سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

ماهنامه تجربه – کوروش اسدی: ادبیات ایران دوران دیگری را آغاز کرده است. برای این که بفهمیم کجا هستیم و به کدام سو می رویم، برای درک بهتر خودمان و دورانی که در آن به سر می بریم، باید ببینیم چه آثاری با و چه ویژگی هایی ما و موقعیتمان را از دوره های دیگر متمایز می کند. یکی از جاهایی که می توان در بررسی وضعیت ادبی یک دوران به آن رجوع کرد نشریات ادبی است. نشریه ادبی جلوه گاهی است که گروه از نویسندگان در آن آثارشان را ارایه می کنند و توانایی های خود و امکانات ادبی را به نمایش می گذارند. هر نشریه روشن کننده گوشه ای از تلاش ها و تجربه های ادبی یک دوره است.

آثار و مباحث ادبی این سال ها ولی فضایی درخور برای بازتاب خود نداشته است. ادبیات امروز ما به ویژه در عرصه نقد، در بیشتر مواقع، به نوشتن چند خط معرفی کتاب در ستون های صفحه آخر روزنامه ها، خلاصه شده است. این رویداد، نشان دهنده نوعی نگاه به ادبیات است. نشانه ای از یک مرض و بیماری است.

مجموعه داستان یا رمانی منتشر می شود. نویسنده روزنامه مطلبی در باب این اثر می نویسد. سرتاسر نوشته، ستایش و تعریف از نویسنده و اثر اوست بدون آن که دلیلی برای ستایش ها ارائه شود. در این نوشته ها معمولا به مقدمه ای بلند بر می خوریم که پر از نکته های کلی است. سپس شرحی کلی تر از امتیازهای اثر ارائه می شود، معمولا در هیچ جای این شرح طولانی به تکه ای از کتاب استناد نمی شود، ستایش ها چنان کلی و بی در و پیکر است که برای آن نمی توان نمونه ای یافت. گاهی خواننده شک می کند که نویسنده اصلا کتاب را خوانده باشد.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

چنین نوشته هایی را با هیچ متر و معیاری نمی توان سنجید. نگاه نویسنده روشن نیست. فلسفه اش روشن نیست. شیوه نقد روشن نیست. ولی نکته ای که بیشتر از هر چیز به چشم می آید و چشم را می زند، استناد به مکاتب گوناگون و نام ها و نقل قول هایی از فیلسوف هاست، به عبارت دیگر دانش سترگ نویسنده است که فقط به رخ کشیده می شود و ما در آخر می بینیم که در یک ستون باریک، و به بهانه معرفی یا بررسی یک کتاب، خلاصهای از ساختار و تاویل متن های گوناگون در طول تاریخ ارائه شده است.

این یکی از ویژگی های پررنگ ادبیات دوران ماست- کلی گویی.

معمولا با مرگ نویسندگان درجه یک، خلایی در ادبیات هر مملکتی ایجاد می شود. این مسئله ما را با ویژگی دیگر ادبیات روزگارمان رو به رو می کند. خلا نویسندگان و شاعران بزرگ در ادبیات هر سرزمینی بحران ایجاد می کند. از نتایج این بحران، یکی برآمدن نویسندگان میان مایه و به هم ریختن آداب نوشتن، و دیگر سربرآوردن جریان ها، دسته ها و گروه های گوناگون ادبی است که معمولا ورد زبانشان انکار نویسندگان پیشین است.

هنگامی که به تنهایی نتوان در ادبیات غولی شد یا بود، خلاقیت های فردی یا تعدیل می شود و یا در شکلی دیگر، پشت یک جریان جمع می شود و موج های ادبی را به وجود می آورد. اگر در گذشته، همینگوی یا فاکنر در ادبیات آمریکای ک تنه تجربه می کردند و آن را در قالب دستاوردهای ادبی خود ارائه می دادند، پس از مرگشان، این تجربه ها به عهده موج های گوناگون افتاد و جریان های ادبی، طلایه دار فلان سبک و تکنیک و بینش شدند، مانند نویسندگان و شاعرانی که در آمریکا زیر نام «نسل بیت» فعالیت می کردند.

در زمانه غیبت نویسندگان بزرگ، رسیدن به سبک و سیاق های تازه و جاانداختن آن ها، دشوار است. انگار که نویسندگان پیشین تمام راه ها را رفته و هر شیوه ای را کهنه کرده اند. نویسندگان بزرگ معمولا بر پایه مشروعیت و جایگاه و محبوبیتی که کسب کرده اند، دست به کارهای تازه ای می زنند که بی درنگ در جامعه ادبی مورد توجه قرار می گیرد. این تجربه ها گاهی می گیرد، جا می افتد و بدل به سبک می شود. گاهی هم در سطح همان تجربه می ماند و فراموش می شود. همینگوی در سبک و سیاق موجز نویسی وداع با اسلحه و چندین داستان کوتاه درخشان کجا و همینگوی داستان هایی مانند جزیره طوفان زده کجا. «سبک» حاصل یک دوره طولانی نوشتن و عرق ریزی است.

هر نویسنده ای، به درستی، هم می خواهد از زیر سایه پدران بیرون بیاید و هم این که سبک شخصی خود را بسازد. رسیدن به این جایگاه اما با انکار نویسندگان بزرگ پیشین، و به هم ریختن کور کورانه زبان و آداب نوشتن، به دست نمی آید. ادبیات به مثابه حزب سیاسی، و جذب جریان ها و گروه ها شدن، نیز تنها تلفاتی بیشتر به بار خواهدآورد و بحران را عمیق تر خواهدکرد.

برای جاانداختن سبک تازه انگار حوصله ای نیست و یک گروه عجولانه به تکاپو می افتند. صبوری و نوشتن مداوم جای خود را به اظهارنظر و مصاحبه داده است. همه شتابان در پی شهرت زودهنگام هستند. از سوی دیگر، گروهی برای این که زور بیشتر پیدا کنند گرد هم جمع می شوند و چون گروه برای جمعیت شدن نیاز ب اساسنامه و تبصره و قانون دارد، بازار مانیفست نویسی گرم می شود. آرام آرام گروه یا آن جریان خاص آنقدر مهم می شود که نویسنده و شاعر، آثار خود و شخصیت ادبی اش را قربانی نام آن جریان می کند و خواسته یا ناخواسته بدل به تولیدکننده آثاری با مارک های مشخص می شود. الگوی تولید که معلوم شد، تولید انبوه نیز آغاز می شود. نویسندگان انبوه. آثار انبوه.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

هوشنگ گلشیری

با مرگ هوشنگ گلشیری و احمد شاملو، ناگهان ما با موجی از جریان های شعری و داستانی رو به رو شدیم که پیشتر یا زیر سایه سنگین نام گلشیری و شاملو بودند یا اگر هم جلوه ای می کردند، کم رنگ و کم تاثیر بود. با مرگ شاملو و گلشیری، ادبیات ایران وارد دوران دیگری شده است. دوران ما دوران آشفتگی و آلودگی است. هیچ چیز سر جای خودش نیست و در جای خودش معرفی نمی شود.

کسانی با چاپ یک رمان یا مجموعه داستان، مالک جایگاهی می شوند که نویسندگان بزرگ معمولا پس از سال ها تجربه در نوشتن به آن می رسند. شاید این هم از ویژگی های قرن سرعت باشد. ولی ساخته شدن و شناختن نویسندگان درجه یک زمان می خواهد. یک شبه کسی همینگوی و گلشیری نمی شود. از زمان مهم تر، زمینه و جای مناسب برای ارائه آثار است. اگر نویسنده ای در یک سرزمین به مقام بلندی می رسد، غیر از نبوغ و خلاقیت، که حاصل کار است، نیاز به زمینه ای برای حرکت دارد. اثر نوشته شده باید دیده شود، نقد شود، باید درباره آن سخن گفته شود تا قوت ها و ضعف هایش پیدا شود. این گونه است که هر نویسنده ای آرام آرام جایگاه خودش را به دست می آورد. و این جایگاهی نیست که یک شبه به دست بیاید.

برای مثال، نشریات دهه چهل، آرشیو درخشانی از نام ها و کارهای تازه دوران خود است. پیشینه تلاش ها و تجربیات بسیاری از نویسندگان تثبیت شده و مطرح ادبیات معاصر ایران را می توان در نشریات دوران ها و دهه های گذشته دید.

ولی ما در این بیست سی سال اخیر یک نشریه مستمر ادبی نداشته ایم. حجم آثاری که منتشر می شود با زمینه ای که باید در اختیار بحث و نقد این آثار قرار گیرد، نمی خواند. در این حالت، باید منتظر تلفاتی از نوع دیگر باشیم. نام روی نام، کتاب روی کتاب. خیلی از این ها حتی به چشم هم نمی آیند. حتی پخش هم نمی شوند. فقط چاپ. فقط ناشر است که این وسط ظاهرا به چیزی که باید برسد می رسد.

همه می دانیم که عرصه چاپ و پخش کتاب چه جهنمی است. در این بازار جهنمی، کتاب های چاپ شده معدودی هستند که به تیراژهای آن چنانی می رسند. برسند. هرچه تیراژ بالاتر برود باید خوشحال شویم. بحث ولی سر چیزی دیگر است. چرا هیچ جا نمی بینیم که بنویسند امتیاز فلان کتاب پرفروش در چه بوده؟ کتاب پرفروش صرف پرفروش بودن دارای ارزش است؟ آیا پرفروش به معانی بست سلر بوده یا چی؟ یعنی پس از دوران درخشان ادبیات در دهه چهل تازه رسیده ایم به جایی که باید صرف فروش رفتن کتاب ها کلاه مفتکی از سر برداریم و دست بزنیم؟ فقط برای فروش؟

تیراژ بالا خوب است. ولی سودش به جیب کی می رود؟ ناشر حق دارد در بازار برای کتابش تبلیغ کند و بسپارد تا در روزنامه بر کتاب هایش نقد مثبت بنویسند. مشکلی نیست. مشکل از جایی آغاز می شود که رپرتاژ آگهی، نقد ادبی تلقی شود. که دارد می شود. همه چیز دارد با همه چیز قاطی می شود و در این آب گل آلود عده ای نیز نان را بلدند و دارند به نرخ روز می خورند. نوش جانشان.

ادبیات بازاری در این سال ها جا باز کرده. ولی مرزبندی روشنی ندارد. مرز ادبیات بازاری را ادبیات جدی باید روشن کند. ادبیات جدی هم می تواند تیراژ بالا داشته باشد. به این شرط که نشریات جدی داشته باشیم. نشریات جدی داریم. ولی خیلی کم داریم.

 سرنوشت داستان ایرانی، بعد از مرگِ بزرگان

نشریه ادبی بخشی از حافظه ادبیات هر سرزمینی است تا فراموش نکنیم چه هستیم و در دوران خود چه می کنیم. نشریات ادبی سند فرهنگی روزگار خود هستند. خیشخانه می خواهد جلوه گاه گوش های هر چند کوچک از رویدادهای ادبی زمانه خود باشد. خانه ای است برای ادبیات ایران. چشم و چراغ این خانه، همین شعر و داستان، همین نقد و ترجمه هاست. برابر هر آشفته بازاری، دل هایی هم هست که به عشق گوهری دیگر می زند. خیشخانه می خواهد دور از بازار خودفروشی و خودفروشان بایستد. خیشخانه، خانه نویسندگانی است که عشق به ادبیات را با حساسیت و سخت گیری در هم بافته اند. خیشخانه می خواهد سرپناه خلاقیت ها و استعدادها باشد.

این ها، تا در آغا راه هستیم، ادعاست. ولی به آن باور داریم. برای شروع، کم و کاستی های فراوانی به چشم خواهدآمد. ولی تلاشمان بر این است که به مرور، حرفه ای تر و حرفه ای تر شویم. از همه نقدها و داوری ها استقبال می کنیم. درباره ادبیات دوره خود داوری خواهیم کرد، و خود داوری خواهیم شد. این قاعده بازی است!

خوب می دانیم که این دوران و این جایی که در آن زندگی می کنیم، هیچ ویژگی که نداشته باشد این حالت ناگهانی بودنش، غوغاست. ناگهانی بودن در هر کارمان پیداست. و در هر ناگهانی، نشانی از زیر بته بودن هست. پرسش هر ناگهانی، پیش از این کجا بودند، است. ناگهان سر و کله چیزی یا کسی پیدا می شود با مُهری از ناپایداری به پیشانی. چون هر ناگهانی، می تواند لحظه ای دیگر نباشد. همانگونه که ناگهان پیدا شده ناگهان هم می رود.
خیشخانه، پیش از این ها هم بوده است. گیرم که رد گردش ایام گمی گم بوده، گاهی گور و گاه هم پیدا. اما همیشه در دوران پیدایی، خیشخانه خانه ای است درخشان از  برق چشم هایی که می توانند در زیبایی یک سطر، قرنی به شیدایی نفس بزنند.»

* سال ها پیش کوروش اسدی و دوستانش مجله ای اینترنتی تدارک دیده بودند که این مقاله برای آن نوشته شده بود.


منبع: برترینها

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

شاید شما نیز مانند بسیاری دیگر در شرایطی گرفتار شده باشید که خود را یک انسان بدشانس و یا فراتر از آن، نفرین شده تصور کرده اید. در چنین شرایطی فرد و خانواده ی او به طور مرتب و بی وقفه دچار بدبیاری و مصیبت می شوند و او هیچ پایانی برای این مشکلات متصور نیست. نکته ی دردناک این است که فرد یا خانواده مذکور هیچ توجیه و توضیحی برای این همه مصیبت پیدا نمی کند و چنان درمانده می شود که به این نتیجه می رسد تنها نفرین شده است. در قسمت اول این مطلب شما را با تعدادی از خانواده های سرشناسی آشنا کردیم که علی رغم ثروت و شهرت فراوان در تمام طول زندگی شان روی خوش ندیدند، به نحوی که بسیاری این بدبیاری ها را به نفرین شدگی آن ها نسبت می دادند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با تعدادی دیگر از این خانواده ها آشنا کنیم. با ما همراه باشید.

۹- خاندان براندو

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

درخشش هنری مارلون براندو چنان چشمگیر بود که زندگی خانوادگی اش را تحت تاثیر قرار داد و کمتر کسی به سراغ زندگی شخصی و خانواده ی او می رود یا دستکم اطلاع چندانی از این موضوع ندارد. اما شاید بتوان گفت که خانواده ی براندو نیز به معنای واقعی کلمه نفرین شده بودند. در سال ۱۹۷۲، پسر مارلون براندو توسط مادرش، آنا کاشفی ربوده شد. کاشفی به گروهی از هیپی ها قول پرداخت ۱۰٫۰۰۰ دلار را داده بود که پسرش کریستین را برای او بربایند اما بعد از ربوده شدن پسرک، کاشفی از پرداخت دستمزد آن ها خودداری کرد و آن ها نیز کریستین را در جایی مخفی کردند.

در ادامه، براندو گروهی کارآگاه خصوصی را استخدام کرده و آن ها نیز توانستند محل نگهداری کریستین را پیدا کرده و او را نزد پدرش بازگردانند هر چند دچار ذات الریه شده بود. در نتیجه ی این ماجرا کاشفی دستگیر شده و حضانت کامل کریستین به براندو رسید. در سال ۱۹۸۸، دیلان، دیگر پسر براندو که تنها ۲۶ سال داشت درگذشت. در سال ۱۹۹۰، بعد از این که کریستین دریافت نامزد خواهر ناتنی اش با او بدرفتاری کرده او را با شلیک گلوله به قتل رساند. بدین ترتیب کریستین ۵ سال را در زندان به سر برد و خواهر ناتنی او، شاین نیز در طول دوران محاکمه ی برادرش دو بار دست به خودکشی زد. در نهایت شاین حضانت پسرش را از دست داد و به دنبال آن خودکشی کرد.


۱۰- خاندان گینس

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

خانواده ی سرشناس گینس نیز گفته می شود که به یک نفرین خانوادگی قدیمی دچار شده بودند. در حالی که آرتور گینس، مشهورترین فرد خاندان تاجر بسیار موفقی بود اما زندگی شخصی و خانوادگی اش با فاجعه همراه شد به طوری که آرتور شاهد مرگ ۱۰ فرزند از ۲۱ فرزند خود بود. بسیاری از نوه های آرتور که صاحب یکی از بزرگ ترین کارخانه های تولید مشروبات الکلی جهان به شمار می آمد به مشروبات الکلی معتاد شده و یا در آسایشگاه های روانی بستری شدند. برخی دیگر نیز علیرغم ثروت عظیم خانوادگی به فقر شدید مبتلا گردیدند.

اما به نظر می رسد که این نفرین در طول جنگ جهانی دوم بدتر نیز شد به طوری که یکی از پسران گینس همراه با خانواده اش بدست گروهی از یهودیان به قتل رسیده و یکی دیگر از اعضای خانواده تنها چند هفته قبل از پایان جنگ جهانی دوم در میدان نبرد کشته شد. بعد از پایان جنگ بسیاری از اعضای خانواده ی گینس دست به خودکشی زدند، تصادف کردند و یا به دلیل زیاده روی در مصرف مواد مخدر جان دادند. با این وجود یکی از دردناک ترین این مصیبت های خانوادگی، خودکشی هنریتا گینس در سال ۱۹۷۸ بود که از پلی در ایتالیا خود را به پایین پرت کرد. دلیل خودکشی او این بود که همسرش مایکل بیبی در یک سانحه ی رانندگی درگذشته بود و هنریتا نمی توانست بدون او به زندگی ادامه دهد.


۱۱- خاندان وندربیلت

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

روزگاری خاندان وندربیلت ثروتمند ترین خانواده در ایالات متحده به شمار می رفت. کورنلیوس «کومودور» وندربیلت از هیچ به همه چیز رسید و در واقع در ابتدای کار تنها با قرض گرفتن ۱۰۰ دلار از مادرش شروع کرد اما در زمان مرگ بیش از ۱۰۰ میلیون دلار سرمایه داشت. فرزندان و نوه های کومودور اما شم اقتصادی و تجاری پدرشان را نداشته و تمامی ثروت او را به باد دادند. اما از هیچ همه چیز ساختن در این خانواده نیز ارثی است و اندرسون کوپر که از نوادگان کومودور به شمار می آید با نوشتن مقاله ی خبری برای آژانس های خبری کوچک کارش را شروع کرد و در نهایت به یک روزنامه نگار و مجری سرشناس تبدیل شد.


۱۲- خاندان گتی

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

ژان پل گتی، موسس کمپانی نفتی گتی تنها در سن ۲۴ سالگی میلیونر شد و زمانی که به سن ۶۵ سالگی رسید یکی از ثروتمندترین شهروندان ایالات متحده به شمار می رفت. بدشانسی این خانواده اما از زمانی آغاز شد که پسر تی در اوایل دهه ی ۶۰ میلادی خانواده و فرزندانش را رها کرد و با یک بازیگر آلمانی به نام تالیثا پول ازدواج نمود. ۵ سال بعد پول به دلیل زیاده روی در مصرف مواد مخدر درگذشت. در سال ۱۹۷۳، نوه ی گتی در شهر رم ربوده شد و ربایندگان در قبال آزادی او خواستار پرداخت ۱۶ میلیون دلار شدند. گتی از پرداخت این مبلغ سر باز زد و گفت که وی ۱۴ نوه دارد و اگر امروز یک پنی پرداخت کند باید با ربوده شدن ۱۴ نوه ی دیگر خود مواجه شود. در ادامه ربایندگان یکی از گوش های نوه ی او را بریده و برای جراید ایتالیایی فرستادند.

گتی کمی عقب نشینی کرد و به پسرش ۳ میلیون قرض داد که قرار بود مستقیماً به ربایندگان پرداخت شود. نوه ی گتی پس از آزادی به دلیل سوء مصرف مواد مخدر دچار حمله ی قلبی شد و برای باقیمانده ی عمرش کور و از کمر به پایین فلج گردید. در سال ۱۹۹۹ گوردون، دیگر پسر گتی، در انظار عمومی اعلام کرد که از داشتن خانواده ای با مشکلات خانوادگی عمیق شرمنده است.


۱۳- خاندان وودیار

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

در سال ۱۶۱۰، شاه تیرومالاراجا که در سریرانگاپاتنا حکومت می کرد بیمار شد به همین دلیل همراه با همسر اولش به تالاکاد رفت تا برای بهبود بیماری اش در معبد وایدیاناثا دعا کند. تیرومالاراجا هنگام خروج از قلمرو خود همسر دومش، آلاملاما را به عنوان جانشین خود برای اداره ی امور انتخاب کرد. اما در ادامه شرایط جسمی پادشاه بدتر شده و همسر دوم او نیز به تالاکاد رفت. در غیاب آلاملاما، مردی به نام راجا وودیار به شهر حمله کرده و خود را شاه نامید. اما شاه بودن برای وودیار کافی نبود. آلاملاما جواهرات بسیاری به همراه داشت که از آن ها برای تزیین مجسمه ی خدای نگهبان خود استفاده کرده بود و وودیار برای بدست آوردن این گنج مردانش را به سراغ او فرستاد.

اما آلاملاما از دادن جواهرات خودداری کرده و در نهایت خود را از یک صخره به پایین پرتاب کرد. اما قبل از پرت کردن خود به پایین، وی نفرین کرد که شهر تالاکاد به بیابان تبدیل شده، شهر ملانگی که در مجاورت تالاکاد قرار داشت به یک گرداب مبدل گردد و وودیار هیچ فرزندی نداشته باشد و دستکم نفرین او در زمینه ی نداشتن فرزند پسر در خاندان وودیار موثر واقع افتاد و این خانواده به ندرت صاحب فرزند پسر شد.


۱۴- خاندان همینگوی

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

شاید باور نکنید اما گفته می شود که خاندان همینگوی نیز قربانی نفرین شده بودند. در ۴ نسل از این خانواده، ۵ نفر خودکشی کرده اند. این افراد شامل پدر همینگوی، سه تن از خواهران او و نوه ی او هستند.ارنست همینگوی نیز در سن ۶۱ سالگی در سال ۱۹۶۱ خودکشی کرد و در آن زمان بیش از ۱۰ سال از آخرین باری که پسرش، گرگوری را دیده بود می گذشت. دلیل رنجش گرگوری این بود که پدرش در یک تماس تلفنی مادرش را آزرده بود و گرگوری نمی توانست گناه پدرش را ببخشد. همینگوی نمی دانست که همسرش دچار تومور مغزی شده و استرس باعث مرگ او می شود به همین دلیل ناخواسته باعث مرگ همسرش، پائولین و رنجش خاطر پسرش شد. گرگوری در نهایت جنسیت خود را تغییر داده و در سال ۲۰۰۱ به دلیل فشار خون  و بیماری قلبی و عروقی درگذشت.


۱۵- خاندان اوناسیس

خانواده‌های مشهور اما نفرین شده در طول تاریخ (۲)

برخی بر این باورند که نفرین از یک خانواده  به خانواده ی دیگر نیز منتقل خواهد شد. برای مثال بسیاری می گویند که وقتی جکی کندی بعد از مرگ جان اف کندی ازدواج کرد، نفرین خاندان کندی را با خود به خانواده ی جدیدش برد. در سال ۱۹۶۸، جکی کندی با یک تاجر سرشناس یونانی به نام آریستوتل اوناسیس ازدواج کرد. ۵ سال بعد، تنها پسر آریستوتل که الکساندر نام داشت در حادثه ی سقوط هواپیما کشته شد. در سال ۱۹۷۴، و یک سال پس از مرگ الکساندر، همسر اول اوناسیس خودکشی کرد. یک سال بعد نیز آریستوتل به دلیل مشکل قلبی درگذشت. در سال ۱۹۸۸، کریستینا، دختر آریستوتل سکته قلبی کرد و جان داد و در ادامه بخش زیادی از ثروت خاندان اوناسیس از بین رفت.


منبع: برترنها

فیلم‎هایی که در گروه هنروتجربه اکران می‎شوند (+جدول نمایش)

گروه هنر و تجربه در دوره جدید اکران خود (تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶) فرصت تماشای بیش از ۳۰ فیلم سینمایی، مستند و کوتاه را برای علاقه مندان این نوع سینما فراهم کرده است.

عصرایران – گروه سینمایی هنر و تجربه در حال حاضر نمایش عمومی بیش از ۳۰ فیلم سینمایی، مستند و کوتاه را در برنامه خود دارد.

در دوره‎ی جدید اکران آثار این گروه سینمایی (تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶)، فیلم‎هایی چون لیلا، تمارض، خواب ابراهیم، کایه دو فیلم، ویولونیست، خانه، یک قناری یک کلاغ، بزک رزک، مانکن های قلعه حسن خان، پریناز، کوه، اگزما، زمانی دیگر، شاعران زمین، پرسه در حوالی من، ماندوو، آلماگل، والدراما، قهرمان آخر،  مفت آباد و…به نمایش در می آیند.

طبق تعریف مطرح شده، گروه هنروتجربه، تلاشی برای نمایش آن دسته از فیلم‌های باارزشی در میان فیلم‌های غیرتجاری است که اکران‌شان می‌تواند جایگاه شایسته و درخور سازندگان آن‌ها را در جامعه سینمایی روشن کند و به ارتقای دانش سینمایی تماشاگران و ارتقای کیفیت هنری سینمای ایران کمک کند.

در این طرح «فیلم هنری» به اثری سینمایی – در هر قالب زمانی کوتاه و بلند و داستانی و مستند و انیمیشن و… – گفته می‌شود که فرم و محتوای آن تمایلات و حساسیت‌ها و کنجکاوی‌های زیبایی‌شناسانه تماشاگران را برانگیزد و ذوق و سلیقه بصری آنان را ارتقا دهد. «فیلم تجربی» نیز به فیلمی اطلاق می‌شود که شیوه‌های تازه‌ای در بیان و روایت سینمایی در آن تجربه شده باشد که سینمای تجاری و عامه‌پسند به سوی آن نمی‌رود. البته برخی از فیلم‌های متفاوت و برتر سینمای بدنه هم که حاوی جنبه‌های هنری و تجربی هستند و به دلیلی امکان این را دارند که جایی در اکران سینمای بدنه پیدا کنند، می‌توانند در چارچوب این طرح نیز به نمایش درآیند.

برای آگاهی از برنامه نمایش فیلم های گروه هنر و تجربه و دریافت دفترچه کلی معرفی آثار و اکران فیلم های این گروه تا ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کلیک کنید.

آثار این گروه سینمایی هم اکنون در سینماهایی چون فرهنگ، خانه هنرمندان، کوروش، چارسو و موزه سینما در تهران و در شهرهای دیگر کشور مانند هویزه مشهد، گلستان شیراز، پرشین کرج، هنر و تجربه بابل، سوره اصفهان، پارس کرمان، و…اکران می شود.


منبع: عصرایران

سفر ۱۰۰ گردشگر اسپانیایی برای حضور در آیین عزاداری

سال گذشته در دهه نخست محرم، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد شرکت داشتند .

نایب رییس کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی یزد از سفر یکصد گردشگر اسپانیایی به انگیزه حضور در مراسم‌ آیینی و مذهبی عزاداری امام‌حسین (ع) خبر داد و گفت: پیش‌بینی می‌شود امسال همزمان با اجرای آیین عاشورا و تاسوعا، شهر یزد میزبان بیش از یک‌هزار گردشگر خارجی باشد.

محمدمهدی رجایی‌فرد به ایسنا گفت: سال گذشته در دهه نخست محرم، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد شرکت داشتند که با توجه به تقارن ماه محرم و فصل سفر گردشگران خارجی به ایران، پیش‌بینی می‌شود جمعیت این گردشگران امسال بیش از ۳۰ درصد رشد داشته باشد.

او درباره سفر گروه بزرگی از گردشگران اسپانیایی و ایتالیایی به ایران که صرفا با هدف شرکت در مراسم مذهبی عاشورا و تاسوعا انجام می‌شود، گفت: آن‌ها به شهرهای دیگری جز یزد هم سفر خواهند کرد، اما اصلی‌ترین دغدغه‌شان حضور در مراسم‌ آیینی و مذهبی محرم است که در این شهر برگزار می‌شود، در واقع تبلیغات گردشگرانی که سال پیش در این مراسم حضور داشتند، آن‌ها را ترغیب کرده که این سفر را با انگیزه دیدن مراسم عزاداری امام حسین (ع) انجام دهند.

در دهه نخست محرم سال گذشته، ۶۸۲ گردشگر از ۲۸ کشور در برنامه‌های آیینی و مذهبی یزد حضور یافتند که پیش‌بینی می‌شود این جمعیت امسال بیش از ۳۰ درصد رشد داشته باشد

وی سپس به برنامه‌ریزی تورهای محرم که از سوی کمیته گردشگری مذهبی و معنوی یزد صورت گرفته است، اشاره کرد و افزود: از پنجم تا سیزدهم ماه محرم، هر روز به مقصد یکی از حسینیه‌ها و تکیه‌های معروف یزد، تورهای رایگانی برگزار می‌شود که علاوه بر این، ترتیب اجرای روضه‌ای به زبان انگلیسی در حسینیه «پیر و برج» داده شده است.

او با بیان این‌که جامعه هدف در تورهای محرم، گردشگران خارجی است، افرود: در گردشگری معنوی معمولا سعی می‌شود اشخاص با آیین و دین دیگری آشنا شوند، برای همین فعلا جامعه‌ی هدف در این برنامه‌ریزی، گردشگران خارجی است. البته ما از اجرای این برنامه دو هدف مقابله با اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی را نیز دنبال می‌کنیم و قصد داریم در جریان این مراسم‌ها، گردشگران را نسبت به دیدگاه اسلام و تفاوت آن با تفکرات داعش و افراطی‌ها آگاه و آشنا کنیم.

رجایی‌فرد، تبلور فرهنگ غنی ایران در نزد گردشگران خارجی را از دیگر اهداف این برنامه‌ریزی‌ها و سامان‌دهی تورهای گردشگران خارجی که همزمان با محرم به ایران سفر می‌کنند، برشمرد و گفت: در یزد، همه ادیان در مراسم آیینی و مذهبی عاشورا و تاسوعا شرکت می‌کنند، ما زرتشتیانی را داریم که نذری می‌دهند و برای امام حسین (ع) نخل بلند می‌کنند. قصد ما نشان دادن چنین پدیده‌هایی است.

نائب رییس کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی یزد ادامه داد: ‌در این تورها که برای ۹ روز ترتیب داده شده، تعدادی از روحانی‌های جامعه‌المصطفی که به زبان‌های غیرفارسی تسلط دارند، در کنار متولیان حسینیه‌ها و تکایای یزد، کمیته گردشگری مذهبی ـ معنوی و همچنین گردشگران خارجی را همراهی می‌کنند. سال گذشته نیز ۱۴ برنامه در ۱۰ حسینیه با همراهی ۳۰ راهنمای گردشگری و روحانی‌هایی که به زبان‌های انگلیسی، لاتین و چینی تسلط داشتند، برای گردشگران خارجی اجرا شد. حسینیه‌های یزد امسال نیز همکاری خیلی خوبی با این برنامه دارند و بهترین مکان تکایا و حسینیه‌ها را در اختیار گردشگران خارجی قرار داده‌اند.

رجایی‌فرد با بیان این‌که بنر و پوستر این تورها در تمام هتل‌های شهر توزیع شده تا در دسترس گروه‌ها و گردشگران باشد، افزود:‌ سال گذشته از گردشگرانی که در این تورها شرکت داشتند، نظرسنجی شد و انتقادها و پیشنهادهایی مطرح شده بود که اعمال شده تا این مراسم‌ها شکل بهتری پیدا کند و اهداف مورد نظر درست‌تر منتقل شود.


منبع: عصرایران

دیابت چیست؟

بیماران از طرق مختلف به بیماری خود پی می برند. دیابتی های وابسته به انسولین گاهی به دنبال توصیه های پزشکی مربوط به تغییرات سلامتی آنها از بیماری خود آگاه می گردند. این تغییرات عبارتند از: نداشتن انرژی، گرسنگی و تشنگی مفرط، افزایش تکرر ادرار و کاهش وزن. در حالی که افزایش قند خون، خستگی، کندی التیام زخم ها، تاری دید جزو علائم مربوط به دیابت نوع غیر وابسته به انسولین می باشند. یاد گرفتن این که چرا و چگونه این علائم به وجود می آیند بهترین راه یادگیری و فهم دیابت و چگونگی اثر آن در بدن می باشد. قبل از این که بتوانید معنای هر دو نوع دیابت را بفهمید بایستی بدانید که بدن در حالت طبیعی چگونه کار می کند.
در حالت طبیعی بدن غذایی را که ما می خوریم برای تغذیه و حفظ خود مصرف می کند. این دو عمل را بدن از طریق تجزیه غذا و مصرف آن برای تولید انرژی و ترمیم و ساختن بافت ها و تنظیم اعمال بدن انجام می دهد. مواد نشاسته ای یکی از عمده ترین مواد غذایی مورد مصرف ما می باشد. مواد نشاسته ای بعد از ورود به دستگاه گوارشی به اجزاء ساده ای به نام گلوکز تبدیل می شود.
سپس گلوکز جذب خون شده و توسط دستگاه گردش خون به تمام سلول های بدن می رسد، اگر گلوکز خون بیش از حد نیاز سلول باشد مازاد آن به قند مرکبی به نام گلیکوژن تبدیل شده و در کبد و عضله ذخیره می شود. اگر بدن به طور ناگهانی به گلوکز یا انرژی نیازمند باشد، گلیکوژن مجددا تجزیه شده و به گلوکز تبدیل می شود. همچنین مقداری از گلوکز اضافی به چربی تبدیل شده و در بافت های چربی ذخیره می شود. .
برای این که به داستان نحوه مصرف غذا بوسیله بدن پایان دهیم، یک مطلب دیگر را ذکر می کنیم. برای این که سلول های بدن بتوانند گلوکز مصرف کنند بایستی در گردش خون انسولین موجود باشد. انسولین از غده ای به نام پانکراس که در زیر و پشت معده قرار گرفته است، ترشح می شود. در بالغین وزن پانکراس ۱۲۰-۹۰ گرم می باشد. ۵% -۲% بافت پانکراس از حدود یک میلیون جزیره کوچک به نام جزایر لانگرهانس تشکیل شده است. این نام بعد از این که در سال ۱۸۶۹ پل-لانگرهانس پزشک آلمانی آنها را کشف کرد اتلاق گردید. هر کدام از این جزایر از انواع مختلفی سلول تشکیل یافته اند. یکی از این گروه سلولی سلول های بتا نام دارد که انسولین ذخیره و ترشح کرده و برای مصرف گلوکز بوسیله سلول های بدن وارد خون می کند.
زمانی که انسولین وارد جریان خون گردید در اختیار تام سلول های بدن قرار می گیرد. تحت تاثیر انسولین سلول ها گلوکز موجود را برای تولید انرژی مصرف کرد. و مازاد آن را به صورت گلیکوژن یا چربی ذخیره می کنند. مقدار انسولینی که وارد خون می شود بستگی به میزان قند خون دارد. مثلا بعد از مصرف غذا که مقادیر قابل توجهی قند از روده جذب می گردد ترشح انسولین بلافاصله افزایش می یابد. میزان انسولین ترشح شده همیشه در حدی است که قند خون را بین ۱۴۰-۶۰ میلی گرم در ۱۰۰ سانتی متر مکعب خون تنظیم می کند.
منبع: مه شو

مفهوم دیابت وابسته به انسولین

(توجه: اگر مبتلا به دیابت غیر وابسته به انسولین هستید می توانید از این بخش صرف نظر کنید و به بخش دیابت غیر وابسته به انسولین مراجعه کنید)
انسولین علاوه بر این که کلید ورود گلوکز به داخل سلول ها می باشد کلید فهم دیابت وابسته به انسولین نیز هست. در این نوع دیابت پانکراس میزان انسولین کافی برای تبدیل گلوکز به انرژی لازم ترشح نمی کند. و یا اصلا ترشح نمی کند. این نشان می دهد که افراد مبتلا به دیابت وابسته به انسولین چرا بایستی روزانه به خودشان انسولین تزریق کنند. چنانچه کمبود انسولین پانکراس توسط تزریق روزانه انسولین جبران نگردد. این بیماران زنده نخواهند ماند. این نوع دیابت را دیابت نوع ۱ می گویند.
از آنجایی که بیماری اغلب در سنین جوانی دیده می شود آن را دیابت جوانان نیز می گویند.
شناخت علائم بیماری:
با تعریف دیابت وابسته به انسولین علائمی که منجر به تشخیص بیماری می شوند را نیز یاد می گیریم. وقتی پانکراس انسولین مورد نیاز را ترشح نمی کند، سلول های بدن نمی توانند گلوکز را به انرژی تبدیل کنند. این نشان می دهد که چرا روزها و هفته ها قبل از تشخیص دیابت در خودتان سستی و ناتوانی و گرسنگی زیاد احساس می کردید. وقتی بدن از قند موجود در خون نتواند استفاده کند برای دریافت انرژی بیشتر و غذای بیشتر به مراکز گرسنگی پیام می فرستد. اما علی رغم این که غذای بیشتری دریافت می کنید باز بازنده این جنگ خواهید بود.
زیرا بدن غذای دریافت شده اضافی را به گلوکز تبدیل کرده اما به علت نبودن انسولین مصرف نخواهد شد. وقتی بدن نتواند از گلوکز به عنوان منبع انرژی استفاده کند ذخایر چربی به عنوان منبع انرژی بعدی مصرف خواهند شد. با مصرف ذخایر چربی وزن بدن کاهش می یابد. البته در مواردی که دیابت زودتر تشخیص داده شود کاهش وزن چشمگیر نخواهد بود. در صورتی که بدن قادر نباشد گلوکز را به انرژی تبدیل و مصرف کند در خون انباشته شده و حالتی به نام افزایش قند خون یا هیپر گلیسمی به وجود می آید.
خونی که میزان گلوکز آن بالا است از کلیه ها نیز عبور می کند. در حالت طبیعی کلیه ها مانند سدی عمل کرده قند خون را جذب و مجددا وارد خون می کنند. اما وقتی قند خون بسیار بالا باشد کلیه ها قادر نیستند تمام گلوکز موجود را باز جذب نموده و به خون بازگردانند. در نتیجه مقادیر قابل توجهی گلوکز همراه ادرار دفع می شود. دفع قند (گلوکز) زیاد از کلیه ها سبب می شود که با داشتن خاصیت مقادیر قابل توجهی آب خون را گرفته و به صورت ادرار دفع شود. علت این که قبل از تشخیص بیماری و یا با عدم کنترل آن تکرر ادرار داشتید همین مساله می باشد. تشنگی زیاد نیز به همین دلیل است زیرا با ادرار کردن بیش از حد حجم آب خون کاهش یافته و بدن پیام های لازم را به مراکز تشنگی مغز فرستاده و احساس تشنگی و مصرف آب بیشتر به وجود می آید.
منبع: مه شو

علائم دیابت وابسته به انسولین

بر حسب این که دیابت با چه سرعتی به وجود آمده باشد، ممکن است علائم دیگری نیز ظاهر شوند. تهوع، استفراغ، دردهای شکمی، بی حالی و تنفس سطحی و سریع جزو این علائم می باشند. حتی ممکن است قبل از تشخیص، بیمار به اغما (کوما) برود به عبارت دیگر اغما اولین علامت شناساننده بیماری باشد.
این علائم به دنبال مصرف چربی های ذخیره ای بدن است زیرا هم چنان که قبلا نیز اشاره کردیم وقتی گلوکز نتواند برای تولید انرژی مصرف شود چربی های بدن مصرف خواهند شد. البته در حالت طبیعی نیز در موارد گرسنگی های طولانی بدن مواد چربی ذخیره ای خود را مصرف می کند.
با مصرف ذخایر چربی یک سری مواد اسیدی به نام کتون ها و اجسام کتونی به وجود می آید که البته مقدار آن ناچیز بوده و بی ضرر می باشد. اما وقتی بدن در غیاب انسولین صرفا از مواد چربی به عنوان تولید انرژی استفاده کند تولید کتون ها قابل توجه بوده و توام با افزایش قند خون حالتی به وجود می آید که آن را کتوز می گویند که در موارد شدید با تجمع مواد اسیدی توام بوده و کتواسیدوز دیابتی را به وجود می آورد. کتواسیدوز تهدید کننده زندگی بوده و علائم مذکور در فوق را ایجاد می کند. اگر چه قبل از تشخیص بیماری احتمال کتواسیدوز شایع است اما اگر بیماری خود را کنترل کنید، خطر پیدایش آن ناچیز می باشد.
در صورتی که بدن قادر نباشد گلوکز را به انرژی تبدیل و مصرف کند در خون انباشته شده و حالتی به نام افزایش قند خون یا هیپر گلیسمی به وجود می آید. خونی که میزان گلوکز آن بالا است از کلیه ها نیز عبور می کند. در حالت طبیعی کلیه ها مانند سدی عمل کرده قند خون را جذب و مجددا وارد خون می کنند. اما وقتی قند خون بسیار بالا باشد کلیه ها قادر نیستند تمام گلوکز موجود را باز جذب نموده و به خون بازگردانند.
در نتیجه مقادیر قابل توجهی گلوکز همراه ادرار دفع می شود. دفع قند (گلوکز) زیاد از کلیه ها سبب می شود که با داشتن خاصیت مقادیر قابل توجهی آب خون را گرفته و به صورت ادرار دفع شود. علت این که قبل از تشخیص بیماری و یا با عدم کنترل آن تکرر ادرار داشتید همین مساله می باشد. تشنگی زیاد نیز به همین دلیل است زیرا با ادرار کردن بیش از حد حجم آب خون کاهش یافته و بدن پیام های لازم را به مراکز تشنگی مغز فرستاده و احساس تشنگی و مصرف آب بیشتر به وجود می آید.
منبع: مه شو

عوامل به وجود آورنده دیابت وابسته به انسولین

وقتی یاد گرفتیم که دیابت وابسته به انسولین حالتی است که پانکراس به میزان کافی انسولین ترشح نمی کند اجازه دهید سوالی را که بارها از خود کرده اید مطرح کنیم. عوامل به وجود آورنده دیابت کدامند؟
دیابت وابسته به انسولین به علت تخریب و از بین رفتن سلول های بتای سازنده انسولین به وجود می آید. چرا این سلول ها از بین می روند؟ تحقیقات چند دهه اخیر ما را در رسیدن به این جواب مهم و کاملا حیاتی نزدیک تر کرده است. اما جواب نهایی هنوز مشخص نمی باشد. نظریه جدید این است که دیابت اغلب به علت اختلال در سیستم دفاعی بدن به وجود می آید.
سیستم دفاعی بدن از یک شبکه سلول های ویژه ای تشکیل شده است. این سلول ها طوری تنظیم شده اند که عوامل خارجی مانند باکتری ها و ویروس ها را به سرعت شناخته و آنها را از بین می برند. اما گاهی به علت اختلال در این سیستم قدرت شناسایی آن از بین رفته و سلول های خود بدن را نیز هدف قرار داده و تخریب می کنند. در مورد دیابت نیز عقیده دارند که سلول های سیستم دفاعی، تولید کننده انسولین را از بین می برند این سلول ها آنتی کرهای جزیره سلولی نام دارند.
(یعنی این سلول ها آنتی کر یا آنتی بادی بخصوصی ترشح می کنند که سلول های بتای جزایر لانگرهانس را از بین می برد).
اگر چه به نظر محققین وراثت رل مهمی دارد ولی علت اصلی این اختلال سیستم دفاعی معلوم نمی باشد. بیماران مبتلا به دیابت اکثرا فامیل های دیابتی دارند. محققین چنین عقیده دارند که اختلال سیستم دفاعی بیشتر ارثی بوده و از یک نسل به نسل دیگری منتقل می شود.
اگر چه وراثت عامل مهمی است ولی نحوه آن معلوم نیست هنوز شیوه قابل اطمینانی وجود ندارد که بتوانیم پیش بینی کنیم که در یک فامیل چه کسی مبتلا خواهد شد. همین قدر می دانیم که وقتی یکی از والدین یا هر دوی آنها دیابتی باشند، شانس دیابتی بودن اولاد زیاد می باشد. بر اساس اطلاعات موجود که از بررسی گروه های فامیلی بی شمار به دست آمده است اگر یکی از والدین به دیابت مبتلا باشد شانس فرزندان مبتلا به دیابت وابسته به انسولین ۱۰% -۵% بوده و اگر هر دوی آنها دیابتی باشند، خطر پیدایش دیابت به ۲۰% افزایش می یابد.
احتمال ابتلای خواهر یا برادر یک فرد دیابتی به این بیماری ۳% تا ۱۰% می باشد.
امروزه می توانیم از طریق آزمایشات بخصوصی آنتی بادی های جزیره سلولی در خون را قبل از پیدایش بیماری تشخیص دهیم. تحقیقات اخیر نشان داده است که این آنتی بادی ها حتی ۸ سال قبل از تشخیص بیماری ممکن است در خون موجود باشند. این نشان می دهد که تخریب سلول های بتا یک عمل حاد و سریع نمی باشد بلکه به تدریج در طی سال های متمادی اتفاق می افتد. این مرحله قبل از پیدایش دیابت را مرحله پیش دیابت یا قبل دیابتی می گویند. دانشمندان درصدد هستند که طریقه ای را پیدا کنند که در این مرحله از بیماری (پیش دیابت) از تخریب سلول های بتا جلوگیری کنند. اما اظهار نظر در مورد نتایج این تحقیقات هنوز زود می باشد. اما در آینده این امکان وجود خواهد داشت که افراد فامیل مبتلا به دیابت را از نقطه نظر داشتن آنتی بادی های ضد سلول بتا مورد آزمایش قرار داده و از طریق تکنیک های درمانی بخصوص از تخریب سلول های بتا جلوگیری کرد.
منبع: مه شو

مفهوم دیابت غیر وابسته به انسولین

در دیابت غیر وابسته به انسولین سلول های بتا انسولین ترشح می کنند اما مقدار آن برای نیازهای روزمره کافی نبوده و سلول های بدن نمی توانند به طور مطلوبی از آن بهره مند شوند. این نوع دیابت را می توان بدون استفاده از انسولین درمان نمود. اما تعدادی از این بیماران برای حفظ سلامتی خود به تزریق روزانه انسولین نیاز دارند. این نوع دیابت را دیابت نوع دو نیز می گویند تا این اواخر آن را دیابت بالغان نیز می گفتند زیرا اغلب در افراد ۴۰ سال به بالا ظاهر می شود.
شناخت علائم بیماری
با تعریف دیابت غیر وابسته به انسولین و نیز علائم آن، افراد درک می کنند که به این نوع دیابت مبتلا هستند.
افزایش قند خون
به علت بی کفایتی انسولین و عدم پاسخ مناسب سلول های بدن به انسولین موجود، میزان گلوکز خون افزایش می یابد. افزایش قند خون را هیپر گلیسمی می گویند.
خستگی
عدم توانایی مصرف گلوکز برای تولید انرژی منجر به پیدایش خستگی می گردد. این نشان می دهد که چرا بیماران هفته ها یا ماهها قبل از تشخیص بیماری خود را کم انرژی و ناتوان احساس می کنند.
کندی بهبودی و التیام زخم ها و عفونت ها
افزایش قند خون سیستم دفاعی بدن را مهار کرده و سبب می شود که بهبود و التیام زخم ها و عفونت ها به کندی صورت گیرد. سیستم دفاعی از سلول های بخصوصی تشکیل یافته اند که در صورت ورود اجسام خارجی و اجرام میکروبی و ویروسی بسیج شده و آنها را از بین می برند. با افزایش قند خون قدرت سیستم دفاعی کاهش یافته و التیام و بهبود زخم و عفونت کند می گردد. همچنین عفونت های ساده ویروسی مانند سرماخوردگی و غیره نیز شدیدتر می گردند. عفونت هایی را نیز که بدن به سهولت بدان ها غلبه می کرد به صورت مزمن ظاهر می شوند.
منبع: مه شو

تاری دید ، یکی از علایم مهم افزایش قند خون

تاری دید:
بینایی ممکن است متاثر گردد. افزایش قند خون سبب افزایش قند مایعات داخل حفره چشم نیز می گردد. این مایع را زلالیه می نامند. همچنین مقدار قند عدسی نیز افزایش می یابد افزایش قند عدسی موجب جذب آب و در نتیجه ایجاد تورم و در نهایت تاری دید به وجود می آید. در صورت بهبودی و طبیعی شدن قند، عدسی به حال عادی و اولیه برگشته و بینایی عادی می گردد. زمان بازگشت بینایی به حد طبیعی ممکن است ۶-۸ هفته طول بکشد.
عفونت های مهبلی
زنان دیابتی نسبت به عفونت های مهبلی ناشی از قارچ ها و باکتری ها بسیار مستعد می باشند. افزایش قند خون سبب مهار سیستم دفاعی بدن و در نتیجه شانس پیدایش عفونت های قارچی و باکتریائی مهبل افزایش می یابد. این قبیل عفونت ها سبب ایجاد خارش شده و بسیار ناراحت کننده می باشد.
تغییرات سلامتی و رفتار
تغییرات سلامتی و رفتار شامل افزایش اشتها، کاهش غیر قابل توجیه وزن، تکرر ادرار و تشنگی زیاد ممکن است برای اشخاص مبهم باشد. اگر چه ظهور این علائم کمتر از آنچه که قبلا اشاره کردیم می باشد اما امکان پیدایش آنها وجود دارد. وقتی سلول ها نتوانند گلوکز را مصرف کنند، به مراکز گرسنگی پیام می فرستند در نتیجه دریافت غذا جهت تهیه انرژی افزایش می یابد. افزایش مصرف غذا نیز نمی تواند کاهش را جبران کند زیرا بدن غذای دریافتی را مجددا به گلوکز تبدیل کرده ولی نمی تواند وارد سلول گردد. و علت کاهش غیر قابل توجیه وزن همین می باشد زیرا با عدم مصرف گلوکز بدن به دنبال مصرف ذخایر چربی رفته و با مصرف بافت چربی وزن کاهش می یابد.
در حالت طبیعی گلوکزی که همراه خون وارد کلیه می شود مجددا بوسیله کلیه جذب شده و به خون بازگردانده می شود. اما وقتی قند خون افزایش داشته باشد مقادیر زیادی گلوکز وارد کلیه می شود کلیه نمی تواند آن همه قند اضافی را مجددا جذب کرده و به خون بازگرداند لذا گلوکز در ادرار ظاهر می گردد (شکل ۴ مراجعه کنید). بعلاوه دفع قند زیاد از کلیه مقادیر بیشتری آب خون را نیز جذب کرده و به صورت افزایش ادرار ظاهر می گردد. به دنبال این حادثه تشنگی به وجود می آید. زیرا با کاهش حجم مایعات بدن، حجم خون کاهش یافته و پیام هایی برای مراکز تشنگی فرستاده شده تا از طریق افزایش آب دریافتی حجم از دست رفته آب بدن جبران شود.
منبع: مه شو

سایر علائم دیابت غیر وابسته به انسولین

گاهی علائم دیگری منجر به کشف دیابت غیر وابسته به انسولین می شوند این علائم عبارتند از:
درد ساق پا:
افزایش قند خون با گذشت زمان به دستگاه اعصاب آسیب رسانده و آنها را تحریک می کند. یکی از علائم عصبی دردهای شبانه پا می باشد. اگر این علائم بدون درمان ادامه یابند حالت های جدی تری به نام نوروپاتی به وجود می آید.
ناتوانی جنسی یا امپوتانس
مردان دیابتی هم به علت روحی و هم به علت جسمی مبتلا به امپوتانس می گردند. افزایش قند خون به رشته های عصبی که جریان خون آلت را در نعوذ کنترل می کنند آسیب می رساند با ورود خون به جسم اسفنجی آلت موجب سفتی آن می شود. با آسیب دیدن اعصاب کنترل کننده جریان خون آلت، ناتوانی جنسی به وجود می آید.
در مورد اثر دیابت در فعالیت جنسی زنان اطلاع کمی وجود دارد. همچنان که گفتیم با افزایش قند خون عفونت های مهبلی به وجود آمده و مقاربت دردناک می گردد. بعلاوه آسیب دیدن رشته های عصبی سبب کاهش ترشحات و انزال نیز مختل می گردد.
تغییر خلق
گاهی مردم از طریق تغییر خلق به دیابت خود پی می برند. گاهی بیمار متوجه از دست دادن احساسات و فعالیت های روزمره خود می شود و به پزشک مراجعه می کند. بعید است این تغییرات خلق مستقیما به علت دیابت باشد. کاهش تدریجی انرژی توام با سایر گرفتاری های ثانوی به دیابت علت کاهش اشتیاق بیمار می باشد. تست هایی که پزشک در این مورد به عمل می آورد اغلب منجر به کشف دیابت می شود.
منبع: مه شو

علت دیابت غیر وابسته به انسولین چیست؟

علی رغم این که اکثر سوالات بی جواب هستند محققین به تدریج به علت پیدایش این نوع از دیابت پی می برند. قدر مسلم این است که یک عامل منفردی مسئول نبوده بلکه عوامل متفاوتی در پیدایش بیماری دخیل هستند. اهمیت عوامل پیدایش بیماری از فردی به فرد دیگر متفاوت می باشد. گر چه ظهور بیماری در نتیجه فعل و انفعالات همه عوامل می باشد.
نقص سلول های بتا
چنانچه قبلا گفتیم سلول های بتای پانکراس افراد غیر دیابتی آن قدر انسولین ترشح می کنند که قند خون بین ۱۴۰-۶۰ میلی گرم در ۱۰۰ سانتی متر مکعب خون تنظیم می گردد. با خوردن غذا و افزایش قند خون ترشح انسولین به سرعت افزایش می یابد. بعد از این که گلوکز برای تولید انرژی به مصرف رسید و یا اضافی آن ذخیره گردید ترشح انسولین کاهش می یابد.
در دیابت غیر وابسته به انسولین نیز مقادیری انسولین ترشح می شود. اما به علت نقص سلول های بتا قادر نیست افزایش قند خون را به سرعت درک کرده و با ترشح سریع مقادیر کافی انسولین قند خون را به حال طبیعی بازگرداند. در نتیجه پاسخ ترشحی با تاخیر بوده و زمانی ترشح انسولین افزایش می یابد که گلوکز به میزان زیادی در خون انباشته شده است.
فاکتورهایی که احتمالا عامل ایجاد دیابت غیر وابسته به انسولین هستند:
کاهش تعداد سلول های بتا
اگر پانکراس فرد مبتلا به دیابت غیر وابسته به انسولین قادر بود مقادیر نامحدودی انسولین ترشح کند سلول ها نیز گلوکز زیادی مصرف می کردند. حالتی را که شرح دادیم قابل درمان بود. اما محققین متوجه شده اند که در پانکراس فرد مبتلا به دیابت تعداد سلول های بتا کاهش یافته است. بعضی از این تحقیقات نشان داده است که تعداد سلول های بتای دیابتی های غیر وابسته به انسولین تقریبا ۶۰% تعداد سلول ها در افراد سالم می باشد. اگر چه سلول های باقی مانده می توانند مقداری انسولین ترشح کنند اما میزان ترشح در حدی نیست که قند خون افزایش یافته را جبران کنند.
محققین معتقدند که یکی از عوامل مهم نقص سلول های بتا و کاهش تعداد آنها وراثت می باشد. اهمیت نقش وراثت در پیدایش دیابت غیر وابسته به انسولین از مدت ها پیش شناخته شده است. شواهد موجود نشان می دهد که اگر یکی از دو قلوها مبتلا به این نوع دیابت باشد شانس ابتلاء دیگری (چه پسر چه دختر) ۹۰% می باشد. نتایج حاصله از بررسی های دیگر نشان می دهد که اگر یکی از والدین دیابتی باشند احتمال دیابتی بودن اولاد آنها ۳۰% -۲۵% و اگر والدین هر دو مبتلا باشند این احتمال تا ۷۵% نیز می رسد. بر اساس همین نتایج محققین عقیده دارند که خصوصیات سلول های بتا از طریق ژن ها از والدین به اولاد منتقل می شوند. به عبارت دیگر اولاد کپی خصوصیات ارثی والدین هستند.
نقص سلول های بتا و کاهش تعداد آنها مجموعا حالتی را به نام بی کفایتی نسبی انسولین به وجود می آورد. بدین معنی که در شرایط عادی مقدار انسولین کافی می باشد اما وقتی که تعداد سلول ها کاهش یابد و نقص در آنها ظاهر گردد میزان انسولین کافی ترشح نمی شود.
منبع: مه شو

مقاومت انسولینی یعنی چه ؟

برای این که سلول ها بتوانند از گلوکز برای تولید انرژی استفاده کنند بایستی انسولین به گیرنده روی دیواره سلول ها متصل گردد. بعد از اتصال به گیرنده یک سری واکنش هایی که گلوکز را به انرژی تبدیل می کند، انجام می گیرد.
عواملی که از واکنش های فوق جلوگیری می کنند سبب ایجاد مقاومت انسولینی می شوند. این حالت (مقاومت انسولینی) ممکن است ثانوی به کاهش تعداد گیرنده های انسولین باشد. در چنین حالتی انسولین کافی نمی تواند به سلول متصل شود و بدین ترتیب مصرف گلوکز مختل گشته و قند خون افزایش می یابد. مقاومت انسولینی می تواند ثانوی به فعل و انفعالات بعد از اتصال انسولین باشد. در چنین حالتی گلوکز نمی تواند به انرژی تبدیل گردد. و باز به علت عدم یا کاهش مصرف گلوکز به وسیله سلول ها میزان آن در خون افزایش می یابد. اختلال در واکنش های شیمیایی بعد از اتصال شایع ترین و مهم ترین علت مقاومت انسولینی به شمار می رود.
دانشمندان عقیده دارند که مقاومت انسولینی زمینه ارثی داشته و با افزایش وزن این زمینه فعال گشته و دیابت غیر وابسته به انسولین به وجود می آید. افزایش وزن عامل مهم زمینه ساز دیابت می باشد. بیشتر از ۸۰% بیماران دیابتی غیر وابسته به انسولین قبل از تشخیص چاق هستند.
وقتی قند خون افزایش یافت عواملی که سبب ایجاد آن بودند سبب وخامت آن می شوند. بردار نقطه چین شکل ۵ این مساله را نشان می دهد. اختلال درک افزایش قند خون بوسیله سلول های بتا و عدم ترشح به موقع انسولین سبب افزایش قند خون شده است. افزایش قند خون نیز به نوبه خود نقص را تشدید کرده و قند خون باز هم بیشتر افزایش می یابد.
افزایش قند خون بدلیل کاهش تعداد گیرنده های انسولینی سطح سلول ها، مقاومت انسولینی را باز هم بیشتر می کند.
منبع: مه شو

عوارض داروهای مورد استفاده برای سرطان پروستات چیست ؟

عوارض این نوع داروها تا اندازه ای بستگی به نوع دارویی دارد که مورد استفاده قرار می گیرد. اما معمولاً کسانی که شیمی درمانی می شوند ممکن است حساسیت بیشتری به عفونتها پیدا کنند. سایر عوارض جانبی می توانند شامل از دست دادن اشتها، تهوع، استفراغ، یا زخمهای دهانی باشد. کاهش توان جسمی بیماران و ریزش مو نیز دیده می شود.
سایر درمانها
آیا درمان جدیدی وجود ندارد که شما ذکر نکرده باشید ؟
درمانهای بیولوژیکی که شامل تغییر پاسخ بیولوژیکی و درمان ایمنی است، نوعی روش درمانی است که با شیمی درمانی متفاوت است. زیرا در این نوع درمان کوشش می شود تا توانایی خود بدن فرد، در مقابله با سرطان افزایش داده شود. احتمالاً مشهورترین نوع این درمان استفاده از مقادیری اینترفرون، نوعی ماده شیمیایی که بدن به طور طبیعی در پاسخ به عفونتها یا ویروسها می سازد، است. ممکن است مقادیر بسیار زیادی از اینترفرونهایی که در آزمایشگاههای بیوتکنولوژی ساخته شده است، به فرد مبتلا به سرطان پروستات داده شود تا دفاع طبیعی بدن او را در مقابله یا سرطان تشدید کرده و هدایت کند یا اگر دفاع طبیعی او مختل شده است آن را برگرداند.
درمان ایمنی با استفاده از پادتن هایی صورت می گیرد که توده سرطانی را تشخیص داده و خودشان را به آن متصل می کنند و سلولهای سرطانی را از بین می برند. برای افزایش تأثیر این روش می توان پادتن ها را به ترکیبات رادیو اکتیو یا داروهای شیمی درمانی متصل کرد. اما درمانهای بیولوژیکی هنوز در مراحل آزمایشی هستند و نقش آنها در ارتباط با درمان سرطان پروستات کاملاً شناخته نشده است.
منبع: مه شو

آیا درمانهای بیولوژیکی عوارض جانبی دارند ؟

درمانهای بیولوژیکی اغلب منجر به ایجاد علائم شبه آنفلوآنزایی همچون لرز، تب، درد عضلانی، ضعف، فقدان اشتها، تهوع یا اسهال می شوند.
آیا درمانی وجود دارد که خود من بتوانم در مقابله با سرطان پروستات به کار برم ؟
بدیهی است که بسیاری از روشهای مختلفی که در مقابله با سرطانهای دیگر به کار می روند همانند بیوفید بک (پس خوراندزیستی) و تجسم سازی، که در آن شما از تمرکز افکار خود برای کنترل گسترش سرطان یا حتی کوچکتر کردن توده سرطانی استفاده می کنید، می تواند در مورد سرطان پروستات هم به کار رود. این روشها را می توان از برخی متخصصین روان درمانی آموخت. همانند هرسرطان دیگری مردان مبتلا به سرطان پروستات به دنبال شفا بخش های معجزه گری همچون ویتامینها و غذاهای هوسانه بوده اند. یکی از این موارد که یان کورنیلوس در کتاب جنگ خصوصی خود از آن نام می برد یک سوپ اسکیمویی است که از خون و روده حیوانات تهیه می شود.
آیا گیاهخواری در مقابله با سرطان پروستات یا کلاً همه سرطانها موثر است؟
شاید شما به مورد آنتونی جی. ساتیلارو، پزشک فیلادلفیایی و رئیس بیمارستان متودییست، اشاره می کنید. سرطان پروستات انتشار یافته او در سال ۱۹۷۸ در سن ۴۷ سالگی تشخیص داده شد. ساتیلارو که تحت عمل برداشت بیضه ها و هورمون درمانی قرار گرفت. از یک رژیم غذایی گیاهخواری نیز استفاده کرد و احساس کرد این رژیم تأثیر فوق العاده ای دارد به طوری که او به شدت به مصرف آن ادامه داد.
محتویات اولیه یک رژیم غذایی گیاهخواری شامل غلات و گیاهانی چون برنج قهوه ای، برخی سبزیجات، نخود و جلبکهاست. این رژیم غذایی فاقد همه انواع مواد گوشتی، لبنیات، شکر، روغن مواد شیمیایی مصنوعی محافظت کننده های مواد غذایی می باشد.
تا سال ۱۹۸۲ تا زمانی که ساتیلارو کتاب خود زندگی بازیافته را کامل کرد و عمومیت وسیعی به این رژیم غذایی داد، سرطان او در مجموع بهبود یافته بود. سرانجام او در اثر سرطان در گذشت اما در سال ۱۹۸۹، ۱۱سال پس از تشخیص اولیه و این زمان قابل ملاحظه ای است.
منبع: مه شو

آیا رژیم گیاهخواری در درمان سرطان پروستات موثر است؟

متخصصین سرطان شناسی معتقدند که بهبود او به واسطه جراحی و درمان هورمونی همراه آن بود. در واقع بعضی از پزشکان می گویند رژیم غذایی گیاهخواری می تواند عملاً مضر باشد. چون فاقد ویتامینها و مواد معدنی مورد نیاز انسان است و مانع از تأمین ویتامینها و مواد معدنی لازم می شود.
عدم درمان
عدم درمان، معنای روشنی دارد. این طور نیست ؟ یعنی هیچ درمانی روی بیمار صورت نمی گیرد؟
در واقع همین طور است. اگرچه اصطلاح عدم درمان گاهی نام گمراه کننده ای است بیمارانی که تصمیم می گیرند درمان نشوند، ممکن است در صورتی که توده سرطانی آنها پیشرفت کند و دچار علائم شوند، باز به هورمون درمانی ادامه دهند. به همین علت شاید انتظار تحت مراقبت توصیف دقیق تری از آنچه عملاً اتفاق می افتد، باشد.
آیا هیچ پژوهشی که انتظار تحت مراقبت را تأیید کند در دست نیست؟
در سال ۱۹۹۲، محققینی در سوئد تحقیق قابل توجهی را به چاپ رساندند. در این تحقیق ۲۳۲ مرد مبتلا به سرطان پروستات در مراحل اولیه و درمان نشده آن مورد بررسی قرار گرفتند. سن متوسط تشخیصی ۷۲ سال بود. یک پیگرد ۱۰ ساله نشان داد که میزان ادامه حیات در این گروه شبیه مردانی بود که مورد مداخلات استاندارد پزشکی (پروستات برداری یا پروتوتابی) قرار گرفتند. از ۱۲۴ مردی که در این دهه در گذشتند تنها ۱۹ نفر در اثر سرطان پروستات مردند. محققین براساس یافته های نتیجه گیری کردند که پروستات برداری رادیکال در مراحل اولیه سرطان پروستات باید آزمایشی تلقی شود.
بنابراین عدم درمان بر مداخلات استاندارد پزشکی برتری دارد ؟
یک نتیجه گیری قطعاً می تواند این باشد. اما به نتایج تحقیق انجام شده باید همانند هر تحقیق دیگری با احتیاط بیشتر نگریسته شود. مثلاً، جوزف اوسترلینگ از درمانگاه مایو اظهار داشته است که بیشتر مردان مورد بررسی در تحقیق سوئدی مسن تر بودند و امید به زندگی کمتر از آنی داشتند که جزو موارد برنامه غربالگری بی نظیر تشخیص سرطان پروستات ایالات متحده محسوب شوند.
منبع: مه شو

آیا تحقیقی درباره ی سرطان پروستات بر مردان زیر ۶۰ سال انجام شده است ؟

متاسفانه هیچ تحقیقی با این وسعت بر روی مردانی زیر ۶۰ سال انجام نشده است. اما در بررسی اخیر جدا از اینکه حمایت فراوانی از روش «انتظار تحت مراقبت» شده است. روی بعضی مداخلات پزشکی در موارد خاصی نیز تأکید شده است. این تحقیق که در مجله انجمن پزشکی آمریکا در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، مردان ۶۰ تا ۷۵ ساله مبتلا به مراحل A و B سرطان پروستات را تحت بررسی قرار داده است. محققین گزارشی دادند که در مردان ۶۰ تا ۷۵ ساله ای که توده های سرطانی پیش رونده ای داشتند پروستات برداری و پرتوتابی موثر واقع شد.
در این تحقیق، تیم تحقیق سرانجام بیماران مبتلا به سرطان پروستات شامل محققینی از چند مؤسسه پزشکی، فایده روشهای درمانی را برحسب بهبود کیفیت زندگی باقی مانده بیماران، مورد سنجش قرار داد. کیفیت در اینجا برآیندی از میزان ناتوانی جنسی، بی اختیاری ادرار و سایر عوارض سرطان سرطان و درمان آن می باشد. این بررسی نشان داد که در مردان نسبتاً جوان تر با توده های سرطانی موضعی در حال رشد، می توان با استفاده از پروستات برداری رادیکال با پرتوتابی همراه با انتظار تحت مراقبت میزان ادامه حیات فرد با کیفیت بهبود یافته زندگی را تا ۵ ر۳ افزایش داد. اما اگر توده سرطانی رشد آهسته ای- کمتر از یک سال- داشته باشد درمان ممکن است فایده کمی داشته باشد. در مورد مردان پیر امید به زندگی با کیفیت بهبود یافته کمتر از ۶ ماه محاسبه شده است و در برخی از بیماران عدم درمان به روشنی بر درمان برتری داشت.
اگر سرطان پروستات در مرحله C یا D بود، چه باید کرد ؟ آیا در این حالت درمان بهتر از انتظار مراقبت نیست ؟
شواهد روشنی حاکی از تأثیر درمان در مرحله C توده های سرطانی در دست نیست. اما اخیراً در پژوهشی که به وسیله محققین مرکز سرطان یادبود اسلوان- کترینگ انجام گرفت. تأثیر عدم درمان در ۳۴ مرد که سرطان پروستات آنان به تازگی تشخیص داده شده بود و علائم خفیفی از بیماری را بروز می دادند مورد بررسی قرار گرفت.
این تحقیق، کیفیت زندگی گروهی از بیماران که از هنگام تشخیص بیماریشان تحت هورمون درمانی قرار گرفته بودن را با بیمارانی که مصمم بودند تا هنگام افزایش سطوح آنتی ژن اختصاصی پروستات یا تشدید علائمشان درمان را به تعویق بیندازند مورد مقایسه قرار داد. در این بررسی منظور از کیفیت عناصری چون زندگی اجتماعی بیمار، احساس سلامتی بیمار، نگرانی و عدم وابستگی به اطرافیان بود. محققین دریافتند گروهی از بیماران که تعویق درمان را برگزیده بودند مشکلات جنسی کمتری داشتند و پر انرژی تر از گروهی بودند که تحت هورمون درمانی قرار گرفته بودند.
پس از ۶ ماه کسانی که تحت درمان قرار گرفته بودند از فشارهای روانی بیشتر رنج می بردند. محققین در مورد کسانی که عدم درمان را برگزیده بودند نوشتند که کیفیت زندگی به اندازه کمیت آن اهمیت دارد. در این بررسی تنها میزان ادامه حیات مورد نظر نبود. این اطلاعات از پرسشنامه هایی به دست آمده که به وسیله خود بیماران در طی شش ماه پس از انتخاب روش درمانی پر شده بود.
منبع: مه شو

آیا عدم درمان تا هنگامی که توده سرطانی موضعی باشد، عارضه جانبی ندارد ؟

در یک بررسی نشان داده شد که تقریباً ۱/۳ بیماران به منظور رهایی از انسداد مجرای خروجی مثانه مجبور به انجام عمل پروستان برداری از طریق پیشابراه، روشی که در فصل ۳ توصیف کردیم، شدند. اما کاملاً قطعی نیست که رشد سرطان مسئول انسداد بوده است.
آیا انجام این عمل برای بیماران مبتلا به سرطان پروستات بی خطر است ؟
پاسخ این سوال بله اما …. خواهد بود. در پژوهشهایی نشان داده شده است برداشت پروستات از طریق پیشابراه با افزایش انتشار سرطان و کاهش میزان ادامه حیات در بیمارانی که سرطان آنها در هنگام این نوع عمل انتشار یافته است، مرتبط است. محققین دریافتند که آنها می توانند قدری این خطر را با کاهش فشاری که در شستشوی محل جراحی به کار می رود بکاهند. (در طی عمل پروستات برداری از طریق پیشابراه برای اینکه ناحیه جراحی پاک بماند مرتباً با مایع شستشو می شود)
در مقاله جدیدی از کا، نشریه ای که از طرف انجمن سرطان آمریکا برای پزشکان منتشر می شود، دو پزشک این مشکل را مورد بررسی قرار داده و نتیجه گیری کرده اند که پروستات برداری از طریق پیشابراه برای درمان انسداد بیماری ضروری است. پزشک باید توده سرطانی را تحت پرتوتابی قرار دهد تا اندازه آن کوچکتر شده و احتمال انتشار آن در طی عمل جراحی کاهش یابد.
آیا پروستات برداری به آن شیوه عوارض دیگری هم دارد؟
علاوه بر عوارض جانبی گوناگونی که در فصل سوم توضیح دادیم، هنگامی که پای سرطان پروستات به میان می آید اختلالات بالقوه شدیدتری نیز بروز می کند. وقتی که پروستات کاملاً به وسیله سلولهای سرطانی اشغال می شود، پیشابراه پروستاتی مبدل به یک لوله توپر می گردد. در نتیجه ۵ درصد بیمارانی که برای رفع انسداد ناشی از سرطان پروستات پیشرفته تحت عمل پروستات برداری از طریق پیشابراه قرار می گیرند اختلالات بی اختیاری ادرار از خود بروز می دهند.
خونریزی شدید در طی عمل پروستات برداری از طریق پیشابراه در این بیماران نسبت به بیماران مبتلا به بزرگی خوش خیم پروستات مشکل بزرگتری ایجاد می کند زیرا مواد خاصی که در بافت سرطانی موجودند خونریزی را تشدید کرده و از انعقاد خون جلوگیری می کنند.
منبع: مه شو

درمانهای سرطان مرحله B کدام اند ؟

اگر مبتلا به سرطان مرحله B باشید که هنوز محدود به پروستات بوده و معمولاً در طی یک معاینه راست روده تشخیص داده می شود، درمان شما می تواند یکی از روشهای زیر باشد.
پروستات برداری رادیکال و اغلب همراه با برداشت غدد لنفاوی ناحیه لگن، ممکن است پس از جراحی پرتودرمانی نیز انجام شود.
پرتودرمانی با پرتوهای خارجی
انجام یک پرتودرمانی درون نسجی به صورت آزمایشی، اغلب به علاوه برداشت غدد لنفاوی لگنی
عدم درمان، اگر شما مسن تر بوده یا مبتلا به بیماری شدیدتر دیگری باشید پزشک شما ممکن است این درمان را به این علت برای شما برگزیند که سرطان شما منجر به علائم یا مشکلات دیگر نمی شود و ممکن است رشد آهسته داشته باشد.
انجام پرتودرمانی با پرتوهای خارجی به صورت آزمایشی و با استفاده از تکنیکهای جدیدی که بافتهای طبیعی شما را از تشعشع مصون می دارد.
روشهای درمانی مرحله C کدام اند ؟
در مورد مرحله C سرطان که هنوز موضعی است اما ممکن است فراتر از کپسول پروستات انتشار یافته و کیسه های منوی را نیز درگیر کرده باشد، درمان شما می تواند یکی از روشهای زیر باشد:
پرتودرمانی توسط پرتوهای خارجی که شامل آزمایشهای بالینی انواع جدید پرتوتابی می باشد.
پروستات برداری رادیکال، اغلب همراه با برداشتن غدد لنفاوی ناحیه لگن. ممکن است پس از جراحی پرتودرمانی نیز انجام شود.
عدم درمان. اگر شما مسن تر باشید با بیماری شدیدتر دیگری نیز داشته باشید پزشک شما ممکن است این درمان را به این علت برای شما برگزیند که سرطان شما علائم یا مشکلات دیگری ایجاد نمی کند و ممکن است رشد آن آهسته باشد.
انجام یک پرتودرمانی درون نسجی به صورت آزمایشی به همراه برداشت غدد لنفاوی ناحیه لگنی.
اگر شما قادر به تحمل جراحی یا پرتودرمانی نباشید پزشک شما برای تسکین علائمی چون اختلالات ادراری ممکن است شما را تحت درمان قرار دهد. درمان شما در این حالت ممکن است یکی از روشهای زیر باشد :
پرتودرمانی برای تسکین علائم.
پروستات برداری از طریق پیشابراه.
هورمون درمانی.
منبع: مه شو

روشهای درمانی مرحله D سرطان پروستات کدام اند ؟

درمان شما بستگی به این دارد که سرطان شما در مرحله D_2 باشد. یا D_1 اگر شما مبتلا به سرطان مرحله D_1 باشید که در آن توده سرطانی به گره های لنفاوی کاملاً همجوار خود انتشار یافته است، درمان شما یکی از روشهای زیر خواهد بود :
پرتودرمانی با پرتوهای خارجی شامل آزمایشهای بالینی انواع جدید پرتوتابی. هورمون درمانی ممکن است علاوه بر پرتوتابی انجام شود.
پروستات برداری رادیکال و برداشت بیضه.
عدم درمان. اگر مسن تر باشید یا مبتلا به بیماری شدیدتر دیگری باشید، پزشک ممکن است این درمان را به این علت برای شما برگزیند که سرطان شما علائم یا اختلالات دیگری ایجاد نمی کند و ممکن است رشد آهسته ای داشته باشد.
انجام هورمون درمانی به صورت آزمایشی
پس درمان مرحله D_2 چیست ؟
اگر شما مبتلا به مرحله D_2 سرطان هستید، که در آن سرطان از پروستات به مناطق دوری گسترش یافته است، مثلاً ششها، استخوانها یا کبد، درمان شما یکی از روشهای زیر خواهد بود :
هورمون درمانی
پرتودرمانی با پرتوهای خارجی برای رهایی از علائم بیماری.
پروستات برداری از طریق پیشابراه برای از بین بردن علائم
انجام شیمی درمانی به صورت آزمایشی یا انجام انواع جدید هورمون درمانی ها.
پزشک ممکن است تا قبل از بروز علائم، شما را از نزدیک تحت نظر بگیرد و سپس تحت درمان قرار دهد.
اگر توده سرطانی عود کند چه باید کرد ؟
درمان بستگی به چیزهای زیادی دارد از جمله اینکه قبلاً تحت چه درمانی قرار گرفته اید. اگر تحت عمل پروستات برداری رادیکال قرار گرفته باشید و سرطان در ناحیه کوچکی عود کرده باشد ممکن است تحت پرتودرمانی قرار بگیرید. اگر سرطان به سایر قسمتهای بدن انتشار یافته باشد، احتمالاً تحت هورمون درمانی قرار می گیرید. پرتودرمانی هم ممکن است برای تسکین علائمی چون درد استخوانی انجام شود. ممکن است تصمیم بگیرید که مورد آزمایشهای بالینی شیمی درمانی یا درمانهای بیولوژیکی قرار بگیرید.
منبع: مه شو