خشم مردم طوفان زده سن مارتین در دریای کارائیب (فیلم)

دیدنی های امروز پایان “پایداری” صدرعاملی: وقتی نزد امام بودی آرامش داشتی/ یک افسر عراقی نوشته بود به طرف ایرانی‌ها شلیک نمی‌کنم موگرینی: ایران و کره شمالی کاملا با یکدیگر متفاوت هستند ظریف راهی روسیه شد گرانی دلار؛ غیر طبیعی یا متناسب با نرخ تورم؟ کاش ما هم افغانستانی بودیم!/ ثبت نام نشدن کودکان پاکستانی در مدارس شهرری (فیلم) رهبر میانمار امسال به مجمع عمومی سازمان ملل نمی‌رود “طرح مقابله با ایران” روی میز ترامپ انفجار یک واحد مسکونی در مشهد (فیلم)

ما کره شمالی نمی‌شویم چون…  (۴۸ نظر)

درنگی بر پیشنهاد حذف یارانه نقدی: کسی شجاعتش را دارد؟!  (۴۴ نظر)

آموزش و پرورش، سیستم خارج از مدرسه را به رسمیت بشناسد: «آموزش در خانه» و «مدارس زندگی»  (۲۶ نظر)

روز جهانی سوادآموزی، زبان مادری و دانش آموزان  (۲۱ نظر)

تصمیم نهایی ترامپ درباره “روح سرگردان” برجام  (۱۴ نظر)

۲۳ % از جمعیت کشور از اختلالات روانی رنج می برند  (۱۲ نظر)

۱۱ کشته و ۲۸ زخمی در سقوط اتوبوس در جاده آبعلی تهران (+فیلم)  (۱۱ نظر)

برای سه عکس ماندگار که در یادها می ماند…  (۱۰ نظر)


منبع: عصرایران

رهبر میانمار امسال به مجمع عمومی سازمان ملل نمی‌رود

دولت میانمار امروز (چهارشنبه) اعلام کرد، آنگ سان سوچی، رهبر این کشور که با انتقادهای شدیدی از بابت عملکردش در قبال خشونت‌های اخیر علیه مسلمانان روهینجا مواجه شده امسال در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک سخنرانی و شرکت نخواهد کرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رویترز، بحران اخیر بر سر خشونت‌های اعمال شده علیه اعضای اقلیت مسلمان روهینجا در میانمار تبدیل به بزرگترین چالش پیش‌ روی دولت سوچی شده است.

تعداد زیادی از منتقدان سوچی اخیرا تقاضا کرده‌اند که جایزه صلح نوبل وی به دلیل کوتاهی او در متوقف کردن این خشونت‌ها پس گرفته شود.

سوچی سپتامبر سال گذشته در اولین سخنرانی‌اش در مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان رهبر ملی میانمار از تلاش‌های دولتش برای حل بحران مربوط به بدرفتاری با اقلیت مسلمان روهینجا دفاع کرد.

با این حال یک سخنگوی حزب وی اعلام کرد که سوچی امسال در این نشست شرکت نخواهد کرد. همچنین گفت که هنوز دلیل آن را نمی‌داند.

اونگ شین، سخنگوی حزب سوچی به رویترز گفت: او هرگز هیچ نگرانی از بابت روبرو شدن با انتقادها یا مشکلات ندارد. شاید او در داخل مسائل فوری‌تری برای حل کردن دارد.

این در حالی است که چین روز سه شنبه اعلام کرد: از تلاش‌های میانمار برای حراست از “توسعه و ثبات” حمایت می‌کند.

شورای امنیت سازمان ملل قرار است امروز نشستی پشت درهای بسته درباره بحران میانمار داشته باشد.

یکسری گروه‌های حقوق بشری از شورای امنیت به دلیل عدم برگزاری نشستی علنی در این باره انتقاد کردند اما دیپلمات‌ها گفته‌اند که چین و روسیه احتمالا در صورت هرگونه اقدام این شورا برای پایان دادن به بحران میانمار از دولت میانمار حمایت خواهند کرد.


منبع: عصرایران

گرانی دلار؛ غیر طبیعی یا متناسب با نرخ تورم؟

نرخ دلار این روزها آستانه قیمتی ۳۹ هزار ریال را در بازار آزاد طی کرده و گمانه گرانی را در ذهن برخی فعالان اقتصادی به وجود آورده است، اما آمار و ارقام از تداوم رشد این ارز متناسب با نرخ تورم حکایت دارد.

به گزارش ایرنا، آذرماه پارسال یکباره قیمت دلار به محدوده ۳۹ هزار ریال رسید و شاهد بی نظمی و تلاطم در بازار ارز بودیم؛ آن زمان مسئولان وقت بانک مرکزی این نوسان ها را ناشی از فشار تقاضا بر بازار اعلام کردند که پس از مدتی فروکش می کند.

گذر روزها نیز مقطعی بودن این نوسان ها را ثابت کرد؛ زیرا با گذشت دوران اوج گیری تقاضای ارزی در پایان سال میلادی ۲۰۱۶ (آذر و دی) تب قیمت ها نیز در بازار فروکش کرد و به محدوده ای متناسب با نرخ تورم رسید، اما اکنون که بار دیگر دلار به مقطع قیمتی ۳۹ هزار ریال رسیده، از آن صف کشیدن ها مقابل صرافی های منتخب بانک مرکزی برای خرید اسکناس دلار خبری نیست.

فعالان بازار ارز نیز این روزها قیمت ها را متناسب با شرایط روز می دانند و معتقدند که بانک مرکزی نیز با تزریق اسکناس مورد نیاز به بازار، آن را زیر نظر دارد.

تفاوت وضعیت بازار ارز در آذرماه پارسال و شهریور امسال از یک موضوع ناشی می شود: تناسب قیمت دلار با نرخ تورم؛ طبق آمارهای تارنمای اتحادیه طلا و جواهر، قیمت هر دلار آمریکا در ۲۰ شهریور سال گذشته ۳۵ هزار و ۴۵۰ ریال بود اما این رقم در پایان معاملات دیروز بازار آزاد به ۳۹ هزار ریال رسید یعنی اینکه در یک بازه زمانی یکساله منتهی به ۲۰ شهریور، دلار ۳۵۵۰ ریال گران شده است.

با این همه اگر نرخ تورم در کشور را در محدوده ۱۰ درصد که بانک مرکزی برای مرداد ماه اعلام کرده در نظر بگیریم، به عدد ۳۵۴۵ ریال می رسیم یعنی رشد نرخ دلار متناسب با تورم داخلی بوده است؛ بر این اساس اگر فردی سال گذشته بخشی از دارایی خود را به دلار تبدیل کرده باشد، اکنون توانسته ارزش دارایی خود را حفظ کند و سود بیشتری عاید او نشده است.

حال اگر مبنای افزایش قیمت را تفاوت نرخ تورم داخلی (۱۰ درصد) و تورم خارجی (۲ درصد) در نظر بگیریم، دلار می بایست ۳۸ هزار و ۲۸۶ ریال به فروش می رفت یعنی ۷۱۴ ریال بیشتر از نرخ تورم داخلی.

این در حالیست که نرخ فروش اسکناس دلار آمریکا در صرافی‌های منتخب بانک مرکزی دیروز ۳۸ هزار و ۸۶۰ ریال بود یعنی قیمتی که بانک مرکزی دلار به بازار تزریق می کند تا تقاضاهای ارزی را پوشش دهد.

اما تورم تنها عامل اثرگذار بر ارزهای جهانروا نیست؛ ارزش برابری دلار و یورو و دیگر ارزهای معتبر بین المللی در بازارهای جهانی نیز عامل دیگری است که در بازار داخلی ایران اثر می گذارد و از این رو به نظر می رسد بانک مرکزی به جای اجرای یکباره آزادسازی قیمت ارز، تلاش می کند فاصله قیمتی بین نرخ ارز مبادله ای و آزاد را متناسب با تفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی و سایر عوامل اثرگذار بر قیمت ها کاهش دهد.

شاهد مثالی این رویه در بانک مرکزی، نرخ گذاری ارزهای مبادله ای است که به صورت روزانه و با در نظر گرفتن شاخص هایی چون نرخ تورم داخلی و خارجی و ارزش ارزهای اثرگذار محاسبه می شود.

برای نمونه روز گذشته (۲۱ شهریور) قیمت نرخ ارز مبادله ای بانک مرکزی ۳۳ هزار و ۳۹۳ ریال اعلام شد در حالی که پارسال در همین روز قیمت دلار مبادله ای ۳۱ هزار و ۳۲۴ ریال بود. تفاوت این دو نرخ ۲۰۶۹ ریال است در حالی که اگر قرار بود نرخ ارز مبادله ای متناسب با نرخ تورم ۱۰ درصدی افزایش یابد، امروز باید قیمت آن به ۳۴ هزار و ۴۵۶ ریال می رسید و اگر ما به التفاوت نرخ تورم خارجی و داخلی را مبنای افزایش آن قرار می داد، باید ۳۳ هزار و ۸۲۹ ریال قیمت گذاری می شد.

بر این مبنا، مسئولان ارزی بانک مرکزی امروز به جای تثبیت قیمت ها در بازار ارز که نوعی پرداخت یارانه به کالای خارجی است، کنترل ثبات در بازار را در پیش گرفته اند و اجازه می دهند قیمت ها متناسب با واقعیت های اقتصادی جامعه بویژه نرخ تورم تعدیل شود.

کارشناسان بر این باورند، اینکه نرخ مشخصی برای ارزهای عمده اعلام و تلاش شود که بازار در همین محدوده کنترل شود، ایده ای مردود در اقتصاد است که بانک مرکزی نیز نشان داده که نه تنها به دنبال این شیوه نیست بلکه فراهم کردن زیرساخت ها را برای یکسان سازی ارز پیگیری می کند.

با این حال، یکی از پیش نیازهای یکسان سازی ارز و توفیق بانک مرکزی در مدیریت بازار ارزی کشور، بازگرداندن تعاملات تجاری از شبکه صرافی ها به نظام بانکی است که هرچند مقررات و بخشنامه های آن پارسال ابلاغ و بارها بر اجرای آن تاکید شد اما هنوز به کندی پیش می رود.

مسئولان بانک مرکزی امیدوارند با ساماندهی نیازهای ارزی تجار در شبکه بانکی کشور و هدایت نیازهای خرد ارزی شهروندان در زمینه ارز مسافرتی به سمت صرافی ها، هم برآوردهای خود را از نیازهای ارزی کشور دقیق تر کنند و هم مدیریت بهتری بر مصارف ارزی داشته باشند که ایجاد سامانه ثبت منشاء ارز در گمرک با همین رویکرد راه اندازی شده است.

یکسان سازی نرخ ارز، نه تنها خواسته دولت برای واقعی تر شدن اقتصاد ایران بلکه خواسته فعالان بازار ارز نیز هست؛ سعید مجتهدی رئیس کانون صرافان در گفت و گو با ایرنا می گوید یکسان سازی نرخ ارز برکات بسیاری برای مصرف کنندگان ارز خواهد داشت و از این رو صرافان از این برنامه حمایت می کنند.

مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران نیز امیدوار است که یکسان سازی ارز امسال اجرایی شود؛ وی در سی امین جلسه هیات نمایندگان اتاق تهران که دیروز برگزار شد، حذف ارز مسافرتی را یکی از مقدمات یکسان سازی ارز برشمرد و ابراز امیدواری کرد که تک نرخی کردن ارز به سرعت عملی شود.

سیدکمال سیدعلی مدیرعامل صندوق ضمانت صادرات ایران نیز در این باره معتقد است که نمی توان در کشور تورم ۱۰ درصدی داشت اما نرخ ارز تثبیت شود.

وی در جمع اعضای اتاق بازرگانی تهران تاکید کرد، نرخ ارز در گذشته پرش بلندی داشته است و هنوز ظرفیت دارد، ولی در چند سال گذشته نیز باید روند رشد نرخ ارز ادامه می یافته است؛ ما نمی توانیم جنسی را گران بخریم و با دلار ارزان بفروشیم.

محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت نیز روز گذشته درباره تک نرخی شدن ارز نیز اظهار داشت: یکسان سازی ارز به معنای پذیرش نرخ رسمی بازار بعنوان مبنا نیست و سال گذشته حتی یکبار دولت به سمت یکسان سازی پیش رفت ولی بازار نشان داد که التهاب دارد.

وی گفت: ما نمی خواهیم به قیمت کاهش ارزش پول ملی این کار را انجام دهیم؛ رییس جمهوری سال گذشته با این اقدام مخالفت کردند و بر این نظرند که تا ثباتی در بازار ایجاد نشود یکسان سازی ارز صورت نگیرد.

نوبخت تصریح کرد، اگر برخی فکر می کنند با یکسان سازی و افزایش قیمت دلار ریالی به جیب دولت خواهد رفت، اشتباه می کنند زیرا به همان میزان نیز باید برای رشد اقتصادی هزینه کنیم و دولت معتقد نیست که شناورسازی ارز به هر قیمتی صورت گیرد بلکه می خواهد قیمت دلار را مدیریت کند.


منبع: عصرایران

تخفیفات شگفت انگیز با روش ابتکاری دالینو

با پیشرفت تکنولوژی و افزایش ساعات کاری، و با توجه به ترافیک سنگین در شهرها، تنظیم زمان و مراجعه حضوری برای انجام بسیاری از کارها با دشواری و صرف وقت و زحمت بسیار صورت میگیرد.

انجام سرویس دوره ایی خودرو، تعویض بموقع روغن موتور و فیلترهای روغن و هوا بویژه برای افراد پر مشغله نظیر کارمندان، پزشکان، مدیران، کارگران، صاحبان کسب و کار و دانشجویان و مخصوصا خانم های خانه دار، شاغل و دانشجو یکی از این دشواریها است.

افراد گاهی اوقات، در زمان و کیلومتر مشخص شده موفق به تعویض روغن و فیلترهای خودروی خود نمیشوند و به سلامت و طول عمر موتور خودرو خود آسیب جدی وارد میکنند.

تخفیفات شگفت انگیز با روش ابتکاری دالینو

از این رو، “دالینو” برای آسایش شهروندان، برخی خدمات دوره ای خودرو در محل، شامل: تعویض روغن خودرو و فیلترها، فروش لاستیک و تعویض باتری در محل ، را به صورت سفارش آنلاین مطابق استانداردهای تعریف شده برای هرخودرو با استفاده از با کیفیت ترین برندهای اقلام مصرفی ارائه می کند. در حال حاضر سرویسهای دالینو در شهر های تهران و کرج در تمام روزهای هفته و ایام تعطیل از ساعت هشت صبح تا نه شب با کمترین هزینه و کمتر از قیمت مراکز ثابت این نوع خدمات و بدون دریافت هزینه ایاب و ذهاب ارائه می شود و در آینده در سایر شهرها نیز امکان استفاده از این خدمات میسر خواهد شد. با بکارگیری خدمات “دالینو” و استفاده از سرویس های آن در محل، درزمان و هزینه خود با اطمینان بیشتری صرفه جویی نمایید همچنین انجام کار با نظارت مشتری، اطمینان از اصل بودن کالاها، ارائه خدمات با کیفیت، و سهولت استفاده از طریق سفارش آنلاین و حضور در محل مشتری، از دیگر مزایای ” دالینو ” است.

برای استفاده از سرویسهای فوق، با مراجعه به سایت www.dalino.ir و انتخاب خودروی خود از برندهای متعدد با کیفیت استاندارد تعریف شده ، روغن، فیلترها، لاستیک و باطری متناسب با آن را به منظور تعویض و دریافت خدمات، می توانید انتخاب نمایید. همچنین امکان تعیین آدرس، زمان مراجعه کارشناسان دالینو و پرداخت آنلاین و یا در محل در سایت برای کاربران امکانپذیر است.

مجموعه دالینو تخفیفات ویژه ای برای مشتریان در نظر گرفته است. با ثبت نام در سایت، کاربران مبلغ ۱۰ هزار تومان اعتبار هدیه دریافت می کنند. علاوه براین، تخفیف ویژه ۴۰ درصدی برای معرفی دوستان درنظر گرفته شده است که از طریق لینک زیر می توانید اطلاعات تکمیلی را دریافت کنید:

http://www.dalino.ir/landing/invitation

دانلود اپلیکیشن اندروید:

http://www.dalino.ir/assets/global/downloads/dalino_96_2_24.apk

دانلود اپلیکیشن آی او اس:

https://itunes.apple.com/app/dalino/id1241658829


منبع: عصرایران

تکذیب ممنوع التصویری آقای گزارشگر!

شایعه ممنوع التصویری مجری و گزارشگر ورزشی تلویزیون تکذیب شد.

به گزارش ایلنا، بعد از بازی تیم ملی ایران در برابر سوریه که منجر به تساوی دو بر دو شد پیمان یوسفی در برنامه فوتبال برتر اعلام کرد که ان شالله یک روز بانوان ایرانی هم در ورزشگاه حضور پیدا کنند.

همین حرف و غیبت یوسفی در یکی دو برنامه باعث شد تا شایعه ممنوع التصویری او به گوش برسد و نبود او در برنامه امشب هم به این شایعه دامن زد اما خیلی زود این خیر تکذیب شد و اعلام شد که این مجری و گزارشگر ورزشی مشکلی برای اجرای برنامه های تلویزیونی ندارد.

اکنون باید دید یوسفی در دیدارهای این هفته مجوز گزارش را خواهد یافت یا این شایعه رنگ واقعیت به خود خواهد گرفت.


منبع: عصرایران

افراد گیاهخوار مراقب افسردگی باشند

با مطالعه حدود ۱۰ هزار نفر در جنوب غربی انگلستان دریافتند افراد گیاهخوار دو برابر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند چراکه کمبود ویتامین و مواد معدنی می تواند تاثیر منفی بر سلامت روان شان داشته باشد.

طبق نتایج یک مطالعه جدید، افراد گیاهخوار در مقایسه با افراد گوشتخوار و دارای رژیم غذایی متعادل قراردادی، در معرض ریسک بالاتر ابتلا به افسردگی قرار دارند.

به گزارش مهر، محققان دانشگاه بریستول انگلستان با مطالعه حدود ۱۰ هزار نفر در جنوب غربی انگلستان دریافتند افراد گیاهخوار دو برابر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند چراکه کمبود ویتامین و مواد معدنی می تواند تاثیر منفی بر سلامت روان شان داشته باشد.

طبق نتایج این مطالعه مشخص شد ۳۵۰ شرکت کننده گیاهخوار در مقایسه با افراد گوشتخوار دارای میانگین بالاتر نمره در زمینه افسردگی بودند.

در مقایسه با گوشت، رژیم غذایی گیاهی حاوی مصرف ویتامین B۱۲ کمتر و همچنین مصرف بیشتر مغزیجات آجیلی حاوی اسیدهای چرب امگا-۶ است، که هر دو این موارد با افزایش ریسک مشکلات سلامت روان مرتبط هستند.

بعلاوه، حدود ۵۰ درصد از افراد مطلقاً گیاهخوار و ۷ درصد افراد دارای رژیم غذایی گیاهی با کمبود ویتامین B۱۲ مواجه هستند. ویتامین B۱۲ در گوشت قرمز یافت شده و نقش مهمی در تاثیر بر خلقیات فرد دارد.

طبق این گزارش، سایر فاکتورهای احتمالی مربوط به میزان بالای فیتواستروژن ها (استروژن که به طورطبیعی در حبوبات یافت می شود) است که عمدتا در رژیم غذایی سرشار از سبزیجات و سویا وجود دارد.

محققان فاکتور دخیل دیگر را مصرف کمتر غذاهای دریایی دانسته که با ریسک بیشتر بروز علائم افسردگی مرتبط است.

به گفته محققان، فقدان یک رژیم غذایی متعادل می تواند بر ابتلا به افسردگی تاثیر گذارد.


منبع: عصرایران

صدرعاملی: وقتی نزد امام بودی آرامش داشتی/ یک افسر عراقی نوشته بود به طرف ایرانی‌ها شلیک نمی‌کنم

برنامه شب گذشته خندوانه با میزبانی از رسول صدر عاملی کارگردان سینما روی آنتن رفت.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ برنامه شب گذشته خندوانه میزبان رسول صدرعاملی کارگردان سینما بود.

این کارگردان گفتگو با رامبد جوان را با طرح سوالی از حاضران آغاز کرد و پرسید: در این جمع چه کسانی دوست دارند بازیگر شوند و دلیل علاقه‌شان به بازیگری چیست؟

صدر عاملی داشتن کاراکتر بازیگری را عامل مهم‌تر از استعداد برای بازیگر شدن دانست و گفت: اینکه بلد باشی کاری کنی که همه تو را دوست داشته باشند و توانایی ارتباط خوب با دیگران را داشته باشی، کاراکتر بازیگری است. این ربطی به تیپ و قیافه ندارد. مهم این است که شخص، ظاهر خود را دوست داشته باشد و آن را قبول داشته باشد.

وی ادامه داد: در گذشته سرزمین ما سرزمین شعر بود ولی اکنون سرزمین سینماست. سینما به دلایل مختلف مورد توجه قرار گرفته است. قسمت تلخ ماجرا این است که به عنوان یک کارگردان باید از میان افرادی که واقعا استعداد دارند یک نفر را انتخاب کنیم. ما با این همه استعداد باید بتوانیم حرف اول را در سینما بزنیم.

در این قسمت خندوانه به این موضوع اشاره شد که این کارگردان، بازیگران مطرحی چون کتایون ریاحی، ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، خاطره اسدی و طناز طباطبایی را به سینما معرفی کرده است.

وی با اشاره به موضوع استعدادیابی در بین دختران گفت: دختران قصه‌های دراماتیک‌تری دارند که می‌توان از آن در فیلمسازی استفاده کرد بنابراین به نظر من پرداختن به نوجوانی و جوانی دختران سرزمین‌مان اهمیت دارد.

صدرعاملی درباره روزهای حضورش در فرانسه در زمان اقامت امام خمینی (ره) در این کشور، گفت: من در آن زمان در روزنامه اطلاعات خبرنگار بودم. یک روز سردبیر وقت روزنامه اطلاعات از من خواستند که به پاریس بروم و گفتند امام خمینی به پاریس آمدند و تو باید برای تهیه گزارش به آنجا بروی. وقتی امام به نوفل لوشاتو رفتند من به مدت سه ماه تنها عکاس و خبرنگار ایرانی آنجا بودم و با همان پرواز پاریس به تهران هم با امام(ره) به ایران آمدم. بعد از شش ماه به پاریس بازگشتم. نه ماه بعد از آن روزها هم جنگ شروع شد و برادرم شهید شد. بعد که به ایران آمدم طبق خواسته پدرم در کشورم ماندم.

وی در رابطه با اولین ساخته خودش گفت: مستند «فتح باستان» که در آن با علی مزینانی همکاری داشتم اولین ساخته من است که در جبهه‌های جنگ ساخته شده است.

این کارگردان در ادامه خاطره سوژه اولین فیلم سینمایی خود را این گونه بیان کرد: وقتی در حال تهیه مستند بودیم، نامه‌ای از یک افسر عراقی پیدا کردیم که خطاب به تمام رزمنده‌های ایران نوشته بود من شما را دوست دارم و به طرف شما شلیک نمی‌کنم من سر تفنگم به آسمان است. افراد دیگری بین ما جنگ انداخته‌اند. این نامه سوژه اولین فیلم سینمایی من به اسم «رهایی» بود.

صدرعاملی در پاسخ به سوال رامبد جوان درباره خاطره‌‌اش از امام خمینی(ره) بیان کرد: شهرت و اسم برای امام مهم نبود. یک هدف داشت و رسیدن به آن هدف برایش مهم بود. وقتی نزد ایشان بودی به شدت حالت خوب بود و آرامش داشتی.

جوان از این کارگردان پرسید، اگر رئیس جمهور بشوید چه کارهایی برای خوشحالی مردم انجام می‌دهید؟ که مهمان خندوانه در پاسخ گفت: تمام نسل مدیران دهه ۶۰ را بازنشسته و مدیریت کشور را به مدیران دهه ۷۰ می‌سپارم و مسئولیت تمام خطاهایشان را بر عهده می‌گرفتم.

کارگردان «دختری با کفش‌های کتانی» دلیل ساخت فیلم‌های جدی‌ خود را به شرایط زمانی که روزنامه‌نگار بوده است مرتبط دانست و گفت: فیلم‌های من شبیه فیلم‌های هیچ کجای جهان و فیلم‌های هیچ کارگردان شناخته شده‌ای نیست به این دلیل که فیلم‌های من برای همین جاست.

وی در رابطه با فریدون جیرانی گفت: بابت سال‌های اول فعالیت هنری‌ خودم به او مدیونم. هر دوی ما در روزنامه کار می‌کردیم. او در سرویس اجتماعی بود. «گل‌های داوودی» را با کمک فریدون جیرانی کار کردم. قصد ما این بود که فیلم عاشقانه بسازیم و به همین منظور نقش‌های اصلی را نابینا کردیم و گفتیم وقتی نبینند که مشکلی نیست!

صدرعاملی در رابطه با اثر در حال ساخت خود گفت: این اثر قصه‌ای از پرویز شهبازی دارد و اسم آن «سال دوم دانشکده من» است. تهیه‌کننده کار مسعود ردایی و فیلمبردار آن هومن بهمنش است.

صدرعاملی در پایان پس از لبخند به دوربین خندوانه قول داد برای سی نفر از علاقمندان در دفتر خود ده جلسه ورک شاپ رایگان برگزار کند.


منبع: عصرایران

انفجار ساختمان مسکونی در بلوار توس مشهد (عکس)

 انفجار در طبقه همکف یک ساختمان مسکونی سه طبقه در بلوار توس مشهد باعث فروریختن دیوارهای این خانه شد و به ساختمان‌های مجاور نیز آسیب رساند. در پی این حادثه، زن ساکن در این واحد مسکونی مصدوم و به بیمارستان منتقل شد. علت این حادثه در دست بررسی است.
منبع: عصرایران

تاثیر قلدری بر سلامت کودکان

زمانی که کودک مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، افسردگی یکی از بزرگترین نشانه های این شرایط محسوب می شود.

زمان زیادی تا بازگشایی
مدارس باقی نمانده است و اگرچه بسیاری در انتظار آغاز سال تحصیلی جدید هستند، اما
برخی دانش آموزان به یک دلیل موجه تمایلی به حضور در مدرسه ندارند. قلدربازی
همکلاسی ها یا دانش آموزان بزرگ‌تر دلیل عدم تمایل آنها به حضور در مدرسه محسوب می
شود.

تاثیر قلدری بر سلامت کودکان

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “اکتیو بیت”، فرزند شما ممکن است تمایلی به صحبت در این زمینه
نداشته باشد، اما ممکن است متوجه علائم و نشانه های مورد آزار و اذیت قرار گرفتن وی
شوید. شناسایی منبع قلدری و تلاش برای رسیدگی به آن اهمیت دارد، زیرا می تواند
تاثیرات جسمی و روانی چشمگیری بر کودکان داشته باشد. در ادامه با برخی از مهم‌ترین
نشانه ها بیشتر آشنا می شویم.

افسردگی

زمانی که کودک مورد آزار و
اذیت قرار می گیرد، افسردگی یکی از بزرگترین نشانه های این شرایط محسوب می شود.
افسردگی می تواند موجب انزوای کودکان شود و بی علاقگی آنها به چیزهایی که تا پیش
از این از آنها لذت می بردند را به همراه داشته باشد.

نکته جالب توجه این است که
نتایج برخی مطالعات نشان داده اند که نه تنها قربانی قلدربازی در معرض خطر ابتلا
به افسردگی قرار دارد، بلکه فرد زورگو و قلدر نیز در معرض این خطر قرار دارد. نتیجه
مطالعه صورت گرفته توسط NICHD نشان داده است که هر فردی که در جریان قلدربازی حضور دارد در معرض
خطر افزایش یافته ابتلا به افسردگی قرار دارد.

مشکلات خواب

خواب مناسب برای رشد و
عملکرد بهینه کودک در مدرسه ضروری است، اما کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار می
گیرند ممکن است با مشکلات خواب مواجه شوند. بار دیگر، طرف زورگو و قلدر نیز ممکن
است از این نظر به خود آسیب وارد کند و تنها فرد قربانی با مشکلات خواب مواجه نمی
شود.

این که چرا کودکان قلدر با
کم خوابی و مشکلات خواب مواجه می شوند ممکن است با یک مشکل سلامت زمینه ای پیوند
خورده باشد. نتایج چندین مطالعه نشان داده اند که کودکان پرخاشگر و سلطه جو در
مقایسه با همتایان آرام خود احتمال بیشتری دارد دارای اختلال تنفس هنگام خواب
باشند.

سردرد و معده درد

استرس ناشی از مورد آزار و
اذیت قرار گرفتن در مدرسه می تواند دارای یک ظهور جسمانی باشد. کودکان ممکن است
انواع مختلفی از علائم شامل سردرد، معده درد و حتی سرگیجه را تجربه کنند. (همچنین
برخی کودکان ممکن است وانمود کنند مریض هستند تا از رفتن به مدرسه پرهیز کنند.)

البته اثرات جسمانی مستقیم
دیگری نیز می توانند توجه شما را به خود جلب کنند، که از آن جمله می توان به کبودی
روی بدن کودک اشاره کرد.

تاثیر قلدری بر سلامت کودکان

سوء مصرف مواد مخدر

سوء مصرف مواد مخدر خطری است
که می تواند فردی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرد را تهدید کند. کودکان قلدر نیز
می توانند درگیر رفتارهای خشونت آمیز و خطرناک دیگر در بزرگسالی شوند.

افرادی که دیگران را آزار می
دهند در دوران نوجوانی ممکن است درگیر سوء مصرف الکل و مواد مخدر شوند. استفاده از
مواد مخدر می تواند به روش های مختلف یک فرد جوان را تحت تاثیر قرار دهد، که از
پیامدهای منفی بر سلامت تا در معرض خطر قرار گرفتن زندگی و جان فرد را شامل می
شوند.

خشم سرکوب شده

به طور مرتب مورد آزار و
اذیت قرار گرفتن می تواند زمینه ساز شکل گیری خشم درونی کودک شود، به ویژه اگر از
مقابله با فرد متجاوز هراس داشته باشد. قلدری می تواند به شکل گیری احساسات شدید
خشم و فانتزی های انتقام در برابر فرد قلدر منجر شود.

خشم بیش از حد در افرادی که
تحت آزار و اذیت قرار گرفته اند می تواند کار کردن با آنها را به واسطه ناراحتی و
اضطراب مرتبط با آن دشوارتر سازد.

مشکلات گوارشی

ارتباط نزدیکی بین مغز و
دستگاه گوارش وجود دارد و زمانی که زیر استرس قرار دارید، به طور حاص در نتیجه مورد
آزار و اذیت قرار گرفتن، شبکه اعصاب متصل به روده می تواند محرک مشکلات باشد.

افرادی که به سندرم روده
تحریک پذیر مبتلا هستند می توانند مشکلات بزرگ‌تری با علائمی مانند وخیم‌تر شدن
درد و نفخ تجربه کنند. با این وجود، حتی افرادی که به این بیماری مبتلا نیستند نیز
می توانند یبوست و نفخ را تجربه کنند، زیرا هورمون های استرس روند گوارش را کند می
سازند.

تضعیف سیستم ایمنی

افرادی که قربانی قلدری
هستند ممکن است بیماری های خفیف مانند سرماخوردگی و سرفه را هرچه بیشتر تجربه
کنند. قلدری و زورگویی می تواند موجب تغییراتی در سیستم ایمنی شود و قدرت دفاعی
بدن در برابر عفونت ها و بیماری ها را کاهش دهد.

پژوهشگران دانشگاه دوک طی یک
مطالعه اثرات استرس اجتماعی را روی میمون ها آزمایش کردند. آنها دریافتند که در
نتیجه این شرایط سیستم ایمنی به طور قابل توجهی تضعیف می شود. تیم پژوهشی بر این
باور بوده است که این نتایج برای انسان ها نیز قابل اعمال هستند.


منبع: عصرایران

۹ نشانه هشداردهنده سرطان مغز استخوان

از آنجایی که مولتیپل میلوما سلول های سالم در مغز استخوان را هدف قرار می دهد، اغلب به عنوان سرطان مغز استخوان شناخته می شود.

مولتیپل میلوما در گلبول های
سفید که به نام سلول های پلاسمایی شناخته می شوند، شکل گرفته و موجب ظهور سلول های
سرطانی در مغز استخوان می شود. با گذشت زمان، این سلول های سرطانی موجب خروج سلول
های پلاسمای سالم می شوند که مسئول مبارزه با عفونت ها و تولید پادتن های مورد
نیاز برای مقابله با میکروب ها و عفونت هستند. در عوض، سلول های سرطانی تولید شده
توسط مولتیپل میلوما منجر به تولید پروتئین های غیر طبیعی می شود که در نهایت
مشکلات سلامت قابل توجه برای افراد مبتلا – به طور ویژه مشکلات کلیوی – را در پی
دارد.

9 نشانه هشداردهنده سرطان مغز استخوان

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “اکتیو بیت”، از آنجایی که مولتیپل میلوما سلول های سالم در
مغز استخوان را هدف قرار می دهد، اغلب به عنوان سرطان مغز استخوان شناخته می شود.
همانند انواع دیگر سرطان، عامل کلیدی برای مقابله با این شرایط تشخیص نشانه ها و
علائم بیماری و اتخاذ اقدام های مناسب پیش از جدی شدن شرایط است. در ادامه با برخی
نشانه های مولتیپل میلوما بیشتر آشنا می شویم.

خستگی بیش از اندازه

یکی از نخستین نشانه های
مولتیپل میلوما احساس خستگی بیش از اندازه است که حتی پس از استراحت کافی و دنبال
کردن یک رژیم غذایی سالم از بین نمی رود. این احساس خستگی به واسطه روش حمله مولتیپل
میلوما به سلول های سالم در مغز استخوان شکل می گیرد، که در بسیاری موارد می تواند
به کم خونی یا تولید سیتوکین ناسازگار منجر شود.

از آنجایی که احساس خستگی
بسیار شایع است، این نشانه باید در ترکیب با نشانه های دیگر مولتیپل میلوما که در
ادامه به آنها اشاره می شود، در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، فردی که سابقه
خانوادگی ابتلا به سرطان، به ویژه مولتیپل میلوما، را دارد، در صورت تجربه خستگی
برای چند روز یا چند هفته باید برای بررسی ابتلا به این بیماری آزمایش شود.

کم خونی

کم خونی – زمانی رخ می دهد
که تعداد گلبول های قرمز خون به سطوح بسیار پایین می رسد، – می تواند ناشی از
ابتلا به مولتیپل میلوما باشد، زیرا این بیماری موجب سرکوب یا بیرون راندن گلبول
های قرمز سالم می شود. شایع‌ترین عارضه جانبی کم خونی احساس خستگی شدید است، که
ممکن است با دنبال کردن رژیم غذایی سالم، استراحت کافی، مصرف مایعات، یا محرک هایی
مانند کافئین از بین نرود. این احساس خستگی بیش از اندازه می تواند برای روزها یا
حتی هفته ها ادامه یابد.

با این وجود، باید به این
نکته اشاره داشت که کم خونی تنها با مولتیپل میلوما و ابتلا به سرطان مغز استخوان
مرتبط نیست. دلایل بسیاری می توانند زمینه ساز شکل گیری کم خونی شوند که از
بارداری تا قاعدگی، و کمبود آهن و ویتامین را شامل می شوند. گاهی اوقات مصرف آهن
به میزان کافی می تواند کم خونی را درمان کند.

درد در استخوان ها

یکی از نشانه های آشکار و
متمایز مولتیپل میلوما احساس درد در استخوان ها است. مولتیپل میلوما در مغز
استخوان شکل می گیرد و با گذشت زمان گلبول های قرمز سالم را سرکوب می کند، که می
تواند نازک شدن و تضعیف استخوان را به همراه داشته باشد. در نتیجه، پوکی استخوان
شکل می گیرد. با رسیدن به این مرحله، احتمال ترک خوردن یا شکستن کامل استخوان تحت
تاثیر قرار گرفته به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.

همچنین، این شرایط به احساس
درد خفیف تا متوسط در و اطراف استخوان منجر می شود. در صورتی که استخوان های کلیدی
و مهم، مانند ستون فقرات که مسئول پشتیبانی از چندین بخش بدن است، تحت تاثیر
بیماری قرار گرفته باشند، این درد ممکن است هرچه بیشتر مشهود باشد. این درد با
حرکت افزایش می یابد و ممکن است به طور قابل توجهی هنگام شب و اوایل صبح تشدید شود.

بی حسی

از آنجایی که مولتیپل میلوما
گلبول های قرمز سالم مغز استخوان را هدف قرار می دهد می تواند موجب تضعیف استخوان
های بیمار شود. این شرایط اغلب موجب شکنندگی و احساس درد در استخوان ها می شود، و
همچنین می تواند به احساس بی حسی منجر شود.

این احساس بی حسی بیشتر
زمانی شکل می گیرد که مولتیپل میلوما به مهره های ستون فقرات حمله می کند. با
گسترش مشکل در ستون فقرات، بیماری موجب تضعیف استخوان ها می شود و مهره ها در تماس
با یکدیگر و اعصاب اطراف ستون فقرات قرار می گیرند. در تماس با این اعصاب بسیار حساس،
مولتیپل میلوما در سیگنال هایی که بین مغز و ستون فقرات حرکت می کنند، اختلال
ایجاد کرده و بی حسی آن ناحیه را موجب می شود.

مشکلات کلیوی

مولتیپل میلوما می تواند در
نهایت به شکل گیری مشکلات کلیوی چشمگیر منجر شود. توسعه مولتیپل میلوما به شکل
گیری پروتئین هایی منجر می شود که تولید بیش از اندازه آنها می تواند فشار مضاعف
بر کلیه ها وارد کرده و آسیب دیدن آنها یا حتی نارسایی کلیوی را موجب شود.

در حالت ایده آل، بیمار
نشانه ها و علائم دیگر ابتلا به مولتیپل میلوما را تشخیص داده و اقدامات لازم را
پیش از این که بیماری به ظهور مشکلات کلیوی منجر شود، انجام می دهد.

هایپرکلسمی

با گذشت زمان، مولتیپل
میلوما به تولید سلول های سرطانی منجر می شود، که خروج سلول های سالم را از مغز
استخوان به همراه دارد. این شرایط ضعف، درد و به طور بالقوه بی حسی در استخوان را
موجب می شود. در این زمان، بیماری می تواند ترک خوردگی یا شکستگی کامل استخوان را
موجب شود.

همچنین، این فرسایش استخوان
در نتیجه بیماری مولتیپل میلوما به شکل گیری شرایطی به نام هایپرکلسمی یا فزونی
کلسیم منجر می شود که در نتیجه مقدار بیش از اندازه کلسیم در خون شکل می گیرد.
هایپرکلسمی اغلب در افراد مبتلا به مولتیپل میلوما دیده می شود. هایپرکلسمی با
نشانه هایی مانند خستگی بیش از اندازه، یبوست و مشکلات کلیوی خود را نشان می دهد.

کاهش وزن

فرد مبتلا به مولتیپل میلوما
می تواند روند سریع کاهش وزن خود را تجربه کند. این بیماری می تواند زمینه ساز علائم
بسیاری از قبیل خستگی بیش از اندازه و درد شدید شود، که اشتها را سرکوب می کنند.
مولتیپل میلوما می تواند ورزش کردن و کالری سوزی که به تقویت سوخت و ساز و افزایش
اشتها کمک می کنند را دشوار سازد. به طور خلاصه، اگر فردی بدون ایجاد تغییر در
رژیم غذایی خود یا فعالیت های جسمانی با روند کاهش وزن مواجه شود، ممکن است با یک
مشکل سلامت چشمگیر و زمینه ای در پس پرده مواجه باشد.

سردرگمی روانی

احساس سردرگمی می تواند در
نتیجه بسیاری از علائم مرتبط با مولتیپل میلوما، از جمله هایپرکلسمی و آسیب کلیوی،
شکل بگیرد. در اصل، بدن در مواجهه با از بین رفتن مغز استخوان می تواند سیگنال
هایی گیج کننده به مغز ارسال کند.

به همین دلیل، سردرگمی روانی
به ندرت در مراحل اولیه مولتیپل میلوما، یعنی زمانی که بدن همچنان به طور کلی سالم
است، دیده می شود.

بیماری های مکرر

مولتیپل میلوما با حمله به
مغز استخوان موجب از بین رفتن استخوان می شود. این شرایط نه تنها شکل گیری مشکلات
جدی برای بیمار به واسطه تضعیف استخوان را در پی دارد، بلکه تعداد سلول های سالم
که توانایی مبارزه با عفونت ها را دارند نیز کاهش می دهد.

در این زمان، مولتیپل میلوما
می تواند سیستم ایمنی بیمار را تضعیف کند و وی را هرچه بیشتر مستعد ابتلا به عفونت
سازد. در حقیقت، این شرایط می تواند این احساس را در بیمار ایجاد کند که به طور
مداوم در حال مبارزه با بیماری ها است. همچنین، مولتیپل میلوما شرایط را برای غلبه
بر بیماری و بهبودی، به ویژه برای افرادی که دستگاه تنفسی و ریه های آنها تحت
تاثیر عفونت قرار گرفته است، دشوارتر می سازد.


منبع: عصرایران

پایان "پایداری"

مهم‌ترین منتقدان روحانی این روزهای ساکت هستند. نه از برجام می‌گویند نه از سیاست روحانی در مسائل اجتماعی و فرهنگی. بعد از انتخابات ۹۶ و کامل شدن پروسه شکست در جبهه پایداری، به نظر می‌‎رسد این جریان آرام ترین روزهای خود را سپری می‌کند. نه آیت‌الله مصباح همچون گذشته حضور پررنگی در فضای سیاسی کشور دارد نه اعضای جبهه پایداری.

عصر ایران؛ مصطفی داننده- آیت‌الله مصباح یزدی بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ تصمیم گرفت ردای سیاست به تن کند. او مدعی بود که نباید اجازه داد انقلاب اسلامی به
دست لیبرال‌ها و سکولارها بیفتد.

حضور پررنگ مصباح یزدی در
فضای سیاسی کشور باعث شد تا مردم نیز کم کم با نام رئیس موسسه امام خمینی آشنا شوند
و بدانند یکی از ضلع‌های فضای سیاسی ایران در قم ساکن است. او در دهه هفتاد و
هشتاد به شدت با سیاست‌های دولت اصلاحات و افرادی مانند هاشمی رفسنجانی مخالفت
کرد.

مصباح یزدی در تیر سال ۸۴ به یک موفقیت بزرگ دست
پیدا کرد و آنهم رسیدن محمود احمدی نژاد به ریاست قوه مجریه و شکست آیت‌الله هاشمی
بود. شاهین سعادت بر دوش آیت‌الله نشسته بود و همه او را پدر معنوی رئیس جمهور منتخب
می‌دانستند و اعتقاد داشتند دولت نهم، دولت آیت‌الله مصباح است.

ظهور مشایی در دولت احمدی
نژاد باعث شد تا آیت‌الله قم نشین از احمدی نژاد فاصله بگیرد. این فاصله گرفتن
باعث شد حتی مصباح از اتفاقاتی که در دولت
دوم احمدی نژاد افتاد به تلخی یاد کند.

آیت‌الله دلخور در ادامه سیاست ورزی خود یک
جریان سیاسی تازه را وارد گفتمان اصول‌گرایی کرد. جبهه پایداری با حضور رادیکال‌ترین
چهره‌های اصول‌گرا در زیر عبای آیت‌الله مصباح یزدی تشکیل شد تا او لقب پدر معنوی
این جریان را یدک بکشد.

پایان

مصباح و جبهه پایداری توانستند در اولین‌ سال‌های
حضور خود در صحنه سیاسی کشور نیروهای خود را وارد پارلمان هشتم و نهم کنند.

انتخابات ۹۲ فضا را برای حضور دوباره مصباح یزدی
و جبهه پایداری در فضای سیاسی کشور فراهم کرد. آیت‌الله قم نشین دوست نداشت
نیروهای منتسب به هاشمی رفسنجانی و جریان اصلاحات به قدرت برسند به خاطر همین بعد
از ناکامی در معرفی لنکرانی( وزیر بهداشت احمدی نژاد) به عنوان نامزد نهایی جبهه
پایداری از سعید جلیلی حمایت کرد و او را اصلح تر از تمام نامزدها معرفی کرد.

نامزد مورد حمایت مصباح و جبهه پایداری تنها ۴
میلیون رای را به خود اختصاص داد. حسن روحانی مورد حمایت جریان اصلاحات هم به قدرت
رسید.

انتخابات ۹۲ سرآشیبی قدرت را به مصباح یزدی و
جبهه پایداری نشان داد. بعد از این شکست جبهه پایداری به دنبال جبران خرداد ۹۲
بود. انتخابات مجلس خبرگان و مجلس دهم بهترین زمان برای این کار بود. انتخابات
برگزار شد اما نتایج آن باعث شد کام جبهه پایداری و آیت‌الله مصباح تلخ تر از
گذشته شود.

مصباح یزدی نتوانست از تهران به مجلس خبرگان راه
پیدا کند و مهم‌ترین اعضای جبهه پایداری نیز نتوانستند راهی پارلمان دهم شوند.

بعد از شکست‌های پی در پی آنها انتظار داشتند
حداقل با حمایت از سید ابراهیم رییسی بتوانند بازهم به صحنه سیاسی کشور بازگردند.
اما گویی قرار نبود این انتخابات هم کام مصباح و جبهه پایداری را شیرین کند و
روحانی توانست ۲۴ میلیون رای برای بار دوم به پاستور برود.

بعد از این انتخابات و کامل شدن پروسه شکست در
جبهه پایداری، به نظر می‌‎رسد این جریان آرام ترین روزهای خود را سپری می‌کند. نه
آیت‌الله مصباح همچون گذشته حضور پررنگی در فضای سیاسی کشور دارد نه اعضای جبهه
پایداری. دیگر شاهد انتقادهای تند و تیز آنها از دولت روحانی نیستیم. به نظر می‌رسد
آنها هم به این نتیجه رسیده‌اند که استراتژی سیاسی‌شان برای حضور در فضای سیاسی
کشور دیگر جواب نمی‌دهد.

نکته جالب در این میان این است که بسیاری از
اصول‌گرایان شکست‌های اخیر را به گردن پایداری‌ها می‌اندازند و می‌گویند تندروی
آنها باعث روی‌برگداندن مردم از اصول‌گرایان شده است.

مهم‌ترین منتقدان روحانی این روزهای ساکت هستند.
نه از برجام می‌گویند نه از سیاست روحانی در مسائل اجتماعی و فرهنگی. آنها در
روزهایی که روحانی در حال مذاکره و رسیدن به توافق هسته‌ای بود نام خود را دلواپس
گذاشتند و تلاش کردند جلوی امضای برجام را بگیرند.

این سکوت یک پیام مهم دارد و و آنهم اینکه جبهه
پایداری به پایان خود رسیده است و باید منتظر بود چهره‌های برجسته این جریان با
طرحی نو وارد فضای سیاسی کشور شوند. گفتمانی تازه شاید بدون آیت‌الله مصباح یزدی.

شاید بتوان گفت که آنها به این نتیجه رسیده‌اند
برای بازسازی سیاسی خود احتیاج به آدم‌های
جدید،حرف‌های جدید و البته یک نام جدید دارند و دیگر نمی‌شود با همان ادبیات گذشته وارد صحنه سیاسی
کشور شد.


منبع: عصرایران

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

روزنامه هفت صبح – احمد رنجبر: روایت خواندنی ابوالحسن داودی درباره همکاری با عزت الله انتظامی. این کارگردان می گوید، مواجهه آقای بازیگر با «زادبوم» همچون کسی بوده که گویی روز اول مقابل دوربین قرار گرفته است.

«زادبوم» جزو آخرین نقش آفرینی های عزت الله انتظامی است. فیلمی که سال ۱۳۸۷ بازی کرد اما مهر توقیف خورد و حالا پس از هشت سال فرصت نمایش پیدا کرده. سراغ ابوالحسن داود، کارگردان فیلم رفتیم و روی بازی انتظامی در این فیلم متمرکز شدیم. از او درباره این همکاری و مواجهه آقای بازیگر با نقش پرسیدیم. روایت داودی خواندنی است و گویای بخشی از راز توفیق انتظامی.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی» 

داودی تعریف می کند او چگونه نقش را حلاجی می کرده و روی فیلمنامه نکته می نوشته تا بتواند ابتدا خودش آن را باور کند. و می گوید با چه دقت و وسواسی بازی می کرده که گویی اولین بار است جلوی دوربین آمده. با ابوالحسن داودی درباره برخی مسائل فرامتن هم پرسیدم؛ «زادبوم» اگر به موقع اکران می شد، حرفش بهتر به گوش می رسید چرا که ارجاعات آن در طول زمان کمرنگ شده. با این حال می توان فیلم را دید. با قصه اش سرگرم شد و درباره مسائل مطرح شده در آن اندیشه کرد.

داودی پیش تر درباره انگیزه ساخت «زادبوم»، ماجرای توقیف و برداشت های سیاسی از فیلم توضیح داده بود که آن را زا آینده نیوز عاریت گرفتیم و با اندکی تغییر در قالب سه سوال پایانی می توانید بخوانید.

احتمالا سال ها مترصد فرصت همکاری با عزت الله انتظامی بوده اید؛ این همکاری چطور در «زادبوم» شکل گرفت و اصلا چرا ایشان را انتخاب کردید؟

آقای انتظامی جزو کسانی است که از سال های پیش علاقه مند به همکاری با او بودم. اما با توجه به فیلم هایی که ساخته بودم، نقشی وجود نداشت که بخواهم به ایشان واگذار کنم. درباره فیلم «زادبوم» اصلا از همان ابتدا که با آقای مصطفوی فیلمنامه را می نوشتیم، به شکلی به آقای انتظامی فکر می کردم و حتی خصوصیات نقش در فیلمنامه، برمبنای شخصیت ایشان شکل گرفت. به همین دلیل وقتی فیلمنامه را به او دادم خیلی استقبال کردند و نسبت به آن هم حساسیت داشتند.

خود عزت الله انتظامی هم اخیرا اعلام کردند «زادبوم» و نقش شان در این فیلم را دوست دارند.

بارها و بارها خاطرم است جلساتی گذاشتند، پیش شان رفتم و راجع به نقش و چگونگی اجرای آن صحبت کردند. یادم است میزان حاشیه نویسی که روی متن انجام داده بودند، در بخش هایی که مربوط به نقش شان می شد از خود نقش بیشتر بود. زمان اجرا هم همین طور بود و روی کیفیت اجرا خیلی تاکید داشتند. چون نقش را خیلی دوست داشتند و با آن ارتباط خاصی برقرار کردند. البته من هم تمام سعی ام را کردم تا نقش همان چیزی باشد که مد نظر ایشان و خودم است.

مجموع این عوامل باعث شد «زادبوم» یکی از بهترین نقش آفرینی های متاخر عزت الله انتظامی شود. در این میان نمی توان تاثیر ترکیب بازیگران اطراف او را نادیده گرفت. گویی تعمدی برای جلوه بهتر بازی ایشان داشته اید.

برای من همیشه مرحله انتخاب بازیگر (کستینگ) مرحله بسیار مهمی بوده؛ اینقدر اهمیت داشته که وقتی کستینگ به خوبی انجام شده نفس راحتی کشیده ام. برای اینکه احساس کرده ام بیش از نیمی از کار را پیش برده ام چون اعتقاد دارم اگر اشتباهی در چیدمان بازیگران صورت بگیرد، دیگر هیچ جور نمی شود آن را جبران کرد و در نهایت تاثیر منفی خودش را می گذارد. در مقابل اگر چیدمان درست اتفاق بیفتد، بخش عمده ای از فیلم انگار انجام شده است.

بنابراین در «زادبوم» به دلیل اهمیت موضوع، چیدمان بازیگران برایم خیلی مهم بود. موقعیتی که بین سه نسل وجود دارد (پسر، پدر و پدربزرگ) برایم مهم بود که این ها بتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و از طرف تماشاگر قابل پذیرش باشند.

عزت الله انتظامی مشهور است به دقت نظر و نظم در کار. موقع فیلمبرداری «زادبوم» به این مشخصه پایبند بود؟

ایشان همان وسواس و دقتی که همواره در زندگی شخصی و حرفه ای داشته اند در «زادبوم» هم داشت. آقای انتظامی در تمام لحظات مثل یک دانشجوی مشتاق بازیگری بود. یعنی حسی که داشت، ارتباطی که با منِ کارگردان برقرار می کرد و نگرانی هایش برای اینکه آیا نقشش درست انجام شده و برداشت ها درست است، ورای این بود که ما فکر کنیم با یک استاد طرفیم؛ او حس و حال یک بازیگر اول را داشت که انگار اولین نقش زندگی اش را بازی می کند. این برای من بسیار مهم بود چون احساس می کردم با کسی طرفم که حتی در سن بالای هشتاد سالگی اهمیت بازیگری برایش علی السویه نشده و همچنان نسبت به آن اشتیاق دارد و برای نتیجه اش نگران است و سعی می کند تا جایی که می تواند کیفیت کار خود را بالا ببرد.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

غیر از فیلم خودتان، اگر بخواهید انتخاب کنید، کدامیک از نقش های عزت الله انتظامی بیشتر به دل تان نشسته؟

ایشان تقریبا در همه فیلم هایی که بازی کرده امضای شخصی خودش را به جا گذاشته. حتی در فیلم هایی که به ظاهر خیلی قوی نبودند اما کار آقای انتظامی همیشه امضای خودش را داشته. اگر از نقش آفرینی شان در فبلم «گاو» که یک استثنا است بگذریم، جنس بازی ایشان در «آقای هالو» برایم هنوز خیلی جذاب است.

چون اتفاق هنوز کهنه نشده. خوب است تعبیر شما از دلخوری جمشید مشایخی و اشاره ای که به عزت الله انتظامی داشت را بشنویم. این دست اتفاقات روی وجاهت اساتید بازیگر سایه نمی اندازد؟

نه هرگز. مقصر اصلی کسانی هستند که جریان را بزرگ کردند. آزردگی هایی که ممکن است در طول زمان به وجود بیاید مسائل شخصی است. اما چرا این دلخوری بروز کرده؟ من فکر می کنم به دلیل خصلتی است که در آقای مشایخی سراغ دارم. ایشان انسان بسیار مهربانی است و دل کوچکی دارد. زمانی که مدیر خانه سینما بودم بارها این نوع رفتار یک باره ایشان در مسائل صنفی را مشاهده کردم ولی چون می دانم پشت آن کمترین نظر بدی وجود ندارد، خیلی این ها را جدی نمی گیرم.

آقای انتظامی، مشایخی و نصیریان بازمانده های یک جریان سینما و تئاتر هستند و ارزش شان بیش از آن است که با حاشیه ها بخواهیم فضای بین شان را آلوده کنیم. اینکه مسائل شخصی دارند به خودشان مربوط است. به نظرم این حرمت را باید جریان روزنامه نگاری و جریان فضای مجازی نگه دارند که حتی اگر اتفاقی این چنین می افتد، از آن بگذرند و آن را بزرگ نکنند.

اگر «زادبودم» بدون تاخیر و در شرایط مطلوب اکران می شد، وضعیت بهتری می داشت. حتی فراتر از گیشه فیلمی است که می تواند درباره آن فکر کرد و نظر داد. اما حالا به رغم هیاهویی که شکل گرفت فیلم دیده نشد. خودتان دلیل این اتفاق را چه می دانید؟

به نظرم «زادبوم» قربانی شرایطی شد که هم کم شانسی در آن دخیل است و هم کم توجهی کسانی که باید به آن توجه لازم می کردند و نکردند. و از جمله گرفتاری خودم برای ساخت «هزارپا» که نمی رسیدم به مسائل مربوط به اکران سر و سامان دهم و «زادبوم» به نوعی سوخت و از پتانسیل آن استفاده نشد. حتی بسیاری از تماشاگران بالقوه در هفته های اول متوجه نشدند فیلم روی اکران است. یک واقعیت هم هست که نمی شود از آن گذشت؛ یک فیلم به نان تازه ای می ماند که اگر چند ساعت از آن بگذرد خوردنش مزه اولیه را ندارد.

درباره کار فرهنگی شاید این مثال به طور صد در صد مصداق نداشته باشد اما به هر حال یک کار فرهنگی هم که برای یک دوره ساخته شده و تعابیر و اشارات و ویژگی های آن دوره را در نظر گرفته، اگر بعد از هشت سال به نمایش دربیاید، لطفی که باید ندارد و ارتباط تماشاگر اگر نگویم قطع می شود حتما کمرنگ است.

حتی جنس ادبیات روزمره که در ۱۰ سالی که از شروع ساخت فیلم می گذرد را نگاه کنید، عوض شده. میزان کلماتی که به مخزن زبانی نسل جوان و اصلا کل جامعه وارد شده تغییر کرده و اساس فرهنگ ما فرق کرده و به همان میزان سلیقه ها هم عوض شده است. طبعا از یک فیلم که هشت سال قبل آماده نمایش بوده و حالا اکران می شود، نمی توان انتظار داشت بتواند همان ارتباطی را با تماشاچی برقرار کند که یک فیلم که داغ داغ با همین ادبیات و مسائل اجتماعی ساخته و روانه اکران شده است.

و تیزر تلویزیونی در جذب تماشاچی تاثیری نداشت؟

متاسفانه سال ها است تلویزیون تاثیر خودش را در ارتباط با تماشاگر از دست داده و نمی تواند عامل جذب تماشاگر برای تماشای یک فیلم باشد. به خصوص اینکه با توجه به سخت گیری هایی که در پخش تیزرها می کنند و سانسورهای عجیبی که اتفاق می افتد، عملا جریان تیزر خیلی وقت ها تبدیل به ضدتبلیغ می شود. ممکن است حسن نیتی نزد مسئولان تلویزیون وجود داشته باشد اما شکل ارتباطشان به گونه ای است که ظاهرا کمک زیادی به سینما نمی کند.

انگیزه تان از ساخت «زادبوم» چه بود؟

«زادبوم» را با نگاهی میهن پرستانه ساختیم و بیشتر از اینکه به چشم فیلمی سینمایی به آن نگاه کنم، در راستای پروژه ای ملی آن را دیدم و همه تلاش خود را کردم تا حرفی که به آن اعتقاد داشتم را در قالب فیلمی سینمایی دربیاورم. حقیقتش سال های زیادی بود که دوست داشتم فیلمی درباره وطن بسازم که مفهوم اصلی داستانش، عشق به سرزمین مادری باشد و به دور از هرگونه شووینیسم سعی کردم در فیلم خود معنای واقعی و درست علاقه مندی به وطن را نشان دهم. از طرفی سال ها بود که فرار مغزها از ایران اذیتم می کرد که چرا خیلی راحت ثروت های واقعی این کشور به دلیل معضلات در حال از دست رفتن است. مغزهای پربار جوانان ما خیلی راحت از این کشور خارج شده و در اختیار دیگران قرار می گیرند و متاسفانه مسئولان هیچ کاری انجام نمی دهند و هیچ کس نیست که به این مسئله فکر کند.

فیلم «زادبوم»؛ ذوق و طراوت جوانی «عزت الله انتظامی»

هیچ وقت علت توقیف به شما اعلام نشد؟

هیچ کس به شکل مشخصی درباره دلیل توقیف «زادبودم» چیزی نگفت و این فیلم هیچ وقت مسئله ای نداشت و تنها تصور می کنم حسادت و دشمنی و تنگ نظری برخی ها باعث توقیفش شده بود. فیلم «زادبوم» در جشنواره فجر سال ۱۳۸۷ موفق بود و چهار سیمرغ گرفت. جالب این که آنقدر شرایط عدم اکران فیلم برایم بد گذشت که زمانی که اعلام شد می توانیم فیلم را نمایش دهیم، اصلا یادم نبود که «زادبوم» در جشنواره فجر آن سال چهار سیمرغ گرفته است و ما در تیزری که برای اکران فیلم طراحی کردیم، به سه سیمرغ اشاره کرده ایم و سیمرغ بخش بین المللی را که از جایزه آسیا پاسفیک گرفتیم، فراموش کردیم.

به طور غیررسمی دلیل توقیف «زادبوم» تعابیر سیاسی آن اعلام شده.

به هیچ عنوان دنبال تعابیر سیاسی در فیلم «زادبوم» نبودم. اصلا چنین نیتی را که برخی ها اشاره می کنند، نداشتم و این ها شیطنت ها و شرارت هایی است که آن زمان علیه من و فیلمم انجام دادند و هنوز هم گاهی ادامه دارد. من کاملا براساس نگاهی اعتقادی به خانواده ایرانی سراغ «زادبوم» رفتم. به هر حال انقلابی که در کشورمان انجام شده است، جدا از موارد مثبتش، نکاتی منفی را هم به دنبال داشت و باعث گسستگی شد که باید خیلی منطقی به آن نگاه کنیم.

چند نکته درباره بازی انتظامی در «زادبوم» که باعث شده این نقش به مذاق مخاطبان خوش بیاید

صلابت با زبان آلمانی 

بازی عزت الله انتظامی در «زادبوم» از چند جنبه حائز اهمیت و واجد تحسین است. اولا فراموش نکنیم او در سن ۸۴ سالگی جلوی دوربین رفته و این فیلم را بازی کرده است. او اما با قدرت و صلابت نقش را اجرا می کند و چیزی کم نمی گذارد. همان طور که ابوالحسن داودی می گوید، عزت الله انتظامی چه در مرحله فیلمنامه و چه هنگامی که جلوی دوربین می رفته وسواس فراوان داشته و می خواسته تصویری باورپذیر از نقش ارائه می دهد.

او نقش پدربزرگ خانواده را برعهده دارد و حالا گرفتار چالش زمان های از دست رفته است. فصل مواجهه او با نوه (بهرام رادان) در کشور آلمان و روی عرشه کشتی، پر است از حرف و نکته درباره مهاجرت و جلای وطن و دورافتادن از اصل خویش. عزت الله انتظامی این مفهوم را نه فقط در کلام که در تک تک اجزای چهره به باور مخاطب می نشاند. پیرمردی است جدی، گاهی تلخ اما در عین حال باطراوت. جمع این خصوصیات کاراکتر او را خواستنی می کند و نقشی بر نقش های موفق پیشین او افزوده است. به جمع این ها دیالوگ های که عزت الله انتظامی به زبان آلمانی بیان می کند را هم بیفزایید.

حتما می دانید او به دلیل حضور در آلمان، زبان این کشور را بلد است و در فیلم «زادبوم» به اقتضای نقش از آن استفاده کرده و عاملی بر جذابیت بیشتر نقش شده. از قضا بازی عزت الله انتظام به مذاق مخاطبان سینمارو هم خوش آمده و غالبا از آن تعریف کرده اند. کامنت هایی که در سایت سینماتیکت و سلام سینما به اشتراک گذاشته شده، موید این نکته است. مثلا یکی از کاربران که فیلم را دوست نداشته از بازی او تعریف کرده: «خالی از لطف نبود دیدن بازی بهرام رادان و آقای انتظامی که آلمانی حرف می زدن.»


منبع: برترینها

۱۰ فیلم شاهکاری که در گیشه شکست خوردند

سالانه فیلم های زیادی در جهان ساخته می شود و دنیای هالیوود بیش از هر بازار سینمایی در جهان داغ بوده و سازندگان فیلم ها به سودآوری فیلم های خود می اندیشند. برخی فیلم ها با موفقیت تجاری همراه بوده و برخی دیگر به سختی در گیشه شکست می خورند. اگر چه معمولاً همیشه فیلم های خوش ساخت و جذاب با استقبال تماشاگران و منتقدان روبرو می شوند و عکس این موضوع نیز صحت دارد.اما در مواردی نیز دیده شده که یک فیلم خوب به دلایل مختلفی از جمله وجود رقبای سرسخت بر روی پرده در زمان اکران، سیاست های نادرست کمپانی سازنده، بازاریابی و تبلیغات ناکافی و ناکارآمد و یا اتفاقات جانبی و خارج از حوزه ی سینما به شکست های تجاری تبدیل می شوند.

جالب این که برخی از این فیلم ها چیزی از لحاظ هنری و سینمایی کم ندارند و می توان آن ها را شاهکارهایی بی بدیل دانست. معمولاً ارزش این فیلم ها سال ها پس از ساخت و اکران اولیه مشخص می شود و در ادامه ی این مطلب ما قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از این فیلم ها که علی رغم غنای هنری و خوش ساخت بودن در گیشه شکست خوردند آشنا کنیم.

۱- رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴)

امروزه فیلم «رستگاری در شاوشنک» یا «رهایی از شاوشنک» (The Shawshank Redemption) را یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک بشناسند اما جالب این است که بدانید این فیلم در زمان اکران مورد توجه چندانی قرار نگرفت. البته استقبال نه چندان خوب از این فیلم به دلیل نظریات منفی منتقدان نسبت به فیلم نبود و کاملاً برعکس، فیلم نظریات مثبت و خوبی را از منتقدان دریافت کرد. دلیل این که فیلم در گیشه توفیق چندانی به دست نیاورد با تاریخ اکران، تعداد سالن های فیلم و همچنین رقابت با دیگر فیلم هایی در ارتباط بود که همزمان با این فیلم اکران شده بودند.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

در واقع فیلم «رستگاری در شاوشنک» در هفته ی اول اکران خود تنها ۳۳ سالن سینما در اختیار داشت و زمانی که در هفته ی چهارم اکران سالن های بیشتری به پخش آن اختصاص داده شد دیگر برای رقابت با فیلم های پر سر و صدا و پرطرفداری مانند «داستان های عامه پسند» (Pulp Fiction)، «متخصص» (The Specialist) و «رودخانه وحشی» (The River Wild) دیر شده بود و «رستگاری در شاوشنک» دیگر شانسی در مقابل این فیلم ها نداشت. بدین ترتیب این فیلم که با بودجه ای ۲۵ میلیون دلاری ساخته شده بود در نهایت تنها با ۲۸ میلیون دلار  فروش از پرده های سینماها رفت. اگر چه این فیلم در هفت رشته ی اسکار نامزد دریافت جایزه شده بود اما نتوانست در هیچ بخشی برنده جایزه اسکار شود و تنها در بخش فیلم های اجاره ای و سینمای خانگی توانست فروش قابل قبولی کسب کند.

تنها در سال ۱۹۹۷ و سه سال پس از اکران فیلم بود که شاهکار بودن «رستگاری در شاوشنک» به چشم دیده شد. در این سال، «تد ترنر» کمپانی «کسل راک انترتینمنت» (Castle Rock Entertainment) را خریداری کرده و امتیاز استفاده از فیلم های ساخته شده توسط این کمپانی و به طور ویژه فیلم «رستگاری در شاوشنک» را بدست آورد. بدین ترتیب وی دستور پخش تقریباً هر روزه ی این فیلم را در شبکه ی تلویزیونی «تی ان تی» (TNT) که متعلق به خودش بود صادر کرد. این استراتژی بازاریابی ترنر با موفقیت همراه بود و فیلم «رستگاری در شاوشنک» به شدت مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت. بدین ترتیب این فیلم نام خود را به عنوان یکی از شاهکارهای بی بدیل تاریخ سینما تثبیت کرده و از سال ۲۰۰۸ تاکنون همواره در میان فیلم های برتر فهرست ۲۵۰ فیلمی سایت «آی ام دی بی» (IMDb) قرار دارد. همچنین فیلم «رستگاری در شاوشنک» در سال ۲۰۱۵ به نمایه ی فیلم کتابخانه ی ملی کنگره ی ایالات متحده اضافه شد.


۲- اهل کوهستان (۱۹۸۶)

در حالی که فیلم «اهل کوهستان» (Highlander) به عنوان یکی از بهترین فیلم های فانتزی شمشیرزنی و پیشگویانه در دهه ی ۱۹۸۰ شناخته می شود اما وقتی که در سال ۱۹۸۶ اکران شد با استقبال بسیار کمی مواجه گردید. علی رغم حضور ستاره ای مانند شان کانری و موسیقی متن خواننده ی مشهوری مانند کویین، اما سینماروها و منتقدان استقبال سردی از این فیلم حماسی فانتزی داشتند. در نهایت فیلم علی رغم بودجه ی ساخت ۱۶ میلیبون دلاری خود تنها ۱۲٫۹ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. اما وقتی که فیلم در بخش سینمای خانگی و بسته های اجاره ای به فروش گذاشته شد به موفقیت نسبتا چشمگیری دست یافت.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

استقبال از این فیلم چنان بالا گرفت که ۵ دنباله، یک سریال تلویزیونی با ۶ فصل، تعدادی کتاب و حتی کمیک هایی نیز در مورد فیلم «اهل کوهستان» ساخته و نوشته شد. علاوه بر این قرار است دنباله ی بعدی این فیلم در سال ۲۰۱۷ و به کارگردانی چاد استاهلسکی ساخته و منتشر شود. اگر چه می توان انتظار داشت که فیلم با استقبال نسبتاً خوبی مواجه شود اما بعید است که بتواند فیلمی در قواره های فیلم اصلی سال ۱۹۸۶ باشد.


۳- فرشتگان بونداک (۱۹۹۹)

اگر به خاطر فروشگاه های زنجیره ای «بلاک باستر» (Blockbuster) در حوزه ی اجاره ی فیلم ها نبود فیلم «فرشتگان بونداک» (The Boondock Saints) یک شکست تجاری مطلق بود. این فیلم در زمان انتشار به دلیل سالن های کم و اکران محدود فروش ناامید کننده ای داشت. در سال ۱۹۹۹ به خاطر تیراندازی های دبیرستان کلمباین، خشونت موجود در فیلم برای هالیوود و صاحبان سینماها بسیار ناخوشایند بود و آن ها را نسبت به فیلم بدبین ساخت. درنتیجه فیلم «فرشتگان بونداک» ابتدا تنها در ۵ سالن سینما به نمایش درآمد که تنها ۳۰٫۰۰۰ دلار فروش را در ایالات متحده نصیب این فیلم کرد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

در سینماهای خارج از ایالات متحده شرایط بهتر بود اما در نهایت فیلم تنها ۴۱۱٫۰۰۰ دلار فروش داشت که با توجه به هزینه ی ۶ میلیون دلاری ساخت فیلم یک شکست تجاری مهلک به شمار می آمد و آبروی کارگردان، بازیگران مطرح و کمپانی سازنده را به شدت به خطر انداخت. اما از شانس تروی دافی، نویسنده و کارگردان فیلم، کمپانی اجاره ی فیلم «بلاک باستر» به موقع به کمک فیلم او شتافت و با عقد قراردادی با شرکت توزیع کننده ایندیکن پیکچرز فیلم در بخش اجاره و بر روی سی دی و دی وی دی به فروش گذاشته شد که فروشی بالغ بر ۵۰ میلیون دلار را برای فیلم در پی داشت. فیلم «فرشتگان بونداک» چنان مشهور شد که دنباله ی آن در سال ۲۰۰۹ ساخته شد و بر اساس شایعات قرار است بزودی یک سریال تلویزیونی نیز بدون حضور بازیگران فیلم اصلی یعنی نورمن ریداس و شان پاتریک فلانری از روی فیلم اصلی ساخته شود.


۴- افق رویداد (۱۹۹۷)

حتی ترکیب ستارگانی مانند سم نیل و لارنس فیشبورن نیز نتوانست مانع از غرق شدن فیلم «افق رویداد» (Event Horizon) شود. این فیلم علمی تخیلی مبهم و ترسناک زمانی که اکران شد با نقدهای تند و منفی منتقدان روبرو گردید. این فیلم با توجه به بودجه ی ۶۰ میلیون دلاری ساخت خود تنها ۲۶٫۷ میلیون دلار فروش داشت و یک شکست تجاری مطلق بود.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

این فیلم نیز که علی رغم هیجان و ترسناک بودن مفرط نتوانست تماشاگران کافی را به خود جلب کند در بخش سینمای خانگی و فیلم های اجاره ای به شهرت رسید و فروش فوق العاده ای را تجربه کرد. جالب این که نسخه ی تدوین شده توسط کارگردان که روی پرده سینماها رفته بود بعدها توسط کمپانی سازنده دوباره تدوین شده و بخش هایی از ان حذف شد و جالب این که دیگر هیچ نسخه ای از آن نسخه ی اولیه وجود ندارد.


۵- لبوفسکی بزرگ (۱۹۹۸)

وقتی که فیلم «لبوفسکی بزرگ» (The Big Lebowski) وارد سینماهای ایالات متحده شد با استقبال بسیار کم و ناامید کننده ای روبرو گردید. این فیلم در سینماهای داخلی ایالات متحده تنها ۱۷ میلیون دلار فروش داشت که به سختی توانست بودجه ی ساخت ۱۵ میلیون دلاری خود را جبران کند.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

اما «لبوفسکی بزرگ» در سینماهای خارج از ایالات متحده ۲۸ میلیون دلار فروش داشت و وقتی به بخش ویدیوهای خانگی راه یافت به یک فیلم پرطرفدار و افسانه ای تبدیل شد. این فیلم باعث شهرت بیش از پیش جف بریجز شدو بارها اعلام شد که قرار است دنباله هایی از آن نیز ساخته شود. همچنین استقبال از فیلم «لبوفسکی بزرگ» باعث شد که جشنواره ای سینمایی نیز به نام «فستیوال لبوفسکی» تشکیل شود که هر ساله برگزار می گردد.


۶- موجود (۱۹۸۲)

فیلم «موجود» (The Thing) شاهکار جان کارپنتر در ژانر وحشت و علمی تخیلی در زمان اکران با سد فیلم بی نقص «ای تی» (E.T.) ساخته ی استیون اسپیلبرگ برخورد کرد و تنها دو هفته پس از اکران فیلم کارپنتر فیلم اسپیلبرگ نیز منتشر شد. جالب این که در همان روزها نیز فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) ریدلی اسکات وارد سینماها گردید. در نتیجه «موجود» در هفته ی اول اکران خود تنها به فروشی معادل ۳ میلیون دلار و در کل دوران اکران خود به ۱۹ میلیون دلار فروش دست یافت. این میزان فروش در مقایسه با بودجه ی ۱۵ میلیون دلاری و نقدهای تند منتقدان، یک شکست تجاری و اعتباری برای کمپانی یونیورسال پیکچرز به شمار می آمد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

اما بعدها مشخص شد که این فیلم نیز مانند دیگر فیلم های کارپنتر از جمله «مشکل بزرگ در چین کوچک» (Big Trouble in Little China) و «آن ها زنده اند» (They Live) تنها در اکران سینمایی مشکل داشته و شکست در گیشه پایان کار آن ها نخواهد بود. این فیلم بعدها با استقبال طرفداران ژانر وحشت مواجه شده و به بهترین فیلم کارنامه ی پربار جان کارپنتر در ژانر علمی تخیلی و ترسناک تبدیل گردید. فیلم «موجود» به عنوان یکی از ترسناک ترین فیلم های تاریخ سینما شناخته شده و پس از اکران رمانی بر اساس آن نوشته و یک بازی ویدیویی نیز بر اساس آن ساخته شد. علاوه بر این یک دنباله ی ضعیف نیز در سال ۲۰۱۱ توسط ماتیاس ون هینینگن جونیور از روی فیلم کارپنتر ساخته شد که هیچ نشانی از جذابیت فیلم اصلی در آن دیده نمی شود.


۷- درِد (۲۰۱۲)

اگر چه پیتر تراویس فیلم «درِد» (Dredd) را بر اساس سری کتاب های کامیک «قاضی درِد» (Judge Dredd) و در دنباله ی فیلمی با همین عنوان و با حضور سیلوستر استالونه در سال ۱۹۵۵ ساخت که هر دو مورد استقبال خوانندگان و تماشاگران قرار گرفته بودند اما بازسازی این فیلم در سال ۲۰۱۲ در گیشه حضور قابل قبولی نداشت. در کل سینماروها در سراسر جهان تنها ۴۱ میلیون دلار برای تماشای این فیلم هزینه کردند که بسیار کمتر از مبلغ ۵۰ میلیون دلاری ساخت آن بود.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

دقیقاً نمی توان دلیل شکست تجاری فیلم «درِد» را عنوان کرد زیرا در حالی که نسخه ی سال ۲۰۱۲ نظرات خوبی از جانب منتقدان دریافت کرده بود اما با شکست در گیشه مواجه شد و در طرف مقابل فیلم «قاضی درِد» ساخته ی دنی کانون در سال ۱۹۹۵ با بازی استالونه علی رغم انتقادهای شدید منتقدان از فیلم به فروشی در حدود ۱۱۰ میلیون دلار روبرو گردید. شاید بتوان قسمت عمده ی این شکست را متوجه تیم بازاریابی فیلم «درِد» دانست که علی رغم هزینه ی ۲۵ میلیون دلاری برای بازاریابی و تبلیغات فیلم، کارل اربن بازیگر نقش اول فیلم گفته بود که تماشاگران تقریباً هیچ اطلاعی از زمان انتشار فیلم نداشته و تبلیغات انجام گرفته قبل از اکران فیلم هیچگاه به گوش و چشم مخاطبان نرسیده است.

دلیل هر چه که باشد باید اذعان کرد که فروش فیلم در بخش خانگی کاملاً برعکس اکران سینمایی بوده و فیلم در این حوزه به سرعت به یک فیلم موفق و پرفروش تبدیل شد. از این فیلم ۶۵۰٫۰۰۰ نسخه در هفته ی اول فروش در بخش بازار خانگی به فروش رسید. تا سال ۲۰۱۷ فروش دی وی دی های فیلم از ۲۰ میلیون دلار نیز فراتر رفت. فیلم «درِد»  اکنون یکی از فیلم های خوشنام و محبوب در ژانر علمی تخیلی و اکشن است و همین موضوع باعث شده که شایعاتی در مورد ساخته شدن یک سریال تلویزیونی بر اساس داستان فیلم «درِد» نیز به گوش برسد.


۸- باشگاه مشت زنی (۱۹۹۹)

فیلم فوق العاده و خوش ساخت «باشگاه مشت زنی» یا «باشگاه مبارزه» (Fight Club) قربانی مداخلات و بهانه تراشی های استودیو سازنده در خصوص تست های نمایشی فیلم بود که بارها و بارها اکران فیلم را به تعویق انداخت و در نهایت نیز به دلیل شگردهای غلط دیوید فینچر، کارگردان فیلم و به خصوص مدیران اجرایی کمپانی سونی در بازاریابی و تبلیغات فیلم باعث شد که علی رغم سر و صدای فراوان و هزینه ای بالغ بر ۶۳ میلیون دلار، فیلم تنها ۳۷ میلیون دلار در سینماهای داخلی ایالات متحده فروش داشته باشد.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند 

اگر چه این شکست تجاری با فروش خوب فیلم در دیگر نقاط جهان و به ویژه در بخش بازار خانگی جبران شد اما فیلم «باشگاه مشت زنی» تنها زمانی به خوبی شناخته شد که وارد بازار خانگی گردید و از آن زمان تاکنون به عنوان یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما شناخته می شود.


۹- دانی دارکو (۲۰۰۱)

فیلم «دانی دارکو» (Donnie Darko) که تنها در طی ۲۸ روز فیلمبرداری شده و اولین کار ریچارد کلی در نقش کارگردان و نویسنده ی یک فیلم شناخته شده بود یک فیلم علمی تخیلی/ترسناک و روانشناسانه است که داستان مرد جوانی را روایت می کند که به دنبال یافتن پاسخی برای خواب های آخرالزمانی خودش است. این فیلم که با بودجه ی ناچیز ۳٫۸ میلیون دلاری ساخته شد و در همان روزهای اول اکران نیز روانه بازار خانگی گردید در همان ابتدا به صورت محدود و در ۵۸ سالن سینما به روی پرده رفت.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

اکران جهانی آن به دلیل حملات ۱۱ سپتامبر حدود یک سال به تعویق افتاد. در آن دوران سینماروهای آمریکایی از داستان گنگ و ناراحت کننده ی فیلم استقبال چندانی نکردند اما یک سال بعد که فیلم در سراسر جهان اکران شد تماشاگران و علاقمندان خاص خود را پیدا کرد. این استقبال با انتشار دی وی دی های فیلم برای بخش خانگی نیز افزایش یافت و به یک فیلم فوق العاده در ژانر خود تبدیل شد.


۱۰- سرگذشت ریدیک (۲۰۰۴)

در فیلم «سرگذشت ریدیک» (The Chronicles of Riddick)،وین دیزل بار دیگر در نقش ریچارد بی ریدیک که بار اول در فیلم «پیچ بلک» (Pitch Black) ساخته ی سال ۲۰۰۰ مشهور شده بود به سینماها بازگشت. بعد از موفقیت فیلم اول، وین دیزل تهیه کنندگی دنباله ی آن را بر عهده گرفت. این فیلم در ابتدا به شدت توسط منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت و حتی دیزل نامزد دریافت بدترین بازیگر سال برای ایفای نقش ریدیک در این فیلم شد. فیلم «سرگذشت ریدیک» روی هم رفته در سراسر جهان به فروشی در حدود ۱۱۵ میلیون دلار دست یافت که فروش خوبی به نظر می رسد اما در مقایسه با بودجه ی هنگفت ۱۲۰ میلیون دلاری ساخت فیلم رقم ناامید کننده ای است.

10 فیلم فوق العاده و شاهکار تاریخ سینما که با شکست در گیشه مواجه شدند

علی رغم استقبال ناامید کننده از فیلم «سرگذشت ریدیک» در سینماها، مسئولین تولید فیلم تصمیم گرفتند که آن را در بازار خانگی نیز عرضه کنند که با استقبال خوب تماشاگران خانگی همراه شده و بخشی از هزینه های ساخت فیلم جبران شد. همین موضوع باعث گردید که وین دیزل بار دیگر وسوسه شود قسمت سوم این مجموعه را نیز تهیه کند که البته با بودجه ای کمتر نسبت به قسمت دوم ساخته شده و فروش نسبتاً خوبی را به دنبال داشت.


منبع: برترینها

شیخ محمد خیابانی، عالم و مبارز دوران مشروطیت

نام: شیخ محمد خیابانی

زادروز: ۱۲۵۹ خورشیدی – ۱۲۹۷ (قمری)

محل تولد: خامنه نزدیکی تبریز

درگذشت: ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ – ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ (قمری)

آرامگاه: شهر ری – باغ طوطی جوار بقعه شاه‌عبدالعظیم

شیخ محمد خیابانی، عالم و مبارز دوران مشروطیت

زندگی نامه

شیخ محمد خیابانی، فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنه ای و بانو رقیه سلطان، در سال ۱۲۹۷ ق در شهرک «خامنه» واقع در ده کیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود و تحصیلات مقدمات و ادبی را در زادگاهش گذراند. پدرش در شهر «پتروفسکی» (مخاچ قلعه، مخاچ کالا) پایتخت آن روز جمهوری داغستان، تجارتخانه داشت. در نوجوانی همراه پدر به پتروفسکی رفت و مدتی را در تجارتخانه او به کارهای تجاری و آموختن رمز و راز داد و ستد و آشنایی با شیوه های اقتصادی زمانه سپری کرد. اما گرایش روحی او به فراگیری علم بیش از هر چیزی بود. از این رو در بازگشت به خامنه، کس و کار تجاری را رها کرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سلک روحانیت و علمای دین در آمد. شیخ در مدرسه طالبیه تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حکمت، کلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت.

اساتید دوره عالی حوزه

دوره عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیه الله سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی خواند. شیخ با تکیه بر استعداد سرشار و پشتکار و جدیت خاص طلبگی، مراحل تحصیل را بسرعت پشت سر گذاشت و به مقام بلند علمی رسید. از دوران طلبگی مسائل مشکل علم هیئت را خود استخراج می کرد و تقویمهای رقومی می نوشت. علاوه بر آن، بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، از دوران تحصیل به تدریس فقه و اصول و نجوم و ریاضی و حکمت برای طلبه های جوانتر از خود نیز می پرداخت. بویژه به تدریس نجوم و ریاضی که از مشکل ترین رشته های علوم است، علاقه زیادی داشت و آن را در مدرسه طالبیه تبریز، با بیان شیوا و فصیح و به زبان مادری خود (ترکی) برای فضلا و طلاب سطوح عالی، تدریس می کرد و این مایه شگفتی اقران و حتی علمای بزرگ می شد. چرا که کمتر کسی از عالمان می تواند از عهده تبیین و تدریس این علم بر آید و جوان بودن خیابانی هم از یک طرف آنان را شگفت زده می کرد؛ به طوری که کسانی چون احمد کسروی – که از مخالفان خیابانی بود – با تعجب فراوان به این عظمت شگفتی زای خیابانی اعتراف کرده اند.

سبب معروفیت به خیابانی

شیخ به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد. در مسجد کریم خان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت می خواند و مردم مسلمان را ارشاد می کرد و آنان پس از اقامه نماز، مشتاقانه پای صحبت و موعظه حکیمانه و بیدارگر او می نشستند. (این مسجد هنوز هم به همان نام در چهار راه منصور تبریز موجود است.)

یکی از علمای بزرگ تبریز در آن روزگار، مرحوم آیه الله سید حسین خامنه ای، مشهور به سید حسین پیشنماز بود که در مسجد جامع تبریز اقامه نماز می کرد. خیابانی هم به سبب همشهری بودن با وی و هم اینکه او اندیشه های روشن و انقلابی و اجتماعی داشت، با ایشان زود آشنا شد و همین آشنایی زمینه را برای ازدواج او با دختر آن فقیه بزرگ، یعنی «خیر النساء» فراهم کرد. از آن پس خیابانی گاهی در مسجد جامع تبریز به جای پدر زنش، حاج سید حسین خامنه ای، نماز جماعت اقامه می کرد و از همانجا نیز مشهورتر گردید. می گویند معمولا هزار نفر در نمازش شرکت می کردند.

بدین ترتیب، شیخ از دوران جوانی، از طریق محراب و منبر با عموم مردم در ارتباط بود و مسائل دینی و علمی و فرهنگی و اجتماعی را خود برای آنان بیان می کرد.

از مشروطه تا مجلس

زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطیت در سال ۱۳۲۴ ق (۱۲۸۵ ش) با تاسیس «انجمن ایالتی آذربایجان» در تبریز وارد مرحله تازه ای گردید. شیخ محمد خیابانی از اعضای برجسته انجمن بود و از ارکان فکری و رهبری آن محسوب می شد و بی گمان در هدایت آن نهاد انقلابی و مردمی نقشی مهم داشت. او با لباس روحانی و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر و ناموس و حیثیت مردم مسلمان در مقابل سپاه متجاوز عین الدوله می پرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها می خوابید و به آنان دلگرمی می داد و بر مقاومتشان می افزود و راه آینده را روشن می کرد:

«یاران من! ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کرده ایم … هرگز نباید به خستگی و یاس تن در دهیم ؛ بخصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریک آویزان شده باشد … طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد!»

جنگ ادامه داشت، مجاهدان آزادیخواه، به رهبری مردانی چون ستارخان و باقرخان و خیابانی، به حراست از حریم شهر می پرداختند. چندین بار نیروهای استبدادی از مشروطه خواهان شکست خوردند، تا اینکه محمد علی شاه سپاهی چهل هزار نفری ترتیب داد و از بهمن ماه سال ۱۲۸۷، جنگ شدت یافت، اما تبریز قهرمان همچنان مقاومت می کرد. از طرفی محمد علی شاه خیره سر و عین الدوله خونخوار می دیدند که چهل هزار نفر جنگجو و با امکانات بی شمار، هزینه کلان می خواهد و کم کم مخارج جنگی کاهش می یابد و ادامه جنگ تا فتح تبریز، با امکانات موجود، ممکن نیست ؛ اگر این بار هم از قهرمانان تبریزی شکست بخورند، بدترین ننگها نصیبشان خواهد شد! پس به این نتیجه رسیدند که از کشورهای بیگانه وام بگیرند و جنگ با آزادیخواهان ملت خود، یعنی مجاهدان تبریز را ادامه دهند!

در این موقع، انجمن ایالتی به این تصمیم شاه حماقت پیشه ایران، مبنی بر استقراض خارجی برای سرکوبی ملت، بشدت اعتراض کرد و با پیشنهاد و صلاحدید خیابانی، تلگرامی به مجلس سنا و شورای ملی فرانسه مخابره کردند و موضوع جاری را به اطلاع آن کشور رساندند. در این تلگرام هوشیارانه خاطر نشان شده بود:

«در این برهه از تاریخ ایران که مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولتهای بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را به عهده نخواهد گرفت!»

این اعتراض، نقشه محمد علی شاه خائن را نقش بر آب کرد و در خنثی کردن آن دسیسه، موثر افتاد.

شیخ محمد خیابانی، عالم و مبارز دوران مشروطیت

پس از خلع محمد علی شاه از حکومت، انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی آغاز شد. خیابانی سابقه درخشانی داشت. چهار – پنج سال امامت نماز جماعت، تبلیغ احکام الهی، ارشاد مردم، تدریس در حوزه علمیه، عضویت انجمن ایالتی آذربایجان و ایفای نقش رهبری و راهنمای فکری، پیکار صادقانه و دوش به دوش دیگر مجاهدان در سنگر جهاد و دفاع، موقعیت ممتاز و محبوبیت پاک و بی شائبه را برای او در دل مردم تبریز و علما و رهبران مشروطه فراهم آورده بود. مردم نیز به پاس این نیکنامی و صداقت و شجاعت و اندیشه های والا، خیابانی را در سی سالگی به نمایندگی خود در مجلس شورای ملی انتخاب کردند. خیابانی به همراه میرزا اسماعیل نوبری، نماینده دیگر مردم تبریز، راهی مجلس شورا شد. مجلس دوم در ۲۴ آبان ۱۲۸۸ (اول ذیحجه ۱۳۲۷) گشایش یافت و در ۳۰ آبان به صورت رسمی آغاز به کار کرد.

خیابانی از آن پس، در سنگر قانونگذاری، خود را وارث هزاران شهید انقلاب می دانست و با موضع گیریهای آگاهانه و ضد استبدادی و استعماری، در کنار نمایندگان متعهد و ارجمندی همچون شهید مدرس و میرزا اسماعیل نوبری و … به دفاع از حق مسلم مردم ستمدیده ایران پرداخت.

از کارهای درخشان خیابانی در مجلس دوم، اعتراض شجاعانه و کار ساز او علیه اولتیماتوم استعمار گرانه دولت تزار روس بود. در متن اولتیماتوم مزبور آمده بود.

۱ – دولت ایران، مستر شوستر، خزانه دار و مستر لکوفر را از کارها بر کنار نماید.

۲ – دولت ایران، متعهد شود که از این پس بدون اطلاع و رضایت روسیه و انگلیس، مستشار از کشورهای خارج استخدام نکند!

۳ – مخارجی ار که دولت روس برای لشکر کشی به خاک ایران (رشت و انزلی) تحمل کرده، باید توسط ایران پرداخت شود!

دولت روس و انگلیس برای دریافت جواب فقط ۴۸ ساعت مهلت می دهند و در صورتی که دولت ایران متن اولتیماتوم را قبول نکند و تسلیم نشود. سالداتها و قزاقهای روس، به سوی قزوین پیشروی خواهند کرد و ایران را به اشغال خود در خواهند آورد! و در صورت پرداخت نکردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد!

این اولتیماتوم ننگین – که در واقع درخواست باج سبیل از ایران مظلوم بود – روز چهارشنبه ۷ آذر ماه ۱۲۹۰ (۷ ذیحجه ۱۳۲۹) به دولت ایران رسید. فردای آن روز در شهرهای تهران و تبریز و رشت، امواج خروشان مردمی به حرکت در آمد. بازارها تعطیل شد، دوایر دولتی و تجارتخانه ها به حالت نیمه تعطیل در آمد و همه اعتراض می کردند. حتی زنان ایرانی نیز در کنار مردان، اعتراض خویش را بر اولتیماتوم مزبور اعلام کردند. این حرکت دسته جمعی و مردمی نخستین نمایش عمومی ایرانیان بود که زنان نیز در آن شرکت کرده بود.

شیخ خیابانی، در میان اجتماع تظاهر کنندگان تهرانی، به ایراد سخنرانی پر شور و تحریک احساسات مذهبی و ملی مردم پرداخت و با صدای رسایی گفت:

« … استقلال هر ملتی، شرافت اوست اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساس، زنده ماندن محو شدن است.»

این سخنان آتشین چنان شوری در دل مردم بر پا کرد که فریاد «پاینده باد ایران»، «زنده باد خیابانی» … تا لحظاتی پس از پایان سخنرانی او در هوا طنین می انداخت.

روز جمعه ۹ آذر ماه قبل از ظهر جلسه علنی مجلس بر پا شد. حسن وثوق (وثوق الدوله) وزیر امور خارجه و تنی چند از همکارانش در مجلس حاضر بودند. وثوق الدوله در برابر نمایندگان مجلس و مردم شرکت کننده قرار گرفت و متن اولتیماتوم را خواند و در پایان با زبونی گفت:

«هیات وزیران به اتفاق چنین رای داده اند که این خواهش روس قبول بشود! تا نظر نمایندگان محترم چه باشد. »

لحظاتی با سکوت و بلاتکلیفی گذشت. نمایندگان به روی همدیگر نگاه می کردند و گاه به وثوق الدوله خیره می شدند که می خواست شرافت و حیثیت ملت را مفت تقدیم بیگانگان گردن کلفت نماید. یکی دو نماینده فرومایه و ترسو برخاسته، از مجلس بیرون رفتند و خود را کنار کشیدند … باز هم سکوت بود و تماشاگران با چشمانی باز، منتظر نتیجه نهایی بودند … ناگهان شیخ محمد خیابانی از جای خود برخاست و با هیبتی شکوهمند و قدمهای محکم و سنگین به جلو آمد و رو به نمایندگان ایستاد و با صدای رسا و بلند، سکوت مرگبار مجلس را شکست:

«هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد که اختیار، آزادی و استقلال کسی یا دولتی را از آنها سلب کند، مگر اینکه به شیوه کهن بربریت و وحشیت برگردد! …»

خیابانی با این کنایه، اولتیماتوم و دولت روس را مورد هدف قرار داد و چون حاضران بیش از پیش متوجه شدند و نفسها در سینه ها حبس شد تا ببینند حرف آخر او چیست، خیابانی با صراحت تمام، تیر آخر را رها کرد:

« … بنده از طرف ملت، که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت می دانند، عرض می کنم که ما تا امروز مستقل بوده ایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمام صاحب اختیار بوده ایم … من با کمال جسارت و گشاده رویی به دولت روسیه می گویم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند … این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه می زند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمی شود! … امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزده نکنند.»

خیابانی با این سخنان هم اولتیماتوم را رد و محکوم کرد و هم ترس و لرز احتمالی نمایندگان دیگر را ریخت! پس از او بود که دیگر نمایندگان نیز در رد و محکوم کردن این اولتیماتوم سخنانی اظهار کردند. بدین گونه، حرکت مردانه و هوشیارانه خیابانی، موجب شد که مجلس شورا با سرافرازی تمام، اولتیماتوم روسیه را رد کند. از آن روز نام و آوازه شجاعت و هوشیاری و غیرت خیابانی در تمام شهرهای ایران بر سر زبانها افتاد و ملت او را خوب شناختند حتی دشمنان ایران نیز بیش از پیش به عظمت و نفوذ کلام این روحانی آزاده پی بردند.

پانزده روز پس از این تاریخ، در ۲۴ آذر ماه ۱۲۹۰ سفارت روس دوباره با دولت ایران (ناصر الملک) تماس گرفت و خبر داد که سپاه روس در قزوین گرد آمده است، اگر تا شش روز دیگر، همه خواسته های ما پذیرفته نشود، آهنگ تهران خواهند کرد!

شیخ محمد خیابانی، عالم و مبارز دوران مشروطیت

شهر خامنه – زادگاه شیخ محمد خیابانی

در ۲۹ آذر ماه مجلس تشکیل جلسه داد. باز هم خیابانی و دیگر نمایندگان سخنرانی کردند و به رد اولتیماتوم رای دادند.

دولت موقت ناصر الملک در روز دوم دی ماه، جلسه ای با حضور هیات وزیران و نمایندگان سازشکار و سرد مزاج مجلس تشکیل داد. وثوق الدوله، بستن در مجلس را پیشنهاد کرد. ناصر الملک بی درنگ این درخواست را قبول نمود و دستور انحلال مجلس را داد و اجرای فرمان به عهده یفرم خان ارمنی – رئیس شهربانی تهران و قاتل شیخ فضل الله نوری – واگذار شد! … بدین ترتیب از همان روز مجلس دوم بسته شد و نمایندگان پراکنده گشتند … و بساط انقلاب و مشروطه خواهی و استقلال طلبی در ایران برچیده شد!

خیابانی تنها ماند. اما هنوز خون غیرت در رگهایش در جریان بود. یک روز در سبزه میدان تهران، در اجتماع اعتراض آمیز مردم، بالای سکو رفت و با سخنرانی آتشین، از انقلاب و آزادیخواهان دفاع و عمل زشت دولت در بستن مجلس و پراکنده ساختن نمایندگان مردم را محکوم کرد و در میان کف زدنها و فریادهای «زنده باد ایران»، «زنده باد مشروطه»، «زنده باد خیابانی» و … از سکوی سخنرانی پایین آمد.

دو ماه پس از بسته شدن مجلس و شروع دوره فترت، خیابانی همراه خانواده اش به مشهد مقدس رفت و پس از زیارت مرقد امام هشتم علیه السلام و دیدار با اقوامش در خاک رضوی، از آنجا عازم روسیه، جمهوری ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و داغستان شد تا در فرصتی که پیش آمده، از ممالک همسایه دیدار کند و هم از این طریق به تبریز برگردد. چون که پس از بسته شدن مجلس، صمد خان شجاع الدوله از طرف روس ها، حاکم تبریز شده و محل انجمن ایالتی را ویران و بسیاری از آزادیخواهان را قتل عام کرده بود و لابد منتظر خیابانی و همکاران و همفکرانش نیز بود. اگر خیابانی از تهران یا مشهد، به تبریز بر می گشت، بی شک به دست جلادان صمد خان گرفتار و کشته می شد. او در کشورهای خارجی، خیلی چیزها دید و شناخت. در آذربایجان کارگران ایرانی را دید که به سبب نبودن کار مناسب در کشور خودشان، ویلان و سرگردان در خاک بیگانه می گشتند و در مقابل دستمزدی ناچیز متحمل سنگین ترین کارها می شدند.

خیابانی از داغستان با یکی از بستگانش در تبریز تماس گرفت و او را به جلفا خواست. در آنجا خانواده اش را به وی سپرد تا به تبریز برساند و خود باز هم به پتروفسکی بازگشت. مدتی در آنجا ماند و ناگهان یک روز عازم تبریز شد. تبریز در آتش بیداد روس ها و صمد خان شجاع الدوله می سوخت. خیابانها بوی خون می داد. خوف و وحشت از همه جا سر می کشید.

نسیم آزادی

در مهر ماه سال ۱۲۹۳ صمد خان، از سوی روس ها کنار گذاشته و فضای آزادی نسبی در تبریز ایجاد شد. اما بدتر از صمد خان، خود روس ها بودند که هنوز حضور نامیمون خود را حفظ می کردند. ولی از آن سو در بهار سال ۱۲۶۹ ق (۱۳۳۵ هجری) با ظهور انقلاب اکتبر روسیه، امپراتوری سیصد ساله تزاری در آن سرزمین پهناور برای همیشه برچیده و دفترش بسته شد. از آن پس، نیروهای آدمکش و خبیث و وحشی روسی، ایران را ترک کردند. با پاک شدن خاک تبریز از لوث روس ها، نسیم آزادی در خطه آذربایجان و شمال ایران وزیدن گرفت.

تجدد

خیابانی از نعمت آزادی استفاده کرد و دوستان آزادیخواه و مبارزش را – که اغلب «دموکرات» نامیده می شدند – گرد آورد و کمیته ای تشکیل داد. سپس همه نمایندگان دموکرات و آزادیخواه را سراسر آذربایجان به تبریز دعوت کرد و کنفرانسی برگزار کردند. در این کنفرانس استانی، چهار صد و هشتاد نفر شرکت داشتند. تشکیلات فرقه دموکرات، که پنج سال پیش تعطیل شده بود، دوباره تاسیس شد. در همان کنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد»، ارگان تشکیلات دموکرات، مورد تصویب قرار گرفت و خیابانی مدیر مسوول و صاحب امتیاز روزنامه شد. نخستین شماره تجدد در بیستم فروردین ماه ۱۲۹۶ (۸ رجب ۱۳۳۵) انتشار یافت. شیخ در اولین شماره تجدد، مقاله ای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» نوشت و لزوم اجرای قوانین مشروطیت و احیای آن را بیان کرد.

در همان سال خیابانی به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و فرقه دموکرات را توسعه داد و اصلاحات اساسی در آن ایجاد کرد و همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستی آن و درج مقالات، دست به کارهای سازنده دیگری در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم و تعیین والی برای آذربایجان زد تا مردم را برای حرکت عظیم و همگانی آماده سازد.

در آن سال، خشکسالی بود و با رسیدن زمستان، مردم دچار قحطی و فقر شدند. خیابانی با تشکیل کمیسیون آذوقه، اعانه، دار المساکین و … توانست مشکلات مردم را از پیش پا بردارد و مردم را نجات دهد. او با گرانفروشی و احتکار فرصت طلبان مبارزه کرد.

ورق پاره ۱۹۱۹

در مرداد ۱۲۹۸ انتخابات مجلس چهارم شروع شد. خیابانی با داشتن نه هزار رای، حایز اکثریت آراء بود. در اثنای انتخابات، متن قرارداد ۱۹۱۹ بین دولت ایران و انگلیس امضا و در ایران منتشر شد. این پیمان ننگین را وثوق الدوله، نخست وزیر ایران، با نمایندگان انگلیس منعقد کرده بود. وثوق الدوله، سالها پیش با قبول اولتیماتوم روس، ضربه مهلکی به پیکر مشروطیت زده بود و اینک با امضای قرارداد استعماری دیگر درصد بود که اختیار کامل امور مالی، گمرکی و نظامی ایران را به دست مستشاران انگلیسی بدهد و کشور را تحت الحمایه بریتانیا گرداند.

در پی انتشار متن قرارداد، موجی از اعتراض و ناخشنودی در ایران پدید آمد. فرقه دموکرات در تبریز به رهبری خیابانی علیه قرار داد ۱۹۱۹ وارد عمل شد و روزنامه تجدد نوشت:

«تا زمانی که قرارداد به تصویب مجلس نرسیده، ورق پاره ای بیش نیست و اعتباری ندارد!»

از طرفی وثوق الدوله با آگاهی از واکنش خیابانی و پیروانش در تبریز، به فکر چاره افتاد. چون می دانست که اگر پای خیابانی و همفکرانش به مجلس چهارم باز شود، نخواهند گذاشت که این قرارداد استعماری تصویب گردد؛ همچنان که هشت سال پیش نگذاشتند اولتیماتوم روس، تصویب و قبول شود.

شیخ محمد خیابانی، عالم و مبارز دوران مشروطیت

به دنبال اعتراضات و کشمکشهای سیاسی، وثوق الدوله با اعزام دو نفر خارجی به همراه چند مزدور از تهران به تبریز، بسیاری از کارمندان و مسوولان ادارات را به دلیل اینکه نتوانسته بودند در انتخابات خواسته های او را بر آورند، اخراج و افراد مزدور و خود فروخته ای را جایگزین آنان کرد و در واقع انتخابات آذربایجان را به هم زد. این بود که در دوره چهارم مجلس، نمایندگان آذربایجان به مجلس راه نیافتند.

خیابانی در آن روزهای حساس، سفری به تهران کرد تا اوضاع سیاسی را از نزدیک بررسی کند. او سعی بر این داشت که با بعضی از رجال مشهور سیاسی گفتگو کند و زمینه مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ را مساعد گرداند. اما کسی جواب مناسب نداد. در همان روزها شصت هزار تومان از طرف وثوق الدوله به خیابانی پیشنهاد شد تا بگیرد و ساکت شود! خیابانی تازه متوجه شد که در پایتخت چه خبر است و اینکه از بسیاری از رجال سیاسی، صدایی بر نمی آید، از آن روست که حق سکوت گرفته اند! او با رد این پیشنهاد، به تبریز برگشت و پی برد که نمی توان به رجال تهران امیدوار بود. او در تبریز با دعوت آزادیخواهان و دموکرات ها، در روز ۲۲ اسفند ۱۲۹۸ «مجلس محلی تبریز» را تشکیل داد و خود به ریاست آن انتخاب شد. کار مجلس محلی تبریز این بود که در مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان، تصمیم گیری کند؛ چون نمایندگان آذربایجان را از رفتن به مجلس شورای ملی محروم کرده بودند. مذاکرات و تصمیمهای مجلس محلی هر روز در روزنامه تجدد چاپ می شد و به اطلاع مردم می رسید.

نوروز سال ۱۲۹۹ گذشت. در هشتم فروردین سال نو، بیانیه ای از طرف کمیته مجلس محلی تبریز، خطاب به آزادیخواهان و هموطنان صادر شد. در بیانیه مزبور، اتحاد، اتفاق و نظم دموکراتها و همکاری و یاری همه آزادیخواهان میهن دوست ایرانی، به مثابه یگانه تکیه گاه کمیته معرفی شده و مورد تاکید قرار گرفته بود.

قیام

بعد از ظهر روز سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ (۱۶ رجب ۱۳۳۸) در حیاط عمارت تجدد، جنب و جوشی پدیدار بود. آزادیخواهان پیرو خیابانی که همه مسلح بودند، گروه گروه در آن جمع می شدند. آتش و خشم در درونشان شعله می کشید و در خروش و هیجان بودند. ساعتی گذشت که ناگهان فرمان رهبر آزادی و تجدد، شیخ محمد خیابانی مبنی بر آزاد کردن و نجات دادن «میرزا باقر» از زندان کلانتری محله نوبر صادر شد. میرزا باقر به سبب مخافت با «ماژور بیورلینگ» – رئیس شهربانی تبریز که فردی خارجی بود و از طرف وثوق الدوله منصوب شده بود – زندانی گشته بود.

به صدور فرمان شیخ، بیش از پنجاه مجاهد مسلح، به کلانتری نوبر حمله کرده، میرزا باقر را آزاد کردند و به عمارت تجدد آوردند. ماموران کلانتری گر چه آزادیخواهان را تعقیب کردند، به هیچ کاری موفق نشدند. بدین گونه نخستین گام قیام با موفقیت و پیروزی برداشته شد. خورشید هفده فروردین غروب کرد و شب شد. شب آبستن حوادثی دیگر بود. همان شب بسیاری از گروههای آزادیخواهی به پیروان خیابانی در عمارت تجدد پیوستند.

صبح ۱۸ فروردین ۱۲۹۹ در تبریز، صبح آزادی و صحنه یکی از پر شکوه ترین آزادی و صحنه یکی از پر شکوه ترین قهرمانیهای تاریخ ایران بود. بازار تعطیل شد. دانش آموزان مدارس، به حالت راهپیمایی در ساختمان و اطراف عمارت تجدد گرد آمدند. شعارهای ضد دولت وثوق الدوله و مزدورانش، در فضای شهر طنین افکنده بود. مردم آزادیخواه، مسلمان و قهرمان تبریز، به اشاره پیشوای خود خیابانی، به شهربانی ریخته، آزادیخواهان دربند را از سیاهچالها نجات دادند. ادارت شهر همه به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوق الدوله در تبریز اخطار کرد که هر چه زودتر شهر را ترک گویند و آنان چهار شنبه شب، تبریز را به قصد تهران ترک کردند.

بدین سان در روز دوم قیام، تبریز از لوث حضور خائنان و بیگانگان مزدور پاک شد و رشته امور شهر به دست خیابانی و پیروانش افتاد و خورشید آزادی از افق آذربایجان درخشید. در روز پنجشنبه خیابانی هیاءت مدیره ای را برای اداره اجتماع مردم و تصمیم گیریهای لازم، انتخاب کرد. این هیات، در همان روز بیانیه ای به زبان فارسی و فرانسه نوشته، به دیوارهای شهر نصب کردند:

«آزادیخواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضد مشروطیت که در حکومتهای محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام می کنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوق العاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد، بر قرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه می شود:

۱ – برقرار داشتن آسایش عمومی

۲ – از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت

قیام پیروزمندانه مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ، در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطقهایی می پرداخت و مردم با اشتیاق تمام پای صحبتش می نشستند. این سخنان به زبان آذری بود و ترجمه فارسی اش هر روز در روزنامه تجدد چاپ می شد. در این پنج ماه خیابانی و جنبش با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئه ها را خاموش کردند … که شرح و بسط آن در این مجال اندک نمی گنجد.

خیابانی در این پنج ماه، بیش از آنکه ژست رهبر و فرمانده قیام مسلحانه به خود بگیرد، هیبت یک رهبر فکری و ایدئولوگ و متفکر انقلابی را داشت و هر روز با نطقهای پر شور در مسائل اجتماعی و سیاسی و فکری، سعی در بر پایی انقلاب فرهنگی و خود آگاهی سیاسی و اجتماعی در اندیشه های مردم داشت.

از طرفی دشمنان او، بویژه از ناحیه حکومت مرکزی، هر لحظه در صدد سرکوبی او و قیامش بودند. در این مدت وثوق الدوله از نخست وزیری احمد شاه عزل و مشیر الدوله به جای او منصوب شد. مشیر الدوله برای شکست قیام خیابانی، مهدی قلی خان هدایت، معروف به مخبر السلطنه، چهره ای موجه و ملی داشت و به همین سبب بدون سرباز و محافظ وارد تبریز شد و کسی با او کاری نداشت. مدتها سعی کرد از طریق صحبت با دوستان خیابانی، او را از ادامه نهضت باز دارد، ولی خیابانی اعتنایی نکرد و از طرفی گمان نمی کرد که مخبر السلطنه قصد خیانت داشته باشد. مخبر السلطنه چون از راه تزویر و فریب و مذاکره نتوانست خیابانی را از راهی که در پیش گرفته منصرف سازد، با رئیس قزاقخانه تبریز – که یک کلنل روسی بود – گفتگو و تبانی و نقشه سرنگونی قیام تبریز را طرح ریزی کرد. سرانجام در سپیده دم یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۲۹۹، که بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای بر چیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندکی در شهر و اطراف عالی قاپور (مقر حکومت خیابانی و مرکز قیام) مانده بود، قزاقهای مسلح به دستور کلنل روسی و مخبر السلطنه، به شهر ریختند و تمام نیروهای قیامی را یا کشتند یا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزادیخواهان و ادارات را به تصرف خود در آوردند و عالی قاپور را در اختیار خود گرفتند.

شهادت

قزاقها به فرمان مخبر السلطنه به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از اینکه به او دست بیابند خیابانی از راه پشت بام به خانه همسایه اش، شیخ حسنعلی میانجی، پناهنده شده بود. شیخ حسنعلی اصرار کرد که پیش مخبر السلطنه برود و وساطت کند، ولی خیابانی نپذیرفت. تا اینکه بعد از ظهر ۲۲ شهریور ۱۲۹۹/۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸، مخفی گاه شیخ پیدا شد و با شلیک چند تیر به دست اسماعیل قزاق، در زیر زمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیکرش را بیرون آوردند و در گورستان «سید حمزه» تبریز به خاک سپردند. بعدها آن گورستان به مدرسه تبدیل شد و پس از ویرانی، مقبره خیابانی مظلوم هم از بین رفت.

اهداف قیام خیابانی

از مطالعه تاریخ قیام خیابانی و تامل در آن می توان به اهداف آن پی برد. مجموع اهداف این قیام را می تتوانیم در این موارد خلاصه کنیم:

۱. سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان

۲. قطع دست اجانب از آن خطه و کل ایران

۳. همکاری با نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان در راه پیشبرد و گسترش قیام

در سر تا سر ایران و اصلاح اوضاع کشور و بیدار کردن مردم

۴. حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و تاءمین آزادی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور

۵. احیا و اجرای قانون اساسی مشروطیت

۶. ایجاد نوعی انقلاب فرهنگی و بازگشت به خویشتن خویش.

علل شکست قیام

شکست قیام تبریز پس از حدود شش ماه علل و عوامل گوناگونی داشت، از جمله:

۱. حضور قزاقخانه در کنار شهر تبریز و همکاری آن با حکومت مرکزی

۲. کم بودن نیروهای مقاومت و مسلح قیامی و نداشتن ارتش مقاومت دایم

۳. اهتمام بیشتر شیخ محمد خیابانی به ایجاد و گسترش خود آگاهی مردم و نهضت فکری و بیداری سیاسی و بی توجهی به جذب نیروهای نظامی و مسلح برای حراست از قیام

۴. خیانت کسانی که قول همکاری به خیابانی داده بودند.

۵. تنها ماندن خیابانی در نتیجه همکاری نکردن او با روس و انگلیس و نیروهای وابسته به آن دو، و دشمنی آنها بویژه حکومت مرکزی با وی و قیامش.


منبع: برترینها

هانیبال الخاص، هنرمند ایرانی

نام: هانیبال الخاص

زادروز: ۲۶ خرداد ۱۳۰۹ – ایران کرمانشاه

درگذشت: ۲۳ شهریور ۱۳۸۹ (۸۰ سال) – ایالات متحده آمریکا تورلاک، کالیفرنیا

ملیت: ایرانی

پیشه: نقاش، منتقد و مدرس هنری، مترجم و نویسنده

مذهب: مسیحیت، کاتولیک

هانیبال الخاص (زاده ۲۶ خرداد ۱۳۰۹ برابر ۱۵ ژوئن ۱۹۳۰ در کرمانشاه – درگذشته ۲۳ شهریور ۱۳۸۹ برابر ۱۴ سپتامبر۲۰۱۰ در کالیفرنیا)، نقاش، منتقد و مدرس هنری، مترجم و نویسنده ایرانی بود.

هانیبال الخاص

الخاص از نقاشان نوگرای معاصر ایران بود که بیش از سی و پنج سال از زندگیش را در آموزش سپری کرد اما همواره نقاشی بر کارهای دیگرش سایه افکنده بود. وی که آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگراست و یکی از تاثیرگذارترین نقاشان و مدرسان هنری برجریان هنر معاصر نقاشی ایران بود.

زندگی

او در ۱۳۰۹ از پدر و مادری آشوری در کرمانشاه به دنیا آمد ولی چون پدرش کارمند گمرک بود، هر چند وقت یکبار از شهری به شهری دیگر می‌رفت. تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان فیروزبهرام گذراند.

فعالیت هنری

در چهارده‌سالگی برای اولین بار توسط جوانی به نام آلکسی گیورگیز که نقاشی را در روسیه فرا گرفته بود، با رنگ و روغن آشنا شد. هانیبال با اشتیاق به نزد او می‌رفت و پالت (تخته شستی) او را پاک می‌کرد. رنگ‌ها را برایش می‌چید و به نقاشی‌هایش نگاه می‌کرد؛ و به گفتهٔ خودش «گاهی هم کاغذ و رنگ به من می‌داد و می‌گفت نقاشی کن.»

بعدها او نقاشی را به صورت جدی نزد استاد جعفر پتگر دنبال کرد. وی دو سال و نیم در کلاس پتگر آموزش کلاسیک نقاشی دید و سپس به آمریکا رفت. او در آنجا مشغول تحصیل در رشتهٔ طب شد، اما این رشته رها کرد و ابتدا فلسفه و سپس نقاشی خواند و در رشته ایلوستراسیون (تصویرسازی) لیسانس و فوق لیسانس گرفت. در سال ۱۹۵۶ میلادی لیسانس هنرهای تجسمی و در سال ۱۹۵۸ فوق لیسانس همین رشته را از انستیتوی هنر شیکاگو (ایلی نوی) گرفت.

سبک هنری

از همان آغاز کار، هانیبال احساس کرد که انسان برای او از هر موضوع دیگری جالب‌تر است: «خیلی دوست داشتم به قیافه و نگاه آدم‌ها فکر کنم و عمق عواطف، اندوه، تکبر، خودخواهی، مهربانی آنها را دریابم.» و همچنین او گفته بود: «در دانشگاه، از کلاس کشیدن اندام انسان‌ها لذت می‌بردم. بیشتر دوست داشتم بروم در کلاس‌های مدل زنده، نقاشی کنم. در همان کلاس بود که برای اولین بار کارهای ذهنی کردم. آن کار ذهنی پر از صورت‌های آدم بود. تخیلات بیشتر روی کارهایی بود که در آن اندام انسان و چهرهٔ انسان بود، ولی اولین باری که در کارهایم موضوعی را نگه داشتم و تکرارش کردم و بعدها به صورت امضاء کارهای من شد، وفور آدم بود.»

به گفتهٔ خودش، او در آغاز کار خیلی بی‌برنامه بود: «یک صورت اینجا و یک صورت آنجا می‌گذاشتم؛ یک اندام را اینجا و یک اندام را آنجا. بعد کم‌کم پرداختم به پیوند آنها، اولین رابطه‌ای که در ایران زیاد به آن برخوردم، صف بود. آدم‌های پشت سر هم ایستاده، صف دراز آدم‌ها. از اینجا تا ابتدا و تا بی‌نهایت، تا قیامت دارند می‌روند و حتی یک زمانی تابلوهایی داشتم که چیزی نبود جز صف‌های مختلف آدم. چپ و راست می‌رفتند تا ناپدید می‌شدند.»

تدریس

الخاص در هنرستان پسران، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکدهٔ مانتیسلو ایالت ایلینویز آمریکا و دانشگاه آزاد درس داد. هانیبال الخاص چهار کتاب در زمینهٔ آموزش هنر تألیف کرد و برای ده‌ها کتاب طرح روی جلد کشید. او عضو دوره‌های مختلف دوسالانه نقاشی معاصر ایران در دهه ۳۰ و ۴۰ بود و مدت دو سال گالری گیل گمش را که از اولین گالری‌های معاصر ایران بود، اداره کرد. در دهه پنجاه نیز چهار سال در روزنامه کیهان نقدی هنری نوشت.

بعد از انقلاب به عضویت شورای هنرمندان و نویسندگان ایران درآمد و در سال ۱۳۵۸ عضو هیئت اجرائی آن شد. او به همراه عده‌ای از هنرمندانی که به حزب توده گرایش داشتند، دیوارهای سفارت آمریکا در تهران را که توسط دانشجویان پیرو خط امام اشغال شده بود با طرح‌ها و نگاره‌های ضدامپریالیستی نقاشی کرد. در سال ۱۳۶۴ به‌دنبال مشکلاتی که در دهه ۶۰ برای روشنفکران و هنرمندان به‌وجود آمده بود از ایران خارج شد و در آمریکا به زندگی خود ادامه داد. سوای هنر نقاشی که دلمشغولی اصلی او بود، هانیبال الخاص به شعر هم عشق می‌ورزید.

از نام آورترین شاگردان او می‌شود به مسعود سعدالدین، نصرالله مسلمیان، نیلوفر قادری نژاد، بهرام دبیری، هادی ضیاالدینی و محمدعلی بنی اسدی اشاره کرد.

هانیبال الخاص

فعالیت‌های کاری

    تولید صدها متر نقاشی بر روی بوم، کاغذ و نقاشی دیواری

    برپایی بیش از ۱۰۰ نمایشگاه خصوصی و ۲۰۰ نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا، کانادا، آمریکا و استرالیا

وی ۳۵ سال به تدریس مشغول بود از جمله:

    ۵ سال در هنرستان پسران

    ۶ سال در دانشکدهٔ مانتیسلو ایالت ایلینویز آمریکا با سمت مدیرگروه و دانشیار

    ۱۷ سال در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران

    ۷ سال به طور موقت در دانشکده هنر دانشگاه آزاد تدریس کرد.

افزون بر تدریس نقاشی او:

    در سال ۱۳۵۹ نگارخانه گیلگمش را که یکی از نخستین نگارخانه‌های معاصر ایران بود در تهران تأسیس کرد و ۲ سال مدیر آن بود.

    از سال ۱۳۵۳ به مدت ۴ سال در روزنامه کیهان نقد هنری نوشت.

    طراحی روی جلد ده‌ها کتاب و مصور سازی اشعار مختلف را انجام داد.

    ۴ کتاب در بارهٔ آموزش هنر تألیف کرد و چندین کتاب به زبان فارسی یا آشوری ترجمه کرد.

آثار

الخاص تاکنون به جز هزاران تابلوی کوچک و بزرگ، ۳۰۰ متر مربع نقاشی دیواری و نیز ۳ پردهٔ ۱۵ قطعه‌ای و ۴ پردهٔ ۸ قطعه‌ای آفریده‌است. یکی از مهم‌ترین آثار هانیبال تابلوی ۱۵ قطعه‌ای آفرینش می‌باشد. وی در سال ۱۳۸۱ در موزهٔ آزادی ۵۰ سال نقاشی خود را (۳ سال دیرتر) جشن گرفت.

وی که تا کنون برای ده‌ها کتاب روی جلد کشیده و شعر مصور کرده، خود نیز ۴ کتاب در آموزش هنری تألیف کرده‌است.

الخاص علاوه بر نقاشی به ادبیات نیز توجه داشته، چون پدر و عمویش هم هر دو از شعرای بنام زبان آشوریاند. به همین علت، پس از مراجعت به ایران و از اوایل دهه چهل شمسی از طریق جلال آل احمد به جامعه ادبی کشور معرفی شد و به جمع روشنفکران فعال کشور پیوست و این روابط را تا پایان عمر نیز حفظ کرد. او هزاران بیت، دوبیتی، هایکو، قصیده، منظومه و غزل سروده و ۱۵۰ غزل حافظ را به زبان آشوری، (همراه با بیش از ۵۰ تصویر از آثار خودش) با حفظ وزن و قافیه و معنا و طنز، ترجمه کرده‌است که حاصل سی سال تلاش پیگیر اوست. از نیما یوشیج، ایرج میرزا، میرزاده عشقی و پروین اعتصامی نیز آثاری را به آشوری برگردانده‌است.

هانیبال الخاص

نمایشگاه‌ها

تا کنون بیش از ۱۰۰ نمایشگاه اختصاصی و بیش از ۲۰۰ نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا، کانادا، آمریکا و استرالیا داشته‌است. خرداد ۱۳۸۴ گالری هما در تهران هفتاد و پنجمین سال تولد این هنرمند را همراه با مروری بر آثار او برگزار کرد. شهروز نظری منتقد هنری درزمان این نمایش در کفتگو با ایسنا می‌گوید :حضورالخاص را باید بسیار فراتر از نقش نقاشانه در مقام یک مصلح اجتماعی تحلیل کرد، همین جایگاه سبب شده تا همهٔ هنرمندان انقلابی چه با گرایش مذهبی و چه لاییک از جریان آموزشی او بیرون آمده باشند.

 هانیبال در نمایشگاه‌هایش با طنز و ابتکارهای مختلف مانند: برقراری هپنینگ‌ها، انتخاب محیط انبار برای نمایشگاه، حواله کردن بیل(!)، نقاشی‌های پر از هزلیات عبید زاکانی و مولوی کوشیده تا سلیقهٔ نمایشگاه روهای مقرراتی را به هم بزند.

چند جمله از هانیبال الخاص

    غرب را بی فرهنگانه تقلید نکنید، آخرین ایسم مهم‌ترین یا بادوام‌ترین شیوه نیست.

    دروغ کم گفته‌ام و این بزرگ‌ترین دروغم است!

    از سوسیالیستی که پس از مرگ عموی ثروتمندش می‌فهمد پول حلال مشکلات است خوشم نمی‌آید.

    من در نقاشی خود را رنگ شناس می‌دانم.

    از کسانی که واژه‌های دهاتی و عمله را به جای ناسزا به کار می‌برند بیزارم.

    اگر من در اروپا ۶۰ سال یک نانوای موفق بودم، احتمالاً برای بزرگداشت من دکانی را با تنوری زیبا هدیه می‌دادند!

    بیایید لا اقل در ارومیه از ساختمان‌های خرابه‌تان یا زمین‌های متروک، چهاردیواری دورش بکشید و تابلوهای مرا آنجا بگذارید، من تابلوهای زیادی دارم که به آنجا هدیه کنم.

    هر وقت نگاه می‌کنم که چطور شده که من نقاش شده‌ام، می‌بینم تصادف‌هایی بوده، امکاناتی در کنار من بوده که چه بسا دست خود من هم نبوده، یعنی اتفاق افتاده و من شده‌ام نقاش.

    مردم از آویزان کردن نقاشی چهره ترس روانی دارند. باید این ترس را از بین برد. ما باید به فرهنگ دیواری خود که سطح بسیار نازلی دارد بیندیشیم.

مرگ

هانیبال الخاص

هانیبال الخاص روز سه شنبه، ۲۳ شهریور سال ۱۳۸۹، در سن ۸۰ سالگی درگذشت.

او خرداد ماه ۱۳۸۹ به دلیل بزرگداشتی که شاگردانش در خانه هنرمندان ایران برای وی برگزار کرده بودند، به ایران سفر کرد و تمایل داشت در صورت تأمین هزینه‌های بیماری و بیمه شدن در کشور خود بماند اما به دلیل محقق نشدن این امر، مرداد ماه به آمریکا بازگشت و ۲۳ شهریور به دلیل حاد شدن بیماری سرطانش و کهولت سن در ایالت کالیفرنیای آمریکا در گذشت. درگذشت هانیبال الخاص از قضا با برپایی نمایشگاه «هنر معاصر ایران» در گالری ماه مهر تهران مصادف شد که آثار او را نیز دربر دارد.

وی در مصاحبه‌ای زندگی در هشتمین دهه زندگی خود را معجزه دانسته بود: “معجزه‌ای است چون تعداد بیماریهای من بسیار زیاد است ولی تا این سن رسیده‌ام. تا به حال سه بار قلبم را جراحی کرده‌ام. در کودکی مالاریا گرفتم. کلا از کودکی خیلی آدم سالمی نبودم. میانگین عمر افراد خانواده‌ام ۶۵ سال بوده و من فعلاً ۱۵ سال بیشتر عمر کرده‌ام. خوب این خیلی خوب است.”


منبع: برترینها

سفر به سد اکباتان، در نزدیکی همدان

ماهنامه همشهری سرزمین من – فرزاد سپهر: وجود سدهای آبی در کنار شهرها، همیشه و مخصوصا در فصل گرما، یکی از مهم ترین جاذبه های طبیعی در اطراف شهرها هستند. این سدها، معمولا به دلیل آن که در بستر دره های مختلف تشکیل شده اند، طبیعت بکری در اطراف شان دارند و مقاصدی زیبا برای سفرهای یک روزه شهروندان می سازند. یکی از این سدها، سد «اکباتان» یا «یلفان» است که پیش تر به نام سد «شهناز» شناخته می شد و در جنوب شرقی شهر همدان قرار دارد.

این سد حدود ۶۰ هکتار وسعت و حدود نیم قرن عمر دارد و تاریخ ساختش به اوایل دهه ۴۰ خورشیدی باز می گردد؛ از آن زمان تاکنون، این سد به تفرجگاهی برای همدانی ها تبدیل شده است. در سال های اخیر حدودا ۱۵ هکتار از زمین های اطراف سد درختکاری شده و این سد خنک را پرطرفدارتر هم کرده است. اگر ساکن شهر همدان هستید یا تعطیلات را در غرب کشور می گذرانید، برای یک بعدازظهر این سد را برای بازی و تفریح می توانید انتخاب کنید.

سفر به سد اکباتان، در نزدیکی همدان

آب را گل نکنیم

سد اکباتان در نزدیکی شهر همدان قرار دارد و آب شرب این شهر را تامین می کند. به همین دلیل نباید انتظار داشته باشید تاسیسات گردشگری در اطراف آن ببینید؛ چرا که تاسیسات درصد آلودگی در منطقه را بالا می برند. شما هم اگر به کنار آن می روید، نظافت و آداب سفر را بیشتر از قبل رعایت کنید.

از دست ندهید

در راه روستای سنگی: سد اکباتان در مسیر روستاهای تماشایی «ورکانه» و «ارزانفود» قرار دارد. روستای ورکانه با بافت معماری سنگی در انتهای این مسیر قرار دارد و می توان در مسیر رفت یا برگشت از سد، سری هم به این روستا زد. در ورکانه اقامتگاه بومگردی هم مهیاست.

چطور برسیم؟

یک سد نزدیک: باید وارد جاده همدان به ملایر شوید. پس از حدود پنج کیلومتر و گذر از روستای «سنگستان» مسیر انحرافی از جاده، با تابلوی «سد اکباتان» شما را برا برای رسیدن به سد راهنمایی می کند. سد اکباتان بر رودخانه های «بلفان» و «قره چای» بسته شده تا دریاچه ای با وسعت حدودا ۶۰ هکتاری به وجود بیاورد.

سفر به سد اکباتان، در نزدیکی همدان

چه می بینیم؟

آب آبی عمیق: دریاچه سد اکباتان را می توان تنها دریاچه در نزدیکی همدان دانست که یکی از منابع اصلی تامین آب شرب شهر را تشکیل می دهد.

پیش از رسیدن به آن جامی توانید تصفیه خانه و سایر تاسیسات سد را از دور ببینید.

تفریح: عمق سد اکباتان که در میان دره ای عمیق تشکیل شده، نسبتا زیاد است. در مسیر و در حاشیه رودخانه و روستای سنگستان و تفریجان، باغ ها و زمین های کشاورزی فراوانی قرار دارد که مسیر رسیدن به سد را بسیار زیبا کرده است. علاوه بر این، در سال های اخیر، حدود ۱۵ هکتار از زمین های اطراف سد با درختانی مثل صنوبر، کاج، اقاقیا و زبان گنجشک درختکاری شده. در سایه این درختان می توان به راحتی محلی را برای استراحت و برپایی کمپ پیدا کرد.

متاسفانه بعضی از گردشگران، با ریختن زباله، آتش افروزی، شکستن درختان و تخریب بوته ها هم به طبیعت این منطقه آسیب می زنند و هم باعث ایجاد آلودگی در آب شرب اهالی همدان می شوند. اگر به حاشیه سد رفتید، حتما زباله های تان را با خود به شهر برگردانید. شنا در سد اکباتان ممنوع است. این ممنوعیت نه فقط به خاطر نوشیدنی بودن آب سد که به دلیل خطر این کار است. برای لذت بردن از این دریاچه مصنوعی باید تنها به تماشا یا پیاده روی در حاشیه آن بسنده کنید.

سفر به سد اکباتان، در نزدیکی همدان

ماهی گیری با قلاب: امکان ماهی گیری با قلاب برای علاقه مندان به این ورزش تفریحی در سد اکباتان و تالاب های مجاور فراهم است. اما برای ماهی گیری با قلاب ابتدا باید به اداره کل حفاظت محیط زیست استان همدان مراجعه کنید تا مجوز لازم را با پرداخت ۲۰ هزار تومان دریافت کنید. البته این کار با هماهنگی و تایید شرکت آب منطقه ای همدان به لحاظ زمان بهره برداری از سد به منظور ماهی گیری انجام می شود تا این کار ممنوعیتی نداشته باشد.

قوانین دیگری همچون توجه به زمان صدور مجوز نیز لازم است. پروانه ماهی گیری از اوایل خردادماه تا پایان دی ماه صادر می شود. هر پروانه دو ماه اعتبار دارد و تعداد مجاز صید حداکثر رودخانه ۱۰ قطعه ماهی است.

ماهی موجود در سد نیز از خانواده «کپور ماهیان» مانند کپور معمولی و کپور علف خوار یا سفید پرورشی است. حواس تان باشد که صید ماهی با تور نیز ممنوع است و محیط بانانی که دائم در منطقه در رفت و آمدند، در صورت مشاهده، با شما برخورد می کنند.

منطقه شکار ممنوع: دریاچه سد اکباتان و مناطق مجاور آن در محدوده ای تقریبا ۲۰۰ هکتاری از مناطق تیراندازی و شکار ممنوع همدان است. این کار به دلیل کنترل بر شکار و صید و رصد گونه های جانوری منطقه است.

سد اکباتان محل حضور پرندگان مهاجر هم هست. این پرنده ها، بیشتر در رده گونه های غواص ماهیخوار، لجن خوار و انواع پرنده های کنارآبزی طبقه بندی می شوند؛ پرنده هایی مثل اردک سرحنایی، کشیم، انواع حواصیل، باکلان یا قره غاز، لک لک و بوتیمار از جمله پرندگانی هستند که در اواخر زمستان و اوایل پاییز در دریاچه سد اکباتان دیده شده اند.


منبع: برترینها

دعوت رهبران کرد را برای مذاکره

به گزارش سایت شبکه سومریه نیوز عراق، حیدر العبادی، نخست وزیر عراق در کنفرانس خبری هفتگی خود خطاب به رهبران کرد گفت: کابینه عراق متعلق به تمام عراقی‌هاست و شما در وهله اول شهروندان ما هستید. شما برای من مهم هستید و می‌دانم که چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد لذا هشدار می‌دهم به سمت آشوب نرفته و هر گونه تلاش در این زمینه را در نطفه خفه کنیم.  نخست وزیر عراق ادامه داد: از رهبران کرد می‌خواهم برای باز کردن باب گفت‌وگو به بغداد بیایند. ما باید به کسانی که تلاش می‌کنند تنش آفرینی کنند و به مسائل نژادپرسی دامن بزنند، توجه داشته باشیم.

ائتلاف ملی روز پنجشنبه شرط کرده بود که هیئت کردی به بغداد بیاید قبل از اینکه هیئتی از این بغداد به اربیل برود که منجر به تحولات سریع در پرونده همه‌پرسی شده و اظهارات اخیر مسعود بارزانی را به دنبال داشت. پارلمان عراق نیز روز سه‌شنبه با همه‌پرسی مخالفت و حیدر العبادی را ملزم به مذاکره با کردها به منظور حفظ وحدت ملی کرد.

وی تاکید کرد: همه‌پرسی استقلال کردستان عراق بر خلاف قانون اساسی و قوانین محلی اقلیم است و من بار دیگر مخالفت خود را با آنچه “اعمال خواسته با زور و به صورت یک‌جانبه است”، اعلام می‌کنم و مذاکره را ضروری می‌دانم. العبادی تصریح کرد: برای بار دوم تاکید می‌کنم وحدت و مذاکره امری ضروری است. العبادی افزود: صادرات نفت کرکوک از سوی اقلیم بر خلاف قانون اساسی است و این سوال را مطرح می‌کنم اگر صادرات نفتی وجود دارد چرا حقوق کارمندان پرداخت نمی‌شود؟

نخست وزیر عراق در بخش‌ دیگری از کنفرانس خبری خود در اشاره به آغاز تلاش‌های عراق با همکاری لیبی، مصر و کشورهای دیگر برای نابودی تروریسم تصریح کرد، دولتش در حمایت از قطعنامه‌ای بین‌المللی درباره “مجرمیت داعش و حامیان مالی آن” تلاش می‌کند. العبادی افزود: عراق همکاری با این کشورها را آغاز کرده و طرح آزادسازی بقیه مناطق از سیطره داعش به من ارائه شده است. دولت انگلیس فوریه پیش‌نویس مجرمیت داعش و بازداشت رهبران آن را مجددا مطرح کرد و واشنگتن نیز از تلاش‌های دولت عراق برای آزادسازی عراق تاکید کرده بود.

وی همچنین گفت، قصد دارد ظرف روزهای آینده به نیویورک برود تا در نشست‌های مجمع عمومی سازمان ملل حضور یابد. العبادی ابراز امیدواری کرد، با رهبران جهان به بررسی راه‌های بازسازی عراق بپردازد. نخست وزیر عراق در ادامه تاکید کرد: دولت روی دستاوردهای امنیتی و اقتصادی برای سومین سال خود ایستاده و می‌خواهد به نتایج استراتژیک در زمینه مبارزه با فساد برسد و اساس ما مبارزه با فاسدان است.


منبع: بهارنیوز

سوچی به سازمان ملل نمی رود

به گزارش خبرگزاری رویترز، بحران اخیر بر سر خشونت‌های اعمال شده علیه اعضای اقلیت مسلمان روهینجا در میانمار تبدیل به بزرگترین چالش پیش‌ روی دولت سوچی شده است. تعداد زیادی از منتقدان سوچی اخیرا تقاضا کرده‌اند که جایزه صلح نوبل وی به دلیل کوتاهی او در متوقف کردن این خشونت‌ها پس گرفته شود. سوچی سپتامبر سال گذشته در اولین سخنرانی‌اش در مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان رهبر ملی میانمار از تلاش‌های دولتش برای حل بحران مربوط به بدرفتاری با اقلیت مسلمان روهینجا دفاع کرد.

با این حال یک سخنگوی حزب وی اعلام کرد که سوچی امسال در این نشست شرکت نخواهد کرد. همچنین گفت که هنوز دلیل آن را نمی‌داند. اونگ شین، سخنگوی حزب سوچی به رویترز گفت: او هرگز هیچ نگرانی از بابت روبرو شدن با انتقادها یا مشکلات ندارد. شاید او در داخل مسائل فوری‌تری برای حل کردن دارد. این در حالی است که چین روز سه شنبه اعلام کرد: از تلاش‌های میانمار برای حراست از “توسعه و ثبات” حمایت می‌کند. شورای امنیت سازمان ملل قرار است امروز نشستی پشت درهای بسته درباره بحران میانمار داشته باشد. یکسری گروه‌های حقوق بشری از شورای امنیت به دلیل عدم برگزاری نشستی علنی در این باره انتقاد کردند اما دیپلمات‌ها گفته‌اند که چین و روسیه احتمالا در صورت هرگونه اقدام این شورا برای پایان دادن به بحران میانمار از دولت میانمار حمایت خواهند کرد.
منبع: ایسنا


منبع: بهارنیوز

​دیدار کلهر و علیزاده با خانواده معترض

 حسین علیزاده و کیهان کلهر که برای افتتاح خانه تنبور به روستای بانزلان از توابع کرمانشاه رفته‌اند، شب گذشته با خانواده مشهدی که در حمایت از موسیقی مقامی و اعتراض به لغو کنسرت‌ها مدتی‌ست راهپیمایی طولانی خود را به شهرهای مختلف ایران انجام می‌دهند، دیدار و از این حرکت آنها ابراز خشنودی کردند. کلهر و علیزاده در این دیدار ضمن ابراز خرسندی از ملاقات با این خانواده، از حرکت جالب آنها در حمایت از اهالی موسیقی و فرهنگ ایران تقدیر کرده و با آنها عکس یادگاری گرفتند. این در حالی بود که بسیاری از حاضران در این مراسم نیز به محض دیدن این خانواده مشهدی ضمن اعلام حمایت از آنها، درباره چند و چون این راهپیمایی و سختی‌های آن جویا شده و در نهایت با آنها عکس یادگاری می‌گرفتند.

احمد مهرچیان ۴۳ روز قبل به همراه همسرش دکتر زهره براتی، پسر ۴ ساله‌‌اش کورش و دختر ۶ ساله‌‌اش باران راهپیمایی خود را با شعار “حق داریم آوازهای سرزمین مادری را در شهرمان بشنویم” از شهر مشهد آغاز کردند و طی این سفر طولانی ضمن حمایت از فرهنگ موسیقی کشورمان، به دیدار اساتید مختلف این رشته در شهرهای مختلف رفته‌اند. احمد مهرچیان درباره واکنش‌های مردم به حرکت آنها گفت: خوشبختانه برخوردهای بسیار جالبی را از سوی مردم خونگرم مناطق مختلف کشورمان شاهد هستیم. به هر منطقه که می‌رویم با صحنه‌های بسیار جالبی روبرو می‌شویم. زهره براتی نیز گفت: پس از انعکاس خبر راهپیمایی ما در رسانه‌ها، شاهد هستیم که بسیاری از مردم کشورمان از آن حمایت کرده‌اند و این برای ما بسیار جالب است. به هر جا که می‌رویم مردم ما را می‌شناسند و بسیاری نیز نشان می‌دهند که شعار “حق داریم آوازهای سرزمین مادری‌مان را در شهرمان بشنویم” تا چه حد برایشان دغدغه است. این خانواده مشهدی سفر خود را از بارگاه مقدس امام رضا (ع) آغاز کرده‌اند و در طی این سفر از مشهد به خواف، تایباد، تربت جام و نیشابور رفته‌اند سپس به تهران آمده و با شهرام ناظری و حافظ ناظری ملاقات کرده‌اند. آنها در ادامه سفر خود به سمت قم، کاشان، اصفهان، قزوین، زنجان و ارومیه حرکت کرده‌اند.

این خانواده در ادامه به ارومیه رفته و با استاد دهقان ملاقات کرده‌اند. همچنین در تبریز به دیدار اسفندیار قره‌باقی رفته، در تبریز با علیرضا قربانی و در اصفهان با سالار عقیلی دیدار کرده‌اند. سپس سفر خود را به کردستان ادامه داده‌اند. این خانواده مشهدی روز گذشته برای دیدن مراسم افتتاح خانه تنبور به روستای بانزلان از توابع کرمانشاه رفتند. آنها معتقدند بسیاری از مردم مشهد نیز مانند آنها؛ هم به شعائر مذهبی اعتقاد دارند و هم به فرهنگ موسیقی کشورشان؛ اما این خواسته آنها آنگونه که باید و شاید؛ مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
احمد مهرچیان پیشتر نیز به خبرنگار ایلنا گفته بود: “این راهپیمایی با پای پیاده و با یک کوله صورت می‌گیرد که اصلاحا به آن “بک پکر(کوله‌گرد)” می‌گویند. در این نوع مسافرت، افراد ملزومات‌شان را در یک کوله قرار می‌دهند و با پای پیاده مسافرت می‌کنند؛ البته گاهی سوار کامیون یا تریلی هم می‌شوند اما به هیچ عنوان از اتوبوس و مینی‌بوس و اتومبیل‌های سواری استفاده نمی‌کنند.”


منبع: بهارنیوز

نگران محتواهای نازل باشیم

این شاعر درباره مطالبه اهل قلم از مسئولان فرهنگی گفت: تجربه ثابت کرده «آن‌چه البته به جایی نرسد فریاد است»؛ ولی وظیفه ما به هر حال گفتن است و باز هم گفتن. تصور می‌کنم اگر سیاست‌گذاران فرهنگی ما بخواهند با گوش شنوا حرف‌ها را بشنوند و عمل کنند راه‌هایی وجود دارد، ولی طی کردن این راه‌ها به شجاعت نیاز دارد چون باید در نگاه‌های‌مان تجدیدنظر کنیم.

او ادامه داد: استنباط من این است که سیاست‌گذاران فرهنگی باید در شکل نگاه‌شان نسبت به ادبیات، فرهنگ و حتی حوزه‌های دیگر هنر مثل سینما، موسیقی و بقیه رشته‌ها تجدیدنظر کنند و با نگاه‌های تازه‌ای در این حوزه‌ها برنامه‌ریزی کنند. متأسفانه در طول چند دهه گذشته کتاب و کتاب‌خوانی در ایران با یک فاجعه روبه‌رو شده و حوزه انتشار و تیراژ و کتاب‌خوانی به هم ریخته است. وضعیت این‌ها واقعیت‌هایی است که باید با تلخی از آن‌ها یاد کرد.

طبایی گفت: اگر  به تیراژ کتاب‌ها دقت کنیم به یک‌سری آمار برمی‌خوریم که نشان می‌دهد هر سال نسبت به سال قبل ظاهرا رشد داشته‌ایم اما وقتی معیارهای این بالا رفتن را مرور می‌کنیم می‌بینیم که مثلا برخی کتاب‌های کودکان و… و برخی کتاب‌هایی که محتوای خیلی سطح پایینی دارند در تیراژهای بالا منتشر شده‌اند. بعد مسئولان از این کتاب‌ها یک میانگین تیراژ می‌گیرند و آن را به عنوان برآیند کار خود و به عنوان موفقیت اعلام می‌کنند. اما کتاب‌های پرمحتوا و باارزش و کتاب‌هایی که تازه منتشر شده است حکایت تلخی را نشان می‌دهد؛ به شکلی که شمارگان این دست کتاب‌ها گاه به ۱۰۰ نسخه می‌رسد اما کتاب‌های سطح پایین  و کتاب‌سازی‌ها در حجم وسیعی است. آمار حقیقی فاجعه‌بار است.

این شاعر پیشکسوت در ادامه بیان کرد: برای نجات از این فضا و مخمصه و اگر واقعا سیاست‌گذاران فرهنگی نگران هستند  باید نوع نگاه به ادبیات را عوض کنند. متأسفانه ما با یک‌سری ممیز در ارتباط هستیم که با ذره‌بین کلمات و جملات را از کتاب‌ها بیرون می‌کشند. آن‌ها با یک‌سری بدبینی به کلمات نگاه می‌کنند که باعث می‌شود آثار مثله و به شیرهای بی یال و دُم و اشکم تبدیل شود. این نتیجه کار را تأسف‌بار کرده است. معتقدم باید نگاه از امنیت‌محوری به فرهنگ‌محوری تبدیل شود. باید بیش از آن‌چه ممیزان و سیاست‌گذاران ما نگران کلمات و مسائل هزاران بار کلیشه‌ای‌شده باشند به محتوا توجه کنند.

او در ادامه گفت: خواننده کدام کتاب را بخواند که با حرف و اندیشه تازه مواجه شود؟ وقتی کتاب‌ها خالی از اندیشه و حرف‌های تازه هستند، کتاب‌های فرمایشی تولید می‌شوند و دستورالعمل می‌آید که چه نوع شعر و داستان و فیلم‌هایی ارائه شود. در این حالت طبیعی است که آثار تولیدشده از اصالت به دور می‌افتند.

علیرضا طبایی همچنین اظهار کرد: متأسفانه یک روحیه لمپنی و لودگی در فضای فیلم‌ها و سریال‌های ما حاکم شده و ادبیات خاص این سریال‌ها و فیلم‌ها در جامعه رایج شده است.  این مسئله باعث شده ارزش کلمات از بین برود و در این بین به تنها چیزی که اهمیت داده نمی‌شود محتوای آثار، کتاب‌ها و ادبیات است. این نبود توجه به محتوای آثار طاعونی است که گریبان ادبیات را گرفته است. هر کسی در این فضا اجازه پیدا می‌کند هر کتابی با محتوای هر قدر بی‌ارزش را چاپ کند. اگر سیاست‌گذاران نگران محتوا و ارزش آثار باشند می‌توانند تأثیر بیشتری داشته باشند. توصیه‌ام این است که به جای این‌که مسئولان فرهنگی با نگاه امنیتی به مسائل نگاه کنند این روحیه را رها کنند و به شکل و روح و محتوای اثر توجه کنند. البته این نباید دستاویز تازه‌ای برای سانسور و ممیزی باشد.

او در ادامه تاکید کرد: منظورم این است کسانی که کار ممیزی و وظیفه صدور مجوز کتاب‌ها، فیلم‌ها و آثار هنری را بر عهده دارند به محتوای آثار توجه کنند وگرنه هر چیز بی‌ارزشی باعث تخریب فرهنگ ما می‌شود.

این شاعر در پایان بیان کرد: در این سال‌ها فیلم‌ها و سریال‌های سطحی در خواربارفروشی‌ها تبلیغ می‌شود و بی‌ارزش‌ترین کتاب‌ها به اسم شعر و ادبیات منتشر و به خورد مردم داده می‌شود. کارگزاران فرهنگی ما باید برای این مسئله فکری بکنند.


منبع: بهارنیوز