استعفای منصوریان پذیرفته شد/ افتخاری: این سخت‌ترین تصمیم زندگیم بود

مدیرعامل باشگاه استقلال تهران، استعفای منصوریان از سرمربیگری این تیم را پذیرفت.

به گزارش ایسنا، بعد از تساوی استقلال مقابل ذوب آهن، علیرضا منصوریان از سمت خود استعفا داد و حالا با پذیرش این استعفا از سوی سیدرضا افتخاری، دیگر منصوریان سرمربی استقلال محسوب نمی شود.

افتخاری بر اساس آنچه که به سایت باشگاه استقلال گفته، علی رغم میل باطنی با این استعفا موافقت کرده است.

مدیرعامل استقلال در همین رابطه گفت: امروز سخت ترین تصمیم دوران مدیریتی‌ام را گرفتم و علیرغم میل باطنی با استعفای آقای منصوریان موافقت کردم.

وی افرود: منصوریان زحمات زیادی برای تیم استقلال کشید، کسب مقام نایب قهرمانی، پیروزی در دربی و صعود به مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیا از افتخارات علیرضا منصوریان درفصل گذشته بود. ایشان فرزند استقلال است و در خانواده استقلال باقی خواهد ماند. وظیفه خود می‌دانم از زحمات آقای منصوریان تشکر کنم و از بردباری و حمایت خانواده محترم آقای منصوریان درروزهای سخت تشکر و قدردانی می کنم.

افتخاری در ادامه با خطاب قرار دادن هواداران استقلال گفت: و اما سخنی با هواداران عزیز؛ فوتبال آنقدر ارزش ندارد که به خاطر آن به افراد و خانواده آنها توهین شود. انتقاد و اعتراض حق مسلم هواداران عزیز است اما هرگز دین مبین اسلام اجازه نداده که بخاطر ورزش به کسی توهین شود. هواداران عزیز در روزهای سخت ازخود خویشتن داری نشان دهند و صبر و متانت خود را حفظ کنند. استقلال دارای هواداران فهیم و با فرهنگ اسلامی است، بنابراین حرمت وشأن افراد باید حفظ و رعایت شود.


منبع: عصرایران

دستیار ایرلندی جانشین علی منصور شد

تمرین امروز تیم فوتبال استقلال در حضور جانشین سرمربی مستعفی این تیم برگزار خواهد شد.

به گزارش تسنیم، میک مک درموت دستیار ایرلندی علیرضا منصوریان به عنوان جانشین این مربی انتخاب شد.

این انتخاب موقت است و مک درموت از  امروز تمرینات آبی پوشان را زیر نظر خواهد گرفت. او فعلا قرار است در بازی آینده استقلال که با سپیدرود رشت است روی نیمکت این تیم به عنوان سرمربی بنشیند. هر چند که او به خاطر اخراجش در بازی با ذوب آهن باید در رشت از روی سکوها تیمش را هدایت کند.

سایر دستیاران منصوریان نیز به مانند خود او با استقلال قطع همکاری خواهند کرد.


منبع: عصرایران

انفجار پراید به همراه سرنشینش در تبریز

یک خودرو سواری پراید در اتوبان پاسداران تبریز همراه با سرنشین اش دچار انفجار شد.

به گزارش مهر، خودرو سواری پراید در ساعت۲۳:۵۰ دقیقه شب گذشته در اتوبان پاسداران تبریز دچار آتش سوزی شده و لحظاتی بعد همراه با راننده خودرو منفجر شد.

براساس اعلام شاهدان این حادثه در رمپ ورودی کوه عون بن علی به اتوبان پاسداران اتفاق افتاده و در حواشی خودرو منفجر شده خودرو دیگری در حال تردد نبود و مردم از شدت انفجار و زبانه های آتش نتوانستند به خودرو نزدیک شوند، و سرنشین یا سرنشینان احتمالی در داخل کابین خودرو گیر افتادند.

فعلا اطلاعات دقیقی در خصوص علت انفجار در دست نیست و اخبار کامل تر متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد.


منبع: عصرایران

با مفهوم رنگ‌های پایین تیوب خمیر دندانها آشنا شوید

دبیر انجمن متخصصین دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی ایران به جزئیات مفهوم رنگ‌های پایین تیوب خمیر دندانها پرداخت.

کیوان ساعتی در گفت‌وگو با تسنیم، درباره رنگ‌های پایین خمیر دندانها اظهار داشت: مانند بسیاری از شاخص‌ها این رنگ‌ها آن‌طور که برداشت می‌شود صحیح نیستند. شایعات می‌گویند که مفهوم رنگ‌های روی تیوب خمیردندان بدین صورت است:

قرمز: طبیعی + محتویات شیمیایی

سیاه: کاملاً شیمیایی

سبز: طبیعی

آبی: طبیعی + دارویی.

دبیر انجمن متخصصین دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی ایران ادامه داد: در صورتی که در حقیقت، مربع‌های رنگی پایین تیوب خمیردندان هیچ ارتباطی به مواد محتوای آن ندارد، به این مربع‌های رنگی color Marks یا Marks  Eye می‌گویند  که علائمی در مورد پروسه تولید هستند و نشان‌دهنده این مطلب هستند که در روند تولید واحدهای مشترک درون دستگاه‌ها با سرعت بالا یک بسته از کجا تا کجا بریده می‌شود و این ساختارها با سانسورهای نوری قابل مشاهده هستند.

ساعتی تصریح کرد: همچنین مطلب مهم برای پی بردن به محتوای شیمیایی خمیردندان، خواندن اطلاعات نوشته‌شده در مورد عناصر موجود در خمیر دندان به‌روی بسته است که اطلاعات کافی در اختیار شما قرار می‌دهد.


منبع: عصرایران

بهترین روش پیشگیری از فشارخون بالا

نتایج تحقیق جدید نشان می دهد حفظ وزن سالم، رفتار شماره ۱ پیشگیری از فشارخون بالاست.

به گزارش مهر، نتایج محققان دانشگاه آلاباما آمریکا نشان می دهد حفظ وزن سالم در میانسالی می تواند به حفظ فشارخون پایین کمک کند.

جان بوث، سرپرست تیم تحقیق، در این باره می گوید: «افزایش فشارخون در سنین جوانی با بیماری قلبی و سکته مرتبط است. ما در این مطالعه تاثیر بلندمدت حفظ وزن سالم را بر فشارخون بالا ارزیابی کردیم.»

بوث و همکارانش در این مطالعه تاثیرات پنج رفتار سالم را بررسی کردند:

– هرگز سیگار نکشیدن؛

– عدم مصرف نوشیدنی های الکلی؛

– رژیم غذایی سالم؛

– فعالیت فیزیکی متوسط تا شدید به میزان ۱۵۰ دقیقه یا بیشتر در هفته؛

– حفظ وزن سالم.

این مطالعه شامل حدود ۴۷۰۰ فرد داوطلب ۱۸ تا ۳۰ بود. زمان آغاز مطالعه سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ بود. در طول ۲۵ سال بررسی این افراد، محققان فشار خون و رفتارهای سالم افراد را هشت بار اندازه گیری کردند.

افراد دارای وزن سالم ۴۱ درصد کمتر در معرض ابتلا به فشارخون بالا در میانسالی قرار داشتند.

همچنین افرادی که حداقل چهار رفتار سالم در این دوره داشتند، ۲۷ درصد کمتر در معرض ریسک ابتلا به فشارخون بالا در میانسالی قرار داشتند.

محققان دریافتند حفظ فعالیت فیزیکی و تغذیه سالم ارتباط خاصی با فشارخون بهتر نداشت.

اما به نظر می رسد حفظ وزن سالم از سایر رفتارها به مراتب مهم تر است، اما این به معنای نادیده گرفتن سایر رفتارهای سالم نیست. چراکه سایر رفتارهای سالم برای حفظ وزن متناسب بدن لازم هستند و بدون رژیم غذایی سالم و ورزش این امر محقق نمی شود.


منبع: عصرایران

روایت ظریف از نشست وزیران خارجه ۱+۵ پشت درهای بسته

وزیر امور خارجه کشورمان پس از نشست بیش از یک ساعته با وزیران خارجه ۱+۵ در جمع خبرنگاران ایرانی گفت: جلسه مشخصی بود که در آن تاکید شد نگرش‌ها بر برجام مبتنی بر رویکردی همه جانبه و چند جانبه است نه یک جانبه و یک قطعنامه شورای امنیت نیز آن را مورد تاکید قرار داده است.

به گزارش ایسنا، محمد جواد ظریف در ادامه گفت: در این جلسه موارد نقض مواد ۲۶،۲۸  و ۲۹ برجام و کوتاهی آمریکا در اجرای تعهداتش را که از ابتدای امر شاهد آن هستیم، مطرح کردیم و همه کشورها بر ضروت اجرای تعهدات از سوی همه طرف ها تاکید کردند.

وی گفت: با توجه به این که ایران اعتقاد داشت آمریکا تعهداتش را اجرا نکرده و لفاظی هایی که توسط آمریکا صورت می گیرد و به ویژه سخنرانی بسیار سخیفی که توسط  رییس جمهور آمریکا انجام شد، نشان دهنده دور بودن  آمریکا از واقعیات دنیا است.

ظریف درباره نتیجه این نشست با بیان این که این جلسه غیر رسمی بود و این طور نبود که در انتها تصمیم گیری خاصی انجام شود، افزود: این جلسه برای نشان دادن اجماع  تمامی اعضای ۱+۵ در رعایت برجام بود.

وزیران ایران و ۱+۵ عصر روز چهارشنبه به وقت محلی پشت درهای بسته به مدت یک ساعت و نیم گفت‌وگو کردند.

این دومین نشست برجامی در سطح وزیران خارجه بود که در نیویورک انجام می شود.


منبع: عصرایران

روحانی به دام ترامپ نیفتاد

عصر ایران- شماره جدید هفته نامه « امید جوان» این تیتر را بر پیشانی دارد: « صدای اعتدال/ روحانی در دام ترامپ نیفتاد».

هفته نامه پر سابقه سیاسی – اجتماعی تهران که ۲۰ سال است هر هفته مهم ترین رخدادهای هفته را همراه با تحلیل و تفسیر در قالب یک روایت می نویسد نوشته است:

«دونالد ترامپ رییس‌جمهوری آمریکا در نطق سه‌شنبه شب اتهاماتی را متوجه ایران کرد و ابهاماتی را درباره توافق هسته‌ای یا برجام مطرح ساخت و روز بعد هم گفت تصمیم خود را درباره برجام گرفته است اما نگفت قصد دارد آمریکا را از برجام خارج کند یا کنترل برنامه‌های موشکی را به آن بیفزاید یا با نقض توافق ایران را به واکنش وادارد.

از این رو این تصور شکل گرفت که حسن روحانی در نطق چهارشنبه شب به او پاسخ می‌دهد و متقابلا اتهاماتی را متوجه آمریکا می‌سازد.

اما روحانی با اجتناب از رفتارهای هیجانی و گفتارهای غیر عقلانی روحانی است و اگر غیر این بود احمدی نژاد بود. روحانی ماموریت خود را حفظ جام برجام در مقابل سنگ باران‌های ترامپ می‌داند و به زبان صریح می‌توان گفت در دام ترامپ نیفتاد و به جای گفتار واکنشی بر اعتدال تاکید ورزید و گفت: ما که با حافظ، جهان را فتح کرده‌ایم چه نیازی به فتح دیگری داریم؟

ما برای ترویج فرهنگ و تمدن و مذهب و انقلاب‌مان در قلب‌ها وارد می‌شویم و با عقل‌ها سخن می‌گوییم. ما نه می‌خواهیم امپراتوری تاریخی‌مان را احیا کنیم و نه می‌خواهیم مذهب رسمی را حاکم سازیم و نه انقلاب‌مان را با زور سرنیزه صادر کنیم.

دامی که ترامپ و مشاوران او گسترانده بودند این بود که روحانی و ایران را از اعتدال خارج و به افراط وادار کنند اما روحانی هم چنان از اعتدال گفت و آرزو کرد صدای اعتدال در دنیا غالب شود. او همه را به هم افزایی اندیشه‌ها و نه رقص‌ شمشیرها سفارش کرد و به جای دهان به دهان شدن با دلال بی اصل و نسبی چون ترامپ ترجیح داد با زبان منطق سخن بگوید و ادبیاتی را به کار گیرد که مورد پسند و تایید اروپایی‌ها هم باشد.

روحانی به دام ترامپ نیفتاد چون روحانی است و چون برجام را پاس می‌دارد. در داخل، دلواپسان سنگ می‌انداختند و نتوانستند جام برجام را بشکنند و در خارج ترامپ سنگ می‌اندازد و روحانی با جلب نظر جامعه جهانی می‌خواهد و می‌تواند از این خوان هم بگذرد.»

  «امید جوان» با این مقدمه تحلیل مفصل خود را در صفحات وسط ارایه کرده و در پایان به طعنه پرسیده است: دلواپسان ( مخالف برجام) و ترامپ (که برجام را مایه شرمساری می داند) چگونه در نیویورک به هم رسیدند؟!


منبع: عصرایران

استعفای منصوریان پذیرفته شد

خبرگزاری ایسنا: مدیرعامل باشگاه استقلال تهران، استعفای منصوریان از سرمربیگری این تیم را پذیرفت.

بعد از تساوی استقلال مقابل ذوب آهن، علیرضا منصوریان از سمت خود استعفا داد و حالا با پذیرش این استعفا از سوی سیدرضا افتخاری، دیگر منصوریان سرمربی استقلال محسوب نمی شود.

افتخاری بر اساس آنچه که به سایت باشگاه استقلال گفته، علی رغم میل باطنی با این استعفا موافقت کرده است.

مدیرعامل استقلال در همین رابطه گفت: امروز سخت ترین تصمیم دوران مدیریتی‌ام را گرفتم و علیرغم میل باطنی با استعفای آقای منصوریان موافقت کردم.

وی افرود: منصوریان زحمات زیادی برای تیم استقلال کشید، کسب مقام نایب قهرمانی، پیروزی در دربی و صعود به مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیا از افتخارات علیرضا منصوریان درفصل گذشته بود. ایشان فرزند استقلال است و در خانواده استقلال باقی خواهد ماند. وظیفه خود می‌دانم از زحمات آقای منصوریان تشکر کنم و از بردباری و حمایت خانواده محترم آقای منصوریان درروزهای سخت تشکر و قدردانی می کنم.

افتخاری در ادامه با خطاب قرار دادن هواداران استقلال گفت: و اما سخنی با هواداران عزیز؛ فوتبال آنقدر ارزش ندارد که به خاطر آن به افراد و خانواده آنها توهین شود. انتقاد و اعتراض حق مسلم هواداران عزیز است اما هرگز دین مبین اسلام اجازه نداده که بخاطر ورزش به کسی توهین شود. هواداران عزیز در روزهای سخت ازخود خویشتن داری نشان دهند و صبر و متانت خود را حفظ کنند. استقلال دارای هواداران فهیم و با فرهنگ اسلامی است، بنابراین حرمت وشأن افراد باید حفظ و رعایت شود.


منبع: برترینها

خطر حماقت، تهدید بزرگ فراموشی دیجیتال

هفته نامه امید جوان – امید خزانی: در عصر نوین که عصر تکنولوژی و فناوری است در کنار بهره گیری از فرصت های ایجادشده با چالش های متنوع و جدی مواجه است. مزایا و فرصت های فناوری در میدان رقابت های آموزشی خود را تحمیل می کنند اما چالش های ناشی از آن در اثر هیجان به وجود آمده کمی دیرتر مورد توجه قرار می گیرند!

الکساندر پوپ شاعر و نویسنده انگلیسی قرن ۱۸ یکی از مقالات مهم خود را با این جمله شروع کرده بود: «دانش اندک خیلی خطرناک است».

شاید در نگاه نخست این جمله بدیهی به نظر آید که بی دانشی خطرناک است اما این جمله کمی عمیق تر است و به این معناست که دانش اندک بسیار خطرناک تر از بی سوادی و بی دانشی است. چون دانش اندک توهم دانش ایجاد می کند و صاحب دانش اندک را به پرتگاه جهل مرکب می کشاند که در ادبیات کهن ایران نیز نکوهش شده است.

امروزه به برکت فناوری های نوین تنوع و سطح دسترسی به اطلاعات افزایش چشمگیری داشته، اما در اثر فراموشی دیجیتال عمق این دانش ها در ذهن افراد بشر کاهش یافته است! کم شدت قدرت حافظه، سطحی شدن دانش انسان ها، کلی نگری و سست شدن بستر رشد تفکر نقادانه و کاهش تمرکز در دهه گذشته جزو معایب تکنولوژی های ارتباطات عنوان شده اند. در چند سال گذشته که سرعت تحولات فناوری بیشتر شده است همزمان در مراکز مهم علمی و آموزشی دنیا تحقیق هایی پیرامون تاثیرات منفی تکنولوژی بر زندگی در کنار مزایای آن انجام شده است. «آیا تکنولوژی ما را احمق تر کرده است؟» «آیا تکنولوژی جای حافظه انسان را گرفته است؟»

 خطر حماقت، تهدید بزرگ فراموشی دیجیتال

پیش تر دکتر ابراهیمی دینانی، فیلسوف و استاد برجسته دانشگاه تهران گفته بود که جامعه و نسل جوان ما به سمت احمق شدن در حرکت است. این هشدارهای فرهیختگان کشورمان هر از گاهی مطرح می شود و خیلی زود در هیاهوی خبری و سیاسی مسایل جاری فراموش می شود.

متاسفانه نتایج تحقیق هایی که در کشورهای مختلف در دهه گذشته انجام پذیرفته است این واقعیت تلخ را تایید می کند و لازم است که دو نهاد اصلی متولی آموزش نسل جدید یعنی خانواده و آموزش و پرورش این هشدار را جدی بگیرند و برای آن به طور جد برنامه ریزی کنند.

نتایج پژوهش دانشگاه بیرمنگام انگلستان که پاییز ۹۴ منتشر شد و طی آن ۶۰۰۰ نفر در چند کشور اروپای غربی مورد پژوهش قرار گرفتند نشان می دهد که ۹۰ درصد افراد بالغ دچار فراموشی دیجیتال «digital amnesia» شده اند. فراموشی دیجیتال؛ حافظه و نسل خود را از خطر زوال نجات دهیم. ۷۰ درصد افراد شماره تلفن همراه فرزندشان را حفظ نیستند و ۴۹ درصد شماره همسرشان را از حفظ نیستند.

تحقیق مشابهی در آزمایشگاه شرکت امنیت سایبری Kaspersly در آمریکا با مطالعه ۱۰۰۰ نفر جوان و افراد میانسال ۱۶ سال به بالا انجام پذیرفت که نتایج مشابهی را نشان داد. در گزارش این شرکت تاکید شده است «اثر گوگل» Google Effect خطرناک و جدی است. در اثر این پدیده ما با اعتماد به دستگاه های دیجیتال هوشمند از سپردن اطلاعات به حافظه خودداری می کنیم. ما به علم به اینکه اطلاعات فقط یک کلیک با ما فاصله دارند از یادگیری و حافظه سپاری آن خودداری  می کنیم و درواقع اینترنت را به بخشی از حافظه خود تبدیل می کنیم!

امروزه عکس گرفتن از پدیده های پیرامون به امری رایج بدل شده است. تحقیق دیگری که چند سال پیش در دانشگاه Fairfield آمریکا انجام شد، نشان داد که عکس گرفتن از پدیده های پیرامون به طور قابل ملاحظه ای حافظه انسان را تضعیف می کند. از شرکت کنندگان در این تحقیق خواسته شده بود که در یک موزه قدم بزنند و پس از پایان بازدید به سوالاتی پاسخ بدهند. کسانی که عکاسی کرده بودند به طور قابل ملاحظه ای اطلاعات خیلی کمی از جزییات در ذهن شان مانده بود!

در این تحقیق تاکید شده است که با این پدیده های دیجیتالی ما کمتر و کمتر به خود زندگی اهمیت می دهیم و در یادسپاری اتفاقات زندگی خودمان هر روز بدتر می شویم.

دکتر نیکلاس کار نویسنده کتاب «کم عمقی؛ چگونه اینترنت طرز تفکر ما را تغییر داده است» معتقد است بین حافظه انسان و حافظه کامپیوتر تفاوت اساسی وجود دارد چون مکانیزم حافظه ما به گونه ای است که از طریق به حافظه سپردن است که ما دانسته ها و احساسات مان را به هم مرتبط می کنیم و بدین ترتیب دانش شخصی ما شکل می گرد. اگر ما در ذهنمان و حافظه مان ارتباطات قوی شکل ندهیم در واقع ما دانشی نیز یاد نمی گیریم و علم نوین اثبات کرده است که تقویت حافظه نیازمند توجه و تمرکز است و در این فرایند است که ارتباطات connections شکل می گیرند.

برای فرار از سطحی نگری افزایش تمرکز ضروری است ولی متاسفانه تحقیقات بسیار نگران کننده ای در این زمینه منتشر شده است. براساس تحقیقی که نتیجه اش در ماه می ۲۰۱۵ در کانادا منتشر شد تمرکز ذهن انسان از ۱۲ ثانیه در سال ۲۰۰۰- مقارن با آغاز پیشرفت های چشمگیر در گوشی های هوشمند- به ۸ ثانیه در ۲۰۱۵ کاهش پیدا کرده است. بر این اساس بشر ۳۳٫۵ درصد از قدرت تمرکزش را در ۱۵ سال اخیر از دست داده است که بسیار نگران کننده است.

چالش کشورهای در حال توسعه

کشورهایی که تولیدکننده تکنولوژی هستند امکان اینکه به پادزهر هم دست پیدا کنند خیلی بیشتر از کشورهایی است که تا سال ها غرق در ذوق بهره گیری از آن فناوری های وارداتی می مانند. عوارضی که در بالا با استناد به نتایج تحقیقات مختلف ذکر شد می تواند اثری به مراتب قوی تر و نامطلوب تر در کشورهای در حال توسعه که برنامه ریزی لازم را از نظر فرهنگ سازی نکرده اند، داشته باشد.

 خطر حماقت، تهدید بزرگ فراموشی دیجیتال

واقعیت این است که سرعت تحولات فناوری بسیار سریع و چشمگیر است. جامعه بشری امروز را شاید بتوان به قایقرانی در رودخانه امواج خروشان تشبیه کرد که در کنار لذت بخش بودن مستلزم مجهز بودن به جلیقه های خاص و کار تیمی سرنشین های قایق است در غیر این صورت برخورد با صخره های بزرگ و بازماندن از حرکت اجتناب ناپذیر خواهدبود.

یکی از روش های آموزش سنتی در کشور ما که با یافته های جدید علمی نیز سازگار است تشویق بر حفظ برخی از متون کلاسیک ادبی و کانونیکال در سنین پایین به کودکان بود که البته تقریبا منسوخ شده است. امروزه اثبات شده است ذهن انسان برای افزودن به دانش خود اطلاعات قبلی را به طور دایم مبنی قرار داده و تحلیل می کند و از طریق ارتباط دادن chunkهای اطلاعاتی تحلیل های  جدید و افکار جدید تولید می کند.

چه باید کرد؟

باید کارگروه هایی در نهادهای آموزشی تشکیل شوند که در مورد پدیده های مخربی چون «فراموشی دیجیتال» «اثر گوگل» و ««دیجیتال امنیزیا» یا «فراموشی دیجیتال» تحقیق کنند و هشدارهای لازم را اطلاع رسانی نمایند.»

خانواده ها و نظام آموزشی باید به سرعت خود را با شرایط جدید تطبیق بدهند و با تدابیر آموزشی مناسب حافظه را به چالش بکشند. رویکردی که در ۲ دهه اخیر در نظام آموزشی نقش بهره گیری  از حافظه را کم رنگ کرده است باید به نوعی تعدیل شود.

محققان غربی نوعی «روزه اطلاعاتی» را توصیه می کنند. همچنین ضروری است که در ساعاتی از روز تمام ابزار دیجیتالی اعم از تلفن هوشمند، لپ تاپ را از خود دور کنیم. یکی از عوامل کاهش حافظه از دست دادن تمرکز است که notification آگاه سازی های مداوم گوشی هوشمند ا طریق پیام رسانه ای اجتماعی آن را تشدید می کند که باید به طور جدی کاهش وابستگی ایجاد شود. عادت کنیم ساعاتی از روز گوشی خود را برای افزایش تمرکز بر روی حالت «پرواز» قرار دهیم.

حافظه خود را تمرین روزانه دهید از طریق حفظ اشعار و یا هر نوع که علاقه مند هستید. تمرین کنید که گوشی خود را روزانه یک ساعت از خود جدا کنید و این تمرین را به ۲۴ ساعت در هفته افزایش دهید. سعی کنید روزه دیجیتال بگیرید و در طی ساعاتی که روزه دیجیتال گرفته اید فعالیت های متفاوتی مانند پیاده روی در پارک، یک ساعت نشستن در کافی شاپ، ورق زدن کتاب فکاهی قدیمی و… انجام دهید. اگر ذهن و حافظه خود را نجات ندهید به زودی فراموشی دیجیتال digital amnesia آن را خواهد بلعید و بیماری هایی مثل آلزایمر و dementia در کمین شما خواهندبود.


منبع: برترینها

نوستالژی، مفهومی که تعریف شده است

روزنامه آسمان آبی – آزاده باقری: شاید کمتر کسی بداند واژه نوستالژی زمانی که برای نخستین بار در دنیا به کار برده شد نوعی بیماری بود. بیماری ای که زمان جنگ در اروپا گریبان سربازهای دور از خانه را می گرفت و آن ها را ویران می کرد.

بیماری که در آن زمان روان شناس ها از دو واژه یونانی «نوستوس» به معنای خانه و «آلژیا» به معنی غم و درد و ترکیب آن «غم و حسرت برگشت به خانه» به کار می بردند. با آن که این واژه یونانی است برای نخستین بار یک پزشک سوییسی در قرن ۱۷  این ترکیب را ساخت؛ اما به مرور زمان این واژه تنها در کتاب ها و اصطلاحات پزشکی و روان شناسی کاربرد نداشت؛ بلکه از آن در جامعه و زندگی های روزمره هم استفاده شد به طوری که دیگر از نوستالژی برای مرور گذشته به شکل های مختلف به کار بردند.

حدود دهه ۸۰ شمسی و بزرگ تر شدن بچه های دهه ۵۰ و ۶۰ بود که واژه نوستالژی نیز در کشور ما کاربردی تر شد و بسیاری می دانستند وقتی از نوستالژی حرف می زنیم از چه حرف می زنیم. اما واژه نوستالژی در ایران و بین مردم تنها یک کاربردش بیشترین استفاده را داشت آن هم بیشتر مفهوم حسرت گذشته بود و ترس این که دیگر از دهه های ۷۰ به بعد هیچ وقت نمی توانند چنین یادگاری هایی از گذشته شان داشته باشند و به آن عشق بورزند.

یونس یونسیان پژوهشگر و محققی است که سال هاست در این زمینه یعنی واژه نوستالژی در حال تحقیق و مطالعه است. به طوری که به گفته خودش مقاله و نوشته ای در جهان وجود ندارد که در آن واژه نوستالژی به کار برده شده باشد که او و تیم تحقیقاتی اش آن را نخوانده باشند. او نزدیک به یک دهه است که به این موضوع از وجوه مختلف می پردازد و سعی می کند با بومی سازی این واژه آن را برای جامعه اش توضیح دهد و چه جایی بهتر از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که افراد بیشتری را در بر می گیرد.

یونسیان با همین هدف بود که ۶ سال پیش صفحه اینستاگرام خود را راه اندازی کرد و با آن که تا امروز بیش از ۱۴۴ هزار دنبال کننده دارد و بیش از ۲۵۰۰ پست گذاشته هیچ وقت به فکر درآمدزایی از صفحه اش نبوده و تنها کاری که کرده تلاش برای کاربرد درست از واژه نوستالژی و یاددادن آن به مردم جامعه است. کاری که به نظر می رسد موفقیت آمیز بوده و حالا بعد از ۶ سال این فضا را از حالت مجازی به فضای واقعی نیز آورده و تقریبا یک ماه می شود که گردهمایی های حضوری را هم راه اندازی کرده و شاید در آینده نزدیک این گردهمایی ها را با کمک شهرداری ها و میراث فرهنگی به شهرستان های دیگر نیز بکشاند تا همه بتوانند با مفهومی فراتر از نوستالژی که این روزها تنها به معنای یادآوری و حسرت گذشته خوردن است آشنا کند.

 نوستالژی، مفهومی که تعریف شده است

چرا نوستالژی؟ چطور شد که متوجه این موضوع شدید نوستالژی آن قدر مفهوم گسترده ای دارد که هم می شود درباره آن سال ها نوشت هم تحقیق کرد و هم به زوایای مختلف آن پرداخت؟

متولد سال ۱۳۶۰ هستم. یعنی دقیقا دورانی که قرار بود در آن دوران وارد صنعت کسب و کار شویم. سال ۷۹ بود که توانستم در رشته مهندسی صنایع وارد دانشگاه امیرکبیر شوم؛ اما متاسفانه در همان سال ها می دیدم که بسیاری از دوستان و هم دانشگاهی هایم عزم سفر بستند و از کشور خارج شدند! نمی خواستم مانند آن ها رفتار کنم، اما از رفتن آن ها هم دلگیر می شدم.

این موضوع ضربه شدیدی به من وارد کرد و نمی توانستم با این موضوع کنار بیایم. از سوی دیگر پدر من با وجود آن که دبیر ورزش و استاد دانشگاه بود اما به جمع آوری اشیای قدیمی، عتیقه و آنتیک علاقه داشت. این علاقه نیز به شکل ژنتیکی به من سرایت کرد. چون این حس جمع آوری اشیای قدیمی به این صورت بود که من احساس می کردم یک بخش از گذشته مان را داریم از دست می دهیم و من حداقل سعی کنم بخشی از آن را محافظت کنم.

این دو حس موجب شد ترکیبی از غم غربت و نبودن دوستان طعم گس خاطراتی را که داشتم به سرعت از بین ببرد. از طرف دیگر مدرنیته در دهه ۷۰ و ۸۰ به شکل افسارگسیخته ای در حال تغییر شهر و آدم هایش بود. همین اتفاقات موجب شد تا در ذهن من ساز و کاری ایجاد شود تا حواسم را به آن چه داشتم از دست می دادم بیشتر جمع کنم.

با وجود آن که بعد از این تغییر و تحولات علاقه ام را به درس خواندن از دست داده بودم؛ باز هم خودم را وارد دنیای دانشگاهی کردم. تا دکتری پیش رفتم و به دانشکده مدیریت دانشگاه تهران رسیدم و موضوع رساله ام را در زمینه نوستالژی انتخاب کردم.

یعنی این موضوع آن قدر برایتان حائز اهمیت بود که کار و زندگی و تحصیل تان را معطوف به این واژه کردید به طوری که انگار تمام وجودتان را فرا گرفته بود.
بله، من بیش از ۶ سال می شود که به طور مداوم در این زمینه مطالعه می کنم و می نویسم و برای آن که افکارم را در اختیار دیگران قرار دهم و ببینم چقدر از افراد جامعه با من هم عقیده هستند صفحه ای در اینستاگرام راه اندازی کردم به نام کافه نوستال. این صفحه جایی برای فرهنگسازی در این زمینه است.

نوستالژی و نوستالژی بازی آن قدر مفهوم مهمی است که نیاز به فرهنگسازی هم داشته باشد؟

نوع نگاه مردم و جامعه ما به گذشته و چیزهای قدیمی، عکس های قدیمی و… یک ایرادی دارد چون به مفهوم اصلی نوستالژی توجه نشده است. سه ایراد در نگاه ما دیده می شود. اول آن که از زمان مشروطه به بعد نگاه به گذشته به شکلی است که سیاست زده برخورد می کنیم و نگاه نوستالژی مان را به بعد و قبل از یک حکومت یا یک اتفاق معطوف کرده ایم.

دومین نگاه به شدت حسرت آمیز است و کلا نگاهی به آینده نداریم و با خودمان می گوییم فقط گذشته خوب بوده است. سومین نگاه هم از آن طرف بام افتاده و در این نگاه بر این عقیده ایم که گذشته اصلا قابل قبول نبوده و هرچه از گذشته است باید خراب و ویران شود و هم چیز به سمت آینده و مدرنیته پیش برود. اگر به این سه رویکرد دقت کنید می بینید که از مشروطه تا امروز از این سه گانه بیمارگونه نسبت به نوستالژی نتوانسته ایم رها شویم.

شما با راه اندازی این صفحه به مبارزه با این سه گانه آمده اید؟

مبارزه که نه اما تلاش بر این بوده تا با ترکیب عکس و متن، حس و حالی را به مخاطب بدهم که مخاطب کم کم متوجه این سه رویکرد مشکل دار در فرهنگش شود. از طرف دیگر سعی کردم در کافه نوستال خودم دیده نشوم و همین کار هم خودش یک فرهنگسازی در شبکه های مجازی است. چون هرچه صفحه در این دنیا ببینید همه برای دیده شدن و گرفتن تبلیغات با مبلغ های مختلف است.

دیگر وضعیت فرهنگی ما خسته کننده شده است. دائم در حال تبلیغ یکسری خوراک فرهنگی یا تبلیغ لباس، پوشاک و… هستیم. یعنی همه چیز تجارت شده و حالت مسخره ای به خودش گرفته است. آن وقت نسلی که با هدف ساختن صنعت قرار بود پیش برود به کسانی تبدیل شدند که فقط به دنبال آن هستند که بدانند تبلیغ چیست؟ تجارت چیست؟ پول درآوردن چیست؟ تنها چیزی که از بین می رود رفاقت ها، دوستی ها، صمیمیت هاست و… آن ها درکی از این ندارند که ۶ سال پای یک برند بایستی و نخواهی از آن پول درآوری بلکه فقط برای دل مردم بنویسی تا لذت ببرند و کیف کنند یعنی چه؟ من درآمدم از راه دیگری است و اصلا از این راه کسب درآمد نمی کنم و دفتر و دستکی هم ندارد.

اگر هم به تازگی گردهمایی حضوری برگزار کرده ایم چون از دل مردم شکل گرفت و براساس سرویس و خدمات شکل نگرفته است و تنها براساس یک مفهوم بود. مفهومی که روی حس و حال مردم نسبت به عکس شان تمرکز دارد. آدم ها در حال حاضر عکس های خانوادگی شان را که صمیمانه ترین و محرمانه ترین داشته هایشان است برایم می فرستند و از من می خواهند برای آن عکس یک متن بنویسم.

با همین ارتباط تنگاتنگ با آلبوم های خانوادگی، نوستالژی و خاطرات جامعه ام است که باعث شده صفحه دیده شود نه تبلیغات و… با این روند بود که متوجه شدم نوشته هایم درباره عکس های قدیمی یک گفتمان مشترک است و فقط حرف من نیست.

تجربه زیستی من انعکاس پیدا کرد به عکس های خانوادگی دیگران. ترکیب این هاست که دارد این شکل جدید از نگاه به نوستالژی را می سازد و به آن شکل می دهد و مخاطب به خاطر همین موضوع جلو می آید. چون حرفی که درباره یک عکس زده می شود روایت یک خطی خشک نیست. یک داستان جذاب پر از عبرت و خاطرات است.

 نوستالژی، مفهومی که تعریف شده است

معمولا اکثر صفحات اینستاگرام و کانال های تلگرام با این هدف شکل می گیرند که از طریق آن کسب درآمد کنند. شما با وجود داشتن مخاطب های زیاد هیچ درآمدزایی انجام نمی دهید؟

اصلا کار ما تجاری نیست. در اینجا فقط به یک مفهوم می پردازیم و آن نوستالژی است. شاید صفحه من یکی از صفحات با دنبال کننده های بالا باشد؛ اما من از این موقعیت هیچ وقت استفاده اقتصادی نکرده ام. تبلیغ در صفحه من می تواند براساس پارامترهایی که این روزها وجود دارد قیمت زیادی داشته باشد؛ اما تا امروز یک بار هم تبلیغ در صفحه ام نگرفته ام تا این فرهنگ را راه بیندازم که بالاخره صفحه ای هم وجود دارد که به احترام مخاطبش تبلیغات نمی گذارد و به دنبال درآمدزایی نیست.

من به عنوان مخاطبی که مطالعات گسترده ای مانند شما در زمینه نوستالژی نداشته ام وقتی به من بگویند نوستالژی یعنی چه خواهم گفت حسرت گذشته خوردن یا یادآوری گذشته ای نه چندان دور که شاید بچه های دهه ۸۰- ۷۰ از آن بی بهره باشند و دلخوشی های کوچک ما دهه شصتی هاست که حتی می شود قدر آن را دانست. شما با توجه به تحقیقات و مطالعاتی که داشته اید به مفهومی فراتر رسیده اید. درباره آن کمی توضیح می دهید؟

ما تقریبا تمام مقالاتی را که در دنیا با واژه نوستالژی نوشته شده به همراه تیمی که در این زمینه داریم جست و جو می کنیم. به همین دلیل جدیدترین تحقیقات در زمینه نوستالژی را خوانده ام. بحث این است که مشکل ما تحقیقات نیست.

من این ها را می خوانم تا اطلاعاتم گسترش پیدا کند؛ ولی می بینم حرف هایی که درباره نوستالژی در دنیا زده می شود با آن چیزی که در جامعه من است فرق می کند.

من باید نکاتی از این تحقیقات درآورم که خوراک فرهنگ جامعه ام شود. وگرنه در تمام حوزه ها می شود آخرین پژوهش ها و مقالات را خواند و سپس همان چیزی را که غربی ها و کشورهای دیگر با الگوهای خودشان به دست آورده اند به خورد مردم خودمان بدهیم.

من فقط این ها را می خوانم تا به روز باشم. مسئله اصلی خوراک فرهنگی و محتوایی است که می خواهیم بسازیم. الان دنیا، دنیای محتواست. من بر اساس مفهوم نوستالژی محتوایی را خلق می کنم که برای جامعه ام هویت بخش باشد. محتوا کاملا در راستای فرهنگ مان است.

از دهه ۸۰ شمسی به این سمت بود که مفهوم نوستالژی در کشورمان شکل گرفت آن هم دقیقا با همان مفهومی که به آن اشاره کردید؛ حسرت نسبت به زمان از دست رفته. اما نکته ای که در تحقیقات بنده و محتوایی که تولید می کنم و مسیری که می روم وجود دارد نوستالژی دیگر تنها مفهوم حسرت نیست بلکه نشان دادن یک چارچوب و تصویر واقعی از گذشته است نه فقط حسرت هایش. اتفاقا نشان می دهد که گذشته چفت و بست کاملی نداشته و گذشته ام آن طور که ما فکر می کردیم قوی و درخشان نبوده است. در این شرایط وقتی با یک تصویر ۱۸۰ درجه ای متفاوت و کلی گرایانه به گذشته نگاه کنیم متوجه می شویم خوبی ها و بدی ها را یک جا باید ببینیم. خوبی ها را لذت ببریم و از بدی ها عبرت بگیریم تا در آینده تکرار نشوند.

رویکرد من یک رویکرد فلسفی به نوستالژی است. من به نوستالژی، یک معنای ثابت نمی دهم. نوستالژی یک دال است که می تواند هزاران مدلول و مفهوم داشته باشد. یک کلمه است با هزاران معنی و این مفاهیم در گذر زمان کلمه نوستالژی را تغییر می دهد. یعنی نوستالژی دهه ۷۰ مانند دهه ۸۰ نیست؛ نباید هم باشد. نوستالژی دهه ۹۰ هم نوستالژی خودش را دارد و باید به آن احترام گذاشته شود. باید یاد بدهیم به متولدان دهه ۹۰- ۸۰ و… نوستالژی داشته باشند و آن فضایی را که در آن یک نوستالژی تولید می شود را خراب نکنیم. یاد بدهیم قدیم فلان حس و حالی بوده؛ شما هم می توانید به مانند خودتان داشته باشید.

با توجه به مطالعاتی که داشته اید تعریف کشورهای خارجی از نوستالژی چیست؟

نوستالژی یک واژه و مفهوم است. نوستالژی در یونان نوستوس به معنای خانه و آلژیا به معنی غم و درد است که ترکیب آن می شود غم و حسرت برگشت به خانه و ریشه ها. این معنی واژه است. واژه هایی که ریشه پزشکی داشته و برای نخستین بار به عنوان یک بیماری در سوییس به کار گرفته شد. زمانی که سربازان به جنگ رفته و دور از خانه با شنیدن صدای زنگوله گله ها و فلوت چوپان ها دچار تب و لرز بیمارگونه ای می شدند و پزشکان نام آن را نوستالژی گذاشتند.

بعد کم کم متوجه می شوند این پدیده یک پدیده روان شناسانه است و روان شناس ها و روانکاوها روی آن تحقیق می کنند و متوجه می شوند نوستالژی بسیار فراتر از یک عارضه روان تنی، پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است و گویی هر دوره و نسلی به قیمت از دست دادن داشته هایی پیشرفت کرده و آن داشته هایی که از دست داده است در قالب هیولاها، تسخیر و شبح زده اش می کنند. همزمان در شرایطی که برگشتی وجود ندارد دوباره دوست دارد به عقب برگردد.

در نوستالژی یک جور امکان ناپذیری در بحث فلسفی وجود دارد و اندیشمندان غیرایرانی که در این حوزه تحقیق کردند بیشتر خواسته اند روی یک موضوع خاص بررسی اش کنند و کسی به سمت برچسب ثابت زدن به مفهوم نوستالژی نرفته و سعی کردند تا حد امکان از برچسب ثابت به نوستالژی پرهیز کنند. ما هم باید چنین بینشی به این پدیده داشته باشیم و نگذاریم با یک مفهوم ساکن به یک مرداب تبدیل شود. بهتر است از خودمان شروع کنیم.


منبع: برترینها

برنامه‌ی «وقتشه» به دنبال سلبریتی‌ها نیست!

تا‌کنون برنامه‌های متعددی در خصوص ازدواج ساخته شده بود که چندان مورد اقبال مخاطبان واقع نشد. اما برنامه «وقتشه» به تهیه‌کنندگی ابوالفضل صفری با انتخاب یک بازیگر به عنوان مجری در ابتدا توانست مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.

در این میان حضور هنرمندان و چهرهای شناخته شده متاهل را در این برنامه شاهد بوده‌ایم اما کم و بیش حضور زوج‌های موفق هنری در این برنامه دچار نوسان شد و از زوج‌های موفق در اجتماع برای حضور در برنامه دعوت شد. این تنها یک نمونه از نکاتی بود که موجب شد برنامه «وقتشه» توجه بسیاری را به خود جلب کند.

به دنبال سلبریتی‌ها نیستیم

طرح این برنامه توسط چه کسی و چگونه مطرح شد؟

طرح برنامه «وقتشه» با ایده ساخت یک برنامه رئالیتی شو رقم خورد، در واقع ایجاد موقعیتی که بار آموزشی داشته باشد و آموزش‌های غیرمستقیم را ترویج دهد. گونه‌های مختلف برنامه‌سازی در دنیا هست اما این گونه، هم سخت است و هم کمتر استفاده شده است، بنابراین تصمیم گرفتیم به این سمت حرکت کنیم تا یک مستند موقعیت داشته باشیم. نمونه‌هایی هم در تلویزیون بوده که کمابیش موفق هم بوده‌اند مثل «خانه ما» یا «نهار فامیلی».

این‌ها مستند‌های واقعیت هستند که خوب جواب می‌دهند، چون ساختار متفاوتی دارند و قهرمان‌های قصه‌ها افرادی هستند که به جامعه نزدیک‌ترند و از مردم عادی هستند و مردم خود‌به‌خود با این‌ها ارتباط بهتری می‌گیرند. این ایده‌ کلی ما بود که توسط خانم دکتر جلالی طراحی شد، بعد ما تغییراتی در کار ایجاد کردیم تا آن را با ساختار شبکه نسیم همگون کنیم و به این صورت باشد که عموما مردم در آن حضور داشته باشند، شاد و مفرح باشد و در کل طعم و عطر و مزه شبکه نسیم را داشته باشد.

بنابراین کار شما به سفارش شبکه نسیم تولید شد؟

بله. قرار شد برنامه‌ای با موضوعیت ازدواج آسان، شیرین و ممدوح ساخته شود و ما مامور شدیم تا با توجه به تجربیات قبلیمان این طرح را در شبکه نسیم پیاده کنیم که ایده ساخت برنامه رئالیتی شو را در قالب برنامه «وقتشه» مطرح کردیم. آموزش غیرمستقیم خیلی از مسائل را می‌تواند مطرح کند اما کمبود‌هایی هم دارد.

مثلا ما از حضور روانشناسان و مشاوران استفاده کردیم و آقای عدسی با فرمت برنامه‌های طب در آخر برنامه تز جمع‌بندی را اجرا می‌کنند و برنامه ما مثل یک کلاس مشاوره بزرگ می‌شود که در حوزه خانواده و سبک زندگی راه‌هایی را برای بهتر زندگی کردن و بهتر عشق ورزیدن ارائه می‌د‌هد. فصل اول برنامه خیلی روی بحث آشنایی و انتخاب درست تمرکز دارد؛ در طراحی فصول بعدی به بحث‌های امتداد و ترمیم می‌رسیم تا مردم مسائل مهم زندگی و رابطه عاشقانه را بدانند.

گزینه‌هایی که برای اجرای برنامه در نظر داشتید چه کسانی بودند و چرا در نهایت کامران تفتی را انتخاب کردید؟

برای اجرای این برنامه بیش از بیست نفر از دوستان مجری و بازیگر کاندید بودند. گزینه‌های جدی ما چند نفر از بازیگران مشهور و محبوب سینما و تلویزیون بودند و چند نفر از مجری‌‌ها. مثل احسان کرمی که برای ما خیلی مطرح بود اما به دلیل مشغله‌ای که داشت موفق به همکاری نشدیم. ما به خاطر سابقه کامران تفتی به او رسیدیم. او مجری رادیو بوده و علاوه‌بر این مردم همیشه حضور پر‌رنگ و قوی او را در نقش‌ها شاهد بوده‌اند، برای ما این تضاد جالب بود که فردی با آن شمایل و هیبت بیاید و در مورد عشق و ازدواج صحبت کند. توانایی او در بیان هم ما را به این نتیجه رساند که او گزینه خوبی به حساب می‌آید.

چرا اجرای یک خانم به طور مجزا و یا اجرایی مشترک بین یک خانم و آقا را در نظر نگرفتید؟

این فرض مطرح بوده و همچنان هم هست. یعنی قرار است در یک بخش‌هایی از خانم‌ها استفاده کنیم، همان‌طور که در فصل اول هم دیدیم قسمت گپ با دخترانمان که مرور داستان از نگاه خانم‌ها بود در حال تکمیل شدن است و کم‌کم خودش را نشان می‌دهد. چون این ایده جدید و بکر است و تلویزیون هیچ وقت سراغ آن نرفته بود ما در خلال تولید متوجه یک سری نقص‌ها می‌شویم و آن‌ها را اصلاح می‌کنیم. در فصل اول گلاره عباسی همراه ما در اجرا هستند که با دخترانی گفت‌و‌گو می‌کنند که درباره موضوعات ما نظراتی دارند و در آینده این نقش پررنگ‌تر خواهد شد. ما با گلاره عباسی شروع کردیم اما دوستان دیگری هم اضافه خواهند شد.

این مساله درباره برنامه شما مطرح شده بود که چرا برای برنامه‌ای درباره ازدواج از یک مجری مجرد استفاده شده است اما خود تفتی در برنامه بیان می‌کند که متاهل است در حالی‌که ازدواجش هیچ وقت رسانه‌ای نشده و مردم هیچ اطلاعاتی از آن ندارند. شما از این مسائل آگاه بودید؟

ما در این‌باره خیلی کندوکاو نکردیم چون مسئله‌ای شخصی است، آنچه که از نظر ما مهم و مطرح است این بود که او جوانی از جنس جوان‌های امروز ما و همراه با این مساله است. دیدید که در موقعیت‌های مختلف برنامه کامران تفتی مانند بچه‌ها در آن موقعیت‌ها قرار گرفت و همراه شد. او قرار نیست مصلح باشد و چیزی را از زبان خودش مطرح کند چون هرچه در برنامه مطرح می‌شود از دل یک اتاق فکر بیرون می‌آید، پس خیلی فرقی نمی‌کند که ابوالفضل صفری یا کامران تفتی این حرف را بزنند.

ما قرار است محتوایی را بپزیم و آماده کنیم بعد توسط تفتی و از تریبون او آن را عرضه کنیم. اما از نظر من باز هم اگر او مجرد بود آسیبی به برنامه وارد نمی‌شد و نقش آموزشی برنامه می‌توانست در مورد خود کامران تفتی هم پیاده شود چون ما داریم مبانی و اصول درست زندگی مشترک را مورد بررسی قرار می‌دهیم. امیدوارم که در این امر موفق بوده باشیم، هرچند بازخوردهایی که گرفتیم مبنی بر این بوده که به لطف خدا برنامه خوب دیده شده است.

به دنبال سلبریتی‌ها نیستیم 

در روزهای اول برنامه شاهد حضور مهمانانی مثل سیامک عباسی، حمیدحامی، بهنوش بختیاری و… بودیم که خیلی هم سرو‌صدا کرد اما کمی بعد سطح مهمانان برنامه اندکی پایین آمد. دلیل این امر چه بود؟

بنده به سطح مهمان خیلی قائل نیستم و اعتقادی به ‌آن ندارم. ما به دنبال سلبریتی‌ها نیستیم و برای همین سطح برایمان معنی ندارد. بیشتر بر اساس موضوعات قصد داریم مهمانانی را به برنامه نزدیک کنیم. در سه قسمت اول بحث معرفی برنامه مطرح بود به همین منظور بیشتر کارکرد جنگ داشت و مهمانان نه از محل موضوعات برنامه بلکه برای همراهی برنامه آمده بودند. فرمول برنامه‌سازی در همه جای دنیا یک فرمول ثابت است و این‌که می‌گویند فلان برنامه شبیه فلان برنامه دیگر است از نظر من درست نیست چراکه این برنامه‌ها فرمول دارند.

یعنی شما وقتی می‌خواهید تاک‌شو بسازید فرمت برنامه مجری و میزبان می‌شود که با هم گپ می‌زنند، ما هم چون تاک‌شویی در استودیو داشتیم باید مهمانی را اضافه می‌کردیم. همین‌طور که پیش می‌رویم مهمانان را بر اساس موضوعات برنامه انتخاب می‌کنیم.

یعنی جایی موضوع اجتماعی است و جایی درباره هنرمندان، هرجا که نیاز باشد و با موضوع ما تناسب داشته باشد سعی می‌کنیم از چهره‌های مشهور‌تر استفاده کنیم. اما شخصا اعتقادی به بهتر بودن کسی نسبت به کسی دیگر ندارم. جایی که نیاز بود از سیامک عباسی استفاده کردیم که طرفداران خودش را دارد و جایی از ایراندوست دعوت کردیم که به نظرم با توجه به بازخوردهایی که در شبکه‌های مجازی دیدیم برد آن برنامه بیشتر از قسمتی بود که عباسی به برنامه آمد.

ابراز علاقه‌ای که ایراندوست نسبت به شهدای مدافع حرم کرد یا پیام تصویری که برای سردار سلیمانی فرستاد روی عده‌ زیادی تاثیر گذاشت. هر کدام از این افراد و این بحث‌ها مخاطبان خودشان را دارند و قابل مقایسه نیستند. ما سعی داریم در شبکه نسیم سبدی را عرضه کنیم که همه مردم بتوانند چیزی را که دوست دارند در آن پیدا کنند. نمی‌شود رضایت همه را به دست آورد اما ما سعی داریم اکثریت را با برنامه همراه کنیم.

در آیتمی که آقایان مجرد را به چالش می‌کشد خانم‌ها را هم دعوت می‌کنید؟

این‌ها آیتم نیست. ما یک‌سری مستند موقعیت و مستند واقعیت داریم. در فصل اول ما آقایان را در موقعیت‌هایی قرار دادیم که در حقیقت آزمون‌های تسهیلی زندگی هستند یعنی بازی‌هایی که در زندگی روزمره مصداق دارند و در واقع نوعی تحلیل رفتار و تحلیل شخصیت هستند. هدف این است تا نقاط ضعف و قوت شخصیتمان را بشناسیم تا در موقعیت بتوانیم درست عمل کنیم. «وقتشه» قرار نیست جنگ شبانه باشد بلکه برنامه‌ای است برای زندگی.

چون ما آموزش‌های لازم برای زندگی مشترک را نمی‌بینیم و انتخاب‌هایمان هوشمندانه و از روی دانش نیست، باید مثل هر کار دیگری مانند رانندگی که نیاز به یک آموزش اولیه و گرفتن گواهینامه دارد در مورد ازدواج هم آموزش ببینیم. برای فصل اول ما آقایان را در این موقعیت‌ها قرار دادیم و نظیر این اتفاق را در گپ‌های دختران رقم زدیم. آیتمی را با نام «گپ دختران» طراحی کردیم که راجع به این اتفاقات نظر دهند. قرار است آیتم‌های بیشتری را هم متناسب با شخصیت بانوی ایرانی در برنامه طراحی کنیم.

همان‌طور که خودتان اذعان کردید ما برنامه‌های مشابه برنامه شما نداشته‌ایم. بازخوردهایی که تا الان گرفته‌اید چطور بوده ‌است؟

«وقتشه» برنامه جدیدی در رسانه بود که موضوع ازدواج را با نگاهی جدید مطرح کرد و به مفهوم عشق و رابطه پرداخت، در حالی‌که می‌شود گفت کمی در بیان این مسائل در برنامه‌های دیگر مشکل داشتیم و خیلی درست به آن پرداخته نمی‌شد، مثلا می‌گفتیم زن و مرد باید با هم خوب باشند اما چگونگی آن را مطرح نمی‌کردیم.

اما ما آمدیم مصداق پیدا کردیم. روانشناسان و مشاوران ما مساله را باز می‌کنند و راهکار ارائه می‌دهند. تا این‌جا بازخوردهای خوبی از مردم در کانال و فضای مجازیمان گرفته‌ایم و امیدواریم بهتر و بهتر هم بشود. این برنامه از لحاظ تولیدی پیچیده و از لحاظ محتوایی پیچیده‌تر است برای همین هر حرفی را نمی‌شود در آن زد. ما تمام تلاشمان را می‌کنیم برنامه‌ای درست و آموزنده بسازیم که مردم هم از آن خوششان بیاید.

 به دنبال سلبریتی‌ها نیستیم

گفته بودید که از زوج‌های موفق اجتماعی یا سلبریتی‌ها دعوت می‌کنید، اما ما بیشتر در حال دیدن زوج‌های عادی هستیم، چرا؟

من فکر می‌کنم تقریبا به طور مساوی تا الان از این دو گروه مهمان داشته‌ایم. مثلا مهمانان برنامه سه‌شنبه شب ما زوجی هستند که با موضوعیت ازدواج نامناسب دعوت شده‌اند و در برنامه بعد اصغر همت و همسرشان حضور دارند. این حضورها برابرند. سعی داریم چهره‌هایی را که مردم بیشتر دوست دارند ببینند داشته باشیم اما ماهیت برنامه وابسته به مهمانان یا خواننده برنامه نیست، اضافه کردن این قسمت‌ها به برنامه برای راحت‌تر ارتباط برقرار کردن بیننده‌هاست.

همان‌طور که گفتم تولید برنامه در شبکه نسیم کمی هم سخت است چون همه چیز باید خوشحال‌کننده و همراه با حال خوش باشد. ما تا جایی که توانسته‌ایم از حضور هنرمندان و چهره‌ها استفاده کرده‌ایم اما قشر اجتماعی ما طیف خاصی هستند که در زندگی با مسائل مختلفی درگیرند.

فاکتورهای شما برای انتخاب این زوج‌ها چیست؟

اول زوج‌ها توسط گروهی در برنامه رصد می‌شوند بعد به اتاق فکر معرفی می‌شوند تا آن‌ها ببینند بر اساس موضوعات برنامه کدام یک از زوج‌ها مناسب هستند.

با توجه به گستردگی برنامه و حضور مهمانان فکر نمی‌کنید فضا کمی محدود است؟ و اگر خصوصا جای تماشاچی‌ها بزرگ‌تر بود بهتر نمی‌شد؟

به‌طور میانگین ظرفیت ما برای مهمانان ۱۱۰ نفر است و بیشتر از این اتفاقا شاید برای فصل اول برنامه مناسب نباشد. شاید کمی بعد به جایی برسیم که لازم باشد از ۵۰۰ زوج و یا خانم و آقای در شرف ازدواج دعوت کنیم در آن صورت شبکه احتمالا برای این موضوع تصمیمی خواهد گرفت اما فکر می‌کنم برای شروع تا همین‌جا کفایت می‌کند. ضمن این‌که شبکه در حمایت از برنامه‌ای که دو ماه است شروع شده اقدامات خوبی کرده و هزینه‌های زیادی را متقبل شده است.

با توجه به نزدیک شدن ماه محرم و صفر این فصل برنامه تا چه زمانی ادامه دارد؟

احتمالا تا سه‌شنبه بیست و هشتم برنامه ادامه دارد و بعد به مناسبت عزاداری ابا‌عبداله وقفه‌ای در پخش برنامه ایجاد می‌شود. برای شروع فصل دوم هم هنوز برنامه شبکه نسیم به من اعلام نشده است چون شبکه نسیم در کنداکتور محدودیت شدید و تولیدات بالایی دارد.

بنابراین شبکه باید به ما اعلام کند که چه زمانی دوباره می‌تواند به ما کنداکتور دهد. در مجموع برنامه‌ای که دیده می‌شود اجزای بسیار زیاد و تعدد لوکیشن و تعدد آیتم‌ها و هزینه‌های بسیاری دارد. برنامه از لحاظ محتوایی می‌تواند جذاب باشد، درست است که در حال رشد است اما موضوع و ایده‌ای نو پشت برنامه وجود دارد که سخت هم هست. ساختار تولیدی برنامه هم قابل دفاع است چون برنامه‌ای با این حد از آیتم نداشته‌ایم.


منبع: برترینها

«خون انار گردن پاییز است»؛ تازه‌ترین کتاب خانم مجری

روزنامه هفت صبح – پوریا میرآخورلی: حضور سلبریتی ها در ادبیات اتفاق جدیدی نیست. مسئله ای که باعث رونق فضای نشر و کتاب می شود و معمولا شهرت سلبریتی ها در مدیوم دیگر منجر به استقبال از کتاب هایی که نام آنها روی جلد است، می شود. حتی دیده شده که تشابه اسم نویسنده ای با یک سلبریتی به فروش کتاب کمک کرده است.

در این فضا چندی است که کتاب «خون انار گردن پاییز است» به قلم مژده لواسانی و از سوی نشر «نیستان» به بازار کتاب آمده است. از انتخاب نشر می توان پی برد که او اهل ظاهرسازی نیست و به واقع همانی است که می بینید. در حالی که با انتخاب نشرهای دیگر می توانست به دیده شدن بهتر کتاب کمک کند اما نشری را انتخاب کرده است که با اعتقاداتش همسو باشد.

در کنار همه اینها «خون انار گردن پاییز است» نشأت گرفته از علاقه مندی و وجوه دیگر مژده لواسانی است که به گفته خودش تمام ابعاد علاقه مندی او را پوشش می دهد. برخلاف آنچه در نگاه اول تصور می شود، می گوید: «با دیدن کنج دنج یک عمارت قدیمی می تواند بغض کند»، شاید به همین علت است که در تبدیل دلتنگی به شعر موفق است. در این گپ و گفت صمیمانه، مژده لواسانی به دور از تکلف، از وجوه کمتر دیده شده اش و کتاب «خون انار گردن پاییز است» می گوید.

درباره تازه‌ترین کتاب مژده لواسانی، «خون انار گردن پاییز است»

مخاطبان عام با دیدن نام سلبریتی ها بر روی کتاب ها از آنها استقبال می کنند اما اهل فن به این آثار روی خوش نشان نمی دهند و نقدهای مثبتی نمی گیرند؛ واکنش ها به این کار شما چگونه بود؟

– خدا را شکر واکنش ها خوب بود و با تیراژ بالا به چاپ دوم رسیده است. این کتاب کاملا حسی است و آن قدر حسیی است که کسانی که با آن ارتباط برقرار کرده اند آن را دوست دارند. یکسری ها مذهبی ترند و فقط فصل دوم را دوست دارند. کامنت دارم که گفته اند: «هر چیزی که من در دلم بود و هیچ وقت نمی توانستم بگویم، تو درباره امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) گفته ای و هر وقت می خوانم با خودم می گویم خدا خیرش بدهد. همه اش حرف های من است.» در مورد اهل فن هم تمام توصیه ها برای انتشار این کتاب از جانب آقای عبدالملکیان بود و گفتند که حتما چاپ کنم. اگر تشویق استاد محمدرضا عبدالملکیان و توصیه آقای شجاعی۸ نبود که این کارها چاپ شود، اصلا به فکر چاپ آنها نبودم چون سال هاست که می نویسم و از بچگی ام هم می نویسم.

چه شد که تصمیم گرفتید نوشته های تان را در قالب کتاب منتشر کنید؟

– زمانی که اینستاگرام به وجود آمد، یک تعدادی از این کارها را که در لحظه می نوشتم روی اینستاگرام می گذاشتم. یک زمانی آقای عبدالملکیان گفت: اینها خیلی خوب است. چاپ شان کن. جواب من این بود که در حدی نمی دانم که چاپ شود اما ایشان خیلی تشویق کردند. از طرفی مدت ها بود که از سوی نشر «نیستان» پیشنهاد چاپ این مجموعه ها را داشتم. مجموعه ای بیش از این که الان به چاپ رسیده است را به آقای عبدالملکیان دادم نگاه کردند، تعدادی از آنها را حذف کردند و تعدادی را پسندیدند و در نهایت به انتشارات «نیستان» دادم. آقای شجاعی در شورای خودشان بررسی کردند و نتیجه اش این چیزی است که الان منتشر شده است.

این اشعار و نوشته ها چه بازه زمانی را در بر می گیرد؟

– این اثر مجموعه ای است که از ۱۴ سالگی من در آنها هست تا ۲۶ سالگی ام.

یعنی نوشته ۱۴ سالگی تان هم در این مجموعه وجود دارد و چاپ شده است؟

– بله. هم ۱۴ سالگی و هم ۱۸ سالگی ام.

می توانید به آنها اشاره کنید؟

– همین طور که نگاه می کنم خیلی از کارها مربوط به ۱۸-۱۷ سالگی ام است. برای مثال «رفتی/ بی آن که پشت سرت آب بپاشم/ حتی بی آن که دعا کنم برای باز آمدنت» دقیقا برای ۱۵ سالگی ام است. معتقدم نوشته هایم تا ۱۸-۱۷ سالگی برای دختری به آن سن قوی تر بوده است. اگر این مجموعه را در آن موقع منتشر می کردم یک اتفاق ویژه تری بود.

بعد از آن سن مگر چه اتفاقی افتاد که این حس را نسبت به نوشته های آن دوران تان دارید؟

– منظورم این نیست که بهتر یا بدتر شد. حرفم این است که این قلم که تصویری است و احساسات بالایی دارد برای دختری با آن سن کم اتفاق خیلی ویژه تری محسوب می شد تا به الان.

درباره تازه‌ترین کتاب مژده لواسانی، «خون انار گردن پاییز است»

در جایی هم به این مسئله اشاره کرده بودید که مهم ترین تصمیم های زندگی تا قبل از ۱۸ سالگی است.

– بله. واقعا من مهم ترین تصمیم های زندگی ام را در آن سن گرفتم و الان ادامه آن تصمیم ها را می روم. قبل از ۱۸ سالگی هم سردبیر رادیو بودم.

حوزه های متفاوتی را در زمینه اجرا در رادیو و تلویزیون و همین طور رشته حقوق در دانشگاه تجربه کرده اید و با انتشار کتاب هم به طور رسمی حضورتان را در زمینه ادبیات اعلام کرده اید. نقطه مشترک و فلسفه ای پشت این کارها نهفته است یا نه، صرفا از ناخودآگاه و علاقه شخصی تان نشأت می گیرد؟

– در اساس من آدم جمع اضدادی در زندگی ام هستم. یعنی همان قدری که علاقه عمیق به ادبیات دارم و فروغ و شاملو می خوانم و دوست دارم، منظومه «آرش کمانگیر» را از سوم دبیرستان حفظ بودم و همان سال آن را به تئاتر تبدیل کردم و خودم در نقش آرش بازی کردم که برای دختری به آن سن عجیب است، به همان اندازه به فضاهای مذهبی تعلق خاطر دارم و سعی کردم دانش مذهبی ام را بالا ببرم. همان قدر دلم برای کربلا می رود و بخش مهمی از زندگی ام در زیارت ها خلاصه می شود و همین طور فضای جدی رسانه را دنبال کردم.

احساس می کنم سعی کرده ام در زندگی ام انسان تک بعدی نباشم. علاقه عمیق من به ادبیات به دوران کودکی ام بر می گردد. در خانواده ای بزرگ شدم که خاله، دایی و اعضای فامیل در دانشگاه علامه طباطبایی و شیراز ادبیات خوانده بودند و در جمع ها از ادبیات حرف می زدند و من در این جمع ها بزرگ شدتم. پدرم هم به شدت کتابخوان بود. علاقه عمیقم به ادبیات و خواندن سهراب و فروغ به زمان یبر می گردد که کسی تصور نمی کرد من در آن سن بخوانم اما دوست داشتم. در مورد اجرا و رشته حقوق هم به نظرم نقطه اشتراک وجود دارد.

از بچگی به دلیل تاثیراتی که احتمالا به خاطر پدرم بوده است، دوست داشتم از حقوق آدم ها دفاع کنم و رئیس شورای دانش آموزی مدرسه بودم که به جلسه ای برود و از حقوق بچه ها دفاع کند. برای من وجه اشتراک حقوق و اجرا، گرفتن مطالبات مردمی است.

ادبیات و چاپ کتاب، فضای بسیار گسترده ای دارد و به روی همه باز است. به نظرتان اجرا و تلویزیون هم به همین میزان به روی نویسندگان و ادبیاتی ها باز است؟

– اوضاع الان خیلی بهتر شده است و برنامه های تخصصی برای کتاب داریم که خودم خیلی دوست دارم برنامه ای که فضای کتاب داشته باشد را اجرا کنم ولی خیلی کمتر است. شاید به دلیل این است که جامعه ما کمتر استقبال می کند چون آنچه که در تلویزیون ما اتفاق می افتد برآیند جامعه ماست و جامعه ما همان قدری که روی خوش بیشتری به برنامه هایی مثل «دورهمی» و «خندوانه» که رویکرد سرگرمی دارند نشان می دهد، همان قدر کمتر به کتاب توجه می کند. همان قدر کمتر به سینما می رود و کمتر تئاتر می بیند.

دلیل این که تصویر کمرنگ تر و رنگ و رو رفته تری از کتاب داریم به خاطر سرانه مطالعه مردم ماست. اصلا چقدر این موضوع برای شان جذاب است؟ گاهی می گویند که تلویزیون برنامه ندارد. من می گویم این حرف اشتباه است چون رابطه، رابطه عرضه و تقاضا است. مردم ما هم تقاضایی ندارند که این متاسفانه از تیراژ کتاب ها هم مشخص است.

نکته اینجاست که وقتی یک بازیگر می خواهد به عرصه ادبیات و چاپ کتاب ورود کند با آغوش باز پذیرفته می شود اما آیا این آغوش باز و این رفتار را به عکس تلویزیون در قبال ادبیاتی ها هم دارد؟ حتی اجرای برنامه ای مثل «کتاب باز» در هر دو سری اش به بازیگران سپرده می شود. آن قدری که فضای باز برای چاپ کتاب سلبریتی ها در ادبیات وجود دارد، تلویزیون این فضا را به ادبیاتی ها نمی دهد.

– شما بخش شعر برنامه «چشم شب روشن» را با اجرای علیرضا بدیع ببینید. حتی در زمانی که «دو قدم مانده به صبح» بود، خاطرم است که استاد کاکاوند اجرا می کردند. اتفاقا برنامه تخصصی این چنینی هم داریم اما واقعیت این است که مسئله اجرا کاملا متفاوت است. عموم و خصوص من وجه است، هر مجری ممکن است بنویسد. نمی توان به کسی که بازیگر است گفت نمی توانی بنویسی. من کلاس محمد حسن شهسواری را سال ۸۸ رفتم و به خاطر سختگیری های خودم رمان نویسی را ادامه ندادم چون فضای رمان دستم را خیلی برای مخاطب رو می کرد.

شخصی می نوشتید؟

– شخصی نه، بیشتر به خاطر ژانر و فضایی که داشت دست نگه داشتم چون مخاطب تصوراتش از ما همان چیزی است که می بیند. من هم همان هستم. منتها شاید تصورش این نباشد که رمان یکسری روابطی را نشان دهد، در حالی که هم رمان آماده دارم و هم مجموعه داستان.

فصل اول «پاییزنگاری» از شعریت و آرایه های بیشتری برخوردار است و هر چه از فصل اول فاصله می گیریم نوشته ها به نثر نزدیک می شوند.

– به این دلیل است که در اساس فصل دوم، سوم و چهارم یکسری یادداشت است که بعضی از آنها در اینستاگرامم هم منتشر شده است.

چینش و فصل بندی کتاب ناظر به همین حرکت از شعر به سوی نثر بود یا این که کاملا ناخودآگاه شکل گرفت؟

– فصل بندی ناظر بر این بود که کتاب با آن چیزی که شاعرانه تر است شروع۸ شود، نمی گویم شعر چون در آن فصل هم چند مورد هست که به نظر من نثر است. هر چند که دوستان می گفتند همه فصل اول، شعر سپید است اما باز هم در ابتدای کتاب تاکید کردم که هیچ کدام از این چهار فصل شعر نیست ولی می خواستم حداقل با فضای شاعرانه شروع شود تا بتوانم در سی دی آنها را بخوانم.

درباره تازه‌ترین کتاب مژده لواسانی، «خون انار گردن پاییز است»

در کتاب هایی به این سبک معمولا اگر فصل بندی هم صورت می گیرد بر اساس قالب های نوشتاری است و کمتر بر اساس محتوا تقسیم بندی می کنند. چه شد به این نتیجه رسیدید که کتاب فصل بندی شود؟ می شد هر فصل کتاب جداگانه ای شود.

– بله. پیشنهاد ناشر این بود که هر فصل می تواند کتاب جداگانه ای شود. آقای شجاعی پیشنهاد دادند که دو کار را می توانیم انجام دهیم؛ یک کتاب دربرگیرنده نوشته های مذهبی باشد و دیگری نوشته های عاشقانه ولی من اصرار داشتم که همه اینها با هم باشد چون مجموعه ای است که مرا به مخاطب می شناساند. مژده لواسانی هم این بُعد زندگی اش در زمینه پاییزنگاری و تهران نویسی پر رنگ است و هم بُعد مذهبی اش.

می خواستم هر چهار علاقه من، در چهار فصل یک کتاب گنجانده شود. تعبیری که من در مورد «خون انار گردن پاییز است» دارم این است که یکسری عاشقانه در چهار فصل است. فصل اول عاشقانه های زمینی، فصل دوم عاشقانه های مذهبی، فصل سوم عاشقانه های شهری و فصل چهارم عاشقانه های تقدیم به شهدا است. اینها چهار بُعد زندگی من است که وجود دارد. تعمد من کاملا بر این بود که مجموعه اول، مجموعه ای از علاقه مندی ها و شناسنامه من باشد. می خواستم اگر کسی که مرا در قاب تلویزیون نمی شناسد، روزی این کتاب به دستش رسید با دختری با این وجوه زندگی روبرو شود.

ویراستاری اثر چقدر طول کشید و کتاب منتشر شده چقدر با اصل نوشته ها تفاوت دارد؟

– با اصل نوشته ها اصلا فرقی ندارد. خیلی سختگیرانه این نوشته ها را انتخاب کردم. بسیاری از آنها را کنار گذاشتم که شاید هم خیلی خوب بود. این که می گویم خیلی خوب، تعریف نیست – که مربوط به سال های ۱۸-۱۷ سالگی ام بود که ذهن آدم خیلی خلاق تر است ولی شاید چون دُز عاشقانه اش خیلی بالا بود، همه را کنار گذاشتم و این کتاب کمترین شبهه را ایجاد می کند.

شاید اگر این کتاب را یک خانم نویسنده دیگری که مثل من یک تصویر عمومی از خودش در جامعه نداشت و می خواست منتشر کند، شاید این نوشته های منتشر شده را کنار می گذاشت و از آنهایی که حذف کرده ام استفاده می کرد. اگر دفتر حذف شده ها را به آدم ها بدهم می گویند خیلی قوی تر است ولی به خاطر تمام مسائلی که حس کردم می تواند شبهه برانگیز باشد، آنها را حذف کردم و این از تلخی های شهرت است که تو مجبور می شوی خودت را ممیزی کنی تا شبهه ایجاد نشود.

این خودممیزی اثر باعث افت کیفیت نمی شود؟

– بله. وقتی یک تعدادی از همین نوشته ها را در اینستاگرام منتشر می کنم، با کلی کامنت روبرو می شوم که اینها را برای چه کسی نوشته ای؟ و با این سوال که مخاطب تو چه کسی بوده است روبرو می شوم. در حالی که شما بهتر از من می دانید اگر هر شاعر و نویسنده ای قرار بود تمام شعرها و آنچه را می نویسد را برای یک نفر و منطبق بر احوالات خودش بنویسد غیرممکن می شد. مگر من چقدر زندگی کرده ام که تجربه ای از زندگی، جدایی، رفتن، عشق و همه اینها را داشته باشم؟

شما به این دلیل که با یک مدیوم دیگر خودتان را به مخاطب شناسانده اید، جنس مخاطبان تان هم متفاوت از مخاطبان حرفه ای ادبیات است. شاید اگر در مورد کسانی که چنین سوال هایی می پرسند کنکاش کنید با کسانی روبرو شوید که مخاطب حرفه ای ادبیات نیستند و اگر به سراغ این کتاب می روند، صرفا به خاطر شما بوده است.

– بله، از روزی هم که صفحه اینستاگرام ایجاد کردم، بالای صفحه ام ننوشته ننوشتم مجری تلویزون، تی وی یا استیج چون علاقه اولم نوشتن است و فارغ از بحث نشر، اگر روزی برای خودم ننویسم می میرم. واقعا نوشتن همه لذت من از زندگی است یعنی هر آن که اراده کنم بتوانم بنویسم و این خیلی لطف بزرگی است که خدا می دهد و اصلا با خوب یا بد نوشتن آن کاری ندارم، این که در آن لحظه می توانی حست را به قلم در بیاوری و بعد با خواندن آن، همان فضا برایت تکرار شود، به نظرم می تواند یک نعمت باشد. به خاطر همین، وقتی که صفحه در اینستاگرام ایجاد کردم نوشتم که همه لذت من از زندگی را اینجا با شما شریک می شوم و دوست دارم بنویسم.

اصرارم برای این که این نوشته ها دیده، خوانده و منتشر شود، دقیقا برای این است که دوست دارم مخاطب این وجه از زندگی مژده لواسانی را ببیند و مخاطب این وجه مرا نقد کند، بماند که بعضی اوقات می آیند می نویسند که قافیه ندارد یا چرا مثل حافظ نیست؟

بحث نقد و نظر تخصصی پیش آمد، بگویم که شما در اجرای تان از دایره واژگانی زیاد استفاده می کنید و با توجه به پیشینه خانوادگی و مطالعاتی تان که از آن گفتید اما در کتاب با دایره واژگانی محدودی روبرو هستیم؛ دلیل این امر چیست؟

– قرار نبود که هیچ کدام از این نوشته ها سخت باشند. نمی خواستم هیچ یک از نوشته هایی که در این کار منتشر می شود، سخت باشد. می خواستم آنقدر احساسی باشد تا کسی که آن را می خواند در لحظه با آن ارتباط برقرار کند. شاید به دلیل این که مخاطبان من عمدتا جوان و نوجوان هستند، کارهای سخت را جدا کردم. در اینستاگرام تجربه این را دارم که وقتی یک جمله ای یک ذره سخت است، صدتا کامنت دریافت می کنم که می گویند: «این یعنی چی؟» یک بار نوشتم: «عیدتان مُهَنّا.» با سوالاتی مواجه شدم که یعنی چی؟ من هنوز سر تعبیر «تکمله» به معنای تکمیل کننده پست هایم جواب می دهم. می پرسند «دکلمه است؟ دکلمه یعنی چی؟» به خاطر این فضا در این چند سال اخیر تبدیل به آدم ساده نویس تری شدم.

برای مجموعه های بعدی چطور؟ به لحاظ خودممیزی، تکنیک ها و سطح واژگانی همین مسیر را ادامه می دهید؟

– خودم دوست ندارم خیلی نوشته ها را سخت کنم که برای مخاطب سنگین باشد اما هنوز به این فکر نکردم چون همچنان می نویسم و نمی دانم که دفعه بعد که می خواهیم یک تعدادی از آنها را انتخاب کنیم، چه کار می کنیم و خیلی بستگی به شرایط خودم دارد که سال آینده در کجای این جهانم و چه می کنم.

این خودممیزی از کجا نشأت می گیرد؟

– این خودممیزی ها برای جلوگیری از برخی سوءتفاهم هاست. البته که مخدوش نشدن تصویر این قشر، همه زندگی من است.

برای کتاب بعدی باید منتظر مجموعه شعر جدید بود یا رمان؟

– شاید مجموعه داستان ولی ناشرم «نیستان» می گفت که سریع تر همین کارهایت را بیاور، حتما مجموعه بعدی را ذره ای محتاط تر منتشر می کنم.

در نوشتن چه چیزی را جستجو می کنید؟ بیشتر به دنبال این هستید که آنچه را که در اجرا امکان نمایش آن وجود ندارد را نشان دهید؟

– دقیقا. یک فضای شاعرانه ای که برای خودم است و خیلی شخصی است ولی کسانی که با من ارتباط نزدیک دارند، این ور را دیده اند که شاید مردم درکی از آن ندارند. مثلا به خاطر علاقه ام به تهران دوست داشتم که فصل «حواس شهر پرت توست» در کتاب باشد. اصلا یک مجموعه داستان برای تهران دارم که خیلی دوست دارم آنها را کار کنم. یکسری از کوچه ها و خیابان های تهران مثل خیابان ولیعصر که یکی از قطعه ها هم به آن تقدیم شده است، ایستادن در این خیابان باعث می شود که یکسری از خاطرات را مرور و بغض کنم. خود تهران به تنهایی یک مؤلفه برای نوشتن است.

کار بعدی را هم با خودممیزی منتشر می کنید؟

– به هر حال احتیاط های خودم را خواهم داشت اما شاید ۱۰ سال دیگر این احتیاط ها را نداشته باشم. الان هم سن و سالم و هم شرایط و وضعیتی که در آن هستیم، باعث می شود که دست به عصاتر در انتشار قدم بردارم.


منبع: برترینها

چگونه بین کار و زندگی، تعادل ایجاد کنیم؟

باتوجه‌به تغییر در سبک کار، و گسترش شبکه‌های اجتماعی به‌لطف فناوری‌های نوین، تعادل در کار و زندگیِ افراد در عصر حاضر به یکی از مسائل مهم تبدیل شده است. اگر خواهان برقراری تعادل بین زندگی روزمره و کار خود هستید، با عمل به چند توصیه که در ادامه به آنها می پردازیم، به‌سادگی می‌توانید تعادل مناسبی بین کار و زندگی خود ایجاد کنید.

فقط بگویید «نه»

اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که هفت روز هفته و ۲۴ساعته در دسترس هستید و شرکت، فشار کاری زیادی به شما وارد می‌کند، کافی است قدرت «نه‌گفتن» را در خود تقویت کنید. کارشناسان معتقدند اگر بدون فکرکردن به تبعاتِ بله‌گفتن، از اوامر رئیس خود تبعیت کنید، درنتیجه او کار بیشتری به شما می‌سپرد؛ پس هیچ‌گاه پاسخ مستقیم و صریحی به رئیس خود ندهید، به‌عنوان‌مثال می‌توانید بگویید پس از فکرکردن درمورد آن مسئله پاسخ او را را به‌زودی خواهید داد و پس از تفکر دقیق درباره‌ی تبعات بله یا خیر گفتن، درنهایت در وقت دیگری پاسخ او را بدهید. حتی اگر جواب شما مثبت است هم مشکلی نیست، اما اگر جواب‌تان منفی است، بدون هیچ استرسی با قاطعیت نه بگویید و به‌دنبال توجیه یا بهانه‌تراشی برای آن نباشید. دلیلی ندارد که پاسخی که می‌دهید، تند و زننده باشد؛ خیلی محترمانه می‌توانید پاسخ‌تان را به رئیس منتقل کنید.

هوشمند کار کنید و نه سخت‌تر

برخی عقیده دارند برای دستیابی به موفقیت باید بیشتر کار کرد و کمتر خوابید. بهره‌وری در کار به این معناست که کارها را اولویت‌بندی کنید، مقدار زمان مشخصی برای انجام هر کار تخصیص دهید و از انجام امور بیهوده مثل شرکت در جلسات غیرمهم و وقت‌گیر اجتناب کنید. همه‌ ما تابه‌حال در چنین شرایطی قرار گرفته‌ایم و مثلا دوست داشته‌ایم در برخی جلسات خاص، حتی در صورت بی‌اهمیت‌بودن شرکت کنیم، جلساتی که همکاران ما به‌مدت طولانی و با صدای بلند و آزادانه در آن درمورد مسائل خود سخنرانی می‌کنند. اما حضور در این جلسات برای ما چه منفعتی دارد؟به‌طور مشخص می‌توان گفت بسیاری از ما هوشمندانه کار نمی‌کنیم، اما راه روشنی نیز برای ترک این عادت وجود ندارد.

کارها را صرفا در محل کارتان انجام دهید

تصور کنید در حال ترک دفتر کار خود برای ناهار یا امر دیگری هستید؛ بهترین کار این است که موقع ترک دفتر، فهرست کارهای انجام‌نشده‌‌تان را روی کاغذ بنویسید و آن را روی میزتان قرار دهید. سپس با فراموش‌کردن خاطرات آن روز کاری، کامپیوتر خود را خاموش و اتاق را ترک کنید.روان‌شناسان در این زمینه می‌گویند هر روز، تصویری از فراموش‌کردنِ خاطرات یک روز کاری، تهیه‌ فهرست کارهای انجام‌نشده و خاموش‌کردن کامپیوتر دفتر کار را در ذهن خود ایجاد کنید و پیوسته آن را مرور کنید.

اگر این راه نیز به نتیجه نرسید، از شگرد نگهداری نفَس استفاده کنید. تکنیک نگهداری نفس به این صورت است که دَم کوتاهی داشته باشید و در ذهن‌تان تأیید کنید که کار تمام است. اگر قادر به انجام این کار در دفتر محل کار خود نیستید، اشکالی ندارد، چراکه می‌توانید وقتی سوار بر مترو و اتوبوس هستید و درِ آنها بسته می شود، این کار را انجام دهید و در ذهن خود تصور کنید که این صدای پایان یک روز کاری بود. یا حتی اگر سوار خودروِ خود هستید، قبل از اینکه آن را روشن کنید، چند لحظه‌ای آرام پشت فرمان بنشینید و پایان روز کاری را در ذهن خود تصور کنید.مفهوم «بسته‌شدن» موضوعی مهم برای ایجاد تعادل کار و زندگی روزمره است.

جانتان را پای کار نگذارید

حتما این حرف ها را شنیده‌اید که برخی در محل کار مدعی می‌شوند همه کارهای شرکت بر دوش آنهاست. یکی از روان‌شناسان خبره در این زمینه معتقد است برای اینکه فردی را اصطلاحا غرق در کار کنید و وظایف زیادی به او واگذار کنید، کافی است قدرت و مسئولیت زیادی به او بدهید.

ترشح آدرنالین خون را کم کنید

آیا وقتی مشغول انجام فعالیت‌های ورزشی یا کارهای هیجان‌انگیز هستید، به تأثیر ترشح آدرنالین در بدن‌تان توجه کرده‌اید؟ آدرنالین به‌واسطه‌ هیجان یا استرس زیاد در بدن تولید می‌شود. همواره باید به این نکته توجه داشته باشید که چطور می‌توانید زندگی شادتری داشته باشید. باید بدانید به‌جای اینکه همواره در عجله و استرس باشید و کارها را یکی پس از دیگری با عجله انجام دهید، می‌توانید اوقات خود را با آرامش در کنار خانواده بگذرانید. این هیجان کاذب و اغلب منفی، روی خانواده و دوستان‌تان نیز اثر می‌گذارد، چراکه ناخوداگاه باعث می‌شود تصمیم‌های اشتباهی بگیرید. گاهی هم ممکن است به پرخاشگری با اطرافیان منجر شود که بسیار ناخوشایند است.

به بازنشستگی فکر کنید

برخی افراد با کار خود ازدواج کرده‌اند و حتی اگرخویش‌فرما هم باشند، دست از کار نمی‌کشند. اما آنها باید این سؤال را از خود بپرسند که اگر کسب‌وکارشان نباشد یا با شکست روبه‌رو شود، چه خواهند کرد؟ نمی‌توان تأثیر کار و درآمد را در زندگی افراد نادیده گرفت، اما همواره باید به این نکته توجه کرد که برای همه‌ افراد، خلأها و مشکلاتی در کار به وجود می‌آید؛ در این مواقع چه باید کرد؟ اگر بازنشسته شوید، چه می‌کنید؟ شاید بهتر باشد در کارهای پاره‌وقت حضور پیدا کنید تا طعم شیرین زندگی را بیشتر احساس کنید.هر فردی علایقی دارد و کار نیز ممکن است جزو علایق بسیاری از افراد باشد، اما اینجا از علاقه به جمع‌آوری تمبر یا علاقه به شکلات یا فست‌فود صحبت نمی‌کنیم، چراکه همه این علاقه‌ها گذرا هستند. با روش‌هایی مثل ورزش استرس خود را تا حد امکان پایین آورند.

بگذارید منتظر باشند

یکی از راه‌هایی که می‌توانید به خود وقت بیشتری بدهید، این است که بلافاصله جواب ایمیل‌ها یا پیام‌های همکاران خود را ندهید و بعد از ۲۴ تا ۴۸ ساعت به آنها جواب دهید. به‌طورکلی تا زمانی که دیر جواب‌دادن باعث تخریب وجهه کاری و شخصیتی شما نزد دیگران نمی‌شود، این کار را به‌تعویق بیندازید. بعد از مدتی متوجه می‌شوید که همین تمرین کوچک چقدر برای دیگران آزاردهنده است. درعین‌حال در پاسخ‌دادن به پیام کوتاه اطرافیان درنگ نکنید و تاحدممکن در اسرع وقت پاسخ دهید، اما از نه‌گفتن به آنها نیز نهراسید. باید این موضوع را برای دیگران مشخص کنید، در خارج ساعت کاری برای امور کاری در دسترس نیستید.

قوانین خود را وضع کنید

شما باید به قانون خاص خود برای برقراری تعادل در کار و زندگی خود برسید که البته در برخی موارد برای این کار به کمک دیگران نیز نیاز دارید. در وضع این قوانین از استفاده از بایدهای بی‌جهت بپرهیزید، چراکه بایدها درواقع نشئت‌گرفته از ذهنیت اطرافیان درباره‌ شماست. شما باید برپایه آسایش خود، قوانین خاص خود را وضع کنید.


منبع: برترینها

۴ راهکار برای جلوگیری از شکست در تجارت

برترین ها – ترجمه از سجاد عمران: آیا می دانستید ۸۲ درصد از کسب و کار های تجاری تنها به دلیل کمبود نقدینگی یا همان پول، به بن بست می خورند؟ اگر می خواهید کسب و کار شما از این آفت در امان باشد، خواندن این مقاله را از دست ندهید.

شکست در یک فعالیت تجاری تنها نتیجه ی عدم خلاقیت و پشتکار نیست بلکه ۸۲ درصد از این فعالیت ها صرفا به دلیل مشکلات مالی شکست می خورند.

 4 راهکار هوشمندانه برای جلوگیری از شکست در تجارت

گسترش یک کسب و کار پرسود و موفق نیازمند یک برنامه ریزی دقیق و استراتژی هدفمند است. به همین دلیل فراگرفتن روش های مدیریت کسب و کار اهمیت فراوانی دارد. با فراگیری و عمل به نکات زیر شما قادر خواهید بود بر چالش های پیش رو در مسیر تجارت خود غلبه و سودآوری کسب و کارتان را تضمین کنید.

۱- زمینه ی سرمایه گذاری مناسب خود را پیدا کنید.

بیش از ۶۰ درصد از تجار، درباره ی این که در چه زمینه و حیطه ای شروع به سرمایه گذاری کنند، دچار شک و تردید هستند. پاسخ به این سوال به عوامل بسیار گوناگونی وابسته است. اول از همه شما باید هدف خود از سرمایه گذاری و مبلغی که می خواهید به این کار اختصاص دهید را به دقت مشخص کنید.

سپس باید گستره ی کاری و اندازه ی کسب و کارتان نعییت گردد. هم چنین شما می توانید برای سرمایه گذاری روی وام بانک ها و سهام دیگر شرکت ها هم حسابی جداگانه باز کنید.

۲-حواستان به دخل و خرجتان باشد.

اگر به دنبال سودآوری بیشتر هستید، باید همواره درآمد هایی که از این راه به دست می آورید و هزینه هایی که در این راه صرف می کنید را به دقت ثبت و تحلیل کنید. تاجران موفق برای این کار معمولا از افراد خبره و کاربلد استفاده می کنند تا امنیت سرمایه شان کاملا حفظ شود.

 4 راهکار هوشمندانه برای جلوگیری از شکست در تجارت

۳- افراد مناسب و مستعد را به کار بگیرید.

مدیران عامل شرکت های موفق برای استخدام و به کارگیری نیروهای خود وسواس فراوانی به خرج می دهند. آن ها به دقت استعداد ها و مهارت های افراد را بررسی می کنند تا مطمئن شوند که افراد با صلاحیت و خبره در شرکت آن ها مشغول به کار می شوند و هنگامی که فرد مورد نظرشان را پیدا می کنند، حتی یک ثانیه را هم برای به کارگیری او از دست نمی دهند. هیچ گاه فراموش نکنید که آن چه بیش از همه موفقیت شما را در تجارت و کسب و کارتان تضمین می کند استفاده از نیروهای مستعد و کارکشته است.

۴- همواره به دنبال خلاقیت و ایده های جدید باشید.

جالب است بدانید که دو سوم از شرکت هایی که مسیر رشد را در ابتدا به سرعت طی می کنند، در ادامه ی مسیر دچار مشکل می شوند. اما علت چیست؟ علت، بدون شک آنست که این شرکت ها بیش از اندازه روی مسائل مالی خود تمرکز می کنند و از سرمایه گذاری رو ایده های نو و خلاقیت غافل می شوند. موفقیت در امور مالی قطعا لازمه ی موفقیت یک شرکت است اما به تنهایی نمی تواند، تضمین کننده ی سودآوری شما باشد. مدیران کسب و کار های موفق، همواره به دنبال جذب ایده های جدید و خلاقانه هستند تا این گونه بتوانند موفقیت خود و شرکتشان را برای طولانی مدت تضمین کنند.

بنابراین شما به عنوان یک مدیر موفق باید زمینه های سرمایه گذاری سودآور و مناسب خودتان را پیدا کنید، تمرکز ویژه ای روی درآمد ها و هزینه های تجارتتان داشته باشید، افراد توانمند را به کارگیرید و در نهایت همواره به دنبال ایده های نو و خلاقانه باشید. با رعایت این نکات، کسب و کار شما نه تنها در پله ی اول باقی نخواهند ماند بلکه به تدریج مسیر موفقیت را پله پله خواهد پیمود.


منبع: برترینها

تبدیل سیلوی گندم به بزرگترین موزه هنر آفریقا

برترین ها: «Zeitz MOCAA» قرار است بزرگ‌ترین موزه‌ای باشد که در قاره آفریقا افتتاح می‌شود. این موزه که هنر معاصر آفریقا و مردم آن را نشان می‌دهد بیشتر سزاوار یک مونومان معماری بزرگ است تا محل نگهداری آثار هنری. معمار بریتانیایی «توماس هیتروویک» با خالی کردن سیلوهای قدیمی اثر معماری ایجاد کرده که سزاوار تبدیل شدن به یک موزه است. به دنبال سنت طولانی معماری موزه به عنوان هنر که توسط فرانک لوید رایت آغاز شد و توسط زا‌ها حدید ادامه یافت، ساختمان معاصر هیتروویک نیز مکان جالبی برای بازدیدکنندگان خواهد بود.

تیم معماری هیتروویک به طور هوشمندانه‌ای ۸۰ فضای گالری در ساختمان قدیمی متعلق به سال‌های ۱۹۲۰ ایجاد کرده اند. نتیجه کار آن‌ها فضایی پرپیچ و خم است که بازدیدکنندگان را تحریک می‌کند که فکر کنند قبل از این تحول فضا به چه صورت بوده است. آن‌ها کارشان را به شکلی انجام دادند که چشم نمی‌تواند فورا این را پیش بینی کند. نقش آن‌ها به جای ساختن، تخریب بود. فضای داخلی هیتروویک بااستفاده از معماری موجود، نسبتا ارگانیک به نظر می‌رسد شبیه آثار گائودی در استفاده اش از فرم‌های مدور.


منبع: برترینها

استفاده از رنگ بژ، در دکوراسیون آپارتمان های لوکس

رنگ بژ در دکوراسیون، اغلب بعنوان رنگی شناخته می شود که در خانه های زیبا و شیک بکار نمی رود. در مقابل رنگ هایی مانند سفید، قهوه ای و حتی رنگ های شادتر و بروزتری مثل نارنجی و زرد که احساسی از لوکس بودن فضا به بیینده منتقل می کنند، رنگ بژ می تواند کمی کسل کننده و از مد افتاده بنظر برسد. اما در اینجا می خواهیم به آنهایی که چنین تفکری دارند نشان دهیم، اگر بژ به شیوه ای درست توسط یک طراح حرفه ای بکار رود، محیطی خنثی و آرامش بخش خلق خواهد کرد که تمرکز بیننده را بروی جزئیات متمرکز می کند. دیده شدن جزئیات در دکوراسیون های خنثی، عامل اصلی خاص شدن یک دکوراسیون است.

در این پست با عکس هایی روبرو خواهید شد که از رنگ بژ بعنوان رنگ اصلی و زمینه در فضای داخلی استفاده کرده و در کنار آن، رنگ های دیگری مانند سفید، خاکستری و قهوه ای را بکار برده اند. نتیجه ترکیب های رنگی زیبا، باعث شده بیننده به قسمت های مختلف خانه اعم از سقف، گوشه ها و… توجه کرده و بافت ها و الگوهای دکوراسیون را کاملا لمس کند. رنگ های خنثی در کنار رنگ بژ در دکوراسیون مانع حواس پرتی ما می شوند و به فضا و تمام لوازم موجود در آن اجازه داده می شود با تمام قوا بدرخشند.

 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس

 
بژ رنگی است که در هر اتاقی قابل استفاده است، از اتاق کار و خواب گرفته تا نشیمن و آشپزخانه. در حقیقت مزیت اصلی رنگ های خنثی و بخصوص بژ این است که خیلی عالی با هر رنگ دیگری ترکیب می شوند. اما همانطور که در بالا گفتیم، در کنار مزیتش یک عیب دارد که اگر درست استفاه نشود، حالتی کسل کننده به فضا می دهد. تنها راه دوری از ایجاد این حالت، بکار بردن رنگ همراه و مکمل مناسب، کنار رنگ بژ در دکوارسیون است. رنگ هایی مانند قهوه ای و سفید بهترین رنگ ها برای ترکیب با بژ هستند.

روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس 
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
شاید تا کنون فکر می کردید که رنگ بژ فقط بدرد دکوراسیون های کلاسیک می خورد اما اینطور نیست، زیرا دکوراسیون های مدرن و مینیمال هم از این رنگ بهره های زیادی خواهند برد. در چنین دکوراسیون هایی بجای اینکه رنگ بژ فقط بخاطر مطمئن بودن و ترس از انتخاب رنگ های دیگر، انتخاب شود، بعنوان رنگ اصلی و تم دکوراسیون های مدرن بکار می رود. همانطور که در بالا گفتم، رنگ بژ بیشترین میزان تمرکز را در فضا ایجاد می کند. مثلا قرار دادن ست مبلمان مدرن و با کلاس، جلوی یک دیوار بژ، تمام توجه را بروی مبلمان شیک منزلتان قرار خواهد داد.

روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس

 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
بژ در کنار سبز و آبی نیز یک ترکیب فوق العاده برای تزیین دکوراسیون است. شاید ترکیب عالی این سه رنگ بخاطر طبیعی بودن آنها باشد، همانطور که می دانید، رنگ شن های ساحل، چمن و آسمان آبی ترکیبی طبیعی از سه رنگ بژ، سبز و آبی هستند. ابتدا ترکیب بژ و سبز را بررسی می کنیم که راهی عالی برای افزایش شیکی و کلاس یک فضا است. البته از ترکیب این سه رنگ در یک محیط هم می شود استفاده کرد. در شکل دوم رنگ سبز زمردی گلدان در کنار آبی کوسن و بالشتک های مبل، فضای اتاق را شدیدا جذاب و شیک نشان می دهد.
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس

ترکیب رنگ بژ در دکوراسیون با آبی هم می تواند به اندازه نمونه های بالا شگفت انگیز باشد. مثلا در اتاق نشیمنی که رنگ غالبش بژ است، آوردن رگه هایی از رنگ آبی با استفاده از وسایل جزئی مانند گلدان و تابلو نقاشی، تنها چیزی است که نشیمن برای زیباتر دیده شدن به آنها نیاز دارد. بغیر از آبی، ترکیب بژ با بنفش هم خیلی عالی جواب می دهد. این ترکیب علاوه بر دکوراسیون های کلاسیک، برای دکوراسیون های مدرن نیز خیلی مناسب است. در اتاق خواب خصوصا اتاق نوزاد نیز ترکیب بژ و بنفش یکی از بهترین گزینه ها بحساب می آید.

روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس 
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس
 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس

خاصیتی در رنگ بژ وجود دارد که فقط وقتی با رنگ قرمز ترکیب می شود خود را نشان می دهد. حتی وجود مقدار کمی رنگ قرمز در دکوراسیون بژ، اثر گذاری بسیار زیادی دارد. همین موضوع برای نارنجی هم صادق است، در کنار تمام اینها، رنگ دیگری هم همیشه در اختیار خواهید داشت و آن سفید کاپوچینویی است که از ترکیب رنگ سفید خالص با مقدار اندکی قهوه ای بدست می آید. فکر می کنم با مشاهده عکس های متوجه شده باشید که رنگ بژ هنوز هم می تواند انتخاب اول در تزیین خانه باشد.

 روش استفاده از رنگ بژ در دکوراسیون خانه و آپارتمان های لوکس


منبع: برترینها

گفت و گوی با «عماد طالب‌زاده»، این خواننده‌ی محبوب

«عماد طالب‌زاده» دی‌ماه سال گذشته پس از چهار سال انتظار، بالاخره فعالیت رسمی‌اش را آغاز کرد  و به انتظار چندین ساله هوادارانش پایان داد. این خواننده در ماه‌های اخیر با برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف کشور و انتشار قطعات و موزیک‌ویدئوهای متعدد، روزهای پرکاری را سپری می‌کند. عصر یک روز تابستانی با این خواننده پرطرفدار هم‌کلام شدیم و به صورت مفصل از کارهای خودش و اوضاع موسیقی گپ زدیم.

  عماد طالب‌زاده: هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود 

 می‌دانم این‌که تو کمی دیر توانستی مجوز فعالیت را کسب کنی به‌خاطر طی شدن روال اداری بوده. اما دی‌ماه ۱۳۹۲ تیتراژ سریال تلویزیونی «خواب بلند» را خواندی و آن زمان تصور می‌شد مشکلات برطرف شده باشد، در حالی که تقریباً سه سال بعد این اتفاق افتاد. دلیلش چه بود؟

بله طولانی شدن پروسه مجوز به‌خاطر روال اداری بود. اما درباره آن تیتراژ ماجرا فرق داشت. یک روز آقایی به استودیوی پوریا حیدری آمد و گفت در صدد تهیه تیتراژی برای یک مینی‌سریال محصول سازمان انقلاب اسلامی است و درخواست کرد من آن را بخوانم.

من هم گفتم که در ارشاد ممنوع‌الفعالیت هستم و طبیعتاً در صداوسیما هم باید اوضاع پیچیده‌تر باشد. ایشان گفتند این یک سریال ویژه است و ما هم شما را انتخاب کرده‌ایم و اگر دوست داری این کار را انجام بده. خب من خیلی دوست داشتم صدایم از تلویزیون کشورم شنیده شود. پوریا مشغول تولید موسیقی متن شد و من هم ایده‌هایم را دادم. همه کار برای موسیقی از سوت زدن تا نواختن سازها انجام شد و رسیدیم به تیتراژ. ابتدا من قطعه‌ای ساختم که گفتند شعرش مجوز نمی‌گیرد و بعد طوری شد که پژواک انتظاری بیت به بیت ترانه را به من می‌داد و من با ملودی برای تهیه‌کننده می‌فرستادم تا بالاخره طی ۲۴ ساعت کار را آماده کردیم و بعد هم پخش شد.

 مشکلاتی که با تهیه‌کننده‌ات در آن زمان داشتی هم تأثیر داشت؟

بله به هر حال در طولانی شدن پروسه مجوز بی‌تأثیر نبود. پرونده من مدتی رها شده بود. در این زمینه بخشی از پیگیری بر عهده خواننده است و بقیه پیگیری‌ها به عهده شرکتی است که خواننده مجوزش را به نام آن می‌گیرد. اما این پیگیری از جانب من یک‌طرفه بود و این باعث شد در نهایت از شرکت جدا شوم.
 
تو بیش از دو سال اثری منتشر نکردی و بعد ناگهان کنسرت برگزار کردی. به نظرت  این کار در این بازار شلوغ ریسک نبود؟

چرا. اما برنامه‌ریزی کنسرت‌ها به عهده من نبود. وقتی یک خواننده با شرکتی قرارداد می‌بندد و بیعانه می‌گیرد، نمی‌تواند برای تهیه‌کننده تعیین تکلیف کند که چه زمانی کنسرت بگذارد یا نگذارد. به هر حال تهیه کننده هم ملاحظاتی دارد که باید آن را در نظر بگیرد. اگر دست من بود دوست داشتم شش یا هفت قطعه یا ویدئو منتشر شود و بعد کنسرت بگذارم. اما سیاست‌گذاری‌ها با من نیست و باید به قرارداد پای‌بند باشم.
 
تجربه اولین کنسرت چطور بود؟

بعد از آن چهار سال، یه خستگی خیلی زیاد و یک هیجان کنترل شده داشتم. من مدت‌ها قبل از آن شب، تجربه استیج داشتم. من از سال ۸۰ دارم کار موسیقی می‌کنم و اجراهای مختلفی داشته‌ام. سال ۸۹ یک اجرای ارگانی در ورامین داشتم که بیش از ۱۲۰۰۰ نفر تماشاگر آن بودند، طوری‌که من انتهای جمعیت را نمی‌دیدم!
 

به هر حال بعید است در اولین کنسرت رسمی استرس نداشته باشی.

وقتی این توانایی را داشته باشی که جلوی ۴۰۰ نفر بخوانی، حتماً جلوی صد هزار نفر هم می‌توانی بخوانی و برایت فرقی نخواهد داشت. تازه انرژی آن صد هزار نفر می‌تواند حس خیلی بهتری به تو بدهد و دچار هیجان مثبتی می‌شوی که کمکت خواهد کرد.
 

 عماد طالب‌زاده: هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود
 
خودت از اجرا راضی بودی؟

بله از همه چیز راضی بودم و از مجید عبدی و پویا زارع‌فرد به خاطر زحماتشان ممنونم. از ارکستر صددرصد راضی بودم. چندماه مدام تمرین کرده بودیم و باید از تلاش‌های «انوشیروان تربتی‌نژاد» که علاوه بر رهبری ارکستر، مدیریت برنامه‌های من را هم بر عهده دارد قدردانی کنم. می‌خواهم اینجا از مجید عبدی که در این چهار سال برادرانه من را همراهی کرد تا مشکلات قراردادی‌ام برطرف شود و کنسرت‌هایم را آغاز کنم، صمیمانه تشکر کنم.
 

از نظر خیلی‌ها، وقتی خواننده‌های غیررسمی به عرصه رسمی و مجاز وارد شدند، آگاهانه یا ناخودآگاه با تغییر فضا مواجه شده‌اند. در مورد خودت در این زمینه چه نظری داری؟

موزیک من خیلی جدیدتر شده، اما امضای خودم را دارد و سبکم را حفظ کرده‌ام. سعی کردم موسیقی‌ام به‌روز باشد. چیزی که گفتی برای خواننده‌ای رخ می‌دهد که از روزهای موفقیتش تا رسیدن به کنسرت زمان زیادی گذشته باشد و خواننده‌ای که سال ۹۵ موزیکش گل می‌کند و همان زمان که تنورش داغ است کنسرت می‌گذارد، قطعاً موفق‌تر خواهد بود.
 

انگار رِنج سنی مخاطبینت تغییر کرده. موافقی؟

نه من آهنگی مثل «رد دادی» دارم که از زن و مرد ۵۰ – ۶۰ ساله تا کودک چند ساله یا هم‌نسل‌های خودم از آن خوششان آمده است. بعضی آهنگ‌ها با حس و حال خودم رابطه دارد و به سلیقه خودم نزدیک‌تر است و طبیعتاً هم‌سن و سال‌های من بیشتر می‌پسندند. اما همیشه در تولید کارها رنج سنی مخاطبینِ پیگیر مارکت را در نظر می‌گیرم. بعضی کارها هم خیلی دلی است و از هر چند قطعه، یکی را باب دل خودم کار می‌کنم که خودم را راضی کند. هر دو فضا را دوست دارم. هیچ‌وقت با این ذهنیت که الان این کار می‌گیرد آهنگی منتشر نکرده‌ام. خیلی وقت‌ها قطعاتی بوده که هیت نشده و به قول معروف نترکانده، اما دوستشان داشتم و منتشر کردم.
 
کدام‌یک از قطعاتت با استقبال بیشتری مواجه شده؟

«عزیزم»، «من عاشقت شدم»، «همه دنیامی»، «علاقه» و «دوستت دارم» از کارهای قبلی و از کارهای اخیر هم «نامحدود»، «رد دادی» و «به جون دوتامون» که البته «رد دادی» موفق‌تر از بقیه بوده است.
 
«دوسِت داشتم» هم قطعه‌ای بود که به نظرم در کارهای تو شاخص است.

من این قطعه را خیلی دوست دارم، اما از نظر بازاری چندان موفق نبود. ملودی و تنظیم آن از «سیروان» بود و ترانه‌اش را «زانیار» سروده بود. آن آهنگ زمانی موفق می‌شد که من آن استایل را ادامه می‌دادم. من این کار را نکردم چون در سبک آهنگسازی‌اش موفق نبودم و  اگر می‌خواستم آن استایل را ادامه دهم باید آهنگساز برایش پیدا می‌کردم که بهترین گزینه سیروان بود. سیروان هم در یکی از مصاحبه‌هایش با تو گفته بود که دوست داشت خودش آن را بخواند.

پس بعد از آن هم اگر کار خوبی در آن فضا می‌ساخت، خودش آن را می‌خواند و البته طبیعی هم هست که او برای موفقیت خودش تلاش کند. در نتیجه از آنجایی که آهنگسازی برای آن استایل نداشتم، نمی‌توانستم در آن موفق شوم. چرا که خودم هم سال‌ها در استایلی که امروز از من می‌بینید تلاش کرده بودم.
 
کلاً کاراکتر موسیقایی‌ات با آثار ۶و۸ عجین شده و این چیزی است که گاهی با انتقادهایی از سوی همکارانت همراه بوده است.

اساساً تا به حال کاری نکرده‌ام که همکارانم خوششان بیاید! چون برایم مهم نیست. من موسیقی پاپ کار می‌کنم و نگاه و سلیقه مردم برایم مهم است. نمی‌توانم نگران این باشم که همکارانم چه دوست دارند؛ چون آن‌ها نیستند که بلیت کنسرت‌های من را می‌خرند و برایم هورا می‌کشند! من به دنبال جذب مخاطبان خودم هستم و برای مردم می‌خوانم.

  موسیقی شاد اگر بی‌پایه باشد و از لحاظ هنری، ضعیف باشد، مانند بقیه کارهایی خواهد شد که منتشر می‌شوند و اتفاقی برایشان نمی‌افتد یا گاهی هم که هیت می‌شوند، بعد از مدتی به فراموش سپرده می‌شوند. من از کار خودم دفاع می‌کنم، البته هیچ ماست‌فروشی نمی‌گوید ماستم ترش است! اما وقتی قطعه «من عاشقت شدم» که ۶ سال پیش خواندم را در کنسرت اجرا می‌کنم، مردم با من هم‌صدا می‌شوند.

همین‌طور «همه دنیامی» که بعدها استایل ترانه‌اش باب شد و همکاران دیگر از آن استفاده کردند. یا «دوسِت دارم». «رد دادی» هم قطعه‌ای مدرن است که به حال و هوا و تم امروز جامعه ما نزدیک است. ما باید یک بخش از کارمان را با نگاه روز مردم پیش ببریم و «رد دادن» عبارتی است که امروز استفاده می‌شود.

  از طرفی کارهایی هم بوده که شاد نبودند ولی مورد توجه قرار گرفتند. وقتی آهنگ «علاقه» را روی استیج می‌خوانم، اکثر مردم با من آن را می‌خوانند و فیلم‌های مختلفی از آن روی اینستاگرام گذاشته‌ام. همین‌طور قطعات «اعتراف» یا «حواست هست» که هر کدام به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتند. چند وقت پیش هم قطعه‌ای به نام «قدم می‌زنم» منتشر کردم که البته با ویدئو بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این قطعه هم مخاطب خودش را داشت و با این‌که قبلش «رد دادی» را منتشر کرده بودم و همه می‌گفتند این دو قطعه خیلی با هم فاصله دارند، اما این کاری بود که در آن زمان دوست داشتم منتشر شود و دیدم که بازخورد خوبی هم داشت.

تو یکی از خوانندگان نسل قبل هستی اما همراه با خوانندگان نسل جدید وارد بازار رسمی موسیقی شده‌ای. چه موضعی نسبت به این مسئله داری؟ ناراحت نیستی؟

نه، اصلاً موضع بدی ندارم. چند نفر دیگر هم شرایط مشابه من دارند. آن‌چه مهم است این است که اول و آخرِ عمر کاری هر هنرمندی را مردم تعیین می‌کنند. به نظر من موسیقی تنها شغلی است که سن‌و‌سال نمی‌شناسد. خواننده‌ای داریم که ۷۰ ساله است اما هنوز هیت است و همه دوستش دارند. من هم خیلی دوست داشتم که مثلاً سال ۹۰ مجاز می‌شدم و قطعاً خیلی برایم خوشایندتر بود، اما حالا هم ناراحت نیستم.
 

 عماد طالب‌زاده: هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود
روابطت با سایر همکارانت چطور است؟

من با بیشتر بچه‌های موزیک دوست هستم یا لااقل با کسی مشکل خاصی ندارم. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که فضای کاری موسیقیِ ما، تیم‌ورک نیست و همه یا دو‌به‌دو یا تکی کار می‌کنند یا تا زمانی که با هم کار می‌کنند رفیق هستند. برعکس؛ سینمایی‌ها با هم زندگی می‌کنند و صمیمی هستند چون بدون تیم‌ورک کارشان پیش نمی‌رود و مثلاً نمی‌شود که یک بازیگر دوربین را خودش بکارد و برود جلویش بازی کند!

توفیق اجباری شده که با هم تعامل کنند و رابطه خوبی داشته باشند. اما در موسیقی، هر خواننده‌ای تیم خودش را دارد. بچه‌های موسیقی به هم احتیاج ندارند و هرکدام کار خودشان را انجام می‌دهند. ولی بازیگر به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند. حتی اگر فیلمی مثل «شب یلدا» تک‌بازیگر باشد، باز هم لازم است عوامل مختلفی در پشت دوربین حضور داشته باشند. ولی در موسیقی این‌طور نیست. خیلی‌هایمان در زمینه ترانه، ملودی، تنظیم و… از آثار خودمان استفاده می‌کنیم و این باعث می‌شود یا دوستی‌هایمان به چند نفر محدود باشد، یا اصلاً دوستی نداشته باشیم و این خیلی بد است.
 
 این فقط مختص کشور ما است؟

من در ترکیه با یک سری موزیسین خارجی آشنا شدم. همه خواننده‌های ترک به هم احترام می‌گذارند و واقعاً به هم حسادت نمی‌کنند، خواننده‌ای مثل «مصطفی چچیلی» -که چند وقت پیش هم یکی از کارهای مرتضی پاشایی را کاور کرده بود- خواننده بزرگ و معروفی است اما در عین حال به «تارکان» احترام می‌گذارد و برایش ارزش قائل است و قبولش دارد. به طور کلی فکر می‌کنم در کشورهای دیگر روابط بهتری وجود دارد.

وقتی با هم باشیم اتفاقات بزرگتری می‌توانیم رقم بزنیم. دو خواننده را در نظر بگیریم که یکی پرفروش است و دیگری پرفروش نیست اما پتانسیل‌هایش را دارد. ما در این کشور ۸۰ میلیون جمعیت داریم. مخاطب به اندازه‌ی کافی هست و کسی جای کسی را تنگ نمی‌کند. اگر آن دو خواننده با هم فیت بدهند، ناخودآگاه هم به آن خواننده پرفروش کمک می‌شود و هم آن خواننده کم‌فروش بالا می‌آید.
 
خودت حاضری چنین کاری بکنی؟

اگر جایگاهی داشته باشم که بتوانم به خواننده‌ای کمک کنم، بله.
 
به هر حال جایگاه تو از خیلی خواننده‌های تازه‌کار بالاتر است.

اگر آن خواننده در سطح مناسب باشد، صددرصد این کار را می‌کنم و قبلاً هم این کار را انجام داده‌ام. بعضی‌ها کارهای خوبی از آب درآمده و بعضی‌ها هم چندان موفق نبوده، اما مهم این است که این اتفاق را رقم زده‌ام.

  اگر ما روابط بهتری داشته باشیم، می‌توانیم برنامه‌های بزرگتری اجرا کنیم. اگر الان به سالن ۲۰۰۰ نفره میلاد یا سالن ۳۵۰۰ نفره وزارت کشور فکر می‌کنیم، وقتی چند خواننده با هم اتفاقی رقم بزنند می‌توانیم به کنسرت‌های ۵ یا ۶ هزار نفره فکر کنیم.

  گاهی می‌بینم یک بازیگر در صفحه‌اش تئاتر یا فیلم سینمایی را تبلیغ می‌کند که خودش در آن نقشی ندارد. خود من در تمام دوران ممنوع‌الفعالیتی‌ام برای خیلی از خوانندگانی که آلبوم منتشر کردند یا اتفاق مثبتی برایشان افتاده بود، پست تبریک گذاشتم و هنوز هم هست. اما بعضی‌هایمان دچار این توهم هستیم که من از فلانی بالاترم و اگر او این کار را کرد، لازم نیست که من هم بکنم!

یک سر به همین ترکیه که همسایه‌مان است بزنید و ببینید جز استاد «شجریان»، کدام‌یک از خوانندگان ما را می‌شناسند. یا مثلاً خانم سلن دیون یا آقای پاواروتی چند خواننده پاپ، کلاسیک یا سنتی ایران را می‌شناسند؟ چون خودمان نخواسته‌ایم اتفاقات بزرگ رقم بزنیم. قبلاً شرایط بهتر بود. مثلاً، چند خواننده مثل محسن چاوشی، فرزاد فرزین، رضا صادقی، مهدی مدرس و… کنار هم می‌ایستادند و آهنگی برای ایران می‌خواندند. ولی الان همه چیز فردی شده. نمی‌دانم، شاید من اشتباه می‌کنم، اما عقیده‌ام این است همیشه تیم‌ورک نتیجه بهتری دارد.

ماجرای تراشیدن موهای سرت چه بود؟

تمایلی به توضیح دادن در موردش ندارم.
 
اما گویا با نیت خیر این کار را انجام دادی و به نظرم باید برای انتقال پیام اجتماعی‌ات درباره‌اش حرف بزنی.

خلاصه بگویم، کودکی به نام «امیرعلی» بود که به همت «شهاب مظفری» و «حسین سلیمانی»، سه نفری پُست گذاشتیم تا برای درمانش پول جمع کنیم و خدا را شکر، طی ۲۴ ساعت بیش از ۳۵ میلیون تومان جمع شد. عکس‌های قبلی‌اش را دیدم که مو داشت و می‌خندید و خوشحال بود و بعدها موهایش ریخته بود. حس کردم تراشیدن موهای سرم کمترین کاری است که می‌توانم برای او انجام دهم تا بلکه این حس همراهی به او منتقل شود و انرژی بگیرد و ببیند این‌که من هم مو ندارم اتفاق خاصی نیست.
 
از نزدیک هم او را دیدی؟

از این‌ها بگذریم…
 
چرا این‌قدر حساسیت نشان می‌دهی؟!

راستش را بخواهی متأسفانه وقتی در کارهای این‌چنینی یا برنامه خیریه‌ای شرکت می‌کنیم، حرف‌های ناامیدکننده‌ای مطرح می‌شود. یک عده می‌گویند «شماها برای خودنمایی این کارها را می‌کنید و اگر می‌خواستید کار خیر کنید، علنی نمی‌کردید». خُب، اگر من چنین کاری نکنم، یک نفر مثل آن بنده ی خدا که این حرف را می‌زند و معلوم است با این فضا بیگانه است، از کجا باید این کارها را یاد بگیرد؟

در صفحه اینستاگرام سایت شما، زیر پستی که به دیدار من با خانواده شهید مدافع حرم مربوط می‌شد، شخصی نوشته بود «تو برای گرفتنِ مجوز این کارها را می‌کنی!» ببین چقدر طرف از مرحله عقب است؛ اگر من برایت مهم نیستم چرا کامنت می‌گذاری و اگر مهم هستم چطور خبر نداری که من یک سال پیش مجوزم را گرفته‌ام! این‌ها باعث می‌شود که یا دیگر کار خیر نکنی یا اگر کردی اعلام نکنی. خیلی از همکارانم هم با مسائل مشابه روبرو بوده‌اند.
 
تو سال گذشته بازیگری را هم تجربه کردی. از این تجربه بگو.

من سینما را به اندازه موسیقی دوست دارم. کلاً تصویر را خیلی دوست دارم و به همین دلیل موزیک‌ویدئو برایم مهم است. فکر می‌کنم در فیلم «سکه» بد بازی نکرده باشم. البته این فیلم زیاد دیده نشد. خیلی‌ها گفتند ای کاش اولین فیلمت سینمایی بود یا فیلم مهم‌تری بود. اما به هر حال برای من تجربه خوبی بود. کامنت منفی خاصی نداشتم، البته شاید بعد از این مصاحبه داشته باشم!
 
چه شد که به آن پروژه پیوستی؟

یکی از دوستانم من را به آن مجموعه معرفی کرد. فیلم ابتدا به این شکل نبود؛ هم بازیگران و هم سناریو تغییر کرد. به نظرم فیلم تا روز پخش قدیمی شد. «سکه» سال ۹۲ تولید شد و روز اول دِی ۱۳۹۵ همزمان با اولین کنسرتم منتشر شد. هنر در مملکت ما با تب پیش می‌رود. مثلاً امسال فیلم‌هایی مثل «خشم و هیاهو»، «فروشنده» یا «لانتوری» مورد توجه هستند. اگر به ۶-۷ سال پیش برگردیم، فیلم‌های کمیک و طنز روی بورس بودند.
 
در موسیقی چطور؟!

مثلاً الان صداهای ضخیم مُد شده. یک استایل موسیقی مُد می‌شود و همه در آن سبک کار می‌کنند. مثلاً همه ناگهان شافل یا سیکستین‌بیت یا سویینگ یا رگه‌تون می‌زنند! هر تبی روی بورس می‌آید، سراغ همان می‌روند. اما این درست نیست. در دنیا هم ممکن است همه سراغ یک ریتم بروند، اما امضای خودشان را دارند. اینجا همه چیز یک شکل می‌شود و فقط اسم خواننده در آهنگ‌ها عوض می‌شود!
 
خود تو چنین کاری نمی‌کنی؟

من باید سبک خودم را داشته باشم. چون مخاطب واقعی و دائمی داشتن نکته مهم‌تری است. من هیچ‌وقت آهنگی را برای این‌که معروف شوم نساختم. در نسل قبلی ما، ناصر عبدالهی، امیر کریمی، حامی، حمید برادر من، دکتر اصفهانی، علیرضا عصار و… هر کدام با یک استایل می‌خواندند. شادمهر آن زمان از همه معروف‌تر بود ولی دکتر اصفهانی نگفت چون شادمهر مثلاً «دهاتی» را خوانده و گرفته، پس من هم یک کار مثل آن بخوانم!

ایشان «نازنین» را خواند و گرفت. علیرضا عصار نگفت چون اصفهانی «نازنین» را خوانده و گرفته پس من هم مثل او بخوانم. «خیال نکن نباشی» را خواند و گرفت. البته امروز هم خیلی از خواننده‌های ما فضای خودشان را دارند. اما برای مثال می‌بینیم که آهنگ حامد همایون گرفته، ۵۰ تا آهنگ شبیه آن منتشر می‌شود! این استایل برای آن آدم است و اگر من بیایم به آن شکل بخوانم که موفق نمی‌شوم، خُب خودش هست!
 
یعنی می‌گویی کسی نبوده که شبیه دیگری بخواند و موفق شود؟

چرا، اما باهوش بوده و تغییراتی اعمال کرده که شاید مخاطب جدی متوجه شود، اما مخاطب عام متوجه نمی‌شود. یا خواننده‌ای میاد از یک سبک الهام می‌گیرد اما با تکنیک و جنس صدای خودش می‌خواند. مثل محسن یگانه که از استایل شادمهر الهام گرفت و فضای تازه‌ای ساخت که نشانه ذکاوت او است. یا محمد علیزاده که از فضای بنیامین الهام گرفت اما با تکنیک و جنس صدای خودش، استایل خودش را به وجود آورد. این از هوش این افراد است و کسی به آن‌ها انگ تقلید نمی‌زند. چیزی در کارشان بوده که مردم جذب شده‌اند.
 

 عماد طالب‌زاده: هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود
 از خوانندگان نسل جدید کار کدام را می‌پسندی؟

واقعاً همه آن‌ها را دوست دارم.
 
این جواب کلیشه‌ای است! فکر می‌کنی در درازمدت کدام‌یک از این‌ها موفق‌تر باشند؟

مخاطبین موسیقی در ایران را اصلاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. شاید من فردا موزیکی منتشر کنم که مگاهیت شود و شاید هم تا ۱۰ سال بعد نتوانم چنین کاری بکنم. فرمولی ندارد و اتفاقات را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.
 
نظرت در مورد خواننده‌هایی مثل بهنام بانی، سینا شعبانخانی، سیامک عباسی، شهاب مظفری و… که طی یک سال اخیر به عرصه رسمی وارد شده‌اند چیست؟

من همه آهنگ‌های جدید همکارانم را گوش می‌کنم. به نظرم بهنام بانی

خواننده ژوست و خوبی است و موسیقی خوبی هم انتخاب کرده. آهنگ‌هایی که قبلاً از او می‌شنیدم من را یاد خواننده‌های دیگری می‌انداخت. اما به نظر من حامد برادران که موزیسین خوش‌ذوقی است و سلیقه‌ی روز را می‌شناسد، ملودی‌هایی برای بهنام می‌سازد که در آن خوب می‌خواند. یعنی هم ملودی به‌روز است و هم خواننده از توانمندی‌اش به حد نیاز و نه بیشتر استفاده می‌کند. شهاب مظفری

غم و بغضی در صدایش دارد که آن را دوست دارم. سینا شعبانخانی

را دوست دارم و هر وقت او را دیده‌ام به خودش گفته‌ام که خواننده توانا و خوبی است و فقط باید سعی کند که شبیه احسان خواجه‌امیری نشود تا با او مقایسه نشود. چون خودش می‌تواند یک خواننده‌ی با استایل باشد. هیچ‌وقت مخاطب آثار سیامک عباسی

نبوده‌ام؛ اما قطعه «عشق دور» در آلبومش به نظرم کار حسی و قشنگی بود. حال و هوای «اگه یه روز» را داشت که دیگر نوستالژی شده و شاید این قطعه هم در گذر زمان چنین اتفاقی برایش بیفتد.
 
به دنیای بازیگری برگردیم. خیلی از بازیگرها در سال‌های اخیر به سمت موسیقی آمده‌اند که بعضی‌هایشان هم سوپراستار بوده‌اند. بعضی اهالی موسیقی نسبت به این قضیه موضع گرفته‌اند. تو در مورد این اتفاق چه نظری داری؟

اولاً به نظر من غیر از محمدرضا گلزار، سوپراستار نداریم…
 
تو محمدرضا فروتن و بهرام رادان را سوپراستار نمی‌دانی؟!

این‌ها بازیگران بزرگ، باارزش و معروفی هستند.
 
پس سوپراستار را تعریف کن.

سوپراستار از نظر من کسی است که میلیاردی می‌فروشد و داشته‌های متفاوتی نسبت به استارها و آدم‌های دیگر دارد. فیلم‌هایی که یک سوپراستار بازی می‌کند، به شکل عجیبی می‌فروشد، حتی فیلم‌هایی که سناریو یا کارگردانی خوبی ندارند. مثلاً «جرج کلونی» در هالیوود یک سوپراستار است.

فیلم‌های معمولیِ زیادی بازی کرده که خوب فروخته‌اند و در واقع باید گفت جرج کلونی خوب فروخته. سوپراستار کسی است که از نظر چهره و تیپ جذاب است و تکیه‌کلام‌ها، مدل مو، حرف زدن و… همه چیزش الگوسازی می‌کند. در فیلمی رضا گلزار دیالوگی داشت که می‌گفت: «بابا به ما نمی‌خوری…!» و من فردای تماشای فیلم این عبارت را چند جا شنیدم. وقتی سوپراستار باشی، در وادیِ دیگرِ هنر هم وارد شوی موفق خواهی بود، چون همه آن جذابیت‌ها را داری.
 
الان برای مثال درباره همین محمدرضا گلزار که نام بردی، خیلی‌ها منتقد سرسخت خوانندگی‌اش هستند.

کسانی که می‌گویند آن بازیگر نباید خواننده شود، به نظرم یا بی‌سوادند یا حسود. الان من بیایم و بگویم چرا رضا گلزار بازیگر شده، خُب به من چه؟! وقتی بلیت‌هایش به فروش می‌رسد و سالنش پر است، با این حرف من به مردم توهین می‌کنم. اگر از نظر من بد است، می‌توانم موزیک‌هایش را گوش نکنم، یا اگر بازیگر خوبی نیست فیلم‌هایش را نمی‌بینم. ایراد گرفتن از کنسرت رضا گلزار توهین به مردم است. یعنی آن یک نفر درست تشخیص می‌دهد و آن دو هزار نفری که در هر سانس به سالن کنسرت می‌روند درست متوجه نمی‌شوند! بین آن دو هزار نفر، دکتر و مهندس و وکیل و… هم هست.

به نظر من هر کسی که مردم او را می‌پذیرند قابل احترام است. از قدیم بازیگران یا خوانندگان زیادی داشتیم که به حرفه دیگری وارد شدند و این در تمام دنیا وجود داشته است. در ترکیه، «اوزجان دنیز» خواننده بسیار موفقی است، در عین حال نوازنده حرفه‌ای گیتار است در حدی که برای دیگران ساز می‌زند، بازیگر موفقی هم هست و در سریال‌های پرطرفدار بازی می‌کند. «مهسون کرمزی‌گل» خواننده موفقی که در ایران هم بسیار پرطرفدار است، یکی از موفق‌ترین کارگردان‌های ترکیه است و یکی دو جایزه هم گرفته. «ویل اسمیت» که رپر معروفی است، بازیگر شد و I am Legend

را بازی کرد. ما فقط دوست داریم موضع بگیریم. شما تصادفی از کسی سوال کن چرا این شکلات‌ها خوب نیست؟ می‌گوید آقا شکلات‌های ایران این‌جوری است دیگر! حالا طرف تا به حال از یک کیلومتری کارخانه شکلات رد نشده.

به نظر من هر آدمی که بتواند مخاطب جذب کند، موفق است و باید به موفقیتش احترام گذاشت. اگر هم خوشمان نمی‌آید می‌توانیم آن فرد را دنبال نکنیم. مثال دیگر «پژمان جمشیدی» است. به خدا من هیچ آشنایی با او ندارم که بخواهم طرفداری کنم. او یک سریال بازی کرد که حتی دوستان خودش هم از او انتقاد می‌کردند. امروز می‌بینیم در چندین تئاتر هم بازی کرده. تئاتر نیاز به فن بیان، صدای رسا، کوک حرف زدن و توانمندی‌های مختلف دیگر دارد و کار راحتی نیست. اما حالا یکی می‌آید و می‌گوید چرا پژمان که فوتبالیست بوده بازیگر شده. خُب تو که همه‌اش نقد می‌کنی خودت برای جامعه‌ات چه کار کردی؟!

قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبوم بعد از ماه‌های محرم و صفر و بر اساس نظر و زمان‌بندی تهیه‌کننده منتشر خواهد شد. اما چند تک‌قطعه آماده انتشار دارم که بعد از دهه اول ماه محرم به مرور آنها را منتشر خواهم کرد. قطعات جدیدم متفاوت است و خیلی دوستشان دارم. همچنین با یک خواننده خوب هم‌خوانی کرده‌ام که به زودی از آن باخبر خواهید شد. حدود ۵-۶ سالی هم هست که مشغول نوشتن کتابی از درد دل‌ها و دل‌نوشته‌هایم هستم که امیدوارم بتوانم آن را کامل کنم و به زودی منتشرش کنم.


منبع: برترینها

محمدجواد معنوی‌نژاد: به خاطر پدرم والیبالیست شدم

اولین بار در مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا به میزبانی تهران بود که نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت. تیمی که به رهبری ایرج مظفری و با کاپیتانی پسرک بلندبالا و لاغراندام اصفهانی عنوان قهرمانی قاره کهن را به دست آورد. صحبت از محمدجواد معنوی‌نژاد است که حالا دیگر باید عنوان پدیده والیبال ایران را به او اختصاص داد.

هرچند که فدراسیون جهانی والیبال بعد از قهرمانی تیم نوجوانان ایرانی در آسیا و راه‌یابی به مسابقات جهانی ۲۰۱۳ مکزیک و بعد از درخشش معنوی‌نژاد، این لقب را به او داده بود و از جواد به‌عنوان یکی از پدیده‌های مسابقات و ستاره‌های آینده والیبال نام برد.

 به خاطر پدرم والیبالیست شدم

معنوی‌نژاد خیلی زود پله‌های ترقی را طی کرد و در سال ۲۰۱۵ به تیم ملی بزرگ‌سالان رسید. حضور معنوی‌نژاد در تیم ملی بزرگ‌سالان ایران رفته‌رفته پررنگ شد و در مسابقات لیگ جهانی ۲۰۱۷ به اوج درخشش رسید. هرچند که جوان رعنای اصفهانی در مسابقات المپیک ریو مورد بی‌مهری قرار گرفت و از لیست اعزامی به برزیل خط خورد، اما بعد از آن بازگشتی شکوهمند به تیم داشت و بهترین عملکرد را از خود در لیگ جهانی امسال به کار گرفت. همین درخشش وصف‌ناپذیر از سوی معنوی‌نژاد کافی بود تا بسیاری از تیم‌های مطرح اروپایی خواهان به خدمت گرفتن ملی‌پوش ۲۲ ساله ایرانی شوند. در رأس آن‌ها ورونای ایتالیا با سرمربی صربستانی‌اش نیکولا گربیچ قرار داشت.

گربیچ که هدایت تیم ملی صربستان را هم برعهده دارد، در لیگ جهانی والیبال با تیمش رودرروی ملی‌پوشانی ایرانی قرار گرفته بود و از توانایی معنوی‌نژاد به‌خوبی باخبر بود. همین امر باب مذاکرات را باز کرد و درنهایت جواد معنوی‌نژاد با عقد قراردادی به تیم سرشناس ایتالیایی پیوست.

حالا معنوی‌نژاد خود را آماده می‌کند تا ماه آینده راهی سرزمین چکمه و نبرد در سری آ شود. راهی که بسیاری از ستاره‌های والیبال ایران از انجام آن سر باز زدند و با وجود پیشنهادات خوب خارجی حاضر به جدایی از لیگ ایران نشدند. اما معنوی‌نژاد در اوج جوانی، پیشرفت را انتخاب کرد. با جوان اول والیبال ایران درباره حضور در لیگ والیبال ایتالیا و تیم ورونا گفت‌وگو کردیم.

 به خاطر پدرم والیبالیست شدم

مسیر رشد در والیبال برای تو از اصفهان تا ورونای ایتالیا تقریبا به‌سرعت طی شد. شاید در این میان نقش اصلی را پدرت ایفا کرد که خودش هم والیبالیست بود. اگر پدر والیبالیستی وجود نداشت، الان در این جایگاه قرار داشتی؟

شاید جوابم منفی باشد. من قطعا حضورم در والیبال و رشدم بعد از این حضور را مدیون پدرم هستم. به‌طور کلی زندگی والیبالی‌ام را مدیون پدرم هستم.

البته از فیزیک یک والیبالیست ایده‌آل برخوردار بودی…

این‌که فقط از فیزیک مناسبی برخوردار باشیم، کافی نیست. بالاخر باید یک نفر باشد که تو را کشف کند و در ادامه مسیر درستی را برای رشدت در نظر گیرد و به سمت درستی هدایتت کند. این نقش برای من توسط پدرم ایفا شد و فکر می‌کنم ایشان به بهترین نحو این کار را انجام داد.

 زمانی که این مسیر را زیر نظر پدرت آغاز کردی و والیبال را به‌طور جدی استارت زدی، به چنین روزی فکر می‌کردی و این شرایط را می‌دیدی؟

خب این اهداف پله پله در ذهنم ایجاد شد. من والیبال را از دوران دبستان آغاز کردم و آن اوایل به شکل تفریح به این رشته نگاه می‌کردم. اما هرچه جلوتر رفتم و با مربیان بیشتری کار کردم، ذهنم تغییر کرد و به اهداف بزرگ‌تری فکر می‌کردم. شاید از آن موقع به بعد بود که فکر می‌کردم آیا می‌شود روزی در تیم ملی بازی کنم.

اصلا خودت به این رشته به‌خاطر پدرت علاقه‌مند شدی، یا او بود که تو را برای والیبالیست شدن ترغیب کرد؟

خیلی از افراد وجود دارند که شغلی دارند و علاقه‌مند هستند که فرزندانشان هم در همان راه گام بردارند. حالا از پزشک و مهندس گرفته تا ورزشکار. خب پدر من هم علاقه‌مند بود که من راهش را ادامه دهم. قطعا ورود من به این رشته به‌خاطر علاقه پدر بود، اما از یک جایی به بعد این خودم بودم که تصمیم گرفتم راهم را در والیبال ادامه دهم.

 قطعا یکی از الگوهای تو هم پدرت است دیگر؟

صددرصد. ایشان الگوی اصلی من هستند.

 قطعا یکی از مربیانی که در رشد و شکوفایی تو نقش داشت، ایرج مظفری، کاپیتان اسبق تیم ملی والیبال ایران، بود که در تیم ملی نوجوانان به تو بها داد. چه چیزهایی را از ایرج مظفری یاد گرفتی؟

ایشان قطعا یکی از مربیان توانمند ایرانی هستند.

اولین نفری که در رده نوجوانان توانایی‌های من را شناخت، آقای مظفری بود و در این تیم توانستم زیر نظر ایرج خان به یک اعتمادبه‌نفس درونی دست پیدا کنم. ایشان از همان موقع این ذهنیت را در من ایجاد کرد که من می‌توانم پله‌های ترقی را طی کنم و روزی لباس تیم ملی والیبال بزرگ‌سالان کشورم را به تن کنم. پایه‌های رشد من از همان تیم ملی نوجوانان ایران که قهرمانی آسیا و چهارم جهان را به دست آورد، ساخته شد. تیمی به سرمربی‌گری ایرج مظفری در کنار مربیانی مانند احمد لاهوتی، محمدرضا دامغانی، رحمت نوری، خرسندل و…

 وقتی برای اولین بار لباس تیم ملی در رده نوجوانان را برتن کردی، چه احساسی داشتی؟

خب قطعا به افتخار بزرگی دست پیدا کرده بودم و این شعف و شادی وصف‌ناپذیر بود. من قبل از آن در رده‌های پایه در سطح استان فعالیت می‌کردم و از این راه به تیم ملی رسیدم.

به خاطر پدرم والیبالیست شدم 

 این احساس چه تفاوتی با رسیدنت به لباس تیم ملی بزرگ‌سالان داشت که در زمان کواچ رخ داد؟

خب قطعا شرایط در تیم ملی بزرگ‌سالان متفاوت است. هرچند در تیم ملی نوجوانان هم لباس تیم ملی کشورم بر تنم بود، اما به‌هرحال در رده بزرگ‌سالان بیشتر دیده می‌شدم و افتخار بزرگ‌تری نصیبم شده بود. کسی تا این شرایط را تجربه نکند، متوجه این حسن عجیب نمی‌شود. این افتخار اولین بار زمان آقای کواچ رخ داد و ایشان فرصت حضور در تیم ملی را برای من فراهم کرد.
 فکر می‌کنم حضورت در باشگاه پیکان هم خیلی به این اتفاق کمک کرد…

قطعا همین‌گونه است. چند سالی می‌شد که در اصفهان خبری از تیم‌داری در والیبال نبود و همین امر باعث شد بعد از مسابقات قهرمانی جوانان جهان در استانبول با پیشنهاد از سوی پیکان راهی این تیم شوم و یکی از نقاط عطف زندگی ورزشی من رقم خورد. در این تیم کنار بازیکنان بزرگی به میدان رفتم. یکی از آن‌ها ورمیگلیوی ایتالیایی بود که چیزهای زیادی از او آموختم.

 برویم سراغ بحث اصلی این روزها در مورد تو، یعنی عقد قرارداد با ورونای ایتالیا. قبل از این هم پیشنهادی برای لژیونر شدن به تو رسیده بود؟

بله، من سال قبل هم پیشنهادی از تیم‌های ایتالیایی داشتم، اما موافقت نکردم. شرایط برای حضور من در فصل قبل به‌ خوبی امسال نبود و به همین خاطر احساس کردم که ماندنم در لیگ ایران بهتر است. اما امسال همه چیز را سنجیدم و با ورونای ایتالیا قرارداد امضا کردم.

طی چند سال اخیر و بعد از پیشرفت والیبال ایران، بسیاری از ستاره‌های ملی‌پوش از لیگ‌های اروپایی پیشنهاد دریافت کردند، اما پول را به پیشرفت ترجیح دادند. تو و میلاد عبادی‌پور این موضوع را نقض کردید. دلیلش چه بود؟

من و میلاد عبادی‌پور قطعا قرار است در دو لیگ معتبر والیبال دنیا یعنی ایتالیا و لهستان به میدان برویم و تجربه‌های متفاوتی را کسب کنیم. در لیگ ایران بازیکنان بسیار بزرگی حضور دارند، اما در این دو کشور بازیکنانی بزرگ از کشورهای مختلف حضور دارند و شرایطی جدید را برای ما رقم می‌زنند. هدف من جز پیشرفت قطعا چیز دیگری نبوده است و به همین خاطر لیگ ایتالیا را انتخاب کردم و مسائل مالی خیلی در اولویت من نبود.

والیبال ایران به غیر از بهنام محمودی، سعید رضا و میرسعید معروف لژیونر بزرگ و موفق دیگری نداشته است. از تجربه این چهره‌ها استفاده می‌کنی و نام خودت را در کنار چهره‌های موفق مطرح خواهی کرد؟

آقایان محمودی و رضایی که قطعا از چهره‌های بزرگ و تاثیرگذار در والیبال ایران بوده‌اند و آقای معروف هم که آخرین لژیونر ایرانی به شمار می‌روند. خب من در تیم ملی و باشگاه پیکان تجربیات فراوانی را از سعید معروف و زندگی در خارج از کشور کسب کرده‌ام و آقا سعید کمک شایانی به من در این زمینه کرده است. من فقط به دنبال موفقیت و پیشرفت هستم و قرار نیست جای کسی را به‌عنوان لژیونر برتر بگیرم.

 به خاطر پدرم والیبالیست شدم

 نهایت هدف تو در لیگ ایتالیا یا سایر لیگ‌های اروپایی چیست؟

قطعا به دنبال این هستم که برای والیبال ایران افتخار کسب کنم و می‌خواهم جزو بهترین بازیکنان تیم ورونا و لیگ ایتالیا شوم.

 به سختی‌های زندگی دور از ایران فکر کرده‌ای؟

قطعا برای من سخت خواهد بود. اما اگر به دنبال هدفی هستم و بخواهم پیشرفت کنم، چاره‌ای ندارم جز این‌که این سختی‌ها را به جان بخرم.

بعد از لیگ جهانی ۲۰۱۷ بیشتر از قبل برای خودت اسمی دست‌وپا کردی و معروف‌تر شدی. حالا شاید تمامی علاقه‌مندان به ورزش تو را به‌عنوان یک ستاره ملی‌پوش والیبال می‌شناسند. بازخوردها بعد از این درخشش چگونه بوده است؟

خب به‌هرحال با گسترده‌تر شدن شبکه‌های اجتماعی راه ارتباط با مردم و علاقه‌مندان به ورزش بیشتر شده است. من در برخی از شبکه‌های اجتماعی عضویت دارم و بعد از لیگ جهانی و لژیونر شدنم با لطف مردم مواجه شدم. این عزیزان من را مورد محبت قرار دادند و همه از پیوستنم به تیم ورونای ایتالیا استقبال کردند. این حمایت‌ها قطعا انگیزه مرا افزایش داده و وظیفه من را سنگین‌تر کرده است.

 فکر می‌کنی بتوانی این محبوبیت فعلی در والیبال ایران را در لیگ ایتالیا هم کسب کنی؟

کار راحتی نیست و فکر می‌کنم منوط به درخشش من در تیم جدیدم می‌شود. همان‌طور که گفتم، به دنبال موفقیت در لیگ ایتالیا هستم. اگر بتوانم در تیم ورونا به موفقیت دست پیدا کنم، قطعا مورد حمایت هواداران این تیم هم خواهم بود.

 چه زمانی راهی ایتالیا می‌شوی؟

بعد از مسابقات مقدماتی قهرمانی جهان که در اردبیل برگزار می‌شود، حدود یک ماهی در ایران خواهم بود و بعد از آن راهی ایتالیا می‌شوم.

 برویم سراغ مسابقات انتخابی جهان و نبرد با حریفان آسیایی.

به‌هرحال تیم ملی ایران عملکرد چندان خوبی را در لیگ جهانی از خود به جا نگداشت و این رقابت‌ها اولین مسابقه بعد از لیگ جهانی به شمار می‌رود. فکر می‌کنم همه از لیگ جهانی امسال این درس را گرفتیم که اگر می‌خواهیم موفق شویم، نباید هیچ تیمی را دست‌کم بگیریم و باید با آمادگی بیشتر از قبل راهی این مسابقات شویم. بعد از لیگ جهانی با استراحتی که داشتیم، بازیکنان با انگیزه بیشتری وارد تمرینات شدند و امیدوارم بهترین نتایج را در انتخابی جهان کسب کنیم.

به خاطر پدرم والیبالیست شدم 

قطعا استقبال خوبی هم از تیم ملی در اردبیل به عمل خواهد آمد.

این باعث افتخار است که در این شهر و در حضور تماشاچیان پرشور اردبیلی به میدان برویم. اردبیلی‌ها در مسابقات امیدهای آسیا ثابت کردند چه علاقه‌ای به والیبال دارند و قطعا از نظر حضور تماشاچیان و پرشدن سالن خیالمان راحت است. ان‌شاءالله قاطعانه سهمیه حضور در مسابقات قهرمانی جهان در سال آینده را به دست خواهیم آورد.

مصدومیتی که در لیگ جهانی دچارش شدی، برطرف شده است؟

بله، من حدود یک ماه کامل استراحت کردم و بعد از آن تمریناتم را آغاز کردم. خوش‌بختانه هیچ مشکلی ندارم و با تمام وجود برای تیم ملی به میدان خواهم رفت.


منبع: برترینها

توصیه های یک جهانگرد، برای داشتن سفری راحت

«کریستی ودرو» فردی است که در طی ۱۰ سال گذشته به شهرهای زیادی در سراسر دنیا سفر کرده و یک جهانگرد حرفه ای محسوب می شود.

از این رو، اگر عاشق مسافرت و بازدید از شهرها، روستاها و آشنایی با فرهنگ های مردم دیگر سرزمین های جهان هستید، شاید بد نباشد توصیه های جامع و عمومی وی در رابطه با سفری امن و راحت را مطالعه کرده و پیشنهادهایش را در گوشه ذهن خود لحاظ نمایید.

برای این منظور در ادامه با ما همراه باشید.

۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد

انعطاف پذیر باشید

در طول سفر شاهد رویدادهای گوناگونی خواهید بود. ممکن است در ترافیک های جاده ای گرفتار شوید، یا هواپیمایتان تاخیر داشته باشد. نکته ای که در چنین مواقعی باید بدانید این است که با حفظ خونسردی و پیشگیری از هر گونه خشم و عصبانیت، بحران پیش آمده را پشت سر بگذارید. صبر یکی از کلیدی ترین راهکارها برای داشتن سفری راحت و شاد است.

فهرست تهیه کنید

یک هفته پیش از سفر، از تمامی وسایل، لباس ها و ابزار موردنیاز خود یک لیست تهیه کنید تا هنگام ترک منزل، چیزی را فراموش نکرده و در طول مسافرت دستتان در حنا نماند.

یادگیری جملات روزمره ی کشور مقصد

حتی اگر به زبان انگلیسی نیز تسلط کافی دارید، بهتر است پیش از سفر به کشورهای غیر انگلیسی زبان، برخی از جملات و عبارت های روزمره آن ها همانند «تشکر»، «خواهش می کنم»، «لطفا»، «متاسفم» و … را یاد بگیرید. زیرا ممکن است شهروندان کشور مقصد، انگلیسی ندانند و در این حالت، ارتباط برقرار کردن با آن ها برایتان دشوار خواهد بود.

 ۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد
برای دوربین خود یک باتری یدکی همراه داشته باشید

این را به خاطر داشته باشید که در طول سفر، از آن جا که همیشه با دوربین یا موبایل مشغول عکسبرداری از مناظر دیدنی و جذاب کشور/شهر مقصد هستیم، ممکن است در دل طبیعت باتری دوربین تمام شود و امکان شارژ آن نیز وجود نداشته باشد. بهترین راهکار برای پیشگیری از چنین اتفاق ناخوشایندی، همراه داشتن باتری یدکی است.

این مساله در مورد موبایل هم می تواند مصداق داشته باشد. البته برای شارژ تلفن همراه می توانید پاوربانک نیز همراه خود داشته باشید.

همیشه یک ملافه کوچک همراه خود داشته باشید

از ملافه ی کوچک می توان در موقعیت های گوناگون استفاده های مختلفی داشت. مثلا از آن به عنوان پتو، حوله، پرده، پوشش لباس و … بهره گرفت.

همیشه خود را بیمه مسافرتی کنید

شما نمی دانید که در طول سفر با چه مسائلی رو به رو خواهید شد، بنابراین شرط عقل این است که پیش از مسافرت خود را بیمه کرده و از هزینه های احتمالی‌تان بکاهید.

از مدارک مهم و مستندات خود یک نسخه کپی تهیه کنید

همیشه یک نسخه کپی از پاسپورت و برگه ها و کارت های شناسایی خود همراه داشته باشید تا در صورت گم شدن هر کدام از آن ها، در فرودگاه و … با مشکلی مواجه نشوید.

زیاد عکس بگیرید

شاید در طول سفر این موضوع چندان مهم به نظر نرسد،
اما چند ماه بعد که عکس ها را تماشا کنید، خاطره های زیبای سفر برایتان
زنده خواهند شد و همان حس خوب را دوباره تجربه خواهید کرد.

 ۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد
 
برای لباس های خود از قبل برنامه ریزی کنید

پیش از بستن چمدان، لباس هایی که می خواهید بردارید را با هم ست کرده و بر اساس آن ها کیف، کفش، اکسسوری یا زیورآلات مربوطه را بردارید. به این ترتیب از قبل می دانید که چه لباسی را چگونه و کجا بپوشید.

وسایل ضروری، الکترونیک، بهداشتی، داروها و مسواک را درون کیف دستی بگذارید

وسایلی همانند موبایل، تبلت، مسواک، خمیر دندان، دستمال مرطوب، دوربین، لباس زیر اضافه و … را به جای چمدان، درون کیف دستی خود بگذارید تا دسترسی سریع و فوری به آن ها داشته باشید.

پیش از استفاده از وسایل نقلیه عمومی، قیمت ها را جویا شوید

در کشورهای دیگر، حتما پیش از استفاده از هر وسیله نقلیه عمومی همانند اتوبوس، مترو و … قیمت بلیط ها را جویا شوید تا سرتان کلاه نرود.

کرم ها و لوسیون ها را درون کیف دستی خود حمل کنید

کرم دست و صورت، ضدآفتاب، لوسیون های مرطوب کننده را درون کیف دستی خود قرار دهید تا در صورت نیاز، دسترسی فوری به آن ها داشته باشید. برای اینکه این کرم ها جای زیادی اشغال نکنند، می توانید آن را درون قاب های لنز چشمی بریزید.

در طول سفرهای هوایی زیاد آب بنوشید

وقتی در ارتفاع ۳۰ هزار پایی از سطح زمین قرار دارید، آب و رطوبت بدن شما تقلیل می رود. همچنین باید بدانید که کابین های هواپیما بسیار خشک است و موجب کم آبی بدن می شوند. از این رو لازم است با نوشیدن مایعات، رطوبت بدن خود را در سطح نرمال نگه دارید.

شماره تلفن و نشانی هتل را در موبایل خود ذخیره کنید

برای پیشگیری از گم شدن در شهر مقصد و پیدا نکردن هتل محل اقامت، حتما آدرس و تلفن هتل یا مسافرخانه خود را در موبایل (که همیشه همراهتان است) ذخیره کنید.

 ۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد
از محلی ها سوال بپرسید

همیشه سراغ بهترین رستوران ها، کافه ها و مکان های دیدنی را از محلی ها بگیرید. آن ها همیشه گزینه های بهتری به شما ارائه خواهند داد.

مواظب وای فای های رایگان باشید

هنگامی که از وای فای رایگان کافه یا فرودگاه استفاده می کنید، سعی کنید تا حد امکان وارد حساب بانکی خود نشوید. اینگونه دسترسی های اینترنتی، از امنیت کامل برخوردار نیستند و ممکن است سارقان سایبری به اطلاعات حساب شما دسترسی پیدا کنند.

همیشه از ضدآفتاب استفاده کنید

در طول سفر برای پیشگیری از هر گونه مشکل پوستی و ایجاد لک و سوختگی بهتر است همیشه با کرم ضدآفتاب صورت خود را بپوشانید.

۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد

به عقاید دیگران احترام بگذارید

این را همیشه در گوشه ذهن خود داشته باشید که شما فقط یک بازدید کننده و گردشگر هستید، بنابراین حق ندارید مردم کشور یا شهرهای مقصد را قضاوت کرده یا آن ها را تمسخر کنید. همیشه و در هر حالتی به عقاید، رسوم و فرهنگ دیگران احترام بگذارید.

برای تصمیم های ناگهانی هم جا بگذارید

درست است که بیشتر ما از قبل برای همه لحظات سفر خود برنامه ریزی می کنیم تا بیشترین استفاده را از وقتمان داشته باشیم، اما بد نیست گوشه ای از زمان خود را برای تصمیم های ناگهانی و خواسته های لحظه ای خود نیز خالی کنید. در لحظه، زندگی کنید و از آن لذت ببرید.

اعضای خانواده را از برنامه های سفر خود مطلع کنید

وقتی قصد دارید تنهایی مسافرت رفته و گردش کنید، حتما اعضای خانواده تان را در جریان برنامه های خود قرار دهید که کی، چگونه، با چه وسیله ای می روید و چه زمانی باز خواهید گشت.

وسایل شخصی خود را در کیف های جداگانه تقسیم کنید

در این حالت، در صورت گم شدن یک چمدان یا ساک، دست کم به بخشی از وسایل و ملزومات خود دسترسی خواهید داشت. اگر همسفر دارید، می توانید وسایل خود را در کیف های همدیگر پخش کنید.

 ۲۳ توصیه برای داشتن سفری امن و راحت از زبان یک جهانگرد
جعبه کوچکی از کمک های اولیه همراهتان باشد

همیشه در طول سفر سعی کنید داروهایی همانند آسپرین، سرماخوردگی، مسکن، بانداژ، قرص های ضد تهوع و اسهال و … به همراه داشته باشید تا در صورت نیاز، استفاده کنید. نخ، سوزن و قیچی سفری نیز در کیفتان داشته باشید.


منبع: برترینها

دردسر جدید استقلال پس از استعفای کادر فنی

 وبسایت نود: علیرضا منصوریان سرمربی استقلال پس از تساوی مقابل ذوب آهن از سمت خود کناره گیری کرد.

 با توجه به اینکه تمام دستیاران ایرانی منصوریان هم پس از استعفای او از سمت خود کنار رفته اند میک مک درموت مربی و بدنساز ایرلندی  آبی پوشان گزینه اصلی برای هدایت موقت این تیم عنوان شده است.

مک درموت تمرینات استقلال را پیش از بازی با سپیدرود زیر نظر خواهد گرفت و بعید است در فاصله ۵ روز تا بازی بعدی مسئولان استقلال بتوانند سرمربی جدید را انتخاب کنند.

اما دردسر اصلی برای استقلالی ها هدایت این تیم مقابل سپیدرود است چراکه پیام حیدری داور مسابقه استقلال و ذوب آهن مک درموت را به دلیل درگیری و اعتراض در نیمه دوم از روی نیمکت استقلال اخراج کرد و این مربی هفته بعد محروم خواهد بود و نمی تواند روی نیمکت استقلال بنشنید.

باید دید با وجود محرومیت مک درموت چه کسی وظیفه هدایت آبی ها را مقابل سپیدرود به عهده خواهد داشت و با توجه به استعفاهای سریالی در این تیم، مقام مسئولی روی نیمکت باقی خواهد ماند یا خیر.


منبع: برترینها