سخنان شکوری‌راد در کنگره حزب اتحاد

در این مراسم حجت‌الاسلام عبدالله نوری، بهزاد نبوی، حجت‌الاسلام سیدعبدالواحد موسوی لاری، محمدحسین شریف‌زادگان، محسن هاشمی رفسنجانی، محمدرضا خاتمی، رحیم عبادی، سید فرید موسوی، الهه کولایی، سیدفرید موسوی، غلامرضا ظریفیان، فیض‌الله عرب سرخی، مصطفی کواکبیان، ولی‌الله شجاع پوریان، هادی خانیکی، آذر منصوری، مرتضی مبلغ، فاطمه راکعی، محمدحسین مقیمی، جواد امام، حسین کاشفی، فیاض زاهد، محمد سلامتی، کامبیز نوروزی، نسیم چالاکی، سیدشهاب طباطبایی، حسین نقاشی، فرج کمیجانی، علی تاجرنیا، علی اعطا، آرش حسینی میلانی، محمدجواد حق شناس، علی شکوری‌راد، غلامرضا انصاری، محمد کیانوش‌راد، خلیلی اردکانی، سعید حجاریان، فیاض زاهد، سیدمحمود میرلوحی، محسن میردامادی، حجت‌الاسلام حسین انصاری‌راد، عبدالله رمضان‌زاده، عماد بهاور، مصطفی تاجزاده، علی محمد حاضری، سیدعماد خاتمی و حجت نظری حضور دارند.

در این کنگره دبیرکل، اعضای شورای مرکزی و هیات داوری حزب اتحاد به مدت دو سال انتخاب خواهند شد.
پیام سید محمد خاتمی در سومین کنگره حزب اتحاد ملت ایران توسط هادی خانیکی قرائت شد.

سخنان دکتر شکوری راد دبیرکل حزب

 





حزب زمانی موفق خواهد بود که حاصل کارش تربیت نیرو و کادرسازی باشد. نیروهایی که وقتی کار یا مسئولیتی را می پذیرند بهتر از سایرین از عهده آن برآیند. حزب در این رویکرد به جوانان، به زنان، به اقوام و نخبگان در ارتقای نقش‌ها و فعالیت‌های تشکیلاتی توجه ویژه خواهد داشت. همه باید از توانمندی احزاب استقبال کنند، چون توانمندی توانمندی جامعه و نظام سیاسی است. چنانچه دولت و حاکمیت درست بنگرند، خواهند دید که احزاب کمک کار آنها هستند، چرا که سازمان‌های سیاسی بدون آنکه بهره‌ای از دولت ببرند، وقت  و کنش خود را صرف آن میکنند که عیوب حکمروایی را بیابند و به آنان بازتاب دهند، انجام چنین کارهایی توسط دستگاههای رسمی و نهادهای ناظر معمولا با انگیزه کمتر، هزینه زیادتر و نتایج ناچیزتر به عمل می‌آید.
اما متأسفانه هنوز چنین نگاه جامعی در نظام سیاسی و اجرایی ما غلبه ندارد و همین امر موجب شده است که احزاب در ایران به آسانی رشد نکنند و جایگاه واقعی خود را به دست نیاورند. دولت آقای روحانی باید در این زمینه وسعت نظر بیشتری داشته باشد و با ایجاد فضای لازم برای فعالیت احزاب و تسهیل تعامل احزاب با دولت اقدام ماندگاری در این زمینه صورت دهد.
ما به عنوان رویکرد آتی حزب تلاش خواهیم کرد که در کنار پافشاری بر پیشبرد آزادی در همه عرصه‌ها، به پیشبرد و توسعه عدالت در همه ابعاد آن  بیشتر بپردازیم.
پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی که یکی از شعارهای اصلی‌اش رفع استضعاف از ایران و جهان بود، هنوز محرومان و مستضعفان بخش بزرگی از جامعه ما را تشکیل می‌دهند و کار سیستماتیک برای رفع استضعاف صورت نگرفته و یا به نتیجه نرسیده است. مفهوم استضعاف را نباید به فقر مادی فرو کاست، هر چند جلوه ناپسند و ناسزای استضعاف در عدم برخورداری جامعه از عدالت اقتصادی و وجود شکاف‌ طبقاتی در جامعه است اما گستره مفهوم عدالت شمول وسیع‌تری دارد و باید به رفع استضعاف از جامعه با دید وسیع‌تری نگریست. اقشار و طبقات و گروه‌های مختلف جامعه، اقوام و پیروان مذاهب و صاحبان فرهنگ‌های متکثر در جامعه بزرگ ایران به شکل‌ها و شیوه‌های گوناگون دچار نابرخورداری و تبعیض‌های مختلف‌اند و متأسفانه با وجود همه کوشش‌ها هنوز ساز و کارها و اقدامات حمایتی رافع این استضعاف از جامعه نبوده است.
این کشور ساخته نمی‌شود مگر آن که از همه ظرفیت‌های آن بخوبی استفاده شود. مردان، زنان و جوانان از همه اقوام و مذاهب و اقلیت‌های دینی ظرفیت‌ها و فرصت‌های سازندگی کشور را تشکیل می‌دهند. از همه آنها باید به خوبی بهره جست و بخصوص برای آنان که در گذشته فرصت‌ها از آنان دریغ شده است. فرصت‌های جدید و جبرانی فراهم کرد. ملاک باید برای انتخاب افراد در سپردن کارها و مسئولیت‌ها، توانمندی، کارآمدی و انگیزه خدمت باشد و همه شهروندان باید از فرصت‌های برابر برخوردار باشند.
حزب اتحاد امیدوارانه به آینده می‌نگرد و مسیری را که برگزیده است بدون تردید می‌پیماید. رعایت و اجرای قانون اساسی به صورت کامل به ویژه فصل حقوق ملت که همچنان مورد بی مهری است در رأس مطالبات و برنامه های خواهد بود.
کنگره سوم حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با بهره‌گیری از نظرات اعضای محترم تحلیل جامعی را در قالب قطعنامه تحلیلی از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور و افق‌های پیش‌رو در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و روابط بین‌المللی ارائه خواهد کرد. ما برای اعتلای اسلام، برای سربلندی ایران و برای پیشبرد قدرت ملت همچنان بر کنش اصلاحات‌طلبانه و بر تقویت حزب پای خواهیم فشرد.


منبع: بهارنیوز

تئوری بیگ بنگ و مفهوم جهان های موازی

زمانی که صحبت از منشا حیات می‌ شود یا آن چه که معتقدیم ”واقعیت“ باشد، با تئوری های متعددی مواجه هستیم. علی رغم پیدا کردن پاسخی قطعی برای این سوال، همواره نظریه های جدیدی برای یافتن بسیاری از ناشناخته هایی که باید آنها را درک و کشف کنیم ارائه می شود. هر چند یک امر قطعی است: با وجود این که در این حوزه تکلیف بسیاری از مسائل حل نشده را باید مشخص کرد اما نمی توان منکر گام های بسیار بزرگی شد که برای درک و فهم ماهیت واقعی مان برداشته شده اند.

گویا آی تی – تئوری بیگ بنگ این طور می گوید که هر آن چه به وجود آمده صرفا نتیجه اتفاقی است که موجب خلق تمام جهان شده و هر آن چه که در حال حاضر وجود دارد زمانی بخشی از آن چه بوده که با عنوان تکینگی (Singularity) از آن یاد می شود.
البته این مساله سوال دیگری را به وجود می آورد که: اگر جهان حاصل انفجار بیگ بنگ است، چه کسی یا چه چیزی بیگ بنگ را به وجود آورد؟ و چه کسی یا چه چیزی به وجود آورنده عامل بیگ بنگ بوده است؟
با این اوصاف و تفاسیر تئوری بیگ بنگ همچنان محبوب ترین نظریه منشا جهان است. این نظریه حاصل این مشاهده است که سایر کهکشان ها در تمام جهت ها با سرعت بسیار زیادی در حال دور شدن از ما هستند و به نظر می رسد با یک نیروی بسیار قدرتمند در حال حرکت رو به جلو هستند.
معتقدان به نظریه بیگ بنگ می گویند که این اتفاق ۱۵ میلیارد سال پیش با یک منشا ناشناخته انرژی اتفاق افتاده است.

وب سایت نشنال جئوگرافیک این طور توضیح می دهد که طبق این نظریه: در یک لحظه بسیار کوتاه (یک تریلیون تریلیونیم ثانیه) بعد از بیگ بنگ، جهان با سرعتی غیرقابل باور از اندازه اولیه بسیار کوچک خود وسعتی نجومی پیدا کرد. طی میلیاردها سال بعد این انبساط و گسترش با سرعت کمتری ادامه پیدا کرده است.
این نظریه ابتدا توسط جرج لومتر کشیش بلژیکی مطرح شد که معتقد بود جهان حاصل یک اتم نخستین واحد است. بعد از این که مشاهدات ادوین هابل نشان داد که سایر کهکشان ها در حال دور شدن از ما هستند این تئوری طرفداران بیشتری پیدا کرده است.
اگر چه بیگ بنگ تنها یک نظریه است اما با این وجود بسیاری آن را به عنوان یک واقعیت علمی پذیرفته اند. اما حقیقت این است که ما شواهد متقنی در مورد چگونگی پیدایش جهان نداریم و تنها می توانیم با استفاده از یک سری اصول حدس و گمان هایی علمی بزنیم. هنوز برای بسیاری از سوالات بزرگ پاسخی پیدا نکرده ایم.

در کتاب ”گرانش“ که توسط سه نفر به نام های «ویلر، ثورن و مجسنر» تالیف شده و یکی از بنیادی ترین کتاب ها در فیزیک به شمار می رود مساله منشا پیدایش جهان مطرح شده است. مطالعه این کتاب برای بسیاری از دانشجویان جدیدالورود به دنیای فیزیک اجباری است. در صفحه ۷۱۹ این کتاب از مدل فعلی و پذیرفته شده جهان شناخته شده صحبت شده، طبق مدل استاندارد، که تصویر مردی در حال باد کردن بادکنکی که تعداد زیادی سکه به آن چسبیده اند را نشان می دهد. بادکنک نشان دهنده جهان است که با بادن شدن توسط مرد در حال بزرگ تر شدن است و سکه های چسبیده به آن همزمان که بادکنک بیشتر باد می شود (انبساط بیشتری پیدا می کند) از یکدیگر فاصله بیشتری می گیرند.
با این وجود طبق نظر ”نسیم حرمین“، مدیر پژوهشی پروژه Resonance این طور می گوید:
”اگر برای عمل یک عکس العمل ضد و برابر وجود داشته باشد، پس چرا هیچ صحبتی درباره انقباض بزرگ نشنیده‌ایم؟!
برای هر کنش یک واکنش مساوی و مخالف آن وجود دارد؛ این یکی از اساسی ترین قوانین ثابت شده در دنیای فیزیک است. بنابراین، اگر جهان در حال منبسط شدن است پس آن مرد (یا هر موجود دیگری که پشت بادکنک قرار دارد) باید ریه های بسیار بزرگی داشته باشد که در حال منقبض شدن هستند.“
این ها مواردی است که نسیم حرمین در زمان ارائه نظریه خود برای توضیح منشا پیدایش جهان آنها را مورد بررسی قرار داده و برخی اشکالات را به آنها وارد دانسته است.
وی معتقد است پروسه انبساط جهان نیازمند یک پدیده بنیادین و فراگیر است که در جهت عکس منقبض شود و نظریه فعلی هیچ اشاره ای به این مساله ندارد. تلاش های وی منجر به توسعه نظریه ”میدان متحد“ شده که توضیح معقولی برای انبساط جهان دارد. آن چه که در حال انقباض است و امکان انبساط جهان را فراهم می کند خود فضا است؛ البته بر خلاف نظریه انیشتین فضا انحنا پیدا نکرده و بلکه هر لحظه با حرکتی حلقه وار به سمت یگانگی پیش می رود.
در این ویدئو می توانید صحبت های جالب وی را در رابطه با این مساله تماشا کنید. به نظر می رسد علوم غیر مادی یک کلید اساسی در کشف منشا جهان ما باشد. بخش بسیار بزرگی از واقعیت فیزیکی زاییده واقعیت غیرفیزیکی یا به عبارتی دیگر ”فضای خالی“ است.

”هیچ مساله دیگری مهم تر از این نکته نیست که فضای خالی بر خلاف تصور ما خالی نیست. این فضا جایگاه علم فیزیک مهارنشدنی است.“ «جان آرکی بالد ویلر»
”فضا، خالی نیست و برخلاف تصور رایج پر از انرژی است. انرژی موجود در فضا کم نیست و بلکه بسیار زیاد است. ما عملا می توانیم مقدار انرژی موجود در فضا را محاسبه کنیم و ممکن است با این واقعیت تکان دهنده رو به رو شویم که هر آن چه که می بینیم عملا ریشه در آن فضا دارد.“ «نسیم حرمین»
یکی دیگر از فاکتورهای پشتیبان نظریه بیگ بنگ، درهم تنیدگی کوانتومی است؛ پدیده ای که به تعبیر انیشتین آن چنان اسرار آمیز است که نمی تواند صحت داشته باشد. این پدیده این طور می گوید که ”فضای“ بین اشیا فیزیکی آن گونه که ما تصور می کنیم عملا خالی نیست، یا اطلاعات با سرعتی بیشتر از سرعت نور یا بهتر بگوییم به صورت آنی، جا به جا می شوند و ”زمان“ هیچ نقشی در این میان ندارد. این پدیده تاکید می کند که همه چیز به هم مرتبط است و اگر بیگ بنگی وجود داشته باشد زمانی رخ داده که تمام ماده فیزیکی یک عنصر واحد بوده اند و سپس در قالب قطعاتی کوچک در کهکشان منتشر شده اند. بخش جالبی که درک آن دشوار به نظر می رسد مطرح کردن این مساله است که تمام آن قطعات کوچک یعنی تمام سیاره ها، ستاره ها و زندگی هوشمندی که شکل گرفته به نوعی همچنان با یکدیگر ارتباط دارند و ما هنوز موفق به کشف این رابطه نشده ایم.

آن مرد (یا زن) یا منبع حیات چیست؟ در این میان آگاهی چه نقشی دارد؟
همیشه نظریه های جدیدی درباره منشا پیدایش جهان مطرح می شود. برای مثال گروهی از دانشگاهیان کانادایی پژوهشی را در ژورنال Physics Letters B منتشر کرده و این طور نتیجه گیری کرده اند که مساله یکپارچگی نظریه بیگ بنگ با مدل جدید آنها که بر پایه عدم وجود مبدا و مقصد برای جهان است، قابل حل به نظر می رسد.
”طبق مشاهدات ما از آن جایی که نقاط مختلف جهان در گذشته عملا با یکدیگر تقاربی نداشته اند، پس جهان سرآغازی نداشته است. جهان ما تا ابد باقی خواهد بود و البته هیچ پایانی هم نخواهد داشت. به عبارت دیگر چیزی به نام تکینگی و یکپارچگی وجود ندارد. شاید جهان در گذشته هم قابلیت جاودانه بودن را داشته است. جهان می توانست وارد چرخه های متعددی از کوچک و بزرگ شدن شود. یا می توانست مدت ها پیشتر از آن چه که ما فکر می کنیم خلق شود.“
«پژوهشگران داانشگاه لث بریج آلبرتا در کانادا»

احتمالا درک و هضم مسائل مطرح شده از سوی پژوهشگران کانادایی برایتان مشکل باشد، این طور نیست؟
مساله جالب این است که این نظریه چندین هزار سال قدمت دارد. ارسطو فیلسوف معروف یونایی معتقد بود که جهان تا همیشه وجود خواهد داشت و در حقیقت خبری از برچیده شدن آن نخواهد بود. امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی هم در مورد مساله آغاز خلقت هم نظرات جالبی ارائه کرده است.
این موضوع در طول قرن های گذشته هموار مورد بحث و مناقشه بوده و اگر نگاه دقیق تری به گذشته داشته باشیم خواهیم دید که همواره صحبت از یک ”منبع“، یک ”خالق“ یا یک ”خدا“ بوده است.
به عبارت دیگر بارها و بارها از ”خدا“ و مذهب به روش های گوناگون و با دلایل متعدد برای تاثیرگذاری روی انسان استفاده شده است. این حرف ها به معنی نادرستی باور به خدا یا مذهب نیست بلکه منظور ما عمیق بودن این مساله است که در این مطلب کوتاه قطعا نمی توان زوایای آن را به خوبی مورد کاوش قرار داد.
در این رابطه فیزیکدان معروف استفان هاوکینگ این طور توضیح می دهد:
”انبساط جهان یکی از مهم ترین اکتشافات فکری قرن بیستم و شاید بهتر است بگوییم تمام قرن ها بوده است. این کشف بحث و گفتگو درباره آغاز پیدایش جهان را به طور کلی متحول کرد. اگر در حال حاضر کهکشان ها در حال جدا شدن از یکدیگر هستند، حتما در گذشته به یکدیگر نزدیک تر بوده اند. اگر در گذشته سرعت آنها بسیار زیاد بوده باشد احتمالا ۱۵ میلیارد سال قبل همه آنها روی یکدیگر قرار داشته اند. آیا این آغاز جهان بوده است؟ بسیاری از دانشمندان این توضیح که جهان آغازی داشته را دوست ندارند زیرا به نظر می رسد خلاف قوانین فیزیک باشد. شاید افراد برای راحتی خود دست یک عامل خارجی مثلا خدا را در آغاز جهان دخیل دانسته و از این رو اقدام به بسط و توسعه نظریه هایی کنند که اگر چه در آنها جهان فعلی همچنان در حال انبساط و بزرگ تر شدن بیشتر است اما فاقد هر گونه آغاز بوده است. یکی از آنها نظریه حالت پایدار (Steady State) است که در سال ۱۹۴۸ توسط باندی، گلد و هویلی مطرح شد.

تکلیف جهان غیرمادی و آگاهی چیست؟
بسیاری از دانشمندان مرتبا اقدام به برگزاری گردهمایی کرده و روی این مساله تاکید می کنند که ”ماده“ تنها واقعیت موجود نیست و آگاهی می تواند نقش بسیار مهمی در خلقت ماده داشته باشد.
تقریبا تمام اعضای بنیانگذار مکانیک کوانتوم به دفعات روی این مساله تاکید داشته اند؛ برای مثال مکس پلانک (نظریه پرداز اصلی تئوری کوانتوم) در این رابطه گفته بود: ”من ماده را پدیده ای مشتق شده از آگاهی می دانم، هر آن چه درباره آن صحبت می کنیم و لازمه وجود هر آن چه که واژه موجود را به آن اطلاق می کنیم، آگاهی است.“
در سال ۲۰۱۰ رابرت لانزا، یکی از برجسته ترین دانشمندان جهان کتابی با عنوان ”زیست محوری: چگونه زندگی و آگاهی کلیدهای فهم ماهیت حقیقی جهان هستند“ را منتشر کرد.
وی که از متخصصان برجسته پزشکی باز زاینده و مدیر علمی شرکت Advanced Cell Technology است علاقه خاصی به مکانیک کوانتوم و فیزیک نجومی دارد؛ علاقه ای که موجب شده وی قدم در راه توسعه نظریه خودش از زیست محوری بگذارد: این نظریه که زندگی و آگاهی دو رکن اساسی درک ماهیت وجودی مان بوده و در این میان وجود آگاهی قبل از ایجاد جهان مادی قرار می گیرد.

مثال های بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد.
آیا این به این معنی است که کاتالیزور بیگ بنگ یک ”مشاهده گر“ آگاه بوده است؟ یا آن توده بزرگ ماده به طریقی خودآگاه است؟ کدام یک از آنها در ابتدا به وجود آمده، آگاهی یا واقعیت ماده فیزیکی؟ آیا اصلا واقعیت ماده فیزیکی وجود دارد یا همان گونه که فیزیک جدید تصریح می کند، چیزی جز توهم محض نیست؟ آیا ما در حال زندگی در یک جهان هولوگرافیک نیستیم؟
آیا ما همگی از یک منبع نشات گرفته ایم؟ آیا جهان های دیگر وجود دارند که ما از آنها بی اطلاعیم؟ اگر چیزی به نام روح وجود دارد این پدیده در چه ”جهانی“ زندگی می کند؟ تعدادی از مشاهدات درون حوزه ای در علومی مثل عصب شناسی و مکانیک کوانتوم این طور می گویند که آگاهی محصول بدن نیست و وجود آن متعلق به مکان دیگر و خارج از بدن مادی است. اگر چنین چیزی درست باشد آیا جهان یا مکانی که در حال حاضر قادر به درک آن نیستیم نقشی در خلقت جهان فیزیکی مان دارد یا خیر؟-
در مورد دیگر ابعاد چه؟ مساله جهان های موازی را چگونه هضم کنیم؟ اگر جهان های موازی وجود دارند آیا همه آنها یک بیگ بنگ ایجاد شده اند؟ یا این که یک بیگ بنگ بسیار بزرگ موجب ایجاد چندین جهان با چندین بیگ بنگ مستقل شده است؟

لیست چنین سوالاتی تمام نیست به این زودی به انتهای خود برسد اما معتقدیم که حقیقت منشا آن چه که با نام واقعیت از آن یاد می کنیم درون علوم غیر مادی قرار دارد و بررسی جنبه های مختلف این واقعیت غیرفیزیکی به این سادگی ها امکان پذیر نیست.
”روزی که علم شروع به مطالعه‌ی پدیده‌های غیرفیزیکی نماید، در طی یک دهه پیشرفت‌هایی برابر با تمام دستاوردهایش از ابتدای پیدایش خواهد کرد.“ «نیکلا تسلا»
برای درک زوایای پنهان این پدیده علم باید به طور کلی متحول شود و باید مسیری به سوی چشم انداز معنوی در پیش گیرد. همان طور که نسیم حرمین می گوید: ”جستجو به دنبال آگاهی در مغز شبیه جدا کردن قطعات رادیو برای دیدن گوینده است.“
بهتر است بگوییم هنوز دانش ما در این زمینه کافی نیست. موشکافی جهان از نقطه نظر مادی و فیزیکی به ما اجازه نخواهد داد یک توضیح مناسب برای منشا واقعیت وجودی مان پیدا کنیم.
اگر ما واقعا معتقد به جهان معنوی هستیم با نگاهی به نظریه های ارائه شده در زمینه چگونگی پیدایش جهان متوجه می شویم که از نکات بسیار مهمی به سادگی عبور کرده و آنها را دست کم گرفته ایم. شاید منشا آغاز جهان، دنیا یا دنیاهای غیرفیزیکی باشد و ما تا زمانی که در این بدن مادی قرار داریم قادر به درک آنها نخواهیم بود.
مطلب را با نقل قولی بسیار زیبا از «آر.سی. هنری» پروفسور فیزیک و نجوم دانشگاه جان هاپکینز به پایان می بریم:
”طبق نظر یکی از فیزیکدان پیشگام به نام «سر جیمز جینز»: جریان دانش به سمت واقعیت غیر مکانیکی در حال حرکت است؛ جهان بیشتر از آن که شبیه یک ماشین بزرگ باشد مشابه یک فکر بزرگ است. به نظر نمی رسد که ذهن یک مزاحم تصادفی باشد که وارد جهان ماده شده… ما باید قبول کنیم که ذهن سازنده و حاکم قلمروی ماده است… جهان، غیر مادی است چه از نظر ذهنی و چه از نظر معنوی. زندگی کنید و لذت ببرید.“


منبع: گویا آی‌تی

«نیکی هیلی»؛ خانم کلانتر آمریکایی‌ها

نیکی هیلی، سفیر واشنگتن در سازمان ملل، پیش از آنچه فکر می‌شد خود را از قامت فرماندار ایالت کارولینای جنوبی خارج کرد و در مقام سفیری در نیویورک نشست. ۴۵ساله است و درحالی‌که برخی تحلیل‌ها او را گزینه تحمیلی به ترامپ می‌دانستند، حالا او به دست راست رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا در سیاست خارجی تبدیل شده است.

 خانم
او اخیرا در یکی از نشست‌های سازمان ملل در مقابل دیگر سفرا، خود را «کلانتر» معرفی ‌کرده و گفته که آمده تا آنها را به خط کند. یعنی خانم فرماندار سابق حالا خود را کلانتر می‌بیند. هیلی در چند ماه گذشته مأموریت‌هایی را انجام داده که نشان می‌دهد دونالد ترامپ بیش از دیگران به او اعتماد دارد. این‌ را به‌ویژه در مأموریت‌هایی که در مورد ایران و برجام به او داده‌شده، می‌توان به خوبی درک کرد.

شاید همین‌ها می‌تواند زنگ خطری هم برای رکس تیلرسون، وزیر خارجه این کشور باشد که شواهد نشان می‌دهد او در شرایط خوبی با رئیس‌جمهور نیست.  برخی همتایان هیلی در نیویورک او را می‌ستایند و برخی دیگر از او دوری می‌جویند. او فردی است که این‌روزها بیش از دیگر اعضای کابینه ترامپ، قصد هراس‌افکنی در جهان علیه برجام را دارد، هدفی که به او واگذار شده و او می‌کوشد آن‌ را به‌خوبی انجام دهد و نشان دهد که از عهده‌اش برآمده است.

هیلی در ۴۵‌سالگی روزهای پرهیجانی را پشت‌سر می‌گذارد، روزهایی که می‌تواند او را به موقعیت‌های جدیدی برساند.  همه کسانی که در کشورهای مختلف به مقام سفارت می‌رسند، جز یکی از این دو دسته‌اند؛ یا سابقه وزار‌ت‌خارجه‌ای و دیپلماتیک دارند یا یک مقام سیاسی بوده‌اند. اگرچه در هر دو صورت مقام بالادست آنها، وزیر خارجه است و باید به او گزارش عملکرد بدهند.

نیکی هیلی در این بین، یک سفیر سیاسی است. او که فرماندار ایالت کارولینای جنوبی بوده، در بحبوحه چینش اعضای کابینه از سوی دونالد ترامپ برای نمایندگی آمریکا در سازمان ملل انتخاب شد، حتی پیش‌تر از آن‌که وزیر خارجه معرفی شود. ازهمین‌رو هیلی به ترامپ نزدیک‌تر است تا به رکس تیلرسون وزیر خارجه. به نظر می‌آید همین «مقام سیاسی» بودن یکی از مهم‌ترین امتیازهای هیلی نسبت به دیگران است.

اندکی تأمل در مأموریت‌هایی که به او واگذار می‌شود، نشان می‌دهد که «خانم کلانتر» مأمور خوبی برای اجرای فرمان‌های آقای ترامپ است. مأموریت‌هایی که ترامپ به سفرا و همکاران تیلرسون واگذار نمی‌کند. نیکی هیلی، برای مذاکره با یوکیا آمانو به وین می‌رود، برای مذاکرات حقوق‌بشری به ژنو می‌رود و هفته‌ای یکی ‌دوبار موضع‌گیری‌‌های ضدایرانی می‌کند.

اگرچه از ابتدا می‌شد پیش‌بینی کرد از تریبون سفیر واشنگتن در سازمان ملل، آن‌هم در دولت جمهوری‌خواه ترامپ، نوای دیگری در نخواهد آمد. هیلی به سرعت در حال سبقت از پیشینیان خود است؛ آن‌چنان که برخی تحلیل‌های آمریکایی نیز بر همین محور نوشته شده ‌است.  بگذارید تکه‌های پازل مرتبط با این خانم را کنار هم بچینیم تا ببینیم «چرا نیکی هیلی پیش‌برنده این مأموریت‌های ضدایرانی شد؟»

مأموریت‌های مهم

حدود ١٠ روز پیش بود که نیکی هیلی، برای مأموریت ضدبرجامی دونالد ترامپ، راهی وین شد. او در آن‌جا با یوکیا آمانو مدیرعامل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم گفت‌وگو کرد و استارت دوباره بحث بازدید از اماکن نظامی ایران را مطرح کرد. بحثی که چند روز قبل از برجام، در قالب حل و فصل «پی‌ام دی» به پایان رسیده‌است.

اگرچه طرح این بحث با دیوار سخت تعهدات مشخص ایران در برجام مواجه شد و البته واکنش وزیر خارجه ایران را برانگیخت که او را کم‌اطلاع درباره برجام خطاب کرد، اما موجب شد آمانو هنگام ارائه گزارش فصلی آژانس، در حد یکی، دو خط به این شائبه پاسخ دهد. نباید از یاد برد که اگر توافقی مثل برجام وجود نداشت، چنین ادعاها، آن‌هم از سوی مقام آمریکایی می‌توانست منجر به آغاز غائله‌ای شود.

همین‌ها نشان داد مأموریت هیلی در وین چه بود. اینها در حالی‌است که تیمی در بین مشاوران ترامپ موظف شده‌اند موارد پایبندنبودن ایران به برجام را تا اکتبر برای رئیس‌جمهوری ایالات متحده فهرست کنند تا او به وعده‌اش که «عدم تأیید پایبندی ایران به برجام» است عمل کند. آنچه طبق متن برجام باید به‌طور فصلی از سوی آمریکا انجام شود.

شنیده‌ها حاکی از آن است که نیکی هیلی جزء نزدیکان به آن تیم است و او در حال همکاری با سناریوی پایبندنبودن ایران به برجام است. هیلی اگرچه از منظر جایگاه دیپلماتیک باید گزارش عملکردش را به وزیر خارجه بدهد، اما اکنون به دلیل مأموریت‌هایی که ترامپ به او واگذار می‌کند، عملا وزیر را به حاشیه رانده و در ارتباط مستقیم با رئیس‌جمهوری قرار دارد.

خانم  

ناگفته نماند که طبق قوانین ایالات متحده، سفیر واشنگتن در سازمان ملل، ‌جزء اعضای کابینه دولت محسوب می‌شود و در جلسات کابینه هم حضور پیدا می‌کند. همه اینها زمانی مفهوم بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم تیلرسون وزیر خارجه فعلی با ترامپ، بر سر ایران و برجام اختلاف‌نظر زیادی دارند. تیلرسون به اندازه ترامپ، ضدبرجام نیست و مواضعش نشان می‌دهد می‌خواهد این توافق را حفظ کند اما ترامپ هیچ‌گاه به برجام خوش‌بین نبوده و آن‌ را بدترین توافق قرن می‌داند.

سفیر قابل اعتماد

درحالی‌که قربانیان کابینه ترامپ تاکنون کم نبوده‌اند، به نظر می‌رسد تیلرسون هم در صف کسانی است که ممکن است زودتر از موعد از این قطار پیاده شود. اما در صورت این اتفاق، جایگزین او چه کسی است؟ به صورت عرفی، سفیر واشنگتن در سازمان ملل یکی از گزینه‌های جایگزینی وزیر خارجه است و با توجه به نزدیکی بیشتر مواضع هیلی به ترامپ، این اتفاق بعید به نظر نمی‌رسد. هیلی حتی برای مباحث حقوق‌بشر، سفری به ژنو داشت و در آنجا هم با مقامات اروپایی مذاکراتی داشت.

یعنی مأموریت او به وین تنها مأموریت از این دست نبود. سؤال اینجاست که چرا این مأموریت‌ها به سفرای واشنگتن در وین و ژنو واگذار نمی‌شود؟  پاسخی که به ذهن می‌رسد این است که ترامپ به سفرایی که به صورت رده‌بندی در زیرمجموعه وزارت خارجه قرار دارند اطمینان ندارد همان‌طور که مأموریت مهم برجام را از شانه تیلرسون هم برداشته و به تیمی از کاخ سفید واگذار کرده ‌است.

هیلی حتی برای انجام کارهایش در نیویورک از تیم عریض‌وطویل موجود در دفترشان در این شهر استفاده نمی‌کند. او تیمی را همراه خود برده که آنها هم به وزارت خارجه وابستگی ندارند و افرادی سیاسی هستند.  بسیاری، صندلی فعلی هیلی را برایش سکوی پرتابی می‌دانند که می‌تواند او را به‌طور غیرمنتظره‌ای به صندلی‌های بالاتر برساند.

زمزمه‌هایی مبنی بر حضور هیلی در انتخابات درون‌حزبی سال ٢٠٢٠ شنیده می‌شود که باید با آقای رئیس‌جمهور رقابت کند. اتفاقی که پیش از این، سابقه نداشته است. اما شاید جدی‌شدن این زمزمه موجب تغییری در رابطه ترامپ و هیلی شود. به نظر نمی‌رسد ترامپ رقیبی از درون کابینه‌اش را بتواند هضم کند.

اما این انتخابات برای این زن هندی- آمریکایی می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد، زیرا بخشی از مردم آمریکا با باخت غیرمنتظره هیلاری کلینتون، همچنان درصدد انتخاب اولین رئیس‌جمهور زن در آمریکا هستند. برخی گمانه‌ها حتی انتخاب سخنگویی با سابقه کمپین‌های انتخاباتی از سوی هیلی را نشانه این می‌دانند که قصد هیلی برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی پیش‌رو جدی است.

رایس هندی

صندلی‌ای که اکنون نیکی هیلی روی آن نشسته، پیش از این هم شاهد زنانی بود که برخی به اندازه او جاه‌طلب بودند و برخی نه. برخی به‌اندازه او ضدایرانی بوده و برخی نه.  برخی تحلیل‌های آمریکایی او را با مادلین آلبرایت مقایسه می‌کنند، سفیر واشنگتن در سازمان ملل که در دولت بیل کلینتون به‌عنوان اولین وزیر خارجه زن آمریکا منصوب شد.

 خانم
اما اگر خارج از حیطه سفرای سازمان ملل بخواهیم او را مقایسه کنیم، به نظر می‌رسد کاندولیزا رایس گزینه نزدیک‌تری به اوست. رایس نخستین زن سیاه‌پوست آمریکایی بود که به سمت وزیر خارجه رسید. او وزیر خارجه دومین دولت جورج بوش پسر شد، درحالی‌که در دولت اول او، مشاور امنیت ملی بود. دولت اول بوش با وزارت خارجه کالین پاول گذشت اما او تندی موردنظر بوش را نداشت به‌ویژه آنکه ماجرای حمله به عراق و روکردن اسنادی درباره وجود سلاح‌های شیمیایی در این کشور، که بعدا نفی شد، برای او حسابی دردسرساز بود.

بوش که برای بار دوم انتخاب شد، برای پیش‌برد اهدافش درباره ایران، عراق و افغانستان، کاندولیزا رایس را برگزید تا قطار جنگ در خاورمیانه و محور شرارت خواندن ایران را به حرکت سریع‌تری وادارد.  رایس کاملا مواضعی ضدایرانی داشت. اصلی‌ترین مسئله رایس با ایران برنامه هسته‌ای بود و اتهام تلاش برای دستیابی به بمب هسته‌ای و ارتباط ایران با عبدالقدیرخان، دانشمند هسته‌ای پاکستانی که مدعی بود این ارتباط به دلیل فشارهای آمریکا در دوران کاری‌اش قطع شده است.

در آن دوره، آمریکا از مذاکره با ایران دم می‌زد اما هم‌زمان با این سخن، فشار بر ایران را با تحریم‌ها افزایش می‌داد. رایس با ایجاد اجماع بین کشورها و همراه‌کردن کشورهای عربی و اروپایی فضای ضدایرانی علیه کشور به راه انداخت که تصویب و اجرای بخشی از تحریم‌های سنگین ایران در آن دوره از این دست بود؛ تحریم‌هایی که روزی از کاخ سفید روز دیگر از کنگره و زمان دیگری از بین قطع‌نامه‌های شورای امنیت بیرون می‌آمد.

یکی از آنها ضبط اموال و دارایی‌های افرادی بود که به برنامه هسته‌ای ایران مرتبط بودند. البته بخش تندتری از این تحریم‌ها هم در دوره باراک اوباما وضع شد. رایس به‌شدت دنبال ایجاد اجماع‌ جهانی علیه ایران بود تا این باور غلط را ایجاد کند که ایران دنبال دستیابی به بمب اتمی است. یکی دیگر از نقاط تمرکز رایس کاهش مداخله ایران در عراق بود.

مشابه آن، شرایط فعلی نیکی هیلی است که هشت سال بعد از رایس بر «برجام» و «حضور ایران در منطقه» تمرکز کرده و مواضعش درباره ایران بر این دو محور متمرکز است. شواهد نشان می‌دهد مسیری که هیلی می‌رود نزدیک به مسیری است که کاندولیزا رایس رفت و توانست کالین پاول را حذف کند. اگرچه مسیر آینده هیلی از رایس هم پرطمطراق‌تر به نظر می‌آید.

از تجارت تا سیاست

نیکی هیلی در سازمان ملل خود را کلانتر جدید خطاب کرده و گفته، آمده تا همه را به‌خط کند. سفرای برخی کشورها معتقدند او سفیری است که با کار سازمان ملل آشنا نیست، اما برخی دیگر او را یکی از بهترین‌ها در چندین سال اخیر می‌دانند.  هیلی ۴۵ساله است. او قبل از این سمت، هفت سال فرماندار ایالت کارولینای جنوبی بوده و آن‌زمان هم اولین زن و آمریکایی – هندی در سمت فرماندار بود.

هیلی کم‌سابقه نیست. او جزء مخالفان سرسخت سقط جنین و مهاجرت غیرقانونی است آنچه می‌تواند بیش‌ازپیش هیلی و ترامپ را به‌هم نزدیک کند. هیلی عضو جنبش تی‌پارتی هم هست.  خانواده او مهاجرانی از پنجاب هند هستند که در کارولینای جنوبی مستقر شده‌اند. او در شرکت تولیدی لباس مادرش کار می‌کرده و این همکاری مادر و دختری موجب شد این شرکت چند‌میلیون دلار درآمد کسب کند.

همین تجربه موجب شد او برای احراز پست هیئت‌مدیره اتاق بازرگانی هم کاندیدا شود.  سال ٢٠٠۴ اما آغاز فعالیت سیاسی او بود. او در رقابت‌های انتخاباتی برای احراز کرسی در مجلس نمایندگان ایالت کارولینای جنوبی شرکت کرد و پیروز شد. برنامه او به‌عنوان یک جمهوری‌خواه تندرو مخالفتش با مالیات بود، همچنین او به لوایح مخالف سقط جنین رأی داده است. او در انتخابات فرمانداران در سال ٢٠١٠ شرکت کرد و مورد حمایت میت رامنی و سارا پلین هم بود و این انتخابات را برد و از سال ٢٠١٠ فرماندار شد.

در دوران فرمانداری‌اش هم چهره‌ای ضدایرانی داشت. بعد از دستیابی طرفین به برجام، زمانی‌که باراک اوباما در مقام ریاست‌جمهوری قصد داشت از فرمانداران بخواهد تحریم‌های ایالتی علیه ایران را لغو کنند، هیلی جزء چند فرمانداری بود که در نامه به اوباما اعلام کرد که این تحریم را لغو نخواهد کرد.

یک شباهت دیگر

در بیوگرافی نیکی هیلی یک شباهت دیگر هم بین او و ترامپ می‌توان پیدا کرد؛ اتهام رابطه غیرقانونی. آنچنان که سال‌های فرمانداری او با این ماجرا هم آمیخته بوده است. او را متهم به داشتن رابطه غیرقانونی با سخنگوی مطبوعاتی‌اش و مشاور سیاسی رقیب انتخاباتی‌اش کردند. یکی از این مردان گفته که رابطه نامناسب فیزیکی با او داشته و دیگری هم رابطه‌ای فراتر از این را اعتراف کرده است.

هیلی اما انکار کرده و گفته به شوهرش وفادار بوده است. ماجرای ارتباط‌های غیراخلاقی ترامپ را که در زمان رقابت‌های انتخاباتی به طرز گسترده‌ای منتشر شد از یاد نبردید؟ دونالد ترامپ، هیلی را برای سمت سفیر در سازمان ملل در بیانیه‌ای این‌گونه معرفی کرده است: «فرماندار هیلی دارای سابقه‌ای تأییدشده در گردهم‌آوردن مردم بدون توجه به سابقه یا تعلقات حزبی‌شان در جهت پیش‌بردن سیاست‌های خطیر برای بهروزی ایالت و کشورش است. او رهبری بزرگ برای نمایندگی‌کردن ما در صحنه جهانی است».


منبع: برترینها

فرار هالیوودی دو زندانی در مسیر بیمارستان

زندانی تهرانی ساعتی پس از فرار در یکی از بیمارستان‌های تهران جان باخت.

فرار هالیوودی دو زندانی در مسیر بیمارستان

فرار از زندان به سبک فیلم‌های سینمایی در دو حادثه مشابه در تهران و اهواز. گریز دو زندانی با نقشه مشابه اما با سرنوشتی متفاوت. هر دو زندانی با نقشه قبلی خودشان را به بیمارستان رساندند و با کمک همدستانشان از دست ماموران زندان گریختند؛ دو حادثه یکی در بیمارستان شهدای هفتم تیر تهران و دیگری در مرکز سوانح سوختگی طالقانی اهواز. 

این زندانیان پس از ضرب‌وشتم ماموران از سوی همدستانشان موفق به فرار شدند. زندانی فراری تهرانی ساعاتی بعد در یکی از بیمارستان‌های تهران تسلیم مرگ شد؛ اما از زندانی فراری اهوازی هیچ خبری در دست نیست.

حدود ساعت ٢بعدازظهر روز سه‌شنبه ماموران کلانتری ١٣٠ نازی‌آباد در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت خبر مرگ مشکوک مرد ٣۵ ساله‌ای را اعلام کردند. بنابر اظهارات ماموران این فرد در بیمارستان امیرالمومنین در حالی تسلیم مرگ شده بود که از ناحیه ران و کتف به ضرب گلوله زخمی شده بود. دقایقی بعد از اعلان این خبر، بازپرس ایلخانی به همراه اکیپ تشخیص هویت آگاهی در بیمارستان حاضر شدند.

فرار زندانی از بیمارستان هفتم‌تیر

با آغاز تحقیقات و در بررسی‌های اولیه مشخص شد که این مرد ٣۵ساله یک زندانی فراری بوده است که ظهر همان روز از دست ماموران زندان گریخته بود. این فرد که به جرم ۵٣ فقره سرقت، به زندان و تبعید محکوم شده بوده، خودش را به بهانه معاینه پزشکی از زندان به بیمارستان هفت‌تیر رسانده بود، اما هنگام خروج از بیمارستان، با کمک عده‌ای که با سلاح سرد به ماموران بدرقه زندان حمله کرده بودند، موفق به فرار شده بود. 

در ادامه بررسی‌ها مشخص شد، این فرد زمانی که در حیاط بیمارستان در حال سوارشدن به خودروی ویژه حمل زندانیان بوده، یکی از دوستانش با قمه به سرباز همراه او حمله و با ضربه‌ای به دست این سرباز او را مجروح می‌کند. در همان حال یکی از نگهبانان بیمارستان که قصد جلوگیری از فرار متهم را داشته، از سوی عده‌ای دیگر از دوستان زندانی مورد ضرب‌وجرح قرار می‌گیرد و او هم مجروح می‌شود. 

سپس متهم به کمک چند مرد موتورسوار و پیاده از حیاط بیمارستان خارج می‌شود. او با دستبند و پابند زندان سوار بر ترک یکی از موتورها می‌شود. در همین حین یکی از دیگر از ماموران بدرقه با کلت چند تیر هوایی شلیک می‌کند. اما وقتی با بی‌توجهی زندانی فراری مواجه می‌شود، به سمت آنها شلیک می‌کند. با وجود این اما زندانی همراه با همدستانش موفق به فرار می‌شوند.

در بررسی دوربین‌های بیمارستان مشخص شد که ١٠نفر با چهار موتورسیکلت از ساعت‌ها قبل از حادثه در حیاط بیمارستان و محوطه اطراف آن در انتظار انتقال زندانی به این مرکز درمانی بودند که در هنگام خروج زندانی از بیمارستان و حین سوارشدن خودرو برای مراجعت به زندان، با چاقو و قمه به سمت ماموران زندان حمله می‌کنند.

همچنین در تصاویر به دست آمده مشخص شد که مامور زندان، پس از صدور چند فرمان ایست و شلیک چند تیر هوایی، در حالی‌که با پای پیاده در تعقیب زندانی فرار بوده، چهار گلوله به سمت آنها شلیک می‌کند؛ با این حال آنها موفق به فرار می‌شوند.

اما فرار از این مهلکه پایان کار زندانی فراری و همدستانش نبود. زندانی فراری در جریان فرار مورد اصابت گلوله مامور زندان قرار گرفته بود و دوستانش با اطلاع از این موضوع به‌سرعت از محل حادثه دور شدند و در پارک وصال نازی‌آباد دستبند و پابند زندانی را از او جدا و لباس‌هایش را عوض کردند. آنها در حین تعویض لباس متوجه خونریزی شدید دوستشان شدند. 

دو گلوله در ران پا و یک گلوله هم در کتف این زندانی را بشدت مجروح کرده بود. شدت خونریزی او باعث شد، تا همدستانش او را در همان حال در پارک وصال رها کنند. ساعتی بعد فردی ناشناس با اورژانس تماس می‌گیرد. با حضور ماموران اورژانس در محل رهاشدن این زندانی زخمی، پلیس هم مطلع شده و در محل حادثه حاضر می‌شود. 

زندانی فراری که به علت خونریزی شدید بیهوش شده بود، بلافاصله به بیمارستان امیرالمومنین(ع) منتقل می‌شود اما به دلیل شدت جراحات وارده و خونریزی جانش را از دست می‌دهد. به دستور بازپرس ایلخانی جسد متوفی برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای شناسایی و بازداشت همدستان فراری وی ادامه دارد.

دومین حادثه اما صبح دیروز در اهواز اتفاق افتاد. فرار یک زندانی دیگر با نقشه‌ای مشابه آنچه روز سه‌شنبه در تهران رخ داده بود. در این حادثه هم همدستان و دوستان یک زندانی با حمله مسلحانه به خودروی حمل زندانی در محوطه بیمارستان سوانح سوختگی اهواز، او را فراری دادند. در این حادثه یکی از پرسنل درمانی این بیمارستان به ضرب گلوله زخمی شده است.

فرار زندانی سابقه‌دار در اهواز

ساعت ١٠:٣٠ دقیقه صبح دیروز یک زندانی به علت سوختگی به بیمارستان سوانح‌سوختگی طالقانی اهواز اعزام شده بود که پیش از وارد‌شدن بیمار به داخل بیمارستان عده‌ای ناشناس شروع به تیراندازی کردند. افراد مسلح که نقاب به چهره داشته و ظاهرا از قبل اطلاع داشتند که یکی از زندانیان قرار است به بیمارستان منتقل شود، اقدام به تیراندازی هوایی در محل بیمارستان کردند و درنهایت با ایجاد رعب و وحشت باعث فراری‌دادن زندانی شدند. 

فرمانده انتظامی اهواز حادثه تیراندازی بیمارستان طالقانی اهواز را طرحی از قبل برنامه‌ریزی‌شده برای فرار یک زندانی سابقه‌دار عنوان کرد. از سرنوشت زندانی فراری و همدستانش هم خبری در دست نیست و مسئولان انتظامی اهواز از ارایه توضیحات بیشتر درخصوص این حادثه خودداری کردند. 

این در حالی است که با پیگیری‌ها از دانشگاه علوم پزشکی اهواز مشخص شد که در این حادثه یک پزشک جوان از کادر درمانی این بیمارستان به دلیل اصابت گلوله مجروح شده، اما حال عمومی او رضایت‌بخش است.


منبع: فرادید

همکاری نیروهای ویژه آمریکا با کره جنوبی برای ترور کیم جونگ اون

منابع مطلع در کره جنوبی می‌گویند، نیروهای ویژه این کشور با یگان ویژه نیروی دریایی آمریکا برای تشکیل یک واحد ویژه به منظور ترور کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در صورت بروز جنگ همکاری می‌کنند.

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه خبری The week، با این حال وزارت دفاع کره جنوبی در بیانیه‌ رسمی خود هدف تشکیل این یگان را دفاعی اعلام کرده و گفت: این یگان ویژه که توسط وزارت دفاع کره جنوبی تشکیل می‌شود برای خنثی کردن سیستم‌های فرماندهی و کنترل کره شمالی در دسامبر سال جاری میلادی کار خودرا آغاز می‌کند.

گفته شده این یگان ویژه با همکاری کماندوهای یگان ویژه نیروی دریایی آمریکا که در عملیات شناسایی و کشتن اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده در ابیت آباد پاکستان دست داشتند، تشکیل می‌شود.

سونگ یونگ مو، وزیر دفاع کره جنوبی به نمایندگان پارلمان این کشور گفت: ما در حال مفهوم سازی این برنامه هستیم و بر این باوریم که در اول دسامبر سال جاری میلادی این یگان عملیاتی می‌شود.

این اقدام با اظهار نظر از سوی آمریکا درباره اعمال محدودیت در مقیاس و طیف زرادخانه تسلیحاتی کره جنوبی همزمانی دارد.

این تصمیم همچنین با استقرار سامانه‌های دفاع موشکی تاد آمریکا در کره جنوبی نیز همزمانی دارد.

روزنامه گاردین نیز گزارش داد، تنش ژئوپلیتیکی در منطقه رو به رشد است و این تنش در پی ششمین آزمایش اتمی کره شمالی در روز یکشنبه شدت یافته است.


منبع: عصرایران

کره‌شمالی ششمین آزمایش هسته‌ای خود را جشن گرفت

کره شمالی برای تقدیر از دانشمندان و مهندسان خود به خاطر انجام بزرگترین آزمایش هسته‌ای در این کشور جشن گرفت.

کره‌شمالی ششمین آزمایش هسته‌ای خود را جشن گرفتبه گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، به همین مناسبت آتش‌بازی‌هایی در این کشور انجام شد و شهروندان پیونگ یانگ به خیابان‌ها آمدند و اتوبوسی که در آن دانشمندان هسته‌ای این کشور را حمل می‌کرد تشویق کردند.

هزاران نفر در میدان “کیم ایل سونگ” جمع شدند تا از اقداممهندسان هسته‌ای کره شمالی حمایت کنند.

ششمین آزمایش هسته‌ای کره شمالی که اخیرا بسیار بحث برانگیز شد، موجب شده تا آمریکا، کره جنوبی و ژاپن از سازمان ملل بخواهند تحریم‌ها علیه پیونگ یانگ را تشدید کند.

خبرگزاری رسمی کره شمالی یکشنبه از آزمایش موفق یک کلاهک هسته‌ای که قابلیت نصب بر روی موشک‌های بالستیک بین قاره‌ای را دارد خبر داد.

کره‌شمالی ششمین آزمایش هسته‌ای خود را جشن گرفت


منبع: عصرایران

قبرستانی در پیاده رو

تصور کنید برای عملیات ساختمانی یا راه سازی زمین را کمی بکنید و به یک جمجه انسان یا دنده انسان برخورد کنید؛ این برای شما شاید عجیب باشد اما برای کسانی که در قم عملیات عمرانی انجام می دهند موضوع عجیبی نیست. یک مهندس ناظر که سابقا در اداره مخابرات قم کار میکر…

به گزارش عصر ایران به نقل از شما رسانه، اینجا شهر قم است؛ بی شک سوژه های زیادی راجع به این شهر وجود دارد اما اینبار موضوع ما قبرهایی است که در پیاده رو واقع شدند! از قدیم مردم به دلایلی علاقه داشتند تا اجساد عزیزان خود را در این شهر به خاک بسپارند و نتیجه قبرستان های پر شمار در این شهر است. تا جایی که حتی قبرستان های خصوصی هم تاسیس شدند.

موضوع به همینجا ختم نمیشود. با گذشت زمان و تغییرات شهری، قبرستان ها تغییر کردند، اما قبرها سر جای خود ماندند. نتیجه این جابجایی ها، این است که مثلا در یک پیاده رو، چندین سنگ قبر روی زمین وجود دارد! و ساکنان مثلا شب که به خانه برمیگردند باید از روی همین سنگ قبرها عبور کنند.

تصور کنید برای عملیات ساختمانی یا راه سازی زمین را کمی بکنید و به یک جمجه انسان یا دنده انسان برخورد کنید؛ این برای شما شاید عجیب باشد اما برای کسانی که در قم عملیات عمرانی انجام می دهند موضوع عجیبی نیست. یک مهندس ناظر که سابقا در اداره مخابرات قم کار میکرده یک مورد را برای ما شرح می دهد، که کارگران کابل گذاری به یک سلسله قبر و استخوان برخوردند.

در این شهر نه تنها بزرگسالان، بلکه بچه ها هم از قبر و قبرستان نمی ترسند. قبرستان های زیادی اینجا هست که با محدوده مسکونی جداسازی نشده و دیدن بچه ها که در قبرستان مشغول هفت سنگ یا تیله بازی هستند نکته عجیبی نیست.


منبع: عصرایران

مادر شهید جنگجو پس از تشییع پیکر فرزندش، درگذشت

مادر شهید جنگجو حدود ۱۸ روز پیش در بخش مراقبت‌های ویژه در حالت اغما بستری بود که ساعاتی پیش دعوت حق را لبیک گفت.

به گزارش ایسنا،قاسم صمدیان مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان‌شرقی، گفت: ساعاتی پس از تشییع پیکر مطهر شهید حسن جنگجو، مادر شهید که از چندین روز پیش در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود، دعوت حق را لبیک گفت.

وی ضمن عرض تسلیت برای درگذشت مادر شهید جنگجو، اظهار کرد: روز گذشته مادر شهید حسن جنگجو که در بخش مراقب‌های ویژه‌ بیمارستان شهریار بستری بود، به دیار حق شتافت و امروز راس ساعت ۱۰ صبح نیز مراسم تشییع پیکر این مادر فرزانه در تبریز برگزار می‌شود.

مراسم شام غریبان این مادر شهید همزمان با عزای فرزندش از ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ در مسجد شمعچیان واقع در خیایان عباسی برپا خواهد شد.

مراسم سوم مادر شهید جنگجو نیز جمعه، ۱۷ شهریورماه از ساعت ۱۱ تا ۱۳ در مسجد شمعچیان برگزار می‌شود


منبع: عصرایران

نقض ۲ حکم اعدام با نظر پزشکی قانونی

 روزنامه ایران نوشت: حکم قصاص آشپزجوان و مرد مکانیک که به‌دنبال اختلاف‌هایی، دوست‌شان را در یک بوستان به قتل رسانده بودند درحالی ازسوی قضات عالی رتبه دیوانعالی کشورنقض شد که درجلسه دیروز محاکمه، هریک ازمتهمان ضمن ابرازپشیمانی خواستاربخشش ازسوی اولیای دم شدند.این درحالی بود که پزشکی قانونی اعلام کرده یک ضربه اصلی عامل کشته شدن پسرجوان بوده است وبه همین خاطر یک نفر می باید به اتهام قتل مجازات شود.

پرونده این جنایت از روز بیست و هشتم شهریور سال ۹۱ ودرپی نزاع خونینی که در بوستان معلم شهر قدس-دراستان تهران- اتفاق افتاد دردستورکارتیم جنایی قرارگرفت.دراین واقعه هولناک پسر ۲۱ ساله‌ای به نام «احمد» با ضربات چاقو مجروح شده بود که پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد.

دو عامل این جنایت که پس از درگیری متواری شده بودند پس ازشناسایی تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و ۱۱ روزبعد دستگیر شدند. «هادی»- ۲۲ ساله -و «فریدون»- ۲۳ ساله -پس ازاعتراف به مشارکت درجدال خونین و قتل راهی زندان شده و مدتی بعد در شعبه هشتم دادگاه کیفری تهران پای میزمحاکمه ایستاده و هر دو به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم شدند.

اما این حکم از سوی قضات شعبه ۱۱ دیوانعالی کشور نقض شد چراکه براساس گواهی پزشکی قانونی، علت مرگ مقتول اصابت یک ضربه چاقو به پشت گردن اعلام شده اما روشن نبود که این ضربه را کدام یک از دو متهم وارد آورده است.

بنابراین صبح دیروز هر دو متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری که به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور قاضی واعظی – مستشار دادگاه – تشکیل جلسه داده بود پای میز محاکمه ایستادند.در ابتدای جلسه، اولیای دم (مادر و خواهران مقتول) برای عامل قتل، قصاص خواستند. سپس متهم ردیف اول – هادی – پای میز محاکمه ایستاد و در دفاع از خود گفت: آن شب من و فریدون با موتورسیکلت به پارک رفته بودیم که با دوست‌مان وهمراهش برسراختلاف‌های قبلی درگیر شدیم  اما من هرگز انگیزه‌ای برای کشتن مقتول نداشتم.

سپس متهم دیگرپرونده پای میز محاکمه ایستاد و به کدورت بین مقتول و خودش اشاره کرد و گفت قصدی برای قتل او نداشتم اما از اولیای دم عاجزانه درخواست دارم مرا به خاطر تنها فرزندم ببخشند.پس از پایان اظهارات هر دو متهم، وکلای مدافع آنها به دفاع از موکلان خود پرداختند و آنگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند که قرار است بزودی حکمشان را صادر کنند.آنها باید یکی ازمتهمان را به قصاص و دیگری را به زندان محکوم کنند.


منبع: عصرایران

ارتباط زردچوبه و فشار خون!

زردچوبه دارای ماده فعالی به نام کورکومین است که از ویژگی های آنتی اکسیدانی، ضد انعقاد خون و ضد التهاب قوی سود می برد.

نیروی که توسط جریان خون روی
دیواره رگ های خونی وارد می شود به عنوان فشار خون شناخته می شود. فشار خون بالا
خطر ابتلا به نارسایی قلبی، بیماری عروق کرونر، نارسایی کلیوی، و سکته مغزی را افزایش
می دهد.

چرا زردچوبه به کاهش فشار خون کمک می کند؟

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “نیو هلث ادوایزر”، فشار خون بالا یکی از شایع‌ترین بیماری ها
در سراسر جهان محسوب می شود. پزشک شما ممکن است برای کنترل فشار خون دارو تجویز
کند، که با انجام ورزش منظم و دنبال کردن یک رژیم غذایی سالم همراهی می شود. برخی
مکمل ها و گیاهان دارویی مانند زردچوبه نیز ممکن است به مدیریت فشار خون کمک کنند.

چرا زردچوبه می تواند به
کاهش فشار خون کمک کند؟

آیا زردچوبه برای فشار خون
بالا مفید است؟ چه ارتباطی بین زردچوبه و فشار خون وجود دارد؟ زردچوبه دارای ماده
فعالی به نام کورکومین است که از ویژگی های آنتی اکسیدانی، ضد انعقاد خون و ضد
التهاب قوی سود می برد. این ماده به کاهش سطوح کلسترول خون نیز کمک می کند. کورکومین
با محافظت از رگ های خونی در برابر آسیب رادیکال های آزاد و امکان جریان روان‌تر
خون از سلامت آنها محافظت می کند.

کورکومین موجب اتساع شریان
ها نیز می شود. بنابر پژوهش های صورت گرفته، کورکومین از انتقال کلسیم جلوگیری می
کند که به انقباض سلول های عضلانی کمک می کند، از این رو، موجب اتساع شریان ها می
شود. در نتیجه، زردچوبه درمانی مفید برای فشار خون بالا است.

چگونگی استفاده از زردچوبه
برای کاهش فشار خون

مصرف زردچوبه به طور معمول
بی خطر محسوب می شود. با این وجود، مصرف مقدار زیاد از آن می تواند موجب مشکلات
معده از جمله اولسرها شود. از این رو، شما باید با پزشک خود درباره مقدار قابل
قبول مصرف مشورت کرده و از خوددرمانی پرهیز کنید.

دوز مصرفی زردچوبه به
فرمولاسیون و شدت مشکل بستگی دارد.

ریشه تازه زردچوبه و فشار
خون

ریشه های تازه زردچوبه یک
افزودنی عالی به رژیم غذایی محسوب می شوند. با این وجود، شکل گیری یک اثر درمانی
به واسطه مقدار محدود مصرف ریشه های زردچوبه دشوار است.

ریشه زردچوبه را می توان به
صورت خرد شده یا حلقه حلقه شده مصرف کرد. همچنین، امکان گرفتن آب ریشه زردچوبه و
مصرف آن به همراه اندکی پودر فلفل سیاه وجود دارد. آب ریشه زردچوبه را می توانید
به همراه عصاره ها و آبمیوه های تازه دیگر یا به صورت مجزا مصرف کنید. تهیه یک
خمیر طلایی از ریشه های زردچوبه تازه نیز امکان پذیر است.

پودر زردچوبه

یک قاشق چایخوری از پودر
زردچوبه برای پخت و پز کافی است. اگر آن را به همراه فلفل سیاه مصرف می کنید باید
یک تا دو گرم از پودر زردچوبه را با فلفل سیاه مصرف کنید. با دوزهای کم آغاز کنید
و به تدریج دوز مصرفی خود را افزایش دهید. بیشینه دوز مصرفی پودر زردچوبه برابر با
یک قاشق چایخوری به همراه یک چهار قاشق چایخوری از فلفل سیاه سه بار در روز
است. این ترکیب را معده خالی مصرف نکنید.

خمیر طلایی

خمیر طلایی ترکیبی از فلفل
سیاه، چربی های سالم و گرما برای افزایش جذب زردچوبه است. توصیه می شود این ترکیب
پس از وعده های غذایی مصرف شود و از مصرف آن به همراه داروهای دیگر پرهیز شود.
مصرف این ترکیب را با دوزهای کوچک (یک چهارم و یک دوم قاشق چایخوری) آغاز کنید و
درصورتی که با عوارض جانبی مواجه نشدید، سپس به تدریج دوز مصرفی را هر هفته به
میزان یک چهار قاشق چایخوری افزایش دهید. در صورت عدم مواجهه با اثرات مضر روی
معده، روند افزایش را تا زمان رسیدن به یک قاشق چایخوری و سه بار در روز ادامه
دهید، که بیشینه دوز مصرفی محسوب می شود.

تنتور زردچوبه و فشار خون

تنتورهای زردچوبه به واسطه
قدرت بالای خود بسیار مفید در نظر گرفته می شود. پیش از استفاده از تنتور زردچوبه
باید با یک متخصص گیاهان دارویی مشورت کنید. شما می توانید ۱۰ تا ۳۰ قطره از آن را
دو یا سه بار در روز استفاده کنید. تنتور زردچوبه را می توانید به آبمیوه ها،
اسموتی ها یا چای ها اضافه کنید. بیشینه دوز مصرفی سه بار در روز و به میزان ۲۰ تا
۳۰ قطره محسوب می شود.

چای زردچوبه

چای زردچوبه گزینه ای عالی
برای افراد دوستدار چای محسوب می شود، که علاقه ای به خمیر زردچوبه ندارند. میزان
مصرف توصیه شده این نوشیدنی یک تا دو فنجان در روز است.

شیر زردچوبه

میزان مصرف توصیه شده شیر
زردچوبه یک تا دو فنجان در روز است.

مکمل های زردچوبه

دوز توصیه شده برای مکمل های
زردچوبه دو یا سه بار در روز به میزان ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلی گرم برای عصاره کورکومین ۹۵
درصد است. اما، با توجه به فرمول بندی میزان دور می تواند متفاوت باشد. از این رو،
شما باید پیش از مصرف مکمل های زردچوبه با یک پزشک مشورت کنید. مکمل زردچوبه را با
معده خالی و به همراه داروهای دیگر مصرف نکنید.

اقدام های احتیاطی

مصرف زردچوبه در رژیم غذایی بی
خطر محسوب می شود. با این وجود، هنگام استفاده از مکمل های زردچوبه باید اقدام های
احتیاطی مد نظر قرار بگیرند. اگر به یک اختلال خونریزی مبتلا هستید پیش از مصرف
زردچوبه با یک پزشک مشورت کنید.

اگر باردار هستید یا به
نوزاد خود شیر می دهید از مصرف مکمل های زردچوبه پرهیز کنید. مصرف مکمل های
زردچوبه باید دو هفته پیش از انجام عمل جراحی قطع شود.

اگر به انسداد کیسه صفرا
مبتلا هستید از مصرف مکمل های زردچوبه پرهیز کنید.

زردچوبه ممکن است با برخی
داروها تداخل داشته باشد، که از آن جمله می توان به داروهای دیابت، داروهای کاهش
اسید معده، و داروهای رقیق کننده خون اشاره کرد. در زمان مصرف این قبیل داروها از
مصرف مکمل های زردچوبه اجتناب کنید.

اگر با سنگ کلیه یا بیماری
نقرس مواجه هستید از مصرف زردچوبه پرهیز کنید.


منبع: عصرایران

توضیح کیهان درباره واکنش ها به عذرخواهی اش از ظریف

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:روز سه‌شنبه با اشاره به تیتر یادداشت روز کیهان یکشنبه که عنوان «مذاکره کردید یا دیکته نوشتید» را داشت، ضمن تأکید چند‌باره بر بی‌حاصل بودن برجام و فاجعه‌بار بودن آن که در یادداشت مزبور آمده بود، خطاب به تیم هسته‌ای کشورمان نوشته بودم «اگرچه متن یادداشت را مستند می‌دانم ولی چنانچه از تیتر یادداشت مزبور تلقی اهانت شده است، از تیم هسته‌ای کشورمان، مخصوصاً آقای دکتر ظریف که روی سخن یادداشت با ایشان بود، پوزش می‌خواهم».

در پی این نوشته، روزنامه‌ها و سایت‌های زنجیره‌ای که  بوئی از اخلاق و انسانیت و این‌گونه مسائل به مشامشان نخورده است، با عناوینی نظیر «اقدام غیر منتظره»! «حرکت کم سابقه»! و امثال آن به انعکاس ماجرا پرداخته و تلاش کردند پوزش از احتمال تلقی اهانت‌آمیز  از تیتر یادداشت را که با تأکید بر درستی متن آن همراه بود، به مفهوم تغییر موضع کیهان در ماجرای هسته‌ای قلمداد کنند! این وارونه‌نمایی به وضوح نشان می‌دهد مدعیان اصلاحات تا چه اندازه در مقابل استدلال محکم کیهان مبنی بر فاجعه‌آمیز بودن برجام، درمانده و دست خالی هستند.

ماجرای این قماش از مدعیان اصلاحات و نسبت آنها با مسائل انسانی و اخلاقی، یادآور داستان کسی است که از او سؤال کردند؛ قبله کدام طرف است؟ و یارو که معلوم بود اصلاً نامی از قبله به گوشش نخورده است،‌ پرسیده بود؛ کدام خیابان را به شما آدرس داده‌اند؟!

اکنون روی سخن با برادران تیم هسته‌ای است تا ببینند کسانی که پرچم حمایت از آنها را برافراشته‌اند، از چه قماشی هستند؟!


منبع: عصرایران

دفتر آیت‌الله هاشمی شاهرودی؛ سفر به عراق، غیررسمی و به منظور زیارت عتبات عالیات صورت گرفت

دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با صدور بیانیه‌ای، سفر اخیر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به عراق را غیررسمی و به منظور زیارت عتبات عالیات خواند.

به گزارش ایسنا، متن این بیانیه، بدین شرح است:

«بدین وسیله دفتر حضرت آیت‌الله العظمی سیدمحمود هاشمی شاهرودی اعلام می‌دارد سفر ایشان به عراق، سفری غیررسمی است و به منظور زیارت عتبات عالیات و مرقد مطهر ائمه اطهار (سلام‌الله علیهم اجمعین) صورت گرفته است و آنچه برخی رسانه‌ها اعلام کرده‌اند، اساسا فاقد صحت است.

والسلام علیکم و رحمه‌الله

دفتر حضرت آیت‌الله العظمی سیدمحمود هاشمی شاهرودی


منبع: عصرایران

گل‌هایی بدتر از گل‌هایی که بیرانوند خورد

خبرآنلاین:  چند تا گل خوردیم ؟ دو تا ؟ نه به نظر بیشتر می آمد ، آن دو گلی که خوردیم که یک اتفاق فوتبالی بود، از آن اشتباه ها که در هر مسابقه ای ممکن است رخ بدهد ، فرانسه هم مقابل لوگزامبورگ نمی تواند گل بزند ، آن هم با خط حمله ای که با پولش می شود ، شش بار لیگ ایران را کامل برگزار کرد! دروازه بان ما روی هر دو گل مقصر بود ؛ قبول ،همه دروازه بان های دنیا هم روز بد دارند ، از سر شکم سیری بازی کردیم ،  وقتی صعود کردیم و گرسنه نیستیم خب انگیزه ها می آید پایین …همه از تساوی مقابل سوریه ناراحت هستیم ، شاکی هستیم  اما خب ناراحتی و شاکی بودن هم جزیی از فوتبال است و کاریش نمی شود اما در جاهای دیگری هم کلین شیت نکردیم که خودش جای نگرانی بیشتری دارد…

مثلا گل اصلی را اصلا بیرون از ورزشگاه خوردیم ، آن جا ملاک ورود به ورزشگاه برای نیمی از جامعه پرچمی بود که در دست داشتند و با افسوس فراوان ، آن پرچمی که مجوز محسوب می شد،درمیان سه رنگش ، سبز نداشت و سیاه داشت .یعنی آن عکس ها که بانوان ایرانی با حسرت زیر آن ، استیکر های غمگین و خشمگین می گذاشتند و می پرسیدند ، چه تفاوتی میان ما و بانوان سوری هست ؟ من به شخصه اعتقاد دارم که ورزشگاه رفتن خیلی هدیه دندان گیری برای بانوان ایرانی نیست ، بازی های بد، امکانات بد، خیلی از آقایان را از حق ورزشگاه رفتن پشیمان می کند  اما این که این ماجرا تمامی ندارد، از آن گل هایی است که به دروازه حقوق شهروندی زده می شود و باید کاری کرد، واقعا نمی شود کاری کرد؟

یک گل بد هم بعد از بازی خوردیم ، شاید هم قبل از بازی ….ما هنوز نتوانسته ایم رابطه میان تیم ملی و فدراسیون فوتبال را به گونه ای تنظیم کنیم که از دوران قهر و آشتی عبور کند ، هر وقت قرار به جشن است ، پای خواسته های تیم ملی وسط می آید ، پای حرف های تند کارلوس کی روش و اعتراض های تمام خود جوش بازیکنان تیم ملی ! این اعتراض ها آن قدر تکرار شده که وقتی کارلوس کی روش در کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی با سوریه گفت ، شاید این آخرین حضور من در نشست باشد ، نه کسی جدی گرفت ، نه کسی تیترش کرد،نه کسی به صفحه اینستاگرام رییس جمهور رفت …اما اگر می خواهیم یک تیم خوب در جام جهانی داشته باشیم ، تیمی که بخواهد صعود کند ، باید تیم ملی را از مرحله غرولند و اعتراض خارج کنیم و کاری کنیم که این با آرامش کامل برای سفر به روسیه آماده شود ، راستش همیشه هم حق با کی روش و تیمش نیست اما ما آن قدر بهانه به او می دهیم که او همیشه دست بالا را در اختیار دارد، آخر تیم ملی باید لنگ حقوق و پاداش باشد، هنوز؟ داریم می رویم جام جهانی ، این مسائل جزیی که نباید گل به خودی برای خراب شدن جشن ما باشد.


منبع: برترینها

جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: روز عروسی، مهم ترین روز زندگی هر کسی است و این روز می تواند به بهترین خاطره زندگی تبدیل شود. مسلما مراسم عروسی در خاطره شدن این روز مهم بی تاثیر نیست.

اما اینکه بدانیم برگزاری مراسم عروسی در هر کشور و هر مکانی متفاوت است می تواند این موضوع را جالب تر کند. در این مطلب برخی از آداب و رسوم ازدواج در کشورهای مختلف جهان را برایتان آورده ایم تا شما هم با سنت های زیبای عروسی آشنا شوید.

۱٫ هند

مراسم عروسی در هند کاملا بستگی به محل زندگی و مذهب عروس و داماد دارد که منطقه به منطقه متفاوت است. از آنجا که اکثر عروسی هایی که در هند برگزار می شود تا حد زیادی وابسته به سنت های قدیمی است، معمولا تا چند روز به طول می انجامد. به عنوان مثال در مراسمی به نام «مهندی»، عروس دست ها و پاهای خود را با حنا رنگ می کند که اغلب دوستان و خانواده اش نیز در این رسم او را همراهمی می کنند.

جشن عروسی در نقاط مختلف جهان 

۲٫ چین

در سنت های چین معمولا عروس لباسی به رنگ قرمز به تن می کند که البته اخیرا بسیاری از آنها در اواسط مراسم لباس هایشان را تغییر داده و لباسی سفید را جایگزین آن می کنند. رنگ قرمز نشانه ای از خوش شانسی و دور نگه داشتن شیطان از عروس و داماد است. روی لباس عروس نیز معمولا طرح هایی از اژدهاست که سمبلی از قدرت می باشد.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان
در روز عروسی، داماد به دنبال عروس می رود. رسم این است که دوستان عروس، او را دوره می کنند و تظاهر می کنند که نمی خواهند او را به دست داماد بسپارند. داماد نیز برای این که بتواند عروس را به دست آورد، به آنها پولی می ده تا آزادش کنند.

دختران چینی معمولا در سن پایین ازدواج می کنند به طوری که دختری که در سن ۳۰ سالگی همچنان مجرد باشد، از نظر آنها ترشیده است.


۳٫ موریتانی

در موریتانی، کشوری در شمال غربی آفریقا، اعتقاد بر این است که هر چه عروس چاق تر باشد، جای بیشتری در دل همسرش باز خواهد کرد. بنابراین، اگرچه در اکثر نقاط جهان عروس ها قبل از عروسی رژیم های سخت غذایی خود را آغاز می کنند که تا آن روز خوش اندام شوند، اما در این منطقه برعکس است. عروس های مجبورند که خودشان را تا می توانند چاق کنند. در واقع چاقی نشانه از خوشبختی و موفقیت آنها در ازدواج است.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

۴٫ جامائیکا

مراسم عروسی در جامائیکا آنقدر بزرگ و مهم است که تمام مردم منطقه را به دور خود جمع می کند. طبق سنت های قدیمی، مردم تمام روستاها در روز عروسی برای تماشای عروس که زیباتر از همیشه است، به خیابان ها می آیند. اگر آنها احساس کنند که عروس به اندازه کافی زیبا و جذاب نشده است، از او انتقاد می کنند. در این شرایط عروس بار دیگر به خانه اش می رود تا خودش را زیباتر سازد.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

در مراسم عروسی جامائیکا، انواع مختلفی از کیک ها سرو می شود. زنان متاهل این کیک ها را به دست می گیرند و پخش می کنند که نشانه ای از خوشبختی عروس است.


۵٫ آلمان

سنت «Polterabend» در آلمان شب قبل از مراسم عروسی آغاز می شود. طبق این رسم دوستان عروس و داماد دعوت می شوند و آخرین روز مجردی آنها را با هم جشن می گیرند. در این مراسم آنها ظروف زیادی را می شکنند و بر این باورند که این کار برای آنها خوشبختی می آورد.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

در این مراسم بازی های مختلفی نیز برگزار می شود. به عنوان مثال عروس و داماد باید به کمک هم یک تنه درخت را اره کنند و با این کار قدرت خود را نشان دهند. یا بازی «Brautentführung» که در آن دوستان عروس او را می دزدند و داماد را مجبور می کنند تا او را بیابد.


۶٫ افغانستان

مراسم عروسی در افغانستان بسیار مجلل و طی ۳ روز متوالی برگزار می شود. رنگ رایج در مراسم عروسی افغانستان، سفید است که در سنت های اسلامی نشانه ای از خوشبختی است. قبل از مراسم عروسی، عروسان افغانی دست و پاهایشان را با حنا رنگ می کنند. حتی دوستان مجرد عروس نیز انگشتان شان را رنگ می کنند و معتقدند که با این کار داماد مورد علاقه شان را پیدا خواهند کرد.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

۷٫ مکزیک

مراسم عروسی در مکزیک، پر از رنگ های متنوع و شاد است. اگر چه برخی از عروس ها لباسی سفید می پوشند اما آن را با روبان های رنگی مانند زرد، آبی و قرمز تزیین می کنند. مذهب نقش مهمی در این مراسم دارد.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

به عنوان مثال داماد ۱۳ سکه طلا به عروس می دهد که نشانه ای از عیسی مسیح و ۱۲ حواریون اوست. پس از آنکه آنها پیوند خود را بستند، طنابی از گل را به دور گردن آنها می بندد که نشان دهد آنها زین پس از هم جدا نخواهند شد.


۸٫ ایتالیا

در سنت های ایتالیایی، رنگ لباس عروس مشکی است اما به تازگی بسیاری از عروس ها رنگ سفید را ترجیح می دهند. میهمان ها در مراسم عروسی معمولا بادام هدیه می گیرند که نشانه ای از خوش یمنی است.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان

بادام ها با شکر سفید پوشانده شده که تعداد آنها نیز فرد است. آنها معتقدند از آنجا که عروس و داماد از این پس یک نفر به حساب می آیند، تعداد بادام ها نیز نباید ۲ یا حتی اعداد زوج باشد. گل ریختن روی سر عروس و داماد نیز از دیگر سنت های مردمان ایتالیاست.


۹٫ ژاپن

در مراسم سنتی ژاپن، عروس نه تنها یک کومینوی سفید می پوشد، بلکه گاهی از سر تا پای خود را نیز رنگ سفید می کند تا پاکی و خلوص اش را نشان دهد. البته عروس های مدرن به جای لباس سفید، گاهی لباسی قرمز به تن می کنند.

 جشن عروسی در نقاط مختلف جهان
در نهایت همه آنچه شما بدان احتیاج دارید، عشق است

جشن عروسی از قدیمی ترین سنت های جهان است. سنت های مختلفی برای جشن عروسی در نقاط مختلف جهان وجود دارد اما مهمترین چیز که در تمام سنت ها مشترک می باشد، عشق است.


منبع: برترینها

مدهای آرایشی از سال ۱۹۸۴ تا به امروز

برترین ها: هر سال مدهای آرایشی مخصوص به خود را دارد. به عنوان مثال یک سال رژ لب قرمز مد می شود و سال بعد رژ لب مات. شاید برای شما هم جالب باشد بدانید که در سالها قبل چه مدل های آرایشی حرف اول را می زد. در این مطلب، مدهای آرایشی از سالهای ۱۹۸۴ تا به امروز را برایتان آورده ایم.

۱۹۸۴: ابروهای پر

 مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز

۱۹۸۵: رژ بی رنگ

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۸۶: استفاده از رنگ های مختلف در کنار هم

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۸۷: رژ لب قرمز

 مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز

۱۹۸۸: خط چشم آبی

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۸۹: رژ قهوه ای

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۲: ابروهای نازک

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۳: خط لب

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۴: چهره بدون آرایش

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۵: سایه چشم سفید

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۶: رژ براق

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۷: سایه چشم متالیک

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۱۹۹۹: آرایش چشم اسموکی

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۰: سایه آبی

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۱: سایه بنفش

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۲: آرایش براق

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۴: رژ لب صورتی

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز

 

۲۰۰۶: آرایش هلویی رنگ

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۸: چشم های اسموکی، رژ بی رنگ

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۰۹: خط چشم گربه ای

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۰: آرایش با تن بنفش

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۲: رژ لب پر رنگ براق

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۲: ابروهای پر و پهن

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۵: لب های مات

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۶: چهره بدون آرایش

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز 

۲۰۱۷: آرایش براق

مدهای آرایشی از سال 1984 تا به امروز


منبع: برترینها

گفت ‌و ‌گو با «عباس مخبر»، مترجم تنوع طلب!

–  مریم شهبازی: روزگار جوانی‌اش با تلاش برای یافتن راهی که به توسعه کشور بینجامد سپری شد، هفده- هجده سال بیشتر نداشت که به این نتیجه رسید، توسعه با «نفت» پیوستگی نزدیکی دارد، بنابراین تحصیل در این رشته را آغاز کرد اما چندی بعد دلزده شد و پیش خود گفت:«رشد و توسعه بدون تکنولوژی هسته‌ای امکان‌پذیر نیست!»پس به سراغ فیزیک رفت اما در این رشته هم تا انتها نرفت چراکه جامعه شناسی را مقدم بر همه اینها دانست، به سراغ جامعه شناسی رفت و سراز زندان درآورد.

در بحبوحه انقلاب به تدریس هم مشغول شد، حالا که چند دهه‌ای از آن سال‌ها گذشته ریشه هر پیشرفتی را در کتاب و فرهنگ می‌داند، اصلاً به همین خاطر بود که دست از همه آن رشته‌ها کشید و به سراغ کار ترجمه آمد. عباس مخبر را از پیشگامان ترجمه نقد جدی مدرن در دهه شصت می‌دانند، علاوه بر این از او به‌عنوان یکی از اسطوره‌شناسان روزگار معاصر هم یاد می‌کنند. حاصل سال‌ها فعالیتش در حوزه ترجمه، انتشار بیش از ۹۰ جلد کتاب در حوزه‌های مختلف است. او یکی از مهم‌ترین دلایل ضعف ادبیات معاصرمان را در زمینه نقد در این می‌داند که ما ایرانیان هنوز تعامل و گفت‌و‌گو را یاد نگرفته‌ایم؛ ضعفی که به گفته او ناشی از فقدان برقراری فضای دموکراتیک بر جامعه است.

 برخی هنوز گمان می‌کنند که کتاب مخرب است!
البته تمام تقصیر را هم گردن حکومت و دولت نمی‌اندازد و تأکید دارد که ریشه این مسأله را باید در فرهنگ و ترسی دانست که از برچسب خوردن و عرف رایج داریم. با این همه بواسطه گسترش تکنولوژی‌های نوین ارتباط امیدوار است که ما هم مانند اروپاییان از این مرحله عبور کنیم. مخبر به تازگی نمایشگاهی از عکس‌هایش را برپا کرده که به این بهانه به گفت‌و‌گویی با این مترجم، نویسنده، محقق، اسطوره‌شناس و مدرس پرداختیم که می‌خوانید.

تنوع قابل توجهی در میان ترجمه‌های شما، از علوم اقتصادی و اجتماعی گرفته تا علوم سیاسی، ادبیات و حتی فلسفه در بین کتاب‌هایی که با بازگردان فارسی شما منتشر شده دیده می‌شود؛ علت این تنوع‌طلبی‌تان در بحث ترجمه که از قضا به اغلب آنها هم ورودی جدی داشته‌اید چیست؟

بخش قابل توجهی از تنوعی که به آن اشاره کردید از کنجکاوی‌ام نشأت می‌گیرد، این کنجکاوی هم چیزی نیست که تنها به من محدود باشد و در اغلب همنسلان من، بویژه در دوران جوانی‌مان دیده می‌شود. وقتی تازه قدم به دانشگاه گذاشته بودم حدود سالی پانصد عنوان کتاب منتشر می‌شد و ما آنقدر مشتاق بودیم که حداقل به ورق زدن اغلب آنها موفق می‌شدیم. البته از میان تمام کتاب‌ها حدود ۲۰-۳۰ عنوان کتاب را به طور کامل می‌خواندیم که موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در میان آنها دیده می‌شد. این تنوع تنها در بحث کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ام نیست، در رشته‌های تحصیلی دانشگاهی‌ام نیز دیده می‌شود آنچنان که ابتدای ورودم به دانشگاه با تحصیل در رشته حسابداری نفت آغاز شد، اما بعد از مدتی به سراغ فیزیک و بعد هم جامعه‌شناسی رفتم، در آخر هم زبان شناسی خواندم.

تنوع طلبی آنقدر برایتان اهمیت داشت که حاضر بشوید به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه بپرید و بخشی از زمان خود را از دست بدهید؟

نه تنها در ارتباط با من، بلکه در دیگر همنسلانم هم مشابه چنین رفتاری دیده می‌شد چراکه ما در آن زمان جوانانی آرمانخواه بودیم. مهم‌ترین آرزوی‌مان پیشرفت و توسعه کشور بود و در این راه خود را به هر آب و آتشی می‌زدیم. یکی از قدم‌هایی که گمان می‌کردیم برداشتن آن ما را در دستیابی به این هدف یاری می‌رساند همین تحصیلات دانشگاهی بود.

آن جوان آرمانخواهی که حتی تجربه زندان را هم پشت سر گذاشته به یکباره سراغ حوزه ترجمه، بخشی از فرهنگ که فضایی آرام و به دور از هیجان دارد می‌رود، چرا مسیر زندگی‌تان تا این اندازه تغییر کرد؟

البته قبل از ورود به کار ترجمه، تدریس می‌کردم، اما بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها، با تأسیس مرکز نشر دانشگاهی بنابر دعوتی که انجام شد به همکاری با این مؤسسه پرداختم. دانشگاه‌ها برای مدتی طولانی تعطیل شدند و از سوی دیگر جنگ هم آغاز شد، در آن شرایط چاره‌ای نداشتم جز اینکه به سراغ کار ترجمه بروم. البته بازخوردهای مثبتی که با انتشار هر ترجمه از مخاطبان کتاب‌هایم می‌گرفتم هم در علاقه‌مندی‌ام به ادامه این راه بی‌تأثیر نبود.

 
ورودتان به عرصه ترجمه چگونه اتفاق افتاد؟

برای قبولی در دانشگاه پهلوی سابق(شیراز)، زبان انگلیسی ضریب بالایی داشت، از همین رو تسلط به زبان انگلیسی تأثیر مهمی در قبولی و تحصیل در این دانشگاه داشت. خودم هم زبان انگلیسی‌ام خوب بود، آنقدر که حتی به مطالعه واحدهای پیش‌نیاز زبان دانشگاه احتیاجی پیدا نکردم و از همان زمان برای نشریات دانشگاهی مطالبی ترجمه می‌کردم. آنقدر به زبان علاقه داشتم که حتی در دوران خدمت سربازی هم کتابی ترجمه کردم، بویژه که به دلیل سابقه سیاسی و زندان رفتنم با وجود تحصیلات دانشگاهی به‌عنوان سرباز صفر مشغول خدمت شدم. دوران سربازی‌ام در کرمان سپری می‌شد و تمام پولی که به ما می‌دادند ماهی سیزده تومان و سه زار بود. از همین رو در این دوران قرارداد ترجمه کتابی را بستم که البته هیچگاه هم منتشر نشد، با وجود این پیش پرداخت آن را گرفتم که همان مبلغ خیلی کمک حالم شد؛ آن کتاب مبنایی برای کار ترجمه شد.

در حوزه نقد ادبی هم چند ترجمه مهم انجام داده‌اید، ترجمه این آثار بواسطه همین نگاه بود؟

بله و کتاب «پیش درآمدی بر نظریه‌ ادبی» نوشته «تری ایگلتون» یکی از نخستین آثارجدی در زمینه نقد ادبی بود که در آن نقد مدرن معرفی شده بود. در تکمیل این کتاب، دو اثر دیگر «راهنمای نظریه‌های ادبی معاصر» و «عمل نقد» را هم ترجمه کردم که آنها هم از جمله آثار پیشتاز در این زمینه به شمار می‌آمدند. بعد ازآن بواسطه آشنایی با دکتر«مهرداد بهار» به اسطوره‌شناسی علاقه‌مند شدم و تصمیم به ترجمه آثاری در این حوزه گرفتم و حدود شانزده اثر هم در زمینه اسطوره‌شناسی ترجمه کردم.

در ارتباط با اسطوره به سراغ کشورهای مختلف رفته‌اید، در اسطوره‌شناسی این کشورها شباهتی یافته بودید یا اینجا هم باز بحث همان تنوع طلبی درمیان بود؟

بحث تنوع جغرافیایی در آثاری که در حوزه اسطوره ترجمه کرده‌ام به این واسطه است که این کتاب‌ها حاصل ترجمه یک مجموعه بودند، مجموعه‌ای که با همکاری مشترک موزه بریتانیا و دانشگاه تگزاس منتشر شده بود.متخصصان هر یک از کشورهایی که در این مجموعه می‌بینید به اسطوره در سرزمین خودشان آن هم در حجم محدودی پرداخته بودند. ما هم کار را با اسطوره‌های ایرانی آن را آغاز کردیم و بعد به سراغ اسطوره‌های بین‌النحرینی رفتیم که شباهت بسیاری با بحث اسطوره درکشور خودمان دارد. به ترجمه دیگر آثار این مجموعه هم علاقه‌مند شدم، کار را ادامه دادم و در نهایت سیزده کتاب دیگر هم ترجمه شد. بعد از اتمام این مجموعه کارهای دیگری هم منتشر کردم که آخرین کتابم در زمینه اسطوره‌شناسی«مبانی اسطوره‌شناسی» نام دارد، البته این کتاب دیگر ترجمه نیست و تألیف خودم به شمار می‌آید. ضرورتی که در تألیف این اثر دیدم از آنجا ناشی می‌شد که برای تدریس به شاگردانم ناچار به معرفی آثار متعددی بودم؛ از همین رو تصمیم گرفتم مطالبی را که برای یادگیری مبانی اسطوره‌شناسی لازم است در قالب یک کتاب تدوین کنم.

 برخی هنوز گمان می‌کنند که کتاب مخرب است!

در گفته‌هایتان به این نکته اشاره کردید که نقد ادبی و اسطوره شناسی از علاقه‌مندی‌هایتان درعرصه ترجمه به‌شمار می‌آید، چرا به جای کار در موضوعات مختلف به طور خاص روی این دو موضوع متمرکز نشدید؟

وقتی شما به‌عنوان مترجم حرفه‌ای وارد عرصه کتاب شوید یا باید تنها در یک حوزه دست به ترجمه بزنید که این مسأله ریسک خاص خود را دارد یا اینکه باید حوزه کاری‌تان کمی متنوع‌تر شود و روی موضوعات مختلفی کار کنید. به‌عنوان فردی که به شکل حرفه‌ای این شغل را انتخاب کرد تصورم بر این بود که نباید همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد بگذارم. چرا که در کشور ما ممکن است یکدفعه کتاب‌های اجتماعی یا فلان موضوع کنار بروند، آن وقت تکلیف مترجمی که تنها در این حوزه ترجمه کرده چه می‌شود! از همین رو اگر بخواهید به صورت حرفه‌ای کار کنید و حداقل تعدادی از کتاب‌هایتان تجدید چاپ بشوند به ناچار باید کمی متنوع‌تر کار کنید. این برای فردی مانند من که از هیچ سازمان دیگری حقوق دریافت نمی‌کردم جزو ضروریات بود. البته کارهای تحقیقاتی هم انجام می‌دادم اما به هر حال روی کارهای تحقیقاتی و پروژه‌ای نمی‌شد حساب چندان دقیقی باز کرد.

اما در کشورهای دیگر اینگونه نیست، مترجمان نه تنها در حوزه مشخصی کار می‌کنند بلکه حتی در همان حوزه هم ممکن است تخصصی تنها روی آثار یک نویسنده کار کنند. با این تفاسیر به این نحوه عملکردی که مترجمان ایرانی به ناچار درپیش می‌گیرند می‌توان نقدی داشت؟

البته در ایران هم برخی این کار را انجام می‌دهند، به‌عنوان مثال آقای روبین به طور تخصصی آثار«آلن رب-گریه» را ترجمه می‌کند، برخی ترجمه رمان یا داستان کوتاه انجام می‌دهند، برخی دیگر هم تنها به سراغ آثار جامعه شناسی و… می‌روند، بنابراین ما همچنین مترجمانی داریم اما تعداد آنان بسیار کمتر از دیگر کشورها است. اغلب این افراد تا جایی که من می‌شناسم به کار دیگری هم مشغول هستند و به اصلاح حقوق بگیرهستند.

این که مترجم در یک موضوع مشخص و حتی روی آثار یک نویسنده مشخص کار کند باعث با کیفیت‌تر شدن ترجمه‌های وی نمی‌شود؟   

نمی توان منکر مزایایی شد که ترجمه به شکل تخصصی و موضوعی در پی دارد، اما مسأله این جاست که این روزها، در شرایط نشر ما چنین نگاهی به ترجمه به هیچ وجه امکان پذیر نیست چراکه اوضاع و احوال کتاب خیلی بد شده است. یک مترجم اگر بخواهد تازه قدم در این عرصه بگذارد با پولی که از این راه به دست می‌آورد قادر به ادامه راه نمی‌شود. شاید برای مترجمان باسابقه که کتاب‌های زیادی ترجمه کرده‌اند و احتمال تجدید چاپ چندین کتاب آنها وجود دارد باز امکان ادامه راه باشداما برای مترجم تازه‌کارچنین چیزی ممکن نیست.

به فعالیت‌تان در حوزه نقد ادبی بازگردیم، در این عرصه شما را از پیشگامان ترجمه جدی نقد نظری در دهه شصت می‌دانند. حدود سی و پنج-شش سال از آن دوران می‌گذرد اما هنوز هم اوضاع و احوال این بخش از ادبیات‌مان خوب نیست، چرا؟ این به وضع نظام دانشگاهی بازمی‌گردد یامحفل‌های خصوصی ادبی؟

به عقیده من نقد شکلی از گفت‌و‌گو است، گفت‌و‌گوهم تنها در شرایط دموکراتیک امکانپذیر است و وقتی که شرایط دموکراتیک نباشد آدم‌ها قادر به انجام این کار نمی‌شوند.

در اینجا منظورتان از دموکراتیک، تنها در فضای ادبی است یا فراتر از ادبیات؟

فضای ادبیات هم بخشی از فضای کلی اجتماع است و نمی‌توان آن را جدا از دیگر بخش‌های یک جامعه دانست! ما اگر قادر به برقراری تعامل و صحبت با یکدیگر نشویم تنها دو کار از عهده‌مان برمی‌آید؛ یا باید به یکدیگر ناسزا بگوییم یا با هم قهر کنیم. به نظر من آن چیزی که باعث کندی روند نقد شده و مانع از رشد آن می‌شود همین مسأله است. مشکل ما در عرصه نقد از این ناشی نمی‌شود که نظریه‌ها را خوب بلد نیستیم یا درباره آنها نمی‌دانیم. نه! برعکس کم و بیش با بسیاری از این نظریه‌ها آشنا هستیم و حتی در بحث‌های منتقدان می‌بینیم که درباره آنها بخوبی صحبت می‌کنند. اما مشکل اصلی فراتر از نظام دانشگاهی‌است و از این ناشی می‌شود که ما هنوز بلد نیستیم با یکدیگر صحبت کنیم. وقتی شرایط گفت‌و‌گو در یک جامعه دموکراتیک فراهم شود به طور قطع افراد از گفت‌و‌گو با یکدیگر نمی‌ترسند. این مسأله را هم نمی‌توان تنها صرفاً به حکومت و دولت محدود کرد. وقتی می‌گویم فضا باید دموکراتیک شود تنها به این معنا نیست که ما از حکومت و دولت می‌ترسیم و مشکل از آنهاست! ما از خیلی چیزها می‌ترسیم، ما از واکنشی که حرفمان ممکن است در پی داشته باشد می‌ترسیم، از آبرویی که عرفمان آن را برایمان تعریف کرده می‌ترسیم. از اینکه به ما برچسب بزنند می‌ترسیم!

خب این ترس چرا با این شدت در جوامع اروپایی نیست؟

آنها هم با چنین شرایطی روبه‌رو بوده‌اند، منتهی از آن عبور کرده‌اند. البته این تغییر برای آنان هم در گذر زمان اتفاق افتاده و به یکباره نبوده است. اما به هر حال از منظری که در این گفت‌و‌گو مد نظرمان است آنان خیلی جلوتر از ما هستند. ما به فضایی نیاز داریم که امکان حرف زدن بدون نگرانی از قضاوت شدن یا برچسب خوردن وجود داشته باشد.

برخی هنوز گمان می‌کنند که کتاب مخرب است!

این نگاه ناشی از چه تفکری‌است؟ پای همان بحث قدیمی گیر کردن ما ایرانیان میان سنت و مدرنیته مطرح است؟

عوامل متعددی در این مسأله دخیل است که شاید یکی از مهم‌ترین آنها همین عاملی باشد که به آن اشاره کردید. ما ایرانیان یک فرم خاصی وارد جامعه مدرن شده‌ایم، یک چیزهایی را زیادی بلد هستیم و از فراگرفتن یکسری مسائل هم کاملاً غافل مانده‌ایم. از همین رو معتقدم که دچار توسعه ناموزون شده‌ایم.
اگر در همین فضای مجازی بحث‌هایی که مطرح می‌شوند را بخوانید خواهید دید که به جای تعامل و نقدپذیری به وفور با نقدناپذیری‌ها و فحاشی روبه‌رو می‌شویم. در چنین شرایطی این تکنولوژی‌ها حتی گاه به کمک آن رویه اشتباه هم آمده‌اند.

یعنی تکنولوژی در شرایط کشور ما بیش از آنکه به کمک حل این مشکل آمده باشد در جهت گسترش آن قدم برداشته؟

نه اینگونه هم نیست، هم به گسترش آن فرهنگ و تفکرات اشتباه و هم به گذر تدریجی از آن و اصلاحش کمک کرده است. هر دو تأثیر مثبت و منفی را با هم برایمان به‌دنبال داشته است.

از آنجایی که خودتان حضور پررنگی در فضای مجازی دارید، با این تفاسیر در زمینه مورد بحثمان، نگاهتان به عملکرد فضای مجازی چیست؟ بویژه که چند سالی‌است با صحبت‌های مثبت و منفی بسیاری از سوی مسئولان و خود اهالی کتاب درباره فضای مجازی روبه‌رو هستیم!

به‌طور حتم همه تکنولوژی‌های ارتباطی را می‌توان همچون یک فرصت دانست. به‌عنوان نمونه خود من برای اطلاع‌رسانی نمایشگاه عکسی که به تازگی برپا کرده‌ام تنها از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بهره گرفتم. وگرنه خبر افتتاح این نمایشگاه را هیچ رسانه مکتوبی منتشر نکرده است. خود من هم دراین رابطه تبلیغی نکرده‌ام. بنابراین امکاناتی از این طریق در دسترس‌مان قرار می‌گیرد که پیش از آن در اختیار نداشتیم. تکنولوژی‌های نوین ارتباطی را می‌توان همچون پنجره‌ای دانست که به‌طور برابر میان افراد تقسیم شده و هر فردی می‌تواند نظراتش را در آن بنویسد. البته در این بین فردی که عقایدش هیچ خریداری ندارد، زیر پست شما کامنت بی‌ربطی می‌گذارد و به نظرات شما یا فرد دیگری توهین می‌کند و اینچنین دعواهای دنیای واقعی به فضای مجازی کشیده می‌شود.

اینکه ما هنوز گفت‌و‌گو با یکدیگر را فرا نگرفته‌ایم تا چه اندازه تحت تأثیر پیشینه‌های تاریخی نظام سیاسی  است؟

به‌طور حتم فضای سیاسی را می‌توان یکی از مؤثرترین عوامل در این زمینه دانست، منتهی نباید فراموش کرد که این مسأله تنها محدود به فضای سیاسی نیست. شرایط به گونه‌ای شده که دیگر بسیاری از فضاهای جدید ارتباطی تحت نفوذ سیاسی نیستند و مردم آزادانه درباره عقاید خود می‌نویسند. از همین رو می‌بینیم که چگونه تأثیر فضای سیاسی به مرور در حال کاهش است و فضای سابق در حال شکستن و تغییر است. با این حال در فضای سیاسی مناسب می‌توان خیلی بهتر گفت‌و‌گو و حرکت به سمت دموکراسی را تمرین کرد. وقتی که شما نگرانی و ترس سیاسی نداشته باشی لااقل در حوزه نقد اجتماعی خیلی آزادانه‌تر حرف خواهی زد.

با توجه به تأثیر مثبتی که شبکه‌های مجازی درباز کردن فضای گفت‌و‌گو داشته‌اند چقدر می‌توان امیدوار شد که تحت تأثیر آن، مردم به مرور گفت‌و‌گوی دموکراتیک با یکدیگر را یاد بگیرند؟

 به نظر من که تأثیر بسیار مثبتی داشته‌اند و حتی روی افزایش نظارت عمومی مردم هم تأثیر زیادی گذاشته‌اند. برای مثال، نمونه این نظارت مدنی و اجتماعی را در ارتباط با خانم نامداری و آقای جدیدی دیدیم. از سویی این مسأله به نوعی تمرین دموکراسی هم به شمار می‌آید. مطالعه کتاب تنها یک راه یادگیری این مسأله است و با استفاده از این تکنولوژی‌ها خیلی سریع‌تر به تغییر در نگاه‌هایمان دست پیدا خواهیم کرد. شاید در ابتدای گفت‌و‌گوهایمان در فضای مجازی به یکدیگر دشنام بدهیم و حتی بی‌احترامی کنیم اما بالاخره به مرور زمان شیوه صحیح گفت‌و‌گو را یادمی‌گیریم.

پس در بحث نظری نقد به‌رغم برخی گفته‌ها ما با ضعف چندانی روبه‌رو نیستیم؟

در عرصه نظری نقد هم با مشکلاتی روبه‌رو هستیم اما باز شرایط بخش نظری نقد بهتر از مبحثی‌ست که مطرح شد، ما در بحث نظری هم کار سیستماتیکی انجام نداده‌ایم. آنگونه نیست که براساس کار منظمی دست به ترجمه زده باشیم و متأسفانه هیچ مرکز دانشگاهی یا ارگانی، حامی این چنین کارهایی نبوده است. اگر اقداماتی هم در این زمینه انجام شده اتفاقی و بر اساس سلیقه مترجمان آثار مذکور بوده است.

خود شما در ترجمه آثار مرتبط با نقد ادبی بیشتر بر اساس علاقه‌مندی شخصی دست به کار شده‌اید یا بحث ضرورت در انجام این کارها در میان بوده؟

ترکیبی از هر دو عاملی که به آن اشاره کردید به ترجمه این آثار منجر شده است. شما به‌عنوان یک مترجم وقتی اثری را به فارسی برمی‌گردانید که نسبت به آن نیازی در جامعه احساس می‌کنید. از سوی دیگر باید از آن اثر خوشتان هم بیاید و نظرات نویسنده کتاب نباید چندان با نظرات خودتان زاویه داشته باشد.

برخی هنوز گمان می‌کنند که کتاب مخرب است! 

در عرصه نظام آموزش دانشگاهی، ما هر سال با فارغ‌التحصیلان بسیاری در بخش‌های مختلف ادبیات روبه‌رو هستیم، این افراد چقدر در مسیری که ضرورت ایجاب می‌کند قرار دارند؟

پاسخ این پرسش را واقعاً نمی‌دانم، پاسخ به آن نیازمند مطالعه جدی و بحثی طولانی است. اینکه نظام دانشگاهی ما چه ارتباطی با جامعه دارد سؤالی بسیار مهم است. باید بررسی کرد و دید که دانشگاه‌های ما چقدر در تربیت دانشجویانی که تخصص آنان منطبق بر نیاز کشور باشد موفق عمل کرده‌اند. من امید چندانی به این خروجی دانشگاه‌ها ندارم. در شرایطی که امکان برگزاری مراسم سالروز درگذشت شاملو، یکی از برجسته‌ترین شاعران دهه‌های اخیر ما بر سر مزارش ممکن نیست ما چه انتظاری از نظام دانشگاهی برای صحبت درباره آثار وی در مباحث درسی داریم! سپهری، فروغ، شاملو و اخوان چهار شاعر مهم دهه‌های اخیر ما هستند، اما این افراد در سیلابس درسی نظام دانشگاهی ما چه جایگاهی دارند‍!

خارج از دانشگاه، کارهای بسیاری درباره این افراد شده اما در نظام دانشگاهی اینگونه نبوده است. متأسفانه ما ازاین افراد می‌ترسیم، اصلاً سر قبر شاملو هم بروند، مگر قرار است چه اتفاقی رخ بدهد؟ در نهایت چند شعر می‌خوانند و به خانه‌های خود می‌روند، این افراد که به‌دنبال براندازی نیستند! این مسائل خیلی ساده است اما نمی‌دانم چرا هنوز با آنها درگیر هستیم. در بحث ممیزی کتاب هنوز با مشکلاتی روبه‌رو هستیم که با منطق جور درنمی‌آید و گاه از ما حذف اطلاعاتی را طلب می‌کنند که منجر به درج اطلاعات اشتباه می‌شود.در ذهنشان این گونه ته‌نشین شده که کتاب مهم و تأثیرگذار است در حالی که در عصر دیجیتال عجیب است گمان کنند کتاب مخرب است!

آن هم در شرایطی که امکان دسترسی آسان به نسخه اصلی این آثار وجود دارد.

بله. علاوه براین، من مترجم هم می‌توانم از ظرفیت فضای مجازی استفاده کنم و براحتی متن کتاب را بدون هیچ گونه ممیزی در دسترس عموم قرار دهم. بنابراین ممیزی کتاب در این شرایط دیگر منطقی نیست. شرایط ممیزی به گونه‌ای‌است که وقتی به کتابی اصلاحیه و حذف می‌خورد آدم نمی‌داند مراجعه به ارشاد و صحبت درباره کتاب‌ها اصلاً فایده‌ای دارد یا نه!

بحث گورستان و آرزوهای برباد رفته من را یاد یکی از ویژگی‌های جالب ترجمه‌هایتان انداخت. در نگاه مترجمان و نویسندگان یا به مسأله «مرگ» توجه جدی شده است یا «زندگی»، اما این دو مقوله در آثار شما توأمان دیده می‌شود.

 آنچه به تفکر خود من مربوط است مسأله زندگی است و تلاش می‌کنم مرگ را به زندگی تبدیل کنم. بیشتر در پی کم رنگ و بی‌رنگ‌تر کردن ترس از مرگ هستم تا این زندگی را با وجود ناپایداری‌اش قبول کنیم. من در بیانیه نمایشگاه عکسم با عنوان«درخاطره آی: قندیل‌ها» نوشته‌ام که دلبسته و عاشق چیزهای ناپایدار هستم چراکه ازنظر من همین ناپایداری ا‌ست که زندگی را باارزش می‌سازد. من از قندیل‌هایی عکس گرفته‌ام که عمر آنها از یک ربع ساعت تا نهایت دو روز است. قندیل‌هایی که عکس آنها را گرفته‌ام هیچ کدام دیگر در جهان وجود ندارند؛ برخلاف تصور برخی من معتقدم که ناپایداری، مصداق دقیقی برای  زندگی است.

هدفتان از این عکس گرفتن‌ها و حتی نگاهی که در ترجمه‌هایتان دارید این است که بگویید زندگی باارزش است و باید قدر آن را دانست؟

می‌خواهم بگویم که چیزهای پایدار اصلاً وجود ندارند و همین ناپایداری‌ها، زیبا هستند. چیزهای پایدار اگر هم وجود می‌داشتند اصلاً زیبا نبودند. از فرم‌هایی که در ساحل هست عکاسی می‌کنم، یک موج می‌آید و روی شن‌ها یکسری فرم ایجاد می‌کند و دو ثانیه بعد با موج بعدی همه آنها پاک می‌شوند، فرم‌هایی که گاه بی‌معنی و گاهی هم قابل تفسیر هستند. به نظرم انسان هم یک چنین چیزی است، در مقیاس کیهانی ما تنها ثانیه‌ای دراین جهان هستیم واتفاقاً همین فرصت ثانیه‌ای خیلی قشنگ است.

نمایشگاه بعدی‌تان درباره چه موضوعی‌است؟ باز هم کتابی در دست ترجمه یا تألیف دارید؟

فعلاً که آخرین ترجمه‌ام حیوان قصه‌گو نام دارد که به چاپ سوم می‌رسد و کتاب مبانی اسطوره‌ىشناسی هم روانه چاپ دوم می‌شود. در حال حاضر برای کارهای بعدی تصمیمی نگرفته‌ام و بیشتر دارم فکر می‌کنم. عجالتاً کار عکاسی بیشتر وقت مرا به خود اختصاص می‌دهد. روی فرم‌های گذرای ساحلی مقدار زیادی کار کرده‌ام و اگر عمری باشد شاید در خاطره خاک، طرح سه گانه مرا در عکاسی تکمیل کند.


منبع: برترینها

قهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

هفته نامه صدا – بابک توانایی: وقتی صحبت از جریان رمان مدرن می شود بدون شک نام رمان های «اولیس» و «شب زنده داری فینیگن ها»ی جیمز جویس و همین طور رمان «در جست و جوی زمان از دست رفته» مارسل پروست به ذهن می آید. بدون شک از نسل بعد از جویس و پروست می توان دو نماینده مهم را انتخاب کرد که یکی ساموئل بکت است و دیگری ولادیمیر ناباکوف. بکت چندین بار به سختی راهی که انتخاب کرده بود در اظهاراتی مختلف اعتراف کرده بود.

در رمان «مالوی» به نوینسده های سفلش ادای احترام و به ناتوانی خودش هم اعتراف کرد. او با شناخی که از آثار جویس حاصل کرده بود به دشواری راهی که در پیش گرفته بود کاملا واقف بود، وقتی به این نکته اشاره کرد که نویسندگان قبل از خودش آثاری گران سنگ در ادبیات به وجود آوردند و نویسندگان نسل خودش تنها قادر خواهندبود آثاری دم دستی و خرده پا خلق کنند.

کسانی که همیشه با سخت گیری و لجاجت به تاریخ قصه نویسی جهان نگاه کرده اند این سوال را مطرح می کنند که نویسندگان مدرن بعد از پروست و جویس دیگر چه چیزی می خواهند برای ادبیات جهان بیاورند و این سوالی بوده که بکت چندین بار به آن جواب داده و به ناتوانی خودش اعتراف کرده است.

 فهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

بسیاری معتقدند داستان مدرن با رمان هایی چون «اولیس» و «شب زنده داری فینیگن ها» به پایان راه خود رسیده و نویسندگان باید راه های تازه ای پیدا کنند. این دسته همان کسانی بودند که دهه های بعد از جنگ جهانی دوم حرف از مرگ رمان می زدند. کسانی هم هستند که هنوز می گویند رمان امروزی صرفا به بازتولید چیزی می پردازد که گذشتگان تمام و کمال ارائه اش داده اند و از این حیث دست به کاری بیهوده می زند.

مدرنیسم جنبشی بود که در حقیقت آغازش با پایان رئالیسم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به یک انقلاب ادبی و فرهنگی منتهی شد. پیامش را می شد در دو چیز خلاصه کرد: یکی نو کردن و دیگری بدعت گذاری. دهه ها طول کشید تا طرفداران مدرنیته توانستند سنتگراها را به تدریج کنار بزنند یا دست کم به اندازه ای برا یخودشان در ادبیات و هنر جای پا پیدا کنند. با این همه نتیجه اش این شد که تمام ساختارهای ادبی و هنری پیشین را کنار زدند و شویه ای متفاوت عرضه کردند که درواقع تفاوتش در نوع نگاه به واقعیت های هستی و زندگی بود.

یکی از جنبه های مهم رمان های مدرنیستی برای تاثیرگذاری بر خوانندگان در این نکته است که آنها از شگردهایی استفاده می کنند تا خواننده را به دنیای ناآشنایی ببرند که نویسندگان رئالیستی مانند چارلز دیکنز و جین آستین و دیگر نویسندگان قرن نوزدهمی نتوانستند. نویسندگان مدرن سعی می کنند با شیوه های روایت مدرن خواننده را در یک جور دنیای ذهنی پیچیده و گیج کننده غرق کنند که به راحتی قابل درک نیست و نمی توان انتظار داشت که خواننده ظرافت ها و پیام ها و لذت های آن را به سرعت درک کند. این نوع رمان ها به شدت نیاز به یافتن رمزها و نشانه ها دارد.

 فهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

پیتر چایلدز در کتاب «مدرنیسم» که با ترجمه رضا رضایی در ایران منتشر شده سعی می کند با تحلیل رمان «مِرفی» ساموئل بکت که سال ۱۹۳۸ منتشر شد به ما بیاموزد روایت مدرن چه طور شروع میش ود و چه طور می توان آن را درک کرد. او می گوید «مِرفی» هشت سال بعد از آغاز ضعف مدرنیسم و جایگزینی اش با نئورئالیسم نویسندگانی مانند گراهام گرین و جورج اورول شروع شد. «مِرفی» از آن دست رمان هاست که از قضا جزو اولین نمونه های رمان پست مدرن نیز می دانندش.

اما آن چه رمان «مِرفی» را از نگاه پیتر چایلدز یک رمان مردن می کند «عناصر شک مذهبی، درون نگری عمیق، آزمایشگری فنی و فرمی، بازی کردن های ذهنی، نوآوری های زبانی، یاس خودمحورانه و مردم گریزانه آغشته به طنز و کنایه، نظریه پردازی فلسفی، از دست دادن ایمان و تهی شدگی فرهنگی» است.

 
در رمان های مدرن با نثری مواجه هستیم که به شدت موجز و فشرده است و برای همین آن را با شعر یا حتی متن فلسفی نیز مقایسه می کنند. در سطرهای موجز ایده های بغرنج مطرح می شود و قطعه های کمیک تئوری های فلسفی را بازتاب می دهند. همه اینها دست به دست هم می دهند تا خواننده با وضعیتی ذهنی و در نهایت با نوعی رمان نامتعارف مواجه شود؛ رمانی که با استفاده از راوی غیرقابل اعتماد، وسواس های زبانی و طنز سیاه سعی می کند روایت شود.

این همان چیزی است که اسلاف ساموئل بکت پیش از او به انحای مختلف آن را به کار بردند و از همین راه است که می توان به پیوندهای او با اسلافش پی برد. دوستی عمیق بکت با جویس این سود را برای او داشت که نسبت به سنت های ادبی و فلسفی پیشینیان خود به شلکی تمام و کمال آگاه شود و وقتی از همین سنت ها استفاده می کند این نکته را می توان احساس کرد که اشاره های او به سنت نشانه گسیختگی او از گذشته است.

 فهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

می توان گفت که بکت درواقع پای بند چیزی نبود. او نه به رسم رایج در ادبیات زمانه خود وقعی می گذاشت نه به قالب های داستان نویسی و قواعد نویسندگی. هرچه جلوتر می رفت نسبت به زندگی و عناصر آن احساس جدایی بیشتری می کرد و بهتر است این جدایی را با تعبیر حال به هم خوردن تفسیر کنیم. وقتی از عناصر زندگی صحبت می کنیم بدون شک ادبیات و تئاتر و فلسفه و هنر هم جزیی از آن است و از همه اینها نیز به نوعی سرخورده بود.

اصغر رستگار، مترجم نمایشنامه «در انتظار گودو»، در تفسیری که همراه با این نمایشنامه منتشر کرده نوشته است: «بکت از فلسفه و ادبیات هم سرخورده بود. حتی فلسفه و ادبیات هم حالش را به هم می زد. بکت می دانست که اگر امروز نظام سرمایه داری را زیر شلاق بگیرد، فردا خود زینت بخش ویترین های سرمایه داری است. اگر به سنت ها و آیین های بی معنا و تهی از معنویت مذهبی حمله کند، خود آیین تازه ای خواهدشد تهی تر و بی معناتر. اگر از تنهایی بشر سخن بگوید نقل محافل روشنفکران یا بهانه افاضات آنچنانی در میهمانی های کاسبکاران خواهدشد. اگر دانشگاه و حوزه های آکادمیک را به سخره بگیرد فردا خود درسِ کلاس و موضوع رساله های دکترا است. حتی اگر سنت شکنی کند، فردا خود به سنتی بدل خواهدشد. و می د انست که حریف این فرآیند محتوم نخواهدشد.»

در دنیای داستانی بکت چیزی به نام رحمت وجود ندارد که قرار باشد از بین برود یا مثلا ناسپاسی نسبت به آن صورت گیرد. درواقع او همین درکش نسبت به امر بالاتر از خود را دراماتیزه می کند. یک نمونه اش را می توان در رمان «مِرفی» دید؛ رمانی که نخستین اثر داستانی سامئول بکت بود. قهرمان این رمان یک گدای ولگرد است که برخلاف سایر رمان های بکت فرتوت و معلول نیست. برخی نیز گفته اند قهرمان رمان «مِرفی» مانند قهرمان های اسیر رمان های بکت به شکلی مضحک ناقص نیست. در واقع مرگ زودرسش مانعی برای بروز همین عیب ها و معلولیت ها می شود.

مرگ در این رمان نیز مانند برخی از رمان های دیرگ بکت نعمتی یا فرصتی است که قهرمان های بکت آن را جست و جو می کنند و به شکلی لجوجانه آن را طلب می کنند. قهرمان های بکت در یک چیز مشترک هستند و آن این است که زیر بار زیستن نمی روند. در رمان «مِرفی» قهرمان بکت تنها چیزی که از این دنیا دارد گهواره ای است که ساعت ها با تنی طناب پیچ شده در آن دراز می کشد و خودش را از قید و بند زمان رها می کند. او از یک خوشبختی روحی لذت می برد که در آن نیازی به تنگناهای امکانات بشری نیست. با این حال رمان هرچه جلوتر می رود بکت به ما اطمینان بیشتری می دهد که این تنها یک خودفریبی است.

 فهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

تنها حُسنی که تاکتیک قهرمان رمان «مِرفی» از آن بهره مند می شود این است که لذت حاصل از در گهواره بودن برای او همان فقدان درد است. اما از نظر بکت تلاش «مِرفی» تلاشی است مضحک، چرا که دستاورد احتمالی او چیزی ندارد که برای ما ارمغانی بیاورد و برای همین تلاش او به امری ریشخندآمیز و ابلهانه تبدیل می شود. بدون شک هیچ کدام از رمان های بکت به اندازه «مِرفی» انسجام ندارند. رمان های بعدی او هر چه جلوتر می روند به پریشان گویی و آشفتگی بیشتر تن می دهند که برای درک آنها نیز باید قواعد همان پریشان خوانی را دانست.

از این دست رفتارهای بی معنی را می توان در رفتارهای «وات» هم دید؛ قهرمان رمانی که در سال های جنگ جهانی دوم نوشته شد. وات موجودی است که شیر دوست دارد جزییات فرعی دیگری مثل همین مسائل پیش پا افتاده. با این حال از نظر «وات» جهانی که او خودش در آن زندگی می کند جهانی است منطقی ولی کاملا خالی از معنی.

قوانین عجیب و غریبی بر خانه ای که «وات» در آن زندگی می کند حاکم است. برای قهرمان رمان «وات» زندگی به گونه ای پیش می رود که در نهایت به سرنوشت یا دست کم به همان نتیجه ای می رسد که قرار است نظام داستانی بکت به آن منتهی شود. در این نظام داستانی تنها جسم نیست که تبدیل به معضلی برای قهرمانان این نویسنده یاغی می شود، بلکه حتی داشتن احساس و فهم نیز ما یوس کننده است و باید همه اینها را فراموش کرد.

آرمان قهرمانان بکت این است که به گونه ای کامل در سیستمی بسته گم و گور یا حبس شوند و تا سر حد امکان تماس مستقیم را کم کنند. این همان چیزی است که مالون قهرمان رمان «مالون می میرد» نیز آرزویش را دارد. «مالون می میرد» قصه مردی ست بسیار پیر که در تختخوابش افتاده و نمی تواند از جا برخیزد. هر روز زنی پیر برایش زا لای در سوپ می آورد و ظرف پیشابش را هم خلای می کند. این تنها نیاز راوی داستان است. درواقع تنها یک نیاز در او باقی مانده که همان خوردن و دفع کردن است.

 فهرمان هایی که زیر بارِ زیستن نمی روند!

در بالا به ارادتی اشاره کردیم که ساموئل بکت نسبت به استاد خود جیمز جویس روا می داشت. اگر بخواهیم نشان دهیم که این ارادت در کدام یک از رمان های او بیش از سایر رمان ها به نمایش گذاشته شده بدون شک باید از رمان «مالوی» یاد کنیم.


منبع: برترینها

میز ناهارخوری های چوبی با طراحی ساده

نظرتان در مورد میز ناهارخوری چوبی چیست؟ یقینا این میزها خیلی پر طرفدار بوده و انتخاب اول بسیاری از خانه دارها هستند اما تنها گزینه برای خرید نیستند. دلیل اصلی که باعث می شود میزهای چوبی نزد تقریبا همه مردم محبوب باشند تنوع بسیار بالا در کنار کیفیت و کارایی عالی است، میزهای چوبی هیچ وقت قدیمی و کهنه بنظر نخواهند رسید و تقریبا با هر نوع چیدمان و دکوراسیونی مچ می شوند.

 
میز ناهارخوری آورده شده در دو شکل ابتدایی زیر طرحی الهام گرفته شده از مبلمان کلاسیک است اما در عین سادگی به هیچ عنوان بدون کارکتر یا معمولی بنظر نمی رسند. برای خانه هایی با دکوراسیون مدرن یا حتی کلاسیک، قرار دادن چنین ست ساده ایی که هم جای کمی اشغال می کند و هم فضای زیاد برای سرو غذا، ایده ای فوق العاده کارامد و هوشمندانه است. میز ناهارخوری چوبی بعدی در شکل های سوم و چهارم نیز حتی از مدل ابتدایی ساده تر هستند. صندلی های بغیر از چهار پایه، نشیمنگاه و تکیه گاه هیچ چیز دیگری ندارند، طرحی در نهایت سادگی اما فوق العاده شیک و زیبا.

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

صندلی های مناسب میز ناهارخوری عمدتا مدل هایی بدون دسته هستند چرا که راحت تر می شود با آنها کار کرد. چنین صندلی هایی در طرح های مدرن عمدتا راحت تر و کارآمدتر از مدل های دسته دار بوده و به همان اندازه زیبا و شیک هستند. صندلی های بدون دسته میز ناهارخوری چوبی را می شود علاوه بر اتاق غذاخوری در اتاق های دیگر مثلا در اتاق خواب پشت میز مطالعه یا میز آرایش نیز استفاده کرد. مدل هایی که در شکل زیر مشاهده می کنید قسمت نشیمنگاهشان از نوعی پارچه پلی اورتان فوق العاده نرم و راحت پوشیده شده که در رنگ های مختلف بهمراه کاور چرمی یا پارچه ای به بازار عرضه می شوند.

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

خانه های آپارتمانی کوچک نیاز به ستی دارند که در عین اشغال فضای کم، زیبا و شیک بنظر رسیده و فضایی حداقل برای نشستن چهار نفر فراهم کند. چنین ویژگی هایی به بهترین شکل در میز ناهارخوری چوبی به سبک اسکاندیناویایی اجرا شده اند. در این سبک علاوه بر حضور رنگ های روشن، از رنگ های جذاب مانند سبز و نارنجی نیز استفاده می شود. خوبی میزهای دایره ای این است که با تمامی سبک ها هارمونی دارند خصوصا اگر روکش نهایی آنها به رنگ خنثی مانند مشکی باشد.

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

حتما می دانید که اولین کار قبل از خرید میز ناهارخوری، اندازه گیری فضا است. علاوه بر اندازه خود میز، باید فضایی هم برای رفت و آمد آسان کاربران فراهم کنید. اگر میز کنار دیوار قرار می گیرد بهتر است حدود ۱۳۰ سانتی متر از دیوار یا مبلمان دیگر فاصله داشته باشد. برای اینکه اندازه ها دستتان بیاید می توانید از پارچه های روتختی فضای مورد نظرتان را به صورت تخمینی اندازه گیری کنید. از آنجایی که میزهای چوبی بسیار متنوع هستند حتما مدلی مناسب برای اندازه که در نظر گرفته اید پیدا خواهد شد.

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

چوب ها هم مانند سایر مواد انواع متفاوتی با مزایا و معایب خاص خود دارند. برای مثال چوب طبیعی معمولی سطحی نرم با بافتی طبیعی و هموار دارد که زیبایی آنرا افزایش می دهد. اما این مدل چوب در برابر آب و خط و خش حساس بوده و  نیاز به مراقبت و نگهداری جدی دارند. چوب های بازیافتی هم جدیدا در دکوراسیون داخلی خیلی مد شده اند این چوب ها ظاهری فوق العاده گرم و نوستالژیک به دکوراسیون می دهند و تنها نکته منفی شان سطح ناصاف شان است. و در نهایت مدل های MDF هستند چندان که در گروه میز ناهارخوری چوبی قرار نمی گیرند اما بهر حال شکی نیست که در دسترس تر هستند. نکته مثبت میزهای ام دی اف همین قیمت پایین و کارایی خوب آنهاست و نکته منفی بخاطر ظاهرشان است که به هیچ عنوان نزدیک مدل های چوبی هم نمی شوند.

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا

میز ناهارخوری چوبی با طراحی ساده اما بسیار شیک و کم جا


منبع: برترینها

بهترین رنگ‌ها برای آشپزخانه کدام است؟

یک تغییر رنگ ساده میتونه آشپزخونه رو از این رو به اون رو کنه. به عنوان مثال رنگ خاکستری اتاق رو از حالت شلختگی درمیاره و بهش نظم میده یا رنگ قرمز آشپزخونه رو از بی روحی و کسل کننده درمیاره.

 بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این طیف خاکستری روشن نه زیاد به سبز میزنه نه به آبی. رنگ تقریبا پیچیده و جدیده که مثل خیلی از طیف های خاکستری کسل کننده نیست. استفاده از این رنگ برای کابینت های آشپزخونه همراه با دستگیره های برنجی عالی میشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

آبی تیره علاوه بر براقیت به آشپزخونه استایل کلاسیک میده. از این رنگ برای کابینت های پایین آشپزخونه استفاده کنید و برای کابینت های بالای آشپزخونه رنگ سفید به کار ببرید. برای این ترکیب رنگ هم میشه از دستگیره های برنجی و هم دستگیره های نیکلی استفاده کرد.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ برای دیوار آشپزخانه و متعادل کردن کابینت های سفید رنگ عالی است. البته برای کابینت ها هم مناسبه و هم با رنگ های سرد و هم با رنگ های گرم قابل ترکیبه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

استفاده از این رنگ به آشپزخانه جلوه ای دراماتیک میده.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

یکی دیگه از رنگ های بینظیر برای آشپزخونه که ترکیبی از رنگ های طبیعته. این رنگ رو میشه با رنگ های سبز، خاکستری و یاسی ترکیب کرد. ترکیبی دراماتیک و در عین حال آرام بخش.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

رنگی عالی برای دیوارهای آشپزخونه که همراه با این رنگ بهتره برای کارهای چوبی آشپزخونه از رنگ قهوه ای استفاده کنید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

اگه می خواید این رنگ زیاد آشپزخونه رو تیره نکنه از کابینت های بلوطی استفاده کنید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

آشپزخونه تیره همیشه زیبایی خودش رو داره و به عنوان رنگ پایه برای آشپزخونه استفاده میشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

سبز تیره معمولا برای خونه های قدیمی و کابینت های سنتی مناسبه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ آبی تیره که کمی هم هاله بنفش داره برای کابینت های آشپزخونه خیلی مناسبه و اگه براق باشه تاثیر و زیبایی بیشتری داره. برای زیبایی بیشتر از پیشخوان سنگی برای کابینت ها استفاده کنید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این طیف خاکستری در ترکیب با سفید عالی میشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

رنگ سبز خزه ای رو برای کابینت ها همراه با دستگیره های برنجی به کار ببرید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

رنگ سفید رو با رنگ های آبی، سبز و خاکستری ترکیب کنید. ترکیب سفید و سبز حس روزهای اول فصل بهار و سبزیجات تازه باغ رو منتقل میکنه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ عالی رو میشه هم برای آشپزخونه و هم برای هر اتاق دیگه ای به کار برد که تاثیرش با نور اتاق و رنگ های دیگه ای که در اتاق به کار برده شده تغییر میکنه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ زرد روشن کابینت های سفید رو تکمیل میکنه و حتی کابینت های چوبی رو جذاب تر و زیباتر میکنه. این رنگ یکی از طیف های سفید خنثی هست که معمولا با هر رنگی میشه ترکیبش کرد.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

امروزه اکثر آشپزخونه ها سفیده یا خاکستری. رنگ هایی که زرد بهترین تکمیل کننده اونهاست. رنگ زرد در کنار کابینت های سفید رنگ عالی میشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

معمولا صاحبخونه ها رنگ سفید رو برای کابینت ها میپسندن و سفید کرمی هم برای این منظور انتخاب خوبی میتونه باشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

خاکستری برای آشپزخونه رنگ آرامش بخشیه که هر چی زمان میگذره علاقه بیشتری بهش پیدا می کنید. برای ترکیب بندی با این رنگ از طیف های تیره تر خاکستری استفاده کنید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ برای آشپزخونه هایی که کفپوش چوبی دارن عالی میشه و برای نور بیشتر و مدرن شدن آشپزخونه تا جایی که می تونید از رنگ براق استفاده کنید.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

یکی دیگه از طیف های زیبای خاکستری برای آشپزخونه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

سفید به ما این اجازه رو میده که بیشتر بتونیم روی مبلمان و دکوری های خونه مانور بدیم و به علاوه با اضافه کردن رنگ های دیگه حال و هوای آشپزخونه رو تغییر بدیم.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

آبی دریایی بهترین رنگ برای هر وسیله ای در دکور خونه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

این رنگ یکی از ایده آل ترین رنگ ها برای استفاده در دکوراسیون داخلی منزل هست که ترکیب خیلی خوبی با رنگ های برنجی میسازه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان

به کسانی که میخوان از طیف گرم سفید استفاده کنن این رنگ رو پیشنهاد میکنم. این رنگ به همراه آبی برای کابینت های پایین آشپزخونه عالی میشه.

بهترین رنگ های مناسب آشپزخانه به پیشنهاد طراحان 


منبع: برترینها

گفت و گو با «حجت اشرف زاده» خواننده‌ی «دوباره ایران»

ماهنامه عصر زمان:

زمان عامل مهمی است که در زندگی حرفه ای هنرمندانی مانند شما نقش ویژه ای ایفا می کند. چه تعریفی از این واژه طلایی ارائه می کنید؟

نقطه طلایی زندگی همه آدم ها زمان است. نه تنها هنرمندان، بلکه همه انسان ها اگر ارزش زمان را درک کنند، اتفاقات بزرگی در زندگی شاخ رخ خواهدداد. به یاد دارم در کودکی سوره ای از قرآن کریم را خیلی دوست داشتم. یک روز پدرم تحلیلی از این سوره کرد و گفت که خداوند (در سوره مبارکه والعصر) به زمان قسم خورده و در این سوره اهمیت زمان را به انسان یادآوری کرده است. بنابراین زمان در زندگی همه ما خیلی اهمیت دارد؛ هنرمندان هم همین طور.

قدیمی ترها ضرب المثلی را به کار می بردند و می گفتند که پول و مال برای شما نمی ماند؛ درواقع می گفتند مال برای شما نیست، بلکه زمان و دوره متعلق به شماست. اگر قدردان دوره و زمانی که در آن زندگی می کنیم باشیم، می توانیم از همه نعمت های خدادادی درست استفاده کنیم؛ از جمله هنری که خداوند به ما ارزانی کرده (هنر و خلاقیت در صنعت، کسب و کار، تولید و… ) و صدایی که به من داده شده است؛ اگر به نحو احسن از آن استفاده شود، موفقیت های زیادی را به همراه دارد.

 جانِ زندگی، زمان است

تاکنون چند آلبوم به بازار موسیقی ارائه و آواز را از چه زمانی آغاز کرده اید؟

تاکنون ۳ آلبوم به بازار ارائه کرده ام که ۲ آلبوم را خودمان ارائه کرده ایم و یکی به سفارش حوزه هنری بوده است. آلبوم اولا کاملا سنتی به اسم «شرح پریشانی» بود که در ابتدای سال ۱۳۸۷ منتشر شد.

 سال ۱۳۸۸ بعد از فوت استاد بزرگوارم «پرویز مشکاتیان»، تصمیم گرفتم یک دوره ای سکوت و مطالعه کنم. توانایی های هنری ام را ارتقا داده و کاری متفاوت انجام دهم که منجر شد به تفکر اولیه ساخت آلبوم «ماه و ماهی» و سرانجام قطعه «ماه و ماهی» را با شعر خوب «علیرضا بدیع» و تنظیم برادران بیات ساختم.

برای رسیدن به آن نقطه باید چند سالی فکر، تلاش و تحقیق می کردم. فکر می کنم تاکنون با اینکه کم کار کرده ام، اما باز هم به توصیه اساتیدم تلاش کردم در تولیدات کاری ام عجله نداشته باشم. خوشبختانه خوشحالم مردم اثر «ماه و ماهی» را به عنوان کاری ماندگار انتخاب کردند. برای عمر هنری یک هنرمند نقطه سرشار از خوشحالی است که مردم قطعه ای از او را به این شکل و مقدار دوست بدارند و حمایت کنند. از اینکه منتخب مردم شدم، به خود می بالم و با عشق برایشان می خوانم.

برای بیدار شدن از خواب ساعت کوک می کنید یا زنگ هشدار گوشی همراه شما را بیدار می کند؟

برای بیدار شدن از خواب تقریبا همه از زنگ هشدار گوشی استفاده می کنند. روزگاری ساعت هایی در خانه ها بود که باید کوک شان می کردی و صدایی که برای بیدارشدن داشت، در هر مرحله بلندتر از قبل بود تا موفق شود شما را بیدار کند. الان هم زنگ هشدار گوشی تلفن همراه تقریبا این کار را می کند. تمام اتفاقات زندگی ما کم کم تبدیل به اتفاقات دیجیتال می شود.

این رویداد هم خوب است و هم کمی غم انگیز. از این نظر غم انگیز است که بسیاری از اتفاقات نوستالژیک زندگی کودکی ما در حال تبدیل به اتفاقات مدرن است. این اتفاقات مدرن خاطره های کودکی بچه هایی می شوند که در سال های بعد خاطرات شیرینی مانند خاطرات ما، داشتن ساعت های شماته دار، صداهای نوستالژیک زنگ های بیدارباش صبح برای رفتن به مدرسه را نخواهندداشت و این چیزی است که نسل من آن را تجربه کرده و بسیار دل انگیز و دوست داشتنی است.

اولین ساعت مچی که خریدید را به یاد می آورید؟

اولین ساعت مچی را هدیه گرفتم. یادم است دایی کوچکم یک ساعت م چی بسیار زیبا داشت که با تکان دادن خود به خود کوک می شد. در آن زمان تکنولوژی جالبی بود. ساعت مچی سنگینی که صفحه سبز رنگ زیبایی داشت و میش د تاریخ را روی ان تنظیم کرد. این ساعت برایم بزرگ بود، اما خیلی علاقه داشتم این ساعت را به دستم بیندازم. اولین ساعت مچی را از دایی ام هدیه گرفتم و خیلی دوستش داشتم. شش، هفت ساله بودم و آن ساعت برای دستم بزرگ بود، اما خیلی دوستش داشتم و تا مدت ها آن را حفظ کردم تا در یک اسباب کشی و جا به جایی به یاد ندارم چه اتفاقی برایش افتاد.

تیک تاک ساعت چه خاطراتی را در ذهن شما زنده می کند؟

ساعت هایی که در دوران کودکی و نوجوانی من مورد استفاده قرار می گرفت، مکانیزم مکانیکی داشت. در برخی از آنها دیدن چرخ دنده ها و حرکت بسیار ظریف آنها کنار هم، هنگام تداعی ثانیه ها و حرکت عقربه ها و ثانیه شمار که صدای تیک تاک را تولید می کردند، همیشه از جذابیت های ساعت دیدن برای من بوده است. در دوران کودکی و نوجوانی، زمان تعطیلات و تابستان ها که خوانده وقت می گذاشتند برای دیدن از موزه، از جذابیت هایی بوده که در ذهنم همیشه باقی مانده است.

خاطرات سفررفتن، ساعت هایی که روی دیوارها همچنان در بعضی بیمارستان ها و بانک ها نصب هستند؛ صدای ناقوس و آونگی که در برخی ایستگاه های قطار یادآور حرکت قطار بودند، زمانی که برای آموزش دیدن موسیقی از نیشابور به تهران می آمدم و بر می گشتم، یادآور خاطرات زیادی برایم است.

روزهای سختی که برای یادگیری موسیقی حتی یک صندلی هم در قطار نبود که بنشینم و ساعت ها تا صبح روی صندلی رستوران قطار می نشستم تا به تهران برسم و همان شب با قطاری دیگر به نیشابور برگردم که به درس و تحصیلم برسم. روزهای سختی را تحمل کردم و همیشه همراه من در آن روزها ساعت و ساعت هایی بوده که یادآوری می کرده زمان در حال گذر است. از این بابت هم خوشحال بودم که با گذشت این ثانیه ها، چیزی به علم و دانش من افزوده می شود و هم نگرانی از گذر زمان همیشه در من وجود داشت.

جانِ زندگی، زمان است 

زمان بندی و برنامه ریزی چقدر در زندگی یک هنرمند حائز اهمیت است؟

اهمیت برنامه ریزی آنقدر زیاد است که مانند آبی برای تشنه یا غذایی برای گرسنه و گاهی حتی مهم تر از این موارد است. مصداق شعر استاد ابتهاج که می فرماید: «زمانه قرعه نو می زند به نام شما/ خوشا شما ک جهان می رود به کام شما».

بیدار شدن هر روز و تجربه روز و روزگار نو و قدر دانستن آنها با مدیریت زمان بهطور قطع انسان را زودتر به هدفش می رساند. زمان شناسی تضمینی برای رسیدن به اهداف است. خیلی از ما اهالی هنر شاید خواب درست شبانه نداشته باشیم، آن هم به این دلیل که شب را برای کار انتخاب می کنیم. بنابراین ممکن است به خیلی از کارهای روزانه خود نرسیم، اما در هر حال بهترین کار، مدیریت زمان است.

حضرت حافظ می فرماید: «پنج روزی که در این مرحله مهلت داری/ خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست». با این حساب برای رسیدن به اهداف، باید با برنامه ریزی درست پیش رفت، چرا که زمان زیادی در اختیار نیست.

قطعه «ماه و ماهی» از شنیدنی ترین کارهای شماست. دلیل موفقیت این کار خاطره انگیز و دلنشین را چه می دانید؟

علت موفقیت قطعه «ماه و ماهی» براساس موارد مشترکی که بین دوستان مان تجربه شده، کار برای مردم است. هیچ دلیلی محکم تر از این نمی تواند وجود داشته باشد. وقتی شما برای مردم، حال اجتماع تان، روزگارتان و آدم هایی که با شما در یک جامعه نفس می کشند می خوانید، قطع به یقین به دل آنها خواهد نشست و این اتفاق صادقانه ترین رویدادی است که هنرمند می تواند در آثارش داشته و آینه حال مردمش باشد. عاشقانه «ماه و ماهی» از حال و دل مردم است.

گذر زمان با سرعت بی وقفه اش برای شما خوشایند است یا نمی توانید با آن کنار بیایید؟

گذر زمان با همه اتفاقات خود و دقت آدمی در خصوص بهره وری از اوقاتش و مدیریت آن باز هم آرزوهایی را در دل شما به جا می گذارد. شاید همیشه آدم ها آرزو می کنند به گذشته بازگردند، اما زمان می گذرد و همه شیرینی داستان این است که هر لحظه فقط یک بار تکرار می شود. همیشه این کابوس بزرگ بشر و گذر زمان و رویدادهایی که در گذر زمان وجود دارند، به عنوان یک درام بزرگ در زندگی هر انسانی قابل یادآوری است.

زمان در ساخت یک اثر موسیقایی (ترانه، آهنگ) چقدر اهمیت دارد؟

یکی از شاخصه های  بزرگ موسیقایی زمان، ریتم یا ضرب آهنگ است که می گویند همان طور که جان موسیقی، ریتم است، جان زندگی هم زمان است. هر خواننده یا موزیسینی که توانایی هماهنگی با ضرب آهنگ را نداشته باشد، یکی زا توانایی های اصلی را نخواهدداشت.

جانِ زندگی، زمان است 

انسان وقت شناسی هستید؟

هیچ کدام از ما نمی توانیم ادعا کنیم که وقت شناسیم. همیشه سعی کرده ام به موقع سر قرارهایم برسم. بسیاری اوقات هم به وقت نرسیده ام. در سال های اخیر در تلاشم یکی از ایرادهای بزرگم، یعنی وقت نشناسی را اصلاح کنم، چرا که در سال های گذشته در این زمینه کم دقت بودم، اما در یکی دو سال گذشته زمانم را مدیریت می کنم تا زمان شناسی که یکی از مهم ترین اصول اخلاقی برای انسان ها محسوب می شود را رعایت کنم.

 
هر یک از کارهای تان در قالب تک آهنگ یا آلبوم، چه مدت زمانی را تا آماده شدن نیاز دارند؟

برای تولید یک اثر چه تک آهنگ یا آلبوم هیچ عجله ای ندارم و اتفاقا این کار باید با دقت و حوصله زیاد همراه باشد تا کار به پختگی لازم نرسد آن را منتشر نمی کنم. صبر در تولید اثر، کار را به پختگی کافی می رساند.

خاطره نوستالژیکی از ساعت و زمان به یاد دارید؟ از دیر رسیدن یا خواب ماندن.

در بخشی از دوران سربازی هر روز ساعت ۶ صبح مراسم صبحگاه را من اجرا می کردم. یک مرتبه خواب شیرینی دیدم که مراسم صبحگاه را خیلی خوب اجرا کردم و بابت آن به عنوان تشویقی دو روز مرخصی گرفتم. با همین خیال خام و شیرین خواب ماندم و ساعت ۷ چشمانم را باز کردم، با سرعت به محل اجرای صبحگاه رفتم، مراسم تمام شده بود و به جای دو روز تشویق، یک هفته تنبیه شدم.

هنوز هم فرصت سرزدن به شهر خود را دارید؟ چقدر برای این کار وقت صرف می کنید؟

هر انسانی زادگاه خود را بسیار دوست دارد. مهم ترین اتفاق هم خاطرات کودکی است. بعد از ظهرهای جمعه بین باغ های زیبای عطار و خیام، عطر گل ها در این مسیر و قدم زدن در آن، بازی با کاشی های بنای خیام که رنگ فیروزه ای آن دلنوازی می کرد. هر زمان حتی در خیال همگی دوست داریم به دوران کودکی بازگردیم و با آن خاطره بازی کنیم. البته زمان که به عقب باز نمی گردد، اما بر بال خاطرات که می توان سفر کرد.

در بعضی کارهای اخیرتان تغییراتی مانند (ریتم تندتر، نسبت به کارهای قبلی) دیده شد. این تغییرات شامل چه موارد دیگری می شوند؟

در آلبومی که پیش رو هست، یک فضای الکترونیک پر از ریتم های متفاوت با سناریویی خوب و عاشقانه وجود دارد که به زودی در ماه آینده در کنار دوست عزیزم «صدرالدین حسین خانی» آن را منتشر می کنیم.

کار تیتراژ هم از شما شنیده ایم. خواندن تیتراژ چه میزان در موفقیت هنرمند اثرگذار است؟

کار تیتراژ بسیار به من پیشنهاد می شود. سعی می کنم به فراخور حال خودم آنها را انتخاب کنم. سال گذشته یکی دو تیتراژ هم اجرا کردم که یکی جزو۸ اثر برتر سال شد. به هر حال کار تیتراژ در کنار یک برنامه، تاثیرگذاری خود را دارد، اما هم چنان به شخصیت فاخر و منحصر به فرد خود موسیقی معتقدم، که به تنهایی آنقدر جذابیت دارد که صرفا با تیتراژ نخواهیم به هدف برسیم. موسیقی برای آدم ها عزیز و ارزشمند است، حتی اگر تیتراژ نخوانیم، امکان موفق شدن وجود دارد.

جانِ زندگی، زمان است

 
از برنامه های آینده تان بگویید.

با ارکستر خوبم کنسرت هایی را برگزار می کنیم که ریتم و نغمه، آوار و شعرهای عاشقانه را به جان مردم خواهیم ریخت.

صحبت پایانی شما را می شنویم.

آرزوی موفقیت می کنم برای خوانندگان محترم و از خداوند می خواهم به همه ما نگاه، انرژی و توانایی دهد تا از زمان خود استفاده کنیم و در خدمت آدم های روزگارمان باشیم، عشق بپرورانیم و خوبی درو کنیم.


منبع: برترینها