ماجرای دزدیدن دختر ۱۰ ساله با ماشین شاسی بلند

دختر ۱۰ساله که برای خرید نان ازخانه خارج شده بودوازسوی سرنشینان ماشین شاسی بلند ربوده شدبودباتلاش کارآگاهان پلیس آگاهی به خانواده اش تحویل داده شد.تحقیقات درباره انگیزه آدم‌رباها ادامه دارد.

به گزارش مهر، ساعت ۴ عصر ۲۴ شهریورماه، از طریق مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ خبر گمشدن دختری ۱۰ ساله به نام اسماء در محدوده محل سکونتش به کلانتری ۱۶۹ مشیریه اعلام شد که بلافاصله ماموران برای بررسی موضوع در محل حضور یافتند.

با حضور ماموران در محل پدر و مادر اسماء در اظهارات خود گفت: ساعت ۱۵:۳۰ دخترمان را برای خرید نان به نانوائی محل سکونت مان فرستادیم منتظرش ماندیم تا پس از خرید نان به خانه بازگردد اما به خانه بازنگشت. اول فکر کردیم که علت تاخیر به دلیل شلوغی نانوایی است اما وقتی مدتی گذشت نگران شدیم و برادر بزرگترش را به دنبال او فرستادیم برادرش نیز پس از جستجو دقایقی بعد هراسان به خانه بدون اسماء بازگشت. همگی از خانه خارج شدیم و دسته جمعی همه کوچه ها و خیابان های اطراف را در پی او گشتیم اما وی را پیدا نکردیم به همین منظور با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتیم و ماموران کلانتری ۱۶۹ مشیریه را در جریان اتفاق قرار دادیم.

پس از بررسی های مقدماتی و ثبت اظهارات سخنان خانواده اسماء پرونده ای تحت عنوان فقدانی تشکیل و برای سیر مراحل قانونی به مقام قضائی ارجاع شد که بنا به دستور بازپرس شعبه ۴ دادسرای امور جنائی تهران برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

به محض ارجاع پرونده کارآگاهان تحقیقات خود را در جهت پیدایش کودک مفقود شده از سرگرفتند. ماموران در اولین گام از رسیدگی به موضوع با حضور در محل ضمن تحقیقات میدانی دریافتند ساعت ۱۵:۳۰ روز حادثه اسماء برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرده است.در این خصوص یکی از همسایگان خانواده اسماء که شاهد ماجرا بود در تحقیقات محلی به کارآگاهان اظهار داشت:در این  ساعت  اسماء درحالیکه برای خرید نان به سمت نانوائی در حال تردد بود، ناگهان سرنشینان یک دستگاه خودرو ساشی بلند که دو سرنشین آقا و خانم بودند، اقدام به سوار کردن اسماء کرده و به سرعت محل را ترک کردند.

با مشخص شدن نحوه و چگونگی مفقود شدن اسماء، پرونده با موضوع آدم ربائی وارد فاز جدیدی از رسیدگی و با اقدامات ویژه پلیسی آدرس مالک در محدوده ازگل شناسایی و تلاش برای دستگیری آدم رباها از سرگرفته شد. در ادامه درحالیکه کارآگاهان اداره یازدهم سرگرم رسیدگی به پرونده بودند؛ به ماموران کلانتری ۱۶۴ قائم از طریق تماس شهروندان با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تهران بزرگ اطلاع داده می شود که دختر ۱۰ ساله ای در حالیکه کنار پنجره طبقه هشتم یک برج مسکونی در محله ازگل ایستاده با داد و فریاد فراوان از مردم درخواست کمک می کند که بلافاصله کارآگاهان در محل حضور می یابند و با هماهنگی با مقام قضایی دادسرای ناحیه یک تهران آتش نشانی نیز در محل حضور می یابد و با ورود به طبقه هشتم دختر ۱۰ ساله را آزاد می کنند.

در همان تحقیقات اولیه هویت این دختر به نام اسماء ساکن محله مشیریه مشخص شد که با توجه به اظهارات این دختر موضوع به کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران اطلاع داده می شود که ماموران با تائید گفته های فرد آزاد شده «اسماء» موضوع را آدم ربائی عنوان کرده و با حضور در محل اسماء را تحویل گرفته و طی یک صورت جلسه وی را به آغوش خانواده اش برمی گردانند.

در بازبینی محل نگهداری اسماء کارآگاهان مشاهده کردند که متهم یکی از اتاق خواب ها را با دوربین مداربسته تجهیز کرده و درحالیکه دست و پای اسماء را با چسب نواری بسته وی را در این محل نگهداری می کرده است.

در تحقیقات صورت گرفت مشخص شد مالک منزل جوانی حدوداً ۴۰ساله به نام امیررضا است که در حدود ۲ماه قبل با خانم جوانی به نام فتانه ازدواج کرده و در این محل ساکن شده است. همسر نامبرده به دلیل اعتیاد به مواد و وجود اختلاف خانوادگی در زندگی مشترک، وی را ترک و به خانه پدرش مراجعه کرده و امیرحسین نیز به تنهایی زندگی می کند.

در ادامه تحقیقات پلیسی کارآگاهان دریافتند امیرحسین قبل از ازدواج در محله مشیریه تهران ساکن و کارگر بازار  گل بوده و پس از ازدواج ضمن اجاراه یک باب آپارتمان مسکونی در محله ازگل به این مکان اسباب کشی نموده است. با تجمیع اطلاعات بدست آمده و با انجام اقدامات ویژه پلیسی – اطلاعاتی ماموران موفق شدند متهم را روز ۲۶ شهریور ماه در حالیکه با خودروی شاسی بلند خود در یکی از خیابان های محله مشیریه در تردد بود را شناسایی و در اقدامی ضربتی وی را دستگیر و برای تحقیقات فنی به اداره ۱۱ منتقل کنند.

در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد نامبرده با یکی از همسایگان قدیمی خود در منطقه دولاب تهران به نام “احلام” اقدام به ربایش دختر ۱۰ ساله کرده است. که با به دست آمدن آدرس محل سکونتش وی نیز در یک عملیات هماهنگ دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم معاون مبارزه با جرائم جنائی پلیس اگاهی تهران با اعلام پیدا شدن کودک ربوده شده و دستگیری دو فرد آدم ربا به خبرنگار مهر گفت: انگیزه آدم رباها و علت آدم ربائی هنوز به طور کامل مشخص نشده و کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی فاتب هم اکنون سرگرم بررسی موضوع و تحقیق بر روی متهمان برای  واکاوی زوایای پنهان پرونده هستند.


منبع: عصرایران

«پیکان» مُدل جلالی، بنز برانکو را چپ کرد!

یک شوت مرگبار از مرتضی آقاخان برای ثبت اولین شکست قرمزها کفایت می کرد. آنها فصل پیش هم نخستین شکست شان را با نتیجه ۱-۰ مقابل ذوب آهن پذیرفتند. باز هم با یک شلیک کُشنده از احسان پهلوان.

عصرایران؛ احسان محمدی- به روال معمول مربیان و هواداران می گویند «پرسپولیس به
این شکست نیاز داشت» اما خودشان هم می دانند شکست همیشه مثل زهر تلخ است. بخصوص
وقتی هنوز شیرینی پیروزی مقابل الاهلی در لیگ قهرمانان آسیا و شکست استقلال رقیب
سنتی روبروی پارس جنوبی جم زیر دندان شان بود.

یک شوت مرگبار از مرتضی آقاخان برای ثبت اولین شکست قرمزها کفایت می کرد. آنها پارسال هم نخستین شکست شان را با نتیجه ۱-۰ مقابل ذوب آهن پذیرفتند. باز هم با یک شلیک
کُشنده از احسان پهلوان.

قرمزها فصل پیش در هفته سیزدهم شکست خوردند. در دقیقه ۶۵ و در خانه حریف عقب
افتادند و نتوانستند نتیجه را برگردانند، این بار در خانه؛ هفته ششم و در حالیکه بیش از
۸۰ دقیقه فرصت داشتند به گل برسند. اما به نظر می رسید اگر بازی تا همین لحظه هم
ادامه داشت آنها نمی توانستند به این سبک و سیاق به گل برسند. ارسال های پرتعداد،
لو دادن مداوم توپ در یک سوم دفاعی حریف و تلاش برای حرکت انتحاری- انفجاری از خط
دفاعی پیکان که چند لایه بود.

در جدالی که بسیاری دوست داشتند آن را نبرد «پرفسور» خارجی و «آقا معلم» ایرانی لقب دهند، این پیکان بود که با جان سختی سربلند بیرون آمد. تیمی که خودرو برندش بیش از یک دهه است بایگانی شده اما اصرار دارد در تاریخ بماند!

«پیکان» مُدل جلالی، بنز برانکو را چپ کرد!

«تیم بهتر همیشه برنده بازی است؛ باقی حرف ها چرند است». این جمله را جیمی
سیرل سرمربی ناتس کانتی گفته است. آمار نشان می دهد که پرسپولیس تیم برتر بود. برانکو اعتقاد داشت که تیمش خوب بازی نکرده است،
در آن سوی میدان اما مجید جلالی سرخوش از یک پیروزی مقابل تیمی که در این یکی دو
سال سبک بازی اش حتی از تیم ملی هم بیشتر تحسین شده است شاگردانش را مستحق بُرد
دانست. هواداران پرسپولیس می گویند این ضدفوتبال بود و پیکان، اتوبوس مقابل دروازه
اش پارک کرده بود! 

این حرف ها هیچ چیز را عوض نمی کند، نه پارس جنوبی جم را از بالای جدول پائین
می کشد و نه باعث می شود توپ علی علیپور بعد از برخورد به تیرک دروازه به تور بوسه
بزند. قرمزها یک بازی کلیدی را از دست دادند گرچه هنوز شب دراز است و برای قهرمانی در لیگ، قلندر باید بیدار بماند. اما برخی این تردید را وارد کردند که آیا اگر یک تیم به
سبک سیاه جامگان اکبر میثاقیان یا پیکان مجید جلالی روبروی پرسپولیس بازی کند- دفاع فشرده، خط هافبک جنگنده و به هم زننده ریتم بازی حریف و مهاجمانی که در ضدحملات بی رحم باشند- آنها
قادر به برتری و گلزنی هستند یا باید چشم به حوادث بازی داشته باشند؟

«پیکان» مُدل جلالی، بنز برانکو را چپ کرد!

رقیبان پرسپولیس علیرغم این شکست می دانند که آنها هنوز هم بهترین تیم فوتبال
ایران هستند، زیبا بازی می کنند و می توانند حریف را تحت فشار قرار دهند، حالا در
میان چهار تیم برتر آسیا قرار دارند و از این بخت برخوردار هستند که بتوانند فاتح
یک چهارگانه تاریخی شوند. (پرسپولیس سوپرجام ایران را قبل از شروع لیگ بُرد). 

فشار
لیگ قهرمانان آسیا و فشردگی بازی های آسیایی، پرسپولیس را آزار می دهد، آنها این
پنجشنبه باید در اصفهان مقابل سپاهانی قرار بگیرند که شبیه یک اژدهای زرد نیمه جان
است. شاید خون سرخ بتواند آنها را دوباره بیدار کند. شکست پرسپولیس تنور لیگ را داغ تر کرد. همیشه زمین خوردن قهرمان ها، بقیه را به پیروزی امیدوارتر می کند. 

در میان هیاهوی ناکامی پرسپولیس باید دروازه بان جوان پیکان پیام نیازمند و مهران موسوی و حجت حق‌وردی، دو مدافع میانی شان را تحسین کرد. کسانی که کمک کردند تا پیکان حتی اگر تیم برتر نبود، نتیجه بهتر را کسب کند.


منبع: عصرایران

بدل سوارز هم در ایران پیدا شد! (فیلم)

اجتماعی ترین پرندگان را بشناسید (عکس) رئیس جمهور به دانشگاه تهران می رود فرش ایرانی فروید را ببینید (+عکس) شیر شکست‌ ناپذیر (عکس) زن ۱۱۷ ساله جامائیکایی درگذشت (+عکس) گرانترین خودروهای جهان زیر چکش حراج/ تسلط محسوس فراری در خرید و فروش‌ها (+عکس) کابینه عراق مخالف همه پرسی اقلیم کردستان است واکنش رئیس دفتر روحانی به ادعای آمریکا درباره بازدید از سایت نظامی کتابفروشی زیر خاکی در تهران/ ۱۵۰ سال است کتاب می‌فروشیم ماجرای دزدیدن دختر ۱۰ ساله با ماشین شاسی بلند

ظریف برود جلیلی بیاید؟  (۳۲ نظر)

مردم نان ندارند، اینها می‌خواهند به استادیوم بروند  (۲۵ نظر)

با “ترامپ تاجر” می توان مذاکره کرد  (۲۳ نظر)

قلعه نویی فرشته نجات علی منصور می شود؟  (۲۲ نظر)

بی‌گناهان!  (۲۱ نظر)

فشار تحریم ها بر کره شمالی: افزایش قیمت بنزین / بانک های چین، مشتریان کره شمالی را تحویل نمی گیرند  (۱۵ نظر)

آیا روس ها برای حمله به اروپا آماده می شوند؟  (۱۲ نظر)

پای مربی پرسپولیس جا ماند!  (۹ نظر)


منبع: عصرایران

چهار تاثیر بلندی قد بر سلامتی

قد بلند بودن اگرچه از بسیاری جنبه‌ها یک ویژگی‌ مثبت محسوب‌ می‌شود اما مطالعات نشان می‌دهد که این مشخصه می‌تواند اثرات متفاوت بر سلامت جسم داشته باشد.

به گزارش ایسنا، مجله تایم در مطلبی تازه به برخی از تاثیرات بلندی قد بر سلامت بدن اشاره کرده که به شرح زیر است:

ایجاد لخته‌های خونی بیشتر: پزشکان در یک مطالعه به بررسی ارتباط بین قد و ترومبوآمبولی وریدی، سومین عامل اصلی سکته قلبی و مغزی پرداختند. آنها دریافتند مردانی که قد کوتاه‌تری دارند ۶۵ درصد کمتر در معرض ابتلا به ترومبوآمبولی وریدی هستند.

متخصصان معتقدند نیروی جاذبه می‌تواند در این ارتباط تاثیرگذار باشد. از آنجایی که افراد بلند قد به نسبت در پاهای خود رگ‌های بلندتری هم دارند به این ترتیب سطح بیشتری برای شکل‌گیری لخته خون در عروق آنها وجود دارد.

افزایش خطر مرگ ناشی از سرطان: به گفته متخصصان علوم پزشکی به ازای هر ۶.۳۵ سانتی‌متر افزایش قد، خطر مرگ بر اثر سرطان حدود ۴ درصد افزایش پیدا می‌کند. قد بلند بودن ممکن است نشانه تغذیه بیش از حد به خصوص مصرف مقدار بالایی پروتئین حیوانی با میزان کالری بالا باشد.

همچنین نتایج برخی از مطالعات حاکی از آن است که مردان بلند قد و چاق در معرض فزاینده خطر ابتلا به سرطان پروستات هستند. همچنین زنان بلند قد بیشتر احتمال دارد دچار سرطان ملانوم شوند.

افزایش خطر ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی: همچنین نتایج اولیه مطالعات نشان می‌دهد زنان بلند قد و با جثه بزرگتر، نزدیک به سه برابر بیشتر احتمال دارد دچار فیبرپلاسیون هلیزی (شایع‌ترین نوع آریتمی قلبی) شوند.

کاهش خطر بیماری قلبی و دیابت: از سوی دیگر مردان بلند قد کمتر دچار بیماری قلبی و دیابت می‌شوند. نتایج مطالعه اخیر نشان می‌دهد به ازای هر ۶ سانتی‌متر افزایش قد، خطر مرگ بر اثر بیماری قلبی حدود ۶ درصد کاهش می‌یابد. افراد بلند قد دارای ریه‌های بزرگتر و عضله قلب قوی‌تر هستند که می‌تواند تا حدودی این تاثیر مثبت را توجیه کند.


منبع: عصرایران

کتابفروشی زیر خاکی در تهران/ ۱۵۰ سال است کتاب می‌فروشیم

کتابفروشی اسلامیه، یک مغازه پیر و خسته در خیابان ۱۵ خرداد است. این مکان ۱۵۰ سال است که چراغش را برای مشتری های کتابخوان خودش روشن نگهداشته است.

به گزارش مهر، خاصیت زمان، گذشتن و به جا گذاشتن است. قطاری که با مسافرانش ایستگاه به ایستگاه گذر می‌کند و با هر بار رفتن از یک نسل خاطره  باقی می‌گذارد ؛ اما نکته اینجاست که همیشه آدم‌ها، اتفاقات و مکان‌هایی هست که انگار از قطار زمان و نسل خودشان جا می‌مانند تا آدم‌های دیگر را با هر بار نگاه کردن، پرت کنند به سالیان گذشته تا از روزگار و نسلی برای شما حرف بزنند که قطار زمانشان مدت‌هاست از ایستگاه حال رد شده و به گذشته رسیده است. کتابفروشی اسلامیه یکی از همین جامانده هاست. انتشارات و مغازه‌ای که حالا در راسته خیابان ۱۵خرداد و بازار تهران جا خوش کرده است؛ محلی در پایتخت که به راحتی می‌توان به آن لقب قدیمی‌ترین کتابفروشی شهر را داد.

کتابفروشی زیر خاکی در تهران/ 150 سال است کتاب می‌فروشیم

۱۵۰ سال است کتاب می‌فروشیم

صبح روز چهارشنبه حوالی ساعت ۹ خودمان را به خیابان ۱۵ خرداد رسانده‌ایم. خیابانی که به واسطه بازار پر از رفت و آمد و جنبش مردمی است که یا کاسب‌اند یا خریدار. آدرسمان  برای پیدا کردن کتابفروشی، نشان  از بازار آهنگران می‌دهد. درست باید نبش بازار آهنگران و بر خیابان ۱۵ خرداد ما بین همه مغازه‌های رنگ به رنگ یکی از پیرترین مغازه‌های شهر را پیدا کنیم. مغازه‌ای که با گذشت سال‌های طولانی و به رغم همه کسادی‌های بازار همچنان خودش را سرپا نگهداشته و صاحبانش نگذاشتند تا چراغش خاموش شود. یک مغازه که به اندازه ۱۵۰ سال از آدم‌ها و مشتری‌هایش خاطره دارد و به چشم خودش گذر تهران قدیم به جدید را به چشم دیده است. پیدا کردن کتابفروشی اسلامیه کار چندان دشواری نیست برای همین زود راهمان را پیاده می‌کنیم. وقتی به آنجا می‌رسیم.  سید جلال کتابچی؛ صاحب کتابفروشی است اهالی مغازه می‌گویند برای آمدنش  باید مدتی را صبر کنیم. کتابفروشی که وقتی در آن پا می‌گذارید هیچ رد و نشانی از کتابفروشی ها فعلی پیدا نمی‌کنید چون پر از قفسه‌هایی است که درون خود نسخه‌های قدیمی و چاپ‌های سنگی کتاب‌های مذهبی ، نسخه‌های تعزیه و داستان‌های قدیمی  را جا داده. کتاب‌هایی که انگار منتظر مشتریانی هستند که از گذشته بیایند، خاکشان را بگیرند و دوباره آن‌ها را ورق بزنند.

پدربزرگم کتاب‌ها را از هند به ایران می‌آورد  

دلمان می‌خواهد سید جلال کتابچی که اهالی کتابفروشی او را حاجی صدا می‌زنند برایمان از حجره‌اش بگوید مغازه‌ای که حالا نسل به نسل حکم شغل آبا و اجدادی‌اش را پیدا کرده است. مغازه‌ای که دنباله قدمتش برای یک و نیم قرن پیش است. اتفاقی که به واسطه کسب کار و جد او در شیراز کلید زده شد.«پدر پدر بزرگ من  در شیراز زندگی می‌کرد. او را سید محمدعلی شیرازی صدا می‌زدند. کتاب‌ها آن زمان در ایران چاپ نمی‌شد و از بمبئی هندوستان به‌وسیله کشتی به بندرعباس می‌آمد و ازآنجا به شیراز منتقل می‌شد؛ چون شیراز آن موقع مهد علم، فرهنگ و کتاب بود تا جایی که بعد از شیراز در شهرهای دیگر مثل اصفهان و مشهد پخش می‌شد.کتاب‌هایی که هم به زبان فارسی و هم به زبان اردو بودند.» آقای کتابچی می‌گوید اسم اسلامیه هم از همین کتاب‌ها گرفته شد چون بیشتر این کتب در حوزه تاریخی و مذهبی بودند.

۱۳۰ سال پیش در خیابان باب همان بودیم

 اما پس از چندی کار در شیراز،  سید محمدعلی شیرازی جد آقای کتابچی تصمیم می‌گیرد که کارش را به پایتخت انتقال دهد و کتابفروشی اسلامیه را در تهران راه بیندازد. « بعد از مدتی پدربزرگ ما جلای وطن می‌کند به تهران می‌آید و در تیمچه کتابفروش ها  با چند نفر دیگر حجره‌ای می‌گیرند و کارشان را به راه می‌اندازند، چند سال بعد که ایشان فوت می‌کند  پدر من به عنوان بزرگترین پسر ایشان به خیابان باب همایون می‌آیند؛ ولی پس از چندی در زمان رضا شاه به خاطر ساختن وزارت دارایی دستور می‌دهند که مغازه‌های آنجا تخریب شود تا اینکه بعد از مدتی شهرداری دستور خرابی این محل(کنونی) را می‌دهد تا اینجا را خیابان و بازار کنند. پدر ما هم اینجا را که یک خانه بوده می‌خرد، خرابش می‌کند و به مغازه تبدیل می‌کند. از آن موقع تا الآن ۱۲۰ سالی می‌شود که کتابفروشی ما در همین‌جا مستقر است.»

کتابفروشی زیر خاکی در تهران/ 150 سال است کتاب می‌فروشیم
جوانان خط کتاب‌های ما را نمی‌توانند بخوانند

این کتابفروشی علاوه بر فروش در زمینه چاپ کتاب نیز به فعالیت مشغول بوده است؛ مثل کتاب‌هایی در حوزه شعر و حقوق، کتاب‌هایی که در زمینه چاپ و خط قدیمی هستند و باعث شده‌اند تا  مشتری‌های حال حاضر آن‌ها مراجعه‌کننده‌های قدیمی باشند و جوان‌ترها کمتر پایشان به این کتابفروشی باز شود.« در حال حاضر بازار کتاب برای ما چندان رونقی ندارد. مشتری‌هایی هم که فعلاً  داریم آدم‌هایی قدیمی و سن و سال دارند. وگرنه جوان‌هایی که می‌آیند اینجا یک نگاهی می‌کنند و می‌روند. چون این کتاب‌ها چاپ سنگی است و خطش به‌گونه‌ای است که برای آن‌ها چندان خوانا به نظر نمی‌رسد.»

این خیابان قبلاً پر از کتابفروشی بود

تقریباً همه تهرانی‌ها راسته کتابفروشی مای شهرها را در خیابان انقلاب پیدا می‌کنند، اما کتابفروشی اسلامیه درست در دل خیابان ۱۵ خرداد است جایی که بیشتر از اینکه حال و هوایی فرهنگی داشته باشد یک مکان کاملاً تجاری است. برای همین هم وقتی از آقای کتابچی درباره این سؤال می‌کنیم که با وجود موقعیت مکانی مغازه و انتشاراتش اینجا چه طور سرپا مانده است در جوابمان این طور می‌گوید:« به قول یک بنده خدایی  از آنجایی که وضع و اوضاع کتابخوانی رو به راه نیست اوضاع کتابفروشی ما هم روز به روز در حال افول است و نبض‌های آخرش را می‌زند. درباره  موقعیت جغرافیایی اینجا هم باید بگویم، اینجایی که ما هستیم قبلاً یک محیط فرهنگی بود و بیش از۱۰کتابفروشی اطراف ما وجود داشت؛ ولی به مرور زمان یکی یکی بسته شد. بعضی به طور کل از این کار کنار کشیدند و برخی هم رفتند خیابان انقلاب، جمهوری…. فعلاً ما اینجا تنها مانده‌ایم.»

کتابفروشی زیر خاکی در تهران/ 150 سال است کتاب می‌فروشیم

این کتابفروشی برایم یادگاری است

جالب اینجاست که با همه این اوضاع غیر مطلوب در بازار کتابفروشی سید جلال کتابچی می‌گوید همچنان می‌خواهد چراغ این مغازه را روشن نگهداری چون کتابفروشی اسلامیه این روزها بیشتر از اینکه برایش حکم محلی برای کسب درآمد باشد یک یادگاری است، یادگاری‌ای که نسل به نسل به او رسیده است.«من خودم فرزند ندارم ولی دو برادرزاده دارم که هر دو مهندس هستند و در حال حاضر در این مغازه با ما همکاری می‌کنند شاید برای بعد از من.»


منبع: عصرایران

اپلیکیشن هوشمند ساز سرویس مدارس رونمایی شد

برنامه کاربردی و فوق العاده قابل در گوشی های هوشمند برای استفاده ه پدر و مادر هایی که بچه مدرسه ای دارند رونمایی و عرضه شد.با تیکو، خانواده ها دیگر نگران بچه ها نباشند.

به دلیل اتفاقات ناگوار و اخباری که در رسانه ها درباره کودکان منتشر می شود، همواره رفت و آمد کودکان به مدرسه یکی از دغدغه های مهم و چالشی خانواده ها بوده و هست به همین دلیل عده ای تصمیم گرفتند تا نسبت به رفع این دغدغه اقدام کنند.

به گزارش نرم افزار تیکو، نرم افزاری همانند نرم افزارهای خدمات خودرویی است که با آن خانواده ها می توانند از محل دقیق سرویس مدرسه، زمان رسیدن سرویس به منزل، زمان رسیدن سرویس به مدرسه مطلع شوند و یا  اقدام به ارسال و دریافت پیغام با راننده سرویس کنند.

از سوی دیگر مدارس نیز می توانند از محل دقیق سرویس مدارس و دانش آموزان و همچنین نحوه سرویس دهی سرویس مدرسه مطلع شوند و راننده ها نیز با استفاده از تکنولوژی روز دنیا از محل دانش آموزان و منازل و مسیرهای آن مطلع شوند.

این برنامه کاربردی و فوق العاده برای پدرمادر هایی است که بچه مدرسه ای دارند و با استفاده از #تیکو از موقعیت سرویس مدرسه فرزندان خود با خبر شوید.

برای دانلود این برنامه فوق العاده اینجا را کلیک کنید.


منبع: عصرایران

واکنش رئیس دفتر روحانی به ادعای آمریکا درباره بازدید از سایت نظامی

رئیس دفتر رئیس جمهور در واکنش به ادعای آمریکا مبنی بر بازدید از سایت نظامی مطابق با برجام گفت: دولت جدید آمریکا فرصت مطالعه کردن سند برجام را نداشته است.

محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور در گفتگو با خبرنگار مهر، در واکنش به اظهارات دولت آمریکا مبنی بر اینکه تفاوتی میان بازدید از سایت های هسته ای و نظامی نیست، گفت: به نظر من در برجام همه چیز روشن هست و همه مراحل طی شده است.

وی تاکید کرد: دولت جدید آمریکا فرصت مطالعه کردن سند برجام را نداشته و از همکاری میان ایران و آژانس در این سه چهار سال گذشته مطلع نیست لذا حرف های عجیبی می زند.

رئیس دفتر رئیس جمهور تصریح کرد: البته حرف های عجیب ترامپ فقط هم در مورد ایران نیست و حتی در مورد خود آمریکا هم حرف های عجیب می زند.

به گزارش مهر، به دنبال اظهارات نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد مبنی بر اینکه در برجام تفاوتی میان بازدید از سایت هسته ای و نظامی قائل نشده است، آمانو مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم روز پنجشنبه این ادعا را تائید کرد.

آمریکایی ها قصد دارند موضوعات غیرهسته ای را وارد موضوعات هسته ای کنند تا بتوانند فوائد برجام را برای ایران به حداقل برسانند. امروز آمریکایی ها خیالشان راحت است که ایران به تعهدات اولیه خود پایبند بوده و از سوی دیگر راستی آزمایی انجام  می گیرد. بر اساس همین راستی آزمایی تاکنون ۸ بار آمانو و به دنبال آن ۳ بار ترامپ مجبور شده است پایبندی ایران به برجام را تائید کند و دستور به تعلیق تحریم ها دهد؛ اما به موازات آن کنگره آمریکا تحریم ها جدیدی به بهانه حقوق بشری و فعالیت های موشکی علیه ایران اعمال می کند  و به دنبال  گسترش تحریم ها به منظور بازگشت ایران به سال ۹۱ یعنی قبل از برجام است.

در کنار سیاست های تحریمی،  آمریکا همچنین با طرح موضوعات و درخواست‌هایی غیرمعقول مانند بازدید از مراکز نظامی تلاش می‌کند تا ایران را با فشار به سمتی سوق دهد که از برجام خارج شود. همچنانکه بالاخره مدیرکل آژانس بین المللی انرژی هسته ای نیز در تائید اظهارات نیکی هیلی مدعی شد که در برجام فرقی میان بازرسی از سایت های هسته ای با دیگر سایت ها نیست


منبع: عصرایران

رئیس جمهور به دانشگاه تهران می رود

سرپرست وزارت علوم با تاکید بر اینکه حضور رییس‌جمهور برای شرکت در مراسم آغاز سال تحصیلی جدید در دانشگاه تهران قطعی است، گفت: زمان حضور ایشان بعد از تعطیلات تاسوعا و عاشورا می‌باشد.

دکتر ضیاء هاشمی در گفت‌وگو با ایسنا با اعلام این مطلب، اظهار کرد: دانشگاه تهران از رییس‌جمهور برای شرکت در مراسم آغاز سال تحصیلی جدید دعوت نموده و وزارت علوم نیز این پیگیری‌های لازم را انجام داده است. بنابراین حضور ایشان در برنامه امسال بازگشایی دانشگاه‌های تهران قطعی می‌باشد.

وی تصریح کرد: در حال حاضر رییس‌جمهور برای شرکت در اجلاس سازمان ملل به آمریکا سفر کرده‌اند که بعد از بازگشت از این سفر برنامه آغاز سال تحصیلی مدارس هفته آینده با حضور ایشان برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

فرش ایرانی فروید را ببینید (+عکس)

زیگموند فروید در اتاق خود یک فرش ایرانی داشت که دیدن آن خالی از لطف نیست. .

به گزارش  باشگاه خبرنگاران، زیگموند فروید شخص بسیار مهمی در زمینه روانشناسی به حساب می‌آید چرا که متخصص مغز و اعصاب بود و علم روانکاوی را پایه‌گذاری کرد. این فرد در زمینه روان انسان کارهای زیادی انجام داد و در کنار خود به فرش ایرانی هم علاقه داشت.

زیگموند فروید تا قبل از ابداع روانکاوى، براى درمان بیماران از هیپنوتیزم استفاده می‌‌کرد و برای این منظور، یک تخت داشت که بر روی آن یک قالیچه اصیل ایرانی انداخته بود.

فرش ایرانی فروید را ببینید (+عکس) 


منبع: عصرایران

اجتماعی ترین پرندگان را بشناسید (عکس)

اجتماعی ترین پرندگان لانه‌هایی دارند که هزاران پرنده دیگر در آن جا می‌شوند.

پرندگان حیوانات جالبی هستند که زندگی آن‌‌ها موضوع مطالعه و بررسی بسیاری از محققان شده است. در بین پرندگان، پرنده‌هایی هم وجود دارند که اخلاقی اجتماعی دارند و باید در کنار هم زندگی کنند.

پرندگان نساج بسیار اجتماعی هستند و آشیانه آن‌ها به دلیل بزرگ بودن خود بسیار مشهور است. آشیانه‌ای که می‌تواند چندین نسل از هزاران پرنده را در خود جای دهند.

اجتماعی ترین پرندگان را بشناسید (عکس)


منبع: عصرایران

شیرى: ترسى از پرسپولیس نداشتیم

ورزش سه: مهدی شیری در مورد پیروزى تیمش مقابل پرسپولیس در دیدار روز گذشته گفت: پرسپولیس همیشه تیم بزرگی بوده است و می‌دانستیم کار سختی مقابل این تیم داریم؛ ولی نقاط ضعف و قوت این تیم را آنالیز کرده بودیم و با شناخت کافی وارد زمین شدیم و می‌دانستیم چه می‌خواهیم و خدا را شکر که دست پر از بازی خارج شدیم و ۳ امتیاز را بدست آوردیم.

وی در مورد اینکه با توجه به شرایط پرسپولیس نگران نتیجه این بازى بودند یا خیر گفت: همانطور که گفتم پرسپولیس تیم بزرگی است و نگرانی ما بابت چند بازیکن جوان‌مان بود که تجربه بازی در چنین شرایطی را نداشتند؛ ولی بازیکنان با تجربه تیم با راهنمایی آنها این مشکل را برطرف کردند و تک تک نفرات بازی خوبی به نمایش گذاشتیم تا در نهایت نتیجه بگیریم.

مدافع پیکان در ادامه تاکید کرد: ما در این بازی به شدت باهوش عمل کردیم و توانستیم حریف را کنترل کنیم تا از گل زده‌ مان به خوبی دفاع کنیم. در بازی‌های این چنینی بیش از تاکتیک تیمی و فردی، تمرکز مهم است که ما به خوبی در این مورد موفق عمل کردیم.

شیری در مورد بهبود شرایط پیکان با این نتیجه هم گفت: ما به خاطر شرایطمان در جدول و نتایج دیدارهای قبل تحت فشار بودیم؛ ولی با این پیروزی تا حد زیادی از این فشار خارج شدیم و در بازی‌های بعدی با آرامش به مصاف حریفان می‌رویم. نباید در باد این پیروزی بخوابیم و در شادی این برد غرق شویم و باید خودمان را آماده بازی با نفت کنیم تا با پیروزی در این دیدار کم کم تبدیل به همان پیکانی شویم که همه باید به آن احترام بگذارند.

وی در مورد بازی دو بازیکن سابق پیکان در ترکیب پرسپولیس گفت: منشا و سیامک نعمتی از دوستان خوب من هستند و فصل گذشته کمک زیادی به ما کردند و در حال حاضر به پرسپولیس رفتند. کار سختی در این تیم دارند و برایشان آرزوی موفقیت می‌کنم.

مدافع پیکان در پایان عنوان کرد: من مدت‌هاست به دنبال روزنه‌ای هستم که به تیم ملی برسم و امیدوارم بازی‌های این چنینی که ما را در کانون توجه قرار می‌دهد، باعث شود دیده شویم و روزنه‌ای برای رسیدن به تیم ملی باشد.


منبع: برترینها

گفت و گوی تب آلود با «امیر غفور»، آقای متفاوت والیبال

روزنامه آسمان آبی – سعیده فتحی: آخرین روز تمرین تیم ملی والیبال برای اعزام به جام قهرمانان بزرگ جهان، درها روی اصحاب رسانه باز شد. تمرین صبح طبق معمول همیشه میزبان وزنه هایی است که روی دستان والیبالی ها بالا می رود و خبری از توپ و تور نیست. می گویند چند نفر از بازیکن ها سرما خورده اند آن هم از آن سرماخوردگی های شدید! خودگویه می کنم: «پس پشت خط زن کجاست؟» انگار او هم غایب است و حال مساعدی ندارد. با این حال وقتی به دفتر روزنامه می آیم، نمی توان جویای احوال او نشوم. زیاد اهل جواب دادن به تلفن نیست و از هر ۱۰ تماس، یکی را جواب می دهد.

چهره اش را که در تب می سوزد، در ذهنم نقش می بندد و گوی تلفن همراهی که کنار تختش به حالت بی صدا رها شده است. تصویر در ذهنم محو می شود و دستم ناخواسته روی شماره گیر تلفن می لغزد. چند بوق ممتد و بعد صدایی مردانه و گرفته…: «بفرمایید!» درنگ می کنم تا صدایش در گوشم حلاجی شود. خودش است. بیش از این منتظرش نمی گذارم: «به به! از قدیم گفته اند در ناامیدی جای بسی امید است»… و شلیک خنده اش… می پرسد: «چطور؟» می گویم: «چه عجب! بالاخره تلفنت را جواب دادی!» و جواب می دهد: «برای این که همیشه روزنه امیدی باشد.» و باز هم می خندد.

 گفت و گوی تب آلود با آقای متفاوت والیبال

جویای حوالش می شوم. سرفه ای می کند و می گوید: «از صدایم مشخص نیست؟» این بار نوبت خنده من است: «نه کاملا معلوم است که بد سرما خورده ای. عجب صدایی…» خنده و سرفه اش در هم می پیچید: «صدا را بی خیال! این که با این حال باید چند ساعت در پرواز باشیم تا به ژاپن برسیم عذاب آور است.» برایش آروزی سلامتی می کنم. امیر غفور با وجود ناخوشی اش، به سوال هایم پاسخ می دهد…

در روزهای گذشته با یک سوال مشترک از سوی هواداران والیبال مواجه شدم و آن هم این که چرا امیر غفور در فضای مجازی فعالیتی ندارد؟ چند نفر پیام فرستادند که صفحه اصلی غفور در اینستاگرام کدام است؟ اما جالب این جاست که این ستاره والیبال برعکس اکثر سلبریتی ها علاقه ای به فعالیت در فضای مجازی ندارد و هیچ صفحه ای هم ندارد چه در اینستاگرام و چه در فیسبوک! این شاید برای خیلی ها عجیب باشد. اما غفور این متفاوت بودن را دوست دارد و می گوید می خواهد از حاشیه دور بماند. دلش می خواهد تمام فکر و ذهنش روی تمرین و مسابقه باشد. این که امیر تاا لان توانسته جلوی خود را بگیرد و وسوسه نشده، اتفاق خوبی است و قابل تحسین.

برعکس بسیاری از سلبریتی ها که دوست دارند هر روز در صدر اخبار باشند و مدام مصاحبه می کنند، امیر زیاد اهل مصاحبه کردن نیست و اگر در گوگل بگردید به ندرت می توانید مصاحبه ای از این بازیکن پیدا کنید. وقتی از او می پرسم چرا زیاد مصاحبه نمی کنی، جواب می دهد: «شنیدید می گویند؛ تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.»

او صحبت را تا حدی می پسندد و اعتقاد دارد اگر یک ورزشکار ملی هر روز مصاحبه کند، چه حرف تازه ای برای گفتن دارد؟ حرفش هم منطقی است و از جمله آدم هایی است که اعتقاد دارد باید کارهایش را آهسته، اما پیوسته انجام دهد.

امیر غفور را به چند طریق می توان معرفی کرد؛ جوان خوش تیپ، خوش پوش، خنده رو، بلندبالا و کمی احساساتی که به وقتش جدی است و وقتی ناراحت است، باید از او دوری کرد تا حالش دوباره سر جایش برگردد؛ او مرد شماره ۱۰ تیم ملی است که توانست در مدت زمان کوتاهی به یک ستاره جهانی تبدیل شود، در ردیف بهترین های والیبال جهان قرار بگیرد و در لیگ جهانی جزو امتیازآورترین بازیکنان شناخته شود. وقتی از او می پرسی اهل کجایی، جواب می دهد: «اهل کاشانم، روزگارم بد نیست، تکه نانی دارم، خرده هوشی…» این نشان از آن است که غفور باز هم روحیه ای تقریبا برعکس دیگر ستاره ها دارد و از سهراب سپهری، شعر و کتابخوانی را به ارث برده است.

 گفت و گوی تب آلود با آقای متفاوت والیبال
خلاصه این که این تفاوت ها باعث شد تا باب گفت و گوی ما با ملی پوش کم صحبت، اما خوش اخلاق والیبال کشورمان باز شود؛ همانی که دست محکمی دارد و چنان به توپ شلاق می زند که هیچ  کس نمی تواند مانعی برای اصابت آن به زمین شود. سیلی زدن او به توپ معروف است.

امیر اول از فضای مجازی شروع کنیم، چون در این مدت اخیر خیلی از هوادارها از من پرسیده اند چرا غفور در فضای مجازی نیست یا این که صفحه اصلی امیر غفور کدام است! چرا در فضای مجازی نیستی؟

به دلیل این که حاشیه کمتر باشد، هیچ یک از این صفحه ها برای من نیست و هیچ گونه فعالیتی در فضای مجازی ندارم.

کمی عجیب است، حداقل ۹۰ درصد آدم های معروف در اینستاگرام فعال هستند، چطور تو علاقه ای نداری؟ در این مدت وسوسه هم نشدی؟

نه، من خوشم نمی آید که توی چشم باشم و همه کارهایی که می کنم را با بقیه به اشتراک بگذارم. کار من والیبال بازی کردن است و انرژی خودم را آن جا می گذارم و بقیه وقتم را هم ترجیح می دهم استراحت کنم و به کارهای شخصی ام بپردازم.

اما هوادارانت دوست دارند تو را دنبال کرده و در جریان کارهایت قرار بگیرند.

مردم واقعا همیشه به من لطف داشتند و من هم دوست شان دارم و همیشه سعی می کنم در کنار آن ها باشم، عکس بیندازم و برای شان وقت می گذارم، ولی علاقه ای به فضای مجازی ندارم و این هم شاید تفاوت من با بقیه است. (می خندد)

اهل مصاحبه کردن هم نیستی؟

بله، چندان دوست ندارم. به نظرم کسانی که هر روز صحبت می کنند، حرف جدیدی برای گفتن ندارند. اعتقاد دارم همیشه باید آهسته، اما پیوسته حرکت کنم و سعی می کنم در همه جوانب زندگی این گونه باشم.

خب برسیم به تیم ملی، شرایط تیم چگونه است؟

خدار ا شکر رفته رفته از اول تابستان هر چی جلوتر رفتیم، هم از بار مصدومیت ها کم شد و هم به لحاظ بدنی به آمادگی بهتری دست یافتیم. الان چهار پنج تا از بچه ها سرما خورده ایم وگرنه مشکل خاصی نیست و برای مسابقات آماده هستیم.

گفت و گوی تب آلود با آقای متفاوت والیبال

ارزیابی ات از سطح مسابقات چیست؟

مشخص است که سطح رقابت ها بالا خواهدبود. با وجود تیم هایی که همه به قدرت آن ها ایمان داریم، مجبوریم بهترین بازی مان را ارائه دهیم و تمام قدرت خود را به کار می گیریم تا یک نتیجه خوب به دست آوریم.

ایتالیا، فرانسه، آمریکا، برزیل و ژاپن با حریفان قدرتمندی باید رو به رو شوید.

بله، این ها تیم هایی هستند که در قاره های خود قهرمان شدند و با اوج آمادگی در مسابقات حاضر می شوند. برای آن ها نتیجه گیری در این بازی ها مهم است و برای ما هم البته اهمیت دارد و دوست داریم این تابستان را با بازی ها و نتایج خوب به پایان برسانیم، مطمئنا اگر بتوانیم با همین روند تمرینی که داشتیم در مسابقات شرکت کنیم می توانیم موفقیت خوبی را به دست آوریم.

دوره قبل چهارم شدید، این دوره فکر می کنید چه عنوانی را به دست آورید؟

پیش بینی خیلی سخت است، بستگی به این دارد که ما چگونه بازی کنیم. اگر بتوانیم خوب ظاهر شویم و روند صعودی که داریم را حفظ کنیم، ان شاءالله نتیجه بهتری از دوره قبل کسب خواهیم کرد، اما به هرحال بازی است و نمی توان از الان قطعی حرفی زد.

رقابت های انتخابی جهان در اردبیل چطور بود؟

همه چیز خوب بود و فقط آدم غبطه می خورد که چرا این شهر با این امکانات و تماشاچی نباید در لیگ برتر تیم داری کند. امیدوارم اردبیلی ها در سال های آینده در لیگ برتر تیم داری کنند. این حق آن هاست و باید مسئولان حمایت کنند.

گفت و گوی تب آلود با آقای متفاوت والیبال

امسال شهرام محمودی، غایب بود و کار تو هم به مراتب بیشتر شد؛ این شرایط برایت سخت نبود؟

واقعیتش برای من لیگ جهانی خیلی سخت گذشت و مصدومیت اذیتم کرد. با آن وضعیت پایم مجبور بودم بازی کنم و این برایم خیلی سخت بود، اما هرچه جلوتر رفتیم، درد پایم بهتر شد و به شرایط عادی تمرین برگشتم. فقط آن اوایل خیلی اذیت شدم، مصدومیت بدی داشتم؛ البته هنوز که هنوز است مچ پای چپم بزرگ تر از پای راستم است و هنوز درد با من است، اماب اید بازی کنم. ان شاءالله از این مصدومیت ها برای هیچ ورزشکاری پیش نیاید.

امیر غفور خیلی مصدوم می شود، دلیل آن چیست؟

به هر حال اتفاق است و نمی شود جلوی آن را گرفت. وقتی پبری برای دفاع و یکی بیاید زیر پایت، نمی توانی کاری کنی. حالا این که بگویند بدنش آماده نبود و… درست نیست. به هر حال ما پشت خط زن ها همواره در معرض مصدومیت هستیم، به ویژه از ناحیه کتف به مشکل بر می خوریم. این هم طبیعت ورزش قهرمانی و حرفه ای است.

قهرمانی نوجوانان در جهان را چطور دیدی؟

هرچقدر پشتوانه بهترین داشته باشیم، می توانیم در آینده تیم ملی قوی تری را راهی مسابقات کنیم. این که نوجوانان، قهرمان جهان شدند قدم بزرگی بود، اما بعضی می خواستند کار آن ها را کوچک نشان دهند که این کار درست نبود و باید قبول کنیم واقعا کار این بچه ها بزرگ بود.

به عنوان بزرگ تر چه نصیحتی برای این نوجوانان داری؟

امیدوارم بچه ها اول از همه خودشان مراقب خودشان باشند و فرم آمادگی خود را حفظ و بهتر کنند. آن ها حالا حالاها باید یاد بگیرند و فکر نکنند با این قهرمانی دیگر همه چیز تمام شد. آنها اول راه هستند و باید تجربه کسب کنند. امیدوارم از آن ها حمایت شود تا به تیم ملی بزرگسالان برسند.

گفت و گوی تب آلود با آقای متفاوت والیبال

قرار است نوجوانان در قالب یک تیم در لیگ برتر حضور یابند، این را چطور ارزیابی می کنی؟

این اتفاق هم حسن دارد و هم عیب. حسنش این است که با این سن کم، در لیگ برتر حضور می یابند و می توانند تجربه خوبی کسب کنند. مطمئنا در شرایط مسابقه خیلی چیزها یاد می گیرند که در تمرین به دست نمی آید، اما عیب این است چون بازیکن باتجربه ای همراه این تیم نیست، امکان دارد نتیجه نگرفتن در روحیه آن ها تاثیر بگذارد، از کیفیت آن ها کم کند و سرخورده شوند.

به نظرم اگر می شد در کنار یکسری بازیکن باتجربه تر بازی کنند و چند تا برد هم قاطی آن به دست آورند، بهتر بود. به هر حال آن ها برای لیگ ضعیف هستند، اما تجربه خوبی خواهدشد و به درد سال های آینده آن ها می خورد.

فرهاد سال افزون هم قصد دارد در ژاپن خداحافظی کند؛ به نظرت تصمیم درستی گرفته است؟

آقا فرهاد بزرگ تر ماست و خودش بهتر از هر کسی صلاح کار را می داند. او بازیکن بسیار بااخلاق و از نظر فنی خوب است. به هر حال، بعد از آن مصدومیت سختی که در کتف داشت توانست دوباره برگردد و این برای همه ما درس بود که باید برای ریده به هدف مان سخت کوش باشیم. به نظر من خداحافظی به موقعی داشت آن هم به دلیل این که شکست را قبول نکرد، تمرین کرد و دوباره به تیم ملی بازگشت و حالا در اوج می خواهد خداحافظی کند. من برایش آرزوی موفقیت دارم.

کارکردن با ایگو کولاکوویج چطور است؟

ایگور بسیار مربی باشخصیت و بادانشی است. در کنار این مربی، تمرین کردن خیلی به ما روحیه و اعتماد به نفس می دهد و نکات زیادی از او یاد گرفتیم. به هر حال در رده های ملی همیشه کارنامه درخشانی داشته و ان شاءالله ما هم کنار او بتوانیم به نتایج خوبی دست یابیم.

و این که سال آینده هم با پیکان در لیگ برتر خواهی بود؟

(می خندد) درباره لیگ برتر ان شاءالله بعد از مسابقات ژاپن مفصل با هم حرف خواهیم زد. الان فقط فکر و ذهنم درگیر بازی هاست و بعد از آن تصمیم خواهم گرفت.


منبع: برترینها

حکایت پر قصه و رنگارنگ «اکبر گلپایگانی»

وارد خانه‌اش که می‌شویم، جمعی از جوانان گِردش حلقه زده‌اند و او مشغول ذکر خاطرات گذشته با آن‌هاست. از دور ایستاده‌ایم تا سخنش به سرانجام برسد و سپس برای سلام جلو برویم. در آن وقفه کوتاه در میان نفرات، همسر مرحوم فرهنگ شریف نیز دیده می‌شود.

مدعیان موسیقی اصیل دلسوز جوانان نیستند 

گلپا سخن می‌گوید و دیگران با اشتیاق فراوان گوش می‌دهند. تصویر قدری غیرواقعی می‌شود؛ گویی در ‌یک لحظه وارد عصری می‌شویم، که صدای بنان، فاخته و گلپا شنیده می‌شود؛ به‌خصوص آنکه تا چشم کار می‌کند، بر در و دیوار خانه اعیانی گلپایگانی پُر است از عکس‌هایی که یادآور خاطرات دور ایران است؛ عکس‌هایی از جوانی‌هایش و همکاران و دوستانش که اکنون اکثر آن‌ها در سینه خاک آرمیده‌اند. همه این‌ها حاصل چند دقیقه تحمل و تامل در خانه مردی است که بخشی از خاطره‌بازی‌ها و شاید عشق‌بازی‌های گذشتگان ما با او گره خورده است؛ نقشی و خطی از تاریخ زنده موسیقی ایران.

گلپا از آن‌دست خوانندگان، یا بهتر است بگویم هنرمندانی است که خود مبدع و خالق اثر است؛ یعنی علاوه بر اجرای صرف، خلاقیت و نوآوری‌هایش وجه تمایز او از سایر هنرمندانی است که فقط قادر به اجرای خوب بوده‌اند. همچنین دلیل اهمیت سرشار این خواننده به پیشگام بودنش در عرصه موسیقی بازمی‌گردد، چنانچه محمدرضا شجریان در وصف او می‌گوید: «هنگامی که نوجوانی ۱۷ساله بودم، صدای آقای گلپایگانی را از رادیو می‌شنیدم و آواز او باعث شد تا به موسیقی علاقه‌مند شوم».

یا آنکه مرحوم لطفی در خاطرات خود می‌گوید: «وقتی صدای گلپایگانی از رادیو پخش می‌شد، مردم دکان‌های خود را می‌بستند تا صدای او را در منزل و از رادیو بشنوند». پس گلپا نه‌فقط یک‌خواننده،که ایجادکننده جریانی مهم در موسیقی ایران است. هرچند بی‌تردید او نیز به حقش نرسید و سال‌های متمادی از فعالیت محروم بود.او با درد بسیار از روزهای بی‌صدایی‌اش می‌گوید؛ روزهایی که بر گلپا و هنرمندان دیگر سخت گذشت. شاید تحمل چنین رنج‌هایی باعث شد تا دیدگاه او به بعضی از همکارانش مثبت نباشد؛ همکارانی که خود نیز از بزرگان موسیقی ایرانند. گلپا که زندگی‌اش را وقف جوانان می‌داند، باور دارد که پس از انقلاب، بعضی از هنرمندان جوانان را نادیده گرفتند.

فارغ از تایید یا تکذیب نگرش این خواننده بزرگ، می‌توان به صراحت تایید کرد که اگر فضای هنری بر دلدادگان هنر مسدود نمی‌شد، هیچ‌گاه چنین گلایه‌هایی پدید نمی‌آمد. درددل‌هایی که ناشی از بیش از سی‌سال بی‌صدایی است. اکبر گلپایگانی، در یکی از روزهای تیرماه ۱۳۹۶، در گفت‌وگویی مفصل پای سوالات ما نشست و از دغدغه‌های دیروز و امروزش گفت.همچنین از سینماگر عزیز، داریوش جعفری، برای هماهنگی این دیدار ممنونیم.

 
به عنوان سوال ابتدایی بفرمایید موسیقی برای گلپا چگونه آغاز شد و حکایت پر قصه شما و رنگارنگ چگونه بود؟

موسیقی برای من از کلاس دوم دبستان آغاز شد. پدر و پدربزرگم خواننده‌های خوبی بودند، به‌همین سبب هنرمندان زیادی در منزل ما رفت‌وآمد داشتند. در واقع من میان هنرمندان عصر خود بزرگ شدم. روزی که مادرم به علت کزاز در بستر بیماری بود، عمویم به من گفت که برای بهبود مادرت بر پشت‌بام خانه اذان بخوان. هنگامی‌که اذان به پایان رسید دیدم که همه متاثر و متحیر شده‌اند.

پرسیدم: چه اتفاقی افتاده است که شیخ ممد شِمر، تعزیه‌خوان معروف، به من گفت که چطور توانستی این‌گونه اذان را بخوانی؟ گفتم کار خاصی نکردم جز اینکه در سراسر لحظه‌های اذان، مادرم پیشِ روی چشمانم بود. وقتی این اتفاق پدید آمد، متوجه شدم که در خوانندگی استعداد دارم. پس از آنکه به استعداد خود علم پیدا کردم، به مدرسه نظام رفتم. در مدرسه نظام با نورعلی‌خان برومند، استاد موسیقی و ردیفدان، آشنا شدم.

منزل او در امیریه بود و خانواده متمولی داشت. این سخن من به این معنا بود که به شغل افسری علاقه ندارم. از آن دانشگاه بیرون آمدم و در دانشکده نقشه‌برداری پذیرفته شدم، اما از آن فعالیت هم مدتی نگذشته بود که به عنوان کارشناس رهنی بانک مشغول به کار شدم و خانه‌ها را قیمت‌گذاری می‌کردم که رای من کار دلچسبی نبود. پس از مدتی، احساس کردم این کار به دردم نمی‌خورد.

گذشت و گذشت تا روزی که در باغ آقای خواجه‎نوری میهمان بودیم در مقابل سفیر ایتالیا یک قطعه ترکی خواندم. پس از میهمانی آقایی آمد و گفت که بیا برای من کار کن. گفتم شما را نمی‌شناسم، گفت من پیرنیا، سازنده برنامه «گل‌ها» هستم. آن زمان برنامه گل‌ها دو بخش ۱۰دقیقه‌ای بود. چندخواننده، از جمله ادیب خوانساری، بنان و فاخته‌ای، خواننده‌های اصلی آن برنامه بودند. به استودیوی برنامه گل‌ها رفتم. آقای پیرنیا گفتند یک‌ آواز در باب ضربت‌خوردن حضرت علی(ع) بخوان.

من گفتم باید از استادم اجازه بگیرم، اما ایشان با اصرار خود قانعم کرد که بدون پخش موسیقی و بدون ذکر نام خواننده بخش کوتاهی از یک آواز را اجرا کنم. آن شعر این بود: «در خرابات مغان نور خدا می‌‌بینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌‌بینم» وقتی این بیت از حافظ را خواندم، دیدم که پیرنیا گریه می‌کند. چند روز بعد دوباره با من تماس گرفتند و گفتند که بیا و برای برنامه‌ای با آهنگ مرتضی محجوبی آواز بخوان.

من هم به دلیلی آنکه همیشه به آواز و نه ترانه علاقه داشتم علاقه داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم. اکنون که بحث به اینجا رسید بد نیست یادی از ملک‌الشعرای بهار کنیم؛ درباره رویارویی بهار با عارف قزوینی ماجرایی نقل می‌کنند که بهار به عارف گفته بود تو تصنیف‌خوانی، نه آوازخوان. من که همه این‌ها را آموخته بودم، دوست داشتم که یک آواز‌خوان باشم. ازاین‌رو، هیچ‌وقت ترانه نخواندم چون معتقدم، ترانه و آهنگ را دیگران می‌سازنند و خواننده همچون یک ربات باید آن را اجرا کند، اما وقتی کسی آواز می‌خواند خود مبدع اثر خواهد بود و نوازندگان پاسخ خواننده را می‌دهند.

به‌هرروی، خواندن ادامه داشت تا روزی مرتضی‌خان محجوب به من گفت می‌خواهم آواز این موسیقی را تو بخوانی که آن آواز، با شعری از بیژن ترقی، غوغایی به ‌پا کرد. به‌یاد دارم وقتی خواستم برای اجرای این آواز به استودیو بروم در راهروی استودیو، مشیرهمایونِِِِ شهردار را دیدم. او گفت که «گلپا! اینجا چکار می‌کنی؟» گفتم به دعوت آقای پیرنیا آمده‌ام تا آواز بخوانم. او که می‌دانست من از شاگردان نورعلی‌خان هستم، گفت آواز را پشت مرده می‌خوانند؛ در حقیقت مشیرخان یک پس‌گردنی مهم به من زد. وقتی این سخن را شنیدم، به‌یاد حرف نوعلی‌خان افتادم که می‌گفت خیلی‌ها آواز می‌خوانند، اگر می‌خواهی خواننده خوبی باشی، خودت باش و از کسی تقلید نکن. از آن پس سعی کردم شیوه‌ خودم را در خوانندگی داشته باشم.

آقای پیرنیا با مشورت مشاوران عالی خود، یعنی روح‌ا…خالقی، موسی معروفی، علی دشتی، رهی معیری و دکتر صورتگر من را به عنوان خواننده برنامه گل‌‎ها معرفی کردند و آن شد که من به مدت ۱۷سال در این برنامه خواندم. پس از ۱۷سال تشخیص دادم که باید به جوانان خدمت کنم

. عده‌ای ایراد گرفتند که گلپا برای جوان‌ها و عامه مردم می‌خواند. اتفاقا من فقط برای مردم می‌خوانم، برای دل جوانان می‌خوانم. همه موفقیت من در طول سال‌ها این بوده است که علیه مردم چیزی نخوانده‌ام. همیشه گفته‌ام که استعداد من از جانب خداست و مردم از این استعداد حمایت کرده‌اند، پس انصاف نیست که برای خدا و مردم نخوانم. منتقدان می‌خواستند که گلپا تا پایان عمر «دل‌ای‌دل‌ای، امان‌امان…» بخواند اما من اینطور نمی‌خواستم، زیرا مردم از من چنین توقعی نداشتند.

به‌یاد دارم که در همین خانه، روزی ابوالحسن صبا ویلون می‌زد و یونس دردشتی می‌خواند. وقتی دردشتی شروع به خواندن «دل‌ای‌دل‌ای، امان‌امان…»‌ کرد، صبا به نورعلی‌خان گفت: این چه می‌خواند؟ نورعلی‌خان پاسخ داد که خودش را کوک می‌کند! وقتی که چهارمضراب و رِنگی زده شده است، باید شعر خوانده شود. مساله رمانس و فاصله میان بین ترانه و آواز موضوعی است که باید به‌شدت به آن توجه شود.

مدعیان موسیقی اصیل دلسوز جوانان نیستند 

نوع خوانندگی شما ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که گویا خود مبدع آن‌ها بوده‌اید. در حقیقت گویا که گلپا خوانندگی‌اش دارای نوآوری‌هایی است که شبیه آن نیز در اجرای دیگر خواننده‌ها دیده نمی‌شود. حتی عده‌ای معتقدند، سبکی که اکنون با عنوان پاپ-سنتی از آن یاد می‌شود، پیشتر زمینه‌هایش در آثار شما بوده است. در حقیقت، شما یکی از ارکان تلفیق موسیقی سنتی و روز هستید. کمی درباره این نوآوری‌های موسیقایی توضیح دهید.

در این‌باره، در ابتدا باید ببینیم که مردم چه می‌خواهند. موسیقی پاپ یا سنتی باید مورد علاقه مردم باشد. چون مخاطب یک اثر هنری غیر از مردم نیست. باید حصرها شکسته شود. در وهله بعد وقتی به خودِ موسیقی توجه می‌کنیم، درمی‌یابیم که کل موسیقی سه‌گاه و چهارگاه نیست؛ ما علاوه بر این دو، یک‌گاه، دوگاه و راست‌پنج‌گاه نیز داشتیم. پیش از من، یک‌گاه و دوگاه کاملا از بین رفته بود. مرحوم لطفی که از قضا مدتی نیز شاگرد نورعلی‌خان بود، ردیف می‌دانست اما به دنبال بداهه نرفت. وقتی کسی چهار عمل اصلی یا همان ردیف را می‌داند، باید نوآوری ایجاد کند، درغیراین صورت آن دانش به چه درد می‌خورد؟

اگر فردی مدام جدول‌ضرب را تکرار کند، اما نتواند هیچ مساله‌ای را حل کند، در کار خود ناکام بوده است. اکنون موسیقی ما محفلی برای عقده‌گشایی، کارهای سیاسی و پول‌پرستی شده است. هنرمند نباید آلوده فعالیت‌های سیاسی شود. شأن یک هنرمند آنقدر عالی است که وارد این بازی‌ها نشود. حال وقتی فردی نمی‌تواند در موسیقی خود را ثابت کند، نمی‌تواند در بداهه توفیقی داشته باشد، نمی‌تواند محبوب مردم باشد، به ریسمان سیاست چنگ می‌زند تا مردم از او سخن بگویند.

آقایان لطفی و علیزاده موسیقی را خوب می‌دانستند، اما در بداهه توفیقی نداشتند. شما نوع فعالیت پرویز یاحقی و فرهنگ شریف را مشاهده کنید، ببینید که چه‌ میزان از موسیقی آن‌ها بداهه بود. ایشان به جایی رسیدند که با خدا سخن می‌گفتند و برای لقمه‌ای نان موسیقی را دنبال نمی‌کردند. در مقابل این‌ها کسانی هستند که آنقدر داد می‌زنند تا صدایشان ورم می‌کند. در طول این سال‌ها چنین افرادی در موسیقی ما قدرت داشتند.

آن‌ها برای آنکه نیروهای جوان جایشان را پر نکنند، تلاش کردند تا تقلید را گسترش دهند، به نحوی که همه مانند هم بخوانند. چنین افرادی از حضور جوانان می‌ترسند. اکنون همه شاگردان من، متولدان دهه شصت هستند و من برای آموزش به ایشان حتی یک‌ریال هم دریافت نمی‌کنم. روحیه اهالی موسیقی باید جوان‌گرا باشد، نه‌آنکه با انحصارطلبی جوانان پشت در نگه داشته شوند. من همیشه می‌گویم که همه باید مانند خودشان بخوانند حتی اگر کسی می‌خواهد مکتب من را ادامه دهد، باید با شیوه و امضای خودش این مسیر را طی کند. با وجود اینکه پنج دکتری از مجامع معتبر موسیقی دارم، اما همواره تاکید کرده‌ام که من را دکتر خطاب نکنید

 من گلپا هستم و به گلپا بودن خود افتخار می‌کنم؛ چون مانند خودم خواندم و زندگی کردم. در‌حال‌حاضر برخی که خود را صاحب‌نام می‌دانند، می‌خواهند همه شبیه هم بخوانند. دیگر آنکه ضرورت دارد که هدف ما جوانان باشد و برای ارضای میل انحصارطلبی خود جوانان را زیر چکمه‌های فولادین له نکنیم تا استعدادها شکفته شوند و آینده موسیقی به بهترین شکل رقم بخورد، درغیراین‌صورت نباید انتظار شرایطی بالنده برای عرصه موسیقی داشت.

دوباره به گل‌ها بازگردیم. می‌دانیم که در خصوص گل‌ها بحث‌های بسیاری وجود دارد. برخی می‌گویند که نورعلی‌خان برومند، سعید هرمزی، یوسف فروتن و چند تن دیگر در برنامه گل‌‎ها حضور نداشتند. دلیل این امر چه بود؟

این حرف را چه کسانی می‌زنند؟ نورعلی‌خان در همه این برنامه‌ها شرکت می‌کرد؛ سه‌شنبه‌ها ‌بعدازظهر در منزل عبدا… دوامی -که بچه‌های گل‌ها دورهم جمع می‌شدند- نورعلی‌خان هم شرکت می‌کرد و به دلیل آنکه چشمانش نمی‌دید، خودم می‌بردم و می‌آوردمش. نورعلی‌خان حتی به جشن هنر شیراز نیز آمد. نورعلی‌خان در عرصه موسیقی به‌شدت انسان جدی و باهوشی بود. چه کسی به خود اجازه می‌دهد که درباره نورعلی‌خان یا روح‌ا…خالقی صحبت کند؟

در حقیقت باید دید که منتقد چنین بزرگانی خود در هنر چه شأنی دارد. من دوشاگرد مشهدی دارم که همواره به منزلم می‌آیند و می‌خوانند. همین افرادی که درباره نورعلی‌خان چنین سخنانی را می‌گویند، همان کسانی هستند که در مقابل پیشرفت این دو شاگرد ایستاده‌اند. به خدا قسم وقتی این دو عزیز می‌خوانند بدن آدم به لرزه می‌افتد. جالب است که با همه این‌ها می‌گویند گلپا به موسیقی پشت‌ِ پا زد. بله، من برای مردم، برای جوانان و بدون درنظر داشتن نفع مالی می‌خوانم.

تا جایی‌که جان در بدن دارم این روال زندگی من خواهد بود. آن‌هایی که چنین عقده‌گشایی می‌کنند، چه خدمتی در حق جوانان این مملکت کرده‌اند؟ ما نباید پشت جوانان را خالی کنیم. من که کار خود را کرده‌ام و دیگر آرزویی در سر ندارم. به هرچه خواستم دست پیدا کردم.

بیش از نیازم پول دارم، همسر و فرزندان خوب و شایسته‌ای در کنارم هستند و از شهرت و محبوبیت لازم نیز برخوردارم، پس احتیاجی به زیرپا کشیدن از کسی ندارم. تنها خواسته من رسیدگی به وضعیت جوانان است. زمانی تلفن‌های هندلی وجود داشت و اکنون اینترنت سراسر دنیا را درنوردیده است. به‌هیچ طریق نمی‌توان در مقابل تکنولوژی و فناوری ایستاد، همین‌طور نمی‌توان در مقابل خواست جوانان و پیشرفت آن‌ها ایستادگی کرد.

نمی‌توان در صدسال پیش ماند و جوانان را مجبور کرد که آنطوری بخوانند که ما می‌خواهیم. فیروز نادری یکی از بهترین دانشمندان ناساست. او چندوقت پیش، برای اینکه جوانان جای او را پر کنند، به ‌میل و اراده خود استعفا داد. حالا برخی مانند آقای لطفی و علیزاده می‌گویند که ما چون ردیف می‌دانیم، هنرمندیم. آن‌هایی که هنوز هیچ خلاقیتی در موسیقی ما به خرج نداده‌اند، مدعی شده‌اند.جوانان ما باید به جای الگو قرار دادن چنین اشخاصی، پرویز یاحقی، جلیل شهناز و حسن کسایی را الگو قرار دهند، اما حواس‌شان باشد که باز هم از ایشان تقلید نکنند و خودشان باشند.

به دلیل اتفاق ۱۷شهریور سال۵۷، آقایان ابتهاج، شجریان و لطفی از برنامه گل‌ها جدا شدند، اما شما در گل‌ها ماندید و خواندید. اعتراض‌نکردن شما به کشتار مردم در روز ۱۷شهریور دلیل خاصی داشت؟

در بازخوانی برنامه گل‌ها باید قایل به تقسیم‌بندی باشیم. گل‌های اصلی با نام «گل‌های جاویدان» برای رادیو ساخته می‌شد. من به‌همراه بنان، فاخته و عبدالوهاب شهیدی، خوانندگان آن برنامه من بودیم. این کسانی‌که شما نامشان را بردید در برنامه گل‌های رنگارنگ فعالیت می‌کردند و بعد از نسل ما این آقایان مشغول به کار شدند. باید ببینیم که چه کاری می‌خواهیم بکنیم. بنای من از ابتدای فعالیتم هنر بود و بس. اگر بعضی تمایل دارند فعال سیاسی باشند، به خودشان مربوط است. شأن یک‌ هنرمند بالاتر از آغشته‌شدن به کارهای سیاسی است.

این دوستان بعد از مدتی دریافتند که نمی‌توانند مانند امثال فرهنگ شریف باشند و به سمت خودنمایی سیاسی حرکت کردند. علاوه‌براین، من مانند آن‌ها هر روز به رنگی درنیامده‌ام. من همان گلپایی هستم که ۵۰سال پیش برای مردم می‌خواندم. من که مثل این آقایان هرلحظه تفکرم تغییر نکرده است. آقای ابتهاج یک توده‌ای تمام‌عیار بود و بعدها تغییر ایدئولوژی داد و حزب‌اللهی شد و دوباره رویه‌اش را عوض کرد و چندی بعد از کشور رفت. این منش، همان روحیه‌ای است که باعث جدایی آن‌ها از برنامه گل‌ها شد.

یا آن خواننده‌ای که نامش را بردید که در دهه شصت در موسیقی ایران برای خود امپراتوری ایجاد کرده بود، چرا اکنون معترض شده است؟ مگر نه آنکه وقتی که من در دهه ‌شصت خانه‌نشین بودم، او برای خود یکه‌تازی می‌کرد. من که هیچ‌گاه از مواهب قدرت بهره‌مند نبوده‌ام. آن‌ها و طرفداران‌شان نباید این نقد را به من کنند، زیرا اگر قرار به حرف‌زدن باشد، شرمنده خواهند شد. به‌جای این حرف‌ها بسنجید که برنامه گل‌ها خوب بوده یا بد.

اگر خوب بوده زیر بغل جوانان را بگیرید که بتوانند بازهم خالق برنامه‌هایی چون گل‌ها باشند. گل‌ها که تریبون حزبی و جناحی و سیاسی نبود. ما در آن برنامه دورهم جمع شده بودیم تا خدمتی به موسیقی بکنیم، چون تخصص ما موسیقی بود. من سواد سیاست ندارم و تنها چیزی که یاد گرفته‌ام موسیقی است. اگر حضرات دل در گرو موسیقی نداشتند، من اینطور نبودم. من در برنامه گل‌ها ماندم تا به موسیقی خدمت کنم؛ کاری که آن‌ها نکردند، زیرا عاشق هنر و موسیقی نبودند. هرچند خورشید پشت ابر نمی‌ماند. اینکه اکنون شما به عنوان روزنامه‌نگار در منزل گلپا هستید، یعنی هنوز من زنده‌ام، هنوز از خاطره‌ها فراموش نشده‌ام. درغیراین‌صورت، شما اینجا نبودید و صدالبته که زنده‌بودن نام گلپا با شرافت همراه است. بر شمایی که به دنبال حقیقتید، روشن است که من در طول چند دهه عاشق موسیقی بودم. هیچ‌چیز در تاریکی نمانده و تنگ‌نظری‌های آقایان بر مردم روشن و مشخص شده است.

بر مردم واضح است که در طول سال‌های‌‎سال، به‌خصوص در دهه‌شصت، این آقایان چه کردند. هرکسی می‌آمد که کار موسیقی انجام دهد، همین‌ها چوب لای چرخش می‌گذاشتند و نمی‌گذاشتند که مکتب‌های موسیقی ادامه پیدا کند، زیرا می‌خواستند همه مقلد خودشان باشند. اکنون که مقابل شما نشسته‌ام با افتخار می‌گویم مکتب گلپا، ادیب و تاج ادامه خواهد داشت، اما تردید دارم که آن‌ها در یاد مردم بمانند.

قدری از موضوعات پیش از انقلاب فاصله بگیریم. پس از انقلاب زندگی اکبر گلپایگانی را در دو حوزه باید بررسی کرد. نخست آنکه محدودیت‌هایی که‌ شما را از فعالیت بازداشت و دیگر آنکه خودِ شما نیز، تمایلی به فعالیت نداشتید و بسیار کم‌کار شدید. کم‌کار شدن تان دلیل خاصی داشت؟

من یک شهروند ایرانی هستم. عاشق این خاکم و هیچ‌وقت تحمل زندگی در خارج از ایران را نداشتم، ندارم و نخواهم داشت زیرا زندگی در وطنم از همه‌چیز با ارزش‌تر است. بله در ابتدای انقلاب محدودیت‌های بسیاری برای من قایل شدند. چه در آن زمان و چه اکنون، اگر اراده کنم که در آمریکا بخوانم، آنقدر پول به پایم می‌ریزند که گویی دلار از شیر سماور بریزد. من تاثیر خود را با فعالیت‌های پیش از انقلابم گذاشتم. پس انقلاب دنبال فعالیت در یک محیط آرام بودم، اما دریافتم که محیطی برای کار هنری وجود ندارد. به یاد دارم که روزی با آقای یاحقی به رادیو رفتیم و دیدیم که شرایط به‌طورکلی تغییر کرده است. کسانی که در ظاهر ادعای مردم مداری داشتند، هنر را بر مردم حرام کردند. آن‌ها دریافتند که نمی‌توانند باور و رویکرد اشخاصی مثل گلپا، پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، مرتضی‌خان محجوبی و حبیب‌ا… بدیع را تغییر دهند پس مترصد حذف برنامه گل‌ها و به تبع آن نابودکردن موسیقی اصیل ما برآمدند. به دلیل آنکه جامعه جایگزینی می‌خواست، افراد جدیدی را وارد کردند که بعضی از آن‌ها اکنون خود را بزرگ موسیقی ایران می‌دانند.

کسانی که برای ارضای انحصارطلبی خود، استعداد تمام جوانان را زیر پا له کردند. در مقابل جوانان آزاده ایستادند و نه تنها به ایشان کمکی نکردند، پشت پای آخر را زدند. با اطمینان و باور کامل می‌گویم که آن‌ها دلسوز موسیقی ایران نبودند. من به همه‌ چیزی که یک‌ انسان در این دنیا می‌خواهد، دست یافته‌ام؛ از باغ، خانه، ماشین و به‌طورکلی پول گرفته تا زن و فرزندان صالح و مهربان. احتیاجی به پول موسیقی ندارم. هرآنچه می‌گویم برای اصالت هنر است. آیا همه منتقدان من مطمئن‌اند که در طول سال‌های پس از انقلاب برای ذات هنر تلاش کرده‌اند؟ من اگر برای شاه خواندم، برای امیرالمونین(ع) نیز خواندم. پس اینکه می‌گویند گلپا درباری بود، سخن درستی نیست. بهتر است بگویند گلپا سیاسی نبود. هدف من از ابتدای فعالیتم حمایت جوانان بوده است. درحال‌حاضر، فرزندان من موفق به اخذ بالاترین مدارج علمی شده‌اند و عالی‌ترین مشاغل موجود در آمریکا را دارند و دغدغه‌ای برای فرزندان خود ندارم بلکه همه جوانان ایران را مانند فرزندانم می‌دانم و برای آن‌ها نگرانم.

اکنون شاگردان جوان بسیاری دارم که در همین حیاط خانه‌ام موسیقی می‌آموزند. آینده برای من با جوانان رقم می‌خورد و گذشته نیز با خاطراتم مرور می‌شود. وقتی می‌بینم که جوانانی در سراسر ‌نقاط ایران از جمله تهران، اصفهان، تبریز و مشهد، بنیادهای اکبر گلپایگانی تشکیل داده‌اند، خستگی همه این سال‌ها از تنم به‌در می‌شود. به همه بنیادها گفته‌ام که هر پولی که دریافت می‌کنید خرج جوانان عاشق موسیقی کنید و من یک ریالش را هم نمی‌خواهم. حال شما همه این‌ها را شنیدید و مخاطبان شما نیز خواهند خواند. قضاوت کنید که زندگی اکبرگلپایگانی چطور سپری شده است و زندگی آن‌هایی که در مقابل مردم ایستادند و بی‌هیچ زحمتی به شهرت رسیدند، چگونه گذشته است. آن‌ها هم هرچه می‌خواستند بشوند، شدند و احتمالا تغییری در ایشان به وجود نخواهد آمد پس امروز، روز قضاوت است.

 مدعیان موسیقی اصیل دلسوز جوانان نیستند

از چه زمانی محدودیت‌ها برداشته شد؟ آیا اکنون اجازه برگزاری کنسرت به شما داده می‌شود؟

مشکلی برای برگزاری کنسرت وجود ندارد. ۳۸سال به من گفتند نخوان، در‌صورتی‌که هیچ‌دلیلی برای این دستور وجود نداشت. من فعال سیاسی نبودم، من معاند با مردم نبودم؛ فقط و فقط ‌خواننده‌ای مردمی بودم که برای خدا، وطن و مردم می‌‌خواندم. چه دلیلی برای این ظلم وجود داشت؟ آیا کسی پیدا می‌شود که پاسخ سال‌ها محرومیت گلپا از خوانندگی را بدهد؟ خیر، هیچ‌کس یافت نمی‌شود. پس نمی‌خواهم در شرایطی که ۳۸سال از فعالیت هنری من ممانعت شده است، کنسرت برگزار کنم. من ردیف‌های جدیدی در موسیقی ایران پدید آوردم؛ ردیف‌هایی که به کوشش حسن گلپایگانی در یک کتاب گردآوری شده است. از مجموع گوشه‌های موجود، برای مثال پنج گوشه یک‌گاه، سه‌گاه، دناسری، آشورآوند و گاه‌وبی‌گاه را انتخاب کنیم، اگر آقایان پرمدعا تنوانستند این گوشه‌ها را بدون نقص اجرا کنند، ما دیگر حرفی نداریم اما وقتی نمی‌توانند چنین کنند، آدم به‌ستوه می‌آید.

مسئولان وزارت ارشاد، ریاکارانه از من تعریف می‌کنند که گلپا در موسیقی تاثیر بی‌نظیری داشته است، اما در نهایت می‌گویند که حیف شد به سمت جوانان رفت و برای آن‌ها خواند. معلوم است که من به سراغ جوانان می‌روم زیرا برای مردم می‌خوانم. جایگاه اصلی من و حسن کسایی و پرویز یاحقی قلب مردم است. ای‌کاش همه ما لحظه‌ای به مرگ فکر کنیم. ای‌کاش عاقبت کار را در مقابل چشمان خود تصویر کنیم و به این نتیجه برسیم که چندروز دنیا ارزش این همه خباثت را ندارد. ای کاش برای بزرگی‌کردن در عالم موسیقی به این میزان گلپا را تخریب نمی‌کردند. آقای لطفی روزی گفت که وقتی گلپا می‌خواند، مردم دکان‌های خود را می‌بستند که ساعت ۹ونیم شب پای رادیو باشند. آن‌زمان همه مردم «مست مستم» را می‌خواندند. این کارها را من کرده‌ام پس روا نیست که همه را نادیده بگیرند.

شما از جوان‌ها سخن می‌گویید، اما به‌نظر می‌رسد همین جوان‌ها چندان به گوش‌دادن موسیقی سنتی یا اصیل ایرانی تمایلی ندارند. آیا این موضوع با سخنان شما در تعارض نیست؟

خیر؛ جوانان به گوش‌دادن موسیقی هزارسال پیش تمایلی ندارند. بعضی از خوانندگان همچنان اصرار دارند که همان موسیقی هزارسال گذشته را ادامه دهند. به قول مرحوم صبا هنوز برای شروع آواز، صدای‌شان را گرم می‌کنند.

متاسفانه نمی‌خواهیم بپذیریم که در طول این‌ سال‌ها عقب‌گرد داشته‌ایم. توجه داشته باشید که آقای تجویدی در زمان خود آهنگ «پشیمانم» و آقای خالقی آهنگ «بوی جوی مولیان آید همی» را ساختند. نسل ما در کار خود پیشرو بودند، درحالی‌که اکنون کسانی که ادعای‌شان گوش فلک را کر می‌کند، اولا در دوره ما اصلا نبودند و ثانیا موسیقی کهنه‌ای را ارائه می‌دهند. به‌همین‌دلیل نیز جوانان از موسیقی زده می‌شوند. ارتباط هرکس با خداوند یکسان نیست؛ یکی جانش را می‌دهد و دیگری برای لقمه‌ای نان شکایت می‌کند. شجریان گل‌های جاویدان را به عمر خود ندیده است، او در گل‌های رنگارنگ می‌خواند.

بعد هم با آقای ابتهاج توده‌ای روی هم ریختند و در جشن هنر شیراز مشغول به فعالیت شدند. آن‌ها راهی را انتخاب کردند که مسئولیت دنیوی و اخروی آن‌راه با خودشان است. تنها وظیفه‌ای که من دارم این است که به جوانان بگویم از راه آن‌ها دوری و راه امثال تجویدی و خالقی را طی کنند. به خاطر دارم که روزی آقای تجویدی در همین خانه گریه کرد. گفتم چرا گریه می‌کنی؟ گفت ببین بنان بر ساخته من چه می‌خواند. او گفت که بعد از بنان هرکس این آهنگ را بخواند خودش را خراب کرده است.

یا به‌طورمثال کسی نمی‌تواند «خسرو و شیرین» من را بازخوانی کند، زیرا وقتی با جلیل شهناز آن را کار کردیم،‌ موقع خواندن آن از تحریری استفاده کردم که همه حیرت‌زده شدند. حالا اگر کسی بخواهد آن تحریر را تقلید کند، سرخورده می‌شود. هرکسی باید مانند خودش بخواند. بعضی از مدعیان امروزی حتی نمی‌توانند گوشه راست‌پنج‌گاه را به‌طورکامل اجرا کنند. تنها دعایی که می‌توانم در حق این دوستان داشته باشم، این است که خدا شفای‌شان دهد.

برادر شما، یعنی محمد گلپایگانی، خواننده‌ای است که از ابتدای انقلاب، از لحاظ فکری و کاری، مخالف شما حرکت کرد؛ به گونه ای‌که او برای نیروهای انقلابی می‌خواند، اما شما ممنوع از فعالیت شدید. چه اتفاقی افتاد که دو برادر دو راه متفاوت را پیمودید؟

محمد گلپایگانی راه خود را رفت و مسیر زندگی‌اش به من ارتباطی ندارد. برخلاف من که همواره برای مردم خواندم، او ترانه‌خوان برخی از جناح‌های سیاسی شد. هرکس یک جلیقه پاکستانی تنش کرد که خواننده اصیل ایرانی نیست. بعضی از هنرمندان را می‌‌بینیم که سعی می‌‌کنند با ریا و تظاهر خود را مردمی نشان دهند. هنرمند باید پولدار باشد، باید بهترین امکانات را در اختیار داشته باشد. تاسف‌بار است که عده‌ای در هر شرایطی عوام‌فریبی می‌کنند.

محمد گلپایگانی راهش از من جداست شاید دلایلی برای مسیر خود داشته باشد، اما به نظر من به بن‌بست رسیده است. کسی که خود را در خدمت جناح‌های سیاسی قرار دهد، تاریخ مصرف‌دار می‌شود. اینکه چرا او سعی نکرد سبک زندگی‌اش را شبیه به من کند، بروید و از خوش بپرسید. اصلا چرا از محمد گلپایگانی صحبت کنیم؟ بیایید از حسن گلپایگانی سخن بگوییم؛ دیگر برادرم که همه عمرش را وقف موسیقی کرد؛ او کسی است که ردیف می‌‌داند و موسیقی تدریس می‌‌کند. بهتر است از عزیزانی چون حسن صحبت کنیم.

شما که تا این حد از تخصص‌ سخن می‌گویید و معتقدید کسانی می‌توانند در موسیقی اظهارنظر کنند که از دانش کافی بهره‌مند باشند، چرا خودتان در فیلم «حنجره‌طلایی» به کارگردانی آقای مهدی میثاقی بازی کردید؟ مگر شما در علم بازیگری سررشته‌ای داشتید؟

من از ابتدای عمرم کنجکاو بودم. همان‌طورکه گفتم چندین شغل را تجربه کردم تا به موسیقی رسیدم. در اوایل کار موسیقی‌ام، آقای قنبری‌مهر پیشنهاد بازی در فیلمی را به من ارائه داد که با مخالفتم مواجه شد، زیرا باور داشتم که هنرپیشه نیستم. بعدها آقای میثاقی، که یکی از دوستان نزدیک من بود، گفت که می‌خواهم فیلمی با عنوان «حنجره طلایی» بسازم و از من درخواست کرد که در آن فیلم بازی کنم. آن‌زمان مردم به من القاب گوناگونی از جمله حجره‌طلا، سلطان آواز و… را می‌دادند. به‌همین‌دلیل، تصمیم ساخت آن فیلم گرفته شد. من از ابتدا مخالف نامش بودم و اصلا قرار نبود آنچه اکنون مشاهده می‌شود، ساخته شود. به‌هرحال به دلیل رفاقتی که با آقای میثاقی داشتم آن فیلم را بازی کردم و درس عبرتی شد که دیگر هیچ‌وقت در سینما کار نکنم؛ زیرا من بازیگر نیستم و فقط خواننده‌ام.

عده‌ای معتقدند عصر حاضر دوران افول موسیقی ایران است. حتی اگر بخواهیم از لحنی تندتر استفاده کنیم، باید بگوییم که موسیقی امروز ایران دچار ابتذال شده است. دراین‌میان، نکته جالب این است که حاکمیت سیاسی نیز از ساخت آثار بی‌کیفیت استقبال می‌‌کند. اگر در یک فضای رقابتی سالم به همه آثار مجوز داده شود، مشکلی پیش نخواهد آمد اما وقتی آثار کم‌ارزش به‌راحتی مجوز دریافت می‌کنند، درحالی‌که امثال شما خانه‌نشینید، به‌نظر می‌رسد سیاستی در کار است. پشت‌پرده این موضوع را چگونه می‌بینید؟

بزرگ‌ترین مشکل این روزهای موسیقی ایران، نبودِ مسئولان با دانش است. کسانی که آن بالا نشسته‌اند به هنر توجه نمی‌کنند، زیرا هنر برای‌شان هزینه دارد و در مقابل، ابتذال باعث سرگرمی کاذبِ مردم می‌‌شود. مهم‌ترین وظیفه در خصوص کنارزدن ابتذال فرهنگی، فعالیت مستقل رسانه‌هاست. شمایی که رسانه در اختیار دارید با کسانی صحبت کنید که هنر اصیل را می‌شناسند. به‌نظر من برای دفع سیاست‌زدگی در عرصه هنر، روزنامه‌نگاران مهم‌ترین رسالت را بر دوش دارند.

قدری از این بحث سخت فاصله بگیریم. شما یکی از کسانی بودید که در تربیت خوانندگان خوب پیش از انقلاب نقش مهمی داشتید. تاثیر خود را بر خوانندگان آن دوران چگونه ارزیابی می‌‌کنید؟

بله، همین‌طور است. بسیاری از کسانی که مردم با آن‌ها خاطره دارند از شاگردان من بودند. نام کلاس موسیقی ما گام بود. در آن کلاس من به همراه آقایان فخرالدینی و کیومرث حقیقی، آواز، ویلون و سنتور را آموزش می‌دادیم. روزی خانم‌ها معصومه و خدیجه دده‌بالا با چادرهایی گل‌گلی به کلاس ما آمدند. چندسالی من به آن‌ها آموزش آواز دادم تا اینکه مشغول امور ازدواج شدم و در آن‌ برهه وقت تدریس پیدا نکردم. به همین‌ دلیل به آقایان تجویدی و یاحقی سفارش کردم که با این دو بانو کار کنند.

هرچند که آن دو نفر، موسیقی اصیل ایرانی را آموخته بودند، اما به دنبال ترانه‌خوانی رفتند. وقتی امثال این نوآموزان در میان مردم به شهرت و محبوبیت رسیدند، از کرده خود لذت می‌بردم، زیرا به جوانان میدان داده بودم. به همین دلیل است که در کل مصاحبه امروز، مدام بر توجه به جوانان تاکید کردم. از صمیم قلب از شما می‌خواهم که دست جوانان را بگیرید؛ به آن‌ها توجه کنید. در رسانه خود از جوانان بااستعداد این مرزوبوم بنوسید و حرف‌های آن‌ها را منعکس کنید. می‌دانم که بسیاری از روزنامه‌نگاران هم موسیقی را می‌شناسند و هم عاشق هنر هستند.

از هم‌نسلان من، فقط ایرج و ناصر ملک‌مطیعی باقی مانده‌اند. این موضوع مفهوم مهمی دارد و آن اینکه بعد از ما عرصه خالی خواهد شد. در این باب، ذکر خاطره‌ای کوتاه، خالی از لطف نیست. منزل آقای بدیعی در کوچه ما بود. او همه تلفن‌هایش را از خانه ما می‌زد، چون هنوز تلفن نداشت. روزی که برای تلفن‌زدن آمده بود، به من گفت که چرا ناراحتی؟ گفتم: «نه ناراحت نیستم، وضع زندگی شخصی‌ام خوب است. زن و فرزندان خوبی دارم، مشکلی نیست اما نگران موسیقی‌ام».

گفت: «گلپا جان! این‌ها که جلوی صدای تو را گرفته‌اند، صدسال بعد می‌فهمند گلپا چه‌کسی بود». صدسال هم نشد و همه فهمیدند، اما افسوس که دوستان همدرد من نیستند تا این روز را ببینند. به خدا قسم، اگر شما به دلیل منافع مالی یا ترس از توقیف حقیقت را نگویید گناه کرده‌اید. زیرا خداوند به شما سرمایه‌ای به نام قلم را داده است پس ضرورت دارد که به رسالت حقیقی خود عمل کنید؛ آن‌قدر بنویسید تا موسیقی به جایگاه اصلی خود بازگردد.

مدعیان موسیقی اصیل دلسوز جوانان نیستند 

در سوابق شما افتخارات جالبی وجود دارد. برای مثال شما در سال۳۵ در سازمان یونسکو به اجرای کنسرت پرداخته‌اید. خاطره‌ای از آن کنسرت به‌یاد دارید؟

چه‌ موضوع خوبی را یادآوری کردید. بله، من به همراه آقایان پایور، صبا، نورعلی‌خان برومند و حسین تهرانی برای اجرای کنسرت به یونسکو رفتیم. جالب است که بعد از چهار سال مجسمه برنزی صورت ما را ساختند و برای‌مان فرستادند. بعدها آقای پازولینی در تیتراژ فیلم خود از صدای من در آهنگ «پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکی است» استفاده کرد. آن‌ها فارغ از هرگونه حواشی، فقط به‌صدای من توجه کرده بودند و این موضوع از هرچیز دیگری برای من مهم‌تر است. نکته با اهمیت دیگر اینکه وقتی شخصی مثل پازولینی اهمیت آواز را درک کرد، یعنی می‌شد آواز ایرانی را جهانی کرد.

.
بسیاری از هنرمندان پیشکسوت در ناامیدی و انزوا جان می سپارند. به یاد داریم که جناب فردین درعین‌حال که زحمات بی‌شماری را برای سینمای ایران متحمل شدند، اما به‌دلیل بی‌مهری مسئولان، غریبانه در وطن خود درگذشتند. عده‌ای می‌خواهند که به‌قدری عرصه را بر امثال شما تنگ کنند که یا به خارج از کشور مهاجرت کنید یا در تنهایی تمام شوید. دست‌کم این قاعده در خصوص شما صادق نبود زیرا نه مهاجرت کردید ونه ناامید شدید. در طول چنددهه محرومیت از کار، گاهی حس کردید که سیاست فراموشی برای شما نیز در دستور کار است؟

به آقای فردین ظلم بزرگی شد. روحش شاد. سینمای عامه آن دوران به سبک بازیگری فردین احتیاج داشت. او در راستای شکل‌گیری سینما ایران تلاش بسیاری کرد. هرچند با به وجود آمدن موج نو، فیلم‌های فاخری مانند «گاو» یا «سفر سنگ» ساخته شد، اما به‌هرحال سنگ بناهای سینما بر دوش امثال فردین بود. پس به او ظلم شد و حقش این نبود. مسئولان چندان دلسوز فرهنگ و هنر این مملکت نبوده‌اند و همیشه در کار هنرمندان دخالت کرده‌اند. البته این موضوع منحصر به هنر هم نیست. شما به فوتبال این کشور نگاه کنید. مثلا آقای کی‌روش را به عنوان سرمربی انتخاب می‌کنند، اما مدام در کار او دخالت می‌کنند. یادم هست که در بازی ایران‌-لهستان، آقای حشمت مهاجرانی به غفور جهانی گفته بود که تنها وظیفه‌ات مهار یکی از بازیکنان لهستان است.

اگر اشتباه نکنم در آن بازی حسن روشن گل ایران را به ثمر رساند. وقتی در عصر حاضر فوتبال هم یک‌امر تخصصی است و با برنامه اداره می‌شود، بی‌تردید هنر هم تخصص می‌خواهد. روزی با علی کریمی و حشمت مهاجرانی در دبی بودیم. وقت نهار کریمی از من خواست که به او نصیحتی کنم. به او گفتم: «علی تا می‌توانی توپ را رها نکن که این مردم، مردم بی‌وفایی‌اند». چندی پیش او مسئولیتی را در تیم جوانان ایران برعهده گرفت. شنیدم جوانی که سه‌بار هم پایش به توپ نخورده است به انتصاب کریمی انتقاد کرده بود. مثال‌های فوتبالی فوق برای این است که بگویم شایسته‌سالاری و تخصص‌گرایی در ایران مرده است. تعدادی از مدیران وزارت ارشاد افراد بی‌سوادی هستند. وقتی چنین افرادی سکان وزارت فرهنگ یک‌ کشور را برعهده دارند، چطور می‌‌توان توقع داشت که ارج و قرب هنرمندان و پیشکسوتان نگه داشته شود؟ آن‌ها فقط برای منافع خود کار می‌کنند.

آنچه از منظر من گذشت این است که مهم‌ترین دغدغه شما حضور جوانان مشتاق موسیقی در عالم هنر است. در پایان بفرمایید که با موانع و مشکلات فعلی، آیا آینده موسیقی را از آن جوانان می‌دانید؟

تردید نکنید که خورشید پشت ابرهای سیاه نمی‌ماند. ما به روزی امید داریم که قید و بندهایی بیهوده‌ای که بر پای جوانان افکنده شده است، از بین برود. ما باور داریم که پایان هرشب سیاه، طلوع نور است، اما برای رسیدن به آن لحظه تاریخی، جوانان باید بر خواسته‌های خود استوار باشند و پیشکسوتان به‌جای توجه به نفع شخصی در پی تربیت نسلی شایسته برآیند. تا وقتی که بعضی از هنرمندان در موسیقی هزارسال پیش مانده‌اند، نمی‌توان انتظار داشت که جوانان اصیلی به حوزه موسیقی وارد شوند.

من به همه مسئولان و همکارانم می‌‌گویم که مسیر طی‌شده اگر درست بود، خواننده‌های جوان امروزی، فقط به دنبال پول نبودند. چندی پیش به کنسرتی رفتم و خودم دیدم که خواننده در مقابل چشمان مردم، مدام به ساعت خود نگاه می‌کرد که ذره‌ای بیش از مدت قرارداد نخواند، یا مدتی پیش به من گفتند که در ازای ۱۵سکه بهارآزادی، همراه با همسرت به تالار رودکی بیا و ساعتی در ردیف جلو بنشین. به درخواست‌کننده گفتم که «ای‌کاش این سخن را به من نمی‌گفتی. من اگر دنبال پول بودم به دبی می‌رفتم و برای یک‌شب اجرا، ۲۵هزاردلار دریافت می‌کردم. عرصه هنر، عاشقی می‌خواهد و همه‌چیز پول نیست، هنرمند خریدنی نیست». به نظر من تا زمانی که اندیشه پول‌پرستی، خودپسندی و انحصارطلبی از ذهن هنرمندان و مسئولان پاک نشود، هیچ اتفاق مثبتی پدید نخواهد آمد، اما اگر همه دست‌به‌دست هم دهند تا از جوانان مشتاق حمایت شود، صبح امید موسیقی ایران فراخواهد رسید.


منبع: برترینها

مرد موشکی، لقب دیکتاتور کره‌شمالی

به گزارش ایرنا، وی در حساب کاربری توییتر خود نوشت: شنبه شب با ‘مون جائه این’ رئیس جمهور کره جنوبی گفت و گو کردم. از وی پرسیدم مرد موشکی چطور است؟ صف های طولانی بنزین در کره شمالی (اشاره به تحریم ها) تشکیل می شود. خیلی بد است.

رئیس جمهوری کره جنوبی و رئیس‌جمهوری آمریکا در گفت وگویی تلفنی در خصوص اعمال فشار بیشتر بر کره شمالی از طریق تحریم ها درپی آزمایش های موشکی و هسته ای پیونگ یانگ به توافق دست یافتند. مون و ترامپ همچنین تازه ترین آزمایش موشکی کره شمالی را محکوم و توافق کردند که سئول وواشنگتن برای اجرای قطعنامه ۲۳۷۵ شورای امنیت سازمان ملل در مورد پیونگ یانگ با جامعه جهانی همکاری کنند.

شورای امنیت سازمان ملل هفته گذشته به منظورهدف قرار دادن بخش سوخت، نفت و نساجی کره شمالی، این قطعنامه را علیه پیونگ یانگ تصویب کرد.مکالمه تلفنی سران آمریکا و کره جنوبی در حالی انجام شد که کره شمالی روز جمعه یک موشک را از منطقه ای در پایتخت خود بر فراز ژاپن شلیک کرد. این موشک حدود سه هزار و ۷۰۰ کیلومتر پرواز کرد و به حداکثر ارتفاع ۷۷۰ کیلومتر رسید. در همین حال، زیگمار گابریل وزیر خارجه آلمان خواستار پاسخ جامعه جهانی به اقدام کره شمالی به صورت موضع گیری مشخص، اعمال تحریم ها و در نظر گرفتن گزینه های دیپلماتیک شد. این دیپلمات ارشد آلمانی گفت که راهکار مناسب برای این مساله بدون همکاری مشترک آمریکا، روسیه و چین به دست نمی آید.


منبع: بهارنیوز

ادامه تعطیلیِ صاحبقرانیه تا "اطلاع ثانوی"

به گزارش ایسنا، هرچند ترک برداشتن سقف «حوضخانه» در کاخ صاحبقرانیه در سال ۸۹ را کسی آن‌قدر جدی نگرفت تا این‌که سال ۹۳ یک تَرک بزرگ روی ضلع شمالی تالار «آیینه» کاخ «صاحبقرانیه» ایجاد شد و آن به یکی از نخستین هشدارها برای احتمال ادامه‌دار بودن این آسیب، نه تنها در صاحبقرانیه که در کل مجموعه‌ی تاریخی نیاوران تبدیل شد.در آن زمان دو علت را عامل اصلی ترک‌ها می‌دانستند، یکی ورود حجم زیاد گردشگر به این بنای تاریخی و دیگری سقوط یکی از لوسترهای «کاخ صاحبقرانیه» در اواسط تیرماه سال ۹۲، که حتی در آن زمان معصومه باکوچی – رئیس وقت مجموعه نیاوران – درباره این اتفاق گفته بود: بنای “کاخ صاحبقرانیه” بیش از ۱۵۰ سال قدمت دارد و طبیعی است رفته رفته استحکام خود را از دست بدهد. بنابراین استقامت نداشتن سقف و ریخته شدن بخشی از آن باعث شد تا این لوستر تاریخی از محل کنده شده و به زمین اصابت کند.» از سوی دیگر حضور گروه‌های فیلمبرداری نیز عامل دیگری بود که یک تهدید در این زمینه محسوب می‌شد.

بنابراین استفاده از کلمه‌ی «اطلاع ثانوی» برای تعطیلی تنها بنای قاجاری مجموعه‌ فرهنگی تاریخی نیاوران، می‌تواند درست باشد. کلمه‌ای که نشان می‌دهد انجام مطالعه روی این بنای تاریخی و به خصوص فرونشست‌هایی که در چند بخش از نیاوران رخ داده، باید بیش از پیش جدی گرفته شده و توسط کارشناسان سازه بررسی شود و به همین دلیل ۳۰ تیر ۱۳۹۴ تعطیلی کاخ قاجاری «صاحبقرانیه» آغاز شد.



تَرَک روی بدنه‌ی بیرونی کاخ صاحبقرانیه



برای صاحبقرانیه عملکردی ناشیانه نمی‌توان داشت

رحمت‌الله رئوف، مدیرکل مجموعه فرهنگی- تاریخی نیاوران درباره‌ی آخرین نتایج بررسی‌ها، مطالعات و مرمت‌ها روی این بنای تاریخی به ایسنا توضیح می‌دهد.او با بیان این‌که هنوز کاخ قاجاری صاحبقرانیه توسط کارشناسان فنی در دست مطالعه و بررسی است و مرمت آن آغاز نشده می‌گوید: قبل از ورودم به مجموعه‌ی نیاوران، یکی از شرکت‌های فنی مهندسی مطالعاتی را به عنوان مشاور انجام داده بود، اما با توجه به وجود یک کاخ صاحبقرانیه در کره‌ی هستی _نشانِ وجود حساسیت روی این بنای تاریخی_ این نیست که فقط یک شرکت مشاوره در این زمینه نظربدهد و آن برای ما کافی باشد و بر آن اساس عمل کنیم.

وی اظهار می‌کند: با ایجاد هیات راهبردی در مجموعه، اعضای کمیته از پروژه‌ی مطالعه شده مطلع شدند، پس از آن سه گروه فنی، مهندسی و برخی از کارشناسان حقیقی نیز مطالعاتی را در زمینه فرونشست زمین و پایین آمدن برخی از سطح‌ها در کاخ نیاوران انجام دادند، در ادامه با برگزاری جلساتِ پی در پی در این زمینه که این نوع مطالعات به چه نتیجه‌ای رسیده، تصمیم بر آن شد تا فقط براساس نظراتِ مختلفِ گروه‌ها که از هر کدام نیز یک نظر دارند، کار اجرائی نداشته باشیم .



ترک روی بدنه داخلی عمارت صاحبقرانیه در نیاوران



شورای فنی سازمان میراث فرهنگی، باید نظر نهائی را درباره‌ صاحبقرانیه مطرح کند

او با تاکید بر این‌که با وارد اجرا شدن در این پروژه بدون بررسی همگانی، قطعا تبعات آن غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود، ادامه می‌دهد: کاخ صاحبقرانیه اثری نیست که غیرکارشناسانه و ناشیانه بتوان وارد آن شد، بنابراین تصمیم این شد که همه‌ی نقطه نظرات فنی افراد در کمیته شورای فنی معاونت میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مطرح و به یک تصمیم مهم در در این زمینه برسیم.

وی اضافه می‌کند: هرچند ما می‌توانستیم این بحث را در کمیته‌ی فنی راهبردی مجموعه نیاوران نیز بررسی، تصویب، ابلاغ و اجرا کنیم، اما به دلیل حساسیت زیادِ موجود روی کاخ «صاحبقرانیه»، تصمیم این شد تا در شورای فنی سازمان و با حضور معاون میراث فرهنگی نتیجه‌گیری شده و هر اقدامی را مصوب و اجرایی کنیم، که البته در حال حاضر منتظر تشکیل جلسه بعدی کمیته هستیم.

رئوف به حضور و بررسیِ مطالعاتی سه گروه حقوقی «سدر سازه»، «مشاور مهاب قدس» و «توسعه تحقیقات مسکن» روی این مجموعه و همچنین چند شخص حقیقیِ کارشناس مانند عبدالعظیم شاه‌کرمی، علی‌رضا قلی‌نژاد و ارفعی روی این بنای تاریخی اشاره می‌کند و می‌گوید: این افراد حقیقی علاوه بر بررسی نظرات سه شرکت مطالعه کننده، خود نیز اظهار نظرهایی در این زمینه ارائه دادند.

او منطقه نیاوران را براساس نظر کارشناسانِ فنی تحت تأثیر ژئوتکنیک منطقه می‌داند و ادامه می‌دهد: بر این اساس علاوه بر وجود چند نقطه نشست در داخل مجموعه‌ی نیاوران، حتی بیرون از کاخ نیز نشست‌هایی ایجاد شده است که آب‌های سطحی، زیرزمینی و خود گسل نیاوران نیز در این زمینه تاثیرگذار هستند.



ترک روی دیوارهای داخلی صاحبقرانیه



کدام عامل صاحبقرانیه را به گودال مرگ می‌برد؟

مدیرکل مجموعه‌ فرهنگی تاریخی نیاوران علت‌های مطرح شده درباره‌ی این فرونشست را با توجه به بررسی‌های انجام شده تا امروز، عواملی مانند قنات و شیب مجموعه به عنوان مهم‌ترین دلایل می‌داند و تاکید می‌کند: انحراف مسیر قنات‌ها، باعث خشک شدن آن‌ها شده و از سوی دیگر با توجه به این‌که شیب مجموعه نیاوران به سمت پارک نیاوران بسیار زیاد است و گسل‌ها در این منطقه فعال هستند، می‌توان این موارد را جزو دلایل این فرونست‌ها در منطقه‌ی نیاوران دانست.

او در ادامه انجام اقدامات غیراصولی در اطراف مجموعه‌ی نیاوران، ساختمان‌های در دست ساخت و گودبرداری‌هایی که در پایین دست نیاوران در حال انجام هستند را جزو مواردی می‌داند که بر اساس نظر کارشناسان می‌توانند جزو عوامل این فرونشست‌ها باشند.

به گزارش ایسنا، ۲۸ اردیبهشت امسال رئوف در پاسخ به ایسنا و درباره‌ی میزان اعتباری که برای مرمت این مجموعه نیاز است اعلام کرده بود: «طبیعی است که میزان هزینه‌ها چند برابر خواهد بود، البته ما برای کاخ صاحبقرانیه محدودیت اعتبار نداریم، از سوی رئیس و معاون میراث فرهنگی سازمان به ما اعلام کرده‌اند، هرگاه هر میزان اعتبار برای مرمت و حفاظت صاحبقرانیه نیاز داشته باشیم، در اختیارمان قرار می‌دهند.»

وی در آن زمان درباره منشا ترک‌ها نیز توضیح داده بود: «کل منطقه نیاوران نشست داشته است اما در بخش کاخ صاحبقرانیه سرعت نشست به دلیل تغییر مسیر آب و گودبرداری اطراف مجموعه بیشتر بوده است. سه دیوار در ضلع جنوبی کاخ باید ایجاد شود که از زیرزمین به دیواری که درمیدان بخش شمالی کاخ قرار دارد، دوخته شود تا از حرکت و نشست مجدد جلوگیری کنیم. از سوی دیگر در شرق نیاوران نیز فرونشست‌هایی رخ داده است.»کاخ «صاحبقرانیه» سال ۷۷ برای بازدید مردم باز شد. از آن موقع تا سال ۱۳۷۹ سه روز در هفته و روزی ۳۰۰ نفر بازدید کننده به این کاخ رفت‌وآمد می‌کردند، اما سال ۸۱ این آمار ۳۰۰ نفری بازدیدکنندگان برای هر روز ثبت شد و پس از مدتی هم تعداد بازدیدکنندگان به ۵۰۰ نفر رسید. این رقم مدتی بعد با برداشتن محدودیت تعداد بازدیدکنندگان، گاهی به ۶ هزار نفر نیز می‌رسد.


منبع: بهارنیوز

جامعه‌ای که «شاملو» را نشناسد، «تتلو» هنرمندش باشد و …

به گزارش ایسنا، نام‌گذاریِ بیست‌وهفتم شهریور که سال‌روز درگذشت «شهریار»، شاعر مطرح، است به نام روز شعر و ادب فارسی، از ابتدا با حاشیه‌هایی همراه شد. اما این روز با همین عنوان در تقویم نقش بست و جا خوش کرد؛ هرچند ظاهرا فقط در حد همین چند کلمه‌ای که به تقویم اضافه شد. در این سال‌ها تک و توک برنامه‌ای برای بزرگداشت این روز برگزار شده و آن‌هایی هم که بوده چندان عموم مردم و جامعه را درگیر نکرده است.این روزها هم در آستانه روز شعر و ادب فارسی فیلمی منتشر شده که خیلی‌ها با دیدن عکس احمد شاملو، این شاعر را نمی‌شناسند؛ یکی به نظرش می‌رسد باید هنرپیشه باشد، یکی هم یاد کسی می‌افتد که در برنامه «خندوانه» یا «خنده‌بازار» بوده. در عوض، همین‌ها تا عکس تتلو را می‌بینند می‌شناسند و بعضی‌ها سطری هم از او در ذهن دارند. این در حالی است که به نظر می‌رسید با گسترش شبکه‌های اجتماعی و این همه عکس و شعر و جمله‌های قصاری که از چهره‌های هنری به اشتراک گذشته شده، دیگر دست کم شاملو را از روی عکس بشناسند یا یادشان بیاید که گوینده چه شعرهای مطرحی بوده است، هرچند در حد سطری کوتاه. اما دریغ… و همین نشان می‌دهد که فیس‌بوک و اینستاگرام و تلگرام چیزی به دانش و شناخت جامعه اضافه نکرده و همه چیز همان‌قدر در سطح است که حتی کسی که پستی از یک شاعر گذاشته و عکس و شعری از او به اشتراک گذاشته یا در صفحه دوستانش دیده، فرداروزی – حتی در حد حافظه تصویری – اصلا نداند فلانی کیست.
روزی که برای مدت‌ها رسانه‌ها و صاحب‌نظران ادبیات را به خود مشغول کرد تا درباره چرایی و چگونگی‌اش بحث کنند ظاهرا در سطح جامعه تاثیر نداشته و باعث نشده تا توجهی به شعر و ادبیات جلب شود. حتی مسئولان فرهنگی را هم به فکر نینداخته تا از پتانسیل این روز برای ارتباط بیشتر جامعه با شعر و ادبیات استفاده کنند.اما پیشینه نام‌گذاری بیست‌وهفتم شهریور به نام روز شعر و ادب فارسی چیست؟ در سال ۸۱ یکی از نمایندگان مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی به نام علی‌اصغر شعردوست، خبر تصویب ثبت روز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) را در ۲۷ شهریورماه به‌عنوان روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی در تقویم رسمی کشور به رسانه‌ها اعلام کرد، اما این خبر با انتقاد بسیاری از اهل شعر و ادب همراه بود. برخی معتقدند نباید نام یک شاعر خاص با روز شعر و ادب فارسی پیوند بخورد؛ چراکه هم در گذشته ادبیات فارسی و هم در ادبیات معاصر، نام شاعران بسیاری ثبت شده که هریک در زمینه شعری خاصی قله محسوب می‌شوند و علاقه‌مندان ویژه‌ای دارند. بنابراین تعیین روز شعر و ادب فارسی به نام یکی از این شاعران بسیار دشوار است.
برخی هم بر این باورند که اگر قرار باشد روز شعر و ادب فارسی به نام یک شاعر ثبت شود، بهتر است شاعری انتخاب شود که در تکوین و ارتقای شعر و ادب فارسی نقشی فراتر از سایر شاعران ایفا کرده باشد. این افراد انتخاب نام شاعری همچون فردوسی را برای این روز برازنده‌تر می‌دانند که به نوعی نجات‌دهنده زبان و ادبیات فارسی محسوب می‌شود.همچنین گفته می‌شود اگر بنا بر انتخاب شاعری از میان شاعران معاصر باشد، انتخاب نیما یوشیج که در شعر معاصر فارسی طرحی نو درافکنده، شایسته‌تر از انتخاب شهریار است؛ چراکه اگرچه شهریار بدون شک یکی از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان فارسی است، اما در شرایطی که شعر فارسی تحولی عظیم را تجربه می‌کرده، بیش‌تر ادامه‌دهنده راه گذشتگان بوده است.


منبع: بهارنیوز

سیرجان را زنان و دارهایش جهانی کردند

به گزارش ایسنا، با کمک مردان، دار قالی را برپا می‌کنند و بقیه کار را خودشان پیش می‌برند. تقریبا به هر خانه‌ای در روستای دارستان ‌وارد شوید، یک دار قالی خوابیده روی زمین دیده می‌شود و زنان و دختران در حال بافت گلیم هستند. یکی ۷۰ سال است که نخ می‌ریسد و دیگری ۱۱۰ سال دارد و خودش سند زنده‌ای برای اصالت گلیم سیرجان است.می‌گویند دارستان که یکی از روستاهای معروف کرمان در زمینه بافت گلیم است، نامش را از همین دارها گرفته است.قدیم‌ها «جیران شول» یکی از بافنده‌های مطرح گلیم سیرجان، طرح‌های «سه گل»، «گل موسایی خان» و «پنج ترنج» را می‌بافت و آموزش می‌داد؛ اما حالا بیشتر بافتن طرح‌های «راه‌راه» و «گل و گلدون» رواج دارد.
معصومه ۳۶ ساله است و ۲۸ سال سابقه گلیم‌بافی دارد. او می‌گوید: اینجا، همه گلیم‌بافی را از مادران‌شان یاد می‌گیرند. زندگی بیشتر زنان دارستان از همین راه می‌گذرد. حدود سه سال است که گلیم سیرجان با رکود مواجه شده است. بافنده‌ها هم کمی دلسرد شده‌اند. واسطه‌ها یک گلیم ۸۰ در ۱۲۰ سانتی‌متر را ۳۰۰ هزار تومان می‌خرند و چند برابر قیمت می‌فروشند.خامه‌ی رنگ را به دور نخ‌های تار «چله» می‌پیچد. کارش را خوب بلد است. گاهی فِرز بودن دست‌هایش در چشم دو دو می‌زند. کمی که پیش می‌رود، دست نگه می‌دارد و تعریف می‌کند: این شیریکی‌پیچ است و عشایر به آن، گلیم شیریکی‌پیچ می‌گویند. برخی معتقدند، شیریکی‌پیچ از ترکیب دو کلمه شیریک و پیچ آمده است؛ پیچ را از بافت پیچشی‌شکل گلیم گرفته‌اند و شیریکی هم از شریکی و مشترک کار کردن چند بافنده پای دار مرسوم شده است.

دارهای گلیم/عکس از کبریا حسین‌زاده
مریم نیز همین کار را انجام می‌دهد و توضیح می‌دهد: گلیم‌بافی در «خواجو شهر» هم زیاد است؛ اما آن‌ها مثل دارستانی‌ها درآمد آنچنانی ندارند تا دلگرم باشند. به همین دلیل، بیشتر برای سرگرمی این کار را انجام می‌دهند.او کلاس پنجم دبستان بوده که گلیم‌بافی را با شرکت در کلاس‌های «عصمت زبردست» یاد گرفته است. بعد از جیران شولی، او را به‌عنوان یکی از مربی‌های قدیمی می‌شناسند.مریم می‌گوید: شیریکی‌پیچ یکی از تکنیک‌های بافت گلیم است. گلیم را می‌توان ساده، تک‌قلابی، جفت‌قلابی، پود معلق و به شیوه گلیم‌فرش بافت. ایلات افشار و بُچاقی مهم‌ترین وارثان گلیم شیریکی‌پیچ در منطقه سیرجان و کرمان هستند؛ اما ایلات رائینی، قرائی، خراسانی، خواجوئی، لُری و طوایف شول، آل اسعد و طوایف مستقل میرپاریزی، محمودآبادی و زیدآبادی هم بافنده‌های گلیم بوده‌اند.  
همه جای سیرجان اثری از گلیم دیده می‌شود، از اِلمان‌های شهری گرفته تا داخل اقامت‌سراها و مغازه‌ها. شهر سیرجان یک بازارچه گلیم هم دارد. در کنار ریش سپیدان، جوانان هم وردست ایستاده‌اند تا کار را یاد بگیرند. علی و حسین برادر ناتنی هستند. علی ۲۴ ساله است و لیسانس برق دارد و حسین ۲۵ سال دارد و بعد از آن‌که دپیلم معماری گرفت، درسش را دیگر ادامه نداد. هر دو یک حجره را اداره می‌کنند.علی می‌گوید: این شغل، ارثی است، نمی‌توان به تنهایی آن را انجام داد. باید یک خانواده پشتش باشد تا پیش برود. پدر ما هم از صبح به روستاها می‌رود، نقشه و نخ را به بافنده‌ها می‌دهد و برحسب بافت‌شان به آن‌ها دستمزد پرداخت می‌کند. هر بافنده می‌تواند سالانه یک تا سه گلیم ببافد، اما باز هم بستگی به بافنده‌ها دارد.   
با آن‌که کرمان پته و قالی معروفی هم دارد، اما می‌گویند، گلیم شیریکی‌پیچ و گلیم‌فرش بهترین و محبوب‌ترین صنایع دستی سیرجان هستند. آلمانی‌ها یکی از علاقه‌مندان به گلیم سیرجان هستند. گران‌ترین گلیم‌ها را با پشم مرینوس می‌بافند که از استرالیا وارد می‌شود.حالا شهر سیرجان برای بافت گلیم شیریکی‌پیچ در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شده است. شهری که زنانش این میراث هنری را حفظ  کرده‌اند و غدا هیجاوی – رئیس منطقه آسیا و اقیانوسیه شورای جهانی صنایع دستی – وقتی این شهر و زنان گلیم بافش را دید، گفت: ما یکی از بهترین و غنی‌ترین صنایع دستی جهان را دیدیم.

بازارچه گلیم سیرجان


تقریبا در هر خانه دارستان یک دار قالی وجود دارد


گلیم سیرجان/عکس از کبریا حسین‌زاده


اِلمان‌های شهری در دارستان


منبع: بهارنیوز

برگزیدگان جوایز امی۲۰۱۷ معرفی شدند

آکادمی علوم و هنرهای تلویزیونی تلویزیون، یکشنبه شب (صبح دوشنبه به وقت ایران) اسامی برندگان جوایز امی را که از آن به عنوان به اسکار تلویزیونی یاد می‌شود، اعلام کرد.به گزارش مهر به نقل از ورایتی، از میان اسامی نامزدهای شصت و نهمین جوایز سالانه امی، برندگان این دوره انتخاب و معرفی شدند.برندگان امی ۲۰۱۷ از بین برنامه‌های تلویزیونی انگلیسی‌زبان که از یکم ژوئن ۲۰۱۶ تا ۳۱ مه ۲۰۱۷ از شبکه‌های مختلف تلویزیونی در آمریکا پخش شدند، انتخاب شدند.امسال استفن کولبر مجری تلویزیون و کمدین، اجرای مراسم جوایز امی را به عهده داشت. امسال سریال «وست‌ورلد»  و برنامه «ستردی نایت لایو» (پخش زنده شنبه شب‌) با ۲۲ نامزدی پیشتاز نامزدهای جوایز امی ۲۰۱۷ بودند.
 








فهرست برندگان شصت و نهمین جوایز امی در بخش‌های مختلف چنین است:

بهترین سریال درام

نامزدها: «خانه پوشالی» تولید نت‌فلیکس، «بهتر است سول بنامی» تولید ای‌ام‌سی، «تاج» از شبکه نت‌فلیکس، «سرگذشت ندیمه» از شبکه هولو، «این ما هستیم» از ان‌بی‌سی، «وست‌ورلد» از اچ‌بی‌او، «چیزهای عجیب» از نت‌فلیکس

برنده: «سرگذشت ندیمه» از شبکه هولو

بهترین سریال کمدی

نامزدها: «ویپ» از اچ بی او، «آتلانتا» از اف‌ایکس، «سیاه‌وار» از ای‌بی‌سی، «استاد هیچ چیز» تولید نت‌فلیکس، «خانواده مدرن» از ای‌بی‌سی، «سیلیکون ولی» از اچ‌بی‌او، «کیمی اشمیت شکست‌ناپذیر» از نت‌فلیکس

برنده: «ویپ» از اچ بی او

بهترین سریال کوتاه

نامزدها: «دروغ‌های کوچک بزرگ» از اچ‌بی‌او، «دشمنی» از اف‌ایکس، «شبِ» از اچ‌بی‌او، «فارگو» از اف‌ایکس، «نابغه» از نشنال جیوگرافیک

برنده: «دروغ‌های کوچک بزرگ» از اچ‌بی‌او

بهترین فیلم تلویزیونی

نامزدها: «ساحر دروغ‌ها» از اچ‌بی‌او، «آینه سیاه» از نت‌فلیکس، «کریسمسی از هر رنگ دالی پارتن: حلقه عشق» تولید ان‌بی‌سی، «زندگی ابدی هنریتا لکس» از اچ‌بی‌او، «شرلوک: کارآگاه دروغگو»از پی‌بی‌اس

برنده: «آینه سیاه» از نت‌فلیکس

بهترین بازیگر زن سریال درام

نامزدها: کلر فوی برای «تاج»،  الیزابت ماس برای «سرگذشت ندیمه»،  رابین رایت برای «خانه پوشالی»،  ایوان ریچل وود برای «وست‌ورلد»،   وایولا دیویس برای «چطور از قتل قسر در برویم» ، کری راسل برای «آمریکایی‌ها»

برنده: الیزابت ماس برای «سرگذشت ندیمه»

بهترین بازیگر مرد سریال درام

نامزدها: استرلینگ کی. براون برای «این ما هستیم»، آنتونی هاپکینز برای «وست‌ورلد»،  باب اودنکرک برای «بهتر است ساول صدا کنی» ، متیو ریس برای «آمریکایی‌ها»، لیو شرایبر برای «ری داناوان»، میلو ونتیمیلیا برای «این ما هستیم»

برنده: استرلینگ کی. براون برای «این ما هستیم»

بهترین بازیگر زن مکمل سریال درام

نامزدها: آن دائود برای «سرگذشت ندیمه»، سمیرا وایلی برای «سرگذشت ندیمه»،  اوزو آدوبا برای «نارنجی، سیاه جدید است»،  میلی بابی براون برای «چیزهای عجیب»،  کریستی متس برای «این ما هستیم»،  تندی نیوتن برای «وست‌ورلد»

برنده: آن دائود برای «سرگذشت ندیمه»

بهترین بازیگر زن سریال کمدی

نامزدها: الی کمپر برای «کیمی اشمیت شکست‌ناپذیر»،  آلیسن جنی برای «مامان»، جولیا لوئیس-دریفوس برای «ویپ»،  تری الیس راس برای «سیاه‌وار» لیلی تاملین برای «گریس و فرانکی» جین فوندا برای «گریس و فرانکی»،‌ پاملا آدلون برای «چیزهای بهتر»

برنده: جولیا لوئیس-دریفوس برای «ویپ»

بهترین بازیگر مرد سریال کمدی

نامزدها: جفری تامبور برای «شفاف»،  عزیز انصاری برای «همه کاره و هیچ کاره»،  دونالد گلاور برای «آتلانتا»،  آنتونی آندرسن برای «سیاه‌وار»، ویلیام اچ. میسی برای «بی‌شرم»، زاک گالیفیاناکیس برای «خلقه‌های بسکتبال»

برنده: دونالد گلاور برای «آتلانتا»

بهترین بازیگر زن مکمل سریال کمدی

نامزدها: کیت مکینان برای «ستردی نایت لایو»،  ونسا بایر برای «ستردی نایت لایو»،  لسلی جونز برای «ستردی نایت لایو»،  آنا کلامسکی برای «ویپ»،  جودیت لایت برای «شفاف»،  کاترین هان برای «شفاف»

برنده: کیت مکینان برای «ستردی نایت لایو»

بهترین بازیگر مرد مکمل سریال کمدی

نامزدها: الک بالدوین برای «ستردی نایت لایو»،  لویی اندرسن برای «حلقه‌های بسکت»، تای برل برای «خانواده مدرن»،  تایتس برجس برای «کیمی اشمیت شکست‌ناپذیر»،  تونی هیل برای «ویپ»، مت والش برای «ویپ»

برنده: الک بالدوین برای «ستردی نایت لایو»

بهترین بازیگر زن سریال کوتاه یا فیلم تلویزیونی

نامزدها: نیکول کیدمن برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»،  جسیکا لانگ برای «دشمنی»،  سوزان ساراندون برای «دشمنی»، ریس ویتراسپون برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»،  کری کان برای «فارگو»،  فلیسیتی هافمن برای «جنایت آمریکایی»

برنده: نیکول کیدمن برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»

بهترین بازیگر مرد سریال کوتاه یا فیلم تلویزیونی

نامزدها: رابرت دنیرو برای «ساحر دروغ‌ها»،  ریز احمد برای «شبِ»،  یوان مک‌گرگور برای «فارگو»،  جفری راش برای «نابغه»،  جان تورتورو برای «شبِ»، بندیکت کامبربچ برای «شرلوک: کارآگاه دروغگو»

برنده: ریز احمد برای «شبِ»

بهترین بازیگر زن مکمل سریال کوتاه یا فیلم تلویزیونی

نامزدها: رجینا کینگ برای «جنایت آمریکایی»،  شایلین وودلی برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»، لورا درن برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»،  جودی دیویس برای «دشمنی»،  جکی هافمن برای «دشمنی»، میشل فایفر برای «ساحر دروغ‌ها»

برنده: لورا درن برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»

بهترین بازیگر مرد مکمل سریال کوتاه یا فیلم تلویزیونی

نامزدها: الکساندر اسکارسگارد برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»،  دیوید تیولیس برای «فارگو»، آلفرد مولینا برای «دشمنی»،  استنلی توچی برای «دشمنی»،  بیل کمپ برای «شبِ»، مایکل کی. ویلیامز برای «شبِ»

برنده: الکساندر اسکارسگارد برای «دروغ‌های کوچک بزرگ»

بهترین کارگردانی سریال کمدی:

نامزدها: دونالد گلاور برای «آتلانتا»، جیمی ببیت برای «سیلیکون ولی»، مایک جاج برای «سیلیوکون ولی»، مورگان اسکیت برای «ویپ»، دیوید مندل برای «ویپ»، دیل استرن برای «ویپ»

برنده: دونالد گلاور برای «آتلانتا»

بهترین کارگردانی سریال درام:

نامزدها: وینس گیلیگان برای «بهتر است ساول صدا کنی»، استفن دالدری برای «تاج»، رید مورانو برای «داستان ندیمه»، کیت دنیس باری «داستان ندیمه»، لسلی لینکا گلاتر برای «هوملند»، برادران دافربرای «چیزهای عجیب»، جاناتان نولان برای «وست ورد»

برنده: رید مورانو برای «داستان ندیمه»


منبع: بهارنیوز

حضور در اسکار یک ضرورت است

مرجان یگانه‌پرست- روزنامه بهار
جربه‌های پیشین ما ثابت کرده که حضور در آکادمی اسکار با اهمیت است و نه تنها امکانی برای معرفی توان بالفعل سینما و فرهنگ ما به جهانیان است، از طرفی دیگر چهره کشور ما را که در رسانه‌های جهانی تصویر منفی‌ای به آن داده‌اند یا بسیاری از آن اصلا تصویر معلومی نداشتند، تغییر داد. حضور در آکادمی اسکار برای کشور ایران که سینمای آن در جهان اعتباری جدی به خود تخصیص داده، یک ضرورت است. در حالی که ۴۸ کشور نماینده خودشان را به اسکار معرفی کرده اند، به تازگی کمیته انتخاب معرفی  فیلم ایران به اسکار، ده فیلم اولیه را اعلام کرد.
***
انتخاب ده فیلم فهرست اولیه معرفی به اسکار
‎روز یک شنبه ۲۶ شهریور ماه از میان ۱۰۳ فیلم ساخته شده در طی سال گذشته که امکان حضور در این آکادمی را داشتند، ده فیلم انتخاب و اسامی آنها  اعلام شد. هیات معرفی فیلم ایرانی در سال جاری طبق سنوات گذشته، با میزبانی بنیاد سینمایی فارابی و تعامل مستقیم با خانه سینما و سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری، سازماندهی شده است. این هیات انتخاب شامل ‎سیروس الوند (کارگردان) ، مجید انتظامی (آهنگساز)‌، محمد بزرگ نیا (کارگردان) ، کمال تبریزی (کارگردان) ، سید جمال ساداتیان (تهیه کننده) ، رسول صدرعاملی (کارگردان) ، جواد طوسی (منتقد) ، رضا کیانیان (بازیگر) و امیر اسفندیاری (معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی) است. بنابر اعلام این کمیته فیلم‌های «برادرم خسرو» ساخته احسان بیگلری، «بیست و یک روز بعد» ساخته سید محمد رضا خردمندان، «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» ساخته حمید رضا قربانی، «رگ خواب» ساخته حمید نعمت الله، «لاک قرمز» ساخته سید جمال سید حاتمی، «ماجرای نیمروز» ساخته محمد حسین مهدویان، «مالاریا» ساخته پرویز شهبازی، «نفس» ساخته نرگس آبیار، «وارونگی» ساخته بهنام بهزادی و «ویلایی ها» ساخته منیر قیدی در فهرست اولیه قرار گرفتند. حال باید دید در نهایت کدام فیلم نماینده اصلی ایران برای حضور در اسکار خواهد شد؟

تحریم اسکار در سال‌های گذشته، اشتباهی استراتژیک بود
امیر اسفندیاری،  معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی در گفتگو با «بهار» در توضیح معیارهای انتخاب این آثار برای حضور در آکادمی اسکار گفت: ما هر ساله با در نظر گرفتن شاخص هایی، فیلمی را برای اسکار انتخاب می‌کنیم و طبیعتا کمیته انتخاب موارد مختلفی را در نظر می‌گیرند. این موارد از کیفیت فیلم‌ها تا حضور موفق جهانی شامل می‌شوند. در نهایت نباید فراموش کنیم که فیلم منتخب با توجه به ظرفی که داریم، انتخاب می‌شود. ظرف ما امسال ۱۰۳ فیلم بود که مورد بررسی قرار گرفتند و این ده فیلم کاندیدا شدند.وی در پاسخ به این سوال که کدام فیلم پتانسیل جدی‌تری برای حضور در اسکار دارد، اظهار داشت: این بحثی است بعد از کارشناسی و اجماع نظر هیات انتخاب به زودی اعلام خواهد شد. روش معمول ما این است که در نهایت به یک فهرست کوتاه‌تری می‌رسیم تا هیات انتخاب بتواند به نظر مشخصی برسد. لازم است که هیات انتخاب فیلم‌ها را مجددا مرور کنند البته این مراحل زمان بر شده است.
معاون بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی در ادامه افزود: در حال حاضر ۴۸ کشور نماینده خود را اعلام کرده‌اند و ما با اعلام نماینده خودمان، ۴۹ امین کشوری می‌شویم که در آکادمی حاضر خواهیم شد. فکر می‌کنم ما امسال هم در موقعیت خوبی برای موفقیت در اسکار هستیم. همزمان با اینکه فیلم در ایران انتخاب نهایی شود، اطلاعات لازم باید برای آکادمی ارسال شود. کپی فیلم، تبلیغات لازم برای معرفی آن و مواردی امثال این باید مهیا شوند.
وی به نکته مهمی اشاره کرد: فیلم هایی اجازه حضور در آکادمی را دارند که در کشور مبدا اکران شده باشند و اکران رسمی این فیلم‌ها می‌بایست در بازه زمانی ۸ مهر سال گذشته تا ۸ مهر امسال صورت گرفته باشد. بلیط فروشی برای آنها اتفاق افتاده باشد، در واقع نمایش غیر متوالی و نمایش فرهنگی فیلم‌ها شامل این قانون نمی‌شوند. به طور مثال فیلم‌های «هنر و تجربه» جزو این لیست قرار نمی‌گیرند مگر اینکه یک هفته متوالی را طی کرده باشند و اداره نظارت و ارزشیابی سینمایی فهرست نهایی را به هیات انتخاب داده است.

این مدیر باسابقه در پاسخ به این سوال که در بسیاری موارد ما با آکادمی اسکار با نگاهی سیاست زده برخورد کرده‌ایم و مثلا دو سال گذشته ما از میان «ماهی و گربه» یا «رخ دیوانه» و «قصه‌ها»، « محمد (ص)» را انتخاب کردیم. آیا امسال هم این نگاه در انتخاب فیلم نهایی اعمال خواهد شد؟ گفت: این نگاه سیاسی تفسیر دیگران و رسانه‌ها است در صورتی که هیاتی که فیلم‌ها بررسی می‌کنند همه موارد و فاکتورهای لازم را در نظر می‌گیرند. فیلمی باید انتخاب شود که نماینده اصلی ایران باشد.
وی در ادامه توضیح داد که فیلم «محمد ص» فیلمی با پروداکشنی سنگین بود و بخشی از توانایی سینمای ایران را به رخ می‌کشید. همچنین اضافه کرد: سینمای ما تا به حال چنین فیلمی نداشت و از طرفی مجید مجیدی هم برای بسیاری از سینماگران جهانی، چهره‌ای شناخته شده بود. می‌توانم به ضرس قاطع به شما بگویم که در طی این سالهایی که بنیاد فارابی مسئولیت برگزاری این جلسات را برعهده داشته است هیچ‌گاه تصمیم سیاسی گرفته نشده است مگر اینکه فیلم منتخب، منفعتی برای سینمای ایران داشته است. به هر حال مهم است که چه فیلمی در اسکار باشد زیرا هم پرچم ایران را بالا می‌برد و هم معرف سینمای ما خواهد بود.

اسفندیاری در توضیحی گفت: هیات انتخاب فیلمهای دیگر کشورها را بررسی کردند و حتی این نکته که چه فیلم هایی در طی سال‌های گذشته توفیق داشته اند، مورد بررسی قرار دادند. اینکه فیلم‌های داستان گو، آوانگارد موفق بوده‌اند یا فیلم‌های تجربی. افرادی که در هیات انتخاب حضور دارند صاحب نظرند و نه اینکه بر اساس دیدگاه سیاسی تصمیم بگیرند. براساس یک صلاح دید کلی و ظرفیت موجود فیلم نهایی انتخاب می‌شود.
این معاون سینمایی در پاسخ به این سوال که حضور در مراسم اسکار چه تاثیری در سینمای ما داشته است؟ به طور مثال تجربه موفق حضور دو فیلم فرهادی در این مراسم، چه اثراتی برای ما به ارمغان آورده است؟ ، اظهار داشت: نه تنها موفقیت آن دو فیلم و کسب اسکار بر سینمای ایران تاثیر داشته که بر ایران هم تاثیر گذاشته است. زیرا عده  زیادی در کشور آمریکا تصور می‌کردند تنها هنر و امکان ایران تولید بمب و کارشکنی است اما موفقیت فیلم‌های ایران در جشنواره‌های مختلف و اسکار چهره سیاسی و فرهنگی ایران را در جهان تعدیل کرد. مراسم اسکار در حد گسترده‌تری در جهان مطرح می‌شود و وقتی نام ایران در این مراسم برده می‌شود، تبلیغات موثری برای ما به همراه دارد.
امیر اسفندیاری در پایان، تحریم اسکار را یک اشتباه استراتژیک دانست و گفت: وزیر ارشاد وقت آن سال اسکار را تحریم کرد و تصمیم اشتباهی بود. تحریم اسکار غلط است زیرا این مراسم مثل جشنواره‌های دیگر نیست زیرا هر کشوری می‌تواند نماینده خودش را معرفی کند و مختار است که در این مراسم حاضر شود یا نه. دعوت نامه‌ای ارسال نمی‌شود که در مقابل آن بتوان تحریمش کرد.
نماینده ایران در نهایت از این فهرست اعلام و به اسکار فرستاده خواهد شد. ایران تاکنون توانسته دو بار اسکار را از آن خود کند و این شیرین کامی به واسطه فیلم‌های اصغر فرهادی ممکن شده است. از میان فیلم‌های منتخب برخی چون «نفس» بیشترین حضور موفق جهانی را داشته‌اند و برخی چون «ماجرای نیمروز» ساختاری قابل قبول با روایتی داخلی دارند و از طرفی فیلمی مثل «مالاریا» روایتی تجربی‌تر و «رگ خواب» هم فاکتورهای بالایی برای منتخب نهایی‌شدن دارد. به هر حال باید منتظر ماند دید کدام فیلم نماینده سینمای ایران در اسکار خواهد شد و آیا خواهد توانست طعم شیرین موفقیت را دوباره برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد یا نه؟


منبع: بهارنیوز

کم‌استرس‌ترین شهرهای جهان

گروه جامعه_رسانه ها: جام جم آنلاین نوشت:با ۱۰ شهری که کمترین میزان استرس را دارند، آشنا شوید. شاید شما هم بخواهید تعطیلات خود را این بار در یکی از کم‌استرس‌ترین شهرهای جهان بگذرانید. 
 
«زیپ‌جت نام سایتی است که موارد مختلفی را در شهرهای هر کشور بررسی می‌کند و با امتیازاتی که به آنها می‌دهد، میزان استرس آن شهر را مشخص می‌کند. این موارد شامل جمعیت، درآمد، قدرت خرید، قرض، امنیت، بیکاری، فضای سبز شهری، ترافیک، وسایل نقلیه عمومی، برابری جنسیتی و قومیتی، میزان آلودگی صوتی و آلودگی هوا و آلودگی از لحاظ نور  همانند کم نور بودن فضای شهری)، همچنین مدت زمان روشن بودن هوا، سلامت جسمی و سلامت روحی می‌شود. به هر یک از این فاکتورها از ۱ تا ۱۰ امتیاز داده می‌شود. یک، بالاترین امتیاز و ۱۰ پایین‌ترین امتیاز را دارد و در نهایت امتیازات با هم جمع شده و نمره نهایی میزان استرس موجود در هر شهر مشخص می‌شود. با ۱۰ شهری که کمترین میزان استرس را دارند، آشنا شوید. شاید شما هم بخواهید تعطیلات خود را این بار در یکی از کم‌استرس‌ترین شهرهای جهان بگذرانید.
 
اشتوتگارت (Stuttgart) – آلمان 
شهر اشتوتگارت در آلمان در صدر این لیست قرار دارد و کم‌استرس‌ترین شهر جهان شناخته شده است. مردمی که در این شهر زندگی می‌کنند کمترین استرس را در زندگی روزانه خود دارند. این شهر بیشترین امتیاز خود را در میزان فضای سبز، قدرت خرید خانواده‌ها و برابری جنسیتی کسب کرده است. هر چند کم‌استرس‌ترین شهر جهان همچنان از لحاظ آلودگی صوتی و میزان روشنایی در بالاترین حد قرار ندارد و شاید بتوان این دو را تنها موارد استرس‌زا در این شهر دانست.
 
لوگزامبورگ (Luxembourg) – لوگزامبورگ 
لواگزامبورگ شهری کوچک است در کشوری کوچک که در میان ثروتمندترین کشورهای جهان نیز قرار گرفته است. کم بودن جمعیت، فضای سبز بسیار، امنیت اجتماعی و سلامت روانی از جمله مواردی است که مردمان این شهر نگرانی درباره آنها ندارند اما شاید بتوان گفت چیزی که آنها را ناراحت می‌کند مدت زمان کم روشن بودن هوا و میزان آلودگی صوتی است.
 
هانوفر (Hannover) – آلمان 
هانوفر مرکز ایالت فدرال نیدرزاکسن است و یکی از مراکز مهم در شمال آلمان به شمار می‌رود. به گفته این سایت، هانوفر نیز از جمله شهرهایی‌ است که در آن فضای سبز نقش مهمی دارد، آلودگی صوتی کم است، قدرت خرید خانواده‌ها بالاست و در نتیجه مردم آن آسوده‌تر بوده و از سلامت روان بیشتری برخوردارند اما چیزی که در این شهر امتیاز کمتری گرفته است، میزان روشنایی در طول روز و در کل میزان روشنایی شهر است.
 
برن (Bern) – سوییس
 برن، پایتخت کشور سوییس و چهارمین شهر پرجمعیت آن است. این شهر همواره در لیست برترین شهرهای جهان از نظر کیفیت زندگی قرار گرفته است. برن از جمله شهرهایی است که فضای سبز و طبیعت زیبایی دارد. در این شهر برابری جنسیتی و قومیتی از اهمیت بالایی برخوردار است و مردم رضایت کافی از ترافیک شهری و حمل و نقل عمومی شهر دارند. با این حال به نظر می‌رسد چیزی که به مردم این شهر استرس وارد می‌کند آلودگی صوتی و کمبود نور در شهر است.
 
مونیخ (Munich) – آلمان 
مونیخ سومین شهر بزرگ آلمان پس از برلین و هامبورگ است و همچنین یکی از شهرهای ثروتمند آلمان به شمار می‌رود که جاذبه‌های دیدنی بسیاری نیز دارد. مراکز دیدنی، جشن‌ها، امکانات و برنامه‌های فرهنگی موجب شد این شهر در رتبه چهارم بهترین شهرهای دنیا برای زندگی قرار بگیرد اما مردمی که در چهارمین شهر آرام جهان زندگی می‌کنند، از چه چیزهایی رضایت دارند؟ بر اساس آمارهای گرفته شده قدرت خرید مردم و برابری جنسیتی از جمله مواردی است که مردم شهر مونیخ از آن رضایت کامل دارند. پس از آن سیستم حمل و نقل خوب و امنیت شغلی نیز استرس آنها را کاهش می‌دهد اما از سوی دیگر کمبود نور و آلودگی صوتی موجب نارضایتی آنها شده است.
 
بوردو (Bordeaux) – فرانسه
 بوردو، شهری بندری در جنوب غربی فرانسه است که کنار رودخانه گارون واقع شده است. بوردو ششمین شهر بزرگ فرانسه بعد از پاریس، مارسی، لیون، تولوز و لیل است. سیستم حمل و نقل مناسب و ترافیک کم هر دو موجب می‌شوند آلودگی‌های صوتی و آلودگی هوا نیز کم شود و مردم این شهر از این چهار مورد رضایت کافی داشته باشند. علاوه بر اینها وجود فضای سبز نیز باعث خوشحالی مردم است اما از سوی دیگر بوردو نیز همچون سایر شهرهای اروپایی مدت زمان کوتاهی دارای نور طبیعی خورشید است که همین موجب شده تا نور فضای شهر در ساعاتی از روز از نظر ساکنین آن کم باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید مردم این شهر از امنیت شغلی کافی برخوردار نیستند.
 
ادینبورگ (Edinburgh) – اسکاتلند 
ادینبورگ دومین شهر بزرگ اسکاتلند است؛ اسکاتلندی که زیباترین کشور جهان در سال ۲۰۱۷ شناخته شده است. این شهر در سال ۲۰۰۹ به عنوان بهترین مکان برای زندگی انتخاب شد. ادینبورگ نیز دارای فضای سبز رضایتخبش و سیستم حمل و نقل عمومی خوب است. آلودگی هوا در این شهر کم است و در نتیجه مردم نیز از سلامت روانی بالایی برخوردار هستند اما در عین حال سلامت فیزیکی مردم این شهر در برابر سایر شهرهای لیست کم است. با وجود حمل و نقل عمومی خوب همچنان ترافیک در شهر وجود دارد و آلودگی صوتی نیز زیاد است.
 
سیدنی (Sydney) – استرالیا 
سیدنی بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین شهر استرالیاست و به نوعی می‌توان آن را نماد این کشور نیز دانست. سیدنی در جنوب شرقی استرالیا قرار گرفته است و ساکنان آن از قومیت‌ها، نژادها و فرهنگ‌های مختلفی برخوردار هستند و این اصلا عجیب نیست که این شهر در دسته‌بندی برابری قومیتی و نژادی امتیاز خوبی کسب کند. قدرت خرید مردم این شهر بالاست و از امنیت اجتماعی بالایی نیز برخوردار هستند اما آلودگی صوتی و ترافیک از جمله مواردی است که موجب نارضایتی شهروندان آن شده است.
 
گراتس (Graz) – اتریش
 گراتس دومین شهر بزرگ در اتریش است که در سال ۲۰۰۳ عنوان پایتخت فرهنگی اروپا را به خود اختصاص داد. این شهر که شاید کمتر نام آن را شنیده باشید فضای آرامی دارد. مردم شهر بسیار آرام هستند و از سلامت روانی بالایی برخوردار هستند که شاید این را مدیون وجود امنیت اجتماعی بالا در این شهر باشند. با این حال خیلی در این شهر برابری جنسیتی و نژادی وجود ندارد و در کل شاید بتوان گفت مردم این شهر از همه چیز رضایت نسبی و نارضایتی نسبی دارند؛ چرا که امتیاز اکثر موارد نظیر امنیت شغلی، برابری و مدت زمان روشنایی روز و سلامتی جسمی نه خیلی بالاست و نه خیلی پایین.
 
هامبورگ (Hamburg) – آلمان 
هامبورگ دومین شهر بزرگ در آلمان و سومین بندر بزرگ در اروپا بعد از آنتورپ و روتردام است. هامبورگ از جمعیت نسبتا خوبی نسبت به اندازه شهر برخوردار است و به هیچ وجه شهر شلوغی نیست اما در این شهر نیز همانند شهر گراتس اتریش همه چیز نسبی است. برابری جنسیتی، میزان درآمد و قدرت خرید از مواردی است که می‌توان گفت رضایت مردم را جلب کرده است. سیستم حمل و نقل عمومی شهر نیز از امتیاز خوبی برخوردار است. متروی هامبورگ در سال ۱۹۱۲ تأسیس شده و هم اکنون دارای ۴ خط و ۹۱ ایستگاه است. این مترو از قدیمی‌ترین متروهای جهان محسوب می‌شود. با وجود ترافیک شهری آلودگی هوا نسبتا کمتر از آلودگی صوتی است. در کل مردم این شهر از سلامت روحی بیشتری نسبت به سلامت جسمی برخوردار هستند.  این طور که این لیست مشخص می‌کند مردمان شهرهای اروپایی از آرامش روانی بیشتر و نگرانی کمتری برخوردار هستند. زیپجت درصدد است با نشان دادن این دسته‌بندی و امتیازات آن در شهرهای کم‌استرس کاری کند تا شهرهایی که از استرس بالایی برخوردار هستند نیز تغییراتی بر اساس میزان نارضایتی مردم انجام دهند؛ چرا که میزان مشکلات روحی و روانی در جهان رو به افزایش است که بخش عظیمی از آن مربوط به استرس‌های زندگی روزمره افراد در شهری که سکونت می‌کنند، است.
 
رتبه شهر تهران در میان پراسترس‌ترین شهرهای جهان 
از آنجایی که می‌دانیم شما نیز علاقه‌مند به دانستن رتبه شهر تهران در این دسته‌بندی هستید با هم نگاهی بر امتیاز این شهر در لیست کم‌استرس‌ترین و پراسترس‌ترین شهرها می‌اندازیم.  متاسفانه شهر تهران یکی از پراسترس‌ترین پایتخت‌ها به شمار می‌رود که در میان ۱۵۰ شهر این لیست در رتبه ۱۴۵ ایستاده است. بدون شک خود ما هم بیش از هر چیز می‌دانیم مواردی همچون شلوغ بودن شهر از لحاظ جمعیت، سیستم حمل و نقل عمومی و مهم‌تر از همه آلودگی هوا از جمله مواردی است که باعث استرس در فضای شهر می‌شود.»
 
 


منبع: بهارنیوز