تولید ۳۲۰ هزار تنی شیلات تا پایان سال

ارسلان قاسمی مدیر عامل اتحادیه سراسری شرکت‌های تعاونی تکثیر، پرورش وصادرات آبزیان ایران در گفت‌وگو با  ایلنا،‌ در خصوص تولید و صادرات آبزیان در سال جاری اظهار کرد: مطابق هدف‌گذاری که در برنامه ششم توسعه انجام شده در بحث آبزیان ما امسال باید ۴۸۱ هزار تن محصولات آبزی  تولید کنیم اما با تمام محصولاتی که تا پایان سال تولید می شود امسال حداکثر تا ۳۲۰ هزار تن تولید خواهیم داشت که با هدفی که در برنامه توسعه بیان شده فاصله داریم.وی افزود: این فاصله از برنامه ششم توسعه دلایل متعددی دارد که می توان به مشکلات سیستم بانکی، سیستم فرآوری، مشکلات واردات، مشکل نقدینگی و… اشاره کرد. با همه این اوصاف اما پیش بینی ما این است که امسال نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار صادرات هم داشته باشیم که هم در بحث میگو، کپور ماهیان، قزل آلا، ماهی های خاویاری وکنسرو ماهی تن است.
قاسمی در رابطه با افت مصرف آبزیان در فصول گرم سال خاطر نشان کرد: طبق یک روندی که در کشور جا افتاده در فصل تابستان بازار کمتر از ماهی استقبال می کند و میزان مصرف پایین خواهد آمد. پیک مصرف ما در فصل پاییز، زمستان و نزدیک عید است.وی با بیان اینکه بخش شیلات راندمان مثبتی را در ارزآوری برای کشور ایجاد می‌کند اذعان داشت: در کشاورزی بخش شیلات، آبزی پروری و صادرات آبزیان جز معدود بخش هایی محسوب می‌شود که تراز تجاری آن مثبت است. تراز تجاری بخش کشاورزی به خاطر واردات نهاده ها مانند ذرت و کلزا که رقم های مهمی را در کشور تشکیل می دهند منفی است اما تراز تجاری بخش شیلات به خاطر صادرات نسبتا مثبت است.مدیر عامل اتحادیه سراسری شرکت های تعاونی تکثیر، پرورش وصادرات آبزیان ایران عنوان کرد: گستره صادرات آبزی ما حدود ۲۵ کشور در اقصی نقاط دنیا است. صادرات ما همه قاره ها را در بر می گیرد. بیشترین بازارهای ما کشورهای آسیای جنوب شرقی، کشورهای اروپایی و کشورهای آفریقایی است.


منبع: بهارنیوز

چند گام تا تخصیص منابع مالی خارجی به فعالان اقتصادی

به گزارش  ایرنا، هرچند در دولت یازدهم قراردادهایی برای جذب منابع مالی خارجی با بانک های چین و روسیه به امضا درآمد اما ارقام آن چندان قابل توجه نبود. در نهایت قرارداد هشت میلیارد یورویی بانک های ایرانی با اگزیم بانک کره جنوبی، راه را برای جذب منابع بیشتر باز کرد و اکنون فعالان اقتصادی در انتظارند حدود ۳۰ میلیارد دلار فاینانس دیگر با بانک های اتریش، دانمارک و ایتالیا به امضا برسد.بر اساس احکام برنامه ششم توسعه، باید ۲۵٫۳ درصد از منابع مالی مورد نیاز برای اجرای طرح های عمرانی و اشتغالزایی از محل سرمایه گذاری و تامین مالی خارجی تامین شود.اکنون که مسیر جذب منابع خارجی هموارتر از گذشته شده، این پرسش پیش می آید که فعالان اقتصادی چگونه می توانند از این منابع برای پیشرفت طرح های خود استفاده کنند.

برای نمونه در قرارداد هشت میلیارد یورویی با اگزیم بانک کره جنوبی، ۱۲ بانک شامل توسعه صادرات، پارسیان، اقتصاد نوین، پاسارگاد، رفاه کارگران، سامان، سپه، صنعت و معدن، ملت، ملی، تجارت و کارآفرین مشارکت دارند اما ضمانت آن با دولت جمهوری اسلامی ایران است.از این رو برای استفاده از این منابع، ابتدا باید مصوبه هیات دولت اخذ شود تا وزارتخانه تعیین شده ای برای امضای ضمانت نامه دولتی به نفع بانک خارجی پرداخت کننده تسهیلات مجاز شود.حال اگر متقاضی دریافت این تسهیلات خارجی، بخش دولتی باشد، باید تایید شورای اقتصاد را برای طرح خود بگیرد. بخش خصوصی نیز باید مراحل اداری لازم را طی کند تا بانک این تسهیلات را اعطا کند یعنی تاییدیه وزارتخانه ذیربط را دریافت کرده باشد.در این صورت درخواست استفاده از فاینانس به بانک مرکزی ارسال می شود که پس از تخصیص مسدودی از سوی بانک مرکزی به شرکت مربوط، کارفرمای ایرانی باید به دنبال بانک عامل بگردد.
هر بانکی که این مسوولیت را بپذیرد گزارش توجیه پذیری فنی مالی اقتصادی را مطالبه می کند. حدود ۱۵۰ درصد مبلغ قرارداد نیز باید وثیقه تودیع شود.پس از طی این مراحل، طرح به بانک خارجی وام دهنده معرفی و سپس برای هر یک در چارچوب قرارداد امضا شده، یک «قرارداد پروژه» با بانک عامل و یک «قرارداد تجاری» با طرف خارجی امضا می شود تا این منابع جذب شود.باید توجه کرد امضای قراردادهای فاینانس تا زمانی که جذب طرح ها نشده است، برای آن کشور به عنوان بدهی محسوب نمی شود؛ بلکه به نسبتی که مبالغ تخصیص می یابد، به سرفصل بدهی خارجی کشور افزوده می شود.


منبع: بهارنیوز

برای وام مسکن چقدر و با چه قیمتی اوراق بخریم؟

به گزارش ایسنا، در طی این روزها در فرابورس ایران هر ورق از اوراق تسهیلات مسکن مرداد ماه ۱۳۹۶ حدودا ۷۸ هزار و ۵۰۰ تومان معامله شد و قیمت پایانی باقی تسه ها در حدود ۷۷ هزار تومان بود. حداکثر قیمت تسه ها نسبت به حداکثر قیمت آن ها در ماه های گذشته چیزی حدود ۲ هزار تومان کاهش را نشان می دهد.اگر قیمت هر ورق از اوراق تسهیلات مسکن را تقریبا حدود ۷۸ تومان در نظر بگیریم با علم به اینکه  زوج های تهرانی برای دریافت وام ۱۰۰ میلیون تومانی مسکن باید ۲۰۰ برگه تسهیلات مسکن خریداری کنند باید گفت که آن ها باید ۱۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان باید صرف خرید این ۲۰۰ برگ کنند. این مبلغ با احتساب ۱۰ میلیون تومان وام جعاله که بابتش باید ۲۰ برگ بهادار به قیمت یک میلیون و ۵۶۰ هزار تومان از اوراق تسهیلات مسکن را خریداری کنند، در مجموع برای دریافت وام ۱۱۰ میلیون تومانی مسکن حدود ۱۷ میلیون و ۱۶۰ هزار تومان‌ می‌شود.
همچنین زوج‌های غیر تهرانی که در شهرهایی با جمعیت بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت زندگی می‌کنند، می‌توانند تا سقف ۸۰ میلیون تومان وام بگیرند که برای گرفتن این مبلغ باید ۱۶۰ ورق بهادار خریداری کنند که با این حساب باید ۱۲ میلیون و ۴۸۰ هزار تومان بابت خرید این اوراق بپردازند که با احتساب یک میلیون و ۵۶۰ هزار تومان اوراق وام جعاله، در مجموع برای دریافت وام ۹۰ میلیون تومانی باید ۱۴ میلیون و ۴۰ هزار تومان پرداخت کنند.
زوج‌های ساکن در سایر شهرهای با جمعیت زیر ۲۰۰ هزار نفر می‌توانند برای گرفتن ۶۰ میلیون تومان وام مسکن ۱۲۰ برگ بهادار خریداری کنند که باید ۹ میلیون و ۳۶۰ هزار تومان بابت خرید اوراق بپردازند که برای دریافت ۱۰ میلیون تومان دیگر بابت وام جعاله باید یک میلیون و ۵۶۰ هزار تومان بپردازند. این زوج‌ها در مجموع برای دریافت وام ۷۰ میلیون تومانی باید ۱۰ میلیون و ۹۲۰ هزار تومان بپردازند.لازم به توضیح است که مجردهای تهرانی نیز می‌توانند تا سقف ۶۰ میلیون تومان و غیر زوج‌هایی که در مراکز استان‌های بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارند تا سقف ۵۰ میلیون تومان و در نهایت غیر زوج‌های ساکن در سایر مناطق تا سقف ۴۰ میلیون تومان وام دریافت کنند که به ترتیب هر کدام باید ۱۲۰، ۱۰۰ و ۸۰ برگ بهادار اوراق تسهیلات مسکن را از فرابورس ایران خریداری کنند. با این حساب مجردهای تهرانی باید برای خرید این اوراق ۹ میلیون و ۳۶۰ هزار تومان، افراد ساکن در مراکز استان بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت مبلغ ۷ میلیون و ۸۰۰ تومان و افراد گروه سوم مبلغ شش میلیون و ۲۴۰ هزار تومان پرداخت کنند. البته در صورت تمایل برای دریافت وام ۱۰ میلیون تومانی جعاله باید مبلغ یک میلیون و ۵۶۰ هزار تومان دیگر هم بپردازند.
اوراق تسهیلات مسکن (تسه) توسط بانک مسکن منتشر می‌شود. این اوراق قابلیت معامله در فرابورس ایران را دارد و ارزش اسمی هر برگ پنج میلیون ریال است. مدت اعتبار اوراق تسه حداکثر تا دو دوره شش ماهه قابل تمدید است. این اوراق با توجه به اینکه چقدر تا زمان اعتبارش زمان باقی مانده دارای قیمت متفاوتی است. در صورتی که مدت اعتبار این اوراق به اتمام رسیده و دارنده اوراق از تسهیلات آن استفاده نکند، نماد معاملاتی آن متوقف خواهد شد و وجوه پرداختی دیگر به دارنده اوراق بازپرداخت نخواهد شد.


منبع: بهارنیوز

کانسپت رنو Symbioz در فرانکفورت

 

شرکت خودروسازی فرانسوی رنو در نمایشگاه خودرو فرانکفورت ۲۰۱۷ علاوه بر معرفی رسمی هاچ بک مگان RS از یک کانسپت خارق‌العاده به نام Symbioz رونمایی کرد. این خودروی تمام الکتریکی از ایده بسیار جالبی برخوردار است و می‌تواند به عنوان یک اتاق ماژولار در خانه در نظر گرفته شود.
 
 

کانسپت رنو Symbioz از قابلیت ارتباط با خانه پشتیبانی می‌کند و دیدگاه این شرکت خودروسازی در مورد خودروهای ۲۰ سال آینده را نشان می‌دهد. به این معنی که وسایل نقلیه می‌توانند به طور کامل با خانه‌ها، شهرها و زیرساخت‌های جاده ارتباط برقرار کند. در واقع این مدل مفهومی برای اولین بار در صنعت خودروسازی توانایی ارتباط و اتصال به خانه را دارد.معاون ارشد شرکت خودروسازی رنو فرانسه در مورد کانسپت رنو Symbioz می‌گوید: «روش استفاده ما از خودروها در حال تغییر است. امروزه خودروها بیشتر از یک وسیله نقلیه برای رفتن از مکانی به مکان دیگر هستند و تکنولوژی‌های جدید، خودروها را به فضایی تعاملی و شخصی بین خودرو و کاربر تبدیل کرده به گونه‌ای که این وسایل نقلیه از توانایی ارتباط با سایر خودروها، افراد، خانه‌ها و اشیا برخوردارند. ما پیش‌بینی می‌کنیم که تا سال ۲۰۳۰ میلادی، نحوه استفاده از انرژی‌های کارآمد، ارتباطات و رانندگی خودکار، زندگی و سفرهای ما را بهبود ببخشد.»
 
 

کانسپت رنو Symbioz دارای سقفی صاف و کوتاه، کابین بزرگ و جادار، چراغ‌های جلوی C شکل و چراغ‌های عقب LED است و یکی از بهترین مدل‌های مفهومی شرکت رنو پس از مدل Trezor محسوب می‌شود. رنو ترزور در سال گذشته در نمایشگاه خودرو پاریس معرفی شده بود. مهندسان رنو بر این باورند که خودروهای الکتریکی در آینده‌ای نه چندان دور یعنی تا سال ۲۰۳۰ میلادی جای خودروهای معمولی را خواهند گرفت.

مدل مفهومی رنو Symbioz از دو موتور الکتریکی به جای موتور درون سوز استفاده می‌کند که هر دو در محور عقب قرار گرفته‌اند و هر کدام از آن‌ها یکی از چرخ‌ها را به حرکت درمی‌آورند. باتری‌های ۷۲ کیلووات ساعتی انرژی مورد نیاز خودرو را تامین می‌کنند. این باتری‌ها در کف خودرو قرار گرفته‌اند. موتورهای الکتریکی Symbioz در مجموع قدرت ۶۷۰ اسب بخار و گشتاور ۶۶۰ نیوتن متر را در اختیار قرار می‌دهند و با این میزان قدرت، کانسپت جدید رنو در مدت کمتر از ۶ ثانیه از حالت سکون به سرعت صد کیلومتر بر ساعت می‌رسد.
 
 

این مدل مفهومی تمام الکتریکی با یک بار شارژ کامل باتری‌ها مسافت بیش از ۵۰۰ کیلومتری را طی می‌کند و ۸۰ درصد باتری‌ها ظرف تنها ۲۰ دقیقه از طریق شارژر بی سیم القایی شارژ می‌شود. همچنین این خودرو به اندازه‌ای هوشمند است که می‌تواند به صورت خودران نیز رانندگی کند. در این کانسپت، حالتی به نام Mind Off ارائه شده که با فعال کردن آن، کنترل خودرو به طور کامل از دست راننده خارج شده و به صورت خودران به مسیر خود ادامه می‌دهد.در زمان فعال شدن حالت Mind Off داشبورد به طور اتوماتیک جمع می‌شود و امکان چرخش صندلی‌های جلو به سمت مخالف برای استراحت، خواندن کتاب و صحبت با دیگر سرنشینان فراهم می‌شود. کامپیوتر خودرو هم با استفاده از سنسورهای فراوان به صورت خودکار سرنشینان را تشخیص داده و تنظیمات صندلی و سایر تنظیمات شخصی را با توجه به نیاز آن‌ها تغییر می‌دهد.
 
 

کانسپت رنو Symbioz فعلا قرار نیست به تولید برسد اما گفته می‌شود شرکت خودروسازی رنو تا اواخر سال جاری میلادی، یک خودروی الکتریکی خودران و متصل را بر اساس این مدل مفهومی به صورت آزمایشی تولید خواهد کرد تا بیان‌گر چشم انداز این برند فرانسوی تا سال ۲۰۲۳ میلادی باشد.


منبع: بهارنیوز

گرانترین طرح‌های گوشی جدید اپل

 در نتیجه به نظر می رسد گوشی تازه ایفون اپل که هزار دلار است و گفته می شود خیلی گران قیمت گذاری شده در مقایسه با این مدل های لوکس قیمتی نداشته باشد!

 

















منبع: بهارنیوز

ابراهیم به روایت یوسف

گروه سیاسی-رسانه ها: «این اواخر دستش را در دستم می‌گرفتم و با هم قرآن می‌خواندیم. با اینکه حالش خوب نبود؛ اما باز هم اگر در تلفظ من غلطی بود، دستم را می‌فشرد؛ یعنی اشتباه خواندم و بعد اصلاح می‌کرد. یک بار سوره یوسف می‌خواندیم، رسیدیم به این بخش آیه ١٨ «.. فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَیٰ مَا تَصِفُونَ»؛ بعد مدام تکرار کرد «فصبر جمیل»، انگار در آیه گیر کرده بود. شبی که فوت کرد، بالای سرش الرحمان می‌خواندم، به خودم آمدم؛ برای لحظه‌ای دیدم دیگر زنده نیست تا دستم را بفشارد». این را که می‌گوید، مکثی می‌کند. همه ما سکوت می‌کنیم، بغضش را می‌خورد و می‌خواهد تا فاتحه‌ای بخوانیم. فردا روزی قرار است مراسم هفتم دکتر یزدی برگزار شود. میهمان‌ها پرتعداد نیستند؛ اما رفت‌وآمد برقرار است؛ برای همین به اتاق کار دکتر می‌رویم و روبه‌روی یوسف یزدی می‌نشینیم تا از روزگارش با پدر برای ما بگوید. یک طرف اتاق، تخت دکتر قرار دارد و روبه‌رو هم کتابخانه و میزهایی که با عکس‌های یادگاری زینت شده‌اند. اتاق، نزدیک ورودی خانه است که از درِ حیاط تا سالن، با دسته‌گل‌های سفیدرنگ مزین به روبان مشکی، پر شده است؛ گویی در و دیوار آن خانه عزادار است. مصاحبه که تمام می‌شود، وارد سالن می‌شوم. سوران خانم، همسر و ایمان، دختر دکتر یزدی، میزبان گروهی میهمان هستند. سوران خانم سرش را پایین انداخته، دست روی دست می‌گذارد، به ‌نقل از دکتر می‌گوید: «مدام می‌گفت مبادا درِ این خانه بسته بماند سوری، درِ این خانه را باز نگه دار!». زندگی یوسف و خواهر و برادرهایش به زبان خودش که نزدیک به ادبیات زمان انقلاب است، «خلقی» است و رنگ آقازادگی نداشته؛ هرچند متولد و بزرگ‌شده آمریکاست. فارسی محاوره را تقریبا خوب صحبت می‌کند؛ اما هنوز برخی کلمات را انگلیسی به زبان می‌آورد. با او از روزگار کودکی‌اش آغاز کردیم تا رسیدیم به درگذشت پدر.

 ‌شما چند خواهر و برادر بودید و الان به چه کاری مشغول هستید؟ 
خلیل، سارا، لیلا، یوسف، مریم و ایمان، شش فرزند مرحوم یزدی هستند. خلیل، دکترای اقتصاد دارد و رئیس یک شرکت مشاوره‌ ای‌تی در آمریکاست. فرزند دوم سارا است که پزشکی خوانده و متخصص سالمندان و مدیر یک بخش در بیمارستانی در ایالت پنسیلوانیا است. سومین فرزند، لیلا است که روان‌شناسی خوانده و مدتی تدریس می‌کرد و درحال‌حاضر در ترکیه زندگی می‌کند. این سه نفر در ایران به دنیا آمدند. سپس پدر و مادر به آمریکا رفتند. من در آمریکا متولد شدم و دکترای مهندسی پزشکی خواندم. درحال‌حاضر استاد دانشکده پزشکی دانشگاه جان‌هاپکینز هستم. فرزندان دیگر هم به‌ترتیب مریم پزشک و ایمان مهندس مواد است. 
بعد از انقلاب، قصد داشتم در ایران ادامه تحصیل بدهم؛ حدود یک‌سال‌و‌نیم در ایران بودم؛ اما پدر گفت چون بیشتر از یک سال در ایران درس نخوانده‌ام، نمی‌توانم کنکور قبول شوم. بااین‌حال خیلی از هم‌سن و سال‌های من زمانی که مانند من با پدرشان به ایران بازگشتند، با نفوذ پدران خود توانستند وارد دانشگاه شوند. پدر از این موضوع، خیلی ناراحت شد؛ چون نسبت به این ماجرا خیلی حساس بود و اعتقاد داشت کوچک‌ترین تبعیضی نباید رخ دهد. معتقد بود درست نیست شاگردی لایق‌تر جای خود را در دانشگاه از دست بدهد. به پدر گفتم معنی حرف شما این است که من نمی‌توانم اینجا ادامه تحصیل بدهم و باید بازگردم به آمریکا. با اینکه ایران را دوست داشتم؛ اما وقتی پدرم کاری انجام نداد، بازگشتم. چهلم شهید مطهری بود که به ایران آمدم و بعد هم برای ادامه تحصیل دوباره از کشور خارج شدم. 
زمانی که پدر وزیر خارجه بود، یک سوئیت پشت دفتر وزیر وجود داشت که پدر آنجا زندگی می‌کرد و من نیز به همراه او در آنجا زندگی می‌کردم. دفتری نیز به نام «خبر و نظر» در وزارت خارجه وجود داشت و نشریه‌ای را منتشر می‌کرد که من برای چند ماهی در بخش انگلیسی آن کمک می‌کردم. در ضمن یک دوره تمرین نظامی هم دیدم تا بتوانم اسلحه داشته باشم و وقتی با پدر به مسافرت می‌رفتم یا در شهر بودیم، با اسلحه از ایشان محافظت کنم. 

‌در ایران آموزش نظامی دیدید؟ 
بله در پادگان باغشاه تمرین نظامی دیدم و بعد از آن، یکی از محافظ‌های پدرم بودم؛ هرجا می‌رفت به صورت محافظ، همراه او حاضر می‌شدم. یک یوزی داشتیم و یک کلت ۴۵. 

‌چه کسی به شما آموزش داد؟ 
گروه خیلی جالبی بودند؛ تیپ کلاه‌سبزهای زمان شاه بودند به نام تیپ نوهد. برخی از آنها نگران بودند و می‌گفتند ما به انقلاب پیوستیم و دوست داریم انقلابی باشیم؛ ولی مرتب به ما اهانت شده و اتهام زده می‌شود. از نظر من واقعا انسان‌های ملی‌گرایی بودند. فداکاری کردند و با روش‌هایی خیلی سخت، به ما و دیگران آموزش دادند. حتی برخی از آنها هم در جنگ شهید شدند. 

‌ کودکی شما با فعالیت‌های سیاسی پدرتان گره خورده، از این وضع رضایت داشتید؟ 
به خاطر می‌آورم در ایام کودکی، در پیشاهنگی آموزش می‌دیدم. در هیوستون مسابقه‌ای بود که پدر و پسر باید ماشینی از چوب می‌ساختند، همه هم‌دوره‌های من با پدران خود برای مسابقه آمده بودند و من تنها کسی بودم که چون پدرم نبود، یکی از همسایه‌ها به جای او همراهم آمده بود. بااین‌حال، پدر هروقت که فرصت می‌شد، ما را سوار ماشین استیشن می‌کرد و به مسافرت می‌برد. مثلا سه روز در راه بودیم، هر شب جایی چادر می‌زدیم و صبح مادر صبحانه درست می‌کرد. پدر به ما شنا یاد می‌داد.
قایق‌سواری می‌رفتیم. واقعا دوره خوشی بود. هر وقت که فرصت داشت، برای خانواده وقت می‌گذاشت، طوری نبود که هیچ‌وقت حضور نداشته باشد. اگرچه در برخی مقاطع اصلا حضور نداشت، مثل زمانی که به عراق رفت یا هنگام حضورش در نوفل‌لوشاتو. یادم هست همان شب مسابقه به مادرم گفتم که ‌ای کاش بابا هم در کنارم بود. مادر من را متوجه کرد که پدرت برای تو کار می‌کند و روشی که می‌خواهد به تو کمک کند این است که اجتماع را اصلاح کند تا تو در شرایط بهتری بزرگ شوی. البته فعلا دارم نکات منفی را می‌گویم. یک بار آقاجان (پدر پدرم) همراه مادربزرگم برای عروسی خلیل به آمریکا آمدند. آقاجان من را صدا کرد و گفت دو رکعت نماز بخوان ببینم بلدی! من هم خواندم و ایشان هم ایراداتی گرفتند که مثلا مهر را کمی جلوتر بگذار یا دست‌هایت را به شکل خاصی قرار بده. سپس پدر را صدا کرد و گفت ابراهیم وظیفه اول تو این است که به آنها دین را بیاموزی، این کار اول است و کار دوم این است که به مسائل سیاسی بپردازی. بااین‌حال نمی‌توان به پدر ایراد گرفت، زیرا هم‌دوره‌ای‌های آنها مانند دکتر چمران هم فداکاری بزرگی کردند. او در لبنان، بین جوان و یتیمان لبنانی که سرپرست نداشتند و هرکسی به آنها حمله می‌کرد یا باید آنها را رها می‌کرد یا خانواده خود را. 

‌چرا دکتر چمران خانواده خود را رها کرد؟ 
من و شما نمی‌توانیم قضاوت کنیم، چون یک تصمیم خیلی خصوصی است، فقط می‌توان این را گفت که هم‌دوره‌ای‌های پدرم که با او هم‌سنگر بودند- چه چپی‌ها، چه مسلمان‌ها – همگی فداکاری کردند و برای آنها غیرعادی نبود که یک انسان از همه‌چیز بگذرد. فقط پدرم نبود، مادرم نیز همین‌طور بود. یا آقای قطب‌زاده که هیچ‌گاه ازدواج نکرد.

‌شما با بچه‌های دکتر چمران بعد از جدایی یا قبل از آن ارتباط داشتید؟ 
خیر، زمان من رابطه خانوادگی دیگر وجود نداشت، اما خواهر و برادرهای بزرگ‌تر من با بچه‌های شهید چمران دوست نزدیک بودند و با هم در یک خانه زندگی می‌کردند. مادر هم خیلی با خانم ایشان آشنایی داشتند. 

‌بعد از آن هم دیگر خبری نداشتید؟ 
یک سال یا دو سال بعد از انقلاب و بعد از شهادت دکتر چمران، پدرم که به آمریکا آمد می‌گفت باید هر طور شده آنها را پیدا کنیم و به آنها رسیدگی کنیم. سعی هم کرد، اما نمی‌دانم موفق شد یا خیر. 

‌ارتباط شما با پدر در چه حد بود و چقدر او را می‌دیدید؟ به‌خاطر رفت‌وآمد پدر، شما نیز مجبور به ‌نقل مکان می‌شدید؟ 
زندگی پدرم متفاوت بود. او همواره در سفر بود، مدتی در ایران بود و بعد هم مجبور شد به آمریکا برود و پس از آن هم مدتی را در لبنان و مصر سپری کرد که دوره‌های خیلی سختی بود. تا زمانی که من به ٣٠‌سالگی رسیدم، مدام در رفت‌وآمد بود. بعد از آن تقریبا دوره ثبات زندگی پدر شروع شده بود و واقعا دوره شیرینی بود. خواهر و برادرهایم گاهی می‌گویند شما سختی‌هایی را که ما در یک پادگان در مصر تحمل کردیم و گرسنگی کشیدیم؛ ندیده‌اید! 

‌در آمریکا زندگی راحتی داشتید؟ 
پولدار نبودیم، اما راحت بودیم؛ مثلا زمانی می‌خواستم در تیم فوتبال آمریکایی مدرسه بازی کنم و هرکسی باید ۴۵ دلار برای ورود هزینه پرداخت می‌کرد. مادرم گفت ما چنین پولی نداریم. من مجبور شدم کار کنم تا بتوانم پول لازم را بدست بیاورم، ولی هیچ‌وقت کمبود را احساس نکردم. 

‌درآمد پدرتان در آمریکا از کجا بود؟ 
پدرم در دانشگاه کار می‌کرد. سطح درآمد او متناسب با یک زندگی متوسط رو‌به‌پایین بود، چراکه استادان دانشگاه در ابتدای کار دستمزد بالایی ندارند. بگذارید این‌طور بگویم که وقتی بعد از انقلاب به ایران برگشتیم و سطح زندگی بقیه و هیئت دولت و دوستان و خانواده را دیدیم، برای ما شوک‌آور بود؛ برای نمونه، دایی که پزشک جراح بود، اولین نفر در خانواده بود که ماشین نو خرید. او مجبور شد به ما توضیح دهد که چرا این کار «طاغوتی» (از نظر ما تجملات، فرهنگ طاغوتی محسوب می‌شد) را انجام می‌‌دهد. با خجالت گفته بود من همه شهر را باید این طرف و آن طرف بروم، باید ماشین نو داشته باشم که اگر بیماری همراهم بود، نمیرد! این در حالی بود که جو ما در خارج از کشور، یک جو انقلابی و خلقی بود. این واژه خلقی‌بودن و طاغوتی‌بودن برای ما مفهوم عمیقی داشت. اگر کسی کمی اسراف می‌کرد، مادر تذکر می‌داد. بااین‌حال به اندازه کافی همه‌چیز داشتی مثلا اگر کت و شلوار عروسی می‌خواستم بپوشم، دست دوم بود یا کراوات‌های پدر در واقع همان‌هایی بود که مادرم از دست‌دوم‌فروشی خریده بود. مادرم الان هم همین‌طور است، حتی برای مراسم هفتم پدرم تأکید کرد هزینه مراسم را به جایی بدهیم که از یتیمان ایدزی نگهداری می‌کنند. 

‌شما و اعضای خانواده چقدر این سبک زندگی را می‌پسندید یا چقدر به آن اعتراض داشتید؟ 
خب ناراحتی ایجاد می‌شد؛ مثلا خلیل دانشگاه هاروارد قبول شد و به پدر گفت بابا برای ورود من به دانشگاه باید یک چک به مبلغ چند‌هزار دلار به دانشگاه بفرستی و پدر گفت من چنین پولی ندارم، بنابراین نتوانست به هاروارد برود و مجبور شد در دانشگاه تگزاس ادامه تحصیل بدهد. زمانی که من به دیدن خلیل رفتم، او تا ساعت دو نیمه شب کار می‌کرد تا هزینه خوابگاه را فراهم کند. وقتی که من ۴۵ سالم شد نامه‌ای از دانشگاه دوره لیسانس در آمریکا دریافت کردم که آخرین قسط شهریه‌ام تمام شده است. یک نفر در میان ما نبود که توان دادن شهریه را داشته باشد. ولی پدرم به ما یاد داد از بچگی کار کنیم. من از ١٣سالگی کار می‌کردم. 

 ‌مرحوم پدرتان از شما می‌خواست یا شرایط زندگی شما را به این سمت سوق می‌داد که از نوجوانی کار کنید؟ 
پدر می‌گفت باید کار کنید.زمانی که دفتر نشر را در ایران بستند، در آمریکا یک دفتر نشر افتتاح شد که در حقیقت یک چاپخانه مخفیانه بود و در یک منطقه فقیرانه در هیوستون قرار داشت، بااین‌حال مجهز به دستگاه‌های چاپ کتاب بود و برش ورق و منگنه هم همان‌جا انجام می‌شد. مثلا کتاب حج شریعتی به انگلیسی و فارسی را در آنجا چاپ کردیم. به خاطر کار در چاپخانه ساعتی ٢۵ سنت به من دستمزد پرداخت می‌کردند. تابستان سختی بود. از ساعت هشت صبح تا هشت شب کار می‌کردم. تا آخر تابستان کل دستمزد من حدود ٢٠٠ دلار شد، زمانی که می‌خواستم دستمزدم را بگیرم، یکی از برادران انقلابی انجمن گفت: «یوسف تو بچه‌ای این دویست دلار را می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌روی آن را اسراف می‌کنی پول مال انقلاب و بیت‌المال است این پولی است که ما می‌خواهیم با آن انقلاب کنیم». اما من گفتم که باید این پول را به من بدهی‌! دستمزدم را گرفتم و با آن یک دوچرخه خریدم! درمجموع می‌توانم بگویم کمبود نداشتیم و گرسنگی نکشیدیم اما باید کار می‌کردیم. خواهرها نیز در جایی کار می‌کردند. زمان دانشگاه هم که رسید، هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم. 

‌ نوجوانی دکتر یزدی هم همین‌طور بوده؟ 
پدرم تعریف می‌کرد وقتی خودش دانشجوی دانشگاه تهران بود از پدرش اجازه گرفت که به دانشگاه برود. پدر دکتر یزدی گفته بود به شرطی که کارهای من را در مغازه انجام دهی و به من کمک کنی، می‌توانی به دانشگاه بروی، به‌همین‌دلیل برای پدرم مورد عجیب‌وغریبی نبود که ما کار کنیم. 

‌دوست نداشتید شرایط کمی بهتر باشد؟ 
خیر، هرچند آشناهایی داشتیم که پول‌دار بودند و گاهی اوقات به آنها غبطه می‌خوردیم. ماشین ما ماشین خوبی نبود ولی آنها ماشین شیک و خوبی داشتند و در موقعیت اجتماعی‌شان مؤثر بود. بااین‌حال ارزش‌هایی که در زندگی به ما آموخته بودند ارزش‌های خوبی بود. طوری در ذهن ما جا افتاده بود که این سبک زندگی را، سبک بدی نمی‌دانستیم. اتفاقا طاغوتی‌بودن و اسراف از نظر ما بد بود. اگر می‌دیدیم کسی با ماشین شیک رفت‌وآمد می‌کرد، از نظر ما زشت بود. 

‌این تأثیر القائات پدر بود یا خود شما هم به این باور رسیده بودید؟ 
به‌هرحال بیشتر اکتسابی و از طریق پدر و مادر به ما رسیده بود. البته فقط پدر ما هم به این سبک زندگی نمی‌کردند. بلکه دوستان دیگری مثل آقای کمال خرازی و دانشجوهای مسلمان و انقلابی دیگر هم، هم‌فکر و هم‌سبک ما بودند. خانواده‌ها دسته‌جمعی به جایی شبیه میدان می‌رفتند، میوه زیاد و ارزان می‌خریدند و سپس به خانه می‌آوردند و تقسیم می‌کردند. به این ترتیب قیمت نصف می‌شد. یا وقتی مادرم می‌خواست خرید کند به جاهایی می‌رفت که حراج زده بودند. 

‌از دانشجوهایی که در آنجا بودند با چه خانواده‌هایی در ارتباط بودید؟ 
ما با هرکسی که مسلمان بود و فعالیت اجتماعی می‌کرد در تماس بودیم. مثلا خانواده‌های [محمدتقی] بانکی [وزیر نیرو در دولت مهندس موسوی]، کمال خرازی [وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات]، محمد هاشمی [رئیس سابق صداوسیما و برادر مرحوم آیت‌الله هاشمی] که به محمد، پدر هم می‌گفتند یا مثلا یکی را به نام امام‌جمعه یا دیگری را «محمد ریش» صدا می‌زدند! (با خنده) هرکسی یک اسم مستعار داشت. 

‌رفت‌وآمد خانوادگی داشتید؟ 
بله همه با هم در یک جریانی بودیم که جریان انقلابی بود و جریانی بود که بعضی از آنها حتی با هم ازدواج می‌کردند. مانند باقر و زری که برای آنها عروسی گرفتیم. در دوره‌ای خانواده و منزل ما در هیوستون تنها خانواده ایرانی مسلمان و انقلابی بود که محل تجمع و رفت‌وآمد بود، مثل همین فضایی که اینجا (در ایران) می‌بینید. میز پذیرایی مادرم همیشه آماده است، آنجا هم این‌طور بود. وقتی از مدرسه به خانه می‌آمدم، می‌دیدم یک عده سر میز در آشپزخانه نشسته‌اند و مشغول صحبت هستند. 

‌شده بود به شما در مورد فرایض دینی مانند نماز اجبار کنند؟ 
به یاد ندارم که پدر ما را تنبیه کرده باشد یا هرگونه فشاری بر ما گذاشته باشد که نماز بخوانیم یا مسائل شرعی خود را حفظ کنیم. به ما آموزش می‌داد و می‌گفت اگر می‌خواهی اسم خود را مسلمان بگذاری، حداقل باید نمازت را بخوانی. اگر نمی‌خواهی، مسلمان نباش! اما اگر قبول کردی که مسلمانی، باید همه ملزومات آن را بپذیری. او همیشه ما را تشویق می‌کرد که درباره ادیان مختلف مطالعه کنیم. ما دوستان مسیحی زیادی داشتیم. پدرم جلسه‌ای ماهانه با یک کشیش کاتولیک، یک خاخام کلیمی و یک کشیش بابتیست داشت. با آنها درباره آخرت و معاد بحث می‌کردند و خیلی جالب بود. پدرم صد درصد یقین داشت که اسلام یک دین منطقی است و هر وقت انسانی فرصت پیدا کند که با آرامش و بدون زور به این دین فکر کند، منطقی و زیبابودن آن را متوجه می‌شود. 

‌کلاس‌های قرآن خانوادگی هم داشتید؟ 
خیر. هیچ جلسه‌ای به صورت خانوادگی وجود نداشت. یعنی جلسه‌ای نبود که دیگران را دعوت نکنند. 

‌چه کسی درس می‌داد؟ 
مشخص نمی‌شد چه کسی درس می‌دهد. چون پدرم جلسات را مدیریت می‌کرد و می‌گفت مثلا هفته دیگر این آیات خوانده شود و همه باید آن آیات را می‌خواندند.  در جلسه، قرآن دست‌به‌دست می‌شد و همه باید روخوانی می‌کردند. اگر هم غلط خوانده می‌شد، اصلاح می‌کردند. دو هفته پیش که هنوز در قید حیات بود، مشغول خواندن سوره یوسف بودم. پدر خواب‌آلود بود، فکر کردم خوابیده؛ با وجودی که خواب‌آلود بود جایی را که اشتباه می‌خواندم در همان خواب‌آلودگی بلند می‌شد و تصحیح‌شده آن را می‌گفت. در اتاق اورژانس وقتی فوت شد، بالای سر ایشان ایستاده بودم و مشغول خواندن قرآن بودم، بعد متوجه شدم که دیگر کسی نیست تا اشتباهات من را اصلاح کند. قرآن برای او یک مفهوم عمیق بود، مانند دریا.  در جلسات بعد از روخوانی، سؤال می‌کرد که مثلا از این آیه چه چیزی متوجه شدید؟ سپس درباره معنی آیات سخن می‌گفت که چطور آن را در زندگی خود پیاده کنیم. شیرین‌ترین لحظات عمر من این بود. تا اینکه حدود هشت سال پیش، من کاری دانشگاهی را در واشنگتن شروع کردم و به دلایل مختلفی، هیچ جلسه قرانی نداشتم. الان بعد از هشت سال، خلأ عظیمی در زندگی من وجود دارد؛ گویی قسمتی از وجودم همراهم نیست. 

کاش نمی‌گذاشتیم آن جلسات از دست برود. (به شما بگویم) جلسه سیاسی را رها کنید، مطلب اصلی قرآن است، اگر قرآن را درست نفهمید، کار سیاسی هم بکنید، به سرنوشت بقیه دچار می‌شوید و همان خطاها را انجام می‌دهید. اساس کار سیاسی شما هم باید قرآن باشد. هدف اصلی پدر، ساختن نسلی بود که بتوانند با اخلاق کشور را اداره کنند. دردناک‌ترین حرفی که این هفته شنیدم، این بود که هیچ‌کسی نمی‌تواند جانشین این بزرگ‌مرد شود. اگر پدر این حرف را می‌شنید، برای او شکست محسوب می‌شد؛ آن‌هم کسی که عمر خود را صرف تربیت نسلی کرد که روش فکرکردن را یاد بگیرند. پدر را که به خاک سپردیم، وقتی از داخل قبر بیرون آمدم، اطرافم را نگاه کردم، برایم یقین شد که این پدر نمرده است؛ در چهره‌های جوان‌هایی که آنجا بودند، پدرم را دیدم. 

‌شما هم همراه پدر از آمریکا به پاریس رفتید؟ 
خیر؛ چند نفر از ما باقی ماندیم که باید کارهای خانه را انجام می‌دادیم و وسایل را می‌فروختیم. البته وقتی مشخص شد به ایران می‌رویم، کارها سرعت گرفت. بعد هم آنها به ایران برگشتند و من نیز در اولین فرصت به ایران بازگشتم. 

‌چند سال داشتید که به ایران آمدید؟ 
سال آخر دبیرستان بودم که آمدم. حدود ١۶ یا ١٧سالم بود. به خاطر دارم، وقتی شاه به آمریکا آمد، تظاهرات عظیمی علیه او به راه انداختیم. اگر کتاب‌های طاغوتی‌ها را بخوانید، نوشته‌اند برای تظاهرکنندگان بلیت گرفته شد و آنها را با هواپیما به واشنگتن رساندند؛ درحالی‌که واقعیت این‌طور نبود. کاری که ما کردیم، این بود که هر گروه پنج‌نفره دانشجویی، پول جمع کردیم و با خودرو راهی واشنگتن شدیم. سه روز تا واشنگتن رانندگی کردیم. آنجا فردی بود به نام علی آگاه که به اتفاق همسرش، منزل بزرگی داشتند و سالن آن را به خوابگاهی برای دانشجویان مسافر تبدیل کرده بودند؛ مثل سربازخانه شده بود! بعد پلاکارد درست کردیم. البته گروه‌های چپ در آن منزل نبودند و فقط گروه‌های اسلامی در آن تظاهرات همراهی کردند. 

‌پس شما هم در جریان فعالیت سیاسی قرار گرفته بودید؟ 
بله. 

‌پدر هم بودند؟ 
 بله ایشان هم بودند و همه‌چیز را مدیریت می‌کردند. خیلی جالب بود، دانشجو‌ها روی پله‌های کنگره کنار پدرم عکس یادگاری می‌گرفتند؛ درحالی‌که همه به جز پدرم، صورت‌های خود را با ماسک پوشانده بودند، بااین‌حال عکس هم می‌گرفتند. (می‌خندد) 

‌شاه را از نزدیک دیدید؟ 
خیر شاه را مستقیم ندیدیم. این را که به شاه تخم‌مرغ و گوجه‌فرنگی پرتاپ کرده بودند، روز بعد در تلویزیون دیدیم. من در هر جلسه‌ای که پدر اجازه می‌داد، شرکت می‌کردم؛ حتی جلساتی که تا حدودی مخفی بود. گاهی اوقات پدر می‌گفت باید به مسافرت مثلا به شیکاگو بروم یا جلسه‌ای دارم؛ من با اصرار با ایشان همراه می‌شدم. یک‌بار برای شرکت در یکی از این جلسه‌ها، به من گفت هزینه بلیت پروازت ٢۵٠ دلار می‌شود؛ اما مادر واسطه شد و گفت ارزش دارد، بگذار این بچه همراهت بیاید! برخی از جلسه‌ها را هم با خودروی شخصی پدر می‌رفتیم. پدر یک فولکس سال ١٩۶٩ داشت. مثلا به اطراف تگزاس می‌رفتیم، در جاده‌هایی که مردم مست می‌کردند و رانندگی در آنها خطرناک بود. به‌عنوان نمونه، یادم هست به شهر آرلینگتون رفتیم و متوجه می‌شدیم، فقط ١٠ نفر دانشجو از پدر دعوت کرده‌اند؛ بااین‌حال پدر برای آنها سخنرانی کرد. این‌گونه بود که متوجه می‌شدیم، انسان‌ها ارزش دارند و تعداد آنها مهم نیست. او هیچ‌وقت از تعداد کم جمعیت، ناراحت نمی‌شد و حتی اگر یک نفر هم بود، با او صحبت می‌کرد. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، هرجا پدر می‌رفت من سعی می‌کردم به‌زور با او بروم! حتی بعد از انقلاب هم امام برای حل مسئله شیعه و سنی به پدرم مأموریت داده بود به زاهدان برود، من هم برای رفتن سماجت کردم، اما بعد از آن، ماجرای بندرلنگه پیش آمد. مادرم خیلی نگران بود و در نهایت نشد که پدر را همراهی کنم. 

‌هاوانا چطور؟ 
خیر؛ هاوانا را نرفتم. خلیل رفت؛ چون در هیوستون آمریکا بود. پدر هم اصرار داشت خلیل به خرج خود برود. گفته بود نمی‌تواند از پول وزارت خارجه هزینه او را بدهد. 

‌برادران و خواهران شما هم به اندازه شما به کارهای سیاسی علاقه‌مند بودند؟ 
خیر؛ کمتر به این موضوع علاقه نشان دادند. هرکسی، یک خصوصیت از پدر و مادر را به ارث می‌برد. مثلا خواهرم که پزشک است، بیشتر به جنبه علمی شخصیت پدر توجه داشت و زمانی که پدر در تگزاس مشغول بود، او را در فعالیت‌های پزشکی همراهی می‌کرد. پدر درباره سرطان تحقیقات خوبی انجام داده بود. جالب است بدانید که اولین‌بار که اسم پدرم در آرشیو نیویورک‌تایمز پیدا می‌شود، مقاله‌ای است که درباره ارتباط و تأثیر ویتامین آ و سرطان به سال ١٩۶٩ منتشر کرده است. دو محقق در دانشگاه نیوجرسی به این موضوع پرداختند که پدر یکی از آنها بود. من چند وقت پیش به پدر گفتم شما با حکومت شاه و چند ابرقدرت جهانی جنگیدی، با سرطان هم جنگیدی و توانستی به نوعی با آن حکومت‌ها مقابله کنی، ولی سرطان هنوز حل نشده است. 

‌شما تا چه سالی در ایران بودید؟ 
تا یک ماه قبل از شروع جنگ ایران و عراق، ایران بودم؛ یعنی مرداد ١٣۵٩. 

‌پس شما ایام پاریس را با پدر نبودید؟ 
بله. زمانی که ایران بودم، با پدر تمام نماز جمعه‌های آقای طالقانی و منتظری را شرکت کردم. حدود یک سال اینجا بودم و در مدرسه ایران‌زمین شهرک غرب درس می‌خواندم که چون به زبان انگلیسی بود، به مشکل نخوردم، غیر از کلاس فارسی! 

‌ در محیط خانه فارسی صحبت می‌کردید یا انگلیسی؟ 
با مادر و پدر و دانشجوها فارسی صحبت می‌کردیم، اما با دوستان و دانشجوهای هم‌کلاسی، انگلیسی صحبت می‌کردیم. واژه‌های سیاسی را خوب می‌توانستم بفهمم، ولی مثلا در محاوره یا اسامی و واژه‌های عامیانه به مشکل می‌خوردم. 

‌خاطراتی از زمانی که پدر با امام‌خمینی یا آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان بودند، دارید؟ 
تقریبا. یادم هست که بعضی از جلسات هیئت دولت را با هلیکوپتر نزد آیت‌الله خمینی می‌رفتیم. چهار بار نزد آیت‌الله خمینی رفتیم. یک بار در ماجرای مأموریت زاهدان بود که خدمت ایشان رفتیم و یک بار هم در ماجرای واگذاری سرپرستی کیهان بود. 

‌به‌طور خصوصی هم با امام‌خمینی دیدار کردید؟ 
بله. اما همیشه یکی، دو نفر دیگر هم حضور داشتند. یک بار وزیر خارجه سوریه، عبدالحلیم خدام به تهران آمده بود که تا قم، محل اقامت آیت‌الله خمینی با هلیکوپتر رفتیم. در اتاق چهار نفر بودیم. به یاد دارم که آیت‌الله خمینی خیلی تند با ایشان صحبت کرد و گفت اگر شماها هر کدام یک لیوان آب ریخته بودید تا الان اسرائیل را آب برده بود. همگی روی پتوهایی که هر کدام برای یک نفر بود و روی زمین پهن شده بود، نشسته بودیم. به یاد دارم که یک بار حدودا ١٠ نفر در اتاق بودند. آیت‌الله خمینی روی مبل نشسته و بقیه روی زمین بودند. آقای بنی‌صدر که رسید رفت کنار ایشان روی صندلی نشست که برای همه شوک‌آور بود. من در چهره‌های دیگران می‌دیدم که انگار پیش خودشان می‌گفتند خیلی پررویی می‌خواهد که یک نفر برود و آنجا بنشیند! قبل از این که سرپرستی کیهان را به پدر من پیشنهاد بدهند، جریانی در دانشگاه اتفاق افتاده بود و منجر به زدوخورد شده بود. پدرم در ماجرای کیهان به آیت‌الله خمینی گفت که اگر بخواهم به کیهان بروم آنجا باید با بوروکراسی خیلی بزرگی دست‌وپنجه نرم کنم. خیلی‌ها کار نمی‌کنند و حقوق می‌گیرند، بنابراین باید تغییرات اساسی در کیهان انجام بدهم؛ اگر می‌خواهیم کیهان به‌عنوان یک مؤسسه مستقل روی پای خود بایستد. آیت‌الله خمینی نگران بودند و گفتند (این تغییرات) منجر به ماجرایی مثل دانشگاه نشود. یک بارهم عید نوروز سال ۵٨ بود که به دیدن آیت‌الله خمینی رفتیم. به خاطر دارم به هرکسی یک اسکناس دوتومانی به‌عنوان عیدی داد که تازه چاپ شده بود، همان روز هم به دیدن آیت‌الله شریعتمداری رفتیم که به هرکسی یک اسکناس درشت‌تر هزارریالی به‌عنوان عیدی داد. اما ارزش آن دوتومانی خیلی برای من بیشتر بود چراکه در ذهن خودم آن را از کسی که انقلابی و خلقی است، گرفته بودم و عدد آن از این منظر برای من سمبولیک بود. 

‌ زمان تسخیر سفارت آمریکا شما ایران بودید؟ 
بله. تهران بودم، به یاد ندارم پدر در آن ماجرا به دیدار آیت‌الله خمینی رفته باشند. 

‌در مورد دولت موقت و مسئولیت پدر، چه احساسی داشتید؟ آیا خوشحال بودید از اینکه پدر مسئولیت گرفته است؟ 
خیر. از نظر ما وزارت یک تلاش تازه بود. این‌طور نبود که قبلا دراین‌باره فکر کرده یا پیش‌بینی کرده باشیم که روزی پدر وزیر شود و بعد خوشحال شویم! هیچ‌وقت این‌طور نبود. 

‌ زمانی که ایران بودید رفت‌وآمدهای شما با مسئولان چقدر بود؟ 
یک‌بار با هیئت دولت به قم رفتیم؛ جلسه‌ای بود که در آن بحث بر سر قانون اساسی بود. دو موضوع در آنجا بحث شده بود که یکی از موضوعات بحث بر سر حق رأی زنان بود. چند نفر از آقایان هم در جلسه بودند، اسامی آنها را درست به یاد ندارم ولی مثلا یکی از آنها گفته بود من که تمام عمرم در کارهای اجتماعی و سیاسی بوده، یک رأی داشته باشم و همسر من که تمام عمرش را در آشپزخانه سپری کرده، یک رأی داشته باشد، اصلا این عدالت است؟!  

‌ نقطه عطف زندگی دکتر یزدی بحث تسخیز سفارت آمریکاست. شما ایران بودید. می‌خواهیم بدانیم به یاد دارید چه اتفاقی افتاد و با پدر راجع‌به آن صحبت کردید و نظر دکتر راجع‌به این اتفاق چه بود؟ 
من بهترین فردی نیستم که بخواهم در این مورد پاسخ‌گو باشم، چون با دیگران بیشتر دراین‌باره بحث داشته است. در رابطه با مسئله تسخیر سفارت آمریکا تا جایی که به یاد دارم، این است که در یک مصاحبه، برای برون‌رفت از این مسئله راه‌حل پیشنهاد داد. گفتم که آدم پرکتیکالی بود. اتفاقا همان مصاحبه برایش هزینه داشت. بعدها که می‌خواست به آمریکا بیاید، وقتی به کنسولگری آمریکا در آنکارا گفتم چرا به ایشان ویزا نمی‌دهند، گفتند سندی از پدرت داریم که گفته باید گروگان‌ها را محاکمه کنیم. من یادم آمد که پدر برای حل این مسئله پیشنهاد کرده بود جلسه محاکمه‌ای ترتیب دهند و آنها را به جرم جاسوسی محکوم کنند و بعد هم آیت‌الله خمینی همه را عفو کند و از ایران بیرون کند. 

‌رفت‌وآمدتان بین ایران و آمریکا چطور بود؟ 
من سعی می‌کردم هر تابستان به ایران سفر کنم؛ اما بعضی وقت‌ها هم پیش می‌آمد که دو سال یک بار سفر می‌کردم. سال ٨٨، قرار بود طبق روال تابستان همان سال به کشور برگردم که پدر گفتند صبر کن، بعد از انتخابات فضا مقداری آرام‌تر می‌شود که نشد و این جریان هشت سال به طول انجامید. 

‌از چه زمانی دکتر یزدی ممنوع‌الخروج شد؟ 
تاریخ آن را درست به یاد ندارم. وقتی پدر بار اول به سرطان مبتلا شد، از آنجا که فکر می‌کردیم برای درمان او نیاز به رفت‌وآمد پیدا می‌کنیم، اقدام کردم و برای او گرین‌کارت گرفتم. پدر یک بار با گرین‌کارت به آمریکا آمد؛ اما زمانی که به ایران برگشت تا هفت سال نمی‌توانست از ایران خارج شود؛ به‌این‌ترتیب گرین‌کارت نیز باطل شد. ما دوباره مجبور شدیم برای ویزا اقدام کنیم که این‌بار با سختی زیادی مواجه شدیم. ژانویه، پدر را همراه خلیل به استانبول بردیم تا بتوانیم ویزای پزشکی بگیریم. وقتی با بابا برای مصاحبه رفتیم، مصاحبه‌کننده پرسید دکتر یزدی چرا می‌خواهی به آمریکا بروی؟ بابا گفت من نمی‌خواهم به آمریکا بروم، گفت من خسته‌ام و روی مبل دراز کشید. به من گفت یوسف خودت هرچه می‌خواهی بگو. من گفتم پدر خسته است؛ ولی واقعا قصد سفر دارد. موضوع گرفتن ویزا تا زمان روی‌کارآمدن ترامپ یعنی ٢٠ ژانویه به طول انجامید و بعد ما مسیر دیگر و بهتری را برای درمان ایشان دنبال کردیم. 

‌این چند ماه را که خارج از کشور بودند، راجع به موضوعات سیاسی صحبت می‌کردند؟ 
خیر. در این موارد صحبتی نمی‌کردند. فقط وقتی آیه قران می‌خواندیم، درباره مفهوم آیه با هم صحبت می‌کردیم. 

‌ نسبت به اتهاماتی که درباره اعدام‌ها به دکتر یزدی چه در گذشته و چه بعد از فوت ایشان می‌زدند، شما چه احساسی داشتید؟ 
چند بار پیش آمد. یک موردی که در ذهنم است، اوایل انقلاب بود و به شمال رفتیم. با پدر مشغول قدم‌زدن بودیم، یک خانم با دوچرخه از مقابل ما عبور کرد. پدر را نگاه کرد. بعد جلو آمد و گفت من از تو متنفرم. تو برادر نازنین من را کشتی. پدر پرسید ببخشید خانم شما که هستید؟ که آن خانم تعریف کرد برادر من یکی از رؤسای ساواک بود و اول انقلاب اعدام شد. تو او را اعدام کردی. یک نیمکت آنجا بود. پدر روی آن نشست و حدود یک ساعت با این خانم با آرامش صحبت کرد. او در ابتدا ناسزا می‌گفت، بعد از یک ساعت خانم با آرامش رفت. پدرم تمام جریان کشته‌شدن برادرش را توضیح داد. بالاخره یک نفر داغدار بود و درست نبود به جای پاسخ بدتر به او حمله شود. من این احساس را نسبت به این افراد دارم. بالاخره اگر در ساواک بودند و کار اشتباهی انجام داده بودند، باید به طور قانونی با آنها برخورد می‌شد. افرادی اندک این تبلیغات را قبول و ظلمی به پدر کردند. واقعیت این موضوعات مشخص است. در خاطرات خلخالی هم آمده که پدر با روند دادگاه‌ها مخالف بوده است. 

‌چند ماه آخر عمر پدر چگونه گذشت؟ 
دوره شیرینی بود. واقعا نعمت الهی بود. انگار همه چیز از قبل حساب‌شده بود. منزل خواهرم کنار دریا بود. ویلای همسایه آنها هم خالی شد و ما توانستیم آنجا را برای تابستان کرایه کنیم و همه خانواده دور هم جمع بشویم. هوا خوب و تمیز بود. سوار قایق با هم به این طرف و آن طرف می‌رفتیم. با پدر شب‌ها کنار دریا می‌نشستیم، گپ می‌زدیم و چای می‌خوردیم. پدر البته بابت ناراحتی‌اش جراحی شده بود و ما فکر می‌کردیم جراحی با موفقیت مسئله سرطان را حل کرده. 

‌‌سرطان چه بود؟ 
سرطان پانکراس بود؛ ولی بعد غده دیگر سرطانی در کبد رشد کرد؛ بااین‌حال درد زیادی از این مسئله داشتند و ماه آخر هر روز باید داروی مسکن می‌خورد که متأسفانه بدتر و بدتر می‌شد. 

‌بیهوش می‌شدند؟ 
بیهوش نه؛ ولی داروی مسکن استفاده می‌کرد. در طول روز، فقط نیم یا یک ساعت، دکتر یزدی قبلی بود. بقیه روز با مسائل پزشکی مواجه بود؛ ولی در آن مدت کوتاه، لحظات لذت‌بخشی داشتیم. نوه‌ها و نتیجه‌هایش را می‌توانست ببیند؛ اما این اواخر دیگر توانایی قدم‌زدن نداشت و بیشتر از ١٠ قدم نمی‌توانست راه برود. بلیت خریده بودیم که برگردیم. البته می‌خواستیم بازگشت را به آخر اکتبر یعنی سه هفته دیگر موکول کنیم؛ اما مادر اصرار می‌کرد که زودتر بازگردیم. بلیت را برای چنین روزی (تلاقی با هفتمین روز درگذشت دکتر یزدی) رزرو کرده بودیم. 

‌تمام زمانی که ترکیه بودید، منتظر ویزا بودید؟ 
خیر. از ویزا صرف‌نظر کرده بودیم. با توجه به مصوبه ترامپ، دنبال ماجرای ویزا را نگرفتیم؛ چون پدر هم اصلا مایل نبود. از طرفی هر کاری را که لازم بود، انجام داده بودیم. بابا روزهای آخر درد زیادی داشت و با خواندن قران آرام می‌شد. 

‌شما برای ایشان می‌خواندید؟ 
خیر. با هم می‌خواندیم. گاهی اوقات دست همدیگر را می‌گرفتیم، گاهی اوقات از درد می‌لرزید و وقتی دستش را می‌گرفتیم، به او آرامش می‌داد. 

‌چه سوره‌ای می‌خواندید؟ 
هرچه که برای ما آشنا بود. سوره «الم نشرح» را خیلی دوست داشتند. یک بار، مشغول قرائت سوره یوسف بودیم، رسیدیم به آیه« فصبر جمیل و الله المستعان و علی ما تصفون» که از زبان حضرت یعقوب است. من آیه را می‌خواندم و پدر مرتب آن را تکرار می‌کرد «فصبر جمیل» انگار سر آن آیه گیر کرده بود و مرتب با خود این آیه را تکرار می‌کرد. یک‌بار در بیمارستان بودیم و پرسیدم تا چه حدی می‌خواهیم این روش‌های پزشکی را امتحان کنیم و کی انسان باید رها کند. (فایل صوتی دکتر یزدی را پخش می‌کند) این صدا مربوط به دو روز قبل از فوت ایشان است که می‌گوید این چیزی که الان دارم امانت الهی است و مال خودم نیست. حرفی که پدر می‌زد خیلی جالب بود؛ یعنی ما همه وظیفه داریم که امانتداری کنیم و این برای ما حجت بود؛ یعنی تا آنجایی که راه دارد باید از جان مراقبت کرد. 

‌یک تصویر دیدم در بیمارستان که دکتر ایستاده به نماز هستند، این مربوط به همین اواخر است؟ آیا تا این اواخر می‌توانستند واجبات خود را انجام دهند؟ 
به‌سختی می‌توانست. قرار شد به نوبت آنچه را از واجبات پدر از دست رفته، به‌جای پدر انجام دهیم، ولی این اواخر برایش خیلی سخت بود. آن شب که حال پدر بد شد، ما فورا به اورژانس زنگ زدیم. پدر را با آمبولانس به بیمارستان بردند. یک پزشک متخصص قلب ایرانی هم با تلفن، دستورات لازم را داد. ابتدا اجازه ندادند که ما وارد اتاق شویم. اصرار کردیم و گفتیم که خواهرم پزشک است تا بالاخره رضایت دادند. پزشکان مشغول انجام عملیات احیا بودند. من بالای سر پدر ایستادم و برایش قرآن می‌خواندم تا آرامش داشته باشد. در نهایت گفتند ما هر کاری که می‌توانستیم انجام دادیم، پدر رفت. پتویی آنجا بود. مانند کفن به ایشان بستیم. یک نفر را به‌سختی پیدا کردم که بگوید قبله کدام طرف است. تخت را رو به قبله گذاشتیم. من و یحیی- پسر خواهرم – شروع کردیم به قرآن‌خواندن. بقیه اعضای خانواده آمدند. خیلی دردناک بود. فردای روزی که پدر فوت کرد، کنسولگری ایران و سفیر ایران؛ یعنی آقای طاهریان، چندبار تماس گرفتند و خیلی کمک کردند که مدارک لازم آماده شود. من به این منظور به استانبول رفتم و خلیل هم به ما ملحق شد و تا عصر برگشتیم ازمیر. مسجدی را در ازمیر پیدا کردیم به نام مسجد اهل‌البیت، این مسجد یک امام داشت به نام آقای شباهت که به معنای واقعی کلمه روحانی بود. ٣٠ سال در قم درس خوانده بود. به عربی، فارسی، ترکی و کمی هم انگلیسی مسلط بود. پیکر پدر را به مسجد منتقل کردیم. قبلا از اینکه به ترکیه بروم نگران بودم که چون ترکیه کشور لائیکی است، اگر پدر از دنیا برود من چه‌کار باید بکنم. در این فاصله توضیح‌المسائل آیت‌الله سیستانی را خواندم و همه را نوشتم.

حتی به مهندس عبدالعلی بازرگان زنگ زدم و از ایشان پرسیدم چه کارهایی واجب است و چه کارهایی واجب نیست. ایشان نیز تازه خواهرشان از دنیا رفته بود و به‌خوبی من را راهنمایی کرد. ذهن خودم را آماده کرده بودم. در این افکار بودم که آن مسجد پیدا شد و همه امکانات لازم را داشتند. من و برادرم با راهنمایی این معمم با دو نفر که معلوم بود در مسجد این کار را خیلی انجام داده‌اند به همان ترتیب سنت شیعی، دکتر را غسل کردیم. از آنجایی که خیلی نگران این مسئله بودم، بعضی‌وقت‌ها آن روحانی می‌گفت یک بخشی را دوباره انجام دهید تا همه‌چیز با دقت تمام انجام شد. بعد کفن را آوردند که کفن ساده و مرتبی بود. یحیی، پسر خواهرم، پشت در ایستاده بود و قرآن می‌خواند. بعد مادر آمدند و آخرین خداحافظی را انجام دادند. سپس پیکر پدر را در تابوت گذاشتیم و به حیاط مسجد بردیم. امام مسجد، جناب آقای شباهت، از برادرم، خلیل که بزرگ‌تر است اجازه گرفت که نماز میت را بخواند. ما به‌صف ایستادیم. اهالی مسجد هم آمدند و نماز را خواندیم. 

‌یعنی دو نماز میت برای ایشان خوانده شد؛ یکی در ترکیه و یکی در اینجا؟ 
بله و آن نماز خیلی شیرین بود. بعد به زبان ترکی به مادرم دلداری داد. سپس تابوت را در سردخانه مسجد گذاشتیم تا فردای آن روز پیکر را با هواپیما به استانبول منتقل کنیم. صبح که رفتیم تابوت پدر را در ماشین شهرداری بگذاریم و به ایرلاین ترکیه برسانیم، آقای شباهت ما را در حیاط دید و گفت چون شب اول بود، من شب پشت درِ سردخانه ایستادم و برای او نماز و دعا خواندم. از این پس برای من واجب است هروقت که به ترکیه رفتم به دیدار آن روحانی هم بروم. در آن روز پر از غم، آن امام و اهالی آن مسجد مثل فرشته نجات بودند. این افراد که فرشته‌وار به کمک ما در ترکیه و ایران آمدند. ما برای همیشه از آنها و خدا سپاسگزار هستیم. 

‌هواپیمایی ماهان هم با شما همکاری کرد؟ 
بله. مسئول ماهان نیز آمد. با هم؛ با یحیی و خلیل تابوت را گرفتیم و به کامیون منتقل کردیم. در هر قدمش هم لا اله الا الله می‌گفتند. می‌خواهم بگویم تابوت ١٠ بار به این شکل تشییع شد تا به بهشت زهرا(س) و خاک پاک وطن برسد. 

‌می‌توانید در یک جمله دکتر یزدی را در مقام پدر تعریف کنید؟ 
پدرم از امانت الهی که خداوند به او داد به‌خوبی استفاده و امانتداری کرد. هر دهه عمرش به اندازه یک عمر آدم معمولی زندگی کرد. روحش در کنار هم‌رزمانش و همه انسان‌هایی که برای پیشرفت بشریت فداکاری کردند، شاد باشد.


منبع: بهارنیوز

اصولگرایان و پایان جمنای موسمی

یک پایان زود هنگام که حتما می‌تواند یکی از هزینه‌های شکست در انتخابات باشد. حالا سوال این است که چرا جمنا که برای اجماع اصولگرایان آمده بود اکنون با اجماع اکثریت اصولگرایان برای نبودنش مواجه شده است؟ وقتی در ماه‌های آخر ریاست جمهوری حسن روحانی در جمع‌های خودمانی اصولگرایان بحث می‌شد که چگونه باید وارد انتخابات ریاست جمهوری و البته رقابت با حسن روحانی به عنوان رییس جمهور مستقر شد اولین مساله برای اصولگرایان مثل همیشه این بود که چگونه باید عمل کرد که با سونامی نامزدی اصولگرایان مواجه نشد. یا بهتر است اینگونه گفته شود که مهمترین مساله این بود که چگونه می‌توان نامزد مورد نظر تصمیم‌سازان اصلی جناح را بر دیگران برتری داد و آنها را از صحنه حذف کرد. اولین راهکار همان روش ساده و قدیمی بود. لویی جرگه راه انداختند. نامش را جبهه مردمی نهادند و در صحنه و پشت صحنه همه تلاششان را کردند تا همه به تصمیمات این تشکیلات پایبند باشند. اصولگرایان انتخابات را باختند؛ آنهم با محوریت جمنا. این بار البته دیگر کسی در صحنه نمانده بود که اصولگرایان چرایی شکست را در عدم اجماع و بد عهدی در کنار نرفتن خلاصه کنند. حالا همه نگاه‌ها به جمنا دوخته شده بود؛ به افراد پشت صحنه‌ای که جمنا را هدایت می‌کردند.
 
در جمنا چه می‌گذرد؟
حالا که انتخابات تمام شده دیگر در میان اصولگرایان کمتر چهره‌ای پیدا می‌شود که میل به امر پذیری از این نقطه کانونی را داشته باشد. این را تصمیم سازانی که جمنا را پدید آورده‌اند اکنون به خوبی حس کرده‌اند. وقتی محمدرضا باهنر گفت: «تداوم محوریت جمنا در میان اصولگرایان مشخص نیست» می‌شد حدس زد که به زودی چهره‌هایی دیگر از جناح مانند کریمی اصفهانی بگویند: «با توجه به تفکر حاکم بر افرادی که اکنون در درون جمنا هستند بعید است که جبهه مردمی این قدرت را داشته باشد که محوریت اصولگرایان را به دست گیرد. با توجه به اینکه جمنا از لحاظ قانونی هم به عنوان جبهه محسوب نمی‌شود.» حالا اگر چه رئیس شورای مرکزی جمنا یعنی محمدحسن رحیمیان از تغییرهای احتمالی جبهه مردمی سخن گفته و اظهار کرده است که قطعا در ساختار، سازمان و فعالیت‌هایی که این جبهه پیش از انتخابات انجام داده به دنبال بازنگری و ارتقای ساختار هستیم، اما هستند کسان دیگری از درون جمنا که انتقادهای تند و تیزی به نوع عملکرد این تشکیلات دارند.

کسانی مانند آصفری که می‌گوید: «جمنا نتوانسته همه نیروهای انقلاب را جمع کند یعنی همه جریانات اصولگرایی را به آن اتحاد و انسجام برساند. یکی از دلایل این اتفاق هم به خاطر بسته نگاه کردن جمنا است. جمنا اگر دایره را بازتر می‌کرد و بیشتر اجازه نظریه پردازی به افراد می‌داد، می‌توانست موفق‌تر باشد. در واقع یکی از دلایلی که جمنا نتوانست جاذبه به حد اعلا داشته باشد، آن نگاه بسته‌ای بود که نتوانست همه را جمع کند». او پیش‌تر از برخی مدیران جمنا به عنوان افرادسوخته نام برده بود. خبرهای دیگری حاکی از این است که شاید عمر جمنا به دوران مدیریت جدید نرسد. به بیان دیگر در محافل سیاسی اکنون این خبر سینه به سینه نقل می‌شود که عمر جمنا به پایان رسیده و گویا برخی چهره‌های موثر جناح تلاش‌هایی را برای ایجاد سامانه جدیدی آغاز کرده‌اند؛ ساز و کاری که بتواند شکاف‌های موجود را کاسته و جناح را برای ورود به فاز جدید سیاست‌ورزی در فاصله زمانی باقی مانده تا انتخابات مجلس آماده کند. این بحث گویا در همنشینی‌های راستگرایان سنتی مطرح شده و از قرار پیام‌هایی هم به طیف چپ جناح اصولگرا رسیده است. آیا سنتی‌هایی که دل خوشی از جمنا در دوران انتخابات نداشته‌اند می‌توانند تشکیلات جدید جناح راست را پایه ریزی کرده و این بار آنها باشند که اختیار بیشتری در اداره جناح داشته باشند؟ باید برای رونمایی این تشکیلات جدید منتظر بمانیم. خبرهایی در پشت پرده هست که به زودی رسانه‌ای خواهند شد.


منبع: بهارنیوز

مصطفی چمران واقعی را توصیف کنید

توسلی در یادداشتی نسبت به آن چه «مطالب خلاف واقع» نامیده، توضیحاتی ارایه کرده است که در ادامه می‌آید: آقای مهندس مهدی چمران در یک مصاحبه تفصیلی با خبرنگار روزنامه اعتماد که روز یکشنبه ١٩ شهریور منتشر شد و خبرگزاری ایسنا هم کار کرد، ضمن اشاره به سوابق بنده با شهید دکتر مصطفی چمران مطالبی را خلاف واقع مطرح کرده‌اند که ضرورتا توضیحات زیر برای انتشار در روزنامه اعتماد و خبرگزاری ایسنا و آگاهی عموم ارایه می‌شود:

١- مواضع نهضت آزادی ایران در خصوص جنگ تحمیلی کاملا شفاف و در اسناد نهضت قابل دسترسی است. نهضت آزادی در مرحله تجاوز عراق به خاک ایران، دفاع از تمامیت ارضی ایران را قانونی، مشروع و وظیفه همگانی می‌دانسته و خود نیز در سطوح مختلف به این وظیفه عمل کرده است. حضور دکتر چمران در جبهه جنگ و تاسیس ستاد جنگ‌های نامنظم بخشی از این مشارکت بوده است. نقل این مطلب که «یک بار یکی از دوستان نهضت آزادی پیش من آمد و گفت قرار نبود دکتر چمران به جنگ برود، گفتم چه کسی چنین قراری را گذاشته بود؟ گفت ما در نهضت این قرار را گذاشتیم.» این گزارش خلاف واقع و کذب محض است.

٢- بعد از پذیرش استعفای بنده از مدیریت شهر تهران در بهمن ماه ١٣۵٩ برای بازدید از جبهه‌های جنگ و دیدار با شهید دکتر چمران سفری به خوزستان داشتم. اتفاقا در این سفر آقای دکتر کمال خرازی نیز همراه بودند و در تمام جلسات خصوصی که با دکتر چمران داشتیم و بیان دردِ دل‌های او کاملا در جریان هستند. ایشان در این مصاحبه گفته‌اند: «یک بار هم یکی دیگر که معروف هم هست آمد پیش دکتر که چرا داری می‌جنگی و اینها. دکتر تا او را دید فرستادش گفت برو کوه‌های ‌الله اکبر را ببین. نمی‌خواهم نامش را بیاورم. ایشان حتی مصر هم همراه دکتر بود. وقتی از کوه‌های ‌الله اکبر برگشت کاملا عوض شده بود و می‌گفت من هم می‌خواهم در اهواز بمانم و بجنگم. او هم از اعضای نهضت بود؟ بله، هنوز هم هست. اسم آوردن مشکلی ندارد که! مهندس توسلی همان کس که نخستین شهردار تهران شد.»

از آقای مهندس چمران باید سپاسگزاری کنم که سوابق تاریخی را – اگر چه ناقص – بازگو کرده‌اند اما بخشی از گزارش ایشان خلاف واقع است و قسمت‌های اصلی رویدادهای این سفر را ظاهرا فراموش کرده‌اند! قطعا آقای مهندس چمران اطلاع دارند که ما بلافاصله بعد از آغاز جنگ، از مهر ماه سال ١٣۵٩ در شهرداری تهران تمام شوراهای محلات شهر تهران و امکانات مردمی شهرداری تهران را برای پشتیبانی جبهه‌های جنگ بسیج کرده بودیم. با چنین سابقه‌ای و مواضع شفاف نهضت آزادی در خصوص ضرورت جنگ دفاعی تا پیروزی خرمشهر و روابط برادرانه و صمیمی فیمابین آیا نقل این مطلب از سوی بنده به دوست و همفکر دیرین خود شهید دکتر چمران «چرا داری می‌جنگی؟» چه جایگاهی جز معرفی ذهنیت و شخصیت گوینده می‌تواند داشته باشد!

٣- بخشی از خاطرات قابل انتشار بنده در این سفر قبلا منتشر شده است و نیازی نیست در اینجا تکرار شود. لازم می‌بینم در این فرصت به آقای مهندس مهدی چمران مشفقانه توصیه ‌کنم اینک که ظاهرا دیگر مسئولیتی ندارند و ملاحظات گذشته برای‌شان موضوعیتی ندارد، نسبت به اصلاح روش گذشته خود و معرفی چهره واقعی برادر بزرگوارشان شهید دکتر مصطفی چمران و مصائب ایشان در آن ایام اقدام کنند. بدیهی است این دوگانگی معرفی سوابق دکتر چمران دیر یا زود، بیش از گذشته، برملا خواهد شد، زیرا با توجه به شفافیت اسناد و مدارک سوابق زندگی دکتر چمران، از جمله کتاب زندگینامه دکتر مصطفی چمران که به همت زنده‌یاد دکتر ابراهیم یزدی یار دیرین ایشان تدوین و به دفعات چاپ شده است، جایی برای تحریف سوابق زندگی ایشان باقی نگذاشته است.»


منبع: بهارنیوز

روزنامه های شنبه ۲۵ شهریور

-
 




لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه





 



 



 



 






منبع: بهارنیوز

هشدار صادق زیباکلام به مولوی عبدالحمید

 سرور مکرم حضرت مولوی عبدالحمید ادام‌الله ظله‌العالی
 با سلام و تحیات، در واکنش به سرخوردگی از برآورده نشدن انتظارات اهل سنت از دولت آقای دکتر روحانی، در مصاحبه‌تان با روزنامه شهروند(۲۲شهریور) فرموده‌اید که «ممکن است در انتخابات آینده از اصولگرایان حمایت کنید.» جناب مولوی بزرگوار، دلسردی شما از غیبت زنان، اهل سنت و کردها در دولت جدید(علیرغم نقش ارزنده هر سه گروه در پیروزی جناب روحانی) قابل‌درک است. امیدوارم دولت دوازدهم موفق شود کف انتظارات هم‌میهنان اهل سنت را ظرف چهار سال آینده برآورده سازد تا امکان حمایت احتمالی آنان از اصولگرایان منتفی شود؛ اما اگر این‌گونه نشد، پیشنهادتان جای تأمل بسیار دارد.
 
فی‌الواقع و با پوزش از محضرتان، راه‌حل پیشنهادی‌تان مصداق «از چاله به چاه» است. نیازی نیست توجه جنابعالی را به کارنامه منفی اصولگرایان در تحقق اهداف و آرمان‌های دمکراتیک و آزادی‌خواهانه ظرف چهار دهه گذشته جلب نمایم. هشت سال عملکرد آنان در دوران جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد گواه روشنی است بر امتناع آن‌ها از دموکراسی. قبول دارم در دوران آقای روحانی شاهد برداشته شدن گام‌های بلندی درزمینهٔ رفع تبعیض در قبال زنان، اهل سنت و کردها نبودیم؛ اما تصدیق می‌فرمایید که دست‌کم بدتر هم نشد؛ اما آیا جنابعالی می‌توانید منکر شوید که در ۸سال حاکمیت اصولگرایان در دوران آقای احمدی‌نژاد دموکراسی در ایران به قهقرا نرفت؟ کافی است نگاهی به نهادهایی که در انحصار اصولگرایان است بیندازیم تا متوجه میزان پایبندی آنان به آزادی و حقوق شهروندی بشویم.
 
جناب مولوی عبدالحمید آزاده، بیش از یک‌صد سال است که اجداد ما برای حاکمیت قانون، محدودیت قدرت حکومت به قانون، آزادی عقیده و اندیشه، آزادی مطبوعات و انتخابات آزاد مبارزه کرده‌اند. حضرت‌عالی چند بار این مفاهیم را که اساس و بنیان انقلاب اسلامی بودند را از زبان اصولگرایان شنیده‌اید؟ و در عوض چند بار ضرورت مبارزه با آمریکا، محو اسراییل و صدور انقلاب را از آن‌ها شنیده‌اید؟ مطالبات زنان، اهل سنت، کردها و سایر اقلیت‌ها درگرو تحقق دموکراسی و پیشرفت آن است. اگر جناب روحانی در مسیر پیشرفت دموکراسی تعلل می‌ورزند، چاره کار جایگزین نمودن ایشان با اصولگرایان و درنتیجه بیرون آمدن از چاله و فروافتادن در چاه نیست بلکه وادار ساختن ایشان در رفتن به سمت دموکراسی است.
 


منبع: بهارنیوز

برای وزارت علوم برنامه‌ای مدون تهیه کرده‌ام

الهام امین‌زاده با اشاره به مطالبات دانشجویان و تشکل‌های دانشجویی در سال‌های اخیر اعلام کرد: طبیعتاً از سال‌ها قبل به‌عنوان یک عضو هیات علمی دانشگاه که در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدریس کرده‌ام، از نزدیک در جریان مشکلات دانشجویان هستم و در این مدت نیز به‌عنوان یک استاد دانشگاه و در ادامه به‌عنوان یک عضو کابینه دولت یازدهم رایزنی‌هایی برای حل این مشکلات داشته‌ام اما طبیعتاً هنگامی که در حوزه تخصصی وزارت علوم وارد شویم، به شکل بهتری می‌توانیم مطالبات دانشجویان را دنبال کنیم.

لزوم توجه به مباحث رفاهی دانشگاهیان
او در پاسخ به سوالی درباره وضعیت نامساعد رفاهی دانشجویان تاکید کرد: متاسفانه برنامه‌هایی که عمدتاً ارائه می‌شود، یا به حوزه رفاهی دانشجویان می‌پردازد، یا بحث رفاهی اساتید و یا مباحث مشابه برای کارکنان وزارت علوم و این درحالی است که طبیعتاً باید این مهم را از هر ٣ زاویه مورد توجه قرار داد.

اتخاذ تدابیر ویژه برای حل مشکل سنوات دانشجویان
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین مسائل در بحث رفاهی دانشجویان و تشکل‌های دانشجویی، موضوع سنوات دانشجویان به‌ویژه در مقاطع تحصیلی ارشد و دکتری است که باید با تدبیری ویژه، به‌نحوی این موضوع مدیریت شود که دانشجویان با دغدغه‌ای کمتر دوران تحصیل را پشت سرگذاشته و فارغ‌التحصیلی با خاطره‌ای خوب محقق شود.

لزوم استفاده از ظرفیت تشکیل‌های دانشجویی در سطح دانشگاهی و ملی
امین‌زاده به روابط خود با برخی تشکل‌های دانشجویی نیز اشاره کرد و گفت: باتوجه به ارتباطی که به‌طور نسبی با برخی تشکل‌های دانشجویی دارم، معتقدم باید از این ظرفیت‌های ارزشمند استفاده کرد. به بیان دیگر این ظرفیت‌های دانشجویی به‌قدری ارزشمند و گرانبهاست که نه‌تنها در عرصه دانشجویی، بلکه در سطوح ملی نیز باید موردتوجه قرار گرفته و از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم.

تدریس «حقوق شهروندی» در دانشگاه‌های سراسر کشور
دستیار ویژه رییس‌جمهوری در حقوق شهروندی دولت یازدهم تصریح کرد: در دولت قبل به وزارت علوم پیشنهاد کردیم که ۲ واحد درس مهارت‌های زندگی و حقوق شهروندی برای تمامی دانشجویان تدریس شود که این پیشنهاد با استقبال دکترفرهادی وزیر وقت علوم مواجه شد و هم‌اکنون نیز سیلابس درسی آن نیز مشخص شده تا این واحد درسی در دوره کارشناسی برای تمامی دانشجویان سراسر کشور ارائه شود.

ده‌ها هزار دانشجوی کشور می‌توانند در راستای فرهنگ‌سازی حقوق شهروندی موثر باشند
او تصریح کرد: معتقدم دانشجویان می‌توانند در پیشبرد حقوق شهروندی بسیار موثر باشند و واقعیت این است که اگر بتوانیم مباحث حقوق شهروندی را به دانشجویان منتقل کنیم، این گروه از نخبگان جامعه می‌توانند به‌خوبی در راستای احقاق این حقوق عمل کرده و حامل پیام حقوق شهروندی در سطح روابط دولت-شهروند، شهروند-دولت و شهروند-شهروند خواهند بود و این ده‌ها هزار دانشجوی سراسر کشور می‌توانند در بحث فرهنگ‌سازی در موضوع حقوق شهروندی نیز بسیار تاثیرگذار باشند.

لازمه ارائه برنامه برای فعالیت تشکل‌های دانشجویی استماع مطالبات دانشجویان است
امین‌زاده با اشاره به فعالیت تشکل‌های سیاسی و صنفی در دانشگاه‌های سراسر کشور یادآور شد: می‌توان برنامه‌هایی متنوع برای فعالیت این تشکل‌های دانشجویی ارائه کرد که لازمه آن، ملاقات حضوری با دانشجویان و استماع مطالبات آن‌ها ازسوی وزیر پیشنهادی علوم است و در دوره فعالیت خود از ظرفیت‌های این تشکل‌های دانشجویی استفاده کنند. گزینه احتمالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اطلاعات در پاسخ به سوالی درباره علت عدم پاسخگویی سرپرست فعلی این وزارتخانه درخصوص برگزاری جلسه استماع مطالبات دانشجویان با تشکل‌های دانشجویی، و همچنین در واکنش به فضای ناامیدی و منفی در میان دانشجویان به‌دلیل این عدم پاسخگویی سرپرست وزارت علوم، گفت: طبیعتاً هر مدیری دیدگاه خاص خود را دارد و هر یک از گزینه‌های مطرح برای تصدی مسئولیت این وزارتخانه نیز دیدگاه‌های خاص خود را دارند و طبیعتاً به‌عنوان مثال من نمی‌توانم دیدگاهم را به مدیران دیگر تحمیل کنم.

درصورت تصدی وزارت علوم، استماع مطالبات دانشجویان را ادامه می‌دهم
او ادامه داد: با این همه شخصاً چه به‌عنوان یک عضو هیات علمی دانشگاه و چه در زمانی که در کابینه در بحث حقوق شهروندی مسئولیت داشتم‌ و پیش از آن، زمانی که معاون حقوقی رییس‌جمهوری بودم، با تشکل‌های دانشجویی در استان‌های مختلف در تماس بودیم و همچنین با بسیاری از فعالان رسانه‌ای و سیاسی که عمدتاً از دانشجویان بودند نیز تشکیل جلسه می‌دادیم و قطعاً درصورتی که قرار باشد به‌عنوان وزیر علوم خدمت کنم، همین رویکرد را با نگاهی خاص‌تر ادامه خواهم داد؛ چراکه آن زمان به‌عنوان دستیار حقوق شهروندی به آن دانشجویان به‌عنوان فعالان رسانه‌ای یا سیاسی نگاه می‌کردم اما در شرایط جدید طبیعتاً جایگاه دانشجویی این افراد را مدنظر قرار خواهم داد و به‌طور کارشناسی و دقیق‌تر موضوع را از این حیث پیگیری خواهم کرد. امین‌زاده با اشاره به این‌که دیدگاه‌های مختلفی درمیان گزینه‌های وزارت علوم وجود دارد، تاکید کرد که طبیعتاً هر یک از گزینه‌های تصدی وزارت علوم از دیدگاه خود نسبت به تهیه برنامه راهبردی در این وزارتخانه اقدام خواهد کرد.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران در واکنش به این‌که باتوجه به تعداد بیشتر دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دختر نسبت به دانشجویان پسر در دانشگاه‌ها، و در پاسخ به این پرسش که آیا تبعیض علیه زنان در بازار کار به‌ویژه در سطح کلان مدیریتی صرفاً ناشی از مسائل فرهنگی است یا با نحوه آموزش دانشجویان نیز ارتباط دارد، گفت: به‌عنوان یک مدیر زن که با وزارتخانه‌ای روبرو هستم که تعداد دانشجویان دختر آن بیشتر است و تعداد فارغ‌التحصیلان دختر نیز بیش از پسران است، توجه ویژه‌ای به این مسئله خواهم داشت.

او ادامه داد: طبیعتاً تا زمانی که این دانشجویان مشغول تحصیل هستند، مشکل چندانی وجود ندارد و دغدغه اصلی این عزیزان از زمانی آغاز می‌شود که فارغ‌التحصیل شده و در آستانه ورود به بازار کار قرار می‌گیرند. در این راستا لازم است تعامل بین دستگاهی بیشتری وجود داشته باشند. در واقع باید فرآیندی ایجاد کنیم که تحصیل، اشتغال و استخدام فارغ‌التحصیلان در کنار هم دیده شوند و فضا را به نحوی مدیریت کنیم که حتی اگر اشتغال دانشجویان دختر به‌صورت رسمی و دولتی نیز میسر نشد، با استفاده از ظرفیت‌های بخش خصوصی و به‌ویژه با استفاده از ظرفیت کسب و کارهای نوین و اینترنتی ازطریق استارت‌آپ‌ها، نخبگان دانشجویی را شناسایی کنیم و این درحالی است که طبیعتاً این روش صرفاً منحصر به دختران نیست و پسران فارغ‌التحصیل نیز می‌توانند و باید بتوانند از این موقعیت‌ها استفاده کنند.

گزینه احتمالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یادآور شد: با این حساب حتی اگر ظرفیت‌های استخدامی کشور هم اشباع شده باشد، باید سعی کنیم از طرق دیگر ازجمله همین بحث کسب و کارهای اینترنتی و اشتغال‌های آزاد قابل‌اعتماد زمینه جذب فارغ‌التحصیلان را فراهم کنیم که البته این مهم نیازمند برقراری تعامل با دیگر دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها و حتی قوای دیگر است و فکر می‌کنم همان‌طور که برای حل بسیاری از مشکلات حقوق شهروندی و حقوق زنان در معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری و همچنین در جایگاه دستیار ویژه رییس‌جمهوری در حقوق شهروندی از طریق برقراری ارتباط و تعامل مثبت با دیگر قوا و دستگاه‌ها اقداماتی انجام دادیم، در وزارت علوم نیز می‌توانیم با همین الگو مشکلات را حل کنیم.

مراجع و علما در حقوق شهروندی همکاری مثبتی داشتند
دستیار ویژه رییس‌جمهوری در حقوق شهروندی در دولت یازدهم در پاسخ به پرسشی دیگر در این خصوص که باتوجه به آن‌که عدم معرفی وزیر زن به‌عنوان یک مطالبه اساسی ازسوی حامیان روحانی در انتخابات، عمدتاً به‌دلیل مخالفت برخی مراجع و بخش سنتی جامعه توجیه شد، آیا روابط مثبتی که در دوران فعالیت در دولت یازدهم با مراجع داشتید، می‌تواند راهگشای حل این مشکلات باشد، گفت: می‌دانید که کار حقوقی کار مشخصاً زنانه نیست که حضور بنده را مباح بدانند؛ بلکه یک کار عام است که هم آقایان و هم بانوان به آن مشغول هستند. با این حال چه در زمان تصدی پست معاونت حقوقی رییس‌جمهوری و چه در دوره‌ای که دستیار ویژه رییس‌جمهوری در امور شهروندی بودم، سفرهای متعددی به قم داشتم و در این سفرها نیز همواره با همراهی، همکاری و مساعدت مثبت و امیدبخشی ازسوی مراجع روبرو شدم.

بعید می‌دانم مراجع و علما مشکلی با وزارت زنان داشته باشند
او گفت: باتوجه به این‌که دغدغه داشتیم مباحثی که در حوزه حقوق شهروندی دنبال می‌کردیم، از پشتوانه اسلامی-ایرانی برخوردار باشد و در داخل کشورمان و به‌صورت بومی مشکلات را مرتفع کنیم، شاهد مساعدت بسیاری از سوی علما و مراجع بودم. از طرفی باتوجه به این‌که در گذشته نیز سابقه وزارت زنان را در دولت‌های قبل داشتیم، بعید می‌دانم که علما و مراجع مخالفت خاصی با معرفی وزیر زن داشته باشند.

برای وزارت علوم برنامه‌ای مدون تهیه کرده‌ام
امین‌زاده در پایان، در پاسخ به سوالی درباره وضعیت علمی پایان‌نامه‌های دانشجویی و سطح نه‌چندان بالای کیفیت علمی دانشگاه‌های کشور گفت: برنامه مدونی را برای وزارت علوم آماده کرده‌ام. البته این برنامه زمانی که رییس‌جمهوری رسماً درمورد گزینه مدنظرشان برای تصدی وزارت علوم به نتیجه نهایی برسند، در صورت لزوم این برنامه را تقدیم رییس‌جمهوری خواهم کرد که با این همه، در این برنامه جامع مسائل مختلف آموزشی اعم از همین بحث پایان‌نامه‌های دانشجویی و سطح علمی دانشگاه‌ها را مورد ارزیابی قرار داده و برای حل برخی معضلات در این خصوص نیز همچون دیگر مسائل دانشجویان، دانشگاه‌ها و وزارت علوم اقدام خواهم کرد.


منبع: بهارنیوز

​محمد توسلی دبیرکل نهضت آزادی شد

پس از درگذشت ابراهیم یزدی، اعضای نهضت آزادی محمد توسلی را به دبیرکلی این تشکل سیاسی انتخاب کردند. در بخشی از اطلاعیه‌ای که از سوی هاشم صباغیان نائب رییس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران منتشر شده آمده است: «شورای مرکزی نهضت آزادی ایران»، با توجه به وخامت حال ابراهیم یزدی و شرایط خاص با نظر و حضور ایشان در جلسه مورخ ۱۳۹۶/۲/۱۴ ، طی مصوبه‌ای به اجماع، جناب آقای مهندس محمد توسلی از اعضای دیرین  نهضت آزادی ایران و از مدیران بعد از انقلاب را با توجه به سوابق و توانایی‌هایشان، به عنوان «دبیرکل نهضت آزادی ایران» برگزید تا پس از عمر طبیعی دبیرکل فقید، این مسئولیت را برعهده گیرند. امید است که در این دوران، همچون گذشته در راه اهداف متعالی بنیانگذاران نهضت آزادی ایران، پایداری و به وظائف دینی و ملی خود عمل کنیم.


منبع: بهارنیوز

خداحافظی غیرمنتظره اصولگرایان با جمنا

به گزارش نامه‌نیوز در ادامه نوشت: یک پایان زود هنگام که حتما می‌تواند یکی از هزینه‌های شکست در انتخابات باشد. حالا سوال این است که چرا جمنا که برای اجماع اصولگرایان آمده بود اکنون با اجماع اکثریت اصولگرایان برای نبودنش مواجه شده است؟
 
روزگار متفاوت جمنا
وقتی در ماه‌های آخر ریاست جمهوری حسن روحانی در جمع‌های خودمانی اصولگرایان بحث می‌شد که چگونه باید وارد انتخابات ریاست جمهوری و البته رقابت با حسن روحانی به عنوان رییس جمهور مستقر شد اولین مساله برای اصولگرایان مثل همیشه این بود که چگونه باید عمل کرد که با سونامی نامزدی اصولگرایان مواجه نشد.یا بهتر است اینگونه گفته شود که مهمترین مساله این بود که چگونه می‌توان نامزد مورد نظر تصمیم‌سازان اصلی جناح را بر دیگران برتری داد و آنها را از صحنه حذف کرد. اولین راهکار همان روش ساده و قدیمی بود. لویی جرگه راه انداختند. نامش را جبهه مردمی نهادند و در صحنه و پشت صحنه همه تلاششان را کردند تا همه به تصمیمات این تشکیلات پایبند باشند.اصولگرایان انتخابات را باختند؛ آنهم با محوریت جمنا. این بار البته دیگر کسی در صحنه نمانده بود که اصولگرایان چرایی شکست را در عدم اجماع و بد عهدی در کنار نرفتن خلاصه کنند. حالا همه نگاه‌ها به جمنا دوخته شده بود؛ به افراد پشت صحنه‌ای که جمنا را هدایت می‌کردند.
 
در جمنا چه می‌گذرد؟
حالا که انتخابات تمام شده دیگر در میان اصولگرایان کمتر چهره‌ای پیدا می‌شود که میل به امر پذیری از این نقطه کانونی را داشته باشد. این را تصمیم سازانی که جمنا را پدید آورده‌اند اکنون به خوبی حس کرده‌اند.وقتی محمدرضا باهنر گفت: «تداوم محوریت جمنا در میان اصولگرایان مشخص نیست» می‌شد حدس زد که به زودی چهره‌هایی دیگر از جناح مانند کریمی اصفهانی بگویند: «با توجه به تفکر حاکم بر افرادی که اکنون در درون جمنا هستند بعید است که جبهه مردمی این قدرت را داشته باشد که محوریت اصولگرایان را به دست گیرد. با توجه به اینکه جمنا از لحاظ قانونی هم به عنوان جبهه محسوب نمی‌شود.»حالا اگر چه رئیس شورای مرکزی جمنا یعنی محمدحسن رحیمیان از تغییرهای احتمالی جبهه مردمی سخن گفته و اظهار کرده است که قطعا در ساختار، سازمان و فعالیت‌هایی که این جبهه پیش از انتخابات انجام داده به دنبال بازنگری و ارتقای ساختار هستیم، اما هستند کسان دیگری از درون جمنا که انتقادهای تند و تیزی به نوع عملکرد این تشکیلات دارند.
کسانی مانند آصفری که می‌گوید: «جمنا نتوانسته همه نیروهای انقلاب را جمع کند یعنی همه جریانات اصولگرایی را به آن اتحاد و انسجام برساند. یکی از دلایل این اتفاق هم به خاطر بسته نگاه کردن جمنا است. جمنا اگر دایره را بازتر می‌کرد و بیشتر اجازه نظریه پردازی به افراد می‌داد، می‌توانست موفق‌تر باشد. در واقع یکی از دلایلی که جمنا نتوانست جاذبه به حد اعلا داشته باشد، آن نگاه بسته‌ای بود که نتوانست همه را جمع کند». او پیش‌تر از برخی مدیران جمنا به عنوان افرادسوخته نام برده بود.خبرهای دیگری حاکی از این است که شاید عمر جمنا به دوران مدیریت جدید نرسد. به بیان دیگر در محافل سیاسی اکنون این خبر سینه به سینه نقل می‌شود که عمر جمنا به پایان رسیده و گویا برخی چهره‌های موثر جناح تلاش‌هایی را برای ایجاد سامانه جدیدی آغاز کرده‌اند؛ ساز و کاری که بتواند شکاف‌های موجود را کاسته و جناح را برای ورود به فاز جدید سیاست‌ورزی در فاصله زمانی باقی مانده تا انتخابات مجلس آماده کند.این بحث گویا در همنشینی‌های راستگرایان سنتی مطرح شده و از قرار پیام‌هایی هم به طیف چپ جناح اصولگرا رسیده است. آیا سنتی‌هایی که دل خوشی از جمنا در دوران انتخابات نداشته‌اند می‌توانند تشکیلات جدید جناح راست را پایه ریزی کرده و این بار آنها باشند که اختیار بیشتری در اداره جناح داشته باشند؟ باید برای رونمایی این تشکیلات جدید منتظر بمانیم. خبرهایی در پشت پرده هست که به زودی رسانه‌ای خواهند شد.


منبع: بهارنیوز

اردوغان ۴ اکتبر به تهران سفر می‌کند

به گزارش ایسنا، به نقل از آناتولی، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در گفت‌وگو با یک شبکه تلویزیونی ترکیه‌ای گفت: موضع ایران در رابطه با ضرورت حفظ وحدت و یکپارچگی عراق مشابه موضع ترکیه است. وی در رابطه با اجرای عملیات نظامی با ایران علیه گروهک (پ. ک. ک) گفت: ایرانیان گام های مثبتی در این راستا برداشته‌اند و این عملیات ممکن است در کوه‌های قندیل (شمال عراق) و یا جای دیگری باشد و دو کشور در حال بحث و بررسی این موضوع هستند. اردوغان در ادامه گفت: قرار است ۴ اکتبر برای شرکت در یک نشست استراتژیک دو جانبه به تهران سفر کنم و در آن سفر در مورد مسائل مربوط به عملیات احتمالی مشترک علیه گروهک ( پ . ک . ک ) با مسئولان ایرانی گفت‌وگو خواهم کرد. رئیس جمهور ترکیه خاطرنشان کرد: خلوصی آکار، رئیس ستاد نیروهای مسلح ترکیه قبل از من به تهران سفر  و با همتایان خود گفت‌وگو خواهد کرد.


منبع: بهارنیوز

تراژدی رسانه و امنیت ملی

امیر راعی فرد- روزنامه بهار
در جوامع امروزی، کسب اطلاعات صحیح از اهمیتی ویژه برخوردار است. اطلاعاتی که بدون سوگیری‌های گروهی و سیاسی و به‌صورت یکسان باید در اختیار افراد هر جامعه قرار داده شود. انتشار این گونه اطلاعات و اخبار را می‌توان در زمره وظایف ذاتی حکومت‌های مستقر در یک محیط جغرافیای مشخص، طبقه‌بندی نمود. حال اینکه، دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار باید به عنوان یکی از ارکان غیر قابل انکار حقوق شهروندی مورد توجه حاکمان سیاسی هر جامعه قرار گرفته باشد. رویکردهای متفاوت حاکمیت‌های مختلف نسبت به این اصل حقوق بشری، می‌توانند زمینه ساز بروز و ظهور مولفه‌های اجتماعی خاصی گردند که به خودی خود نتایج متفاوتی را در عرصه سیاسی به وجود می‌آورند. حکومت‌هایی که بنا بر اصل عدم اعتماد به درک صحیح اکثریت از واقعیت‌های موجود، تلاش خود را معطوف به تزریق اطلاعات دسته‌بندی شده که الزاما هیچ پایبندی به واقعیت را نیز در خود ندارند،

می نمایند با تصویری مغشوش از روابط اجتماعی و سیاسی مواجه می‌شوند. البته باید توجه داشت، در جامعه‌ای که شعار تساوی حقوق اقشار مختلف و اولویت مردمان نسبت به حاکمان به عنوان یکی از آرمان‌های آن مورد توجه قرار می‌گیرد، گردش آزاد اطلاعات از نخستین وظایف برگشت ناپذیر آن حکومت خواهد بود. نشر اطلاعات و اخبار از طریق کانال‌های رسمی هر دولت و حکومت، در صورتی که، در محدوده آن حکومت، امکان دسترسی آزاد و بی دغدغه افراد و جریانات غیر دولتی فراهم باشد، می‌تواند با فاصله‌ای زیاد نسبت به درصد تاثیرگذاری جریانات غیر دولتی مورد وثوق جامعه قرار گیرد. لازم به تذکر است که این احتمال تاثیرگذاری بیشتر، الزاما به صحت و سلامت اخبار و اطلاعات منتشر شده بستگی ندارد، بلکه بیشتر ناظر به همه گیری بیشتر این گونه اطلاعات رسمی دولتی می‌باشد.

  با در نظر گرفتن نحوه ورود حکومت‌های مختلف به بحث سیر آزاد اطلاعات، می‌توان ادعا نمود در کشورهایی که این روال مردمسالارانه به صورت واقعی لحاظ می‌گردد، کارکرد رانت‌های اطلاعاتی‌ در عرصه سیاست و اقتصاد به حداقل‌های خود کاهش می‌یابند. حال با توجه به کلیات مطرح شده در ابتدای بحث می‌توان نسبت به نحوه ورود حاکمیت رسمی کشور در ارتباط با سیر آزاد اطلاعات به نتایجی ملموس دست یافت.

با نگاهی گذرا به سیر تاریخی مسیر انقلاب اسلامی تا به امروز به خوبی می‌توان عدم وجود یک رویکرد مشخص در ارتباط نحوه تعامل با شبکه‌ها و جریانات غیر دولتی و غیر حاکمیتی در حیطه اطلاع رسانی را مشاهده نمود. فضای باز سیاسی در ابتدای انقلاب را می‌توان به عنوان اوج تسامح فرهنگی و سیاسی حتی دهه‌های پیش از پیروزی انقلاب به شمار آورد. اتفاقی که با ورود کشور به جنگ هشت ساله و فعالیت‌های شفاف گروهک‌های مسلح در داخل کشور بنا بر تشخیص حاکمیتی به همان سال‌های اولیه انقلاب محدود ماند. بدون قصد ورود به چرایی محدود کردن رسانه‌ها و امکان استفاده احتمالی از روش‌هایی دیگر، هدف بحث را در ریشه دار شدن این محدودیت اعمال شده بر رسانه‌ها جستجو می‌کنیم. با پایان یافتن اولویت‌های امنیتی در دهه ۷۰ و همزمان با تصدی گری هاشمی رفسنجانی بر امور اجرایی کشور، بازهم شاهد حفظ محدودیت‌های رسانه‌ای و تزریق اخبار مورد تایید دولت در سطح جامعه بودیم. طبقه‌بندی اطلاعات و اخبار به اطلاعات قابل نشر و اخبار محرمانه، به عنوان یک روال امنیتی در کشور و بعد از آغاز جنگ تبدیل به امری عادی در روابط سیاسی و فرهنگی کشور شده بود که البته دولت سازندگی نیز نیتی برای تغییر این روال در ذهن نداشت.

باید توجه داشت که یکی از نتایج مهم عملی اینگونه برخوردهای محدود رسانه‌ای، افزایش ضریب جذب مخاطبان به رسانه‌های خارج از کشور بوده است که خود زمینه ساز بسیاری از ناهمگونی‌های اجتماعی است. ادامه روال پیش گرفته شده از سوی دولت‌های مختلف در ایران پس از ۳ سال ابتدای انقلاب، منجر به بروز یک اتفاق نادر در فضای سیاسی کشور گردید. در خرداد ماه ۱۳۷۶ و همزمان با حمایت قاطع رسانه‌های رسمی حاکمیتی از یک کاندیدای خاص در رقابت‌های ریاست جمهوری، ناگهان اکثریت قاطع جامعه با اتخاذ رویکردی خلاف تبلیغات رسمی و غیر رسمی حاکمیت، محمد خاتمی را به کرسی اجرایی کشور برگزیدند که شاید یکی از مهمترین دلایل انتخاب خاتمی را بتوان در عدم اعتماد مردم به صدای شنیده شده از‌تریبون‌های رسمی کشور جستجو نمود.  دوران نسبتا آزاد مطبوعاتی و رسانه‌ای در دولت اصلاحات، با حملات سنگین طیف پایبند به محدودیت زایی‌های اطلاعاتی، منجر به سرکوب ظاهری میل جامعه به تحقق آرمان دست یابی آزاد به اطلاعات گردید.

با قدرت گرفتن دولت اصولگرای نهم و دهم و برخوردهای خشن امنیتی این دولت‌ها با فعالان غیر دولتی در عرصه اطلاع رسانی که بیش از پیش بی اعتمادی به دستگاه‌های رسمی نشر اخبار و اطلاعات را افزایش داد تا آنجا که حتی در میان طیف حامی دولت‌های نهم و دهم نیز بر سر نحوه کسب اطلاعات موثق انشقاق بزرگی ایجاد گردید.  بی اعتمادی به مجاری رسمی انتشار اخبار، گرایش جامعه نسبت به اخذ اطلاعات از مبادی غیر حکومتی را چنان افزایش داد که عملا رسانه‌های داخلی در عرصه اجتماعی از کمترین امکان تاثیرگذاری برخوردار گردیدند که این اتفاق خود به عنوان بزرگترین تهدید امنیتی به شمار می‌آید. عدم اعتقاد راسخ و واقعی جهت مشارکت دادن مردم در برخورداری از اطلاعات موثق و کاربردی در تمامی موارد مورد بحث، بروز و ظهور رسانه‌های مجعول را نیز در فضاهای مجازی امروزی افزایش داده است.

شاید یکی از بزرگترین چالش‌های امنیتی پیش روی دولت حسن روحانی، نحوه برخورد با رسانه‌های غیر دولتی و غیر حاکمیتی می‌باشد که در حیطه قانونی کشور به فعالیت مشغول هستند.  وجود نهادهای موازی امنیتی و عدم تطابق خواسته‌های مسئولان مستقیم این نهادها با یکدیگر و ایجاد دوگانگی‌های اجرایی در عرصه عمل، جملگی امکان دست یابی به اعتماد حداکثری نسبت به رسانه‌های رسمی را به کمترین میزان ممکن تقلیل داده است.


منبع: بهارنیوز

حال و روز سوپرمدل‌های دهه‌ی هشتاد و نود

برترین ها: می گویند با بالا رفتن سن، از زیبایی کاسته می شود، ولی اگر یکی از استثنائات خلقت (!) باشید قضیه فرق می کند. وبسایت واندروال فهرستی از سوپرمدل های محبوب دهه هشتاد و نود تهیه کرده تا ببیند این خانم های زیبا با گذشت سال ها چه تغییری کرده اند (و آیا اساساً تغییری کرده اند؟!) به خواندن ادامه دهید تا از حال و روز مدل هایی همچون نائومی کمپل، لیندا اوانجلیستا، هلنا کریستنسن و دیگر چهره های سابق دنیای مدلینگ با خبر شوید.

با ژیزل بوندچن، سوپرمدل برزیلی، آغاز می کنیم که حرفه مدلینگ را در ۱۳ سالگی آغاز کرد و در ۱۴ سالگی آژانس مدلینگ الیت او را کشف کرد. وی برای بزرگترین برندهای دنیای فشن از جمله ورساچه، میسونی و ولنتینو روی سکوی فشن شو راه رفته است. در سال ۲۰۰۰ قراردادی ۲۵ میلیون دلاری با ویکتوریاز سیکرت امضا کرد و یکی از برجسته ترین فرشته های تاریخ ویکتوریاز سیکرت شد.

این خانم هنوز هم به اندازه سال های دهه نود زیبا و جذاب است، ولی در سال ۲۰۱۵ از دنیای مدلینگ خداحافظی کرد. در سال ۲۰۰۱، خط تولید صندل و دمپایی به نام خودش راه اندازی کرد که سالانه ۲۵ میلیون جفت صندل و دمپایی می فروشد. در سال ۲۰۱۰ نیز خط تولید محصولات مراقبت از پوست راه اندازی کرد. در سال ۲۰۱۶، وی با کمپانی برزیلی تولید کفش ارزو قرارداد امضا کرد.

آخرین کمپین تبلیغاتی بزرگی که با آن همکاری کرده در سال ۲۰۱۴ با کمپانی آندر آرمور بوده است. وی طرفدار سرسخت کمپین های زیست محیطی است و در شماره ماه اوت ۲۰۱۷ مجله ووگ پاریس، در حمایت از خزهای مصنوعی، ظاهر شد. پس از رابطه ای پر حرف و حدیث با لئوناردو دی‌کاپریو، وی در سال ۲۰۰۹ با تام بریدی، کوارتربک تیم تیم پتریوتز ازدواج کرد و حالا آنها دو فرزند به نام های بنجامین و ویوین دارند.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


سیندی کرافورد در ۱۷ سالگی مدل شد، یعنی وقتی که آژانس مدلینگ الیت، مسابقه «تیپ سال» را برگزار کرد که سیندی در آن دوم شد. پس از آن سیندی برای برندهای بزرگ دنیا مدلینگ انجام داد و از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ مجری برنامه «خانه استایل» از شبکه ام تی وی بود. سیندی کرافورد یکی از پنج سوپرمدل اصلی و اولیه دنیاست و در سال ۱۹۹۵ مجله فوربس او را پردرآمد ترین مدل روی کره زمین نامید. با آنکه کرافورد در سال ۲۰۰۰ گفته بود که از مدلینگ بازنشسته شده، ولی بعد از آن هم برای برندها و مجلات زیادی کار کرده است.

این سوپرمدل سابق که در دهه نود مدت کوتاهی همسر ریچارد گیر بود، یک خط تولید محصولات آرایشی و یک خط تولید مبلمان هم راه اندازی کرد. در سال ۱۹۹۸ با رندی گربر ازدواج کرد و حالا از دو فرزندش، کایا و پریسلی که هر دو وارد دنیای مدلینگ شده اند، مراقبت می کند.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


کریستی ترلینگتن ۱۷ ساله بود که در موزیک ویدئوی موفق دوران دوران با عنوان Notorious ظاهر شد. این دختر کالیفرنیایی مدتی بود که مدل شده بود و با همسر مدل سایمون لوبان یعنی یاسمین لوبان دوست بود. وی در موزیک ویدئوی جورج مایکل با عنوان Freedom! ’90 در کنار سوپرمدل های دیگری مانند لیندا اوانجلیستا، سیندی کرافورد، نائومی کمپل و تاتیانا پاتیتز نیز ظاهر شد. موفقیت در مدلینگ برای ترلینگتن کافی نبود و در سال ۱۹۹۴ او در دانشگاه نیویورک ثبت نام کرد. پنج سال بعد، این خانم با مدرک فلسفه شرقی و مذهبی تطبیقی از این دانشگاه دانش آموخته شد.

در سال ۲۰۰۳ وی با اد برنز (بازیگر) ازدواج کرد که از او دو فرزند دارد. در سال ۲۰۱۴ این زوج در یک کمپین تبلیغاتی برای عطر و ادکلن کلوین کلاین ظاهر شدند. کریستی که هنوز هم بطور منظم به عنوان مدل فعالیت دارد، یک موسسه غیرانتفاعی به نام Every Mother Counts بنیان نهاد که وقف امن نمودن بارداری و زایمان برای مادران شده است. در فوریه ۲۰۱۷ او و همسرش با کلوین کلاین قرارداد امضا کردند تا برای دو عطر و ادکلن این برند مدلینگ انجام دهند. در آوریل ۲۰۱۷ روی جلد مجله ووگ پاریس ظاهر شد.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


کلودیا شیفر با مدلینگ برای برندهایی مانند گِس و شنل در دهه نود تبدیل به یکی از مدل های نام آشنای این دهه شد. این زیباروی آلمانی که بیش از ۱۰۰۰ بار روی جلد مجلات ظاهر شده است، بین سال های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹ نامزد دیوید کاپرفیلد شعبده باز بود. وی به این حرفه ادامه داد، هر چند که در سال های اخیر کم کار شده است. در سال ۲۰۰۲ این خانم سوپرمدل با متیو وان، کارگردان فیلم «مردان ایکس: کلاس اول» ازدواج کرد که از او سه فرزند (پسری به نام کاسپار و دو دختر به نام های کلمنتاین و کازیما) دارد.

کلودیا در سال ۲۰۰۳ در فیلم کمدی رمانتیک موفق «در واقع عشق» نیز ظاهر شد و در سال ۲۰۱۱ خط تولید پوشاک کشمیر راه اندازی نمود. در همان سال با شرکت در جشنواره کن با بدنی به شدت لاغر و مردنی، نگرانی هایی در مورد سلامتی اش در بین عموم برانگیخت. برای تبریک سی امین سال تولدش، ریزولی قرار است برای شماره اکتبر ۲۰۱۷، کلکسیونی از لحظات محبوب فشن او به نام «کلودیا شیفر» منتشر کند.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


هلنا کریستِنسن در سن ۲۰ سالگی راه رفتن روی سکوی فشن شو ها را آغاز کرد. در عرض تنها چند سال، وی تقریباً برای همه برندهای مهم و مشهور دنیای فشن مدلینگ انجام داد و با برند رِولون قرارداد امضا کرد. در سال ۱۹۹۱ در موزیک ویدئوی کریس آیزاک با عنوان Wicked Game ظاهر شد. اوایل دهه نود، این زیباروی پروئی-دانمارکی که یکی اولین فرشته های ویکتوریاز سیکرت نیز بود، با مایکل هاچنس از INXS آشنا و دوست شد. نورمن ریداس، ستاره سریال محبوب «مردگان متحرک» که در سال ۱۹۹۹ از او پسری به نام مینگاس به دنیا آورد، از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ در کنار او موضوع حرف و حدیث های زیادی بود.

وی هنوز هم به مدلینگ ادامه می دهد، ولی در سال های اخیر در عکاسی نیز موفقیت هایی داشته است. عکس هایی که او انداخته در مجلات ووگ، اِل، هارپرز بازار، بلک بوک و … منتشر شده اند. از سال ۲۰۰۸ تابحال او و پل بنکس با هم هستند. در مورد نسل جدید مدل های مشهور در شبکه های اجتماعی مانند کارا دلوین و کندال جنر وی به تلگراف گفت: «واقعاً خیلی خوشحالم که زمان ما شبکه های اجتماعی وجود نداشتند. خیلی راضی بودم از اینکه شخصیت اسرارآمیزی باقی موندم که فقط در فتوشوت ها دیده می شود.»

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


نائومی کمپل قبل از آنکه مدل شود، یک بچه ستاره بود: در ۷ سالگی وی در موزیک ویدئوی باب مارلی با عنوان This Is Love ظاهر شد و در ۱۲ سالگی در موزیک ویدئوی Culture Club با عنوان I’ll Tumble 4 Ya دیده شد. یک استعدادیاب رسماً این زیباروی بریتانیایی را هنگام خرید در ۱۶ سالگی کشف کرد. مدتی بعد روی جلد مجله ال بریتانیا قرار گرفت. بقیه داستان را همه می دانند. نائومی در کنار کریستی ترلینگتن و لیندا اوانجلیستا، مثلث سوپرمدل ها را تشکیل دادند که برای بزرگترین برندها و مجلات فشن روی کره زمین مدلینگ انجام دادند. وی همچنین پیشگام در شکستن موانع نژادی در دنیای مدلینگ است.

نائومی کمپل که تا به امروز تصویرش روی بیش از ۵۰۰ مجله چاپ شده است، هنوز هم یکی از تاپ مدل های دنیا محسوب می شود. اخیراً وی در بازیگری نیز موفقیت هایی کسب کرده است و در سال های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ در سریال «امپراتوری» نقش کامیلا مارکس را بازی کرده است. سابقه روابط رمانتیک این خانم سوپرمدل نیز قابل ذکر است. نائومی روابط رمانتیکی با مایک تایسون، رابرت دنیرو، آدام کلیتون (نوازنده باس گروه U2) و ولادیمیر دورونین (میلیاردر روس) داشته است.

این خانم در امور نیکوکارانه و خیریه نیز فعالیت دارد و حتی نلسون ماندلا او را نوه افتخاری اش نامید. در جولای ۲۰۱۷ گزارشاتی شنیده شد مبنی بر اینکه وی مخفیانه با لوئی سی. کامیلری، تاجر تنباکوی مولتی میلیاردر مصری، رابطه دارد. در حال حاضر نام او جزو سکان داران مجله ووگ آمریکایی نیز ثبت شده است.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


پائولینا پوریزکوا فقط ۱۸ سال داشت وقتی مدل شماره لباس شنای مجله Sports Illustrated در سال ۱۹۸۴ شد. همان سال این زیبای چک در موزیک ویدئوی The Car با عنوان Drive ظاهر شد. او و ریک اوکازک در سال ۱۹۸۹ با هم ازدواج کردند و یک سال بعد او چهره تبلیغاتی برند استه لودر شد. پائولینا به مدلینگ ادامه داد و طی سال ها در چند فیلم نیز نقش آفرینی نمود. در سال ۲۰۰۷ مدت کوتاهی در مسابقه «رقص با ستارگان» شرکت کرد و اولین نفری بود که از مسابقه آن فصل حذف شد. بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ در «تاپ مدل بعدی آمریکا» داور بود.

در دهه نود پائولینا یک کتاب کودکان منتشر کرد و در سال ۲۰۰۷ رمان او با عنوان «تابستان یک مدل» منتشر شد. او همسرش ریک اوکازک دو پسر به نام های جاناتان و الیور دارند. در ژوئن ۲۰۱۷ وی مقاله ای در مورد فمینیسم و مهاجرت برای نیویورک تایمز نوشت.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


پس از برنده شدن در مسابقه مدلینگ در کشور زادگاهش یعنی چکسلواکی در سن ۱۶ سالگی، ایوا هرزیگوا به پاریس مهاجرت کرد تا حرفه اش را ادامه دهد. وی برای برندهایی مانند گِس، ویکتوریاز سیکرت، شماره لباس شنای مجله Sports Illustrated و کمپین تبلیغاتی واندربرا در سال ۱۹۹۴ مدلینگ انجام داد. ایوا در سال ۱۹۹۶ با تیکو تورس، درامر بون جووی ازدواج کرد، ولی زندگی آنها دوام نیاورد و دو سال بعد جدا شدند.

ایوا هنوز هم به عنوان مدل فعالیت دارد. در سال های اخیر او بطور مداوم روی جلد مجلات اروپائی ظاهر شده است و برای آتلیه ورساچه و دیور بیوتی مدل شده است. او و گرگوریو مارسیاژ، تاجر ایتالیایی، سه پسر به نام های جورج، فیلیپ و ادوارد دارند و پس از سال ها بالاخره در مارس ۲۰۱۷ نامزدی شان را اعلام کردند.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


تایرا بنکس در ۱۵ سالگی حرفه مدلینگ را آغاز کرد و فقط در عرض چند سال به میلان نقل مکان کرد تا این شغل را بطور حرفه ای ادامه دهد. در هفته مد پاریس در سال ۱۹۹۱ که اولین فصل کار او به عنوان مدل بود، وی روی سکوی ۲۵ فشن شو راه رفت و معروف شد. تایرا اولین زن سیاهپوستی است که روی جلد کاتالوگ ویکتوریاز سیکرت رفته و دو بار برای شماره لباس شنای مجله Sports Illustrated مدل شده است. زندگی شخصی او نیز جالب توجه است: وی در اوج دوران شهرتش به عنوان یک سوپرمدل، با سیل، جان سینگلتون و ویل اسمیت رابطه داشت.

خانم بنکس فقط یک مدل بازنشسته یا فقط یک بازیگر نیست. وی در سال ۱۹۹۳ نقش ثابت در سیتکام The Fresh Prince of Bel-Air داشت و از آن به بعد در چندین فیلم نقش آفرینی کرد. وی یکی از شخصیت های بانفوذ رسانه ای است. این سوپرمدل سابق مجموعه «تاپ مدل بعدی آمریکا» را خلق، تهیه و اجرا کرد که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ برای ۲۲ فصل پخش شد. برنامه «شوی تایرا بنکس» که بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ برای ۵ فصل پخش شد حتی جایزه امی را برد. تایرا یک خط تولید محصولات زیبایی و آرایشی به نام تایرا بیوتی هم دارد. کتاب «مدل لند» که رمانی با موضوعات مربوط به جوانان است در سال ۲۰۱۱ در لیست پرفروش ترین نیویورک تایمز قرار گرفت.

تایرا یک رشته نه هفته ای را نیز در سال ۲۰۱۲ در دانشکده مدیریت هاروارد به پایان رساند. او و عکاس فشن مشهور نروژی، اریک اسلا، از سال ۲۰۱۳ تابحال با هم هستند و در ژانویه ۲۰۱۶ از طریق رحم اجاره ای صاحب پسری شدند که نامش را یورک گذاشتند. در سال ۲۰۱۷، تایرا به فصل دوازدهم «تاپ مدل بعدی آمریکا» پیوست و مجری گری آن را به عهده گرفت. از ماه جولای ۲۰۱۷، وی در لیست شخصیت های تاپ تلویزیونی هالیوود ریپورتر قرار دارد.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


لیندا اوانجلیستا، مدل کانادایی – که یک بار گفته بود او و دیگر همکاران سوپرمدلش برای کمتر از ۱۰ هزار دلار در روز از خواب بیدار نمی شوند – مدلینگ را در زادگاهش آغاز کرد قبل از آنکه یک ایجنت بین المللی او را در مسابقه دختر نوجوان شایسته نیاگارا کشف کند. درست است که او در این مسابقه برنده نشد، ولی ظرف چند سال این مدل زیبارو برای بزرگترین برندهای فشن دنیا مدل شد. در سال ۱۹۸۵ او حتی منبع الهام کارل لاگرفلد شد! سه سال بعد لیندا موهایش را کاملاً کوتاه کرد و رسماً تبدیل به یک سوپرمدل شد.

حرفه مدلینگ لیندا اوانجلیستا هنوز هم علیرغم وقفه کوتاهی که بین سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ داد و علیرغم شهرت به «ملکه درام و جنجال»، ادامه دارد. در سال ۱۹۹۳ وی همسرش جرالد ماری که سرپرست دفتر آژانس مدلینگ الیت در فرانسه بود را ترک کرد تا با کایل مک‌لاکلان (بازیگر) باشد.

این دو تا سال ۱۹۹۸ با هم بودند و مدت کوتاهی هم نامزد شدند. در سال ۲۰۰۶ لیندا صاحب پسری شد که اسمش را آگوستین گذاشت ولی از نام بردن از پدر فرزندش خودداری کرد تا اینکه هویت پدر فرزندش طی دعوی حضانت بچه لو رفت (پدر بیولوژیکی آگوستین، فرانسوا-هنری پینو، میلیاردر فرانسوی و همسر فعلی سلما هایک است). اخیراً یعنی بین سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳، این خانم سوپرمدل با پیتر مورتون، یکی از موسسین هارد راک کافه دوست بود و در حال حاضر یک خط تولید مراقبت از پوست به نام Erasa XEP 30 دارد.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


اِل مک‌فرسون در اصل می خواست وکیل شود، ولی مدلینگ را در دهه هشتاد آغاز کرد تا برای تأمین پول کتاب های درسی اش، پول بدست آورد. بعد از آن در یک آگهی تبلیغاتی مشهور برای نوشابه Tab نقش آفرینی کرد که به او کمک کرد تا روی جلد مجلات فشن بیشماری قرار گیرد. وی همچنین طی این سالها از سال ۱۹۸۶ تابحال، پنج بار روی جلد شماره لباس شنای مجله مشهور Sports Illustrated قرار گرفته است.

سه سال بعد مجله تایم نام مستعار «بدن» را برایش انتخاب کرد. او، لیندا اوانجلیستا، کریستی ترلینگتن، سیندی کرافورد، نائومی کمپل، هلنا کریستنسن و کلودیا شیفر، «هفت دلاور» دنیای مدلینگ را تشکیل می دهند. در اواخر دهه هشتاد، ال مدت کوتاهی همسر ژیل بنسیمون، عکاس فشن فرانسوی، بود که ۲۰ سال از او بزرگتر بود.

ال که در نهایت نام تجاری اسم مستعارش را گرفت، چندین تقویم و ویدئوی تمرین و نرمش در دهه نود منتشر کرد. وی همچنین یک خط تولید موفق لباس زیر راه اندازی کرد و در چندین فیلم نقش آفرینی نمود و در سریال های «دوستان» و «زندگی زیبا: تی بی ای» بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ بازی کرد و همان سال به عنوان داور «ستاره فشن» از شبکه ان بی سی ظاهر شد. در سال ۲۰۰۵ این سوپرمدل و ارپاد بوسون، سرمایه گذار فرانسوی، بعد از حدود یک دهه زندگی و دو فرزند به نام های فلین و اورلیوس، از هم جدا شدند. در سال ۲۰۱۳، ال با جفری سوفر، مشاور املاک میلیاردر ازدواج کرد که در ژوئن ۲۰۱۷ از هم جدا شدند.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


دختر همسایه زیبارو با کاریزمای غیر قابل انکار عبارتی است که برای نیکی تیلور بکار می برند و همین بود که باعث شد نیکی حرفه مدلینگ با موفقیت باور نکردنی داشته باشد. وی اولین بار در ۱۴ سالگی روی جلد مجله سونتین رفت و پس از آن برای کاورگرل، نوکیا و شماره لباس شنای مجله Sports Illustrated مدل شد. وقتی ۱۵ ساله شد، جوانترین مدلی بود که تصویرش روی جلد مجله ووگ می رفت.

زندگی نیکی تیلور پر از تراژدی است. در سال ۱۹۹۶، خواهر کوچکش، کریسی تیلور که مدل بود، در ۱۷ سالگی از حمله آسم غیر منتظره ای از دنیا رفت. در سال ۲۰۰۱ نیکی در تصادفی نزدیک بود جانش را از دست بدهد. پس از سال ها بهبودی، به دنیای سرگرمی بازگشت و در سال ۲۰۱۱ در The Apprentice ظاهر شد و در سال ۲۰۱۵ در یکی از اپیزودهای «به لباس عروس بله بگو» شرکت کرد.

در سال ۲۰۱۷ وی چهره کمپین تبلیغاتی بهار ۲۰۱۷ جواهرات جنیفر فیشر شد و در کنار اشلی گراهام، مدل پلاس سایز، در کمپین تابستان ۲۰۱۷ لباس شنا برای همه، مدلینگ انجام داد. نیکی قطعاً هنوز هم استعداد مدلینگ دارد. در سال ۲۰۰۶ وی با برنی لامار، راننده نسکار که بعدها خلبان شد، ازدواج کرد و از او دو فرزند دارد. وی دو پسر دوقلو از مت مارتینز، همسر سابقش دارد.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


شالوم هارلو، مدل کانادایی، حرفه اش را زمانی آغاز کرد که یک استعدادیاب او را در ۱۷ سالگی در کنسرت The Cure دید. تیم بلنکس، ژورنالیست فشن بدن او را «ساخته شده برای کوتور» توصیف می کند و بدین ترتیب او تبدیل به مدل محبوب برندهای مشهور کوتور یعنی شنل و دیور شد. شالوم در آگهی تبلیغاتی برای کلکسیون «مد من» برای بنانا ریپابلیک ظاهر شد و برای برندهای دیگری مانند تیفانی اند کو و محصولات مراقبت از پوست شنل نیز مدلینگ انجام داد و دستی هم در بازیگری برد.

پس از وقفه ای چهار ساله در راه رفتن روی سکوی فشن، وی برای فشن شوی پائیز ۲۰۱۲ جیسون وو بازگشت. در آوریل ۲۰۱۷ او با آژانس مدلینگ لاینز دوباره کارش را آغاز کرد و اخیراً در شبکه های اجتماعی نیز حضور پررنگی دارد. درباره زندگی شخصی اش اطلاعات زیادی موجود نیست.

 سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟


هایدی کلوم، مدل آلمانی، با تبدیل شدن به یکی از فرشته های ویکتوریاز سیکرت در سال ۱۹۹۷ و قرار گرفتن تصویرش روی شماره لباس شنای مجله Sports Illustrated در همان سال، به شهرت رسید. پس از آن بود که هایدی تبدیل به یکی از بزرگترین مدل های دنیا شد و حتی با مک دونالدز، براون، فولکس واگن و غیره قرارداد بست.

با آنکه هنوز هم او مدل است، ولی رزومه اش را گسترش داده و کارهای دیگری غیر از مدلینگ نیز انجام می دهد که از آن جمله می توان به مجری گری مجموعه Project Runway، طراحی لباس زیر، راه اندازی خط تولید عطر و همچنین داوری مجموعه «آمریکا استعداد دارد» اشاره نمود. این خانم که چهار فرزند دارد، در سال ۲۰۱۲ از همسر خواننده اش، سیل، پس از حدود ۷ سال زندگی مشترک، جدا شد. از سال ۲۰۱۴ تاکنون وی با ویتو اشنابل، تاجر آثار هنری، رابطه دارد.

سوپرمدل های دهه هشتاد و نود الان کجا هستند؟ 


منبع: برترینها

غذاهایی خوش طعم از چهار گوشه جهان

در سفر غذایی امروز به چند خوراکی از چهارگوشه جهان می‌پردازیم؛ از آمریکای جنوبی تا اروپا و از مصر تا ترکیه. خوراک‌هایی که در اینجا معرفی کرده‌ایم، هم طعم لذیذی دارند و هم کلی رنگ. خوبی‌اش این است که آماده‌سازی و پخت‌وپز این خوراک‌ها وقت زیادی از شما نمی‌گیرد. فقط کافی است این صفحه را به دقت بخوانید و دستورها را مو به مو اجرا کنید.

دُقّه

غذاهای رایج در کشور باستانی مصر به‌احتمال زیاد مورد علاقه هر جهانگردی قرار می‌گیرند. امروز به یک غذای مصری به نام دقه می‌پردازیم که در واقع نوعی خوراک مخصوص این کشور بوده که به شکل‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. گاهی این خوراک را با نان می‌خورند و گاهی از آن به‌عنوان کنار غذا استفاده می‌کنند. دقه مخلوطی از ادویه‌جات، خشکبار و سبزیجات معطر بوده که حالتی کوبیده‌ شده(نه کاملاً آسیاب و پودری) دارد و حتی امروزه در سرزمین‌های دوری همچون ایالات متحده و استرالیا طرفدارانی پیدا کرده و به‌صورت صنعتی در بسته‌بندی‌های آماده و در چندین نوع طعم گوناگون عرضه می‌شود.

مواد لازم

  •     نصف فنجان کنجد خام
  •     یک سوم فنجان دانه گشنیز
  •     دو قاشق غذاخوری دانه زیره
  •     دو قاشق غذاخوری پودر فلفل سیاه
  •     یک قاشق چای‌خوری نمک
  •     انواع سبزیجات خشک به میزان لازم (مرزنجوش، نعناع و آویشن)
  •     یک فنجان بادام خام
  •     فلفل قرمز پوسته شده (اختیاری)
شاهكار رنگ و طعم

شیوه آماده‌سازی

  ۱٫  بادام را بو دهید. برای این کار قابلمه‌ای را داغ کنید و بادام را درون کاغذ مخصوص شیرینی‌پزی ریخته و در قابلمه حرارت دهید و دائم آن را هم بزنید که حرارت به‌طور یکنواخت به همه جای آن برسد. پس از آن  بادام را کنار گذاشته تا سرد شود.

 ۲٫     یک ماهیتابه خشک را حرارت دهید و کنجد را درون آن بریزید و آن ‌را حرارت دهید تا به رنگ طلایی درآید. کنجد را خارج کنید و در همان ماهیتابه دانه‌های گشنیز و زیره را ریخته و تفت دهید تا شروع به   ترکیدن کنند. آنگاه آنها را نیز از ماهیتابه خارج کنید. دقت کنید که در تمام این مراحل باید ماهیتابه را حرکت دهید تا دانه‌ها خوب زیر و رو شوند.

  ۳٫    کنجد و دانه‌ها را در یک مخلوط‌کن برقی آسیاب کنید.

  ۴٫    سپس بادام را آسیاب و همه مواد آسیاب‌ شده را با هم مخلوط کنید.

  ۵٫    سبزی‌های خشک، نمک و فلفل را به آن افزوده و خوب هم بزنید.

  ۶٫    برای صرف دقه می‌توانید روغن زیتون یا روغن آووکادو بخرید و نان را ابتدا در روغن بزنید و سپس به دقه بمالید و سپس نوش جان کنید.
         حتی می‌توانید آن‌ را با ماست مصرف کنید.


ترشی لیمو

ترشی لیمو یکی از کنار غذاهای رایج در بسیاری از نقاط جهان از آمریکای جنوبی گرفته تا هندوستان است. در کشور هند این ترشی با ادویه‌جات گوناگون در مناطق مختلف از پنجاب در شمال گرفته تا سواحل جنوبی به شکل‌های متنوعی تهیه و مورد استفاده قرار می‌گیرد. امروز با هم یک نوع ترشی لیموی هندی را یاد می‌گیریم:

مواد مورد نیاز

  •     شش عدد لیموی آب‌دار
  •     یک چهارم فنجان نمک
  •     نصف قاشق چای‌خوری پودر زردچوبه
  •     سه قاشق چای‌خوری پودر فلفل قرمز (چیلی)
  •     یک قاشق چای‌خوری دانه شنبلیله
  •     یک چهارم فنجان روغن کنجد
  •     یک قاشق چای‌خوری دانه خردل
  •     نصف قاشق چای‌خوری دانه آنغوزه (درصورت دسترسی)

 

شاهكار رنگ و طعم
شیوه آماده‌سازی

    ۱٫ دانه شنبلیله را بو داده و سپس کوبیده و به‌صورت پودر درآورید.

    ۲٫  لیموها را شسته و خوب خشک کنید. هر لیمو را به هشت قسمت بریده و تقسیم کنید. تا آنجایی که می‌توانید هسته‌های آن را جدا کرده و دور بریزید. نمک و زردچوبه را به لیموها افزوده و خوب هم بزنید. محتوی مذکور را به‌مدت سه روز در یک مکان خنک در یک ظرف سربسته نگاه داشته و روزی یک‌بار آن‌ را با یک قاشق به خوبی هم بزنید.

   ۳٫ روز چهارم روغن را در یک ماهیتابه داغ کرده و دانه خردل و آنغوزه را به آن بیفزایید. هنگامی که دانه‌های آنغوزه شروع به ترکیدن کردند لیمو را به آن افزوده کرده و بگذارید تا مایع تبخیر شده و یک مخلوط غلیظ به‌دست‌ آید.

  ۴٫  پودر چیلی را افزوده و چند دقیقه دیگر به پخت ادامه داده تا بوی فلفل خام از بین برود.

  ۵٫ پودر دانه شنبلیله را بیفزایید و خوب هم بزنید و شعله را خاموش و صبر کنید تا محتویات ظرف سرد شود.

  ۶٫ بعد از آماده شدن ترشی می‌توانید آن‌ را در یک شیشه تمیز و سربسته در یخچال نگهداری کنید.


پاپریکاش مرغ

پاپریکاش مرغ که نام آن از فلفل پاپریکا به‌عنوان ادویه اصلی این خوراک گرفته ‌شده در کشور مجارستان در شرق اروپا بسیار رایج است. پاپریکاش مرغ را می‌توان غذای ملی این کشور به‌حساب آورد.

مواد مورد نیاز

  •     یک کیلو و ۶۰۰ گرم ران و بغل ران مرغ
  •     یک قاشق غذاخوری روغن مایع (ترجیحاً روغن کانولا)
  •     سه قاشق غذاخوری کره
  •     یک عدد پیاز بزرگ خردشده
  •     سه حبه سیر له‌شده
  •     سه قاشق غذاخوری فلفل پاپریکا (ترجیحاً مخلوطی از پاپریکای تند و شیرین باشد)
  •     سه قاشق غذاخوری آرد سفید
  •     یک عدد گوجه‌فرنگی بزرگ خرد شده
  •     یک فنجان آب مرغ یا یک عدد عصاره مرغ
  •     یک بسته نودل یا پاستا
  •     سه چهارم فنجان خامه ترش
  •     نمک و فلفل به میزان لازم

 شاهكار رنگ و طعم

شیوه آماده‌سازی خامه ترش

برای تهیه خامه ترش که سس ویژه و خوشمزه‌ای برای برخی از خوراک‌ها به شمار می‌آید، می‌توان یک لیوان ماست پرچرب را در یک قابلمه حرارت داد. دقت کنید که نجوشد و فقط داغ شود.سپس یک لیوان خامه به آن بیفزایید. این مخلوط را همان‌طور که گفته شد پیش از جوشیدن از روی حرارت بردارید و کناری بگذارید تا سرد شود.

شیوه تهیه پاپریشکای مرغ

  ۱٫  مرغ را به خوبی با نمک و پاپریکا آغشته کنید. در یک قابلمه یا ماهیتابه بزرگ روغن و کره را ریخته و روی حرارت متوسط داغ کرده تا زمانی‌که کره آب شود. مرغ‌ها را در روغن و کره به‌مدت حدود ۱۵ دقیقه ‌ سرخ کنید. هر دو طرف مرغ‌ها باید سرخ و به رنگ طلایی درآیند. سپس مرغ را کنار بگذارید.

  ۲٫  پیاز را در همان قابلمه با روغن باقی‌مانده و کمی دیگر روغن سرخ کنید و پس از پنج دقیقه سیر را نیز بیفزایید و سه دقیقه بگذارید تا سیرها نیز همراه با آن سرخ شوند. پاپریکا و آرد سفید را بیفزایید و حدود پنج دقیقه مخلوط را بپزید.

 ۳٫   گوجه‌فرنگی و آب‌مرغ (یا عصاره مرغ) را بیفزایید و مخلوط را خوب هم بزنید تا یکنواخت و نرم شود. آنگاه مرغ را به آن بیفزایید. حدود نیم ساعت این مخلوط را روی حرارت ملایم بپزید و هر از گاهی آن را هم بزنید.
  ۴٫  در همین هنگام در یک قابلمه آب و نمک را داغ کنید و به جوش برسانید و آنگاه حدود ۱۰ دقیقه نودل را در آن بجوشانید. آنگاه نودل را آبکش ‌ و در یک ظرف با کمی کره آب کرده آغشته کنید.

  ۵٫  در ظرفی که می‌خواهید خوراک را در آن سرو کنید، ابتدا نودل بریزید و سپس مرغ‌ها را روی آن بچینید. مایع سس مانندی را که به‌دست آمده بهتر است روی مرغ بریزید و با سلیقه خودتان به شیوه‌ای بیارایید که ترکیبی دلپسند از نودل (یا پاستا)، سس و مرغ به دست آید. هر چند می‌توانید بنابر سلیقه شخصی خودتان با چند برگ سبزی نیز روی آن را بیشتر تزئین کنید.


آسادوی گوشت

در سفر به آمریکای جنوبی و گذر از کشور زیبای آرژانتین امروز با یک خوراک رایج در این دیار به نام «آسادوی گوشت» آشنا خواهیم شد. آسادوی گوشت از آن دسته خوراکی‌هایی است که نیاز به زمان نسبتاً طولانی برای تهیه و جا افتادن دارد و بهتر است که برای تهیه آن از زودپز استفاده نشود تا به‌طور طبیعی جا بیفتد و طعم اصلی خود را به‌دست آورد.

مواد مورد نیاز برای شش نفر

  •     ۴۵۰ گرم گوشت گردن گوساله
  •     نمک و فلفل به میزان لازم
  •     دو قاشق غذاخوری روغن مایع
  •     یک عدد پیاز خرد شده
  •     دو حبه سیر له‌ شده
  •     دو عدد گوجه ‌فرنگی بزرگ خرد شده
  •     یک قاشق غذاخوری دانه فلفل سیاه خرد شده
  •     ۱۵۰گرم زیتون
  •     یک عدد پیاز‌ تقسیم‌ شده به چهار قسمت
  •     دو عدد برگ بو
  •     دو عدد عصاره گوشت قرمز
  •     یک عدد فلفل دلمه‌ای بزرگ خرد شده
  •     نصف فنجان سس کچاپ
  •     چهار عدد سیب‌زمینی کوچک پوست گرفته و تقسیم ‌شده به چهار قسمت
  •     یک قاشق غذاخوری آرد ذرت (اختیاری)
  •     یک قاشق غذاخوری آب

 شاهكار رنگ و طعم
شیوه آماده‌سازی

  ۱٫  روغن را در یک ماهیتابه روی حرارت متوسط داغ کرده و حدود پنج دقیقه پیاز و سیر را در آن تفت داده تا نرم شوند. سپس پیاز و سیر را در یک قابلمه جداگانه بریزید.

  ۲٫  گوشت را در ماهیتابه تفت دهید. دقت کنید که هنگام تفت دادن گوشت آن ‌را به‌خوبی برگردانید تا تمام اطراف آن تفت داده شود. سپس آن‌ را به قابلمه‌ای که پیش‌تر پیاز و سیر را در آن ریخته بودید، بیفزایید. گوجه ‌فرنگی خرد‌شده، دانه‌های فلفل خردشده، زیتون‌ها (آبدار باشند)، پیاز چهار قسمت‌شده، برگ‌بو و عصاره‌های گوشت قرمز را به قابلمه بیفزایید و آن ‌را روی حرارت اجاق بگذارید تا به جوش آید. آنگاه درجه حرارت اجاق را کم کنید.

  ۳٫  سپس سس کچاپ را با محتویات قابلمه مخلوط کنید و روی حرارت ملایم بگذارید تا به‌مدت یک ساعت بپزد.

  ۴٫  گوشت را از قابلمه خارج کنید و کنار بگذارید.

  ۵٫  فلفل دلمه‌ای قرمز خرد شده را به محتویات قابلمه افزوده و نیم ساعت دیگر بگذارید تا بپزد.

  ۶٫  در نیم ساعتی که قابلمه روی حرارت ملایم گاز در حالت پخت است، در یک ماهیتابه جداگانه دو قاشق غذاخوری روغن را داغ و سیب زمینی‌ها را سرخ کنید و بلافاصله به محتویات قابلمه بیفزایید.
    آرد را در کمی آب حل کنید و به قابلمه اضافه کنید.

   ۷٫ گوشت را با یک چاقوی تیز خرد کنید یا به‌صورت لایه‌لایه درآورید و به قابلمه اضافه و حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه دیگر بگذارید تا بپزد.
    خوراک گوشت آسادو را می‌توانید با نان یا برنج میل کنید.


خوراک بادمجان ایتالیایی

خوراک بادمجان ایتالیایی یا «ملانزانه پارمیجیانا» همچون بیشتر غذاهای ایتالیایی سرشار از عطر خوش و طعم‌های بی‌نظیر است. ترکیب پنیرهای خوشمزه ایتالیایی با سیر و ادویه‌جات از مبانی آشپزی ایتالیایی بوده که پیش از ورود به هر رستورانی در کوچه‌های شهرهای قدیمی این دیار عطری خوش می‌پراکند و هر رهگذری را به سوی خود می‌کشاند.

مواد مورد نیاز برای ۶-۴ نفر

  •     دو قاشق غذاخوری روغن زیتون و کمی بیشتر برای انتهای کار
  •     سه حبه سیر خردشده
  •     سه عدد ساقه آویشن خشک
  •     ۸عدد برگ مریم‌گلی خرد شده
  •     سه قاشق غذاخوری شکر
  •     ۱/۵کیلوگرم گوجه‌فرنگی پوست گرفته و خرد شده
  •     سه قاشق غذاخوری سرکه
  •     ۶ عدد بادمجان که از جهت طولی باریک بریده شده باشند
  •     ۱۰۰ گرم پنیر پارمزان رنده‌ شده یا پودری
  •     ۸۵ گرم پودر سوخاری سفید
  •     ۵۰ گرم دانه کاج
  •     ۲۵۰ گرم پنیر موزارلا که به مکعب‌های کوچک بریده شده باشند
  •     یک قاشق چای‌خوری پودر ریحان معطر (ترجیحاً ریحان ایتالیایی)
  •     نمک و فلفل به میزان لازم
شاهكار رنگ و طعم

شیوه آماده‌سازی

   ۱٫ در یک ماهیتابه بزرگ روغن را داغ کرده و سیر، آویشن و مریم‌گلی را به آن افزوده و برای چند دقیقه به خوبی سرخ کنید.

   ۲٫ گوجه‌فرنگی، شکر، نمک و سرکه را به آن افزوده و حدود ۲۵-۲۰ دقیقه به آرامی پخته تا مخلوط نسبتاً غلیظی به‌دست آ‌ید.

   ۳٫ فر را روشن کرده و بگذارید تا گرم شود. دو طرف لایه‌های بادمجان را روغن زیتون مالیده و در کف سینی فر بچینید. بادمجان‌ها را به اندازه‌ای در فر حرارت دهید که خشک نشود. پس از پختن بادمجان‌ها سینی را از فر خارج کنید.

  ۴٫  در کف یک ظرف کیک پزی مستطیل شکل بزرگ کمی از سس گوجه‌فرنگی آماده شده را ریخته و آن ‌را با حدود ۲۵ گرم از پنیر پارمزان، پودر سوخاری و دانه کاج مخلوط کرده و کنار بگذارید.

  ۵٫  بالای این مخلوط را با یک یا دو لایه بادمجان پرکرده و در میان بادمجان‌ها سس گوجه‌فرنگی، نمک، فلفل، ادویه‌جات و پنیرها را بریزید به‌طوری‌که در بالای ظرف سس گوجه‌فرنگی قرار گیرد. مقداری از پودر سوخاری و پنیر را نیز روی این مخلوط بریزید.

   ۶٫ شما می‌توانید این مخلوط را در فریزر ۲۴ ساعت قبل از آماده کردن نهایی در یک ظرف در دار بگذارید یا اینکه بلافاصله آن‌ را در فر یا روی گاز قرار دهید و آماده کنید.

  ۷٫  برای آماده کردن نهایی آن درجه حرارت فر را روی دمای حدود ۱۹۰درجه سانتی‌گراد قرار دهید و حدود نیم ساعت آن‌ را حرارت دهید تا روی آن رنگ طلایی و حالت برشته پیدا کند.
    آن را خارج و نوش جان کنید. پیش از مصرف می‌توانید روی آن کمی پودر آویش برای تزئین و عطر بیشتر بیفزایید.


منبع: برترینها

طرز تهیه فلفل دلمه ای شکم پر

مجله سرآشپز – سارا خسرویان: فلفل دلمه‌ای شکم‌پر طعمی بی‌نظیر و ظاهری فریبنده دارد و بدون شک هر کسی را شیفته‌ی خود می‌کند.

مواد مورد نیاز

  • فلفل دلمه ای: ۲ عدد
  • پیاز (خلالی خردشده): ۱ عدد
  • پنیر گودا (ورقه ای): ۸ ورقه
  • قارچ (حلقه ای شده): ۵۰۰ گرم
  • ژامبون گوشت (خردشده): ۴ ورقه
  • کره: ۵۰ گرم
  • نمک و فلفل: به میزان لازم
 فلفل شکم پر

روش پخت

۱٫    فلفل دلمه ای را از وسط به دو نیم تقسیم کرده و داخل آن را خالی کنید. بعد بشویید و کنار بگذارید تا خشک شود.

۲٫    کره را داخل تابه ای گرم کرده و پیاز را درون آن تفت دهید تا سبک شود.

۳٫    قارچ را به مواد افزوده و با حرارت بالا تفت دهید تا آب نیندازد. بعد ژامبون را به آن افزوده و تفت دهید.

۴٫    نمک و فلفل مواد را اندازه کرده و از روی حرارت برداشته و کنار بگذارید تا کمی از حرارت آن کاسته شود.

۵٫    داخل هر نیمه از فلفل دلمه ای، یک ورقه پنیر قرار داده و با استفاده از قاشقی داخل آن را از مواد پر کرده و مجدد یک ورقه پنیر روی آن قرار دهید (این کار را تکرار کنید تا مواد تمام شود).

۶٫    فلفل دلمه ای را داخل سینی فر که از قبل با کاغذ روغنی پوشیده شده، قرار دهید. بعد آن را در طبقه وسط فر از قبل با دمای ۱۸۰ درجه سانتی گراد گرم شده، به مدت ۳۰ دقیقه (یا تا زمانی که فلفل دلمه ای پخته و پنیر ذوب شود) بپزید.


منبع: برترینها

کاهش وزن با کمک زیتون

بیوشیمیدان ها اخیرا به بررسی دقیق ترکیباتی در روغن زیتون اقدام کرده تا دریابند چرا این محصول مفید فوایدی مانند کاهش وزن و پیشگیری از دیابت نوع ۲ را نیز ارائه می کند.

پول‌نیوز – مصرف روغن زیتون دیر زمانی
است که یکی از بهترین روش ها برای دریافت چربی های دوستدار قلب و سالم از رژیم
غذایی محسوب می شود. رژیم غذایی مدیترانه ای یکی از گزینه هایی است که فواید سلامت
بسیاری از جمله محافظت از مغز در برابر زوال عقل و از بین بردن سلول های سرطانی را
ارائه می کند.

دلیلی دیگر برای چرایی کاهش وزن با کمک زیتون

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “منز فیتنس”، بیوشیمیدان ها اخیرا به بررسی دقیق ترکیباتی در
روغن زیتون اقدام کرده تا دریابند چرا این محصول مفید فوایدی مانند کاهش وزن و
پیشگیری از دیابت نوع ۲ را نیز ارائه می کند.

طی مطالعه ای جدید که در
نشریه Biochemistry منتشر شده است، پژوهشگران ترکیبی به نام اُلئوروپین که در روغن
زیتون یافت می شود را مورد آزمایش قرار دادند. آنها دریافتند که اُلئوروپین به بدن
در تولید انسولین بیشتر کمک می کند، که به تنظیم سوخت و ساز کمک می کند و اجازه می
دهد سلول ها از قند برای تولید انرژی استفاده کنند، که این شرایط احتمال ذخیره
آنها و افزایش وزن را کاهش می دهد. همچنین، پژوهشگران کشف کردند که ترکیب
اُلئوروپین به کاهش سطوح سمی هورمونی به نام آمیلین کمک می کند که در افراد مبتلا
به دیابت وجود دارد.

به گفته بین شو، رهبر این
پژوهش و استادیار بیوشیمی در کالج کشاورزی و علوم زندگی در ویرجینیا تک، مطالعه ما
بینش های مکانیکی جدید به پرسش قدیمی این که چرا محصولات زیتون می توانند ضد دیابت
باشند، ارائه می کند. ما بر این باور هستیم که این شرایط نه تنها با بیوشیمی
عملکردهای ترکیب اُلئوروپین زیتون در ارتباط است، بلکه اثری روی عامه مردم برای
توجه بیشتر به محصولات زیتون در دوره ای که با اپیدمی دیابت مواجه هستیم، دارد.


منبع: پول نیوز

پرداخت صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت الزامی نیست

مدیرکل مالی مخابرات منطقه تهران اعلام کرد صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت صرفاً جنبه تشویقی داشته و پرداخت آن به شرط پرداخت بدهی های دوره ی قبل الزامی نیست.

پرداخت صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت الزامی نیست

پول‌نیوز – صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت صرفاً جنبه تشویقی داشته و پرداخت آن الزامی نیست.

به گزارش گروه بانک و بیمه پول‌نیوز، مدیرکل مالی مخابرات منطقه تهران اعلام کرد صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت صرفاً جنبه تشویقی داشته و پرداخت آن  به شرط پرداخت بدهی های دوره ی قبل  الزامی نیست.

صورت حساب های یک ماهه تلفن ثابت صرفاً جنبه تشویقی داشته و پرداخت آن  به شرط پرداخت بدهی های دوره ی قبل  الزامی نیست.

براساس این گزارش در صورت عدم پرداخت بدهی های قبلی ، آخرین وضعیت بدهی مشترک در سامانه ی Bill و یا پرداخت برخط از طریق سامانه های ۲۰۰۰ و ۱۸۱۸ ،ملاک تسویه حساب خواهد بود .


منبع: پول نیوز