روحانی امروز به قزاقستان می‌رود

رئیس جمهور برای شرکت در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در حوزه علم و فناوری امروز به قزاقستان سفر می‌کند.

به گزارش فارس، حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران به دعوت رسمی رئیس جمهور قزاقستان و برای سخنرانی در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در حوزه علم و فناوری امروز شنبه به آستانه پایتخت قزاقستان سفر می‌کند.

پرویز اسماعیلی معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور در این خصوص افزود: حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی در این سفر دو روزه علاوه بر حضور و سخنرانی در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در حوزه علم و فناوری، ملاقاتهایی نیز با سران کشورهای اسلامی، از جمله رییس جمهور قزاقستان خواهد داشت و علاوه بر روابط دوجانبه، در خصوص مهمترین مسایل منطقه ای و بین المللی گفتگو خواهد کرد.

به گفته اسماعیلی اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی در حوزه علم و فناوری روزهای شنبه و یکشنبه هجدهم و نوزدهم شهریور ماه به میزبانی قزاقستان در آستانه برگزار خواهد شد.

بررسی روابط نوظهور بین علم و تکنولوژی و جایگاه کشورهای اسلامی در این عرصه، و همچنین جستجوی راهکارهای گسترده تر همکاری از محورهای اصلی این اجلاس خواهد بود.

علاوه بر سران کشورهای اسلامی، شخصیتهای علمی و فرهنگی و نیز روسای نهادهای بین المللی نیز در این اجلاس شرکت داشته و در نهایت بیانیه مشترکی منتشر خواهد شد.


منبع: الف

نامه مازنی به ظریف درباره نسل‌کشی میانمار

احمد مازنی نماینده مجلس دهم به وزیر امور خارجه درباره تراژدی نسل کشی مسلمانان در میانمار نامه‌ای سرگشاده نوشت.

به گزارش ایسنا، متن این نامه به شرح زیر است:

«بسمه تعالی

جناب آقای دکتر ظریف
وزیر محترم امورخارجه

با سلام و تحیت

تلاش‌های ارزنده جنابعالی در مذاکره هوشمندانه و شجاعانه با شش کشور مدعی قدرت جهانی و به سرانجام رساندن توافق برجام شایسته قدردانی و سپاسگزاری است، هم چنین مجموعه اقدامات وزارت امور خارجه در جهت تنش زدایی در روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای دیگر و مقابله موثر با ایران هراسی در مقابل توطئه هماهنگ قدرت های بین المللی و منطقه‌ای و نیز در مقابل کارشکنی عناصر افراطی داخلی در خور تحسین است، اما چنان که در مذاکرات مربوط به رای اعتماد به جناب عالی گفتم بسیاری از حوزه‌ها در روابط ایران با سایر کشورها است که احیانا به دلیل مشغله جدی و توان فرسای شما در حل معضل تحریم و توافق برجام مورد غفلت قرار گرفته یا مردم و نمایندگان منتخب آنان از عمل کرد شما مطلع نیستند، برای نمونه به روابط ما با همسایگان و نیز حوزه بالکان اشاره کردم.

اکنون یکی از این موضوعات مربوط به سیاست خارجی و روابط بین الملل که به صورت تراژدی دردناکی سر باز کرده موضوع نسل کشی مسلمانان روهینگیا است، مساله ای که ریشه تاریخی دارد و به تازگی هم اتفاق نیفتاده، جمعیتی چند میلیونی که رسما از تمامی حقوق شهروندی محروم و سال‌هاست که به وسیله افراطیون بودایی، ارتش و دولت میانمار مورد انواع تعرض و تجاوز قرار می‌گیرند، قتل، سوزاندن، زنده به گور کردن، تجاوز جنسی به زنان در حضور خانواده نمونه‌ای از جنایاتی است که نسبت به مردم مظلوم آن سامان روا داشته می شود، این در حالی است که در شرائط عادی از تمامی حقوق شهروندی از قبیل شغل، ازدواج، و تعداد فرزندان محروم و یا به شدت محدودیت دارند.

از سوی دیگر در حالی که دولت میانمار بر اخراج و کوچ اجباری آنان تاکید می کند کشورهای همسایه از پذیرش مهاجرین سر باز می زنند و از قرار اطلاع جز کشور بنگلادش که تعداد معینی از آوارگان را پذیرفته و بقیه را راه نمی دهد سایر همسایگان  از پذیرش آوارگان خودداری و آن ها را تشنه و گرسنه به امواج اقیانوس ها می سپارند.

اکنون انتظار می رود در مورد ریشه حوادث میانمار به مردم آگاهی بدهید.
به مردم بگویید در سال های گذشته مسلمانان روهینگیا در کجای سیاست خارجی ما قرار داشتند؟
اصولا ریشه و  محل نزاع در میانمار چیست؟ و چرا به این جا کشیده شد؟
گروه های سیاسی و نظامی حامی محلی، و جهان اسلام که در حمایت از مسلمانان روهینگیا عمل می کنند به کدام جبهه در جهان اسلام تعلق دارند؟
دولت و مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای کمک به مردم تحت ستم روهینگیا چه اقداماتی کرده است؟
مقتضی است هرگونه تماس با دولت میانمار، همسایگان، دولت های اسلامی، سازمان های بین المللی و نیز هماهنگی های داخلی برای یاری مردم تحت ستم روهینگیا را به اطلاع مردم ایران برسانید.
به نظر می رسد پیشنهاد اجلاس فوری سازمان همکاری کشورهای اسلامی اقدامی مناسب باشد.
هم چنین استفاده از فرصت ارتباط دوستانه با کشورهای همسایه میانمار از جمله، چین و بنگلادش برای اعمال فشار بر دولت میانمار و نیز کمک به آوارگان می تواند موثر باشد.

درخاتمه ضمن قدردانی مجدد از خدمات تاریخی جنابعالی خودم و همگان را به توجه به این کلام رسول الله(ص) توصیه می کنم که فرمود: کسی که صدای دادخواهی انسانی (نه مسلمانی) را بشنود و او را اجابت نکند مسلمان نیست.

و به کلام امام علی(ع) در روز عید غدیر اشاره می‌کنم که به مالک فرمود مردم یا برادر دینی تو هستند یا مانند تو انسانند.

با آرزوی توفیق بیشتر برای جنابعالی و همکاران محترم.

احمد مازنی نماینده مجلس دهم
 هیجدهم شهریور یکهزارو سیصد و نود و شش.


منبع: الف

همسر نتانیاهو به فساد مالی متهم شد

دادستان کل رژیم صهیونیستی برای سارا نتانیاهو همسر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به اتهام سوء استفاده از اموال دولتی پرونده قضایی گشود.

به گزارش ایرنا به نقل از بی بی سی عربی، وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی دیروز از تشکیل پرونده درباره سارانتانیاهو توسط دادستان کل این رژیم پس از بررسی شکایت از وی به جرم کلاهبرداری، تقلب و خیانت در امانت خبر داد.

بر اساس گزارش وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی، سارا با کمک یکی از معاونانش در سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ در حالی که دو آشپز با حقوق دولتی مشغول کار در نهاد نخست وزیری بوده اند، مدعی نبود نداشتن آشپز شده و برای مهمانی هایش از خزانه دولت پول دریافت می کرده است. 

سارا نتانیاهو به هزینه کردن بیش از ۱۰۲ هزار دلار سوء استفاده از اموال دولتی در مصارف شخصی متهم شده است.

وی می تواند در جلسه دادستانی از خود دفاع کند.

منابع صهیونیستی گزارش دادند که همسر نتانیاهو چهارشنبه هفته گذشته به مدت دو ساعت در مرکز مبارزه با فساد رژیم صهیونیستی در نزدیکی تل آویو مورد بازجویی قرار گرفتته است.
بنا به اعلام رسانه های صهیونیستی تاریخ جلسه محاکمه ساره نتانیاهو ظرف چند روز آینده اعلام می شود.

بنیامین نتانیاهو در صفحه توییتر خود ادعاها علیه همسر خود را بی اساس خوانده است .
وی نیز که مدت ۱۱ سال نخست وزیر اسرائیل بوده است، به دو فقره فساد متهم است که یکی از آنها مربوط به دریافت رشوه از تجار و دیگری تبانی با صاحب امتیاز یک روزنامه اسرائیلی برای تضعیف روزنامه رقیب آن است.

تحقیقات در باره پرونده فساد مالی نخست وزیر رژیم صهیونیستی و همسر وی، باعث گمانه زنی ها در رسانه های صهیونیستی در باره امکان استعفای وی شد. 

اخبار مربوط به پرونده فساد مالی سارا نتانیاهو در همان روزی نشر شد که دیوان عالی رژیم صهیونیستی با صدور حکمی از بنیامین نتانیاهو خواست که جزییات تماس‌های خود با شلدون آدلسون سرمایه دار یهودی-آمریکایی را آشکار کند.


منبع: الف

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

برترین ها: ریختن و نشت مایعات، چه جوهر باشد یا قهوه، یا آب یا روغن، همیشه آزاردهنده است به خصوص اگر جایی را لکه دار کند. اما همان طور که در این مجموعه تصاویر هنر تصادفی، گاهی از دست دادن چیزی می‌تواند منجر به یک شگفتی غیرمنتظره و خوشایند شود. ممکن است تصاویر زیر عمدی به نظر برسند، اما همه آن‌ها کاملا تصادفی به وجود آمده و ثابت می‌کنند که هنر واقعا در چشم بیننده است.

جوهر ریخته شده روی انگشت شبیه یک جنگل سوخته

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

 

این لکه روی میز شبیه سگی است که یک بوی خوب شنیده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه روی دیوار شبیه پاندا

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یک لکه رنگ سیاه شبیه گوزن

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یک لکه رنگ سبز تیره در یک گالن شبیه یک قطره اشک شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

در فروشگاه رنگ این رنگ به شکل یک آتشفشان درآمده است

 هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

باقی مانده رنگ سیاه در ترکیب با رنگ سفید یک جنگل کوچک ایجاد کرده است

 هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

یک قطره قهوه با گذشت زمان شبیه یک چشم شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یین یانگ در یک قطره آب

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه آب شبیه به خرس

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه‌ای شبیه به موجود فضایی

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

شباهت لکه آب به سنجاب

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

این آب به شکل یک درخت روی زمین پخش شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه قهوه شبیه به کوسه

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه رنگ شبیه مغز انسان

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه آب شبیه ماهیگیر

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 


منبع: برترینها

«پیراشکی گوشت و چدار» را امتحان کنید!

در تهیه این پیراشکی‌ها از خمیر آماده استفاده می کنیم تا سریع تر آماده بشوند. می توانید آنها را در کنار سبزیجات کبابی میل کنید.

مواد لازم:

  •     گوشت چرخ کرده  ۴۵۰ گرم
  •     سیر ۲ حبه
  •     پیاز ۱ عدد بزرگ
  •     سس ورچستر شایر ۲ قاشق غذاخوری
  •     سس خردل ۲ قاشق چای خوری
  •     نمک به میزان لازم
  •     فلفل سیاه به میزان لازم
  •     پنیر چدار ۶۰ گرم
  •     آرد به میزان لازم
  •     خمیر هزارلا ۳۴۰ گرم
  •     تخم مرغ ۱ عدد بزرگ 

 پیراشکی گوشت و چدار

آماده کردن مواد برای تهیه پیراشکی گوشت و چدار:

۱٫ سیرها رو پوست بگیرد و ریز خرد کنید.

۲٫ پیاز رو پوست بگیرید و نازک خلالی کنید.

۳٫  پنیر چدار رو رنده کنید.

۴٫  تخم‌مرغ رو با چنگال کمی بزنید.

۵٫ می‌تونید طرز تهیه خمیر هزارلا رو در اینجا ببینید.

طرز تهیه:

۱٫ ماهیتابه نچسب بزرگی رو روی حرارت بالا گرم کنید. گوشت، سیر و پیاز رو در اون بریزید و برای حدود ۷ دقیقه تا گوشت قهوه‌ای بشه تفت بدین (هر از گاهی مواد رو هم بزنید). سس ورچسترشایر، سس خردل و کمی نمک و فلفل سیاه به مواد بزنید. اون‌ها رو با هم ترکیب کنید و از روی حرارت بردارید. وقتی ترکیب کاملا خنک شد، پنیر رو به ترکیب اضافه کنید.

۲٫ از قبل فر رو با حرارت ۲۲۰ درجه سانتی‌گراد گرم کنید. روی سطح کار کمی آرد بپاشید و خمیر هزارلا رو به شکل مربع ۳۶ سانتی متری باز کنید. اون رو به شکل ۴ مربع ۱۸ سانتی متری برش بزنید. به طور مساوی از ترکیب گوشت روی خمیرها بذارید، با قلمو به لبه‌های خمیرها تخم‌مرغ بزنید و اون‌ها رو از یک گوشه گرفته و روی گوشه روبرویی برگردونید تا به شکل مثلث دربیان. کناره‌های خمیر رو با فشار ببندید.

۳٫پیراشکی‌ها رو در سینی فر که در اون کاغذ روغنی پهن کردید بذارید و روی آن‌ها کمی دیگه تخم مرغ بمالید. روی هر پیراشکی رو ۲ برش بزنید و اون‌ها رو برای ۱۰ دقیقه در یخچال بذارید. پیراشکی‌ها رو برای حدود ۲۰ دقیقه تا زمانی که طلایی قهوه‌ای بشن در فر بپزید. پیراشکی‌ها رو به همراه سبزیجات کبابی سرو کنید.


منبع: برترینها

ورزش‌های استقامتی برای مردان سخت‌تر از زنان است

ورزش های استقامتی ورزش در مردان چربی سوزی و ورزش تامین انرژی عضلات پیاده روی سریع و طولانی

یک تحقیق جدید که با موضوع میزان خستگی ناشی از ورزش های استقامتی در زنان و مردان صورت گرفت،مشخص کرد که میزان تحمل و خستگی ناشی از ورزش استقامتی در زنان بیشتر از مردان است و زنان در این ورزش ها دیرتر خسته می شوند.
مطالعات جدید که در مجله فیزیولوژی کاربردی منتشر شده است، نشان داده که ورزش‌های استقامتی برای مردان سخت‌تر از زنان است و مردان ورزش‌های استقامتی را چالش بر انگیزتر می دانند.
به گزارش ایران اکونومیست ‌به نقل از EXPress، بررسی‌های جدید نشان داده است که زنان در انجام ورزش‌های استقامتی کمتر خسته می‌شوند.

این ورزش‌ها شامل دویدن، شنا و پیاده روی سریع و طولانی مدت می‌شود. مردان ورزش‌های استقامتی را سریع‌تر و با قدرت بیشتری انجام می‌دهند و با این حال خستگی و سختی زیادی را در هنگام انجام این ورزش‌ها تحمل می‌کنند.

مدیر این تحقیقات می‌گوید: ما دریافتیم که زنان کمتر از مردان به هنگام انجام ورزش‌های استقامتی خسته می‌شوند. این در ورزش‌هایی که مفاصل کمتر حرکت می‌کنند و بیشتر ماهیچه‌ها وزن تحمل می‌کنند صدق می‌کند. مردان و زنان هر دو توانایی‌های بدنی بالایی دارند.

بررسی ها نشان داد که در استفاده از عضلات زنان ۱۵ درصد کمتر از مردان خسته می‌شوند.

بررسی ها همچنان نشان داد مردان و زنان هر کدام نیاز به تغذیه متفاوت برای تامین انرژی عضلات خود دارد.

مطالعات در سال ۲۰۱۶ نشان داده است که مردان با غذا خوردن بعد از ورزش هشت درصد بیشتر از زنان چربی می سوزانند. این‌ در حالی است که که زنان با غذا خوردن قبل از ورزش ۲۲ درصد چربی می‌سوزانند.

منبع/تی نیوز

#پیاده روی سریع و طولانی#تامین انرژی عضلات#چربی سوزی و ورزش#ورزش در مردان#ورزش های استقامتی

۵
۱۰۰۰

ارسال شده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ توسط آقای توکلی با موضوع سلامت مردان


منبع: دکتر سلام

عوارض مصرف داروهای ضد افسردگی در دوران بارداری

مصرف دارو در زمان بارداری سلامت جنین داروهای ضد افسردگی افسردگی در بارداری اختلالات روانی

دوران بارداری یک مقطع حساس و خاص برای زنان است که حالات و رفتار خاص دوران بارداری را باید با ارتباط موثر کنترل کرد زیرا در صورت مهار افسردگی های ناشی از زمان بارداری با قرص زن بیشتر در معرض اختلالات روانی قرار می گیرد.

مصرف داروهای ضد افسردگی در دوران بارداری با ابتلای کودک به مشکلات سلامت روانی ارتباط دارد
به گزارش روز جمعه گروه علمی ایرنا ازخبرگزاری یونایتدپرس، محققان دانمارکی در این مطالعه اطلاعات بیش از ۹۰۵ هزار کودک متولد دانمارک را در فاصله زمانی میان سال های ۱۹۹۸ و ۲۰۱۲ بررسی کردند. سلامت این کودکان برای بیش از ۱۶٫۵ سال مورد پیگیری قرارگرفته بود. در طول این دوره پیگیری ۳۲ هزار و ۴۰۰ کودک به یک اختلال روانی مبتلا شدند.
این درحالی بود که در این دوره بررسی ۱۵ ساله خطر ابتلا به اختلالات روانی درمیان کودکانی که مادرانشان در دوران بارداری داروهای ضد افسردگی مصرف نکرده بودند ، تنها پنج درصد بود.
اما این خطر در میان کودکان مادرانی که قبل از بارداری داروهای ضد افسردگی مصرف کرده بودند، ۱۱٫۵ درصد بود و در میان کودکان مادرانی که قبل از بارداری و در دوران بارداری داروهای ضد افسردگی مصرف کرده بودند و یا مادرانی که در دوران بارداری شروع به مصرف داروهای ضد افسردگی کرده بودند بیش از ۱۴٫۵ درصد بود.
با این حال محققان متذکر شدند از آنجاییکه این مطالعه یک رابطه علت و معلولی را نشان نمی دهد، باید یافته های این مطالعه را باید با احتیاط تعبیر کرد.
دکتر ‘ژیائوکین لو’ از دانشگاه اوهوش در دانمارک و همکارانش که از نویسندگان این مطالعه هستند، گفتند: مادران مبتلا به علائم شدید افسردگی بیشتر احتمال دارد که در طول بارداری به درمان ادامه دهند.
این محققان همچنین تایید کردند که گرفتن تصمیم برای متوقف ساختن و یا ادامه دادن به مصرف داروهای ضد افسردگی در دوران بارداری باید به صورت مشترک توسط بیماران و پزشکان صورت گیرد.
محققان گفتند: میان دو تا ۸ درصد زنان باردار در دوران بارداری داورهای ضد افسردگی مصرف می کنند.
این مطالعه در شماره ۶ سپتامبر مجله BMJ منتشر شده است.

منبع/ایرنا

#اختلالات روانی#افسردگی در بارداری#داروهای ضد افسردگی#سلامت جنین#مصرف دارو در زمان بارداری

۵
۱۰۰۰

ارسال شده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ توسط آقای توکلی با موضوع مراقبت های دوران بارداری


منبع: دکتر سلام

تماس تلفنی امیر قطر با ولیعهد سعودی

تماس تلفنی امیر قطر با ولیعهد عربستان

  شبکه خبری اسکای نیوز از تماس تلفنی شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان خبر داد.

به گزارش بامداد شنبه ایرنا، اسکای نیوز به نقل از خبرگزاری رسمی سعودی (واس) اعلام کرد که شیخ تمیم در این تماس تلفنی تمایل خود را برای مذاکره و بررسی خواسته های چهار کشور عربی(عربستان، امارات، بحرین و مصر) اعلام کرد.

اسکای نیوز افزود که محمد بن سلمان از تمایل شیخ تمیم امیر قطر در این باره استقبال کرده است.

خبرگزاری سعودی خاطرنشان کرد که جزئیات این موضوع پس از اینکه عربستان با امارات، بحرین و مصر در این باره به تفاهم رسیدند، اعلام خواهد شد.

خبرگزاری قطر نیز گزارش داد: امیر قطر با درخواست ولعیهد سعودی برای تعیین دو نماینده به منظور بررسی اختلافات میان دوحه و این چهار کشور به گونه ای که مغایر با حاکمیت کشورها نباشد، موافقت کرده است.

این خبرگزاری افزود که این گفت وگو با هماهنگی از سوی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا انجام شده است.

عربستان، مصر، امارات و بحرین ۱۵خرداد ۹۶ با ادعای حمایت قطر از تروریسم روابط خود با این کشور را قطع کردند، موضوعی که دوحه همواره آن را تکذیب کرده است.

کشورهای تحریم کننده قطر اول تیرماه فهرست شروط ۱۳گانه خود برای از سرگیری روابط با دوحه را از سوی کویت به قطر اعلام کردند. مقام های قطری با رد اتهام این کشورها، پیش شرط های آنها برای از سرگیری روابط را مغایر با حاکمیت این کشور دانستند.

از جمله خواسته‌های کشورهای تحریم کننده، تعطیلی شبکه خبری الجزیره، بسته شدن پایگاه نظامی ترکیه در قطر، توقف همکاری نظامی آنکارا با دوحه، کاهش روابط دیپلماتیک دوحه با تهران، قطع روابط با اخوان المسلمین، حزب الله لبنان و آنچه ارتباط با گروه‌های تروریستی القاعده و داعش عنوان شده است، به شمار می‌رود.


منبع: عصرایران

عربستان سعودی: قطر خبر تماس تلفنی را تحریف کرد/ توقف همه تماس ها

  ریاض بامداد شنبه اعلام کرد که هرگونه گفت و گو با قطر را به دلیل اقدام خبرگزاری این کشور مبنی بر تحریف مضمون تماس شیخ تمیم امیر قطر با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان متوقف می کند.
 
به گزارش بامداد شنبه ایرنا به نقل از خبرگزای فرانسه، امیر قطر روزگذشته در تماس با ولیعهد سعودی، تمایل خود را به نشستن پشت میز مذاکره برای حل بحرانی که بیش از سه ماه است میان دوحه و کشورهای تحریم کننده قطر (عربستان، امارات، بحرین و مصر) ادامه دارد، اعلام کرد.

خبرگزاری رسمی سعودی (واس) به نقل از یک مقام مسئول در وزارت امور خارجه عربستان اعلام کرد که دوحه دقایقی پس از این تماس، مضون آن را تحریف کرد و با اینکه تماس به درخواست قطر انجام شد، این کشور گفته است که تماس به درخواست دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا انجام شده و امیر قطر با درخواست ولیعهد عربستان برای تعیین دو نماینده از سوی دو کشور برای بررسی اختلافات موجود به گونه ای که مغایر با حاکمیت کشورها نباشد، موافقت کرده است.

این مقام سعودی گفت به همین دلیل ریاض هرگونه گفت و گو و تماس با دولت قطر را تا زمانی که اظهارات روشنی در این زمینه از سوی قطر صادر و در آن موضع این کشور به طورعلنی اعلام نشود، متوقف می کند.

عربستان، مصر، امارات و بحرین ۱۵خرداد ۹۶ با ادعای حمایت قطر از تروریسم روابط خود با این کشور را قطع کردند، موضوعی که دوحه همواره آن را تکذیب کرده است.

کشورهای تحریم کننده قطر اول تیرماه فهرست شروط ۱۳گانه خود برای از سرگیری روابط با دوحه را از سوی کویت به قطر اعلام کردند. مقام های قطری با رد اتهام این کشورها، پیش شرط های آنها برای از سرگیری روابط را مغایر با حاکمیت این کشور دانستند.

از جمله خواسته‌های کشورهای تحریم کننده، تعطیلی شبکه خبری الجزیره، بسته شدن پایگاه نظامی ترکیه در قطر، توقف همکاری نظامی آنکارا با دوحه، کاهش روابط دیپلماتیک دوحه با تهران، قطع روابط با اخوان المسلمین، حزب الله لبنان و آنچه ارتباط با گروه‌های تروریستی القاعده و داعش عنوان شده است، به شمار می‌رود.


منبع: عصرایران

فدراسیون فوتبال میانمار: تایید استعفای اعتراض آمیز مربی ایرانی

 

  فدراسیون فوتبال میانمار استعفای ‘رضا کردی’ سرمربی تیم ملی فوتسال این کشور جنوب شرق آسیا را در اعتراض به کشتار و شکنجه اقلیت مسلمان روهینگیا تایید کرد.
 
به گزارش ایرنا، تارنمای ‘الون’ روز شنبع نوشت: ‘رضا کردی’ سرمربی تیم ملی فوتسال در اعتراض به خشونت هایی که در ایالت راخین رخ داده است، پس از بیست و نهمین دوره بازی های جنوب شرق آسیا در مالزی، استعفا داد.

به نوشته این تارنمای، این سرمربی ایرانی تیم ملی فوتسال میانمار به خانه بازگشته است.
فدراسیون فوتبال میانمار اعلام کرد که رضا کردی استعفای خود را اعلام کرده است.

فدراسیون فوتبال میانمار: تایید استعفای اعتراض آمیز مربی ایرانی

وی از آوریل امسال قراردادی یکساله با فدراسیون فوتبال میانمار به عنوان سرمربی تیم فوتسال این کشور امضا کرد.

کیومرت هاشمی، رئیس کمیته ملی المپیک کشورمان با قدردانی از اقدام رضا کردی در قطع همکاری با فدراسیون فوتبال میانمار، این اقدام انسان دوستانه را ارزشمند و قابل تقدیر دانست .

کردی از سال ۲۰۰۸ در کشورهای قطر و کویت فعالیت کرده و پنج ماه است که هدایت تیم ملی میانمار را به‌عهده دارد.

در پی حملات ۲۵ اوت (سوم شهریور) ارتش میانمار علیه مسلمانان روهینگیا، دست کم ۴۰۰ تن کشته شدند و بیش از ۲۵۰ هزار روهینگایی به بنگلادش گریختند و این موضوع بحران انسانی را در پی داشته است.

روهینگیایی ها اقلیتی مسلمان در کشور عمدتا بودایی میانمار هستند که میانمار حق شهروندی آنها را نمی پذیرد.

کشتار مسلمانان روهینگیایی در میانمار در روزهای اخیر شدت گرفته و این دومین بار در سال جاری میلادی است که خشونت ها علیه این اقلیت قومی، موج عظیمی از آوارگان را به وجود می آورد.


منبع: عصرایران

پایان یک رکورد؛ کاپیتانی که پنالتی‌ده شد

خبرآنلاین: مهدی رحمتی در لیگ شانزدهم تا به حال ۲ پنالتی به حریفان داده است.

 پنالتی‌گیرترین دروازه‌بان لیگ برتر، حالا به جای پنالتی گرفتن به حریفان تیمش پنالتی می‌دهد. پنالتی گرفتن رحمتی، یکی از مهمترین نقاط قوت کاپیتان استقلال محسوب می‌شد.

هر تیمی که مقابل استقلال صاحب پنالتی می‌شد، نگران این بود که کدام بازیکنش روبروی بهترین پنالتی‌گیر ایران قرار بگیرد. نقطه قوتی که به نظر می‌رسد، کمرنگ‌تر از همیشه شده است. آخرین باری که مهدی رحمتی در جریان بازی پنالتی گرفت، دربی برگشت لیگ پانزدهم بود که مهدی طارمی ضربه پنالتی را زد و رحمتی موفق به مهار کامل آن شد. پس از آن، هر تیمی در جریان بازی به استقلال پنالتی زده دروازه رحمتی باز شده است. رحمتی در ضربات پنالتی هم آمار زیاد خوبی ندارد. مقابل ذوب آهن در فینال جام حذفی سال ۹۵، او همه پنالتی‌ها را گل خورد و فصل پیش مقابل صبای قم و السد، فقط یکی از ۵ پنالتی حریف را گرفت.

فصل پیش صنعت نفت آبادان و پیکان در لیگ برتر و نفت تهران در جام حذفی مقابل استقلال صاحب پنالتی شدند که همه آن‌ها، از پنالتی‌هایشان به گل رسیدند. این فصل هم صنعت نفت و سایپا در لیگ و گل‌گهر در جام حذفی به استقلال گل زده‌اند که تمام‌شان تبدیل به گل شد. رحمتی هر ۶ پنالتی آخری که حریف در جریان بازی زده را گل خورده و نتوانسته کمکی به تیمش بکند.

رحمتی از لیگ دهم تا شانزدهم، در هیچکدام از بازی‌های تیمش در لیگ برتر پنالتی هم نداده بود اما در این فصل، یک پنالتی در لیگ برتر به سایپا داد و امروز در جام حذفی هم روی حسن‌زاده خطا کرد. دو پنالتی در ۶ بازی، برای دروازه‌بانی که سال‌ها روی بازیکنان حریف در محوطه جریمه خطا نکرده بود. فعلا رحمتی، از روزهایی که منجی استقلال بود فاصله گرفته و نمی‌تواند در لحظات سخت، قهرمان تیمش باشد. دروازه‌بانی که تفاوت روزهای خوب و بدش، نتیجه روی اسکوربورد را برای استقلال تغییر می‌دهد.

منبع: برترینها

مورینیو: یونایتد مثل چلسی دفاعی بازی نمی کند

خبرگزاری ایسنا: سرمربی منچستریونایتد بار دیگر طعنه ای به تیم سابق خود و سرمربی ایتالیایی این تیم زد.

هفته چهارم رقابت های لیگ برتر انگلیس از امروز شنبه با برگزاری چند دیدار آغاز می شود که در یکی از دیدارهای این هفته منچستریونایتد باید به دیدار استوک سیتی برود. این دیدار در ورزشگاه بریتانیا برگزار خواهد شد.

ژوزه مورینیو که رابطه خوبی با کونته سرمربی چلسی ندارد، قبل از این دیدار گفت: شاید اگر به آمار نگاه کنید متوجه می شوید که سال گذشته تیمی توانسته است در لیگ برتر قهرمان شود که فوتبال دفاعی بازی کرده و روی ضدحملات برنامه ریزی کرد ولی ما قرار نیست اینطور بازی کنیم. بهترین بازی ممکن خودمان را انجام خواهیم داد و با توجه به کیفیتی که تیمم دارد در زمین حاضر خواهیم شد و برای برد تلاش خواهیم کرد. با این حال اگر روزی مجبور شویم فوتبال دفاعی بازی کنیم، این کار را انجام خواهیم داد. اگر استوک سیتی ما را تحت فشار قرار دهد باید قبول کنیم و کار دفاعی انجام دهیم.

سرمربی شیاطین سرخ اضافه کرد: اگر شما از من بپرسید که چطور بازی خواهم کرد به شما می گویم که قرار نیست با ۷ بازیکن دفاعی بازی کنیم. ۵ مدافع و دو هافبک دفاعی؛ کاری که بعضی تیم ها (چلسی) انجام می دهند. بلکه می خواهیم فوتبال هجومی بازی کنیم و بتوانیم به اهداف خود برسیم. با این حال ما منتظر هستیم تا در مواقع حساس کیفیت تیم را ببینیم. بازی با لستر وقتی در دقیقه ۶۰ پنالتی از دست می دهید سخت است ولی ما واکنش خیلی خوبی داشتیم. الان هم معتقد هستم موقعیت سختی داریم و دو بازی بعدی در لیگ برتر و لیگ قهرمانان می توانند کیفیت تیمی ما را در این فصل نشان دهند.

آخرین باری که منچستریونایتد در زمین استوک سیتی برنده شد جایی بود که سر الکس فرگوسن هدایت تیم را بر عهده داشت. بعد از آن یونایتد تحت هدایت مویس، فان خال و مورینیو به ۲ تساوی و ۲ شکست در این ورزشگاه رسیده است.


منبع: برترینها

مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

برترین ها: همه خانم ها به دنبال مردی ایده آل اند. مردی خوش قیافه، خوش اخلاق، پولدار، مهربان، قد بلند و… بله! اینها خوب است اما آیا پیدا کردن همچین مردی که تمام خصوصیات ایده آل شما را داشته باشد کار ساده ای است؟ خیر.

پس بهتر است که به جای منتظر ماندن برای مردی که سوار بر اسب آرزوها به سمت تان آید، خودتان دست به کار شوید. شما باید به دنبال مردی که بدان احتیاج دارید باشید. اما چه مردی می تواند خواسته های شما، به خصوص مهمترین شان، را برآورده کند؟ 

اگر دوست دارید بدانید که مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه خصوصیت بارزی باید داشته باشد، در ادامه مطلب با ما همراه باشید.

فروردین: باهوش و ماجراجو

شما زنی مستقل هستید، بنابراین به مردی واقعی احتیاج دارید. مردی که منطقی و باهوش باشد. تنها چنین مردی است که می تواند کنار شما دوام آورد. از آنجا که شما به سادگی قلب تان را نمی بازید، در انتخاب مرد زندگی تان نیز حساسیت زیادی به خرج می دهید. بنابراین وقت تان را با مردی که هوش و ذکاوت بالایی ندارد هدر ندهید. شما دوست ندارید که لحظه ای از وقت تان را به بطالت سپری کنید، از ساعت ها دراز کشیدن و تلویزیون دیدن، بیزارید. به جای آن دوست دارید که فعالیت های جدید را امتحان کنید. بنابراین مردی که در این ماجراجویی همراه تان باشد، می تواند دل شما را به دست آورد.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

اردیبهشت: بخشنده و قابل اعتماد

شما عاشق پول خرج کردن هستید. خودتان نیز تمام تلاش تان را می کنید تا زندگی مرفه ای داشته باشید و به تمام آنچه می خواهید، برسید، به همین دلیل مرد زندگی شما نیز باید دست و دلباز و بخشنده باشد. شاید کمیت برای شما اهمیت چندانی نداشته باشد اما از کیفیت نمی توانید ساده بگذرید. به عنوان مثال شما به جای خوردن همبرگر، رفتن به یک رستوران لوکس برای خوردن سوشی و استیک را ترجیح می دهید. علاوه بر بخشندگی، اعتماد نیز برایتان اهمیت زیادی دارد. شما خود آدم وفاداری هستید و برای رابطه عاطفی تان کم نمی گذارید، همین انتظار را نیز از طرف مقابل تان دارید.

خرداد: سازگار و روراست

از آنجا که شما دو شخصیت کاملا متفاوت دارید، می توانید از دو دیدگاه مختلف به اطراف تان نگاه کنید. شما از تغییرات لذت می برید، به همین دلیل رفتارهایتان نیز غیر قابل پیش بینی است. از این رو مرد زندگی شما باید فردی سازگار باشد. به عنوان مثال او باید بتواند یک روز که حوصله ندارید کنارتان بنشیند و تلویزیون تماشا کند و روز دیگر با شما هیجان انگیزترین تفریحات را تجربه کند. مرد شما نه تنها سازگار بلکه باید روراست باشد طوری که بتواند راز دلش را با شما به سادگی در میان بگذارد.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟
تیر: مهربان و بالغ

از آنجا که شما فرد حساسی هستید، باید اطرافیان تان را با احتیاط انتخاب کنید. احساسات شما از متولدین ماههای دیگر بیشتر است به همین دلیل سزاوار یک مرد مهربان و حامی هستید. شاید برای بسیاری از خانم ها مهربانی مهمترین عامل نباشد ولی برای شما در اولویت قرار دارد، فردی که همیشه مراقب تان باشد و تحت هر شرایطی دوست تان داشته باشد. از طرف دیگر شما از مردهایی که مدام در حال بازی کردن هستند یا این که دوست دارند با رفتارشان حسادت شما را برانگیزند، لذت نمی برید. مرد زندگی شما باید بالغ و پخته باشد.

مرداد: با انگیزه و حامی

شما دوست دارید که در تمام مراحل زندگی برنده باشید. آنجا که صحبت از انگیزه باشد، شما حرف اول را می زنید. برای کارهایی که آغاز می کنید تمام انرژِی تان را می گذارید تا موفقیت شما حتمی شود. رابطه عاطفی شما نیز از این قائده مستثنی نیست. بنابراین به شریکی احتیاج دارید که مثل شما فردی با انگیزه باشد. به علاوه حمایت طرف مقابل تان نیز برایتان اهمیت زیادی دارد. دوست ندارید با فردی زندگی کنید که روی مبل بنشیند و منتظر نشانه ای از شما باشد. او خودش باید برای ابراز عشق به سمت تان آید. مردان خجالتی و آرام در زندگی شما جایی ندارند.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

شهریور: صبور و قدردان

شما گاهی مرموز می شوید، در این شرایط طرف مقابل تان باید صبور باشد. آنگاه که شما برای تصمیم گرفتن احتیاج به زمان بیشتری دارید، مرد زندگی شما باید صبور باشد و در تمام این مراحل همراه تان باشد، نه این که مدام به شما فشار آورد. علاوه بر آن، او باید نسبت به کارهایی که شما برای این رابطه می کنید، شکرگزار و قدردان باشد. به عنوان مثال قدر تلاش هایی که برای سورپرایز او کردید را بداند، در غیر این صورت در زندگی شما جایی ندارد.

مهر: وفادار و اجتماعی

اگر چه وفاداری خواسته تمام زنان است اما متولدین ماه مهر می خواهند که همسرشان ۱۰۰ درصد به او وفاردار باشد. از آنجا که آنها افراد باهوشی هستند و مدام در حال فکر کردن اند، نباید لحظه ای به مرد زندگی شان شک کنند. بنابراین وفاداری از مهمترین خصوصیات مرد ایده آل متولدین مهر است. به علاوه، او به مردی اجتماعی نیاز دارد. از آنجا که شما می توانید با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کنید و مرکز توجه باشید، دوست دارید که همسرتان نیز در این راه همراهی تان کند.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

آبان: قوی و احساساتی

شکی نیست که شما فردی قوی هستید بنابراین شریک زندگی تان نیز باید قوی تر از شما باشد تا بتوانید به او تکیه کنید. تنها مردی که عاشق چالش و رقابت است می تواند دل شما را به دست آورد. شما دوست دارید با مرد زندگی تان در مورد مسائل سیاسی و فلسفی بحث و گفتگو کنید و اطلاعات تان را با هم به اشتراک گذارید. مردی که با شما به بیرون از خانه بیاید و لذت بردن از زندگی را بلد باشد، به بیان دیگر، مردی که احساسات را به خوبی درک کند و قدرت از خصوصیات بارز او باشد.

آذر: نفوذپذیر و شوخ طبع

آذری ها به مردانی که به راحتی در مورد احساسات و عواطف خود سخن می گویند، احتیاجی ندارند، مرد آنها باید به محیط و شرایط اطرافشان حساس باشند، موقعیت های مختلف را درک کنند و بر اساس آنها بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند. آنها باید قادر باشند که مهارت های خود را در هر شرایطی به کار گیرند. شوخ طبعی نیز از دیگر ویژگی های مردان ایده آل آذری هاست. کسی که بتواند بخندد و بخنداند. اگر مردی نفوذپذیر و شوخ طبع باشد، مطمئنا شریک زندگی ایده آلی برای شما خواهد بود.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

دی: سخت کوش و مستعد

شما فرد سیاستمداری هستید. دوست دارید که شریک زندگی تان کل هفته را با سخت کوشی تمام کار کند و به همان نسبت آخر هفته را تنها به بازی و خوشگذرانی بگذراند. شما به اهداف، محدودیت های زمانی و ددلاین ها اهمیت زیادی می دهید.  بنابراین مرد شما نیز باید به این قواعد اعتقاد داشته باشد، نه کسی که شما را از راهی که می روید، منحرف کند. او نه تنها باید الهام بخش شما در کار و اهداف زندگی تان باشد بلکه باید در خوشی ها نیز پابه پای شما بچگی کند. از آنجا که شما فردی سخت کوش هستید، لیاقت بهترین خوشی ها را نیز دارید.

بهمن: جذاب و عاقل

همه ما به دنبال مردی جذاب هستیم اما بهمنی ها به این مورد بیش از دیگران توجه نشان می دهند. شما فردی خلاق، فریبنده و با احساس هستید، از این رو به ظاهر طرف مقابل تان نیز اهمیت می دهید. یک مرد جذاب نه تنها به خود بلکه به شما نیز توجه نشان می دهد و این برای شما بسیار ارزشمند است. شما در کنار هم یک زوج ایده آل و دوست داشتنی خواهید بود. اما جدا از ظاهر، ذهن خلاق طرف مقابل نیز برایتان بسیار اهمیت دارد. مردان عاقل، آنها که ذهن شان در موقعیت های مختلف به خوبی کار می کند، ایده آل شما خواهند بود.

 مرد ایده آل متولدین ماههای مختلف چه کسی است؟

اسفند: دلسوز و مشوق

شما قلبی بزرگ دارید طوری که بی وقفه به دیگران محبت می کنید، پس طبیعی است که انتظار شما از شریک زندگی تان نیز چنین باشد. در گذشته شما افرادی حضور داشتند که از مهربانی بویی نبرده بودند، به همین دلیل شما آنها را از زندگی تان حذف کردید.

یک مرد مهربان و دلسوز احساسات شما را به خوبی درک می کند و این به شما آرامش می دهد. آقایانی که مشوق های خوبی هستند و شما را وادار می کنند تا احساساتی تر، کنجکاوتر و هنرمندتر عمل کنید، نیز از مردان ایده آل شما خواهند بود. در کنار مردی که شما را به زندگی بهتر تشویق می کند، خوشحال ترین خواهید بود.


منبع: برترینها

گفتگوی صریح با بهروز افخمی: هفت سینما را زنده کرد

ماهنامه همشهری ۲۴ – محمد شکیبانیا: اولین برخورد من با بهروز افخمی به بیست سال قبل باز می گردد. من مدیر هنرستان سینمایی «روایت فتح» بودم و او متواضعانه پذیرفته بود علم تحلیل فیلم هنرستان باشد. آن موقع «آقا بهروز» یک کارگردان خلاق و جنجالی شناخته می شد و روحیه معلمی اش، به روز بودن و آشنا بودنش با سینمای دنیا و دانش و مطالعه اش در ادبیات ایران و جهان برای ما بسیار جذاب بود. بعدها که او مدتی نماینده مجلس بود، مدتی خارج از ایران زندگی کرد و در این حرکت آخر مدتی مجری برنامه سینمایی «هفت» بود.

رنگ و بوی جنجال ها و حرف و حدیث هایی که همیشه درباره اش به راه بود، تغییر کرد و اکنون افراد سرشناسی در سینمای ایران خود را از منتقدان سرسخت او می دانند. او البته موافق این نگاه نیست و این را نتیجه غوغای مخالفانِ- به زعم خودش- اندکش می داند. سوال های ما از او درباره برنامه «هفت» و وضعیت سینمای ایران بسیار بی پرده بود و او هم همین طور صریح پاسخ داد.

گفت و گوی صریح با بهروز افخمی: هفت سینما را زنده کرد

بگذارید حاشیه نرویم. حتما قبول دارید که تعداد زیادی از مخاطبان برنامه هفت در دوره شما از آن عصبانی اند و به نرم تعداد کمتری هم رویه برنامه را پسندیده اند. می خواهم گفت و گو را با سوال هایی که همین مخاطبان ناراضی دارند شروع کنم و جواب های شما را درباره آنها بشنوم.

البته نسبت مخاطبان برنامه هفت دقیقا برعکس است. در مجموع ممکن است فقط حدود ده هزار نفر از آن عصبانی باشند و حدود ده میلیون نفر موافق!

در مورد این اعداد که حتما با هم توافق نداریم. تصور نسل من از شما فیلمسازی بود که هر چند سال یک بار فیلم های کنجکاوی برانگیزی می ساخت و ما هم با اشتیاق آنها را تماشا می کردیم. بگذارید صریح بگویم که یکی از شایعات موجود در مورد شما این است که وقتی در سال های اخیر نتوانستید فیلم های خوبی بسازید، تصمیم گرفتید حوزه کاری دیگری را امتحان کنید و به سراغ برنامه سازی بروید.

می گویم کمتر از یک هزارم مردم این طوری فکر می کنند. اگر فرض کنیم حدود دو- سه میلیون نفر به سینمای ایران توجه دارند، حدود سه چهار نفر فقط این تصوری را که گفتید دارند. آنها چنین حرف هایی را آن قدر تکرار می کنند که خودشان هم باور می کنند و بعد هم فرض را بر این می گذارند که اکثریت اند. به قول شاعر «خط غلط، دفتر غلط، املا غلط، انشا غلط!…» کی گفته زمانی که اجرای برنامه هفت به من پیشنهاد شد، مدتی بود که فیلم نساخته بودم؟ به دردبخور بودن یا نبودن فیلم هایم را هم باید از مردمی که فیلم را دیده اند پرسید. از کسی که می گوید من از بس «روباه» را دیده ام، دیالوگ هایش را از حفظ هستم، باید پرسید نه از کسی که اصلا فیلم را ندیده و به طور کلی فیلم نمی بیند.

البته «روباه» اصلا فروش خوبی نداشت.

«روز شیطان» هم ۲۵ سال پیش تقریبا همین وضعیت را داشت؛ یک فیلم جاسوسی واقع گرا در هیچ جای دنیا پرفروش نمی شود.

واقعا فکر می کنید «روباه» فیلمی به کیفیت «روز شیطان» است؟

به نظرم فیلم بهتری هم از کار درآمده. اما هر دو از مشکلاتی که موقع ساختن فیلم جاسوسی در ایران اتفاق می افتد، صدمه خورده اند. مثلا قبل از فیلمبرداری بازیگران را تهدید می کنند و نمی توانی از بازیگرانی که می خواهی، استفاده کنی. در هر دو فیلم نقطه ضعف از جانب بازیگرهاست ولی روی هم رفته «روباه» فیلم بهتری است.

اساسا چرا اجرای برنامه هفت را قبول کردید؟ مگر وقتی از کانادا برگشتید اصرار نداشتید که سینمای ایران کاملا مرده؟ پس چرا اجرای مهم ترین برنامه سینمایی کشور را قبول کردید؟

اتفاقا چون گفته بودم سینمای ایران مرده و آقای ایوبی باید استعفا بدهد، ساخت هفت را به من پیشنهاد دادند. یک سری یادداشت در روزنامه «هفت صبح» نوشته بودم که مضمونش همین بود و یک مصاحبه با روزنامه «شرق» انجام دادم که فکر می کنم همان مصاحبه کار دستم داد.

در آن مصاحبه گفته بودم تماشاچی های فیلم های ایرانی به زیر ده میلیون نفر رسیده اند و اگر اوضاع تا پاین سال همین طور پیش برود، آقای ایوبی باید استعفا بدهد. یکی- دو ماه بعد آقای پورمحمدی [معاون وقت سیما] صدایم کرد و ساخت هفت را پیشنهاد داد.

چرا آن روزها معتقد بودید که سینمای ایران مرده؟

وقتی کمتر از ده میلیون بلیت فروخته می شود، یعنی فقط سه درصد مردم ایران به سینما می روند. سه درصد از یک کشور هشتاد میلیونی، می شود حدود دو و نیم میلیون نفر. اینها حاضرند سال سه- چهار بار به سینما بروند و در مجموع حدود هفت- هشت میلیون بلیت می خرند. عده دیگر هم فقط منتظرند با خانواده فیلم کمدی تماشا کنند که ممکن است دو- سه بار در سال اتفاق بیفتد. هیچ مبالغه ای نیست اگر بگوییم ۹۷ درصد مردم ایران سینما نمی رفتند. همین الان هم می توانیم بگوییم نود درصد مردم ایران هنوز سینما نمی روند. اما برنامه هفت باعث شد که این سه درصد تبدیل بشود به چیزی حدود ده درصد. چون ما سال گذشته ۲۷ میلیون تماشاچی داشتیم.

خب این یک ادعاست که نمی شود به راحتی ثابتش کرد. قطعا فقط برنامه هفت تاثیرگذار نبوده. سال پیش هم تبلیغات ماهواره ای داشتیم، هم کیفیت فیلم ها خوب بود. سالی بود که «ابد و یک روز» و «فروشنده» اکران شدند و همه عوامل باعث شدند فروش پارسال استثنائا بالا برود. به همین دلیل فروش امسال هم با سال قبل قابل مقایسه نیست.

یک عادت ناپسند وجود دارد که عده ای سرشان را زیر برف می کنند و فکر می کنند اگر خودشان چیزی نمی بینند، لابد چیزی وجود ندارد. فکر می کنند که اگر با هم یک خرافه را تکرای کنند و در کامنت هایشان بنویسند کم کم تبدیل به حقیقت می شود. وقتی من حرفی می زنم که باعث می شود حدود هزار کامنت فحش بیاید، اگر دنبال اینها را بگیرید متوجه می شوید که کلا دویست- سیصد نفر هستند با اسم های مستعار. وقتی این فحش ها را می نویسند، باعث نمی شود من باور کنم ماجرای واقعی ای که دارد در جامعه می گذرد، حرف همین افراد است.

درباره دلایل موفقیت یا رشد و رونق سینما ایران هم همین طور است؛ من منکر تاثیر تبلیغات شبکه «جم»، یا رشد سالن ها و کیفیت نمایش آنها نیستم، اما آن کسی که منکر تاثیر برنامه هفت است عمدا نمی خواهد قبول کند که این برنامه در رشد و رونق سینما تاثیر داشته. چنین آدم هایی اصلا از تلویزیون تصوری ندارند. اینها همان هایی هستند که می گویند هیچ کس تلویزیون تماشا نمی کند. خودشان تلویزیون تماشا نمی کنند و فکر می کنند هیچ کس هم نمی بیند.
این تصورات و این خیالات هیچ ربطی به واقعیت جامعه ندارد. من عادت دارم پیاده روی کنم و هیچ احتیاجی به این تصورات ندارم. وقتی من در خیابان راه می روم، نیازی ندارم حرف های آنها را بخوانم. آنها مشغول صفحه موبایلشان هستند و از این طریق در دنیا زندگی می کنند، درواقع در دنیای واقعی زندگی نمی کنند و در عالم مجاز زندگی حضور دارند.

من همان وقتی که فیلم «عروس»، سریال «کوچک جنگلی» و «شوکران» را ساختم و نماینده مجلس شدم، آدم شناخته شده ای بودم. ولی محبوبیت و شهرتم با امروز اصلا قابل مقایسه نیست. در یک سال اخیر، چیزی جز «بارک الله»، «دمت گرم»، «آفرین» و «ما فلان فیلم را که در برنامه شما مطرح شد، کنجکاو شدیم ببینیم» از مردم نشنیده ام. مواردی که کسی بگوید «آقا این چه برنامه ای است ساختی؟» یا «چرا چنین مواضعی گرفتی؟» به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. البته خب می دانم که خیلی ها آن قدر عصبانی هستند که جلو نمی آیند حرف بزنند.

البته یک خاطی شایع هم در این وضعیت پیش می آید؛ خطایی که اطراف مدیر یک رسانه یا مجری تلویزیون شکل می گیرد. بالاخره کسانی اطراف او هستند و می گویند طرفدار برنامه هستند. کسانی هم که به یک برنامه پیامک می دهند، حتی اگر نقد کنند، طرفدار برنامه اند. ولی اغلب کسانی که خوششان نمی آید، اصلا روی برنامه مکث نمی کنند. درباره برنامه هفت هیچ بازتاب پژوهش شده ای از طرف تلویزیون وجود داشت که چند درصد مخاطب دارد؟

بله، چهارده درصد در برنامه های معمول و اگر در ماه های آخر و در ایام جشنواره آمار گرفته باشند، قطعا چیزی حدود بیست درصد بوده که خیلی خوب است. این که می گویم محبوبیت من از همیشه بیشتر شده، برای خودم مهم نیست. مهم این است که وقتی برنامه ای به پانزده تا بیست میلیون بیننده می رسد، اگر از هر بیست نفر بیننده برنامه، یک نفر به هر دلیلی تصمیم بگیرد هفته بعد به سینما برود، می شود یک میلیون بلیت و یعنی ده میلیارد تومان فروش. در حالی که فروش سینمای ایران در سال پررونق گذشته، در مجموع هفته ای به پنج میلیارد تومان هم نرسید. اگر این اتفاق می افتاد، فروش دو برابر رقم پارسال می شد که این فقط به خاطر برنامه هفت بود. بنابراین باید بگوییم از هر پنجاه نفر بیننده تلویزیون، یک نفر ممکن است هفته بعدش سینما رفته باشد.

واقعا این آمارها این قدر دقیق و درست است؟ در دوران انقلاب دانشگاه تهران پر می شد از اعلامیه های منافقین. طوری که همه فکر می کردند دانشگاه تهران پرشده از این افراد. اما فقط پنج نفر بودند که اعلامیه می چسباندند.

اکثر بیننده های تلویزیون اکثریت خاموشی هستند که ما اغلب به آنها دسترسی نداریم تا نظر واقعی شان را بدانیم. این که آنها تصمیم بگیرند بروند سینما هم بحث دوم است. یعنی ممکن است کسی از برنامه خوشش نیاید و اصلا به همین دلیل برود فیلم را ببیند. اما تصور من این است که واکنش اغلب گروه های مرجع، یعنی اهالی سینما، نسبت به برنامه هفت را نمی شود انکار کرد.

این را هم انکار می کنم! مجموع کسانی که نسبت به هفت معترض اند، فقط ده نفر هستند. ده نفری که در سینمای ایران مدیران را انتخاب می کنند، رانت ها را بین خودشان تقسیم می کنند و… کسانی که خانه سینما را اداره می کنند.

واقعا می شود تعداد مخالف ها را به ده نفر محدود کرد؟

واقعا ده نفر هستند. ده نفری که فکر می کنند جو را کنترل می کنند.

یعنی به نظر شما سرشاخه هایشان ده نفر هستند؟

این ده نفر، همان کسانی اند که سینمای ایران را از بین بردند، تماشاگرهای سینمای ایران را به زیر ده میلیون رساندند و می گفتند فیلم اصلا برای تماشاگر ساخته نمی شود. می گفتند فیلم برای این ساخته می شود که ما پول های دولت را بگیرم و خرج کنیم.

گفت و گوی صریح با بهروز افخمی: هفت سینما را زنده کرد

خب وقتی شما می گویید این افراد پول های دولت را می گیرند، ممکن است این اتهام را علیه خودتان هم استفاده کنند. می گویند بهروز افخمی خودش یک مدت بودجه دولتی می گرفت و فیلم می ساخت و از وقتی دیگر به او پول ندادند، شروع  کرد حرف زدن علیه همه.

تمام این مزخرفاتی که می گویند خلاف حقیقتِ آشکار است. آدم باید «شاباجی خانم» و یک مزخرف گوی آسمان ریسمان باف باشد که این حرف ها را بزند. آدم های خیلی ساده لوح هم این حرف ها را باور می کنند. من «روباه» را با پول دولت ساختم و قبل از آن «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را ساختم که تهیه کننده اش خصوصی بود. پس این حرف غلط است. چون من هم سریال «کوچک جنگلی» را با پول دولت ساخته ام، هم با پول بخش خصوصی فیلم های موفقی کارگردانی کرده ام. فیلم سفارش دولت هم ساخته ام که خوب درآمده.

این ادعاهایی که اصلا تفاوت بین «فیلم دولتی» و «فیلم سفارشی» و فیلم بخش خصوصی را نمی فهمد، خنده دار است. باید از این آدم ها پرسید می دانی سینما چند تا نقطه دارد؟ اصلا می توانی یک متن فارسی را از روی کاغذ بدون غلط بخوانی؟ چون به من بودجه نداده اند، برنامه هفت را ساخته ام؟ کی به من بودجه نداده بودند؟ من که داشتم پشت سر هم فیلم می ساختم! اصلا زمانی که آقای پورمحمدی صدایم کرد، گفتم سه ماهه برنامه را تحویل می دهم به مجری شما و می روم. گفت: «حرف حسابی بزنم، تو که سه ماهه نمی توانی. واقعا باید بین شش ماه تا یک سال از زندگی ات را سر این کار بگذاریم». و دیدم دارد راست می گوید.

اصلا اگر بخواهم صریح تر باشم، باید بگویم این حرف هایی که علیه من می زنند از سوی فحاش های اینترنتی است؛ آدم هایی که برای جلب نظر هر چیزی می گویند و فقط کسانی باور می کنند که عقب افتادگی ذهنی داشته باشند. واقعا معلوم نیست کسی که این حرف ها را می زند، آُسمان ریسمان به هم می بافد؟

من فکر نمی کنم کاملا این طور باشد. چون گاهی اوقات آن خطای فاصله نزدیک نمی گذارد آدم با واقعیت رو به رو شود. بگذریم که ما در ایران ارزیابی و سنجش دقیق نداریم که بدانیم حرف چه کسی درست است.

وقتی به ما می گویند که پانزده میلیون بیننده دارید و در شب های جشنواره احتمالا به بالای بیست میلیون بیننده رسیده ایم، معیار داریم. چون سنجش افکار تلویزیون با این ممکن که ممکن است خطا کند ولی دستگاه بسیار عریض و طویلی است که به هیچ وجه با حرف های روی هوا قابل مقایسه نیست. من به فضای مجازی می گویم فضای مزاجی؛ یعنی ممکن است هر حرفی از روی مزاج آدم در آن گفته شود.

آمار پانزده تا بیست میلیون نفر خیلی محکم تر از این است که یکی بگوید شبکه تلویزیونی «جم» تاثیر بیشتری داشته و هفت اصلا تاثیر نداشته. این که تلفن ها تبدیل شده به تلفن هوشمند و باعث شده هر حرفی که می زنیم، در معرض دریافت ده هزار نفر باشد، باعث نمی شود حرف ها هم ارزشش از حرف های پای تلفن بیشتر شود. قدیم ها خاله خان باجی ها تلفن را بر می داشتند و راجع به مردم و فامیل وراجی می کردند. همین اتفاق الان توسعه پیدا کرده که اصلا نباید جدی گرفته شود.

البته در جمع های واقعی هم که آدم ها با موقعیت فیزیکی مشخصی وجود دارند و مثلا در یک جمع صد نفره، فقط ده نفر حرف می زنند و بقیه تماشاچی هستند.

باید به این هم توجه کنیم که از آن ده نفر شاید فقط یک نفر ارزش گوش دادن داشته باشد. نظر نود درصدشان به درد نمی خورد. حرف من این است که اطلاعاتی که شما دارید یا ادعایی که در مورد این اطلاعات دارید، اصلا اعتبار ندارد. من برنامه خودم را ساخته ام و نظرات خودم را گفته ام و اصلا برایم اهمیت نداشته که کسی خوشش بیاید یا بدش بیاید. زمانی که «شوکران» را ساختم، پرستاران مقابل مجلس و وزارت ارشاد جمع شدند و اعتراض کردند. آن موقع یادداشتی خطاب به پرستاران نوشتم که فیلمسازی به شما ربطی ندارد. من دارم فیلم خودم را می سازم و شما هم مواظب باشید مردم را در اثر اشتباهات بیمارستانی نکشید!

چون اگر قرار باشد من روزی درباره اشتباهاتی که باعث می شود شما هرسال هزاران نفر را در بیمارستان بکشید، فیلم بسازم حق دارم و شما باز هم حق اعتراض یا دخالت ندارید. آن موقع هم داشتم فیلم خودم را می ساختم و هیچ اهمیتی نمی دادم فیلم مورد توجه مردم قرار بگیرد یا نه! ولی معلوم شد که مورد توجه قرار گرفته است.

صراحت شما در اجرا هم از همین کاراکتری که برای خودتان ترسیم کرده اید، می آید؟ ایرانی ها همیشه از صراحت پرهیز دارند و همیشه در پرده ای از تعارف و رودربایستی حرف می زنند. ولی شما به طور مثال درباره «فروشنده» اصغر فرهادی خیلی صریح موضع منفی گرفتید. این صراحت زا همان استراتژی شما و کاراکترتان می آید یا واقعا «فروشنده» این قدر بد بود که تعارف را کنار گذاشتید؟

من برای این که خودم باشم، هیچ اصراری نمی کنم. اما صراحت برنامه هفت برای این بود که عده ای سال ها و به طور پیگیر اصرار داشتند سینمای ایران را تعطیل کنند و کم کم به نتیجه رسیده بودند. ما دیدیم که سینمای ایران مرده و عده ای هم مدام اصرار دارند که نمرده و خیلی هم زنده است و جشنواره می رود و جایزه می گیرد. حرف های مزخرفی درباره علایم زندگی سینمای ایران می زدند که هیچ ربطی به واقعیت نداشت.

واقعیت، آمار است؛ فروش سینماها نشان می دهد بیشتر از۹۵ درصد مردم اصلا سینما نمی روند. بنابراین فکر کردیم کاری کنیم. در دعوا بین کسی که سینما را دوست دارد و فکر می کند که می توانیم سینمای ملی داشته باشیم و اعتقاد دارد سینمای ایران موجود عزیزی است، با کسانی که می خواهند آن را بکشند، که حلوا خیر نمی کنند. در این دعوا، کسانی که منافعشان تهدید شده، جنجال و جوسازی می کنند، دروغ می گویند، فحش می دهند و وانمود می کنند همه مردم با این حرف ها مخالف هستند. این یک جنگ است مثل همه جنگ های دیگر.

در همین انتخابات اخیر ببینید که چه بی اخلاقی ها، فحاشی ها و آبروریزی هایی شد. در دعوای ما هم تعجبی ندارد کسی که می خواهد جنگ نکند، برود یک گوشه عافیت بنشیند. کسی که می خواهد جنگ  کند، باید آماده باشد برای این که بدنامش هم کنند، دروغ بگویند و جعل سند کنند. چنان که در مورد ما کردند و گفتند که برای هفت هشتصد میلیون تومان دستمزد گرفته ایم، در صورتی که فقط شش ماه از شروع برنامه گذشته بود.

خب چرا شفاف سازی نمی کنید تا جلوی شایعات گرفته شود؟

دوست ندارم به این سوالات مبتذل جواب بدهم. اما تمام دستمزدم برای برنامه هفت و برای یک سال و نیم کار در مجموع اندازه دستمزد کارگردانی یک کار سینمایی بوده که تلویزیون هنوز نصف آن را نداده.

خب بگذارید به سراغ یک زاویه دید دیگر برویم. وقتی سری جدید برنامه هفت شروع شد انتظار داشتیم به لحاظ اجرایی ساختار حرفه ای تری داشته باشد. انتظارمان از آقای افخمی که با رسانه های دنیا، ادبیات و سینمای جهان آشنا هستند، بالاتر برود. طرح نوآورانه ای هم داشتید ولی در عمل، کم کم در همه چیز شلختگی پیدا شد. در ریتم، اجرا، کیفیت آیتم ها و… چه اتفاقی افتاد که نتوانستید به استانداردهایی که خودتان دوست داشتید وفادار بمانید؟

این که بگوییم یک برنامه تلویزیونی موفق از قواعد تبعیت نمی کند، متناقض می شود. اگر از اصول برنامه سازی تبعیت نکرده ایم، پس چرا هفت موفق شده است؟

مناظره های انتخاباتی هم پرمخاطب است ولی ما می دانیم به خاطر حرف هایی است که در آن زده می شود. به خاطر شیوه جدل نامزدها و…

من نگفتم هفت برنامه پرمخاطبی بود، گفتم برنامه موفقی بود. موضوع این است که چیزی که دوست دارید ببینید، از واقعیت فاصله خیلی زیادی دارد با حرف هایی که در برنامه هفت زده شد، مردم متوجه سینمای ایران شدند. البته برخلاف تمایل من که می خواستم برنامه تولیدی و ضبطی و بار آموزشی اش بیشتر باشد، بعد از چهار ماه، به دلیل استقبال زیاد مردم از برنامه های زنده زمان جشنواره فیلم فجر، گفتند برنامه زنده باشد. بعد از آن طبیعتا تا حدودی شلختگی یا کم مایگی که مخصوص برنامه های زنده است، در برنامه پیش آمد. ولی در مجموع موفق بود چون مردم را متوجه سینمای ایران کرد. یک دلیل موفقیت، پربیننده بودن است.

نکته دوم این است که مردم شروع کردند به فکر کردن درباره این که مسعود فراستی درست می گوید یا نفر مقابلش که مثلا می گوید تو آدم فروش هستی و با سینمای ایران چه کارها که نکرده ای. به این فکر می کنند که اینها اصلا دعوایشان سر چیست؟ تعدادی از آنها کم کم کنجکاو می شوند برای سر درآوردن از وضعیت سینمای ایران، بعضی از فیلم ها را ببینند.

اگر همین ده نفر که سرسلسله مخالفان برنامه هفت هستند، واقعا دلشان برای سینما می سوخت، باید از بین خودشان دنبال یک مجری می رفتند که به اندازه کافی شرور باشد و اهل این باشد که دیگران را با خود دشمن کند و اهمیت ندهد که از فحش خوردن نترسد. برای این که مدل برنامه هفت برنامه موفقی بوده و باعث رونق سینمای ایران شده است.

ولی مخالفان هفت می گویند تماشاچی کیست؟ می گویند ما اصلا چرا باید تماشاچی داشته باشیم؟ می گویند ما فقط باید دولت را راضی کنیم. باید پول های رانت و هزینه ها و بودجه ای را که دولت در نظر گرفته و در اختیار وزارت ارشاد قرار داده، بین خودمان تقسیم کنیم و بعد برویم در جشنواره های خارجی جایزه بگیریم. اینها اصلا برای مردم کمترین ارزشی قائل نیستند.

گفت و گوی صریح با بهروز افخمی: هفت سینما را زنده کرد

ولی لحن برنامه هفت همیشه به سمتی رفته که حاشیه های آن را افزایش داده. همه ما می دانیم که بین بفرما و بنشین و بتمرگ تفاوت وجود دارد اما…

می فهمم چه می گویی. اما من می خواستم به آنهایی که دارند سینمای ایران را لایروبی می کنند، بگویم خفه شو و بتمرگ سر جایت!

قبول، ولی به قول خودتان بیست میلیون نفر داشتند شما را نگاه می کردند.

ما که به آن بیست میلیون نفر فحش ندادیم؛ به مخالفان سینمای ایران فحش دادیم. من در مورد فیلم «فروشنده» چه گفتم غیر از این که داستانش با عقل سلیم جور در نمی آید؟ آدمی که عقل متوسط داشته باشد، به او بر می خورد که چنین فیلمی را تماشا کرده. کجای این حرف ایراد دارد؟

متوجه حرف شما می شوم. ولی هم می توانید بگویید که این فیلم کاملا مزخرف و احمقانه است، و هم می توانید استدلال کنید که این فیلم خوب نیست. من فکر می کنم گاهی اوقات برنامه هفت در تند بودن ملاحظه مخاطب را کنار می گذاشت. یعنی شما فقط همان ده نفر را در نظر می گرفتید.

زمانی فیلمی مثل «دونده زمین» با پول ژاپنی ها ساخته می شود و به مردم توهین می کند و ملت را مسخره می کند، باید با تندترین تعبیرها به سازنده اش بگوییم که دیگر نبینیم از این حرکت بکنی!

وقتی با خود فیلمساز رودررو حرف می زنید، می توانید تعابیر تند به کار ببرید، اما وقتی این مسئله را برای گروه وسیعی از مخاطبان می گویید، ادبیات شما باید تفاوت داشته باشد.

اشتباه می کندی! به خاطر این که شما به یک زبان ابتر و بی خاصیتی که ما ایرانی ها در ارتباط با هم به کار می بریم، عادت کرده اید و فکر می کنید که این زبان معیار است.

ممکن است این طوری باشد که شما می گویید. ولی مسئله این است که گاهی اوقات لازم است که عصبیت به ساختار یک برنامه تلویزیونی آسیب نرساند.

عصبیت سر جایش خیلی هم چیز خوبی است. فحش و نفرت ورزیدن هم همین طور.

قبول دارید که «عصبانیت خوب» و این «فحش خوب» که شما می گویید، در برنامه غالب بوده است؟

تصور مردم این نیست، تصور همان ده نفر است که سعی می کنند مدام به دیگران بگویند اگر چیزی غیر از این بگویید، پدرتان را در می آوریم. به طور رسمی تهدید وجود دارد. در جشنواره سال گذشته، کسانی را که قرار بود جایزه بگیرند، دعوت می کردند و می گفتند به شرط این که روی سنِ مراسم اختتامیه به برنامه هفت فحش بدهید جایزه می گیرید. این حرف، چیز خیلی واضحی است.

اما ادعای قابل اثباتی نیست!

یعنی چی قابل اثبات نیست؟ مگر قرار است که من این را اثبات کنم؟

وقتی شما می گویید، ما چرا باید قبول کنیم؟

من برای چای باید اثبات کنم؟ چه انگیزه ای دارم این حرف را اثبات کنم؟ به طور متواتر به ما گفته اند در جشنواره سال گذشته، کسانی که احتمال داده می شود سازش کنند و روی سن درباره هفت حرف تند بزنند و فحاشی کنند، کاندیدا می شدند. بعد تازه صدایشان می کردند و می گفتند آیا حاضرید این کار را بکنید؟

یعنی نامزدها بر همین اساس انتخاب شده بودند؟

بله، قطعا کسانی که ممکن بود این کار را نکنند و رضایت ندهند، حتی کاندیدا هم نشدند.

این ادعای خیلی بزرگی است!

کاملا همین طور بوده است. کسانی که این حرف را به ما گفته اند، تعدادشان خیلی بیشتر از این حرف هاست.

ولی شما به عنوان راوی ماجرا باید بینه ای داشته باشید.

شما نرخ تعیین می کنید وگرنه حرف من واقعیت دارد. هفت، هشت، ده نفر هستند که برای سینمای ایرانی مدیریت را تعیین می کنند. آقای ایوبی را می آورند، مدیرشان می کنند و بعد هم برش می دارند. کاری می کنند که آن بنده خدا بیاید در مناظره ای شرکت کند و عصبانی شود. بعد بگویند تقصیر افخمی بود که ایوبی استعفا داد.

فکر می کنند دارند همه چیز را اداره می کنند. هر کسی را هم که احساس کنند از آنها تبعیت نمی کند، آشکارا تهدید می کنند. همه جوان ها از این دیکتاتوری با لبخند و با ظاهر لیبرالی متنفر هستند. همه جوان ها از اینکه جلوی فیلم ساختن و نمایش دادن فیلم هایشان گرفته می شود، متنفر هستند. از این که تعدادی آدم ها با همدیگر مافیا درست کرده اند و کسانی را در مدیریت کاشته اند و آنها را مدیریت می کنند، متنفر هستند. هشتاد- نود درصد دست اندرکاران سینمای ایران طرفدار برنامه هفت هستند اما اگر قرار باشد درباره همین موضوع در خانه سینما رای گیری کنید، آنجا هم تهدید، تطمیع و لابی گری اتفاق می افتد و نتیجه تغییر می کند.

گفت و گوی صریح با بهروز افخمی: هفت سینما را زنده کرد

در هفت چقدر از محتوای برنامه را شما مدیریت می کردید؟ مثل سری قبل اتاق فکری وجود داشت که عده ای خاص در آن نظر می دادند؟

ما اتاق فکر نداشتیم. سه ماه اول برنامه، مثل ساختن یک فیلم بلند، همه مصاحبه ها را خودم انجام می دادم و همه آیتم ها را تدوین می کردم. یوسف منصوری و سعید پروینی هم در آن سه-  چهار ماه به سرعت یاد گرفتند باید چه کنند. بعدش دیگر من در طول هفته دو تا تلفن می کردم و جمعه مصالحی را که آماده شده بود، می دیدم که معمولا هم ایرادی نداشت.

محمدرضا شهیدی فرد هم درباره برنامه های جشنواره سال ۹۴ مشورت های خیلی خوبی داد. یک جاهایی گروه های فشاری از هر دو جناح وجود داشتند و می خواستند به شکل وحشیانه ای از هر وسیله ای استفاده کنند تا برنامه را تعطیل کنند. بعضی ها هم سعی می کردند امتیاز بگیرند. یعنی هر شب برنامه داشته باشند.

مثل جشنواره مقاومت که محمد خزاعی سعی کرد برنامه ما را مصادره کند اما بعد از یادداشتی که درباره این اتفاق نوشتم، دیگر هیچ کس جرئت نکرد برای برنامه از زبان تهدید استفاده کند و امتیاز بگیرد. البته وقتی شما برنامه ای می سازید که مافیای حاکم احساس می کند منافع میلیاردی و موقعیت و قدرت سیاسی اش مورد تهدید قرار گرفته، اولین اتفاق این است که شما را تحریم می کنند. مثلا ما می خواستیم مهمان هایی را دعوت کنیم که غالبا نمی توانستیم. مهمان ها تهدید می شدند و به آنها توصیه می شد اگر می خواهید در تیم ما بمانید، به هفت نروید. بعضی مهمان ها را هم خود تلویزیون قبول نداشت. کسانی هم بودند که می گفتند من جلوی مسعود فراستی نمی نشینم. به دلایل مختلفی مهمان های بعضی برنامه ها مطلوب ما نبودند.

نقش مسعود فراستی را هم یک بار تشریح کنید. آیا مسعود فراستی عمدتا مخالف خوان بود و نقش مخالفان را برای داغ شدن ژورنالیسم تلویزیونی برنامه بازی می کرد، یا خودش بود و شما فکر کردید به درد این کار می خورد؟

مسعود فراستی یک کاراکتر تلویزیونی خیلی جذاب است؛ هم به لحاظ فیزیکی، به لحاظ صورت و صدا، و هم به لحاظ سواد و تسلطی که دارد که فقط هم بر سینما نیست. و درباره همه جنبه های سینما که به فلسفه هنر مربوط می شود آمادگی دارد تا هر جا که بحث لازم دارم، وارد مباحث دیگر شود.

مسعود فراستی منتقد خیلی خوبی است. شاید بشود گفت با فاصله زیاد، بهترین منتقدی است که ما داریم. برای این که طرفِ تماشاگر است و با هیچ فیلمسازی رفیق نمی شود. با هر فیلمسازی ممکن است سر یک فیلمش دشمن شود و به آن فیلم به شدت حمله ور می شود و فیلمسازی هم که فکر کرده مسعود با او رودربایستی پیدا کرده و اگر چیزی بسازد احتمالا مسعود با او خیلی بد تا نمی کند، نابود می شود! برای این که می فهمد مسعود در اظهارنظر درباره فیلم ها اصلا رفاقت سرش نمی شود.

این اولین خصوصیتی است که یک منتقد باید داشته باشد. منتقد باید مورد اعتماد تماشاگر باشد و تماشاگر توصیه های او را بپذیرد. ممکن است یک تماشاگر مسعود فراستی را نپسندد ولی بگوید من می دانم او طرف ماست و با فیلمسازها رفیق نیست و اظهارنظرش کاملا تحت تاثیر پول و رفاقت قرار نمی گیرد، اما اصلا از سلیقه اش خوشم نمی آید. تنها ملاحظه ای که درباره مسعود فراستی وجود دارد این است که اساسا بیشتر بدش می آید و کمتر خوشش می آید! اما منتقد باید این طور باشد. شما که فقط هفته ای ده ساعت وقت آزاد دارید، برای این که متوجه شوید مملکت چه خبر است و کدام نمایش را باید حتما ببینید، می روید سراغ منتقدی که از همه چیز خوشش می آید؟

قبول دارید که در برنامه هفت با فیلم های کمدی که گاهی سطح کیفی نسبتا نازلی هم داشتند اما فروش بالایی به دست می آوردند، مهربان تر برخورد می کردید؛ انگار فروش برایتان ارزش محسوب می شد؟

بله، حتما ارزش محسوب می شود. ما نمی خواهیم سینمای روشنفکرانه ای را که فیلم هایش ارزش دارد بکشیم، اما همین که به بعضی فیلم های بدش تشر زدیم، مُرد! یعنی فیلم های خوب سینمای روشنفکرانه نمی تواند اکران بگیرد. مثلا فیلم «برادرم خسرو»- که من خیلی دوستش دارم- یک سال نتوانست اکران بگیرد. اگر قرار است این سینما را تقویت کنیم و امکان نمایش هم برایش فراهم کنیم، اتفاقا باید از راه رونق کلی سینمای ایران باشد. الان به خاطر رونق سینماها سالی صد سالن ساخته می شود. اگر هزار تا سالن وجود داشته باشد، اصلا می شود یک سری سینما داشته باشیم که یک اسم جوان پسند و کافی شاپ داشته باشد، بعد بگوییم این سینما حداقل یکی از سالن هایش همیشه فیلم روشنفکرانه نمایش می دهد.

بنابراین رونق اصلا چیز بدی نیست. رونق و جزو ذات سینماست و باید باشد. فیلم کمدی هم در شرایط سینمای ایران تنها نوعی از فیلم است که می تواند رونق ایجاد کند. البته باید فیلم های انیمیشن، کودک، اکشن و ترسناک هم ساخته شود ولی فعلا تنها چیزی که داریم، فیلم کمدی است. به خاطر همین وقتی درباره این فیلم های کمدی با تحقیر حرف می زنیم و می گوییم باعث شرمساری هستند، کسانی که می خواهند از این فیلم ها بسازند، از این بازار می روند بیرون.
یکی از دلایل مرگ سینمایی ایران همین بود که فیلمسازها خجالت می کشیدند فیلم کمدی بسازند. یکی از اولین چیزهایی که در هفت گفتیم این بود که آقای فیلمساز، کمدی ساختن خجالت ندارد. ظاهرا بلافاصله عده ای متوجه این حرف شدند و گفتند راست می گویی و در سال ۹۴ و ۹۵ فیلم های کمدی ای باعث شدند سینما پررونق شود.

ولی خودتان هم می دانید که آن وضعیت دوام نیاورد و امسال دوباره فروش فیلم ها چندان بالا نرفت.

اگر همچنان قدر دست همین گروهی که سینمای ایران را کشته اند باشد، همان وضعیت تکرار می شود. به همین دلیل الان دوباره فروش ها افت کرده. اگر اینها دلشان به حال سینما بسوزد، سینمای ملی را دوست داشته باشند، عشق به سینما و ایران داشته باشند، برای اجرای هفت کسی را پیدا می کنند که فکر آبرویش نباشد. کسی به شکل مصنوعی هم که شده به بعضی از فیلم ها فحش بدهد و از بعضی از فیلم ها تعریف کند، جنجالی راه بیندازد و هر کاری که می تواند بکند برای این که توجه تماشاگرها را جلب کند. اینهایی که داد و جیغ می کنند درباره این که تلویزیون تیزر ما را پخش نمی کند، چرا فکر نمی کنند که می توانند در برنامه هفت مجانی ۱۵۰ دقیقه آنتن داشته باشند؟

یکی از آخرین جنجال های شما، گفت و گو با آقای ایوبی بود که در آن قرار شد اگر فروش کل سینمای ایران به دویست میلیارد تومان برسد شما استعفا بدهید و اگر کمتر باشد آقای ایوبی. اما هر دو قبل از محقق شدن شرط، استعفا دادید. شما از هفت رفتید، ایشان هم از سازمان سینمایی.

اصلا یکی از دلایلم برای رفتن از هفت این بود که شرط را باختم. آقای ایوبی خودش نیست ولی خدایش هست. ما بالاخره شرط را باختیم.

بعید است چون دیگر فیلم های چندان خوبی در سبد اکران نمانده ست.

ساختن چند فیلم کمدی یا کودک که سخت نیست. اما می بینیم که جشنواره کودک بیشتر جای خرج کردن و ریخت و پاش شده است. به نظر می آید الان فیلم های کمدی را هم تهدید می کنند و می گویند اینها مبتذل هستند. مثل همان گفتمان قدیم. مفاهیمی مثل فیلم فاخر و جشنواره هایی که برای ریخت و پاش ابداع شده، باید متوقف شود و دولت می تواند با همین پنجاه تا صد میلیارد تومانی که دارد خرج می کند، به فیلمساز وام با بهره پنج درصد بدهد و بگوید ضرر بانک و مابه التفاوت این بهره را ما می دهیم. اگر آقای حیدریان بخواهد تصورات سی سال پیش خود را درباره سینما دوباره ادامه بدهد، سینما نابود می شود.


منبع: برترینها

ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

هفته نامه کرگدن – آزاده شمس: گفت و گو با مهدی غبرایی درباره ویرجینیا وولف، زندگی و آثارش؛ غبرایی رمان مهم «موج ها» را از وولف به فارسی برگردانده است.

«ویرجینیا وولف» یکی از مشهورترین نویسندگان جهان است؛ نویسنده ای که هم به سبب زبان و سبک نو در نوشتن و به کلمه درآوردن آنچه در ذهن می گذراند و روایت کردن رمان به سبک تک گویی یا مونولوگ مورد تحسین است و هم با همراه کردن دیدگاه های زنانه و به چالش کشیدن محدودیت های زنان در آثارش، به عنوان نویسنده ای متمایز و پیشرو مطرح است که توانسته، دیدگاه های فمنیستی را در ادبیات مطرح کند.

نویسنده ای که گذشته غمناکش یعنی از دست دادن اعضای خانواده، تجاوز، آزار جنسی از سوی برادرخوانده و افسردگی، از او شخصیتی خاص می سازد؛ زنی سرشار از جنون و نبوغ که لحظه ای زندگی را چون نقاشی به تصویر می کشید و در کنار خلق رمان و غرق شدن در دنیای ادبیات، نمونه ای از یک کنشگر با شخصیت سیاسی مستقل است.

 ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

زنی که محدودیت های سنگینی را که باری بر دوش زنان عصر اوست، برنمی تابد و برای آزادی و استقلال فردی و اجتماعی اش می جنگد؛ اما همه این تلاش ها و مبارزه برای بودن سبب نمی شود زندگی باری بر دوش او نباشد. مرگ او همچون تابلوی نقاشی است. تابلویی سوررئال از زنی با جیب هایی پر از سنگ که در رودخانه فرو می رود.

مهدی غبرایی جزو مترجمان آثار ویرجینیا وولف در ایران است و رمان مهم «موج ها» را برای فارسی زبانان قابل خواندن کرده است، از او درباره وجوه مختلف ویرجینیا وولف پرسیدم. از هر آنچه ویرجینیا وولف را بدل به نویسنده ای جریان ساز و مطرح کرده است که با وجود سال های زیادی که از مرگ او می گذرد، هنوز آثارش خوانده می شود و نظریاتش مطرح و قابل بحث است.

آقای غبرایی ویرجینیا وولف به عنوان نویسنده ای فمنیست مطرح است، وقتی از او حرف می زنیم چه وجهی از او پررنگ تر است؛ نویسنده یا فمنیست بودنش؟

از نظر من ویرجینیا وولف یک نویسنده است. نویسنده ای که دوران ساز است و تنها یکی از وجوه کارش رویکرد و نگاه فمنیستی اوست. این گرایش او به فمنیسم از شرایطی بر می آید که در آن زندگی می کرده. او کتابخانه بزرگی از پدرش به ارث برده و به قول پدرش کتاب ها را می بلعیده. خودش شرح می دهد که گاهی لازم بوده از کتابخانه عمومی استفاده کند و در جوانی اش وقتی می خواسته به کتابخانه عمومی برود، باید پدر یا برادرش همراهی اش می کردند، چرا که به تنهایی اجازه استفاده از کتابخانه را نداشت. این شرایط سبب شد او درباره این زمینه ها کاوش کند. بازتاب این کاوش در آثارش، فمنیسم خوانده شده است.

او درباره موضوعات مختلفی چون ادبیات انگلیس، نویسندگان پیش از خودش و کتاب های مختلف اظهارنظر کرده و طبیعی است که بخشی از رویکرد او خواستار آزادی و استفاده برابر از قانون و مواهب زندگی برای زنان باشد.

فکر می کنید چه چیزی در آثار ویرجینیا وولف بوده که او را به نویسنده ای نمادین بدل کرده، طوری که هنوز آثارش خوانده می شود و درباره زندگی و ویژگی های شخصیتی او حرف زده می شود؟

استعدادی ذاتی و نبوغی در ویرجینیا وولف وجود داشته که البته با نوعی جنون همراه شده است. او کودکی پرمشقتی داشت؛ از مرگ عزیزان و اعضای خانواده اش بگیرید تا مسائل دیگر. همچنین روحیه جست و جوگر عجیبی داشته که سبب شده او آثار مهم ادبیات کشورش و سایر آثار ادبی انگلیسی زبان را بخواند.

 ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

او محفل مشهوری هم داشته که از تی اس الیوت گرفته تا دیگران همراهش بوده اند و این تبادل نظر و نبوغ خودش سبب شده تا در جست و جوی شیوه نوینی برای بیان باشد. او آثار نویسندگانی مانند «فورستر»، «دی. اچ. لارنس» و دیگران را به دقت بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که نمی تواند دیدگاه های خودش را با نگاه کلاسیک بیان کند.

این نویسندگان هم از برخی جنبه ها مدرن محسوب می شوند، اما وولف در پی زبان دیگری بوده است. او از دستاوردهای زمان خودش مثل فلسفه و علوم هم بهره برده. در آن زمان مقالاتی درباره زمان، فشردگی و گستردگی زمان در ذهن انسان منتشر می شد. در این منقالات آمده: این ذهن انسان است که باعث می شود حادثه ای کوتاه و حادثه دیگر بلند به نظر برسد. این کشفیات باعث شد ویرجینیا وولف از این موضوع استفاده کند.

البته فاکنر و جیمز جویس هم از این رویکرد بهره برده اند، چیزی که به سَیَلان ذهن مشهور است و ترجمه واژه stream of consciousness است و من اصرار دارم ترجمه آن جریان سیال ذهنی نیست و سیلان ذهن است. این واژه به این اشاره دارد که ما الان در جایی حضور داریم و ذهن ما آن جا متمرکز است، اما شنیدن صدای فروشنده دوره گردی ما را به سال ها پیش می برد.

ویرجینیا وولف از این شگرد در آثارش استفاده کرده و درهم ریختگی زمان و مکان و درهم ریختن بوطیقای زبان که ارسوط از آن حرف می زند، از دستاوردهای او محسوب می شود. درواقع این شیوه ای است که ویرجینیا وولف از سومین رمانش «اتاق جیکوب»، آن را به کار می گیرد. دو رمان اولش به سبک دیگری است. بعد از آن در هر رمانی شیوه جدیدی را اجرا می کند.

خودش می گوید: «من می خواستم همه چیز، همه چیز، همه چیز را بگویم.» البته نظرات زیادی بر آثار او نوشته شده است، خصوصا این که نوشتن همه چیز ممکن نیست و وولف هم از طبقه خودش نوشته و نمایندگان طبقات دیگر مثل کارگردان در آثار او نیستند.

به نظر شما فمنیست بودن او چقدر بر آثار این نویسنده اثرگذار بوده و چقدر باید برای خوانش آثار او از منظر نظریات فمنیستی وارد شد؟

من شخصا نگاهم این است که تقسیم بندی ادبیات بر اساس زنانه و مردانه و فمنیستی و غیر از آن نیست؛ وقتی اثری به عنوان اثر ادبی پذیرفته شده، ادبیات است و سایر پیرایه ها فرع بر اصل می شود. نگاه ویرجینیا وولف حتما فمنیستی هم هست، اما اصل این است که آثار او ادبیات محسوب می شود. وجه جنون و بیان اندیشه و چینش کلماتش من را به آثار او جذب می کند. این کار برای من تازگی دارد و به نظرم سبب جاودانگی آثار او شده است. این وجه برای من اهمیت فوق العاده ای دارد؛ اما نمی توان منکر نگاه فمنیستی در آثار او شد.

برای مثال در رمان «موج ها» ما شش راوی داریم که سه مرد و سه زن هستند. وقتی به بیان راوی های زن نگاه می کنیم، می بینیم که چقدر جزییات در بیان آن ها وجود دارد و نگاه آن ها ریز و ظریف است. اگر کسی محدودیت ها و شرایط زنانه را درک نکرده باشد، نمی تواند این اثر را بنویسد. یا در زمان «خانم دَلُوِی» قهرمان داستان یک زن است که یک روز از زندگی اش با رجعت به گذشته و فلش بک و همچنین نگاه به آینده روایت می شود.

 ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ
در «به سوی فانوس دریایی» هم بیشتر داستان مربوط به نوعی نگاه زنانه است. فکر می کنم جلوه پررنگ دیدگاه های فمنیستی وولف در آثار غیرداستانی اش وجود دارد و رد این دیدگاه را در آن آثار بیشتر می توان گرفت.

آثار وولف چقدر تحت تاثیر مسائل شخصی، گذشته و بیماری او بوده؟ چقدر می توان رد پای زندگی شخصی وولف را در آثارش دید؟

اگر در هر صفحه نتوان این گذشته و زندگی او را دید، قطعا در هر فصل ردی از زندگی شخصی او وجود دارد. خصوصا در رمان موج ها، رد پای زندگی شخصی و بیماری او بیشتر مشخص است. من بارها این رمان را خوانده ام. حتی در جمع های خصوصی و عمومی ان را برای دیگران هم خوانده ام؛ جایی هست که می گوید «گنجشک ها به زبان یونانی حرف می زنند»؛ این تعبیر مرز نبوغ و جنون را درهم آمیخته و این جنون چنان در آثار او خوب راه یافته که آدم آن را باور می کند.

مارکز می گوید: «رمان دروغی است که می خواهد حقیقت والاتری را بیان کند.» باید این دروغ را باور کنی که بتوانی به دیگران بباورانی اش. آثار ویرجینیا وولف هم جز دو کار اولش، نوعی سفر ذهنی و درونی قهرمان هایش است. حتی رنج های خودش هم در این آثار آمده است.

آقای غبرایی، به نظر شما چه ویژگی هایی در آثار ویرجینیا وولف وجود دارد که او را از یک نویسنده معمولی متمایز می کند و از او یک نویسنده جریان ساز و موثر می سازد؟

اگر به تاریخ ادبیات خودمان هم نگاه کنید، می بینید که ما نویسندگان و شاعران بزرگی داریم، اما جایگاه غزل های حافظ و سعدی و دیوان شمس مولانا برای ما فرق دارد و چیزی در آثار آن ها هست که نمی توان در آثار همه دید. در ادبیات جهان هم به همین صورت است. وقتی می خواهیم به شاخص ترین نویسندگان ادبیات جهان اشاره کنیم، کسانی چون پروست، جویس و ویرجینیا وولف مقدم بر دیگرانند. حتی به زعم من فاکنر هم بعد از این ها می ایستد.

 
به نظر من این تمایز و این جریان ساز بودن نتیجه مجموعه ای از عوامل اجتماعی و فردی است که دست به دست هم می دهند تا کسی از میان دیگران جوشش و غلیان کند و برون بیاید. به نظر من پروست، جویس و ویرجینیا وولف قله های ادبیات جهانند و همه محصول دست به دست دادن شرایط فردی و اجتماعی، اقتصادی و فکری و علمی در یک نفر هستند و برآیند آن فردی چون وولف می شود که بر اثر داشتن زبان ممتاز، نبوغ و شناخت از ادبیات آثاری جاودانه خلق می کند.

ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

برخی کتاب «اتاقی از آن خود» را زنانه ترین رمان این نویسنده می دانند. چقدر این رمان را بازتاب دهنده دیدگاه های فمنیستی او می دانید؟

ویرجینیا وولف با اشاره به این که زنان محدودیت های بسیاری را تجربه می کنند مثال معروفی دارد و می گوید اگر شکسپیر خواهری داشت و قصد داشت راه او را بپیماید و در لندن زندگی کند، یا به او تجاوز می شد یا سرش را زیر آب می کردند و اصلا این امکان را  نداشت که ببالد و آثاری چون شکسپر خلق کند؛ فقط و فقط به صرف زن بودن.

در پی این مسائل، او این بحث را پیش می کشد که نویسنده به خلوت نیاز دارد و باید بتواند ساعاتی در نبوغ و جنون خود غرقه شود و اگر جایی از آن خود و خلوتی برای خود نداشته باشد، همیشه عقب است. بنابراین «اتاقی از آن خود» آرزوی هر نویسنده و البته به نظر من هر مترجمی است که اصولا دست یافتن به آن برای زنان دشوارتر است. خصوصا اگر درگیر زندگی خانوادگی و داشتن فرزند باشد، چرا که نمی تواند در یک فضای آرامش بخش نبوغ خون را نشان بدهد و شاید هیچ گاه نتواند اثری خلق کند. او همچنین در این کتاب بخشی از ادبیات انگلستان را بررسی می کند که نشان می دهد او چه درجه اشرافی بر ادبیات کشورش دارد.

شما از میان آثار ویرجینیا وولف «موج ها» را ترجمه کرده اید که برخی او را مهم ترین رمان او می دانند، این رمان را چگونه می بینید؟

در مقدمه مفصلم در رمان موج ها هم نوشته ام که به نظر من این رمان بهترین رمان ویرجینیا وولف است؛ شش راوی دارد که هر یک بدون آن که دیگری را مورد خطاب قرار بدهند، از ذهنیات، واکنش ها، کردار و گفتار سایرین حرف می زنند. این روند تا انتها به همان صورت پیش می رود، اما در پنجاه، شصت صفحه آخر یکی از راوی ها داستان را جمع بندی می کند که به نظر مروری است بر زندگی چهل، پنجاه ساله آن ها. البته از این مرور زمان حرفی زده نمی شود و خواننده گذشت زمان را حس می کند.

سه نفر از این راوی ها مرد و سه نفر زن هستند. یک نفر هم راوی غایب است؛ دوستی که در هند از روی اسب می افتد و می میرد؛ این صحنه هم صحنه بسیار تاثیرگذاری است. من اگر الان هم دوباره آن را بخوانم متاثر می شوم. در واقع وولف در این رمان، تکنیک یا شگردی را که از «اتاق جیکوب» شروع شده بود ادامه می دهد، اما همان طور که اشاره کردم او در هر رمان یک نوآوری می کند، این رمان هم شش راوی دارد.

در «خانم دَلُوِی»، راوی همان خانم دلوی و گذشته اوست، در «به سوی فانون دریایی» هم راوی یک نفر است، اما در موج ها شش نفر با سیلان ذهن داستان را پیش می برند و روایت می کنند؛ شش راوی که از ذهنیات و زندگی خودشان در فاصله دو جنگ جهانی حرف می زنند و به تعبیر و تفسیر دیگران از طبقه متوسط هستند. آن ها از این قشر و از زندگی کمابیش معمولی خود حرف می زنند. رمان موج ها، همان طور که از اسمش هم بر می آید، تشبیه زندگی به موج است؛ در کل داستان خواننده این حالت موج گونه راحس می کند و در جایی هم زندگی به موج تشبیه می شود که گاهی سر به ساحل می زند و پس می رود و پیش می آید؛ زندگی ای که لبریز از دریغ و درد، هجران و خسران، خیانت و فقدان است.

 ویرجینیا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

این رمان هم نوعی نگاه فمنیستی دارد. راوی های زن نوعی نگاه ظریف زنانه دارند و از ذهنیات زنانه می گویند.

من وقتی این رمان را ترجمه کردم اصرار داشتم چند مترجم خانم یا نویسنده این بخش را بخوانند تا مطمئن شوم این احساسات ظریف و نازک کاری هایی که از ذهنیات زنان، از عشق و از جنسیت آن ها می گوید، به خوبی ترجمه شده باشند. من کمتر نویسنده ای را دیده ام که این گونه توانسته باشد از درونیات زنان بنویسد.

چطور شد که به ترجمه همین رمان بسنده کردید و تصمیم به ترجمه رمان دیگری از این نویسنده نگرفتید؟

از نشر افق که موج ها را منتشر کرده است، چندین بار به من پیشنهاد داده شد که این پروژه را تکمیل کنم، اما واقعیت این است که با توجه به وضعیت نشر، ترجمه این آثار کار راحتی نیست. البته کتاب موج ها به چاپ ششم رسید و در هر نوبت دو هزار نسخه از این کتاب چاپ شد. خیلی وقت ها ما کتاب ها را می خریم ولی نمی خوانیم، اگر از این دوازده هزار نفر، شش هزار نفر هم کتاب را خوانده باشند، قابل تحسین است.

من دوست داشتم آثار دیگری از این نویسنده را هم که البته در ایران ترجمه هم شده اند، ترجمه کنم؛ مثل اتاق جیکوب و «Between the act» یا «میان پرده ها». فکر می کنم این آثار جای ترجمه دوباره دارند. اما زبان این نویسنده زبان سختی است و درآوردن هر یک از حالات و کلمات رمان بسیار زمانگیر است. البته او خیلی بازی با کلمات ندارد، اما به هر حال همان تعداد هم که در کارهایش هست، به سختی قابل ترجمه اند. برای مثال در رمان موج ها واژه ای بود که من معادلش را «شلم شنگی» گذاشتم.

این واژه در هیچ لغت نامه ای نبود و فقط یک جا آن را پیدا کردم. من هم لیستی از واژه های مشابه را مقابلم گذاشتم و واژه «شلم شنگی» را از هشلهفت و شلم شوربا و غیره استخراج کردم. اگر قرار باشد کاری با مسئولیت ترجمه شود همین قدر زمانبر است، چون نویسنده بارها کتاب را بازخوانی و ویرایش می کند و صیقل می زند و مترجم هم اگر بخواهد مسئول باشد، باید یک دهم نویسنده برای اثر زمان بگذارد؛ اما با توجه به شرایط نشر کتاب و تعداد کتاب هایی که فروش می رود، این همه وقت گذاشتن تناسب ندارد.


منبع: برترینها

محمد امینی یکتا؛ انقلاب ایرانی در مرسدس بنز

روزنامه هفت صبح – محمد حسین شاوردی: داستان تولید خودروی ملی ایران هر چه در آغاز شیرین به نظر می رسید اما در ادامه به تلخ ترین شکل ممکن به بار نشست و همه را از خود ناامید کرد. با این حال از دل همین اتفاق به ظاهر ساده تجربیاتی نمود پیدا کرد که امروز منبع الهام و امید است و می تواند ما را به آینده صنعت خودروی ایران امیدوار نگه دارد. تیم طراحی سمند که ابتدا از حلقه چند استاد دانشگاه و تعدادی از نیروهای جوان ایرانی شکل گرفت، بعدها به محملی برای زایش چند طراح برجسته تبدیل شد و از دل آن گروه کسانی مثل حسین امینی یکتا بیرون آمد که شب گذشته در آلمان در کنار خودروی تازه خود یعنی «اسمارت فورتوویژن» عکس یادگاری می گرفت.

انقلاب ایرانی در مرسدس بنز

امینی که هم اکنون جزو استودیو طراحی دایملر آجی (Daimler AG) جزو حلقه اولیه طراحان شرکت ایران خودرو است، در دوره ای به فیس لیفت سمند، مینی بوس بنز، کامیونت بادسان و کامیون بنز نارنجی پرداخته و نتایج به نسبت خوبی نیز از تلاش آنها حاصل شد. او که در یکی از معدود اتفاقات خوب و خاطره انگیز صنعت خودروی ایران یعنی طراحی سمند نقش داشته کارنامه قابل تاملی دارد که در اینجا به اختصار به برخی از مهم ترین آنها می پردازیم.

آن گونه که جستجوی ما نشان می دهد، محمد حسین امینی یکتا متولد سال ۱۳۶۴ (۱۹۷۵ میلادی) بوده و فوق لیسانس طراحی صنعتی است. در تهران و میلان روی طراحی خودرو کار کرده و هم اینک مقیم آلمان است. او که به دو زبان آلمانی و انگلیسی تسلط دارد، مشهورترین کارش را لامبورگینی گانادور می داند که به شکلی گسترده نامش را در صنعت خودرو مطرح کرد. گانادور که طراحی مدرن از یک مدل قدیمی برند لامبورگینی به نام کانتاش است، همچون سایر ساخته های این شرکت ظاهری خشن و مهیب دارد. این طرح تنها به صورت مفهومی یا کانسپت ساخته شد و هرگز رنگ خط تولید به خود ندید.

امینی در دومین قدم جدی، به استودیوی طراحی مرسدس بنز گام نهاد و به لطف دید عمیق و البته وسیع خود از طراحی خودرو، کانسپت ویژن ون را که نگاهی نو به ون های کاری شهری دارد، در قالب یک مرسدس بنز طراحی کرد و از قضا با استقبال بسیار زیادی روبرو شد. این ون که به شکلی انقلابی از آخرین تکنولوژی های ارتباطی مثل رادارهای سیار در قالب دو پهپاد استفاده می کند، به شکلی جالب و عجیب جادار است و می تواند ضمن بارگیری حجم عظیمی از وسایل، زمینه راحتی و رفاه سرنشینان خود را مهیا کند.

دومین حرکت امینی در مرسدس بنز، خلق کامیون جدید این شرکت بود که به شکلی انقلابی، محصولات سنگین و تجاری این شرکت را از گذشته جدا کرده و ضمن استفاده از خطوط اصیل این برند آلمانی، روحی جدید به کشنده های مرسدس بنز تزریق کرد.

سومین و آخرین ابداع او در حوزه طراحی خودرو یک انقلاب در زمینه مینی خودروهای شهری است که ظاهری جسورانه دارد. درها به شکل پروانه رو به عقب باز شده و هواکش سپر جلو به شکل یک صفحه هشدار دهنده پیام هایی را برای رانندگان جلویی منتشر می کند.

باور کردنی نیست اما پس از این که طراحان ایرانی در برندهای معتبری از قبیل رنو، کیا هیوندای، جنرال موتورز و ب.ام.و دعوت به کار شدند و خودروهایی جذاب و عامه پسند خلق کردند، حالا مرسدس بنز نیز با نیروی جادویی یک جوان ایرانی به نام حسین امینی یکتا دست به تحولی ساختاری در سه رده از محصولاتش زده و موفقیت بسیاری به دست آورده است. داستان از این قرار است که سال گذشته به شکلی محدود خبرهایی از طراحی نسل جدید ون های کاری شرکت مرسدس بنز توسط حسین امینی طراح جوان ایرانی منتشر شد و سپس عکس هایی از وی دیده شد که او را در کنار نسل جدیدی از کامیون های مرسدس بنز نشان می داد، تصاویری که تایید می کرد امینی مستقیما طراحی هر یک از آن محصولات را بر عهده گرفته است.

انقلاب ایرانی در مرسدس بنز

حال اما شب گذشته امینی در خلال یک رویداد خبری در کنار نسل جدید خودروی اسمارت دیده شده و وی تایید کرده نسل نوین خودروی شهری کوچک مرسدس بنز را طراحی کرده است. با این اتفاق او به یکی از ارکان اساسی استودیوی طراحی مرسدس بنز تبدیل شده که با مدیریت گوردون واگنر تلاش دارند هویتی نوین برای قدیمی ترین خودروساز جهان دست و پا کنند.

امینی که در سابقه کاری خود تاسیس شرکت طراحی ساوین و همکاری در طرح نهایی سمند را دارد، در دوره کاری خود در ایران علاوه بر کار روی خودروی ملی، در زمینه طراحی یک آمبولانس، یک مینی بوس و چند کامیون و کامیونت فعالیت مستمر داشته است. امینی همچنین عضو تیم همکار ساخت خودروی الکتریکی در دو گروه تخصصی بوده و سابقه همکاری با دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران را دارد. متاسفانه نبود زمینه فعالیت جدی در ایران برای حسین امینی باعث شده تا او در میلان ایتالیا ادامه تحصیل داده و وارد یکی از بهترین دانشکده های طراحی صنعتی در جهان شود.

وی که هم اکنون ۳۲ سال سن دارد، برای تز پایان نامه خود در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده طراحی خودرو میلان اقدام به طراحی یک نمونه مفهومی و جدید از لامبورگینی با نام گاتادور کرد که در جشنواره های طراحی خودرو در اقصی نقاط جهان جوایز بسیاری را برای او به ارمغان آورد. در واقع حسین امینی به لطف همین طرح به شهرتی فراگیر رسید و بسیاری از وب سایت های خودرویی جهان گزارش هایی از سابقه کاری او و فعالیت هایش منتشر کردند. وی فرم مدل گاتادور را با الهام از لانچیا استراتوس و آلفا رومئو کارابو طراحی کرد و به دلیل خطوط استوار و وفاداری عمیق به ارزش های اصیل هنر طراحی خودرو در محصولات ایتالیایی، از سوی شرکت مرسدس بنز دعوت به کار شد.

انقلاب ایرانی در مرسدس بنز

نسل جدید خودروی اسمارت با داشتن طرحی انقلابی توانسته در مدتی کوتاه به سر خط خبری بسیاری از رسانه های خودرویی جهان تبدیل شود و امیدها برای بازگشت دوباره اسمارت به روزهای اوج را زنده کرده است. امینی در طراحی خودرو با استفاده از درهای شفاف کناری، فرم سیال بدنه و نیز به کارگیری خطوط نرم، محصولی شهری و جذاب را در رده مینی هاچ بک های شهری پدید آورده است.

امینی یکتا پس از بیژن، کوروش منصوری، آرش فرید، هرمیداس اتابکی، نادر فقیه زاده و سید جواد غفاریان نیز یکی دیگر از استعدادهای برجسته صنعت خودرو است که به دلایل متعدد از جمله سطح بسیار پایین دانش طراحی خودرو در ایران، عازم کشورهای اروپایی شده و همه هنر و نبوغ خود را به خدمت برجسته ترین برندهای صنعت خودروسازی در آورده است.


منبع: برترینها

توصیه های تغذیه‌ای به مسافران فصل گرم

درست است که یکی از لذت‌های سفر، غذا خوردن است، اما همه ما می‌توانیم در تمام طول سال، هرآنچه که دوست داریم را در شهر یا خانه خودمان مصرف کنیم، بنابراین اگر به شهر یا کشوری می‌روید که علاقه چندانی به غذاهای آنها ندارید، اصراری به غذا خوردن به هر قیمتی نداشته باشید. حالا اگر مجبور بودید غذاهای محلی بخورید یا اصلا علاقه به تجربه مصرف خوراکی‌های جدید در سفر داشتید، حداقل این ۲۰ نکته ساده را که در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم، رعایت کنید.

۱٫ اگر در شهر یا کشوری که برای اولین بار به آنجا سفر کرده‌اید تصمیم به خوردن غذاهای محلی آن منطقه گرفتید، سعی کنید ساده‌ترین غذا که ترکیبات واضحی دارد، انتخاب کنید. غذاهای دارای ترکیبات مخلوط مانند گوشت‌ها و سبزی‌های چرخ‌شده که نمی‌توانید مواد اولیه آنها را تشخیص بدهید، اصلا گزینه مناسبی نخواهند بود.

20 توصیه تغذیه‌ای به مسافران فصل گرم 

۲٫ اگر جزو افرادی هستید که حساسیت غذایی را در طول زندگی‌تان تجربه کرده‌اید، سعی کنید از خوردن سبزی‌های محلی یا غذاهای حاوی سبزی‌های محلی در شهرها و کشورهای دیگر خودداری کنید. به جای آن، از مسوول رستوران بخواهید فقط سبزی‌های آشنا و مشخصی که قبلا خورده‌اید را در غذای شما بریزد.

۳٫ در شهرها یا کشورهای دیگر، میوه‌ها یا خوراکی‌های جدید را یک به یک امتحان کنید تا اگر به میوه یا خوراکی خاصی حساسیت داشتید، متوجه این حساسیت بشوید و دیگر آن خوراکی حساسیت‌زا را میل نکنید.

۴٫ قبل از سفارش غذا در سفر، حتما از مسوول رستوران درباره مواد تشکیل‌دهنده غذایی که قرار است مصرف کنید، بپرسید. شاید نوع گوشت، سس، سبزیجات یا چاشنی‌هایی که قرار است در غذای شما باشند، باب میلتان نباشند و آشپز آن رستوران بتواند تغییراتی مطابق سلیقه غذایی‌تان در بشقابتان ایجاد کند.

۵٫ یکی از ایمن‌ترین خوراکی‌ها در سفر، انواع نان‌های محلی هر منطقه است که هم می‌توانند با کمترین هزینه شما را سیر کنند و هم گزینه غذایی جذاب و متفاوتی پیش روی شما بگذارند.
۶٫ سعی کنید لذت سفر را با خوردن یک غذای غیرمنطبق با سلیقه غذایی‌تان خراب نکنید و به خوردن خوراکی‌های سالم‌تر، اما ساده‌تر اکتفا کنید. این خوراکی‌های سالم و ساده می‌توانند شامل انواع لبنیات پاستوریزه، تخم‌مرغ و نان‌های محلی باشند.

۷٫ اگر امکان آشپزی در سفر دارید، ساده‌ترین گوشت‌ها (یعنی گوشت‌هایی که طعم‌دار نشده‌اند تا بتوان سلامت‌شان را از ظاهر و بوی آنها تشخیص داد) را انتخاب و آنها را به‌صورت کبابی یا کاملا پخته مصرف کنید. در این صورت می‌توانید سس‌ها و چاشنی‌های موردعلاقه خودتان را هم به گوشت و مرغ اضافه کنید.

۸٫ به شدت از مصرف فراورده‌های گوشتی مانند سوسیس و کالباس در سفرهای داخلی و خارجی خودداری کنید زیرا احتمال مسمومیت با این مواد غذایی، مخصوصا در سفر بسیار بالاست.

۹٫ یکی از راه‌های افزایش سلامت در سفر، ارتقای قدرت سیستم دفاعی بدن است، بنابراین، تا می‌توانید در سفر مصرف آبمیوه‌های تازه و طبیعی، مخصوصا آب انواع مرکبات که حجم بالایی از ویتامین C را در خود جای داده‌اند در برنامه غذایی‌تان داشته باشید. اگر برایتان مقدور بود، با تمام وعده‌های غذایی خود یک عدد لیموی تازه هم میل کنید.

۱۰٫ اگر خواستید خوراکی یا میوه جدیدی را در سفر امتحان کنید، کمترین حجم از آن میوه یا غذا را سفارش بدهید تا اگر ذائقه‌تان با آن هماهنگ نبود، یا سفارش خود را عوض کنید یا از آشپز و فروشنده بخواهید تغییراتی در سفارش شما ایجاد کند.

۱۱٫ خوردن گوشت‌های نیم‌پز در سفر، به ۲ دلیل به شدت ممنوع است؛ دلیل اول اینکه ممکن است منتقل‌کننده آلودگی و عامل مسمومیت باشند. دلیل دوم هم اینکه حتی در صورت سالم بودن، ممکن است سازگاری کافی با سیستم گوارشی‌تان نداشته باشند و مشکلاتی مانند نفخ شدید، ریفلاکس، اسهال یا یبوست ایجاد کنند.

۱۲٫ هرگز در شهرها و کشورهای دیگر، آب غیربسته‌بندی ننوشید. حتی اگر به سلامت آب‌های بسته‌بندی هم اعتماد ندارید، می‌توانید آنها را قبل از مصرف حدود ۵ دقیقه بجوشانید.

۱۳٫ سبزیجات کبابی یا تنوری که با کمی روغن زیتون یا کنجد طعم‌دار شده‌اند هم می‌توانند گزینه بسیار خوبی در سفر باشند.

۱۴٫ مصرف تخم‌مرغ نیم‌پز یا عسلی هم در سفر به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود. از مسوولان رستوران‌های محلی بخواهید غذاهایی که حاوی تخم‌مرغ هستند را با تخم‌مرغ کاملا سفت برای شما سرو کنند.

۱۵٫ ماهی، میگو و غذاهای دریایی، غذاهای جذابی هستند، اما حواستان باشد اگر قرار است در سفر، ماهی یا میگوی خاص و جدیدی را امتحان کنید، حتما ابتدا کمتر از ۲۰ گرم از آن را مصرف کنید تا مطمئن شوید حساسیت غذایی به آن نوع خاص از ماهی یا میگو ندارید، سپس بشقاب کاملی سفارش بدهید.

۱۶٫ در سفر، یخ مصرف نکنید. نوشیدنی‌های خنک سفارش بدهید که نیازی به افزودن یخ ندارند زیرا سلامت و بهداشت آبی که از آن یخ تهیه‌شده، به هیچ عنوان معلوم نیست.

۱۷٫ سعی کنید وعده‌های غذایی را در رستوران‌های تمیز و بهداشتی میل کنید و دور بوفه‌ها و غذاهای خیابانی که امکان آلوده شدن مواد اولیه موجود در غذاهایشان بسیار زیاد است، خط بکشید.

۱۸٫ غذاهای کمی تندتر در سفر سفارش بدهید. غذاهای تند و فلفلی، احتمال مسمومیت را کم می‌کنند.

۱۹٫ در سفر از خریدن و خوردن خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هایی که در آفتاب نگهداری می‌شوند، خودداری کنید. معمولا بازارچه‌های محلی، خوراکی‌های خود را خارج یخچال و در معرض نور آفتاب قرار می‌دهند و به فروش

می‌رسانند که این کار، احتمال فساد ماده غذایی را افزایش می‌دهد.

۲۰٫ از مصرف امعا و احشای انواع حیوانات (حتی ماهی) در سفر نیز خودداری کنید. یادتان باشد ارگان‌های داخلی چهارپایان، ماکیان و ماهی‌ها، به شدت می‌توانند منتقل‌کننده آلودگی باشند.

ترجمه: فاطمه افروغ

آیا سرکه، سالاد را ضدعفونی می‌کند؟

یکی از باورهای عامه و رایج میان بیشتر افراد این است که اگر در سفر یا رستوران مقداری سرکه روی سالاد خود بریزند، دیگر نباید نگران آلودگی‌های احتمالی موجود در سالاد باشند و می‌توانند بدون دغدغه و نگرانی بابت مسمومیت، سالاد سبزیجات خود را مصرف کنند.

واقعیت این است که اسیدی کردن pH خوراکی‌های مصرفی می‌تواند به از بین رفتن میکروب‌های موجود در ماده غذایی کمک کند و اگر pH به زیر ۶/۴ برسد، میکروب‌ها تاحد قابل‌توجهی از بین می‌روند. این در حالی است که همین سرکه هم با ایجاد محیطی اسیدی، نه‌تنها نمی‌تواند صددرصد میکروب‌ها را از بین ببرد، بلکه به هیچ عنوان قادر به از بین بردن تخم یا کیسه‌های انگل هم نخواهد بود.

به عبارت ساده‌تر، اگر کاهو یا سایر سبزیجات به خوبی شسته نشده باشند و حاوی تخم انگل باشند، افزودن سرکه هم کمکی به ایمن شدن آنها نمی‌کند و باز هم احتمال مسمومیت و بیماری‌های گوارشی برای مصرف‌کننده وجود دارد. با این حساب، اگر در سفر یا رستوران، نسبت به حفظ سلامت و بهداشت سالادی که قرار است مصرف کنید، اطمینان ندارید، نمی‌توانید از سرکه هم انتظار معجزه داشته باشید و ترجیحا باید دور مصرف سالاد را خط بکشید.

*متخصص بهداشت مواد غذایی


منبع: برترینها

علایم و نشانه های آنفلوآنزا (فلو) و نحوه ی تشخیص آن

علایم و نشانه ها
• تب و لرز
• گلودرد
• سرفه
• درد عضلانی مداوم
• خستگی و ضعف عضلانی
• احتقان بینی
• برافروختگی صورت
مانند سرماخوردگی معمولی، آنفلوآنزا عمدتاً در میان افرادی که در محیط های سرپوشیده هستند، به خصوص در مدارس، پرورشگاه ها و دیگر اماکنی که گروه های زیادی در آنجا گرد هم می آیند، منتشر می شود. همه گیری آنفلوآنزا معمولاً در زمستان و اوایل بهار اتفاق می افتد.
متاسفانه به بسیاری از بیماری های ویروسی که آنفلوآنزا نیستند نیز آنفلوآنزا (فلو) اطلاق می گردد، که باعث سردرگمی زیادی می شود. آنفلوآنزا واقعی سه نوع است : A ، B و C که همگی از راه تماس مستقیم فرد به فرد منتقل می شوند.مثل دست دادن با شخصی که در دست خود عطسه یا سرفه کرده است، یا با استنشاق قطرات تنفسی آلوده به ویروس در هوای محیط.
نوع A ، معمولاً مسوول همه گیری های وسیع آنفلوآنزا است، انواع B و C عموماً خیلی گسترده نیستند. نوع B باعث همه گیری های محدودتر و کوچک تر می شود. نوع C نسبت به بقیه شیوع کمتری داشته و تنها، بیماری خفیفی ایجاد می کند.
انواع B و C ویروس های نسبتاً پایداری هستند اما، نوع A مرتب تغییر کرده، (دچار جهش می شود) و با اشکال جدیدی تظاهر می کند. این مسئله عموماً منجر به ظهور اپیدمی با همه گیرهای جدید این بیماری در هر چند سال می شود هر ۱۰ الی ۴۰ سال، آنفلوآنزا نوعی جهان گیری پیدا کرده و مردم سراسر دنیا را مبتلا می سازد.
تشخیص
آنفلوآنزا معمولاً دارای شروعی ناگهانی با تب لرز، درد عضلانی بی امان، ضعف عضلانی، ناخوشی و کسالت، احتقان بینی، برافروختگی صورت سرفه های خشک و گلو درد می باشد. همه علایم و نشانه ها شبیه سرماخوردگی معمولی بوده، اما معمولاً شدیدترند.
آنفلوآنزا به طور معمول ۱ الی ۴ روز پس از تماس با ویروس تظاهر می کند. تب ممکن است ۳ تا ۵ روز به طول انجامد. هرچند در مواردی می تواند حتی یک روز یا ۱ هفته هم طول بکشد.
تشخیص فلو با اطمینان کامل، نیاز به کشت آزمایشگاهی دارد. آنچه تشخیص را با مشکل روبرو می سازد، شباهت آنفلوآنزا با بسیاری از بیماری های دیگر است.
اگر پزشک به آنفلوآنزا شک کند. شاید بتواند ویروس را از ترشحات حلق جدا کند یا با آزمایش خون به جستجوی آنتی بادی های ساخته شده علیه ویروس بپردازد. این آزمایش ها عمدتاً برای کارکنان مراکز بهداشت عمومی حایز اهمیت هستند، زیرا آنها با شناسایی ماهیت و وسعت بیماری در حال انتشار در جامعه، بهتر می توانند مردم را راهنمایی کنند.
منبع: مه شو

توصیه هایی برای پیشگیری از آنفلوآنزا

راه اصلی پیشگیری از انفلوآنزا (فلو)، تزریق واکسن آنفلوآنزا است، که هر ساله در فصل پاییز صورت می گیرد. از آنجایی که آنفلوآنزا می تواند عوارضی را به دنبال داشته باشد، تزریق واکسن آن در افرادی که بسیار در معرض خطر ابتلا به این بیماری هستند، قویاً توصیه می شود.
داروهای آمانتادین و ریمانتادین، در ۷۵ الی ۹۰ درصد موارد در پیشگیری از آنفلوآنزای نوع A موثر بوده و از آنها می توان در کنار واکسن استفاده کرد. هر چند کارایی زانامیویر و اسلتامیویر در پیشگیری از آنفلوآنزا هنوز به تأیید نرسیده، اما مطالعات حاکی است که این داروها هم دارای چنین ظرفیتی هستند.
آنفلوآنزا تا چه حدی است؟
موارد مجرای آنفلوآنزا، عموماً چند روز بیشتر طول نمی کشند و بدون برجا گذاشتن عوارضی برطرف می شوند. اما همه گیری های این بیماری هنوز هم هر ساله، مسوول مرگ تقریباً ۲۰۰۰۰ نفر در ایالات متحده است.
این بیماری می تواند منجر به عوارضی همچون برونشیت (التهاب نایژه ها)، پنومونی (سینه پهلو) و تشدید بیماری های مزمن موجود در فرد مثل بیماری قلبی یا آسم شود.
عوارض آنفلوآنزا، در سالمندان و افراد دچار ضعف سیستم ایمنی یا اختلالات مزمن شایع تر است.
درمان
استراحت اصلی ترین درمان آنفلوآنزا است. در برخی از موارد، دارو در کاهش سیر بیماری موثر است.
در ایالات متحده چهار داروی ضد ویروس برای درمان آنفلوآنزا به تأیید رسیده است : آمانتادین (سیمترل)، ریمانتادین (فلومارین)، زانامیویر (رلنزا) و اسلتامیویر (تامی فلو).
آمانتادین و ریمانتادین، که هر دو به صورت خوراکی مصرف می شوند، تنها در برابر آنفلوآنزای A موثرند. اینها می توانند نشانه ها را برطرف و دوره بیماری را کوتاه کنند.اثرات جانبی این داروها ممکن است شامل : بی خوابی، سرگیجه یا اختلال در تمرکز حواس، به ویژه در سالمندان باشند.
زانامیویر و اسلتامیویر برای درمان هر دو آنفلوآنزای A و B استفاده می شوند و می توانند دوره بیماری را تا یکی دو روز کوتاه کنند. این دو دارو جزو دسته جدیدی از ترکیبات ضد ویروسی موسوم به مهار کننده های نورآمینیداز هستند. این داروها فعالیت آنزیمی به نام نورآمینیداز، که نقش مهمی در انتشار و رشد ویروس ها از سلول های مبتلا بر عهده دارد. را مهار می کنند زانامیویر، که دارویی استنشاقی است. برای افراد ۱۳ ساله و بزرگ تر در دسترس است. اسلتامیویر، دارویی خوراکی است و تنها در افراد بالای ۱۸ سال تجویز می شود.
منبع: مه شو

علایم و نشانه ها ی سینه پهلو

• سرفه
• تنگی نفس
• درد قفسه سینه (ذات الجنب)
• لرز
• تب
سینه پهلو به التهاب بافت های ریه (ذات الریه) اطلاق می شود. اما، آنچه پزشک شما سینه پهلو می نامد، ممکن است عملاً به جای یک عامل اختصاصی، بیش از ۵۰ علت متفاوت داشته باشد.نتایج حاصل از این عفونت از حالتی شبیه سرماخوردگی خفیف تا یک بیماری مرگبار متغیر است.
سینه پهلو ممکن است ناشی از باکتری هایی مانند پنوموکوکسی ها یا استرپتوکوکسی ها، ویروس هایی مانند آنفلوآنزا، یا یک ماده شیمیایی آزارنده ریه، باشد. برای شناسایی آسان تر بیماری سینه پهلو (ذات الریه)، انواع متعدد آن را می توان به زیر مجموعه هایی دسته بندی کرد.
سینه پهلوی اجتماعی اکتسابی از جامعه
سینه پهلوی اجتماعی، نام خود را از راه انتقالش گرفته است- بیشتر در محیط بیرون از بیمارستان، یعنی اجتماع اتفاق می افتد. علل شایع آن عبارتند از : پنوموکوکسی ها و مایکوپلاسما ویروس آنفلوآنزا هم می توانند منجر به سینه پهلو گردد.
سینه پهلوی بیمارستانی
این نوع سینه پهلو، در بیمارستان اتفاق می افتد شمار عوامل بالقوه عفونت زا در مورد سینه پهلوی، بیمارستانی، عموماً بیش از سینه پهلوی اجتماعی هستند. این عوامل به علاوه تمایل دارند، بیماری شدیدتری هم ایجاد کنند.
سینه پهلوی ناشی از آسپیراسیون
سینه پهلوی فروبردی ناشی فروبردن باکتری ها به داخل ریه هاست. معمولاً چنین چیزی زمانی رخ می دهدکه محتویات معده شما در پی استفراغ وارد ریه ها می شود. این نوع سینه پهلو با بیمارهایی که در عمل بلع تداخل ایجاد می کنند نیز روی می دهد.
سینه پهلو به دلیل میکروب فرصت طلب
این نوع سینه پهلو بیشتر افرادی را مبتلا می سازد که دچار نقص سیستم ایمنی هستند. میکروارگانیسم ها یا ارگانیسم هایی که در افراد طبیعی خطرساز نیستند، می توانند در افراد مبتلا به بیماری هایی مثل ایدز، کم خونی سلول داسی شکل و دیگر بیماری هایی که سیستم ایمنی را مختل می کنند. بی نهایت خطر آفرین باشند. داروهایی که سیستم ایمنی شما را سرکوب می کنند مثل کورتیکواستروئیدها، یا برخی از انواع شیمی درمانی های سرطان، هم خطر ابتلا به عفونت های فرصت طلب را در شما افزایش می دهند.
منبع: مه شو