۱۳٫۵ درصد از ایرانی ها افسرده اند

به گزارش مهر، دکتر آرش میراب زاده در آستانه برگزاری سی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان اظهارداشت: امسال تلاش شده همه محورهای روانپزشکی در کنگره توسط روانپزشکان، روانشناسان و سایر رشته های مرتبط مورد بحث و گفتگو قرار گیرد و جدیدترین دستاوردهای علمی نیز برای شرکت کنندگان ارائه شود.
وی افزود: از تمام کمیته های علمی انجمن روانپزشکان ایران درخواست کرده ایم تا موضوعات مختلف مورد نظر را در قالب سخنرانی به اطلاع حاضرین که اعضاء تیم درمان روانپزشکان هستند برسانند. حدود ۱۲۰ مقاله نیز به صورت سخنرانی و ۵۰ مقاله به صورت پوستر ارائه خواهد شد.دبیر علمی سی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان ادامه داد: پژوهش های روانپزشکان جوان که کمتر از ۵ سال از فعالیت حرفه ای آنها گذشته باشد و رزیدنت های روانپزشکی نیز مد نظر قرار گرفته و در صورت ارائه مطلب آنها در کنگره و برگزیده شدنش جایزه ای تحت عنوان جایزه” استاد دکتر داویدیان “برای آنها پیش بینی شده است.

میراب زاده گفت: پانل های علمی به صورت پرسش و پاسخ بین اعضاء پانل و شرکت کنندگان برگزار خواهد شد همچنین کارگاه های آموزشی مختلف و ارائه سخنرانی ها در قالب سمپوزیوم های علمی مد نظر خواهد بود. همچنین سخنرانان و مهمانانی از کشورهای انگلستان،کانادا، آمریکا و آلمان خواهیم داشت.دبیر علمی سی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان در ادامه به موضوع شایع ترین اختلالات روانپزشکی اشاره کرد و گفت:افسردگی یکی از این اختلالات شایع به شمار رفته که امروزه بسیاری از خانواده ها را مستقیم و غیر مستقیم درگیر کرده است.

وی بیان داشت: ۲۳ درصد از جامعه ۱۵ تا ۶۴ ساله دچار یکی از اختلالات روانپزشکی بوده که افسردگی در صدر آن است به صورتی که بر اساس آخرین مطالعات حدود ۱۳.۵ درصد از افراد مورد مطالعه در این پژوهش دچار افسردگی بودند. که البته این آمار اختلاف چندانی با شیوع جهانی آن ندارد.میراب زاده با اشاره به اینکه بر اساس آخرین مطالعاتی که در ایران انجام شده آمار زنان افسرده حدود ۱۶ درصد و مردان افسرده حدود ۱۰ درصد بوده است، گفت: به طور کلی اختلالات روانپزشکی در زنان ۲۶ درصد و در مردان ۲۰ درصد است.

وی تأکید کرد: البته باید توجه داشت که افسردگی دلایل و ریشه های مختلف جسمی،روانشناختی و اجتماعی دارد. ابعاد جسمی شامل تغییر در واسطه های شیمیایی مغز،علل ژنتیک و بیماری زمینه ای همچون مشکلات تیروئیدی، پانکراس، دیابت و فشارخون است.دبیر علمی سی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان تصریح کرد: درمان افسردگی با علل جسمی اصولا نیاز به درمان دارویی دارد ولی علت روانشناختی با انجام مشاوره ممکن است قابلیت درمان داشته باشد.

میراب زاده با بیان اینکه مسائل اجتماعی نیز در بروز افسردگی تأثیر دارد، خاطر نشان کرد: عوامل اجتماعی هم به عنوان یکی از علل مهم در بروز و درمان اختلالات روانپزشکی نقش دارد و به طور کلی باید توجه داشت که همانطور که علت اختلالات روانپزشکی چند محوری است درمان آن نیز چند محوری محسوب می شود.وی در پایان گفت: پرداختن به ابعاد معنوی نیز می تواند نقش مهمی در بروز و درمان انواع اختلالات روانپزشکی بازی کند.سی و چهارمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان(هفدهمین همایش پیاپی) ۲۵ تا ۲۸ مهر ۹۶ در سالن شهید غرضی بیمارستان میلاد برگزار می شود.


منبع: بهارنیوز